جرس: محمد نوری زاد، کارگردان و نویسنده ای که از آذرماه سال گذشته تا کنون به اتهام توهین به مسوولین و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی در زندان است روز سه شنبه توسط عوامل امنیتی اوین مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. این روزنامه نگار در اعتراض به این اقدام ماموران اوین دست به اعتصاب کامل زده است.
محمد نوری زاد سه نامه به رهبر و همچنین رئیس قویه قضائیه نوشته بود که آنها را در وبلاگش منتشر کرد و در پی آن به اتهام توهین به رهبری و رئیس قویه قضائیه بازداشت شد . وی چهارمین نامه خود به رهبری را از داخل زندان اوین نوشت. دادگاه در حکم بدوی برای این هنرمند ۳ سال و نیم حبس به علاوه ۵۰ ضربه شلاق تعیین کرده است
این روزها محمد نوری زاد نویسنده و کارگردان تلویزیونی به همراه جعفر پناهی کارگردان دیگری که در اوین بازداشت است، دست به اعتصاب در زندان زده اند، اما تاکنون هیچ یک از مسوولان قضایی در این مورد اظهار نظر نکرده اند. با همسر محمد نوری زاد گفتگویی انجام شده است که در پی می آید:
با خبر شده ایم که همسر شما در زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته است و در اعتراض به این اقدام نیز دست اعتصاب غذا به زده است، آیا این خبر صحت دارد و شما خودتان چگونه مطلع شده اید؟
وقتی در ملاقات کابینی آقای نوری زاد را دیدم، لازم نبود که حرفی بزند، سر و وضع آشفته او، خود گویای همه چیز بود. به قصد کشت او را کتک زده بودند، وقتی همسرم می خواست این واقعه غیر انسانی که باورش هنوز برای همه ما دشوار است را تعریف کند، هم او گریه می کرد و هم ما. گفته است دو شبانه روز است که در اعتراض به این رفتار خشونت آمیز لب به آب و غذا نزده است. اگر کسی امروز به داد او نرسد تا دو سه روز دیگر باید پیکر بی جان آقای نوری زاد را از اوین تحویل بگیریم.
کمی بیشتر از وضعیت جسمی ایشان به ما می گویید؟ جراحت تا چه اندازه ای است و آیا مراقبت ها هم متناسب با حال ایشان هست؟
فاجعه اینجاست که همسرم در این ضرب و شتم، دچار ضربه مغزی شدیدی شده است، می گوید بینایی اش هم در اثر ضربه ای که به مغرش وارد کرده اند، مختل شده است. متاسفانه وضعیت او خیلی حاد است. آنقدر چهره اش متاثر بود که من خودم را به سختی کنترل کردم تا شاید کاری برایش بکنم. می گفت؛ بعد از اینکه کتکش زده اند او را به یک دخمه ای منتقل کرده اند که از کمترین امکانات بهداشتی برای مداوای بلایی که خودشان به سرش آورده اند هم محروم مانده است. به چه کسی بگوییم که این رسم انسانیت نیست ، یک انسان را به جرم نوشتن چند نامه در زندان بیاندازند و بعد هر روز ما (خانواده اش) را مورد آزار و اذیت قرار دهند.
همسر شما یک بار از زندان به رهبری نامه نوشته است و او بارها ایشان را پدر هم خطاب قرار داده اند، آیا ممکن است بار دیگر به دلیل نوشتن نامه ای جدید مورد ضرب و شتم قرار گرفته باشد؟
هیچ نمی دانم. من فقط می دانم تمام وسایل اش را هم در زندان به غارت برده اند. همه دست نوشته هایش را از او گرفتند، حتی کاغذ و قلم هم دیگر ندارد.
وقتی خبر را مطلع شدید آیا با مسولان قضایی تماس گرفته اید؟ به عنوان مثال با نمایندگان مجلس یا هیچ مسوولی که بتواند در این زمینه شما را یاری کند دیدار یا گفتگو کرده اید؟
هیچ کس علی الظاهر پاسخگو نیست. من فقط با آقای تابش نماینده مجلس تماس گرفته ام و از ایشان خواسته ام به دادمان برسد. هیچ کس نمی خواهد بشنود در این کشور چه بلایی دارد به سر دلسوزان کشور می آید؟ چشم هایشان را بسته اند، گوش شنوایی نیست . با چه زبانی بگویم اگر امروز کسی به داد مان نرسد تا سه چند روز دیگر فاجعه بزرگتری اتفاق خواهد افتاد..
من حتی از آقای ابوترابی و احمد توکلی نمانیدگان تهران خواهش کرده ام که فقط یک بار بروند به زندان. این وظیفه مجلس است. از آنها بارها خواهش کرده ام فقط برای هواخوری یک بار بروند در اوین راه بروند تا بفهمند آنجا چه خبر است. این مجلس اگر قرار بود کاری بکند دیگر به طرحی که مربوط به تحقیق و تفحص از بازداشتگاه های کشور بود نه نمی گفتند همین رای منفی مجلس یعنی حتی نمی خواهند تحقیق کنند، نمی خواهند بشنوند.
