سخنان شاهد عینی چاقو زدن شعبان جعفری به دکتر فاطمی
آزموده گفت اگر وصیتی دارید بفرمائید، شما که مکرر می گفتید: من از مرگ ابائی ندارم و مرگ حق است. دکتر فاطمی پاسخ داد: “ آری آقای آزموده مرگ حق است و من از مرگ ابائی ندارم، آنهم چنین مرگ پرافتخاری، من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند.”
“اگرملی شدن صنعت نفت، خدمت بزرگی است که به ملت ایران شده، باید از آن کسی سپاسگزاری کرد که اول این پیشنهاد را کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است” (دکتر محمد مصدق)
زندگی فاطمی چنان مالامال از شوق مبارزه و از خود گذشتگی و فداکاری در راه آرمانهای بزرگ زحمتکشان ستمدیده میهن ما است و رنج و شادی او چنان با بحرانی ترین و شکوفان ترین روزهای تاریخ معـاصر میهن ما آمیخته است که یاد این رجل سترگ در قلب هر ایرانی شرافتمندی همیشگی است. دکتر فاطمی چه در لباس روزنامه نگار و از سنگر مطبوعات و چه در پست معاون نخست وزیر و وزیر خارجه دکتر مصدق هرگز نقش شاه و دربار سلطنتی را بعنوان مرکز فساد و توطئه ستاد نیروهای ارتجاع و دست نشاندگان امپریالیسم نادیده نگرفت و در راه معـرفی این لانه فساد سرسختانه کوشید. دکتر فاطمی در سرمقاله شماره ۷۳ باختر امروز بتاریخ سوم آبان ۱۳۲۸ بمناسبت تشکیل جبهه ملی ایران تحت عنوان “مبارزین راه آزادی جبهه ملی را تشکیل داده اند ” نوشت:
“من اقرار میکنم که هیچوقت به لذت امروز مقاله ننوشته ام، امروز مانندعاشقی که پس از سالها مفارقـت و هجرت به وصل معـشوق خود رسیده است، مثل تشنه ای که روزها وشب ها در بیابانهای سوزان دویده و چشمه آب حیات را یافته است، همچون طالب مشتاقی که بکمال مطلوب خویش رسیده، در عین شوق و شعـف این سطور را بپایان می برم، زیرا که می بینم که با تشکیل جبهه ملی یک صف منظم وقوی که مظهر اراده جامعـه ایرانی است، بوجود آمده است. دیگر برای کسانی که بذر نفاق و جاسوسی می پاشید ند و نمی گذاشتند عناصر موثر و مفید دور هم جمع بشوند، امیدی باقی نیست و از محو افراد و ترور در تاریکی شب نتیجه ای نخواهند گرفت زیرا چراغ اجتماع خاموش شدنی نیست و افکار آزاد ومترقی و زنده و بیدار آنها نخواهند مرد و هـمفـکرانشان دنبال ایده آلهای پاک آنها را خواهند گرفت.”
روز دهم اردیبهشت ۱۳۳۰ دکتر مصدق زمام امور کشور را در دست گرفت و دکتر فاطمی را بمعـاونت نخست وزیری بر گزید. روز ششم آبان ماه همین سال در هنگام سخنرانی بر مزار محمد مسعـود سر دبیر روزنامه مرد امروز، دکتر فاطمی هدف گلوله عبد خدائی عضو گروه فدائیان اسلام قرار گرفت و بسختی مجروح شد.
فاطمی در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی بنمایندگی مردم تهران انتخاب شد و در مهرماه ۱۳۳۱ پست پراهمیت وزارت خارجه به او سپرده شد و بدستور دکتر مصدق امر پر اهمیت قطع روابط ایران وانگلیس را در روز سی ام مهرماه۱۳۳۱ بعهده گرفت و از همین جا کینه عمیق مصدق و فاطمی در دل تایمز نشینان پدید آمد.
دکتر فاطمی در کودتای نافرجام نیمه شب بیست وپنجم مرداد ماه ۱۳۳۲ بوسیله گارد شاهی بنحو اهانت آمیزی بازداشت شد ولی سحرگاهان پیروزمندانه به خانه اش باز گشت ودر سرمقاله یکشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۳۲ (شماره ۱۱۷۲) باختر امروز نوشت:
“ساعت یازده و نیم دیشب چند افسر مسلح و قریب پنجاه، شصت نفر سرباز گارد شاهنشاهی شصت تیر بدست مثل راهزنانی که در کتابهای افسانهء قرون وسطائی خوانده اید، بخانهء من ریختند و بدون این که حتی اجازه دهند من کفش پا کنم در برابر شیون طفل یازده ماهه و مادرش مرا به سعد آباد ـ کاخ سلطنتی ـ توقیفگاه گارد شاهنشاهی بردند و در هر اطاق خانه ام نیز تا ساعت چهار صبح دوازده سرباز بیتوته فرمودند…. پس از حادثه نهم اسفند که خود شاه دخالت مستقیم در آن داشت، من دیگر تا آنوقت به دربار نرفته بودم، ولی ناگهان برای گفتن مطالبی تلفن کردم و یکسر گرسنه از وزارتخانه بکاخ اختصاصی رفتم، دیدم شاه از دکتر مصدق گله می کند و میگوید، مصدق از من رنجیده است، بگمان اینکه در حادثهً نهم اسفند من دست داشته ام. شما چه میگوئید؟ بی پروا باو گفتم که من تردید ندارم اعلیحضرت بوجود آورنده این صحنه ی شرم آور بوده اید. بعد به دو چشمان او که خیلی داعیهً معصومیت دارند، نگاه کرده، گفتم: بمن بفرمائید تا کجا میخواهید بروید. آیا اعمال فاروق برای شما سرمشق نشده است که تا آنجا رفت که تاج و تخت خویش را در روز موعود از دست گذاشت. آیا شما هم از آن راه میخواهید بروید.؟…به او گفتم: یکبار در سی ام تیر بدستور سفارت انگلیس دکتر مصدق را مجبور به استعفا کردید و سزای آنرا دیدید. آیا خیال میکنید ممکن است آن آزمایش تلخ را تکرار کرد؟»
شعبان جعفری به دکتر فاطمی چاقو زد
خانمى به اسم هما سرشار در لس آنجلس با شعبان جعفری معروف به بی مخ مصاحبه کرده و در قسمتى از متن کتاب منکر مضروب کردن زنده یاد دکتر حسین فاطمى وزیر امور خارجه دولت ملى دکتر مصدق شده است.
فریدون مظاهر تهرانی که شاهد و ناظر این ماجرا بوده است در روزنامه شرق می نویسد:
«این موضوع براى من تداعى معانى شد و تصمیم گرفتم مطلب را آن گونه که شخصاً شاهد و ناظر بوده ام به شیوه نگارش درآورم. انگیزه عدم انتشار موضوع تاکنون آن است که در رژیم گذشته به خاطر اختناق سیاه حاکم بر جامعه به وسیله نظام ستم شاهى کسى قادر به ابراز مطلبى خلاف منویات آن حکومت نبود. ولى چه همان موقع و چه بعد از انقلاب موضوع را اغلب به دوستان و آشنایان مورد اعتماد گفته بودم و حتى قرار بود مرحوم سرهنگ غلامرضا نجاتى نویسنده کتاب تاریخ ملى شدن صنعت نفت ایران و کودتاى ۲۸ مرداد مشاهدات مرا در یکى از کتب خود بگنجاند که متاسفانه عمرش وفا نکرد. بگذریم و به اصل مطلب بپردازیم. به علت بچه محل بودن شخصاً و از نزدیک شعبان جعفرى را مى شناختم و عملاً شاهد و ناظر عملیات یاد شده بوده ام .»
شعبان جعفرى ساکن محله پا گذر در«خونگاه» محاط بین گذر مستوفى و گذر باغخانه و گذر قلى بود که خیابان هاى اطراف آن جلیل آباد (خیام فعلى) در شرق _ بوذرجمهرى در شمال و شاهپور (وحدت اسلامى) در غرب است و ما هم در همان نزدیکى منزل وى ساکن بودیم.
در یکى از روزهاى اسفندماه سال ۱۳۳۲ خورشیدى (احتمالاً شش اسفند) درحالى که نوجوان ۱۷ساله اى بودم و به علت معالجه بیمارى تراخم چشم مدتى بود ترک تحصیل کرده بودم جهت دیدار پدرم که افسر شهربانى بود و در اداره کارپردازى آن موقع واقع در کاخ شهربانى کار مى کرد به محل یاد شده رفته بودم و به توصیه پدرم در تراس و پاگرد ورودى کاخ شهربانى قدم مى زدم و منتظر پدرم بودم که ناگهان اتومبیل جیپى جلوى پلکان کاخ مذکور متوقف شد و درحالى که یک نفر نظامى در جاى راننده و نفر دیگرى در کنار وى بود از عقب جیپ مذکور یک نفر غیرنظامى را که ربدوشامبر تیره رنگ به بر و دمپایى به پا داشت و داراى ریش توپى سیاه رنگى بود درحالى که از جلو به دستانش دستبند زده بودند از جیپ پیاده کرده و او را از پلکان به بالا آورده و سپس از در ورودى داخل سرسرا و هال کاخ شهربانى شده و به انتهاى هال رفته و از طریق پله هاى موجود در کنار اداره مستشارى آن موقع شهربانى یاد شده را به طبقه بالا (دوم) اتاق مخصوص رئیس کل شهربانى بردند. موقعى که شخص دستگیر شده را از کنار من عبور مى دادند متوجه رنگ زرد وى در قسمت گونه ها و پیشانى شدم و عده اى مى گفتند یاد شده دکتر فاطمى است. مدتى بدین منوال سپرى شد. سپس دکتر فاطمى را به همان وضع که آورده بودند از طبقه بالا به پایین و هال و بعد به روى تراس و پله ها آوردند. ناگهان مشاهده کردم در خیابان جلوى پله ها که آن وقت خیابان ملل متحد نام داشت شعبان بى مخ به اتفاق تعدادى از نوچه هاى خود که من برخى از آنها را مى شناختم و چاقو کش هاى حرفه اى بودند درحالى که نیم دایره اى تشکیل داده اند و هریک چاقوى برنده اى در دست دارند و به سبک مراسم عزادارى تظاهر به سینه زنى مى کنند بدون آنکه چاقو را به بدن خود فرو کنند شعار مى دادند: خدا، شاه ِ میهن (واژه شاه را با کسره ه تلفظ مى کردند.) موقعى که مامورین، دکتر فاطمى را از پله ها پایین برده و وارد خیابان شدند و قصد داشتند او را سوار همان جیپ کذایى کنند و ببرند ناگهان شعبان بى مخ و یارانش با چاقوهاى برهنه به آن شادروان حمله ور شده و ضرباتى چند وارد کردند که بغتتاً خانمى که بعداً فهمیدم خانم سلطنت فاطمى خواهر دکتر فاطمى است و از طریق خبر رادیو مطلع شده بود که برادرش را دستگیر کرده و به محل دفتر فرماندارى نظامى تهران که آن موقع در داخل کاخ شهربانى بود آورده اند خود را به آن محل رسانده که مصادف با حمله اوباش و چاقوکشان به دکتر فاطمى شده و خود را سپر بلا کرده روى برادرش افکند و از ۱۶ ، ۱۷ ضربه چاقوى حمله کنندگان شش ضربه به دکتر فاطمى و ۱۱ ، ۱۰ ضربه به خانم سلطنت فاطمى وارد شد. مامورین به صورت بهت زده ناظر جریان بودند و هیچ گونه اقدامى در جلوگیرى از عمل چاقوکشان به عمل نمى آوردند. در نتیجه مردمى که در خیابان به مناسبت واقعه ازدحام کرده بودند وقتى که فهمیدند مضروب دکتر فاطمى است اعتراض و شروع به انتقاد از عمل مهاجمین کردند که به ناچار چند مامور دیگر از داخل کاخ شهربانى خارج شده و به کمک مامورین قبلى دکتر فاطمى را درحالى که روى زمین افتاده بود و خون از بدنش جارى بود با همان جیپى که آورده بودند از محل دور کردند و خواهر دکتر فاطمى را عده اى از مردم از محل دور کرده و بعداً فهمیدم به بیمارستان نجمیه برده اند. توضیح آنکه شعبان بى مخ و همکاران چاقوکش اش در آن روز لباس ورزشى به صورت بلوز و شلوار داراى رنگ هاى نوارى آبى و قرمز و سفید به تن و کفش کتان ورزشى به پا داشتند و نوار پهنى به صورت پرچم ایران دور سینه و شانه و کمر خود بسته بودند که روى آن نوشته شده بود: «جمعیت جوانمردان جانباز!!» و یا به قول خودشان جوانمردان شاه پرست و شاهدوست. بقیه جریان را که من شاهد نبوده ام در متون کتاب هاى تحقیقى و تاریخى شرح داده شده و موجود است. و اما بایستى اضافه نمایم که در آن تاریخ رئیس کل شهربانى سپهبد مهدیقلى علوى مقدم، فرماندار نظامى تهران سرتیپ تیمور بختیار و فرمانده گارد شاهنشاهى سرتیپ نعمت الله نصیرى (ارتشبد بعدى معدوم) بودند که با مواضعه و توطئه چاقوکشان حرفه اى و سرپرست آنها شعبان خان را خبر کرده بودند که درجا کار دکتر فاطمى را بسازند و شایع نمایند مردم او را به قتل رسانده اند که فداکارى خواهرش در آن مقطع تاریخى موقتاً وى را از مرگ حتمى نجات داد.
روز چهارشنبه نوزدهم آبان ماه ۱۳۳۳ ساعت چهار و هفت دقیقه بامداد، تیمور بختیار فرماندار نظامی و سرتیپ آزموده دادستان ارتش به زندان رفتند و حکم اعدام دکتر حسین فاطمی را در لشکر دو زرهی به وی ابلاغ کردند.
آزموده گفت اگر وصیتی دارید بفرمائید، شما که مکرر می گفتید: من از مرگ ابائی ندارم و مرگ حق است. دکتر فاطمی پاسخ داد: “ آری آقای آزموده مرگ حق است و من از مرگ ابائی ندارم، آنهم چنین مرگ پرافتخاری، من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند.”
دکتر فاطمی درخواست کرد که پیشوای ملت و یار و رهبرش دکتر مصدق را برای آخرین بار ملاقات کند. این درخواست او رد شد قبل از اجرای حکم اعدام، دکتر فاطمی به آزموده می گوید:
” آقای آزموده! مرگ بر دو قسم است، مرگی در رختخواب ناز و مرگی در راه شرف و افتخار و من خدای را شکر میکنم که در راه مبارزه با فسادشهید می شوم…”
و سر انجام در تاریک روشن روز نوزدهم آبان ماه ۱۳۳۳ فریاد رسای آن یار وفادار مصدق راکه عاشقانه ایران را می ستود و دشمنان این سرزمین را خشم می ورزید، صفیر گلوله های چهار مامور شلیک برای همیشه در گلو خاموش ساخت. اما چهره آن روزنامه نگار شجاع و دلیر، آن سرباز نهضت ملی ایران و آن یار صمیمی و وفادار و تسخیر ناپذیر مصدق قهرمان، جاودانه بر سینه تاریخ نقش بست و تربتش زیارتگه رندان آزاده این مرز و بوم گردید.
آزموده گفت اگر وصیتی دارید بفرمائید، شما که مکرر می گفتید: من از مرگ ابائی ندارم و مرگ حق است. دکتر فاطمی پاسخ داد: “ آری آقای آزموده مرگ حق است و من از مرگ ابائی ندارم، آنهم چنین مرگ پرافتخاری، من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند.”
“اگرملی شدن صنعت نفت، خدمت بزرگی است که به ملت ایران شده، باید از آن کسی سپاسگزاری کرد که اول این پیشنهاد را کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است” (دکتر محمد مصدق)
زندگی فاطمی چنان مالامال از شوق مبارزه و از خود گذشتگی و فداکاری در راه آرمانهای بزرگ زحمتکشان ستمدیده میهن ما است و رنج و شادی او چنان با بحرانی ترین و شکوفان ترین روزهای تاریخ معـاصر میهن ما آمیخته است که یاد این رجل سترگ در قلب هر ایرانی شرافتمندی همیشگی است. دکتر فاطمی چه در لباس روزنامه نگار و از سنگر مطبوعات و چه در پست معاون نخست وزیر و وزیر خارجه دکتر مصدق هرگز نقش شاه و دربار سلطنتی را بعنوان مرکز فساد و توطئه ستاد نیروهای ارتجاع و دست نشاندگان امپریالیسم نادیده نگرفت و در راه معـرفی این لانه فساد سرسختانه کوشید. دکتر فاطمی در سرمقاله شماره ۷۳ باختر امروز بتاریخ سوم آبان ۱۳۲۸ بمناسبت تشکیل جبهه ملی ایران تحت عنوان “مبارزین راه آزادی جبهه ملی را تشکیل داده اند ” نوشت:
“من اقرار میکنم که هیچوقت به لذت امروز مقاله ننوشته ام، امروز مانندعاشقی که پس از سالها مفارقـت و هجرت به وصل معـشوق خود رسیده است، مثل تشنه ای که روزها وشب ها در بیابانهای سوزان دویده و چشمه آب حیات را یافته است، همچون طالب مشتاقی که بکمال مطلوب خویش رسیده، در عین شوق و شعـف این سطور را بپایان می برم، زیرا که می بینم که با تشکیل جبهه ملی یک صف منظم وقوی که مظهر اراده جامعـه ایرانی است، بوجود آمده است. دیگر برای کسانی که بذر نفاق و جاسوسی می پاشید ند و نمی گذاشتند عناصر موثر و مفید دور هم جمع بشوند، امیدی باقی نیست و از محو افراد و ترور در تاریکی شب نتیجه ای نخواهند گرفت زیرا چراغ اجتماع خاموش شدنی نیست و افکار آزاد ومترقی و زنده و بیدار آنها نخواهند مرد و هـمفـکرانشان دنبال ایده آلهای پاک آنها را خواهند گرفت.”
روز دهم اردیبهشت ۱۳۳۰ دکتر مصدق زمام امور کشور را در دست گرفت و دکتر فاطمی را بمعـاونت نخست وزیری بر گزید. روز ششم آبان ماه همین سال در هنگام سخنرانی بر مزار محمد مسعـود سر دبیر روزنامه مرد امروز، دکتر فاطمی هدف گلوله عبد خدائی عضو گروه فدائیان اسلام قرار گرفت و بسختی مجروح شد.
فاطمی در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی بنمایندگی مردم تهران انتخاب شد و در مهرماه ۱۳۳۱ پست پراهمیت وزارت خارجه به او سپرده شد و بدستور دکتر مصدق امر پر اهمیت قطع روابط ایران وانگلیس را در روز سی ام مهرماه۱۳۳۱ بعهده گرفت و از همین جا کینه عمیق مصدق و فاطمی در دل تایمز نشینان پدید آمد.
دکتر فاطمی در کودتای نافرجام نیمه شب بیست وپنجم مرداد ماه ۱۳۳۲ بوسیله گارد شاهی بنحو اهانت آمیزی بازداشت شد ولی سحرگاهان پیروزمندانه به خانه اش باز گشت ودر سرمقاله یکشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۳۲ (شماره ۱۱۷۲) باختر امروز نوشت:
“ساعت یازده و نیم دیشب چند افسر مسلح و قریب پنجاه، شصت نفر سرباز گارد شاهنشاهی شصت تیر بدست مثل راهزنانی که در کتابهای افسانهء قرون وسطائی خوانده اید، بخانهء من ریختند و بدون این که حتی اجازه دهند من کفش پا کنم در برابر شیون طفل یازده ماهه و مادرش مرا به سعد آباد ـ کاخ سلطنتی ـ توقیفگاه گارد شاهنشاهی بردند و در هر اطاق خانه ام نیز تا ساعت چهار صبح دوازده سرباز بیتوته فرمودند…. پس از حادثه نهم اسفند که خود شاه دخالت مستقیم در آن داشت، من دیگر تا آنوقت به دربار نرفته بودم، ولی ناگهان برای گفتن مطالبی تلفن کردم و یکسر گرسنه از وزارتخانه بکاخ اختصاصی رفتم، دیدم شاه از دکتر مصدق گله می کند و میگوید، مصدق از من رنجیده است، بگمان اینکه در حادثهً نهم اسفند من دست داشته ام. شما چه میگوئید؟ بی پروا باو گفتم که من تردید ندارم اعلیحضرت بوجود آورنده این صحنه ی شرم آور بوده اید. بعد به دو چشمان او که خیلی داعیهً معصومیت دارند، نگاه کرده، گفتم: بمن بفرمائید تا کجا میخواهید بروید. آیا اعمال فاروق برای شما سرمشق نشده است که تا آنجا رفت که تاج و تخت خویش را در روز موعود از دست گذاشت. آیا شما هم از آن راه میخواهید بروید.؟…به او گفتم: یکبار در سی ام تیر بدستور سفارت انگلیس دکتر مصدق را مجبور به استعفا کردید و سزای آنرا دیدید. آیا خیال میکنید ممکن است آن آزمایش تلخ را تکرار کرد؟»
شعبان جعفری به دکتر فاطمی چاقو زد
خانمى به اسم هما سرشار در لس آنجلس با شعبان جعفری معروف به بی مخ مصاحبه کرده و در قسمتى از متن کتاب منکر مضروب کردن زنده یاد دکتر حسین فاطمى وزیر امور خارجه دولت ملى دکتر مصدق شده است.
فریدون مظاهر تهرانی که شاهد و ناظر این ماجرا بوده است در روزنامه شرق می نویسد:
«این موضوع براى من تداعى معانى شد و تصمیم گرفتم مطلب را آن گونه که شخصاً شاهد و ناظر بوده ام به شیوه نگارش درآورم. انگیزه عدم انتشار موضوع تاکنون آن است که در رژیم گذشته به خاطر اختناق سیاه حاکم بر جامعه به وسیله نظام ستم شاهى کسى قادر به ابراز مطلبى خلاف منویات آن حکومت نبود. ولى چه همان موقع و چه بعد از انقلاب موضوع را اغلب به دوستان و آشنایان مورد اعتماد گفته بودم و حتى قرار بود مرحوم سرهنگ غلامرضا نجاتى نویسنده کتاب تاریخ ملى شدن صنعت نفت ایران و کودتاى ۲۸ مرداد مشاهدات مرا در یکى از کتب خود بگنجاند که متاسفانه عمرش وفا نکرد. بگذریم و به اصل مطلب بپردازیم. به علت بچه محل بودن شخصاً و از نزدیک شعبان جعفرى را مى شناختم و عملاً شاهد و ناظر عملیات یاد شده بوده ام .»
شعبان جعفرى ساکن محله پا گذر در«خونگاه» محاط بین گذر مستوفى و گذر باغخانه و گذر قلى بود که خیابان هاى اطراف آن جلیل آباد (خیام فعلى) در شرق _ بوذرجمهرى در شمال و شاهپور (وحدت اسلامى) در غرب است و ما هم در همان نزدیکى منزل وى ساکن بودیم.
در یکى از روزهاى اسفندماه سال ۱۳۳۲ خورشیدى (احتمالاً شش اسفند) درحالى که نوجوان ۱۷ساله اى بودم و به علت معالجه بیمارى تراخم چشم مدتى بود ترک تحصیل کرده بودم جهت دیدار پدرم که افسر شهربانى بود و در اداره کارپردازى آن موقع واقع در کاخ شهربانى کار مى کرد به محل یاد شده رفته بودم و به توصیه پدرم در تراس و پاگرد ورودى کاخ شهربانى قدم مى زدم و منتظر پدرم بودم که ناگهان اتومبیل جیپى جلوى پلکان کاخ مذکور متوقف شد و درحالى که یک نفر نظامى در جاى راننده و نفر دیگرى در کنار وى بود از عقب جیپ مذکور یک نفر غیرنظامى را که ربدوشامبر تیره رنگ به بر و دمپایى به پا داشت و داراى ریش توپى سیاه رنگى بود درحالى که از جلو به دستانش دستبند زده بودند از جیپ پیاده کرده و او را از پلکان به بالا آورده و سپس از در ورودى داخل سرسرا و هال کاخ شهربانى شده و به انتهاى هال رفته و از طریق پله هاى موجود در کنار اداره مستشارى آن موقع شهربانى یاد شده را به طبقه بالا (دوم) اتاق مخصوص رئیس کل شهربانى بردند. موقعى که شخص دستگیر شده را از کنار من عبور مى دادند متوجه رنگ زرد وى در قسمت گونه ها و پیشانى شدم و عده اى مى گفتند یاد شده دکتر فاطمى است. مدتى بدین منوال سپرى شد. سپس دکتر فاطمى را به همان وضع که آورده بودند از طبقه بالا به پایین و هال و بعد به روى تراس و پله ها آوردند. ناگهان مشاهده کردم در خیابان جلوى پله ها که آن وقت خیابان ملل متحد نام داشت شعبان بى مخ به اتفاق تعدادى از نوچه هاى خود که من برخى از آنها را مى شناختم و چاقو کش هاى حرفه اى بودند درحالى که نیم دایره اى تشکیل داده اند و هریک چاقوى برنده اى در دست دارند و به سبک مراسم عزادارى تظاهر به سینه زنى مى کنند بدون آنکه چاقو را به بدن خود فرو کنند شعار مى دادند: خدا، شاه ِ میهن (واژه شاه را با کسره ه تلفظ مى کردند.) موقعى که مامورین، دکتر فاطمى را از پله ها پایین برده و وارد خیابان شدند و قصد داشتند او را سوار همان جیپ کذایى کنند و ببرند ناگهان شعبان بى مخ و یارانش با چاقوهاى برهنه به آن شادروان حمله ور شده و ضرباتى چند وارد کردند که بغتتاً خانمى که بعداً فهمیدم خانم سلطنت فاطمى خواهر دکتر فاطمى است و از طریق خبر رادیو مطلع شده بود که برادرش را دستگیر کرده و به محل دفتر فرماندارى نظامى تهران که آن موقع در داخل کاخ شهربانى بود آورده اند خود را به آن محل رسانده که مصادف با حمله اوباش و چاقوکشان به دکتر فاطمى شده و خود را سپر بلا کرده روى برادرش افکند و از ۱۶ ، ۱۷ ضربه چاقوى حمله کنندگان شش ضربه به دکتر فاطمى و ۱۱ ، ۱۰ ضربه به خانم سلطنت فاطمى وارد شد. مامورین به صورت بهت زده ناظر جریان بودند و هیچ گونه اقدامى در جلوگیرى از عمل چاقوکشان به عمل نمى آوردند. در نتیجه مردمى که در خیابان به مناسبت واقعه ازدحام کرده بودند وقتى که فهمیدند مضروب دکتر فاطمى است اعتراض و شروع به انتقاد از عمل مهاجمین کردند که به ناچار چند مامور دیگر از داخل کاخ شهربانى خارج شده و به کمک مامورین قبلى دکتر فاطمى را درحالى که روى زمین افتاده بود و خون از بدنش جارى بود با همان جیپى که آورده بودند از محل دور کردند و خواهر دکتر فاطمى را عده اى از مردم از محل دور کرده و بعداً فهمیدم به بیمارستان نجمیه برده اند. توضیح آنکه شعبان بى مخ و همکاران چاقوکش اش در آن روز لباس ورزشى به صورت بلوز و شلوار داراى رنگ هاى نوارى آبى و قرمز و سفید به تن و کفش کتان ورزشى به پا داشتند و نوار پهنى به صورت پرچم ایران دور سینه و شانه و کمر خود بسته بودند که روى آن نوشته شده بود: «جمعیت جوانمردان جانباز!!» و یا به قول خودشان جوانمردان شاه پرست و شاهدوست. بقیه جریان را که من شاهد نبوده ام در متون کتاب هاى تحقیقى و تاریخى شرح داده شده و موجود است. و اما بایستى اضافه نمایم که در آن تاریخ رئیس کل شهربانى سپهبد مهدیقلى علوى مقدم، فرماندار نظامى تهران سرتیپ تیمور بختیار و فرمانده گارد شاهنشاهى سرتیپ نعمت الله نصیرى (ارتشبد بعدى معدوم) بودند که با مواضعه و توطئه چاقوکشان حرفه اى و سرپرست آنها شعبان خان را خبر کرده بودند که درجا کار دکتر فاطمى را بسازند و شایع نمایند مردم او را به قتل رسانده اند که فداکارى خواهرش در آن مقطع تاریخى موقتاً وى را از مرگ حتمى نجات داد.
