اخبار روز:
درشرایطی که بنیان اقتصاد ایران را رکود همراه با تورم می لرزاند و
سیاستهای بحران ساز نظام ولایت فقیه خصوصا در امر هسته ای ایران را با
تهدید تحریم ها و حتی خطر جنگ روبرو ساخته است، مجلس نظام ولایت فقیه بودجه
سال ۱۳۹۱را در حالی به تصویب رساند که این بودجه هم نماد واپسین ضربه بر
اقتصاد ایران ، پیشاروی تحریم است و هم به شدت به صادرات نفت و گاز کشور که
موضوع اصلی تحریم های بین المللی است ، وابسته است و هم بودجه ای انبساطی
و تحقق نیافتنی است. اصولا ترکیب در آمد های بودجه های مصوب دردولتهای نظام ولایت فقیه به فروش منابع نفت وگاز کشور و همچنین استقراض داخلی و خارجی و نیز فروش دارائی های دولت وابسته است. در واقع به جز در آمدهای نفتی مابقی بودجه کسر است ! و بودجه سال ۱۳۹۱ نیز از آن مستثنی نیست
برای معلوم شدن این ادعای نگارنده به ارقام قانون بودجه سال۱۳۹۱ توجه می کنیم:
کار بررسی لایحه بودجه سال ۱۳۹۱ دولت محمود احمدی نژاد، روز پنج شنبه۸ ۲ اردیبهشت ۱۳۹۱برابر با۱۷ می۲۰۱۲ ، در مجلس نظام ولایت فقیه به پایان رسید و این لایحه برای اعلام نظر به شورای نگهبان نظام فرستاده شد.مجلس نظام می بایستی قانون بودجه را تا ۳۱ اردبیهشت ماه تصویب و به دولت ابلاغ می کرد ولی به دلیل این که احمدی نژاد به جای روز ۱۵ آذر ماه، لایحه را دو ماه دیرتر به مجلس داده بود، مجلس برای هزینه ها و درآمدهای دولت در دو ماه فروردین و اردیبهشت اعتباری ۲۲ هزار میلیارد تومانی در نظر گرفت تا تکلیف بودجه روشن شود. شورای نگهبان نظام نیز به فاصله چند روز بودجه۹۱ را تایید کرد و به دولت ابلاغ شد. پس از انتشار اخباری در ٣ خرداد ۹۱مبنی بر ارجاع بودجه سال ۹۱ از سوی احمدی نژاد به هیات عالی حل اختلاف قوا، این خبر از سوی وی تکذیب شد واحمدی نژاد در ابلاغیه بودجه ۹۱خطاب به معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبری خود، قانون بودجه سال ۱۳۹۱کل کشور را به دلیل آنچه تغییرات گسترده صورت گرفته توسط مجلس اعلام کرد، قانونی استحاله شده و "طرح نمایندگان" خواند.
لازم به یاد آوری است که بودجه سالانه در نظام ولایت فقیه همواره و خصوصا در دوره احمدی نژاد، رشد فزایند ای داشته است به نحوی که در هفت سال اخیر تقریبا سه و نیم برابر شده است.
مجلس نظام ، اینبار سقف کل بودجه دولت در سال ۹۱را ۵۶۶ هزار میلیارد تومان تعیین کرد که بیش از ۵۱۰ هزار میلیارد تومانی است که در لایحه بودجه در نظر گرفته شده بود .بدن ترتیب بودجه سال ۱۳۹۱درمقایسه با بودجه کل کشور در سال۹۰ حدود ۸ ۵هزار میلیارد تومان افزایش یافته است.
از اینرو برخلاف ادعای مسئولین نظام این بودجه نه انقباضی بلکه انبساطی است. گذشته ازآن غلامحسین بلندیان٬ معاون برنامهریزی و مدیریت منابع سازمان بازرسی کل کشوردر تاریخ در ۱۸ اردیبهشت۹۱، به گزارش ایسنا گفته است:"در حال حاضر با قیمت رسمی دلار۱۲۶۰ تومانی، تولید ناخالص کشورمان ۳۳۰ میلیارد دلار است ". اگر این رقم را مورد استناد قرار دهیم ،پس بودجه ۵۶۶هزار میلیارد تومانی سال ۹۱ (به ازای هر دلار ۱۲۲۶ تومان ملحوظ داشته شده در بودجه ۹۱ برابر با ۵۳ ۴ میلیارد دلار و به نرخ هر دلار ۱۲۶۰ مبنا گرفته شده در محاسبه آقای بلندیان ، بودجه ۹۱ برابر با ۴۴۹میلیارد دلار) حتی حدود ۱۱۹ میلیارد دلار بیشتر از تولید ناخالص داخلی است! و این رقم سازی بیش از اندازه ءبودجه را آشکار می سازد . از اینرو یکی از ویژه گیهای بودجه امسال را تحقق نیافتنی بودنش خواندم.
در قانون بودجه سال۹۱ ، قیمت هر بشکه نفت ۸۵ دلار و هر دلار ۱۲۲۶ تومان در نظر گرفته شده است و منابع حاصل از فروش نفت و فرآوردههای نفتی ۶۱ هزار و ۵۵ میلیارد تومان تعیین شده است . قابل توجه اینکه میزان۶۱ هزار و ۵۵ میلیارد تومان ، فقط استفاده از نفت در بودجه عمومی است. جدای از آن در بخش نفت ۱۴ درصد بابت هزینههای جاری و عمرانی به شرکت ملی نفت و ۲۳ درصد هم به صندوق توسعه ملی تعلق یافته است که مجموع آنها سهم آشکار وابستگی بودجه۹۱ را به نفت تا حدودی مشخص میکند.بگذریم در آمدهای مالیاتی نیزاغلب بصورت مستقیم و غیر مستقیم به فروش وابسته است.
در قانون بودجه سال ۹۱ همچنین درآمدهای مالیاتی دولت ۴۵ هزار و ۷۷۲ میلیارد تومان تعیین شده است.جالب توجه اینکه میزان درآمد حاصل از حذف یارانه ها و افزایش قیمت حاملهای انرژی در لایحه دولت ۱۳۵ هزار میلیارد تومان تعیین شده بود ، اما مجلس نظام آن را به ۶۶ هزار میلیارد تومان تقلیل داد . البته در قانون مجلس از میزان۶۶ هزار میلیارد تومان بودجه هدفمندی یارانهها ، حدود۸ ۴هزار میلیارد تومان برای پرداخت یارانه نقدی، ۲ هزار میلیارد تومان برای بیمه درمانی و تامین اجتماعی، ۱۰ هزار میلیارد تومان برای حمایت از تولید و ۶هزار میلیارد تومان برای تامین سلامت و بهداشت مردم اختصاص یافته که دولت میتواند ۲هزار میلیارد تومان نیز از منابع دیگر تامین کرده و تا ۸ هزار میلیارد تومان به بخش بهداشت و درمان اختصاص دهد.
با یک نگاه ساده خواننده محترم متوجه می شود که میزان در آمدهای حاصل از آزاد سازی قیمت حاملهای انرژی یعنی ۶۶ هزار میلیارد تومان( و یا حتی اگر صرفا مبلغ ۸ ۴ هزار میلیارد تومان برای پرداخت یارانه نقدی را هم در نظر بگیریم ) از میزان مالیاتی که قرار است دولت وصول کند یعنی ۴۵ هزار و ۷۷۲ میلیارد تومان ، بیشتر است! این بدین معنا است که در واقع این دولت است که به مردم مالیات می دهد و نه بالعکس. در حالی که در همه کشورهای دارای نظامهای دموکراسی این دولت است که بودجه اش به مالیات مردم وابسته است . در ایران وطن ما روند هر ساله بودجه نویسی نشانگر وابستگی هر چه بیشتر مردم به در آمد های دولتی است. و همین امر چرایی تمایل استبدادی نظام را گزارشگر است. دولتی که بودجه اش به جای وابسته بودن به در آمد های مالیاتی ،خود توزیع کننده در آمد بین مردم است ، آنهم از منابعی که نه تنها متعلق به این نسل بلکه نسلهای آینده است ، سیطره خود را بر ملت استحکام می بخشد. بی شک نظامی استبدادی همچون نظام ولایت فقیه که بدین ترتیب تمامی ابزار سرکوب ملتی که برای خرجی ماهانه اش چشمش به دست دولت است را تدارک می بیند تا این رابطه بهم نخورد ؛ آن حربه را علیه آن ملت وابسته به خود نیز بکار خواهد برد.چرا که زیادت طلبی و میل به تمرکز نیرو ها در خود از خاصیتها و الزامات قدرت است.
بند۶ ۴ قانون بودجه مقرر می کند که . ب- دولت نمیتواند قیمت انرژی و سایر کالاهای یارانهای را بیش از بیستدرصد(۲۰%) نسبت به سال ۱۳۸۹ افزایش دهد.
ج- اختصاص هرگونه وجهی برای اجرای قانون هدفمندکردن یارانهها، غیر از وجوه حاصل از محل اصلاح قیمت حاملهای انرژی و سایر کالاها و خدمات موضوع قانون هدفمندکردن یارانهها بهجز یارانههای موضوع قانون بودجه، ممنوع است.
اما به قول احمد توکلی (۲۲اردیبهشت ۹۱ سایت الف)عضو کمیسیون تلفیق مجلس نظام ،دولتی که بایستی این قانون را اجرا کند:" در اجرای قانون ۱۶ مادهای هدفمند یارانه ها ۱۷حکم را نقض کرده است!" و باز به نقل از توکلی حتی استدلال موافقان دولت در کمیسیون تلفیق این بوده که :" آقای احمدی نژاد در هر حال این قانون را اجرا نمیکند جز بخش پرداخت نقدی آن را !" ، پس بر خوانندگان محرز است که دولت احمدی نژاد نه وقعی به قانون بودجه مصوب مجلس نظام که خود آنرا "طرح نمایندگان " خوانده می گذارد و نه همانند سال۰ ۹ بخش یارانه اختصاص یافته به تولید را پرداخت خواهد کرد !و باز بر پیکیر تولید ایران با اتخاذ سیاست وارداتی ضربات سهمگینی وارد می سازد.
مجلس نظام در قانون بودجه۹۱ هم چنین به دولت اجازه داده است تا سقف ۲۵ میلیارد دلار اوراق مشارکت بفروشد؛ همچنین حدود ۳۰ میلیارد دلار تسهیلات مالی خارجی یا فاینانس جلب کند و حدود ۳۳ میلیارد دلار از اموال و داراییهایش را برای پرداخت بدهیهایش بفروشد.
قبل از پرداختن به وضعیت اوراق مشارکت و بررسی تبعات نوع استفاده دولت از آن و اثراتش بر روی افزایش تورم در شماره آینده این نوشتار ،خاطر نشان خوانندگان گرامی می نمایم که صدور اجازه صدور ۲۵ میلیارددلار اوراق مشارکت به دولت در واقع همان قرضه داخلی از سیستم بانکی است . بدین ترتیب بودجه سال ۹۱ چه در بخش بودجه عمومی و بودجه شرکتهای دولتی دارای حجم قابل توجهی کسری بوده است که از طریق انتشار اوراق مشارکت و فروش دارایی توسط دولت به صورت غیر شفاف پوشش داده شده است.
همانگونه که در ابتدای این نوشتار اعلام کردم بودجه امسال نیز باز خلاصه می شود در آمدهای حاصل از فروش نفت و افزایش قیمت حاملهای انرژی که باز به منابع نفتی وابسته است و قرضه از سیستم داخلی وخارجی و فروش دارئی های دولت.
و باز برای اینکه بی اعتباری وعده و وعیدها و قوانین مصوب و برنامه های به اصطلاح " توسعه " نظام ولایت فقیه محرز گردد ، یادآور خوانند گان محترم می شوم که بر اساس قانون" برنامه چهارم توسعه" که دو سال است پایان یافته است ! " دولت مکلف بوده است سهم اعتبارات هزینهای تامین شده از محل درآمدهای غیر نفتی را به گونه ای افزایش دهد که تا پایان این برنامه ،اعتبارات هزینهای به طورکامل از طریق درآمدهای مالیاتی و سایر درآمدهای غیر نفتی تامین شود و تامین کسری بودجه از طریق استقراض از بانک مرکزی و سیستم بانکی ممنوع میباشد" ! از اینرو نه دولت خاتمی و نه دولت احمدی نژاد بودجه هایی ننوشتند که تا حدی نیز با این بند برنامه چهارم به اصطلاح توسعه حتی نزدیکی نشان دهد و بودجه سال ۹۱ درست درجهت عکس این "اهداف "برنامه چهارم و پنجم"توسعه" مصوب نظا ولایت فقیه بسته شده است.
البته این امر برای نگارنده جای تعجب ندارد چرا که هیچ دولت استبدادی در جهت استقلال ملت اقدامی نمی کند. چه خواسته استقلال مالی و تصمیم گیری مردم که باعث شود دولت در خدمت مردم در آید و به مردم وابسته باشد. و چنین انتظاری از دولتهای نظام ولایت فقیه خامی بیش نیست.
در بخش دوم این نوشتار نحوه رفتار دولت را با اوراق مشارکت و قرضه داخلی و نیز سایر موارد مهم بودجه سال ۹۱ را خصوصا حیف و میل اموال مردم را در قالب خاصه خرجی های ملحوظ شده در قانون بودجه ۹۱که اطلاع مردم از آن بی فایده نمی باشد را بررسی می نمایم.
ژاله وفا
jalehwafa@yahoo.de
اخبار روز:
به دنبال فراخوان ۵ سندیکای فرانسوی در حمایت از کارگران ایران و خواسته
های برحقشان تظاهراتی از ساعت ۱۲ تا ۱۴ روز چهارشنبه در میدان ملل ژنو
مقابل ساختمان سازمان ملل با شرکت ٨۰ نفر از فعالین سندیکایی کشورهای حهان و
فعالین کارگری و سیاسی ایرانی در یک هوای بارانی برگزار شد.
پیرکوتاز مسئول بخش بین المللی سندیکای ث.ژ.ت از جمله سخنرانان این مراسم بود. وی توضیحاتی در رابطه با توطئه ی کارفرمایان جهت عدم برگزاری کمیسیون استانداردها داد و یادآور شد که ایران کماکان در لیست بلند کشورهای پایمال کننده مقاوله نامه های سازمان جهانی کار و حقوق بنیادین کار قرار دارد. برگزاری کمیسیون استانداردها در صدویکمین اجلاس سازمان جهانی کار می توانست ایران را در لیست کوتاه سازمان جهانی کار متشکل از ۲۵ کشوری که این حقوق را آشکارا نادیده می گیرند و پایمال می کنند قرار دهد.
مسئول بخش بین المللی ث.ژ.ت افزود، علیرغم این تبانی جهانی و توطئه ی کار فرمایان، سندیکاهای کارگری شرکت کننده در این اجلاس در حال تبادل نظر و بررسی کانال ها و راههایی هستند تا از آن طریق بتوانند هیئت ایرانی شرکت کننده در این اجلاس را تحت فشار بیشتر قرار داده و ماهیتشان را برملا سازند.
از دیگر سخنرانان این تظاهرات فیلیپ روو از سندیکای ث.اف.د.ت و تریکش ژان کلود از سندیکای اونسا بودند که در این اجلاس شرکت دارند، فیلیپ روو از جمله گفت وضعیت فعالین سندیکایی در ایران و فشاری که از طرف رژیم ایرن به آنها وارد میشود زخمی بر پیکر فعالیتهای سندیکایی در جهان است.
سپس خانم دومینیک گیانوتی مسئول بین المللی سندیکای اف.اس.یوسخنرانی کرد و پس از آن آلن بارون از سندیکای همبستگی (سود) فرانسه نامه رضا شهابی خطاب به کارگران شرکت کننده دراجلاس سازمان جهانی کار را به زبانهای فرانسه و انگلیسی قرائت کرد.
مارکو اسپانیولی از سندیکای ث.ژ.آ.اس سوئیس طی سخنانی کوتاه همبستگی خود را با کارگران ایران به سمع حضار رساند.
رشید معلاوی از سندیکای مستقل الجزایر، خیاری از سندیکای مستقل مصر (این سندیکا عضو آی.تی.اف -فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل- می باشد)، ممدو دیوف دبیر سندیکای مستقل سنگال و خانم نییل دیاکوته، دبیر بخش زنان سندیکای مستقل سنگال با اظهاراتشان در جمع تظاهرکنندگان همبستگی جهانیشان را با کارگران ایران و خواسته های برحقشان اعلام کردند.
حبیب رضاپور از اعضای سابق سندیکای کارگران شرکت واحداتوبوسرانی تهران و حومه ضمن ارائه گزارشی کوتاه از وضعیت فعالین سندیکای واحد و فشارهایی که طی این سال ها از طرف رژیم ایران به آنها وارد شده ومی شود، از اقدامات سندیکاهای کارگری جهان در پشتیبانی از فعالین کارگری و سندیکایی در ایران تشکر کرد.
در حاشیه:
- سخنرانان فرانسوی شرکت کننده در اجلاس سازمانی جهانی کار از جمله یادآور شدند که کنفدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری به طور مشروح و مشخص در جریان وضعیت کارگران ایران و فعالین کارگری زندانی قرار دارد و در راستای حمایت هماهنگ تر جهانی از کارگران ایران اظهار امیدواری کردند.
-امروز، اطلاعیه شماره ی ٣۰ کمیته دفاع از رضا شهابی -نامه ی رضا شهابی خطاب به کارگران شرکت کننده دراجلاس سازمان جهانی کار-به زبان انگلیسی در اجلاس عمومی سازمان جهانی کار از طرف سندیکاهای کارگری حاضر در اجلاس، توزیع شد.
-صبح چهارشنبه صدها برگ فراخوان سندیکاهای فرانسوی، بولتن و بیانیه اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران درباره ی آخرین وضعیت کارگران و فعالین کارگری زندانی در ایران به زبان انگلیسی دم درب وردی سالن کنفرانس عمومی سازمان جهانی کار بین هیئت های نمایندگی شرکت کننده در اجلاس توزیع شد.
-عصر چهارشنبه پس ازبرگزاری تظاهرات هیئتی از فعالین کارگری ایران متشکل از فعالین اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران درایران و همبستگی سوسیالیستی با کارگران ایران پاریس با یکی از مسئولین سازمان جهانی کار دیدار کردند و گزارشات کتبی و شفاهی درباره وضعیت کارگران ایران را در اختیارش قرار دادند.
گزارش: ناصر پاریس
پیرکوتاز مسئول بخش بین المللی سندیکای ث.ژ.ت از جمله سخنرانان این مراسم بود. وی توضیحاتی در رابطه با توطئه ی کارفرمایان جهت عدم برگزاری کمیسیون استانداردها داد و یادآور شد که ایران کماکان در لیست بلند کشورهای پایمال کننده مقاوله نامه های سازمان جهانی کار و حقوق بنیادین کار قرار دارد. برگزاری کمیسیون استانداردها در صدویکمین اجلاس سازمان جهانی کار می توانست ایران را در لیست کوتاه سازمان جهانی کار متشکل از ۲۵ کشوری که این حقوق را آشکارا نادیده می گیرند و پایمال می کنند قرار دهد.
مسئول بخش بین المللی ث.ژ.ت افزود، علیرغم این تبانی جهانی و توطئه ی کار فرمایان، سندیکاهای کارگری شرکت کننده در این اجلاس در حال تبادل نظر و بررسی کانال ها و راههایی هستند تا از آن طریق بتوانند هیئت ایرانی شرکت کننده در این اجلاس را تحت فشار بیشتر قرار داده و ماهیتشان را برملا سازند.
از دیگر سخنرانان این تظاهرات فیلیپ روو از سندیکای ث.اف.د.ت و تریکش ژان کلود از سندیکای اونسا بودند که در این اجلاس شرکت دارند، فیلیپ روو از جمله گفت وضعیت فعالین سندیکایی در ایران و فشاری که از طرف رژیم ایرن به آنها وارد میشود زخمی بر پیکر فعالیتهای سندیکایی در جهان است.
سپس خانم دومینیک گیانوتی مسئول بین المللی سندیکای اف.اس.یوسخنرانی کرد و پس از آن آلن بارون از سندیکای همبستگی (سود) فرانسه نامه رضا شهابی خطاب به کارگران شرکت کننده دراجلاس سازمان جهانی کار را به زبانهای فرانسه و انگلیسی قرائت کرد.
مارکو اسپانیولی از سندیکای ث.ژ.آ.اس سوئیس طی سخنانی کوتاه همبستگی خود را با کارگران ایران به سمع حضار رساند.
رشید معلاوی از سندیکای مستقل الجزایر، خیاری از سندیکای مستقل مصر (این سندیکا عضو آی.تی.اف -فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل- می باشد)، ممدو دیوف دبیر سندیکای مستقل سنگال و خانم نییل دیاکوته، دبیر بخش زنان سندیکای مستقل سنگال با اظهاراتشان در جمع تظاهرکنندگان همبستگی جهانیشان را با کارگران ایران و خواسته های برحقشان اعلام کردند.
حبیب رضاپور از اعضای سابق سندیکای کارگران شرکت واحداتوبوسرانی تهران و حومه ضمن ارائه گزارشی کوتاه از وضعیت فعالین سندیکای واحد و فشارهایی که طی این سال ها از طرف رژیم ایران به آنها وارد شده ومی شود، از اقدامات سندیکاهای کارگری جهان در پشتیبانی از فعالین کارگری و سندیکایی در ایران تشکر کرد.
در حاشیه:
- سخنرانان فرانسوی شرکت کننده در اجلاس سازمانی جهانی کار از جمله یادآور شدند که کنفدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری به طور مشروح و مشخص در جریان وضعیت کارگران ایران و فعالین کارگری زندانی قرار دارد و در راستای حمایت هماهنگ تر جهانی از کارگران ایران اظهار امیدواری کردند.
-امروز، اطلاعیه شماره ی ٣۰ کمیته دفاع از رضا شهابی -نامه ی رضا شهابی خطاب به کارگران شرکت کننده دراجلاس سازمان جهانی کار-به زبان انگلیسی در اجلاس عمومی سازمان جهانی کار از طرف سندیکاهای کارگری حاضر در اجلاس، توزیع شد.
-صبح چهارشنبه صدها برگ فراخوان سندیکاهای فرانسوی، بولتن و بیانیه اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران درباره ی آخرین وضعیت کارگران و فعالین کارگری زندانی در ایران به زبان انگلیسی دم درب وردی سالن کنفرانس عمومی سازمان جهانی کار بین هیئت های نمایندگی شرکت کننده در اجلاس توزیع شد.
-عصر چهارشنبه پس ازبرگزاری تظاهرات هیئتی از فعالین کارگری ایران متشکل از فعالین اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران درایران و همبستگی سوسیالیستی با کارگران ایران پاریس با یکی از مسئولین سازمان جهانی کار دیدار کردند و گزارشات کتبی و شفاهی درباره وضعیت کارگران ایران را در اختیارش قرار دادند.
گزارش: ناصر پاریس
لپتاپ و تلفن همراه در مراسم اعتکاف
از سوی استادان و طلاب حوزه علمیه مطرح شد:
هشدار نسبت به جنگ روحانیت علیه روحانیت
اطلاعیه این استادان و طلاب که نام هیچ یک از آنها مشخص نیست٬ روز پنجشنبه (۱۸ خرداد) از سوی خبرگزاری فارس منتشر شده است.
در این اطلاعیه آمده که انجمن حجتیه با هدف «انحرافینشان دادن اصول فکری امام»، «منزویکردن نظریهپردازان و مدافعان انقلاب» و «تضعیف روحانیت به دست روحانیت» فعالیت خود را در حوزههای علمیه آغاز کرده است.
این اطلاعیه افزوده که انجمن حجتیه برای رسیدن با اهداف خود «چاپ و نشر انواع کتاب، مجله، پوستر، اطلاعیه، شبنامه، ساخت و توزیع انواع فیلم و کلیپهای صوتی و تصویری، راهاندازی دهها سایت و وبلاگ» را در دستور کار خود قرار داده است.
این استادان و طلاب از انجمن حجتیه با عنوان جریانی نام برده که «مبارزه با طاغوت را ممنوع کرده بودند و چشم خود را بر روی همه مفاسد آن بسته بود.»
آنها اضافه کردهاند: «سادگی است اگر تصور کنیم ظاهر و باطن این جریان {حجتیه} همین افرادی هستند که علم مبارزه را به دوش گرفته و مخالفت خود با فلسفه و عرفان را در بوق و کرنا میکنند.»
در بخش دیگری از این اطلاعیه به نام محمدتقی مصباح یزدی اشاره شده و از فعالیتهای وی علیه برنامهها دولت هشت ساله محمد خاتمی تعریف و تمجید شده است.
از آقای مصباح یزدی با عنوان یکی از برجستهترین روحانیون نزدیک به جریان «انجمن حجتیه» نام برده میشود٬ اما در این اطلاعیه اشارهای به این موضوع نشده است.
بهمن دری معاون فرهنگی وزارت ارشاد:
پروانه نشر چشمه به علت توهین به مقدسات لغو شد
بهمن دری٬ معاون فرهنگی وزارت ارشاد از لغو امتیاز نشر چشمه خبر داد و گفت علت این تصمیم عرضه کتابی «توهینآمیز» از سوی این انتشارات درباره امام سوم شیعیان بوده است.
آقای دری در گفتگو با شماره روز پنجشنبه (۱۸ خرداد) روزنامه «جامجم» گفته که «پروانه نشر چشمه لغو شده است و این ناشر نمیتواند کتاب جدیدی را برای عرضه به ارشاد ارائه کند.»
وی افزوده است: «در ارتباط با چشمه ما حداکثر لطف و همکاری را انجام دادیم تا این نشر به مشکلی برنخورد ولی متاسفانه خودشان اصرار داشتند کار به اینجا برسد.»
دری ادامه اضافه کرده است: «از نظر حقوقی وضعیت نشر چشمه به گونهای است که مدیر کل حقوقی وزارت ارشاد به بنده میگوید این نشر باید دو سال پیش بسته میشد.»
این مقام وزارت ارشاد همچنین ادعا کرده که نشر چشمه مرتکب چند «تخلف» دیگر شده که در نهایت منجر به لغو پروانه آن شده است.
نشر چشمه و ثالث از جمله ناشران مشهوری هستند که سال گذشته فعالیت آنها از سوی وزارت ارشاد معلق شده بود.
نشر چشمه به همراه ۱۰ انتشاراتی دیگر در بیست و پنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران که اردیبهشت ماه امسال برگزار شد٬ اجازه شرکت نداشت.
آمریکا فهرست تازه کشورهای معاف شده از تحریم نفتی ایران را
منتشر میکند. این تحریم از هشتم تیرماه به مرحله اجرا درمیآید. یکی از
شروط معافیت از تحریمهای آمریکا "کاهش قابل توجه" واردات نفت از ایران
است.
یکی از مقامهای آمریکایی پنجشنبه (۱۸ خرداد/ ۷ ژوئن) از انتشار فهرست
تازهکشورهای معاف شده از تحریم نفتی ایران توسط ایالات متحده آمریکا خبر
داد.
تحریمهای مالی ایالات متحده آمریکا علیه کشورهای خریدار نفت ایران از تاریخ ۲۸ ژوئن برابر با هشتم تیرماه، با هدف کاهش درآمدهای نفتی جمهوری اسلامی و متقاعد کردن این کشور به "توقف برنامه هستهای" خود، به مرحله اجرا درمیآید.
به نقل از خبرگزاری رویترز، ایالات متحده آمریکا در نظر دارد کشورهایی که واردات نفت از ایران را تا حد "قابل توجهی کاهش دادند" از دور جدید تحریمهای خود معاف کند. آمریکا پیشتر، ژاپن و ۱۰ کشور عضو اتحادیه اروپا را از این تحریمها معاف کرده است.
"اقدامات تنبیهی پس از بررسی شواهد اعمال میشود"
یک مقام آمریکایی که نخواسته نامش فاش شود در گفتوگو با خبرگزاری رویترز تصریح کرده است که فهرست تازه کشورهای معاف شده که قرار بوده اواخر ماه مه، (اوایل خرداد) منتشر شود به تأخیر افتاده است. وی تأکید کرده که این فهرست تا آخر هفته جاری منتشر میشود.
یکی دیگر از مقامات آمریکایی نیز بدون اشاره به نام کشورهایی که به فهرست
تازه افزوده شدند، زمان انتشار این فهرست را پنجشنبه (۱۸ خرداد/ ۸ ژوئن) به
وقت محلی در آمریکا اعلام کرده است. وی همچنین از پیشرفت مذاکرات آمریکا و
کره جنوبی در مورد کاهش واردات نفت از ایران خبر داده است.
این مقام آمریکایی در ادامه تصریح کرده است اجرای تحریمهای ایالات متحده آمریکا علیه خریداران نفت ایران از ۲۸ ژوئن به معنای آن نیست که اقدامات تبیهی آمریکا علیه این کشورها بلافاصله از تاریخ یاد شده آغاز میشود.
وی در ادامه تصریح کرده است که آمریکا ابتدا شواهد و مدارک لازم را بررسی خواهد کرد و سپس در مورد مجازات کشورهایی که واردات نفت خود از ایران را کاهش ندادند، تصمیمگیری میکند.
تلاش برای کنترل قیمت نفت در بازارهای جهانی
کشورهای آسیایی خریدار حدود دو سوم صادرات نفت خام ایران هستند. چین، ژاپن، هند و کره جنوبی در مجموع با واردات یک میلیون و ۴۵۰ هزار بشکه در روز بزرگترین خریداران نفت ایران هستند. این کشورها در حال حاضر حدود یک پنجم واردات خود از ایران را کاهش دادهاند.
واشینگتن همزمان برای ممانعت از افزایش قیمت خام در بازارهای جهانی با تحریم ایران، تولید کنندگان نفت خام از جمله عربستان سعودی را تشویق به افزایش صادرات خود کرده است.
در حال حاضر قیمت این ماده خام در بازارهای جهانی کاهش قابل ملاحظهای داشته است. بهای نفت خام برنت از ۱۲۸ دلار در هر بشکه در ماه مارس (اسفند/ فروردین) به حدود ۱۰۰ دلار در هر بشکه رسیده است.
در این میان مارک دوبوویتز، رئیس بنیاد دفاع از دموکراسیها که از مدافعان اعمال تحریم های شدیدتر علیه جمهوری اسلامی است، معتقد است که تمامی خریداران بزرگ نفت ایران غیر از چین واردات خود از ایران را کاهش دادند.
وی معتقد است که ایران با غیرفعال کردن سیستم ردیابی تانکرهای نفتکش خود محمولههای نفتی را در خفا به چین صادر میکند. دوبوویتز بر این باور است که ایالات متحده آمریکا بهتر است از چین در اجرای تحریم نفتی جمهوری اسلامی صرفنظر کند.
تحریمهای مالی ایالات متحده آمریکا علیه کشورهای خریدار نفت ایران از تاریخ ۲۸ ژوئن برابر با هشتم تیرماه، با هدف کاهش درآمدهای نفتی جمهوری اسلامی و متقاعد کردن این کشور به "توقف برنامه هستهای" خود، به مرحله اجرا درمیآید.
به نقل از خبرگزاری رویترز، ایالات متحده آمریکا در نظر دارد کشورهایی که واردات نفت از ایران را تا حد "قابل توجهی کاهش دادند" از دور جدید تحریمهای خود معاف کند. آمریکا پیشتر، ژاپن و ۱۰ کشور عضو اتحادیه اروپا را از این تحریمها معاف کرده است.
"اقدامات تنبیهی پس از بررسی شواهد اعمال میشود"
یک مقام آمریکایی که نخواسته نامش فاش شود در گفتوگو با خبرگزاری رویترز تصریح کرده است که فهرست تازه کشورهای معاف شده که قرار بوده اواخر ماه مه، (اوایل خرداد) منتشر شود به تأخیر افتاده است. وی تأکید کرده که این فهرست تا آخر هفته جاری منتشر میشود.
این مقام آمریکایی در ادامه تصریح کرده است اجرای تحریمهای ایالات متحده آمریکا علیه خریداران نفت ایران از ۲۸ ژوئن به معنای آن نیست که اقدامات تبیهی آمریکا علیه این کشورها بلافاصله از تاریخ یاد شده آغاز میشود.
وی در ادامه تصریح کرده است که آمریکا ابتدا شواهد و مدارک لازم را بررسی خواهد کرد و سپس در مورد مجازات کشورهایی که واردات نفت خود از ایران را کاهش ندادند، تصمیمگیری میکند.
تلاش برای کنترل قیمت نفت در بازارهای جهانی
کشورهای آسیایی خریدار حدود دو سوم صادرات نفت خام ایران هستند. چین، ژاپن، هند و کره جنوبی در مجموع با واردات یک میلیون و ۴۵۰ هزار بشکه در روز بزرگترین خریداران نفت ایران هستند. این کشورها در حال حاضر حدود یک پنجم واردات خود از ایران را کاهش دادهاند.
واشینگتن همزمان برای ممانعت از افزایش قیمت خام در بازارهای جهانی با تحریم ایران، تولید کنندگان نفت خام از جمله عربستان سعودی را تشویق به افزایش صادرات خود کرده است.
در حال حاضر قیمت این ماده خام در بازارهای جهانی کاهش قابل ملاحظهای داشته است. بهای نفت خام برنت از ۱۲۸ دلار در هر بشکه در ماه مارس (اسفند/ فروردین) به حدود ۱۰۰ دلار در هر بشکه رسیده است.
در این میان مارک دوبوویتز، رئیس بنیاد دفاع از دموکراسیها که از مدافعان اعمال تحریم های شدیدتر علیه جمهوری اسلامی است، معتقد است که تمامی خریداران بزرگ نفت ایران غیر از چین واردات خود از ایران را کاهش دادند.
وی معتقد است که ایران با غیرفعال کردن سیستم ردیابی تانکرهای نفتکش خود محمولههای نفتی را در خفا به چین صادر میکند. دوبوویتز بر این باور است که ایالات متحده آمریکا بهتر است از چین در اجرای تحریم نفتی جمهوری اسلامی صرفنظر کند.
کارشناسان در آستانه نشست سازمان ملل در برزیل هشدار دادهاند که
تغییرات اقلیمی، رشد جمعیت و نابودی روزافزون محیط زیست میتواند در
همین قرن کنونی به فروپاشی برگشتناپذیر اکوسیستم در جهان بیانجامد.
نشریهی تخصصی "طبیعت" Nature در آخرین شماره خود گزارشی منتشر کرده که با
همکاری ۲۲ پژوهشگر و متخصص در زمینههای مختلف از سه قارهی جهان تهیه شده
است. محققان تاثیرات دگرگونیهای اقلیمی و زیستمحیطی دوران گذشته (مانند
عصر یخبندان) بر گیاهان و جانوران را با دوران کنونی مقایسه کردهاند.
آنان تحقیقات خود را بر این پایه انجام دادهاند که جمعیت جهان تا سال ۲۰۵۰ میلادی به ۳ / ۹ میلیارد نفر خواهد رسید و همچنین میزان گرمایش زمین تا آن زمان بیش از دو درجه سانتیگراد خواهد بود؛ یعنی فراتر از مرزی که سازمان ملل تعیین کرده است.
به باور کارشناسان، اگر ۵۰ تا ۹۰ درصد اکوسیستمهای کوچک کنونی در جهان نابود شوند، تمامی شبکه اکوسیستم جهان فروخواهد ریخت. طبق این گزارش در حال حاضر ۴۳ درصد از سطح زمین که عاری از یخبندان است، برای کشاورزی و زندگی استفاده میشود. در صورت ادامه این روند، مرز خطرناک ۵۰ درصد تا سال ۲۰۲۵ پشت سر گذاشته خواهد شد.
گزارش نگرانکننده سازمان ملل درباره سیاستهای زیستمحیطی
از سوی دیگر سازمان ملل متحد در گزارشی سیاستهای زیستمحیطی در جهان را بررسی و کارنامهای اسفبار از آن ارائه کرده است. از دهها هدفی که این سازمان در نشستهای خود برای بهبود وضعیت آب و هوایی و زیستمحیطی جهان تعیین و برنامهریزی کرده، تنها در چهار مورد پیشرفتی محسوس و قابل قبول دیده میشود.
تهیهکنندگان گزارشی تحقیقاتی تحت عنوان "ژئو۵" نیز نسبت به خطر فروپاشی اکوسیستم جهانی در صورت ادامه روند کنونی در جهان هشدار دادهاند.
آخیم اشتاینر، مدیر اجرایی برنامهی زیستمحیطی سازمان ملل،س در این باره گفت: «ما باید واقعیتها را بپذیریم و به مقابله با چالشهایی برویم که بشریت با آنها روبروست.» وی ضمن اشاره به لزوم تغییر سیاستهای زیستمحیطی افزود که نشست ریو۲۰+ در برزیل در ارتباط با توسعه و محیط زیست فرصتی بزرگ در این راه است و چنین فرصتی در هر نسل تنها یک بار دست میدهد.
در گزارشی ۵۰۰ صفحهای که سازمان ملل منتشر کرده، از کندی روند انجام برنامههایی انتقاد میشود که این سازمان برای بهبود وضعیت محیط زیست در جهان ریخته است. کارشناسان در جریان تحقیقات خود ۹۰ هدف از ۵۰۰ هدفی را که در این راه تعیین و تقریر شده، بررسی کردند.
آنان به این نتیجه رسیدند که تنها در چهار مورد پیشرفت حاصل شده است: کاهش میزان صدور گازهای تخریبکننده لایه اوزون، کاهش میزان آلودگی دریاها، کاهش میزان سرب موجود در مواد سوختی و همچنین افزایش دسترسی انسانها به آب پاکیزه.
نشست زیستمحیطی سازمان ملل در برزیل
به گفتهی کارشناسان در برخی از عرصهها، مانند نابودی درختها و جنگلها، موفقیتهایی نسبی حاصل شده، اما در اکثر عرصهها نه تنها وضع رو به بهبودی نگذاشته، بلکه بدتر نیز شده است. صید بیرویه ماهی، خشکسالی و تغییرات اقلیمی از مواردی است که در گزارش مزبور به آن اشاره شده است.
مدیر اجرایی برنامهی زیستمحیطی سازمان ملل در این باره چنین تصریح کرد: «اگر وضعیت به همین منوال ادامه یابد و شیوهی رفتار در رابطه با تولید و مصرف منابع طبیعی دگرگون نشود، دولتهای جهان با خسارات و زیانهایی در ابعادی غیرقابل تصور روبرو خواهند شد.»
بانکیمون، دبیرکل سازمان ملل، در نیویورک اعلام داشت که برای آنکه نشست زیستمحیطی در برزیل با موفقیت همراه شود، باید تلاشهای زیادی صورت گیرد. وی در این باره تصریح کرد که شخصیتهای تصمیمگیرنده در سراسر جهان باید نشست ریو۲۰+ را به "اولویت شخصی" خود بدل کنند.
این نشست در روزهای ۲۰ تا ۲۲ ژوئن ۲۰۱۲، یعنی بیست سال پس از نشست زیستمحیطی ریو در سال ۱۹۹۲ برگزار میشود و سران و رهبران بیش از یکصد کشور جهان در آن شرکت میجویند. باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، و دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا، از چهرههای غایب در این نشست هستند.
آنان تحقیقات خود را بر این پایه انجام دادهاند که جمعیت جهان تا سال ۲۰۵۰ میلادی به ۳ / ۹ میلیارد نفر خواهد رسید و همچنین میزان گرمایش زمین تا آن زمان بیش از دو درجه سانتیگراد خواهد بود؛ یعنی فراتر از مرزی که سازمان ملل تعیین کرده است.
به باور کارشناسان، اگر ۵۰ تا ۹۰ درصد اکوسیستمهای کوچک کنونی در جهان نابود شوند، تمامی شبکه اکوسیستم جهان فروخواهد ریخت. طبق این گزارش در حال حاضر ۴۳ درصد از سطح زمین که عاری از یخبندان است، برای کشاورزی و زندگی استفاده میشود. در صورت ادامه این روند، مرز خطرناک ۵۰ درصد تا سال ۲۰۲۵ پشت سر گذاشته خواهد شد.
گزارش نگرانکننده سازمان ملل درباره سیاستهای زیستمحیطی
از سوی دیگر سازمان ملل متحد در گزارشی سیاستهای زیستمحیطی در جهان را بررسی و کارنامهای اسفبار از آن ارائه کرده است. از دهها هدفی که این سازمان در نشستهای خود برای بهبود وضعیت آب و هوایی و زیستمحیطی جهان تعیین و برنامهریزی کرده، تنها در چهار مورد پیشرفتی محسوس و قابل قبول دیده میشود.
تهیهکنندگان گزارشی تحقیقاتی تحت عنوان "ژئو۵" نیز نسبت به خطر فروپاشی اکوسیستم جهانی در صورت ادامه روند کنونی در جهان هشدار دادهاند.
آخیم اشتاینر، مدیر اجرایی برنامهی زیستمحیطی سازمان ملل،س در این باره گفت: «ما باید واقعیتها را بپذیریم و به مقابله با چالشهایی برویم که بشریت با آنها روبروست.» وی ضمن اشاره به لزوم تغییر سیاستهای زیستمحیطی افزود که نشست ریو۲۰+ در برزیل در ارتباط با توسعه و محیط زیست فرصتی بزرگ در این راه است و چنین فرصتی در هر نسل تنها یک بار دست میدهد.
در گزارشی ۵۰۰ صفحهای که سازمان ملل منتشر کرده، از کندی روند انجام برنامههایی انتقاد میشود که این سازمان برای بهبود وضعیت محیط زیست در جهان ریخته است. کارشناسان در جریان تحقیقات خود ۹۰ هدف از ۵۰۰ هدفی را که در این راه تعیین و تقریر شده، بررسی کردند.
آنان به این نتیجه رسیدند که تنها در چهار مورد پیشرفت حاصل شده است: کاهش میزان صدور گازهای تخریبکننده لایه اوزون، کاهش میزان آلودگی دریاها، کاهش میزان سرب موجود در مواد سوختی و همچنین افزایش دسترسی انسانها به آب پاکیزه.
نشست زیستمحیطی سازمان ملل در برزیل
به گفتهی کارشناسان در برخی از عرصهها، مانند نابودی درختها و جنگلها، موفقیتهایی نسبی حاصل شده، اما در اکثر عرصهها نه تنها وضع رو به بهبودی نگذاشته، بلکه بدتر نیز شده است. صید بیرویه ماهی، خشکسالی و تغییرات اقلیمی از مواردی است که در گزارش مزبور به آن اشاره شده است.
مدیر اجرایی برنامهی زیستمحیطی سازمان ملل در این باره چنین تصریح کرد: «اگر وضعیت به همین منوال ادامه یابد و شیوهی رفتار در رابطه با تولید و مصرف منابع طبیعی دگرگون نشود، دولتهای جهان با خسارات و زیانهایی در ابعادی غیرقابل تصور روبرو خواهند شد.»
بانکیمون، دبیرکل سازمان ملل، در نیویورک اعلام داشت که برای آنکه نشست زیستمحیطی در برزیل با موفقیت همراه شود، باید تلاشهای زیادی صورت گیرد. وی در این باره تصریح کرد که شخصیتهای تصمیمگیرنده در سراسر جهان باید نشست ریو۲۰+ را به "اولویت شخصی" خود بدل کنند.
این نشست در روزهای ۲۰ تا ۲۲ ژوئن ۲۰۱۲، یعنی بیست سال پس از نشست زیستمحیطی ریو در سال ۱۹۹۲ برگزار میشود و سران و رهبران بیش از یکصد کشور جهان در آن شرکت میجویند. باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، و دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا، از چهرههای غایب در این نشست هستند.
پژوهشگران شیوهای را یافتهاند که از طریق آن میتوان ژنوم جنین
را با آزمایشهای ژنتیکی خون مادر و بزاق پدر رمزگشایی کرد. به گفته یکی از
کارشناسان، این روش موجب تحولی بزرگ است، اما پرسشهایی اخلاقی نیز
برمیانگیزد.
مجله تخصصی Science Translational Medicine در تازهترین شمارهی خود
نتایج پژوهشی را به انتشار رسانده که تحولی عظیم در زمینه تشخیص بیماریهای
ژنتیکی پیش از تولد نوزاد محسوب میشود.
پژوهشگران آمریکایی موفق شدهاند با شیوهای تازه و انجام آزمایشهای ژنتیکی خون مادر و بزاق پدر ژنوم جنین را رمزگشایی کنند. با بهرهگیری از این روش جدید میتوان به نواقص و بیماریهای ژنتیکی جنین پی برد، بدون آنکه نیاز به استفاده از شیوههای تشخیصیای باشد که ممکن است جان مادر یا جنین را به خطر اندازد.
یکی از روشهای رایج و به اصطلاح تهاجمی در این عرصه آمنیوسنتز است که البته برای تمامی مادران باردار توصیه نمیشود. بالاتر بودن سن مادر از ۳۵ سال، نتایج غیرطبیعی در سونوگرافی، سابقه اختلالات ژنتیکی در فامیل و حاملگیهایی با ریسک ناهنجاریهای کروموزمی از جمله مواردی است که پزشکان در آنها انجام آمنیوسنتز را توصیه میکنند.
حال به نظر میرسد شیوه تازهای که پژوهشگران آمریکایی به آن دست یافتهاند، انجام آزمایشهای تهاجمی چون آمنیوسنتز را اجتنابپذیر کرده است.
طبق مقاله پژوهشیای که در این مورد در مجله مزبور منتشر شده، بیش از ۳۰۰۰ اختلال وجود دارد که از تغییر یک ژن سرچشمه میگیرند. به گفتهی پژوهشگران، یکایک این اختلالات بسیار نادر هستند، اما در مجموع در مورد حدود یک درصد از نوزادان پیش میآیند. برای نمونه یکی از اختلالات و بیماریهای رایجی که میتواند بروز کند، فیبروز سیستیک (نوعی بیماری ریوی) است.
هدایت این تیم پژوهشی آمریکایی در دانشگاههای واشنگتن و سیاتل را Jay Shendure وJacob Kitzman بر عهده داشتهاند. آنان خون مادری باردار را در بین هجدهمین و نوزدهمین هفتهی حاملگیاش و همچنین بزاق پدر جنین را مورد آزمایش قرار داده و ژنوم هر دوی آنان را بطور کامل رمزگشایی کردند.
این دانشمندان در جستجوی اجزای آزاد از دیانای جنین در خون مادر بودند. آنان مدتهاست کشف کردهاند که چنین اجزایی از ژنوم جنین در خون مادر بشکلی رها در جریان هستند.
Shendure و Kitzman طی آزمایشها و تحقیقات خود از شیوههای آماری استفاده کردند تا به ژنوم جنین پی برند. آنان پس از تولد نوزاد، ژنوم موجود در خون بند ناف نوزاد را مورد آزمایش قرار داده و نتایج آن را با نتایج اولیه مقایسه کردند. این محققان همچنین تجزیه و بررسی کردند که چه گونههای ژنتیکی از پدر و مادر به فرزند منتقل میشود و کدامیک از آنها باید از طریق جهشهای ناگهانی شکل گرفته باشند.
تحولی که پرسشهایی اخلاقی برمیانگیزد
ولفرام هن، یکی از پژوهشگران و متخصصان در زمینه علم ژنتیک و اخلاق که در دانشگاه زارلند آلمان فعالیت دارد، شیوهی تازه را "رعدآسا" توصیف میکند و معتقد است که این شیوه زاویهی دید به آزمایشهای مربوط به دوران پیش از تولد نوزاد را از بنیان دگرگون میسازد.
وی در عین حال هشدار میدهد که اکنون نوبت به عرصهی سیاست است که
پرسشهای اخلاقیای را که چنین شیوه علمی جدیدی به همراه میآورد، مورد
بحث و بررسی قرار دهد. به نظر ولفرام هن، این روش جدید از دید علمی و تکنیک
پزشکی نقطهی اوج آنالیز ژنوم است، اما از دید اخلاقی این بسیار
مسئلهبرانگیز است که حال شما میتوانید ژنوم کامل جنین را برای والدین
رمزگشایی کنید.
یکی از پرسشهای اساسی از دید ولفرام هن این است که «چه کسی در چه مقطع زمانی حق دارد چه اطلاعات ژنتیکی را دریافت کند»؛ نه تنها در مورد آمادگی نوزاد یا کودک برای ابتلای بلاواسطه به بیماریهای گوناگون، بلکه در مورد ابتلا به بیماریهایی که ممکن است بعدها بروز کنند، مانند ابتلای موروثی به سرطان روده.
این دانشمند آلمانی چنین تاکید میکند: «انتشار نتایج این تحقیقات ثابت میکند که اصولا از لحاظ تکنیکی میتوان تمامی اطلاعات ژنتیکی یک انسان را پیش از تولدش به دست آورد، بدون آنکه نیازی به دست زدن به جنین باشد.»
پژوهشگران آمریکایی موفق شدهاند با شیوهای تازه و انجام آزمایشهای ژنتیکی خون مادر و بزاق پدر ژنوم جنین را رمزگشایی کنند. با بهرهگیری از این روش جدید میتوان به نواقص و بیماریهای ژنتیکی جنین پی برد، بدون آنکه نیاز به استفاده از شیوههای تشخیصیای باشد که ممکن است جان مادر یا جنین را به خطر اندازد.
یکی از روشهای رایج و به اصطلاح تهاجمی در این عرصه آمنیوسنتز است که البته برای تمامی مادران باردار توصیه نمیشود. بالاتر بودن سن مادر از ۳۵ سال، نتایج غیرطبیعی در سونوگرافی، سابقه اختلالات ژنتیکی در فامیل و حاملگیهایی با ریسک ناهنجاریهای کروموزمی از جمله مواردی است که پزشکان در آنها انجام آمنیوسنتز را توصیه میکنند.
حال به نظر میرسد شیوه تازهای که پژوهشگران آمریکایی به آن دست یافتهاند، انجام آزمایشهای تهاجمی چون آمنیوسنتز را اجتنابپذیر کرده است.
طبق مقاله پژوهشیای که در این مورد در مجله مزبور منتشر شده، بیش از ۳۰۰۰ اختلال وجود دارد که از تغییر یک ژن سرچشمه میگیرند. به گفتهی پژوهشگران، یکایک این اختلالات بسیار نادر هستند، اما در مجموع در مورد حدود یک درصد از نوزادان پیش میآیند. برای نمونه یکی از اختلالات و بیماریهای رایجی که میتواند بروز کند، فیبروز سیستیک (نوعی بیماری ریوی) است.
هدایت این تیم پژوهشی آمریکایی در دانشگاههای واشنگتن و سیاتل را Jay Shendure وJacob Kitzman بر عهده داشتهاند. آنان خون مادری باردار را در بین هجدهمین و نوزدهمین هفتهی حاملگیاش و همچنین بزاق پدر جنین را مورد آزمایش قرار داده و ژنوم هر دوی آنان را بطور کامل رمزگشایی کردند.
این دانشمندان در جستجوی اجزای آزاد از دیانای جنین در خون مادر بودند. آنان مدتهاست کشف کردهاند که چنین اجزایی از ژنوم جنین در خون مادر بشکلی رها در جریان هستند.
Shendure و Kitzman طی آزمایشها و تحقیقات خود از شیوههای آماری استفاده کردند تا به ژنوم جنین پی برند. آنان پس از تولد نوزاد، ژنوم موجود در خون بند ناف نوزاد را مورد آزمایش قرار داده و نتایج آن را با نتایج اولیه مقایسه کردند. این محققان همچنین تجزیه و بررسی کردند که چه گونههای ژنتیکی از پدر و مادر به فرزند منتقل میشود و کدامیک از آنها باید از طریق جهشهای ناگهانی شکل گرفته باشند.
تحولی که پرسشهایی اخلاقی برمیانگیزد
ولفرام هن، یکی از پژوهشگران و متخصصان در زمینه علم ژنتیک و اخلاق که در دانشگاه زارلند آلمان فعالیت دارد، شیوهی تازه را "رعدآسا" توصیف میکند و معتقد است که این شیوه زاویهی دید به آزمایشهای مربوط به دوران پیش از تولد نوزاد را از بنیان دگرگون میسازد.
یکی از پرسشهای اساسی از دید ولفرام هن این است که «چه کسی در چه مقطع زمانی حق دارد چه اطلاعات ژنتیکی را دریافت کند»؛ نه تنها در مورد آمادگی نوزاد یا کودک برای ابتلای بلاواسطه به بیماریهای گوناگون، بلکه در مورد ابتلا به بیماریهایی که ممکن است بعدها بروز کنند، مانند ابتلای موروثی به سرطان روده.
این دانشمند آلمانی چنین تاکید میکند: «انتشار نتایج این تحقیقات ثابت میکند که اصولا از لحاظ تکنیکی میتوان تمامی اطلاعات ژنتیکی یک انسان را پیش از تولدش به دست آورد، بدون آنکه نیازی به دست زدن به جنین باشد.»
کلينتون: ايران با آمادگی برای برداشتن گام های مشخص در مذاکرات مسکو حاضر شود
هيلاری کلينتون، وزير امور خارجه آمريکا، روز پنجشنبه از ايران خواسته
تا با آمادگی برای برداشتن «گام های» مشخص و واقعی در خصوص مناقشه هسته
ايش در نشست با گروه ۱+۵ در مسکو حاضر شود.
قرار است روسيه، آمريکا، بريتانيا، فرانسه و چين به همراه آلمان، کشورهای موسوم به ۱+۵، و ايران دور تازه مذاکرات هسته ای خود را در روز های ۱۸ و ۱۹ ژوئن در مسکو برگزار کنند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، خانم کلينتون که در حاشيه نشست مبارزه با تروريسم در استانبول با خبرنگاران صحبت می کرد، گفت:«ما از ايران می خواهيم با کار جدی و ضروری برای رسيدن به يک راه حل ديپلماتيک به اين نشست بيايد.»
وزير امورخارجه آمريکا اضافه کرده است: «ما از آنها مي خواهيم با آمادگی برای برداشتن گام های مشخص و و اقعی به ويژه در خصوص اوانيوم غنی شده ۲۰ درصدی در اين مذاکرات حاضر شوند.»
هيلاری کلينتون تصريح کرده است: «همان طورکه پيش تر گفته ايم اين مواضع واحد جامعه بين المللی و کسانی که دراين مذاکرات حاضرند، از جمله روسيه و چين، است. در مقابل اقدامات آنها (ايران) ما نيز آماده ايم تا از جانب خود اقداماتی را انجام دهيم.»
در حالی خبر اظهارات هيلاری کلينتون درباره مذاکرات مسکو منتشر شده است که ايران نيز از کشورهاي مذاکراه کننده خواسته برای پيشرفت در مذاکرات مسکو «حق» اين کشور در غنی سازی اوارنيوم برای اهداف صلح آميز را به رسميت بشناسند.
کشورهای غربی نسبت به برنامه غنی سازی ايران ابراز نگرانی کرده و می گويند، غنی سازی اورانيوم می تواند باعث دستيابی ايران به ظرفيت و قابليت توليد سلاح هسته ای بشود. ايران چنين اتهامی را رد می کند.
کشورهای عضوگروه ۱+۵ متشکل از اعضای دايم شورای امنيت به همراه آلمان از سال ۲۰۰۶ تاکنون از ايران خواسته اند تا غنی سازی اورانيوم را به حال تعلیق درآورد. ايران تاکنون اين خواست را نپذيرفته است و برنامه غنی سازی اورانيوم خود را توسعه داده است.
طی اين مدت شورای امنيت چهار قطعنامه تحريمی عليه ايران صادر کرده است و آمريکا به همراه اتحاديه اروپا نیز تحريم های يکجانبه ای عليه ايران اعمال کرده اند.
هيلاری کلينتون روز پنجشنبه گفته است: اين واقعيت که جامعه بين المللی موضع واحدی در قبال مناقشه هسته ای ايران دارد، باعث شده که اين کشور در برابر دو گزينه مشخص قرار می دهد: يا پای ميز مذاکره بيايد يا اين که در انزوای شدید بماند که پيامدهای اقتصادی تعيين کننده ای برايشان خواهد داشت.
در چارچوب دور تازه مذاکرات ايران و ۱+۵ تاکنون دو دور این مذاکرات در استانبول و بغداد برگزار شده است. اين مذاکرات ابتدا پس از يک وقفه ۱۵ ماهه در ۲۶ فروردين ماه سال جاری در استانبول آغاز شد. دور دوم اين مذاکرات نيز در سوم و چهارم خرداد ماه در بغداد برگزار شد که دو طرف به نتيجه ای نرسيدند.
در پايان اين مذاکرات ايران و گروه ۱+۵ ضمن سازنده خواندن اين گفت وگو ها، به اختلافات جدی اذعان کرده و گفتند که توافق کرده اند که اين مذاکرات را در مسکو ادامه دهند.
قرار است روسيه، آمريکا، بريتانيا، فرانسه و چين به همراه آلمان، کشورهای موسوم به ۱+۵، و ايران دور تازه مذاکرات هسته ای خود را در روز های ۱۸ و ۱۹ ژوئن در مسکو برگزار کنند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، خانم کلينتون که در حاشيه نشست مبارزه با تروريسم در استانبول با خبرنگاران صحبت می کرد، گفت:«ما از ايران می خواهيم با کار جدی و ضروری برای رسيدن به يک راه حل ديپلماتيک به اين نشست بيايد.»
وزير امورخارجه آمريکا اضافه کرده است: «ما از آنها مي خواهيم با آمادگی برای برداشتن گام های مشخص و و اقعی به ويژه در خصوص اوانيوم غنی شده ۲۰ درصدی در اين مذاکرات حاضر شوند.»
هيلاری کلينتون تصريح کرده است: «همان طورکه پيش تر گفته ايم اين مواضع واحد جامعه بين المللی و کسانی که دراين مذاکرات حاضرند، از جمله روسيه و چين، است. در مقابل اقدامات آنها (ايران) ما نيز آماده ايم تا از جانب خود اقداماتی را انجام دهيم.»
در حالی خبر اظهارات هيلاری کلينتون درباره مذاکرات مسکو منتشر شده است که ايران نيز از کشورهاي مذاکراه کننده خواسته برای پيشرفت در مذاکرات مسکو «حق» اين کشور در غنی سازی اوارنيوم برای اهداف صلح آميز را به رسميت بشناسند.
کشورهای غربی نسبت به برنامه غنی سازی ايران ابراز نگرانی کرده و می گويند، غنی سازی اورانيوم می تواند باعث دستيابی ايران به ظرفيت و قابليت توليد سلاح هسته ای بشود. ايران چنين اتهامی را رد می کند.
کشورهای عضوگروه ۱+۵ متشکل از اعضای دايم شورای امنيت به همراه آلمان از سال ۲۰۰۶ تاکنون از ايران خواسته اند تا غنی سازی اورانيوم را به حال تعلیق درآورد. ايران تاکنون اين خواست را نپذيرفته است و برنامه غنی سازی اورانيوم خود را توسعه داده است.
طی اين مدت شورای امنيت چهار قطعنامه تحريمی عليه ايران صادر کرده است و آمريکا به همراه اتحاديه اروپا نیز تحريم های يکجانبه ای عليه ايران اعمال کرده اند.
هيلاری کلينتون روز پنجشنبه گفته است: اين واقعيت که جامعه بين المللی موضع واحدی در قبال مناقشه هسته ای ايران دارد، باعث شده که اين کشور در برابر دو گزينه مشخص قرار می دهد: يا پای ميز مذاکره بيايد يا اين که در انزوای شدید بماند که پيامدهای اقتصادی تعيين کننده ای برايشان خواهد داشت.
در چارچوب دور تازه مذاکرات ايران و ۱+۵ تاکنون دو دور این مذاکرات در استانبول و بغداد برگزار شده است. اين مذاکرات ابتدا پس از يک وقفه ۱۵ ماهه در ۲۶ فروردين ماه سال جاری در استانبول آغاز شد. دور دوم اين مذاکرات نيز در سوم و چهارم خرداد ماه در بغداد برگزار شد که دو طرف به نتيجه ای نرسيدند.
در پايان اين مذاکرات ايران و گروه ۱+۵ ضمن سازنده خواندن اين گفت وگو ها، به اختلافات جدی اذعان کرده و گفتند که توافق کرده اند که اين مذاکرات را در مسکو ادامه دهند.
پانه تا: صبر آمريکا در برابر پاکستان در حال تمام شدن است
لئون پانه تا، وزير دفاع آمريکا روز پنجشنبه با انتقاد از کم کاری دولت
پاکستان در مبارزه با گروه های تروريستی در اين کشور گفت: «صبر ما از
پاکستان در حال لبريز شدن است و تا وقتی پاکستان پناهگاه تروريست ها باشد،
هيچ صلحی در افغانستان به دست نمی آيد.»
به گزارش خبرگزاری رويترز، وزير دفاع آمريکا در انتقادی شديداللحن و کم سابقه گفت: «اين مسئله بسيار مهمی است که پاکستان قدم های جدی و مشخص را دارد چرا که ديگر صبر ما در حال تمام شدن است.»
آقای پانه تا که در افغانستان به سر می برد، پس از ديدار با فرماندهان نظامی در کابل و در گفت وگو با خبرنگاران گفت بايد پاکستان با شبکه حقانی مبارزه کرده و آن را متلاشی کند. وی همچنين از واشينگتن خواست فشار ديپلماتيک بيشتری بر اسلام آباد بياورد تا بتواند از نيروهای خود حمايت کند.
وی افزود: «اين که هنوز مکان امنی برای گروه هايی چون گروه حقانی (در پاکستان) وجود دارد، باعث افزايش نگرانی هاست. پاکستان بايد با تروريست ها مبارزه کرده و جلوی حضور گروه های تروريستی را بگيرد.»
لئون پانه تا گفت: «بگذاريد يک مسئله را برای همه روشن کنم، اگر کسی به ما حمله کند، دشمن ماست و ما دنبال آن ها خواهيم رفت و از دست ما نمی توانند فرار کنند.» وزير دفاع آمريکا پس از ديدار با فرماندهان نظامی و گفت وگو با خبرنگاران، همان روز پنجشنبه افغانستان را ترک کرد.
لئون پانه تا پس از ديدار از هند، راهی افغانستان شده بود. به گزارش خبرگزاری فرانسه، آمريکا در تلاش است برای حل مسئله افغانستان، به ديگر متحدان خود در منطقه متوسل شود.
همچنين گفته شده آمريکا از هند خواسته نقش جدی تری در امور افغانستان برعهده گيرد.
سازمان آتلانتيک شمالی، ناتو قرارداد همکاری به سه کشور شمالی افغانستان امضا کرده تا بتواند از راه آن ها برای خروج نيروها از سال آينده استفاده کند.
پاکستان سال گذشته و پس از حمله هوايی ناتو که منجر به کشته شدن ۲۴ غيرنظامی در اين کشور شد، راه انتقال لجستيکی نيروهای ناتو را بست و مذاکرات برای بازکردن اين راه هم بی نتيجه ماند.
از زمان حمله سال گذشته نيروهای ويژه آمريکايی برای کشتن اسامه بن لادن، روابط اسلام آباد و واشينگتن دچار تنش های جدی شده است. همچنين حمله هواپيماهای بدون سرنشين آمريکايی در داخل پاکستان، اعتراض اين کشور را به همراه داشته است.
روز دوشنبه اين هفته و در جريان آخرين حمله هواپيماهای بدون سرنشين آمريکايی در پاکستان ۱۵ شبه نظامی از جمله، «ابو يحيی الليبی» فرد شماره دو گروه تروريستی القاعده ، کشته شده اند.
حمله روز دوشنبه هواپيماهای بدون سرنشين آمريکا، خشم و اعتراض پاکستان را به همراه داشت و دولت پاکستان، اعتراض خود را به مقامات ديپلمات آمريکايی در اين کشور اعلام کرد.
به گزارش خبرگزاری رويترز، وزير دفاع آمريکا در انتقادی شديداللحن و کم سابقه گفت: «اين مسئله بسيار مهمی است که پاکستان قدم های جدی و مشخص را دارد چرا که ديگر صبر ما در حال تمام شدن است.»
آقای پانه تا که در افغانستان به سر می برد، پس از ديدار با فرماندهان نظامی در کابل و در گفت وگو با خبرنگاران گفت بايد پاکستان با شبکه حقانی مبارزه کرده و آن را متلاشی کند. وی همچنين از واشينگتن خواست فشار ديپلماتيک بيشتری بر اسلام آباد بياورد تا بتواند از نيروهای خود حمايت کند.
وی افزود: «اين که هنوز مکان امنی برای گروه هايی چون گروه حقانی (در پاکستان) وجود دارد، باعث افزايش نگرانی هاست. پاکستان بايد با تروريست ها مبارزه کرده و جلوی حضور گروه های تروريستی را بگيرد.»
لئون پانه تا گفت: «بگذاريد يک مسئله را برای همه روشن کنم، اگر کسی به ما حمله کند، دشمن ماست و ما دنبال آن ها خواهيم رفت و از دست ما نمی توانند فرار کنند.» وزير دفاع آمريکا پس از ديدار با فرماندهان نظامی و گفت وگو با خبرنگاران، همان روز پنجشنبه افغانستان را ترک کرد.
لئون پانه تا پس از ديدار از هند، راهی افغانستان شده بود. به گزارش خبرگزاری فرانسه، آمريکا در تلاش است برای حل مسئله افغانستان، به ديگر متحدان خود در منطقه متوسل شود.
همچنين گفته شده آمريکا از هند خواسته نقش جدی تری در امور افغانستان برعهده گيرد.
سازمان آتلانتيک شمالی، ناتو قرارداد همکاری به سه کشور شمالی افغانستان امضا کرده تا بتواند از راه آن ها برای خروج نيروها از سال آينده استفاده کند.
