سازمان گزارشگران بدون مرز، با صدور اطلاعیه ای، تصمیم کمیسیون
بررسی تخطی رسانهها در افغانستان نسبت به ارسال پرونده آژانس خبری
«پژواک» و دو روزنامه «سرنوشت» و «باور» به سارنوالی (دادستانی) را پرسش
برانگیز دانسته است.
پرونده این سه رسانه در پی آن تشکیل شد که آنها خبری را در باره پرداخت پول از سوی ایران به نمایندگان والسی جرگه منتشر کردند.
آژانس خبری پژواک، منبع خبری اصلی این اطلاعات، نوشته بود: ایران ٢٥ میلیون دلار به برخی نمایندگان برای دادن رای منفی به قرارداد استراتژیک میان افغانستان و امریکا، داده است.
این خبر در بسیاری از رسانههای کشور و از این میان، دو روزنامه سرنوشت و باور نشر پیدا کرد.
در پی شکایت نمایندگان به کمیسیون بررسی تخطی رسانهها، جلسهای با حضور دانش کروخیل مدیر خبرگزاری پژواک و نمایندگان شاکی برگزار شد.
در این جلسه به اتفاق آرا تصمیم گرفته شد که پرونده به سارانوالی کابل ارسال شود.
سازمان گزارشگران بدون مرز با صدور اطلاعیه ای در این باره نوشته است: «این تصمیم به استقلال و گسترش رسانه ها در افغانستان کمک نمیکند. بنا بر قانون جاری کمیسیون تخطی رسانهها، این حق را دارد که پس از بررسی، پروندهای را به مراجع عدلی ارسال کند. اما این قدرت را نیز دارد که از این گزینه استفاده نکند. خبرگزاری پژواک در آن گزارش بر حق پاسخگویی کسانی که از آنها نام برده شده است، تاکید کرده بود. ارسال پرونده روزنامههای سرنوشت و باور به سارنوالی، تنها به دلیل نشر اطلاعاتی که پیش از این منتشر شده بود، غیر قابل فهم است.»
این سازمان در اطلاعیه خود اضافه می کند: «رسانههای آزاد و مستقل افغانستان را از یک سو، برخی از جنگ سالاران و کشورهای مداخلهگر خارجی همچون پاکستان و ایران، که با تاسیس رسانههای تبلیغی سعی در اعمال نفوذ در امور داخلی این کشور دارند، محاصره کرده اند و از سوی دیگر طالبان و مقامات فاسد دولتی، تا انها را به سکوت وادار کنند.»
پرستو فروهر، دادخواهی برای انسانیت
« من یک هنرمند تجسمی هستم ولی طی سال های گذشته با زیاد تر شدن
حساسیت هایم روی مسئله نقض حقوق بشر در کشورم، به یک فعال حقوق بشری و
حقوق زنان هم تبدیل شده ام . »
"پرستو فروهر" فرزند داریوش و پروانه فروهر خودش را یک "هنرمند تجسمی "معرفی می کند. او در سال 1341 در تهران چشم به جهان گشود و فارغ التحصیل رشته هنر از دانشگاه تهران است.می گوید ، بنا به ضرورت در دو سال گذشته دو کتاب نوشته است. کتاب اولش در سال 2011 به نام "سرزمینی که پدر و مادرم در آن به قتل رسیدند" را به زبان آلمانی منتشر کرد. او دراین کتاب به ماجرای قتل داریوش فروهر و پروانه فروهر، میپردازد که یکی از رشته جنایاتی بود که به قتلهای زنجیرهای شناخته شدند.
کتاب دوم او "بخوان به نام ایران" نیز به خاطرات او ازدوران مختلف زندگی سیاسی پدرو مادرش باز می گردد.
پرستو فروهر در گفت و گو با خبرنگار بخش فارسی رادیو فرانسه می گوید، بنا به ضرورت اقدام به نوشتن کتاب ها کرده است.
او تاکنون چند نمایشگاه نقاشی و طراحی و چیدمان، با موضوع حقوق بشر و حقوق زنان در جشنواره برلین، موزه زنان در شهر بن، فرانکفورت، استانبول، ملبورن، بمبئی، رم، گراتس، موزه بروکلین در نیویورک و چند شهر دیگر اروپایی و آمریکایی برپا کرده است.
شهرداری" اوفنباخ" آلمان نیز جایزه دوسالانه "سوفی فون لاروش برای برابری جنسیتی" را درفوریه سال 2012 به پرستو فروهر اهدا کرد.
متن کامل این گفت و گو در ادامه آمده است.
پیشاپیش به یکی از سوالات من پاسخ داده اید، چون بر ای من هم جالب بود که بدانم "پرستو فروهر" بیشتر نویسنده است یا نقاش یا یک فعال حقوق بشر؟
بیشترش را نمیدانم. اما به هر صورت، همان طور که گفتم، خودم را به عنوان "هنرمند تجسمی" می شناسم. بقیه کارها را از سَر ضرورت انجام می دهم . منظورم نوعی وظیفه نیست، بلکه یک نوع، تعهد و شوق هم در آن است.
کار "هنرهای تجسمی" را از چه سالی شروع کرده اید؟
زمانی که دیپلم گرفتم، دانشگاه ها در پی آن نقلاب فرهنگی (کذایی) بسته شدند و من بعد از مدتی به کلاس های نقاشی رفتم وبه مرور نقاشی در زندگی ام جدی و جدی تر شد تا این که در سال 1362 وقتی دانشگاه ها بازگشایی شدند در کنکور هنر شرکت کرده وپذیرفته شدم و از آن زمان به بعد "هنرهای تجسمی" به مشغله اصلی زندگی و کارم تبدیل شد.
بخشی از نقاشی های تان تلفیقی از علائم راهنمایی و رانندگی با موضوع اجتماعی و زنان است!
بله، اسم این کار "نشانه" است.
این "نشانه ها" از کجا در ذهنِ تان، شکل گرفت؟
در زمینه ی" کار تجسمی" از ابزارها و راه های بیان ِ متفاوتی استفاده می کنم. مثلا طراحی کامپیوتر، انیمیشن و چیده مان، کار می کنم . یا این که حتا طراحی های کاغذ دیواری انجام می دهم. سعی می کنم آن چه را که به نظرم می آید با زبان های مختلفی بگویم.
ما در دنیای مدرن عادت کرده ایم که نشانه ها را سریع ببینیم و پیام شان را دریافت کنیم. نشانه های راهنمایی و رانندگی از نوع علائم تصویری هستند که می توانیم آنها را خیلی سریع بخوانیم و خیلی سریع هم پیام شان را بگیریم و اجرا کنیم.
طوری تربیت شده ایم که این علائم به ما می فهمانند، خیلی سریع باید از آنها تبعیت کنیم .
به نظر من تلفیق این زبان ساده و در عین حال بسیار گویا، با ساختار حضور زن در جامعه اسلامی به ویژه در ایران، با هم خیلی خوب می توانست جفت و جور شود.
از کم حقوق بودن زن در مقابل مرد صحبت کرده اید واستفاده از نشانه های تصویری برای بیان برابری جنسیتی، چند ماه قبل هم شما جایزه دو سالانه "سوفی فون لاروش" رابرای برابری جنسیتی از طرف شهرداری "اوفن باخ" آلمان دریافت کرده اید، تعریف تان از برابری جنسیتی چیست؟
برابری جنسیتی مثل بسیاری از ایده های مدرن در دنیای ما، یک امر مطلق نیست و حتا در جوامع غربی که در آن زندگی می کنیم هم به صورت کامل تحقق پیدا نکرده است. در غرب هم اگر چه بر اساس قوانین شاید این برابری وجود داشته باشد ولی در بسیاری از موارد مانند حقوق ماهیانه زنان با اجحاف هایی رو به رو هستند. اما درایران وهمچنین در بسیاری ازکشورهای دیگر بر اساس قانون حقوق زنان پایمال می شود و به آن اندازه ای که انسانیت مردها به رسمیت شناخته می شود، انسانیت زنان را به رسمیت نمی شناسند.
به اعتقاد من این یک امری است که باید برای آن تلاش کرد. در برخی جوامع مثل جامعه ی ما، این مسئله حالت مُعوّجی دارد برای این که رشد ذهنی جامعه بسیار جلوتر از قوانینی است که دست و پای حرکت و رشد را برای زنان و حضور انسانی آنها در جامعه می بندد.
برابری جنسیتی را در جامعه ایرانی در داخل و خارج از ایران را چطور ارزیابی می کنید؟
بر خلاف آن چیزی که خیلی ها می گویند که ما همچنان مشکل فرهنگی داریم من معتقد هستم که ما بیشتر مشکل قوانین داریم. به همین دلیل برای من توجه به جامعه ایرانی داخل کشور خیلی مهم تر است.
در آنجاست که قوانین، دست و پای زن را برای حضور برابر، می بندد. البته مسلم است که همچنان، چه در داخل ایران و چه در خارج از ایران مشکلات فرهنگی برای پذیرش عمیق و صادقانه ی برابری جنسیتی داریم . اما اصل قضیه در قوانین "ضد زن" است که حقوق زنان را همچنان پایمال می کند. برای تغییر این قوانین باید تلاش کنیم.
یک بار دیگر باز می گردم به خانم پرستو فروهر،در یکی از مصاحبه های تان گفته اید که والدین اسم تان را پرستو گذاشتند چون در بهار متولد شده اید و پرستو پرنده ای است که پیام آور بهار است و بیشتر دوران کودکی تان دور از پدر بوده اید چرا که اودر زندان بود و برای تان نامه هایی را از زندان می نوشت، این روزها نام فرزندان نسرین ستوده و نرگس محمدی را که در زندان به سر می برند بسیار می شنویم، پرستو فروهر وقتی نام این کودکانی را که مادران شان در زندان به سر می برند می شنود چه حس مشترکی با آنان دارد؟
واقعا تلخ است. تکرار تجربه های تلخ از نسل به نسل همین طورادامه دارد واین ذهن را خیلی تلخ و سنگین می کند. یک بار به دیدن خانواده "نسرین ستوده" که برای من دوست عزیز و گرامی است، رفتم. شوهراو (آقای رضا خندان) به من نامه هایی که نسرین روی دستمال کاغذی برای دختر و پسرش نوشته بود و یک جور قاچاقی به بیرون فرستاده بود را نشان داد گویی تمام تجربه های تلخ دوری از پدر در دوران کودکی در من زنده شد.
متاسفم که ما، د رسرزمینی زندگی می کنیم که گویی در دور بسته سرکوب از سوی دیکتاتوری در یک تله گیر افتاده ایم و هر چه، نسل بعد از نسل تلاش می شود انگار همچنان این تَلِه شکسته نمی شود. این روزها اینترنت، پر از تصویر دوقلوهای "نرگس محمدی" است . هنگامی که این تصاویر را می بینم فقط حس درد و تلخی و در عین حال خشم، نسبت به کسانی که به خودشان حق می دهند چنین سرنوشت هایی را رقم بزنند و خانواده ها را به دلیل داشتن عقاید سیاسی مخالف، دستگیر کنند و ویرانی های دنباله دار بوجود بیاورند، پدید می آید.
به تکراراین اتفاقات و تجربیات تلخ اشاره داشته اید( که بجا و درست هم می گوئید شاید اگر کتاب زندگی خیلی از افراد را ورق بزنیم صفحات مشابه و قصه های مشابه زیاد بخوانیم و ببینیم) چقدر مردم ایران را در مقابل این اتفاقات و تکرارها وهمین طور در مقابل قتل های زنجیره ای مسئول می دانید؟
مسئولیت اصلی بر دوش حاکمانی است که زور می گویند و استبداد را به عنوان شیوه حکومت به جامعه تحمیل می کنند. اما د رعین حال مردم هم مسئولیت های اجتماعی در مقابل سرنوشت جامعه و آدم هایی که برای بهبود وضع جامعه تلاش می کنند و همین طور نسل به نسل زیر ساطور دیکتاتوری می روند، دارند.
این مسئولیت وجود دارد و به طور مسلم به آن اندازه ای که باید به آن بها داده نمی شود وگرنه، ما امروز در اینجا نایستاده بودیم. بلکه شاید توانسته بودیم که تغییری در وضعیت پدید بیاوریم. اما خب، مسئولیت اصلی با طرف مقابل، یعنی آنهایی است که خواسته ها و حق مردم را سرکوب می کنند و اجازه بروز تغییر را نمی دهند.
خانم فروهر با توجه به فراز و نشیب های زیادی که در مسیر زندگی داشته اید( و شاید به نوعی می توان گفت که تلخ ترین تجربیاتی که یک انسان می تواند در زندگی تجربه کند را پشت سر گذرانده اید) چقدر حس از دست دادن در درون شما جولان می دهد و برای خودش جایگاهی دارد؟
درست است که فاجعه هایی به زندگی من، بار شده است اما در عین حال وقتی به عقب باز می گردم فقط فاجعه ها را نمی بینم بلکه مسیر شریف و انسانی تلاش برای کلنجار و راه باز کردن از داخل ِ تله ی فاجعه را هم می بینم. نه درخودم، بیش از هر کس این را در پدروماردم می بینم.
به هر صورت شاهد زندگی و تلاش آنها در دوره ی استبداد آریامهری و بعد دوره ی کوتاه امید های دور و دراز به انقلاب و بعد هم نا امیدی و دوباره خود را جمع کردن و سر پا ایستادن و آغاز به تلاش کردن، بودم. این د رست است که با تجربه ها و شکست های سنگین همراه بوده است ولی در عین حال درتلاش انسانی، نوعی شَعَف و امید به بازکردن راه به آینده وجود دارد که خیلی وقت ها گرما بخش است وانسان را شاد می کند.
این طور نیست که نگاه به گذشته فقط پر از تلخی ِ فاجعه باشد . من خودم هم در کلنجار با فاجعه ی قتل پدر و مادرم و پس از آن به ثمر نرسیدن تمام تلاش هایی که برای دادخواهی انجام داده ام ، همواره به خودم نهیب می زنم که خودِ ایستادگی هم، می تواند به آدم نوعی حس زلال انسانی بدهد.
هرچه که با این فاجعه ها بیشتر کار و سعی شود که برای آن بستر سازی و آن را به شیوه های متفاوت بیان کنیم، نگاه به فاجعه را از تلخی نجات می دهد. یعنی انرژی را که در آن است به یک نوعی از انرژی مثبت برای جلو رفتن تبدیل می کند و این چیزی است که به من برای دوباره تلاش کردن، نیرو می دهد.
پس از کشته شدن پدر و مادرتان آنچه از آنها به یاد داشته اید را در دو کتاب نوشته اید و حتا مجموعه اشعار مادرتان را گردآوری کرده اید ، پرستو فروهر چقدر به خودش در این سال ها فکر می کند؟
این را جدای از هم نمی دانم. اگر برای دادخواهی تلاش کردم و اگر برای بازپس گیری ، حضور و حق حافظه برای خودم و دیگران تلاش کرده ام این ها همه برای حفظ انسانیت خودم هم بوده است . این را صرفا برای دیگران انجام نمی دهم. این کار را برای این می کنم که اگر غیر ازاین باشد، خودم را به عنوان یک انسان، گم خواهم کرد .
گاهی در زندگی در موقعیت هایی قرار می گیریم که اگر واکنشی درخور به آن نشان ندهیم نمی توانیم با خودمان هم کناربیائیم . بنا براین تنها برای آنها یا نوعی تعهد به دیگران نیست که این کارها را انجام می دهم بلکه نوعی هم تعهد به انسانیتِ خود و پافشاری روی حقوق انسانی خود است.
ما حق ِ داشتن حافظه تاریخی داریم. وقتی مامورانی در خانه ی پدر و مادرم می ریزند و تمام تاریخی را که شاهد ذره ذره، کار کردن آنها برای ساختنش بودم در عرض چند ساعت غارت می کنند و یک صحنه ی چندش آوری مثل پاره پاره شدگی یک تاریخ به جا می گذارند.
حال اگر نسبت به این مسئله، واکنش صحیح انسانی که آن هم "باز پس گیری" این حق است انجام ندهم، انسانیت خود را از دست داده ام. بنا براین من این دو را از هم جدا نمی کنم.
تلاش بسیاری برای دادخواهی در خصوص قتل های زنجیره ای انجام داده اید که تا امروز پاسخ درستی از سوی مسئولان جمهوری اسلامی به آن داده نشده است( نه تنها به شما بلکه به تمام خانواده هایی که د رپرونده قتل های زنجیره ای به نوعی داغدار شده اند و پیگیر بودند) انتظار دارید در این دادخواهی چه اتفاقی بیافتد؟
می خواهم بگویم درست است که دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به وظیفه ای که بر دوشش بوده برای پیگیری صحیح و عادلانه همراه با راستگویی این پرونده، شانه نداد و روند برعکسی را طی کرد، اما درطی این تلاش نوعی آگاهی عمومی نسبت به این جنایت ها و روندی که پس از آن طی شد در جامعه بوجود آمد.
نوعی آگاهی نسبت به حق ِ خود برای وادار کردن مسئولان به پاسخگویی بیشتر از گذشته در بین مردم ایجاد شد. این ها دستآوردهای تلاشی بود که همه ما و نه فقط من، بلکه بسیاری از دیگر قربانیان قتل ها و جنا یت های سیاسی و دگر اندیشان مطبوعات و بسیاری کسان دیگرانجام داده اند.
بخش دیگر سوال شما به این باز می گردد که چه انتظاری دارم و کجاست آن نقطه پایانی که درآنجا آرامش به من باز خواهد گشت. در واقع دادخواهی به اعتقاد من، وقتی انجام می شود که در یک روند قضایی حقوقی صحیح، تمامی ابعاد چنین جنایت هایی آشکار شود و تمام آن نگفته ها از سوی کسانی که چنین جنایت هایی را نه تنها انجام دادند، بلکه بافت و ساختار آن را در دل حکومت ساختند در دادگاه صالحه ای که قصدش اجرای عدالت باشد مطرح شود وتمامی زوایای این جنایت ها آشکار شود.
آن وقت است که در واقع داد خواهی به یک سرانجام عادلانه می تواند برسد. این جنایت ها از سوی یک دستگاه حکومتی انجام شده است. خود کسانی که به عنوان مجریان قتل در پرونده اعترافاتِ شان را خوانده ام، گفته بودند که از سال ها پیش حذف فیزیکی "دگراندیشان" جزو وظایف سازمانی آنها بوده است، بنا براین مسئله این نیست که افراد خاصی که این عمل را مرتکب شدند دستگیر شوند.
آنها فرمانبر ساختاری بودند که در آن دستور دهنده و بستر فکری که این آدم ها د رآن تربیت شده اند و به خودشان اجازه داده اند چنین بکنند هم، مهم است.
بنا براین کل این ساختار است که باید آشکار شود و پاسخگو باشد. مسئله پاسخگویی حاکمیت به جامعه است.
در خرداد ماه هستیم، اجازه بدهید یک سوال خردادماهی، هم بپرسم. اتفاقاتی را که پس از خرداد سال 1388 و انتخابات ریاست جمهوری در ایران افتاد و همین طور پیامد های آن را چطور ارزیابی می کنید؟
وقتی که این روزها فرا می رسد همه مثل یک معجونی از تلخی و در عین حال غرور به آن روزها فکر می کنند. آن روزهایی که مردم میلیونی به خیابان آمدند با آن شور و شَعَف تلاش کردند که حقوق از دست رفته شان را پس بگیرند ومطالبه اصلی شان" حق تعیین سرنوشت" بود.
وقتی به شعار اصلی "رای من کجاست؟ " نگاه می کنیم می بینیم که جامعه می خواهد حق تعیین سرنوشت خود را از حکومتی پس بگیرد که این حق را برایش قائل نیست.
خاطره ی آن روزها و سیل جمعیت به من نیرو می دهد. حالا اگر با سرکوبِ خشن یا در عدم وجود ساختارهای کارای سیاسی که بتوانند حرکت را علی رغم سرکوب به پیش ببرند، مواجه شدند و یا اگر که عقب نشینی کرده اند و امروز آن جامعه در لاک خود فرو رفته است اما همچنان سعی می کند امید را در خودش حفظ و پیدا کند. امیدوارم بتوان آن را آتش زیر خاکستر تعبیر کرد . آنها خواسته های به حق مردم هستند که در طی دوره های مختلف در طول تاریخ طولانی تلاش کردند به آن برسند. خواسته ی اصلی مردم ، زندگی انسانی و آزاد در یک جامعه ای است که به آنها حق تعیین سرنوشت شان را بدهد .
مبارزه با بدحجابی در دستور کار نماز جمعه
در نماز جمعۀ تهران، آیتالله جنتی بار دیگر خواهان مبارزۀ جدی
با "بدحجابی و فساد اخلاق" شد. پس از خطبۀ او، شرکتکنندگان در نماز دست
به راهپیمایی زدند و از جمله به "کمکاری نهادهای فرهنگی در مبارزه با
بدحجابی" اعتراض کردند. به نظر میرسد که وزیر ارشاد یکی از هدفهای این
انتقادها باشد.
بخشی از سخنان آیتالله جنتی در نماز جمعۀ تهران به مبارزه با
"بدحجابی" اختصاص داشت. او از نیروهای انتظامی به خاطر "مبارزه با فساد
اخلاقی" تشکر کرد و درعین حال از آنان خواست که "با مردم، با اخلاق برخورد
کنند". وی به شرکتکنندگان در نماز جماعت توصیه کرد که "اگر ماموری پای خود
را از قانون فراتر گذاشت، خود شما با او برخورد کنید".
آیتالله جنتی افزود: "فساد مانند آتشی است که میتواند یک جنگل را به آتش بکشاند، بدحجابی نیز نوعی فساد اخلاقی است"...
پس از برگزاری نماز، تظاهراتی نیز "در انتقاد از برخی بدحجابیها و در حمایت از اقدامات نیروی انتظامی" به راه افتاد که در نهایت به تجمعی در میدان انقلاب و سر دادن شعارهایی چون "نیروی انتظامی، علیه بدحجابی، حمایتت میکنیم"، منتهی شد.
بعضی خبرگزاریهای ایرانی تأکید میکنند که تظاهرکنندگان نسبت به "کمکاری سازمانها و نهادهای فرهنگی" در مبارزه با بدحجابی اعتراض داشتند.
به نظر میرسد که یکی از اهداف این انتقادها، وزیر ارشاد و فرهنگ اسلامی باشد. یک شب قبل از برگزاری نماز جمعه، سید محمد حسینی، وزیر ارشاد، در گردهمایی امامان جماعت، از کارنامۀ خود دفاع کرد و گفت: "ما منکر این نیستم که وضعیت کشور از نظر حجاب مشکل دارد اما این را هم قبول نمیکنیم که کم کاری کردهایم"...
وی به طور ضمنی مسئولیت را به گردن روحانیون انداخت و گفت: "باید از ظرفیت دیگر جاها مثل ائمۀ جماعات استفاده کرد تا شاهد رفع مشکل بدحجابی در کشور باشیم".
وزیر ارشاد همچنین در بارۀ برخی "موارد غیراخلاقی" در نمایشگاه کتاب توضیحاتی داد و گفت: "در خصوص مسائل حجاب در این نمایشگاه، امسال مناسبتر از سالهای گذشته بود و اقدامات خوبی از سوی گروههای امر به معروف و نهی از منکر انجام شد و امیدواریم که شاهد این مسائل نباشیم".
سید محمد حسینی به ایرادهایی در مورد وجود کتابهای "نامناسب" نیز پاسخ داد و بار دیگر مسئولیت روحانیون و حوزۀ علمیه را پیش کشید و گفت: "در این نمایشگاه چهار هزار ناشر به همراه چهارصد هزار عنوان کتاب وجود داشت و آیتالله العظمی سبحانی و چند نفر از اندیشمندان و بزرگان حوزه را برای کنترل و بررسی این کتابها معرفی کرده بودند... در بین این همه ناشر و کتاب ممکن است چند مورد هم غیرمجاز وارد شده باشد که بسیار اندک بوده و سریعا جمع آوری شده است".
وزیر ارشاد اسلامی تأکید کرد که برای مقابله با "جنگ نرم"وی باید از مساجد استفادۀ بیشتر کرد. اوگفت: "باید جوانان را به مساجد دعوت کرد و اگر آنها در اجتماع مردم در مساجد شرکت کنند قطعا جنگ نرم بر آنها تاثیری نخواهد داشت.
به گفتۀ او "در مسئله عفاف و حجاب هم میتوان جوانان را از طریق مساجد آموزش داد".
سوریه و اظهارات ضد ونقیض روسیه و غرب
در پی سخنان سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا و وزیر امور خارجه
فرانسه که گفتند آمریکا، فرانسه و کشورهای دیگر در حال گفتگو با روسیه بر
سر جایگزینی بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه هستند، روسیه این خبر را تکذیب
کرد.
سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه در یک
کنفرانس مطبوعاتی، پس از بازگشتش از ایران، گفت که در جائی سخنان خانم
"ویکتوریا نولاند" را خوانده که می گوید آمریکا و روسیه در حال مذاکره برسر
تغییرات سیاسی در سوریه هستند. او این سخنان را نادرست توصیف کرد و افزود :
"یک چنین مذاکراتی وجود نداشته و نمی تواند وجود داشته باشد."
سرگئی لاوروف همچنین گفت : کشورش هیچ دخالتی در برنامه تغییر رژیم در سوریه به کمک شورای امنیت ویا از راه دسیسه های سیاسی ندارد.
این درحالی است که وزیر امور خارجه فرانسه، "لوران
فابیوس" امروز گفت : روس ها هیچ وابستگی به شخص اسد ندارند و می بینند که
او یک دیکتاتور و جنایتکار است. در نیتجه اگر بخواهند خود را اسیر چنین کسی
کنند، موقعیتشان را ضعیف خواهند کرد."
"لوران فابیوس" افزود : بشار اسد هر چه زودتر برود
برای همه بهتر خواهد بود. اما یک حکومت باید جایگزین داشته باشد و از این
رو گفتگوهائی مشخص و در عین حال دشوار در این مورد جریان دارد. وزیر امور
خارجه فرانسه همچنین گفت که اوضاع سوریه موضوع گفتگوهائی خواهد بود که در
حاشیه نشست "جی 20" در لوس کابوس در روز دوشنبه آینده برگزار خواهد شد.
روز پیش، پنجشنبه، هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه
آمریکا گفته بود که دیدار وگفتگوهای "ویلیام برنز" ، معاون وزارت امورخارجه
آمریکا و سرگئی لاوروف در کابل سازنده بوده است. هیلاری کلینتون همچنین
خبر از دیدار باراک اوبا، رئیس جمهوری آمریکا و ولادیمیر پوتین، رئیس
جمهوری روسیه، در حاشیه نشست "لوس کابوس" داد. این نشست در روزهای 18 و 19
ژوئن در "لوس کابوس" مکزیک برگزار می شود.
گفتنی است که دیروز در پی سخنان هیلاری کلینتون که
نگرانی خود را از تحویل هلیکوپتر های روسی به سوریه اعلام کرده بود، "سرگئی
لاوروف" گفت که روسیه هیچ هیلکوپتر تازه ای به سوریه تحویل نداده است.
روسیه به دستاورد های مذاکرات پنج بعلاوه یک با ایران امیدوار است
سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه، امروز درباره مذاکرات
دوشنبه اظهار نظر کرد که دلایلی در دست دارد که در این مذاکرات گام هائی به
جلو برداشته خواهد شد. چرا که برای روسیه اهمیت دارد که روند مذاکرات
ادامه یابند.
دولت روسیه با امید دور کردن خطر یک حمله نظامی به تاسیسات اتمی
ایران، تمام سعی خود را بکار می برد که مذاکرات روز دوشنبه و سه شنبه در
مسکو، میان ایران و 5+1 به پیشرفت های مشخصی دست یابد.
دو هفته مانده به مهلت آغاز تحریم خرید نفت از ایران توسط اتحادیه اروپا، مقامات بلند پایه ای از شش کشور بزرگ جهان در مسکو گرد می آیند تا با نمایندگان جمهوری اسلامی گفتگو کنند. این گفتگو ها که ماه آوریل گذشته در استانبول آغاز شد و در ماه مه در بغداد ادامه یافت، در روزهای آینده در مسکو پیگیری می شوند.
سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه، امروز درباره مذاکرات دوشنبه اظهار نظر کرد که دلایلی در دست دارد که در این مذاکرات گام هائی به جلو برداشته خواهد شد. چرا که برای روسیه اهمیت دارد که روند مذاکرات ادامه یابند. او اضافه کرد که روسیه مایل است دیدار های دیگری نیز وجود داشته باشند و بویژه میان این گفتگو ها فاصله نیفتد.
در دیداری که روز چهارشنبه گذشته، میان سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه و مقامات ایران انجام گرفت هم لاوروف و هم علی اکبر صالحی نسبت به مذاکرات مسکو اظهار امیدواری کردند.
خبرگزاری فرانسه از قول یک کارشناس روس بنام آندرئی بک لیتسکی نقل کرده است " از آنجا که کشور های غربی هر روز بیش از پیش متقاعد می شوند که ایران برای خود وقت می خرد، در اجلاس مسکو اگر پیشنهاد های مشخصی از سوی ایران مطرح نشوند، خطر این هست که مذاکرات بکلی قطع شوند." بعقیده این کارشناس، اگر ایران از مذاکره سر باز زند، موضع مسکو نسبت به این کشور سخت تر خواهد شد.
مطالبه کشور های غربی قطع غنی سازی بیست در صدی از سوی ایران است. در مقابل غرب متعهد می شود که تحریم ها علیه ایران را سبک تر کند و در برخی از عرصه های فعالیت اتمی غیر نظامی همکاری نماید.
امروز اعلام شد که معاون وزیر خارجه چین در مذاکرات مسکو شرکت خواهد کرد.
امروز همچنین در مراسم نماز جمعه تهران، خطیب نماز جمعه آیت الله جنتی، بار دیگر تاکید کرد که ملت ایران " امکان ندارد از حق مسلم خود در فعالیت های صلح آمیز هسته ای بگذرد"
او در این سخنرانی یادآور شد که مذاکرات قبلی "بخوبی پیش رفته اند" و نسبت به مذاکرات مسکو اظهار امیدواری کرد. آیت الله جنتی ضمن تقدیر از سعید جلیلی از او خواست این پیام را به دیگران برساند که ملت ایران " اهل منطق و حرف حساب است" و به هیچ عنوان با زور و فشار پای میز مذاکره نمی آید و از حقوق مسلم خود دست نمی کشد.
دو هفته مانده به مهلت آغاز تحریم خرید نفت از ایران توسط اتحادیه اروپا، مقامات بلند پایه ای از شش کشور بزرگ جهان در مسکو گرد می آیند تا با نمایندگان جمهوری اسلامی گفتگو کنند. این گفتگو ها که ماه آوریل گذشته در استانبول آغاز شد و در ماه مه در بغداد ادامه یافت، در روزهای آینده در مسکو پیگیری می شوند.
سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه، امروز درباره مذاکرات دوشنبه اظهار نظر کرد که دلایلی در دست دارد که در این مذاکرات گام هائی به جلو برداشته خواهد شد. چرا که برای روسیه اهمیت دارد که روند مذاکرات ادامه یابند. او اضافه کرد که روسیه مایل است دیدار های دیگری نیز وجود داشته باشند و بویژه میان این گفتگو ها فاصله نیفتد.
در دیداری که روز چهارشنبه گذشته، میان سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه و مقامات ایران انجام گرفت هم لاوروف و هم علی اکبر صالحی نسبت به مذاکرات مسکو اظهار امیدواری کردند.
خبرگزاری فرانسه از قول یک کارشناس روس بنام آندرئی بک لیتسکی نقل کرده است " از آنجا که کشور های غربی هر روز بیش از پیش متقاعد می شوند که ایران برای خود وقت می خرد، در اجلاس مسکو اگر پیشنهاد های مشخصی از سوی ایران مطرح نشوند، خطر این هست که مذاکرات بکلی قطع شوند." بعقیده این کارشناس، اگر ایران از مذاکره سر باز زند، موضع مسکو نسبت به این کشور سخت تر خواهد شد.
مطالبه کشور های غربی قطع غنی سازی بیست در صدی از سوی ایران است. در مقابل غرب متعهد می شود که تحریم ها علیه ایران را سبک تر کند و در برخی از عرصه های فعالیت اتمی غیر نظامی همکاری نماید.
امروز اعلام شد که معاون وزیر خارجه چین در مذاکرات مسکو شرکت خواهد کرد.
امروز همچنین در مراسم نماز جمعه تهران، خطیب نماز جمعه آیت الله جنتی، بار دیگر تاکید کرد که ملت ایران " امکان ندارد از حق مسلم خود در فعالیت های صلح آمیز هسته ای بگذرد"
او در این سخنرانی یادآور شد که مذاکرات قبلی "بخوبی پیش رفته اند" و نسبت به مذاکرات مسکو اظهار امیدواری کرد. آیت الله جنتی ضمن تقدیر از سعید جلیلی از او خواست این پیام را به دیگران برساند که ملت ایران " اهل منطق و حرف حساب است" و به هیچ عنوان با زور و فشار پای میز مذاکره نمی آید و از حقوق مسلم خود دست نمی کشد.
جنبش سبز و گذار به دموکراسی: تحلیلی از منظر لیبرالیسم سیاسی رالز
میثم بادامچی
در يک ساده سازی و تقسيمبندی کلان شايد بتوان مهمترين جريانهای سياسی در ايران را به دو قسمت تقسيم کرد:
دموکراسیخواهان (جنبش سبز با تمام طيف بندیهای آن اعم از اصلاح طلبان مذهبی، چپهای قديم، جمهوری خواهان، طرفداران سلطنت مشروطه، فمينيستها، جنبش کارگری، مدافعان حقوق اقليتهای مذهبی، جنبشهای احقاق حقوق اقليتهای قومی/ملی در يک چارچوب ليبرال دموکراتيک)
و اصولگرايان (يعنی طرفداران نظريه ولايت فقيه که عمده آنها طرفداران شخص آقای خامنه ای هستند و قسمتهای مهمی از فرماندهان سپاه پاسداران و بدنه بسيج و ساير طيفهای اصولگرا و حتی طيف احمدی نژاد در اين رده هستند).[۱]
اصولگرايان در حال حاضر در ايران به واسطه نظريه ولايت فقيه کنترل نهادهای اصلی حکومت را در دست دارند و در عوض دموکراسیخواهان در جامعه مدنی بسيار پرفعاليت هستند.
سئوال اساسیای که اين مقاله در پی پاسخ دادن به آن است اين است که چگونه برآيند نيروهای اجتماعی اصولگرايان و جنبش سبز میتواند به استقرار دموکراسی در ايران بينجامد؟ در اين تحليل − که به مناسبت سومين سالگرد جنبش سبز نوشته شده است − خواهم کوشيد بر اساس فلسفه سياسی رالز (John Rawls) متاخر در کتاب "ليبراليسم سياسی"[۲] به اين پرسش پاسخ دهيم.
دو مرحله در گذار به دموکراسی
از نظر رالز عبور از يک نظام غير دموکراتيک (در بحث ما يک حکومت دينی) به يک نظام ليبرال دموکراتيک معمولا در دو مرحله رخ میدهد:
مرحله اول مودوس ويوندی (modus vivendi) يا سازش ميان طرفين درگير به دلايل پراگماتيستی است. در اين مرحله طرفين متخاصم يک قانون اساسی ليبرال، نظام صوری سياسی مبتنی بر آن را ، برای کسب سودهای عقلانی شان[۳]، از قبيل حفظ منافع اقتصادی يا شخصی شان و غيره قبول میکنند.[۴]
مرحله بعدی مرحله اجماع همپوشان است. در اين مرحله که از نظر رالز بازتاب دهنده شکل ايدهآل و اخلاقی دموکراسی است و در دموکراسیهای به بلوغ رسيده، نه دموکراسیهای جوان، نمود دارد، اکثريت ساکنان يک جامعه ارزشهايی چون رواداری و دموکراسی را برای با ارزش دانستن ذاتی آنها، و نه رسيدن به سود شخصی، خانوادگی يا گروهی، میپذيرند. بر اين اساس در ايران هم در فرآيند گذار به دموکراسی محتملا در مرحله اول بايد به طريقی اصولگرايان متقاعد شوند برای حفظ منافع شخصی و اقتصادی شان و خروج از بحران بايد به يک قانون اساسی ليبرال دموکراتيک، که در آن حقوق ايشان هم محفوظ خواهد بود، تن دهند. اگر چنان مرحله مهمی در ايران اتفاق بيفتد، میتوان اميدوار بود نسلهای آينده در ايران دموکراسی را به ارزشی درونی بدل کنند و نوعی اجماع همپوشان در ايران شکل بگيرد.
مودوس ويوندی يا سازش
رالز اصطلاح مودوس ويوندی را در فرآيند گذار به دموکراسی از واژه شناسی مربوط به روابط بين الملل برگرفته است. در بحثهای مربوط به روابط بين الملل کلاسيک، اصلاح سازش (مودوس ويوندی) به معاهده ای اطلاق میشود که ميان دو حکومت ضد هم برقرار میشود. در چنين حالتی منافع عقلانی و سودسنجی هر يک از دو طرف ايجاب میکند که شرايط قرارداد را نقض نکنند و به اصول صلح پايبند بمانند. در ليبراليسم سياسی رالز سازش به حوزه روابط داخلی تعميم داده شده و به حالتی اطلاق میشود که در آن يک گروه سياسی اصل رواداری و به تبع آن ليبرال دموکراسی را بر اساس محاسبات عقلانی و برای حفظ منافع شخصی يا گروهی اش بپذيرد (رالز، ليبراليسم سياسی، ۱۴۷). از زبان رالز مودوس ويوندی اينگونه رخ میدهد، در يک جامعه معين:
"در زمان مشخصی ، به سبب رخدادها و پيشامدهای محتمل مختلف، اصول مشخص عدالت صرفا بر اساس مودوس ويوندی مورد قبول [گروههای متخاصم] قرار میگيرند و اساس کار نهادهای سياسی موجود میشوند. اين کار محتملا در فرآيندی شبيه پذيرش اصل رواداری پس از جنبش اصلاح دينی[۵] [و وقوع جنگهای مذهبی ميان کاتوليکها و پروتستان ها] رخ میدهد: در آغاز از روی ناچاری و اکراه و به عنوان تنها راه برون رفت از جنگ و بحران داخلی بی پايان و مخرب. پرسش ما در اين مرحله اين است: چگونه ممکن است در طول زمان تن دادن اوليه به يک قانون اساسی که منطبق بر اين اصول عدالت است تبديل به يک اجماع قانون اساسی [و سپس اجماع همپوشان] شود که در آن اصول عدالت فی نفسه مطلوب محسوب میشوند و مورد پذيرش قرار میگيرند؟" (ليبراليسم سياسی، ۱۵۹)
مثالی که رالز در مورد مودوس ويوندی يا سازش میزند موقعيت کاتوليکها و پروتستانها در قرون شانزدهم و هفدهم ميلادی و بلافاصله پس از پايان جنگهای مذهبی است. او بر اساس قرائتش از تاريخ ليبراليسم در اروپا معتقد است درنظامهای ليبرال دموکراتيک معمولا خيلی از گروهها در مراحل آغازين تشکيل خود اصل رواداری را بر اساس سازش میپذيرند و نه اجماع همپوشان. در طول ساليان پس از استقرار نهادهای دموکراتيک است که پذيرش دموکراسی از سوی اکثريت مردم بر اساس سازش جای خود را به قبول آن بر اساس اجماع همپوشان میدهد و تعبير ديگر رواداری به عنوان يک فضيلت ذاتی سياسی مورد طرفدارای اعضای جامعه قرار میگيرد. میتوان گقت اين مرحله ای است که در آن فرهنگ دموکراتيک در جامعه عميق تر شده است.
