۱۳۹۱ خرداد ۲۱, یکشنبه

مهمترین خبرهای روز یکشنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

 25 خرداد 
قرارمون یادت نره!
 


شوک وین به مسکو
گزارشی از مذاکرات ایران و آژآنس

اخبار روز: 
شرق: یک مذاکره و دو دیدگاه؛ میهمان ناامید و میزبان امیدوار. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مذاکرات با ایران را بی‌نتیجه می‌داند. سرپرست هیات مذاکره‌کننده ایران خوشبین به توافق با آژانس در مذاکرات بعدی است و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بی‌خبر از مذاکرات جدید؛ این است نتایج هشت ساعت گفت‌وگوی هیات‌های فنی و حقوقی جمهوری اسلامی ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در وین به منظور دستیابی به «نقشه راه» همکاری تازه که توافق احتمالی بر سر آن در نهایت منجر به باز شدن سایت نظامی پارچین خواهد شد.
چندی است تهران و آژانس بر سر «پارچین» به اختلاف رسیده‌اند و باز شدن درهای این سایت به روی بازرسان هم به راه خروج پرونده هسته‌ای ایران از بن‌بست مذاکرات فنی حاکم میان دو طرف تبدیل شده است. حرف دو طرف هم یک کلام است؛ هم ایران و هم آژانس. آژانس تاکید بر بازشدن درهای این سایت به روی بازرسان دارد. آژانس مدعی است طی سال‌های اخیر در این سایت آزمایش‌هایی مرتبط با تسلیحات هسته‌ای انجام شده است. جمهوری اسلامی هم با رد ادعاهای آژانس تاکید می‌کند که این سایت نه هسته‌ای بلکه نظامی است، پس اجازه دسترسی به سایت‌های نظامی را نمی‌دهیم؛ البته فعلا؛ قیدی که از سوی نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی چندین بار مورد تاکید قرار گرفته است تا به این ترتیب «در» مذاکرات به روی دو طرف همچنان نیمه باز بماند. این «در» البته روز جمعه گذشته به طور کامل هم به روی ایران و هم آژانس باز شد. هیات مذاکره‌کننده جمهوری اسلامی ایران به سرپرستی علی‌اصغر سلطانیه، نماینده دایم ایران در آژانس و هیات مذاکره‌کننده آژانس به سرپرستی هرمان ناکارتس، معاون امور پادمان‌های آژانس، در دفتر نمایندگی ایران در وین، رو در روی هم قرار گرفتند. این دومین گفت‌وگوی دوطرف طی یک ماهه اخیر بود. این دور از مذاکرات قرار بود اوایل خردادماه برگزار شود که به دلیل سفر غیرمنتظره یوکیا آمانو مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به تهران به تعویق افتاد. آمانو در سفر خود به تهران با مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی ایران از جمله سعید جلیلی، دبیر شورای‌عالی امنیت ملی و مذاکره‌کننده ارشد هسته‌ای ایران در مذاکرات سیاسی و دیپلماتیک با گروه ۱+۵ دیدار کرد. دیداری که بیش از دو ساعت به طول انجامید و دو طرف با لبخند رضایت از محل مذاکرات خارج شدند؛ لبخندی که حکایت از یک توافق جدی داشت؛ توافقی که خبر آن پس از بازگشت یوکیا آمانو به وین منتشر شد: «جمهوری اسلامی ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به‌زودی تفاهم‌نامه‌ رفع اختلافات هسته‌ای امضا می‌کنند.»مدیرکل آژانس انرژی اتمی، در بازگشت از تهران و در فرودگاه وین در جمع خبرنگاران با اعلام این خبر گفته بود که «به‌رغم وجود اختلافاتی» این توافقنامه جدید «خیلی زود» امضا خواهد شد. او با این حال اضافه کرده بود که سعید جلیلی، مذاکره‌کننده ارشد هسته‌ای ایران اطمینان داده است که وجود این اختلافات «مانعی بر سر راه این توافق تازه نخواهد بود.» آمانو در ادامه تاکید کرده بود که امکان بازدید بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از سایت پارچین نیز جزیی از توافق تازه تهران و آژانس خواهد بود.
بر این اساس هیات‌های مذاکره‌کننده تهران و آژانس به منظور دستیابی به توافق نهایی در وین که مقدمات آن در تهران فراهم شده بود رو در روی هم قرار گرفتند و بیش از هشت ساعت با یکدیگر گفت‌وگو کردند. در نهایت هم هر کدام به شکلی متفاوت مکان مذاکرات را ترک کردند. هیات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ناامید و هیات جمهوری اسلامی ایران خوشبین و امیدوار. در پایان این مذاکرات هرمان ناکارتس در جمع خبرنگاران اعلام کرد: «مذاکرات با ایران برای دستیابی به توافقنامه‌ای دوجانبه درباره چگونگی بازرسی از فعالیت‌های هسته‌ای این کشور پیشرفتی نداشت.» وی همچنین نتیجه این مذاکرات را «ناامید کننده» خواند. معاون امور پادمان‌های آژانس تاکید کرد: «آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با تمایل به نهایی کردن توافقنامه به این مذاکرات وارد شد و پیش‌نویس بازبینی شده را که نگرانی‌های ایران در آن در نظر گرفته شده بود، ارایه کرد.» وی افزود: «اما پیشرفتی در این مذاکرات به دست نیامد. ایران مسایلی را که پیشتر مورد بحث قرار گرفته بود و نیز مسایل تازه‌ای را مطرح کرد.»با این حال رییس هیات مذاکره‌کننده جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر اینکه «همه چیز در مسیر درست پیش می‌رود»، گفت: «مذاکرات فشرده‌ای با آژانس داشتیم و با توجه به اینکه موضوع بسیار حساس و پیچیده است لازم است همه ابعاد با دقت بررسی شود.»سلطانیه با تایید سخنان ناکارتس مبنی بر اینکه ایران در مذاکرات با آژانس پیشنهادهای جدیدی ارایه کرده بود گفت: «برای اینکه متن متوازن‌تر و خواسته‌های ما لحاظ شود، در این جلسه پیشنهادهایی را ارایه کردیم.»وی با اشاره به اینکه «بحث فشرده‌ای در هشت ساعت مذاکرات ایران و آژانس صورت گرفته است،» گفت: «برای جمع‌بندی بحث‌ها و مواضع اصولی قرار شد جلسه دیگری برگزار شود.» هر چند معاون امور پادمان‌های آژانس از برگزاری جلسه مورد نظر ایران و آژانس ابراز بی‌اطلاعی کرد، گفت که تاریخی برای مذاکرات بیشتر میان ایران و آژانس تعیین نشده است. نماینده دایم ایران در آژانس در خاتمه ابراز امیدواری کرد که توافق نهایی روی یک متن مناسب که شامل ضوابط حقوقی و فنی و در نظر گرفتن ملاحظات ایران باشد در نشست بعدی به امضا برسد. نشست وین در حالی از منظر آژانس بی‌نتیجه و از دید جمهوری اسلامی ایران در مسیر درست به پایان رسید که حدود دو هفته دیگر دور تازه مذاکرات سیاسی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران و میانجیان بین‌المللی حل و فصل مناقشه هسته‌ای ایران موسوم به گروه ۱+۵ در مسکو برگزار می‌شود؛ مذاکراتی که با بروز اختلافات طرفین بر سر دستور کار سرانجام آن را دشوار کرده است.
با این حال بی‌نتیجه ماندن مذاکرات فنی در «وین» نیز می‌تواند بر فضای مذاکرات «مسکو» تاثیر بگذارد و امیدواری‌ها را بیش از پیش کاهش دهد. هر چند مذاکرات فنی و سیاسی دو بحث جداگانه هستند و الزاما فضای یکی بر دیگری تاثیر‌گذار نیست با این حال در سال‌های اخیر این مذاکرات بیش از پیش بر یکدیگر تاثیر‌گذار شده‌اند. 





دموکراسی را احیا کنید!
بیانیه ۱۷۰ تن از روشنفکران اروپا درباره بحران سیاسی و اقتصادی یونان 
 اخبار روز:

اعتماد: متن زیر بیانیه اتین‌ بالیبار، فیلسوف فرانسوی، در حمایت از تلاش مردم یونان و دیگر کشورها برای دستیابی به دموکراسی سیاسی و اقتصادی است که به امضای ۱۷۰تن از روشنفکران سرشناس اروپایی از جمله جورجو آگامبن، طارق علی، آلن بدیو و جودیت باتلر رسیده است. اتین بالیبار، استاد فلسفه در دانشگاه پاریس پنج، است. نسخه کوتاه‌تری از این بیانیه روز ۵ ژوئن در روزنامه فرانسوی لیبراسیون منتشر شده است.
در پی زنجیره حوادثی که طی سه سال گذشته منجر به سقوط یونان به ورطه شد، حالا دیگر همه می‌دانند که مسوولیت‌ اصلی با دو حزبی است که از سال ۱۹۷۴ قدرت را در دست داشته‌اند. دو حزب دموکراسی نوین (راست) و پاسوک (سوسیالیست‌ها) نه‌تنها سیستم فساد و تبعیض را حفظ کرده‌اند، بلکه از آن سود برده‌اند و کاری کردند که کارپردازان و اعتباردهندگان مالی هم از آن به‌شدت بهره‌مند شوند، در حالی که نهادهای جامعه اروپا هم چشم به روی آن بسته بود.
در چنین شرایطی شگفت‌انگیز است که رهبران اروپا و صندوق بین‌المللی پول که ژست اسوه فضیلت و سخت‌گیری به خود گرفته‌اند، خود را این‌طور مشغول بازگرداندن همان احزاب ورشکسته و بی‌آبرو به قدرت کرده‌اند، آن هم از طریق تقبیح «خطر سرخ» که تجسمش سیریزا (ائتلاف چپ‌های رادیکال) است. راه دیگرشان برای بازگرداندن این دو حزب آن بوده که تهدید کرده‌اند اگر در انتخابات جدید ۱۷ ژوئن هم مردم دوباره همچون روز ۶ مه علیه «موافقت نامه اروپا» حکم دهند، و دست رد به سینه این دو حزب بزنند، ورود مواد غذایی به یونان قطع می‌شود.
این نه‌تنها اخلالی وقیحانه در ابتدایی‌ترین قواعد دموکراسی است، بلکه عواقبش برای آینده مشترک‌مان خوفناک است. همین برای ‌ما دلیلی کافی است که به عنوان شهروندان اروپایی اجازه ندهیم اراده مردم یونان فرونشانده شود. اما وضعیت جدی‌تر از اینهاست.
طی دو سال گذشته اتحادیه اروپا در همکاری نزدیک با صندوق بین‌المللی پول کوشیده مردم یونان را از حق حاکمیت‌شان بی‌بهره کند. آنها به بهانه تثبیت هزینه‌های عمومی و مدرنیزه کردن اقتصاد، نظام ریاضتی سخت‌گیرانه‌یی تحمیل کرده‌اند که فعالیت اقتصادی را خفه کرده، اکثریت جمعیت را به فقر کشانده و حق کار را از آنها گرفته است. این برنامه «اصلاح» به سبک نئولیبرالی به از بین رفتن ابزارهای تولید و ایجاد بیکاری گسترده ختم شد. تصویب و اجرای این برنامه تنها به مدد تشکیل یک دولت اضطراری ممکن شد؛ چیزی که از زمان پایان جنگ جهانی دوم تاکنون در اروپای غربی سابقه نداشته است.
بودجه دولتی توسط مثلث قدرت (اتحادیه اروپا، بانک مرکزی اروپا و صندوق بین‌المللی پول) در یونان دیکته شد، سازوکار پارلمان هم تقلیل یافت به نوشتن این دیکته؛ بارها از قانون اساسی عدول شد. این‌گونه از میان بردن حق حاکمیت ملی مردم همگام است با تحقیر کل کشور.
در ‌واقع این روند در یونان به اوج رسیده است ولی فقط مختص این کشور نیست. وقتی پای اعمال سیستم ریاضت مالی در میان باشد، همه مردم همه کشورهای عضو اتحادیه اروپا به هیچ گرفته می‌شوند؛ سیستمی که ضد هر نوع عقلانیت اقتصادی است؛ سیستمی که سازوکارهای صندوق بین‌المللی پول و بانک مرکزی اروپا را به هم می‌آمیزد تا از نظام بانکی حمایت کند و دولت‌های تکنوکرات‌های غیرمنتخب را بر مردم تحمیل کند.
یونانی‌ها چندین بار مخالفت صریح‌شان را با این سیاست اعلام کرده‌اند؛ سیاستی که وانمود می‌کند کشور را نجات می‌دهد ولی آن را نابود می‌کند. چندین تظاهرات گسترده، ۱۷ روز اعتصاب عمومی در مجموع دو سال گذشته، اقدام به نافرمانی مدنی نظیر جنبش «خشمگین‌ها» در میدان سینتاگما در آتن که با سرنوشتی که بدون مشورت با مردم برایشان رقم زده شده بود، مخالفت کرد. انتظار دارید واکنش به این فریاد استیصال و طغیان چه باشد؟ مضاعف کردن میزان تزریق مرگبار و سرکوب پلیسی! فقط در چنین لحظه‌‌یی، و در کوران عدم مشروعیت دولت بود که به این نتیجه رسیدند تنها راه اجتناب از انفجار اجتماعی آن است که به صندوق رای رجعت کنند.
اما حالا وضعیت کاملا مشخص است – نتایج انتخابات ۶ مه هیچ تردیدی درباره طرد عمومی سیاست تحمیلی مثلث قدرت نمی‌گذارد. حالا و با توجه به چشم‌انداز پیروزی سیریزا (ائتلاف چپ‌های رادیکال) در انتخابات ۱۷ ژوئن، کمپینی از تحریف و ارعاب به راه افتاده است، چه در داخل یونان و چه در سطح اروپا. قصد چنین کمپینی آن است که نگذارند سیریزا به نماینده سیاسی قابل ‌اعتمادی بدل شود.
از هر ابزاری استفاده می‌کنند تا سیریزا را بی‌اعتبار کنند؛ ابتدا آن را «افراط‌گرا» نامیدند، مثل طلیعه طلایی نئونازی. سیریزا به همه‌جور گناهی متهم شد: فریبکاری، تناقض‌گویی، خواسته‌های غیرمسوولانه یا کودکانه. اگر قرار بود این تبلیغات پر از نفرت را که به کل مردم یونان داغ نژادپرستانه می‌زند باور کنیم، پس سیریزا آزادی، اقتصاد جهانی و شاکله اروپا را به خطر انداخته است. در نتیجه وظیفه مشترک رای‌دهندگان یونانی و رهبران اروپایی‌مان است که جلویش را بگیرند.
علم تهدید به اخراج یونان از حوزه یورو را برافراشته‌اند و به اشکال مختلف باج‌خواهی‌ اقتصادی می‌کنند تا شاید رای و نظر واقعی مردم را تحریف کنند و تغییر دهند. وضعیت حاضر نوعی «استراتژی شوک» است که گروه‌های غالب اتخاذ کرده‌اند تا به هر وسیله‌یی شده رای مردم یونان را به سود منافع خودشان (که وانمود می‌کنند منافع ما هم هست) جلب کنند.
ما امضاکنندگان این متن نمی‌توانیم در مواجهه با این تلاش برای محروم کردن مردم اروپا از حق حاکمیت‌شان، که انتخابات آخرین دستاویزش است، ساکت بمانیم. این کمپین بدنام کردن سیریزا و نیز تهدید یونان به اخراج از حوزه یورو باید سریعا متوقف شود. این بر عهده مردم یونان است که برای سرنوشت‌شان تصمیم بگیرند، هر امریه تحمیلی را که می‌خواهند پس بزنند، و معجون مسمومی را که «منجی‌ها»شان به آنها می‌خوراندند، کنار بگذارند، و خود را آزادانه وقف شکل‌هایی از همکاری کنند که برای غلبه بر این بحران به همراه دیگر مردم اروپا نقش حیاتی دارد.
ما نیز به نوبه خود تصدیق می‌کنیم: برای اروپا وقت آن فرا رسیده که پیام آتنی‌ها در ۶ مه را درک کنند. وقت آن رسیده از سیاستی که جامعه را ویران می‌کند و برای حفاظت از بانک‌ها به اعمال قیمومت بر مردم روی می‌آورد، دست بکشیم. ضروری‌تر آن است که به جریان خودویرانگر شاکله سیاسی و اقتصادی‌ای که دولت را به «کارشناسان» واگذار می‌کند و قدرت فراگیر کارگزاران مالی را نهادینه می‌کند، پایان دهیم. اروپا باید محصول شهروندانش باشد که خود از منافع‌شان حفاظت کنند.
این اروپای جدیدی که ما همچون نیروهای دموکراتیک نوظهور در یونان به آن امیدواریم و برایش مبارزه می‌کنیم، از آن همه مردم است. در هر کشوری، دو اروپای متخاصم به لحاظ سیاسی و اخلاقی در کشمکش قرار دارند؛ اروپایی که مردم را محروم می‌کند تا به بانکداران سود برساند، و اروپایی که بر حق همگان برای داشتن زندگی‌ای شایسته این نام صحه می‌گذارد و از طریق مشارکت می‌کوشد ابزار تحقق آن را فراهم کند.
از این رو آنچه ما به همراه رای‌دهندگان یونانی و فعالان و رهبران سیریزا می‌خواهیم نه محو شدن اروپا بلکه بنیانگذاری دوباره‌اش است. لیبرالیسم افراطی است که ظهور ناسیونالیسم‌ها و راست‌های افراطی را برمی‌انگیزد. منجی‌های واقعی ایده اروپا همانا حامیان گشودگی‌اش و مشارکت شهروندان در آن هستند؛ مدافعان اروپایی که در آن حق حاکمیت عمومی منحل نشود بلکه گسترش یابد و توزیع شود.
بله، آتن به راستی آینده دموکراسی در اروپاست، و واقعا پای سرنوشت کل اروپا در میان است. این کنایه عجیب تاریخ است که یونانی‌های محروم و داغ ‌ننگ‌خورده در خط مقدم نبردمان برای آینده‌یی مشترک قرار دارند.
بیایید به آنها گوش دهیم، ازشان حمایت و دفاع کنیم!


عباس مهرپویا را یکی از مبتکران موسیقی تلفیقی در ایران می‌دانند. خرداد ماه ۱۳۹۱ بیست سال از خاموشی این صدای متفاوت می‌گذرد. گفت‌وگویی با دکتر محمود خوشنام، پژوهشگر موسیقی، درباره ویژگی و جایگاه مهرپویا در موسیقی ایران.
Der im Jahre 1992 verstorbene iranische Musiker, Abbas Mehrpoua, war ein Avangarde-Künstler in der persischen Musikszene; Copyright: Film und Kunst Magazin Nr.298/1959دویچه وله: مهرپویا خواننده‌ای بوده که شاید بتوان گفت تا اندازه‌ای مهجور مانده است. بحث موسیقی تلفیقی در این سال‌ها به ویژه بین جوانان خیلی مطرح بوده؛ ولی شاید کمتر کسی بداند که این قضیه به دهه‌های قبل برمی‌گردد و تلاش‌هایی در آن زمان وجود داشته و یکی از مبتکران در این عرصه مهرپویا بوده است.
محمود خوشنام: بله. همان طور که شما اشاره کردید، مهرپویا یکی از آغازگران موسیقی تلفیقی‌ست و در واقع زمانی این کار را کرد که کمتر کسی شهامت و جرأتش را داشت که این کار را در جامعه‌‌ی ایران انجام دهد. چون سنت‌گراها که تمام جامعه موسیقی ایران زیر تأثیر و نفوذ آنها بود، هرگونه تغییری را در سنت نفی می‌کردند. ولی عده‌ای آمدند و این کار را انجام دادند ازجمله مهرپویا. مهرپویا به‌خصوص با پشتکار و ثبات قدمی که داشت کار را پیش برد. همزمان با او کسان دیگری هم بودند با تفاوت زمانی. ویگن بود، محمد نوری بود، قاسم جبلی بود در یک رشته ‌دیگری از نوع موسیقی تلفیقی. ولی مهرپویا از جنس دیگری بود و به‌خصوص استفاده از موسیقی هند از ویژگی های کار او بود.

جالب است که در کارهای مهرپویا هم رد پای موسیقی هندی شنیده می‌شود و هم صدای سازهای غربی چون گیتارالکتریک.
در واقع نمی‌دانیم که مهرپویا کار موسیقی را دقیقا از کجا شروع کرد. ولی می‌دانیم که او برای آموختن عود نزد معلمی رفته که از مصر به ایران آمده بود. اصلاً سراغ سازهای سنتی و سازهای غربی اول نرفت و بعد به هوای موسیقی عود رفت به مصر، سفری به مصر کرد و در آنجا درس خواند و دوباره برگشت ایران. نمی‌دانم باز چه حادثه‌ای رخ داد که فکر کرد برود سراغ گیتار. و شانسی که داشت "اروین موره" یکی از گیتاریست‌های معروف اسپانیایی در آن زمان در ایران به‌سر می‌برد، رفت پیش او یک دو سه ماهی کار گیتار را سروسامان داد.



چندی بعد باز ناگهان در شرح‌حالش متوجه می‌شویم که علاقمند می‌شود به هند و می‌رود سراغ ساز سیتار در هند. حتی با "راوی شانکار" برخورد می‌کند و از او درس می‌گیرد و راوی شانکار یکی از معلمین معروف سیتار را به او معرفی می‌کند که پیش او تعلیم گیرد و برمی‌گردد و پایبند می‌شود به موسیقی هند. خودش در جایی گفته که هند با موسیقی زندگی می‌کند و موسیقی در هند. شما اگر موسیقی هندی را شنیده باشید در اجراهای کنسرتی، دیده‌اید که خستگی‌ناپذیرند. یعنی ۲۴ ساعت می‌نشینند پای راگا، راگا می‌زنند و راگا گوش می‌دهند.

شما به این نکته اشاره کردید که هندی‌ها موسیقی‌ها را زندگی می‌کنند. رفتن مهرپویا به هند با هدف تلفیق موسیقی آیا حس یک خلاء در موسیقی ایرانی نبوده؟
تفکر در موسیقی هندی خیلی زیاد است و در دنباله خودش هم اشاره می‌کند که موسیقی هندی همه چیز به آدم می‌دهد و من به این جهت رفتم سراغ سیتار. و بعد وقتی برمی‌گردد سیتار را هم با خودش می‌‌آورد و وارد موسیقی ایرانی می‌کند. از آنجا در واقع کار تلفیقی جدی‌اش شروع می‌شود.

