۱۳۹۱ خرداد ۱۲, جمعه

مهمترین خبرهای روز جمعه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

بخش ۲۹: دادستان انقلاب با ریختن«چسب اوهو» در بینی زندانی او را زجرکش کرد
ويژه خبرنامه گويا
مسعود نقره کار
«.......از جبهه برگشته بودم، به حراست فرودگاه گفته بودند به من خبر بدهند جلسه مهمی در دادگاه انقلاب است که من حتمی باید در آن شرکت کنم. به موقع نرسیدم و جلسه تمام شده بود. جلسه، جلسه ی معارفه دادستان جدید محمد رضا رمضانی بود. آیت الله حائری را دیدم که عبا و عمامه اش را برداشته بود، کت و شلوار پوشیده بود.دور گردن اش را هم شال انداخته بود. موسوی رئیس دفترش رانندگی می کرد، با ماشینی که وانت بار بود.حاکم شرع قربانی و میرعماد و محمد رضا رمضانی را هم دیدم که از دادگاه بیرون آمدند و قدم زنان به طرف بازداشتگاه که پشت دادگاه قرارداشت، می رفتند. شنیدم میرعماد شده دادستان تهران و فعلا محمد رضا رمضانی جای او را می گیرد.قربانی صدایم زد و از من خواست رمضانی را با نحوه کار در زندان و بازداشتگاه آشنا کنم. رمضانی به نظر من آدم فرومایه ،خونریز،جاه طلب و غیر قابل پیش بینی بود. توی نمازخانه نشسته بودیم . من کمی در مورد زندان به او گفتم: «گفتم مجموعه ی زندان و بازداشتگاه کار خودشونو می کنن، اگربا موردی مشگل ویا دخالت و اعتراض مواجه شدن برای پیگیری به شما مراجعه خواهند کرد»، می خواستم به او حالی کنم تند نرود والا بازجوها و شکنجه گرها « درازش می کنن». متوجه شدم حرف هایم را جدی نمی گیرد. ستار احمدی ، هادی آسمانی و مریم موسوی هم به ما پیوستند. برای توجیه بیشتر رمضانی راه افتادیم که قسمت های مختلف زندان را دقیق تر ببیند. ضمن عبوراز سالن رمضانی به یکی از اتاق های بازجویی رفت . میرعماد داشت در باره قاسم خداپرست، اهل مشهد و از مسئولین بخش فرهنگی مجاهدین می گفت و می خواست تسهیلات تلفنی برای او فراهم کنند. رمضانی میر عماد را صدا زد و در باره این امکانات صحبت کردند.
وارد یک اتاق بازجوئی شدیم .جعفر موقر و حمید بانشی هم آنجا بودند. زندانی ای روی زمین افتاده بود. مچاله شده ،خودش را جمع کرده بود. چشم بند نداشت، دولا شدم وصورت شکسته و در هم پیچیده اش را دیدم ، زل زده بود به زمین ، پلک نمی زد.آنقدر آسیب دیده بود که نمی شد گفت زنده است یا جان داده ،نگاهم را روی سینه اش متمرکز کردم، به سختی نفس می کشید.نگاهم به پای اش افتاد، آش و لاش بود. دو حفره ی عمیق و چرکین، که مقداری کهنه توی زخم های اش گذاشته بودند.انگشت کوچک پای اش را شلاق برده بود، به جای انگشت خون مردگی و زخم بدی دید ه می شد.رمضانی از میرعماد پرسید:« ایشان را به خاطر دارین؟»، میرعماد نگاهی به صورت زندانی انداخت ، به او خیره شد ، بعد خودش را عقب کشید: و گفت : « البته ، البته که به خاطر دارم ، بالاخره تو تله افتاد». بانشی پرید وسط حرف میر عماد و گفت : « خیلی وقته کارش تمومه ، مرده شم دفن کردیم، خونواده شم مرتب میرن کفرستون دنباله قبرش» ، حرف بانشی که تمام شد،زندانی تکانی خورد ، با صدائی آهسته اما قابل شنیدن برای همه ما، گفت :« همه تون خفه شین ،همه تون حرومزاده و نامردین، همه تون » ، تکان که خورد متوجه شدم دست چپ اش از روی شانه اش افتاده روی سینه اش ، دست از کتف دررفته بود، علت اش هم این بود که او را مدت زیادی با یک دست آویزان کرده بودند. رمضانی رو به موقر کرد و گفت : « بالاخره فهمیدین اسمش چیه ؟ » و موقر گفت : « بله، اینهمه وقت مارو گرفت تا بالاخره تو یه مواجه شدن لورفت ، اسمش هست محمد نقره خور( معروف به مسعود و محمود) . رمضانی پشت میزی که نشسته بود جلوی اش یک پرونده بود،، روی پرونده سه لوله ی« چسب اوهو» بود. رمضانی سر یکی از آن ها را باز کرد، همین موقع صبوری وارد اتاق شد و توی گوش میرعماد چیزی گفت ، و به اتفاق از اتاق خارج شدند. رمضانی رو به زندانی کرد و گفت :« می خوونی یا ترک کردی؟ ( منظورش نماز بود)، حالا بشین مثه بچه آدم بخوون ببینیم آدم شدی یا نه » ، زندانی به سختی سرش را حرکتی داد ، نگاهی به رمضانی و بعد به همه ی ما کرد و گفت :« باشه می خوونم ، اما اون چیزی رو که خودم می خوام می خوونم»،اوکه در نگاه من نفس های آخرش را می کشید چشم های بی رمق اش را بست و خواند: « الله اکبر، الله اکبر، اشهدا انا لا الا لله الا لله»، و روی زمین ولو شد. رمضانی به سرعت وبا عصبانیت از پشت میز بلند شد، خودش را رساند به پشت سر زندانی ، زانوی راستش را ستون کرد توکمر زندانی ، پای چپ او را از زانو کشید بالا، با دست چپ اش پای زندانی را گرفت و سراو را خواباند روی زانوی اش و به سرعت تمام چسب اوهو را توی بینی زندانی خالی کرد، زندانی ی دست بسته هر چه تلاش کرد سرش را عقب بکشد ونگذارد، نتوانست ، توان اش را هم نداشت ، مقداری از چسب ها از توی بینی به طرف لب و دهان زندانی سرریز شدند .بعد از چند دقیقه زندانی را رها کرد. زندانی همه قدرت اش را جمع کرد و شروع کرد به فریاد کشیدن،دست های خردشده اش بسته بود ، پیشانی اش را محکم به زمین می کوبید، انگار می خواست جمجمه اش را خرد کند، بی قرار شده بود ، بعد از مدتی تمام بدن اش شروع کرد به لرزیدن،تمام صورت اش پر خون شده بود، سرفه هایی شدید شروع شده بودند، نفس اش تنگ تر شده بود ، پیچ و تاب می خورد و دیگر نمی توانست فریاد بزند، ناله می کرد،سرفه ها هر دم شدید تر می شدند، رنگ صورت اش کم کم رو به کبودی و سیاهی گذاشته بود، ناگهان خون ازگوشه ی دهان اش بیرون زد، اطرافش پراز خون شده بود، سعی می کرد با کوبیدن سرش به زمین خودش را زود تر راحت کند، بوی تند چسب قطره ای توی فضا پیچیده بود.قربانی آنقدر به چشم های اش فشار آورده بود که چشم ها ی سرخ شده و خونین می خواستند از حدقه بیرون بزنند،خون بیشتری از دهان اش بیرون زد ، لب ها و زبان اش را به شدت گاز گرفته بود، از گوشه ی دهان اش ، در میان خون کفی سفید و شیری زنگ که دلمه بسته بود بیرون ریخت ، یک پیچش و تشنجی تند تمام بدن اش را در هم پیچاند ، وجان داد. قربانی پیچیده در خود آرام گرفت.
در تمام این مدت رمضانی خونسرد پشت میز نشسته بود و زجرکشیدن قربانی را تماشا می کرد. همه سکوت کرده بودند، آنقدر صحنه هولناک و زشت بود که حتی بازجوها و شکنجه گرها یی مثل موقر و بانشی هم مات شان برده بود. از اتاق که بیرون آمدم رمضانی پشت سرم بیرون آمد . صدایم کرد، گفت: « حاج آقا خیلی احساساتی هستین ، شما فکر می کنین آن ها بهتر از این با ما رفتار کردن و می کنن»، چیزی نگفتم، آمد روبرویم ایستاد تا چشم در چشم بگوید: « در ضمن از راهنمایی ها و نصیحت هایی که فرمودین ممنونم » ، و رفت. او می خواست از من و بازجوها و شکنجه گرها هم زهرچشم بگیرد، که گرفت. جعفر موقر بلافاصله به مجید تراب پور خبر داد، مجید خودش را به رمضانی رساند ، و با دلخوری و صدای بلند گفت: « جناب این کارا کار ماست، مام کارمونو بلدیم ، لطفا دخالت نکنین»، رمضانی اعتنائی نکرد، و رفت.
* نام قربانی محمد نقره خور بود، مسعود صدای اش می زدند( به نظرم محمود هم صدای اش می زدند)‌، ۲۴ یا ۲۵ ساله بود. حدود آبان ماه سال ۱۳۶۲ در حالی که او زیر شکنجه بود به خانواده اش اعلام کردند او اعدام شده است و خانواده بهتر است بروند کفرستان سراغ اش. روزی که دادستان جدید، آخوندمحمد رضا زمضانی محمد را زجر کش کرد دوم بهمن ماه سال ۱۳۶۲ بود.
*********
زیر نویس:
* سلسله مطالبی که بیست و نهمین بخش آن را خواندید، اظهارات یکی از کارکنان سابق قوه قضائیه حکومت اسلامی درشکنجه گاه ها و زندان های این حکومت، و در جبهه جنگ است. او به عنوان شاهد تجاوزبه دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه واعدام زندانیان سیاسی و عقیدتی، از گوشه هایی از جنایت های پنهان مانده ی جنایتی به نام حکومت اسلامی پرده بر می دارد.( با توجه به اینکه در زندان ها حکومت اسلامی، شاغلین در زندان ها از نام های متعدد و مستعار استفاده می کردند و می کنند-، نام ها و فامیلی ها می توانند واقعی، وحقیقی، نباشند).
برای پیشبرد گفت و گوها قرارمان این شد که در صورت امکان یک هفته مسائل مربوط به سال های گذشته مطرح شود و یک هفته مسائل روز. راوی این سلسله مطالب سال 1385 ایران را ترک کرده است و در یکی از کشورهای شرق آسیا پناهنده است، او اما به دلیل شغل های حساس و ارتباط های گسترده اش به هنگام خدمت ، هنوز با تعدادی از فرماندهان سپاه و نیروهای انتظامی ،کارکنان قوه قضائیه و روحانیون ارتباط دارد. اطلاعاتی که پیرامون مسائل جاری داده می شود از طریق همین ارتباط هاست.




قلیان، زیر ابرو و تقلب: بر جوانان ایرانی چه می گذرد؟


*مجید محمدی، جامعه شناس ایرانی ساکن آمریکا است
مجید محمدیبراساس یک پژوهش در میان دختران و پسران تهرانی۱۶تا۲۵ ساله، ۸۰ درصد جوانان برای تفریح و سرگرمی قلیان می کشند. (مجید ابهری، مهر ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۱)
برداشتن زیر ابرو نه تنها در میان دختران در شرایط قبل از ازدواج بلکه در میان پسران شیوع گسترده یافته تا حدی که این موضوع در برنامه‌های ورزشی تلویزیون به عنوان یک واقعیت در سر و وضع ورزشکاران ملی و باشگاهی (که الگوی بسیاری از جوانان هستند) ذکر می شود(۴۳۶ ورزشکار مرد در کشور از لباس و آرایش زنانه استفاده می‌کنند، خبر آنلاین، ۱۶ فروردین ۱۳۸۹).
نکته دیگر شیوع بسیار گسترده تقلب در مراکز آموزشی کشور است: به گفته معاون دانشجویی وزارت علوم، بیشترین احکام انضباطی که برای دانشجویان صادر می شوند مربوط به تخلفات آموزشی بخصوص "تقلب" است.
تقلب در مدارس یک جریان هر روزه و شایع است. موارد تقلب شامل است بر تقلب در جلسه‌ امتحان (تا حدی که دختران از پوشیدن روسری و مقنعه در جلسه ممنوع می شوند) تا نسخه برداری رساله‌ها و سرقت علمی در مقالات و کتب، و فروش رسمی رساله‌ در سطوح فوق لیسانس و دکترا تا جعل مدرک در رشته‌های پزشکی یا رشته‌های بیشتر مورد نیاز.
بدون پرداختن به صحت و سقم آمارهای عرضه شده در باب میزان شیوع این پدیده‌ها و ارزیابی مطالب گفته شده توسط مراجع دولتی، نفس شیوع این امور در میان جوانان ایرانی ۱۶ تا ۲۵ ساله از چه روندهایی در جامعه حکایت دارد؟ جوانان ایرانی در سال ۱۳۹۱ در چه دنیا یا دنیاهایی زندگی می کنند؟
در این نوشته قلیان، برداشتن زیر ابرو و تقلب را از این جهت انتخاب کرده‌ام که اولا هر سه مورد رفتارهایی ناهنجار در بخشی (کشیدن قلیان و برداشتن زیر ابرو برای دختران) یا بخش عمده‌ای از جامعه (تقلب، برداشتن زیر ابرو برای پسران) تلقی می شوند. دوم آن که اختصاص به جنسیت، طبقه یا گروه سنی ویژه‌ای از جوانان ایرانی یا نقطه و شهری خاص ندارد، و سوم این که این اقدامات و کنش‌ها همه منفی یا مثبت نیستند بلکه افراد می توانند موضع ارزشی متفاوتی نسبت به آنها داشته باشند یا دلایل ویژه ای را برای اقدام به آنها بر بشمارند. نویسنده در پی ارزیابی درست و نادرست بودن آنها نیست و ارزیابی خود را در پرانتز می گذارد.
مسئله موفقیت
تقلب یعنی اقدام و کنشی برای کسب موفقیت بدون کسب شایستگی‌ها و لوازم این امر. تقلب در میان نسل گذشته برای کسب موفقیت‌های اقتصادی و سیاسی از مجرای رانت و امتیاز و ارتباط، آن چنان گسترده و شایع بوده و آن چنان بسیاری از افراد در این حوزه به تلاش مشغول بوده‌ و موفق شده‌اند و موفقیت آن چنان منوط به همین تقلبات بوده که نسل تازه الگوی دیگری برای موفقیت پیش روی خود نمی بیند. جوان ایرانی در چنین شرایطی برای به پایان رساندن تحصیلات خود که ظاهرا مقدمه کسب مشاغل دولتی یا موفقیت در ورود به بخش نیمه دولتی (شرکت‌های اقماری سپاه و دیگر نهادهای دولتی و حکومتی) است چاره‌ای بجز تمسک به تقلب نمی بیند.
رشد اقتصادی و اجتماعی افراد از طرق شرافتمندانه و اخلاقی آن در ایران چنان دشوار شده است که بسیاری از افراد به تقلب به عنوان روشی برای جبران تبعیض‌هایی که علیه آنها صورت گرفته نگاه می کنند. وقتی تقلب توجیه اخلاقی و حتی شرعی پیدا کرد، دیگر به شکل سیل در آمده و هیچ کس نمی تواند به تنهایی جلوی آن ایستادگی کند. متاسفانه تقلب در محیط‌های آموزشی به صورت یک قاعده درآمده است تا یک استثنا. عدم شایسته سالاری را به بهترین وجه می توان با میزان تقلبات اندازه گرفت.
زیبایی
بعد دیگری از تلاش جوانان ایرانی برای موفقیت، اقدامات مربوط به زیبایی است. جوانان ایرانی دیگر سخنان رهبران خیال پرور و وانمودگر به معنویت گرایی را در باب اهمیت زیبایی درونی نسبت به زیبایی بیرونی باور نمی کنند.
این زیبایی البته نه در خدمت کسب شغل یا ارتقا در مراتب اجتماعی (تقلب در آن حوزه‌ها کار می کند) بلکه برای موفقیت در روابط اجتماعی، پیدا کردن دوست، غلبه بر فشار جمع همسالان و ارضای نیازهای عاطفی است. از همین جهت، جوانان ایرانی نسبت به یک دهه پیش بسیار خوش پوش تر، و همراه تر با مدهای روز جهانی شده‌اند و شرایط امروز آنها اصولا با جوانان سال‌های پایانی دهه پنجاه یا اوایل دهه شصت قابل مقایسه نیست.
دختران و پسران ایرانی برای زیبا جلوه گر شدن از هیچ روش و ابزار و فرایندی غفلت نمی کنند وسالانه هزاران میلیارد تومانبرای این امر می پردازند. ایرانیان پس از عربستان سعودیبالا ترین مصرف لوازم آرایشرا در خاورمیانه به خود اختصاص داده‌اند. این توجه و تمرکز تا آن حد گسترده است که برخی فرزندان پسر مقامات سابق و لاحق جمهوری اسلامی را نیز در بر گرفته است.
افزایش قابل توجه استفاده مردان از کراوات که زدن آن در ادارات دولتی ممنوع است نیز، با شال‌های رنگی و بلند زنان به جای روسری یا مانتوهای کوتاه دختران و زنان قابل مقایسه است. این انواع پوشش نه تنها به دختران و پسران احساس زیبایی می دهد بلکه آنها را از لباس‌های مورد نظر مقامات حکومتی و اعضای خانواده‌شان متمایز می کند. حکومت هر از چندی فروش کراوات را در مغازه‌ها ممنوع و جمع آوری آن را از مغازه ها دوباره آغاز می کرده اما ظرفیت برخورد با این موضوع وجود ندارد.
ارتباطات اجتماعی
قلیان کشی جوانان که حدود یک دهه است حکومت هر از چند یک بار آن را غیر قانونی اعلام (آخرین بار ۶ خرداد ۱۳۹۱) و بعد آن را رها کرده، به یکی از تفریحات و خوشگذرانی‌های نسبتا ثابت جوانان ایرانی (نه همه، اما بخشی قابل توجه) تبدیل شده است. این تفریح که مدخلی برای ورود بسیاری از جوانان به دنیای دخانیات و مواد مخدر نیز هست تا حد زیادی توسط خانواده‌ها نیز تحمل می شود چون خانواده‌ها احساس می کنند این اقدام می تواند وجهی تخلیه کننده نیز داشته باشد. فشارهای حکومتی بر جوانان ایرانی آن قدر زیاد است که خانواده‌ها گاه می خواهند به آنان مجالی برای خلاف‌های کوچک بدهند.
چارچوب جمعیتی قلیان کشی که در گذشته عمدتا افراد کهنسال از آن استفاده می کردند و در قهوه‌خانه‌ها نیز دیده می شد، به دلیل مبارزه بی امان حکومت با همه تفریحات جوانان در قلمروی عمومی (دوچرخه سواری دختران، آب بازی، ترقه بازی، ممنوعیت دختران در ورود به استادیوم‌های فوتبال، ممنوعیت حضور دختران و پسران در پارک‌ها در کنار هم) تغییر یافته است.
استقبال از خود- تخریب گری
ظاهرا حکومت در سمت سلامت و رعایت عرف ایستاده اما علی رغم اعلام غیر قانونی بودن قلیان کشی، چنین به نظر می رسد که در نهایت از رفتن تفریحات جوانان به پستوی خانه‌ها و تبدیل شدن خود آنها به موجوداتی خود تخریب- گر همواره استقبال شده است. در حوزه تقلب نیز هیچ تلاشی از سوی حکومت برای کاهش آن صورت نمی گیرد بلکه با پاداش گرفتن عملی متقلبان، تقلب به یک نهاد اجتماعی تبدیل شده و موسساتی آن را ترویج می کنند و از قِبَل آن روزی می خورند. در حوزه خود نمایی و جلوه فروشی نیز مقامات گرچه می خواهند همه شهروندان یک شکل باشند اما به دلیل شیوع این پدیده، واقعیت آن را پذیرفته و با آن کنار آمده‌اند.




بی بی سی دریافته که حتی کودکان پنح ساله در بریتانیا برای افسردگی و اضطراب تحت درمان قرار می‌گیرند.
آمار نشان می‌دهد که گروه‌های پزشکی در ساسکس بریتانیا با بیش از یک هزار کودک زیر ۱۸ سال در همین رابطه در تماس هستند و در سولنت نیز ۳۲۴ نفر برای مشاوره معرفی شده‌اند.
نسخه‌های نوشته شده برای داروی پروزاک از آوریل تا سپتامبر سال پیش، در آکسفوردشایر ۲۶ درصد و در برکشایر ۱۳ درصد افزایش را نشان می‌دهد.
نمایندگان مجلس بریتانیا اخیرا بودجه اضافی ۲۲ میلیون پوندی را برای مقابله با درمان مشکلات و بیماری‌های روحی کودکان تصویب کردند.
متخصصان می‌گویند کودکان به طور روزافزون به دلیل بیکاری، مشکلات مالی و استفاده والدینشان از مواد مخدر و روانگردان و الکل تحت فشار و استرس قرار می‌گیرند.
فوریه امسال، سازمان خدمات بهداشتی بریتانیا (ان اچ اس) و مرکز خدمات بهدشت روانی نوجوانان گفت ۳۳۰ کودک زیر یازده سال و نزدیک به ۸۳۰ نوجوان ۱۲ تا ۱۸ سال را که دچار افسردگی و اضطراب هستند، زیر نظر دارد.
بی بی سی با تائید خانواده جک که هشت سال دارد و متخصصان بهداشت روانی، به مرکزی که او به خاطر اضطراب تحت درمان بود، دسترسی پیدا کرد.
او از ۱۸ ماهگی به دلیل نشان دادن هراس عمیق از ترک کردن مادرش، تحت نظر متخصصان رفتار کودک بوده است.
جو راسل، روانشناس کودک، می‌گوید احتمالا این اضطراب‌ها از زمانی که او متولد شده، شروع شده است.
جو راسل می‌گوید خانواده او دچار مشکلاتی بودند، برخی فشارهای ناشی از بیکاری و مشکلات مالی و بعد زمانی که او بچه نوپایی بیش نبود، والدینش از هم جدا شدند.
در دوران روان درمانی، بی بی سی مشاهده کرد که جک مقدار زیادی نوار چسب دور دستش پیچید و سپس آنها را دور اسباب بازی‌های پلاستیکی گرداند و آنها را از پنجره آویزان کرد.
آقای راسل می‌گوید جک در ذهنش، این حیوانات پلاستیکی را در موقعیتی شکننده و نامطمئن قرار می‌داد.
جوی، مادر جک می‌گوید پسرش را می‌شناسد و اضافه می‌کند که به طرف او اشیایی را پرتاب کرده و درون درها، سوراخ‌هایی ایجاد کرده است.
او می‌گوید که می‌داند که پسرش از همان سنین اولیه با سایر کودکان "فرق" داشت.
مادرش می‌گوید جک مثل ابر بهاری است، ناگهان غریدن می‌گیرد.
او اضافه می‌کند که پسرش بسیار دوست داشتنی و مهربان است اما رفتارش جنبه دیگری هم دارد.
مادرش می‌گوید حال جک پس از چند سال روان درمانی بهتر شده اما هنوز "بالا پایین دارد."
سازمان خدمات بهداشت منطقه سولنت که ساوتهامپتون و پورتموث را در بر می‌گیرد، می‌گوید ۳۲۴ فرد کم سن و سال که با افسردگی رو به رو هستند، در حد فاصل سپتامبر ۲۰۱۰ و اوت ۲۰۱۱ به این مرکز مراجعه کرده‌اند و کوچکترین آنها، پنج سال داشته است.
همچنین گفته شده است که ۳۷۸ بیمار زیر ۱۶ سال تحت انواع شیوه‌های روان‌درمانی قرار گرفته‌اند، روش‌هایی که از جمله رفتاردرمانی شناختی، کنترل اضطراب، هنردرمانی و بازی‌درمانی را در برمی‌گیرد.

مشکلات ماندگار

خردسالترین این بیماران کودکی ۲ ساله بوده است که به یک متخصص روان‌درمانی کودکان ارجاع داده شده است.
باربارا اینکسون، متخصص روانشناسی بالینی در سازمان خدمات بهداشت منطقه سولنت، می‌گوید که افزایش سالانه‌ ۱۰درصدی در تعداد این گونه مراجعان دیده می‌شود.
البته بانک اطلاعات آنها تنها دلیل مراجعه بیمار را ثبت می‌کند و تشخیص پزشکی متعاقب آن را در بر نمی‌گیرد.
خانم اینکسون می‌گوید که "تردیدی نیست که سطح اختلالات احساسی، از جمله افسردگی و اضطراب وسواسی غیرارادی [OCD] و مراجعان به مراکز خدمان سلامت روانی کودکان و نوجوانان در حال افزایش است."
سازمان خیریه "ذهن‌های جوان" می‌گوید که پیگیری درمان در مدارس و جامعه بهتر از مطب‌های روان درمانی است، محیط‌هایی که به گفته این سازمان ممکن است کودکان را به ترس و تشویش بیندازند.
دولت به تازگی بودجه‌ای ۲۲ میلیون پوندی را برای مقابله با مشکلات روانی کودکان اختصاص داده که بنا است صرف مددکاران اجتماعی و گسترش پیشرفته‌ترین شیوه‌های روان‌‌درمانی شود.
از هر ده کودک بین ۵ تا ۱۶ سال بریتانیا، یکی مشکلی روانی در سطح تشخیص بالینی دارد. در میان بزرگسالانی هم که مشکلات روانی طولانی مدت دارند، نیمی از آنها اولین نشانه‌های مشکل خود را پیش از ۱۴ سالگی نشان داده‌اند.
سارا برنان، دبیر سازمان خیریه "ذهن‌های جوان" می‌گوید: "ثابت شده است که درمان زودهنگام می‌تواند از ابتلای کودک یا نوجوان به مشکلات روانی جدی‌تر و ماندگارتر جلوگیری کند."
به گفته او "اگر می‌خواهیم جلوی به وجود آمدن نسلی را که از مشکلات روانی عمیق رنج می‌برند بگیریم، لازم است که در سلامت روانی کودکان و نوجوانان سرمایه‌گذاری بیشتری بکنیم."




شنبه ای که گذشت، خبر مرگ دکتر عطاء الله صفوی، پزشک جراح ایرانی منتشر شد. دکتر صفوی بین ایرانیان ساکن شوروی سابق از دهه ها پیش به خاطر گذراندن سالها زندان و کار طاقت فرسا در اردوگاه های کار اجباری استالینی شناخته شده بود. بعد از چاپ خاطرات تکان دهنده او با عنوان "در ماگادان کسی پیر نمی شود" (تهران، ۱۳۸۳، به کوشش اتابک فتح الله زاده) نام او بین ایرانیان داخل و خارج ایران هم پیچید.
دکتر صفوی که دهه ها به عنوان یک پزشک بنام و خوشنام در جمهوری تاجیکستان مورد احترام مردم آن کشور بود، چندی پیش، از آن کشور به کانادا مهاجرت کرده بود و دوره بازنشستگی خود را با خانواده اش درتورنتو می گذراند. پیش از آن، در دهه شصت، او به ایران رفته و کوشیده بود در آنجا مطبی تاسیس کند اما پس از چندی مایوس و سرخورده به تاجیکستان باز گشته بود.
این عضو (یا هوادار) حزب توده ایران بعد از جنگ دوم جهانی، به دلیل باورهای سیاسی و درگیری با ماموران امنیتی آن زمان، در اوان جوانی با چند تن از دوستانش از قائم شهر (که در آن زمان، به آن شاهی می گفتند) به اتحاد شوروی گریخته بود تا در آنجا که برایش مهد زحمتکشان جهان بود، به دانشکده پزشکی برود. می خواست به خواسته پدرش عمل کند و پس از پزشک شدن به ایران برگردد تا به قول خودش به مردمش خدمت کند. اما ماموران شوروی، آن پناهنده به سوسیالیسم و دوستانش را همان سر مرز دستگیر کردند و به جای دانشگاه به زندان فرستادند.
آنها اول به اتهام عبور غیر مجاز از مرز به دو تا سه سال زندان محکوم شدند ولی دادگاههای استالینی پس از چندی آنها را به اتهام جاسوسی برای ایران و آمریکا دوباره محاکمه کردند و این بار به ۱۰ تا ۱۵ سال زندان در اردوگاههای کار اجباری در سیبری محکوم شدند. دستگیری صفوی و دوستانش در شوروی همزمان با نخستین سالهای جنگ سرد، شروع کارزار علیه کشورهای غربی و "جاسوس یابی" از طرف شوروی بود که سرنوشت تلخی را برای آنها رقم زد.
در سال ۱۹۴۸ در زمان زلزله مهیب عشق آباد، دکتر صفوی در زندان آن شهر تقریبا زنده به گور شد اما پس از سه روز ماموران او را پیدا و به زندانی دیگر منتقل کردند. محکومیت و زندانی شدن او و دوستانش ظاهرا تنها بر اساس اعتراف یک هم‌حزبی‌اش در زیر شکنجه بود و برای خواننده خاطراتش، همچون افسانه ای است که تا پایان عمر، باور نکردنی باقی می ماند.
با وجود این، حوادثی که این زندانی مهاجر به زبانی ساده نقل کرده، چنان تکان دهنده است که اشک و خشم را همزمان جاری می کند و قلم از بازگویی برخی شیوه های بازجویی و اعتراف گیری اش شرم دارد. صفوی می نویسد بارها و بارها کوشیده بود تا ماموران اطلاعاتی شوروی را به توده ای بودن و وفادار بودن به سیستم سوسیالیستی متقاعد کند، اما گوش شنوایی وجود نداشت: "سیستم، سیستم جاسوس سازی بود. آنها برده کار می خواستند، برده..."
عطا صفوی: هنگامی که یکی از زندانیان موتور را روشن می کرد با صدای بلند شروع به خواندن شعرها و آهنگ های محلی مازندرانی می کردم. این البته آواز نبود بلکه نعره یک ایرانی در آخرین ایستگاه قطب شمال بود.
دکتر صفوی در سراسر خاطراتش بیش از همه در آن اردوگاه و در آن سرما از تنهایی خود در دامن سوسیالیسمی که زمانی دوستش می داشت رنج می برد:
"هنگامی که یکی از زندانیان موتور را روشن می کرد با صدای بلند شروع به خواندن شعرها و آهنگ های محلی مازندرانی می کردم. این البته آواز نبود بلکه نعره یک ایرانی در آخرین ایستگاه قطب شمال بود. بعضی وقتها با خودم حرف می زدم: عطا از کجا به کجا رسیدی؟ چه ها که نکشیدی! در کوره پزخانه عشق آباد که گرمایش به ۶۰ درجه می رسید کار کردی. در اینجا در سرمای ۳۰ تا ۵۰ درجه زیر صفر کار می کنی. به خودم روحیه می دادم و از خودم تعریف می کردم... بارک الله عطا! تو ببر مازندرانی! عطا زنده می ماند."
عطا شش دهه بعد از آن روزهای تلخ زنده ماند. بعد از مرگ استالین، از او اعاده حیثیت شد و به شهر سیمچان در نزدیکی همان اردوگاه منتقل شد. او توانست بعد از ماهها کارهای سخت، پولی برای بازگشت خود بیاندوزد. سرانجام پس از هفت سال و دو ماه و یازده روز زندان و کار اجباری، این توده ای متهم به جاسوسی برای آمریکا و ایران تبرئه و آزاد شد. می گوید به خاطر آنکه پاسپورت شوروی نداشت و مهاجر بود در همان سرمای قطب شمال رها شد تا خود راه بازگشت خود را بیابد.
بعد از آزادی کوشید تا از شهر یخزده ماگادان که فرودگاه داشت، راهی برای بازگشت خود بیابد. با نشان دادن تبرئه نامه خود به ماموران کا گ ب و گفتن اینکه هوادار سوسیالیسم و حزب توده بوده و بیهوده محکوم شده، از آنها درخواست کمک کرد. اما مسئولان با وجود ابراز ترحم به او آدرس غلامحسین، یک ایرانی دیگر آن شهر، را به او دادند. می گوید او در آن سرما و تنهایی باید از هموطنش کمک می گرفت نه از سیستمی که او را به ناحق تقریبا به مرگ محکوم کرده بود. صحنه ای که دکتر صفوی از آشنایی با آن ایرانی در سرمای استخوان سوز قطب شمال تصویر می کند بسیار تاثیر گذار است:
"پس از این همه سالهای نکبت بار، اولین کسی که حال مرا دریافت و مرا در آغوش کشید و بوسید غلامحسین بود. من اصلا بوسه را فراموش کرده بودم. آرام آرام خودم را پیدا کردم. انگار صدای لالایی مادر گمشده خود را می شنیدم. آیا کسی می تواند احساس مرا درک کند؟"
دکتر صفوی مکررا از مشکلات و تحقیرها و ستمی که بر او و دوستانش در زندان و اردوگاه رفته بود سخن می گفت. سیستم حاکم بر زندان و اردوگاه را سیستم جنگل و زورگوئی می خواند که در آن قوی تر به ضعیف تر حکومت می کرد و سیستم حزبی و شوروی را به خاطر عدم توجه به حیثیت و کرامت انسانی مورد انتقاد شدید قرار می داد. در سخنانش که در زمان کهولت شکلی عصبی به خود گرفته بود، رنجیدگی از بقول خودش "خبرکش ها" بیش از همه به گوش می رسید، آنهایی که به کا گ ب خبر می دادند که در خانه او چه می گذرد. اگر سخن به بازجوی اش میرزائیان که او را بارها شکنجه کرده بود می کشید حتی پنج دهه بعد از آنروزها، رگهای گردنش بلند می شد و خون در صورت و شقیقه هایش می دوید:
"در نظام استالینی هر چه استعداد پلید در ذات بشر بود در مورد ما به کار می بستند. دست این انسان های وحشی تر از حیوان برای شکنجه روحی و روانی به تمام معنی باز بود تا استعداد خود را برای کشف و اجرای شکنجه های روحی و روانی هر چه وحشیانه تر بر سر میلیونها زندانی بیازمایند. در آستانه ۷۸ سالگی از قلم و توان من خارج است که آنچه را دیدم و کشیدم به قلم آورم. هر طور بود با مرگ مبارزه کردیم و زنده ماندیم که آزاد شویم، به وطن برگردیم و سرگذشت شوم خود را به مردم خود و به جوانان خود شرح دهیم تا آن اشتباهات ما را تکرار نکنند."