در فرازی ديگر رالز میگويد معنای پذيرش اصل رواداری[۶] پس از پايان جنگهای مذهبی ميان کاتوليکها و پروتستانها در قرن شانزدهم بر اساس مودوس ويوندی يا سازش آن بود که طرفين درگير همچنان پس از صلح هم "معتقد بودند که تکليف حکمران پشتيبانی از دين حق و جلوگيری از گسترش بددينی و عقايد باطل است." اين شرايط از نظر رالز بدان معنی است که يکی يا دو طرف دعوا اگر به هر علتی دوباره قدرت يابند و امکان آن را به دست بياورد که حريف را بر جايش بنشانند، ديگر روادار نخواهند بود، بلکه سلطه دين خود را که آن را حق مطلق میداند بر ساير اعضای جامعه محقق خواهد کرد. در دموکراسی ای که مبنای آن مودوس ويوندی يا سازش است با تغيير بالانس قوا و نيروهای سياسی-نظامی هر آن ممکن است نظام دموکراتيک به يک سيستم غير دموکراتيک، مثلا يک حکومت دينی، دوباره مبدل شود. به تعبير ديگر "ثبات مستقل از توزيع قوا ميان ديدگاهها [ی دينی و غير دينی] وجود ندارد" (رالز، ليبراليسم سياسی، ۱۴۸).
با اين حال ليبراليسم سياسی بر اساس اين پيشفرض خوشبينانه بنا شده که با استقرار ساختارهای ليبرال دموکراتيک برای اولين بار به تدريج پذيرش از سر اکراه رواداری در مودوس ويوندی يا سازش با آمدن نسلهای جديدی که آموزش دموکراتيک ديده اند بدل به پذيرش رواداری به عنوان فضيلتی اخلاقی که فی نفسه نيکوست میشود. اين مرحله است که رالز آن را اجماع همپوشان نام مینهد.[۷] ولی قبل از توضيح اجماع همپوشان لازم است يکی ديگر از واژههای مورد استفاده در ليبراليسم سياسی رالز را شرح دهيم و آن مفهوم آموزه جامع[۸] است.
آموزه جامع
در ليبراليسم سياسی هر فردی دارای يک آموزه جامع (يا نيمه جامع) است. آموزه جمع يعنی ديدگاهی که "جنبههای اصلی دينی، فلسفی، و اخلاقی زندگی انسان را در يک روش منسجم و سازگار پوشش میدهد" (ليبراليسم سياسی، ۵۹). آموزه جامع در تعريف جان رالز تبلور دهنده ارزشهای نهايی يک فرد است، روش ارتباط و انسجام اين ارزشهای متنوع را با يکديگر نشان میدهد و در نهايت ديدگاهی فهم پذير از جهان برای فرد باورمند ترسيم میکند.[۹]
به عنوان مثال اسلام شيعی دوازده امامی در تعريف رالز يک آموزه جامع است و مانند هر آموزه جامعی متشکل از ارزشهای سياسی و غير سياسی است.
ارزشهای سياسی ارزشهايی هستند که ديدگاههای شخص را در مورد نهادهای پايه جامعه، نهادهايی که در قانون اساسی هر کشوری متجلی هستند، مشخص میکند. در قانون اساسی موجود ايران نهاد رهبری و نهادهای زير دست آن مانند نهادهای نظامی، قوه قضائيه، و شورای نگهبان قدرتمند ترين نهادهای پايه کشور را تشکيل میدهند. رياست جمهوری، قوه ومجلس شورای اسلامی، و ساير نهادهای مندرج در قانون اساسی ديگر نهادهای پايه در جمهوری اسلامی ايران هستند.
اجماع همپوشان
با توصيفاتی که در مورد مودوس ويوندی آورده شد عجيب نيست که بدانيم از نظر رالز پذيرش اصل رواداری بر اساس سازش (مودوس ويوندی) ايدهآل ترين شکل رواداری در يک نظام دموکراتيک نيست. در عوض شکل ايدهآل رواداری در يک جامعه وقتی غالب میشود که در آن جامعه و در ميان مردم اجماع همپوشان رخ داده باشد. در يک اجماع همپوشان، به عنوان نقطه ايدهآل يک نظام دموکراتيک در نظر رالز، هرقدر هم توزيع قوا ميان صاحبان ديدگاههای دينی و اخلاقی مختلف تغيير کند، اکثريت مردم بر اساس آموزههای جامع دينی، اخلاقی يا سياسی شان مفهوم سياسی عدالت را کماکان به عنوان مفهومی صادق يا معقول میپذيرند. (ليبراليسم سياسی، ۱۴۷) به ياد بياوريم که در سازش يا مودوس ويوندی با تغيير تعادل قوا ممکن بود عده ای از مردم ديگر اصول عدالت را درست ندانند و آنها را رد کنند.
به تعبير رالز در يک جامعه اجماع همپوشان وقتی پديد میآيد که در آن "شهروندانی که با آزادی فکر و عقيده به آموزههای جامع خود مینگرند، مفهوم سياسی عدالت را قابل استنتاج از آموزه جامع شان میيابند، يا معتقدند مفهوم سياسی عدالت با آموزه جامع شان سازگار است، يا حداقل در تضاد با ارزشهای آن نيست" (ليبراليسم سياسی، ۱۱). به تعبير ديگر پذيرش مفهوم سياسی عدالت از نظر يک فرد متدين يا غير ديندار آن است که او مفهوم سياسی عدالت را نا سازگار با آموزه جامع خويش نيابد.
اگر بخواهيم باز نقل قول کنيم، در يک اجماع همپوشان "هريک از طرفين مفهوم سياسی [عدالت] را به خاطر خود آن مفهوم، وبه خاطر ارزشمندی خود عدالت میپذيرند." تست اين مدعا از نظر رالز آن است که "آيا اجماع پس آنکه توزيع قوا در ميان صاحبان جهان بينیهای مختلف تغيير میکند همچنان با ثبات باقی میماند يا نه [و نابود میشود]. اين ويژگی اجماع همپوشان است که آن را در نقطه مقابل مودوس ويوندی، يعنی نوعی از ثبات که نتيجه موقعيت اتفاقی و تعادل نسبی در قوا است، قرار میدهد." (ليبراليسم سياسی، ۱۴۸) به عنوان مثال يک کاتوليک و يک پروتستان وقتی دموکراسی را از روی اجماع همپوشان پذيرفته اند که چه در جامعه مذهب شان در اکثريت باشد و چه در اقليت، با کسانی را مانند آنها فکر نمیکنند با تسامح و رواداری برخورد کنند. همين مثال را میتوان در مورد جامعه ای که از شيعيان و سنیها و بهائيان و غيره تشکيل يافته است زد.
در شرايط ايران گذار به دموکراسی چگونه ممکن است؟
با اين مقدمه تئوريک ابزاری در دست داريم که بر اساس آن میتوانيم شرايط ايران را در کشتیگيری ميان جنبش دموکراسیخواهی سبز و اصولگرايان بررسی کنيم. اصولگرايان بنا بر تعريف باورمند به ولايت فقيه معتقدند که بايد با استفاده از ابزار حکومت دين حق شيعی را بر تمام جامعه مسلط کرد. ديدگاههای اين طيف سياسی در ايران بسيار شبيه ديدگاههای کاتوليکها و پروتستان اروپايی در قرن شانزدهم اروپا در خلال جنگهای مذهبی است که بنا داشتند با استقرار حکومت دينی و نابودی فرق باطل پرچم خداوند را در سرزمين شان مستقر سازند. در اين ميان جنبش سبز هم که در واکنش به کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد ۸۸ با شعار "رای من کو" شکل گرفت خيلی زود شکل يک جنبش دموکراسی خواهی تمام عيار برای استقرار مردم سالاری و آزادیهای مدنی در نظام سياسی ايران را به خود گرفت. گروهی که در برابر دموکراسی ايستاده اند اصولگرايان هستند، نه جنبش سبز.
اصولگرايان چون معتقد به ولايت فقيه و حکومت دينی هستند، بنا بر تعريف رواداری و برابری را به عنوان يک ارزش سياسی که در ذات خود مطلوب است قبول ندارند. همانگونه که مرحوم مهدی حائری يزدی در کتاب حکمت و حکومت و در تئوری "حکومت به مثابه وکالت مالکان مشاع" به خوبی نشان داده است، ولايت فقيه با قبول رواداری به عنوان يک ارزش سياسی کاملا ناسازگار است. از اين رو اصولگرايان محتملا تنها بر اساس سازش/تعادل قوا/ تامين منافع عقلانی و اقتصادی شان، دموکراسی را بپذيرند. البته میتوان حدس زد پس از استقرار يک نظام دموکراتيک و گذار به يک جامعه باز با ساختارهای پايه دموکراتيک محتملا بسياری از فرزندان و نسلهای بعدی همان اصولگرايان دموکراسی را به عنوان يک ارزش ذاتی خواهند پذيرفت.[۱۰]
به نظر میرسد که جنبش سبز و فعالان آن بايد بکوشند سياست ايران را به سمتی هدايت کنند که در آن به قول رالز اصولگرايان مجبور به پذيرش اصول دموکراسی بر اساس يک مودوس ويوندی يا سازش شوند. به تعبير ديگر مطالبه دموکراسی بايد آنقدر در جامعه ايران رشد کند که در نهايت اصولگرايان را مجبور کند بنا بر دلايل پراگماتيستی و برای حفظ منافع خويش يک قانون اساسی ليبرال دموکراتيک را به عنوان اساسی برای نظام سياسی ايران قبول کنند. بر اين اساس در مرحله کنونی جنبش سبز محتملا استراتژی دموکراسیخواهان بايد تقويت نيروی خود در جامعه برای فشار به اصولگرايان برای تن دادن به قواعد دموکراسیخواهی باشد.
دموکراسیخواهان در اين وضعيت وظيفه دارند تصويری از دموکراسی ترسيم کنند که در آن حرمت اصولگرايان به عنوان انسان پاس داشته میشود و اصولگرايان هم به شرط تن دادن به قواعد بازی از فوائد همکاری اجتماعی در يک نظام دموکراتيک بهره مند خواهند شد. اجماع دموکراسیخواهان بر لغو مجازات اعدام و تاکيد آنها بر بخشش بجای انتقام پس از گذار به دموکراسی حقيقتا میتواند اصولگرايان را در پذيرش دموکراسی و مصالحه ترغيب کند. به علاوه محتملا تفاوت قائل نشدن ميان اصولگرايان خاطی يا مهم تر و ردههای پائين تری که صرفا از روی اعتقاد قلبی جلب اين جريان شده اند و همه آنها را با يک چوب راندن از سوی دموکراسیخواهان میتواند فرآيند گذار به دموکراسی را در ايران دچار تاخير کند. بگذاريد مثالی از بسيج بزنيم و رويکرد سنجيده ميرحسين موسوی به اين نهاد.
ميرحسين موسوی و ترغيب اصولگرايان برای پيوستن به دموکراسی خواهی
جملات ميرحسين موسوی در بيانيه پانزدهم به خوبی دال بر وجود استراتژی ای از سوی جنبش سبز در جلب بسيجیها و نيروهای اصولگرا به حرکت دموکراسیخواهی بود. موسوی در بيانيه پانزدهم خود در سالروز تشکيل بسيج مستضعفان نوشته بود که زمانی که آيت الله خمينی گفت «کشوری که بيست ميليون جوان دارد، بايد بيست ميليون بسيجی داشته باشد» هرگز نمیخواست بسيج به يک سليقه يا نحله يا فرقه يا قشر تقليل ياد. در نظر موسوی "بلکه مقصود او [آقای خمينی] از ارتش بيست ميليونی ايجاد آن ظرفی و رنگی بود که بتواند تمام، يا لااقل اکثريت عظيمی از رنگهای جامعه را در خود جمع کند."
تاکيد همدلانه موسوی بر اينکه بسيج (قسمت مهمی از نيرویهای نظامی در ايران) به عنوان يکی از نهادهای پايه در جامعه بايد ظرف و رنگی باشد که بتواند تمام، يا اکثريت عظيمی از رنگهای جامعه را در خود جمع کند، ما با به ياد تاکيد رالز بر تکثر در نظريه اجماع همپوشان میاندازد به عنوان يکی از مبانی ليبراليسم سياسی. موسوی با نقدی همدلانه میکوشد به درستی نشان دهد فرقه ای و قشری شدن بسيج و منفور شدن اين نهاد در نزد مردم با منافع اين نهاد در تضاد است:
"بسيج چه بود و چه خواهد بود اگر به مسيری که پيشرويش گذاشته شده است ادامه دهد؟ آن نيرويی که يک زمان نماينده شجاعت ملت ما بود آيا اينک به کار گرفته شود تا ايرانيان را بترساند؟ ....بسيج در تاريخ معاصر ما نه فقط يک نام، بلکه يک عملکرد بود که هرگز از آن بینياز نمیشويم؛ تا جايی که اگر معدودی از متصديان اين عملکرد ماموريتهای خود را فراموش کنند لازم است ما مردم خود آنها را بر عهده بگيريم."[۱۱]
ناسازگاری شعار اجرای بی تنازل با ليبراليسم سياسی
از نظر رالز مهم ترين پرسش ليبراليسم سياسی (نظريه سياسی او در حوزه سياست داخلی در دهههای آخر عمرش که به بخشهايی از آن در قسمت اول مقاله اشاره شد) از قرار زير است: "چگونه ممکن است در دراز مدت جامعه ای داشت که [اولا] عادلانه باشد، [ثانيا] با ثبات باشد و [ثالثا] از شهروندان آزاد و برابری دارای آموزههای دينی، فلسفی و اخلاقی عميقا متنوع و متکثر تشکيل شده باشد؟" (رالز، ليبراليسم سياسی، ۴).
نقدی که بر اساس پرسش بنيادين فوق و از منظری رالزی بر نوشتههای موسوی میتوان وارد کرد تاکيد او برای اجرای بی تنازل قانون اساسی جمهوری اسلامی است، اگر اين تاکيد را به عنوان هدف، نه استراتژی جنبش سبز از منظر ايشان بدانيم. موسوی در انتهای بيانيه فوق خطاب به بسيجيان مینويسد: "روزی که از مخالفان خود بپرسيد آيا پرچمهای رنگارنگ شما نيز به معنای اصرار بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی است، و اگر آری گفتند آنها را بپذيريد. آن روز وقتی است که همه با هم سبز میشويم." (بيانيه پانزدهم)
اين شعار مهندس موسوی با نظرات ايشان در مورد قبول تکثر در جنبش سبز که نمونه ای از آنها را در سطور بالا به نقل از ايشان آورديم سازگار نيست. اين تضاد در ويراست دوم منشور جنبش سبز هم تکرار شده است. از منظر فيلسوفی چون جان رالز همان تکثری که موسوی در بيانيه هايش و منشور جنبش سبز بدان تاکيد دارد مستلزم هدف قرار دادن يک قانون اساسی ليبرال-دموکراتيک، نه قانون اساسی جمهوری اسلامی، است که در آن آزادیهای پايه برای تمام شهروندان فارغ از عقيده، جنسيت، دين و قوميت شان تضمين شده باشد. چنانکه منتقدان به درستی گفته اند قانون اساسی موجود با محور قرار دادن ولايت مطلقه فقيه و تعريف کردن تشيع به عنوان دين رسمی کشور نابرابری حقوقی در ايران و تقسيم شهروندان به درجه يک و دو و سه را نهادينه و قانونی میکند.
با اين حال شعار اجرای بی تنازل قانون اساسی، اگر به عنوان نه هدف که تاکتيک برای گذار به ليبرال دموکراسی مطرح شود، شايد بتوان آن را با ليبراليسم سياسی رالزی يا هر نظريه ديگری برای دموکراسی سازگار دانست. با اين حال اگر چنين تفسيری روا است و شعار اجرای بی تنازل قانون اساسی موجود صرفا يک روش و تاکتيک برای عبور مسالمت آميز به دموکراسی و تغيير ساختارهای پايه به نفع يک قانون اساسی ليبرال از سوی جنبش سبز است، چه بسا به اين مساله بايد از سوی نمايندگان رهبران در بند جنبش سبز تصريح شود. يعنی صريح گفته شود اجرای بی تنازل به عنوان هدف مطرح نيست و صرفا به عنوان استراتژی گذار مسالمت آميز بر آن تاکيد میشود.
در هر صورت به نظر میرسد از منظری رالزی جنبش سبز بايد جايگزين کردن قانون اساسی موجود جمهوری اسلامی با يک قانون اساسی ليبرال دموکراتيک در سرلوحه شعارهای خود قرار دهد.
برگرفته از سایت رادیو زمانه
http://radiozamaneh.com/reflections/2012/06/14/15694
ـــــــــــــــــــــــــ
پانويسها
[۱]البته جنبشهای اقوام غير فارس زبان (به عنوان مثال حرکت ملی آذربايجان) چه بسا در هيچ کدام از دو تقسيم بندی فوق نگنجند. برای رعايت ايجاز و به منظور پيچيده تر نشدن بحث من در اين مقاله تنها بر روی جنبش سبز و اصولگرايان متمرکز میشوم و بحثی با چارچوب نظری مشابه در مورد جنبشهای اقوام غير فارس زبان را به نوشته ای جداگانه موکول میکنم.
[۲] John Rawls, Political Liberalism, Columbia University Press, 1996
[۳] Rational interest
[۴]دقت شود که رالز ميان عقلانی(rational) و معقول (reasonable) تفکيک قائل میشود. برای توضيح اين تفاوت رجوع کنيد به ليبراليسم سياسی، صص ۵۴-۴۷.
[۵] Reformation
[۶] toleration
[۷]در نظر رالز تا زمانی که ديدگاههايی چون کاتوليکها و پروتستانهای قرن شانزدهم، که در پی استقرار حکومت دينی و اشاعه دين حق از نظر خودشان بر سايرين بودند، در جامعه ای در اقليت باشند، وجود شان ثبات دموکراسی را با خطر مواجه نمیکند.
[۸] Comprehensive doctrine
[۹] رالز ويژگیهای ديگری هم برای آموزههای جامع ذکر میکند. رجوع کنيد به ليبراليسم سياسی، صص ۶۶-۵۸.
[۱۰]بحث ما اصولگرايانی که تغيير موضع حقيقی میدهند و از کمپ اصولگرايی به کمپ دموکراسی خواهی میپيوندند نيست. تجربه نشان داده اين امر کاملا ممکن است که رخ دهد. محمد نوريزاد به عنوان يکی از تاثير گذارترين فعالين دموکراسی خواهی داخل کشور بهترين مصداق امکان چنين چرخشی است. بحث ما در در مورد اصولگرايانی است که به خاطر معتقدات دينی و غير دينی شان حاضر نيستند دموکراسی، تکثر و رواداری را به عنوان يک ارزش ذاتی قبول کنند.
[۱۱] بيانيه شماره پانزده ميرحسين موسوی در سالگرد تشکيل بسيج
معمای "ذات اسلام"
مسعود نقرهکار
ويژه خبرنامه گويا
اگر معما نباشد لابد معجزتی ست که رفتار تاريخی، فرهنگی، اجتماعی و
سياسی ی يک «اسانشيل» که سرشت و جوهره اش بی عيب وپاک، و ماهيت و مقومات اش
آگاهی وتعادل وانسانيت جلوه داده شده است، در وجه غالب جهالت وجنون وجنايت
از آب درمی آ يد.اين ادعائی کهنه است که دين مبين اسلام ذاتی پاک و بی عيب
دارد، دينی که در نگاهی همه جانبه و واقعی جوهره و عناصرمتشکله ی ذات اش
مندرجات و آموزه های قران، کلام وقلم و کردار پيامبراسلام و خلفای راشدين و
ائمه اطهار و موجوداتی مثل« امام خمينی» هستند.
بسياری ازجامعه شناسان و فلاسفه ی مسلمان وطنی وغير وطنی کوشيده اند تا با دهن کجی به واقعيتی به بزرگی ی زندگی و تاريخ با نوعی حسابگری ی اراده گرايانه عناصر شکل دهنده ی اين ذات مطهررا تفکيک و پاره هائی ازآن را سرند کرده و مؤدبانه در حاشيه بريزند، وفقط محتويات قران، و کلام و قلم و کردار پيامبر اسلام را ذات اسلام معرفی کنند. تلاش اين مجموعه اين بوده و هست که حساب و کتاب قران و پيامبر اسلام را از حساب و کتاب شخصيت ها و تجليات تاريخی و اجتماعی غير ذاتی ای که به تعبير اين جامعه شناسان و فيلسوفان، شخصيت ها و تجليات « عرضی » اند، جدا کنند . يعنی در تحليل نهائی ی صادر شده از سوی اين جماعت، قرن ها ارعاب و ارهاب و جنون و جنايت هيچ ربطی به اين ذات مقدس ندارند.اين جامعه شناسان و فلاسفه ی اصلاح گر و« مدرن» در پس کشتی گرفتن با کلمات چغر و مرعوب کننده اما چيزی جز توجيه و سفسطه و شکستن کاسه کوزه بر سرمسلمانان بينوا تحويل تاريخ نداده اند. دراين ميانه حتی اگر تقسيم بندی ذاتی و عرضی، که نه يک تقسيم بندی فلسفی بل که خدعه ای سياسی به نظر می رسد نيز پذيرفته شود معلوم نيست تکليف ايراد ها و نقدها و نظر های متعارضی که به ذات اسلام ، يعنی قران و کلام و قلم وکردار محمد پيامبر اسلام وجود دارند، چه خواهند شد ؟ . و با چه نوع عقل و فلسفه و جامعه شناسی ای می توان تبيين و توجيه کرد که يک ذات و يک پديده بی عيب و پاک و معصوم و مطهر و معطرمی تواند در وجه غالب قرن ها انبوهه ا ی جهالت و جنون و جنايت توليد کند بی آنکه اين توليدات ربطی به اين ذات داشته باشند ، وفلاسفه و عقلای اش هم با گستاخی و يک دنده گی همه ی پليدی ها و پلشتی ها را تقصير و گناه پيروان اين ذات و موجوداتی به نام فقيه و مفتی ومشابهين آن ها قلمداد کنند، وحتی بسط اجتماعی و تاريخی اين ذات را با « عرضی» خواندن آن ها بيگانه با اين ذات نشان دهند . يک بی مسؤليتی و بی پروائی نمونه وار سياسی واخلاقی می طلبد که در قرن بيست و يکم آنهم در پرتو تجربه ی « حکومت اسلامی » و موجودی به نام روح الله خمينی ـ يعنی موجوديتی باز تعريف و باز توليد خدعه وجهالت و جنون وجنايت ـ که نه فقط آبرو و حيثيت يک ملت که آبروی انسان و انسانيت برده است، دست به عوامفريبی ای نخ نما برد که: آی ايهالناس اين همه فجايع ناشی از بد فهمی و نادانی شما معيوبان و ناپاکان است. اين نوع آوازه گری ها چيزی جزگريز از نقد سنجشگرانه معنا نمی دهد، و حکمت اش نيز باز چيزی جز ذبح شرعی انسان و انسانيت درمسلخ وهم و وحی نبوده و نخواهد بود.
پذيرش و تن دادن به اين فريب بزرگ که « اسلام به ذات خود نداردعيبی، هر عيب که هست از مسلمانی ماست » از سوی مردم مسلمان در بهترين حالت واکنشی حسی-ـ عاطفی نسبت به عملکرد تاريخی ـ اجتماعی اين ذات و عرضيات اش است، اما اينگونه ادعا ها همرا با تبليغ و ترويج « حکيمانه» از سوی فلاسفه مسلمان و« نوانديشان و روشنفکران دينی »ديگر يک واکنش روانی نيست، تبليغ و ترويج خدعه ای سياسی وعوامفريبی ست. بشريت قرن ها ذات اسلام تجربه کرده است، حضراتی که بی اعتنا به اين تجربه ها ی هولناک تلاش می کنند با فرافکنی و نوعی نسبيت گرائی و« گرائی» های ديگر، به ويژه با چماق تقبيح ذات گرائی ،مانع نمونه برداری ی آسيب شناسانه از اين ذات شوند، مسلمانان را نيز تحقيرو توهين و تحميق کرده و می کنند.
بسياری ازجامعه شناسان و فلاسفه ی مسلمان وطنی وغير وطنی کوشيده اند تا با دهن کجی به واقعيتی به بزرگی ی زندگی و تاريخ با نوعی حسابگری ی اراده گرايانه عناصر شکل دهنده ی اين ذات مطهررا تفکيک و پاره هائی ازآن را سرند کرده و مؤدبانه در حاشيه بريزند، وفقط محتويات قران، و کلام و قلم و کردار پيامبر اسلام را ذات اسلام معرفی کنند. تلاش اين مجموعه اين بوده و هست که حساب و کتاب قران و پيامبر اسلام را از حساب و کتاب شخصيت ها و تجليات تاريخی و اجتماعی غير ذاتی ای که به تعبير اين جامعه شناسان و فيلسوفان، شخصيت ها و تجليات « عرضی » اند، جدا کنند . يعنی در تحليل نهائی ی صادر شده از سوی اين جماعت، قرن ها ارعاب و ارهاب و جنون و جنايت هيچ ربطی به اين ذات مقدس ندارند.اين جامعه شناسان و فلاسفه ی اصلاح گر و« مدرن» در پس کشتی گرفتن با کلمات چغر و مرعوب کننده اما چيزی جز توجيه و سفسطه و شکستن کاسه کوزه بر سرمسلمانان بينوا تحويل تاريخ نداده اند. دراين ميانه حتی اگر تقسيم بندی ذاتی و عرضی، که نه يک تقسيم بندی فلسفی بل که خدعه ای سياسی به نظر می رسد نيز پذيرفته شود معلوم نيست تکليف ايراد ها و نقدها و نظر های متعارضی که به ذات اسلام ، يعنی قران و کلام و قلم وکردار محمد پيامبر اسلام وجود دارند، چه خواهند شد ؟ . و با چه نوع عقل و فلسفه و جامعه شناسی ای می توان تبيين و توجيه کرد که يک ذات و يک پديده بی عيب و پاک و معصوم و مطهر و معطرمی تواند در وجه غالب قرن ها انبوهه ا ی جهالت و جنون و جنايت توليد کند بی آنکه اين توليدات ربطی به اين ذات داشته باشند ، وفلاسفه و عقلای اش هم با گستاخی و يک دنده گی همه ی پليدی ها و پلشتی ها را تقصير و گناه پيروان اين ذات و موجوداتی به نام فقيه و مفتی ومشابهين آن ها قلمداد کنند، وحتی بسط اجتماعی و تاريخی اين ذات را با « عرضی» خواندن آن ها بيگانه با اين ذات نشان دهند . يک بی مسؤليتی و بی پروائی نمونه وار سياسی واخلاقی می طلبد که در قرن بيست و يکم آنهم در پرتو تجربه ی « حکومت اسلامی » و موجودی به نام روح الله خمينی ـ يعنی موجوديتی باز تعريف و باز توليد خدعه وجهالت و جنون وجنايت ـ که نه فقط آبرو و حيثيت يک ملت که آبروی انسان و انسانيت برده است، دست به عوامفريبی ای نخ نما برد که: آی ايهالناس اين همه فجايع ناشی از بد فهمی و نادانی شما معيوبان و ناپاکان است. اين نوع آوازه گری ها چيزی جزگريز از نقد سنجشگرانه معنا نمی دهد، و حکمت اش نيز باز چيزی جز ذبح شرعی انسان و انسانيت درمسلخ وهم و وحی نبوده و نخواهد بود.
پذيرش و تن دادن به اين فريب بزرگ که « اسلام به ذات خود نداردعيبی، هر عيب که هست از مسلمانی ماست » از سوی مردم مسلمان در بهترين حالت واکنشی حسی-ـ عاطفی نسبت به عملکرد تاريخی ـ اجتماعی اين ذات و عرضيات اش است، اما اينگونه ادعا ها همرا با تبليغ و ترويج « حکيمانه» از سوی فلاسفه مسلمان و« نوانديشان و روشنفکران دينی »ديگر يک واکنش روانی نيست، تبليغ و ترويج خدعه ای سياسی وعوامفريبی ست. بشريت قرن ها ذات اسلام تجربه کرده است، حضراتی که بی اعتنا به اين تجربه ها ی هولناک تلاش می کنند با فرافکنی و نوعی نسبيت گرائی و« گرائی» های ديگر، به ويژه با چماق تقبيح ذات گرائی ،مانع نمونه برداری ی آسيب شناسانه از اين ذات شوند، مسلمانان را نيز تحقيرو توهين و تحميق کرده و می کنند.
توصيه احمد جنتي به نيروي انتظامي: اگر ماموري پايش را از قانون فراتر گذاشت، بازداشتش كنيد
جنتی در نمز جمعه تذكراتي به نيروي انتظامي داد و گفت: در عملكرد خود قانون را رعايت كنيد و فراتر از قانون كار نكنيد، حتي اگر يك مامور از شما پا از قانون فراتر گذاشت خودتان بازداشتش كنيد و اين را اعلام كنيد.دبير شوراي نگهبان با بيان اينكه «سلامت مجلس بايد توسط نمايندگان حفظ شود» گفت: نمايندگان بايد بهداشت و سلامت سياسي،اخلاقي، مالي و غيره را كه اسم نميبرم در مجلس حفظ كنند.
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) آيتالله احمد جنتي در خطبههاي اين هفته نماز جمعه تهران با گراميداشت ياد شهداي موتلفه به روز 25 خرداد روز اهداي خون اشاره كرد وگفت: خون دادن باعث ميشود تا يك جان حفظ شود؛ بنابراين بسيار ارزش دارد پس از اين كار خير غافل نمانيم.
وي همچنين با تشكر از وزارت اطلاعات در راستاي دستگيري قاتلين و تروريستهايي كه دانشمندان هستهييمان را ترور كردهاند، گفت: شاهد بوديم اخيرا تعدادي از اساتيد ما ترور شدند و به شهادت رسيدند و وزارت اطلاعات در دستگيري قاتلين آنها حركتهاي خوبي داشتند كه البته بايد در مصاحبهها جزئيات آن روشن شود و تا به حال 10 ـ 14 نفر دستگير شدند و از خدا ميخواهيم كه به مسوولين وزارت اطلاعات قوت دهد و بدانند كه همه مردم پشتيبان آنها هستند.
وي به روند شكلگيري مجلس نهم نيز اشاره كرد و افزود: با توجه به مطالب ارزندهاي كه مقام معظم رهبري فرمودند نمايندگان بايد بهداشت و سلامت سياسي،اخلاقي، مالي و غيره را كه اسم نميبرم در مجلس حفظ كنند.
امام جمعه موقت تهران با تاكيد بر اينكه «سلامت مجلس بايد توسط نمايندگان حفظ شود» تصريح كرد: اگر مجلس بيمار شود مردم به آن اميد نخواهند داشت؛ چراكه مجلس بايد درد جامعه را درمان كند و اگر بيمار باشد نميتواند بيماريهاي ديگر را معالجه كند.
وي خطاب به نمايندگان مجلس گفت: اي برادران و خواهران كه به مجلس راه يافتهايد و براي چهارسال هيچكس نميتواند به شما بگويد كه بالاي چشمتان ابرو است؛ لازم است كه اخلاق، حق خداوند متعال و حق مردم را رعايت كنيد و به وظايفتان كه بر اساس قانون اساسي به شما محول شده است عمل كنيد و به فرموده رهبري وحدت داشته باشيد. همچنين فعال باشيد و كار و تلاش كنيد و بيكاري و كمكاري نداشته باشيد.
وي با بيان اينكه «نمايندگان مجلس در فعاليتهاي خود بايد به خدا توكل كنند» تصريح كرد: اگر در هر كاري توكل به خدا نباشد فايدهاي ندارد چون تلاشها وقتي به نتيجه ميرسد كه خدا كمك كند و بدون كمك خدا هيچچيز به نتيجه نميرسد.
امام جمعه موقت تهران در ادامه به بحث بدحجابي و فساد اشاره كرد و گفت: از نيروي انتظامي تشكر و قدرداني ميكنيم و ميگويم كه هميشه از آنها حمايت كرده و خواهم كرد و هر مسلمان غيرتمند كه به قرآن عقيده دارد بايد از آنها حمايت كند.
وي در ادامه تذكراتي به نيروي انتظامي داد وگفت: در عملكرد خود قانون را رعايت كنيد و فراتر از قانون كار نكنيد، حتي اگر يك مامور از شما پا از قانون فراتر گذاشت خودتان بازداشتش كنيد و اين را اعلام كنيد. وظايف شرعيتان را رعايت كنيد. براي وظايف شما قانون وجود دارد كه بايد آن را رعايت كنيد همچنين دستورات الهي و شرعي كه نبايد از آنها غافل شويد. همچنين توجه داشته باشيد كه اخلاق را در نظر بگيريد و كارهايتان را با اخلاق انجام دهيد. البته چنين نشود كه اخلاق باعث شود كار نكنيد و كنار بكشيد و فعاليت وتلاش باعث شود كه اخلاق را ناديده بگيريد.
وي با بيان اينكه «فساد مثل آتشي است كه اگر در منطقهاي پيدا شود و به آن رسيدگي نشود همه جا را ميسوزاند، و بدحجابي نيز فساد است» گفت: گاهي كسي را به خاطر بدحجابي بازداشت ميكنند اما تلفني زده ميشود كه او را آزاد كنيد در حالي كه در مورد بدحجاب نبايد شفاعت و توصيه شود.
دبير شوراي نگهبان به مذاكرات مسكو نيز اشاره كرد و گفت: تا به حال حركتهاي خوبي انجام شده و اجلاس بغداد به خوبي برگزار شد كه در اين راستا از آقاي جليلي تشكر ميكنيم كه به خوبي در مذاكرات حضور داشتند و به دشمنان گفتند هر بلايي توانستهايد سر ما آوردهايد از جمله جنگ و غيرجنگ، اما ديديد كه مردم ايستادهاند و مقاومت ميكنند پس چرا درس نميگيريد.
وي با تاكيد بر اينكه «در اجلاس مسكو نيز همين منطق بايد حاكم باشد و به دشمنان بايد بفهمانيم كه بايد از تاريخ تجربه بگيرند» تصريح كرد: مردم ما كه همه سختيها را تحمل كردهاند و خونها دادهاند، حاضر نميشوند به سادگي سر ميز مذاكره از حق مسلم خود بگذرند پس آنها بايد بدانند مردم، دولت و حكومت ما امكان ندارد از حق خود بگذرند.
وي با بيان اينكه «ما معتقديم در مذاكرات بايد حرفهاي منطقي و حساب زده شود» تصريح كرد: نبايد فشاري وجود داشته باشد بلكه بايد آنها حرفهاي منطقي بزنند و حرفهاي ما را بشنوند و بعد نتيجه بگيريم كه حق با كيست پس نبايد دستورالعمل صادر كنند.
جنتي به اوضاع دو كشور سوريه و عراق و مشكلات زياد مردم اين كشورها اشاره كرد و افزود: عراقيها سالهاي بسيار زير ستم صدام و بعثيهاي لعنتي عراق بودند و كشتهها دادند و بدبختيها كشيدند و امروز حكومتي در عراق وجود دارد كه ميخواهد خرابيها را آباد كند اما از هر طرف به آن فشار ميآورند حتي كشورهاي عربي و غيرعربي مقابل آن كمر بستهاند.
وي به مساله سوريه اشاره كرد و گفت: آراي مردم همهچيز را روشن ميكند و بايد به راي مردم احترام گذاشته شود؛ چراكه در سوريه حكومتي وجود دارد كه سالهاي سال است كار ميكند پس اگر دشمنان آن حرف حسابي دارند بايد بگويند.
وي با اشاره به اينكه «چند كشور عربي و غيرعربي و آمريكا و رژيم صهيونيستي فشار ميآورند تا حكومت عراق و سوريه را براندازي كنند» گفت: بر اساس چه منطقي اين اتفاقات ميافتد آيا آنها عقل خود را از دست دادهاند؛ چراكه شاهديم در عراق 10 انفجار اتفاق افتاده و 70 شهيد و 160 مجروح به دنبال داشته است پس عدهاي كارشان آدمكشي شده است اما سوال اينجاست كه چطور انسان ديوانه ميشود و عقلش را از دست ميدهد.
دبير شوراي نگهبان با اشاره به اينكه «در سوريه ناامنيها به جايي رسيده كه به خانه مردم ميريزند و زن و بچهها را ميكشند» اظهار كرد: توقع غلطي است كه از حكومت سوريه بخواهند مقابله نكنند و بگذارند عدهاي از مخالفان با انفجار و حركتهاي اينچنيني حكومت را براندازي كنند و به دست خود بگيرند.
وي در ادامه با تسليت به مناسبت سالروز شهادت امام موسيبن جعفر(ع) گفت: در دوران امام موسيبنجعفر عباسيان از ابتدا كه سر كار آمدند به دنبال جمعآوري پول، عياشي و رقاصي بودند و در آن زمان عضو آل علي بودن يعني سيد بودن جرم بود و برخوردهاي سنگيني با خانوادههاي ايشان ميشد و تنها جرم امام موسيبن جعفر(ع) اين بود كه مقابل اين ظلمها ايستاد.
رژیمهای خودکامه به برگزاری مسابقات در کشورهای خود علاقهای وافر
دارند. آنها میتوانند به ملتهای خود و بیگانه بگویند که در شرایط مناسبی
هستند. اما بهرهبرداری تبلیغاتی از ورزش دیگر به سهولت گذشته نیست.
بهرهبرداری تبلیغاتی از ورزش موضوع تازهای نیست. رژیمهای خودکامه همیشه خواستهاند خود را مشوق و دوستدار ورزش نشان دهند.
به ویژه سازوکار مسابقات ورزشی در دوران مدرن، از جشنهای پرشکوه تا ورزشگاههای مدرن و مجلل، هیاهوی جماعت انبوه ورزشدوستان و قهرمانان آنان، فرصت مناسبی برای دولتمردان عوامفریب است تا در نقش زمامداران خیرخواه بر فراز جمعیت قرار گیرند، نظام خود را بیعیب نشان دهند و خودنمایی خود را ارضا کنند.
جشنهای پرشکوه روی اجساد قربانیان
در دوران بحران سیاسی، رژیمهای خودکامه نه تنها علاقه خود به ورزش را از دست نمیدهند، بلکه تلاش میکنند از ورزش برای سرپوش گذاشتن بر نابسامانیها بهره گیرند؛ به ویژه مردم از یاد ببرند که افراد بیشماری در کشور زیر چرخ سرکوب و اختناق قربانی شدهاند. در دوران معاصر بارها شاهد چنین وضعی بودهایم:
مسابقات المپیک ۱۹۸۸ در سئول، مسابقات جهانی فوتبال سال ۱۹۷۸ در آرژانتین و مسابقات المپیک در شهر مکزیکو، تنها کوتاه مدتی پس از سرکوب خونین جنبش دانشجویی به دست نظامیان حاکم بر مکزیک.
در تاریخ آلمان نیز میتوان مسابقات المپیک برلین سال ۱۹۳۶ را یکی از
مراحل مهم قدرتگیری رژیم ناسیونال سوسیالیستی در این کشور دانست. پیروان
تبهکار و متعصب آدولف هیتلر از مسابقات ورزشی برای تحریف اذهان از واقعیت
"رایش سوم" بهرهبرداری کردند. در شرایطی که رژیم خود را برای شریرانهترین
جنایتها آماده میکرد، دستگاه تبلیغاتی افکار عمومی را با به راه انداختن
جنجال و هیاهو به سوی ورزش میکشاند.