گفتید که مهرپویا از مبتکران موسیقی تلفیقی‌ست. ولی قبل از مهرپویا ما موسیقی تلفیقی هم داشتیم. مزیتی که مهرپویا نسبت به آن گذشتگان خودش داشته در مورد این موسیقی تلفیقی در چیست؟

عباس مهرپویا
البته من اشاره کردم که مهرپویا یکی از آغازگران موسیقی تلفیقی‌ست و نه نخستین آغازگر واقعی. ویژگی او هم این بود که موسیقی هند را وارد موسیقی ایران می‌کند که تا آن زمان نبود. بیشتر کسانی که سراغ موسیقی تلفیقی می‌رفتند، به موسیقی عربی بیشتر روی می‌کردند. مثل جبلی، شفیعی یا حتی کسانی مثل آغاسی بعدها. این‌ها بیشتر عناصری از موسیقی عرب را می‌گرفتند و در کار خودشان عرضه می‌کردند. مورد مهرپویا ویژه است که به موسیقی هندی روی آورده و بعد هم نوع کارش موسیقی تلفیقی پرسروصدا نیست، بلکه تفکر برانگیزتر است. یک موقع محمد نوری گفته بود که به من می‌گویند تو موسیقی پاپ کار می‌کنی. من پاپ کار نمی‌کنم. من یک نوع موسیقی سبک فاخر عرضه می‌‌کنم. در واقع کاری هم که مهرپویا می‌کرد، نوعی موسیقی سبک فاخر عرضه می‌کرد. با ریتم‌هایی خیلی کشیده، ریتم‌هایی باز که شنونده جای تفکر و اندیشیدن داشته باشد.
مثلاً ترانه‌ای دارد روی شعر مولانا که "دگر باره پریشانم/ دگر باره پریشانم/چنان مستم چنان مستم/ ره خانه نمی‌دانم". عرفان مولوی را با چهار مصراع، با چهار نغمه که روی مصراع‌های او گذاشته بسیار زیبا برجسته کرده و به شنونده عرضه می‌کند. چیزی که باز در زندگی‌او هست، و من دو سه بار به این اشاره کردم و تکرار می‌کنم، ثبات قدمی‌ست که داشته. از هیچ چیز خسته نمی‌شده. من در خاطرات مرحوم پرویز خطیبی خواندم که اولین بار مهرپویا را دیده که به‌ عنوان راهنمای سینما، کار می‌کرده. در آنجا مدیر سینما به پرویز خطیبی می‌گوید که این جوان، یعنی آقای مهرپویا، روی هر پله‌ای که می‌ایستد، اولین فکرش این است که چه طور دو پله بیآید بالاتر و او حتماً به یکجایی خواهد رسید. و واقعاً این کار را می‌کند و از هیچ به شهرت می‌رسد.

این شهرتی که شما از آن صحبت می‌کنید و همچنین کشش‌های درونی و علائق شخصی مهرپویا و تلفیق موسیقی هند با کلام فارسی یک سوی قضیه است. آن سوی دیگر حاصل کار و تلاش اوست. کسانی که اهل موسیقی بودند این "محصول موسیقایی" را در آن زمان چه طور محک می‌زدند؟ آیا می‌گفتند چه چیز جالبی از آب درآمده یا بیشتر با انتقاد با این قضیه برخورد می‌کردند؟
مهرپویا بیشتر جامعه روشنفکری ایران را نشانه گرفته بود. یعنی دلش می‌خواست نفوذ در جامعه روشنفکری داشته باشد. و تا این حد موفق هم بود. یعنی روشنفکران بودند که ترانه‌هایش را زمزمه می‌کردند و درباره‌اش صحبت می‌کردند. عامه مردم که تحت تأثیر موسیقی سنتی بودند، تن به این نوع ترانه ها نمی‌دادند. یا حتی اگرهم موسیقی تلفیقی را دوست می‌داشتند، بیشتر از نوعی که جبلی کار می‌کرد یا آغاسی بعدها کار می‌کرد می‌پسندیدند. و به همین جهت پافشاری مهرپویا سبب شد که کار تلفیقی خودش را ادامه دهد.

صحبت از کتاب پرویز خطیبی شد؛ در همان خاطرات پرویز خطیبی نوشته شده که گویا عباس مهرپویا مشغول ضبط صدا بوده و خانم دلکش صدا را می‌شنود و می‌گوید «این کیه که نعره می‌کشد؟» حالا خانم دلکش به‌عنوان یک خواننده در مورد مهرپویا این طوری قضاوت می‌کرده. ولی اگر بخواهیم یک کاتگوری مشخصی برای صدای مهرپویا تعیین کنیم، شما در چه کاتگوری مهرپویا را قرار می‌دهید؟
مهرپویا صدایش در محدوده‌ی باس‌ـ باریتون است. یعنی صداهایی که هم در محدوده‌ی باریتون جای می‌گیرند و هم در محدوده‌ی باس. از همین جهت هم به نظر من ارزش دارد. صدای باس ‌­ باریتون در ایران خیلی کمیاب است و هر خواننده‌ای که داشته باشد نعمتی‌ست. حتی در اپرای ایران ما یک باریتون‌خوان داشتیم که آن هم آقای سرشار بود و اگر دوتا باریتون در یک قطعه‌ی اپرایی موجود بود، نمی‌توانستیم آن را روی صحنه بیآوریم‌؛ چون خواننده‌ی دیگر باریتون نداشتیم. از این بابت کمیابی صدایش خیلی مؤثر است. منتهی این صدا را مردم ایران به جهت این که کمیاب بوده، آشنا هم با آن نیستند. حتی آن زمان به صورت توهین اشاره می‌کردند، می‌گفتند "عباس گاوصدا". یعنی صدای باریتون مرحوم مهرپویا را به صدای گاو تشبیه می‌کردند. ولی بعدها روشن شد که این صدا اتفاقاً صدایی‌ست که در بیان بسیاری از حالات و روحیات و رویدادها سخت نقش مهم بازی می‌کند.

صدای عباس مهرپویا را از جنس متفاوت عنوان می‌کنند. ولی این عنوان را به صدای فرهاد هم می‌دهند. آیا می‌شود تفاوت‌هایی قائل شد، هرچند که همزمان نبودند؟ یا هر دو این‌ها در جامعه‌ی روشنفکری فقط نفوذ داشتند و این جامعه‌ی روشنفکری بود که این صداهای متفاوت را می‌پذیرفت و دیگران نه؟

محمود خوشنام
از نوع جنس صدای فرهاد باریتون نبود، بیشتر در همان مایه‌ی تنور عمل می‌کرد، آن هم تنور بم. ولی تفسیرش همان طور که شما گفتید در واقع یکسان است. تفسیر یعنی این که آدم مطلبی را که می‌خواهد، درست بتواند تبیین کند، بتواند سبب‌ها و علت‌هایش را روشن القاء کند و موسیقی هر دو این‌ها این کار را می‌کرد و در دو رده‌ی مختلف. رده‌ی مهرپویا رده‌ی هندی بود که با تفکر بیشتری آمیخته است. رده‌ی فرهاد مهراد بیشتر غربی بود. او بیشتر زیر تأثیر بیتل‌ها وارد میدان شد.

شما وقتی آهنگ‌ها و ترانه‌های مهرپویا را مرور می‌کنید، فکر می‌کنید که او تا چه اندازه در این تلاش تلفیقی‌اش موفق بوده؟
من فکر می‌کنم مهرپویا یک استعدادی هم داشت که جنس شعر را می‌شناخت و آن شعری را انتخاب می‌کرد که از نظر محتوایی با موسیقی خودش سازگاری داشته باشد. مثلاً شعر مولوی سخت سازگار است، عرفان مولوی با یک چنین شیوه‌ای خواندن و این جنس صدا. یا ترانه‌‌ی «مرگ قو» حمیدی شیرازی را خوانده. در واقع با مرگ قو حمیدی را از انزوا نجات داد. چون مهدی حمیدی شیرازی داشت فراموش می‌شد و با خواندن مرگ قو به‌وسیله‌ی مهرپویا دوباره آمد به عرصه‌ی شهرت. یا ترانه دیگری دارد به نام «قبیله‌ی لیلی، قبیله‌ی مجنون». خب بسیار شعر قشنگی‌ست. شعری‌ست از پرویز وکیلی که یکی از ترانه‌سراهای معروف آن زمان است: "تو از قبیله‌ی لیلی/ من از قبیله‌ی مجنون/ تو از سپیده و نوری/ من از شقایق پرخون/ تو از قبیله لبخند/ من از قبیله اندوه/ فضای فاصله صد آه/ فضای فاصله صد کوه".

اول صحبت‌مان به این نکته اشاره شد که بحث موسیقی تلفیقی در ایران مشغله‌ی خیلی از جوان‌هاست که می‌خواهند چیزهای جدیدی را تجربه کنند. فکر می‌کنید که نسل جوان ایران از موسیقی مهرپویا، سوای این که سلیقه‌اش هست یا نیست، می‌تواند چیزی یاد بگیرد برای این که در این عرصه‌ی تلفیق چیزهای جدیدی را بهتر تجربه کند؟
من در این موسیقی تلفیقی زمان خودمان، یعنی همین روزهایی که در آن هستیم، یک نوع بیشتر بازی با ریتم می‌بینم تا بازی با ملودی. یعنی ریتم ارجحیت دارد به ملودی. در کارهای مهرپویا یا نوع موسیقی تلفیقی که قبلاً عرضه می‌شد، ملودی خیلی نقش عمده بازی می‌کرد. یعنی حتی ملودی‌های هندی شباهت ‌و خویشاوندی‌های زیادی با ملودی‌های ایرانی دارد. این‌ها وقتی به صورت کشیده عرضه می‌شد، برای مزاج مردم ایران سازگارتر بود. شما این را در نظر داشته باشید، موسیقی پاپ هم که وارد ایران شد، اول از طریق شانسون وارد شد، از طریق همان چیزی که نوری به آن می‌گفت سبک فاخر تا ریتم‌های تند و راک یا نمی‌دانم از این چیزهایی که بعداً باب شد. مزاج ایرانی با موسیقی نرم بیشتر سازگار است تا موسیقی تند.



از سرنوشت دو دانشجوی دانشگاه اصفهان که ۲۰ روز پیش توسط وزارت اطلاعات بازداشت شدند خبری نیست. مجتبی کریمی، مسئول‌نشریه دانشجویی "کبریت"، و عرفان محمدی، از فعالان دانشجویی، در خوابگاه دانشگاه بازداشت شدند.
بنا بر اخبار رسیده، با گذشت ۲۰ روز از تاریخ بازداشت ۳ تن از دانشجویان دانشگاه اصفهان، از سرنوشت ۲ تن از آنان اطلاعی در دست نیست.
فعالان دانشجویی شهر اصفهان به دویچه وله گفتند سه تن از دانشجویان دانشگاه اصفهان به نام‌های محمد مرادی، مجتبی کریمی و عرفان محمدی در روز یک‌شنبه اول خرداد ۱۳۹۱ توسط ماموران وزارت اطلاعات شهر اصفهان دستگیر شده‌اند. ماموران وزارت اطلاعات ابتدا محمد مرادی و مجتبی کریمی را ساعت ۸ صبح نزدیک دانشگاه اصفهان بازداشت و ساعت ۱ بعد از ظهر نیز عرفان محمدی را در خوابگاه دانشگاه دستگیر می‌کنند و لپ‌تاپ و وسایل او را ضبط می‌کنند.
با گذشت چند روز از دستگیری این دانشجویان، یکی از آنان به نام محمد مرادی با تودیع وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شده، ولی دو تن دیگر همچنان در بازداشت هستند.
به گفته منابع خبری‌ای که نامشان نزد دویچه وله محفوظ است، این دانشجویان بعد از گذشت ۱۰ روز از دستگیری خود، در تماس تلفنی کوتاه با خانواده‌های‌شان فقط از بازداشت خود توسط وزارت اطلاعات خبر داده‌اند و بعد از آن هیچ تماسی با خانواده خود نداشته‌اند.
همچنین فعالان دانشجویی شهر اصفهان گفتند که با وجود شروع امتحانات اصلی دانشگاه اصفهان از روز شنبه، ۲۰ خرداد ۱۳۹۱، نه تنها مجتبی کریمی، مسئول نشریه دانشجویی "کبریت" و عرفان محمدی، از فعالان دانشجویی مرتبط با نشریات دانشجویی، آزاد نشده‌اند، بلکه برخی از دانشجویان دیگر دانشگاه اصفهان نیز در دوره بازداشت این دو فعال دانشجویی به وزارت اطلاعات احضار شده‌اند.
یکی از فعالان دانشجویی در گفت‌وگو با دویچه وله هدف از فشار بر فعالان دانشجویی دانشگاه اصفهان را برچیدن نشریات دانشجویی دانشگاه و تشکل‌های دانشجویی منتقد دولت دانست.

با شروع امتحانات اصلی دانشگاه اصفهان از روز شنبه، ۲۰ خرداد ۱۳۹۱، مجتبی کریمی مسئول نشریه دانشجویی کبریت و عرفان محمدی از فعالان دانشجویی مرتبط با نشریات دانشجویی، آزاد نشدند
با شروع امتحانات اصلی دانشگاه اصفهان از روز شنبه، ۲۰ خرداد ۱۳۹۱، مجتبی کریمی، مسئول نشریه دانشجویی "کبریت"، و عرفان محمدی، از فعالان دانشجویی مرتبط با نشریات دانشجویی، آزاد نشدند
فشار بر فعالان دانشجویی در ایران پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ افزایش یافت. سازمان عفو بین‌الملل روز پنج‌شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۱ در گزارشی از ابراز نگرانی ۱۷ سازمان حقوق بشری و دانشجویی در مورد حق تحصیل و آزادی علمی در ایران خبر داده بود.
در این بیانیه مشترک به زندانی شدن بیش از ششصد دانشجو وهمچنین چندین استاد دانشگاه از سال ۲۰۰۹ تا کنون اشاره شده و آمده بود: «علاوه بر این، صدها تن به خاطر فعالیت‌های سیاسی خود از تحصیل محروم شده‌اند.»
سازمان عفو بین‌الملل در گزارش خود نوشت که ۳۰ دانشجو تنها به خاطر استفاده از حق آزادی بیان به حبس‌های طولانی مدت محکوم شده‌اند. به گفته این سازمان، این دانشجویان در مجموع به بیش از ۱۳۰ سال زندان محکوم شده‌اند واحکام زندان برخی از آنان به ۱۵ سال نیز می رسد.



یک فعال سیاسی کرد به رهبری "شورای ملی سوریه" برگزیده شد. عبدالباسط سیدا گفته است می‌خواهد ساختار شورا را تغییر دهد، میان رزمندگان درون سوریه و نهادهای خارج کشور پیوند زند و گروه‌های دیگری را هم وارد شورا کند.
نمایندگان گروه‌های مختلف عضو "شورای ملی سوریه" روز شنبه (۹ ژوئن/۱۸ خرداد) در نشست خود در استانبول عبدالباسط سیدا، فعال کرد سوری را به ریاست این شورا برگزیدند.
آقای سیدا که ۵۶ ساله است یگانه کاندیدای احراز مقام رهبری شورا در این نشست بود که با اتفاق نظر جناح‌های مختلف برگزیده شد.
عبدالباسط سیدا که به مدت دو دهه در تبعید در کشور سوئد به سر برده، از فعالان کرد سوری است که پیش از انتخابش عضو کمیته اجرایی "شورای ملی سوریه" و رئیس دفتر این شورا در امور حقوق بشر بوده است.

مراسم تشییع جنازه قربانیان حمص در شمال سوریه در ۸ ژوئن. بر روی پلاکات نوشته‌اند: "خاندان اسد! ما سرود آزادی خود را در نمایش قتل‌عام‌‌های تو می‌خوانیم."
به گزارش خبرگزاری فرانسه، عبدالباسط سیدا به عنوان فردی "مستقل"، "صادق و منزه" و شخصیتی "آشتی‌طلب" شناخته می‌شود.
این دکتر فلسفه در برابر وظیفه‌‌ای خطیر قرار گرفته است. وی می‌خواهد دست به اصلاحات در ساختار درونی "شورای ملی سوریه" بزند.
جامعه بین‌الملل "شورای ملی سوریه" را به عنوان یگانه نماینده معتبر، متحد و قابل اعتماد اپوزیسیون این کشور به رسمیت می‌شناسند.

مراسم تشییع جنازه قربانیان حمص در شمال سوریه در ۸ ژوئن. بر روی پلاکات نوشته‌اند: "خاندان اسد! ما سرود آزادی خود را در نمایش قتل‌عام‌‌های تو می‌خوانیم."مراسم تشییع جنازه قتل‌عام درعا که توسط نیروهای امنیتی وفادار به بشار اسد روز شنبه (۹ ژوئن) به قتل رسیدند
"ارتش آزاد سوریه" که به عضویت این شورا درآمده، همواره نارضایتی و انتقاد خود را از این بابت ابراز داشته که جایگاهی که شایسته‌ آن است را در این شورا ندارد.
عبدالباسط سیدا جانشین برهان غلیون شد که در پی انتقادهای پی در پی در اواخر ماه مه از مقام خود کناره‌گیری کرده بود. منتقدان می‌گویند آقای غلیون در زمینه ایجاد پیوند میان جناح‌های مختلف اپوزیسیون سوریه و نیز پیوند میان رزمندگان داخل و خارج از کشور فاقد از توانمندی ضرور برخوردار نبوده است.

از سوی دیگر برهان غلیون مورد انتقاد است که برای جناح اخوان المسلمین جایگاه وزین‌تری قائل بوده و زمینه‌ی تأثیرگذاری بیش از حد آنها را در شورای ملی سوریه فراهم کرده است.
آقای سیدا پس از انتخاب خود گفت: «رژیم بشار اسد مراحل پایانی خود را می‌گذراند و کنترل دمشق و چند شهر دیگر را از دست داده است.»
مراسم تشییع جنازه قتل‌عام درعا که توسط نیروهای امنیتی وفادار به بشار اسد روز شنبه (۹ ژوئن) به قتل رسیدند بر اساس آخرین گزارش‌ها، در شب شنبه به یکشنبه (۱۰ ژوئن) درگیری‌های سختی میان نظامیان ارتش و رزمندگان مسلح مخالف رژیم در مناطقی از دمشق صورت گرفت. گفته می‌شود تانک‌ها وارد صحنه نبرد در خیابان‌ها شده بودند و صدای تیراندازی تا سحرگاه به گوش می‌‌رسیده است. شاهدان عینی از چهار کشته خبر می‌دهند.
رئیس جدید "شورای ملی سوریه" افزود: « ما وارد مرحله حساسی شده‌ایم. قتل‌‌عام‌های پی در پی و بمباران مناطق مسکونی بیانگر سردرگمی رژیم است.»
این رهبر جدید مخالفان سوریه گفت: «ما پیوند با فعالان داخل کشور و "ارتش آزاد سوریه" را تقویت خواهیم کرد و از آنها با تمام امکانات خود حمایت می‌کنیم.»
عبدالباسط سیدا در رابطه طرح صلح کوفی عنان اظهار داشت که «طرح عنان وجود دارد ولی اجرا نشده است». وی افزود: «ما در راستای این طرح فعالیت خواهیم کرد تا در چارچوب فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد باقی بمانیم، ولی در عین حال تمام گزینه‌ها را باز می‌گذاریم.»
در اواخر ماه مارس (اوایل فروردین ۱۳۹۱) بخش بزرگی از نیروهای اپوزیسیون "شورای ملی سوریه" را به عنوان نماینده رسمی مخالفان رژیم بشار اسد به رسمیت شناختند.
در آوریل سال جاری نیز نمایندگان کشورهای حامی مردم سوریه، موسوم به گروه "دوستان سوریه"، شورای ملی سوریه را به عنوان "نماینده مشروع تمام سوری‌ها" به رسمیت شناختند.
از زمان آغاز ناآرامی‌ها در سوریه تاکنون ۱۴۱۰۰ نفر کشته شده‌اند.





دادگاه جزایی بین‌المللی نگران ۴ همکار بازداشت‌شده‌ خود در لیبی است. این نهاد بین‌المللی قصد دارد سیف‌الاسلام قذافی را به جرم جنایت جنگی در لاهه محاکمه کند. وکیل تسخیری فرزند معمر قذافی در میان دستگیرشدگان است.
چهار همکار "دادگاه جزایی بین‌المللی" (ICC) از روز پنجشنبه (۷ ژوئن/۱۸ خرداد) در بازداشت به سر می‌برند و گفته می‌شود آنها هیچ تماسی با خارج ندارند. دادگاه جزایی بین‌المللی این خبر را در شامگاه شنبه (۹ ژوئن) تأیید کرد.
این چهار تن یک روز پیش از دستگیری وارد لیبی شده بودند تا با سیف‌الاسلام قذافی، پسر ۳۹ ساله‌ی معمر قذافی، دیکتاتور سرنگون‌شده‌ی لیبی، ملاقات کنند. علت دستگیری این چهار نفر هنوز اعلام نشده است. وکیل مدافع تسخیری سیف‌الاسلام یکی از این چهار نفر است.

دستگیری وکیل مدافع سیف‌الاسلام قذافی
خبرگزاری مستقل لیبی، "سولیداریتی پرس"، به نقل از یک حقوقدان مطلع از موضوع نوشت که خانم ملیندا تایلور، وکیل مدافع استرالیایی سیف‌‌الاسلام، در پی ملاقاتی که با موکل خود در شهر زنتان داشته نیز دستگیر شده است.

دادگاه جزایی بین‌المللی در لاهه
سیف‌الاسلام قذافی از نوامبر ۲۰۱۱ در شهر زنتان زندانی است. دادگاه جزایی بین‌المللی در آوریل ۲۰۱۲ تقاضای تحویل فرزند معمر قذافی و عبدالله سنوسی، رئیس اداره اطلاعات و امنیت را به این نهاد بین‌المللی قضایی را داده است. آنها متهم به جنایت علیه بشریت هستند.
خانم تایلور که عضو این گروه چهارنفره است، از سوی دادگاه جزایی بین‌المللی به عنوان وکیل مدافع تسخیری سیف‌الاسلام تعیین شده بود. گفته می‌شود علت دستگیر وی اسنادی بوده که در اختیار داشته است.
خانم ملیندا تایلور به‌عنوان عضو هیأت دادگاه جزایی بین‌المللی و با اجازه‌ی دولت لیبی با سیف‌الاسلام قذافی دیدار کرده بود.
احمد الجهانی، نماینده لیبی در دیوان لاهه، به خبرگزاری فرانسه می‌گوید که مسئله اصلی اتهاماتی است که متوجه وکیل مدافع استرالیایی است. خانم تایلور متهم است به اینکه قصد داشته اسنادی را در اختیار سیف‌الاسلام بگذارد که "امنیت لیبی را به خطر می‌اندازد". الجهانی از مضمون اسناد سخنی نگفت.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، فرمانده بریگاد زنتان که از رزمندگان شورشی پیشین است و سیف‌الاسلام را دستگیر کرده و همچنان در اختیار خود دارد، گفته است که یکی از وکلای مدافع تلاش کرده اسنادی "خطرناک" به سیف‌الاسلام بدهد.
سانگ هیونگ سونگ، رئیس دادگاه جزایی بین‌المللی روز شنبه "آزادی فوری همه‌ی همکاران" نهاد قضایی زیر نظر خود را خواستار شد. وی گفت که دادگاه جزایی بین‌المللی «در مورد امنیت پرسنل خود و فقدان هر گونه تماس با آنها به شدت نگران است».

آقای هیونگ سونگ تأکید کرد که «این همکاران دادگاه جزایی بین‌المللی در مأموریت‌های رسمی خود از مصونیت قضایی برخوردار هستند».
وی افزود: «من مقام‌های لیبی را فرا می‌خوانم اقدامات ضرور را به کار گیرند تا از امنیت و سلامت همکاران این نهاد اطمینان حاصل کرده و آنها را آزاد کنند.»

