تسلیت بمناسبت درگذشت شمس الدین حاج سیدجوادی
با کمال تاسف از درگذشت آقای شمس الدین حاج سید جوادی آگاهی یافتیم. ما درگذشت
ایشان را به خانواده محترم حاج سید جوادی، بویژه به برادارن گرامشان آقایان دکتر
احمد صدر حاج سید جوادی و دکتر علی اصغر حاج سید جوادی تسلیت گفته و برایشان صبر و
شکیبائی آرزو میکنیم.
هیات اجرائی سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج
از کشور
مهندس کامبیز قائم مقام ـ مهندس بهمن مبشری -
دکتر همایون مهمنش
25 خرداد 1391 برابر 14 ژوئن 2012
http://www.iranazad.info/
اخبار روز:
با اندوه بسیار مطلع شدیم که در تاریخ بیستم خرداد ۱٣۹۱ آقای شمس الدین حاج
سید جوادی برادر دوست بزرگوارمان آقای علی اصغر حاج سید جوادی، در تهران
چشم از این جهان فرو بست. مقامات جمهوری اسلامی مجلس بزرگداشت وی را که
قرار بود در مسجد سهروردی تهران برگزارشود، ممنوع اعلام نمودند. ما ضمن
محکوم کردن این رفتار غیر انسانی، همدردی و تسلیت خود را، به مناسبت از دست
رفتن آقای شمس الدین حاج سید جوادی، به خانواده و دوستان و خویشان ایشان
به ویژه به دوست ارجمندمان آقای علی اصغر حاج سید جوادی بیان می کنیم.
رسول آذرنوش، هومن آذرکلاه، ابراهیم آوخ، احمد آزاد، مریم اسکندانی، قادر اسکندانی، محمد اعظمی، رضا اکرمی، منصور انصاری، مهرداد بابا علی، محمود بهنام، ناصر پاکدامن، ژینوس پزشگی، زری تاثریان، فریبا ثابت، میهن جزنی، بابک جزنی، شهرزاد چگنی، نسیم خاکسار، بهروز خلیق، حسن حسام، حسین دولت آبادی، مهرداد درویش پور، فخری ذرشگه، ناصر رحیم خانی، محمود راسخ افشار، فرهمند رکنی، مجید زربخش، نسرین سلمان مظفر، اکبر سوری، اکبر سیف، حماد شیبانی، هبت طبیب غفاری، فرزانه عظیمی، نادر عصاره، مسعود فتحی، احمد فرهادی، ملیحه فرهنگ، کاظم کردوانی، علی کشتگر، هوشنگ کشاورز صدر، بهزاد کریمی، حجت کسرائیان، رئوف کعبی، مقصود کاسبی، علی مختاری، مهناز متین، هدایت اله متین دفتری، ناصر مهاجر، باقر مومنی، بنفشه مسعودی، ذبیح موسوی، جمشید مهر، پرویز نویدی، حسن نادری، مسعود نقره کار،، فرهاد نعمانی، شیدا نبوی، شهلا هوشیار، اکرم کوهسار بناب، شیدان وثیق، محسن یلفانی.
رسول آذرنوش، هومن آذرکلاه، ابراهیم آوخ، احمد آزاد، مریم اسکندانی، قادر اسکندانی، محمد اعظمی، رضا اکرمی، منصور انصاری، مهرداد بابا علی، محمود بهنام، ناصر پاکدامن، ژینوس پزشگی، زری تاثریان، فریبا ثابت، میهن جزنی، بابک جزنی، شهرزاد چگنی، نسیم خاکسار، بهروز خلیق، حسن حسام، حسین دولت آبادی، مهرداد درویش پور، فخری ذرشگه، ناصر رحیم خانی، محمود راسخ افشار، فرهمند رکنی، مجید زربخش، نسرین سلمان مظفر، اکبر سوری، اکبر سیف، حماد شیبانی، هبت طبیب غفاری، فرزانه عظیمی، نادر عصاره، مسعود فتحی، احمد فرهادی، ملیحه فرهنگ، کاظم کردوانی، علی کشتگر، هوشنگ کشاورز صدر، بهزاد کریمی، حجت کسرائیان، رئوف کعبی، مقصود کاسبی، علی مختاری، مهناز متین، هدایت اله متین دفتری، ناصر مهاجر، باقر مومنی، بنفشه مسعودی، ذبیح موسوی، جمشید مهر، پرویز نویدی، حسن نادری، مسعود نقره کار،، فرهاد نعمانی، شیدا نبوی، شهلا هوشیار، اکرم کوهسار بناب، شیدان وثیق، محسن یلفانی.
اخبار روز:
سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق، درگذشت آقای
شمس الدین حاج سید جوادی را به خانواده محترم حاج سید جوادی، بخصوص آقایان
دکتر سید احمد حاج سید جوادی و دکتر علی اصغر حاج سید جوادی برادران آن
مرحوم تسلیت می گوید.
از سوی هیئت اجرائی سازمان سوسیالیست های ایران
دکتر منصور بیات زاده
۲۴ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۳ ژوین ۲۰۱۲
socialistha@ois-iran.com
www.ois-iran.com
اخبار روز:
بیانیه ی سازمان های جبهه ملی ایران در اروپا
به مناسبت
صد و سیُ امین سال تولد مصدق بزرگ
درباره ی مصدق تاکنون بسیار نوشته اند؛ هم در ستایش او و هم بر ضد او؛ هم ایرانیان در میهنش ایران و هم غیر ایرانیان در همه جا. در آینده هم چون گذشته درباره این مرد استثنائی همچنان خواهند نوشت.
اما درباره ی اینکه او که بود، چه می خواست و چه کرد، باید هرباره برای هر نسلی که پا به عرصه ی جامعه و تاریخ ایران می گذارد از نو نوشت تا چهره ی تابناک این مرد سیاسی بی همانند کشور ما هربار و هرچه بیشتر شناخته شود و نیز غبارهای دروغ و تحریفی که دشمنان ایران علیه آن برانگیخته اند هرگز برآن ننشیند.
بدین منظور لازم است از یک سو خطوط برجسته ی کار و زندگانی او، که تجلی آن هدف ها و ارزش های ملی و معنوی بوده که مصدق زندگی خود را تمامأ صرف پاسداری و تحکیم آنها کرد بار دیگر به دقت شناسانده شود، و از سوی دیگر انواع فریبکاری ها و ترفندهایی که دشمنان ملت ایران علیه حضور پایدار او در ذهن مردم و در میان جامعه ی ما بکار می برند معرفی و افشاء گردد.
مصدق که از لحاظ سنی همزاد و از لحاظ زندگی یارِ پایدار نهضت مشروطه ی ایران بود در تمام طول زندگانی همه ی همت و نیروی خود را مصروف پیروزی اصولی کرد که این نهضت در راه به کرسی نشاندن و تجسم آنها در نهاد های قانونی برپا شده بود.
مشروطه ی ایران برای گسستن بندهای اسارت داخلی و خارجی از دست و پای ملت ایران بوجود آمده بود. سران مشروطه با آگاهی و درایتی استثنائی بدین واقعیت پی برده بودند که رهایی کشور از مداخلات بیگانه بدون آزادی ملت از زنجیر اسارت داخلی در دست نظام سیاسی خودکامه و قطع نفوذ متحدان داخلی آن و همه ی انگل های اجتماعی ممکن نیست؛ و نیز می دانستند که متقابلأ آزادی ملت از بند خودکامگان ریز و درشت داخلی نیز بدون قطع نفوذِ استعمار بیگانه نمی تواند تحقق یابد.
بدین ترتیب برنامه ی نهضت مشروطه که برافکندن همزمان همه ی بندهای اسارت از گردن ملت ایران، و در سایه ی آن آزادی و شکوفایی هرچه بیشتر همه ی نیروها و استعداد های انسانی، فرهنگی و اقتصادی کشور بود، در تمام طول زندگانی مصدق به برنامه ی مبارزه ی خستگی ناپذیر او نیز بدل شد.
چون به تلاش های دوران جوانی او پس از استقرار مشروطیت می نگریم می بینیم همگی آنها برگردِ محورهای اصلی زیر انجام گرفته است
ـ ایستادگی در برابر اعمال نفوذ و مداخلات نمایندگان و عمال استعمار در امور داخلی ایران
ـ مبارزه با قانون شکنی، فساد اداری و ستم اجتماعی
ـ کوشش مداوم در راه تاًسیس نهاد های اداری و سیاسی جدیدی که پاسخگوی خواست های مشروطه خواهان و نیازهای ایران جدید بوده باشد. اصلاحات او در نظام دارایی ایران را می توان همچون نخستین اقدامات اصلاحی بزرگ او نام برد.
ـ تلاش در راه ترویج دانش های اداری و سیاسی جدیدی که خود نیز پس از پایان تحصیلات در اروپا با انبانه ای فرهنگی سرشار از آنها به کشور بازگشته بود.
ـ مقابله و مخالفت با کودتای سوم اسفند و اقامت در چهارمحال بختیاری تا زمان برکناری دولت منبعث از آن کودتا.
ـ و بالاًخره، در ادامه ی همین ایستادگی، آنهم با منطقی آهنین و از جان گذشتگی کامل، مقاومت در برابر خواست رضاخان دایر بر انقراض سلطنت از قاجاریه (و انتقال آن به خانواده ی او)، و خودداری از هرگونه همکاری با وی پس از غصب عنوان پادشاهی به دست او.
این عمل تاریخی اخیر بود که مصدق را به مدت شانزده سال دچار انزوای سیاسی، حبس و نفی بلد کرد و در معرض خطر مرگ قرارداد.
پس از رفتن دیکتاتور از ایران، به علت کشته شدن شمار بزرگی از مردان سرشناس سیاسی و اجتماعی کشور در دوران شانزده ساله ی خودسری وی، جامعه ی ما از وجود بسیاری از سران شناخته شده ی سیاسی خود محروم مانده بود و مصدق تنها رهبر شایسته ی سیاسی بود که به دلیل سالیان دراز مقاومت بر سر منافع و مصالح ملی و از خود گذشتگی در راه ارزش هایی چون اصل حاکمیت ملی و آزادی های ناشی از آن مورد اعتماد محافل ایراندوست و آزادیخواه ایران و مورد علاقه ی بخش های وسیعی از مردمی بود که نگران سرنوشت و خواستار بهبودِ هرچه بیشترِ وضع کشور خود بودند. او نیز چنانکه خواهیم دید، مانند دوران جوانی، نشان داد که در این راه تنها و تنها به نیرو و آگاهی ملت متکی است و بدین جهت در همه ی اقداماتی که در پیش می گرفت پیشتر و بیشتر از همه روی سخنش با مردمی بود که آگاهی و شرکت آنان درتعیین سرنوشت کشور را مطمئن ترین ضامن پیروزی و تعالی ملی می دانست.
در این دوران افزون بر اینکه کشور در اشغال نیروهای سه قدرت بزرگ بیگانه به سر می برد، سه نوع ایدئولوژی افراطی نیز در آن سربلند کرده بود.
یکی از آنها تمایلات توتالیتر متمایل به قدرت های محور و بویژه آلمان نازی بود که در دوران دیکتاتوری شرایط مساعدی برای رواج آنها فراهم شده بود؛ دو دیگر گرایش هوادار نظام توتالیتر حاکم در اتحاد شوروی بود که در وجود و تبلیغات ایدئولوژیک حزب توده تجلی می یافت؛ و بالاًخره تمایلات افراطی مذهبی که در واکنش به سختگیری های بی رویه و غیرقانونی زمان دیکتاتوری، به اشکال تروریستیِ متمایل به نوعی فاشیسم مذهبی ظهور کرده بود که در نهان از سوی محافل خودکامگان درباری تقویت می شد و گوشه ی چشمی هم به نازیسم آلمان داشت. نمایش خارجی این گرایش فداییان اسلام بودند و در راًس این گرایش ها سید ابوالقاسم کاشانی قرار داشت که نیروهای اشغال کننده ی ایران(ارتش انگلستان) او را نیز به اتهام تمایلاتش به آلمان نازی و نزدیکی هایش با آن بازداشت کرده بودند.
برخلاف تبلیغات غربی، که با شروع جنگ سرد و پس از تشکیل فرقه ی دموکرات گرایش هوادار شوروی را با عنوان "خطر کمونیسم" بزرگ می کرد تا دولت مصدق را همچون مقدمه ای برای سقوط ایران به اردوگاه شوروی معرفی کند، خطرناک ترین این سه گرایش توتالیتر همانا گرایش مذهبی افراطی بود که در نظر داشت تا، با برقراری یک نظام دینی توتالیتر، شکست خود در نهضت مشروطه و سختگیری های دوران دیکتاتوری را یک جا تلافی کند! افزون بر اینها تمایل توتالیتر مذهبی به دلیل ریشه های آن در اقشار متنفذ و انگل داخلی و تبانی آن با محافل توطئه گر و فاسد درباری(مانند دوران استبداد صغیر) از یک پایگاه اجتماعی سنتی نیز برخوردار بود که دو گرایش دیگر از آن محروم بودند، و به همین دلیل، در صورت ضعف دموکراسی، حرکت اخیر، دست در دست هیئت حاکمه ی متحد دربار و وابسته به استعمار انگلیس بزرگترین خطرها برای آینده ی ایران محسوب می شدند.
در نتیجه نه تنها مقابله با مداخلات همیشگی انگلستان احترام کامل به حاکمیت ملی و رعایت قانون اساسی را می طلبید، بلکه تنها راه مقاومت در برابر این گرایش های افراطی، بویژه گرایش سوم نیز همانا تحکیم پایه های دموکراسی و بویژه گسترش فرهنگ و تجربه ی آزادیخواهی در میان وسیعترین بخش های جامعه بود.
بنا به همین دلائل، از دید مصدق، نه تنها مقابله با مداخلات دائمی بیگانه، بلکه تنها راه مقاومت در برابر این گرایش های افراطی همانا تحکیم پایه های دموکراسی و بویژه گسترش فرهنگ و تجربه ی آزادیخواهی در میان وسیعترین بخش های جامعه بود.
مشارکتِ همه ی بخش های مردم در تعیین مقدرات خود و کشور که از همان ابتدای جوانی برای مصدق از جایگاهی بزرگ برخوردار بود در این زمان اهمیت باز هم بیشتری کسب می کرد. او بدین منظور با استفاده از هر فرصتی با مردم سخن می گفت؛ چه در دوران رهبری اقلیت در دوره های چهاردهم و شانزدهم مجلس شورای ملی، چه در دو سال و نیم دوران نخست وزیری، چه در دوران های حبس و ممنوعیت فعالیت سیاسی (در فاصله ی این دو دوران مجلس در احمدآباد و همچنین در جریان محاکمه ی غیرقانونی در دادگاه نظامی، و در دوران گذراندن حبس سه ساله در زندان قصر) و پس از آن، باز هم، تا پایان زندگی در احمدآباد( با اینکه در آنجا اجازه ی ملاقات جز با نزدیک ترین اعضاء خانواده اش را نداشت) با استفاده از هر امکانی مردم را در جریان مسائل کشور قرار می داد و اندیشه های خود را با آنان در میان می گذاشت.
نقش فعال و ماهرانه ی او در مجلس چهاردهم به منظور جلب توجه جامعه به اهمیّت انتخابات آزاد، رعایت حقوق شهروندان، و، از همه درخشان تر، به تصویب رسانیدن طرح قانونی منع اعطاء امتیازات به کشورهای خارجی بدون تصویب مجلس، خیره کننده بود.
دنباله های همان افشاگری ها درباره ی مسئله ی نفت در مجلس چهاردهم بود که سرانجام، در مجلس شانزدهم، با مهارت باز هم بیشتری که مصدق در رهبری مردم و مجلس نشان می داد، و با پشتیبانی فراکسیون نهضت ملی، به تصویب قانون ملی شدن صنایع نفت در سراسر کشور انجامید.
در همه ی این احوال، بویژه در دوران نخست وزیری وی با گزارش های ادواری به مردم از طریق رادیو و مجراهای دیگر درباره ی پیشرفت های کار دولت و خاصه مسئله ی نفت و دشواری هایی که دولت ملی با آنها روبرو می شد، اراده و فعالیت ملت را در راه پیروزی بر دشمنان استقلال و آزادی و منافع ایران شرکت می داد و می کوشید تا جامعه در مبارزات دولت از نزدیک و با حد اکثر آگاهی از امور و حقایق شریک گردد و خود را در آن شریک بداند.
از دید او در راه خوشبختی جامعه هیچ چیز نمی توانست جای آگاهی و تجربه ای را بگیرد که مردم می توانستند با شرکت آزادانه ی خود در مبارزه، ضمن حفظ عقاید و مسلک های متفاوت، به دست آورند.
در مقابل، هیئت حاکمه، شامل شاه و درباریان، وابستگان متنفذ آنان مانند پرورش یافتگان دوران دیکتاتوری رضاشاهی و سران قدرتمند دینی که در نهان و در عیان در امتیازات اقتصادی و اجتماعی با آنان شرکت داشتند، از آگاهی مردم و از کسب تجارب دموکراتیک از طرف ملت سخت بیمناک بودند و هرکدام از آنان با همه ی وسائلی که در اختیار داشت در تحمیق جامعه و جلوگیری از گسترش تجربه ی دموکراسی کوشش می کرد.
خاطره تلخ و تجربه ی مرگبار دوران دیکتاتوری رضاشاهی، از طرفی، غارت ثروت های زیر زمینی کشور، که در نتیجه ی آن فربه کردن امپراتوری انگلستان با تهیدستی و مسکنت بزرگترین بخش های ملت ایران تناسب مستقیم داشت، از طرف دیگر، و بالاًخره خطری که آینده ی ایران را از جانب ریشه دارترین گرایش افراطی تهدید می کرد، برنامه ی آزادیخواهان و میهن دوستان ایران، و در پیشاپیش آنان مصدق را که چیزی جز استوار ساختن هرچه بیشتر پایه های دموکراسی با رواج عملی و فرهنگی آن در جامعه، و قطع دست استعمار از منابع طبیعی کشور نبود، به سرعت روشن ساخته بود.
مصدق که شخصأ نقش ملایان افراطی و درباری در دوران مشروطه و استبداد صغیر و قتل های مشروطه خواهان به اشاره ی آنها را به چشم دیده و از یاد نبرده بود هیچگاه از خطر آسیب آنان برای حاکمیت ملی، و برای آزادی اندیشه و حقوق انسانی مردم غافل نبود؛ او نه به علت عدم پای بندی به ارزش های معنوی و اخلاقی جامعه، بلکه، درست به عکس، و به دلیل استواری مبانی معنویت در باور ها و روحیه اش، این گرایشِ همواره وابسته به استعمار را برای سلامت سیاسی و اخلاقی جامعه بزرگترین خطر دانسته، در برابر آن نیز مانند خطرهای دیگر آن زمان، دموکراسی را موثر ترین پادزهر بشمار می آورد.
محمد رضاشاه که کمترین تصوری از اهمیت دموکراسی، نه فقط برای سرنوشت کشور، بلکه حتی برای موقعیت نهاد سلطنت نداشت، دربار خود را به لانه ی توطئه ی عمال استعمار انگلیس و یک مرکز فساد و سوء استفاده از خزانه ی ملت تبدیل کرده بود.
نبرد اصلی در سال های میان شهریور بیست تا ۲۸ مرداد بر سر حاکمیت ملی بیان شده در قانون اساسی، و استقلال کامل کشور خاصه با قطع دست استعمار از ثروت های طبیعی آن بود؛ نبردی میان آگاه ترین نیروهای ملت ایران به رهبری مصددق از یک طرف، و انواع تمایلات خودکامه و افراطی بر سر منافع خصوصی و طبقاتی خود به سرکردگی شاه و آخوندهای درباری و توتالیتر از طرف دیگر.
گرچه مبارزات این دوران ملت ایران و دکتر مصدق، که به دلیل درگیری ایران با انگلستان، بزرگترین قدرت استعماری زمان، و برای استیفای حقوق خود در مسئله ی نفت، بیشتر در صورت بین المللی ان جلوه گر شد، در درجه ی نخست نبرد آنان در راه تحکیم حقوق اساسی ملت بود تا مردم کشور بتوانند بنا به تشخیص و اراده ی آزاد خویش برای کشور آینده ای روشن، آبرومندانه و همراه با عدالت و رفاه عمومی بسازند، و چنانکه مصدق بارها در پیام های خود به ملت یادآوری می کرد، ایرانی شایسته ی تاریخ آن و منطبق با خدمات درخشانش به فرهنگ و تمدن جهان.
به همین دلیل مصدق در سخن از دموکراسی تنها به نهادهای قانونی و مزایای صوری آن خرسند نبود و در همه ی دوران های تصدی در هر مقام، یا نمایندگی مجلس، با استفاده از همه ی امکانات می کوشید تا مهم ترین و حیاتی ترین اصلاحاتی که می توانست در جهت بهبود زندگی واقعی مردم
تحولات موثر ایجاد کند، به دست خود او یا دیگران عملی شود.
پیش از این اشاره ای کوتاه به مساعی او در جهت سر و سامان دادن به نظام مغشوش مالی ایران در دوران پس از مشروطه و کمک به پیشرفت وزارت دارایی در حال تاًسیس کشورکردیم.
از جمله اصلاحات مهم دیگری که او همواره در مد نظر داشت اصلاح قانون انتخابات، شرط نخست برخورداری از یک مجلس ملی واقعی و اصل دوم برنامه ی دولت ملی او، آزادی احزاب و مطبوعات شرط حیاتی تحقق هر دموکراسی، بهبود وضع طبقات زحمتکش از طریق وضع یک قانون کار و بیمه های اجتماعی شایسته و آبرومند، سالم ساختن سطوح فرماندهی قوای مسلح و دستگاه های امنیتیِ برجامانده از دوران دیکتاتوری، قوانین ناظر به آزادی روستاییان کشور از شرایط سخت و ناهمواری که علاوه بر دشواری زندگی و تنگدستی، عقب ماندگی آنان از کاروان تعالی فرهنگی و سوء استفاده ی سیاسی مراکز قدرت از آنان را نیز به همراه داشت، تصویب قوانینی که بر اساس آنها می بایست درهمه ی شهرها و روستاها شوراهایی انتخاب می شد که هر یک وظیفه ی اداره ی امور حوزه ی انتخابی خود را به عهده می داشتند، و بالاًخره تصفیه ی دستگاه عدالت از راه ریشه کن کردن فساد و قانون شکنی در دادگستری وانحلال دادگاه های فوق العاده ی نظامی(که کودتاچیان در محکمه ی نظامی، به رغم این تذکار مصدق که با قوانین مصوب دولت وی«این دادگاه ها دیگرغیرقانونی است»، با این پاسخ ناوارد و جاهلانه که «دولت او برکنار شده است»، خود وی را دریکی از آنها محاکمه کردند!)، شایان یادآوری است.
پیداست که چنین اصلاحاتی همواره مستلزم و متضمن افشاء مراکز فساد و حسابرسی ملت از زمامداران و شخصیت های فاسد و خیانتکاری بود که در سایه ی استبداد قدیم یا با استفاده از شرایط دوران دیکتاتوری زیان های بزرگی را متوجه منافع و مصالح عالیه ی کشور کرده بودند.
این اشخاص باید به مردم معرفی می شدند تا اگر هم به محکومیت نرسیدند نام آنان در تاریخ بماند و جامعه دریابد که هیچ فساد و خیانتی فراموش نمی شود.
از مهم ترین نمونه های اینگونه شخصیت های سیاسی که مصدق، پس از شانزده سال خاموشی اجباری، با دست یافتن به کرسی مجلس چهاردهم اعمال و گذشته های آنان را به اطلاع مجلس و مردم رسانید کسانی چون سید ضیاء الدین طباطبایی عامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ (۱۹۲۱) بود.
یکی از مهره های دوران دیکتاتوری رضاشاهی، محسن صدر( صدرالاشراف) از ماًموران محاکمه ی آزادیخواهان در در دوران استبداد صغیر و مسئولان صدور حکم اعدام عده ای از آنان بود. در عین حال او در دوران دیکتاتوری رضاشاهی به مقامات قضایی متعددی از جمله دادستانی کل کشور و دو بار به وزارت دادگستری منصوب گردید، و در سه دوره ی آخر انتخابات دوران رضاشاهی به نمایندگی مجلس رسید. در ۱۳۲۴، در دوران مجلس چهاردهم که بخشی از نمایندگان به او "میرغضب باغشاه" لقب داده بودند، هنگامی که او به نخست وزیری منصوب شد از طرف مصدق، نماینده ی اول تهران، به علت سیاست دولتش و گذشته ی سنگینی که به دوش می کشید مورد بازخواست سیاسی و اخلاقی قرارگرفت.
دو تن دیگر از مهره های سیاه دیکتاتوری و نفوذ انگلستان که مصدق سکوت درباره ی گناهان آنان را جایز ندانست سید محمد تدین و علی سهیلی بودند.
یکی از آنان، تدین، کسی بود که در مجلس پنجم هنگامی که بر طبق آیین نامه می بایست نامه ی استعفای مستوفی الممالک را، که بجای موتمن الملک انتخاب شده بود، به سمع مجلس برساند، آیین نامه را، علی رغم اعتراضات مکرر سید حسن مدرس، زیرپا گذاشت تا ماده ی واحده ای را که علی اکبر داور به اراده ی رضاخان و به منظور تصویب انتقال سلطنت از خاندان قاجار تهیه کرده بود، به تصویب مجلس برساند. او در دوران سلطنت رضاشاه، پیش از آنکه به علت سوء استفاده ی مالی از شاه مغضوب گردد، به وزارت معارف( آموزش و پرورش) رسید. پس از شهریور بیست او از نو به مقامات مهمی دست یافت. دیگری علی سهیلی بود که به دلیل سرسپردگی به دیکتاتور و باز هم بیشتر به حامیان انگلیسی خود هم پیش از شهریور چند بار به وزارت رسید و هم پس از آن به وزارت و نخست وزیری دست یافت. در بار دوم نخست وزیری او در سال ۱۳۲۱، با وزارت کشور تدین بود که آن دو در افکار عمومی متهم به قانون شکنی شدند؛ در مجلس چهاردهم تدین به اختلاس در دوران وزارت و دخالت در انتخابات متهم شد و سهیلی به ارتکاب چند فقره جرم، که مهم ترین آنها عبارت بود از دخالت در انتخابات چند شهر و استان، توقیف غیرقانونی مطبوعات، سوء استفاده از حکومت نظامی و ارسال غیر قانونی مبالغی به خارج از کشور. آنان، هر دو، در اثر اعلام جرم مصدق و سید مهدی فرخ نمایندگان مجلس چهاردهم از طرف دیوان عالی کشور محاکمه شدند.
با وجود حکم تبرئه ی آنان، نُه سال بعد، درهنگامه ی ملی شدن صنعت نفت، وقتی که روش اصلی دولت انگلیس برای خروج از آن بحران رساندن کس دیگری به نخست وزیری ایران بجای مصدق بود، زمانی که آنتونی ایدن وزیر خارجه ی انگلستان از سفیر ایران در لندن، همان علی سهیلی، که می گوید «یکی از دوستان خودم بود» درباره ی وضع مصدق درجامعه پرسش می کند، می گوید او «نظریاتم را تصدیق کرد و گفت که وضعیت مصدق مثل سابق نیست و قول داد که شخصأ هر قدر می تواند به ما کمک کند»!
بر خلاف برخی از نخبگان آن زمان، یکی دیگر از ویژگی های مصدق اعتقاد او به شایستگی ایرانیان برای اداره ی کشور خود و اعتماد به نفسی بود که او در برابر خارجیان، و خاصه کسانی که به عنوان "کارشناس" از طرف آنان در اداره ی امور ایران اظهار نظر می کردند یا بدین منظور استخدام می شدند، نشان می داد. او در خاطراتش نمونه های آموزنده ای از مکالمات خود با برخی از این "کارشناسان" را، با نشان دادن عدم تطبیق نظرات آنان با واقعیت های ایران، یادآوری کرده است.
کسانی که در اظهار نظر پیرامون علل سقوط دولت ملی مصدق از "عدم واقع" بینی او، یا "عدم استفاده ی وی از سیاستی واقع بینانه" سخن می گویند معمولأ یا مغرضند، یا از روی نادانی نخوت آمیزی چنین اظهار نظر می کنند. نخست باید گفت اینان جملگی از کسانی هستند که تاریخ را از نو می نویسند و در نتیجه می توانند همه ی عوامل را پس از رخ دادن وقایع به سود پندار خود تفسیر کنند. دوم اینکه آنان اصل را بر این می گذارند که اگر در اقدامی بیم خطر وجود داشت پرهیز از آن درست تراست؛ و پیداست که چون در هیچ اقدام بزرگی نمی توان همه ی خطرها را پیش بینی کرد، نتیجه این می شود که دست بر دست گذاشتن و رضا به قضای روزگار دادن بیش از هرکار مقرون به احتیاط است؛ و باز بر همین اساس پدران مشروطه نیز، که بیش از یک سده از کار عظیم آنان هنوز نتیجه ی مورد نظر از کارشان حاصل نشده است بهتر بود که از ابتدا فکر چنین نهضتی را به مخیله راه نمی دادند.
واقعیت این است که به هنگام تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در مجلس در همه ی جهان کسی که بتواند هم شکست انتخاباتی دولت کارگری اتلی در انگلستان، هم باخت دموکرات ها در انتخابات آمریکا پس از پرزیدنت ترومن را که در زمان او دولت آمریکا به هیچ وجه با سیاست زورگویی دولت جدید انگلستان به ایران موافقت نمی کرد، هم مرگ استالین و بروز فترت در سیاست منطقه ای شوروی، در اوج درگیری ما با انگلستان، و مهم تر از همه همدستی پادشاه مشروطه در کودتای خارجیان علیه دولت قانونی کشور را پیش بینی کند وجود نداشت؛ و بهترین گواه چنین عدم یقینی نگرانی های شدید زعمای دولت انگلستان است، خاصه انچه آنتونی ایدن، در خاطرات خود بدان ها اشاره می کند.
مصدق بهتر ازهرکس جزئیات مراحل دامی را که با لغو قرارداد دارسی در۱۹۳۱، در زمان رضاشاه، در پیش پای ملت ایران قرارداده بودند تا بتوانند قرارداد ۱۹۳۳ را منعقد کنند دنبال و بررسی کرده بود. به همین جهت نیز بود که او توانست مجلس چهاردهم و شخص پیشنهاد دهنده ی طرح لغو قرارداد نفت جنوب درآن مجلس را از این فکر منصرف سازد تا باردیگر ملت ایران به وضعی مانند دام ۱۹۳۳ گرفتار نشود! و درست به همین دلائل نیز ادعای "عدم واقعی بینی" درباره ی مصدق در امر ملی کردن نفت کمتر از هرکس می تواند درباره ی او که در کار خود همه ی این تجارب را مورد نظر داشت درست باشد.
با قطع صدور نفت ایران که انگلستان برای فشار بر مصدق خود راه آن را بسته بود، نه فقط دریاداری آن کشور، که با استخراج نفت ما استفاده از ذغال سنگ را کنار گذاشته بود، به بحرانی بی سابقه دچار شد، بلکه حتی خزانه داری آن نیز که ثروت ناشی از غارت نفت ایران یکی از ارقام مهم درآمد آن بود با عدم تعادلی روبرو گردید که در شرایط پس از جنگ دوم جهانی برای انگلستان قابل دوام نبود؛ در نتیجه همه ی هیاهوی عمال اینتلیجنت سرویس که دولت مصدق را از لحاظ مالی در آستانه ی ورشکستگی معرفی می کردند درباره ی کشور متبوعشان بیشتر صدق می کرد!
از نشانه های مهم دیگر واقع بینی مصدق این است که، هرچند وی نمی توانست ضعف مالی ایران و فقر و فاقه ملت را با وجود چپاول بزرگترین ثروت طبیعی کشور به دست قدرت استعماری انگیس تحمل کند، هرگز در نظر نداشت که اقتصاد ایران را بر درآمد نفت مبتنی سازد و به همین دلیل تنها رهبر یک کشور نفت خیز بود که سیاست اقتصاد بدون نفت را مطرح ساخت و در دوران کوتاه دولت خود نیز، با توسعه ی بخش های دیگری از اقتصاد ایران و افزایش صادرات غیر نفتی به تمام معنی بدان عمل کرد. در نتیجه ی این تدابیر در سه ساله ی ۵۴ ـ ۵۱ تورم قیمت ها درایران از ۶.۳ در صد تجاوز نکرد.
کودتای ۲۸ مرداد زمانی انجام شد که تحریم خرید نفت ایران با فروش سه فقره نفت به شرکت های ایتالیایی و ژاپنی، عقیم ماندن اعتراضات حقوقی انگلستان به دولت های آنان، و تقاضاهای آرژانتین و چین برای خرید نفت از ایران، از لحاظ حقوقی و دیپلماتیک عملأ شکسته شده بود. آری، امروز می دانیم که فکر سرنگونی دولت مصدق از طریق کودتا، با کمک دولت آمریکا و شاه، چندماه پیش از انتخاب دولت محافظه کار چرچیل، از طرف ایدن وزیر خارجه ی کابینه ی سایه ی او، پیشنهاد شده بود! و مصدق، با توجه به دسائس آنان، از این نیت که آنرا بارها بطو مستدل افشاء کرد، غافل نبود.