روز چهارشنبه نوزدهم آبان ماه ۱۳۳۳ ساعت چهار و هفت دقیقه بامداد، تیمور بختیار فرماندار نظامی و سرتیپ آزموده دادستان ارتش به زندان رفتند و حکم اعدام دکتر حسین فاطمی را در لشکر دو زرهی به وی ابلاغ کردند.
آزموده گفت اگر وصیتی دارید بفرمائید، شما که مکرر می گفتید: من از مرگ ابائی ندارم و مرگ حق است. دکتر فاطمی پاسخ داد: “ آری آقای آزموده مرگ حق است و من از مرگ ابائی ندارم، آنهم چنین مرگ پرافتخاری، من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند.”
دکتر فاطمی درخواست کرد که پیشوای ملت و یار و رهبرش دکتر مصدق را برای آخرین بار ملاقات کند. این درخواست او رد شد قبل از اجرای حکم اعدام، دکتر فاطمی به آزموده می گوید:
” آقای آزموده! مرگ بر دو قسم است، مرگی در رختخواب ناز و مرگی در راه شرف و افتخار و من خدای را شکر میکنم که در راه مبارزه با فسادشهید می شوم…”
و سر انجام در تاریک روشن روز نوزدهم آبان ماه ۱۳۳۳ فریاد رسای آن یار وفادار مصدق راکه عاشقانه ایران را می ستود و دشمنان این سرزمین را خشم می ورزید، صفیر گلوله های چهار مامور شلیک برای همیشه در گلو خاموش ساخت. اما چهره آن روزنامه نگار شجاع و دلیر، آن سرباز نهضت ملی ایران و آن یار صمیمی و وفادار و تسخیر ناپذیر مصدق قهرمان، جاودانه بر سینه تاریخ نقش بست و تربتش زیارتگه رندان آزاده این مرز و بوم گردید.
تشدید شکافها در درون بلوک قدرت
بهروز خلیق
موضعگیری ارگان سپاه پاسداران علیه احمدی نژاد
خامنهای در پشت پرده و در اشکال مختلف از جمله سیگنال دادن به نمایندگان خود در سپاه و به برخی چهرههای شاخص راست سنتی برای انتقاد از احمدینژاد، میکوشد که احمدی نژاد آن چنان قدرت نگیرد که به خطر جدی تبدیل شود و به فکر حذف او و روحانیت سنتی بیافتد و اسلام بدون روحانیت را عملی سازد.
“پیام انقلاب” در آخرین شماره خود از سخن محمود احمدی نژاد که مجلس در راس امور نیست، انتقاد کرد. آیتالله خمینی در دهه ۶۰ مجلس را در راس امور قلمداد کرده بود.
محمود احمدی نژاد یک ماه و نیم پیش، در مصاحبه با روزنامه دولتی ایران گفته بود که سخن آیتالله خمینی مبنی بر اینکه مجلس در راس امور است، مربوط به زمانی بوده که کشور را نخست وزیر منتخب نمایندگان مجلس اداره میکرده، اما اکنون قوه مجریه در راس امور قرار دارد.
این سخن احمدی نژاد در همان زمان، بازتاب وسیعی در محافل سیاسی کشور داشت و ۱۷۰تن از نمایندگان مجلس در تذکری کتبی به احمدینژاد، از او خواستند که به جای نفی جایگاه مجلس، به وظایف خود عمل کند.
اکنون “پیام انقلاب” که ارگان رسمی سپاه پاسداران است و از اول انقلاب منتشر میشود، به نقد سخن احمدی نژاد نشسته است: “تحلیل سطحی و کلمهای و شکلی از فرمایشات گهربار امام امت و آن را به نحوی دگرگون ساختن که منافع عده ای قلیل را برای چند صباحی فراهم سازد، یک خطای جبران ناپذیر است”. و در ادامه مطلب آمده است: “اگر به فرض محال گفته رئیس جمهوری درباره سخنان امام خمینی درست هم باشد ـ که نیست ـ طرح این مسائل چه سودی برای کشور دارد؟ آیا در صدر بودن دولت دلیلی می شود که دولت هر کاری که خود صلاح دانست انجام دهد و به قانون بی توجهی کند؟ اگر دولت در صدر هم باشد حق ندارد بی قانونی کند و در برابر خواست نمایندگان، که اختیار عزل رئیس دولت را هم دارند، بایستد.”
نخستین بار است که ارگان سپاه با چنین صراحتی علیه احمدی نژاد موضع میگیرد. موضعگیری “پیام انقلاب” این سئوال را پیش کشیده است که به چه دلیلی ارگان سپاه هم وارد صف منتقدین احمدینژاد شده است؟
تا کنون تصور براین بود که احمدینژاد نماینده و برگزیده سپاه و بسیج است و لذا شکاف بین آندو نمیتواند مطرح باشد. این برداشت واقعی است اما تمام واقعیت نیست. بین احمدینژاد و سپاه نمیتوان علامت مساوی گذاشت. احمدینژاد با حمایت گسترده سپاه و بسیج توانست در دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری به مقام ریاست جمهوری دست یابد. احمدینژاد هم بعد از قبضه صندلی ریاست جمهوری به طور بیسابقهای راه را برای حضور گسترده سپاه و بسیج در دولت و اقتصاد کشور باز نمود و امکانات وسیعی را در اختیار آنها گذاشت. در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری هم، سپاه در همراهی با ولی فقیه دست به کودتای انتخاباتی زد و احمدینژاد را با تقلب در مقام ریاست جمهوری نشاند.
با این وجود احمدینژاد کسی نبود که صرفا به کارگزار ولیفقیه و یا سپاه تبدیل شود و مجری دستورات آنها باشد. احمدینژاد از حمایت خامنهای و سپاه بیشترین بهره را گرفته و بر بستر این حمایت برنامههای خود را پیش برده و کوشیده است که در مقابل دو قطب قدرت، یعنی ولیفقیه و بیت وی و سپاه به یک قطب قدرت دیگر در ساختار سیاسی کشور تبدیل شود. احمدینژاد بودجه کشور و دستگاه عظیم بوروکراسی را در دست خود دارد و با تکیه به آنها سعی کرده است که موقعیت خود و جریان راست افراطی را تقویت کند.
علیرغم اینکه ولیفقیه و بیت وی، سپاه و راست افراطی در بلوک قدرت قرار دارند و قدرت سیاسی دست آنها متمرکز شده است، با این وجود در درون بلوک قدرت، رقابت و چالش جریان دارد. ترکیب بلوک قدرت اگر در طی چند سال گذشته از انسجام نسبی در مقابله با مخالفین و به ویژه جنبش سبز برخوردار بود، اما این انسجام به تدریج تضعیف و شکافها آشکار میشود. شکاف درون بلوک قدرت در چند ماه گذشته شدت یافته است.
احمدینژاد که نماینده شاخص جریان راست افراطی است، کوشیده است که با طرحهای پوپولیستی، نظر مساعد طبقات و لایههای پائین جامعه را به سوی خود جلب کند و پایگاه اجتماعی اش را در بین آنها گسترش دهد. اما ناتوانی او در اداره کشور، سیاستهای نابخردانه در عرصه بین المللی و داخلی از جمله در حوزه اقتصاد، تشدید بحران اقتصادی، گسترش فقر و بیکاری و افزایش فاصله فقر و ثروت موجب شده که او در این راه چندان موفق نشود.
با این وجود تلاش های احمدینژاد برای قدرتگیری در ساختار قدرت و کسب پایگاه اجتماعی و تقابل او در مواردی با خامنهای، باعث شده است که حساسیتها در درون بلوک قدرت افزایش یابد و ولی فقیه از جانب او احساس خطر کند. گرچه این خطر در حال حاضر تهدید کننده نیست اما میتواند در آینده به خطر جدی تبدیل شود. ولیفقیه در موضعگیریهای علنی و در چالش بین مجلس و قوه مجریه، جانب احمدینژاد را میگیرد. او تا کنون با موضعگیریهای خود چنین ذهنیتی را شکل داده است که حامی سرسخت احمدینژاد است و احمدینژاد با پشتیبانی او برنامههایش را پیش میبرد. اما خامنهای در پشت پرده و در اشکال مختلف از جمله سیگنال دادن به نمایندگان خود در سپاه و به برخی چهرههای شاخص راست سنتی برای انتقاد از احمدینژاد، میکوشد که احمدینژاد آن چنان قدرت نگیرد که به خطر جدی تبدیل شود و به فکر حذف او و روحانیت سنتی بیافتد و اسلام بدون روحانیت را عملی سازد. درست است که احمدی نژاد از حمایت سپاه برخوردار بوده است، ولی این نیرو در حال حاضر تحت فرماندهی ولیفقیه قرار دارد و از سرکشی احمدینژاد در مقابل خامنهای و زیر سئوال بردن سخنان آیتالله خمینی، چندان راضی نیست.
چالشهای درون حکومت حدت یافته است: چالش بین ولیفقیه و احمدینژاد، بین مجلس و دولت، بین راست سنتی و راست افراطی. موضعگیری ارگان سپاه علیه احمدینژاد را میتوان در این مجموعه شکافها و به ویژه در شکاف بین ولیفقیه و احمدینژاد تبیین کرد.
منبع: روزنامه نروژی کلاسه کامپن
برگردان: صادق کار
فاصله طبقاتی در هیچ کدام از قارههای جهان هنوز ژرفتر از آمریکای لاتین نیست. آمریکای لاتین به احتمال یقین صاحب احمق ترین سرمایه داری جهان بوده است زیرا تردیدی نیست که لازمه پیشرفت اقتصادی ایجاد تفاهم و جلب عموم مردم از طریق رعایت منافع همگانی است. در آمریکای لاتین در گذشته همه راه ها را بروی مردم بستند و شرایط را برای موج چپگرایی و ظهور دولتهای چپ دمکراتیک، فراهم نمودند.
روز یکشنبه گذشته با پیروزی دیلما روسف در انتخابات ریاست جمهوری برزیل، دومین رئیس جمهورچپگرا در برزیل به قدرت رسید. پیروزی دیلما و قدرت گیری چپ در آمریکای لاتین بیشتر به یک معجزه بزرگ سیاسی شبیه است. محبوبیت مردمی شدید لولا، رییس جمهور پیشین برزیل، بی تردید در پیروزی دیلما و تداوم دولت چپ تاثیرانکار نا پذیری داشته است. لولا در جریان کارزار انتخاباتی برزیل توانست ماهرانه و هنرمندانە از محبوبیت خویش برای ترغیب مردم به رای دادن به دیلما و پیروزی کاندیدای چپ در این انتخابات استفاده کند.
برزیل در طی دهههای اخیر با سرعتی شگرف به شکلی موفقیعت آمیزدر عرصه های اقتصادی، اجتماعی، محیط زیست و دمکراسی پیشرفت و توسعه پیدا کرده است. در اثراین پیشرفت ها ده ها میلیون نفر از مردم این کشور از فقرو تنگدستی رهایی یافته و سطح زندگی شان ارتقا پیدا کرده است. لولا در دوران ریاست جمهوری خود با تدابیری که در سیاست گذاری بکار گرفت توانست بطورموازی رشد اقتصادی و اجتماعی را تامین و توسعه دهد. او از یکسو شرایط برای افزایش سرمایه گذاری وفعالیت های اقتصادی را توسعه داد و از سوی دیگر برنامه توسعه اجتماعی گسترده و موثری را به اجرا نهاد و برزیل را به قدرت نخست و رهبر کشورهای منطقه و به یکی از قدرتهای مهم جهانی تبدیل نمود. در کنفرانس محیط زیست که سال گذشته در کپنهاک برگزار گردید مشخص گردید که برزیل در زمینه محیط زیست نیز به موفقیعت های چشمگیری دست یافته است؛ برای نمونه، در طول ۷ سال سرعت جنگل زدایی در جنگلهای آمازون به میزان ۷۵% کاهش یافته است، که این خود یک موفقیعت بزرگ در زمینه حفظ محیط زیست است که مشابه چنین موفقیتی را در کشور دیگری نمی توان سراغ داشت. اینک برزیل نیز به مانند چین به الگوی الهام بخش برای توسعه در جهان تبدیل شده است.
تبدیل چپ گرایی در آمریکای جنوبی به یک روند فراگیر درمنطقه
صرف نظر از استثنا های کمی که وجود دارد، نسیم چپ دمکراتیک در تمام قاره در حال وزیدن است. برای نخستین بار، کشورهای قاره، دیگر توسط سیاستمداران الیت این جوامع اداره نمی شوند و سیاستمداردارن حاکم، برخلاف گذشته، اینک شبیه و از جنس انتخاب کنندگان خود هستند. اوا مورالس رئیس جمهور سرخ پوست بولیوی خود در یک خانواده فقیر بزرگ شده است. رهبری دولت در پاراگوئه در دست اسقف بنام لوگو قرار گرفته که از لایه های پایین و فقیر جامعه برخاسته است. در کشوری دیگر زنان و در یکی دیگر یک پرفسور اقتصاد حکومت می کند و در جاهای دیگر کسانی که هرگز سا بقه بودن در قدرت نداشتهاند زمام امور را بدست آوردهاند.
یکی از تحسین بر انگیز ترین کسانی که من در دفتر کارش با او ملاقات کردم، موجیکا رییس جمهور اروگوئه است. موجیکا مرد ی است با جثهای کوچک که شلوار و پیراهن یخه باز و کت ساده چاکداری، تن پوش او را تشکیل می دهند. انتخاب یک چنین شخصی در یک کشور پیشرفته از طریق انتخابات آزاد به مقام ریاست جمهوری به سختی قابل تصور است. با این حال او رئیس جمهوری است که هم در میان مردم فقیر و هم ثروتمند محبوبیت فراوانی دارد. اوکه قبلا رهبری یک گروه چریکی در کشورش را به عهده داشت، ۱۴ سال از زندگی خود را در زندان سر کرده است. او می گوید در ۱۰ سال نخست زندان حتی از داشتن کاغذ و قلم محرومش کرده بودند. وقتی از او پرسیدم این همه مدت ماندن در زندان را چگونه به سر آوردی؟ گفت قبل از ظهر هایم را صرف طراحی نقشه ماشین های مختلف در مخیلهام می کردم، بعد از ظهر ها نیز با راه رفتن در سلولم به شب می رسیدند و شبها یم را صرف آموختن سازماندهی جامعه از مورچه ها و قو رباغە ها می کردم.
۵ سال پیش وقتی که وزیر توسعه شدم ، مایل گشتم خودم را روی آفریقا این فقیرترین قاره دنیا متمرکز نمایم. آسیا را قارهای در حال پیسرفت شناختم، آمریکای لاتین را کمی در انزوا و چیزی بین دو قاره دیگرکه نه به اندازه آفریقا فقیر بود و نه به اندازه آسیا در حال پیشرفت.
سالهای بسیار، نروژ بر تغییرو تحولاتی که در آمریکای لاتین در حال انجام بود چشم فرو بسته بود. بعد از تشکیل دولت اتلافی سرخ و سبز این دولت تازه، تغییر و تحولات در قاره آمریکا را کشف و درک کرد. اینک خیلی ها از آمریکای لاتین و از پیشرفتهای اقتصادی، اجتماعی، کاهش فقر، بهبود محیط زیست ومهمتراز همه ، تغییر و تحولات چشمگیردمکراتیک در این قاره سخن می گویند. بی تردید کسترش دمکراسی در این قاره سهم بسزایی در پیشرفت و توسعه ایفا میکند، با این حال وقتی که از وزیدن نسیم چپ دمکراتیک در قاره صحبت می کنیم نباید از یاد برده شود که چپ کنونی در این منطقه یک چپ یک دست نیست. میان چاوز و لولا فاصله زیادی وجود دارد. لولا موفق شده است هم میان شرکت های چند ملیتی برزیل و هم میان کارگران روستایی مقبولیت و محبوبیت پیدا کند و با همه کشورها از آمریکا گرفته تا ایران رابطه دوستی بر قرار کند. اما چاوز هم در کشور خود و هم در جهان درگیری ایجاد می کند. به هر حال آمریکای لاتین دارد همان مسیری را دنبال می کند که اروپا بعد از جنگ دوم جهانی آنرا پیمود. امروزه پس از تحولات انجام گرفته، سرخ پوستان بولیوی دیگر حاضر نیستند به موقعیت زمانی اشغال قاره رجعت داده شوند؛ زیرا اکنون می دانند که آنان نیز می توانند در مبارزه بر سر بدست گرفتن قدرت شرکت کنند و آن دورهای که سرخپوستان حتی با اکثریت جمعیت دو سومی شان در یک کشور، از شرکت در ارتش محروم شده بودند، دیگر به سر آمده است.
بیداری آمریکای لاتین تناقضات و تغیراتی در مبا دلات سنتی بازرگانی این کشور ها بوجود آورده که یکی از مهمترین آنها گسترش مبادلات بازرگانی و اقتصادی میان چین و کشورهای قاره است. بطوری که حجم مبادلات اقتصادی میان برزیل با چین هم اکنون از میزان مراوادات اقتصادی برزیل با آمریکا بیشتر است. مناسبات اقتصادی میان کشور کوچک اروگوئه با چین بطور بیسابقهای افزایش یافته است. این مناسبات طبیعتا به مناسبات اقتصادی محدود نخواهند ماند و می توانند با خود تغیرات سیاسی دگرگون کنندهای را به همراه داشته باشد. امروز دیگر کسی تصور نمی کند که آمریکا بخواهد با یاری نیروهای نظامی بومی، رژیم های راستگرای دست نشانده را جایگزین دولتهای کنونی در منطقه کند. مناسبات و نقش چین با کشورهای آمریکای لاتین باعث چنان دگرگونی های در منطقه گردیده که بازگشت به گذشته را نا میسر نموده است. اینک برزیل می تواند تنها به منافع و علایق کشور و مردم خود بیاندیشد ومناسبات خود با دیگران را بر این مبنا تنظیم کند.
پیشرفتها در آمریکای لاتین بزرگ و دست آوردها بسیار با اهمیت و تاثیر گذارهستند، اما مسایل باقی مانده پیش روی نیز به همان اندازه بزرگ و دشوارمینمایند. شاید مهمترین مشکل در این قاره هنوز، با وجود پیشرفتهای صورت پذیرفته، میزان نابرابری میان فقیر و غنی باشد. آمریکای لاتین از این لحاظ هنوز بدترین قاره جهان است. فاصله طبقاتی در هیچ کدام از قارههای جهان هنوز ژرفتر از آمریکای لاتین نیست. آمریکای لاتین به احتمال یقین صاحب احمق ترین سرمایه داری جهان بوده است زیرا تردیدی نیست که لازمه پیشرفت اقتصادی ایجاد تفاهم و جلب عموم مردم از طریق رعایت منافع همگانی است. در آمریکای لاتین در گذشته همه راه ها را بروی مردم بستند و شرایط را برای موج چپگرایی و ظهور دولتهای چپ دمکراتیک، فراهم نمودند. سزای آنها منطقا نمی توانست چیزی غیر از این که شد، باشد.
یکی دیگر از امور دشواری که پیش روی دولتهای آمریکای لاتین قرار دارد، استفاده درست از در آمدها است. در ملاقاتی که با وزیر دارائی پاراگوئه داشتم، او با لبخندی گشاده در اینباره به من گفت: “من نمیدانم وقتی که ملیاردرهای کشور من حاضر نمی شوند کشور خود را یاری دهند، به کارگران نروژی که کمک های خارجی شما به ما از طریق بخشی از مالیتهای آنان تامین میشود، چه جواب قانع کنندهای می توانم بدهم.”
دولتهای چپ آمریکای لاتین برای اینکه بتوانند از رشد و پیشرفت اقتصادی مناسب بهرمند شوند باید از الگوهای رشد موفق برزیل و شیلی استفاده کنند. این دولتها به احتمال قریب به یقین میتوانند پس از انجام رفرمها نیز موقعیت خود را همچنان حفظ نمایند. البته مورد ونزولا یک استثنا است زیرا معلوم نیست که آیا چاوز میتواند مانند دیگر کشورهای منطقه فقر در کشور خود را کاهش دهد یا خیر؟
سومین مانع بر سر راه دولتها، قطب بندی سیاسی خشن و شدید جامعه بویژه در کشورهایی است که این امر و نزاع های سیاسی به صورت فرهنگ در آمده است. تمایل غالب در برخی از کشور ها بیشتر از آنکه جهت گیری و میل به سازش و آرامش داشته باشد، متمایل به ناسازگاری و نزاع است. چاوز در ونزولا بیشتر متمایل به دامن زدن به درگیری و نزاع است. او از هر نیرنگی برای مقابله با اپوزیسون خود بهره میگیرد. از طرف دیگر مخالفان چاوز نیز آماده حمایت از کودتا علیه او هستند. جالب اینکه دولتهای برزیل و اروگوئه از طریق توافق و سازش در جامعه در مقایسه با دیگران در تحکیم موقعیت و رشد اقتصادی و تقسیم در آمدها بسیار موفق تر بوده و نتایج بهتری در این عرصه ها بدست آوردهاند. در آمریکای لاتین سیاست و اشخاص در هم تنیده هستند. آمریکای لاتین جدید، با کشتکاران کوکایین، مورالس، لولا و اتحادیه های کارگری، اسقف لوگو و موجیکا رهبر پیشین چریک ها همه سمبلهای آمریکای لاتین امروزو شخصیت های تحسین بر انگیزی هستند با تاریخ خاص خود که توانستند از طریق تلطیف روشهای مبارزاتی شان راه را نه تنها برای خویش بلکه برای ظهور اوباما نیز در آمریکا هموارکنند. براستی نمیتوان تحت تاثیر این شخصیت ها و رفتار آنان قرار نگرفت، ازتحسین آنان پرهیز نمود و دچار هیجان نگردید.
مردم برزیل اینک با رای خود دیلما روسف را رییس جمهور کردهاند. او نیز گذشته پر فراز و نشیب و دشواری را از سر گذرانده است. کسی است که در گذشته در برزیل چریک بوده و زندانی و شکنجه شده است؛ با این وصف اما او اینک یک رییس جمهور معمولی است. این شاید همان رییس جمهور چپ گرا به شکل مثبت تغیر کردەای است که چپ دمکرات آمریکای لاتین بیش از هر چیز به آن نیاز دارد.
—————————-
* اریک سولهایم ، رهبر پیشین حزب سوسیالیستی چپ و وزیر محیط زیست و توسعه در دولت اتلافی حاکم نروژ
پیرامون نهاد “زنان” سازمان ملل واعتراضات مربوط به شرکت ایران در این نهاد
پرسش جدی در این رابطه وجود دارد که کشوری که حتا حاضر نیست خود را مقید به این کنوانسیون جهانی برای بهبود وضعیت زنان بداند، کنوانسیونی که تنها ۶ کشور عضو سازمان ملل آنرا امضاء نکرده اند، آیا می تواند با حضورش در هیئت اجرائی به بهبود وضعیت زنان کمک کند؟
کار- آنلاین
اطلاع پیدا کردیم شرکت ایران در نهاد “زنان” مجمع عمومی سازمان ملل که نهادی است تازه تاسیس، اعتراضاتی را در پی داشته است. در این رابطه با خانم آینده آزاد مصاحبه کوتاهی را داشته ایم که متن این مصاحبه را در زیر می خوانید.
—————————
خانم آینده آزاد با درود بر شما و با سپاس از اینکه این مصاحبه را قبول کردید.لطفا توضیح دهید نهاد تازه تاسیس شده “زنان” سازمان ملل چه نهادی است ؟
با سلام ، من هم به نوبه خود از شما سپاسگذارم. ببیند، مجمع عمومی سازمان ملل بعد از سال ها پی گیری نهادهای مختلف مدنی زنان روز جمع ۱۱ تیرماه با تاسیس نهاد مستقلی با نام “زنان” سازمان ملل موافقت کرد. تشکیل این نهاد مسئله بسیار نوید بخشی بود و قرار بر این بود که این نهاد در درجه اول برای دستیابی به برابری زنان و همچنین توانمندی زنان باشد.