پاکستان سال گذشته و پس از حمله هوايی ناتو که منجر به کشته شدن ۲۴ غيرنظامی در اين کشور شد، راه انتقال لجستيکی نيروهای ناتو را بست و مذاکرات برای بازکردن اين راه هم بی نتيجه ماند.
از زمان حمله سال گذشته نيروهای ويژه آمريکايی برای کشتن اسامه بن لادن، روابط اسلام آباد و واشينگتن دچار تنش های جدی شده است. همچنين حمله هواپيماهای بدون سرنشين آمريکايی در داخل پاکستان، اعتراض اين کشور را به همراه داشته است.
روز دوشنبه اين هفته و در جريان آخرين حمله هواپيماهای بدون سرنشين آمريکايی در پاکستان ۱۵ شبه نظامی از جمله، «ابو يحيی الليبی» فرد شماره دو گروه تروريستی القاعده ، کشته شده اند.
حمله روز دوشنبه هواپيماهای بدون سرنشين آمريکا، خشم و اعتراض پاکستان را به همراه داشت و دولت پاکستان، اعتراض خود را به مقامات ديپلمات آمريکايی در اين کشور اعلام کرد.
تحقیقات افبیآی در پی انتشار گزارش جنگ سایبری آمریکا علیه ایران
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز روز جمعه، ۱۲ خردادماه، در گزارشی مفصل
به نقل از مقامات سابق و فعلی در آمریکا و اروپا و اسرائیل گفت که طرح
حمله سایبری به ایران در سال ۲۰۰۶ با حکم جرج بوش آغاز شده و با حکم باراک
اوباما شدت و سرعت گرفته است.
نویسنده این گزارش گفته بود که گزارش خود را بر اساس مصاحبههایی در یک سال و نیم گذشته با مقامات سابق و فعلی در دولتهای آمریکا و اسرائیل و دولتهای اروپایی نوشته است. با این حال او از ذکر نام این مقامات به دلیل «محرمانه بودن جزئیات» پرونده خودداری کرده بود.
اکنون در حالی که سخنگوی افبیآی از ارائه هر گونه اطلاعاتی درباره تحقیقات تازه خودداری کرده است، سیانان روز پنجشنبه، ۱۸ خردادماه، به نقل از یک سناتور جمهوریخواه از آغاز تحقیقات این نیروی پلیس خبر داد.
این خبر تنها یک روز پس از آن منتشر شده است که روز سهشنبه گذشته سناتور سکسبی شمبلی، منبع سیانان، به همراه روسای کمیتههای اطلاعاتی کنگره آمریکا در بیانیهای «لو رفتن» اطلاعات از طریق کاخ سفید را محکوم کردند.
این چند سناتور جمهوریخواه و دموکرات ایالات متحده ضمن ابراز نگرانی از درز «پیوسته» اطلاعات حساس از برنامههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا چنین اظهار نظر کردند که این گونه اتفاقات «توانایی اطلاعاتی ما را در آینده به خطر میاندازد».
آنها همچنین هشدار دادند که هر گونه درز اطلاعات از سوی مقامات آمریکایی جان شهروندان این کشور را به خطر میاندازد و احتمال مقابله به مثل از سوی کشورهای درگیر را تقویت میکند.
نیویورک تایمز در گزارش روز جمعه خود گفته بود که طرح حمله سایبری به تاسیسات غنیسازی اورانیوم در ایران اولین بار در زمان ریاست جمهوری جرج بوش با اسم رمز «بازیهای المپیک» آغاز شده و باراک اوباما در نخستین ماههای کار در کاخ سفید در «حکمی محرمانه» تصمیم گرفته است که این طرح در دولت او هم ادامه بیابد.
این همان طرحی است که ابزار آن بعدها به «استاکسنت» معروف شد.
در همین حال کاخ سفید تحت ریاست آقای اوباما به دنبال هشدار سناتورها رسما و شدیداللحن اعلام کرد که هیچ نقشی در درز اطلاعات «محرمانه با اهداف سیاسی» را نداشته است.
واکنش کاخ سفید پس از آن منتشر شد که عدهای از سناتورهای جمهوریخواه چنین اظهار نظر کردند که دولت باراک اوباما خود عمدا این گونه اطلاعات را به بیرون درز میدهد تا بعدا در کارزار انتخاباتی خود از آن بهره بگیرد.
از جمله جان مککین، رقیب باراک اوباما در انتخابات سال ۲۰۰۹، گفته بود که هر اطلاعات و «داستانی» که از کاخ سفید «درز میکند» رئیس جمهور آمریکا را «همچون قهرمانها جلوه میدهد».
این در حالی است که در مقابل دو سناتور برجسته دموکرات یعنی دایان فاینستین و جان کری از در حمایت از رئیس جمهور درآمده و اعلام کردهاند که اطمینان دارند منبع این گونه مقامات ارشد در کاخ سفید نبودهاند.
با این حال همین سناتورها نیز تصدیق کردهاند که این گونه درز اطلاعات از دولت «امنیت ما را در درازمدت به خطر میاندازد».
نویسنده این گزارش گفته بود که گزارش خود را بر اساس مصاحبههایی در یک سال و نیم گذشته با مقامات سابق و فعلی در دولتهای آمریکا و اسرائیل و دولتهای اروپایی نوشته است. با این حال او از ذکر نام این مقامات به دلیل «محرمانه بودن جزئیات» پرونده خودداری کرده بود.
اکنون در حالی که سخنگوی افبیآی از ارائه هر گونه اطلاعاتی درباره تحقیقات تازه خودداری کرده است، سیانان روز پنجشنبه، ۱۸ خردادماه، به نقل از یک سناتور جمهوریخواه از آغاز تحقیقات این نیروی پلیس خبر داد.
این خبر تنها یک روز پس از آن منتشر شده است که روز سهشنبه گذشته سناتور سکسبی شمبلی، منبع سیانان، به همراه روسای کمیتههای اطلاعاتی کنگره آمریکا در بیانیهای «لو رفتن» اطلاعات از طریق کاخ سفید را محکوم کردند.
این چند سناتور جمهوریخواه و دموکرات ایالات متحده ضمن ابراز نگرانی از درز «پیوسته» اطلاعات حساس از برنامههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا چنین اظهار نظر کردند که این گونه اتفاقات «توانایی اطلاعاتی ما را در آینده به خطر میاندازد».
آنها همچنین هشدار دادند که هر گونه درز اطلاعات از سوی مقامات آمریکایی جان شهروندان این کشور را به خطر میاندازد و احتمال مقابله به مثل از سوی کشورهای درگیر را تقویت میکند.
نیویورک تایمز در گزارش روز جمعه خود گفته بود که طرح حمله سایبری به تاسیسات غنیسازی اورانیوم در ایران اولین بار در زمان ریاست جمهوری جرج بوش با اسم رمز «بازیهای المپیک» آغاز شده و باراک اوباما در نخستین ماههای کار در کاخ سفید در «حکمی محرمانه» تصمیم گرفته است که این طرح در دولت او هم ادامه بیابد.
این همان طرحی است که ابزار آن بعدها به «استاکسنت» معروف شد.
در همین حال کاخ سفید تحت ریاست آقای اوباما به دنبال هشدار سناتورها رسما و شدیداللحن اعلام کرد که هیچ نقشی در درز اطلاعات «محرمانه با اهداف سیاسی» را نداشته است.
واکنش کاخ سفید پس از آن منتشر شد که عدهای از سناتورهای جمهوریخواه چنین اظهار نظر کردند که دولت باراک اوباما خود عمدا این گونه اطلاعات را به بیرون درز میدهد تا بعدا در کارزار انتخاباتی خود از آن بهره بگیرد.
از جمله جان مککین، رقیب باراک اوباما در انتخابات سال ۲۰۰۹، گفته بود که هر اطلاعات و «داستانی» که از کاخ سفید «درز میکند» رئیس جمهور آمریکا را «همچون قهرمانها جلوه میدهد».
این در حالی است که در مقابل دو سناتور برجسته دموکرات یعنی دایان فاینستین و جان کری از در حمایت از رئیس جمهور درآمده و اعلام کردهاند که اطمینان دارند منبع این گونه مقامات ارشد در کاخ سفید نبودهاند.
با این حال همین سناتورها نیز تصدیق کردهاند که این گونه درز اطلاعات از دولت «امنیت ما را در درازمدت به خطر میاندازد».
نشر الکترونیک آثار فارسی؛ راهی برای فرار از سانسور و سانسورچی
پيچيدگی ها و مشکلات ذاتی و ناکارآمدی نشر سنتی در ايران وقتی که با
محدوديت های فعلی يعنی نگاه عمدتا سياسی و امنيتی به مقوله نشرو نويسنده و
توليد فرهنگی ترکيب می شود، نتيجه اش می شود مشکلاتی که از مراحل مختلف
سانسور آغاز می شود.
مراحلی که شامل خودسانسوری نويسنده در زمان توليد گرفته تا سانسور پيش از دريافت مجوز از سوی ناشر تا سانسور برای کسب مجوز از سوی مميز ارشاد و حتی تا بعدش که ممکن است کتاب به رغم همه اينها از بازار جمع شود، گستردگی دارد.
بماند که از اين هفت خوان که بگذريم مسئله معرفی درست اثر به مخاطب و سپس توزيع آن، مسئله بسيار مهمی است.
در اين مسير است که می شود سرانگشتی حساب کرد که چه ميزان نويسنده و اثر قابل تحمل يا به کلی نابود و محو می شوند و يا ابتر و ناقص و نارس.
اما نشر الکترونيک مدعی است که همه اينها را يک جا حل می کند. نه به قداره سانسور و سانسورچی راه می دهد و نه در معرفی و توزيع اثر دچار محدوديتی معنا دار خواهد شد.
قبل از هر چيز می خواستم بپرسم در تمام این سال ها که بحث نشر آثار ايرانی در خارج از کشور مطرح بوده است همواره گفته می شد کتابی که در خارج از کشور منتشر می شود راهی به جايی نخواهد برد چرا که مخاطب اصلی آن کتاب در داخل کشور است. چگونه شد که شما در چنين وضعيتی به فکر نشر الکترونيکی کتاب افتاديد؟ با چه استدلالی دست به اين کار زديد؟
تینوش نظم جو: راستش را بخواهید من اصلا با اين نظر موافق نيستم. از اين نظر که همان طور که خودتان هم می دانيد سالها و سالهاست که هموطنان ما به طور روزافزونی دارند کشور را ترک می کنند و در اين سه يا چهار سال اخير تعدادشان هم خيلی خيلی زيادتر شده است. اينها اکثرا آدم های کتابخوانی هستند. يعنی همان کسانی که در ايران کتاب های ما را می خواندند اکثرشان مهاجرت کرده اند. به هر حال اينکه بگوييم ايرانيان خارج از کشور مايل به کتابخوانی نيستند به اعتقاد من اشتباه است.
حالا بايد فکر کنيم که به قول شما چرا اين داستان موفق نبوده است؟ به هر حال اين مسئله در خارج از ايران خيلی سخت تر است. امکانات کمتری تا به حال وجود داشته است. مشکلات جغرافيايی وجود داشته است.
مثلا يک ناشر در سوئد برای اينکه بتواند کتاب هايش را در دسترس ديگر
ايرانيان برساند و يا حتی برای اينکه بتواند اطلاع رسانی کند، کار سختی
داشته است. ولی امروزه اين مشکلات با اينترنت و با نشر الکترونيک کاملا حل
می شود.
يعنی مسئله توزيع کتاب را که يکی از معضلات نشر کتاب فارسی است می توان به این صورت حل کرد؟
بله ديگر. چون اکثر آدم هايی که مايلند کتاب بخوانند يا حتی نمی خوانند و ما مايل هستيم که به سمت کتابخوانی سوق شان بدهيم، کسانی هستند که با اينترنت سر و کار دارند، در فضای فيس بوک هستند و ايميل دارند و کار زندگی شان به هر حال با اينترنت در ارتباط است. به همين دليل است که ما می توانيم به آنها دسترسی داشته باشيم. اتفاقی که تا به حال ممکن نبود.
در واقع فرقی نمی کند که شما ايرانی باشيد که در آمريکا يا استراليا زندگی می کنيد يا حتی در ايران زندگی می کنيد. مهم اين است کتابی که من منتشر کرده ام از يک نويسنده ايرانی به دست مخاطب خود خواهد رسيد.
اما با توجه به اينکه مدت زيادی از راه اندازی نشر الکترونيک ناکجا نمی گذرد، تجربه عملی شما جدا از آن ايده اوليه ای که شما را به سمت چنين فعاليتی هدايت کرده است، چگونه بوده است؟
تجربه اوليه ما همان گونه است که پيش بينی می کرديم. يعنی اينکه سعی کرديم از همان اول خلاق باشيم و بتوانيم کتاب های خوبی را پيشنهاد بدهيم و برای آن کتاب های ارائه شده شکل گرافيک جالبی داشته باشيم و مردم را به سمت سايت بکشيم و اين اتفاق الان رخ داده است وتعداد بازديد کننده برای يک سايت ادبی بسيار زياد است.
برای فروش نيازمند زمان هستيم. ما از اول هم اين را پيش بينی کرده بوديم. هر ناشری، به خصوص ناشر الکترونيک ايرانی می داند که به هر حال اين کار، کار بسيار سختی است و نتيجه دهی آن زمان می برد.
همچنين زمان می برد که مردم به يک سايت عادت کنند و بعد از اينکه عادت کردند باز هم زمان می برد که اعتماد کنند و بخواهند کتاب های روزمره شان را بخرند. تازه بعد از همه اينها به بخش اصلی کارمان می رسيم که بخش نشر الکترونيک است.
نشر الکترونيک اما جدای از بحث سرعت و ارائه خوب و حل کردن مشکل توزيع مابين مخاطبانش در سراسر جهان است. اما يک نکته ديگر هم وجود دارد که در ايران امروز يکی از مهمترين مسائل کتاب است که نشر الکترونيک آن را تا حد زيادی حل کرده است. آن هم بحث سانسور است. آيا شما فيلتر يا سانسوری به هر شکل و به هر نوعی برای اثری که می خواهيد منتشر کنيد قائل هستيد؟
تنها فيلتر ما کيفيت ادبی است. من يک ناشر هستم و نگاهم صرفا با اثری که برايم فرستاده می شود صرفا ادبی است و بر اساس آن، اثر را انتخاب می کنم. هيچ معيار ديگری وجود ندارد. مخاطب می خواهد بيايد و با ادبيات خوب سر و کار داشته باشد. کتاب خوب بخواند و ما بر اساس اين اصل سعی می کنيم اين شرايط را برايش فراهم کنيم.
احتمالا بخش عمده ای از مخاطبان شما در درون ايران هستند. اما با توجه به مشکلاتی که برای نقل و انتقال وجوه مالی وجود دارد، اگر خوانندگانی در داخل ايران بخواهند از نشر شما يا نشری شبيه به شما بخواهند کتابی خريداری کنند، اين مشکل را چطور می توانيد حل کنيد؟
به هر حال ايران مشکلات خودش را هم دارد. ولی ما می بينيم که در خود ايران سيستم های اعتباری و يا کارتی دارد به وجود می آيد حتی برای خريد کردن از اينترنت و هم اکنون هم اين سيستم ها فعالند و همين سيستم برای آی تیونز وجود دارد. همين الان بخشی از کتاب های ما بر روی آی تیونز قرار داده شده است. به خصوص کتاب های الکترونیکی مان.
سيستم های اشتراکی در ايران وجود دارد که می شود با توسل به اين سيستم ها اين ارتباط را ايجاد کرد. به هر حال قيمتی که ما برای مخاطبی که در ايران زندگی می کند، برای هر کتاب پيشنهاد می کنيم، خيلی متفاوت تر از قيمتی است که برای مخاطب خارج از کشور ارائه می کنيم.
مراحلی که شامل خودسانسوری نويسنده در زمان توليد گرفته تا سانسور پيش از دريافت مجوز از سوی ناشر تا سانسور برای کسب مجوز از سوی مميز ارشاد و حتی تا بعدش که ممکن است کتاب به رغم همه اينها از بازار جمع شود، گستردگی دارد.
بماند که از اين هفت خوان که بگذريم مسئله معرفی درست اثر به مخاطب و سپس توزيع آن، مسئله بسيار مهمی است.
در اين مسير است که می شود سرانگشتی حساب کرد که چه ميزان نويسنده و اثر قابل تحمل يا به کلی نابود و محو می شوند و يا ابتر و ناقص و نارس.
اما نشر الکترونيک مدعی است که همه اينها را يک جا حل می کند. نه به قداره سانسور و سانسورچی راه می دهد و نه در معرفی و توزيع اثر دچار محدوديتی معنا دار خواهد شد.
مجله رادیویی «نمای دور، نمای نزدیک» درباره نشر کتاب های الکترونیکی
در اين باره ناشر کتاب های الکترونيکی «ناکجا» که به رغم تازگی اش هم از سوی مخاطبان و هم از سوی نويسندگان و شاعران مورد توجه و استقبال قرار گرفته است، ميهمان اين برنامه است؛ «تينوش نظم جو» که خود هم مترجم است و هم نمايشنامه نويسی و مستندسازی را در کارنامه اش دارد و هم در ايران درامر نشر دستی بر آتش داشته است.قبل از هر چيز می خواستم بپرسم در تمام این سال ها که بحث نشر آثار ايرانی در خارج از کشور مطرح بوده است همواره گفته می شد کتابی که در خارج از کشور منتشر می شود راهی به جايی نخواهد برد چرا که مخاطب اصلی آن کتاب در داخل کشور است. چگونه شد که شما در چنين وضعيتی به فکر نشر الکترونيکی کتاب افتاديد؟ با چه استدلالی دست به اين کار زديد؟
تینوش نظم جو: راستش را بخواهید من اصلا با اين نظر موافق نيستم. از اين نظر که همان طور که خودتان هم می دانيد سالها و سالهاست که هموطنان ما به طور روزافزونی دارند کشور را ترک می کنند و در اين سه يا چهار سال اخير تعدادشان هم خيلی خيلی زيادتر شده است. اينها اکثرا آدم های کتابخوانی هستند. يعنی همان کسانی که در ايران کتاب های ما را می خواندند اکثرشان مهاجرت کرده اند. به هر حال اينکه بگوييم ايرانيان خارج از کشور مايل به کتابخوانی نيستند به اعتقاد من اشتباه است.
حالا بايد فکر کنيم که به قول شما چرا اين داستان موفق نبوده است؟ به هر حال اين مسئله در خارج از ايران خيلی سخت تر است. امکانات کمتری تا به حال وجود داشته است. مشکلات جغرافيايی وجود داشته است.
تنها فيلتر ما کيفيت ادبی است. من يک ناشر هستم و نگاهم صرفا با اثری که
برايم فرستاده می شود صرفا ادبی است و بر اساس آن، اثر را انتخاب می کنم.
هيچ معيار ديگری وجود ندارد. مخاطب می خواهد بيايد و با ادبيات خوب سر و
کار داشته باشد. کتاب خوب بخواند و ما بر اساس اين اصل سعی می کنيم اين
شرايط را برايش فراهم کنيم.
يعنی مسئله توزيع کتاب را که يکی از معضلات نشر کتاب فارسی است می توان به این صورت حل کرد؟
بله ديگر. چون اکثر آدم هايی که مايلند کتاب بخوانند يا حتی نمی خوانند و ما مايل هستيم که به سمت کتابخوانی سوق شان بدهيم، کسانی هستند که با اينترنت سر و کار دارند، در فضای فيس بوک هستند و ايميل دارند و کار زندگی شان به هر حال با اينترنت در ارتباط است. به همين دليل است که ما می توانيم به آنها دسترسی داشته باشيم. اتفاقی که تا به حال ممکن نبود.
در واقع فرقی نمی کند که شما ايرانی باشيد که در آمريکا يا استراليا زندگی می کنيد يا حتی در ايران زندگی می کنيد. مهم اين است کتابی که من منتشر کرده ام از يک نويسنده ايرانی به دست مخاطب خود خواهد رسيد.
اما با توجه به اينکه مدت زيادی از راه اندازی نشر الکترونيک ناکجا نمی گذرد، تجربه عملی شما جدا از آن ايده اوليه ای که شما را به سمت چنين فعاليتی هدايت کرده است، چگونه بوده است؟
تجربه اوليه ما همان گونه است که پيش بينی می کرديم. يعنی اينکه سعی کرديم از همان اول خلاق باشيم و بتوانيم کتاب های خوبی را پيشنهاد بدهيم و برای آن کتاب های ارائه شده شکل گرافيک جالبی داشته باشيم و مردم را به سمت سايت بکشيم و اين اتفاق الان رخ داده است وتعداد بازديد کننده برای يک سايت ادبی بسيار زياد است.
برای فروش نيازمند زمان هستيم. ما از اول هم اين را پيش بينی کرده بوديم. هر ناشری، به خصوص ناشر الکترونيک ايرانی می داند که به هر حال اين کار، کار بسيار سختی است و نتيجه دهی آن زمان می برد.
همچنين زمان می برد که مردم به يک سايت عادت کنند و بعد از اينکه عادت کردند باز هم زمان می برد که اعتماد کنند و بخواهند کتاب های روزمره شان را بخرند. تازه بعد از همه اينها به بخش اصلی کارمان می رسيم که بخش نشر الکترونيک است.
نشر الکترونيک اما جدای از بحث سرعت و ارائه خوب و حل کردن مشکل توزيع مابين مخاطبانش در سراسر جهان است. اما يک نکته ديگر هم وجود دارد که در ايران امروز يکی از مهمترين مسائل کتاب است که نشر الکترونيک آن را تا حد زيادی حل کرده است. آن هم بحث سانسور است. آيا شما فيلتر يا سانسوری به هر شکل و به هر نوعی برای اثری که می خواهيد منتشر کنيد قائل هستيد؟
تنها فيلتر ما کيفيت ادبی است. من يک ناشر هستم و نگاهم صرفا با اثری که برايم فرستاده می شود صرفا ادبی است و بر اساس آن، اثر را انتخاب می کنم. هيچ معيار ديگری وجود ندارد. مخاطب می خواهد بيايد و با ادبيات خوب سر و کار داشته باشد. کتاب خوب بخواند و ما بر اساس اين اصل سعی می کنيم اين شرايط را برايش فراهم کنيم.
احتمالا بخش عمده ای از مخاطبان شما در درون ايران هستند. اما با توجه به مشکلاتی که برای نقل و انتقال وجوه مالی وجود دارد، اگر خوانندگانی در داخل ايران بخواهند از نشر شما يا نشری شبيه به شما بخواهند کتابی خريداری کنند، اين مشکل را چطور می توانيد حل کنيد؟
به هر حال ايران مشکلات خودش را هم دارد. ولی ما می بينيم که در خود ايران سيستم های اعتباری و يا کارتی دارد به وجود می آيد حتی برای خريد کردن از اينترنت و هم اکنون هم اين سيستم ها فعالند و همين سيستم برای آی تیونز وجود دارد. همين الان بخشی از کتاب های ما بر روی آی تیونز قرار داده شده است. به خصوص کتاب های الکترونیکی مان.
سيستم های اشتراکی در ايران وجود دارد که می شود با توسل به اين سيستم ها اين ارتباط را ايجاد کرد. به هر حال قيمتی که ما برای مخاطبی که در ايران زندگی می کند، برای هر کتاب پيشنهاد می کنيم، خيلی متفاوت تر از قيمتی است که برای مخاطب خارج از کشور ارائه می کنيم.
مرگ سریالی فرماندهان سپاه؛ هفت سرتیپ در پنج ماه
طی هفته ها و ماه های گذشته، انتشار خبر درگذشت ۱۰ تن از فرماندهان ارشد
سپاه پاسداران خبر ساز شده است. اما اين فرماندهان چه کسانی و با چه سوابقی
بودند و چه اطلاعاتی در مورد نحوه مرگ آنها وجود دارد؟
مراد ويسی، همکار راديو فردا و مدرس پيشين سازمان و تشکيلات نيروهای مسلح
ايران در دانشکده خبر تهران، که مرگ اين فرماندهان ارشد را مورد تحقيق و
بررسی قرار داده است، در گفت و گویی نتايج اين بررسی ها را تشريح کرده است.
اگر بخواهيم دقيق تر اعلام کنيم سه نفر از اين افراد سرهنگ بودند که در تصادف اتومبيل کشته شدند ولی آنچه که مربوط به سرداران و سرتيپ های سپاه است هفت نفر هستند . شش سردار و سرتيپ از سپاه و يک معاون وزير از وزارت دفاع،
اگر ممکن است برخی از اين فرماندهان ارشد رو جزئی تر معرفی کنيد که این افراد چه کسانی بودند؟
شناخته شده ترين اين افراد سرتيپ احمد سوداگر بوده است. سرتيپ سوداگر در دوران جنگ ايران و عراق مسوول اطلاعات قرارگاه کربلا يعنی مهمترين قرارگاه رزمی ايران در سال های اول جنگ و قبل از تشکيل قرارگاه جنگی خاتم الانبياء بوده است.
سرتيپ سوداگر همچنين فرمانده سه لشکر رزمی ۲۷ محمد رسول الله تهران، ۸ نجف اصفهان و ۲۵ کربلای مازندران بوده است. آخرين سمت سرتيپ احمد سوداگر، موسس و رييس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس بوده است.
گفت و گو با مراد ویسی درباره مرگ هفت سرتیپ سپاه در پنج ماه گذشته
فرد ديگری هم به نام سرتيپ احمد سياف زاده در بين اين فرماندهان ارشد که درگذشته اند وجود دارد که ظاهرا در گذشته همکار سرتيپ سوداگر بوده است؟بله، سرتيپ احمد سياف زاده که از مسوولان طرح و عمليات قرارگاه مرکزی کربلا و معاون احمد غلامپور فرمانده وقت اين قرارگاه بوده است. نفر سومی هم از اين قرارگاه در بين اين فرماندهانی هست که در ماه های گذشته درگذشتند که سرتيپ محمد مهدی قاصدی است.
سرتيپ قاصدی در دوران جنگ مسوول ترابری سنگين قرارگاه کربلا بوده و آخرين مسوليتش مدير عامل شرکت جهاد نصر بوده است.
سرتيپ قاصدی در عمليات خيبر در سال ۱۳۶۲ در جزاير مجنون، از مسولان حمل و نصب قطعات عظيم پل خيبر بود که در نيزارها و هورهای منطقه مجنون عراق در شرق رودخانه دجله نصب شد. در عمليات والفجر- ۸ يا همان عمليات تصرف فاو در سال ۱۳۶۴ هم مسوول حمل و نقل پل بزرگ بعثت برای عبور دادن هزاران نفر از نيروهای ايرانی تک کننده به فاو و نيز عبور دادن هزاران تن تدارکات و مهمات برای اين نيروها بوده است.
آقای ويسی، ظاهرا يک معاون وزير هم دربين اين افراد بوده است؟
بله، سرتيپ وفا غفاريان که مدتی معاون وزير دفاع و رييس هيات مديره مخابرات متعلق به سپاه بوده است. وفا غفاريان در زمان جنگ از مسولان مخابراتی و الکترونيکی سپاه بود و بعد از جنگ هم شش سال مدير عامل شرکت صنايع مخابرات ايران (صما) و چند سال هم مدير عامل صا ايران بوده است. وی در سال ۷۹ مدير عامل سازمان صنايع دفاع شد و همزمان استاد دانشگاه صنعتی مالک اشتر يعنی مهمترين دانشگاه دفاعی- صنعتی ايران بوده است.
گفته می شود يکی از اين افراد، برادر وزير سابق دفاع بوده است ؟
بله. مهندس منصور ترکان برادر اکبر ترکان وزير دفاع در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی. منصور ترکان از فرماندهان سابق سپاه بوده که آخرين سمتش مديرعامل شرکت يادمان سازه سازنده برج ميلاد تهران بود.
و بقيه اين فرماندهان را می شود خلاصه تر معرفی کنيد؟
سرتيپ احمد منصوری، معاون سابق نماينده ولی فقيه در سپاه، سرتيپ عباس مهری، جانشين دانشکده فرهنگی دانشگاه نظامی امام حسين سپاه و سه سرهنگ از سپاه خراسان شمالی و لرستان که دليل مرگ آنها تصادف اتومبيل اعلام شده است.
و شما در بررسی هايی که در مورد مرگ اين فرماندهان ارشد داشتيد به چه مواردی رسيديد؟
ببينيد، از اين هفت سردار و سرتيپ و فرمانده ارشدی که طی ماه های گذشته درگذشتند، سه نفر از آنها از مسولان ارشد و معاونين قرارگاه رزمی کربلا در دوران جنگ ايران و عراق هستند. يعنی قرارگاهی که زير نظر احمد غلامپور بوده است.
اين سه نفر يعنی سرتيپ سوداگر، سرتيپ سياف زاده و سرتيپ قاصدی در گذشته روابط کاری نزديکی با هم داشته اند. خود احمد غلامپور هم که در قرارگاه کربلا فرمانده ارشد اين سه نفر بوده است، با وجود اينکه در زمان جنگ فرمانده قرارگاه های فتح و کربلا بود و چندين لشکر زير نظر وی فعاليت می کردند اما بعد ازپايان جنگ ايران و عراق حاشيه نشين شد و سمت مهمی از طرف حکومت به وی داده نشد، در حالی که خيلی از فرماندهان رده های پايين تر که در زمان جنگ زير فرمان احمد غلامپور فعاليت می کردند، بعد از جنگ ايران و عراق، سمت و پست های حساس و کليدی در سپاه پاسداران و ستاد کل نيروهای مسلح بر عهده گرفتند.
در مورد مدت زمانی که مرگ و مير فرماندهان سپاه در آن رخ داده چطور؟
هر هفت سردار و سرتيپی که درگذشته اند، در يک فاصله زمانی کمتر از پنج ماه مرده اند. سه مورد از اين مرگ و ميرها در بهمن ماه سال ۹۰ بوده و آخرين آنها ارديبهشت ماه امسال (۹۱) بوده است. يعنی در يک فاصله پنج ماهه. البته برخی از فرماندهان ارشد سپاه مثل دريابان (سرلشگر) علی شمخانی، قائم مقام سابق فرمانده کل سپاه که در گذشته فرمانده ارشد تمام اين فرماندهان بوده است، در مراسم بزرگداشت اين فرماندهان گفته است که ناقوس مرگ برای نسل ما فرا رسيده است.
مگر اين افرادی که درگذشتند چند سال داشتند؟
عمدتا حول و حوش ۵۰ و ۵۲ سال و البته يک مورد ۶۵ سال هم در ميان آنها وجود دارد
و آخرين نکته. دليل مرگ اين فرماندهان ارشد سپاه نفر چه بوده و يا چه اعلام شده است؟
دليل مرگ هر هفت نفری که در رده سرداری و سرتيپی و يا معاون وزيری بوده اند «سکته قلبی» يا «سکته مغزی» اعلام شده است. در بين اين هفت فرمانده ارشد فقط يک نفر قبل از مرگ سابقه بيماری جدی داشته و خبر مرگ شش نفر ديگربه طورغير مترقبه و ناگهانی اعلام شده است.
نام | آخرین سمت | سمتهای پیشین | رده نظامی | زمان مرگ | دلیل اعلامشده برای مرگ | سن- محل تولد |
احمد سوداگر | موسس و رییس «پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس» | مسوول اطلاعات قرارگاه رزمی کربلا و فرمانده پیشین لشکرهای ۲۷ محمد رسول الله تهران-8 نجف اصفهان و ۲۵ کربلای مازندران | سرتیپ پاسدار | ۲۱ یهمن ۱۳۹۰ | سکته قلبی |
۵۱ ساله- خوزستان (دزفول) |
احمد سیاف زاده | سمت رسمی برای وی اعلام نشده است |
مسوول طرح و عملیات قرارگاه های نجف و کربلا و فرمانده دافوس سپاه |
سرتیپ پاسدار | سوم بهمن ۱۳۹۰ | سکته قلبی |
خوزستان (اهواز) ۵۵ ساله |
محمد مهدی قاصدی | مدیرعامل شرکت حمل و نقل جهاد نصر | مسوول ترابری سنگین قرارگاه رزمی کربلا | سرتیپ پاسدار | ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۱ | سکته قلبی | تهران(فرحزاد) |
وفا غفاریان | رییس هیات مدیره شرکت مخابرات ایران (متعلق به سپاه) | معاون امور صنعتی و تحقيقاتی وزارت دفاع و مدیر عامل ساصد(صنایع دفاعی وزارت دفاع ) | سرتیپ پاسدار | اول بهمن ۱۳۹۰ | بیماری طولانی مدت(بدون اعلام نوع بیماری) | ۵۲ ساله- تهران |
عباس مهری | جانشین دانشکده فرهنگی دانشگاه نظامی امام حسین | استاد دانشگاه نظامی امام حسین | سرتیپ پاسدار | سوم بهمن ۱۳۹۰ | سکته مغزی | ۵۲ ساله- گرگان |
احمد منصوری | مربی ارشد نظامی در مراکز آموزشی سپاه | معاون آموزشی نمایندگی ولی فقیه در سپاه | سرتیپ پاسدار | ششم اردیبهشت ۱۳۹۱ | سکته قلبی | ۶۵ ساله- کاشان |
منصور ترکان | مدیر عامل شرکت یادمان سازه (سازنده برج میلاد تهران ) و مدیر اجرایی ساخت و توسعه اسکله های عسلویه | مدیر اجرایی طرح توسعه کارخانجات پارچین (سازمان صنایع دفاع) | سرتیپ پاسدار | اول بهمن ۱۳۹۰ | سکته مغزی | ۵۰ ساله |
قاتلان قصر فيروزه؛ روایتی دیگر از ترور ها در رستوران میکونوس
۱۳۹۱/۰۳/۱۸
بيست و ششم شهريور سال ۱۳۷۱ صادق شرفکندی دبيرکل حزب دموکرات کردستان و
شماری ديگر از فعالان سياسی به نامهای فتاح عبدلی همايون اردلان و نوری
دهکردی در رستوران ميکونوس در برلين به قتل رسيدند.
يک سال بعد از اين حادثه يک ايرانی به نام کاظم دارابی کازرونی و جهار لبنانی به اتهام دست داشتن در ترور ميکونوس بازداشت و محاکمه شدند. حکم دادگاه پس
از نزديک به شش سال صادر شد که بر اساس آن دارابی و يکی از متهمان لبنانی
به حبس ابد و سه متهم لبنانی ديگر به ۵ و ۱۱ سال زندان محکوم شدند.
دادگاه ميکونوس نقطه عطفی بود در تاريخ روابط جمهوری اسلامی و اروپا، زيرا
دادگاه رسيدگی به اين جنايات مقامات جمهوری اسلامی را به جرم صدور فرمان
اين قتل ها، محکوم کرد.
پس از صدور اين حکم بسياری از اعضای اتحاديه اروپا سفرای خود را از تهران فراخواندند و روابط ايران با کشورهای اروپايی برای ماه ها تيره بود.
ماجرای قتل های ميکونوس و دادگاه آن موضوع کتابی است به نام قاتلان قصر فيروزه که چند ماه پيش در آمريکا منتشر شد و مورد استقبال منتقدان قرار گرفت. نويسنده کتاب رويا حکاکيان در باره آن با رادیو فردا گقتگو کرده است.
چه دلايلی باعث شد که شما اين کتاب را بنويسيد؟
حکاکيان: آقای پرويز دستمالچی که خودش يکی از بازماندگان اين قتل است شبی در خانه ما ميهمان بود. بعد از اينکه شروع کرد در مورد اين داستان صحبت کردن من احساس کردم که پرويز خودش قصه گوی و راوی خيلی خوبی است.
اما به خلاف آنچه که ديگران تصور می کردند و حتی خود من در همان بار اول که اين قصه را از دهان پرويز شنيدم ، هميشه فکر می کرديم مهمترين قسمت واقعه ميکونوس همان شب قتل است و پس از آن هم حکمی که پنج سال بعد در سال ۱۹۹۷ از سوی دادگاه صادر شد.
اما چيزی که در جريان صحبت من با پرويز دستمالچی خيلی جالب آمد پروسه ای بود که در جريان آن اين تحقيق پليس و دادستان و اين مسير عدالت خواهی پيش رفته بود.
من بعدها احساس کردم که اين همان داستانی است که تقريبا هيچ کس جزيياتش را نمی داند. اين شد که فکر کردم داستان جذاب و مهمی است و از روی کنجکاوی شروع به مصاحبه گرفتن با بازماندگان اين واقعه، با دادستان و با دست اندرکاران مختلف اين ماجرا کردم.
هر چه بيشتر صبحت می کردم با افراد مختلف بيشتر به اين نتيجه می رسيدم که ماجرای ميکونوس از يک قتل ساده توسط جمهوری اسلامی، خيلی بيشتر و فراتر است و جنبه هايی از تاريخ معاصر ايران را در بر می گيرد که به روی آنها هرگز تامل نشده است.
به نظر خودتان مهمترين دستاورد دادگاه و رای صادره چه بود؟
فکر می کنم يکی از اين دستاوردها اين است که فعالان سياسی ايرانی که در برلن زندگی می کردند و اين دادگاه را از نزديک مشاهده می کردند برای اولين بار بود که آنها و ما ايرانی های در تبعيدی که به رغم ميلمان ناچار به ترک وطن شده بوديم، می ديديم که واقعا چرخ عدالت چطور دارد می گردد؟
اين مسئله تاثير بسيار مهمی از نظر روحی و معنوی بر جامعه فعالان ايرانی برلن گذاشت. چرا که خود آن حکم به تنهايی نيست که اهميت دارد، بلکه آن پروسه ای که در طول دادگاه طی شد و فعالان سياسی در تبعيد آن را مشاهده کردند مهم بود.
به نظر من يکی از دلايلی که بعدها در اواخر دهه ۹۰ نسلی از روشنفکران ايرانی شروع کردند به تحقيق در مورد قتل های داخل ايران، منشا آن حکم صادره از سوی دادگاه ميکونوس بود.
يعنی آنها هم به دنبال آن بودند که پروسه عدالت خواهی را در مورد قتل های ديگر در درون کشور دنبال کرده و از آن الگوبرداری کنند.
خانم حکاکيان چاپ کتاب شما تقريبا همزمان شد با آن گزارش هايی که منتشر شد در مورد نقش احتمالی ايران در برنامه ترور سفير عربستان سعودی در واشينگتن. البته ايران اين اتهامات را رد کرده است. ولی شما در مقاله ای که در روزنامه وال استريت جورنال نوشتيد گفتيد که فکر می کنيد شباهت های زيادی بين آن برنامه ترور و قتل های ميکونوس وجود دارد. می شود در اين مورد توضيح بدهيد.
اولينش اين است که قتل ميکونوس در يک رستوران صورت گرفت و قرار بوده که اين قتل هم در يک رستورانی در واشينگتن واقع شود.
دوم اينکه آن ايرانی که نقش کليدی در برنامه ترور سفير عربستان داشت و در تگزاس دستگير شد در نشان دادن بی گناهی اش گفتند که بابا اين فرد که کاره ای نيست بلکه او بسيار آدم ساده و حتی کودنی است که تنها کاری که از دستش برمی آيد اين است که ماشين دست دوم در تگزاس بفروشد که البته آن هم نه به طور خيلی موفقيت آميزی.
در مورد عامل ميکونوس هم به همين شکل بود. يعنی آن فرد کليدی که عمليات قتل را برنامه ريزی کرده بود يک ايرانی بود که حتی بعد از ده سال درس خواندن در دانشگاه هنوز هم نتوانسته بود ليسانس خودش را بگيرد و يک خشکشويی و بقالی در برلن را اداره می کرد.
قصدم از نوشتن اين مقاله آن بود که اين دلايل سطحی که ديگران داشتند مطرح می کردند تا وانمود کنند که اين عمليات ها به اندازه کافی هوشمندانه تنظيم نشده است و نمی توانسته کار دولت ايران باشد، قابل پذيرش نيست و می خواستم نشان بدهم که هوشمندانه بودن يک عمليات آن زمانی است که آن عمليات به نتيجه می رسد و به درستی انجام می شود.
ممکن است وقتی اين کيس به دادگاه می رود ما ببينيم که اين فرد به کلی بيگناه بوده و اين اتهامات بی اساسند. ولی در اين مورد با آن دلايل و استدلال ها نمی توانستند بی اساس باشند.
يک سال بعد از اين حادثه يک ايرانی به نام کاظم دارابی کازرونی و جهار لبنانی به اتهام دست داشتن در ترور ميکونوس بازداشت و محاکمه شدند. حکم دادگاه پس
از نزديک به شش سال صادر شد که بر اساس آن دارابی و يکی از متهمان لبنانی
به حبس ابد و سه متهم لبنانی ديگر به ۵ و ۱۱ سال زندان محکوم شدند.
دادگاه ميکونوس نقطه عطفی بود در تاريخ روابط جمهوری اسلامی و اروپا، زيرا
دادگاه رسيدگی به اين جنايات مقامات جمهوری اسلامی را به جرم صدور فرمان
اين قتل ها، محکوم کرد.
پس از صدور اين حکم بسياری از اعضای اتحاديه اروپا سفرای خود را از تهران فراخواندند و روابط ايران با کشورهای اروپايی برای ماه ها تيره بود.
ماجرای قتل های ميکونوس و دادگاه آن موضوع کتابی است به نام قاتلان قصر فيروزه که چند ماه پيش در آمريکا منتشر شد و مورد استقبال منتقدان قرار گرفت. نويسنده کتاب رويا حکاکيان در باره آن با رادیو فردا گقتگو کرده است.
چه دلايلی باعث شد که شما اين کتاب را بنويسيد؟
حکاکيان: آقای پرويز دستمالچی که خودش يکی از بازماندگان اين قتل است شبی در خانه ما ميهمان بود. بعد از اينکه شروع کرد در مورد اين داستان صحبت کردن من احساس کردم که پرويز خودش قصه گوی و راوی خيلی خوبی است.
اما به خلاف آنچه که ديگران تصور می کردند و حتی خود من در همان بار اول که اين قصه را از دهان پرويز شنيدم ، هميشه فکر می کرديم مهمترين قسمت واقعه ميکونوس همان شب قتل است و پس از آن هم حکمی که پنج سال بعد در سال ۱۹۹۷ از سوی دادگاه صادر شد.
اما چيزی که در جريان صحبت من با پرويز دستمالچی خيلی جالب آمد پروسه ای بود که در جريان آن اين تحقيق پليس و دادستان و اين مسير عدالت خواهی پيش رفته بود.
من بعدها احساس کردم که اين همان داستانی است که تقريبا هيچ کس جزيياتش را نمی داند. اين شد که فکر کردم داستان جذاب و مهمی است و از روی کنجکاوی شروع به مصاحبه گرفتن با بازماندگان اين واقعه، با دادستان و با دست اندرکاران مختلف اين ماجرا کردم.
هر چه بيشتر صبحت می کردم با افراد مختلف بيشتر به اين نتيجه می رسيدم که ماجرای ميکونوس از يک قتل ساده توسط جمهوری اسلامی، خيلی بيشتر و فراتر است و جنبه هايی از تاريخ معاصر ايران را در بر می گيرد که به روی آنها هرگز تامل نشده است.
به نظر خودتان مهمترين دستاورد دادگاه و رای صادره چه بود؟
فکر می کنم يکی از اين دستاوردها اين است که فعالان سياسی ايرانی که در برلن زندگی می کردند و اين دادگاه را از نزديک مشاهده می کردند برای اولين بار بود که آنها و ما ايرانی های در تبعيدی که به رغم ميلمان ناچار به ترک وطن شده بوديم، می ديديم که واقعا چرخ عدالت چطور دارد می گردد؟
اين مسئله تاثير بسيار مهمی از نظر روحی و معنوی بر جامعه فعالان ايرانی برلن گذاشت. چرا که خود آن حکم به تنهايی نيست که اهميت دارد، بلکه آن پروسه ای که در طول دادگاه طی شد و فعالان سياسی در تبعيد آن را مشاهده کردند مهم بود.
به نظر من يکی از دلايلی که بعدها در اواخر دهه ۹۰ نسلی از روشنفکران ايرانی شروع کردند به تحقيق در مورد قتل های داخل ايران، منشا آن حکم صادره از سوی دادگاه ميکونوس بود.
يعنی آنها هم به دنبال آن بودند که پروسه عدالت خواهی را در مورد قتل های ديگر در درون کشور دنبال کرده و از آن الگوبرداری کنند.
خانم حکاکيان چاپ کتاب شما تقريبا همزمان شد با آن گزارش هايی که منتشر شد در مورد نقش احتمالی ايران در برنامه ترور سفير عربستان سعودی در واشينگتن. البته ايران اين اتهامات را رد کرده است. ولی شما در مقاله ای که در روزنامه وال استريت جورنال نوشتيد گفتيد که فکر می کنيد شباهت های زيادی بين آن برنامه ترور و قتل های ميکونوس وجود دارد. می شود در اين مورد توضيح بدهيد.
اولينش اين است که قتل ميکونوس در يک رستوران صورت گرفت و قرار بوده که اين قتل هم در يک رستورانی در واشينگتن واقع شود.
دوم اينکه آن ايرانی که نقش کليدی در برنامه ترور سفير عربستان داشت و در تگزاس دستگير شد در نشان دادن بی گناهی اش گفتند که بابا اين فرد که کاره ای نيست بلکه او بسيار آدم ساده و حتی کودنی است که تنها کاری که از دستش برمی آيد اين است که ماشين دست دوم در تگزاس بفروشد که البته آن هم نه به طور خيلی موفقيت آميزی.
در مورد عامل ميکونوس هم به همين شکل بود. يعنی آن فرد کليدی که عمليات قتل را برنامه ريزی کرده بود يک ايرانی بود که حتی بعد از ده سال درس خواندن در دانشگاه هنوز هم نتوانسته بود ليسانس خودش را بگيرد و يک خشکشويی و بقالی در برلن را اداره می کرد.
قصدم از نوشتن اين مقاله آن بود که اين دلايل سطحی که ديگران داشتند مطرح می کردند تا وانمود کنند که اين عمليات ها به اندازه کافی هوشمندانه تنظيم نشده است و نمی توانسته کار دولت ايران باشد، قابل پذيرش نيست و می خواستم نشان بدهم که هوشمندانه بودن يک عمليات آن زمانی است که آن عمليات به نتيجه می رسد و به درستی انجام می شود.
ممکن است وقتی اين کيس به دادگاه می رود ما ببينيم که اين فرد به کلی بيگناه بوده و اين اتهامات بی اساسند. ولی در اين مورد با آن دلايل و استدلال ها نمی توانستند بی اساس باشند.
خداحافظی با خواننده «خدای آسمون ها»
طوفان يکی از خوانندگانی که در سال های اواسط دهه پنجاه همزمان با موج
جوان گرايی موسيقی پاپ وارد اين عرصه شد و با وقوع انقلاب اسلامی در ايران
به لوس آنجلس مهاجرت کرد. روز سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۱ خورشيدی به دليل ابتلا
به سرطان ريه در لُس آنجلس درگذشت.
طوفان در سال های خروج از ايران شش آلبوم توليد کرد که آلبوم «بله بله» و به ويژه تک آهنگی به همين نام مورد توجه دوستداران موسيقی پاپ قرار گرفت. معروفترين اثر وی را می توان «خدای آسمون ها» دانست. او در سال های فعاليتش در ايران به عنوان نوازنده با بسياری از خواننده های مطرح آن زمان از جمله گوگوش و عارف به همکاری پرداخته بود.
يکی از گروه های موفق آن زمان را داشتند و بنده بالااتفاق با اين گروه بسيار نازنين افتخار همکاری داشتم.
در آن زمان آقای طوفان گيتار می زد و خيلی قشنگ هم گيتار می زد و ناصر چشم آذر هم کيبورد می زد. بقيه اعضای گروه هم بسيار آماده و خوب بودند.
برنامه های ما در حد استوديويی انجام می شد و بسيار موفق بود. چون طوفان سواد موسيقايی داشت و ناصر چشم آذر هم همين طور .
ترانه «خدای آسمون ها» را همان زمان آنها نوشتند. يعنی آقای ناصرچشم آذر آن را نوشت و با هم دو تايی اجرا کردند.
هيچوقت از يادم نمی رود که طوفان هميشه اين احساس را داشت که اين آهنگ متعلق به اوست و وقتی همکاران ديگرمان اين ترانه را خواندند کمی رنجيده بود و می گفت لااقل وقتی آن را می خوانيد بگوييد که اين آهنگ متعلق به ناصر و طوفان است.»
با کلام جهانبخش پازوکی.
بله. شعر را از آقای جهانبخش پازوکی گرفته بودند.
چه جوری شما طوفان و ناصرچشم آذر را ملاقات کرديد؟ چون فکر می کنم زمانی که شما اين دو هنرمند را ملاقات کرديد دوران اوج هنری تان بود.
بله من پيش از آن با منوچهر چشم آذر سال ها کار کرده بودم و بعد از منوچهر با برادرشان که ناصر باشد آشنا شدم که هر کدام از آنها مثل دو گل متفاوت بودند که رنگ و بوی بخصوص خودشان را داشتند.
اينها برای ارکسترهای بزرگ می نوشتند و طوفان و ناصر هم دو تايی دوش به دوش هم همکاری داشتند و اين همکاری بسيار موفق بود.
به من «بَلا بالا» را دادند که با هم اجرا کرديم و حتی اگر الان نسخه قديمی «حالا خيلی ديره» را گوش کنيد در آنجا صدای گيتار طوفان کاملا مشخص است که سبک مخصوص خودش را دارد و هميشه در گوش من است.
آن زمان موقعيت ناصر چشم آذر و طوفان و آن گروهی که با هم کار می کردند، چگونه بود؟
بند چهار نفر بيشتر نبود ولی چهار نفری که با همديگر غوغا می کردند. کارشان بسيار بسيار مورد پسند همگان بود. برنامه های شبانه ای که ما انجام می داديم حتی بعدها همخوان اضافه کردند يعنی دختر و پسرهايی که با همديگر می خواندند و ويولن ها و ساز بادی ها را اضافه کردند. اين دو در کارشان کم نمی گذاشتند.
ناصر چشم آذر و طوفان بسيار به کارشان علاقمند بودند و دايم به دنبال بهتر کردن کارشان بودند.
من اولين باری که با ناصرچشم آذر به آمريکا رفتم را هيچوقت فراموش نمی کنم. وقتی ايشان وارد اتاق موسيقی شدند تمام سازها را با دقت و با لذت برمی داشتند و اجرا می کردند يا گوش می کردند و طوفان هم دست کمی از او نداشت و همين طور بود.
ما با هم خيلی موفق بوديم . بعدها خود طوفان خوانندگی را شروع کرد و خيلی هم در لوس آنجلس موفق بود. او بسيار انسان دوست داشتنی و مهربانی بود. بسيار دوست خوبی بود .
او خوش برخورد و با نزاکت بود. با تربيت و بسيار استثنايی بود.
فکر می کنيد که طوفان نسبت به شروعش که يک شروع موفق بود و با ترانه خدای آسمان ها آغاز کرد و کارهای بعدی که در آمريکا انجام داد، تا اين اواخر چه تغييراتی کرده بود؟ چون از آن سبک و آن گيتاری که شما وصف کرديد و لحظاتی از آن را می شود در خود ترانه خدای آسمانها هم شنيد و آن استارت هايی که برای شروع ترانه می زد، در اين اواخر ديگر کمتر در کارهايش ديده می شد. اين مسئله ارتباطی به بيماری اش داشت؟
نه. زمانه عوض شده بود. نيمه گمشده ايشان ناصر بود که از هم جدا شدند. اينها مکمل هم بودند ولی بعدها طوفان به طور يک تک خواننده ظاهر شد و البته چون سواد موسيقی هم داشت خودش کارهايش را به دقت انتخاب می کرد.
ولی احيانا اگر آهنگی از موسيقی خاورميانه انتخاب می کرد و بعد آن را برگردان می کرد، اين کار را با سليقه انجام می داد.
ولی ناصر کسی بود که عملا ابداع می کرد. يعنی آهنگ را می ساخت. اين سازندگی در عالم موسيقی خيلی مهم است تا اينکه کسی بخواهد يک آهنگی را از عربی يا ترکی بردارد و به فارسی برگرداند.
که البته اين کار هم خودش با سليقه ای که طوفان داشت خيلی زيبا و قشنگ از کار در می آمد و اجرا می شد.
آن جايی طوفان بروز کرد و درخشان شد که در کنارش ناصر چشم آذر بود.
بله. من منظورم همين است. اينها با همديگر مکمل هم بودند. البته ناصر به ايران بازگشت وحتی رهبری ارکسترهای بزرگ را انجام می داد ولی طوفان اينجا ماند و بايد با فضای لُس آنجلس و موسيقی هايی که فضای اينجا می طلبيد کار می کرد و در نتيجه ديگر آنی نبود که می بايستی باشد.
طوفان در سال های خروج از ايران شش آلبوم توليد کرد که آلبوم «بله بله» و به ويژه تک آهنگی به همين نام مورد توجه دوستداران موسيقی پاپ قرار گرفت. معروفترين اثر وی را می توان «خدای آسمون ها» دانست. او در سال های فعاليتش در ايران به عنوان نوازنده با بسياری از خواننده های مطرح آن زمان از جمله گوگوش و عارف به همکاری پرداخته بود.
گفتگوی محمد ضرغامی با عارف
عارف در مورد فعالیت هنری طوفان می گوید « من سال های پيش که در ايران کارهای هنری ام را انجام می دادم ، به همراه آقای ناصر چشم آذر و آقای طوفان با هم يک دوره بسيار طلايی داشتيم.يکی از گروه های موفق آن زمان را داشتند و بنده بالااتفاق با اين گروه بسيار نازنين افتخار همکاری داشتم.
در آن زمان آقای طوفان گيتار می زد و خيلی قشنگ هم گيتار می زد و ناصر چشم آذر هم کيبورد می زد. بقيه اعضای گروه هم بسيار آماده و خوب بودند.
برنامه های ما در حد استوديويی انجام می شد و بسيار موفق بود. چون طوفان سواد موسيقايی داشت و ناصر چشم آذر هم همين طور .
ترانه «خدای آسمون ها» را همان زمان آنها نوشتند. يعنی آقای ناصرچشم آذر آن را نوشت و با هم دو تايی اجرا کردند.
هيچوقت از يادم نمی رود که طوفان هميشه اين احساس را داشت که اين آهنگ متعلق به اوست و وقتی همکاران ديگرمان اين ترانه را خواندند کمی رنجيده بود و می گفت لااقل وقتی آن را می خوانيد بگوييد که اين آهنگ متعلق به ناصر و طوفان است.»
با کلام جهانبخش پازوکی.
بله. شعر را از آقای جهانبخش پازوکی گرفته بودند.
چه جوری شما طوفان و ناصرچشم آذر را ملاقات کرديد؟ چون فکر می کنم زمانی که شما اين دو هنرمند را ملاقات کرديد دوران اوج هنری تان بود.
بله من پيش از آن با منوچهر چشم آذر سال ها کار کرده بودم و بعد از منوچهر با برادرشان که ناصر باشد آشنا شدم که هر کدام از آنها مثل دو گل متفاوت بودند که رنگ و بوی بخصوص خودشان را داشتند.
اينها برای ارکسترهای بزرگ می نوشتند و طوفان و ناصر هم دو تايی دوش به دوش هم همکاری داشتند و اين همکاری بسيار موفق بود.
به من «بَلا بالا» را دادند که با هم اجرا کرديم و حتی اگر الان نسخه قديمی «حالا خيلی ديره» را گوش کنيد در آنجا صدای گيتار طوفان کاملا مشخص است که سبک مخصوص خودش را دارد و هميشه در گوش من است.
آن زمان موقعيت ناصر چشم آذر و طوفان و آن گروهی که با هم کار می کردند، چگونه بود؟
بند چهار نفر بيشتر نبود ولی چهار نفری که با همديگر غوغا می کردند. کارشان بسيار بسيار مورد پسند همگان بود. برنامه های شبانه ای که ما انجام می داديم حتی بعدها همخوان اضافه کردند يعنی دختر و پسرهايی که با همديگر می خواندند و ويولن ها و ساز بادی ها را اضافه کردند. اين دو در کارشان کم نمی گذاشتند.
ناصر چشم آذر و طوفان بسيار به کارشان علاقمند بودند و دايم به دنبال بهتر کردن کارشان بودند.
من اولين باری که با ناصرچشم آذر به آمريکا رفتم را هيچوقت فراموش نمی کنم. وقتی ايشان وارد اتاق موسيقی شدند تمام سازها را با دقت و با لذت برمی داشتند و اجرا می کردند يا گوش می کردند و طوفان هم دست کمی از او نداشت و همين طور بود.
ما با هم خيلی موفق بوديم . بعدها خود طوفان خوانندگی را شروع کرد و خيلی هم در لوس آنجلس موفق بود. او بسيار انسان دوست داشتنی و مهربانی بود. بسيار دوست خوبی بود .
او خوش برخورد و با نزاکت بود. با تربيت و بسيار استثنايی بود.
فکر می کنيد که طوفان نسبت به شروعش که يک شروع موفق بود و با ترانه خدای آسمان ها آغاز کرد و کارهای بعدی که در آمريکا انجام داد، تا اين اواخر چه تغييراتی کرده بود؟ چون از آن سبک و آن گيتاری که شما وصف کرديد و لحظاتی از آن را می شود در خود ترانه خدای آسمانها هم شنيد و آن استارت هايی که برای شروع ترانه می زد، در اين اواخر ديگر کمتر در کارهايش ديده می شد. اين مسئله ارتباطی به بيماری اش داشت؟
نه. زمانه عوض شده بود. نيمه گمشده ايشان ناصر بود که از هم جدا شدند. اينها مکمل هم بودند ولی بعدها طوفان به طور يک تک خواننده ظاهر شد و البته چون سواد موسيقی هم داشت خودش کارهايش را به دقت انتخاب می کرد.
ولی احيانا اگر آهنگی از موسيقی خاورميانه انتخاب می کرد و بعد آن را برگردان می کرد، اين کار را با سليقه انجام می داد.
ولی ناصر کسی بود که عملا ابداع می کرد. يعنی آهنگ را می ساخت. اين سازندگی در عالم موسيقی خيلی مهم است تا اينکه کسی بخواهد يک آهنگی را از عربی يا ترکی بردارد و به فارسی برگرداند.
که البته اين کار هم خودش با سليقه ای که طوفان داشت خيلی زيبا و قشنگ از کار در می آمد و اجرا می شد.
آن جايی طوفان بروز کرد و درخشان شد که در کنارش ناصر چشم آذر بود.
بله. من منظورم همين است. اينها با همديگر مکمل هم بودند. البته ناصر به ايران بازگشت وحتی رهبری ارکسترهای بزرگ را انجام می داد ولی طوفان اينجا ماند و بايد با فضای لُس آنجلس و موسيقی هايی که فضای اينجا می طلبيد کار می کرد و در نتيجه ديگر آنی نبود که می بايستی باشد.
گزارش موسسه علوم و امنيت بين الملل از تحولات تازه در برنامه اتمی ایران
«موسسه علوم و امنيت بين المللی» در گزارش جديد خود که روز چهارم ژوئن
منتشر شد به دو موضوع جديد در برنامه های هسته ای ايران می پردازد: نخست،
احتمال احداث يک مرکز غنی سازی ديگر و دوم، در مراکز غنی سازی ايران واقعا
چه می گذرد.
«ديويد آلبرايت» و «آندرئا استرايکو» دو کارشناس علوم هسته ای در مقدمه اين گزارش يادآوری می کنند که آژانس بين المللی انرژی اتمی به درستی روی دو موضوع متمرکز شده است که يکی بازرسی از تاسيسات نظامی پارچين و ديگری حل سوء ظن ها و موضوعات قديمی مربوط به شفافيت در وجه نظامی فعاليت های هسته ای ايران است.
اما درعين حال بايد به دو موضوع مهم ديگر نيز توجه داشت. يکی اين است که آيا ايران در حال تاسيس يک مرکز غنی سازی ديگر است و ديگری اين که آيا ميزان غنی سازی اورانيوم با غلظت ۲۰ درصد در تاسيسات فردو آيا بيشتر از آن چيزی نيست که ايران اعلام کرده است.
آيا ايران در حال تاسيس يک مرکز غنی سازی ديگر است؟
گزارش آژانس بين المللی انرژی اتمی که روز ۲۵ ماه مه منتشر شد از دولت ايران می خواهد که با شفافيت اعلام کند که آيا در حال ساخت تاسيسات هسته ای جديد و از جمله احداث تاسيسات سومی برای غنی سازی و نصب سانتريفوژهای گازی است؟
در ماه اوت سال ۲۰۱۰ علی اکبر صالحی رييس وقت سازمان انرژی اتمی ايران، خبر انجام مطالعات برای احداث ۱۰ مرکز غنی سازی ديگر و آغاز ساختمان يکی از اين تاسيسات تا مارس ۲۰۱۱ را اعلام کرد. از آن زمان بسياری از ناظران تحولات هسته ای و دولت های غربی اين مسئله را با حساسيت دنبال کرده اند.
فريدون عباس دوانی، رييس فعلی سازمان انرژی اتمی ايران، نيز اواسط سال ۲۰۱۱ گفت که ساختمان مرکز سوم غنی سازی به مدت دو سال به تاخير افتاده است.
اکنون يک سال پس از اين اظهارات روند ساخت مرکز سوم غنی سازی ايران در چه مرحله ای است؟ آيا اين طرح هنوز هم به تاخير افتاده و يا حکومت ايران نظر خود را تغيير داده و به شکل پنهانی مشغول ساخت اين تاسيسات است؟
سابقه ايران در مورد پنهان نگاه داشتن ساخت تاسيسات هسته ای خود مثل نطنز و فردو که فقط پس از شناسايی آنها توسط منابع خارجی وجود آنها پذيرفته شد، نشان می دهد که نمی توان به بيانيه های رسمی حکومت اتکا کرد.
از مارس ۲۰۰۷ ايران چنين موضعی اتخاذ کرده که خود را ملزم نمی داند ساخت تاسيسات هسته ای را به آژانس بين المللی انرژی اتمی اطلاع دهد. ولی اين نهاد می گويد که طبق معاهدات مربوط به بازرسی و ايمنی فعاليت های هسته ای که دولت ايران نيز عضو آن است بايد تاسيس مراکز هسته ای را اطلاع دهد.
کارشناسان موسسه علوم و امنيت بين المللی تاکيد می کنند که ارائه اطلاعات دقيق در مورد همه جنبه های فعاليت هسته ای و از جمله ساخت تاسيسات جديد يکی از عوامل مهم برای رفع سوء ظن های جامعه بين المللی در مورد اهداف برنامه های هسته ای ايران است.
اهداف و برنامه های ايران برای غنی سازی اورانيوم چيست؟
گزارش آژانس بين المللی انرژی اتمی در گزارش اخير خود از ايران خواسته است که بر شفافيت مربوط به فعاليت های موجود در مرکز غنی سازی فردو بيافزايد.
آيا ايران قصد دارد توليد اورانيوم با غلظت ۲۰ درصد در اين مرکز را افزايش دهد؟ آيا اين غنی سازی زير نظر و طبق مقررات بين المللی صورت خواهد گرفت؟ طبق گفته های آژانس بين المللی انرژی اتمی ايران بايد فعاليت های خود را در تاسيسات فردو به توليد اورانيوم با غلظت زير پنج درصد کاهش داده و فقط از چند صد سانتريفوژ خود استفاده کند.
کارشناسان «موسسه علوم و امنيت بين المللی» در گزارش خود يادآوری می کنند که بسياری از کشورهای غربی و کارشناسان مستقل و حتی آژانس بين المللی انرژی اتمی هنوز هم در مورد هدف اصلی ايران برای ساخت تاسيسات فردو، پنهان نگاه داشتن اين مرکز غنی سازی و احتمال برنامه ريزی برای توليد اورانيوم با غلظت تسليحاتی در اين تاسيسات سوءظن دارند.
در حال حاضر سئوال کليدی اين است که آيا ايران در نظر دارد بر حجم توليد اورانيوم با غلظت ۲۰ درصد در اين تاسيسات بيافزايد و علاو بر اين غنی سازی اورانيوم با غلظت بالاتر از بيست درصد را نيز در دستور کار قرار دهد؟
آژانس بين المللی انرژی اتمی بارها اعلام کرده که گزارش ها و بيانيه های رسمی دولت ايران در مورد آنچه که در تاسيسات فردو می گذرد قانع کننده و اطمينان دهنده نيستند. از سال ۲۰۰۹ و شناسايی و کشف اين مرکز غنی سازی که بخش اعظم آن در دل کوه و زير زمين ساخته شده است، ايران فقط در مورد بخشی از فعاليت های جاری در اين تاسيسات گزارش داده است.
در سال ۲۰۱۱ ايران حدی از اطلاعات در مورد دلايل و زمان تاسيس اين مرکز را در اختيار آژانس قرار داد. اما آژانس بين المللی انرژی اتمی در گزارش ۲۵ ماه مه خود اعلام کرد که در مورد تاسيسات فردو هنوز هم به اطلاعات بيشتری نياز دارد.
يکی از موضوعاتی که باعث اين حساسيت و سوء ظن ها شده تغييراتی است که ايران در نقشه اوليه اين تاسيسات داده است. طبق مقررات آژانس بين المللی انرژی اتمی تمامی کشورهای عضو بايد نقشه کامل و ساير جزييات مثل زمان و دليل احداث هر گونه تاسيسات هسته ای را در اختيار اين نهاد قرار دهند.
«ديويد آلبرايت» و «آندرئا استرايکو» دو کارشناس علوم هسته ای در مقدمه اين گزارش يادآوری می کنند که آژانس بين المللی انرژی اتمی به درستی روی دو موضوع متمرکز شده است که يکی بازرسی از تاسيسات نظامی پارچين و ديگری حل سوء ظن ها و موضوعات قديمی مربوط به شفافيت در وجه نظامی فعاليت های هسته ای ايران است.