چنانکه تاریخ نشان داد کودتای ۲۸ مرداد که، با تعطیل حقوق ملت ایران، نادانی و خطاکاریهای دائمی شاه، و سوق دادن جامعه به سوی انحطاط سیاسی و معنوی بی سابقه ای، بر تمایلات افراطی و خاصه خطر گرایش مذهبی توتالیتر افزود، نه پیروزی شاه بر مصدق، بلکه اضمحلال سلطنت پهلوی و شکست موقت ملت ایران در استوار ساختن پایه های دموکراسی یعنی آرمان بزرگ و دیرینه اش بود.
گذشته از پادشاهی که به تصمیم انگلستان و آمریکا فرمان کودتا را امضاء کرد، اما بازهم در آخرین کتابش مصدق را عامل بریتانیا خواند، می توان روش کار دشمنان دیگر این مرد بزرگ استثنائی ایران را به چهارگونه ی اصلی تقسیم کرد.
از آنجا که در مبارزه ی ملت ایران برای رهایی خود از همه ی زنجیرهای اسارت چندین نسل است که راه و چهره ی مصدق به محل ارجاعی اجباری که نمی توان از کنار آن گذشت تبدیل شده هدفی که همه ی این گروه ها در دشمنی خود دنبال می کنند انحراف و انصراف ذهن نسل های جدید از نام و راه مصدق است تا آنان بتوانند راه های اسارت آور و شناخته شده ی خود را به جوانان بقبولانند.
گروه نخست که هواداران همان پادشاه قانون شکن و دیکتاتورند، سخنان ناروای همیشگی خود را که از زبان شاه معبودشان شنیده ایم تکرار می کنند. مصدق جاه طلب بود نه آزادیخواه و وطنخواه. به این دعوی ناروا در سراسر این نوشته پاسخ داده شده است. گروه دیگری از میان همان دسته و نیز در میان فرمانروایان کنونی کشور، و همچنین درمیان کسانی که سودای تشکیل نظام جانشینی به دور از چشم ملت را در سر می پرورند، توطئه ی سکوت را برگزیده اند؛ اما در برابر اقبال دائمی هر نسل به نام و راه مصدق، هنگامی که هر یک با دشواری های دوران خود روبرو می شود، این راه نیز بی اثر بودن خود را نشان داده است. گروه سومی تا کنون کوشیده اند تا با پیش کشیدن نام مردانی چون احمد قوام یا رضاشاه، برای مصدق در تاریخ معاصر ایران رقیبانی بتراشند تا شاید با بزرگ کردن تصنعی آنان در کاستن از فروغ نام مصدق نتیجه ای حاصل کنند؛ اما این ترفند نیز کاملأ عقیم بودن خود را نشان داده است. آخرین شگرد، اما شگردی مبتذل تر از همه، که در این راه بکار رفته تحریف راه و روش مصدق، در زیر نقاب هواداری و ستایش از اوست؛ مانند اینکه او را "اصلاح طلبی" نمونه معرفی کنند و بخواهند از او متقلبانه الگویی برای این راه نادرست بتراشند. پیداست که اصلاح طلب خواندن مردی که هیچگاه با استبداد و دیکتاتوری به هیچ شکل آن کمترین مماشاتی نکرد، به بهانه ی اصلاحات مصدق در دموکراسی ایران در دوره های تصدی مقامات از طرف او که اشاره هایی به آنها کردیم، کاری شیادانه است که جز ابلهان مادرزاد کسی را نمی فریبد.
خواست دکتر مصدق استقرار حاکمیت ملی با انتخابات آزاد بود، یعنی نظامی که با پیشگیری از سرایت و توسعه ی فساد به حکومت اعتباری دهد که بتواند به مشارکت آگاهانه و آزادانه ی مردم در امور سیاسی کشور معنا بخشیده، با رهایی ملت از هرگونه اسارت او را به جایگاه شایسته اش و ایران را به مقام درخورِ آن بازگرداند.
درنُه سال و نیمه ی نخستِ پس از شهریور بیست در ایران دولت ها هجده بارجابجا شدند بطوری که میانگین عمر آنها کمتر از شش ماه بود و شاه نخست وزیران را به آسانی تغییر می داد چه آنان وابسته به وی و به سیاست خارجی(انگلستان) بودند و در میان مردم هواداری نداشتند. علت اینکه دولت مصدق با ۲۸ ماه عمر خود، علی رغم نبرد با بزرگترین قدرت استعماری جهان، و بدون سلب هیچیک از حقوق مردم، بیش از همه ی آنها دوام آورد برخورداری آن از پشتیبانی افکار عمومی ملت بود.
در صد و سیُ امین سال تولد مصدق، و چهل و پنجمین سال درگذشت او، که نام بلند این فرزند شایسته و بزرگوار میهن چون مشعلی پرفروغ در صفحات تاریخ ایران فروزان، و در مبارزات هر روزه ی نیروهای زنده و آگاه ملت ایران همچنان الهام بخش و روشنگر راه رهایی و سربلندی ایران عزیز و ملت کهنسال ایران است، ما به نام ارجمند او درود می فرستیم و پیمانی را که پنجاه سال پیش، طی پیام نخستین کنگره ی این سازمان به پایه گذار جبهه ملی ایران، با وی بسته بودیم بار دیگر با او، و آرمان والا و راهش تجدید می کنیم.
سازمان های جبهه ملی ایران در اروپا
دوشنبه ٨ خرداد ۱٣۹۱ - ۲٨ می ۲۰۱۲
دکتر علی راسخ افشار، دکتر پرویز داورپناه، علی شاکری زند، مهندس مهدی مقدس زاده.
درباره ی مصدق تاکنون بسیار نوشته اند؛ هم در ستایش او و هم بر ضد او؛ هم ایرانیان در میهنش ایران و هم غیر ایرانیان در همه جا. در آینده هم چون گذشته درباره این مرد استثنائی همچنان خواهند نوشت.
اما درباره ی اینکه او که بود، چه می خواست و چه کرد، باید هرباره برای هر نسلی که پا به عرصه ی جامعه و تاریخ ایران می گذارد از نو نوشت تا چهره ی تابناک این مرد سیاسی بی همانند کشور ما هربار و هرچه بیشتر شناخته شود و نیز غبارهای دروغ و تحریفی که دشمنان ایران علیه آن برانگیخته اند هرگز برآن ننشیند.
بدین منظور لازم است از یک سو خطوط برجسته ی کار و زندگانی او، که تجلی آن هدف ها و ارزش های ملی و معنوی بوده که مصدق زندگی خود را تمامأ صرف پاسداری و تحکیم آنها کرد بار دیگر به دقت شناسانده شود، و از سوی دیگر انواع فریبکاری ها و ترفندهایی که دشمنان ملت ایران علیه حضور پایدار او در ذهن مردم و در میان جامعه ی ما بکار می برند معرفی و افشاء گردد.
مصدق که از لحاظ سنی همزاد و از لحاظ زندگی یارِ پایدار نهضت مشروطه ی ایران بود در تمام طول زندگانی همه ی همت و نیروی خود را مصروف پیروزی اصولی کرد که این نهضت در راه به کرسی نشاندن و تجسم آنها در نهاد های قانونی برپا شده بود.
مشروطه ی ایران برای گسستن بندهای اسارت داخلی و خارجی از دست و پای ملت ایران بوجود آمده بود. سران مشروطه با آگاهی و درایتی استثنائی بدین واقعیت پی برده بودند که رهایی کشور از مداخلات بیگانه بدون آزادی ملت از زنجیر اسارت داخلی در دست نظام سیاسی خودکامه و قطع نفوذ متحدان داخلی آن و همه ی انگل های اجتماعی ممکن نیست؛ و نیز می دانستند که متقابلأ آزادی ملت از بند خودکامگان ریز و درشت داخلی نیز بدون قطع نفوذِ استعمار بیگانه نمی تواند تحقق یابد.
بدین ترتیب برنامه ی نهضت مشروطه که برافکندن همزمان همه ی بندهای اسارت از گردن ملت ایران، و در سایه ی آن آزادی و شکوفایی هرچه بیشتر همه ی نیروها و استعداد های انسانی، فرهنگی و اقتصادی کشور بود، در تمام طول زندگانی مصدق به برنامه ی مبارزه ی خستگی ناپذیر او نیز بدل شد.
چون به تلاش های دوران جوانی او پس از استقرار مشروطیت می نگریم می بینیم همگی آنها برگردِ محورهای اصلی زیر انجام گرفته است
ـ ایستادگی در برابر اعمال نفوذ و مداخلات نمایندگان و عمال استعمار در امور داخلی ایران
ـ مبارزه با قانون شکنی، فساد اداری و ستم اجتماعی
ـ کوشش مداوم در راه تاًسیس نهاد های اداری و سیاسی جدیدی که پاسخگوی خواست های مشروطه خواهان و نیازهای ایران جدید بوده باشد. اصلاحات او در نظام دارایی ایران را می توان همچون نخستین اقدامات اصلاحی بزرگ او نام برد.
ـ تلاش در راه ترویج دانش های اداری و سیاسی جدیدی که خود نیز پس از پایان تحصیلات در اروپا با انبانه ای فرهنگی سرشار از آنها به کشور بازگشته بود.
ـ مقابله و مخالفت با کودتای سوم اسفند و اقامت در چهارمحال بختیاری تا زمان برکناری دولت منبعث از آن کودتا.
ـ و بالاًخره، در ادامه ی همین ایستادگی، آنهم با منطقی آهنین و از جان گذشتگی کامل، مقاومت در برابر خواست رضاخان دایر بر انقراض سلطنت از قاجاریه (و انتقال آن به خانواده ی او)، و خودداری از هرگونه همکاری با وی پس از غصب عنوان پادشاهی به دست او.
این عمل تاریخی اخیر بود که مصدق را به مدت شانزده سال دچار انزوای سیاسی، حبس و نفی بلد کرد و در معرض خطر مرگ قرارداد.
پس از رفتن دیکتاتور از ایران، به علت کشته شدن شمار بزرگی از مردان سرشناس سیاسی و اجتماعی کشور در دوران شانزده ساله ی خودسری وی، جامعه ی ما از وجود بسیاری از سران شناخته شده ی سیاسی خود محروم مانده بود و مصدق تنها رهبر شایسته ی سیاسی بود که به دلیل سالیان دراز مقاومت بر سر منافع و مصالح ملی و از خود گذشتگی در راه ارزش هایی چون اصل حاکمیت ملی و آزادی های ناشی از آن مورد اعتماد محافل ایراندوست و آزادیخواه ایران و مورد علاقه ی بخش های وسیعی از مردمی بود که نگران سرنوشت و خواستار بهبودِ هرچه بیشترِ وضع کشور خود بودند. او نیز چنانکه خواهیم دید، مانند دوران جوانی، نشان داد که در این راه تنها و تنها به نیرو و آگاهی ملت متکی است و بدین جهت در همه ی اقداماتی که در پیش می گرفت پیشتر و بیشتر از همه روی سخنش با مردمی بود که آگاهی و شرکت آنان درتعیین سرنوشت کشور را مطمئن ترین ضامن پیروزی و تعالی ملی می دانست.
در این دوران افزون بر اینکه کشور در اشغال نیروهای سه قدرت بزرگ بیگانه به سر می برد، سه نوع ایدئولوژی افراطی نیز در آن سربلند کرده بود.
یکی از آنها تمایلات توتالیتر متمایل به قدرت های محور و بویژه آلمان نازی بود که در دوران دیکتاتوری شرایط مساعدی برای رواج آنها فراهم شده بود؛ دو دیگر گرایش هوادار نظام توتالیتر حاکم در اتحاد شوروی بود که در وجود و تبلیغات ایدئولوژیک حزب توده تجلی می یافت؛ و بالاًخره تمایلات افراطی مذهبی که در واکنش به سختگیری های بی رویه و غیرقانونی زمان دیکتاتوری، به اشکال تروریستیِ متمایل به نوعی فاشیسم مذهبی ظهور کرده بود که در نهان از سوی محافل خودکامگان درباری تقویت می شد و گوشه ی چشمی هم به نازیسم آلمان داشت. نمایش خارجی این گرایش فداییان اسلام بودند و در راًس این گرایش ها سید ابوالقاسم کاشانی قرار داشت که نیروهای اشغال کننده ی ایران(ارتش انگلستان) او را نیز به اتهام تمایلاتش به آلمان نازی و نزدیکی هایش با آن بازداشت کرده بودند.
برخلاف تبلیغات غربی، که با شروع جنگ سرد و پس از تشکیل فرقه ی دموکرات گرایش هوادار شوروی را با عنوان "خطر کمونیسم" بزرگ می کرد تا دولت مصدق را همچون مقدمه ای برای سقوط ایران به اردوگاه شوروی معرفی کند، خطرناک ترین این سه گرایش توتالیتر همانا گرایش مذهبی افراطی بود که در نظر داشت تا، با برقراری یک نظام دینی توتالیتر، شکست خود در نهضت مشروطه و سختگیری های دوران دیکتاتوری را یک جا تلافی کند! افزون بر اینها تمایل توتالیتر مذهبی به دلیل ریشه های آن در اقشار متنفذ و انگل داخلی و تبانی آن با محافل توطئه گر و فاسد درباری(مانند دوران استبداد صغیر) از یک پایگاه اجتماعی سنتی نیز برخوردار بود که دو گرایش دیگر از آن محروم بودند، و به همین دلیل، در صورت ضعف دموکراسی، حرکت اخیر، دست در دست هیئت حاکمه ی متحد دربار و وابسته به استعمار انگلیس بزرگترین خطرها برای آینده ی ایران محسوب می شدند.
در نتیجه نه تنها مقابله با مداخلات همیشگی انگلستان احترام کامل به حاکمیت ملی و رعایت قانون اساسی را می طلبید، بلکه تنها راه مقاومت در برابر این گرایش های افراطی، بویژه گرایش سوم نیز همانا تحکیم پایه های دموکراسی و بویژه گسترش فرهنگ و تجربه ی آزادیخواهی در میان وسیعترین بخش های جامعه بود.
بنا به همین دلائل، از دید مصدق، نه تنها مقابله با مداخلات دائمی بیگانه، بلکه تنها راه مقاومت در برابر این گرایش های افراطی همانا تحکیم پایه های دموکراسی و بویژه گسترش فرهنگ و تجربه ی آزادیخواهی در میان وسیعترین بخش های جامعه بود.
مشارکتِ همه ی بخش های مردم در تعیین مقدرات خود و کشور که از همان ابتدای جوانی برای مصدق از جایگاهی بزرگ برخوردار بود در این زمان اهمیت باز هم بیشتری کسب می کرد. او بدین منظور با استفاده از هر فرصتی با مردم سخن می گفت؛ چه در دوران رهبری اقلیت در دوره های چهاردهم و شانزدهم مجلس شورای ملی، چه در دو سال و نیم دوران نخست وزیری، چه در دوران های حبس و ممنوعیت فعالیت سیاسی (در فاصله ی این دو دوران مجلس در احمدآباد و همچنین در جریان محاکمه ی غیرقانونی در دادگاه نظامی، و در دوران گذراندن حبس سه ساله در زندان قصر) و پس از آن، باز هم، تا پایان زندگی در احمدآباد( با اینکه در آنجا اجازه ی ملاقات جز با نزدیک ترین اعضاء خانواده اش را نداشت) با استفاده از هر امکانی مردم را در جریان مسائل کشور قرار می داد و اندیشه های خود را با آنان در میان می گذاشت.
نقش فعال و ماهرانه ی او در مجلس چهاردهم به منظور جلب توجه جامعه به اهمیّت انتخابات آزاد، رعایت حقوق شهروندان، و، از همه درخشان تر، به تصویب رسانیدن طرح قانونی منع اعطاء امتیازات به کشورهای خارجی بدون تصویب مجلس، خیره کننده بود.
دنباله های همان افشاگری ها درباره ی مسئله ی نفت در مجلس چهاردهم بود که سرانجام، در مجلس شانزدهم، با مهارت باز هم بیشتری که مصدق در رهبری مردم و مجلس نشان می داد، و با پشتیبانی فراکسیون نهضت ملی، به تصویب قانون ملی شدن صنایع نفت در سراسر کشور انجامید.
در همه ی این احوال، بویژه در دوران نخست وزیری وی با گزارش های ادواری به مردم از طریق رادیو و مجراهای دیگر درباره ی پیشرفت های کار دولت و خاصه مسئله ی نفت و دشواری هایی که دولت ملی با آنها روبرو می شد، اراده و فعالیت ملت را در راه پیروزی بر دشمنان استقلال و آزادی و منافع ایران شرکت می داد و می کوشید تا جامعه در مبارزات دولت از نزدیک و با حد اکثر آگاهی از امور و حقایق شریک گردد و خود را در آن شریک بداند.
از دید او در راه خوشبختی جامعه هیچ چیز نمی توانست جای آگاهی و تجربه ای را بگیرد که مردم می توانستند با شرکت آزادانه ی خود در مبارزه، ضمن حفظ عقاید و مسلک های متفاوت، به دست آورند.
در مقابل، هیئت حاکمه، شامل شاه و درباریان، وابستگان متنفذ آنان مانند پرورش یافتگان دوران دیکتاتوری رضاشاهی و سران قدرتمند دینی که در نهان و در عیان در امتیازات اقتصادی و اجتماعی با آنان شرکت داشتند، از آگاهی مردم و از کسب تجارب دموکراتیک از طرف ملت سخت بیمناک بودند و هرکدام از آنان با همه ی وسائلی که در اختیار داشت در تحمیق جامعه و جلوگیری از گسترش تجربه ی دموکراسی کوشش می کرد.
خاطره تلخ و تجربه ی مرگبار دوران دیکتاتوری رضاشاهی، از طرفی، غارت ثروت های زیر زمینی کشور، که در نتیجه ی آن فربه کردن امپراتوری انگلستان با تهیدستی و مسکنت بزرگترین بخش های ملت ایران تناسب مستقیم داشت، از طرف دیگر، و بالاًخره خطری که آینده ی ایران را از جانب ریشه دارترین گرایش افراطی تهدید می کرد، برنامه ی آزادیخواهان و میهن دوستان ایران، و در پیشاپیش آنان مصدق را که چیزی جز استوار ساختن هرچه بیشتر پایه های دموکراسی با رواج عملی و فرهنگی آن در جامعه، و قطع دست استعمار از منابع طبیعی کشور نبود، به سرعت روشن ساخته بود.
مصدق که شخصأ نقش ملایان افراطی و درباری در دوران مشروطه و استبداد صغیر و قتل های مشروطه خواهان به اشاره ی آنها را به چشم دیده و از یاد نبرده بود هیچگاه از خطر آسیب آنان برای حاکمیت ملی، و برای آزادی اندیشه و حقوق انسانی مردم غافل نبود؛ او نه به علت عدم پای بندی به ارزش های معنوی و اخلاقی جامعه، بلکه، درست به عکس، و به دلیل استواری مبانی معنویت در باور ها و روحیه اش، این گرایشِ همواره وابسته به استعمار را برای سلامت سیاسی و اخلاقی جامعه بزرگترین خطر دانسته، در برابر آن نیز مانند خطرهای دیگر آن زمان، دموکراسی را موثر ترین پادزهر بشمار می آورد.
محمد رضاشاه که کمترین تصوری از اهمیت دموکراسی، نه فقط برای سرنوشت کشور، بلکه حتی برای موقعیت نهاد سلطنت نداشت، دربار خود را به لانه ی توطئه ی عمال استعمار انگلیس و یک مرکز فساد و سوء استفاده از خزانه ی ملت تبدیل کرده بود.
نبرد اصلی در سال های میان شهریور بیست تا ۲۸ مرداد بر سر حاکمیت ملی بیان شده در قانون اساسی، و استقلال کامل کشور خاصه با قطع دست استعمار از ثروت های طبیعی آن بود؛ نبردی میان آگاه ترین نیروهای ملت ایران به رهبری مصددق از یک طرف، و انواع تمایلات خودکامه و افراطی بر سر منافع خصوصی و طبقاتی خود به سرکردگی شاه و آخوندهای درباری و توتالیتر از طرف دیگر.
گرچه مبارزات این دوران ملت ایران و دکتر مصدق، که به دلیل درگیری ایران با انگلستان، بزرگترین قدرت استعماری زمان، و برای استیفای حقوق خود در مسئله ی نفت، بیشتر در صورت بین المللی ان جلوه گر شد، در درجه ی نخست نبرد آنان در راه تحکیم حقوق اساسی ملت بود تا مردم کشور بتوانند بنا به تشخیص و اراده ی آزاد خویش برای کشور آینده ای روشن، آبرومندانه و همراه با عدالت و رفاه عمومی بسازند، و چنانکه مصدق بارها در پیام های خود به ملت یادآوری می کرد، ایرانی شایسته ی تاریخ آن و منطبق با خدمات درخشانش به فرهنگ و تمدن جهان.
به همین دلیل مصدق در سخن از دموکراسی تنها به نهادهای قانونی و مزایای صوری آن خرسند نبود و در همه ی دوران های تصدی در هر مقام، یا نمایندگی مجلس، با استفاده از همه ی امکانات می کوشید تا مهم ترین و حیاتی ترین اصلاحاتی که می توانست در جهت بهبود زندگی واقعی مردم
تحولات موثر ایجاد کند، به دست خود او یا دیگران عملی شود.
پیش از این اشاره ای کوتاه به مساعی او در جهت سر و سامان دادن به نظام مغشوش مالی ایران در دوران پس از مشروطه و کمک به پیشرفت وزارت دارایی در حال تاًسیس کشورکردیم.
از جمله اصلاحات مهم دیگری که او همواره در مد نظر داشت اصلاح قانون انتخابات، شرط نخست برخورداری از یک مجلس ملی واقعی و اصل دوم برنامه ی دولت ملی او، آزادی احزاب و مطبوعات شرط حیاتی تحقق هر دموکراسی، بهبود وضع طبقات زحمتکش از طریق وضع یک قانون کار و بیمه های اجتماعی شایسته و آبرومند، سالم ساختن سطوح فرماندهی قوای مسلح و دستگاه های امنیتیِ برجامانده از دوران دیکتاتوری، قوانین ناظر به آزادی روستاییان کشور از شرایط سخت و ناهمواری که علاوه بر دشواری زندگی و تنگدستی، عقب ماندگی آنان از کاروان تعالی فرهنگی و سوء استفاده ی سیاسی مراکز قدرت از آنان را نیز به همراه داشت، تصویب قوانینی که بر اساس آنها می بایست درهمه ی شهرها و روستاها شوراهایی انتخاب می شد که هر یک وظیفه ی اداره ی امور حوزه ی انتخابی خود را به عهده می داشتند، و بالاًخره تصفیه ی دستگاه عدالت از راه ریشه کن کردن فساد و قانون شکنی در دادگستری وانحلال دادگاه های فوق العاده ی نظامی(که کودتاچیان در محکمه ی نظامی، به رغم این تذکار مصدق که با قوانین مصوب دولت وی«این دادگاه ها دیگرغیرقانونی است»، با این پاسخ ناوارد و جاهلانه که «دولت او برکنار شده است»، خود وی را دریکی از آنها محاکمه کردند!)، شایان یادآوری است.
پیداست که چنین اصلاحاتی همواره مستلزم و متضمن افشاء مراکز فساد و حسابرسی ملت از زمامداران و شخصیت های فاسد و خیانتکاری بود که در سایه ی استبداد قدیم یا با استفاده از شرایط دوران دیکتاتوری زیان های بزرگی را متوجه منافع و مصالح عالیه ی کشور کرده بودند.
این اشخاص باید به مردم معرفی می شدند تا اگر هم به محکومیت نرسیدند نام آنان در تاریخ بماند و جامعه دریابد که هیچ فساد و خیانتی فراموش نمی شود.
از مهم ترین نمونه های اینگونه شخصیت های سیاسی که مصدق، پس از شانزده سال خاموشی اجباری، با دست یافتن به کرسی مجلس چهاردهم اعمال و گذشته های آنان را به اطلاع مجلس و مردم رسانید کسانی چون سید ضیاء الدین طباطبایی عامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ (۱۹۲۱) بود.
یکی از مهره های دوران دیکتاتوری رضاشاهی، محسن صدر( صدرالاشراف) از ماًموران محاکمه ی آزادیخواهان در در دوران استبداد صغیر و مسئولان صدور حکم اعدام عده ای از آنان بود. در عین حال او در دوران دیکتاتوری رضاشاهی به مقامات قضایی متعددی از جمله دادستانی کل کشور و دو بار به وزارت دادگستری منصوب گردید، و در سه دوره ی آخر انتخابات دوران رضاشاهی به نمایندگی مجلس رسید. در ۱۳۲۴، در دوران مجلس چهاردهم که بخشی از نمایندگان به او "میرغضب باغشاه" لقب داده بودند، هنگامی که او به نخست وزیری منصوب شد از طرف مصدق، نماینده ی اول تهران، به علت سیاست دولتش و گذشته ی سنگینی که به دوش می کشید مورد بازخواست سیاسی و اخلاقی قرارگرفت.
دو تن دیگر از مهره های سیاه دیکتاتوری و نفوذ انگلستان که مصدق سکوت درباره ی گناهان آنان را جایز ندانست سید محمد تدین و علی سهیلی بودند.
یکی از آنان، تدین، کسی بود که در مجلس پنجم هنگامی که بر طبق آیین نامه می بایست نامه ی استعفای مستوفی الممالک را، که بجای موتمن الملک انتخاب شده بود، به سمع مجلس برساند، آیین نامه را، علی رغم اعتراضات مکرر سید حسن مدرس، زیرپا گذاشت تا ماده ی واحده ای را که علی اکبر داور به اراده ی رضاخان و به منظور تصویب انتقال سلطنت از خاندان قاجار تهیه کرده بود، به تصویب مجلس برساند. او در دوران سلطنت رضاشاه، پیش از آنکه به علت سوء استفاده ی مالی از شاه مغضوب گردد، به وزارت معارف( آموزش و پرورش) رسید. پس از شهریور بیست او از نو به مقامات مهمی دست یافت. دیگری علی سهیلی بود که به دلیل سرسپردگی به دیکتاتور و باز هم بیشتر به حامیان انگلیسی خود هم پیش از شهریور چند بار به وزارت رسید و هم پس از آن به وزارت و نخست وزیری دست یافت. در بار دوم نخست وزیری او در سال ۱۳۲۱، با وزارت کشور تدین بود که آن دو در افکار عمومی متهم به قانون شکنی شدند؛ در مجلس چهاردهم تدین به اختلاس در دوران وزارت و دخالت در انتخابات متهم شد و سهیلی به ارتکاب چند فقره جرم، که مهم ترین آنها عبارت بود از دخالت در انتخابات چند شهر و استان، توقیف غیرقانونی مطبوعات، سوء استفاده از حکومت نظامی و ارسال غیر قانونی مبالغی به خارج از کشور. آنان، هر دو، در اثر اعلام جرم مصدق و سید مهدی فرخ نمایندگان مجلس چهاردهم از طرف دیوان عالی کشور محاکمه شدند.
با وجود حکم تبرئه ی آنان، نُه سال بعد، درهنگامه ی ملی شدن صنعت نفت، وقتی که روش اصلی دولت انگلیس برای خروج از آن بحران رساندن کس دیگری به نخست وزیری ایران بجای مصدق بود، زمانی که آنتونی ایدن وزیر خارجه ی انگلستان از سفیر ایران در لندن، همان علی سهیلی، که می گوید «یکی از دوستان خودم بود» درباره ی وضع مصدق درجامعه پرسش می کند، می گوید او «نظریاتم را تصدیق کرد و گفت که وضعیت مصدق مثل سابق نیست و قول داد که شخصأ هر قدر می تواند به ما کمک کند»!
بر خلاف برخی از نخبگان آن زمان، یکی دیگر از ویژگی های مصدق اعتقاد او به شایستگی ایرانیان برای اداره ی کشور خود و اعتماد به نفسی بود که او در برابر خارجیان، و خاصه کسانی که به عنوان "کارشناس" از طرف آنان در اداره ی امور ایران اظهار نظر می کردند یا بدین منظور استخدام می شدند، نشان می داد. او در خاطراتش نمونه های آموزنده ای از مکالمات خود با برخی از این "کارشناسان" را، با نشان دادن عدم تطبیق نظرات آنان با واقعیت های ایران، یادآوری کرده است.
کسانی که در اظهار نظر پیرامون علل سقوط دولت ملی مصدق از "عدم واقع" بینی او، یا "عدم استفاده ی وی از سیاستی واقع بینانه" سخن می گویند معمولأ یا مغرضند، یا از روی نادانی نخوت آمیزی چنین اظهار نظر می کنند. نخست باید گفت اینان جملگی از کسانی هستند که تاریخ را از نو می نویسند و در نتیجه می توانند همه ی عوامل را پس از رخ دادن وقایع به سود پندار خود تفسیر کنند. دوم اینکه آنان اصل را بر این می گذارند که اگر در اقدامی بیم خطر وجود داشت پرهیز از آن درست تراست؛ و پیداست که چون در هیچ اقدام بزرگی نمی توان همه ی خطرها را پیش بینی کرد، نتیجه این می شود که دست بر دست گذاشتن و رضا به قضای روزگار دادن بیش از هرکار مقرون به احتیاط است؛ و باز بر همین اساس پدران مشروطه نیز، که بیش از یک سده از کار عظیم آنان هنوز نتیجه ی مورد نظر از کارشان حاصل نشده است بهتر بود که از ابتدا فکر چنین نهضتی را به مخیله راه نمی دادند.
واقعیت این است که به هنگام تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در مجلس در همه ی جهان کسی که بتواند هم شکست انتخاباتی دولت کارگری اتلی در انگلستان، هم باخت دموکرات ها در انتخابات آمریکا پس از پرزیدنت ترومن را که در زمان او دولت آمریکا به هیچ وجه با سیاست زورگویی دولت جدید انگلستان به ایران موافقت نمی کرد، هم مرگ استالین و بروز فترت در سیاست منطقه ای شوروی، در اوج درگیری ما با انگلستان، و مهم تر از همه همدستی پادشاه مشروطه در کودتای خارجیان علیه دولت قانونی کشور را پیش بینی کند وجود نداشت؛ و بهترین گواه چنین عدم یقینی نگرانی های شدید زعمای دولت انگلستان است، خاصه انچه آنتونی ایدن، در خاطرات خود بدان ها اشاره می کند.
مصدق بهتر ازهرکس جزئیات مراحل دامی را که با لغو قرارداد دارسی در۱۹۳۱، در زمان رضاشاه، در پیش پای ملت ایران قرارداده بودند تا بتوانند قرارداد ۱۹۳۳ را منعقد کنند دنبال و بررسی کرده بود. به همین جهت نیز بود که او توانست مجلس چهاردهم و شخص پیشنهاد دهنده ی طرح لغو قرارداد نفت جنوب درآن مجلس را از این فکر منصرف سازد تا باردیگر ملت ایران به وضعی مانند دام ۱۹۳۳ گرفتار نشود! و درست به همین دلائل نیز ادعای "عدم واقعی بینی" درباره ی مصدق در امر ملی کردن نفت کمتر از هرکس می تواند درباره ی او که در کار خود همه ی این تجارب را مورد نظر داشت درست باشد.
با قطع صدور نفت ایران که انگلستان برای فشار بر مصدق خود راه آن را بسته بود، نه فقط دریاداری آن کشور، که با استخراج نفت ما استفاده از ذغال سنگ را کنار گذاشته بود، به بحرانی بی سابقه دچار شد، بلکه حتی خزانه داری آن نیز که ثروت ناشی از غارت نفت ایران یکی از ارقام مهم درآمد آن بود با عدم تعادلی روبرو گردید که در شرایط پس از جنگ دوم جهانی برای انگلستان قابل دوام نبود؛ در نتیجه همه ی هیاهوی عمال اینتلیجنت سرویس که دولت مصدق را از لحاظ مالی در آستانه ی ورشکستگی معرفی می کردند درباره ی کشور متبوعشان بیشتر صدق می کرد!
از نشانه های مهم دیگر واقع بینی مصدق این است که، هرچند وی نمی توانست ضعف مالی ایران و فقر و فاقه ملت را با وجود چپاول بزرگترین ثروت طبیعی کشور به دست قدرت استعماری انگیس تحمل کند، هرگز در نظر نداشت که اقتصاد ایران را بر درآمد نفت مبتنی سازد و به همین دلیل تنها رهبر یک کشور نفت خیز بود که سیاست اقتصاد بدون نفت را مطرح ساخت و در دوران کوتاه دولت خود نیز، با توسعه ی بخش های دیگری از اقتصاد ایران و افزایش صادرات غیر نفتی به تمام معنی بدان عمل کرد. در نتیجه ی این تدابیر در سه ساله ی ۵۴ ـ ۵۱ تورم قیمت ها درایران از ۶.۳ در صد تجاوز نکرد.