در همین راستا قرار شد چهار بخشی که در رابطه با برابری و پیشرفت زنان در سازمان ملل فعال بودند با یکدیگر ادغام شوند، یعنی :
DAWـ بخش پیشرفت زنان
INSTRAWـ موسسه بین المللی آموزش و تحقیق برای پیشرفت زنان
OSAGIـ دفتر مشاوره ویژه در مورد مسائل جنسیتی و پیشرفت زنان
UNIFEM ـ صندوق توسعه ملل متحد برای زنان
لطفا در مورد مسئولیت های این نهاد تازه تاسیس توضیحاتی بدهید؟
مسئولیت های نهاد “زنان” را می توان به این شکل معرفی کرد:
- حمایت از ارگان های بین کشوری مانند کمیسیون مقام زن برای بهتر کردن سیاست ها و فرمولبندی هایش، برای بهبود استانداردها و هنجارهای بین المللی.
- کمک به کشورهای عضو برای اعمال این استانداردها، حمایت های تکنیکی و مالی به کشورهایی که درخواست کمک کرده اند و همچنین اعمال همکاری موثر با نهادهای مدنی.
- کمک به کشورهای عضو برای ملتزم دانستن سازمان ملل به تعهداتش در رابطه با برابری جنسیتی از جمله دیده بانی دائمی وضعیت زنان در کشورها.
یکی از وظائفی که نهاد زنان سازمان ملل دارد این است که به کشورها کمک کند تا بتوانند برابری جنسیتی در کشورهایشان را با توجه به استانداردهای بین المللی همراه با اولویت های برنامه های کشوری بهبود بخشند. همچنین قرار بر این است که این نهاد در همکاری مستقیم با نهادهای مدنی برای دسترسی به اهداف بین المللی در رابطه با برابری جنسیتی باشد.
آیا می توانید درمورد شکل ساختاری نهاد “زنان” سازمان ملل شرح کوتاهی برای خوانندگان ما بدهید؟
بله حتما، ببینید در ۲۳ شهریور امسال ۱۳۸۹ آقای بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد خانم میشل باشله را به عنوان مدیر اجرایی این نهاد انتخاب کرد. مرکز این نهاد در نیویورک قرار دارد و خانم باشله عضو تمامی ارگان های اصلی تصمیم گیرنده سازمان ملل خواهد بود.
از طرفی دیگر این نهاد یک هیئت اجرائی نیز خواهد داشت که قرار است ۴۱ کشور عضو هیئت اجرائی آن باشند و ۳۵ کشور از این ۴۱ کشور از طرف گروه های ناحیه ای سازمان ملل انتخاب بشوند. در عین حال قرار بر این است که تمامی کشورها با این نهاد همکاری کنند و بالعکس این نهاد زنان برای بهبود وضعیت زنان در تمامی کشورها بکوشد.
با خبر شدیم که دررابطه با حضور ایران در نهاد “زنان” سازمان ملل اعتراضاتی از سوی بعضی از کشورها، نهادهای حقوق بشری و مدافعان حقوق زنان صورت گرفته است و این اعتراضات همچنان ادامه دارد، لطفا توضیحی در مورد این اعتراضات بدهید.
بله، قرار بر این است که از منطقه آسیا ۱۰ کشور در هیئت اجرائی این نهاد حضور داشته باشند و روز چهارشنبه همین هفته ۱۹ آبان، ۱۰ نوامبر مرحله نهایی انتخاب هیئت اجرائی خواهد بود. ۱۰ کشور کاندیدا از طرف منطقه آسیا عبارتند از اندونزی، بنگلادش، پاکستان، چین، ژاپن، قزاقستان، کره جنوبی، مالزی، هند و ایران که به حضور ایران اعتراض های فراوانی وجود دارد.
همانطور که می دانید ایران هنوز به کنوانسیون رفع انواع تبعیض علیه زنان نپیوسته و پرسش جدی در این رابطه وجود دارد که کشوری که حتا حاضر نیست خود را مقید به این کنوانسیون جهانی برای بهبود وضعیت زنان بداند، کنوانسیونی که تنها ۶ کشور عضو سازمان ملل آنرا امضاء نکرده اند، آیا می تواند با حضورش در هیئت اجرائی به بهبود وضعیت زنان کمک کند؟
سالهاست که همگی شاهد هستیم که نمایندگان ایران در نهادهای بین المللی تمامی پیشنهادهایی را که برای بهبود وضعیت حقوق بشر و بهبود وضعیت زنان به ایران می شود به شکلی رد می کنند. همگی شاهد برخورد حکومت با فعالین جنبش برابری خواهی زنان هستیم. عضویت در کمپینی که خواهان تغییر قوانین تبعیض آمیز از طرق کاملا قانونی یعنی تغییر قوانین بوسیله تصویب در مجلس است در ایران جرم محسوب می شود و فعالین این کمپین دستگیر شده و به حبس های طولانی محکوم می شوند. زنان فعال در نهادهای غیر دولتی واقعی در ایران نه تنها به عنوان مشاور برای بهبود وضعیت اجتماعی نقش موثری ندارند بلکه پس از دستگیری در زندان با آنها چنان رفتاری می شود که سلامت خود را نیز از دست می دهند.
از طرفی شاهد هستیم که خانم نسرین ستوده وکیل با اعتباری که در اعتراض به شرایط غیر قانونی در زندان خود را مجبور به اعتصاب غذای خشک می بیند، به اتهام عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر، دستگیر شده است. خانم نرگس محمدی نایب رئیس این کانون بر اثر فشار وارده در زندان، پس از دستگیری با همین اتهام، بلافاصله پس از زندان در بیمارستان بستری شد. خانم هنگامه شهیدی بلافاصله بعد از زندان به بیمارستان منتقل شد.
با وجود اعتراض شدید زنان به لایحه ی خانواده ای که بند بند آن مملو از موارد تبعیض آمیز است، حکومت ایران باز هم با پا فشاری تمام، در صدد تصویب این لایحه است.
حضور نمایندگان چنین حکومتی با این سابقه نقض حقوق زنان نه تنها به رشد این نهاد نو بنیاد کمکی نمی کند، بلکه در نگاه زنانی که قربانیان این تبعیض در ایران هستند لطمه ای به اعتبار این نهاداست.
اگر جنبشهای ملیتهای غیر فارس ایرانی را از جنبش سراسری مردم ایران جدا نبینیم، آنگاه درک رابطه این دو خیلی آسان خواهد بود. من جزو آن نیروهایی بودم که اعتقاد به این نداشتم که جنبشهای ملیتهای ایرانی خودشان را از جنبش سراسری اخیر مردم ایران کنار کشیده اند. بلکه عوامل گوناگون دیگری باعث شده بود که آن چهرهایی از جنبشهای ملی در مناطقی مانند آذربایجان، کردستان و غیره در جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران (جنبش سبز) بنمایاند که گویا جنبشهای اتنیکی آگاهانه خودشان را کنار کشیدهاند.
مصاحبه ایران گلوبال با وهاب انصاری در باره مسئله ملی – قومی
مصاحبه گر: کیانوش توکلی
۱- بنظر شما ، آیا در ایران مشکل تبعیض ملی – فرهنگی وجود دارد؟ و یا به عبارتی دیگر، آیا ما مشکلی بنام مسئله ملی – قومی و اتنیکی – فرهنگی در ایران داریم؟ اگر آری چگونه و اگر خیر چرا؟
در کشورمان ایران یکی از چالشهای اصلی چگونگی حل مسئله ملی بوده و هست. یا به عبارت دیگر بعد از انقلاب مشروطیت به این طرف یکی از چالشهای اصلی در هر حرکت و خیزش مردم ایران، بروز و برآمد حرکتها و جنبشهای ملیتهای غیرفارس در ایران بوده است. این جنبشها در کنار خواستههای عمومی مردم ایران، مطالبات خود ویژهاشان را هم مطرح میکردهاند. در انقلاب مشروطیت مسئله انجمنهای ایالتی و ولایتی برای تقسیم قدرت مرکزی و یا سهیم کردن مناطق مختلف ایران در قدرت مرکزی تدوین و به اجرا گذاشته میشود. در دهه بیست مسئله حکومت خودمختار در آذربایجان و کردستان مطرح میشود. در انقلاب بهمن ١٣۵٧ بطور مشخص جنبشها و حرکتهای ملیتهای ترکمن و کرد با مطالبات و شعارهای ملی، فرهنگی و سیاسیاشان برآمد میکند.
همانطور که گفتم تمامی سیر تاریخی و سیاسی کشورمان بعد از انقلاب مشروطیت نشان میدهد که یکی از چالشهای اصلی در کشور مسئله وجود و چگونگی پاسخگوئی به تبعیض ملی-فرهنگی یا از نظر من مسئله ملی، در کشورمان هست. بعضی با پاک کردن صورت مسئله، فکر میکنند که میتوانند به مسئله پاسخ بدهند. بعضی دیگر با دمیدن بر ناسیونالیسم ایرانی که سایر ملیتهای ایرانی غیر فارس را به هیچ میگیرد، میخواهند به مسایل ملی-قومی پاسخ بدهند. بعضی دیگر با نگاه امنیتی به مسایل و مطالبات ملی-قومی در کشورمان و حل مسئله از طریق نظامی-امنیتی میخواهند به مسایل ملی پاسخ بدهند. تمامی این نظرگاهها و بحثها و چالشها نشان از آن دارد، که مسئله ملی در ایران خیلی خیلی جدیتر از آن است که بتوان با طفره رفتن از آن و یا نادیده گرفتن آن و یا با تقلیل دادن مسئله ملی در ایران به آن پاسخ داد. باید مسئله را آنگونه که هست دید و در جهت پاسخگوئی و رفع آن حرکت کرد.
شما توجه بکنید، حزب مشروطه ایران در کنگره اخیرش پسوند لیبرال دمکرات را بر نام خود اضافه میکند. این رویکرد حزب مشروطهخواه بخودی خود برای آنانی که به آینده دمکراتیک ایران فکر میکنند، جای خوشحالی است، که یک حزب با سابقه و تاریخی معین و مشخص، رویکردی لیبرال-دمکراتیک پیدا میکند. اما متاسفانه همین حزب بلافاصله بعد از کنگره اخیرش گفتمان اصلی خودش را با یک قرائت از تمامیت ارضی و دفاع از آن به جامعه معرفی میکند. بحثهای این حزب و مسئولین اصلی این حزب نشان میدهد، که چقدر با تفکر لیبرال دمکراتیک فاصله بنیادین دارد. حزبی که خود را لیبرال دمکرات معرفی میکند، در یک بحث نظری-سیاسی با صراحت اعلام میکند که در کنار احمدی نژاد قرار میگیرد. هدفم با آوردن این مثال نشان دادن این مسئله هست که ما برای پذیرش وجود مسئله ملی در ایران و تلاش برای حل دمکراتیک مسئله با چه مشکلاتی روبرو هستیم.
چپهای دمکرات و تمامی کسانی که به آینده دمکراتیک ایران فکر میکنند، باید تلاش نمایند که مسئله را آنگونه که هست به جامعه معرفی نمایند. در جستجوی راحلهای دمکراتیک برا حل مسئله ملی در کشور برآیند.
۲- آیا در صورت حاکم شدن یک حکومت دمکراتیک در ایران فردا و برقراری حقوق شهروندی در کشور؛ مشکلات اتنیکی – ملی ما قابل حل هستند؟ اگر پاسختان منفی است ، چرا؟
ببینید، نگاه از این زاویه به مسئله تبعیض ملی-قومی در ایران درست نیست. از نظر من یکی از شروط استقرار حکومت دمکراتیک و برقراری حقوق شهروندی در کشور، حل دمکراتیک مسئله ملی در ایران است. یا بعبارت دیگر مبارزه برای استقرار دمکراسی در کشور از مبارزه برای حل مسئله ملی-قومی در کشور تفکیک ناپذیر است. جنبشها و حرکتهای ملیتهای ایرانی در طول تاریخ کشورمان جدا از مبارزات سراسری مردم کشورمان نبوده است. در طول تاریخ مبارزاتی مردم ایران این حکومتهای مرکزی و نیروی ناسیونال-شونیستی ایران بوده است که با تمامی توان برای سرکوب جنبشهای ملیتهای ایرانی به ترم حفظ تمامیت ارضی ایران متوسل گشتهاند. چون در حل دمکراتیک مسئله ملی در ایران منافع این دو نیرو به خطر میافتد. در طول تاریخ ایران این دو نیرو در سرکوب و بی حقوق نگه داشتن ملیتهای ایرانی متحد بودهاند.
جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران متشکل از جریانها و حرکتها و اقشار و طبقات مختلفی است. نمیتوان گفت که اول استقرار دمکراسی بعد پاسخگوئی به مسئله زنان، جوانان، کارگران، ملیتها ووووو، چرا که حاصل تلاش و مبارزات این مجموعه است که هم حامل رشد و تکوین فرهنگ دمکراتیک بر جامعه هست و هم باعث عقب نشینی و تمکین حکومت مرکزی به خواسته ها و مطالبات آنان است. از این طریق هست که حاصل مبارزات نیروهایی که بر شمردم منجر به استقرار حکومت دمکراتیک و برقراری حقوق شهروندی در کشور، خواهد شد.
هم اکنون به مبارزات مردم ایران، نگاه بکنید. جنبش زنان با تشکل یابی در تشکلهای خود و سازماندهی مبارزات خود در مقابل حکومت نقش بی بدیلی در رشد مبارزات دمکراسیخواهی مردم ایران بازی میکند. یکی از ستونهای اصلی جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران، جنبش زنان است. دیگر صحبت کردن از این که اول استقرار دمکراسی در ایران، بعد پاسخگوئی به حقوق زنان اشتباه است. آن فکری که مبارزات سراسری مردم ایران را بطور کلی یک چیز و مبارزات تک تک اقشار و طبقات و ملیتهای ایرانی را چیزی دیگر میبیند و میفهمد، در ذات خود هنوز تبدیل به یک نیروی دمکرات نشده است. این فکر و این نیرو بعد از دستیابی به قدرت در پاسخگوئی به مطالبات و خواستههای اقشار و طبقات مختلف که به آنان وعده داده بود، معلوم نیست چه برخوردی خواهد کرد.
از نظر من حکومتی دمکراتیک و ملتزم به حقوق شهروند خواهد بود که قبل از تشکیل و استقرار، خود را دمکراتیک و تمامی اقشار و طبقات و ملیتهای ایرانی را در راه استقرار خود سهیم کند و بداند. از همین منظر تفکیک و تکه تکه کردن مبارزات زنان، جوانان، کارگران، روشنفکران، ملیتهای ایرانی از مبارزات دمکراسی خواهی مردم ایران نه هیچ آموزشی در فرهنگ سازی دمکراتیک مردم ایران دارد و نه در خدمت رشد و تکوین و استقرار یک حکومتی واقعا دمکراتیک است.
شما در جریان تعریفی که از جنبش سبز ارایه میدهند، هستید. خیلیها تلاش میکنند، یک قرائت و خیلی محدود از جنبش سبز و نیروهای متعلق به آن ارایه بدهند. اما نه تنها این تعریف یک سویه و تنگ از جنبش سبز دمکراتیک نیست، بلکه انحصار طلبی و بستن فضای دمکراتیک جنبش سبز نیز هست. آن تعریفی که جنبش سبز را به تمامی اقشار، افکار و طیفهای اجتماعی مختلف متعلق میداند، تعریفی دمکراتیک است. این تعریف امکانات و تواناییهای جنبش سبز را بالا میبرد. جنبش سبز را در مقابل سرکوب و انواع خطرات دیگر مصون میکند.
۳- آیا تقسیمات کشوری بر اساس اقوام و مناطق اتنیکی وهمچنین تدریس زبان مادری در مدارس کشور، می تواند قدمی در جهت حل مشکلات ملی – قومی در ایران باشد؟
ببینید، بطور کلی هر گامی که در جهت پاسخگویی به مطالبات ملیتهای ایرانی باشد، مثبت است و در جهت حل مشکلات ملی- قومی در ایران میباشد. اما مسئله ملیتهای ایرانی، تقسیمات جدید کشوری نیست. شما یک نگاهی به ایران بکنید، تمامی ملیتهای ساکن در مناطق مختلف ایران، به نام خود آن ملیتها ثبت است. این هم واقعیت است که در طول سالهای بعد از انقلاب مشروطیت حکومتهای مرکزی ایران با همکاری و کمک روشنفکران ناسیونال- شونیست ایرانی تلاش کرده اند که این ترکیبات ملی – جغرافیائی را بر هم زنند، اما کماکان این ترکیب حفظ شده است. یک نکته بسیار مثبت و ارزشمندی که در میان ما ایرانیان وجود دارد، عدم دشمنی و ضدیت ملیتهای ایرانی با همدیگر بوده است. در طول تاریخ مبارزات ملیتهای ایرانی علیرغم اینکه حکومتهای مرکزی و نیروهای ناسیونال-شونیست برای توجیه سرکوبهای خود با تبلیغات گسترده تلاش کرده اند که مبارزات ملیتهای ایرانی غیرفارس را به بیگانهگان و تجزیه طلبی متهم بکنند، اما موفق به تحریک سایر ملیتها بر علیه دیگر ملیتها نشده اند. اینها نکات بسیار ارزشمند و قابل اتکا در راه حل دمکراتیک مسئله ملی در ایران است.
همانطور که در بالا گفتم، هر گامی ولو کوچک در جهت پاسخگوئی به مطالبات ملیتهای ایرانی باش، بسیار مثبت است. جنبشها و حرکتهای ملیتهای ایرانی، حنبشی برای آیندهایی بسیار دور نیست. آنان جنبش و حرکتهایی برای امروز و آینده خودشان که متاثر و نشات گرفته از مبارزات تاریخی گذشته ها یشان هستند، میباشند. جنبشها و حرکتهای ملیتهای ایران از همین امروز ذره ذره برای دستیابی، تحکیم و غیر قابل بازگشت کردن مطالبات خودشان برای دستیابی به آن سیستمی که حاصل مجموعه مبارزات تاریخی آنان را در خود به شکل متعالی بروز خواهد داد، مبارزه می کنند.
۴- نظرتان در باره جریانات هویت طلبی آذربایجان و جنبش کردان ، بلوچها ، عرب ها ، ترکمن ها چیست؟
از نظر من جنبشها و حرکتهای ملی ترکهای آذربایجان، کردها، بلوچها، عربها و ترکمنها متشکل از یک مجموعه ایی ناهمگون و متکثر هستند. به همین خاطر آنان را نمیتوان با یک شکل و آرمان و اهداف تعریف کرد. واقعیت آن است که طیف های مختلف جنبشهای ملیتهای ایرانی بر سر خواسته ها و مطالبات عمومی متحد هستند. اما در تعریف از خود و خواسته های نهائی خودشان به طیف های مختلف و حتی متضادی تقسیم میشوند. در جنبشها و حرکتهای ملی، ملیتهای ایرانی از آنانی که راه دستیابی به خواسته ها و مطالبات ملیت خودشان را در جدائی از ایران و مستقل شدن می دانند، تا آنانی که در فکر چاره جوئی برای حل دمکراتیک مسئله ملی در چارچوبه کشورمان ایران هستند، وجود دارند. در نتیجه تا آنجائی که برای سیاستگذاری، می خواهیم این جریانات هویت طلب را به لحاظ ماهیت بررسی و تعین نمائیم، نمی توانیم یک تعریف عمومی و یک دستی از آنان ارایه بدهیم. باید طیفهای مختلف و گوناگون، متکثر و متضاد آنان را دید و در مقابل هر کدام از آنان به سیاست گذاری مشخص پرداخت.
تا آنجائی که به مباحث و طیف بندی های آنان بر می گردد، از نظر من جدا از هیاهو و جارجنجالی که طیف های افراطی دو طرف براه انداختهاند. طیف پان ایرانیستها و حکومت مرکزی که مخالف حل دمکراتیک مسئله ملی در ایران هستند، با نشان دادن و بزرگ کردن طیف افراطی تجزیه طلبان و شونیستهای ملیتهای غیرفارس و از این طریق بزرگ نمائی خطر تجزیه ایران، می خواهند همچنان بر سرکوب و در بی حقوق نگه داشتن ملیتهای ایرانی صحه بگذارند. از طرف دیگر طیف افراطی ملیتهای غیرفارس ایرانی که با هیاهو و دشمنی با ملیت فارس و تبلیغ علیه ایران و با نشان دادن فاکتهایی از طیف اول، حل مسئله ملی در ایران را غیر ممکن نشان میدهند. طیف و جریاناتی که اعتقاد به حل دمکراتیک مسئله ملی در ایران با همکاری و همدلی کل ایرانیان دارند، نیرومندترین و وسیع ترین نیروهای ملیتهای ایرانی را تشکیل می دهند. آینده دمکراتیک ایران و حل دمکراتیک مسئله ملی در ایران هم از طریق درک و پذیرش وجود مسئله ملی در ایران و هم همکاری تمامی نیروهایی که به آینده دمکراتیک ایران فکر می کنند، می گذرد.
۵- به نظر شما چه رابطهای می تواند میان جنبش سبز و جنبش های اتنیکی در سراسر ایران به وجود آید؟
همانطور که در بالا گفتم اگر جنبشهای ملیتهای غیر فارس ایرانی را از جنبش سراسری مردم ایران جدا نبینیم، آنگاه درک رابطه این دو خیلی آسان خواهد بود. من جزو آن نیروهایی بودم که اعتقاد به این نداشتم که جنبشهای ملیتهای ایرانی خودشان را از جنبش سراسری اخیر مردم ایران کنار کشیده اند. بلکه عوامل گوناگون دیگری باعث شده بود که آن چهرهایی از جنبشهای ملی در مناطقی مانند آذربایجان، کردستان و غیره در جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران (جنبش سبز) بنمایاند که گویا جنبش های اتنیکی آگاهانه خودشان را کنار کشیده اند. بویژه در مورد آذربایجان این بحث خیلی زیاد مطرح شد. شما می دانید که قبل از جنبش سبز مردم ایران در آذربایجان و تقریبا تمامی مناطق ترک نشین کشورمان در اعتراض به کاریکاتورهای توهین آمیز علیه ترکها یک جنبش گسترده اعتراضی بوجود آمد. در جریان این حرکت اعتراضی ارگانهای امنیتی رژیم خیلی از فعالین و سازماندهندگان آذربایجانی را دستگیر و به زندانها انداختند. از آن حرکت تا اکنون این تعقیب و مراقبتها و سرکوب در آذربایجان ادامه داشته است. در این مدت فضای امنیتی هیچگاه از آذربایجان برداشته نشد. جنبش سبز مردم ایران در چنین فضای بوجود آمد. شما توجه دارید، که در شرایطی که یک جنبش در جریان سرکوب است و فعالین اصلی آن یا در زندانها هستند و یا تحت تعقیب و مراقبت ارگانهای امنیتی، دیگر قادر نیست خود را به شکل گسترده و فعال سازماندهی و حرکت بکند. عوامل دیگری هم دخیل بودهاند که از حوصله این مصاحبه خارج است.
ما باید به عوامل منفی و زیانبار در مبارزات دمکراسی خواهی کشورمان در میان جنبش های اتنیکی توجه داشته و حساس باشیم. اما نباید به هیاهوی آنانی که دوست دارند، مبارزات مردم ترک آذربایجان و دیگر ملیتهای غیرفارس را از مبارزات مردم سراسر ایران جدا بکنند، توجه کرد و به تحلیل آنان تن داد. آنان تلاش می کنند، بدون توجه به عوامل بالا عدم شرکت فعال آذربایجانیها را در بی توجهی آنان به مبارزات مردم ایران بنمایانند. ما در این بین باید به تمامی جوانب قضیه نگاه بکنیم و تحلیل درستی داشته باشیم. تا در دام افراطیون دو طیف نیافتیم.
۶- نظر شما در باره سیستم فدرال چیست؟ آیا سیستم فدرال تضمینی برای تمامیت ارضی ایران فرداست و یا منجر به تجزیه کشور خواهد شد؟
با توجه به اینکه ایران کشوری است که در آن ملیتهای مختلفی زندگی می کنند. جنبشها و حرکتهای ملیتهای غیر فارس ایرانی با خواسته ها و مطالبات ملی شان روز به روز در حال اعتلا و گسترش است. بهترین شکل برای حل دمکراتیک مسئله ملی در ایران و استقرار دمکراسی در کشور، یک سیستم غیر متمرکز در شکل فدرال است. سیستم فدرال شاید برای تقسیم قدرت شکل مناسبی باشد، اما خود به خود برای استقرار دمکراسی شرط کافی نیست. همانطور که گفتم اگر سیستم فدرالی که در کنار تقسیم قدرت مرکزی به شکل دمکراتیک برای حل دمکراتیک مسئله ملی در ایران مستقر شود، قطعا در خدمت تضمین تمامیت ارضی ایران خواهد بود. استقرار سیستم فدرال در ایران در یک روند خواهد بود. تاریخ مبارزات مردم ایران و ملیتهای ایرانی نیز نشان داده است که نیروی تجزیه طلب و خواهان استقلال از ایران هیچگاه نتوانسته است، سکان مبارزات ملیتهای ایرانی را در دست بگیرد. همواره مبارزات ملیتهای ایرانی و مبارزات سراسری مردم ایران در پیوند با یکدیگر بوده اند. با اتکا به این تاریخ مبارزاتی مردم ایران و تاریخ مبارزه ملیتهای ایرانی غیرفارس می توان با اطمینان گفت که روند مبارزات جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران در جهت حل دمکراتیک مسئله ملی در ایران می باشد. تنها سیستم متضمن و تامین و تثبیت کننده روندهای دمکراتیک در ایران با توجه به ویژگی هایی که بر شمردم، استقرار یک جمهوری سکولار، دمکراتیک در شکل فدرالیسم است.
کارتون
اجلاس جهانی فلسفه یونسکو لغو شد
مقاله نیویورک تایمز از یک پیروزی برای ازادی خواهان
یونسکو، منصرف از برگزاری روز فلسفه در ایران
یونسکو تصمیم گرفت که از برگزار کردن بزرگداشت سالانه روز فلسفه در ایران که قرار بود کمتر از دو هفته دیگر در ایران برگزار شود، جلوگیري کند تا خدشه اي دیگر بر اعتبارش نیافتد.