حکومت کنونی در اوکراین نیز بیتردید به بهرهبرداری تبلیغاتی از مسابقات ورزشی جام اروپا میاندیشد، هرچند نباید این نکته را از یاد برد که این مسابقات در زمان زمامداری ویکتور یوشچنکو و یولیا تیموشنکو برنامهریزی شد، یعنی زمانی که کشور در راستای پیوستن به اتحادیه اروپا حرکت میکرد.
برای اعلام تصمیمات مهم ورزشی معیارهای روشنی وجود دارد، اما در تعیین محل برگزاری مسابقات مهم همواره از اعمال نفوذ و به کار افتادن حربههای ناسالم و فشارهای ناموجه صحبت میشود.
سرنوشت حقوق بشر
رویدادی نادر نیست که مسابقات ورزشی گهگاه توسط دولتهایی برگزار میشوند که کمترین اعتقادی به حقوق بشر ندارند. نهادهای مهم ورزشی مانند "کمیته بینالمللی المپیک" و انجمن "فیفا" این موضوع را همواره چنین توجیه میکنند که برگزاری مسابقات میتواند رژیمهای خودکامه را به گونهای غیرمستقیم زیر فشار قرار دهد و آنها را به راه احترام به حقوق بشر بکشاند. دست کم در دوران برگزاری مسابقات توجه رسانههای جمعی به موارد نقض حقوق بشر جلب میشود.
برای نمونه در زمان برگزاری مسابقات المپیک در چین، نیروهای مخالف دولت در مواردی توانستند توجه رسانههای جمعی را به خواستههای خود جلب کنند، و به خاطر حضور گستردهی رسانههای بینالمللی، دولت جمهوری خلق نتوانست به سادگی آنها را خاموش کند. امروزه در اوکراین نیز وضع مشابهی دیده میشود. هرچند نمیتوان نتیجه گرفت که بازتاب گستردهی اعتراضات، لزوما به تقویت دموکراسی میانجامد.
در مورد کره جنوبی میتوان از آزمونی مثبت سخن گفت. از زمان اعلام مسابقات سئول در سال ۱۹۸۱ تا موقع برگزاری مسابقات، روند دموکراسی در کشور پیشرفتی محسوس داشت. توجه عمومی جهانیان به کشوری که قصد داشت مسابقات را برگزار کند، بیتردید تأثیر مهمی بر این روند باقی گذاشت.
اما در بیشتر موارد، از جمله در المپیک ۱۹۳۶ در برلین، مسابقات جام جهانی فوتبال سال ۱۹۷۸ در آرژانتین و المپیک ۲۰۰۸ در چین، دستاورد سیاسی قابل محسوسی وجود نداشته است. پس از خاتمه مسابقات، گزارشگران نیز با دوربینهای خود به کشورهای خود برمیگردند.
اما این نیز واقعیتی انکارناپذیر است که در دنیای امروز که گروههای هرچه بیشتری به گستردهترین ارتباطات مجهز هستند، رژیمهای خودکامه دیگر به سهولت گذشته قادر نیستند از برنامههای ورزشی برای اهداف خود بهرهبرداری کنند.
به ویژه سازوکار مسابقات ورزشی در دوران مدرن، از جشنهای پرشکوه تا ورزشگاههای مدرن و مجلل، هیاهوی جماعت انبوه ورزشدوستان و قهرمانان آنان، فرصت مناسبی برای دولتمردان عوامفریب است تا در نقش زمامداران خیرخواه بر فراز جمعیت قرار گیرند، نظام خود را بیعیب نشان دهند و خودنمایی خود را ارضا کنند.
بسیاری از کارشناسان از دیرباز این پدیده را مطالعه کردهاند. ونسل
میشالسکی، سرپرست دفتر آلمانی سازمان غیردولتی "دیدبان حقوق بشر"، عقیده
دارد: «زمامداران خودکامه از مسابقات بزرگ ورزشی حیثیت و مشروعیت کسب
میکنند. در زمانی که در کشور نابسامانی اقتصادی و بحران سیاسی حکومت
میکند، آنها با برگزاری مسابقات پرشکوه به ملت خود و دیگران نشان میدهند:
اوضاع ما خیلی هم بد نیست!»
در دوران برگزاری مسابقات که قهرمانان رشتههای گوناگون ورزشی از سراسر جهان به کشور سرازیر میشوند، رژیم به مخالفان خود میگوید: ببینید، همه ما را قبول دارند! به گفتهی آقای میشالسکی: «به مردم ورزش میدهند و در عوض شهامت اعتراض را از آنها میگیرند.»
در دوران برگزاری مسابقات که قهرمانان رشتههای گوناگون ورزشی از سراسر جهان به کشور سرازیر میشوند، رژیم به مخالفان خود میگوید: ببینید، همه ما را قبول دارند! به گفتهی آقای میشالسکی: «به مردم ورزش میدهند و در عوض شهامت اعتراض را از آنها میگیرند.»
جشنهای پرشکوه روی اجساد قربانیان
در دوران بحران سیاسی، رژیمهای خودکامه نه تنها علاقه خود به ورزش را از دست نمیدهند، بلکه تلاش میکنند از ورزش برای سرپوش گذاشتن بر نابسامانیها بهره گیرند؛ به ویژه مردم از یاد ببرند که افراد بیشماری در کشور زیر چرخ سرکوب و اختناق قربانی شدهاند. در دوران معاصر بارها شاهد چنین وضعی بودهایم:
مسابقات المپیک ۱۹۸۸ در سئول، مسابقات جهانی فوتبال سال ۱۹۷۸ در آرژانتین و مسابقات المپیک در شهر مکزیکو، تنها کوتاه مدتی پس از سرکوب خونین جنبش دانشجویی به دست نظامیان حاکم بر مکزیک.
حکومت کنونی در اوکراین نیز بیتردید به بهرهبرداری تبلیغاتی از مسابقات ورزشی جام اروپا میاندیشد، هرچند نباید این نکته را از یاد برد که این مسابقات در زمان زمامداری ویکتور یوشچنکو و یولیا تیموشنکو برنامهریزی شد، یعنی زمانی که کشور در راستای پیوستن به اتحادیه اروپا حرکت میکرد.
برای اعلام تصمیمات مهم ورزشی معیارهای روشنی وجود دارد، اما در تعیین محل برگزاری مسابقات مهم همواره از اعمال نفوذ و به کار افتادن حربههای ناسالم و فشارهای ناموجه صحبت میشود.
سرنوشت حقوق بشر
رویدادی نادر نیست که مسابقات ورزشی گهگاه توسط دولتهایی برگزار میشوند که کمترین اعتقادی به حقوق بشر ندارند. نهادهای مهم ورزشی مانند "کمیته بینالمللی المپیک" و انجمن "فیفا" این موضوع را همواره چنین توجیه میکنند که برگزاری مسابقات میتواند رژیمهای خودکامه را به گونهای غیرمستقیم زیر فشار قرار دهد و آنها را به راه احترام به حقوق بشر بکشاند. دست کم در دوران برگزاری مسابقات توجه رسانههای جمعی به موارد نقض حقوق بشر جلب میشود.
برای نمونه در زمان برگزاری مسابقات المپیک در چین، نیروهای مخالف دولت در مواردی توانستند توجه رسانههای جمعی را به خواستههای خود جلب کنند، و به خاطر حضور گستردهی رسانههای بینالمللی، دولت جمهوری خلق نتوانست به سادگی آنها را خاموش کند. امروزه در اوکراین نیز وضع مشابهی دیده میشود. هرچند نمیتوان نتیجه گرفت که بازتاب گستردهی اعتراضات، لزوما به تقویت دموکراسی میانجامد.
در مورد کره جنوبی میتوان از آزمونی مثبت سخن گفت. از زمان اعلام مسابقات سئول در سال ۱۹۸۱ تا موقع برگزاری مسابقات، روند دموکراسی در کشور پیشرفتی محسوس داشت. توجه عمومی جهانیان به کشوری که قصد داشت مسابقات را برگزار کند، بیتردید تأثیر مهمی بر این روند باقی گذاشت.
اما در بیشتر موارد، از جمله در المپیک ۱۹۳۶ در برلین، مسابقات جام جهانی فوتبال سال ۱۹۷۸ در آرژانتین و المپیک ۲۰۰۸ در چین، دستاورد سیاسی قابل محسوسی وجود نداشته است. پس از خاتمه مسابقات، گزارشگران نیز با دوربینهای خود به کشورهای خود برمیگردند.
اما این نیز واقعیتی انکارناپذیر است که در دنیای امروز که گروههای هرچه بیشتری به گستردهترین ارتباطات مجهز هستند، رژیمهای خودکامه دیگر به سهولت گذشته قادر نیستند از برنامههای ورزشی برای اهداف خود بهرهبرداری کنند.
شیرین عبادی، برنده ایرانی جایزه صلح نوبل، سایتی را راهاندازی
کرده با نام "زنان ایرانی را به خاطر آور". با او درباره هدف راهاندازی
این سایت، چگونگی ادارهی آن و برنامههای آینده این وبسایت گفتوگو
کردهایم.
فیلمی از نسرین ستوده، حقوقدان و وکیل زندانی، در سالن ملاقات زندان در
حالی که از پشت شیشه با پسرک پنجسالهاش بازیهای بچهگانه میکند و دختر
دوازدهسالهاش به پهنای صورت اشک میریزد و مادر را از پشت شیشه مینگرد،
روی صفحه اول تارنمایی است که نامش هست: "زنان ایرانی را به خاطر آور".
سمت راست پایین این فیلم سه ستون وجود دارد که سرعنوان هر سه "به خاطر آور" است. این سه ستون سه دوره مورد مطالعه این تارنما را نشان میدهند: زنان از جنبش مشروطهخواهی تا سلطنت پهلوی، زنان از دوره پهلوی تا انقلاب و زنان از ابتدای انقلاب ۱۳۵۷ تا کنون.
زیر هریک از این سه ستون دو بخش مجزا برای زنان کشتهشده و دستگیرشده را میتوان مشاهده کرد. "اسناد" و "کتابخانه" بخشهای دیگر این سایت هستند. کنوانسیونهای بینالمللی، قوانین ایران، سایتهای زنان و سایتهای مرجع از جمله زیرمجموعههای هر یک از این بخشهای اصلیاند.
رنگ بنفش، نماد فمینیسم، رنگ غالب این تارنماست. شیرین عبادی موسس و سرمایهگذار این سایت میگوید این سایت را راهاندازی کرده تا "حافظه تاریخی پاکشدهی مردان انقلابی" را بیدار کند؛ مردانی که به گفتهی او در هر انقلاب پا به پای زنان مبارزه میکنند اما بعد از پیروزی، قوانین تبعیضآمیز علیه زنان مینویسند.
بشنوید: گفت و گو با شیرین عبادی
دویچهوله: خانم عبادی، سایتی روز ۲۲ خرداد رونمایی شده به نام "زنان ایرانی را به خاطر آور". شما یکی از گردانندگان و مؤسسان این سایت هستید. هدف اصلی شما از راهاندازی این سایت چه بوده؟
شیرین عبادی: تاریخ ثابت کرده است که زنان آخرین گروهی هستند که از مزایای دموکراسی بهرهمند میشوند. در انقلاب مشروطیت زنها جانفشانی کردند، اما در قانونی اساسیای که نوشتند حتی حق انتخابات را از زنها دریغ کردند. زنان همچنین در زمان پهلوی برای حقوق برابر و دموکراسی مبارزهها کردند، زندانها رفتند. ولیکن وقتی انقلاب پیروز شد، در قانون نوشتند که ارزش جان زن نصف ارزش جان مرد است، شهادت دو زن معادل شهادت یک مرد است و بسیاری قوانین تبعیضآمیز دیگر.
گویا حافظهی تاریخی مردان انقلابی پاک میشود. آنان زمان نبرد برای آزادی دوشادوش زنان میجنگند، مبارزه میکنند، فعالیت میکنند، اما هنگام پیروزی فراموش میکنند و زنها را پشت در نگه میدارند و قوانین تبعیضآمیز مینویسند. این سایت با این هدف تأسیس شد که نمایی کامل از زنانی که از ابتدای مشروطیت به این طرف در راه آرمان خود به زندان رفتند یا کشته شدند و اسامی این زنان گردآوری شود و راجع به آنان اطلاعات کاملتری در سایت بیاید.
پس در حقیقت میشود گفت که این یک سایت مرجع است و شما میخواستید آرشیوی در مورد زنان از دوره مشروطه تا کنون تشکیل دهید؟
در حقیقت میشود گفت یک بانک اطلاعاتی راجع به مبارزات زنان است که مبداًش از مشروطیت است، تا هر زمان که در آینده زمان اجازه دهد و گردانندگان این را ادامه بدهند. یک بانک اطلاعاتیست.
علت این که سایت در روز ۲۲ خرداد رونمایی شد چه بود؟
۲۲ خرداد هفت سال قبل زنان در اعتراض به وضعیت تبعیضآمیز خود به خیابان آمدند. محل تجمع آنها روبهروی دانشگاه تهران بود. این تجمع مسالمتآمیز مورد یورش لباسشخصیها و نیروی انتظامی قرار گرفت. تعدادی را مجروح کردند و تعدادی را برای مدتی بازداشت کردند. در اولین سالگرد این واقعه زنان تصمیم گرفتند در میدان هفت تیر تجمع داشته باشند که به درگیری بسیار زیادی انجامید و علاوه بر تعداد بسیاری از زنان، تعدادی از مردان هم در این تجمع دستگیر شدند و ازجمله میتوانم به بازداشت مهندس موسوی خوئینی اشاره کنم و همچنین به بازداشت بهمن احمدی امویی که در آن روز انجام گرفت. یکسال بعد به یادبود چنین مبارزاتی کمپین یک میلیون امضا راهاندازی شد. در حقیقت میشود گفت که ۲۲خرداد میتواند از جهتی نقطه عطفی در مبارزات برابریخواهانهی زنان ایران قرار گیرد.
چرا در قسمت "دربارهی ما" در این سایت هیچ نامی از گردانندگان و مؤسسان سایت حتی خود شما برده نشده؟
برای این که این سایت در مرحلهی رونمایی بسیار ابتدایی و غیرکامل است. فقط ما در این مرحله به ذکر اسامی اکتفا کردهایم که باید بگویم جمعآوری این اسامی بیش از یکسال وقت گرفت و ما در هر موردی که نامی ذکر شده منبع را گفتهایم و بعد این سایت را رونمایی کردیم، برای این که سایر مردم ایران و هر کس که اطلاعی از این گونه مبارزات دارد، با ارسال دانش خودش ما را یاری کند.
این چه منافاتی داشت با این که اسم گردانندگان آورده شود؟ مثلاً نام شما میتواند خیلی جلبکننده باشد. چرا از این که اسمتان را بیآورید پرهیز کردید؟
من براین اعتقادم، ضمن این که مؤسس این سایت هستم، اما گردانندهی این سایت در حقیقت مردم ایران هستند، کسانی که به مبارزات زنان علاقمندند.
منابع مالی شما و این سایت از کجا تأمین میشود؟
منابع مالی صرفاً و صرفاً از بودجهای است که من به این کار اختصاص دادهام.
یعنی بودجهی شخصی شما؟
کاملاً شخصیست.
شما در صحبتهایتان تأکید کردهاید و روی سایتتان هم اصلاً قسمتی را دارید برای این که مخاطب در زمینهی زنان کشتهشده و بازداشتشده به شما اطلاعات دهد. آیا این راه ارتباطی فقط از طریق ایمیل است یا قرار است یک سایت اینتراکتیو و دوطرفه را راهاندازی کنید؟
فعلاً از طریق ایمیلهاییست که برای سایت ارسال میشود. در آینده که نیروی کار ما اضافه شود، طبیعتاً راههای کاملتری را هم پیشنهاد میکنیم.
به چه صورت ایمیلهایی که برای شما ارسال میشود را راستآزمایی میکنید؟ چگونه از صحت و سقم آنها مطمئن میشوید؟
اینها بایستی با سایر منابعی که ما در اختیار داریم همخوانی شود و اگر ایمیلی ارسال شود، اطلاعاتی به ما داده شود که با سایر سایتها مغایرت داشته باشد یا با سایر منابع ما نخواند، آن موقع محققینی که با ما کار میکنند پیگیر خواهند شد، تحقیق میکنند و در صورت اثبات صحت آن را وارد میکنند.
تیم شما چند نفره است؟
در حال حاضر سه نفر همکار دارم. این سایت با بودجهی شخصی خود من راهاندازی شده. در آینده امیدوارم که همکاران ما اضافه شوند و تأکید میکنم که کلیه افراد داوطلبانه کار میکنند.
آیا قصد دارید که کار را گسترش دهید یا فقط میخواهید در حد یک سایت مرجع و آرشیوی باقی بمانید؟
این بستگی به افرادی دارد که علاقمند در این زمینه باشند. در صورتی که همکارانمان اضافه شوند، حتماً اضافه خواهد شد.
سمت راست پایین این فیلم سه ستون وجود دارد که سرعنوان هر سه "به خاطر آور" است. این سه ستون سه دوره مورد مطالعه این تارنما را نشان میدهند: زنان از جنبش مشروطهخواهی تا سلطنت پهلوی، زنان از دوره پهلوی تا انقلاب و زنان از ابتدای انقلاب ۱۳۵۷ تا کنون.
زیر هریک از این سه ستون دو بخش مجزا برای زنان کشتهشده و دستگیرشده را میتوان مشاهده کرد. "اسناد" و "کتابخانه" بخشهای دیگر این سایت هستند. کنوانسیونهای بینالمللی، قوانین ایران، سایتهای زنان و سایتهای مرجع از جمله زیرمجموعههای هر یک از این بخشهای اصلیاند.
رنگ بنفش، نماد فمینیسم، رنگ غالب این تارنماست. شیرین عبادی موسس و سرمایهگذار این سایت میگوید این سایت را راهاندازی کرده تا "حافظه تاریخی پاکشدهی مردان انقلابی" را بیدار کند؛ مردانی که به گفتهی او در هر انقلاب پا به پای زنان مبارزه میکنند اما بعد از پیروزی، قوانین تبعیضآمیز علیه زنان مینویسند.
بشنوید: گفت و گو با شیرین عبادی
دویچهوله: خانم عبادی، سایتی روز ۲۲ خرداد رونمایی شده به نام "زنان ایرانی را به خاطر آور". شما یکی از گردانندگان و مؤسسان این سایت هستید. هدف اصلی شما از راهاندازی این سایت چه بوده؟
شیرین عبادی: تاریخ ثابت کرده است که زنان آخرین گروهی هستند که از مزایای دموکراسی بهرهمند میشوند. در انقلاب مشروطیت زنها جانفشانی کردند، اما در قانونی اساسیای که نوشتند حتی حق انتخابات را از زنها دریغ کردند. زنان همچنین در زمان پهلوی برای حقوق برابر و دموکراسی مبارزهها کردند، زندانها رفتند. ولیکن وقتی انقلاب پیروز شد، در قانون نوشتند که ارزش جان زن نصف ارزش جان مرد است، شهادت دو زن معادل شهادت یک مرد است و بسیاری قوانین تبعیضآمیز دیگر.
گویا حافظهی تاریخی مردان انقلابی پاک میشود. آنان زمان نبرد برای آزادی دوشادوش زنان میجنگند، مبارزه میکنند، فعالیت میکنند، اما هنگام پیروزی فراموش میکنند و زنها را پشت در نگه میدارند و قوانین تبعیضآمیز مینویسند. این سایت با این هدف تأسیس شد که نمایی کامل از زنانی که از ابتدای مشروطیت به این طرف در راه آرمان خود به زندان رفتند یا کشته شدند و اسامی این زنان گردآوری شود و راجع به آنان اطلاعات کاملتری در سایت بیاید.
پس در حقیقت میشود گفت که این یک سایت مرجع است و شما میخواستید آرشیوی در مورد زنان از دوره مشروطه تا کنون تشکیل دهید؟
در حقیقت میشود گفت یک بانک اطلاعاتی راجع به مبارزات زنان است که مبداًش از مشروطیت است، تا هر زمان که در آینده زمان اجازه دهد و گردانندگان این را ادامه بدهند. یک بانک اطلاعاتیست.
علت این که سایت در روز ۲۲ خرداد رونمایی شد چه بود؟
۲۲ خرداد هفت سال قبل زنان در اعتراض به وضعیت تبعیضآمیز خود به خیابان آمدند. محل تجمع آنها روبهروی دانشگاه تهران بود. این تجمع مسالمتآمیز مورد یورش لباسشخصیها و نیروی انتظامی قرار گرفت. تعدادی را مجروح کردند و تعدادی را برای مدتی بازداشت کردند. در اولین سالگرد این واقعه زنان تصمیم گرفتند در میدان هفت تیر تجمع داشته باشند که به درگیری بسیار زیادی انجامید و علاوه بر تعداد بسیاری از زنان، تعدادی از مردان هم در این تجمع دستگیر شدند و ازجمله میتوانم به بازداشت مهندس موسوی خوئینی اشاره کنم و همچنین به بازداشت بهمن احمدی امویی که در آن روز انجام گرفت. یکسال بعد به یادبود چنین مبارزاتی کمپین یک میلیون امضا راهاندازی شد. در حقیقت میشود گفت که ۲۲خرداد میتواند از جهتی نقطه عطفی در مبارزات برابریخواهانهی زنان ایران قرار گیرد.
خانم عبادی میگوید حافظه تاریخی مردان انقلابی پاک میشود و این سایت میخواهد این حافظه را زنده کند
چرا در قسمت "دربارهی ما" در این سایت هیچ نامی از گردانندگان و مؤسسان سایت حتی خود شما برده نشده؟
برای این که این سایت در مرحلهی رونمایی بسیار ابتدایی و غیرکامل است. فقط ما در این مرحله به ذکر اسامی اکتفا کردهایم که باید بگویم جمعآوری این اسامی بیش از یکسال وقت گرفت و ما در هر موردی که نامی ذکر شده منبع را گفتهایم و بعد این سایت را رونمایی کردیم، برای این که سایر مردم ایران و هر کس که اطلاعی از این گونه مبارزات دارد، با ارسال دانش خودش ما را یاری کند.
این چه منافاتی داشت با این که اسم گردانندگان آورده شود؟ مثلاً نام شما میتواند خیلی جلبکننده باشد. چرا از این که اسمتان را بیآورید پرهیز کردید؟
من براین اعتقادم، ضمن این که مؤسس این سایت هستم، اما گردانندهی این سایت در حقیقت مردم ایران هستند، کسانی که به مبارزات زنان علاقمندند.
منابع مالی شما و این سایت از کجا تأمین میشود؟
منابع مالی صرفاً و صرفاً از بودجهای است که من به این کار اختصاص دادهام.
یعنی بودجهی شخصی شما؟
کاملاً شخصیست.
شما در صحبتهایتان تأکید کردهاید و روی سایتتان هم اصلاً قسمتی را دارید برای این که مخاطب در زمینهی زنان کشتهشده و بازداشتشده به شما اطلاعات دهد. آیا این راه ارتباطی فقط از طریق ایمیل است یا قرار است یک سایت اینتراکتیو و دوطرفه را راهاندازی کنید؟
فعلاً از طریق ایمیلهاییست که برای سایت ارسال میشود. در آینده که نیروی کار ما اضافه شود، طبیعتاً راههای کاملتری را هم پیشنهاد میکنیم.
به چه صورت ایمیلهایی که برای شما ارسال میشود را راستآزمایی میکنید؟ چگونه از صحت و سقم آنها مطمئن میشوید؟
اینها بایستی با سایر منابعی که ما در اختیار داریم همخوانی شود و اگر ایمیلی ارسال شود، اطلاعاتی به ما داده شود که با سایر سایتها مغایرت داشته باشد یا با سایر منابع ما نخواند، آن موقع محققینی که با ما کار میکنند پیگیر خواهند شد، تحقیق میکنند و در صورت اثبات صحت آن را وارد میکنند.
تیم شما چند نفره است؟
در حال حاضر سه نفر همکار دارم. این سایت با بودجهی شخصی خود من راهاندازی شده. در آینده امیدوارم که همکاران ما اضافه شوند و تأکید میکنم که کلیه افراد داوطلبانه کار میکنند.
آیا قصد دارید که کار را گسترش دهید یا فقط میخواهید در حد یک سایت مرجع و آرشیوی باقی بمانید؟
این بستگی به افرادی دارد که علاقمند در این زمینه باشند. در صورتی که همکارانمان اضافه شوند، حتماً اضافه خواهد شد.
رژیم اسد با تعیین مهلتی ۲۴ ساعته مخالفان را تهدید کرد که در صورت
ادامه مبارزه دست به حمله گسترده نظامی خواهد زد. آمریکا اعلام کرد که
برای اطلاعرسانی بهتر سیستمهای ارتباطی در اختیار مخالفان اسد قرار داده
است.
در روز پنجشنبه (۱۴ ژوئن/۲۵ خرداد) یک سایت خبری وابسته به دولت سوریه
اعلام کرد اگر مخالفان سلاحهای خود را بر زمین نگذارند، ارتش این کشور
دست به حمله نظامی گسترده خواهد زد. ارتش سوریه به مخالفان تنها ۲۴ ساعت
مهلت داده است.
در این گزارش همچنین آمده است که دولت سوریه این تصمیم را به اطلاع کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب نیز رسانده است. گروههای مخالفان بر این باورند که رژیم اسد میکوشد که شهروندان سنیمذهب را از مناطق مشخصی بیرون راند تا بتواند حضور اقلیت علوی در این مناطق را حفظ کند.
شهر الحفه ویران و خالی از سکنه
برای نخستین بار صلحبانان سازمان ملل موفق شدند از شهر ساحلی الحفه در استان لاذقیه بازدید کنند. این شهر در روزهای گذشته شاهد نبردهای خونینی میان ارتش و مخالفان بود.
خبرنگارانی که صلحبانان را به این شهر همراهی کردهاند، گزارش
میدهند که ساختمانهای شهر به شدت آسیب دیدهاند و در حال حاضر شهر خالی
از سکنه است.
دولت سوریه پیشتر با صدور بیانیهای اعلام کرده بود که ارتش این کشور توانسته "الحفه" را از "حضور تروریستها پاکسازی" کند. به گفته مخالفان، ارتش سوریه به طور هدفمند به مناطق سنینشین حمله کرده و دستکم ۸۰ تن را کشته است.
آمریکا: ارسال وسایل ارتباطی به مخالفان اسد
دولت آمریکا اتهامات اخیر خود علیه روسیه مبنی بر ارسال تسلیحات به سوریه را تا حدودی تصحیح کرد. پیشتر هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، گفته بود که روسیه با ارسال هلیکوپترهای جنگی به سوریه از سرکوب مردم این کشور توسط رژیم اسد حمایت میکند.
ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، ضمن تصحیح این خبر تاکید کرد که سخنان هیلاری کلینتون موضوع تازهای نیست و مسئله بر سر تعمیر هلیکوپترهای ارتش سوریه توسط روسیه است که احتمالاَ رژیم اسد از آنها در سرکوب مردم خود مورد استفاده قرار میدهد.
ویکتوریا نولاند همچنین از ارسال وسایل و فناوری ارتباطی برای مخالفان رژیم اسد گزارش داد. این اقدام به منظور انتقال بهتر اطلاعات در درون سوریه صورت گرفته است.
نولاند تصریح کرد که این تصمیم واشنگتن در راستای استفاده آزاد از اینترنت صورت میگیرد و به مخالفان اجازه خواهد داد اطلاعرسانی بهتری با یکدیگر داشته باشند.
هنوز گزارشی از جزییات این کمک آمریکا به مخالفان اسد منتشر نشده است. یک منبع آگاه در اینباره گفت احتمال میرود که تلفنهای مجهز به سیستم "جیپیاس" بخشی از این کمکها باشد. این منبع آگاه افزود: «از این طریق میتوان به سرعت از جنایات رژیم در مناطق مختلف سوریه آگاهی یافت.»
وزیر خارجه آلمان: تثبیت رژیم اسد به سود روسیه نیست
گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان، در حاشیه کنفرانس منطقهای در کابل از روسیه خواست که در حل بحران سوریه نقشی فعال داشته باشد. وستروله تصریح کرد که "تثبیت رژیم اسد به عنوان دشمن حقوقبشر" نمیتواند در راستای تامین منافع روسیه باشد.
روسیه به همراه چین تا کنون از تصویب هر قطعنامهی الزامآور علیه سوریه در شورای امنیت سازمان ملل جلوگیری کرده است.
بریتانیا نیز خواهان تشدید تحریمهای بینالمللی علیه رژیم اسد شد. لیال
گرانت، سفیر بریتانیا در سازمان ملل متحد، گفت: «ما روزانه شاهد کشتارهای
جدیدی در سوریه هستیم.» به گفته گرانت زمان زیادی برای اجرای برنامه شش
مادهای کوفی عنان باقی نمانده است.
سفیر بریتانیا تصریح کرد که تلاشها باید در جهتی باشد که این برنامه به موفقیت بیانجامد و این امر تنها در صورتی ممکن است که شورای امنیت حکومت سوریه را بیش از پیش تحت فشار قرار دهد.
حضور ایران مانعی برای برپایی نشست گروه تماس
کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب در امور سوریه، بار دیگر خواستار تشکیل یک گروه تماس برای حل بحران سوریه شد. عنان خواهان حضور ایران در این نشست است، اما ایالات متحده آمریکا جمهوری اسلامی را «نه بخشی از راه حل، بلکه بخشی از مشکل سوریه» قلمداد میکند. ایران مهمترین حامی اسد در منطقه به شمار میرود.
دو دیپلمات سازمان ملل به خبرگزاری رویترز گفتند که امیدوارند این نشست در تاریخ ۳۰ ژوئن برگزار شود. به گفته دیپلماتهای سازمان ملل شرکت ایران در این نشست همچنان یک از موضوعات مورد مشاجره است.
احمد فوزی، سخنگوی عنان، تصریح کرد که نماینده سازمان ملل خواهان دستیابی به یک مصالحه فوری در باره شکل و موضوعات این نشست است. به گفته وی عنان قصد ندارد که پیشنهادات جدیدی را مطرح کند، بلکه بیشتر در پی تقویت برنامه شش مادهای خود و ایجاد تضمینهایی برای اجرای آن است.
در این گزارش همچنین آمده است که دولت سوریه این تصمیم را به اطلاع کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب نیز رسانده است. گروههای مخالفان بر این باورند که رژیم اسد میکوشد که شهروندان سنیمذهب را از مناطق مشخصی بیرون راند تا بتواند حضور اقلیت علوی در این مناطق را حفظ کند.
شهر الحفه ویران و خالی از سکنه
برای نخستین بار صلحبانان سازمان ملل موفق شدند از شهر ساحلی الحفه در استان لاذقیه بازدید کنند. این شهر در روزهای گذشته شاهد نبردهای خونینی میان ارتش و مخالفان بود.
دولت سوریه پیشتر با صدور بیانیهای اعلام کرده بود که ارتش این کشور توانسته "الحفه" را از "حضور تروریستها پاکسازی" کند. به گفته مخالفان، ارتش سوریه به طور هدفمند به مناطق سنینشین حمله کرده و دستکم ۸۰ تن را کشته است.
آمریکا: ارسال وسایل ارتباطی به مخالفان اسد
دولت آمریکا اتهامات اخیر خود علیه روسیه مبنی بر ارسال تسلیحات به سوریه را تا حدودی تصحیح کرد. پیشتر هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، گفته بود که روسیه با ارسال هلیکوپترهای جنگی به سوریه از سرکوب مردم این کشور توسط رژیم اسد حمایت میکند.
ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، ضمن تصحیح این خبر تاکید کرد که سخنان هیلاری کلینتون موضوع تازهای نیست و مسئله بر سر تعمیر هلیکوپترهای ارتش سوریه توسط روسیه است که احتمالاَ رژیم اسد از آنها در سرکوب مردم خود مورد استفاده قرار میدهد.
ویکتوریا نولاند همچنین از ارسال وسایل و فناوری ارتباطی برای مخالفان رژیم اسد گزارش داد. این اقدام به منظور انتقال بهتر اطلاعات در درون سوریه صورت گرفته است.
نولاند تصریح کرد که این تصمیم واشنگتن در راستای استفاده آزاد از اینترنت صورت میگیرد و به مخالفان اجازه خواهد داد اطلاعرسانی بهتری با یکدیگر داشته باشند.
هنوز گزارشی از جزییات این کمک آمریکا به مخالفان اسد منتشر نشده است. یک منبع آگاه در اینباره گفت احتمال میرود که تلفنهای مجهز به سیستم "جیپیاس" بخشی از این کمکها باشد. این منبع آگاه افزود: «از این طریق میتوان به سرعت از جنایات رژیم در مناطق مختلف سوریه آگاهی یافت.»
وزیر خارجه آلمان: تثبیت رژیم اسد به سود روسیه نیست
گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان، در حاشیه کنفرانس منطقهای در کابل از روسیه خواست که در حل بحران سوریه نقشی فعال داشته باشد. وستروله تصریح کرد که "تثبیت رژیم اسد به عنوان دشمن حقوقبشر" نمیتواند در راستای تامین منافع روسیه باشد.
روسیه به همراه چین تا کنون از تصویب هر قطعنامهی الزامآور علیه سوریه در شورای امنیت سازمان ملل جلوگیری کرده است.
سفیر بریتانیا تصریح کرد که تلاشها باید در جهتی باشد که این برنامه به موفقیت بیانجامد و این امر تنها در صورتی ممکن است که شورای امنیت حکومت سوریه را بیش از پیش تحت فشار قرار دهد.
حضور ایران مانعی برای برپایی نشست گروه تماس
کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب در امور سوریه، بار دیگر خواستار تشکیل یک گروه تماس برای حل بحران سوریه شد. عنان خواهان حضور ایران در این نشست است، اما ایالات متحده آمریکا جمهوری اسلامی را «نه بخشی از راه حل، بلکه بخشی از مشکل سوریه» قلمداد میکند. ایران مهمترین حامی اسد در منطقه به شمار میرود.
دو دیپلمات سازمان ملل به خبرگزاری رویترز گفتند که امیدوارند این نشست در تاریخ ۳۰ ژوئن برگزار شود. به گفته دیپلماتهای سازمان ملل شرکت ایران در این نشست همچنان یک از موضوعات مورد مشاجره است.
احمد فوزی، سخنگوی عنان، تصریح کرد که نماینده سازمان ملل خواهان دستیابی به یک مصالحه فوری در باره شکل و موضوعات این نشست است. به گفته وی عنان قصد ندارد که پیشنهادات جدیدی را مطرح کند، بلکه بیشتر در پی تقویت برنامه شش مادهای خود و ایجاد تضمینهایی برای اجرای آن است.
محمود بهمنی رئیس بانک مرکزی در واکنش به انتقاد وزیر صنعت از
سیستم بانکی گفت با خالی کردن کامیون پول در کارخانهها مشکل صنعت حل
نمیشود. صنعتگران در نامهای سرگشاده خواهان کنارهگیری بهمنی از سمت خود
شدند.
هادی غنیمیفرد رییس خانه صنعت، معدن و تجارت در نامهای سرگشاده به
محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی خواستار کنارهگیری او از ریاست بانک مرکزی
به دلیل "سرگشتگی آن مقام در مسایل مرتبط با ارز" شده است.
به گزارش روزنامه جهان صنعت شماره پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۱، در نامه سرگشاده صنعتگران به عدم درستی اظهارات چندی پیش رئیس بانک مرکزی مبنی بر "در اختیار داشتن ارز و طلای کافی برای گذراندن امور کشور" اشاره شده که طی آن هیچ کس نتوانسته است از ارز مرجع به مبلغ ۱۲۲۶ تومان استفاده کند و قیمت دلار از شش ماه قبل تا امروز نوسان داشته است.
در نامه صنعتگران نوشته شده است: «اظهارات رئیس بانک مرکزی در مقاطع مختلف نشان از سرگشتگی آن مقام در مسایل مرتبط با ارز و تسلط کافی بر نوسانات آن دارد - از طرفی تن در دادن به بالا بردن نرخ بهره بانکی در حالی که در یکی از کشورهای ورشکسته جهان که نرخ بهره در آنجا تازه به هفت درصد رسیده است و در کشور ما آن را حداقل ۲۱ درصد تعیین کردند همه اینها ایجاب میکند که حضرتعالی شخصیت خود را بیش از این برای اینگونه سردرگمیها هزینه نکرده و ترتیبی مقرر فرمایید که مراتب مزبور به شکل کارآمدتری حل و فصل شود و شخصی که بتواند این امور را سامان دهد متصدی امور گردد.»
نوسانات شدید بازار ارز و سکه در ایران در ماههای گذشته و به دنبال تحریمهای غرب و همچنین تحریم بانک مرکزی ایران از سوی آمریکا و تحریم نفت ایران از سوی کشورهای اروپایی آغاز شد. در این مدت نوسان قیمت ارز به حدی بود که قیمت دلار نزدیک به هزار تومان افزایش پیدا کرد.
بحران ارز چنان شدت گرفت که دولت دارندگان ارزهای ثبتنشده خارجی را قاچاقچی نامید و تهدید به مجازات کرد. بانک مرکزی با هدف مهار بحران، برای دلار نرخ ثابت ۱۲۶۲ تومانی اعلام کرد، اما این تدبیر نیز نتوانست مانع از نوسانات شود.
در همین زمینه محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی روز جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۱ در واکنش به انتقاد شدید مهدی غضنفری وزیر صنعت از سیستم بانکی به سایت خانه ملت گفته است: «تمام مشکلات صنعت ما نقدینگی نیست وآقای غضنفری باید برود زیرساختها و مدیریت بهرهوری صنعت را درست کند نه این که کامیون پول در کارخانجات خالی کند.»
رئیس کل بانک مرکزی افزوده است تسهیلات دادن به صنعتی که نیم درصد بهرهوری دارد مثل این است که به دهان مرده آبمیوه بریزیم اما باید بدانیم با این کارمرده زنده نمی شود.
محمود بهمنی مشکل واحدهای تولیدی ایران را تامین منابع ندانسته، چرا که به گفته او بانک مرکزی به اندازه کافی منابع ارزی و ریالی در اختیار واحدهای تولیدی قرار میدهد.
انتقاد شدید وزیر صنعت از سیستم مالی - بانکی
پیشتر مهدی غضنفری وزیر صنعت در روز ۱ خرداد ۱۳۹۱، با انتقاد شدید از موسسات پولی و بانکها گفته بود: «در شرایط فعلی، سهم موسسات مالی و بانکی در تولید کشور بسیار ضعیف است، در حالی که تعداد زیادی موسسه مالی و اعتباری در حال فعالیت هستند که مشخص نیست چه نقشی در فضای کسب و کار کشور دارند و باید ساماندهی شوند.»
وزیر صنعت و معدن با بیان اینکه سپردههای مردم در برخی بانکها در مسیر تولید هزینه نمیشود، افزوده بود: «کسی نمیتواند با سود بانکی ۲۵ درصد تولید را اداره کند و در چارچوب قوانین محصول خود را بفروشد.»
بحران نقدينگی در واحدهای بخش خصوصی از جمله هشدارهای کارشناسان اقتصادی در ایران است. هوشنگ احمدپور كارشناس بخش معدن روز پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۱ به خبرگزاری ایسنا گفته است: «بانکها در سال جاری تاكنون از ارائهتسهيلات به بخش توليد خودداری كردهاند.»
رشد نقدینگی بدون پشتوانه اقتصادی در کنار آشکار شدن تاثیر تحریمهای اقتصادی و تورم ناشی از اجرای هدفمندسازی یارانهها باعث شده برخی صنایع ایران به مرز ورشکستگی برسند. تازهترین آمار بانک مرکزی از "شاخص بهای تولید کننده" نشان میدهد هزینهی تولید در داخل ایران در سال ۹۰ نسبت به سال پیش، بیش از ۳۴ درصد افزایش داشته است. همچنین در هفتههای اخیر بانک مرکزی در گزارشی رسمی هشدار داده بود بهدنبال افزایش تورم ناشی از اجرای هدفمندی یارانهها، پرداخت یارانهها بیتاثیر شده، سطح رفاه مردم کاهش یافته و شکاف طبقاتی عمیقتر شده است.