اما درعين حال بايد به دو موضوع مهم ديگر نيز توجه داشت. يکی اين است که آيا ايران در حال تاسيس يک مرکز غنی سازی ديگر است و ديگری اين که آيا ميزان غنی سازی اورانيوم با غلظت ۲۰ درصد در تاسيسات فردو آيا بيشتر از آن چيزی نيست که ايران اعلام کرده است.
آيا ايران در حال تاسيس يک مرکز غنی سازی ديگر است؟
گزارش آژانس بين المللی انرژی اتمی که روز ۲۵ ماه مه منتشر شد از دولت ايران می خواهد که با شفافيت اعلام کند که آيا در حال ساخت تاسيسات هسته ای جديد و از جمله احداث تاسيسات سومی برای غنی سازی و نصب سانتريفوژهای گازی است؟
در ماه اوت سال ۲۰۱۰ علی اکبر صالحی رييس وقت سازمان انرژی اتمی ايران، خبر انجام مطالعات برای احداث ۱۰ مرکز غنی سازی ديگر و آغاز ساختمان يکی از اين تاسيسات تا مارس ۲۰۱۱ را اعلام کرد. از آن زمان بسياری از ناظران تحولات هسته ای و دولت های غربی اين مسئله را با حساسيت دنبال کرده اند.
فريدون عباس دوانی، رييس فعلی سازمان انرژی اتمی ايران، نيز اواسط سال ۲۰۱۱ گفت که ساختمان مرکز سوم غنی سازی به مدت دو سال به تاخير افتاده است.
اکنون يک سال پس از اين اظهارات روند ساخت مرکز سوم غنی سازی ايران در چه مرحله ای است؟ آيا اين طرح هنوز هم به تاخير افتاده و يا حکومت ايران نظر خود را تغيير داده و به شکل پنهانی مشغول ساخت اين تاسيسات است؟
سابقه ايران در مورد پنهان نگاه داشتن ساخت تاسيسات هسته ای خود مثل نطنز و فردو که فقط پس از شناسايی آنها توسط منابع خارجی وجود آنها پذيرفته شد، نشان می دهد که نمی توان به بيانيه های رسمی حکومت اتکا کرد.
از مارس ۲۰۰۷ ايران چنين موضعی اتخاذ کرده که خود را ملزم نمی داند ساخت تاسيسات هسته ای را به آژانس بين المللی انرژی اتمی اطلاع دهد. ولی اين نهاد می گويد که طبق معاهدات مربوط به بازرسی و ايمنی فعاليت های هسته ای که دولت ايران نيز عضو آن است بايد تاسيس مراکز هسته ای را اطلاع دهد.
کارشناسان موسسه علوم و امنيت بين المللی تاکيد می کنند که ارائه اطلاعات دقيق در مورد همه جنبه های فعاليت هسته ای و از جمله ساخت تاسيسات جديد يکی از عوامل مهم برای رفع سوء ظن های جامعه بين المللی در مورد اهداف برنامه های هسته ای ايران است.
اهداف و برنامه های ايران برای غنی سازی اورانيوم چيست؟
گزارش آژانس بين المللی انرژی اتمی در گزارش اخير خود از ايران خواسته است که بر شفافيت مربوط به فعاليت های موجود در مرکز غنی سازی فردو بيافزايد.
آيا ايران قصد دارد توليد اورانيوم با غلظت ۲۰ درصد در اين مرکز را افزايش دهد؟ آيا اين غنی سازی زير نظر و طبق مقررات بين المللی صورت خواهد گرفت؟ طبق گفته های آژانس بين المللی انرژی اتمی ايران بايد فعاليت های خود را در تاسيسات فردو به توليد اورانيوم با غلظت زير پنج درصد کاهش داده و فقط از چند صد سانتريفوژ خود استفاده کند.
کارشناسان «موسسه علوم و امنيت بين المللی» در گزارش خود يادآوری می کنند که بسياری از کشورهای غربی و کارشناسان مستقل و حتی آژانس بين المللی انرژی اتمی هنوز هم در مورد هدف اصلی ايران برای ساخت تاسيسات فردو، پنهان نگاه داشتن اين مرکز غنی سازی و احتمال برنامه ريزی برای توليد اورانيوم با غلظت تسليحاتی در اين تاسيسات سوءظن دارند.
در حال حاضر سئوال کليدی اين است که آيا ايران در نظر دارد بر حجم توليد اورانيوم با غلظت ۲۰ درصد در اين تاسيسات بيافزايد و علاو بر اين غنی سازی اورانيوم با غلظت بالاتر از بيست درصد را نيز در دستور کار قرار دهد؟
آژانس بين المللی انرژی اتمی بارها اعلام کرده که گزارش ها و بيانيه های رسمی دولت ايران در مورد آنچه که در تاسيسات فردو می گذرد قانع کننده و اطمينان دهنده نيستند. از سال ۲۰۰۹ و شناسايی و کشف اين مرکز غنی سازی که بخش اعظم آن در دل کوه و زير زمين ساخته شده است، ايران فقط در مورد بخشی از فعاليت های جاری در اين تاسيسات گزارش داده است.
در سال ۲۰۱۱ ايران حدی از اطلاعات در مورد دلايل و زمان تاسيس اين مرکز را در اختيار آژانس قرار داد. اما آژانس بين المللی انرژی اتمی در گزارش ۲۵ ماه مه خود اعلام کرد که در مورد تاسيسات فردو هنوز هم به اطلاعات بيشتری نياز دارد.
يکی از موضوعاتی که باعث اين حساسيت و سوء ظن ها شده تغييراتی است که ايران در نقشه اوليه اين تاسيسات داده است. طبق مقررات آژانس بين المللی انرژی اتمی تمامی کشورهای عضو بايد نقشه کامل و ساير جزييات مثل زمان و دليل احداث هر گونه تاسيسات هسته ای را در اختيار اين نهاد قرار دهند.
آيا جنگ سايبری می تواند عادلانه باشد؟
وب سايت تحليلی «آتلانتيک» با اشاره به مواردی مثل احتمال هدايت حملات
«استاکس نت» به مراکز هسته ای ايران توسط دولت آمريکا، شيوع جاسوس افزار
«فليم» با هدف ضربه زدن به زير ساخت های ديجيتالی ايران و خطر احتمالی چين
برای شبکه های کامپيوتری صنعتی و نظامی آمريکا، می نويسد که به نظر می رسد
روش های جنگ در حال تغييرند و بر اين اساس قوانين نبرد هم دستخوش تغيير می
شوند.
انقلاب در فن آوری اطلاعاتی و کامپيوتری باعث شده که تشخيص عامل بروز جنگ بسيار دشوار شود. جنگ سايبری به نسبت جنگ با ابزارهای نظامی تلفات ندارد و پيامدهای سياسی آن محدود است. بنابر اين بسياری از کشورها ممکن است بدون آنکه دليل مشروعی داشته باشند چنين جنگ يا تجاوزهايی را آغاز کنند.
اما در هر صورت دلايل و توجيهات برای اغاز يک جنگ و چگونگی پيشبرد آن بسيار مهم است. به عنوان مثال دولت جورج بوش به استراتژی حملات «پيشگيرانه» يا «پيش دستانه» معتقد بود. اما اين روش می تواند تمايل به جنگ و استفاده از همين استراتژی را در ميان ديگران تقويت کند. به عنوان مثال ايران بارها تهديد کرده که ممکن است قبل از حمله نظامی اسرائيل و يا آمريکا حملات «پيش دستانه» انجام دهد.
نقطه ضعف اين راهبرد در اين است که واقعا به سختی می توان تشخيص داد و مطمئن شد که حمله ای از سوی دشمن در شرف وقوع است و بنابر اين مشخص نيست که در چه شرايطی روش حملات «پيش دستانه» قابل توجيه است. در عين حال در اين روش توجه به روش های مسالمت آميز و ديپلماتيک بسيار ضعيف است و قبل از آزمودن راه های ديگر ممکن است جنگ آغاز شود.
وب سايت تحليلی «آتلانتيک» سپس يادآوری می کند که امروزه بسياری از کشورهای جهان از قدرت لازم برای به راه انداختن جنگ سايبری برخوردار هستند. اما هيچ توافق ، مرجع و يا نظامی برای کنترل و يا تشخيص مشروعيت و عادلانه بودن اين نوع جنگ ها وجود ندارد. در عين حال همان حداقل های اخلاقی و عرفی در مورد مشروعيت بخشيدن به جنگ های نظامی در مورد جنگ سايبری هنوز جا نيافتاده است.
۱. تجاوز به ديگران
طبق تعاريف تاريخی فقط جنگی عادلانه است که در برابر تجاوز يک نيروی خارجی انجام شود. اما در جنگ سايبری چون تلفات انسانی در کار نيست مفهوم تجاوز لوث می شود. در عين حال خط و مرز روشنی بين جاسوسی، خرابکاری و يا مختل کردن تاسيسات وجود ندارد. همه اين موارد لزوما با واکنش نظامی روبرو نمی شوند و چون تلفات جانی و مالی آن هويدا نيست نمی توان تشخيص داد که متجاوز کيست و حد و حدود تجاوز آن در چه حدی است.
۲. حمله يا عدم حمله به غير نظاميان
وب سايت «آتلانتيک» می افزايد که طبق قوانين جنگ حمله به غيرنظاميان ممنوع است هر چند در اکثر موارد يا اين اصل رعايت نمی شود و يا اينکه غير نظاميان به شکل غير مستقيم آسيب می بينند. اما رعايت و يا تشخيص عواقب جنگ سايبری در اين زمينه ساده نيست.
هر حمله سايبری برای بسياری از غيرنظاميان که به شبکه اينترنت متصل هستند می تواند پيامدهای زيانباری داشته باشد. به عنوان نمونه پس از شيوع بدافزار «استاکس نت» که از نقطه ضعف های «ويندوز» استفاده می کرد بسياری از کاربران مجبور شدند با پرداخت هزينه برای خريد نسخه ترميم شده و صرف وقت از عواقب ابتلا به اين ويروس جلوگيری کنند.
۳.رعايت تناسب در استفاده از ابزار جنگ
در يک جنگ عادلانه قاعدتا نبايد از سلاح هايی استفاده شود که ميزان تخريب آن بيشتر از حمله ای است که قرار است به آن مقابله شود. اما برخی از سياستمداران و رهبران جهان بارها تهديد کرده اند که در صورت لزوم در مقابله با حملات سايبری ممکن است از نيروی نظامی استفاده کنند.
نکته ديگر اين است که در اکثر موارد اگر جنگ سايبری اتفاق بيافتد تشخيص دامنه ضايعات آن بسيار مشکل است و بنابر اين طرف مقابل نيز می تواند بدون رعايت اصل تناسب در ابزارهای جنگی از هر روش گسترده ای در جنگ سايبری استفاده کند. به همين خاطر ضد حمله که در جنگ سايبری يک عامل مهم برای پيشگيری از حمله طرف مقابل است از هيچ قاعده و اصل اخلاقی تبعيت نمی کند.
۴. پذيرش مسئوليت
در جنگ عادلانه قاعدتا هر طرف بايد مسئوليت حملات خود را برعهده بگيرد. معمولا تروريست ها و يا سازمان های جاسوسی در عمليات پنهانی چنين اصلی را رعايت نمی کنند. در جنگ سايبری نيز هر گروه، فرد و يا کشوری می تواند به سادگی چهره خود را بپوشاند و از قبول مسئوليت شانه خالی کند.
پذيرش مسئوليت در جنگ فقط يک اصل اخلاقی نيست بلکه از نظر حقوقی و جزايی نيز اهميت دارد. اگر مسئولان حملات شناخته نشوند هيچ کس خطاکار نخواهد بود. به همين خاطر در عرصه جنگ سايبری نيز بايد مراجع و موازينی برای تشخيص هويت مسئولين حملات و جرائم آنها وجود داشته باشد.
۵. فریبکاری
کنوانسيون ژنو و لاهه مربوط به قوانين دوران جنگ، فريبکاری را ممنوع کرده اند. تمام طرف های درگير در جنگ موظف اند از روش های فريبکارانه مثل استفاده از اونيفورم امدادرسان ها و يا غيرنظاميان پرهيز کنند. اما در جنگ سايبری بخش زيادی از موفقيت حملات به تغيير دادن چهره مهاجمان و استفاده از پوشش ها و مجاری فريبکارانه بستگی دارد.
درست است که در جنگ سايبری اين نرم افزار و سخت افزارها هستند که به ما خيانت می کنند و نه انسانها. اما بايد در برابر يک چنين روش هايی نيز درست مثل خيانت و فريبکاری های انسانها واکنش نشان داد.
۶. صلح پايدار
وب سايت «آتلانتيک» در بخش پايانی اين مطلب اشاره می کند که در جنگ عادلانه معمولا دوران پس از جنگ نيز جزو مسئوليت طرف های درگير است. نمونه آن مشارکت نيروهای آمريکايی و يا بين المللی در کمک به امنيت عراق و افغانستان است.
در جنگ سايبری که نتيجه آن تلفات انسانی نيست ترميم ضايعات جنگ و جبران آن می تواند بسيار ساده تر از جنگ های نظامی باشد. کافی است حملات سايبری طوری طراحی شوند که پس از پايان دوره محدود حمله، اهدافی که مورد حمله قرار گرفته اند به حالت عادی بازگردند.
اما مشکل در اين است که ابعاد و جزييات صدمات و اختلال های ناشی از حملات سايبری قابل تشخيص نيستند و يا ابعاد صدمات در حدی است که بازسازی و ترميم آنها وقت بسيار زيادی نياز دارد.
انقلاب در فن آوری اطلاعاتی و کامپيوتری باعث شده که تشخيص عامل بروز جنگ بسيار دشوار شود. جنگ سايبری به نسبت جنگ با ابزارهای نظامی تلفات ندارد و پيامدهای سياسی آن محدود است. بنابر اين بسياری از کشورها ممکن است بدون آنکه دليل مشروعی داشته باشند چنين جنگ يا تجاوزهايی را آغاز کنند.
اما در هر صورت دلايل و توجيهات برای اغاز يک جنگ و چگونگی پيشبرد آن بسيار مهم است. به عنوان مثال دولت جورج بوش به استراتژی حملات «پيشگيرانه» يا «پيش دستانه» معتقد بود. اما اين روش می تواند تمايل به جنگ و استفاده از همين استراتژی را در ميان ديگران تقويت کند. به عنوان مثال ايران بارها تهديد کرده که ممکن است قبل از حمله نظامی اسرائيل و يا آمريکا حملات «پيش دستانه» انجام دهد.
نقطه ضعف اين راهبرد در اين است که واقعا به سختی می توان تشخيص داد و مطمئن شد که حمله ای از سوی دشمن در شرف وقوع است و بنابر اين مشخص نيست که در چه شرايطی روش حملات «پيش دستانه» قابل توجيه است. در عين حال در اين روش توجه به روش های مسالمت آميز و ديپلماتيک بسيار ضعيف است و قبل از آزمودن راه های ديگر ممکن است جنگ آغاز شود.
وب سايت تحليلی «آتلانتيک» سپس يادآوری می کند که امروزه بسياری از کشورهای جهان از قدرت لازم برای به راه انداختن جنگ سايبری برخوردار هستند. اما هيچ توافق ، مرجع و يا نظامی برای کنترل و يا تشخيص مشروعيت و عادلانه بودن اين نوع جنگ ها وجود ندارد. در عين حال همان حداقل های اخلاقی و عرفی در مورد مشروعيت بخشيدن به جنگ های نظامی در مورد جنگ سايبری هنوز جا نيافتاده است.
۱. تجاوز به ديگران
طبق تعاريف تاريخی فقط جنگی عادلانه است که در برابر تجاوز يک نيروی خارجی انجام شود. اما در جنگ سايبری چون تلفات انسانی در کار نيست مفهوم تجاوز لوث می شود. در عين حال خط و مرز روشنی بين جاسوسی، خرابکاری و يا مختل کردن تاسيسات وجود ندارد. همه اين موارد لزوما با واکنش نظامی روبرو نمی شوند و چون تلفات جانی و مالی آن هويدا نيست نمی توان تشخيص داد که متجاوز کيست و حد و حدود تجاوز آن در چه حدی است.
۲. حمله يا عدم حمله به غير نظاميان
وب سايت «آتلانتيک» می افزايد که طبق قوانين جنگ حمله به غيرنظاميان ممنوع است هر چند در اکثر موارد يا اين اصل رعايت نمی شود و يا اينکه غير نظاميان به شکل غير مستقيم آسيب می بينند. اما رعايت و يا تشخيص عواقب جنگ سايبری در اين زمينه ساده نيست.
هر حمله سايبری برای بسياری از غيرنظاميان که به شبکه اينترنت متصل هستند می تواند پيامدهای زيانباری داشته باشد. به عنوان نمونه پس از شيوع بدافزار «استاکس نت» که از نقطه ضعف های «ويندوز» استفاده می کرد بسياری از کاربران مجبور شدند با پرداخت هزينه برای خريد نسخه ترميم شده و صرف وقت از عواقب ابتلا به اين ويروس جلوگيری کنند.
۳.رعايت تناسب در استفاده از ابزار جنگ
در يک جنگ عادلانه قاعدتا نبايد از سلاح هايی استفاده شود که ميزان تخريب آن بيشتر از حمله ای است که قرار است به آن مقابله شود. اما برخی از سياستمداران و رهبران جهان بارها تهديد کرده اند که در صورت لزوم در مقابله با حملات سايبری ممکن است از نيروی نظامی استفاده کنند.
نکته ديگر اين است که در اکثر موارد اگر جنگ سايبری اتفاق بيافتد تشخيص دامنه ضايعات آن بسيار مشکل است و بنابر اين طرف مقابل نيز می تواند بدون رعايت اصل تناسب در ابزارهای جنگی از هر روش گسترده ای در جنگ سايبری استفاده کند. به همين خاطر ضد حمله که در جنگ سايبری يک عامل مهم برای پيشگيری از حمله طرف مقابل است از هيچ قاعده و اصل اخلاقی تبعيت نمی کند.
۴. پذيرش مسئوليت
در جنگ عادلانه قاعدتا هر طرف بايد مسئوليت حملات خود را برعهده بگيرد. معمولا تروريست ها و يا سازمان های جاسوسی در عمليات پنهانی چنين اصلی را رعايت نمی کنند. در جنگ سايبری نيز هر گروه، فرد و يا کشوری می تواند به سادگی چهره خود را بپوشاند و از قبول مسئوليت شانه خالی کند.
پذيرش مسئوليت در جنگ فقط يک اصل اخلاقی نيست بلکه از نظر حقوقی و جزايی نيز اهميت دارد. اگر مسئولان حملات شناخته نشوند هيچ کس خطاکار نخواهد بود. به همين خاطر در عرصه جنگ سايبری نيز بايد مراجع و موازينی برای تشخيص هويت مسئولين حملات و جرائم آنها وجود داشته باشد.
۵. فریبکاری
کنوانسيون ژنو و لاهه مربوط به قوانين دوران جنگ، فريبکاری را ممنوع کرده اند. تمام طرف های درگير در جنگ موظف اند از روش های فريبکارانه مثل استفاده از اونيفورم امدادرسان ها و يا غيرنظاميان پرهيز کنند. اما در جنگ سايبری بخش زيادی از موفقيت حملات به تغيير دادن چهره مهاجمان و استفاده از پوشش ها و مجاری فريبکارانه بستگی دارد.
درست است که در جنگ سايبری اين نرم افزار و سخت افزارها هستند که به ما خيانت می کنند و نه انسانها. اما بايد در برابر يک چنين روش هايی نيز درست مثل خيانت و فريبکاری های انسانها واکنش نشان داد.
۶. صلح پايدار
وب سايت «آتلانتيک» در بخش پايانی اين مطلب اشاره می کند که در جنگ عادلانه معمولا دوران پس از جنگ نيز جزو مسئوليت طرف های درگير است. نمونه آن مشارکت نيروهای آمريکايی و يا بين المللی در کمک به امنيت عراق و افغانستان است.
در جنگ سايبری که نتيجه آن تلفات انسانی نيست ترميم ضايعات جنگ و جبران آن می تواند بسيار ساده تر از جنگ های نظامی باشد. کافی است حملات سايبری طوری طراحی شوند که پس از پايان دوره محدود حمله، اهدافی که مورد حمله قرار گرفته اند به حالت عادی بازگردند.
اما مشکل در اين است که ابعاد و جزييات صدمات و اختلال های ناشی از حملات سايبری قابل تشخيص نيستند و يا ابعاد صدمات در حدی است که بازسازی و ترميم آنها وقت بسيار زيادی نياز دارد.
سلول های انفرادی در بازداشتگاه مخفی؛ «اینجا غذا هم سفید است»
انفرادی، داستان زندانيان سياسی است. داستان انسانهايی که بعد از انقلاب
بهمن ۱۳۵۷ تا به امروز، روزها و شبهای بسياری را در سلولهای کوچک
انفرادی گذراندهاند.
زندانيان سياسی که روح و جسم شان با ديوارهای بههم فشرده سلولها مبارزه میکردند تا بتوانند فضای کوچک انفرادیها و يا مکانهايی شبيه به قبر را تحمل کنند.
در سومين بخش از برنامه مستند راديويی «انفرادی»، شما را به درون سلولهای انفرادی در بازداشتگاه های مخفی میبريم تا زندانيان سياسی از تجربيات خود برای شما بگويند:
بازداشتگاه نیروی انتظامی
اتوموبيل جلوت می پيچد و ترمزی شديد می کند. هنوز به خودت نيامده ای سه نفر از ماشين بيرون می پرند و در يک لحظه داخل اتوموبيل پرتاب ات می کنند.
سرت را با فشار زير صندلی می برند. هيچ حرکتی نمی توانی بکنی . اتومبيل با سرعت حرکت می کند. دقايقی بعد سرعت اتوموبيل کندتر می شود، کمی بعد صدای دری را می شنوی که باز می شود. اتوموبيل متوقف می شود.
چشمان زندانی را با چشم بند می بندند و او را از چند پله پايين می برند. آن سو تر صدای باز و بسته شدن در را می شنوی. احساس می کنی وارد يک زير زمين شده ای.
کيانوش سنجری، فعال دانشجويی، بين سال های ۷۹ تا ۸۵ خورشيدی بارها بازداشت شد. او مجموعا دو سال در زندان بوده و ۹ ماه در انفرادی.
آقای سنجری چند روز هم توسط افرادی ناشناس بازداشت شد که حدس می زند او را به بازداشتگاهی متعلق به نيروی انتظامی بردند، در نزديکی وزارت امور خارجه.
کيانوش سنجری درباره اين بازداشتگاه می گويد: «چند تا پله می خورد. رفتيم پايين. معلوم شد که بازداشتگاه يک زير زمين است. شب بود. هر کدام از ما را داخل يک سلول انداختند. سلول کاملا تاريک بود. هيچ نوری در سلول وجود نداشت، ولی چند ساعتی که گذشت آن قدر تعداد بازداشتی ها زياد بود که در سلول را باز کرده و در هر سلول پنج يا شش نفر را جا دادند.»
کيانوش سنجری همچنين با اشاره به اينکه هيچ روزنه ای در سلول وجود نداشت و همه ما نفس تنگی گرفته بوديم تاکيد می کند: «هر کدام از ما به نوبت پيراهنش را مثل پنکه در فضای سلول تکان می داد تا هوا جا به جا شود و بتوانيم کمی نفس بکشيم. جا برای خواب نبود. تاصبح بيدار بوديم. صبح که شد در زديم، از پشت در ديديم که کل کريدور زندان پر از بازداشتی ها شده و متوجه شديم که آنجا يک بازداشتگاهی است با دو رديف سلول انفرادی در يک فضای سوله مانندی که يک سمت آن سوله هم چند سلول عمومی بود.»
بازداشت تعداد زيادی از مديران شهرداری تهران در سال ۱۳۷۷و انتقال برخی از آنان به بازداشتگاه های مخفی از جمله بازداشتگاه وصال که توسط حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی اداره می شد، وجود بازداشتگاه های مخفی را بيش از پيش مورد توجه قرار داد. به ويژه وقتی که اين شهرداران اعلام کردند در اين بازداشتگاه تحت اذيت و آزار جسمی و روانی قرار گرفته اند.
روزبه ميرابراهيمی، روزنامه نگار، يکی از افرادی است که در سال ۱۳۸۸ و در پرونده موسوم به وبلاگ نويسان، ۶۰ روز را در يکی از سلول های انفرادی بازداشتگاه مخفی تحت کنترل حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی منتقل شد.
روزبه ميرابراهيمی می گويد: «از نزديک خانه ما را بازداشت کردند و بردند. از همان لحظه بازداشت چشمم بسته شده بود در اين بين کسی جلو آمد و گردن مرا گرفت و مرا از ماشين بيرون کشيد. بعد از آن مرا به فرد ديگری تحويل داد. آن فرد ديگر هم مرا به اتاقی برد و گفت که لباس هايت را در بياور. من هم کامل لخت شدم و بعد از مدتی به من گفت که الان لباس های زيرت را بپوش. سپس شلوار و پيراهنم را هم داد که بپوشم و بعد مرا برد و داخل يک سلول انداخت».
روزبه مير ابراهيمی درباره فضای سلول اش می گويد: «دقيقا به اندازه يک قبر بود. يعنی وقتی در آنجا می خوابيدم سرم با دیوار، چهار انگشت و پايم هم چهار انگشت با در سلول فاصله داشت. با عرض سلول هم به اندازه آرنجم با ديوار فاصله داشتم و کاملا در حد خوابيدن تعبيه شده بود. کل سلول به رنگ سبز بود و يکی از چيزهايی که در آن مقطع به جز نور کم و نبود پنجره، عذاب آور بود صدای هواکش بند بود که به شدت روی اعصاب همه ما سوهان می کشيد و آزاردهنده بود.»
روشن کردن دستگاه هواکش با صدای بسيار ناهنجار و صدای بلند نوحه خوانی در ساعات متوالی از تجربيات برخی از زندانيانی است که به سلول های انفرادی در بازداشتگاه های مخفی افتاده اند.
اما لرزيدن مکرر سلول به خاطر صدای بلند شدن هواپيما، تجربه ديگری است که کوروش صحتی، فعال دانشجويی دارد که بين سال های ۷۷ تا ۸۵ در زندان بود و ۹ ماه از اين مدت را در انفرادی گذراند. کوروش صحتی نيز تجربه يک ماه زندان در بازداشتگاه مخفی را نيز دارد.
کوروش صحتی درباره اين بازداشتگاه مخفی می گويد: «از زندان ۵۹ عشرت آباد ما را به آن زندان مخفی منتقل کردند. يک و نيم در دو متر اندازه سلول بود و فقط می توانستم در آنجا دراز بکشم. داخل سلول از آن جايی که نزديک به فرودگاه بود مرتبا می لرزيد و ما نمی توانستيم راحت بخوابيم. بعدا متوجه شديم که آنجا پادگان جی متعلق به وزارت دفاع بود که نمونه بارزی از زندان های مخفی و اختصاصی است که بازداشت های غير قانونی در آنجا صورت می گيرد.»
آقای صحتی می گوید يکی از دوستانش که فعال دانشجویی بود در آنجا سکته کرد و دادگاه انقلاب او را با وثيقه آزاد کرد.
زندان مخفی وزارت اطلاعات
سال ۱۳۷۵ است. فرج سرکوهی، نويسنده و سردبير مجله «آدينه»، برای ديدار با خانواده خود در آلمان به فرودگاه می رود اما توسط ماموران امنيتی ربوده می شود. مقامات امنيتی اعلام می کنند که او دستگير نشده و در اروپا به سر می برد. سرکوهی ۴۷ روز را در زندانِ مخفی وزارت اطلاعات به سر برد.
فرج سرکوهی می گويد: «مرا از فرودگاه ربودند و چون قصدشان اين بود که مرا بکشند بدون اينکه مسئوليت آن را بر عهده بگيرند، بنابر اين ریيس جمهوری وقت، آقای رفسنجانی رسما در مصاحبه اش اعلام کرد که آقای سرکوهی در آلمان به سر می برد. به همين دليل هم وزارت اطلاعات نمی توانست مرا به زندان های معمولی منتقل کند، چون آن وقت من توسط ديگران ديده می شدم. مرا به جايی بردند که خودشان به آن جا می گويند از "مقرهای وزارت اطلاعات" است. به آپارتمان های مخفی، "مقر" می گويند که در سراسر شهر در اختيار آنهاست.»
فرج سرکوهی تاکيد دارد: «دراين مقرها کسانی را نگهداری می کنند که نمی خواهند ديگری او را ببيند يا کسانی که معمولا نمی خواهند اعلام کنند که دستگير شده اند.»
آقای سرکوهی با اشاره به اينکه انفرادی های اين آپارتمان ها شبيه به انفرادی های معمولی در همه جای دنياست. می گوید: «در همه جای دنيا حتی در زندان آشويتس هم انفرادی ها يک اتاقک کوچکی است که يک رنگ دل مرده با يک لامپ کم نور و در آهنی و دريچه کوچکی که نگهبان از آن دريچه به شما نگاه می کند.»
فرج سرکوهی پس از آزادی در يک کنفرانس مطبوعاتی مجبور به اقرار دروغين شد که در اروپا بوده و تازه به ايران بازگشته است.
برخی از نمايندگان اصلاح طلب در دوره ششم مجلس در ابتدای دهه ۸۰ خورشيدی، تلاش کردند بازداشتگاه های غير قانونی تعطيل شود و يا زير نظر سازمان زندان ها قرار گيرد. تلاشی که هيچ حاصلی نداشت.
فاطمه حقيقت جو، نماينده سابق مجلس و عضو کميته بازديد از زندان ها در مجلس ششم در اين باره می گويد: «هيچ وقت ما موفق نشديم که بدانيم چند زندان امنيتی وجود دارد. بنابر اين ما نه آن موقع می توانستيم دستگاه های امنيتی را کنترل کنيم و اگر يک زندانی مانند ۲۰۵ يا ۵۹ مورد شناسایی قرار می گرفت، باز هم اين امکان برای نيروهای امنيتی وجود داشت که حتی يک خانه را تبديل به زندان کنند.»
فاطمه حقيقت جو می افزاید که «خودم به چشم خودش جوان ۲۰ ساله ای را ديده است که در سالگرد ۱۸ تير بازداشت شده بود و او را به زير زمين يک پايگاه بسيج برده بودند و در آنجا علامت ۱۸ را روی پشتش حکاکی کرده بودند.»
گره چشم بند به سر زندانی فشار می آورد. پس از يک بازجويی طولانی و خسته کننده با فشارهای روحی و روانی بسيار، سلول اش را عوض می کنند.
در باز می شود. زندانی در حالی که هنوز چشم بند به چشم دارد وارد سلول می شود. در پشت سرش قفل می شود.
زندانی چشم بندش را بر می دارد. مات و مبهوت به سلول نگاه می کند. هيچ چيزی جز سفيدی مطلق نمی بيند. پتو، سفيد، تشک کف سلول، سفيد، ليوان و بشقاب پلاستيکی سفيد، نور مهتابی سفيد، ديوارهای سلول کاشی ها سفيد.
اينجا حتی غذا نيز هميشه سفيد است: پنير و برنج و ماست. اينجا سلول های سفيد و مخفی زير نظر نيروهای امنيتی است. يک زندانی پس از چند روز از سفيدی مطلق دچار روان پريشی و توهم شده و با مشت به در می کوبد.
زندانيان سياسی که روح و جسم شان با ديوارهای بههم فشرده سلولها مبارزه میکردند تا بتوانند فضای کوچک انفرادیها و يا مکانهايی شبيه به قبر را تحمل کنند.
در سومين بخش از برنامه مستند راديويی «انفرادی»، شما را به درون سلولهای انفرادی در بازداشتگاه های مخفی میبريم تا زندانيان سياسی از تجربيات خود برای شما بگويند:
بازداشتگاه نیروی انتظامی
اتوموبيل جلوت می پيچد و ترمزی شديد می کند. هنوز به خودت نيامده ای سه نفر از ماشين بيرون می پرند و در يک لحظه داخل اتوموبيل پرتاب ات می کنند.
سرت را با فشار زير صندلی می برند. هيچ حرکتی نمی توانی بکنی . اتومبيل با سرعت حرکت می کند. دقايقی بعد سرعت اتوموبيل کندتر می شود، کمی بعد صدای دری را می شنوی که باز می شود. اتوموبيل متوقف می شود.
چشمان زندانی را با چشم بند می بندند و او را از چند پله پايين می برند. آن سو تر صدای باز و بسته شدن در را می شنوی. احساس می کنی وارد يک زير زمين شده ای.
کيانوش سنجری، فعال دانشجويی، بين سال های ۷۹ تا ۸۵ خورشيدی بارها بازداشت شد. او مجموعا دو سال در زندان بوده و ۹ ماه در انفرادی.
آقای سنجری چند روز هم توسط افرادی ناشناس بازداشت شد که حدس می زند او را به بازداشتگاهی متعلق به نيروی انتظامی بردند، در نزديکی وزارت امور خارجه.
کيانوش سنجری درباره اين بازداشتگاه می گويد: «چند تا پله می خورد. رفتيم پايين. معلوم شد که بازداشتگاه يک زير زمين است. شب بود. هر کدام از ما را داخل يک سلول انداختند. سلول کاملا تاريک بود. هيچ نوری در سلول وجود نداشت، ولی چند ساعتی که گذشت آن قدر تعداد بازداشتی ها زياد بود که در سلول را باز کرده و در هر سلول پنج يا شش نفر را جا دادند.»
کيانوش سنجری همچنين با اشاره به اينکه هيچ روزنه ای در سلول وجود نداشت و همه ما نفس تنگی گرفته بوديم تاکيد می کند: «هر کدام از ما به نوبت پيراهنش را مثل پنکه در فضای سلول تکان می داد تا هوا جا به جا شود و بتوانيم کمی نفس بکشيم. جا برای خواب نبود. تاصبح بيدار بوديم. صبح که شد در زديم، از پشت در ديديم که کل کريدور زندان پر از بازداشتی ها شده و متوجه شديم که آنجا يک بازداشتگاهی است با دو رديف سلول انفرادی در يک فضای سوله مانندی که يک سمت آن سوله هم چند سلول عمومی بود.»
مستند انفرادی؛ بخش سوم: سلول های انفرادی در بازداشتگاه های مخفی
سلول های انفرادی در بازداشتگاه های مخفی از همان سال های ابتدايی دهه ۶۰ وجود داشت، اما دهه ۷۰ خورشيدی به بعد، بيشتر و علنی تر شد.بازداشت تعداد زيادی از مديران شهرداری تهران در سال ۱۳۷۷و انتقال برخی از آنان به بازداشتگاه های مخفی از جمله بازداشتگاه وصال که توسط حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی اداره می شد، وجود بازداشتگاه های مخفی را بيش از پيش مورد توجه قرار داد. به ويژه وقتی که اين شهرداران اعلام کردند در اين بازداشتگاه تحت اذيت و آزار جسمی و روانی قرار گرفته اند.
روزبه ميرابراهيمی، روزنامه نگار، يکی از افرادی است که در سال ۱۳۸۸ و در پرونده موسوم به وبلاگ نويسان، ۶۰ روز را در يکی از سلول های انفرادی بازداشتگاه مخفی تحت کنترل حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی منتقل شد.
روزبه ميرابراهيمی می گويد: «از نزديک خانه ما را بازداشت کردند و بردند. از همان لحظه بازداشت چشمم بسته شده بود در اين بين کسی جلو آمد و گردن مرا گرفت و مرا از ماشين بيرون کشيد. بعد از آن مرا به فرد ديگری تحويل داد. آن فرد ديگر هم مرا به اتاقی برد و گفت که لباس هايت را در بياور. من هم کامل لخت شدم و بعد از مدتی به من گفت که الان لباس های زيرت را بپوش. سپس شلوار و پيراهنم را هم داد که بپوشم و بعد مرا برد و داخل يک سلول انداخت».
روزبه مير ابراهيمی درباره فضای سلول اش می گويد: «دقيقا به اندازه يک قبر بود. يعنی وقتی در آنجا می خوابيدم سرم با دیوار، چهار انگشت و پايم هم چهار انگشت با در سلول فاصله داشت. با عرض سلول هم به اندازه آرنجم با ديوار فاصله داشتم و کاملا در حد خوابيدن تعبيه شده بود. کل سلول به رنگ سبز بود و يکی از چيزهايی که در آن مقطع به جز نور کم و نبود پنجره، عذاب آور بود صدای هواکش بند بود که به شدت روی اعصاب همه ما سوهان می کشيد و آزاردهنده بود.»
روشن کردن دستگاه هواکش با صدای بسيار ناهنجار و صدای بلند نوحه خوانی در ساعات متوالی از تجربيات برخی از زندانيانی است که به سلول های انفرادی در بازداشتگاه های مخفی افتاده اند.
اما لرزيدن مکرر سلول به خاطر صدای بلند شدن هواپيما، تجربه ديگری است که کوروش صحتی، فعال دانشجويی دارد که بين سال های ۷۷ تا ۸۵ در زندان بود و ۹ ماه از اين مدت را در انفرادی گذراند. کوروش صحتی نيز تجربه يک ماه زندان در بازداشتگاه مخفی را نيز دارد.
کوروش صحتی درباره اين بازداشتگاه مخفی می گويد: «از زندان ۵۹ عشرت آباد ما را به آن زندان مخفی منتقل کردند. يک و نيم در دو متر اندازه سلول بود و فقط می توانستم در آنجا دراز بکشم. داخل سلول از آن جايی که نزديک به فرودگاه بود مرتبا می لرزيد و ما نمی توانستيم راحت بخوابيم. بعدا متوجه شديم که آنجا پادگان جی متعلق به وزارت دفاع بود که نمونه بارزی از زندان های مخفی و اختصاصی است که بازداشت های غير قانونی در آنجا صورت می گيرد.»
آقای صحتی می گوید يکی از دوستانش که فعال دانشجویی بود در آنجا سکته کرد و دادگاه انقلاب او را با وثيقه آزاد کرد.
زندان مخفی وزارت اطلاعات
سال ۱۳۷۵ است. فرج سرکوهی، نويسنده و سردبير مجله «آدينه»، برای ديدار با خانواده خود در آلمان به فرودگاه می رود اما توسط ماموران امنيتی ربوده می شود. مقامات امنيتی اعلام می کنند که او دستگير نشده و در اروپا به سر می برد. سرکوهی ۴۷ روز را در زندانِ مخفی وزارت اطلاعات به سر برد.
فرج سرکوهی می گويد: «مرا از فرودگاه ربودند و چون قصدشان اين بود که مرا بکشند بدون اينکه مسئوليت آن را بر عهده بگيرند، بنابر اين ریيس جمهوری وقت، آقای رفسنجانی رسما در مصاحبه اش اعلام کرد که آقای سرکوهی در آلمان به سر می برد. به همين دليل هم وزارت اطلاعات نمی توانست مرا به زندان های معمولی منتقل کند، چون آن وقت من توسط ديگران ديده می شدم. مرا به جايی بردند که خودشان به آن جا می گويند از "مقرهای وزارت اطلاعات" است. به آپارتمان های مخفی، "مقر" می گويند که در سراسر شهر در اختيار آنهاست.»
فرج سرکوهی تاکيد دارد: «دراين مقرها کسانی را نگهداری می کنند که نمی خواهند ديگری او را ببيند يا کسانی که معمولا نمی خواهند اعلام کنند که دستگير شده اند.»
آقای سرکوهی با اشاره به اينکه انفرادی های اين آپارتمان ها شبيه به انفرادی های معمولی در همه جای دنياست. می گوید: «در همه جای دنيا حتی در زندان آشويتس هم انفرادی ها يک اتاقک کوچکی است که يک رنگ دل مرده با يک لامپ کم نور و در آهنی و دريچه کوچکی که نگهبان از آن دريچه به شما نگاه می کند.»
فرج سرکوهی پس از آزادی در يک کنفرانس مطبوعاتی مجبور به اقرار دروغين شد که در اروپا بوده و تازه به ايران بازگشته است.
برخی از نمايندگان اصلاح طلب در دوره ششم مجلس در ابتدای دهه ۸۰ خورشيدی، تلاش کردند بازداشتگاه های غير قانونی تعطيل شود و يا زير نظر سازمان زندان ها قرار گيرد. تلاشی که هيچ حاصلی نداشت.
فاطمه حقيقت جو، نماينده سابق مجلس و عضو کميته بازديد از زندان ها در مجلس ششم در اين باره می گويد: «هيچ وقت ما موفق نشديم که بدانيم چند زندان امنيتی وجود دارد. بنابر اين ما نه آن موقع می توانستيم دستگاه های امنيتی را کنترل کنيم و اگر يک زندانی مانند ۲۰۵ يا ۵۹ مورد شناسایی قرار می گرفت، باز هم اين امکان برای نيروهای امنيتی وجود داشت که حتی يک خانه را تبديل به زندان کنند.»
فاطمه حقيقت جو می افزاید که «خودم به چشم خودش جوان ۲۰ ساله ای را ديده است که در سالگرد ۱۸ تير بازداشت شده بود و او را به زير زمين يک پايگاه بسيج برده بودند و در آنجا علامت ۱۸ را روی پشتش حکاکی کرده بودند.»
گره چشم بند به سر زندانی فشار می آورد. پس از يک بازجويی طولانی و خسته کننده با فشارهای روحی و روانی بسيار، سلول اش را عوض می کنند.
در باز می شود. زندانی در حالی که هنوز چشم بند به چشم دارد وارد سلول می شود. در پشت سرش قفل می شود.
زندانی چشم بندش را بر می دارد. مات و مبهوت به سلول نگاه می کند. هيچ چيزی جز سفيدی مطلق نمی بيند. پتو، سفيد، تشک کف سلول، سفيد، ليوان و بشقاب پلاستيکی سفيد، نور مهتابی سفيد، ديوارهای سلول کاشی ها سفيد.
اينجا حتی غذا نيز هميشه سفيد است: پنير و برنج و ماست. اينجا سلول های سفيد و مخفی زير نظر نيروهای امنيتی است. يک زندانی پس از چند روز از سفيدی مطلق دچار روان پريشی و توهم شده و با مشت به در می کوبد.
سازمان بین المللی کار و پرونده کارگران در ایران
یکصد و يکمين اجلاس ساليانه سازمان بين المللی کار (ILO) هفته گذشته با
حضور نمايندگان بيش از ۱۸۰ کشور جهان در شهر ژنو سوييس آغاز به کار کرد.
سازمان بين المللی کار در خرداد هر سال تشکيل جلسه می دهد و نمايندگان دولت، کارفرمايان و کارگران هر کشور در آن شرکت می کنند.
مهدی کوهستانی نژاد، مشاور کنفدراسيون بين المللی اتحاديه های کارگری و
عضو کنگره کار کانادا، در گفت و گو با راديو فردا اشاره می کند: «شماری از
تشکل های مستقل کارگری ايران، اشخاصی را که به عنوان نمايندگان کارگران
جمهوری اسلامی ايران در نشست ژنو شرکت می کنند، نماينده همه کارگران ايران
نمی دانند.»
او می افزايد: «کنفدراسيون بين المللی اتحاديههای کارگری از اعضای
تشکلهای مستقل هم برای شرکت در نشست آی ال او دعوت کرده بود، اما به نظر
میآيد با شرايط امنيتی و سرکوبی که در ايران وجود دارد، اينها نتوانند در
اجلاس شرکت کنند.»
پيشتر، اتحاد بين المللی در حمايت از کارگران در ايران، با انتشار اطلاعيه
ای به حضور نمايندگان حکومت ايران در اجلاس سازمان بين المللی کار اعتراض
کرده بود.
در اين ميان يک پرسش مطرح می شود، اين که آيا سازمان بين المللی کار می تواند اقداماتی در مورد ايران انجام دهد؟
مجله رادیویی کارنامه؛ سازمان بین المللی کار و پرونده کارگران در ایران
در مقابل، اوليا علی بيگی که خبرگزاری ايسنا از او به عنوان سرپرست هيات اعزامی کارگران جمهوری اسلامی ايران نام برده، گفته است: «انتخاب نمايندگان کارگری توسط کارگران و بدون هيچ گونه دخل و تصرفی از سوی دولت بوده است.»در اين ميان يک پرسش مطرح می شود، اين که آيا سازمان بين المللی کار می تواند اقداماتی در مورد ايران انجام دهد؟
گزارشها و خبرهای ماههای گذشته نشان میدهد اين سازمان اقداماتی در اين
مورد انجام داده است. برای مثال کميته آزادیهای حقوق کارگری سازمان بين
المللی کار چند ماه پيش در پی شکايتهايی که صورت گرفت، در گزارشی گفت که
حکومت جمهوری اسلامی ايران همچنان از اجرای مقاوله نامه های ۸۷ و ۹۸ سازمان
بين المللی کار که آنها را امضا کرده است، خودداری می کند.
اين دو مقاوله نامه بر حق کارگران بر تشکيل آزادانه تشکلهای مستقل صنفی تاکيد می کنند.
در اين گزارش همچنين از تهران خواسته شد تا حق کارگران برای اعتراضهای صنفی و حق تظاهرات برای تشکل های کارگری را رعايت کند.
ايرج مصداقی که کتابی در مورد سازمان بين المللی کار نوشته است، در گفت و
گو با راديو فردا توضيح میدهد: «گزارش کميته متخصصين و بررسی آن در مورد
استانداردها میتواند فشارهايی به دولت ايران وارد کند وايران به خاطر نقض
بنيادين حقوق کارگران در ليست بدترين ناقضين حقوق کار قرار گيرد. همچنين
سازمان بين المللی کار می تواند از طريق تصويب پاراگراف ويژه و اقدامهای
تنبيهی که در گذشته برای بعضی از کشورها نيز اعمال شده، به ايران فشار
بياورد.»
در اين ارتباط آيا می توان گفت کارگران ايران با مشکلاتی مواجه هستند يا نه؟
بهروز خباز، فعال کارگری در سوئد، در پاسخ اين سوال به راديو فردا
میگويد: «کارگران بر اساس مقاولهنامههای سازمان بين المللی کار به ويژه
هشت مقاولهنامه بنيادين در وضعيت بسيار هولناکی به سر میبرند. وضعيت
دستمزدهای معوقه همچنان پابرجا است. مسئله تشکل های مستقل کارگری که
کارگران حق ايجاد آن را ندارند و همينطور مسئله قراردادهای دسته جمعی
پابرجا است. بنابراين متاسفانه خبر خوبی در رابطه با وضعيت کارگران ايران
نداريم.»
مهدی کوهستانی نژاد نيز پرداخت نشدن حقوق کارگران برای مدت طولانی را به
عنوان يکی از مشکلات بزرگ کارگران ايران نام می برد و میگويد: «بعضی
کارگران از جمله کارگران کنف کار مازندران، رشت، خامنه و کاشان حدود ۲۶ ماه
تا پنج سال حقوق عقب افتاده دارند که در عرصه بين المللی ديگر به آن حقوق
عقب افتاده نمیگويند بلکه به آن دستمزد دزدی میگويند.»
در اين حال، پنج سنديکای کارگری فرانسه خواستار برگزاری تظاهراتی در برابر
مجل اجلاس سازمان بين المللی کار در روز چهارشنبه شده اند.
حمايت از کارگران، تشکلهای کارگری و همچنين فعالان کارگر زندانی در ايران محور اين تظاهرات خواهد بود.
آقای خباز در مورد تاثيرات اين گونه اقدامات میگويد: «همبستگی ای که سال
پيش شاهد بوديم يکی از بینظيرترين همبستگیهايی بود که تاکنون در خارج از
کشور شاهد آن بوديم.»
وی اضافه می کند: «به همت فعالان کارگری خارج از کشور به ويژه دو نهاد
کارگری اتحاديه بين المللی در حمايت از کارگران ايران و همبستگی سوسياليستی
در پاريس، سنديکاهای ديگر را چه از کشورهای اروپايی و چه از کشورهای
آمريکای لاتين و خاورميانه در ارتباط با پيشبرد مقاصد افشاگرانه درباره
جمهوری اسلامی ايران به کمک طلبيدند. به همت اين همبستگی ما میتوانيم
تعداد بيشتری از سنديکاهای کارگری که در اين اجلاس شرکت میکنند را در کنار
خود داشته باشيم.»
اخبار
سايت کلمه در گزارشی نوشت: اخبار اخراج و بيکاری کارگران از ابتدای سال جاری به بی سابقه ترين دوره طی سال های اخير رسيده است.
بر اساس اين گزارش، از صنعت لاستيک و نساجی گرفته تا واحدهای توليد مواد غذايی، همه نفس شان به شماره افتاده است.
***
خبرگزاری مهر نوشت: افزايش يکباره و بدون توجيه قيمتها باعث افزايش شکاف
بين درآمدها و هزينه های کارگران شده و قدرت خريد آنان کاهش يافته است.
اين خبرگزاری افزود: اين در حالی است که۶۰ درصد کارگران مشمول قانون کار
هنوز موفق به دريافت افزايش حقوق های سال جديد خود نشده اند.
***
شورای اسلامی کار کارخانه ايران تاير( لاستيک البرز) در پی بيکاری ۸۰
کارگر کارخانه ايرانتاير، با ارسال نامهای به استاندار تهران خواستار
رسيدگی به مشکلات توليد، جلوگيری از تعطيلی اين واحد توليدی و بيکاری ۱۳۰۰
کارگر آن شد.
به گزارش خبرگزاری ايلنا، در اين نامه گفته شده است: کاهش ساعات اضافه
کار، کاهش توليد و تعديل گسترده نيروها از پيامدهای مشکلات در کارخانه
ايران تاير عنوان شده است.
***
مهدی يکتا، دبير اتحاديه توليدکنندگان و صادرکنندگان صنايع نساجی، گفت:
انتظار میرود تا پايان سال بسياری از کارگران صنايع نساجی بيکار شوند.
به گزارش خبرگزاری ايلنا او از وزارت صنعت، معدن و تجارت به خاطر اين که
هيچ حرکتی در جهت حمايت از توليد ملی نداشتهاست، انتقاد کرد.
***
وزير صنعت معدن و تجارت اعلام کرد دولت برای جلوگيری از اخراج کارگران در کارخانه های تعطيل شده تدابيری اتخاذ کرده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، مهدی غضنفری با اشاره به اين که کارگران در
آستانه بحران قرار دارند، گفت: برای واحدهای توليدی مشکلدار مبلغ ۳۰۰
ميليارد تومان در اختيار ۳۱ استانداری قرار داده شده است.
***
وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی پس از گذشت بيش از يک هفته سکوت، گزارش
های مربوط به صدور مجوز برای حضور کارگران چينی در بازار کار ايران را
تکذيب کرد.
پيشتر ايلنا خبر داده بود عبدالرضا شيخ الاسلامی، وزير تعاون و کار و رفاه
اجتماعی، در ديدار با يک وزير چينی دستور حل سريع موانع نيروی کار چينی در
پروژه آزاد راه تهران - شمال را صادر کرده است.
***
خبرگزاری ايلنا نوشت: سهم دستمزد کارگران از مجموع هزينههای توليد هشت تا
۱۲ درصد است و در مقايسه با ارقام مربوط به تهيه مواد اوليه، سوخت، حمل و
نقل، نگهداری تاسيسات و بيمه واحد صنعتی، رقم نسبتا ناچيزی محسوب میشود.
بر اساس اين گزارش با اين وجود کارگران نخستين قربانيان شرايط بحرانی واحد
صنعتی هستند که به بهانه کاهش هزينهها از کارخود اخراج و يا با پايان
قرارداد موقت بيکار میشوند.
***
کارگران مجتمع معادن مس مزرعه اعلام کردند: با وجود وعده مسئولان، تاکنون
نسبت به تبديل وضعيت کارکنان شرکتی اقدامی جدی صورت نگرفته است.
به گزارش خبرگزاری فارس اين کارگران خواستار تعيين تکليف کارگران شرکت
معدن مس مزرعه شدند و گفتند: در صورت پاسخگو نبودن مسئولان مس، هرگونه
راهکار عملی که برای حل اين مشکل وجود داشته باشد به کار گرفته خواهد شد.
***
کانون مدافعان حقوق کارگر در گزارشی در مورد کارگرانی که از طريق شستن
ماشين امرار معاش می کنند، نوشت: اين کارگران تعطيلی و ساعت کار ِقانونی
ندارند و از حداقل حمايت های قانونی هم بی بهره هستند.
اين کارگران از ساعت شش صبح تا ساعت۱۲ شب کار می کنند و از عواقب و عوارض دراز مدت کار ايستاده و رطوبت دائمی در امان نيستند.
***
دو کارگر يک واحد توليدی کمپوست قارچ در قزوين بر اثر گازگرفتگی آمونياک جان باختند.
به گزارش خبرگزاری ايلنا، اين اتفاق به دليل نقص فنی دستگاه تخليه گاز روی داد.
در عين حال سه کارگر ديگر بر اثر سقوط در حوضچه آب و آمونياک در کارخانه قارچخوراکی «رامند مجاز» کشته شدند.
همچنين خبرگزاری ايسنا گزارش داد: پنج کارگری که برای رفع گرفتگی چاه
فاضلاب به شهرک صنعتی نصيرشهر شهرستان رباط کريم رفته بودند، حين کار بر
اثر گازگرفتگی در داخل چاه فاضلاب جان خود را از دست دادند.
پای صحبت شنوندگان
يکی از شنوندگان راديو فردا از مشکل خود و همکارانش می گويد: «ما رانندگان
فاز دو پارس جنوبی در منطقه کنگان عسلويه هستيم که هيچ کدام بيمه نيستيم.
میخواستم از مسئولان اداره کار درخواست کنم به وضعيت ما رسيدگی کنند.»
آشنايی با قانون کار
ماده ۷۸ قانون کار می گويد: در ﮐﺎرگاه هايی ﮐﻪ دارای ﮐﺎرﮔﺮ زن ﻫﺴﺘﻨﺪ،
ﮐﺎرﻓﺮﻣﺎ ﻣﮑﻠﻒ اﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﺎدران ﺷﯿﺮده ﺗﺎ ﭘﺎﯾﺎن دو ﺳﺎﻟﮕﯽ ﮐﻮدک، ﭘﺲ از ﻫﺮ سه
ﺳﺎﻋﺖ کار ﻧـﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻓﺮﺻﺖ ﺷﯿﺮ دادن ﺑﺪﻫﺪ.
به نوشته اين ماده قانون کار، اﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﺟﺰء ﺳﺎﻋﺎت ﮐﺎر آﻧﺎن ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﺷﻮد و
ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﮐﺎرﻓﺮﻣﺎ ﻣﮑﻠﻒ اﺳﺖ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﺗﻌﺪاد ﮐﻮدﮐﺎن و ﺑﺎ درﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﮔﺮوه ﺳﻨﯽ
آﻧﻬﺎ ﻣﺮاﮐﺰ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻧﮕﻬـﺪاری ﮐﻮدﮐـﺎن، از ﻗﺒﯿـﻞ ﺷـﯿﺮﺧﻮارﮔﺎه و ﻣﻬـﺪ ﮐﻮدک
اﯾﺠـﺎد کند.در صورت اعتراف، تنبيهی در کار نيست!
هدف اصلی اصرار آژانس برای بازديد از پارچين، نه مجازات ايران، که در صورت مبادرت به انجام آزمايشهای اعلام نشده، کسب اطمينان از عدم تکرار آنها در آينده است.
در صورت يافتن آثار انفجار نوترونی در پارچين، آژانس خواستار مشاهده مدارک مربوط به بخشهای نظری آزمايش ها، و همچنين گفتگو با دست در کاران طرح های مربوط است. از اين لحاظ بازديد از پارچين، مقدمه ای خواهد بود بر يک رشته اقدامات تکميلی ديگر، در مسير راستی آزمايی با ايران.
نگاه ايران
در ادامه ۲۵ سال صرف وقت و سرمايه گذاری در برنامه های متنوع اتمی، دست کشيدن از آنها، منجمله معلق ساختن بخش هايی از چرخه سوخت اتمی، بخصوص غنی سازی اورانيوم، برای ايران آسان نيست.
طی تازه ترين واکنش به مذاکرات آينده اتمی، علی اکبر ولايتی، بار ديگربر آنچه «حقوق ملی ايران» خوانده ميشود اصرار ورزيد.
پيش از وی، رهبر جمهوری اسلامی در مراسم سالگرد درگذشت آيت الله خمينی، از بی اثر بودن تحريمها و عزم ايران برای ايستادگی در مقابل فشار ياد کرد.
محمود احمدی نژاد نيز طی گفتگويی همزمان، با يک شبکه تلويزيونی فرانسوی، ضمن تاکيد بر نکات مشابه، اظهار داشت: «از مذاکرات مسکو نبايد انتظار معجزه داشت.»
انتظار همسايگان و غرب
از نگاه غرب و بسياری از کشور های منطقه مفهوم دست يافتن ايران به ظرفيت توليد بمب اتمی، بی ثباتی منطقه، و در خطر قرار گرفتن صلح جهانی است.
در اين تعبير خاص از خطر تبديل شدن احتمالی ايران به يک قدرت نظامی، حتی روسيه و چين نيز با گروههای غربی و همسايگان ايران همراه اند.
محمود احمدی نژاد طی اقامت در چين، و در حاشيه کنفرانس شانگهای، بار ديگر از زبان پوتين و هو جين تائو، عليرغم مخالفتهای مکرر روسيه و چين با هر نوع اقدام نظامی عليه ايران، بار ديگر چنين نظری را خواهد شنيد.
گفته های صريح آمانو
اظهارات صريح و بدون ابهام روز دوشنبه آمانو در وين مبنی بر اينکه «در پارچين تخريب بنا و انتقال خاک و پاکسازی صورت گرفته»، نه به منظور تيره ساختن جو مذاکرات روز جمعه با ايران، که بيشتر به منظور ذوب کردن يخ مذاکرات ايران با آژانس، و فراهم ساختن زمينه روحی لازم برای اعتراف به انجام آزمايشهايی صورت گرفته که سخنگوی وزارت خارجه ايران، در گذشته انجام آنها و اقدامات پاکسازی در برای زدودن آثار مربوط را انکار کرده است.
آژانس مصمم است، در صورت وجود مراکز اعلام نشده اتمی، و مبادرت به آزمايشهای پنهانی در ايران از وجود تاسيسات و انجام آزمايشها مطلع شود.
در پيگيری اين هدف، انگيزه آژانس تنبيه ايران نيست. انگيزه اصلی پيشگيری از تکرار آزمايشها و اثبات صداقت رهبران ايران در تعطيل تاسيسات و فعاليتهای اتمی مشکوک به داشتن هدفهای نظامی در آينده است.
از اين لحاظ، آنچه در مذاکرات روز جمعه رضايت بيشتر آژانس را تامين خواهد کرد، نه ادامه انکار انجام آزمايشهای مشکوک احتمالی در ايران، که فراهم ساختن زمينه قبول آنها از راه موافقت با انجام بازديد از پارچين است.
در صورت دست يافتن به اين هدف طی مذاکرات روز جمعه ۸ ژوئن در وين، گروه ۱+۵ در قالب پيشنهادات سال ۲۰۰۸ جامعه اروپا، که تلويحا در ضميمه ۴ قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنيت مصوب ۲۹ ژوئن سال ۲۰۱۰ نيز تکرار شده، آماده مذاکره پيرامون شرايط تعليق پاره ای از تحريمها عليه ايران، طی مذاکرات ۱۸ و ۱۹ ژوئن در مسکو خواهد شد.
شکست مذاکرات اتمی مسکو با گروه ۱+۵، عملا پايان راه ديپلماسی برای خروج از بن بست اتمی ايران و به مفهوم روشن شدن چراغ سبز در راه اعمال تحريمهای شديدتر عليه ايران خواهد بود.
«استاندار تهران: دريافت پول را قبول دارم اما اين يک روال بود»
روزنامه های تهران امروز، شرق، رسالت ضمن انتشار گزارش هايی درباره ششمين
جلسه دادگاه پرونده فساد مالی بيمه، خبر داده اند که پای «مرتضی تمدن
استاندار تهران» هم «به پرونده فساد مالی بيمه باز شده است.»
روزنامه های ابتکار و خراسان نيز خبر داده اند که استاندار تهران در واکنش به اظهارات معاون خود در دادگاه، گفته که «دريافت پول را قبول دارم» اما «اين يک روال در استانداری بود».
روزنامه کيهان، جمهوری اسلامی، مردمسالاری و دنيای اقتصاد در شماره پنج شنبه خود گزارش هايی درباره «بررسی مشکلات بخش کشاورزی در مجلس» و از قول نمايندگان نوشته اند: «تصميمات نادرست دولت کشوری که می تواند صادرکننده گندم باشد به واردکننده گندم تبديل شده است».
روزنامه دنيای اقتصاد خبر داده که از ابتدای تابستان «با اجرای طرح سقفگذاری برای اجاره بهای مسکن، اجاره بها دوباره تعزيراتی میشود.»
«استاندار تهران: دريافت پول را قبول دارم اما اين يک روال بود»
روزنامه های ابتکار، تهران امروز، شرق، خراسان و رسالت ضمن انتشار گزارش هايی درباره ششمين جلسه دادگاه پرونده فساد مالی بيمه، خبر داده اند که پای «مرتضی تمدن استاندار تهران» هم «به پرونده فساد مالی بيمه باز شده است.»
به گزارش روزنامه ابتکار «در ششمين جلسه رسيدگی به پرونده اختلاس بزرگ از بيمه، پای مرتضی تمدن استانداری تهران نيز به ميان کشيده شد» و «آقای ی- د معاون فنی و عمرانی استانداری تهران و متهم رديف دوم پرونده اختلاس از استانداری» درباره اتهام «مشارکت در اختلاس ۲۰۰ ميليون تومانی» گفت: «دفتر فنی مبلغی را به من داد که آن را به طور کامل به استانداری دادم» و مرتضی تمدن «استاندار در حضور مشاور حقوقی و اعضای خانواده اش قبول کرد.»
روزنامه های پنج شنبه از ذکر اسم کامل معاون استاندار تهران امتناع کرده و از او با نام اختصاری «ی- د معاون فنی و عمرانی استانداری تهران» نام برده اند اما از قول نماينده دادستانی تهران خبر داده اند که اين مقام دولتی «از ۲۸ آبان سال ۸۹ بازداشت شده و سه جلد پرونده مستقيم مرتبط با اتهامات اوست.»
روزنامه ابتکار نوشته که بر اساس کيفرخواست دادستانی تهران معاون فنی و عمرانی استانداری تهران به «اختلاس ۵۰۰ ميليون تومان در رابطه با پرونده انبارداران فجر شهرری»، «تصرف غيرمجاز در ۳۰ درصد عوارض دريافتی از اتباع افغانی به ميزان ۵ ميليارد و ۹۰۰ ميليون تومان»، «وصول وجه برخلاف قانون از معدنداران شن و ماسه استان تهران»، «مشارکت در اختلاس ۲۰۰ ميليون تومانی»، «تضييع حقوق دولت در رابطه با الحاق اراضی کلات به لواسان به ميزان ۵۰۰ ميليارد تومان»، «تصدی بيش از يک شغل دولتی» و پولشويی متهم است و تمامی اين جرايم در «فاصله سال های ۸۵ تا ۸۸» در استانداری تهران روی داده است.
روزنامه تهران امروز گزارش داده که «ماجرای کيفهای پول» برای پرداخت رشوه که پيشتر در دادگاه اختلاس سه هزار ميليارد تومانی مطرح شده بود، در پرونده احتلاس بيمه و استانداری تهران نيز مطرح شده است.
اين روزنامه از جمله به «ماجرای واگذاری ۲۰۰ ميليون تومان به مرتضی تمدن استاندار تهران» اشاره کرده است.
روزنامه رسالت نيز نوشته که معاون استاندار در دادگاه درباره واگذاری۲۰۰ ميليون تومان به « م - ت» عالیترين مقام استانداری گفت که «متاسفانه اين پول را نقدا ازآقای "ب" مديرکل دفتر فنی استانداری گرفتم و همانطورهم نقدا به آقای "م- ت"(مرتضی تمدن) دادم وهيچ رسيدی هم نگرفتم.»
همزمان روزنامه های خراسان و ابتکار «واکنش مرتضی استاندار تهران در مورد پرونده اختلاس استانداری» را منتشر کرده اند.
به نوشته روزنامه ابتکار، مرتضی تمدن درباره اظهارات معاون فنی و عمرانی سابق خود در دادگاه گفته است «اين آقا مبالغی را در اختيار استانداری قرار داده بود که اين را قبول داريم ولی پرداخت اين پول ها از محل درآمدهای شن و ماسه بوده که از قديم در استانداری روال بود.»
استاندار تهران همچنين گفته است: «برخی از تخلفات در استانداری روال شده بود که وقتی فهميديم تخلف است مانع اجرای آن شديم» و «وقتی که فهميديم فرآيند پرداخت پول ها اشتباه بوده است به سرعت مانع از ادامه اين تخلف شدم و دستور قطع آن را صادر کردم.»
مرتضی تمدن در حالی «دريافت پول» را تایيد و آن را يک «روال» در استانداری توصيف کرده که او چند ماه پيش هرگونه پرونده و فسادمالی در دوره مديريت خود را تکذيب کرده بود.
همان زمان روزنامه های دوم شهريور ۹۰ از «تهديد مرتضی تمدن به شکايت از منتشرکنندگان خبر اختلاس در استانداری» خبر داده و نوشته بودند که استاندار تهران با اين ادعا که «يک پرونده تخلف در استانداری تهران که مربوط به دوره های قبل بوده است را به مديريت کنونی ربط داده اند» تهديد کرده که «دروغ سازان را پای ميز محاکمه می کشانيم.»