دولت استرالیا خواستار تماس با شهروند خود شد
قام‌های دولت استرالیا روز یکشنبه (۱۰ ژوئن) خواستار دسترسی به شهروند خود خانم ملیندا تایلور شدند.
اب کر، سخنگوی وزارت امور خارجه استرالیا، ضمن تأیید دستگیری شهروند این کشور که برای دادگاه جزایی بین‌المللی در لاهه کار می‌کند گفت: «او و سه تن دیگر که استرالیایی نیستند، همگی دستگیر شده‌اند.»
وی افزود: «ما هم‌اکنون در تلاش هستیم به آنها دسترسی پیدا کنیم ولی تاکنون موفق نشده‌ایم.»
سخنگوی وزارت امور خارجه استرالیا گفت که مقام‌های استرالیایی نمی‌دانند آنها به چه دلیل و توسط چه کسانی دستگیر شده‌اند.
دادگاه جزایی بین‌المللی مستقر در لاهه و دولت جدید لیبی بر سر مرجع رسیدگی به اتهامات علیه سیف‌الاسلام قذافی اختلاف دارند. دولت قذافی قصد دارد سیف‌الاسلام را در برابر دادگاهی در لیبی محاکمه کند.




تنش‌ و درگیری میان احمد شفیق و محمد مرسی، نامزدهای دور دوم ریاست‌جمهوری مصر و رسانه‌های حامی آن‌ها شدت گرفته است. از سوی دیگر، هزاران معترض به نتیجه انتخابات در میدان تحریر تجمع کرده و به هر دو نامزد معترض‌اند.
تنش میان دو نامزد ریاست‌جمهوری مصر که به دور دوم انتخابات رسیده‌اند، بالا گرفته است. احمد شفیق آخرین نخست‌وزیر در دوران دیکتاتوری حسنی مبارک و محمد مرسی، نامزد اخوان المسلمین دو کاندیدایی هستند که به دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری مصر راه یافته‌اند.
این دو نامزد ریاست‌جمهوری مصر در مناظره‌ی تلویزیونی که از شبکه‌ی ملی مصر پخش شد، به شدت سیاست‌ها و برنامه‌های یکدیگر را زیرسوال برده و طرفداران آن‌ها در خیابان‌ها دست به تظاهرات زده و با یکدیگر درگیر شدند. حمله‌ی رسانه‌های طرفدار هر یک از نامزدهای انتخاباتی به نامزد رقیب نیز به اوج رسیده است.
احمد شفیق و محمد مرسی هر دو پس از مناظره‌ی انتخاباتی تلویزیونی هشدار دادند که حملات رسانه‌‌ای موجب خشم حامیان آن‌ها شده و تا روز انتخابات دور دوم مصر احتمال درگیری‌های بیشتری می‌رود. انتخابات دور دوم ریاست‌جمهوری مصر قرار است روز ۱۶ ماه ژوئن برگزار شود.
اعتراض‌ برخی اقشار مصر به دو نامزدی که به دور دوم ریاست‌جمهوری راه یافته‌اند همچنان ادامه دارد. گروه‌های مختلفی از مردم مصر می‌گویند انتخاب بین یکی از مهره‌های اصلی رژیم دیکتاتوری سابق و نماینده‌ی اخوان المسلمین که نماد تفسیری تندرو از اسلام است، "بی‌معنی" است و مدعی هستند که در دور اول انتخابات تقلب صورت گرفته است.
در روزهای اخیر بسیاری از دفاتر انتخاباتی احمد شفیق هدف حمله‌ی طرفداران اخوان المسلمین قرار گرفت. پیش از این برخی طرفداران شفیق نیز به یکی از ستادهای انتخاباتی محمد مرسی حمله برده و وسایل داخل ستاد را شکستند.


میدان تحریر، قاهره
روزنامه‌ی لیبرال "الدوستور" که از ارگان‌های رسانه‌ای طرفدار شفیق است، با انتشار پوستری از شفیق بر نقاط ضعف و قوت و محاسن و معایب به قدرت رسیدن شفیق نوشته است. این روزنامه‌ی لیبرال‌ها که نقطه ضعف شفیق را حضور او در بالاترین سطوح سیاست در رژیم مبارک توصیف می‌کند، با تاکید می‌نویسد:«با این حال در شرایط فعلی احمد شفیق طبعا بهترین گزینه است.»
احمد شفیق که دکتر و سرلشگر ارتش است، در آخرین روزهای ریاست‌جمهوری حسنی مبارک پست نخست وزیری را پذیرفت و مجموعا به مدت یک ماه به عنوان نخست‌وزیر فعالیت کرد.
این روزنامه در توضیحات خود در دفاع از شفیق، بارها به محمد مرسی، نامزد اسلام‌گرا حمله برده و انتخاب او را برای آینده‌ی مصر "خطرناک" توصیف کرد. در بخشی از این مقاله که به نقاط ضعف مرسی پرداخته است، مرسی به عنوان فردی که شایسته‌ی مقام ریاست‌جمهوری مصر نیست توصیف شد.
این پایان مقاله‌ی ارگان رسانه‌ای لیبرال‌های مصر آمده است:«یک لحظه چشمان خود را ببندید و مصر را با ریاست‌جمهوری محمد مرسی تصور کنید. وضعیت زن، دختر، خواهر و مادر خود را به عنوان شهروندان درجه دو که حقوق‌شان رعایت نمی‌شود تصور کنید. وضعیت خودتان را به عنوان یک مسلمان میانه‌رو که شهروند درجه دو خواهید بود یا یک اقلیت مسیحی که شهروند درجه سه محسوب خواهید شد تصور کنید و ببینید که می‌خواهید چنین فردی را رئیس‌جمهور مصر کنید؟»
حمله‌ی متقابل رسانه‌های اخوان المسلمین به شفیق
رسانه‌های وابسته به اخوان المسلمین و حامی محمد مرسی نیز در اقدامی متقابل، حملات خود به شفیق را شدت بخشیده‌اند. روزنامه‌ی حزب "آزادی و عدالت" که از احزاب اصلی وابسته به اخوان المسلمین است، عکس بزرگ و خندانی از محمد مرسی را در صفحه‌ی اول منتشر کرد و نوشت: «مبارک و دارودسته‌اش همه‌ سابقه‌ی طولانی در رفتارهای ناپسند دارند.»
این روزنامه با محمد مرسی گفت‌وگویی دو صفحه‌ای را منتشر کرده و از دیدگاه‌های او تجلیل کرده است. مرسی در این گفت‌وگو خود را "فرزند انقلاب" نامیده و تعهد داده است در صورت به قدرت رسیدن از حقوق مردم مصر پاسداری کند.
این ارگان رسمی اخوان المسلمین احمد شفیق را دنبال‌کننده‌ دیکتاتوری مبارک توصیف کرده و می‌افزاید: «به قدرت رسیدن شفیق، تاراج انقلاب مردمی مصر است.»
احمد شفیق در آخرین نشست مطبوعاتی خود با تاکید بر این‌که در صورت به قدرت رسیدن او، حقوق و آزادی‌های همه‌ی جوانان مصر رعایت خواهد شد، گفت: «هیچ جوانی در مصر به دلیل ابراز عقیده یا انتقاد و مخالفت با حاکمیت زندانی نخواهد شد.»
این نامزد ریاست‌جمهوری مصر با تاکید بر آزادی اینترنت، خطاب به جوانان مصر گفت:«من آن‌چه شما در فیس‌بوک و توئیتر می نویسد را دنبال می‌کنم. تضمین می‌کنم که آزادی اینترنت در مصر رعایت شود و وضعیت ارتباطی کشور توسعه یابد.»
احمد شفیق در این کنفرانس رسانه‌ای، محمد مرسی را متهم کرد که حقوق زنان را نادیده می‌گیرد و می‌خواهد زنان را به "دوران جاهلیت" بازگرداند. محمد مرسی با برگزاری کنفرانسی مطبوعاتی اتهام شفیق را رد کرد و تعهد داد که در دولت او همه‌ی حقوق زنان به رسمیت شناخته و رعایت خواهد شد.
تنش و درگیری میان حامیان دو نامزد انتخاباتی در شرایطی شدت می‌گیرد که همچنان هزاران نفر از معترضان در میدان تحریر قاهره تجمع کرده و به نتایج دور اول انتخابات و هر دو نامزدی که به دور دوم رسیدند اعتراض دارند.



خبرگزاری چین به نقل از سرگی لاوروف گزارش داد که روسیه قرارداد فروش تجهیزات نظامی به روسیه را که مدت‌ها پیش منعقد شده، نهایی می‌کند. از سوی دیگر "شورای ملی سوریه" عبدالباسط سیدا، فعال سیاسی کرد را به عنوان رهبر برگزید.
شنبه ۹ ژوئیه ۲۰۱۲، خبرگزاری رسمی چین به نقل از سرگی لاوروف، وزیر امور خارجه‌ی روسیه گزارش داد که روسیه قرارداد فروش تجهیزات نظامی هوایی به سوریه را نهایی می‌کند.
شینهوا، خبرگزاری رسمی چین گزارش داد که لاوروف تاکید کرده است این تجهیزات نظامی هوایی تنها در صورتی که سوریه مورد حمله قرار گیرد، می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد.
وزیر امورخارجه‌ روسیه تصریح کرد که این قرارداد نظامی بین دو کشور مدت‌ها پیش منعقد شد، اما با آغاز درگیری‌ها و تنش‌ها در سوریه، اجرای آن به تاخیر افتاد.
سرگی لاوروف که در صحبت‌های خود برای اولین‌بار به شکل تلویحی از کناره‌گیری بشار اسد از قدرت حمایت می‌کرد، به تاکید گفته است: «روسیه از ابتدا با احتیاط برخورد کرده و به دنبال تجهیز نیروهای نظامی دولت سوریه بر علیه معترضانی که به دور از خشونت تظاهرات کردند نیست.» تأکید لاوروف بر عبارت "معترضان به دور از خشونت" بدان معناست که روسیه به رژیم سوریه برای مقابله با مخالفان مسلح کمک نظامی می‌کند.

اعتراض و مقاومت علیه رژیم بشار اسد در سوریه ادامه دارد
وزیر امورخارجه‌ روسیه توضیح بیشتری نداد که روسیه با چه سازوکار و تدابیری می‌خواهد اطمینان حاصل کند که تجهیزات هوایی که در اختیار رژیم بشار اسد قرار خواهد گرفت، بر علیه معترضان سوریه استفاده نشده و تنها در صورت حمله‌ی نظامی به سوریه برای مقاصد دفاعی استفاده خواهد شد.
سرگی لاوروف با اعلام تاسف از شکست برنامه‌ی صلح کوفی عنان، هم رژیم بشار اسد و هم اپوزیسیون سوریه را در شکست آتش‌بس مقصر دانست و گفت: «هم دولت سوریه و هم نیروهای نظامی اپوزیسیون تعهدات آتش‌بس را زیرپا گذاشته و به خشونت و کشتار ادامه داده‌اند.»
لاوروف در صحبت‌های خود بار دیگر تاکید کرد که اگر شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه‌ای مبنی بر حمله‌ی نظامی به سوریه تصویب کند، روسیه از حق وتوی خود استفاده کرده و با تصویب چنین قطعنامه‌ای مخالفت خواهد کرد. روسیه و چین پیش از این نیز قطعنامه‌ی شورای امنیت علیه رژیم بشار اسد را وتو کرده بودند.
وزیر امور خارجه‌ی روسیه "نیروهای خارجی" را نیز در عدم موفقیت آتش‌بس پیشنهادی کوفی عنان موثر دانست و گفت: «برخی نیروهای خارجی نیز با دامن زدن به اختلافات در جهت منافع خود از صلح و بازگشت آرامش به سوریه ممانعت به عمل آوردند.»

"شورای ملی سوریه" رهبر جدیدی انتخاب کرد
خبر تجهیز نیروهای هوایی سوریه در حالی منتشر می‌شود که "شورای ملی سوریه" که متشکل از گروه‌های مختلف اپوزیسیون این کشور است بعد از هفته‌ها بحث و بررسی رهبر جدید را انتخاب و معرفی کرد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، دکتر عبدالباسط سیدا، فعال سیاسی کرد سوری را به عنوان رئیس جدید این شورا معرفی شد. سیدا ۵۶ ساله که سال‌هاست به عنوان پناهنده‌ی سیاسی در سوئد زندگی می‌کند، تنها نامزد دیدار ۳۳ عضو نشست هیأت رهبری شورای ملی سوریه در استانبول بود.
شامگاه شنبه (۶۹ ژوئن/۲۰ خرداد) در استانبول ۳۳ عضو هیأت رهبری این بزرگ‌ترین تشکل اپوزیسیون سوریه به اتفاق آرا با ریاست عبدالباسط سیدا بر "شورای ملی سوریه" موافقت کردند.
سیدا در اولین اظهارنظر خود بعد از پذیرش سمت رهبری به رویترز گفت که مهم‌ترین وظیفه‌ی او "گسترش شورای ملی سوریه" و گفت‌وگو و توافق با دیگر چهره‌های اپوزیسیون سوریه برای پیوستن آن‌ها به شورا خواهد بود.
رئیس منتخب شورای ملی سوریه به رویترز گفت: «در حال حاضر مهم‌ترین اقدام انجام اصلاحاتی ضروری در ساختار شورا و بازتعریف شیوه‌ی ساختاری آن است.»
برخی از چهره‌های اپوزیسیون سوریه انتقاد دارند که شورای ملی سوریه در کنترل اسلام‌گرایان است و نماینده‌های دیگر اقشار و گرایش‌های فکری قدرتی در این شورا ندارند. عبدالباسط سیدا وعده داد که این کمبود را برطرف خواهد کرده و همه تلاش خود را برای عضویت نمایندگان دیگر گروه‌ها در شورای ملی سوریه به کار خواهد بست.



با انتشار خبر بسته شدن یک کلیسا در غرب تهران کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران می‌گوید، سازمان اطلاعات سپاه پاسداران اخیرا به صورت ناگهانی عهده‌دار نظارت بر کلیساهای مسیحی در ایران شده است.
کلیسای مسیحی سرکیس در تهران خبر بسته شدن کلیسای جنت‌آباد که در غرب تهران قرار دارد روز جمعه، ۱۹ خرداد ۱۳۹۱ منتشر شد. آژانس خبری مسیحیان ایران (محبت‌نیوز) نوشت «در پی محدودیت‌ها و به جهت اعمال فشار بر مسیحیان به‌ویژه نوكیشان مسیحی در ایران از سوی مقامات حكومتی و به دستور مستقیم اطلاعات سپاه درهای کلیسای جنت‌آباد به روی هموطنان مسیحی ایران بسته شد.»
نگرانی حکومت از افزایش نوکیشان
کلیسای جنت‌آباد در اصل برای استفاده‌ی آشوری‌های ساکن پایتخت راه‌اندازی شده بود. به نوشته‌ی محبت‌نیوز «به دلیل حضور و استقبال پرشور فارسی‌زبانان از برنامه‌های كلیسایی در كنار دیگر هموطنان آشوری، "كلیسای جنت‌آباد" تغییر كاربری داده و به یك كلیسای فارسی‌زبان تبدیل شد.»

کشیش‌های ارامنه ایران
پیشتر وزارت‌خانه‌های اطلاعات و فرهنگ و ارشاد اسلامی کار نظارت بر فعالیت کلیساهای ایران را بر عهده داشته‌اند. ظاهرا به دلیل افزایش تعداد نوکیشان مسیحی در ایران سازمان اطلاعات سپاه پاسداران این کار را بر عهده گرفته است. این سازمان فعال‌ترین و گسترده‌ترین تشکیلات اطلاعاتی موازی با وزارت اطلاعات است. گفته می‌شود اطلاعات سپاه روابط تنگاتنگی با دفتر رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنه‌ای دارد و زیر نظر او فعالیت می‌کند.
فشار بر کلیسا از سوی اطلاعات سپاه
کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران از قول منابع آگاه نوشت، اوایل خرداد سال جاری مامورین اطلاعاتی، کلیسای جماعت ربانی در غرب تهران را وادار کردند تا درهای خود را ببندد و ارائه خدمات خود را متوقف کند. بنابر این گزارش کلیسای جنت‌آباد عضو یک شبکه‌ی پروتستان بشارتی بین‌المللی به نام جماعت ربانی است. گفته می‌شود این کلیسا کار خود را از ۱۵ سال پیش آغاز کرده و مقام‌های ایرانی در جریان تمام فعالیت‌های این مرکز بوده‌اند.
یک عضو جامعه‌ی پروتستان ایران که نخواسته نامش فاش شود به کمپین گفته است «به ما گفتند که باید کلیسا را تعطیل کنید. اگر خودتان این کار را انجام ندهید و ما کلیسا را رسما ببندیم، دیگر هیچ امیدی نیست که شما بتوانید حتی ساختمان کلیسا را نگهدارید تا بتوانید آن را بعدا بفروشید.»
برنامه‌ی محو کلیساهای فارسی‌زبان؟

رئیس خبرگزاری مسیحی ایران به کمپین بین‌المللی حقوق بشر گفته است، ظرف ماه گذشته ناگهان نیروهای دولتی که مسئول تماس با رهبران کلیسا و ابلاغ دستورات در تهران بوده‌اند تغییر کرده‌اند. به گفته‌ی او این افراد خود را ماموران اطلاعات سپاه معرفی می‌کنند.
گزارش‌های دیگری نیز حکایت از فعال شدن اطلاعات سپاه در برخورد با مسیحیان و نوکیشان ایران دارد. محبت‌نیوز به نقل از یک منبع مطلع نوشت «هم اكنون پرونده كلیسای جماعت ربانی مركز در تهران از وزارت اطلاعات گرفته شده و به "اطلاعات سپاه" منتقل شده است.»
در ماه‌های گذشته خبرهای متفاوتی از بازداشت و بدرفتاری با نوکیشان مسیحی و بسته شدن کلیساهای فارسی‌زبان در تهران و برخی شهرهای دیگر منتشر شده است. به اعتقاد ناظران دخالت اطلاعات سپاه در این کار نشانه‌ی برنامه‌ی حکومت برای جلوگیری کامل از فعالیت این نوع کلیساهاست.
درخواست واکنش بین‌المللی
سخنگوی کمپین، هادی قائمی می‌گوید، نقش جدید سپاه پاسداران نمایانگر این است که حکومت ایران احتمالا مشغول تقویت تلاشهای خود برای کنترل بیشتر کلیساهای فارس‌زبان است. او می‌افزاید، ما نگران هستیم که اگر جامعه بین‌المللی در این مورد سخن نگوید، ممکن است در آینده شاهد تعطیلی کلیساهای بیشتر و ایجاد محدودیت‌های بیشتر برای اقلیت‌های مذهبی باشیم.
به گزارش پایگاه اینترنتی کمپین، قائمی ابراز تاسف می‌کند که «این حرکت علیه پروتستان‌ها مشابه اقدامات دولت ایران برای سرکوب بسیاری گروه‌های مذهبی و رهبران مذهبی دیگر مانند بهائیان، مسلمانان صوفی و سنی، و حتی روحانیون مسلمان شیعه‌ای که دارای دیدگاه‌هایی متفاوت از دیدگاه‌های حکومت هستند، می‌باشد.»




مشاور میت رامنی: باید برای گزینه نظامی علیه ایران آماده شد

يکی از مشاوران ارشد ميت رامنی نامزد حزب جمهوريخواه برای انتخابات آتی رياست جمهوری آمريکا در مصاحبه با روزنامه اسرائيلی «هاآرتص» گفت که در صورت پيروزی آقای رامنی در انتخابات، حکومت ايران «بفهمد که کلانتر جديدی به شهر آمده است».
ريچارد ويليامسون، مشاور ارشد ميت رامنی، در اين مصاحبه گفته است که آقای رامنی در صورت رسيدن به کاخ سفيد «به ايران خواهد فهماند که تهديد آمريکا برای کاربرد گزينه نظامی در برابر اين کشور، صادق تر از هر زمان ديگر است».
آقای ويليامسون اين را نيز گفته است که «ديدگاه رامنی عليه برنامه هسته ای ايران، قاطعانه است و ايران بايد غنی سازی اورانيوم را به طور کامل متوقف کند و به ناظران آژانس بين المللی انرژی اتمی امکان دهد که نظارتی دقيق بر طرح های هسته ای اين کشور داشته باشند».
اين مشاور ارشد آقای رامنی که در گذشته سفير آمريکا بوده، افزوده است که «به باور نامزد جمهوريخواهان، رسيدن ايران به توانايی هسته ای نظامی، بدتر از کاربرد گزينه نظامی است و او معتقد است که بايد آماده عملی کردن گزينه نظامی بود تا امنيت منطقه و صلح و ثبات کشور اسرائيل حفظ  شود».
در اين مصاحبه که به نوشته هاآرتص، انجام آن به تصويب ستاد عالی انتخابات ميت رامنی نيز رسيده بود، آقای ويليامسون به شدت آنچه را که «سياست های سهل انگارانه باراک اوباما» رييس جمهوری کنونی آمريکا ناميده است، مورد نکوهش قرار داد.
آقای ويليامسون مدعی شد در چنين وضعی که اوباما «به ناز و نوازش حکومت های ايران و سوريه می پردازد، جمهوری اسلامی اطمينان يافته است که "گزينه نظامی" آمريکايی، صادقانه نيست».
مشاور ارشد ميت رامنی اين جمله بيسمارک صدراعظم مشهور آلمانی را يادآور شده است که گفته بود «ديپلماسی بدون کاربرد صادقانه زور، مانند تلاش برای نواختن موسيقی بدون آلات موسيقی است».
ريچارد ويليامسون افزوده است که تلاش های دولت باراک اوباما برای «ايجاد هماهنگی با روسيه و چين در اتخاذ گام های لازم عليه حکومت سوريه، مانند رفتار يک بچه ناتوان است که برای هر کاری مرتب به مادرش می گويد: مامان! مامان! اجازه دارم...؟»
ميت رامنی نيز خود پيشتر گفته بود که روسيه را «دشمن ژئوپوليتيک» آمريکا می داند.
آقای ويليامسون گفته است: ميت رامنی «موضع گيری های روسيه در قبال سوريه و ايران را که يک سياست ضد آمريکايی است» به چشم «يک مسئله راهبردی» می بيند بويژه اينکه روسيه و ايران «همچنان به تجهيز نظامی سوريه ادامه می دهند».
در همين حال، نتايج تازه ترين نظرسنجی که در ميان يهوديان آمريکايی به عمل آمده است، نشان می دهد که عليرغم اظهارات به شدت طرفدارانه آقای ميت رامنی از اسرائيل، يهوديان آمريکايی نه تنها همچنان حامی حزب دمکرات باقی مانده اند بلکه ميزان پشتيبانی آنان در روزهای اخير به نسبت چند ماه پيش اندکی هم افزايش يافته است.
روزنامه اسرائيلی «جروزالم پست» که در شماره روز یکشنبه خود نتايج نظرسنجی به عمل آمده از سوی موسسه گالوپ در ميان يهوديان آمريکايی را منتشر کرده است، می نويسد: در حالی که ۶۴ درصد از يهوديان آمريکايی از هم اينک می  گويند که به سود اوباما رای خواهند داد تنها ۲۹ درصد حاضر به حمايت آشکار از ميت رامنی هستند.
ماه مارس، سه ماه پيش، ميزان حمايت يهوديان از اوباما و رامنی ۶۱ در برابر ۲۸ درصد بود. در آن زمان، ميت رامنی هنوز به عنوان نامزد نهايی جمهوريخواهان برای انتخابات ششم نوامبر امسال معرفی نشده بود.
قطعی شدن نامزدی آقای رامنی در رقابت در برابر باراک اوباما اثر چندانی در افزايش حمايت يهوديان آمريکايی از او نداشته است.
در انتخابات نوامبر ۲۰۰۸ هفتاد و چهار درصد از يهوديانِ صاحب حق رای برای رياست جمهوری اوباما رای خود را به صندوق انداخته بودند.
يهوديان آمريکايی به طور سنتی دمکرات هستند و تاکيد برخی از مخالفان افراطی اوباما بر وجود ريشه های اسلامی پدر اوباما و يا حتی برجسته کردن نام «حسين»، اسم ميانی باراک اوباما، در قصد يهوديان آمريکايی در دادن رای به سود نامزد دمکرات ها تغييری نداده بود.
در همين حال، حمايت ۲۹ درصدی يهوديان در حال حاضر از آقای رامنی نيز بالاترين ميزان پشتيبانی يهوديان آمريکايی از يک نامزد جمهوريخواهان در ۲۴ سال گذشته است.