به گزارش روزنامه جهان صنعت شماره پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۱، در نامه سرگشاده صنعتگران به عدم درستی اظهارات چندی پیش رئیس بانک مرکزی مبنی بر "در اختیار داشتن ارز و طلای کافی برای گذراندن امور کشور" اشاره شده که طی آن هیچ کس نتوانسته است از ارز مرجع به مبلغ ۱۲۲۶ تومان استفاده کند و قیمت دلار از شش ماه قبل تا امروز نوسان داشته است.
در نامه صنعتگران نوشته شده است: «اظهارات رئیس بانک مرکزی در مقاطع مختلف نشان از سرگشتگی آن مقام در مسایل مرتبط با ارز و تسلط کافی بر نوسانات آن دارد - از طرفی تن در دادن به بالا بردن نرخ بهره بانکی در حالی که در یکی از کشورهای ورشکسته جهان که نرخ بهره در آنجا تازه به هفت درصد رسیده است و در کشور ما آن را حداقل ۲۱ درصد تعیین کردند همه اینها ایجاب میکند که حضرتعالی شخصیت خود را بیش از این برای اینگونه سردرگمیها هزینه نکرده و ترتیبی مقرر فرمایید که مراتب مزبور به شکل کارآمدتری حل و فصل شود و شخصی که بتواند این امور را سامان دهد متصدی امور گردد.»
نوسانات شدید بازار ارز و سکه در ایران در ماههای گذشته و به دنبال تحریمهای غرب و همچنین تحریم بانک مرکزی ایران از سوی آمریکا و تحریم نفت ایران از سوی کشورهای اروپایی آغاز شد. در این مدت نوسان قیمت ارز به حدی بود که قیمت دلار نزدیک به هزار تومان افزایش پیدا کرد.
بحران ارز چنان شدت گرفت که دولت دارندگان ارزهای ثبتنشده خارجی را قاچاقچی نامید و تهدید به مجازات کرد. بانک مرکزی با هدف مهار بحران، برای دلار نرخ ثابت ۱۲۶۲ تومانی اعلام کرد، اما این تدبیر نیز نتوانست مانع از نوسانات شود.
در همین زمینه محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی روز جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۱ در واکنش به انتقاد شدید مهدی غضنفری وزیر صنعت از سیستم بانکی به سایت خانه ملت گفته است: «تمام مشکلات صنعت ما نقدینگی نیست وآقای غضنفری باید برود زیرساختها و مدیریت بهرهوری صنعت را درست کند نه این که کامیون پول در کارخانجات خالی کند.»
رئیس کل بانک مرکزی افزوده است تسهیلات دادن به صنعتی که نیم درصد بهرهوری دارد مثل این است که به دهان مرده آبمیوه بریزیم اما باید بدانیم با این کارمرده زنده نمی شود.
محمود بهمنی مشکل واحدهای تولیدی ایران را تامین منابع ندانسته، چرا که به گفته او بانک مرکزی به اندازه کافی منابع ارزی و ریالی در اختیار واحدهای تولیدی قرار میدهد.
انتقاد شدید وزیر صنعت از سیستم مالی - بانکی
پیشتر مهدی غضنفری وزیر صنعت در روز ۱ خرداد ۱۳۹۱، با انتقاد شدید از موسسات پولی و بانکها گفته بود: «در شرایط فعلی، سهم موسسات مالی و بانکی در تولید کشور بسیار ضعیف است، در حالی که تعداد زیادی موسسه مالی و اعتباری در حال فعالیت هستند که مشخص نیست چه نقشی در فضای کسب و کار کشور دارند و باید ساماندهی شوند.»
وزیر صنعت و معدن با بیان اینکه سپردههای مردم در برخی بانکها در مسیر تولید هزینه نمیشود، افزوده بود: «کسی نمیتواند با سود بانکی ۲۵ درصد تولید را اداره کند و در چارچوب قوانین محصول خود را بفروشد.»
بحران نقدينگی در واحدهای بخش خصوصی از جمله هشدارهای کارشناسان اقتصادی در ایران است. هوشنگ احمدپور كارشناس بخش معدن روز پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۱ به خبرگزاری ایسنا گفته است: «بانکها در سال جاری تاكنون از ارائهتسهيلات به بخش توليد خودداری كردهاند.»
رشد نقدینگی بدون پشتوانه اقتصادی در کنار آشکار شدن تاثیر تحریمهای اقتصادی و تورم ناشی از اجرای هدفمندسازی یارانهها باعث شده برخی صنایع ایران به مرز ورشکستگی برسند. تازهترین آمار بانک مرکزی از "شاخص بهای تولید کننده" نشان میدهد هزینهی تولید در داخل ایران در سال ۹۰ نسبت به سال پیش، بیش از ۳۴ درصد افزایش داشته است. همچنین در هفتههای اخیر بانک مرکزی در گزارشی رسمی هشدار داده بود بهدنبال افزایش تورم ناشی از اجرای هدفمندی یارانهها، پرداخت یارانهها بیتاثیر شده، سطح رفاه مردم کاهش یافته و شکاف طبقاتی عمیقتر شده است.
خانم فاتو بنسودا بزودی به عنوان دادستان کل دادگاه بینالمللی
لاهه کار خود را شروع خواهد کرد. این حقوقدان گامبیایی کارشناس جنایات
جنگی و جانشین اوکامپو است که به مدت هشت سال این سمت را برعهده داشت.
فاتو بنسودا حقوقدان ۵۱ ساله از گامبیا به عنوان دادستان کل جدید دادگاه
کیفری بینالمللی لاهه منصوب شد. خانم بنسودا جانشین لوئیس مورنو اوکامپو
میشود که از سال ۲۰۰۴ تا ۱۸ ژوئن امسال یکی از مهمترین پستهای قضایی جهان
را برعهده داشته است.
بنسودا به لحاظ حقوقی بسیار کارآمد ارزیابی میشود و تجربه زیادی در محاکمات سازمان ملل در پروندهی جنایتهای جنگی دارد.
برای عدالت و آزادی
بنسودا تحصیل رشته حقوق را در دانشگاه نیجریه به پایان رساند و کار حقوقی خود را از سال ۱۹۸۷ میلادی به عنوان دادستان در گامبیا آغاز کرد. او پس از چند سال به عنوان دادستان کل کشور گامبیا مشغول به کار شد.
بنسودا دوره تخصصی را در زمینه حقوق دریایی و کشتیرانی در کشور مالت پشت سر نهاده و به عنوان یکی از کارشناسان بینالمللی در این زمینه نیز به شمار میآید. وی پیش از قبول مقام دادستانی کل دادگاه بینالمللی لاهه سرپرست دادگاه سازمان ملل متحد در امور جنایت جنگی در تانزانیا بود. بنسودا در آنجا وظیفه کشف جنایات جنگی و نسلکشی را عهدهدار بود.
بنسودا عمیقاَ متعقد است که کار دادگاه کیفری بینالمللی لاهه ابزار موثری برای جلوگیری از جنایت علیه بشریت بویژه در آفریقاست. بنسودا در اینباره میگوید: «امضاکنندگان قراردادهای رم به درستی تشخیص دادند که رابطهای ماهوی میان عدالت و صلح وجود دارد.» به نظر بنسودا از آنجاییکه مجرمان دیگر نمیتوانند از مجازات فرار کنند، زمینه مناسبی برای جلوگیری از ارتکاب جرم بوجود آمده است. به گفتهی وی دادگاه بینالمللی تاثیری "بازدارنده" دارد.
"بنسودا کارآمدتر از اوکامپو است"
فاتو بنسودا به خاطر تبار آفریقایی خود جانشینی مناسب برای اوکامپو به شمار میآید، زیرا بسیاری از محاکمههای دادگاه بینالمللی لاهه علیه مجرمان آفریقایی است.
پرفسور کای آمبوس، سرپرست حقوق خارجی و بینالمللی دانشگاه گوتینگن آلمان که شخصاَ با بنسودا آشنایی دارد، میگوید: «بنسودا به عنوان یک زن و یک آفریقایی برای اعتبار دادگاه بینالمللی اهمیت زیادی دارد.» آمبوس ضمن تحسین از شیوه برخورد بنسودا با دیگران تاکید میکند که خلق و خوی وی در مدت کوتاهی احترام فراوانی را برای بنسودا از سوی کارکنان دادگاه بینالمللی لاهه در پی داشته است.
آمبوس به عملکرد بنسودا بسیار خوشبین است، زیرا «وی به عنوان معاون اوکامپو دادگاه لاهه را از درون میشناسد و به ضعفهای دادستان کل سابق نیز آگاه است». آمبوس تاکید میکند که بنسودا به خوبی به مشکلات دادگاه بینالمللی اشراف دارد و «بدین دلیل میتواند وظایف خود را بهتر از اوکامپو انجام دهد».
اوکامپو به دلیل تعلل در محاکمهی توماس لوبانگا، رهبر شورشیان کنگو، و چارلز تیلور، رئیسجمهور پیشین لیبریا، به شدت مورد انتقاد حقوقدانان است. به گفته آمبوس اما اوکامپو به دلایل دیگری از جمله مدیریت نادرست نیز مورد انتقاد است. وی تصریح میکند که «مدیریت وی سبب جدایی بسیار از حقوقدانان مهم از دادگاه بینالمللی لاهه شده است».
"دادگاه سفیدپوستان برای آفریقاییها"
کشورهای آفریقایی عضو دادگاه بینالمللی لاهه از انتصاب بنسودا استقبال کرده و بر این باورند که این دادگاه در آینده از سوی حقوقدانی سرپرستی میشود که این قاره را به خوبی میشناسد. در حال حاضر اغلب محاکمات دادگاه لاهه علیه سیاستمداران آفریقایی است.
در این میان میتوان به پرونده عمر البشیر، رئیسجمهور سودان، ژان پیر بمبا، معاون پیشین رئیسجمهور کنگو، و معمر قذافی، رئیسجمهور پیشین لیبی، اشاره کرد. البته پرونده قذافی پس از کشته شدن وی از حساسیت کمتری برخوردار است.
برخی از آفریقاییها هنوز با ناباوری میپرسند: «چرا در دادگاه لاهه تنها آفریقاییها متهم به جنایت هستند؟» به گفته آنان دادگاه بینالمللی لاهه «دادگاهی از سوی سفیدپوستان است که برای تصیفه حساب با آفریقاییها ایجاد شده است».
بنسودا اینگونه پیشداوریها را بشدت رد میکند. به گفته وی مبارزه برای جلوگیری از فرار متهمان موضوعی مربوط به دوران پسااستعمار نیست. «این مبارزه پشتیبانی کشورهای آفریقایی را به همراه دارد و از سوی خود آنان سازماندهی میشود.»
در حال حاضر ۳۰ کشور آفریقایی قراردادهای رم را امضا کردهاند و از جمله اعضای دادگاه کیفری لاهه به شمار میآیند. حدود یکسوم قضات دادگاه لاهه نیز از کشورهای آفریقایی هستند. این امر بیانگر مسئولیت آفریقا در قبال "اجرای عدالت" است، زیرا هیچ قارهای به اندازه آفریقا به خاطر نبود دادگاههای صالحه این همه قربانی نداده است. در دهههای گذشته بیشترین کشتهشدگان و آوارگان جنگ و خشونت از قاره آفریقا بودهاند.
بنسودا به لحاظ حقوقی بسیار کارآمد ارزیابی میشود و تجربه زیادی در محاکمات سازمان ملل در پروندهی جنایتهای جنگی دارد.
برای عدالت و آزادی
بنسودا تحصیل رشته حقوق را در دانشگاه نیجریه به پایان رساند و کار حقوقی خود را از سال ۱۹۸۷ میلادی به عنوان دادستان در گامبیا آغاز کرد. او پس از چند سال به عنوان دادستان کل کشور گامبیا مشغول به کار شد.
بنسودا دوره تخصصی را در زمینه حقوق دریایی و کشتیرانی در کشور مالت پشت سر نهاده و به عنوان یکی از کارشناسان بینالمللی در این زمینه نیز به شمار میآید. وی پیش از قبول مقام دادستانی کل دادگاه بینالمللی لاهه سرپرست دادگاه سازمان ملل متحد در امور جنایت جنگی در تانزانیا بود. بنسودا در آنجا وظیفه کشف جنایات جنگی و نسلکشی را عهدهدار بود.
بنسودا عمیقاَ متعقد است که کار دادگاه کیفری بینالمللی لاهه ابزار موثری برای جلوگیری از جنایت علیه بشریت بویژه در آفریقاست. بنسودا در اینباره میگوید: «امضاکنندگان قراردادهای رم به درستی تشخیص دادند که رابطهای ماهوی میان عدالت و صلح وجود دارد.» به نظر بنسودا از آنجاییکه مجرمان دیگر نمیتوانند از مجازات فرار کنند، زمینه مناسبی برای جلوگیری از ارتکاب جرم بوجود آمده است. به گفتهی وی دادگاه بینالمللی تاثیری "بازدارنده" دارد.
"بنسودا کارآمدتر از اوکامپو است"
فاتو بنسودا به خاطر تبار آفریقایی خود جانشینی مناسب برای اوکامپو به شمار میآید، زیرا بسیاری از محاکمههای دادگاه بینالمللی لاهه علیه مجرمان آفریقایی است.
پرفسور کای آمبوس، سرپرست حقوق خارجی و بینالمللی دانشگاه گوتینگن آلمان که شخصاَ با بنسودا آشنایی دارد، میگوید: «بنسودا به عنوان یک زن و یک آفریقایی برای اعتبار دادگاه بینالمللی اهمیت زیادی دارد.» آمبوس ضمن تحسین از شیوه برخورد بنسودا با دیگران تاکید میکند که خلق و خوی وی در مدت کوتاهی احترام فراوانی را برای بنسودا از سوی کارکنان دادگاه بینالمللی لاهه در پی داشته است.
آمبوس به عملکرد بنسودا بسیار خوشبین است، زیرا «وی به عنوان معاون اوکامپو دادگاه لاهه را از درون میشناسد و به ضعفهای دادستان کل سابق نیز آگاه است». آمبوس تاکید میکند که بنسودا به خوبی به مشکلات دادگاه بینالمللی اشراف دارد و «بدین دلیل میتواند وظایف خود را بهتر از اوکامپو انجام دهد».
اوکامپو به دلیل تعلل در محاکمهی توماس لوبانگا، رهبر شورشیان کنگو، و چارلز تیلور، رئیسجمهور پیشین لیبریا، به شدت مورد انتقاد حقوقدانان است. به گفته آمبوس اما اوکامپو به دلایل دیگری از جمله مدیریت نادرست نیز مورد انتقاد است. وی تصریح میکند که «مدیریت وی سبب جدایی بسیار از حقوقدانان مهم از دادگاه بینالمللی لاهه شده است».
"دادگاه سفیدپوستان برای آفریقاییها"
کشورهای آفریقایی عضو دادگاه بینالمللی لاهه از انتصاب بنسودا استقبال کرده و بر این باورند که این دادگاه در آینده از سوی حقوقدانی سرپرستی میشود که این قاره را به خوبی میشناسد. در حال حاضر اغلب محاکمات دادگاه لاهه علیه سیاستمداران آفریقایی است.
در این میان میتوان به پرونده عمر البشیر، رئیسجمهور سودان، ژان پیر بمبا، معاون پیشین رئیسجمهور کنگو، و معمر قذافی، رئیسجمهور پیشین لیبی، اشاره کرد. البته پرونده قذافی پس از کشته شدن وی از حساسیت کمتری برخوردار است.
برخی از آفریقاییها هنوز با ناباوری میپرسند: «چرا در دادگاه لاهه تنها آفریقاییها متهم به جنایت هستند؟» به گفته آنان دادگاه بینالمللی لاهه «دادگاهی از سوی سفیدپوستان است که برای تصیفه حساب با آفریقاییها ایجاد شده است».
بنسودا اینگونه پیشداوریها را بشدت رد میکند. به گفته وی مبارزه برای جلوگیری از فرار متهمان موضوعی مربوط به دوران پسااستعمار نیست. «این مبارزه پشتیبانی کشورهای آفریقایی را به همراه دارد و از سوی خود آنان سازماندهی میشود.»
در حال حاضر ۳۰ کشور آفریقایی قراردادهای رم را امضا کردهاند و از جمله اعضای دادگاه کیفری لاهه به شمار میآیند. حدود یکسوم قضات دادگاه لاهه نیز از کشورهای آفریقایی هستند. این امر بیانگر مسئولیت آفریقا در قبال "اجرای عدالت" است، زیرا هیچ قارهای به اندازه آفریقا به خاطر نبود دادگاههای صالحه این همه قربانی نداده است. در دهههای گذشته بیشترین کشتهشدگان و آوارگان جنگ و خشونت از قاره آفریقا بودهاند.
انتخابات یونان برای نخستین بار اهمیتی جهانی یافته است. بازارهای
مالی با ترس و امید در انتظار نتیجه این انتخابات هستند. خروج یونان از
منطقه یورو میتواند پیامدهای سخت مالی برای اروپا و جهان به همراه داشته
باشد.
بحران مالی و سیاسی یونان به مرحله تعیین کنندهای رسیده است. احزاب سیاسی
شعارها و وعدههای انتخاباتی خود را کنار نهاده و تنها حول محور "برای
یورو یا علیه آن" صفآرایی کردهاند. بحران مالی یونان سبب شد که حزب
"سیریزا"، اتحاد چپهای مستقل، از یک گروه سیاسی در حاشیهی جامعه به
نیرویی سرنوشتساز در عرصه سیاست یونان بدل شود.
حزب محافظهکار "دمکراسینو" به رهبری آنتونیس ساماراس بطور آشکار به مردم میگوید که پیروزی گروههای چپ به منزله خروج از منطقه پولی یورو و بازگشت به عصر درخمای یونان خواهد بود.
برخی مفسران سیاسی بر این باورند که ترس یونانیان از خطرات ناشناخته و احتمال خروج این کشور از منطقهی پولی یورو میتواند سبب رویکرد دوباره مردم به محافظهکاران شود و امید به پیروزی آنان در انتخابات روز یکشنبه (۱۷ ژوئن/۲۸ خرداد) را افزایش دهد.
تزریق پول به بازارهای مالی
مهمترین بانکهای جهانی خود را برای توفان جدید مالی آماده میکنند. انتخابات سیاسی کشوری کوچک همچون یونان حال ابعادی جهانی یافته است. تغییرات سیاسی در یونان تاثیری مستقیم بر اروپا و از این طریق بر کل بازار مالی جهان دارد.
سیاستمداران میکوشند خود را برای واکنشی هماهنگ به منظور تثبیت بازارهای مالی آماده کنند. بدین دلیل تزریق پول به بازارهای مالی آغاز شده است. ماریو دراگی، رئیس بانک مرکزی اروپا، اعلام کرد که در صورت لزوم پول به بازار مالی وارد خواهد شد. وی تصریح کرد که «سیستم پولی یورو، آنجایی که نیاز باشد، آماده تزریق پول به بازار است».
وزیران دارایی کشورهای عضو منطقه یورو قرار است در روز یکشنبه، ۱۷ ژوئن، کنفرانسی تلفنی داشته باشند. به همین دلیل سفر آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، به مکزیک برای شرکت در اجلاس گروه ۲۰ نیز به روز یکشنبه موکول شده است. سخنگوی وزارت دارایی آلمان وجود گفتوگوهای فوقالعاده را گمانهزنی رسانهها خواند.
یکی از اعضای گروه ۲۰ به خبرنگاران گفت با توجه به روند حوادث این امکان وجود دارد که در روز دوشنبه، ۱۸ ژوئن، نشستی اضطراری از سوی وزیران گروه ۷ کشور صنعتی به همراه روسای بانک مرکزی این کشورها برگزار شود.
همه نگاهها متوجه آتن است
به گفته کارشناسان سیاسی انتخابات پارلمان یونان میتواند پایانی برای حضور یونان در منطقه یورو باشد. گرچه آلکسیس تسیپراس، رهبر اتحاد چپهای مستقل، گفته است که قصد خارج شدن از منطقه یورو را ندارد، اما او همچنین تصریح کرده که باید تمامی توافقات پیشین میان اتحادیه اروپا و یونان بر سر برنامهی صرفهجویانه مورد بازبینی قرار گیرند؛ موضوعی که به دشواری میتواند مورد پذیرش اتحادیه اروپا قرار گیرد.
گروههای چپ یونان توافقات حاصل شده را نتیجهی سیاست تحمیلی اتحادیه اروپا دانسته و خواهان لغو "شرایط دیکته شده" از سوی این اتحادیه هستند.
ژاپن و سوئیس آماده شدهاند که ارزش پول خود را پایین بکشند، در صورتی که سرمایهگذاران به امید امنیت مالی، نرخ ارزش فرانک و ین را بطور مصنوعی افزایش دهند.
بریتانیا نیز اعلام کرد که در صورت لزوم مبلغی معادل ۱۲۵ میلیارد یورو به بازارهای مالی سرازیر خواهد کرد. وزیر خزانهداری بریتانیا از کشورهای منطقه یورو خواست که به بحران موجود پایان دهند، زیرا در این شرایط بریتانیا باید از منافع خود محافظت کند. بریتانیا با واحد پول "پوند" خارج از منطقه یورو است.
در حالیکه بحران مالی در کشورهای یونان و اسپانیا منطقه یورو را با مشکلاتی جدی روبرو ساخته، موسسه اعتبارسنجی آمریکایی "مودیز" اعتبار مالی ۵ بانک بزرگ هلندی را در روز جمعه، ۱۵ ژوئن، کاهش داد.
امید به تغییر موضع دولت آلمان
پیروزی محافظهکاران در انتخابات یونان به معنای حل مشکلات این کشور نخواهد بود. احزاب سوسیالیست و چپ در اروپا موافق با ریاضتهای اقتصادی یکجانبه نیستند و همزمان خواهان سرمایهگذاری به منظور رشد اقتصاد و کاهش نرخ بیکاری هستند.
برخی احزاب محافظهکار در جنوب اروپا نیز امیدوارند که موضع آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، تحت تاثیر وضعیت مالی در کشورهای جنوب اروپا تغییر یابد. در این راستا فرانسوا اولاند، رئیسجمهور سوسیالیست فرانسه، و باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، متحد آنان به شمار میآیند.
کارشناسان بر این باورند که امکان مانور صدراعظم آلمان نیز محدود است. آلمان خواهان ریاضت بیشتر اقتصادی و کاهش هزینههای دولتی در کشورهای ناتوان اروپایی است. در صورتی که صدراعظم آلمان مجبور به سازش با "کشورهای مشکلآفرین" شود، این امر میتواند به وجهه سیاسی وی در آلمان به شدت لطمه زند. انتخابات یونان به هر نتیجهای که منجر شود، به معنای بازگشت آرامش به بازارهای مالی نخواهد بود.
حزب محافظهکار "دمکراسینو" به رهبری آنتونیس ساماراس بطور آشکار به مردم میگوید که پیروزی گروههای چپ به منزله خروج از منطقه پولی یورو و بازگشت به عصر درخمای یونان خواهد بود.
برخی مفسران سیاسی بر این باورند که ترس یونانیان از خطرات ناشناخته و احتمال خروج این کشور از منطقهی پولی یورو میتواند سبب رویکرد دوباره مردم به محافظهکاران شود و امید به پیروزی آنان در انتخابات روز یکشنبه (۱۷ ژوئن/۲۸ خرداد) را افزایش دهد.
تزریق پول به بازارهای مالی
مهمترین بانکهای جهانی خود را برای توفان جدید مالی آماده میکنند. انتخابات سیاسی کشوری کوچک همچون یونان حال ابعادی جهانی یافته است. تغییرات سیاسی در یونان تاثیری مستقیم بر اروپا و از این طریق بر کل بازار مالی جهان دارد.
سیاستمداران میکوشند خود را برای واکنشی هماهنگ به منظور تثبیت بازارهای مالی آماده کنند. بدین دلیل تزریق پول به بازارهای مالی آغاز شده است. ماریو دراگی، رئیس بانک مرکزی اروپا، اعلام کرد که در صورت لزوم پول به بازار مالی وارد خواهد شد. وی تصریح کرد که «سیستم پولی یورو، آنجایی که نیاز باشد، آماده تزریق پول به بازار است».
وزیران دارایی کشورهای عضو منطقه یورو قرار است در روز یکشنبه، ۱۷ ژوئن، کنفرانسی تلفنی داشته باشند. به همین دلیل سفر آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، به مکزیک برای شرکت در اجلاس گروه ۲۰ نیز به روز یکشنبه موکول شده است. سخنگوی وزارت دارایی آلمان وجود گفتوگوهای فوقالعاده را گمانهزنی رسانهها خواند.
یکی از اعضای گروه ۲۰ به خبرنگاران گفت با توجه به روند حوادث این امکان وجود دارد که در روز دوشنبه، ۱۸ ژوئن، نشستی اضطراری از سوی وزیران گروه ۷ کشور صنعتی به همراه روسای بانک مرکزی این کشورها برگزار شود.
همه نگاهها متوجه آتن است
به گفته کارشناسان سیاسی انتخابات پارلمان یونان میتواند پایانی برای حضور یونان در منطقه یورو باشد. گرچه آلکسیس تسیپراس، رهبر اتحاد چپهای مستقل، گفته است که قصد خارج شدن از منطقه یورو را ندارد، اما او همچنین تصریح کرده که باید تمامی توافقات پیشین میان اتحادیه اروپا و یونان بر سر برنامهی صرفهجویانه مورد بازبینی قرار گیرند؛ موضوعی که به دشواری میتواند مورد پذیرش اتحادیه اروپا قرار گیرد.
گروههای چپ یونان توافقات حاصل شده را نتیجهی سیاست تحمیلی اتحادیه اروپا دانسته و خواهان لغو "شرایط دیکته شده" از سوی این اتحادیه هستند.
ژاپن و سوئیس آماده شدهاند که ارزش پول خود را پایین بکشند، در صورتی که سرمایهگذاران به امید امنیت مالی، نرخ ارزش فرانک و ین را بطور مصنوعی افزایش دهند.
بریتانیا نیز اعلام کرد که در صورت لزوم مبلغی معادل ۱۲۵ میلیارد یورو به بازارهای مالی سرازیر خواهد کرد. وزیر خزانهداری بریتانیا از کشورهای منطقه یورو خواست که به بحران موجود پایان دهند، زیرا در این شرایط بریتانیا باید از منافع خود محافظت کند. بریتانیا با واحد پول "پوند" خارج از منطقه یورو است.
در حالیکه بحران مالی در کشورهای یونان و اسپانیا منطقه یورو را با مشکلاتی جدی روبرو ساخته، موسسه اعتبارسنجی آمریکایی "مودیز" اعتبار مالی ۵ بانک بزرگ هلندی را در روز جمعه، ۱۵ ژوئن، کاهش داد.
امید به تغییر موضع دولت آلمان
پیروزی محافظهکاران در انتخابات یونان به معنای حل مشکلات این کشور نخواهد بود. احزاب سوسیالیست و چپ در اروپا موافق با ریاضتهای اقتصادی یکجانبه نیستند و همزمان خواهان سرمایهگذاری به منظور رشد اقتصاد و کاهش نرخ بیکاری هستند.
برخی احزاب محافظهکار در جنوب اروپا نیز امیدوارند که موضع آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، تحت تاثیر وضعیت مالی در کشورهای جنوب اروپا تغییر یابد. در این راستا فرانسوا اولاند، رئیسجمهور سوسیالیست فرانسه، و باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، متحد آنان به شمار میآیند.
کارشناسان بر این باورند که امکان مانور صدراعظم آلمان نیز محدود است. آلمان خواهان ریاضت بیشتر اقتصادی و کاهش هزینههای دولتی در کشورهای ناتوان اروپایی است. در صورتی که صدراعظم آلمان مجبور به سازش با "کشورهای مشکلآفرین" شود، این امر میتواند به وجهه سیاسی وی در آلمان به شدت لطمه زند. انتخابات یونان به هر نتیجهای که منجر شود، به معنای بازگشت آرامش به بازارهای مالی نخواهد بود.
فرمانده نیروی انتظامی انتقاد از نحوه اجرای "طرح امنیت اخلاقی" را
سبب "سردرگمی مخاطبین" دانست. همزمان، امام جمعه قم با دفاع از "برخوردها"
گفت که پلیس "بدحجابان" را به مکانی میبرد تا لباسهای مناسبی بپوشند.
احمد جنتی دبير شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران در خطبههای نماز
جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۱، ضمن دفاع سرسختانه از برخورد با "بدحجابی" به نیروی
انتظامی تذکر داده است: «در عملكرد خود قانون را رعايت كنيد و فراتر از
قانون كار نكنيد، حتی اگر يک مامور از شما پا از قانون فراتر گذاشت خودتان
بازداشتش كنيد و اين را اعلام كنيد.»
در همین حال اسماعیل احمدیمقدم فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران روز پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۱، "انتقادات برخی کارشناسان فرهنگی و مذهبی نسبت به نحوه اجرای طرح ارتقای امنیت اخلاقی نیروی انتظامی" را موجب " سردرگمی مخاطبین طرحهای مربوطه و شائبه اینکه برای اجرای اینگونه طرحها در کشور تصمیم گیرنده اساسی وجود ندارد" دانسته بود.
فرمانده نیروی انتظامی افزوده بود: «اینکه مردم گمان کنند در اجرای طرحهای امنیت اخلاقی هر کسی به رای خودش عمل میکند موضوعی نادرست است. البته ما منکر وجود برخی نواقص در اجرای طرح امنیت اخلاقی نیستیم.»
اسماعیل احمدیمقدم گفته بود: «منتقدین به جای انتقاد غیرسازنده و بدون راهکار، طرحها و پیشنهادات خود را به صورت مکتوب به این فرماندهی انتقال دهند.»
بنابر گزارشها رضا استادی امام جمعه قم نیز درخطبههای نماز جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۱، گفته است نیروی انتظامی در برخورد با "بدحجابی" از انتقادهای بیجا نترسد. امام جمعه قم گفته است: «گاهی از کلمه برخورد سو استفاده می شود که نیروی انتظامی برخورد می کند. اینکه گفته شود برخورد میکنیم به معنای بگیر و ببند نیست بلکه نیروی انتظامی افراد بدحجاب را به مکانی منتقل می کند که لباسهای مناسبی بپوشند و با وضعیت زننده وارد جامعه نشوند.»
با این همه بررسی اظهارات مختلف درباره "حجاب" بین مسئولان جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر نشان میدهد، موضوع "برخورد با بدحجابی" به یکی از اختلافات بین محمود احمدینژاد و روحانیون سنتی تبدیل شده است.
«واقعا مشکل مردم ما الان شکل موی بچههای ماست؟»
از جمله محمود احمدینژاد در جریان تبلیغات انتخاباتی در دوره اول ریاستجمهوری در سال ۸۴ در برنامهای در تلویزیون ایران درباره "حجاب" گفته بود: «آیا واقعا مشکل مردم ما الان شکل موی بچههای ماست؟ بچه های ما دوست دارند موهایشان را هر جوری بگذارند! به من و تو چه ربطی دارد؟ من و تو باید به مسائل اساسی مملکت برسیم. دولت باید اقتصاد را سامان بدهد. به فضای کشو آرامش دهد. امنیت اجتماعی درست کند. مردم سلائق گوناگون دارند. سنتهای مختلف، اقوام مختلف، تیپهای مختلف، دولت خدمتگزار همه است. چرا مردم را کوچک میکنیم؟ یعنی مردم را آنقدر کوچک میکنیم که الان مشکل جوانان این است که مدل مویشان را چهجوری بگذارند و دولت هم نمیگذارد؟! شان دولت این است؟ شان مردم این است؟ این توهین به مردم ماست. چرا مردم را دست کم میگیریم؟ واقعا مشکل کشور ما این است که مثلا فلان دختر ما فلان لباس را پوشید؟ یعنی واقعا مشکل کشور ما این است؟» به رغم این سخنان، نیروی انتظامی که مسئولیت آن را وزارت کشور دولت احمدینژاد به عهده دارد به اجرای "قاطعانه" "طرح امنیت اخلاقی و اجتماعی" مشغول است.
«جلوگیری از اجرای کنسرت مازیار فلاحی به علت بدحجابی حضار»
در روزهای اخیر با شدت گرفتن اجرای "طرح امنیت اخلاقی" در ایران، ماموران گشت ارشاد با حضور در محل کنسرت مازیار فلاحی خواننده پاپ در برج میلاد، جلوی اجرای این کنسرت موسیقی را به علت "بدحجابی حضار" گرفتند.
خبرگزاری مهر روز دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۱ گزارش داده بود تعدادی از افرادی که با "پوشش نامناسب" به محل اجرای کنسرت آمده بودند با ونهای گشت ارشاد به کلانتری منتقل شدند.
همچنین در ادامه اجرای طرح "تشديد برخورد با بدحجابي" روز دوشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۱، به علت "بدحجابی غرفهداران" ۸۰ غرفه اولين جشنواره غذاهای سنتی ايران در نمايشگاه بينالمللی تهران پلمپ و نمایشگاه تعطیل شد.
در همین حال اسماعیل احمدیمقدم فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران روز پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۱، "انتقادات برخی کارشناسان فرهنگی و مذهبی نسبت به نحوه اجرای طرح ارتقای امنیت اخلاقی نیروی انتظامی" را موجب " سردرگمی مخاطبین طرحهای مربوطه و شائبه اینکه برای اجرای اینگونه طرحها در کشور تصمیم گیرنده اساسی وجود ندارد" دانسته بود.
فرمانده نیروی انتظامی افزوده بود: «اینکه مردم گمان کنند در اجرای طرحهای امنیت اخلاقی هر کسی به رای خودش عمل میکند موضوعی نادرست است. البته ما منکر وجود برخی نواقص در اجرای طرح امنیت اخلاقی نیستیم.»
اسماعیل احمدیمقدم گفته بود: «منتقدین به جای انتقاد غیرسازنده و بدون راهکار، طرحها و پیشنهادات خود را به صورت مکتوب به این فرماندهی انتقال دهند.»
بنابر گزارشها رضا استادی امام جمعه قم نیز درخطبههای نماز جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۱، گفته است نیروی انتظامی در برخورد با "بدحجابی" از انتقادهای بیجا نترسد. امام جمعه قم گفته است: «گاهی از کلمه برخورد سو استفاده می شود که نیروی انتظامی برخورد می کند. اینکه گفته شود برخورد میکنیم به معنای بگیر و ببند نیست بلکه نیروی انتظامی افراد بدحجاب را به مکانی منتقل می کند که لباسهای مناسبی بپوشند و با وضعیت زننده وارد جامعه نشوند.»
گشت ارشاد اجرای کنسرت مازیار فلاحی، خواننده پاپ را به علت «بدحجابی حضار» لغو و تعدادی را دستگیر کرد
"طرح امنیت اخلاقی" نام جدید "گشتهای ارشاد" است. هر سال با گرم شدن هوا و
شروع فصل تابستان سختگیریهای پلیس در مورد دختران افزایش بیشتری پیدا
میکند. اجرای طرح «امنیت اخلاقی» در سالهای اخیر حتی بین مسئولان جمهوری
اسلامی انتقادهایی بهدنبال داشته است. برخورد شدید و حرمتشکنانه با زنانی
که از نظر ماموران امنیتی «بدحجاب» به شمار میروند و دستگیری تعدادی از
آنها در برخی موارد مقامهای دولتی را نیز وادار به انتقاد کرده است.با این همه بررسی اظهارات مختلف درباره "حجاب" بین مسئولان جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر نشان میدهد، موضوع "برخورد با بدحجابی" به یکی از اختلافات بین محمود احمدینژاد و روحانیون سنتی تبدیل شده است.
«واقعا مشکل مردم ما الان شکل موی بچههای ماست؟»
از جمله محمود احمدینژاد در جریان تبلیغات انتخاباتی در دوره اول ریاستجمهوری در سال ۸۴ در برنامهای در تلویزیون ایران درباره "حجاب" گفته بود: «آیا واقعا مشکل مردم ما الان شکل موی بچههای ماست؟ بچه های ما دوست دارند موهایشان را هر جوری بگذارند! به من و تو چه ربطی دارد؟ من و تو باید به مسائل اساسی مملکت برسیم. دولت باید اقتصاد را سامان بدهد. به فضای کشو آرامش دهد. امنیت اجتماعی درست کند. مردم سلائق گوناگون دارند. سنتهای مختلف، اقوام مختلف، تیپهای مختلف، دولت خدمتگزار همه است. چرا مردم را کوچک میکنیم؟ یعنی مردم را آنقدر کوچک میکنیم که الان مشکل جوانان این است که مدل مویشان را چهجوری بگذارند و دولت هم نمیگذارد؟! شان دولت این است؟ شان مردم این است؟ این توهین به مردم ماست. چرا مردم را دست کم میگیریم؟ واقعا مشکل کشور ما این است که مثلا فلان دختر ما فلان لباس را پوشید؟ یعنی واقعا مشکل کشور ما این است؟» به رغم این سخنان، نیروی انتظامی که مسئولیت آن را وزارت کشور دولت احمدینژاد به عهده دارد به اجرای "قاطعانه" "طرح امنیت اخلاقی و اجتماعی" مشغول است.
«جلوگیری از اجرای کنسرت مازیار فلاحی به علت بدحجابی حضار»
در روزهای اخیر با شدت گرفتن اجرای "طرح امنیت اخلاقی" در ایران، ماموران گشت ارشاد با حضور در محل کنسرت مازیار فلاحی خواننده پاپ در برج میلاد، جلوی اجرای این کنسرت موسیقی را به علت "بدحجابی حضار" گرفتند.
خبرگزاری مهر روز دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۱ گزارش داده بود تعدادی از افرادی که با "پوشش نامناسب" به محل اجرای کنسرت آمده بودند با ونهای گشت ارشاد به کلانتری منتقل شدند.
همچنین در ادامه اجرای طرح "تشديد برخورد با بدحجابي" روز دوشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۱، به علت "بدحجابی غرفهداران" ۸۰ غرفه اولين جشنواره غذاهای سنتی ايران در نمايشگاه بينالمللی تهران پلمپ و نمایشگاه تعطیل شد.
احکام دادگاه عالی قانون اساسی مصر موجی از نگرانیها و اعتراضات
را برانگیختهاند. در قاهره نخستین اعتراض خیابانی به این تصمیم بدون خشونت
برگزار شد. آمریکا نیز نسبت به خدشهدار شدن روند دموکراسی در مصر هشدار
داد.
بعدازظهر پنجشنبه (۱۴ خرداد / ۲۵ ژوئن)، در حالی که احمد شفیق، از سران
رژیم حسنی مبارک برای هواداران خود سخنرانی میکرد و از دادگاه عالی قانون
اساسی مصر به دلیل "یک اقدام تاریخی" تشکر میکرد، صدها تن از مخالفان
رژیم پیشین و طرفداران دموکراسی در میدان تحریر قاهره و جلوی ساختمان
دادگاه عالی قانون اساسی مصر گردآمدند و خشم خود را نسبت به احکام این
دادگاه به نمایش گذاشتند. تظاهرات پنجشنبه به آرامی برگزار شدند، اما
کارشناسان وناظران سیاسی هشدار میدهند که اعتراضات مردم در روزهای آینده
میتوانند به خشونت بیانجامند.