کودتای ۲۸ مرداد زمانی انجام شد که تحریم خرید نفت ایران با فروش سه فقره نفت به شرکت های ایتالیایی و ژاپنی، عقیم ماندن اعتراضات حقوقی انگلستان به دولت های آنان، و تقاضاهای آرژانتین و چین برای خرید نفت از ایران، از لحاظ حقوقی و دیپلماتیک عملأ شکسته شده بود. آری، امروز می دانیم که فکر سرنگونی دولت مصدق از طریق کودتا، با کمک دولت آمریکا و شاه، چندماه پیش از انتخاب دولت محافظه کار چرچیل، از طرف ایدن وزیر خارجه ی کابینه ی سایه ی او، پیشنهاد شده بود! و مصدق، با توجه به دسائس آنان، از این نیت که آنرا بارها بطو مستدل افشاء کرد، غافل نبود.
چنانکه تاریخ نشان داد کودتای ۲۸ مرداد که، با تعطیل حقوق ملت ایران، نادانی و خطاکاریهای دائمی شاه، و سوق دادن جامعه به سوی انحطاط سیاسی و معنوی بی سابقه ای، بر تمایلات افراطی و خاصه خطر گرایش مذهبی توتالیتر افزود، نه پیروزی شاه بر مصدق، بلکه اضمحلال سلطنت پهلوی و شکست موقت ملت ایران در استوار ساختن پایه های دموکراسی یعنی آرمان بزرگ و دیرینه اش بود.
گذشته از پادشاهی که به تصمیم انگلستان و آمریکا فرمان کودتا را امضاء کرد، اما بازهم در آخرین کتابش مصدق را عامل بریتانیا خواند، می توان روش کار دشمنان دیگر این مرد بزرگ استثنائی ایران را به چهارگونه ی اصلی تقسیم کرد.
از آنجا که در مبارزه ی ملت ایران برای رهایی خود از همه ی زنجیرهای اسارت چندین نسل است که راه و چهره ی مصدق به محل ارجاعی اجباری که نمی توان از کنار آن گذشت تبدیل شده هدفی که همه ی این گروه ها در دشمنی خود دنبال می کنند انحراف و انصراف ذهن نسل های جدید از نام و راه مصدق است تا آنان بتوانند راه های اسارت آور و شناخته شده ی خود را به جوانان بقبولانند.
گروه نخست که هواداران همان پادشاه قانون شکن و دیکتاتورند، سخنان ناروای همیشگی خود را که از زبان شاه معبودشان شنیده ایم تکرار می کنند. مصدق جاه طلب بود نه آزادیخواه و وطنخواه. به این دعوی ناروا در سراسر این نوشته پاسخ داده شده است. گروه دیگری از میان همان دسته و نیز در میان فرمانروایان کنونی کشور، و همچنین درمیان کسانی که سودای تشکیل نظام جانشینی به دور از چشم ملت را در سر می پرورند، توطئه ی سکوت را برگزیده اند؛ اما در برابر اقبال دائمی هر نسل به نام و راه مصدق، هنگامی که هر یک با دشواری های دوران خود روبرو می شود، این راه نیز بی اثر بودن خود را نشان داده است. گروه سومی تا کنون کوشیده اند تا با پیش کشیدن نام مردانی چون احمد قوام یا رضاشاه، برای مصدق در تاریخ معاصر ایران رقیبانی بتراشند تا شاید با بزرگ کردن تصنعی آنان در کاستن از فروغ نام مصدق نتیجه ای حاصل کنند؛ اما این ترفند نیز کاملأ عقیم بودن خود را نشان داده است. آخرین شگرد، اما شگردی مبتذل تر از همه، که در این راه بکار رفته تحریف راه و روش مصدق، در زیر نقاب هواداری و ستایش از اوست؛ مانند اینکه او را "اصلاح طلبی" نمونه معرفی کنند و بخواهند از او متقلبانه الگویی برای این راه نادرست بتراشند. پیداست که اصلاح طلب خواندن مردی که هیچگاه با استبداد و دیکتاتوری به هیچ شکل آن کمترین مماشاتی نکرد، به بهانه ی اصلاحات مصدق در دموکراسی ایران در دوره های تصدی مقامات از طرف او که اشاره هایی به آنها کردیم، کاری شیادانه است که جز ابلهان مادرزاد کسی را نمی فریبد.
خواست دکتر مصدق استقرار حاکمیت ملی با انتخابات آزاد بود، یعنی نظامی که با پیشگیری از سرایت و توسعه ی فساد به حکومت اعتباری دهد که بتواند به مشارکت آگاهانه و آزادانه ی مردم در امور سیاسی کشور معنا بخشیده، با رهایی ملت از هرگونه اسارت او را به جایگاه شایسته اش و ایران را به مقام درخورِ آن بازگرداند.
درنُه سال و نیمه ی نخستِ پس از شهریور بیست در ایران دولت ها هجده بارجابجا شدند بطوری که میانگین عمر آنها کمتر از شش ماه بود و شاه نخست وزیران را به آسانی تغییر می داد چه آنان وابسته به وی و به سیاست خارجی(انگلستان) بودند و در میان مردم هواداری نداشتند. علت اینکه دولت مصدق با ۲۸ ماه عمر خود، علی رغم نبرد با بزرگترین قدرت استعماری جهان، و بدون سلب هیچیک از حقوق مردم، بیش از همه ی آنها دوام آورد برخورداری آن از پشتیبانی افکار عمومی ملت بود.
در صد و سیُ امین سال تولد مصدق، و چهل و پنجمین سال درگذشت او، که نام بلند این فرزند شایسته و بزرگوار میهن چون مشعلی پرفروغ در صفحات تاریخ ایران فروزان، و در مبارزات هر روزه ی نیروهای زنده و آگاه ملت ایران همچنان الهام بخش و روشنگر راه رهایی و سربلندی ایران عزیز و ملت کهنسال ایران است، ما به نام ارجمند او درود می فرستیم و پیمانی را که پنجاه سال پیش، طی پیام نخستین کنگره ی این سازمان به پایه گذار جبهه ملی ایران، با وی بسته بودیم بار دیگر با او، و آرمان والا و راهش تجدید می کنیم.
سازمان های جبهه ملی ایران در اروپا
دوشنبه ٨ خرداد ۱٣۹۱ - ۲٨ می ۲۰۱۲
دکتر علی راسخ افشار، دکتر پرویز داورپناه، علی شاکری زند، مهندس مهدی مقدس زاده.
پلیس به جای مردم به خیابانها آمد
به گزارش
برخی از سایتهای خبری، دیروز، در سومین سالگرد تظاهرات ۲۵ خرداد سال ۱۳۸۸
در اعتراض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، نیروهای انتظامی و امنیتی در
برخی از مناطق تهران حضور داشتهاند.
سایت ملی – مذهبی گزارش داده
که در سالگرد تظاهرات میلیونی ۲۵ خرداد سال ۸۸، مناطق مرکزی تهران، از زیر
پل دروازه شمیران تا تقاطع خیابان نواب فضا به صورت نیمه امنیتی در آمده
بود، اما تحرک محسوسی مشاهده نمیشد.
بر
همین اساس، نیروی انتظامی و تعدادی لباس شخصی در میدانهای فردوسی، ولی
عصر، هفت تیر و تقاطع نواب در خیابان انقلاب دیده شدهاند.
همچنین در برخی از این میادین ماشینهای ون و نیروهای موتوری هم مشاهده شدهاند.
این
سایت اضافه کرده که برخی از پارکها مانند پارک لاله، دانشجو و ملت نیز
شلوغ به نظر میرسید، اما در داخل پارکها حضور پلیس محسوس نبود.
سایت دیگربان هم با چاپ دو عکس در همین زمینه نوشته است که گروهی از نیروهای امنیتی نیز به طور نامحسوس در برخی از مناطق شهر تهران مستقر شده بودند تا مانع از برگزاری هرگونه تجمعی شوند.
«شورای
هماهنگی راه سبز امید» پیشتر با صدور اطلاعیهای از مردم خواسته بود در
این روز راهپیمایی سکوت برگزار کنند، اما به نظر میرسد مردم استقبال
چندانی از این فراخوان نکردند.
از سوی دیگر، سایت کلمه از جو شدید امنیتی و حضور گسترده نیروهای امنیتی در مراسم بزرگداشت کشتهشدگان پس از انتخابات در بهشت زهرا خبر داده است.
بر این اساس، در این بزرگداشت که همزمان با سومین سالگرد ۲۵ خرداد ۸۸ برگزار شد،
خانوادههای ندا آقا سلطان، اشکان سهرابی، سهراب اعرابی، امیر یوسفزاده و
تعداد دیگری از خانوادهها و نزدیکان قربانیان سرکوبهای پس از انتخابات ۸۸ حضور داشتند، اما حضور خانوادهها و همراهانشان در بهشت زهرا، با استقرار گسترده نیروهای امنیتی همراه بود.
نوریزاد دیروز به مدت چند ساعت بازداشت شد
محمد
نوریزاد در سالگرد تظاهرات ۲۵ خرداد، بازداشت و پس از دوازده ساعت در یکی
از خیابانهای تهران رها شد؛ گفته میشود که در این مدت وی را در انفرادی
نگهداری کردهاند.
نوریزاد ساعت ده صبح دیروز پنجشنبه بیست و پنج خرداد پشت چراغ قرمز فرمانیه – کامرانیه بازداشت شده است.
از این که در مدت بازداشت چند ساعته محمد نوریزاد چه گذشته است، اطلاعی در دست نیست اما، سایت کلمه درباره دستگیری وی گزارش داده
که صبح روز پنج شنبه، محمد نوریزاد، مستندساز منتقد، در یکی از
خیابانهای تهران، توسط عدهای بازداشت و پس از ساعتها نگهداری در یک
انفرادی در محلی نامعلوم، ساعت یازده و نیم شب در یکی از خیابانهای تهران
رها شد.
محمد نوریزاد پیش از انتخابات اخیر مجلس در ایران به طور هفتگی نامه سرگشاده خطاب به علی خامنهای منتشر میکرد.
وی همچنین طی ماههای اخیر یکی دو فیلم کوتاه از سخنان انتقادی خودش ساخته است.خانهنشینی به جای راهپیمایی سکوت
با وجود دعوت
شورای هماهنگی راه سبز امید از مردم برای حضور در راهپیمایی سکوت، به نظر
میرسد اکثریت، تماشای زمین سبز فوتبال مسابقات جام ملتهای اروپا را
ترجیح دادهاند. شورای هماهنگی راه سبز امید در بیانیهای بمناسبت سومین
سالگرد جنبش سبز از مردم خواست بین ساعت ۷ تا ۹ شامگاه پنجشنبه ۲۵خرداد در
اماکن عمومی و به خصوص پارکهای اصلی شهرها تجمع اعتراضی «سکوت» برگزار
کنند.
گزارشهای پراکنده از سطح شهرهای مختلف
نشان از سکوت کامل دارد. بسیاری از مردم امشب در خانههایشان ماندند و
مسابقات فوتبال جام ملتهای اروپا را تماشا کردند.در شهرهای مختلف ماموران یگانهای ویزه موتور سوار همه جا حاضر بودهاند، اما عملا با سکوت کامل امشب، بیکار ماندند.
این در حالی است که شورای هماهنگی راه سبز امید که خود را نماینده رهبری جنبش سبز معرفی میکند از مردم دعوت کرده بود امشب در خیابانها بین ساعتهای ۷ تا ۹ حاضر شوند.
بسیاری از اعضای شبکههای اجتماعی، امشب نارضایتی خود را از این وضعیت ابراز کرده اند.
در این باره بخوانید:
دعوت شورای هماهنگی راه سبز امید برای تجمعات اعتراضی ۲۵خرداد
پاچهخاریهای کلیشهای نصرالله درباره خامنهای تمامی ندارد
سید حسن
نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در گفتوگویی که دیشب از تلویزیون دولتی
ایران پخش شد، دوباره از خامنهای تعریف و تمجید کرد و همچنین گفته که
معتقد است خامنهای از جانب خدا تعیین شده است.
نصرالله در این گفتوگو طبق معمول از رهبر جمهوری اسلامی تعریف و تمجید کرده است.
اوج این تعریف و تمجیدها جایی است که وی میگوید خامنهای «مثل خورشید است که دنیا را پر از نور میکند».
نصرالله
همچنین درباره خامنهای در این گفتوگو گفته است: «من و بسیاری از دوستانم
به مقام معظم رهبری اعتقاد ویژهای داریم و معتقدیم در جهان اسلام و کره
زمین کسی با علم، حکمت، درایت، شجاعت و مدیریت عقلانی ایشان نیست که
توانایی رهبری امت را داشته باشد. این تجربه ۳۰ ساله من است که معتقدم وی
از جانب خداوند تعیین شده و میتوانم روزها در این خصوص دلیل آورم در
تلویزیون سخنرانی کنم.»
دبیرکل
حزبالله لبنان همچنین در این گفتوگو بر توان موشکی این گروه مسلح تأکید
کرده و گفته است: «قدرت موشکی حزبالله را ۹۰ درصد از کشورها ندارند.»
وی
همچنین در پاسخ به اینکه چرا حزبالله لبنان در موارد بحرین و سوریه
مواضع یکسانی ندارد، گفته است: اگر نظامی از در دوستی با اسرائیل درآمد، ما
خواهان سرنگونی آن هستیم، اما اگر دشمن اسرائیل باشد از سرنگونی آن حمایت
نمیکنیم.»
جمهوری اسلامی، مهمترین تأمینکننده مالی و تسلیحاتی گروه حزبالله لبنان است.
التهاب سیاسی در مصر؛ رأی دادگاه قانون اساسی برای انحلال مجلس
دو روز مانده
به دور دوم انتخابات ریاستجمهوری مصر، دادگاه قانون اساسی این کشور به
انحلال مجلس خلق اين کشور حکم داده و همچنین مصوبه این مجلس را که شرکت
مقامات وابسته به نظام سابق در انتخابات مصر را ممنوع میکرد، لغو کرده
است.
امروز،
پنجشنبه، احکام صادره در دادگاه قانون اساسی مصر جنجال و بحران سیاسی
تازهای را در آستانه برگزاری دور دوم انتخابات ریاست جمهوری مصر به پا
کرد.
به گزارش العربیه، این دادگاه در ابتدا قانونی را که موجب محرومیت سیاسی شخصیتهای رژیم سابق میشد مغایر قانون اساسی این کشور دانست.
بر
اساس این تصمیم دادگاه قانون اساسی، احمد شفیق، آخرین نخست وزیر حکومت
حسنی مبارک میتواند در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری مصر شرکت کند.
پس از آن، دادگاه قانون اساسی مصر به انحلال مجلس خلق این کشور رأی داد، اما ساير قوانين صادر شده از سوی این مجلس را معتبر دانست.
این رأی موجی از خشم را در میان اسلامگرایان مصر به ویژه سلفیها و اخوان المسلمین برانگیخت و بیبیسی نوشت که رای این دادگاه، ضربه ای اساسی به اخوان الملسمین است.
برخى
مىگويند که اگر اصل تشکيل مجلس خلق در کنار مجلس شورا غير قانونى بوده
است، پس کانديداتورى اخوان المسلمين، احمد مُرسى، که با امضاهاى تاييدى
نمايندگان اين مجلس صلاحيت نامزدى يافته نیز غیرقانونی است.
اما
از سوی دیگر، برخی معتقدند که دادگاه قانون اساسى نمیتواند حکم انحلال
مجلس خلق را صادر کند، زيرا اصولاً در صلاحيت اين نهاد نيست که نهاد ديگرى
را منحل کند. کار اين دادگاه رسيدگى به انطباق يا عدم انطباق قوانين صادره
از سوى قانونگذاران با قانون اساسى کشور است.
مصر علاوه بر «مجلس خلق»، مجلس دیگری به نام «مجلس شورا» دارد.
دادگاه قانون اساسی امروز تحت تدابیر شدید تدابیر امنیتی و نظامی برگزار شد.
مهم ترین دستاورد کنفرانس قلب آسیا: افزایش نقش کشورهای جهان در افغانستان
در حالی که قرار است که تا پایان امسال، نیروهای فرانسوی از
افغانستان به فرانسه بازگردند و بقیه نیروهای ناتو نیز تا سال 2014
افغانستان را ترک کنند، یک تحلیلگر مسایل افغانستان می گوید که افزایش نقش و
مسئولیت کشورهای منطقه و قدرت های جهانی در افغانستان، مهم ترین دستاورد
کنفرانس قلب آسیا است.
کنفرانس کشورهای قلب آسیا دیروز با حضور وزیران خارجه و نمایندگان
کشورهای منطقه، کشورهای مهم جهان مثل آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی، و
همچنین نمایندگانی از نهادهای بین المللی در کابل برگزار شد.
این اولین بار بود که افغانستان کنفرانسی را میزبانی می کرد که مسائل مطرح در آن فراتر از مرزهای کشورش بود.
در زمینه دستاوردهای کنفرانس قلب آسیا، سنجر سهیل، روزنامه نگار روزنامه هشت صبح چاپ کابل در گفت و گو با بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه، معتقد است که این کنفرانس نقش کشورهای منطقه و قدرت های جهانی را در افغانستان افزایش داده است.
وی می گوید که کشورهای حاضر در این کنفرانس در مورد موضوعات مختلفی مثل مبارزه علیه تروریسم و مواد مخدر، مبادلات فرهنگی و اقتصادی و امنیتی به تفاهم رسیدند.
این تحلیلگر مسایل افغانستان می گوید در شرایط دشواری که نیروهای نظامی ناتو در حال خروج از افغانستان هستند، افزایش نقش کشورهای منطقه و قدرت های جهانی درباره مشکلاتی که این کشور با آن مواجه است، مهم ترین دستاورد کنفرانس قلب آسیا است.
این اولین بار بود که افغانستان کنفرانسی را میزبانی می کرد که مسائل مطرح در آن فراتر از مرزهای کشورش بود.
در زمینه دستاوردهای کنفرانس قلب آسیا، سنجر سهیل، روزنامه نگار روزنامه هشت صبح چاپ کابل در گفت و گو با بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه، معتقد است که این کنفرانس نقش کشورهای منطقه و قدرت های جهانی را در افغانستان افزایش داده است.
وی می گوید که کشورهای حاضر در این کنفرانس در مورد موضوعات مختلفی مثل مبارزه علیه تروریسم و مواد مخدر، مبادلات فرهنگی و اقتصادی و امنیتی به تفاهم رسیدند.
این تحلیلگر مسایل افغانستان می گوید در شرایط دشواری که نیروهای نظامی ناتو در حال خروج از افغانستان هستند، افزایش نقش کشورهای منطقه و قدرت های جهانی درباره مشکلاتی که این کشور با آن مواجه است، مهم ترین دستاورد کنفرانس قلب آسیا است.
پایان زندگی روژه گارودی: کژراهه یا ایمان
روژه گارودی، فیلسوف فرانسوی که از مارکسیسم به مسیحیت و سپس
به اسلام گروید، در ٩٨ سالگی درگذشت. وی در مملکت خود، به خاطر انتشار
کتابهای ضداسرائیلی به پرداخت جریمه محکوم شده بود. گارودی به خاطر اتخاذ
مواضع شدیداً "ضد صهیونیستی" و همچنین انکار هولوکاست، از سوی برخی
دولتهای اسلامی خاورمیانه مورد ستایش و پشتیبانی قرار گرفت.
خبر مرگ روژه گارودی روز جمعه در فرانسه منتشر شد. اما وی دو روز
قبل، چهارشنبه ١٣ ژوئن – ٢٤ خرداد- در ٩٨ سالگی، در منزل خود در حومۀ پاریس
درگذشت.
نخستین منبعی که این خبر را منتشر کرد سایت فرانسوی "برابری و آشتی" بود که به محافل راست افراطی تعلق دارد. این سایت طی ماههای اخیر از جمله سرسختانه از بشار اسد دفاع کرده است.
روشنفکر طردشده
سرنوشت روژه گارودی از دیدگاه فرانسوی و ازدیدگاه برخی کشورهای مسلمان کاملاً متفاوت ارزیابی میشود. در فرانسه معمولاً او را فیلسوف و اندیشمندی میدانند که به "کژراهه" رفته و از کمونیسم به اسلام رسیده و از سنت راست افراطی ضدیهود فرانسوی پیروی کرده است. در حالی که برخی اسلامگرایان در ایران، مصر، لبنان و چند کشور دیگر، گارودی را متفکر شجاعی میدانند که علیه "قدرت و سانسور صهیونیسم" به تنهایی به مبارزه برخاسته است.
روژه گارودی به ویژه از سال ١٩٩٦ از محیط روشنفکری فرانسه طرد و محو شد. وی را از این سال طرفدار فرضیههای "نگاسیونیستی" میدانند، یعنی فرضهایی که قتل عام یهودیان توسط آلمان نازی، یا "هولوکاست" را زیر سؤال میبرد.
اما در گذشتهای دورتر، وی که به خاطر شرکت در جنگ دوم جهانی مدال "صلیب جنگ" گرفته بود و زمانی از رهبران حزب کمونیست فرانسه محسوب میشد، از سوی محافل روشنفکری وطنش معتبر و محترم شناخته میشد. در دهۀ هفتاد میلادی در پربینندهترین برنامههای تلویزیون فرانسه حضور مییافت و با هنرمندان بزرگ، مثل موریس بژار (طرح رقص که بعداً مسلمان شد) بحث و گفتگو میکرد.
از کمونیسم تا اسلام
گارودی در سال ١٩٧٠ از حزب کمونیست اخراج شد، به مذهب کاتولیک گروید و بالاخره در سال ١٩٨٠ اسلام آورد.
شاید تمامی عمر گارودی را بتوان جستجوی ایمان دانست. او در خانوادهای کارگری به دنیا آمد که بیخدایی را رسم میدانست. در چهارده سالگی به مذهب پروتستان روی آورد و سپس در عین ایمان به مسیحیت، در سال ١٩٣٣ به حزب کمونیست پیوست و به موازات آن تحصیلات فلسفه را دنبال کرد. یک سال بعد از آغاز جنگ دوم زندانی شد و تقریباً تمام دوران جنگ را در حبس گذراند.
بعد از جنگ، به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست فرانسه راه یافت و سپس نمایندۀ مجلس شد. خود او بعدها گفت که در آن سالها "از سر تا پا استالینی بوده" و به جنگ کسانی میرفته که تلاش میکردند واقعیات هولناک رژیم شوروی را افشا کنند.
در نیمۀ دهۀ پنجاه میلادی حتی به مسکو رفت و در آنجا دکترای فلسفه گرفت. این سالها مصادف بود با حکومت خروشچف و موج "استالینزدایی".
پس از بازگشت به فرانسه به مجلس سنا راه یافت و بالاخره در اوایل دهۀ شصت تصمیم گرفت که تمامی وقت و زندگی را صرف فلسفه و تدریس کند. در همین دوران با حزب کمونیست "مسئله" پیدا کرد، چرا که میخواست در عین دفاع از مارکس و لنین، به تعریف تازهای از "هومانیسم" برسد. به همین دلیل از سوی همحزبیهایش به"رویزیونیسم" یا "تجدیدنظرطلبی" متهم شد.
سرگردانی و "رستگاری"
آثار وی در دهۀ شصت حاکی از تلاش برای برقراری گفتگو میان مسیحیان و مارکسیستها است. اما وقایع سال ١٩٦٨ و به ویژه اشغال چکسلواکی توسط قوای شوروی، جدایی وی از حزب کمونیست و سپس بازگشت به دامان مسیحیت را قطعی کرد.
پس از چند سال جستجو یا سرگردانی فکری، روژه گارودی عاقبت اسلام آورد و در سال ١٩٨١ کتاب "وعدههای اسلام" را نوشت. از این زمان به بعد، موضعگیری سیاسی وی رفتهرفته ضداسرائیلی و یا "ضدصهیونیستی" شد. در روایت رسمی کشتار یهودیان شک کرد و تعداد قربانیان نازیسم و اصولاً وجود اطاقهای گاز در اردوگاههای نازیها را انکار کرد.
یکی دیگر از وقایع تعیینکننده برای او، اشغال کویت توسط صدام حسین بود که در غرب به "نخستین جنگ خلیج (فارس)" شهرت دارد. وی این جنگ را "جنگ استعماری" دانست و در طرفداری از اعراب، مسلمانان و فلسطینیان پا سفت کرد.
دوستی با تهران
در سال ١٩٩٦، انتشار کتاب گارودی به اسم "اسطورههای بنیادین سیاست اسرائیل" جنجال فراوان به پا کرد. این کتاب خیلی زود در تهران، تحت عنوان "اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل- تاریخ یک ارتداد" توسط مجید شریف* ترجمه شد.
گارودی در مورد این کتاب گفت: "من به دین یهود کاری ندارم، بلکه سیاست اسرائیل را زیر سوال میبرم". با این حال، این کتاب، صریحاً عقاید نونازیها را مطرح میکند و طرح هیتلر برای نابود کردن یهودیان را دروغ میداند. انتشار این کتاب رسماً در فرانسه ممنوع شد.
از این زمان به بعد، یعنی تقریباً از سال ١٩٩٨، روژه گارودی که سانسور کتابش را غیرعادلانه و "توطئۀ صهیونیستی" میدانست، عملاً در دامان رژیمهایی چون جمهوری اسلامی ایران افتاد که گاه با دعوت از وی، با کمکهای مالی و پشتیبانی تبلیغی، سعی کردند از او به عنوان یک مهرۀ ضدغربی و ضد اسرائیلی بهرهبرداری کنند.
وی در این سالها چندین بار به تهران، قاهره، بیروت، دمشق، امان، قطر و سرزمینهای فلسطینی سفر کرد. در ایران، رییس جمهوری وقت، محمد خاتمی نیز وی را به حضور پذیرفت.
البته گارودی در دهۀ هشتاد میلادی (١٣٦٤) هم به مناسبت دهۀ فجر به تهران رفته، و در بحثهایی باعبدالکریم سروش و نصرالله پورجوادی شرکت کرده بود.
در سال ١٣٦٥ نیز گفتگویی با محمدتقی جعفری کرده بود و از جمله از این علامۀ مسلمان پرسیده بود: "من پشت سر زنم نماز به عنوان نماز جماعت خواندهام. آیا صحیح است؟"
و محمدتقی جعفری پاسخ داده بود: "خیر‚ زیرا اقتدای مرد به زن در نماز جماعت صحیح نیست و عمده علت آن احتمال تحریک به سبب رکوع و سجود زن برای مرد است".
در سال ١٣٧٧ نیز در سفری به قم از جمله با آیتالله مصباح یزدی دیدار داشت و به این مناسبت گفته بود: "اسلام جهانیترین ادیان است. من که مسیحی بودم ومارکسیست بودم، به این خاطر مسلمان شدم که دین اسلام را جهانی و فراگیر یافتم".
رسانههای فرانسوی که روز جمعه خبر مرگ وی را منتشر کردند، طی ده سال اخیر به ندرت از او اسم بردند.
*مجید شریف، روشنفکر مذهبی، در پاییز ۱۳۷۷ در جریان قتلهای زنجیرهای کشته شد.
اخوانالمسلمین مصر انحلال مجلس را کودتا خواندند
عالیترین مرجع قضایی مصر، پارلمان این کشور را که در دست
اسلامگرایان است غیرقانونی اعلام کرد و در عین حال نامزدی احمد شفیق،
آخرین نخستوزیر رژیم قبلی را برای ریاست جمهوری کاملاً موجه و قانونی
دانست. این تصمیم خشم اخوانالمسلمین را برانگیخت. از نظر آنان، نوعی
کودتای نظامی در مصر به اجرا گذاشته شده است.
دیشب، پنجشنبه، دیوان عالی قانون اساسی مصر با صدور حکمی مبنی بر
این که شرایط انتخابات مجلس غیرقانونی بوده، صلاحیت یکسوم نمایندگان منتخب
را باطل دانست و عملاً پارلمان این کشور را از کار انداخت. بر اساس این
حکم، مجلس فعلی باید به کلی منحل گردد.
انتخابات پارلمانی مصر که حدود سه ماه طول کشید، از نظر اجرایی و قانونی بسیار پیچیده بود. به عقیدۀ مرجع عالی قضایی مصر، برخی ضوابط قانونی این انتخابات رعایت نشده و نتایج آن بیاعتبار است.
انتخابات پارلمانی با پیروزی قاطع اسلامگرایان به پایان رسید و تقریباً نیمی از کرسیهای مجلس در اختیار اخوانالمسلمین، و یکچهارم کرسیها در اختیار سلفیها قرار گرفت.
اما به نظر میرسد که "شورای عالی نیروهای مسلح" که قدرت اجرایی مصر را در اختیار دارد، نتایج این انتخابات را هضم نکرده باشد. ممکن است که به دنبال حکم دیوان عالی قانون اساسی، نظامیان، یا همان شورای عالی نیروهای مسلح مستقیماً قوۀ مقننه را هم در دست خود گیرند.
یکی از مسئولان بلندپایۀ اخوانالمسلمین تصمیم اخیر را "کودتا" خواند و هشدار داد که این نوع رفتارهای غیرقانونی میتواند به یک "انقلاب عظیم" منجر شود. محمد مرسی نیز گفت که کوچکترین تقلب یا عمل خلاف قانون، "انقلابی بزرگ علیه مجرمین" به دنبال خواهد داشت.
همزمان با غیرقانونی اعلام کردن پارلمان مصر، دیوان عالی قانون اساسی این کشورتصمیم دیگری نیز گرفت و تأیید کرد که دور دوم انتخابات ریاست جمهوری طبق قرار قبلی برگزار خواهد شد و طی آن، احمد شفیق با محمد مرسی، نامزد اخوانالمسلمین رقابت خواهد کرد.
نمایندگان مجلس خواسته بودند که نامزدی احمد شفیق، به دلیل وابستگیاش به رژیم گذشته لغو گردد. اما دیوان عالی قانون اساسی نه تنها این تقاضا را نپذیرفت که خود مجلس را غیرقانونی اعلام کرد. احمد شفیق آخرین نخستوزیر حسنی مبارک بود.
اخوانالمسلمین در بیانیهای نوشته بودند که با تصویب نامزدی احمد شفیق برای ریاست جمهوری، همۀ پیشرفتهای دموکراتیک انقلاب اخیر پایمال خواهد شد، چرا که شفیق "نماد رژیم گذشته" است.
بدین ترتیب، روزهای شنبه و یکشنبۀ آینده، دور دوم انتخابات ریاست جمهوری برگزار خواهد شد که نتیجۀ آن میتواند در سرنوشت مصر بسیار تأثیرگذار باشد. در واقع، مسئلۀ اصلی اینست که آیا اخوانالمسلمین خواهند توانست به شکلی قانونی ریاست کشور را در دست گیرند یا خیر.
نامزد این تشکل قدیمی، محمد مرسی در عین حال اعلام کرد که تصمیمهای دیوان عالی قانون اساسی را محترم میشمارد چرا که به نهادهای قانونی کشور و همچنین به اصل تمایز قوای سهگانه معتقد است.
تعامل بین ارگان های نظام و رقابت زیر سقف ولایت
آیت الله خامنه ای- رهبر جمهوری اسلامی، به هنگام دیدار با
نمایندگان مجلس نهم گفت که «مجلس، نباید به نام استقلال مجلس در باره هر
مسالهای به دولت اعتراض نماید».رضا علیجانی- نویسنده و فعال سیاسی مقیم
فرانسه، سخنان آیت الله خامنه ای را دعوت به تعامل بین ارگان های اصلی نظام
و پیروی آنها از خط مشی بیت رهبری میداند. وی می گوید که در این جهت رهبر
جمهوری اسلامی نوعی رقابت را زیر سقف ولایت تحمل می کند
رهبر جمهوری اسلامی ضمن تأکید بر فضای آزاد مجلس
برای آنکه نمایندگان بتوانند حرفشان را بیان کنند، تندرویها را برای
ممانعت از حرف دیگران، کاری نادرست خوانده است.
یاد آور می شویم که آیت الله خامنه ای دوهفته پیش در
پیامی به مناسبت آغاز به کار مجلس نهم خواستار همکاری واقعی قوه مقننه با
دیگر قوای کشور و پرهیز نمایندگان از ایجاد «چالش های ناموجه» شده بود.
در واقع، آیت الله خامنه ای نمایندگان مجلس نهم را به تعامل با دولت دعوت می کند.
در واقع، آیت الله خامنه ای نمایندگان مجلس نهم را به تعامل با دولت دعوت می کند.