دیدار با دکتر

حدود بیست سال پیش دکتر صفوی را در جمع محدود ایرانیان شهر دوشنبه که اکثرا یا همگی هوادار یا عضو سابق حزب توده ایران بودند در تاجیکستان دیدم. در آن زمان اگر ورود هر ایرانی به دوشنبه برای تاجیکان پیام آور هویت ایرانی و زبان فارسی بود، برای ایرانیان آن شهر هر ایرانی مانند دریچه ای به دنیای آزاد بود که باید تجارب تلخ و پیام درد آنها را به گوش جهانیان می رساند.
بعد از آنکه با سرگذشت تکان دهنده دکتر صفوی (و بعضی دیگر از ایرانیان آن شهر) آشنا شدم، می خواستم با دوربینی که همراه داشتم، ویدیوئی از خاطرات او تهیه کنم. اما بعد از آنکه در روز مقرر دوربین فیلمبرداری آماده شد، خبر دادند که تصمیم دکتر صفوی عوض شده و نمی خواهد مصاحبه کند. بعدا دلیلش برایم روشن شد. ترس از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی شوروی، که همواره آنها را چون کابوس با خود داشت، موجب آن تصمیم شده بود، با وجودی که آن زمان، دیگر اتحاد شوروی از هم پاشیده و رسما منقرض شده بود.
در ماه نوامبر گذشته بار دیگر برای صحبت با دکتر صفوی و تهیه فیلمی راجع به او برای تلویزیون فارسی بی بی سی به تورنتو رفتم. با وجودی که همه چیز از قبل با او هماهنگ شده بود، ولی بار دیگر وقتی زمان مصاحبه نزدیک شد، او دوباره می خواست با همان بهانه های بیست سال پیش از انجام مصاحبه سر باز زند.
می گفت روسهای تورنتو به او گفته اند نیروهای امنیتی روسیه بسیار مراقبند که کسی درباره شوروی و استالین بد نگوید. بعد از ساعتی صحبت بالاخره او راضی به مصاحبه شد ولی همواره اضطراب خود را نشان می داد.
دکتر صفوی با وجود تحصیل در دانشکده پزشکی، داشتن زن و فرزند، بازگشت به ایران، مهاجرت به کانادا و داشتن یک زندگی نسبتا عادی، حتی نزدیک به شش دهه پس از آزادی از زندان و اردوگاه کار، تا اواخر عمر زندانی کابوس های ناشی از حوادثی که بر او گذشته بود، مانده بود، و صحبت با او بدون بحث در مورد زندان و شکنجه، اردوگاه کار، حزب توده و شوروی به سختی ممکن بود.
مستند تلویزیون فارسی بی بی سی در مورد دکتر صفوی و زندگی در اردوگاههای استالینی در زمان حیات او آماده پخش نشد. شاید پخش این فیلم در آینده نزدیک چون سندی برای زندگی پر درد و رنج او باقی بماند.




مردم آلمان شرقی سابق و آلمان غربی سابق، عادات جاافتاده‌ای دارند، از جمله ناتورالیسم. اما آیا ممکن است زیر چتر فراگیر راحتی با برهنگی، نگرش‌هایی متفاوت به آزادی زنان بگنجد؟
تصورم این است که امور جنسی در آلمان کمابیش مثل هر جای دیگر است.
اما نگرش مردم آلمان به تمایلات و امور جنسی و برهنگی این چنین نیست. و باید بگویم که حتی آنجا شگفت‌زده هم شده بودم.
دست کم وقتی در رختکن باشگاه بودم.
آنجا از کمر به پایین لخت بودم - خیلی لخت - و با پیراهنم کلنجار می‌رفتم که از گردنم درش بیاورم، اما پیراهن هم ول کن نبود.
وقتی بالاخره درآمد دیدم که کنارم یک خانم ایستاده است، یک خانم زیبای بیست و چند ساله که جارویش به پای من می‌خورد.
این منظره خیالی که یک نظافتچی زن به رختکن مردانه بیاید واقعی شده بود. نگاهمان به هم افتاد. گونه‌ام گل انداخت. او به نرمی و بی آن که اهمیتی بدهد به کارش ادامه داد.
یا یک بار به سونای محله‌ام رفته بودم.
دوستان آلمانیم تذکر دادند که برهنگی الزامی است، و وقتی هم که وارد کابین سونا شدم به دو زن جوان برهنه برخوردم. آنها نگاهی به من انداختند. من سقف را نگاه می‌کردم.
آلمانی‌ها - یا دست کم آلمانی‌های غیرکاتولیک شمال کشور - می‌گویند که تصویر بدن برهنه چیزی کاملا معمولی، یا به قول آنها "طبیعی" است.
آنها می‌گویند که خب چرا یک نفر باید لباس کثیفی را که بوی عرق هم می‌دهد همچنان بر تن نگه دارد؟ و ادامه می‌دهند که برهنه بودن ربطی به انجام عملی جنسی ندارد و در آن کشش و یا جنبشی جنسی نیست.
چیزی که من می‌توانم در جوابش فقط بگویم: اوووم.
از قضا هر دو رژیم نازی و کمونیست [حاکم بر آلمان] با من در این تردید شریک بوده‌اند.
بئاته اوشه پس از جنگ برای زنان کاتالوگ‌هایی درباره پیشگیری از بارداری می‌فرستاد. او را به عنوان یکی از تغییردهندگان نگرش زنان آلمانی به امور جنسی می‌شناسند
در آلمان شرقی حمام آفتاب برهنه به نوعی مخالفت‌جویی با توصیه وزارت فرهنگ مبنی بر "پاسداری از چشمان ملت" برداشت می‌شد.
نازی‌ها برای تقویت ملتشان از آنچه هرمان گورینگ "نیروی درمانگر آفتاب و باد" می‌نامید استقبال می‌کردند، اما برهنگی در انظار عمومی را به عنوان "خطایی فرهنگی" که عزت زنانه را به خطر می‌اندازد، ناپسند می‌دانستند.
هر دوی این رژیم‌ها عرصه را واگذار کردند و این جمعیت، زاد و ولد، و مرگ و میر بود که باقی ماجرا را رقم زد.
آلمان در ویرانه‌های پس از جنگ جهانی دوم هفت میلیون زن بیشتر از مردان داشت.
و در این فضا کسب و کار و صنعتی به راه افتاد که با نمونه‌های مشابه در بقیه کشورهای غربی متفاوت بود و بیشتر از آنها زنان را هدف می‌گرفت.
آلمان یک شبکه توسعه یافته سفارش و تحویل پستی کالا داشت، و همچنین زن کاربلدی را که از آن بهره‌برداری کند.
بئاته اوشه یکی از خلبانان نیروی هوایی بود - او به واسطه زن بودنش حق شرکت مستقیم در جنگ را نداشت، اما هواپیماهایی را تا خط مقدم خلبانی کرده بود.
پس از جنگ دوستانش او را، که دختر یک پزشک بود، به ستوه آورده بودند که به آنان بیاموزد چگونه باردار نشوند.
او برای دوستانش کاندوم و توصیه‌هایی که فکر می‌کرد به کار راضی نگه داشتن مردان می‌آید می‌فرستاد. و این به یکی از موفق‌ترین صنایع آلمان بدل شد.
الیزابت هاینمن، مورخ، اینها را برایم شرح داد و گفت به دلیل پستی بودن سفارش و دریافت کاندوم‌ها، مانعی سر راه خرید زنان وجود نداشت.
به ویژه در جنوب کاتولیک‌نشین آلمان که زنان نمی‌توانستند به فروشگاه بروند، اما سفارش پستی از روی کاتالوگ برایشان ممکن بود.
الیزابت گفت غیاب مردان در آلمان پس از جنگ آنقدر محسوس بود که زنان به طور چشمگیری مستقل و قدرتمند شدند؛ البته در غرب کشور نقش‌های سنتی زنان و مردان به تدریج بازتولید شدند.
اگرچه در آلمان شرقی این چنین نبود.
سیمون اشمولاک نویسنده تاگزایتونگ و یک مجله زنان به نام دی ماگازین است، مجله‌ای که از ۱۹۲۹ آغاز به کار کرده و در همه سال‌های کمونیسم انتشارش در آلمان شرقی ادامه یافته است.
او می‌گوید زنان آلمان شرقی - که خودش هم یکی از آنان بوده است - به استقلالی اقتصادی دست یافته بودند که در رابطه‌شان با مردان به آنان قدرت می‌داد.
و حالا که دیوار [برلین] فرو ریخته است، اختلافات فرهنگی سربرمی‌آورند.
او این اختلاف را اینگونه شرح می‌دهد: "وقتی زن‌هایی از شرق آلمان و مردهایی از غرب آلمان با هم می‌چرخند، گاهی مشکلاتی پیش می‌آید. غربی‌ها فکر می‌‌کنند زنان شرق آلمان خیلی باحالند و با رابطه جنسی راحتند. اما با این وجود از آنان انتظار دارند که نقش کدبانوی خانه را بازی کنند".
با چنین ملغمه‌ای از ساختارها، نگرش‌ها و توفان و تلاطم در جامعه، آلمان متحد نسبت به نقش زنان و مردان گیج و پریشان است.
البته نه به اندازه یک بریتانیایی بخت‌برگشته‌ای که عرق کرده و لخت در یکی از باشگاه‌ها یا سوناهای آلمان گیر می‌افتد.




علیرضا درویش، طراح، انیماتور و نقاش ایرانی مقیم آلمان، در دهه شصت پس از تحصیل تاریخ هنر، کارش را با طراحی برای مجله دنیای سخن پی گرفت و طی این سال ها مساله "کتاب" به عنوان موضوع محوری آثار بعدی اش شکل گرفت.
درویش در سال ۱۹۹۵ به آلمان مهاجرت کرد، هرچند سال هایی را در کشورهای دیگر اروپا گذراند.
درویش نمایشگاه های مختلفی در ایران، اسپانیا، جمهوری چک و آلمان داشته است و یکی از آخرین نمایشگاه های او در بوستون آمریکا با محوریت کتاب بود. تازه ترین نمایشگاه آقای درویش روز جمعه یکم ماه ژوئن در گالری "آتلیه ۳۰" در کلن آلمان افتتاح می شود.
با او درباره آثارش به گفت و گو نشسته ایم.
شما کار انیمیشن هم زیاد انجام داده اید و کارهایی بوده اند که مستقیم به آثار طراحی تان ارتباط داشته اند، یعنی همان جهان هم در کارهای طراحی هست و هم انیمیشن، با مایه های مشترک...
طراحی و انیمیشن و حتی نقاشی های من یک جور رابطه ناخودآگاه با هم دارند و به هم نزدیک شده اند. کارهای انیمیشن به آن شکلی که من انجام می دهم در واقع فریم به فریم، طراحی است. سعی می کنم تمام توانایی هایی که من در کار طراحی کسب کرده ام حفظ کنم، ضمن این که این در کار انیمیشن وجه هنری کار من به حساب می آید. در مورد مایه ها هم من یک زمان طولانی ای با موضوعاتی درگیر بوده ام که ذهنم مشغول آنها بوده و در واقع با آنها زندگی کرده ام. این موضوعات و این مایه ها چه در کار انیمیشن، چه طراحی و نقاشی، ردپایشان پیدا می شود.
چندی پیش نمایشگاهی در بوستون آمریکا ترتیب دادید. بازتاب ها چطور بود؟
این نمایشگاه شامل هشتاد و هشت تا از طراحی های من بود با موضوع کتاب که در بوستون به نمایش درآمد. این مجموعه قبلاً در شکل های محدودترش در سال ۲۰۰۸ در نمایشگاه بین المللی کتاب فرانکفورت به نمایش درآمده بود . همان تم ها را دنبال کردم و با کارهای جدیدم این بار در بوستون به نمایش گذاشته شد. این مکان از این نظر اهمیت دارد که شاید یکی از معتبرترین مراکزی باشد که کتاب های قدیمی و اصیل در حوزه ادبی و هنری را جمع آوری کرده و موضوع این کتاب ها با موضوع نمایشگاه هماهنگ است.
غالب آثار شما حول محور کتاب شکل گرفته اند. ریشه های این توجه به کتاب به کجا برمی گردد؟
واقعیت این است که من سال هایی که در ایران در مجله دنیای سخن به عنوان طراح کار می کردم، با موضوعی در یک مقاله برخورد کردم که روی من خیلی تاثیر گذاشت: کتاب سوزان. حافظه گذشته تر من هم زنده شد که خب همراه بود با خاطرات انقلاب و انقلاب فرهنگی که برای خودم شخصا پیش آمده بود که کتاب هایم را بخاطر ترس دور ریخته بودند و این ها شده بودند حافظه من نسبت به خود موضوع کتاب.
این در زندگی من دنبال شد. آن مقاله تلنگری را به من زد تا با این موضوع برخورد کنم و به این بپردازم که کتاب اصلاً چی هست؟ کتاب در واقع خود ما هستیم و زندگی انسانی به این طریق شکل می گیرد. کتاب نزدیک ترین همراه انسان است و طی قرن ها با انسان همراه بوده. این مجموعه به این شکل شروع شد و وقتی که من به خارج از ایران آمدم دیدم این مساله تنها مساله بومی من نیست و موضوع، یک موضوع انسانی است که همه آدم ها به شکل های مختلف با آن درگیر بوده اند. برای همین تعمیم اش دادم به موضوعات انسانی دیگری که در زندگی من جریان داشتند. اگر در آن زمان فقط درگیری های ذهنی و روانی من بود، بعدتر تعمیم پیدا کرد به همه مسائل، به مسائلی چون عشق یا تنهایی ها و همه چیزهایی که برای انسان تکرار می شود و می تواند الهام بخش باشد. این طرح ها مجزا نیستند و همان طور که گفتم در انیمیشن ها هم به همین شکل هستند، یعنی طرح هایی که روی کاغذ کشیده ام و روی دیوار آویزان شده، به صورت فیلم درآمده است.
طرحی دارید که در آن کسی پشت یک رایانه نشسته در حالی که خود آن رایانه بخشی از یک کتاب قطور و بزرگ است. فکر می کنید در این دنیای جدید که دنیای رایانه است، تکلیف کتاب چه می شود؟
این هم یکی از دلهره هایی است که با من هست. همین امروز داشتم با دوستم صحبت می کردم که شاید ده سال دیگر همه با یک آیپاد یا چیزهایی از این دست در حال خواندن یک کتاب باشند. فکر می کنم این جایگزینی اتفاق می افتد اما بخشی از آن هویت کتاب باقی خواهد ماند. این اتفاق در حوزه های دیگر هم افتاده است. ده سال پیش به نامه عادت داشتیم اما الان شکل فیزیکی نامه نقش چندانی در زندگی ما ندارد. شاید در کارهای من یک جور یادآوری هست به نسل های آینده که کتاب به راحتی از ما جدا نشود.
در برخی از کارهای شما مسائل سیاسی روز وارد شده اند، مثلاً در یکی از اثار مساله طرابلس را وارد کرده اید، یا اثر دیگری را "سی و دو سال کجروی" اسم گذاشته اید.این ها ادامه همان طرح هاست یا عکس العمل هنرمند به شرایطی که در کنارش وجود دارد؟
آن اثر طرابلس که اشاره کردید در این مجموعه مربوط به کتاب نیست، اما در جواب سوال شما باید بگویم سیاست چیز جدا افتاده ای از ما نیست. من وقتی کاری انجام می دهم فکر نمی کنم که این یک کار سیاسی یا اجتماعی یا فردی است. با این مضامین به این شکل برخورد نمی کنم. هنر در خودش یک آزادی بسیار شفافی دارد. به نظرم هنرمند اجازه دارد در شرایط متفاوتی به مضامین متفاوتی بپردازد و توجه کند. بزرگ ترین سوال پیش از هر چیز این است که چگونه با آن برخورد کند. برای من همیشه پیش از این که مضمون پیش بیاید این مهم است که نحوه برخورد من با آن مضمون چگونه خواهد بود. من هم یکی از شهروندان این دنیا هستم و ما یک دنیای ناآرامی داریم. طبیعتاً ذهن من هم می تواند مثل هر شهروند دیگری در این جهان مشغول این مسائل شود و من با آنها برخورد کنم. این به این معنا نیست که من فرد سیاسی ای هستم. اصلاً این طور نیست.
یکی از کارهایتان تقدیم شده به محمد مختاری. این مساله قتل های زنجیره ای چطور روی شما تاثیر گذاشت؟
در واقع این کار دو جنبه داشت. یکی دوستی من با این انسان شریف بود. زمانی که در مجله دنیای سخن کار می کردم این بخت را داشتم که با بسیاری از ادبای معاصر خودمان آشنایی داشته باشم، از جمله محمد مختاری. بعد از آن که آن حادثه دردناک برایش اتفاق افتاد، تصویرش برای من ماند. این طرح یک اشاره بود به این که اگر این آدم ها را حذف فیزیکی هم بکنیم، باز همیشه جریان خواهند داشت و انعکاس پیدا خواهند کرد. در واقع برخورد من یک برخورد کاملاً انسانی بود با یک موضوع غیر انسانی که اتفاق افتاد.




دفن قربانیان کشتار حوله
ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه گفته است که کشور او طرفدار هیچ یک از طرفین در جنگ داخلی سوریه نیست.
او گفته است که وضعیت در سوریه بسیار خطرناک است ولی هیچ چیز را با زور نمی توان تغییر داد.
او گفت که روسیه همچنان با دولت بشار اسد در تماس خواهد بود تا یک راه حل سیاسی برای پایان دادن به بحران آن کشور پیدا شود.
این در حالی است که در آستانه برگزاری نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در مورد سوریه، مخالفان حکومت این کشور از وقوع قتل عام تازه ای سخن گفته اند.
روز جمعه، ١٢ خرداد (١ ژوئن)، منابع مخالف دولت سوریه، از وقوع کشتار سومین کشتار دستجمعی شهروندان آن کشور طی یک هفته اخیر خبر دادند و گفتند که افراد مسلح در منطقه ای در غرب سوریه، سیزده کارگر یک کارخانه را از اتوبوس حامل آنان پیاده کردند و به ضرب گلوله کشتند.
فیلم ویدیوئی این کشتار که در یوتیوب منتشر شده اجسادی را نشان می دهد که ظاهرا با شلیک گلوله از فاصله نزدیک به قتل رسیده اند اما به دلیل محدودیت خبررسانی از داخل سوریه، امکان ارزیابی مستقل این اتهام وجود نداشته است.
ناظران سازمان ملل در سوریه، دو مورد کشتار جمعی قبلی در یک هفته گذشته را تایید کرده اند.
وخیم ترین مورد از کشتارهای اخیر در شهر حوله روی داد که درجریان آن، بیش از یکصد تن که اکثر آنان را کودکان و زنان تشکیل می دادند، کشته شدند.
به گزارش ناظران سازمان ملل، بررسی اجساد نشان داد که بعضی از آنان در اثر اصابت گلوله اسلحه سنگین و تعدادی دیگری نیز با شلیک اسلحه سبک از فاصله نزدیک و یا ضربات چاقو به قتل رسیده بودند.
مخالفان حکومت سوریه و برخی از کارشناسان غربی، شبه نظامیان وابسته به دولت، موسوم به شبیحه، را مسئول کشتار حوله دانسته و گفته اند که هدف آنان، ایجاد رعب و وحشت و جلوگیری از مشارکت مردم در تظاهرات اعتراضی علیه حکومت بوده است.
مشخص نیست که آیا عملیات شبیحه ها با آگاهی و دستور مقامات رسمی دولت اجرا می شود یا اقداماتی خودسرانه است، اما این احتمال که این افراد مسئول کشتار وحشیانه مردم عادی باشند، نگران کننده محسوب می شود.
شبیحه ها
اعتقاد بسیاری از مردم سوریه این است که اکثر شبه نظامیان شبیحه از اقلیت علوی مذهب سوریه هستند که با روی کار آمدن خانواده اسد در بیش از از چهل سال پیش، سمت های مهم سیاسی و نظامی و موقعیت های مهم اقتصادی و اجتماعی را در کشوری در دست داشته اند که اکثر جمعیت آن سنی هستند.
با توجه به ادامه سرکوب اعتراضات در سوریه توسط ارتش این کشور، که بسیاری از فرماندهان آن نیز از میان علویان انتخاب شده اند، فعالیت شبیحه ها تنها می تواند به دو قطبی شدن جامعه سوریه منجر شود و خطر بروز جنگ فرقه ای را افزایش دهد.
پس از تایید خبر کشتار حوله، دولت سوریه کمیته ای را برای "تحقیق و تعیین" عاملان این واقعه تعیین کرد و روز گذشته، افسر ارشدی که به ریاست این کمیته انتخاب شده بود گفت که چند صد "تروریست مسلح" وابسته به بیگانگان مسئول قتل مردم بوده اند.
نتیجه گیری کمیته تحقیق انعکاس وسیعی در رسانه های ایران داشته است اما ظاهرا در میان منتقدان حکومت سوریه و در سطح بین المللی، چندان قانع کننده نبوده است.
برخی منتقدان بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، گفته اند که او به بهای کشتار مردم و خطر بروز جنگ داخلی نیز حاضر نمی شود از قدرت دست بکشد و حتی می کوشد با ایجاد شرایط جنگ داخلی و ایجاد نگرانی در مورد عواقب گسترده تر منطقه ای آن، قدرت های جهانی را قانع کند که لازم است از حکومت او حمایت به عمل آورند.

رسیدگی در شورای حقوق بشر

در خبری دیگر، روز جمعه شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو در اجلاس ویژه ای، مساله قتل بیش از یکصد تن در حوله، از شهرهای استان حمص واقع در غرب سوریه را مورد بررسی قرار می دهد.
بیشتر کشته شدگان این واقعه زنان و کودکان بودند و براساس گزارش ارائه شده به سازمان ملل، بعضی از آنان در اثر انفجار گلوله تسلیحات سنگین کشته شده اند، در حالی که شماری دیگر در نتیجه شلیک اسلحه سبک از فاصله نزدیک، جان خود را از دست داده اند.
شورای حقوق بشر سازمان ملل
قرار است چهل و هفت کشور عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل در جلسه روز جمعه پیش نویس قطعنامه ای را که مشترکا توسط قطر، ایالات متحده و ترکیه تدوین و پیشنهاد شده مورد بررسی و رای گیری قرار دهند.
در این قطعنامه بدون نام بردن از شخص یا نهادی مشخص، آمده است که "کسانی که مرتکب این نقض فاحش حقوق بشر شده اند باید پاسخگوی اعمال خود باشند."
با اینهمه، کشورهای عضو اتحادیه اروپا متن پیش نویس را ضعیف دانسته و خواسته اند تا شورای حقوق بشر از شورای امنیت بخواهد به این موضوع و نقش مقامات سوری در آن رسیدگی کند.
به نقل از منابع دیپلماتیک اتحادیه اروپا گزارش شده است که کشورهای عضو اتحادیه پیشنهاد کرده اند با افزودن بندی به پیش نویس قطعنامه، از شورای امنیت خواسته شود وقوع جنایت علیه بشریت و جرایم جنگی در سوریه را به دادگاه کیفری بین المللی ارجاع دهد.
دادگاه کیفری بین المللی می تواند راسا به جرایمی رسیدگی کند که توسط شهروندان کشورهای امضا کننده پیمان رم یا در مناطق تحت حاکمیت این کشورها رخ داده اما در مورد سایر کشورها، پیگرد متهمان تنها در صورت ارجاع پرونده توسط شورای امنیت امکانپذیر می شود.
دولت سوریه از امضاکنندگان معاهده رم در مورد تاسیس دادگاه بین المللی نیست و بنابراین، برای پیگرد مقامات این کشور در دادگاه کیفری بین المللی، دستور شورای امنیت لازم است.
با توجه به مواضع روسیه و چین در قبال حکومت سوریه، بعید به نظر می رسد که اعضای شورای امنیت بتوانند بر سر ارجاع پرونده مقامات سوری به دادگاه کیفری بین المللی به توافق برسند.
روسیه و چین که از اعضای دایم شورای امنیت هستند از حق وتو قطعنامه های شورای امنیت برخوردار هستند و به احتمال زیاد، مانع از تصویب هر نوع پیشنهادی برای تعقیب مقامات سوری به اتهام جنایت علیه بشریت می شوند.



خوست، عکس از بایگانی
هفت نفر در اثر یک حمله انتحاری در ولایت خوست در شرق افغانستان کشته شدند.
یک مقام محلی به رسانه‌ها گفته است که کشته شدگان همه غیر نظامی و افغان هستند.
براساس گزارشها این انفجار در یک ایست بازرسی مربوط به پایگاه نظامی ناتو در ولایت خوست روی داده است.
شاهدان عینی در خوست این انفجار عظیم توصیف کرده و گفته اند که ستونی از دود را دیده اند که از پایگاه ناتو به هوا بلند شده است.
گروه طالبان مسئولیت این حمله را به عهده گرفته و گفته اند که یک بمبگذار انتحاری وابسته به این گروه، خودرو بمبگذاری شده حامل خود را به یک ایست بازرسی مربوط به نیروهای ناتو کوبیده است.
اما در باره تلفات احتمالی نظامیان ناتو تا حال گزارشی در دست نیست.
خوست، یکی از ناآرام‌ترین ولایت‌های جنوب شرقی افغانستان است که گروه طالبان و شبکه حقانی در آن نفوذ گسترده‌ای دارند.
ولایت خوست با مناطق قبایلی پاکستان هم مرز است و در چند ماه اخیر شاهد حوادث مرگباری بوده است.
روز گذشته نیز در نتیجه یک رشته حملات شورشیان به مناطق مختلف جنوب، شرق و شمال افغانستان، دست کم ده نفر کشته شدند.
گروه طالبان در آغاز سال جاری خورشیدی اعلام کردند که عملیات بهاری خود را با عنوان "الفاروق" علیه نیروهای دولتی و بین‌المللی مستقر در افغانستان آغاز کرده اند.
همه ساله باگرم شدن هوا حملات شورشیان در افغانستان بیشتر می شود، اما دولت افغانستان و ناتو می گویند فعالیت شورشیان نسبت به سالهای گذشته کاهش یافته است.
با این حال اخیرا سازمان ملل متحد گزارشی را منتشر کرد که نشان می دهد میزان تلفات غیر نظامیان در افغانستان در چهار ماه اول سال جاری میلادی به تناسب عین دوره زمانی در سال گذشته، ۲۱ درصد کاهش یافته است.
براساس آمار سازمان ملل متحد، در این مدت، ۵۷۹ غیرنظامی در خشونتهای افغانستان کشته و ۱۲۱۹ غیرنظامی دیگر زخمی شده اند.



شرکت TNK-BP سومین شرکت بزرگ نفتی روسیه است. این شرکت که در سال ۲۰۰۳ میلادی تاسیس شد در اوکراین، برزیل، ونزوئلا و ویتنام هم فعال است
شرکت نفتی بی‌پی گفته است که می خواهد سهم خود در شرکت TNK-BP روسیه را بفروشد.
این شرکت در بیانیه ای کوتاه گفته است که به شریک خود، شرکت Alfa Access Renova گفته است که قصد دارد سهام خود را بفروشد اما هیچ تضمینی وجود ندارد که قطعا تفاهمی بر سر فروش صورت پذیرد.
بی پی پنجاه در صد از سهام شرکت TNK-BP را در اختیار دارد و ارزش سهام آن ۲۵ میلیارد دلار گزارش شده است.
تصور می رود که پیشنهاد خرید سهم بی‌پی از سوی یک شرکت دولتی روسیه به بی‌پی داده شده باشد.
صاحبان Alfa Access Renova چند میلیاردر روسی هستند که آنها نیز خواستار خرید سهم بی‌پی و کنترل کامل شرکت TNK-BP هستند.
شرکت TNK-BP در میان تولید کنندگان نفت در روسیه سومین شرکت بزرگ نفتی است.
این شرکت که در سال ۲۰۰۳ میلادی تاسیس شد در اوکراین، برزیل، ونزوئلا و ویتنام هم فعال است.
شرکت TNK-BP شرکتی سودآور بوده است اما مدیریت آن به دلیل روابط بد میان بی‌پی و میلیاردرهای روسی صاحب Alfa Access Renova بسیار دشوار بوده است.
میخائیل فریدمن مدیر عامل سابق شرکت TNK-BP پیشتر گفته بود که برای نجات این شرکت چاره ای وجود ندارد مگر این که یکی از دو شریک کنترل آن را در دست بگیرد.




عوامل بازدارنده اتحاد امنيتی بين اعراب خليج فارس

این دومین مقاله ای است که برخی از ابعاد معمای امنيت در خليج فارس را مورد بحث و گفتگو قرار می دهد. بخش نخست این مقاله، «ایران، بحرین، و معمای امنیت خلیج فارس»، پیشتر در سایت رادیو فردا منتشر شده است.

تنش ها و اصطکاک ها در خليج فارس
-  تنش جدی بين قطر و عربستان سعودی موجب نزديکی ايالات متحده و قطر شده و در واقع قطری ها از دست عربستان سعودی به آمريکا روی آوردند.
- روابط بين عربستان، بحرين و يمن هيچوقت صميمانه نبوده است. گذشته ازآن بحرين جايگاه و ميهماندار ناوگان پنجم آمريکا است که خود فرصتها و خصومتهايی را در داخل و خارج از بحرين و در منطقه موجب می شود.
- گهگاه تنش هايی بين عربستان سعودی وامارات متحده عربی بروز ميکند.
- در خليج فارس، هر دو شکل دوستی و دشمنی ايران و عراق می تواند آسيب پذيری هايی را برای ديگرکشورهای منطقه ايجاد کند. عراق نگرانيهايی از جانب ديگر همسايگان عرب خود دارد؛ بعلاوه معلوم نيست دوستی ايران و عراق دارای عمق و دوام کافی باشد.
بين ايران و کشورهای منطقه، در اين اواخر تشنج های جديدی جايگزين اصطکاک های پراکنده سابق شده است. مثلا در همين هفته اول و دوم خرداد۱۳۹۱ نام ايران در محاکماتی در بحرين و کويت مطرح گرديد.  در بحرين ايران متهم به کمک به براندازی حکومت بحرين و در کويت متهم به حمايت از يک شبکه جاسوسی گرديد که گويا چند ايرانی نيز در آن دست داشته اند.  البته در هر دو مورد و موارد مشابه ديگر ايران منکر دخالت در امور همسايگانش بوده است.
مطالعه روابط ايران با کشورهای همسايه خليج فارس در مقايسه با سالهای قبل از انقلاب و جنگ هشت ساله با عراق تفاوت ماهوی قابل مقايسه ای را نشان می دهد. ايران در عهد شاه يک متحد عمده غرب و به نوعی "نماينده" مورد حمايت آمريکا در منطقه شناخته می شد. به هر حال از همه کشورهای خليج فارس بزرگ تر و به لحاظ نظامی قوی تر بود. اگر چه برخلاف آنچه که شاه ادعا می کرد ابر قدرت منطقه نبود ولی موازنه قدرت ايران و عراق نکته حائز اهميتی بود که کشورهای خليج فارس را مرعوب می کرد. اگرهم اين کشور ها از ايران هراسی نداشتند از متحد ابر قدرت ايران يعنی ايالات متحده می هراسيدند و همين امر ايران را تبديل به قدرت فائقه منطقه می کرد.
بعد از انقلاب ۱۹۷۹ ايران کشور غرب ستيزی بود که بدون داشتن متحد نظامی مهمی در منطقه با يکايک سيستم های قبيله ای عشيره ای خليج فارس و حتی با پادشاهی عربستان سعودی سر ستيزداشت ودر عين حال از تمامی قدرت بالقوه خود استفاده می کرد تا اين سيستم ها را متزلزل، همسو و يا تابع خود کند. اين اقدامات که معمولا غير مستقيم بوده است دولت های کوچک عربی را بيشتر نگران موجوديت خود کرده و هرچه بيشتر آنان را به سمت و سوی کسب حمايت از آمريکا می راند.
شورای همکاری خليج فارس که در اصل به دلايل اقتصادی بنا شده و از زمان جنگ هشت ساله ايران و عراق تبديل به همکاری های جزيی امنيتی گرديد فاقد ساختار امنيتی- نظامی مناسب برای مقابله با تهديدات جدی در منطقه است.
  از حدود پانزده ماه پيش که جريانات بهار عربی به سواحل خليج فارس و به ويژه عربستان سعودی وخصوصا در بحرين گسترش يافت اين نگرانی ها بيشتر و بيشتر شد و سر انجام عربستان سعودی به درخواست امير بحرين نيروهای امنيتی به بحرين اعزام کرد. ايران در واکنشی سريع اين امر را دخالت در امور داخلی بحرين تلقی کرد ونکته جالب توجه اينکه عليرغم اتهاماتی که در مورد عدم رعايت حقوق بشرمتوجه ايران است، ايران به نقض حقوق بشر در بحرين معترض وخواهان رعايت آن توسط دولت بحرين گرديد.
از آنجا که جدايی بحرين از ايران هيچوقت از حافظه تاريخی ايرانی ها زدوده نشده، ايرانيان به طور اعم و دولت جمهوری اسلامی ايران بطور اخص، تحولات بحرين را با دقتی بيشتر و دو احساس نزديکی ملی-سرزمينی ونزديکی مذهبی با شيعيان بحرين را دنبال کرده اند در حاليکه دولت بحرين همين امر را به عنوان دخالت ايران در امور داخلی بحرين تلقی می کند.