نماینده آمریکا در آژانس: مذاکرات وین درباره ایران مایوس کننده بود

هیات نمایندگی آمریکا در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی روز شنبه ۲۰ خرداد گفت که نبود پیشرفت در گفت‌وگوهای میان ایران و آژانس «مایوس‌کننده» است و نشان می‌دهد که ایران «به تعهداتش پایبند نیست».
رابرت وود در ارتباط با مذاکرات روز جمعه وین گفت که از این مذاکرات «مایوس شدیم» و افزود: «نتیجه [گفت‌وگوهای] دیروز بار دیگر نشان‌دهنده عدم پایبندی ایران به تعهداتش به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است، و بار دیگر لزوم همکاری ایران با آژانس در جهت رفع نگرانی‌های واقعی جامعه بین‌الملل را برجسته می‌سازد».
قدرت‌های غربی و آژانس بین المللی انرژی اتمی نسبت به احتمال «پاکسازی» سایت پارچین در نزدیکی تهران ابراز نگرانی می‌کنند و مذاکره‌کنندگان آژانس روز جمعه نیز در وین بر بازدید سریع از این محل پافشاری کردند.
آژانس احتمال داده است که ایران در این سایت اقدام به برخی آزمایش های هسته ای کرده است.
نماينده ايران در آژانس اخبار منتشره در ارتباط با سایت پارچين را «بی‌اساس و جار و جنجال» خوانده‌است.
هرمان ناکارتس، رییس بازرسان آژانس، روز جمعه نتیجه مذاکره وین را «ناامیدکننده» خواند و در مورد ادامه مذاکرات نیز گفت که «تاریخی برای مذاکرات بیشتر میان ایران و آژانس تعیین نشده‌است».
این در حالی است که علی‌اصغر سلطانیه، نماینده ایران در آژانس، پس از مذاکرات جمعه با بیان اینکه «همه چیز در مسیر درست پیش می‌رود»، گفت که «قرار شد جلسه دیگری که تاریخ و محل آن بعدا اعلام خواهد شد، برگزار شود».
علی‌اصغر سلطانیه روز چهارشنبه ۱۷ خرداد در نشست شورای حکام، بازرسان آژانس را به «جاسوسی» متهم کرد و گفت: «قرار نبوده که آژانس... در مسائل داخلی کشورها یا محدوده امنیت ملی کشورهای عضو مداخله نماید».
رابرت وود، نماینده آمریکا در آژانس، یک روز پس از آن، در گفت‌وگو با رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی گفت: «مایه تأسف است که ایران تصمیم گرفته‌است تا درستی و اعتبار آژانس را مورد حمله قرار دهد» و افزود که ایران به جای اتهام به آژانس به شبهات هسته‌ای پاسخ دهد.
قرار است که گفت‌وگوهای هسته‌ای میان ایران و گروه موسوم به ۱+۵ برای دستیابی به راه حلی در زمینه پایان دادن به ابهامات برنامه هسته ای تهران در روزهای ۲۹ و ۳۰ خرداد در مسکو پیگیری شود.





اعتراض نيروی انتظامی به نحوه پوشش ليلا حاتمی در جشنواره کن

معاون فرمانده نيروی انتظامی جمهوری اسلامی ايران روز يکشنبه از نحوه پوشش ليلا حاتمی، هنرپيشه ايرانی، در جشنواره کن به شدت انتقاد کرد و گفت که «ما به وضع فعلی سينما معترض هستيم و اين قابل تحمل نيست».
بهمن کارگر که خبرگزاری های ايران از وی با عنوان «سردار» نام برده اند در مراسم افتتاحيه «باشگاه خبرنگاران پليس و انجمن سينمايی پليس» بدون اشاره به نام ليلا حاتمی گفت: «اينکه هنرپيشه زنی در جشنواره کن و يا ديگر جشنواره ها با يک لباس بد و مستهجن و حجاب نامناسب ظاهر شود و با مردم نامحرم دست بدهد، الگو می شود و اين رفتار کجای انقلابی است که ما انجام داده ايم».
اظهارات این فرمانده نیروی انتظامی در حالی صورت گرفته که دو هفته است جشنواره فیلم کن به کار خود پایان داده است.
ليلا حاتمی، هنرپيشه ايرانی، که به دليل موفقيت گسترده فيلم «جدايی نادر از سيمين» به يک چهره سينمايی بين المللی تبديل شده است و در عين حال به زبان فرانسه مسلط است، در شصت و پنجمين دوره جشنواره کن بر روی فرش قرمز ظاهر شد و در مراسم پايانی اين جشنواره نيز جايزه بهترين فيلم را به ماتئه گارونه به خاطر فيلم «واقعيت» اهدا کرد.
وی در اين مراسم با لباسی که کاملا پوشيده بود مقابل دوربين خبرنگاران عکس گرفت که تصاوير وی به سرعت از سوی کاربران ايرانی در شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته شد.
سايت «اله» که اخبار دنيای مد را دنبال می کند لباس خانم حاتمی را به عنوان يکی از ده پوشش برتر مراسم اختتاميه جشنواره کن معرفی کرده است.
بهمن کارگر در سخنان خود که خبرگزاری ايسنا آن را منتشر کرده است، از سينماگران ايرانی انتقاد کرده که چرا به پوشش ليلا حاتمی اعتراض نکرده اند.
وی اظهار داشت: «ما در سينما نقشی نداريم اما در حال حاضر اين زن با اين چهره ظاهر شده است. چرا سينماگران صدای شان بلند نمی شود؟ بعد ما می خواهيم زنان و دختران ما از چه کسی الگو بگيرند و اين افراد آزادانه بگردند».
اين فرمانده ارشد نيروی انتظامی گفت: «باعث تاسف است که يک هنرپيشه زن ايرانی برای آنکه در جشنواره های خارجی قبولش کنند چنين وضعيتی داشته اما بازيگر زن بوسنيايی که در غرب اروپاست، با حجاب ظاهر شود. ما مخالف اين وضعيت هستيم و بايد جلوگيری شود».
بهمن کارگر افزوده است: «چطور سينماگران در اين مورد اعتراضی نمی کنند اما وقتی يکی از هنرپيشگان مدتی قبل نسبت به هنرمندان زن انتقاد کرد، همه صدايشان درآمد؟»
به نظر می رسد اشاره معاونت اجتماعی نيروی انتظامی به سخنان فرج الله سلحشور، کارگردان نزديک به نهادهای سينمايی جمهوری اسلامی است که مهرماه سال ۱۳۹۰ در واکنش به حضور احتمالی آنجلينا جولی در يک فيلم ايرانی گفته بود: «سينمای ايران فاحشه خانه است، مگر صبح تا شب عکس های هنرمندان چاپ نمی شود. وقتی زن های ما افتخارشان اين است که عکس های خود را به صورت نيمه عريان در اينترنت بگذارند، يعنی خودشان يک پا آنجلينا جولی هستند».
سخنان اين فيلمساز با واکنش گسترده هنرمندان ايرانی روبرو شد و از جمله پنج زن سينماگر در نامه ای خطاب به وی نوشتند: «ای کاش لطف کنيد سينمايی را که خجالت می‌کشيم بگوييم شما را ياد کجا می‌اندازد به حال خود رها کنيد، شايد که رستگار شويد و آرامش و صلح و محبت به وجدان نگرانتان بازگردد.»
بهمن کارگر در بخشی ديگر از سخنان خود اظهار داشت، «همان قدر که با فساد در سينما مخالفيم با انحراف در سينما هم مخالفيم» و در ادامه افزود: «ما به عنوان نيروی انتظامی به وضع فعلی سينما معترضيم چرا که سينمای ما نبايد ترويج بدپوشش و بدحجابی کند».
وی گفت: «کسانی که در وزارت ارشاد ادعای مسلمانی دارند بايد با اين امر برخورد کنند. با دست کثيف که نمی شود شيشه را تميز کرد.»
معاون اجتماعی فرماندهی نيروی انتظامی از وزير ارشاد جمهوری اسلامی ايران خواسته است تا به گفته وی، «به داد سينما برسد» و تاکيد کرده است: «ما به وضع فعلی سينما معترض هستيم و اين قابل تحمل نيست».





«تجمع سکوت» ۲۵ خرداد؛ «می خواهیم صدای خود را به گوش حکومت برسانیم»

شورای هماهنگی راه سبز امید از تشکل‌های نزدیک به میر حسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران مخالفان دولت، با انتشار بیانیه‌ای از مردم دعوت کرده است که بین ساعت ۷ تا ۹ شامگاه پنج‌شنبه ۲۵ خرداد، در اماکن عمومی، به‌ ویژه پارک‌های اصلی شهرها «تجمع اعتراضی سکوت» برگزار کنند.
در همین زمینه رادیو فردا با اردشیر امیر ارجمند مشاور میرحسین موسوی و سخنگوی این شورا گفت و گو کرده است.

رادیو فردا: شورای هماهنگی راه سبز امید، بارها  مردم را به تجمع اعتراضی فراخوانده است، این فراخوان جدید چه تفاوتی با فراخوان‌ها و تجمعات اعتراضی قبلی دارد؟
اردشیر امیر ارجمند:  تفاوت خاص و جدی‌ای ندارد. ما در هر زمانی مطابق با شرایط و اوضاع و احوال، تاکتیک خاصی را انتخاب می‌کنیم و بزرگداشت روز بیست و پنجم بهمن ماه هم تاکتیک خاص خودش را دارد و ما آن را به کار بردیم و اصل این است که مردم حضور داشته باشند و همدیگر را پیدا کنند تا بتوانند صدای اعتراض خود را به گوش مقامات حکومتی و مردم جهان برسانند.
گفت‌وگوی وحید پوراستاد با اردشیر امیرارجمند در مورد حرکت اعتراضی ۲۵ خرداد
شورای هماهنگی راه سبز امید در کجای جنبش سبز قرار دارد؟ آیا فکر می‌کنید که این شورا که اعضای آن هم به جز خود شما مشخص نیستند، می‌توانند تاثیری بر افکار عمومی بگذارند؟
به نظرم تا به حال این کار را انجام داده‌اند و قطعا می‌توانند تاثیر مناسبی بر افکار عمومی بگذارند. هر چقدر که بتوانند واقعیت‌های اجتماعی را شناسایی کرده و تاکتیک‌ها و استراتژی‌های بهتری را برای حل این معضلات بربگزینند، قطعا تاثیرشان بیشتر خواهد بود.
تا امروز هم تاثیر زیادی داشته‌اند. این شورا توسط آقایان موسوی و کروبی ایجاد شد و وظیفه آن ایجاد هماهنگی در بدنه جنبش سبز با راهنمایی منشور جنبش سبز است.

پیرو همین پاسخ شما می‌خواهم بپرسم این شورا به جز اعلام فراخوان در مناسبت‌های مختلف، چه کاری انجام داده و چه دستاوری تا به امروز داشته است؟
بیانیه‌ها و فراخوان‌ها جنبه بیرونی اقدامات شورای هماهنگی راه سبز امید است ولی اقدامات بسیار زیادی توسط این شورا انجام می‌شود. ایجاد هماهنگی نیازمند برنامه‌ریزی و صرف وقت است.
در مواقع حساس سال گذشته ما توانسته‌ایم که اجماع‌سازی خوبی اجرا کنیم. نمونه بارز آن در ارتباط با انتخابات مجلس بود که توانستیم این کار را انجام بدهیم. سوای آنچه که در آخرین روز رای‌گیری گذشت، اجماع‌سازی خوبی صورت گرفت.
همچنین در پیوند دادن شبکه‌ها به همدیگر، ایجاد هسته‌ها و همچنین ارتباط با نهادهای مدنی بین‌المللی واحزاب، فعالیت‌های زیادی صورت گرفته‌است.
آگاه‌سازی برای نشان دادن حقانیت جنبش سبز و نشان دادن مشکلاتی که در حکومت وجود دارد و منجر به بروز ناکارآمدی‌هایی می‌شود که با آن دست به گریبانند، بخش دیگری از فعالیت‌های این شورا است.

با این اوصاف، سه سال پس از جنبش سبز و حرکت اعتراضی مردم پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، وضعیت این حرکت اعتراضی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ما بسیار امیدواریم. روزهای سختی را پشت سر گذراندیم. ممکن است روزهای سخت‌تری هم در پیش رو داشته باشیم. ولی قطعا و یقینا چشم‌انداز بسیار روشنی پیش روی ما وجود دارد.
امروز مشخصا گفته شده که گفتمان جنبش سبز یک گفتمان سالم، موثر و کارآمد بوده‌است و در مقابل، ما شاهد بوده‌ایم که مجموعه استدلالات و گفتمانی که طرف مقابل انتخاب کرده‌است با شکست مواجه شده‌است.
در عین حال ما باید نقاط ضعف خودمان را شناسایی کنیم و از انتقاد نهراسیم و بتوانیم مسیرمان را ادامه بدهیم و مطمئن باشیم که این راه با پیروزی همراه خواهد بود.

آیا فکر نمی‌کنید که با بازداشت میرحسین موسوی و فضای امنیتی که به وجود آمده و بازداشت‌های وسیعی که صورت گرفته‌است، این حرکت اعتراضی کم‌رنگ شده و حتی گاهی اوقات می‌شود گفت که نمودی ندارد؟
قطعا و یقینا بازداشت رهبران جنبش نمی‌توانسته در نمود خارجی جنبش بی‌تاثیر باشد. اما باقی ماندن آنها در زندان یکی از دلایل حقانیت این جنبش است و به نوبه خودش باعث می‌شود که مردم همیشه در نظر داشته باشند که افرادی که آمدند و بر اساس قانون در انتخابات شرکت کردند و سپس کودتای انتخاباتی صورت گرفت، همچنان بی‌دلیل و بدون هیچ مجوز و دلیل قانونی در زندان هستند.
این مسئله خودش افشاکننده چهره دیکتاتور است.

از آخرین وضعیت آقای مهندس میرحسین موسوی و خانم زهرا رهنورد چه خبری دارید؟
متاسفانه مقامات حکومتی به هیچ وجه قانون را مراعات نمی‌کنند و مدت مدیدی است که آنها را از ملاقات و دیدار با فرزندانشان باز داشته‌اند و ما امیدواریم که این وضعیت تغییر پیدا کند.




جلوگیری از ترخيص ۱۰۰ کانتينر کالای صادراتی ايران به سریلانکا

یک روزنامه چاپ سریلانکا روز یکشنبه گزارش داد که به دلیل تحریم های آمریکا بیش از ۱۰۰ کانتينر حاوی ترانسفورماتورهای صادراتی ايران دو ماه است که در بندر کلمبو سريلانکا اجازه ترخيص نگرفته است.
روزنامه سريلانکايی «ساندی ليدر» روز يکشنبه، ۲۱ خرداد، در گزارشی از عدم اجازه ترخيص  ترانسفورماتورهای صادراتی ساخت شرکت «سانیر» ايران برای شرکت برق رسانی «سيلان الکتريسيته بورد» نوشته است: اين شرکت از ماه دسامبر سال گذشته ۱۰۰۰ ترانسفورماتور (مبدل برق) از ايران وارد کرده است، اما تاکنون تنها موفق به ترخيص ۲۵۰ ترانسفورماتور از گمرک بندر کلمبو شده است.
آخرين محموله صادراتی ترانسفورماتور ايران به سريلانکا در ماه آوريل، فروردين- ارديبهشت، سال جاری به بندر کلمبو وارد شده است.
چامپيکا راناواکا، وزير نيرو و انرژی سريلانکا اعلام کرده است که هنوز ۷۵۰ ترانسفورماتور وارداتی از ايران معطل اجازه ترخيص است و شرکت ««سيلان الکتريسيته بورد» (سی ای بی) طی دو ماه گذشته حتی موفق به ترخيص يک ترانسفورماتور ايرانی از گمرک نشده است.
بنا به گزارش «ساندی ليدر»، ارزش هر ترانسفورماتور وارداتی از ايران ۴۲۰۰ دلار است، بنابر اين ارزش ۷۵۰ دستگاه ترانسفورماتور معطل شده در بندر کلمبو حدود سه ميليون و ۱۵۰ هزار دلار تخمين زده می شود.
آقای راناواکا گفته است که شرکت برق رسانی «سی ای بی» درخواست خريد ۴۵۰۰ دستگاه مبدل برق از شرکت های خارجی کرده بود که ۱۰۰۰ دستگاه آن به شرکتهای ايرانی سفارش داده شده بود.
به گفته وی، ترانسفورماتورهای ايرانی تحت وامی از بانک توسعه صادرات ايران به بندر کلمبو وارد شده اند.
بانک توسعه صادرات ايران بانکی دولتی در زمينه صادرات غيرنفتی است.
وزارت دارايی آمريکا ۲۸ دسامبر سال ۲۰۰۸ بانک توسعه صادرات ايران را به اتهام حمايت از گسترش تسليحات کشتار جمعی تحريم کرد.
اين روزنامه از قول يک مقام رسمی وزارت نيرو و انرژی سريلانکا گفته است که دولت سريلانکا تنها پول ۲۵ درصد از ترانسفورماتورهای وارداتی از ايران را متعهد شده است و دولت ايران در تلاش برای فراهم کردن وامی برای پوشش ۷۵ درصد محموله باقی‌مانده است.
بنابر اظهارات مقامات سريلانکايی مشکل ترخيص ترانسفورماتورهای باقی مانده، مربوط به ناتوانی شرکت ايرانی «سانير» توليد کننده اين ترانسفورماتورها در نقل و انتقالات مالی مورد نياز است که در نتيجه تحريم های آمريکا ايجاد شده است.
دولت سريلانکا در تلاش است تا منابع سرمايه گذاری ديگری برای ترخيص کانتينرهای باقی مانده پيدا کند.
دولت آمريکا در نظر دارد ۲۰ روز ديگر، اول ژوئيه دور جديد تحريم ها عليه ايران را به اجرا بگذارد، تحريم هایی که بانک مرکزی ايران را نيز هدف قرار داده و شرکت ها و بانک هايی که با بانک مرکزی ايران همکاری کنند، در ليست سياه آمريکا قرار خواهند گرفت و از دسترسی به نظام بانکی و پولی این کشور منع خواهند شد.
اتحاديه اروپا نيز بانک مرکزی ايران را تحريم کرده است و از ۲۸ ژوئن، ۱۸ روز ديگر، توقف خريد نفت از ايران و ارائه بيمه و بيمه مجدد کشتی های حامل نفت خام و مواد پتروشيمی ايران را نيز اجرا خواهد گذاشت.




درخواست احضار وزیر علوم به دادگاه پرونده اختلاس بیمه و استانداری

روزنامه‌های تهران امروز، ابتکار، جام جم و خراسان از رسیدن «سومین موج گرانی نان به پایتخت» گزارش داده‌اند. به نوشته این روزنامه‌ها با تصویب افزایش قیمت نان در «کارگروه تعیین قیمت آرد و نان» قیمت‌های تازه نان در تهران و دیگر استان‌ها اعلام شده‌است.
روزنامه‌های رسالت، اعتماد و خراسان گزارش داده‌اند که در جریان هفتمین جلسه دادگاه اختلاس در بیمه ایران و استانداری تهران و پس از  اقرار یکی دیگر از متهمان درباره پرداخت پول به استاندار تهران، علی نجفی توانا وکیل یکی از متهمان خواهان احضار کامران دانشجو استاندار سابق و وزیر فعلی علوم و همچنین مرتضی تمدن استاندار فعلی تهران به دادگاه شده‌است.
روزنامه اعتماد گزارش داده که وزارت کشور اعلام کرده که «دستورالعمل پوشش دانشجویان از اول مهر اجرا می‌شود.» این روزنامه نوشته که این بخشنامه با «ذکر جزییاتی از لحاظ نوع پوشش همراه شده که خواندن آنها تعجب را برای مخاطبان» در پی دارد و براساس آن از چادر تا لباس زیر دانشجویان زیر ذره‌بین مقام‌های دانشگاه قرار می‌گیرد.
روزنامه جام جم به نقل از دادگستری سیستان و بلوچستان از  اعدام دو نفر به اتهام «محاربه» در زندان زاهدان خبر داده‌است.

موج سوم گرانی نان با تصویب دولت به پایتخت رسید
روزنامه‌های تهران امروز، ابتکار، جام جم و خراسان گزارش داده‌اند که با تصویب افزایش قیمت نان در «کارگروه تعیین قیمت آرد و نان» قیمت‌های تازه نان در تهران و دیگر استان‌ها اعلام شده‌است.
روزنامه تهران امروز در تیتر یک شماره بیست و یکم خرداد «بر اساس مصوبه دولت برای تهران و شهرستان‌ها «قیمت نان سنگک در استان تهران از ۵۰۰ به ۶۰۰ تومان، نان بربری از ۴۰۰ به ۵۰۰ تومان، نان تافتون از ۲۵۰ به ۳۰۰ تومان و نان لواش از ۱۲۵ به ۱۶۰ تومان» افزایش یافت.
این روزنامه همچنین از افزایش قیمت نان فانتزی به دلیل گرانی آرد خبر داده از قول «رئیس اتحادیه نان فانتزی» نوشته «قیمت آردِ ۲۱ درصد ۶۱۰‌تومان، آردِ ۱۸‌درصد ۵۹۰‌تومان، آردِ ۱۵‌درصد ۵۸۵‌تومان و آردِ ۱۲‌درصد ۵۷۰‌تومان اعلام شده‌است.»
روزنامه تهران امروز «گرانی نان» را «تازه‌ترین درباره افزایش قیمت‌ها» توصیف کرده و نوشته «به‌رغم اینکه هر روز اخبار جدیدی از گرانی می‌رسد، اما «گرانی» موضوعی نیست که به راحتی بتوان از کنار آن گذشت؛ به ویژه زمانی که دولت و اعضای کابینه وعده‌هایی برای کاهش قیمت‌های اقلام خوراکی و غیره داده بودند و این امر محقق نشد.»
این روزنامه تاکید کرده که «به نظر می‌رسد پروژه دولت در کنترل گرانی شکست خورده و اعضای اقتصادی کابینه دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند» و البته احتمال داده که شاید «دولت برنامه‌ای برای کنترل گرانی نداشته و همه آن حرف‌ها در حد وعده و وعید بوده و امروز هیچ کس پاسخگو نیست.»
به گزارش تهران امروز  اکنون «نه تنها به چشم می‌توان پدیده گرانی را در گوشه و کنار کشور و در مورد کالاهای مختلف ازجمله نان، شیر و لبنیات و خوراکی‌ها گرفته تا اقلام اساسی و وسایل خانگی و... دید، بلکه بانک مرکزی نیز در گزارش‌های ماهانه و هفتگی خود بر این موضوع صحه می‌گذارد» چنانکه «براساس آخرین گزارش بانک مرکزی، شاخص قیمت در فروردین ماه با ۲٫۶ درصد رشد به ۲۳٫۹ درصد رسید و در گروه کالایی مواد خوراکی و آشامیدنی قیمت در این بخش نسبت به مدت مشابه سال قبل ۳۳ درصد رشد داشته‌است.»
روزنامه ابتکار با تیتر «تنور افزایش قیمت نان گرم شد» یادآوری کرده که دولت قیمت نان ابتدا «در آذرماه سال ۸۹» و سپس در «ششم اردیبهشت ماه سال  ۹۰ » دو بار گران کرده و گران‌تر شدن نان طی دو روز اخیر سومین دور از افزایش قیمت نان طی ۱۸ ماه گذشته‌است.
روزنامه جام جم نیز ضمن انتشار خبر افزایش قیمت نان بر اساس مصوبه «کارگروه تعیین قیمت آرد و نان» از قول محمدرضا فرزین سخنگوی ستاد هدفمندسازی یارانه‌ها نوشته «افزایش اخیر قیمت نان ربطی به هدفمندسازی یارانه‌ها ندارد و منجر به افزایش یارانه نقدی نخواهد شد.»
روزنامه خراسان نیز  با تیتر «یارانه نان اضافه نشد؛ قیمت نان ۳۳ تا ۴۰ درصد افزایش یافت» گزارشی منتشر کرده درباره گران تر شدن قیمت نان در تهران و دیگر استان‌ها و از جمله خبر داده که «قیمت انواع نان از صبح روز شنبه بیستم خرداد ماه، بی سروصدا بین ۳۳ تا ۴۰ درصد در استان خراسان رضوی افزایش یافت.»