آیا می توان پیام وی را به منزله دفاع از دولت آقای محمود احمدی نژاد تلقی کرد، یا نه؟
دعوت آیت الله خامنه ای به تعامل بین ارگان های اصلی
نظام اسلامی می تواند نشانگر شرایط تاریخی حساسی باشد که از نظر بین المللی
نظام در آن قرار دارد؟
با توجه به تقابلی که طی دوسال اخیر بین مجلس و دولت وجود دارد، می توان انتظار داشت که یک تعامل واقعی بین دو پدید بیاید؟
برای پاسخ دادن به پرسش های بالا با رضا علیجانی نویسنده و فعال سیاسی مقیم فرانسه به گفتگو نشسته ایم.
رضا علیجانی از سخنان آیت الله خامنه ای این استنباط
را ندارد که وی در جهت دفاع از دولت، مجلس را به تعامل با دولت دعوت کرده
است. وی اعتقاد دارد که آیت الله خامنه ای بر ادامه خط مشی خود در مقابله
با جامعه جهانی نأکید می کند و می خواهد که مجلسیان در این جهت حرکت
نمایند.
آیت الله خامنه ای با توجه به شرایط حساسی که نظام
اسلامی از نظر بحران های داخلی و بین المللی در آن قرار دارد، خواهان تعامل
و پرهیز از تقابل بین ارگان های اصلی نظام است. وی در راستای خط مشی خود
هیچ تنوع نظری را بر نمی تابد.
آیت الله خامنه ای به نوعی هشدار داده است که رقابت در یک حدی تحمل می شود که به نظام لطمه نزند.
رضا علیجانی می گوید که رهبر جمهوری اسلامی در واقع
خواهان ایجاد یک نوع رقابت زیر سقف ولایت است. این بدان معناست که در
چهارچوب سیاست هایی که از سوی بیت رهبری ابلاغ میگردد ، افراد آزاد هستند
که رقابت بکنند...تردید برسر توانائی اسرائیل در حمله به ایران
در پی سخنان معاون نخست وزیر اسرائیل- "موشه یعلون"، که امروز
بار دیگر گفت بهتر است ایران را بمباران کنیم تا بگذاریم این کشور به سلاح
اتمی دست یابد، رسانه های اسرائیلی امروز از تردید های خود مبنی بر توانائی
بنیامین نتانیاهو- نخست وزیر و ایهود باراک- وزیر دفاع وی، در حمله به
ایران سخن گفتند. آنها برای آوردن شاهدی بر این ناتوانی، به شکست این دولت در حمله به کشتی حامل کمک های بشر دوستانه به فلسطینیان اشاره کردند.
در واقع در گزارشی رسمی که دیروز منتشر شد،
بازرس دولت- "میشا لیندن اشتراوس"، به روشنی روش نخست وزیر را در توقیف
کشتی یاد شده در روز 31 مه 2010 مورد انتقاد قرار داد و گفت که نزدیک شدن و
رفتن به روی کشتی ترک "ماوی مرمره" که ٩ کشته برجا گذاشت، بسیار بد انجام
گرفته است.
او می افزاید که، "بنیامین نتان یاهو" هیچ مشورتی را
با گروههای مختلف انجام نداده، حمله را تنها با مشورت با وزیر دفاعش
"ایهود باراک" به سرانجام رسانده است.
بازرس دولت می نویسد: تنها نتیجه این حمله این است که ما باید نگران باشیم.
"سیما کدمون"- سرمقاله نویس روزنامه "یدیوت اهارونوت"،
در تیتر خود در پیوند با "نتان یاهو" می نویسد «پادشاه برهنه است» (منظور
کسی است که چیزی در چنته یا در شکم ندارد).
این سرمقاله نویس با زیر پرسش بردن تصمیمی که در دفاتر
مهم دولت اسرائیل برای حمله به کشتی حامل کمک به غزه گرفته شد می گوید:
مدیریت آنچه بر یک کشتی ساده که تنها چند هوادار صلح و فعال دیگر در آن
حضور داشتند گذشت ، این پرسش را به وجود می آورد که اگر قرار باشد به ایران
حمله کنیم چه خواهد شد؟
یکی از تحلیل گران روزنامه "معریو" می نویسد:
اشتباهاتی که "نتان یاهو" و "باراک" در حمله به کشتی ترک مرتکب شدند بی
نهایت بدتر از اشتباهاتی است که "ایهود اولمرت"- نخست وزیر پیشین و "امیر
په رتس"- وزیر دفاع پیشین، در جنگ لبنان در سال 2006 مرتکب شدند.
برعکس، یکی از تحلیلگران نظامی روزنامه هوادار دولت
"هیوم"- "یائوو لیمور" به دفاع از نخست وزیر بر می خیزد و می نویسد: «پاره
ای می خواهند یک رابطه مستقیم میان ماجرای کشتی ترک و حمله به ایران برقرار
کنند؛ اینها باید کمی آرام بگیرند، چرا که "نتان یاهو" بخوبی می داند که
یک حمله، به معنای در گیر شدن در یک جنگ و یک جنگ به معنای انجام تحقیقات
پیرامون آن و درنتیجه موقعیت خودش را به خطر انداختن است و "نتان یاهو"
چندان تمایلی به بخطرانداختن خود ندارد.
گفتنی است که "بنیامین نتان یاهو" و وزیر دفاعش بارها
از باز بودن همه راهها و ازجمله، حمله به ایران برای منصرف کردن این کشور
از دستیابی به سلاح هسته ای سخن گفته اند.
آیتالله صافی گلپایگانی: جریمه دیرکرد بانک ها نوعی ربا محسوب میشود و خلاف موازین اسلامی است
خبرآنلاین - 25 خرداد
رئیس مجلس شورای اسلامی در دیدار با آیتالله صافی گلپایگانی گفت: اگر میخواهید فضای جامعه به سمت پیشرفت در تمامی زمینههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی سوق یابد، میبایست قانون و مصوبات مجلس از سوی دولت به شکلی صحیح و منطقی اجرا شود.
...
در ادامه این دیدار آیتالله صافی گلپایگانی ضمن تشکر از فعالیتهای مجلس هشتم گفت: در حال حاضر مهمترین نگرانی و دغدغه مردم گرانی کالاهای اساسی است که باید این مشکل با تعامل صحیح و منطقی دولت و مجلس به نحو مطلوبی برطرف شود.
وی در ادامه به بحث گرانیها اشاره کرد و افزود: گرانیها و حل آن به صورت دستوری برطرف نمیشود بلکه باید مطالعات و کارهای کارشناسی برای حل آن انجام شود.
این مرجع تقلید با انتقاد از عملکرد بانکها تصریح کرد: کشور ما یک کشور اسلامی است و تمامی فعالیتها بهخصوص بانکداری اسلامی نیز باید با تمامی موازین اسلامی مطابقت داده شود.
آیتالله صافی گلپایگانی در پایان این دیدار به جریمه دیرکرد اقساط بانکی اشاره کرد و افزود: در حال حاضر مهمترین مسئلهای که از سوی بانکها نادیده گرفته میشود جریمه دیرکرد اقساط بانکی است که بانکها باید به این مسئله نیز توجه داشته باشند، زیرا جریمه دیرکرد نوعی ربا محسوب میشود و خلاف موازین اسلامی است.
خبرآنلاین - 25 خرداد
رئیس مجلس شورای اسلامی در دیدار با آیتالله صافی گلپایگانی گفت: اگر میخواهید فضای جامعه به سمت پیشرفت در تمامی زمینههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی سوق یابد، میبایست قانون و مصوبات مجلس از سوی دولت به شکلی صحیح و منطقی اجرا شود.
...
در ادامه این دیدار آیتالله صافی گلپایگانی ضمن تشکر از فعالیتهای مجلس هشتم گفت: در حال حاضر مهمترین نگرانی و دغدغه مردم گرانی کالاهای اساسی است که باید این مشکل با تعامل صحیح و منطقی دولت و مجلس به نحو مطلوبی برطرف شود.
وی در ادامه به بحث گرانیها اشاره کرد و افزود: گرانیها و حل آن به صورت دستوری برطرف نمیشود بلکه باید مطالعات و کارهای کارشناسی برای حل آن انجام شود.
این مرجع تقلید با انتقاد از عملکرد بانکها تصریح کرد: کشور ما یک کشور اسلامی است و تمامی فعالیتها بهخصوص بانکداری اسلامی نیز باید با تمامی موازین اسلامی مطابقت داده شود.
آیتالله صافی گلپایگانی در پایان این دیدار به جریمه دیرکرد اقساط بانکی اشاره کرد و افزود: در حال حاضر مهمترین مسئلهای که از سوی بانکها نادیده گرفته میشود جریمه دیرکرد اقساط بانکی است که بانکها باید به این مسئله نیز توجه داشته باشند، زیرا جریمه دیرکرد نوعی ربا محسوب میشود و خلاف موازین اسلامی است.
پس از حضور معاون وزیر؛ کارگران پتروشیمی کارون به اعتصاب خود پایان دادند
(تیتر از جنگ خبر)
اتحادیه آزاد کارگران ایران - 25 خرداد
حدود 200 کارگر پیمانکاری بخش تعمیر و نگهداری پتروشیمی کارون (شرکت فیرمکو) در اعتراض به عدم بر آورده شدن خواست هایشان از سوی کارفرما، از صبح روزدوشنبه 22 خرداد ماه دست به اعتصاب زدند و ظهر روز چهارشنبه 24 خرداد ماه پس از حضور بیات معاون وزیر نفت در امور صنعت پتروشیمی و مسئول صنایع پتروشیمی ایران در جمع شان به اعتصاب خود پایان دادند.
بنا بر گزارشهای رسیده به اتحادیه آزاد کارگران ایران، این کارگران از مدتها پیش خواهان پرداخت حق صعوبت(سختی کار ویژه پتروشیمی)، پرداخت بموقع دستمزدها و تمامی پاداشهای معوقه، پرداخت سختی کارمطابق با ضوابط قانون کار و هچنین افزایش دستمزدهای خود بودند اما کارفرما توجهی به خواستهای کارگران نمیکرد. به همین دلیل آنان از صبح روز دوشنبه 22 خرداد ماه بطور متحدانه ای دست از کار کشیدند. بدبنال آغاز این اعتصاب مدیر عامل پتروشیمی کارون در میان کارگران اعتصابی حاضر شد و تلاش کرد با دادن وعده و وعید کارگران را راضی به شکستن اعتصاب کند اما کارگران بر تحقق خواستهای خود پای فشردند و به اعتصاب خود ادامه دادند.
بنا بر این گزارش در سومین روز اعتصاب کارگران پیمانکاری تعمیر و نگهداری پتروشیمی کارون ، آقای بیات معاون وزیر نفت در امور صنعت پتروشیمی و مسئول صنایع پتروشیمی ایران در میان کارگران اعتصابی حاضر شد و بطور مفصلی با آنان به گفتگو نشست. در این گفتگوها وی ضمن اظهار بی اطلاعی از وضعیت این کارگران به آنان اعلام کرد من شخصا پیگیر مطالبات شما خواهم بود و چنانچه مشکل شما ادامه پیدا کرد میتوانید مستقیما به دفتر من در تهران مراجعه کنید. بدنبال این گفتگو و با وعده های روشنی که به این کارگران از سوی معاون وزیر نفت داده شد آنان اعتصاب خود را ظهر روز چهارشنبه 24 خرداد ماه خاتمه دادند.
کارگران پیمانکاری پتروشیمی کارون نسبت به سایر همکاران خود در مجتمع های پتروشیمی منطقه ماهشهر، تحت شرایط سخت تری مشغول بکار هستند و مزایای کمتری نیز دریافت میکنند. محصول این کارخانه پتروشیمی (تولوئن دی ایزوسیانات و سایر فراورده های جانبی و میانی آن) از خطرناکترین مواد شیمیایی سرطانزا است و کارگران این پتروشیمی بویژه کارگران بخش تعمیرات همواره در معرض شدیدترین آلودگی ومسمومیت قراردارند. مالکیت پتروشیمی کارون در اختیار بخش خصوصی و شرکای آن از سه کشور ایران، سوئد و آلمان هستند.
راکد شدن ۱۲۵ درخواست ویزای دانشجویان ایرانی در اداره مهاجرت هلند
سحام نیوز: از اواخر ماه می ۲۰۱۲ درخواست ویزای ۱۲۵ دانشجوی ایرانی در اداره مهاجرت هلند به حالت راکد درآمده است.
به گزارش جرس، ساندر اَیک، سخنگوی اداره مهاجرت به «شبکه ایرانیان هلند» گفته است: “این کار به دلیل سیاستهای تازه اتحادیه اروپا علیه ایران است و ما منتظر دریافت پاسخ وزارت خارجه هلند هستیم تا در این باره تصمیم نهایی بگیریم.”
بنا به گزارش ها، از هفته گذشته ایمیلهای گوناگونی از دانشجویان ایرانی به «شبکه ایرانیان هلند» رسیده که شدیداً نگران وضعیت اقامت و تحصیل خود در این کشور بودهاند. آنها از تصمیم تازه در اداره مهاجرت شگفت زده شدهاند و میپرسند چرا به جای دولت، مردم و دانشجویان دچار محدودیت شدهاند.
سخنگوی اداره مهاجرت میگوید: “ما تنها پیرو قوانین هستیم و اگر اعتراضی در رابطه با این شرایط وجود دارد باید با کمیسیون اروپا یا وزارت خارجه هلند تماس گرفته شود.”
وی افزود: “ما نمیخواهیم برای مردم مشکل مضاعفی پدید آوریم و مقدم ایرانیانی که مایل به دیدار از هلند هستند را نیز گرامی میداریم ولی شرایط آنها باید با قوانین اتحادیه اروپا در رابطه با ایران همخوانی داشته باشد.”
به گزارش جرس، ساندر اَیک، سخنگوی اداره مهاجرت به «شبکه ایرانیان هلند» گفته است: “این کار به دلیل سیاستهای تازه اتحادیه اروپا علیه ایران است و ما منتظر دریافت پاسخ وزارت خارجه هلند هستیم تا در این باره تصمیم نهایی بگیریم.”
بنا به گزارش ها، از هفته گذشته ایمیلهای گوناگونی از دانشجویان ایرانی به «شبکه ایرانیان هلند» رسیده که شدیداً نگران وضعیت اقامت و تحصیل خود در این کشور بودهاند. آنها از تصمیم تازه در اداره مهاجرت شگفت زده شدهاند و میپرسند چرا به جای دولت، مردم و دانشجویان دچار محدودیت شدهاند.
سخنگوی اداره مهاجرت میگوید: “ما تنها پیرو قوانین هستیم و اگر اعتراضی در رابطه با این شرایط وجود دارد باید با کمیسیون اروپا یا وزارت خارجه هلند تماس گرفته شود.”
وی افزود: “ما نمیخواهیم برای مردم مشکل مضاعفی پدید آوریم و مقدم ایرانیانی که مایل به دیدار از هلند هستند را نیز گرامی میداریم ولی شرایط آنها باید با قوانین اتحادیه اروپا در رابطه با ایران همخوانی داشته باشد.”
آیتالله عبدالله جوادی آملی از مراجع تقلید قم:
کشور به زحمت و با دعای امام زمان زنده است
به گزارش خبرگزاری مهر٬ آقای جوادی آملی این مطلب را روز پنجشنبه (۲۵ خرداد) در دیدار با علی لاریجانی٬ رئیس مجلس شورای اسلامی بیان کرده است.
این مرجع تقلید افزوده است: «ما خودمان را فریب ندهیم؛ ما مثل کسی که قلبش ۸۰ درصد از کار افتاده و با ۲۰ درصد کار میکند هستیم. تعارف هم نکنیم، با ۲۰ درصد زندهایم و ۸۰ درصد با ربا بسر میبرند.»
جوادی آملی با انتقاد از اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در بانک صادرات و پرونده فساد بیمه ایران گفته که «این کشور به زحمت و با دعای امام زمان زنده است.»
وی همچنین با انتقاد از دریافت سود بالای بانکها از مردم اظهار کرده است: «وقتی تسهیلات بانکی با سود ۲۰ درصد ارائه میشود این سودها بعد از ۵ سال ۱۰۰ درصد میشود و چیزی برای کسی که وام گرفته نمیماند.»
گروهی از مراجع تقلید قم سالهاست از نرخ تورم و گرانیها در ایران انتقاد میکنند و خواستار رفع مشکلات اقتصادی مردم از سوی دولت هستند که این انتقادها با بیاعتنایی احمدینژاد مواجه شده است.
این مراجع تقلید که پیشتر از حامیان احمدینژاد محسوب میشدند در حال حاضر به یکی از سرسختترین منتقدان دولت مورد تائید علی خامنهای تبدیل شدهاند.
پیکر حسن کسایی شبانه در اصفهان دفن شد
پیکر حسن کسایی نوازنده برجسته نی٬ سحرگاه جمعه بدون اطلاعرسانی قبلی در اصفهان به خاک سپرده شد.
خبرگزاری مهر گزارش کرده که پیکر این هنرمند «به خواسته خانواده وی» ساعت چهار صبح روز ۲۶ خرداد به خاک سپرده شده است.
این در حالی است که با توجه به موقعیت ممتاز کسایی در عرصه موسیقی٬ انتظار میرفت مراسم تدفین او با حضور چهرههای هنری فرهنگی و نیز علاقمندانش برگزار شود.
جواد کسایی، فرزند این هنرمند گفته است با توجه «به شرایط ویژهای که وجود داشت» مراسم تدفین پدرش در تخت فولاد اصفهان برگزار شد.
فرزند وی توضیح بیشتری درباره این شرایط «ویژه» که باعث شده این هنرمند تنها ۱۲ ساعت پس از مرگ٬ شبانه دفن شود٬ ارائه نکرده است.
پیشتر اعلام شده بود پیکر آقای کسایی در باغ رضوان اصفهان دفن خواهد شد.
حسن کسایی بعد از ظهر پنج شنبه (۲۵ خرداد) پس از مدتها تحمل رنج بیماری در سن ۸۴ سالگی درگذشت و پیکر وی یک بامداد جمعه (۲۶ خرداد) از منزل وی خارج و چهار صبح دفن شد.
پس از وقایع انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ مقامهای جمهوری اسلامی محدودیتهای بسیاری برای تشییع پیکر و دفن چهرههای سرشناس هنری٬ فرهنگی و مدنی ایجاد کردهاند
۲۵ خرداد؛ حضور پلیس در خیابانهای تهران
زیر پل دروازه شمیران تا تقاطع خیابان نواب٬ خیابانها و میادین فردوسی، ولی عصر، هفت تیر و تقاطع نواب در خیابان انقلاب از جمله مناطقی گزارش شده که نیروهای امنیتی در آن حضورداشتند.
آنطور که گزارش شده٬ گروهی دیگر از نیروهای امنیتی نیز به طور نامحسوس در برخی دیگر از مناطق شهر تهران مستقر شده بودند تا مانع از برگزاری هرگونه تجمعی شوند.
«شورای هماهنگی راه سبز امید» پیشتر با صدور اطلاعیهای از مردم خواسته بود در این روز راهپیمایی سکوت برگزار کنند.
یورو یا دراخما، مهم ترین چالش انتخابات یونان
به گزارش یورونیوز حزب چپ افراطی یونان، موسوم به سیریزا، آخرین تجمع انتخاباتی خود را در در آستانه انتخابات پارلمانی این کشور در آتن برگزار کرد.
خداحافظی با طرح ریاضت اقتصادی بین المللی تحمیلی به یونان، شعار اصلی سخنرانی الکسیس سیپراس، رهبر این حزب در این میتینگ انتخاباتی بود.
طرحی که در صورت رد آن از سوی دولت آینده یونان، ممکن است باعث خروج این کشور از پول واحد اروپایی شود.
رویارویی این حزب با حزب راستگرای “دموکراسی نو” به رهبری آنتونیس ساماراس، در سه روز مانده به انتخابات به اوج خود رسیده است.
آقای ساماراس با ناچیز خواندن نارضایتیهای حاصل از دهها سال فساد مالی و سوء مدیریت در یونان به طرح سال گذشته ریاضت اقتصادی تحمیلی اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول، چراغ سبز نشان داد.
بنظر می رسد با این انتخابات، حزب سوسیالیست اوانجلوس ونیزلوس که خود از پیشروان طرح ریاضت اقتصادی یونان بود عملا از صحنه سیاسی این کشور حذف شود.
در دور اول این انتخابات که حدود یک ماه پیش برگزار شد، احزاب این کشور نتوانستند برای تشکیل یک دولت ائتلافی به توافق برسند.
تجارت اسلحه و نقض جدی حقوق بشر
امیرمحسن محمدی
هفته جهانی اقدام برای تصویب پیمان نامه تجارت اسلحه، از روز دوشنبه، دوازدهم ژوئن ۲۰۱۲ ( ۲۲ خرداد ۱۳۹۱) آغاز شده است.
سازمان عفو بینالملل از سال ۱۹۹۰ برای تصویب یک پیماننامه دقیق تجارت اسلحه مبارزه میکند. از روز دوم ماه جولای پیش رو، دولتهای جهان به مدت یکماه برای تصویب اولین پیمان نامه تجارت اسلحه در سازمان ملل باهم دیدار و مذاکره میکنند. نگرانی اینجاست که برخی از تولید کنندههای اصلی اسلحه، حاضر به پذیرش پیمان نامه یادشده نیستند.
طی چند دهه، عدم مسئولیتپذیری کشورهای جهان و نظارت ناکارآمد بر تجارت اسلحه موجب کشته و زخمی شدن شمار زیادی از انسانها، شکنجه، نقض جدی حقوق بشر، خشونتهای جنسی و ظهور پدیده غیر انسانی سوءاستفاده از کودک - سربازها شده است. تجارت اسلحه هر سال بر زندگی میلیونها انسان تاثیرات بسیار مخربی میگذارد.
حدود هزار و ۵۰۰ نفر روزانه در اثر خشونتهای مسلحانه و توسط سلاحهایی کشته میشوند که بیشتر تولید شش کشور آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه، روسیه و چین هستند. این به معنی کشته شدن یک انسان در هر دقیقه است. این نسلکشی تمام عیاری است که در سکوت بعضی از رسانهها ادامه یافته است و فروش غیر قانونی اسلحه برای سودهای میلیاردی همچنان ادامه دارد.
کمپین جهانی سازمان عفو بینالملل برای مقابله با تجارت اسلحه متاسفانه در میان ایرانیها و فعالان خاورمیانه با استقبال چندانی مواجه نشده است. این سلاحها ایران را سوریه خواهند کرد. سالانه در جهان ۱۲ میلیارد گلوله تولید میشود. ۲۶ میلیون نفر در اثر درگیریهای نظامی مجبور به ترک خانههایشان میشوند و در هر دقیقه یک انسان در اثر درگیریهای نظامی کشته میشود و دقایق به سرعت میگذرند.
سئوالهایی که ما باید از خویش بپرسیم ازجمله اینها هستند: آیا لازم نیست به بیرحمی "نه" بگوییم؟ آیا اگر از شلیک یک گلوله جلوگیری کنیم به معنای این نیست که از زنجیره خشونت جلوگیری کردهایم؟ آیا لازم نیست برای تصویب پیمان نامهای قوی در زمینه تجارت اسلحه و صدالبته بر اساس موازین حقوق بشری قبل از دیدار رهبران جهان در ماه جولای اقدام کنیم؟ آیا لازم نیست در رسانهها مطرح شود که آمریکا و انگلستان دقیقاً چه مقدار پول از فروش اسلحه به خاورمیانه و شمال آفریقا به دست آوردهاند؟
کمپین جهانی و کنترل تجارت اسلحه
پنج عضو دائمی شورای امنیت - روسیه، چین، ایالات متحده، فرانسه و بریتانیا - در مجموع ۷۴ درصد از تجارت جهانی اسلحه را انجام میدهند. هرساله، حداقل ۲۵۰هزار نفر در درگیریهای نظامی کشته میشوند. این در حالی است که ۳۰۰ هزارنفر توسط تسلیحات خارج از این جنگ میمیرند. این تعداد برای پرکردن بیش از هزار و ۵۴۹ هواپیما کافی است.
این در حالی است که به عنوان نمونه برای تجارت موز، مقررات بیشتری وجود دارد و کشورهای اروپایی از واردات اسلحه اسباب بازی سر باز میزنند؛ چرا که به کودکان آسیب میزند، اما به فروش میلیونها اسلحه میپردازند که به واسطه آنها هزاران کودک کشته میشوند.
در همین لحظه حداقل ده هزار کودک سرباز توسط حدود ۵۵ حکومت و گروه نظامی برای جنگ بزرگسالان مورد سوء استفاده قرار میگیرند. لازم است به چنین توحشی نه بگوییم و به کمپین جهانی برای کنترل اسلحهها بپیوندیم.
فروش اسلحه به کشورهای تمامیت خواه به معنی مسلح کردن آنان در برابر مردم خودشان است. در خلال سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ ایالات متحده آمریکا اقدام به فروش سلاح و مهمات به کشورهای بحرین و یمن کرد. در سال ۲۰۱۱ این کشورها به وسیله همین سلاحها اقدام به سرکوب خشونتآمیز مردم معترض کردند. حداقل ۲۰ کشور جهان سلاحهای کوچک، مهمات، گاز اشکآور و سایر تجهیزات نظامی به مصر فروختهاند.
این تسلیحات در سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز مردم مورد استفاده قرار گرفتند و ایالات متحده آمریکا بزرگترین تامین کننده تسلیحات با سالانه ۱،۳ میلیارد دلار بوده است. در خلال بهار عربی دهها هزار نفر از مردم به خون کشیده شدند؛ چراکه کشورهای فوق برای سودهای میلیاردی خودشان اقدام به صادرات سلاحهای مختلف به منطقه کرده بودند و به همین دلیل امروز آمریکا از کنترل تجارت اسلحه و مهمات خود سر باز میزند.
آیا لازم نیست که فعالان اجتماعی و حقوق بشر در خاورمیانه حرکتی کنند تا از ادامه این فاجعه انسانی جلوگیری کنند؟ آیا لازم نیست کشورهای ، انتقال غیر مسئولانه تسلیحات نظامی را که موجب کشتار و شکنجه و نقض جدی حقوق بشر شده است متوقف کنند و پاسخگوی جامعه بینالمللی باشند؟
منبع: رادیو زمانه
سازمان عفو بینالملل از سال ۱۹۹۰ برای تصویب یک پیماننامه دقیق تجارت اسلحه مبارزه میکند. از روز دوم ماه جولای پیش رو، دولتهای جهان به مدت یکماه برای تصویب اولین پیمان نامه تجارت اسلحه در سازمان ملل باهم دیدار و مذاکره میکنند. نگرانی اینجاست که برخی از تولید کنندههای اصلی اسلحه، حاضر به پذیرش پیمان نامه یادشده نیستند.
طی چند دهه، عدم مسئولیتپذیری کشورهای جهان و نظارت ناکارآمد بر تجارت اسلحه موجب کشته و زخمی شدن شمار زیادی از انسانها، شکنجه، نقض جدی حقوق بشر، خشونتهای جنسی و ظهور پدیده غیر انسانی سوءاستفاده از کودک - سربازها شده است. تجارت اسلحه هر سال بر زندگی میلیونها انسان تاثیرات بسیار مخربی میگذارد.
حدود هزار و ۵۰۰ نفر روزانه در اثر خشونتهای مسلحانه و توسط سلاحهایی کشته میشوند که بیشتر تولید شش کشور آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه، روسیه و چین هستند. این به معنی کشته شدن یک انسان در هر دقیقه است. این نسلکشی تمام عیاری است که در سکوت بعضی از رسانهها ادامه یافته است و فروش غیر قانونی اسلحه برای سودهای میلیاردی همچنان ادامه دارد.
کمپین جهانی سازمان عفو بینالملل برای مقابله با تجارت اسلحه متاسفانه در میان ایرانیها و فعالان خاورمیانه با استقبال چندانی مواجه نشده است. این سلاحها ایران را سوریه خواهند کرد. سالانه در جهان ۱۲ میلیارد گلوله تولید میشود. ۲۶ میلیون نفر در اثر درگیریهای نظامی مجبور به ترک خانههایشان میشوند و در هر دقیقه یک انسان در اثر درگیریهای نظامی کشته میشود و دقایق به سرعت میگذرند.
سئوالهایی که ما باید از خویش بپرسیم ازجمله اینها هستند: آیا لازم نیست به بیرحمی "نه" بگوییم؟ آیا اگر از شلیک یک گلوله جلوگیری کنیم به معنای این نیست که از زنجیره خشونت جلوگیری کردهایم؟ آیا لازم نیست برای تصویب پیمان نامهای قوی در زمینه تجارت اسلحه و صدالبته بر اساس موازین حقوق بشری قبل از دیدار رهبران جهان در ماه جولای اقدام کنیم؟ آیا لازم نیست در رسانهها مطرح شود که آمریکا و انگلستان دقیقاً چه مقدار پول از فروش اسلحه به خاورمیانه و شمال آفریقا به دست آوردهاند؟
کمپین جهانی و کنترل تجارت اسلحه
پنج عضو دائمی شورای امنیت - روسیه، چین، ایالات متحده، فرانسه و بریتانیا - در مجموع ۷۴ درصد از تجارت جهانی اسلحه را انجام میدهند. هرساله، حداقل ۲۵۰هزار نفر در درگیریهای نظامی کشته میشوند. این در حالی است که ۳۰۰ هزارنفر توسط تسلیحات خارج از این جنگ میمیرند. این تعداد برای پرکردن بیش از هزار و ۵۴۹ هواپیما کافی است.
این در حالی است که به عنوان نمونه برای تجارت موز، مقررات بیشتری وجود دارد و کشورهای اروپایی از واردات اسلحه اسباب بازی سر باز میزنند؛ چرا که به کودکان آسیب میزند، اما به فروش میلیونها اسلحه میپردازند که به واسطه آنها هزاران کودک کشته میشوند.
در همین لحظه حداقل ده هزار کودک سرباز توسط حدود ۵۵ حکومت و گروه نظامی برای جنگ بزرگسالان مورد سوء استفاده قرار میگیرند. لازم است به چنین توحشی نه بگوییم و به کمپین جهانی برای کنترل اسلحهها بپیوندیم.
فروش اسلحه به کشورهای تمامیت خواه به معنی مسلح کردن آنان در برابر مردم خودشان است. در خلال سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ ایالات متحده آمریکا اقدام به فروش سلاح و مهمات به کشورهای بحرین و یمن کرد. در سال ۲۰۱۱ این کشورها به وسیله همین سلاحها اقدام به سرکوب خشونتآمیز مردم معترض کردند. حداقل ۲۰ کشور جهان سلاحهای کوچک، مهمات، گاز اشکآور و سایر تجهیزات نظامی به مصر فروختهاند.
این تسلیحات در سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز مردم مورد استفاده قرار گرفتند و ایالات متحده آمریکا بزرگترین تامین کننده تسلیحات با سالانه ۱،۳ میلیارد دلار بوده است. در خلال بهار عربی دهها هزار نفر از مردم به خون کشیده شدند؛ چراکه کشورهای فوق برای سودهای میلیاردی خودشان اقدام به صادرات سلاحهای مختلف به منطقه کرده بودند و به همین دلیل امروز آمریکا از کنترل تجارت اسلحه و مهمات خود سر باز میزند.
آیا لازم نیست که فعالان اجتماعی و حقوق بشر در خاورمیانه حرکتی کنند تا از ادامه این فاجعه انسانی جلوگیری کنند؟ آیا لازم نیست کشورهای ، انتقال غیر مسئولانه تسلیحات نظامی را که موجب کشتار و شکنجه و نقض جدی حقوق بشر شده است متوقف کنند و پاسخگوی جامعه بینالمللی باشند؟
منبع: رادیو زمانه
جنبش زنان، سوسياليسم و فمينيسم - بخش اول
در دوران باستان و قرون وسطى، تصويرى که از زن وجود داشت
تنها به همسرى، مادرى و فاحشگى محدود مىشد. او موجودى ضعيف و محتاج قيوميت
به حساب مىآمد که بدون حمايت و مراقبت يک مرد (پدر، برادر و همسر) قادر
به ادامه حيات نبود. او از حضور و شرکت در توليد، تحصيل، سياست، فرهنگ،
هنر، موسيقى و کليه عرصههاى اجتماعى کنار گذاشته مىشد؛ آن هم به اين
بهانه ی واهى که «عقلش کمتر» و «وظايف خانگىاش بسيار مهم تر هستند». در
اين ايام زن اساساً «انسان» به حساب نمىآمد و هر جا که از «آدم»، «آحاد
انسانى»، «مردم» و «همه» حرف زده مىشد، منظور همانا «مرد» و جنس مذکر بود!
اين تفکر، با سرنگونى نظام فئودالى و رشد اقتصاد صنعتى، رفته رفته زير
سئوال رفت و با خيزش مبارزات برابرىطلبانه زنان تحولات زيادى به خود ديد.