دو حکم غیرمنتظره
روز پنجشنبه دادگاه عالی قانون اساسی حدود یک سوم از کرسیهای پارلمان را باطل اعلام کرد. فاروق سلطان، رئيس دادگاه قانون اساسی، در توجیه این اقدام گفت، قانون انتخابات یک سوم کرسیهای پارلمان را برای نمایندگان مستقل در نظر گرفته است. اما به گفتهی فاروق، شماری از نمایندگان به عنوان افراد مستقل وارد کارزار انتخاباتی شدهاند، ولی پس از ورود به پارلمان به احزاب پیروز در انتخابات پیوستهاند. دادگاه قانون اساسی این اقدام را غیرقانونی میداند، به همین دلیل باید برای یک سوم از کرسیها انتخابات مجدد برگزار شود.
این دادگاه همچنین نامزدی وابستگان به رژیم حسنی مبارک در انتخابات را مجاز اعلام کرد. به این ترتیب، احمد شفیق، آخرین نخستوزیر در دوران دیکتاتوری حسنی مبارک میتواند در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری که در روزهای۱۶و ۱۷ ژوئن (۲۷و ۲۸ خرداد) برگزار میشود با محمد مرسی، نامزد اخوانالمسلمین به رقابت بپردازد.
شورای نظامی مصر بلافاصله بعد از اعلام این احکام نشستی اضطراری تشکیل داد تا درباره این احکام و پیامدهای آن تصمیمگیری کند.
هشدار احزاب اسلامی
احزاب اسلامی که ۷۰ درصد نمایندگان پارلمان را تشکیل میدهند، این اقدام دادگاه عالی قانون اساسی را سیاسی میدانند و به آن معترضند.
محمد مرسی هشدار داد که چنین اقداماتی میتوانند به یک "انقلاب بزرگ" بیانجامند. او گفت، احکام دادگاه عالی قانون اساسی نشان میدهند که «بعضیها برای ملت خیالات بدی در سر میپرورانند».
به گزارش خبرگزاری فارس جمال حشمت، از نمایندگان اخوانالمسلمین و عضو کمیسیون روابط خارجی پارلمان مصر، احکام دادگاه را بخشی از سناریویی میداند که برای احیای رژیم پیشین تدارک دیده شده. به گفتهی حشمت، اقدامات عملی برای بهپیروزی رساندن احمد شفیق «به هر وسیلهی ممکن، از جمله بازداشت غیرنظامیان» در جریان است.
عبدالمنعم ابوالفتوح، نامزد اسلامگرای دور نخست انتخابات ریاست جمهوری، این احکام را "کودتای نظامی" خواند.
هشدار ایالات متحده
ایالات متحدهی آمریکا نیز نسبت به خدشهدارشدن روند دموکراسی در مصر هشدار داد. وزیر امور خارجهی این کشور از شورای نظامی مصر خواست، به وعدههایی که داده عمل کند. هیلاری کلینتون گفت، ملت مصر خواهان گذار به دموکراسی است و تلاش برای جلوگیری از این خواست جایز نیست. وزیر امور خارجهی آمریکا تاکید کرد: «انتظار ما، انتقال تمام و کمال قدرت به یک دولت منتخب مردم است».کلینتون که در جمع خبرنگاران صحبت میکرد، از موضعگیری مستقیم نسبت به دو حکم دادگاه عالی قانون اساسی مصر خودداری کرد.
دو حکم غیرمنتظره
روز پنجشنبه دادگاه عالی قانون اساسی حدود یک سوم از کرسیهای پارلمان را باطل اعلام کرد. فاروق سلطان، رئيس دادگاه قانون اساسی، در توجیه این اقدام گفت، قانون انتخابات یک سوم کرسیهای پارلمان را برای نمایندگان مستقل در نظر گرفته است. اما به گفتهی فاروق، شماری از نمایندگان به عنوان افراد مستقل وارد کارزار انتخاباتی شدهاند، ولی پس از ورود به پارلمان به احزاب پیروز در انتخابات پیوستهاند. دادگاه قانون اساسی این اقدام را غیرقانونی میداند، به همین دلیل باید برای یک سوم از کرسیها انتخابات مجدد برگزار شود.
این دادگاه همچنین نامزدی وابستگان به رژیم حسنی مبارک در انتخابات را مجاز اعلام کرد. به این ترتیب، احمد شفیق، آخرین نخستوزیر در دوران دیکتاتوری حسنی مبارک میتواند در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری که در روزهای۱۶و ۱۷ ژوئن (۲۷و ۲۸ خرداد) برگزار میشود با محمد مرسی، نامزد اخوانالمسلمین به رقابت بپردازد.
شورای نظامی مصر بلافاصله بعد از اعلام این احکام نشستی اضطراری تشکیل داد تا درباره این احکام و پیامدهای آن تصمیمگیری کند.
هشدار احزاب اسلامی
احزاب اسلامی که ۷۰ درصد نمایندگان پارلمان را تشکیل میدهند، این اقدام دادگاه عالی قانون اساسی را سیاسی میدانند و به آن معترضند.
محمد مرسی هشدار داد که چنین اقداماتی میتوانند به یک "انقلاب بزرگ" بیانجامند. او گفت، احکام دادگاه عالی قانون اساسی نشان میدهند که «بعضیها برای ملت خیالات بدی در سر میپرورانند».
به گزارش خبرگزاری فارس جمال حشمت، از نمایندگان اخوانالمسلمین و عضو کمیسیون روابط خارجی پارلمان مصر، احکام دادگاه را بخشی از سناریویی میداند که برای احیای رژیم پیشین تدارک دیده شده. به گفتهی حشمت، اقدامات عملی برای بهپیروزی رساندن احمد شفیق «به هر وسیلهی ممکن، از جمله بازداشت غیرنظامیان» در جریان است.
عبدالمنعم ابوالفتوح، نامزد اسلامگرای دور نخست انتخابات ریاست جمهوری، این احکام را "کودتای نظامی" خواند.
هشدار ایالات متحده
ایالات متحدهی آمریکا نیز نسبت به خدشهدارشدن روند دموکراسی در مصر هشدار داد. وزیر امور خارجهی این کشور از شورای نظامی مصر خواست، به وعدههایی که داده عمل کند. هیلاری کلینتون گفت، ملت مصر خواهان گذار به دموکراسی است و تلاش برای جلوگیری از این خواست جایز نیست. وزیر امور خارجهی آمریکا تاکید کرد: «انتظار ما، انتقال تمام و کمال قدرت به یک دولت منتخب مردم است».کلینتون که در جمع خبرنگاران صحبت میکرد، از موضعگیری مستقیم نسبت به دو حکم دادگاه عالی قانون اساسی مصر خودداری کرد.
۵۰ هنرمند آلمانی فراخوانی در همبستگی با شاهین نجفی را امضا کرده و
از سیاستمداران و اذهان عمومی خواستهاند این خواننده رپ ایرانی را حمایت
کنند. این فراخوان در سایت «آکادمی برای هنر» منتشر شده است.
در فراخوانی که ۵۰ هنرمند آلمانی منتشر کردهاند آمده است که شاهین نجفی
از ترس جان در مخفیگاه بسر میبرد زیرا روحانیون ایران فتوای قتل او را
صادر کردهاند.
آنها شجاعت شاهین نجفی را تحسین کردهاند و نوشتهاند که هنر دخالتگرانه او نباید مرعوب شود: «آزادی هنری بخشی از موازین جهانی حقوق بشر است و تهدید به مرگ هنرمندان، به معنای مرگ این آزادی است.»
از مبتکران این فراخوان رئيس آکادمی هنر، کلاوس اشتک است و پای آن را چهرههای معتبر هنری و ادبی از جمله گونترگراس، نویسنده سرشناس آلمان، فولکر شلندورف، کارگردان، و اودو لیندبرگ، خواننده راک مشهور آلمانی، امضا کردهاند.
شاهین نجفی مخفی، اما همچنان موضوع روز
شاهین نجفی با اجرای ترانه «نقی» چندین هفته است در مرکز توجه افکار عمومی قرار گرفته است. او اکنون تحت مراقبت پلیس آلمان در محلی نامعلوم بسر میبرد.
ترانهی "نقی" که نقدی طنزآمیز از اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران است، اوایل ماه مه منتشر شد و جنجال بسیار برپا کرد. سایتهای گوناگون فتوایی از آیتالله صافی گلپایگانی را منتشر کردند، که برای "جسارتکنندگان به امام نقی" حکم "ارتداد" صادر کرده بود و برخی از سایتهای حامی جمهوری اسلامی، از جمله "فارس نیوز" این فتوی را به شاهین نجفی مربوط دانستند.
هرچند ترانهی شاهین نجفی حدود دو هفته پس از فتوای آیتالله صافی منتشر شده بود، اما گروهی از "افسران جنگ نرم" و فعالان حزباللهی با استناد به فتوای مزبور، خواستار قتل شاهین نجفی شدند. سایتهای حکومتی «نقی» را از مصادیق روشن "ارتداد" خواندند و گروهی از روحانیون از جمله جعفر سبحانی تبریزی، لطفالله صافی تبریزی، محمدعلی علوی گرگانی، ناصر مکارم شیرازی، مسلم ملکوتی و حسین نوری همدانی حکم ارتداد او را صادر کردند.
شاهین نجفی در حال حاضر در مکانی مخفی زندگی میکند و از سوی پلیس آلمان محافظت میشود. او در آخرین مصاحبه خود تاکید کرده که علیرغم تهدیدها در آینده نیز به ساختن ترانههای انتقادی ادامه میدهد و حتی اجرای یک سلسله کنسرت را در برنامه خود گذاشته است.
آنها شجاعت شاهین نجفی را تحسین کردهاند و نوشتهاند که هنر دخالتگرانه او نباید مرعوب شود: «آزادی هنری بخشی از موازین جهانی حقوق بشر است و تهدید به مرگ هنرمندان، به معنای مرگ این آزادی است.»
از مبتکران این فراخوان رئيس آکادمی هنر، کلاوس اشتک است و پای آن را چهرههای معتبر هنری و ادبی از جمله گونترگراس، نویسنده سرشناس آلمان، فولکر شلندورف، کارگردان، و اودو لیندبرگ، خواننده راک مشهور آلمانی، امضا کردهاند.
شاهین نجفی مخفی، اما همچنان موضوع روز
شاهین نجفی با اجرای ترانه «نقی» چندین هفته است در مرکز توجه افکار عمومی قرار گرفته است. او اکنون تحت مراقبت پلیس آلمان در محلی نامعلوم بسر میبرد.
ترانهی "نقی" که نقدی طنزآمیز از اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران است، اوایل ماه مه منتشر شد و جنجال بسیار برپا کرد. سایتهای گوناگون فتوایی از آیتالله صافی گلپایگانی را منتشر کردند، که برای "جسارتکنندگان به امام نقی" حکم "ارتداد" صادر کرده بود و برخی از سایتهای حامی جمهوری اسلامی، از جمله "فارس نیوز" این فتوی را به شاهین نجفی مربوط دانستند.
هرچند ترانهی شاهین نجفی حدود دو هفته پس از فتوای آیتالله صافی منتشر شده بود، اما گروهی از "افسران جنگ نرم" و فعالان حزباللهی با استناد به فتوای مزبور، خواستار قتل شاهین نجفی شدند. سایتهای حکومتی «نقی» را از مصادیق روشن "ارتداد" خواندند و گروهی از روحانیون از جمله جعفر سبحانی تبریزی، لطفالله صافی تبریزی، محمدعلی علوی گرگانی، ناصر مکارم شیرازی، مسلم ملکوتی و حسین نوری همدانی حکم ارتداد او را صادر کردند.
شاهین نجفی در حال حاضر در مکانی مخفی زندگی میکند و از سوی پلیس آلمان محافظت میشود. او در آخرین مصاحبه خود تاکید کرده که علیرغم تهدیدها در آینده نیز به ساختن ترانههای انتقادی ادامه میدهد و حتی اجرای یک سلسله کنسرت را در برنامه خود گذاشته است.
«ترجمه نادرست سخنان لاوروف در ایران»
سخنان ضبط شده سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه نشان می دهد که ترجمه
نادرستی از گفته های او در ایران منتشر شده و این مقام دولت روسیه، ایالات
متحده را به مسلح کردن شورشیان سوریه متهم نکرده است.
به گزارش شبکه تلویزیونی «بلومبرگ»، در ترجمه روسی به فارسی سخنان آقای لاوروف که توسط خبرگزاری ها و تلویزیون ایران منتشر شده، از قول وزیر خارجه روسیه آمده است که او «ایالات متحده آمریکا را به کمک رسانی به شورشیان سوریه» متهم کرده است.
وزیر خارجه روسیه که در جریان یک کنفرانس خبری مشترک با علی اکبر صالحی وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران، سخن می گفت در پاسخ به سؤال خبرنگاری روسی درباره اتهام هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، علیه روسیه مبنی بر این که مسکو با ارسال هلیکوپترهای جنگی به سوریه به آتش درگیری ها دامن می زند، توضیح داد که «ما به سوریه یا هیچ کشور دیگری تجهیزات ویژه ای را ارسال نمی کنیم که علیه تظاهرات مسالمت آمیز مورد استفاده قرار گیرند.»
گزارش سایت «بلومبرگ» تأکید می کند که پاسخ لاوروف را بر اساس نسخ اصلی روسی سخنان ضبط شده وی که از وزارت خارجه دریافت کرده پیاده و منتشر کرده است.
سرگئی لاوروف در ادامه افزوده است «برخلاف ایالات متحده که، مثلاً، به صورت منظم چنین تجهیزات خاصی را به منطقه ارسال می کند. از جمله محموله ای جدید که به یکی از کشورهای خلیج فارس فرستاده شده است.»
ترجمه سخنان این مقام روسی در متن منتشر شده توسط خبرگزاری دولتی مهر بدین شکل بوده است: «برخلاف ایالات متحده آمریکا که به مخالفین دولت سوریه اسلحه تحویل می دهد و می توان از آنها در مبارزه با دولت سوریه یاد کرد چنین اقدامی از سوی ما صورت نمی گیرد.»
سرگئی لاوروف روز چهارشنبه و چند روز پیش از مذاکرات مسکو به ایران سفر کرد و پس از دیدار با علی اکبر صالحی، هر دو در کنفرانس خبری حاضر شدند.
گفته های آقای لاوروف در مورد سوریه و ارسال سلاح از سوی آمریکا به سرعت روی خبرگزاری ها منتشر شد ولی ساعتی بعد تکذیب و بعد حذف شد. خبرگزاری رویترز در گزارشی کوتاه نوشت: «ترجمه نادرست از گفته های آقای لاوروف منتشر شده و بر این اساس تمام این گزارش حذف می شود.»
در کنفرانس خبری وزیران خارجه ایران و روسیه، علی اکبر صالحی و سرگئی لاوروف درباره مذاکرات ایران و ۱+۵ ابراز خوشبینی کردند.
لاوروف در کنفرانس خبری خود تاکید کرد که مفاد مندرج در قطعنامههای شورای امنیت باید از سوی ایران اجرا شود و در همین حال با تحریمهای یکجانبه مخالفت کرد.
لاوروف گفت: «اگر جامعه بینالمللی موضع جدی داشته باشد که در قطعنامههای شورای امنیت انعکاس مییابد، امر مشخصی است، اما تحریمهای یکجانبه تاثیر مثبت ندارد.»
به گزارش شبکه تلویزیونی «بلومبرگ»، در ترجمه روسی به فارسی سخنان آقای لاوروف که توسط خبرگزاری ها و تلویزیون ایران منتشر شده، از قول وزیر خارجه روسیه آمده است که او «ایالات متحده آمریکا را به کمک رسانی به شورشیان سوریه» متهم کرده است.
وزیر خارجه روسیه که در جریان یک کنفرانس خبری مشترک با علی اکبر صالحی وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران، سخن می گفت در پاسخ به سؤال خبرنگاری روسی درباره اتهام هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، علیه روسیه مبنی بر این که مسکو با ارسال هلیکوپترهای جنگی به سوریه به آتش درگیری ها دامن می زند، توضیح داد که «ما به سوریه یا هیچ کشور دیگری تجهیزات ویژه ای را ارسال نمی کنیم که علیه تظاهرات مسالمت آمیز مورد استفاده قرار گیرند.»
گزارش سایت «بلومبرگ» تأکید می کند که پاسخ لاوروف را بر اساس نسخ اصلی روسی سخنان ضبط شده وی که از وزارت خارجه دریافت کرده پیاده و منتشر کرده است.
سرگئی لاوروف در ادامه افزوده است «برخلاف ایالات متحده که، مثلاً، به صورت منظم چنین تجهیزات خاصی را به منطقه ارسال می کند. از جمله محموله ای جدید که به یکی از کشورهای خلیج فارس فرستاده شده است.»
ترجمه سخنان این مقام روسی در متن منتشر شده توسط خبرگزاری دولتی مهر بدین شکل بوده است: «برخلاف ایالات متحده آمریکا که به مخالفین دولت سوریه اسلحه تحویل می دهد و می توان از آنها در مبارزه با دولت سوریه یاد کرد چنین اقدامی از سوی ما صورت نمی گیرد.»
سرگئی لاوروف روز چهارشنبه و چند روز پیش از مذاکرات مسکو به ایران سفر کرد و پس از دیدار با علی اکبر صالحی، هر دو در کنفرانس خبری حاضر شدند.
گفته های آقای لاوروف در مورد سوریه و ارسال سلاح از سوی آمریکا به سرعت روی خبرگزاری ها منتشر شد ولی ساعتی بعد تکذیب و بعد حذف شد. خبرگزاری رویترز در گزارشی کوتاه نوشت: «ترجمه نادرست از گفته های آقای لاوروف منتشر شده و بر این اساس تمام این گزارش حذف می شود.»
در کنفرانس خبری وزیران خارجه ایران و روسیه، علی اکبر صالحی و سرگئی لاوروف درباره مذاکرات ایران و ۱+۵ ابراز خوشبینی کردند.
لاوروف در کنفرانس خبری خود تاکید کرد که مفاد مندرج در قطعنامههای شورای امنیت باید از سوی ایران اجرا شود و در همین حال با تحریمهای یکجانبه مخالفت کرد.
لاوروف گفت: «اگر جامعه بینالمللی موضع جدی داشته باشد که در قطعنامههای شورای امنیت انعکاس مییابد، امر مشخصی است، اما تحریمهای یکجانبه تاثیر مثبت ندارد.»
گفتوگوی تلفنی باراک اوباما و ملک عبد الله درباره برنامه اتمی ایران
باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، روز پنجشنبه با ملک عبد الله، پادشاه
عربستان سعودی، در مورد وضعیت سوریه و برنامه هستهای ایران گفتوگوی
تلفنی داشت.
خبرگزاری رویترز ضمن انتشار این خبر تأکید کرده است که کاخ سفید جزئیات این گفتوگو را اعلام نکرده است.
خبرگزاری رویترز ضمن انتشار این خبر تأکید کرده است که کاخ سفید جزئیات این گفتوگو را اعلام نکرده است.
اوباما و ملک عبد الله در حالی در مورد ایران گفتوگو کردند که قرار
است ایران و گروه ۵+۱ روزهای ۲۹ و ۳۰ خرداد گفتوگوهای خود را در مورد
برنامه هستهای ایران در مسکو ادامه دهند.
در عین حال وزیران نفت اوپک، سازمان کشورهای صادر کننده نفت، روز پنجشنبه در وین توافق کردند سقف تولید نفت صادراتی خود را در سطح کنونی ۳۰ میلیون بشکه در روز حفظ کنند.
عربستان سعودی پیشتر اعلام کرده بود که امکان افزایش تولید نفت اوپک در اواخر سال جاری میلادی وجود دارد.
در دو ماه گذشته بهای نفت نزدیک به ۲۰ درصد کاهش یافته است.
بنا بر گزارشها این تصمیم در جهت خنثی کردن رقابت در گرفته میان ایران و عربستان سعودی و همچنین تسکین نگرانی کشورهای مصرف کننده درگیر با بحران اقتصادی، در پی تحریم نفت ایران، از سوی رهبران اوپک اتخاذ شده است.
عربستان سعودی به درخواست ایالات متحده و متحدانش تولید نفت خود را افزایش داده است و ایران این کشور را عامل اصلی سقوط بهای نفت میداند.
موضوع دیگر گفتوگوی رئیس جمهور آمریکا و پادشاه عربستان سعودی، تشدید خشونت در سوریه بود.
عربستان سعودی خواهان کمک تسلیحاتی به مخالفان بشار اسد در سوریه است و این در حالی است که ایالات متحده با مسلح کردن اوپوزیسیون سوریه بدلیل نامشخص بودن گروهها و اهداف آنها مخالفت میکند.
ایالات متحده با اینحال تجهیزات ارتباطی و دارو در اختیار اپوزیسیون سوریه قرار داده است.
در عین حال وزیران نفت اوپک، سازمان کشورهای صادر کننده نفت، روز پنجشنبه در وین توافق کردند سقف تولید نفت صادراتی خود را در سطح کنونی ۳۰ میلیون بشکه در روز حفظ کنند.
عربستان سعودی پیشتر اعلام کرده بود که امکان افزایش تولید نفت اوپک در اواخر سال جاری میلادی وجود دارد.
در دو ماه گذشته بهای نفت نزدیک به ۲۰ درصد کاهش یافته است.
بنا بر گزارشها این تصمیم در جهت خنثی کردن رقابت در گرفته میان ایران و عربستان سعودی و همچنین تسکین نگرانی کشورهای مصرف کننده درگیر با بحران اقتصادی، در پی تحریم نفت ایران، از سوی رهبران اوپک اتخاذ شده است.
عربستان سعودی به درخواست ایالات متحده و متحدانش تولید نفت خود را افزایش داده است و ایران این کشور را عامل اصلی سقوط بهای نفت میداند.
موضوع دیگر گفتوگوی رئیس جمهور آمریکا و پادشاه عربستان سعودی، تشدید خشونت در سوریه بود.
عربستان سعودی خواهان کمک تسلیحاتی به مخالفان بشار اسد در سوریه است و این در حالی است که ایالات متحده با مسلح کردن اوپوزیسیون سوریه بدلیل نامشخص بودن گروهها و اهداف آنها مخالفت میکند.
ایالات متحده با اینحال تجهیزات ارتباطی و دارو در اختیار اپوزیسیون سوریه قرار داده است.
تأکید دوباره روسیه بر حضور ایران در نشست حل بحران سوریه
روسیه روز جمعه بار دیگر خواستار برگزاری نشستی برای حل بحران سوریه با
حضور کشورهایی چون ایران و ترکیه شد. این در حالی است که آمریکا، فرانسه و
بریتانیا پیشتر تأکید کرده بودند که ایران هیچ نقشی در نشست مربوط به سوریه
نخواهد داشت.
به گزارش خبرگزاری روسی اینترفاکس، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، جمعه،۲۶ خردادماه با تأکید بر اینکه این نشست در عین «محدود» بودن «باید فراگیر و در برگیرنده کشورهای خارجی کلیدی باشد»، گفت: «ما معتقدیم که این نشست باید متشکل از پنج عضو دائم شورای امنیت، تمامی همسایگان سوریه، یعنی عراق، ترکیه، لبنان، عربستان سعودی، قطر، اتحادیه عرب و ایران باشد.»
آقای لاوروف که در مسکو سخن میگفت، با تأکید بر پایان دادن به خشونتها در سوریه از طرق صلحآمیز، افزود: «ما بر این عقیدهایم که دعوت از تمامی شرکتکنندگانی که از آنها یاد کردم، از جمله ایران، کاملا ضروری است. »
وزیر خارجه سوریه ۱۷ خردادماه نیز بر برگزاری نشستی جهانی با حضور کشورهایی نظیر ترکیه و ایران برای حل بحران سوریه تأکید کرده بود.
با اینحال آن زمان فرانسه، بریتانیا و آمریکا اعلام کردند که ایران هیچ نقشی نمیتواند در نشست سوریه داشته باشد.
غرب در ماههای گذشته بارها سپاه پاسداران ایران را متهم کرده است که در سرکوبهای سوریه دخالت میکند. این اتهام از سوی شورای ملی سوریه، از گروههای اصلی مخالف دولت بشار اسد نیز مطرح شده است.
اگرچه مقام های وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی همواره هر گونه دخالت تهران در امور سوريه را رد کردهاند و کشتار مردم سوریه را به مخالفان و نیروهای القاعده نسبت دادهاند، یکی از مسئولان نیروی قدس سپاه پاسداران اوایل خردادماه، برای نخستین بار دخالت ایران در حوادث سوریه را تأیید کرد.
علیرغم این اتهامها، کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب در امور سوریه، که پیشتر نیز از ایران خواسته بود تا بخشی از راهحل پایان دادن به بحران سوریه باشد، ۱۹ خردادماه بار دیگر این درخواست را مطرح کرد.
۱۵ ماه از آغاز ناآرامیها در سوریه میگذرد. سازمان ملل فروردینماه سال جاری شمار کشتهشدگان خشونتهای سوریه را بیش از ۹ هزار تن ارزیابی کرد. گروههای مخالف میگویند این رقم در حال حاضر به بیش از ۱۱ هزار تن رسیده است.
به گزارش خبرگزاری روسی اینترفاکس، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، جمعه،۲۶ خردادماه با تأکید بر اینکه این نشست در عین «محدود» بودن «باید فراگیر و در برگیرنده کشورهای خارجی کلیدی باشد»، گفت: «ما معتقدیم که این نشست باید متشکل از پنج عضو دائم شورای امنیت، تمامی همسایگان سوریه، یعنی عراق، ترکیه، لبنان، عربستان سعودی، قطر، اتحادیه عرب و ایران باشد.»
آقای لاوروف که در مسکو سخن میگفت، با تأکید بر پایان دادن به خشونتها در سوریه از طرق صلحآمیز، افزود: «ما بر این عقیدهایم که دعوت از تمامی شرکتکنندگانی که از آنها یاد کردم، از جمله ایران، کاملا ضروری است. »
وزیر خارجه سوریه ۱۷ خردادماه نیز بر برگزاری نشستی جهانی با حضور کشورهایی نظیر ترکیه و ایران برای حل بحران سوریه تأکید کرده بود.
با اینحال آن زمان فرانسه، بریتانیا و آمریکا اعلام کردند که ایران هیچ نقشی نمیتواند در نشست سوریه داشته باشد.
غرب در ماههای گذشته بارها سپاه پاسداران ایران را متهم کرده است که در سرکوبهای سوریه دخالت میکند. این اتهام از سوی شورای ملی سوریه، از گروههای اصلی مخالف دولت بشار اسد نیز مطرح شده است.
اگرچه مقام های وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی همواره هر گونه دخالت تهران در امور سوريه را رد کردهاند و کشتار مردم سوریه را به مخالفان و نیروهای القاعده نسبت دادهاند، یکی از مسئولان نیروی قدس سپاه پاسداران اوایل خردادماه، برای نخستین بار دخالت ایران در حوادث سوریه را تأیید کرد.
علیرغم این اتهامها، کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب در امور سوریه، که پیشتر نیز از ایران خواسته بود تا بخشی از راهحل پایان دادن به بحران سوریه باشد، ۱۹ خردادماه بار دیگر این درخواست را مطرح کرد.
۱۵ ماه از آغاز ناآرامیها در سوریه میگذرد. سازمان ملل فروردینماه سال جاری شمار کشتهشدگان خشونتهای سوریه را بیش از ۹ هزار تن ارزیابی کرد. گروههای مخالف میگویند این رقم در حال حاضر به بیش از ۱۱ هزار تن رسیده است.
ونزوئلا: با همکاری ایران هواپیمای بدون سرنشین تولید میکنیم
هوگو چاوز، رئیس جمهوری ونزوئلا، می گوید کشورش در قالب همکاریهای
نظامی، با کمک جمهوری اسلامی و دیگر هم پیمانان ونزوئلا، «پهپاد» یا
هواپیمای بدون سرنشین تولید میکند.
به گزارش خبرگزاری «رویترز»، هوگو چاوز ۲۴ خردادماه در گفتوگو با رسانههای اسپانیایی زبان با اشاره به طرح تحقیق درباره تولید پهپاد در ونزوئلا، گفت: «البته که ما مشغول این کار هستیم، و [پیگیری آن را] حق خود میدانیم. ما کشور آزاد و مستقلی هستیم.»
رئیس جمهوری ونزوئلا در ادامه افزود: «ما این کار را با کمک کشورهایی از جمله چین، روسیه، ایران و دیگر کشورهای هم پیمان انجام میدهیم.»
یک افسر ارتش ونزوئلا که به همراه هوگو چاوز در گفتوگوی مطبوعاتی حضور داشت، با اشاره به پروژههای در دست انجام ونزوئلا از جمله تولید پهپاد، و کارخانه اسلحه و مهمات سازی در کشورش اعلام کرد: «این ادوات همه در این کشور و با نظارت مهندسان نظامی خودمان که در کشور خواهر، جمهوری ایران آموزش دیدهاند ساخته شدهاند.»
رویترز خاطر نشان کرده است که انتظار میرود سخنان اخیر رئیس جمهوری ونزوئلا باعث دامن زدن به نگرانیهای ایالات متحده در قبال نقش دولت سوسیالیستی چاوز در منطقه شود.
روزنامه اسپانیایی «ای بی سی» این هفته به نقل از منابع آگاه گزارش داده بود که دادستانهای آمریکایی در نیویورک در حال تفحص درباره ساخت پهپاد توسط ونزوئلا و همچنین خرید پهپاد توسط این کشور از ایران هستند.
در ماه مارس سال جاری میلادی، وبلاگ خبری نظامی «داتمیل» (DOTMIL) از قول ژنرال داگلاس فریزر، ریاست فرماندهی منطقه جنوبی ارتش ایالات متحده آمریکا نوشته بود ایران در نظر دارد در خاک ونزوئلا پهپادهایی با ظرفیت محدود را برای ارتش ونزوئلا تولید کند.
این فرمانده ارشد ارتش آمریکا پهپادهای فوق را در کلاس مشابه پهپادهای آمریکایی موسوم به «اسکن گیت» توصیف و تأکید کرده است که احتمالاً این پهپادها برای مقاصد «دفاع داخلی» تولید و آماده شدهاند.
ایران در ماه دسامبر اعلام کرد که یک پهپاد آمریکایی را که حریم هوایی این کشور را نقض کرده بود را توقیف کرده است و چندی پس از آن اعلام کردند که متخصصان ایرانی توانسته اند فن آوری ویژه پهپاد آمریکایی را کشف و رمزگشایی کنند.
به گزارش خبرگزاری «رویترز»، هوگو چاوز ۲۴ خردادماه در گفتوگو با رسانههای اسپانیایی زبان با اشاره به طرح تحقیق درباره تولید پهپاد در ونزوئلا، گفت: «البته که ما مشغول این کار هستیم، و [پیگیری آن را] حق خود میدانیم. ما کشور آزاد و مستقلی هستیم.»
رئیس جمهوری ونزوئلا در ادامه افزود: «ما این کار را با کمک کشورهایی از جمله چین، روسیه، ایران و دیگر کشورهای هم پیمان انجام میدهیم.»
یک افسر ارتش ونزوئلا که به همراه هوگو چاوز در گفتوگوی مطبوعاتی حضور داشت، با اشاره به پروژههای در دست انجام ونزوئلا از جمله تولید پهپاد، و کارخانه اسلحه و مهمات سازی در کشورش اعلام کرد: «این ادوات همه در این کشور و با نظارت مهندسان نظامی خودمان که در کشور خواهر، جمهوری ایران آموزش دیدهاند ساخته شدهاند.»
رویترز خاطر نشان کرده است که انتظار میرود سخنان اخیر رئیس جمهوری ونزوئلا باعث دامن زدن به نگرانیهای ایالات متحده در قبال نقش دولت سوسیالیستی چاوز در منطقه شود.
روزنامه اسپانیایی «ای بی سی» این هفته به نقل از منابع آگاه گزارش داده بود که دادستانهای آمریکایی در نیویورک در حال تفحص درباره ساخت پهپاد توسط ونزوئلا و همچنین خرید پهپاد توسط این کشور از ایران هستند.
در ماه مارس سال جاری میلادی، وبلاگ خبری نظامی «داتمیل» (DOTMIL) از قول ژنرال داگلاس فریزر، ریاست فرماندهی منطقه جنوبی ارتش ایالات متحده آمریکا نوشته بود ایران در نظر دارد در خاک ونزوئلا پهپادهایی با ظرفیت محدود را برای ارتش ونزوئلا تولید کند.
این فرمانده ارشد ارتش آمریکا پهپادهای فوق را در کلاس مشابه پهپادهای آمریکایی موسوم به «اسکن گیت» توصیف و تأکید کرده است که احتمالاً این پهپادها برای مقاصد «دفاع داخلی» تولید و آماده شدهاند.
ایران در ماه دسامبر اعلام کرد که یک پهپاد آمریکایی را که حریم هوایی این کشور را نقض کرده بود را توقیف کرده است و چندی پس از آن اعلام کردند که متخصصان ایرانی توانسته اند فن آوری ویژه پهپاد آمریکایی را کشف و رمزگشایی کنند.
مجلس: وزارت خارجه پیگیر مسئله اعدام چند ایرانی در عربستان باشد
پس از آنکه وزارت خارجه ایران با گذشت دو ماه از انتشار خبر اعدام چند
تبعه ایرانی در عربستان مراتب اعتراض خود را به این مسئله ابراز کرد، مجلس
خواستار واکنش شدید وزارت خارجه شد و یک مرجع تقلید نیز از عملکرد این
وزارتخانه در این خصوص انتقاد کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس، علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، جمعه ۲۶ خردادماه، در خصوص اعدام اتباع ایرانی در عربستان گفت: «این اقدام از نظر ایران محکوم است و معتقدم وزارت امور خارجه باید فورا از طریق مجاری بینالمللی این موضوع را پیگیری کند.»
وی همچنین خاطر نشان کرد که مجلس شورای اسلامی و کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز این اعدامها را پیگیری خواهد کرد.
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ايران روز دوشنبه تایید کرد که چند تبعه ایرانی در عربستان اعدام شده اند و با احضار کاردار عربستان در تهران به این اقدام شديدا اعتراض کرد.
این در حالی است که اخبار مربوط به اعدام تعدادی از اتباع ايرانی که برخی از رسانههای ايران شمار آنها را «هشت نفر» اعلام کردهاند از فروردين ماه گذشته بارها مطرح شده بود ولی وزارت امور خارجه ايران هر بار اين خبر را تکذيب میکرد.
علاءالدین بروجردی روز جمعه گفت: «حتی اگر قرار بود محاکمهای در خصوص اتباع کشورمان در عربستان صورت میگرفت، باید سفارت جمهوری اسلامی ایران در عربستان مطلع میبود تا بتواند وکیل بگیرد و از حقوق اتباع خودش دفاع کند.»
محمد کوثری، عضو کمیسیون امنیت ملی نیز، ۲۶ خردادماه با بیان اینکه اقدام ضد انسانی صورت گرفته از سوی مقامهای عربستان نشانگر کینه و بغض است، گفت: «اعدام تعدادی از اتباع کشورمان در عربستان سعودی جنایتی است که مجلس نیز در کنار دستگاه سیاست خارجی حقوق این افراد را پیگیری خواهد کرد.»
آقای کوثری با اظهار اینکه «مقامهای دولت عربستان باید حداقل امکانات، از جمله وکیل را در اختیار زندانیان ایرانی» قرار میدادند، افزود: «دستگاه دیپلماسی کشور همانطور که کاردار عربستان را برای اعلام اعتراض فراخواند باید از مقامات سعودی توضیح خواسته و علیه آنها اعلام جرم کند.»
احمد بخشایش، نماینده اردستان در مجلس نیز در این روز اظهار کرد: «مسئولین باید پیگیر این ماجرای ضد انسانی باشند... انتظار میرود تا مقامات ما از مجاری قانونی پیگیر این موضوع باشند.»
در عین حال آیتالله صافی گلپایگانی، از مراجع تقلید در قم نیز ۲۵ خردادماه با ابراز تأسف از اعدام تعدادی از اتباع ایرانی در عربستان، از دستگاه دیپلماسی ایران انتقاد کرد و گفت: «وزارت امور خارجه ما باید برای مردم این مسئله را روشن کند. اگر چنین مسئلهای صحت دارد، مسئولین دیپلماسی کشور مقصر هستند و باید پاسخگوی ملت ایران باشند.»
سايت «خبرآنلاين» فروردین ماه و با انتشار خبر اعدام اتباع ایرانی در عربستان، نوشته بود: «اين هشت ايرانی که از هموطنان شهرهای جنوبی کشورمان بوده اند، حدود شش سال پيش در يک لنج ماهيگيری در آب های بين المللی در نزديکی مرز آبی عربستان سعودی بازداشت شده بودند.»
اين افراد متهم شدهاند که با استفاده از لنجهای خود چندين تن «هروئين و حشيش» را به عربستان قاچاق کردهاند.
در روزهای گذشته ضمن احضار کاردار عربستان از سوی ایران و در اعتراض به این اعدامها، معاون عربی و آفریقایی وزارت خارجه نیز در اعتراض، سفر خود به عربستان را لغو کرد.
همچنین به گزارش خبرگزاری مهر، قرار است یک هیئت حقوق و کنسولی از سوی وزارت امور خارجه برای پیگیری وضعیت ایرانیان زندانی در عربستان که به گفته این خبرگزاری «برخی از آنان بدون رعایت حقوق کنسولی و دسترسی به مترجه و وکیل اعدام شدهاند»، عازم ریاض شود.
به گزارش خبرگزاری فارس، علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، جمعه ۲۶ خردادماه، در خصوص اعدام اتباع ایرانی در عربستان گفت: «این اقدام از نظر ایران محکوم است و معتقدم وزارت امور خارجه باید فورا از طریق مجاری بینالمللی این موضوع را پیگیری کند.»
وی همچنین خاطر نشان کرد که مجلس شورای اسلامی و کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز این اعدامها را پیگیری خواهد کرد.
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ايران روز دوشنبه تایید کرد که چند تبعه ایرانی در عربستان اعدام شده اند و با احضار کاردار عربستان در تهران به این اقدام شديدا اعتراض کرد.
این در حالی است که اخبار مربوط به اعدام تعدادی از اتباع ايرانی که برخی از رسانههای ايران شمار آنها را «هشت نفر» اعلام کردهاند از فروردين ماه گذشته بارها مطرح شده بود ولی وزارت امور خارجه ايران هر بار اين خبر را تکذيب میکرد.
علاءالدین بروجردی روز جمعه گفت: «حتی اگر قرار بود محاکمهای در خصوص اتباع کشورمان در عربستان صورت میگرفت، باید سفارت جمهوری اسلامی ایران در عربستان مطلع میبود تا بتواند وکیل بگیرد و از حقوق اتباع خودش دفاع کند.»
محمد کوثری، عضو کمیسیون امنیت ملی نیز، ۲۶ خردادماه با بیان اینکه اقدام ضد انسانی صورت گرفته از سوی مقامهای عربستان نشانگر کینه و بغض است، گفت: «اعدام تعدادی از اتباع کشورمان در عربستان سعودی جنایتی است که مجلس نیز در کنار دستگاه سیاست خارجی حقوق این افراد را پیگیری خواهد کرد.»
آقای کوثری با اظهار اینکه «مقامهای دولت عربستان باید حداقل امکانات، از جمله وکیل را در اختیار زندانیان ایرانی» قرار میدادند، افزود: «دستگاه دیپلماسی کشور همانطور که کاردار عربستان را برای اعلام اعتراض فراخواند باید از مقامات سعودی توضیح خواسته و علیه آنها اعلام جرم کند.»
احمد بخشایش، نماینده اردستان در مجلس نیز در این روز اظهار کرد: «مسئولین باید پیگیر این ماجرای ضد انسانی باشند... انتظار میرود تا مقامات ما از مجاری قانونی پیگیر این موضوع باشند.»