عربستان سعودی و خليج فارس
مطالعه رويدادهای گوناگون فقط حاکی ازمحيط تشنج وتوسعه روابط خصومت آميزبين کشورهای اين منطقه فرعی و بيانگر اين ضرورت است که ساختار امنيت منطقه ای نيازمند بازسازی است. با وجود بر اين به خاطر بد بينی ها و عدم اعتماد موجود بين کشور های منطقه، به احتمال زياد حرکت عربستان سعودی برای تقويت وتبديل شورای همکاری خليج فارس به يک اتحاديه مهم سياسی، اقتصادی و نظامی به نتيجه ملموسی منتهی نخواهد شد.
غالبا کشورهای کوچک خود را نسبت به يک دولت قوی در همسايگی آسيب پذير می بينند و برای تامين بقا به قدرتی بزرگتر ولی دورتر پناه می برند که توانايی حمايت از آنان را داشته باشد ولی به امکان بلعيدن و اشغال آنان فکر نکند. به همين دليل بسيار غير محتمل است که کشور کوچک وآسيب پذيری مانند بحرين (از ترس ايران) به اتحاد و ادغام با عربستان سعودی فکر کند وقتی که به راحتی می تواند از رابطه خود با آمريکا برای حفظ موجوديت خود استفاده کند. همسايه قوی و همزبان، عربستان سعودی، می تواند نقشه های خطرناکتری برای موجوديت بحرين در سر داشته باشد و به اسم اتحاد سياسی- نظامی و به بهانه تامين امنيت بحرين را ببلعد.
از طرف ديگرسعودی ها دارای سيستم سياسی و ذهنيت بسيار پيچيده ای هستند که موجب می شود – بر خلاف ايران - از اقدامات شتابزده و مطالعه نشده خودداری کنند. برای سعودی ها حاصل و نتيجه عمل بيش از سروصدا و تبليغات غوغاسالارانه اهميت دارد. بيشتربه نظر می رسد هدف عربستان سعودی اين باشد که با استفاده از روابط حسنه ای که با ايالات متحده دارد و با اتکا به درآمد های رو به افزايش نفتی و درآمد سرشار حج و زيارت تبديل به يکی از سه قدرت عمده منطقه شده و با ايران و عراق (به فرض ثبات و توسعه سريع نظامی در طول يک دهه) برابری کند.
برای رسيدن به چنين هدفی چند چالش مهم داخلی و خارجی و حتی  حرکاتی در سطح قدرت های بزرگ قابل تصور است:
۱- امکان سرريز کردن و تداخل آنچه که بهار عربی ناميده می شود به درون سيستم سعودی
و تحريک توده های مردمی و هرج و مرج سيستم از درون
۲- تبديل ايران به يک قدرت اتمی منطقه که به خاطر قرار دادن ايران در سطحی متفاوت و بالاتر ازطبقه بندی امروزی آن، امکان رقابت سعودی ها را مشکل تر و بلکه غير ممکن می کند.
۳- تصميم ايالات متحده به تنهايی يا با ائتلافی از قدرتهای بزرگ برای تامين امنيت کشورهای خليج فارس.
البته هريک از اين فرضيه ها فرصت ها و چالش های خاص خود را بدنبال خواهد داشت که اميدواريم در هفته های آينده به آن بپردازيم. در حال حاضر می توان گفت که  بنظر نمی رسد ادغام بحرين با عربستان سعودی معمای امنيت خليج فارس را يک شبه حل يا عربستان را به اهداف دراز مدت خود نزديکتر کند.
در مباحث مربوط به امنيت خليج فارس، برخی از محققين فاکتورهايی را که به صورت سنتی از عوامل موثر در سيستم امنيتی خليج فارس تلقی نمی شدند نيز افزوده اند. چنين عواملی پيچيدگی محاسبه را بيشتر می کنندئز اهميت هستند.
مثلا ، در يک مونوگرافی تحت عنوان  (Building Security in the Persian Gulf)که در سال ۲۰۱۰ توسط موسسه «راند» (RAND Corporation) منتشر شده رابرت هانتر اين انديشه را مطرح می کند که تحولات افغانستان و پاکستان و تاثيرات آن بر ايران را هم بايد به عنوان يک عامل تاثير گذار بر روابط کشورهای خليج فارس در نظر گرفت.
به عبارت ديگر وی با افزودن دو کشورافغانستان وپاکستان و به تبع آن تروريسم بين المللی را بر معادلات امنيت اين شبه منطقه می افزايد و معتقد است آينده رابطه آمريکا با ايران نيز بايد در نظر گرفته شود.
همانطور که قبلا نيز اشاره شد، يکی از عوامل مهم منطقه ای که تا به امروز لاينجل مانده برنامه اتمی ايران است. اين برنامه – بدون اينکه حتی بخواهيم وارد ماهيت صلح آميز يا نظامی آن بشويم – به تنهايی عامل تحريک امنيتی منطقه بوده است. اسناد افشا شده ويکی ليکس نشان می دهد که شيخ عبدالله پادشاه سعودی از واشنگتن خواسته بودند که با بمباران تاسيسات اتمی ايران «سر مار را قطع کنند».
به علاوه از سال ۲۰۰۶ ضمن واکنش به برنامه اتمی ايران، اکثريت کشور های خاورميانه خواهان ورود به حيطه استفاده صلح آميز از انرژی هسته ای شدند. ازاواخر سال ۲۰۰۶ شورای همکاری خليج  مطالعه در مورد استفاده صلح آميز ازانرژی هسته ای را در برنامه کار خود قرارداده و اولين نتايج اين مطالع در سال ۲۰۰۷ منتشر گرديد.
 اين که چنين طرحی در چه مرحله ای قراردارد خارج از مقوله اين سلسله مقالات است ولی طبيعی است که اگر کشورهای صنعتی دنيا بخواهند چنين تکنولوژی پر هزينه ای را به اين کشورها بفروشند مشکلی از نوع بی اعتمادی که اکنون متوجه ايران است در ميان نخواهد بود. در عوض، حتی استفاده از انرژی هسته ای دراين مجموعه از کشورهای منطقه می تواند به صورت بالقوه باخطرهای تکنولوژيک همراه بوده و زمينه های مناسبی را برای تروريسم بين المللی فراهم کند.
در بخش بعدی به بررسی موضوع از بعد قدرتهای بزگ جهانی و به ويژه ايالات متحده می پردازيم.

-----------------------------------------------------------------------
اين مقاله در چند هفته متوالی تقديم خوانندگان می‌شود و برخی از ابعاد معمای امنيت را در خليج فارس بررسی می‌کند.

توضیح و تشکر: از خوانندگان محترمی که در مورد قسمت اول کامنت گذاشته و در مورد اشتباه تاریخی تذکر دادند تشکر می کنم.  ذکر این نکته  را لازم می دانم که هدف از این سلسله مقالات ارایه تحلیل در ارتباط با وقایع و رویدادهای جاری است نه تالیف مطالب علمی قابل ارایه به محافل آکادمیک. بی شک بخشی از مطالب به صورت های دیگر و توسط دیگر محققین مورد بحث قرار گرفته اما اگر متنی مستقیما نقل قول شده باشد، برای این نگارنده رعایت حقوق نویسنده و ناشر الزامی است. به علاوه در متون مربوط به سیاست بین المللی تداخل اجتناب ناپذیر است. 
* دکتر جليل روشندل استاد علوم سياسی و امنيت بين‌الملل در دانشگاه کارولينای شرقی در آمريکاست. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استنفورد، دوک، يوسی‌ال‌ای و دانشگاه تهران سابقه تدريس و پژوهش داشته است. از وی تاليفات متعددی در زمينه امنيت بين‌الملل، خاورميانه و خليج فارس منتشر شده است.
 




فشار حکومت ایران بر نزدیکان برخی از کارکنان رادیو فردا

رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی با انتشار بیانیه‌ای از افزایش فشارها بر خانواده‌های کارکنان رادیو فردا در ایران، خبر داد. در این بیانیه آمده است که تعدادی از خانواده‌های کارکنان رادیو فردا مورد بازجویی و تحت فشار قرار گرفته‌اند.
 این بیانیه می افزاید  که در یک سال گذشته، دستکم در ۲۰ مورد  وابستگان کارکنان رادیو فردا در ایران مورد بازجویی قرار گرفته و تهدید شده‌اند. در مواردی بازجویی‌ها تا چند ساعت به طول انجامیده است.
در همین زمینه، آرمان مستوفی، مدیر رادیو فردا روز جمعه، ۱۱ خرداد ماه توضیح داد که روند اعمال فشار بر نزدیکان کارکنان رادیو فردا بیش از یک سال است که آغاز شده  است و تا کنون در مجموع ۱۰ خانواده درگیر آن بوده‌اند.
به گفته آقای مستوفی، در برخی موارد یکی از اعضای خانواده و در مواردی دیگر تعداد بیشتری از اعضای خانواده‌های برخی از کارکنان رادیو فردا احضار شده‌اند.
مدیر رادیو فردا گفت که بازجویان، خانواده‌های کارکنان را تهدید کرده‌ و خواسته‌اند تا ارتباط خود را با نزدیکانشان در رادیو فردا قطع کنند و در مواردی نیز از خانواده‌ها خواسته‌اند تا به نزدیکانشان در رادیو فردا بگویند از همکاری با این رسانه دست بکشند و به ایران بازگردند.
آرمان مستوفی همچنین اضافه کرد که در مواردی بازجویان خواستار آن شده‌اند که برخی از کارکنان رادیو فردا به بعضی از سوژه‌ها نپردازند.
استیو کورن، مدیر رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی گفت که این اقدام نشان از تلاش شدید جمهوری اسلامی برای خودداری از گردش آزاد اطلاعات در ایران دارد.
وی افزود: «خبرنگاران ما از جان گذشتگی‌های زیادی را برای کاری که انجام می‌دهند متحمل می‌شوند و تسلیم فشارهایی که بر آن‌ها و خانواده‌هایشان اعمال می‌شود، نخواهند شد.»
پیشتر گزارش‌های مشابهی در خصوص اعمال فشار بر خانواده‌های کارکنان بی‌بی‌سی منتشر شده بود.
سازمان گزارشگران بدون مرز سال گذشته با انتشار شاخص سالانه آزادی مطبوعات در ۱۷۹ کشور را منتشر کرد. در این گزارش ایران در میان ۱۷۹ کشور، از نظر آزادی مطبوعات، رتبه ۱۷۵ را به خود اختصاص داده بود.




رضا پهلوی: تلاشم اين بوده که از حمله نظامی به کشورمان اجتناب شود 

ژان خاکزاد

 رضا پهلوی، در سفری که به هلند داشت، روز چهارشنبه با لوئيس مورنو اوکامپو، دادستان دادگاه بين المللی لاهه ديدار کرد. او در اين ديدار شکايت خود را از رهبر جمهوری اسلامی ايران به اتهام «جنايت عليه بشريت» به دادگاه بين المللی کيفری تسليم کرد.
آقای پهلوی همچنين در اين سفر با اعضای کميته روابط خارجی هلند نيز ديدار و گفت و گو کرد.
 راديوفردا در گفت و گو با رضا پهلوی درباره جزئيات اين ديدارها و شکايت اخير پرسيده است.
غرض اصلی از اين ملاقات گذشته از يادآوری مجدد اساس اين شکايت نامه، در اصل رسميت دادن به اين شکايت نامه بود بر مبنای يک اصل پانزدهم در پروتکل دادگاه کيفری بين المللی که يک شماره رسمی به پرونده تعلق می گيرد به عنوان اين که اين شکايت ثبت و ضبط خواهد شد.
منتها همان طور که قبلا اين موضوع را به هم ميهنانم توضيح دادم، از آن جايی که ايران اصولا اساسنامه رم را امضا نکرده است، بدين ترتيب نمی توانيم به خود اين دادگاه به طور مستقيم شاکی شويم.
بلکه بايستی از طريق شورای امنيت سازمان ملل به اين مسئله رسيدگی شود چون اگر از طريق سازمان ملل اين پرونده به دادگاه کيفری بين المللی تحويل داده شود، آن موقع است که اين پرونده می تواند از نظر حقوقی گشوده شود و به آن رسيدگی و ترتيب اثر داده شود.
در اصل در حال حاضر توپ بيشتر در زمين سازمان ملل و بخصوص شورای امنيت سازمان ملل است و تمام کسانی که دغدعه مسئله حقوق بشر در کشورمان را دارند بايستی از تمام فشارها و لابی های خود در ارتباط با سازمان ملل و شورای امنيت اين سازمان استفاده کنند.
گفتگوی ژان خاکزاد با رضا پهلوی
  شما صبح روز پنجشنبه در پارلمان هلند با اعضای کميته روابط خارجی اين پارلمان ديدار کرديد و با آنها گفت و گو کرديد. ممکن است از شما خواهش کنم در مورد مسائلی که در اين ديدار مطرح شد به شنوندگان راديو فردا توضيح دهيد؟
با کمال ميل. با توجه به اينکه روز به روز زمان دارد تنگ تر و تنگ تر می شود، من همواره تلاشم بر اين بوده است که به هر طريق ممکن از يک سناريوی جنگ و حمله نظامی به کشورمان اجتناب شود.
تنها راه و گزينه موجود برای حل اين معضل، حمايت کردن از يک برنامه ای است که بر اساس آن خود مردم ايران از درون بتوانند در شرايط موجود تغييراتی ايجاد کنند و از سياست خارجی اين دولتها می خواهيم که صرفا به اهرم های فشار برونی مانند تحريم های اقتصادی متکی نباشند.
بلکه يک زمانی می رسد که اگر نخواهند کار به جاههای باريک بکشد بايستی يک سياست حمايت مستقيم از مردم ايران را در نظر بگيرند.
مسئله ديگر من در اين ديدار اين بود که با وجود اينکه می توانيم شک و ترديد جامعه جهانی را نسبت به صداقت رژيم جمهوری اسلامی در مورد برنامه هسته ايش درک کنيم، اما دغدغه مردم ايران در ارتباط با مسائل کليدی و محوری ، مسئله نقض حقوق بشر و نبودن آزادی سياسی در جامعه ايران است.
و اين مسئله را همان طور که هفته گذشته در آلمان مطرح کردم، اين بار در اين کميته طرح کردم و آن اينکه در سياست هايشان و در برخوردهايشان با مسئولين نظام کنونی در ايران مسئله حقوق بشر و سياست را در قالب انتظاراتشان و خواسته هايشان بيان کنند و مسئله فقط محدود به پرونده هسته ای نظام نباشد.
راجع به وضعيت آوارگان صحبت کرديم که خيلی از آوارگان ايرانی متاسفانه در مقايسه با ساير پناهندگان از کشورهای ديگر که لااقل يک سری امکانات مالی در اختيارشان قرار می گيرد، با آنها رفتاری غير منصفانه می شود.
آوارگان ايرانی انتظار يک رفتار و برخورد خاص ندارند ولی اين انتظار را دارند که حداقل مثل بقيه آوارگان جهان با آنها برخورد شود.
وضعيت نسبتا اورژانس و بحرانی و آنی که هست و نگرانی هايی که وجود دارد در مورد وضع مزاجی و روانی کسانی مانند آيت الله بروجردی يا زندانيانی مثل حسين رونقی ملکی را گوشزد کردم.
همان طور که همه هم ميهنانم می دانند اين افراد در وضعيت بسيار وخيمی به سر می برند. چه از نظر بهداشتی و چه از نظر برخوردی که با آنها در زمان حصر می شود.
کلا تاکيدم بر اين بود که زمان تنگ است و اگر واقعا می خواهيم از بروز يک سناريوی برخورد نظامی اجتناب کنيم ، يک راه بيشتر نمی ماند و اين سياست را بايد به شکل جدی در نظر بگيرند.




تلاش اصولگرايان معتدل برای نجات مذاکرات اتمی در مسکو

 در فاصله کمتر از سه هفته تا آغاز دور سوم مذاکرات اتمی ايران و گروه ۱+۵ در مسکو، اصولگرايان معتدل که محسن رضايی،دبير مجمع تشخيص مصلحت، یکی از نمايندگان شاخص آنها خارج از مجلس شورا بشمار ميرود، به دليل نگرانی نسبت به عواقب شکست، در صدد تلاش برای افزايش شانس موفقيت گفتگوهای بعدی برآمده اند.

محسن رضايی طی تازه ترين اظهارات خود در تبريز، پيرامون مذاکرات اتمی روزهای ۱۸ و ۱۹ ماه مسيحی جاری در مسکو، با اشاره به «ديپلماسی جديد» و «روند رو به رشد مذاکرات با گروه ۱+۵ » نسبت به موفقيت ديدارهای بعدی ابراز اميدواری کرده است.
اولين نشست از دور تازه مذاکرات ايران و گروه ۱+۵ بعد از ۱۴ ماه توقف در ۱۴ ماه آوريل در استانبول برگزار شد. مهمترين نتيجه بدست آمده دور دوم گفتگو های دو روزه ۲۳ و ۲۴ ماه مه در بغداد،  توافق بر سر تجديد ديدار در مسکو بود.
عليرغم اظهارات محتاطانه مسئولين جمهوری اسلامی پيرامون مثبت بودن مذاکرات بغداد، وارونه شدن روند نرخ برابری ارز های خارجی در برابر ريال، و قرار گرفتن دوباره دلار در مسير افزايش شديد قيمت، نشان داد که دما سنج بازار داخلی ايران، با ارزيابی و اظهارات مقامات رسمی کشور هماهنگ نيست.

طی روز های منتهی به زمان برگزاری مذاکرات بغداد، و به دليل افزايش اميدواری در بازار داخلی، پول ملی ايران که طی شش ماه بيش از ۴۰ در صد تضعيف شده بود، تا حدود ۱۲ درصد ارزش از دست رفته خود را بدست آورد
علاوه بر واکنش بازار در قبال تحولات مربوط به برنامه های اتمی ايران، که يکی از دقيق ترين ابزارهای سنجش ميزان کاهش و يا افزايش اطمينان نسبت ضريب امنيت داخلی است، محافل خارجی نيز بعد از مذاکرات بغداد جمهوری اسلامی را بار ديگر به وقت کشی و «انجام گفتگو برای گفتگو» متهم ساختند.

امتياز های غرب 

بی شک وضعيت محيطی ايران طی ۶ سال گذشته و بعد از ارسال پرونده اتمی به شورای امنيت تغيير کرده است. در نتيجه نبايد انتظار داشت که امتيازهای پيشنهادی پيشين جامعه اروپا در بسته ای تازه و متنوع بار ديگر در برابر ايران قرارداده شود.

پيشنهاد های غرب در برابر کند شدن برنامه های اتمی ايران و حرکت تدريجی به سمت متوقف ساختن بخشهای حساس آن، در شروع کار محدود به خودداری از افزايش تحريم ها و موافقت با تعديل محتاطانه آنها است.
در يک نگاه عمل گرايانه، بايد پذيرفت که ضمن پيش بردن برنامه های اتمی جمهوری اسلامی، نگرانی های امنيتی کشورهای منطقه و همسايگان ايران نيز در رابطه با آن افزايش يافته است.

به علاوه، جلو بردن بخشهايی از برنامه های اتمی ايران که مشکوک به داشتن هدفهای نظامی است، حداقل در وضعيت نيمه کاره کنونی،  منجر به بهبود موقعيت ايران در منطقه و يا افزايش ضريب امنيت ملی و توان اقتصادی کشور نشده است. در  واقع ايران طی شش سال گذشته بمراتب آسيب پذير تر از گذشته شده است.

آمادگی برای سازش  

با اين وجود، بمنظور پيشگيری از بروز يک بحران بزرگتر در منطقه، و با انگيزه کاهش دادن خطر برخورد نظامی با ايران، کشورهای غربی به حصول توافق با ايران از راههای مسالمت آميز علاقمند اند.
قبول انجام مذاکرات در بغداد، با در نظر گرفتن شرايط امنيتی شکننده آن، موافقت با نظر ايران مبنی بر ادامه مذاکرات در مسکو، که در هر حال متحد نيم بند جمهوری اسلامی ديده ميشود، در کنار واگذاری امتيازها يی مانند موافقت با فروش راديو داروها، تحويل قطعات يدکی هواپيما و يا ادامه صدور بيمه نامه برای محموله های نفتی ايران، از جمله امتيازهايی است که بدون برداشتن گام محسوسی از سوی ايران در جهت پذيرفتن خواسته های جامعه جهانی، به تهران پيشنهاد  شده است.
کاهش دادن بار تبليغات منفی ناشی از انتشار گزارش تازه آمانو پيرامون برنامه های اتمی ايران که متن آن قرار است روز دوشنبه ۴ ماه ژوئن جاری در شورای حکام آژانس مورد بررسی قرار گيرد، امتياز ديگری است که در اختيار ايران قرار گرفته است.

عليرغم بی نتيجه ماندن سه دور مذاکرات اخير ايران با نمايندگان آژانس در تهران و وين، بمنظور تدوين مداليته رفع ابهام ها، و بی نتيجه ماندن مذاکرات با گروه ۱+۵ در استانبول و بغداد، صبوری غرب با ايران ادامه يافته است.
در ادامه اين رفتار ها ميتوان انتظار داشت که اجلاس چند روز آينده شورای حکام نيز، بمنظور پرهيز از تشنج قبل از انجام مذاکرات مسکو، بدون صدور قطعنامه توبيخی تازه ای عليه ايران بکار خود خاتمه دهد.
ابراز اميدواری محتاطانه رضايی پيرامون شانس موفقيت مذاکرات آتی ايران و گروه ۱+۵ در مسکو، در حقيقت هشداری است پوشيده نسبت به عواقب شکست گفتگو ها.

 رضايی که خود يکی از ۴ نامزد انتخابات رييس جمهوری خرداد سال ۱۳۸۸ بود تظاهرات گسترده ميليونها ايرانی ناراضی و معترض عليه دولت و نظام جمهوری اسلامی را در ماههای پس از برگزاری انتخابات شاهد بوده، و خطر  تکرار احتمالی اين ناآرامی ها را، در ابعاد و عواقب غير قابل پيشبينی برای بقای نظام سياسی ايران درک ميکند.
راه نجات مذاکرات مسکو از خطر شکست، جدی گرفتن گفتگو های کارشناسی، پيش از فرارسيدن زمان ديدارهای رسمی، و تدوين چار چوب مذاکرات و حتی خطوط اصلی توافق های احتمالی است. در وضعيت کنونی، داخل نشدن در مذاکرات رسمی  با جامعه جهانی برای ايران کم خطر تر از داخل شدن در گفتگوها بدون داشتن انگيزه تعامل و در نتيجه باز ماندن از حصول توافق است. در صورت شکست مذاکرات مسکو، شمارش معکوس برای انفجار بعدی در منطقه آغاز خواهد شد.                
در صورت داشتن انتظار بيشتری از غرب در شروع کار، مذاکرات مسکو نيز به سرنوشت مذاکرات سال ۲۰۱۰ ژنو در دچار خواهد شد، با اين تفاوت که اين بار سلاح نفت خام صادراتی ايران به دليل کاهش فاحش ظرفيت صادراتی آن کند شده، و نفس اقتصاد ايران به شماره افتاده است.

ادامه روند جاری تحريمها منجر به کاهش توليد، افزايش بيکاری، کاهش قدرت خريد ناشی از ادامه تضعيف پول ملی خواهد شد و وضعيت داخلی ايران را در شرايط انفجاری قرار خواهد داد.
انتخاب آينده ايران در مذاکرات مسکو، مابين اصرار بر حفظ خط قرمز های خود ساخته و يا بازگرداندن احساس امنيت به جامعه در نتيجه دست يافتن به توافق با جامعه جهانی در مذاکرات، خواهد بود.    





چادر سياه، پيراهن بی يقه، و معضل کراوات

اعلام ممنوعيت پوشيدن چادر سياه توسط زندانيان زن (پس از سه دهه مجبور کردن آنان به پوشيدن همين رنگ چادر) به خوبی گويای اين ديدگاه در ميان مقامات جمهوری اسلامی است که چادر به عنوان حجاب برتر (به قول علی خامنه‌ای رهبر کشور) ديگر نمی تواند لباس هر کسی در جامعه‌ی ايران باشد بلکه لباس زنان طبقه‌ی ممتازه است.
بعيد نيست به زودی ديگر زنانی نيز که وفاداری چندانی به نظام سياسی ندارند، نا همرنگ تلقی می شوند يا اعضای طبقه‌ی ممتازه‌ی جامعه (زنان و دختران روحانيون، سپاهيان و مديران جمهوری اسلامی) نيستند به تدريج از پوشيدن چادر سياه منع شوند تا اين لباس معرف خودی بودن و دارای امتيازات ويژه بودن در جامعه تلقی شود.


پيراهن آخوندی
پيراهن بدون يقه و دکمه دار (تا زير گردن)- که به پيراهن آخوندی معروف شد- برای کادر وزارت خارجه در خارج کشور نيز همين نقش را بازی می کند. از آنجا که هيچ گروه و دسته‌ای مايل به پوشيدن پيراهن‌های بی يقه‌ی کوتاه نيست (روحانيون دشداشه را زير لباده يا قبا می پوشند که پيراهنی بلند تا نوک پاست) اين لباس اختراعی که قرار بوده جای پيراهن يقه باز يا دارای يقه اما بدون کراوات را بگيرد به لباس اختصاصی کارکنان وزارت خارجه در خارج کشور تبديل شد. مشکل اين لباس ويژه در مقايسه با چادر سياه به عنوان لباس مردان طبقه‌ی ممتاز بسيار کمتر است چون نه در دوره‌ای مردان عادی جامعه به پوشيدن آن مجبور شده‌اند و نه برخی از مردم عادی (و احيانا غير خودی و ناهمرنگ) مايل به پوشيدن آن هستند.

ملحفه بپوشند
بر اساس دستور مقامات قضايی زنان متهم می توانند چادر بپوشند اما رنگ آن نبايد سياه باشد تا موجب وهن لباس رسمی طبقه‌ی ممتازه‌ی جامعه در بخش زنان نشود. معاون قضايی ديوان عدالت اداری با صراحت علت اين دستور را "بی حرمت کردن حجاب برتر" در صورت پوشيده شدن توسط متهمان ذکر می کند. (الف، ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۱) تغيير دستور العمل قوه‌ی قضاييه در باب اجباری بودن چادر سياه برای زنان متهمی که در دادگاه حضور می يابند با استناد صوری به خواست برخی از زنان برای نپوشيدن چادر انجام گرفت: "بسياری از زنان مجرم پايبند به حجاب نيستند و به اجبار با چادر در دادگاه‌ها حاضر می شوند در حالی که اين اقدام می تواند به حرمت چادر خدشه وارد کرده و نتيجه منفی در جامعه داشته باشد. اگر سازمان زندانها می خواهد متهمان زن در دادگاه ها با چادر حاضر شوند حداقل از ملحفه يا پارچه‌ای که نماد زندان دارد استفاده کند." (لاله افتخاری، عضو مجلس، الف، ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۱) اما اين عضو مجلس نمی گويد که اگر قرار است خود زنان بر اساس اعتقادشان در اين موضوع تصميم بگيرند اصولا چرا حجاب بر آنها تحميل شده است؟

با چادر يا بدون چادر؟
هنگامی که يکی از متهمان سياسی از پوشش چادر در دادگاه خود داری کرد مجازات سه هفته محروميت از ملاقات برای وی در نظر گرفته شد اما هنگامی که مقامات به درستی متوجه شدند که چادر سياه ديگر لباس مورد نظر عموم مردم نيست و تنها زنان مقامات و روحانيون و رانت خواران آن را با اختيار (و نه از سر اجبار) می پوشند چنين دستور داده شد که "زنان متهم که مرتکب جرائم خلاف عفت عمومی شده‌اند با همان وضعيت لباس معمول در جامعه در دادگاه حاضر شوند." (دستور لاريجانی رئيس قوه به نقل از يدالله عسگری، مديرکل پيشگيری‌های قضايی قوه قضائيه، الف، ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۱) لباس معمول در جامعه چيست؟ همانی که بر زنان تحميل شده است؟ اگر لباس معمول اين زنان چادر سياه باشد چه؟

چادر سياه بر سر شخصيت‌های منفی يا نسل گذشته
در حيطه‌ی ديگری که پوشش چادر سيان صدای مقامات دولتی را در آورد چادر سياه زنانی بود که در فيلم‌ها و سريال ها نقش منفی بازی می کردند يا از نسل گذشته بودند. اعضای کاست حاکم نمی خواهند زنانی که اسوه‌ی اخلاق و تقوی نيستند يا دورانشان دارد به سر می آيد اين پوشش را در بر داشته باشند: "در برنامه‌ها لازم است شأن و منزلت چادر به‌عنوان حجاب برتر رعايت شود و از چادر در نقش‌های منفی و حقير و نازل استفاده نشود؛ مگر هنگامی که نقش منفی آشکارا از چادر سوء‌استفاده کند يا استفاده ابزاری کرده باشد. در چنين وضعيتی لازم است در کنار شخصيت منفی، شخصيت مثبت با پوشش چادر نيز در آن برنامه وجود داشته باشد. از نشان دادن مادران چادری در کنار دختران جوان غير چادری بايد تا حد امکان اجتناب شود." (صدا و سيما تا کجا، تبيان، ۱۷ بهمن ۱۳۸۹) اگر چنين است چرا چادر سياه را بر همگان در دانشگاه آزاد يا ادارات يا اماکن مذهبی تحميل می کنند؟ چرا حجاب بر پير و جوان تحميل می شود؟ در اختيار هيچ فرد و گروهی نيست که فقط زنان مورد نظر حکومت اين پارچه را بپوشند يا اگر کسانی اين را پوشيدند به رنگ و هيئت زنان مکتبی مورد نظر حکومت در آيند.

حجاب، مشخصه‌ی زنان باورمند
دستور قوه‌ی قضاييه برای منع پوشش چادر سياه توسط زنان متهم گرچه برای پيشگيری از نمايش حجاب برتر بر روی متهمان و لذا عدم نقض حرمت آن صادر شده اما گامی است در جهت درک اين موضوع که لباس افراد معانی مشخصی را انتقال می دهد و افراد می توانند به روش‌های مختلف به آن معنی بدهند. بنابراين اگر قرار باشد حجاب معرف باور يک زن مسلمان به فقه باشد اجباری کردن آن برای همه از جمله غير مسلمانان و غير باورمندان بيش از همه هتک حرمت خود حجاب است چون کاری را که بايد منحصر به يک گروه خاص باشد بر همه‌ی افراد تحميل می شود و بدين طريق معنايی که بايد انتقال يابد مخدوش می گردد. اگر روحانيون و وفاداران به روحانيت می خواهند هم حزبی ها و دختران و زنانشان با لباس خود حامل معنايی ويژه در جامعه باشند بايد اجباری بودن حجاب برای همگان را بردارند.

حد و حدود معيار هتک حرمت
روحانيون و سپاهيان امروز چادر سياه را برای متهمان ممنوع کرده‌اند و فردا احتمالا آن را برای تن فروشان خيابانی منع خواهند کرد چون در آن مورد نيز از نگاه آنان حجاب برتر هتک حرمت می شود. مدتی بعد بايد آن را برای زنانی که باوری به حجاب ندارند منع کنند چون با بازی با چادر و شل و سفت کردن آن يا پوشين چادرهای براق يا عبايی اين پوشش اجباری به ابزاری برای خود نمايی تبديل می شود که آن نيز هتک حرمت "حجاب برتر" است. در نهايت هر ان کس که واقعا به حجاب برتر اعتقادی ندارد ايا اصولا به حجاب اعتقادی ندارد آزاد گذاشته خواهد شد که هر آنچه می خواهد بپوشد تا حرمت چادر از منظر حاکمان حفظ شود و حجاب مايه‌ی تمايز طبقه‌ی حاکمه و غير آن قرار گيرد. برای اين امر در چارچوب مذهبی نيز می توانند دليل پيدا کنند: "قرآن خود در هنگام نزول لزوم حجاب بر اين دليل تاکيد می کند که اولا برای زنان مومن بهتر است و ثانيا آنها از زنان غير مومن شناخته می شوند... حال اين پرسش مطرح می شود که آيا اگر غير مومنان را مجبور به حجاب کنيم اين دليل قرآنی را نقض نکرده ايم؟آيا در اين حالت زن مومن و غير مومن از يکديگر شناخته خواهند شد؟" (ياسر سبحانی فرد، نسبت بهبود حجاب، سختگيری و حکومت اسلامی، الف، ۳ خرداد ۱۳۹۱)  
از همين نقطه می توان بدانجا رسيد که حرمت و احترام دو طرف يا چند طرف دارند و يک طرفه نيستند. اگر روحانيون و وفاداران آنها می خواهند لباس ويژه‌ی زنان و دخترانشان محترم بماند بايد به لباس ديگران (به انتخاب خود آنها) احترام بگذارند.

