۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

گفتگوی برنامه ی تلویزیونی رهایی زن با خانم فاطمه ی اسالو




خانم فاطمه اسانلو مادر آقای منصور اسانلو در گفتگوئی با مینو همتی در برنامه رهائی زن از کانال یک ماهواره از وضعیت نامساعد این فعال سندیکائی در زندان رژیم اسلامی سخن میگوید:


مینوهمتی : در آستانه اول ماه می روز جهانی کارگر هستم و همچنان رژیم جمهوری اسلامی فعالین جنبش کارگری را در بند و اسارت خود دارد، نمونه بارز آن آقای منصور اسانلو رائیس هیئت مدیره سندیکای شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه هستند که علی رغم شدت بیماری، از امکانات پزشکی مناسب محرم شده است در همین ارتباط از آخرین وضعیت آقای اسانلو که در آن قرار داراد صحبتی دارم با مادر منصور اسانلو، ضمن سلام به شما لطف کنید آخرین خبری را که از وضعیت فرزند خود آقای منصور اسانلو دارید برای بینندگان ما بازگو کنید ضمن اینکه اشاره کنید به اینکه آقای اسانلو چند مدت است که‌ در زندان به‌ سر می برد و آخرین دیدار شما با فرازند خود چه زمانی بوده است؟

فاطمه اسانلو: سلام دارم خدمت همه شما عزیزان که زحمت می کشید . من نزدیک بیست روز به عید بود که رفتم به دیدن پسرم نمی دانم چطور شد که ملاقات حضوری به من دادند ولی من خودم تنها بودم چون به اندازه ای این زندان دور است که ما نمی تونیم برویم ، ملاقاتی هر هفته یک باراست ولی من و خانم ایشان نمی توانیم برویم در هر صورت من رفتم دیدنش در آن زمان وضعیت روحی خوبی داشت ولی حال جسمی خوبی نداشت .
پسرم بیشتراز یک سال و نیم می شود که در زندان گوهردشت رجایی شهر به سر می برد ، من و همسر اسانلو هر تلاشی کردیم و میکونیم ولی هیچ جوابی به ما نمی دهند و پسرم را تحت شکنجه روحی قرار می دهند هر چند مدت به یک بند می فرستند در حال حاضر انتقال دادند به بند پنج زندان گوهردشت و در هر بند دو نفر هستند که همان بیست روز مانده به عید به من ملاقاتی داداند و دیگر به ما ملاقاتی ندادند حالا نمی دانم به زندانی های دیگر ملاقات داداند یا ندادند ولی به‌ ما ملاقاتی ندادند تا این زمانی که‌ دارم با شما صحبت میکنم موفق به دیدن پسرم نشدیم چون زود بندایشان را عوض می کنند یک بار سلول انفرادی می برند یک روز تحت فشار می زارند به خاطر چه چیزی به خاطرخواسته های انسانی ، این که مثلا یک فرشگاهی باشد که دوتا لیمو ترش وجود داشته باشد چون قلب و ریه فرزندم درد می کند.


مینوهمتی: ما می دانیم منصور اسانلو از نارحتی قلب و کمر رنج می بردند لطف کنید از وضعیت ایشان توضح بدهید و این را می دانیم که پزشک قانونی بیش از سه بار تاکید کرده که ایشان قادر به‌ تحمل این وضعیت نیست و باید آزاد شود و تحت مداوا قرار بگیرد به نظر شما وضعیت جسمانی ایشان چطور است؟