در عین حال آیتالله صافی گلپایگانی، از مراجع تقلید در قم نیز ۲۵ خردادماه با ابراز تأسف از اعدام تعدادی از اتباع ایرانی در عربستان، از دستگاه دیپلماسی ایران انتقاد کرد و گفت: «وزارت امور خارجه ما باید برای مردم این مسئله را روشن کند. اگر چنین مسئلهای صحت دارد، مسئولین دیپلماسی کشور مقصر هستند و باید پاسخگوی ملت ایران باشند.»
سايت «خبرآنلاين» فروردین ماه و با انتشار خبر اعدام اتباع ایرانی در عربستان، نوشته بود: «اين هشت ايرانی که از هموطنان شهرهای جنوبی کشورمان بوده اند، حدود شش سال پيش در يک لنج ماهيگيری در آب های بين المللی در نزديکی مرز آبی عربستان سعودی بازداشت شده بودند.»
اين افراد متهم شدهاند که با استفاده از لنجهای خود چندين تن «هروئين و حشيش» را به عربستان قاچاق کردهاند.
در روزهای گذشته ضمن احضار کاردار عربستان از سوی ایران و در اعتراض به این اعدامها، معاون عربی و آفریقایی وزارت خارجه نیز در اعتراض، سفر خود به عربستان را لغو کرد.
همچنین به گزارش خبرگزاری مهر، قرار است یک هیئت حقوق و کنسولی از سوی وزارت امور خارجه برای پیگیری وضعیت ایرانیان زندانی در عربستان که به گفته این خبرگزاری «برخی از آنان بدون رعایت حقوق کنسولی و دسترسی به مترجه و وکیل اعدام شدهاند»، عازم ریاض شود.
اضطراب در دنیای مدرن؛ «از آنچه باید بترسیم»
در طول سه دهه گذشته آمار ابتلا به اختلال اضطراب، ۲۰ برابر شده است و
متخصصان میگویند دلیل اصلی این شتاب، عدم درک صحیح علم روانپزشکی از طبیعت
انسان و ریشه اضطرابهای انسان است.
مجله آنلاین «سالُن» در این خصوص، در مطلبی به معرفی کتاب «از آنچه باید بترسیم»، نوشته دکتر «آلن هوروویتز» و «جروم وِیکفیلد»، پرداخته است، کتابی که درباره یکی از چالشهای فرساینده پیش روی انسان مدرن، یعنی همان اضطراب، نگاشته شده است.
در این کتاب چاپ دانشگاه آکسفورد، آمده است که ترسها، نگرانیها و دلهرهها، همه و همه ابعاد دردناک و همه گیر وجود آدمی هستند و همهما در زندگی خود با این نوع مشکلات مواجه هستیم.
پژوهش های انجام شده بر روی جمعیت ایالات متحده آمریکا نشان میدهد که رایجترین نوع مشکلات روانی انواع ترسها و اضطرابها هستند، از ترس از صحبت کردن در مقابل جمع و ملاقات با آدم های جدید گرفته تا ترس از ارتفاع، مار و جوندگان و بسیاری چیزهای دیگر که باعث انگیزش احساس اضطراب شدید در فرد میشوند.
آمار و ارقام نشان میدهد که این قبیل ترسها با گذر زمان در میان انسانها افزایش یافتهاند. برای مثال در سال ۱۹۸۰ انجمن روانپزشکی آمریکا، آمار مبتلایان به «اختلال اضطراب» را بین دو تا چهار درصد ذکر کرده بود، در حالی که در آمار جدیدتر که اندکی بعد جمع آوری شد، این رقم به ۱۵ درصد افزایش یافت.
تنها دو دهه بعد، پژوهشی مشابه حاکی از نتیجهای تکان دهنده بود که نشان میداد که از هر پنج نفر، یکی نفر از اختلال اضطراب رنج برده است و بیش از ۲۸.۸ درصد جمعیت دست کم یک بار در زندگی خود با چنین مشکلی مواجه بودهاند.
جدیدترین تحقیق از این نوع که به تازگی در نیوزیلند صورت گرفته حاکی از آن است که ۲۲.۸ درصد جوانان از اختلال اضطراب رنج میبرند و حدود نیمی از جمعیت (۴۹.۵درصد) حداقل یک بار اختلال اضطراب را در سالهای بین سنین ۱۸ و ۳۲ سال تجربه کردهاند. این کتاب تأکید کرده است که اگر این پژوهش در بازه زمانی گستردهتری انجام میشد، آمار یاد شده از این نی زفراتر میرفت.
اما چگونه شیوع انواع اختلال اضطراب تنها ظرف ۳۰ سال۲۰ برابر شده است؟
فیلسوفان مدتهاست بر این باورند که بخش اعظم اضطرابی که بشر در زندگی تجربه میکند ناشی از تعمق در معمای زندگی و عدم اطمینان آدمی نسبت به حقیقت پیرامون خویش است؛ مرگ و معنای وجود، همچنان جنبه رازآمیز خود را برای بشر حفظ کرده است و مایه اضطراب خاطرش میشوند.
با اینحال برای بسیاری، موقعیتهای روزمره و پیش پا افتاده، مانند حرکت سریع یک خودرو از برابر فرد در خیابان نیز، مایه نگرانی و بروز اضطراب میشوند.
در دنیای امروز دیر رسیدن به یک جلسه، جا ماندن از پرواز هواپیما، پارک کردن اتوموبیل در محل پارک ممنوع، سر رسیدن ماشین پلیس یا صحبت کردن در برابر جمع، همه و همه، باعث ایجاد دلشورههای جانفرسا میشوند. این قبیل نگرانیها در ساختار زندگی مدرن آدمی نهادینه شدهاند و چه بسا هر ساعت، از دل تعاملات روزانه بیرون میآیند.
با این وجود باید این حقیقت را نیز مد نظر داشت که اضطرابها یکسره ناشی از ترس از عملی، رویدادی یا شیئی خاص نمیشوند و امروزه بسیاری از بروز حملههای عصبی بی دلیل شکایت میکنند.
در این موارد شخص بدون اینکه از چیزی وحشتزده شده باشد، دچار عوارضی مانند تپش قلب شدید میشود، به نحوی که فکر می کند هر آن سکته خواهد کرد.
نوع سومی از اضطراب نیز وجود دارد که با مثالهای مطرح شده در بالا تفاوت زیادی دارد. این نوع اختلال ارتباط چندانی به محل زندگی شخص و عوامل تهدید آمیز محیطی ندارد، بلکه به عنوان بخشی از میراث بیولوژیکی از پیشینیان به وی به ارث رسیده است.
این قبیل دلهرهها در دوران ماقبل تاریخ نقشی کلیدی در حفظ جان پدران و مادران ما ایفا کردهاند، اما در عصر حاضر، به رغم ماندگاریشان موضوعیت خود را از دست دادهاند.
انسانهای اولیه نگرانیهای بسیاری داشتند. در دوران کهن و مراحل اولیه پیدایش بشر بر روی کره زمین، آدمی در سیر روند تکاملی خود دشواریهای بسیاری را تجربه کرده است: جنگ با حیوانات وحشی، حفاظت از خود در برابر آب و هوای نامساعد و بلایای طبیعی، ناتوانیاش در برابر بیماریهای مختلف تنها چند نمونه از دلایل بروز ترس در میان اجداد ما هستند.
در غیبت حکومتی که مسئولیت دفاع از شهروندان را برعهده گیرد، جوامع اولیه انسانی استراتژیهایی را برای مواجهه با حمله جانوران درنده و قبیلههای متخاصم طرح ریزی کرده بودند، اما بیش از این استراتژیها، این «حفظ هوشیاری»، «توجه»، «آمادگی» و «توانایی فرار آنی» و جان به در بردن از مهلکه بود که تأثیر مثبت شگرفی را بر روی روند تکامل بشر و ادامه حیات او گذاشت.
با تغییر محیط زندگی انسان و بهبود قابل ملاحظه شرایط معیشت وی، بسیاری از این ترسها و هماهنگی بدن آدمی برای دفع خطرات محیطی، از ابزاری سودمند به عاملی مخرب در زندگی انسان مدرن تبدیل شدند: اختلالات اضطراب و ترسهای شدید و بیمورد (فوبیا) از ارتفاع، مکانهای بسته و تنگ و ترس از مار، همه با قدمتی بسیار دیرینه به ما منتقل شدهاند.
ترسها و اضطرابهای کهن بشری که از قرنهای گذشته تا دوران معاصر با انسان همراه بوده، مشکلی مضاعف برای زندگی نوین آدمی ایجاد کردهاند.
بر این اساس، ترس از مسافرتهای هوایی و اضطراب ناشی از آن اگرچه به ظاهر پدیدهای برآمده از شیوه زندگی نوین بشر است، در واقع ترکیبی از چندین ترس بیولوژیک قدیمی را در خود دارد: ترس از ارتفاع های بلند که پرت شدن از آن ارتفاع مرگ را به همراه دارد و ترس از ورود به مکانهای تنگ و سربسته که فرار از آنجا غیرممکن است.
در گذشتههای دور، که دچار شدن به چنین شرایطی، خطرات زیادی را برای اجدادمان به همراه داشت، احساس ترس و اضطراب، نه تنها مزاحم محسوب نمی شد بلکه متضمن بقای آنها نیز بود، اما امروزه، مخلوطی از دلشورههای اجدادمان که از تخته سنگی در ارتفاع دوری میکرد و مراقب بود تا درون حفره یا غار حبس نشود، به ترس انسان مدرن از پرواز با هواپیما تغییر شکل یافته است.
باید توجه داشت آن دسته از افرادی که در دوران گذشته به پیروی از حس اضطراب و ترس، از چنین موقعیتهایی دوری گزیده و از بروز فاجعه احتمالی پیشگیری کردهاند، ژنهایی را به نسلهای بعدی منتقل کردهاند و همین امر موجب شده است که ترس از ارتفاع، مکانهای بسته و احساس خارج بودن اوضاع از کنترل، به عنوان میراثی ژنتیک، در نوادگان مدرن آنها تشدید شود.
نکته دیگری که باید در تلقی انسان مدرن از اختلال اضطراب مدنظر قرار گیرد نقش مؤلفههای فرهنگی در ایجاد یا درمان اضطراب افراد جامعه است: اگر جادوگری در یک جامعه آفریقایی توانایی ایجاد ترس و اضطراب عمیق را دارد، در دنیای غرب آلرژیهای غذایی، که در گذشته به ندرت مایه دغدغه پیشینیان بودند، به یکی از منابع اصلی بروز نگرانی در میان شهروندان آمریکایی بدل شدهاند.
و در پایان اینکه، در روزگار نوین، بشر باید به جای تلاش برای اجتناب از رویارویی با ترسهای نهادینه شده در ساختار ژنتیک خود، به دنبال چیره شدن بر اختلالهایی باشند که به طور ذاتی ناشی از مسائلی است که در دنیای امروز جایی ندارند.
مجله آنلاین «سالُن» در این خصوص، در مطلبی به معرفی کتاب «از آنچه باید بترسیم»، نوشته دکتر «آلن هوروویتز» و «جروم وِیکفیلد»، پرداخته است، کتابی که درباره یکی از چالشهای فرساینده پیش روی انسان مدرن، یعنی همان اضطراب، نگاشته شده است.
در این کتاب چاپ دانشگاه آکسفورد، آمده است که ترسها، نگرانیها و دلهرهها، همه و همه ابعاد دردناک و همه گیر وجود آدمی هستند و همهما در زندگی خود با این نوع مشکلات مواجه هستیم.
پژوهش های انجام شده بر روی جمعیت ایالات متحده آمریکا نشان میدهد که رایجترین نوع مشکلات روانی انواع ترسها و اضطرابها هستند، از ترس از صحبت کردن در مقابل جمع و ملاقات با آدم های جدید گرفته تا ترس از ارتفاع، مار و جوندگان و بسیاری چیزهای دیگر که باعث انگیزش احساس اضطراب شدید در فرد میشوند.
آمار و ارقام نشان میدهد که این قبیل ترسها با گذر زمان در میان انسانها افزایش یافتهاند. برای مثال در سال ۱۹۸۰ انجمن روانپزشکی آمریکا، آمار مبتلایان به «اختلال اضطراب» را بین دو تا چهار درصد ذکر کرده بود، در حالی که در آمار جدیدتر که اندکی بعد جمع آوری شد، این رقم به ۱۵ درصد افزایش یافت.
تنها دو دهه بعد، پژوهشی مشابه حاکی از نتیجهای تکان دهنده بود که نشان میداد که از هر پنج نفر، یکی نفر از اختلال اضطراب رنج برده است و بیش از ۲۸.۸ درصد جمعیت دست کم یک بار در زندگی خود با چنین مشکلی مواجه بودهاند.
جدیدترین تحقیق از این نوع که به تازگی در نیوزیلند صورت گرفته حاکی از آن است که ۲۲.۸ درصد جوانان از اختلال اضطراب رنج میبرند و حدود نیمی از جمعیت (۴۹.۵درصد) حداقل یک بار اختلال اضطراب را در سالهای بین سنین ۱۸ و ۳۲ سال تجربه کردهاند. این کتاب تأکید کرده است که اگر این پژوهش در بازه زمانی گستردهتری انجام میشد، آمار یاد شده از این نی زفراتر میرفت.
اما چگونه شیوع انواع اختلال اضطراب تنها ظرف ۳۰ سال۲۰ برابر شده است؟
فیلسوفان مدتهاست بر این باورند که بخش اعظم اضطرابی که بشر در زندگی تجربه میکند ناشی از تعمق در معمای زندگی و عدم اطمینان آدمی نسبت به حقیقت پیرامون خویش است؛ مرگ و معنای وجود، همچنان جنبه رازآمیز خود را برای بشر حفظ کرده است و مایه اضطراب خاطرش میشوند.
با اینحال برای بسیاری، موقعیتهای روزمره و پیش پا افتاده، مانند حرکت سریع یک خودرو از برابر فرد در خیابان نیز، مایه نگرانی و بروز اضطراب میشوند.
در دنیای امروز دیر رسیدن به یک جلسه، جا ماندن از پرواز هواپیما، پارک کردن اتوموبیل در محل پارک ممنوع، سر رسیدن ماشین پلیس یا صحبت کردن در برابر جمع، همه و همه، باعث ایجاد دلشورههای جانفرسا میشوند. این قبیل نگرانیها در ساختار زندگی مدرن آدمی نهادینه شدهاند و چه بسا هر ساعت، از دل تعاملات روزانه بیرون میآیند.
با این وجود باید این حقیقت را نیز مد نظر داشت که اضطرابها یکسره ناشی از ترس از عملی، رویدادی یا شیئی خاص نمیشوند و امروزه بسیاری از بروز حملههای عصبی بی دلیل شکایت میکنند.
در این موارد شخص بدون اینکه از چیزی وحشتزده شده باشد، دچار عوارضی مانند تپش قلب شدید میشود، به نحوی که فکر می کند هر آن سکته خواهد کرد.
نوع سومی از اضطراب نیز وجود دارد که با مثالهای مطرح شده در بالا تفاوت زیادی دارد. این نوع اختلال ارتباط چندانی به محل زندگی شخص و عوامل تهدید آمیز محیطی ندارد، بلکه به عنوان بخشی از میراث بیولوژیکی از پیشینیان به وی به ارث رسیده است.
این قبیل دلهرهها در دوران ماقبل تاریخ نقشی کلیدی در حفظ جان پدران و مادران ما ایفا کردهاند، اما در عصر حاضر، به رغم ماندگاریشان موضوعیت خود را از دست دادهاند.
انسانهای اولیه نگرانیهای بسیاری داشتند. در دوران کهن و مراحل اولیه پیدایش بشر بر روی کره زمین، آدمی در سیر روند تکاملی خود دشواریهای بسیاری را تجربه کرده است: جنگ با حیوانات وحشی، حفاظت از خود در برابر آب و هوای نامساعد و بلایای طبیعی، ناتوانیاش در برابر بیماریهای مختلف تنها چند نمونه از دلایل بروز ترس در میان اجداد ما هستند.
در غیبت حکومتی که مسئولیت دفاع از شهروندان را برعهده گیرد، جوامع اولیه انسانی استراتژیهایی را برای مواجهه با حمله جانوران درنده و قبیلههای متخاصم طرح ریزی کرده بودند، اما بیش از این استراتژیها، این «حفظ هوشیاری»، «توجه»، «آمادگی» و «توانایی فرار آنی» و جان به در بردن از مهلکه بود که تأثیر مثبت شگرفی را بر روی روند تکامل بشر و ادامه حیات او گذاشت.
با تغییر محیط زندگی انسان و بهبود قابل ملاحظه شرایط معیشت وی، بسیاری از این ترسها و هماهنگی بدن آدمی برای دفع خطرات محیطی، از ابزاری سودمند به عاملی مخرب در زندگی انسان مدرن تبدیل شدند: اختلالات اضطراب و ترسهای شدید و بیمورد (فوبیا) از ارتفاع، مکانهای بسته و تنگ و ترس از مار، همه با قدمتی بسیار دیرینه به ما منتقل شدهاند.
ترسها و اضطرابهای کهن بشری که از قرنهای گذشته تا دوران معاصر با انسان همراه بوده، مشکلی مضاعف برای زندگی نوین آدمی ایجاد کردهاند.
بر این اساس، ترس از مسافرتهای هوایی و اضطراب ناشی از آن اگرچه به ظاهر پدیدهای برآمده از شیوه زندگی نوین بشر است، در واقع ترکیبی از چندین ترس بیولوژیک قدیمی را در خود دارد: ترس از ارتفاع های بلند که پرت شدن از آن ارتفاع مرگ را به همراه دارد و ترس از ورود به مکانهای تنگ و سربسته که فرار از آنجا غیرممکن است.
در گذشتههای دور، که دچار شدن به چنین شرایطی، خطرات زیادی را برای اجدادمان به همراه داشت، احساس ترس و اضطراب، نه تنها مزاحم محسوب نمی شد بلکه متضمن بقای آنها نیز بود، اما امروزه، مخلوطی از دلشورههای اجدادمان که از تخته سنگی در ارتفاع دوری میکرد و مراقب بود تا درون حفره یا غار حبس نشود، به ترس انسان مدرن از پرواز با هواپیما تغییر شکل یافته است.
باید توجه داشت آن دسته از افرادی که در دوران گذشته به پیروی از حس اضطراب و ترس، از چنین موقعیتهایی دوری گزیده و از بروز فاجعه احتمالی پیشگیری کردهاند، ژنهایی را به نسلهای بعدی منتقل کردهاند و همین امر موجب شده است که ترس از ارتفاع، مکانهای بسته و احساس خارج بودن اوضاع از کنترل، به عنوان میراثی ژنتیک، در نوادگان مدرن آنها تشدید شود.
نکته دیگری که باید در تلقی انسان مدرن از اختلال اضطراب مدنظر قرار گیرد نقش مؤلفههای فرهنگی در ایجاد یا درمان اضطراب افراد جامعه است: اگر جادوگری در یک جامعه آفریقایی توانایی ایجاد ترس و اضطراب عمیق را دارد، در دنیای غرب آلرژیهای غذایی، که در گذشته به ندرت مایه دغدغه پیشینیان بودند، به یکی از منابع اصلی بروز نگرانی در میان شهروندان آمریکایی بدل شدهاند.
و در پایان اینکه، در روزگار نوین، بشر باید به جای تلاش برای اجتناب از رویارویی با ترسهای نهادینه شده در ساختار ژنتیک خود، به دنبال چیره شدن بر اختلالهایی باشند که به طور ذاتی ناشی از مسائلی است که در دنیای امروز جایی ندارند.
مفهوم «مسير مشخص»: نجات نفت يا انتخاب بمب ؟
وزير خارجه آمريکا طی اظهارات روز سه شنبه خود در جلسه بحث مرکز مطالعات
خاورميانه ای «سبان» وابسته به موسسه بروکينز ، در حضور شيمون پرز رييس
جمهور اسرائيل، با اشاره به هدف ديدار لاوروف وزير خارجه روسيه از تهران،
تاکيد کرد که گروه ۱+۵ در مذاکرات مسکو «مسير مشخصی» در مقابل ايران قرار
ميدهد.
کلينتون تلويحا تائيد کرد که ماموريت اصلی لاوروف در سفر روز چهارشنبه به تهران توضيح اين مسير و تشويق رهبران جمهوری اسلامی به انتخاب راه تعامل سياسی در جهت حل بن بست اتمی ايران است.
وزير خارجه آمريکا طی اظهارات تازه خود در واشنگتن ضمن اشاره به هماهنگ بودن گروه ۱+۵ ، بخصوص مصمم بودن روسيه و چين در برابر ايران تاکيد کرد: لاوروف در تهران به مقامات ايران ياد آور خواهد شد که زمان آمدن به جلسه مذاکرات، شنيدن و رفتن سپری شده و انتظار ما در مسکو پيشبرد واقعی گفتگو ها است.
وزير خارجه آمريکا در توضيح پيرامون روش پيشبرد مذاکرات نيز، با تکرار غير مستقيم پيشنهاد گذشته روسيه مبنی بر «راه حل گام به گام» تا کيد کرد : «در برابر هر قدم قدمی برداشته خواهد شد.»
به اين ترتيب بر خلاف گذشته، در مسکو پيشنهاد جامعی مشابه بسته سال ۲۰۰۳ جامعه اروپا در برابر ايران قرار نخواهد گرفت.
گام های نخست
در بهترين شرايط، و در صورت موافقت ايران با ارسال بيش از ۱۲۰ کيلوگرم اورانيوم غنی سازی شده با غلظت ۲۰در صد و قطع غنی سازی در فوردو و بخصوص دادن اجازه فوری برای بازديد نمايندگان آژانس از پارچين، و همچنين ضمانت صدور اجازه بازرسی ها مشابه از مراکز مشکوک اتمی، امريکا آماده فروش قطعات يدکی برای هواپيماهای غير نظامی به ايران خواهد شد.
اروپا نيز به سهم خود منع صدور بيمه نامه برای محموله های نفتی ايران به مقصد های غير اروپايی را به مدت شش ماه معلق خواهد گذاشت.
موضوع اين دو پيشنهاد را علی اصغر سلطانيه نماينده ايران در آژانس نيز طی مصاحبه طولانی خود با سرويس جهانی بی بی سی که چند ساعت بعد از حضور خانم کلينتون در جلسه بحث مشترک با پرز پخش شد مورد تائيد قرار داد و از بی ارزش بودن آنها «در مقابل هزينه های سنگين ايران» انتقاد کرد!
در مراحل بعد، و در صورتی که بر اساس «ضوابط قابل تائيد»، پيشرفت محسوس در جهت تامين خواسته های جامعه جهانی حاصل شد، تدريجا از ميزان فشار های عليه ايران کاسته شده، و امتياز های تازه ای در اختيار ايران قرار خواهد گرفت.
نقش نفت
بعد از برداشتن گام های اول پرداختن به وضعيت ادامه صادرات و توليد نفت به عنوان عامل تعيين کننده در مذاکرات داخل خواهند شد.
طی دو سال گذشته ديپلماسی آمريکا با هدف محروم ساختن ايران از درآمد های ارزی، بيش از پيش صنايع و صادرات نفت ايران را هدف قرار داده است.
اين فشار های طی سال جاری به نتايج لمسی و غير قابل انکار رسيده اند. در نتيجه، صادرات نفت ايران در کمتر از دو سال از ۲.۲ ميليون بشکه در روز و داشتن مقام دوم بعد از عربستان سعودی در اوپک، به ۱.۲ ميليون بشکه در روز کاهش يافته است.
توليد نفت ايران نيز در زمان مشابه و مطابق آخرين آمار انتشار يافته از سوی اوپک از ۴.۲ ميليون بشکه در روز به ۳.۱۳۸ بشکه در روز رسيده است.
اين ارقام که با وجود انکار مقامات ايران، به دليل هم خوانی با حجم واردات کشور های خريدار نفت از يک سو و از سوی ديگر ظرفيت پالايشگاهی ايران ( دو ميليون بشکه در روز )، به راحتی قابل اثبات است، از کاهش بيش از يک ميليون بشکه صادرات نفت ايران در طول دو سال گذشته حکايت دارد.
بيش از ۵۷۰ هزار بشکه از کاهش توليد و صادرات نفت ايران تنها در طول يک سال گذشته صورت گرفته، و اين روند، در صورت ادامه وضع موجود در پرونده اتمی ايران در سال آينده نيز ادامه خواهد يافت.
قطع درآمد های دولت
طی سال گذشته قيمت هر بشکه نفت خام صادراتی ايران بالاتر از ۱۳۰ دلار در هر بشکه و حجم آن ۳۵ در صد بيش از صادرات روزانه در سال جاری بود. با اين وجود، مطابق آمار مرکز مطالعات مجلس، بودجه سالانه حاکی از ۳۰ ميليارد دلار کسری ارزی بود.
در سال جاری قيمت های نفت صادراتی ايران کمتر از ۱۰۰ دلار در هر بشکه و ۶۰۰ هزار بشکه در روز کمتر از سال گذشته است. از اين لحاظ، درآمد های صادرات نفت خام ايران طی سال جاری به زحمت در حدود ۴۰ ميليارد دلار خواهد بود.
ادامه روند کنونی در اعمال تحريمها، نه تنها بازار های صادراتی که حتی تامين نفت داخلی را نيز با مشکلات جدی روبرو ميسازد.
حفظ سقف توليد ۳ ميليون بشکه در روز نيازمند ۱۰ ميليارد دلار هزينه سالانه است. واردات مواد غذايی پزشکی و دارويی نيز در حدود ۱۰ ميليارد دلار از درآمد های صادراتی را جذب ميکنند.
صنايع ايران برای ادامه کار، به واردات به بيش از ۱۲ ميليارد دلار کالاهای واسطه ای و قطعات يدکی و خدمات فنی نيازمند اند.
به اين ترتيب حتی بدون در نظر گرفتن بيش از ۵ ميليارد دلار نيازهای دفاعی سالانه، دولت برای تامين نيازهای ريالی خود از راه تبديل ارز در بازار، منبعی بجز صندوق ذخيره ارزی در اختيار نخواهد داشت.
کاهش مصرف نفت داخلی
در صورت ادامه بن بست در پرونده اتمی، و تشديد قابل پيشبينی تحريمها، دولت بمنظور تامين نيازهای اساسی همچنان روزانه ۸۰۰ هزار تا يک ميليون بشکه نفت را به هر طريق راهی بازار های صادراتی خواهد کرد.
در چنين وضعيتی، اين بازار مصرف داخلی ايران خواهد بود که قربانی کاهش عرضه نفت خواهد شد. تا کنون ايران پيگيری برنامه های اتمی را استفاده از برق اتمی بمنظور افزايش ظرفيت صدرات نفت معرفی کرده است حال آنکه صادرات نفت در مرحله اول و در مرحله بعدی که چندان دور نيست مصرف داخلی نفت در مسلخ پرونده اتمی قربانی خواهد شد.
اين وضعيت را هيلاری کلينتون وزير خارجه آمريکا روز سه شنبه در حضور رييس جمهوری اسرائيل و سفرای قطر و امارات در واشنگتن توضيح داد، و روز چهار شنبه عواقب ادامه آنرا لاوروف وزير خارجه روسيه در تهران با مقامات جمهوری اسلامی در ميان خواهد گذاشت.
کلينتون تلويحا تائيد کرد که ماموريت اصلی لاوروف در سفر روز چهارشنبه به تهران توضيح اين مسير و تشويق رهبران جمهوری اسلامی به انتخاب راه تعامل سياسی در جهت حل بن بست اتمی ايران است.
وزير خارجه آمريکا طی اظهارات تازه خود در واشنگتن ضمن اشاره به هماهنگ بودن گروه ۱+۵ ، بخصوص مصمم بودن روسيه و چين در برابر ايران تاکيد کرد: لاوروف در تهران به مقامات ايران ياد آور خواهد شد که زمان آمدن به جلسه مذاکرات، شنيدن و رفتن سپری شده و انتظار ما در مسکو پيشبرد واقعی گفتگو ها است.
وزير خارجه آمريکا در توضيح پيرامون روش پيشبرد مذاکرات نيز، با تکرار غير مستقيم پيشنهاد گذشته روسيه مبنی بر «راه حل گام به گام» تا کيد کرد : «در برابر هر قدم قدمی برداشته خواهد شد.»
به اين ترتيب بر خلاف گذشته، در مسکو پيشنهاد جامعی مشابه بسته سال ۲۰۰۳ جامعه اروپا در برابر ايران قرار نخواهد گرفت.
گام های نخست
در بهترين شرايط، و در صورت موافقت ايران با ارسال بيش از ۱۲۰ کيلوگرم اورانيوم غنی سازی شده با غلظت ۲۰در صد و قطع غنی سازی در فوردو و بخصوص دادن اجازه فوری برای بازديد نمايندگان آژانس از پارچين، و همچنين ضمانت صدور اجازه بازرسی ها مشابه از مراکز مشکوک اتمی، امريکا آماده فروش قطعات يدکی برای هواپيماهای غير نظامی به ايران خواهد شد.
اروپا نيز به سهم خود منع صدور بيمه نامه برای محموله های نفتی ايران به مقصد های غير اروپايی را به مدت شش ماه معلق خواهد گذاشت.
موضوع اين دو پيشنهاد را علی اصغر سلطانيه نماينده ايران در آژانس نيز طی مصاحبه طولانی خود با سرويس جهانی بی بی سی که چند ساعت بعد از حضور خانم کلينتون در جلسه بحث مشترک با پرز پخش شد مورد تائيد قرار داد و از بی ارزش بودن آنها «در مقابل هزينه های سنگين ايران» انتقاد کرد!
در مراحل بعد، و در صورتی که بر اساس «ضوابط قابل تائيد»، پيشرفت محسوس در جهت تامين خواسته های جامعه جهانی حاصل شد، تدريجا از ميزان فشار های عليه ايران کاسته شده، و امتياز های تازه ای در اختيار ايران قرار خواهد گرفت.
نقش نفت
بعد از برداشتن گام های اول پرداختن به وضعيت ادامه صادرات و توليد نفت به عنوان عامل تعيين کننده در مذاکرات داخل خواهند شد.
طی دو سال گذشته ديپلماسی آمريکا با هدف محروم ساختن ايران از درآمد های ارزی، بيش از پيش صنايع و صادرات نفت ايران را هدف قرار داده است.
اين فشار های طی سال جاری به نتايج لمسی و غير قابل انکار رسيده اند. در نتيجه، صادرات نفت ايران در کمتر از دو سال از ۲.۲ ميليون بشکه در روز و داشتن مقام دوم بعد از عربستان سعودی در اوپک، به ۱.۲ ميليون بشکه در روز کاهش يافته است.
توليد نفت ايران نيز در زمان مشابه و مطابق آخرين آمار انتشار يافته از سوی اوپک از ۴.۲ ميليون بشکه در روز به ۳.۱۳۸ بشکه در روز رسيده است.
اين ارقام که با وجود انکار مقامات ايران، به دليل هم خوانی با حجم واردات کشور های خريدار نفت از يک سو و از سوی ديگر ظرفيت پالايشگاهی ايران ( دو ميليون بشکه در روز )، به راحتی قابل اثبات است، از کاهش بيش از يک ميليون بشکه صادرات نفت ايران در طول دو سال گذشته حکايت دارد.
بيش از ۵۷۰ هزار بشکه از کاهش توليد و صادرات نفت ايران تنها در طول يک سال گذشته صورت گرفته، و اين روند، در صورت ادامه وضع موجود در پرونده اتمی ايران در سال آينده نيز ادامه خواهد يافت.
قطع درآمد های دولت
طی سال گذشته قيمت هر بشکه نفت خام صادراتی ايران بالاتر از ۱۳۰ دلار در هر بشکه و حجم آن ۳۵ در صد بيش از صادرات روزانه در سال جاری بود. با اين وجود، مطابق آمار مرکز مطالعات مجلس، بودجه سالانه حاکی از ۳۰ ميليارد دلار کسری ارزی بود.
در سال جاری قيمت های نفت صادراتی ايران کمتر از ۱۰۰ دلار در هر بشکه و ۶۰۰ هزار بشکه در روز کمتر از سال گذشته است. از اين لحاظ، درآمد های صادرات نفت خام ايران طی سال جاری به زحمت در حدود ۴۰ ميليارد دلار خواهد بود.
ادامه روند کنونی در اعمال تحريمها، نه تنها بازار های صادراتی که حتی تامين نفت داخلی را نيز با مشکلات جدی روبرو ميسازد.
حفظ سقف توليد ۳ ميليون بشکه در روز نيازمند ۱۰ ميليارد دلار هزينه سالانه است. واردات مواد غذايی پزشکی و دارويی نيز در حدود ۱۰ ميليارد دلار از درآمد های صادراتی را جذب ميکنند.
صنايع ايران برای ادامه کار، به واردات به بيش از ۱۲ ميليارد دلار کالاهای واسطه ای و قطعات يدکی و خدمات فنی نيازمند اند.
به اين ترتيب حتی بدون در نظر گرفتن بيش از ۵ ميليارد دلار نيازهای دفاعی سالانه، دولت برای تامين نيازهای ريالی خود از راه تبديل ارز در بازار، منبعی بجز صندوق ذخيره ارزی در اختيار نخواهد داشت.
کاهش مصرف نفت داخلی
در صورت ادامه بن بست در پرونده اتمی، و تشديد قابل پيشبينی تحريمها، دولت بمنظور تامين نيازهای اساسی همچنان روزانه ۸۰۰ هزار تا يک ميليون بشکه نفت را به هر طريق راهی بازار های صادراتی خواهد کرد.
در چنين وضعيتی، اين بازار مصرف داخلی ايران خواهد بود که قربانی کاهش عرضه نفت خواهد شد. تا کنون ايران پيگيری برنامه های اتمی را استفاده از برق اتمی بمنظور افزايش ظرفيت صدرات نفت معرفی کرده است حال آنکه صادرات نفت در مرحله اول و در مرحله بعدی که چندان دور نيست مصرف داخلی نفت در مسلخ پرونده اتمی قربانی خواهد شد.
اين وضعيت را هيلاری کلينتون وزير خارجه آمريکا روز سه شنبه در حضور رييس جمهوری اسرائيل و سفرای قطر و امارات در واشنگتن توضيح داد، و روز چهار شنبه عواقب ادامه آنرا لاوروف وزير خارجه روسيه در تهران با مقامات جمهوری اسلامی در ميان خواهد گذاشت.
«ترانه هایی برای رهایی»، سه سال پس از سرکوب
سه سال پيش به دنبال سرکوب اعتراضهای انتخاباتی در ایران، هنرمندانی در سراسر جهان با خلق آثاری از جنبش سبز ايران حمايت کردند
و حال نیز، در سومین سالگرد سرکوبها در ایران، «اتحاد برای ايران»،
آلبومی با نام «آزادی: ترانه های رهايی برای ايران» منتشر کرده است.
در این آلبوم موسیقی هنرمندان ايرانی و غير ايرانی با يکديگر برای رهايی ايران هم صدا و هم آواز شدهاند؛ از کیوسک و محسن نامجو تا سارا شورد آمريکايی مسعود بوصير ليبيايی.
فيروزه محمودی بنيادگذار «اتحاد برای ايران» با راديو فردا در مورد اين آلبوم گفتگو کرده است.
بر اساس چه معياری اين ترانهها را انتخاب کرديد؟
ما تلاش کرديم ترانه هايی را برای آلبوم «آزادی: ترانه های رهايی برای ايران» انتخاب کنيم که حاوی پيغامی مناسب هستند، – به اين معنا که مطرح کننده مسائل حقوق بشر و دموکراسی در ايران و سراسر جهان باشند. با اين ديدگاه پیش رفتیم که رمز رسیدن ما به موفقيت در همبستگیمان نهفته است و با تأکید بر حقوق بشر، دموکراسی و آزادی به تلاش برخاستیم.
با چنين نگرشی بود که هنرمندانی غير ايرانی از کشورهايی مثل مصر، فلسطين، عراق، آفريقای جنوبی و ايالات متحده و غيره را انتخاب کرديم. در روند گزينش هم معيارهای فنی مانند کيفيت توليد، ضرباهنگ در دقيقه و ديگر عوامل از اين دست نقش داشتند.
چند هنرمند هم بودند، از جمله کاری جمعی از آفريقای جنوبی، که ترانه ای را به صورت اختصاصی برای اين آلبوم ضبط کردند. هنرمندانی هم بودند که کارهايشان در چارچوب اين مجموعه تعريف نمی شد که اميدواريم در پروژه های آتی بتوانيم با آنها همکاری داشته باشيم.
در عين حال، بايد اين نکته را خاطرنشان کنم که در يک مورد بخصوص، درباره يک ترانه آکاپلا از بهاره هدايت، که در زمان مرخصی وی از زندان اوين ضبط شده بود، استثنا قائل شديم. اين ترانه فرصتی بکر و نادر برای شنیدن صدای کنشگری ايرانی است که در حال حاضر در زندان به سر می برد. اگرچه کيفيت ضبط در اين کار نسبت به ديگر ترانه ها کمی نازل است، برای ما مهم بود که اين ترانه را در آلبوم بگنجانيم.
اين آلبوم نخستين کار ما در اين زمينه محسوب می شد، برای همين کل روند برايمان حکم يادگيری داشت. در نهايت، هدف ما اطلاع رسانی و الهام بخشی برای حمايت از ايرانيان بود و خوشحاليم که به ظاهر به اين هدف رسيده ايم.
انتظار داريد با انتشار اين آلبوم چه دستاوردی داشته باشيد؟
اميدواريم بتوانيم از اين راه به سه هدف برسيم: آگاهی، الهام و پشتيبانی. اميدواريم کسانی که از کوشش های ايرانيان بی خبرند از طريق زبان جهانی موسيقی با اين جنبش آشنا شوند، به همين دليل متن ترانه ها را ترجمه کرديم. تا کنون هم نظر چندين شنونده غير ايرانی را درباره تأثير اين کارها دريافت کرده ايم که گفته اند از طريق آلبوم ما متوجه شده اند که ايرانيان با چه شرايطی مواجه هستند.
اميدواريم الهام بخش ايرانيان خارج از کشور باشيم تا نا اميد نشوند و بدانند که هنوز کارهای زيادی هست که می توان انجام داد و نبايد فراموش کرد يا تسليم شد. همچنين اميدواريم که ايرانيان داخل کشور پيام ما را بشنوند که ما در کنارشان و برای همبستگی با آنان ايستاده ايم.
درنهايت، اميدواريم که باعث به حرکت افتادن افراد شويم، [حرکتشان] به هر شکل و فرمی که باشد. موسيقی در دل آدم نفوذ می کند و افراد اغلب از طريق احساس است که وارد عمل می شوند.
نقش هنر را در تلاش برای دستيابی به آزادی و حقوق بشر چگونه ارزيابی می کنيد؟
در طول تاريخ، تاريک ترين اعصار به شکوفايی هنر مقاومت انجاميده اند، – موسيقی، شعر، فيلم، هنرهای ترسيمی و غيره. هنر در ايران و درباره ايران هم از اين امر مستثنا نيست. ايرانی ها تعدادی از بهترين فيلم های سينمايی را ساخته اند. ما موسيقی زيرزمينی فوق العاده و سرزنده ای داريم. کارتونيست های ايرانی هزاران پيام مثبت از طريق اينترنت دريافت می کنند.
آثار نويسندگان ايرانی در سراسر جهان خوانده می شود و نقدهای مثبتی درباره شان نوشته می شود.
همه اين افراد برای پيشبرد اهداف جنبش آزادی خواهی مردم ايران تلاش می کنند و جهانيان را آموزش می دهند و همبستگی خود را با کوشش های صورت گرفته درون کشور، و ديگر نقاط جهان، نشان می دهند.