درخواست احضار کامران دانشجو و مرتضی تمدن به دادگاه اختلاس بیمه و استانداری
روزنامه‌های رسالت، اعتماد و خراسان ضمن انتشار گزارش‌هایی از هفتمین جلسه دادگاه اختلاس در بیمه ایران و استانداری تهران خبر داده‌اند که  به دنبال اقرار متهمان به پرداخت پول به استاندار تهران، علی نجفی توانا وکیل یکی از متهمان خواهان احضار استاندار فعلی و قبلی تهران به دادگاه شد.
روزنامه رسالت، وابسته به جناح حاکم، گزارش داده که در هفتمین جلسه رسیدگی به «پرونده اختلاس در بیمه و استانداری تهران»، یکی دیگر از متهمان اعلام کرد که مرتضی تمدن «استاندار تهران و معاونش در جریان گرفتن پول از معدن‌داران بودند» و «تمام پول‌های دریافتی» نیز به استاندار پرداخت شده‌است.
این روزنامه متهم که روزنامه رسالت از او با اسم اختصاری «م- خ» نام برده در دادگاه «اتهام اختلاس» را رد کرده و گفته «مرتضی تمدن استاندار تهران و معاونانش ازقبل درجریان گرفتن پول از معدن‌داران بودند» و «از آبدارچی تا شخص استاندار در جریان این دریافت‌ها بودند»، علاوه براین «آقای نماینده دادستان مدعی شده من بخشی ازوجوه را دراختیار مدیرانم قراردادم درحالی که این مطالب خلاف است و من تمام وجوه را دراختیار مدیران خودم قراردادم.»
روزنامه‌های اعتماد و خراسان نیز از قول معاون فنی و عمرانی استاندار تهران که از او به اسم اختصاری «ی- د» نام برده‌اند در دادگاه روز شنبه بار دیگر تاکید کرده «مدیرکل دفتر فنی مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان را به من داد و من آن را به استاندار دادم.»
روزنامه خراسان نوشته «مرتضی تمدن استاندار تهران» همزمان با جلسه قبلی دادگاه طی مصاحبه‌ای گفته بود «دریافت پول را قبول دارم» اما «این یک روال در استانداری بود»، در جلسه هفتم دادگاه با ارسال نامه‌ای اعلام کرد که «شخصا وجهی را دریافت نکرده‌ام اما به مرور زمان و از وقتی که آقای «ی-د» معاون فنی و عمرانی استانداری تهران شد مبالغی از زمان استانداران قبلی در اختیار دفتر استانداری قرار داشته و صرف امور شخصی و مسائل استانداری می‌شد.»
روزنامه خراسان همچنین نوشته که در جلسه روز شنبه دادگاه اختلاس بیمه و استانداری تهران « علی نجفی توانا وکیل مدافع یکی از متهمان بیمه و استانداری تهران خواهان از قاضی دادگاه خواست و وزیر علوم فعلی در کابینه احمدی نژاد و  همچنین استاندار فعلی تهران نیز به دادگاه بیایند و پاسخگوی برخی مطالب باشند.»
استانداران پیشین و کنونی تهران که علی نجفی وکیل یکی از متهمان خواهان احضار آن‌ها به دادگاه شده به ترتیب کامران دانشجو  و مرتضی تمدن بوده‌اند. کامران دانشجو  هم اکنون وزیر علوم در دولت احمدی نژاد را بر عهده دارد.
به نوشته روزنامه خراسان، علی نجفی توانا که وکالت متهم «م - خ» را بر عهده دارد همچنین «موضوع برابری در دفاع را مطرح کرد» و به سیامک مدیر خراسانی قاضی پرونده اختلاس بیمه و استانداری تهران گفت «همان گونه که برای نماینده دادستان میزی جداگانه در نظر گرفته شده‌است و تریبونی به او اختصاص داده شده بهتر بود برای وکلا نیز جایگاه مجزایی در نظر گرفته می‌شد تا ادعای برابری در دفاع را حداقل رعایت می‌کردند.»

جزئیاتی تازه از دستورالعمل پوشش دانشگاه‌ها؛ از چادر تا لباس زیر دانشجویان زیر ذره‌بین
روزنامه اعتماد گزارش داده که وزارت کشور اعلام کرده که «دستورالعمل پوشش دانشجویان از اول مهر اجرا می‌شود.»
به نوشته این روزنامه، علیرضا معاون وزیر کشور می‌گوید «از اول مهرماه، آیین‌نامه پوشش دانشجویان در دانشگاه‌ها اجرا می‌شود تا «زمینه مناسبی برای ترویج فرهنگ عفاف و حجاب در دانشگاه‌ها ایجاد شود.»
علیرضا افشار فرمانده اسبق بسیج و معاون فعلی همچنین گفته «وزارت علوم رتبه دوم در اجرای طرح‌های حجاب و عفاف را دارد که با تصویب و ابلاغ ۱۹ محور شورای فرهنگی دانشگاه‌ها اقدامات خود را سازمان داده‌است» و «دستورالعمل پوشش دانشجویان یکی از مهم‌ترین این مصوبات است که از اول مهرماه اجرایی می‌شود.»
روزنامه اعتماد با اشاره به اینکه «این‌بار وزارت کشور آستین بالا زده تا بخشنامه‌ای را که دو سال است در وزارت علوم خاک می‌خورد اجرا کند» نوشته از این «بخشنامه‌» به عنوان «بخشنامه‌ای برای بایدها و نبایدها» نام برده و نوشته این بخشنامه «در آبان ۸۹، به واحدهای مختلف دانشگاهی ابلاغ شد و در همان سال نیز با انتقادهایی مواجه شده بود» و اعتراضات اغلب «بلکه اعتراض به برخی مصادیق و عنوان‌هایی که برای دانشجویان، «غیرمجاز» تلقی شده بود.»
به نوشته این روزنامه، براساس بخشنامه که معاون وزیر کشور از اجرای آن در دانشگاه‌ها خبر داده «از بوی عطر تا بلندی ناخن دانشجویان زیر ذره‌بین قرار می‌گیرد» و   ازجمله در بخشی از این بخشنامه درباره اندازه ناخن یکسان دست‌ها در دانشجویان دختر تاکید شده که «بلند بودن ناخن بیش از معمول، استفاده از ناخن مصنوعی، جواهرات ناخن یا طرح‌های هنری روی ناخن و لاک، ممنوع است» و در بخش دیگری نیز تاکید شده که «مانتوهای کوتاه بالاتر از زانو، مانتوهای بلند دارای چاک بالاتر از زانو، مانتوهای تنگ و چسبان و مانتو با رنگ‌های تند و زننده» ممنوع است.
در این بخشنامه همچنین «استفاده از دامن به جز برای افراد خاص مانند زنان باردار و پوشیدن شلوارهای چسبان و کوتاه» ممنوع اعلام شده و حتی درباره پوشش چادر نیز  تاکید شده که «چادرهای نامناسب مانند چادرهای نازک و توری از مصادیق غیرمجاز برای دختران است.»
اعتماد با اشاره به اینکه «موارد یکسان‌سازی پوشش» در این بخشنامه «به لباس محدود نمی‌شود، » نوشته براساس بخشنامه «پوشش دانشجویان» از این پس «استفاده از البسه زنانه، شلوارهای کوتاه، چسبان، تنگ و نازک» و «استفاده از زیورآلات، گردن‌بند، زنجیر، مچ‌بند، دستبند، گوشواره، لاک و انگشتر طلا، به استثنای حلقه ازدواج، و استفاده از رنگ‌ها و آرایش‌های مو به صورت تند و زننده ممنوع است» و تاکید شده که «لباس‌ها همواره باید ساده و آراسته، با وضعیت مناسب و در شأن دانشگاه بوده و با لباس‌های سایر محیط‌ها نظیر جشن‌ها و محیط‌های تفریحی و ورزشی متفاوت و به دور از مدل‌های افراطی باشد، رنگ لباس‌ها باید متعادل بوده و تند و زننده نباشد به‌گونه‌ای که موجب جلب‌توجه نشود.»
این روزنامه همچنین خبر داده بخشنامه مشابهی که برای پوشش یکسان دانشجویان در بخش‌های درمانی مانند دانشگاه‌های علوم پزشکی تعیین شده، با «ذکر جزئیاتی از لحاظ نوع پوشش همراه شده که خواندن آنها تعجب را برای مخاطبان» در پی دارد و از جمله در آن تاکید شده  «ضخامت لباس‌های فرم باید به گونه‌ای باشد که از ورای آن لباس‌های زیر مشخص نباشد. از پوشیدن لباس زیر به تنهایی یا لباس‌های رکابی و حلقه‌ای که قسمتی از بدن مشخص می‌شود باید خودداری شود.»

اعدام دو نفر در زندان زاهدان به اتهام «محاربه»
روزنامه جام جم به نقل از دادگستری سیستان و بلوچستان از  اعدام دو نفر به اتهام «محاربه» در زاهدان خبر داده‌است.
به نوشته این روزنامه، دادگستری کل سیستان و بلوچستان اسامی اعدام شدگان را «محمد محمدحسنی لوتک و سعید بلوچ شه‌بخش» و اتهام آن‌ها را «محاربه از طریق ثاچاق مواد مخدر، آدم‌ربایی مسلحانه و ایجاد رعب و وحشت» اعلام کرده‌است.
جام جم نوشته که هر دو اعدامی زندان زاهدان از سوی «دادگاه انقلاب اسلامی زاهدان به اعدام محکوم شده بودند» و  این دو نفر پس از تایید مراجع عالی قضایی، صبحگاه شنبه بیستم خرداد در زندان مرکزی زاهدان اعدام شدند.
یک روز پیش روزنامه رسالت خبر داده بود که روز پنج شنبه ۱۸ خرداد نیز  ۵ نفر در «ملاء عام» و به طور همزمان در «سه نقطه از شهر شیراز» اعدام شده‌اند.




عمال و ابزار استبداد در ایران

* احمد سیف اقتصاددان و پژوهشگر مقیم بریتانیا است
احمد سیفدر چارچوب فرهنگ ایرانی ما، هر آن گاه که سخن از استبداد می رود بی اختیار شکل و شمایل شاهان و دیگر حکومتگران در نظر مجسم می شود.
آدم بی اختیار به یاد رکن ۲ ساواک و دیگر ماموران بکن و نپرس می افتد. ترس ناشی از حضور مرئی و نامرئی این موجودات صد چشم و فضول که همه کارهای آدم را می پائیدند و می پایند مثل جیوه ای جوشان در جان آدم به راه می افتد.



در چارچوب فرهنگ ایرانی ما، هر آن گاه که سخن از استبداد می رود بی اختیار شکل و شمایل شاهان و دیگر حکومتگران در نظر مجسم می شود.
آدم بی اختیار به یاد رکن ۲ ساواک و دیگر ماموران بکن و نپرس می افتد. ترس ناشی از حضور مرئی و نامرئی این موجودات صد چشم و فضول که همه کارهای آدم را می پائیدند و می پایند مثل جیوه ای جوشان در جان آدم به راه می افتد.
دردمندانه باید گفت که از این گریزی هم نیست. با این همه اما، من بر آنم که اگرچه همه این موارد درست است ولی این ها و طبیعتا بسیاری چیزهای دیگر، عمال و ابزار اعمال استبدادند و نه خود استبداد.
در جامعه ای استبداد زده حال و هوای استبداد همه جا هست و ابزار اعمال استبداد هم. گرچه مبارزه با عمال و با ابزار اعمال استبداد به نوبه خود مهم است ولی از آن مهمتر مبارزه با خود استبداد است.
در غیر این صورت استبداد می تواند با عمالی دیگر و ابزاری دیگر قد علم کند، یعنی فراروئیدن دو باره استبداد در پوششی دیگر و با ضوابط و معیارهائی متفاوت.
گذشته از همه مصائبی که سر برآوردن دوباره استبداد در جامعه دارد، یکی از مهمترین پی آمدهایش همگانی شدن دلمردگی و یأس است.
یعنی قربانیان استبداد، اگرچه به نادرستی، ولی متقاعد می شوند که در افتادن دو باره بی فایده است چرا که از درافتادن پیشین با استبداد خیری ندیده اند و از جمله به همین خاطر هم هست که در این چنین وضعیتی نامطلوب دوباره مطلوب می شود.
در هر جامعه استبداد زده، حکومتگران مستبد برای انجام آنچه که کرده و می کنند به زمینه پذیرش نیازمندند. و این زمینه پذیرش تنها می تواند بر بستری فرهنگی پدیدار شود.
البته می توان برای مدتی کوتاه با خشونت چیزی شبیه به زمینه پذیرش ایجاد کرد ولی این زمینه بنا شده بر خشونت، زودگذر و فانی است و دیر یا زود کاربردش را از دست خواهد داد.
از آن گذشته، اعمال خشونت، پیش از آنکه به چنین هدفی دست یابد، حتی برای کوتاه مدت و بطور زود گذر، به حضور و آمادگی ابزار وعملجات اعمال خشونت نیازمند است. یعنی می خواهم بگویم که کوشش در اعمال استبداد، پی آمد وجود اندیشه و تفکر استبداد سالارانه است و نه پیش مقدمة آن.
در عین حال ولی عمل کردن به استبداد خود موجب هم گیر شدن تفکر استبداد سالارانه خواهد شد. روشن خواهد شد چه می گویم.
این نوشته تنها درآمدی است در شناخت زمینه های استبداد سالاری و روایت مقابله با این نوع فرهنگ می ماند برای فرصتی دیگر.
هر قدر که زمینه های پذیرش دیرجان تر و گشاده دامن تر باشد، نیاز به اعمال خشونت در ظاهر امر کمتر می شود ولی در هردوره ای و در هر محدوده ای، استبداد همیشه باید تحمیل شود.
یعنی همیشه با خشونت است که استبداد حاکمیت خود را بر قرار می کند. آنچه تفاوت می کند، شکل و شیوه های اعمال این خشونت است. به این ترتیب، خشونت مدار بودن استبداد موضوعی نیست که برسرآن بحث و جدلی در میان باشد.
با این وصف باید بگویم که مسئله از آنچه به نظر می رسد، کمی پیچیده تر است. یعنی، وقتی زمینه پذیرش استبداد از میان برود، خشونت هم کارساز نمی تواند باشد.
نمونه دست به نقدش، تجربه خود ماست در سرنگونی سلطنت درایران. نهادی که سابقه ای طولانی داشت و خود را « ودیعه ای الهی» می دانست، با سرعتی که تعجب همگان، حتی مخالفان همان نهاد را بر انگیخت، سرنگون شد.
هرچه که زمینه های نظری انقلاب اسلامی ایران باشد، واقعیت به نظر من این است که در گذشته ای نه چندان دور اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران قابلیت و زمینة پذیرش استبداد سلطنتی را از دست دادند و دیدیم که در پی آمد آن خشونت و کشتار، تعویض مهره ها و یا وعده و وعید ها کارساز نشدند.
اگرچه شاه سابق بالاخره « صدای انقلاب» را شنیده بود، ولی مردم دیگر برای پذیرش این داستان ها «آمادگی» نداشتند.
به داستان های عجیب و غریبی که ذهنیت توطئه پندار و توطئه سالار شماری از ایرانیان و به خصوص سلطنت طلبان در این راستا پرداخته اند و همه چیز را نشانی از«توطئه شرکت های نفتی» و یا «حکومت های غربی» می دانند، دیگر نمی پردازم.
این ذهنیت، به بی حافظگی تاریخی ما زیادی دل خوش کرده است. از آن گذشته، معلوم نیست که حکومت سلطنتی در ایران چه می کرد که این همه مورد «غضب» همان هائی قرار گرفته بود که کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را سازمان داده بودند و از آن تاریخ تا زمان سقوط نیز، مدافع دوآتشه همان حکومت بودند.
ناگفته نگذارم که از دست دادن آن زمینه پذیرش خود جوش بود، نه این که با کار و زحمت در عرصه های فرهنگی ایجاد شده باشد و به همین دلیل، نتوانست از ظاهر قضایا فراتر برود. منظورم از این ظاهر و ظاهر بینی فرهنگی - سیاسی این است که به جای این که زمینه پذیرش هر نوع استبدادی را از دست بدهیم، زمینه پذیرش شکل مشخصی از استبداد [سلطنتی] از از دست دادیم و از همین رو، اشکال دیگری از استبداد که به شکل های مختلف خود را نمایان ساختند، توان و قابلیت عرض اندام کردن یافتند.
پرسش اساسی این است که آیا نمی توان با آگاهی، در برابر خود جوشی، برای از میان برداشتن آن زمینه های پذیرش دست به کار شد؟ و پاسخ صریح این است که کار نشد، ندارد.
و اما تا زمانی که به جد و با پشتکار و صداقت در این راه قدم بر نداریم، به قول استاد ابراهیم باستانی پاریزی از «خود مشتمالی» همه جانبه و پی گیربرای شناخت خویش و خواسته های خویش آغاز نکنیم، این زمینه پذیرش فقط به صورت خود جوش است که ممکن است به مخاطره بیافتد و به همین دلیل، استبداد امکان و قابلیت تکرار و باز تولید شدن می یابد.
خودجوشی در این چارچوب، در عین حال به این معنی است که همه چیز در زمان حال متوقف می ماند.
یعنی، در این که آنچه را که داریم، ولی نمی طلبیم و نمی خواهیم، حرفی نیست. اکثریتی به این نتیجه گیری می رسند. ولی در پاسخ به این سئوال ساده که به جای آنچه که داریم و مطلوب هم نیست، چه می خواهیم؟ کمتر کسی چیزی می داند.
وارسیدن نهضت مشروطه طلبی و حتی نهضت ملی کردن نفت، به وضوح این مصیبت مارا نشان می دهد.
به اشاره می گویم و می گذرم که در مشروطه، بر این گمان بودیم که گوئی می دانیم چه می خواهیم، یعنی، اگرچه غرض داشتن عدالتخانه و حاکمیت قانون بود، ولی، حتی برای رهبران آن نهضت مردمی هم این سئوال پیش نیامد که مرحومان طباطبائی و بهبهانی درساختار حکومت نوپای مشروطه به واقع چه کاره بودند که در همة کارها مداخله می کردند؟
اگر این دو روحانی بزرگوار می توانستند کار مجلس را مختل کنند، کما اینکه به تکرار کرده بودند، چرا محمدعلی‌شاه که چشم دیدن همان مجلس را نداشت چنین نکند. و دیدیم که سرانجام همان مجلس مشروطه را به توپ بست.
در طول نهضت ملی کردن نفت هم دکتر محمد مصدق، رهبر فقید ایران، به دفعات اجرای قانون را به خیابان ها کشاند و با همه هوشمندی و درایتی که داشت از وارسیدن این نکته بدیهی غافل ماند که اگر می توان برای «یا مرگ یا مصدق» به خیابانها ریخت، مرتجعین و مدافعان نظام عهد دقیانوسی مگر مُرده بودند؟ آنها هم با صرف پول و هزار ترفند دیگر، بخشی از همان « مردم» را به خیابانها خواهند کشاند و چیز دیگری خواهند طلبید.
این که سازمان دهندگان کودتا چه کسانی بودند، یک نکته است ولی، واقعیت دارد که در همان روزها شماری از «ایرانیان» نیز به خانه مصدق حمله بردند و شماری از «رجال» نیز به طور علنی ویا در خفا با سازمان دهندگان کودتا همدلی و همراهی داشتند.
و باز شماری از همین «رجال» بودند که برای ۲۵ سال بعد، دولت های متعدد کودتا را اداره کردند.
در این وضعیتی که ما هستیم، (منظورم اوضاع بین‌المللی و جهانی است) نمی‌توانیم بیش از این از وارسیدن نقاط کمبود و ضعف های فرهنگی مان شانه خالی کنیم.
نمی توانیم هم چنان به همان شیوه های صد سال پیش روزگار بگذرانیم چرا که اوضاع طور دیگری شده است.
چنانچه برای پویا شدن زندگی فرهنگی مان به جد نکوشیم و اگر هم چنان با همان نگرش های عهد دقیانوسی راه را بر نقد هر آنچه که هست ببیندیم، بی تردید استقلال فرهنگی ما به مخاطره خواهد افتاد و آنچه را که شماری از نویسندگان رادیکال، برای نمونه سمیر امین، استعمار فرهنگی نامیده اند ، صورت وقوع خواهد یافت.
فرهنگی پویا می تواند با بهره مند شدن از امکاناتی که هست، پویا تر شود ولی، اگر برای پویا تر کردن فرهنگ کم کاری کنیم، در آن صورت، گذشته از تلویزیون ماهواره ای، اینترنت خطری جدی خواهد بود.

می توان برای ممنوعیت تلویزیون ماهواره ای به صورت کنونی اش اقدام کرد، ولی با سرعت و به شیوه ای که تکنیک ها متحول می شوند، دور نیست وضعیتی پیش بیاید که ممنوعیت دیگر عملی و امکان پذیر نباشد. و یا اینترنت که ممنوع کردنش اگر غیر ممکن نباشد، هزینه کلانی در پی خواهد داشت.
به گمان من راه ارزان تر و موثرترش این است که همه نیروهامان را برای دامن زدن به بحث و جدلی هم گیر و همه جانبه برای وارسیدن علل وعوامل بازدارنده پویائی فرهنگی که بی گمان استبداد سالاری یکی از عمده ترین آنهاست و ایجاد شرایطی که مشوق این نوع پویائی باشد، بسیج کنیم.