از پوشش انقلابی تا پوشش طاغوتی
پيش از انقلاب سال ۵۷ اکثر زنانی که چادر بر سر داشتند از پارچه‌های غير سياه استفاده می کردند. چادر سياه در اين دوره مخصوص جلسات عزاداری محرم يا مجالس ختم بود. در عين حال، تعداد زنانی که از اين پوشش به عنوان پوشش دائمی در کوچه و خيابان استفاده می کردند بسيار اندک و نادر بود. با اوج گيری انقلاب، زنان مکتبی انقلابی برای متمايز کردن خود از بقيه، به چادر سياه روی کردند.
اما اين پوشش مکتبی به سرعت به پوشش معيار زنان از منظر حکومت که به دنبال جايگزينی برای لباس‌های جاری زنان در دوران پهلوی بود ‌تبديل شد. در دهه‌ی شصت، زنان و دختران کاست حکومتی و نيروهای انقلابی هنوز در پوشش چادر اشتراک داشتند اما با روی کار آمدن علی خامنه‌ای و تشويق هر چه بيشتر چادر سياه به عنوان حجاب برتر و اجبار آن در برخی مشاغل و مراکز آموزشی در کنار تبخير شور انقلابی سال‌های انقلاب و جنگ به تدريج چادر به پوشش معيار زنان طبقه‌ی حاکم تبديل شد. البته برخی زنان غير طبقه‌ی حاکم به اجبار يا تشويق هنوز آن را در بر می کردند. اتفاقی که در سال‌های دهه‌ی نود در حال افتادن است آن است که اجبار چادر از عموم زنان برداشته شده و به زنان و دختران طبقه‌ی حاکم ("طاغوت" به تعبير انقلابيون سال ۵۷) اختصاص می يابد.

معضل کراوات
تصور ابتدايی حاکمان جمهوری اسلامی اين بود که مردم عادی جامعه (محکومان) بايد در پوشش از طبقه‌ی حاکم ("الگوهای مکتب") پيروی کنند اما قدرت سياسی لوازم و نمادهای خاص خود را دارد و نمی توان آنها را با همه شريک شد. در مرحله‌ی بعد مردم عادی فقط نبايد از پوشيدن لباس طبقه‌ی ممتاز پرهيز کنند بلکه لباس آنها نبايد به هيچ وجه نماد مخالفت با ايدئولوژی حاکم باشد. حاکمان اکنون می دانستند که خواست تبعيت غير واقعی است و تنها بايد از مخالفت جلوگيری کرد.

با فروش و پوشيدن کراوات از آن جهت مخالفت می شود که مشخصا ايدئولوژی رسمی را به چالش می کشد. اما چرا با کراوات همانند لباس‌های زير زنان که در خانه قابل استفاده است و حکومت تنها می تواند پوشيدن آنها در فضای عمومی را ممنوع کند (و فروش آن منع نشده) برخورد نمی شود؟ اول آن که منع شرعی برای پوشش آن در حوزه‌ی عمومی وجود ندارد و دوم آن که پس از فروخته شدن افراد می توانند آنها را هم در فضای خصوصی و هم در فضای عمومی (مثل سالن های عروسی) بپوشند و حکومت قدرت منع آن در همه‌ی فضاها را ندارد. اگر مردم شهر و روستا در مهم ترين شب زندگی خود (شب عروسی) لباسی را که نماد فرهنگ "دشمن" به حساب می آيد بپوشند چاره ای بجز منع فروش ان باقی می ماند؟
 




اعتراض در کابل به بزرگداشت آیت‌الله خمینی؛ «اینجا کابل است، نه قم»

ده‌ها تن از دانشجویان دانشگاه کابل، پایتخت افغانستان، روز جمعه، ۱۲ خردادماه، در اعتراض به «تجلیل از سالگرد فوت آیت‌الله خمینی»، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، در این شهر دست به تظاهرات زدند. دانشجویان افغان در این حرکت اعتراضی شعارهایی چون «اینجا کابل است، نه تهران و نه قم» سر دادند.
این حرکت اعتراضی که به گفته رسانه‌های خبری خارجی و داخلی افغانستان ادامه اعتراض به تجلیل از آیت‌الله خمینی در روز پنج‌شنبه، ۱۱ خردادماه، است پس از آن آغاز شد که تصویری بزرگ از رهبر سابق جمهوری اسلامی در خیابانی در غرب کابل نصب شد.
به گزارش سرویس افغانستان در رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی، این تصویر بزرگ از بنیان‌گذار جمهوری اسلامی را «مدیریت حوزه علمیه کابل» به مناسبت بیست و سومین سالگرد فوت او در خیابان‌های کابل نصب کرده است.
در اعتراض به این اقدام حوزه علمیه کابل، تظاهرکنندگان در کابل که دانشجویان دانشگاه این شهر نیز در میان‌شان دیده می‌شد از جمله شعار «جیره‌خوران، خیانت بس است» سر دادند.
در حالی که خبرگزاری رویترز می‌گوید که جمهوری اسلامی سالانه صد میلیون دلار در راه «گسترش نفوذ» خود در افغانستان هزینه می‌کند، به گفته یک مقام وزارت خارجه ایران در سال ۱۳۸۹ «کمک رسمی» ایران به افغانستان سالانه ۵۰۰ میلیون دلار است.
​​اما کمک مالی ایران به افغانستان و مقامات این کشور از جمله حامد کرزی، رئیس جمهور، امر محرمانه‌ای نیست و تاکنون مقامات دو کشور چندین بار آن را مطرح کرده‌اند.
از جمله آقای کرزی در سال ۱۳۸۹ در جریان سفر خود به تاجیکستان ضمن تایید این مطلب اذعان داشت که «سالی یکی دو بار و حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ میلیون یورو» از «کشور دوست و برادر ایران پول گرفته شده» است.
معترضان افغان در حرکت اعتراضی روز جمعه همچنین بیانیه‌ای صادر کرده و در آن از حکومت و شورای ملی افغانستان خواستند تا «جلو مداخلات و تهاجمات فرهنگی کشورهای منطقه به‌خصوص کشورهای همسایه» را بگیرند.
به گزارش رادیو آزادی، تظاهرکنندگان افغان در بیانیه خود همچنین خواسته‌اند که به جای تجلیل از آیت‌الله خمینی «از شخصیت‌های برجسته ملی و مذهبی افغانستان قدردانی و یادبود» تجلیل شود.
به اعتقاد این تظاهرکنندگان، تجلیل از آیت‌الله خمینی در کابل در سالگرد فوت او تنها «ظاهرا» جنبه مذهبی داشته و در بطن آن «اهدافی سیاسی نهفته است».
رادیو آزادی همچنین می‌گوید که مقام‌های دو وزارتخانه اطلاعات و فرهنگ در کابل از اظهار نظر در این باره و درباره خواسته تظاهرکنندگان خودداری کرده‌اند.
این در حالی است که از سوی دیگر شماری از اعضای شورای ملی افغانستان از معترضان حمایت کرده و از مقامات دولت حامد کرزی در این زمینه انتقاد کرده‌اند.
آیت‌الله روح‌الله خمینی، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی در ایران، در ۱۴ خرداد سال ۱۳۶۸ درگذشت.




نیویورک تایمز: طرح استاکس‌نت با حکم بوش آغاز شد، با حکم اوباما شدت گرفت

روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز روز جمعه، ۱۲ خردادماه، در گزارشی مفصل به نقل از مقامات سابق و فعلی در آمریکا و اروپا و اسرائیل گفت که طرح حمله سایبری به ایران در سال ۲۰۰۶ با حکم جرج بوش آغاز شده و با حکم باراک اوباما شدت و سرعت گرفته است.
نویسنده این گزارش می‌گوید که گزارش خود را بر اساس مصاحبه‌هایی در یک سال و نیم گذشته با مقامات سابق و فعلی در دولت‌های آمریکا و اسرائیل و دولت‌های اروپایی نوشته است.
به دلیل محرمانه بودن جزئیات این طرح، هیچ یک از مقامات فوق حاضر نشده‌اند نام‌شان در گزارش نیویورک تایمز بیاید.
گزارش تازه این روزنامه معتبر آمریکایی در حالی منتشر شده است که هنوز یک هفته نیز از خبر انتشار «پیچیده‌ترین» ویروس رایانه ای  با عنوان فلیم یا زبانه آتش در ایران نگذشته است.
به گفته کارشناسان، کدهای ويروس فلیم ۲۰ بار بيشتر از ويروس استاکس‌نت و ۱۰۰ بار بيشتر از ويروس‌های معمول در سرقت اطلاعات اينترنتی است. 
طرح حمله سایبری به تاسیسات غنی‌سازی اورانیوم در ایران اولین بار در زمان ریاست جمهوری جرج بوش با اسم رمز «بازی‌های المپیک» آغاز شده است.
به گزارش نیویورک تایمز، باراک اوباما در نخستین ماه‌های کار در کاخ سفید در «حکمی محرمانه» تصمیم گرفته است که این طرح در دولت او هم ادامه بیابد.
نیویورک تایمز دلیل افشای طرحی را که بعدا توسط کارشناسان سایبری «استاکس‌نت» نام گرفت «خطایی در برنامه‌ریزی» عنوان کرده است که باعث شده کرم رایانه ای مذکور از تاسیسات نطنز در ایران خارج شده و از طریق اینترنت در سراسر جهان منتشر شود.
پس از این اتفاق تصادفی بود که کارشناسان امنیت سایبری دنیا به وجود این کرم پی برده و نام استاکس‌نت را به آن دادند. به عبارت دیگر، کارشناسان ایرانی تنها پس از انتشار جهانی این ویروس به وجود آن پی برده‌اند.
پس از به اصطلاح «فرار» استاکس‌نت از تاسیسات نطنز، آقای اوباما جلسه‌ای با مشاوران خود ترتیب می‌دهد و چون شواهد حاکی از آن است که کارشناسان ایرانی چیز زیادی از این طرح نمی‌دانند و کرم یارانه‌ای اثری مخرب بر تاسیسات ایران داشته تصمیم می‌گیرد که طرح ادامه یابد.
به گزارش روزنامه نیویورک تایمز، دو سه هفته پس از این حکم آقای اوباما، نسخه‌ای جدیدتر از این کرم رایانه ای و پس از آن هم یک نسخه دیگر به نطنز حمله کرده است.
این روزنامه می‌گوید که در آخرین حمله از این مجموعه حملات که «چند هفته‌ای پس از افشای استاکس‌نت» رخ داد،‌ تقریبا هزار سانتریفیوژ از پنج هزار دستگاهی که در ایران کار غنی‌سازی اورانیوم را انجام می‌دهد موقتا از کار افتاده است.
در همین زمینه رئیس سازمان پدافند غیرعامل جمهوری اسلامی در اسفندماه سال ۱۳۸۹ اعلام کرد که ویروس استاکس‌نت «صنعت کشور را تحت تاثیر قرار داده و ممکن است عوارض صنعتی زیادی ایجاد کند».
با این حال مقامات در تهران با آن که انگشت اتهام خود را در این زمینه به سوی آمریکا و اسرائیل گرفتند هرگز آشکارا نپذیرفتند که این کرم یارانه‌ای به روند غنی‌سازی در ایران لطمه زده است.
از سوی دیگر در آمریکا مقامات در دولت اوباما تخمین می‌زنند که این حمله سایبری به تاسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی کار ایران در این زمینه را «از هجده ماه تا دو سال» عقب انداخته است، گرچه به گفته نیویورک تایمز کارشناسان مستقل از دولت این ارزیابی را با دیده شک می‌نگرند.
نیویورک تایمز پیشتر هم در دی‌ماه سال ۱۳۸۹ در گزارشی مشابه از همکاری آمریکا و اسرائیل برای حمله سایبری به تاسیسات اتمی ایران خبر داده و گفته بود که ویروس استاکس‌نت ابتدا در کوره اتمی دیمونای اسرائیل تست شده است.
به گزارش این روزنامه، کوره هسته‌ای ديمونا به مدت دو سال به «آزمايشگاهی» برای اطمينان از کار کردن بدافزار استاکس‌نت تبديل شده بود.
در مردادماه سال ۱۳۸۹، شرکت سیمنتک، بزرگ‌ترین تولیدکننده نرم‌افزارهای ایمنی کامپیوتر از جمله ضد ویروس نورتون، اعلام کرد که کامپیوترهای ایران شدیداً از سوی یک کرم رایانه‌ای «خطرناک» مورد حمله قرار گرفته‌اند.
این شرکت نام این ویروس را استاکس‌نت عنوان کرده و گفت که ۶۰ درصد کامپیوترهایی که مورد حمله این کرم رایانه‌ای هستند در ایران قرار دارند.



تحریم کالاهای اسرائیلی ساخت یهودی‌نشین‌ها در اروپا

برچسب «ساخت اسرائیل» که زمانی طرفداران بسیاری در دنیا داشت و نشانه محصولاتی با کیفیت بر‌تر و نتیجه تفکر و برنامه‌ریزی‌های علمی محسوب می‌شد، اکنون برای اسرائیل به مشکلی بزرگ در تجارت بین‌المللی تبدیل شده است.
به تازگی نه تنها آفریقای جنوبی تصمیم گرفته است تمامی محصولات اسرائیلی را که در آبادی‌های یهودی‌نشین کرانه باختری تولید می‌شوند تحریم کند، بلکه در بریتانیا و چند کشور دیگر اروپا نیز کرم‌های بهداشتی و لوازم آرایش اسرائیلی از قفسه‌های فروش، حتی در فروشگاه‌های مشهور، جمع‌آوری می‌شود.
در هفته‌های اخیر دولت دانمارک نیز اعلام کرد که محصولات اسرائیلی را که تولید یهودی‌نشین‌های کرانه باختری باشد شناسایی و با «برچسب لازم» عرضه خواهد کرد.
هدف از این کار در دانمارک «آگاه کردن خریداران دانمارکی» عنوان شده است.
فروشگاه‌ زنجیره‌ای بزرگ «می‌گرو» در سوئیس نیز که در اروپا و ترکیه نیز شعبه‌ دارد به‌تازگی از تصمیمی مشابه خبر داده است.
اما جمع‌آوری تمام محصولات اسرائیلی ساخت یهودی‌نشین‌ها از فروشگاه‌های بدون عوارض در فرودگاه‌ها و بنادر کشورهای اتحادیه اروپا ضربه‌ای جدی برای اسرائیل به شمار می‌رود.
در حالی که تمامی محصولات بهداشتی و آرایشی جمع‌آوری و معدوم شده است، محصولات «دریای نمک» اسرائیل در صدر آنها قرار دارد. این در حالی است که این کالا‌ها در سراسر اروپا طرفداران بسیاری داشته و با بهای چشمگیری فروخته می‌شود.
تحریم فزاینده محصولات و کالاهای ساخت اسرائیل نتیجه فعالیت گسترده سازمانی با نام اختصاری بی‌دی‌اس است که برای حمایت از فلسطینی‌ها در بریتانیا برپا شده است.
شماری از فعالان شناخته‌شده فلسطینی و نیز حامیان اروپایی آنها برای رسیدن به این هدف با تجار و نهادهای بین المللی مختلف ارتباط برقرار کرده و آنها را متقاعد می‌کنند که از خرید محصولات اسرائیلی خودداری کنند.
این فعالان فلسطینی و حامیان اروپایی آنها می‌گویند که فروش محصولات و خدمات اسرائیلی که در یهودی‌نشین‌های کرانه باختری تولید و عرضه می‌شوند «مشروعیت بخشیدن به اشغال‌گری اسرائیل» و «کاهش هر چه بیشتر توان اقتصادی فلسطینی‌هاست».
از سوی دیگر اسرائیل می‌گوید که واحدهای تولیدی واقع در یهودی‌نشین‌ها که این محصولات را تولید می‌کنند هزاران کارگر فلسطینی را به استخدام خود درآورده و از این راه توان مالی خانواده آنها را تقویت می‌کنند.
در همین زمینه اسرائیل دو هفته پیش تهدید کرد که اگر، به‌ویژه آفریقای جنوبی، محصولات این یهودی‌نشین‌ها را تحریم کند، کارگاه‌ها نیز کارگران فلسطینی خود را اخراج کرده و به جای آنها اعراب تابع اسرائیل یا آفریقایی‌های بسیاری را استخدام خواهند کرد که در جستجوی زندگی بهتر و با تحمل خطرات بسیار غیرقانونی وارد اسرائیل می‌شوند.
در همین حال اسرائیل می‌گوید محصولات تولید یهودی‌نشین‌ها چون با معیارها و استانداردهای اسرائیلی تولید می‌شوند باید حتما برچسب «ساخت اسرائیل» را داشته باشند و نباید آنها را از محصولات تولیدی در دیگر شهرها مانند تل‌آویو جدا دانست.
تحریم کالا‌ها و محصولات اسرائیلی ادامه کارزاری است که سه سال پیش سلام فیاض، نخست وزیر تشکیلات فلسطینی، در کرانه باختری راه‌اندازی کرد.
آقای فیاض و محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان، نخستین شخصیت‌های فلسطینی بودند که در برابر دوربین‌های تلویزیونی هرچه محصول اسرائیلی در خانه و محل کار خود داشتند بیرون ریختند.
ناظرانی از تشکیلات فلسطینی نیز در این سه سال فروشگاه‌های مناطق فلسطینی را جستجو می‌کنند تا اگر به محصولات اسرائیلی برخوردند آنها را ضبط کنند.
هر از گاهی نیز «آیین عبور بولدوزر» از روی محصولاتِ اسرائیلی در کرانه باختری برگزار می‌شود.



جنگ لفظی میان مقام‌های جمهوری آذربایجان و ایران به دنبال یادداشت‌های اعتراضی و احضار سفیران دو کشور ابعاد جدیدی یافته است. هم اکنون پای بالاترین مقام‌های دو طرف نیز به این منازعات کشیده شده است.
علی حسن‌اف، رئیس بخش اجتماعی - سیاسی نهاد ریاست جمهوری آذربایجان، روز پنجشنبه (۱۱ خرداد / ۳۱ مه) گفت: «روحانیان ایران قصد دارند به زور برچسب همجنس‌گرایی را بر ما بچسبانند. آذربایجان در مقابل آنها مقاومت می‌کند.»
Titel : Demo in Iran gegen Eurovision
Schlagwort: Eurovision, Baku, Aserbaidjan
Copyright: Iranischer Agentur mehr
Zulieferer: Taher Shir Mohammadi
سخنان رئیس بخش اجتماعی - سیاسی نهاد ریاست جمهوری آذربایجان در رسانه‌های این کشور بازتاب وسیعی یافت. ترند نیوز، خبرگزاری جمهوری آذربایجان، به نقل از حسن‌اف نوشت: «ما به روحانیت ایران می‌گوییم خجالت بکش، پیشانی بر مهر می‌گذاری، هر روز دست دعا به سوی پروردگار دراز می‌کنی و همین که از در مسجد آمدی بیرون، دروغ می‌گویی، هم دین‌ات و هم خودت کاذب هستید. ما چنین روحانیتی را لازم نداریم. مردم آذربایجان تحت هیچ شرایطی نمی‌توانند با چنین روحانیونی همکاری و مشارکت داشته باشند.»
جنگ لفظی پس از برگزاری "یوروویژن" فروکش نکرد
بحران روابط میان جمهوری آذربایجان و ایران با برگزاری مسابقه‌ی آوازخوانی یوروویژن ۲۰۱۲ در باکو و موضع‌گیری تند ایران علیه، به زعم برخی مقامات جمهوری اسلامی، "برگزاری رژه‌ی همجنس‌گرایان" تشدید یافته بود و حتی پس از برگزاری این مسابقه نیز فروکش نکرد.
رسانه‌های جمهوری آذربایجان از فراخوانده شدن سفیر آذربایجان در تهران خبر داده‌اند. المان عبدالله‌اف، سخنگوی وزارت امور خارجه‌ی آذربایجان، در گفتگو با رسانه‌ها این خبر را تکذیب کرد و گفت: «احتمال دارد سفر سفیر از تهران به باکو برای انجام کارهای شخصی او باشد.»
سفر شخصی یا احضار سفیر جمهوری آذربایجان درست یک هفته پس از فرا خوانده شدن سفیر ایران از باکو انجام گرفت.

یادداشت اعتراض به دستگیری دو شاعر آذربایجانی
المان عبدالله‌اف، سخنگوی وزارت امور خارجه آذربایجان، از اعتراض این کشور به دستگیری فرید حسین و شهریار حاجی‌زاده، دو شاعر جمهوری آذربایجان، در ایران خبر داد.
سخنگوی وزارت امور خارجه آذربایجان اطلاع داد که تلاش‌های آذربایجان برای بازگرداندن اتباع خود بی‌نتیجه مانده است. وی افزود: «دولت ایران هنوز از دادن هرگونه اطلاعاتی درباره‌ی وضعیت و سرنوشت آنها خودداری می‌کند.»
اخراج معاون دفتر نمایندگی ولی فقیه از فرودگاه باکو
از سوی دیگر روز دوشنبه (۸ خرداد / ۲۸ مه) مسئولان فرودگاه باکو از ورود حجة‌الاسلام محمدهادی فرید جلوگیری کردند. آنان بدون ذکر دلیل گفته‌اند که این روحانی در حال حاضر اجازه‌ی ورود به جمهوری آذربایجان را ندارد و باید به ایران برگردد.

در سال گذشته درگیری و کنترل در مرزهای ایران و آذربایجان افزایش یافت سفارت ایران در باکو نیز در بیانیه‌ای این خبر را تائید کرد. در این بیانیه آمده است: «ما با تاسف اعلام می‌کنیم که روز دوشنبه از ورود رئیس اداره‌ی فرهنگی دفتر رهبر معظم انقلاب به جمهوری آذربایجان ممانعت به عمل آمده است و ایشان از فرودگاه بین‌المللی باکو به کشور برگردانده شده‌اند.»
اعتراض مقام‌های ایران به آذربایجان
اما اقدامات دو کشور همسایه به احضار سفیر و نوشتن یادداشت‌ اعتراضی ختم نشده است. مقام‌های عالی دو کشور در موضع‌گیری‌های خود آتش جنگ لفظی را نیز شعله‌ور کرده‌اند.
علی‌اکبر صالحی، وزیر امور خارجه‌ی ایران، در واکنش به تنش‌های موجود میان دو کشور گفت: «اقدام ناپسند در مقابل سفارت ايران در شأن دولت و ملت آذربايجان نيست.» علی‌اکبر ولایتی، مشاور امور بین‌الملل رهبر ایران، نیز در گفتگو با خبرگزاری مهر اظهار داشت: «پیش‌بینی ما این است که اقدامات ضد اسلامی در آذربایجان قابل دوام نیست.»
مقام‌های جمهوری آذربایجان از جمله علی حسن‌اف، رئیس بخش اجتماعی - سیاسی نهاد ریاست جمهوری آذربایجان، نیز در پاسخ به انتقادهای مقامات ایران سکوت نکردند و واکنش تندی نشان دادند.
این مقام جمهوری آذربایجان پیش از این برای عادی‌سازی مناسبات کشورش با جمهوری اسلامی به ایران سفر کرده بود تا با برخی مقام‌های عالیرتبه در تهران مذاکره کند. اما به نظر می‌رسد صحبت کنونی وی درباره روحانیت در ایران نشانگر بی‌نتیجه بودن مذاکرات دو طرف برای عادی سازی مناسبات باشد.
ایران و جمهوری آذربایجان بیش از ۶۵۰ کیلومتر مرز آبی و زمینی مشترک دارند.





به گفته کارشناسان، نشست مسکو ادامه مذاکرات اتمی یا پایان آن را رقم خواهد زد. ایران برای لغو تحریم‌ها حاضر به امتیازدهی است، اما شکاف میان جامعه جهانی و جمهوری اسلامی می‌تواند گفت‌وگوها را به بن‌بست بکشاند.
آخرین دور مذاکرات اتمی در بغداد تنها دو دستاورد داشت، نخست آنکه این مذاکرات هر چه بیشتر اختلافات میان جمهوری اسلامی و گروه ۵+۱ را به نمایش گذاشت و دوم آنکه تاریخ جدیدی برای دور بعدی مذاکرات در مسکو تعیین شد.
به گفته کارشناسان غربی گفت‌وگوهای نفس‌گیر اتمی میان جامعه جهانی و ایران در مسکو به نقطه سرنوشت‌سازی رسیده است. به گفته این کارشناسان تنها دو راه باقی مانده است: پایان مذاکرات اتمی یا شروعی قطعی برای گفت‌وگوهای سازنده.
پس از مذاکرات بغداد هر دو طرف دست به مانورهایی سیاسی و دیپلماتیک زدند تا برگ‌های برنده بیشتری را در نشست مسکو در دست داشته باشند. تاکید کشورهای غربی و اسرائیل بر لغو غنی‌سازی ۲۰ درصدی و خروج حدود ۱۵۰ کیلوگرم اورانیوم ۲۰ درصدی از ایران یکی از خواست‌های اساسی است که جامعه جهانی آن را دنبال می‌کند.
غنی‌سازی ۲۰ درصدی محور مذاکرات مسکو
یک دیپلمات غربی که نخواست نامش فاش شود درباره غنی‌سازی ۲۰ درصدی گفت: «مذاکرات مسکو باید در رابطه با اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد به نتیجه روشنی برسد، در غیر این صورت روند مذاکرات متوقف خواهد شد.» وی افزود: «اما به نظر من شکاف میان ایران و جامعه جهانی بسیار عمیق است.»
در مقابل مسئولان جمهوری اسلامی نیز سخنان متفاوت و تا حدودی متناقض درباره روند غنی‌سازی ۲۰ درصدی ابراز داشته‌اند. از یک سو فریدون عباسی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، تصریح کرد که ایران از حق غنی‌سازی ۲۰ درصدی خود دست بر نخواهد داشت. اما از سوی دیگر رامین مهمان‌پرست، سخنگوی وزارت امورخارجه ایران، و محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور، مدعی شدند که اصولاَ سیاست غرب جمهوری اسلامی را واداشته که خود راساَ دست به غنی‌سازی ۲۰ درصدی اورانیوم در تاسیسات اتمی فردو بزند.
احمدی‌نژاد در گفت‌وگو با شبکه تلویزیونی فرانس ۲۴ درباره تامین احتمالی سوخت راکتور تحقیقاتی تهران از سوی کشورهای غربی گفت: «ما تاکنون این پیشنهاد را دریافت نکرده‌ایم. اگر [پیشنهاد] بدهند کمک زیادی می‌کنند و نشان می‌دهند که اعتماد دارند.»
در مقابل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بارها از ایران خواسته که با این نهاد همکاری سازنده داشته باشد و از این طریق دست به اعتمادسازی بزند. آژانس اتمی خواهان بازدید از "تاسیسات مشکوک" در ایران است. مرکز نظامی پارچین یکی از این تاسیسات "مشکوک" و مورد اختلاف به شمار می‌آید.

یوکیا آمانو، سرپرست آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، از ایران خواست در برنامه اتمی خود دست به شفاف‌سازی زند
یوکیا آمانو، سرپرست آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، از ایران خواست در برنامه اتمی خود دست به شفاف‌سازی زند
جامعه جهانی ایران را متهم می‌کند که در حال "پاکسازی" مرکز نظامی پارچین در نزدیکی تهران است. در مقابل علی‌اصغر سلطانیه، نماینده دائم ایران در آژانس اتمی، این اتهامات را "بی‌اساس و مضحک" خواند.
گرچه طبق حقوق بین‌الملل ایران حق غنی‌سازی اورانیوم را دارد، اما پنهان‌کاری ایران در زمینه برنامه اتمی خود زمینه هر گونه اعتماد در کشورهای غربی را از میان برداشته است.
در حال حاضر تنها راکتور اتمی بوشهر آماده بهره‌برداری است، اما تامین سوخت این نیروگاه اتمی برای سالیان طولانی بر عهده روسیه خواهد بود و طبق قراردادهای دو جانبه حتی پس‌مانده‌‌های اتمی نیز از ایران خارج خواهد شد. کارشناسان اتمی هنوز پاسخ روشنی درباره نیاز واقعی ایران به اورانیوم غنی‌شده نیافته‌اند.

روزنامه "گاردین" نیز در تحلیلی نوشت که باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا در حال حاضر به خاطر فشار رقیب انتخاباتی‌اش نمی‌تواند در مقابل ایران کوتاه بیاید و از شدت تحریم‌ها بکاهد. این شرایط در تضاد با خواست جمهوری اسلامی است که در صورت امتیازدهی خواهان لغو تدریجی تحریم‌هاست. این واقعیت می‌تواند یکی از دلایل برای بن‌بست احتمالی مذاکرات مسکو باشد.
رجب صفروف، مدیر مرکز مطالعات ایران معاصر در روسیه، نیز در تحلیلی گفت: «دور جدید مذاکرات ایران و گروه ۵+۱ به احتمال زیاد می‌تواند منجر به پیشرفت قطعی شود چون ایران فرصت زیاد برای مانوردهی ندارد و کشورهای غربی نیز نمی‌توانند این موضوع را تا بی‌انتها ادامه دهند.»
وی همچنین تاکید کرد که مذاکرات بغداد هیچ نتیجه عملی در بر نداشته و در اصل همه چیز به نشست مسکو در روزهای ۱۸ و ۱۹ ژوئن موکول شده است.
آمریکا خواهان ادامه فشارها بر ایران است
دیوید کوهن، معاون وزارت خزانه‌داری آمریکا در امور تروریسم و مالی، از سوم ژوئن عازم کشورهای بریتانیا، روسیه و اسرائیل خواهد شد. کوهن در این سفر ضمن گفت‌وگو با مقام‌های دولتی این سه کشور خواهان مذاکره‌ی مشخص درباره چگونگی اجرای تحریم‌ها علیه ایران و سوریه است.
کوهن در سفر خود به ویژه به روسیه خواستار جلب حمایت این کشور از افزایش تحریم‌ها علیه ایران و سوریه است. مقام‌های رسمی روسیه گفته‌اند که از تحریم‌های یک جانبه آمریکا علیه ایران و سوریه تبعیت نخواهند کرد.
آمریکا در روز پنج‌شنبه (۳۱ مه / ۱۱ خرداد) دست به تحریم بانک اسلامی سوریه زد. این مجازات تنبیهی پیشتر نیز از سوی ایالات متحده در مورد بانک‌های ایران از جمله بانک مرکزی ایران برقرار شده بود.



سخنان رئیس‌جمهور آلمان سبب دامن زدن به بحث‌های جدیدی در این کشور شده است. در حالی‌که رهبر حزب سبزها اظهارات گاوک را "غیرقابل‌فهم" خواند، یک سیاستمدار مسیحی اسلام را دین بیگانه در این کشور دانست.
سخنان یوآخیم گاوک، رئیس‌جمهور آلمان، درباره اسلام با انتقاد رهبر حزب سبزهای آلمان و برخی سازمان‌های متعلق به مسلمانان مواجه شده است. جم اوزدمیر، رهبر ترک‌تبار حزب سبزهای آلمان، سخنان رئیس‌جمهور این کشور را "غیرقابل‌فهم" خواند. اوزدمیر گفت که «نمی‌فهمد که چرا گاوک میان مسلمانان و اسلام تمایز قائل می‌شود».
یواخیم گاوک در گفت‌وگویی با هفته‌نامه "دی تسایت" گفته بود که با ارزیابی کریستیان وولف، رئیس‌جمهور پیشین آلمان، مبنی بر اینکه "اسلام بخشی از آلمان است" مشکل دارد و اگر می‌خواست چنین موضوعی را مطرح کند می‌گفت که «مسلمانی که در اینجا زندگی می‌کنند بخشی از آلمان هستند».
رئیس‌جمهور آلمان در همین گفت‌وگو تاکید می‌کند که گرچه نمی‌تواند اظهارات وولف را بدین ترتیب بپذیرد، اما "نیت" رئیس‌جمهور پیشین آلمان را قبول دارد. کریستیان وولف در سال ۲۰۱۰ با این سخن که "اسلام بخشی از آلمان است" به بحث‌های شدیدی در این کشور دامن زد.
یوآخیم گاوک که خود کشیشی پروتستان است تاکید می‌کند که قصد وولف این بوده که شهروندان آلمانی چشمان خود را بر روی واقعیت موجود باز کنند و بپذیرند که «در این کشور شهروندان مسلمان نیز زندگی می‌کنند».