به واقع، در اواسط قرن هفده و در جريان تحولات فکرى «عصر روشنگرى» بود که بحث پيرامون تعريف «انسان» و دامنه شمول آن به ميان آمد و نظريه ی معروف توماس هوبس و جان لاک دال بر برابرى و آزادى همه ی آحاد بشرى مطرح گرديد: «همه ی انسانها برابر و آزاد زاده مىشوند… هيچ قدرت طبيعىاى نمىتواند در برابر آزادى و برابرى اصيل آحاد انسانى ايستادگى کند«.[1]
اما سئوال اين بود: «آيا زنان هم جزو «همه» به حساب مىآيند؟»
به واقع، در اواسط قرن هفده و در جريان تحولات فکرى «عصر روشنگرى» بود که بحث پيرامون تعريف «انسان» و دامنه شمول آن به ميان آمد و نظريه ی معروف توماس هوبس و جان لاک دال بر برابرى و آزادى همه ی آحاد بشرى مطرح گرديد: «همه ی انسانها برابر و آزاد زاده مىشوند… هيچ قدرت طبيعىاى نمىتواند در برابر آزادى و برابرى اصيل آحاد انسانى ايستادگى کند«.[1]
اما سئوال اين بود: «آيا زنان هم جزو «همه» به حساب مىآيند؟»
جایگاه زن در "قرارداد اجتماعى"
پس از طرح تئوري هاى برابرى طلبانه جان لاک، يکى از مشهورترين حامين سلطنت به نام رابرت فيلمر متعجبانه و کنايه آميز پرسيد:
«آيا منظور از «همه» اين است که نوکران، زنان و کودکان هم بايد مشمول اين قرارداد اجتماعى شوند؟ جان لاک هم که سئوال را جدى گرفته بود، پاسخ داد:»همه» بايد از آغاز تا پايان اين قرارداد شرکت داشته باشند، به جز زنان و کودکان. کودکان نمىتوانند باشند؛ چرا که عقل و شعورشان به اندازه ی کافى رشد نکردهاست. زنان هم نمىتوانند باشند؛ چرا که مرد نماينده ی خانوادهاى است که زن بدان تعلق دارد.»[2]
لاک، در رابطه با تحصيل زنان نيز مىگفت: «زنان بايد به آن اندازه آموزش داده شوند که بتوانند به مثابه اولين معلمان فرزندان شان به خوبى خدمت کنند».[3]
«توماس هوبس» نيز معتقد بود که اگرچه خيلى از زنان به اندازه ی مردان براى حکومت و فرمانروايى صلاحيت دارند ولى، » در مجموع، مردان باهوشتر و شجاعتر هستند… و به خواست طبيعت، براى انجام کارهاى سخت و خطرناک، در مقايسه با زنان، مناسبتر مىباشند».[4] بنابراين، ليبراليسم قرن ١٧، که خواهان آزادي هايى براى گسستن از قيد و بندهاى اقتصادى و اجتماعى دوران فئودالى بود، نه تنها ارمغانى براى زنان به همراه نياورد، بلکه با بيرون گذاشتن زنان از تعريف «همه» عملا از به رسميت شناختن آنها به مثابه آدم امتناع کرد. گذشته از اين، ليبراليسم ستم ديرينه و تاريخى را تئوريزه و مدون نمود و بدان حقانيت تازهاى بخشيد.
زنان در قرن هيجدهم
در قرن هيجدهم نيز تعاريف بورژوايى و مردسالارانه از «آزادى» و «برابرى» به قوت خود باقى ماند. مرور کوتاهى بر نظريات انديشمندان، فلاسفه و حقوقدانان معروف اين دوره، اين حقيقت تلخ را اثبات مىکند:
مونتسکيو:» زنان فريبنده هستند و اين نتيجه وابستگى آنهاست. هر چه اين وابستگى بيشتر باشد، فريبندگىشان بيشتر خواهد شد؛ همان طوري که هر چه تعرفه ی گمرکى بالا برود، قاچاق بيشتر مىشود.» [5]
ولتر: « اميلى واقعاً همان دلبر خداگونهاى است که زيبايى، استعداد، ازخودگذشتگى و ساير خوبي هاى زنانه را دارد. با اين حال، گاهاً آرزو مىکنم کاش کمتر مىدانست و از فهم پايينترى برخوردار بود.» [6]
به عبارت بهتر، اين آزادي خواه بزرگ نه تنها خواهان آزادى زنان نبود، بلکه آرزو داشت تا زنان و حتى معشوقه پرستيدنىاش از امکانات آموزشى و تحصيلى و آگاهى بىبهره مىبود تا خودش مىتوانست احساس سرورى و «آقايى» کند!
«روسو»، در کتاب «اميل» (موضوع اين کتاب راجع به پسربچهاى است به نام «اميل» که قرار است تحت آموزش هاى تجربى معلمش، انسانى آزاد، مستقل، سالم و مفيد بار آيد. در ضمن، بخش هايى از کتاب به دختر بچهاى به نام «سوفى» اختصاص دارد که قرار است يک زن مطيع، زيردست و منفعل بار آيد) نحوه ی تربيت و آموزش پسران طبقه ممتاز را توسط معلمين خصوصى -از بچگى تا بيست سالگى- فرموله کرد. انديشههاى او علىرغم اينکه پيشرو و نو بودند اما تنها مشمول حال پسران مىشدند.
«زنان براى اين آفريده شدهاند تا راه پيشرفت مردان را هموار کنند و حتى بدخلقىها و تظلماتشان را تحمل نمايند. اما هرگز نبايد از پسران جوان خواست تا به چنين شرايطى تن بدهند. احساسات درونى پسران از بيعدالتى به خروش مىآيد. طبيعت، آنها را براى تحمل چنين شرايطى آماده نکرده است». [7]
“زن فاقد آن شعورى است که براى فعاليت سياسى ضرورى است». [8]
» در تربيت زنان بايد مردان مرکز توجه باشند. زنان بايد براى رضايت خاطر آنها، به منظور مفيد بودن به حال آنان، در جهت جلب عشق و احترام آنان، در راستاى مراقبت از مردان (به هنگام کودکى و پيرى)، براى پند و مشاوره دادن به مردان و بالاخره، براى جاذب تر و رضايت بخشتر نمودن زندگى مردان تربيت شوند». [9]
انقلاب فرانسه
در چنين حال و هوايى بود که در سال ١٧٨٩، شعار «آزادى، برابرى و برادرى» در فضاى فرانسه طنين انداخت. اما چه بر سر خواهران يا به عبارت بهتر زنان آمد که در شعار انقلاب هيچ جايى نداشتند؟
پاسخ علنى و روشن به اين سئوالات را مىتوان در «بيانيه ی حقوق شهروندان» که در سال ١٧٨٩، توسط انقلابيون منتشر شد، جستجو کرد. آنها «در اين بيانيه به صراحت اظهار داشتند که غرض از حقوق انسانى، حقوق مردان مىباشد». [10]زنان که در جريان انقلاب دوش به دوش مردان براى دستيابى به حقوق برابر و انسانى خويش جنگيده بودند و راهپيمايى معروف پاريس-ورساى را در اکتبر ١٧٨٩ راه انداخته بودند و پادشاه را مجبور به بازگشت به پايتخت کرده بودند، از اين واکنش انقلابيون يکه خوردند و شروع به سازماندهى خود و تعقيب خواست برابرى طلبانه خود نمودند. آنها کلوپ هاى مختلفى را در سراسر فرانسه تشکيل دادند و به بحث و گفت وشنود پيرامون خواست هاى خود پرداختند. مباحثى که در اين کلوپها مورد بحث قرار مىگرفتند از جمله عبارت بودند از: «لغو حق ارث اولاد ذکور» (در فرانسه، رسم بر اين بود که تنها پسر بزرگ خانواده مشمول ارث مىشد)، «تصويب قوانينى عليه کتک و آزار زنان در خانه»، «تاسيس انجمن هايى براى حمايت و تربيت کودکان»، «حق آموزش سياسى زنان». البته، همين جا بايد خاطر نشان کرد که در بين انقلابيون، تنها «کندورسه» بود که از حقوق برابر زنان دفاع مىکرد. او در سال ١٧٩٠، در اعتراض به بيانيه ی صادره انقلابيون گفت: «از اين بيانيه، تنها حقوق مردان استنباط مىشود. گويا اين تنها مردان هستند که صاحب عقل هستند و ايدههاى خوب مىدهند و در پرتو خردشان قادر به استدلال مىباشند. اما، زنان هم همين خصوصيات را دارند؛ و به همين خاطر، آنها هم بايد از حقوق يکسان با مردان برخوردار شوند. يا هيچ يک از اعضاى نژاد بشرى نبايد از حقوق انسانى استفاده کند يا آنکه همه بايد از آن برخوردار شوند. از اي نرو، کسى که عليه فرد ديگرى راى مىدهد آن هم به جرم داشتن مذهب، رنگ پوست و جنسيت متفاوت به واقع از حق خودش اختلاس کرده است».[11]
به گمان «کندورسه»، تبعيض و محدودسازى حقوق انسانى به گروههاى خاص اجتماعى، به معنى زير پا گذاشتن حقوق انسانى بود. او در مقالهاى تحت عنوان «در باره ی تضمين حقوق مدنى زنان» نوشت: «جنسيت، عادت ماهيانه و حاملگى و … نبايد موجب شوند که زنان از زندگى سياسى حذف شوند.»
در سال ١٧٩٣ زنان سه سئوال به نمايندگان مجلس تقديم داشتند:
١- آيا گردهمايى زنان در پاريس مجاز است؟
٢- آيا زنان مىتوانند از حقوق سياسى برخوردار بوده و نقش فعالى در امور دولتى داشته باشند؟
٣- آيا زنان مىتوانند در انجمن هاى سياسى و يا مردمى گردهم آيند و مشاوره کنند؟
اين سئوالات با پاسخ هاى منفى نمايندگان رو به رو شد. به جز افراد نادرى چون «کندروسه» ، ساير مردان من جمله «روبسپير» ، «مارات» و «هبرت»، با هر پيشنهادى که حول فعاليت سياسى زنان بود، مخالفت مىکردند؛ آن هم به اين دليل که آنرا خلاف طبيعت مىدانستند و براى زن تنها نقش همسرى و مادرى قايل بودند.[12]
به هر تقدير، خواست برابرى زنان دائماً عمق و وسعت بيشترى بخود مىگرفت و به اشکال مختلف توسط خود زنان طرح و خواسته مىشد. در سال ١٧٩١، «اتا پالم آلدرس»، در اعتراض به بيانيه ی انقلابيون نوشت: «از آن جا که شما به حقوق انسانى مردان اعتراف کردهايد و بدان گردن نهادهايد، لذا نمىتوانيد زنان را از اين حقوق محروم سازيد. اين کار به منزله ی زير پا گذاردن پرنسيپهاى آزاديخواهى است».[13]
«اتا» کوشيد تا از طريق «فدراسيون دوستداران حقيقت» که خود از فعالينش بود و در آن زنان و مردان با حقوق برابر حق شرکت و فعاليت داشتند، شبکه ی ارتباطى وسيعى را بين کلوپ هاى مختلف زنان در سراسر فرانسه ايجاد کند و پيام انقلابى خويش را به ساير زنان برساند.
زنان خواهان آزادى، حق راى و انتخاب شدن بودند. آنها در خواست هاي شان تاکيد کردند: «از آنجا که نماينده بايد با از منافع يکسان با انتخابکنندگانش برخوردار باشد، تنها زنان مىتوانند نماينده ی واقعى زنان باشند». [14]
در سال ١٧٨٩، زنان خطاب به پارلمان مردان نوشتند: «شما کوشيديد تا پيش قضاوت هاى سابق را از بين ببريد؛ با اين همه، اجازه مىدهيد که باسابقهترين و پردامنهترين آنها به حيات خود ادامه دهد؛ شما نيمى از جمعيت کشور پادشاهى را از تصدى مقامات رسمى محروم کردهايد».[15]
بيانيههاى اعتراضى زنان در اين دوره به طور خلاصه عبارت بود از: تامين نان، مبارزه با گرانى، تامين بهداشت و امکانات تحصيلى، امنيت شغلى و عليه فحشا.در همين ايام هم بود که «انجمن زنان انقلابى و جمهوري خواه» که توسط دو تن از زنان طبقات پايين به نام هاى «پائولين لئون» و » کلير لاکومب» رهبرى مىشد، اعلام موجوديت نمود. اين انجمن، علىرغم آنکه خواست هاى زنان پيرامون حق راى و حقوق برابر مدنى را شعار مىداد، اما خواستار تغيير و تحولات سياسى نيز بود. اما، ديرى نگذشت که فرانسه درگير جنگ شد (١٧٩١) و کلوپ هاى زنان به انجمن هاى دفاع از وطن مبدل گرديدند. در همين ايام، «ترويگن دو مريکورت» خواهان تسليح زنان و اجازه شرکت فعال آنان در جنگ شد. او نوشت: «بگذاريد به مردان نشان دهيم که ما در شجاعت و خوبى از آنها کمتر نيستيم… بگذاريد پا را فراتر از مرزهاى سرنوشت بگذاريم و زنجيرهاي مان را بگسليم. اين مناسب ترين فرصتى است که زنان مىتوانند خود را از زير بار موقعيت شرمآور ناتواتى و خفتى که مردان متکبر و بىانصاف سال هاست آنها را بدان محکوم کردهاند، نجات بخشند. اجازه بدهيد به روزهايى باز گرديم که زنان … با مردان در مجامع رسمى به بحث مىنشستند و دوش به دوش همسران شان عليه دشمنان آزادى مىجنگيدند… چرا ما نبايد حق داشته باشيم تا با مردان رقابت کنيم؟ آيا آنها مىخواهند تا بتنهايى از اين افتخار لذت ببرند؟»[16]
رژيم انقلابى، فرمان ممنوعيت کليه ی کلوپ ها و انجمن هاى زنان را صادر کرد و خواستار بازگذشت زنان به خانههاي شان شد. يکى از ژاکوبنها، بنام «پير شامت» در حمله به خواست هاى برابرىطلبانه زنان گفت: «اين زنان بي شرم مىخواهند مرد شوند! آيا مردها به اندازه ی کافى و به خوبى از شما مراقبت نکردهاند؟ ديگر چه چيز بيشترى مىخواهيد؟ … به جاى آن که به زندگى پرحادثه و مخاطره آميز ما حسادت کنيد، به اين فکر کنيد که شما با مراقبتتان از ما، کمک مىکنيد تا ما مشکلات زندگى روزانه را از ياد ببريم». [17]
در جريان انقلاب فرانسه، زنان اگرچه به آزادى و برابرى دست نيافتند، اما در رابطه با ازدواج، از حقوق بيشترى برخوردار شدند. بالاخره، کودتاى ناپلئون در سال ١٨٠٤ نقطه ی پايانى بر مبارزات زنان براى دستيابى به حقوق برابر و انسانى نهاد و با تحديد حق طلاق و تقويت پدرسالارى، همان دستاورد کوچکى را هم که زنان در عرصه ی ازدواج به دست آورده بودند، بازستاند. ناپلئون از زن روشنفکر انقلابى متنفر بود. انقلاب شکست خورد و زنان بزرگ ترين بازنده ی آن شدند، ولى زمينه ی رشد جنبش فمينيستى و سوسياليستى و دستمايه لازم براى سازماندهى تودههاى تحت ستم فراهم گرديد.
اما دو تن از زنانى که در اين دوره، سهم به سزايى در مبارزات برابرىطلبانه ی زنان ايفا نمودند، عبارت بودند از: «المپى دو گوجز»، نويسنده ی «بيانيه حقوق زنان» و «مارى ولستونکرافت» نويسنده ی «دادخواستى براى حقوق زنان». [18]
از آنجا که اسناد فوق نقش غيرقابل انکار و عميقى در رشد و گسترش جنبش زنان ايفا کردند و هم چنين اولين اسناد مدون تاريخى، حول مطالبات زنان به حساب مىآيند، مجبوريم هر چند گذرا، مرورى بر آنها و زندگى نويسندگان شان داشته باشيم.
«المپى» و بيانيه حقوق زنان
«المپى دو گوجز» (1748-1793) که اسم اصلى او «مارى گوزه» است، در يکى از شهرهاى جنوب فرانسه به دنيا آمد. پدرش قصاب بود و بضاعت پرداخت مخارج سنگين تحصيل او را نداشت؛ از همين رو، او همانند ساير دختران همطبقهاش از حق تحصيل محروم ماند. «المپى»، که فوقالعاده زيبا بود، در هفده سالگى و به اراده ی پدر به يک افسر ارتش شوهر داده شد. او بعدها در مورد ازدواجش نوشت: «به مردى شوهرم دادند که نه دوستش داشتم، نه مال و منالى داشت و نه اينکه جزو اعيان و اشراف بود. من قربانى شده بودم. هيچ چيز با احساس بىميلى اى که نسبت به اين مرد داشتم، قابل مقايسه نبود». سال بعد، «المپى» پسرى به دنيا آورد و چند ماه بعد از آن شوهرش مريض شد و مرد. يک سال بعد از اين، او عاشق مردى شد که تمايل زيادى به ازدواج با او نشان مىداد. اما «المپى» نمىخواست ازدواج کند. او مىگفت: «ازدواج، گور عشق است.» با استناد به همين انديشه، او در دورانى که داشتن رابطه ی خارج از ازدواج غيرقابل تصور بود و زن تنها با ازدواج تعريف مىشد، با مردى که دوستش مىداشت، بدون عقد هر گونه پيمان زناشويى زندگى کرد. مدتى بعد، «المپى» به پاريس رفت. او نامش را «المپى دو گوجز» گذاشت و کوشيد تا با نويسندگان و هنرمندان مقيم اين شهر ارتباط برقرار کند. پس از مدتى، «سالن» او محل رفت و آمد افراد مختلف منجمله مردان روشنفکر شد. همين امر باعث گرديد تا اين زن تنها و زيبا، به بدنامى شهرت يابد. او در جريان اين همنشينىها متوجه بىحقوقىهاى زنان شد و شعله نوشتن در جانش زبانه کشيد. او ده سال در اشتياق نوشتن سوخت و در اين مدت حرف هايش را به کمک منشىاش ديکته مىکرد.
اما بالاخره، او شروع به نوشتن کرد و در مورد وضعيت بردگان سياه در مستعمرات فرانسه، ولخرجىهاى دربار، بي عدالتى، فقر و زنان قلم زد. تجربيات عينى و ملموس او به مثابه ی زنى که داغ محروميت از تحصيل و فشارهاى مختلف اجتماعى را لمس کرده بود، دستمايه ی اصلى نوشتههايش بودند.
«المپى»، که خواهان «برابرى زنان و مردان در کار و سياست»، «از ميان برداشته شدن جهيزيه»، «برخوردارى زنان از حق طلاق» و … خيلى چيزهاى ديگر بود، تحقق روياهايش را در انقلاب فرانسه مىديد. اما «بيانيه ی حقوق شهروندان» که توسط انقلابيون پخش شده بود، روياى او را نقش بر آب کرد. او به چشم ديد که آنها خواستار آزادى و برابرى زنان نيستند و هر جا از «ملت»، «مردم»، شهروند» و «همه» دم مىزنند، منظورشان مردان هستند. همين مسئله باعث شد تا «المپى» بيانيه خودش را در تقابل با بيانيه انقلابيون بنويسد. او در مقدمه ی اين بيانيه نوشت: «ما، مادران، دختران، خواهران و حاميان ملت خواستار آن هستيم که در گردهمايىهاى ملى شرکت کنيم… ما تصميم گرفتهايم تا حقوق طبيعى و مقدس زنان را به صورت روشن و صريح ارائه کنيم و آن را پيش روى نمايندگان جامعه قرار دهيم و مدام حقوق و مسئوليت هاى زنان را به آنان خاطر نشان نماييم.» [19]
بيانيه «المپى» از چهار بخش تشکيل شده بود: مقدمه، عليه مردان انقلابى فرانسه، ٢٧ بند از خواست هاى زنان و ضميمه. او در بخش دوم، ادعاهاى واهى انقلابيون دال بر باور به ستم کشى زنان را به باد حمله گرفت و استدلال کرد که بىحقوقى زن هيچ ربطى به «طبيعت» ندارد و تا آنجا که به طبيعت باز مىگردد همه ی آدم ها آزاد و برابر متولد مىشوند. » المپى» در بخش سوم در بندهاى ٢٧ گانه نوشت:
- زن آزاد متولد مىشود و بايد برابر با مردان زندگى کند.
- زنان بايد از حقوق برابر با مردان برخوردار شوند.
- قانون بايد بيان يک خواست عمومى باشد و در مقابل قانون، زن و مرد برابر باشند.
- همه شهروندان -چه مرد و چه زن- بايد به طور برابر در تنظيم قانون مشارکت داشته باشند.
- شهروندان -چه مرد و چه زن- بايد تنها بر اساس توانايىشان براى تصدى پستهاى دولتى، مقامات و مشاغل انتخاب شوند. در اين انتخاب نبايد چيز ديگرى به غير از استعداد و توانمندىشان در نظر گرفته شود
- اگر زن حق دارد که از پلههاى سکوى اعدام بالا برود، بايد اين حق را هم داشته باشد تا از سکوى خطابه بالا برود».[20]
ضمناً، «المپى» در همين بيانيه خواستار به رسميت شناخته شدن حقوق کودکانى شد که در روابط خارج از ازدواج به دنيا مىآيند. او خواست تا قانوناً مسئوليت اين کودکان به مرد يا باصطلاح «پدر» واگذار شود.
اما، چندان طولى نکشيد که «المپى» به عنوان عنصر خطرناک و کسى که خواهان تغيير توازن قدرت مابين زن و مرد است شناسايى شد و مورد تعقيب قرار گرفت. او که طرفدار «ژيرونديستها» بود. و حتى اعلام آمادگى کرده بود تا در دادگاه از پادشاه دفاع نمايد، مغضوب «روبسپير» شد. المپى» بارها به جنايات وحشتناک «روبسپير» اعتراض کرد و وى را مستبد و قاتل خواند. اين مجموعه اقدامات موجب شدند تا حکم جلب او در سال ١٧٩٣ صادر گردد. او در دادگاه فرمايشى انقلابيون شخصاً به دفاع از خويش پرداخت، ولى دفاعيه تيز و گيراى او در راى دادگاه تاثيرى نگذاشت. او در روز ٢ نوامبر همان سال به گيوتين سپرده شد.حکم اعدام «المپى»، حکمى عليه خواست زنان براى دستيابى به آزادى و برابرى بود. به دنبال همين حکم هم بود که دستور ممنوعيت فعاليت کلوپ هاى زنان در نوامبر همان سال صادر گرديد. پس از اعدام «المپى» گزارشگر روزنامه Feuille du salut public نوشت: «جرم او اين بود که فضايل مربوط به جنسيتاش را فراموش کرده بود». [21]
بعدها، وقتى زنان شروع به سازماندهى خود کردند و تصميم گرفتند تا در گردهمايىهاى ملى شرکت نمايند، يکى از ژاکوبن ها خطاب به آنها گفت: «حتماً آن زن بىشرم را به خاطر داريد که از انجام وظايف خانگىاش امتناع کرد و خواست سياستمدار شود و مجرم شناخته شد… مىخواهيد شما هم مثل او بشويد؟ خير! شما حتماً اين احساس را داريد که ارزش واقعى شما آن وقتى است که مطابق خواست طبيعت عمل مىنماييد.» [22]
آثار ديگر «المپى» عبارتند از: Le Mariage inattendu de cherubin (1786), Moliere chez Ninon (1788), Le Couvent ou Les voeux forces (1792), Le Prince Philosophe (1792)
مارى ولستونکرافت و دادخواستى براى حقوق زنان
«ولستونکرافت با تلفيق آزادى زنان با مساواتطلبى اجتماعى، از ليبراليسم فاصله گرفت و به انسانگرايى راديکال نزدیک شد». «ژوليت ميچل» [23]
«او به شدتى هر چه تمام تر از نقش آموزش و پرورش که دختر خردسال را به وابستگى و طنازى سوق مىداد، پرده برداشت؛ کارى که سيمون دوبوار يک قرن و نيم بعد انجام داد… او با اطمينان…اين پيام فمينيستى را نشر داد (که هنوز هم پيام فمينيست هاى امروزى است): «وقت آن رسيده که انقلابى در رسوم زنانه پديد آيد و زنان عزت و شرافت از دست رفتهشان را بازگرداند و زنان به عنوان عضوى از جامعه ی انسانى سهمى در اصلاح جهان داشته باشند.»[24]
بيانيه ی «المپى» بعدها توسط «مارى ولستونکرافت»، نويسنده ی کتاب «دادخواستى براى حقوق زنان که در سال ١٧٩٢ منتشر شد، به شکل به مراتب جديتر و راديکالترى تعقيب گرديد.
«مارى ولستونکرافت» در سال ١٧٥٩ در لندن متولد شد. او از کودکى شاهد کتک خوردن و بدرفتارى پدر دائمالخمرش با مادرش بود. در دوران بلوغ نيز، او به چشم ديد که چگونه شوهر خواهرش، شکنجههاى بيرحمانهاى را نسبت به خواهرش روا مىدارد. او که موقعيت تحت ستم زن را از نزديک لمس کرده بود، تنها پانزده سال داشت که تصميم گرفت تا هرگز به دليل اقتصادى ازدواج نکند و هرگز به وابستگى تن ندهد. اين تصميم، آن هم در دهه ١٧٧٠، يعنى در دورهاى که ازدواج تنها راه امنيت اقتصادى زن محسوب مىشد، فوقالعاده شجاعانه بود.»مارى» هرگز اين جمله مادرش را که بعد از هر کتک خوردن و نيز هنگام مرگ در گوش «مارى» گفته بود، از ياد نبرد: «کمى تحمل کن همه چيز خوب خواهد شد». او نمىخواست مثل مادرش و خيلى از زنان ديگر، زجر و درد بکشد و دندان روى جگر بگذارد و صبر پيشه کند. او نمىخواست خود را با شرايط وفق دهد و تسليم شود؛ او خواستار تغيير بود. از همين رو کوشيد تا پيش از هر چيز به کمک خواهرش بشتابد و در اين راه موفق هم شد. «مارى» وى را از خانه ی شوهرش فرارى داد و با هم به شهر ديگرى نقل مکان کردند و مدرسه ی دخترانهاى تاسيس نمودند. اما ديرى نگذشت که ورشکست شدند. او اولين کتابش را تحت نام «انديشههايى در باره ی تحصيل دختران» منتشر کرد و در آن از حق تحصيل زنان دفاع نمود و آنها را به فراگيرى دانش و کسب آگاهى تشويق نمود. او از زنان خواست تا جايگاه انسانى خود را طلب کنند و تسليم نقش های جنسى ديکته شده جامعه مردسالار نشوند. او در همين جا، در مورد ازدواج دختران در سنين پايين اخطار داد و نوشت که دختران کم سن و سال و کمتجربه، زودتر تسليم خواست هاى نادرست مردان مىشوند؛ حال آنکه دختران بالغ و باتجربه، پختهتر هستند و بهتر مىتوانند خواست ها و نيازهاي شان را طلب کنند. او در اين مدت که سرپرستى دو خواهرش را نيز به عهده داشت، به عنوان خياط، پرستار زنان پير و کودکان خردسال کار مىکرد و هم زمان براى ارتقاى آگاهى خود، بىوقفه، تلاش مىنمود. کمی بعدتر به طور حرفهاى شروع به نوشتن و ترجمه کردن نمود. اولين رمان او «قصه مارى» بود که به واقع اتوبيوگرافى خودش بود.
محبوبيت «مارى» از زمانى شروع شد که نقدهاى تند و تيزش را پيرامون نظرگاه هاى مردسالارانه روشنفکران مرد آن دوره و به خصوص «ژان ژاک روسو» انتشار داد. او اگرچه نظرات «روسو» پيرامون دموکراسى، حقوق انسانى، تربيت غيرمذهبى کودکان و آموزش مبتنى بر تجربه را مىستود، اما نمىتوانست از کنار ديد تحقيرآميزى که وى نسبت به زن داشت بگذرد. «روسو» بخودش اجازه مىداد تا علناً بنويسد:
- «زنان براى فراهم آوردن رضايت مردان بايد فعال و قوى باشند. اما مستقيماً ضرورت ندارد که مردان هم براى رضايت زنان اين گونه باشند.»
- «دو جنس وابسته به يکديگرند، اما زنان بيشتر وابسته هستند؛ چرا که اگر مردان زندگى آنها را تامين نکنند، آنها وجود نخواهند داشت.»
- «دختران، نه تنها بايد بيدار و پرکار باشند، بلکه بايد بياموزند که به اجبار تن دهند… به همين خاطر، بايد از سنين خردسالى به آنها آموخت تا به اين اجبار عادت کنند و بتوانند بسادگى آن را بپذيرند و بياموزند که خلق و خوى خود را کنترل کنند و تسليم خواست مرد شوند.»
- «خشونت مردان بايد با نرمى زنان تخفيف پيدا کند.»
«مارى» در نقد نظرات «روسو» استدلال کرد که اگر دختران به عروسک علاقه نشان مىدهند و دوزندگى را سريع تر از خواندن فرا مىگيرند، هيچ ربطى به «طبيعت» شان ندارد. اين «تربيت» است که اين کار را مىکند نه چيز ديگر. در نظر او، فرودستى زن «محصول نقصان فکرى و ضعف فيزيکى نبود، بلکه حاصل نظم اجتماعى ای بود که توسط مردان تعريف شده بود… آنها از بچگى محکوم به بردگى بودند و طبيعى هم بود که صفات بردهها مثل خدمتگزارى و … را پيدا کنند.» [25] او مطرح کرد که: «زمان آن فرا رسيده تا انقلابى در رفتارهاى زنانه صورت گيرد. زمان آن رسيده تا زنان را به بزرگى و مقام پيشينشان باز گردانيم و آنها را جزيى از نژاد بشرى بدانيم و براى تغييرشان و تغيير جهان قدم برداريم».[26]
از همين رو، «مارى» در تقابل با تئورى روسو، پيشنهاد کرد تا کليه کودکان -از هر طبقهاى که هستند- تا ٩ سال، تحت آموزش مشترک و رايگان قرار گيرند. او معتقد بود که بعد از اين مدت آنها بايد آزاد باشند تا بر مبناى استعداد و علاقهشان شغلى را انتخاب کنند و در اين انتخاب نبايد طبقه اجتماعى و جنيستشان نقشى ايفا کند». به اين ترتيب، «مارى» خواست آزادي خواهى زن را تا حد يک خواست عدالت خواهى اجتماعى ارتقا داد. او متوجه شد که تئورى «روسو»، با تقسيم جامعه به زن و مرد به ستم زن انجاميده است. هم چنين، او متوجه شد که ايجاد تغيير در موقعيت زنان براى دموکراسى ضرورت دارد. جامعهاى که در آن حقوق آدمها به مذهب، رنگ پوست و جنسيتشان وابسته مىشود، هرگز جامعه عادلانهاى نخواهد بود.» [27]
«مارى» در نقد اين نظر «روسو» که «زنان با دستيابى به استقلال، قدرت شان را بر مرد از دست خواهند داد» نوشت: «من آرزو مىکنم که زنان به جاى قدرت بر مردان، روى خودشان تسلط پيدا کنند.» [28]
«او مثل همه عناصر راديکال فکر مىکرد که آدم ها به طورکلى تحت تاثير محيط شکل مىگيرند و اين شامل حال زنان هم مىشد. او از همين جا نتيجه مى گرفت که تغيير محيط زنان ضرورى است. او با استناد به تجارب خود، نظر روسو دال بر «طبيعت» دختران را رد مىکرد و در اين باره مىگفت: «من فکر مىکنم امکان اين را داشتهام که بيشتر از روسو با دختران آن هم از سنين نوزادى در تماس باشم؛ احساسات خودم را هم خوب بخاطر دارم و به محيط پيرامونم نيز با دقت نگريستهام».[29]
«مارى» در توصيف شرايط زنان نوشت: «محبوس … هم چون پرندهاى در قفس. آنها هيچ کارى ندارند انجام دهند به جز آنکه آرايش کنند و با شکوه مضحکى از اين آشيان به آن آشيان بخرامند. واقعيت اين است که خوراک و پوشاکشان تامين است؛ آن هم بدون آنکه برايش زحمتى کشيده و جانى کنده باشند. اما زنان، در ازاى آنها، سلامتى، آزادى و معنويتشان را پرداختهاند.» [30]
«مارى» در سال ١٩٧٠، به طور ناشناس، جزوه ی کوچکى را به نام «دادخواستى براى حقوق زنان» منتشر کرد و در اعتراض به تعريف برابرى ليبراليستى (که در آن همه آحاد انسانى به جز زنان و کودکان، برابر تعريف مىشدند) متذکر گرديد که حقوق انسانى شامل حال زنان نيز مىشود. او نوشت: «جنبش آزاديخواهى به ديد تازهاى از زن نياز دارد.» او با تاکيد گذاردن بر حقوق زنان براى تحصيل و رشد فکرى، خواستار استقلال اقتصادى آنها شد و ديدگاه عقبمانده و ارتجاعى روسو را که ايدئولوژى مسلط مردانه آن روز را نمايندگى مىکرد به باد انتقاد گرفت و از نگرشى که به زن به چشم کالاى جنسى مىنگرد، اعلام انزجار نمود. او در «دادخواست» معروف خود نوشت: «من براى تمام زنان و براى جنسيت خودم حرف مىزنم؛ نه فقط براى خودم.» [31]
با پاگيرى انقلاب فرانسه، او هم همچون «المپى» و خيلى از زنان ديگر، براى پيروزى اين انقلاب تلاش فراوان نمود؛ چرا که معتقد بود اين انقلاب افکار سنتى و تبعيضآميز حاکم را جارو خواهد کرد. او در جريان انقلاب به فرانسه رفت و از نزديک حوادث را دنبال کرد. همين باعث شد که او هم از انقلابيون قطع اميد کند و سرخورده و مايوس گردد.»مارى» که از مدافعين انقلاب فرانسه بود و کتابى هم با همين نام French Revolution نوشته بود، در سال ١٧٩٢ به پاريس رفت تا از نزديک شاهد دستاوردهاى انقلاب باشد. اما اين سفر ياس سنگينى را برايش به ارمغان آورد. او شاهد آن بود که انقلابيون، با خشونت و نيروى نظامى به زنانى که خواهان حقوق برابر هستند پاسخ مىگويند و چگونه اجتماعات و انجمن هاى زنان را يکى پس از ديگرى ممنوع اعلام مىکنند و از شرکت آنها در اجتماعات قانونى ممانعت به عمل مىآورند.