رهبران فردای افغانستان چه کسانی هستند؟


*احمد ادریس رحمانی پژوهشگر مقطع دکترا در دانشگاه راند آمریکاست.
احمد ادریس رحمانیاینکه تحصیل و تعلیم، موقعیت اجتماعی، اقتصادی، وسیاسی یک شخص را بالا می برد، کاملا واضح است. این مساله در علوم اجتماعی به صورت اکادمیک نیز به اثبات رسیده است. یک نظر گذرا به گذشته کشورهای مختلف نشان می‌دهد که هرکشور قبل از آنکه پله های رشد اقتصادی و اجتماعی را بپیماید یک برنامه بزرگ را درعرصه آموزش و پرورش پیاده کرده است. نمونه های زیادی ازاین کشورها مثل اندونزی، کره جنوبی، ترکیه، برزیل و غیره وجود دارند که نمی‌شود به همه آنها در این مقاله پرداخت. ولی از سویی این واقعیت را نمی شود انکار کرد که سرمایه گذاری بالای سیستم آموزش مانند انبار نمودن مقادیر زیاد انرژی دریک بالون است، که اگر دیر یا زود از آن به مقاصد مفیدی استفاده نشود، باعث انفجاربالون می‌گردد. نوع آموزش تعیین می کند که از این انرژی به خوبی بهره گرفته شود یا راه انفجار در پیش بگیرد.
به احتمال قوی سرمایه گذاری بالای سیستم آموزش افغانستان بین سال های ۱۸۹۰ و ۱۹۴۰ پایه های اصلی ایجاد قشر نخبه سیاسی افغانستان را برای سال های ۱۹۵۰ و ۱۹۸۰ بوجود آورد، و سرمایه گذاری کشورهای مختلف در سیستم مدارس دینی در افغانستان و پاکستان بین سال های ۱۹۷۰ الی ۱۹۹۰ موجی از نخبگان جدید کشور را از ۱۹۹۰ تا امروز به میدان آورده است. باوجود آنکه نوع تعلیم و تحصیل، بازدهی های مختلفی داشته است، اما یک اصل درهردو زمان واحد باقی ماند - و آن اینکه سرمایه گذاری در سیستم آموزش و پرورش، درحقیقت بنیان رهبری سیاسی-اقتصادی کشور را به عهده داشته است.
در ده سال گذشته افغانستان برنامه وسیع سرمایه گذاری در معارف کشور را، درست مثل آنچه در سال های ۱۸۹۰ الی ۱۹۴۰ اتفاق افتاده بود، اما با یک حجم به مراتب بزرگتر و وسیعتراز آن، روی دست گرفته است. تقریبا درحدود ۹ میلیون طفل برای اولین بار در تاریخ کشور به مکتب می‌روند. بین سالهای ۲۰۱۴ الی ۲۰۲۰ تمام این اطفال ازمکتب فارغ شده به دانشگاه ها و خدمات اجتماعی خواهند پیوست و به احتمال قوی قشر نخبه سیاسی آینده را برای سالهای ۲۰۳۰ الی ۲۰۵۰ کشور بوجود خواهند آورد.
بخواهیم یا نخواهیم، این ۹ میلیون انسان قادر خواهند بود افغانستان را به بهشت روی زمین و یا جهنم تمام عیار دنیا تبدیل نمایند... با این حساب، چه باید کرد؟
چند تصمیم اساسی و عاجل دردستور کار سیاست گذاران امروز افغانستان می‌تواند احتمال گزینه جهنم ساختن را از دستور کار نسل آینده کشور به دور سازد:
تحصیل نه تنها درآمد نسبی شخص را بیشتر می کند، بلکه سطح خواست های سیاسی وی را سخت متحول می‌گرداند. امروزه در دیگر کشورها، سیاست گذاران به این پیامد معارف خوب آگاه هستند و از قبل تدارک لازم برای آن را روی دست میگیرند. باز نمودن سیستم سیاسی برای اشتراک فعال طبقه جدید تحصیل کرده وقبول نمودن فضای رقابت سیاسی تنگاتنگ از جمله سیاست های لازم معارف بشمار می‌رود که نبود آن طبقه آگاه جامعه را مجبور به جستجوی راه حل در بیرون از کشور می‌سازد.
آنچه در افغانستان طی سال های ۱۹۵۰ الی ۱۹۸۰ صورت گرفت احتمالا واکنش طبقه جدید تحصیل کرده جامعه آنزمان به سیستم سیاسی نسبتا بسته بود که افکار انقلابی اسلامی خاورمیانه و سوسیالیستی آسیا را برایشان گواراترجلوه داد، وباعث آن شد تا با اتحاد به این افکار، در بیرون ازکشور زمینه اشتراک فعال خود را در قدرت سیاسی داخل فراهم نمایند. به اساس دانش امروز سیاست و اقتصاد، اگر طبقه نخبه سیاسی در آنزمان فضای بازتری را برای اشتراک سیاسی در قدرت فراهم می‌نمودند احتمالا افغانستان درمسیر طوفان های سیاسی چهاردهه گذشته کمتر قرار می‌گرفت زیرا نسل جدید نخبگان جامعه می‌توانست دراشتراک فعال سیاسی کشور چنان درگیر شود که حتی فرصتی برای پرداختن به افکار فراکشوری پیدا نکنند.باز نمودن مکاتب به روی تمام اقوام کشور بصورت یکسان، و همچنان دسترسی به تکنولوژی معلوماتی برای همه، زمینه رقابت بین تمام مردم افغانستان را بصورت همگون بوجود آورده است. در این رقابت ممکن است قهرمان دیروز، قهرمان فردا نباشد.
ممکن است اقوامی با گذشته سیاسی کمرنگتر بهترازاقوامی‌ که طبقه نخبه کشور را درگذشته تشکیل داده بودند جلوه نمایند. به عبارت دیگر ترکیب قومی طبقه نخبه سیاسی کشور در آینده افغانستان به احتمال، اغلب متفاوتر از ترکیب فعلی و یا گذشته آن خواهد بود. اگر قرار باشد افغانستان بار دیگر دستخوش زد و بند های درونی نشود، لازم است زمینه اشتراک اقوام مختلف در سیستم سیاسی کشور به صورت یکسان و بر اساس رقابت جدی درافکار، دست آوردها، و ابتکار های سیاسی و اقتصادی شکل بگیرد تا کشور و مردم بیشترین منفعت را از پروسه رقابت سیاسی ببرند. درغیرآن ممکن است سیاست های تقسیمات قومی باعث آن گردد تا مردم و کشور یگانه بازندۀ اصلی پروسه رقابت طبقه نخبه سیاسی کشور گردد - درست مثل آنچه در چهار دهه گذشته صورت گرفت.
کانالیزه نمودن و تنوع بخشیدن مسلکی نسل جدید نخبه کشور از اولویت های خیلی جدی بشمار می‌رود. اگراین روند به حال خود گذاشته شود، بازار شغل و درآمد درکشور باعث تورم ناموزون مسلکی در ساختار قشر نخبه آینده خواهد گردید (اکثریت به یک یا دومسلک رجوع نموده و کشور را با چالش های جدی کمبود رجال در ساحات دیگرمواجه سازد). بطور مثال، رجوع اکثریت جوانان به طبابت در دهه های ۸۰ و ۹۰ باعث کثرت پزشک در جامعه و کمبود سیاست گذارخوب در سیاست و اقتصاد امروز گردید.
یورش سرسام آور اکثریت جوانان امروز به مشاغل تجارت و سیاست، فردای افغانستان را بسیار چالش بار خواهد ساخت زیرا هم تجارت و هم سیاست از نظر دانش اقتصاد، مشاغلی با بهره دهی خیلی پایین اقتصادی هستند. اگر قرار باشد افغانستان فردا به پای خود بایستد، نیاز به مهندس، معلم، و دانشمند زراعت واقتصاد بیشتر است تا به سیاست و تجارت.



رئیس‌جمهور ایران گفته است که طب سنتی ایران باید حفظ و احیاء شود و دولت نیز آماده "مساعدت رساندن در این زمینه" است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، محمود احمدی‌نژاد روز یکشنبه ۲۱ خرداد گفت: "در ۲۰۰ سال اخیر آسیب‌های فراوانی به ما وارد شده است و سرمایه‌های زیادی را از دست داده ایم. از جمله طب سنتی خود را".
او گفت: "در روش پزشکی جدید برای تشخیص بیماری هزینه‌های فراوانی می‌شود و بدون آزمایش و اسکن، تشخیص‌ها ناممکن است و یا حتی دقیق نیست، اما در طب سنتی ما روش‌های دقیق‌تری وجود دارد که با یک سلسله سوالات و روش‌های ساده می‌توان بیماری را تشخیص داد."
رئیس‌جمهور ایران اضافه کرد: "ما دستگاه‌ها و روش‌های جدید پزشکی را نفی نمی‌کنیم و معتقدیم که آنها می‌توانند روش‌های قبلی را تکمیل کنند، اما طب ایرانی روش‌های درمانی خاص خود را دارد و ما باید آن را احیا کنیم."




وزیر دفاع ایران گفته است که این کشور "از نظر پدافندی هیچ مشکلی ندارد و وقوع اشیاء نورانی هیچگونه تهدیدی برای ایران محسوب نمی‌شود."
به گزارش خبرگزاری مهر، احمد وحیدی روز یکشنبه، ۲۱ خرداد، در جمع خبرنگاران گفته است که مشاهده اشیاء نورانی در آسمان شهرهای ایران تنها به این کشور مربوط نبوده و در دیگر کشورهای خاورمیانه هم دیده شده است.
او در عین حال اضافه کرده است که این پدیده در حال بررسی است تا جزئیات آن بیشتر معلوم شود.
اواخر شب پنج‌شنبه، ۱۸ خرداد (۷ ژوئن)، توده‌ای نورانی در آسمان چند کشور خاورمیانه و همسایگانشان مشاهده شد.
این توده نورانی، که گفته می‌شود درخشان‌تر از ستاره‌ها بود و به دور خود می‌چرخید، چند ثانیه در آسمان کشورهای خاورمیانه، از جمله سوریه، اسرائیل، لبنان و همچنین کشورهایی همچون ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان ظاهر شده است.
خبرگزاری‌های ایران هم از مشاهده این توده نورانی در آسمان شهرهای تهران، مشهد، اردبیل و سایر شهرها خبر دادند.




مردم فرانسه امروز، یکشنبه، دهم ژوئن (۲۱ خرداد) برای شرکت در اولین دور انتخابات مجلس این کشور پای صندوق‌های رأی می‌روند.
برای آن که فرانسوا اولاند، رئیس‌جمهور فرانسه، بتواند خط مشی‌های اقتصادی جدید پیشنهادی خود را تصویب و اجرایی کند، لازم است که حزب تحت رهبریش در انتخاباتی که از امروز آغاز می‌شود، به پیروزی قابل توجهی دست یابد.
در این انتخابات برای اولین‌بار ۱۱ نفر به عنوان نمایندگان شهروندان فرانسوی که در خارج از این کشور زندگی می‌کنند، به مجلس فرانسه راه می‌یابند.
دومین دور رأی‌گیری در انتخابات فرانسه اواخر ماه ژوئن برگزار خواهد شد.




پلیس پرو می گوید لاشه هلی‌کوپتری را که روز چهارشنبه هفته گذشته ناپدید شده بود پیدا کرده است.
پلیس می گوید همه ۱۴ نفر سرنشین آن کشته شده اند.
این هلی‌کوپتر روز چهارشنبه ناحیه آمازونی مادر د دیوس را به مقصد کوسکو ترک کرده بود.
۱۲ نفر مسافر و دو نفر خدمه سرنشینان آن بودند.
پلیس پرو می گوید اغلب مسافران اهل کره جنوبی بودند، ولی در میان آنها تعدادی هم اهل هلند، جمهوری چک، سوئد و پرو بودند.
لاشه هلی‌کوپتر در ارتفاع ۴ هزار و ۹۰۰ متری، در نزدیکی کوهی به نام ماماروزا پیدا شده است.
رائول ایبار، رییس پلیس پرو، که به محل حادثه رفته بود گفت هلی‌کوپتر سقوط کرده و منفجر شده است.
او به خبرگزاری آسوشیتد پرس گفت: "تمامی سرنشینان در برخورد اولیه کشته شده اند، چون آثار به جا مانده همه سوخته و پخش شده است."
مقام های پرو می گویند در حال جمع آوری اجساد هستند، اما ریزش برف و باران، این کار را دشوار کرده است.
سفارت کره جنوبی گفته مسافران این هلی‌کوپتر برای تحقیق در زمینه یک پروژه هیدرو-الکتریک در منطقه پونو در جنوب پرو به آنجا سفر کرده بودند.
تعدادی از آنها کارمندان شرکت سامسونگ و منابع آب کره جنوبی بودند.
سالانه هزاران نفر به ناحیه کوسکو در پرو سفر می کنند تا از دیدنی های آن، از جمله قلعه باستانی ماچو پیچو دیدن کنند.




وزیر دفاع ایران اعلام کرده است که این کشور از حقوق خود در زمینه فعالیت‌های هسته ای کوتاه نخواهد آمد و "کشورهای غربی باید از خواست منطقی ایران در استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای تمکین کنند."
به گزارش خبرگزاری رسمی ایران (ایرنا)، احمد وحیدی روز یکشنبه ۲۱ خرداد، در پاسخ به سوالی درباره نشست نمایندگان گروه ۱+۵ با ایران برای گفت‌وگو درباره فعالیت‌های هسته‌ای این کشور گفت: "سیاست جمهوری اسلامی دفاع از حقوق هسته‌ای خود است."
او اضافه کرد که ایران به دنبال صلح و آرامش است و در چارچوبی که آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، تعیین کرده "مخالف سلاح هسته‌ای و هر گونه سلاح کشتار جمعی است."
با این حال، وزیر دفاع ایران تاکید کرد که ایران "ضمن آن که اهل تعامل و همکاری است، از حقوق خود کوتاه نمی‌آید."
مذاکرات نمایندگان گروه ۱+۵ و ایران در روزهای ۲۹ و ۳۰ خرداد (۱۸ و ۱۹ ژوئن) در مسکو برگزار خواهد شد.
دور پیشین این گفت‌وگوها در روزهای سوم و چهارم خرداد (۲۳ و ۲۴ ماه مه) در بغداد برگزار شد، ولی به گفته سعید جلیلی، سرپرست هیات مذاکره‌کننده ایران "ناتمام ماند".
بر اساس گزارش‌ها، در پایان دو روز گفت‌وگو دو طرف پذیرفتند که "اختلافاتی جدی هنوز وجود دارد". هرچند آقای جلیلی گفت که این مذاکرات "در فضای خوبی برای طرح شفاف دیدگاه‌ها" برگزار شده است.

'ناامیدکننده'

ایران و کشورهای ۱+۵ در شرایطی برای آغاز دور جدید گفت‌وگوهای هسته‌ای در روزهای آینده آماده می‌شوند که نشست دوجانبه نمایندگان ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در روز پنجشنبه گذشته (۱۹ خرداد) نتیجه دلخواه کارشناسان آژانس را به همراه نداشت.
گفته شده است که این مذاکرات برای تعریف چارچوب توافقنامه‌ای دوجانبه درباره چگونگی بازرسی از فعالیت‌های هسته‌ای ایران انجام می‌شد.
هرمان ناکارتس، معاون مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که سرپرست گروه مذاکره کننده با ایران بود، بعد از این نشست گفت که از روند گفت‌وگوها ناامید شده است.
اما علی‌اصغر سلطانیه، نماینده ایران درآژانس بین‌المللی انرژی اتمی گفت که قرار است دو طرف پیشنهادات یکدیگر را بررسی کنند و "در جلسه بعد که تاریخ و محل آن تعیین خواهد شد"، دوباره در این باره گفت‌وگو کنند.
رابرت وود، نماینده آمریکا در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم به خبرگزاری رویترز گفته است که عدم پیشرفت این مذاکرات ناامیدکننده است و "نشان می‌دهد که ایران همچنان حاضر نیست به تعهداتش به آژانس عمل کند."
کشورهای غربی ایران را متهم می‌کنند که فعالیت‌های هسته‌ای خود را با اهداف نظامی دنبال می‌کند، ولی ایران همواره با رد این اتهامات تاکید کرده است که برنامه هسته‌ای این کشور اهدافی صلح‌آمیز دارد.
تحریم‌هایی که اتحادیه اروپا و آمریکا برای تحت فشار گذاشتن ایران به همکاری بیشتر در زمینه فعالیت‌های هسته‌ایش وضع کرده‌اند، از اواخر ماه میلادی جاری (کمتر از ۲۰ روز آینده) اجرایی خواهد شد و گزارش شده است که ایران همکاری بیشتر در این زمینه را به لغو تحریم‌ها مشروط کرده است.





زنان افغان
مسئولان افغان در ولایت فراه می گویند دست کم هشت مورد جداگانه قتل زنان و پنج مورد خودکشی را در مدت کمتر از سه ماه اخیر ثبت کرده اند.
لیلما صدیقی، رئیس امور زنان در فراه به بی‌بی‌سی گفت که شماری از این قتل ها مرموز بوده اند و دلیل اصلی آن هنوز روشن نشده است.
این قتل‌ها شامل حدود ۳۶ مورد خشونت علیه زنان است که به گفته خانم صدیقی، از آغاز سال جاری خورشیدی تا حالا از سوی ریاست امور زنان ولایت فراه ثبت شده است.
او گفت که این حوادث در مناطق مختلف فراه، هم شهر و هم روستا اتفاق افتاده و دو مورد خودسوزی زنان نیز گزارش شده است.
فراه در غرب افغانستان است و مرز مشترک با ایران دارد.
مشکلات در اطلاع رسانی از مناطق دورافتاده افغانستان، معمولا باعث شده تا این گونه گزارشها بازتاب گسترده رسانه ای نداشته باشند.
رئیس امور زنان در فراه نیز می گوید خشونت های گسترده علیه زنان در این ولایت از گذشته وجود داشته اما دسترسی محدود به رسانه ها مانع انتشار آن بوده است.
'خشونت خانوادگی'
آنچه در زمینه خشونت علیه زنان تا حالا نسبتا تازگی داشته، گزارش ریاست امور زنان فراه از قتل های "مرموز" زنان در مناطق مختلف این ولایت است.
خانم صدیقی می گوید که در برخی موارد، این زنان با شلیک گلوله کشته شده و در مواردی هم، خفه شده اند، اما عاملان آن در بسیاری موارد شناسایی نشده اند.
انگیزه اصلی این قتل ها هنوز برای مسئولان محلی در فراه روشن نیست.
خانم صدیقی می گوید که احتمال دارد شماری از این قتل‌ها با خشونت های خانوادگی و مشکلاتی که زنان در خانواده های خود با آن روبرو هستند مرتبط باشد.
او گفت که در مواردی، عاملان این قتل ها از سوی پلیس بازداشت شده اند، اما عده دیگر از عاملان چنین قتل‌هایی هنوز آزادند و هیچ نهادی آنها را مورد پیگرد قرار نداده است.
'دستاوردهای شکننده'
قتل های ناموسی در جامعه سنتی و مردسالار افغانستان بارها گزارش شده است.
ازدواج یک دختر و پسر بالغ بر خلاف رضایت خانواده نیز می تواند انگیزه ای برای قتل باشد.
علاوه بر این، دختران و زنان در مواردی برای بیرون شدن از خانه و رفتن به مکتب/ مدرسه نیز ممکن است با خشونت روبرو می شوند.
ناظران می گویند، با وجود پیشرفت هایی که زنان در افغانستان در سالهای اخیر در عرصه های اجتماعی و سیاسی داشته اند، این دستاوردها هنوز به شدت شکننده است.
نگرانی از وضعیت زنان افغان نه تنها در میان افغانها به ویژه نهاد های مدنی این کشور یک مساله جدی است، بلکه شماری از نهاد های بین المللی نیز نگرانند که بعد از خروج نیروهای ناتو از افغانستان، ممکن است حمایت از حقوق زنان مانند سالهای جنگ داخلی و دوران طالبان به فراموشی سپرده شود.
دفتر هیات نمایندگی سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما) در آستانه کنفرانس سران ناتو در شیکاگو از دولت افغانستان و ناتو خواسته بود که حفاظت از حقوق زنان را شامل اولویتهای برنامه امنیتی این کشور کنند.




حامد کرزای
فرانسوا اولاند، رییس جمهور فرانسه گفت خروج نیروهای نظامی کشورش از افغانستان از ماه آینده آغاز خواهد شد و تا پایان سال میلادی به اتمام خواهد رسید.
اعلام برنامه خروج این نیروها، تنها چند ساعت پس از کشته شدن ۴ سرباز فرانسوی و زخمی شدن ۵ نفر دیگر انجام می گیرد.
روز شنبه یک بمب گذار انتحاری به کاروان نیروهای ناتو در ولایت کاپیسا حمله کرده و بمب همراه خود را منفجر کرده است.
گروه طالبان مسئولیت این بمب گذاری را بر عهده گرفته است.
آقای اولاند در زمان رقابت های انتخاباتی خود، خروج نیروهای فرانسوی تا پایان سال ۲۰۱۲ میلادی را از برنامه های خود اعلام کرده بود.
قرار است تمامی نیروهای ناتو دو سال بعد، یعنی در سال ۲۰۱۴ میلادی از افغانستان خارج شوند.
در هفته های اخیر خشونت ها در افغانستان تشدید یافته است. در این مدت گروه طالبان نیروهای افغان را در کنار ۱۳۰ هزار نیروی خارجی حاظر در این کشور مورد هدف قرار داده است.

'قدردانی ملی'

مقام های افغان می گویند فرد مهاجم روز شنبه، در حالی که برقع (چادر) به سر داشت، به نیروهای ناتو حمله کرده است.
چند غیر نظامی افغان نیز در این حمله زخمی شدند.
آقای اولاند در بیانیه ای گفت از نیروهای کشته شده "قدردانی ملی" به عمل خواهد آمد.
او گفت تا قبل از خروج کامل، نیروها باید وظایف خود را انجام دهند، اما این کار باید با احتیاط نسبت به سلامت جان آنها صورت گیرد.
در حال حاضر فرانسه، با ۳ هزار و ۳۰۰ نفر، پنجمین کشور از لحاظ تعداد نیرو در ناتو است.
از سال ۲۰۰۱ میلادی، ۸۷ نفر از نیروهای فرانسوی در افغانستان کشته شده اند.
در پی کشته شدن چهار سرباز فرانسوی دیگر در ولایت کاپیسا در ژانویه گذشته، نیکولا سارکوزی، رییس جمهور پیشین این کشور گفت فرانسه تا سال ۲۰۱۳ میلادی از افغانستان خارج خواهد شد.
اما آقای اولاند در رقابت های انتخاباتی خود، زمان خروج این نیروها را یک سال به جلو انداخت.