جم اوزدمیر، رهبر حزب سبزهای آلمان
رئیس‌جمهور آلمان تصریح می‌کند که پرسش برخی افراد درباره نقش اسلام در اروپا برای وی قابل ‌فهم است. به گفته گاوک این افراد می‌پرسند: «اسلام در کجا بر اروپا تاثیر نهاده است؟ آیا اسلام سبب روشنگری در اروپا شده یا جنبش اصلاح ‌دینی را رقم زده است؟» گاوک می‌افزاید: «من با بی‌صبری در انتظار بحث‌های الهیاتی در اسلام اروپایی هستم.»
اوزدمیر، رهبر حزب سبزها، در ادامه انتقاد خود به گاوک تصریح کرد که از دهه ۶۰ مسلمانان برای کار به آلمان مهاجرت کردند و به همراه خود فرهنگ، زبان و همچنین دین‌شان را به آلمان آوردند.
اوزدمیر گفت: «تردیدی وجود ندارد که اسلام بخشی از سرزمین ماست و باید در لوای قانون اساسی آلمان در زندگی افراد سهم داشته باشد. این موضوع برای همه ادیان، چه مهاجر چه غیر مهاجر، صادق است.»
واکنش گروه‌های مسلمان به سخنان گاوک
ایمن مازیک، سرپرست شورای مرکزی مسلمانان آلمان، با مواضعی متفاوت از اوزدمیر از سخنان رئیس‌جمهور آلمان استقبال کرد. وی در گفت‌وگویی با روزنامه "اوزنابروکر" گفت: «رئیس‌جمهور آلمان از تصورات کنونی فاصله نمی‌گیرد، بلکه به عنوان یک مجری هوشمند، خواهان بحثی سنجیده در این‌باره است. برآشفتگی دوباره درباره این اظهارات جدید تنها سبب اخلال در بحث می‌شود.»
کنعان کولات، رئیس انجمن ترکیه در آلمان، نیز گفت که نباید بر انتخاب واژه‌ها از سوی رئیس‌جمهور آلمان تاکید بیش از حد کرد. وی افزود: «یوآخیم گاوک بطور غیرمستقیم گفته است که اسلام بخشی از آلمان است.»

کولات گفت اینکه گاوک کلمات مشابهی همچون وولف بکار نبرده به معنای آن نیست که از موضع رئیس‌جمهور پیشین روی برگردانده است.
"اسلام برای ما دینی بیگانه است"
هانس پتر اول، سخنگوی امور داخلی فراکسیون احزاب مسیحی در پارلمان آلمان، ضمن تقدیر از سخنان یوآخیم گاوک گفت: «به نظر من آنچه آقای گاوک گفت بسیار هوشمندانه است. اسلام بخشی از آلمان نیست، بلکه مسلمانانی که در اینجا بطور دائم زندگی می‌کنند، بخشی از این کشور‌ند.»
این سیاستمدار حزب سوسیال مسیحی بایرن (CSU) در گفت‌وگو با روزنامه "پاساوئر نویه پرسه" تاکید کرد که موضوع بر سر انسان‌ها است. «اسلام برای ما یک دین بیگانه باقی خواهد ماند، اما ما به حضور مسلمانان در اینجا خوشامد می‌گوییم.»
بسیاری از متفکران اروپایی و آلمانی چهار محور یونانی، رومی، یهودی و مسیحی را پایه سنت فرهنگی و نظری اروپا می‌دانند. این متفکران تحولاتی نظیر رنسانس (نوزایش)، رفورماسیون (اصلاح دینی)، روشنگری، دمکراسی و حقوق‌بشر را نیز از جمله دستاوردهای ویژه فرهنگ اروپایی به اساس این سنت ارزیابی می‌کنند.



چهار زندانی سیاسی زندان رجایی‌شهر کرج طی نامه‌ای به غلامحسین محسنی اژه‌ای، دادستان کل ایران، قطع تماس تلفنی زندانیان سیاسی این زندان با خانواده‌هایشان طی یک سال و نیم گذشته را فشاری روانی بر آنان دانسته‌اند.
مسعود باستانی، رسول بداقی، کیوان صمیمی و حشمت‌الله طبرزدی، چهار تن از زندانیان سیاسی زندان رجایی‌شهر کرج، طی نامه‌ای به دادستان کل کشور از "فشار روانی" بر زندانیان سیاسی این زندان گلایه کرده‌اند.
نویسندگان این نامه نوشته‌اند که از یک سال و نیم پیش کلیه تماس‌های تلفنی زندانیان سیاسی با خانواده‌هایشان قطع شده و به تایید بهداری زندان در این مدت تعداد زندانیانی که مجبور به استفاده از قرص‌های اعصاب شده‌اند از حدود ۱۰ درصد به بیش از ۴۰ درصد رسیده است.
در این نامه علت مرگ منصور رادپور، زندانی سیاسی ۴۴ ساله که روز اول خرداد بر اثر سکته مغزی در زندان رجایی‌شهر درگذشت، نیز استفاده بیش از حد از قرص‌های اعصاب عنوان شده است.

این چهار زندانی سیاسی نوشته‌اند: «منصور رادپور سال ۸۹ و در بند ۳ بدون مشکل و بسیار سرحال بود، سرآشپزی ماهر برای بند سیاسی بود، کشتی‌گیر ورزیده‌ای بود و همه اینها در حالی بود که هر روز با عزیزانش ارتباط تلفنی داشت. آیا اگر آن شرایط ارتباط مستمر عاطفی و تخلیه روانی ادامه پیدا می‌کرد امروز شاهد یتیم شدن فرزندان وی بودیم؟»
منصور رادپور در دادگاه انقلاب اسلامی کرج به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" و "همکاری با سازمان مجاهدین خلق" به هشت سال زندان محکوم شده بود.
به گفته‌ی زندانیان، شرایط بهداشتی زندان رجایی‌شهر کرج بسیار نامناسب است سال گذشته تمامی زندانیان سیاسی زندان رجایی‌شهر به بند جدیدی منتقل شدند که بر اساس گزارش زندانیان، ۳۲ سلول ۶ متری بدون در دارد. طبق همین گزارش تماس‌های تلفنی این زندانیان با خانواده‌هایشان نیز از سال گذشته قطع شده است.
نویسندگان نامه اخیر نوشته‌اند علت این انتقال و نیز قطع تلفن‌ها از سوی مسئولان بند "استفاده یکی دو نفر از زندانیان از تلفن برای قرائت بیانیه و انتقال مطالب سیاسی به بیرون زندان" عنوان شد.
این چهار زندانی سیاسی از محسنی اژه‌ای پرسیده‌اند: «آیا پس از قطع شدن تلفن، درج بیانیه‌ها و مطالب زندانیان سیاسی در سایت‌ها و رسانه‌ها بیشتر نشده است؟ آیا به کمک شنود تلفن‌های زندان، بهتر نمی‌توانید به کارهای مورد نظرتان بپردازید؟ و آیا در نظام قضاوت شما جایز است به خاطر یکی دو نفر، افراد دیگر و حتی خانواده‌ها و فرزندانشان مجازات شوند؟»
به گزاش سایت کلمه تنها در هفته اول خرداد ماه، هفت زندانی در زندان رجایی‌شهر کرج فوت شدند.



به گفته‌ی گزارشگر روزنامه‌ی "نیویورک تایمز" باراک اوباما، رئيس‌جمهوری آمریکا، شخصا دستور حملات سایبری علیه ایران را صادر کرده است، حملاتی که در آن کرم مخوف "استاکس‌نت" مورد استفاده قرار گرفت.
به گفته‌ی گزارشگر "نیویورک تایمز" در واشنگتن، کرم اینترنتی "استاکس‌نت" که دو سال پیش کارشناسان امنیت اینترنت را وحشت‌زده کرد، بخشی از برنامه‌ی مخفی جنگ سایبری بوده که دستور استفاده از آن توسط باراک اوباما، رئيس‌جمهوری آمریکا، صادر شده است.
دیوید ای. سنجر، گزارشگر ارشد "نیویورک تایمز" در واشنگتن، در کتاب تازه‌ی خود که بخشی‌هایی از آن روز جمعه (۱ ژوئن/۱۲ خرداد) انتشار بیرونی پیدا کرده نوشته است، حتا هنگامی که موضوع "استاکس‌نت" در تابستان ۲۰۱۰ به اطلاع افکار عمومی رسید، اوباما دستور داد به این عملیات مخفی که تحت رمز "بازی‌های المپیک" در جریان بوده، شتاب داده شود.

اطلاعات محافل امنیتی
گزارشگر "نیویورک تایمز" اعلام کرده که اطلاعات خود را از محافل امنیتی به دست آورده است. به گفته‌ی وی، در میان منابع اطلاعاتی او افرادی هم بوده‌اند که در نشست اضطراری پس از کشف "استاکس‌نت" حضور داشته‌اند.
به نوشته‌ی این گزارشگر، اوباما در آن نشست پرسیده است: «آیا می‌بایست کار خود را متوقف کنیم؟» ولی از آنجا که در آن زمان روشن نبوده که مقامات ایران تا چه اندازه از این بدافزار اطلاع دارند، تصمیم گرفته شده که این عملیات ادامه پیدا کند.
در هفته‌های پس از آن، تاسیسات اتمی ایران در نطنز با نوع تازه‌ای از "استاکس‌نت" و سپس با نوع  دیگری مورد حمله قرار گرفته است. آخرین حمله حدود ۱۰۰۰ سانتریفوژ از ۵۰۰۰ سانتریفوژ برای غنی‌سازی اورانیوم را برای مدتی از کار انداخته است.
"استاکس‌نت" کرم کامپیوتری بسیار پیشرفته‌ای بود که صرفا سیستم‌های صنعتی زیمنس را که برای سانتریفوژهای اتمی ساخته شده بودند مورد حمله قرار می‌داد. هدف این حملات سیستم "سیماتیک ۷" زیمنس بوده که در تاسیسات صنعتی برای کنترل و هدایت روندهای تکنیکی مورد استفاده قرار می‌گیرد.


مناقشه بر سر تاثیر "استاکس‌نت"
پیکربندی "استاکس‌نت" به گونه‌ای بوده که کارشناسان از آغاز حدس می‌زدند تاسیسات اتمی ایران هدف آن بوده است. افزون بر این، آنان چنین استدلال می‌کردند که نرم‌افزاری که با این پیچیدگی و زحمت زیاد برنامه‌ریزی شده، فقط می‌تواند کار سرویس‌‌های مخفی غرب باشد.

سنجر که برای نوشتن کتاب تازه‌ی خود یک سال و نیم تحقیق کرده نوشته که تاثیرات حملات سایبری مورد مناقشه ‌است. کاخ سفید معتقد است که با این حملات سایبری، برنامه‌ی اتمی ایران بین ۱۸ تا ۲۴ ماه به تعویق افتاده است. ولی کارشناسان دیگری هستند که معتقدند، متخصصان اتمی ایران توانسته‌اند غنی‌سازی را دوباره سریعا به کار اندازند و ایران در حال حاضر به اندازه‌ی کافی اورانیوم غنی‌شده‌در اختیار دارد که برای ساختن پنج بمب اتمی یا بیشتر کفایت می‌کند.
گزارشگر "نیویورک تایمز" با استناد به سخنان افرادی که در نشست اضطراری یادشده شرکت داشته‌اند نوشته است که اوباما آگاه بوده است که با این اقدام نوع تازه‌ای از جنگ به راه می‌اندازد. نگرانی او این بوده که کشورهای دیگر یا تروریست‌ها هم بتوانند به این‌گونه اقدامات متوسل شوند.
وی افزون بر این امیدوار بوده که با حمله‌ی سایبری به تاسیسات اتمی ایران بتواند جلوی حمله‌ی نظامی اسرائیل به ایران را بگیرد که پیامد آن می‌تواند منازعه‌ی منطقه‌ای گسترده‌ای باشد.
سنجر نوشته است که برنامه‌ی جنگ سایبری در زمان ریاست‌جمهوری بوش آغاز شد، ولی کارشناسان آمریکایی و اسرائيلی تازه در زمان ریاست‌جمهوری اوباما توانستند این کرم پیچیده را آماده کنند. وی می‌افزاید، اوباما از نزدیک در جریان این عملیات سایبری بوده و هر گام آن را شخصا تایید کرده است.




نیویورک تایمز: طرح استاکس‌نت با حکم بوش آغاز شد، با حکم اوباما شدت گرفت

به گزارش رادیو فردا روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز روز جمعه، ۱۲ خردادماه، در گزارشی مفصل به نقل از مقامات سابق و فعلی در آمریکا و اروپا و اسرائیل گفت که طرح حمله سایبری به ایران در سال ۲۰۰۶ با حکم جرج بوش آغاز شده و با حکم باراک اوباما شدت و سرعت گرفته است.
نویسنده این گزارش می‌گوید که گزارش خود را بر اساس مصاحبه‌هایی در یک سال و نیم گذشته با مقامات سابق و فعلی در دولت‌های آمریکا و اسرائیل و دولت‌های اروپایی نوشته است.
به دلیل محرمانه بودن جزئیات این طرح، هیچ یک از مقامات فوق حاضر نشده‌اند نام‌شان در گزارش نیویورک تایمز بیاید.
گزارش تازه این روزنامه معتبر آمریکایی در حالی منتشر شده است که هنوز یک هفته نیز از خبر انتشار «پیچیده‌ترین» ویروس یارانه‌ای با عنوان فلیم یا زبانه آتش در ایران نگذشته است.
به گفته کارشناسان، کدهای ويروس فلیم ۲۰ بار بيشتر از ويروس استاکس‌نت و ۱۰۰ بار بيشتر از ويروس‌های معمول در سرقت اطلاعات اينترنتی است.
طرح حمله سایبری به تاسیسات غنی‌سازی اورانیوم در ایران اولین بار در زمان ریاست جمهوری جرج بوش با اسم رمز «بازی‌های المپیک» آغاز شده است.
به گزارش نیویورک تایمز، باراک اوباما در نخستین ماه‌های کار در کاخ سفید در «حکمی محرمانه» تصمیم گرفته است که این طرح در دولت او هم ادامه بیابد.
نیویورک تایمز دلیل افشای طرحی را که بعدا توسط کارشناسان سایبری «استاکس‌نت» نام گرفت «خطایی در برنامه‌ریزی» عنوان کرده است که باعث شده کرم یارانه‌ای مذکور از تاسیسات نطنز در ایران خارج شده و از طریق اینترنت در سراسر جهان منتشر شود.
پس از این اتفاق تصادفی بود که کارشناسان امنیت سایبری دنیا به وجود این کرم پی برده و نام استاکس‌نت را به آن دادند. به عبارت دیگر، کارشناسان ایرانی تنها پس از انتشار جهانی این ویروس به وجود آن پی برده‌اند.
پس از به اصطلاح «فرار» استاکس‌نت از تاسیسات نطنز، آقای اوباما جلسه‌ای با مشاوران خود ترتیب می‌دهد و چون شواهد حاکی از آن است که کارشناسان ایرانی چیز زیادی از این طرح نمی‌دانند و کرم یارانه‌ای اثری مخرب بر تاسیسات ایران داشته تصمیم می‌گیرد که طرح ادامه یابد.
به گزارش روزنامه نیویورک تایمز، دو سه هفته پس از این حکم آقای اوباما، نسخه‌ای جدیدتر از این کرم یارانه‌ای و پس از آن هم یک نسخه دیگر به نطنز حمله کرده است. این روزنامه می‌گوید که در آخرین حمله از این مجموعه حملات که «چند هفته‌ای پس از افشای استاکس‌نت» رخ داد،‌ تقریبا هزار سانتریفیوژ از پنج هزار دستگاهی که در ایران کار غنی‌سازی اورانیوم را انجام می‌دهد موقتا از کار افتاده است.
در همین زمینه رئیس سازمان پدافند غیرعامل جمهوری اسلامی در اسفندماه سال ۱۳۸۹ اعلام کرد که ویروس استاکس‌نت «صنعت کشور را تحت تاثیر قرار داده و ممکن است عوارض صنعتی زیادی ایجاد کند».
با این حال مقامات در تهران با آن که انگشت اتهام خود را در این زمینه به سوی آمریکا و اسرائیل گرفتند هرگز آشکارا نپذیرفتند که این کرم یارانه‌ای به روند غنی‌سازی در ایران لطمه زده است.
از سوی دیگر در آمریکا مقامات در دولت اوباما تخمین می‌زنند که این حمله سایبری به تاسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی کار ایران در این زمینه را «از هجده ماه تا دو سال» عقب انداخته است، گرچه به گفته نیویورک تایمز کارشناسان مستقل از دولت این ارزیابی را با دیده شک می‌نگرند.
نیویورک تایمز پیشتر هم در دی‌ماه سال ۱۳۸۹ در گزارشی مشابه از همکاری آمریکا و اسرائیل برای حمله سایبری به تاسیسات اتمی ایران خبر داده و گفته بود که ویروس استاکس‌نت ابتدا در کوره اتمی دیمونای اسرائیل تست شده است.
به گزارش این روزنامه، کوره هسته‌ای ديمونا به مدت دو سال به «آزمايشگاهی» برای اطمينان از کار کردن بدافزار استاکس‌نت تبديل شده بود.
در مردادماه سال ۱۳۸۹، شرکت سیمنتک، بزرگ‌ترین تولیدکننده نرم‌افزارهای ایمنی کامپیوتر از جمله ضد ویروس نورتون، اعلام کرد که کامپیوترهای ایران شدیداً از سوی یک کرم رایانه‌ای «خطرناک» مورد حمله قرار گرفته‌اند.
این شرکت نام این ویروس را استاکس‌نت عنوان کرده و گفت که ۶۰ درصد کامپیوترهایی که مورد حمله این کرم رایانه‌ای هستند در ایران قرار دارند.




بيانيه مشترک نهادهای مدافع حقوق بشر در مورد حق تحصيل و آزادی علمی در ايران

بنياد عبدالرحمن برومند* عفو بين الملل* عرصه سوم* ماده ی ۱۹* جامعه بين المللی بهاييان* کميته گزارشگران حقوق بشر* موسسه مطالعات حقوق بشر قاهره* دانشجويان سبز حامی دموکراسی برای ايران – جنوب کاليفرنيا مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران* ديده بان حقوق بشر* کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران* فدراسيون بين المللی جامعه های حقوق بشر* مرکز اسناد حقوق بشر ايران* جامعه دفاع از حقوق بشر در ايران* جمعيت مبارزه با تبعيض تحصيلی* انجمن دانشجويان دموکراسی خواه دانشگاه جورج واشينگتن* اتحاد برای ايران
بيانيه مشترک در مورد حق تحصيل و آزادی علمی در ايران
سازمان های امضا کننده ی اين بيانيه، ۱۷ سازمان حقوق بشری و دانشجويی نامبرده در بالا، نگرانی عميق خود را از وضعيت نگران کننده آزادی علمی در جمهوری اسلامی ايران ابراز می کنند؛ به ويژه، در زمينه نقض آزادی بيان، آزادی تشکل و گردهم آيی در محوطه های دانشگاهی، و نيز رويه های نهادينه شده ای که برای مقامات دولتی اين امکان را فراهم آورده است تا به صورت خودسرانه دانشجويان را اخراج و يا از تحصيل محروم و مدرسان و استادان آموزش عالی را به خاطرعقايد و يا فعاليت های سياسی شان از کار برکنار کنند. از سال ۲۰۰۹ تا کنون بيش از ششصد دانشجو، و همچنين چندين استاد دانشگاه، بازداشت شده و بسياری از آنان سپس به زندان افتاده اند. علاوه بر اين، صدها تن به خاطر فعاليت های سياسی خود از تحصيل محروم شده اند.
حق تحصيل برای تمامی انسان ها و بدون هرگونه تبعيضی به صراحت در پيمان های بين المللی، از جمله آن دسته از معاهده هايی که ايران امضا کرده است، تضمين شده است؛ از جمله در اعلاميه جهانی حقوق بشر، ميثاق بين المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و کنوانسيون يونسکو عليه تبعيض تحصيلی. قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران نيز آنرا تضمين کرده است. ميثاق بين المللی حقوق مدنی و سياسی (ICCPR) و کنوانسيون بين المللی حذف تبعيض نژادی (CERD) نيز به نوبه ی خود حقوق افراد در آزادی عقيده، بيان، تشکل و گردهم آيی را مورد حمايت قرار می دهند و اعمال تبعيض عليه افراد به خاطر نژاد، جنسيت، مذهب يا اعتقاد، يا قوميت يا عقايد سياسی يا عقايد ديگر را منع می کنند. ميثاق بين المللی حقوق مدنی و سياسی همچنين از حقوق اقليت ها، در اشتراک با ديگران، حمايت می کند تا بتوانند از فرهنگ خود بهره مند شوند، به مذهب خود عمل کنند و زبان خود را به کار برند. نظريه عمومی شماره ی ۱۳ مربوط به ميثاق بين المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (ICESCR) در سال ۱۹۹۹، در تعريف آزادی علمی از جمله اين موارد را متذکر شده است:
«اختيار افراد در بيان آزادانه نظرات خود پيرامون موسسه يا دستگاهی که در آن مشغول به کار هستند، انجام وظايف خود بدون تبعيض و يا داشتن هراس از سرکوب توسط دولت يا عوامل ديگر، مشارکت در نهادهای علمی حرفه ای يا انتخابی، و بهره مند شدن از تمامی حقوق بشر که در سطح بين المللی به رسميت شناخته شده و در مورد ساير افراد همان حوزه قابل اعمال است».
علاوه بر اين، بر اساس نظريه عمومی شماره ی ۱۳ مربوط به ميثاق بين المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (ICESCR) «محروميت دانشجويان و مدرسان از آزادی علمی» ناقض ماده ی ۱۳ اين ميثاق (ICESCR) است.
خط مشی مورد توصيه يونسکو در رابطه با وضعيت مدرسان آموزش عالی در سال ۱۹۹۷ عنوان می کند که از حق تحصيل «تنها در محيطی می توان به طور کامل بهره مند شد که استقلال موسسات آموزش عالی و آزادی علمی وجود داشته باشد.» آزادی علمی در آن خط مشی به اين صورت تعريف می شود:
«بدون اعمال محدوديت از جانب ايدئولوژی رسمی، آزادی تدريس و مباحثه، آزادی انجام تحقيق و پخش و انتشار نتايج آن، آزادی بيان عقايد و نظرات، آزادی از سانسور نهادينه، و آزادی مشارکت در نهادهای تخصصی و انتخابی... بدون هرگونه تبعيضی و بدون داشتن هراس از سرکوب توسط حکومت يا ساير مراجع.»
خط مشی يونسکو در ادامه تاکيد می کند که استادان نبايد به تدريس مطالبی که بر خلاف دانش و عقايد آنهاست واداشته شوند، نبايد مجبور به استفاده از برنامه های درسی و يا روش هايی شوند که در تضاد با استانداردهای بين المللی حقوق بشری هستند، و نمی بايست به هيچ وجه در معرض اخراج قرار بگيرند، مگر آنکه دلايل کافی در ارتباط با عملکرد حرفه ای آنها وجود داشته باشد و اين دلايل در پيشگاه اشخاص ثالث مستقل و بی طرف مطرح گردد و مورد رسيدگی قرار بگيرد. با توجه به اين استانداردها و معيارها، موسسات آموزش عالی می بايست از آزادی علمی و حقوق بشر اساسی پشتيبانی کنند، از رفتار منصفانه و عادلانه با دانشجويان اطمينان حاصل کنند، سياست هايی اتخاذ کنند که متضمن برخورد يکسان و برابر با زنان و اقليت ها باشند و تضمين کنند که خشونت، ارعاب و آزار و اذيت مانع کار کادر آموزش عالی نشود.
با اين حال در ايران، دانشجويان و استادان دانشگاه به خاطرعقايد، جنسيت، مذهب و قوميت خود، کماکان با نقض روزمره و فراگير حقوق خود مواجه هستند. شبکه ی آموزش و حقوق علمی (NEAR)، سازمان غيردولتی و مستقلی که بر وضعيت آزادی علمی نظارت دارد، در سال ۲۰۱۱ حداقل ۹۲ مورد نقض حقوق علمی در ايران را ثبت کرده است. دفتر تحکيم وحدت، بزرگترين سازمان مستقل دانشجويی در ايران، گزارش داده است که در فاصله ماه مارس سال ۲۰۰۹ تا ماه فوريه سال ۲۰۱۲، حداقل ۳۹۶ دانشجو به علت ابراز مخالفت سياسی مسالمت آميز يا مخالفت های مسالمت آميز ديگر توسط وزارت علوم، تحقيقات و فناوری از ادامه تحصيل محروم شده اند. علاوه بر اين، حداقل ۶۳۴ دانشجو توسط نهادهای امنيتی و اطلاعاتی بازداشت، و ۲۵۴ دانشجو به دلايل مشابه محاکمه شده اند که بر امکان ادامه تحصيل آنان تاثير گذاشته است. وزارت علوم، تحقيقات و فناوری در سال ۲۰۰۹ دفتر تحکيم وحدت را به علت «شرکت در فعاليت هايی که امنيت ملی را به مخاطره انداخته» يک اتحاديه غيرقانونی اعلام کرد.
سازمان های امضاکننده می گويند اطلاعاتی جمع آوری کرده اند حاکی از آن که مقامات ايرانی مرتبا فعالان دانشجويی در ايران را به خاطر انتقادات مسالمت آميزشان از سياست های حکومت، مورد تهديد، تعليق از تحصيل، بازداشت، تعقيب و پيگرد قانونی قرار می دهند و محکوم می کنند. اين مقامات همچنين صدها گردهمايی، سازمان مستقل و نشريه دانشجويی را از ادامه فعاليت بازداشته اند. در حال حاضر بيش از ۳۰ دانشجو تنها به خاطر استفاده از حق خود در آزادی بيان، تشکل و گردهم آيی، از طريق بيان نظرات خود، شرکت در تظاهرات، و يا عضويت در سازمان های دانشجويی مستقل و منتقد دولت، در زندان محکوميت های طولانی حبس خود را می گذرانند ... اين دانشجويان در مجموع به بيش از ۱۳۰ سال زندان محکوم شده اند؛ احکام زندان برخی از آنان به ۱۵ سال نيز می رسد.
سازمان های امضاکننده نگرانی ديگر خود را از اين مهم ابراز کرده اند که ظاهرا دولت ايران دانشجويان متقاضی ورود به دوره های بالاتر از کارشناسی و نيز داوطلبان تدريس در دوره های آموزش عالی را بر اساس عقايد ايدئولوژيک آنها مورد گزينش قرار می دهد. به منظور ممانعت از بروز مخالفت سياسی در مراکز دانشگاهی، شورای عالی انقلاب فرهنگی برای دانشجويان داوطلب ادامه تحصيل در مقطع آموزش عالی پيش نيازهای عقيدتی و سياسی وضع کرده است. اين مقررات دانشجويان را ملزم به اعتقاد به اسلام و يا يکی از اديان ديگرمورد شناسايی حکومت می کند و احراز «عدم معاندت آنها با جمهوری اسلامی» و نداشتن «فساد اخلاقی» آنها را ضروری می داند. اين مقررات توسط وزارت اطلاعات، وزارت علوم، تحقيقات و فناوری و کميته های انضباطی دانشگاه ها مورد استفاده قرار می گيرند تا به صورت «خودسرانه» بر دانشجويان اعمال فشار کنند و آنها را به خاطر عقايد و نظراتشان مورد مجازات قرار دهند، و از جمله آنها را از پذيرش و ثبت نام در دانشگاه ها محروم کنند. به اين ترتيب، اين مقررات ناقض ماده ی ۳ قانون اساسی ايران هستند که به صراحت حق تحصيل را برای تمامی شهروندان تضمين کرده است.
سازمان های امضاکننده همچنين عنوان کرده اند که واحد های اطلاعاتی و شبه نظامی در ايران، از جمله نيروی شبه نظامی بسيج، حضور فعالی در مراکز دانشگاهی دارند و در برخوردهای خشونت آميز با دانشجويان مشارکت می کنند؛ از جمله با حملات مکرر به گردهم آيی های مسالمت آميز دانشجويان و خوابگاه ها که جراحات جدی و مرگ چندين تن از دانشجويان را در پی داشته است. اگرچه وقوع چنين حملاتی به مراکز دانشگاهی بی سابقه نبوده است، وقوع آنها در پی انتخابات مورد مناقشه سال ۲۰۰۹ در دانشگاه های سراسر کشور افزايش چشمگيری داشته است.
علاوه بر اين، اقليت های ايران در دوره های تحصيلی آموزش عالی با محروميت و تبعيض سيستماتيک مواجه هستند. مقامات ايران مشخصا پيروان آيين بهايی را مورد هدف قرار داده و آنها را، تنها به خاطر عقايد مذهبی شان، از ادامه تحصيل در مقطع آموزش عالی محروم می کنند. اساس اين کار مقررات مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی است که اعتقاد به اسلام يا يکی از اديان اقليت مورد شناسايی رسمی حکومت را که شامل آيين بهايی نيست به عنوان شرط تحصيل در دانشگاه ها تعيين کرده است. سازمان های امضاکننده گفته اند که بنا بر اطلاع آنها از ورود صدها تن از دانشجويان واجد شرايط بهايی به دانشگاه های دولتی و خصوصی و مراکز آموزش حرفه ای جلوگيری به عمل آمده است. در سال ۲۰۱۱، مقامات ايرانی به موسسه ی آموزش عالی بهاييان (BIHE)، که به عنوان يک دانشگاه مکاتبه ای آنلاين در سال ۱۹۸۷ تاسيس شده، يورش بردند و سی مدرس آن را بازداشت و زندانی کردند. حداقل نه تن از اين مدرسان با اتهاماتی مرتبط با استفاده ی مسالمت آميز از آزادی بيان، تشکل و گردهم آيی محکوم شده اند و هم اکنون گويا هفت تن از آنان دوران محکوميت خود را در زندان سپری می کنند.
فعالان دانشجويی که برای دفاع از حقوق اقليت های قومی فعاليت می کنند، به خاطر ابراز نارضايتی از تبعيض عليه خود معمولا با خشن ترين مجازات ها توسط مقامات ايرانی مواجه می شوند؛ از جمله با بازداشت های خودسرانه و گاه خشونت آميز، حکم های سنگين زندان و حتی در برخی موارد، با حکم اعدام. برای نمونه، در سال ۲۰۱۱، چهار تن از اعضای اتحاديه دموکراتيک دانشجويان کُرد بازداشت و چندين نفر ديگر از اعضای آن به نهادها و ارگان های اطلاعاتی امنيتی احضار شدند.
همچنين، تبعيض عليه زنان در سيستم آموزش عالی ايران افزايش يافته است. جداسازی جنسيتی که اخيرا در برخی دانشگاه به اجرا گذاشته شده است اين سوال را پيش می آورد که آيا، به شرط وجود ظرفيت و آنگونه که قوانين بين المللی مقرر کرده اند، زنان و مردان به آموزش عالی با کيفيت يکسان دسترسی برابر خواهند داشت يا خير. گزارش هايی مبنی بر اعمال سهميه هايی از جانب وزارت علوم، تحقيقات و فناوری که پذيرش زنان در برخی از رشته های تحصيلی دانشگاهی را محدود می کنند، حاکی از آن است که زنان برای استفاده از حق خود مبنی بر دسترسی بدون تبعيض به آموزش عالی، با محدوديت های فزاينده ای روبه رو هستند. به نظر می رسد اين سهميه ها به منظور افزايش نسبت تعداد دانشجويان پسر پذيرفته شده در دانشگاه ها و کاهش دسترسی زنان به برخی رشته های تحصيلی مشخص، طراحی شده اند. اين گونه محدوديت ها بر امکان انتخاب تحصيلی زنان، ناقض اصل ممنوعيت تبعيض و نيزتعهدهای ايران تحت قوانين بين المللی هستند. اين قوانين از دولت ها می خواهند تا اطمينان حاصل کنند که زنان و مردان به صورت برابر از حق تحصيل برخوردار خواهند بود. علاوه بر اين، در واقعه ای آزاردهنده و ناخوشايند در ارديبهشت ماه، ماموران انتظامات دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن تعدادی از دانشجويان دختر را به علت عدم رعايت معيارهای حجاب مورد اهانت و ضرب و شتم قرار داده اند.
وضعيت استادان و مدرسان آموزش عالی چندان بهتر نيست. از انتخابات سال ۲۰۰۹ تا کنون، مقامات ايرانی بيش از يک‏صد تن از استادان دانشگاه را به خاطر عقايد سياسی شان و يا مخالفت با دولت اخراج کرده اند. اين عمل در مغايرت با تعهدهای ايران بر اساس ماده ی ۱۳ ميثاق بين المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (ICESCR) است که آزادی علمی و استقلال دانشگاه ها را تضمين می کند. در حال حاضرچندين استاد دانشگاه، تنها به علت ابراز مسالمت آميز نظرات مخالف خود با حکومت، محکوميت زندان خود را سپری می کنند.
و سرانجام، وزارت علوم، تحقيقات و فناوری برنامه ای را در دستور کار قرار داده که هدف آن «تطبيق دادن» برخی از رشته های تحصيلی با ايدئولوژی اسلامی به تعريف حکومت است. رشته های حقوق، مطالعات زنان، حقوق بشر، مديريت، هنر و مديريت فرهنگی، جامعه شناسی، علوم اجتماعی، فلسفه، روانشناسی وعلوم سياسی از اين جمله هستند. چنين سياستی به معنای نقض شديد آزادی علمی از طريق اعمال سانسور مستقيم و کنترل ايدئولوژيک آموزش عالی توسط دولت است.
سازمان های امضاکننده قويا از مقامات ايرانی می خواهند تا ايران به تعهدهای بين المللی خود برای پاسداشت حق تحصيل و آزادی علمی از راه های زير عمل کند:
• فورا و بی هيچ قيد و شرطی، تمامی دانشجويان و مدرسان آموزش عالی در ايران را، که به خاطر استفاده‏ی مسالمت آميز از حق آزادی بيان، تشکل و گردهم آيی زندانی شده اند، آزاد کنند، از جمله مدرسان موسسه آموزش عالی بهاييان، و نيز کسانی را که نظرات سياسی خود را بيان کرده اند. (ليست های اسامی در پايين آمده است)؛
• به شناسايی و برخورد منظم با دانشجويان به خاطر عقايد، و يا فعاليت های سياسی، مدنی يا مذهبی شان پايان دهند و مقررات پذيرش دانشجو و نيز مقررات مربوط به کميته های انضباطی را مورد تغيير و بازبينی قرار دهند، به گونه ای که از رعايت اصول آزادی بيان، تشکل و گردهم‏آيی اطمينان حاصل شود؛
• تمامی واحدهای اطلاعاتی و شبه نظاميان بسيج را از مراکز دانشگاهی بيرون ببرند؛
• به سازمان های دانشجويی مستقل و مسالمت جوی ايرانی اجازه دهند تا آزادانه و بدون دخالت و مزاحمت از جانب نهادها و مقامات دولتی به فعاليت بپردازند؛
• به سياست های تبعيض آميز عليه زنان پايان دهند، از جمله به سيستم سهميه بندی که مشارکت زنان در مقطع آموزش عالی را محدود می سازد و به جداسازی جنسيتی که ممکن است به اعمال تبعيض عليه زنان در مقطع آموزش عالی و محدوديت ها بر مراکز دانشگاهی و رشته های تحصيلی که زنان امکان حضور در آنها را دارند، بيانجامد؛ و همچنين اجبار به رعايت استانداردهای پوششی برای زنان را که ناقض حقوق شخصی، آزادی بيان و آزادی مذهب و عقيده است، متوقف سازند؛
• به تمامی سياست ها و اقدام‏هايی که عليه اقليت های مذهبی و قومی در ايران، به ويژه جامعه بهايی، تبعيض اعمال می کنند، يا به طريقی حقوق آنها را نقض می کنند، پايان دهند، از جمله در ارتباط با امکان دسترسی آنها به آموزش عالی و آزادی علمی؛
• به سياست استخدام، ارتقا و يا اخراج مدرسان موسسات آموزش عالی بر اساس عقايد شخصی و سياسی آنها خاتمه دهند و کميته های دانشگاهی مستقلی برای بازبينی پرونده ی استادان اخراج شده تشکيل دهند و استادانی را که به دلايل سياسی و ايدئولوژيک اخراج شده اند به مقام و موقعيت سابق خود بازگردانند؛
• اطمينان حاصل کنند که مديريت دانشگاه ها، برنامه های درسی، و فرآيند پذيرش در دانشگاه ها مستقل از کنترل دولت، به دور از گزينش ايدئولوژيک، از جمله بر پايه مقررات مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، باشند و استانداردهای بين المللی آزادی علمی به تعيين يونسکو و ميثاق بين المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را رعايت کنند.
********************
دانشجويان زندانی در ايران
بهاره هدايت، ضيا نبوی، مجيد دری، مجيد توکلی، ايقان شهيدی، علی اکبر محمدزاده، علی مليحی، حسن اسدی زيدآبادی، حامد اميدی، سعيد جلالی فر، مهدی خدايی، ميلاد کريمی، بابک داشاب، حامد روحی نژاد، حسين رونقی ملکی، شاهين زينعلی، آرش صادقی، جواد عليخانی، اميد کوکبی، حبيب الله لطيفی (محکوم به اعدام)، شبنم مددزاده، عاطفه نبوی، فرشته شيرازی، افشين شهبازی، روزبه سعادتی، مهرداد کرمی، علی جمالی، محمد احدی، روح الله روزی طلب، سما نورانی، عماد بهاور و کاوه رضايی شيراز
مدرسان و استادان دانشگاهِ زندانی در ايران
مسعود سپهر، قربانعلی بهزاديان نژاد، قاسم شعله سعدی، داوود سليمانی، محسن ميردامادی، زهرا رهنورد (حبس خانگی) و احمد ميری
مدرسان موسسه آموزش عالی بهاييان:
محمود با دوام، رياض سبحانی، رامين زيبايی، فرهاد صدقی، نوشين خادم، کامران مرتضايی و کامران رحيميان