پرونده اختلاس در بيمه و استانداری تهران، و دست داشتن مقام های ارشد دولتی از جمله محمدرضا رحيمی معاون اول محمود احمدی نژاد نخستين بار در سال ۸۹ با اظهارات الياس ناداران نماينده مجلس و اشارات صادق لاريجانی، ریيس قوه قضایيه، رسانه ای شد اما برگزاری دادگاه آن با وقفه در هفته های اخير به رياست «قاضی سيامک مدير خراسانی و در دادگاه کيفری استان تهران» از سر گرفته شده است.
اين پرونده ۷۸ متهم دارد که ۱۲ نفر از آنها با قرار بازداشت زندانی و بقيه متهمان آزاد هستند.
پاسخ تکراری وزير جهادکشاورزی درباره مشکلات کشاورزان
روزنامه کيهان، جمهوری اسلامی، مردمسالاری و دنيای اقتصاد در شماره پنج شنبه از «بررسی مشکلات بخش کشاورزی در مجلس» خبر داده اند.
روزنامه کيهان که تحت نظر نماينده علی خامنه ای منتشر می شود در تيتر يک شماره پنج شنبه «بررسی مشکلات بخش کشاورزی» را «اولين گام مثبت مجلس نهم» توصيف کرده و نوشته که عباس رجايی نماينده مجلس در اين جلسه اعلام کرد «با اقدامات و تصميمات نادرست دولت عملا کشوری که می تواند صادرکننده گندم باشد به يک کشور واردکننده گندم تبديل شده است.»
اين روزنامه همچنين از قول علی محمد احمدی نماينده دهلران درمجلس نهم نوشته است: «فارغ التحصيلان کشاورزی بيشترين سهم را از بيکاری دارند.»
روزنامه جمهوری اسلامی هم از «واردات بیرويه محصولات کشاورزی، مشکل دامداران در نرخ توليد شير و خريد تضمينی محصولات کشاورزی» به عنوان «عمدهترين دغدغه نمايندگان در جلسه با وزير جهاد کشاورزی» نام برده و نوشته است: «صادق خليليان اگر چه به مجلس آمده بود تا پاسخگوی نيازهای بخش کشاورزی باشد اما در پايان به نظر نمی رسيد که پاسخ های او نمايندگان را قانع کرده باشد.»
به گزارش اين روزنامه، وزير جهاد کشاورزی «پاسخ هايی شبيه گذشته ارائه کرد» و مشکلات کشاورزان را به «وضعيت آب و هوا» و «خشکسالی» ربط داد و «مسئوليت واردات ميوه را به گردن وزارت صنعت و تجارت انداخت» و مشکلات بخش دامپروری را به «واسطه ها» مربوط دانست.
روزنامه جمهوری اسلامی نوشته که صادق خليليان با بيان اينکه «بحث واردات و صادرات، توليد و تنظيم بازار يک بسته به هم پيوسته است» از سپردن تنظيم بازار محصولات کشاورزی به وزارت بازرگانی انتقاد کرد و گفت «دليلی ندارد تنظيم بازار محصولات کشاورزی را يک وزارتخانه صنعتی يعنی وزارت صنعت، معدن و تجارت، انجام دهد.»
همزمان روزنامه مردمسالاری از قول «رييس اتحاديه واردکنندگان گوشت و مواد پروتئينی خام دامی ايران» خبر داده که «شرکتهای اقماری وابسته به جهاد کشاورزی عمده واردات را در زمينه گوشت و مرغ در دست دارند.»
اين روزنامه نوشته است: «در حال حاضر "شرکت پشتيبانی امور دام" عملا به يک واسطه بزرگ جهت خريد گوشت و مرغ در مقياس کلان و از بازارهای جهانی برای تجار ايرانی تبديل شده است.»
تعيين «سقف اجاره بهای مسکن» از سوی دولت
روزنامه دنيای اقتصاد خبر داده که از ابتدای تابستان «با اجرای طرح سقف گذاری برای اجاره بهای مسکن، اجاره بها دوباره تعزيراتی میشود.»
به نوشته اين روزنامه، «طرح کنترل تعزيراتی اجاره بهای مسکن» با هدف جلوگيری از افزايش غيرقابل کنترل نرخها در بازار اجاره، دوباره در دستور کار قرار گرفته است و «مقرر شده طرح کنترل تعزيراتی اجاره بهای مسکن طی دو هفته آينده به موازات طرح قيمت مرجع که برای خريد مسکن کاربری دارد، نهايی و از ابتدای فصل تابستان هر دو طرح به اجرا گذاشته شوند.»
روزنامه دنيای اقتصاد نوشته که «مقررات تعزيرات برای اولين بار تابستان سال ۹۰ در بازار اجاره بهکار گرفته شد» و «حداکثر سقف مجاز برای افزايش اجاره بها ۹ درصد تعيين شده بود.»
اين روزنامه يادآوری کرده که سقف تعيين شده از سوی دولت برای اجاره بها در سال ۹۰ «توسط همه مالکان رعايت نشد» اما مرکز آمار ايران در گزارشی اعلام کرده که «اجرای تعزيرات، جهش ۲۴ درصدی مبلغ اجاره آپارتمان در فصل بهار ۹۰ را مهار کرد و در نهايت به رشد ۱۴.۲ درصدی اجارهبها در تابستان سال ۹۰» منجر شد.
روزنامه دنيای اقتصاد درباره «نرخ تعيين شده برای افزايش اجاره بهای مسکن» از سوی دولت در سال جاری نوشته است: «برای تعيين حريم تابستانی اجاره بها در تهران، آخرين شاخص رسمی بانک مرکزی بايد ملاک عمل تعزيرات قرار بگيرد که با توجه به اعلام نرخ رشد ۱۳.۶ درصدی که اخيرا از سوی بانک مرکزی منتشر شد، خط قرمز دولت برای موجران در تابستان۹۱، احتمالا رعايت همين عدد در اجاره نامهها خواهد بود» و «موجران موظف خواهند شد اجارهها را حداکثر ۱۳ درصد نسبت به قراردادهای سال گذشته افزايش دهند.»
روزنامه های ابتکار و خراسان نيز خبر داده اند که استاندار تهران در واکنش به اظهارات معاون خود در دادگاه، گفته که «دريافت پول را قبول دارم» اما «اين يک روال در استانداری بود».
روزنامه کيهان، جمهوری اسلامی، مردمسالاری و دنيای اقتصاد در شماره پنج شنبه خود گزارش هايی درباره «بررسی مشکلات بخش کشاورزی در مجلس» و از قول نمايندگان نوشته اند: «تصميمات نادرست دولت کشوری که می تواند صادرکننده گندم باشد به واردکننده گندم تبديل شده است».
روزنامه دنيای اقتصاد خبر داده که از ابتدای تابستان «با اجرای طرح سقفگذاری برای اجاره بهای مسکن، اجاره بها دوباره تعزيراتی میشود.»
«استاندار تهران: دريافت پول را قبول دارم اما اين يک روال بود»
روزنامه های ابتکار، تهران امروز، شرق، خراسان و رسالت ضمن انتشار گزارش هايی درباره ششمين جلسه دادگاه پرونده فساد مالی بيمه، خبر داده اند که پای «مرتضی تمدن استاندار تهران» هم «به پرونده فساد مالی بيمه باز شده است.»
به گزارش روزنامه ابتکار «در ششمين جلسه رسيدگی به پرونده اختلاس بزرگ از بيمه، پای مرتضی تمدن استانداری تهران نيز به ميان کشيده شد» و «آقای ی- د معاون فنی و عمرانی استانداری تهران و متهم رديف دوم پرونده اختلاس از استانداری» درباره اتهام «مشارکت در اختلاس ۲۰۰ ميليون تومانی» گفت: «دفتر فنی مبلغی را به من داد که آن را به طور کامل به استانداری دادم» و مرتضی تمدن «استاندار در حضور مشاور حقوقی و اعضای خانواده اش قبول کرد.»
روزنامه های پنج شنبه از ذکر اسم کامل معاون استاندار تهران امتناع کرده و از او با نام اختصاری «ی- د معاون فنی و عمرانی استانداری تهران» نام برده اند اما از قول نماينده دادستانی تهران خبر داده اند که اين مقام دولتی «از ۲۸ آبان سال ۸۹ بازداشت شده و سه جلد پرونده مستقيم مرتبط با اتهامات اوست.»
روزنامه ابتکار نوشته که بر اساس کيفرخواست دادستانی تهران معاون فنی و عمرانی استانداری تهران به «اختلاس ۵۰۰ ميليون تومان در رابطه با پرونده انبارداران فجر شهرری»، «تصرف غيرمجاز در ۳۰ درصد عوارض دريافتی از اتباع افغانی به ميزان ۵ ميليارد و ۹۰۰ ميليون تومان»، «وصول وجه برخلاف قانون از معدنداران شن و ماسه استان تهران»، «مشارکت در اختلاس ۲۰۰ ميليون تومانی»، «تضييع حقوق دولت در رابطه با الحاق اراضی کلات به لواسان به ميزان ۵۰۰ ميليارد تومان»، «تصدی بيش از يک شغل دولتی» و پولشويی متهم است و تمامی اين جرايم در «فاصله سال های ۸۵ تا ۸۸» در استانداری تهران روی داده است.
روزنامه تهران امروز گزارش داده که «ماجرای کيفهای پول» برای پرداخت رشوه که پيشتر در دادگاه اختلاس سه هزار ميليارد تومانی مطرح شده بود، در پرونده احتلاس بيمه و استانداری تهران نيز مطرح شده است.
اين روزنامه از جمله به «ماجرای واگذاری ۲۰۰ ميليون تومان به مرتضی تمدن استاندار تهران» اشاره کرده است.
روزنامه رسالت نيز نوشته که معاون استاندار در دادگاه درباره واگذاری۲۰۰ ميليون تومان به « م - ت» عالیترين مقام استانداری گفت که «متاسفانه اين پول را نقدا ازآقای "ب" مديرکل دفتر فنی استانداری گرفتم و همانطورهم نقدا به آقای "م- ت"(مرتضی تمدن) دادم وهيچ رسيدی هم نگرفتم.»
همزمان روزنامه های خراسان و ابتکار «واکنش مرتضی استاندار تهران در مورد پرونده اختلاس استانداری» را منتشر کرده اند.
به نوشته روزنامه ابتکار، مرتضی تمدن درباره اظهارات معاون فنی و عمرانی سابق خود در دادگاه گفته است «اين آقا مبالغی را در اختيار استانداری قرار داده بود که اين را قبول داريم ولی پرداخت اين پول ها از محل درآمدهای شن و ماسه بوده که از قديم در استانداری روال بود.»
استاندار تهران همچنين گفته است: «برخی از تخلفات در استانداری روال شده بود که وقتی فهميديم تخلف است مانع اجرای آن شديم» و «وقتی که فهميديم فرآيند پرداخت پول ها اشتباه بوده است به سرعت مانع از ادامه اين تخلف شدم و دستور قطع آن را صادر کردم.»
مرتضی تمدن در حالی «دريافت پول» را تایيد و آن را يک «روال» در استانداری توصيف کرده که او چند ماه پيش هرگونه پرونده و فسادمالی در دوره مديريت خود را تکذيب کرده بود.
همان زمان روزنامه های دوم شهريور ۹۰ از «تهديد مرتضی تمدن به شکايت از منتشرکنندگان خبر اختلاس در استانداری» خبر داده و نوشته بودند که استاندار تهران با اين ادعا که «يک پرونده تخلف در استانداری تهران که مربوط به دوره های قبل بوده است را به مديريت کنونی ربط داده اند» تهديد کرده که «دروغ سازان را پای ميز محاکمه می کشانيم.»
پرونده اختلاس در بيمه و استانداری تهران، و دست داشتن مقام های ارشد دولتی از جمله محمدرضا رحيمی معاون اول محمود احمدی نژاد نخستين بار در سال ۸۹ با اظهارات الياس ناداران نماينده مجلس و اشارات صادق لاريجانی، ریيس قوه قضایيه، رسانه ای شد اما برگزاری دادگاه آن با وقفه در هفته های اخير به رياست «قاضی سيامک مدير خراسانی و در دادگاه کيفری استان تهران» از سر گرفته شده است.
اين پرونده ۷۸ متهم دارد که ۱۲ نفر از آنها با قرار بازداشت زندانی و بقيه متهمان آزاد هستند.
پاسخ تکراری وزير جهادکشاورزی درباره مشکلات کشاورزان
روزنامه کيهان، جمهوری اسلامی، مردمسالاری و دنيای اقتصاد در شماره پنج شنبه از «بررسی مشکلات بخش کشاورزی در مجلس» خبر داده اند.
روزنامه کيهان که تحت نظر نماينده علی خامنه ای منتشر می شود در تيتر يک شماره پنج شنبه «بررسی مشکلات بخش کشاورزی» را «اولين گام مثبت مجلس نهم» توصيف کرده و نوشته که عباس رجايی نماينده مجلس در اين جلسه اعلام کرد «با اقدامات و تصميمات نادرست دولت عملا کشوری که می تواند صادرکننده گندم باشد به يک کشور واردکننده گندم تبديل شده است.»
اين روزنامه همچنين از قول علی محمد احمدی نماينده دهلران درمجلس نهم نوشته است: «فارغ التحصيلان کشاورزی بيشترين سهم را از بيکاری دارند.»
روزنامه جمهوری اسلامی هم از «واردات بیرويه محصولات کشاورزی، مشکل دامداران در نرخ توليد شير و خريد تضمينی محصولات کشاورزی» به عنوان «عمدهترين دغدغه نمايندگان در جلسه با وزير جهاد کشاورزی» نام برده و نوشته است: «صادق خليليان اگر چه به مجلس آمده بود تا پاسخگوی نيازهای بخش کشاورزی باشد اما در پايان به نظر نمی رسيد که پاسخ های او نمايندگان را قانع کرده باشد.»
به گزارش اين روزنامه، وزير جهاد کشاورزی «پاسخ هايی شبيه گذشته ارائه کرد» و مشکلات کشاورزان را به «وضعيت آب و هوا» و «خشکسالی» ربط داد و «مسئوليت واردات ميوه را به گردن وزارت صنعت و تجارت انداخت» و مشکلات بخش دامپروری را به «واسطه ها» مربوط دانست.
روزنامه جمهوری اسلامی نوشته که صادق خليليان با بيان اينکه «بحث واردات و صادرات، توليد و تنظيم بازار يک بسته به هم پيوسته است» از سپردن تنظيم بازار محصولات کشاورزی به وزارت بازرگانی انتقاد کرد و گفت «دليلی ندارد تنظيم بازار محصولات کشاورزی را يک وزارتخانه صنعتی يعنی وزارت صنعت، معدن و تجارت، انجام دهد.»
همزمان روزنامه مردمسالاری از قول «رييس اتحاديه واردکنندگان گوشت و مواد پروتئينی خام دامی ايران» خبر داده که «شرکتهای اقماری وابسته به جهاد کشاورزی عمده واردات را در زمينه گوشت و مرغ در دست دارند.»
اين روزنامه نوشته است: «در حال حاضر "شرکت پشتيبانی امور دام" عملا به يک واسطه بزرگ جهت خريد گوشت و مرغ در مقياس کلان و از بازارهای جهانی برای تجار ايرانی تبديل شده است.»
تعيين «سقف اجاره بهای مسکن» از سوی دولت
روزنامه دنيای اقتصاد خبر داده که از ابتدای تابستان «با اجرای طرح سقف گذاری برای اجاره بهای مسکن، اجاره بها دوباره تعزيراتی میشود.»
به نوشته اين روزنامه، «طرح کنترل تعزيراتی اجاره بهای مسکن» با هدف جلوگيری از افزايش غيرقابل کنترل نرخها در بازار اجاره، دوباره در دستور کار قرار گرفته است و «مقرر شده طرح کنترل تعزيراتی اجاره بهای مسکن طی دو هفته آينده به موازات طرح قيمت مرجع که برای خريد مسکن کاربری دارد، نهايی و از ابتدای فصل تابستان هر دو طرح به اجرا گذاشته شوند.»
روزنامه دنيای اقتصاد نوشته که «مقررات تعزيرات برای اولين بار تابستان سال ۹۰ در بازار اجاره بهکار گرفته شد» و «حداکثر سقف مجاز برای افزايش اجاره بها ۹ درصد تعيين شده بود.»
اين روزنامه يادآوری کرده که سقف تعيين شده از سوی دولت برای اجاره بها در سال ۹۰ «توسط همه مالکان رعايت نشد» اما مرکز آمار ايران در گزارشی اعلام کرده که «اجرای تعزيرات، جهش ۲۴ درصدی مبلغ اجاره آپارتمان در فصل بهار ۹۰ را مهار کرد و در نهايت به رشد ۱۴.۲ درصدی اجارهبها در تابستان سال ۹۰» منجر شد.
روزنامه دنيای اقتصاد درباره «نرخ تعيين شده برای افزايش اجاره بهای مسکن» از سوی دولت در سال جاری نوشته است: «برای تعيين حريم تابستانی اجاره بها در تهران، آخرين شاخص رسمی بانک مرکزی بايد ملاک عمل تعزيرات قرار بگيرد که با توجه به اعلام نرخ رشد ۱۳.۶ درصدی که اخيرا از سوی بانک مرکزی منتشر شد، خط قرمز دولت برای موجران در تابستان۹۱، احتمالا رعايت همين عدد در اجاره نامهها خواهد بود» و «موجران موظف خواهند شد اجارهها را حداکثر ۱۳ درصد نسبت به قراردادهای سال گذشته افزايش دهند.»
بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل
کشتار تازه در سوریه را محکوم کرده و گفته است که ناظران سازمان ملل که قصد
داشتند از محل این کشتار بازدید کنند، هدف تیراندازی قرار گرفتهاند.
دبیرکل سازمان ملل به مجمع عمومی سازمان ملل گفته
است که به سوی این ناظران با سلاحهای سبک تیراندازی شده است. در این
تیراندازی، آسیبی متوجه ناظران نشده است.ژنرال مود گفته است ناظران تلاش داشتند تا از این محل که فعالان ضد دولتی میگویند ۷۸ نفر که عمدتا زن و کودک بودند، توسط نیروهای دولتی و شبه نظامیان کشته شدهاند، بازدید کنند.
سازمان ملل متحد ۲۹۷ ناظر غیر مسلح در سوریه دارد.
کوفی عنان، نماینده جامعه جهانی برای حل بحران سوریه نیز به مجمع عمومی سازمان ملل گفته است که طرح صلح او برای سوریه به رغم این که از سوی دولت سوریه مورد پذیرش قرار گرفته بود، به اجرا در نیامده است.
آقای عنان نیز کشتار در روستای قبیر را محکوم کرده است.
او گفته است که زمان آن فرا رسیده که دولت سوریه را با عواقب شدیدتر متوقف نکردن خشونتها علیه غیرنظامیان تهدید کرد.
دولت آمریکا هم این کشتار و ممانعت از بازدید ناظران سازمان ملل را محکوم کرده است.
سفیر سوریه در سازمان ملل نیز این کشتارها را توجیه ناپذیر خوانده است.
"طرح جدید عنان"
از سویی، منابع خبری از احتمال طرح جدید نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب برای حل بحران سیاسی سوریه و مخالفت هایی با مشارکت ایران در این طرح خبر داده اند.روز پنجشنبه، ١٨ خرداد (٧ مه)، به نقل از "برخی منابع دیپلماتیک" گزارش شد که احتمال دارد کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب در امور سوریه، طرح جدیدی را برای خاتمه دادن به بحران سیاسی در این کشور به اعضای شورای امنیت سازمان ملل ارائه دهد.
به گفته منابع دیپلماتیک، آقای عنان از شورای امنیت سازمان ملل خواهد خواست تا یک "گروه تماس جدید" متشکل از کشورهای عضو دایم شورا - آمریکا، بریتانیا، چین، روسیه و فرانسه - و تعدادی از کشورهای منطقه تشکیل دهد تا با نفوذ در طرف های درگیر در سوریه، به پایان دادن بحران در این کشور کمک کنند.
با انتشار این خبر، دولت های آمریکا، بریتانیا و فرانسه پیشاپیش مشارکت ایران در هر طرح مربوط به حل بحران سوریه را مردود دانستند و ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا، که در اجلاس گروه دوستی سوریه در استانبول شرکت کرده بود، گفت که مشارکت ایران در چنین طرحی، آن را به تشکیلاتی عاطل و بی اثر تبدیل می کند.
وزیر خارجه آمریکا نیز، که در همین نشست حضور داشت، گفته است که مشارکت ایران در اقدام برای برقراری صلح در سوریه "غیرقابل تصور" است زیرا ایران صرفا در صدد "صحنه آرایی مناسبی" برخواهد آمد تا حکومت سوریه بتواند با خیال آسوده تری به کشتار مردم خود ادامه دهد.
همزمان، رئیسان جمهوری روسیه و چین در بیانیه مشترکی در پایان اجلاس سران کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای، با هرگونه مداخله خارجی برای برکنار بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، مخالفت کرده و گفته اند که بحران سیاسی سوریه باید از طریق گفتگو حل و فصل شود.
همچنین، معاون وزارت خارجه روسیه در یک نشست خبری در مسکو گفته است که اجرای طرحی مشابه یمن برای حل بحران سوریه تنها در صورتی قابل قبول است که "مردم سوریه خواستار آن باشند" اما مشخص نکرده است که بدون برگزاری انتخاباتی با مشارکت آزادانه تمامی احزاب و گروه ها، که خواست اصلی مخالفان بشار اسد است، چگونه می توان از نظر مردم سوریه در این زمینه مطلع شد.
اوایل سال جاری، در حالی که اختلاف بین مخالفان و موافقان علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری یمن، این کشور را در معرض جنگ داخلی قرار داده بود، آقای صالح با تفویض قدرت به معاون خود در برابر مصونیت از پیگرد قانونی موافقت کرد و به بحران سیاسی آن کشور پایان داد.
اگرچه اعتراضات سیاسی در یمن با خشونت همراه بود، اما در مقایسه با حکومت سوریه، نیروهای دولتی و طرفداران رئیس جمهوری در برخورد با معترضان خشونت به مراتب کمتری به خرج دادند و تلفات به مراتب کمتری برجای گذاشتند.
کشتار جدید
مخالفان حکومت سوریه گفته اند که در حمله افراد مسلح به روستای مزرعة القبیر، واقع در استان حماة، دست کم پنجاه و پنج نفر، که اکثر آنان از اعضای یک خانواده بودند، به قتل رسیده اند.گروه موسوم به ناظران حقوق بشر در سوریه، مستقر در لندن، در گزارش خود در این مورد گفته است که با تشخیص هویت چهل و نه تن از قربانیان این کشتار، از جمله هجده زن و کودک، معلوم شده است که اکثر آنان عضو خانواده ای به نام الیتیم بوده اند.
این گروه افزوده است که در حمله دیگری که روز گذشته در نزدیکی همین روستا روی داد، شش غیرنظامی دیگر هم به قتل رسیدند.
منابع مخالفان دولت سوریه شمار کشته شدگان حمله القبیر را بین ٨٧ تا ١٠٠ نفر گزارش کرده بودند.
گروه ناظران حقوق بشر سوریه و شورای ملی سوریه، متشکل از جمعی از مخالفان حکومت بشار اسد، شبه نظامیان طرفدار رئیس جمهوری را مسئول این کشتار معرفی کرده اند.
منابع دولتی سوریه نیز وقوع "کشتار" در روستای القبیر را تایید کرده اما آماری متفاوت در این مورد ارائه داده و گروه های "تروریستی" را عامل آن دانسته اند.
روز پنجشنبه، خبرگزاری دولتی سوریه - سانا - با متهم کردن رسانه های خارجی به دروغ پردازی در مورد این واقعه، گفت که "یک گروه از تروریست های مسلح روز گذشته به روستای مزرعة القبیر، در بخش معرزاف در استان حما حمله کردند و نه نفر مرد، زن و کودک را به قتل رساندند."
خبرگزاری سوریه به نقل از یک منبع رسمی نوشته است که "در پی وقوع این جنایت هولناک، مردم محل خواستار مداخله نیروهای ارتش برای محافظت از مردم و متوقف کردن حملات تروریستی شدند و نیروهای اعزامی توانستند تروریست ها را از پای درآورند و از آنان مقادیری اسلحه و مهمات شامل نارنجک انداز آر پی جی، مسلسل و نارنجک به دست آورند" اما از تعداد "تروریست های" کشته شده آماری نداده است.
در ایران هم خبرگزاری فارس، که معمولا گزارش های رسانه های دولتی سوریه در مورد حوادث آن کشور را با تفاسیری منعکس می کند، نوشته است که "تروریست های سوریه دو هفته پس از کشتار فجیع کودکان در الحوله، جنایت هولناک دیگری را در نزدیکی شهر حما مرتکب شدند."
این خبرگزاری از کشته شدن ٧٨ زن و کودک و افراد سالخورده خبر داده و گفته است که برخی از این افراد با "چاقو ذبح شده اند و به نظر می رسد ٣٧ نفر دیگر هم ربوده شده اند و احتمالا اجسادشان در محل دیگری یافت خواهد شد."
فارس افزوده است که در پی وقوع این حادثه، رسانه های غربی و عربی مدعی شدند که این روستا زیر آتش تانک قرار گرفته و گفته است که منابع سوری این اتهام را رد کرده اند.
خطر جنگ فرقه ای
در مقابل، برخی از ناظران این نظر را مطرح کرده اند که احتمالا شبه نظامیان موسوم به شبیحه، که از آنان با عنوان ماموران لباس شخصی نهادهای امنیتی یاد می شود، و یا دیگر گروه های طرفدار حکومت عامل کشتار مردم هستند.به گفته آنان، با افزایش بی ثباتی در سوریه و احتمال سقوط حکومت که در تحت تسلط اقلیت علوی مذهب این کشور قرار دارد، ممکن است برخی از افراد طرفدار حکومت به منظور ارعاب مخالفان، به کشتار غیرنظامیان دست بزنند و در این اقدام، از حمایت تشکیلات متعدد امنیتی برخوردار باشند.
وقوع پی در پی کشتار غیرنظامیان این نگرانی را نیز در پی آورده است که ممکن است اقدام به واکنش خشونت آمیز اکثریت سنی سوریه منجر شود و با گسترش اقدامات تلافی جویانه، سوریه را به سوی جنگ داخلی تمام عیار سوق دهد.
در چنین صورتی، این خطر هم وجود دارد که جنگ فرقه ای در سوریه به بعضی کشورهای منطقه هم سرایت کند و حتی خطر درگیری گسترده تر بین کشورها را در پی آورد.
منتقدان بشار اسد او را متهم کرده اند که برای حقظ قدرت، از کشاندن سوریه به جنگ داخلی نیز ابایی ندارد و به منظور بهره برداری از نگرانی بین المللی از عواقب منطقه ای چنین وضعیتی، به اختلاف فرقه ای در سوریه دامن می زند.
روز پنجشنبه، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، دولت سوریه را به دست داشتن در کشتار القبیر متهم کرد و گفت "رژیمی که از چنین جنایتی حمایت می کند وجدان ندارد و نباید برجای بماند."
دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا هم دولت سوریه را مسئول کشتار القبیر دانسته و گفته است که چنین وقایعی نشان می دهد که حکومت بشار اسد مشروعیت خود را از دست داده است.
اعتراضات سوریه در ماه مارس سال گذشته با تقاضای اصلاحات سیاسی و مبارزه با فساد حکومتی آغاز شد و اگرچه بسیاری از مردم سوریه و کشورهای غربی انتظار داشتند بشار اسد به خواست معترضان پاسخ مساعد دهد، وی به اعزام واحدهای ارتش برای سرکوب اعتراضات مبادرت ورزید.
شدت گرفتن خشونت در برخورد با تظاهرات اعتراضی باعث شد تا برخی از نظامیان مخالف حکومت، ترک خدمت کنند و برای مقابله مسلحانه با نیروهایدولتی، تشکیلاتی را با عنوان "ارتش آزاد سوریه" ایجاد کنند.
الیاس کاسیادیاریس از حزب راست افراطی "طلوع طلایی" ماه پیش در انتخابات پارلمانی یونان توانست وارد مجلس این کشور شود.
او در یک برنامه زنده تلویزیونی در حال بحث و گفت و گو با دو سیاستمدار زن بود که ناگهان به سوی یکی از آنها لیوان آب پرتاب کرد و وقتی این اقدام او با واکنش فرد دیگر رو به رو شد، برای سه بار به او سیلی زد.
به نظر می رسد علت اقدام آقای کاسیادیاریس این بوده که رنا درو، از حزب چپ افراطی سیریزیا در سخنانش به دخالت او در یک سرقت مسلحانه در سال ۲۰۰۷ اشاره کرد.
او در واکنش به سوی خانم درو لیوان آب پرتاب کرد و هنگامی که لیانا کانلی از حزب کمونیست مداخله کرد، سه بار به صورتش سیلی زد.
حزب راست افراطی طلوع طلایی در انتخابات توانست ۲۱ کرسی مجلس یونان را به دست آورد.
این حزب شدیدا ضد مهاجرت است و رهبر آن وجود اتاقهای گاز در اردوگاه مرگ آشوویتس را انکار کرده و هولوکاست را زیر سئوال برده است.
البته این حزب می گوید که یک حزب نئو نازی نیست.
در پی شکست مذاکرات رهبران احزاب عمده یونان، قرار است انتخابات جدیدی روز ۱۷ ژوئن (۲۸ خرداد) در این کشور برگزار شود.
هیچ یک از احزاب اصلی این کشور نتوانستند در انتخابات پارلمانی اخیر صاحب اکثریت آراء شوند.
جنجال بر سر پارچین و اختیارات جدید آژانس
یازده روز مانده به مذاکرات ایران با گروه ۱+۵ در مسکو، فضای سیاسی گفتگوها تا حد زیادی تیره شده است و نامه نگاری های دو طرف نشان می دهد که مشکلاتی جدی در حال بروز کردن است. دور جدید مذاکرات که در استانبول آغاز شد موجی از خوشبینی در پی داشت، اما فردای مذاکرات بغداد این امیدواری به ابهام و تردید مبدل شد.ظاهرا بحث بر سر دو عامل اساسی مذاکرات مسکو را تهدید می کند و باعث شده طرفین یکدیگر را به نداشتن صداقت کافی متهم کنند. هرچند اطلاعات دقیقی از جرئیات توافق های استانبول و بغداد در دست نیست، به نظر می رسد موضوع تعلیق غنی سازی از سوی ایران حداقل تا زمانی که مذاکرات به سرانجام برسد در صدر درخواست های ۱+۵ قرار دارد.
طرف ایرانی علاوه بر اینکه بر ادامه غنی سازی اصرار دارد، اعلام کرده است در صورتی غنی سازی را به حال تعلیق درمی آورد که یک امتیاز قابل توجه از طرف مقابل دریافت کرده باشد. تاکنون نه ایران از ادامه غنی سازی کوتاه آمده و نه آژانس به حوالی این بحث وارد شده است که با برداشتن بخش هایی از تحریم ایران، هیات مذاکره کننده ایرانی را به ادامه مفید تر مذاکرات امیدوار کند.
گسترش فضای بی اعتمادی در حالی است که ایران طی دو هفته گذشته با ارسال دو نامه از دفتر کاترین اشتون خواسته است تا زمینه های مذاکرات مقدماتی کارشناسان و معاونان دو هیات مذاکره کننده را پیش از مذاکرات مسکو فراهم کند . سعید جلیلی گفته است که دفتر مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با سردی به نامه های ایران پاسخ داده است و نامه دفتر اشتون ربطی به درخواست ایران نداشته است. جلیلی حتی پا را از این فراتر گذاشته و اراده ۱+۵ برای انجام مذاکرات مثبت با ایران را زیر سوال برده است.
اما جنجال بر سر سایت نظامی پارچین، تبلیغاتی ترین قطعه از اختلافات دو طرف است. پارچین یک مرکز نظامی بشدت حفاظت شده در شرق تهران است که این روزها مباحث زیادی پیرامون آن شکل گرفته است.
بر اساس سنتی که ظاهرا در حال جا افتادن است، آژانس پیش از هر دور از مذاکره قطعه ای از اطلاعات حساس امنیتی را منتشر می کند که مذاکرات را تحت تاثیر قرار می دهد. این بار در فاصله حدود یک ماهه بین مذاکرات بغداد تا مسکو، آژانس عکس هایی را منتشر کرد که بر اساس آن مدعی شد فعالیت های مشکوکی در پارچین جریان دارد. آژانس اعلام کرد که ایرانی ها در حال پاکسازی چیزی در پارچین هستند. آخرین سفر هیات بازرسان آژانس به تهران نیز با ناکامی مواجه شد زیرا مجوز بازدید از پارچین برای آنان صادر نشد. اما در جریان سفر اخیر آمانو رییس آژانس به تهران، روند گفت و گوها به ترتیبی ادامه یافت که گویی قرار است مجوز بازدید از پارچین صادر شود.
حتی آخرین دور مذاکرات ایران با آژانس در ژنو نیز حاکی از این بود که دو طرف با نگاه مثبتی به این همکاری می نگرند. اما وقتی آژانس عکس هایی را منتشر کرد و مدعی شد که پارچین بشدت در حال پاکسازی و شست و شو است روابط دو طرف وارد دور جدیدی از تنش شد.
شورای عالی امنیت ملی ایران بر حقوقی که با امضای ان پی تی از آن برخوردار شده اند اصرار می ورزد. بر اساس مفاد ان پی تی، بازرسی از مراکز نظامی کشورها یا فعالیتهای موشکی آنان در چهارچوب وظایف آژانس نمی گنجد و اصرار آژانس بر بازدید از پارچین خارج از وظایف قانونی تعریف شده برای آن است. دقیقا به همین دلیل بود که علی اصغرسلطانیه نماینده ایران در آژانس این سازمان بین المللی را متهم کرد که تبدیل به یک سازمان اطلاعاتی - امنیتی شده و از وظایف قانونی خود فاصله گرفته است. بر این اساس، موضوع بازدید از پارچین اختلافی است که احتمالا مذاکرات مسکو را با تهدید مواجه می کند.
یک احتمال قابل توجه این است که طرف ایرانی برای صدور مجوز بازدید از پارچین خواهان دریافت امتیاز قابل توجهی است. احتمال دیگر این است که جنجال بر سر بازدید از پارچین اساسا بحرانی سازمان دهی شده از سوی ایران باشد تا هر چه ممکن است امتیاز بزرگتری را دریافت کند. از سویی، بحث بر سر فعالیت های احتمالا مشکوک ایران در پارچین در حالی مطرح شده است که گزارش چند ماه گذشته آژانس حاکی از این بود که حداقل از سال ۲۰۰۳ اطلاعاتی مبنی بر گرایش نظامی در فعالیت هسته ای ایران در دست نیست. حال این سوال مطرح است که چگونه آژانس چنین حساسیتی را روی پارچین نشان می دهد در حالی که این حساسیت، مغایر با آخرین گزارش آژانس پیرامون نظامی نبودن فعالیت هسته ای ایران حداقل بعد از سال ۲۰۰۳ است.
شاید مهمترین اختلافی که بروز کرده این باشد که اتحادیه اروپا دیروز به ایران هشدار داده است که هر چه زودتر توافق کاملی را با آژانس امضا کند و اجازه بازدید ازهمه مراکز، بررسی مدارک، و دیدار با تمام افراد مرتبط با برنامه هسته ای ایران را، با شرایطی که خود آژانس آن را تعیین می کند، فراهم آورد. این درخواست اتحادیه اروپا از ایران می تواند به معنای ختم دور اخیر مذاکرات ایران با ۱+۵ باشد. زیرا در صورتی که طرف ایرانی پای چنین قراردادی را با چنین جزییات وسیعی را امضا کند، در درجه اول از حقوق خود در چهارچوب امضای ان پی تی چشم پوشی کرده است ، و در درجه دوم مانند عراق وارد شرایط و فضایی می شود که آژانس هر روز شروط و درخواست های جدیدی رامطرح کند.
در مورد عراق حتی کار به بازرسی از اتاق خواب صدام حسین نیز کشیده شد. اگر ایران بر سر بازدید از سایت پارچین با آژانس به توافق نرسند به احتمال زیاد به سابقه ای بازمی گردد که از فعالیت های آژانس در عراق باقی مانده است. گزارش های زیادی حاکی از این بود که آژانس به جای کار بازرسی در عراق، در این کشور واقعا فعالیت اطلاعاتی انجام می داده است و در موارد زیادی اطلاعاتی که آژانس از عراق تحصیل کرد از جاهایی سر در آورد که اسراییل نیز به آنها دسترسی داشت.
بی تردید هرگونه تعامل شورای امنیت ملی ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی بدون ملاحظه سوابق کاری آژانس در عراق صورت نمی پذیرد. ابهامی که هیچگاه به آن پاسخ داده نشده است.
سالگرد انتخابات ۱۳۸۸ در حالی
نزدیک می شود که برخی از خانواده های کشته شدگان حوادث پس از انتخابات که
با طرح شکایت خواستار معرفی و محاکمه آمران و عاملان قتل بستگانشان شده
اند، از بی نتیجه ماندن پیگیری های خود سخن می گویند.
خانواده های چند تن از جان باختگان، در گفتگوهایی
اختصاصی یادآورشدند که با گذشت سه سال نه تنها شکایات آنها بی پاسخ مانده،
بلکه مقامات قضایی به آنها گفته اند که پس از دریافت دیه پرونده قضایی شان
بسته خواهد شد.به دنبال راهپیمایی های اعتراضی که از خرداد ۱۳۸۸ در ایران آغاز شد، تعداد زیادی از شرکت کنندگان با شلیک مستقیم گلوله، ضرب و جرح، استنشاق گاز اشک آور، پرتاب شدن از بالای پل عابر پیاده، پرتاب شدن از ساختمان، یا رد شدن خودروی نیروی انتظامی از روی بدن آنان کشته شده شدند.
برخی دیگر از شهروندان نیز توسط نهادهای امنیتی دستگیر شدند و به گفته خانواده های زندانیان و بنا بر اعلامیه رسمی سازمان قضایی نیروهای مسلح، در اثر ضرب و جرح مامورانِ زندان و عدم رسیدگی پزشکی در دوران بازداشت جان خود را از دست دادند.
در برگه های پزشکی قانونی که در اختیار گروهی از خانواده های کشته شدگان قرار گرفته، تاکید شده که این مقتولین با اسلحه گرم کشته شده اند.
تاکنون خانواده های ۵۵ نفر از کشته شدگان، در مصاحبه با رسانه ها به قتل رسیدن فردی از نزدیکان خود را در جریان اعتراضات انتخاباتی تایید کرده اند.
پرونده های "مختومه"
اسامی ۵۵ نفر از کشته شدگان اعتراضات انتخاباتی
این افراد، فقط آن تعداد از کشته شدگان هستند که خانواده هایشان در مصاحبه با رسانه ها، حاضر به اطلاع رسانی در مورد آنها شده اند:
امیر جوادیفر
محمد کامرانی
محسن روحالامینی
رامین آقازاده قهرمانی
رامین پوراندرجانی
عبدالرضا سودبخش
احمد نجاتی کارگر
میثم عبادی
علی حسنپور
سهراب اعرابی
احمد نعیمآبادی
محرم چگینی
رامین رمضانی
داوود صدری
سرور برومند
فاطمه رجبپور
حسام حنفیه
حسین اخترزند
کیانوش آسا
محمود رئیسی نجفی
مصطفی غنیان
لطفعلی یوسفیان
امیرحسین طوفانپور
بهمن جنابی
علیرضا افتخاری
سعیدعباسی
سیدالیاس میرجعفری
ناصر امیرنژاد
اشکان سهرابی
ندا آقاسلطان
مسعود خسروی دوست محمد
کاوه سبزعلی پور
مسعود هاشمزاده
عباس دیسناد
یعقوب بروایه
علی فتحعلیان
بهزاد مهاجر
محمدجواد پرنداخ
مصطفی کیارستمی
فاطمه سمسارپور
حمید حسین بیک عراقی
محمدحسین فیض
حسین غلام کبیری
امیر یوسفزاده
سیدعلی موسوی
مصطفی کریمبیگی
شبنم سهرابی
شهرام فرجزاده
مهدی فرهادی راد
امیر ارشد تاجمیر
شاهرخ رحمانی
محمدعلی راسخینیا
صانع ژاله
محمد مختاری
بهنود رمضانی
امیر جوادیفر
محمد کامرانی
محسن روحالامینی
رامین آقازاده قهرمانی
رامین پوراندرجانی
عبدالرضا سودبخش
احمد نجاتی کارگر
میثم عبادی
علی حسنپور
سهراب اعرابی
احمد نعیمآبادی
محرم چگینی
رامین رمضانی
داوود صدری
سرور برومند
فاطمه رجبپور
حسام حنفیه
حسین اخترزند
کیانوش آسا
محمود رئیسی نجفی
مصطفی غنیان
لطفعلی یوسفیان
امیرحسین طوفانپور
بهمن جنابی
علیرضا افتخاری
سعیدعباسی
سیدالیاس میرجعفری
ناصر امیرنژاد
اشکان سهرابی
ندا آقاسلطان
مسعود خسروی دوست محمد
کاوه سبزعلی پور
مسعود هاشمزاده
عباس دیسناد
یعقوب بروایه
علی فتحعلیان
بهزاد مهاجر
محمدجواد پرنداخ
مصطفی کیارستمی
فاطمه سمسارپور
حمید حسین بیک عراقی
محمدحسین فیض
حسین غلام کبیری
امیر یوسفزاده
سیدعلی موسوی
مصطفی کریمبیگی
شبنم سهرابی
شهرام فرجزاده
مهدی فرهادی راد
امیر ارشد تاجمیر
شاهرخ رحمانی
محمدعلی راسخینیا
صانع ژاله
محمد مختاری
بهنود رمضانی
خانم چگینی بسته شدن این پرونده ها در دستگاه قضایی را به معنی پاک شدن خاطره تلخی دانست که از جان باختن محرم چگینی برای این خانواده باقی مانده است و گفت: "احساس می کنم مسئولان برای جان عزیزان ما ارزش قائل نیستند، شاید هم فکر می کنند با دیه همه چیز تمام می شود، اما برای ما این پرونده ها هیچ گاه بسته نمی شود. راه دیگری هم نداریم تا یک نفر به ما بگوید چه کسانی توانستند در خیابان های تهران آزادانه به جوانانی که فرزندان همین کشور بودند شلیک کنند یا حداقل به ما بگویند آنها که عزیزان ما را کشتند و زندگی ما را نابود کردند الان کجا هستند."
در خرداد سال ۱۳۸۸ فیلم های زیادی از جریان کشته شدن تعدادی از شهروندان معترض به نتایج انتخابات بر روی یوتیوب قرار گرفت که از میان آنها، برخی همچون فیلم مربوط به کشته شدن "ندا آقا سلطان" در روز ۳۰ خرداد به سرعت به رسانه های بین المللی راه پیدا کرد و نام ندا در بسیاری از رسانه و مجامع بین المللی شناخته شد.
همان زمان فیلم های دیگری نیز از صحنه کشته شدن مقتولین راهپیمایی های اعترضای بر روی شبکه های اجتماعی قرار گرفت که نشان می داد از بالای یک پایگاه بسیج در خیابان آزادی به روی تظاهرکنندگان شلیک شده است.
لادن مصطفایی همسر "علی حسن پور"، یکی از کسانی که در راهپیمایی ۲۵ خرداد حوالی همان پایگاه بسیج مورد اصابت گلوله قرار گرفت، در گفتگویی اختصاصی یادآوری کرد که او از کسانی که در آن پایگاه بسیج بوده اند به دستگاه قضایی شکایت کرده و به همین دلیل پرونده علی حسن پور به دادسرای نظامی منتقل شده است.
وی گفت: "هشت نفر از کسانی که در روز راهپیمایی در پایگاه بسیج بودند به دادسرای نظامی احضار شدند و از این هشت نفر اطلاعاتی را جمع آوری کردند ولی تاکنون هیچ قاتلی معرفی نشده."
خانم حسن پور با اشاره با سختی هایی که پیگیری قضایی و رفت و آمد به دادسراها به خانواده اش تحمیل کرده، توضیح داد: "در تمام این سه سالی که گذشت شاید بیش از دویست بار به دادسرای نظامی رفته ام و در همین مسیر پنج قاضی که پرونده را رسیدگی می کردند به بی گناهی همسرم حکم دادند."
علی حسن پور پدر دو فرزند نوجوان بود که در راهپیمایی ۲۵ خرداد از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و پس از ۱۰۵ روز جسد او را به خانواده اش تحویل دادند.
تمام کشته های خرداد
"میثم عبادی" اولین شهروند ایرانی بود که به گفته خانواده اش در روز ۲۳ خرداد و تنها یک روز بعد از برگزاری انتخابات جان خود را در درگیری های انتخاباتی از دست داد ولی این خبر در روزهای نخست خبر بازتاب رسانه ای زیادی نیافت.عصر روز ۲۵ خرداد، تلویزیون جمهوری اسلامی از کشته شدن ۷ تن از شهروندان و زخمی شدن ۲۹ نفر از آنها در درگیری های انتخاباتی خبر داد و این اولین تایید رسمی مقامات جمهوری اسلامی در مورد کشته شدن مردم در جریان حوادث پس از انتخابات بود.
به گفته منتقدان حکومت، تعداد کشته های ۲۵ خرداد فراتر از آمار اعلام شده توسط تلویزیون جمهوری اسلامی بود و شماری از همان ۲۹ زخمی اعلام شده توسط مقامات رسمی نیز جان شان را در بیمارستان ها از دست دادند که بعدها خانوادههایشان با شکستن سکوت خود در مورد این جانباختگان به صورت رسمی اطلاع رسانی کردند.
کیانوش آسا، رامین رمضانی، مصطفی غنیان، فاطمه رجب پور، سروربرومند، ناصر امیر نژاد محرم چگینی، احمد نعیم آبادی، داوود صدری، علی حسن پور، علی رضا افتخاری، حسین اختر زند، حسام حنیفه و سهراب اعرابی از جمله کسانی بودند که خانواده های آنها در مصاحبه های مختلف با رسانه ها اعلام کردند که این افراد در راهپیمایی ۲۵ خرداد جان شان را از دست داده اند.
کشته شدن و قتل شهروندان تنها به همان روز ۲۵ خرداد ختم نشد. همان گونه که راهپیمایی های اعتراضی ادامه یافت، کشته شدن معترضان در راهپیمایی های خیابانی نیز ادامه پیدا کرد.
بعد از سخنان رهبر جمهوری اسلامی در نماز جمعه ۲۹ خرداد و هشدار وی مبنی بر اینکه "اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا برای اصلاح ابرو، چشم را کور کنند، چه بخواهند و چه نخواهند مسئول خون ها و خشونت ها و هرج و مرج ها، آنها هستند"، تعداد دیگری از شهروندان که فردای آن روز برای اعتراض دوباره به خیابان آمده بودند، مورد هدف گلوله قرار گرفته یا بر اثر ضرب و جرح ماموران جان باختند.
مسعود خسروی، علی فتحعلیان، حمید حسین بیک عراقی، ندا آقا سلطان، فاطمه سمسارپور، اشکان سهرابی، بهزاد مهاجر، کاوه سبزعلی پور،عباس دیسناد، مسعود هاشم زاده، سعید عباسی فر گلچینی، از جمله جانباختگان ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ هستند که خانواده هایشان کشته شدن آنها در راهپیمایی این روز را در گفتگو با رسانه ها تایید کردند.
پس از خرداد ماه، تجمعات اعتراضی دیگری نیز در روزهای دیگر برگزار شد که از جمله آنها می توان به راهپیمایی های روز قدس، ۱۸ تیر، روز عاشورا ، ۲۵ بهمن و چهارشنبه سوری سال ۱۳۸۹ اشاره کرد.
در این راهپیمایی ها نیز شماری از شهروندان در تجمعات خیابانی یا پس از دستگیری و انتقال به بازداشتگاه کهریزک جان خود را از دست دادند و خانواده های آنها نیز در مورد نحوه جان باختن این قربانیان خبررسانی کردند.
تشکیل پرونده در قوه قضاییه
برخی از خانوادههای قربانیان پس از انتخابات، نامه هایی را به نهادهای مختلف از جمله دفتر رهبری جمهوری اسلامی، دفتر ریاست جمهوری و دفتر رییس قوه قضاییه ارسال کردند و پس از آن به صورت رسمی با مراجعه به دادسرا ها شکایت هایی را به منظور شناسایی و محاکمه قاتلان تنظیم کردند.از جمله مواردی که دستگاه قضایی ایران به پرونده مربوط شکایت خانواده های جان باختگان معترضان پس از انتخابات رسیدگی کرد، مربوط به قتل بازداشت شدگان کهریزک بود.
پرونده امیر جوادی فر، محمد کامرانی و محسن روح الامینی زندانیانی که در بازداشتگاه کهریزک در اثر شکنجه و ضرب و شتم و عدم رسیدگی پزشکی جان باختند در چندین دادگاه به صورت غیر علنی بررسی شد. البته بازداشتگاه کهریزک، قربانی چهارمی نیز به نام رامین آقازاده قهرمانی داشت که مدت کوتاهی بعد از آزادی از این زندان و بر اثر شکنجه های دوران بازداشت جان خود را از دست داد، اما قوه قضاییه ایران در ارتباط با پرونده او کسی را مورد محاکمه قرار نداد.
دادگاه متهمان پرونده کهریزک، نهایتا دو حکم قصاص را برای دو تن از زندانبانان صادر کرد. اما خانواده های جانباختگان حادثه ی کهریزک، با اعلام گذشت از قصاص این دو مامور، اعلام کردند که خواستار مجازات آمران اصلی قتل فرزندانشان هستند؛ خواسته ای که در عمل محقق نشد.
سعید مرتضوی متهم ردیف اول این پرونده بود که اگرچه دادگاه تفهیم اتهام وی به عنوان "معاونت در قتل" برگزار شده و داستگاه قضایی ایران هم او را از دادستانی برکنار کرده، اما از سوی دولت احمدی نژاد در دو پست مهم دولتی منسوب شده است.
همچنین، پرونده مربوط به کشته شدن غلامحسین کبیری در راهپیمایی ۲۵ خرداد که رسانه های دولتی او را به عنوان "بسیجی" معرفی کردند نیز مورد پیگیری قضایی قرار گرفت که ابتدا یک نفر به عنوان قاتل محکوم به اعدام شد اما در آذرماه ۱۳۹۰، متهم به قتل در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران تبرئه شد.
برخی از خانواده های قربانیان اعتراضات انتخاباتی، وقتی با عدم پیگیری قضایی در داخل مواجه شدند، اقدام به ارسال شکواییه به مراجع بین المللی کردند.
در همین راستا وقتی که در ژوئن سال نود، شورای حقوق بشر سازمان ملل، "احمد شهید" را به عنوان گزارشگر ویژه در امور ایران انتخاب کرد، برخی از خانواده های کشته شدگان طی ارسال نامه ها و مصاحبه هایی از او خواستند تا آنها را در شناسایی قاتلان کشته شدگان انتخاباتی یاری کند.
اسفند ماه ۱۳۹۰، احمد شهید در گزارش نخست خود در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران، در پاسخ به درخواست این خانواده ها، نام پنچ تن از کشته شدگان پس از انتخابات یعنی سهراب اعرابی، ندا آقا سلطان، علی حسن پور، مصطفی کریم بیگی و مسعود هاشم زاده را ذکر کرد و از مسئولان جمهوری اسلامی خواست تا در مورد وضعیت این کشته شدگان پاسخگو باشند.
فشار برای ساکت کردن خانواده ها
همزمان با پیگیری قضایی و اطلاع رسانی خانواده های جان باختگان در مورد پرونده های قتل آنها، فشارهای امنیتی مختلفی بر این خانواده ها تحمیل شد.برخی از اعضای خانواده هایی که در مورد وضعیت مقتولین پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ اطلاع رسانی کرده بودند، خودشان تحت پیگیرد قضایی قرار گرفته و مدتی را در زندان به سر بردند.
بعضی دیگر از این خانواده ها به نهادهای امنیتی فراخوانده شدند و از آنها خواسته شد تا از برگزاری هر گونه مراسم بزرگداشت و سالگرد برای قربانیان خودداری کنند.
برخی دیگر از خانواده ها نیز از تذکر نهادهای امنیتی برای تغییر سنگ قبر کشته شدگان خبر دادند تا به گفته این خانواده ها واژه " شهید" از روی سنگ قبر کشته شدگان پس از انتخابات حذف شود.
لادن مصطفایی همسر "علی حسن پور" یکی از کشته شدگان ۲۵ خرداد می گوید که این فشارها به این منظور صورت گرفته تا کم کم خانواده ها از پیگیری قتل بستگان خود کنار بکشند و در مورد این قتلها سخنی نگویند.
برخورد با خانواده ها، در واقع از همان روزهای نخست حوادث پس از انتخابات آغاز شد.
اخبار بازداشت موقت خانواده های کشته شدگان شناخته شده تری چون سهراب اعرابی و ندا آقاسلطان به صورت وسیع در رسانه های مختلف بازتاب خبری یافت.
اما خانواده های کمتر شناخته شده، معمولا در سکوت خبری تحت فشار های امینتی قرار داشته اند.
مهدی رمضانی پدر "رامین رمضانی" یکی از جانباختگان انتخاباتی است که چند ماهی را در بازداشت به سر برد و سپس در دی ماه ۸۹ با قید وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
پدر رامین رمضانی به تازگی در شعبهی ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.
خانواده رامین رمضانی بارها به روند رسیدگی قضایی شکایت شان در مورد شناسایی قاتل اعتراض کرده و با رسانه های خبری در این باره مصاحبه کرده اند.
اعضای خانواده "کیانوش آسا" یکی دیگر از دانشجویانی که در راهپیمایی ۲۵ خرداد با اصابت مستقیم گلوله کشته شد، بارها توسط نهادهای امنیتی بازداشت شدند. کامران آسا و عزیزآسا دو تن از برادران کیانوش آسا و همچنین برخی دیگر از اعضای خانواده این دانشجوی جان باخته، چندین بار توسط نیروهای وزارت اطلاعات کرمانشاه بازداشت و سپس با قید وثیقه آزاد شدند.
از سوی دیگر، پدر اشکان سهرابی در آستانه برگزاری مراسم اولین سالگرد برای پسرش به وزارت اطلاعات احضار شده و به این طریق از برگزاری مراسم بزرگداشت برای این جان باخته راهپیمایی ۳۰ خرداد جلوگیری به عمل آمد.
در یک مورد مشابه، اسماعیل مختاری پدر " محمد مختاری"، جوانی که در راهپیمایی اعتراضی را ۲۵ بهمن با اصابت گلوله به قتل رسید، در آستانه سالگرد فرزندش به نهادهای امنیتی فرا خوانده شد و پس از آن، اعلام کرد خانواده وی اجازه برگزاری مراسم بزرگداشت برای محمد مختاری را ندارند. محمد مختاری یکی از کسانی بود که در راهپیمایی معترضان در ۲۵ بهمن ماه با اصابت مستقیم گلوله جان باخت.
پدر و مادر "بهنود رمضانی" نیز، از جمله کسانی بودند که اسفند ماه سال گذشته در آستانه اولین سالگرد فرزندشان از سوی نهادهای امنیتی دستگیر شده و سپس با قید وثیقه ۱۵۰ میلوین تومانی آزاد شدند. بهنود رمضانی دانشجوی ۱۹ ساله ی ترم دوم دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل توسط چند موتور سوار در شب چهارشنبه سوری سال ١٣٨٩ مورد ضرب و شتم قرار گرفت و جان باخت.
شکستن سنگ قبرهای کشته شدگان
موضوع دیگری که منجر به فشار امنیتی به خانواده های قربانیان شد، " شهید" خوانده شدن کشته شدگان انتخاباتی از سوی خانواده هاست که بارها با مخالفت نهادهای امنیتی و تذکر به خانواده های کشته شدگان مواجه شده است.پس از انتخابات، برخی از کشته شدگان از جمله حمید غلامحسین کبیری، محمد حسین فیض، صانع ژاله، کاوه سبزعلی پور، حسین بیگ عراقی، داوود صدری و میثم عبادی از سوی رسانه های هوادار حاکمیت به عنوان بسیجی معرفی شدند.
برخی از این خانواده ها با رسانه های مختلف مصاحبه کرده و گفتند که فرزندان آنها شهروندان معمولی بوده و رسانه های حکومتی در مورد آنها دروغ می گویند.
مقامات جمهوری اسلامی و رسانه های هوادار حاکمیت، تنها کشته شدگانی را که از دیگاه آنها "بسیجی" بودند به عنوان "شهید" معرفی کردند.
بعدها نهادهای امنیتی نیز با مراجعه به خانواده برخی از کشته شدگان از آنها خواستند تا عنوان "شهید" را از روی سنگ قبر کشته شدگان انتخاباتی حذف کنند.
شهناز کریم بیگی مادر "مصطفی کریم بیگی" که در راهپیمایی اعتراضی عاشورای ۱۳۸۸ با اصابت گلوله جان باخت در یک گفتگوی اختصاصی گفت: "به تلفن منزل مان زنگ زندند و از ما خواستند تا سنگ قبر مصطفی را عوض کنیم، آنها مخالف این بودند که واژه شهید روی سنگ قبر فرزندم باشد."
خانم کریم بیگی از شکسته شدن سنگ قبر فرزندش در روزهای اخیر خبر داد و افزود که او نمی داند دقیقا چه کسانی این کار را کردند، اما اگر هدف شان این است که ما خانواده ها را ساکت کنند، این کارها نتیجه عکس دارد و "خانواده ها فریادهای شان بلندتر خواهد شد."
مصطفی کریم بیگی جوان ۲۶ ساله ای بود که در عاشورای ۱۳۸۸ با اصابت گلوله بر پیشانی اش جان باخت و خانواده او شکایتی را تقدیم قوه قضاییه ایران کردند که تاکنون پاسخی به آنها داده نشده است.
سایت "سرخسبز" به تازگی خبر داده است که خانواده بهنود رمضانی نیز با تذکر وزارت اطلاعات استان مازندران مجبور شده اند تا سنگ قبر فرزندشان را تغییر داده و واژه "شهید" را از روی سنگ قبر حذف کنند.
"سعید عباسی"، از دیگر کشته شدگان انتخاباتی بود که سنگ قبر او هم توسط افراد ناشناس شکسته شد و پس از آن خانواده اش سکوت اختیار کردند. او جوان ۲۴ ساله ای بود که در نزدیکی محل کارش در خیابان سلسبیل در راهپیمایی اعتراضی سی خرداد با اصابت مستقیم گلوله به قتل رسید.
آمارهای ضد و نقیض از کشته شدگان
با گذشت سه سال سال هنوز آمار دقیقی از تعداد جان باختگان حوادث پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران وجود ندارد.مقامات جمهوری اسلامی تاکنون از پذیرش مسولیت کشتارهای بعد از انتخابات سرباز زده و هر بار آمار ضد و نقیضی از سوی برخی مقامات و نهادهای امنیتی در رسانه های رسمی اعلام شده است.
برخی از خانواده های کشته شدگان، در همان روزهای نخست با مراجعه به کمیته ای که در داخل ایران برای پیگیری وضیعت قربانیان انتخابات از سوی میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو تن از نامزدهای انتخاباتی معترض تشکیل شده بود، در مورد وضعیت کشته شدگان اطلاع رسانی کردند.
کمیته مذکور پس از جمع آوری این اطلاعات، نام ۷۲ نفر از کسانی که گفته شده بود در جریان اعتراضات جان باختند را در تاریخ ۱۳ شهریور ماه ۸۸ منتشر کرد.
به دنبال انتشار این لیست ۷۲ نفره، در بعد از ظهر روز دوشنبه شانزدهم شهریور سال ۱۳۸۸، ماموران امنیتی به دفتر کمیته پیگیری آسیب دیدگان رفته و ضمن جمع آوری تمامی اسناد، اعضای این کمیته را بازداشت کردند.
مرتضی الویری و علیرضا حسینی بهشتی دو تن از این بازداشت شدگان بودند.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی چند بار طی برنامه های مختلف اسامی قید شده در آن لیست ۷۲ نفره را تکذیب کرده و پس از آن آمارهای متفاوتی از سوی مقامات اعلام شده است.
محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، تنها چند روز پیش از انتشار این لیست گفت که در رویدادهای پس از انتخابات ۲۰ نفر از نیروهای "انقلابی و بسیجی" شهید شده و از "مخالفین" نیز ۹ نفر کشته شده اند.
در مهر ماه سال ۱۳۹۰ نیز، محمود احمدی نژاد در هشتمین سفر خود به ایالات متحده آمریکا، طی یک نشست خبری در هتل محل اقامت خود، کشته شدگان حوادث پس از انتخابات را عده قلیلی دانست که ساختمانها را تخریب کرده و خودروها را به آتش کشیده اند.
محمد احمدی نژاد در عین حال ادعا کرد: "تعداد ۳۳ نفر در حوادث بعد از انتخابات کشته شدند که بیش از دو سوم آنها از نیروهای انتظامی یا مردم عادی هوادار دولت بودند".
بار دیگر بعد از گذشت دو سال، "صادق لاریجانی" رئیس قوه قضائیه ایران در جمع مسئولان قضایی، تعداد جان باختگان بعد از انتخابات را تنها یک نفر دانست که این ادعا با اعتراض خانواده های کشته شدگان مواجه شد.
تمام این اظهارات در شرایطی بیان شده که علاوه بر ۵۵ نفری که خانواده های آنها حاضر شده اند در گفتگو با رسانه ها، کشته شدن آنها را در جریان اعتراضات انتخاباتی تایید کنند، قربانیان دیگری نیز وجود دارند که بستگان آنها، هنوز حاضر به مصاحبه با مطبوعات نشده اند.
شبکه اجتماعی کلیک
لینکدین اعلام کرده است که گذرواژههای برخی از کاربران این سایت پس از درز بیش از شش میلیون گذرواژه ممکن است به خطر افتاده باشد.
هکرها فایلی را در یک سایت روسی منتشر کردهاند که حاوی گذرواژههای رمزشده است و از اعضای این سایت برای رمزگشایی آن دعوت کردهاند.لینکدین که در حال حاضر بیش از ۱۵۰ میلیون کاربر دارد، ضمن عذرخواهی از کاربران گفته که رمزهای لو رفته دیگر معتبر نیستند. بنابراین کاربرانی که رمزشان لو رفته است باید گذرواژه تازهای برای خود انتخاب کنند.
کارشناسان امنیتی توصیه میکنند اگر چنین ایمیلی را دریافت کردید و از رمز مشترک در سایتهای مختلف استفاده میکنید، علاوه بر تعویض گذرواژه لینکدین، رمز سایتهای دیگر را هم تغییر دهید.
با استفاده سایت کلیک LastPass میتوانید متوجه شوید که شما هم جزو قربانیها هستید یا نه. کافی است گذرواژه خود را وارد کنید و منتظر پیام بمانید.
نگرانی درباره حفظ حریم شخصی کاربران
توصیههایی برای تغییر رمز
- برای تغییر گذرواژه هرگز روی پیوند موجود در ایمیل کلیک نکنید. این پیوندها ممکن است با تغییر مسیر شما را به سایت دیگری هدایت کنند.
- رمز خود را از صفحه تنظیمات سایت عوض کنید.
- گذرواژههای خود را هر چند ماه یک بار یا حداقل در هر فصل عوض کنید.
- از یک گذرواژه یکسان در همه سایتها استفاده نکنید.
- گذرواژه خود را از لغتنامه انتخاب نکنید. گذرواژههای با درازای بیش از ۱۰ حرف به سختی حدس زده میشوند.
- یک جمله معنادار، ترانه یا ضربالمثل را انتخاب کنید و اول هر واژه را با حروف بزرگ بنویسید.
- پیچیدگی گذرواژه خود را با افزودن نویسههای دیگر و افزودن شمارهها پیچیدهتر کنید.
شرکت امنیتی اسکای کیور گفته که اپلیکیشن لینکدین بدون اطلاع کاربران ورودیهای بخش تقویم را به صورت رمزگذارینشده به سرور لینکدین میفرستاد.
این اطلاعات مربوط به یادداشتهای مربوط به نشستها میشد که اغلب شامل اطلاعاتی چون شمارههای تلفن و کدهای عبور نشستهای تلفنی است.
در مقابل لینکدین اعلام کرده ارسال این دادهها به این شکل متوقف شده است.
بیشتر کاربران شبکه اجتماعی لینکدین را کارشناسان و دانشگاهیان تشکیل میدهند و این سایت بزرگترین شبکه اجتماعی و بانک متخصصان است که ارتباطات کاری بین افراد را برقرار میکند.
خبرها حاکی از این است که هکر منتشرکننده گذرواژههای سایت لینکدین، امروز یک و نیم میلیون گذرواژه سایت ایهارمونی را هم منتشر کرده است که سایتی محبوب در زمینه دوستیابی است.
وقتی برای شرکت در همایش ها٬ تونی بلر را همراهی میکردم از تشریفاتی که به عمل میآمد کاملاً متحیر می شدم.
هواپیماها با تشریفات در فرودگاه مینشینند و خودروها به ترتیب ارشدیت مقام ها به دنبال آنها فرستاده می شود.
گاهی اوقات در برنامهریزی ها خللی پیش میآید و مجبورید سوار بر ماشین ساعتها دور همان میدان در بروکسل بچرخید و وقت تلف کنید.
پس از آنکه مقامات در بین غرش کاروان موتور سواران از راه میرسند و سخنانی برنده و قاطع خطاب به اعضای منتظر مطبوعات ایراد میکنند٬ به گوشه ای هدایت می شوند.