با مسولان قضایی چه؟ آیا با خود دادستان که مسول رسمی این پرونده ها است صحبت کرده اید؟
تنها یک بار موفق شده ام با خود آقای جعفری دولت آبادی دادستان تهران دیدار کنم که همان یکبار هم ایشان به من گفت تا زمانی که اندیشه آقای نوری زاد مهار نشود، از آزادی خبری نخواهد بود که من به همین هم اعتراض کردم و گفتم اگر امروز به جایی رسیده ایم که باید شمشیرها را علیه اندیشه افراد بالا ببریم، باکی نیست اما چرا کسی را که به خاطر اندیشه اش زندانی کرده اند این چنین با بی رحمی و خلاف اصول ابتدایی انسانی مورد ضرب و شتم قرار می دهند؟ چرا خانواده ها را آزار می دهند، این انصاف نیست. .
آقای نوری زاد در اعتصاب به سر می برد، وقتی که با او دیدار کابینی داشتید آیا این اعتصاب را فراگیر یافتید یا تنها مختص خود ایشان بوده است؟
نمی دانم آنجا چه خبر بود. اطلاعی در این زمینه ندارم اما یک جو امنیتی عجیبی امروز بر اوین حاکم بود. برخلاف گذشته که تنها دو مامور آن بالا نظارت می کردند بر ملاقات، امروز تردد و رفت آمد ماموران بسیار چشمگیر بود و چهار نفر مراقب ایستاده بودند. شاید هم به دلیل اینکه در آستانه خرداد قرار داریم نگران شده اند.
وضعیت خانواده شما چگونه است و شرایط جدید آقای نوری زاد چه تاثیری بر فضای روحی حاکم بر خانه و دختران تان گذاشته است؟
سخت است که مرد زندگی مرا برده اند و بعد هیچ کاری از دست مان بر نمی آید تا برای آزادی او انجام دهیم. دست مان از همه جا کوتاه مانده است. همه وسایل ما را هم که برده اند، من حتی برای پس گرفتن کارت های بنزین و وسایل شخصی ام به هر دری زده ام. در رفت و آمدهایی که با نهادهای قضایی داشتم، یافته ام که هیچ گوش شنوایی نیست. به آنها گفته ایم حالا که تصمیم گرفته اید مرد خانه ما در زندان باشد و می خواهید اینگونه آدم ها را ادب کنید، قبول، ما هم می پذیریم که او در زندان باشد تا به قول شما هرج و مرج در کشور پیش نیاید، ما هم شکایت مان را تنها به خدا برده ایم. از رنجی که بر خانواده ما می رود هیچ پناهی در این کشور نیافته ایم جز خدا. خانواده ما برای احیای این انقلاب همه کار کرده است اما حالا که شما تصمیم گرفته اید با بی رحمی زندانی کنید و بزنید هیچ ایرادی ندارد، ما خودمان را برای هر اتفاقی آماده کرده ایم. اگر می خواهید بکشید، شرم نکنید.چنان که تا به حال هم نکرده اید.
نهادهای امنیتی با برخی از خانواده های زندانیان سیاسی تماس گرفته اند و آنها را از مصاحبه منع کرده اند، آیا خانواده شما تاکنون از طرف نهادهای امنیتی تحت فشار قرار گرفته است؟
بله، دوبار به خانه ما زنگ زده اند، من اساسا اهل گفتگو نبوده ام، اهل فریاد زدن هم نبوده ام، تا به حال دلم نمی خواست صدای فریادمان را کسی بشنود، فقط دو بار که کسی پاسخگوی وضعیت همسرم نبود با بی بی سی مصاحبه کرده ام، بلافاصله به من زنگ زده اند و گفته اند به چه حقی مصاحبه می کنید.
و شما پس از آن تماس تلفنی، سکوت کردید؟
دو روز است که همسرم حتی لب به آب نزده است، مگر می شود سکوت کرد؟ چشم هایش، بینایی اش، سلامتی اش، مگر می شود هیچ نگفت؟ در اعتراض به این رفتار خشونت آمیز و غیر انسانی در اعتصاب کامل است. من تا به حال به هر دری زده ام، با خود آقای دادستان هم که دیدار کرده ام، دوباره برایشان نامه نوشتم برای پس گرفتن وسایل شخصی خودم همه جا رفتم اما وقتی کسی جواب نمی دهد، دادم را به کجا بگویم؟ همین امروز اگر داد نزنم، همسرم تا چند روز دیگر جان خودش را از دست می دهد. درست است که در برابر همه این رفتارهای غیر انسانی، وقتی هیچ راهکاری پیش روی ما نمی گذارند به اجبار خودمان را برای همه چیز آماده کرده ایم اما چگونه توقع دارند که داد هم نزنیم؟ حال ما شبیه کسانی است که دارند ما را در آب غرق می کنند، دارند جان مان را می گیرند بعد می گویند داد هم نزنید، کمک هم طلب نکنید.
آخرین پرسشم، چه توقعی از مقامات ارشد کشور دارید؟
همه در جریان هستند، همه خوب می دانند که چه اتفاقی دارد در زندان ها می افتد، امیدوارم تا دیر نشده کاری بکنند، این وظیفه قانونی شان است که بیایند حالی از خانواده های زندانیان بپرسند تا ما به آنها بگوییم چه بلایی دارند سر مان می آورند. اگر تا به حال نیامده اند، باید بدانند که اینبار جان یک انسان در خطر است و اگر به وضعیت او در دخمه ای که رهایش کرده اند نرسند ممکن است دیگر زنده نماند