یونسکو از سال 2002 برگزار کننده روز جهاني فلسفه است، اما توافقي که در سال 2008 مبني بر میزباني ایران در سال 2010 انجام شد، با توجه به سرکوب ها و سانسور های بعد از انتخابات مخدوش سال 2009، بسیار جنجال برانگیز شد. اساتید دانشگاه این مراسم را که قرار بود از 21 تا 23 نوانمبر برگزار شود بایکوت کردند و اتحادیه اروپا به آمریکا پیوست و از دبیر جدید یونسکو، ایرینا بوکووا درخواست کرد که این مراسم را لغو کند.
مراسمي که قرار بود روز 18 نوامبر در پاریس برگزار شود، همچنان پا برجاست و خانم بوکووا تصمیم گرفته است که مراسم اصلي در همین روز برگزار شود.
دیپلمات هاي غربي گفتند ابتدا در اوایل سال 2010 ، پس از آن که برگزاري مراسم در ایران علني تر شد، اعتراض خود را با خانم بوکووا در میان گذاشتند اما در بهار گذشته، علي رغم تمامي اعتراض ها، یونسکو اعلام کرد که مراسم طبق برنامه پیش خواهد رفت. با تمام این احوال، ایرینا بوکوا، بعد از بالاگرفتن اعتراض ها یونسکو اعلام داشت که خود را از هرگونه مراسم مرتبط با روز جهاني فلسفه در تهران، کنار مي کشد.
با پیشرفت فعالان سیاسی و سازمان های غیر دولتی در جمع آوری و تشکیل پرونده درباره نقض حقوق بشر در ایران که با استناد به دستگیري و تبعید اساتید نخبه ایراني در ماجراهای بعد از انتخابات سال پیش صورت گرفت و بالاگرفتن اعتراض ها ، دانشمندان اعلام کردند که این مراسم بدل به صداي تندرو ها در نظام پیچیده ایران خواهد شد.
فرانسه بطور خاص تلاش کرد تا خانم بوکووا را متقاعد کند که این مراسم را لغو کند و در این راه به سایر کشورهاي اروپایي پیوست تا از او بخواهند که توافقي را که بین دبیرکل قبلي یونسکو و ایران در سال 2009 انجام گرفته بود، لغو کند.
یکي از مقامات عالیرتبه اروپایي، خاطرنشان کرد که این تصمیم گیري که مراسم روزجهاني فلسفه در کشور دیگري برگزار شود به عهده دبیرکل یونسکو بوده است و با اعضاي هیئت رئیسه هرگز در این مورد مشورت نشده است.
هفته گذشته دیوید تی.کیلیون، سفیر آمریکا در یونسکو نیز در نامه ای به خانم بوکوا نیز به گزارش هایي اشاره کرد که نشان می دهد مقامات ایرانی قصد دارند از مراسم روز جهانی فلسفه، بهره برداري سیاسي کنند. آقای کیلیون همچنین به موضعگیري هاي متعدد مسئولان در تهران اشاره کرد که علوم انساني غربي را برای ایران خطرناک دانسته بودند. وزیر علوم و تحقیقات و فن آوري ایران اعلام کرده است که تا زماني که مباحث موجود در رشته هاي علوم انساني غربي، از جمله فلسفه بررسي نشود و با ارزش هاي دیني در ایران تطبیق پیدا نکند، همه رشته هاي جدید علوم انساني به حالت تعلیق در مي آید.
یک دیپلمات ارشد غربي با استقبال از تصمیم خانم بوکووا در کنار کشیدن یونسکو از مراسم تهران گفت این اقدامات باید زودتر انجام مي شد. این دیپلمات گفته است تصمیم زود تر مي توانست شرمندگی کمتري براي یونسکو به بار آورد.
این دیپلمات ارشد اروپایي گفت: «با در نظر گرفتن وقایع پس از انتخابات در ایران، برگزاري چنین مراسمي در تهران کاملا نامناسب و با اهداف و آمال یونسکو و خود علم فلسفه، در تناقض بود، چرا که فلسفه مبتني بر برخورداري از حق آزادی اندیشه است.» او همچنین افزود در ایران امروز، نبود آزادی در تحقیقات فلسفی از جمله فلسفه غربي، مشهود است.
رامین جهانبگلو، فیلسوف ایرانی که در سال 2006 در تهران بازداشت و زنداني شد و در حال حاضر در دانشگاه تورنتو تدریس مي کند، در نامه اي خطاب به ایرینا بوکووا خواستار تجدید نظر در این تصمیم شده بود. در این نامه اعتراضي جهانبگلو همچنین به ریاست غلامعلی حداد عادل، حامي سرسخت احمدی نژاد بر موسسه فلسفه ایران اعتراض کرده بود.
خانم بوکووا همچنین تلاش مي کند از یک آبروریزي دیگر جلوگیري کند و آن تصمیم دادن جایزه اي به دیکتاتور گینه استوایي تئودور اوبیانگ نگوما مباسوگو، بود. در ماه اکتبر، هیئت رئیسه توافق کرد که دادن این جایزه را به حالت تعلیق در بیاورد تا بین اعضا توافق صورت بگیرد که معنایش این است که جایزه اي در کار نخواهد بود.
مراسم روز جهانی فلسفه برای اولین بار در پاریس آغاز شد و از آن پس در کشورهایی از جمله شیلی، مراکش، ترکیه، ایتالیا و روسیه برگزار شده است. مراسم هایي نیز در حاشیه این روز در کشورهاي دیگر برگزار مي شود که این برنامه ها امسال هم مي تواند ادامه داشته باشد.
نیویورک تایمز، 10 نوامبر
لایحه جرم سیاسی
در راستای اینکه جرم سیاسی از اهم جرم های کشور بوده و قرار است بزودی و بعد از سی سال تعریف شود، لذا لایحه زیر جهت تصویب پیشنهاد می شود.
ماده اول: جرم سیاسی هر نوع عملی است که در خانه یا خیابان از افراد حقیقی یا حقوقی بصورت علنی یا آشکار سر بزند یا نزند.
تبصره ماده اول: جرم سیاسی ممکن است از فرد سر نزند، اما شواهد و قرائن هم آن را نشان ندهند.
ماده دوم: هر کس جاسوسی کند، مجرم سیاسی شناخته شده و به مدت یک ماه تا سی سال زندانی خواهد شد. جاسوس کسی است که تحمل زندان انفرادی و شلاق و زندانی شدن همسر و فرزندش را نداشته و به جاسوسی برای کشوری اعتراف کند، خواه آن کشور وجود داشته باشد یا نداشته باشد.
تبصره ماده دوم: برای اثبات عمل جاسوسی و مجازات مجرم، اعتراف وی کفایت می کند و اعمالی مانند دادن اطلاعات یا ارسال خبر یا هر عمل دیگری ضرورت ندارد.
ماده سوم: هر نوع دادن اطلاعات به عمه، خاله، اقوام درجه یک، دو تا هفده نسبی و سببی بصورت تلفنی یا نامه الکترونیک یا ارسال عکس، یا انتشار مقاله در هر جایی از جمله روزنامه، مجله، هفته نامه، ماهنامه، گاهنامه، سالنامه چه مجوز داشته یا نداشته و توقیف شده یا نشده باشد، در داخل و خارج ایران، اعم از اینکه اطلاعات طبقه بندی شده یا نشده باشد، جاسوسی شناخته می شود، حتی اگر عکس آن ثابت شود.
ماده چهارم: هر گونه تلاش برای تغییر حکومت، اعم از انقلاب مسلحانه، شرکت در انتخابات و رای دادن به یک نفر دیگر، نامزد شدن در انتخابات در صورتی که احتمال پیروزی وی باشد، نوشتن رای، تا کردن آن، ورود رای به سوراخ صندوق، جرم تلقی شده و مجرم به یک سال تا مقداری که کافی باشد زندان مجازات شده، در صورتی که اعتراف کند، همان روز آزاد می شود.
ماده پنجم: براندازی نظام جرم بوده و مجازات آن اعدام می باشد، این اقدام ممکن است بصورت تدریس در دبستان، دبیرستان، فعالیت در شرکتهای هرمی، رانندگی در شرکت واحد، سفر به خارج یا بازگشت از آنجا، زنگ زدن موبایل، فوت کردن در تلفن مسوولان رسمی، رد شدن از خیابان صورت بگیرد. مجرم در صورت اعتراف به جرم و توبه و همکاری برای اقتدار نظام، می تواند به عنوان سفیر، وزیر، وکیل تعیین شود.
تبصره ماده پنج: براندازی نظام تنها درصورتی جرم است که متهم مسوولیت رسمی نداشته باشد، اگر یک وزیر یا رئیس جمهور یا رهبر یا وکیل یا مسوولان مربوطه، کاری کنند که نظام سقوط کند، این موضوع در دادگاه خانواده مورد بررسی قرار می گیرد.
ماده ششم: هر فردی از نظر سیاسی مجرم تلقی می شود، مگر اینکه بعد از دستگیری به جرم خود اعتراف کرده و تبرئه شود.
ماده هفتم: میزان در مورد سابقه سیاسی در مورد افرادی که در حال حاضر موضع موافق با دولت و حکومت دارند، حال فعلی افراد و در مورد مخالفان در صورت داشتن سابقه خوب حال فعلی و در صورت داشتن سابقه مشکوک حال قبلی افراد است. مجرمینی که قبلا جزو حکومت بوده اند، دوبرابر مجرم تلقی می شوند و اگر اراذلی که قبلا جزو حکومت نبوده و فعلا جزو حکومت هستند، دوبرابر مورد اعتماد قرار می گیرند.
ماده هشتم: قیام علیه حکومت جرم سیاسی تلقی شده و مجرم از یک سال تا یک میلیون سال نوری مجازات می شود. قیام بصورت نشسته یا ایستاده یا خوابیده در خوابگاه دانشگاه، حرف زدن در وسیله نقلیه یا پیاده یا در خانه، راه رفتن در ملاء عام، نفس کشیدن در شهرها یا روستاهای کشور، استفاده از اینترنت یا هر چیز مشابه آن مثل ماشین حساب، موبایل، جی پی اس، فرمان اتومبیل، مایکروفر، در جهت مخالفت با نظام، صورت گرفته و مجرم پس از مجازات و اعدام یا کشته شدن، تحت تعقیب قرار گرفته و اگر زنده بود دستگیر، وگرنه دفن می شود.
تبصره ماده هشتم: آگاهی در مورد قیام علیه حکومت الزامی نیست، ممکن است کسی در حال قیام علیه حکومت باشد، اما خودش از آن مطلع نشود.
ماده نهم: کشته شدن در خیابان در هنگام حضور پلیس یا لباس شخصی ها یا افرادی که گمنام بوده یا قبلا گمنام بوده اند، جاسوسی است و هر کسی بدون مجوز در خیابان کشته شود، یا هیچ سابقه سیاسی نداشته باشد، محارب نیست، بلکه جاسوس است و خانواده وی موظفند به دلیل عدم امکان اعتراف وی به جرم او اعتراف و اظهار ندامت کرده یا به زندان بروند.
ماده دهم: حضور در محل جرم الزامی نمی باشد، مجرم ممکن است در زمان وقوع جرم زندانی باشد. اثبات اینکه وی در زندان است، دلیل عدم مجرمیت وی در تظاهرات خیابانی که پس از زندان وی اتفاق افتاده، یا تحریک مردم به شورش، نیست. قاضی می تواند زندانی را به جرم حضور در تظاهرات به زندان محکوم کند، و اگر وی زندانی باشد، مسوولیت با مجرم است.
ماده یازدهم: هر گونه کودتا، تغییر حکومت، ممانعت از اجرای قانون اساسی، با اجازه بزرگترها بلامانع بوده و ممانعت از اجرای آن جرم تلقی می شود.
ماده دوازدهم: هر گونه تلاش برای استفاده از قانون اساسی، دفاع از آن، فکر کردن به اجرای آن، حرف زدن از آن جرم تلقی شده، مگر اینکه متهم اثبات کند که از عمل خود آگاهی نداشته و همینجوری به آن دست زده می باشد.
ماده سیزدهم: این قانون در دوازده ماده تصویب شده و تا فردا قابل اجراست، اما اگر هر چیز دیگری از نظر قاضی یا دادستان، یا پلیس، یا وزارت اطلاعات، یا هر کدام از ماموران ذیربط جرم تلقی شود، جرم می باشد و مجازات آن بستگی به تصمیم هر کسی که دلش خواست دارد.
جایزه ادبیات فرانسه برای نویسندهای یاغی
میشل ولبک دو بار پیش از این در سالهای ۱۹۹۸ و ۲۰۰۵ برای دریافت مهمترین جایزه ادبی فرانسه نامزد شده بود، و سرانجام آن را به خاطر آخرین رمان خود به نام "نقشه و قلمرو" دریافت کرد، که پختگی و بلوغ ادبی در آن آشکار است.
نام این نویسندهی بحثانگیز به ویژه در سال ۱۹۹۴ با رمان "ذرات اولیه" بر سر زبانها افتاد. طنز سیاه و رندانه و دید عصیانآمیز نویسنده بیدرنگ بسیاری از خوانندگان را جذب کرد؛ اما تابوشکنی و پردهدری او در تشریح مسائل جنسی و فاشگویی او در ابراز عقاید شخصی برای بسیاری ناخوشایند بود.
موافق و مخالف همنظر بودند که استعدادی شگرف و غیرعادی در پهنه ادبی فرانسه به میدان آمده که نمیتوان در برابر او بیتفاوت ماند. ولبک در سالهای بعد با انتشار چندین داستانها، یادداشتها و مصاحبههای بیشتر، نشان داد که پدیدهای زودگذر نیست که بتوان او را ندیده گرفت.
یک زندگی "غیرادبی"
ولبک در سال ۱۹۵۸ به دنیا آمده و در خانوادهای نابسامان و آشفتهحال بزرگ شده است. در کودکی نه علاقه خاصی به ادبیات داشته و نه به تحصیل ادبیات روی آورده است. او در رشتههای مهندسی کشاورزی و سپس علوم کامپیوتر درس خواند. از نیمه دهه ۱۹۸۰ به سرودن شعر و نشر نامرتب نوشتههای خود پرداخت. هر نوشته او با جنجال فراوان روبرو شد و خوانندگان را به دو گروه موافق و مخالف تقسیم کرد. اما آخرین اثر او "نقشه و قلمرو" تحسین تمام منتقدان را برانگیخته است.
"نقشه و قلمرو" از مضامین تند و تیز نوشتههای پیشین میشل ولبک دور است. خود او گفته است که شاید این کتاب بهترین اثر او نباشد، اما بیتردید خواندن آن از سایر آثار او راحتتر است.
داستان در آیندهای فرضی، سال ۲۰۳۵ میگذرد. هنرمندی نقاش به نام ژد مارتن که قصد دارد نمایشگاهی از آثار خود برگزار کند، برای تهیه متن کاتالوگ نمایشگاه به نویسندهای نامدار مراجعه میکند که کسی نیست جز نویسنده کتاب: میشل ولبک. آنها در تماس و معاشرت با هم از عقاید و احساسات خود سخن میگویند. هر دو تندخو، عصبی و ناشکیبا هستند و با خستگی و بیزاری نسبت به پیرامون واکنش نشان میدهند. داستان در دنیای ماشینی پرهیاهویی میگذرد که "پیشرفت مادی" به اوج رسیده، اما در ابتذال و محرومیت معنوی غرق است.
فرانسهای که ولبک ترسیم کرده، جولانگاه توریستهای روس و چینی است و از فرهنگ و روشنگری هیچ نشانی در آن باقی نمانده است. راوی داستان (نویسنده) به شدت تنهاست و سرانجام به دنبال ماجراهایی مرموز به قتل میرسد. ولبک در پایان کتاب مرگ خود را تشریح میکند.
رمان "نقشه و قلمرو" با تحسین منتقدان ادبی و استقبال فراوان روبرو شد. اما کسانی نیز در مخالفت با آن قلم زدند، از جمله طاهر بن جلون، نویسنده مراکشیتبار فرانسه، در حمله به کتاب گفت که سه روز از زندگی او به خاطر خواندن این کتاب تلف شده است.
کتاب ولبک با جنجالی دیگر نیز روبرو شد: تارنمای اینترنتی "سلات" فاش کرد که ولبک چند بند از رمان پرفروش "نقشه و قلمرو" را عینا از روی مطالب فرهنگنامه اینترنتی "ویکیپدیا" رونویسی کرده است.
ولبک در گفتوگویی با عصبانیت از خود دفاع کرد و موضوع "رونویسی از ویکی پدیا" را "اتهامی توهینآمیز" دانست. او توضیح داد که در آثار تمام نویسندگان چنین مواردی وجود دارد. به گفته او استفاده از اطلاعات عمومی در متون ادبی شگردی شناخته شده است که بسیاری از نویسندگان به کار بردهاند.
ارزش نمادین گنکور
جایزهی ادبی گنکور در سال ۱۹۰۰ توسط دو برادر منتقد و ادیب، ژول و ادموند گنکور پایهگذاری شد و از سال ۱۹۰۳ مرتب به یک اثر ادبی به زبان فرانسه تعلق گرفته است. جایزه نقدی گنکور تنها بر ۱۰ یورو بالغ میشود که تنها ارزشی نمادین است. اما این جایزه در جهان فرانسهزبان چنان اعتبار بالایی دارد، که موفقیت نویسنده و به این ترتیب رفاه مالی را نیز تضمین میکند.
جایزه گنکور با رأی هیئت داورانی شامل ده نفر از نویسندگان و منتقدان و ادیبان سرشناس فرانسه اعطا میشود. در سال ۲۰۰۹ جایزهی ادبی گنکور به ماری اندیای، نویسنده فرانسویزبان آفریقایی تعلق گرفت. عتیق رحیمی، نویسندهی افغان، در سال ۲۰۰۸ جایزهی ادبی گنکور را از آن خود کرد.
«گشت اینترنتی» و هراس از ارتباط و شبکهسازی
در آبان ماه سال گذشته (۱۳۸۸)، پنج ماه پس از انتخابات بحثبرانگیز و پرشبهه ریاستجمهوری، معاون مبارزه با جرایم خاص و رایانهای پلیس آگاهی ناجا در یک همایش دولتی در تهران از راهاندازی «گشتهای اینترنتی» خبر داد.
در ماههای پس از انتخابات و در جریان اعتراضات گسترده مخالفان، اینترنت و ابزارهای نوین ارتباطی مبتنی بر وب، کمک شایانی به نیروهای مخالف حاکمیت در ایران کردند؛ از هماهنگی برای زمان و مکان اعتراضات گرفته تا انعکاس خشونت دولتی علیه معترضان در جهان و آگاهسازی شهروندان ایرانی نسبت به آنچه در داخل کشور میگذرد.
برداشت عمومی در مواجهه با خبر «راهاندازی گشتهای اینترنتی» این بود که دولت درصدد است رهگیری فعالیتهای آنلاین کاربران (مانیتورینگ) را با جدیت بیشتر و بهصورت سازمانیافته دنبال کند. البته با توجه به دامنه تاثیرگذاری اینترنت و فعالان متمرکز در جهان مجازی بر جو سیاسی کشور، چنین اقداماتی چندان دور از ذهن به نظر نمیرسید و نمیرسد. اشاره مستقیم مقامات ارشد ایران به تهدیدات ناشی از این امکانات و پیامدهایی که خود آن را «فتنه» و «جنگ نرم» میخوانند نیز گواه دیگری بر این مدعاست.
در آن زمان سرهنگ مهرداد امیدی، رئیس پلیس جرایم اینترنتی آگاهی، هدف از راهاندازی این گشتها را «مبارزه با کلاهبرداریهای اینترنتی» اعلام کرد. چنین اقدامی، با توجه به ضریب نفوذ بسیار پایین کارتهای اعتباری (Credit Cards) و داد و ستدهای ناچیز آنلاین در ایران، اغراقآمیز به نظر میرسید. شاید بتوان محور فعالیتهای این گشتها را همان چیزی دانست که سرهنگ امیدی در پایان سخنان خود در همایش تهران، اشارهای گذرا به آن کرده بود: «برخورد با جرایم سیاسی و نشر اکاذیب در اینترنت.»
پلیس آگاهی یکی از ۱۲ عضو ستاد مبارزه با جرایم اینترنتی در ایران است که زیر نظر دادستانی کل کشور فعالیت میکند. در یک سال گذشته آمار و جزئیات بیشتری پیرامون گستره فعالیتهای «گشتهای اینترنتی» که بنا به تعریف قرار بود «امنیت را در فضای اینترنت برقرار کنند» منتشر نشده است. برخی از کارشناسان میگویند، فعالیتهای تعریفشده برای این نهاد، توسط بخشهای دیگری که عمدتا زیر نظر سپاه پاسداران و با پسوندهای «سایبری» فعالیت میکنند با جدیت بیشتری پیگیری میشود. معاونت پدافند سایبری سپاه پاسداران نیز مدعی است که «برای جلوگیری از لطمه خوردن مردم در فضای سایبر وارد عرصه شده است.»
سدسازی دیجیتال برای کاستن از شتاب تغییر
سانسور گستردهی محتوا در فضای مجازی (فیلترینگ)، پرداخت هزینههای هنگفت به کمپانیهایی نظیر نوکیا- زیمنس برای خرید تجهیزات شنود و رهگیری فعالیتهای کاربران (مانیتورینگ) و اصرار پیوسته بر ضرورت افزایش فعالیت «نیروهای ارزشی» و «برادران بسیجی» در جهت تسخیر فضای مجازی، نشانههای آشکاری از آگاهی حاکمیت و نیروهای وفادار به آن نسبت به تاثیر روزافزون رسانههای نوین و ابزارهای آنلاین در ایجاد تغییرات سیاسی است.
اقداماتی که برای اعمال محدودیت در شبکه جهانی و بدون مرز اینترنت و تلاشهایی که برای ارعاب کاربران و فعالان آنلاین انجام شده، گذشته از اهدافی که مقامات دولتی در عرصه عمومی مطرح میکنند، میتواند در کاستن شتاب تغییرات احتمالی نیز موثر باشد. شاید مانور خبری رسانههای حامی دولت پیرامون «راهاندازی گشتهای اینترنتی» به نتیجه دلخواه نرسیده بود که سه ماه پس از آن سردار اسماعیل احمدیمقدم، فرمانده نیروی انتظامی ایران در گفتوگو با خبرنگاران، ادعایی را مطرح کرد که از نظر فنی احتمال تحقق آن به سمت صفر میل میکند: «همه ایمیلها و پیامکهای کاربران کنترل میشود و حتی “آنتی پروکسی” هم نمیتواند جلوی آن را بگیرد.»
به موازات این تهدیدهای شفاهی که گاه با پوشش رسانهای چشمگیر هم همراه شد، فعالیتهای دیگری هم صورت گرفته که تجربه نشان داده در بسیاری از موارد منجر به تحقق اهداف تعریفشده نمیشود. اینگونه اقدامات، نشانگر حاکمیت تفکر «توطئه محور» بر زیرساختهای ارتباطات نوین ایران است که به نظر میرسد به تسلط بر تدوین و اجرای برنامههای راهبردی در این حوزه میاندیشد.
دیوارسازی به دور شبکه بدون مرز
از جمله این اقدامات، میتوان به پروژههایی مانند «ایمیل ملی»، «اینترنت ملی» و «فیلترینگ ملی» اشاره کرد که همه آنها اهدافی مشترک را دنبال میکنند: دشوارتر کردن برقراری ارتباط و شبکهسازی اجتماعی که رهبران مخالفان دولت هم بارها بر ضرورت تحقق آن تاکید کردهاند، محدود کردن دامنه شبکه بدون مرز اینترنت برای تسهیل کنترل و رهگیری کاربران وب، و نیز آسانتر کردن تشخیص هویت واقعی کاربران.
برای این هدف آخر، اخیرا اقداماتی انجام شده که اواخر مهر ماه سال جاری، علیاصغر انصاری، معاون شرکت فناوری اطلاعات ایران خبر آن را اعلام کرد: «ضرورت شناسنامهدار شدن تمامی شناسههای اینترنتی (IP) موجود در کشور.» طرحی که در آن بیش از ۳ میلیون IP دارای شناسنامه میشوند و به عبارتی قابلیت تعقیب و شناسایی (حتی محل سکونت) کاربران اینترنت را به مسئولان ایرانی میدهد.
در سوی دیگر ماجرا، کاربران قرار دارند. کاربران خلاقی که از فنآوریهای روز برای عبور از سد محدودیتها بهره میگیرند و در ترویج آن میکوشند. با وجود پیشرفتهای تکنولوژیک و محدودیتهایی که برای بررسی دقیق تاثیرات این محدودیتها وجود دارد، نمیتوان با قاطعیت گفت که دولت ایران تا چه اندازه به اهداف مورد نظر خود نزدیک، یا از آنها دور شده است.
احسان نوروزی
تحریریه: فرهاد پایار
تحریریه: فرهاد پایار
پرونده آنها در حال بررسی است
جرس: عضو کمیسیون ماده 10 احزاب گفت: پرونده جرائم موسوی و کروبی در قوه قضائیه در حال بررسی است و لذا باید بدانند بعد از اثبات اتهاماتشان به هیچ عنوان حق حضور در هیچ رقابت سیاسی را در چارچوب نظام جمهوری اسلامی ایران ندارند.
اسدالله بادامچیان نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران، افزود: موسوی از رئوس فتنه 88 میباشد لذا مجرم و متهم سیاسی حق شرط گذاشتن برای شرکت در انتخابات ندارد.
عضو کمیسیون شوراها و سیاست داخلی اظهارداشت: موسوی در دایره نظام جمهوری اسلامی جایگاهی ندارد و نمیتواند در انتخابات آینده شرکت کند.
وی تصریح کرد: پرونده جرائم موسوی و کروبی در قوه قضائیه در حال بررسی است و لذا بعد از اثبات جرائم این افراد،آنها حق حضور در هیچ رقابت سیاسی را نخواهند داشت.
اسدالله بادامچیان نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران، افزود: موسوی از رئوس فتنه 88 میباشد لذا مجرم و متهم سیاسی حق شرط گذاشتن برای شرکت در انتخابات ندارد.