رسانه‌های ایران از مرگ ۷ نفر در ایران بر اثر ابتلا به تب کریمه کنگو خبر داده‌اند. بیشتر قربانیان در استان‌های شرقی ایران بوده‌اند و گزارش شده است که "وجود این بیماری در ۲۷ استان از ۳۱ استان ایران ثابت شده است".
خبرگزاری مهر در گزارشی در روز یکشنبه، ۲۱ خرداد، به نقل از صادق چینی‌کار، رئیس آزمایشگاه مرجع انستیتو پاستور ایران اعلام کرده است از ابتدای امسال ۲۹ نفر در ایران به تب کریمه کنگو مبتلا شده و ۷ نفر از آنها جان خود را از دست داده‌اند.
او گفته است که در شرایط کنونی، وجود بیماری تب کریمه کنگو در ۲۷ استان از ۳۱ استان ایران ثابت شده است.
خبرگزاری مهر اضافه کرده است که مسئولان ارشد وزارت بهداشت ایران تاکنون تنها مرگ ۲ نفر بر اثر ابتلا به این بیماری در ایران را تایید کرده‌اند.
تب کریمه کنگو یک بیماری حاد ویروسی است که از طریق حشرات انگلی و تماس با حیوان آلوده به انسان منتقل می‌شود.
این بیماری در مراحل اولیه، علائمی شبیه سرماخوردگی و استخوان درد دارد که در مراحل بعد با تب و خونریزی همراه می‌شود. اختلال در انعقاد خون می‌تواند باعث شود که فرد مبتلا به این بیماری به دلیل خونریزی ریه و عفونت جان خود را از دست بدهد.
به نقل از مسئولان وزارت بهداشت ایران گزارش شده است که در سال گذشته ۸۷ نفر در این کشور به تب کریمه کنگو مبتلا شده‌اند که ۱۵ نفر از آنها درگذشته‌اند. در سال ۱۳۸۹ هم ۱۵۴ مورد ابتلا به این بیماری گزارش شده است که ۲۶ نفر از آنها جان خود را از دست داده‌اند.
در هفته‌های گذشته و به دنبال تایید شیوع تب کریمه کنگو در استان‌های شرقی ایران، گزارش شد که این بیماری به تهران رسیده و حال دو نفر از مبتلایان به آن وخیم است.
هرچند در آن زمان، مقامات وزارت بهداشت تاکید کردند که شیوع این بیماری در تهران شایعه است و این بیماران از شهرهای دیگر و برای تشخیص و درمان به تهران منتقل شده‌اند.
ورود دام‌های آلوده از مرزهای شرقی ایران اصلی‌ترین دلیل شیوع تب کریمه کنگو اعلام شده است، هرچند کارشناسان گفته‌اند که سمپاشی چهارپایان می‌تواند مانع انتقال این بیماری شود.
استفاده از دستکش در زمان تماس با گوشت و نگهداری گوشت در فریزر برای ۴۸ ساعت قبل از مصرف، از دیگر روش‌های مقابله با شیوع این بیماری اعلام شده است.
تاکنون درمانی قطعی برای تب کریمه کنگو پیدا نشده است و مداوای بیماران تنها با کنترل عوارض بیماری انجام می‌شود.




لویی د گیندوس
کشورهای عضو حوزه یورو با ارائه کمک مالی ۱۰۰ میلیارد یورویی به بانک های اسپانیا موافقت کرده اند.
این تصمیم در پی جلسه اضطراری وزرای دارایی کشورهای حوزه یورو به دست آمد.
لویی د گیندوس، وزیر اقتصاد اسپانیا گفت کشورش به زودی رسما درخواست خود را برای این کمک ها ارائه خواهد کرد.
او تاکید کرد این کمک یک بسته نجات نیست و وامی است که با شرایط عالی به اسپانیا ارائه شده است.
آقای د گیندوس در ادامه گفت بانک هایی که در اسپانیا این وام ها را دریافت می کنند باید شروطی را که با آن همراه است قبول کنند.
بانک های اسپانیا در پی بحران در بازار املاک با مشکلات زیادی روبرو شدند. از جمله مشکلات آنها وام های زیان ده است که دریافت کنندگان توانایی بازپرداخت آنها را ندارند.
اما خوزه مانوئل باروسو، رییس کمیسیون اروپا گفت با تغییراتی که در سیستم بانکی اسپانیا در حال شکل گیری است، این کشور می تواند به رشد اقتصادی دست یابد.
صندوق بین المللی پول اعلام کرد کمک مالی کشورهای حوزه یورو به اندازه ای است که اعتماد را به سیستم بانکی اسپانیا بازگرداند.
این نهاد بین المللی همچنین آمادگی خود را برای کنترل ارائه کمک ها و اجرایی شدن آن ابراز کرد.
کشورهای عضو گروه هفت نیز از این اقدام استقبال کردند.
آمریکا آن را قدمی به سمت اتحاد مالی کشورهای حوزه یورو دانست.
گروه هفت متشکل از آمریکا، کانادا، بریتانیا، ایتالیا، فرانسه، آلمان و ژاپن است.




حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان می‌گوید که ادامه عملیات خودسرانه نیروهای خارجی که منجر به تلفات غیرنظامیان شود، تجاوز بر خاک این کشور تلقی خواهد شد.
این تصمیم در یک نشست فوق العاده رئیس جمهوری با اعضای هیات حقیقت یاب درمورد حادثه اخیر در ولایت لوگر که هجده غیرنظامی در آنجا کشته شدند، اعلام شد.
در این نشست، وزرای دفاع و امور داخله افغانستان و رئیس اداره امنیت ملی و همچنان اعضای خانواده قربانیان این حادثه حضور داشتند.
چهار روز پس از عملیات نیروهای ناتو در ولایت لوگر، هیات حقیقت یاب نتایج تحقیقات خود را به رئیس جمهوری اعلام کرد.
در این گزارش آمده که نیروهای ناتو بدون هماهنگی با نیروهای افغان، یک خانه مسکونی را هدف قرار داده اند.
ایمل فیضی سخنگوی رئیس جمهوری افغانستان می‌گوید در این نشست فیصله (تصمیم) گرفته شد که ادامه چنین عملیات ها، به معنی تجاوز بر خاک این کشور خواهد بود.
آقای فیضی می گوید که تصمیم گرفته شده که "حکومت افغانستان یکبار دیگر از ایالات متحده آمریکا می‌خواهد که در زمینه تلفات ملکی (غیرنظامیان) و همچنان عملیات خودسرانه یک جانبه ، باید تصمیم جدی بگیرند. و پس از این اگر بمباران ادامه یابد و تلفات ملکی ببار آید و عملیات ها یکجانبه صورت گیرد، به معنی تجاوز بر خاک افغانستان خواهد بود."
او همچنان افزود، ادامه عملیات خودسرانه نیروهای بین المللی در افغانستان در مغایرت با تفاهم نامه ها و توافقنامه همکاری های استراتژیک میان کابل و واشنگتن است.
سندی که بر حفاظت از جان غیرنظامیان و توقف عملیات یک جانبه خارجی تاکید کرده است.
این در حالی است که جان آلن فرمانده نیروهای بین المللی، روز جمعه به لوگر سفر کرده و از مردم محل و بازماندگان قربانیان حمله هوایی ناتو معذرت خواست.
آقای آلن وعده داد که از تکرار چنین حوادثی در آینده جلوگیری خواهد کرد.
در گذشته هم حامد کرزی با اعتراض به عملیات شبانه از سوی نیروهای ناتو، خواهان قطع این نوع عملیات شده بود.
موضوع کشته شدن غیر نظامیان در عملیات های ناتو ، یکی از عوامل اصلی تیرگی روابط افغانستان با نیروهای ناتو به رهبری آمریکا در این کشور بوده است.




نه هم نسل اویم و نه دوست صمیمی اش بوده ام. نوجوانی بودم سیزده، چهارده ساله و در آن زمان درگیر باورهای انقلابی ام و به پیروی از مرادان سیاسی آن زمانم در حال توجیه "ضد امپریالیستی" بودن حاکمان، هر چند صابون زندان و فحشهای رکیک و رفتارهای ضد انسانی شان در همان سن بر تنم خورده بود. در آن دوران نوعی دگماتیسم بر ما حاکم بود که بحث و جدل با ما را بی معنی می کرد.
او به خانه ما رفت و آمد داشت و هر بار می دیدمش، حتی حضور فیزیکی اش برایم جذاب می نمود. زنی بلند قد که علیرغم اجباری شدن حجاب، با لجی وصف ناشدنی، پارچه هایی رنگین بر سر می انداخت و دامنهای بلند و کت های سفید و آبی و هفت رنگش نشان از مقاومت لجوجانه اش در برابر صفوف "میلیونی مسلمان دو آتشه شده" داشت. هیچوقت آرایش نمی کرد، اما همیشه و در هر شرایطی سیگاری در دست داست و با قدمهای استوار در خیابانهای تهران آن روزها راه می رفت، انگار دارد در شانزه لیزه قدم می زد. و البته همیشه گرفتار و مشغول بود... همیشه بار به همراه داشت. باری سنگین. باری که در سرزمینی که عاشقانه دوستش می داشت، شدیدا بی قدر و بی ارز بود: کتاب.
او استاد دانشگاه تهران در رشته های هنر و معماری بود و در جریان "انقلاب فرهنگی" یا پاکسازی دانشگاه از اهل اندیشه و علم، به سادگی از ادامه حضور آکادمیک در جامعه اش حذف شده بود. اما آیا زنی چون او که هنر و معماری و بناها و اماکن باستانی و تاریخ و فرهنگ ایران دغدغه همیشگی زندگی اش بود، می توانست این حذف را بدون هیچ عکس العملی بپذیرد؟ مسلما خیر.
با از دست دادن شغل محبوبش به کار نشر رو آورد. می دانیم که کار نشر و انتشارات در ایران همواره شغلی مردانه بوده است. و او، سیما کوبان، زنی که قدش از همه بلندتر بود و آن بالا بالاها همیشه در افکار بیشمارش غوطه ور بود و همیشه در حرکت و البته در هر حالتی زدن پکهای عمیق به سیگارهای همیشگی و مضطربش پایانی نداشت، در کشوری که اسلامی شده بود و داشت می رفت تا زنان را از عرصه اجتماع حذف کند، به سال ۱۳۶۰ در نبش خیابان بزرگمهر تهران، به عنوان اولین زن ناشر پس از انقلاب اسلامی ایران، انتشارات دماوند را بنیان گذاشت.
در یک سال اول تاسیس این انتشارات، که سخت ترین دوران آن نیز بود، سیما کوبان بار تمام سختیها و مشکلات را به تنهایی به دوش کشید. پس از آن دو زن دیگر به یاری او شتافتند: پرتو نوری علا (سپانلو) و منیر رامین فر (بیضایی). این دو زن که علاوه بر حضور و هویت شخصی و اجتماعی شان، به دلیل اینکه زندگی مادی خانواده هایشان در اثر از دست دادن منابع درآمد همسرانشان دچار مشکلات عدیده شده بود، هر یک ناچار بودند به نوعی در تامین اقتصادی خانواده هایشان نقش جدیدی بر عهده گیرند، هر چند که پیش از آن نیز همواره می بایست با اینسو و آنسو کردن یک قران دو قرانها این زندگیها را مدیریت می کردند. آنها گمان می کردند با پیوستن به سیما کوبان هم سهم خود را در کار فرهنگی ادا می کنند و هم منبع درآمدی هر چند ناچیز برای خانواده هایشان ایجاد می کنند.
با این همه بار اصلی مسئولیتها همواره بر دوش سیما کوبان بود که قامت استوارش نشانه های پشتی را که زیر این بار به خمیدگی می گرایید، پوشانده بود.
انتشارات دماوند در طول حیات چهار ساله خود توانست آثار متعدد و مهمی را منتشر کند، از آن جمله اند "کتاب چراغ" که مجموعه ای گردآوری شده از تولیدات فرهنگی و هنری بخشی از برجسته ترین روشنفکران آن دوران ایران و همچنین آثاری به شرح زیر:
نمایشنامه و فیلمنامه های "آینه های روبرو"، "فتحنامه کلات"، "خاطرات هنرپیشه نقش دوم"، "ندبه" و "اشغال" از بهرام بیضایی، "خروج اضطراری" از اینیا تسیوسیلونه، "مقالات تاریخی" و "اندیشه های طالبوف تبریزی" از فریدون آدمیت، "مردی که همه چیز ، همه چیز ، همه چیز می دانست" از آستوریاس و به ترجمه لیلی گلستان، "عطا و لقای نیما" از مهدی اخوان ثالث، "سرود اعتراض" از پابلو نرودا، به ترجمه احمد کریمی حکاک، "کلاه کلمنتیس" از میلان کوندرا به ترجمه احمد میرعلایی و بالاخره “نقد و تحلیل جباریت “ از مانس اشپربر و به ترجمه کریم قصیم.
انتشارات دماوند در سال ۱۳۶۴ و پس از اینکه بارها مورد تهدید بسته شدن قرار گرفته بود و پس از اینکه سیما کوبان بعنوان مدیر مسئول این انتشارات بارها به بهانه های واهی احضار و تهدید شده بود، مورد هجوم ماموران امنیتی قرار گرفت و در پی آن برای همیشه بسته شد . به روایتی، یکی ازعوامل اصلی بسته شدن انتشارات دماوند، در کنار همکاری روشنفکران و نویسندگان غیر دولتی و مخالف وضع موجود، چاپ نقد و تحلیل جباریت به ترجمه کریم قصیم بوده است که در آن زمان جزو پر فروشترین کتابها نیز شده بود. گویا کریم قصیم در آن زمان با یک نام مستعار با سازمان مجاهدین همکاری می کرده و این نام توسط یکی از روشنفکران ایرانی ساکن خارج از کشور در پی اختلافات سیاسی لو می رود. خانم کوبان که از همکاری کریم قصیم با سازمان مجاهدین به کل بی خبر بوده، در مظان اتهام وزارت اطلاعات قرار می گیرد و برای بازپرسی روانه زندان و پس از چند روز با قید ضمانت آزاد می شود.
سیما کوبان از آن پس به کارهای پژوهشی و نوشتاری خود ادامه داد. در همین دوره به جمع آوری مجموعه‏ ای از مقالات پژوهشی، ادبی‏ و خاطرات بخشی از اهالی فرهنگ و هنر درباره شهر تهران پرداخت که تحت عنوان "کتاب تهران" به سال ۱۳۷۱ توسط انتشارات روشنگران چاپ شد. انتشارات روشنگران را دو سال بعد از گشایش انتشارات دماوند، خانم شهلا لاهیجی بنیان گذاری کرده بود.
من در مطلبی که سالها پیش نوشته بودم، به عضویت او در کانون نویسندگان ایران اشاره کرده بودم. طبق تحقیقات جدیدی که در این مورد و به دلیل شک عده ای به این ادعا انجام دادم، نتیجه گرفتم که به احتمال قوی او هرگز در کانون نویسندگان ایران عضو نبوده است. اما سیما کوبان در جمع آوری امضا برای متن مهم تاریخی ۱۳۴ نویسنده تحت عنوان " ما نویسنده ایم" نقشی فعال داشته و بدلایلی که بر ما روشن نیست، این همکاری ادامه نیافته است.
با این همه نام او به عنوان یکی ازامضاکنندگان این متن برای همیشه ثبت شده و بازگو کننده دغدغه همیشگی او یعنی دفاع از آزادی بیان نیز هست.
سیما کوبان در سال ۱۳۷۴ به دعوت پارلمان نویسندگان، ایران را به قصد استراسبورگ ترک کرد و هرگز به ایران بازنگشت. در دهه نود و پس از سالها او را در استراسبورگ دیدم، با همان قامت بلند. اینک اما گرد سالیان بر موها و چهره اش نشسته بود. کم حرف شده بود. زندگی سیما کوبان در استراسبورگ تا سالهای پایانی عمرش بر او بسختی و در تنگدستی گذشت. در استراسبورگ به دیدن او در آپارتمان بسیار کوچک زیر شیروانی اش رفته بودم که علیرغم کوچکی در تمام گوشه هایش سلیقه فوق العاده و هنری او را در تزیین آن با صندوقچه ها و پارچه های کار دست و رنگارنگ ایرانی به چشم می خورد. سقف کوتاه خانه، بلندی قامت او را تاب نمی آورد یا بر عکس. این قامت بلند او بود که در نتیجه کوتاهی این سقف باز خمیده تر می شد... به هر حال گاه اگر شوری در چشمانش پیدا می شد، برای این بود پسرش پویا که هنوز در ایران بود و به دلیل اینکه باید به سربازی می رفت نتوانسته بود زودتر به او بپیوندد، قرار بود به زودی پیش او بیاید و یا وقتی از دخترش درنا می گفت که در پاریس زندگی می کرد.
هربار صحبت از آثار فرهنگی و هنری ایران می شد، باز می شد همان سیما کوبان سالهای دور و با شور بسیار و با زبانی بسیار رک که یکی از شاخصه های فراموش نشدنی او بود
اما به محض اینکه صحبت از آثار فرهنگی و هنری ایران می شد، باز می شد همان سیما کوبان سالهای دور و با شور بسیار و با زبانی بسیار رک که یکی از شاخصه های فراموش نشدنی او بود، از بی مهری ها که هم توسط خود ایرانیان و هم توسط برخی شرق پژوهان درمورد این فرهنگ شده بود، به زبان نقد سخن می گفت. اما اندکی بعد، در همان حالت نشسته چرت میزد. خسته بود. خسته شده بود.

تحریف تاریخی

یاد مطلبی از او در سالهای دور افتادم که در آن تحریف تاریخ هنر ایران توسط روسها را بشدت مورد انتقاد قرار داده بود. این مطلب کلیک هنوز در اینترنت هست. عنوان مطلب اینچنین است: "تحریف تاریخی به بهانه تحول تصویر انسان" . این مطلب با این جملات پایان می یابد:
"درست است که شاهکارهای ادبیات و هنر میراث جهانی است، اما پذیرفتنی نیست که به هر دلیلی باشد سرملتی خلاق را زیر آب کنیم."
چند سال پیش که به استراسبورگ دعوت شده بودم، از اهالی شهر سراغ او را گرفتم، چون پیش از سفر تلاش کرده بودم با او تماس بگیرم و نشده بود. گفتند در بیمارستان بستریست. به دیدن او رفتم. در تخت دراز کشیده بود و داشت می خواند یا می نوشت، یا هر دو. بخشی از بدنش بکل از کار افتاده بود و کلمات را نمی توانست بخوبی ادا کند. با اینهمه با ذوق همان سالیان دور از منابعی که در مورد هنر و اماکن ایران باستان یافته برایم می گفت و عکسها و اسنادی نشانم می داد. راستش اصلا یادم نمی آید برایم دقیقا از چه می گفت. چون گوش نمی دادم. چون به چهره اش زل زده بودم و بدنبال سیما کوبان آن سالها می گشتم که بنوعی برای من الگویی نیز بود.
بعد از این دیدار هرگز ندیدمش. چندی پیش خانمی از ایران با من تماس گرفت که در حال تحقیق در مورد سیما کوبان است و اطلاعاتی از من می خواست. همین خانم که هر کجا هست سلامت باشد، برایم نوشت که توانسته خانم کوبان را پیدا کند، اما خانم کوبان به دلیل وخامت شدید وضعیت جسمانی اش قادر به حرف زدن نیست تلفنی نیست. سیما کوبان دچار سرطان ریه شده بود و حالش بسیار بد بود. از او شماره دخترش درنا و دوستی را که پیش او بود گرفتم. با هیچیک نتوانستم تماس بگیرم.
تا اینکه همان خانم ساکن ایران در روز سه شنبه ۵ ژوئن برایم ایمیلی فرستاد با این مضمون:
" گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی / با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید. در نهایت تاسف و تاثر، سیما کوبان درگذشت و جامعه ادبی و هنری ایران یکی از بهترین ها را از دست داد..."
از طریق همان خانم فهمیدم که خانم کوبان در هفته های آخر زندگی اش به همت دخترش درنا از استراسبورگ به پاریس منتقل شده و در پاریس از دنیا رفته است.
خدای من! من از دوم تا سوم ژوئن برای شرکت در میزگرد خانه آزادی بیان در پاریس بوده ام و نمی دانسته ام سیما کوبان در همان شهر و در همان لحظات در حال مرگ بوده است. همین که نتوانستم او را ببینم ، حالم را منقلب تر میکند.
در صفحه فیس بوکی ام آشنای نادیده دیگری از ایران چنین نوشت:
"هنوز آن آپارتمان کوچک نبش بزرگمهر در حسرت " چراغ " سیما کوبان همچون " دماوند " به انتظار چلچراغ هاست. به یادش امشب چراغی بر افروزیم."
ای کاش پیش از مرگ می دانست، در سرزمین مادری و پدری اش هنوز هستند کسانی که به دنبال رد پای او در گسترش فرهنگ و هنر در ایران می گردند، ای کاش می دانست.