آثار گردآوری شده در آلبوم «آزادی: ترانه های رهايی برای ايران» هم نمونه ای از تلاش هنرمندانی است که از جايگاه خود برای سخن گفتن مستقيم با برادران و خواهرانشان استفاده می کنند.
در اين رهگذار، هنرمندان ايران خود را در معرض خطرهای بالقوه بسياری قرار می دهند، از جمله امکان بازگشتشان به ايران. ما شجاعت اين افراد، و توان ايشان در رساندن پيغامی پيچيده از طريق ترانه، سخاوتمندی شان در اهدای موسيقی و ثبات قدم اين افراد را می ستاييم.
درباره وضعيت جنبش ايران در حال حاضر چه فکر می کنید؟
اين آلبوم تلاش مداوم برای دستيابی به دموکراسی و حقوق بشر را که همچنان مسأله اصلی ايرانيان سراسر جهان، و هم پيمانان ما، هست را نشان می دهد.
به کمک اين آلبوم، ما می توانيم علاقه مردم را به شيوه ای قابل اندازه گيری ملاحظه کنيم: در ۳۶ ساعت اول انتشار آلبوم در روز ۱۲ ژوئن، بيش از هشت هزار بازديد کننده داشتيم و ترانههای این آلبوم تنها از طریق سایت ما بیش از نه هزار و چهارصد بار شنیده شده بود.
واضح است که اين افراد کسانی هستند که هنوز به جنبش تحول خواه علاقه مند هستند و مسائل مربوط به آن را دنبال می کنند.
با اینحال به دليل سرکوب شديد داخل ايران، جنبش هم اکنون در فاز خواب [موقت] به سر می برد، اما مشخص است که حکومت ايران نمی تواند جلوی خواست مردم برای تغيير، و تلاش های فردی شهروندان را بگيرد؛ مسئلهای که در ترانه بهاره هدايت و دیگر نمونههای دریافت شده از ایران نیز بر آن تأکید شده است. ما همبستگی خود را حفظ خواهيم کرد.
در این آلبوم موسیقی هنرمندان ايرانی و غير ايرانی با يکديگر برای رهايی ايران هم صدا و هم آواز شدهاند؛ از کیوسک و محسن نامجو تا سارا شورد آمريکايی مسعود بوصير ليبيايی.
فيروزه محمودی بنيادگذار «اتحاد برای ايران» با راديو فردا در مورد اين آلبوم گفتگو کرده است.
بر اساس چه معياری اين ترانهها را انتخاب کرديد؟
ما تلاش کرديم ترانه هايی را برای آلبوم «آزادی: ترانه های رهايی برای ايران» انتخاب کنيم که حاوی پيغامی مناسب هستند، – به اين معنا که مطرح کننده مسائل حقوق بشر و دموکراسی در ايران و سراسر جهان باشند. با اين ديدگاه پیش رفتیم که رمز رسیدن ما به موفقيت در همبستگیمان نهفته است و با تأکید بر حقوق بشر، دموکراسی و آزادی به تلاش برخاستیم.
با چنين نگرشی بود که هنرمندانی غير ايرانی از کشورهايی مثل مصر، فلسطين، عراق، آفريقای جنوبی و ايالات متحده و غيره را انتخاب کرديم. در روند گزينش هم معيارهای فنی مانند کيفيت توليد، ضرباهنگ در دقيقه و ديگر عوامل از اين دست نقش داشتند.
چند هنرمند هم بودند، از جمله کاری جمعی از آفريقای جنوبی، که ترانه ای را به صورت اختصاصی برای اين آلبوم ضبط کردند. هنرمندانی هم بودند که کارهايشان در چارچوب اين مجموعه تعريف نمی شد که اميدواريم در پروژه های آتی بتوانيم با آنها همکاری داشته باشيم.
در عين حال، بايد اين نکته را خاطرنشان کنم که در يک مورد بخصوص، درباره يک ترانه آکاپلا از بهاره هدايت، که در زمان مرخصی وی از زندان اوين ضبط شده بود، استثنا قائل شديم. اين ترانه فرصتی بکر و نادر برای شنیدن صدای کنشگری ايرانی است که در حال حاضر در زندان به سر می برد. اگرچه کيفيت ضبط در اين کار نسبت به ديگر ترانه ها کمی نازل است، برای ما مهم بود که اين ترانه را در آلبوم بگنجانيم.
اين آلبوم نخستين کار ما در اين زمينه محسوب می شد، برای همين کل روند برايمان حکم يادگيری داشت. در نهايت، هدف ما اطلاع رسانی و الهام بخشی برای حمايت از ايرانيان بود و خوشحاليم که به ظاهر به اين هدف رسيده ايم.
انتظار داريد با انتشار اين آلبوم چه دستاوردی داشته باشيد؟
اميدواريم بتوانيم از اين راه به سه هدف برسيم: آگاهی، الهام و پشتيبانی. اميدواريم کسانی که از کوشش های ايرانيان بی خبرند از طريق زبان جهانی موسيقی با اين جنبش آشنا شوند، به همين دليل متن ترانه ها را ترجمه کرديم. تا کنون هم نظر چندين شنونده غير ايرانی را درباره تأثير اين کارها دريافت کرده ايم که گفته اند از طريق آلبوم ما متوجه شده اند که ايرانيان با چه شرايطی مواجه هستند.
اميدواريم الهام بخش ايرانيان خارج از کشور باشيم تا نا اميد نشوند و بدانند که هنوز کارهای زيادی هست که می توان انجام داد و نبايد فراموش کرد يا تسليم شد. همچنين اميدواريم که ايرانيان داخل کشور پيام ما را بشنوند که ما در کنارشان و برای همبستگی با آنان ايستاده ايم.
درنهايت، اميدواريم که باعث به حرکت افتادن افراد شويم، [حرکتشان] به هر شکل و فرمی که باشد. موسيقی در دل آدم نفوذ می کند و افراد اغلب از طريق احساس است که وارد عمل می شوند.
نقش هنر را در تلاش برای دستيابی به آزادی و حقوق بشر چگونه ارزيابی می کنيد؟
در طول تاريخ، تاريک ترين اعصار به شکوفايی هنر مقاومت انجاميده اند، – موسيقی، شعر، فيلم، هنرهای ترسيمی و غيره. هنر در ايران و درباره ايران هم از اين امر مستثنا نيست. ايرانی ها تعدادی از بهترين فيلم های سينمايی را ساخته اند. ما موسيقی زيرزمينی فوق العاده و سرزنده ای داريم. کارتونيست های ايرانی هزاران پيام مثبت از طريق اينترنت دريافت می کنند.
آثار نويسندگان ايرانی در سراسر جهان خوانده می شود و نقدهای مثبتی درباره شان نوشته می شود.
همه اين افراد برای پيشبرد اهداف جنبش آزادی خواهی مردم ايران تلاش می کنند و جهانيان را آموزش می دهند و همبستگی خود را با کوشش های صورت گرفته درون کشور، و ديگر نقاط جهان، نشان می دهند.
آثار گردآوری شده در آلبوم «آزادی: ترانه های رهايی برای ايران» هم نمونه ای از تلاش هنرمندانی است که از جايگاه خود برای سخن گفتن مستقيم با برادران و خواهرانشان استفاده می کنند.
در اين رهگذار، هنرمندان ايران خود را در معرض خطرهای بالقوه بسياری قرار می دهند، از جمله امکان بازگشتشان به ايران. ما شجاعت اين افراد، و توان ايشان در رساندن پيغامی پيچيده از طريق ترانه، سخاوتمندی شان در اهدای موسيقی و ثبات قدم اين افراد را می ستاييم.
درباره وضعيت جنبش ايران در حال حاضر چه فکر می کنید؟
اين آلبوم تلاش مداوم برای دستيابی به دموکراسی و حقوق بشر را که همچنان مسأله اصلی ايرانيان سراسر جهان، و هم پيمانان ما، هست را نشان می دهد.
به کمک اين آلبوم، ما می توانيم علاقه مردم را به شيوه ای قابل اندازه گيری ملاحظه کنيم: در ۳۶ ساعت اول انتشار آلبوم در روز ۱۲ ژوئن، بيش از هشت هزار بازديد کننده داشتيم و ترانههای این آلبوم تنها از طریق سایت ما بیش از نه هزار و چهارصد بار شنیده شده بود.
واضح است که اين افراد کسانی هستند که هنوز به جنبش تحول خواه علاقه مند هستند و مسائل مربوط به آن را دنبال می کنند.
با اینحال به دليل سرکوب شديد داخل ايران، جنبش هم اکنون در فاز خواب [موقت] به سر می برد، اما مشخص است که حکومت ايران نمی تواند جلوی خواست مردم برای تغيير، و تلاش های فردی شهروندان را بگيرد؛ مسئلهای که در ترانه بهاره هدايت و دیگر نمونههای دریافت شده از ایران نیز بر آن تأکید شده است. ما همبستگی خود را حفظ خواهيم کرد.
سانسور و قتل فرهنگی
ديهيمی روشنفکر برجسته و پرکاری است که در انتقال فرهنگ مدرن به ايران زحمت زيادی کشيده و از اين جهت جمع کثيری مديون او هستند. حدود ۱۳۰-۱۲۰ کتاب تاکنون منتشر کرده و ۶۰-۵۰ کتاب ديگر هم آماده ی نشر دارد. اين حجم از کار او را به روشنفکری تأثيرگذار تبديل کرده است. او ايده های مقبولش را از طريق ترجمه می گستراند.
صاحب امتياز و مدير مسئول نشر کوچک همسر ديهيمی بود، ولی کارهای آن را وی انجام می داد. در اواخر فروردين ماه همسر ديهيمی را- به همراه پروانه ی نشر- به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی احضار می کنند. پروانه را گرفته و باطل اعلام می کنند. "دستور حراست وزارت ارشاد" به عنوان دليل لغو پروانه ذکر می شود. اعتراض صاحب امتياز و پيگيری های ديهيمی هيچ نتيجه ای جز تهديد در بر نداشته است. ديهيمی هميشه به جوانها گفته است که يک راه بيشتر نداريم: "ايستادگی بر سر حق، به جا آوردن تکليف، حفاظت از قانون با شهامت مدنی".
اينک او آمده بود تا با شهامت مدنی به اين فرايند اعتراض کند. ديهيمی دو اشکال به کار ارشاد وارد می آورد."اول اين که طبق هيچ قانون و حتی آييننامهای در همين کشور نمیتوان بیارايه ی دليل، پروانه ی کسب کسی را باطل کرد، بیحتی مهلت و امکان دادخواهی، آن هم از سوی مرجعی غيرقضايی که طبعا صلاحيت و حق اين کار را ندارد". اشکال دوم او مهمتر و بدتر از اولی است. می گويد:"توسل به تهديدهای تلويحی برای سلب جربزه و شهامت از شهروندان است. میدانم که شرايط مشابه و حتی بدتری برای بسياری ديگر هم پيش آمده است، اما به دليل همين تهديدها قدرت بيانش را نداشتهاند".
به نوشته ی ديهيمی آن دسته ی قليل از ناشرانی که با شهامت به اين نوع قانون شکنی ها اعتراض کرده اند، در چنگال نتيجه ی تهديدها افتاده اند. اما اکثريت به روش های غيراخلاقی(رشوه دادن، پارتی پيدا کردن و بدتر از همه التماس کردن و گدايی حقشان) توسل جسته اند. ديهيمی مسئولان بحش کتاب ارشاد را "اربابان زورگو" خوانده و می گويد آماده ی پذيريش عقوبتی است که بدان تهديدش کرده اند.او که در دهه ی اول انقلاب زندانی و شکنجه شده است، می گويد جسم اش ديگر توان تحمل زندان را ندارد اما "گزش درد وجدان" زندان را تحمل پذير می سازد. به گمان او اخلاق و قانون را به مسلخ برده و می کشتند،اما نبايد تابع تهديد و ارعاب شد. مسأله اين است که در ايران از يک سو قانون شکنی دولت قاعده است، نه استثنا. و از سوی ديگر مراجع دادخواهی وجود ندارد. زمامدارانی که ميهمانانی چند روزه اند، به دنبال ستاندن دليری از شهروندان اند.
هنوز خطوط قلم ديهيمی خشک نشده بود که خبر تعطيلی نشر چشمه توسط وزارت ارشاد منتشر شد. ابتدأ از شرکت در نمايشگاه بين المللی کتاب تهران محرومش کردند. سپس معاون امور فرهنگی وزارت ارشاد طی مصاحبه ای با روزنامه ی جام جم ۱۸/۳/۹۱ رسماً به اين موضوع پرداخت. او چند دليل برای بستن نشر چشمه ارائه می کند.
اول- مديرکل حقوقی وزارت ارشاد به او گفته است که نشر چشمه دو سال پيش بايد بسته می شد. چرا؟ معلوم نيست.
دوم- تعداد بسيار زيادی از کتاب هايی که توسط نشر چشمه جهت دريافت مجوز انتشار به وزارت ارشاد تحويل داده می شد،"غير قابل انتشار" تشخيص داده شده است. با توجه به اين که غير قابل انتشارها "کار اصلی" ناشر را در بر می گرفت، اين امر "نشاندهنده نوعی کجروی و ترويج تفکری خاص و مضر و غلط است".
سوم- "اين انتشارات کتابی عرضه کرد که سراسر ضد قيام کربلا و ضد امام حسين بود. تعرض به امام حسين که همه ی ايران ۱۰ روز محرم برای او سياه میپوشند و سوگواری میکنند ديگر قابل گذشت نيست".
چهارم- نشر چشمه کتاب های غير قابل انتشار- همان ها که مجوز نشر نگرفته اند- را مجدداً از طريق ناشران ديگر جهت دريافت مجوز نشر به وزارت ارشاد ارسال می کرد.
پنجم- لغو پروانه ی نشر چشمه نه تنها بخشی از مجازات اين انتشاراتی است، بلکه "بلافاصله پروندهاش برای رسيدگی به مرجع قضايی ارسال میشود".
حسن کيائيان- مدير نشر چشمه- طی نامه ای سرگشاده به سخنان معاون فرهنگی وزارت ارشاد پاسخ گفت. او توضيح می دهد که تعليق پروانه ی نشر چشمه را در ۱۸/۱۰۹۰ به اطلاع او رسانده اند. او ابتدأ از "مشکل ساختاری مميزی" وزارت ارشاد، "بضاعت ادبی بررسان" آن وزارت خانه و "نگاه" خاص برسان سخن می گويد که منتهی به اين وضعيت شده است. به تعبير ديگر، اين وضعيت معلول بی سوادی و نگاه قشری مميزان و اصل مميزی است. پاسخ وی به دلايل لغو پروانه ی نشر به شرح زير است:
پاسخ دليل دوم- در طول دو سال گذشته فقط و فقط ۲۰ درصد کتاب های ارسالی از سوی نشر چشمه به ارشاد غيرمجاز اعلام شده اند. برخی از همان کتاب ها وقتی توسط ناشران ديگر به وزارت ارشاد ارسال شده، مجوز نشر دريافت کرده اند. بدين ترتيب بخشی از اين درصد نيز ناشی از سخت گيری غير متعارف نسبت به نشر چشمه بوده است. نشر چشمه در طول ۳۰ سال فعاليت خود حتی يک اثر غير مجاز منتشر نکرده است.
پاسخ دليل سوم- کتاب نمايش نامه ی روز حسين- تأليف محمد رحمانيان کارگردان صاحب نام تئاتر- سومين نمايش نامه از سه گانه ای است که بخش اول و دوم آن تحت نام های پل و اسب ها روی صحنه رفته و برنده ی جوايزی هم شده بود.
متن تايپ شده ی نمايش نامه در سال ۱۳۸۹ از سوی نشر چشمه جهت دريافت مجوز انتشار به وزارت ارشاد تحويل داده می شود. پس از ايجاد مانع برای اجرای نمايش، مولف از نشر چشمه درخواست می کند تا کتاب را از ارشاد پس بگيرد. ناشر نيز طی نامه ای رسمی به اداره ی کتاب ارشاد، خواستار عودت اثر شده و بدين ترتيب پرونده ی کتاب در همين مرحله بسته می شود. ناشر نه تنها پيام اصلی نمايش نامه را در اثبات "حقانيت،مظلوميت و نيز محبوبيت حضرت اباعبدالله" به شمار می آورد، بلکه هدف خود را هم همين ذکر می کند. او بر اين باور است که مميزان ارشاد پيام اثر را دريافت نکرده اند و قالب ادبی نمايش نامه را هم نمی پسندند. اما اين شيوه بهتر پيام نهضت حسينی را انتقال می دهد.البته کيائيان لازم نمی بيند توضيح دهد که کتاب منتشر نشده ی يک مولف نمی تواند جرمی برای يک ناشر باشد.
پاسخ دليل چهارم- نشر چشمه هيچ اثر غيرمجاز شده ای را مجدداً از طريق ناشر ديگری به ارشاد ارسال نکرده است. مولفان خود کتاب را مجدداً از طريق ناشران ديگری جهت دريافت مجوز به ارشاد فرستاده اند. اين يکی از حقوق مولف است و هيچ ربطی به ناشر ندارد. البته کيائيان توضيح نمی دهد که اين کار از نظر قانونی و اخلاقی ناموجه نيست. کتاب به ارشاد می رود و دستگاه سانسور مجدداً مخالفت خود را با نشر آن اعلام می کند. خوب جرمی يا تخلفی صورت نگرفته است.
تا حدی که من می فهمم، مشکل اصلی از سانسور و نياز به احذ مجوز برای نشر کتاب ناشی می شود. در همين جمهوری اسلامی فعلی، فردی به عنوان صاحب امتياز از وزارت ارشاد مجوز انتشار روزنامه دريافت می کند. در گام بعد روزنامه ی خود را منتشر می کند، نه اين که هر شماره را جهت دريافت مجوز انتشار مجدداً به ارشاد ارسال کند. اگر روزنامه مرتکب تخلفی شد، روزنامه توقيف و مدير مسئول و بقيه محاکمه و مجازات می شوند. چرا با کتاب همين برخورد صورت نمی گيرد؟ ناشر کتاب را منتشر کند، اگر جرمی مرتکب شده بود، کتاب جمع آوری و ناشر و مولف محاکمه و مجازات شوند. جمع کردن يکی دو هزار نسخه کتاب بسيار ساده تر از جمع آوری روزنامه ای است که در تيراژ ده ها هزاری روزانه منتشر می شود.
نکته ی ديگر اصل نظام سانسور و قتل عام کتاب است. اولاً: هيچ مولف يا ناشری در ايران فعلی کتاب دين ستيزانه منتشر نمی سازد. موضوع فقط و فقط به اختلاف نگرش باز می گردد. ثانياً: اهانت به هر فرد و آئينی ناموجه است، اما نقد بايد آزاد باشد. نقد دين هم يک بخش از نقد است که به سود دين تمام می شود. شايد زمامداران حاکم مدعی شوند که نقد دين به زيان دين و دينداری است. اگر چنين باشد، مسأله به آنها باز می گردد. به تعبير ديگر،اين مدعا دو پيامد ناخواسته دارد. اول- دين آن چنان عقلانی و اخلاقی وعادلانه نيست که در برابر نقد تاب آورد. دوم- کل دينداران فاقد توان علمی دفاع از دين در برابر نقدهای منکران هستند. اگر اين دو مدعا ناموجه است- که هست- پس بايد نقد دين و نشر آن آزاد باشد.
اما نزاع بر سر کتاب را نمی توان به نزاع بر سر کتاب های دينی فروکاست. همين معضل در ديگر زمينه ها- خصوصاً قلمرو سياسی- مطرح است. هيچ نوع کتابی در نقد عملکرد ولی فقيه، شورای نگهبان، سپاه پاسداران، بسيج، نيروی انتظامی، وزارت اطلاعات و...هرگز مجوز نشر دريافت نمی کند و نخواهد کرد. بدين ترتيب، نقد ممنوع است، نه اهانت. به عنوان مثال، آيا می توان کتابی مستند در نقد فعاليت های سياسی و اقتصادی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نوشت و نشر داد؟ آيا می توان کتابی در نقد وضعيت زندانيان سياسی نوشت و نشر داد؟ نظام سانسور معطوف به نقد است.
در حقيقت، نظام سانسور دگرانيشی را به رسميت نمی شناسد. زمامداران جمهوری اسلامی در هر زمينه ای دارای نظر هستند. هرگونه نظر دگرانديشانه در آن زمينه ها نمی تواند به شکل کتاب منتشر شود. آيا هيچ کس می تواند کتابی در نقد عظمت طلبی اتمی آيت الله خامنه ای بنويسد و ارشاد به آن کتاب مجوز نشر دهد؟ آيت الله خامنه ای پروژه ی هسته ای را به سود ايران و ايرانيان می داند. اما افراد ديگری اين پروژه را به زيان ايران و ايرانيان می دانند. آيا آنها می توانند نظرات خود را منتشر سازند؟
آيت الله خامنه ای نسبت به نشر کتاب بسيار حساس است و بارها در اين زمينه سخنرانی علنی کرده است. بخش سانسور وزارت ارشاد در چارچوب سياست های تعيين شده از سوی ولی فقيه عمل می کند. آيت الله خامنه ای زمامدار سياسی است، نه تعيين کننده ی حد و مرزهای انتشار انديشه. زمامداری او- به شرط صحت- قلمرو سياست را در بر می گيرد، نه حوزه ی فرهنگ و تفکر را. يک مولف يا مترجم با ماه ها زحمت کتابی را به دنيا می آورد، نابودی آن کتاب، نوعی قتل بايد به شمار رود.
سياست جمهوری اسلامی در اين زمينه شکست خورده است. سانسور نتوانسته و نمی تواند مانع نشر ايده های جديد و دگرانديشانه شود. اگر اين مدعا صادق است، يک پرسش مهم زاده خواهد شد که نيازمند تأمل و پاسخی درخور است: با وجود شکست سياست سانسور و باطل کردن پروانه ی نشر ناشران، چرا آيت الله خامنه ای به اين سياست ادامه می دهد؟ اين سياست چه پيامدهای ديگری دارد که اين وجود آن را ضروری می سازد؟
رئیس کل بانک مرکزی ایران به
خبرگزاری مهر گفته است که رقم مطالبات معوق بانکی به ٥٣٨ هزار میلیارد ریال
می رسد و "با توجه به این رقم، نمی توان انتظار سودآوری از نظام بانکی
کشور داشت."
محمود بهمنی گفته است که مطالبات معوق بانک ها
مانند بلوکه شدن پول به همین میزان است و گفت علاوه بر این، بانک ها ملزم
به قراردادن سپرده های قانونی نزد بانک مرکزی تا ١٧ درصد هستند.در مورد توزیع سکه های طلا، رئیس کل بانک مرکزی گفت که عیار و وزن سکه های پیش فروشی تفاوتی با سایر سکه ها ندارد.
شرکت "ییلی" Yili یکی از بزرگترین
تولید کنندگان مواد لبنی در چین، مقادیری شیرخشک نوزاد تولیدی این کارخانه
را به دلیل آلودگی به میزان خطرناک جیوه از بازار جمع آوری کرده اما گفته
است که نمی داند این ماده، که به کلیه و مغز آسیب می زند، از چه طریقی وارد
شیرخشک تولیدی شرکت شده است.
این نخستین بار نیست که کشف می شود مواد غذایی تولیدی چین از جمله مواد مورد مصرف نوزادان به مواد زیانبار آلوده است.چهار سال پیش، مصرف شیرخشک آلوده به ملامین دست کم شش نوزاد چینی را کشت و صدهاهزار تن دیگر را بیمار کرد.
در غزه تحت محاصره اسرائیل و
کنترل حماس، حدود نیمی از جوانان بیکارند، مردم روزی هشت ساعت برق ندارند و
کمبود آب آشامیدنی سالم و گرانی سرسام آور بنزین هم معضل دیگر آنهاست.
در این بخش از سرزمین فلسطینیان، کم نیستند افرادی که سیاست های حماس و حصر اسرائیل را دو روی یک سکه می دانند.یک استاد دانشگاه ساکن غزه که نمی خواهد نامش فاش شود به بی بی سی فارسی می گوید: "اسرائیل حصر را بر غزه تحمیل کرده است، حماس هم از محاصره استفاده می کند تا خون مردم را بمکد."
او می افزاید: "فقر دلیل نارضایتی مردم است. رهبران حماس دیگر رهبر نیستند، تاجر شده اند. به خاطر پروپاگاندای خود با جان مردم بازی می کنند."
پنج سال پیش در چنین روزی بود که شبه نظامیان حماس نیروهای گروه فتح، هسته اصلی تشکیلات خودگردان فلسطینی، را از نوار غزه بیرون راندند و دامنه قدرت آن را به بخش هایی از کرانه غربی رود اردن محدود کردند.
با وجود جنگ سال ۲۰۰۸ با اسرائیل و ادامه محاصره دریایی، هوایی و زمینی ارتش اسرائیل، حماس همچنان حاکم بلامنازع غزه باقی مانده است. حماس طرفداران اسلامگرای خاص خود را در غزه و حتی در کرانه غربی رود اردن دارد.
"بهبود اوضاع"
غازی حمد، یکی از سخنگویان حماس در غزه، این اتهام را که رهبران حماس به تمرکز قدرت و ثروت روی آورده اند، رد می کند.او در مورد موفقیت های حماس می گوید: "وضع امنیتی برای مردم بهبود یافته و میزان جرم و جنایت کمتر شده است. اوضاع تحت کنترل است. مردم می توانند آزادانه شب و روز در خیابان ها یا کنار ساحل رفت و آمد کنند."
آقای حمد می افزاید: "در حال حاضر وضع اقتصادی بهتر شده است. کالاهای بیشتری در بازار یافت می شود. شما می توانید هر چیزی در غزه پیدا کنید، شکلات، کوکاکولا، خودرو. برخی از این اقلام از اسرائیل می آید و بخشی از تونل های زیرزمینی مرز مصر."
حماس مدت هاست که به سوی اسرائیل راکتی شلیک نکرده است و بنا بر گزارش ها تلاش می کند که از حملات گروه های کوچک تر مانند جهاد اسلامی نیز جلوگیری کند.
اسرائیل هم در ظرف دو سال گذشته اجازه ورود کالاهای بیشتری را به غزه داده است، هرچند ساکنان نوار غزه به ندرت اجازه سفر به کرانه غربی رود اردن را دریافت می کنند.
"گزینش در مساجد"
کارشناسان اتفاق نظر دارند که حماس به خوبی از اعضایش حمایت مالی می کند و از این طریق بوده که پایگاه اجتماعی محکمی در غزه تاسیس کرده است.ارتباط با حماس یعنی نزدیکی به قدرتی که می تواند دست کم یک فرصت شغلی در نیروی پلیس غزه یا سایر ارگان های تحت کنترل این گروه فراهم کند.
البته صلاحیت متقاضیان کار در دولت حماس عمدتا باید توسط امام (امیر) یک مسجد مرتبط با این گروه تایید شود، این روند گزینش اما در نظر گروهی از مردم غزه تبعیض آمیز است.
جهاد احمد رستم، دختر ۲۴ ساله ای که به عنوان مترجم در شهر غزه کار می کند، می گوید: "اگر عضو حماس نباشید یا از آن حمایت نکنید به سختی می توانید کار پیدا کنید. همین طور، اگر جرات داشته باشید که آزادانه نظر خود را مطرح کنید با مشکلات زیادی رو به رو خواهید شد، نه لزوما از طرف مقامات حماس بلکه از سوی طرفداران آن."
افرادی مانند این دختر فلسطینی میگویند از این که پنج سال پیش به حماس رای دادند پشیمانند و حالا به دنبال گزینه دیگری می گردند.
خانم رستم می گوید: "تقصیر ما بود که به حماس رای دادیم. درست فکر نکردیم، احساساتی عمل کردیم. می خواستیم اوضاع تغییر کند. به همین خاطر بود که به گروهی به غیر از گروه فتح رای دادیم."
او می افزاید: "اگر باز هم انتخابات برگزار شود، مطمئنا بحران دیگر رخ خواهد داد. مردم در کنار حماس به یک حزب دیگر هم رای خواهند داد و بحران تازه ای آغاز خواهد شد."
رهبران تشکیلات خودگردان و حماس از چند ماه پیش تلاش کرده اند که اختلافات را کنار بگذارند و یک دولت آشتی ملی تشکیل دهند. برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه گام بعدی مورد نظرآنهاست.
این در حالیست که دغدغه اصلی اکثر فلسطینیان به ویژه در نوار غزه مسائل اقتصادی و به عبارت ساده تر، تهیه نان شب است.
ابو حاتم هسونه، مالک یک شرکت ساختمان سازی در غزه می گوید: "هیچ کدام از این دو گروه (فتح و حماس) نیازهای ما فلسطینیان را برآورده نمی کنند. آن چه برای من اهمیت دارد این است که کارگاهم باز بماند، پسرم قادر به تحصیل باشد و همسرم به خدمات درمانی دسترسی داشته باشد."
ایران، ۱+ ۵ و خطرات قمار هسته ای
* علی واعظ تحلیلگر ارشد امور ایران در گروه بین المللی بحران است.با از سرگیری گفتگوهای هسته ای بین ایران و گروه ۱+ ۵، مذاکره کنندگان به احتمال زیاد در مسکو خود را در برابر دیوار بلندی از بی اعتمادی خواهند یافت. عبور از این سد، بدون تغییر راهکارها احتمالاٌ ناممکن است. ولی آنچه قطعی است این که شکست مذاکرات پیامد های بسیار ناگواری خواهد داشت.
بررسی بی طرفانه فراز و فرود گفتگوهای بین ایران و قدرت های جهانی در استانبول و بغداد برای یافتن راهکاری واقع بینانه برای پیشبرد مذاکرات در مسکو ضرروی است. با وجود آنکه نفس توافق طرفین برای آغاز دوباره گفتگوها پس از پانزده ماه تنش و بحران امری مثبت بود، سنگ بنای مذاکرات از آغاز کج نهاده شد. غرب بازگشت ایران به پای میز مذاکرات را تفسیر به کارآمدی تحریم های فلج کننده اش و ترس تهران از حمله اسرائیل کرد. از سوی مقابل، برای ایران ابراز تمایل غرب به مذاکره دلیلی نداشت جز تلاش برای کاهش تنش ها و جلوگیری از افزایش قیمت نفت در شرایطی که اروپا در میان یک بحران اقتصادی است و آمریکا در میانه انتخابات ریاست جمهوری.
گفتگو های استانبول بدون درگیری لفظی، اما به همان میزان
عاری از محتوا بودند. بحث ها بر کلیات متمرکز بودند و طرفین بدنبال خرید
وقت. با وجود سازنده خواندن گفتگوها، طرفین از فردای مذاکرات تیشه به ریشه
آنچه بر سر آن توافق کرده بودند، زدند و روند گام به گام و متقابل را از
مفهوم تهی کردند.
ایران خواستار رفع تحریم ها شد و غرب بر توقف غنی سازی در سطح ۲۰ درصد و بستن مرکز غنی سازی فردو اصرار ورزید. برداشت های گمراهانه، دوباره طرفین را در مسیری غیرسازنده قرار دادند. غرب گمان کرد که سایه تحریم نفت و بانک مرکزی ایران را به تسلیم وادار خواهد کرد در حالی که تصور ایران بر این بود که پیشرفت های هسته ای در غنی سازی در سطح بالاتر و ساخت میله سوخت هسته ای این کشور را در جایگاه برتری نسبت به ۱+۵ قرار داده است. هر دو طرف فکر می کردند دست بالا را دارند و بنابراین انگیزه ای به مصالحه نداشتند. و این دقیقا اتفاقی بود که در بغداد غرق در طوفان شن رخ داد.
طرفین بر مواضع قبلی خود پافشاری کردند و بدون دستیابی به نتیجه، عراق را ترک کردند. این چنین بود که یکباره، امید یافتن راه حلی صلح آمیز برای بحران هسته ای ایران از عرش به فرش رسید.
تجربه بغداد نشان داد که اهرم هایی که طرفین به منظور افزایش قدرت چانه زنی در ماه های اخیر انباشته بودند به مانعی برای دستیابی به یک توافق تبدیل شده اند. نه غرب آمادگی این را دارد که تحریم های کم سابقه ای را که با تلاش بسیار و صرف هزینه سنگین سیاسی و دیپلماتیک بدست آورده براحتی از دست بدهد، و نه ایران می تواند صد کیلوگرم اورانیوم بیست در صد غنی شده اش را، که با احتساب تحریم ها میلیاردها دلار برایش خرج داشته، براحتی واگذار کند و مرکز فردو را که تنها بازدارنده حمله یکجانبه اسرائیل است ببندد.
اگر گذشته را چراغ راه آینده قرار دهیم، روشن خواهد شد که اگر گفتگو ها به بن بست برسند، از سر گیری آنها ساده نخواهد بود. می توان حدس زد که در صورت بروز یک وقفه دیپلماتیک دیگر، دو طرف به عملیات تخریبی شان ادامه خواهند داد، ایران با غنی سازی بیشتر و غرب با تحریم بیشتر. در این صورت، با وجود آنکه به باور بسیاری از صاحبنظران، ایران هنوز سالها با ساخت سلاح هسته ای فاصله دارد، اسرائیل ممکن است با فرصت طلبی بر آن شود که زمان حمله فرا رسیده است چرا که هنوز تمام سانتریفیوژهای فردو نصب نشده اند و اوباما هم در مقابل رقبای جمهوری خواه چاره ای جز پشتیبانی از اسرائیل نخواهد داشت.
از همین روی نیاز است تا درمسکو طرحی نو برانداخته شود. برای شروع می بایست که:
- هر دو طرف توافق کنند که به جای گفتگوهای گسسته در سطح بالا و با حساسیت زیاد، به طور پیوسته و مداوم در سطح پایین تر مذاکرات را دنبال کنند. شاید در این صورت نمایندگان ایران و آمریکا بتوانند بدون اینکه در معرض اتهام رقبای سیاسی داخلی قرار بگیرند به معنای واقعی کلمه، چانه زنی کنند و این گره ده ساله را بگشایند.
- طرفین خواست های حداکثری را به کنار نهاده و واقعگرایانه بپذیرند که توقعات حداکثری هیچ طرف در کوتاه مدت قابل دستیابی نخواهد بود. نه تحریم ها یک شبه ناپدید خواهند شد و نه فردو یک شبه تعطیل.
- برای رفع نگرانی ها در مورد نزدیک شدن بیش از حد به آستانه تولید اورانیوم با غنای تسلیحاتی، ایران باید در مورد توقف غنی سازی در سطح بیست در صد انعطاف بیشتری نشان دهد. ایران همچنین می تواند با تبدیل انباشته اورانیوم غنی شده اش از اورانیوم هگزافلورید به دی اکسید اورانیوم که برای تهیه سوخت هسته ای استفاده می شود، از کاربردهای نظامی مواد غنی سازی شده، فاصله بیشتری بگیرد و اثبات کند که هدفی جز تهیه سوخت در سر ندارد. توافق با بازرسی های بیشتر از سایت فردو، توقف نصب سانتریفیوژهای بیشتر درآن و تبدیل آن به مرکزی تحقیقاتی می تواند راه حل مناسبی برای کلاف سر درگم فردو باشد.
- در مقابل غرب باید به نگرانی های اصلی ایران بپردازد و به صراحت اعلام کند که در صورتی که آژانس بین المللی انرژی هسته ای به صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران گواهی دهد، با غنی سازی اورانیوم در خاک ایران موافقت خواهد کرد.
هر چند شاید غرب قصد داشته باشد گزنده ترین تحریم ها را در آخرین مراحل بردارد، ولی لازم است که در مراحل اولیه با رفع بعضی محدودیتها و کاستن از فشار به روی مشتری های نفت ایران، نشان دهد که قادر و مایل است که از تحریم نه به عنوان چکش بلکه به عنوان اهرم استفاده کند. برای اثبات حسن نیت، غرب باید با سرمایه گذاری در ایران نشان دهد که هدفش محروم کردن ایران از فن آوری پیشرفته نیست.
جایگزینی نیروگاه تحقیقاتی ۴۵ ساله تهران با یک نیروگاه مدرن آب سبک (که مشمول تحریم های سازمان ملل نیست) و یا انتقال فن آوری های مربوط به انرژی های بازیافتی از جمله اقداماتی هستند که غرب در کوتاه مدت می تواند انجام دهد.
اگر مذاکرات به شکست بیانجامند، باید تلاش ها معطوف به جلوگیری از پیامد های ناگوار و بخصوص بروز جنگی ویرانگر شوند. ولی پیش از رسیدن به آن مرحله باید تا حد ممکن برای رسیدن به یک توافق کوشید و اندک امیدی که از مذاکرات استانبول بر جای مانده را زنده نگاه داشت.
ایران خواستار رفع تحریم ها شد و غرب بر توقف غنی سازی در سطح ۲۰ درصد و بستن مرکز غنی سازی فردو اصرار ورزید. برداشت های گمراهانه، دوباره طرفین را در مسیری غیرسازنده قرار دادند. غرب گمان کرد که سایه تحریم نفت و بانک مرکزی ایران را به تسلیم وادار خواهد کرد در حالی که تصور ایران بر این بود که پیشرفت های هسته ای در غنی سازی در سطح بالاتر و ساخت میله سوخت هسته ای این کشور را در جایگاه برتری نسبت به ۱+۵ قرار داده است. هر دو طرف فکر می کردند دست بالا را دارند و بنابراین انگیزه ای به مصالحه نداشتند. و این دقیقا اتفاقی بود که در بغداد غرق در طوفان شن رخ داد.
طرفین بر مواضع قبلی خود پافشاری کردند و بدون دستیابی به نتیجه، عراق را ترک کردند. این چنین بود که یکباره، امید یافتن راه حلی صلح آمیز برای بحران هسته ای ایران از عرش به فرش رسید.
تجربه بغداد نشان داد که اهرم هایی که طرفین به منظور افزایش قدرت چانه زنی در ماه های اخیر انباشته بودند به مانعی برای دستیابی به یک توافق تبدیل شده اند. نه غرب آمادگی این را دارد که تحریم های کم سابقه ای را که با تلاش بسیار و صرف هزینه سنگین سیاسی و دیپلماتیک بدست آورده براحتی از دست بدهد، و نه ایران می تواند صد کیلوگرم اورانیوم بیست در صد غنی شده اش را، که با احتساب تحریم ها میلیاردها دلار برایش خرج داشته، براحتی واگذار کند و مرکز فردو را که تنها بازدارنده حمله یکجانبه اسرائیل است ببندد.
اگر گذشته را چراغ راه آینده قرار دهیم، روشن خواهد شد که اگر گفتگو ها به بن بست برسند، از سر گیری آنها ساده نخواهد بود. می توان حدس زد که در صورت بروز یک وقفه دیپلماتیک دیگر، دو طرف به عملیات تخریبی شان ادامه خواهند داد، ایران با غنی سازی بیشتر و غرب با تحریم بیشتر. در این صورت، با وجود آنکه به باور بسیاری از صاحبنظران، ایران هنوز سالها با ساخت سلاح هسته ای فاصله دارد، اسرائیل ممکن است با فرصت طلبی بر آن شود که زمان حمله فرا رسیده است چرا که هنوز تمام سانتریفیوژهای فردو نصب نشده اند و اوباما هم در مقابل رقبای جمهوری خواه چاره ای جز پشتیبانی از اسرائیل نخواهد داشت.