دوربین تلویزیونها در حالی که رهبران به اتاق کنفرانس راهنمایی میشوند٬ به دور آنها می چرخند تا بلکه بتوانند ببینند کدام یک از رهبران به گرمی با یکدیگر خوش آمد میگویند و کدامیک به سردی باهم رفتار می کنند.
دیوید میلیبند٬ وزیر خارجه سابق بریتانیا می گوید: "در زمینه سیاست خارجی باید دلبری بلد باشید."
به طور حتم حال و هوای شرکت کنندگان بر نوع تصمیم هایی که اتخاذ میشود میتواند تاثیر مثبت و یا منفی داشته باشد.
رهبران با تجربه رقبای خود را ارزیابی میکنند تا ببیند کدام یک نگران است٬ کدام حواسش پرت است و کدام حوصله اش سر رفته است تا به نفع خود از آن استفاده کنند.
همیشه این سؤال در ذهن من وجود داشت که چرا همایش ها٬ به ویژه در اروپا٬ تا ساعت سه صبح طول می کشد.
گاهی اوقات به خاطر پیچیدگی مسائل مورد بحث است اما بیشتر وقتها به روش سیاستمداری مربوط می شود.
اگر در ساعت ۳ صبح تصمیمی برخلاف میل شما اتخاذ شود٬ این فرصت را به شما میدهد که در چشمهای رأی دهندگان نگاه کنید و بگویید که تا آخرین لحظه پای حرف خود ایستاده اید.
گاهی اوقات ساعات دیر هنگام و فشار اتخاذ تصمیم های اساسی آنقدر زیاد است که باعث میشود بعضیها از کوره در بروند و رفتاری بی ادبانه از آنها سر بزند.
هنوز روزی را به یاد میآورم که ژاک شیراک، رئیس جمهوری پیشین فرانسه بعد از ایراد سخنان خسته کننده وزیر خارجه فنلاند گفت که او فرصت خوبی را برای ساکت شدن از دست داد. یا خنده تمسخر آمیز او هنگامی که فنلاند قصد داشت میزبان همایش آژانس غذای اروپا شود، چون مردم فنلاند به خوردن گوشت گوزن علاقه دارند.
قطعاً موضوع غذا در همایش ها از اهمیت خاصی برخوردار است.
رقبای هلموت کهل٬ صدر اعظم پیشین آلمان٬ معمولاً این موضوع را حربه قرار میدادند و میگفتند که او همیشه گرسنه است و نمیتواند مذاکرات طولانی و آزاردهنده در همایش های اروپایی را به ثمر برساند.
در یکی از جلسات شورای اروپا در لوکزامبورگ٬ جان میجر، نخست وزیر پیشین بریتانیا و از دوستداران همبرگر اصرار کرد که برای نمایندگان خسته بریتانیایی چند تا همبرگر بیاورند.
داگلاس هرد٬ وزیر امور خارجه در دولت میجر به همبرگرهایی که آوردند چشم غره ای رفت که انگار تا به حال هیچوقت همبرگر ندیده است.
اینکه چه کسی در کنار چه کسی مینشیند نیز نقش مهمی در موفقیت و شکست یک همایش دارد.
حروف الفبای انگلیسی معمولاً در نشاندن نمایندگان آمریکا (یونایتد استیتس) و بریتانیا (یونایتد کینگدام) در کنار یکدیگر عمل میکند٬ اما بعد از آنکه ناتو گسترش یافت و اعضای جدیدی مانند اوکراین (یوکرین) به آن پیوستند٬ دیگر کمتر چنین اتفاقی افتاد.
لرد رابرتسون٬ دبیر کل پیشین سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) می گوید: "آمریکایی ها و بریتانیایی ها از اینکه کوچما٬ رئیس جمهوری اوکراین در کنارشان بنشیند راضی نبودند اما به خاطر ترتیب الفبای انگلیسی باید او را در کنار تونی بلر و جورج بوش می نشاندند."
اما آنطور که رابرتسون میگوید این سر درد دیپلماتیک باید با ظرافت حل می شد. رابرتسون در این باره گفت: "یک روز صبح که داشتم دوش میگرفتم ناگهان فکری به سرم زد و تصمیم گرفتم بر اساس ترتیب الفبای زبان دوم ناتو٬ یعنی فرانسوی٬ نمایندگان را به دور میز مذاکره بنشانم. به این ترتیب تونی بلر در کنار نمایندگان رومانی مینشست٬ جورج بوش کنار استونی و آقای کوچما تنها می نشست."
اما در دنیایی که اسکایپ و تله کنفرانس وجود دارد چرا هنوز رهبران جهان سوار بر جت های خود برای دیدن همتایان خود به آن سر دنیا می روند. آیا کارشان با یک کنفرانس تلفنی انجام نمی شود؟
هر روز تعداد سیاست مدارانی که از طریق پیامک (اس ام اس) یا ای میل با همتایان خود در سراسر دنیا ارتباط برقرار می کنند بیشتر می شود٬ اما به عقیده رابرتسون هیچ چیز با ملاقات رو در رو قابل مقایسه نیست.
او در این باره می گوید: "هنوز چیزی اختراع نشده تا برای پیدا کردن راه حلی مشترک بتواند جایگزین گفتگوی یک انسان با انسانی دیگر شود."
لرد کرینگتون٬ اولین وزیر امور خارجه در دوران نخست وزیری مارگارت تاچر گفت: "من واقعاً در مورد موفقیت همایش ها مطمئن نیستم. به نظر من نهایتاً مسائل مهم بر اساس منافع ملی اتخاذ میشوند و نه بر اساس اینکه چه کسانی بیشتر با هم رفاقت دارند."
حسین ذوالفقاری، فرمانده مرزبانی
ایران در حالی از کشف ۱۴ تن مواد مخدر در سه ماهه نخست سال جاری سخن گفت که
براساس آخرین آمار ستاد مبارزه با مواد مخدر، در ایران سالانه ۶۰۰ تن مواد
مخدر مصرف میشود.
این در حالی است که براساس آخرین آمار ستاد مبارزه با مواد مخدر، در ایران سالانه ۶۰۰ تن مواد مخدر مصرف میشود.کارشناسان نسبت به افزایش مصرف مواد مخدر و کاهش سن مصرفکنندگان بارها در سالهای اخیر هشدار دادهاند.
بر همین اساس محمد صادق فتح الهی، مدیرکل دفتر توسعه مشارکتهای مردمی ستاد مبارزه با مواد مخدر ایران در اردیبهشت ماه گفته بود که "سن اعتیاد بین ۲۵ تا ۲۹ است و روز به روز کمتر میشود."
کاهش قیمت مواد مخدر از دلایل دیگر مصرف آنها عنوان شده است. براساس گزارش رسانهها در ایران قیمت هر گرم شیشه، یکی از مواد روانگردان، از ۱۵۰ هزار تومان در سال ۱۳۸۸، در سال جاری تقریبا به نصف رسیده است.
از نکات مهم در خصوص اعتیاد، مسئله اعتیاد دانش آموزی است که آمار دقیقی از آن در دست نیست. طاها طاهری، قائم مقام دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر در زمستان سال گذشته گفت که بیشترین آمار اعتیاد در دبیرستانهای پسرانه گزارش شده و اعتیاد در میان دانشآموزان دختر نیز محدودتر است.
با وجود تکذیب وزیر آموزش و پرورش در خصوص وجود اعتیاد در بین دانش آموزان ایرانی، آقای طاهری سال گذشته تاکید کردکه "نیم دهم درصد از دانش آموزان کشور معتاد هستند اما روند شروع اعتیاد در مدارس کنترل شده است."
در همین حال، براساس اعلام مدیر کل دفتر توسعه مشارکتهای مردمی ستاد مبارزه با مواد مخدر ،میانگین فاصله زمانی آگاهی والدین از اعتیاد فرزندان در ایران پنج سال است.
حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاری ایران معتقد است دانش آموزانی که در سنین نوجوانی هستند، بیش از سایر افراد در معرض خطر ابتلا به اعتیاد قرار دارند.
او گفته که: "دانش آموزان دوره ابتدایی کمتر درگیر آسیب های اجتماعی هستند، ولی دوران راهنمایی و دبیرستان حساس ترین دوره سنی یک دانش آموز بوده که حتی می تواند به مصرف دخانیات و مواد مخدر تشویق شود."
تغییر الگوی مصرف مواد مخدر از تریاک و هروئین به مواد روانگردان جدیدی همچون شیشه و کراک، از جمله نگرانیهای مسئولان است.
فرید براتی، مدیرکل پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی ایران در فروردین ماه گفت که افزایش سو مصرف شیشه به صورت تزریقی خطر شیوع بیماریهای عفونی و رفتارهای پرخطر را افزایش میدهد.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، آقای براتی نسبت به افزایش سو مصرف هروئین در ایران نیز هشدار داده و گفته است: "براساس ارزیابی انجام شده از کلینیکها و مراکز درمان اعتیاد شاهد افزایش مصرف این ماده مخدر هستیم."
اوباما و نقش مهم"بازهای المپیک" او در حمله سایبری به برنامه اتمی ایران
روزنامه های صبح امروز چاپ پاریس هر کدام به گونه ای به قوانین
دولت تازه فرانسه در پرتو انتخابات پارلمانی روز های 11 و 17 ژوئن در
صفحات نخست خود پرداخته اند.
فیگارو نیز که به این خبر جای خاصی داده،
درمقاله ای زیر عنوان : "حملات مخفیانه اوباما به ایران"، به افشاگری ها در
مورد دست داشتن کامل رئیس جمهوری آمریکا در حملات سایبری به برنامه اتمی
ایران اشاره می کند.
فیگارو می نویسد در کتابی به نام "رودروئی و آشتی : جنگ پنهانی اوباما و استفاده شگفت انگیز از توانائی آمریکا"، به قلم " دیوید سنگر"، سرمقاله نویس نیویورک تایمز، که به تازگی در آمریکا منتشر شده، کاخ سفید نقش اوباما را در سازمان دادن این حملات سایبری تأئید می کند.
در این کتاب گفته می شود که چند روز پیش از تفویض قدرت به او در سال 2009، جرج بوش از اوباماخواست بی سرو صدا با وی در کاخ سفید دیدار کند. در این دیدار، جرج بوش بر چند نکته ی به گفته وی حیاتی تأکید بسیار کرد : ادامه استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان، مبارزه علیه القاعده و حمله سایبری به تأسیسات ایران.
از ورای این نوشته ها در می یابیم که اوباما چگونه وجود یک "جنگ کثیف" بسیار مخفی را کشف می کند که از سال 2006 علیه رژیم شیعه تهران به راه افتاده است. جنگی که نه به کمک نیروها در صحنه کارزار، بلکه به کمک کامپیوتر هاو کلمات رمزی ویروس دار به راه افتاده بود. جنگی که ظاهرأ خونین نیست، اما به همان اندازه ویرانگر است و می تواند سرنوشت " جنگ ویا صلح" را تعیین کند. این سلاح ویرانگر پر قدرت که نام رمزش " بازیهای المپیک" است، از دوسال پیش در برنامه هسته ای ایران هرج و مرج به وجود آورده و مسئولان ایرانی از درک آن ناتوانند.
به نوشته فیگارو، جالب اینجاست که باراک اوباما، برخلاف آنچه از او در زمینه سیاست خارجی برداشت می شد، تبدیل گردید به یک جنگ سالار مصمم. از این رو او خواستار تشکیل جلسات هفتگی پیرامون این حملات شد و با همه حملات تازه سایبری هم موافقت می کند.
به نوشته "دیوید سنگر"، از زمان ریاست جمهوری "لیندون جانسون" و گزینش پی در پی هدفها در ویتنام شمالی به منظور بمباران آنها، هیچ یک از روسای جمهوری آمریکا، این چنین از نزدیک و گام به گام، حملات روز افزون به زیر ساختار یک کشور را دنبال نکرده بود.
فیگارو سپس به آغاز کار این حملا ت در سال 2006 و این که یک حمله متعارف به تأسیسات اتمی ایران نمی توانست نتیجه ای به خوبی حمله سایبری داشته باشد، می نویسد، هدف "بازیهای المپیک" از کار انداختن سانتریفوژ بسیار حساس نطنز بود. از این رو ویروسی که توسط آمریکا و واحد ویژه جنگ الکترونیکی ارتش اسرائیل زیر نام "ویروس" به وجود آمد، با موفقیت به روی یک سانتریفوژ مشابه لیبیائی درسال 2003 آزمایش شد. سپس با استفاده از ساده لوحی یکی از کسانی که در تأسیسات نطنز کار میکرد ، از راه یک کلید "یو اس بی" به دستگاههای الکترونیکی این مرکز انتقال داده شد ودر سال 2010 به مغز های الکترونیکی آن آسیب وارد آورد. از سوی دیگر کنترل این ویروس از دست سازندگانش نیز بیرون رفت و تابستان بعد در چهار گوشه جهان "باگ" به وجود آورد. ویروسی که این بار "استاکس نت" نام گرفت. حال با اوباماست که در مورد توقف این حملات ویروسی که ممکن است توسط دشمنان آمریکا شناسائی شود و دوباره همچون توپی به سوی تأسیسات حیاتی آمریکا بازگردانده شود، تصمیم بگیرد. از سوی دیگر، نتایج بسیار مثبتی که این ویروس در ویرانگری مغز های الکترونیکی ایران داشت باعث شد اوباما اجازه استفاده از یک ویروس تازه و کامل شده "بازیهای المپیک" ، به نام "فلیم" را بدهد که تاکنون هزار نمونه از سانتریفوژ بسیار مدرن ایران از نوع "آی آر-2 " را از گردونه خارج کرده است. به گفته منابع اگاه و علیرغم شکست "استکس نت"، "فلیم"، بدون شک یکسال یا یکسال ونیم برنامه هسته ای ایران را در تلاشش برای دستیابی به بمب اتمی به تآخیر انداخته است.
هومانیته که تمام صفحه نخست خود را به تغییر قانون سن بازنشستگی که توسط نخست وزیر پیشین، "فرانسوآ فیون" و علیرغم اعتراضات و تظاهرات بسیار به تصویب رسید، اختصاص داده، می نویسد : 110.000 نفر از قانونی که دیروز به تصویب رسید بهره خواهند برد. هومانیته می افزاید این نخستین گام است و بازگرداندن سن قانونی بازنشستگی به 60 سال باید شامل همه شهروندان شود. در واقع، بنا بر قانون تازه که "فرانسوآ هولاند"، رئیس جمهوری تازه قولش را در مبارزات انتخاباتی خود داده بود، کسانی می توانند در 60 سالگی بازنشسته شوند که از سن 18 سالگی کار را آغاز کرده اند. در بخشی دیگر، هومانیته، راههای پرداخت هزینه این قانون را بر می شمارد .
در همین راستا فیگارو با انتقاد از این قانون، آن را کادوئی به رأی دهندگان در آستانه انتخابات پارلمانی توصیف می کند و بر هزینه آن انگشت می گذارد. فیگارو می نویسد : با تصویب این قانون، فرانسه به اروپا پشت می کند. لیبراسیون به بحثی که پس از سخنان وزیر تازه محیط زیست فرانسه درمورد جرم زدائی از کسانی که ماری جوآنا مصرف می کنند، در گرفت و فضا را زهر آلود کرده است، می پردازد و لوموند در مطلبی بزرگ به دوئلی که در دریای چین میان واشنگتن و پکن در خواهد گرفت توجهی خاص نموده است.
فیگارو می نویسد در کتابی به نام "رودروئی و آشتی : جنگ پنهانی اوباما و استفاده شگفت انگیز از توانائی آمریکا"، به قلم " دیوید سنگر"، سرمقاله نویس نیویورک تایمز، که به تازگی در آمریکا منتشر شده، کاخ سفید نقش اوباما را در سازمان دادن این حملات سایبری تأئید می کند.
در این کتاب گفته می شود که چند روز پیش از تفویض قدرت به او در سال 2009، جرج بوش از اوباماخواست بی سرو صدا با وی در کاخ سفید دیدار کند. در این دیدار، جرج بوش بر چند نکته ی به گفته وی حیاتی تأکید بسیار کرد : ادامه استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان، مبارزه علیه القاعده و حمله سایبری به تأسیسات ایران.
از ورای این نوشته ها در می یابیم که اوباما چگونه وجود یک "جنگ کثیف" بسیار مخفی را کشف می کند که از سال 2006 علیه رژیم شیعه تهران به راه افتاده است. جنگی که نه به کمک نیروها در صحنه کارزار، بلکه به کمک کامپیوتر هاو کلمات رمزی ویروس دار به راه افتاده بود. جنگی که ظاهرأ خونین نیست، اما به همان اندازه ویرانگر است و می تواند سرنوشت " جنگ ویا صلح" را تعیین کند. این سلاح ویرانگر پر قدرت که نام رمزش " بازیهای المپیک" است، از دوسال پیش در برنامه هسته ای ایران هرج و مرج به وجود آورده و مسئولان ایرانی از درک آن ناتوانند.
به نوشته فیگارو، جالب اینجاست که باراک اوباما، برخلاف آنچه از او در زمینه سیاست خارجی برداشت می شد، تبدیل گردید به یک جنگ سالار مصمم. از این رو او خواستار تشکیل جلسات هفتگی پیرامون این حملات شد و با همه حملات تازه سایبری هم موافقت می کند.
به نوشته "دیوید سنگر"، از زمان ریاست جمهوری "لیندون جانسون" و گزینش پی در پی هدفها در ویتنام شمالی به منظور بمباران آنها، هیچ یک از روسای جمهوری آمریکا، این چنین از نزدیک و گام به گام، حملات روز افزون به زیر ساختار یک کشور را دنبال نکرده بود.
فیگارو سپس به آغاز کار این حملا ت در سال 2006 و این که یک حمله متعارف به تأسیسات اتمی ایران نمی توانست نتیجه ای به خوبی حمله سایبری داشته باشد، می نویسد، هدف "بازیهای المپیک" از کار انداختن سانتریفوژ بسیار حساس نطنز بود. از این رو ویروسی که توسط آمریکا و واحد ویژه جنگ الکترونیکی ارتش اسرائیل زیر نام "ویروس" به وجود آمد، با موفقیت به روی یک سانتریفوژ مشابه لیبیائی درسال 2003 آزمایش شد. سپس با استفاده از ساده لوحی یکی از کسانی که در تأسیسات نطنز کار میکرد ، از راه یک کلید "یو اس بی" به دستگاههای الکترونیکی این مرکز انتقال داده شد ودر سال 2010 به مغز های الکترونیکی آن آسیب وارد آورد. از سوی دیگر کنترل این ویروس از دست سازندگانش نیز بیرون رفت و تابستان بعد در چهار گوشه جهان "باگ" به وجود آورد. ویروسی که این بار "استاکس نت" نام گرفت. حال با اوباماست که در مورد توقف این حملات ویروسی که ممکن است توسط دشمنان آمریکا شناسائی شود و دوباره همچون توپی به سوی تأسیسات حیاتی آمریکا بازگردانده شود، تصمیم بگیرد. از سوی دیگر، نتایج بسیار مثبتی که این ویروس در ویرانگری مغز های الکترونیکی ایران داشت باعث شد اوباما اجازه استفاده از یک ویروس تازه و کامل شده "بازیهای المپیک" ، به نام "فلیم" را بدهد که تاکنون هزار نمونه از سانتریفوژ بسیار مدرن ایران از نوع "آی آر-2 " را از گردونه خارج کرده است. به گفته منابع اگاه و علیرغم شکست "استکس نت"، "فلیم"، بدون شک یکسال یا یکسال ونیم برنامه هسته ای ایران را در تلاشش برای دستیابی به بمب اتمی به تآخیر انداخته است.
هومانیته که تمام صفحه نخست خود را به تغییر قانون سن بازنشستگی که توسط نخست وزیر پیشین، "فرانسوآ فیون" و علیرغم اعتراضات و تظاهرات بسیار به تصویب رسید، اختصاص داده، می نویسد : 110.000 نفر از قانونی که دیروز به تصویب رسید بهره خواهند برد. هومانیته می افزاید این نخستین گام است و بازگرداندن سن قانونی بازنشستگی به 60 سال باید شامل همه شهروندان شود. در واقع، بنا بر قانون تازه که "فرانسوآ هولاند"، رئیس جمهوری تازه قولش را در مبارزات انتخاباتی خود داده بود، کسانی می توانند در 60 سالگی بازنشسته شوند که از سن 18 سالگی کار را آغاز کرده اند. در بخشی دیگر، هومانیته، راههای پرداخت هزینه این قانون را بر می شمارد .
در همین راستا فیگارو با انتقاد از این قانون، آن را کادوئی به رأی دهندگان در آستانه انتخابات پارلمانی توصیف می کند و بر هزینه آن انگشت می گذارد. فیگارو می نویسد : با تصویب این قانون، فرانسه به اروپا پشت می کند. لیبراسیون به بحثی که پس از سخنان وزیر تازه محیط زیست فرانسه درمورد جرم زدائی از کسانی که ماری جوآنا مصرف می کنند، در گرفت و فضا را زهر آلود کرده است، می پردازد و لوموند در مطلبی بزرگ به دوئلی که در دریای چین میان واشنگتن و پکن در خواهد گرفت توجهی خاص نموده است.
هشدار روحانیون ناشناس در مورد فعالیت «انجمن حجتیه» در حوزۀ علمیه
انتشار یک بیانیه در خبرگزاری فارس از آغاز دور تازۀ جنگ
روحانیت علیه روحانیت خبر می دهد. این بیانیه که به جمعی از استادان و طلاب
حوزۀ علمیه قم نسبت داده شده هشدار می دهد «انجمن حجتیه» فعالیت خود را در
حوزه های علمیه آغاز کرده است و قصد دارد با راه انداختن جنگ اعتقادی،
روحانیت را به دست روحانیت تضعیف کند.
چنان که بیانیه استادان و طلاب حوزۀ علمیه قم می گوید، فعالیت های انجمن حجتیه با چاپ و نشر انواع کتاب، مجله، پوستر، اطلاعیه، شبنامه، ساخت و توزیع انواع فیلم و کلیپهای صوتی و تصویری، راهاندازی دهها سایت و وبلاگ آغاز شده است.
این بیانیه به بررسی سوابق تاریخی انجمن حجتیه پرداخته و آن را به صراحت ساختۀ دست شاه برای مبارزه با جریان انقلابی روحالله موسوی خمینی نامیده که قصد داشته مسیر انقلاب اسلامی را منحرف کند.
مصباح یزدی همواره به عنوان یکی از چهره های اصلی جریان انجمن حجتیه معرفی شده است.
جواد اکبرین، روزنامه نگار و دین پژوه ساکن پاریس در گفت و گو با بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه از مصباح یزدی به عنوان مدیر موسسۀ «در راه حق» در سال های پیش از انقلاب نام برد که در آن دوران مسیری خلاف باقی گروه های مذهبی و انقلابی طی می کرد و اصل را بر «انتظار» گذاشته بود، نه «انقلاب».
اکبرین معتقد است مصباح یزدی به عنوان چهرۀ اصلی جریان انجمن حجتیه در سال های پیش از انقلاب و دیگر افرادی که در همین جریان فکری دسته بندی می شدند اکنون با فراموش کردن گذشتۀ خود می خواهند واقعیت تاریخی خود را تغییر داده و ماهیت فکری انجمن حجتیه را به دیگران نسبت دهند.
گفت و گو با این دین پژوه را می توانید در نسخۀ شنیداری این متن بشنوید.
درگذشت سیما کوبان، نخستین زن ناشر ایرانی
سیما کوبان، نقاش، نویسنده، مترجم و ناشر ایرانی در سن ۷۳ سالگی
بر اثر بیماری سرطان در شهر استراسبورگ فرانسه درگذشت. سیما کوبان نخستین
ناشر زن ایرانی پس از انقلاب بوده است که در سال ۱۳۶۱ انتشارات دماوند را
بنیان گذاشت.
سیما کوبان از دهۀ هفتاد خورشیدی در شهر استراسبورگ فرانسه زندگی
میکرد. او پس از آزادی از زندان ایران را ترک کرد. انتشارات دماوند که به
وسیلۀ او آغاز به کار کرده بود، پس از سه سال فعالیت توقیف شد و سیما کوبان
تحت بازجویی قرار گرفت و به زندان رفت.
انتشارات دماوند در این فاصلۀ سه ساله آثاری از جمله مجموعه داستان «خروج اضطراری»، نوشته اینیاتسیو سیلونه، ترجمهٔ مهدی سحابی، «اندیشههای طالبوف تبریزی»، نوشته فریدون آدمیت، «نقد و تحلیل جباریت» از مانس اشپرنر به ترجمه کریم قصیم و آثاری از کسانی چون بهرام بیضایی و مهدی اخوان ثالث منتشر کرده بود.
یکی دیگر از فعالیتهای او گردآوری نوشتهها و مقالات روشنفکران ایرانی در مجموعهای بنام «کتاب چراغ» بود که پرتو نوری علا و منیر بیضایی نیز درانتشار این مجموعه با او همکاری میکردند.
سیما کوبان علاوه بر تدریس در دانشکده هنرهای زیبا، در زمینهٔ هنر و معماری در ایران صاحب تحقیقهای متعددی است.
فریدون ناصری رهبر و مدیر هنری ارکستر سمفونیک ایران نخستین همسر سیما کوبان بود که پس از مرگ اوسیما کوبان با محمد حسن حافظی، استاد دانشگاه ازدواج کرد که حافظی نیز بعدها در ایران درگذشت.
سیما کوبان از اعضای کانون نویسندگان ایران و یکی از ۱۳۴ نویسندهای بود که نامۀ معروف «ما نویسندهایم» را امضا کرد.
بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه دربارۀ زندگی سیما کوبان در سالهای پایانی عمر او با دکتر سعید حمزوی، عضو شورای نجات در کنگرۀ همبستگی ایرانیان که از دوستان نزدیک سیما کوبان بوده است گفتوگویی انجام داده که میتواند نسخۀ صوتی این متن بشنوید.
انتشارات دماوند در این فاصلۀ سه ساله آثاری از جمله مجموعه داستان «خروج اضطراری»، نوشته اینیاتسیو سیلونه، ترجمهٔ مهدی سحابی، «اندیشههای طالبوف تبریزی»، نوشته فریدون آدمیت، «نقد و تحلیل جباریت» از مانس اشپرنر به ترجمه کریم قصیم و آثاری از کسانی چون بهرام بیضایی و مهدی اخوان ثالث منتشر کرده بود.
یکی دیگر از فعالیتهای او گردآوری نوشتهها و مقالات روشنفکران ایرانی در مجموعهای بنام «کتاب چراغ» بود که پرتو نوری علا و منیر بیضایی نیز درانتشار این مجموعه با او همکاری میکردند.
سیما کوبان علاوه بر تدریس در دانشکده هنرهای زیبا، در زمینهٔ هنر و معماری در ایران صاحب تحقیقهای متعددی است.
فریدون ناصری رهبر و مدیر هنری ارکستر سمفونیک ایران نخستین همسر سیما کوبان بود که پس از مرگ اوسیما کوبان با محمد حسن حافظی، استاد دانشگاه ازدواج کرد که حافظی نیز بعدها در ایران درگذشت.
سیما کوبان از اعضای کانون نویسندگان ایران و یکی از ۱۳۴ نویسندهای بود که نامۀ معروف «ما نویسندهایم» را امضا کرد.
بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه دربارۀ زندگی سیما کوبان در سالهای پایانی عمر او با دکتر سعید حمزوی، عضو شورای نجات در کنگرۀ همبستگی ایرانیان که از دوستان نزدیک سیما کوبان بوده است گفتوگویی انجام داده که میتواند نسخۀ صوتی این متن بشنوید.
سفر وزیر دفاع ایالات متحده به کشور های آسیایی و افغانستان
بعد از یک سفر طولانی به کشور های مختلف آسیایی، لئون پانه
تا، وزیر دفاع ایالات متحده، وارد کابل شد و روی تداوم حملات این کشور به
نیروهای شورشی تاکید کرد.
وزیر دفاع ایالات متحده، لئون پانه تا، در فردای جهارشنبه خونین
در افغانستان، امروز بصورت غیر مترقبه وارد کابل شد. او اعلان کرده است که
میخواهد بداند کار طالبان به کجا رسیده است. چون به گفتۀ او.، دو سوء قصدی
را که دیروز طالبان در قندهار انجام دادند، بسیار برنامه ریزی شده تر از
گذشته بود.
علاوه بر سوء قصد های طالبان در قندهار، که 23 کشته و 50 زخمی بر جای گذاشت، دیروز همچنان بمباران لوگر که توسط نیروهای ناتو صورت گرفت، هم باعث کشته شدن 18 تن غیر نظامی شد، که اکثر آنان زنان و اطفال بودند. پانه تا، با یاد آوری از شبکۀ حقانی، که در پاکستان است، ولی با طالبان افغانی همکاری میکند، اعلان کرد که آنان دشمنان امریکا استند و امریکا به حمله به آنان ادامه خواهد داد. او همچنان تاکید کرد که امریکا به فشار آوردن روی پاکستان هم ادامه خواهد داد.
لئون پانتا که قبل از آمدن به کابل، از کشور های مختلف آسیایی بازدید کرد، دیروز در دهلی، تاکید کرده بود، که امریکا به حملاتش بر ضد القاعده، در داخل پاکستان ادامه خواهد داد. او با تاکید روی اهمیت روابط کشورش با هندوستان، گفته بود که دهلی و واشنگتن، هردو با پاکستان مشکل دارند. و درخواست کرده بود که هردو کشور در بهبود این روابط تلاش کنند. او همچنان، هندوستان را در ستراتیژی جدید امریکا، یک کشور کلیدی خوانده بود.
توازن های نظامی و اقتصادی در آسیا، و حضور در برابر کشور چین، که اقتصاد بسیار قوی دارد، هدف اصلی این سفر طولانی وزیر دفاع ایالات متحده، به کشور های آسیایی بود.
علاوه بر سوء قصد های طالبان در قندهار، که 23 کشته و 50 زخمی بر جای گذاشت، دیروز همچنان بمباران لوگر که توسط نیروهای ناتو صورت گرفت، هم باعث کشته شدن 18 تن غیر نظامی شد، که اکثر آنان زنان و اطفال بودند. پانه تا، با یاد آوری از شبکۀ حقانی، که در پاکستان است، ولی با طالبان افغانی همکاری میکند، اعلان کرد که آنان دشمنان امریکا استند و امریکا به حمله به آنان ادامه خواهد داد. او همچنان تاکید کرد که امریکا به فشار آوردن روی پاکستان هم ادامه خواهد داد.
لئون پانتا که قبل از آمدن به کابل، از کشور های مختلف آسیایی بازدید کرد، دیروز در دهلی، تاکید کرده بود، که امریکا به حملاتش بر ضد القاعده، در داخل پاکستان ادامه خواهد داد. او با تاکید روی اهمیت روابط کشورش با هندوستان، گفته بود که دهلی و واشنگتن، هردو با پاکستان مشکل دارند. و درخواست کرده بود که هردو کشور در بهبود این روابط تلاش کنند. او همچنان، هندوستان را در ستراتیژی جدید امریکا، یک کشور کلیدی خوانده بود.
توازن های نظامی و اقتصادی در آسیا، و حضور در برابر کشور چین، که اقتصاد بسیار قوی دارد، هدف اصلی این سفر طولانی وزیر دفاع ایالات متحده، به کشور های آسیایی بود.
بی عدالتی های حکومتی و مردمی
سازمان «عدالت برای ایران» در مورد نقض حقوق افغانها در آن
کشور، به گزارشگر خاص سازمان ملل در ایران، اعتراضنامه ای را تحویل داده
است که در آن روی مشکلات افغانها در ایران انگشت گذاشته شده است.
از مدت ها به اینسو، بد رفتاری های حکومت و مردم ایران در برابر
افغانهای ساکن این کشور، یا با بی تفاوتی برابر میشود یا اینکه در مورد آن،
اعتراضات ناامیدانه ای بگوش میرسد. این بار، سازمان عدالت برای ایران
گزارشی را در این مورد تهیه کرده است، که روی مسایل خاصی در این موضوع
انگشت میگذارد.
در بررسی این موضوع، با مدیر سازمان عدالت برای ایران، خانم شادی صدر، گفنگویی داریم. موضع این گفتگو بررسی این افغان ستیزی، انواع و ریشه های آن است. خانم شادی صدر، بعد از یاد آوری از قضیۀ پارک صفۀ اصفهان، که در آن، روز سیزدهم ماه حمل (جشن سیزده بدر) ورود افغانها را ممنوع کرده بودند، تصمیم مسئولین استان مازندران در اخراج افغانها از این استان، اخراج افغانهای مجرد از استان های تهران، خراسان رجوی و اصفهان، و تصمیم ندادن ملیت ایرانی به کودکانیکه پدر افغانی و مادر ایرانی دارند، توسط مجلس ملی ایران، اضافه میکند که این ها همه نمایانگر این استند که علاوه بر مشکلاتی که افغانها در طی دهه های گذشته در ایران تحمل کرده اند، این بار، وارد دور تازه ای از اقدامات علیه افغانها میشویم، که هدفش، اینست که افغانها را وادار به برگشت به کشور خودشان کنند.
خانم شادی صدر اضافه میکند که این برخورد با افغانها در حالی صورت میگیرد، که آنان به دلیل بی امنیتی و جنگ در کشور شان، مجبور به اقامت در ایران استند.
در مورد ریشه های این نابسامانی خانم صدر میگوید که اگر دولت توانسه است سالها این سیاست را دنبال کند، دلیل آن اینست که در میان مردم ایران هم افغان ستیزی رواج دارد. ریشۀ افغان ستیزی را، در ایران میتوان در روحیۀ «دیگر ستیزی» پیدا کزد، چون مردم ایران تنها با افغانها مشکل ندارند، بلکه با عرب ها و کرد ها و اقلیت های مذهبی و بصورت عموم با هرکسی که تفاوتی با عموم مردم ایران داشته باشد، مشکل دارند.
بصورت عمومی تر، خانم شادی صدر اضافه میکند که این نژاد پرستی متاسفانه در همه جوامع انسانی وجود دارد. ولی میزان و مصادیق و نحوۀ بروز آن فرق میکند. ولی چیزیکه در مورد ایران باعث تاسف او میشود این است که ایران ادعای اسلامی بودن را میکند و مسلمانان امت واحد استند ولی نه تنها حکومت ایران هیچ کاری در رفع این نژاد پرستی نمیکند، بلکه بیشتر آنرا دامن میزند.
در بررسی این موضوع، با مدیر سازمان عدالت برای ایران، خانم شادی صدر، گفنگویی داریم. موضع این گفتگو بررسی این افغان ستیزی، انواع و ریشه های آن است. خانم شادی صدر، بعد از یاد آوری از قضیۀ پارک صفۀ اصفهان، که در آن، روز سیزدهم ماه حمل (جشن سیزده بدر) ورود افغانها را ممنوع کرده بودند، تصمیم مسئولین استان مازندران در اخراج افغانها از این استان، اخراج افغانهای مجرد از استان های تهران، خراسان رجوی و اصفهان، و تصمیم ندادن ملیت ایرانی به کودکانیکه پدر افغانی و مادر ایرانی دارند، توسط مجلس ملی ایران، اضافه میکند که این ها همه نمایانگر این استند که علاوه بر مشکلاتی که افغانها در طی دهه های گذشته در ایران تحمل کرده اند، این بار، وارد دور تازه ای از اقدامات علیه افغانها میشویم، که هدفش، اینست که افغانها را وادار به برگشت به کشور خودشان کنند.
خانم شادی صدر اضافه میکند که این برخورد با افغانها در حالی صورت میگیرد، که آنان به دلیل بی امنیتی و جنگ در کشور شان، مجبور به اقامت در ایران استند.
در مورد ریشه های این نابسامانی خانم صدر میگوید که اگر دولت توانسه است سالها این سیاست را دنبال کند، دلیل آن اینست که در میان مردم ایران هم افغان ستیزی رواج دارد. ریشۀ افغان ستیزی را، در ایران میتوان در روحیۀ «دیگر ستیزی» پیدا کزد، چون مردم ایران تنها با افغانها مشکل ندارند، بلکه با عرب ها و کرد ها و اقلیت های مذهبی و بصورت عموم با هرکسی که تفاوتی با عموم مردم ایران داشته باشد، مشکل دارند.
بصورت عمومی تر، خانم شادی صدر اضافه میکند که این نژاد پرستی متاسفانه در همه جوامع انسانی وجود دارد. ولی میزان و مصادیق و نحوۀ بروز آن فرق میکند. ولی چیزیکه در مورد ایران باعث تاسف او میشود این است که ایران ادعای اسلامی بودن را میکند و مسلمانان امت واحد استند ولی نه تنها حکومت ایران هیچ کاری در رفع این نژاد پرستی نمیکند، بلکه بیشتر آنرا دامن میزند.
تأکید روسیه بر حمایت از حق ایران برای داشتن تکنولوژی هسته ای صرفاً غیرنظامی
ولادیمیر پوتین در گفتگو با احمدی نژاد به وی گفته است که مسکو
از دسترسی ایران به فناوری های جدید همواره پشتیبانی کرده و از حق ایران
برای داشتن فناوری هسته ای صلح آمیز نیز دفاع می کند اما وی مایل است بر
این نکته تأکید کند که این دفاع و پشتیبانی برای "فناوری هسته ای با مقاصد
صلح آمیز" است.
ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، و محمود احمدی نژاد- رئیس
جمهوری اسلامی ایران- امروز (پنجشنبه) در حاشیۀ دوازدهمین نشست سران
کشورهای عضو سازمان همکاری های شانگهای در پکن با یکدیگر دیدار و گفتگو
کردند.
خبرگزاری فرانسه در گزارشی که به این دیدار اختصاص داده است می نویسد ولادیمیر پوتین در گفتگو با احمدی نژاد به وی گفته است که مسکو از دسترسی ایران به فناوری های جدید همواره پشتیبانی کرده و از حق ایران برای داشتن فناوری هسته ای صلح آمیز نیز دفاع می کند اما وی مایل است بر این نکته تأکید کند که این دفاع و پشتیبانی برای "فناوری هسته ای با مقاصد صلح آمیز" است.
بر اساس این گزارش، رئیس جمهوری روسیه خطاب به همتای ایرانی خود چنین افزوده است : "شما از موضع ما به خوبی آگاهید."
رهبران چین و روسیه، دو قدرت مسلط در سازمان همکاری های شانگهای، بر مخالفت خود با هرگونه توسل به زور در ارتباط با بحران سوریه و پروندۀ هسته ای ایران تأکید کرده بودند و این موضع عیناً در بیانیۀ پایانی کنفرانس سران این سازمان در پکن نیز مورد تأیید و تأکید مجدد قرار گرفت.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) از پکن، محمود احمدی نژاد در دیدار با ولادیمیر پوتین از ایران و روسیه به عنوان دو کشور دوست و همسایه با سابقۀ طولانی همکاری های مثبت و سازنده یاد کرد و گفت همکاری های تهران- مسکو ضامن صلح و امنیت برای ملت های دو کشور و منطقه خواهد بود.
احمدی نژاد پس از بیان این نکته که "ایران و روسیه به تعبیری در یک جبهه قرار دارند" مدعی شد که بدخواهانی هستند که با پیشرفت و گسترش روابط و همکاری های تهران- مسکو مخالفند.
فروم دو روزه مبارزه با تروریسم دراستانبول آغاز به کار کرد
فروم دو روزه ی مبارزه با تروریسم در استانبول با حضور وزرای خارجه ده ها کشور جهان آغاز به کارکرد.
این کنفرانس به میزبانی دولت آنکارا دو روز به طول خواهد انجامید.
خانم هیلاری کلینتون وزیرامور خارجه آمریکا که در پایان سفرخود به
آسیای مرکزی وارد استانبول شده است، طی سخنانی درمحل کنفرانس گفت: سازمان
تروریستی القاعده همچنان یک تهدید جدی به شمارمی رود و ازنظرجغرافیائی
تهدید بیشترازسابق پراکنده شده است.
خانم کلینتون گفت: هسته اصلی القاعده، که حادثه تروریستی یازده سپتامبررا طراحی و اجرا کرد، ممکن است منهدم شده باشد، ولی تهدید با پراکنده شدن هسته های این سازمان، ازنظرجغرافیائی، گسترده تر نیز شده است.
وی گفت: ما همچنان، و همیشه، این حق را برای خود محفوظ می دانیم که سازمان هائی مثل القاعده را که مارا مورد حمله قرار داده اند و یا تهدید بالفعل علیه ما محسوب می شوند هدف حمله قراردهیم .
فروم بین المللی مبارزه با تروریسم ازبامداد امروز به ریاست احمد داود اوغلو، وزیرامور خارجه ی ترکیه، گشایش یافت. وی طی سخنانی، درجلسه افتتاحیه کنفرانس، ازکشورهای اروپائی خواست علیه سازمان های تروریستی، ازجمله حزب کارگران کرد ترکیه ( پ ک ک) با جدیت بیشتری مبارزه نمایند.
ابتکارعمل برگزاری سالانه فروم مبارزه با تروریسم سال گذشته درحاشیه مجمع عمومی سازمان ملل پیشنهاد و مورد تصویب قرارگرفت که اولین نشست آن درسال دو هزارو یازده میلادی درنیویورک برگزارگردید.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، درنشست دو روزه ی استانبول علاوه بر راه های مبارزه با تروریسم بین المللی درمورد مسائل مربوط به سوریه و برنامه اتمی ایران نیز گفت و گو و تبادل نظرخواهد شد.
خانم کلینتون گفت: هسته اصلی القاعده، که حادثه تروریستی یازده سپتامبررا طراحی و اجرا کرد، ممکن است منهدم شده باشد، ولی تهدید با پراکنده شدن هسته های این سازمان، ازنظرجغرافیائی، گسترده تر نیز شده است.
وی گفت: ما همچنان، و همیشه، این حق را برای خود محفوظ می دانیم که سازمان هائی مثل القاعده را که مارا مورد حمله قرار داده اند و یا تهدید بالفعل علیه ما محسوب می شوند هدف حمله قراردهیم .
فروم بین المللی مبارزه با تروریسم ازبامداد امروز به ریاست احمد داود اوغلو، وزیرامور خارجه ی ترکیه، گشایش یافت. وی طی سخنانی، درجلسه افتتاحیه کنفرانس، ازکشورهای اروپائی خواست علیه سازمان های تروریستی، ازجمله حزب کارگران کرد ترکیه ( پ ک ک) با جدیت بیشتری مبارزه نمایند.
ابتکارعمل برگزاری سالانه فروم مبارزه با تروریسم سال گذشته درحاشیه مجمع عمومی سازمان ملل پیشنهاد و مورد تصویب قرارگرفت که اولین نشست آن درسال دو هزارو یازده میلادی درنیویورک برگزارگردید.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، درنشست دو روزه ی استانبول علاوه بر راه های مبارزه با تروریسم بین المللی درمورد مسائل مربوط به سوریه و برنامه اتمی ایران نیز گفت و گو و تبادل نظرخواهد شد.
فراخوان ارتش آزاد سوریه به تشدید حملات به نیروهای دولتی پس از کشتار مردم در "حما"
شورای ملی سوریه امروز خواستار تشدید حملات به نیروهای رژیم شد و
از ارتش آزاد سوریه، جناح مسلح اپوزیسیون، خواست ضمن تشدید حملات خود به
نیروهای دولتی به محاصرۀ مردم به وسیلۀ این نیروها پایان دهد.
شورای ملی سوریه در عین حال از مردم نیز خواست امروز و فردا (جمعه) علیه
رژیم و برای محکوم کردن کشتار در "حما" در سراسر کشور دست به تظاهرات
بزنند.
مدیر دیده بان حقوق بشر سوریه امروز (پنجشنبه) از کشته شدن دست کم
٥٥ نفر در روز چهارشنبه (دیروز) در اطراف شهر "حما" در این کشور خبر داد.
به گفتۀ مدیر دیده بان حقوق بشر سوریه ٤٩ نفر در محلی به نام "الخبیر" در منطقۀ "حما" قتل عام شده اند که اعضای خانواده ای به نام "الیتمم" بودند و ١٨ زن و کودک در میان شان دیده می شود.
شش نفر دیگر در دهکدۀ دیگری در نزدیکی "الخبیر" به قتل رسیده اند.
این نهاد حقوق بشر سوری در گزارش دیگری که پیشتر منتشر کرده بود از کشته شدن ٨٧ نفر در این منطقه خبر داده ولی تأکید کرده بود که آمار منتشره آمار قطعی نیست.
شورای ملی سوریه از کشته شدن ٨٠ نفر خبر داده و اعلام کرده است که در میان کشته شدگان ٢٢ کودک و ٢٠ زن دیده می شود.
شورای ملی سوریه، تشکل اصلی اپوزیسیون و دیده بان حقوق بشر سوریه رژیم بشار اسد را عامل این کشتار معرفی کرده و گزارش برخی از رسانه ها مبنی بر دست داشتن تروریست ها در این کشتارها را رد کردند.
رژیم دمشق نیز به نوبۀ خود هر گونه دست داشتن در این ماجرا را تکذیب کرده است.
در پی این کشتار، شورای ملی سوریه امروز خواستار تشدید حملات به نیروهای رژیم شد و از ارتش آزاد سوریه، جناح مسلح اپوزیسیون، خواست ضمن تشدید حملات خود به نیروهای دولتی به محاصرۀ مردم به وسیلۀ این نیروها پایان دهد.
شورای ملی سوریه در عین حال از مردم نیز خواست امروز و فردا (جمعه) علیه رژیم و برای محکوم کردن این کشتار در سراسر کشور دست به تظاهرات بزنند.
در عرصۀ دیپلماتیک، دیوید کامرون- نخست وزیر انگلیس- از جامعۀ بین المللی خواست در راستای منزوی کردن هر چه بیشتر رژیم سوریه این رژیم را تحت فشار بیشتری قرار دهد.
نخست وزیر انگلیس بدون نام بردن از چین و روسیه از این دو کشور خواست چشم خود را بر واقعیت ها نبندند.
دیوید کامرون در واکنش به اخبار مربوط به کشتار دیروز در حما گفت به باور او رهبران کشورهای مختلف جهان از جمله اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل همین امروز باید برای بحث در این مورد جمع شوند و هیچ کس هم واقعیت ها را نادیده نگیرد.
در پکن، دولت چین امروز اعلام کرد برای اظهار نظر در مورد پیشنهاد کوفی عنان، نمایندۀ سازمان ملل و اتحادیۀ عرب برای سوریه، مبنی بر تشکیل یگ گروه تماس جدید برای سوریه با شرکت غربی ها، روسیه و چین و بالاخره ایران نیازمند اطلاعات بیشتری است.
به نوشتۀ روزنامه های آمریکائی و فرانسوی کوفی عنان امروز این پیشنهاد را در شورای امنیت ساززمان ملل مطرح می کند.
در پی مخالفت فرانسه و آمریکا با مشارکت ایران در حل بحران سوریه، به گزارش خبرگزاری فرانسه انگلیس نیز با این مشارکت مخالفت کرده است.
به گفتۀ مدیر دیده بان حقوق بشر سوریه ٤٩ نفر در محلی به نام "الخبیر" در منطقۀ "حما" قتل عام شده اند که اعضای خانواده ای به نام "الیتمم" بودند و ١٨ زن و کودک در میان شان دیده می شود.
شش نفر دیگر در دهکدۀ دیگری در نزدیکی "الخبیر" به قتل رسیده اند.
این نهاد حقوق بشر سوری در گزارش دیگری که پیشتر منتشر کرده بود از کشته شدن ٨٧ نفر در این منطقه خبر داده ولی تأکید کرده بود که آمار منتشره آمار قطعی نیست.
شورای ملی سوریه از کشته شدن ٨٠ نفر خبر داده و اعلام کرده است که در میان کشته شدگان ٢٢ کودک و ٢٠ زن دیده می شود.
شورای ملی سوریه، تشکل اصلی اپوزیسیون و دیده بان حقوق بشر سوریه رژیم بشار اسد را عامل این کشتار معرفی کرده و گزارش برخی از رسانه ها مبنی بر دست داشتن تروریست ها در این کشتارها را رد کردند.
رژیم دمشق نیز به نوبۀ خود هر گونه دست داشتن در این ماجرا را تکذیب کرده است.
در پی این کشتار، شورای ملی سوریه امروز خواستار تشدید حملات به نیروهای رژیم شد و از ارتش آزاد سوریه، جناح مسلح اپوزیسیون، خواست ضمن تشدید حملات خود به نیروهای دولتی به محاصرۀ مردم به وسیلۀ این نیروها پایان دهد.
شورای ملی سوریه در عین حال از مردم نیز خواست امروز و فردا (جمعه) علیه رژیم و برای محکوم کردن این کشتار در سراسر کشور دست به تظاهرات بزنند.
در عرصۀ دیپلماتیک، دیوید کامرون- نخست وزیر انگلیس- از جامعۀ بین المللی خواست در راستای منزوی کردن هر چه بیشتر رژیم سوریه این رژیم را تحت فشار بیشتری قرار دهد.
نخست وزیر انگلیس بدون نام بردن از چین و روسیه از این دو کشور خواست چشم خود را بر واقعیت ها نبندند.
دیوید کامرون در واکنش به اخبار مربوط به کشتار دیروز در حما گفت به باور او رهبران کشورهای مختلف جهان از جمله اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل همین امروز باید برای بحث در این مورد جمع شوند و هیچ کس هم واقعیت ها را نادیده نگیرد.
در پکن، دولت چین امروز اعلام کرد برای اظهار نظر در مورد پیشنهاد کوفی عنان، نمایندۀ سازمان ملل و اتحادیۀ عرب برای سوریه، مبنی بر تشکیل یگ گروه تماس جدید برای سوریه با شرکت غربی ها، روسیه و چین و بالاخره ایران نیازمند اطلاعات بیشتری است.
به نوشتۀ روزنامه های آمریکائی و فرانسوی کوفی عنان امروز این پیشنهاد را در شورای امنیت ساززمان ملل مطرح می کند.
در پی مخالفت فرانسه و آمریکا با مشارکت ایران در حل بحران سوریه، به گزارش خبرگزاری فرانسه انگلیس نیز با این مشارکت مخالفت کرده است.
مخالفت وزیران امورخارجۀ فرانسه و آمریکا با حضور ایران در کنفرانسی بین المللی برای سوریه
لوران فابیوس"، وزیر امورخارجۀ فرانسه، امروز گفت جمهوری اسلامی
ایران به هیچ وجه در یک کنفرانس بین المللی در مورد سوریه جائی ندارد.
خانم هیلاری کلینتون- وزیر امورخارجۀ آمریکا- نیز در این ارتباط گفت دشوار
می توان تصور کرد که کشوری که رژیم بشار اسد را در حمله و یورش به مردم این
کشور یاری داده و این حملات را هماهنگ می کند به شرکت در چنین کنفرانسی
دعوت کرد.
"لوران فابیوس"،وزیر امورخارجۀ فرانسه، امروز گفت جمهوری اسلامی
ایران به هیچ وجه در یک کنفرانس بین المللی در مورد سوریه جائی ندارد.
وزیر امورخارجۀ فرانسه در پاسخ به پرسشی در مورد نظرش در ارتباط با پیشنهاد روسیه مبنی بر برگزاری کنفرانسی بین المللی برای حل و فصل بحران سوریه گفت ایران به هیچ وجه نباید به چنین کنفرانسی دعوت شود چرا که اولاً حضور ایران مغایر اعمال فشار بیشتر بر سوریه خواهد بود و ثانیاً دعوت از ایران برای شرکت در چنین کنفرانسی بر مذاکرات هسته ای میان جامعۀ بین المللی و ایران نیز اثر خواهد گذارد.
"لوران فابیوس" افزود چنین چیزی مطلوب نیست.
سرگئی لاورف، وزیر امورخارجۀ روسیه، دیروز در پکن پیشنهاد کرد برای پایان دادن به بحران در سوریه کنفرانسی بین الملل با حضور کشورها و سازمان های بین المللی که دارای نفوذی واقعی در سوریه هستند تشکیل شود.
لاورف از ترکیه، ایران، اتحادیۀ عرب، اتحادیۀ اروپا و اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل برای شرکت در این کنفرانس نام برد.
از نظر وزیر امورخارجۀ روسیه هدف برگزاری چنین کنفرانسی که در وهلۀ نخست بدون حضور سوریه برگزار خواهد شد حصول توافق برای پی گیری "روشن و صادقانۀ" طرح شش ماده ای کوفی عنان خواهد بود.
پس از مطرح شدن این پیشنهاد، خانم هیلاری کلینتون- وزیر امورخارجۀ آمریکا- نیز با دعوت از جمهوری اسلامی ایران برای حضور در این کنفرانس مخالفت کرده و از جمله گفت دشوار می توان تصور کرد که کشوری که رژیم بشار اسد را در حمله و یورش به مردم این کشور یاری داده و این حملات را هماهنگ می کند به شرکت در چنین کنفرانسی دعوت کرد.
محموداحمدی نژاد: غربی ها در مذاکرات هسته ای به دنبال بهانه جوئی و وقت تلف کردن هستند
محمود احمدی نژاد گفت ایران برای ادامۀ مذاکرات در مسکو یا حتا
چین آمادگی کامل داشته و پیشنهادات خوبی نیز برای ارائه در دست دارد اما با
توجه به این که پس از مذاکرات بغداد و بر اساس توافق صورت گرفته در آن در
چند مرحله پیگیر و خواستار ادامۀ مذاکرات در سطح معاونان کاترین اشتون و
سعید جلیلی شده و نتیجه ای حاصل نشده است ایران بر این باور است که غربی ها
دنبال بهانه جوئی و تلف کردن وقت هستند.
در حالی که قرار است دو طرف در روز های ١٨ و ١٩ ماه ژوئن جاری در مسکو این مذاکرات را پی گیری کنند، محمود احمدی نژاد- رئیس جمهوری اسلامی ایران- دیشب (چهار شنبه شب) در پکن کشورهای غربی را متهم کرد که در مذاکرات خود با ایران دنبال بهانه جوئی و وقت تلف کردن هستند.
محمود احمدی نژاد گفت ایران برای ادامۀ مذاکرات در مسکو یا حتا چین آمادگی کامل داشته و پیشنهادات خوبی نیز برای ارائه در دست دارد اما با توجه به این که پس از مذاکرات بغداد و بر اساس توافق صورت گرفته در آن در چند مرحله پیگیر و خواستار ادامۀ مذاکرات در سطح معاونان کاترین اشتون و سعید جلیلی شده و نتیجه ای حاصل نشده است ایران بر این باور است که غربی ها دنبال بهانه جوئی و تلف کردن وقت هستند.
بلافاصله پس از انتشار این سخنان محمود احمدی نژاد، سخنگوی وزارت امورخارجۀ آمریکا اتهام های او به کشورهای غربی را رد کرد و گفت دفتر خانم کاترین اشتون در چهارم ژوئن به نامۀ ایران پاسخ داده و به ایران یادآور شده است که گروه (١+٥) در انتظار ارسال علائمی روشن از سوی ایران مبنی بر آمادگی برای مذاکرات سازنده در مورد پیشنهادات این گروه است.
خانم کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیۀ اروپا، و سعید جلیلی- دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئول پروندۀ هسته ای ایران- در مذاکرات استانبول و بغداد ریاست هیأت نمایندگی گروه (١+٥) و جمهوری اسلامی ایران را بر عهده داشته اند.
همزمان با این اظهارات محمود احمدی نژاد در پکن، علی اصغر سلطانیه- نمایدۀ دائمی ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی در وین- گفت برخی از کشورهای خاص در حال به انحراف کشاندن بدنۀ آژانس و درگیر ساختن آن در مباحث اطلاعاتی و جاسوسی هستند.
علی اصغر سلطانیه در بخش دیگری از سخنان خود آمریکا و اتحادیۀ اروپا را مورد انتقاد قرار داد و گفت اظهارات اخیر مقامات این اتحادیه و آمریکا در مورد پروندۀ هسته ای ایران سازنده نبوده است.
سلطانیه تأکید کرد که جمهوری اسلامی ایران غنی سازی اورانیوم را لحظه ای تعلیق نخواهد کرد.
در تهران، معاونت رسانه ای شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران پس از انتشار خبر ارسال پاسخ معاون خانم اشتون برای علی باقری، معاون سعید جلیلی، اعلام کرد محتوای این نامه خلاف توافق حاصله در مذاکرات بغداد است.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، سعید جلیلی، مسئول پروندۀ هسته ای ایران در نامه ای به خانم کاترین اشتون از تعلل در برگزاری نشست معاونان خود و خانم اشتون و کارشناسان انتقاد کرده و به خانم اشتون تذکر داده است.
سعید جلیلی در این نامه "گفتگو صرفاً برای گفتگو" را بی ثمر دانسته و ابراز امیدواری کرده است که طرف مقابل با ابراز آمادگی برای شرکت در نشست معاونان و کارشناسان مقدمات لازم برای دستور کار اجلاس مسکو فراهم شود.
مخالفت سازمان همکاری های شانگهای با هر گونه توسل به زور برای حل بحران سوریه و مسألۀ هسته ای ایران
سران کشورهای چین، روسیه، قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان و
قرقیزستان- شش کشور عضو سازمان همکاری های شانگهای- که در پکن گرد آمده اند
در این بیانیه اعلام کردند که با هرگونه مداخلۀ نظامی، تغییر رژیم تحمیلی و
اعمال تحریم ها و مجازات های یکجانبه مخالفند.
"سازمان همکاری های شانگهای" با صدور بیانیه ای مخالفت خود را با
هرگونه مداخلۀ نظامی و توسّل به زور در ارتباط با بحران سوریه و پروندۀ
هسته ای جمهوری اسلامی ایران مورد تأکید قرار داد.
سران کشورهای چین، روسیه، قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان- شش کشور عضو سازمان همکاری های شانگهای- که در پکن گرد آمده اند در این بیانیه اعلام کردند که با هرگونه مداخلۀ نظامی، تغییر رژیم تحمیلی و اعمال تحریم ها و مجازات های یکجانبه مخالفند.
این بیانیه در واقع تأیید و ادامۀ اظهارات رهبران چین و روسیه، دوعضو پرقدرت و مسلط بر این سازمان به هنلام افتتاح کنفرانس سران گروه در روز سه شنبه (پریروز) بود.
در بیانیۀ کنفرانس سران سازمان همکاری های شانگهای به ویژه در ارتباط با سوریه بر این نکته تأکید شده که خشونت ها از هرطرف که باشد باید تماماً متوقف شود.
این بیانیه حکایت از آن دارد که به باور سران این شش کشور حل و فصل مسالمت آمیز بحران در سوریه از طریق گفتگو و مذاکره در آن واحد در راستای منافع مردم سوریه و جامعۀ بین المللی است.
در مورد ایران نیز در این بیانیه تأکید شده است که هرگونه تلاش و ابتکار عملی برای حل و فصل مسألۀ هسته ای ایران با توسل به زور غیر قابل پذیرش و در بر دارندۀ پیامدهائی غیر قابل پیش بینی خواهد بود که ثبات و امنیت منطقه و سراسر جهان را به مخاطره خواهد انداخت.
ایران و افغانستان از جمله پنج کشوری هستند که به عنوان ناظر در گردهمائی های سازمان همکاری های شانگهای شرکت می کنند.
در حاشیۀ این گردهمائی محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی ایران با شماری از سران حاضر در پکن از جمله رؤسای جمهوری چین، روسیه و پاکستان دیدار و گفتگو کرده است.
گزارش کانون مدافعان حقوق کارگر از وضعیت کار و زندگی کارگران ایران
با درود به همه ی خانم ها و آقایان
هیات های نمایندگی کارگران کشورهای مختلف شركت كننده در اجلاس ILO
به علت تشدید فشارهای امنیتی نتوانستیم در این اجلاس حضور یابیم. بازداشت، تهدید و احضار یاران کانون مدافعان حقوق کارگر، ما را از اعزام نماینده باز داشت. به همین جهت، گزارش خود را ارائه کرده ایم تا به عنوان سند وضعیت کارگران و جریان مستقل کارگری ایران، در اجلاس مطرح شود. با تشكر از ITUC که جنبش مستقل كارگري ايران را نيز به رسميت شناحته و از آن دعوت كرده است.
وضعیت کار و زندگی کارگران ایران به طور خلاصه و به اقتضای محدودیت زمانی، به این شرح است:
1- معضلات اجتماعی در ایران به خصوص در زمینه ی تشکل ها و فعالان کارگری به گونه ای است که احضار، تهدید، شرایط دشوار بازجویی ها و زندان، از رویه های جاری و معمول در برخورد با فعالیت های کارگری شده است. به عنوان نمونه؛ اعضای هیات مدیره سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه، آقایان "منصور اسالو" و "ابراهیم مددی" پس از گذراندن حدود 4 سال زندان، هم اکنون تحت مداوای پزشکی ِ عواقب سال های زندان و فشارهاي ناشي از آن هستند."علی اخوان" از یاران کانون مدافعان حقوق کارگر ، "رضا شهابی" عضو هیات مدیره سندیکای شرکت واحد و "بهنام ابراهیم زاده"از فعالان کارگری، دوران زندان خود را می گذرانند. رضا شهابی نیازمند مداوای سریع آسیب های ستون فقرات ناشی از دوران بازجویی و عوارض اعتصاب غذای طولانی خود است.دکتر "فریبرز رئیس دانا" از موسسان کانون مدافعان حقوق کارگر نیز، به تازگی روانه زندان شده است. "شاهرخ زمانی" عضو هیات موسس سندیکای نقاشان و "محمد جراحی" از فعالان کارگری، در بند متادون زندان يزد و تبریز در حال گذران حبس های طولانی مدت 11 و 6 سال خود هستند. در زندان تبريز، زندانیان مبتلا به ایدز و هپاتیت هم نگهداری می شوند. این دو، در اعتراض به این شرایط و برخی محدودیت ها، به اعتصاب غذای طولانی دست زده اند. "علی نجاتی" عضو هیات مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، با وجود ابتلا به بیماری قلبی، در حال گذران دوران زندان خود است. تعداد زیادی از کارگران و مدافعان حقوق کارگر نیز تحت احکام سنگین دادگاه قرار دارند و به طور مرتب، شاهد احضار فعالان کارگری به مراکز امنیتی و بازجویی های طولانی مدت آنها هستیم. همه این فشارها، صرفا به دلیل فعالیت این افراد در جهت احقاق حقوق کارگران بوده است، در حالی که بر اساس مقاوله نامه های 98 و 87 و تعهدات بین المللی دولت ایران از سویی، و قوانین داخلی ایران از دیگر سو، هیچ یک از این فعالیت ها مصداق و مشمول جرم نبوده و نیستند، بلکه چنین شرایط امنیتی و دشواری های فعالیت، به جهت ایجاد ارعاب در میان کارگران و فعالان کارگری بوده است تا ایشان از احقاق حقوق خود منصرف و نا امید شوند. سندیکاها و اتحادیه های کارگری نظیر سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه، سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، اتحادیه کارگران پروژه ای و ... که با زحمات فراوان و مشکلات گوناگون تشکیل شده اند، مورد انواع تهدیدات و محدودیت ها قرار گرفته اند و تلاش شده است تا تشکل های واقعی و مستقل کارگران، متلاشی گردد.
هر اقدامی در جهت ایجاد تشکل های مستقل کارگری، بلافاصله با اخراج، زندان و ... مواجه شده است. در همین راستا، در قانون کار تشکل های دولتی و غیر مستقل نظیر شوراهای اسلامی کار و انجمن های صنفی جهت کنترل فعالیت های کارگری پیش بینی شده است، با این همه، در واحدهای تولیدی بزرگ مانند صنایع نفت، پتروشیمی و خودروسازی، ایجاد همین تشکل های غیر مستقل نیز تحمل نمی شود.
2- مسائل اقتصادی جامعه ایران که مستقیما بر زندگی میلیون ها کارگر ایرانی اثرات سوء خود را گذارده است در دو سطح متفاوت اما در ارتباط با هم مطرح می شود؛
الف:وضعیت حال حاضر اقتصاد ایران به گونه ای است که طبق آمارهای رسمی بیش از نیمی از مردم زیر خط فقر قرار دارند. این واقعیت ناشی از ستم و بی عدالتی حاکم بر جامعه است که قوانین و مقررات را هم به زیان طبقه کارگر، زحمت کشان و مزدبگیران، تصویب و اجرا می کند. حداقل دستمزد رسمی، متضمن تامین حداقل های معیشتی نیست. طبق گفته های بسیاری از مقامات رسمی، این حداقل دستمزد کمتر از یک سوم خط فقر در ایران است.پیامدهای طرح "آزادسازی قیمت ها" (که در ایران هدفمند کردن یارانه ها نامیده شده است) آشکارا بار بحران ساختاری اقتصاد ایران را بر دوش کارگران و زحمتکشان گذاشته است. حاصل این سیاست، افزایش گرانی و تورم از یک سو و کاهش شدید تولید و تعطیلی گروه زیادی از بنگاههای تولیدی و طبعا گسترش بیکاری و بیکارسازی از سوی دیگر است. همزمان دستمزد واقعی کارگران کاهش می یابد، و تورم افسارگسیخته(كه بنا بر اعلام بانك مركزي جمهوري اسلامي طي سال گذشته معادل 21/5درصد و بر اساس آمارهاي مستقل بيش از 30 درصد بوده است)
نیز، باقیمانده قدرت خرید کارگران و زحمتکشان را می بلعد و سفره آنان را از نان شب شان نیز خالی می کند.