او در نقد شعار معروف انقلاب فرانسه نوشت: «شعار «آزادى، برابرى و برادرى» بايد به شعار «آزادى، برابرى و رفاقت» تغيير يابد.»
«مارى» در همين سال با کاپيتان انقلابى امريکا به نام «گيلبرت ايملى» آشنا شد و سخت عاشقش گرديد. آنها که اعتقادى به ازدواج نداشتند، با هم زندگى مشترک کوتاهى را شروع کردند؛ تا اينکه «مارى» آبستن شد. «گيلبرت» که اين رابطه را جدى نمىگرفت، «مارى» را ترک کرد و به انگليس رفت. پس از مدتى، «مارى» هم به انگليس بازگشت. اما دريافت که «گيلبرت» با زن ديگرى زندگى مىکند. اين مسئله ضربه ی سختى به «مارى» زد؛ تا آنجا که دو بار اقدام به خودکشى نمود. او در نامهاى به گيلبرت دلتنگى غرورآميزش را اين گونه توصيف نمود» «مىتوانى خوشبختىام را از من بگيرى، ولى نميتوانى مرا پيش خودم خوار کنى.» [32]
«مارى» پس از شکستى که در رابطهاش با «گيلبرت» خورد، فهميد که در جامعه ی مردسالار، عشق آزاد نيز همواره با شرايط مردان و توسط آنها تعيين مىشود.»مارى» در سال ١٧٩٨ با «ويليام گودوين» در رابطه با «گودوين» بود که «مارى» عشق، برابرى و آزادى را در رابطه مشترک تجربه نمود.
مدتى بعد، «مارى» آبستن شد و آنها به خاطر آينده بچه تصميم به ازدواج گرفتند؛ در حالي که مسکن و اقتصاد جداگانهاى داشتنند. اما عمر اين عشق کوتاه بود. «مارى» يازده روز بعد از تولد دخترش در سال ١٧٩٧، از دنيا رفت.
«گودوين» در بيوگرافى «مارى» -که پس از مرگش انتشار داد- نوشت: «او خودش را وکيل مدافع نيمى از بشريت قلمداد مىکرد؛ انسانهايى که تا بخاطرمان هست از خيل موجودات ذيشعور کنار گذاشته شده و تقريباً تا سطح حيوانات بىشعور تنزل داده شدهاند.»مارى» دريافت که چگونه تلاش مىشود تا زنان را توسط زنجيرهاى ابريشمى به بند بکشند و با دادن رشوه به او بقبولانند که بردگى را دوست داشته باشد…».[33]
نظرات و آثار «مارى» چنان با بىمهرى و بىتوجهى جامعه مردسالار مواجه شد که تا صد سال بعد از مرگش (يعنى تا سال ١٨٨٤) هيچگونه معرفى و نقدى از وى منتشر نگرديد. البته، در اين ميان، بايد کتابى را که «گودوين» پس از مرگ «مارى» نوشت، مستثى کرد.
مردان ذينفع در ستم کشى زنان و زنان ناآگاه و مرتجع، در مقابله با خواست هاى برابرىطلبانه «مارى» به فحاشى و برچسب زنى توسل شدند و در ارزيابىهاى خود نوشتند:
«مارى لستونکرافت يک بيمار شديداً روانى بود. ايدئولوژى فمينيسم که در سال هاى اخير براى بيان احساسات زنان زيادى به کار گرفته شده، محصول بيمارى «مارى» بود. «مارى» و فمينيست ها، ناخودآگاه خواستند تا بدبينى عليه مردان را دامن بزنند و به آنها آسيب برسانند… پشت نوشتههاى تند «مارى» يک بيمار مازوخيست قرار دارد… صفتى که بواقع جزئى از شخصيت همه تئوريسينهاى فمينيست است.» [34]
همينجا، با نقل قولى از «شيلا روبوتام» يکى از صاحب نظران سوسياليست فمينيسم- اولين قسمت اين نوشتار را به پايان مىبريم:
«دادخواست معروف «ولستونکرافت» که اغلب از آن به عنوان سرفصل جنبش زنان ياد مىشود، به واقع فشرده ی تئوريک ارزشمندى از نقطه نظرات راديکال فمينيسم بورژوايى بود… در اين برهه زمانى، هيچ بنايى براى خيزش يک جنبش راديکال و سوسياليستى تودهاى وجود نداشت تا فمينيست هاى انقلابى بتوانند خود را به آن منتسب کنند. به علاوه، جنبشى مشابه «جنبش طرفداران حق راى زنان» هم وجود نداشت ( اين جنبش متعلق به زنان طبقات ممتاز بود و براى برابرى با مردان بورژوا مبارزه مىکرد) اگر يک مرد انگليسى به خاطر داشتن ايدههاى انقلابى خود را به طور دردناکى ايزوله و تنها احساس مىکرد، «مارى» اين فشار را دو برابر احساس کرد؛ چرا که هم عاشق آزادى و هم مدافع انقلاب بود.»
________________________________________
[1] Kvinnohistoria, Yvonne Hirdman , p.156
[2] Kvinnornas Historia, 1993, Nr.2, 1993, p. 118
[3] A History of Women In the West, Georges Duby and Michelle Perrot, 1993,p. 110
[4] Kvinnohistoria, Yvonne Hirdman, 1994, p. 157
[5] A History of Women In the West, Georges Duby and Michelle Perrot, 1993, p. 337
[6] Kvinnohistria, Yvonne Hirdman, 1994, p. 157
[7] Kvinnohistoria, Yvonne Hirdman, 1994,p. 158
[8] Arbetets döttrar 1, Eva Lundgren # Eva Lena Dahl, p. 73
[9] Jean-Jacques Rousseau, Emile, 1966, p. 475
[10] Kvinnohistoria, Yvonne Hirdman, 1994, p. 159
[11] Kvinnohistoria, Yvonne Hirdman, 1994, p. 159
[12] S. Rowbotham, p. 36
[13] Kvinnohistoria, Yvonne Hirdman, 1994, p. 161
[14] Cite par Monique Baudoin, Les femmes dans la revolution francaise. Le peuple francais, 1973
[15] Leon Abensour, La Femme et le femimisme, anvant la renolution, 1928, p. 430)
[16] Kvinnohistoria, Yvonne Hirdman, 1994, p. 161
[17] Kvinnohistoria, Yvonne Hirdman, 1994, p. 162
[18] Vindication of the Wrights of Women (1792)
[19] Kvinnoprofiler, Gunhild Kyle # Eva von Krusensjerna, 1993, p. 30
[20] Womens Studies Encyclopedia 2, p. 114
[21] Womens Studies Encyclopedia, Vol. 2, p. 114
[22] Kvinnoprofiler, Gunhild Kyle # Eva von Krusensjerna, 1993, p. 32 )
[23] The Dictionary of Feminist Theory, Maggie Humm, 1995, p. 301
[24] جنبش اجتماعى زنان»، آندره ميشل، ترجمه هما زنجانىزاده، ص ٦٨)
[25] Barabara Taylor, p.
[26] Vindication of Women, p. 148
[27] Kvinnoprofiler, Gunhild Kyle # Eva Krusenstjerna, 1993, p. 13
[28] Socialism, Feminism and Philosophy, Sean Sayers # Peter Osborne, 1990, p. 22
[29] Kvinnor motstånd revolution, Sheila Rowbotham, 1973, p. 39
[30] Vidicatin of Women, p.62
[31] Wollstonecraft, Vindication of the Rights of Women, 1972, p.70
[32] Mary Wollstoncraft, Posthumans Works, Vol. 3, London, 1798, p. 30
[33] Kvinnor mostånd Revolution, Sheila Rowbotham, p. 38
[34] Quoted in Dala Spender, Women of Ideas, 1982, p.113
منبع: سايت فصلنامه زن
استاد کسایی در سکوت خبری به خاک سپرده شد
حسن کسایی نوازنده پیشکسوت نی ایران سحرگاه جمعه در سکوت خبری به خاک سپرده شد.
به گزارش مهر، استاد حسن کسایی بعد از ظهر پنج شنبه پس از
مدتها تحمل رنج بیماری، ساعت ۱۵ و ۳۰ دقیقه و در منزل شخصی خود درگذشت و
تمام دوستان و آشنایان و جامعه هنری را به سوگ خود نشاند.
پیکر این استاد بزرگ به خواسته خانواده وی چهار صبح امروز ۲۸ خرداد در سکوت خبری و بدون اطلاعرسانی به خاک سپرده شد.
شنیده ها حاکی از این است که این استاد هنرمند به احتمال زیاد در باغ رضوان به خاک سپرده شده است.
مراسم فاتحه این مرحوم صبح روز یکشنبه در مسجد سید اصفهان برگزار میشود.
به گزارش مهر، استاد حسن کسایی بیش از ۱۰ سال با روحیهبالا
با بیماری «سرطان» مبارزه کرد، اما از سال گذشته و به دلیل ابتلا به بیماری
«زونا»، یکباره قدرت جسمیاش تحلیل رفت و دچار ضعف شدید جسمانی شد.
این استاد پیشکسوت موسیقی در سن ۸۴ سالگی دار فانی را وداع گفت.
به مدت سه هفته:
رضا شریفی بوکانی ممنوع الملاقات شد
رضا شریفی بوکانی زندانی سیاسی سالن ۱۲ زندان رجایی شهر
کرج، که در بامداد سه شنبه ۹ خردادماه برای مدت ۱۰ روز به سلولهای انفرادی
بند ۵ منتقل شده بود، به حکم شورای انضباطی زندان رجایی شهر سه هفته ممنوع
الملاقات شد.
به اطلاع گزارش هرانا، رضا شریفی بوکانی که از تاریخ ۹ خرداد
ماه سال جاری به مدت ۱۰ روز به انفرادیهای بند ۵ منتقل شده بود، در اقدامی
دیگر از سوی مسئولین به مدت ۳ هفته ممنوع الملاقات شد. لازم به یادآوری
ست، رضا شریفی بوکانی به همراه اکثر زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجایی
شهر کرج، در بند ۴ سالن ۱۲ این زندان و در محیطی ایزوله شده، به سر
میبرند.
۵۰ سازمان بینالمللی خواهان لغو محاصره نوار غزه شدند
در بیانیهی مشترک این سازمانها آمده است که محاصرهی
نوار غزه نقض حقوق بینالملل است. ۸۰ درصد ساکنان نوار غزه نیازمند کمک
هستند. سازمان بهداشت جهانی، یونیسف و عفو بینالملل هم این بیانیه را
امضا کردهاند.
۵۰ سازمان معتبر بینالمللی در بیانیهای که روز پنجشنبه (۱۴
ژوئن / ۲۵ خرداد) به مناسبت پنجمین سالگرد محاصرهی نوار غزه توسط ارتش
اسرائیل منتشر شد یادآور شدهاند که بیش از یک میلیون و ۶۰۰ هزار فلسطینی
در نوار غزه، که نیمی از آنها کودک هستند، از پیامدهای محاصره به شدت رنج
میبرند.
سازمانهای بینالمللی در بیانیهی خود تصریح کردهاند که از
سال ۲۰۰۷ تا کنون ۳۰ درصد شرکتهایی که در نوار غزه فعالیت میکنند تعطیل
شدهاند. حدود ۸۰ درصد ساکنان این منطقه نیازمند کمک هستند. حدود ۹۰ تا ۹۵
درصد آب آشامیدنی این منطقه آلوده است.
انتقاد شدید از نتانیاهو به خاطر دستور حمله به «ماوی مرمره»
مامور کمیته تحقیق پیرامون حمله اسرائیل به کشتی امدادی
ترکیه، در گزارشی ۱۵۳ صفحهای نخست وزیر اسرائیل را مسئول ارتکاب خطایی
سنگین در صدور فرمان حمله نیروهای ویژه این کشور به کشتی «ماوی مرمره»
نامید.
به گزارش دویچه ووله، در این بیانیه همچنین تاکید شده است که
در نوار غزه باید دستکم ۷۰ هزار آپارتمان ساخته شود، اما ساختمانسازی به
دلیل جلوگیری از ورود مصالح ساختمانی توسط ارتش اسرائیل امکانپذیر نیست.
به همین دلیل نزدیک به ۱۵۰۰ تونل بین نوار غزه و مصر برای قاچاق مواد
ساختمانی و کالاهای دیگر ایجاد شده است. بر اساس گزارشها، از این تونلها
برای قاچاق اسلحه نیز استفاده میشود.
“مجازات جمعی”
فیلیپو گراندی، سرپرست آژانس امداد و اشتغال آوارگان
فلسطینی وابسته به سازمان ملل (آنروا) تاکید کرد که “محاصرهی غیرقانونی”
نوار غزه جلوی هر گونه رشد و توسعه در این منطقه را گرفته است.
ماکسول گیلارد، نمایندهی ویژهی سازمان ملل در امور
کمکرسانی به مناطق فلسطینی نیز از دولت اسرائیل خواست، به این “مجازات
جمعی” ساکنان نوار غزه پایان دهد.
اسرائیل در سال ۲۰۰۶، پس از ربوده شدن سرباز اسرائیلی
گیلعاد شلیط به دست اعضای سازمان حماس − که در سال ۲۰۱۱ آزاد شد − نوار غزه
را محاصره کرد و در سال ۲۰۰۷، در پی پیروزی حماس در انتخابات، محاصره این
منطقه را شدت بخشید.
اعتراضات بینالمللی
این اقدام اسرائیل پیوسته مورد انتقاد کشورهای گوناگون و
سازمانهای بینالمللی، از جمله سازمان ملل متحد بوده است. در پنج سال
گذشته بسیاری از طرفداران حقوق بشر تلاش کردهاند، محاصره را بشکنند و به
ساکنان نوار غزه کمکهای انساندوستانه برسانند، اما ارتش اسرائیل تاکنون
توانسته است جلوی این اقدامات را بگیرد. پرسروصداترین نمونهی چنین
تلاشهایی، که موجی از اعتراضات بینالمللی را در پی داشت، حمله به کشتی
“ماوی مرمره” بود. در ۳۱ ماه مه ۲۰۱۰ نیروهای ویژهی ارتش اسرائیل از راه
دریا و هوا به این کشتی که حامل کمکهای انسانی به نوار غزه بود حمله کردند
و ۹ تن از سرنشینان آن را کشتند.
کشتی “ماوی مرمره” که توسط ارتش اسرائیل از کمکرسانی به باریکه غزه باز ماند
کشتی “ماوی مرمره” که توسط ارتش اسرائیل از کمکرسانی به باریکه غزه باز ماند
آخرین نتایج تحقیقات در این مورد که توسط یک کمیتهی
تحقیق دولتی انجام گرفته است، نشان میدهد که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر
اسرائیل بدون هماهنگی با مقامات ذیصلاح دستور حمله را صادر کرده است. در
گزارش کمتیهی تحقیق که دو روز پیش (۱۳ ژوئن / ۲۴ خرداد) منتشر شد، از
نتانیاهو به دلیل این اقدام “خونین” انتقاد شده است.
حماس: تا نابودی اسرائیل مبارزه را ادامه میدهیم
روز پنجشبه (۱۴ ژوئن) محمود الزهار، یکی از رهبران حماس،
به مناسبت پنجمین سالگرد محاصرهی غزه تاکید کرد که این سازمان هیچگاه
موجودیت اسرائیل را بهرسمیت نخواهد شناخت و مبارزهی خود را برای نابودی
این کشور و “تاراندن یهودیان از منطقه” ادامه میدهد. او از آلمان خواست،
“یهودیهای اسرائیل” را بپذیرد.
الزهار دولت خودگردان فلسطین را با دولت “ویشی” فرانسه در
دههی ۱۹۴۰ مقایسه کرد و گفت، سازمان فتح هم مانند دولت ویشی «همدست دشمن
است». رهبر حماس، سازمان خود را با مارشال دوگل مقایسه کرد، زیرا به
گفتهی او، حماس هم مانند دوگل «مبارزه با اشغالگران را انتخاب کرده است».
شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی اعلام کرد:
شرایط جدید حفظ سهمیههای بنزین ۴۰۰ تومانی کارتها
مدیرعامل شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی با اشاره به تمدید
مهلت سوختگیری دارندگان کارت سوخت تا ۳۱ خرداد ماه سالجاری، اعلام کرد: در
صورت عدم ثبت تراکنش تضمینی برای حفظ سهمیه و موجودی بنزین ۴۰۰ تومانی
ذخیره سازی شده در کارتها وجود ندارد.
به گزارش خبرگزاری مهر، جلیل سالاری با بیان اینکه در حال
حاضر موجودی بنزین نیمه یارانهای (بنزین ۴۰۰ تومانی) ذخیره سازی شده در
کارتهای هوشمند سوخت به حدود ۲ میلیارد لیتر رسیده است، گفت: از ابتدای
سالجاری تاکنون برنامههای متعددی به منظور پایش و افزایش کارآیی سامانه
هوشمند سوخت انجام شده است.
مدیرعامل شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی با اعلام اینکه در
مرحله اول طرح تبدیل سهمیههای بنزین یارانهای (بنزین ۱۰۰ تومانی) به
بنزین نیمه یارانهای (بنزین ۴۰۰ تومانی) انجام شد، تصریح کرد: بر این اساس
از ابتدای خردادماه سالجاری حدود ۴۵ میلیون لیتر سهمیه بنزین ۱۰۰ تومانی
ذخیره سازی شده در کارتهای هوشمند سوخت به ۹۰ میلیون لیتر بنزین ۴۰۰ تومانی
تبدیل شد.
این مقام مسئول با یادآوری اینکه از ابتدای خرداد ماه سالجاری
هم اجرای طرح تراکنش و بررسی وضعیت کارتهای هوشمند سوخت به منظور تجمیع
اطلاعات در دستور کار قرار گرفته است، اظهار داشت: بر این اساس از تمامی
دارندگان کارتهای هوشمند سوخت درخواست میشود حداکثر تا ۳۱ خرداد ماه حداقل
یک بار اقدام به سوخت گیری در جایگاههای سوخت بکنند.
وی با اعلام اینکه اگر در مدت تعیین شده رانددگان با کارت
هوشمند سوخت خودرو اقدام به سوخت گیری نکنند تضمینی برای حفظ موجودی بنزین
۴۰۰ تومانی ذخیره شده در کارتها وجود ندارد، تاکید کرد: در شرایط فعلی بیش
از ۱۷ میلیون و ۷۱۶ هزار کارت هوشمند سوخت خودرو و موتورسیکلت در کل کشور
وجود دارد.
سالاری در پاسخ به این سوال که اگر کارتی فاقد سهمیه سوخت
باشد برای سوخت گیری در جایگاه چه اقدامی را باید انجام دهد، توضیح داد:
اگر کارت هوشمندی فاقد سهمیه بنزین ۴۰۰ تومانی بود با مراجعه به یکی از
جایگاههای سوخت با قراردادن کارت در پوز هوشمند، نازل را بردارد که اعلام
موجودی حتی بدون سوخت گیری تراکنش آن کارت را در سامانه هوشمند سوخت ثبت
میکند.
مدیرعامل شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی همچنین در پاسخ به
مهر با بیان اینکه از ابتدای خرداد ماه سالجاری تاکنون ۸۴ درصد دارندگان
کارت هوشمند تراکنش خود را در جایگاه ها ثبت کرده اند، تبیین کرد: ۱۶ درصد
باقیمانده هم حداکثر تا پایان ۳۱ خرداد ماه با مراجعه به جایگاهها تراکنش
خود را در سامانه هوشمند سوخت ثبت کنند.
این مقام مسئول در پایان اعلام کرد: تمامی صاحبان کارت هوشمند
سوخت برای کسب اطلاعات بیشتر به مرکز پاسخگویی شرکت ملی پخش فراوردههای
نفتی با شماره تماس ۰۹۶۲۷ تماس بگیرند.
پس از گذشت ۶ سال از آغاز سهمیهبندی و عرضه کارتی بنزین، از
ابتدای خردادماه سالجاری جایگاههای سوخت کشور برای همیشه با بنزین
یارانهای ۱۰۰ تومانی خداحافظی کردند.
بر این اساس، مطابق با جدیدترین اولتیماتوم بنزینی دولت از
ابتدای خرداد ماه سالجاری هر لیتر بنزین ۱۰۰ تومانی به دو لیتر بنزین ۴۰۰
تومانی تبدیل شد آن هم در صورتیکه دارندگان سهمیه بنزین ۱۰۰ تومانی حداقل
تا پایان اردیبهشت ماه یک بار در جایگاهها با کارت خود سوخت گیری کرده
باشند.
مسئولان شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی ایران به منظور افزایش
کارآیی و تفکیک میزان مصرف و تراکنش در سامانه هوشمند سوخت تبدیل بنزین
۱۰۰ تومانی به ۴۰۰ تومانی در دستور کار قرار دادند.
در همین حال شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی ایران با انتشار
اطلاعیهای اعلام کرد: تمام دارندگان کارت هوشمند سوخت از دوم تا ۳۱ خرداد
امسال حداقل یک بار سوخت گیری کنند.
در این اطلاعیه تاکید شده است: همه دارندگان کارتهای هوشمند
سوخت خودروهای سواری شخصی و موتورسیکلت به منظور تثبیت مشخصات کارت و
محاسبه باقیمانده و حفظ آن در کارتهای هوشمند سوخت، لازم است تا ۲۵ خرداد
امسال با مراجعه به یکی از جایگاههای سوخت کشور، حداقل نسبت به یک نوبت
سوخت گیری اقدام کنند.
در پی تاخیر احمدی نژاد:
لاریجانی قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت را ابلاغ کرد
رئیس مجلس در پی تاخیر رئیس دولت دهم قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت را برای اجرا ابلاغ کرد.
به گزارش مهر، با توجه به انقضای مهلت مقرر در ماده «۱» قانون
مدنی و در اجرای مفاد تبصره ماده «۱» قانون مذکور، علی لاریجانی رئیس مجلس
شورای اسلامی “قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت” را ابلاغ کرد.
در نامه علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی به محمود
احمدینژاد آمده است: در اجرای اصل یکصد و بیست و سوم (۱۲۳) قانون اساسی
جمهوری اسلامی ایران قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت که با عنوان طرح یک
فوریتی قانون وزارت نفت به مجلس شورای اسلامی تقدیم گردیده بود، با تصویب
در جلسه علنی روز سهشنبه مورخ ۱۹/۲/۱۳۹۱ و تأیید شورای نگهبان، به پیوست
ابلاغ میگردد.
قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت
ماده۱ـ وزارت نفت به منظور تحقق سیاستهای کلی نظام جمهوری
اسلامی ایران در بخش نفت و گاز، سیاستگذاری، راهبری، برنامهریزی و نظارت
بر کلیه عملیات بالادستی و پاییندستی صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی
تشکیل شده است و به نمایندگی از طرف حکومت اسلامی بر منابع و ذخایر نفت و
گاز اعمال حق حاکمیت و مالکیت عمومی مینماید.
ماده۲ـ اصطلاحات و تعاریف مندرج در ماده (۱) قانون اصلاح قانون نفت مصوب ۲۳/۳/۱۳۹۰ در این قانون معتبر است.
ماده۳ـ وظایف و اختیارات وزارت نفت به شرح زیر است:
الف ـ امور حاکمیتی و سیاستگذاری
۱ـ تعیین خطمشیها و سیاستهای راهبردی عملیات بالادستی و پاییندستی نفت
۲ـ تهیه و تنظیم برنامههای راهبردی عملیات بالادستی و
پاییندستی صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی مطابق خطمشیها و سیاستهای
ابلاغی و نظارت بر حُسن اجرای آنها
۳ـ تعیین و بازنگری و نظارت بر حُسن اجرای استانداردهای
صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی با همکاری دستگاههای اجرائی ذیربط و
صدور گواهینامههای لازم
۴ـ تدوین رویهها و دستورالعملهای اجرائی جهت حفاظت،
نگهداری و ارتقای سطح سلامت، بهداشت، ایمنی و محیط زیست و پدافند غیرعامل
در صنعت نفت، با هماهنگی دستگاههای اجرائی و نهادهای ذیربط و نظارت بر
اجرای آنها
۵ ـ وضع مقررات و صدور دستورالعملهای لازم برای حُسن
انجام امور اکتشاف، توسعه، تولید، انتقال، حفظ حریم خطوط لوله و تأسیسات،
ذخیرهسازی، توزیع و مصرف فرآوردههای نفت، گاز و محصولات پتروشیمی
۶ ـ تأمین حفاظت و حراست از منابع، تأسیسات، شبکههای
خطوط لوله، برق و مخابرات، ابنیه، اموال و اسناد متعلق به وزارت نفت و
شرکتهای تابعه توسط سازمان حراست صنعت نفت با همکاری نهادهای امنیتی،
نظامی، انتظامی و پدافندی
۷ـ تعیین خطمشی مؤثر به منظور جایگزینی صادرات
فرآوردههای نفتی و گاز و محصولات نهائی پتروشیمی به جای صدور نفت خام و
گاز طبیعی مبتنی بر شاخصهای اقتصادی، مزیتهای رقابتی و تکمیل زنجیره ارزش
۸ ـ تأیید و اعلام رسمی آمار و اطلاعات میادین و ذخایر نفت و گاز کشور
۹ـ تعیین و ابلاغ معیارها، مقررات و دستورالعملهای
بهینهسازی مصرف انرژی در تجهیزات، فرآیندها و سامانه (سیستم)های
مصرفکننده انرژی و نظارت بر حُسن اجرای آنها با هماهنگی دستگاههای مربوطه
۱۰ـ سیاستگذاری و مدیریت تقاضای سوخت به منظور بهینهسازی مصرف سوخت در چهارچوب قانون اصلاح الگوی مصرف انرژی مصوب ۴/۱۲/۱۳۸۹
ب ـ امور نظارتی
۱ـ نظارت بر بهرهبرداری بهینه و صیانتی از ذخایر و منابع نفت و گاز کشور
۲ـ نظارت بر فرآیند نگهداری و اداره تأسیسات دولتی صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی
۳ـ نظارت بر فرآیند تجارت نفت، گاز، فرآوردههای نفتی و محصولات پتروشیمی
۴ـ نظارت بر فرآیند تأمین، توزیع و تنظیم بازار نفت و فرآوردههای نفتی و گاز در داخل کشور
۵ ـ نظارت بر فرآیند سرمایهگذاری صنعت نفت، گاز،
پتروشیمی و پالایشی در داخل کشور به منظور تحقق اهداف سرمایهگذاری و نیز
نظارت بر سهم دولت در سرمایهگذاریهای این صنایع در خارج از کشور براساس
مقررات مربوط
۶ ـ اعمال نظارت و کنترل عملکرد شرکتهای تابعه در زمینههای مالی، فنی، اداری، حقوقی، بازرگانی، پژوهشی، قراردادها و سایر امور
۷ـ نظارت و پایش مجوزها و پروانههای صادره در عملیات بالادستی و پاییندستی نفت
۸ ـ نظارت بر فرآیند تهیه و تأمین تجهیزات موردنیاز صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی
پ ـ امور اجرائی
۱ـ تلفیق برنامههای عملیاتی، مالی و بازرگانی شرکتهای
اصلی تابعه و تطبیق آن با خطمشیها و سیاستهای ابلاغی جهت تنظیم برنامه
جامع صنعت نفت
۲ـ تهیه، تنظیم و انتشار ترازنامه سالانه حاملهای انرژی
۳ـ تدوین نظام جامع بودجهریزی عملیاتی و مدیریت منابع مالی
۴ـ صدور مجوز فعالیت و پروانه بهرهبرداری برای اشخاص
واجد شرایط بخشهای غیردولتی در عملیات پاییندستی صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و
پالایشی با رعایت قوانین و مقررات
۵ ـ صدور مجوز فعالیت و پروانه بهرهبرداری برای اشخاص
حقوقی واجد صلاحیت برای اکتشاف، توسعه، استخراج و تولید از کلیه میادین نفت
و گاز کشور
۶ ـ شناسایی، آمایش و پیشنهاد مکانهای مناسب برای ایجاد و
توسعه مناطق آزاد و ویژه اقتصادی در حوزه نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی در
چهارچوب برنامههای آمایش سرزمین و اعمال سیاستهای حمایتی و نظارتی بر
فرآیند توسعه و اداره هر یک از این مناطق در امور مرتبط با نفت و گاز
۷ـ تأیید صلاحیت تشکیل انجمنها، تشکلهای تولیدی، تجاری و
خدمات مهندسی در صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی به منظور صدور مجوز
تشکیل و نظارت بر آنها با رعایت قوانین و مقررات
۸ ـ تهیه، تدوین و ابلاغ فهرست بهای تخصصی صنعت نفت، گاز،
پتروشیمی و پالایشی کشور متناسب با نرخ عوامل مندرج در فهرست بهای عمومی
منتشره از سوی مراجع رسمی ذیربط
۹ـ تهیه و تدوین فهرست و ارزیابی صلاحیت سازندگان،
پیمانکاران و مشاوران در رشتههای تخصصی صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی
برابر قوانین و مقررات
۱۰ـ تدوین و ابلاغ نظام جامع فناوری اطلاعات و ارتباطات
منابع سازمانی و نظارت بر طراحی و استقرار زیرساختها و سامانههای ذیربط
در کلیه سطوح فعالیت صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی
۱۱ـ ایجاد ساز و کارهای لازم برای گسترش عرضه نفت خام،
میعانات گازی، فرآوردههای نفتی و محصولات پتروشیمی اعم از مصرف داخلی و
صادراتی از طریق بورس با رعایت الزامات قانونی و با مشارکت دستگاهها و
نهادهای ذیربط
ت ـ امور سرمایهگذاری و تأمین منابع مالی
۱ـ تأیید طرحهای توسعهای و سرمایهگذاری صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی به منظور تکمیل زنجیره تولید و ایجاد ارزش افزوده بیشتر
۲ـ ایجاد ساز و کار مؤثر برای جذب منابع مالی موردنیاز
داخلی و خارجی به منظور اجرای طرحهای توسعهای و حفظ و نگهداشت توان تولید
با رعایت قوانین و مقررات
۳ـ جذب و هدایت سرمایههای داخلی و خارجی به منظور توسعه
میادین هیدروکربوری با اولویت میادین مشترک از طریق طراحی الگوهای جدید
قراردادی از جمله مشارکت با سرمایهگذاران و پیمانکاران داخلی و خارجی بدون
انتقال مالکیت نفت و گاز موجود در مخازن و با رعایت موازین تولید صیانت
شده
ث ـ امور منابع انسانی، علمی و فناوری
۱ـ حفظ و تقویت مراکز و مؤسسات آموزشی، دانشگاهی،
تحقیقاتی، پژوهشی و مطالعاتی جهت ارتقای سطح علمی و عملیاتی و مهارتهای فنی
و کاربردی موردنیاز صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی با رعایت
استانداردهای آموزش عالی کشور
۲ـ تهیه و انتشار نشریههای علمی، فنی و تخصصی داخلی و
بینالمللی به منظور ارتقای سطح دانش در صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی
برابر قوانین و مقررات
۳ـ تدوین نظام جامع سرمایه انسانی متناسب با نیازهای صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی و نظارت بر حُسن اجرای آن
۴ـ تدوین نظام جامع کیفیت کالا و خدمات به منظور ارتقای
کیفیت تولیدات و خدمات داخلی و اعمال سیاستهای حمایتی از بومیسازی و طراحی
و ساخت تجهیزات و تأسیسات موردنیاز صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی با
هماهنگی دستگاههای اجرائی ذیربط در داخل کشور
۵ ـ اتخاذ سیاستهای حمایتی درمورد شرکتها و مؤسسات داخلی
حوزه صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی بهمنظور توانمندسازی و افزایش
توان رقابتی آنها جهت ساخت تجهیزات و صدور خدمات فنی و مهندسی در عرصههای
بینالمللی و در راستای ارتقای شاخصهای بهرهوری در اقتصاد ملی
۶ ـ تدوین نظام جامع پژوهشی و برنامهریزی و حمایت از
فناوریها و فعالیتهای دانشبنیان برای استفاده از فناوریهای پیشرفته و
انتقال دانش فنی در صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی با همکاری سایر
وزارتخانهها و دستگاههای ذیربط
۷ـ یکپارچهسازی و همسونمودن اولویتهای پژوهشی و فناوری صنعت نفت با سیاستها و برنامههای ملی در حوزه علم و فناوری
۸ ـ فراهم کردن زیرساختهای نظام پژوهشی و فناوری با تقویت
منابع انسانی ماهر و متخصص موردنیاز صنعت نفت با هماهنگی وزارت علوم،
تحقیقات و فناوری
۹ـ حمایت از توسعه کاربرد فناوریهای نوین تبدیل انرژی در
بخشهای مختلف مصرف و جایگزینی اقتصادی حاملهای انرژی با استفاده از توسعه
ظرفیتهای محلی انرژی
ج ـ امور بینالملل
۱ـ تعیین و تدوین دیپلماسی انرژی کشور و مشارکت در فرآیند
توسعه امنیت ملی با استفاده از منابع انرژی با همکاری دستگاهها و نهادهای
ذیربط در چهارچوب سند ملی راهبرد انرژی کشور و سیاستهای کلی نظام جمهوری
اسلامی ایران
۲ـ برقراری روابط بینالمللی، مذاکره و انعقاد
تفاهمنامهها، موافقتنامهها و مقاولهنامههای دو یا چندجانبه با دولتها و
مؤسسات بینالمللی در زمینههای علمی، فنی، صنعتی، تجاری و سرمایهگذاری
در صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایشی به نمایندگی از طرف دولت با رعایت
قوانین
۳ـ عضویت یا نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در کلیه سازمانها، مجامع و کنفرانسهای بینالمللی ذیربط با رعایت قوانین
ماده۴ـ وزیر نفت رئیس مجمع عمومی نمایندگان صاحب سهام شرکتهای اصلی تابعه وزارت نفت است.