عضو کمیسیون شوراها و سیاست داخلی اظهارداشت: موسوی در دایره نظام جمهوری اسلامی جایگاهی ندارد و نمیتواند در انتخابات آینده شرکت کند.
وی تصریح کرد: پرونده جرائم موسوی و کروبی در قوه قضائیه در حال بررسی است و لذا بعد از اثبات جرائم این افراد،آنها حق حضور در هیچ رقابت سیاسی را نخواهند داشت.
عبدالله متقی
پس از سفر ده روزه رهبری به قم زمزمه های اعتراض و پشیمانی از سوی مراجعی که به دیدن رهبری رفتند، اساتید و فضلای حوزه قم در محافل و مجالس روحانیون بهگوش میرسد. ترجیعبند تمامی این اعتراضها و ندامتهاعنوان«تحقیر مرجعیت و روحانیت در سفر رهبری است» دلایلی که در این راستا آورده میشود عبارتند از:
الف- تحقیر مراجع در دیدارهای رهبری
به عنوان نمونه مسایل زیر مطرح است:
1- جا ندادن به مراجع برای نشستن!
1-1:در دیدار آیت الله مکارم شیرازی با رهبری، ایشان خودشان دیدار را برای خواص چنین توصیف کرده اند« وقتی من وارد سالن شدم تا به سه قدمی آقای خامنه ای رسیدم از جایش بلند نشد! بعد هم تمام صندلیها از اطرافیان آقای خامنهای پر بود و هیچکس از جایش بلند نشد که بنشینم!» در چنین شرایطی آیت الله حاج شیخ یحیی انصاری(از اساتید حوزه که بیمار هم بوده است) میگوید، آقا من بلند میشوم و شما بنشینید! که بلا فاصله آیت الله خرازی از جا بلند شده و به آقای مکارم تعارف میکند که بنشیند! آقای مکارم میگوید:«یک لحظه تصمیم گرفتم که برگردم اما خودداری کردم.» این عمل در حالی صورت میگیرد که اطرافیان و اعضای دفتر رهبری همگی در آن جلسه بوده اند، مثل محمدی گلپایگانی، سید اصغر حجازی، مروی، و سایر اطرافیان، چون سید احمد خاتمی، بوشهری، سعیدی، رضا استادی، مقتدایی، طائب و که همگی بر روی صندلیهای خود محکم مینشینند و حتی آقای خامنهای اشارهای به یکی از آنها نمیکند که شما به آقا جا بدهید! آقای مکارم با خواص خود گفته است که:« این حرکت جز تحقیر مرجعیت چیزی نبود و برنامهای حساب شده بود.»
2-1: آیت الله سبحانی هم هنگامی که وارد میشود وضع به همان صورت بوده و کسی به ایشان جا نمیدهد. نهایتا ایشان در همان نزدیک درب با چند صندلی فاصله با آقای خامنهای مینشیند.
3-1: آیت الله گرامی هنگامی که وارد میشود پس از احوال پرسی چند ثانیه مکث میکند و چون میبیند کسی از جایش بلند نمیشود، کنار صندلی آقای خامنهای بر روی زمین مینشیند! آقای خامنهای وقتی میبیند آقای گرامی روی زمین نشسته است، میگوید یک صندلی برای آقا بیاورید!
4-1: آیت الله نوری همدانی هم وقتی وارد می شود با چنین رفتاری مواجه میشود اما ایشان اعتراض میکند که این چه وضعیتی است؟! و فورا به ایشان جا میدهند.
2- قرار دادن آقای خامنه ای بر صندلی بلند تر از دیگران!
مسولان برنامه ریز ملاقاتها برای آقای خامنهای صندلی قرار داده بودند که از صندلیهای سایر حاضران در مجلس بلندتر بود. این امر کاملا محسوس و در چشم بینندگان جلوه میکرد.
3- تبدیل ملاقات خصوصی مراجع به ملاقاتی عمومی!
به همه مراجع تقلید گفته بودند دیدار خصوصی با رهبری صورت میگیرد. اما بر عکس، دیدارها عمومی و صرفا برای تبلیغات و گرفتن عکس و فیلم برگزار میشود که این امر سبب ناراحتی مراجع گردیده است. این دیدارها بگونهای طراحی شده بود که هیچیک از مراجع فرصتی برای طرح نظرات، انتقادات، و دغدغهها به صورت خصوصی پیدا نکنند؛ و فقط به خوش و بش و چاقسلامتی بسنده کنند!
4- تعابیری که در تعریف و تمجید رهبری شده است!
پلاکاردها، بنرهای با ابعاد بزرگ، میلیونها عکس، پوستر، تراکت، نشریه، که همگی به تعریف و تمجید از شخص رهبری و بالابردن او در حد امام زمان(عج)،امام علی(ع)، پیامبر خدا(ص) و سایر معصومان(ع) اختصاص یافته بود، از موارد دیگری است که مراجع و روحانیت را ناراحت و نگران ساخته است! وقتی که در سخنان مادر شهیدان زین الدین تعبیر مصطفای زمان میشود و آقای خامنهای تذکری نمیدهد که این مقایسه را نکنید! وقتی که در سرودها و شعارها به تعریفو تمجید ایشان در حد معصومان(ع) پرداخته میشود و با لبخند از آن استقبال میکند و واکنش منفی نشان نمیدهد! جای نگرانی برای مراجع و روحانیت است! در حالی که مرحوم امام دوبار(به آقایان مشکینی و فخرالدین حجازی) تذکر صریح دادند و از تعریف و مدح خودشان افراد را بازداشتند!
چگونگی تحقق دیدارهای مراجع و اساتید و فضلای حوزه
پیش از سفر رهبری به قم هیئتی مرکب از: استاندار قم(که یک طلبه است)، نماینده سپاه پاسداران، نماینده وزارت اطلاعات، نماینده دفتر رهبری، نماینده جامعه مدرسین و شورای مدیریت حوزه؛ به دیدار مراجع تقلید رفتهاند و از آنها میخواهند که به استقبال رهبری در حرم بیایند! این فراخوان فقط جواب مثبت آقایان مکارم، نوری همدانی، علویگرگانی، سبحانی و جوادی آملی را درپی داشت و سایر مراجع نپذیرفتند.( البته این جمع هم اکثرشان پس از اصرارهای زیاد و چه بسا تهدیدات ضمنی پذیرفته بودند).
هنگامیکه خبر این موضوع در رسانههای مجازی مطرح شد و مورد سوال و انتقاد زیادی قرار گرفت، برنامه تغییر یافت و از این استقبال صرفنظر کردند.
اما برای دیدار با رهبری، آنهم با وعده دیدار خصوصی تیمهایی فعال شدند و با تمامی مراجع تقلید، حتی حضرات آیات: وحید خراسانی، موسوی اردبیلی، یوسف صانعی، اسدالله بیات زنجانی، سید صادق روحانی، سید صادق شیرازی و ... دیدار کردند. از آنها خواستند که به دیدار رهبری بروند. مثلا برای راضی کردن آیت الله موسوی اردبیلی آقایان دکتر علی لاریجانی و محمدی گلپایگانی میروند. به آیت الله صانعی گفته میشود که شما بهدیدار بیایید تا کدورتها برطرف شود! به آیت الله بیات میگویند شما به دیدار بیایید تا موانع چاپ رسالهتان برداشته شود!
اما در نهایت آقایان: وحید خراسانی، موسوی اردبیلی، یوسف صانعی، و بیات زنجانی، دیدار با رهبری را نمیپذیرند ولی آقایان روحانی و شیرازی میپذیرند که دیدار خصوصی بروند. و لکن پس از آنکه میبینند دیدارها عمومی و تبلیغاتی است منصرف میشوند.
در برخی خبرها آمده بود که پسران آیت الله وحید خراسانی از سوی ایشان با رهبری دیدار کردهاند که این خبر صحت ندارد. این دو آقازاده از اساتید حوزه قم هستند و در دیداری که برای اساتید در نظر گرفته بودند حضور یافتهاند، نه از سوی پدر!
ب: دیدار اساتید، فضلا و نخبگان حوزه با رهبری!
لازم به یادآوری است که اساتید حوزه بالغ بر سه هزار نفرند، با فضلا و نخبگان حوزه جمعی فراتر از ده هزار نفر را تشکیل میدهند.
از سوی دفتر رهبری برای تمام افراد دعوتنامه به نام ارسال میشود و بگونهای این دعوتنامهها رسانده میشود که افراد گریزی بهجز حضور در دیدار نداشته باشند. در عین حال افرادی که خود در آن دیدار شرکت کردهاند جمع اساتید را کمتر از 50 نفر(به جز وابستگان به بیت رهبری همچون خاتمی، بوشهری، سعیدی، یزدی، مقتدایی و ... که در تمام جلسات بودند) و از فضلا و نخبگان حوزه هم کمتر از 500 نفر که آنها هم خود را در گوشه و کنار پنهان میکردند، به دیدار آمده بودند! بقیه جمعیت را طلاب مبتدی از مدرسه معصومیه، کرمانیها، رضویه و سایر مدارس تحت پوشش مدیریت حوزه و طلاب شهرستانها که با اتوبوسها و قطار آورده بودند، تشکیل میداد. هنگام ورود آقای خامنهای جمعی از همین طلاب مبتدی حدود 50 تا 60 نفر شعار میدهند که آقا ما رساله میخواهیم. که حاضران میگویند آقای خامنهای سخت ناراحت شد که فقط این عده اندک کمسواد چنن مطلب مهمی را مطرح میکنند!
لازم به یادآوری است که از سوی آقای خامنهای در این سفر به هر یک از اساتید حوزه مبلغ 4 میلیون ریال هدیه داده شده است!
آنچه در حوزه پس از سفر گفته میشود!
در نشستهای دفاتر مراجع تقلید (بصورت عموم)، اساتید، فضلا، طلاب، محققان و نویسندگان؛ پس از سفر رهبری این سخن مطرح است که حاصل این سفر برای حوزه علمیه قم عبارت است از: تحقیر مراجع تقلید، تحقیر اساتید، فضلا و طلاب حوزه، طرح وابستگی بیشتر حوزه به حکومت، نفوذ بیشتر وزارت اطلاعات و دادگاه ویژه در ارکان حوزه، تسلط تفکر فرقه مصباحیه بر حوزه، باز گذاشتن دست رجالهها و طلاب مبتدی برای هتک حرمت مراجع منتقد و در یک کلام چوب حراج زدن بر استقلال قریب 14 قرن حوزه علمیه و روحانیت شیعه.
حال با این تحقیری که نسبت به مراجع تقلید صرت گرفته است و دغدغهای که در میان مراجع تقلید، اساتید، فضلا، و طلاب حوزه نسبت به استقلال، عزت، شان و منزلت حوزویان ایجاد شده و هرروز این زمزمهها بیشتر و رساتر میشود، سفر شتابان رهبری به قم پس از یک هفته قابل تفسیر است!
مرگ یک دانشآموز ایرانی به دلیل تنبیه معلم
یک دانشآموز مقطع تحصیلی راهنمایی در استان سیستانوبلوچستان در شرق ایران به دلیل تنبیه بدنی از سوی معلماش، جان داد.
به گزارش تلویزیون دولتی ایران، حال عمومی این دانشآموز به دلیل ضربه کتابی که معلم به سرش زده، وخیم میشود و پس از یک هفته بستری شدن در بیمارستان فوت میکند.
بنا بر این گزارش، معلم پس از آنکه متوجه شده این دانشآموز کتابش را به مدرسه نیاورده، اقدام به تنبیه بدنی وی کرده است.
این معلم که بنا به گفته تلویزیون دولتی ایران از بستگان دانشآموز فوتشده است، بازداشت شده است.
نام دانشآموز فوت شده اعلام نشده است.
این دانشآموز در حالی بر اثر تنبیه معلم جان داده که حمیدرضا حاجیبابایی، وزیر آموزش و پرورش ایران، هشتم آبان جاری در گفتوگو با خبرگزاری کارگری ایران (ایلنا)، اعلام وجود تنبیه در مدارس این کشور را «توهین به فرهنگیان» خوانده بود.
وی گفته بود: «تمامي معلمان در آموزشوپرورش تحت هيچ شرايطی دست به تنبيه دانشآموزان نمیزنند.»
فاطمه قربان یکی از معاونان وزیر آموزشوپرورش نیز مهرماه گذشته گفته بود: «معاونان و معلمان تحت هیچ شرایطی حق تنبیه بدنی دانشآموزان را ندارند و در این زمینه با معلمان خاطی طبق قانون برخورد میشود.»
وی افزوده بود: «معلمان و مسئولان مدرسه حق تنبیه خطاکارترین دانشآموزان را نیز ندارند، چرا که برای موارد انضباطی، قانون مصوب شده است و بر اساس آن با دانشآموزان خاطی برخورد میشود.»
وی افزوده بود: «معلمان و مسئولان مدرسه حق تنبیه خطاکارترین دانشآموزان را نیز ندارند، چرا که برای موارد انضباطی، قانون مصوب شده است و بر اساس آن با دانشآموزان خاطی برخورد میشود.»
خبرگزاری ایلنا همچنین گزارش داده که «چنانچه كودک يا نوجوانی به دليل امكانات مالی والدیناش در مدرسه غيردولتی درس بخواند با انواع تشريفات فارغالتحصيل میشود اما اگر در يک مدرسه دولتی تحصیل کند، بايد محدوديتها و فضای خشک و سنگين این مدارس را تحمل كند و بارها با "پسگردنی" توسط معلم يا ناظم مدرسه پذیرایی شود.»
مهرماه گذشته، واحد مددكاری انجمن حمايت از حقوق كودكان ایران گزارش داد که در شش ماه نخست امسال ١٦٦١ تماس با صدای يارا (مرکز مشاور کودکان در تهران) برقرار شده كه از اين ميان ٥٦ درصد از كودكان تنبيه روانی و مابقی تنبيه بدنی شدهاند.
بر اساس این گزارش، بيشترين مسايل مطرح شده به گروه سنی چهار تا ١١ سال كه در مقطع پيشدبستانی و دبستانی مشغول به تحصيل بودهاند، مربوط بوده است.
صندوق بینالمللی حقوق کودکان (یونیسف) نیز سال گذشته گزارش داد که آزار جسمی کودکان در مدارس ایران جریان دارد.
مردان در زندانند، زنان مقاومت میکنند
بنیامین بیروتی
تعدادی از مردان روستا را به بهانهی گفتوگو برای حل مشکلشان به دادگاه فرا میخوانند، ولی هر ۱۸ نفر همان جا بازداشت میشوند! در حالی که تعداد قابل توجهی از مأموران نیروی انتظامی منطقه را به محاصره خود درآوردهاند، زنان روستا به همراه کودکانشان روی مسیر خط انتقال لولهی نفت که قرار است از زمینهای کشاورزی آنها بگذرد میایستند تا مانع از انجام این کار شوند.
روستای «گندابه شیراوند» در شهرستان کوهدشتِ استان لرستان واقع شده است. درآمد ساکنان این روستای محروم عموماً از راه کشاورزی و دامداری به صورت محدود و جزیی تأمین میشود. اما حالا برای احداث خطوط لولهی نفت که قرار است از این مسیر به مرکز انتقال نفت «برداسپی» در یک کیلومتری این روستا برسد، زمینهای کشاورزی به تصرف دولت درآمده است.
دولت ادعا میکند در ازای پرداخت مبلغی برای تصرف این زمینها با یکی از خوانین قدیمی منطقه که مدعی مالکیت بر اراضیست به توافق رسیده است. اما کشاورزانی که نزدیک به ۵۰ سال است روی این زمینها کشت و کار کردهاند، نه در این توافق جایی دارند و نه از آن مبلغ، سهمی. جای امروزشان زندان است و سهم فردایشان بیکاری.
دولت برای پیشبرد پروژه ملی خود کوتاهترین و کمهزینهترین و در عین حال بدترین راه را انتخاب کرده است. طرف حساب قرار دادن شخصی که پیش از انقلاب با استفاده از قدرتش در منطقه این اراضی را در تصرف خود گرفته و سپس با نفوذی که در سیستم اداری آن زمان داشته سند مالکیت آنها را به نام خود زده است. در این میان صاحبان اصلی این زمینها هستند که به حساب نمیآیند.
تعدادی از مردان روستا را به بهانهی گفتوگو برای حل مشکلشان به دادگاه فرا میخوانند. ولی هر ۱۸ نفرشان همانجا بازداشت میشوند! در حالی که تعداد قابل توجهی از مأموران نیروی انتظامی منطقه را به محاصره خود درآوردهاند، زنان روستا به همراه کودکانشان روی مسیر خط انتقال لولهی نفت که قرار است از زمینهای کشاورزی آنها بگذرد میایستند تا مانع از انجام این کار شوند.
با توجه به لازم الاجرا بودن طرح انتقال خطوط نفت از مسیر مورد نظر، پس از عبور خط لوله دیگر امکان هیچ گونه استفاده کشاورزی از قسمتی که لوله قرار دارد (باندی به عرض ۲۰ متر) وجود نخواهد داشت. دولت میتواند با پرداخت ارزش واقعی زمینهای مورد اشاره به صاحبان اصلی آن، یعنی کشاورزانی که سالهای سال است در آن زمینها کار کردهاند و از این راه امرار معاش میکنند، همچنین به کار گرفتن جوانان عمدتاً بیکار روستا که به دلیل محرومیت از امکان ادامهی تحصیل، حتی مقطع دبیرستان را هم نگذراندهاند، در بخشهای متناسب این پروژهی بزرگ و ملی تا حد ممکن خسارت وارده بر روستائیان و کشاورزان را جبران کنند.
اما ظهر امروز، ۱۷ آبان ۱۳۸۹، در حالی که مردان روستا هنوز در زندانند، زنان همچنان مقاومت میکنند. ایستاده در امتداد هم بر روی خطی که قرار است مدفن لولههای نفت و سرمایهی زندگی آنها باشد. هر بار که مأموران انتظامی میخواهند به آنها حمله کنند، زنان فریاد میکشند و کودکان را به سمت کوه فراری میدهند.
غلامحسين اسماعيلی، رئيس سازمان زندانهای ايران از ساخت زندان جديدی در اطراف مشهد خبر داد.
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، غلامحسين اسماعيلی اعلام کرد که اعتبار مطالعاتی ساخت اين زندان در نظر گرفته شده و در سال ۹۰ نيز اعتبار اجرای آن تأمين میشود.
رئيس سازمان زندانهای ايران افزود بحث جابهجايی زندان مرکزی مشهد، که زندان وکيلآباد ناميده میشود، مدتهاست که مطرح شده و هنوز به سامان نرسيده است.
وی گفت که زندان مرکزی مشهد در داخل اين شهر واقع است در حالی که «زندانها از جمله مراکزی هستند که بايد حداقل در ۳۰ کيلومتری شهرها واقع شوند که از نظر کنترل و امنيت مشکلی نداشته باشند.»
اسماعيلی گفت: «انتقال قطعی زندان مشهد در چهار سال آينده و پس از ساخت زندان جديد صورت میگيرد.»
وی اين طرح را در راستای اجرای «قانون انتقال زندانها به خارج از محدوده شهری» عنوان کرد و گفت زندان مشهد در اولويت قرار دارد.
رئيس سازمان زندانهای ايران در توضيحات بيشتر در اينباره گفت: «با توجه به گستردگی زندان و بزرگی آن، برای احداث زندان بايد زمان سه يا چهار ساله در نظر بگيريم.
غلامحسين اسماعيلی چندی پيش به همراه اعضای هيأت ساماندهی اردوگاههای نگهداری زندانيان جرايم مواد مخدر، از زندان وکيلآباد بازديد کرده بود که به گزارش وبسايت سازمان زندانها دليل اين ديدار «وجود تعداد بسيار زياد زندانيان جرايم مواد مخدر در اين زندان» بود.
در مهرماه امسال، مسئولان سازمان زندانهای ايران از «تراکم فوقالعاده زياد» زندانيان در زندانهای کشور خبر داده و گفتند تعداد زندانيان، نسبت به سال گذشته، بيش از ۳۵ درصد افزايش يافته است.
مسئولان سازمان زندانهای ايران میگويند متوسط جهانی حضور شهروندان در زندان، ۱۲۳ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفر است، در حالی که آمار نشان میدهد در برخی استانهای ايران، تعداد زندانيان بيش از سه برابر، حد معمول در جهان است.
در استان خراسان جنوبی که دارای بيشترين تراکم زندانی در کشور است، در مردادماه امسال، به ازای هر ۱۰۰ هزار خراسانی، ۴۱۰ نفر زندانی وجود داشت.
از سوی ديگر فعالان حقوق بشر در ماههای اخير خبرهايی مبنی بر «اعدامهای گسترده و پنهانی» در زندان وکيلآباد مشهد منتشر کردهاند که تاکنون مقامات قضايی ايران در اين مورد سکوت کردهاند.
آخرين خبر در اينباره گزارش کميته بينالمللی حقوق بشر در ايران بود که طی آن اعلام شد ۱۰ زندانی روز سهشنبه چهارم آبانماه جاری در اين زندان و با اتهامات مربوط به مواد مخدر اعدام شدهاند.
کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران، روز ۸ آبانماه نيز با انتشار گزارشی در تارنمای رسمیاش خبر داد که ١٣ مهرماه گذشته ١٣ نفر و ٢٠ مهرماه ١٠ نفر در زندان وکیلآباد مشهد بهصورت «گروهی و بدون اعلام قبلی و بدون اطلاع وکلا و خانواده متهمان» اعدام شدهاند.
شهریورماه گذشته نیز یک زندانی سیاسی با انتشار نامهای از اجرای ٥٠٠ «اعدام مخفیانه» در زندان وکیلآباد مشهد در یک سال گذشته خبر داده بود.
در این نامه که نام نویسنده آن فاش نشد، به اعدام «٢٥٠ نفر از تیرماه ١٣٨٨ تا فروردین ١٣٨٩» اشاره شده است.
ایران بالاترین آمار اعدام در جهان را پس از چین به خود اختصاص داده است. به گزارش سازمان عفو بینالملل در سال ۲۰۰۹ بیش از ۴۰۰ نفر در ایران اعدام شدهاند.
- زمانی در کشور افرادی به دنبال کمرنگ کردن ارزشها بودند و چشم و گوش آنها در برابر حقيقت کر و کور شده بود
- آمريکا يک عمر نان همين حقوق بشر را خورده است ، حالا چگونه حقوق بشر مسئله داخلی شده است؟
ايلنا : رئيسقوه قضائيه به نقش اصناف در اجرای قانون هدفمندکردن يارانهها اشاره کرد و گفت: اصناف میتوانند در تسهيل اجرای اين قانون کمک کنند اگرچه میدانيم ممکن است صنوف محترم مورد شوک قضيه قرار بگيرند، اما بايد توجه داشته باشند که افراد ناسالم از اين کار سوءاستفاده نکنند.
به گزارش خبرنگاراعزامی ايلنا به ياسوج ، آيتالله صادق لاريجانی در ديدار با خانواده معظم شهدا و ايثارگران ياسوج ، به دشمنی دشمنان نظام جمهوری اسلامی ايران اشاره کرد و گفت: اين نظام از همان ابتدای پيروزی انقلاب اسلامی مورد دشمنی برخی کشورها قرار گرفته و آنها مشکلات عديدهای را از جمله تحريم و جنگ را بوجود آوردند اما ملت ايران با اراده مستحکم خود در مقابل آنها ايستاد.
رئيس قوهقضاييه به شرايط فعلی کشور اشاره کرد و گفت: با وجود اينکه کشور در بهترين وضعيت در طول بعد از انقلاب اسلامی قرار دارد ،دشمنان نظام که با يکديگر همکاری کرده و حتی به نام حقوق بشر ما را مورد تهديد قرار میدهند، بدانند که اقدامات آنها چيزی جز حقکشی نبوده و ملت ايران هيچگاه مقابل حقکشی کوتاه نخواهد آمد.
وی به ادعاهای کشورهای غربی مبنی بر نقض حقوق بشر اشاره کرد و گفت: کسانی که ما را متهم به نقض حقوق بشر میکنند، خود بزرگترين ناقض حقوق بشر هستند که نمونه آن را میتوان در کشور آمريکا و در زندانهای گوانتانامو ديد.
وی با بيان اينکه آمريکايیها با تبعيضاتی که در کشور خود انجام دادهاند ديگر حرفی برای دفاع از حقوق بشر ندارند، به اظهارات اخير معاون وزيرخارجه آمريکا مبنی براينکه حقوق بشر يک امر داخلی است اشاره کرد و گفت: يک عمر نان همين حقوق بشر را خوردهاند و هرکاری را خواستهاند انجام دادهاند، حالا چگونه حقوق بشر مسئله داخلی شده و کسی نمیتواند درباره آن سخن بگويد؟
آيتالله لاريجانی بحث حقوق بشر را از سوی آمريکا و کشورهای غربی بهانهای برای حمله و تهديد ساير کشورها دانست و گفت: حقوق بشر در کشور ما است که برخی ظالمانه ملت ما را مورد تحريم و حمله قرار دادهاند و بسياری از مردمان ما را به شهادت رساندهاند.
وی خاطرنشان کرد: خود آمريکايیها در ابتدای جنگ به عراق کمک کرده و آنها را برای حمله به ايران تشويق میکردند و اکنون از اينکه با معيارهای دوگانه جهان را پرکردهاند متاسفيم ، اما مطمئن هستيم که ملت ما در برابر آنها ايستاده و ذرهای از اراده و مقاومت آنها کم نشده است.
رئيس قوهقضاييه اجرای قانون هدفمندکردن يارانهها را يک جراحی بزرگ اقتصادی در کشور دانست و اظهار داشت: دولت کار بزرگی را آغاز کرده و عزم در اجرای آن دارد و طبعا اجرای اين قانون تبعاتی را در پی خواهد داشت. به همين دليل از مردم میخواهيم در اجرای اين طرح همراهی کنند.
وی به نقش اصناف در اجرای اين قانون و گفت: اصناف میتوانند در تسهيل اجرای اين قانون کمک کنند اگرچه میدانيم ممکن است صنوف محترم مورد شوک قضيه قرار بگيرند، اما بايد توجه داشته باشند که افراد ناسالم از اين کار سوءاستفاده نکنند.