فاطمه اسانلو: ما قبل از عید خیلی تلاش کردیم حتی در شمال هم خانه آماده کرده بودیم که پسرم بیاد ببریم که انجا تنها باشد و قلب و ریه و کبد ایشان تحت درمان قرار بگیرد تمام وضع داخلی فرزندم به هم ریخته است . دیروز که برادرش و پسرش به ملاقتی رفته بودند گفته بودن ساعت یازده می توانید ایشان را ببینید ولی تا ساعت یک انجا می مانند بعد می گویند که قرار ملاقات ندارند شما تصورکنید که دیروز من چه قدر مریض شدم که می خواستند بستری بشوم به خودم قدرت دادم که زنده بمانم ، تلفن زدیم به زندان که هیچ جوابی به ما ندادند ، ما خیلی ناراحت و نگران بودیم که چرا ملاقاتی ندادند یا اجازه ندادن که با پسرم صحبت کنیم تا ساعت شیش نگران حال ایشان بودیم تا اینکه اسانلو یک تماس کوتاهی با ما گرفت و گفت امرز که روز ملاقتی بود با پابند و داست بند می برند بیرن از زندان برای معاینه ریه ، قلب ، و چشم هایش وقتی برگشته بود یک سرباز به پسرم خبر می دهد که امده بودن ملاقاتی و تماس گرفتیم نگران هستیم بعد تماس گرفت گفتم مادر جان من که از بین رفتم شما کجا هستید گفت که من را بردن با داست بند و پابند معاینه.


مینو همتی : در حال حاضر چند سال است ایشان دستگیرشده است؟

فاطمه اسانلو: سه سال است که دستگیر شده و یک سال و نیم است که بعد از اینکه چشم هایش را معالجه کردیم باید هشت ما تحت نظر پزشک های بیرن زندان بود که دو ماه مانده بود که ایشان را از زندان اوین به گوهردشت کرج انتقال دادند ، یک سال و نیم است که به ایشان مرخصی نداده اند من که مادرش هستم ایشان را ببینم حتی برای پسرش که می خواست ازدواج بکند مراسم عقد بگیریم می خوستیم ایشان یک ساعت بیاید در مراسم شرکت کند که قاضی ایشان اقای حداد گفت که من اجازه نمی دهم اگر تمام دنیا هم اجاز بدهد و اگر هم اجازه بدهم با قفل و زنجیر میاد که من خیلی ناراحت شدم و یک سال و نیم هست که پسرم اصلا مرخصی بیرنی ندادند


مینو همتی :اشاره کنید در کدام زندان و در کدام بند هستند؟

فاطمه اسانلو: بند معتاد ها و قاتل ها ی که اصلا که هیچی ندراند، مسئولین به ما می گویند پسرشما ما را ازیت میکند فرض کنید پسر من می گوید گناه من چه چیزی است که من را از این بند به یک بند دیگر می برید بعد می گویند ایشان نباید حرف بزند هیچی نباید بگوید ،می خواهم بدانم گوسفند زبان دارد یا ندارد تا سرش را نبریدن حرف میزند انسان هم حرف می زند اگر حرف نزنیم که اتفاقی نمی افتد انسان بیاد حرف خود را بگوید. حالا خواسته من این است که ایشان از زندان آزاد شود چون ما خیلی زحمت کشیدیم نامه دادیم پیش آقایانی که جدید سر کار امداند رفتیم هیچ گونه جوابی به ما ندادند من دلم می خواست به عنون یک مادر بچه ام شب عیدی در کنارم باشد یا بیرون از زندان معالجه شود ، هیچ انسانی هیچ قانونی در کشور ما نیست چون ایشان یک سال و نیم باید بیرون از زندان باشد، حالا یک سال از زندان ایشان مانده حداقل این یک سال را ایشان بیرون از زندان تحت درمان باشد.


مینو همتی : شما اگر بخواهید کوتاه یک پیام بفرستید به نهاد های بین المللی . اتحادیه های کارگری و به تامام کسانی که در سراسر دنیا صدای شما را به عنوان یک مادری که نگران وضعیت فرزند خود است ، بشنوند چه صحبتی دارید ؟

فاطمه اسانلو: من از سازمان های کارگری از صنف کارگری و اتحادیه بین المللی کارگری خواهش می کنم یک کاری بکنند پسرم دارد از لحاظ جسمی وضعیت وخیمی پیدا کرده است توان ماندن در زندان را ندارد دیروز نزد پزشک بوده است ،من امروز خیلی تلاش کردم تماس بگیرم ولی جواب ندادند خوشبختانه اسانلو تماس گرفت گفت مادر اینجا خیلی شلوغ است از بند خود ما تمام تلفن ها بسته بود از یک بند دیگر تماس می گیرم پرسیدم به شما چه جوابی دادن که معاینه شدی گفت مادر به من هیچ جوابی ندادند باید جواب ها را به قاضی بدهند انها هم که جواب نمی دهند این بار چهارم است که پزشکان خود زندان گفتند ایشان باید بیرون از زندان معالجه شود و درخواست من از کل کارگران دنیا و اتحادیه ها و صنف های کارگری می خواهم که یک کاری انجام بدهند نامه بفرستند درخواست کنند که پسرم آزاد شود عفو نمی خواهد چون فرزند م کاری نکرده بود که عفو شود باید حالا بیرون از زندان باشد .