طی سال های اخیر، اجرای آزاد سازی قیمت ها و خصوصی سازی های گسترده طبق سیاست های دستوری صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی، بسیاری از صنایع را به ورشکستگی کشانده و بیکاری را افزایش داده است. بنا بر آمار رسمی، نرخ بیکاری به 12.3 درصد رسیده و میزان بیکاری در بین جوانان بیش از 30 درصد اعلام شده است.به علت این بیکاری گسترده، بسیاری از کارگران و زحمتکشان با حقوقی کمتر از حداقل دستمزد رسمی به کار مشغول هستند. طی سال های اخیر، موج اخراج نیروی کار در پی اجرای فاز اول آزاد سازی قیمت ها در ایران شامل افزایش بیش از 100درصدی قیمت حامل های انرژی و افزایش واردات کالاهاينگران کننده است.
ب:طی سال های اخیر بر شدت منازعات دولت ایران و غرب افزوده شده و تحریم های گسترده و موثری در یک سال اخیر علیه ایران اعمال شده است. تردیدی نیست که در این رقابت ها و درگیری ها میان دولت های سرمایه داری، طبقه کارگر و مردم زحمت کش متحمل اصلی ترین و عمیق ترین رنج های ناشی از این تحریم ها می شوند. پیش کشیدن احتمال حمله نظامی به ایران از سوی دول غربی، سبب تنگ تر شدن فضای فعالیت های اجتماعی و سیاسی و متاثر شدن شرایط اقتصادی جامعه از این سیاست های جنگ طلبانه شده است. طبقه کارگر و فعالان اجتماعی مستقل، همواره مخالف جنگ و تحریم های اقتصادی بوده اند و نقش و تاثیر سیاست گذاری های ستيزه گرانه سیستم جهانی سرمایه داری و دول مرکز را در وخامت شرایط اقتصادی جامعه ما موثر می دانند.
3- می دانیم تنها راه بقا و ادامه زندگی برای کارگران، دستمزد دریافتی ناچیزشان بوده است. در شرایط اقتصادی ِ امروز ایران، که فقر و گرانی بیداد می کند، همین حداقل دستمزد نیز به موقع به کارگران پرداخت نمی شود. تعویق و عدم پرداخت دستمزد کارگران، امروزه سیاست رایج کارفرمایان و دولت حامی آنها در ایران است. با پیشبرد این سیاست، فشارهای معیشتی و اقتصادی سنگینی بر دوش کارگران و خانواده آنها گذاشته شده، حق حیات آنان انکار و مرگی تدریجی بر آنها تحمیل میشود. این در حالی است که طبق تبصره ی 1 ماده 13قانون کار ایران، کارفرما ملزم به پرداخت به موقع دستمزدها در هر شرایطی می باشد و عدم پرداخت به موقع، تعقیب قانونی در پی دارد. بنا بر آمارهای مختلف و رسمی طی سال های اخیر عدم پرداخت دستمزد کارگران شیوع بیشتری پیدا کرده است. لیست مشروحی از موارد تعویق پرداخت دستمزد و میزان و مدت آن، در پیوست (1) این گزارش ارائه شده است. به عنوان نمونه به مدت زمان معوق ماندن پرداخت دستمزد کارگران بخش های مختلف اشاره می کنیم:
-كارگران كنف كار رشت: 5 سال
-کارگران ریسندگی کاشان: ۴۰ ماه
-کارخانجات نساجى فرنخ و مه نخ و نازنخ: 26 ماه
-کارگران نساجی مازندران: ١٨ ماه
حتا در چنین وضعیتی نیز دولت حق اعتراضی برای کارگران به رسمیت نمی شناسد و با هر تجمع اعتراضی به شرایط تعویق دستمزدها، برخوردهای پلیسی و امنیتی صورت می دهد و بسیاری از کارگران و فعالان کارگری را با اتهاماتی چون "اقدام علیه امنیت ملی"،"اخلال در نظم عمومی" و "فعالیت تبلیغی علیه نظام " بازداشت و روانه زندان می کند.
4- اقدامات دولت در عرصه مقررات زدائی از روابط کار، حذف، «اصلاح»، مسخ و منجمد کردن قانون کار و محدود کردن دامنه شمول آن، در جهت جایگزین کردن نظام "دستمزد منظم" با"مزد برای کار معین" و مسئولیت زدائی و طفره رفتن از نقش دولت در عرصه تامین اشتغال، تأمین اجتماعی و بیمه بیکاری، روز به روز در حال گسترش است. هم چنان که به منظور تامین نیروی کار ارزان، مطیع، خاموش و بدون تشکل برای تضمین امنیت سرمایه و سود، جلوگیری از شکل گیری هرگونه تشکل مستقل و بازگذاشتن دست سرمایهداران داخلی و خارجی برای اعمال هرگونه اجحاف، تبعیض و تعرض به کارگران، بطور بی سابقه ای افزایش یافته است.
در سایه میل روز افزون سرمایه داران به کسب سود بیشتر و زمینه سازی قانونی از سوی دولت در جهت منافع کارفرمایان (از جمله طرح اخیر اصلاحیه قانون کار)، بنا بر آمارهای رسمی ۸۰تا ۸۵درصد از کل قراردادهای کاری در کشور به صورت موقت، کار معین و قراردادهای سفید امضا منعقد شده است. مطابق مواد 7 و 10 قانون کار دولت ایران، این قراردادها به شکل قانونی در آمده و اخیرا پیرو بخش نامه دستمزد سال ۱۳۹۱ وزارت کار، رفاه و امور اجتماعی مورد تأکید مجدد قرار گرفته است. ابلاغ این بخش نامه در واقع تبدیل قرارداد افراد از رسمی به موقت و پیمانی است و قراردادهای دائم به هیچ وجه منعقد نمی شود. لازم به ذکر است که در شرایط فعلی بیشتر قراردادهای کار که در کشور منعقد می شود ماهیانه، ۳ماهه و یکساله است. آمارها نشان داده است که بیشترین سوانح ناشی از کار در محیط ها و کارگاه هایی صورت می گیرند که کارگران آنها مشمول قراردادهای موقت هستند و برای آموزش این کارگران از سوی کارفرما هیچ اقدامی صورت نمی گیرد.
طی شروط زمان عقد قرارداد، کارگران قبل از شروع به كار مجبور به پذیرش تسويه حساب می شوند و کارفرمایان با گرفتن چک و سفته هنگام انعقاد قرارداد سفید امضا، قدرت اعتراض در مقابل تضييع حداقل حقوق قانوني را از آنها ميگيرند. همچنین کارفرمایان قائل به پذیرش قرارداد دسته جمعی نیستند.
5- گسترش قراردادهای سفید امضا پس از اجرای قانون هدفمندی یارانهها به جایی رسیده است که در حال حاضر ۷۰ درصد از زنان کارگر، با قراردادهای سفید امضاء مشغول به کار هستند. زنان کارگر به دلیل آسیب پذیر بودن موقعیت اجتماعی شان، در غالب موارد دستمزد به مراتب پایین تری نسبت به مردان و گاهی بسیار پایین تر از حداقل دستمزد مصوب، دریافت می کنند. آماری رسمی از نابرابری دستمزدهای پرداختی به کارگران زن و مرد، در دسترس نیست، چرا که به کارگیری زنان بدون انعقاد قرار داد، به طورگسترده ای صورت می پذیرد. با این همه بنا بر گزارش های مستقل، زنان در اکثر موارد، نصف مردان دستمزد دریافت میکنند. از زمانی که کارگاههای با کمتر از ۱۰کارگر از پوشش قانون کار خارج شدند، مشکلات کارگران شاغل در این کارگاههای کوچک، افزایش یافته است. از آنجایی که بسیاری از زنان کارگر در تولیدیهای کوچک با کمتر از ۱۰کارگر اشتغال دارند، از حق بیمه و خدمات پزشکی رایگان نیز محروماند.
طبق مقاوله نامه ۱۱۱سازمان جهانی کار، آزار و اذیتهای جنسی و اعمال خشونت فیزیکی در محیط کار نیز در گروه "عدم ایمنی کار" ثبت شده است. آماری رسمی از آزارهای جنسی در ایران به ثبت نرسیده است، اما گزارشهای مستقل، از رواج این گونه خشونتها در برخی از واحدهای تولیدی حکایت دارد.
در سال ۸۹ و ۹۰واحدهای تولیدی و صنعتی، بیش از سال های گذشته با ورشکستگی مواجه شده و به تعطیلی یا اخراج کارگران اقدام کرده اند. در این اخراجها نیز، غالبا زنان کارگر اولین کسانی بوده اند که کار خود را از دست داده اند. بخشی از زنان کارگر نیز، بدون قرارداد رسمی و مشخصی در خانه ها مشغول به کار بوده و از همهی حقوق بدیهی کار، محروم هستند.
6- قانون کار ایران بر ممنوعیت به کارگیری کودکان زیر "پانزده" سال تاکید دارد، اما تحقیقات گوناگون نشان می دهد که 80 درصد کودکان خیابانی در ایران، "کودکان کار"هستند که بنا به گزارش "مرکز آمار ایران" (سال 1387) نزدیک به 2 میلیون و پانصد هزار نفر را شامل می شود و اكنون بالغ بر 4 ميليون مي باشد. اگرچه بحران اقتصادی و عدم تامین معاش خانوارها، از عوامل موثر در این فاجعه انسانی بوده است، اما شواهد نشان می دهد در پی خارج شدن کارگاه های زیر ده نفر از شمول قانون کار، به کارگیری کودکان و نوجوانان در چنین کارگاه هایی به عنوان نیروی کار ارزان و تحت شرایط سخت محیط کار، گسترش یافته است.
بر پایه تحقيقی كه روی ۴۱۳۳نفر از كودكان خيابانی ايران صورت گرفته است، آمار تکان دهنده ای بدین شرح به دست آمده است که ۷۳درصد اين كودكان از بيماری های چشمی، ۶۱درصد از بيماری های تنفسی، ۶۴درصد از بيماری های قلبی، ۶۹درصد از مشكل اختلال در شنوايی و ۶۱درصد از كمبود توجه رنج می برند و ۸۲درصد نيز دچار بيماری های پوستی هستند. ۶۱ درصد این کودکان به مشکلات گفتاری دچارند. در مجموع ۸۶درصد آنها فاقد هرگونه مهارت شغلی اند و ۵۶ درصد این کودکان حتا آموزش ابتدایی ندیده اند. اين آمار نشان گر وضعیت ناگوار و هشدار دهنده كودكان خيابانی و کار در ایران است.
جدیدترین بررسی ها نشان می دهد که "فقر در کودکان کار و خیابان از سال ۸۴ تا ۸۸ روند صعودی داشته است." بر اساس این بررسی ها مشخص شده است که "نرخ ابتلای کودکان کار و خیابان به ایدز چهار و نیم درصد است و این نرخ نسبت به نرخ ابتلاء به ایدز در جامعه که ۰/۱درصد است، ۴۵برابر محسوب می شود".
چنین بررسی ها و آمارهای تکان دهنده ای که تنها گوشه ای از واقعیت کودکان کار در ایران را نشان می دهد، نیاز بیش از پیش به مبارزه در راه از بین بردن کار کودک را ضروری می نماید. ضمنا نباید از خلاءهای قانونی در نظام حقوقی ایران جهت پیشگیری از چنین فجایعی چشم پوشی کرد، چنان چه به عنوان مثال، کار در سنین 15 تا 18 سالگی ذیل عنوان "کار نوجوانان" صورتی قانونی یافته است.
7- اقليت هاي مختلف به ويژه کارگران مهاجر بخش هایی از نیروی کار جامعه ایران هستند. در اين بين كارگران افغان كه به صورت عمده در حوزه های ساختمانی، خدماتی و پروژه ای مشغول به كار هستند از شرايط خاصي برخوردارند. طی سال های اخیر و با شدت گرفتن بحران های اقتصادی در جامعه، شاهد سیاست هایی در راستای شانه خالی کردن دولت از مسئولیت های خود در ارتباط با کارگران مهاجر بوده ایم. مردم افغان در ایران فاقد حقوق اند. اكثر آنها بايد در شرايط غير انسانی کار کنند، در کمپ ها و جاهای تنگ و شلوغ زندگی کنند و به کارشان به مثابه کار سیاه نگریسته شود. در نبود قوانین حمایتی از مهاجران و در کنار اهتمام رسمی بر محدودیت زیستی و کاری برای آنها، همه ی امکان های عملی تظلم خواهی نیز از آنها گرفته شده است، به گونه ای که حتی در موارد به بیگاری کشیده شدن آنها توسط کارفرمایانی که از نداشتن مجوزهای رسمی کار ایشان سوء استفاده می کنند، این بخش مظلوم نیروی کار، امنیت لازم برای طرح حق خواهی خود در هیچ محکمه ای را ندارند. امروزه اعمال شدیدترین تبعیض ها، ستم ها،سرکوب نسبت به اقليت ها و به ويژه كارگران افغان در سراسر ايران، امری رايج است. این کارگران فاقد هرگونه امنيت بوده و همواره در شرايط اضطرار و وحشت زندگی می کنند و به هرگونه کاری تن در می دهند. اين شکل زندگی، تنها قانون نانوشته ای است که مهاجران افغان را در سراسر ايران شامل می شود.
طبق آمارهای رسمی بیش از ۲۰۰هزار کارگر افغان در حوزه های مختلف کاری جامعه ایران به کار مشغول اند. در این میان ۹۴هزار نفر نیز هنوز به صورت رسمی ثبت نشده اند. نیروی کار افغان، سختترین کارها را که کمتر کسی بر عهده نمی گیرد، در مقابل مزد ناچیزی انجام میدهند. آنها از حق بیمهی بیکاری، عیدی، خدمات درمانی و بهداشتی، حق آموزش و دارا بودن برگه های احراز هویت، محروم اند و در عین تحمیل تورم کمرشکن کنونی بر تمامی اقشار زحمت کش جامعه و از جمله کارگران مهاجر، "کمکهای ناچیز یارانهای" که برای تحمل فشارهای ناشی از آزادسازی قیمت ها، از سوی دولت به مردم پرداخت می شود نیز به این نیروهای کار مهاجر تعلق نمیگیرد.
در پایان ضمن سپاس مجدد از توجه همراهان و فعالان کارگری ِحاضر در نشست، همبستگی خود را با کارگران، تشکل ها و فعالان کارگری و مبارزات بر حق ایشان در سراسر جهان، از خیابان های منتهی به "وال استریت" گرفته تا میدان های آتن و سایر کشورهای جهان اعلام می نماییم.
کانون مدافعان حقوق کارگر
خرداد ماه 1391
جون2012
منبع http://kanoonmodafean1.blogspot.de/2012/06/blog-post.html
ولایت فقیه در کدام سو در حال پوست اندازی است؟
مهدی سامع
به نظر می رسد که ولایت خامنه ای در حال یک پوست انداری جدید است. سوال اساسی پس از رویدادهای سیاسی چند ماه گذشته به ویژه با اعلام نتایج انتخابات فرمایشی و مشخص شدن ترکیب دوره نُهُم مجلس ارتجاع، این است که آیا سلطنت مُطلَقِه خامنه ای در حال مُنقَبِض شدن بیشتر یا در پروسه مُنبَسِط شدن است؟ آیا آیت الله خامنه ای می تواند در مقابل فشارهای خارجی پیرامون پروژه اتمی کوتاه بیاید و با نَرمِش در مقابل قدرتهای برزگ جهانی، فشار در داخل را افزایش داده و به ترمیم اُتوریته درهم شکسته اش مبادرت ورزد؟
از حرفهای ولی فقیه هیچ نشانه ای برای کوتاه آمدن در هیچ عرصه ای نمی توان دید. خبرگزاری مهر در روز جمعه 29 اردیبهشت، سخنان خامنه ای در جمع شماری از اعضای سپاه پاسداران را منتشر کرد. خامنه ای در جمع سپاهیان که استخوانبندی اصلی ولایتش را تشکیل می دهند گفت:«حرکت درست مسئولان موجب تَسَری آن در جامعه می شود. این حرکت با خستگی و بی حوصلگی برخی افراد دچار تزلزل و انحراف نمی شود.... و شما دیدید کسانی که در جریان حرکت، بار مسئولیت را بر زمین نهادند فوراً جوانهای با روحیه، آن را بر داشتند.» این برخی از افراد خسته و بی حوصله چه کسانی هستند و این جوانهای با روحیه از کجا می آیند؟ خامنه ای البته به طور شفاف به این موضوعات نمی پردازد، اما اقدامات او راهنمای مناسبی برای پیدا کردن آدرسهایی است که او در سخنانش به طور شفاف آنها را مطرح نمی کند.
هفت سال پیش که خامنه ای پروسه اصول گرایی و یا ریل گذاری جدید در ولایتش را با برگماری احمدی نژاد در مَسنَد ریاست جمهوری آغاز کرد هرگز فکر نمی کرد که روزی اصول گرایان این گونه بر هم بتازند و به قول یکی از نمایندگان مجلس «بی رحمانه خرمن اخلاق را به آتش بی اخلافی» بسوزانند. تضادهای بین باندهای مختلف اصول گرایان که همگی خود را گوش به فرمان رهبر و ذوب شده در ولایت می دانند، تضاد بین مجلس با دولت، تضاد بین هیات عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوا با دولت و مجمع تشخیص مصلحت نظام و....به شکلی تشدید شده که ولی فقیه مجبور است هر گِرِه ای را خود باز کند. وقتی اکثریت نمایندگان مجلس با اجرای مرحله دوم حذف یارانه ها مخالفت می کنند، خامنه ای دستور می دهد که مساله به سود دولت احمدی نژاد حل و فصل شود. وقتی محمود احمدینژاد پس از تصویب طرح «نظارت بر عملکرد نمایندگان» که با اصرار خامنهای در مجلس تصویب شده بود،این مصوبه مورد تائید شورای نگهبان را «غیرقانونی» اعلام کرد، ولی فقیه احمدی نژاد را مجبور کرد تا این مصوبه را به دستگاههای اجرایی ابلاغ کند.
این درهمریختگی را می توان به درستی نشانه ای از فروپاشی اتوریته ولی فقیه دانست. اما به گمان من این تمام مساله نیست. سید علی خامنه ای خود شاهد این فروپاشی است، اما در مقابل این پدیده غیرفعال نبوده و تَن به قضا و قَدَر نمی دهد. تجربه نشان داده که خامنه ای در مقابل بحرانها و چالشهایی که ولایتش را تهدید می کند، به سرعت و البته بر مَدار فرار به جلو برنامه ریزی می کند. او پس از قیامهای سال 1388 و با آگاهی به تضادهای عمیق درون هِرَم قدرت، برای یک پوست اندازی جدید برنامه ریزی کرده است. نتایج انتخابات فرمایشی اخیر یک پرده از سناریوی خامنه ای را به نمایش گذاشت. قبل از این که به موضوع ترکیب مجلس جدید بپردازم به دو اظهار نظر مهم اشاره می کنم.
علی اکبر هاشمي رفسنجاني می گوید:«مشكل از آنجا ناشی ميشود كه ساختار و وظايف مصرح در قانون اساسی تحتالشعاع سلايق شخصی و منافع باندی و گروهی قرار ميگيرد كه در صورت غلبه اين نوع تفكر، ساختار و قانون اساسی بينقص هم پاسخگو نخواهد بود و توسط منفعت طلبان به بيراهه خواهد رفت».
به نظر می رسد که باندها و گروههایی که هاشمی رفسنجانی به آن اشاره می کند همان جوانان با روحیه ای هستند که خامنه ای به آنان در مقابل برخی افراد خسته و بی حوصله می نازد. احمدی نژاد یکی از همین «جوانان با روحیه» بود که با مهندسی ولی فقیه افراد خسته و بی حوصله همچون رفسنجانی را به گوشه میدان راند.
اما این جوانان با روحیه در کدام مسیر باید حرکت کنند و راهنمای عمل آنان چیست؟ به این سوال محمدرضا مهدوی کنی در همایش «نظریه بیداری اسلامی» پاسخ می دهد. او می گوید:«نظارت بر رهبری به مفهوم حراست از ایشان است و باید رهبری را حفظ کنیم...ما در مقام این هستیم که از این نظریه حفاظت کنیم نه این که در مقام نقد و انتقاد و تضعیف باشیم....ما باید به عنوان شاخه هایی از شاخه های ولایت، این درخت تنومند را حفظ کنیم نه این که منتظر باشیم اگر در گوشه ای اشتباهی صورت گرفت شاخه را ببریم.» این گفته رئیس مجلس خبرگان به طور آشکار بر خلاف قانون اساسی است. مهدوی کنی به جای «نظارت»، «حراست» را قرار می دهد و البته این را خود خامنه ای هم قبلاً در دیدار با اعضای مجلس خبرگان به شکلی نه چندان صریح مطرح کرده بود. از حرفهای هاشمی رفسنجانی و مهدوی کنی می توان یکی از مشخصات پوست اندازی جدید را تعیین کرد. حراست از ولی فقیه به جای نظارت بر عملکرد او. برای عملی شدن این وظیفه لازم بود که رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان کنار گذاشته شود و خامنه ای چنین کرد و با برگماری مهدوی کنی به عنوان مُحَلل، راه را برای یک مجلس «حراستی» هموار کرد. بر اساس چنین وظیفه ای است که خامنه ای «هیات عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوا» را در مقابل «مجمع تشخیص مصلحت نظام» خَراطی کرد. به گمان من ترکیب مجلس نُهُم هم در خدمت همین وظیفه است.
در تحلیل رویدادهای قبل از برگزاری انتخابات مجلس و نتایج آن عده ای کشاکش اصلی را بین باند احمدی نژاد با باند خامنه ای ارزیابی کردند. به گُمان من این ارزیابی غیر واقعی بود. یاغی شدن احمدی نژاد و خانه نشینی 11 روزه او البته در تقابل با نیات خامنه ای بود. اما کشاکش اصلی احمدی نژاد و زیاده خواهی او در اساس با خامنه ای نبود. احمدی نژاد به شکل تیغی کَمَر به حذف باندهایی گرفته بود که به نظر خامنه ای هنوز زمان این کار فرا نرسیده بود. پس از آن خانه نشینی هم ولی فقیه به تکرار از احمدی نژاد حمایت کرد. خامنه ای از این که نمایندگان مجلس در مقابل وزرای احمدی نژاد شعار دو-دو دادند اظهار تنفر و از این که مجلس نشینان از گماشته اش سوال کردند ابراز نارضایتی کرد. این را هم باید در نظر داشت که احمدی نژاد و بخشی از اطرافیان او به شمول رحیم مشایی در قَد و قَواره ای نیستند که بتوانند در مقابل ولی فقیه عَرض اندام کنند.
ارزیابی دیگر به کشاکش اصلی درون اصول گرایان می پرداخت و رقابت بین «جبهه متحد» با «جبهه پایداری» را مساله اصلی در این انتخابات ارزیابی می کرد. در ظاهر امر چنین رقابتی وجود داشت. اما نه جبهه متحد چندان «متحد» بود و نه جبهه پایداری چندان «پایدار».
کیهان شریعتمداری که معمولا نیات ولی فقیه را به شکل زُمُخت بیان می کند در روز یکشنبه 17 اردیبهشت در عنوان اصلی خود نوشت:«جبهه سازیها کارساز نبود، مردم به لیست خود رای دادند».
علی آستانه در شماره روز یکشنبه 17 اردیبهشت روزنامه اعتماد نوشت:«اگر روزی مَداحان، حاشیه سخنرانی و وَعظ عُلَما را پر میکردند، اینک این مَداحان هستند که برای قبول یک روحانی در لیست مورد تاییدشان شرط میگذارند. در ۲۵ نفری که در مرحله دوم انتخابات در تهران به مجلس راه یافتند، ۱۷ نفرشان از هیات منتخب حاج منصور ارضی است. و این شگفت نیست که حاج منصور که صدای ارک و سردسته عزاداران محرم است، آن چنان نفوذی پیدا میکند که کفه ترازو را سنگ او بالا و پایین میبرد...به همین علت است که سیاستمداران اصولگرا هر کدام در پی دِلگُشایی و قِرابت به مَداحی معروف هستند که در روزی که منتخب تهران به ۱۰ و ۲۰ درصد از آرای مردم نیاز دارد، سنگ حاج منصور و مثل اویی، لیستش را زیر و زبر کند. جابه جایی گروههای مَرجع اتفاق افتاده است و میافتد؛ اینک صنف لباس فروشان خود سازی جدا از موتلفه میزند و سُنبه اش را برای لیست حاج منصور میزند.»
اکنون می توان بهتر به ماهیت «جوانان با روحیه» پی برد. این نوچه های حاج منصور ارضی هستند که در نقش جوانان با روحیه، افرادی همچون اسدالله بادامچيان و محمد نبی حبيبی که دو چهره قديمي متعلق به باند موتلفه هستند را از راهیابی به خانه همیشگی موتلفه باز می دارند. منظور حسین شریعتمداری از «مردم» که به لیست خودشان رای دادند همین دار و دسته هایی همچون حاج منصور ارضی است که می توانند 169 تَن را برای اولین بار وارد مجلس کنند و 196 تَن از نمایندگان دوره هشتم را که برای دوره نُهُم کاندیدا بودند را از راهیابی به مجلس بازدارند و در نتیجه بیش از دوسوم کرسیهای مجلس نُهُم را از آن «مردم» کنند.
این «مردم» فقط شامل باندهایی همچون حاج منصور ارضی نمی شود. برای تکمیل لیست «مردم» باید عناصر خاص سپاه پاسداران و بسیج، افراد امنیتی وابسته به بیت ولی فقیه، باندهای سیاه حزب الهی، مداحان، فال گیران و مَعرِکِه گیران، اراذل و اوباش و نو کیسه گان جدید الورود که با پول نفت طی دوران احمدی نژاد به نان و نوایی در مقیاس میلیارد دلار رسیده اند را اضافه کرد. همه عناصر تشکیل دهنده این لیست رانت خوار و در بوروکراسی حکومتی به شکلی شراکت دارند. جبهه متحد، جبهه پايداری، جمعيت رهپويان، جبهه ايستادگی و ... نمی توانند اینان را نمایندگی کنند. اینان آمده اند که از ولی فقیه حراست کنند. اینان آمده اند که از گماشته رهبر سوال نکنند. اینان هیچ سابقه ای که بر اساس آن بتوان برای ولی فقیه، حتی در جزیی ترین موارد، نُسخِه پیچی کنند ندارند. اینان آمده اند تا با خواص بی بصیرت و با ساکنین فتنه و انحراف تعیین تکلیف کنند. اینان را با اندکی تَسامُح می توان نمایندگان بورژوازی بوروکراتیک و رانت خوار دانست که به نیابت از طرف خامنه ای، می خواهند بورژوازی تجاری سنتی و بقایای بورژوازی صنعتی که پس از پایان جنگ هشت ساله و با سیاستهای اقتصادی رفسنجانی فَربه شده بودند را از شراکت در قدرت و ثروت حذف کنند. اینان می خواهند به گونه ای به درخواستهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول پاسخ دهند و به گونه ای به اردوی نئولیبرالیسم جهانی بپیوندند که ضمن غارت و چپاول اقتصادی، سَدی سِتَبر در مقابل عوارض سیاسی این پیوستگی ایجاد کنند. این ادامه همان حرکتهایی است که احمدی نژاد انجام داده و می دهد. اکنون اینان می دانند و لابد حاج منصور ارضی به آنان آموخته است که باید جای دوست و دشمن را به طور دقیق و البته در زمانی که رهبر تعیین می کند، مشخص کنند. این ادامه همان سیاست ریل گذاری جدید در ولایت خامنه ای است که اکنون با پوست اندازی، حاکمیت را انحصاری تر می کند و این احتمال وجود دارد که این نمایندگان منتخب لیست «مردم» قانون اساسی را در جهت نیازهای سلطنت مطلقه خامنه ای تغییر دهند. خامنه ای با چنین شکل و شَمایلی وارد مذاکره پیرامون پروژه اتمی می شود. بعید است خامنه ای نداند که نوشیدن جام زهر در موضوع اتمی همه نَخهایی که او ریسیده است را پنبه خواهد کرد. او برای ورود به باشگاه اتمی و برای گسترش ولایتش در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا برنامه ریزی کرده و برای همین قیامهای ضد دیکتاتوری در این کشورها را «بیداری اسلامی» نامیده است. خامنه ای بیهوده از رژیم بشار اسد با تمام توان حمایت مادی و معنوی نمی کند. او می داند که حَنای استبداد مذهبی و رژیم ولایت فقیه در ایران دیگر رَنگی ندارد. بنابرین بعید است که در جریان مذاکرات اتمی سیاست تعامل در پیش گیرد. اما اگر به علت مجموعه ای از شرایط مجبور به نوشیدن جام زهر شود به ناچار سیاست ریل گذاری جدید و پوست اندازی جدیدش که به انقباض هرچه بیشتر حاکمیت منجر شده، تماماً بر سر او و ولایتش خراب خواهد شد. من همواره آرزو کرده ام که جناب رهبر معظم چنین جام زهری بنوشد و این اقدام را به سود مردم ایران می دانم. اما این گفته زنده یاد شاهرخ مسکوب را هم نباید فراموش کرد که «این رویاهای زیبای دور، سرانجام خاکستر نشین واقعیتهای تلخ می شود».
منبع:یادداشت سیاسی، نبرد خلق شماره 323، دوشنبه 1 خرداد 1391(21 می 2012)
http://www.iran-nabard.com/n323/yaddasht323.htm
آیدا قجر
جرس: عبدالکریم لاهیجی, نایب رییس
کنفدراسیون بین المللی حقوق بشر در گفتگویی پیرامون ادعاهای اخیر رییس
کانون وکلا, صحبت های وی را مبنی بر حمایت از استقلال کانون وکلا رد کرده و
با بررسی شکل گیری این کانون و آنچه بعد از انقلاب توسط حکومت و افرادی
چون گودرز افتخار جهرمی باعث نقض استقلال کانون وکلا شده است, خاطرنشان کرد
"انتصاب آقای جهرمی به عنوان سرپرست کانون وکلا پس از انقلاب خلاف آیین
نامه این کانون بود".
گودرز افتخار جهرمی, رییس کانون وکلا به تازگی در سخنان خود ضمن تاکید بر
استقلال کانون وکلا اعلام کرده است "اگر کانون وکلا حکومتی بود هرگز نمی
توانست وظیفه دفاع از مظلومان را برعهده بگیرد". وی در ادامه با استناد به
سخنان آیت الله خمینی هنگام ورود به ایران, مدعی شده است "ایشان پیش از
رفتن به بهشت زهرا از همه اقشاری که در انقلاب حضور فعال داشتند تشکر کرد,
من جمله وکلا".
در ادامه متن کامل این گفتگو را می خوانید:مقدمه:
پس از مدت ها سکوت درباره کانون وکلا به دلیل انتشار خبری در جرس پیرامون سخنان گودرز افتخار جهرمی, رییس کانون وکلای مرکز مبنی بر "دفاع از استقلال کانون وکلا" تصمیم گرفته ام سکوت خود را شکسته و صحبت کنم.
نقل قولی از جهرمی در جرس با عنوان "وظیفه ما دفاع از استقلال کانون وکلاست" منتشر شده است. ایشان بدون مقدمه گریزی به سال 1342 زده و با نیت مدیحه سرایی اضافه می کند "روز ورود آقای خمینی به تهران او و عده ای دیگر از وکلا در فرودگاه بودند و ایشان قبل از عزیمت به بهشت زهرا سخنرانی کرده و از وکلای دادگستری که در انقلاب شرکت داشتند نام برده و تشکر کردند".
تمام کسانی که در آن روز در فرودگاه حضود داشتند و همچنین میلیون ها نفری که از تلویزیون شاهد ورود آقای خمینی بودند واقفند که ایشان حتی در فرودگاه توقفی نداشت و سریعا به بهشت زهرا رفت, این مساله که چه زمانی آقای خمینی سخنرانی کرده و از وکلا تشکر و دفاع کرده باشند جای سوال دارد.
صحبت های من مبنی بر مشکلات شخصی با کسانی که از آنها نام خواهم برد نیست بلکه هدفم روشنگری تاریخی است که نسل جوان امروز از آن بی خبر هستند, صحبت های من تاریخ شفاهی کانون وکلاست که از طریق این گفتگو آن را به صورت کتبی تبدیل می کنم.
آقای لاهیجی! شما نسبت به اظهارات رییس فعلی کانون وکلای دادگستری معترض هستید و سابقه او را در حفظ استقلال این نهاد مدنی زیر سوال می برید. مبنای این اعتراض چیست؟
آقای جهرمی در صحبت هایش می گوید "وکیل دادگستری در انقلاب بوده و از متهمانی که به امنیت مملکت لطمه وارد کرده بودند, دفاع می کردند". نکته اول این است که ایشان در آن زمان اصلا وکیل نبود, دوم چطور شد که این وکلایی که ایشان به آنها اشاره دارد, بعد از سی سال یا در زندان هستند یا برای حفظ جان و آزادی از کشور خارج شده یا در داخل ایران مجبور به سکوت شده اند.
عده ای از وکلا معروف بودند که به اسلام تظاهر می کنند, در نتیجه همانطور که نسبت به باقی نهادهای مدنی فشار وارد می آمد, فشار بر کانون وکلا نیز آغاز شد اما همچنان به کار خود ادامه می داد. در سال 1358 من در راس دادسرای انتظامی کانون وکلا بودم, عضو کمیته اختبار یا آزمون هم قرار داشتم و آقای افتخار جهرمی از اولین کسانی بود که در همان سال در آزمون قبول شد.
این روندی است که یک سال پس از انقلاب و در اردیبهشت ماه 1359 در جمهوری اسلامی پیاده شد به این شکل که بنابر آیین نامه استقلال کانون وکلا, هر دو سال یکبار انتخابات هیات مدیره صورت می گرفت. پیش از این تاریخ آخرین انتخابات در سال 1357 برگزار شد اما چند روز پیش از شروع انتخابات دوره بعد, نامه از شورای عالی قضایی به ریاست آقای بهشتی دریافت کردیم مبنی بر لزوم "تعویق انتخابات کانون وکلا تا اطلاع ثانوی".
در سال 1359 و در اثر انقلاب فرهنگی, جهرمی به ریاست دانشکده حقوق دانشگاه ملی می رسد. کسی که استاد دانشگاه نبوده و تنها یکسال سابقه وکالت دارد.
زمانی که به حوادث سال 1360 رسیدیم, اعضای هیات مدیره را به جز تعدادی که از کشور خارج شده بودند زندانی می کنند و کانون وکلا عملا تعطیل می شود. در همان زمان شورای عالی قضایی با توجه به حادثه 7 تیر آقای موسوی اردبیلی بود که به علت عدم وجود هیات مدیره, سرپرستی را برای کانون انتخاب می کنند و آن شخص جهرمی بود.
در آیین نامه قانون استقلال وکلا, رییس کانون وکلا باید کسی باشد که اولا عضو هیات مدیره بوده و دوما از طرف هیات مدیره با اکثریت آراء و پیش شرط 20 سال سابقه وکالت, انتخاب شده باشد اما آقای جهرمی با داشتن دو سال سابقه وکالت از طرف شورای عالی قضایی به این سمت منتصب و درست از همان زمان تجاوزها به کانون وکلا و وکلای دادگستری سیاست گذاری و عملی شد از جمله آنکه به حکم آقای محمدی گیلانی به عنوان رییس دادگاه انقلاب, 57 تن از وکلای دادگستری در سال 1362 از وکالت محروم می شوند و این یعنی تجاوز علنی به استقلال کانون وکلا.
حکمی که آقای گیلانی در آن سال صادر کردند بر اساس چه اتهامی شکل گرفته بود؟
در مقدمه حکم آقای گیلانی آمده است "برای طرد عناصر نا صالح از جامعه وکالت", وقتی به 57 نفر نگاه کنید بیشتر آنها از اعضای هیات مدیره کانون وکلا بودند یامن به عنوان دادستان کانون وکلا. آقای جهرمی به عنوان سرپرست کانون هیچ اعتراضی به دادگاه انقلاب نکرد, در حالیکه این حکم از سوی نهادی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی پیش بینی نشده است صادر شد, در نتیجه یک نهاد غیرقانونی نباید بتواند برخلاف قانون استقلال کانون وکلا پروانه وکالت 57 وکیل را باطل کند.
در قانون استقلال کانون وکلا تنها مرجعی که می تواند این اقدام را انجام دهد, دادگاه انتظامی کانون وکلاست. یعنی زمانی که شکایتی انتظامی از وکیل دادگستری اتفاق می افتاد پرونده به این دادگاه ارجاع داده شده, رسیدگی صورت می گرفت و بر اساس ارتکاب عملی که وکیل انجام داده بود که با شان وکالت منافات داشت کیفرخواست تهیه می شد, پرونده به دادگاه انتظامی وکلا که مرکب از وکلای کانون وکلا بود رفته و در آن صورت یک وکیل به شکل موقت یا دایم از حرفه خود محروم می شد.
از سال 1362 به بعد در چند نوبت دادگاه انقلاب اسلامی پروانه وکالت 141 وکیل دادگستری را باطل کرد و این اتفاق دقیقا در دورانی رخ داد که آقای جهرمی سرپرستی کانون وکلا را برعهده داشت.
اشاره کردید حکمی مبنی بر عدم لزوم برگزاری انتخابات از سوی آقای بهشتی دریافت شد, مرحله بعد انتخاب هیات مدیره چه زمانی اتفاق افتاد؟
مرحله بعدی وجود نداشت, همین جاست که صحبت های آقای جهرمی در نهایت بی پروایی و گستاخانه عنوان شده است. بیش از 10 سال ریاست ایشان در امور کانون وکلا بدون برگزاری انتخابات و بدون وجود هیات مدیره ادامه پیدا می کند تنها به این بهانه که باید کانون وکلا را تصفیه کرد, درست به همان شکل انقلاب فرهنگی که در دانشگاه ها اتفاق افتاد در کانون وکلا تا سال 1370 ادامه داشت. در این فاصله ده ها تن از وکلای دادگستری چه به اتهام های سیاسی یا وکلای بهایی که هیچ گناهی جز بهایی بودند نداشتند, اعدام شدند.
آقای جهرمی که امروز صحبت از "دفاع از استقلال کانون وکلا" به میان آورده است کوچکترین اعتراضی نمی کند, در سال 1370 در مجلس سوم قانونی به امضای آقای مهدی کروبی به عنوان رییس مجلس مبنی بر این تصفیه تصویب می شود. سیاست از همان زمانی سیاستی است که کانون وکلا را از یک نهاد مستقل به نهادی وابسته تبدیل کنند.
در این قانون از هیات های تصفیه نام برده شده که مرکب است از 6 وکیل دادگستری و 3 قاضی که توسط رییس قوه قضاییه انتخاب می شوند. اگر در گذشته امور وکلا وابسته به هیات مدیره ای بود که خودشان انتخاب کرده بودند از 1370 امور در دست هیات 9 نفره منتخب رییس قوه قضاییه قرار می گیرد.
مدت ماموریت آنها یکسال بود که پس از آن باید انتخابات هیات مدیره کانون وکلا برگزار می شد که این انتخابات هم صورت نگرفت. 5 سال بعد قانون جدید وکالت را گذاشتند که در آن برای اولین بار گفته شد که "صلاحیت هیات مدیره کانون وکلا باید به تصویب دادگاه انقلابی قضات رسیده شود", یعنی عدول کلی از قانون استقلال وکلا, همان وضعیتی که در انتخابات مجلس شورای ملی به وجود آوردند به کانون وکلا نیز سرایت دادند. شورای نگهبانی که اکثریت آنها انتصابی هستند, اسامی کاندیداها را مورد رسیدگی قرار داده و تصفیه انجام میدهد, دقیقا در کانون وکلا همین الگو پیاده شد.
از 1359 تا 1376 انتخابات کانون وکلا صورت نگرفت و کانون تحت سرپرستی یک مامور رییس قوه قضاییه بود. زمانی که در سال 1376 انتخابات صورت می گیرد عده ای از کاندیداها حذف می شود که این وضعیت همچنان ادامه دارد. در انتخابات اخیر نیز که آقای جهرمی ریاست هیات مدیره را برعهده دارد کسانی که در دوره گذشته از صافی دادگاه انتظامی گذشته بودند نیز تصفیه شدند یعنی همان وضعیتی که در مجلس ششم و هفتم مشاهده کردیم. سیاست وابسته کردن قوه قانون گذاری به عنوان یک نهاد مستقل در ساختار حکومت وجود دارد.
سیاست وابسته کردن قانون وکلا به حکومت ابتدا به صورت خودسرانه و بعد با توسل به قانون به مرحله اجرا در آمده است.
شما اول صحبتتان از اقای جهرمی نقل قول آوردید که آقای خمینی از استقلال وکلا دفاع کرده است, آیا پس از انقلاب آقای خمینی دفاعی از وکلا و حمایتی از استقلال آن ها کرده است؟
آقای خمینی بعد از انقلاب نه تنها حمایتی از وکلا نکرد بلکه وکلا در کنار روزنامه نگاران اولین گروه هایی بودند که از آنها به بدی یاد شد به این دلیل که کانون وکلا با قانون اساسی الهام گرفته از احکام شرعی معترض بود و برخی از حقوق دان ها که در جامعه دفاع از حقوق بشر فعال بودند با اعدام های غیرقانونی و رویه دادگاه انقلاب مخالفت میکردند. در پیامی هم که ایشان برای مجلس بررسی طرح نهایی قانون اساسی فرستاد, خطاب به علمای حاضر در مجلس گفت "توجهی به صحبت های حقوق دان ها نکنید و قانون اساسی را منطبق با موازین شرعی ثبت کنید".
صحبت هایی که آقای جهرمی به نقل از آقای خمینی آورده اند موضوعی است مربوط به وجدان شخصی و حرفه ای ایشان است.
باید اضافه کنم, آقای جهرمی در همان زمانی دانشجو بود که من نیز دانشجوی دوره دکترا بودم و او وارد دوره لیسانس شد, سال های بسیار پرباری برای فعالیت های دانشجویی بود. در سالی که ایشان ادعا می کند از طرف انجمن اسلامی دانشگاه با آقای خمینی ملاقات داشته است تمام رهبری و اکثریت جبهه ملی و نهضت آزادی در زندان بودند. ما همه زندانی بودیم اما ایشان فعالی نبود که به زندان بیافتد. ایشان همیشه از حاشیه نشینان و عافیت طلبان بود به همین دلیل هم بعد از لیسانس از ایران خارج و به فرانسه رفت.
در سال 1356 ایشان به دفتر وکالت من با نسخه ای از رساله خود آمد و اصرار داشت که کارآموز من شود اما به دلیل که رویه هیات مدیره کانون وکلا بر این بود که هیچ وکیل دادگستری بیش از دو تا سه کارآموز نداشته باشد, من نتوانستم ایشان را بپذیرم. آقای جهرمی به من گفت "من میخواهم یکی از ملیون سرپرستی ام را برعهده بگیرد" در نتیجه او را به آقای حسن نزیه که بعدها رییس کانون وکلا شد معرفی کردم. در سال 1357 که فعالیت های حقوقدانان در دو شاخه جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر و به خصوص جمعیت حقوق دانان ایران متمرکز شود ایشان حتی به عضویت جمعیت حقوق دانان ایران نیز در نیامد در حالی که حتی برادر بزرگ آقای علی خامنه ای, سید محمد خامنه ای یا رضا زواره ای در این جمعیت حضور داشتند.
برخی منابع از آقای جهرمی به عنوان "دکتر اقبال" نام برده اند, این لقب از چه رو بر وی نهاده شد؟
بعد از انعقاد قرارداد الجزایر بین ایران و آمریکا یک دفتر حقوقی در تهران با بودجه ای سرسام آور در ایران بازگشایی شد که در آن عده ای از وکلا برای دفاع از منافع ایران به لاهه فرستاده می شدند. آقای جهرمی سرپرست این دفتر حقوقی نیز بود. در آن زمان به ایشان عنوان دکتر اقبال داده بودند زیرا همانطور که دکتر اقبال هم رییس شرکت نفت و هم رییس نظام پزشکی و دیگر پست ها بود, ایشان هم سرپرست کانون وکلا و هم رییس دانشکده حقوق دانشگاه ملی بود, هم رییس این دفتر حقوقی و دیگر مشاغل.
وقتی چنین آدمی دم از استقلال کانون وکلا می زند یا ناشی از فراموشی عمدی اوست یا متاسفانه سیاست فرصت طلبی که طی سه دهه گذشته از خود نشان داده است.
با توجه به صحبت های شما از پیشینه ایشان, امروز مخاطب صحبت های ایشان کیست؟
این سوالی است که باید از ایشان پرسیده شود, زمانی که ایشان صحبت از حکومت می کند یعنی حکومت ایران, حکومت در فرهنگ سیاسی معادل استیت یا اتا است بنابراین رییس حکومت که بیشترین اختیارات را دارد آیت الله خمینی و امروز هم آیت الله خامنه ایست, در نتیجه مخاطب آقای جهرمی علی الاصول حکومت است خصوصا امروز که کانون وکلا زیر استیلای قوه قضاییه است و ریاست آن نیز توسط آقای خامنه ای تعیین می شود.
شاید منظور ایشان این است که حکومت کانون وکلا را از استقلال عمل بازداشته است اما آقای جهرمی از کلی گویی متاسفانه فراتر نرفته و نمی گوید چرا در حال حاضر 10 وکیل دادگستری تنها و تنها به دلیل انجام رسالت و وظیفه خود در زندان های جمهوری اسلامی هستند مثل همکاران ما خانم نسرین ستوده, آقایان محمد سیف زاده, عبدالفتاح سلطانی با حکم های 10, 15 و 18 سال علاوه بر محرومیت از حرفه وکالت. یعنی همان رویه ای که سی سال پیش دادگاه انقلاب به صورت غیرقانونی آغاز کرد همچنان ادامه دارد و ایشان اعتراضی هم نمی کند. در حالیکه تصمیم گیری برای پروانه وکالت یک وکیل مسولیتش با شخص ایشان است.
وکلای دیگری که حتی عضو کانون وکلا نیز نبودند و فقط به دلیل انجام وکالت از درویش ها مثل مصطفی دانشجو, فرشید یداللهی, امیر اسلامی, افشین کرم پور, امید بهروزی راهی زندان شدند یا جاوید هوتن کیا وکیل سکینه آشتیانی, یا قاسم شعله سعدی که امروز در زندان هستند.
آقای جهرمی حتی از حکومت سوالی مبنی بر احکام آنها نمی پرسد.
آقای جهرمی که از "دفاع از استقلال وکلا" صحبت میکند, چطور این وظیفه را انجام داده اند؟ آیا یک نامه اعتراض به رییس حکومت یا دادگاه انقلاب نوشته اند؟ چرا ایشان در همین گفتگو اشاره ای نمیکند که قبل از انقلاب به وکلایی که وظیفه خود را انجام می دادند مورد تجلیل آیت الله خمینی قرار گرفتند اما همین عمل در حال حاضر در جمهوری اسلامی جرم شده و با مجازات مواجه می شوند؟ این سوال امروز من در این مصاحبه از آقای جهرمی به عنوان رییس کانون وکلاست.
وکلا در قوانین جمهوری اسلامی بعد از انقلاب, از مصونیتی در مقابل رفتار حکومت با آنها برخوردار نیستند؟
اساس قانون استقلال کانون وکلا همین است, این قانون در سال 1331 در زمان دکتر مصدق در چهارچوب لایحه اختیاراتی که مجلس به ایشان داده بود برای اولین بار کانون وکلا را از زیر سلطه دادگستری خارج کردند تا وکیل دادگستری در دفاع آزاد باشد.
دولت چه در رژیم گذشته و چه در جمهوری اسلامی ذره از نظر مالی به این کانون کمک نمیکند و بودجه اش نیز با خود کانون است. حق عضویتی که وکلا به کانون می پردازند بودجه تشکیل می شود. در رژیم گذشته برخی اوقات وکلای دادگستری به علت فعالیت های سیاسی شان مورد بازخواست قرار می گرفتند اما هرگز یک وکیل به علت انجام حرفه خود به زندان نیافتاد. باید اشاره کرد که متاسفانه تا سال 1357 وکلای دادگستری نمی توانستند در دادگاه های نظامی دفاع کنند و پرونده های سیاسی نیز زیر نظر این دادگاه بررسی می شد.
اگر وکیلی در ارتباط با فعالیت های سیاسی خود به زندان منتقل میشد فقط به دادسرای انتظامی خبر داده می شد. من شخصا نایب رییس دادسرای انتظامی و شاهد آنچه در آنجا می گذشت بودم. سازمان امنیت یا دادرسی ارتش هیچ فشاری بر ما وارد نمی کرد. وکلایی که محکوم می شدند پس از گذراندن دوره وکالت به کانون وکلا رفته و پروانه وکالت خود را دریافت کرده و به کارشان باز میگشتند در نتیجه مخاطب وکیل کانون وکلا بود و وکیل سر و کاری با حکومت نداشت.
به آقای زواره ای اشاره داشتید, سابقه ماندگاری ایشان در سال های تصفیه به شکل بود؟
زمان آغاز تصفیه ها در سال 1359 چند تن از وکلا مانند رضا زواره ای در دادگستری مشغول به کار بود. او معاون دادستان انقلاب بود.
خاطره ای را با نهایت تاسف برایتان می گویم, در سال 1360, زمانیکه اعضای هیات مدیره کانون وکلا را به زندان انداختند, آقای محمدتقی دامغانی, عضو هیات مدیره کانون وکلای دادگستری, عضو موسس جمعیت حقوق دانان ایران و عضو کمیسیون اختبار (آزمون) بازداشت شد و 6 سال در زندان بود. پس از آزادی در خاطرات زندان خود از ملاقات با دو تن از وکلای دادگستری در دوران بازداشت خود سخن می گفت. رضا زواره ای یکی از آنها بود که در اولین دیدار با دامغانی با تعرض به او میگوید "ما اشتباه کردیم که روز اول شما ها را گوشه دیوار تیرباران نکردیم" و اسم من و دامغانی و چند تن دیگر که عضو جمعیت حقوقدانان بود, مسلم است که آقای زواره ای اگر بعد از انقلاب به عضویت این جامعه که در سال 1356 تاسیس شده بود در آمد, برنامه دیگری داشت.
مورد دردناک تر و فاجعه بارتر این است که بازجوی آقای دامغانی, یک وکیل دادگستری به اسم ابوالقاسم ستاریان بود که او نیز عضو جمعیت حقوقدانان بود که در جریان بازجویی به دامغانی میگوید "شماره پای شما چند است؟", دامغانی که پا برهنه بود تصور می کند می خواهند برای او سفارش دمپایی دهند و گفته بود "42", ستاریان برای او سفارش دمپایی 44 می دهد, دامغانی را می برند و با دستور ستاریان به قدری شلاق بر پاهای او میزنند که به گفته دامغانی "ماه ها همان دمپایی های سایز بزرگ هم به سختی" به پا می کرده است.
ستاریان بعدها دادستان انقلاب در خوزستان شد و علاوه بر جنایاتی که با صدور احکام خود انجام داد به اندازه ای دزدی و اختلاس کرد که به زندان افتاد اما بعد از خارج شدن از زندان پروانه وکالت خود را از دست همین آقای جهرمی دریافت کرد و امروز آقای ستاریان بازجو و شکنجه گر همچنان عضو کانون وکلای دادگستری است. این کانون وکلای دادگستری است که جمهوری اسلامی و ماموران آن در کانون وکلا برای ایران آماده کرده اند.
گفت و گوی کلمه با همسران قدیانی، مومنی و شعله سعدی
همسران سه زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین از مشکلات جسمی آنها، نگهداری غیر قانونی این زندانیان در حبس و محروم نگه داشتن آنها از حقوق قانونی سخن گفته اند.
خبرنگار کلمه در پیگیری نامه خانواده های ۴۶ زندانی سیاسی به دادستان تهران، با همسران قدیانی، مومنی و شعله سعدی به گفت و گو پرداخته تا آخرین وضعیت این سه زندانی سیاسی را از زبان همسران آنها جویا شود.
این زندانیان سیاسی، هر سه از منتقدان رهبری هستند که برخلاف ادعای اخیر نمایدگان ولی فقیه مبنی بر آزاد بودن انتقاد از رهبری، به همین جرم در زندان اند.
زهرا رحیمی همسر این فعال سیاسی در گفتگو با کلمه در مورد آخرین وضعیت ابوافضل قدیانی می گوید: همسرم را دوشنبه هفته پیش ملاقات کردیم این دوشنبه هم که تعطیل بود. توی ملاقات که ظاهرا بد نبودند قبلتر هم مشکل جسمی هم داشتند به ما نمی گفتند. ان شالله که خوب باشند واقعا.
وی با اشاره به چهارمین دادگاه این مبارز سیاسی که سه شنبه گذشته تشکیل شده است، تصریح می کند: چهارمین پرونده همسرم در همان دادسرای اوین با اتهام تبلیغ علیه نظام تفهیم شده است. جالب این جاست که احکام همه ی سه پرونده ی قبلی هم با همین اتهام صادر شده است.
این عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در پرونده جدید خود متهم است با انجام مصاحبه ای با “کلمه” در دوران مرخصی کوتاه مدت خود در فروردین ۹۱، آیت الله خامنه ای را ویرانگر استقلال کشور و مسبب شرایط بحرانی پیش آمده برای جمهوری اسلامی ایران خوانده است.
به گزارش کلمه، شکایت علیه این فعال سیاسی زندانی به درخواست وزارت اطلاعات و از سوی سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی صورت گرفته است و سند این ادعا را ابوالفضل قدیانی پس از حضور در دادسرا و مطالعه پرونده جدید به طور اتفاقی رویت کرده است. اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام، اسم رمز و عنوان تغییر یافته ی اتهام «توهین به رهبری» و هرگونه سخن انتقاد آمیزی است که خطاب به آیت الله خامنه ای نگاشته می شود.
این در حالی است که به تازگی دو نماینده ولی فقیه ادعا کرده اند رهبری از منتقدان خود شکایت و آنها را زندانی نمی کند، و شاید برای توجیه همین ادعاست در یک سال گذشته تمام اتهامات تفهیم دشه به فعالانی که تیغ تیز انتقادات خود را متوجه رهبری و جایگاه وی کند، تحت عناوینی دیگر به آنان تفهیم می شود.
ابوالفضل قدیانی که از مبارزان دوران ستمشاهی است، در پرونده سوم خود نیز صلاحیت دادگاه های انقلاب را زیر سوال برد ولی دادگاه بدون توجه به این اعتراض، حکم یک سال زندان را برای این زندانی صادر کرد، حکمی که هنوز از سوی دادگاه تجدید نظر تایید نشده است و به همین دلیل نگهداری قدیانی در ۶ ماه گذشته غیرقانونی بوده است.
همسر او، زهرا رحیمی، که در زمان انجام این گفت و گو برای درخواست مرخصی برای عروسی پسر خود به دادستانی مراجعه کرده بود، می گوید: باید نامه بدهیم که فلان روز عروسی است تا بتوانیم برای عروسی پسرم مرخصی بگیریم این سومین باری است که می رویم دادستانی. امروز هم که من مراجعه کردم هنوز نامه نداده اند. متاسفانه خیلی خانواده ها اذیت می شوند برای هر کاری که لازم می شوند، بروند آنجا. امروز بیش از ۴ ساعت زمان برد تا من بروم و برگردم.
وی در ادامه می افزاید: دادستان را که ما نمی توانیم ببینیم. فقط کارمندان دفتر هستند که چیزی نمی دانند که بخواهند توضیح دهند فقط تنها چیزی که به ما می گویند این است که دادستان جواب داده یا نه. یعنی مثلا نامه ای که ما دادیم دادستان رویش نظر داده یا نه. همین. آنها اصلا اطلاعی از مسائل ندارند.
خانواده های ۴۶ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین اخیرا در نامه ای خطاب به دادستان با یادآوری عرف جاری و آیین نامه اداره زندان های کشور برای زندانیان، اعم از آنانکه مرتکب جرائم بزرگ قتل و تجاوز و سرقت و یا جرایم کوچک شده اند، تاکید کرده اند که در تبعیضی آشکار توسط شخص شما حقوق قانونی و انسانی از فرزندان، همسران، پدران، مادران، و بستگان بیگناه ما که به صرف حق گویی و مبارزه با تقلب و دروغ در بند به سر می برند سلب شده است.
به گزارش کلمه، این خانواده ها که از سه سال پیش در دادستانی ها و دادگاه ها و راهروهای دادسراها با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده اند در این نامه خاطر نشان کرده اند: ما برای عزیزان خود خواسته هایی فراتر از همه حقوقی که سایر زندانیان از آن برخوردارند و تا پیش از تصدی شما در مورد زندانیان سیاسی بعد از انتخابات به بند ۳۵۰ حتی در این زندان به رسمیت شناخته می شد، نداریم. آیا در کشوری که مدعی اجرای عدل اسلامی است اینها انتظاری گزافه است؟
همسر ابوالفضل قدیانی در پاسخ به این سوال که آیا در این چند روز جوابی برای نامه ی خانواده های زندانیان سیاسی دریافت کرده اید و یا اصولا امیدی به پاسخگویی دارید یا خیر، خاطرنشان می کند: من شخصا امید چندانی ندارم چون ما نمی دانیم آیا واقعا دادستان در این قضایا می تواند مستقلا نظر بدهد یا نه. ما واقعا اطلاعی نداریم و نمی دانیم. مثلا برای بچه هایی که داخل زندان، بیمار هستند و حالشان بد و وخیم است، آیا دادستان مستقلا می تواند تصمیم بگیرد که این افراد به مرخصی یا بیمارستان اعزام شوند یا خیر. و چون اطلاع نداریم برای ما شفاف نیست اما به هر حال ما تلاشمان را می کنیم و امیدوار هم هستیم که درست شود. امیدواریم که زمانی، یک زمان زود، این قضایا درست شود.
زهرا رحیمی با تاکید بر اینکه “تمام بچه هایی که به عنوان زندانی سیاسی عقیدتی هستند، بی گناهانی هستند که بی خود در زندانها هستند”، می گوید: این ها نیروهایی هستند که باید بیرون از زندان از انرژی و توانایی هایی ها و فکرهایشان استفاده شود. آن هم در شرایطی که معضلات جامعه مثل این روزها خیلی زیاد شده است. اما به جای اینکه از این سرمایه ها برای حل این معضلات استفاده شود، پرونده روی پرونده برایشان درست می کنند آن هم با یک اتهام. مثل آقای قدیانی که در حال حاضر با یک اتهام چهار پرونده دارد.
همسر ابوالفضل قدیانی در خاتمه با ابراز امیدواری از اینکه مسایل زندانیان سیاسی زودتر حل شود، تصریح می کند: امیدوارم مشکلات خانواده ها را زیادتر نکنند و حقوق اولیه زندانیان سیاسی را رعایت کنند. مثل همین روزهای ما که برای یک مرخصی ۲۴ ساعته برای عروسی پسرم بیاید آیا واقعا درست است که من ۳ دفعه بروم دادستانی؟ امیدواریم که با اصلاح شدن این امور حداقل حقوق انسانی ما رعایت شود.
این عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که از کوشندگان و مبارزان علیه استبداد در رژیم گذشته و زندانی سیاسی دهه ۵۰ نیز محسوب می شود، اعلام کرده است که انتقادات خود را به آیت الله خامنه ای حتی اگر سال ها در زندان نگهداری شود ادامه خواهد داد.
این زندانی سیاسی دارای بیماری های عدیده ای چون بیماری قلب، کلیه، پروستات، معده، آرتوروز است و در طول دوران اسارت چندین بار تحت عمل آنژیوپلاستی و استرس اکو قرار کرفته است و هربار بدون اجازه طی دوران نقاهت بلافاصله به بند ۳۵۰ اوین بازگردانده شده است.
ابوالفضل قدیانی در پرونده اول به یک سال، در پرونده دوم به سه سال و در پرونده سوم به یک سال حبس محکوم شده است و در حال حاضر در پرونده چهارم نیز با احتمال صدور یک سال حبس مواجه است.
مومنی ابتدا در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و در تاریخ ۲۳ آبان ماه ۱۳۸۸ به هشت سال حبس تعزیری محکوم شد. دو سال از این حبس مربوط به دادگاه و اتهام قبلی مومنی است که به خاطر اقدام علیه امنیت ملی محکوم و به او ابلاغ شده بود. شش سال دیگر نیز به خاطر شرکت عبدالله در تجمع های اعتراضی مردم در حوادث پس از انتخابات صادر شد. که در دادگاه تجدید نظر به چهارسال و یازده ماه حبس تعزیری کاهش پیدا کرد.
اما این حکم غیرعادلانه هرگز باعث نشد که او از اعتقادات و مواضع خود دست بردارد و در شهریور ماه ۸۹ با انتشار نامه ای سرگشاده خطاب به رهبری با شرح شکنجه ها و شرایط اسف بار زندان های جمهوری اسلامی خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب پیرامون رخدادهای صورت گرفته، شد. اما به جای تشکیل کمیته حقیقت یاب بار دیگر عبدالله مومنی احضار و با اتهام تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب روبرو شد.
عبدالله مومنی پیش از این نیز در پی انتشار نامه ۲۶ زندانی سیاسی، نامه ۱۴ زندانی سیاسی در خصوص لزوم تشکیل کمیته حقیقت یاب و همچنین اعتصاب غذای ۱۲ نفره به دادسرای اوین فراخوانده شده بود. اما پاسخ عبدالله مومنی به مقامات قضایی در جریان این احضارها که گاه با درخواست انصراف از شکایت و یا تغییر مواضعش نیز همراه بوده، این بوده است که “پیش از هرچیز باید به ظلم ها و شکنجه هایی که بازجوها مرتکب شده اند رسیدگی کنید و این تنها خواستۀ من است.”
این زندانی سیاسی از درد دندان رنج می برد. این در حالی است که این زندانی پیش از این هم در دوره زندان به مشکل شنوایی و همچنین بیماری پوستی دچار شده بود.
فاطمه آدینه وند، همسر عبدالله مومنی، در گفت و گو با خبرنگار کلمه از خرابی بیشتر دندان های او خبر می دهد و در عین حال می گوید که او را به تازگی پیش دکتر دندانپزشک برده اند.
او پیش از این هم درباره مشکل شنوایی همسرش گفته بود: آقای مومنی را دو نوبت برای مداوای گوش به بیمارستان آورده اند ولی مشکل شنوایی او هنوز به طور کامل بر طرف نشده است، او به علت شکنجه های دوران انفرادی پرده یک گوشش پاره شده و پرده گوش دیگرش دچار چسبیدگی شده است. ما امیدواریم که اجازه دهند که مداوای او ادامه پیدا کند،
فاطمه آدینه وند درباره مشکل پوستی همسرش نیز گفته بود: متاسفانه عبدالله از همان دوران انفرادی به علت نبود امکانات بهداشتی دچار مریضی پوستی نیز شده است که در مدت زندان بیشتر شده است و قارچهای پوستی او را آزار می دهند، اگر کمی انصاف در بین مسولین بود جهت مداوای گوش و بیماری پوستی به بیرون از زندان منتقلش می کردند زیرا به مراقبت نیاز دارد.
اما عبدالله مومنی همچنان در زندان است و مانند دیگر زندانیان سیاسی اوین، تاوان حق گویی و صداقت خود را می پردازد. او، بر اساس گفته همسرش، به خاطر نامه به رهبری از مرخصی محروم شده است. با این حال نمایندگان ولی فقیه همچنان ادعا می کنند که منتقدان رهبری در زندان نیستند!
او هم مانند ابوالفضل قدیانی، به طور غیرقانونی در زندان است و محکومیت قطعی او ۸ فروردین ماه به پایان رسیده، اما دستگاه قضایی با اعمال نفوذ نیروهای امنیتی، او را همچنان در زندان نگه داشته است.
این وکیل دادگستری ۱۰ سال پیش هم به جرم انتقاد از رهبری زندانی شده بود. او پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ نیز به خاطر آنکه در انتقاد از عملکرد و مواضع رهبری در حوادث پس از انتخابات و تاکید بر مسئولیت وی در این باره، با رسانههای منتقد مصاحبه کرد، از شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران حکم دو سال زندان دریافت کرد.
دادگاه در رای صادر شده، اظهارات دکتر شعله سعدی درباره مسئولیت رهبری در سرکوب های پس از انتخابات، و همچنین انتقادش از حمایت رهبری از برخی متهمان فساد مالی از جمله تمدید حکم رفیق دوست در ماجرای اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومانی در ابتدای دهه هفتاد را مصداق توهین به رهبری دانسته شده است.
همسر قاسم شعله سعدی در گفتگو با کلمه با اشاره به وضعیت همسرش می گوید: دادگاه احکام قبلی را لغو کرده و دوباره یک حکم جدید داده که طی آن حکم جدید ایشان باید تا ۶ ماه می ماندند و حبس می کشیدند که از این مدت ۳ ماه و اندی را گذرانده اند. حالا از اجرای احکام یک پرینت به من داده شده که ۲۹ مرداد ماه ایشان حبسشان تمام می شود.
قاسم شعلهسعدی نماینده شیراز در مجالس سوم و چهارم بود که در سال۱۳۸۱ نامه ای سر گشاده خطاب به رهبری نوشت و در آن نامه شرایط آقای خامنه ای را از جهت واجد شرایط رهبری بودن در آن زمان از منظر حقوقی به سوال و چالش کشید. در سال ۸۵ شعبه ۲۱ دادگاه تجدید نظر استان تهران رای شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب را که وی به اتهام ” تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و توهین به حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری ” محکوم شده بود را تایید و او را به یک سال و نیم حبس محکوم کرد. البته پس از پیگیری های فراوان به دلیل اشکالات شکلی و ماهوی فراوان در پرونده و روند دادرسی ریاست وقت قوه قضائیه آقای شاهرودی طی نامه ای به رئیس کل دادگستری استان تهران نوشت که اولا: توقف اجرای حکم داده شود، ثانیا: طبق قانون جدید اعمال ماده ۱۸ در دادگستری تهران شود. بدین ترتیب اجرای حکم متوقف و منوط به اجرای ماده ۱۸ شد.