رئيس قوهقضاييه خطاب به اصناف گفت: نبايد با احتکار و انباشتن مواد مورد نياز مردم موجب آزار و اذيت مردم شوند و اصناف اجاره ندهند برخی اشخاص موجب برهم زدن اين جريان، ايجاد مشکل کنند.
آيت الله لاريجانی همچنين در ابتدای سخنان خود با بيان اينکه نحوه زندگی انسانها بسيار مهم است، اظهار داشت : نحوه حيات انسانها رفتار ما در دنيا مسير را برای حرکت به سوی قلههای کمال و يا به سوی زندگی پست تعيين میکند.
وی با بيان اينکه ظاهر زندگی يکی است اما باطن آن بسيار متفاوت است به آياتی از سوره نحل و ابراهيم اشاره کرد و گفت: بسياری از افراد در اين دنيا حيات طيبه پيدا میکنند اما عدهای در مسيری هستند که زندگی آنها ظاهراً زندگی است ولی در باطن هلاکت و نيستی است.
رئيس قوهقضاييه خاطرنشان کرد: زندگی برای شهدا به بهترين وجه معنا و تفسير شده است، اما ممکن است افرادی ادعا میکنند که درحال زندگی کردن هستند،حال آنکه غرق در شهوات و ماديت شده و هيچگاه معنای حقيقی زندگی را درک نخواهند کرد.
رئيس قوهقضاييه زندگی شهدا را بالاترين ارزشها دانست و گفت: ما موظف به پاس داشت اين امر هستيم، اما متاسفانه در زمانی در همين کشور افرادی به دنبال کمرنگ کردن اين ارزشها بودهاند و چشم و گوش آنها در برابر حقيقت کر و کور شده بود.
وی ادامه داد: در سوره توبه عنوان شده که خداوند افرادی را که در راه او به شهادت میرسند اموال وانفس آنها را به بهشت خريده است. اين حرفها برای کسی که چشمش را زرق و برق دنيا پرکرده معنا ندارد و آنها همان کسانی هستند که به دنبال کمرنگ کردن شهدا بودهاند.
لاريجانی خاطرنشان کرد: شهدا و شهيدان با پای گذاشتن بر اميال خود و دنيا آنچه را که ملاحظه میکردند و میديدهاند حق بوده است که بايد اين مقام به درستی درک شود.
وی ابراز اميدواری کرد؛ که ايران که کشوری برپايه ايمان، اسلام و يک نظام دينی ولايی است در مسيری گام بردارد که احيا کننده اين ارزشها باشد
رئيس قوهقضاييه افزود: ما در دنيايی زندگی میکنيم که ظواهر آن چشم و گوش همه را پرکرده است که به همين دليل دفاع از اين ارزشها خود يک ارزش است.
مادر نازنين خسروانی: برای معرفی کفيل به دادسرا رفتم اما خنديدند و گفتند که لازم نيست
کمپين بين المللی حقوق بشر
نازنين خسروانی ، روزنامه نگار در بند که عصر روز دوشنبه برای اولين بار با مادرش از زندان اوين تماس گرفت از مادرش خواسته است که دنبال کفيل برای او باشد. با اين وجود مادر اين زندانی عقيدتی به کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران گفت که امروز صبح با مشخصات کفيلی به دادسرای اوين رفته است با او گفته شده که کفيل لازم نيست و هر وقت لازم باشد آنها با او تماس خواهند گرفت.
اعظم افشاريان ، مادر اين روزنامه نگار و زندانی عقيدتی با اشاره به اينکه عصر روز دوشنبه نازنين برای اولين بار به خانه تماس گرفته است به کمپين گفت : « در مکالمه ای کوتاهی که داشتيم نازنين خبر داد که در بند ۲۰۹ زندان اوين است . به او گفتم آيا قرص های قلبش را می خورد گفت بله قرص به من می دهند . بعد هم گفت که ماموران به او گفته اند بايد دنبال کفيل باشد و تلفن قطع شد. پس از قطع تلفن به وکيل نازنين زنگ زدم که ايشان گفت خواستن کفيل نشانه خوبيست. ما هم خيلی خوشحال شديم و فورا کفيلی برای نازنين پيدا کرديم.»
مادر اين روزنامه نگار در ادامه گفت وگوی خود با کمپين ادامه داد:« اما امروز صبح که با مشخصات کفيل به دادسرای اوين رفتم اصلا اجازه ورود به من ندادند و در مقابل اينکه گفتم می خواهم برای نازنين کفيل معرفی کنم خنديدند و گفتند شما تشريف ببريد هر وقت لازم شد خودمان با شما تماس می گيريم.»
مادر نازنين خسروانی در خصوص تماس دخترش نيز گفت : « روز يکشبنه که برای پرس وجو از مکان نازنين به دادسرای اوين رفته بود موفق شدم دادستان تهران را ملاقات کنم که ايشان به من گفتند برو خانه ومنتظر تماس دخترت باش اما تا شب نازنين تماس نگرفت و من صبح دوشنبه دوباره به دادسرا رفتم و خواستم دادستا ن را ببينم که گفتند او در دفترش نيست . نامه ای خطاب به او نوشتم که من طبق قول شما به خانه برگشتم اما تا الان دخترم تماسی نگرفته است . ساعت سه ونيم عصر بود که نازنين برای اولين بار تماس گرفت.»
نازنين خسروانی ، روزنامه نگار روزنامه های اصلاح طلبی مانند نوروز ، کارگزاران ، سرمايه و جمهوريت روز چهارشبنه توسط نيروهای امنيتی در منزلش دستگير شد . اين در حالی ستکه او پس از انتخابات در هيچ روزنامه ای مشغول به کار نبوده است . مادر اين روزنامه نگار اظهار اميدواری می کند که به زودی آنچه وی « سوء تفاهم» خواند رفع و دخترش آزاد شود.
افشای جزييات اعدام دو تبعه نيجريه و غنا در زندان وکيل آباد مشهد
کمپين بين المللی حقوق بشر
در ادامه گزارشاتی که در خصوص اعدام محکومان به اعدام در زندان وکيل آباد مشهد توسط کمپين بين المللی حقوق بشر طی هفته های گذشته منتشر شد، منابع موثق به کمپين گفتند که دو تن محکومان به اعدام مرتبط با جرائم موادمخدری از اتباع نيجريه و غنا بوده اند و طی ماه گذشته به جرم حمل ۲ کيلوگرم هرويين که قصد خروج از کشور را داشتند اعدام شدند.
منابع ياد شده به کمپين گفتند که نام اين دو تن را “پل چين دو” از نيجريه و “آکواسی آکوابه” از کشور غنا بوده است. شهروند نيجريه ای ۴ آبان و شهروندی غنايی در تاريخ ۲۷ مرداد اعدام شده اند. بنا بر اظهارات منابع ياد شده ”اين اعدام ها بدون اطلاع و حضور سفارت اين دو کشور، وکلا و خانواده ايشان صورت گرفته است .از آنجايی که اين افراد زبان فارسی نمی دانند، حکمی برای آنها قرائت نشده و حتی هنگام امضا و تاييد حکم از مترجم برای برقراری رابطه و آگاه سازی انان استفاده نگرديده است.”
منابع ياد شده مدعی شدند که “حتی هنگام برگزاری دادگاه محاکمه ايشان نيز، از اين حقوق اوليه محروم بوده اند و هيچيک از اينان از حکم دادگاه خويش مطلع نبوده اند و از داشتن وکيل(چه تعيينی و چه تسخيری) محروم بوده و حتی از برقراری تماس آزادانه جهت رفع مشکل با سفارت کشور متبوع خويش محروم بوده اند.”
تا کنون مقامات جمهوری اسلامی در خصوص اعدام تبعه های کشورهای ديگر به دليل جرائم مرتبط با مواد مخدر خبری منتشر نکرده اند. کمپين بين المللی حقوق بشر بار ديگر از قوه قضاييه ايران می خواهد که در خصوص اعدام های هفتگی زندانيان در زندان وکيل آباد مشهد و سوالاتی که در مورد عدم برخورداری متهمان از دادرسی عادلانه مطرح شده است به افکار عمومی پاسخ بدهد.
منابع موثق ياد شده همچنين در گفت وگو با کمپين گفتند: “تا زمانی که در قيد حيات بودند، تنها يک بار در ماه به انها اجازه داده می شده با خانواده ی خود تماس تلفنی داشته باشند”
جمهوری اسلامی مسلمانان نروژ را آماده اجرای عملیات تروریستی در خاک
این کشور می کند.
وزیر دادگستری نروژ، شدیدا به اقدامات جمهوری اسلامی اعتراض نمود و این اقدامات را عملی مجرمانه خواند.
عوامل جمهوری اسلامی قصد بمب گذاری در مقابل یکی از سفارتخانه های خارجی در اسلو را داشتند.
رحمان ساکی - نروژ- اسلو ۹ نوامبر ۲۰۱۰
جمهوری اسلامی مسلمانان نروژ را آماده اجرای عملیات تروریستی در خاک این کشور می کند.
وزیر دادگستری نروژ، شدیدا به اقدامات جمهوری اسلامی اعتراض نمود و این اقدامات را عملی مجرمانه خواند.
عوامل جمهوری اسلامی قصد بمب گذاری در مقابل یکی از سفارتخانه های خارجی در اسلو را داشتند.
روز شنبه تلویزیون سراسری و دولتی نروژ برای اولین بار از اقدامات تروریستی دولت جمهوری اسلامی پرده برداشت. در این روز برای نخستین بار خبرنگاران و فیلم برداران نروژی وارد مسجد امام علی سفارت جمهوری اسلامی در اسلو شدند. مسجد امام علی نروژ در سال ۲۰۰۵ توسط جمهوری اسلامی راه اندازی شده است. کلیه هزینه های معمولی و متعلق به برنامه های جاسوسی آن از سوی بیت رهبری و سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی ایران تامین می شود. سفارت جمهوری اسلامی در اسلو، این مسجد را توسط فردی بنام سید مسیح سلطانی افغانی تبار اداره می کند و به عنوان یک مرکز اسلامی- فرهنگی در سازمان ثبت شرکتهای نروژ به ثبت رسانده است.
خبرنگار نروژی، در گزارش روز جمعه خود چنین گزارش داد:
جمهوری اسلامی ایران، هزینه های مسجد ها در اسلو را تامین می کند و از ایران به نروژ امام یا آخوند اعزام میکند. وظیفه امام ها موعظه کردن و ایجاد تنفر در مسلمانان نسبت به غربی هاست. هدف از اینکار شستشوی مغزی مسلمانان نروژ و آماده ساختن آنان برای روزی است که به آنها دستور دهند که در خاک این کشور عملیات تروریستی انجام دهند. خبرنگار نروژی این موضوع
را از طرف منبعی که نخواسته بود نامش فاش شود، نقل کرد.
یکی از عوامل سفارت جمهوری اسلامی بنام علی رضا معدلی که خود را یکی ازاعضای شورای مسئولین مسجد امام علی معرفی می کند به خبرنگار نروژی می گوید: امام ها از ایران می آیند و کارشان تفسیر قرآن و آموزش مسائل شرعی است. وی اضافه می کند که، این امام ها مسلمانان را در مسائل و مشکلات اجتماعی کمک می کنند و مرکز اسلامی امام علی ۲۰۰ نفر عضو دارد. وی اعتراف می کند که این مسجد تحت هدایت کامل دولت جمهوری اسلامی است و رژیم در سال، چند بار آخوندی را انتخاب می کند و آنان را به نروژ اعزام می کند. آخوند های اعزامی در مدت اقامت خود در نروژ درسویتی که در این مسجد قرار دارد زندگی می کنند. این آخوندها وابسته به بیت رهبری،علی خامنه ای هستند. درغیاب آخوندهای اعزامی به نروژ، یک تبعه افغانی امامت مسجد را عهده دار است. ساختمان این مسجد توسط بیت رهبری در سال ۲۰۰۵ به مبلغ چند میلیون کرون توسط جمهوری اسلامی خریداری شده است.
خبرنگار نروژی در گزارش خود می نویسد که، سه نفر به عنوان منابعی موثق راجع به ارتباط مساجد مسلمانان در اسلو با دولت ایران، کارکرد و هدف اصلی این مساجد، اطلاعاتی در اختیار وی قرار داده اند، اما هیچ کدام از این سه نفر به دلیل ترس از عواقب اینکار، تمایل نداشتند که نامشان فاش و در مقابل دوربین تلویزیون قرار بگیرند.
یکی از این شاهد ها که خود ایرانی تبار است و به این مرکز رفته بود، می گوید: آخوند های مرکز امام علی، اهداف و نقطه نظراتی دارند، که ما در نروژ با آنها مخالفیم. یکی از آخوندهای این مرکز بمن گفته است که، مخالفان نظام اسلامی از سوی صهیونیست ها مسموم فکری شده اند، او برای اثبات ادعای خود مثلی زده و گفته است که: "هنگامی که زنی منکر حق همسرش مبنی بر کتک زدن می شود، این نفوذ یهودیان است" در سایت اینترتی این مرکز، لینک هایی وجود دارد که دارای محتوای یهودی ستیزیست و هولوکاست را انکار می کند و این ادعا را قبول ندارد که مسلمانان عامل جنایت ۱۱ سپتامبر در آمریکا بوده اند.
واکنش وزیر دادگستری نروژ
وزیر دادگستری نروژ از مسلمانان ساکن این کشور خواست، از وابستگان مسجد جمهوری اسلامی در اسلو، که تنفر به غرب را ترویج می کنند به پلیس شکایت کنند.
آقای کنوت استوربرگ از مردم خواست چنانچه در مسجد و یا هر مرکز اسلامی دیگرسخنانی که نشانگر و تروج کننده نفرت و تنفر از غرب می باشد، بیان شد، بیدرنگ به پلیس خبر دهند.
آقای کنوت استوربرگ وزیر دادگستری نروژ، نسبت به آنچه که در باره مسجد امام علی جمهوری اسلامی شنیده بود، بویژه از اینکه جمهوری اسلامی به لحاظ مالی این مسجد را تامین می کند و از ایران به نروژ آخوند اعزام می کند تا دیگران را شسشوی مغزی نموده و آنها را آماده عملیات تروریستی در خاک نروژ نماید، شدیدا اعتراض نمود.
وزیر دادگستری اعلام کرد که: نروژ نیازی به ملاقات این ملاها ندارد. کاری که این آخوند ها انجام می دهند، مجازاتهای بسیار سنگینی دارد. اینکه این افراد دیگران را به ترور تشویق کنند و برای عملیات های تروریستی، برنامه ریزی و سربازگیری می کنند، بطور حتم، عملی مجرمانه محسوب می شود.
وزیر دادگستری: به این ملاها ویزا نمی دهیم.
وزیردادگستری اعلام کرد با وجود این اخبار، از این پس دادن ویزا به امام هایی که بخواهند از ایران بیایند و در خاک نروژ مسلمانها را برای عملیات های تررویستی آماده کنند، بسیار دشوار خواهد شد. ایشان اضافه کرد که من از همه کسانی که چنین موعظه هایی را از امام ها می شنوند، می خواهم بیدرنگ آنرا به پلیس اطلاع دهند.
سفارت جمهوری اسلامی در اسلو به گزارشاتی که در رابطه با انتشارفعالیت های تروریستی مرکز امام علی منتشر شد، واکنش بسیار تندی نمود. سفارت از طریق انتشار یک بیاینه مطبوعاتی اعلام کرد: چنین ادعاهایی در باره مرکز امام علی، صحت ندارد و این توطئه ای است که توسط اسرائیلی ها طرح ریزی شده است.
مسئولان سفارت جمهوری اسلامی در اسلو، حاضر نشدند تا در مقابل دوربین خبرنگاران نسبت به گزارش پخش شده از سوی تلویزیون دولتی نروژ، اظهار نظر نمایند. اما هنگامی که این خبر به صدر خبر های همه رسانه های گروهی نروژ تبدیل شد، مجبور شدند بطور رسمی واکنش نشان دهند.
سفارت رژیم در اسلو در بیانیه خود، ادعاهای مطرح شده از سوی تلویزیون نروژ را، برنامه از پیش طرح ریزی شده اسرائیل علیه جمهوری اسلامی قلمداد کرد و نوشت که این ادعاهای کذب را اسرائیل برای تخریب روابط دو جانبه ایران و نروژ انجام داده است.
وزیر دادگستری در واکنش به بیانیه سفارت رژیم در اسلو اعلام کرد، توضیحات سفارت جمهوری اسلامی شگفت انگیز است. همه ما شهروندان نروژ بخوبی می دانیم که تلویزیون رسمی دولت، توسط منابعی که سفارت در نامه خود شرح داده است، هدایت نمی شود.
وزیر دادگستری در روز دوشنبه ٨ نوامبر با پلیس امنیتی و همچنین مدیرکل اداره اتباع بیگانه این کشور تماس گرفت و از آنان خواست تا بطور ویژه، امام هایی را که از ایران می آیند، تحت نظر بگیرند.
علیرغم اینکه بارها و بارها مخالفین جمهوری اسلامی نسبت به فعالیت های جاسوسی و غیر قانونی سفارت جمهوری اسلامی در اسلو به مقامات نروژی تذکر دادند و خواهان بسته شدن سفارت جمهوری اسلامی شده اند ، اما متاسفانه دولت نروژ تا کنون نسبت به این موضوع واکنشی جدی نشان نداده بود. این اولین مقام رسمی نروژی است که بطور شفاف و علنی، نسبت به فعالیت های تخریبگرانه جمهوری اسلامی موضعگیری می کند و از پلیس این کشور می خواهد با اینگونه اقدامات ضد امنیتی، برخورد جدی نمایند.
در طی سالهای گذشته، جمهوری اسلامی با اختصاص بودجه هنگفتی که در اختیار سفارت خود قرار داده است، تلاش نموده است که در درون نیروهای اپوزیسیون نفوذ کند و از طریق تماس با پناهجویان ایرانی در اسلو و کمک کردن به آنان به شیوه های مختلف، آنان را وادار به همکاری های غیر قانونی در نروژ نماید. در حال حاضر دو پناهجو ایرانی ادعا می کنند که فردی که به مسجد امام علی و سفارت جمهوری اسلامی تردد داشته است، با آنها تماس گرفته است و از آنان کمک خواسته است تا وی را در یک عملیات تروریستی علیه یکی از سفارتخانه های خارجی در اسلو کمک کنند. این فرد به این دو پناهجو قول داده بود که اگر آنها در این عملیات شرکت کنند، جمهوری اسلامی آنان را کمک می کند تا تضمین شده به کانادا بروند و مبلغ ۱۲۰.۰۰۰ کرون نروژی نقدا به آنها به عنوان پاداش پرداخت نماید. در آن عملیات تروریستی قرار بود که کامیونی پر از مواد منفجره را در مقابل سفارتی در اسلو قرار دهند.
گرفتن عکس و فیلم از فعالین سیاسی و حقوق بشری، فرستادن مهره های اطلاعاتی خود به جلسات صنفی و سیاسی پناهجویان ایرانی از جمله دیگر اقدامات جمهوری اسلامی در نروژ می باشد.
شرکت یک تروریست در دوره بمب سازی در ایران
یک نفر از سه تروریستی که چند ماه پیش در نروژ و آلمان دستگیر شدند بنام داود میکائیل، ماه پیش در بازجویی خود اعتراف کرد که وی به مدت ۴۰ روز در ایران دوره بمب گذاری را گذرانده است. میکائیل و دو تن دیگر قصد داشتند در اسلو بمب گذاری نمایند. این سه تن قبل از اینکه اقدام به این عملیات کنند دستگیر شدند. اعترافات این فرد چند روز پیش در مطبوعات نروژ منتشر شد.
درخواست فعالان حقوق زن از نسرین ستوده برای پایان اعتصاب
صدای ما را بشنو و زنده بمان
نسرین ستوده وکیل حدود 40 فعال حقوق زنان، وکیل مخالف اعدام کودکان ، وکیل مدافع حقوق شهروندی و حقوق متهم ، اکنون در اعتصاب غذای خشک به سر می برد . او که به همه موکلان و تبعیض شدگان درس دفاع از حق می دهد، اکنون جانش را به دفاعیه اش بدل کرده است. او که جز جان خود ابزاری برای دفاع ندارد بااعتصاب غذا نشان می دهد که جان نحیف حقوق بشر در ایران چگونه روز به روز آماج حمله قرار می گیرد و چگونه مدافعان و وکلای آن، چنین مورد ظلم و خشونت قرار می گیرند. نسرین ستوده با اعتصاب غذایش از ما نمی خواهد که از او بخواهیم اعتصابش را پایان دهد؛ او وجدان قاضیان و داوران قضایی و وجدان جامعه بشری را و افکار عمومی را به یک خواست ساده ، توجه به حقوق متهم، فرا می خواند.
روز دوشنبه ( 17 آبان ماه) در کنار یار و زبان همیشگی جنبش زنان، سیمین بهبانی، حدود سی نفر از فعالان کمپین یک میلیون امضا، مادران صلح، مادران عزادار و مادران پارک لاله با حضور در منزل نسرین ستوده به دیدار همسرو فرزندانش رفتند تا ضمن اعلام همبستگی با خواسته های نسرین ستوده، با ابراز نگرانی از بی توجهی مسئولان قضایی نسبت به جان او، از این وکیل سرسخت حقوق بشر درخواست کنند که لااقل به خاطر آنها که دوستش دارند و به او نیاز دارند اعتصاب غذایش را پایان دهد.
چند ثانیه تماس در 70 روز: نسرین ستوده بر ادامه اعتصاب غذا اصرار دارد
در این دیدار رضا خندان، همسر ستوده، خبر از تماس تلفنی نسرین در روز گذشته داد، این در حالی است که تاکنون نسرین حدود 70 روز را در زندان انفرادی گذرانده است. او تا کنون موفق به ملاقات همسرش نشده است و تا دیروز جز یک تماس چند ثانیه ای حتی صدای همسرش را نیز نشنیده بود. ستوده در تماس آخر خود بر ادامه اعتصاب غذای خود تاکید کرده است و خندان در این تماس موفق به منصرف کردن او از ادامه اعتصاب نشده است. خندان می گوید اگر اجازه ملاقات به او می دادند می توانست همسرش را منصرف کند. با اینکه قاضی نامه ای به نام او برای ملاقات صادر کرده بود، ماموران بی توجه به نام او و خواهر نسرین مانع ملاقات آنها شده اند. در عوض مادر نسرین را با ویلچر به ملاقات برده اند. مادر نسرین از بیماری آلزایمر رنج می برد و دیدار او با نسرین بی فایده بوده است. چون او وضعیت دختر زندانی و شرایط حاد جسمی او را درک نمی کند. اعتراض نسرین : این دو دفتر مال بچه هاست، باید پس اش بدهند
خندان می گوید: در بازرسی های منزل ما دو دفترچه خاطرات نسرین را برده اند که نسرین در آنها از دوران کودکی بچه ها می نوشت. دیروز نسرین یک کلمه از خواسته های خود یا وضعیت جسمی اش نگفت و مدام می گفت که این دو دفتر مال بچه هاست و باید پس اش بدهند. این بچه ها همه زندگی نسرین هستند و دائم با خودم فکر می کنم که نسرین در چه فشاری قرار گرفته است که امروز با جان خود بازی می کند.
نسرین تو مال همه ما هستی/ مطالبات نسرین را بیرون از زندان پیگیری کنیم
سیمین بهبهانی با ابراز نگرانی از وضعیت سلامت نسرین ستوده گفت: با وجود اعتصاب تر و یک هفته اعتصاب خشک باید گفت وضعیت ایشان در حال حاضر بسیار خطرناک است. جان نسرین ستوده برای همه ما مهمتر از هر چیزی است.
بهبهانی پیشنهاد یک نامه دسته جمعی خطاب به ستوده را داد و گفت: باید در این نامه به صورت جدی از نسرین بخواهیم که به حفظ جان خود بیاندیشد. ما به مبارزات او نیاز داریم و یک مبارز تا وقتی مبارزه می کند که زنده است. اگر نسرین به درخواست ما تن دهد مسئولیت این کار به عهده ماست و ما این را می پذیریم، او به خواهش ما تن داده و وظیفه ماست که با جدیت مطالبات نسرین را بیرون از زندان پیگیری کنیم. همه ما در شرایط خطرناکی هستیم، هیچ کس امروز با حس امنیت زندگی نمی کند. هر لحظه ممکن است عده با بهانه ای واهی یا حتی بی هیچ بهانه ای به خانه ات بریزند و تو را ببرند. شرایط نسرین عین شرایط ماست و به همین دلیل می توانیم به او بگوییم که تو مال همه ی ما هستی پس به خواهش ما توجه کن. این مردم در این شرایط به وکلایی نظیر ستوده نیاز دارند.
نسرین باید سالم بماند و مقامات قضایی هم باید به خواست او توجه کنند
خدیجه مقدم، فعال حقوق زنان، گزارشی از فعالیت های مادران کمپین یک میلیون امضا برای آزادی و پیگیری وضعیت نسرین ستوده ارائه کرد. مقدم مسئولیت شهروندی را دلیلی برای پیگیری وضعیت همه زندانیان از مجاری قانونی دانست و گفت: امروز در ستاد حقوق بشر قوه قضائیه نسبت به وضعیت نسرین ابراز نگرانی کردیم. شماره تماس هایمان را دادیم و خواستیم ترتیبی بدهند که نسرین بتواند با ما تماس بگیرد تا او را قانع کنیم که به اعتصاب خود پایان دهد. ما نسرین را هم سالم و هم سرفراز می خواهیم. نسرین باید سالم بماند و مقامات قضایی هم باید به خواست او توجه کنند تا او اعتصاب خود را با موفقیت پایان دهد. این نهایت بی وجدانی است که مسئولان برای خواسته های کوچک، دوستان ما را به جایی می رسانند که برای زندانی راهی جز گرو گذاشتن جانش برای کسب حقوق اش باقی نمی ماند.