ماده۵ ـ اعضای هیأت مدیره شرکتهای اصلی تابعه وزارت نفت
با معرفی وزیر نفت و با تصویب مجمع عمومی نمایندگان صاحبان سهام شرکتهای
مذکور با حکم وزیر منصوب میشوند.
اعضای هـیأتمدیره شرکتهای اصلی تابعه از بین خود یک نفر
را جهت احراز سمت مدیرعامل شرکت پیشنهاد مینمایند که با موافقت و حکم وزیر
به این سمت منصوب میگردد.
ماده۶ ـ اساسنامه شرکتهای اصلی تابعه وزارت نفت باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.
ماده۷ـ شرایط عمومی قراردادهای نفتی با پیشنهاد وزیر نفت به تصویب هیأتوزیران میرسد.
ماده۸ ـ بودجه سالانه وزارت نفت متناسب با ساختار
تشکیلاتی، وظایف و اختیارات مندرج در این قانون بهعنوان دستگاه اجرائی در
قانون بودجه سنواتی کلکشور درج میشود.
ماده۹ـ وزارت نفت موظف است برای دستیابی به اهداف موضوع
این قانون نمودار کلان تشکیلاتی خود را تدوین کند و به تأیید معاونت توسعه
مدیریت و سرمایهانسانی رئیسجمهور برساند.
ماده۱۰ـ نظامهای اداری و استخدامی و پرداخت حقوق و مزایای
آن دسته از کارکنان شرکتهای تابعه وزارت نفت که در واحدهای عملیاتی و
تخصصی شاغل میباشند با رویکرد تقویت رقابتپذیری و سرعت بخشیدن به
بهرهبرداری از میادین مشترک و حفظ نیروی انسانی متخصص تابع آییننامه خاصی
است که بدون الزام به رعایت قانون مدیریت خدمات کشوری با رعایت سایر
قوانین و مقررات مربوطه و با پیشنهاد وزارت نفت و تأیید معاونت توسعه
مدیریت و سرمایهانسانی رئیسجمهور تهیه میشود و حداکثر ظرف ششماه پس از
لازمالاجراء شدن این قانون بهتصویب رئیسجمهور میرسد.
ماده۱۱ـ واگذاری و اجرای طرحهای مربوط به اکتشاف، توسعه،
تولید، تعمیر و نگهداشت میادین مشترک نفت و گاز با تأیید وزیر نفت و فقط با
رعایت آییننامه معاملات شرکت ملی نفت ایران از شمول قانون برگزاری
مناقصات مستثنی است.
تبصره۱ـ در اجرای این ماده، تعیین حداقل سهم ارزش کار طرف
ایرانی موضوع ماده (۳) قانون حداکثر استفاده از توان فنی مهندسی، تولیدی،
صنعتی و اجرائی کشور در اجرای پروژهها و ایجاد تسهیلات بهمنظور صدور
خدمات مصوب ۱۲/۱۲/۱۳۷۵ بر عهده وزیر نفت است.
تبصره۲ـ ترخیص کالاها و ماشینآلات مربوط به طرحهای موضوع
این ماده از مبادی گمرکی کشور، قبل از پرداخت مالیات بر ارزش افزوده و
حقوق ورودی و هزینههای گمرکی، بلافاصله پس از ثبت در مبادی فوق با تعهد
ذیحسابی و تأیید وزیرنفت مجاز است و حقوق متعلقه پس از محاسبه و اعلام به
شرکتهای اصلی تابعه وزارت نفت پرداخت میشود. تمدید موارد ورود موقت به روش
فوق مجاز است.
ماده۱۲ـ وزیر نفت عضو شورای اقتصاد است.
ماده۱۳ـ وزارت نفت مکلف است بهمنظور تدوین و تنظیم
مقررات لازم و بهبود فضای کسبوکار در صنعت نفت و گاز و صنایع مرتبط و
وابسته و ایجاد زمینه رقابت سالم و شفاف بین فعالان اقتصادی این بخش و
جلوگیری از انحصار، سازوکار لازم را با مشارکت شورای رقابت موضوع ماده (۵۳)
قانون اجرای سیاستهای کلی اصل چهل و چهارم (۴۴) قانون اساسی مصوب
۲۵/۳/۱۳۸۷ مجمع تشخیص مصلحت نظام و اصلاحیههای بعدی آن بهتصویب هیأت
وزیران برساند.
ماده۱۴ـ کارکنان وزارت نفت و شرکتهای تابعه از نظر بازنشستگی و
اموررفاهی تابع صندوقهای بازنشستگی، پسانداز و رفاه کارکنان صنعت نفت
میباشند که اساسنامه آنها برابر مقررات به تصویب مراجع ذیصلاح میرسد.
تبصره۱ـ وجوه بازنشستگی و پسانداز کارکنان عضو صندوقهای مذکور جزء داراییهای وزارت نفت و شرکتهای تابعه نمیباشد.
تبصره۲ـ کـلیه درآمدهای صنـدوقهای مذکور از محل بهکـارگیری
منابع آنها به استثنای کسور بازنشستگی سهم کارکنان و کارفرما، سود سپرده
نزد بانکها و وام کارکنان عضو مشمول مالیات قانونی میباشد.
ماده۱۵ـ از تاریخ تصویب این قانون، لایحه قانونی تأسیس وزارت
نفت، مصوب ۸/۷/۱۳۵۸ و لایحه قانونی متمم لایحه قانونی تأسیس وزارت نفت،
مصوب ۲۹/۳/۱۳۵۹ لغو میگردد.
قانون فوق مشتمل بر پانزده ماده در جلسه علنی روز سهشنبه
مورخ نوزدهم اردیبهشتماه یکهزار و سیصد و نود و یک مجلس شورای اسلامی
تصویب شد و در تاریخ ۲۷/۲/۱۳۹۱ به تأیید شورای نگهبان رسید.
سخنرانی تقی رحمانی در میان دانشجویان در هلند:
مدارا، دوستی، خستگیناپذیری و توسعهی متوازن
به مناسبت اولین سالگرد درگذشت عزتالله سحابی، هاله سحابی
و هدی صابر و سومین سالگرد پیدایش جنبش سبز، جمعی از دانشجویان ایرانی در
هلند مراسم سخنرانی با حضور تقی رحمانی، نویسنده و فعال ملی-مذهبی برگزار
کردند. تقی رحمانی متولد ۱۳۳۸، از فعالان شورای ملی مذهبی و از مشاوران
کروبی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ بود. این فعال سیاسی در سال ۱۳۸۵،
برنده جایزه هلمن همت از سازمان دیدهبان حقوق بشر شد. تقی رحمانی همسر
نرگس محمدی فعال حقوق بشر است که هم اکنون با وجود شرایط وخیم جسمانی در
زندان است. این فعال ملی-مذهبی، خود نیز یک سوم عمرش را در زندان به سر
برده است.
به گزارش رادیو زمانه تقی رحمانی جمعه نوزدهم خرداد، در میان
دانشجویان خارج از کشور، از ویژگیهای عزتالله سحابی، هاله سحابی و هدی
صابر سخن گفت. او سپس به نسبت و ارتباط این ویژگیها با شرایط ایران و جنبش
سبز و مشکلات آن پرداخت.
رحمانی مداراگری و صبوری را ویژگی خاص عزتالله سحابی دانست
که از نظر او تقریباً در میان سیاستمداران ایرانی منحصر به فرد بود. از نظر
مهندس سحابی هر ایرانی که در ایران زندگی میکند باید از حقوق برابر
برخوردار باشد که نوعی «پارادایم دولت-ملت مدرن» است.
سحابی از سال ۱۳۲۹ با جنبش ملی دکتر مصدق همراه بود و تا لحظه
مرگ «یک مصدقی» بود. به این معنی که مصدق در پارادایم دولت-ملت مدرن
توانست تا حدی به آرمانهای دموکراسی و عدالت اجتماعی و حفظ مدیریت جامعه
نزدیک شود.
عزتالله سحابی اخلاق را که از مذهب سرچشمه میگیرد، زیربنای
بافت معنوی جامعه میدانست. البته از نظر او دیگران نیز میتوانند مولد
اخلاق باشند و این امر مختص مذهبیون نیست.
عزتالله سحابی بر این عقیده بود که ایران به دموکراسی همراه
با عدالت نیاز دارد و به همین دلیل نظریه توسعهی متوازن را مطرح کرد. این
در حالیست که در تاریخ ایران سیاستمداران یا خواستار عدالت بودند یا آزادی
ولی کسی به توسعهی متوازنِ پایدار توجه نکرده است.
چنین ویژگی از سحابی یک انسان متسامح و مداراگر ساخته بود که
باعث شد بعدها در روند اصلاحات و سپس جنبش سبز نقش داشته باشد. او معتقد به
رقابت شخصی نبود. به طور مثال، در جنبش سبز او با روحیه متسامح خود و حفظ
هویت ملی-مذهبیاش، همراه با انتقاد از رهبران این جنبش نگاهی حمایتی نسبت
به آنها داشت.
هدی صابر از نظر تقی رحمانی دارای انرژی بسیار زیاد و ویژگی
خستگیناپذیری و دید آرمانی بود. او دارای منش پهلوانی و گذشت و مَحبت
بسیار زیاد بود. او دارای اخلاق «پوریای ولی» بود. به اعتقاد تقی رحمانی،
هدی صابر با همین منش به شهادت رسید. او به خود آسیب رساند شاید که دیگران
بیدار شوند. این منش همواره در ایران شناخته شده بوده که در این روزها
فراموش شده است. هدی صابر معتقد بود که در مبارزه سیاسی آنچه ماندنی است
منش است نه مشی سیاسی.
هاله سحابی از نظر رحمانی دختر و همزمان مادرِ پدرش بود. او
علاقهی وافری به پدر خود داشت. آرامش و مهربانی هاله ویژگی هاله سحابی
بود. او با وجود موقعیتها و زمینههایی که از آن ها برخوردار بود و سواد
بالای قرآنی و تسلط به زبانهای مختلف هیچگونه جاهطلبی نداشت. هاله سحابی
همواره به خانوادههای زندانیان و اعدامیان سالهای ۶۰ با هر گونه مشی
سیاسی رسیدگی میکرد. از نظر تقی رحمانی، او «گاندی کوچک سرزمین ما» بود.
رحمانی در سخنانش تأکید داشت که اگر در کشوری بتوان عمر یک
نهاد اجتماعی را زیاد کرد میتوان وارد دموکراسی شد. او در ادامه به تحلیل
جنبشها در ایران پرداخت. به اعتقاد این فعال سیاسی، ایرانیان همواره
انفجاری چیزی را آغاز میکنند و انتحاری تمام میکنند و به همین دلیل است
که عمر چهار جنبش در ایران، از جمله جنبش مشروطیت، هیچ گاه بیش از یک سال
نبوده است. دموکراسی یک مسیر طولانی و تدریجی است که ممکن است با انقلاب یا
تحول بزرگ همراه شود. از دید رحمانی انقلاب ۵۷ تحول بزرگ ایران بوده که
هنوز گدازه های آن سرخ است و اگر بخواهد سبز شود و به زندگی تبدیل شود،
نیازمند پارامترهای دیگری است. دموکراسی با تفاهم شروع میشود. در دموکراسی
کسی قانع نمیشود بلکه راضی میشود. این روشی بود که عزتالله سحابی به
کار میگرفت.
از دیدگاه تقی رحمانی ، در ایران که انواع دیدگاههای سیاسی و
اقوام مختلف و زنان و مردان وجود دارند، برای داشتن یک زندگی آرام باید
مخرج مشترکی از همه این گوناگونیها گرفته شود. زندگی آرام نیز پیششرط
توسعهی متوازن است. عزتالله سحابی با گذاشتن بنا بر توسعه متوازن به یک
همگرایی و مداراگری در چهارچوب ایران نزدیک شد. این در حالیست که نگاه
بسیاری حذف است که این نگاه، از رفتار حاکمیت ایران ناشی میشود. از نظر
این فعال ملی مذهبی در ایرانیان کمتر روحیه انتقادپذیری وجود دارد در
حالیکه در قرآن ۱۷ بار پیامبر توبیخ شده است.
به اعتقاد رحمانی جامعه ایران به مداراگری عزتالله سحابی ،
دوستی و محبتی که ویژگی هاله سحابی بود و خستگی ناپذیری از خصوصیات هدی
صابر، نیاز دارد تا بتواند به دموکراسی برسد.
مشکلی که از نظر رحمانی جامعه ایران با آن مواجه است غافلگیر
شدن آن است. به طور مثال وقتی جنبش سبز آن قدر وسعت یافت همه غافلگیر شدند و
به همین دلیل نیز عدم وجود هماهنگی لازم حتی در میان رهبران جنبش سبز حس
میشد. او با تاکید بر تفاوت میان تنوع افکار با تنوع استراتژیک تاکید دشات
که برای رسیدن به یک هدف باید یک استراتژی داشت.
او در سخنانش عدم وجود آمادهسازی را به عنوان مشکل دیگر جنبش
سبز نام برد که در نتیجه حاکمیت به دلیل عدم انسجام جنبش، بسیار تیزهوشانه
عمل کرد.
رحمانی در ادامه به دولت نفتی اشاره کرد و آن را یکی از
بدشانسیهای جنبس سبز دانست. دولتی که بر پول نفت و درآمد بی سابقهی آن
تکیه دارد.
نقص دیگر جنبش از دیدگاه تقی رحمانی همراه نکردن دو لایه؛
لایه روستایی و لایه حاشیه نشین بود. در مقابل حکومت سایه ترس را بلای سر
همگان گذاشت و جنبش را از خیابان ها جمع کرد.
او در ادامه تکیه بیش از حد میرحسین موسوی بر شبکههای
اجتماعی را یکی از اشتباهات او دانست که با دستگیری فعالان این حوزهها
روند جنبش مختل شد. حکومت در قدمهای بعدی با متوقف کردن احزاب سیاسی و
استفاده از اختلافات درون جنبش توانست جنبش سبز را تضعیف کند.
راه حلی که این فعال سیاسی برای جلوگیری از تضعیف جنبش ارائه
میدهد، تزریق حوصله و روحیه مدارا به جنبش است. از نظر او در روند جنبش،
باید روشهای متنوع فرهنگی و مدنی به کار گرفته میشد تا زمانی که لایههای
دیگر هم همراه شوند و پول دولت نیز تمام شود .
او مشکل دیگری که جنبش با آن مواجه بود را عدم حمایت خارج و
دولت های غرب از جنبش دانست و در ادامه به عدم توانایی برای توافق بر سر
حداقلها اشاره کرد که مانع استمرار جنبش شد.
این فعال ملی مذهبی در سخنانش اقشار متوسط جامعه را نقطهی
ثقل نیروی تغییر دانست که بستهای از آزادیهای مدنی را خوستار است. این
قشر الزاما خواستار سرنگونی حکومت نیست بلکه یک زندگی خوب و زیست مدنی
میخواهد .
تقی رحمانی تاکید داشت که برای ایجاد روند تغییر باید نیروی
جایگزین و وجود آن را بررسی کرد. از نظر او آنچه اهمیت دارد توان کم هزینه
برای تغییر است و این سوال مهم است که آیا نیروی تغییر درون حاکمیت است یا
خارج از آن.
نهادهای مدنی، موضوعی بود که این فعال سیاسی بسیار بر آن تاکید داشت و وجود آن را لازمهی رسیدن به دموکراسی میدانست.
از نظر رحمانی بار دیگر درون حاکمیت تضاد شکل خواهد گرفت ولی
در این میان شکلگیری نهادهای مدنی، عدم غافلگیری و راضی شدن و مدارا حائز
اهمیت است تا بتوان به توسعه پایدار رسید.
تقی رحمانی، در ادامه به نکات مثبت و دستاوردهای جنبش سبز
پرداخت. او تسامح اقشار شهرنشین را بر سر یک سری خواستهها از دستاوردهای
جنبش سبز دانست. قشری که شخصیت مدنی و بستهای از آزادی را میخواهد که این
سرآغاز رسیدن به دموکراسی است. در جنبش سبز یک سبک زندگی متنوع در اقشار
مختلف ایجاد شد که از نظر رحمانی دارای ارزش است . نکتهی مثبت دیگر را این
فعال سیاسی مطالبهمحوری عنوان کرد؛ یعنی قدم به قدم به سوی دموکراسی
رفتن.
او تاکید داشت که در صورت طولانی نشدن فاصلهها در جنبش و
استمرار میتوان در مسیر دموکراسی قدم گذاشت، مسیری که همواره نیاز به
نوآوری دارد.
در انتها نیز او با یک بیت شعر از یک غزل حافظ سخنان خود را به پایان برد.
«یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است»
دفن استاد حسن کسایی در نیمهشب/ برگزاری مراسم چهلم ایرج قادری
پیکر حسن کسایی نوازنده پیشکسوت نی ایران نیمه شب و بدون اطلاعرسانی به خاک سپرده شد.در حالی که مراسم تشییع و خاک سپاری پیکر این استاد موسیقی قرار بود امروز برگزار شود، خبرگزاری مهر گزارش داده که پیکر وی ساعت چهار بامداد صبح امروز ۲۶ خرداد در سکوت خبری و بدون اطلاعرسانی به خاک سپرده شده است.
سایت خانه موسیقی هم در این باره به نقل از فرزند این استاد موسیقی نوشته که به علت «شرایط ویژه» مراسم خاکسپاری در نیمهشب برگزار شده و او طبق وصیتاش کنار مقبره استاد تاج اصفهانی در تخت فولاد اصفهانبه خاک سپرده شده است.
استاد حسن کسایی بعد از ظهر پنج شنبه در سن ۸۴ سالگی پس از مدتها تحمل رنج بیماری، ساعت ۱۵ و ۳۰ دقیقه و در منزل شخصی خود درگذشت و تمام دوستان و آشنایان و جامعه هنری را به سوگ خود نشاند. او بیش از ۱۰ سال با روحیهبالا با بیماری «سرطان» مبارزه کرد، اما از سال گذشته و به دلیل ابتلا به بیماری «زونا»، یکباره قدرت جسمیاش تحلیل رفت و دچار ضعف شدید جسمانی شد.
خاکسپاری ناگهانی حسن کسایی شبیه خاکسپاری ایرج قادری، کارگردان و بازیگر سرشناس سینما بود که او هم در سکوت خبری به خاک سپرده شد.
بر اساس گزارش ها، روز گذشته مراسم چهلمین روز درگذشت ایرج قادری نیز بر سر مزارش در بهشت بی بی سکینه کرج برگزار شد. به گزارش ایسنا، در این مراسم جمعی از علاقه مندان این بازیگر به همراه همسر و فرزندش حضور داشتند. همچنین عصر پنج شنبه نیز مراسمی از سوی فرزند این کارگردان سینما در مسجد نور برگزار شد.
ایرج قادری ـ کارگردان و بازیگر سینمای ایران ۱۷ اردیبهشت ماه ـ پس از تحمل بیماری سرطان در سن ۷۷ سالگی از دنیا رفت. از فیلمهایی که توسط او کارگردانی شده است میتوان از «محاکمه» ، «آکواریوم» ، «چشمان سیاه» ، «سام و نرگس» ، «شهرت»، «طوطیا»، «پنجه در خاک»،«نابخشوده»، «میخواهم زنده بمانم» و… نام برد.
شورای هماهنگی راه سبز در بوته نقد
کلمه – حمزه غالبی:به فراخوان اخیر شورای هماهنگی راه سبز امید انتقاد اصولی وارد است. نه به خاطر این که با تصمیم اش موافق بودیم یا نه. لازمه زندگی اجتماعی و سیاسی غیر استبدادی این است که خیلی وقتها در عین حال که موافق تصمیماتی که خرد جمعی می گیرد نیستیم ولی برای کنش جمعی پای تصمیمی که با مکانیزم مورد توافق جمع گرفته می شود بایستیم. و این نه فقط آرمانی برای جامعه مطلوب که ارزشی است که باید در روند مبارزه ما هم جاری باشد.
در این جا قصد نداریم به محتوای تصمیم شورای هماهنگی راه سبز امید بپردازیم. از نظر نگارنده شورای هماهنگی یک مرکز فرماندهی نیست بلکه یک مکانیزم برای هماهنگی است. صلاحیت شورای هماهنگی پیدا کردن برآیند گفت و گوهای عمومی است. اگر شورای هماهنگی خوب کار کند اکثریت مناسبی از کسانی که خودشان را سبز می دانند باید موضع و رنگ و بوی خودشان را در مواضع شورا ببینند و بتوانند همگرایی پیشنهاد های شورای هماهنگی با خرد جمعی را تایید کنند. وقتی تصمیمی با فهم سلیم بخش بزرگی از افراد نمی خواند یعنی این مکانیزم خوب عمل نمی کند.
شورای هماهنگی نهاد نمایندگی نیست که افراد رای و نظر خودشان را ابراز و تشخیص خودشان هرچه هم صاحب صلاحیت مبنا قرار دهند. شورای هماهنگی راه سبز امید تمهیدی است که رهبران جنبش سبز با توجه به پیش بینی حصر اندیشیده اند. ماموریتی که شورای هماهنگی از رهبران جنبش سبز گرفته است هماهنگی از طریق تلاش برای پیدا کردن برایند نظرات و پیشنهاد عمومی است. شورای هماهنگی یک حزب و یک گروه سیاسی نیست که بخواهد مثل یک گروه، مواضع خاص خودش را داشته باشد. شورای هماهنگی راه سبز امید تدبیر راه گشایی از طرف رهبران جنبش سبز بوده است که باید با نقد جدی و مشفقانه خودمان از خارج شدن آن از ماموریت محوله جلوگیری کنیم.
ما راه سختی در پیش را داریم. راهی که با استقامت و هزینههای فراوان طی شده است. سرمایه اجتماعی جنبش سبز با مراقبت های فراوان حفظ شده است. تصمیمات اشتباه و یا برنامه های ناکام اتفاقی غیر قابل اجتناب است اما مهم این است که ما در مسیری که حرکت می کنیم در خلال گفت و گوهای عمومی در مسیر پیشرفت باشیم. نشانه پیشرفت و یا داشتن ظرفیت یادگیری، اشتباه نکردن نیست، بلکه کم کردن اشتباهات در طی مسیر است.
کدام جمهوری و کدام اسلام؟
غلامعلی رجایی«آیتالله جوادی آملی تصریح کرد: ما خودمان را فریب ندهیم؛ ما مثل کسی که قلبش ۸۰ درصد از کار افتاده و با ۲۰ درصد کار میکند، هستیم. تعارف هم نکنیم، با ۲۰ درصد زندهایم و ۸۰ درصد با ربا به سر میبرند. این مرجع تقلید با ابراز تاسف از اختلاس ۳ هزار میلیارد تومان و اختلاس دیگر در مورد بیمه اظهار داشت: این کشور به زحمت و با دعای امام زمان(ع) زنده است.»
این فرازی از بیانات مرجع عالیقدر، آیت الله جوادی آملی است که خبرگزاری مهر آن را نقل کرده است.
چقدر نگاهها متفاوت است! در ابتدای روی کار آمدن دولت پدیده هزاره سوم، آقایی که بر مجلس خبرگان مسئولیت داشت و سر در نقاب خاک کشید در اظهاراتی که شاید خود احمدی نژاد هم بسختی آنها را باور داشت در تایید دولت روی کار آمده می گفت لیست کابینه احمدی نژاد را امام زمان در شب قدر امضا کرده است ! و اکنون مرجعی بیدار از زاویه ای دیگر به موضوع می نگرد و ادامه وضعیت نامناسب کنونی کشور را به حالتی شبیه احتضار و عنایت امام زمان به وضع جاری کشور را لطفی از سر اضطرار و نه تایید می داند که این تنها کشور شیعی باقی بماند تا شاید بتواند زمینه ساز ظهورش باشد البته اگر خود مانعی بر سر راه ظهور حضرتش نباشد.
تصورش را بکنید، اگر بقول مرحوم محمدرضا آقاسی شاعراهل بیت – رحمت الله علیه – آقا امام زمان، علیه السلام، شاید این جمعه بیاید، مدیران پاک نهاد و بی ملاحظه او در اجرای عدالت که عدالت علوی را فرارویشان قرار داده اند با دست اندرکاران پرونده بیمه و ۳هزارمیلیارد تومان و پرونده های باز نشده فساد دیگر و صادرکنندگان احکام قضایی باورنکردنی و غیرعادلانه در مورد زندانیان سیاسی چه برخوردی خواهند کرد.
قرار بود باری را از دوش حضرت برداریم نه اینکه باری بردوش ایشان و یارانشان بگذاریم.
چند روز پیش که برای تعویض باطری ماشینم به باطری ساز مراجعه کرده بودم و تلویزیون خبر دادگاه بیمه را پخش می کرد، و فروشنده از من پرسید حاج آقا دراین مملکت چه خبر است؟ دوست داشتم از شرم زمین دهان باز کند تا به درون آن فرو بروم.
خودم را کنترل کردم و در توجیهی که خودم هم کمتر به آن باور داشتم به او گفتم: اتفاقا این پرونده نشانگر این است که نظام با این دادگاه دارد غذای فاسدی را که به خوردش داده اند بیرون می اندازد تا به سلامت اولیه خود برگردد!
چند هفته قبل هم وقتی از مسجد بیرون می آمدم یکی ازدوستان انجمن حجتیه ای قبل از انقلاب که از قضا درمحله ما سکونت دارد با لحن گزنده پرطعنه و معنی داری با به میان کشیدن برخی مشکلات کلیدی کشور می گفت: فلانی، اینکه ما می گفتیم قبل از ظهور حضرت نباید حکومتی به اسم اسلام درست شود تا با عملکرد غلط آن مردم رفتارش را به پای حکومت حضرت ننویسند این روزها را در نظر داشتیم! به او گفتم: این انتقادهای ما دلیل بر درستی راه شما نبود که اگر بنا بود ما بر مبنای حرفها و استدلالات شما با رزم فاسد و وابسته شاه مواجه بشویم این کشور حالا حالا زیر نظر سفیر آمریکا در تهران اداره می شد و امثال شما هم به جای مبارزه با ام الفساد امریکا نهایتا دنبال این بودید که به جای مبارزه با امریکا ورژیم وابسته آن خرید ازچند مغازه پپسی فروشی را- به این دلیل که تولید این نوشابه در مالکیت بهایی ها بود- تحریم کنید!
می بینید که زبان چه کسانی به دلیل عملکرد و جهت گیری غلط بعضی مسولان بر روی زندان رفته ها وشکنجه شده ها وتبعید شده ها باز شده است؟
پرسشی هم افکار عمومی جامعه از رییس دولت دارد.
آیا وقت آن نرسیده است که ایشان لیست ادعایی دانه درشتها را یکبار هم که شده لا اقل از صندوق محرمانه خود خارج نموده و آن را لا اقل به رویت ملتی که به او رای داده اند نشان بدهد و دست از ایفای نقش مخالف بازی در اداره حکومت بردارد و به جای طرح سخنی مانند فحش دادن به دولت کار مهمی نیست چرا در این پرونده به سراغ چهره های اصلی نمی روید، یکبار هم که شده مردم را آرزو به دل نمی گذاشتند و در پایمردی بر پیمانی که در مراسم تحلیف خود در مجلس در اجرای بی ملاحظه قانون بسته اند چهره های اصلی را معرفی نمایند.
افکار عمومی از خود می پرسد آیا رییس دولت با زدن این حرفها در کرمانشاه می خواهد بگوید که در جلسه سران سه قوه از چهره های اصلی در پرونده های فساد نامی نبرده و خواستار برخورد قانونی با آنان نشده است؟ در این صورت ایشان در این جلسه چه فرمایشاتی می گوید؟
به نظر می رسد پس از حوادث تلخ انتخابات سال ۸۸ و تبعات تلخ تر پس از آن که متاسفانه هنوز ادامه دارد و به طهارت و وجاهت نظام یسیار آسیب رساند، آزمون سرنوشت ساز مهمتری فراروی نظام و ارکان آن نهاده شده است.
با توجه به حساسیت افکار عمومی جامعه در مورد پرونده های فساد مفتوح جاری، اگر این جمهوری نتواند همانگونه که رهبری هم گفته است به حساب مجرمان – و تاکید می کنم همه مجرمان! – برسد و از این عرصه با سرفرازی بیرون آید و همه دست اندکاران این فساد را بی ملاحظه موقعیت و نام و نسبتشان با بزرگان به محاکمه و مجازات بکشاند، باید پس از این وقتی گقته می شود: جمهوری اسلامی، پرسیده شود: کدام جمهوری و کدام اسلام؟ و خدا آن روز را نیاورد.
منبع: وبلاگ نویسنده
کاهش وزن نان مصرفی مردم به دنبال افزایش قیمت ها
بدنبال گرانی نان و اعتراض عمومی به این افزایش قیمت برخی از نانوایی ها اقدام به کاهش وزن نان مصرفی مردم کرده اند.به گزارش عصر ایران؛ همزمان با افزایش ۲۰ درصدی قیمت نان سنگک از ۵۰۰ تومان به ۶۰۰ تومان در استان تهران، وزن چانه های هر عدد نان کاهش یافته است.
پس از افزایش قیمت نان سنگک، وزن چانه های هر عدد نان از ۷۰۰ گرم به ۶۰۰ گرم کاهش یافته است.
این موضوع باعث کاهش کیفیت و اندازه نان سنگک شده و بسیاری از خریداران این نوع از نان، به کوچک شدن اندازه و حجم نان سنگک اعتراض کرده اند.
روز ۲۰ خرداد رسانه ها از اعلام افزایش قیمت نان خبر دادند.
براساس این افزایش قیمت ها، قیمت جدید نان سنگک در استان تهران ۶۰۰ تومان، نان بربری ۵۰۰ تومان، نان تافتون ۳۰۰ تومان و نان لواش ۱۶۰ تومان تعیین شد.
پیش از این قیمت نان سنگک ۵۰۰ تومان، قیمت نان بربری ۳۷۵ تومان، قیمت نان لواش ۱۲۵ تومان و قیمت نان تافتون ۲۵۰ تومان بوده است.
افزایش قیمت نان سومین مرحله از افزایش قیمت پس از اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها است.
در چند ماه اخیر بارها تولید کنندگان کالاها با کاهش کمی و کیفی از محصولات و تولیدات خود، به شیوه ای دیگر به دنبال افزایش قیمت تولیدات خود بوده اند.