همسر وی، فخرالسادات فهندژ سعدی، با اشاره به اتهامات دکتر شعله سعدی ادامه می دهد: همان اتهامات قبلی تکرار شده، توهین به رهبری. گرچه شعبه ۲۶ رای داده بود که حکم ایشان مشمول مرور زمان است و دیگر حکمی برای اجرا نمانده، اما معاون دادستان اعتراض کرده و گفته بود حکم ها را ادغام کنید و چون حکمی باقی نمانده بود که ادغام کنند، شعبه ۳۶ آرا قبلی را منحل کرده و رای جدیدی که با عنوان رای ادغامی صادر کرد.
همسر شعله سعدی با اشاره به اینکه از این مدت، ۶ ماه هم با ادعای توهین به امام خمینی است، می گوید: آقایان گفتند که این جز جرایم خاص جرم خاص است بوده که ما اصلا چنین جرم خاصی در قانون نداریم.
چندی پیش نیز مادر قاسم شعله سعدی زندانی سیاسی و شهید اصغر شعله سعدی شهید دفاع مقدس، در نامه ای به آیت الله خامنه ای نوشته بود “یا دستور فرمایید سینه مرا هم محافل خودسر بشکافند همانطور که سینه پروانه فروهر را شکافتند و مرا به گورستان ببرند تا به فرزند شهیدم اصغر بپیوندم ” و یا “دستور فرمایید مرا هم در اوین زندانی کنند تا به فرزند اسیرم بپیوندم شاید بوی پیراهن یوسفم چشم و دلم را روشن کند”.
همسر این زندانی سیاسی درباره وضعیت جسمی دکتر شعله سعدی خاطرنشان می کند: ایشان یک آسیب دیدگی نخاع دارند که هر روز که بگذرد نخاعشان ضعیف تر و بدتر می شود. حتی جای خوابیدنشان باید شرایط خاصی داشته باشد تا ایشان آسیب نبیند ولی تا حالا ترتیب اثر داده نشده و ما دیگر منتظر آزادی هستیم برای درمان ایشان.
به گفته ی وی پزشکان زندان هم در نامه ای هشدار داده بودند که نخاع قاسم شعله سعدی آسیب دیدگی شدید دارد و در شرف قطع شدن است، اما دادستانی حتی نامه را قبول نکرده بود و برای آزادی اقدامی از نظر پزشکی نشد.
قاسم شعله سعدی که از چهاردهم فروردین ماه سال گذشته در زندان اوین بسر می برد علیرغم وضعیت جسمانی بسیار نامناسبی که دارد و باید سریعا تحت درمان و عمل جراحی قرار می گرفت اما پیگیری های هر روزه همسر وی بی پاسخ ماند.
این وکیل دربند هم اکنون از ضایعه نخاعی که شش سال پیش در زندان به آن دچار شده است رنج می برد و بی توجهی به این مسئله می تواند “خطر” جانی برای وی در بر داشته باشد. این حقوقدان در زندان با از کار افتادن دست چپ و بروز سایر علایم فلج، مواجه شده است.
امیدواریم حقوق زندانیان سیاسی رعایت شود و مشکلات خانوادهها زیادتر نشود
کلمه – زهرا صدر:همسران سه زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین از مشکلات جسمی آنها، نگهداری غیر قانونی این زندانیان در حبس و محروم نگه داشتن آنها از حقوق قانونی سخن گفته اند.
خبرنگار کلمه در پیگیری نامه خانواده های ۴۶ زندانی سیاسی به دادستان تهران، با همسران قدیانی، مومنی و شعله سعدی به گفت و گو پرداخته تا آخرین وضعیت این سه زندانی سیاسی را از زبان همسران آنها جویا شود.
این زندانیان سیاسی، هر سه از منتقدان رهبری هستند که برخلاف ادعای اخیر نمایدگان ولی فقیه مبنی بر آزاد بودن انتقاد از رهبری، به همین جرم در زندان اند.
* * *
ابوالفضل قدیانی که از آذرماه سال گذشته به طور غیرقانونی در بند ۳۵۰
اوین نگهداری می شود و در ۳ پرونده خود مجموعا به ۵ سال حبس محکوم شده، سه
شنبه هفته گذشته برای توضیح در مورد چهارمین پرونده خود به دادسرای شهید
مقدسی اوین احضار شد که مانند دفعات گذشته با رد صلاحیت دادگاه و دادسرای
انقلاب، آن را غیرقانونی خواند.زهرا رحیمی همسر این فعال سیاسی در گفتگو با کلمه در مورد آخرین وضعیت ابوافضل قدیانی می گوید: همسرم را دوشنبه هفته پیش ملاقات کردیم این دوشنبه هم که تعطیل بود. توی ملاقات که ظاهرا بد نبودند قبلتر هم مشکل جسمی هم داشتند به ما نمی گفتند. ان شالله که خوب باشند واقعا.
وی با اشاره به چهارمین دادگاه این مبارز سیاسی که سه شنبه گذشته تشکیل شده است، تصریح می کند: چهارمین پرونده همسرم در همان دادسرای اوین با اتهام تبلیغ علیه نظام تفهیم شده است. جالب این جاست که احکام همه ی سه پرونده ی قبلی هم با همین اتهام صادر شده است.
این عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در پرونده جدید خود متهم است با انجام مصاحبه ای با “کلمه” در دوران مرخصی کوتاه مدت خود در فروردین ۹۱، آیت الله خامنه ای را ویرانگر استقلال کشور و مسبب شرایط بحرانی پیش آمده برای جمهوری اسلامی ایران خوانده است.
به گزارش کلمه، شکایت علیه این فعال سیاسی زندانی به درخواست وزارت اطلاعات و از سوی سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی صورت گرفته است و سند این ادعا را ابوالفضل قدیانی پس از حضور در دادسرا و مطالعه پرونده جدید به طور اتفاقی رویت کرده است. اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام، اسم رمز و عنوان تغییر یافته ی اتهام «توهین به رهبری» و هرگونه سخن انتقاد آمیزی است که خطاب به آیت الله خامنه ای نگاشته می شود.
این در حالی است که به تازگی دو نماینده ولی فقیه ادعا کرده اند رهبری از منتقدان خود شکایت و آنها را زندانی نمی کند، و شاید برای توجیه همین ادعاست در یک سال گذشته تمام اتهامات تفهیم دشه به فعالانی که تیغ تیز انتقادات خود را متوجه رهبری و جایگاه وی کند، تحت عناوینی دیگر به آنان تفهیم می شود.
ابوالفضل قدیانی که از مبارزان دوران ستمشاهی است، در پرونده سوم خود نیز صلاحیت دادگاه های انقلاب را زیر سوال برد ولی دادگاه بدون توجه به این اعتراض، حکم یک سال زندان را برای این زندانی صادر کرد، حکمی که هنوز از سوی دادگاه تجدید نظر تایید نشده است و به همین دلیل نگهداری قدیانی در ۶ ماه گذشته غیرقانونی بوده است.
همسر او، زهرا رحیمی، که در زمان انجام این گفت و گو برای درخواست مرخصی برای عروسی پسر خود به دادستانی مراجعه کرده بود، می گوید: باید نامه بدهیم که فلان روز عروسی است تا بتوانیم برای عروسی پسرم مرخصی بگیریم این سومین باری است که می رویم دادستانی. امروز هم که من مراجعه کردم هنوز نامه نداده اند. متاسفانه خیلی خانواده ها اذیت می شوند برای هر کاری که لازم می شوند، بروند آنجا. امروز بیش از ۴ ساعت زمان برد تا من بروم و برگردم.
وی در ادامه می افزاید: دادستان را که ما نمی توانیم ببینیم. فقط کارمندان دفتر هستند که چیزی نمی دانند که بخواهند توضیح دهند فقط تنها چیزی که به ما می گویند این است که دادستان جواب داده یا نه. یعنی مثلا نامه ای که ما دادیم دادستان رویش نظر داده یا نه. همین. آنها اصلا اطلاعی از مسائل ندارند.
خانواده های ۴۶ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین اخیرا در نامه ای خطاب به دادستان با یادآوری عرف جاری و آیین نامه اداره زندان های کشور برای زندانیان، اعم از آنانکه مرتکب جرائم بزرگ قتل و تجاوز و سرقت و یا جرایم کوچک شده اند، تاکید کرده اند که در تبعیضی آشکار توسط شخص شما حقوق قانونی و انسانی از فرزندان، همسران، پدران، مادران، و بستگان بیگناه ما که به صرف حق گویی و مبارزه با تقلب و دروغ در بند به سر می برند سلب شده است.
به گزارش کلمه، این خانواده ها که از سه سال پیش در دادستانی ها و دادگاه ها و راهروهای دادسراها با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده اند در این نامه خاطر نشان کرده اند: ما برای عزیزان خود خواسته هایی فراتر از همه حقوقی که سایر زندانیان از آن برخوردارند و تا پیش از تصدی شما در مورد زندانیان سیاسی بعد از انتخابات به بند ۳۵۰ حتی در این زندان به رسمیت شناخته می شد، نداریم. آیا در کشوری که مدعی اجرای عدل اسلامی است اینها انتظاری گزافه است؟
همسر ابوالفضل قدیانی در پاسخ به این سوال که آیا در این چند روز جوابی برای نامه ی خانواده های زندانیان سیاسی دریافت کرده اید و یا اصولا امیدی به پاسخگویی دارید یا خیر، خاطرنشان می کند: من شخصا امید چندانی ندارم چون ما نمی دانیم آیا واقعا دادستان در این قضایا می تواند مستقلا نظر بدهد یا نه. ما واقعا اطلاعی نداریم و نمی دانیم. مثلا برای بچه هایی که داخل زندان، بیمار هستند و حالشان بد و وخیم است، آیا دادستان مستقلا می تواند تصمیم بگیرد که این افراد به مرخصی یا بیمارستان اعزام شوند یا خیر. و چون اطلاع نداریم برای ما شفاف نیست اما به هر حال ما تلاشمان را می کنیم و امیدوار هم هستیم که درست شود. امیدواریم که زمانی، یک زمان زود، این قضایا درست شود.
زهرا رحیمی با تاکید بر اینکه “تمام بچه هایی که به عنوان زندانی سیاسی عقیدتی هستند، بی گناهانی هستند که بی خود در زندانها هستند”، می گوید: این ها نیروهایی هستند که باید بیرون از زندان از انرژی و توانایی هایی ها و فکرهایشان استفاده شود. آن هم در شرایطی که معضلات جامعه مثل این روزها خیلی زیاد شده است. اما به جای اینکه از این سرمایه ها برای حل این معضلات استفاده شود، پرونده روی پرونده برایشان درست می کنند آن هم با یک اتهام. مثل آقای قدیانی که در حال حاضر با یک اتهام چهار پرونده دارد.
همسر ابوالفضل قدیانی در خاتمه با ابراز امیدواری از اینکه مسایل زندانیان سیاسی زودتر حل شود، تصریح می کند: امیدوارم مشکلات خانواده ها را زیادتر نکنند و حقوق اولیه زندانیان سیاسی را رعایت کنند. مثل همین روزهای ما که برای یک مرخصی ۲۴ ساعته برای عروسی پسرم بیاید آیا واقعا درست است که من ۳ دفعه بروم دادستانی؟ امیدواریم که با اصلاح شدن این امور حداقل حقوق انسانی ما رعایت شود.
این عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که از کوشندگان و مبارزان علیه استبداد در رژیم گذشته و زندانی سیاسی دهه ۵۰ نیز محسوب می شود، اعلام کرده است که انتقادات خود را به آیت الله خامنه ای حتی اگر سال ها در زندان نگهداری شود ادامه خواهد داد.
این زندانی سیاسی دارای بیماری های عدیده ای چون بیماری قلب، کلیه، پروستات، معده، آرتوروز است و در طول دوران اسارت چندین بار تحت عمل آنژیوپلاستی و استرس اکو قرار کرفته است و هربار بدون اجازه طی دوران نقاهت بلافاصله به بند ۳۵۰ اوین بازگردانده شده است.
ابوالفضل قدیانی در پرونده اول به یک سال، در پرونده دوم به سه سال و در پرونده سوم به یک سال حبس محکوم شده است و در حال حاضر در پرونده چهارم نیز با احتمال صدور یک سال حبس مواجه است.
* * *
عبدالله مومنی، دیگر زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین است که پس از نگارش نامه
به رهبری، در زندان ماندنی شده است. او در روز ۳۰ خرداد ۸۸ در ستاد شهروند
آزاد (حامیان مهدی کروبی) به طرز خشونت آمیزی دستگیر شد و نزدیک ۱۰۰ روز
را در انفرادی وبازجویی تحت شکنجه به سر برد. این معلم درد آشنا از خانواده
شهیدان است، خانواده ای که تاکنون ۵ شهید به این انقلاب و نظام هدیه داده
اند.مومنی ابتدا در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و در تاریخ ۲۳ آبان ماه ۱۳۸۸ به هشت سال حبس تعزیری محکوم شد. دو سال از این حبس مربوط به دادگاه و اتهام قبلی مومنی است که به خاطر اقدام علیه امنیت ملی محکوم و به او ابلاغ شده بود. شش سال دیگر نیز به خاطر شرکت عبدالله در تجمع های اعتراضی مردم در حوادث پس از انتخابات صادر شد. که در دادگاه تجدید نظر به چهارسال و یازده ماه حبس تعزیری کاهش پیدا کرد.
اما این حکم غیرعادلانه هرگز باعث نشد که او از اعتقادات و مواضع خود دست بردارد و در شهریور ماه ۸۹ با انتشار نامه ای سرگشاده خطاب به رهبری با شرح شکنجه ها و شرایط اسف بار زندان های جمهوری اسلامی خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب پیرامون رخدادهای صورت گرفته، شد. اما به جای تشکیل کمیته حقیقت یاب بار دیگر عبدالله مومنی احضار و با اتهام تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب روبرو شد.
عبدالله مومنی پیش از این نیز در پی انتشار نامه ۲۶ زندانی سیاسی، نامه ۱۴ زندانی سیاسی در خصوص لزوم تشکیل کمیته حقیقت یاب و همچنین اعتصاب غذای ۱۲ نفره به دادسرای اوین فراخوانده شده بود. اما پاسخ عبدالله مومنی به مقامات قضایی در جریان این احضارها که گاه با درخواست انصراف از شکایت و یا تغییر مواضعش نیز همراه بوده، این بوده است که “پیش از هرچیز باید به ظلم ها و شکنجه هایی که بازجوها مرتکب شده اند رسیدگی کنید و این تنها خواستۀ من است.”
این زندانی سیاسی از درد دندان رنج می برد. این در حالی است که این زندانی پیش از این هم در دوره زندان به مشکل شنوایی و همچنین بیماری پوستی دچار شده بود.
فاطمه آدینه وند، همسر عبدالله مومنی، در گفت و گو با خبرنگار کلمه از خرابی بیشتر دندان های او خبر می دهد و در عین حال می گوید که او را به تازگی پیش دکتر دندانپزشک برده اند.
او پیش از این هم درباره مشکل شنوایی همسرش گفته بود: آقای مومنی را دو نوبت برای مداوای گوش به بیمارستان آورده اند ولی مشکل شنوایی او هنوز به طور کامل بر طرف نشده است، او به علت شکنجه های دوران انفرادی پرده یک گوشش پاره شده و پرده گوش دیگرش دچار چسبیدگی شده است. ما امیدواریم که اجازه دهند که مداوای او ادامه پیدا کند،
فاطمه آدینه وند درباره مشکل پوستی همسرش نیز گفته بود: متاسفانه عبدالله از همان دوران انفرادی به علت نبود امکانات بهداشتی دچار مریضی پوستی نیز شده است که در مدت زندان بیشتر شده است و قارچهای پوستی او را آزار می دهند، اگر کمی انصاف در بین مسولین بود جهت مداوای گوش و بیماری پوستی به بیرون از زندان منتقلش می کردند زیرا به مراقبت نیاز دارد.
اما عبدالله مومنی همچنان در زندان است و مانند دیگر زندانیان سیاسی اوین، تاوان حق گویی و صداقت خود را می پردازد. او، بر اساس گفته همسرش، به خاطر نامه به رهبری از مرخصی محروم شده است. با این حال نمایندگان ولی فقیه همچنان ادعا می کنند که منتقدان رهبری در زندان نیستند!
* * *
قاسم شعلهسعدی، از دیگر زندانیان سیاسی است که او هم به جرم انتقاد از
رهبری در زندان است؛ آن هم در حالی که وضع جسمی نامناسبی دارد و پزشکان
گواهی کرده اند که توانایی گذراندن حبس را ندارد.او هم مانند ابوالفضل قدیانی، به طور غیرقانونی در زندان است و محکومیت قطعی او ۸ فروردین ماه به پایان رسیده، اما دستگاه قضایی با اعمال نفوذ نیروهای امنیتی، او را همچنان در زندان نگه داشته است.
این وکیل دادگستری ۱۰ سال پیش هم به جرم انتقاد از رهبری زندانی شده بود. او پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ نیز به خاطر آنکه در انتقاد از عملکرد و مواضع رهبری در حوادث پس از انتخابات و تاکید بر مسئولیت وی در این باره، با رسانههای منتقد مصاحبه کرد، از شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران حکم دو سال زندان دریافت کرد.
دادگاه در رای صادر شده، اظهارات دکتر شعله سعدی درباره مسئولیت رهبری در سرکوب های پس از انتخابات، و همچنین انتقادش از حمایت رهبری از برخی متهمان فساد مالی از جمله تمدید حکم رفیق دوست در ماجرای اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومانی در ابتدای دهه هفتاد را مصداق توهین به رهبری دانسته شده است.
همسر قاسم شعله سعدی در گفتگو با کلمه با اشاره به وضعیت همسرش می گوید: دادگاه احکام قبلی را لغو کرده و دوباره یک حکم جدید داده که طی آن حکم جدید ایشان باید تا ۶ ماه می ماندند و حبس می کشیدند که از این مدت ۳ ماه و اندی را گذرانده اند. حالا از اجرای احکام یک پرینت به من داده شده که ۲۹ مرداد ماه ایشان حبسشان تمام می شود.
قاسم شعلهسعدی نماینده شیراز در مجالس سوم و چهارم بود که در سال۱۳۸۱ نامه ای سر گشاده خطاب به رهبری نوشت و در آن نامه شرایط آقای خامنه ای را از جهت واجد شرایط رهبری بودن در آن زمان از منظر حقوقی به سوال و چالش کشید. در سال ۸۵ شعبه ۲۱ دادگاه تجدید نظر استان تهران رای شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب را که وی به اتهام ” تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و توهین به حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری ” محکوم شده بود را تایید و او را به یک سال و نیم حبس محکوم کرد. البته پس از پیگیری های فراوان به دلیل اشکالات شکلی و ماهوی فراوان در پرونده و روند دادرسی ریاست وقت قوه قضائیه آقای شاهرودی طی نامه ای به رئیس کل دادگستری استان تهران نوشت که اولا: توقف اجرای حکم داده شود، ثانیا: طبق قانون جدید اعمال ماده ۱۸ در دادگستری تهران شود. بدین ترتیب اجرای حکم متوقف و منوط به اجرای ماده ۱۸ شد.
همسر وی، فخرالسادات فهندژ سعدی، با اشاره به اتهامات دکتر شعله سعدی ادامه می دهد: همان اتهامات قبلی تکرار شده، توهین به رهبری. گرچه شعبه ۲۶ رای داده بود که حکم ایشان مشمول مرور زمان است و دیگر حکمی برای اجرا نمانده، اما معاون دادستان اعتراض کرده و گفته بود حکم ها را ادغام کنید و چون حکمی باقی نمانده بود که ادغام کنند، شعبه ۳۶ آرا قبلی را منحل کرده و رای جدیدی که با عنوان رای ادغامی صادر کرد.
همسر شعله سعدی با اشاره به اینکه از این مدت، ۶ ماه هم با ادعای توهین به امام خمینی است، می گوید: آقایان گفتند که این جز جرایم خاص جرم خاص است بوده که ما اصلا چنین جرم خاصی در قانون نداریم.
چندی پیش نیز مادر قاسم شعله سعدی زندانی سیاسی و شهید اصغر شعله سعدی شهید دفاع مقدس، در نامه ای به آیت الله خامنه ای نوشته بود “یا دستور فرمایید سینه مرا هم محافل خودسر بشکافند همانطور که سینه پروانه فروهر را شکافتند و مرا به گورستان ببرند تا به فرزند شهیدم اصغر بپیوندم ” و یا “دستور فرمایید مرا هم در اوین زندانی کنند تا به فرزند اسیرم بپیوندم شاید بوی پیراهن یوسفم چشم و دلم را روشن کند”.
همسر این زندانی سیاسی درباره وضعیت جسمی دکتر شعله سعدی خاطرنشان می کند: ایشان یک آسیب دیدگی نخاع دارند که هر روز که بگذرد نخاعشان ضعیف تر و بدتر می شود. حتی جای خوابیدنشان باید شرایط خاصی داشته باشد تا ایشان آسیب نبیند ولی تا حالا ترتیب اثر داده نشده و ما دیگر منتظر آزادی هستیم برای درمان ایشان.
به گفته ی وی پزشکان زندان هم در نامه ای هشدار داده بودند که نخاع قاسم شعله سعدی آسیب دیدگی شدید دارد و در شرف قطع شدن است، اما دادستانی حتی نامه را قبول نکرده بود و برای آزادی اقدامی از نظر پزشکی نشد.
قاسم شعله سعدی که از چهاردهم فروردین ماه سال گذشته در زندان اوین بسر می برد علیرغم وضعیت جسمانی بسیار نامناسبی که دارد و باید سریعا تحت درمان و عمل جراحی قرار می گرفت اما پیگیری های هر روزه همسر وی بی پاسخ ماند.
این وکیل دربند هم اکنون از ضایعه نخاعی که شش سال پیش در زندان به آن دچار شده است رنج می برد و بی توجهی به این مسئله می تواند “خطر” جانی برای وی در بر داشته باشد. این حقوقدان در زندان با از کار افتادن دست چپ و بروز سایر علایم فلج، مواجه شده است.
۷۷ روز اعتصاب غذا؛ اسراییل زندانی فلسطینی را آزاد کرد
در ادامه آزادی زندانیان فلسطینی، اسراییل”ثائر عزیز حلاحله” (۳۴ ساله) از اسرای فلسطینی اهل روستای خاراس در غرب الخلیل واقع در کرانه باختری را که در بازداشت موقت به سر میبرد، آزاد کرد.به گزارش ایسنا، ماهر حلاحله برادر ثائر در گفتوگو با خبرنگار مرکز اطلاع رسانی فلسطین خاطرنشان کرد که اداره زندانهای اسراییل ثائر را بعد از ۷۷ روز اعتصاب غذا در زندانهای اسراییل آزاد کرده و از ایست بازرسی “بیت سیرا” واقع در غرب رام الله به سمت اراضی فلسطینی منتقل کرده است.
وی افزود: ما بالاخره برادرمان را در آغوش گرفتیم و وجود وی و دیگر اسیران قهرمان فلسطینی را مایه افتخار و سربلندی خود میدانیم.
قرار است گروههای ملی و اسلامی فلسطین مراسم جشن باشکوهی را طی روز جمعه آینده در خیمه ایستادگی و همبستگی با حلاحله که در مقابل منزلش برپا شده بود، برگزار کنند.
پیش از این نیز بدنبال قبول خواسته های زندانیان فلسطینی که بیش از سی روز در اعتصاب غذا بسر می بردند، اداره زندانهای اسراییل در راستای اجرای مفاد توافق امضا شده با اسرا، تمامی اسرای دربند حبس انفرادی را از سلولها خارج کرده و در زندان «هداریم» جمع کرد.
بر اساس بخشی از توافقنامه اوایل ماه مه که به اعتصاب غذای چند صد زندانی فلسطینی در اسرائیل پایان داد، روز پنجشنبه، ١١ خرداد (٣١ مه)، اسرائیل اجساد بیش از نود فلسطینی را تحویل تشکیلات خودگردان فلسطینی داد.
زنجیره سبز، پاسخی به بیعدالتی
کلمه- یک جوان اصلاح طلب:۱۸ خرداد یکی از خاطره انگیزترین روزهای جنبش سبز از بدو تولد است. در این روز زنجیره انسانی به طول ۸۸ کیلومتر در سراسر کشور مردم ایران را به هم متصل کرد. از زاهدان تا تبریز، از اهواز تا بجنورد، از ساری تا بندرعباس و در بیش از یکصد و سی شهر دیگر ایران مردم در خیابان اصلی شهرها جمع شدند و اعتراض خود را به وضع موجود نشان دادند. و البته در تهران این زنجیره در بزرگترین خیابان خاور میانه تجسم پر رنگ تری از اعتراض به دروغ و نابرابری فضای انتخاباتی را رقم زد.
چیزی که ان روز مردم را به هم نزدیک کرد صرف ایستادن کنار یکدیگر نبود بلکه نزدیکی قلب ها و همدلی مردم بود که ۱۸ خرداد را روز بی بدیلی کرد. همدلی که در روزهای پس انتخابات و در هنگامه سرکوب معترضین خود را بیشتر نشان داد.
یکی از نکاتی که در مورد این زنجیره کمتر به ان پرداخته شد تفاوت عملکرد جوانان اصلاح طلب اعم از فعالین سیاسی و دانشجویی تا جوانانی که خود را اصلاح طلب می دانند و به اصولی از قانون اساسی مثل ازادی، حقوق مخالف، انتخابات آزاد و حقوق اجتماعی تاکید بیشتری دارند با نیروهای امنیتی، مدعیان اصولگرایی و نسل دوم این دو جریان که عملا در یک طیف قرار می گیرند است.
انتخابات سال ۸۸ عرصه نابرابر تبلیغات ریاست جمهوری بود. از تخریب های غیر مستقیم و ناجوانمردانه رسانه ملی علیه مهندس موسوی و تبلیغات غیر مستقیم به نفع احمدی نژاد تا پخش پول نقد در روستاها و شهرستان ها توسط دولت. از دادن مجوز برنامه به ستاد احمدی نژاد و کارشکنی و عدم اجازه برگزاری برنامه به ستاد مهندس موسوی و شکایت ها و بازداشت های کوتاه و ایجاد فضای رعب علیه جوانان اصلاح طلب. بازداشت عماد بهاور، خالی کردن گاز فلفل در همایش های مهندس موسوی به صورت جوانان حاضر، بازداشت کوتاه جوانان در شهرستانها و ایجاد محدودیت برای انها نمونه های کوچکی از برخورد با این جوانان در همان ایام انتخابات بود. بگذریم از حمایت های مالی نامحدود از احمدی نژاد که خودخواهانه از بیت المال برای وی خرج می شد و عملا همه سازمان های دولتی رو تبدیل به ستاد تبلیغاتی وی نموده بود.
پیش از برگزاری زنجیره انسانی یکی از دغدغه های ستاد مهندس موسوی گرفتن مجوز برای برنامه در مصلی تهران بود. برنامه ای که از چند هفته قبل تمام انرژی ستاد احمدی نژاد و برخی ارگان های معلوم الحال برای پر کردن ان تمرکز پیدا کرده بود. در برابر خواسته ستاد مهندس موسوی نیز در کمال تعجب اجازه استفاده از مصلی در حالی که به رقیب وی داده شده بود داده نشد و رسما وزارت کشور و نیروهای نظامی عدم بی طرفی خود را در انتخابات اعلام کردند.
در این شرایط یک پیشنهاد از سوی جوانان فعال حامی میرحسین برای تشکیل زنجیره انسانی و اقبال مردم تهران تیر خلاصی بر همه برنامه ریزی ها و بی اخلاقی های احمدی نژاد و ستادهای وی و بر همه نابرابری هایی که کام جوانان اصلاح طلب را تلخ کرده بود زد. بعد از زنجیره حتی ستاد احمدی نژاد هم فهمیده بود انتخابات را در شهر تهران واگذار کرده است. زنجیره فرصتی شد برای فریاد بلندی که متاسفانه مسئولین در ایام انتخابات حاضر نشدند آن را بشنود.
اما انچه از این نوشته به مدعیان اصولگرایی بر می گردد تذکر مهمی بود که یا نشنیدند یا ترجیح دادند ان را نشنیده بگیرند. در حالی که کار اصلی برای مهندی موسوی از سوی جوانان داوطلب و خودجوش انجام می شد؛ رقیب جوانان اصلاح طلب در ایام انتخابات یک جریان سیاسی که برنامه ریزی کند؛ برنامه های تبلیغاتی برگزار کند، واکنش سیاسی نشان دهد، به جای تخریب در انجام برنامه های اخلاقی و جوانمردانه بکوشد نبود. رقیب آنها یک جریان امنیتی و وابسته به قدرت بود که پول توزیع می کرد، تهدید می کرد، پرونده می ساخت، دست به تخریب با استفاده از امکانات بیت المال می زد. اگر دولت و نهادهای وابسته به قدرت در دادن مصلی و سایر برنامه های تبلیغاتی تبعیض قائل نمی شدند شاید جوانان اصلاح طلب چاره را در گذاشتن برنامه در خیابان ولیعصر نمی دیدند. واکنش هوشمندانه که نتیجه انتخابات در تهران را به نفع مهندس موسوی تثبیت کرد.
در برابر، پاسخ این جوانان شد اتهام براندازی و اقدام علیه امنیت ملی و بازداشت. شد داستانهای تلخ سردار مشفق. همه این ها به دلیل نبود جریانی سیاسی در برابر جوانان اصلاح طب در میان اصولگرایان اتفاق افتاد. نمی توان منکر شد که نسل دوم اصولگرایان با همه رانت و امکاناتی که در اختیارشان گذاشته شد ذره ای از خلاقیت و هوش و برنامه ریزی نسل دوم اصلاح طلبان را نداشتند.
این را همه می دانند . هم نیروهای سیاسی و هم نیروهای امنیتی اصولگرا. انتخابات سال ۸۸ اوج خلاقیت و ابتکار جوانان اصلاح طلب بود که آنها را برنده واقعی فعالیت سیاسی کرد و اوج ناتوانی و ضعف نیروهای اصولگرا که با همه جر زنی ها و رانت ها حرفی برای گفتن نداشتند و در نهایت نیز اتهامات بی اساس کودتا و .. را سرپوشی بر ناتوانی خود گذاشتند. این جاست که نامه جوانان احزاب اصلاح طلب به آیت الله مهدوی کنی مبینی بر مرگ جریان اصولگرا معنا می یابد.
راهکار سردار نقدی برای جمع آوری ماهواره: با مردم گفت و گو کنید، خودشان برمی دارند
در حالی که ماموران انتظامی با عملیات کماندویی و تجاوز به حریم خصوصی مردم به جمع آوری ماهواره ها مشغولند، رئیس سازمان بسیج مستضعفین می گوید که با شیوههای ایجابی و در قالب گفتوگو امر به معروف در دستور کار قرار گرفته است و هماکنون در مرحله اجرا قرار دارد.به گزارش ایسنا، سردار نقدی در جلسه ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر استان لرستان ادعا کرد: معتقدیم روشهای سلبی و قهرآمیز در نهی از منکر، رسالت قوه قضاییه، نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات است و بسیج نباید این شیوهها را در پیش بگیرد. به همین دلیل ساز و کار جدید بسیج در فریضه امر به معروف و نهی از منکر روش ایجابی اقناع و گفتوگو است که هماکنون نیز در مرحله اجرا است.
وی در تشریح فواید این شیوه یادآور شد: در بجنورد با استفاده از این روش در یک محله که ۳۰۰ ماهواره در پشت بامها شناسایی شده بود، پس از گفتوگو و اقناع توسط بسیجیان ۹۷ خانواده شخصا ماهوارههای خود را تحویل سپاه دادند و مابقی هم دیشهای ماهواره را از پشت بامها جمعآوری کردند.
رئیس سازمان بسیج مستضعفین با تأکید بر اینکه “امروز امر به معروف در جامعه ما در غربت قرار دارد”، گفت: این غربت نه به خاطر عمل نکردن به فریضه امر به معروف و نهی از منکر، بلکه به خاطر بد عمل کردن به این فریضه است. ما با عملکردمان، امر به معروف و نهی از منکر را تنها به حجاب و روابط زن و مرد در خیابان و یک شکل خاص از برخورد محدود کردهایم.
وی با بیان اینکه “ما برخلاف دین اسلام عمل کردهایم و به جای زبان نرم از زبان تند برای امر به معروف و نهی از منکر استفاده میکنیم”، تاکید کرد: باید به گونهای عمل کنیم که همه بتوانند امر به معروف و نهی از منکر انجام دهند، نه اینکه حتما حکم حکومتی برای انجام این فریضه در دستشان باشد.
سردار نقدی اشاره ای به رفتارهای خشن ماموران بسیج و نیروهای لباس شخصی در حمله به تجمعات قانونی، کتابفروشی ها، بیوت و دفاتر علما و … ندارد.
بازهم عملیات تروریستی؛ این بار در سراوان
پس از ادعای وزیر اطلاعات برای خنثی کردن عملیات تروریستی در عید نوروز، فرمانده نیروی انتظامی از خنثی شدن توطئه تروریستی اخیر جندالشیطان در روز میلاد امیرمومنان(ع) خبرداد و مدعی شدکه با اشراف اطلاعاتی مرزبانان جمهوری اسلامی ایران طی یک عملیات غافلگیرانه چهار تن از اعضای گروه کشته شده اند.به گزارش ایسنا، سردار احمدی مقدم در حاشیه صبحگاه عمومی در هنگ مرزی نهبندان و در جمع خبرنگاران با اشاره به دستگیری سران جندالشیطان، ادعا کرد: دشمنان درصدد هستند، گروهک مزبور را بازسازی و یا گروه های دیگری را همچون این گروهک، راه اندازی کنند.
احمدی مقدم یادآور شد: گروهک مزبور در روز میلاد امیرمومنان (ع) قصد داشتند از طریق مرز سراوان به کشور نفوذ کرده و عملیات تروریستی را در داخل کشور انجام دهند، که با اشراف اطلاعاتی مرزبانان، طی یک عملیات غافلگیرانه، یک نفر از اعضای این گروه به هلاکت رسید و مابقی اعضای گروهک مزبور به عمق خاک پاکستان گریختند.
به گفته فرمانده ناجا، در این عملیات، مقادیر زیادی وسایل موادمنفجره و تجهیزات فیلمبرداری که قرار بود، صحنه تروریستی را مستند سازی شود و به همراه وسایل مخابراتی از قبیل ماهواره، تلفن، بی سیم و دیگر تجهیزات پیشرفته کشف و ضبط شد.
این مقام ارشد انتظامی کشور خاطرنشان کرد: برطبق اطلاعات به دست آمده، قرار بود هشت نفر از اعضای این گروه وارد کشور شوند اما در این عملیات سه نفر دیگر از اعضای گروه در درگیری با نیروهای پلیس در مرز پاکستان به هلاکت رسیدند.
سردار مقدم ادامه داد: این عملیات در نقطه مرزی ایران با پاکستان انجام شده و نیروهای ما نمی توانستند برای تعقیب و دستگیری افراد باقی مانده، وارد خاک پاکستان شوند، بنابراین پیگیری های ما برای دستگیری دیگر اعضای این گروهک از طریق مرزبانی پاکستان ادامه دارد.
گیلانی ها، سی درصد نان را گرانتر می خرند
در ادامه گرانی های زنجیره ای، با تصمیم کمیته نان استانداری گیلان از صبح امروز قیمت انواع نان در گیلان افزایش یافت.مهندس رمضان کامرانپی، مدیر عامل شرکت خدمات بازرگانی و اداره غله منطقه ۷ کشور در گفتوگو با ایسنا، در خصوص افزایش قیمت نان در گیلان اظهار داشت: این تصمیم توسط کمیته نان استانداری گیلان اتخاذ و به نانواییها ابلاغ شده است.
وی با اشاره به اینکه این افزایش قیمت همگام با افزایش قیمت گندم رخ داده است، افزود: قیمت گندم از کیلویی ۳۶۰ تومان به ۴۶۵ تومان افزایش یافت و به طبع آن قیمت انواع نان در استان نیز افزایش پیدا کرد.
مدیر عامل شرکت خدمات بازرگانی و اداره غله منطقه ۷ کشورخاطر نشان کرد: افزایش قیمت گندم ۲۹ درصد بوده است و قیمت نان نیز بیش از۳۰ درصد افزایش یافت.
در ادامه این گفتوگو غلامرضا رحیمی، معاون برنامهریزی فرمانداری شهرستان رشت با تاکید بر اینکه شهرستانها در افزایش قیمت نان هیچ دخالتی نداشتند تصریح کرد: تصمیم این افزایش قیمت از سوی استانداری اتخاذ شده است.
وی با بیان این مطلب که همزمان با افزایش قیمت نان بر ارتقاء کیفیت نان هم تاکید داریم، از مردم خواست در صورت هرگونه تخلف موارد را به سازمان صنعت، معدن و تجارت گیلان اطلاع دهند.
معاون برنامهریزی فرمانداری شهرستان رشت همچنین از مردم خواست برای حفظ سلامتی خود و خانوادههایشان از نانهای سبوسدار بیشتر استفاده کنند.
رحیمی تصریح کرد: برای پاسخگوییها در راستای شکایتهای مردمی، هماهنگیهای لازم به عمل آمده است تا شکایات با دقت و سرعت بیشتری رسیدگی شود.
به گزارش ایسنا، طبق اطلاعیه جدید کمیته نان استان گیلان؛ از این پس نان سنگک با قیمت ۵۰۰ تومان، نان بربری ۴۰۰ تومان و نان لواش به قیمت ۱۳۰ تومان به فروش میرسد.
عکس/ سهراب؛ آن روز او هم با ما بود
کلمه: سه سال پیش در چنین روزی، حامیان میر حسین موسوی در چند شهر بزرگ کشور به نشانه حمایت از او زنجیره انسانی تشکیل دادند. در تهران، مسیر تعیین شده، خیابان ولیعصر از میدان راه آهن تا میدان تجریش بود و حضور مردم در خیابان ها تا ساعاتی پس از تاریکی هوا هم به طول انجامید.آن روز سهراب اعرابی هم در جمع سبزهای معترض به دولت دروغ، حاضر بود؛ او که چند روز بعد جانش را نیز در راه آرمانش گذاشت. پس از راهپیمایی ۲۵ خرداد دیگر به خانه باز نگشت تا آنکه در ۲۱ تیر جنازهاش تحویل خانواده شد. در این فاصله، چند نفر از زندانیان آزاد شده از اوین، به مادر سهراب گفته بودند که او را در زندان دیدهاند…
سرقت، صندوق های صدقه را دیجیتالی کرد
مطلع شدن مسولین از سرقت هایی که از صندوق های صدقات در شهر هاشده است آنها را به فکر برده تا راهی برای بالا بردن امنیت و مدرن کردن این صندوق ها پیدا کنند و برای امنیت و مدیریت بیشتر آن ها را دیجیتالی کنند .بهرام سوادکوهی معاون مشارکتهای مردمی کمیته امداد امام خمینی (ره) استان اصفهان می گوید : عدهای با ترفندهای مختلف از صندوقهای نصب شده سطح شهر سرقت کرده که کمیته امداد امام (ره) برای ایمنی بیشتر صندوقهای صدقات آن ها را دیجیتالی میکند و البته سعی بر استحکام صندوقهای صدقات کرده است.
به گزارش فارس، وی افزود :برای ایمنی بیشتر در صندوقهای صدقات سطح شهر تفاهمنامهای با نیروی انتظامی را امضا کردهایم که حفاظت از صندوقهای صدقات را با حساسیت ویژهای رصد کنند.
سواد کوهی با بیان اینکه در سال ۹۰ نسبت به سال ۸۹، ۶۳ درصد کاهش سرقت از صندوقهای صدقات داشتهایم، گفت: در سال ۸۴، ۱۰ هزار مورد سرقت از صندوق صدقات داشتهایم و این در حالی است که در سال ۹۰ این تعداد به یکهزار مورد رسیده است.
صندوق صدقات دیجیتالی در سال گذشته در دستور کار کمیته امداد قرار داشت امسال در اکثر استان ها گسترش پیدا میکند به طوری که این طرح در تهران نیز اجرا خواهد شد.
معاون مشارکتهای مردمی کمیته امداد ادامه داد: در چند ماهه آینده صندوقهای صدقات سنتی در برخی از معابر تهران جمعآوری میشوند و به جای آنها صندوق صدقات دیجیتالی نصب میشود. صندوق صدقات دیجیتالی با مکانیزمی شبیه سامانههای خودپرداز در اماکن عمومی سراسر کشور تا پایان سال جاری قرار خواهد گرفت و هزینه تمامشده هر یک از این صندوقها یک میلیون تومان است.
البته طرح صندوق صدقات دیجیتال از چند سال پیش مطرح شد و با امضای تفاهمنامه ای میان کمیته امداد امام خمینی و بانک انصار کار خود را آغاز کرد. با نصب این سامانه در سراسر کشور مردم می توانند کمک های نقدی خود را به کمیته امداد امام خمینی از طریق این صندوقها به صورت دیجیتالی و با کارتهای اعتباری پرداخت کنند. با استفاده از این طرح از اتصال صندوق های دیجیتالی به شبکه شتاب و دریافت وجه نقد اعم از مسکوکات و اسکناس به عنوان فازهای آینده این پروژه امید می رود .این صندوقها در حال حاضر در شعب بانک انصار نصب شده است و به تدریج در تمامی معابر نیز نصب خواهد شد.
مبلغ هر بار صدقه از طریق کارتهای الکترونیکی ۵۰ تومان است و برای استفاده از این صندوقهای الکترونیکی مردم باید به شعب بانک انصاردر سراسر کشور مراجعه کنند و کارتهای اعتباری احسان و انفاق را که حداقل دو هزار تومان و حداکثر پنج هزار تومان موجودی دارد تهیه کنند. این کارتهای دیجیتالی یکبار مصرف نبوده و قابل شارژ شدن است و دستگاه قابلیت اعلام موجودی در هر بار استفاده را نیز داراست.
حمله پلیس چین به دانش آموزان مسلمانان؛ پرتاب مواد آتش زا و گاز اشک آور
همزمان با سفر احمدی نژاد به پکن، در جریان حمله ماموران پلیس چین به یک دبستان اسلامی در منطقه سین کیانگ در غرب این کشور، دوازده دانش آموز زخمی شده و به بیمارستان انتقال یافته اند.تاکنون بارها پلیس چین به مسلمانان حمله کرده است ولی تاکنون دولت احمدی نژاد به آن واکنش نشان نداده است. این در حالی است که بالاترین سطح واردات کالا از پکن است.
در حال حاضر ۴۰ میلیون مسلمان در استانهای شینجیانگ، گانسو، نینگشیا و چینگهای زندگی میکنند.
رسانه های دولتی چین گفته اند که در جریان عملیات پلیس برای آزادی چندین دانش آموز که بر خلاف میل والدینشان مجبور به تحصیل در این دبستان شده بودند، افرادی در داخل مدرسه به سوی ماموران پلیس مواد آتش زا پرتاب کردند.
به گزارش بی بی سی، در مقابل، یک گروه مدافع حقوق اقلیت مسلمانان ایغور در چین گفته است که پلیس برای متفرق کردن دانش آموزان شش تا ده ساله این دبستان، از گاز اشک آور استفاده کرد.
دولت چین به ندرت برای تاسیس مدارس دینی به خصوص در سطح ابتدایی مجوز می دهد و ظاهرا در دبستانی که هدف حمله قرار گرفت، قرآن تدریس می شد.
درگیری و اختلاف میان حکومت کمونیستی چین با مسلمانان تازگی ندارد. خشونت های اعمال شده از سوی چین علیه مسلمانان این کشور ریشه ای عمیق و به درازای عمر طولانی سکونت مسلمانان در بخش هایی از سرزمین پهناور چین دارد و این همزیستی گاه مسالمت آمیز و گاه توام با خشونت بوده و بارها موجب درگیری هایی میان جامعه مسلمانان این کشور با حکومت مرکزی پدید آمده است.
چین در دهه های گذشته ثابت کرده است که جز اعمال حکومت متمرکز با سیاست های واحد و لایتغیر، ساختاری دیگر را نمی پذیرد و حاضر به اعطای آزادی های مدنی و سیاسی و به مشارکت گرفتن اقلیت های مختلف در بدنه سیاسی کشور نیست. نظام کمونیستی این کشور که توسط حزب حاکم هدایت و حمایت می شود، با هرگونه خواسته های فرهنگی بومی و تمایلات قومی مخالف بوده و همواره به بهانه تلاش اقلیت ها برای کسب خودمختاری یا تجزیه کشور چین، با حامیان و رهبران آنها در نزاع به سر برده و شرایط پلیسی و امنیتی را بر ایشان حاکم کرده است.
بسیاری از زندانیان چین را کسانی تشکیل می دهند که برای کسب حقوق شهروندی اقلیت ها که دارای تنوع و تکثر فرهنگی و مذهبی هستند، صدای خود را بلند کرده و به طرح مشکلات و موانع خود در راه رسیدن به دموکراسی و حقوق شهروندی پرداخته اند.
آخرین بار دو سال پیش و تقریبا مقارن با حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ در ایران بود که اوضاع در چین نیز برآشفته شد و مسلمانان استان سین کیانگ توسط حکومت مرکزی سرکوب شدند و شدت خشونت ها صدای اعتراض کشورهای اسلامی را درآورد. در درگیری آن سال میان نیروهای پلیس و اقلیت مسلمان اویغور در استان سین کیانگ، ۲۰ نفر کشته شدند. کنگره جهانی اویغور درباره آن حادثه توضیح داد: فوران خشم مردمان نژاد اویغور که خواستار پایان سرکوب گری ها و فشار علیه اقلیت مسلمان این منطقه هستند، عامل شروع تظاهرات ضد دولتی بوده است.
منطقه مسلمان نشین سین کیانگ چین از سال ۲۰۰۹ شاهد درگیری و ناآرامی ها در پی بروز اختلافات بین نژاد غالب مردم چین (هان) و قوم اویغور در شهر ارومچی بوده است که در این درگیری های قومی حدود ۱۴۰ نفر کشته و بیش از ۸۰۰ نفر زخمی شده اند.
دیروز یکی از مرکز اطلاع رسانی حقوق بشر و دموکراسی مستقر در هنگ کنگ خبر داد که درگیری هایی بین مسلمانان محلی و حدود هزار پلیس مسلح در منطقه نینگ سیاهوی (Ningxia Hui) رخ داده است. این درگیری ها پس از آن آغاز شد که پلیس مسلح بازسازی یک مسجد مسلمانان را غیرقانونی اعلام و آن را تخریب کرد.
هوی ها یکی از گروه های اقلیت مسلمان در چین به شمار می روند که در منطقه نینگ سیاهوی سکونت دارند. گفته می شود تخریب این مسجد موجب اعتراض مسلمانان شد و پلیس نیز به سمت معترضان مسلمان آتش گشود که در جریان این اتفاق دو نفر کشته و حدود پنجاه تن زخمی شدند.
پیش از این پلیس برای سرکوب تظاهرکنندگان اقلیت مسلمان هوی در روستای تاوشان (Taoshan) شهرک هکسی (Hexi) از گاز اشک آور، کارد و باتوم استفاده کرده است.
طرح جدیدعنان:کناره گیری اسد از قدرت با همکاری مسکو و تهران
به گزارش عصر ایران به نقل از روزنامه القدس العربی چاپ لندن، براساس گزارش منابع دیپلماتیک، عنان امروز پنجشنبه پیشنهاد خواهد کرد گروه تماس جدیدی برای موضوع سوریه با حضور کشورهای مهم غربی، روسیه، چین برای اقناع دمشق به آغاز مذاکرات سیاسی با مخالفان تشکیل شود.
عنان همچنین پیشنهاد خواهد کرد ایران و دیگر کشورهای دارای نفوذ در خاورمیانه نیز در این گروه تماس حضور یابند.
عنان قرار است امروز پنجشنبه در نشست های جداگانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد و شورای امنیت سخنرانی و گزارشی را درباره تحولات سوریه ارائه کند.
روزنامه های لوموند فرانسه و واشنگتن پست نوشته اند: عنان در سخنانش در شورای امنیت ایده حضور کشورهای ترکیه، عربستان، قطر، ایران و ۵ کشور عضو دائم شورای امنیت را در گروه تماس با سوریه مطرح می کند. یک دیپلمات حاضر در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک هم این اطلاعات را تایید کرد.
واشنگتن پست نوشته است که عنان پیشنهاد جدیدی را مطرح خواهد کرد که براساس آن سوریه شاهد جابه جایی سیاسی خواهد بود.
این روزنامه آمریکایی می نویسد: نکته جالب در طرح جدید عنان، اعطای برخی مشوق ها به ایران و روسیه است تا آنها با خروج بشار اسد رئیس جمهور سوریه از قدرت موافقت کنند و در مقابل، منافع این دو کشور در سوریه پس از اسد، محفوظ باشد.
براساس این طرح ، تنها بشار اسد از قدرت خارج می شود و کلیت حکومت باقی خواهد ماند تا از فروپاشی حکومت جلوگیری شود.
البته این موضوع، با مخالفت عربستان و اسرائیل روبه رو خواهد شد که با اعطای ضمانت هایی به ایران مخالفت خواهند کرد.
براساس طرح عنان، گروه تماس ، طرح خروج اسد از قدرت را به دولت و مخالفان سوریه ارائه می کند. این طرح خواهان برگزاری انتخابات فوری ریاست جمهوری برای انتخاب جانشین اسد ، انتخابات پارلمانی و تدوین قانون اساسی جدید در مهلت زمانی معین است.
روزنامه واشنگتن پست همچنین می نویسد که در قالب این طرح ، اسد به روسیه خواهد رفت و این در حالی است که شایعه هایی درباره انتقال ۶ میلیارد دلار از ذخایر ارزی سوریه به بانک های مسکو منتشر شده است. همچنین این شایعه وجود داد که ایران هم علاوه بر روسیه، پیشنهاد میزبانی به اسد و خانواده اش را مطرح کرده است.
مخالفت آمریکا با پیشنهاد روسیه
این در حالی است که قبل از این سرگی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه خواستار برگزاری نشست بین المللی با حضور کشورهای موثر در سوریه و از جمله ایران شده بود اما این پیشنهاد با واکنش منفی وزیران امور خارجه آمریکا و فرانسه روبه رو شد.
هیلاری کلینتون در این باره با متهم کردن ایران به “مشارکت در کشتار دولت دمشق علیه ملت سوریه” با حضور ایران در مذاکرات بین المللی مربوط به سوریه مخالفت کرد.
وزیر امور خارجه فرانسه هم گفت که قطعا ایران نباید در این مذاکرات مشارکت کند.
اسد به ایران پناهنده میشود؟
درحالی که بحران سوریه روز به روز عمیق تر می شود منابع آگاه مدعی شدند کوفی عنان نماینده سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب در امور سوریه طرح جدیدی را برای حل بحران این کشور ارائه می کند.به گزارش عصر ایران به نقل از روزنامه القدس العربی چاپ لندن، براساس گزارش منابع دیپلماتیک، عنان امروز پنجشنبه پیشنهاد خواهد کرد گروه تماس جدیدی برای موضوع سوریه با حضور کشورهای مهم غربی، روسیه، چین برای اقناع دمشق به آغاز مذاکرات سیاسی با مخالفان تشکیل شود.
عنان همچنین پیشنهاد خواهد کرد ایران و دیگر کشورهای دارای نفوذ در خاورمیانه نیز در این گروه تماس حضور یابند.
عنان قرار است امروز پنجشنبه در نشست های جداگانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد و شورای امنیت سخنرانی و گزارشی را درباره تحولات سوریه ارائه کند.
روزنامه های لوموند فرانسه و واشنگتن پست نوشته اند: عنان در سخنانش در شورای امنیت ایده حضور کشورهای ترکیه، عربستان، قطر، ایران و ۵ کشور عضو دائم شورای امنیت را در گروه تماس با سوریه مطرح می کند. یک دیپلمات حاضر در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک هم این اطلاعات را تایید کرد.
واشنگتن پست نوشته است که عنان پیشنهاد جدیدی را مطرح خواهد کرد که براساس آن سوریه شاهد جابه جایی سیاسی خواهد بود.
این روزنامه آمریکایی می نویسد: نکته جالب در طرح جدید عنان، اعطای برخی مشوق ها به ایران و روسیه است تا آنها با خروج بشار اسد رئیس جمهور سوریه از قدرت موافقت کنند و در مقابل، منافع این دو کشور در سوریه پس از اسد، محفوظ باشد.
براساس این طرح ، تنها بشار اسد از قدرت خارج می شود و کلیت حکومت باقی خواهد ماند تا از فروپاشی حکومت جلوگیری شود.
البته این موضوع، با مخالفت عربستان و اسرائیل روبه رو خواهد شد که با اعطای ضمانت هایی به ایران مخالفت خواهند کرد.
براساس طرح عنان، گروه تماس ، طرح خروج اسد از قدرت را به دولت و مخالفان سوریه ارائه می کند. این طرح خواهان برگزاری انتخابات فوری ریاست جمهوری برای انتخاب جانشین اسد ، انتخابات پارلمانی و تدوین قانون اساسی جدید در مهلت زمانی معین است.
روزنامه واشنگتن پست همچنین می نویسد که در قالب این طرح ، اسد به روسیه خواهد رفت و این در حالی است که شایعه هایی درباره انتقال ۶ میلیارد دلار از ذخایر ارزی سوریه به بانک های مسکو منتشر شده است. همچنین این شایعه وجود داد که ایران هم علاوه بر روسیه، پیشنهاد میزبانی به اسد و خانواده اش را مطرح کرده است.
مخالفت آمریکا با پیشنهاد روسیه
این در حالی است که قبل از این سرگی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه خواستار برگزاری نشست بین المللی با حضور کشورهای موثر در سوریه و از جمله ایران شده بود اما این پیشنهاد با واکنش منفی وزیران امور خارجه آمریکا و فرانسه روبه رو شد.
هیلاری کلینتون در این باره با متهم کردن ایران به “مشارکت در کشتار دولت دمشق علیه ملت سوریه” با حضور ایران در مذاکرات بین المللی مربوط به سوریه مخالفت کرد.
وزیر امور خارجه فرانسه هم گفت که قطعا ایران نباید در این مذاکرات مشارکت کند.
حمله مجدد محمد یزدی به مهدی کروبی
به گزارش مهر،محمد یزدی در دیدار با محمدرضا باهنر دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین که قبل از ظهر پنج شنبه در محل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برگزار شد با اشاره به اینکه در دوره هشتم مجلس دوبار برای تغییر قانون انتخابات به رئیس مجلس نامه نوشتم ابراز کرد: مجلس باید قانون انتخابات را اصلاح کند.
وی ادامه داد: این قانون از ابتدای ثبت نام و تا هنگام خواندن آرا دارای اشکالات و مباحثی است که باید آن را برطرف کرد.
وی در ادامه با اشاره به اجتماعاتی که در قالب، تشکل، حزب، جامعه و یا اشکال مختلف تشکیل می شوند گفت: این گروه ها در فراز و نشیب های سیاسی و در موضع گیری های که دارند موقعیت خود را نشان داده و جایگاه خود را به دست می آورند و بر اساس همین موضع گیریها است که ارزیابی می شوند.
یزدی سپس تلاش کرد در سخنان خود مهدی کروبی را تلویحا مورد حمله قرار دهد . وی با اشاره به انحراف مسئولین گفت: «برخی افراد بودند که از اوائل انقلاب جایگاه بسیار خوبی در نظام داشتند ولی در فراز و نشیب های که در کشور رخ داده بر اساس همین موضع گیری ها بود که الان در وضع نامطلوبی قرار گرفته اند.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه سران جنبش سبز که وی آنها را سران فتنه ۸۸ می داند بهترین نمونه برای این ادعا هستند عنوان کرد: بنده گاهی از آقایی که هم لباس من هست یاد میکنم که ایشان زمانی با بنده در مجلس بود و ما در یک اتاق مشترک کار میکردیم و ایشان حتی مسئولیت بنیاد شهید را برعهده داشت و من می دیدم که ایشان چقدر پرکار بود و خدمات زیادی را انجام میداد.
وی ادامه داد: من یکبار در یک زمانی شخصا از ایشان دعوت کردم که برای التیام یک جریانی در جامعه حضور پیدا کنند که در اواخر جلسه من از وی ناراحت شدم و به ایشان تندی کردم و گفتم شما را آورده ام که موضوع را حل کنید نه اینکه باعث شکاف بیشتری شوید و امروز می بینیم ایشان در چه وضعی است.
وی با طرح این سوال که چگونه می شودکه در یک فرد یا شخصیت حقوقی در فراز و نشیب ها دچار انحراف می شود بیان کرد: در شخصیت حقیقی مسائل روانی و عوامل درونی که از نفس نشات میگیرد مبنای تصمیم گیری است و در شخصیت حقوقی نیز این مدیران و متولیان هستند که میتوانند با تصمیم گیری های درست و به جا و حل مسائل و اختلافات در درون خود شخصیت حقوقی را کاملا حفظ و از انحراف دور کنند.
سخنان یزدی علیه کروبی در حالی منتشر می شود که مهدی کروبی در حال حاضر در حصر خانگی به سر می برد و امکان دفاع از خود را ندارد. منظور یزدی از «می بینیم ایشان در چه وضعی» است حصر خانگی مهدی کروبی است که تاوان ایستادگی بر مواضعش را می پردازد.
خاطرنشان می شود در آذر ماه ۱۳۸۸ کروبی در نامه ای انتقادی به یزدی صحبت های وی علیه سران جنبش سبز را ناشی از مفاسد اقتصادی او ارزیابی کرده بود و تاکید کرده بود:«حالا شما با این وضعیت جسمی و بیماری و کهولت سن؛ که امیدوارم هر چه زودتر بهبود یابید؛ چه ضرورتی دارد مسئولیتی را بپذیرید و کسانی حرف ها و اطلاعات غلطی را به شما بگویند و شما در جمع کثیری از مردم و مبلغان دینی، واگویه نمایید؟ من نمیگویم و دوست ندارم اینگونه باشد؛ اما همانگونه که در گوشه کنار میشنویم (از جمله به استناد سخنان پالیزدار) میگویند آقای یزدی به خاطر “لاستیک دنا” و “ماجرای جنگلها” ی فرزندش (تحت فشار) این حرف ها را زده است!»
ایشان پرکار بود اما دچار انحراف شد
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که این روزها در بستر بیماری به سر می برد با اشاره به اینکه قانون فعلی انتخابات دارای بحث های بسیار زیادی است گفت: مجلس قانون انتخابات را اصلاح کند.به گزارش مهر،محمد یزدی در دیدار با محمدرضا باهنر دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین که قبل از ظهر پنج شنبه در محل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برگزار شد با اشاره به اینکه در دوره هشتم مجلس دوبار برای تغییر قانون انتخابات به رئیس مجلس نامه نوشتم ابراز کرد: مجلس باید قانون انتخابات را اصلاح کند.
وی ادامه داد: این قانون از ابتدای ثبت نام و تا هنگام خواندن آرا دارای اشکالات و مباحثی است که باید آن را برطرف کرد.
وی در ادامه با اشاره به اجتماعاتی که در قالب، تشکل، حزب، جامعه و یا اشکال مختلف تشکیل می شوند گفت: این گروه ها در فراز و نشیب های سیاسی و در موضع گیری های که دارند موقعیت خود را نشان داده و جایگاه خود را به دست می آورند و بر اساس همین موضع گیریها است که ارزیابی می شوند.
یزدی سپس تلاش کرد در سخنان خود مهدی کروبی را تلویحا مورد حمله قرار دهد . وی با اشاره به انحراف مسئولین گفت: «برخی افراد بودند که از اوائل انقلاب جایگاه بسیار خوبی در نظام داشتند ولی در فراز و نشیب های که در کشور رخ داده بر اساس همین موضع گیری ها بود که الان در وضع نامطلوبی قرار گرفته اند.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه سران جنبش سبز که وی آنها را سران فتنه ۸۸ می داند بهترین نمونه برای این ادعا هستند عنوان کرد: بنده گاهی از آقایی که هم لباس من هست یاد میکنم که ایشان زمانی با بنده در مجلس بود و ما در یک اتاق مشترک کار میکردیم و ایشان حتی مسئولیت بنیاد شهید را برعهده داشت و من می دیدم که ایشان چقدر پرکار بود و خدمات زیادی را انجام میداد.
وی ادامه داد: من یکبار در یک زمانی شخصا از ایشان دعوت کردم که برای التیام یک جریانی در جامعه حضور پیدا کنند که در اواخر جلسه من از وی ناراحت شدم و به ایشان تندی کردم و گفتم شما را آورده ام که موضوع را حل کنید نه اینکه باعث شکاف بیشتری شوید و امروز می بینیم ایشان در چه وضعی است.
وی با طرح این سوال که چگونه می شودکه در یک فرد یا شخصیت حقوقی در فراز و نشیب ها دچار انحراف می شود بیان کرد: در شخصیت حقیقی مسائل روانی و عوامل درونی که از نفس نشات میگیرد مبنای تصمیم گیری است و در شخصیت حقوقی نیز این مدیران و متولیان هستند که میتوانند با تصمیم گیری های درست و به جا و حل مسائل و اختلافات در درون خود شخصیت حقوقی را کاملا حفظ و از انحراف دور کنند.
سخنان یزدی علیه کروبی در حالی منتشر می شود که مهدی کروبی در حال حاضر در حصر خانگی به سر می برد و امکان دفاع از خود را ندارد. منظور یزدی از «می بینیم ایشان در چه وضعی» است حصر خانگی مهدی کروبی است که تاوان ایستادگی بر مواضعش را می پردازد.
خاطرنشان می شود در آذر ماه ۱۳۸۸ کروبی در نامه ای انتقادی به یزدی صحبت های وی علیه سران جنبش سبز را ناشی از مفاسد اقتصادی او ارزیابی کرده بود و تاکید کرده بود:«حالا شما با این وضعیت جسمی و بیماری و کهولت سن؛ که امیدوارم هر چه زودتر بهبود یابید؛ چه ضرورتی دارد مسئولیتی را بپذیرید و کسانی حرف ها و اطلاعات غلطی را به شما بگویند و شما در جمع کثیری از مردم و مبلغان دینی، واگویه نمایید؟ من نمیگویم و دوست ندارم اینگونه باشد؛ اما همانگونه که در گوشه کنار میشنویم (از جمله به استناد سخنان پالیزدار) میگویند آقای یزدی به خاطر “لاستیک دنا” و “ماجرای جنگلها” ی فرزندش (تحت فشار) این حرف ها را زده است!»
کاربران فیس بوک و تویتر خبر دادند
بسیاری از کاربران فیس بوک با درج این خبر تعجب خود را از این شی نورانی اعلام کردند.
این موضوع باعث شده تا بازار شایعات به خصوص در مورد برنامه هسته ای ایران در این سایت های اجتماعی داغ شود.
هاله ای از نور ایران را فرا گرفت
برخی از کاربران در شبکه های اجتماعی از جمله فیس بوک ، توییتر و برخی سایت های اجتماعی گزارش دادند که هاله ای ازنور به مدت دقایقی در آسمان ایران مشاهده شده است. شعاع این نور به حدی قوی بوده که در بسیاری از استان های کشور از جمله گیلان ،آذربایجا ن شرقی، کردستان، خراسان ،کرمان و…رویت شده است.بسیاری از کاربران فیس بوک با درج این خبر تعجب خود را از این شی نورانی اعلام کردند.
این موضوع باعث شده تا بازار شایعات به خصوص در مورد برنامه هسته ای ایران در این سایت های اجتماعی داغ شود.
نامه بیش از 400 تن از فعالان و حامیان حقوق زنان ایران به کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل:
نرگس محمدی یکی از سرمایههای اجتماعی میهن ماست
بیش از چهار صد نفر از فعالان و حامیان جنبش زنان ایران طی
نامه ای به خانم ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل درخواست کرده
اند تا هرچه سریعتر و جدیتر به وضعیت بغرنج نرگس محمدی فعال حقوق بشر و
نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر رسیدگی شود.