مینو همتی: خانم اسانلو مایلم تاکید کنم در واقع تالاش می شود اخبار ها منتشر میابد به طور قطع صدای شما شنیده می شود مایلم از وضعیت همسر ایشان که تحت فشارهای اقتصادی هستند و طبیعی است که نگران وضعیت جسمانی همسر خود اقای منصور اسانلو هم باشند ، صحبت کنید؟

فاطمه اسانلو: باید گفت یک زن کارگر من به چنین عرسی افتخار می کنم و در واقع پنج ساله اینها گرفتار شده اند ایشان دو شیفت کار میکند که بچه ها درست تربیت شوند و تحصیل کنند اما مشکلات زیادی سر را ایشان هستند خیلی سختی می کشند باید کرایه خانه پسر برزگ اسانلو را بدهد که بی کار است و کار نیست که کار بکند پسر کوچک که دانشگاه تحصیل می کند ،اما با تمام وجود دوست دارند که پدر در کنار انها باشد زن اسانلو دست دارد که شوهرش درکنارش باشد برای یک زن خیلی سخت است که سه سال بدون همسر زحمت می کشد من وبچه ها و عروسم خیلی سختی میکشیم، من از عروسم خیلی تشکر میکنم که تحمل می کند ومشکلات را با سر بلندی تحمل میکند چون همسرش بی گناه بود و بغییر از حق کارگر چیزی نمی خواست بغییر از این که اتحادیه کارگران شرکت واحد را به نتیجه رساند گناهی نداشت مگر این کار زندانی دارد در کجای دنیا این کار زندان دارد اگر بخواهید به کارگران کمک کنید . حالا در زندانی هستند که با چه بدبیختی میوه به دست انها می رسد دو هفته است که میوه به اسانلو ندادند ایشان باید لیمو ترش داشته باشد، ما که هیچ کاری نمی توانیم برای اسانلو انجام بدهیم نمی توانیم که پول بفرستیم پنجاه هزار هم که می فرستیم رفته میوه گرفته می گویند اقای اسانلو بیاید کار داریم ایشان میوه را انجا می گزارد شب عید بوده گفته که دور هم خوش باشند من پسرم را می شناسم، ایشان را تا ساعت پنج در یک سالون نگه می دارند که اسانلو اعتراض می کند می گوید مگر من چکار کردم ، هم میوه های شب عید را از دست می دهد هم من یک مقدار تخمه سبزی داده بودم که بکارد وقتی کاشت بود از بند انتقال دادند که حالا یک ماه و بیست روز می شود که انتقال دادند ، من خیلی ناراحت و نگران هستم همیشه پسرم جلو چشمم هست . ناراحتی من این است که چرا پسرم بی گناه زندان افتاده چرا این مسئولین گوش به حرف هیچ کسی نمی دهند.
من درخواستم این است که پسرم بیرون از زندان معالجه شود از اتحادیه ها و سازمان های حقوق بشر می خواهم درخواست کنند که این انسان های بی گناه آزاد شوند از جمله اسانلو ، از تمام سازمانهای که تلاش کردند و زحمت کشیدند تشکر می کنم و به یلاش خود ادامه بدهند


مینو همتی: با سپاس فراون که به ما وقت دادید آرزو مندم آن روز برسد که تمام عزیزانی که در بند هستند منجمله آقای اسانلو و دیگر فعالین جنبش کارگری رها بشوند و برگردند به آغوش گرم خانواده می دانیم که وجود تک تک این انسان های شرافتمند برای جامعه ما مفید است


فاطمه اسانلو: من خیلی ممنون هستم از شما حرف های که می خواستم بگویم شما گفتید به جای من ، دست شما درد نکند به فکر ما هستید.