فرمانده ناجا: تجاوز به مردان بیش از زنان است

فرمانده ناجا: تجاوز به مردان بیش از زنان است
تجاوز جنسی به مردان بیشتر از تجاوز جنسی به زنان است. شاید کمی باورش سخت باشد، اما آمار رسمی این موضوع را تأیید می‌کند.
به گزارش قانون؛ فرمانده ناجا آمار دقیقی از تجاوز جنسی داده که شگفت‌آور است، نه به خاطر بعضی ارقام بالا بلکه به این دلیل که درصد تجاوز به مردان بیشتر از زنان شده است!
به گفته فرمانده ناجا سال گذشته 900 پرونده تجاوز ثبت شده که حدود 40‌ درصد آمار تجاوز مربوط به زنان و 60‌ درصد مربوط به مردان (لواط) است که معمولا علیه افراد زیر 15 سال و با اغفال صورت می‏گیرد.
مصطفی اقلیما رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران در گفت‌وگو با قانون با تأکید بر اینکه آمار غیررسمی بیشتر از این آمار است، می‌گوید: «در کشور برخی نوجوان‌هایی که به سن بلوغ می‌رسند عمل لواط را انجام می‌دهند و به دلایلی معمولا این عمل را با پسرهای کوچکتر از خودشان انجام می‌دهند.»
وی می‌افزاید: «خیلی از کسانی که لواط می‌کنند به مشتریان خود که حتی پسربچه‌های کوچک هستند، پول هم می‌دهند.»
او درباره علت افزایش آمار لواط می‌گوید: «اینها عوارض جامعه‌ای است که در آن محدودیت وجود دارد و آموزش‌های صحیح درباره مسائل جنسی به کودکان داده نمی‌شود و صحبت کردن درباره مسائل جنسی تابو است.»
اقلیما می‌گوید: «وقتی نوجوانان این جامعه به سن بلوغ می‌رسند، برای برطرف کردن نیاز جنسی خود به سراغ پسر بچه‌های کوچکتر می‌روند که دم دست و بدون دردسر هستند.»
وی با بیان اینکه عمل تجاوز از جمله لواط هم در بین مردان مجرد و هم در بین مردان متأهل اتفاق می‌افتد تاکید می‌کند که این عمل در بین مردان متأهل بیشتر شایع و با زور و خشونت همراه است.
او درباره پیامدهای عمل لواط می‌گوید: «افرادی که با آن‌ها لواط می‌شوند، دچار عقده روانی می‌شوند و در بسیاری موارد این عقده را به صورت لواط با بچه‌های دیگر بروز می‌دهند. بیشتر افرادی که مورد این عمل واقع می‌شوند، تمایلی یه این کار ندارند و به اجبار به آن تن می‌دهند و به همین دلیل شخصیت آن‌ها خرد می‌شود. برخی از افرادی که عمل لواط انجام داده‌اند، وقتی سنشان بالاتر می‌رود احساس گناه می‌کنند. متأسفانه افرادی که این کار را زیاد انجام می‌دهند به این عمل معتاد شده و در واقع بیمار هستند و روز به روز به افراد دیگر بیشتر آسیب وارد می‌کنند.»
رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران با تأکید بر این نکته که نگاه جامعه ما به سوی زنان است می‌گوید: «در جامعه به دلیل نگرش مردسالارانه همیشه بحث تجاوز به زنان پررنگ جلوه داده می‌شود. به عنوان مثال بحث درباره دختران فراری زیاد است و اگر دختری شب در خیابان بماند بلافاصله با او برخورد می‌شود. در حالیکه پسران فراری هم در جامعه زیاد هستند و حتی شب‌ها در خیابان می‌خوابند. قطعا این پسران به مسیرهای منحرفی کشیده می‌شوند که یکی از آنها همین عمل لواط است.»
او در پایان می‌گوید: «اگر جامعه ما پیشرفت کند و مردم آگاه‌تر شوند و این افراد بیمار تحت درمان قرار گیرند، می‌توان گفت امیدی هست تا آمار اینگونه تجاوزات پایین بیاید در غیر این صورت روز به روز وضعیت بدتر می‌شود.»




پله پله تا «اینستاگرام»ی شدن شما

image
اینستاگرام اپلیکیشنی محبوب برای کاربران اندروید و دستگاه‌های آی او اس است که به کمک آن عکس می‌گیرید، آن را ویرایش می‌کنید و بر روی اینترنت به اشتراک می‌گذارید. این اپلیکیشن عکاسی که از مرز ۵۰ میلیون کاربر هم عبور کرده است به تازگی توسط فیس‌بوک و به مبلغ یک میلیارد دلار خریداری شده است.
شما حتی اگر تا بهحال از اپلیکیشن اینستاگرام استفاده نکردهاید حتما در صورت مرور شبکههای اجتماعی عکسهایی با فیلترهای زیبا و با حال و هوای پولارویدهای قدیمی دیدهاید که این تصور را در شما ایجاد کرده است که آن عکس لابد توسط عکاسی حرفهای و با دوربینی حرفهای گرفته شده است در حالیکه این عکسها به کمک اینستاگرام و با دوربینهای متوسط گوشیهای آیفون و یا اندرویدی گرفته شدهاند.
در ادامه به معرفی بخشهای مختلف اینستاگرام و مروری بر چگونگی استفاده از آن خواهیم پرداخت.
ثبتنام در اینستاگرام
برای استفاده از اینستاگرام اول از همه باید در سایت آن ثبتنام کنید .‌برای این منظور ابتدا باید اپلیکیشن اینستاگرام را برای آیفون و یا گوشی آندرویدی دانلود کنید .‌اینستاگرام اپلیکیشنی رایگان است و از بابت پرداخت هزینهای بابت استفاده از آن نگرانی وجود ندارد .اکانتهای اینستاگرام به صورت پیشفرض طوری تنظیم شده است که قابل مشاهده برای عموم است .‌اما شما امکان این را خواهید داشت تا آن را خصوصی کنید تا دیگر کاربران امکان دیدن عکسهای شما را نداشته باشند.هنگامی که ثبت نام با موفقیت انجام شد شما میتوانید عکس پروفایل خود را در آن قرار بدهید و یا اطلاعات شخصی خود را اطلاح کنید.
اعلان فعالیتها
از آنجاییکه اساس کار اینستاگرام بر روی گوشیهای هوشمند است شما نمیتوانید از کامپیوتر شخصی خود و به کمک مرورگر اینترنتی به مدیریت عکسهای خود بپردازید. به همین خاطر به منظور آگاه بودن از فعالیتهای صورت گرفته در اینستاگرام شما بهتر است اعلان فعالیتها یا نوتیفیکیشن اکانت خود را فعال کنید. اینکار سبب خواهد شد تا زمانیکه یک کاربر عکس شما را لایک می‌‌زند، کامنت میگذارد و یا عکس شما در صفحه محبوبترین عکس ها قرار میگیرد با خبر بشوید.
به شبکههای اجتماهی دیگرهم بپیوندید
برای به اشتراکگذاشتن عکسهای خود امکان این را دارید تا حساب کاربری خود را به گونه‌‌ای تنظیم کنید تا یک نسخه از عکسهای شما به صورت اتوماتیک به اکانت فیسبوک، توئیتر و فلیکر شما منتقل شود.
همچنین شما میتوانید ایمیل دیگران را وارد کنید تا آنها از عکسهای آپلود شده بر روی اینستاگرام مطلع شوند.
برای تنظیمات به اشتراکگذاری عکسها باید به قسمت ویرایش اشتراکگذاری در گزاره پروفایل خود وارد بشوید.
هربار که شما عکسی را در اینستاگرام وارد میکنید این امکان را خواهید داشت که انتخاب بکنید تا عکس ارسالی برای کدامیک از شبکههای اجتماعی که پیش از این وارد کرده اید فرستاده شود و یا چه کسانی عکسهای شما را ببینند.
افزودن عکس
نکتهای که اینستاگرام را جذاب می‌‌کند آپلود و به اشتراکگذاری سریع و راحت عکسها است. وقتی شما عکس را میگیرید شما میتوانید انتخاب کنید تا عکس را چه کسانی ببینند و پس از آن به صورت آنی- در صورت دسترسی به اینترنت- بر روی اینستاگرام و شبکههای اجتماعی که از پیش تعریف کردهاید، قرار میگیرد.
در صفحه ای از اپلیکیشن که شما میتوانید عکس بگیرید گزینهای وجود دارد که شما میتوانید عکسهایی که پیش از این در آلبوم موبایل شما موجود است را انتخاب کرده و از قابلیتهای اینستاگرام برای ویرایش و به اشتراکگذاری عکسها استفاده بکنید.فقط باید توجه داشته باشید که اینستاگرام عکسهای شما را به عکسهایی با کادر مربع تبدیل خواهد کرد.

فیلتر و قاب عکسها
چه عکسها را به کمک اینستاگرام گرفته باشید، چه عکسهای گرفته شده پیشین را برای ویرایش و آپلود وارد اینستاگرام کرده باشید مجموعه ای ۱۷ تایی از فیلترهای اینستاگرام در زیر عکس ردیف خواهند شد که شما با لمس کردن هر یک از آنها میتوانید ببینید عکس شما به چه شکل در می‌آید. شما همچنین میتوانید کنتراست عکس خود را تغییر بدهید و این انتخاب را خواهید داشت که برای حاشیه عکس خود قاب انتخاب کنید.
تیلت- شیفت
یکی از گزینه‌های تحسین برانگیز اینستاگرام تیلت شیفت آن است.
تیلت‌شیفت به شما این امکان را می‌‌دهد تا به صورت انتخابی در یک ناحیه فوکوس کنید. شما در این حالت می‌توانید به صورت خطی و یا نقطه‌ای بر روی عکس گرفته شده خود فوکوس بکنید و به جلوه‌ای حرفه‌ای که تنها با کمک لنز‌های گران قیمت تیلت‌شیفت می‌توان آن را تجربه کرد دست پیدا کنی.
چرخاندن عکس
به کمک گزینه‌ای که به شکل فلشی است که به دور خود می‌چرخد، شما می‌توانید عکس های خود را بچرخوانید و به زاویه‌ای که دوست دارید تغییر بدهید.
به اشتراک گذاشتن عکس ها
هنگامی‌که ویرایش عکس شما تمام شد، تیک سبز رنگ را لمس بکنید. شما به صفحه‌ی اشتراک عکس خود منتقل خواهید شد. در این صفحه شما می‌توانید برای عکس خود توضیحاتی از قبیل اینکه این عکس خود را در چه زمانی و در چه جایی گرفته‌اید وارد کنید. همینطور می‌توانید با علامت @ فرد خاصی را متوجه ارسال عکس خود کنید.
دنبال‌کردن فعالیت کاربران دیگر
حالا که شما عکس خود را به اشتراک گذاشته‌اید وقت آن رسیده تا ببینید دیگر کاربران اینستاگرام چه کرده‌اند! در قسمت پروفایل اپلیکیشن اینستاگرام گزینه پیدا‌کردن دوستان را کلیک کنید و در قسمت جستجوی آن می‌توانید دوستان خود را که با اکانت فیس‌بوک و یا توییتر خود به اینستاگرام وصل شده‌اند پیدا کنید. شما همچنین می‌توانید با جستجوی اسم، کد کاربری و یا تگ موضوعی هم به هدف خود برسید.
وقتی شما کاربرانی را به لیست خود اضافه می‌کنید فعالیت‌های آنها در صفحه اعلان فعالیت‌ها وارد خواهد شد و شما از فعالیت آنها با خبر خواهید شد. از قابلیت‌های دیگر اینستاگرام این است که عکس‌هایی را بر اساس علاقه‌مندی‌های شما بر اساس ستاره دادن‌های شما به عکس‌های دیگر به شما پیشنهاد می‌کند




جایگاه کسروی در تاریخ‌نگاری و تاریخ‌شناسی (بخش دوم)

نوشتۀ علیرضا مناف زاده
این نوشته بخش دوم متن کوتاه شدۀ سخنرانی علیرضا مناف‌زاده است در انجمن اجتماعی- فرهنگی ایرانیان فرانسه (وال دُ مارن) در روز شنبه ١٩ ماه مه ٢٠١٢. بخش اول آن را در همین سایت می‌توانید بخوانید.

آذری، زبان کهن آذربایجانیان
انگیزۀ احمد کسروی برای نوشتن رسالۀ «آذری یا زبان باستان آذربایگان»، چنان که خود در مقدمۀ آن گفته است، انگیزه‌ای سیاسی بود. انتشار آن در 1926مصادف بود با کشاکش‌های سخت میان روزنامه‌های تهران از یک سو و روزنامه‌های باکو و استانبول از سوی دیگر دربارۀ خاستگاه قومی آذربایجانی‌ها. می‌گوید: پس از آنکه دیدم روزنامه‌های تهران نه از خواست نویسندگان ترک آگاهند و نه چگونگی داستان مردم و زبان آذربایجان را از روی دانش و تاریخ می‌دانند، تصمیم گرفتم خود چگونگی را از راه درست جست و جو کنم و به نتیجۀ روشنی برسانم. در این کتاب کسروی می‌کوشد تا نشان دهد که کلمۀ آذری در کتاب‌های کهن تاریخی به‌ویژه در کتاب‌هایی که در نخستین قرن‌های پس از ظهور اسلام نوشته شده‌اند، نام زبان باستان آذربایجان است و ربطی به زبان ترکی ندارد. آذری زبانی بود که از درآمیختن دو زبان کهن، یعنی زبان مادها پس از درآمدنشان به آذربایجان و زبان بومیان آن سرزمین پدید آمده بود. این زبان خویشاوند زبان‌های ایرانی است. کسروی سپس به رواج یافتن زبان ترکی در آذربایجان می‌پردازد و نشان می‌دهد که برخلاف آنچه به زبان‌ها افتاده، زبان ترکی را مغول‌ها در آذربایجان رایج نکرده‌اند. زیرا آنان اگرچه دست به بی‌رحمی‌های زیاد زده‌اند، اما از این بی‌رحمی به دور بوده‌اند که زبان مردمی را به زور عوض کنند. وانگهی، زبان مغولان ترکی نبوده که آن را در آذربایجان روان گردانند. می‌پرسد: چگونه است مغولان که بر همه‌جای ایران مسلط بودند، ترکی را تنها در آذربایجان رواج داده‌اند؟
پس از انتشار این رساله، محافل علمی جهان در آن زمان استقبال وسیعی از آن کردند. با این حال، به دیدگاه‌های مطرح شده در آن از همان زمان انتقادهای بسیاری کرده‌اند و بحث و جدل در بارۀ آن هنوز ادامه دارد. اگرچه کسانی از آذربایجانیان کوشیده‌اند در ارزش علمی این رساله تردید کنند، گروهی از پژوهشگران و زبان‌شناسان ایرانی و غربی نیز نه تنها آن را ستوده‌اند، بلکه راهی را که کسروی با نوشتن این رساله گشوده، دنبال کرده‌اند. سنجش علمی نوشته‌های منتقدان و تأییدکنندگان این رساله فرصت دیگری می‌طلبد؛ اما از نظر سیاسی می‌توان چاپ آن را نشانه‌ای از دلبستگی ترک‌زبانان ایرانی به ایران دانست. استقبالی که جامعۀ روشنفکری آن زمان از آن کتاب کرد، نشان می‌دهد که هر بحث و حرکتی که بخواهد وحدت ملی را در آن کشور به خطر بیندازد، بی‌درنگ واکنش‌های تند برمی‌انگیزد. این وحدت را در آن زمان در وحدت زبانی جست و جو می‌کردند. و اگر واقعیت‌ها خلاف چنین وحدتی را نشان می‌دادند، باید آن را در گذشته جست و جو می‌کردند تا به واقعیت بخشیدن آن در زمان حاضر مشروعیت بخشند. با در نظر گرفتن این حقیقت است که می‌توان گفت کسروی با نوشتن این رساله به تاریخ‌نگاری سیاسی با چشم‌انداز ملی خدمت شایانی کرد و به روند نیرومند ساخت و پرداخت هویتی در آن روزگار نیرو بخشید.
شهریاران گمنام
با این کتاب (1928-1930) و کتاب «تاریخ پانصد سالۀ خوزستان»، کسروی راهی برای تاریخ منطقه‌ای گشود که در بیرون از چهارچوب تنگ تاریخ‌نگاری ملی قرار داشت. در این دو کتاب، تاریخ و جغرافیا به نوعی دست به دست هم داده‌اند. شهریاران گمنام شرح سرگذشت سلسله‌هایی است که در نخستین قرن‌های پس از ظهور اسلام در سرزمین‌هایی از ایران کنونی به قدرت رسیدند، اما تاریخ‌نگاری رایج از وجود آن‌ها بی‌اطلاع بود. به گفتۀ کسروی، پس از سقوط ساسانیان و حاکم شدن اسلام در سال 642 میلادی تا خلع قاجاریه در 1925 بیش از 150 خاندان بر ایران حکومت کرده‌اند، اما مورخان نامدار مانند حمدالله مستوفی، میرخواند، خواندمیر، حافظ ابرو، سیدیحیی سیفی قزوینی و دیگران، که تاریخ عمومی ایران را در دوره‌های گوناگون پس از اسلام نوشته‌اند، از بیست و چند خاندان نام برده‌اند. می‌گوید: اگر می‌خواهیم بدانیم که ایرانیان در صدر اسلام کی و چگونه گردن خود را از یوغ حکمرانی تازیان آزاد ساختند، راهی جز این نداریم که در بارۀ تاریخ و داستان فرمانروایان بومی که در قرن‌های سوم و چهارم هجری در این گوشه و آن گوشۀ ایران برخاستند، تحقیق کنیم. به گفتۀ او، برخلاف آنچه بیشتر مورخان امروز [مورخانی که وظیفۀ نوشتن تاریخ ملی را عهده‌دار بودند] می‌گویند تاریخ ایران از زمان آمدن اسلام به این کشور تاکنون، چندان روشن نیست و ما در این زمینه وسیلۀ کافی برای پیشبرد تحقیق نداریم. هنوز ناروشنی‌های بسیاری هست که می‌باید آن‌ها را روشن کرد.
به گفتۀ کسروی، جدا از متن‌هایی که به زبان‌های عربی و فارسی در دست داریم، باید از کتاب‌های تاریخ ارمنیان و گرجیان و از برخی کتاب‌های سُریانی و از تاریخ‌های روم شرقی نیز استفاده کنیم. یعنی از کتاب‌های مردمانی که از روزگار باستان با ایران رابطه داشته‌اند. درواقع، تاریخ «شهریاران گمنام» بازسازی پرزحمت گذشته‌ای است که تاریخ‌های رسمی تاکنون دربارۀ آن خاموش بودند. کتاب برپایۀ اسناد و مدارک گسترده‌ای به زبان‌های فارسی، عربی، ترکی، ارمنی، انگلیسی و فرانسه نوشته شده است. افزون بر این‌ها، کسروی از دیوان‌های شاعران ایرانی و عرب آن دوره فراوان سود جسته است.
او در این کتاب نیز چندین بار خطاهای شرق‌شناسان اروپایی را در بارۀ آن دوره، یعنی دوره‌ای که شهریاران گمنام حکومت می‌کرده‌اند، نشان داده است. به عقیدۀ کسروی، کار تاریخ‌نگار مانند کار دانشمندان جانورشناس است که استخوان‌های کهنه و پراکنده را با زحمت فراوان از اینجا و آنجا از زیر خاک در می‌آورند و با به هم پیوستن آن‌ها به یکدیگر اسکلت یا استخوان‌بندی یکی از جانوران نابودشدۀ کهن را باز می‌سازند. می‌گوید: اگر تاریخ را تنه یا پیکری فرض کنیم، سرگذشت پادشاهان را باید استخوان‌بندی آن پیکر بدانیم. به ویژه در سرزمین‌های شرق که رشتۀ کارها همیشه در دست پادشاهان و شهریاران بوده و تودۀ مردم، که آنان را رعیت یا چرنده می‌نامیدند، مانند گوسفندان رام و زیردستِ چوپانان مهربان یا نامهربان بوده‌اند و کمتر اختیاری از خود داشته‌اند. چنین نظرپردازی دربارۀ تاریخ و کار تاریخ‌نگار در ایران تا آن زمان بی‌سابقه بوده است.
تاریخ پانصدسالۀ خوزستان
کسروی در این کتاب سرگذشت خاندان‌هایی را بازمی گوید که در رأس قبایل عرب خوزستان از قرن نهم هجری (پانزدهم میلادی) تا روزگار ما یکی پس از دیگری در خوزستان به قدرت می‌رسند. او ضمن روایت تاریخ پنج قرن گذشتۀ این سرزمین، به توصیف نمای شهرها، رودها و سدها نیز می‌پردازد و بدین‌سان اطلاعات ارزشمندی دربارۀ جغرافیای این منطقه به خواننده می‌دهد. این کتاب از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول، شرح تاریخ مشعشعیان و بخش دوم، گزارش تاریخ کعبیان (بنی کعب) است. در پایان کتاب، کسروی از حکمرانی و سقوط شیخ‌خزئل، رئیس قبیلۀ بنی‌کعب، که مدتی با حمایت انگلیسی‌ها حکومتی در خوزستان تشکیل داده بود، سخن می‌گوید. کسروی خود هنگام اقامتش در خوزستان در مقام رئیس دادگاه این استان نفت‌خیز با شیخ‌خزئل دیدار کرده بود و به سهم خود به سقوط او یاری رسانده بود.
پس از بازگشت از خوزستان با پشتکاری همیشگی‌اش اسناد و مدارک زیادی در بارۀ خاندان‌های عرب حاکم بر خوزستان از جمله دربارۀ آغاز کار سیدمحمد مشعشع در قرن پانزدهم میلادی و داعیۀ مهدویت او فراهم می‌آورد و به نوشتن تاریخ پانصد سالۀ خوزستان می‌پردازد. او در این کتاب می‌کوشد نشان ‌دهد که چگونه سید محمد مشعشع با کاربرد زور و سرکوب مخالفانش، سرانجام خود را به عنوان سرکردۀ قبایل عرب خوزستان بر همگان می‌پذیراند و بدین‌سان، قدرتش را در خوزستان استوار می‌کند و پس از او خاندانش قرن‌ها بر آن سرزمین حکم می‌رانند. این کتاب با توجه به اینکه بر اسناد دست اول تکیه می‌کند و برای نخستین بار تاریخ ناشناختۀ آن سرزمین نفت‌خیز را بازمی‌گوید، کتابی است بسیار بحث‌انگیز. کسروی با این کتاب و کتاب‌هایی از این دست، راه را بر تاریخ منطقه‌ای می‌گشاید. در هر حال، پس از انتشار این کتاب، هیچ پژوهشی دربارۀ تاریخ این سرزمین نمی‌تواند این کتاب را نادیده بگیرد.
کتاب «تاریخ پانصد سالۀ خوزستان» مانند رسالۀ «آذری یا زبان باستان آذربایگان» انتقادهای بسیاری برانگیخته است. در سال‌های اخیر پژوهشگرانی دربارۀ تاریخ عرب‌های خوزستان به‌ویژه تاریخ مشعشعیان پژوهش‌هایی انجام داده‌اند و برخی دیدگاه‌های کسروی را به نقد کشیده‌اند. یکی از این پژوهش‌ها، کتاب محمدعلی رنجبر زیر عنوان «مشعشعیان: ماهیت فکری- اجتماعی و فرایند تحول تاریخی» است که در سال 1382 انتشارات آگاه آن را منتشر کرده است. در این کتاب نویسنده داوری‌های کسروی را دربارۀ سید محمد مشعشع، نتیجۀ اندیشه‌های کسروی دربارۀ شیعی‌گری دانسته و گفته است که اگر کسروی به سید محمد تاخته است به این سبب بوده که مهدی‌گری را اساساً افسانه می‌دانسته است. با این حال، نویسنده بسیاری از داده‌های تاریخی را از کتاب کسروی بازنویسی کرده است و این خود نشان‌دهندۀ اعتبار کتاب کسروی است .
تاریخچۀ شیرو خورشید
پژوهش‌های کسروی ویژگی‌های برجسته‌ای دارند که آن‌ها را از کارهای تاریخ‌نگاران همروزگارش جدا می‌کند. او نخستین تاریخ‌نگار ایرانی در دورۀ جدید است که برای فهم گذشته نه تنها از زبان‌شناسی بلکه از پرچم‌شناسی و سکه‌شناسی نیز استفاده می‌کند. مقالۀ بلند او دربارۀ «شیر و خورشید» که آن را به پیشاهنگان ایران تقدیم کرده، پژوهشی است دانشورانه دربارۀ نشان پرچم ایران. در این مقاله کسروی نشان می‌دهد که چگونه نخست بر روی سکه‌ها شیر تنها ظاهر می‌شود، سپس، خورشید تنها. آنگاه چگونه شیر و خورشید به هم می‌پیوندند و از چه زمانی به نشانۀ رسمی دولت ایران تبدیل می‌شوند. برای نوشتن این مقالۀ تاریخی کسروی از سنگ‌نوشته‌ها، سکه‌های باستان، دیوان‌های شاعران و کتاب‌های بسیاری به زبان‌های فارسی و عربی و ارمنی استفاده کرده است.
نام‌های شهرها و دیه‌های ایران
کسروی چندین مقالۀ تاریخی از نوع «تاریخچۀ شیر و خورشید» به یادگار گذاشته است. برخی از این مقاله‌های بلند یا، به عبارتی، رساله‌های کوچکِ تاریخی با موضوع‌های مشخص و محدود، جزو کارهای پژوهشی او در زمینۀ تاریخ‌نگاری خُرد (Microhistoire) هستند، مانند «شیخ‌ صفی و تبارش» که سپس به آن خواهم پرداخت. میکروهیستوار، یک نحله یا جریان تاریخنگاری است که در سال‌های 1970 در ایتالیا شکل گرفت. از نمایندگان برجستۀ آن کارلو گنزبورگ است که برخی کارهایش به زبان فرانسه ترجمه شده و مقاله‌ای نیز در توضیح این جریان تاریخ‌نویسی در مجلۀ « le débat » در سال 1981 به چاپ رسانده است. در آن مقاله، گنزبورگ موضوع‌های میکروهیستوار را پدیده‌های محدود و موضعی تعریف کرده است. مانند تاریخ یک دهکده یا یک خانواده و یا یک رویداد زیست‌محیطی. کسروی البته سخنی دربارۀ میکروهیستوار نگفته است. اما برخی کارهای او را به درستی می‌توان زیر این عنوان رده‌بندی کرد. از دیگر رساله‌های کوچک تاریخی او باید از «تاریخچۀ چپق و قلیان»، «نام‌های شهرها و دیه‌های ایران» (که البته این یکی را جزو کارهای زبان‌شناختی او نیز می‌شمارند) نام برد.
کسروی در مأموریتی به غرب کشور در درجۀ اول به سبب کنجکاوی‌های زبان‌شناختی‌اش به پژوهش دربارۀ نام‌های شهرها و روستاهای ایران علاقمند می‌شود و نتیجۀ پژوهش‌هایش را در سال 1930 به چاپ می‌رساند. این کار یکی از نخستین کارهایی است که می‌توان از آن‌ها زیر عنوان پژوهش‌های میان- رشته‌ای (Interdisciplinaire) یاد کرد. در این کتاب کسروی برای ریشه‌یابی نام شهر‌ها و روستاهای ایران از رشته‌های گوناگون علوم انسانی از جمله تاریخ و جغرافیا فراوان سود جسته است. درست است که این کتاب ایرادهای اساسی دارد، اما در زمان خود و در نوع خود کاری بدیع و بی‌سابقه بود. در همان زمان، برخی از زبان‌شناسان اروپایی این کار به عنوان راه سومی در زبان‌شناسی ستودند. می‌دانیم که دو مکتب در زبان‌شناسی وجود دارد. یکی مکتب رایج در غرب است که به آن مکتب هند و اروپایی می‌گویند و دیگری مکتب یافثی (Japhétisme) است که نیکلای مار (Nikolaï Marr 1885 -1934) آن را بنیانگذاری کرده است. مار از پدر اسکاتلندی و از مادر گرجی بود. از آنجا که زبان گرجی نه از گروه زبان‌های هند و اروپایی است، نه از گروه زبان‌های سامی و نه اورال- آلتایی، نیکلای مار آن را در کنار زبان‌های دیگری مانند زبان باسک و برخی زبان‌های قفقازی (و حتی زبان ایلامی) در گروه دیگری دسته‌بندی کرد و نام آن را گروه زبان‌های یافثی گذاشت. (یافث یا Japhet در تورات یکی از پسران نوح است). برپایۀ تئوری نیکلای مار، زبان‌های یافثی پیش از رسیدن زبان‌های هند و اروپایی در سراسر اروپا حضور داشتند. درواقع، هنگامی که زبان‌های هند و اروپایی درمی‌رسند، بر روی زبان‌های یافثی می‌نشینند. کسروی از این نظر که زبان آذری را ترکیبی از زبان مادها و زبان بومیان آذربایجان یعنی مانناها می‌دانست، به نوعی به تئوری یافثی نزدیک شده بود و بی‌گمان یکی از علت‌های کنجکاوی زبان‌شناسان روسی نسبت به پژوهش‌های زبان‌شناختی کسروی را در همین نزدیکی باید جست.
البته کسروی هرگز مکتبی در زبان‌شناسی بنیانگذاری نکرد و هرچند خود را زبان‌شناس می‌دانست کارش بیشتر به لغت‌شناسی (Lexicologie) نزدیک بود تا زبان‌شناسی. در ریشه‌شناسی واژه‌ها هم، اگر دقت کنیم می‌بینیم بیشتر از نظریۀ هندو اروپایی یاری جسته است تا نظریۀ یافثی. در هر حال، این کتاب را به دلیل جنبۀ تاریخی‌اش می‌توان جزو پژوهش‌های تاریخی کسروی نیز به شمار آورد.
مسئلۀ دیگری که کسروی را به انجام دادن چنین پژوهشی واداشته، ناآزمودگی برخی از شرق‌شناسان اروپایی در این زمینه بوده است. زیرا چندین بار در این کتاب خطاهای آنان را نشان داده و از غرب‌شیدایی ایرانیان زمان خود انتقاد کرده است. کسروی دو چیز را می‌خواست به ایرانیان بفهماند. نخست اینکه سطح دانش و مهارت همۀ شرق‌شناسان یکسان نیست. در میان آنان، پژوهشگرانی مانند دارمستتر، نولدکه، مارکوارت، آندره‌آ و کسانی دیگر از این دست، دانشمندان واقعی‌اند. اما بسیاری از شرق‌شناسان آدم‌های میانمایه‌اند و به نتایج کارشان نمی‌توان اعتماد کرد. دوم اینکه می‌خواست به ایرانیان نشان دهد که کارهایی از نوع شرق‌شناسی در انحصار اروپاییان نیست و خود شرقیان نیز می‌توانند چنین کارهایی را انجام دهند به‌شرط آنکه در همان راه شرق‌شناسان اروپایی گام بردارند و به همان اندازه رنج و زحمت بکشند.
شیخ صفی و تبارش
کسروی در طی پژوهش‌هایش در زمینۀ زبان آذری متوجه نکتۀ بسیار جالبی دربارۀ تبار صفویان (1501- 1736) می‌شود و آن اینکه صفویان، که در تاریخ ایران آنان را اولاد پیغمبر یعنی سید می‌شناختند، در واقع سید نبوده‌اند. با این حال، این فکر که خاندان صفوی از تبار پیامبر اسلام بوده‌اند، چنان در تاریخ ایران جایگیر شده بود که حتی دشمنانشان نیز از دیرباز یارای تردید در آن نداشته‌اند. مورخان عثمانی که تاریخ جنگ‌های پیاپی صفویان را با امپراتوری عثمانی نوشته‌اند و از هیچگونه بدگویی و بدزبانی در حق این خاندان کوتاهی نکرده‌اند در بارۀ تبار آنان خاموشی گزیده‌اند. در این رساله، کسروی نشان می‌دهد که صفویان تبار سیدی را پس از مرگ شیخ صفی، نیای بزرگ خاندانشان، به خود بسته‌اند. شیخ صفی در زمان خود سخنی دربارۀ سید بودنش نگفته، کسی هم او را به سیدی نمی‌شناخته و پس از مرگ او بوده که، به گفتۀ کسروی، پسرش صدرالدین هوس سیدی کرده و با خواب و کوشش مریدانش چنین تباری برای خاندان خویش ساخته است. از سوی دیگر، شیخ صفی سنی بوده، حال آنکه نبیرۀ او، شاه اسماعیل، شیعۀ سنی کُش از آب درآمده. بعلاوه شیخ به زبان آذری سخن می‌گفته اما بازماندگان او زبان ترکی را پذیرفته‌اند.
به گمان کسروی، تبارسیدی یکی از افزارهایی بوده که صفویان برای پیشرفت کار خود به آن نیاز داشتند. زیرا در آن زمان مردم سیدان را بسیار گرامی می‌داشتند و بی‌گمان یکی از علت‌های دلبستگی ایرانیان را به خاندان صفوی در همین تبار سیدی آنان باید جست. از سوی دیگر، سیدی با شیعی‌گری بسیار سازگار در می‌آمده تا با سنی‌گری. سید سنی کمتر توان یافت. هم‌چنین، هنگامی که شیخ جنید، یکی از فرزندزادگان شیخ صفی، به هوس شاهی افتاد، شیعی‌گری پیشرفت زیادی در ایران کرده بود و او بهتر دانست که به کیش شیعی درآید. و نیز چون جنید و پسرس، حیدر، به دست شروانشاهان سنی کشته شدند و آق‌قویونلوهای سنی نیز در کشتن شیخ حیدر به شروانشاه یاری رساندند، این کار صفویان را بیشتر به سوی کیش شیعی کشاند. از سوی دیگر، شاه اسماعیل هنگام درنگ خود در دربار کارکیا میرزا، حاکم گیلان که مدت هشت سال از شش سالگی تا چهارده سالگی‌اش به درازا کشید، کیش شیعی پذیرفت. زیرا مردم گیلان از آغاز به کیش شیعی بودند. و سرانجام آنکه شیعی‌گری به صفویان در جنگ با دشمنانشان که اهل سنت بودند، یعنی عثمانیان در غرب و ازبکان در شرق بسیار کمک کرد.
باری، هنگامی که کسروی آگاهی‌های خود را درباب کیش و تبار صفویان در دفتری زیر عنوان «شیخ‌صفی و تبارش» به چاپ رساند، کسانی به خرده‌گیری برخاستند، اما دیری نگذشت که همه آن را پذیرفتند. آوازۀ این دفتر به اروپا نیز رسید و ایران‌شناسان اروپایی در پژوهش‌های خود دربارۀ عصر صفویان آن را به دیده گرفتند. خواست کسروی از نوشتن این دفتر، چنان که خود می‌گوید، دروغ‌زدایی از تاریخ بود و بس. برای او مهم نبود که سید بودن یا نبودن شاهان صفوی چه اثری در تاریخ ایران می‌تواند داشته باشد و یا آیندگان چه ارجی به نوشته‌اش خواهند گذاشت.
شیعی‌گری و بهایی‌گری
این دوکتاب هرچند جزو کارهای دین‌شناختی کسروی به شمار می‌روند، از نظر تاریخ‌شناسی نیز پژوهش‌های مهم و معتبری هستند. کسروی در این دو کتاب کم‌تر به بحث تئولوژیک می‌پردازد و بیشتر به بنیاد‌های تاریخی شیعی‌گری و بهایی‌گری می‌تازد و از این راه است که بنیادهای نظری این دو کیش را فرومی‌ریزد. در تجزیه و تحلیل موشکافانه‌ای که از شکل‌گیری و برآمدن هر دو کیش می‌کند، پایبند عقل است و بس. هرگونه دلیل نقلی را که بی‌آن هیچ دین وحیانی سرپا نمی‌ایستد، مردود می‌شمارد. خصلت زمانمند بودن خاستگاه شیعه و تحول بعدی آن، این امکان را به کسروی می‌دهد که رویدادها را در زمان تاریخی بگنجاند و بدین‌سان از آن‌ها تقدس‌زدایی کند. به مناسک این دو مذهب نیز از دیدگاه جامعه‌شناختی می‌نگرد و آن‌ها را در چشم‌اندازی پوزیتیویستی بررسی می‌کند. در این دو کتاب، کسروی دو هدف اساسی دنبال می‌کند. از سویی می‌خواهد هرگونه سدی را از سر راه وحدت ملی ایرانیان بردارد و، از سوی دیگر، ایرانیان را با نوعی عقل‌گرایی (راسیونالیزم) خوگیر کند. در دنیایی که ادبیات کهن و فرهنگ نیاکانی بیشتر عقل‌گریزی را ترویج می‌کنند، کسروی درپی آشنا کردن ایرانیان با برخی اصول اندیشۀ علمی است که آن را کلید پیشرفت شگفت‌انگیز جامعه‌های غربی و مایۀ برتری و برتری‌جویی آنان بر جامعه‌های شرقی می‌داند.
کسروی دستاوردهای گوناگون برای تاریخ‌نگاری در ایران داشت. در مقام تاریخ‌نگار در راه‌های ناشناخته و ناهمواری گام برداشت. نخستین تاریخ‌نگاری است که برای فهمیدن و فهم‌پذیر کردن گذشته با آگاهی تمام از فراورده‌های رشته‌های گوناگون بهره جسته است. در حرفۀ تاریخ‌نگاری‌اش خواننده را همواره از مقدمات کار پژوهشی‌اش آگاه کرده و بدین‌سان، خود راه را به سنجش انتقادی نتیجۀ پژوهش‌هایش گشوده است. بی‌آنکه در اعتبار تاریخ سیاسی تردید کند، به خواننده دربارۀ کاهش‌گری یا ردوکسیونیسم این تاریخ‌نگاری هشدار داده است. یعنی دربارۀ کار مورخانی که برای نوشتن تاریخ سیاسی یک دورۀ تاریخی، کارشان را تنها بر متن‌هایی استوار می‌کنند که از کانون‌های رسمی قدرت سرچشمه گرفته‌اند. می‌گوید: نوشتن چنان تاریخی کار آن کسی است که در رویدادها دستی داشته یا به نوشته‌های بسیار دسترسی داشته است تا توانسته باشد به مقابله و سنجش آن‌ها بپردازد. اگر جز این باشد ناسزاست که یکی به نوشتن چنان تاریخی برخیزد و از ناچاری دست به دامن گمان و پندار زند و بافندگی کند.
بی‌گمان، پایداری آثار کسروی نتیجۀ همۀ این ویژگی‌های برجسته‌ است که در این گفتار از آن‌ها سخن گفتم. و نیز وامدار وجدان حرفه‌ای اوست در مقام تاریخنگار که ما را هنگام خواندن نوشته‌هایش شگفت‌زده می‌کند.