وضعیت عالیه اقدام دوست، بهاره هدایت، محمد اولیایی فر و شبنم مدد زاده از جمله پرونده هایی هستند که مادران کمپین سعی دارند با مذاکره با متولیان حقوق بشر در قوه قضائیه دست کم شرایط نگهداری آنان در زندان را تغییر دهند. یکی از پرونده هایی که به آن اشاره شد وضعیت یکی از مادران پارک لاله است که از بیش از 11 سال است که از فرزند بازداشت شده خود اطلاعی ندارد. فرزند او پس از حادثه کوی دانشگاه در سال 78 در منزل بازداشت شد و خانواده او تا امروز از وضعیت فرزندشان بی خبر هستند. پی گیری ها حتا برای اعلام مرگ و محل دفن او تا کنون بی نتیجه بوده است.
مقدم در پایان با یادآوری باور نسرین ستوده به قانون گفت: نسرین همیشه مدافع کار قانونی بوده و هیچ وقت تن به کاری خلاف قانون نداده است، امروز هم ما به عنوان خواهران نسرین باید بخشی از همین مسیر را برای احقاق حق او دیگر زندانیان طی کنیم.
این بچه ها نیازمند مادرشان هستند
پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی با استقبال از پیشنهاد خانم بهبهانی گفت: امروز دو کودک در خانه چشم به راه بازگشت مادرشان هستند. این بچه نیازمند مادرشان هستند و نیاز این ها از همه ما و موکلان نسرین به او بیشتر است. خواهش می کنم اگر توانستید این را از طرف من به نسرین بگویید که من به عنوان یک هم وطنی که شرایط این خانه را لمس کرده ام، خواهش می کنم جان خود را بیش از این به خطر نیاندازد.
هر لحظه ممکن است اتفاق ناگواری بیافتد: مگر نسرین چه کرده است؟
رضا خندان، همسر نسرین ستوده، ابراز امیدواری می کند که ارسال پیام دوستان و خانواده نسرین از طریق وکلا، همسرش را از ادامه اعتصاب منصرف کند. او می گوید: نمی دانم بدن نسرین چقدر می تواند مقاومت کند، هر لحظه ممکن است اتفاق ناگواری بیافتد، فرصت زیادی برای ما باقی نمانده است و نسرین هنوز در ادامه اعتصاب مصر است. نسرین 70 روز گذشته را در سلول انفرادی گذرانده است. هر ملاقاتی که با خواهرش داشته همراه با یک اکیپ محافظ بوده، 5مامور بالای سر آنها بوده اند، حتی یک دستمال کاغذی را از دست خواهرش گرفته اند مبادا یادداشتی در آن نوشته شده باشد، مگر نسرین چه جرمی مرتکب شده است که نمی گذارند او را ببینم. قاضی به ما گفته است 25 روز بعد از بازداشت تحقیقات پایان یافته است. بنابراین باید با نسرین مثل یک زندانی عادی برخورد کنند. نسرین چه کرده است که حتی اجازه شرکت او در مراسم ختم پدرش را نمی دهند. من در چنان بی خبری ای از همسرم به سر می برم که اگر به من بگویند او الان در لبنان یا سوریه یا آمریکاست باور می کنم چون 70 روز است کسی به من جواب درستی نمی دهد.
به گفته خندان، وکلای نسرین ستوده روز سه شنبه با وی ملاقات خواهند داشت. آنها امیدوارند در دیدار با موکلشان او را از ادامه اعتصاب منصرف کنند. این در حالی است که حال ستوده رو به وخامت می گذارد. به گفته خواهر ستوده وضعیت ظاهری او به شدت نگران کننده است.
نامه ای خطاب به نسرین: مسئولیت پایان این اعتصاب را می پذیریم
در پایان این دیدار، حاضران نامه کوتاهی را خطاب به ستوده امضا کردند و در آن تاکید کردند که به رغم احترامی که به تصمیم او می گذارند، مسئولیت پایان این اعتصاب را می پذیرند. این جمع در قسمتی از این نامه آورده است: جهان صدای حق طلبی تو را شنیده است و حال ما از تو می خواهیم صدای ما را از آن سوی دیوارها بشنوی و جان خود را بیش از این به خطر نیاندازی. از تو می خواهیم به اعتصاب غذای خود پایان دهی و پیمان می بدیم همراه تو در راه احقاق حقوق بدیهی تو تلاش کنیم. امروز وطن نیازمند گام های استوار توست و تو را ادامه راهت تنها نخواهیم گذاشت.
اعتصاب غذا بیش از دو هفته خطر کما و ایست قلبی دارد. بالا رفتن اسید معده، غلظت خون، پایین آمدن فشار خون و آسیب معده، کبد و چشم عوارض اعتصاب های طولانی تر و خشک است. بخشی از این آسیب ها همیشگی است. ستوده تا امروز یک هفته را در اعتصاب غذای خشک به سر برده است.
نسرین ستوده روز سیزدهم شهریورماه، پس از احضار به دادسرای زندان اوین بازداشت شده است. وی پیش از این نیز مدت 3 هفته در اعتصاب غذا بوده و به تازگی پس از درخواست خانواده و فعالان سیاسی و اجتماعی آن اعتصاب غذا را شکسته بود.
فعالان کمپین یک میلیون امضا پیش از این نیز به دیدار خانواده نسرین ستوده رفته اند.
معاون وزیر اقتصاد: با بگیر و ببند نمی توان بازار را کنترل کرد
در حالی که دولت، گرانفروشان و محتکران را به برخورد شدید تهدید کرده، محمدرضا فرزین معاون وزیر اقتصاد می گوید که "با بگیر وببندها و افزایش تعداد بازرسان نمی تواند بازار را کنترل کرد."
آقای فرزین که سخنگوی برنامه حذف یارانه هاست در نشست سراسری نقش اصناف در اجرای برنامه حذف یارانه ها گفت که به جای بگیر و ببند "باید اجازه داد که بسته های حمایتی کار خود را در فرآیند تولید انجام دهند به نحوی که این واحدها دستگاههای خود را بهینه کرده و در نهایت با افزایش قیمت سوخت اثر کمتری را در قیمت به مردم تحمیل کنند."
این اولین باری است که یک مقام دولتی تهدید به برخورد را چاره ساز ندانسته و معتقد است که "باید حواسمان به همه چیز جمع باشد و کار را مدیریت کنیم تا خطرهای بی مورد را وارد مراحل اجرای قانون نکنیم."
در آستانه حذف یارانه ها، دولت و مقامات سیاسی و انتظامی بارها تهدید کرده اند که اگر شرکتی یا فروشنده ای کالایی را با قیمت بیشتری بفروشد، به سازمان تعزیرات معرفی خواهد شد.
تعداد زیادی بازرس از سوی وزارت بازرگانی و اتحادیه های صنفی برای نظارت بر بازار فعال شده اند تا قیمت ها را کنترل کنند.
آخرین تهدید را سرتیپ احمدرضا رادان روز گذشته مطرح کرده و گفته است که "نیروی انتظامی در قانون هدفمند کردن یارانه ها هیچ اخلالی را بر نمی تابد و با افرادی که می خواهند مردم را در خطر قرار دهند، برخورد خواهد کرد."
بنابر قانون، یارانه شانزده قلم کالا و خدمات با اجرای قانون جدید حذف و این کالاها و خدمات به قیمت بین المللی عرضه خواهد شد اما دولت بعد از گذشت نزدیک به هشت ماه هنوز قیمت های جدید را اعلام نکرده است.
قرار است یارانه موادی نظیر بنزین، گازوئیل، گاز، نفت، برق، آب، گندم (نان)، شکر، برنج، روغن، شیر، شکر، در مدت پنج سال حذف شده و این کالاها و خدمات با قیمت بازارهای منطقه خلیج فارس عرضه شود.
در قانون حذف یارانه ها پیش بینی شده است که دولت در سال جاری، از محل افزایش قیمت کالاهایی نظیر بنزین، گازوئیل، برق و گاز، دولت می تواند ۲۰ هزار میلیارد تومان (۲۰ میلیارد دلار) درآمد داشته باشد.
برای مقابله با تورم ناشی از افزایش قیمت ها، نیمی از درآمد حاصل از افزایش قیمت ها به صورت نقدی بین مردم توزیع خواهد شد و دولت مشغول واریز ۴۰ هزار و ۵۰۰ تومان به حساب هر ایرانی است که ایرانیان بعد از حذف یارانه می توانند از آن استفاده کنند.
نگرانی های دولت از افزایش بی رویه قیمت ها پس از حذف یارانه در حال افزایش است و مهدی غضنفری وزیر بازرگانی در جمع اصناف سراسر کشور گفته است که "نباید اجازه داد اگر یارانه از کالا برداشته می شود پدیده بهمنی افزایش قیمت در کشور ایجاد شود."
به گفته آقای عضنفری، باید به مردم اطمینان داد که بعد از حذف یارانه تغییری در قیمت روی نخواهد داد و "دولت در مبدا تولید کالا، قیمت را اصلاح می کند."
دولت برای کم کردن آسیب های ناشی از حذف یارانه ها بر صنایع، تصمیم گرفته تا وامهایی با بهره کم در اختیار صنایع آسیب پذیر قرار دهد تا آنها بتوانند با تغییر تکنولوژی، مصرف انرژی خود را کاهش دهند.
برای کنترل بازار نیز دولت می گوید که بیشتر از یک میلیون تن کالا ذخیره کرده و در صورت افزایش قیمت، دولت این کالاها را وارد بازار خواهد کرد.
آقای غضنفری امیدوار است که دو میلیون واحدی صنفی بتوانند "به خوبی بازار را مدیریت کنند."
وزارت بازرگانی برای آنکه بتواند همکاری صنوف را جلب کند در حاشیه همایش مشارکت اصناف در حذف یارانه ها گفت که دولت وامهایی بین ده تا بیست میلیون تومانی با سود چهار تا هفت درصدی برای اصناف در نظر گرفته که سیستم فروش خود را تغییر دهند.
به گفته آقای غضنفری، اصناف با تغییر سیستم کاری خود قادر به کاهش هزینه های افزایشی قیمت حامل های انرژی خود می شوند.
آقای فرزین که سخنگوی برنامه حذف یارانه هاست در نشست سراسری نقش اصناف در اجرای برنامه حذف یارانه ها گفت که به جای بگیر و ببند "باید اجازه داد که بسته های حمایتی کار خود را در فرآیند تولید انجام دهند به نحوی که این واحدها دستگاههای خود را بهینه کرده و در نهایت با افزایش قیمت سوخت اثر کمتری را در قیمت به مردم تحمیل کنند."
بشنوید
در آستانه حذف یارانه ها، دولت و مقامات سیاسی و انتظامی بارها تهدید کرده اند که اگر شرکتی یا فروشنده ای کالایی را با قیمت بیشتری بفروشد، به سازمان تعزیرات معرفی خواهد شد.
تعداد زیادی بازرس از سوی وزارت بازرگانی و اتحادیه های صنفی برای نظارت بر بازار فعال شده اند تا قیمت ها را کنترل کنند.
آخرین تهدید را سرتیپ احمدرضا رادان روز گذشته مطرح کرده و گفته است که "نیروی انتظامی در قانون هدفمند کردن یارانه ها هیچ اخلالی را بر نمی تابد و با افرادی که می خواهند مردم را در خطر قرار دهند، برخورد خواهد کرد."
بنابر قانون، یارانه شانزده قلم کالا و خدمات با اجرای قانون جدید حذف و این کالاها و خدمات به قیمت بین المللی عرضه خواهد شد اما دولت بعد از گذشت نزدیک به هشت ماه هنوز قیمت های جدید را اعلام نکرده است.
قرار است یارانه موادی نظیر بنزین، گازوئیل، گاز، نفت، برق، آب، گندم (نان)، شکر، برنج، روغن، شیر، شکر، در مدت پنج سال حذف شده و این کالاها و خدمات با قیمت بازارهای منطقه خلیج فارس عرضه شود.
در قانون حذف یارانه ها پیش بینی شده است که دولت در سال جاری، از محل افزایش قیمت کالاهایی نظیر بنزین، گازوئیل، برق و گاز، دولت می تواند ۲۰ هزار میلیارد تومان (۲۰ میلیارد دلار) درآمد داشته باشد.
برای مقابله با تورم ناشی از افزایش قیمت ها، نیمی از درآمد حاصل از افزایش قیمت ها به صورت نقدی بین مردم توزیع خواهد شد و دولت مشغول واریز ۴۰ هزار و ۵۰۰ تومان به حساب هر ایرانی است که ایرانیان بعد از حذف یارانه می توانند از آن استفاده کنند.
نگرانی های دولت از افزایش بی رویه قیمت ها پس از حذف یارانه در حال افزایش است و مهدی غضنفری وزیر بازرگانی در جمع اصناف سراسر کشور گفته است که "نباید اجازه داد اگر یارانه از کالا برداشته می شود پدیده بهمنی افزایش قیمت در کشور ایجاد شود."
به گفته آقای عضنفری، باید به مردم اطمینان داد که بعد از حذف یارانه تغییری در قیمت روی نخواهد داد و "دولت در مبدا تولید کالا، قیمت را اصلاح می کند."
دولت برای کم کردن آسیب های ناشی از حذف یارانه ها بر صنایع، تصمیم گرفته تا وامهایی با بهره کم در اختیار صنایع آسیب پذیر قرار دهد تا آنها بتوانند با تغییر تکنولوژی، مصرف انرژی خود را کاهش دهند.
برای کنترل بازار نیز دولت می گوید که بیشتر از یک میلیون تن کالا ذخیره کرده و در صورت افزایش قیمت، دولت این کالاها را وارد بازار خواهد کرد.
آقای غضنفری امیدوار است که دو میلیون واحدی صنفی بتوانند "به خوبی بازار را مدیریت کنند."
وزارت بازرگانی برای آنکه بتواند همکاری صنوف را جلب کند در حاشیه همایش مشارکت اصناف در حذف یارانه ها گفت که دولت وامهایی بین ده تا بیست میلیون تومانی با سود چهار تا هفت درصدی برای اصناف در نظر گرفته که سیستم فروش خود را تغییر دهند.
به گفته آقای غضنفری، اصناف با تغییر سیستم کاری خود قادر به کاهش هزینه های افزایشی قیمت حامل های انرژی خود می شوند.
واقعیتهایی از اقتصاد ایران که شاید ندانیم / قسمت اول
آیا میدانید در اقتصاد کشور چه میگذرد؟
کلمه – گروه اقتصادی: تخصصی بودن مفاهیم افتصادی، ابهام و اغواگری آمارها و پیچ و خمهای درک ارتباط واقعیتهای اقتصادی با معیشت و زندگی روزمره، از جمله عواملی هستند که باعث میشوند در حوزه اقتصاد، امکان فریبکاری و دروغپردازی با هدف قلب واقعیت فراهم شود.
متاسفانه در چنین شرایطی، دولتمردان ناکارآمد هم به خوبی میتوانند بیکفایتیهای خود را با تبلیغات، اغواگری و فریبکاری، آمارسازی و توجیهات غیرمنطقی اما دهانپرکن بپوشانند.
از این رو، بیان واقعیتهای اقتصادی به زبان ساده، هرچند تلخ و هشداردهنده یا حتی در مواردی ناامیدکننده، میتواند در راستای گسترش آگاهی عمومی، جلوگیری از فریبکاریها و آمارسازیهای احتمالی و ملموس کردن مفاهیم اقتصادی برای عموم مردم موثر باشد.
آنچه در ادامه میخوانید، بیان چندین واقعیت اقتصاد امروز ایران به زبان ساده است که با استناد به آمارهای رسمی و واقعیتهای غیر قابل انکار نوشته شده است. این متن در دو قسمت به خوانندگان علاقهمند عرضه میشود.
توضیح بیشتر: آقای محمد قبله معاون کالاهای مصرفی حمایت از مصرفکننده و تولیدکننده وزارت بازرگانی ایران افزایش قیمت برخی کالاها در بازار خردهفروشیهای تهران را تأیید کرد. او گرانی روغن و شکر را ناشی از افزایش قیمت جهانی این دو کالا اعلام کرد و در عین حال از افزایش قیمت جهانی نهادههایی همچون علوفه، ذرت، جو و دیگر نهادههای کشاورزی خبر داده است که در آینده میتواند قیمت محصولات کشاورزی مانند گوشت مرغ، تخم مرغ و انواع گوشت قرمز و فرآوردههای پروتئینی را در پی داشته باشد.
گزارش هفتگی بانک مرکزی بیانگر افزایش قیمت کالاهای بیشتر در بازار است و مرکز آمار ایران نیز در شهریور ماه از رشد بیش از ۲۰ درصد اجارهبها در تهران در بهار سال جاری خبر داده است و نرخ برخی از کالاها که قیمتگذاری آن در دست دولت است نیز افزایش یافته است. از سویی قیمت بلیط هواپیما برای پروازهای داخلی از نیمه مهرماه رشد ۳۰ درصدی را تجربه کرده است که این موضوع انتظارات تورمی را در جامعه افزایش خواهد داد. از سوی دیگر، بیثباتی کمسابقه بازار ارز در هفتههای اخیر بازار بسیاری از کالاهای وارداتی را که به طور مستقیم با قیمت ارز ارتباط دارد را افزایش داده و یا با توقف دادوستد مواجه ساخته است از آن جمله، فعالان بازار گوشی تلفن همراه و لوازم کامپیوتری و فروشگاههای لوازم بهداشتی و آرایشی ترجیح دادهاند قیمت کالاهای خود را با قیمت جدید بازار ارز قیمتگذاری کنند.
در شرایطی که بانک مرکزی روند نرخ تورم در ماههای اخیر را رو به کاهش اعلام میکند، مردم با تجربه روزمرهشان چنین احساسی را ندارند و قیمتهای خردهفروشی و کلی فروشی در بازار نشاندهنده کاهش قیمتها نیست.
بنا به گفتههای دکتر علوی استاد اقتصاد دانشگاه استکهلم سوئد کاهش تورم مستلزم چند پیششرط است:
۱- بالا رفتن نرخ رشد اقتصادی
۲- کاهش نقدینگی
۳- افزایش کارآیی استفاده از منابع اقتصادی، یعنی از سرمایه، نیروی کار و تکنولوژی در اقتصاد کشور بهرهبرداری بهتر داشته باشیم.
گزارشهای بانک مرکزی و سایر منابع آماری رسمی کشور بیانگر این است که نرخ رشد اقتصادی برای سالهای اخیر کاهش یافته و حجم نقدینگی نیز افزایش یافته است و بهرهوری کل عوامل تولید نیز منفی بوده است به طوری که نرخ رشد اقتصادی در سال گذشته حدود نیم درصد بوده است و پیشبینی میشود در سال جاری نرخ رشد اقتصادی منفی و یا در یک وضعیت خوشبینانه صفر شود.
مجله ماهنامه اقتصاد ایران رشد نقدینگی برای سال ۸۸ را ۲۳ درصد و رشد بهرهوری کل عوامل تولید را برای سال ۸۸ را نیز منفی ۷/۰ درصد (هفت دهم) برآورد نموده است و نرخ بیکاری (براساس اعلام رسمی) در سال جاری به حدود ۱۵ درصد افزایش یافته است.
بنا به دلایل فوق کاهش نرخ تورم در کشور نه با منطق اقتصادی و نه با آنچه مردم در عمل احساس میکنند مطابقت ندارد و نمیتواند صحت داشته باشد.
آیا میدانید ایران از نظر بالا بودن نرخ تورم در بین ۲۰ کشور منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا پس از سودان و مصر در رتبه هیجدهم قرار دارد؟
توضیح بیشتر: براساس گزارش صندوق بینالمللی پول نرخ تورم ایران در سطحی به مراتب بالاتر از میانگین نرخ تورم در جهان (حدود ۴ درصد) و همچنین بالاتر از نرخ تورم در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقاست.
توضیح اینکه، در میان ۲۰ کشور منطقه، ایران در سال جاری میلادی بعد از مصر و سودان بالاترین نرخ تورم را داراست و درواقع ایران از نظر شاخص نرخ تورم هیجدهمین کشور در میان ۲۰ کشور منطقه خاورمیانه و شمال آفریقاست. نکته جالب توجه این است که عراق با وضعیت استثنایی (جنگزدگی) و دشوارش، براساس گزارش صندوق بینالمللی پول توانسته است نرخ تورم خودش را از ۵۳ درصد در سال ۲۰۰۶ به ۵ درصد در سال ۲۰۱۰ کاهش دهد که به مراتب از نرخ تورم ایران کمتر است.
افزایش قیمتها و خدمات در ایران در آستانه اجرای احتمالی قانون هدفمند کردن یارانهها که خود برنامهای مبتنی بر شوک قیمتی است می تواند آینده نگرانکنندهای را برای جامعه ایران رقم بزند.
آیا میدانید ایران در بین ۵۳ کشور فعال در زمینه فناوری اطلاعات روی پله ۵۳ام و در میان ۱۳ کشور خاورمیانه در رتبه ۱۳ام قرار دارد؟
توضیح بیشتر: به گزارش ایلنا حسین گروسی نماینده مجلس شورای اسلامی اعلام نموده است: رسیدن به جایگاه اول علمی و اقتصادی در منطقه (خاورمیانه و شمال آفریقا) از اهداف سند چشمانداز ۲۰ ساله کشور بوده است هماکنون ایران در بین ۵۳ کشور فعال در زمینه فناوری اطلاعات روی پله ۵۳ از نظر رتبهبندی قرار گرفته است و در ۱۳ کشور منطقه نیز جایگاه سیزدهم را دارد.
آیا میدانید ۵۰ هزار میلیارد تومان از معوقات بانکهای کشور (کسانی که از بانکها وامهای کلان گرفتهاند و تاکنون پس ندادهاند) تنها در اختیار ۸۴ نفر است؟
توضیح بیشتر: به گفته عزتاله یوسفیان عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در جلسه شورای اداری شهرستان آمل، ۵۰ هزار میلیارد تومان معوقه بانکی کشور در اختیار ۸۴ نفر است یعنی حدود ۸۴ نفر بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومان از بانکهای کشور تسهیلات مالی گرفتهاند و تاکنون پس ندادهاند.
با این حال، بانکهای دولتی (با سفارش یا بدون سفارش) به روند پرداخت تسهیلات مشکوک ادامه میدهند تا جایی که خباز نماینده مجلس میگوید این رقم (معوقات بانکی) تا پایان سال جاری به ۷۰ میلیارد دلار (۷۰ هزار میلیارد تومان) نیز میرسد.
الیاس نادران نماینده اصولگرای دیگر مجلس چندی پیشگفته بود در زمان روی کار آمدن رحیمی (معاون اول فعلی رئیس جمهوری) در ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، معوقات بانکی افزایش پیدا کرده است.
به گزارش روزنامه دنیای اقتصاد، یوسفیان افزود: فردی ۱۲۰ میلیارد تومان به نظام بانکی کشور بدهکار است اما مشخص شد در نظر دارد یک بانک خصوصی دایر کند. ایشان ضمن بیان این مطلب که ظرف ۳ سال مطالبات معوق بانکها از ۳ هزار میلیارد تومان به ۴۰ هزار میلیارد تومان افزایش یافته است، افزود: به اندازه یک چهارم نقدینگی کشور معوقات بانکی در کشور وجود دارد و هیچ نظام اقتصادی نمیتواند این بار سنگین را تحمل کند.
توضیح اینکه آمارها نشان میدهد که تا سال ۸۳ کل مطالبات معوقه بانکی کشور حدود ۳ هزار میلیارد تومان بوده است و از آن تاریخ به بعد طی ۳ سال (تا سال ۸۶) این حجم به ۴۰ هزار میلیارد تومان رسیده و هماکنون بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومان است. این در حالی است که در همین مدت (سالهای ۸۳ الی ۸۶) حجم نقدینگی کشور به دو برابر افزایش یافته است یعنی نسبت بدهیهای معوقه به نقدینگی بانکها چند برابر است.
آیا میدانید سوءمدیریت در کشور باعث شده است که تحریمها سریعتر از آنچه دولت پیشبینی میکرد مؤثر واقع شده است؟
توضیح بیشتر: پس از آغاز دور جدید تحریم شورای امنیت سازمان ملل و کشورهای آمریکا و اروپایی فشارهای بانکی در سطح بینالمللی برای محدود کردن اقدامات دولت ایران تشدید شده است به عنوان مثال؛ اخیراً بیش از ۱۴ هزار حساب بانکی مشکوک به ارتباط با ایران در اروپا شناسایی و تحت کنترل قرار گرفتهاند که فقط ۵ هزار حساب آنها مستقر در بانکهای آلمانی هستند و به زودی برای بیش از یکهزار نفر از صاحبان حسابها نامه اخطار فرستاده میشود تا در مورد موجودی و کارکردهای خود با ایران یا در ارتباط با ایران توضیح دهند.
تمامی این فشارها و سوءمدیریتها باعث شده است که تحریمها سریعتر از آنچه دولت ایران پیشبینی میکرد مؤثر واقع شوند به گفته منابع مطلع در جلسهای اضطراری که اخیراً با حضور حسینی وزیر اقتصاد و علی اکبر ولایتی (به نمایندگی از سوی آقای خامنهای) برگزار شد رئیس کل بانک مرکزی وضعیت ذخیره ارزی کشور را بحرانی و ناتوانی بانک مرکزی در کنترل وضعیت مالی کشور را رسماً اعلام کرد.
در این جلسه تصمیم گرفته شد طی ۶ ماهه نیمه دوم سال جاری تا مرز ۴۰ درصد از هزینههای ارزی کشور کاسته شود.
نکته: چون هزینههای سرسامآور مربوط به فعالیتهای هستهای و نظامی کشور قابل کاهش نیست، مقرر گردید تا بخشهای عمومی، خدماتی و … مشمول کاهش سهم درآمد ارزی شوند که این امر کاهش محسوس گردش ارزهای خارجی در بازار تهران و افزایش شدید قیمت ارز را در پی خواهد داشت (اقدامات اخیر دولت کاهش قیمت ارز از طریق تزریق ارز به بازار اثر کوتاهمدت داشته و در بلندمدت قادر به جلوگیری از اوجگیری قیمت ارز در برابر ریال نخواهد بود) بیاعتمادی مردم به سیاستهای دولت و بیثباتی سیاسی و اقتصادی کشور یکی از مهمـرین دلایل بحران اعتبار پول ملی و افزایش قیمت ارز میباشد.