بازداشت چند ساعته و تهدید محمد نوری زاد
صبح روز پنج شنبه، محمد نوریزاد، توسط عده ای بازداشت و پس از ساعت ها نگهداری در یک انفرادی، ساعت یازده و نیم شب در یکی از خیابان های تهران رها شد.به گزارش خبرنگار کلمه، صبح روز پنج شنبه، محمد نوریزاد، جهادگر و مستندساز منتقد در یکی از خیابان های تهران، توسط عده ای بازداشت و پس از ساعت ها نگهداری در یک انفرادی در محلی نامعلوم ساعت یازده و نیم شب در یکی از خیابان های تهران رها شد.
راوی روایت فتح شهید آوینی طی یک سال اخیر بارها با تهدیدهای مستقیم، غیر مستقیم، علنی و غیرعلنی ماموران روبرو شد اما اراده اش بر ادامه ی نوشته های انتقادی و نامه های افشاگرانه ادامه یافت.
وی در گفتگوهایی با سایت کلمه نیز به افشاگری هایی از آنچه دیده بود و می دانست پرداخت. کلمه به محض دریافت اطلاعات تکمیلی از اینکه در این بیش از ۱۲ ساعت بر نوریزاد چه گذشته است آن را در اختیار خوانندگان خواهد گذاشت.
همچنین متن زیر توسط یکی از خوانندگان که شاهد ماجرای بازداشت این نویسنده و روزنامه نگار بوده در اختیار کلمه قرار گرفته است:
ساعت ده صبح روز پنجشنبه بیست و پنج خرداد پشت چراغ قرمز فرمانیه – کامرانیه منتظر سبز شدن چراغ بودم که ناگهان دیدم هفت هشت نفر با شتاب به سر وقت یک اتومبیل پراید رفتند و مردی را از آن بیرون کشیدند. او را شناختم. برای لحظه ای نگاهم با نگاهش تلاقی کرد. در حالی که از پشت به دستش دستبند می زدند به صورت من نگریست. تبسمی کرد و با صدای نسبتا بلند خودش را به من معرفی کرد: نوری زاد.
یکی که ظاهرا حکم سرتیم مهاجمین را داشت به نوری زاد غرید که اگر یک باردیگر دهانت را باز کنی دندان هایت را توی دهانت می ریزم.
اورا برسر جوی رو به دیوار نشاندند. چراغ سبز شده بود و من بناچار باید به راه می افتادم . درآخرین نگاه دیدم که او به یکی از مهاجمین گفت: ازجیب من پول در بیاورید و کرایه این بنده خدا را بدهید. نوری زاد را سوار یک اتومبیل پژو یشمی رنگ کردند. تنها توانستم از آینه شماره اش را به ذهن بسپرم و روی برگه ای بنویسم: ۲۲ ۹۱۶ ل ۳۳
خدا می داند نوری زاد اکنون کجاست. مهاجمینی که من دیدم منتظر یک بهانه کوچک بودند تا همانجا جلوی چشم همه دل وروده نوری زاد را بیرون بریزند.
خدایا خودت پشت و پناهش باش
“یک شاهد ماجرا که شهامت نام بردن اسم خود را ندارد”
بزرگداشت شهدای جنبش سبز در بهشت زهرا، در فضای امنیتی
به گزارش کلمه، در این برنامه که در سومین سالگرد کشته شدن اولین شهدای جنبش سبز در ۲۵ خرداد برگزار شد، خانواده های ندا آقا سلطان، اشکان سهرابی، سهراب اعرابی، یوسف زاده و تعداد دیگری از خانواده ها و نزدیکان قربانیان سرکوب های پس از انتخابات ۸۸ حضور داشتند.
همچنین بسیاری از شهروندان و به خصوص جوانان نیز با حضور بر مزار شهیدان سبز، با خانواده های آنها همراهی و ابراز همدردی کردند.
این در حالی است که بر اساس گزارش خبرنگار کلمه، حضور خانواده ها و همراهانشان بر مزار شهیدان، با جو شدید امنیتی و حضور گسترده نیروهای امنیتی همراه بود.
اما مادر سهراب اعرابی که با گذاشتن گل بر مزار یکایک شهدای سال ۸۸ یاد و خاطره آنها را گرامی می داشت و از مردمی که ابراز همدردی می کردند نیز با توزیع شیرینی پذیرایی و قدردانی می کرد، به توزیع شیرینی بین نیروهای امنیتی نیز پرداخت و به آنها گفت: ما هموطن هستیم و باید یکدیگر را تحمل کنیم.
پروین فهیمی در حاشیه این برنامه در گفت و گو با خبرنگار کلمه، به بیان این جمله بسنده کرد که این شب ها و روزها بسیار به ما سخت می گذرد.
مادر سهراب اعرابی که با گذشت سه سال از شهادت فرزندش هنوز حتی وسایل سهراب را به او تحویل نداده اند، همچنان تاکید دارد: به شرطی از خون فرزندم می گذرم که همه زندانیان سیاسی آزاد شوند و حصر رهبران جنبش سبز و خانم زهرا رهنورد همراه همیشگی ما برداشته شود.
سهراب اعرابی پس از مراسم راهپیمایی سکوت ۲۵ خرداد دیگر به خانه بازنگشت و یک ماه پس از آن خبر کشته شدن وی به خانواده اش رسید. پیگیری ها و شکایت این خانواده در مورد شهادت فرزندشان تاکنون بی نتیجه مانده است و تنها پیشنهاد ماموران حکومتی، پرداخت دیه به آنها بوده که خانواده سهراب با آن مخالفت کرده اند.
مادر سهراب اعرابی به نیروهای امنیتی: ما هموطن هستیم و باید یکدیگر را تحمل کنیم
جمعی از خانواده های شهدای سبز با حضور بر مزار فرزندان خود در بهشت زهرا یاد و خاطره آنها را گرامی داشتند.به گزارش کلمه، در این برنامه که در سومین سالگرد کشته شدن اولین شهدای جنبش سبز در ۲۵ خرداد برگزار شد، خانواده های ندا آقا سلطان، اشکان سهرابی، سهراب اعرابی، یوسف زاده و تعداد دیگری از خانواده ها و نزدیکان قربانیان سرکوب های پس از انتخابات ۸۸ حضور داشتند.
همچنین بسیاری از شهروندان و به خصوص جوانان نیز با حضور بر مزار شهیدان سبز، با خانواده های آنها همراهی و ابراز همدردی کردند.
این در حالی است که بر اساس گزارش خبرنگار کلمه، حضور خانواده ها و همراهانشان بر مزار شهیدان، با جو شدید امنیتی و حضور گسترده نیروهای امنیتی همراه بود.
اما مادر سهراب اعرابی که با گذاشتن گل بر مزار یکایک شهدای سال ۸۸ یاد و خاطره آنها را گرامی می داشت و از مردمی که ابراز همدردی می کردند نیز با توزیع شیرینی پذیرایی و قدردانی می کرد، به توزیع شیرینی بین نیروهای امنیتی نیز پرداخت و به آنها گفت: ما هموطن هستیم و باید یکدیگر را تحمل کنیم.
پروین فهیمی در حاشیه این برنامه در گفت و گو با خبرنگار کلمه، به بیان این جمله بسنده کرد که این شب ها و روزها بسیار به ما سخت می گذرد.
مادر سهراب اعرابی که با گذشت سه سال از شهادت فرزندش هنوز حتی وسایل سهراب را به او تحویل نداده اند، همچنان تاکید دارد: به شرطی از خون فرزندم می گذرم که همه زندانیان سیاسی آزاد شوند و حصر رهبران جنبش سبز و خانم زهرا رهنورد همراه همیشگی ما برداشته شود.
سهراب اعرابی پس از مراسم راهپیمایی سکوت ۲۵ خرداد دیگر به خانه بازنگشت و یک ماه پس از آن خبر کشته شدن وی به خانواده اش رسید. پیگیری ها و شکایت این خانواده در مورد شهادت فرزندشان تاکنون بی نتیجه مانده است و تنها پیشنهاد ماموران حکومتی، پرداخت دیه به آنها بوده که خانواده سهراب با آن مخالفت کرده اند.
گزارشی از وضعیت امروز شهر تهران
برخی گزارش ها از نقاط مرکزی شهر تهران حاکی از حضور محسوس نیروهای پلیس در چند میدان و تقاطع اصلی شهر تهران در عصر روز پنجشنبه ۲۵ خرداد است.برخی شاهدان از فضای امنیتی در خیابان های آزادی و ولیعصر سخن گفته اند و برخی شاهدان دیگر شرایط را مشابه پنجشنبه شب های دیگر توصیف کرده اند.
یکی از خبرنگاران کلمه گزارش داده که در حوالی میدان انقلاب و پارک لاله حضور نیروهای لباس شخصی، استقرار خودروهای نیروی انتظامی و حضور جمعیت بیشتر از روزهای عادی بوده است.
خبرنگار دیگری نیز اضافه کرده که علاوه بر ون های گشت ارشاد که در هفته های عادی در میادین و تقاطع های پرتردد شهر حضور پررنگی داشته اند، تعدادی خودرو و نیروهای ویژه پلیس نیز به آنها اضافه شده اند.
گزارش دیگری هم حاکی از آن است که پس از تاریکی هوا، تعداد زیادی از نیروهای لباس شخصی موتورسوار در میدان انقلاب اقدام به ویراژ و ایجاد رعب و وحشت کرده اند.
با این حال گزارشی از حضور نیروهای گارد ویژه و یا هرگونه برخورد پلیس با مردم در دست نیست.
کلمه با تاکید بر ضرورت اطلاع رسانی دقیق و صادقانه به افکار عمومی، در صورت دریافت گزارش های تکمیلی یا متفاوت، آنها را نیز به اطلاع مخاطبان گرامی خواهد رساند.
شورای هماهنگی راه سبز امید در بیانیه ای به مناسبت سومین سالگرد تولد جنبش سبز، پیشنهاد کرده بود که مردم “در اعتراض به دشواریهای روزافزونی که دولتمردان اقتدارگرا و ناکارآمد بر سر راه زندگی آزاد و توأم با کرامت ایرانیان پدید آوردهاند، بین ساعت ۷ تا ۹ شامگاه پنجشنبه بیست و پنجم خرداد در اماکن عمومی و بهویژه پارکهای اصلی شهرها تجمع اعتراضی سکوت برگزار کنند.”
این فراخوان و شیوه طرح آن با انتقاداتی از سوی فعالان سبز مواجه شده بود که همچنان تمرکز بر راهبرد آگاهی بخشی و تلفیق تدبیر با صبر و استقامت را راهکار مناسب تری در شرایط اختناق برای پیشبرد اهداف جنبش سبز می دانند.
بیانیه انجمن جهانی قلم در رابطه با منیژه نجم عراقی و فریبرز رییس دانا
خبرگزاری
هرانا - «انجمن جهانی قلم» در یک فراخوان زندانی کردن منیژه نجم عراقی و
فریبرز رئیس دانا را محکوم کرده و از همگان خواسته با ارسال اعتراضهای خود
به آیت الله خامنهای، صادق لاریجانی و محمود احمدینژاد برای آزادی این
دو بکوشند.
کمیته نویسندگان دربند انجمن جهانی قلم
(PEN) در فراخوانی که روز چهارشنبه (۱۳ ژوئن/۲۴ خرداد) منتشر شد، انتقال
فریبرز رئیس دانا، نویسنده و اقتصاددان و منیژه نجم عراقی، مترجم و فعال
حقوق بشر به زندان اوین را محکوم کرد و آن را نقض فاحش ماده ۱۹ کنوانسیون
جهانی حقوق مدنی و سیاسی دانست. کنوانسیونی که ایران نیز از امضاکنندگان آن
است.
منیژه نجم عراقی روز ۱۴ خرداد ماه و فریبرز رئیسدانا در تاریخ اول خرداد برای گذراندن یک سال حبس به زندان اوین روانه شدهاند.
فریبرز رئیسدانا استاد دانشگاه و
اقتصاددان در ۳۰ آذر ۱۳۸۹ پس از مصاحبه با تلویزیون فارسی بیبیسی و
انتقاد از طرح هدفمندی یارانهها بلافاصله دستگیر شد و یک ماه در بند
امنیتی ۲۰۹ در بازداشت به سر برد. وی پایان دی ماه همان سال با قرار
وثیقه آزاد شد.
شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست
قاضی مقیسه در خرداد ۱۳۹۰ فریبرز رئیسدانا را به اتهام توهین به
رئیسجمهور و عضویت در کانون نویسندگان ایران به یک سال حبس محکوم کرد. این
حکم در آذرماه همان سال در دادگاه تجدیدنظر تایید شد. از آن پس او را
چندین بار به علل گوناگون احضار و بازجویی کردند.
حکم یک سال زندان رئیسدانا با اعتراض
انجمن اقتصاددانان خاورمیانه، ۴۰ استاد ایرانی خارج از کشور و نیز ۲۳۰ فعال
مدنی و سیاسی روبرو شد.
منیژه نجم عراقی، نویسنده، مترجم، فعال
حقوق زنان و منشی منتخب کانون نویسندگان ایران در تاریخ ۲۴ مهرماه سال ۸۹
بازداشت شد. او با قید وثیقه پس از ۳ روز آزاد شد ولی به اتهام عضویت در
کانون نویسندگان ایران، ارسال بیانیههای کانون و شرکت در تجمعها بر مزار
محمد مختاری، محمدجعفر پوینده و احمد شاملو به تحمل یکسال حبس تعزیری محکوم
شد.
انجمن جهانی قلم در بخشی از فراخوان خود
که با رنگ قرمز برجسته شده، ازهمگان خواسته است که این فراخوان را به آدرس
دفتر آیتالله خامنهای در قم، صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه در تهران
ارسال کنند و یک کپی از آن را نیز برای محمود احمدینژاد، رئیس جمهوری
بفرستند.
هرانا؛ پلمب دهها رستوران و چایخانه در ارومیه
خبرگزاری
هرانا - صبح دیروز ۲۵ خرداد ماه صدها مامور نیروی انتظامی در تفرجگاه
بند ارومیه دهها رستوران و چایخانه سنتی را به بهانه عرضه قلیان پلمب
نموده و اقدام به جمع آوری قلیانها نمودند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در راستای اجرای طرح امنیت اخلاقی صبح
امروز پنجشنبه ۲۵ خرداد ماه، صدهها مامور نیروی انتظامی در تفرجگاه بند
ارومیه، دهها رستوران و چایخانه سنتی را در این تفرجگاه به بهانهٔ عرضه
قلیان پلمب نموده و اقدام به جمع آوری قلیانها نمودند.
لازم به یاد آوریست، تفرجگاه بند اورمیه
یکی از پر رفت و آمدترین محلهای جوانان ارومیه در روزهای تعطیل میباشد
و بارها ماموران نیروی انتظامی به بهانههای مختلف از جمله مقابله با
حرکات نمایشی خودروها در محوطه پارکینگ این تفرجگاه مبادرت به بازداشت و
ارعاب جوانان کردهاند.
هرانا، رضا شریفی بوکانی ممنوع الملاقات شد
خبرگزاری
هرانا - رضا شریفی بوکانی زندانی سیاسی سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج، که
در بامداد سه شنبه ۹ خردادماه برای مدت ۱۰ روز به سلولهای انفرادی بند ۵
منتقل شده بود، به حکم شورای انضباطی زندان رجایی شهر سه هفته ممنوع
الملاقات شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، رضا شریفی بوکانی که از تاریخ ۹ خرداد
ماه سال جاری به مدت ۱۰ روز به انفرادیهای بند ۵ منتقل شده بود، در اقدامی
دیگر از سوی مسئولین به مدت ۳ هفته ممنوع الملاقات شد.
لازم به یادآوری ست، رضا شریفی بوکانی به
همراه اکثر زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج، در بند ۴ سالن ۱۲
این زندان و در محیطی ایزوله شده، به سر میبرند.
هرانا؛ محکومیت قطعی سه فعال سیاسی به حبس تعزیری در تبریز
خبرگزاری
هرانا - سه تن از فعالین سیاسی آذزبایجان شرقی بنامهای ابراهیم فرجزاده،
رضا ابری، علی حسین تهمتن ایرانق به اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی
از شش ماه تا یک سال حبس محکوم شده و حکم جلب ایشان نیز صادر شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سه تن از فعالین سیاسی آذربایجان شرقی
بنامهای ابراهیم فرجزاده، رضا ابری، علی حسین تهمتن ایرانق که در روز ۸ دی
ماه سال ۱۳۸۸ در جریان شرکت در مراسم تدفین چنگیز بخت آور بازداشت شده
بودند، به حبس از شش ماه تا یک سال محکوم شدند.
این سه نفر که به همراه ابراهیم آسمانی و
هادی مرتضی سیلاب بازداشت گردیده بودند، به مدت چندین هفته در دایره آگاهی و
اطلاعات تبریز، مورد شکنجههای روحی و جسمی قرار گرفتند. پرونده هر پنج
نفر سپس به شعبه چهارم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب تبریز ارجاع و هر
پنج تن تحت عنوان اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور و تبلیغ
علیه نظام جمهوری اسلامی تفهیم اتهام میگردند.
پس از برگزاری دو جلسه در دادگاه انقلاب
تبریز، که طی هر دو جلسه رسیدگی وکیل مدافع متهمین به نفس و نحوه بازداشت
ایشان اعتراض میکند، هر پنج نفر از اتهام اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم
علیه امنیت کشور تبرئه میگردند.
در این بین رضا ابری به اتهام تبلیغ علیه
نظام به یک سال حبس تعزیری، ابراهیم فرجزاده و علی حسین تهمتن به اتهام
تبلیغ علیه نظام هرکدام به شش ماه حبس تعزیری محکوم گردیدند.
گفتنیست، ابراهیم آسمانی به حبس تعلیقی محکوم و هادی مرتضی سیلاب از کلیه اتهامات وارده تبرئه گردید.
احکام صادره در شعبه ۶ دادگاه تجدید نظر
آذربایجان شرقی به ریاست محمد ایمانی و علیزاده (مستشار شعبه مذکور) و در
غیاب وکیل مدافع متهمین مورد تایید قرار گرفت و حکم جلب ابراهیم فرجزاده،
رضا ابری، علی حسین تهمتن ایرانق از سوی این شعبه صادر شد.
روز سه شنبه بیست وسوم خرداد ماه، مامورین
کلانتری ارجاعات قضایی تبریز، با مراجه به درب منازل سه نفر مذکور در صدد
جلب آنها برمی آیند که بدلیل عدم حضور ایشان در منزل تاکنون موفق به این
امر نشدهاند.
بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
• بند ۴ ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر شخصی حق دارد که برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و یا به اتحادیههای موجود بپیوندد.• ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد.
• بند ۱ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هیچکس را نمی توان بمناسبت عقایدش مورد مزاحمت اخافه قرار داد.
• بند ۲ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سر حدات خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود می باشد.
• بند ۱ ماده ۲۲ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق اجتماع آزادانه با دیگران دارد از جمله حق تشکیل سندیکا (اتحادیه های صنفی) و الحاق به آن برای حمایت از منافع خود.
• بخش الف ماده ۸ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی: حق هر کس به اینکه به منظور پیشبرد و حفظ منافع اقتصادی و اجتماعی خود با رعایت مقررات سازمان ذیربط مبادرت به تشکیل اتحادیه نماید و به اتحادیة مورد انتخاب خود ملحق شود، بایستی به رسمیت شناخته شود.
هرانا؛ ماشاء الله حائری بدون درمان کامل از بیمارستان به زندان عودت شد
خبرگزاری
هرانا - ماشاء الله حائری زندانی سیاسی سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج، که
در تاریخ ۲۲ خرداد ماه سال جاری برای چندمین بار متوالی بر اثر وخامت وضع
جسمی بصورت اورژانس به بیمارستان رجایی کرج منتقل شده بود، بدون انجام
درمانهای ضروری به زندان رجایی شهر عودت شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ماشاء الله حائری زندانی سیاسی سالن ۱۲
زندان رجایی شهر کرج، که ۲۲ خرداد ماه سال جاری در پی وخامت وضع جسمی بصورت
اورژانس به بیمارستان رجایی کرج منتقل شده بود، در حالی به زندان عودت شد
که مراحل درمان خود را به پایان نرسانده بود.
پیشتر پزشکان بهداری زندان تاکید کرده
بودند ماشاءالله حائری که یک بار جراحی قلب باز انجام داده باید هرچه
زودتر تحت مراقبتهای ویژه پزشکی قرار گیرد، ولی مسئولین زندان و دادستانی
حاضر به صدور اجازه برای بستری شدن وی در بیمارستان نشدند.
گفتنیست، در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ماه نیز
یکبار ماشاء الله حائری را بصورت اورژانس، برای چندمین بار به بیمارستان
رجایی کرج منتقل نموده بودند ولی مسئولین با بستری شدن وی جهت درمان کامل و
یا اعطای مرخصی درمانی به ایشان مخالفت کردند.
لازم به ذکر است که ماشالله حائری از
زندانیان سیاسی دههٔ ۶۰، در شرایطی که به علت اوضاع نامساعد جسمیاش در
مرخصی استعلاجی شش ماهه بسر میبرد؛ به همراه همسرش بازداشت شد. وی علیرغم
بیماری و کهولت سن به شدت مورد ضرب و شتم و فحاشی ماموران امنیتی در بند
۲۰۹ قرار گرفت.
هرانا؛ محاکمهٔ چهار فعال سیاسی و فرهنگی در دادگاه انقلاب تبریز
خبرگزاری هرانا - چهارشنبه بیست و چهارم خرداد ماه، چهار تن از فعالان سیاسی و فرهنگی، در شعبهٔ اول دادگاه انقلاب تبریز، به ریاست قاضی حملبر، محاکمه شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، استاد حسن دمیرچی، مرتضی و مصطفی
عوضپور و حسن رنجبری، از اتهام انتسابی تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی،
دفاع کردند. تشکیل پرونده و ورود اتهام مذکور به نامبردگان، به علت چاپ
اعلامیهٔ ترحیم مرحوم صادق عوضپور، پدر متوفی مصطفی و مرتضی عوضپور، به
زبان ترکی آذربایجانی، اعلام شده است.
استاد حسن دمیرچی نیز، برای مجلس ترحیم
مذکور، اعلامیهٔ از طرف «آذربایجانین مدنیت اوجاغی» چاپ کرده بود. فروردین
ماه سال جاری، این چهار نفر، به شعبهٔ چهارم بازپرسی دادسرای عمومی و
انقلاب تبریز احضار وپس از تفهیم اتهام، برای برخی از آنها قرار وثیقه و
برای برخی دیگر قرار کفالت صادر شده بود.
توضیح اینکه مرتضی عوضپور، به هنگام
الصاق اعلامیه، به همراه پسر خالهاش حسن رنجبری، بازداشت و به مدت چند
روز، در ادارهٔ اطلاعات تبریز بازجویی شده بودند.
استاد دمیرچی، در جلسهٔ دادگاه ضمن دفاع
از خود و دوستانش در این پرونده، اتهام وارده را بیاساس و کاملا مردود
خوانده و چاپ چنین اعلامیهای را حق خود اعلام کرده است. همچنین، به رییس
دادگاه گفته است که در این دادگاه، به جای ما، باید کسانی که ما را دستگیر
کردهاند، محاکمه شوند. جلسهٔ دادگاه، به مدت دو ساعت، برگزار شده و هنوز،
هیچ حکمی مبنی بر برائت و یا محکومیت متهمین پرونده، صادر نشده است.
چاپ اعلامیهٔ ترحیم و کارت دعوت عروسی به
زبان ترکی، همواره به موضوعی دردسر ساز برای اقدام کننده گان به این امر در
آذربایجان تبدیل شده است. چنین «ممنوعیت غیر مدونی» که مبتنی بر هیچ یک از
قوانین موضوعهٔ جمهوری اسلامی نیست، همواره زمینه ساز تعقیب، بازداشت و
اعمال مجازات بوده است. در موضوعی مشابه، علیرضا حسینزاده، به خاطراجرای
ترانهای در رثای خشکیدن دریاچهٔ اورمیه توسط استاد حسن دمیرچی در مجلس
عروسیاش، به مجازات حبس محکوم شد و به رغم تبرئهٔ استاد حسن دمیرچی در
پروندهٔ مرتبط با علیرضا حسینزاده، استاد دمیرچی بار دیگر، بازجویی قرار
گرفته است.
هرانا؛ ممانعت مسئولین زندان از آزادی رضا جوشن
خبرگزاری
هرانا - از آزادی رضا جوشن که قرار بود روز ۲۲ خرداد ماه از زندان آزاد
شود ممانعت به عمل آمد و قرار بر این شد که وی تا آخر خرداد ماه برای سپری
نمودن ۳ سال محکومیت تبعید خود به دامغان انتقال یابد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، رضا جوشن زندانی سیاسی محبوس در سالن ۱۲
زندان رجایی شهر کرج و از محکومین حوادث پس از انتخابات ۱۳۸۸ میباشد که
طی چند بار محاکمه، در نهایت به دو سال و نیم حبس و ۳ سال تبعید به
شهرستان دامغان محکوم گردید.
گفتنیست، با وجودی که تاریخ آزادی این
زندانی سیاسی ۲۲ خرداد ماه سال جاری تقویم شده بود، مسئولین از آزادی وی
امتناع ورزیدند و به وی اطلاع دادند باید مبلغ ۲۲۰ هزار تومان به عنوان
کرایه راه پرداخت کند، که تا آخر خرداد ماه به شهرستان دامغان، جهت اجرای
محکومیت تبعید خود، انتقال یابد.
رضا جوشن از پرداخت پول کرایه جهت انتقال به تبعیدگاه امتناع ورزیده است.
لازم به ذکر است رضا جوشن بیش از ۸ ماه در
سلولهای انفرادی بند سپاه زندان رجایی شهر کرج که متعلق به وزارت اطلاعات
میباشد تحت فشار و بازجویی بوده است.
پلمپ ۹۰ واحد کافی شاپ و قهوه خانه سنتی در استان لرستان
خبرگزاری هرانا - رئیس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی لرستان از پلمپ ۹۰ واحد صنفی متخلف در استان خبر داد.
سرهنگ الماسیان در گفتگو با ایلنا افزود: در راستای تداوم اجرای طرحهای کنترل نظارتی به منظور پیشگیری از جرائم و تخلفات احتمالی در مراکز کافی شاپ و قهوه خانههای سنتی، پاکسازی این مراکز از مظاهر علنی فساد و.... ماموران اماکن عمومی اطلاعات و امنیت استان، با هماهنگی مقام قضایی به مدت ۶ روز اقدام کردند.
وی تصریح کرد: در این مدت، ۲۵۶ مورد بازدید انجام که ۶۵۸ عدد قلیان، ۳۵۰ قطعه صور غیرمجاز و ۶ دستگاه کیس رایانه حاوی تصاویر غیرمجاز، ۱۴۸ بسته تنباکو، ۷هزار و ۴۴۰ نخ انواع سیگار قاچاق و مقداری مشروبات الکلی دست ساز کشف و ضبط شد.
سرهنگ الماسیان عنوان کرد: علاوه بر پلمپ ۹۰ واحد صنفی متخلف، ۱۰۶ اخطار پلمپ صادر شد.
سرهنگ الماسیان در گفتگو با ایلنا افزود: در راستای تداوم اجرای طرحهای کنترل نظارتی به منظور پیشگیری از جرائم و تخلفات احتمالی در مراکز کافی شاپ و قهوه خانههای سنتی، پاکسازی این مراکز از مظاهر علنی فساد و.... ماموران اماکن عمومی اطلاعات و امنیت استان، با هماهنگی مقام قضایی به مدت ۶ روز اقدام کردند.
وی تصریح کرد: در این مدت، ۲۵۶ مورد بازدید انجام که ۶۵۸ عدد قلیان، ۳۵۰ قطعه صور غیرمجاز و ۶ دستگاه کیس رایانه حاوی تصاویر غیرمجاز، ۱۴۸ بسته تنباکو، ۷هزار و ۴۴۰ نخ انواع سیگار قاچاق و مقداری مشروبات الکلی دست ساز کشف و ضبط شد.
سرهنگ الماسیان عنوان کرد: علاوه بر پلمپ ۹۰ واحد صنفی متخلف، ۱۰۶ اخطار پلمپ صادر شد.
وزارت اطلاعات مدعی بازداشت عوامل ترور دانشمندان هستهای شد
خبرگزاری
هرانا - وزارت اطلاعات با صدور اطلاعیهای اعلام کرد عوامل ترور
دانشمندان هستهای کشور، با تلاش سربازان گمنام امام زمان (عج) بازداشت
شدند.
به گزارش ایلنا در بخشی از این اطلاعیه با
تاکید بر اهمیت بازداشت عوامل ترور دانشمندان هستهای آمده است: با تعقیب
و مراقبتهای شبانه روزی و ره گیری سوژهها و سرنخها در داخل و خارج از
کشور، نهایتا عوامل اصلی ترور شهیدشهریاری، شهید احمدی روشن، و شهید
قشقایی شناسایی شده و طی سلسله عملیات برق آسا و مقتدرانه در مناطق مختلف
دستگیر شده و به بازداشتگاهها منتقل گردیدند.
وزارت اطلاعات ایران به مانند اطلاعیه های
گذشته از تعداد بازداشت شدگان، اسامی و نحوه دستگیری این افراد و اسناد و
مدارک دال بر انجام عمل مجرمانه اطلاعاتی ارائه نکرده است.
دو نوکیش مسیحی با تودیع وثیقه از زندان اوین آزاد شدند
خبرگزاری
هرانا - دو تن از نوکیشان مسیحی در تهران که در یک روز و بطور جداگانه در
منزلشان توسط ماموران لباس شخصی بازداشت شده بودند پس از گذراندن یک هفته
در سلول انفرادی و پایان دوره بازداشت با قرار وثیقه سنگین ۸۰۰ میلیون
تومانی بطور موقت از زندان آزاد شدند.
به گزارش محبت نیوز، دو تن از نوکیشان
مسیحی بنامهای «لادن. ن و هومن. ح» روز یکشنبه مورخ ۲۱ خرداد ۱۳۹۱ با سپردن
وثیقه بطور موقت از زندان آزاد شدند.
طبق گزارش دریافتی، «لادن و هومن» که پس از بازداشت به زندان اوین منتقل شده بودند پس از گذراندن ۵۸ روز بازداشت در زندان اوین، و با حضور در بازپرسی دادسرای غیر قانونی شهید مقدس و صدور قرار وثیقه برای هر کدام از آنان به ارزش مبلغ ۴۰۰ میلیون تومان و جمعا (۸۰۰ میلیون تومان) بطور موقت از زندان آزاد شدند.
طبق گزارش دریافتی، «لادن و هومن» که پس از بازداشت به زندان اوین منتقل شده بودند پس از گذراندن ۵۸ روز بازداشت در زندان اوین، و با حضور در بازپرسی دادسرای غیر قانونی شهید مقدس و صدور قرار وثیقه برای هر کدام از آنان به ارزش مبلغ ۴۰۰ میلیون تومان و جمعا (۸۰۰ میلیون تومان) بطور موقت از زندان آزاد شدند.
وکلا و فعالان حقوق بشر دادسرای شهید مقدس
را به این دلیل غیر قانونی مینامند که این دادسرا در داخل زندان اوین
مستقر بوده و به دلیل امنیتی بودن آن مکان وکلا نمیتوانند در داخل دادسرا
حضور پیدا کنند و عمومن متهمین بدون دسترسی به وکیل مورد بازپرسی قرار
میگیرند.
لادن ۲۶ ساله و هومن ۲۷ ساله پس از
بازداشت توسط نیروهای امنیتی بیش از یک هفته را در سلول انفرادی بازداشتگاه
زندان اوین گذراندند. و پس از آن نیز بارها توسط ماموران امنیتی و
بازجویان زندان اوین مورد بازجویی قرار گرفتند.
همچنین گفته میشود، اتهام این دو هموطن
مسیحی، «ارتداد» - تغییر دین –، اقدام علیه امنیت ملی، توهین به مقدسات در
فضای مجازی و حضور در کلیساهای خانگی و شرکت در جشنی برای تعمید یکی از
ایماندارن مسیحی، عنوان شده است.
لازم به یاد آوری است «لادن و هومن» صبح
روز شنبه ۲۶ فروردین ماه سال ۱۳۹۱ توسط تعدادی از مامورین امنیتی لباس شخصی
در منزلشان بطور جداگانه بازداشت شدند.
ماموران لباس شخصی ضمن هجوم به محل سکونت
این افراد، آنجا را نیز بدقت مورد تفتیش و بازرسی قرار دادند و برخی از
وسایل شخصی از جمله؛ لپ تاپ، دوربین عکاسی و کتابهای شخصی ایشان و نیز
عکسهایی از مراسم غسل تعمید دوستانشان در خارج از کشور را ضبط و با خود
بردند.
پس از آن نیز از سوی دادسرای مستقر در
زندان اوین احضاریه ایی نیز برای والدین این افراد ارسال شده تا ضمن مراجعه
به این دادسرا نسبت به فعالیتهای فرزندانشان سوالاتی را پاسخ دهند.