به گزارش سایت ملی-مذهبی متن کامل این نامه به شرح زیر است:
سرکار خانم پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
ما جمعی از فعالان و حامیان جنبش زنان ایران، به استحضار
جنابعالی میرسانیم که خانم نرگس محمدی فعال حقوق بشر و نایب رئیس کانون
مدافعان حقوق بشر، بیش از دو ماه است که به دست نیروهای امنیتی بازداشت شده
و طبق اظهارات مسئولان امنیتی برای گذراندن ۶ سال حبس روانه زندان شده
است. خانم نرگس محمدی در سال ۲۰۱۰ در زندان به بیماری عصبی فلج عضلانی
مبتلاشده و نیازمند رسیدگی ویژه پزشکی است. خانواده ایشان در ملاقات اخیری
که روز ۲۵ می۲۰۱۲ با وی داشتهاند، وضعیت جسمی این فعال حقوق بشر را بسیار
نگران کننده گزارش کردهاند. در آن ملاقات خانم نرگس محمدی، قادر به راه
رفتن نبوده است. به طوری که وی را روی یک صندلی نشانده و ۴ نفر صندلی ایشان
را به سالن ملاقات حمل کردهاند. وی براحتی قادر به تکلم نبوده و فرزندان
خردسالش بشدت از وضعیت مادرشان متاثر و غمگین شدهاند. خانم نرگس محمدی به
دلیل مقاومت در مقابل پیشنهادات غیر قانونی مبنی بر همکاری با ماموران
اطلاعات از جمله اعتراف علیه کانون مدافعان حقوق بشر و علیه خانم شیرین
عبادی رئیس این کانون و برنده جایزه صلح نوبل، به شدت تحت فشار قرار گرفته
است. خانم نرگس محمدی بر خلاف قوانین ایران بعد از چند روز که در زندان
تهران بودند به زندان زنجان تبعید شدند تا بقیه دوران محکومیت خود را
درزندان شهرستان دیگری که شرایط و امکانات مناسبی ندارد سپری کند. در زندان
زنجان ایشان در بند زندانیان عادی نگهداری میشود. مجموعه این موارد سبب
فشار مضاعف و بدتر شدن وضعیت جسمی وی شده است. ما جمعی از فعالان و حامیان
جنبش زنان ایران، با ابراز نگرانی از وضعیت ایشان اعلام میداریم نرگس
محمدی طبق آیین نامه زندانها باید برای مداوا، از مرخصی استعلاجی استفاده
کرده و پس از بهبودی کامل باید در زندان تهران که محل وقوع جرم ادعایی
دادستان است و محاکمه نیز در آن شهر صورت گرفته است و محل سکونت وی نیز در
آنجا بوده، محکومیت خود را سپری کند. در انتها توجه شما را به عدم استقلال
قوه قضاییه و نفوذ ماموران امنیتی در امر دادرسی جلب میکنیم. سرکار خانم
پیلای، نرگس محمدی یکی از سرمایههای اجتماعی میهن ماست که چنین بیمار
درزندان زنجان که فاقد امکانات پزشکی و درمانی است زندانی شده است. ما به
عنوان جمعی از فعالان وحامیان جنبش زنان ایران، نگرانی شدید خود را از
وضعیت بحرانی سلامتی نرگس محمدی به اطلاع جنابعالی میرسانیم و از شما به
عنوان مقام کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد تقاضا داریم که در جهت
آزادی این فعال حقوق زنان وحقوق بشر اقدام جدی مبذول فرمایید. با احترام
اسامی امضا کنندگان
فعالان جنبش زنان
آذر مهلوجیان، آرش نصیری اقبالی، آزاده خسروشاهی، آزاده
دواچی، آزیتا رضوان، آسیه امینی، امید کوهى، امیر رشیدی، انسیه سلمانی،
آیدا سعادت، آیدا قجر، بهارا بهروان، بهرام عباسی، پرتو نوری علا، پرستو
اله یاری، پرستو فروهر، پرویز داورپناه، پروین اردلان، پروین بختیارنژاد،
پروین شاهرخی، پریسا کاکائی، پوران ریاضتی، پویا عزیزی، ترانه امیرتیموری،
توران ناظمی، جلوه جواهری، جمیله نیرومندی، حمید صدر، حمیده نظامی، خدیجه
مقدم، درسا سبحانی، دکتر ژاله گوهری نایینی، دلارام علی، رضوان مقدم، روجا
بندری، روحی شفیعی، روشنک آسترکی، روناک نصیری، رویا صحرایی، رویا کاشفی،
زهره اسدپور، زیبا میرحسینی، زینب پیغمبرزاده، ژاله طالب حریری، ژیلا
افتخاری، ژیلا شریعت پناه، ژیلا گلعنبر، سپیده فارسی، ستاره آسمانی، سحر
دیناروند، سحر مفخم، سعیده سهرابی، سمیه رشیدی، سهیل پرهیزی، سهیلا وحدتی،
سوده راد، سوسن طهماسبی، سوفیا صدیقپور، سونیا عوضپور، سیاوش عابدیان،
سیما بختیاری، سیمین نصیری، شعله زمینی، شقایق کمالی، شهابالدین شیخی،
شهره ایرانی، شهلا عبقری، شهین دوستدار، شیرین عبادی، شیما فرزادمنش، صبا
واصفی، صدیقه فخرآبادی، صدیقه وسمقی، طاهره برجیس، عاطفه گرگین، عشا مومنی،
عصمت بهرامی، عفت ماهباز، علی عبدی، فاطمه حقیقت جو، فاطمه رضایی، فاطمه
فرهنگ خواه، فرح شیلاندری، فرح کمانگر، فرزانه روستایی، فرزانه عظیمی،
فرزانه قربانی، فریبا داودی مهاجر، فریبا محققی، فیروزه مهاجر، کاوه رضائی
شیراز، کاوه کرمانشاهی، کیکاوس عباسی، گلبهار شریفی، گلرخ جهانگیری، گیتی
پورفاضل، لیلا اسدی، لیلا صحت، ماریا رشیدی، محبوبه حسینزاده، محبوبه
عباسقلیزاده، مرضیه بخشیزاده، مریم اکبری، مریم حکمت شعار، مریم رحمانی،
مریم زندی، مریم میرزا، مژگان ثروتی، مسعود شب افروز، ملیحه محمدی، منصوره
بهکیش، منصوره شجاعی، منوچهر لرستانی، منیره کاظمی، منیژه مرعشی، منیژه
ناظم، مهدخت صنعتی، مهدیه فراهانی، مهرانگیز کار، مهرنوش اعتمادی، مهری
جعفری، مهشید راستی، مهناز بدیهیان، مهناز پراکند، میترا آریان، میترا
میرزازاده، میهن جزنی، نازی عظیما، ناهید جعفری، ناهید خیرابی، ناهید
میرحاج، ناهید نصرت، ندا فرخ، نرگس توسلیان، نرگس محمدی، نسرین بصیری،
نسیم سرابندی، نگار سماکنژاد، نوشین شاهرخی، نوشین کشاورزنیا، نوید زاهدی،
نوید محبی، نیره توحیدی، الهام قیطانچی، الهه امانی، وریا بوداغی، ویدا
حاجبی، ویکتوریا آزاد
حامیان
ابوالفضل (پویا) جهاندار، احترام عبدوست، احسان بداغی، احسان
بشیرگنجی، احمد آزاد، اردوان ارشاد، ارشاد علیجانی، اسفندیار طبری، اسماعیل
خطایی، اسماعیل زرگریان، اشرف حبیبی، اشکان فرید، اصغر نصرتی، افخم دیویس،
اقبال اقبالی، اکبر دوستدار، اکبرزینالی، اکرم نادری، اکرم نقابی، امید
پورمحمد علی، امیر صحتی، آذر یغمایی، آراز فنی، آری ملک، آزاد مرادیان،
آزاده تهرانی، آسیه رجبزاده، آنا پاک، بابک ایماز، البرز دماوندی، بهرام
پرتوی، بهزاد کریمی، بهمن امینی، بهمن نیرومند، بهنام صارمی، بیژن افتخاری،
بیژن باقری، بیژن پیرزاده، بیژن مهر، پاپاستاتی بونیتا، پارسیان ملک،
پروانه راد، پروانه وحیدمنش، پرویز مختاری، پروین شطی، پروین کوه گیلانی،
پروین کهزادی، پروین ملک، پری شورابی، پریچهر افخمی، پریچهر نعمانی، پوران
ابراهیمی، پوران کریمی، پولات هافمن، تراب مستوفی، جمشید خون جوش، جمشید
طاهریپور، جمیله ناهید، جواد جواهری، جهانگیر لقایی، حسن بهگر، حسن
زارعزاده اردشیر، حسن شریعتمداری، حسن کلانتری، حسن نایب هاشم، حسن یوسفی
اشکوری، حسین دولت آبادی، حسین رفسنجانی، حسین علوی، حمید اکبری، حمید
غفاری، حمید کوثری، حمید مافی، حمید نوذری، حمیدرضا مسیبیان، خسرو خسروی،
خسرو گودرزی، خیرالله فرخی، داریوش دانش، داریوش رضایی، داریوش مجلسی،
داریوش مقدم، داریوش وثوقی، داوود نوائیان، دکتر مختاری، رضا اغنمی، رضا
جعفربان، رضا چرندابی، رضا سیاووشی، رضا علیجانی، رضا فانی یزدی، رضا هیوا،
زهرا حسینزاده، زهرا شاهین، زینت کشورزاده، ژاکلین هوبرت، ژیلا جمالی،
ژیلا مهدویان، ساحل سیستانی، سجاد ویس مرادی، سحر دیناروند، سراج
میردامادی، سعید پیوندی، سعید شروینی، سلماز مقدم، سلمان سیما، سوسن ایزدی،
سوسن یزدانی، سهراب بهداد، سهراب رزاقی، سیروس زارعزاده اردشیر، شاهین
انزلی، شاهین پویا، شریفه بنی هاشمی، شکوه جوادیان، شهرام تهرانی، شهرزاد
سپانلو، شهره حسنی زا ده، شهره عاصمی، شهریار آهی، شهلا بهاردوست، شهناز
بیات، شهناز نیکبخش، شیرین دخت نورمنش، صدیقه شکری، صدیقه مقدم، صفوی، طلعت
یگانه تبریزی، عباس اسدیان، عباس خرسندی، عباس رحیمیان، عزیز کرملو، عسل
پیرزاده، عشرت بستجانی، علی ابراهیمی، علی افشاری، علی اکبر موسوی
(خوئینی)، علی شاکری؛ علی صمد، علی فروزنده، علی ماهباز، علی مختاری، عیسی
علوی، فاطمه خانی، فاطمه مقدم، فرزانه قربانی، فرزین بستجانی، فرشید
یاسائی، فرشید فاریابى، فرهاد صدقی، فرهنگ رضایی، فریبا امینی، فریبا
روستایی، فریبا عطائیان، فریبا فرنوش، فرید اشکان، فرید مهران ادیب، فریده
یزدی، فیروزه محمودی، کاظم علمداری، کاوه هامونی، کاویان میلانی، کریم
شامبیاتی، کمال ارس، کورش افطسی، کوروش صحتی، کوروش فرزین، کیان امانی،
کیانوش سنجری، گلبهار شریفی، لی ابراهیمی، گودرز اقتداری، لیلا سیف اللهی،
ماکان اخوان، مجید تمجیدی، مجید محمدی، محترم گل بابایی، محسن حیدریان،
محسننژاد، محمد اولیایی فرد، محمد برقعی، محمد بهبودی، محمد حسین یحیایی،
محمد صادق ربانی رانکوهی، محمد علی مهرآسا، محمد نجفزاده، محمد نصیری،
محمد واجدی، محمود مهران ادیب، مرتضا ضیابری، مرتضی کاظمیان، مرسده محسنی،
مریم عطاریه، مریم فاروقی، مریم محمدزاده، مریم موذنزاده، مریم نجفی،
مزدک عبدیپور، مسعود سفیری، مسعود فتحی، معصومه ضیاء، ملیحه ذهتاب، ملیکا
محمدی، منصوره فتحی، منوچهر فاضل، منوچهر محمدی، منیره برادران، مهدخت
صنعتی، مهدی خرازی، مهدی سعیدپور، مهدی فتاپور، مهدی نوذر، مهدیه صالحپور،
مهران جراح لایق، مهران جلیلوند، مهسا بختیاری، مهناز پراکند، مهناز
دلاگیوانا، میترا ابراهیمی، میترا نجفی، میثاق پارسا، میر حمید سالک، میلاد
ملک، مینا نیک، میهن جزنی، نادر فیروزی، نادره حسینی، ناصر پاکدامن، ناصر
شعبانی، ناهید بارور، نریمان مصطفوی، نگار رهبر، نیما راشدان، نیما هاتفی،
نینا صادقی، وهاب انصاری، هادی کحالزاده، هادی یار هدایتیان، همایون مهمنش،
الهه گلکار، یادی دلاویز، یادی قربانی، یاسر معصومی، یاور خسروشاهی، یداله
کوچکی دهشالی، یوسف عزیزی بنی طرف، یوسف کریمی
گروه ها و سازمان های حامی
کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران-برلین
انجمن حقوق بشر و دموکراسی هامبورگ
سایت صدای مردم
حامیان مادران پارک لاله وین
حامیان مادران پارک لاله/لس آنجلس-ولی
حامیان مادران پارک لاله -فرانکفورت
حامیان مادران پارک لاله اسلو – نروژ
حامیان مادران پارک لاله – لس آنجلس -ولی
حامیان مادران پارک لاله – نورنبرگ
حامیان مادران پارک لاله – دورتموند
حامیان مادران پارک لاله -کلن
حامیان مادران پارک لاله -هامبورگ
حامیان مادران پارک لاله – ایتالیا
حامیان مادران پارک لاله – ژنو – سویس
بدبینی احمدی نژاد به مذاکرت مسکو
به گزارش ایسنا وی با بیان اینکه “جمهوری اسلامی ایران و افغانستان هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی از یکدیگر جدا نخواهند شد و همواره یار یکدیگر باقی خواهند ماند و در این راستا ایران از هر کمکی به مردم افغانستان دریغ نخواهد کرد”، افزود: آمریکاییها در پشت پرده با طالبان مذاکره میکنند و برای ظاهرسازی در صحنه افغانستان جنگی مصنوعی با طالبان به راه انداختهاند که قربانیان آن عمدتاً مردم بیگناه و زنان و کودکان هستند.»
احمدی نژاد در بخش دیگری از سخنان خود، با اشاره به مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ اظهار کرد: «ملت ایران به روش گفتوگو و مذاکره پایبند است اما مستکبران تمایلی به حلوفصل پرونده هستهای ایران ندارند و اساساً مشکل آنها با استقلالطلبی و عزم و اراده ملت ایران برای پیشرفت است و موضوع هستهای تنها بهانهای است که سلطهطلبان از آن به عنوان اهرمی برای فشار به ایران استفاده میکنند و به احتمال زیاد اجازه نخواهند داد این مساله حداقل در مسکو و با میزبانی دولت روسیه حلوفصل شود.»
احمدینژاد تاکید کرد: اگر ایران بخواهد بمب اتم بسازد، هراسی از هیچکس ندارد و به صورت علنی آن را اعلام میکند و کسی هم نمیتواند مانع آن شود و حداکثر کاری که سلطهطلبان میتوانند انجام دهند، همین مانعتراشیهایی است که امروز مشاهده میکنیم اما مساله این است که سیاست اصولی و قطعی جمهوری اسلامی ایران اجازه حرکت به سمت ساخت بمب اتم را نمیدهد.
انتظار می رود این قسمت از سخنرانی احمدی نژاد مبنی بر تولید بمب اتمی مورد بهره برداری تبلیغاتی کشورهای غربی و اسرائیل قرار بگیرد.
اگر بخواهیم بمب اتم تولید کنیم کسی نمی تواند مانع شود
رییس دولت دهم روز پنجشنبه در جریان سفر خود به پکن برای شرکت در دوازدهمین اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای،با حامد کرزی رییسجمهور افغانستان دیدار کرد و گفت: ایران از روابط و همکاریهای خود با افغانستان هیچ چشمداشتی به منافع اقتصادی این کشور ندارد و فقط تثبیت امنیت، آرامش و ارتقاء رفاه مردم افغانستان را دنبال میکند.به گزارش ایسنا وی با بیان اینکه “جمهوری اسلامی ایران و افغانستان هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی از یکدیگر جدا نخواهند شد و همواره یار یکدیگر باقی خواهند ماند و در این راستا ایران از هر کمکی به مردم افغانستان دریغ نخواهد کرد”، افزود: آمریکاییها در پشت پرده با طالبان مذاکره میکنند و برای ظاهرسازی در صحنه افغانستان جنگی مصنوعی با طالبان به راه انداختهاند که قربانیان آن عمدتاً مردم بیگناه و زنان و کودکان هستند.»
احمدی نژاد در بخش دیگری از سخنان خود، با اشاره به مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ اظهار کرد: «ملت ایران به روش گفتوگو و مذاکره پایبند است اما مستکبران تمایلی به حلوفصل پرونده هستهای ایران ندارند و اساساً مشکل آنها با استقلالطلبی و عزم و اراده ملت ایران برای پیشرفت است و موضوع هستهای تنها بهانهای است که سلطهطلبان از آن به عنوان اهرمی برای فشار به ایران استفاده میکنند و به احتمال زیاد اجازه نخواهند داد این مساله حداقل در مسکو و با میزبانی دولت روسیه حلوفصل شود.»
احمدینژاد تاکید کرد: اگر ایران بخواهد بمب اتم بسازد، هراسی از هیچکس ندارد و به صورت علنی آن را اعلام میکند و کسی هم نمیتواند مانع آن شود و حداکثر کاری که سلطهطلبان میتوانند انجام دهند، همین مانعتراشیهایی است که امروز مشاهده میکنیم اما مساله این است که سیاست اصولی و قطعی جمهوری اسلامی ایران اجازه حرکت به سمت ساخت بمب اتم را نمیدهد.
انتظار می رود این قسمت از سخنرانی احمدی نژاد مبنی بر تولید بمب اتمی مورد بهره برداری تبلیغاتی کشورهای غربی و اسرائیل قرار بگیرد.
وزارت ارشاد : نشر چشمه لغو امتیاز شد
سحام
نیوز: بهمن دری، معاون فرهنگی وزارت ارشاد گفت که مسئولان نشر چشمه روندی
را در پیش گرفتند که به تعطیلی کامل و لغو پروانه این شرکت نشر انجامید.
به گزارش بی بی سی، دری درباره نشر چشمه گفته است: “این نشر براساس رای هیات رسیدگی به تخلفات که از خود اعضای صنف و اتحادیه هم در آن حضور دارند پروانه نشرش لغو شده است و تنها لغو هم نیست و بلافاصله پروندهاش برای رسیدگی به مرجع قضایی ارسال میشود.”
زمستان سال گذشته، بهمن دری از تعلیق نشر چشمه و ثالث و چند ناشر دیگر خبر داده بود و گفته بود تخلف آنها هم ساختاری است و هم محتوایی. ناشران تعلیقی اجازه ارائه کتاب تازه ای به اداره ممیزی وزارت ارشاد ندارند. نشر چشمه از حضور در نمایشگاه کتاب امسال هم محروم شده بود.
بهمن دری در توضیح دلایل لغو پروانه نشر چشمه گفت: “این انتشارات کتابی عرضه کرد که سراسر ضد قیام کربلا و ضد امام حسین بود.”
منظور او از عرضه این کتاب، ارائه آن به وزارت ارشاد برای ممیزی است؛ روندی که همه ناشران برای دریافت مجوز چاپ هر کتاب طی می کنند.
ناشران کتاب های خود را برای بررسی و صدور مجوز به اداره ممیزی وزارت ارشاد می فرستند و ممیزان پس از بررسی، یا آن را غیرقابل چاپ اعلام می کنند یا مواردی را برای حذف، تعدیل یا تغییر پیشنهاد می دهند. ناشران با اعمال این اصلاحات، کتاب را چاپ می کنند.
آقای دری گفته است: “توجه داشته باشید زمانی شما کتابی ارائه میکنید و غیر قابل انتشار تشخیص داده میشود و مساله خاصی نیست ولی زمانی که این غیرقابل انتشارها تعدادشان زیاد میشود و حجم اصلی کار ناشر را دربر میگیرد آن هنگام نشاندهنده نوعی کجروی و ترویج تفکری خاص و مضر و غلط است.”
این در حالی است که به گفته کارشناسان، هیچ قانونی اجازه لغو امتیاز ناشر را در صورت عرضه کتاب های غیرقابل چاپ به وزارت ارشاد نمی دهد.
علی اصغر رمضان پور، روزنامهنگار و معاون سابق امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در این باره به بی بی سی فارسی گفته است: “اگر وزارت ارشاد این را حق قانونی خودش میداند که هر کتابی را پیش از انتشار بررسی کند، این نیز حق قانونی ناشر است که کتاب مورد نظر خود را به ارشاد بسپارد، فارغ از این مسئله که چند مورد اصلاحیه به آن کتاب میخورد. کار اداره کتاب همین است که این کتابها را بررسی کند و نه چیز دیگری.”
بهمن دری گفته است: “ما حداکثر لطف و همکاری را انجام دادیم تا نشر به مشکلی بر نخورد ولی متاسفانه خودشان اصرار داشتند کار به اینجا برسد.”
آقای دری همچنین گفته است که یکی دیگر از تخلفهای نشر چشمه این بود کتابی را برای مجوز ارائه میداد و بعد همان کتاب را دوباره از مسیر انتشاراتی دیگر با همان شکل و شمایل عرضه میکرد. بعد که پیگیری میکنیم و دلیلش را میپرسیم میگویند مشکل از مولف بوده است و بعد که میگوییم خب بروید قراردادهایتان را بیاورید میگویند صحبت شفاهی بوده.”
او در این رمینه توضیح دیگری نداد و مسئولان نشر چشمه هنوز در این باره اظهار نظری نکرده اند.
نشر چشمه فعالیت خود را از سال ۱۳۶۴ آغاز کرده است و از ناشران مطرح در زمینه ادبیات است.
به گزارش بی بی سی، دری درباره نشر چشمه گفته است: “این نشر براساس رای هیات رسیدگی به تخلفات که از خود اعضای صنف و اتحادیه هم در آن حضور دارند پروانه نشرش لغو شده است و تنها لغو هم نیست و بلافاصله پروندهاش برای رسیدگی به مرجع قضایی ارسال میشود.”
زمستان سال گذشته، بهمن دری از تعلیق نشر چشمه و ثالث و چند ناشر دیگر خبر داده بود و گفته بود تخلف آنها هم ساختاری است و هم محتوایی. ناشران تعلیقی اجازه ارائه کتاب تازه ای به اداره ممیزی وزارت ارشاد ندارند. نشر چشمه از حضور در نمایشگاه کتاب امسال هم محروم شده بود.
بهمن دری در توضیح دلایل لغو پروانه نشر چشمه گفت: “این انتشارات کتابی عرضه کرد که سراسر ضد قیام کربلا و ضد امام حسین بود.”
طرح امتیازدهی ممیزان
در فروردین ۱۳۹۰ محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، از نظام
امتیازدهی تازه ای به ناشران سخن گفت که مبنای آن قضاوت ممیزان اداره کتاب
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
بر این اساس ناشری که کتابهایش سانسور بیشتری بشود، امتیازهای منفی بیشتری میگیرد که این امتیازها در نهایت بر ردهبندی ناشران در این وزارتخانه تاثیر میگذارد.
حسینی گفت: «ناشری ۱۰۰ کتاب میفرستد که تعدادی از این آثار اصلاحیه میخورند یا این که مشکلات متعددی دارند. این یک نقطه ضعف به حساب میآید و به عنوان امتیاز منفی در کارنامه این ناشران ثبت میشود.»
نظام جدید امتیازدهی به ناشران با انتقاد زیادی از سوی نویسندگان و ناشران رو به رو شده است، از آن جمله فرج سرکوهی، روزنامهنگار مقیم اروپا، این طرح وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را «طرحی برای تبدیل ناشران به کارمندان افتخاری سانسور» نامیده که به منظور «گسترش دامنههای سانسور» تدوین شده است.
بر این اساس ناشری که کتابهایش سانسور بیشتری بشود، امتیازهای منفی بیشتری میگیرد که این امتیازها در نهایت بر ردهبندی ناشران در این وزارتخانه تاثیر میگذارد.
حسینی گفت: «ناشری ۱۰۰ کتاب میفرستد که تعدادی از این آثار اصلاحیه میخورند یا این که مشکلات متعددی دارند. این یک نقطه ضعف به حساب میآید و به عنوان امتیاز منفی در کارنامه این ناشران ثبت میشود.»
نظام جدید امتیازدهی به ناشران با انتقاد زیادی از سوی نویسندگان و ناشران رو به رو شده است، از آن جمله فرج سرکوهی، روزنامهنگار مقیم اروپا، این طرح وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را «طرحی برای تبدیل ناشران به کارمندان افتخاری سانسور» نامیده که به منظور «گسترش دامنههای سانسور» تدوین شده است.
ناشران کتاب های خود را برای بررسی و صدور مجوز به اداره ممیزی وزارت ارشاد می فرستند و ممیزان پس از بررسی، یا آن را غیرقابل چاپ اعلام می کنند یا مواردی را برای حذف، تعدیل یا تغییر پیشنهاد می دهند. ناشران با اعمال این اصلاحات، کتاب را چاپ می کنند.
آقای دری گفته است: “توجه داشته باشید زمانی شما کتابی ارائه میکنید و غیر قابل انتشار تشخیص داده میشود و مساله خاصی نیست ولی زمانی که این غیرقابل انتشارها تعدادشان زیاد میشود و حجم اصلی کار ناشر را دربر میگیرد آن هنگام نشاندهنده نوعی کجروی و ترویج تفکری خاص و مضر و غلط است.”
این در حالی است که به گفته کارشناسان، هیچ قانونی اجازه لغو امتیاز ناشر را در صورت عرضه کتاب های غیرقابل چاپ به وزارت ارشاد نمی دهد.
علی اصغر رمضان پور، روزنامهنگار و معاون سابق امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در این باره به بی بی سی فارسی گفته است: “اگر وزارت ارشاد این را حق قانونی خودش میداند که هر کتابی را پیش از انتشار بررسی کند، این نیز حق قانونی ناشر است که کتاب مورد نظر خود را به ارشاد بسپارد، فارغ از این مسئله که چند مورد اصلاحیه به آن کتاب میخورد. کار اداره کتاب همین است که این کتابها را بررسی کند و نه چیز دیگری.”
بهمن دری گفته است: “ما حداکثر لطف و همکاری را انجام دادیم تا نشر به مشکلی بر نخورد ولی متاسفانه خودشان اصرار داشتند کار به اینجا برسد.”
آقای دری همچنین گفته است که یکی دیگر از تخلفهای نشر چشمه این بود کتابی را برای مجوز ارائه میداد و بعد همان کتاب را دوباره از مسیر انتشاراتی دیگر با همان شکل و شمایل عرضه میکرد. بعد که پیگیری میکنیم و دلیلش را میپرسیم میگویند مشکل از مولف بوده است و بعد که میگوییم خب بروید قراردادهایتان را بیاورید میگویند صحبت شفاهی بوده.”
او در این رمینه توضیح دیگری نداد و مسئولان نشر چشمه هنوز در این باره اظهار نظری نکرده اند.
نشر چشمه فعالیت خود را از سال ۱۳۶۴ آغاز کرده است و از ناشران مطرح در زمینه ادبیات است.
آیتالله جوادی آملی: در کشور یا اختلاس است و یا به جان هم میافتیم و باندبازی میکنیم
سحام نیوز: آیت الله جوادی آملی ظهر پنجشنبه در دیدار با
اعضای جامعه اسلامی مهندسان با ایشان در سخنانی با بیان اینکه تا
قانونگذار منبع شناس نباشد دستش خالی است و عرفی فکر می کند عنوان کرد: ما
با این همه امکانات در کشور فقر زیادی داریم؛ کشوری که این همه آب و خاک
دارد و در عین حال عده زیادی هم فقیر هستند حضرت علی(ع) فرموده آن از رحمت
خدا دور باد.
به گزارش خبرگزاری مهر، وی افزود: کشور ما چهار فصل است؛ آب فراوان دارد که به دریا هرز می رود، خاک فراوان ولی در عین حال بیکار و فقیر هم در آن موج می زند؛ ضعف مدیریت یعنی همین؛ امکانات فراوان، درگیری زیاد و عده ای هم بیکار و فقیر و نتیجه این است که روزی تازیانه این کار را خواهیم خورد.
این مفسر قرآن ادامه داد: با این همه امکانات در کشور یا اختلاس است و یا به جان هم می افتیم و باندبازی می کنیم.
وی تاکید کرد: مسئله فقر و گرانی چیزی نیست که عادی از کنار آن بگذریم و توقع داشته باشیم با موعظه و اخلاق بتوان جوانان بیکار و فقیر را رام کنیم؛ این توقع بیجایی است.
این مرجع تقلید با بیان اینکه تا ما منبع علمی نداشته باشیم معنای عدل روشن نیست تصریح کرد: در این صورت نه امنیت است و نه استقلال و نه مساوات و نه مواسات خواهد بود و وقتی منبع نباشد به دلخواه قانون می گذاریم.
در پی سوء مدیریت وضعیت اقتصادی در کشور در حالت بحرانی قرار دارند. آمار رسمی منتشر شده از نرخ بیکاری و تورم، نگران کننده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، وی افزود: کشور ما چهار فصل است؛ آب فراوان دارد که به دریا هرز می رود، خاک فراوان ولی در عین حال بیکار و فقیر هم در آن موج می زند؛ ضعف مدیریت یعنی همین؛ امکانات فراوان، درگیری زیاد و عده ای هم بیکار و فقیر و نتیجه این است که روزی تازیانه این کار را خواهیم خورد.
این مفسر قرآن ادامه داد: با این همه امکانات در کشور یا اختلاس است و یا به جان هم می افتیم و باندبازی می کنیم.
وی تاکید کرد: مسئله فقر و گرانی چیزی نیست که عادی از کنار آن بگذریم و توقع داشته باشیم با موعظه و اخلاق بتوان جوانان بیکار و فقیر را رام کنیم؛ این توقع بیجایی است.
این مرجع تقلید با بیان اینکه تا ما منبع علمی نداشته باشیم معنای عدل روشن نیست تصریح کرد: در این صورت نه امنیت است و نه استقلال و نه مساوات و نه مواسات خواهد بود و وقتی منبع نباشد به دلخواه قانون می گذاریم.
در پی سوء مدیریت وضعیت اقتصادی در کشور در حالت بحرانی قرار دارند. آمار رسمی منتشر شده از نرخ بیکاری و تورم، نگران کننده است.
پدر حسین رونقی ملکی: بازجوی پسرم گفت می کشیمت!
سحام نیوز: پدر حسین رونقی ملکی به کمپین بین المللی
حقوق بشر در ایران گفته که پسرش در بیمارستان تحت فشار بازجویی است و
بازجوییش او را تهدید کرده تا اتهامات داخل پرونده اش را نپذیرد به او
اجازه مرخصی پس از عمل جراحی داده نمی شود. پدر این زندانی گفت حتی بازجوی
پسرش او را نیز تهدید به کشتن کرده است.
احمد رونقی ملکی، پدر این زندانی سیاسی با اظهار ناراحتی از این وضعیت گفت:« غروب ۱۶ خرداد ماه بازجوی پسرم وارد بیمارستان شد و او را مورد بازجویی طولانی مدت قرار داد و به پسرم گفت اگر اتهاماتی که در پرونده اش آمده را قبول کند به او مرخصی درمانی داده خواهد شد. حسین هم گفت که من به هیچ عنوان این اتهامات را قبول نمی کنم. حسین آن روز به دلیل این حرکت دست به اعتصاب خشک زد اما یک روز بعد با اصرار پزشکانش اعتصابش را شکست. اما همچنان در اعتصاب غذای تر است و با سرم تغذیه می شود.»
احمد رونقی ملکی در پاسخ به این سوال که بازجوی پرونده اش چه سوال های از حسین کرده است به کمپین گفت:« او فقط می گفت که اگر اتهامات را قبول نکنی ما به تو مرخصی نمی دهیم. من گفتم که شما اینجا حق تهدید و بازجویی ندارید. گفتم بگو چه کسی کلیه پسرم را از بین برده است، گفت من نمی دانم، من بازجوی دومش بودم. گفتم من حسین را سالم تحویل شما دادم. او قبل از زندان هیچ مشکلی نداشت، اما او گفت چرا مشکل داشته است. گفتم من تمام مدارک پزشکی فرزندم را که نشان می دهد او از چه تاریخی مبتلا به بیماری کلیوی شده به دفتر دادستان تحویل دادم. اما او مرتب می گفت که حسین قبلا مشکل جسمی داشته است و او بازجوی دومش بوده است. »
پدر حسین رونقی ملکی که مواجه با توهین و ضربه ای از سوی بازجوی پسرش شده است، گفت:« به او گفتم شما می گوید که حسین از خارجی ها پول می گرفته است، خب بگوید که محل کارش کجا بوده؟ رییسش چه کسی بوده است؟ این پول ها به کدام حساب می رفته است؟ ما باید اینها را بدانیم. اما ایشان یک مشت به من زد و به مامور گفت که این را بیانداز بیرون. »
احمد رونقی ملکی گفت:« پس از این بحث ها حسین را به اتاق دیگری از بیمارستان انتقال دادند. ما را هم تهدید کردند که حق ملاقات نداریم. حتی من را تهدید کردند که شبانه گم و گورت می کنیم طوریکه هیچ کس نتواند سراغت را بگیرد. من همان شب نامه ای به دادستان نوشتم و از او خواستم تا برای امنیت فرزندم ، خودم و خانواده ام اقدام کند.»
پدر حسین رونقی ملکی خطاب به مسولان قضایی کشور گفت:« حسین اصلا حالش خوب نیست اما در این شرایط بازجویش مرتب به بیمارستان می رود و او را مورد بازجویی قرار می دهد در حالیکه از نظر قانونی دیگر حق بازجویی ندارد. اگر کوچکترین مشکلی برای فرزندم پیش بیاید بازجو ، قاضی پرونده اش و تمام مسولان قضایی کشور باید جوابگو باشند.»
احمد رونقی ملکی همچنین با اشاره به اینکه خودش نیز تهدید به کشتن شده است به کمپین گفت:« چرا باید کسانی اختیار داشته باشند که پدر زندانی سیاسی را تهدید به کشتن کنند و بگویند ما شما را می کشیم؟ چرا قانون در کشور اجرا نمی شود! من از مردن نمی ترسم بالاخره یک روز می میرم اما در کشور باید امنیت باشد. وقتی یک نفر از قدرت شخصیش استفاده کند و من، فرزندم و خانواده ام را روز روشن تهدید به مرگ کند من دیگر چطور می توانم در این مملکت زندگی کنم.»
حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس زندانی دچار از کار افتادگی یکی از کلیه هایش شده است. او چهار مرتبه در طول سه سال حسش مورد عمل جراحی قرار گرفت که هر بار بلافاصله پس ازعمل به زندان برگردانده شد. او در حال حاضر به گفته پزشکان متخصص نیاز به پنجمین عمل جراحی دارد. اما هنوز مقامات قضایی کشور با دادن مرخصی درمانی به او موافقت نکرده اند.
حسین رونقی ملکی در اعتراض به نگرفتن مرخصی درمانی در تاریخ ۳۰ اردبیهشت در زندان اوین دست به اعتصاب غذا زد و در تاریخ ۱۴ خرداد ماه به دنبال وخیم شدن حالش به بیمارستان منتقل شد. در تاریخ ۱۶ خرداد او مورد بازجویی در بیمارستان قرار گرفت و اجازه مرخصی درمانی او منوط به پذیرفتن اتهامایش شده است.
احمد رونقی ملکی، پدر این زندانی سیاسی با اظهار ناراحتی از این وضعیت گفت:« غروب ۱۶ خرداد ماه بازجوی پسرم وارد بیمارستان شد و او را مورد بازجویی طولانی مدت قرار داد و به پسرم گفت اگر اتهاماتی که در پرونده اش آمده را قبول کند به او مرخصی درمانی داده خواهد شد. حسین هم گفت که من به هیچ عنوان این اتهامات را قبول نمی کنم. حسین آن روز به دلیل این حرکت دست به اعتصاب خشک زد اما یک روز بعد با اصرار پزشکانش اعتصابش را شکست. اما همچنان در اعتصاب غذای تر است و با سرم تغذیه می شود.»
احمد رونقی ملکی در پاسخ به این سوال که بازجوی پرونده اش چه سوال های از حسین کرده است به کمپین گفت:« او فقط می گفت که اگر اتهامات را قبول نکنی ما به تو مرخصی نمی دهیم. من گفتم که شما اینجا حق تهدید و بازجویی ندارید. گفتم بگو چه کسی کلیه پسرم را از بین برده است، گفت من نمی دانم، من بازجوی دومش بودم. گفتم من حسین را سالم تحویل شما دادم. او قبل از زندان هیچ مشکلی نداشت، اما او گفت چرا مشکل داشته است. گفتم من تمام مدارک پزشکی فرزندم را که نشان می دهد او از چه تاریخی مبتلا به بیماری کلیوی شده به دفتر دادستان تحویل دادم. اما او مرتب می گفت که حسین قبلا مشکل جسمی داشته است و او بازجوی دومش بوده است. »
پدر حسین رونقی ملکی که مواجه با توهین و ضربه ای از سوی بازجوی پسرش شده است، گفت:« به او گفتم شما می گوید که حسین از خارجی ها پول می گرفته است، خب بگوید که محل کارش کجا بوده؟ رییسش چه کسی بوده است؟ این پول ها به کدام حساب می رفته است؟ ما باید اینها را بدانیم. اما ایشان یک مشت به من زد و به مامور گفت که این را بیانداز بیرون. »
احمد رونقی ملکی گفت:« پس از این بحث ها حسین را به اتاق دیگری از بیمارستان انتقال دادند. ما را هم تهدید کردند که حق ملاقات نداریم. حتی من را تهدید کردند که شبانه گم و گورت می کنیم طوریکه هیچ کس نتواند سراغت را بگیرد. من همان شب نامه ای به دادستان نوشتم و از او خواستم تا برای امنیت فرزندم ، خودم و خانواده ام اقدام کند.»
پدر حسین رونقی ملکی خطاب به مسولان قضایی کشور گفت:« حسین اصلا حالش خوب نیست اما در این شرایط بازجویش مرتب به بیمارستان می رود و او را مورد بازجویی قرار می دهد در حالیکه از نظر قانونی دیگر حق بازجویی ندارد. اگر کوچکترین مشکلی برای فرزندم پیش بیاید بازجو ، قاضی پرونده اش و تمام مسولان قضایی کشور باید جوابگو باشند.»
احمد رونقی ملکی همچنین با اشاره به اینکه خودش نیز تهدید به کشتن شده است به کمپین گفت:« چرا باید کسانی اختیار داشته باشند که پدر زندانی سیاسی را تهدید به کشتن کنند و بگویند ما شما را می کشیم؟ چرا قانون در کشور اجرا نمی شود! من از مردن نمی ترسم بالاخره یک روز می میرم اما در کشور باید امنیت باشد. وقتی یک نفر از قدرت شخصیش استفاده کند و من، فرزندم و خانواده ام را روز روشن تهدید به مرگ کند من دیگر چطور می توانم در این مملکت زندگی کنم.»
حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس زندانی دچار از کار افتادگی یکی از کلیه هایش شده است. او چهار مرتبه در طول سه سال حسش مورد عمل جراحی قرار گرفت که هر بار بلافاصله پس ازعمل به زندان برگردانده شد. او در حال حاضر به گفته پزشکان متخصص نیاز به پنجمین عمل جراحی دارد. اما هنوز مقامات قضایی کشور با دادن مرخصی درمانی به او موافقت نکرده اند.
حسین رونقی ملکی در اعتراض به نگرفتن مرخصی درمانی در تاریخ ۳۰ اردبیهشت در زندان اوین دست به اعتصاب غذا زد و در تاریخ ۱۴ خرداد ماه به دنبال وخیم شدن حالش به بیمارستان منتقل شد. در تاریخ ۱۶ خرداد او مورد بازجویی در بیمارستان قرار گرفت و اجازه مرخصی درمانی او منوط به پذیرفتن اتهامایش شده است.
سردار نقدی: با مردم گفت و گو کنید، خودشان برمی دارند!
سحام نیوز: در حالی که ماموران انتظامی با عملیات
کماندویی و تجاوز به حریم خصوصی مردم به جمع آوری ماهواره ها مشغولند، رئیس
سازمان بسیج مستضعفین می گوید که با شیوههای ایجابی و در قالب گفتوگو
امر به معروف در دستور کار قرار گرفته است و هماکنون در مرحله اجرا قرار
دارد.
به گزارش ایسنا، سردار نقدی در جلسه ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر استان لرستان ادعا کرد: معتقدیم روشهای سلبی و قهرآمیز در نهی از منکر، رسالت قوه قضاییه، نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات است و بسیج نباید این شیوهها را در پیش بگیرد. به همین دلیل ساز و کار جدید بسیج در فریضه امر به معروف و نهی از منکر روش ایجابی اقناع و گفتوگو است که هماکنون نیز در مرحله اجرا است.
وی در تشریح فواید این شیوه یادآور شد: در بجنورد با استفاده از این روش در یک محله که ۳۰۰ ماهواره در پشت بامها شناسایی شده بود، پس از گفتوگو و اقناع توسط بسیجیان ۹۷ خانواده شخصا ماهوارههای خود را تحویل سپاه دادند و مابقی هم دیشهای ماهواره را از پشت بامها جمعآوری کردند.
رئیس سازمان بسیج با ادعا بر اینکه “امروز امر به معروف در جامعه ما در غربت قرار دارد”، گفت: این غربت نه به خاطر عمل نکردن به فریضه امر به معروف و نهی از منکر، بلکه به خاطر بد عمل کردن به این فریضه است. ما با عملکردمان، امر به معروف و نهی از منکر را تنها به حجاب و روابط زن و مرد در خیابان و یک شکل خاص از برخورد محدود کردهایم.
وی با بیان اینکه “ما برخلاف دین اسلام عمل کردهایم و به جای زبان نرم از زبان تند برای امر به معروف و نهی از منکر استفاده میکنیم”، تاکید کرد: باید به گونهای عمل کنیم که همه بتوانند امر به معروف و نهی از منکر انجام دهند، نه اینکه حتما حکم حکومتی برای انجام این فریضه در دستشان باشد.
نقدی اشاره ای به رفتارهای خشن ماموران بسیج و نیروهای لباس شخصی در حمله به تجمعات قانونی، کتابفروشی ها، بیوت و دفاتر علما و … ندارد.
به گزارش ایسنا، سردار نقدی در جلسه ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر استان لرستان ادعا کرد: معتقدیم روشهای سلبی و قهرآمیز در نهی از منکر، رسالت قوه قضاییه، نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات است و بسیج نباید این شیوهها را در پیش بگیرد. به همین دلیل ساز و کار جدید بسیج در فریضه امر به معروف و نهی از منکر روش ایجابی اقناع و گفتوگو است که هماکنون نیز در مرحله اجرا است.
وی در تشریح فواید این شیوه یادآور شد: در بجنورد با استفاده از این روش در یک محله که ۳۰۰ ماهواره در پشت بامها شناسایی شده بود، پس از گفتوگو و اقناع توسط بسیجیان ۹۷ خانواده شخصا ماهوارههای خود را تحویل سپاه دادند و مابقی هم دیشهای ماهواره را از پشت بامها جمعآوری کردند.
رئیس سازمان بسیج با ادعا بر اینکه “امروز امر به معروف در جامعه ما در غربت قرار دارد”، گفت: این غربت نه به خاطر عمل نکردن به فریضه امر به معروف و نهی از منکر، بلکه به خاطر بد عمل کردن به این فریضه است. ما با عملکردمان، امر به معروف و نهی از منکر را تنها به حجاب و روابط زن و مرد در خیابان و یک شکل خاص از برخورد محدود کردهایم.
وی با بیان اینکه “ما برخلاف دین اسلام عمل کردهایم و به جای زبان نرم از زبان تند برای امر به معروف و نهی از منکر استفاده میکنیم”، تاکید کرد: باید به گونهای عمل کنیم که همه بتوانند امر به معروف و نهی از منکر انجام دهند، نه اینکه حتما حکم حکومتی برای انجام این فریضه در دستشان باشد.
نقدی اشاره ای به رفتارهای خشن ماموران بسیج و نیروهای لباس شخصی در حمله به تجمعات قانونی، کتابفروشی ها، بیوت و دفاتر علما و … ندارد.
نامه دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال به "دموکراسیخواهان ایران": بازتاب صدای یاریخواهی مردم سوریه باشید
گروه دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال دانشگاههای ایران در نامهای
خطاب به دموکراسیخواهان ایران، از آنها خواسته که «فریاد یاریخواهی مردم
تحت ستم سوریه را بشنوند و همگام با آنها، خواستار دخالت فوری جامعه
جهانی در این کشور شوند».
این گروه سیاسی-دانشجویی، در بیانیه خود با اشاره به سکوت و انفعال جامعهی جهانی در برابر کشتار بیش از ۱۳ هزار نفر از مردم سوریه در شانزده ماه گذشته، قتلعام بیش از صد نفر از مردم در «حوله»، شامل دهها زن و کودک را که روز گذشته (چهارشنبه ۱۷ خرداد) در «القبیر» تکرار شده است، پاسخ دولت سوریه به این انفعال و سکوت دانستهاند.
دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال در بیانیهی خود، صراحتا خواهان مداخلهی فوری جامعهی جهانی برای پایان دادن به این کشتارها شدهاند و از اپوزیسیون ایران نیز خواستهاند که در بازتاب این درخواست مردم سوریه با آنها همصدا شوند.
به گزارش بامدادخبر، متن نامهی دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال ایران به «دموکراسیخواهان ایران» به شرح زیر است:
دهها هزار آواره، هزاران زندانی سیاسی، شهرهایی که بمباران میشوند و مردمی که مقاومت میکنند، تصویری است که انقلاب سوریه به جهان مخابره میکند. فاجعه رقم خورده است. بیش از سیزده هزار کشته در شانزده ماه مقاومت ملت سوریه که با سکوت و انفعال جامعه جهانی همراهی شده است.
این در حالی است که دولت سوریه طرح صلح کوفی عنان را نیز به عنوان «تنها طرحی که در دست است» همچون پیشنهادهای پیشین به فرصتی برای قتلعام سوریها بدل کرده و ارتشی را که باید نگاهبان جان و امنیت مردم باشد، به جان مردم انداخته است؛ و همزمان دست شبهنظامیان “شبیحه” را برای انجام بیرحمانهترین جنایتها باز میگذارد.
اگر امروز رژیم اسد جسارت آن را یافته که کشتار هولناک «حوله» را -که بدون تردید یکی از دلخراشترین موارد جنایت علیه بشریت میباشد- به فاصله کمتر از دو هفته در «الکبیر» تکرار کند، علتش را باید در سکوت و انفعال جامعه جهانی دانست. سکوتی که مدتهاست میتواند چون سندی دال بر سقوط اخلاقی انسان به کار گرفته شود.
اینک وضعیت اضطراری سوریه، هر فرد، گروه یا جریانی را اخلاقا موظف میدارد که تا حد توانِ خود برای پایان دادن به این «کشتار» تلاش کند؛ در این میان خدشه دار شدن چهره ایران و ایرانی به واسطه حمایت دولت ایران از رژیم خونخوار بشار اسد، وظیفه اپوزیسیون ایران را برای پیگیری خواست مداخله فوری جامعه جهانی برای پایان دادن به قتلعام مردم بیدفاع سوریه سنگینتر میسازد.ما دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاههای ایران از تمام دموکراسیخواهان ایرانی میخواهیم که فریاد یاریخواهی مردم تحت ستم سوریه را بشنوند و همگام با آنها، خواستار دخالت فوری جامعه جهانی در این کشور شوند و تمام توان خود را برای تحقق این مهم به کار گیرند تا با برکناری دولت اسد، آوارگی٬ شکنجه٬ کشتار و جنایت علیه بشریت در سوریه متوقف شود.
ما امیدواریم که با سقوط بشار اسد و تحت نظارت نهادهای بینالمللی بر روند گذار به دموکراسی و تضمین حفط تمامیت ارضی سوریه، حکومتی مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر در این کشور برقرار شود که نسبت به همهی گروهها، اقوام و عقاید مختلف در این کشور بیطرف باشد.
دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال دانشگاههای ایران
هجدهم خردادماه هزار و سیصد و نود و یک
این گروه سیاسی-دانشجویی، در بیانیه خود با اشاره به سکوت و انفعال جامعهی جهانی در برابر کشتار بیش از ۱۳ هزار نفر از مردم سوریه در شانزده ماه گذشته، قتلعام بیش از صد نفر از مردم در «حوله»، شامل دهها زن و کودک را که روز گذشته (چهارشنبه ۱۷ خرداد) در «القبیر» تکرار شده است، پاسخ دولت سوریه به این انفعال و سکوت دانستهاند.
دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال در بیانیهی خود، صراحتا خواهان مداخلهی فوری جامعهی جهانی برای پایان دادن به این کشتارها شدهاند و از اپوزیسیون ایران نیز خواستهاند که در بازتاب این درخواست مردم سوریه با آنها همصدا شوند.
به گزارش بامدادخبر، متن نامهی دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال ایران به «دموکراسیخواهان ایران» به شرح زیر است:
دهها هزار آواره، هزاران زندانی سیاسی، شهرهایی که بمباران میشوند و مردمی که مقاومت میکنند، تصویری است که انقلاب سوریه به جهان مخابره میکند. فاجعه رقم خورده است. بیش از سیزده هزار کشته در شانزده ماه مقاومت ملت سوریه که با سکوت و انفعال جامعه جهانی همراهی شده است.
این در حالی است که دولت سوریه طرح صلح کوفی عنان را نیز به عنوان «تنها طرحی که در دست است» همچون پیشنهادهای پیشین به فرصتی برای قتلعام سوریها بدل کرده و ارتشی را که باید نگاهبان جان و امنیت مردم باشد، به جان مردم انداخته است؛ و همزمان دست شبهنظامیان “شبیحه” را برای انجام بیرحمانهترین جنایتها باز میگذارد.
اگر امروز رژیم اسد جسارت آن را یافته که کشتار هولناک «حوله» را -که بدون تردید یکی از دلخراشترین موارد جنایت علیه بشریت میباشد- به فاصله کمتر از دو هفته در «الکبیر» تکرار کند، علتش را باید در سکوت و انفعال جامعه جهانی دانست. سکوتی که مدتهاست میتواند چون سندی دال بر سقوط اخلاقی انسان به کار گرفته شود.
اینک وضعیت اضطراری سوریه، هر فرد، گروه یا جریانی را اخلاقا موظف میدارد که تا حد توانِ خود برای پایان دادن به این «کشتار» تلاش کند؛ در این میان خدشه دار شدن چهره ایران و ایرانی به واسطه حمایت دولت ایران از رژیم خونخوار بشار اسد، وظیفه اپوزیسیون ایران را برای پیگیری خواست مداخله فوری جامعه جهانی برای پایان دادن به قتلعام مردم بیدفاع سوریه سنگینتر میسازد.ما دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاههای ایران از تمام دموکراسیخواهان ایرانی میخواهیم که فریاد یاریخواهی مردم تحت ستم سوریه را بشنوند و همگام با آنها، خواستار دخالت فوری جامعه جهانی در این کشور شوند و تمام توان خود را برای تحقق این مهم به کار گیرند تا با برکناری دولت اسد، آوارگی٬ شکنجه٬ کشتار و جنایت علیه بشریت در سوریه متوقف شود.
ما امیدواریم که با سقوط بشار اسد و تحت نظارت نهادهای بینالمللی بر روند گذار به دموکراسی و تضمین حفط تمامیت ارضی سوریه، حکومتی مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر در این کشور برقرار شود که نسبت به همهی گروهها، اقوام و عقاید مختلف در این کشور بیطرف باشد.
دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال دانشگاههای ایران
هجدهم خردادماه هزار و سیصد و نود و یک
وخامت حال جسمی جواد علیخانی، دانشجوی زندانی؛ انتقال به بیمارستان و درمان نیمه کاره
جواد علیخانی، دانشجوی زندانی که از مدت ها پیش از بیماری کلیوی و خونریزی داخلی رنج می برد، در اثر وخامت چندین باره اوضاع جسمی به بیمارستان منتقل شده اما پس از مدت کوتاهی و عدم درمان کافی به زندان بازگشته است.به گزارش دانشجونیوز، بر اساس آنچه که وبسایت کلمه منتشر کرده، این فعال دانشجویی زندانی «برای مدت کوتاهی به بیمارستان مدرس تهران منتقل شد و سپس به زندان بازگشت.»، گفته می شود ماموران امنیتی درمان وی را نیمه کاره گذاشته عصر روز گذشته او به زندان بازگردانده اند.
جواد علیخانی، دانشجوی رشته دامپزشکی دانشگاه چمران اهواز، برای دومین بار، در دوم خرداد ١٣٨٩ بازداشت شد. این فعال دانشجویی پیش از این نیز در مهر ماه سال ٨٦ بازداشت و پس از ۱۱ ماه حبس در شهر اهواز، با قید وثیقه از زندان آزاد شده بود. وی در پاییز سال ١٣٨٧ در دادگاه انقلاب به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به سه سال زندان کاهش یافت. جواد علیخانی که ماه های نخست محکومیت خود را در زندان های اهواز سپری کرده بود، پس از انتقال به تهران، هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین دوران محکومیت خود را می گذراند.
مادر این دانشجوی زندانی پیشتر گفته بود که جواد علیخانی حاضر نشده است او را با دستبند به بیمارستان منتقل کنند.
این زندانی سیاسی در دوران حبس خود به دلیل مبتلا شدن به بیماری کلیوی ناشی از آب آشامیدنی ناسالم زندان اوین، بارها دچار خونریزی شده است.
وی چندی قبل هم دچار انسداد مجرای مثانه شده بود، به حدی که تخلیه ادرار وی با عمل سونداژ صورت گرفت و خونریزی مداومی را در پی داشت، اما مسئولان زندان در درمان وی تعلل به خرج میدادند.
مادر جواد علیخانی پیشتر در گفتگویی با جرس گفته بود که مسئولین به وضعیت وخیم فرزندش توجهی ندارند، وی افزوده بود: «پسرم باید هر چه سریعتر تحت درمان قرار گیرد اما مسئولین توجهی نمی کنند، فقط او را به بهداری می برند و مسکن می زنند. خیلی پیگیری کردم و گفتم که سلامت پسرم در خطر است بگذارید حداقل خود من او را دکتر ببرم، اما موافقت نمی کنند. مشکل کلیه و سنگ کلیه دارد. الان خونریزی اش نسبت به قبل خیلی زیاد شده و درد شدید دارد. خودشان هم دیدند حالش بد است و خواستند او را با دستبند به بیمارستان ببرند که پسرم قبول نکرد و گفت مگر من قاچاقچی هستم که با دستبند به بیمارستان ببرید. من اگر می خواستم فرار کنم که اصلا خودم را معرفی نمی کردم. خلاصه زمانی هم که او را با حال بیمار می خواهند به بیمارستان ببرند خیلی اذیت می کنند. دیگر نمی دانم کجا برویم و به چه کسی حرفمان را بزنیم.» او با گریه ادامه می دهد: « در ملاقات که او را دیدم خیلی لاغر شده بود. باور کنید حدود ده پانزده کیلو وزن کم کرده بود، بس که درد می کشد. گفتم جواد چرا اینجوری شدی؟ گفت مامان حرص نخور مریضم و خوب می شوم. به بچه ها هم گفته به مامان نگویید مریضم. اما مگر می شود من رنگ و رو و ضعف بچه ام را ببینم و نفهمم که او چه می کشد؟ بخدا اینقدر نگران و ناراحتش هستم، اعصابم خرد شده و قرص اعصاب می خورم..»
او چندی پیش در پی امتناع از درآوردن لباسش برای تفتیش بدنی و مشاجره لفظی با نماینده وزارت اطلاعات، برای مدتی به سلول انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل شد،.
هرانا؛ مخالفت مسئولین با انتقال حسن ترلانی به زندانهای استان تهران
خبرگزاری هرانا - درخواست حسن ترلانی جهت انتقال به یک زندان در استان تهران با بیتوجهی و مخالفت مسئولین قضایی روبرو شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حسن ترلانی دانشجوی ۲۴ ساله که از سوی
دادگاه انقلاب به تحمل ۱۰ سال حبس در تبعید محکوم و به زندان مرکزی کرمان
منتقل شده است به دلیل عدم رعایت اصل تفکیک جرایم بین زندانیان عادی و
معتاد به مواد مخدر نگه داری میشود تاکنون بارها درخواست انتقال به
زندانهای استان تهران را به مسئولین مربوطه ارائه داده است که با مخالفت
ایشان مواجه شده است.
گفتنیست، با وجود وضعیت وخیم جسمانی این زندانی سیاسی، مسئولین از درمان مناسب، یا اعزام به مرخصی ایشان تاکنون اجتناب کردهاند.
حسن ترلانی دوم اسفند ماه سال ۸۶ در منزل
پدریاش توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و به بند امنیتی ۲۰۹ منتقل شد،
وی به مدت ۸۸ روز در این بند تحت شکنجههای جسمی و روحی قرار داشت و توسط
شعبه ۲۲ دادگاه انقلاب به ۱۰ سال حبس در تبعید محکوم شد.
هرانا؛ انتقال وحدت دانا شهروند بهایی به بازداشتگاه اداره اطلاعات شیراز
خبرگزاری
هرانا - وحدت دانا شهروند بهایی ساکن شیراز که در حال گذراندن دوره
محکومیت ۱۰ ماهه خود در زندان پیربنو میباشد به بازداشتگاه اداره اطلاعات
شیراز موسوم به پلاک ۱۰۰ منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، وحدت دانا شهروند بهایی ساکن شیراز که
در حال گذراندن دوره محکومیت ده ماه در زندان پیربنو (در حوالی شیراز)
میباشد بیش از یک هفته است که بدون ارائه دلیل مشخص به بازداشتگاه اداره
اطلاعات شیراز موسوم به پلاک ۱۰۰ منتقل شده است.
گفتنیست، این اقدام درحالی صورت گرفته که
چندی قبل آزادی مشروط نامبرده مورد موافقت رئیس و شورای زندان قرار گرفته
بوده ولی در روز چهارشنبه ۱۰ خرداد ماه به دلیل نامشخصی به بازداشتگاه
اداره اطلاعات شیراز منتقل شده است.
یاداوری میشود وحدت دانا در حال حاضربیش
از هشت ماه از محکومیت ده ماهه خود را گذرانده است نامبرده مدتی است که در
زندان از بیماری قلبی و ضعف شدید جسمانی به شدت رنج میبرد.
هرانا؛ ۳ زندانی در زندان رجایی شهر کرج اعدام شدند
خبرگزاری
هرانا - ۳ زندانی که روز گذشته از زندان قزل حصار به سلولهای انفرادی
زندان رجایی شهر منتقل شده بودند، سحرگاه امروز اعدام شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سه زندانی با اتهام حمل و نگهداری مواد
مخدر صبح امروز در زندان رجایی شهر کرج اعدام شدند. این سه زندانی روز
گذشته از زندان قزل حصار کرج به سلولهای انفرادی زندان رجایی شهر منتقل و
سحرگاه امروز با حضور نماینده دادستان و مسئولین زندان رجایی شهر اعدام
شدند.
گفتنیست، به همزمان با انتقال این ۳
زندانی به سلولهای انفرادی زندان رجایی شهر کرج، چند زندانی دیگر نیز جهت
اعدام به سلولهای انفرادی بند ۲۴۰ اوین انتقال یافتهاند که از سرنوشت
ایشان خبری در دست نیست.
حضور ماموران وزارت اطلاعات در منزل امیر سیف و احضار وی جهت اجرای حکم زندان
خبرگزاری
هرانا - نیروهای اداره اطلاعات تهران عصر روز یکشنبه ۱۴ خردادماه با
مراجعه به منزل خانواده امیر سیف شهروند ۲۸ سالهٔ ساکن تهران و از فعالین
سیاسی این شهر، ضمن تفتیش منزل، وی را برای اجرای حکم صادره به زندان احضار
کردند.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر،
نیروهای امنیتی ادارهٔ اطلاعات تهران عصر یکشنبه ۱۴ خردادماه وارد منزل این
فعال سیاسی در تهران شدهاند
و پس از آگاهی از عدم حضور نامبرده در منزل با بازرسی آن محل برخی وسایل
شخصی وی از جمله کامپیوتر، یادداشتها و تعدادی کتاب را ضبط و با تهدید
خانواده، احضاریهای برای حضور مجدد وی در دادگاه انقلاب تهران و معرفی
خود به زندان اوین جهت اجرای حکم، به خانواده ایشان تحویل دادند.
امیر سیف پیش از این روز چهارشنبه ۲۷
اردیبهشت ماه توسط دادگاه انقلاب تهران، به اتهام «توهین به مقامات نظام» و
«اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی» به صورت غیابی
محاکمه و به ۵ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده بود.
۵۰ هکتار از جنگلهای ثلاث باباجانی در آتش سوخت
خبرگزاری
هرانا - ۵۰ هکتار از جنگلهای ثلاث باباجانی دچار حریق شد، وسعت جنگلها و
مراتع شهرستان ثلاث باباجانی ۱۹۱ هزار هکتار با پراکندگی وسیع و موقعیت
صعب العبور است.
به گزارش تارنمای مهر، رئیس اداره منابع طبیعی شهرستان ثلاث باباجانی گفت: ۵۰ هکتار از جنگلهای شهرستان ثلاث باباجانی در آتش سوخت.
به گزارش تارنمای مهر، رئیس اداره منابع طبیعی شهرستان ثلاث باباجانی گفت: ۵۰ هکتار از جنگلهای شهرستان ثلاث باباجانی در آتش سوخت.
جزا کریمی افزود: این آتش سوزی از صبح روز
سه شنبه شروع شد که بلافاصله نیروهای این اداره خود را به محل آتش سوزی
رساندند و موفق شدند طی عملیاتی که تا نیمه شب ادامه داشت آتش را مهار
کنند.
وی ادامه داد: متأسفانه به دلیل وزش شدید باد در روز بعد آتش سوزی دوباره شروع شد که اطفاء دوباره آتش تا ساعت ۵ عصر روز چهارشنبه به طول انجامید.
وی وسعت جنگلها و مراتع شهرستان ثلاث باباجانی را ۱۹۱ هزار هکتار با پراکندگی وسیع و صعب العبور، عنوان کرد.
وی ادامه داد: متأسفانه به دلیل وزش شدید باد در روز بعد آتش سوزی دوباره شروع شد که اطفاء دوباره آتش تا ساعت ۵ عصر روز چهارشنبه به طول انجامید.
وی وسعت جنگلها و مراتع شهرستان ثلاث باباجانی را ۱۹۱ هزار هکتار با پراکندگی وسیع و صعب العبور، عنوان کرد.
پنح نفر در شیراز و در ملاءعام اعدام شدند
خبرگزاری هرانا - سحرگاه امروز، پنج شنبه، هجدهم خردادماه، پنج زندانی در شیراز در ملاءعام به دار آویخته شدهاند.
هویت این پنج نفر که به اتهام جرایم مربوط
به مواد مخدر صبح امروز در میدان کوزهگری شیراز، فلکه مصدق و دروازه
سعدی به اجرا درآمده است، "ف- ن" متولد ۱۳۵۳، "ع- الف متولد ۱۳۶۰"، "ع- ذ"
متولد ۱۳۵۲، "ع- م" متولد ۱۳۴۶ و الف- الف" متولد ۱۳۴۷ عنوان شده است.
به گزارش مهر دادستان عمومی و انقلاب
شیراز در این رابطه در جمع خبرنگاران گفت: "دستگاه قضایی استان فارس از
تمام افرادی که با جان مردم بازی میکنند ازجمله سوداگران مرگ، فروشندگان
خرد و کلان مواد مخدر و کسانیکه جامعه را ناامن میکنند میخواهد که به
آغوش جامعه بازگردند در غیر این صورت به شدت به آنها برخورد خواهد شد."
علی القاصی مهر مدعی شده است که "دستگاه
قضایی رسیدگی به این پروندهها و برخورد با مجرمان را در چهارچوب قوانین و
با قاطعیت و سرعت دنبال میکند."
ارجاع پروندهی زندانی محکوم به اعدام به اجرای احکام
خبرگزاری
هرانا -گزارشها حاکی از آن است که پروندهی زندانیای که متهم است ۱۷ سال
قبل دختر نوجوانی را به قتل رسانده است، به واحد اجرای احکام دادسرای امور
جنایی تهران فرستاده شده است.
روزنامهی خراسان در این خصوص نوشت: این
مرد به نام حسن متهم است اردیبهشت سال ۷۴ با همدستی دو دوستش لیلا را که
دختری نوجوان بود در روستایی واقع در شهرستان سنقر به قتل رسانده است. حسن
درجریان رسیدگی به این پرونده چندین مرتبه محاکمه شد تا اینکه با طولانی
شدن رسیدگی به این ماجرا او توانست از دست ماموران بگریزد.
این درحالی بود که یکی از همدستانش همان ابتدا خودکشی کرد و نفر دوم نیز
مدتی بعد قصاص شد. مدتی بعد از متواری شدن حسن، از آنجا که هیچ ردی از او
وجود نداشت پرونده به بایگانی سپرده شد اما خانواده لیلا که خواستار
مجازات همه عاملان قتل دخترشان بودند خود برای یافتن او به تکاپو افتادند.
تلاشهای پدر و مادر لیلا برای یافتن مخفیگاه قاتل سالها به طول انجامید
تا اینکه سرانجام آذر سال گذشته آنها توانستند با کمک ماموران پلیس
شهرستان کاشمر حسن را پس از سالها فرار در این شهر دستگیر کنند. او در
این مدت ازدواج کرده بود و به طور مخفیانه در این شهر زندگی میکرد.
با دستگیری متهم به قتل، وی که پیش از این به طور غیابی به قصاص محکوم شده بود با حکم دیوانعالی کشور دوباره پای میز محاکمه نشست. این بار قاضی حکم به برگزاری مراسم قسامه داد و به این ترتیب ۵۰ نفر از بستگان نسبی مقتول در دادگاه حاضر شدند و سوگند یاد کردند که حسن قاتل لیلاست. در چنین شرایطی قاضی با اخذ آخرین دفاع از متهم او را به قصاص محکوم کرد.
با دستگیری متهم به قتل، وی که پیش از این به طور غیابی به قصاص محکوم شده بود با حکم دیوانعالی کشور دوباره پای میز محاکمه نشست. این بار قاضی حکم به برگزاری مراسم قسامه داد و به این ترتیب ۵۰ نفر از بستگان نسبی مقتول در دادگاه حاضر شدند و سوگند یاد کردند که حسن قاتل لیلاست. در چنین شرایطی قاضی با اخذ آخرین دفاع از متهم او را به قصاص محکوم کرد.
بر اساس این گزارش از آنجا که این رای
قطعی و غیرقابل تجدیدنظر خواهی است پرونده پس از سیر مراحل قانونی به واحد
اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران ارسال شد."