یک مقام رسمی آذربایجان روحانیون ایران را دروغگوو دین‌شان را کاذب نامید

علی حسن اف، رئیس بخش اجتماعی- سیاسی نهاد ریاست جمهوری آذربایجان

نوشتۀ بیژن برهمندی
علی حسن اف، با لحن تند و غیر دیپلماتیکی خطاب به آن کسانی که خود، روحانیون کاذب می‌نامید گفت: «خجالت بکش، پیشانی بر مهر میگذاری، هر روز دست دعا به خدا دراز می کنی و همین که از در مسجد آمدی بیرون دروغ میگوئی». حسن اف اضافه کرد که «هم دینت و هم خودت کاذب هستی».

صبح امروز علی حسن اف، رئیس بخش اجتماعی- سیاسی نهاد ریاست جمهوری آذربایجان، که در کنفرانسی درباره نقش سازمان های غیر دولتی در توسعه جامعه مدنی سخن می گفت، حملات شدیدالحنی به جمهوری اسلامی کرد و رهبران آنرا «روحانیون کاذبی» نامید که می خواهند «مسائلی دور از واقعیت را» به آذربایجان نسبت دهند.
حسن اف توضیح داد که مقامات ایران می خواهند با زور «برچسب همجنس‌گرائی» را بر ما بچسبانند. او سپس با لحن تند و غیر دیپلماتیکی خطاب به آن کسانی که خود روحانیون کاذب می نامید گفت «خجالت بکش، پیشانی بر مهر میگذاری، هر روز دست دعا به خدا دراز می کنی و همین که از در مسجد آمدی بیرون دروغ میگوئی». حسن اف اضافه کرد که «هم دینت و هم خودت کاذب هستی».
حسن اف مدعی شد انسانی که دست دعا به خدا دراز می کند، انسانی که قرآن را ورق می زند و انسانی که اسلام را تبلیغ می کند وقتی از مسجد بیرون آمد نمی تواند دروغ بگوید.
آنچه که حسن اف دروغگوئی می نامد درواقع اشاره به اتهاماتی است که از سوی مقامات و برخی رسانه های جمهوری اسلامی مطرح شده و ادعا کرده بودند که همزمان با برگزاری مسابقات آواز "اوروویزیون"٭ در باکو، رژه همجنس‌گرایان برگزار خواهد شد. حسن اف در سخنان امروزش اضافه کرد که «حالا هم می گویند آذربایجان را ترساندیم، رژه همجنس‌بازان را لغو کردند. اصلاً مگر قرار بود چنین رژه ای برگزار شود»؟
رئیس بخش اجتماعی- سیاسی نهاد ریاست جمهوری آذربایجان پس از این حملات تند نتیجه گرفت که «مردم آذربایجان تحت هیچ شرایطی نمی توانند با چنین روحانیونی همکاری و مشارکت داشته باشند».
روز گذشته نیز، المان عبدالله اف- سخنگوی وزارت خارجه آذربایجان، در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد که در مورد بازداشت دو تبعه خود در ایران، دولت آذربایجان بار دیگر یادداشت اعتراض آمیزی به ایران تسلیم کرده است.
قبل از این، دولت آذربایجان در اعتراض به بازداشت فرید حسین و شهریار حاجی زاده، دو شاعر جوان آذربایجانی که مدتی است به ایران رفته و هرگز بازنگشته اند، دو یادداشت اعتراضی برای ایران فرستاده بود.
ایران ورود این دو تبعه آذربایجانی به خاک خود را تأیید نکرده است.
با تشدید بحران میان ایران و آذربایجان، هفته گذشته سفرای دو کشور محل مأموریت خود را ترک کردند و همین دوشنبه گذشته مسئولان فرودگاه باکو از ورود حجت الاسلام محمد هادی فرید- رئیس اداره فرهنگی دفتر رهبر جمهوری اسلامی، به آذربایجان جلوگیری بعمل آوردند.




نیویورک‌ تایمز دولت آمریکا را مسئول حملات سایبری به ایران می‌داند

نوشتۀ فرید وهابی
نیویورک‌تایمز مسئولیت آلوده شدن تأسیسات اتمی ایران به ویروس‌های کامپیوتری را صریحاً متوجه دولت آمریکا می‌داند. این روزنامۀ معتبر آمریکایی می‌نویسد که طرح حملۀ سایبری به ایران در زمان جرج بوش به اجرا درآمد و سپس در دورۀ ریاست‌جمهوری باراک اوباما شدت گرفت.

روزنامۀ آمریکایی نیویورک‌تایمز در گزارشی مفصل، می‌نویسد که باراک اوباما، از همان نخستین ماه‌های ریاست‌ جمهوری‌اش، دستور محرمانۀ حملات سایبری علیه تأسیسات اتمی ایران را صادر کرده است.
خبرنگار نیویورک‌تایمز- دیوید سانگر*، می‌نویسد که برنامۀ حملات سایبری در زمان رییس‌جمهوری پیشین آمریکا، جرج بوش، تحت اسم رمز "بازی‌های المپیک" آغاز شد و سپس به فرمان باراک اوباما شدت گرفت. حتی بعد از کشف ویروس "استاکس‌نت" در سال ٢٠١٠، این برنامه ادامه یافته است.
ظاهراً به دنبال یک اتفاق حساب‌نشده، ویروس "استاکس‌نت" از محدودۀ تأسیسات نطنز خارج شده و به تدریج به دستگاه‌ها و سپس کشورهای دیگر سرایت کرده است.
نیویورک‌تایمز می‌نویسد که بدافزار "استاکس‌نت" حدود هزار دستگاه سانتریفوژ ایران را از کار انداخت.
کارشناسان دیگری نیز گفته‌اند که این ویروس با دادن فرمان‌های اشتباه به دستگاه‌ها، باعث گردش «دیوانه‌وار» سانتریفوژ‌ها می‌شده و سرانجام آنها را از کار می‌انداخته است.
گزارش نیویورک‌تایمز حدود یک هفته پس از خبر وجود یک ویروس دیگر در ایران به اسم "فلیم"٭ (شعلۀ آتش) منتشر می‌شود.
به رغم ادعای این روزنامۀ معتبر آمریکایی، هنوز هیچ مقام رسمی دولتی مسئولیت طراحی یا استفاده از بدافزارهای کامپیوتری را تأیید نکرده است.



سفر چند جانبۀ مسئول تحریم های اقتصادی خزانه داری آمریکا

David Cohan- معاون وزیر در امور اطلاعات مالی و مبارزات ضد تروریسم خزانه داری ایالات متحدۀ آمریکا

نوشتۀ آرش ادیب زاده
خزانه داری ایالات متحدۀ آمریکا اعلام کرد که هفتۀ آینده دیوید کوهن- معاون این سازمان، که مسئولیت اتخاذ تحریم های اقتصادی را نیز به عهده دارد، برای مذاکره پیرامون ایران و سوریه به کشور های روسیه، بریتانیا و اسرائیل سفر خواهد کرد.

بنا به بیانیۀ خزانه داری آمریکا قراراست دیوید کوهن٭- معاون وزیر در امور اطلاعات مالی و مبارزات ضد تروریسم این وزارتخانه، در اين سفر پنج روزه با مقام های بلند پايه اسرائيل،روسيه و بريتانيا مذاکره خواهد کرد.
همچنین در این بیانیه تأکید شده است که هدف اصلی سفر دیوید کوهن، ادامۀ گفتگو ها پیرامون تحریم های بین المللی علیه ایران و سوریه است و همچنین تشدید تلاش برای مبارزه با شبکه های جنایتکار بدون مرز و آدم ربایی ها .
در حالی که روسیه کماکان روابط تنگاتنگی را با دولت دمشق دنبال می کند و با هر گونه اقدام تازه ای از سوی سازمان ملل متحد در قبال سوریه مخالف است، دیوید کوهن متذکر شد که ایالات متحدۀ آمریکا و روسیه در این زمینه اتفاق نظر دارند که باید در سوریه انتقال قدرت صورت گیرد ولی بدون بشار اسد- رئیس جمهور این کشور در صدر قدرت.
در بيانيه روز پنجشنبۀ وزارت خزانه داری آمريکا تأکید شده است که ديويد کوهن در ديدار خود با مقام های اين سه کشور توضيحاتی در خصوص تحريم تازه دولت واشينگتن عليه بانک بين المللی اسلامی سوريه را نیز ارائه خواهد کرد. شایان یاد آوریست که وزارت خزانه داری آمریکا اين بانک را به دلیل انجام معاملات به‌نمايندگی از دو بانک سوری و لبنانی مورد تحريم و در فهرست تحريمی خود قرارداده است.
ديويد کوهن در این زمینه متذکر شده بود که اين اقدام با بستن راه‌های اصلی فرآیند دورزدن تحريم ها، فشار اقتصادی بر حکومت بشار اسد را تشديد خواهد کرد و خاطر نشان ساخت که دولت آمريکا به اقدامات خود برای قطع کردن ارتباط حکومت بشار اسد با سيستم مالی بين المللی ادامه خواهد داد.





سوریه و ایران محور اصلی مذاکرات سن پترزبورگ خواهند بود

نوشتۀ آرش ادیب زاده
Herman Van  Rompuy - رئیس اتحادیۀ اروپاهرمان فان رومپوی- رئیس اتحادیۀ اروپا، در گفتگویی با روزنامۀ کومرسانت چاپ روسیه اعلام کرد که تحولات سوریه از یک سو و پروندۀ هسته ای ایران از سوی دیگر محور اصلی مذاکرات آتی میان روسیه و اتحادیۀ اروپا خواهند بود.

نشست میان روسیه و اتحادیۀ اروپا قرار است روزهای یکشنبه و دوشنبه در شهر سن پترزبورگ روسیه، دومین شهر بزرگ این کشور پس از مسکو برگزار شود.
در گفتگویی که امروز در روزنامۀ روسی کومرسانت منتشر شده، هرمان فان رومپوی٭، تأکید کرده است که: «در این مذاکرات باید پیرامون  رویدادهای اساسی جهان گفتگو کرد، مانند مبارزه با بحران مالی و اقتصادی، خشونت ها در سوریه و برنامۀ هسته ای ایران.»
رئیس اتحادیۀ اروپا در ادامه خاطر نشان ساخت که در این نشست همانند مذاکرات پیشین، مسائل حقوق بشر و رعایت قوانین موجود نیز مطرح خواهند شد.
هرمان فان رومپوی، در ارتباط با وضعیت سوریه اظهار داشت: «باید بدون قید و شرط به خشونت ها علیه غیر نظامیان در این کشور پایان داد و اتحادیۀ اروپا تا زمانی‌که سرکوب ها در سوریه ادامه داشته باشند، علیه رژیم حاکم بر این کشور تمهیدات خاصی را اتخاذ خواهد کرد.»
گفتگوی رئیس اتحادیۀ اروپا در حالی منتشر شد که ولادیمیر پوتین رئیس- جمهوری روسیه، در نخستین سفررسمی خود به دنبال انتخاب مجددش به این سمت، تصمیم گرفت که به کشور بلاروس برود و با آلکساندر لوکاچنکو- رئیس جمهور دولتی دیدار کند که در زمینۀ سرکوب و پایمال کردن حقوق بشر شدیدأ مورد انتقاد است.



حق خانواده ها را باز گردانیم


از ابتدای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در سال 1357، شاهد کشتار و اعدام های فراوانی بوده ایم، اعدام هایی که در پشت بام مدرسه رفاه بدون هیچ محاکمه ای صورت گرفت و تا اکنون نیز به شدت ادامه دارد. به گونه ای که کشورمان به نسبت جمعیت، رتبه نخست اعدام های جهان را دارا است. اما شاید دردناک ترین و غم انگیزترین آنها کشتار زندانیان سیاسی در دهه 60 می باشد.
دهه شصت؛ دهه شکنجه، شلاق، تجاوز، سرکوب، زندان و دادگاه های چند دقیقه ای بدون حق دفاع و وکیل برای زندانی و در نهایت اعدام های گروهی شبانه و گورهای دسته جمعی بود و سال هایی سیاه تر برای خانواده ها که از ساده ترین حق خود محروم شدند. خبر کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 که اغلب حکم زندان داشتند و یا برخی حکم خود را سپری کرده بودند، خیلی زود به گوش خانواده ها رسید و آنها پس از پی گیری های مداوم توانستند ردی از جان باختگان خود در خاوران و سایر گورستان های بی نام و نشان پیدا کنند.
هنوز پس از این همه سال هیچ مرجع قانونی پاسخی بر پرسش های خانواده ها نداده است و هیچ کس اطلاعات روشنی از نحوه کشتار عزیز خود ندارد. اینکه چرا کشته شدند؟ چگونه کشته شدند؟ کجا دفن شدند؟ و غیرو. در طی این سال ها نه تنها خانواده ها از حداقل حق خود برای دانستن چرایی و چگونگی کشتار فرزندان شان محروم بوده اند، بلکه برای گرامی داشت یاد و خاطره آنها، همواره مورد اذیت و آزار و تهدید و پیگیردهای فراقانونی نیروهای امنیتی قرار گرفته اند. سال هایی که برخی از خانواده ها حتی برای دفن فرزند خود در گورستان های عادی با مشکل مواجه می شدند، به گونه ای که بعضی از آنها مجبور بودند جنازه عزیز خود را در باغچه یا حیاط خانه خود چال کنند، تا از دستبرد یا اذیت و آزار نیروهای امنیتی در امان باشند.
قتل های زنجیره ای در سال 1377 نیز شاهد دیگری بر محروم کردن خانواده ها از حق خود بوده است. اینکه چرا آنها را بدون حق دفاع از خود و به فجیع ترین شکل ممکن کشتند و چرا خانواده هایشان از حق برگزاری مراسم یادبود محروم اند.
این روند به گونه ای دیگر ادامه دارد تا اینکه در سال 88 باز شاهد این وضعیت بودیم. زمانی که عده ای از مردم معترض برای حقوق از دست رفته خود به خیابان آمدند و با گلوله مواجه شدند یا به زندان افتادند. زندان هایی که برخی پایانی جز مرگ نداشت. از جمله کهریزک که تبدیل به نمادی از شکنجه، تجاوز و کشتار شد. اما پس از رازگشایی از آن نیز خانواده های قربانیان نتوانستند آزادانه مراسمی بر پا کنند و جواب دادخواهی شان تهدید، تهمت، افترا و حبس بود.
به بسیاری از خانواده ها، جنازه فرزندان شان تحویل داده نشد. از بعضی با زور و تهدید خواسته شد که بی سر و صدا و شبانه جنازه فرزند خود را تحویل بگیرند و به خاک بسپارند و به عده دیگر نیز پس از خاک سپاری فقط گفته شد فرزندان شان در کجا دفن شده است بدون اینکه اجازه گذاشتن سنگ قبری بر مزار عزیزان شان داده شود. هنوز در بهشت زهرا و گورستان های شهرستان ها گورهایی وجود دارد که فقط بر سنگ آن نوشته شده "گمنام".
قطعه 302 بهشت زهرا یکی از این قطعه هاست که در سال 88 در پی دفن شبانه اجساد افشا شد و به یکی دیگر از نمادهای این گونه کشتارهای مخفیانه بدل شده است. اما خون به ناحق ریخته شده این عزیزان سنگ فرش خیابان ها را رنگین کرد. فیلم صحنه مرگ ندا آقا سلطان که به سرعت در تمامی شبکه های مجازی پخش شد، ندا را به سمبل مبارزه آزادیخواهی مردم ایران بدل کرد. بدون اینکه به خانواده او اجازه برگزاری آزادانه مراسم داده شود و پاسخ قابل قبولی به دادخواهی آنها داده شود و از آن پس تا کنون مبارزه خانواده ها برای دادخواهی ادامه دارد.
ما مادران پارک لاله ضمن تاکید بر خواست همیشگی خود، آزادی تمامی زندانیان سیاسی- عقیدتی؛ محاکمه علنی و مردمی آمران و عاملان جنایت های صورت گرفته در دوران حکومت اسلامی و لغو مجازات اعدام؛ بر این باوریم که در طی این سال های سیاه همواره حق خانواده ها زیر پا گذاشته شده است.
ما پاسخ گویی رسمی آمران و عاملان جنایت های جمهوری اسلامی را حداقل حق خانواده ها می دانیم، اینکه چرا و چگونه عزیزان شان را کشتند، چرا وصیت نامه شان را تحویل ندادند، کجا و چگونه دفن شان کردند و چرا اجازه برگزاری مراسم یادبود آزادانه و محترمانه ندارند. این کمترین حقی است که خانواده ها دارند و باید به آنان باز گردانده شود.


مادران پارک لاله
12 خرداد 1391




نامه یک دانشجوی ستاره‌دار به احمد توکلی: قبول نمی‌کنیم دولتی زورگو و مجلسی بی‌نظارت ما را از حق انسانی تحصیل محروم کند

سحام‌نیوز: یک دانشجوی «ستاره دار» و عضو سابق شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت، طی نامه ای به رئیس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، خواستار رسیدگی وی به اقدامات دولت در ستاره دار (محروم از تحصیلی) دانشجویان منتقد طی سالهای اخیر شد.
به گزارش جرس، علی قلی زاده، عضو شورای دفاع از حق تحصیل و دانشجوی ستاره دار، در نامه خود به احمد توکلی، با شرح گوشه ای از روند محرومیت از تحصیلی خود و تعدادی دیگر از دانشجویان منتقد دولت، دلیل کتمان دولتی ها در ستاره دار کردن دانشجویان را “غیر قانونی” بودن این اقدام از منظر “قانون اساسی و قوانین موضوعه کشور” ذکر می کند.
متن این نامه که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفته، به شرح زیر است:
جناب دکتر توکلی
سلام
لطفا مطالب مندرج در این نامه که به اجمال به موضوع ستاره دار کردن دانشجویان پرداخته ام را پیگیری کنید.
گزارش تفصیلی و استدلات حقوقی بیشتر مبنی بر غیرقانونی بودن ستاره دار کردن دانشجویان را میتوانید در گزارش تفصیلی اخیر شورای دفاع از حق تحصیل مطالعه فرمایید. گزارش های شورا در وبلاگ شورای دفاع از حق تحصیل قابل مشاهده است. متن آخرین گزارش شورای دفاع از حق تحصیل را به این نامه پیوست کرده ام.‏
حضرتعالی پیگیر پرونده من در سال ۸۸ بودید و یک نامه هم برای حل مشکل من به وزیر علوم نوشتید که آن نامه بی پاسخ ماند. بنده و جمعی دیگر از دانشجویان ستاره دار آن سال مانند سروش ثابت ، حائز رتبه یک در چند گرایش علوم اجتماعی ، در کنکور کارشناسی ارشد سال ۸۸ خدمتتان در مجلس هشتم رسیدیم و درخواست کردیم به فریاد تظلم خواهی ما رسیدگی کنید. همان سال کارنامه های علمی مان که نشان دهنده رتبه های یک رقمی و دو رقمی در کنکور کارشناسی ارشد بود را به عنوان سند ادعای خودمان به حضرتعالی تحویل دادیم.‏ در این نامه نیز تعدادی از آن کارنامه ها را پیوست کرده ام.‏
بارها به صورت تلفنی ، حضوری و ارسال نامه رسمی از ریاست مجلس آقای لاریجانی ، جنابعالی ، آقای علی مطهری و دیگر نمایندگان محترم مجلس هشتم خواستیم که با این اقدام غیرقانونی دولت مقابله کنند و به فریاد تظلم خواهی ما پاسخ دهند.‏
یادم می آید که آن سال جناب حضرتعالی در صحن مجلس به ما این جمله را گفتید: “میدانیم در حقتان ظلم شده. اما کاری نمیتوانیم انجام دهیم. دولت کار غیرقانونی میکند و ما زورمان به دولت نمیرسد.”‏ البته ما هیچ گاه نمیتوانیم قبول کنیم چون دولتی زورگو سرکار است و مجلسی سر کار است که توان نظارتی کافی ندارد ، ما از حق اولیه و انسانی تحصیل در مقاطع عالی به شیوه ای غیرقانونی محروم شویم.‏
آقای دکتر توکلی عزیز
لازم است شما ، جناب علی مطهری و دیگر نماینگان مجلس ( مانند آقایان علی لاریجانی ، ابوترابی ، پزشکیان ، غفوری فرد ، عباس پور ، نصیری و …) که همگی بر غیرقانونی بودن روند ستاره کردن دانشجویان تاکید داشتید ، بدانید که:‏
بعد از ستاره دار شدن ما در سال ۸۸ و کم لطفی شما نمایندگان ملت که قرار بود و قرار است “صدای ملت ” باشید ، در پیگیری و استیفا حق تضییع شده ما ، در کنکور کارشناسی ارشد سال های ۸۹ و ۹۰ و ۹۱ هم دانشجویان زیادی ستاره دار و از حق تحصیلات تکمیلی محروم شدند.‏
همچنان که در تمام این سالها از مسئولان قوای مقننه و قضایی کشور خواسته ایم که روند ستاره دار کردن دانشجویان متوقف شود و امکان ادامه تحصیل دانشجویان ستاره دار فراهم گردد ، همچنان بر این خواسته خود تاکید داریم.‏
باز هم تاکید میکنیم که محروم کردن دانشجویان از حق ادامه تحصیل و ستاره دار کردن ما نقض اصول متعدد قانون اساسی جمهوری اسلامی نظیر بندهای ۳، ۹ و ۱۴ اصل سوم و اصول ۱۹، ۲۰، ۲۲، ۳۰، ۳۶، ۳۷ و بویژه اصل ۲۳ این قانون است که صراحتاً می‌گوید: «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد.»
ستاره دار کردن دانشجویان طبق قانون اساسی و قوانین موضوعه کشور غیرقانونی است و به همین خاطر است که دولت از اعلام علنی آن طفره میرود. ستاره دار کردن دانشجویان در کنکور کارشناسی ارشد به منزله تعطیل کردن قانون اساسی کشور و نقض همه تعهدات و پیمان های بین ملت و دولت است که به موجب شرع مقدس اسلام گناه و معصیت میباشد.‏
همانطور که حضرتعالی و نمایندگان محترم مجلس در جریان هستید و دانشجویان ستاره دار در نامه ای در سال ۸۸ به آقای دکتر علی لاریجانی یادآور شدند ، روند غیرقانونی ستاره دار کردن دانشجویان در کنکور کارشناسی ارشد ، از سال ۸۵ آغاز شده است و تا کنون نیز به صورت مداوم و در تمام این ۷ سال ادامه یافته است. در تمام این سالها دولت رسما وجود ما را تکذیب کرده است و گفته است: “دانشجوی ستاره دار نداریم” و هیچ نامه کتبی مبنی بر ستاره دار کردن ما ارائه نکرده است.‏
متاسفانه امسال نیز تعداد زیادی از داوطلبان ممتاز کنکور کارشناسی ارشد از دریافت کارنامه اولیه محروم و ستاره دار شده اند.‏ به جای اعلام کارنامه علمی ، درصد و نمره علمی و رتبه داوطلبان ، این جمله در صفحه دانشجویان ستاره دار نقش بسته است:‏
“داوطلب گرامی به علت نقص پرونده در صورت تمایل از روز سه شنبه مورخ ۹۱/۰۳/۰۹ به سازمان سنجش آموزش کشور واقع در میدان هفت تیر – خیابان کریم خان زند – پلاک ۲۰۴ – طبقه دوم مراجعه نمایید . “‏
طبقه دوم ساختمان سازمان سنجش ، محل استقرار ستاد گزینش دانشجو این سازمان است. که پرونده همه ستاره دارها از سال ۸۵ تا ۹۱ در آن نگهداری میشود.‏
برای نمونه به اطلاعات کاربری یکی از دوستانم که در کنکور امسال ( سال ۹۱) ستاره دار شد ، اشاره میکنم تا سندی باشد بر مدعای من. فایل کارنامه این دوستم را هم به نامه پیوست کرده ام:‏ (نامه به پیوست ارسال شده است)
نام: رضا عرب ، شماره پرونده : ۷۳۷۲۵۸۹ ، شماره شناسنامه : ۸۳۳۸ ، نام رشته تحصیلی: زبان وادبیات انگلیسی ، نام موسسه فارغ التحصیلی: دانشگاه مازندران -بابلسر ، سال تولد: ۶۵
لازم است به اختصار روند ستاره دار کردن دانشجویان را خدمتتان یادآوری کنم:‏
در سال ۸۵ فعالین دانشجویی پس از اعلام قبولی در دانشگاه مورد نظر از طریق روزنامه سازمان سنجش و مراجعه برای ثبت نام در دانشگاه‌های پذیرفته شده با ستاره‌هایی در فرم ثبت نام مواجه شدند، و دانشجویانی که با سه ستاره مواجه شده بودند هرگز نتواستند ادامه تحصیل دهند. در سال‌های ۸۶ و ۸۷ همزمان با اینترنتی شدن روند اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد، فعالین دانشجویی که حائز رتبه‌های قابل قبول و ممتاز شده بودند، اساساً از دریافت کارنامه علمی در مرحله اول نتایج کنکور محروم شدند و حتی نتوانستند انتخاب رشته کنند. در سال ۸۸ که موعد اعلام نتایج اولیه (ارائه کارنامه و انتخاب رشته) در ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری بود، دانشجویان ستاره‌دار دانشگاه سراسری موفق به دریافت کارنامه و انتخاب رشته شدند، ولی در شهریور ماه و پس ازمراجعه برای مشاهده نتایج نهایی با گزینه «مردود علمی» مواجه شدند و کارنامه نهایی( معروف به کارنامه سبز ) نیز برای این دانشجویان صادر نشد و سایت سازمان سنجش اعلام کرد که این دانشجویان اساساً انتخاب رشته نکرده اند و پس از مراجعه حضوری داوطلبان به سازمان سنجش به طور شفاهی به آنها اعلام شد که ستاره‌دار شده اند. مجددا در سال‌های ۸۹ و ۹۰ و ۹۱ دانشجویان ستاره‌دار در کنکور کارشناسی ارشد از دریافت کارنامه اولیه محروم شدند. و تنها به صورت شفاهی ستاره دار شدن آنها در طبقه دوم ساختمان سازمان سنجش ، ستاد گزینش دانشجو ، به آنها ابلاغ شد. ‏
جناب توکلی
لطفا پس از مطالعه این نامه و بررسی اسناد پیوست شده، از ابزارهای قانونی ای که به موجب نمایندگی ملت در اختیار دارید ، اعم از سوال از وزیر علوم و در صورت لزوم استیضاح وی ، استفاده از فرصت سخنان پیش از دستور ، تذکر به وزیر علوم و رئیس جمهور که در این ۷ سال با لجاجت تمام روند غیرقانونی ستاره دار کردن دانشجویان را به صورت متداوم دنبال کرده اند ، مصاحبه و … استفاده کنید.‏
با احترام
علی قلی زاده ، دانشجوی ستاره دار
ششم خرداد ماه سال ۱۳۹۱