آیا میدانید به احتمال زیاد بانک مرکزی در ایجاد شوک در بازار ارز نقش داشته است؟
توضیح بیشتر: اگرچه در ظاهر سعی شد اتفاقات کماثری چون اعتصاب طلافروشان و رشد قیمت طلا در بازار جهانی را عامل شوک و جهش بیسابقه قیمت ارز معرفی نمایند، اما برخی شواهد حاکی از نقش بانک مرکزی در این پروژه دارد به ویژه آنکه بانک مرکزی در دو روز نخست شوک با سکوت کامل شاهد افزایش قیمتها (تا حدود هر دلار ۱۲۲۰ تومان) بود و سپس با افزایش قیمت رسمی دلار به ۱۰۶۹ تومان سعی در تثبیت بازار در این قیمت دارد.
براساس شنیدهها با نزدیک شدن به نیمه دوم مهر و زمان واریز نقدی یارانهها به حساب مردم دولت نیاز به مقادیر هنگفتی ریال دارد که یکی از راههای تأمین آن فروش ارز و جمعآوری ریال میباشد.
این میزان ارز در صورتی که بدون زمینهسازی صورت میگرفت موجب کاهش ارزش دلار و تأمین نشدن ریال مورد نیاز دولت میگردید اما با تمهیدات صورت گرفته حتی در صورت تزریق چند میلیارد دلار به بازار نیز بر اثر فضای روانی به وجود آمده نه تنها بازار این ارز را جذب میکند بلکه دولت از طریق فروش ارز مبالغ بیشتری ریال جمعآوری میکند.
ضمن اینکه چند روز قبل یکی از نمایندگان مجلس اعلام کرد که دولت بخشی از مبلغ ۲۰ هزار میلیارد تومان درآمد ناشی از حذف یارانهها را قبل از اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها از طریق دیگر کسب نموده است.
متاسفانه در چنین شرایطی، دولتمردان ناکارآمد هم به خوبی میتوانند بیکفایتیهای خود را با تبلیغات، اغواگری و فریبکاری، آمارسازی و توجیهات غیرمنطقی اما دهانپرکن بپوشانند.
از این رو، بیان واقعیتهای اقتصادی به زبان ساده، هرچند تلخ و هشداردهنده یا حتی در مواردی ناامیدکننده، میتواند در راستای گسترش آگاهی عمومی، جلوگیری از فریبکاریها و آمارسازیهای احتمالی و ملموس کردن مفاهیم اقتصادی برای عموم مردم موثر باشد.
آنچه در ادامه میخوانید، بیان چندین واقعیت اقتصاد امروز ایران به زبان ساده است که با استناد به آمارهای رسمی و واقعیتهای غیر قابل انکار نوشته شده است. این متن در دو قسمت به خوانندگان علاقهمند عرضه میشود.
* * *
آیا میدانید در شرایطی که بانک مرکزی روند نرخ تورم در ماههای اخیر را کاهشی اعلام مینماید، براساس اظهارات مسئولین وزارت بازرگانی و مرکز آمار ایران قیمت بسیاری از کالاها و خدمات در ماههای اخیر با نرخ بالایی افزایش یافته است؟توضیح بیشتر: آقای محمد قبله معاون کالاهای مصرفی حمایت از مصرفکننده و تولیدکننده وزارت بازرگانی ایران افزایش قیمت برخی کالاها در بازار خردهفروشیهای تهران را تأیید کرد. او گرانی روغن و شکر را ناشی از افزایش قیمت جهانی این دو کالا اعلام کرد و در عین حال از افزایش قیمت جهانی نهادههایی همچون علوفه، ذرت، جو و دیگر نهادههای کشاورزی خبر داده است که در آینده میتواند قیمت محصولات کشاورزی مانند گوشت مرغ، تخم مرغ و انواع گوشت قرمز و فرآوردههای پروتئینی را در پی داشته باشد.
گزارش هفتگی بانک مرکزی بیانگر افزایش قیمت کالاهای بیشتر در بازار است و مرکز آمار ایران نیز در شهریور ماه از رشد بیش از ۲۰ درصد اجارهبها در تهران در بهار سال جاری خبر داده است و نرخ برخی از کالاها که قیمتگذاری آن در دست دولت است نیز افزایش یافته است. از سویی قیمت بلیط هواپیما برای پروازهای داخلی از نیمه مهرماه رشد ۳۰ درصدی را تجربه کرده است که این موضوع انتظارات تورمی را در جامعه افزایش خواهد داد. از سوی دیگر، بیثباتی کمسابقه بازار ارز در هفتههای اخیر بازار بسیاری از کالاهای وارداتی را که به طور مستقیم با قیمت ارز ارتباط دارد را افزایش داده و یا با توقف دادوستد مواجه ساخته است از آن جمله، فعالان بازار گوشی تلفن همراه و لوازم کامپیوتری و فروشگاههای لوازم بهداشتی و آرایشی ترجیح دادهاند قیمت کالاهای خود را با قیمت جدید بازار ارز قیمتگذاری کنند.
در شرایطی که بانک مرکزی روند نرخ تورم در ماههای اخیر را رو به کاهش اعلام میکند، مردم با تجربه روزمرهشان چنین احساسی را ندارند و قیمتهای خردهفروشی و کلی فروشی در بازار نشاندهنده کاهش قیمتها نیست.
بنا به گفتههای دکتر علوی استاد اقتصاد دانشگاه استکهلم سوئد کاهش تورم مستلزم چند پیششرط است:
۱- بالا رفتن نرخ رشد اقتصادی
۲- کاهش نقدینگی
۳- افزایش کارآیی استفاده از منابع اقتصادی، یعنی از سرمایه، نیروی کار و تکنولوژی در اقتصاد کشور بهرهبرداری بهتر داشته باشیم.
گزارشهای بانک مرکزی و سایر منابع آماری رسمی کشور بیانگر این است که نرخ رشد اقتصادی برای سالهای اخیر کاهش یافته و حجم نقدینگی نیز افزایش یافته است و بهرهوری کل عوامل تولید نیز منفی بوده است به طوری که نرخ رشد اقتصادی در سال گذشته حدود نیم درصد بوده است و پیشبینی میشود در سال جاری نرخ رشد اقتصادی منفی و یا در یک وضعیت خوشبینانه صفر شود.
مجله ماهنامه اقتصاد ایران رشد نقدینگی برای سال ۸۸ را ۲۳ درصد و رشد بهرهوری کل عوامل تولید را برای سال ۸۸ را نیز منفی ۷/۰ درصد (هفت دهم) برآورد نموده است و نرخ بیکاری (براساس اعلام رسمی) در سال جاری به حدود ۱۵ درصد افزایش یافته است.
بنا به دلایل فوق کاهش نرخ تورم در کشور نه با منطق اقتصادی و نه با آنچه مردم در عمل احساس میکنند مطابقت ندارد و نمیتواند صحت داشته باشد.
آیا میدانید ایران از نظر بالا بودن نرخ تورم در بین ۲۰ کشور منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا پس از سودان و مصر در رتبه هیجدهم قرار دارد؟
توضیح بیشتر: براساس گزارش صندوق بینالمللی پول نرخ تورم ایران در سطحی به مراتب بالاتر از میانگین نرخ تورم در جهان (حدود ۴ درصد) و همچنین بالاتر از نرخ تورم در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقاست.
توضیح اینکه، در میان ۲۰ کشور منطقه، ایران در سال جاری میلادی بعد از مصر و سودان بالاترین نرخ تورم را داراست و درواقع ایران از نظر شاخص نرخ تورم هیجدهمین کشور در میان ۲۰ کشور منطقه خاورمیانه و شمال آفریقاست. نکته جالب توجه این است که عراق با وضعیت استثنایی (جنگزدگی) و دشوارش، براساس گزارش صندوق بینالمللی پول توانسته است نرخ تورم خودش را از ۵۳ درصد در سال ۲۰۰۶ به ۵ درصد در سال ۲۰۱۰ کاهش دهد که به مراتب از نرخ تورم ایران کمتر است.
افزایش قیمتها و خدمات در ایران در آستانه اجرای احتمالی قانون هدفمند کردن یارانهها که خود برنامهای مبتنی بر شوک قیمتی است می تواند آینده نگرانکنندهای را برای جامعه ایران رقم بزند.
آیا میدانید ایران در بین ۵۳ کشور فعال در زمینه فناوری اطلاعات روی پله ۵۳ام و در میان ۱۳ کشور خاورمیانه در رتبه ۱۳ام قرار دارد؟
توضیح بیشتر: به گزارش ایلنا حسین گروسی نماینده مجلس شورای اسلامی اعلام نموده است: رسیدن به جایگاه اول علمی و اقتصادی در منطقه (خاورمیانه و شمال آفریقا) از اهداف سند چشمانداز ۲۰ ساله کشور بوده است هماکنون ایران در بین ۵۳ کشور فعال در زمینه فناوری اطلاعات روی پله ۵۳ از نظر رتبهبندی قرار گرفته است و در ۱۳ کشور منطقه نیز جایگاه سیزدهم را دارد.
آیا میدانید ۵۰ هزار میلیارد تومان از معوقات بانکهای کشور (کسانی که از بانکها وامهای کلان گرفتهاند و تاکنون پس ندادهاند) تنها در اختیار ۸۴ نفر است؟
توضیح بیشتر: به گفته عزتاله یوسفیان عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در جلسه شورای اداری شهرستان آمل، ۵۰ هزار میلیارد تومان معوقه بانکی کشور در اختیار ۸۴ نفر است یعنی حدود ۸۴ نفر بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومان از بانکهای کشور تسهیلات مالی گرفتهاند و تاکنون پس ندادهاند.
با این حال، بانکهای دولتی (با سفارش یا بدون سفارش) به روند پرداخت تسهیلات مشکوک ادامه میدهند تا جایی که خباز نماینده مجلس میگوید این رقم (معوقات بانکی) تا پایان سال جاری به ۷۰ میلیارد دلار (۷۰ هزار میلیارد تومان) نیز میرسد.
الیاس نادران نماینده اصولگرای دیگر مجلس چندی پیشگفته بود در زمان روی کار آمدن رحیمی (معاون اول فعلی رئیس جمهوری) در ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، معوقات بانکی افزایش پیدا کرده است.
به گزارش روزنامه دنیای اقتصاد، یوسفیان افزود: فردی ۱۲۰ میلیارد تومان به نظام بانکی کشور بدهکار است اما مشخص شد در نظر دارد یک بانک خصوصی دایر کند. ایشان ضمن بیان این مطلب که ظرف ۳ سال مطالبات معوق بانکها از ۳ هزار میلیارد تومان به ۴۰ هزار میلیارد تومان افزایش یافته است، افزود: به اندازه یک چهارم نقدینگی کشور معوقات بانکی در کشور وجود دارد و هیچ نظام اقتصادی نمیتواند این بار سنگین را تحمل کند.
توضیح اینکه آمارها نشان میدهد که تا سال ۸۳ کل مطالبات معوقه بانکی کشور حدود ۳ هزار میلیارد تومان بوده است و از آن تاریخ به بعد طی ۳ سال (تا سال ۸۶) این حجم به ۴۰ هزار میلیارد تومان رسیده و هماکنون بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومان است. این در حالی است که در همین مدت (سالهای ۸۳ الی ۸۶) حجم نقدینگی کشور به دو برابر افزایش یافته است یعنی نسبت بدهیهای معوقه به نقدینگی بانکها چند برابر است.
آیا میدانید سوءمدیریت در کشور باعث شده است که تحریمها سریعتر از آنچه دولت پیشبینی میکرد مؤثر واقع شده است؟
توضیح بیشتر: پس از آغاز دور جدید تحریم شورای امنیت سازمان ملل و کشورهای آمریکا و اروپایی فشارهای بانکی در سطح بینالمللی برای محدود کردن اقدامات دولت ایران تشدید شده است به عنوان مثال؛ اخیراً بیش از ۱۴ هزار حساب بانکی مشکوک به ارتباط با ایران در اروپا شناسایی و تحت کنترل قرار گرفتهاند که فقط ۵ هزار حساب آنها مستقر در بانکهای آلمانی هستند و به زودی برای بیش از یکهزار نفر از صاحبان حسابها نامه اخطار فرستاده میشود تا در مورد موجودی و کارکردهای خود با ایران یا در ارتباط با ایران توضیح دهند.
تمامی این فشارها و سوءمدیریتها باعث شده است که تحریمها سریعتر از آنچه دولت ایران پیشبینی میکرد مؤثر واقع شوند به گفته منابع مطلع در جلسهای اضطراری که اخیراً با حضور حسینی وزیر اقتصاد و علی اکبر ولایتی (به نمایندگی از سوی آقای خامنهای) برگزار شد رئیس کل بانک مرکزی وضعیت ذخیره ارزی کشور را بحرانی و ناتوانی بانک مرکزی در کنترل وضعیت مالی کشور را رسماً اعلام کرد.
در این جلسه تصمیم گرفته شد طی ۶ ماهه نیمه دوم سال جاری تا مرز ۴۰ درصد از هزینههای ارزی کشور کاسته شود.
نکته: چون هزینههای سرسامآور مربوط به فعالیتهای هستهای و نظامی کشور قابل کاهش نیست، مقرر گردید تا بخشهای عمومی، خدماتی و … مشمول کاهش سهم درآمد ارزی شوند که این امر کاهش محسوس گردش ارزهای خارجی در بازار تهران و افزایش شدید قیمت ارز را در پی خواهد داشت (اقدامات اخیر دولت کاهش قیمت ارز از طریق تزریق ارز به بازار اثر کوتاهمدت داشته و در بلندمدت قادر به جلوگیری از اوجگیری قیمت ارز در برابر ریال نخواهد بود) بیاعتمادی مردم به سیاستهای دولت و بیثباتی سیاسی و اقتصادی کشور یکی از مهمـرین دلایل بحران اعتبار پول ملی و افزایش قیمت ارز میباشد.
آیا میدانید به احتمال زیاد بانک مرکزی در ایجاد شوک در بازار ارز نقش داشته است؟
توضیح بیشتر: اگرچه در ظاهر سعی شد اتفاقات کماثری چون اعتصاب طلافروشان و رشد قیمت طلا در بازار جهانی را عامل شوک و جهش بیسابقه قیمت ارز معرفی نمایند، اما برخی شواهد حاکی از نقش بانک مرکزی در این پروژه دارد به ویژه آنکه بانک مرکزی در دو روز نخست شوک با سکوت کامل شاهد افزایش قیمتها (تا حدود هر دلار ۱۲۲۰ تومان) بود و سپس با افزایش قیمت رسمی دلار به ۱۰۶۹ تومان سعی در تثبیت بازار در این قیمت دارد.
براساس شنیدهها با نزدیک شدن به نیمه دوم مهر و زمان واریز نقدی یارانهها به حساب مردم دولت نیاز به مقادیر هنگفتی ریال دارد که یکی از راههای تأمین آن فروش ارز و جمعآوری ریال میباشد.
این میزان ارز در صورتی که بدون زمینهسازی صورت میگرفت موجب کاهش ارزش دلار و تأمین نشدن ریال مورد نیاز دولت میگردید اما با تمهیدات صورت گرفته حتی در صورت تزریق چند میلیارد دلار به بازار نیز بر اثر فضای روانی به وجود آمده نه تنها بازار این ارز را جذب میکند بلکه دولت از طریق فروش ارز مبالغ بیشتری ریال جمعآوری میکند.
ضمن اینکه چند روز قبل یکی از نمایندگان مجلس اعلام کرد که دولت بخشی از مبلغ ۲۰ هزار میلیارد تومان درآمد ناشی از حذف یارانهها را قبل از اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها از طریق دیگر کسب نموده است.
ادامه دارد …
دستگیری سه عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در خوزستان
نیروهای امنیتی سه تن از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در خوزستان را دستگیر کردند.
به نوشته سایت ندای سبز آزادی، نیروهای امنیتی و اطلاعاتی استان خوزستان در روزهای اخیر سه تن از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران را دستگیر کرده اند که از وضعیت دو تن از آنان هنوز خبری در دست نیست.
مهندس محمود توکلی از فعالان سیاسی پیش از انقلاب، مهندس آریایی (عنانات) مسئول حوزه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در شهرستان ماهشهر و علیرضا شریفی جانباز دفاع مقدس و عضو شورای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در خوزستان، سه فعال سیاسی دستگیر شده هستند که نفر سوم پس از بازرسی، توقیف کامپیوتر و لوازم شخصی و بازجویی آزاد شده است.
این گزارش حاکی است، پیش از این نیز جمعی از فعالان دانشگاهی و فعالان ملی – مذهبی، از جمله دکتر شیروی عضو هیئت علمی دانشگاه ، خانم کهزادی از فعالان حقوق بشر ، آقای لدنی و مجتبی گهستونی، به اداره اطلاعات احضار شده بودند.
شش هزار کارگر قزوینی در بلاتکلیفی بهسر میبرند
دبیراجرایی خانه کارگر استان قزوین میگوید: بیش از ۶ هزارکارگر منتظرند تا وضعیت بازنشستگی، اشتغال و حقوق عقبافتاده آنها درسفر هیات دولت به استان قزوین حل و فصل شود.
عیدعلی کریمی درگفتوگو با ایلنا گفت: جامعه کارگری استان قزوین از هیات دولت انتظار دارد تا در سومین سفر استانی نحوه اجرای مصوبات قبلی را پیگیری کند.
به گفته این فعال کارگری از سال ۸۴ تاکنون هیات دولت درسفرهای استانی خود به قزوین درخصوص بازنشستگی، ایجاد اشتغال و پرداخت مطالبات معوقه و تجدیدنظردر واگذاری واحدهای خصوصی بیش از ۶ هزارکارگر مصوباتی داشته است.
وی یادآور شد: تنها در بحث واحدهای بحرانزده، کارگرانی هستند که با داشتن ۱۵ تا ۲۹ سال سابقه کاری برای بازنشستگی و از کارافتادگی در بلاتکلیفی به سر میبرند.
کریمیگفت: جامعه کارگری استان قزوین با این امید به استقبال هیات دولت خواهند رفت که مشکلات آنها در مدت سفر ۲ روزه ریاست جمهور به استان قزوین برطرف شود.
محکومیت ابوالفضل قدیانی به یک سال حبس تعزیری و یک میلیون ریال جریمه نقدی
خبرگزاری هرانا - ابوالفضل قدیانی با حکم شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به یکسال حبس تعزیری و صدهزار تومان جریمه نقدی محکوم شد.
ابوالفضل قدیانی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در دادگاه بدوی به ریاست قاضی مقیسه به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس و به اتهام توهین به رئیسجمهوری به صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد. این گزاش حاکی است احکام فوق به وکیل وی ابلاغ شده است.
ابوالفضل قدیانی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در دادگاه بدوی به ریاست قاضی مقیسه به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس و به اتهام توهین به رئیسجمهوری به صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد. این گزاش حاکی است احکام فوق به وکیل وی ابلاغ شده است.
داود سلیمانی در بهداری زندان رجایی شهر کرج بستری شد
خبرگزاری هرانا - داوود سلیمانی بدنبال ناراحتی قلبی دربهداری زندان رجایی شهر بستری شد.
به گزارش جرس، روز گذشته داوود سلیمانی بدنبال عارضه قلبی برای انجام آنژیو گرافی به بیمارستان قلب اعزام و به رغم اصرار پزشکان و کادر درمانی بیمارستان برای تحت نظر بودن، به زندان رجایی شهر منتقل شد. این گزارش می افزاید: وی هم اکنون در بهداری زندان رجایی شهر بستری است و اجازه ملاقات نیز به وی داده نشده است.
داوود سلیمانی، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، پنجشنبه ٢٢ مهرماه، بعد از نزدیک شانزده ماه بازداشت برای اولین بار بمدت سه روز به مرخصی آمد.
این عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و استاد دانشگاه که خرداد ماه ۱۳۸۸ ودر جریان حوادث بعد از انتخابات بازداشت شده بود، توسط شعبه ١۵ دادگاه انقلاب تهران به شش سال حبس و ده سال محرومیت از فعالیت در احزاب و مطبوعات محکوم گردید، که شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان، محکومیت وی را از شش سال به سه سال کاهش داد.
سلیمانی خردادماه امسال بعد از انتشار نامه سرگشادهای به رهبر جمهوری اسلامی، همراه با عیسی سحرخیز و رسول بداغی، از زندان فردیس به زندان رجاییشهر منتقل گردید.
به گزارش جرس، روز گذشته داوود سلیمانی بدنبال عارضه قلبی برای انجام آنژیو گرافی به بیمارستان قلب اعزام و به رغم اصرار پزشکان و کادر درمانی بیمارستان برای تحت نظر بودن، به زندان رجایی شهر منتقل شد. این گزارش می افزاید: وی هم اکنون در بهداری زندان رجایی شهر بستری است و اجازه ملاقات نیز به وی داده نشده است.
داوود سلیمانی، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، پنجشنبه ٢٢ مهرماه، بعد از نزدیک شانزده ماه بازداشت برای اولین بار بمدت سه روز به مرخصی آمد.
این عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و استاد دانشگاه که خرداد ماه ۱۳۸۸ ودر جریان حوادث بعد از انتخابات بازداشت شده بود، توسط شعبه ١۵ دادگاه انقلاب تهران به شش سال حبس و ده سال محرومیت از فعالیت در احزاب و مطبوعات محکوم گردید، که شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان، محکومیت وی را از شش سال به سه سال کاهش داد.
سلیمانی خردادماه امسال بعد از انتشار نامه سرگشادهای به رهبر جمهوری اسلامی، همراه با عیسی سحرخیز و رسول بداغی، از زندان فردیس به زندان رجاییشهر منتقل گردید.
سلیمانی در نامه سرگشاده خود به رهبری، با شرح آنچه در زمان بازجویی بر وی رفته بود، خواستار اعزام گروهی از سوی رهبری برای رسیدگی به امور زندانیان شده بود.
داوود سلیمانی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و استاد دانشگاه و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات (زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی) بود.
وی در سال ۷۸ و در زمان حمله لباسشخصیها به کوی دانشگاه تهران نقش مؤثری در افشای جنایتهای لباسشخصیها و عوامل سرکوبگر نیروی انتظامی در حمله به کوی دانشگاه داشت.
داوود سلیمانی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و استاد دانشگاه و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات (زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی) بود.
وی در سال ۷۸ و در زمان حمله لباسشخصیها به کوی دانشگاه تهران نقش مؤثری در افشای جنایتهای لباسشخصیها و عوامل سرکوبگر نیروی انتظامی در حمله به کوی دانشگاه داشت.
مامورین ولی فقیه عمل قرون وسطایی اجرای حکم شلاق را بر علیه بهروز جاوید طهرانی به اجرا در آوردند
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" صبح امروز 19 آبان ماه حوالی ساعت 10:00 صبح زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانیبعد از تحمل نزدیگ به 8 سال زندان و شکنجه های قرون وسطایی به طور ناگهانی به اجرای احکام زندان گوهردشت کرج فراخواند شد و توسط یکی از جنایتکاران علیه بشریت و شکنجه گر شناخته شده « حسن آخریان» که به خاطر قتل و دست و پا شگستن و تجاوز و شکنجۀ زندانیان سیاسی ترفیع سمت یافته است و اکنون به عنوان رئیس اجرای احکام ولی فقیه علی خامنه ای در زندان گوهردشت منصوب شده است. حکم ضد بشری 74 ضربه شلاق را علیه این زندانی سیاسی به اجرا گذاشت.
هنگام ورود زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی به اجرای احکام زندان گوهردشت کرج در حالی که حسن آخریان خط کش فلزی در دست داشت و برای اجرای عمل قرون وسطایی و ضد بشری حکم 74 ضربه شلاق با پوزخند شیطان صفتانه خود خطاب به فرزند دلیر و آزادیخواه مردم ایران گفت :«ببینم شوکلات می خوری،قهوه می خوری و یا شلاق می خوری» و با این جمله سعی در تخریب روحیه و مرعوب کردن او را داشت.
حسن آخریان، جنایتکار علیه بشریت سپس به عمل ضدبشری و قرون وسطایی وارد کردن 74 ضربه شلاق به تن نحیف و رنجور ولی اراده سترگ و روح آزادیخوانه وی اقدام نمود. در طی مدتی که شلاقها بر تن این فرزند آزدیخواه مردم ایران وارد می شد زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی حسرت یک آخ کشیدن را به دل این فرد گذاشت.علیرغم درد شدید و کبود شدن پشت او ولی با لبخند به لب این جناتیکار علیه بشریت را با نگاهها و برخورد های خود تحقیر نمود.
ولی فقیه علی خامنه ای پس ازصدور احکام قرون وسطایی و ضد بشری، اعدام های روزانه ،قطع دست و پا وشلاق زدن جوانان و جنایتهای دیگر این بار برای ایجاد رعب و وحشت جنایت های خود را گسترش داده است و دستور اجرای اعمال قرون وسطایی را بر علیه زندانیان سیاسی در زندانهایش صادر نموده است.
علی خامنه ای که به خاطر صدور علنی دستور کشتار مردم ایران در 29 خرداد ماه 88 که منجر به کشته و زخمی شدن تعداد بیشماری از مردم گردید و هزاران نفر از دختران ،زنان و مردان آزادیخواه را به شکنجه گاه ها روانه کرد و با نامیدن توده های میلیونی مردم ایران به عنوان فتنه گر و میکرب زمینه ساز احکام قرون وسطایی و ضد بشری توسط قوۀ قضاییه علیه مردم شده است. اعمال او از مصادیق بارز جنایت علیه بشریت است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران اجرای احکام قرون وسطایی و ضد بشری شلاق علیه زندانیان سیاسی را به عنوان یک جنایت ضد بشری محکوم می کند و سکوت وبی عملی کمیساریای عالی حقوق بشر باعث جری شدن رژیم ولایت فقیه در جنایت علیه بشریت شده است و قربانیان اصلی آن مردم بی دفاع ایران هستند.لذا مردم ایران به عنوان عضوی موثر از جامعۀ بشریت خواستار ارجاع فوری پرونده جنایت علیه بشریت این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل متحت جهت گرفت تصمیمات لازم اجرا می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
19 آبان 1389 برابر با 10 نوامبر 2010
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
گزارشگر ویژه شکنجه سازمان ملل متحد
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل