از سوی حامیان جبهه پایداری و مصباح یزدی راه اندازی شد
کمپین «دعوت از سعید جلیلی برای کاندیداتوری ریاستجمهوری ۹۲»
تعدادی از فعالان سیاسی نزدیک به جریان «سوم تیر» اقدام به راهاندازی کمپینی با عنوان «دعوت از سعید جلیلی برای کاندیداتوری ریاستجمهوری ۹۲» کردهاند.به گزارش دیگربان این کمپین از حدود دو ماه پیش راهاندازی شده و هدف آن دعوت از آقای جلیلی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ است.
اعضای این کمپین «مشی و مشرب فکری» خود را «تبعیت محض از ولایت مطلقه فقیه و پیروی از روحانیون ولایی و انقلابی» به خصوص محمدتقی مصباح یزدی اعلام کردهاند.
آنها همچنین افزودهاند: «در انتخابات مجلس و پس از آن حامی تفکرات و عقاید جبههٔ پایداری» هستند.
از دیگر وبلاگهای حامیان ریاست جمهوری سعید جلیلی، وبلاگهای «حامیان دکتر سعید جلیلی»، «هواداران کاندیداتوری دکتر سعید جلیلی» و «جوانان حامی سعید جلیلی برای ریاست جمهوری» است.
سعید جلیلی در دولت نهم معاون اروپا و آمریکای وزارت خارجه بود و در حال حاضر دبیر شورای عالی امنیت ملی و عضو ارشد تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی با غرب بر سر برنامه هستهای ایران است.
چندی پیش یک سردار سپاه پاسداران گفته بود تیم محمود احمدینژاد گمان میکند سعید جلیلی مهمترین نامزد نظام برای انتخابات ریاست جمهوری است و تلاش میکند تا «زیرآب» وی را بزند.
پیش از این نیز گزارشهایی از احتمال نامزدی جلیلی در انتخابات آینده ریاست جمهوری منتشر شده بود٬ اما دبیر شورای عالی امنیت ملی تاکنون درباره این گزارشها واکنشی نشان نداده است.
فراخوان پنج سنديکای فرانسه برای تظاهرات در حمايت از کارگران ايران
جـــرس: به گزارش منابع خبری، پنج سنديکای کارگری در فرانسه در فراخوان مشترکی اعلام کردند که روز ۱۷ خرداد، برابر با ششم ژوئن، در حمايت از کارگران ايران در مقابل دفتر سازمان بين المللی کار در شهر ژنو سوييس تظاهراتی برگزار خواهند کرد.
به گزارش اتحاد بين المللی در حمايت از کارگران در ايران، پنج سنديکای کارگری فرانسه گفته اند که در اين تظاهرات همچنين خواستار برقراری آزادیهای سنديکايی و آزادی فعالان کارگر زندانی در ايران خواهند شد.
گفتنی است، تعدادی از فعالان کارگری زندانی در ایران، همچنان از وضعیت نامعلوم و وخیمی برخوردارند، که اسامی تعدادی از آنان به شرح زیر است:
- اسعد(بهنام) ابراهیم زاده: وی که از اعضا و همکاران" جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان" نیز بوده است در خردادماه سال ۸۹، بازداشت و تاکنون بدون داشتن حق مرخصی در زندان به سر میبرد. ابراهیمزاده پس از ماهها بلاتکلیفی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی مورد محاکمه قرار گرفت که از سوی این دادگاه به تحمل بیست سال حبس در تبعید محکوم شد. این حکم با اعتراض وی و وکلایش به دیوان عالی کشور ارجاع شد و از سوی قضات دیوان، رد شده و مجددا به شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه ارسال شد. قاضی مقیسه وی را به اتهام " اجتماع و تبانی علیه نظام و فعالیت تبلیغی" به ۵ سال حبس تعزیری محکوم کرد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر مورد تأیید قرار گرفت.
ابراهیمزاده هماکنون حدود ۲ سال از حکم خود را سپری کرده و در حال حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر میبرد.
- علیرضا اخوان: فعال کارگری و عضو کانون مدافعان حقوق کارگر است. اخوان، در خرداد ۸۹ دستگیر و به مدت یک ماه در بازداشت به سر برد، وی سپس با قرار وثیقه از زندان آزاد شد. او از سوی دادگاه انقلاب ابتدا به تحمل ۳ سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به یک سال و نیم حبس تعزیری و یکسال و نیم حبس تعلیقی کاهش یافت.
علیرضا اخوان در ۱۴ دیماه ۹۰، در منزلش در تهران از سوی مأموران دادستانی بازداشت و جهت اجرای حکم به زندان اوین منتقل شد. وی هماکنون در بند ۳۵۰به سر میبرد.
- ذبیحالله باقری: فعال کارگری فولاد مبارکه اصفهان، که در تاریخ پنجم اردیبهشتماه ۹۱ در حال خروج از کارخانه ابتدا توسط حراست، احضار و سپس توسط سه مأمور لباس شخصی بازداشت شد. از وضعیت و محل نگهداری وی، اطلاعی در دست نیست.
محمد جراحی: کارگر اخراجی عسلویه و عضو کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری در تاریخ ۱۷ خردادماه ۹۰ بازداشت شد. وی از سوی دادگاه انقلاب به تحمل ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. محمد جراحی که با قرار وثیقه از زندان آزاد شده بود، در تاریخ ۲۵ دیماه در پی احضار به وزارت اطلاعات بازداشت و هماکنون در زندان تبریز به سر میبرد. وی پیش از این نیز چندینبار بازداشت شده و در سال ۸۷ از سوی دادگاه به تحمل ۴ ماه حبس تعزیری محکوم شده بود، در پی این محکومیت، این فعال کارگری از محل کار خود در عسلویه اخراج شد.
- شاهرخ زمانی:عضو شورای نمایندگان کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری و عضو سندیکای نقاشان، در تاریخ ۱۷ خردادماه ۹۰ بازداشت شد و به مدت ده روز در زندان به سر برد، وی سپس با قرار وثیقه از زندان آزاد شد.
شاهرخ زمانی سپس از سوی دادگاه انقلاب تبریز به اتهامات" تشکیل گروه غیرقانونی مخالف نظام”، “مشارکت در فعالیت تبلیغی علیه نظام” و “مشارکت در اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت” و نیز “توهین به رهبری" مجموعا به یازده سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجددینظر مورد تأیید قرار گرفت.
تنها چند روز پس از تأیید این حکم، در ۲۵ دیماه وی در منزلش بازداشت و روانه زندان شد. شاهرخ زمانی هماکنون در بند قرنطینه زندان تبریز به سر میبرد و کلیه تماسهای تلفنی وی با خارج از زندان قطع شده است.
- رضا شهابی:عضو سنديكاي كارگران شركت واحد – خزانهدار، در ۲۲ خردادماه ۸۹ بازداشت شد. وی به مدت یکسال و نیم در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر برد و سه بار در اعتراض به بلاتکلیفیاش دست به اعتصاب غذا زد. نتیجهی این اعتصاب غذا، ناراحتیهای جسمانی متعدد برای وی بود.
سرانجام در اسفندماه ۹۰ و پس از حدود دو سال بلاتکلیفی؛ شعبه ۱۵دادگاه انقلاب رضا شهابی را به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام و "تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی" به شش سال حبس تعزیری و پنج سال ممنوعیت از فعالیت سندیکایی و پرداخت هفت میلیون تومان جریمه نقدی محکوم کرد.
رضا شهابی که هماکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری میشود، علیرغم شرایط نامناسب جسمانی از حق مرخصی برخوردار نشده است.
- علي نجاتي: عضو هیات مدیره سندیكای كارگران هفت تپه، روز شنبه بیست و یکم آبانماه، پس از مراجعه به دادگاه توسط ماموران امنیتی، دستگیر شد.
وي پس از مراجعه به دادگاه جهت ارائهی مدارک پزشكی دال بر عدم امكان تحمل حبس یك ساله، دستگیر و روانهی زندان دزفول شد.
امیر خدیر رهبر ایرانیتبار حزبچپگرای همبستگی کبک دستگیر شد
طبق آخرین اخباری که سهشنبه 5 جون 2012 ساعت51: ۱۰ شب به وقت
تورنتو به دست شهروند رسیده است، امیر خدیر، رهبر ایرانیتبار حزبچپگرای
همبستگی کبک، امشب در تظاهراتی دانشجویی در شهرِ کبک، دستگیر شد.
جوزه، کارمند دفتر او، به شهروند گفت امیر بیرون ساختمان مجلس بوده و با صدای شنیدن قابلمهها، که نماد جنبش در کبک شدهاند، به تظاهرات پیوست. پلیس با حمله به تظاهرات دهها نفر را دستبند زد، دستگیر کرد و درون اتوبوسی انداخت. به جرم زیر پا گذاشتن قوانین مربوط به بزرگراهها.
امیر خدیر، نمایندهی مونترال در مجلس ملی کبک، را میتوان از چپگراترین نمایندگان مجلس در آمریکای شمالی دانست. او از ابتدای آغاز اعتصاب اخیر دانشجویی در کبک همگام با آن پیش رفته است و بارها در مقابل تعرضات پلیس ایستاده است.
منبع: شهروند، آرش عزیزی
جوزه، کارمند دفتر او، به شهروند گفت امیر بیرون ساختمان مجلس بوده و با صدای شنیدن قابلمهها، که نماد جنبش در کبک شدهاند، به تظاهرات پیوست. پلیس با حمله به تظاهرات دهها نفر را دستبند زد، دستگیر کرد و درون اتوبوسی انداخت. به جرم زیر پا گذاشتن قوانین مربوط به بزرگراهها.
امیر خدیر، نمایندهی مونترال در مجلس ملی کبک، را میتوان از چپگراترین نمایندگان مجلس در آمریکای شمالی دانست. او از ابتدای آغاز اعتصاب اخیر دانشجویی در کبک همگام با آن پیش رفته است و بارها در مقابل تعرضات پلیس ایستاده است.
منبع: شهروند، آرش عزیزی
وزیر خارجه عربستان سعودی در یک کنفرانس خبری از ادعای مالکیت
امارات متحده عربی بر جزایر تنببزرگ و کوچک و ابوموسی دفاع کرد. وی
همچنین برنامه هستهای ایران را زمینهساز تشدید ناامنی در منطقه دانست.
نشست وزیران شورای همکاری خلیج فارس در جده به کار خود پایان داد. این
نشست با هدف بررسی مسائل منطقهای و برداشتن گامهای بیشتر در مسیر تشکیل
اتحادیه کشورهای حوزه خلیج فارس تشکیل شده بود.
پشتیبانی از امارات
در پایان نشست جده، شاهزاده سعودالفیصل وزیرخارجه عربستان سعودی همراه با عبدالطیف الزیانی دبیرکل شورای همکاری خلیج فارس در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت کرد. وی در این کنفرانس از جزایر سهگانه تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی به عنوان «جزایر اشغالی» نام برد و اعلام کرد که کشورش از ادعای مالکیت امارات متحده عربی بر این سه جزیره پشتیبانی میکند.
اختلافات ایران و امارات متحده عربی برسر سه جزیره در پی سفر محمود احمدینژاد و چندتن از فرماندهان بلندپایه سپاه پاسداران جمهوری اسلامی به ابوموسی اوج گرفته است.
وزیرخارجه عربستان سعودی، همچنین برنامه اتمی جمهوری اسلامی را زمینهساز شتاب یافتن «آهنگ شکوتردیدها در منطقه» دانست و گفت که جمهوری اسلامی باید درباره صلحآمیز بودن برنامه هستهای خود به کشورهای همسایه اطمینان بدهد.
تعویق طرح اتحادیه خلیجفارس
براساس اظهارات وزیرخارجه عربستان، در نشست وزیران خارجه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، تصمیم گرفته شده است که طرح تشکیل اتحادیه این کشورها به تعویق بیافتد تا بهتر بتوان روی توسعه و اجرای آن در آینده کار کرد. سعود الفیصل گفت که اتحاد کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس استقلال آنها را بهتر تضمین میکند.
خبرگزاری مهر به نقل از سعودالفیصل نوشت که برای اتحاد میان عربستان سعودی و بحرین که نخستین قدم در راه تشکیل اتحادیه کشورهای حوزه خلیج فارس محسوب میشود، نیازی به این نیست که در بحرین به افکار عمومی مراجعه شود.
سعودالفیصل ضمنا از آشتی رهبران الفتح و حماس در فلسطین استقبال کرد و گفت که کشورش از وحدت گروههای فلسطینی و برگزاری انتخابات در سرزمین فلسطین پشتیبانی میکند. وی از روسیه نیز خواست که در سیاست خود در برابر رژیم بشار اسد در سوریه تجدیدنظر کند.
پشتیبانی از امارات
در پایان نشست جده، شاهزاده سعودالفیصل وزیرخارجه عربستان سعودی همراه با عبدالطیف الزیانی دبیرکل شورای همکاری خلیج فارس در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت کرد. وی در این کنفرانس از جزایر سهگانه تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی به عنوان «جزایر اشغالی» نام برد و اعلام کرد که کشورش از ادعای مالکیت امارات متحده عربی بر این سه جزیره پشتیبانی میکند.
اختلافات ایران و امارات متحده عربی برسر سه جزیره در پی سفر محمود احمدینژاد و چندتن از فرماندهان بلندپایه سپاه پاسداران جمهوری اسلامی به ابوموسی اوج گرفته است.
وزیرخارجه عربستان سعودی، همچنین برنامه اتمی جمهوری اسلامی را زمینهساز شتاب یافتن «آهنگ شکوتردیدها در منطقه» دانست و گفت که جمهوری اسلامی باید درباره صلحآمیز بودن برنامه هستهای خود به کشورهای همسایه اطمینان بدهد.
تعویق طرح اتحادیه خلیجفارس
براساس اظهارات وزیرخارجه عربستان، در نشست وزیران خارجه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، تصمیم گرفته شده است که طرح تشکیل اتحادیه این کشورها به تعویق بیافتد تا بهتر بتوان روی توسعه و اجرای آن در آینده کار کرد. سعود الفیصل گفت که اتحاد کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس استقلال آنها را بهتر تضمین میکند.
خبرگزاری مهر به نقل از سعودالفیصل نوشت که برای اتحاد میان عربستان سعودی و بحرین که نخستین قدم در راه تشکیل اتحادیه کشورهای حوزه خلیج فارس محسوب میشود، نیازی به این نیست که در بحرین به افکار عمومی مراجعه شود.
سعودالفیصل ضمنا از آشتی رهبران الفتح و حماس در فلسطین استقبال کرد و گفت که کشورش از وحدت گروههای فلسطینی و برگزاری انتخابات در سرزمین فلسطین پشتیبانی میکند. وی از روسیه نیز خواست که در سیاست خود در برابر رژیم بشار اسد در سوریه تجدیدنظر کند.
هشدار؛ از قتل های خاموش در زندان های جمهوری اسلامی جلوگیری به عمل آوریم، فاجعه انسانی دیگری در شرف وقوع است!
این وضعیت تنها به زندان های تهران اختصاص ندارد، بلکه زندان های شهرستان ها را نیز شامل می شود. زندان هایی از جمله: زندان کارون اهواز، زندان بهبهان، زندان قزل حصار و غیره. شایان ذکر است زندان هایی همچون کهریزک و قرچک ورامین نیز همچنان دایر است.
در کهریزک زندانیان عادی مرد و در قرچک ورامین زندانیان عادی زن با شرایط به غایت سخت و غیرانسانی روبرو هستند که نیاز به پیگیری جدی دارد. جمهوری اسلامی گاهی برای فشار بیشتر بر زندانیان سیاسی، آنها را به این زندان ها منتقل می کند، نمونه های آن را در سال 88 شاهد بودیم که چه فجایعی در این زندان اتفاق افتاد. نمونه دیگر انتقال زندانیان سیاسی زن به قرچک ورامین بود که پس از اعتراض های گسترده، مجبور به بازگرداندن آنها به زندان اوین شدند ولی نه در مکان قبلی، بلکه در سوله ای غیراستاندارد.
مرگ های مشکوک در زندان های جمهوری اسلامی هر روز بیشتر و بیشتر می شود که می توان چند نمونه را نام برد. محمد مهدی زالیه نقشبندیان زندانی سیاسی کرد پس از کشیدن 21 سال حبس، اوایل ماه جاری به بیمارستان منتقل شد و شب گذشته در زندان گوهردشت فوت کرد.
مرگ های مشکوک در زندان های جمهوری اسلامی هر روز بیشتر و بیشتر می شود که می توان چند نمونه را نام برد. محمد مهدی زالیه نقشبندیان زندانی سیاسی کرد پس از کشیدن 21 سال حبس، اوایل ماه جاری به بیمارستان منتقل شد و شب گذشته در زندان گوهردشت فوت کرد.
منصور رادپور، که در اثر عدم رسیدگی پزشکی در زندان و بر اثر فشارهای عصبی و شکنجه روز اول خرداد ماه ١٣٩١ در زندان گوهردشت کرج درگذشت.
محسن دگمه چی یکی دیگر از زندانیان سیاسی است در اثر ابتلا به بیماری سرطان پانکراس و عدم رسیدگی پزشکی در 8 فروردین 1390 در زندان گوهردشت درگذشت.
هدی صابر فعال ملی- مذهبی، که در اعتراض به کشته شدن هاله سحابی در اثر اعتصاب غدا و عدم رسیدگی به وی در 22 خرداد سال 1390 در زندان اوین در گذشت. طبق شهادت نامه ای که 64 زندانی سیاسی بند 350 دادند، او با وضعیت وخیم به بهداری اوین منتقل شد و نه تنها به او رسیدگی نشد، بلکه مورد ضرب و شتم و توهین هم قرار گرفت و از اتاق بهداری به بیرون پرت شد.
امیدرضا مير صيافی وبلاگ نويس، در سال ۱۳۸۷ به مرگی مشکوک و بر اثر فشار روانی و عدم دریافت کمک های پزشکی در زندان اوین درگذشت.
امیر حشمت ساران دبیرکل جبهه اتحاد ملی که طی دو مرحله به 16 سال حبس محکوم شده بود، در حمله ای توسط گارد ویژه زندان گوهردشت به شدت مجروح شد و در اثر بی توجهی مسئولان زندان و تزریق داروهای مشکوک پس از سه بار اغما به بیمارستان رجایی کرج منتقل شد و در 16 اسفند سال 1378 در همان بیمارستان در گذشت.
شیوع انواع بیماری ها به پدیده ای بسیار رایج در زندان ها بدل شده است و جان بسیاری از زندانیان به دلیل انواع شکنجه ها و آزار و اذیت های دوران بازداشت و عدم دسترسی به امکانات پزشکی، با خطر جدی روبرو شده است. زندانیانی همچون فرح واضحان، از زندانیان دستگیر شده پس از عاشورا که به 15 سال حبس محکوم شد. وی از بیماری عفونی رنج می برد و یک بار او را با دست بند به سی سی یو منتقل کردند، ولی وضعیت اش همچنان خطرناک است و وثیقه سنگینی برای مرخصی او در نظر گرفته اند؛
شیوع انواع بیماری ها به پدیده ای بسیار رایج در زندان ها بدل شده است و جان بسیاری از زندانیان به دلیل انواع شکنجه ها و آزار و اذیت های دوران بازداشت و عدم دسترسی به امکانات پزشکی، با خطر جدی روبرو شده است. زندانیانی همچون فرح واضحان، از زندانیان دستگیر شده پس از عاشورا که به 15 سال حبس محکوم شد. وی از بیماری عفونی رنج می برد و یک بار او را با دست بند به سی سی یو منتقل کردند، ولی وضعیت اش همچنان خطرناک است و وثیقه سنگینی برای مرخصی او در نظر گرفته اند؛
مریم اکبری منفرد از خانواده جان باختگان دهه شصت است که سه برادر و یک خواهرش در همان سال ها اعدام شدند. او در 10 دی ماه 1388 بازداشت و به اتهام همکاری با سازمان مجاهدین به 15 سال حبس و تبعید به زندان رجایی شهر محکوم شد و از بیماری کلیوی و اثنی عشر رنج می برد که اخیرا تحت نظر نیروی انتظامی برای عمل جراحی به بیمارستان منتقل و پس از عمل بلادرنگ به زندان اوین بازگردانده شد؛
نرگس محمدی سخن گو و نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر در 12 اردیبهشت 1391 برای گذراندن دوره محکومیت شش ساله اش بازداشت شد. وی به شدت بیمار است و از فلج عضلانی رنج می برد و در آخرین ملاقات در رندان زنجان، روی صندلی چرخ دار توسط سایر زندانیان برای ملاقات با خانواده حاضر شد؛
بهنام ابراهیم زاده فعال کارگری که 22 خرداد سال 1389 بازداشت شده است. او از بیماری و عفونت گوش رنج می برد ولی در حمایت از رضا شهابی دست به اعتصاب غذا زد و علیرغم پیگیری او و خانواده اش، مسئولان زندان هیچ توجهی به وضعیت او نمی کنند؛
ریاض سبحانی شهروند بهایی که به دلیل بیماری قلبی یک بار آنژیو شد، ولی همچنان سلامتی اش در خطر است؛
حامد روحی نژاد، دانشجوی دانشگاه بهشتی که به اتهام همکاری با "انجمن پادشاهی ایران" به ده سال حبس تعزیری محکوم شد و علیرغم بیماری شدید ام-اس به زندان زنجان تبعید شد.
ژیلا کرم زاده مکوندی یکی از مادران پارک لاله است که در ششم دی ماه 1390 برای گذراندن دو سال حبس بازداشت شد. وی دچار بیماری فشار خون است و اخیرا در زندان یک بار بیهوش شد که نیاز به رسیدگی خاص دارد.
اینها تنها نمونه هایی اندک از زندانیانی هستند که به دلیل فشارها و اذیت و آزارهای در زندان و فضای نامناسب بهداشتی و بی توجهی مسئولان، هر روز دچار مشکلات عدیده ای می شوند که در صورت عدم ایجاد فضایی مناسب برای آنان، جان شان در معرض خطر جدی قرار دارد.
نبود ابتدایی ترین امکانات اولیه برای زندانیان در زندان های کشور به ویژه زندانیان سیاسی، آنان را با مشکلات جدی روبرو کرده است. گویی دست های پشت پرده ای تصمیم به حذف زندانیان سیاسی و حتی زندانیان عادی گرفته اند. از یک سو این روزها با موج گسترده اعدام ها مواجهیم و از سوی دیگر با مرگ های مشکوک در زندان های کشور روبرو هستیم.
بند زنان زندان اوین که در واقع سوله ای برای نگهداری زنان زندانیان سیاسی است، یکی دیگر از این زندان های غیر استاندارد کشور است. این زندان در زمستان بسیار سرد و در تابستان بسیار گرم است و هر آن احتمال تخریب اش وجود دارد، به طوری که چندی پیش به دنبال توفان در تهران، قسمتی از سقف آن فرو ریخت و زندانیان زن را با مشکل جدی مواجه ساخت. نبود آب گرم و سایر امکانات اولیه در این زندان نیز باعث شده که اغلب زندانیان سیاسی با بیماری های مختلف دست و پنجه نرم کنند.
گاهی زندانیان برای رسیدن به ابتدایی ترین خواسته های خود مجبور به اعتصاب غذای طولانی مدت می شوند که این اعتصاب ها می تواند جان آنها را به خطر اندازد.
زندانیانی همچون حسین ملکلی رونقی در اعتراض به اعتراف گیری های تلویزیونی، چندین بار دست به اعتصاب غذا زد و با وجود ناراحتی کلیه و خون ریزی معده و علیرغم توصیه مسوولان بهداری زندان، نیروهای امنیتی به او اجازه انتقال به بیمارستان یا مرخصی برای درمان را نمی دهند؛
محمدصدیق کبودوند زندانی سیاسی کرد در تیرماه 1386 بازداشت و به 11 سال حبس محکوم شد. او بیمار است ولی بارها به دلیل بیماری سرطان فرزندش درخواست مرخصی کرده بود که به دلیل عدم توجه مسئولان زندان، دست به اعتصاب غذا زده است. این بار نیز اعلام کرد تا زمانی که برای ملاقات فرزند بیمارش به او مرخصی داده نشود، اعتصاب اش را نخواهد شکست.
آرش صادقی فعال دانشجویی که پس از اعتراض های سال 88 مدت سی ماه را در زندان و عمدتا در سلول های انفرادی گذرانده است، در حمایت از حسین رونقی دست به اعتصاب غذا زده است.
رضا شهابی، راننده اتوبوس و عضو هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی، زندانی دیگری است که سلامتی اش در معرض خطر قرار دارد. او در هنگام بازداشت به شدت مورد حمله نیروهای امنیتی قرار گرفت و از ناحیه گردن و مهره ها آسیب دیده و از همان زمان، تعادل اش را از دست داده است. او بارها در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت خود، اقدام به اعتصاب غذا کرد و نزدیک بود به طور کامل سلامتی اش را از دست دهد که بالاخره پس از اعتراض های گسترده داخلی و بین المللی، برای معالجه به بیمارستان منتقل شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.
بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی وضعیتی مشابه دارند و اگر این روند ادامه یابد، هر روز شاهد قتل های خاموش دیگری در زندان های جمهوری اسلامی خواهیم بود.
ما مادران پارک لاله ضمن تاکید بر سه خواست همیشگی خود؛ از سازمان ها و نهادهای حقوق بشری و تمامی مدافعان حقوق بشر و به ویژه از خانواده های زندانیان سیاسی می خواهیم تا دیر نشده از فاجعه انسانی دیگری در زندان های کشور جلوگیری کنند. ما باید از همه ابزارهای خود استفاده کنیم تا جمهوری اسلامی را ملزم به رعایت حقوق زندانیان کنیم. زندانیانی که بر اساس کنوانسیون های بین المللی حق زندگی دارند و کشورهای امضا کننده این کنوانسیون ها ملزم به رعایت تمامی مفاد کامل آن هستند.
ژیلا کرم زاده مکوندی یکی از مادران پارک لاله است که در ششم دی ماه 1390 برای گذراندن دو سال حبس بازداشت شد. وی دچار بیماری فشار خون است و اخیرا در زندان یک بار بیهوش شد که نیاز به رسیدگی خاص دارد.
اینها تنها نمونه هایی اندک از زندانیانی هستند که به دلیل فشارها و اذیت و آزارهای در زندان و فضای نامناسب بهداشتی و بی توجهی مسئولان، هر روز دچار مشکلات عدیده ای می شوند که در صورت عدم ایجاد فضایی مناسب برای آنان، جان شان در معرض خطر جدی قرار دارد.
نبود ابتدایی ترین امکانات اولیه برای زندانیان در زندان های کشور به ویژه زندانیان سیاسی، آنان را با مشکلات جدی روبرو کرده است. گویی دست های پشت پرده ای تصمیم به حذف زندانیان سیاسی و حتی زندانیان عادی گرفته اند. از یک سو این روزها با موج گسترده اعدام ها مواجهیم و از سوی دیگر با مرگ های مشکوک در زندان های کشور روبرو هستیم.
بند زنان زندان اوین که در واقع سوله ای برای نگهداری زنان زندانیان سیاسی است، یکی دیگر از این زندان های غیر استاندارد کشور است. این زندان در زمستان بسیار سرد و در تابستان بسیار گرم است و هر آن احتمال تخریب اش وجود دارد، به طوری که چندی پیش به دنبال توفان در تهران، قسمتی از سقف آن فرو ریخت و زندانیان زن را با مشکل جدی مواجه ساخت. نبود آب گرم و سایر امکانات اولیه در این زندان نیز باعث شده که اغلب زندانیان سیاسی با بیماری های مختلف دست و پنجه نرم کنند.
گاهی زندانیان برای رسیدن به ابتدایی ترین خواسته های خود مجبور به اعتصاب غذای طولانی مدت می شوند که این اعتصاب ها می تواند جان آنها را به خطر اندازد.
زندانیانی همچون حسین ملکلی رونقی در اعتراض به اعتراف گیری های تلویزیونی، چندین بار دست به اعتصاب غذا زد و با وجود ناراحتی کلیه و خون ریزی معده و علیرغم توصیه مسوولان بهداری زندان، نیروهای امنیتی به او اجازه انتقال به بیمارستان یا مرخصی برای درمان را نمی دهند؛
محمدصدیق کبودوند زندانی سیاسی کرد در تیرماه 1386 بازداشت و به 11 سال حبس محکوم شد. او بیمار است ولی بارها به دلیل بیماری سرطان فرزندش درخواست مرخصی کرده بود که به دلیل عدم توجه مسئولان زندان، دست به اعتصاب غذا زده است. این بار نیز اعلام کرد تا زمانی که برای ملاقات فرزند بیمارش به او مرخصی داده نشود، اعتصاب اش را نخواهد شکست.
آرش صادقی فعال دانشجویی که پس از اعتراض های سال 88 مدت سی ماه را در زندان و عمدتا در سلول های انفرادی گذرانده است، در حمایت از حسین رونقی دست به اعتصاب غذا زده است.
رضا شهابی، راننده اتوبوس و عضو هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی، زندانی دیگری است که سلامتی اش در معرض خطر قرار دارد. او در هنگام بازداشت به شدت مورد حمله نیروهای امنیتی قرار گرفت و از ناحیه گردن و مهره ها آسیب دیده و از همان زمان، تعادل اش را از دست داده است. او بارها در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت خود، اقدام به اعتصاب غذا کرد و نزدیک بود به طور کامل سلامتی اش را از دست دهد که بالاخره پس از اعتراض های گسترده داخلی و بین المللی، برای معالجه به بیمارستان منتقل شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.
بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی وضعیتی مشابه دارند و اگر این روند ادامه یابد، هر روز شاهد قتل های خاموش دیگری در زندان های جمهوری اسلامی خواهیم بود.
ما مادران پارک لاله ضمن تاکید بر سه خواست همیشگی خود؛ از سازمان ها و نهادهای حقوق بشری و تمامی مدافعان حقوق بشر و به ویژه از خانواده های زندانیان سیاسی می خواهیم تا دیر نشده از فاجعه انسانی دیگری در زندان های کشور جلوگیری کنند. ما باید از همه ابزارهای خود استفاده کنیم تا جمهوری اسلامی را ملزم به رعایت حقوق زندانیان کنیم. زندانیانی که بر اساس کنوانسیون های بین المللی حق زندگی دارند و کشورهای امضا کننده این کنوانسیون ها ملزم به رعایت تمامی مفاد کامل آن هستند.
مادران پارک لاله
17 خرداد 1391
بنیامین نتانیاهو در گفتوگویی با نشریهی آلمانی بیلد اظهار داشته
که خواستهای گروه ۱+۵ در ارتباط با برنامهی هستهای ایران ناموثر
هستند. وی صرف توقف غنیسازی از سوی ایران را ناکافی خواند.
روزنامه آلمانی بیلد که پرتیراژترین نشریه در این کشور محسوب میشود، روز
چهارشنبه (۶ ژوئن/۱۷ خرداد) دومین بخش از گفتوگویی خود با بنیامین
نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل را منتشر ساخت که یکی از موضوعهای محوری آن
مناقشهی هستهای ایران و تلاشهای غرب برای حل آن بوده است.
نتانیاهو در این گفتوگو تصریح کرد که گروه ۱+۵به هر ترتیبی که شده قصد دارد مذاکرات را به نتیجه برساند و از این رو نیز خواستهای خود را تا چنین میزان پایینی کاهش داده است. به اعتقاد وی گروه ۱+۵در تلاش است که از به خطر افتادن این گفتوگوها جلوگیری کند.
"ناموثر بودن مطالبات گروه ۱+۵"
نخست وزیر اسرائیل همچنین خواستهایی را که هماهنگ با تحریمها مطرحشدهاند، نامناسب دانست و در این رابطه اظهار داشت که ایران شاید غنیسازی اورانیوم با درصد پایین را متوقف کند، اما این به معنی توقف برنامهی هستهای این کشور نخواهد بود.
نتانیاهو به خواستهای سهگانه اسرائیل در این مورد اشاره کرد و گفت: «نخست آنکه باید هرگونه غنیسازی اورانیوم پایان یابد. دوم، تمام اورانیوم غنیسازی شدهی موجود در ایران از این کشور خارج شود و سوم آنکه تأسیسات اتمی زیرزمینی در نزدیکی قم تعطیل شود.»
وی افزود، اگر ایران واقعا قصد استفاده صلحجویانه از انرژی هستهای را داشته باشد، پذیرفتن این خواستها مشکلآفرین نخواهد بود. به باور نتانیاهو، هدف جمهوری اسلامی اما دستیابی به سلاحهای هستهای است.
بحث حملهی نظامی
نخست وزیر اسرائیل در گفتوگوی خود با روزنامه بیلد، همچنین به نگرانیهای موجود از احتمال حملهی نظامی به ایران پرداخت.
وی در این رابطه خاطرنشان ساخت: «من درک میکنم که عملیات نظامی نگرانی انسانها را برمیانگیزد. در واقع هیچکسی خواهان و دوستدار چنین چیزی نیست. من اما در عین حال میدانم که جلوگیری از دستیابی رژیم آیتاللهها به سلاحهای هستهای تا چه اندازه مهم است.»
نتانیاهو افزود که اگر ایران واقعا به سلاحهای هستهای دست یابد، بهایی که اسرائیل بعدا باید در قبال آن بپردازد به مراتب بالاتر از هر سناریوی ممکن خواهد بود که موضوع آن جلوگیری از دستیابی ایران به سلاحهای اتمی است.
در این میان شماری از کارشناسان اسرائیلی نگرانی خود را از پیامدهای احتمالی حملهای نظامی به ایران ابراز داشتهاند.
روزنامه اسرائیلی یدیعوت آخرونوت روز سهشنبه (۵ ژوئن) به نقل از مئیر داگان، رئیس اسبق سازمان اطلاعاتی اسرائیل، موساد، نوشته است که «میان آغاز حمله به ایران تا شروع یک جنگ منطقهای تنها ۵ دقیقه فاصله خواهد بود.»
رئیس پیشین موساد همچنین تأکید ورزید که اگر متقاعد میشد که برنامهی هستهای ایران در پی حملهای نظامی به مدت ده سال متوقف میشد، وی نیز از چنین حملهای پشتیبانی میکرد.
نتانیاهو در این گفتوگو تصریح کرد که گروه ۱+۵به هر ترتیبی که شده قصد دارد مذاکرات را به نتیجه برساند و از این رو نیز خواستهای خود را تا چنین میزان پایینی کاهش داده است. به اعتقاد وی گروه ۱+۵در تلاش است که از به خطر افتادن این گفتوگوها جلوگیری کند.
"ناموثر بودن مطالبات گروه ۱+۵"
نخست وزیر اسرائیل همچنین خواستهایی را که هماهنگ با تحریمها مطرحشدهاند، نامناسب دانست و در این رابطه اظهار داشت که ایران شاید غنیسازی اورانیوم با درصد پایین را متوقف کند، اما این به معنی توقف برنامهی هستهای این کشور نخواهد بود.
نتانیاهو به خواستهای سهگانه اسرائیل در این مورد اشاره کرد و گفت: «نخست آنکه باید هرگونه غنیسازی اورانیوم پایان یابد. دوم، تمام اورانیوم غنیسازی شدهی موجود در ایران از این کشور خارج شود و سوم آنکه تأسیسات اتمی زیرزمینی در نزدیکی قم تعطیل شود.»
وی افزود، اگر ایران واقعا قصد استفاده صلحجویانه از انرژی هستهای را داشته باشد، پذیرفتن این خواستها مشکلآفرین نخواهد بود. به باور نتانیاهو، هدف جمهوری اسلامی اما دستیابی به سلاحهای هستهای است.
بحث حملهی نظامی
نخست وزیر اسرائیل در گفتوگوی خود با روزنامه بیلد، همچنین به نگرانیهای موجود از احتمال حملهی نظامی به ایران پرداخت.
وی در این رابطه خاطرنشان ساخت: «من درک میکنم که عملیات نظامی نگرانی انسانها را برمیانگیزد. در واقع هیچکسی خواهان و دوستدار چنین چیزی نیست. من اما در عین حال میدانم که جلوگیری از دستیابی رژیم آیتاللهها به سلاحهای هستهای تا چه اندازه مهم است.»
نتانیاهو افزود که اگر ایران واقعا به سلاحهای هستهای دست یابد، بهایی که اسرائیل بعدا باید در قبال آن بپردازد به مراتب بالاتر از هر سناریوی ممکن خواهد بود که موضوع آن جلوگیری از دستیابی ایران به سلاحهای اتمی است.
در این میان شماری از کارشناسان اسرائیلی نگرانی خود را از پیامدهای احتمالی حملهای نظامی به ایران ابراز داشتهاند.
روزنامه اسرائیلی یدیعوت آخرونوت روز سهشنبه (۵ ژوئن) به نقل از مئیر داگان، رئیس اسبق سازمان اطلاعاتی اسرائیل، موساد، نوشته است که «میان آغاز حمله به ایران تا شروع یک جنگ منطقهای تنها ۵ دقیقه فاصله خواهد بود.»
رئیس پیشین موساد همچنین تأکید ورزید که اگر متقاعد میشد که برنامهی هستهای ایران در پی حملهای نظامی به مدت ده سال متوقف میشد، وی نیز از چنین حملهای پشتیبانی میکرد.
در حالی که تنها ۱۰ روز به دور دوم انتخابات ریاست جمهوری مصر باقی
مانده، اعضای هیأت تدوین قانون اساسی هنوز به توافق نرسیدهاند. شورای
نظامی مصر تهدید کرده که در صورت عدم موفقیت این هیأت، شورا خود دست به کار
خواهد شد.
شورای نظامی مصر یک مهلت ۴۸ ساعته برای احزاب سیاسی مصر تعیین کرده تا بر
سر پیشنویس قانون اساسی این کشور به توافق برسند. در غیر این صورت این
شورا خود در این زمینه اقدام خواهد کرد.
مصطفی بکری یکی از نمایندگان مجلس مصر، این خبر را پس از ملاقات نمایندگان ۱۸ حزب سیاسی و حقوقدانان مستقل با فرمانده شورای نظامی مصر ژنرال حسین طنطاوی در روز سهشنبه (۵ ژوئن/۱۶ خرداد) اعلام کرد.
بسیاری از احزاب مصر از جمله اخوانالمسلمین این ملاقات را تحریم کردند. سخنگوی این حزب در پارلمان گفت: «هیچ کس نمیتواند پارلمان را از اختیاراتش برای تصویب قوانین محروم کند».
وی احتمالا این سخنان را در پاسخ مصطفی بکری گفته که اعلام کرده بود اگر پارلمان نتواند کار تدوین قانون اساسی را انجام دهد، شورای نظامی مصر در این زمینه تصمیمگیری خواهد کرد.
یاسر علی یکی دیگر از اعضای اخوانالمسلمین نیز گفت: «این دزدیدن اختیار قانونی پارلمان است. ما هرچیزی را که از شورای نظامی بیرون بیاید به رسمیت نمیشناسیم. این کار (تدوین قانون اساسی) وظیفه ماست».
انتخابات ریاست جمهوری در شرایط پر تنش
قاعدتا تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری مصر میبایست کار تدوین قانون اساسی به پایان میرسید اما به دلیل اختلافات گروههای اسلامگرا و سکولار و تلاش گروههای اسلامگرا برای اعمال تسلط بر هیأت تدوین قانون اساسی این کار تا کنون انجام نشده است.
انتخابات ریاست جمهوری مصر با رقابت بین یک عضو اخوانالمسلمین و آخرین نخست وزیر حسنی مبارک به دور دوم کشیده شده و قرار است در روزهای ۱۶ و ۱۷ ژوئن، (۲۷ و ۲۸ خرداد) برگزار شود.
این در حالی است که مصر این روزها ایام ناآرامی را میگذراند. در پی اعلام حکم حبس ابد برای حسنی مبارک، هزاران تن از مردم مصر در اعتراض به این حکم به میدان تحریر آمدند.
محمد مرسی، نامزد اخوانالمسلمین برای ریاست جمهوری نیز در میان تظاهرکنندگان میدان تحریر حضور داشت. در مقابل احمد شفیق رقیب وی، مردم مصر را تشویق کرد که حکم مبارک را بپذیرند.
مصطفی بکری یکی از نمایندگان مجلس مصر، این خبر را پس از ملاقات نمایندگان ۱۸ حزب سیاسی و حقوقدانان مستقل با فرمانده شورای نظامی مصر ژنرال حسین طنطاوی در روز سهشنبه (۵ ژوئن/۱۶ خرداد) اعلام کرد.
بسیاری از احزاب مصر از جمله اخوانالمسلمین این ملاقات را تحریم کردند. سخنگوی این حزب در پارلمان گفت: «هیچ کس نمیتواند پارلمان را از اختیاراتش برای تصویب قوانین محروم کند».
وی احتمالا این سخنان را در پاسخ مصطفی بکری گفته که اعلام کرده بود اگر پارلمان نتواند کار تدوین قانون اساسی را انجام دهد، شورای نظامی مصر در این زمینه تصمیمگیری خواهد کرد.
یاسر علی یکی دیگر از اعضای اخوانالمسلمین نیز گفت: «این دزدیدن اختیار قانونی پارلمان است. ما هرچیزی را که از شورای نظامی بیرون بیاید به رسمیت نمیشناسیم. این کار (تدوین قانون اساسی) وظیفه ماست».
انتخابات ریاست جمهوری در شرایط پر تنش
قاعدتا تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری مصر میبایست کار تدوین قانون اساسی به پایان میرسید اما به دلیل اختلافات گروههای اسلامگرا و سکولار و تلاش گروههای اسلامگرا برای اعمال تسلط بر هیأت تدوین قانون اساسی این کار تا کنون انجام نشده است.
انتخابات ریاست جمهوری مصر با رقابت بین یک عضو اخوانالمسلمین و آخرین نخست وزیر حسنی مبارک به دور دوم کشیده شده و قرار است در روزهای ۱۶ و ۱۷ ژوئن، (۲۷ و ۲۸ خرداد) برگزار شود.
این در حالی است که مصر این روزها ایام ناآرامی را میگذراند. در پی اعلام حکم حبس ابد برای حسنی مبارک، هزاران تن از مردم مصر در اعتراض به این حکم به میدان تحریر آمدند.
محمد مرسی، نامزد اخوانالمسلمین برای ریاست جمهوری نیز در میان تظاهرکنندگان میدان تحریر حضور داشت. در مقابل احمد شفیق رقیب وی، مردم مصر را تشویق کرد که حکم مبارک را بپذیرند.
خبر کشته شدن مرد شماره ۲ القاعده در پاکستان از سوی مقامات
آمریکایی تایید شد. کاخ سفید آمریکا در واشنگتن بدون ذکر جزییات بیشتر
تایید کرد که ابویحیی اللیبی در حمله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا کشته
شده است.
ایالات متحده آمریکا توانسته است، در جریان فعالیتهای خود در مقابله با
القاعده ضربهای سخت به این شبکه تروریستی وارد سازد. خبرگزاری رویترز روز
سهشنبه (۵ ژوئن/۱۶ خرداد) در پی انتشار خبر احتمال کشته شدن ابویحیی
اللیبی گزارش داده بود که تأیید مرگ وی به معنای بزرگترین ضربه به شبکه
القاعده پس از مرگ اسامه بنلادن در ماه مه ۲۰۱۱ خواهد بود.
تایید مرگ مرد شمارهی ۲ شبکه القاعده در روز سه شنبه یک روز پس از آن صورت گرفت که هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی، مواضعی از شبکهی القاعده را در منطقه وزیرستان شمالی مورد حمله قرار داده بودند.
ابویحیی تا پیش از مرگ چند بار از چنین حملاتی جان سالم بدر برده و یکبار نیز در سال ۲۰۰۵ از زندان آمریکاییها در افغانستان فرار کرده بود. ابویحیی پس از ایمن الظواهری، مرد شماره دو القاعده به شمار میرفت.
مرگ "مدیر عامل"
جی کارنی، سخنگوی کاخ سفید، ضمن تایید خبر کشته شدن ابویحیی اللیبی او رابا استناد به منابع اطلاعاتی آمریکا "مدیر عامل" القاعده خواند و همچنین تصریح کرد که القاعده به سختی میتواند جانشینی برای ابویحیی اللیبی بیابد. به گفتهی سخنگوی کاخ سفید، شبکهی القاعده در آستانهی نابودی قرار دارد.
مقامهای امنیتی پاکستان همان روز سهشنبه (۵ ژوئن) از احتمال مرگ ابویحیی سخن گفته بودند. یک مقام امنیتی این کشور به رویترز گفته بود که در مکالمات تلفنی برخی از شبهنظامیان القاعده از مرگ "شیخ" سخن میرفته است.
وی افزوده بود: «در مکالمات تلفنی نامی از ابویحیی برده نشده، اما ما این موضوع را با منابعی محلی خود چک کرده و باور داریم که منظور از شیخ، اللیبی بوده است.»
درخور توجه آنکه یکی از فرماندهان شبهنظامی القاعده در وزیرستان شمالی که از نزدیک با شبهنظامیان خارجی مستقر در این منطقهی قبیلهنشین در ارتباط است، روز سهشنبه خبر کشته شدن ابویحیی اللیبی را تکذیب کرده بود.
وی افزوده بود: «این اولین بار نیست که ادعای کشتهشدن ابویحیی مطرح میشود. این خبرها ساختهی آمریکاییهاست که به دلیل خسارات سنگینشان در افغانستان به چنین ادعاهایی متوسل میشوند.»
از سوی دیگر جان کربی، سخنگوی پنتاگون بدون آنکه جزئیاتی بیشتر پيرامون اين عملیات ضد تروریستی ذکر کند، اللیبی را "فردی بسیار خطرناک" خواند و تصریح کرد که «برچيده شدن او [ابویحیی اللیبی] از روی زمین یک امر مفيد برای همگان بشمار میرود.»
سخنگوی پنتاگون همچنین خاطرنشان کرد که لئون پانهتا، وزیر دفاع
آمريکا کاملا روشن ساخته است که ایالات متحده در مقابله با تهدیدهایی
مبارزه خواهد کرد که میخواهند امنیت آمريکا و متحدانش را به خطر اندازند.
مخالفت پاکستان با حملهی هواپیمای بدون سرنشین
تایید خبر کشتهشدن ابویحیی را میتوان به معنای اثبات و تقویت نظر آمریکاییها ارزیابی کرد که هواپیماهای بدون سرنشین را موثرترین سلاح در مبارزه علیه شبهنظامیان میدانند.
علیرغم این ضربهی جدید به القاعده، پاکستان بار دیگر مخالفت خود را با عملیاتی از این دست اعلام کرد. وزارت خارجه پاکستان روز سهشنبه (۵ ژوئن) از ایالات متحده خواست که به عملیات هواپیماهای بدون سرنشین در خاک پاکستان پایان دهد.
در این راستا، ریچارد هوگلند، معاون سفیر آمریکا در پاکستان به وزارت خارجه این کشور احضار شده بود. وزارت خارجه پاکستان در این ارتباط اعلام کرد که در جریان این احضار به هوگلند گفته شده است، «حملههای هواپیماهای بدون سرنشین در خاک پاکستان نقضکننده حقوق بینالمللی و استقلال ارضی پاکستان است.»
مقامات دولتی پاکستان و همچنین نظامیان این کشور در گذشته از حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی در خاک پاکستان پشتیبانی کرده بودند. در پی کشته شدن ۲۴ سرباز پاکستان در پی یکی از عملیات اما مناسبات دو کشور رو به تیرگی نهاد و مخالفت پاکستان با این روند شدت یافت.
تایید مرگ مرد شمارهی ۲ شبکه القاعده در روز سه شنبه یک روز پس از آن صورت گرفت که هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی، مواضعی از شبکهی القاعده را در منطقه وزیرستان شمالی مورد حمله قرار داده بودند.
ابویحیی تا پیش از مرگ چند بار از چنین حملاتی جان سالم بدر برده و یکبار نیز در سال ۲۰۰۵ از زندان آمریکاییها در افغانستان فرار کرده بود. ابویحیی پس از ایمن الظواهری، مرد شماره دو القاعده به شمار میرفت.
مرگ "مدیر عامل"
جی کارنی، سخنگوی کاخ سفید، ضمن تایید خبر کشته شدن ابویحیی اللیبی او رابا استناد به منابع اطلاعاتی آمریکا "مدیر عامل" القاعده خواند و همچنین تصریح کرد که القاعده به سختی میتواند جانشینی برای ابویحیی اللیبی بیابد. به گفتهی سخنگوی کاخ سفید، شبکهی القاعده در آستانهی نابودی قرار دارد.
مقامهای امنیتی پاکستان همان روز سهشنبه (۵ ژوئن) از احتمال مرگ ابویحیی سخن گفته بودند. یک مقام امنیتی این کشور به رویترز گفته بود که در مکالمات تلفنی برخی از شبهنظامیان القاعده از مرگ "شیخ" سخن میرفته است.
وی افزوده بود: «در مکالمات تلفنی نامی از ابویحیی برده نشده، اما ما این موضوع را با منابعی محلی خود چک کرده و باور داریم که منظور از شیخ، اللیبی بوده است.»
درخور توجه آنکه یکی از فرماندهان شبهنظامی القاعده در وزیرستان شمالی که از نزدیک با شبهنظامیان خارجی مستقر در این منطقهی قبیلهنشین در ارتباط است، روز سهشنبه خبر کشته شدن ابویحیی اللیبی را تکذیب کرده بود.
وی افزوده بود: «این اولین بار نیست که ادعای کشتهشدن ابویحیی مطرح میشود. این خبرها ساختهی آمریکاییهاست که به دلیل خسارات سنگینشان در افغانستان به چنین ادعاهایی متوسل میشوند.»
از سوی دیگر جان کربی، سخنگوی پنتاگون بدون آنکه جزئیاتی بیشتر پيرامون اين عملیات ضد تروریستی ذکر کند، اللیبی را "فردی بسیار خطرناک" خواند و تصریح کرد که «برچيده شدن او [ابویحیی اللیبی] از روی زمین یک امر مفيد برای همگان بشمار میرود.»
مخالفت پاکستان با حملهی هواپیمای بدون سرنشین
تایید خبر کشتهشدن ابویحیی را میتوان به معنای اثبات و تقویت نظر آمریکاییها ارزیابی کرد که هواپیماهای بدون سرنشین را موثرترین سلاح در مبارزه علیه شبهنظامیان میدانند.
علیرغم این ضربهی جدید به القاعده، پاکستان بار دیگر مخالفت خود را با عملیاتی از این دست اعلام کرد. وزارت خارجه پاکستان روز سهشنبه (۵ ژوئن) از ایالات متحده خواست که به عملیات هواپیماهای بدون سرنشین در خاک پاکستان پایان دهد.
در این راستا، ریچارد هوگلند، معاون سفیر آمریکا در پاکستان به وزارت خارجه این کشور احضار شده بود. وزارت خارجه پاکستان در این ارتباط اعلام کرد که در جریان این احضار به هوگلند گفته شده است، «حملههای هواپیماهای بدون سرنشین در خاک پاکستان نقضکننده حقوق بینالمللی و استقلال ارضی پاکستان است.»
مقامات دولتی پاکستان و همچنین نظامیان این کشور در گذشته از حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی در خاک پاکستان پشتیبانی کرده بودند. در پی کشته شدن ۲۴ سرباز پاکستان در پی یکی از عملیات اما مناسبات دو کشور رو به تیرگی نهاد و مخالفت پاکستان با این روند شدت یافت.
وزیر امور خارجه آلمان در دیدار با برخی از سران کشورهای خلیج فارس
بر تشدید فشارهای دیپلماتیک بر رژیم سوریه تأکید کرد. در همین حال
نشانههایی از امکان موافقت روسیه با انتقال قدرت در سوریه دیده میشود.
گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان، هشدار داد که درگیری در سوریه
میتواند تمام خاورمیانه را به آتش بکشد. وزیر خارجه روز سهشنبه (۵ ژوئن)
در جریان دیدار از امارات متحده عربی گفت که آلمان در جهت حل بحران سوریه
تلاش میکند، زیرا درگیریهای داخلی این کشور میتواند قهر و خشونت را به
تمام منطقه سرایت دهد.
آقای وستروله در جریان دیدار خود از ابوظبی تصریح کرد که سوریه در وضعیت خطرناکی است و کشتار و خونریزی در این کشور باید بیدرنگ خاتمه یابد. او در توافق با میزبان خود تأکید کرد که برای تحقق این امر، فشار بیشتری بر رژیم اسد ضرورت دارد.
دولت بشار اسد در ۱۵ ماه گذشته با اعتراضات گسترده روبرو بوده و همواره تلاش کرده است اعتراضات را با قهر و خشونت سرکوب کند. به گفته منابع مخالف رژیم در این مدت بیش از ۱۳ هزار و ۴۰۰ نفر از مردم سوریه جان خود را از دست دادهاند.
ضرورت اقدام شورای امنیت
وزیر امور خارجه آلمان در آغاز سفر پنج روزهی خود به خاورمیانه، شامگاه دوشنبه (۴ ژوئن) وارد دوحه شده و پس از اقامتی یک روزه به امارات رفته بود.
آقای وستروله در قطر و امارات بر ضرورت ادامهی فشارهای شورای امنیت بر رژیم سوریه تأکید کرد. او پیشنهاد کرد که شورای امنیت قطعنامه تازهای در چارچوب فصل هفتم منشور سازمان ملل تصویب کند. اما او، برخلاف دولت فرانسه، تنها بر اقدامات مدنی و فشارهای دیپلماتیک تأکید ورزید.
وستروله در ابوظبی، پس از گفتوگو با عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر خارجه این کشور، در یک مصاحبه مطبوعاتی موضع آلمان را تشریح کرد. او گفت که آلمان برای به زانو در آوردن رژیم سوریه با ضربه نظامی موافق نیست. او در عوض بر راه حلی سیاسی بر پایه حمایت از تلاشها و برنامه صلح کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل، تأکید کرد.
وزیر امور خارجه آلمان به اقدامات تحریمی بیشتری بر پایه اصل ۴۱ منشور سازمان ملل نظر داشت. اصل یادشده، نه بر اقدامات قهرآمیز، بلکه بر فشارهایی مانند مسدود کردن حسابهای بانکی تکیه دارد. شایان ذکر است که اصل ۴۲ منشور که تا حدی از جانب فرانسه مطرح شده است، اعزام نیروی قهریه را از خشکی و دریا و هوا مجاز میشمارد. وستروله گفت که اجلاس آینده شورای امنیت سازمان ملل، میتواند در این باره تصمیمگیری کند.
"ناشکیبی" اتحادیه عرب
عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر خارجه دولت امارات، تأکید کرد که در میان کشورهای عربی به تدریج صبر و شکیبایی در قبال اوضاع ناگوار سوریه رو به پایان میرود. او گفت که هر روز زنان و مردان و کودکان بسیاری در سوریه کشته میشوند و تا کنون عده زیادی خانه و کاشانه خود را از دست داده و آواره شدهاند.
آل نهیان در رابطه با برنامه صلح کوفی عنان گفت که این طرح مثبت است، اما باید با دقت بیشتری تعریف شود. او به صراحت از آقای عنان خواست که درباره نیت و مقصود خود توضیح بیشتری ارائه دهد، زیرا پیشرفت این برنامه بسیار کند بوده و با مقتضیات زمان هماهنگی نداشته است.
روز سهشنبه (۵ ژوئن) مخالفان رژیم بشار اسد به همکاری خود با طرح کوفی عنان خاتمه دادهاند، زیرا معتقد هستند که در زمان اجرای این طرح و حضور ناظران صلح سازمان ملل در سوریه، خشونت و کشتار در سوریه ادامه یافته و بیش از دو هزار نفر جان خود را از دست دادهاند.
وستروله در دیدار با حامد بن خلیفه الثانی، امیر قطر و همچنین شیخ حامد بن جاسم بن جبر الثانی، وزیر خارجه قطر اظهار داشت که آنها در این نکته توافق دارند که فشار بر رژیم اسد باید افزایش یابد. وستروله گفت این موضوع را درک میکند که کشورهای عرب خلیج فارس خواهان فشار بیشتری بر رژیم اسد هستند. او تصریح کرد: «این هدفی موجه است و خود ما نیز خواهان آن هستیم.»
لازم به ذکر است که قطر کشور کوچکی است، اما دیپلماسی فعالی دارد و در حال حاضر نقش برجستهای در "اتحادیه عرب" ایفا میکند.
انتظار اعراب از روسیه
از سوی دیگر سعود الفیصل، وزیر امور خارجه عربستان سعودی روز سهشنبه (۵ ژوئن) گفت از دولت روسیه انتظار دارد که موضع خود را در قبال رژیم سوریه تغییر دهد و در جهت انتقال صلحآمیز قدرت در دمشق فعالیت کند. وزیر خارجه عربستان در یک کنفرانس خبری به روسیه هشدار داد که با ادامه سیاست حمایت از رژیم بشار اسد، تمام حیثیت خود را در میان اعراب از دست خواهد داد.
یک مقام برجسته روسی روز سهشنبه گفت که بشار اسد میتواند در چارچوب قراردادی برای پایان خونریزی، از قدرت کناره بگیرد. ناظران این را نخستین نشانهی روی گرداندن روسیه از بشار اسد ارزیابی کردند. گنادی گاتیلوف، معاون وزیر خارجه روسیه، گفت: «ما هرگز نگفتهایم که اسد حتما باید بر مسند قدرت باقی بماند. این مسئلهایست که خود مردم سوریه باید در مورد آن تصمیمگیری کنند.»
به موازات این اظهارات روز سهشنبه، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه با هو جین تائو، رئیس جمهوری چین در پکن ملاقات کرد. چین و روسیه، دو عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، تا کنون دو بار از صدور قطعنامههای این نهاد بینالمللی علیه دولت سوریه جلوگیری کردهاند.
"انزوای باز هم بیشتر"
رژیم سوریه روز سهشنبه نمایندگیهای سیاسی چندین کشور را اخراج کرد. دولت سوریه گفت که دستور اخراج، سفیر و کارکنان سفارتهای آمریکا، بریتانیا، فرانسه و ترکیه را در بر میگیرد. برخی از دیپلماتها پیش از این در اعتراض به سرکوب مردم معترض از سوریه خارج شدهاند. گیدو وستروله اقدام اخیر رژیم سوریه را "گامی دیگر در جهت انزوای روزافزون این رژیم" دانست.
وزیر خارجه آلمان پس از دیدار با زمامداران قطر و امارات، شامگاه چهارشنبه (۶ ژوئن) به ترکیه میرود. او در استانبول در اجلاس "گروه دوستان مردم سوریه" شرکت میکند. در این اجلاس وزرای خارجه کشورهای آمریکا، فرانسه، بریتانیا و برخی از کشورهای عربی شرکت خواهند کرد. اجلاس آیندهی این گروه، شامل حدود ۶۰ کشور و سازمان بینالمللی در آغاز ماه ژوئیه در پاریس تشکیل میشود.
وستروله در ادامهی گفتوگوهای خود روز پنجشنبه در استانبول در اجلاسی در جهت مبارزه با تروریسم شرکت میکند. وی در آخرین روز از مسافرت خاورمیانهای خود، روز جمعه (۸ ژوئن) به لبنان سفر میکند و با زمامداران این کشور درباره اوضاع سوریه به گفتوگو مینشیند.
وستروله با میشل سلیمان رئیس جمهور و نجیب میقاتی نخست وزیر لبنان دیدار و گفتوگو خواهد داشت. وزیر امور خارجه شامگاه جمعه به آلمان برمیگردد.
آقای وستروله در جریان دیدار خود از ابوظبی تصریح کرد که سوریه در وضعیت خطرناکی است و کشتار و خونریزی در این کشور باید بیدرنگ خاتمه یابد. او در توافق با میزبان خود تأکید کرد که برای تحقق این امر، فشار بیشتری بر رژیم اسد ضرورت دارد.
دولت بشار اسد در ۱۵ ماه گذشته با اعتراضات گسترده روبرو بوده و همواره تلاش کرده است اعتراضات را با قهر و خشونت سرکوب کند. به گفته منابع مخالف رژیم در این مدت بیش از ۱۳ هزار و ۴۰۰ نفر از مردم سوریه جان خود را از دست دادهاند.
ضرورت اقدام شورای امنیت
وزیر امور خارجه آلمان در آغاز سفر پنج روزهی خود به خاورمیانه، شامگاه دوشنبه (۴ ژوئن) وارد دوحه شده و پس از اقامتی یک روزه به امارات رفته بود.
آقای وستروله در قطر و امارات بر ضرورت ادامهی فشارهای شورای امنیت بر رژیم سوریه تأکید کرد. او پیشنهاد کرد که شورای امنیت قطعنامه تازهای در چارچوب فصل هفتم منشور سازمان ملل تصویب کند. اما او، برخلاف دولت فرانسه، تنها بر اقدامات مدنی و فشارهای دیپلماتیک تأکید ورزید.
وستروله در ابوظبی، پس از گفتوگو با عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر خارجه این کشور، در یک مصاحبه مطبوعاتی موضع آلمان را تشریح کرد. او گفت که آلمان برای به زانو در آوردن رژیم سوریه با ضربه نظامی موافق نیست. او در عوض بر راه حلی سیاسی بر پایه حمایت از تلاشها و برنامه صلح کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل، تأکید کرد.
وزیر امور خارجه آلمان به اقدامات تحریمی بیشتری بر پایه اصل ۴۱ منشور سازمان ملل نظر داشت. اصل یادشده، نه بر اقدامات قهرآمیز، بلکه بر فشارهایی مانند مسدود کردن حسابهای بانکی تکیه دارد. شایان ذکر است که اصل ۴۲ منشور که تا حدی از جانب فرانسه مطرح شده است، اعزام نیروی قهریه را از خشکی و دریا و هوا مجاز میشمارد. وستروله گفت که اجلاس آینده شورای امنیت سازمان ملل، میتواند در این باره تصمیمگیری کند.
"ناشکیبی" اتحادیه عرب
عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر خارجه دولت امارات، تأکید کرد که در میان کشورهای عربی به تدریج صبر و شکیبایی در قبال اوضاع ناگوار سوریه رو به پایان میرود. او گفت که هر روز زنان و مردان و کودکان بسیاری در سوریه کشته میشوند و تا کنون عده زیادی خانه و کاشانه خود را از دست داده و آواره شدهاند.
آل نهیان در رابطه با برنامه صلح کوفی عنان گفت که این طرح مثبت است، اما باید با دقت بیشتری تعریف شود. او به صراحت از آقای عنان خواست که درباره نیت و مقصود خود توضیح بیشتری ارائه دهد، زیرا پیشرفت این برنامه بسیار کند بوده و با مقتضیات زمان هماهنگی نداشته است.
روز سهشنبه (۵ ژوئن) مخالفان رژیم بشار اسد به همکاری خود با طرح کوفی عنان خاتمه دادهاند، زیرا معتقد هستند که در زمان اجرای این طرح و حضور ناظران صلح سازمان ملل در سوریه، خشونت و کشتار در سوریه ادامه یافته و بیش از دو هزار نفر جان خود را از دست دادهاند.
وستروله در دیدار با حامد بن خلیفه الثانی، امیر قطر و همچنین شیخ حامد بن جاسم بن جبر الثانی، وزیر خارجه قطر اظهار داشت که آنها در این نکته توافق دارند که فشار بر رژیم اسد باید افزایش یابد. وستروله گفت این موضوع را درک میکند که کشورهای عرب خلیج فارس خواهان فشار بیشتری بر رژیم اسد هستند. او تصریح کرد: «این هدفی موجه است و خود ما نیز خواهان آن هستیم.»
لازم به ذکر است که قطر کشور کوچکی است، اما دیپلماسی فعالی دارد و در حال حاضر نقش برجستهای در "اتحادیه عرب" ایفا میکند.
انتظار اعراب از روسیه
از سوی دیگر سعود الفیصل، وزیر امور خارجه عربستان سعودی روز سهشنبه (۵ ژوئن) گفت از دولت روسیه انتظار دارد که موضع خود را در قبال رژیم سوریه تغییر دهد و در جهت انتقال صلحآمیز قدرت در دمشق فعالیت کند. وزیر خارجه عربستان در یک کنفرانس خبری به روسیه هشدار داد که با ادامه سیاست حمایت از رژیم بشار اسد، تمام حیثیت خود را در میان اعراب از دست خواهد داد.
یک مقام برجسته روسی روز سهشنبه گفت که بشار اسد میتواند در چارچوب قراردادی برای پایان خونریزی، از قدرت کناره بگیرد. ناظران این را نخستین نشانهی روی گرداندن روسیه از بشار اسد ارزیابی کردند. گنادی گاتیلوف، معاون وزیر خارجه روسیه، گفت: «ما هرگز نگفتهایم که اسد حتما باید بر مسند قدرت باقی بماند. این مسئلهایست که خود مردم سوریه باید در مورد آن تصمیمگیری کنند.»
به موازات این اظهارات روز سهشنبه، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه با هو جین تائو، رئیس جمهوری چین در پکن ملاقات کرد. چین و روسیه، دو عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، تا کنون دو بار از صدور قطعنامههای این نهاد بینالمللی علیه دولت سوریه جلوگیری کردهاند.
"انزوای باز هم بیشتر"
رژیم سوریه روز سهشنبه نمایندگیهای سیاسی چندین کشور را اخراج کرد. دولت سوریه گفت که دستور اخراج، سفیر و کارکنان سفارتهای آمریکا، بریتانیا، فرانسه و ترکیه را در بر میگیرد. برخی از دیپلماتها پیش از این در اعتراض به سرکوب مردم معترض از سوریه خارج شدهاند. گیدو وستروله اقدام اخیر رژیم سوریه را "گامی دیگر در جهت انزوای روزافزون این رژیم" دانست.
وزیر خارجه آلمان پس از دیدار با زمامداران قطر و امارات، شامگاه چهارشنبه (۶ ژوئن) به ترکیه میرود. او در استانبول در اجلاس "گروه دوستان مردم سوریه" شرکت میکند. در این اجلاس وزرای خارجه کشورهای آمریکا، فرانسه، بریتانیا و برخی از کشورهای عربی شرکت خواهند کرد. اجلاس آیندهی این گروه، شامل حدود ۶۰ کشور و سازمان بینالمللی در آغاز ماه ژوئیه در پاریس تشکیل میشود.
وستروله در ادامهی گفتوگوهای خود روز پنجشنبه در استانبول در اجلاسی در جهت مبارزه با تروریسم شرکت میکند. وی در آخرین روز از مسافرت خاورمیانهای خود، روز جمعه (۸ ژوئن) به لبنان سفر میکند و با زمامداران این کشور درباره اوضاع سوریه به گفتوگو مینشیند.
وستروله با میشل سلیمان رئیس جمهور و نجیب میقاتی نخست وزیر لبنان دیدار و گفتوگو خواهد داشت. وزیر امور خارجه شامگاه جمعه به آلمان برمیگردد.
از آغاز بحث تحریم خرید نفت ایران، عربستان سعودی اعلام کرده که
قادر است کمبود نفت ایران را جبران کند. ایران اما مدعی است که عربستان در
طولانی مدت قادر به تولید بالای نفت و پایین نگه داشتن قیمت آن نیست.
عربستان عزم خود را برای پایین آوردن قیمت نفت جزم کرده است. هرچند بازی
با قیمتها در ماههای مختلف مكانیزم طبیعی بازار نفت است اما كاهش قیمت
این حامل انرژی در ماههای اخیر شائبه بازی سیاسی توسط سعودیها را دامن
زده است. بنا بر سنت بازار نفت، ابتدا عربستان قیمت نفت صادراتیاش برای
انواع نفتخامهای سبك و سنگین را تعیین میکند و سپس سایر كشورها بر این
اساس قیمتهای نفت خود را اعلام میكنند.
بنا به تحریم نفتی اتحادیه اروپا، ایران از اول ماه ژوئیه دیگر هیچ نفتی به كشورهای این اتحادیه صادر نخواهد كرد. به گمان برخی از تحلیلگران كاهش قیمت نفت از سوی عربستان جلوگیری از ارایه تخفیف ایران به كشورهای آسیایی در ماههای آینده است. ایران با چنین تخفیفی میتواند بخشی از کاهش درآمدهای نفتی خود به سبب تحریم اروپا را جبران کند.
رضا تقیزاده، کارشناس مسائل انرژی، در ارتباط با انگیزهها و توان عربستان برای زیر فشارگذاشتن ایران میگوید: «عربستان سعودی در گذشته با افزایش و کاهش تولید نفت از این ابزار برای تنظیم بازار استفاده کرده و حتی برای اعمال سیاستهای نفتیاش از کم کردن میزان تولید در حد مصرف روزانهبهره برده است. حالا با توجه به این که در کنار اسرائیل، عربستان سعودی ازجمله دو مدعی اصلی برنامههای اتمی ایران است و در شرایطی که دنیای خارج علیه ایران تحریمهایی را اعمال میکند، اعمال فشارهای نفتی از طرف عربستان سعودی علیه ایران دور از ذهن نیست».
بشنوید: گفت و گو با رضا تقیزاده
ولی پرسش اینجاست که ذخایر نفت عربستان تا چه حد میتواند تامینکننده این تولید بالا باشد؟ از زمان تشدید تحریمها علیه ایران، مقامات این کشور همواره تاکید کردهاند که عربستان در درازمدت قادر به جایگزینی نفت ایران نیست و ذخایر آن ظرفیت تولید بالا در زمان طولانی را ندارند.
رضا تقیزاده اما معتقد به این نظر نیست. او میگوید: «طول عمر ظرفیت تولید نفت عربستان بسیار بالاست و تردیدهایی که در مورد حجم ذخایر عربستان سعودی مطرح میشود بیشتر تردیدهای نظریست تا عملگرایانه. اگر این خطر متوجه ذخایر تولیدی عربستان سعودی بود، خود آنها به کاهش تولید فکر میکردند. به نظر من عربستان سعودی موقعیتاش بهعنوان یک تولیدکنندهی نفت ممکن است با مشکلاتی روبهرو شود، ولی این مشکلات خطرساز و در جهت توقف یا کاهش اجباری تولید نفت نیست».
قیمت پایین نفت اما برای خود عربستان نیز میتواند مشکلساز باشد. این کشور به عنوان اولین صادرکننده نفت اوپک شاید بیش از بقیه کشورها از کم بودن بهای نفت صدمه ببیند. ولی در این مورد نیز آقای تقیزاده معتقد است چون عربستان ذخیره ارزی بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار دارد، از کاهش قیمت نفت ضرر چندانی نخواهد دید.
وی برای مثال به بحران نفتی سال ۲۰۰۸ اشاره میکند که در جریان آن قیمت نفت در عرض شش ماه از ۱۴۷ دلار برای هر بشکه به کمتر از ۳۷ دلار سقوط کرد و در آن بحران، ایران بسیار بیشتر از عربستان ضربه اقتصادی خورد.
ایران بیشترین ضربه را از قیمت پایین نفت میخورد
به گفتهی آقای تقیزاده ذخایر ارزی عربستان سعودی بالاتر از۵۰۰ میلیارد دلار است در حالی که ذخایر ارزی اعلامشدهی ایران زیر ۱۰۰ میلیارد دلار است. این در حالی است که جمعیت ایران سه برابر و نیم عربستان سعودی است.
در بودجه سال جاری ایران، قیمت نفت برای هر بشکه ۹۰ دلار در نظر گرفته شده است اما رضا تقیزاده میگوید حتی این قیمت هم قابل اطمینان نیست: «حفظ این قیمت هیچ وقت با ضمانت همراه نیست و تجربهی سال ۲۰۰۰ بازار ممکن است که در وضعیت فعلی هم تکرار شود. با درنظرگرفتن این که سال گذشته با وجود داشتن ظرفیت صادراتی بالاتر و با توجه به این که میزان درآمدهای ارزی ایران بالاتر بود، ایران ۳۰ میلیارد دلار کسری بودجه داشت. بنابراین اگر در سال جاری قیمتنفت از سطح ۹۰ دلار در هر بشکه که در بودجه در نظر گرفته شده کاهش پیدا کند، میزان کسری درآمدهای ارزی دولت و کسری بودجه نسبت به سال گذشته حداقل دو برابر خواهد شد».
در مارس سال ۲۰۰۰ به دنبال شرایط بینالمللی، قیمت نفت به بشکهای ۲۳ دلار رسید.
دبیرکلی اوپک؛ صحنه دیگری برای رقابت ایران و عربستان
۲۵ خرداد، ۱۴ ژوئن نشست اعضای اوپک برای تعیین دبیرکل جدید این سازمان نفتی است. ایران، عربستان سعودی، عراق و اکوادور چهار نامزد اصلی احراز این پست هستند.
در طول تاریخ ۵۲ ساله اوپک، ایران تنها یک دوره در فاصله سالهای ۱۹۶۱ تا ۶۴، ۱۳۴۰ تا ۴۳ سمت دبیرکلی اوپک را دارا بوده است.
دوره دبیركلی عبدالله سالمالبدری، دبیرکل کنونی اوپک پایان سال ۲۰۱۲ تمام میشود. در اجلاس ماه ژوئن وزرای نفت اوپک، موضوع تعیین دبیركل مورد بحث قرار خواهد گرفت. قبل از انتخاب سالمالبدری به سمت دبیركلی، اوپك سه سال بدون دبیركل اداره شد. ایران دبیركلی را حق خود میدانست و كشورهای عرب اوپك آن را نمیپذیرفتند.
اینک بار دیگر جمهوری اسلامی ایران برای احراز این پست نامزد معرفی کرده است.
اما به واقع شانس ایران چقدر بالاست؟ رضا تقیزاده میگوید: «عربستان تعیینکنندهی قطعی و نهایی سیاستهای اوپک است و نفوذ عربستان در اوپک قابل مقایسه با نفوذ ایران نیست. البته پیش از انقلاب سال ۷۹ شاید نفوذ ایران بالاتر از عربستان سعودی بود ولی، یک، به علت از دست دادن ظرفیت صادراتی، دو، به سبب دور ماندن از مدیریت اوپک این نفوذ در طول این سالها از بین رفته است. ایران در طول سی و چند سال گذشته تنها قادر شد یکی از نمایندگان خود را بهعنوان رئیس اوپک به کرسی ریاست بنشاند. در حالی که سیاستگذاریهای اوپک، اجرای امور اداری و حتی قیمتگذاری نفت، قدرتش در اختیار دبیرکل اوپک است که تعیین آن با نظر عربستان سعودی انجام میشود».
آقای تقیزاده معتقد است حتی اقداماتی مانند حمایت ایران از عراق برای موفقشدن در انتخابات دبیرکلی به جایی نخواهد رسید و سابقه نشان داده که این عربستان سعودی است که یا با حمایت از نامزدهای کشورهایی که نسبت به عربستان حرف شنوی دارند و یا با نامزد مورد نظر خودش، میتواند دبیر کل اوپک را تعیین کند.
مقام دبیرکلی اوپک در مقابل ریاست این سازمان مانند پست نخستوزیری در برابر مقام ریاست جمهوری در نظامهای پارلمانی است. در اصل کلیه امور اجرایی سازمان اوپک بر عهده دبیرکل است و رئیس اوپک تنها یک مقام تشریفاتی است.
رئیس اوپک همه ساله و بر اساس فهرست الفبایی تعیین میشود. سال گذشته میلادی ایران ریاست این سازمان را بر عهده داشت.
بنا به تحریم نفتی اتحادیه اروپا، ایران از اول ماه ژوئیه دیگر هیچ نفتی به كشورهای این اتحادیه صادر نخواهد كرد. به گمان برخی از تحلیلگران كاهش قیمت نفت از سوی عربستان جلوگیری از ارایه تخفیف ایران به كشورهای آسیایی در ماههای آینده است. ایران با چنین تخفیفی میتواند بخشی از کاهش درآمدهای نفتی خود به سبب تحریم اروپا را جبران کند.
رضا تقیزاده، کارشناس مسائل انرژی، در ارتباط با انگیزهها و توان عربستان برای زیر فشارگذاشتن ایران میگوید: «عربستان سعودی در گذشته با افزایش و کاهش تولید نفت از این ابزار برای تنظیم بازار استفاده کرده و حتی برای اعمال سیاستهای نفتیاش از کم کردن میزان تولید در حد مصرف روزانهبهره برده است. حالا با توجه به این که در کنار اسرائیل، عربستان سعودی ازجمله دو مدعی اصلی برنامههای اتمی ایران است و در شرایطی که دنیای خارج علیه ایران تحریمهایی را اعمال میکند، اعمال فشارهای نفتی از طرف عربستان سعودی علیه ایران دور از ذهن نیست».
بشنوید: گفت و گو با رضا تقیزاده
ولی پرسش اینجاست که ذخایر نفت عربستان تا چه حد میتواند تامینکننده این تولید بالا باشد؟ از زمان تشدید تحریمها علیه ایران، مقامات این کشور همواره تاکید کردهاند که عربستان در درازمدت قادر به جایگزینی نفت ایران نیست و ذخایر آن ظرفیت تولید بالا در زمان طولانی را ندارند.
رضا تقیزاده اما معتقد به این نظر نیست. او میگوید: «طول عمر ظرفیت تولید نفت عربستان بسیار بالاست و تردیدهایی که در مورد حجم ذخایر عربستان سعودی مطرح میشود بیشتر تردیدهای نظریست تا عملگرایانه. اگر این خطر متوجه ذخایر تولیدی عربستان سعودی بود، خود آنها به کاهش تولید فکر میکردند. به نظر من عربستان سعودی موقعیتاش بهعنوان یک تولیدکنندهی نفت ممکن است با مشکلاتی روبهرو شود، ولی این مشکلات خطرساز و در جهت توقف یا کاهش اجباری تولید نفت نیست».
قیمت پایین نفت اما برای خود عربستان نیز میتواند مشکلساز باشد. این کشور به عنوان اولین صادرکننده نفت اوپک شاید بیش از بقیه کشورها از کم بودن بهای نفت صدمه ببیند. ولی در این مورد نیز آقای تقیزاده معتقد است چون عربستان ذخیره ارزی بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار دارد، از کاهش قیمت نفت ضرر چندانی نخواهد دید.
وی برای مثال به بحران نفتی سال ۲۰۰۸ اشاره میکند که در جریان آن قیمت نفت در عرض شش ماه از ۱۴۷ دلار برای هر بشکه به کمتر از ۳۷ دلار سقوط کرد و در آن بحران، ایران بسیار بیشتر از عربستان ضربه اقتصادی خورد.
ایران بیشترین ضربه را از قیمت پایین نفت میخورد
رضا تقیزاده معتقد است بالارفتن تولید و پایین آمدن قیمت نفت در نهایت بیش از همه به ضرر ایران خواهد بود
رضا تقیزاده معتقد است کشوری مثل ایران، آسیبپذیرترین موضع ممکن را در
جمع صادرکنندگان نفتی دارد چرا که پایینترین ذخیرهی ارزی را داراست و
جمعیت آن هم بالاترین جمعیت کشورهای صادرکنندهی نفت منطقه است.به گفتهی آقای تقیزاده ذخایر ارزی عربستان سعودی بالاتر از۵۰۰ میلیارد دلار است در حالی که ذخایر ارزی اعلامشدهی ایران زیر ۱۰۰ میلیارد دلار است. این در حالی است که جمعیت ایران سه برابر و نیم عربستان سعودی است.
در بودجه سال جاری ایران، قیمت نفت برای هر بشکه ۹۰ دلار در نظر گرفته شده است اما رضا تقیزاده میگوید حتی این قیمت هم قابل اطمینان نیست: «حفظ این قیمت هیچ وقت با ضمانت همراه نیست و تجربهی سال ۲۰۰۰ بازار ممکن است که در وضعیت فعلی هم تکرار شود. با درنظرگرفتن این که سال گذشته با وجود داشتن ظرفیت صادراتی بالاتر و با توجه به این که میزان درآمدهای ارزی ایران بالاتر بود، ایران ۳۰ میلیارد دلار کسری بودجه داشت. بنابراین اگر در سال جاری قیمتنفت از سطح ۹۰ دلار در هر بشکه که در بودجه در نظر گرفته شده کاهش پیدا کند، میزان کسری درآمدهای ارزی دولت و کسری بودجه نسبت به سال گذشته حداقل دو برابر خواهد شد».
در مارس سال ۲۰۰۰ به دنبال شرایط بینالمللی، قیمت نفت به بشکهای ۲۳ دلار رسید.
دبیرکلی اوپک؛ صحنه دیگری برای رقابت ایران و عربستان
۲۵ خرداد، ۱۴ ژوئن نشست اعضای اوپک برای تعیین دبیرکل جدید این سازمان نفتی است. ایران، عربستان سعودی، عراق و اکوادور چهار نامزد اصلی احراز این پست هستند.
در طول تاریخ ۵۲ ساله اوپک، ایران تنها یک دوره در فاصله سالهای ۱۹۶۱ تا ۶۴، ۱۳۴۰ تا ۴۳ سمت دبیرکلی اوپک را دارا بوده است.
دوره دبیركلی عبدالله سالمالبدری، دبیرکل کنونی اوپک پایان سال ۲۰۱۲ تمام میشود. در اجلاس ماه ژوئن وزرای نفت اوپک، موضوع تعیین دبیركل مورد بحث قرار خواهد گرفت. قبل از انتخاب سالمالبدری به سمت دبیركلی، اوپك سه سال بدون دبیركل اداره شد. ایران دبیركلی را حق خود میدانست و كشورهای عرب اوپك آن را نمیپذیرفتند.
اینک بار دیگر جمهوری اسلامی ایران برای احراز این پست نامزد معرفی کرده است.
اما به واقع شانس ایران چقدر بالاست؟ رضا تقیزاده میگوید: «عربستان تعیینکنندهی قطعی و نهایی سیاستهای اوپک است و نفوذ عربستان در اوپک قابل مقایسه با نفوذ ایران نیست. البته پیش از انقلاب سال ۷۹ شاید نفوذ ایران بالاتر از عربستان سعودی بود ولی، یک، به علت از دست دادن ظرفیت صادراتی، دو، به سبب دور ماندن از مدیریت اوپک این نفوذ در طول این سالها از بین رفته است. ایران در طول سی و چند سال گذشته تنها قادر شد یکی از نمایندگان خود را بهعنوان رئیس اوپک به کرسی ریاست بنشاند. در حالی که سیاستگذاریهای اوپک، اجرای امور اداری و حتی قیمتگذاری نفت، قدرتش در اختیار دبیرکل اوپک است که تعیین آن با نظر عربستان سعودی انجام میشود».
آقای تقیزاده معتقد است حتی اقداماتی مانند حمایت ایران از عراق برای موفقشدن در انتخابات دبیرکلی به جایی نخواهد رسید و سابقه نشان داده که این عربستان سعودی است که یا با حمایت از نامزدهای کشورهایی که نسبت به عربستان حرف شنوی دارند و یا با نامزد مورد نظر خودش، میتواند دبیر کل اوپک را تعیین کند.
مقام دبیرکلی اوپک در مقابل ریاست این سازمان مانند پست نخستوزیری در برابر مقام ریاست جمهوری در نظامهای پارلمانی است. در اصل کلیه امور اجرایی سازمان اوپک بر عهده دبیرکل است و رئیس اوپک تنها یک مقام تشریفاتی است.
رئیس اوپک همه ساله و بر اساس فهرست الفبایی تعیین میشود. سال گذشته میلادی ایران ریاست این سازمان را بر عهده داشت.
پدر حسین رونقی به دویچهوله گفت که بعد از ظهر سهشنبه ۱۶ خرداد
ماموران امنیتی وارد بیمارستان شده، حسین را به اتاق دیگری منتقل کرده و
تا ۱۱ شب او را مورد بازجویی قرار دادند. وی پس از آن اعلام اعتصاب خشک
کرده است.
حسین رونقی ملکی، وبلاگنویس زندانی که از روز ششم خرداد در اعتصاب غذا به
سر میبرد، از روز ۱۶ خرداد اعلام اعتصاب غذای خشک کرده است.
حسن رونقی، پدر وی به دویچهوله گفت که بعد از ظهر سهشنبه ۱۶ خرداد تعداد زیادی از ماموران امنیتی به طور ناگهانی وارد اتقا حسین در بیمارستان هاشمینژاد شدند و او را از آنجا به اتاق دیگری منتقل کردند.
به گفتهی وی حسین تا ساعت ۱۱ شب در آن اتاق و تحت بازجویی توسط
کارشناس پروندهاش قرار داشت. آقای ملکی میگوید: «این به اصطلاح کارشناس
همان کسی است که در زندان پسر مرا شکنجه کرد و کلیههای او را از کار
انداخت. حالا دوباره در حالی که پسر من یک کلیهاش را به طور کامل و کلیه
دیگرش را تا ۲۰ درصد از دست داده و در اعتصاب به سر میبرد و روی تخت
بیمارستان است دوباره به سراغ او آمده».
حسین رونقی ملکی که به ۱۵ سال حبس محکوم شده در اعتراض به رفتارهایی که تا کنون در زندان با او شده دست به اعتصاب غذا زده و حتی اجازه وصل کردن سرم را هم به پزشکان نمیدهد.
به گفتهی پدرش، خواستهی او تنها اعطای مرخصی است تا او بتواند در آرامش و در شهر محل سکونتش، "ملکان" تحت عمل جراحی قرار گیرد. آقای ملکی میگوید از نظر مالی هم برای خانواده اقامت طولانی در تهران امکان ندارد و بنابراین حسین باید در شهر خودش جراحی شود.
«به حرفهای ماموران اطمینان نداریم»
ظاهرا ماموران امنیتی قبول کردهاند که حسین تحت مراقبت کامل و با حضور ماموران در اتاقش در بیمارستان بماند اما پدر او میگوید دو بار قبلی نیز که حسین تحت عمل جراحی قرار گرفت، همین قولها را داده بودند ولی بلافاصله پس از عمل او را به زندان منتقل کردند و اجازه ندادند درمان او کامل شود.
آقای ملکی میگوید: «برای حسین و برای ما فرقی نمیکند که حسین در اثر اعتصاب غذا بمیرد یا بعد از عمل و رفتن دوباره به زندان. ما اجرای عدالت و قانون را خواهانیم».
وی میگوید در بیمارستان حسین را تهدید کردهاند که شبانه میبریم و گم و گورت میکنیم، بنابراین این خانواده نمیتواند به قولهای ماموران اعتماد کند.
صبح روز چهارشنبه ۱۷ خرداد پدر حسین رونقی به دادستانی تهران رفته و شرح ماوقع را به اطلاع مسئولان دادستانی رسانده. او میگوید: «تمام اتفاقاتی را که شب گذشته برای ما و پسرم افتاد به مسئولان دادستانی گفتم. به آنها گفتم که با مشت به سینه من زدند و مرا از اتاق بیرون کردند و از دیشب تا حالا نگذاشتهاند من و مادر حسین او را ببینیم. به دادستانی گفتم اجازه ندهید یک عده قلیل این طوری قانونشکنی کنند».
حسین رونقی ملکی نویسنده وبلاگ بابک خرمدین و مدیر سایت ایران پروکسی است. این سایت فعالترین گروه در زمینه ساخت فیلترشکن بود. وی به اتهام "تلاش برای براندازی نرم" به ۱۵ سال زندان محکوم شده است.
حسن رونقی، پدر وی به دویچهوله گفت که بعد از ظهر سهشنبه ۱۶ خرداد تعداد زیادی از ماموران امنیتی به طور ناگهانی وارد اتقا حسین در بیمارستان هاشمینژاد شدند و او را از آنجا به اتاق دیگری منتقل کردند.
حسین رونقی ملکی که به ۱۵ سال حبس محکوم شده در اعتراض به رفتارهایی که تا کنون در زندان با او شده دست به اعتصاب غذا زده و حتی اجازه وصل کردن سرم را هم به پزشکان نمیدهد.
به گفتهی پدرش، خواستهی او تنها اعطای مرخصی است تا او بتواند در آرامش و در شهر محل سکونتش، "ملکان" تحت عمل جراحی قرار گیرد. آقای ملکی میگوید از نظر مالی هم برای خانواده اقامت طولانی در تهران امکان ندارد و بنابراین حسین باید در شهر خودش جراحی شود.
«به حرفهای ماموران اطمینان نداریم»
ظاهرا ماموران امنیتی قبول کردهاند که حسین تحت مراقبت کامل و با حضور ماموران در اتاقش در بیمارستان بماند اما پدر او میگوید دو بار قبلی نیز که حسین تحت عمل جراحی قرار گرفت، همین قولها را داده بودند ولی بلافاصله پس از عمل او را به زندان منتقل کردند و اجازه ندادند درمان او کامل شود.
آقای ملکی میگوید: «برای حسین و برای ما فرقی نمیکند که حسین در اثر اعتصاب غذا بمیرد یا بعد از عمل و رفتن دوباره به زندان. ما اجرای عدالت و قانون را خواهانیم».
وی میگوید در بیمارستان حسین را تهدید کردهاند که شبانه میبریم و گم و گورت میکنیم، بنابراین این خانواده نمیتواند به قولهای ماموران اعتماد کند.
صبح روز چهارشنبه ۱۷ خرداد پدر حسین رونقی به دادستانی تهران رفته و شرح ماوقع را به اطلاع مسئولان دادستانی رسانده. او میگوید: «تمام اتفاقاتی را که شب گذشته برای ما و پسرم افتاد به مسئولان دادستانی گفتم. به آنها گفتم که با مشت به سینه من زدند و مرا از اتاق بیرون کردند و از دیشب تا حالا نگذاشتهاند من و مادر حسین او را ببینیم. به دادستانی گفتم اجازه ندهید یک عده قلیل این طوری قانونشکنی کنند».
حسین رونقی ملکی نویسنده وبلاگ بابک خرمدین و مدیر سایت ایران پروکسی است. این سایت فعالترین گروه در زمینه ساخت فیلترشکن بود. وی به اتهام "تلاش برای براندازی نرم" به ۱۵ سال زندان محکوم شده است.
تایید خبر کشتهشدن مرد شماره ۲ القاعده در پاکستان نشان میدهد
که ایالات متحده آمریکا بیش از پیش در تلاش است که جنگ با تروریسم و به
ویژه با شبکه تروریستی القاعده را با توسل به هواپیماهای بدون سرنشین پیش
برد.
در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما استفادهی ارتش ایالات متحده از
هواپیماهای بدون سرنشین (پهپاد) در عملیات نظامی در پاکستان افزایش
چشمگیری داشته است. رئیسجمهور آمریکا تصمیمگیرندهی نهایی درباره انجام
عملیات مرگبار از طریق هوا است.
وی در باره کم و کیف و اهمیت استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین اظهار داشته است: «سعی بر آن است که افرادی هدف قرار گیرند که نام آنها به عنوان تروریستهای فعال در فهرستی ثبت شده، چرا که میکوشند به آمریکا ضربه بزنند.»
به گفتهی اوباما، این عملیات بر مناطق قبیلهای و صعبالعبور در پاکستان متمرکز شده که ستیزهجویان طالبان امکان مخفی شدن در آنجا را دارند و اگر آمریکا بکوشد که با ابزارهای دیگر وارد آنجا شود، خود را بیش از وضعیت کنونی درگیر برخوردی نظامی خواهد کرد.
بیست حمله از آغاز سال جاری
در طی دو هفتهی گذشته هشت حملهی هوایی از طریق هواپیماهای بدون سرنشین به مناطقی قبیلهای صورت گرفته که حکومت پاکستان هیچگونه کنترلی بر آنها ندارد. شمار رسمی حملات هوایی پهپادها در پاکستان از آغاز سال جاری میلادی تا کنون بالغ بر ۲۰ مورد میشود.
پهپادها که از راه دور هدایت میشوند، قادرند با تکیه بر مدرنترین فناوریها موشکهای خود را به مواضع واقع در نقاط مرزی پاکستان و افغانستان شلیک کنند.
بیشترین اطلاعات موجود در ارتباط با حملات هوایی پهپادها از منابع گمنام در محافل امنیتی، دولتی، اداری و همچنین خود قبایل سرچشمه میگیرند.
مشکل اینجاست که به سختی میتوان واقعیتها و دادههای عینی مربوط به این حملات را از گفتههای تبلیغاتی متمایز ساخت، چرا که این اطلاعات بطور معمول از روی مصالح شخصی به بیرون درز میکنند.
پاکستان، خواستار حملات هواپیماهای بدون سرنشین
جای تردید نیست که رهبری سیاسی و نظامی پاکستان در ارتباط با عملیات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا در خاک کشورش زیر فشار اذهان عمومی قرار دارد و جای شگفتی نیست که خواستار پایان یافتن این گونه حملات است.
حنا ربانی کهر، وزیر خارجه پاکستان در این رابطه آنچه را که بخشی از
مردم پاکستان میاندیشند، بر زبان میآورد و میگوید: «به عقیدهی ما
استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین کاملا غیرمشروع و ناقض حقوق بینالملل
است.»
وی همچنین بر این باور است که استفاده از پهپادها در جنگ با تروریسم و شبهنظامیان افراطگرای اسلامی غیرسازنده است، چرا که اگر هم حتی هدف شماره یک هم نابود شود، در پی آن ۵ یا ۱۰ فرد جدید از روی هواداری به صف آنان اضافه میشود.
در تظاهراتی که در پاکستان کم و بیش بطور مرتب در اعتراض به حضور نظامی غرب در افغانستان و عملیات هوایی پهپادها در پاکستان برگزار میشود، شعارهای "مرگ بر آمریکا" و مرگ بر ناتو" همواره به گوش میرسد.
باید اذعان داشت که گرایشهای ضدآمریکایی در پاکستان کمثبات جریانی پررنگ و پرنفوذ محسوب میشود. به نظر میرسد که استفاده آمریکا از هواپیماهای بدون سرنشین شکاف موجود را عمیقتر میکند.
با وجود این خطرات، آمریکا قصد دارد که سربازان خود را از این منطقه خارج کند و در آینده از فناوریهای پیشرفتهی نظامی در مقابله با شبکههای تروریستی چون القاعده بیش از پیش بهره برد.
وی در باره کم و کیف و اهمیت استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین اظهار داشته است: «سعی بر آن است که افرادی هدف قرار گیرند که نام آنها به عنوان تروریستهای فعال در فهرستی ثبت شده، چرا که میکوشند به آمریکا ضربه بزنند.»
به گفتهی اوباما، این عملیات بر مناطق قبیلهای و صعبالعبور در پاکستان متمرکز شده که ستیزهجویان طالبان امکان مخفی شدن در آنجا را دارند و اگر آمریکا بکوشد که با ابزارهای دیگر وارد آنجا شود، خود را بیش از وضعیت کنونی درگیر برخوردی نظامی خواهد کرد.
بیست حمله از آغاز سال جاری
در طی دو هفتهی گذشته هشت حملهی هوایی از طریق هواپیماهای بدون سرنشین به مناطقی قبیلهای صورت گرفته که حکومت پاکستان هیچگونه کنترلی بر آنها ندارد. شمار رسمی حملات هوایی پهپادها در پاکستان از آغاز سال جاری میلادی تا کنون بالغ بر ۲۰ مورد میشود.
پهپادها که از راه دور هدایت میشوند، قادرند با تکیه بر مدرنترین فناوریها موشکهای خود را به مواضع واقع در نقاط مرزی پاکستان و افغانستان شلیک کنند.
بیشترین اطلاعات موجود در ارتباط با حملات هوایی پهپادها از منابع گمنام در محافل امنیتی، دولتی، اداری و همچنین خود قبایل سرچشمه میگیرند.
مشکل اینجاست که به سختی میتوان واقعیتها و دادههای عینی مربوط به این حملات را از گفتههای تبلیغاتی متمایز ساخت، چرا که این اطلاعات بطور معمول از روی مصالح شخصی به بیرون درز میکنند.
پاکستان، خواستار حملات هواپیماهای بدون سرنشین
جای تردید نیست که رهبری سیاسی و نظامی پاکستان در ارتباط با عملیات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا در خاک کشورش زیر فشار اذهان عمومی قرار دارد و جای شگفتی نیست که خواستار پایان یافتن این گونه حملات است.
وی همچنین بر این باور است که استفاده از پهپادها در جنگ با تروریسم و شبهنظامیان افراطگرای اسلامی غیرسازنده است، چرا که اگر هم حتی هدف شماره یک هم نابود شود، در پی آن ۵ یا ۱۰ فرد جدید از روی هواداری به صف آنان اضافه میشود.
در تظاهراتی که در پاکستان کم و بیش بطور مرتب در اعتراض به حضور نظامی غرب در افغانستان و عملیات هوایی پهپادها در پاکستان برگزار میشود، شعارهای "مرگ بر آمریکا" و مرگ بر ناتو" همواره به گوش میرسد.
باید اذعان داشت که گرایشهای ضدآمریکایی در پاکستان کمثبات جریانی پررنگ و پرنفوذ محسوب میشود. به نظر میرسد که استفاده آمریکا از هواپیماهای بدون سرنشین شکاف موجود را عمیقتر میکند.
با وجود این خطرات، آمریکا قصد دارد که سربازان خود را از این منطقه خارج کند و در آینده از فناوریهای پیشرفتهی نظامی در مقابله با شبکههای تروریستی چون القاعده بیش از پیش بهره برد.
ولایتی: غرب حق اتمی ایران را به رسمیت بشناسد تا مذاکرات نتیجه بدهد
مشاور بینالملل رهبر جمهوری اسلامی میگوید اگر گروه ۵+۱ میخواهد
مذاکرات هستهای آتی در مسکو نتیجه سازنده و مثبت داشته باشد، باید حقوق
هستهای ایران را به رسمیت بشناسد.
به گزارش خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، علیاکبر ولایتی، روز سهشنبه، ۱۶ خردادماه، اظهار کرد: «امیدواریم که گروه ۵+۱ حق مسلم هستهای ایران را در چارچوب انپیتی به رسمیت بشناسد و از حاشیهروی خودداری کند... ایران نه از مقررات انپیتی تخطی میکند و نه حاضر است حقوق هستهای خود را واگذار کند.»
وی در ادامه ابراز امیدواری کرد که با پذیرفته شدن حق ایران در استفاده از انرژی صلحآمیز هستهای از سوی ۵+۱، «نشست آتی در مسکو به نتیجه دلخواه برسد».
این اظهارات در حالی مطرح شده است که غرب ظن آن میبرد که هدف ایران از فعالیتهای هستهایاش، فراتر از ابعاد صلحآمیز آن باشد.
آژانس بینالمللی انرژی پیشتر اعلام کرده بود که بازرسان این آژانس در تأسیسات غنیسازی فردو نشانههایی از تولید اورانیوم غنیشده تا میزان ۲۷ درصد یافتهاند، امری که ایران آن را «بحث فنی و عادی» توصیف کرده است.
آژانس همچنین گفته است که احتمالا در سایت پارچین آزمایشهای انفجار قوی که میتواند در تولید سلاح اتمی کاربرد داشته باشد انجام گرفته است.
مؤسسه علوم و امنیت بینالملل نیز ۱۲ خردادماه در گزارشی تصاویری ماهوارهای از سایت نظامی پارچین منتشر کرد که حاکی از تخریب برخی ساختمانها، جابهجایی و شستوشوی خاک این محل داشت.
واشینگتن این گزارشها را نگرانکننده خوانده است. رابرت وود، نماینده آمریکا در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به تازگی در این خصوص گفت: «اگر ایران چیزی برای مخفی کردن ندارد، چرا از دسترسی بازرسان آژانس به سایت نظامی پارچین جلوگیری میکند و چنین آشکارا در تقلای پاکسازی محوطه پارچین است؟»
نماینده ایران در آژانس اتهامات متوجه پارچین را «بیاساس و جار و جنجال» خوانده و فریدون عباسی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، نیز گفته است: «آنها میخواهند پارچین را ببینند، اما ما باید قانع شویم که این مکان جزو مکانهایی است که باید به آژانس نشان دهیم.»
این نگرانیها در حالی مطرح شدهاند که علیاکبر ولایتی روز سهشنبه خاطرنشان کرد: «در صورتی که آنها بخواهند با الفاظ بازی کنند و مسائل غیرمرتبط را وارد مذاکرات کنند، به طور یقین این نشست به نتیجه نمیرسد.»
در حال حاضر مذاکرات بر سر مسئله هستهای ایران در جریان است.
از یک سو یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گفته است که ۱۹ خردادماه دور جدید مذاکرات میان ایران و دیگر نمایندگان آژانس در وین برگزار میشود و به گفته وی تلاش بر این است تا طرفین بر سر «رویکردی ساختارمند» به توافق برسند.
از دیگر سو نیز ایران با گروه ۵+۱ مذاکرات هستهای را از سر گرفته است. آخرین دور گفتوگوهای هستهای میان ایران و گروه ۱+۵ روزهای سوم و چهارم خرداد در بغداد انجام شد و قرار است مذاکرات بعدی در روزهای ۲۹ و ۳۰ خرداد در مسکو ادامه یابد.
به گزارش خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، علیاکبر ولایتی، روز سهشنبه، ۱۶ خردادماه، اظهار کرد: «امیدواریم که گروه ۵+۱ حق مسلم هستهای ایران را در چارچوب انپیتی به رسمیت بشناسد و از حاشیهروی خودداری کند... ایران نه از مقررات انپیتی تخطی میکند و نه حاضر است حقوق هستهای خود را واگذار کند.»
وی در ادامه ابراز امیدواری کرد که با پذیرفته شدن حق ایران در استفاده از انرژی صلحآمیز هستهای از سوی ۵+۱، «نشست آتی در مسکو به نتیجه دلخواه برسد».
این اظهارات در حالی مطرح شده است که غرب ظن آن میبرد که هدف ایران از فعالیتهای هستهایاش، فراتر از ابعاد صلحآمیز آن باشد.
آژانس بینالمللی انرژی پیشتر اعلام کرده بود که بازرسان این آژانس در تأسیسات غنیسازی فردو نشانههایی از تولید اورانیوم غنیشده تا میزان ۲۷ درصد یافتهاند، امری که ایران آن را «بحث فنی و عادی» توصیف کرده است.
آژانس همچنین گفته است که احتمالا در سایت پارچین آزمایشهای انفجار قوی که میتواند در تولید سلاح اتمی کاربرد داشته باشد انجام گرفته است.
مؤسسه علوم و امنیت بینالملل نیز ۱۲ خردادماه در گزارشی تصاویری ماهوارهای از سایت نظامی پارچین منتشر کرد که حاکی از تخریب برخی ساختمانها، جابهجایی و شستوشوی خاک این محل داشت.
واشینگتن این گزارشها را نگرانکننده خوانده است. رابرت وود، نماینده آمریکا در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به تازگی در این خصوص گفت: «اگر ایران چیزی برای مخفی کردن ندارد، چرا از دسترسی بازرسان آژانس به سایت نظامی پارچین جلوگیری میکند و چنین آشکارا در تقلای پاکسازی محوطه پارچین است؟»
نماینده ایران در آژانس اتهامات متوجه پارچین را «بیاساس و جار و جنجال» خوانده و فریدون عباسی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، نیز گفته است: «آنها میخواهند پارچین را ببینند، اما ما باید قانع شویم که این مکان جزو مکانهایی است که باید به آژانس نشان دهیم.»
این نگرانیها در حالی مطرح شدهاند که علیاکبر ولایتی روز سهشنبه خاطرنشان کرد: «در صورتی که آنها بخواهند با الفاظ بازی کنند و مسائل غیرمرتبط را وارد مذاکرات کنند، به طور یقین این نشست به نتیجه نمیرسد.»
در حال حاضر مذاکرات بر سر مسئله هستهای ایران در جریان است.
از یک سو یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گفته است که ۱۹ خردادماه دور جدید مذاکرات میان ایران و دیگر نمایندگان آژانس در وین برگزار میشود و به گفته وی تلاش بر این است تا طرفین بر سر «رویکردی ساختارمند» به توافق برسند.
از دیگر سو نیز ایران با گروه ۵+۱ مذاکرات هستهای را از سر گرفته است. آخرین دور گفتوگوهای هستهای میان ایران و گروه ۱+۵ روزهای سوم و چهارم خرداد در بغداد انجام شد و قرار است مذاکرات بعدی در روزهای ۲۹ و ۳۰ خرداد در مسکو ادامه یابد.
بانک مرکزی: بدهی دولت به بانکها در شش سال چهار برابر شده است
بانک مرکزی با انتشار گزارشی از چهاربرابر شدن سطح بدهی دولت محمود
احمدینژاد به بانکها از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰ خبر داده است. این در حالی است
که بر اساس آمار این بانک در سالهای مورد اشاره، دولت بیسابقهترین میزان
درآمدهای نفتی را داشته است.
به گزارش وبسایت خبرآنلاین، از سال ۱۳۸۴ تا پایان بهمنماه سال ۱۳۹۰، میزان بدهی دولت به سیستم بانکی ایران از ۱۱.۲ هزار میلیارد تومان به ۴۰.۳ هزار میلیارد تومان رسیده است که تنها از سال ۸۸ تا ۹۰، مبلغ ۱۷ هزار میلیارد تومان بر این بدهیها افزوده شده است.
این افزایش چهار برابری بدهیهای دولت به سیستم بانکی در حالی رخ داده است که در همین سالها، درآمدهای نفتی دولت رشدی بیسابقه داشته است.
بر اساس اعلام بانک مرکزی، از سال ۸۴ تا یازدهماه اول سال ۹۰، دولت محمود احمدینژاد از محل صادرات فرآوردههای نفتی و مایعات گازی، نزدیک به ۵۶۰ میلیارد دلار درآمد داشته است.
این در حالی است که از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۳، کل دولتهای اول تا هشتم، ۴۳۳ میلیارد دلار از فروش نفت خام به خارجیها درآمد داشتند.
خبرآنلاین همچنین تأکید کرده است که بر اساس «آمارهای رسمی نهادهای زیر نظر رئیس جمهور»، دولت در سالهای ۸۴ تا نیمه اول سال ۹۰، از محل «درآمدهای نفتی، فروش اوراق مشارکت، خصوصی سازی و درآمدهای مالیاتی» رقمی معادل ۷۲۰ میلیارد دلار درآمد داشته است.
با احتساب افزایش بدهیهای دولتی در عین افزایش درآمد دولت، خبرآنلاین آورده است که میتوان گفت که «تنها دلیل افزایش بدهی دولت به سیستم بانکی، افزایش هزینههای دولت ناشی از بیانضباطی مالی بوده است».
این وبسایت نزدیک به علی لاریجانی همچنین با تأکید بر این که از سال ۸۸ تا ۹۰، مبلغ ۱۷ هزار میلیارد تومان بر بدهیهای دولت افزوده شده، خاطرنشان کرده است که این جهش بدهیها تا حدود زیادی همزمان است با بحث اجرای قانون هدفمندی یارانهها در ایران.
قانون حذف یارانهها مردادماه سال ۱۳۸۹ با هدف «تحول و بهبود وضعیت اقتصادی» کلید خورد.
مخالفان این طرح در مجلس و کارشناسان اقتصادی منتقد معتقدند که این طرح گرانی به بار آورده و موجب تورم شده است.
اگرچه دولت این اظهارات را رد میکند، شواهد حکایت از صحت آن دارد و علیرغم افزایش نجومی درآمد دولت در سالهای اخیر، دولت محمود احمدینژاد در ماههای اخیر برای پرداخت یارانه نقدی مردم با مشکل مواجه بوده و مجبور به استقراض از بانکها و حتی تأمین این بودجه با استفاده از بودجه طرحهای عمرانی بوده است.
به گزارش وبسایت خبرآنلاین، از سال ۱۳۸۴ تا پایان بهمنماه سال ۱۳۹۰، میزان بدهی دولت به سیستم بانکی ایران از ۱۱.۲ هزار میلیارد تومان به ۴۰.۳ هزار میلیارد تومان رسیده است که تنها از سال ۸۸ تا ۹۰، مبلغ ۱۷ هزار میلیارد تومان بر این بدهیها افزوده شده است.
این افزایش چهار برابری بدهیهای دولت به سیستم بانکی در حالی رخ داده است که در همین سالها، درآمدهای نفتی دولت رشدی بیسابقه داشته است.
بر اساس اعلام بانک مرکزی، از سال ۸۴ تا یازدهماه اول سال ۹۰، دولت محمود احمدینژاد از محل صادرات فرآوردههای نفتی و مایعات گازی، نزدیک به ۵۶۰ میلیارد دلار درآمد داشته است.
این در حالی است که از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۳، کل دولتهای اول تا هشتم، ۴۳۳ میلیارد دلار از فروش نفت خام به خارجیها درآمد داشتند.
خبرآنلاین همچنین تأکید کرده است که بر اساس «آمارهای رسمی نهادهای زیر نظر رئیس جمهور»، دولت در سالهای ۸۴ تا نیمه اول سال ۹۰، از محل «درآمدهای نفتی، فروش اوراق مشارکت، خصوصی سازی و درآمدهای مالیاتی» رقمی معادل ۷۲۰ میلیارد دلار درآمد داشته است.
با احتساب افزایش بدهیهای دولتی در عین افزایش درآمد دولت، خبرآنلاین آورده است که میتوان گفت که «تنها دلیل افزایش بدهی دولت به سیستم بانکی، افزایش هزینههای دولت ناشی از بیانضباطی مالی بوده است».
این وبسایت نزدیک به علی لاریجانی همچنین با تأکید بر این که از سال ۸۸ تا ۹۰، مبلغ ۱۷ هزار میلیارد تومان بر بدهیهای دولت افزوده شده، خاطرنشان کرده است که این جهش بدهیها تا حدود زیادی همزمان است با بحث اجرای قانون هدفمندی یارانهها در ایران.
قانون حذف یارانهها مردادماه سال ۱۳۸۹ با هدف «تحول و بهبود وضعیت اقتصادی» کلید خورد.
مخالفان این طرح در مجلس و کارشناسان اقتصادی منتقد معتقدند که این طرح گرانی به بار آورده و موجب تورم شده است.
اگرچه دولت این اظهارات را رد میکند، شواهد حکایت از صحت آن دارد و علیرغم افزایش نجومی درآمد دولت در سالهای اخیر، دولت محمود احمدینژاد در ماههای اخیر برای پرداخت یارانه نقدی مردم با مشکل مواجه بوده و مجبور به استقراض از بانکها و حتی تأمین این بودجه با استفاده از بودجه طرحهای عمرانی بوده است.
شیرین عبادی: جان زندانیان عقیدتی در خطر است
شیرین عبادی، برنده ایرانی جایزه صلح نوبل، و سه سازمان مدافع حقوق بشر
با انتشار فراخوانی برای نجات جان زندانیان بیمار در ایران، رفتار جمهوری
اسلامی با زندانیان عقیدتی را «غیرانسانی» نامیده و از مسئولان جمهوری
اسلامی خواستند که «از به خطر انداختن جان این انسانها خودداری کنند».
فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر، جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، و گزارشگران بدون مرز، به همراه شیرین عبادی در این فراخوان که روز سهشنبه ۱۶ خرداد انتشار یافت نوشتهاند که «وضعیت حقوق بشر در ایران هر روز بدتر میشود».
این فراخوان میافزاید: «ما شاهد مرگ مشکوک زندانیان و بدرفتاری با آنها در زندانهای سراسر ایران و به ویژه در زندانهای اوین و رجاییشهر هستیم. خطر مرگ بسیاری از زندانیان عقیدتی را تهدید میکند. برای نمونه نرگس محمدی، محمد صدیق کبودوند و حسین رونقی ملکی به شدت بیمار هستند.»
در ادامه این فراخوان آمده است که «ما خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط آنها هستیم. ما مقامات مسئول ایران را فرا میخوانیم از بدرفتاری با زندانیان و از به خطر انداختن جان این انسانها خودداری کنند. ما مسئولان جمهوری اسلامی ایران را مسئول هرگونه پیشامد بد برای آنها میدانیم».
در این فراخوان که در وبسایت «فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر» منتشر شده آمده است که «جمهوری اسلامی ایران از وضعیت پرتنش منطقه و مذاکرات پیرامون برنامههای اتمی خود بهره میبرد تا توجه افکار عمومی جهانی را از وخامت وضعیت حقوق بشر در ایران دور کند».
این متن میافزاید: «برخلاف قوانین ملی و بینالمللی هیچ نظارتی بر زندانهای ایران پیرامون حمایت از حقوق بنیادین زندانیان صورت نمیگیرد. جامعه جهانی باید مقامات جمهوری اسلامی ایران را به همکاری بدون قید و شرط با سازمان ملل وادار کند و امکان بازدید گزارشگر ویژه را از ایران فراهم آورد.»
در پایان این فراخوان تأکید شده است که نرگس محمدی، روزنامهنگار و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر، در مدت بازداشت بر اثر فشارهای بازجویی دچار فلج عضلانی شده است.
محمد صدیق کبودوند، سردبیر هفتهنامه توقیف شده پیام مردم کردستان، از بیماریهای متعددی رنج میبرد و «دستگاه قضایی درخواستهای مکرر وی برای معالجه و مرخصی را نظاممند رد میکند».
حسین رونقی ملکی، وبنگار، با وجود دو عمل جراحی کلیه هنوز در وضعیت خطرناکی به سر میبرد و نزدیکان وی بر این باورند که تضمینی برای ادامه درمان وی وجود ندارد.
فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر، جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، و گزارشگران بدون مرز، به همراه شیرین عبادی در این فراخوان که روز سهشنبه ۱۶ خرداد انتشار یافت نوشتهاند که «وضعیت حقوق بشر در ایران هر روز بدتر میشود».
این فراخوان میافزاید: «ما شاهد مرگ مشکوک زندانیان و بدرفتاری با آنها در زندانهای سراسر ایران و به ویژه در زندانهای اوین و رجاییشهر هستیم. خطر مرگ بسیاری از زندانیان عقیدتی را تهدید میکند. برای نمونه نرگس محمدی، محمد صدیق کبودوند و حسین رونقی ملکی به شدت بیمار هستند.»
در ادامه این فراخوان آمده است که «ما خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط آنها هستیم. ما مقامات مسئول ایران را فرا میخوانیم از بدرفتاری با زندانیان و از به خطر انداختن جان این انسانها خودداری کنند. ما مسئولان جمهوری اسلامی ایران را مسئول هرگونه پیشامد بد برای آنها میدانیم».
در این فراخوان که در وبسایت «فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر» منتشر شده آمده است که «جمهوری اسلامی ایران از وضعیت پرتنش منطقه و مذاکرات پیرامون برنامههای اتمی خود بهره میبرد تا توجه افکار عمومی جهانی را از وخامت وضعیت حقوق بشر در ایران دور کند».
این متن میافزاید: «برخلاف قوانین ملی و بینالمللی هیچ نظارتی بر زندانهای ایران پیرامون حمایت از حقوق بنیادین زندانیان صورت نمیگیرد. جامعه جهانی باید مقامات جمهوری اسلامی ایران را به همکاری بدون قید و شرط با سازمان ملل وادار کند و امکان بازدید گزارشگر ویژه را از ایران فراهم آورد.»
در پایان این فراخوان تأکید شده است که نرگس محمدی، روزنامهنگار و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر، در مدت بازداشت بر اثر فشارهای بازجویی دچار فلج عضلانی شده است.
محمد صدیق کبودوند، سردبیر هفتهنامه توقیف شده پیام مردم کردستان، از بیماریهای متعددی رنج میبرد و «دستگاه قضایی درخواستهای مکرر وی برای معالجه و مرخصی را نظاممند رد میکند».
حسین رونقی ملکی، وبنگار، با وجود دو عمل جراحی کلیه هنوز در وضعیت خطرناکی به سر میبرد و نزدیکان وی بر این باورند که تضمینی برای ادامه درمان وی وجود ندارد.
روسیه: صحبتی در مورد ساخت فاز دوم نیروگاه بوشهر نداشتهایم
رئیس شرکت صنایع هستهای روسیه خبر داد که روسیه مذاکرهای درباره ساخت واحد دوم نیروگاه اتمی بوشهر با ایران انجام نداده است.
سرگئی کیرینکو روز سهشنبه ۱۶ خرداد به خبرگزاری روسی اینترفاکس گفت: «در مطبوعات خواندم که ایران برای احداث واحد دوم بوشهر برنامه دارد، ما در این مورد مذاکراتی نداشتهایم.»
وی افزود که «روساتم همیشه و همهجا یک قانون را دنبال میکند و آن پیروی از قانون بینالملل، مقررات آژانس بینالمللی اترژی اتمی، قوانین عدم گسترش سلاح هستهای و غیره است».
این اظهارات رئیس روساتم در حالی بیان میشود که ۱۰ روز پیش از او، فریدون عباسی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، گفت که «قصد داریم دو نیروگاه دیگر راهاندازی کنیم و در سال آینده در بوشهر از نوع هزار مگاواتی شروع خواهیم کرد» و تأکید کرده بود که برای ساخت و طراحی این نیروگاهها «نیاز به استفاده از نیروهای خارجی داریم».
اینترفاکس اما روز سهشنبه از قول یک منبع دیگر در روساتم، بدون نام بردن از او، نوشت که اگر ایران پیشنهادی مبنی بر احداث فاز دوم در نیروگاه بوشهر را مطرح کند «این فرض که روسیه در این مورد به بحث بنشیند وجود دارد».
این منبع روساتم در این باره افزود که «بوشهر هیچ گاه تحت تحریمهای بینالمللی نبوده و هر چیزی قابل بحث و مذاکره است، البته اگر چنین پیشنهادی با تمامی مقررات موجود بینالمللی همخوانی داشته باشد».
سرگئی اشماتکو، وزیر انرژی روسیه، در شهریورماه سال ۹۰ گفته بود که «همکاریهای اتمی مسکو با تهران به نیروگاه اتمی بوشهر محدود نمیشود و بعد از اتمام این نیروگاه چه در بوشهر و چه در پروژههای دیگر اتمی، این همکاری هستهای ادامه خواهد داشت».
قصد ایران برای ساخت نیروگاههای جدید اتمی در حالی مطرح میشود که نیروگاه فعلی اتمی در بوشهر که ساخت آن از ۳۷ سال پیش شروع شده هنوز موفق به تولید برق نشده است.
بر اساس قراردادهای روسیه و ایران، کار ساخت نیروگاه اتمی بوشهر باید تا سال ۲۰۰۰ میلادی، یعنی ۱۲ سال پیش، به پایان میرسید.
سرگئی کیرینکو روز سهشنبه ۱۶ خرداد به خبرگزاری روسی اینترفاکس گفت: «در مطبوعات خواندم که ایران برای احداث واحد دوم بوشهر برنامه دارد، ما در این مورد مذاکراتی نداشتهایم.»
وی افزود که «روساتم همیشه و همهجا یک قانون را دنبال میکند و آن پیروی از قانون بینالملل، مقررات آژانس بینالمللی اترژی اتمی، قوانین عدم گسترش سلاح هستهای و غیره است».
این اظهارات رئیس روساتم در حالی بیان میشود که ۱۰ روز پیش از او، فریدون عباسی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، گفت که «قصد داریم دو نیروگاه دیگر راهاندازی کنیم و در سال آینده در بوشهر از نوع هزار مگاواتی شروع خواهیم کرد» و تأکید کرده بود که برای ساخت و طراحی این نیروگاهها «نیاز به استفاده از نیروهای خارجی داریم».
اینترفاکس اما روز سهشنبه از قول یک منبع دیگر در روساتم، بدون نام بردن از او، نوشت که اگر ایران پیشنهادی مبنی بر احداث فاز دوم در نیروگاه بوشهر را مطرح کند «این فرض که روسیه در این مورد به بحث بنشیند وجود دارد».
این منبع روساتم در این باره افزود که «بوشهر هیچ گاه تحت تحریمهای بینالمللی نبوده و هر چیزی قابل بحث و مذاکره است، البته اگر چنین پیشنهادی با تمامی مقررات موجود بینالمللی همخوانی داشته باشد».
سرگئی اشماتکو، وزیر انرژی روسیه، در شهریورماه سال ۹۰ گفته بود که «همکاریهای اتمی مسکو با تهران به نیروگاه اتمی بوشهر محدود نمیشود و بعد از اتمام این نیروگاه چه در بوشهر و چه در پروژههای دیگر اتمی، این همکاری هستهای ادامه خواهد داشت».
قصد ایران برای ساخت نیروگاههای جدید اتمی در حالی مطرح میشود که نیروگاه فعلی اتمی در بوشهر که ساخت آن از ۳۷ سال پیش شروع شده هنوز موفق به تولید برق نشده است.
بر اساس قراردادهای روسیه و ایران، کار ساخت نیروگاه اتمی بوشهر باید تا سال ۲۰۰۰ میلادی، یعنی ۱۲ سال پیش، به پایان میرسید.
دو پناهجوی ایرانی در آلمان لب های خود را دوختند
دو تن از هشت پناهجوی ايرانی که از روزدوشنبه، ۱۵خرداد، اعتصاب غذای
ديگری را در يکی از شهرهای جنوبی آلمان آغاز کرده اند، در اعتراض به شرايط
سخت پناهندگی، لب های خود را دوخته اند.
به گزارش خبرگزاری آلمان، اين دو پناهجو خواهان آن هستند که تقاضای پناهندگی شان، هر چه زودتر مورد پذيرش قرار گيرد.
اين هشت پناهجو ساکن همان مکانی هستند که چهار ماه پيش يک پناهجوی ۲۹ ساله ايرانی به نام محمد رهسپار در آن خودکشی کرد.
آرش دوست حسين، ۳۰ ساله و محمد حسن زاده کلالی، ۳۳ ساله دو پناهجوی ايرانی هستند که از روز دوشنبه اين هفته در اعتراض به شرايط پناهندگی، دو سوی لب های خود را دوخته اند.
شش تن ديگر هم که همراه با اين دو تن اعتصاب غذای نامحدودی را در شهر وورتسبورگ در جنوب آلمان آغاز کرده اند، با نوارهايی که به روی زخم گذاشته می شود، دهان های خود را بسته اند.
در عکسی که در برخی از روزنامه های آلمان منتشر شده است اين دو پناهجوی ايرانی ديده می شوند که در دو سوی پلاکاردی نشسته اند که بر روی آن نوشته شده است: «پس از ۸۰ روز حرکت اعتراضی در خيابان و ۲۶ روز اعتصاب غذا از روز دوشنبه اين هفته با لب های به هم دوخته شده اعتصاب غذای ديگری را تا برآورده شدن خواسته هايمان ادامه می دهيم».
خبرگزاری آلمان – د.پ.آ- هم در گزارشی به عنوان «ايرانی ها به اعتصاب غذای خود شدت بخشيده اند» به ۸۰ روز حرکت اعتراضی پناهجويان ايرانی در شهر وورستبورگ می پردازد و می نويسد: دو تن پناهجوی ايرانی که بار ديگر دست به اعتصاب غذا زده اند، دهان خود را دوخته اند و خواهان آن هستند که اداره کل مهاجران و پناهجويان آلمان هر چه زودتر آنها را به عنوان پناهنده سياسی بشناسد.
مسعود حسين زاده، سخنگوی پناهجويان اعتصابی در شهر وورستبورگ آلمان در گفت و گو با راديو فردا از اين دو پناهجو و انگيزه اصلی آنها در دوختن لب هايشان بيشتر گفته است:
«دو نفر از بچه های ايرانی که پرونده شان در دادگاه می بايست مورد بررسی قرار می گرفت، تصميم به انجام اين کار گرفتند و در واقع با تمام مشکلات ۸۰ روز در خيابان ماندن در سرما و گرما کار آسانی نيست. اعتراضات جدی از سوی آنها در خيابان به طور مدام اعم از اعتصاب غذای تر و نوشتن بيانيه و اکنون هم دوختن لب ها توسط اين دو نفر انجام شده و آنها اين اعتراض را نوعی مبارزه تلقی می کنند.»
دو پناهجويی که لب های خودشان را در شهر وورتسبورگ آلمان دوخته اند ، الان چه مدتی است که در آلمان به سر می برند؟
«اينها بيش از يک سال است که در آلمان به سر می برند و تقاضای اول شان برای درخواست پناهندگی رد شده است و اکنون منتظر رسيدن موعد دادگاه هستند و می بايستی دادگاه در مورد پرونده آنها تصميم بگيرد.»
به گزارش خبرگزاری آلمان، اين دو پناهجو خواهان آن هستند که تقاضای پناهندگی شان، هر چه زودتر مورد پذيرش قرار گيرد.
اين هشت پناهجو ساکن همان مکانی هستند که چهار ماه پيش يک پناهجوی ۲۹ ساله ايرانی به نام محمد رهسپار در آن خودکشی کرد.
آرش دوست حسين، ۳۰ ساله و محمد حسن زاده کلالی، ۳۳ ساله دو پناهجوی ايرانی هستند که از روز دوشنبه اين هفته در اعتراض به شرايط پناهندگی، دو سوی لب های خود را دوخته اند.
شش تن ديگر هم که همراه با اين دو تن اعتصاب غذای نامحدودی را در شهر وورتسبورگ در جنوب آلمان آغاز کرده اند، با نوارهايی که به روی زخم گذاشته می شود، دهان های خود را بسته اند.
در عکسی که در برخی از روزنامه های آلمان منتشر شده است اين دو پناهجوی ايرانی ديده می شوند که در دو سوی پلاکاردی نشسته اند که بر روی آن نوشته شده است: «پس از ۸۰ روز حرکت اعتراضی در خيابان و ۲۶ روز اعتصاب غذا از روز دوشنبه اين هفته با لب های به هم دوخته شده اعتصاب غذای ديگری را تا برآورده شدن خواسته هايمان ادامه می دهيم».
خبرگزاری آلمان – د.پ.آ- هم در گزارشی به عنوان «ايرانی ها به اعتصاب غذای خود شدت بخشيده اند» به ۸۰ روز حرکت اعتراضی پناهجويان ايرانی در شهر وورستبورگ می پردازد و می نويسد: دو تن پناهجوی ايرانی که بار ديگر دست به اعتصاب غذا زده اند، دهان خود را دوخته اند و خواهان آن هستند که اداره کل مهاجران و پناهجويان آلمان هر چه زودتر آنها را به عنوان پناهنده سياسی بشناسد.
مسعود حسين زاده، سخنگوی پناهجويان اعتصابی در شهر وورستبورگ آلمان در گفت و گو با راديو فردا از اين دو پناهجو و انگيزه اصلی آنها در دوختن لب هايشان بيشتر گفته است:
«دو نفر از بچه های ايرانی که پرونده شان در دادگاه می بايست مورد بررسی قرار می گرفت، تصميم به انجام اين کار گرفتند و در واقع با تمام مشکلات ۸۰ روز در خيابان ماندن در سرما و گرما کار آسانی نيست. اعتراضات جدی از سوی آنها در خيابان به طور مدام اعم از اعتصاب غذای تر و نوشتن بيانيه و اکنون هم دوختن لب ها توسط اين دو نفر انجام شده و آنها اين اعتراض را نوعی مبارزه تلقی می کنند.»
دو پناهجويی که لب های خودشان را در شهر وورتسبورگ آلمان دوخته اند ، الان چه مدتی است که در آلمان به سر می برند؟
«اينها بيش از يک سال است که در آلمان به سر می برند و تقاضای اول شان برای درخواست پناهندگی رد شده است و اکنون منتظر رسيدن موعد دادگاه هستند و می بايستی دادگاه در مورد پرونده آنها تصميم بگيرد.»
تفاوت نرخ محاسبه تورم از سوی بانک مرکزی و مردم ایران
آمار رسمی تورم که از سوی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران اعلام می شود
با انفجار قيمت ها که مردم در زندگی روزمره خود احساس می کنند، تفاوت
فراوانی دارد.
دلايل اين تفاوت موضوع گفتار اقتصادی امروز راديو فردا در گفت و گو با فريدون خاوند، کارشناس اقتصادی، است.
آقای خاوند، رسانه های تهران به نقل از بانک مرکزی جدولی را درباره مواد غذايی منتشر کرده اند که قيمت تعدادی از اين مواد در سال گذشته بين ۵۰ تا ۱۴۰ درصد افزايش پيدا کرده است. اين افزايش قيمت هيچ نسبتی با نرخ اصلی تورم که پيش از اين اعلام شده است ندارد. واقعا اين تفاوت را چطور می توان برای مردم توضيح داد؟
فریدون خاوند: جدول بانک مرکزی درباره مواد غذايی که روز دوشنبه منتشر شد، واقعيت پديده گرانی را که به شکل دردناکی بر زندگی بخش بسيار بزرگی از مردم ايران سنگينی می کند به طور عريان نشان می دهد.
در اين جدول می بينيم که بر اساس محاسبات بانک مرکزی قيمت بسياری اقلام افزايش يافته است. مثلا قيمت لبنيات در سال گذشته حدود ۴۵ درصد بيشتر شده است. در مورد سبزی های تازه از خيار و سيب زمينی گرفته تا گوجه و پياز، افزايش قيمت به ۷۹ درصد رسيده است.
طی همين مدت می بينيم که گوشت قرمز ۳۹ درصد و گوشت مرغ ۵۷ درصد بالا رفته و کماکان اين فهرست را می شود ادامه داد.
با توجه به اين همه گرانی سرسام آور برای کالاهايی که مردم هر روز با آنها سرو کار دارند، طبيعی است که نرخ تورم رسمی که از سوی بانک مرکزی اعلام می شود و زير ۲۲ درصد است، با ناباوری و حتی پوزخند روبرو شود.
شکاف بين گرانی از ديدگاه مردم و نرخ اصلی تورم اعلام شده از سوی بانک مرکزی ناشی از دو محاسبه متفاوت است.
مردم تورم را با توجه به افزايش قيمت کالاهايی که هر روز مورد احتياج آنهاست برآورد می کنند و اين در حالی است که بانک مرکزی برای محاسبه تورم سبدی را مرکب از ۵۵۹ قلم کالا در ۱۲ گروه در نظر می گيرد و برای محاسبه تحول قيمت ها، سال ۱۳۸۳ را به عنوان سال پايه مبنا قرار می دهد. علت اختلاف بين اين دو محاسبه همين است که عرض کردم.
اما آقای خاوند واقعيت اين است که همان طور که شما گفتيد مردم آماری که بانک مرکزی اعلام می کند را باور نمی کنند. دليل اين همه تفاوت در چيست؟
در بين ۱۲ گروه مورد استناد بانک مرکزی برای محاسبه تورم – همان طور که عرض کردم- هم کالاهای ضروری مورد استفاده روزمره مردم وجود دارد و هم کالاهايی که برای بخش بزرگی از مردم اصلا مطرح نيست. مثل تفريح، رستوران، هتل و يا کالاهايی که گاه به گاه خريداری می شود، مثل اثاثيه منزل که البته وضع همه اينها هم در محاسبه بانک مرکزی يکسان نيست.
ولی برای مردم آنچه که بيش از همه اهميت دارد آن کالاهايی است که هر روز با آنها سر و کار دارند. به هر حال همين که بين دريافت مردم از تورم از يک طرف و نرخ رسمی بانک مرکزی از طرف ديگر شکافی به اين شدت وجود دارد، نشانه آن است که يک جای کار می لنگد. بانک مرکزی طبعا بايد محاسبات خود را عوض کند و به خصوص سال پايه را هم تغيير دهد.
سازمان های بين المللی نرخ تورم را چطور محاسبه می کنند؟ آيا اصلا اين نرخی که سازمان های بين المللی اعلام کرده اند به کدام يک از اين دو نزديک تر است؟ به احساس مردم درباره گرانی و يا به محاسبات بانک مرکزی ؟
صندوق بين المللی پول در گزارش ماه آوريل خود نرخ تورم ايران را در سال جاری ميلادی ۸.۲۱ درصد پيش بينی می کند. اين نرخ معادل نرخ اعلام شده از سوی بانک مرکزی است.
من فکر می کنم که اين رقم به احتمال قريب به يقين عينا از آمار بانک مرکزی رونويسی شده است. با اين حال حتی همين نرخ تورم بعد از سودان بالاترين نرخ تورم در منطقه خاورميانه و شمال آفريقاست ولی همان طور که عرض کردم نرخ تورم واقعی ايران خيلی بيشتر از اين اعداد و ارقام است.
دلايل اين تفاوت موضوع گفتار اقتصادی امروز راديو فردا در گفت و گو با فريدون خاوند، کارشناس اقتصادی، است.
آقای خاوند، رسانه های تهران به نقل از بانک مرکزی جدولی را درباره مواد غذايی منتشر کرده اند که قيمت تعدادی از اين مواد در سال گذشته بين ۵۰ تا ۱۴۰ درصد افزايش پيدا کرده است. اين افزايش قيمت هيچ نسبتی با نرخ اصلی تورم که پيش از اين اعلام شده است ندارد. واقعا اين تفاوت را چطور می توان برای مردم توضيح داد؟
فریدون خاوند: جدول بانک مرکزی درباره مواد غذايی که روز دوشنبه منتشر شد، واقعيت پديده گرانی را که به شکل دردناکی بر زندگی بخش بسيار بزرگی از مردم ايران سنگينی می کند به طور عريان نشان می دهد.
در اين جدول می بينيم که بر اساس محاسبات بانک مرکزی قيمت بسياری اقلام افزايش يافته است. مثلا قيمت لبنيات در سال گذشته حدود ۴۵ درصد بيشتر شده است. در مورد سبزی های تازه از خيار و سيب زمينی گرفته تا گوجه و پياز، افزايش قيمت به ۷۹ درصد رسيده است.
طی همين مدت می بينيم که گوشت قرمز ۳۹ درصد و گوشت مرغ ۵۷ درصد بالا رفته و کماکان اين فهرست را می شود ادامه داد.
با توجه به اين همه گرانی سرسام آور برای کالاهايی که مردم هر روز با آنها سرو کار دارند، طبيعی است که نرخ تورم رسمی که از سوی بانک مرکزی اعلام می شود و زير ۲۲ درصد است، با ناباوری و حتی پوزخند روبرو شود.
شکاف بين گرانی از ديدگاه مردم و نرخ اصلی تورم اعلام شده از سوی بانک مرکزی ناشی از دو محاسبه متفاوت است.
مردم تورم را با توجه به افزايش قيمت کالاهايی که هر روز مورد احتياج آنهاست برآورد می کنند و اين در حالی است که بانک مرکزی برای محاسبه تورم سبدی را مرکب از ۵۵۹ قلم کالا در ۱۲ گروه در نظر می گيرد و برای محاسبه تحول قيمت ها، سال ۱۳۸۳ را به عنوان سال پايه مبنا قرار می دهد. علت اختلاف بين اين دو محاسبه همين است که عرض کردم.
اما آقای خاوند واقعيت اين است که همان طور که شما گفتيد مردم آماری که بانک مرکزی اعلام می کند را باور نمی کنند. دليل اين همه تفاوت در چيست؟
در بين ۱۲ گروه مورد استناد بانک مرکزی برای محاسبه تورم – همان طور که عرض کردم- هم کالاهای ضروری مورد استفاده روزمره مردم وجود دارد و هم کالاهايی که برای بخش بزرگی از مردم اصلا مطرح نيست. مثل تفريح، رستوران، هتل و يا کالاهايی که گاه به گاه خريداری می شود، مثل اثاثيه منزل که البته وضع همه اينها هم در محاسبه بانک مرکزی يکسان نيست.
ولی برای مردم آنچه که بيش از همه اهميت دارد آن کالاهايی است که هر روز با آنها سر و کار دارند. به هر حال همين که بين دريافت مردم از تورم از يک طرف و نرخ رسمی بانک مرکزی از طرف ديگر شکافی به اين شدت وجود دارد، نشانه آن است که يک جای کار می لنگد. بانک مرکزی طبعا بايد محاسبات خود را عوض کند و به خصوص سال پايه را هم تغيير دهد.
سازمان های بين المللی نرخ تورم را چطور محاسبه می کنند؟ آيا اصلا اين نرخی که سازمان های بين المللی اعلام کرده اند به کدام يک از اين دو نزديک تر است؟ به احساس مردم درباره گرانی و يا به محاسبات بانک مرکزی ؟
صندوق بين المللی پول در گزارش ماه آوريل خود نرخ تورم ايران را در سال جاری ميلادی ۸.۲۱ درصد پيش بينی می کند. اين نرخ معادل نرخ اعلام شده از سوی بانک مرکزی است.
من فکر می کنم که اين رقم به احتمال قريب به يقين عينا از آمار بانک مرکزی رونويسی شده است. با اين حال حتی همين نرخ تورم بعد از سودان بالاترين نرخ تورم در منطقه خاورميانه و شمال آفريقاست ولی همان طور که عرض کردم نرخ تورم واقعی ايران خيلی بيشتر از اين اعداد و ارقام است.
آموزش مداحی در مقاطع پيش دبستانی و دبستان
روزنامه های کيهان، شرق، خراسان، مردمسالاری گزارش داده اند که در آستانه
مذاکرات هسته ای مسکو، محمود احمدی نژاد و سعيد جليلی برای هماهنگی با
دولت های چين و روسيه به شانگهای و سن پترزبورگ سفر کرده اند.
روزنامه جام جم از «تغيير همزمان دادستان و ریيس دادگاه ويژه روحانيت» و برکناری همزمان «محمد سليمی و علی رازينی» از دادگاه ويژه روحانيت خبر داده است.
روزنامه تهران امروز گزارش داده به رغم وعده های دولت درباره رفع بيکاری، اکنون «زنان و جوانان در صدر جامعه بيکار کشور» قرار دارند، و «متوسط نرخ بيکاری زنان ابه بيش از ۴۵ درصد افزايش يافته است.»
روزنامه دنيای اقتصاد از «آموزش مداحی در مقاطع پيش دبستان و دبستان» خبر داده و روزنامه جمهوری اسلامی از اجرای چنين برنامه ای از سوی وزارت آموزش و پرورش انتقاد کرده است.
حسن مسلمی نائينی،معاون بورس و امور دانشجويان خارج از کشور وزارت علوم ضمن تائيد موج افزايش خروج دانشجويان کارشناسی ارشد و دکترا از ايران ، روزنامه خراسان گفته است: «آمارها و گزارش های عجيبی درباره تحصيل دانشجويان ايرانی در خارج وجود دارد که آه از نهادمان بر می آورد.»
«احمدی نژاد در چين و جليلی در روسيه»
روزنامه های کيهان، شرق، خراسان و مردمسالاری خبر داده اند که در آستانه مذاکرات هسته ای مسکو، محمود احمدی نژاد و سعيد جليلی برای هماهنگی با چين و روسيه به شانگهای و سن پترزبورگ سفر کرده اند.
روزنامه کيهان گزارش داده که محمود احمدی نژاد «با پيشنهاداتی برای عبور از بحران اقتصادی موجود در جهان و برای شرکت در اجلاس شانگهای» به چين سفر کرده است و «در جريان اين سفر چهار روزه برخی از اعضای دولت از جمله صالحی وزير خارجه، قاسمی وزير نفت، غضنفری وزير صنعت و تجارت، حسينی وزير اقتصاد، بهمنی رييس کل بانک مرکزی و ثمره هاشمی دستيار ارشد و بقايی معاون اجرايی محمود احمدی نژاد»، او را همراهی می کنند.
اين روزنامه همچنين خبر داده که «سعيد جليلی دبير شورای عالی امنيت ملی جمهوری اسلامی» نيز روز چهارشنبه برای شرکت در «نشست دو روزه دبيران امنيت ملی کشورهای مختلف در خصوص بحث امنيت جهانی» به «سن پترزبورگ روسيه» سفر می کند.
کيهان که تحت نظر نماينده علی خانه ای رهبر جمهوری اسلامی منتشر می شود، درباره اهميت «همزمانی حضور روسای جمهوری ايران و روسيه» در چين، نوشته است: «هر سه اين کشورها در جبهه ضد آمريکايی قرار دارند»، «درباره سوريه مواضع مشابهی دارند» و «چين از روز سه شنبه رياست دوره ای شورای امنيت سازمان ملل را برعهده گرفته است» و «فشار مضاعف بر دمشق از طريق شورای امنيت در زمان رياست چين راه به جايی» نخواهد برد.
روزنامه خراسان اما سفر محمود احمدی نژاد و سعيد جليلی به چين و روسيه را «آغاز رايزنی های بين المللی ايران در پکن و سن پترزبورگ» در آستانه «دور جديد مذاکرات ايران و ۱+۵ در روزهای ۲۸ و ۲۹ خرداد در مسکو» توصيف کرده است.
روزنامه خراسان به ويژه تاکيد کرده که «احمدی نژاد در حاشيه اجلاس شانگهای مذاکرات مهمی با ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه و هوجين تائو رئيس جمهور چين خواهد داشت.»
روزنامه شرق نيز بر «اهميت ويژه» سفر محمود احمدی نژاد به چين تاکيد کرده و نوشته است: «نشست شانگهای» برای مقام های جمهوری اسلامی «اين بار اهميت ويژهای يافته است؛ چراکه در آستانه نشست ايران با کشورهای ۱+۵ در روسيه درباره مساله هستهای اين نشست برگزار میشود.»
اين روزنامه از قول «محمود شوری، کارشناس مسايل روسيه» درباره حضور احمدی نژاد در «نشست امنيت سازمان همکاری های شانگهای» نوشته است: «ايران پيش از نشستن پای صحبتهای ۱+۵، می خواهد از فرصت شانگهای برای هماهنگی با دو کشور روسيه و چين درباره مساله هستهایاش استفاده کند» چرا که «روسها تاکيد دارند نشست مسکو مثبت باشد و از اينرو ايران سعی میکند در حاشيه نشست شانگهای مواضعش را با دو کشور روسيه و چين هماهنگ کند تا با دست پرتری وارد مذاکرات شود.»
محمود شوری همچنين به روزنامه شرق گفته است: «محور ديگری که در اين اجلاس مورد بررسی قرار خواهد گرفت مساله افغانستان و حضور نيروهای ناتو در اين کشور است» و علاوه بر اين «سه کشور ايران، چين و روسيه ممکن است درباره مساله سوريه هم با هم صحبتهايی هرچند دو جانبه داشته باشند.»
روزنامه مردمسالاری اما از منظری ديگر به اين سفر پرداخته و طی يادداشتی با تيتر «چراغی که به خانه رواست»، نوشته است: «آقای احمدینژاد ديروز پيش از عزيمت به کشور چين برای شرکت در اجلاس شانگهای گفته که برای حل بحران اقتصادی جهان پيشنهاداتی دارد که در نشست شانگهای ارائه خواهد داد» و پرسيده که «اولا اين پيشنهادات تا چه حد عملی است و قابليت اجرا دارد؟ و ثانيا آيا نمیتوان از اين پيشنهادات و راهکارها برای حل مشکلات داخل کشور بهره بود؟»
حميدرضا شکوهی با يادآوری «مشکلات مردم» در ايران نوشته است: «اگر ریيس جمهوری برای حل بحران اقتصادی غرب راه حل دارد، طبيعتا ارائه راه حل برای رفع مشکلات اقتصادی کشورمان که گسترهای کمتر از بحران اقتصادی غرب دارد نبايد کار سختی باشد» اما اينکه «چرا هنوز تورم رسمی بالای ۲۰ درصد و تورم غيررسمی بالاتر از اين رقم است» و «نرخ بيکاری هم تک رقمی نشده» و «رشد اقتصادی با آنچه در برنامه پنجم توسعه پيشبينی شده فاصله معنا داری دارد، بر ما معلوم نيست.»
يادداشت نويس روزنامه مردمسالاری با اشاره به اينکه «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» نوشته است: «ای کاش آقای احمدی نژاد پيشنهاداتی هم برای حل مشکلات اقتصادی کشور ارائه میداد.»
برکناری همزمان سليمی و رازينی از دادگاه ويژه روحانيت
روزنامه جام جم از «تغيير همزمان دادستان و ریيس دادگاه ويژه روحانيت» خبر داده است. به نوشته اين روزنامه، هفته آينده «ابراهيم ریيسی معاون اول قوه قضاييه و محمد جعفر منتظری ریيس ديوان عدالت اداری» با حفظ سمت فعلی خود در قوه قضائيه به عنوان «دادستان و حاکم شرع ويژه روحانيت» آغاز به کار می کنند.
روزنامه جام جم نوشته که «محمد سليمی دادستان ويژه روحانيت و علی رازينی ریيس و حاکم شرع فعلی دادگاه ويژه روحانيت» از سمت های خود برکنار شده اند.
اين روزنامه به دليل برکناری همزمان «محمد سليمی و علی رازينی» از دادستانی و دادگاه ويژه روحانيت اشاره نکرده اما نوشته است: «علی رازينی از ۲۵ خرداد سال ۱۳۶۶ تاکنون با حکم آيت الله خمينی» در سمت ریيس و «حاکم شرع دادگاه ويژه روحانيت» مشغول به کار بود.
دادگاه ويژه روحانيت از نهادهای تحت امر علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی است که يکی از ماموريت های آن محاکمه دو مجازات روحانيان شيعه و اهل سنت يا مخالف است.
«زنان و جوانان درصدر جامعه بيکار کشور»
روزنامه تهران امروز گزارش داده به رغم وعده های دولت درباره رفع بيکاری، اکنون «زنان و جوانان در صدر جامعه بيکار کشور» قرار دارند.
اين روزنامه نوشته است: «متوسط نرخ بيکاری زنان از متوسط ۳۰ درصد در ابتدای سال ۸۴ به بيش از ۴۵ درصد در فصول مختلف سال ۹۰ افزايش يافته است.»
تهران امروز همچنين گزارش داده که «بالاترين نرخ بيکاری در گروه سنی ۱۵ تا ۲۹ سال بوده که بين ۲۰ تا ۴۶ درصد برای مردان و زنان در نوسان است» و «بررسی وضعيت نرخ بيکاری جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله و ۱۵ تا ۲۹ ساله کشور در فاصله سالهای ۸۴ تا ۹۰ نشان میدهد که اين نرخ از ۲۳.۸ درصد برای گروه سنی ۱۵ تا ۲۴ ساله در بهار سال ۸۴ به ۲۵.۷ درصد در بهار سال ۹۰ افزايش يافته است.»
اين روزنامه نوشته است: «دولت در فاصله سالهای اخير به ويژه پس از سال ۸۹ مدعی ايجاد ۳ ميليون و ۲۰۰هزار فرصت جديد شغلی در کشور شده است که با وجود این بايد از ميزان بيکاران مرد و زن در ردههای سنی اصلی متقاضی اشتغال، يعنی ۱۵ تا ۲۴ سال و ۱۵ تا ۲۹ سال کاسته میشد، اما آمارها در اين مورد چيز ديگری را نشان میدهند.»
روزنامه تهران امروز علاوه بر ناتوانی دولت در ايجاد اشتغال از «اولويت بنگاهها و کارفرمايان در جذب کارجويان مرد، عدم تمايل اکثريت زنان به انجام مشاغل فيزيکی، و عدم جذب زنان در برخی از رشتهها» به عنوان دلايل افزايش نرخ بيکاری زنان طی سال های ۸۴ تا ۹۰ ياد کرده و نوشته است: «اشتغال و مسئله بيکاری جوانان در حال حاضر بزرگترين دغدغه و موضوعی است که ذهن بيشتر خانوادههای ايرانی را به خود مشغول کردهاست.»
آموزش مداحی در مقاطع پيش دبستانی و دبستان
روزنامه دنيای اقتصاد از «آموزش مداحی در مقاطع پيش دبستانی و دبستان» خبر داده و روزنامه جمهوری اسلامی از وزارت آموزش و پرورش به خاطر اجرای چنين طرحی انتقاد کرده است.
روزنامه دنيای اقتصاد از قول عليرضا جاريانی عضو خانه مداحان خبر داده که «از تابستان امسال به نوآموزان و دانشآموزان پيشدبستانی و دبستانی مداحی آموزش داده میشود.»
به نوشته اين روزنامه، عليرضا جاريانی «آموزش مداحی در مقاطع پيش دبستانی و دبستان» را «نتيجه کار اتاق فکر خانه مداحان کشور» توصيف کرده و گفته «ارتقای سطح مداحی کشور در۲۰ سال آينده را از اهداف اين طرح است.»
اين عضو «خانه مداحان» همچنين به «برگزاری جلسات با کارشناسان امور تربيتی و پرورشی آموزش و پرورش به منظور تعيين کتاب و درسهايی برای آموزش تخصصی مداحی در مقاطع پيشدبستانی و دبستان» خبر داده و تاکيد کرده که علاوه بر تدريس «مداحی» در دوره پيش دبستان و دبستان، «خانه مداحان کشور پيشنهادی را به وزارت آموزش و پرورش مبنی بر اينکه آموزش مداحی در تمام مقاطع مختلف تحصيلی به صورت يک درس لحاظ شود، ارائه خواهد کرد.»
روزنامه جمهوری اسلامی اما ضمن انتشار خبر «آموزش مداحی در دوره های پيش دبستانی و دبستان» از وزارت آموزش و پرورش به خاطر اجرای چنين طرح هايی انتقاد کرده و نوشته که «لابد کليه مشکلات مدارس کشور حل شده که حالا نوبت به آموزش مداحی در مقاطع پيشدبستان و دبستان رسيده است.»
روزنامه جمهوری اسلامی با انتقاد از وزارت آموزش و پرورش نوشته است: «به نظر میرسد بايد در آينده نزديک، منتظر تأسيس رشتهای در دانشگاهها تحت عنوان مداحی باشيم.»
تایید موج خروج دانشجويان ارشد و دکترا از ايران
حسن مسلمی نائينی، معاون بورس و امور دانشجويان خارج از کشور وزارت علوم، طی گفت و گويی با روزنامه خراسان از افزايش خروج دانشجويان کارشناسی ارشد و دکترا از ايران خبر داده، و گفته است «آمارها و گزارش های عجيبی درباره تحصيل دانشجويان ايرانی در خارج وجود دارد که آه از نهادمان بر می آورد.»
حسن مسلمی نائينی با تاکيد بر اينکه «ميزان خروج متقاضيان تحصيلات تکميلی از کشور طی سه سال اخير افزايش داشته است» گفته است: «به عنوان مثال براساس آمار متقاضيان تحصيلی که برای رفع مشکل نظام وظيفه به وزارت علوم مراجعه کردند، در سال ۸۸ هزار و ۷۰۰ نفر، در سال ۸۹ هزار و ۹۰۰ و در سال ۹۰ دو هزار و ۵۰۰ نفر بوده اند که اين آمار رشد قابل توجهی داشته است.»
اين مقام وزارت علوم همچنين اعلام کرده که «بر اساس آمار غير رسمی ۸۰ هزار دانشجوی ايرانی در خارج از کشور تحصيل می کنند» و «بر اساس آمار رسمی ۳۷ هزار نفر تقاضای دريافت ارز برای تحصيل در دانشگاه های خارجی دارند که ۴۰ درصد دانشجوی دکترا، ۴۳ درصد دانشجوی کارشناسی ارشد و ۱۷ درصد دانشجوی کارشناسی هستند.»
روزنامه خراسان از قول معاون بورس و امور دانشجويان خارج از کشور وزارت علوم نوشته است: «بر اساس آمار طی ۶ ماه گذشته ۲۰ هزار دانشجوی ايرانی شاغل به تحصيل در دانشگاه های خارج از کشور ۲۰۰ ميليون دلار ارز دانشجويی از کشور خارج کرده اند که جای نگرانی دارد» و «۷۴۸ نفر از اين افراد برای مقطع دکترا ارز دانشجويی گرفته اند.»
حسن مسلمی نائينی همچنين «مالزی را در رتبه اول مقصد دانشجويان ايرانی» ذکر کرده و گفته «پس از آن کشورهای آمريکا، کانادا، انگليس، هند و ترکيه قرار دارد.»
روزنامه خراسان نوشته که مسلمی نائينی درباره «درصد برگشت دانشجويان شاغل به تحصيل در دانشگاه های خارج به داخل کشور» گفته است: «آماری از ميزان برگشت در دست نيست اما درصدی از اين افراد با وجود تمايلی که به برگشت دارند در کشوری که تحصيل کرده اند ماندگار می شوند که دلايل آن ها نيز فراهم نبودن شرايط کار در کشور و نداشتن درآمد است» و «علاوه بر اين آن چه بيشتر از مسائل مالی مورد انتظار اين افراد است، احترام و منزلت اجتماعی است که بايد در اين زمينه اقداماتی انجام شود.»
روزنامه جام جم از «تغيير همزمان دادستان و ریيس دادگاه ويژه روحانيت» و برکناری همزمان «محمد سليمی و علی رازينی» از دادگاه ويژه روحانيت خبر داده است.
روزنامه تهران امروز گزارش داده به رغم وعده های دولت درباره رفع بيکاری، اکنون «زنان و جوانان در صدر جامعه بيکار کشور» قرار دارند، و «متوسط نرخ بيکاری زنان ابه بيش از ۴۵ درصد افزايش يافته است.»
روزنامه دنيای اقتصاد از «آموزش مداحی در مقاطع پيش دبستان و دبستان» خبر داده و روزنامه جمهوری اسلامی از اجرای چنين برنامه ای از سوی وزارت آموزش و پرورش انتقاد کرده است.
حسن مسلمی نائينی،معاون بورس و امور دانشجويان خارج از کشور وزارت علوم ضمن تائيد موج افزايش خروج دانشجويان کارشناسی ارشد و دکترا از ايران ، روزنامه خراسان گفته است: «آمارها و گزارش های عجيبی درباره تحصيل دانشجويان ايرانی در خارج وجود دارد که آه از نهادمان بر می آورد.»
«احمدی نژاد در چين و جليلی در روسيه»
روزنامه های کيهان، شرق، خراسان و مردمسالاری خبر داده اند که در آستانه مذاکرات هسته ای مسکو، محمود احمدی نژاد و سعيد جليلی برای هماهنگی با چين و روسيه به شانگهای و سن پترزبورگ سفر کرده اند.
روزنامه کيهان گزارش داده که محمود احمدی نژاد «با پيشنهاداتی برای عبور از بحران اقتصادی موجود در جهان و برای شرکت در اجلاس شانگهای» به چين سفر کرده است و «در جريان اين سفر چهار روزه برخی از اعضای دولت از جمله صالحی وزير خارجه، قاسمی وزير نفت، غضنفری وزير صنعت و تجارت، حسينی وزير اقتصاد، بهمنی رييس کل بانک مرکزی و ثمره هاشمی دستيار ارشد و بقايی معاون اجرايی محمود احمدی نژاد»، او را همراهی می کنند.
اين روزنامه همچنين خبر داده که «سعيد جليلی دبير شورای عالی امنيت ملی جمهوری اسلامی» نيز روز چهارشنبه برای شرکت در «نشست دو روزه دبيران امنيت ملی کشورهای مختلف در خصوص بحث امنيت جهانی» به «سن پترزبورگ روسيه» سفر می کند.
کيهان که تحت نظر نماينده علی خانه ای رهبر جمهوری اسلامی منتشر می شود، درباره اهميت «همزمانی حضور روسای جمهوری ايران و روسيه» در چين، نوشته است: «هر سه اين کشورها در جبهه ضد آمريکايی قرار دارند»، «درباره سوريه مواضع مشابهی دارند» و «چين از روز سه شنبه رياست دوره ای شورای امنيت سازمان ملل را برعهده گرفته است» و «فشار مضاعف بر دمشق از طريق شورای امنيت در زمان رياست چين راه به جايی» نخواهد برد.
روزنامه خراسان اما سفر محمود احمدی نژاد و سعيد جليلی به چين و روسيه را «آغاز رايزنی های بين المللی ايران در پکن و سن پترزبورگ» در آستانه «دور جديد مذاکرات ايران و ۱+۵ در روزهای ۲۸ و ۲۹ خرداد در مسکو» توصيف کرده است.
روزنامه خراسان به ويژه تاکيد کرده که «احمدی نژاد در حاشيه اجلاس شانگهای مذاکرات مهمی با ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه و هوجين تائو رئيس جمهور چين خواهد داشت.»
روزنامه شرق نيز بر «اهميت ويژه» سفر محمود احمدی نژاد به چين تاکيد کرده و نوشته است: «نشست شانگهای» برای مقام های جمهوری اسلامی «اين بار اهميت ويژهای يافته است؛ چراکه در آستانه نشست ايران با کشورهای ۱+۵ در روسيه درباره مساله هستهای اين نشست برگزار میشود.»
اين روزنامه از قول «محمود شوری، کارشناس مسايل روسيه» درباره حضور احمدی نژاد در «نشست امنيت سازمان همکاری های شانگهای» نوشته است: «ايران پيش از نشستن پای صحبتهای ۱+۵، می خواهد از فرصت شانگهای برای هماهنگی با دو کشور روسيه و چين درباره مساله هستهایاش استفاده کند» چرا که «روسها تاکيد دارند نشست مسکو مثبت باشد و از اينرو ايران سعی میکند در حاشيه نشست شانگهای مواضعش را با دو کشور روسيه و چين هماهنگ کند تا با دست پرتری وارد مذاکرات شود.»
محمود شوری همچنين به روزنامه شرق گفته است: «محور ديگری که در اين اجلاس مورد بررسی قرار خواهد گرفت مساله افغانستان و حضور نيروهای ناتو در اين کشور است» و علاوه بر اين «سه کشور ايران، چين و روسيه ممکن است درباره مساله سوريه هم با هم صحبتهايی هرچند دو جانبه داشته باشند.»
روزنامه مردمسالاری اما از منظری ديگر به اين سفر پرداخته و طی يادداشتی با تيتر «چراغی که به خانه رواست»، نوشته است: «آقای احمدینژاد ديروز پيش از عزيمت به کشور چين برای شرکت در اجلاس شانگهای گفته که برای حل بحران اقتصادی جهان پيشنهاداتی دارد که در نشست شانگهای ارائه خواهد داد» و پرسيده که «اولا اين پيشنهادات تا چه حد عملی است و قابليت اجرا دارد؟ و ثانيا آيا نمیتوان از اين پيشنهادات و راهکارها برای حل مشکلات داخل کشور بهره بود؟»
حميدرضا شکوهی با يادآوری «مشکلات مردم» در ايران نوشته است: «اگر ریيس جمهوری برای حل بحران اقتصادی غرب راه حل دارد، طبيعتا ارائه راه حل برای رفع مشکلات اقتصادی کشورمان که گسترهای کمتر از بحران اقتصادی غرب دارد نبايد کار سختی باشد» اما اينکه «چرا هنوز تورم رسمی بالای ۲۰ درصد و تورم غيررسمی بالاتر از اين رقم است» و «نرخ بيکاری هم تک رقمی نشده» و «رشد اقتصادی با آنچه در برنامه پنجم توسعه پيشبينی شده فاصله معنا داری دارد، بر ما معلوم نيست.»
يادداشت نويس روزنامه مردمسالاری با اشاره به اينکه «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» نوشته است: «ای کاش آقای احمدی نژاد پيشنهاداتی هم برای حل مشکلات اقتصادی کشور ارائه میداد.»
برکناری همزمان سليمی و رازينی از دادگاه ويژه روحانيت
روزنامه جام جم از «تغيير همزمان دادستان و ریيس دادگاه ويژه روحانيت» خبر داده است. به نوشته اين روزنامه، هفته آينده «ابراهيم ریيسی معاون اول قوه قضاييه و محمد جعفر منتظری ریيس ديوان عدالت اداری» با حفظ سمت فعلی خود در قوه قضائيه به عنوان «دادستان و حاکم شرع ويژه روحانيت» آغاز به کار می کنند.
روزنامه جام جم نوشته که «محمد سليمی دادستان ويژه روحانيت و علی رازينی ریيس و حاکم شرع فعلی دادگاه ويژه روحانيت» از سمت های خود برکنار شده اند.
اين روزنامه به دليل برکناری همزمان «محمد سليمی و علی رازينی» از دادستانی و دادگاه ويژه روحانيت اشاره نکرده اما نوشته است: «علی رازينی از ۲۵ خرداد سال ۱۳۶۶ تاکنون با حکم آيت الله خمينی» در سمت ریيس و «حاکم شرع دادگاه ويژه روحانيت» مشغول به کار بود.
دادگاه ويژه روحانيت از نهادهای تحت امر علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی است که يکی از ماموريت های آن محاکمه دو مجازات روحانيان شيعه و اهل سنت يا مخالف است.
«زنان و جوانان درصدر جامعه بيکار کشور»
روزنامه تهران امروز گزارش داده به رغم وعده های دولت درباره رفع بيکاری، اکنون «زنان و جوانان در صدر جامعه بيکار کشور» قرار دارند.
اين روزنامه نوشته است: «متوسط نرخ بيکاری زنان از متوسط ۳۰ درصد در ابتدای سال ۸۴ به بيش از ۴۵ درصد در فصول مختلف سال ۹۰ افزايش يافته است.»
تهران امروز همچنين گزارش داده که «بالاترين نرخ بيکاری در گروه سنی ۱۵ تا ۲۹ سال بوده که بين ۲۰ تا ۴۶ درصد برای مردان و زنان در نوسان است» و «بررسی وضعيت نرخ بيکاری جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله و ۱۵ تا ۲۹ ساله کشور در فاصله سالهای ۸۴ تا ۹۰ نشان میدهد که اين نرخ از ۲۳.۸ درصد برای گروه سنی ۱۵ تا ۲۴ ساله در بهار سال ۸۴ به ۲۵.۷ درصد در بهار سال ۹۰ افزايش يافته است.»
اين روزنامه نوشته است: «دولت در فاصله سالهای اخير به ويژه پس از سال ۸۹ مدعی ايجاد ۳ ميليون و ۲۰۰هزار فرصت جديد شغلی در کشور شده است که با وجود این بايد از ميزان بيکاران مرد و زن در ردههای سنی اصلی متقاضی اشتغال، يعنی ۱۵ تا ۲۴ سال و ۱۵ تا ۲۹ سال کاسته میشد، اما آمارها در اين مورد چيز ديگری را نشان میدهند.»
روزنامه تهران امروز علاوه بر ناتوانی دولت در ايجاد اشتغال از «اولويت بنگاهها و کارفرمايان در جذب کارجويان مرد، عدم تمايل اکثريت زنان به انجام مشاغل فيزيکی، و عدم جذب زنان در برخی از رشتهها» به عنوان دلايل افزايش نرخ بيکاری زنان طی سال های ۸۴ تا ۹۰ ياد کرده و نوشته است: «اشتغال و مسئله بيکاری جوانان در حال حاضر بزرگترين دغدغه و موضوعی است که ذهن بيشتر خانوادههای ايرانی را به خود مشغول کردهاست.»
آموزش مداحی در مقاطع پيش دبستانی و دبستان
روزنامه دنيای اقتصاد از «آموزش مداحی در مقاطع پيش دبستانی و دبستان» خبر داده و روزنامه جمهوری اسلامی از وزارت آموزش و پرورش به خاطر اجرای چنين طرحی انتقاد کرده است.
روزنامه دنيای اقتصاد از قول عليرضا جاريانی عضو خانه مداحان خبر داده که «از تابستان امسال به نوآموزان و دانشآموزان پيشدبستانی و دبستانی مداحی آموزش داده میشود.»
به نوشته اين روزنامه، عليرضا جاريانی «آموزش مداحی در مقاطع پيش دبستانی و دبستان» را «نتيجه کار اتاق فکر خانه مداحان کشور» توصيف کرده و گفته «ارتقای سطح مداحی کشور در۲۰ سال آينده را از اهداف اين طرح است.»
اين عضو «خانه مداحان» همچنين به «برگزاری جلسات با کارشناسان امور تربيتی و پرورشی آموزش و پرورش به منظور تعيين کتاب و درسهايی برای آموزش تخصصی مداحی در مقاطع پيشدبستانی و دبستان» خبر داده و تاکيد کرده که علاوه بر تدريس «مداحی» در دوره پيش دبستان و دبستان، «خانه مداحان کشور پيشنهادی را به وزارت آموزش و پرورش مبنی بر اينکه آموزش مداحی در تمام مقاطع مختلف تحصيلی به صورت يک درس لحاظ شود، ارائه خواهد کرد.»
روزنامه جمهوری اسلامی اما ضمن انتشار خبر «آموزش مداحی در دوره های پيش دبستانی و دبستان» از وزارت آموزش و پرورش به خاطر اجرای چنين طرح هايی انتقاد کرده و نوشته که «لابد کليه مشکلات مدارس کشور حل شده که حالا نوبت به آموزش مداحی در مقاطع پيشدبستان و دبستان رسيده است.»
روزنامه جمهوری اسلامی با انتقاد از وزارت آموزش و پرورش نوشته است: «به نظر میرسد بايد در آينده نزديک، منتظر تأسيس رشتهای در دانشگاهها تحت عنوان مداحی باشيم.»
تایید موج خروج دانشجويان ارشد و دکترا از ايران
حسن مسلمی نائينی، معاون بورس و امور دانشجويان خارج از کشور وزارت علوم، طی گفت و گويی با روزنامه خراسان از افزايش خروج دانشجويان کارشناسی ارشد و دکترا از ايران خبر داده، و گفته است «آمارها و گزارش های عجيبی درباره تحصيل دانشجويان ايرانی در خارج وجود دارد که آه از نهادمان بر می آورد.»
حسن مسلمی نائينی با تاکيد بر اينکه «ميزان خروج متقاضيان تحصيلات تکميلی از کشور طی سه سال اخير افزايش داشته است» گفته است: «به عنوان مثال براساس آمار متقاضيان تحصيلی که برای رفع مشکل نظام وظيفه به وزارت علوم مراجعه کردند، در سال ۸۸ هزار و ۷۰۰ نفر، در سال ۸۹ هزار و ۹۰۰ و در سال ۹۰ دو هزار و ۵۰۰ نفر بوده اند که اين آمار رشد قابل توجهی داشته است.»
اين مقام وزارت علوم همچنين اعلام کرده که «بر اساس آمار غير رسمی ۸۰ هزار دانشجوی ايرانی در خارج از کشور تحصيل می کنند» و «بر اساس آمار رسمی ۳۷ هزار نفر تقاضای دريافت ارز برای تحصيل در دانشگاه های خارجی دارند که ۴۰ درصد دانشجوی دکترا، ۴۳ درصد دانشجوی کارشناسی ارشد و ۱۷ درصد دانشجوی کارشناسی هستند.»
روزنامه خراسان از قول معاون بورس و امور دانشجويان خارج از کشور وزارت علوم نوشته است: «بر اساس آمار طی ۶ ماه گذشته ۲۰ هزار دانشجوی ايرانی شاغل به تحصيل در دانشگاه های خارج از کشور ۲۰۰ ميليون دلار ارز دانشجويی از کشور خارج کرده اند که جای نگرانی دارد» و «۷۴۸ نفر از اين افراد برای مقطع دکترا ارز دانشجويی گرفته اند.»
حسن مسلمی نائينی همچنين «مالزی را در رتبه اول مقصد دانشجويان ايرانی» ذکر کرده و گفته «پس از آن کشورهای آمريکا، کانادا، انگليس، هند و ترکيه قرار دارد.»
روزنامه خراسان نوشته که مسلمی نائينی درباره «درصد برگشت دانشجويان شاغل به تحصيل در دانشگاه های خارج به داخل کشور» گفته است: «آماری از ميزان برگشت در دست نيست اما درصدی از اين افراد با وجود تمايلی که به برگشت دارند در کشوری که تحصيل کرده اند ماندگار می شوند که دلايل آن ها نيز فراهم نبودن شرايط کار در کشور و نداشتن درآمد است» و «علاوه بر اين آن چه بيشتر از مسائل مالی مورد انتظار اين افراد است، احترام و منزلت اجتماعی است که بايد در اين زمينه اقداماتی انجام شود.»
«باغ وحش های ایران مبدل به شکنجه گاه حیوانات شده است»
سازمان ملل شعار «روز جهانی محيط زيست» (۱) را «اقتصاد سبز» گذاشته و می
پرسد آيا شما هم در اين ميان جايی داريد؟ همراه با توصيف اقتصادی که باعث
رفاه بيشتر انسان ها و جامعه می شود؟
اقتصاد سبز شايد مديون بحران مالی و آلودگی آب و هوايی باشد که در دهه ۲۰۰۰ ميلادی تا کنون بسياری از کشورهای توسعه يافته را به تفکر برای رو آوردن به انرژی های تجديد پذير و اقتصاد پاک واداشته است.
برنامه محيط زيست سازمان ملل در سال ۲۰۱۲ ميلادی از مزايای زندگی با اقتصاد سبز می گويد و از اشتغال زايی و افزايش انرژی و بهره وری و کاهش کربن و انرژی و جلوگيری از نابودی تنوع زيستی و اکوسيستم با اقتصاد سبز.
فعالان محيط زيست نيز ضمن تاييد اين شاخص بين المللی ، روند نزولی رتبه محيط زيست ايران را ناشی از اتفاقاتی می دانند که طی چند سال اخير رخ داده است.
رئيس سازمان دولتی محيط زيست جمهوری اسلامی،اما، غرب را مسئول تخريب محيط زيست ايران دانسته و همان زمان اعلام کرد که «غربی ها در ۷۰ سال اخير تکنولوژی های ورشکسته و از رده خارج شده خود را به ايران تحميل کردند و فرهنگ مصرف را در کشور رواج دادند.»
بخشی از بزرگترين مشکلات زيست محيطی ايران در کنار آلودگی آب و هوا، از جمله به بيابان زايی و خشک شدن درياچه و رودخانه و تالاب ها برمی گردد.
يک فعال محيط زيست که سال هاست بر روی بيابان و کوير تحقيق کرده و نمی خواهد اسمش در اين گزارش ذکر شود، به راديو فردا می گويد:«مهمترين مشکلی که الان به فرآيند بيابان زايی در کشور ما شتاب می بخشد، جريان کاهنده سطح آب های زير زمينی در کشور ماست. تا دو متر شايد بيش از ۷۰ درصد بيابان های کشور ما سطح آبهای زير زمينی شان افت کرده است.»
وی می افزاید: «بدين معنا که چه درياچه های بسيار بزرگتری را ما در زير زمين داريم از دست می دهيم. که اينها اندوخته های استراتژيک آبی کشورمان هستند. و ما چون اين درياچه ها در زير زمين قرار دارند شايد متوجه نشويم. ولی آثارش به صورت فرونشست زمين و تشکيل فروچاله ها، دارد خودش را آشکارا نشان می دهد. اين مسئله شايد بزرگترين و غير قابل بازگشت ترين مرحله از بيابان زايی باشد که در کشور ما ايجاد شده است.»
کمبود آب آشاميدنی در عربستان سعودی، خشک کردن آب دريا توسط امارات متحده عربی برای راه انداختن جزيره های مصنوعی و توريستی ، از بين بردن اکوسيستم درياها در کشورهای شرق آسيا ، تنها از مواردی است که بخش برنامه ريزی محيط زيست سازمان ملل برای رفع آنها فعاليت می کند.
در کنار اين شرايط، الگوهای مناسب و به روز محيط زيستی قطر و کاهش گازهای گلخانه ای در مکزيک از موارد قابل تحسين در کارنامه محيط زيستی کشورها مطرح شده است.
بيژن گلشائيان ، کارشناس پيشين بانک جهانی با تاکيد بر ايرادات پايه ای زيست محيطی در ايران، از بی برنامگی درباره مقابله با مشکلات زيستی در مناطق خشک ايران می گويد: «ايران در منطقه خشک قرار گرفته است. البته در جنوب اين شانس وجود داشته که ما در تمام سواحل خليج فارس و دريای عمان با آن همه وسعت در کنار آب هستيم و می توانيم از منبع آب دريا استفاده کنيم.»
وی می گوید: «آب دريايی که درجه حرارت نسبتا بالايی دارد و شيرين کردن آب گرم نسبتا آسان تر از آب سرد است و انرژی کمتری می برد. ولی حالا آمده اند و می گويند ما از بحر خزر آب به سمنان ببريم. کشوری که هنوز برای تامين انرژی روشنايی خود مشکل دارد حالا می خواهد اين همه انرژی مصرف کند تا آب خزر را به کنار البرز برسانند. اينها چيزهايی است که با عدم برنامه ريزی و افکار نادرست همراه است.»
آقای گلشائیان می افزاید: «اين افکار خلق الساعه است. يعنی بلافاصله تصميم گرفته می شود که بی مطالعه يک کاری انجام بشود. کارهای زيربنايی مربوط به آب از برنامه هايی است که بسيار طولانی است و نيازمند برنامه ريزی و وفق دادن با مسائل اجتماعی است.»
فعال زيست محيطی ديگری در تهران که نخواسته نامش ذکر شود در مورد راه حل های در پيش روی مسئولان برای مقابله با مشکلات زيست محيطی در ايران به طراحی دوباره چيده مان توسعه اشاره می کند.
وی می گوید:«ما بايد از اين تجربه های تلخ، از اين بلند پروازی ها و آزمنديهای نابخردانه درس بگيريم و وابستگی معيشتی را به سرزمين خودمان کاهش دهيم. اگر اين اتفاق بيافتد و برويم به سمت مزيت های واقعی کشور و توليد و اتصال به انرژی های نو با خورشيد و باد و در تقويت بوم گردی، اکوتوريسم و همچنين توريسم روستايی و توريسم تاريخی و فرهنگی روی بياوريم ، بسياری از مشکلات ما در زمينه ناپايداری اکولوژيکی کشور کاهش خواهد يافت.»
اما حيوانات هم بخش ديگری از محيط زيست را به خود اختصاص می دهند که در ماه های گذشته در اخبار ايران ، بيشتر به آشفتگی وضعيت آنها مثل پيدا شدن چند توله شير در اتوبان های تهران، شکنجه و کشتن توله خرس های قهوه ای در سميرم و يا آسيب رسانی به حيوانات در باغ وحش اشاره شده است.
سپهر سليمی، عضو انجمن حمايت از حيوانات در اصفهان، با رادیو فردا در مورد مواردی که حيوان آزاری و بی توجهی به حيوانات را در ميان مردم عادی تر می کند، سخن می گوید.
وی می گوید:«سوای مشکلات فرهنگی که داريم مسئله اصلی اين است که هنوز هم موارد حيوان آزاری در شهرها و روستاهها بسيار زياد است. تمام باغ وحش های ما به شکلی به يک سری شکنجه گاه های حيوانات چه در شهرهای بزرگ و چه در شهرهای کوچک تبديل شده اند.»
آقای سلمی می افزاید : «حيوانات خانگی هنوز هم وضعيت مناسبی ندارند و برخورد با دارندگان حيوانات خانوادگی و از اين قبيل موارد بر عملکرد مردم با حيوانات موثر بوده و باعث ايجاد و بروز حيوان آزاری در ميان مردم می شود. قوانين حمايتی در مورد حيوانات وجود ندارد. دوستداران محيط زيست و حيوانات بارها به اين موارد پرداخته اند و در جامعه به راحتی هر کسی می تواند دست به حيوان آزاری بزند.»
روز جهانی محيط زيست از معدود روزهايی است که باعث می شود در کشورهای مختلف دنيا برای ساعاتی ، فعاليت های زيست محيطی و اکوسيستم بازنگری شود.
شايد به همين دليل است که سالانه در جهان ميليون ها دلار برای ساخت فيلم های داستانی و مستند در زمينه محيط زيست و فرهنگ سازی در مورد استفاده از خودروهای کم مصرف هزينه می شود.
(۱) روز جهانی محيط زيست، (به انگليسی: World Environment Day)، (مخفف انگليسی: WED)روزی است که از سوی سازمان ملل برای افزايش آگاهی مردم برای حفظ محيط زيست و تشويق دولت ها به گرفتن تصميماتی برای رويارويی با تخريب محيط زيست و گونههای زيستیجانوری، به عنوان روز ميحط زيست انتخاب شدهاست. اين روز پنجم ژوئن هرسال می باشد.
اقتصاد سبز شايد مديون بحران مالی و آلودگی آب و هوايی باشد که در دهه ۲۰۰۰ ميلادی تا کنون بسياری از کشورهای توسعه يافته را به تفکر برای رو آوردن به انرژی های تجديد پذير و اقتصاد پاک واداشته است.
برنامه محيط زيست سازمان ملل در سال ۲۰۱۲ ميلادی از مزايای زندگی با اقتصاد سبز می گويد و از اشتغال زايی و افزايش انرژی و بهره وری و کاهش کربن و انرژی و جلوگيری از نابودی تنوع زيستی و اکوسيستم با اقتصاد سبز.
گزارش آزاده اسدی در مورد «روز جهانی محیط زیست»
اما ايران در اين ميان در چه شرايطی قرار دارد؟ هفته آخر ارديبهشت ماه گذشته بر اساس شاخص جهانی عملکرد زيست محيطی ۲۰۱۲ که از سوی دانشگاهی در آمريکا منتشر شد، مشخص شد که ايران در ميان ۱۳۲ کشور جهان با ۳۶ پله سقوط در رتبه صد و چهاردهم قرار دارد.فعالان محيط زيست نيز ضمن تاييد اين شاخص بين المللی ، روند نزولی رتبه محيط زيست ايران را ناشی از اتفاقاتی می دانند که طی چند سال اخير رخ داده است.
رئيس سازمان دولتی محيط زيست جمهوری اسلامی،اما، غرب را مسئول تخريب محيط زيست ايران دانسته و همان زمان اعلام کرد که «غربی ها در ۷۰ سال اخير تکنولوژی های ورشکسته و از رده خارج شده خود را به ايران تحميل کردند و فرهنگ مصرف را در کشور رواج دادند.»
بخشی از بزرگترين مشکلات زيست محيطی ايران در کنار آلودگی آب و هوا، از جمله به بيابان زايی و خشک شدن درياچه و رودخانه و تالاب ها برمی گردد.
يک فعال محيط زيست که سال هاست بر روی بيابان و کوير تحقيق کرده و نمی خواهد اسمش در اين گزارش ذکر شود، به راديو فردا می گويد:«مهمترين مشکلی که الان به فرآيند بيابان زايی در کشور ما شتاب می بخشد، جريان کاهنده سطح آب های زير زمينی در کشور ماست. تا دو متر شايد بيش از ۷۰ درصد بيابان های کشور ما سطح آبهای زير زمينی شان افت کرده است.»
وی می افزاید: «بدين معنا که چه درياچه های بسيار بزرگتری را ما در زير زمين داريم از دست می دهيم. که اينها اندوخته های استراتژيک آبی کشورمان هستند. و ما چون اين درياچه ها در زير زمين قرار دارند شايد متوجه نشويم. ولی آثارش به صورت فرونشست زمين و تشکيل فروچاله ها، دارد خودش را آشکارا نشان می دهد. اين مسئله شايد بزرگترين و غير قابل بازگشت ترين مرحله از بيابان زايی باشد که در کشور ما ايجاد شده است.»
کمبود آب آشاميدنی در عربستان سعودی، خشک کردن آب دريا توسط امارات متحده عربی برای راه انداختن جزيره های مصنوعی و توريستی ، از بين بردن اکوسيستم درياها در کشورهای شرق آسيا ، تنها از مواردی است که بخش برنامه ريزی محيط زيست سازمان ملل برای رفع آنها فعاليت می کند.
در کنار اين شرايط، الگوهای مناسب و به روز محيط زيستی قطر و کاهش گازهای گلخانه ای در مکزيک از موارد قابل تحسين در کارنامه محيط زيستی کشورها مطرح شده است.
بيژن گلشائيان ، کارشناس پيشين بانک جهانی با تاکيد بر ايرادات پايه ای زيست محيطی در ايران، از بی برنامگی درباره مقابله با مشکلات زيستی در مناطق خشک ايران می گويد: «ايران در منطقه خشک قرار گرفته است. البته در جنوب اين شانس وجود داشته که ما در تمام سواحل خليج فارس و دريای عمان با آن همه وسعت در کنار آب هستيم و می توانيم از منبع آب دريا استفاده کنيم.»
وی می گوید: «آب دريايی که درجه حرارت نسبتا بالايی دارد و شيرين کردن آب گرم نسبتا آسان تر از آب سرد است و انرژی کمتری می برد. ولی حالا آمده اند و می گويند ما از بحر خزر آب به سمنان ببريم. کشوری که هنوز برای تامين انرژی روشنايی خود مشکل دارد حالا می خواهد اين همه انرژی مصرف کند تا آب خزر را به کنار البرز برسانند. اينها چيزهايی است که با عدم برنامه ريزی و افکار نادرست همراه است.»
آقای گلشائیان می افزاید: «اين افکار خلق الساعه است. يعنی بلافاصله تصميم گرفته می شود که بی مطالعه يک کاری انجام بشود. کارهای زيربنايی مربوط به آب از برنامه هايی است که بسيار طولانی است و نيازمند برنامه ريزی و وفق دادن با مسائل اجتماعی است.»
فعال زيست محيطی ديگری در تهران که نخواسته نامش ذکر شود در مورد راه حل های در پيش روی مسئولان برای مقابله با مشکلات زيست محيطی در ايران به طراحی دوباره چيده مان توسعه اشاره می کند.
وی می گوید:«ما بايد از اين تجربه های تلخ، از اين بلند پروازی ها و آزمنديهای نابخردانه درس بگيريم و وابستگی معيشتی را به سرزمين خودمان کاهش دهيم. اگر اين اتفاق بيافتد و برويم به سمت مزيت های واقعی کشور و توليد و اتصال به انرژی های نو با خورشيد و باد و در تقويت بوم گردی، اکوتوريسم و همچنين توريسم روستايی و توريسم تاريخی و فرهنگی روی بياوريم ، بسياری از مشکلات ما در زمينه ناپايداری اکولوژيکی کشور کاهش خواهد يافت.»
اما حيوانات هم بخش ديگری از محيط زيست را به خود اختصاص می دهند که در ماه های گذشته در اخبار ايران ، بيشتر به آشفتگی وضعيت آنها مثل پيدا شدن چند توله شير در اتوبان های تهران، شکنجه و کشتن توله خرس های قهوه ای در سميرم و يا آسيب رسانی به حيوانات در باغ وحش اشاره شده است.
سپهر سليمی، عضو انجمن حمايت از حيوانات در اصفهان، با رادیو فردا در مورد مواردی که حيوان آزاری و بی توجهی به حيوانات را در ميان مردم عادی تر می کند، سخن می گوید.
وی می گوید:«سوای مشکلات فرهنگی که داريم مسئله اصلی اين است که هنوز هم موارد حيوان آزاری در شهرها و روستاهها بسيار زياد است. تمام باغ وحش های ما به شکلی به يک سری شکنجه گاه های حيوانات چه در شهرهای بزرگ و چه در شهرهای کوچک تبديل شده اند.»
آقای سلمی می افزاید : «حيوانات خانگی هنوز هم وضعيت مناسبی ندارند و برخورد با دارندگان حيوانات خانوادگی و از اين قبيل موارد بر عملکرد مردم با حيوانات موثر بوده و باعث ايجاد و بروز حيوان آزاری در ميان مردم می شود. قوانين حمايتی در مورد حيوانات وجود ندارد. دوستداران محيط زيست و حيوانات بارها به اين موارد پرداخته اند و در جامعه به راحتی هر کسی می تواند دست به حيوان آزاری بزند.»
روز جهانی محيط زيست از معدود روزهايی است که باعث می شود در کشورهای مختلف دنيا برای ساعاتی ، فعاليت های زيست محيطی و اکوسيستم بازنگری شود.
شايد به همين دليل است که سالانه در جهان ميليون ها دلار برای ساخت فيلم های داستانی و مستند در زمينه محيط زيست و فرهنگ سازی در مورد استفاده از خودروهای کم مصرف هزينه می شود.
(۱) روز جهانی محيط زيست، (به انگليسی: World Environment Day)، (مخفف انگليسی: WED)روزی است که از سوی سازمان ملل برای افزايش آگاهی مردم برای حفظ محيط زيست و تشويق دولت ها به گرفتن تصميماتی برای رويارويی با تخريب محيط زيست و گونههای زيستیجانوری، به عنوان روز ميحط زيست انتخاب شدهاست. اين روز پنجم ژوئن هرسال می باشد.
نتیجه مذاکره پوتین با اروپاییها: تغییرات را به سوریه تحمیل نکنید!
میزبانی سران اروپا در سنت پترزبورگ توسط ولادیمیر پوتین، دو روز پس از
سفر وی به برلین و پاریس، نشانه اهمیتی است که رهبر کرملین در آغاز سومین
دوره ریاست جمهوری خود برای توسعه مناسبات با اروپا قائل است. جامعه اروپا
بزرگترین شریک تجاری روسیه، و روسیه بزرگترین تامینکننده انرژی جامعه
اروپا محسوب میشود.
در مقام هدایت کشور، پرداختن به مناسبات خارجی علاقه شماره یک پوتین است. طی چهار سال گذشته رهبر کرملین به دلیل محدودیتهای قانون اساسی از ادامه قدرت در مقام رئیس جمهوری محروم و به قناعت در منصب نخست وزیری مجبور شده بود.
پوتین چند روز بعد از مراسم تحلیف فرصت داشت با حضور در کنفرانس سران گروه ۸ در شیکاگو تنظیم روابط خارجی روسیه را که در زمان مدودیف اندکی تغییر کرده بود بر اساس الگوهای مورد نظر خود آغاز کند، ولی به بهانه پرداختن به ترکیب دولت، از سفر به آمریکا خودداری کرد.
ظاهرا پرداختن به مناسبات با آمریکا با وجود آن که پیچیدهترین بخش از مناسبت خارجی روسیه محسوب میشود در دولت تازه پوتین، در ردیف سوم و بعد از پرداختن به مناسبات با اروپا و چین قرار گرفته است.
چین بعد از اروپا
پوتین روز سهشنبه ۵ ژوئن برای مذاکره با رهبران چین عازم پکن میشود، و متعاقباً در اجلاس سران کشورهای عضو پیمان شانگهای حضور خواهد یافت.
پرداختن به مسائل تجارت خارجی و نفت و گاز طی دیدار پوتین از چین نیز در ردیف اول موضوعهای مورد علاقه وی قرار دارند. روسیه بزرگترین صادرکننده نفت و گاز و چین بزرگترین واردکننده انرژی خام فسیلی است.
با وجود نزدیکی نسبی سیاسی و نظامی پکن و مسکو، و قرار داشتن چین در ردیف دومین شریک تجارت خارجی روسیه، واردات نفت چین از آن کشور از سال ۲۰۰۶ تاکنون، از ۱۱ درصد مجموع واردات به ۷ درصد واردات کاهش یافته است.
در این فاصله روسیه قادر به افزایش میزان صادرات نفت به چین به نسبت افزایش نیاز چین به واردات نفت نشده است. علاوه بر روسیه پارهای از کشورهای آسیای مرکزی عضو پیمان شانگهای نیز صادرکننده نفت و گاز محسوب میشوند.
رژیم اسد و حساسیت اروپا
بعد از مسائل تجارت خارجی و نفت و گاز، وضعیت موجود در سوریه و آینده رژیم اسد در دمشق با اهمیتترین موضوع مورد مذاکره مابین پوتین و رهبران اروپا قرار داشت.
اگرچه بعد از دیدار با پوتین، خانم مرکل، صدراعظم آلمان، موضع روسیه را «مثبت و سازنده» معرفی کرد، تمامی قرینهها حاکی از ادامه فشار آلمان برای تغییر موضع روسیه در موضوع سوریه است.
در پاریس و طی دیدار با فرانسوا اولاند نیز که نخستین دیدار رهبر کرملین با رئیس جمهور تازه فرانسه محسوب میشد، پوتین فشار مشابهی را در مورد سوریه تحمل کرد.
رژیم اسد به دلیل حمایت روسیه (و چین) تاکنون دوبار از خطر قطعنامههای تنبیهی شورای امنیت که با ابتکار کشورهای بزرگ اروپایی تنظیم شده بود مصون مانده است.
کاهش هزینههای سقوط اسد
یک روز پس از بازگشت روز جمعه پوتین از پاریس، سرگی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، بعد از ملاقات و مذاکره با خانم اشتون، مسئول سیاست خارجی جامعه اروپا، در بروکسل، تاکید کرد که «تغییر را نباید به سوریه تحمیل کرد».
این موضعی است که روسیه طی ۱۵ ماه گذشته که بحران جاری در سوریه آغاز شده، علیرغم کشته شدن بیش از به قولی ۱۳ هزار نفر در آن کشور هرگز تغییر نداده است.
سوریه بزرگترین جای پای سیاسی و نظامی روسیه در خاورمیانه محسوب میشود. از این لحاظ مسکو علاقهمند است از تکرار رویدادهای لیبی در سوریه در صورت امکان خودداری کند.
طی دیدار روز دوشنبه خود با خوزه مانوئل باروسو، رئیس کمیسیون اروپا، و هرمان ون رامپی، رئیس شورای اروپا، پوتین ضمن اعلام خوشبینی نسبت به امکان موفقیت ماموریت کوفی عنان و اجرای طرح ششمادهای او در سوریه، ضرورت پرهیز از تحمیل تغییرات در سوریه را مورد تاکید قرار داد.
اگرچه پوتین طی هفته جاری در پکن و شانگهای شاهد همراهی و اشتراک نظر بیشتری نسبت به مواضع رسمی خود در قبال سوریه خواهد بود، در عین حال واقف است که حفظ و ادامه وضع موجود در سوریه امکانپذیر نیست، و رژیم اسد محکوم به سقوط است. از این لحاظ شاید یافتن راههای کاهش هزینه تغییر رژیم اسد برای پوتین عملگرایانهتر از ادامه مقاومت برای حفظ او در دمشق به هر قیمت باشد.
برخلاف چین که در خط سیاسی روسیه قرار دارد، توسعه مناسبات مسکو با جامع اروپا نیازمند تلاشایی فراتر از میزبانی رهبران جامعه در سنت پترزبورگ، سفر دوستی پوتین به برلین و پاریس و اعلام آمادگی برای کمک به اروپا برای فائق آمدن بر بحران یورو است!
اگر اروپا نیازمند نفت و گاز روسیه است، روسیه نیز نیازمند حفظ درآمدهای صادراتی خود به اروپا و توسعه تجارت با قاره قدیم است. به علاوه، نوسازی صنایع و حتی بهبود ظرفیت دفاعی روسیه نیز در گرو توسعه همکاری با جامعه اروپا قرار دارد و پوتین به این نکته کاملا واقف است.
شاید ادامه اصرار پوتین در حفظ رژیم اسد تلاشی است برای خریداری وقت بیشتر و رسیدن به توافقی که در نتیجه آن هزینههای مسکو بعد از تغییرات سوریه به حداقل کاهش یابد.
در مقام هدایت کشور، پرداختن به مناسبات خارجی علاقه شماره یک پوتین است. طی چهار سال گذشته رهبر کرملین به دلیل محدودیتهای قانون اساسی از ادامه قدرت در مقام رئیس جمهوری محروم و به قناعت در منصب نخست وزیری مجبور شده بود.
پوتین چند روز بعد از مراسم تحلیف فرصت داشت با حضور در کنفرانس سران گروه ۸ در شیکاگو تنظیم روابط خارجی روسیه را که در زمان مدودیف اندکی تغییر کرده بود بر اساس الگوهای مورد نظر خود آغاز کند، ولی به بهانه پرداختن به ترکیب دولت، از سفر به آمریکا خودداری کرد.
ظاهرا پرداختن به مناسبات با آمریکا با وجود آن که پیچیدهترین بخش از مناسبت خارجی روسیه محسوب میشود در دولت تازه پوتین، در ردیف سوم و بعد از پرداختن به مناسبات با اروپا و چین قرار گرفته است.
چین بعد از اروپا
پوتین روز سهشنبه ۵ ژوئن برای مذاکره با رهبران چین عازم پکن میشود، و متعاقباً در اجلاس سران کشورهای عضو پیمان شانگهای حضور خواهد یافت.
پرداختن به مسائل تجارت خارجی و نفت و گاز طی دیدار پوتین از چین نیز در ردیف اول موضوعهای مورد علاقه وی قرار دارند. روسیه بزرگترین صادرکننده نفت و گاز و چین بزرگترین واردکننده انرژی خام فسیلی است.
با وجود نزدیکی نسبی سیاسی و نظامی پکن و مسکو، و قرار داشتن چین در ردیف دومین شریک تجارت خارجی روسیه، واردات نفت چین از آن کشور از سال ۲۰۰۶ تاکنون، از ۱۱ درصد مجموع واردات به ۷ درصد واردات کاهش یافته است.
در این فاصله روسیه قادر به افزایش میزان صادرات نفت به چین به نسبت افزایش نیاز چین به واردات نفت نشده است. علاوه بر روسیه پارهای از کشورهای آسیای مرکزی عضو پیمان شانگهای نیز صادرکننده نفت و گاز محسوب میشوند.
رژیم اسد و حساسیت اروپا
بعد از مسائل تجارت خارجی و نفت و گاز، وضعیت موجود در سوریه و آینده رژیم اسد در دمشق با اهمیتترین موضوع مورد مذاکره مابین پوتین و رهبران اروپا قرار داشت.
اگرچه بعد از دیدار با پوتین، خانم مرکل، صدراعظم آلمان، موضع روسیه را «مثبت و سازنده» معرفی کرد، تمامی قرینهها حاکی از ادامه فشار آلمان برای تغییر موضع روسیه در موضوع سوریه است.
در پاریس و طی دیدار با فرانسوا اولاند نیز که نخستین دیدار رهبر کرملین با رئیس جمهور تازه فرانسه محسوب میشد، پوتین فشار مشابهی را در مورد سوریه تحمل کرد.
رژیم اسد به دلیل حمایت روسیه (و چین) تاکنون دوبار از خطر قطعنامههای تنبیهی شورای امنیت که با ابتکار کشورهای بزرگ اروپایی تنظیم شده بود مصون مانده است.
کاهش هزینههای سقوط اسد
یک روز پس از بازگشت روز جمعه پوتین از پاریس، سرگی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، بعد از ملاقات و مذاکره با خانم اشتون، مسئول سیاست خارجی جامعه اروپا، در بروکسل، تاکید کرد که «تغییر را نباید به سوریه تحمیل کرد».
این موضعی است که روسیه طی ۱۵ ماه گذشته که بحران جاری در سوریه آغاز شده، علیرغم کشته شدن بیش از به قولی ۱۳ هزار نفر در آن کشور هرگز تغییر نداده است.
سوریه بزرگترین جای پای سیاسی و نظامی روسیه در خاورمیانه محسوب میشود. از این لحاظ مسکو علاقهمند است از تکرار رویدادهای لیبی در سوریه در صورت امکان خودداری کند.
طی دیدار روز دوشنبه خود با خوزه مانوئل باروسو، رئیس کمیسیون اروپا، و هرمان ون رامپی، رئیس شورای اروپا، پوتین ضمن اعلام خوشبینی نسبت به امکان موفقیت ماموریت کوفی عنان و اجرای طرح ششمادهای او در سوریه، ضرورت پرهیز از تحمیل تغییرات در سوریه را مورد تاکید قرار داد.
اگرچه پوتین طی هفته جاری در پکن و شانگهای شاهد همراهی و اشتراک نظر بیشتری نسبت به مواضع رسمی خود در قبال سوریه خواهد بود، در عین حال واقف است که حفظ و ادامه وضع موجود در سوریه امکانپذیر نیست، و رژیم اسد محکوم به سقوط است. از این لحاظ شاید یافتن راههای کاهش هزینه تغییر رژیم اسد برای پوتین عملگرایانهتر از ادامه مقاومت برای حفظ او در دمشق به هر قیمت باشد.
برخلاف چین که در خط سیاسی روسیه قرار دارد، توسعه مناسبات مسکو با جامع اروپا نیازمند تلاشایی فراتر از میزبانی رهبران جامعه در سنت پترزبورگ، سفر دوستی پوتین به برلین و پاریس و اعلام آمادگی برای کمک به اروپا برای فائق آمدن بر بحران یورو است!
اگر اروپا نیازمند نفت و گاز روسیه است، روسیه نیز نیازمند حفظ درآمدهای صادراتی خود به اروپا و توسعه تجارت با قاره قدیم است. به علاوه، نوسازی صنایع و حتی بهبود ظرفیت دفاعی روسیه نیز در گرو توسعه همکاری با جامعه اروپا قرار دارد و پوتین به این نکته کاملا واقف است.
شاید ادامه اصرار پوتین در حفظ رژیم اسد تلاشی است برای خریداری وقت بیشتر و رسیدن به توافقی که در نتیجه آن هزینههای مسکو بعد از تغییرات سوریه به حداقل کاهش یابد.
جرج سوروس: اروپا برای نجات یورو سه ماه وقت دارد
جرج سوروس، از سرمایهگذاران بزرگ آمریکا، در روزهای اخیر و همزمان با
تشدید بیثباتی در اقتصاد اتحادیه اروپا گفته است که این اتحادیه برای نجات
واحد پول اروپایی، یورو، تنها سه ماه وقت دارد.
روزنامه «اکونومیک تایمز» مینویسد که جرج سوروس در جریان سخنرانی خود در یک کنفرانس اقتصادی در ایتالیا گفت: «تصمیمگیران اتحادیه اروپا و بهخصوص دولت آلمان و بانک مرکزی این کشور، برای نجات یورو سه ماه وقت دارند تا اشتباهات خود را تصحیح کرده و روند فعلی را متوقف کنند.»
به گفته وی، در شرایط بحران مالی نظیر آن چه در کشورهای اروپایی شاهد آن هستیم منابع اعطای اعتبار تصمیمگیران اصلی هستند و بدون حمایت و موافقت آلمان که بزرگترین تامینکننده اعتبار در میان کشورهای اروپایی است، هیچ کاری نمیتوان کرد.
در یونان به دنبال بینتیجه ماندن انتخابات چند هفته پیش برای تشکیل دولت جدید قرار است در هفتههای آینده انتخابات دیگری برگزار شود. بسیاری معتقدد که حزب چپگرای «سیریزا» که با طرح مالی مشترک اتحادیه اروپا و صندوق بینالمللی پول برای اعطای وام بیشتر به یونان مخالف است، در انتخابات آینده به پیروزی خواهد رسید. در آن صورت یونان ممکن است از پیمان واحد پول مشترک اروپایی، یورو، خارج شود.
جرج سوروس در بخش دیگری از سخنرانی خود با اشاره به انتخابات آینده یونان گفت: «امیدوارم مردم آن کشور نگرانی جدی مربوط به احتمال اخراج این کشور از معاهده پول مشترک اروپایی را جدی گرفته و در انتخابات آینده به احزابی رای دهند که از توافقهای قبلی این کشور با نهادهای اروپایی و بینالمللی تبعیت میکنند.»
به گفته این سرمایهگذار بزرگ آمریکایی، به احتمال زیاد بحران مالی اتحادیه اروپا در ماههای آخر سال جاری میلادی به اوج خواهد رسید. در آن مقطع حتی اقتصاد آلمان نیز تضعیف خواهد شد و در چنین شرایطی آنگلا مرکل، رهبر آلمان، به سختی خواهد توانست موافقت افکار عمومی این کشور برای مشارکت بیشتر در نجات مالی اروپا را جلب کند.
جرج سوروس تاکید کرد که تصمیمگیران اتحادیه اروپا برای پرهیز از وخامت بحران و نجات یورو سه ماه فرصت دارند. وی افزود که سیاست و طرحهای ریاضت اقتصادی که اکنون در اروپا غالب است روی اقتصاد جهانی اثرات بسیار مخربی بر جا خواهد گذاشت.
به گفته وی، رهبران و تصمیمگیران اروپا به اشتباه فکر میکنند که ریشه اصلی مشکلات این کشورها سیاستهای مالی است، در صورتی که منشاء اصلی بحران در سیستم بانکی و نظام رقابتی اروپاست.
جرج سوروس تاکید کرد که مسئولان اتحادیه اروپا برای مواجهه با این بحران راه حل نادرستی را در پیش گرفتهاند. به گفته وی، راه حل بازپرداخت بدهیهای خارجی کشورهای عضو اتحادیه اروپا نه ریاضت و کاستن از حجم اقتصاد این کشورها، بلکه سیاستهایی است که به شکوفایی و رشد اقتصادی آنها کمک کند.
روزنامه «اکونومیک تایمز» مینویسد که جرج سوروس در جریان سخنرانی خود در یک کنفرانس اقتصادی در ایتالیا گفت: «تصمیمگیران اتحادیه اروپا و بهخصوص دولت آلمان و بانک مرکزی این کشور، برای نجات یورو سه ماه وقت دارند تا اشتباهات خود را تصحیح کرده و روند فعلی را متوقف کنند.»
به گفته وی، در شرایط بحران مالی نظیر آن چه در کشورهای اروپایی شاهد آن هستیم منابع اعطای اعتبار تصمیمگیران اصلی هستند و بدون حمایت و موافقت آلمان که بزرگترین تامینکننده اعتبار در میان کشورهای اروپایی است، هیچ کاری نمیتوان کرد.
در یونان به دنبال بینتیجه ماندن انتخابات چند هفته پیش برای تشکیل دولت جدید قرار است در هفتههای آینده انتخابات دیگری برگزار شود. بسیاری معتقدد که حزب چپگرای «سیریزا» که با طرح مالی مشترک اتحادیه اروپا و صندوق بینالمللی پول برای اعطای وام بیشتر به یونان مخالف است، در انتخابات آینده به پیروزی خواهد رسید. در آن صورت یونان ممکن است از پیمان واحد پول مشترک اروپایی، یورو، خارج شود.
جرج سوروس در بخش دیگری از سخنرانی خود با اشاره به انتخابات آینده یونان گفت: «امیدوارم مردم آن کشور نگرانی جدی مربوط به احتمال اخراج این کشور از معاهده پول مشترک اروپایی را جدی گرفته و در انتخابات آینده به احزابی رای دهند که از توافقهای قبلی این کشور با نهادهای اروپایی و بینالمللی تبعیت میکنند.»
به گفته این سرمایهگذار بزرگ آمریکایی، به احتمال زیاد بحران مالی اتحادیه اروپا در ماههای آخر سال جاری میلادی به اوج خواهد رسید. در آن مقطع حتی اقتصاد آلمان نیز تضعیف خواهد شد و در چنین شرایطی آنگلا مرکل، رهبر آلمان، به سختی خواهد توانست موافقت افکار عمومی این کشور برای مشارکت بیشتر در نجات مالی اروپا را جلب کند.
جرج سوروس تاکید کرد که تصمیمگیران اتحادیه اروپا برای پرهیز از وخامت بحران و نجات یورو سه ماه فرصت دارند. وی افزود که سیاست و طرحهای ریاضت اقتصادی که اکنون در اروپا غالب است روی اقتصاد جهانی اثرات بسیار مخربی بر جا خواهد گذاشت.
به گفته وی، رهبران و تصمیمگیران اروپا به اشتباه فکر میکنند که ریشه اصلی مشکلات این کشورها سیاستهای مالی است، در صورتی که منشاء اصلی بحران در سیستم بانکی و نظام رقابتی اروپاست.
جرج سوروس تاکید کرد که مسئولان اتحادیه اروپا برای مواجهه با این بحران راه حل نادرستی را در پیش گرفتهاند. به گفته وی، راه حل بازپرداخت بدهیهای خارجی کشورهای عضو اتحادیه اروپا نه ریاضت و کاستن از حجم اقتصاد این کشورها، بلکه سیاستهایی است که به شکوفایی و رشد اقتصادی آنها کمک کند.
روضهخوانی برای مقدسات، بی قطره اشکی برای انسانها
این گروه درس اخلاق و همبستگی سیاسی دادند، آزادی بیان را برای مخالفان دین (که چیزی غیر از نهاد دین و کسب و کار مربوط به آن نیست) و روحانیت مضر معرفی کردند، رنجاندن اسلامگرایان را غیراخلاقی دانستند، و پرداختن به باورهای مذهبی خارج از چارچوب معمول را گزک دادن به حکومت معرفی کردند.
توهینهایی که از فرط تکرار فراموش شدهاند
با فرض درست بودن همه توصیهها (که معلوم نیست فرض درستی باشد و انگیزههای سیاسی نقشی در صادر شدن آنها نداشته باشد) جالب اینجاست که این گروه سی سال است توهین هر روزه به شهروندان ایرانی را نیز میبیند، اما چون سبک زندگیشان عمدتاً همانند طبقه حکومتی بوده کمتر در داخل کشور توهین به خود و دیگر شهروندان را درک کرده یا خواست و توان بیان آن را داشته است.
شکاف مذهبی و غیرمذهبی را شاهین نجفی یا منتقدان دین دامن نزدهاند، اسلامگرایی دامن زده و گسترش بخشیده است. سالانه میلیونها نفر در ایران به طرق مختلف مورد توهین واقع میشوند. این گروه حتماً توجه دارند که:
- هر سوالی که در گزینشهای ایدئولوژیک برای کسب شغل از افراد میپرسند توهین به شخصیت آنهاست،
- هر بار که به خانم یا دخترخانمی تذکر حجاب میدهند توهین به آنهاست،
- هر بار که برای جمعآوری بشقابهای ماهواره به خانه افراد میریزند به آنها توهین میکنند،
- هر بار که اتومبیل افراد را متوقف میکنند و داشبورد خودرو را میگردند به سرنشینان اتومبیل توهین میکنند،
- هر بار که خانم و آقایی را در خیابان و پارک متوقف کرده و از آنها در مورد رابطهشان میپرسند به آنها توهین میکنند،
- هر بار که بسیجیها جوانی را برای بازرسی بدنی نگاه میدارند به او توهین کردهاند،
- هر کتابی که برای مرور به ادارهٔ سانسور داده میشود توهین به نویسنده کتاب و ناشر است،
- دادن متن فیلمنامه به ارشاد و بعد ارائه فیلم برای تایید، توهین به کادر فیلمسازی است (ایضاً نمایشنامه تئاتر، آثار تجسمی و...). هنرمندان و نویسندگان و روزنامهنگاران هر روز مورد توهین قرار میگیرند، بدون استثنا،
- دانشآموزانی که به زور برای نماز به صف میشوند مورد توهین قرار میگیرند،
- سربازانی که در پادگانها بر اساس دستور به نمازخانه برده میشوند مورد توهین واقع میشوند،
- هر بار که پیچ رادیو و تلویزیون دولتی باز میشود با تبلیغات سیاسی به بینندگان و شنوندگان توهین میشود،
- هر بار که در کنار دریا نمیگذارند زن و شوهری یا پسر و دختری باهم تن به آب زنند به آنها توهین میشود،
- هر بار که دانشجویی به کلاس تفکیک شده میرود به وی توهین میشود،
- هر بار که برای آرایش به زنان و دختران تذکر میدهند به آنها توهین میشود،
- هر بار که زن یا دختری برای گرفتن گذرنامه رضایت شوهر یا پدرش را میگیرد به وی توهین میشود،
- به هر دختری که نصف ارث پسر میرسد توهین میشود،
- امر به معروف و نهی از منکر چیزی غیر از توهین به افراد نیست،
- به طور کلی تمام احکام فقهی که در حوزه اجتماع اجرا میشوند توهین به انسانها است.
همینها را اگر بشمارید روزانه به میلیونها مورد سر میکشد. فهرستهایی که در باب نقض حقوق بشر، نقض کرامت انسانی یا توهین به شهروندان ایرانی در ایران یا خارج از کشور تهیه میشوند فقط قطره کوچکی از دریاست. نقض حقوق انسانها آن قدر گسترده و هر روزه است که تنها موارد بسیار اندکی از آنها قابل گزارش است یا گزارش میشود.
این توهینها به بخشی از زندگی شهروندان ایرانی بدون تبعیض تبدیل شده و افراد آن قدر در این موارد توهین دیده و شنیدهاند که به بیحسی دچار شدهاند (به علت غریزه بقا). اما اگر کسی در باب باورهای قدرتمندان در کشور به موجودات خیالی و توهمی و از دنیارفتگان به علاوه صاحبان عبا و عمامه (بخوانید مقدسات) سخنی بگوید، غیرعادی است. چرا و چگونه افرادی که از دنیا رفتهاند دارای وکیل و وصی شدهاند؟ و به کدام حق این وکلای خودخوانده مدعی دیگرانی میشوند که درباره رفتگان سخن بگویند؟ چگونه افراد با پوشیدن چند متر پارچه مقدس میشوند؟
توهین به تکتک شهروندان از چه جنسی است؟
اگر معیار سخن گفتن یا سرودن و آواز خواندن، وحدتبخشی باشد، آیا این توهینهای میلیونی وحدتبخش بودهاند یا تفرقهآور؟ آیا ایدئولوژی دینی که بر اساس این توهینها شکل گرفته روبنا بوده یا زیربنا؟ آیا ذکر این توهینها به جریان دموکراسیخواهی ضرر میزند یا مفید است؟ آیا ذکر اینها موجب فراموش شدن شکاف دموکراسی و دیکتاتوری میشود یا آن شکاف را تشدید میکند؟ این توهینها به حکومت امکان سرکوب بیشتر را میدهد یا به خارجیها امکان دخالت بشردوستانه را؟ این توهینها آیا مایه رنج تنها افراد غیرمذهبیاند یا مایه رنج هر کس که احترامی برای خود قائل باشد؟
بلندتر بودن صدای اسلامگرایان
به همان اندازه که صدای اسلامگرایان در داخل کشور بلندتر از صدای بقیه است (با در اختیار داشتن درآمد نفت و دستگاههای تبلیغاتی دولتی) در رسانههای مستقر در خارج کشور نیز شکایت نسبت به انتقاد از دین یا توهین توهمی به آن بیشتر شنیده میشود تا توهین به تکتک شهروندان ایرانی به طور روزمره.
اصلاحطلبان مذهبی در داخل که بودند برای نادیده گرفتن این موضوعات همانند مارکسیستها به اصلی و فرعی کردن میپرداختند: کسب قدرت سیاسی برای آنها اصلی بود و حقوق شهروندان عادی فرعی. به خارج نیز که آمدهاند ظاهراً دموکراسی به مسئله اصلی و حقوق مردم و توهینهای هر روزه به مسئله فرعی تبدیل شده است. چگونه میتوان برای دموکراسی سر و صدا کرد، اما حقوق تکتک شهروندان را نادیده گرفت؟ تنها حقوقی که برای این گروه اهمیت داشته حقوق سیاسی در رقابتهای سیاسی است. اگر بسیاری از شهروندان به این گروه و چپهای مارکسیست همانند آن اعتماد زیادی ندارند و پشت سر آنها راه نمیافتند برای آن است که مطالبات و شکایت از تحقیرهای خود را از زبان آنها نمیشنوند.
ندیدن تحقیر، بزرگترین مشکل مخالفان
برخی از مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی سه دهه است که تحقیر تکتک شهروندان توسط حکومت را نمیبینند. با همین کورچشمی است که پرهیز از توهین به مقدساتی را که وجود خارجی ندارند مایه وحدت مخالفان معرفی میکنند. این گروهها و افراد توجه ندارند که حرمت انسانها از نان شب واجبتر و از معنویت نیز برای آنها مهمتر است. مارکسیستها با موضوع نان و مسکن، چشم بر تحقیر میلیونی مردم میبندند و با تمسک به مسائل خیالی مانند حمله خارجی یا امپریالیسم جهانی و مخالفت با آن، تلاش میکنند کالای کهنه خود را به مخاطب بفروشند. اسلامگرایان سابق و لاحق و دوستان اصلاحطلبشان میکوشند همین کار را از موضع معنویت و احترام به مقدسات و نیازردن مذهبیها انجام دهند.
حکم يک سال حبس برای پنج فعال مدنی در دادگاه انقلاب تبريز
شعبه اول دادگاه انقلاب تبريز پس از برگزاری دادگاه رسيدگی به اتهامات
ابراهيم رشيدی، محمد احدی، روزبه سعادتی، افشين شهبازی و مهرداد کرمی، از
فعالان مدنی، حکم يک سال حبس برای آنها صادر کرده است.
اين پنج تن به اتهام تبليغ عليه نظام جمهوری اسلامی، اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنيت کشور به تحمل يکسال حبس تعزيری با احتساب ايام بازداشت قبلی محکوم شده اند.
به گزارش ارگان خبری انجمن دفاع از زندانيان سياسی آذربايجانی در ايران (آداپ)، در پرونده اين فعالان و با اشاره به مصاديق اتهامی آن ها آمده است: «اقدام به تهيه و توزيع مقالاتی حاوی مطالب مخالف نظام، ديدار با خانواده برخی محکومان دادگاه های انقلاب، انتشار برخی اخبار سياسی کشور در سايت های مخالف نظام» ازمصاديق اتهامی اين افراد بوده است.
همچنين در اين پرونده گفته شده که متهم رديف دوم (محمد احدی) اقدام به توزيع دعوتنامه جهت تجمع غير قانونی در رابطه با درياچه اورميه» کرده است.
مهرداد کرمی دانشجوی رشته برق دانشگاه تبريز و دبير سابق کانون آذربايجان شناسی اين دانشگاه سوم دی ماه سال گذشته خورشيدی توسط ماموران اداره اطلاعات هنگامی که قصد پياده شدن از اتوبوس های سرويس حمل و نقل دانشجويی را داشت بازداشت شده بود.
يکماه بعد، ابراهيم رشيدی شاعر، وبلاگ نويس و فعال حقوق بشر به همراه افشين شهبازی دانشجوی رشته مهندسی کشاورزی دانشگاه تبريز و از اعضای کانون آذربايجان شناسی اين دانشگاه سوم بهمن سال گذشته در خانه دانشجويی افشين شهبازی در تبريز بازداشت شدند.
بازداشت شدگان همگی بعد از گذراندن حدود ۵۰ روز در بازداشتگاه اداره اطلاعات تبريز به زندان تبريز انتقال داده شده بودند.
ياشار حکاک پور، مسئول روابط عمومی «آداپ» درباره حکم حبس اين فعالين به راديو فردا می گويد « اين فعالان در بندهای مخصوص مجرمين خطرناک نگهداری شده اند تا فشار مضاعفی را تحمل کنند.»
اين فعالان پس از برگزاری دادگاه رسيدگی به اتهامات اوايل خرداد ماه امسال با سپردن قرار وثيقه ای به ارزش ۲۰ ميليون تومان از زندان مرکزی تبريز به صورت موقت آزاده شده بودند.
رای صادره از طرف دادگاه ظرف بيست روز از تاريخ ابلاغ قابل تجديد نظر خواهی در محاکم تجديد نظر استان آذربايجان شرقی است.
اين پنج تن به اتهام تبليغ عليه نظام جمهوری اسلامی، اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنيت کشور به تحمل يکسال حبس تعزيری با احتساب ايام بازداشت قبلی محکوم شده اند.
به گزارش ارگان خبری انجمن دفاع از زندانيان سياسی آذربايجانی در ايران (آداپ)، در پرونده اين فعالان و با اشاره به مصاديق اتهامی آن ها آمده است: «اقدام به تهيه و توزيع مقالاتی حاوی مطالب مخالف نظام، ديدار با خانواده برخی محکومان دادگاه های انقلاب، انتشار برخی اخبار سياسی کشور در سايت های مخالف نظام» ازمصاديق اتهامی اين افراد بوده است.
همچنين در اين پرونده گفته شده که متهم رديف دوم (محمد احدی) اقدام به توزيع دعوتنامه جهت تجمع غير قانونی در رابطه با درياچه اورميه» کرده است.
مهرداد کرمی دانشجوی رشته برق دانشگاه تبريز و دبير سابق کانون آذربايجان شناسی اين دانشگاه سوم دی ماه سال گذشته خورشيدی توسط ماموران اداره اطلاعات هنگامی که قصد پياده شدن از اتوبوس های سرويس حمل و نقل دانشجويی را داشت بازداشت شده بود.
يکماه بعد، ابراهيم رشيدی شاعر، وبلاگ نويس و فعال حقوق بشر به همراه افشين شهبازی دانشجوی رشته مهندسی کشاورزی دانشگاه تبريز و از اعضای کانون آذربايجان شناسی اين دانشگاه سوم بهمن سال گذشته در خانه دانشجويی افشين شهبازی در تبريز بازداشت شدند.
بازداشت شدگان همگی بعد از گذراندن حدود ۵۰ روز در بازداشتگاه اداره اطلاعات تبريز به زندان تبريز انتقال داده شده بودند.
ياشار حکاک پور، مسئول روابط عمومی «آداپ» درباره حکم حبس اين فعالين به راديو فردا می گويد « اين فعالان در بندهای مخصوص مجرمين خطرناک نگهداری شده اند تا فشار مضاعفی را تحمل کنند.»
اين فعالان پس از برگزاری دادگاه رسيدگی به اتهامات اوايل خرداد ماه امسال با سپردن قرار وثيقه ای به ارزش ۲۰ ميليون تومان از زندان مرکزی تبريز به صورت موقت آزاده شده بودند.
رای صادره از طرف دادگاه ظرف بيست روز از تاريخ ابلاغ قابل تجديد نظر خواهی در محاکم تجديد نظر استان آذربايجان شرقی است.
جانشينان خامنه ای و احمدی نژاد
تجربه ی احمدی نژاد آيت الله خامنه ای را به اين نتيجه رسانده است که در انتخاب رئيس جمهور بعدی دقت ويژه ای مبذول دارد. رئيس جمهور مطلوب او، فردی با ويژگی های زير است:
الف- تبعيت محض از فرامين رهبری.
ب- جوان، پرکار و خدمت رسان اجرايی .
ج- دارای زبان کوبنده عليه کسانی که رهبر می خواهد.
د- همان گونه که احمدی نژاد از ياران آيت الله خمينی نبود، او هم نباشد. هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، مهدی کروبی، ميرحسين موسوی و...به آيت الله خمينی متصل بودند و همين امر به نوعی به آنها استقلال می بخشيد.
فردی چون حداد عادل دقيقاً مصداق ويژگی اول و چهارم است. او به خوبی می تواند نقش منشی رهبری را بازی کند، اما فاقد ويژگی دوم و سوم است. او حتی در مديريت مجلس نيز بسيار ضعيف ظاهر شد. ويژگی سوم در نيروهايی چون حسين شريعتمداری، صفارهرندی، ذالنور، و...تجلی دارد. احمدی نژاد دارای ويژگی دوم و سوم و چهارم بود. اما به سوی استقلال خيز برداشت.
علی اکبر ولايتی متولد ۱۳۲۴ است و در زمان رياست جمهوری بعدی پا به ۶۸ سالگی می گذارد.به همين دليل مصداق ويژگی دوم نيست. زبانش نيز، زبان تند و تيز مطلوب رهبری نيست.
محمد باقر قاليباف جوان(متولد ۱۳۴۰) و پرتحرک است، اما مخالفانش او را يکی از ساکنان فتنه قلمداد می کنند که می خواهد روابط خوبی با هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان داشته باشد و از ظرفيت های اجتماعی آنها به سود خود بهره برد. به همين دليل به او گفته اند که شهردار تهران باقی بماند و داوطلب رياست جمهوری نشود.
آيت الله خامنه ای نسل جديدی را بر سر کار می آورد که فاقد پيشينه اند. حسن کچوئيان، رحيم پور ازغدی، صادق لاريجانی، و...مصاديقی از اين گروه اند. اگر او به فکر رئيس جمهور بعدی است- که هست- به طريق اولی به فکر جانشين پس از خود نيز هست. سخنانی که پس از اين بيان خواهد شد، مبتنی بر يک پيش فرض است. فرض ما تداوم وضعيت فعلی است. اما اگر ايران مورد حمله ی نظامی قرار گيرد يا دچار انقلاب شود، با وضعيت به کلی متفاوتی روبرو خواهيم بود که حکم ديگری خواهد داشت.
آيت الله خامنه ای در بستر نظام سلطانی به رهبری رسيده و همان فرايند را تشديد کرده است. آيت الله خمينی به عنوان سلطان قبلی، به فکر آينده ی نظام و جانشين پس از خود بود. عزل آيت الله منتظری از قائم مقام رهبری در همين راستا صورت گرفت. او در نامه ی عزل ۶/۱/۱۳۶۸ نوشت:"از آنجا که روشن شده است که شما اين کشور و انقلاب اسلامی عزيز مردم مسلمان ايران را پس از من به دست ليبرالها و از کانال آنها به منافقين می سپاريد، صلاحيت و مشروعيت رهبری آينده ی نظام را از دست داده ايد. شما در اکثر نامه ها و صحبتها و موضعگيريهايتان نشان داديد که معتقديد ليبرالها و منافقين بايد بر کشور حکومت کنند".
به صدق و کذب مدعيات آيت الله خمينی کاری نداريم. مسأله اين است که او نسبت به آينده ی نظام و جانشين خود حساس بود. به همين دليل جانشين خود را که به وسيله ی مجلس خبرگان رهبری انتخاب شده بود، از جانشينی برکنار کرد. پس از استعفای آيت الله منتظری نيز در ۸/۱/۶۸ خطاب به او نوشت: "رهبری نظام جمهوری اسلامی کار مشکل و مسئوليت سنگين و خطيری است که تحملی بيش از طاقت شما می خواهد".
در ۲۶/۱/۶۷ خطاب به نمايندگان مجلس و وزرأ که ناباورانه شاهد عزل آيت الله منتظر بودند در اين خصوص نوشت:"شنيدم در جريان امر حضرت آقای منتظری نيستيد و نمیدانيد قضيه از چه قرار است. همين قدر بدانيد که پدر پيرتان بيش از دو سال است در اعلاميهها و پيغامها تمام تلاش خود را نموده است تا قضيه بدين جا ختم نگردد، ولی متأسفانه موفق نشد. از طرف ديگر وظيفه ی شرعی اقتضا میکرد تا تصميم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگيرد. لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم".
معنای اين جملات اين است که اگر آيت الله منتظری رهبر می شد، نه نظام باقی می ماند، نه اسلام. آيت الله خمينی ۷۰ روز پس از عزل آيت الله منتظری درگذشت، همان شب در جلسه ی مجلس خبرگان رهبری بر سر انتخاب رهبر بعدی کار به اختلاف کشيد.
اعضای جامعه ی مدرسين حوزه ی علميه قم که عضو مجلس خبرگان رهبربی بودند، آيت الله گلپايگانی را پيشنهاد می کنند که پس از رأی گيری، ۱۴ رأی می آورد. سپس هاشمی رفسنجانی برای حل مسأله دست به کار شد و به نقل از چند نفر- از جمله آيت الله موسوی اردبيلی و احمد خمينی- شهادت داد که نظر آيت الله خمينی روی آقای خامنه ای بوده است. سپس گفت هرکس قبول دارد برخيزد و به او رأی دهد. اکثريت رأی داد(۶۰ رأی از ۷۴ عضو حاضر) و آقای خامنه ای ولی فقيه شد. هاشمی در خاطرات روز ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ نوشته است:"من که جلسه را اداره میکردم، گفتم اکنون با رای خبرگان، رهبری فردی قانون شده و چارهای نيست... من هم در چند مورد صحبت کوتاهی کردم و نظرات امام را درباره ی صلاحيت رهبری آقای خامنهای نقل کردم. از قول حاج احمد آقا و آيتالله موسوی اردبيلی هم که در جلسه خدمت امام بودند، همين مضامين تاييد شد".
بيانيه ی تصويب رهبری آقای خامنه ای جهت انتشار عمومی توسط هاشمی رفسنجانی نوشته می شود. وی با چند تن ديگر مشورت کرده و به جای "حجت الاسلام والمسلمين" ، از اصطلاح "آيت الله" برای آقای خامنه ای استفاده می کند. بدين ترتيب حجت الاسلام علی خامنه ای، آيت الله علی خامنه ای می شود.
آيت الله خامنه ای نه تنها دارای اين تجربه است، بلکه تجربه ی ۲۳ سال ولايت را هم در انبان دارد. زمانی از هاشمی به عنوان مرد بحران ها نام برده می شد. اما آيت الله خامنه ای او را به حاشيه راند و نشان داد که بهتر از هاشمی بحران ها را - در چارچوب نظام سلطانی- حل می کند. هاشمی رفسنجانی تفاوت هايی از خود بروز می داد و به گونه ای از استقلال نظر- اگر چه با تبعيت در عمل- سخن می راند. آيت الله خامنه ای در نماز جمعه ی ۲۹/۳/۱۳۸۸ ضمن اشاره به وجود "موارد متعدد اختلاف نظر" با هاشمی رفسنجانی گفت که " نظر آقای رئيس جمهور[احمدی نژاد] به نظر بنده نزديکتر است". تبليغات گسترده ای عليه هاشمی از سوی مريدان رهبری وارد آمد و با تماس های مکرر بيت با نمايندگان مجلس خبرگان رهبری برای انتخاب آيت الله مهدوی کنی به جای هاشمی، وی جای خود را به مهدوی داد.
متغير سن عامل مهمی در تصميم گيری درباره ی جانشين است. آيت الله خمينی(تولد اول مهرماه ۱۲۸۱، وفات ۱۳ خرداد ۱۳۶۸) در ۸۷ سالگی درگذشت. آيت الله منتظری(تولد ۱۳۰۱، درگذشت ۲۹ آذر ۱۳۸۸) نيز در سن ۸۷ سالگی درگذشت. اما بيش از بيست سال پس از آيت الله خمينی عمر کرد و در صورت تحقق رهبری می توانست به نظام صورت و سيرت ديگری ببخشد.آيت الله خمينی که بخوبی از وضعيت جسمی خود با خبر بود، به سرعت کار را يکسره کرد.
آيت الله خامنه ای(متولد ۱۳۱۸) هفتاد و سه ساله، پنج سال جوان تر از هاشمی رفسنجانی(متولد ۱۳۱۳) هفتاد و هشت ساله است. فقيهانی چون احمد جنتی(متولد ۱۳۰۵)، شيخ محمد يزدی(متولد ۱۳۱۰)، مصباح يزدی(متولد ۱۳۱۳) با مذاق او سازگارترند. در مورد آيت الله مصباح يزدی نه تنها سخنان مدافعانه ی زيادی بيان کرده، بلکه اخيراً يک شب به قم رفته و فقط با او ديدار کرده است. اين رفتار بسيار معنادار است. با اين همه، جنتی ۸۶ ساله، محمد يزدی ۸۱ ساله و مصباح يزدی ۷۸ ساله نيز از او بزرگترند. يک احتمال جدی اين است که همه ی اينها زودتر از آيت الله خامنه ای بميرند. آيت الله مهدوی کنی که طبع ميانه روتری دارد نيز متولد ۱۳۱۰ و هشتاد و يک ساله است. آيت الله خامنه ای از همه ی اينها از نظر جسمی سالم تر است. او اهل ورزش است و هفته ای يک بار به کوه می رود.
در حال حاضر اعضای هیأت رئيسه ی مجلس خبرگان رهبری به شرح زيرند:آيت الله مهدوی کنی، محمد يزدی، هاشمی شاهرودی، دری نجف آبادی، سيد احمد خاتمی، صادق لاريجانی و سيد ابراهيم رئيسی.
قربانعلی دری نجف آبادی(متولد ۱۳۲۴) شصت و هفت ساله، قتل های زنجيره ای را در کارنامه اش دارد. آيت الله سيد محمود هاشمی شاهرودی(متولد ۱۳۲۷ نجف) شصت و چهارساله که مورد عنايت آيت الله خامنه ای است، جوانتر از بسياری از فقيهان مد نظر است. شاهرودی به سوی مرجعيت نيز گام برداشته است.
اما سه تن از اعضای هيات رئيسه ی مجلس خبرگان رهبری از همه جوانتر هستند. سيد احمد خاتمی(متولد ۱۳۳۹) پنجاه و دوساله -عضو جامعه ی مدرسين حوزه ی علميه ی قم و امام جمعه ی موقت تهران- ، سيد ابراهيم رئيسی(متولد ۱۳۳۹) پنجاه و دوساله- معاون اول قوه ی قضائيه و صادق لاريجانی(متولد ۱۳۳۹ نجف) پنجاه و دو ساله- رئيس قوه ی قضائيه و يکی از فقيهای پيشين شورای نگهبان- . شايد بتوان در ميان فقيهانی چون چهار تن آخری فرد مد نظر آيت الله خامنه ای را جست و جو کرد.
ما نه خدا هستيم و نه واجد علم غيب. نمی دانيم آيت الله خامنه ای چند سال ديگر عمر خواهد کرد. او قطعاً به فکر آينده ی نظام جمهوری اسلامی و جانشين خود است. راه اعمال نظر خود را هم می داند. کافی است در مجلس خبرگان رهبری گفته شود که نظر او بر فلان شخص است. نظاميان نيز يکی از دو ضلع مهم نظام سلطانی هستند. با مرگ آيت الله خامنه ای، سپاه پاسدران انقلاب اسلامی نيز از فرد مد نظر او حمايت به عمل خواهد آورد. آيت الله خامنه ای در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ به رهبری مادام العمر انتخاب شد. از روز يکشنبه ۱۴ خرداد، بيست و چهارمين سال زمامداری او آغاز می شود.
اخبار روز:
سرکوب برای ما هیچوقت یک رویهی واحد نداشته است، همانقدر که پوزسیون
(جمهوری اسلامی) به سرکوب مستقیم کردها پرداخته اپوزسیون آن نیز به طریق
ثانویه به تابوسازی و گفتمان سازی متوهمانه علیه کرد، بایکوت و انکار آن
دست زده است،
در این چند سال اخیر همواره زندانیان سیاسی و مدنی کرد در اعتراض به شرایط زندانهای جمهوری اسلامی و تضییع ابتداییترین حقوق انسانی خویش، طی حرکاتی کاملا مدنی، اعتصاب غذا کردند اما همواره اعتصاب غذای آنان از سوی رسانههای داخلی و خارجی مورد بایکوتی فراگیر قرار گرفته است.
محمدصدیق کبودوند، موسس سازمان دفاع از حقوقبشر کُردستان در روز دهم تیرماه ٨۶ دستگیر و توسط دادگاه انقلاب تهران به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق تأسیس سازمان حقوقبشر کُردستان به ۱۰ سال زندان محکوم که بعداً نیز به اتهام تبلیغ علیه نظام حاکم ایران و ارتباط با اشخاص و نهادهای بینالمللی به ویژه کوفی عنان به یک سال حبس محکوم شد.
از طرفی دیگر حسین رونقی ملکی زندانی سیاسی بیمار که در زندان اوین بهسر میبرد در اعتراض به شرایط خود در زندان برای چندمین بار دست به اعتصاب غذا زد.
محمد صدیق کبودوند و حسین رونقی ملکی که در اعتصاب غذا به سر می برند در وضعیت نامناسب جسمی تحمل حبس می نمایند.شرایط سخت زندان و وضعیت ناگوار این دو فعال حقوق بشر و نیز بیماری محمد صدیق کبودوند که نیاز به عمل جراحی دارد جان آنها را در معرض خطر جدی قرار داده است.
لذا ما به عنوان چهار نهاد مدنی در کردستان از کلیه نهادهای فوق و مجامع بین امللی خواهان مداخله موثر و فعال و فوری هستیم زیرا جان این دو زندانی در خطر جدی میباشد. و همان گونه که روز به روز بر وخامت جسمی این دو زندانی افزوده میشود و دستگاه قضایی و امنیتی رژیم جمهوری اسلامی با بی توجهی کامل به این مسئله نگاه می کنند . بر این اساس مداخه موثر و حمایت تمامی انسانهای آزاده و مجامع بین المللی در مقطع حساس کنونی از زندانیان سیاسی ومدنی ،مانع از وقوع هر فاجعه وتراژدی دیگری میباشد.
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
اتحادیه خانوادهای در بند کورد
کومیته ی دانشجوی دفاع از زندانیان سیاسی / سنندج
سازمان دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی ایران و کوردستان
اخبار روز:
ما فعالان حقوق بشری، سیاسی، مدنی و روزنامهنگاران هموطنت ضمن تاکید بر خواستههای بر حق تو و ارج نهادن بر رشادت، استقامت و فعالیتهای حقوق بشری و مدنیات در راستای آزادی بیان و مبارزه با سانسور در ایران، نگران سلامتیات هستیم.
در فضای خفقانی که هر روز بیش از پیش شهروندان ایرانی را اسیر خود کرده است، بودن و ماندگاریات را ارزشمند دانسته و درخواست شکستن اعتصاب غذایت را داریم.
همراهیات را در کنار مبارزه دیگر فعالان برای رسیدن به آزادی و دموکراسی لازم دانسته و از تو میخواهیم به اعتصاب غذای خود پایان دهی.
از فشارهای وارد شده بر جسم و روحت که از روز نخست به آن دچار شدی آگاهیم و همدلانه روزهایی را که بر تو میگذرد نگاه میکنیم.
ما رفتار جمهوری اسلامی با تو و دیگر زندانیان سیاسی ـ عقیدتی را محکوم میکنیم.
ما همراه با خانواده، دوستداران و تمام کسانی که به راه تو ایمان دارند، راسخانه معتقدیم که بدون تو و دیگر مبارزان نمیتوانیم به آزادی و دموکراسی که هدف مشترکمان است، دست بیابیم.
پیام اعتراض تو و پایداریات به گوش همه رسیده است. به اعتصاب غذایت پایان بده، با استقامت و پایداریات، با هم قفل زندان بزرگی به اسم ایران را میشکنیم.
همراهان تو در چهار گوشهی جهان:
ا. مومنی، ا. نظریان، آبتین غفاری، ابوالفضل اسلامی، احسان بداغی، احسان منصوری، احمد آزاد، احمد رافت، احمد منتظری، اردوان ارشاد، اردوان روزبه، ارسلان ضیایی، ارسلان کهنمویی پور، آرش آبادپور، ارشاد علیجانی، آرمان رضاخانی، آرنوش ازرحیمی، آریا خسروی، آزاده اسدی، اسماعیل ختائی، آسیه امینی، اشکان یزدچی، اعظم بهرامی، اکبر سیف، اکبر معارفی، امید پیوندی، امید کشتکار، امید کوهی، امیر بیگلری، امیر پیشداد، امیر رشیدی، امیر صحتی، امیر وارسته حیدری، امیرحسین سراجی، امیرحسین فتوحی، امیررضا امیربختیار، امین سرخابی، انور میرستاری، آیدا سعادت، آیدا قجر، ایرج باقرزاده، آینده آزاد، بابک اجلالی، بابک داد، باقر ابراهیم زاده، بهداد ثابت آزاد، بهروز بیات، بهروز حشمت، بهروز معظمی، بهزاد مهرانی، بهزاد مهرانی، بهزاد میرزایی، بهمن امینی، بهمن مبشری، بهمن نیرومند، بهناز مهرانی، بیژن افتخاری، بیژن صف سری، بیژن لطیفی، پرتو نوری علا، پروانه سلطانی، پروانه وحیدمنش، پروین کهزادی، پویا جهاندار، جعفر قدیم خانی، جلال ایجادی، جمشید خونجوش، جهانشاه جاوید، حامد ابراهیمی نژاد، حامیان مادران پارک لاله لسآنجلس، حبیب تبریزیان، حسن زرهی، حسن طالبی، حسن فرشتیان، حسن نایب هاشم، حسین افصحی، حسین باقرزاده، حسین تقی زاده، حسین دولت آبادی، حسین سبحاناللهی، حسین علوی، حسین علیزاده، حمید جاودان، حمید زیارتی، حمید صدر، حمید مافی، حمیدرضا ظریفی نیا، حنیف مزروعی، دارا عزیزی، داریوش وثوقی، داوود نوائیان، دنیا اکبری، راضیه (پری) نشاط، رامین خرسندی، رحیم شام بیاتی، رضا اغنمی، رضا اکرمی، رضا چرندابی، رضا دقتی، رضا سیاوشی، رضا صدیق، رضا علیجانی، رضا فانی یزدی، رضا قاضی نوری، رضا قریشی، رضا مبین، رضا مرزبان، رضا هیوا، رضا ولی زاده، رضوان مقدم، روحالله زم، روحی شفایی، روزبه میرابراهیمی، روژین محمدی، رویا طلوعی، رویا مبشری، رویا ملکی، زهرا ربانی املشی، زهره حبیب محمدی، زیبا میرحسینی، زینت اسماعیل زاده، ساجده عرب سرخی، سامان رسول پور، سانیا عوضپور، سپیده پورآقایی، سپیده فارسی، سجاد شاهمرادی، سجاد ویس مرادی، سحر رضازاده، سرژ آراکلی، سعید آگنجی، سعید پورحیدر، سعید پیوندی، سعید جعفری، سعیده بهرامی، سعیده سهرابی، سلمان سیما، سهراب بهداد، سهیل پرهیزی، سورنا هاشمی، سوسن محمدخانی غیاث وند، سوفیا صدیق پور، سولماز ایکدر، سیامک فرید، سیامک مویدزاره، سیاوش صفوی، سیاوش عبقری، سید ابراهیم نبوی، سید اکبر روحانی، سید علی بنی جمالی، سید مجتبی واحدی، شادی صدر، شاهین انزلی، شاهین فاطمی، شاهین نوربخش، شروین نکوئی، شکوه نجم آبادی، شهاب الدین شیخی، شهاب فیضی، شهرام قنبری، شهره عاصمی، شهزاده نظرآوا، شهلا بهاردوست، شهلا عبقری، شهین نوائی، شیوا نوجو، صابر عباسیان، صبری نجفی، صدرا سمنانی رهبر، طلعت یگانه تبریزی، طیبه علیرضایی، عباس خرسندی، عباس معروفی، عبدالحمید معصومی تهرانی، عبداله گدازگر، عصمت بهرامی، علی افشاری، علی اکبر قنبری، علی، اکبر مهدی، علی پرسان، علی تارخ، علی تقی پور، علی حسین قاضی زاده، علی دماوندی، علی راجی، علی طایفی، علی عبدی، علی فاتحی، علی فتوتی، علی قلی زاده، علی کلائی، علی مهتدی، علی هنری، علیرضا کریم زاده، غریبا طالبیان، فاریا بارلاس، فاطمه عرب سرخی، فرشاد توماج، فرشاد ملک احمدی، فرشید آذرنیوش، فرشید فاریابی، فرهاد ثابتان، فرهاد صوفی، فرهاد طالبیان، فرهاد نعمانی، فرهاد نوری، فرهمند علیپور، فرهنگ قاسمی، فروغ جواهری، فریبرز مهران ادیب، فرید مهران ادیب، فریدون معزی مقدم، فیروزه رمضان زاده، فیروزه فولادی، کاران صدر، کاظم ایزدی، کاظم کردوانی، کامبیز شبانکاره، کامبیز غفوری، کامران بهنیا، کامیار بهرنگ، کاوه آهنگری، کاوه شیرزاد، کاوه کرمانشاهی، کتایون پزشکی، کتایون شیبانی، کتایون عظیمی فرد، کمال بایرام زاده، کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران ـ برلین، کورش صحتی، کیانوش رمضانی، کیانوش سنجری، کیوان فروزان، گرجی مرزبان، گودرز اقتداری، گیسو جهانگیری، لیدا پرچمی، لیدا حسینی نژاد، ماسیس عزیزخانیان، مائده سلطانی، مجید تمجیدی، مجید محمدی، مجید نیکنام، محبوبه عباسقلی زاده، محسن نژاد، محمد بهبودی، محمد شمس، محمد صادقی، محمد قلیخانی، محمدجواد دردکشان، محمدحسین جعفری، محمدرضا فطرس، محمدرضا کلانی، محمدرضا نیکفر، محمدعلی مهرآسا، محمود ایمانی، محمود مهران ادیب، مرتضی کاظمیان، مرتضی ملک محمدی، مرتضی نگاهی، مرجان افتخاری، مرسده هاشمی، مریم اهری، مریم روزبهانی، مزدک عبدی پور، مزدک نصیری، مسعود اکبری راد، مصطفی خسروی، مقداد بریمانی، ملیحه محمدی، منصور معدل، منصوره شجاعی، منصوره فتحی، منوچهر محمدی، منوچهر مقصودنیا، منوچهر یزدیان، مهدی اقدم، مهدی امینی، مهدی سعیدپور، مهدی فتاپور، مهدی محسنی، مهدی معتمدی مهر، مهدی نخل احمدی، مهدی نوذر، مهدی یارمحمدی، مهران براتی، مهرانگیز کار، مهرداد احسان پور، مهرداد درویش پور، مهشید راستی، مهناز پراکند، مونا کاشف، کاظم کردوانی، میثاق پارسا، میثم رودکی، میثم معتمدنیا، نادر انتصار، نادر هاشمی، نازک افشار، ناصر پاکدامن، ناصر رحمانی نژاد، ناهید جعفر پور، نسترن هادوی، نسرین ابراهیمی، نسرین الماسی، نسیم سرابندی، نصیر امامی، نگین بانک، نوشابه امیری، نوشین شاهرخی، نیکروز اولاد اعظمی، نیلوفر بیضایی، نیلوفر رستمی، هایده قهرمانی، همایون مهمنش، ویدا حاجبی، ویدا فرهودی، یوحنا نجدی، یوسف سهرابیان.
اخبار روز: سازمان «عدالت برای ایران» در گزارشی به احمد شهید
مواردی از نقض حقوق افغان ها در ایران را برشمرده و خواهان پایآن یافتن
تبعیض علیه افغان های ساکن ایران شده است:
در حالی که درگیریهای مسلحانه نیروهای ناتو و طالبان در افغانستان در دو هفته گذشته حداقل جان ٨ غیرنظامی از جمله ۷ زن و کودک را گرفته است و شرایط سیاسی و امنیتی این کشور برای زندگی عادی نامساعد است، دولت ایران اعلام کرده است که مردان مجرد افغان مقیم استانهای تهران، خراسان رضوی و اصفهان تا آخر ماه جاری از این کشور اخراج خواهند شد.
براساس یافته های گزارش سازمان عدالت برای ایران با عنوان “ایران: منطقه افغان ممنوع؟!“ که امروز، چهارشنبه، ۱۶ خرداد منتشر شد، دولت ایران با همکاری کمیساریای عالی سازمان ملل در رسیدگی به امور پناهندگان (UNHCR) و در بسیاری موارد تایید و یا سکوت دولت افغانستان، آتش کمپین خود علیه پناهندگان افغان را شعله ور می کند. این گزارش که به نقض حقوق پناهندگان افغان اختصاص دارد امروز به گزارشگر ویژه سازمان ملل درباره وضعیت حقوق بشر در ایران تسلیم شده است. “عدالت برای ایران” از گزhرشگر ویژه خواسته است که دولت ایران را وادار کند به کمپین گسترده خود علیه پناهندگان افغان پایان دهد.
در ابتدای سال جاری، یک مقام نیروی انتظامی اصفهان اعلام کرد که اتباع افغانستان در روز سیزده به در حق حضور در پارک تفریحی صفه را ندارند. اندکی پس از آن، مقامات استان مازندران اعلام کردند کل استان مازندران تبدیل به “منطقه افغان ممنوع” شده و تمامی پناهندگان افعان باید تا پایان خرداد ماه، این استان را به مقصد نامعلومی ترک کنند. در سال گذشته نیز تنها در این استان، ٣۰۴۰ نفر پناهنده افغان دستگیر و به اجبار، به افغانستان بازگردانده شده بودند. در عین حال، تنها دو هفته به پایان مهلتی که وزارت کشور اعلام کرده است که طی آن، مردان مجرد افغان باید سه استان اصلی محل اقامت افغانها، یعنی تهران، اصفهان و خراسان رضوی را ترک کنند، باقی مانده است.
علاوه بر محرومیت از بسیاری از حقوق اولیه انسانی در زمینه بهداشت، کسب و کار و نیز آموزش که از سوی دولت ایران به پناهندگان افغان تحمیل شده است، از سال ۱٣٨٣ به این طرف، اقامت و تردد در برخی از مناطق برای افغانها ممنوع شد. این مناطق رفته رفته گسترش یافتند تا جایی که در حال حاضر، ۱۶ استان ایران به طور کامل و یا به استثنای یک یا دو شهر و نیز ۵۴ شهر ایران در استانهای دیگر، مناطق افغان ممنوع هستند. بسیاری از پناهندگان افغان که سالها در این استانها زندگی می کردند، به اجبار مجبور به ترک خانه و زندگی چندین ساله خود شده و به اردوگاه منتقل شده یا حتی ناگزیر به ترک ایران شده اند. در یک مورد، ۵۰۰۰ افغان ساکن استان خوزستان، از محل زندگی خود به اردوگاه بنی نجار که تنها برای ۱۵۰۰ نفر در زمان جنگ ایران و عراق برای اسرای جنگی ساخته شده بوده، منتقل شده اند.
در کوچ اجباری و بیرون راندن افغانها از محلهای اقامت شان و تنگ کردن محدوده مجاز اقامت برای آنها، حتی خانواده هایی که از زن ایرانی و مرد افغان تشکیل شده اند نیز مستثنا نبوده اند. دولت ایران، ازدواج زنان ایرانی با مردان افغان را هیچگاه به رسمیت نشناخته است و علیرغم اصلاحات قانونی متعدد در سالهای اخیر و برقراری تسهیلاتی محدود، فرزندان حاصل از این ازدواج ها، همچنان از داشتن تابعیت ایران و برخورداری از حقوق شهروندی محرومند. این در حالی است که ازدواج مردان ایرانی با زنان خارجی، به آسانی به رسمیت شناخته می شود و فرزندان حاصل از این ازدواج ها، از بدو تولد ایرانی محسوب می شوند.
اخیرا استانداری مازندران اعلامیه ای را منتشر کرده که در آن اعلام شده که اگر زنی ایرانی با یکی از اتباع خارجی، بدون اجازه وزارت کشور ازدواج کند، او، همسرش و عاقد مجازات می شود. در حالی که طبق قوانین ایران، درصورت عدم ثبت ازدواج، مجازاتی متوجه زن نمی شود.
نتایج تحقیق عدالت برای ایران به روشنی ثابت می کند که کمیساریاری عالی سازمان ملل از انجام وظایف خود درباره پناهندگان افغان سرباز زده است. کمیساریا، از طرفی کسانی را که به دلایل اقتصادی به ایران پناه آورده اند، پناهنده محسوب نمی کند و از آنها هیچ حمایتی نمی کند و از طرف دیگر در بازگرداندن آنها به دولت ایران کمک می کند. در عین حال، این نهاد سازمان ملل، به ازای بیش از یک میلیون افغانهای مقیم ایران که ثبت نام شده اند، بودجه دریافت می کند.
از سوی دیگر، دولت ایران نیز علیرغم ادعایش درمورد حمایت از افغان ها در افکار عمومی بین المللی، در سطح داخلی با انواع سیاستها، از جمله محرومیت از حقوق اولیه انسانی، عدم تمدید کارت اقامت افغانها، فرستادن آنها از شهرهای محل اقامت خود به اردوگاهها و نیز، اخراج آنها، تحت عناوینی چون اخراج تمامی افغانهای مجرد، کمپینی همه جانبه علیه پناهندگان افغان را پیش می برد.
به استناد گزارش “ایران؛ منطقه افغان ممنوع؟!“، عدالت برای ایران از احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل درمورد وضعیت حقوق بشر در ایران خواسته است که دولت ایران و کمیساریای عالی سازمان ملل را وادار کند تا از تداوم سیاست غیرانسان ی خود علیه پناهندگان افغان دست بردارند و همچنین اطمینان حاصل کند که:
۱. دولت ایران به کمپین خود علیه افغانها خاتمه می دهد؛
۲. به پرونده هر یک از افغانها، به طور جداگانه و براساس استانداردهای بین المللی رسیدگی و یک وضعیت مشخص، تحت عنوان پناهنده، مهاجر و… به هر یک از آنها داده می شود. آنها باید حق تجدیدنظرخواهی از تصمیم مقامات ایرانی را داشته باشند؛
٣. بازگرداندن مهاجران غیرقانونی به کشورشان نیز باید با رعایت کرامت انسانی و اطمینان از برخورداری از حداقل استانداردهای زندگی در کشور خود و تحت نظارت نهادهای بین المللی انجام می شود. خانواده هایی که از زن ایرانی، مرد افغان و فرزندان آنها تشکیل شده اند مانند خانواده هایی که از مرد ایرانی و زن خارجی تشکیل می شوند، از تمامی حقوق شهروندی برخوردار می شوند و تحت هیچ شرایطی از ایران اخراج نمی شوند.
۴. تمامی مقامات ایرانی مسئول سوءرفتار و نقض حقوق افغانها، از جمله احمد رضا شفیعی، سید تقی شفیعی، محمد تهوری و هادی ابراهیمی، باید برای اعمال خود مسئول و پاسخگو شناخته شوند.
برای خواندن متن کامل گزارش “ایران؛ منطقه افغان ممنوع؟!” به لینک زیر بروید:
justiceforiran.org
در حالی که درگیریهای مسلحانه نیروهای ناتو و طالبان در افغانستان در دو هفته گذشته حداقل جان ٨ غیرنظامی از جمله ۷ زن و کودک را گرفته است و شرایط سیاسی و امنیتی این کشور برای زندگی عادی نامساعد است، دولت ایران اعلام کرده است که مردان مجرد افغان مقیم استانهای تهران، خراسان رضوی و اصفهان تا آخر ماه جاری از این کشور اخراج خواهند شد.
براساس یافته های گزارش سازمان عدالت برای ایران با عنوان “ایران: منطقه افغان ممنوع؟!“ که امروز، چهارشنبه، ۱۶ خرداد منتشر شد، دولت ایران با همکاری کمیساریای عالی سازمان ملل در رسیدگی به امور پناهندگان (UNHCR) و در بسیاری موارد تایید و یا سکوت دولت افغانستان، آتش کمپین خود علیه پناهندگان افغان را شعله ور می کند. این گزارش که به نقض حقوق پناهندگان افغان اختصاص دارد امروز به گزارشگر ویژه سازمان ملل درباره وضعیت حقوق بشر در ایران تسلیم شده است. “عدالت برای ایران” از گزhرشگر ویژه خواسته است که دولت ایران را وادار کند به کمپین گسترده خود علیه پناهندگان افغان پایان دهد.
در ابتدای سال جاری، یک مقام نیروی انتظامی اصفهان اعلام کرد که اتباع افغانستان در روز سیزده به در حق حضور در پارک تفریحی صفه را ندارند. اندکی پس از آن، مقامات استان مازندران اعلام کردند کل استان مازندران تبدیل به “منطقه افغان ممنوع” شده و تمامی پناهندگان افعان باید تا پایان خرداد ماه، این استان را به مقصد نامعلومی ترک کنند. در سال گذشته نیز تنها در این استان، ٣۰۴۰ نفر پناهنده افغان دستگیر و به اجبار، به افغانستان بازگردانده شده بودند. در عین حال، تنها دو هفته به پایان مهلتی که وزارت کشور اعلام کرده است که طی آن، مردان مجرد افغان باید سه استان اصلی محل اقامت افغانها، یعنی تهران، اصفهان و خراسان رضوی را ترک کنند، باقی مانده است.
علاوه بر محرومیت از بسیاری از حقوق اولیه انسانی در زمینه بهداشت، کسب و کار و نیز آموزش که از سوی دولت ایران به پناهندگان افغان تحمیل شده است، از سال ۱٣٨٣ به این طرف، اقامت و تردد در برخی از مناطق برای افغانها ممنوع شد. این مناطق رفته رفته گسترش یافتند تا جایی که در حال حاضر، ۱۶ استان ایران به طور کامل و یا به استثنای یک یا دو شهر و نیز ۵۴ شهر ایران در استانهای دیگر، مناطق افغان ممنوع هستند. بسیاری از پناهندگان افغان که سالها در این استانها زندگی می کردند، به اجبار مجبور به ترک خانه و زندگی چندین ساله خود شده و به اردوگاه منتقل شده یا حتی ناگزیر به ترک ایران شده اند. در یک مورد، ۵۰۰۰ افغان ساکن استان خوزستان، از محل زندگی خود به اردوگاه بنی نجار که تنها برای ۱۵۰۰ نفر در زمان جنگ ایران و عراق برای اسرای جنگی ساخته شده بوده، منتقل شده اند.
در کوچ اجباری و بیرون راندن افغانها از محلهای اقامت شان و تنگ کردن محدوده مجاز اقامت برای آنها، حتی خانواده هایی که از زن ایرانی و مرد افغان تشکیل شده اند نیز مستثنا نبوده اند. دولت ایران، ازدواج زنان ایرانی با مردان افغان را هیچگاه به رسمیت نشناخته است و علیرغم اصلاحات قانونی متعدد در سالهای اخیر و برقراری تسهیلاتی محدود، فرزندان حاصل از این ازدواج ها، همچنان از داشتن تابعیت ایران و برخورداری از حقوق شهروندی محرومند. این در حالی است که ازدواج مردان ایرانی با زنان خارجی، به آسانی به رسمیت شناخته می شود و فرزندان حاصل از این ازدواج ها، از بدو تولد ایرانی محسوب می شوند.
اخیرا استانداری مازندران اعلامیه ای را منتشر کرده که در آن اعلام شده که اگر زنی ایرانی با یکی از اتباع خارجی، بدون اجازه وزارت کشور ازدواج کند، او، همسرش و عاقد مجازات می شود. در حالی که طبق قوانین ایران، درصورت عدم ثبت ازدواج، مجازاتی متوجه زن نمی شود.
نتایج تحقیق عدالت برای ایران به روشنی ثابت می کند که کمیساریاری عالی سازمان ملل از انجام وظایف خود درباره پناهندگان افغان سرباز زده است. کمیساریا، از طرفی کسانی را که به دلایل اقتصادی به ایران پناه آورده اند، پناهنده محسوب نمی کند و از آنها هیچ حمایتی نمی کند و از طرف دیگر در بازگرداندن آنها به دولت ایران کمک می کند. در عین حال، این نهاد سازمان ملل، به ازای بیش از یک میلیون افغانهای مقیم ایران که ثبت نام شده اند، بودجه دریافت می کند.
از سوی دیگر، دولت ایران نیز علیرغم ادعایش درمورد حمایت از افغان ها در افکار عمومی بین المللی، در سطح داخلی با انواع سیاستها، از جمله محرومیت از حقوق اولیه انسانی، عدم تمدید کارت اقامت افغانها، فرستادن آنها از شهرهای محل اقامت خود به اردوگاهها و نیز، اخراج آنها، تحت عناوینی چون اخراج تمامی افغانهای مجرد، کمپینی همه جانبه علیه پناهندگان افغان را پیش می برد.
به استناد گزارش “ایران؛ منطقه افغان ممنوع؟!“، عدالت برای ایران از احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل درمورد وضعیت حقوق بشر در ایران خواسته است که دولت ایران و کمیساریای عالی سازمان ملل را وادار کند تا از تداوم سیاست غیرانسان ی خود علیه پناهندگان افغان دست بردارند و همچنین اطمینان حاصل کند که:
۱. دولت ایران به کمپین خود علیه افغانها خاتمه می دهد؛
۲. به پرونده هر یک از افغانها، به طور جداگانه و براساس استانداردهای بین المللی رسیدگی و یک وضعیت مشخص، تحت عنوان پناهنده، مهاجر و… به هر یک از آنها داده می شود. آنها باید حق تجدیدنظرخواهی از تصمیم مقامات ایرانی را داشته باشند؛
٣. بازگرداندن مهاجران غیرقانونی به کشورشان نیز باید با رعایت کرامت انسانی و اطمینان از برخورداری از حداقل استانداردهای زندگی در کشور خود و تحت نظارت نهادهای بین المللی انجام می شود. خانواده هایی که از زن ایرانی، مرد افغان و فرزندان آنها تشکیل شده اند مانند خانواده هایی که از مرد ایرانی و زن خارجی تشکیل می شوند، از تمامی حقوق شهروندی برخوردار می شوند و تحت هیچ شرایطی از ایران اخراج نمی شوند.
۴. تمامی مقامات ایرانی مسئول سوءرفتار و نقض حقوق افغانها، از جمله احمد رضا شفیعی، سید تقی شفیعی، محمد تهوری و هادی ابراهیمی، باید برای اعمال خود مسئول و پاسخگو شناخته شوند.
برای خواندن متن کامل گزارش “ایران؛ منطقه افغان ممنوع؟!” به لینک زیر بروید:
justiceforiran.org
والت دیسنی شرکت معروف فیلمسازی و
تولید برنامه های ویژه کودکان در آمریکا تصمیم گرفته که از تبلیغ اغذیه
های ناسالم و مضر برای کودکان زیر ۱۲ سال جلوگیری کند.
این قانون که روز سه شنبه پنجم ژوئن (۱۶ خرداد) و
در حضور میشل اوباما، همسر رئیس جمهوری آمریکا به تصویب رسید، از سه سال
دیگر به مورد اجرا در خواهد آمد و یکی از اهداف اصلی آن مبارزه با چاقی
مفرط کودکان آمریکایی است.کارزاری که میشل اوباما چند سالی است برای ترویج آن در میان کودکان آمریکایی پیشقدم شده است.
با این وجود گزارشگران می گویند که اثربخشی چنین قانونی بستگی به تعریفی دارد که شرکت دیسنی از اغذیه ناسالم یا همان 'هله هولهها' خواهد داشت.
شرکت هایی چون مک دونالد یا کی اف سی و نظایر آن سالانه میلیاردها دلار صرف تبلیغ محصولات غذایی خود برای جذب کودکان می کنند.
به طوری که برای بسیاری از کودکان و نوجوانان آمریکایی اغذیه فروشی های از این دست انتخاب نخست برای صرف غذا است.
کدام هله هوله؟
شرکت دیسنی اعلام کرده که هرگونه میان غذایی که در هر واحد غذایی ۱۰ گرم یا بیشتر شکر داشته باشد، شامل این قانون خواهد شد و این شرکت تبلیغ آن را نخواهد پذیرفت.این شرکت همچنین وعده های غذایی که حاوی بیش از ۶۰۰ کالری باشد را شامل تصمیم جدید خود خواهد کرد.
هفته گذشته هم در اقدامی مشابه مایکل بلومبرگ، شهردار نیویورک فروش لیوان های بسیار بزرگ نوشابه در سینماها، ورزشگاهها و برخی فروشگاهها را ممنوع اعلام کرده بود.
بسیاری از کارشناسان تغذیه معتقدند که ارزانی غذاهای آماده و پرچرب و تفاوت بسیار اندک قیمت وعده های غذایی معمولی با "سوپر-سایز"ها یکی دیگر از علل چاقی کودکان آمریکایی است.
واتیکان کتاب جنجالی نوشته شده توسط یک راهبه کلیسای کاتولیک رم را که از طلاق، همجنسگرایی و استمنا حمایت کرده است، محکوم کرد.
دفتر حفظ اصول و مقررات مذهبی واتیکان گفته است
کتاب مارگارت فارلی به نام "تنها عشق: چارچوبی برای اصول جنسی مسیحیان" ضرر
جدی متوجه مومنان میکند.این راهبه آمریکایی گفته است که میداند کتاب او از آموزههای رسمی کلیسای کاتولیک دور شده، اما کتاب را از نظر اخلاقی، منطقی و منسجم دانسته است.
در ماه آوریل، واتیکان سازمان اصلی راهبههای آمریکایی را به شدت مورد انتقاد قرار داد و آن را متهم کرد که از دکترین کلیسای کاتولیک رم در باره سقط جنین و همجنسگرایی فاصله گرفته است.
"کنفرانس رهبری زنان مذهبی"، بزرگترین سازمان راهبههای کاتولیک در آمریکاست.
واتیکان دستور برخورد با این گروه از راهبههای "افراطی" آمریکایی را داده است.
واتیکان میگوید این گروه، آموزههای کلیسای کاتولیک در باره همجنسگرایی را زیر سئوال میبرد و فمینیسم غیر قابل تطبیق با ایمان مسیحیان کاتولیک را تبلیغ میکند.
واتیکان، یک اسقف را برای انجام اصلاحات در این گروه منصوب کرده است.
این گروه که در مریلند مستقر است، ۵۷ هزار عضو دارد و فعالیتهای گستردهای در زمینههای آموزشی و عدالت اجتماعی دارد.
فعالیتهای "کنفرانس رهبری زنان مذهبی" باعث بروز نگرانیهایی در رهبری کلیسای کاتولیک شده است.
شاپور قریب، کارگردان سینمای ایران امروز ۱۶ خرداد ماه به علت بیماری آلزایمر، درگذشت.
آقای قریب در سال ۱۳۱۱ در سمنان به
دنیا آمد. او فعالیت هنری خود را با تئاتر آغاز کرد و بعد از حدود دو دهه
فعالیت در عرصه تئاتر و سینما اولین فیلم سینمایی خودر ا ساخت. ملاقات،
عنوان آخرین اثری است که از آقای قریب به جا مانده است. این فیلم در سه
اپیزود تهیه شده که یکی از اپیزودهایش به نام ایستگاه آخر متعلق به شاپور
قریب است. ایستگاه آخر قصه زنی است که قبل از مرگ شوهرش در تدارک مراسم کفن
و دفن اوست.
فیلم سه اپیزودی "ملاقات" شامل اپیزود "چسب زخم" به نویسندگی و کارگردانی هادی مقدم دوست، اپیزود "ملاقات" نوشته محمود خداکریم و کارگردانی عباس رافعی و اپیزود "ایستگاه آخر" نوشته عباس رافعی است که شاپور قریب آن را کارگردانی کرده است.
شاپور قریب در فیلم "سه دیوانه" دستیار جلال مقدم بود. جلال مقدم، سینماگر ایرانی هم در سال ۱۳۷۵ درگذشت.
آقای قریب ساخت فیلم هایی چون "ممل آمریکایی" با بازی بهروز وثوقی،"کاکو"، "رقاصه شهر"، "اشک و لبخند"، "هفت تیرهای چوبی" که کانون پرورش فکری کودک و نوجوان تهیه کننده آن بود و اسفندیار منفردزاده، آهنگسازش را، در کارنامه خود دارد. "بگذار زندگی کنم" با بازی افسانه بایگان و مهدی هاشمی و "سایه های غم" با حضور جمشید مشایخی و شهلا ریاحی از جمله آثار پر فروش آقای قریب در بعد از انقلاب بود.
"سریال روزگار جوانی" که با فیلمنامه اصغر فرهادی از سریال های پر بیننده تلویزیون ایران محسوب می شد را نیز شاپور قریب کارگردانی کرده بود.
فیلم سه اپیزودی "ملاقات" شامل اپیزود "چسب زخم" به نویسندگی و کارگردانی هادی مقدم دوست، اپیزود "ملاقات" نوشته محمود خداکریم و کارگردانی عباس رافعی و اپیزود "ایستگاه آخر" نوشته عباس رافعی است که شاپور قریب آن را کارگردانی کرده است.
شاپور قریب در فیلم "سه دیوانه" دستیار جلال مقدم بود. جلال مقدم، سینماگر ایرانی هم در سال ۱۳۷۵ درگذشت.
آقای قریب ساخت فیلم هایی چون "ممل آمریکایی" با بازی بهروز وثوقی،"کاکو"، "رقاصه شهر"، "اشک و لبخند"، "هفت تیرهای چوبی" که کانون پرورش فکری کودک و نوجوان تهیه کننده آن بود و اسفندیار منفردزاده، آهنگسازش را، در کارنامه خود دارد. "بگذار زندگی کنم" با بازی افسانه بایگان و مهدی هاشمی و "سایه های غم" با حضور جمشید مشایخی و شهلا ریاحی از جمله آثار پر فروش آقای قریب در بعد از انقلاب بود.
"سریال روزگار جوانی" که با فیلمنامه اصغر فرهادی از سریال های پر بیننده تلویزیون ایران محسوب می شد را نیز شاپور قریب کارگردانی کرده بود.
مقامات افغان می گویند، دست کم بیست و دو نفر در اثر دو حمله انتحاری پیهم در شهر قندهار در جنوب افغانستان کشته شده اند.
فرمانده پلیس قندهار گفته که این حملات در بیرون
یک هتل و در نزدیکی فرودگاه قندهار صورت گرفته، جایی که به گفته او،
رانندگان کامیون های تدارکاتی ناتو تجمع کرده بودند.سخنگوی والی قندهار به بی بی سی گفت که دست کم پنجاه نفر دیگر در این حملات زخمی شده اند و وضعیت برخی از آنها وخیم گزارش شده است.
مقامات می گویند، حمله اول زمانی صورت گرفت که یک فرد مهاجم سوار بر یک موتورسیکلت (موترسایکل)، بمبهای را که با خود داشت، منفجر کرد.
دقایقی بعد و پس از آنکه تعداد بیشتری در محل حادثه تجمع کردند، مهاجم دومی نیز بمبهای خود را منفجر کرده است.
گروه طالبان مسئولیت این حملات را برعهده گرفته اند.
مقامات افغان می گویند، تمامی قربانیان این حملات غیرنظامیان، به شمول دکانداران و عابرین بوده اند.
به گفته مقامات، در زمان حمله، هیچ گونه حضور نظامی نیروهای افغان و یا خارجی در محل حادثه مشاهده نشده بود.
این یکی از مرگبارترین حملات انتحاری در افغانستان ظرف ماه های اخیر است.
خبرنگاران می گویند صدای آژیر امبولانس ها در شهر شنیده می شود و ماموران پلیس محل حادثه را به روی رفت و آمد بسته اند.
قندهار در جنوب افغانستان، از مراکز مهم گروه طالبان بوده است.
نظامیان حاکم بر مصر ضرب الاجلی
را برای تشکیل هیات تدوین قانون اساسی تعیین کرده و همزمان، هزاران تن علیه
مجازات تعیین شده برای رئیس جمهوری سابق دست به تظاهرات زده اند.
شورای عالی نظامی مصر که طی بیش از یک سال گذشته
رهبری این کشور را در دست داشته از احزاب و تشکل های سیاسی خواسته است تا
ظرف چهل و هشت ساعت ترکیب نهایی هیات یکصد نفره تدوین پیش نویس قانون اساسی
را تعیین کنند و در غیر اینصورت، شورا خود در این زمینه تصمیم گیری خواهد
کرد.پیشتر، نمایندگان هجده حزب سیاسی و نمایندگان مستقل پارلمان با فیلدمارشال حسین طنطاوی، رئیس شورای عالی نظامی، دیدار و در این مورد گفتگو کرده بودند.
قرار بود هیات تدوین قانون اساسی مدتها قبل پیش نویس قانون اساسی جدید را تکمیل کند اما نمایندگان سکولار و لیبرال پارلمان در اعتراض به تلاش گروه های اسلامگرا برای تسلط بر هیات و احتمالا تحمیل دیدگاه های مذهبی بر قانون اساسی، از همکاری با آنان خودداری ورزیدند و ادامه کار هیات را ناممکن ساختند.
انتظار می رفت تا زمان انتخاب رئیس جمهوری جدید، متن قانون اساسی شامل حدود اختیارات رئیس جمهوری تکمیل و تصویب شده باشد.
مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری مصر انجام گرفته و قرار است مرحله دوم با شرکت دو نامزد دارای بیشترین شمار آرا دو هفته دیگر برگزار شود در حالیکه بدون داشتن قانون اساسی، مشخص نیست که شخصی که رهبری کشور را در دست می گیرد قرار است چه وظایف و مسئولیت هایی داشته باشد.
اختلاف سیاسی بر سر تشکیل هیات تدوین قانون اساسی کمابیش به همان شکل در مبارزات انتخاباتی نیز دیده می شود زیرا صحنه سیاسی مصر در حال حاضر محل رقابت گرایش سکولار و لیبرال در برابر گرایش اسلامگرا و مذهبی است هر چند در هر دو طرف، طیفی از عقاید و سیاست های گوناگون دیده می شود.
در مرحله دوم انتخابات، نامزد تشکل اسلامگرای اخوان المسلمین و آخرین نخست وزیر حسنی مبارک، رئیس جمهوری سابق، به عنوان مدافع آزادی های مدنی و تضمین کننده امنیت، به رقابت خواهند پرداخت.
ضرب الاجل شورای عالی نظامی همچنین حاکی از نقش سیاسی نظامیان در مصر است که با وجود دادن تضمین های متعدد در مورد کناره گیری از سیاست پس از انتخاب رئیس جمهوری جدید، همچنان با انتقادهایی مواجه بوده اند و برخی از منتقدان شورا حتی این نظر را مطرح کرده اند که نظامیان در نظر دارند با تحت تسلط گرفتن رئیس جمهوری آینده، همچنان نفوذ خود در امور سیاسی را حفظ کنند.
تعدادی از احزاب، از جمله اخوان المسلمین که دارای بیشترین کرسی در پارلمان است، در جلسه نمایندگان مجلس و شورای نظامی در روز گذشته شرکت نکردند و رئیس مجلس که از اخوان المسلمین است، گفت که هیچکس حق ندارد حق پارلمان در قانونگذاری را نادیده بگیرد.
سخنگوی محمد مسری، نامزد اخوان المسلمین در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری، هم گفته است که شورای عالی نظامی حق مداخله در روند تدوین قانون اساسی از جمله تعیین تکلیف برای هیات تدوین پیش نویس قانون اساسی را ندارد.
اعتراض به حکم دادگاه
در خبری دیگر در مورد مصر، روز گذشته هزاران تن در اعتراض به حکم دادگاه در مورد پرونده حسنی مبارک، رئیس جمهوری سابق، در میدان تحریر قاهره تجمع کردند و علیه این حکم دست به تظاهرات زدند.تعدادی از نامزدهای مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری نیز به منظور حمایت از خواست معترضان، در این محل حضور یافتند.
روز شنبه این هفته، دادگاه رسیدگی به اتهامات حسنی مبارک، رئیس جمهوری سابق مصر، و برخی دیگر از مقامات رژیم سابق، رای خود را در مورد متهمان صادر کرد.
براساس حکم دادگاه، آقای مبارک، که ٨٤ سال دارد، و وزیر کشور در کابینه او به حبس ابد محکوم شدند اما دادگاه شش مقام ارشد امنیتی سابق را از اتهام مشارکت در کشتار تظاهرکنندگان در جریان اعتراضات علیه حکومت سابق تبرئه کرد.
در تظاهرات منجر به کناره گیری حسنی مبارک بیش از هشتصد نفر کشته شدند.
پس از صدور حکم دادگاه، حسنی مبارک که در بیمارستان بستری بود به زندان انتقال یافت اما روز گذشته، منابع وزارت کشور گفتند که شرایط جسمی وی رو به وخامت گذاشته است.
حکم دادگاه واکنش گسترده ای در مصر داشت و در حالیکه طرفداران آقای مبارک با تاکید بر سوابق و خدمات او، چنین حکمی را ظالمانه توصیف می کردند، برخی از مخالفان حکومت سابق و خانواده های کشته شدگان در تظاهرات گفتند که انتظار داشتند رئیس جمهوری سابق به اعدام محکوم و حکم نیز اجرا شود.
تجمع کنندگان در میدان تحریر علاوه بر انتقاد از حکم دادگاه، خواستار آن بودند که قانون مصوب پارلمان در مورد منع فعالیت سیاسی مقامات ارشد حکومت سابق مصر بدون توجه به نوع فعالیت و دوران خدمت آنان، به اجرا گذاشته شود.
اجرای این قانون از ادامه فعالیت احمد شفیق، یکی از دو نامزد شرکت کننده در مرحله دوم انتخابات جلوگیری خواهد کرد.
برخی از تظاهرکنندگان از مردم خواسته اند در اعتراض به نحوه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، از رای دادن در مرحله دوم خودداری ورزند.
دولت سوریه سفرای چندین کشور غربی را "عناصر نامطلوب" خوانده و آنها را اخراج کرده است.
سفرا و نمایندگان آمریکا، بریتانیا، فرانسه و
ترکیه در میان ۱۷ دیپلماتی قرار دارند که دولت سوریه آنها را "عنصر
نامطلوب" خوانده است.این کشورها یک هفته پیش، سفرا و دیپلماتهای ارشد سوریه را از کشورهای خود اخراج و برای خروج آنها مهلت تعیین کردند.
بسیاری از کشورها به دلایل امنیتی یا سیاسی، از مدتها قبل سفرای خود را از سوریه خارج کرده بودند.
رابرت فورد، سفیر آمریکا در سوریه به دلیل نگرانی در مورد امنیت جانی او، مهر ماه گذشته به کشورش بازگشت و سفارت بریتانیا نیز به دلایل امنیتی، کارمندان خود را در ماه مارس از این کشور خارج کرد.
آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان، اسپانیا، کانادا، ترکیه، ژاپن، ایتالیا و استرالیا در زمره کشورهایی قرار دارند که دیپلماتهای سوریه را اخراج کردهاند.
بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه، در سخنرانی روز یکشنبه خود، "دخالت خارجی" را دلیل مسایل سوریه خواند.
او گفت دولتش همواره آماده گفتوگو با مخالفان است، ولی با افرادی که با خارج از این کشور همکاری میکنند و با فعالیتهای تروریستی ارتباط دارند، وارد مذاکره نخواهد شد.
کشتار بیش از یکصد شهروند غیرنظامی سوریه در حوله با واکنش شدید جامعه جهانی رو به رو شد و بیشتر کشورها با شدیدترین لحن ممکن این کشتار را محکوم کردند.
اقدام دولت سوریه در حالی صورت گرفته که فعالان مخالف دولت سوریه میگویند در خشونتهای امروز سه شنبه، پنجم ژوئن حداقل هفت نفر کشته شدهاند.
مرکز نظارت بر حقوق بشر سوریه مستقر در بریتانیا میگوید چهار نفر در عملیات "گسترده" نظامی در روستای کفرعوید در استان ادلب کشته شدهاند.
همچنین گزارش شده که نیروهای دولتی و شبه نظامیان وفادار به دولت به شهرک کفر زیتا در استان حماة حمله کرده و در لاذقیه نیز دو تن از مخالفان مسلح کشته شدهاند.
حضور سازمانهای امدادرسانی
در همین حال سازمان ملل میگوید دولت سوریه اجازه دسترسی سازمانهای امدادرسانی به چهار منطقهای را داده که شاهد شدیدترین خشونتها بودهاند.یک مقام سازمان ملل گفت این اقدام، آزمایشی برای حسن نیت دولت سوریه است.
ماههاست که سازمان امدادی خواهان دسترسی به مناطقی در سوریه هستند که از همان ابتدای ناآرامیها، شاهد خشونتهای گسترده بودهاند.
سازمان ملل میگوید حداقل یک میلیون نفر در سوریه نیازمند کمک هستند.
محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران در راس هیاتی بلندپایه وارد پکن پایتخت چین شده است.
آقای احمدی نژاد برای شرکت در دوازدهمین اجلاس سازمان همکاری های شانگهای به چین سفر کرده است.به گزارش خبرگزاری دولتی ایرنا، آقای احمدی نژاد در جریان این سفر قرار است با هو جینتائو، رئیسجمهوری چین، ون جیابائو، نخست وزیر و وئو بانگوو، سخنگوی مجلس این کشور دیدار کند.
این اجلاس با حضور روسای جمهور کشورهای عضو از روز چهارشنبه ۱۷ خرداد (ششم ژوئن) به مدت دو روز برگزار می شود.
حضور مقام های ارشد کشورهای بزرگی چون ایران، چین، هندوستان و روسیه بر اهمیت این اجلاس افزوده است.
روز سه شنبه (۱۶ خرداد) همچنین ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه هم برای دیداری سه روزه از چین وارد این کشور شد.
روسیه بزرگترین تولیدکننده انرژی دنیا و چین بزرگترین مصرفکننده آن است.
آقای پوتین پیش از شروع سفر، در مصاحبه با یک رسانه دولتی چین گفت که میخواهد حجم مراودات بازرگانی میان دو کشور را تا سال ۲۰۱۵ به ۱۰۰ میلیارد دلار و تا سال ۲۰۲۰ به ۲۰۰ میلیارد دلار برساند.
از دیگر علل اهمیت این اجلاس بحران اقتصادی جهان، درگیری های سوریه و برنامه جنجال برانگیز هسته ای ایران است که می تواند دیدارها و مذاکرات سران کشورهایی چون ایران، روسیه و چین را در معرض توجه ها قرار دهد.
مقامهای لیبی می گویند که یک روز
پس از حمله اعضای گروه الاوفیاء به فرودگاه طرابلس، بخشی از پروازهای این
فرودگاه از سر گرفته شده است.
گروه الاوفیاء پس از اشغال فرودگاه پایتخت خواستار آزادی یکی از رهبران خود شده بود که ظاهرا دو شب پیش ناپدید شده بود.تلویزیون لیبی اکنون گزارش کرده است که رهبر آنها توسط گروهی از شبه نظامیان ربوده شده است، نه توسط نیروهای امنیتی لیبی.
محمد الحریزی، سخنگوی شورای انتقالی ملی لیبی روز سه شنبه (پنجم ژوئن - ۱۶ خرداد) گفت: "فرودگاه بار دیگر فعال شده است."
روز سه شنبه هواپیمای "اتریش ایرلاین" و هواپیمای خالی "قطر ایرویز" از این فرودگاه پرواز کردند اما بعضی از شرکتهای هواپیمایی مانند "بریتیش ایرویز"، "امارات" و "تونس ایر" گفته اند که هنوز پروازهای خود را از سر نگرفته اند.
مقامهای لیبی و فرودگاه طرابلس هشدار داده بودند که حداقل ۲۴ ساعت لازم است تا مشکلات تکنیکی این فرودگاه حل شود.
فاضل بن نوصیر، مدیر فرودگاه گفت که قرار بوده است تا چند مهندس از ایتالیا به فرودگاه طرابلس وارد شوند و هواپیمای شرکت هواپیمایی "آل ایتالیا" را که در طول درگیریها به آن شلیک شده بود بررسی کنند.
حمله به فرودگاه
روز گذشته عمر خضراوی، مشاور وزیر کشور لیبی گفت که دهها نفر از مردان مسلح که تانک و خودروهایی نظامی را وارد فرودگاه کردند، دستگیر شده اند.زمانی که نیروهای دولتی وارد فرودگاه شدند تا نیروهای مسلح را خارج کنند، صدای شلیک گلوله شنیده می شد.
اعضای گروه الاوفیاء گفته بودند که از فرودگاه خارج نمی شوند مگر آنکه خواسته آنها برآورده شود.
به گزارش خبرنگار بی بی سی در طرابلس، شاهدان عینی گفته اند که خودروهای نظامی نیروهای امنیتی و شبه نظامیان وارد فرودگاه شدند تا نیروهای مسلح را از فرودگاه خارج کنند.
گزارش شده است که هیچ کس در این درگیریها زخمی نشده است اما آقای خضراوی گفت که یک میدان به آتش کشیده شده و یک آشیانه هواپیما منفجر شده است.
دولت موقت لیبی در ماه آوریل سال جاری میلادی کنترل این فرودگاه را در دست گرفت. تا آن زمان فرودگاه اصلی شهر طرابلس در تصرف شبه نظامیان قرار داشت.
کودکان حوله را چه کسی کشت؟
انتشار عکس ها و فیلم های کودکانی که جانشان را در کشتار حوله از دست دادند باعث شده که این روزها به وضعیت سوریه بیشتر توجه شود. واکنش اولیه بسیاری از مردم به این تصاویر درخواست از جامعه جهانی برای مداخله در وضعیت سوریه و جلوگیری از کشتار کودکان بوده است، اما البته هنوز برخی از مردم نسبت به مداخله نظامی ابراز تردید می کنند. در عین حال مسلح شدن بخشی از اپوزسیون سوریه و اتهام دولت بشار اسد مبنی بر اینکه کشتار حوله کار گروه های تروریستی اپوزسیون بوده، اختلاف نظرهایی را بر سر اینکه عامل وقایع حوله که بوده به وجود آورده است. بخشی از این اختلاف نظرها در وبلاگ های فارسی و بخش نظرخواهی این وبلاگ ها هم منعکس شده است.وبلاگ کیبرد آزاد در مطلبی با اشاره به محکومیت کشتار حوله و درخواست پیدا کردن و مجازات کردن "مسببین" این "حرکت تروریستی" می نویسد که بالاخره دولت ایران مجبور شده از وضعیت انکار کشتار در سوریه حداقل به وضعیت قبول این فجایع برسد:
" ظاهرا بعد از سال ها حکومت بدون انتخابات آزاد، تخریب مسجد، قتل عام مردم، حمله با تانک به شهرها و گلوله باران و شکنجه و مثله کردن و ... بالاخره شوری آش باعث شده دوستان فاز «چیزی نشده که» رو وا بدن و حداقل برن سراغ اینکه «بدجنس ها دارن خودشون رو می کشن که برادر بشار اسد و حزب دوست و برادر بعثی اش رو بدنام کنن» .حداقل الان دیگه حرفمون یکی شده: عامل کشتار و شکنجه و بدبختی مردم باید مجازات بشه."
اما وبلاگ پاسداران در مطلبی با عنوان "بکارگیری مدل السالوادور برای سوریه" بخش هایی از مطلبی در گلوبال ریسرچ را ترجمه کرده است که استدلال می کند کشتار حوله کار آمریکایی ها بوده برای توجیه مداخله نظامی در این کشور: «مدل السالوادور یک مدل تروریستی است که طی آن جوخه های مرگ مورد حمایت آمریکا اقدام به قتل عام گسترده غیرنظامیان می کنند و آن را انجام شده از سوی حکام رژیمی معرفی می کنند که به دنبال ساقط کردن آن هستند.»
وبلاگی دیگر مطلبی از رسانه های روسی با عنوان "چه کسانی به تحریکات در حوله نیاز داشتند؟" ترجمه کرده که در بخشی از آن نوشته شده: "دقیقا اپوزیسیون، بعبارت دقیق تر، باندهای مسلح شورشی بودند که سایه مرگ را بر سر کشورشان گسترانیدند. هنوز صدای انفجارهای مهیب دمشق که آشکارا بدست اپوزیسیون بوقوع پیوست و از سوی واشینگتن تقبیح نشد، بگوش می رسد. قتل عام انسانهای مطلقا بیگناه در حوله فقط می تواند کار آن کسانی باشد که با عبور از پشته های کشته ها، برای سرنگونی دولت قانونی در دمشق خیز برداشته اند."
اما یکی از خبرنگاران کانال چهار بریتانیا که بلافاصله بعد از وقایع حوله به آن منطقه رفته است در توئیتر خود و به دنبال آن در مطلبی با عنوان "در جستجوی قاتلان حوله" در وبلاگش در سایت کانال چهار می نویسد که شاهدان عینی و ساکنین روستاهای آن منطقه خصوصا روستاهای علوی نشین گفته اند کسانی که به حوله حمله کرده اند از یک گروه شبه نظامی تحت کنترل اسد به اسم "شبیها" بوده اند.
در کنار بحث ها بر سر مسببین کشتار حوله، انتشار عکس ها و روایت های قربانیان این کشتار، خصوصا کودکان، بسیاری از مردم و حتی خبرنگاران را متاثر کرده است.
روزنامه گاردین در مطلبی از کودکی روایت می کند که از حادثه کشتار حوله جان زنده به در برده است. این کودک می گوید چگونه در وضعیتی که اعضای خانواده اش جلوی چشمش کشته شدند و گلوله ای که به سمت او شلیک می شود از کنارش رد می شود، خودش را به مردن می زند و خون خواهرش را به خودش می مالد که مهاجمان متوجه زنده بودن او نشوند.
در واکنش به گزارش هایی مانند گزارش گاردین، مردم زیادی در سراسر دنیا خواهان مداخله در وضعیت سوریه شده اند، از جمله بیش از هشتاد مادر وبلاگ نویس و فعال اینترنتی در بریتانیا توماری اینترنتی در این باره برپا کردند. این مادران روز یک ژوئن را روز اعتراض نامیدند و در حرکتی مشترک در آن روز در وبلاگ ها و سایت های خود در اعتراض به کشته شدن کودکان حوله نوشتند.
کریستین امانپور خبرنگار معروف شبکه خبری سی ان ان هم عکسی از سه کودک کشته شده در حوله را در وبلاگش در سایت سی ان ان گذاشت و از مخاطبانش خواست که یک لحظه به عکس های این کودکان که در گورستان حوله در نوبت خاکسپاری بودند نگاه کنند. (هشدار: عکس منتشر شده در این وبلاگ می تواند آزار دهنده باشد.)امانپور در وبلاگش می نویسد که معلوم بود همچین چیزی بالاخره اتفاق می افتد اما به نظر می رسد هیچکس نمی داند چه باید کند.
در نظرخواهی وبلاگ امانپور برخی از مردم از مداخله نظامی سخن گفته اند اما کاربری نوشته "مدام می شنویم که سیاستمداران نمی دانند با سوریه چه کنند. واقعا؟ پس لیبی چه؟ چرا کاری که در مورد لیبی کردند در این باره نمی کنند؟ شاید به خاطر این است که انتخابات آمریکا نزدیک است و اوباما کارش را بیشتر از کمک کردن به بچه های بیگناه دوست دارد. این عکس ها من را خشمگین می کنند. یک نفر باید کاری بکند."
البته در کنار این بحث ها منتقدانی هم وجود دارند که اعتقاد دارند از تصاویر کشته شدگان برای توجیه دخالت نظامی در سوریه سوء استفاده دارد می شود. مثل کاربری که در توئیتر نوشته است: "بیمارگونه است که قاتلین از تصاویر قربانیان کشتار حوله برای توجیه دخالت نظامی در سوریه استفاده می کنند."
عبدالکریم سروش، نظریه پرداز
ایرانی مقیم آمریکا با صدور بیانیه ای نسبت به "توهین" به مقدسات مسلمانان و
همچنین صدور احکام ارتداد برای توهین کنندگان، واکنش نشان داده است.
در این بیانیه که روز سه شنبه ۱۶ خرداد (۵ ژوئن)
منتشر شده است، از سویی "فقیهان رسمی" حکومت ایران به خاطر "مسابقه گذاشتن
در صدور حکم ارتداد" و از سوی دیگر کسانی که به عقیده وی "در ناسزاگویی به
پاکان و پیامبران گوی سبقت را از یکدیگر ربوده اند" مورد انتقاد قرار گرفته
اند.آقای سروش نوشته که گروه اول "به عمد و اصرار می کوشند تا نشان دهند که اگر بیش از این قدرت یابند، سری را بر گردن مرتدی و جانی را در کالبد کافری به جا نخواهند نهاد" و گروه دوم نیز، به ایرانیان دیندار این پیام را می دهند که "اگر از چنبر استبداد بجهند، آزادی به دست آمده را صرف تمسخر و تخفیف آموزگاران دین و آموزههای آنان خواهند کرد" و "به حساب دینداران خواهند رسید".
بیانیه این نظریه پرداز، ظاهرا در واکنش به حوادثی است که اخیرا و بعد از متهم شدن شاهین نجفی، خواننده ایرانی مقیم آلمان به توهین به امام دهم شیعیان و دیگر امامان شیعه به وقوع پیوسته است.
در پی متهم شدن آقای نجفی به این توهین، فتواهایی از جانب سه نفر از مراجع تقلید منتشر شد که توهین کنندگان به امامان شیعه در آنها "مرتد" خوانده می شدند.
از میان این مراجع، صریح ترین اظهار نظر از سوی آیت الله حسین نوری همدانی انجام شد که گفت: "فرد توهین کننده به امام دهم شیعیان محکوم به ارتداد است" و افزود: "هر کس مرتد شد حکم او معلوم است".
در فقه سنتی، به کسانی که از دین خارج می شوند مرتد گفته می شود و مجازات آنها، اعدام است.
آیت الله نوری همدانی در اسفند ۱۳۸۶ نیز در فتوایی جداگانه گفته بود که نظریههای مذهبی عبدالکریم سروش "ریشه نبوت، قرآن و وحی" را زده و "اگر این اقدام او از روی غرض باشد، مسلمانان باید به تکلیف خود عمل کنند".
وی بدون توضیح بیشتر در مورد این "تکلیف" تاکید کرده بود: "مطالب سروش از سلمان رشدی بدتر است."
سلمان رشدی نویسنده بریتانیایی هندی تبار، در بهمن ماه سال ۱۳۶۷ به خاطر نوشتن کناب "آیه های شیطانی" که از نظر عده ای از مسلمانان حاوی توهین به پیامبر اسلام بود، طی فتوایی از سوی آیت الله خمینی رهبر سابق ایران به "اعدام" محکوم شد.
دعوت به 'دیالوگ'
عبدالکریم سروش در بیانیه اخیر خود، با اشاره به واکنش های برخی روحانیون محافظه کار به دیدگاه های خود در سال های گذشته، نوشته است: "صاحب این قلم خود به سبب نقد دین داغ تکفیر و زخم ارتداد بر چهرهٔ دارد و دیری است که صلیب مرگ خود را بر دوش میکشد."وی با این حال ضمن انتقاد از توهین به باورهای دینی، این عمل را در تناقض با دیدگاه های تعدادی از متفکران سکولار غربی دانسته و آورده است: "هیوم وکانت و هگل و مارکس و فویرباخ هم ناقدان محترم دین بودند و دینداران الی الابد وامدار موشکافی های اندیشه گرانه آنانند."
وی افزوده است: "هیوم وقوع معجزات را نقد کرد، کانت دعا کردن را بیمعنا می دانست، هگل خدایی تاریخی و حلولی را می پرستید، فویرباخ و مارکس هم دین را افیون روان یا افیون توده ها میدانستند. کسانی هم بودند و هستند که فراتر از مصلحان می روند و نه به اصلاح دین بل به امحاء آن میاندیشند و می کوشند. اینان هم مادام که به نقد عقلانی پایبند باشند سعیشان مشکور است و جهدشان مأجور."
آقای سروش با انتقاد از کسانی که به گفته وی با این استدلال که "هرچه آزاد است رواست" به عقاید مومنان توهین می کنند، در رد این استدلال گفته است: "آدمیان برای طمع ورزیدن و حسد ورزیدن، بخل ورزیدن، غیبت کردن، مسخره کردن، پرخوردن، پر گفتن، آدرس غلط به جویندگان دادن و هنگام بیماری نزد طبیب نرفتن و... آزاداند، یعنی هیچ قانونی آنان را منع و مجازات نمی کند. اما در عین آزاد بودن، پاره ای از آن خصال و افعال از اقبح قبائح اند و به هیچ حیله و بهانه ای پلیدی شان پاک و پیراسته نمی شود."
این نظریه پرداز خطاب به این "توهین کنندگان" تاکید کرده است: "اگر استبداد دینی ایران را نشانه رفته اید، نشانه گیری تان خطاست. دل مردم را به دست آورید تا در مبارزه با استبداد همدست شما شوند. زخم زبان زدن و دل مؤمنان را آزردن از خرد سیاسی به دور است."
وی افزوده است: "اگر قصد روشنگری و خرافه زدایی و دین پیرأیی دارید، بسم الله. راهش نقد علمی و تحلیل محققانه و همدلانه است و فتح باب دیالوگ و قبول شرافتمندانه رقیب، نه طعن و تخفیف و تمسخر."
حق 'بیرون رفتن از دین'
عبدالکریم سروش در بخش دیگری از نوشته خود، "قبیله فقیهان" را خطاب قرار داده و نوشته است که "روشنفکران دینی" بر خلاف آنها "بر کثرت اندیشه ها و ادیان مهر قبول می نهند و در آرزوی محال مسلمان کردن و مسلمان شدن همه مردم ننشسته اند و همه کافران را لزوما گمراه و دشمن حقیقت نمیشمارند."وی "برون رفتن از دین را همچون درآمدن در دین"، از "حقوق آدمیان" شناخته و "جان را برتر از عقیده" دانسته است.
آقای سروش خطاب به فقیهان نوشته است که "امروز در جهان، ایران تنها کشوری (و قم تنها شهری) است که در آن حکم رسمی قتل مرتدان صادر میشود" و از آنان خواسته تا "بر این کارنامه بی افتخار مهر خاتمت نهند".
وی در انتهای بیانیه خود آورده است: "اگر آفتی و مخافتی هست سکوت شما فقیهان در ستم بازار جمهوری اسلامی ایران است که خبر قساوت های قصابانش به تواتر رسیده است و دل انسانیت و اسلامیت را به درد آورده است."
وی تاکید کرده است: "سکوت شما اینک کم از شرکت در آن مفسده ها و مظلمه ها نیست."
سازمان جهانی کار با نشر یک گزارش تازه، اعلام کرده که بیش از هشتصد هزار نفر در افغانستان بیکار اند.
این سازمان اما در گزارش خود نسبت به "ناپایداری شغل" برای بسیاری از شهروندان افغان هشدار داده است.مسئولان این سازمان می گویند که دولت افغانستان برنامه اشتغالزایی را باید در اولویت کاری خود قرار دهد.
آمار منتشر شده از سوی این سازمان در تضاد با گزارشهایی قرار دارد که حاکی از میزان بالای بیکاری در افغانستان است.
سال گذشته دولت افغانستان اعلام کرد که ۴ میلیون نفر در این کشور بیکار اند.
اما مسئولان سازمان جهانی کار می گویند که آمار منتشر شده، در برگیرنده افرادی است که هیچ گونه کار و اشتغال ندارند و کاملا بیکار اند.
شماری از آگاهان مسایل اقتصادی نیز نسبت به صحت آمار موجود در این گزارش ابراز تردید کرده اند.
سیف الدین سیحون، استاد دانشگاه کابل به بیبیسی گفت: "به نظر من این آمار دقیق نیست. سازمان ملل متحد و برخی نهادهای بینالمللی به دلیل اینکه میخواهند نشان دهند افغانستان با کمک و حمایت آنها به درجه ای از رشد اقتصادی و اشتغال زائی رسیده، در نشر آمار مبالغه می کنند."
او افزود: "دیگر اینکه شیوه های (تحقیق) آنها دقیق نیست و آشنایی زیادی در مورد محیط افغانستان ندارند و نظرسنجی های شان هم بواسطه افراد خبره انجام نمی شود."
سازمان جهانی کار می گوید که بیشترین تعداد نیروی کار در افغانستان در زراعت اشتغال دارند.
اما به باور کارشناسان بازار کار در افغانستان، بهرهوری بخش زراعت/کشاورزی در این کشور پایین است و یک نوع بیکاری موسوم به "بیکاری پنهان" در زراعت افغانستان به شکل گسترده ای وجود دارد.
'کار ناپایدار'
سازمان جهانی کار اما ابراز نگرانی کرده که بسیاری از شغل ها در افغانستان پایدار نیست و افراد بیشتری با خطر بیکاری روبرو هستند.در گزارش این سازمان آمده که در حالیکه سالانه چهارصد هزار نفر به عنوان نیروی کار وارد بازار افغانستان میشوند ولی شمار زیادی از این افراد نمیتوانند صاحب کار پایدار شوند.
شئر ریک، کارشناس ارشد کاریابی در سازمان جهانی کار در کابل به خبرنگاران گفت: "بیکاری، یک نگرانی واقعی است. در سال ۲۰۱۲ بیشتر از هشتصد هزار نفر در افغانستان بیکار اند. مشکلات اساسی را که ما در بازار کار میبینیم این است که در ده سال گذشته شغل های موقت ایجاد شده و اشتغال زائی پایدار نبوده است. در عرصه ظرفیت سازی و رشد مهارت ها هم کارهای اندکی صورت گرفته است."
آقای ریک گفت که بیکاری بیشتر از دیگران، جوانان، مهاجران بازگشته و کودکان کارگر را در افغانستان متاثر ساخته است.
به گفته او، کمبود زمینه های کار باعث می شود تا بخش زیادی از پناهجویان برگشت کننده دوباره از راه های قانونی و یا غیرقانونی، راهی کشورهای همسایه شوند.
تهیه کنندگان این گزارش از دولت افغانستان و جامعه جهانی خواسته اند که برای ایجاد شغل پایدار و رشد ظرفیت ها در افغانستان، برنامه ریزی کنند.
سلیم مستور، از مسئولان وزارت کار و امور اجتماعی افغانستان از برنامه دولت برای کاریابی دفاع می کند.
آقای مستور گفت "ما طرح ایجاد کار پایدار را در استراتژی سه ساله خود جا داده ایم. به این معنا که دولت افغانستان گام های مهمی را در بخش ایجاد شغل پایدار برداشته است. شغل پایدار از طریق ایجاد تسهیلات برای کار و رشد ظرفیت ها، به میان می آید."
سازمان جهانی کار همچنین از جامعه جهانی خواسته که حداقل تا سال ۲۰۲۴ میلادی، از برنامه های اشتغالزایی در افغانستان حمایت کنند.
این سازمان می گوید، اجلاس توکیو در ماه آینده میلادی، فرصت خوبی برای تجدید تعهدات در این زمینه خواهد بود.
مقامهای ایرانی آشکارا به حمایت
از محمد مرسی، نامزد اسلامگرای انتخابات ریاست جمهوری مصر برخاسته اند، اما
آیا قلباً دل به بهبودی رابطه با مصری بسته اند که مردی از اخوان المسلمین
سنی مذهب بر جایگاه رهبری اش نشسته باشد یا اینکه زبانشان با اوست و دلشان
با پیروزی رقیب سکولارش، احمد شفیق؟
سرلشگر یحیی رحیم صفوی، مشاور نظامی رهبر جمهوری
اسلامی ایران پیش بینی کرده که محمد مرسی، نامزد اخوان المسلمین در
انتخابات ریاست جمهوری مصر به پیروزی برسد، پیش از او، علی اکبر ولایتی،
مشاور امور بین الملل آیت الله خامنه ای هم، همین پیش بینی را کرده بود.
این پیش بینی ها با اعلام حمایت از
محمد مرسی نیز همراهند، چنانکه سرلشگر رحیم صفوی در سخنرانی دیروز (دوشنبه)
خود در شاه چراغ شیراز گفته است: "مردم مصر تصمیم نهائی خود را در
انتخابات ریاست جمهوری که اواخر خرداد ماه جاری برگزار می شود، نشان می
دهند و راهی را انتخاب می کنند که از دل اسلام و بینش مردم مسلمان مصر می
گذرد."
علی اکبر ولایتی نیز پیشتر گفته بود: "با توجه به
اینکه اکثریت مردم مصر علاقمند به حاکمیت اسلامند که این را در رأی
گیریهای متعدد نشان دادند، امیدواریم در انتخابات پیش رو نیز فرد منتخب
خود را انتخاب کنند."
در ایران علیه احمد شفیق هم موضعگیریهایی شده است؛
برای نمونه، کاظم صدیقی در خطبه های نماز جمعه اخیر تهران گفته است:
"متأسفانه در انتخابات مصر موضوع راه یافتن احمد شفیق از عوامل برجسته رژیم
فاسد مبارک به دور دوم انتخابات جزو مسائلی بود که بر اساس اسناد، سرمایه
گذاری و دخالت عربستان سعودی و دست بردن در آراء، قطعی است. از فرهیختگان،
علما و انقلابیون مصر که با تقدیم شهدا و مجاهدت خود به میدان آمدند،
انتظار می رود این مسئله را جدی تر بگیرند و با تشویق مردم مسلمان مصر، به
آنان امید بدهند."
حمایت از مرسی بدیهی است
برای دولتمردان ایرانی که خود را پرچمدار اسلام
سیاسی می دانند و وارثان انقلابی اند که الهامبخش و محرک جنبشهای اسلامگرا
شد، راهی جز حمایت از نامزد اسلامگرای انتخابات ریاست جمهوری مصر وجود
ندارد و اگر جز این کنند، غیرطبیعی است؛ به ویژه آنکه آیت الله خامنه ای از
همان آغاز، انقلاب مصر را جنبش بیداری اسلامی نامیده و غلبه اسلامگرایان
بر دستگاه حاکمه مصر، به نوعی مهر تأییدی بر پیش بینی و نگرش او قلمداد
خواهد شد.
از سوی دیگر، طبیعی است که ایران هم مانند هر دولت
دیگری برای تحقق منافع و مصالح خود در روابطش با حکومت آینده مصر، برای
جلب نظر فردی تلاش کند که شانس زیادی برای نشستن در رأس این حکومت دارد.
با این حال، بعید است سیاستگزاران جمهوری اسلامی
از بی میلی محمد مرسی به نزدیکی با ایران بی خبر باشند و روی آنکه پیروزی
وی در انتخابات، رابطه ایران و مصر را نسبت به زمان زمامداری حسنی مبارک
بهبود چشمگیری بدهد، حساب چندانی باز کرده باشند.
در طول تبلیغات انتخاباتی، هر بار از محمد مرسی
پرسیده شد که در صورت رئیس جمهور شدن چه نوع رابطه ای با ایران برقرار
خواهد کرد، ابتدا به کلی گوییها و بدیهیاتی از قبیل اینکه با همه دولتهای
عربی و اسلامی که ایران هم یکی از آنهاست رابطه خوبی خواهد داشت بسنده کرد
اما بلافاصله گوشزد کرد که نخواهد پذیرفت ایران با دولتهای عرب، با زبان
تهدید سخن بگوید و مهمتر آنکه تأکید کرد آینده رابطه ایران و مصر، با رفتار
ایران در قبال اوضاع سوریه مرتبط خواهد بود.
بنابراین، اگر محمد مرسی هم رئیس جمهور شود، همه
محورهای اختلافی که کانون تیرگی روابط ایران و مصر در زمان حسنی مبارک
بودند، همچنان پابرجا خواهند ماند: دو کشور همچنان بر سر مسائل ایران با
دولتهای عرب حاشیه خلیج فارس، سیاستهای ایران در عراق و سوریه و لبنان و
موضع ایران در قبال قضیه سرزمینهای فلسطینی، در دو جبهه مخالف باقی خواهند
ماند و حتی اگر قطع رابطه دیپلماتیک دو کشور هم پایان یابد و دفترهای
حفاظت منافع در تهران و قاهره، دوباره نام سفارتخانه بر خود بگیرند، نمی
توان توقع کاهش چندانی از سردی رابطه ایران و مصر داشت.
از این لحاظ، حتی اگر احمد شفیق برنده انتخابات
ریاست جمهوری مصر شود، تفاوت چندانی به حال ایران نخواهد کرد و چه بسا، نفع
ایران بیشتر در پیروزی احمد شفیق دنیامدار (سکولار) باشد تا محمد مرسی
دینمدار.
مصر قدرتمند برای ایران بهتر است یا مصر ضعیف؟
بازیافتن نقشی تعیین کننده در خاورمیانه، رؤیای
مصریها و وعده نامزدهای انتخاباتی است اما طبیعتاً با نفوذی که دولتهای
ثروتمند عرب حاشیه خلیج فارس و به ویژه عربستان سعودی در مصر به هم زده
اند، مصر اگر به جایگاهی تعیین کننده در سیاستهای منطقه ای بازگردد، نه از
در رقابت و درافتادن با این دولتها درخواهد آمد و نه در مقابل منافع و
مصالح متحدان غربی آنان قرار خواهد گرفت.
چنین سیاستی، چه محمد مرسی رئیس جمهور شود و چه
احمد شفیق، در پیش گرفته خواهد شد و در نتیجه، مصر را در جبهه مقابل ایران
قرار خواهد داد.
یکی از ارکان این جبهه بندی، سد کردن راه نفوذ
ایران در منطقه است و بهترین دستاویزی که دولتمردان سنی مذهب عرب برای
برانگیختن توده های مردمان خود علیه ایران فراهم کرده اند، پافشردن بر
اتهام ایران به تلاش برای توسعه طلبی و احیای امپراتوری شیعی – پارسی است.
رفتار و گفتار دولتمردان، رسانه ها و محافل مذهبی
ایران هم به خوبی ابزار لازم را برای باورپذیرتر کردن این اتهامات فراهم می
آورد: تازه ترین نمونه آن، اظهارنظرهایی بود که اخیراً در قبال بحرین و در
واکنش به طرح اتحاد این کشور با عربستان سعودی مطرح شد.
در صورت ورود اسلامگرایان سنی مذهب مصر به این
نزاع شیعی – سنی و عربی – پارسی، با توجه به اینکه نسبت به سیاسیون عرب
حاشیه خلیج فارس، از نفوذ کلام بیشتری در جامعه عربی برخوردار و توان
بیشتری در شکل دهی به افکار عمومی دارند، بر مشکلات ایران در منطقه و
تلاشهایی که برای به انزوا راندنش می شود افزوده خواهد شد.
حال آنکه رئیس جمهور شدن چهره ای غیراسلامگرا
همچون احمد شفیق، علاوه بر اینکه خطر ورود مصر به جبهه بندی ایدئولوژیک
علیه ایران را کمتر می کند، این مزیت را برای ایران دارد که به دلیل
اعتراضهایی که پیش بینی می شود در صورت رئیس جمهور شدن او در مصر به راه
بیفتد، این کشور بیشتر درگیر تنشهای داخلی شود و بازگشتش به جایگاه بازیگر
مهم منطقه ای عقب بیفتد.
همین حالا هم اظهارنظرهای مقام های ایرانی در
حمایت از محمد مرسی، ابزاری تبلیغاتی در دست مخالفانش شده و هم هواداران
احمد شفیق و هم آنانی که خواهان تحریم انتخاباتند، اظهارات مقامهای ایرانی
را علیه محمد مرسی به کار می گیرند، نسبت به نفوذ و مداخله ایران در
کشورشان هشدار می دهند، اخوان المسلمین و محمد مرسی را متهم می کنند که آلت
دست ایران شده اند و مردم را می ترسانند از اینکه کشورشان به آینده ای
همچون ایران دچار شود.
اینک جای این سؤال باقی است که آیا دولتمردان
ایرانی با علم و آگاهی به کارکردی که سخنان و موضعگیریهایشان در مصر دارد
به حمایت آشکار از محمد مرسی برخاسته اند یا اینکه واقعاً دل و زبانشان در
حمایت از او یکی است و چشمهایشان بر مسائلی که ممکن است رئیس جمهور شدن او
در روابط دوجانبه و در سطح منطقه برایشان ایجاد کند بسته است؟ به دیگر
سخن: آیا حمایتشان از محمد مرسی زیرکانه است یا آرمانگرایانه؟