از همین روی نیاز است تا درمسکو طرحی نو برانداخته شود. برای شروع می بایست که:
- هر دو طرف توافق کنند که به جای گفتگوهای گسسته در سطح بالا و با حساسیت زیاد، به طور پیوسته و مداوم در سطح پایین تر مذاکرات را دنبال کنند. شاید در این صورت نمایندگان ایران و آمریکا بتوانند بدون اینکه در معرض اتهام رقبای سیاسی داخلی قرار بگیرند به معنای واقعی کلمه، چانه زنی کنند و این گره ده ساله را بگشایند.
- طرفین خواست های حداکثری را به کنار نهاده و واقعگرایانه بپذیرند که توقعات حداکثری هیچ طرف در کوتاه مدت قابل دستیابی نخواهد بود. نه تحریم ها یک شبه ناپدید خواهند شد و نه فردو یک شبه تعطیل.
- برای رفع نگرانی ها در مورد نزدیک شدن بیش از حد به آستانه تولید اورانیوم با غنای تسلیحاتی، ایران باید در مورد توقف غنی سازی در سطح بیست در صد انعطاف بیشتری نشان دهد. ایران همچنین می تواند با تبدیل انباشته اورانیوم غنی شده اش از اورانیوم هگزافلورید به دی اکسید اورانیوم که برای تهیه سوخت هسته ای استفاده می شود، از کاربردهای نظامی مواد غنی سازی شده، فاصله بیشتری بگیرد و اثبات کند که هدفی جز تهیه سوخت در سر ندارد. توافق با بازرسی های بیشتر از سایت فردو، توقف نصب سانتریفیوژهای بیشتر درآن و تبدیل آن به مرکزی تحقیقاتی می تواند راه حل مناسبی برای کلاف سر درگم فردو باشد.
- در مقابل غرب باید به نگرانی های اصلی ایران بپردازد و به صراحت اعلام کند که در صورتی که آژانس بین المللی انرژی هسته ای به صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران گواهی دهد، با غنی سازی اورانیوم در خاک ایران موافقت خواهد کرد.
هر چند شاید غرب قصد داشته باشد گزنده ترین تحریم ها را در آخرین مراحل بردارد، ولی لازم است که در مراحل اولیه با رفع بعضی محدودیتها و کاستن از فشار به روی مشتری های نفت ایران، نشان دهد که قادر و مایل است که از تحریم نه به عنوان چکش بلکه به عنوان اهرم استفاده کند. برای اثبات حسن نیت، غرب باید با سرمایه گذاری در ایران نشان دهد که هدفش محروم کردن ایران از فن آوری پیشرفته نیست.
جایگزینی نیروگاه تحقیقاتی ۴۵ ساله تهران با یک نیروگاه مدرن آب سبک (که مشمول تحریم های سازمان ملل نیست) و یا انتقال فن آوری های مربوط به انرژی های بازیافتی از جمله اقداماتی هستند که غرب در کوتاه مدت می تواند انجام دهد.
اگر مذاکرات به شکست بیانجامند، باید تلاش ها معطوف به جلوگیری از پیامد های ناگوار و بخصوص بروز جنگی ویرانگر شوند. ولی پیش از رسیدن به آن مرحله باید تا حد ممکن برای رسیدن به یک توافق کوشید و اندک امیدی که از مذاکرات استانبول بر جای مانده را زنده نگاه داشت.
تجربه حرکتهای اعتراضی تهران و قاهره
* همن سیدی، تحلیلگر سیاسی مقیم بریتانیاست.
در یک سال اخیر بسیار گفته شده که جنبش سبز اگر چه به اهدافش نرسیده اما به الگویی برای حرکتهای اعتراضی بهار عربی تبدیل شد. نشانههایی از درستی این ادعا را میتوان یافت اما چون در نهایت این دو حرکت به نتایج متفاوتی ختم شدند باید ادعای فوق را چنین تصحیح کرد: بهار عربی اگر چه از موفقیتهای جنبش سبز الگوبرداری کرد اما از ناکامیهای آن هم برای خود تجربه اندوخت.
در واقع قاهره ۸۹ نسخه تکمیلی و ویرایش شده تهران ۸۸ بود. اما آیا این روند الگوگیری و تجربه آموزی نمیتواند ادامه یابد؟ آیا تهران هم نمیتواند از تجربه قاهره بیاموزد و حتی چیزی هم به آن بیافزاید؟
قبل از پاسخ به این سوال باید ابهامی دیرینه رفع شود. با توجه به آنکه هم نحوه مبارزه ملتها و هم شیوه سرکوب مبارزات آنها از هر کشوری به کشوری دیگر تفاوت دارد، همیشه این سوال مطرح میشود که آیا میتوان از مبارزات مردم در نقاط مختلف جهان الگوبرداری کرد؟ آیا اصولا این تجارب قابل انتقال هستند؟
بدیهی است که نه تنها شیوههای مبارزه و سرکوب در هر کشور استبدادزدهای خصوصیات ویژه خود را دارد، که حتی این شیوهها در یک کشور واحد هم، در مقاطع مختلف و در شرایط گوناگون شبیه هم نخواهند بود اما این تفاوتها دلیلی برای عدم استفاده از آنها نیست. البته که نباید تجارب را تعمیم داد اما میتوان با افزودن و یا با اصلاح و بومیکردنشان، آنها را مورد استفاده قرار داد.
اگر نگاهی به منظر کلی دو حرکت تهران و قاهره بیاندازیم، به غیر از نقاط قوت مشترک، نقاط ضعف مشترک وپتانسیلهای شکست در هر دو مورد فراوان یافت میشدند که بسیار هم شبیه هم بودند. در هر دو حرکت، تضاد آرای معترضین بسیار بود. از نیروهای اسلامی تا چپها وسکولارها، از مدافعان حقوق و آزادیهای زنان تا اقشار سنتی جامعه. در هر دو حرکت، جامعه جهانی به کمک جنبش نیامد و حتی در پیروزی آنها تردید کرد ( آمریکا تا آخرین لحظات هم گزینه ماندن حسنی مبارک را کنار ننهاده بود)، در هر دو حرکت، کشتار معترضین صورت گرفت (توسط ارتش مصر و سپاه ایران،همچنین توسط شترسواران مصر و بسیجیهای ایران). شباهتهای فراوان دیگری را میتوان بین دو جنبش یافت که به مراتب از تفاوتهای آنها بیشتر خواهد شد اما چرا نتایج چنین متفاوت شد؟
آمدند اما نماندند
اولین تجربهای که مصریها از جنبش سبز آموختند این بود که تنها حضور صرف در خیابانها کافی نیست بلکه باید هم به خیابان آمد و هم در خیابانها ماند! تهرانیها آمدند اما نماندند. پس از حضوری میلیونی در خیابان آزادی و میدان آزادی، اگر تنها ۱۰ درصد از آن نیرویی که خیابانها را اشغال کرده بود، تا صبح در میدان آزادی میماند ( جمعیتی حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر) ممکن بود در فردای آن شمار بیشتری به خیابانها بیایند. انعکاس حضور شبانه معترضین، هم شرایط سرکوب و متفرق کردن را بسیار دشوار میکرد هم هزینه حضور دیگران را کاهش میداد.
طبعا این دو تغییر به افزایش شمار معترضین منجر میشد، همانگونه که در مصر چنین شد. با چادرهایی که برپا کردند، با کمک گرفتن از لشکر بیکاران، با تنوع بخشیدن به حضورشان از برگزاری بحثهای آزاد و دعوت از شخصیتهای سیاسی و مبارز تا برپایی نمازهای جماعت و حتی برپایی کلاسهای درس و سخنرانیهای علمی و نظری و همزمان گزارش دادن دقیق از حملات گهگاهی نظامیان به افکار عمومی جهان، شرایط سرکوب را بسیار دشوار کردند.
ایران یا فقط تهران؟
در مصر هم به مانند ایران ضمن اینکه اهمیت حضور مردم در پایتخت کاملا درک شده بود، اما این حضور تنها به پایتخت محدود نماند، سایر شهرهای دیگر بخصوص شهر مهم واستراتژیک اسکندریه و سوئز هم به اعتراضها پیوستند. اتفاقی که در ایران نیفتاد.
شاید در این زمینه این انتقاد به مقایسه کردن ایران و مصر وارد باشد که در ایران برخلاف مصر، خواستهها و اعتراضات در مناطق مختلف با هم همخوانی نداشتند. ضمن قبول این واقعیت باید گفت همچنانکه در میان معترضین یک شهر هم ( به مانند قاهره و تهران که اشاره شد)، همخوانی خواستهها کامل وجود ندارد بلکه بر سر حداقلی از خواستههای مشترک توافق میشود، در مورد تفاوت خواستههای مناطق مختلف نیز میتوان در این مقاطع، بر حداقلی از خواستنها و نخواستنهای مشترک به توافق رسید.
میدان آزادی آخرین فرصت نبود.
در مقطعی که چند ماه پس از شروع اعتراضات، سرکوب در تهران بسیار شدید شده بود و حضور مردم در خیابانها نفسهای آخررا میکشید، در کردستان ابتکار جالبی روی داد. در اعتراض به اجرای حکم اعدام پنج فعال سیاسی و مدنی، تقریبا همه شهرهای کردستان دست به اعتصاب عمومی زد.
این حرکت میتوانست به عنوان تغییری در تاکتیک و فاز مبارزه از اعتراض عمومی به اعتصاب عمومی، هم مورد استقبال قرار گیرد و هم در تهران و سایر مناطق تکرار شود. اعلامیه میرحسین موسوی در محکوم کردن این اعدامها - که البته در نوع خود بینظیر بود- اگر شامل فراخوان مردم به اعتصابی عمومی و همراهی با مردم کردستان هم میشد، مطمئنا همراهی شمار زیادی را که از تظاهرات پرخطر ناامید شده بودند، در پی میداشت. هزینه اعتصاب به مراتب پائینتر از هزینه تظاهرات است، سرکوب آن هم بسیار دشوارتر، دستاوردهای آن هم چندان کمتر از اعتراضهای خیابانی نیست با این امتیاز که پتانسیل تکرار و تداوم در آن هم بیشتر است.
فرصت دیگری که برای معترضان از دست رفت همراهی با آذربایجان در اعتراض به سرکوب فعالین مدنی و طرفداران محیط زیست بود. این اعتراضات که در مقطعی نسبتا طولانی در چندین شهر استانهای آذربایجان غربی و شرقی در ابعادی وسیع برگزار شد، حمایتهای میدانی و علنی مردم تهران و سایر مناطق را در پی نداشت، هرچند که اعتراضات اجتماعی و محیط زیستی کمهزینه تر از اعتراضات سیاسی است.
مورد دیگر که بسیار جای تاسف است سکوت نسبی در مورد سرکوب و شکنجه فعالین عرب اهوازی و خوزستانی بود که نه تنها در تهران مورد اعتراض واقع نشد که حتی در خارج از کشور، درخواست خانم شیرین عبادی برای رسیدگی قانونی به پرونده آنها، اعتراض به خانم عبادی را در پی داشت! و این در خوشبینانه ترین حالت، یعنی نداشتن درکی درست از حداقل خواستههای مشترک.
تصور بیهزینه بودن مبارزات مسالمتآمیز
در ایران مبارزات بدون خشونت و مسالمتآمیزسابقه زیادی ندارد. هرچند که در سالهای اخیر بسیار به آن پرداخته شده اما شاید کوتاه و فشرده بودن تجربه آن، باعث شده بود شماری، استفاده از آن را بی هزینه بپندارند. شکی نیست که در مقایسه با سایر شیوهها، این نوع از مبارزه کمهزینه تر است اما طبعا بیهزینه هم نخواهد بود. تصور تغییر حاکمیت یا اصلاح جدی سیستم حکومتی، در کشوری به وسعت ایران و با تاریخی چنین استبداد زده، آن هم بدون پرداخت هزینه، توهمی بیش نیست.
مردمی که صدها و شاید هزارها نفر را در انقلاب ۵۷ هزینه دادند ( که آن هم البته از انقلابهای کمهزینه محسوب میشد)، چند ده هزار تن از جوانانشان را در جنگ با عراق از دست دادند، سابقه کشتار چندین هزار زندانی سیاسی در سابقه مبارزاتشان ثبت شده است، طبعا میتوانند برای رسیدن به خواستههایشان مجددا هزینه بپردازند، به شرطی که تصویری درست و واقعبینانه از هزینه مبارزاتشان داشته باشند. هزینهها و تلفات جنبش سبز بسیار کمتر از تواناییهای مردم ایران اما بسیار بیشتر از تصور ایجاد شده از آن بود. همین تناقض بخش زیادی از معترضین را به تامل بیشتر واداشت. مردم مصر چنین تصور و توهمی نداشتند، هزینه حداقلی مبارزات خود را پرداختند و به خواستههای حداقلی مبارزات خود ( برکناری رژیم حسنیمبارک و برقراری فضای آزاد و انتخابات آزاد و ...) دست یافتند.
اگر در آینده فرصتی مشابه برای مردم ایران فراهم شود شاید معلوم شود که هیچ کاری نمیتوان با حضور میلیونی مردم در خیابانها کرد. سه میلیون نفر را نمیتوان بازداشت کرد، سه میلیون نفررا نمیتوان قتلعام کرد، نمیتوان سوار اتوبوس کرد و به کهریزک برد، نمیتوان با ماشین آتشنشانی و گازاشکآور متفرقشان کرد. در برابر ارادهای میلیونی تنها باید سر فروآورد. معلوم نیست قاهره ۸۹ که خود با الهام و اقتباس از تهران ۸۸ ساخته شد، منشا و الهامبخش چه نسخهای از تهران خواهد بود؟
به دنبال تصمیم روز گذشته اوپک
برای تثبیت سقف تولید نفت، قیمت نفت خام شاخص در معاملات صبح امروز جمعه،
۱۵ ژوئن (۲۶ خرداد) در بازار جهانی افزایش یافته است.
بر اساس گزارشها، با آغاز معاملات بازارهای جهانی
از صبح امروز قیمت هر بشکه نفت خام برنت در معاملات آتی به بیش از ۹۸ دلار
و هر بشکه نفت خام وست تگزاس اینترمدیت به بیش از ۸۴ دلار رسید.نگرانی از احتمال کاهش تولید نفت عربستان سعودی یکی از اصلیترین دلایل افزایش قیمت نفت خام برنت اعلام شده است، هرچند فعالان در بازار جهانی در حال ارزیابی آینده حوزه یورو و آثار احتمالی تحولات آن در اقتصاد جهانی نیز هستند.
اعضای اوپک در نشست روز پنجشنبه، ۱۴ ژوئن در وین، تصمیم گرفتند که سقف تولید روزانه نفت این سازمان را در سطح ۳۰ میلیون بشکه تثبیت کنند.
این در حالی است که طبق آخرین گزارش ماهانه اوپک و بر مبنای دادههای منابع ثانویه، اعضای این سازمان در ماه مه در مجموع ۳۱ میلیون و ۵۸۰ هزار بشکه نفت خام تولید کردهاند و تثبیت سقف تولید نفت اوپک تنها به معنای آن است که کشورهای متخلف از سهمیههای مصوب این سازمان، باید از میزان تولید نفت خود کم کنند.
عربستان سعودی اصلیترین عضو متخلف اوپک معرفی شده است. گزارش شده است که میزان تولید روزانه نفت عربستان در ماه آوریل به بیش از ۱۰ میلیون بشکه رسیده که در ۳۰ سال گذشته بیسابقه بوده است.
گفته میشود که به دنبال اجرایی شدن تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ایران در کمتر از یک ماه آینده بیم آن میرود که میزان عرضه نفت خام ایران کاهش قابل توجهی پیدا کند و به همین دلیل عربستان سعودی با تخلف از سهمیه تولید خود در اوپک، به دنبال ایجاد تعادل و جبران کمبود احتمالی نفت خام در بازار جهانی است.
آژانس بینالمللی انرژی که بازار جهانی نفت را زیر نظر دارد، در گزارشی در روز چهارشنبه، ۱۳ ژوئن، اعلام کرد که صادرات نفت خام ایران در ماههای آوریل و مه روندی کاهشی داشته است و به حدود یک میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه در روز رسیده که یک میلیون بشکه کمتر از صادرات ایران در ماههای پایانی سال گذشته است.
با این حال، رستم قاسمی، وزیر نفت ایران، به خبرگزاری رسمی ایران (ایرنا) گفته است که طبق توافق اعضای اوپک، کشورهایی که تولید اضافه داشتهاند، باید به تعهد خود عمل کنند و تولید نفت را کاهش دهند.
وزیر نفت ایران ۱۰۰ تا ۱۲۰ دلار را قیمت واقعی نفت خوانده و گفته است که در جلسه اوپک "قرار شد که اگر قیمت پایینتر از این شد، اوپک جلسه اضطراری تشکیل دهد."
آقای قاسمی همچنین گفته است که اعضای اوپک در نشست اخیر در وین درباره انتخاب دبیرکل به اجماع نرسیدند و قرار شد کمیتهای برای بررسی رزومه (سابقه کار) نامزدها تشکیل شود و به اعضا گزارش دهد.
او اضافه کرد که احتمالا در نشست بعدی اوپک درباره انتخاب دبیرکل تصمیم گرفته خواهد شد.
نامزد گروه اخوان المسلمین رای دادگاه قانون اساسی برای انحلال پارلمان و تایید صلاحیت رقیب انتخاباتی خود را پذیرفته است.
روز جمعه، ٢٦ خرداد (١٥ ژوئن)، محمد
مرسی، نامزد حزب آزادی و عدالت، وابسته به گروه اسلامگرای اخوان المسلمین
در انتخابات ریاست جمهوری، گفت که رای دادگاه قانون اساسی در انحلال
پارلمان و تایید رقیب انتخاباتی خود را می پذیرد اما هشدار داد که اگر
انتخابات ریاست جمهوری به شکلی منصفانه برگزار نشود، در مصر "انقلاب دوم
روی خواهد داد."
قرار است مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری مصر در
روزهای شنبه و یکشنیه برگزار شود و آقای مرسی و احمد شفیق، نخست وزیر سابق
مصر، که در مرحله اول انتخابات بیشترین شمار آرا را به دست آوردند، تنها
نامزدهای این مرحله هستند.
اظهارات آقای مرسی یک روز پس از آن انتشار می یابد
که دادگاه قانون اساسی مصر انتخابات پارلمانی را که در ماه ژانویه برگزار
شد، غیرقانونی و پارلمان را منحل اعلام کرد و همزمان، صلاحیت آقای شفیق را
مورد تایید قرار داد.
از احمد شفیق، که هفتاد و یک سال دارد، به عنوان نماینده گروه های سکولار در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری نام برده می شود.
آقای شفیق از فرماندهان عالیرتبه نیروی هوایی مصر و
از افسرانی بوده است که در جنگ اکتبر سال ١٩٧٣ علیه اسرائیل شرکت داشتند و
در دهه ١٩٩٠، برای مدتی در کابینه حسنی مبارک، رئیس جمهوری برکنار شده،
سمت وزارت هوانوردی را برعهده داشت.
وی در جریان حرکت اعتراضی علیه حکومت حسنی مبارک،
در اواخر ماه ژانویه سال گذشته و کمتر از دو هفته قبل از کناره گیری حسنی
مبارک به سمت نخست وزیر منصوب شد و این سمت را تا اوایل ماه مارس، حدود یک
ماه برعهده داشت.
برنامه انتخاباتی احمد شفیق بر تحکیم امنیت،
استقرار نظم و قانون، حمایت از حقوق تمامی مردم مصر از جمله اقلیت های دینی
و خودداری از بهره برداری از دین برای پیشبرد اهداف سیاسی متکی است و از
این جهت، با ناکامی سایر نامزدهای انتخاباتی، از وی به عنوان نامزد سکولار
مرحله دوم انتخابات نام برده می شود
نمایندگان نخستین پارلمان مصر بعد از سقوط حسنی
مبارک با تصویب "قانون محرومیت سیاسی"، تمامی مقامات ارشد حکومت آقای مبارک
از جمله احمد شفیق را از حق رقابت در انتخابات ریاست جمهوری محروم کردند
اما کمیته ناظر بر انتخابات ریاست جمهوری با قبول شکایت آقای شفیق، اجازه
شرکت در انتخابات را به او داد.
پس از اعلام رای کمیته انتخابات ریاست جمهوری،
گروهی از مخالفان آقای شفیق علیه این تصمیم به دادگاه قانون اساسی شکایت
کردند اما روز گذشته، دادگاه این شکایت را مردود دانست و نظر کمیته را
تایید کرد.
با انتشار تصمیم دادگاه قانون اساسی در تایید
نامزدی احمد شفیق و همزمان، غیرقانونی دانستن انتخابات پارلمانی، طرفداران
گروه های اسلامگرا، دست به تظاهرات زدند و این تصمیم را نشانه "بازگشت رژیم
سابق" دانستند.
همچنین، شماری از فعالان گروه های سیاسی غیر
مذهبی، از جمله چپگرایان، رای دادگاه قانون اساسی را تلاشی برای نادیده
گرفتن اراده مردم و دستاوردهای انقلاب ضد دیکتاتوری توصیف کردند و از آن با
عنوان "کودتا" نام بردند.
رای دادگاه قانون اساسی و آثار سیاسی
قضات دادگاه قانون اساسی در رای خود راجع به
نامزدی احمد شفیق اعلام کردند که "قانون محرومیت سیاسی" وجاهت قانونی ندارد
زیرا مقامات حکومت سابق را بدون اینکه تحت پیگرد قضایی قرار گرفته و محکوم
شده باشند، از یکی از حقوق اساسی شهروندان، یعنی حق مشارکت در امور سیاسی
محروم می کند.
در جلسه روز پنجشنبه دادگاه قانون اساسی، نظر قضات در مورد رای یک دادگاه بدوی راجع به انتخابات پارلمانی مصر نیز صادر شد.
دادگاه بدوی پس از رسیدگی به شکایت گروهی از
نامزدهای مستقل در انتخابات پارلمانی ماه ژانویه، رای داده بود که نحوه
برگزاری انتخابات پارلمانی با قوانین انتخاباتی و اصل "منصفانه بودن
انتخابات" مغایرت داشته نتیجه آن قابل قبول نیست.
طبق مقررات انتخاباتی مصر، دو سوم کرسی های مجلس
سفلی براساس فهرست حزبی به نامزدهای احزاب تعلق می گیرد و رقابت برای به
دست آوردن کرسی ها باقیمانده مختص نامزدهای مستقل و غیرحزبی است.
در رای دادگاه قانون اساسی آمده است که شماری از
احزاب، علاوه بر معرفی نامزدهایی برای فهرست حزبی، نامزدهایی را نیز به
عنوان کاندیداهای مستقل وارد رقابت های انتخاباتی کردند و امکانات تشکیلاتی
خود را در حمایت از آنان به کار گرفتند و به این ترتیب، نامزدهای مستقل از
فرصت مساوی و "منصفانه" برای رقابت درانتخابات برخوردار نبودند.
در انتخابات پارلمانی مصر، گروه اسلامگرای اخوان
المسلمین، که از امکانات تشکیلاتی موثری برخوردار بود، توانست بیش از ٤٥
درصد کرسی های پارلمان را در اختیار بگیرد در حالیکه گروه های اسلامگرای
تندرو تر، از جمله سلفی ها، ٢٥ درصد کرسی ها را به خود اختصاص دادند.
رای دادگاه قانون اساسی به انحلال پارلمان، اخوان
المسلمین را از بخش مهمی از دستاوردهای سیاسی این گروه در دوره پس از حسنی
مبارک محروم می کند.
انحلال پارلمان به نوبه خود به بروز مشکلات سیاسی
دیگری نیز منجر می شود که مهمترین آنها، تعویق بیشتر در روند تدوین و تصویب
پیش نویس قانون اساسی جدیدی است که باید نهادهای سیاسی، حدود اختیارات و
روابط آنها با یکدیگر را تعریف و تعیین کند.
پس از اعلام نتیجه انتخابات پارلمانی، مجلس مصر یک هیات تدوین قانون اساسی تشکیل داد که اسلامگرایان بر آن مسلط بودند.
به همین دلیل هم، نمایندگان سکولار که نگران آن
بودند که این هیات، با تصویب یک قانون اساسی مبتنی بر شریعت، آزادی های
فردی و مدنی را محدود کند و مانع از تحکیم دموکراسی در مصر شود، شرکت در
هیات را تحریم کردند و باعث صدور دستور انحلال آن از سوی شورای نظامی حاکم
بر مصر شدند.
انتخابات ریاست جمهوری مصر در حالی برگزار می شود
که این کشور عملا فاقد قانون اساسی جاری است و در نتیجه، حدود اختیارات
رئیس جمهوری مشخص نیست.
برخی از مخالفان شورای عالی نظامی گفته اند که
انحلال پارلمان و مبهم بودن اختیارات رئیس جمهوری شرایطی را فراهم کرده است
که نظامیان، حتی با تفویض "صوری" قدرت به رئیس جمهوری آینده، همچنان
خواهند توانست موقعیت برتر خود در صحنه سیاسی را حفظ کنند.
پلیس توکیو آخرین فرد مظنون به دست داشتن در حمله با گاز سمی به خطوط مترو پایتخت ژاپن را بازداشت کرده است.
روز جمعه، ٢٦ خرداد (١٥ ژوئن)، پلیس
ژاپن اعلام کرد که کاتسویا تاکاهاشی، پنجاه و چهار ساله را که از هفده سال
پیش تحت تعقیب بود در ارتباط با حملات با گاز سارین به خطوط مترو توکیو در
سال ١٩٩٥ بازداشت کرده است.
در حملات سال ١٩٩٥ به خطوط مترو توکیو که در آن، گاز سمی سارین به کار رفت، سیزده نفر کشته و بیش از پنجاه نفر مجروح شدند و هزاران نفر دیگر برای مدتی با عوارض جسمی از این حملات دست به گریبان بودند.
براساس اطلاعیه پلیس، کاتسویا تاکاهاشی هنگام خرید از یک کتابفروشی بازداشت شد و در پاسخ به سئوال ماموران پلیس، هویت خود را تایید کرد.
این شخص یکی از محافظان شخصی رهبر فرقه مذهبی موسوم به "اوم شینریکیو" (دین حقیقی) بود که اعضای آن حملات سال ١٩٩٥ به خطوط مترو توکیو را سازمان دادند و به اجرا گذاشتند.
پیشتر، سایر افراد مرتبط با این حملات بازداشت و محاکمه شده اند اما به گفته رسانه های محلی، کاتسویا تاکاهاشی که در یک شرکت ساختمانی کار می کرد، با تغییر نام، استفاده از ماسک در محل کار و محدود کردن تماس با سایرین، توانسته بود از چنگ پلیس بگریزد.
اوایل سال جاری یکی دیگر از مظنونین حملات سارین که ظاهرا مدتی با کاتسویا تاکاهاشی همخانه بود، بازداشت شد و ظاهرا اطلاعاتی را در مورد تاکاهاشی در اختیار پلیس قرار داد.
در پی این بازداشت، پلیس اقدامات خود برای بازداشت تاکاهشی را شدت بخشید و تصاویر او را به طور وسیع منتشر کرد که به شناسایی و بازداشت او منجر شد.
با اینهمه، از آنجا که ظاهر این فرد طی هفده سال گذشته تغییر یافته بود، پلیس تا زمان انگشت نگاری و تایید هویت، رسما بازداشت او را اعلام نکرد.
حمله سارین به خطوط مترو توکیو بزرگترین عملیات تروریستی داخلی در ژاپن در سال های بعد از جنگ جهانی دوم بود اما در مورد انگیزه اجرای آن ابهاماتی وجود داشته است.
در ابتدا، نظر پلیس این بود که اعضای فرقه اوم شینریکیو که زه قریب الوقوع بودن روز نابودی جهان معتقد بودند، در نظر داشتند با این حملات، فرا رسیدن این روز را سرعت بخشند.
در جریان محاکمه متهمان این پرونده این نظر مطرح شد که پیروان این فرقه در نظر داشتند نظام حکومتی ژاپن را سرنگون کنند تا "شوکو آساهارا" رهبر فرقه بتواند در مقام امپراتور، جامعه را مطابق آموزه های دینی اداره کند.
همین انگیزه هم باعث شد تا حملات سارین بر مسیرهای مترو منتهی به محل استقرار دفاتر دولتی متمرکز شود.
پس از حملات سال ١٩٩٥، بیش از دویست نفر از اعضای این فرقه در ارتباط با این حملات بازداشت و محاکمه شدند و برای سیزده تن از آنان حکم اعدام صادر شد اما این احکام هنوز به اجرا در نیامده است.
ژاپن مجازات اعدام را لغو نکرده امااحکام اعدام لزوما به اجرا گذاشته نمی شود و در حال حاضر، محکومان حملات سارین در میان کسانی هستند که در انتظار اجرای حکم به سر می برند.
در حملات سال ١٩٩٥ به خطوط مترو توکیو که در آن، گاز سمی سارین به کار رفت، سیزده نفر کشته و بیش از پنجاه نفر مجروح شدند و هزاران نفر دیگر برای مدتی با عوارض جسمی از این حملات دست به گریبان بودند.
براساس اطلاعیه پلیس، کاتسویا تاکاهاشی هنگام خرید از یک کتابفروشی بازداشت شد و در پاسخ به سئوال ماموران پلیس، هویت خود را تایید کرد.
این شخص یکی از محافظان شخصی رهبر فرقه مذهبی موسوم به "اوم شینریکیو" (دین حقیقی) بود که اعضای آن حملات سال ١٩٩٥ به خطوط مترو توکیو را سازمان دادند و به اجرا گذاشتند.
پیشتر، سایر افراد مرتبط با این حملات بازداشت و محاکمه شده اند اما به گفته رسانه های محلی، کاتسویا تاکاهاشی که در یک شرکت ساختمانی کار می کرد، با تغییر نام، استفاده از ماسک در محل کار و محدود کردن تماس با سایرین، توانسته بود از چنگ پلیس بگریزد.
اوایل سال جاری یکی دیگر از مظنونین حملات سارین که ظاهرا مدتی با کاتسویا تاکاهاشی همخانه بود، بازداشت شد و ظاهرا اطلاعاتی را در مورد تاکاهاشی در اختیار پلیس قرار داد.
در پی این بازداشت، پلیس اقدامات خود برای بازداشت تاکاهشی را شدت بخشید و تصاویر او را به طور وسیع منتشر کرد که به شناسایی و بازداشت او منجر شد.
با اینهمه، از آنجا که ظاهر این فرد طی هفده سال گذشته تغییر یافته بود، پلیس تا زمان انگشت نگاری و تایید هویت، رسما بازداشت او را اعلام نکرد.
حمله سارین به خطوط مترو توکیو بزرگترین عملیات تروریستی داخلی در ژاپن در سال های بعد از جنگ جهانی دوم بود اما در مورد انگیزه اجرای آن ابهاماتی وجود داشته است.
در ابتدا، نظر پلیس این بود که اعضای فرقه اوم شینریکیو که زه قریب الوقوع بودن روز نابودی جهان معتقد بودند، در نظر داشتند با این حملات، فرا رسیدن این روز را سرعت بخشند.
در جریان محاکمه متهمان این پرونده این نظر مطرح شد که پیروان این فرقه در نظر داشتند نظام حکومتی ژاپن را سرنگون کنند تا "شوکو آساهارا" رهبر فرقه بتواند در مقام امپراتور، جامعه را مطابق آموزه های دینی اداره کند.
همین انگیزه هم باعث شد تا حملات سارین بر مسیرهای مترو منتهی به محل استقرار دفاتر دولتی متمرکز شود.
پس از حملات سال ١٩٩٥، بیش از دویست نفر از اعضای این فرقه در ارتباط با این حملات بازداشت و محاکمه شدند و برای سیزده تن از آنان حکم اعدام صادر شد اما این احکام هنوز به اجرا در نیامده است.
ژاپن مجازات اعدام را لغو نکرده امااحکام اعدام لزوما به اجرا گذاشته نمی شود و در حال حاضر، محکومان حملات سارین در میان کسانی هستند که در انتظار اجرای حکم به سر می برند.
نمایندگان بیش از ۷۰ کشور و سازمان جهانی جزئیات موضوعهای مورد بحث در اجلاس توکیو را در نشستی در کابل بررسی کردند.
این دومین نشست آنها است که در آن آمادگی ها برای
برگزاری کنفرانس توکیو را بررسی می کنند. اولین نشست در این خصوص در ماه
نوامبر میلادی در استانبول برگزار شده بود.اجلاس توکیو در هشتم جولای/ژوئیه با شرکت مقامهای دهها کشور و سازمان بین المللی برگزار خواهد شد.
قرار است شرکت کنندگان این کنفرانس حمایت درازمدت خود را در عرصه اقتصادی و بهبود حکومت داری در افغانستان اعلام کنند.
عمر زاخیلوال، وزیر مالیه/دارایی افغانستان گفته که برنامه های این کشور برای ۱۲ سال آینده در سندی تنظیم شده که در این جلاس ارائه خواهد شد.
به گفته او، افغانستان براساس این سند، درخواست کمک سالیانه حدود پنج میلیارد دلار از متحدان بین المللی خود را مطرح خواهد کرد.
آقای زاخیلوال گفت: "ما در نشست توکیو تعهداتی از جامعه جهانی خواهیم گرفت ــ تعهداتی که کمکهایشان به گونه موثر در افغانستان به مصرف برسد، از طریق بودجه ملی مصرف شود و تحت رهبری ادارات افغانستان باشد."
او همچنین تاکید کرد که کمکهای جهانی باید برای "تقویت" نهادهای دولتی مصرف شود و نه برای "تضعیف" آنها.
پیش از این مقامهای دولت افغانستان گفته اند که جامعه جهانی در افغانستان نهادهای "موازی" با نهادهای دولتی تشکیل داده و این امر باعث گسترش فساد و تضعیف نهادهای دولتی شده است.
مصرف کمکها از طریق بودجه ملی
امین حبیبی، رئیس اداره تطبیق استراتژی وزارت مالیه گفت: "آنچه که بسیار مهم است، نحوه مصرف کمکها در آینده است. ۵۰ درصد کمکها باید از طریق بودجه ملی به مصرف برسد."او همچنین تاکید کرد که پولهایی که خارج از بودجه ملی افغانستان مصرف می شود، هم باید در هماهنگی با نهادهای دولتی و براساس اولویتهای دولت افغانستان مصرف شود.
پیش از این شماری از متحدان بین المللی افغانستان در نشست سران سازمان پیمان اتلانتیک شمالی، ناتو، نسبت به حمایت درازمدت نظامی و امنیتی از افغانستان متعهد شدند.
کنفرانس توکیو برای جلب حمایت های جهانی از لحاظ اقتصادی برای افغانستان اهمیت زیادی دارد و مقامهای افغان امیدوارند که در این نشست اجماع جهانی برای حمایت از این کشور به دست آید.
قرار است سومین نشست آمادگی برای برگزاری این کنفرانس در ششم جولای در شهر توکیو برگزار شود.
ناظران سازمان ملل متحد که بر اثر خشونت ها در غرب سوریه از شهر حفاء خارج شده بودند به این منطقه بازگشته اند.
ناظران روز سه شنبه درمیان نگرانی ها از کشتاری
دیگر برای ورود به حفاء تلاش کردند اما بعد از اینکه توسط جماعتی خشمگین
دوره شدند و هدف شلیک گلوله قرار گرفتند مجبور به فرار شدند.پیشتر یک بمب در نزدیکی دمشق پایتخت سوریه منفجر شد.
این انفجار به مرگ عامل آن و ۱۴ نفر دیگر در حومه سیده زینب دمشق منجر شد.
این منطقه که به دلیل وجود زیارتگاه زینب بنت علی، نوه پیامبر اسلام شهره است برای شیعیان مقدس است.
درگیری های دیگری در سایر مناطق سوریه نیز جریان داشته و گروه ناظران حقوق بشر برای سوریه از تعدادی تلفات در دوما خبر داده است.
در همین حال خبرگزاری فرانسه به نقل از فعالان مخالف در سوریه گزارش داده درگیری ها در سراسر کشور ۲۴ کشته داشته که هشت نفرشان در شهر حمص کشته شده اند.
پیام شورشیان؟
به نظر می رسد انفجارهایی نیز در حفاء صورت گرفته چرا که به گفته عکاس خبرگزاری رویترز نشانه های بمباران سنگین در این شهر به چشم می خورد.برخی از ساختمان های سوخته شهر دفاتر دولتی بوده اند و به گفته عکاس رویترز دست کم یک جسد در خیابانی از شهر دیده شده است.
این عکاس افزوده معدود افراد باقی مانده در حفاء حاضر به صحبت درباره آنچه در شهر رخ داده نبوده اند.
یک خبرنگار خبرگزاری فرانسه که همراه کاروان سازمان ملل متحد است گفته روی بیشتر شعارهای و طرح های ضد حکومتی بر دیوارهای شهر با رنگ پوشانده شده اگرچه دست کم در یک نقطه آیاتی از قرآن همچنان روی دیوار به چشم می خورده است.
به گفته این خبرنگار در یکی از شعارها که به نظر پیامی از سوی شورشیان بوده نوشته شده : "اگر شما برگردید ما نیز بازخواهیم گشت."
در پی کشتارها در برخی مناطق سوریه آمریکا از اقدامات حکومت بشار اسد در حفاء ابراز نگرانی کرده است.
کوفی عنان نماینده سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب برای حل بحران سوریه گفته نشانه ها حاکی از گرفتار شدن تعداد زیادی از مردم در حفاست.
بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد ورود ناظران این سازمان به حفاء را حیاتی توصیف کرده است.
مقامهای محلی در جنوب افغانستان گفتهاند که در پی انفجاری در قندهار یک غیرنظامی کشته و دست کم ده غیرنظامی دیگر زخمی شدهاند.
جاوید فیصل، سخنگوی والی قندهار گفته که این انفجار روز جمعه، ۲۶ جوزا/خرداد در بازار ولسوالی "معروف" ولایت قندهار روی داده است.
به گفته او، این حادثه ناشی از انفجار مواد منفجره جاسازی شده در یک موتورسیکلیت بوده که از دور کنترل میشده است.
سخنگوی والی قندهار گفته که فرد کشته شده در این انفجار یک مرد ریش سفید بوده و بیشتر زخمیان این حادثه کودک هستند.
هنوز مسئولیت این حادثه را هیچ فرد یا گروهی به دوش نگرفته اما، مقامهای محلی معمولا گروه طالبان را مسئول چنین حوادث میدانند.
گروه طالبان تا حال در این مورد اظهار نظری نکرده است.
قندهار یکی از ناآرامترین ولایتهای افغانستان است.
این حادثه یک روز پس از برگزاری نشست "قلب آسیا" با شرکت مقامهای نزدیک به ۳۰ کشور در کابل روی داده است.
در این نشست از تلاشها برای گفتگو با شورشیان در افغانستان حمایت شد.
جاوید فیصل، سخنگوی والی قندهار گفته که این انفجار روز جمعه، ۲۶ جوزا/خرداد در بازار ولسوالی "معروف" ولایت قندهار روی داده است.
به گفته او، این حادثه ناشی از انفجار مواد منفجره جاسازی شده در یک موتورسیکلیت بوده که از دور کنترل میشده است.
سخنگوی والی قندهار گفته که فرد کشته شده در این انفجار یک مرد ریش سفید بوده و بیشتر زخمیان این حادثه کودک هستند.
هنوز مسئولیت این حادثه را هیچ فرد یا گروهی به دوش نگرفته اما، مقامهای محلی معمولا گروه طالبان را مسئول چنین حوادث میدانند.
گروه طالبان تا حال در این مورد اظهار نظری نکرده است.
قندهار یکی از ناآرامترین ولایتهای افغانستان است.
این حادثه یک روز پس از برگزاری نشست "قلب آسیا" با شرکت مقامهای نزدیک به ۳۰ کشور در کابل روی داده است.
در این نشست از تلاشها برای گفتگو با شورشیان در افغانستان حمایت شد.