آینده فرانسه پس از انتخابات پرشور ریاست جمهوری که به پیروزی فرانسوا اولاند و حزب سوسیالیست در ششم ماه مه ۲۰۱۲ انجامید، در گرو نتیجه انتخابات مجلس ملی این کشور است.
فرانسوی‌ها روز یکشنبه دهم ماه ژوئن برای دور اول و یکبار دیگر در روز ۱۷ ژوئن به پای صندوق‌های رأی می‌روند تا بین دو نامزد حوزه انتخاباتی راه‌یافته به دور دوم، نام یکی را در صندوق‌ها بیاندازند.
تنها در صورت پیروزی حداکثری احزاب چپ در مجلس می‌توان به تحقق قول‌های رئیس جمهور اولاند و شعارش «تغییر، همین حالا» برای تغییرات اساسی اجتماعی و مدنی امیدوار بود.
پارلمان فرانسه شامل مجلس ملی فرانسه و مجلس سنا می‌شود.
مجلس ملی طبق قانون اساسی،‌ علاوه بر وظیفه وضع و بازبینی قوانین و بررسی لایحه سالانه بودجه دولت، بر عملکرد دولت نظارت دارد و سیاست‌های عمومی کشور و دولت را نیز ارزیابی می‌کند.
مجلس ملی تنها قدرت سیاسی است که می‌تواند با رأی حداقل نیمی از اعضایش، نخست‌وزیر را مجبور به استعفا از دولت و در نتیجه انحلال دولت کند. همچنین تصمیم نهایی اعلام جنگ، در پارلمان گرفته می‌شود.
مجلس ملی ۵۷۷ عضو دارد و از آنجا که الزامی در زندگی نامزد در حوزه‌ انتخاباتی‌اش نیست، احزاب نامزدهایی را برای حوزه‌های انتخاباتی تعیین می‌کنند تا بتوانند حداکثر کرسی‌های مجلس را از آن خود کنند. وزرای کابینه هم می‌توانند نامزد انتخابات مجلس ملی شوند ولی در صورتیکه پیروز نشوند و به مجلس راه نیابند باید از سمت وزارت خود نیز استعفا بدهند.
اگر وزیری به مجلس راه یابد، برای حفظ اصل استقلال مجلس از سایر جایگاه‌های قدرت سیاسی، باید از سمت وزارت خود کناره‌گیری کند.
رئیس جمهور می‌تواند افرادی از اعضای مجلس را به کابینه خود دعوت کند و در اینصورت رئیس مجلس حداکثر ظرف مدت یک‌ماه باید جایگزین نماینده را که پیش‌تر و همزمان با انتخاب او به عنوان نماینده معرفی شده‌است، به مجلس فرابخواند.
در این مدت نماینده‌ای که به وزارت نیز مشغول است حق شرکت در رأی‌گیری‌ها را ندارد. اگر وزیری که پیش از وزارت نماینده مجلس بوده‌است به هر دلیلی از سمت وزارت کنار برود، می‌تواند یک‌ماه بعد از تصمیم رسمی به مجلس بازگردد و وظیفه نمایندگی حوزه‌اش را از سر گیرد.
این آزادی عمل نخست‌وزیر در انتخاب وزرا موجب شده‌است از میان ۳۵ عضو کابینه تازه تأسیس فرانسه، ۲۶ نفر نامزد انتخابات مجلس ملی فرانسه باقی بمانند که حتی همگی به دور دوم راه یابند، در صورتی که در انتخابات پیروز نشوند، باید از کابینه استعفا دهند.
در سال ۲۰۰۷ و در کابینه سارکوزی، آلن ژوپه که وزارت محیط زیست و توسعه پایدار را بر عهده داشت از رقیب انتخاباتی‌ خود برای ورود به مجلس ملی در شهر بوردو شکست خورد و مجبور به ترک دولت شد.
در میان اعضای کابینه که پیش از تشکیل آن نامزدی خود برای انتخابات مجلس را اعلام کرده بودند، نجات ولود بالقاسم، وزیر حقوق زنان فرانسه و سخنگوی دولت، از شرکت در انتخابات انصراف داده است.
تنها در صورت پیروزی حداکثری احزاب چپ در مجلس می‌توان به تحقق قول‌های رئیس جمهور اولاندبرای تغییرات اساسی اجتماعی و مدنی امیدوار بود.
او که عضو فعال حزب سوسیالیست است، پیش‌تر و در دور قبلی انتخابات مجلس، از رقیبش در حزب راست اتحاد جنبش ملی UMP شکست خورده بود.
نتایج انتخابات ریاست جمهوری در این حوزه، ۵۳/۸۸٪ به نفع نیکولا سارکوزی بود. بنابراین این انتخاب استراتژیک خانم بالقاسم مورد تأیید بسیاری از سیاستمداران چپ قرار گرفت.
او ضمن اعلام انصراف خود گفت:‌« ترجیح می‌دهم همه انرژی و تمرکز خودم را در راه تحقق سیاست‌های دولت سرمایه‌گذاری کنم.» آرنو مونبورگ هم که در دور اول انتخابات درون حزبی سوسیالیست‌ها یکی از رقبای فرانسوا اولاند بود، پیش از رسیدن به مقام وزارت و در حالیکه نماینده دور اخیر مجلس هم بود، از انتخابات انصراف داد.
از ۲۶ عضو کابینه و کاندیدای مجلس ملی، ۲۳ نفر در دور قبلی هم نماینده بوده‌اند.
اکثر آنها در حوزه‌های انتخاباتی مبارزه می‌کنند که حزب سوسیالیست و فرانسوا اولاند بیش از ۵۵٪ آرا را در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری از آن خود کرده‌است. در حالیکه در حوزه انتخاباتی وزیر کنونی موفقیت تحصیلی، رئیس جمهور بیش از ۷۰٪ رأی آورده است، وزاری کنونی فرهنگ و ارتباطات، بودجه، امور اجتماعی و سلامت، اقتصاد و تجارت خارجی، صنعت - تجارت و جهانگردی کار سخت‌تری در پیش دارند، چراکه در حوزه‌هایی معرفی شده‌اند که اولاند تنها بین ۵۰/۸۶ و ۵۲/۲۷ درصد آرا را به خود اختصاص داده‌است.
این آمار و نرخ پایین‌تر شرکت فرانسوی‌ها در انتخابات مجلس نسبت به انتخابات ریاست جمهوری، حساسیت نتایج را بیش‌تر می‌کند.
تحقق آرمان‌ها و عملی شدن سیاست‌های چپ و سوسیالیست‌ها در گرو همراستایی سیاسی مجلسی است که با لوایح و عملکرد و سیاست‌های دولت، اختلاف بنیادین نداشته باشد.
در دوران ریاست جمهوری فرانسوا میتران، با همراهی مجلسی با حداکثر اعضا احزاب چپ، تغییرات اساسی در سیاست‌های اجتماعی فرانسه عملی شد.
قوانینی چون کاهش سن بازنشستگی به ۶۰ سال و تعیین سقف ۳۵ ساعت کار تمام‌ وقت در هفته تصویب و اجرا شدند. کمی بیش‌تر از یک ماه پیش، یکی از قول‌های انتخاباتی فرانسوا اولاند بازگشت به سن بازنشستگی پس از تغییر قوانین توسط دولت سارکوزی بود که تحقق آن بدون مجلسی چپ بسیار دشوار بنظر می‌رسد.
از آوریل ۲۰۱۱، تمام افراد دارای ملیت فرانسوی بالای ۱۸ سال می توانند درانتخابات پارلمانی شرکت کنند و حداقل سن قانونی برای نامزدی در انتخابات نامزدی در انتخابات مجلس سنا ۲۴ سال تمام است.
پیش از این ، سن قانونی برای شرکت در انتخابات ۲۳ سال و حداقل سن نامزدی در سنا ۳۰ سال بود. در صورتیکه دو نامزد انتخاباتی رأی برابر از آن خود کنند، کسی که سن بیشتری دارد به مجلس راه میابد.
جوان‌ترین نامزد انتخاباتی این دوره، مارین مارشال ـ لوپن ۲۲ ساله، نوه ژان ماری لوپن بنیانگذار حزب راست جبهه ملی‌ است که در حوزه انتخاباتی با بالاترین رأی به مارین‌لوپن در انتخابات ریاست جمهوری کاندید شده‌است. او دانشجوی رشته حقوق در دانشگاه پانتئون اسس پاریس است و این سومین مبارزه انتخاباتی اوست.
هم اکنون هر نماینده مجلس بطور میانگین نماینده ۱۱۰ هزار فرانسوی است و یکی از ویژگی‌های انتخابات پیش‌رو این است که برای اولین بار در تاریخ جمهوری فرانسه، فرانسویان مقیم سایر کشورها هم می‌توانند نماینده‌ای در مجلس داشته باشند.
بدین منظور سایر کشورهای دنیا به ۱۱ حوزه انتخاباتی تقسیم شده‌است.
در میان نامزدهای انتخابات، نام پوریا امیرشاهی، نامزد سوسیالیست فرانسوی‌های ساکن یازده کشور ساکن شمال غرب آفریقا، حوزه انتخابی نهم خارجی از فرانسه به چشم می‌خورد. او متولد ۱۹۷۲ در شمیرانات تهران است و در ۴ سالگی به همراه مادرش که از مبارزان مخالف شاه بوده است وارد فرانسه شده است. او در کنار فعالیت‌های متنوع سیاسی از نوجوانی تا بحال، از سال ۲۰۰۸ دبیر کمیسیون حقوق بشر حزب سوسیالیست است.




شاید ایران و سوریه متحدان غریبی به نظر برسند. رهبر ایران، آیت‌الله علی خامنه‌ای، یک نظام مذهبی را هدایت می‌کند، حال آنکه بشار اسد، رییس‌جمهور سوریه، در راس حکومتی سکولار قرار دارد؛ یک کشور عرب است و دیگری فارس.
اما پس از انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ این دو کشور دلیلی برای به هم پیوستن یافته‌اند.
پروفسور ژوبین گودرزی در کلیک "ایران پرایمر" می‌نویسد: "اتحاد ایران و سوریه از دل انگیزه و همچنین دشمنانی مشترک روییده است."
"سه دهه است که اهداف استراتژیک مشترک، این اتحاد را به رغم تلاش‌های مکرر برای جداکردن شان، حفظ کرده است."
از منظر تاریخی این دو کشور در مقابله با رقیبی مشترک، یعنی صدام حسین در عراق، و برای جلوگیری از پیشروی اسرائیل در لبنان و همچنین برای پیشگیری از هرگونه نفوذ آمریکا در خاورمیانه به هم نزدیک شدند.
آنان به ویژه بر سر حمایت از حزب‌الله لبنان و گروه‌های اسلام‌گرای تندروی فلسطینی چون حماس و جهاد اسلامی با یکدیگر متحد بوده‌اند.

مشکل یا راه حل؟

دیپلماتهایی که برای حل و فصل منازعه سوریه می‌کوشند نفوذ ایران بر متحدش را تصدیق می‌کنند.
کوفی عنان، فرستاده مشترک سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب به سوریه، می‌گوید گفتگوهایی در جریان است تا گروهی از میان کشورهایی که می‌توانند بر هر دو سوی منازعه اثر بگذارند شکل بگیرد. آقای عنان امیدوار است که ایران "بخشی از راه حل [بحران سوریه] باشد."
اما سوزان رایس، نماینده دائم ایالات متحده آمریکا در سازمان ملل، ایران را "بخشی از مشکل" خوانده است.
ایالات‌متحده، ایران را به همکاری مستقیم با حکومت اسد متهم می‌کند.
برخی مقامات می‌گویند ایران مشاورانی را اعزام کرده است که در زمینه سرکوب شورش و تجهیزات شنود و کنترل به نیروهای امنیتی سوریه کمک می‌کنند.
دولت اوباما اقداماتی را علیه چند مقام امنیتی ایران به اجرا گذاشته است.
در ۱۸ مه ۲۰۱۱ خزانه‌داری ایالات‌متحده محسن شیرازی را (که از وی به عنوان یک فرمانده ارشد سپاه قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یاد می شود) به دلیل کمک به سرکوب اعتراضات در سوریه تحریم کرد.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اندکی پس از انقلاب ۱۹۷۹ شکل گرفت تا از نظام اسلامی دفاع کند و وزنه‌ای در برابر نیروهای مسلح عادی ایران باشد.
یک ماه پس از تحریم آقای شیرازی، ایالات متحده به تحریم دو تن از مقامات پلیس ایران، یعنی سرتیپ اسماعیل احمدی مقدم فرمانده پلیس ایران و سرتیپ احمدرضا رادان جانشین فرمانده پلیس ایران دست زد.
دولت ایالات متحده گفت که آقای رادان در آوریل ۲۰۱۱ به دمشق سفر کرده است و "با نیروهای امنیتی سوری ملاقات کرده و مشاوره‌هایی درباره این که دولت سوریه چگونه مردمش را سرکوب کند، ارائه کرده است."
روزنامه اسرائیلی هاآرتص در ۶ فوریه ۲۰۱۲ گزارش داد که سرلشگر قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، شاخه برون مرزی سپاه پاسداران، به سوریه رفته و در جایی که هاآرتص "اتاق جنگ" سوریه توصیف کرده مستقر شده است و به این ترتیب در هدایت عملیات نظامی علیه نیروهای مخالف دولت نقش داشته است.
ایران به سرعت این اتهام را رد کرد. رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه، روز بعد اعلام کرد که ایران "به هیچ وجه" در امور سوریه مداخله نمی‌کند.
آقای مهمانپرست به خبرنگاران گفت: "از نظر ما مداخلات سایر کشورها در سوریه آرامش و امنیت این کشور را به خطر می‌اندازد."
"اتهاماتی که علیه ما عنوان می‌شود می‌خواهد فضای سوریه را به آشوب بکشاند، و ما این اقدامات و اظهارات را صحیح نمی‌دانیم."

'مردان ریشو'

گروه‌های مخالف دولت سوریه تلاش کرده‌اند حضور سربازان ایرانی در سوریه را به صورت تصویری مستند کنند.
ایالات متحده علیه چند مقام سپاه پاسداران که مدعی است در سرکوب مردم سوریه دست دارند تحریم‌هایی وضع کرده است
در ۲۵ آوریل ویدیویی در یوتیوب قرار گرفته است که ادعا می‌کند چهار نظامی را خارج از ساختمانی نشان می‌دهد. دو تن از آنان ریش دارند.
در شرح ویدیو ادعا شده است از آنجا که ریش گذاشتن در ارتش سوریه ممنوع است، این سربازان قاعدتا ایرانی هستند. البته ناظران دیگر معتقدند چنین ادعایی فاصله زیادی تا اثبات شدن دارد.
شاید قطعی‌تر از این ویدیو، مصاحبه سرتیپ اسماعیل قاآنی، جانشین فرمانده سپاه قدس، با خبرگزاری نیمه‌رسمی دانشجویان ایران- ایسنا در ۲۷ مه ۲۰۱۲ باشد.
از سرتیپ قاآنی نقل شده است که: "اگر جمهوری اسلامی در سوریه حضور نداشت، کشتار مردم آن چند برابر شده بود."
او افزوده بود: "وقتی در سوریه نبودیم، کشتار‌های مردم آن توسط معارضین زیاد بود، اما با حضور جمهوری اسلامی به طور فیزیکی و غیر فیزیکی جلوی کشتار‌های بزرگ در سوریه گرفته شد.."
این مصاحبه به سرعت از سایت ایسنا حذف شد و ایران دوباره به انکار دخالت مستقیم در سوریه پرداخت. اما اتحاد میان دو کشور به جای خود باقی است.




برخورد زودهنگام و تهاجمی با علائم اولیه بروز بیماری دیابت نوع دوم می تواند در پیشگیری از آن مفید باشد.
محققان آمریکایی در گزارشی که در نشریه علمی لانست منتشر شد، نوشته اند که کنترل میزان قند خون در افرادی که علائم اولیه دیابت نوع دوم را نشان می دهند، می تواند احتمال ابتلای آنها را ۵۰ درصد کاهش دهد.
افرادی علائم اولیه دیابت نوع دوم را بروز می دهند که میزان قند خون آنها از حد طبیعی بیشتر و از میزان لازم برای ابتلای به این بیماری کمتر است.
گفته می شود که ۷۹ میلیون نفر در آمریکا در این وضع قرار دارند.
این افراد علاوه بر دیابت نوع دوم در معرض خطر افزایش سکته قلبی و مغزی هستند و در بسیاری موارد مشکل آنها به موقع تشخیص داده نمی شود.
به نوشته محققان، تمهیداتی مانند کاهش وزن و افزایش فعالیت بدنی می تواند پیشرفت علائم اولیه دیابت را معکوس کند.
این محققان تاثیر اقدام های پیشگیرانه را در بروز دیابت بررسی کردند. آنها در مطالعات خود بر روی ۱۹۹۰ فرد در معرض دیابت تحقیق کردند.
بعضی از این افراد با دارو و بعضی دیگر با تغییر روش زندگی در حال درمان بودند. گروهی دیگر نیز هیچ اقدام پیشگیرانه ای انجام نمی داد.
در طول این تحقیق شش ساله، محققان متوجه شدند که احتمال ابتلا به دیابت نوع دوم در افرادی که میزان قند خون خود را به اندازه طبیعی کاهش داده اند، ۵۶ درصد کاهش یافته است.
به گفته دکتر لی پرو از دانشگاه کلورادو که سرپرستی گروه محققان را بر عهده داشت، نتیجه تحقیقات نشان دهنده اهمیت آغاز سریع تر پیشگیری است.
دیابت نوع دوم یک اختلال در سوخت و ساز بدن است در اثر مقاومت سلول ها در برابر انسولین ایجاد می شود.
انجمن دیابت ایران چندی پیش از ابتلای سالانه ۲۰۰ هزار نفر به دیابت در این کشور خبر داده بود.
کاهش تحرک و چاق شدن در بروز دیابت نوع دوم تاثیرگذار است.




حسن کیائیان، رئیس سابق هیئت مدیره اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران می گوید که در دو سال گذشته، تنها بیست درصد کتاب های ارائه شده نشر چشمه غیرقابل چاپ اعلام شده است
حسن کیائیان، مدیر نشر چشمه، در واکنش به خبر لغو مجوز این نشر و سخنان بهمن دری، معاون فرهنگی وزارت ارشاد در این باره، توضیحاتی را منتشر کرده و گفته است که در مدت سی سال فعالیت این نشر، "حتی یک صفحه کتاب بدون مجوز منتشر نکرده است."
آقای کیائیان با رد ادعای بهمن دری درباره عرضه کتابی که "سراسر ضد قیام کربلا و ضد امام حسین" بوده، "سوء تفاهم پیش آمده" را ناشی از عدم دریافت پیام اثر دانسته و اصلی‌ترین مشکل ممیزی در وزارت ارشاد را "ساختاری" و "معلول بضاعت ادبی بررسان" دانسته است.
بهمن دری روز هجدهم خرداد، در گفت و گو با روزنامه جام جم در توضیح دلایل لغو پروانه نشر چشمه گفته بود: "این انتشارات کتابی [برای دریافت مجوز از وزارت ارشاد] عرضه کرد که سراسر ضد قیام کربلا و ضد امام حسین بود."
حسن کیائیان در یادداشتی که در اختیار روزنامه جام جم قرار داده، توضیح داده است که این کتاب، نمایشنامه ای است از محمد رحمانیان، کارگردان تئاتر، "با نام روز حسین، سومین نمایش‌نامه از سه‌گانه‌ای که دو بخش اول و دوم آن به نام‌های پل و اسب‌ها پیش‌تر روی صحنه آمده و در برخی از جشنواره‌های مذهبی برنده‌ جوایزی نیز شده بودند."
به نوشته آقای کیائیان، طرح اولیه‌ این نمایش‌نامه توسط مسئولان تئاتری تأیید شده بود و در سال ۱۳۸۹ جهت انتشار همزمان با اجرای نمایش‌نامه به این انتشاراتی سپرده شد و جهت بررسی تحویل اداره کتاب وزارت ارشاد گردید.
به نوشته او، این نمایش‌نامه در زمان اجرا به مشکل برخورد و "مؤلف پس از قطع امید از روی صحنه بردن آن، از نشر چشمه خواست تا از انتشار آن انصراف دهد و این انتشاراتی هم در همان زمان طی نامه‌ای به اداره‌ کتاب خواستار عودت اثر به ناشر گردید و به این ترتیب پرونده‌ کتاب بسته شد."

قانونی نیست

زمستان سال گذشته، بهمن دری از تعلیق نشر چشمه و ثالث و چند ناشر دیگر خبر داده بود و گفته بود تخلف آنها هم ساختاری است و هم محتوایی. ناشران تعلیقی اجازه ارائه کتاب تازه ای به اداره ممیزی وزارت ارشاد ندارند. نشر چشمه از حضور در نمایشگاه کتاب امسال هم محروم شده بود.
بهمن دری ارسال کتاب های غیرقابل انتشار به وزارت ارشاد را دلیل لغو مجوز این کتاب دانسته و گفته بود: "توجه داشته باشید زمانی شما کتابی ارائه می‌کنید و غیر قابل انتشار تشخیص داده می‌شود و مساله خاصی نیست ولی زمانی که این غیرقابل انتشارها تعدادشان زیاد می‌شود و حجم اصلی کار ناشر را در بر می‌گیرد آن هنگام نشان‌دهنده نوعی کجروی و ترویج تفکری خاص و مضر و غلط است."
اما مدیر نشر چشمه در توضیح خود نوشته است: " طی دو سال گذشته کمتر از بیست درصد کتاب‌های ارائه‌ شده توسط این انتشاراتی جهت بررسی از سوی اداره‌ کتاب غیر‌مجاز اعلام شده و این با توجه به سخت‌گیری‌های بعضاً غیرمتعارفی است که در مورد نشر چشمه در سال‌های اخیر اعمال گردیده."
با این حال، به گفته کارشناسان، هیچ قانونی وجود ندارد که نباید کتاب غیرقابل چاپ برای بررسی به ارشاد سپرده شود. کارشناسان می گویند این حق قانونی ناشر است که کتاب های مورد نظر خود را به ارشاد بسپارد، فارغ از اینکه چند مورد اصلاحیه به آن کتاب می‌خورد یا غیرقابل چاپ اعلام می شود.
علی اصغر رمضانپور، معاون فرهنگی سابق وزارت ارشاد، به بی بی سی فارسی می گوید تا زمانی که کتابی منتشر نشده جرمی اتفاق نیفتاده است. همچنین وزارت ارشاد راسا حق لغو مجوز ناشران را ندارد و باید به دادگاه مراجعه کند.
سال گذشته، محمد حسینی، وزیر ارشاد، از راه اندازی نظام امتیازدهی تازه ای به ناشران سخن گفت که مبنای آن قضاوت ممیزان اداره کتاب است. بر این اساس، ناشری که کتاب‌هایش سانسور بیشتری بشود، امتیازهای منفی بیشتری می‌گیرد که این امتیازها در نهایت بر رده‌بندی ناشران در این وزارت‌خانه تاثیر می‌گذارد. به گفته مسئولان وزارت ارشاد، رده بندی ناشران در بهره مندی از مزایایی چون میزان خرید دولتی از ناشران و عرضه غرفه های مناسب در نمایشگاه های کتاب تاثیر دارد.

'بی ارتباط با ناشر'

بهمن دری همچنین یکی دیگر از "تخلف‌"های نشر چشمه را این دانسته بود که "کتابی را برای مجوز ارائه می‌داد و بعد همان کتاب را دوباره از مسیر انتشاراتی دیگر با همان شکل و شمایل عرضه می‌کرد. بعد که پیگیری می‌کنیم و دلیلش را می‌پرسیم می‌گویند مشکل از مولف بوده است و بعد که می‌گوییم خب بروید قراردادهایتان را بیاورید می‌گویند صحبت شفاهی بوده."
حسن کیائیان در این زمینه نوشته است: "شاید ایشان اطلاع ندارند که وقتی کتابی غیر‌مجاز اعلام می‌شود از نظر ناشران با سابقه‌ای که مایل به فعالیت در چارچوب قوانین هستند، مسئله‌ انتشار آن منتفی می‌شود. در این صورت مؤلف یا مؤلفانی هستند که بخواهند اثر خود را از ناشر پس بگیرند. در این صورت اختیار این آثار با صاحبان آن‌هاست و دیگر ربطی به ناشر قبلی ندارد که صاحب اثر برای دریافت اجازه‌ آن از طریق ناشر دیگری اقدام ‌کند یا خیر."
حسن کیائیان نوشته است که ناشری که در سی سال فعالیتش "حتی یک صفحه کتاب بدون مجوز منتشر نکرده"، اکنون بیش از پنج ماه است که در تعلیق به سر می برد.
آقای کیائیان با اشاره به اینکه در این مدت، "کوچک‌ترین مطلبی از سوی این انتشاراتی در رسانه‌ها بیان نشده"، این سکوت را "آگاهانه و با امید حل مشکل از مجرای قانون و با هدف حفظ آرامش در فضای نشر کشور" دانسته است.
وزارت ارشاد هنوز پاسخی به توضیحات حسن کیائیان نداده است.




مقامات چین از بازگشایی دو بخش جدید دیوار چین خبر داده اند. به گفته آنها این اقدام با هدف جلب نظر توریست ها صورت گرفته است.
خبرگزاری شینهوا به نقل از مقامات شهر پکن گفته است که در حال حاضر ۴ بخش از دیوار چین برای بازدید عموم باز است که در ایام تعطیل بیش از اندازه شلوغ می شود.
چین اخیرا اعلام کرد که نتایج یک تحقیق دولتی نشان می دهد که دیوار چین به نحو چشمگیری درازتر از آن چیزی است که تاکنون تصور می شده است.
براساس این تحقیق که توسط خبرگزاری شینهوا منتشر شده طول این دیوار ۲۱۱۹۶ کیلومتر است ، حال آن که براساس تحقیق انجام شده در سال ۲۰۰۹ طول این دیوار ۸۸۵۰ کیلومتر برآورد شده بود.
تاریخ ساخت دیوار چین به قرن ۹ قبل از میلاد مسیح باز می گردد. چین برای حفاظت از مرزهای شمالی آن کشورساخت این دیوار را آغاز کرد.
از این دیوار به عنوان بزرگترین ساخته دست بشر در جهان نام برده می شود.