نامه‌ی سرگشاده علی قلی‌زاده، دانشجوی ستاره دار به احمد توکلی

سحام‌نیوز: علی قلی‌زاده، دانشجوی محروم از تحصیل و ستاره دار، طی نامه ای سر گشاده به احمد توکلی نماینده مجلس شورای اسلامی درخواست کرد که از ابزارهای قانونی‌ای که به موجب نمایندگی ملت در اختیار دارد استفاده کند تا به وضعیت دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل رسیدگی کند.
نامه‌ی سرگشاده علی قلی‌زاده، دانشجوی ستاره دار به احمد توکلی
این فعال دانشجویی و دانشجوی محروم از تحصیل در بخشی از نامه خود می‌نویسد: یادم می آید که آن سال جناب حضرتعالی در صحن مجلس به ما این جمله را گفتید: “میدانیم در حقتان ظلم شده. اما کاری نمیتوانیم انجام دهیم. دولت کار غیرقانونی میکند و ما زورمان به دولت نمیرسد”‏. البته ما هیچ گاه نمیتوانیم قبول کنیم چون دولتی زورگو سرکار است و مجلسی سر کار است که توان نظارتی کافی ندارد ، ما از حق اولیه و انسانی تحصیل در مقاطع عالی به شیوه ای غیرقانونی محروم شویم.‏
متن این نامه که در اختیار سحام‌نیوز قرار گرفته به شرح زیر است:
جناب دکتر توکلی
سلام
لطفا مطالب مندرج در این نامه که به اجمال به موضوع ستاره دار کردن دانشجویان پرداخته ام را پیگیری کنید.
گزارش تفصیلی و استدلات حقوقی بیشتر مبنی بر غیرقانونی بودن ستاره دار کردن دانشجویان را میتوانید در گزارش تفصیلی اخیر شورای دفاع از حق تحصیل مطالعه فرمایید. گزارش های شورا در وبلاگ شورای دفاع از حق تحصیل قابل مشاهده است. متن آخرین گزارش شورای دفاع از حق تحصیل را به این نامه  پیوست کرده ام.‏
حضرتعالی پیگیر پرونده من در سال ۸۸ بودید و یک نامه هم برای حل مشکل من به وزیر علوم نوشتید که آن نامه بی پاسخ ماند.  بنده و جمعی دیگر از دانشجویان ستاره دار آن سال مانند سروش ثابت ، حائز رتبه یک در چند گرایش علوم اجتماعی ، در کنکور کارشناسی ارشد سال ۸۸ خدمتتان در مجلس هشتم رسیدیم و درخواست کردیم به فریاد تظلم خواهی ما رسیدگی کنید. همان سال کارنامه های علمی مان که نشان دهنده رتبه های یک رقمی و دو رقمی در کنکور کارشناسی ارشد بود را به عنوان سند ادعای خودمان به حضرتعالی تحویل دادیم.‏ در این نامه نیز تعدادی از آن کارنامه ها را پیوست کرده ام.‏
بارها به صورت تلفنی ، حضوری و ارسال نامه رسمی از ریاست مجلس آقای لاریجانی ، جنابعالی ، آقای علی مطهری و دیگر نمایندگان محترم مجلس هشتم خواستیم که با این اقدام غیرقانونی دولت مقابله کنند و به فریاد تظلم خواهی ما پاسخ دهند.‏
یادم می آید که آن سال جناب حضرتعالی در صحن مجلس به ما این جمله را گفتید: “میدانیم در حقتان ظلم شده. اما کاری نمیتوانیم انجام دهیم. دولت کار غیرقانونی میکند و ما زورمان به دولت نمیرسد”‏. البته ما هیچ گاه نمیتوانیم قبول کنیم چون دولتی زورگو سرکار است و مجلسی سر کار است که توان نظارتی کافی ندارد ، ما از حق اولیه و انسانی تحصیل در مقاطع عالی به شیوه ای غیرقانونی محروم شویم.‏
آقای دکتر توکلی عزیز
لازم است شما ، جناب علی مطهری و دیگر نماینگان مجلس ( مانند آقایان علی لاریجانی ، ابوترابی ، پزشکیان ، غفوری فرد ، عباس پور ، نصیری و …) که همگی بر غیرقانونی بودن روند ستاره کردن دانشجویان تاکید داشتید ، بدانید که:‏
بعد از ستاره دار شدن ما در سال ۸۸ و کم لطفی شما نمایندگان ملت که قرار بود و قرار است “صدای ملت ” باشید ، در پیگیری و استیفا حق تضییع شده ما ، در کنکور کارشناسی ارشد سال های ۸۹ و ۹۰ و ۹۱ هم دانشجویان زیادی ستاره دار و از حق تحصیلات تکمیلی محروم شدند.‏
همچنان که در تمام این سالها از مسئولان قوای مقننه و قضایی کشور خواسته ایم که روند ستاره دار کردن دانشجویان متوقف شود و امکان ادامه تحصیل دانشجویان ستاره دار فراهم گردد ، همچنان بر این خواسته خود تاکید داریم.‏
باز هم تاکید میکنیم که محروم کردن دانشجویان از حق ادامه تحصیل و ستاره دار کردن ما  نقض اصول متعدد قانون اساسی جمهوری اسلامی نظیر بندهای ۳، ۹ و ۱۴ اصل سوم و اصول ۱۹، ۲۰، ۲۲، ۳۰، ۳۶، ۳۷ و بویژه اصل ۲۳ این قانون است که صراحتاً می‌گوید: «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد.»
ستاره دار کردن دانشجویان طبق قانون اساسی و قوانین موضوعه کشور غیرقانونی است و به همین خاطر است که دولت از اعلام علنی آن طفره میرود. ستاره دار کردن دانشجویان در کنکور کارشناسی ارشد به منزله تعطیل کردن قانون اساسی کشور و نقض همه تعهدات و پیمان های بین ملت و دولت است که به موجب شرع مقدس اسلام گناه و معصیت میباشد.‏
همانطور که حضرتعالی و نمایندگان محترم مجلس در جریان هستید و دانشجویان ستاره دار در نامه ای در سال ۸۸ به آقای دکتر علی لاریجانی یادآور شدند ، روند غیرقانونی ستاره دار کردن دانشجویان در کنکور کارشناسی ارشد ، از سال ۸۵ آغاز شده است و تا کنون نیز به صورت مداوم و در تمام این ۷ سال ادامه یافته است. در تمام این سالها دولت رسما وجود ما را تکذیب کرده است و گفته است: “دانشجوی ستاره دار نداریم” و هیچ نامه کتبی مبنی بر ستاره دار کردن ما ارائه نکرده است.‏
متاسفانه امسال نیز تعداد زیادی از داوطلبان ممتاز کنکور کارشناسی ارشد از دریافت کارنامه اولیه محروم و ستاره دار شده اند.‏ به جای اعلام کارنامه علمی ، درصد و نمره علمی و رتبه داوطلبان ، این جمله در صفحه دانشجویان ستاره دار نقش بسته است:‏
“داوطلب گرامی به علت نقص پرونده در صورت تمایل از روز سه شنبه مورخ ۹۱/۰۳/۰۹ به سازمان سنجش آموزش کشور واقع در میدان هفت تیر – خیابان کریم خان زند – پلاک ۲۰۴ – طبقه دوم مراجعه نمایید . “‏
طبقه دوم ساختمان سازمان سنجش ، محل استقرار  ستاد گزینش دانشجو این سازمان است. که پرونده همه ستاره دارها از سال ۸۵ تا ۹۱ در آن نگهداری میشود.‏
برای نمونه به اطلاعات کاربری یکی از دوستانم که در کنکور امسال ( سال ۹۱)  ستاره دار شد ، اشاره میکنم تا سندی باشد بر مدعای من.  فایل کارنامه این دوستم  را هم به نامه پیوست کرده ام:‏
نام: رضا عرب ، شماره پرونده : ۷۳۷۲۵۸۹ ، شماره شناسنامه : ۸۳۳۸ ، نام رشته تحصیلی: زبان وادبیات انگلیسی ، نام موسسه فارغ التحصیلی: دانشگاه مازندران -بابلسر ، سال تولد: ۶۵ (دانلود سند)
لازم است به اختصار روند ستاره دار کردن دانشجویان را خدمتتان یادآوری کنم:‏
در سال ۸۵ فعالین دانشجویی پس از اعلام قبولی در دانشگاه مورد نظر از طریق روزنامه سازمان سنجش و مراجعه برای ثبت نام در دانشگاه‌های پذیرفته شده با ستاره‌هایی در فرم ثبت نام مواجه شدند، و دانشجویانی که با سه ستاره مواجه شده بودند هرگز نتواستند ادامه تحصیل دهند. در سال‌های ۸۶ و ۸۷ همزمان با اینترنتی شدن روند اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد، فعالین دانشجویی که حائز رتبه‌های قابل قبول و ممتاز شده بودند، اساساً از دریافت کارنامه علمی در مرحله اول نتایج کنکور محروم شدند و حتی نتوانستند انتخاب رشته کنند. در سال ۸۸ که موعد اعلام نتایج اولیه (ارائه کارنامه و انتخاب رشته) در ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری بود، دانشجویان ستاره‌دار دانشگاه سراسری موفق به دریافت کارنامه و انتخاب رشته شدند، ولی در شهریور ماه و پس ازمراجعه برای مشاهده نتایج نهایی با گزینه «مردود علمی» مواجه شدند و کارنامه نهایی( معروف به کارنامه سبز ) نیز برای این دانشجویان صادر نشد و سایت سازمان سنجش اعلام کرد که این دانشجویان اساساً انتخاب رشته نکرده اند و پس از مراجعه حضوری داوطلبان به سازمان سنجش به طور شفاهی به آنها اعلام شد که ستاره‌دار شده اند. مجددا در سال‌های ۸۹ و ۹۰ و ۹۱ دانشجویان ستاره‌دار در کنکور کارشناسی ارشد از دریافت کارنامه اولیه محروم شدند. و تنها به صورت شفاهی ستاره دار شدن آنها در طبقه دوم ساختمان سازمان سنجش ، ستاد گزینش دانشجو ، به آنها ابلاغ شد. ‏
جناب توکلی
لطفا پس از مطالعه این نامه و بررسی اسناد پیوست شده، از ابزارهای قانونی ای که به موجب نمایندگی ملت در اختیار دارید ، اعم از سوال از وزیر علوم و در صورت لزوم استیضاح وی ، استفاده از فرصت سخنان پیش از دستور ، تذکر به وزیر علوم و رئیس جمهور که در این ۷ سال با لجاجت تمام روند غیرقانونی ستاره دار کردن دانشجویان را به صورت متداوم دنبال کرده اند ، مصاحبه و … استفاده کنید.‏
با احترام
علی قلی زاده ، دانشجوی ستاره دار
ششم خرداد ماه سال ۱۳۹۱ ‏





طی‌بیانیه‌ای اعلام شد:

فشار جمهوری اسلامی بر نزدیکان برخی از کارکنان رادیو فردا

رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی با انتشار بیانیه‌ای از افزایش فشارها بر خانواده‌های کارکنان رادیو فردا در ایران، خبر داد. در این بیانیه آمده است که تعدادی از خانواده‌های کارکنان رادیو فردا مورد بازجویی و تحت فشار قرار گرفته‌اند.
این بیانیه می افزاید که در یک سال گذشته، دستکم در ۲۰ مورد وابستگان کارکنان رادیو فردا در ایران مورد بازجویی قرار گرفته و تهدید شده‌اند. در مواردی بازجویی‌ها تا چند ساعت به طول انجامیده است.
به گزارش رادیو فردا در همین زمینه، آرمان مستوفی، مدیر رادیو فردا روز جمعه، ۱۱ خرداد ماه توضیح داد که روند اعمال فشار بر نزدیکان کارکنان رادیو فردا بیش از یک سال است که آغاز شده است و تا کنون در مجموع ۱۰ خانواده درگیر آن بوده‌اند.
به گفته آقای مستوفی، در برخی موارد یکی از اعضای خانواده و در مواردی دیگر تعداد بیشتری از اعضای خانواده‌های برخی از کارکنان رادیو فردا احضار شده‌اند.
مدیر رادیو فردا گفت که بازجویان، خانواده‌های کارکنان را تهدید کرده‌ و خواسته‌اند تا ارتباط خود را با نزدیکانشان در رادیو فردا قطع کنند و در مواردی نیز از خانواده‌ها خواسته‌اند تا به نزدیکانشان در رادیو فردا بگویند از همکاری با این رسانه دست بکشند و به ایران بازگردند.
آرمان مستوفی همچنین اضافه کرد که در مواردی بازجویان خواستار آن شده‌اند که برخی از کارکنان رادیو فردا به بعضی از سوژه‌ها نپردازند.
استیو کورن، مدیر رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی گفت که این اقدام نشان از تلاش شدید جمهوری اسلامی برای خودداری از گردش آزاد اطلاعات در ایران دارد.
وی افزود: «خبرنگاران ما از جان گذشتگی‌های زیادی را برای کاری که انجام می‌دهند متحمل می‌شوند و تسلیم فشارهایی که بر آن‌ها و خانواده‌هایشان اعمال می‌شود، نخواهند شد
پیشتر گزارش‌های مشابهی در خصوص اعمال فشار بر خانواده‌های کارکنان بی‌بی‌سی منتشر شده بود.
سازمان گزارشگران بدون مرز سال گذشته با انتشار شاخص سالانه آزادی مطبوعات در ۱۷۹ کشور را منتشر کرد. در این گزارش ایران در میان ۱۷۹ کشور، از نظر آزادی مطبوعات، رتبه ۱۷۵ را به خود اختصاص داده بود.





احمد توکلی:

دولت با وقاحت تمام از اجرای قانون سر باز می‌زند

احمد توکلی، رییس مرکز پژوهش‌های مجلس هشتم و از نمایندگان مجلس نهم ایران، محمود احمدی‌نژاد، رییس‌جمهور ایران را به گزافه‌گوییمتهم کرده و گفته است دولت او مرتکب جرم فاحششده است.
احمد توکلیآقای توکلی گفته است عملکرد دولت در اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‌ها درست نبوده است. به گفته او بنا بر این بوده است که در اجرای این قانون قیمت‌ها به صورت تدریجی افزایش پیدا کنند، اما دولت آقای احمدی‌نژاد آن را به صورت سلیقه‌ایعملی کرده است.
آقای توکلی با لحنی تند گفته است که به رغم تصویب مرحله دوم هدفمند کردن یارانه‌ها توسط مجلس، دولت با وقاحت تمام از اجرای فوری آن سر باز می‌زند“.
او همچنین گفته است: “وقتی رییس‌جمهور در ابلاغ قانون بودجه ۹۱ گزافه‌گویی می‌کند و اعلام می‌دارد بندهایی از مصوبه مجلس در قانون بودجه با قانون اساسی مغایرت دارد، وزیر قانون‌ندانش هم صراحتا به خود جرات می‌دهد که بگو ما مصوبه مجلس را در دولت بررسی می‌کنیم“.
آقای احمدی‌نژاد به تازگی و پس از آنکه مجلس در بودجه پیشنهادی او تغییراتی داد، در میان نمایندگان مجلس نهم به انتقاد از بودجه سال ۱۳۹۱ پرداخته و گفته است باید بابت این بودجه سرم را پایین بیندازم و خجالت بکشم“.





با درخواست مرخصی برای دیدار فرزند بیمار:

کبودوند، بار دیگر دست به اعتصاب غذا زد

محمدصدیق کبودوند، زندانی سیاسی کرد بار دیگر دست به اعتصاب غذا زد و اعلام کرد تا زمانی که به او برای ملاقات فرزند بیمارش مرخصی داده نشود اعتصابش را نخواهد شکست.
به گزارش کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، محمدصدیق کبودوند، فعال حقوق بشر از تاریخ شنبه ششم خردادماه جاری اعتصاب غذای خود را در زندان آغاز کرده است.
پریناز حسنی، همسر محمدصدیق کبودوند در این‌باره گفت در ملاقات روز دوشنبه هشتم خردادماه با همسرش متوجه شده که او از روز شنبه دست به اعتصاب غذا زده است.
به گفته همسر کبودوند وی در این ملاقات گفته است این بار تا به او مرخصی داده نشود به هیچ وجه اعتصابش را نخواهد شکست.
محمدصدیق کبودوند پیش از این نیز از ۲۵ اردبیهشت‌ماه سال جاری به دلیل این‌که با درخواست پیاپی برای ملاقات فرزند بیمارش موافقت نشده بود پنج روز دست به اعتصاب غذا زده بود.
مسئولان از او خواسته بودند اعتصابش را بشکند تا آن‌ها با درخواست مرخصی‌اش موافقت کنند اما چند روز بعد به او اعلام شد که این درخواست رد شده است.
مسئولان در اعتصاب غذای قبلی کبودوند از او خواسته بودند اعتصابش را بشکند تا آن‌ها با درخواست مرخصی‌اش موافقت کنند اما با شکستن اعتصاب اعلام شد که این درخواست رد شده است
سازمان عفو بین الملل ۲۸ بهمن‌ماه سال گذشته (۱۷ فوریه ۲۰۱۲) در اطلاعیه‌ای خواهان آزادی محمدصدیق کبودوند شده بود.
در این اطلاعیه آمده بود: “مقامات ایران باید هر چه سریع‌تر محمد صدیق کبودوند، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر را از زندان آزاد کنند و به او اجازه دهند پسر ۲۲ ساله خود را که به شدت بیمار است، ببیند.”
پریناز حسنی می‌گوید شرط نخست مقامات قضایی برای دادن مرخصی به همسرش امضای عفونامه است و او باید فرمی را پر کند و درخواست عفو کند تا مرخصی شامل حالش شود اما همسرش از آن‌جا که معتقد است کار خلافی نکرده، تاکنون این فرم را پر نکرده است.
پریناز حسنی وضعیت جسمانی همسرش را در آخرین ملاقات نامناسب توصیف کرد و تأکید نمود که پزشکان گفته بودند او برای عمل جراحی در بیمارستان باید عمل شود اما هنوز برای بستری شدن و معالجه وی اقدامی صورت نگرفته است.
همسر محمدصدیق کبودوند گفت: “فرزند من بیماری صعب‌العلاجی پیدا کرده است و پزشکان گفته‌اند ممکن است حضور پدرش در روند بهبودی او تأثیرگذار باشد. من از مقامات قضایی کشورم می خواهم تا فقط به قانونی که خودشان وضع کرده‌اند احترام بگذارند و طبق قانون به همسرم مرخصی بدهند چون حق هر زندانی ایرانی داشتن مرخصی است.”
محمدصدیق کبودوند در تیر ماه ۱۳۸۶ بازداشت و در دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام اقدام علیه امنیت ملیاز طریق تشکیل و اداره سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان به ۱۰ سال حبس و اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامیبه یک‌ سال زندان محکوم شد.
انتشار هفته‌نامه پیام مردم و تأسیس سازمان حقوق بشر کردستان از جمله فعالیت‌های محمدصدیق کبودوند به‌شمار می‌روند.
هفته‌نامه پیام مردم از سال ۱۳۸۲ در زمینه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی اجازه انتشار یافت. این هفته‌نامه که به دو زبان فارسی و کردی منتشر می‌شد، بیشتر به حقوق بشر، دموکراسی، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها و مردم کرد و حقوق مدنی و شهروندی اختصاص داشت.
این هفته‌نامه در سال ۱۳۸۴ به دستور دادگستری کردستان توقیف شد.
او در مراسم سال ۲۰۰۹ جوایز مطبوعات بریتانیابه‌عنوان روزنامه‌نگار بین‌المللی سالبرگزیده شد و در زمستان سال ۱۳۸۷ نیز جایزه هلمن–همتسازمان دیده‌بان حقوق بشر را دریافت کرد.





مصطفی پورمحمدی٬ رئیس سازمان بازرسی کل کشور:

دولت مخالف پیگیری پرونده اختلاس میلیاردی بود


مصطفی پورمحمدی٬ رئیس سازمان بازرسی کل کشور از تلاش‌های گسترده محمود احمدی‌نژاد برای پنهان کردن موضوع اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در بانک صادرات خبر داد.
به گزارش «خبرگزاری دانشجو» آقای پورمحمدی پنجشنبه (۱۱ خرداد) در دانشگاه پیام نور ارومیه گفته که «دولت کلی مقاومت می‌کرد برای اینکه اصلا پرونده مطرح نشود، علنی نشود، این‌جور پیگیری جدی نشود.»
وی افزوده است دولت با این استدلال که علنی شدن این موضوع «نظام اقتصادی را مختل» می‌کند٬ با طرح و پیگیری اختلاس سه هزار میلیارد تومانی مخالفت کرده بود.
رئیس سازمان بازرسی کل کشور در بخش دیگری از سخنان خود علت فرار محمود خاوری٬ رئیس بانک ملی را «حساسیت» دولت ذکر کرده و گفته کسی گمان نمی‌کرد این مقام بانکی از کشور متواری شود.
پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در بانک صادرات بزرگ‌ترین پرونده فساد مالی در تاریخ ایران است که در جمهوری اسلامی به وقوع پیوسته است.
از برخی مقام‌های دولتی٬ قضائی و نمایندگان مجلس به عنوان متهمان این پرونده نام برده می‌شود.
دولت و قوه قضائیه بر سر نحوه رسیدگی به پرونده این فساد مالی٬ متهمان آن و مقصران اصلی با یکدیگر اختلاف نظر دارند.






از سوی خبرگزاری مهر منتشر شد:

جدول ممنوعیت اقامت و تحصیل افغان‌ها در ایران

خبرگزاری مهر فهرست شهرها و استان‌های ایران که اسکان و اقامت اتباع افغان در آنها ممنوع است و نیز نام رشته‌های دانشگاهی که افغان‌ها اجازه تحصیل در آن را ندارند منتشر کرد.
در این فهرست که روز جمعه (۱۲ خرداد) منتشر شده٬ نام ۳۱ شهر و استانی که سکونت و اقامت اتباع افغان در آن‌ها ممنوع شده٬ دیده می‌شود.
استان‌های تهران٬ اصفهان٬ مشهد٬ مازندران٬ کرمان٬ فارس٬ خراسان٬ سمنان٬ قم٬ قزوین٬ خوزستان٬ زنجان٬ ایلام٬ البرز٬ گلستان٬ گیلان و لرستان از جمله استان‌هایی هستند که سکونت افغان‌ها در آن‌ها ممنوع است.
در این گزارش همچنین آمده که اتباع غیرایرانی اجازه ندارند در کنکور کارشناسی ارشد و دکتری سال ۱۳۹۱ رشته‌های فیزیک اتمی، فیزیک (گرایش هسته‌ای)، مهندسی هسته‌ای و مهندسی تسلیحات را انتخاب کنند.

مهندسی فناوری اطلاعات، مهندسی هوافضا و مهندسی شیمی از دیگر رشته‌های دانشگاهی ممنوع برای اتباع افغان و سایر غیرایرانی‌ها است.

از دیگر رشته‌های ممنوع در این فهرست٬ مهندسی نگهداری هواپیما، الکترونیک هواپیمایی، مهندسی فرماندهی و کنترل هوایی، تکنیک حوزه‌های نظامی، علوم و فنون هوانوردی و..... است.
این گزارش همچنین افزوده که اتباع غیرایرانی باید «محل تحصیل خود را با توجه به شرایط و ضوابط مربوط و رعایت مناطق ممنوعه در هنگام تعیین رشته انتخاب» کنند.
این فهرست در شرایطی منتشر شده که براساس مصوبه سال ۱۳۸۸ دولت آموزان و دانشجویان مهاجر افغان می توانند در مدارس و دانشگاه‌های ایران آموزش ببینند.
پیش از این اقامت و تحصیل افغان‌ها و اتباع عراقی در ۲۲ استان ایران ممنوع بود٬ اما در فهرست جدید این محدودیت به ۳۱ استان و شهر افزایش یافته است.
در سال‌های جنگ در افغانستان، حدود دو میلیون افغان به ایران مهاجرت کردند و در حال حاضر هم شمار زیادی از این مهاجران در ایران به سر می‌برند.




گروکشی سیاسی اعتبارنامه‌ها در مجلس نهم

شماری از منتخبان مجلس که اعتبارنامه آن‌ها مورد اعتراض منتخبان تهران واقع شده، در اقدامی متقابل به اعتبار نامه ۳۰ منتخب تهران اعتراض کردند.
سایت «جام‌جم آنلاین» روز پنجشنبه (۱۱ خرداد) گزارش کرده که با آغاز به کار مجلس نهم و ارسال اعتبارنامه‌ها از سوی وزارت کشور به مجلس، تاکنون به اعتبارنامه ۳۸ منتخب مجلس اعتراض شده است.
این سایت نام هشت منتخبی که اعتبار‌نامه آن‌ها از سوی دیگر منتخبان مجلس مورد اعتراض قرار گرفته را به این شرح اعلام کرده است:
۱- غلامرضا کاتب منتخب مردم گرمسار (معترض فاطمه آلیا منتخب تهران)
۲- قادر مرزی منتخب مردم قروه و دهگلان (معترض حسین نجابت منتخب تهران)
۳- موسوی‌ن‍ژاد منتخب دستشتان (معترض الیاس نادران منتخب تهران)
۴-علی ایرانپور منتخب مردم مبارکه (معترض احمد توکلی منتخب تهران)
۵- حبیب برومند منتخب پارس‌آباد و بیله‌سوار (معترض احمد توکلی منتخب تهران)
۶- فتح‌الله حسینی منتخب قصر شیرین و سرپل ذهاب (معترض احمد توکلی منتخب تهران)
۷-علاءالدین بروجردی منتخب بروجرد (معترض جواد کریمی قدوسی منتخب مشهد)
۸-جواد کریمی قدوسی منتخب مشهد (معترض علاءالدین بروجردی منتخب بروجرد)
«جام‌جم آنلاین» در ادامه نوشته که این نمایندگان نیز در اقدامی متقابل به اعتبارنامه ۳۰ منتخب تهران اعتراض کرده‌اند.
سایت «تریبون مستضعفین» هم اعتراض‌ها بر سر اعتبارنامه برخی منتخبان را «گروکشی سیاسی» دانسته و نوشته که قانون در این زمینه «ناکارآمد» است.
بر اساس آئین‌نامه داخلی مجلس اگر یکی از منتخبین مجلس به اعتبارنامه منتخب دیگر اعتراض داشته باشد، منتخب معترض باید مستنداتی که مورد بررسی شورای نگهبان قرار نگرفته را به شعبه‌ای که اعتبار نامه در آن بررسی می‌شود، تحویل دهد.
شعبه مذکور مستندات را بررسی کرده و از منتخب مورد اعتراض می‌خواهد با حضور در جلسه شعبه به موارد مطرح شده، پاسخ دهد.
اگر پاسخ‌های منتخب مورد اعتراض واقع شده، قانع کننده نبود پرونده وی برای بررسی به کمیسیون تحقیق مجلس ارسال می‌شود.
در کمیسیون تحقیق نیز روند شعبه طی می‌شود و گزارش تائید یا عدم تائید اعتبارنامه منتخب مورد نظر در صحن مجلس مطرح می‌شود و اگر این اعتبارنامه به تصویب مجلس نرسد، آن منتخب دیگر نماینده مجلس نخواهد بود.
تا زمانی که اعتبار نامه راه یافتگان به مجلس به تصویب مجلس نرسد به آن‌ها منتخب گفته می‌شود و نماینده نامیده نمی‌شوند.





هرانا؛ تدوام نگهداری شهرام مختاری در قرنطینه زندان بیرجند

خبرگزاری هرانا - شهرام مختاری شهروند بهایی اهل بیرجند که در روز سه شنبه ۵ اردیبهشت ماه توسط ماموران امنیتی دستگیر شده بود پس از یک ماه بازداشت موقت در اداره اطلاعات شهر مزبور به بند قرنطینه زندان بیرجند منتقل و در‌‌ همان مکان محبوس شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مسئولین مربوطه تاکنون پاسخ قاطع و روشنی در مورد اتهام شهرام مختاری به خانواده‌اش ارائه نکرده‌اند در ابتدا دلیل دستگیری را تبلیغ بهاییت و داشتن شاکی خصوصی عنوان کرده‌اند ولی بعد تبلیغ علیه نظام را اتهام اصلی نامبرده بیان نموده‌اند و بتازگی هم به همسر نامبرده اظهار داشته‌اند شاکی اصلی پرونده، اداره اطلاعات می‌باشد.
قابل ذکر است بند قرنطینه بخشی از زندان است که زندانیان قبل از ورود به بند عمومی حداکثر ۴۸ ساعت نگهداری می‌شوند و دارای هیچ نوع امکانات بهداشتی، غذایی و خواب نیست.
یاداوری می‌شود یک شهروند بهایی دیگر به نام محمد حسین نخعی (۸۵ ساله) هم طی ماه گذشته در بیرجند بازداشت شده است که نامبرده به یند عمومی انتقال یافته است.




مرگ دو کارگر بر اثر استنشاق گاز آمونیاک

خبرگزاری هرانا  - دو کارگر یک واحد تولیدی  کمپوست قارچ  در قزوین بر اثر گازگرفتگی آمونیاک جان باختند.
به گزارش ایلنا، چهار کارگر شرکت تولیدی کمپوست قارچ شهرستان ابیک بر اثر خارج نشدن گاز موجود، بشدت دچار مسمومیت شدند که دو نفر از آنان جان باختند و دو نفر دیگر با انتقال به مراکز درمانی نجات یافتند.
در محل کار این چهار کارگر به علت وجود گاز آمونیاک یک فن برقی کار تخلیه گاز را انجام می‌داده که به علت نقص فنیاین دستگاه، گاز موجود تخلیه نشده و این حادثه رخ داده است.
واحد تولیدی کمپوست قارچ شهرستان ابیک روزانه ۳۰۰ تن کمپوست قارچ تولید می‌کند و ۶۰ کارگر در این واحد مشغول بکارند.



دو نفر در یاسوج و گچساران اعدام شدند

خبرگزاری هرانا – دو زندانی در زندانهای یاسوج و گچساران پس از تائید حکم اعدام سحرگاه روز گذشته در زندانهای یاسوج و گچساران اعدام شدند.
به گزارش عصر دنا، سحرگاه امروز یازدهم خردادماه ۹۱ «ع – ب» ۳۷ ساله از اهالی روستای «بخش دشمن زیاری» که گفته می‌شود با اسلحه کلاشینکف اقدام به مجروح نمودن دخترخردسال دایی خود و قتل دو کودک پسر نموده بود درمیان تدابیر امنیتی در محوطه زندان گچساران اعدام شد.
جسد وی صبح امروز از گچساران به روستای کلات کهگیلویه منتقل و خاکسپاری شد.
هم چنین یک مهندس عمران در یاسوج به نام مهندس ابراهیم گلستانی، ۴۴ ساله که حدود دو سال است در زندان مرکزی یاسوج زندانی شده بود سحرگاه روز پنج شنبه یازدهم خرداد ماه ۹۱ اعدام شد.
این مهندس عمران از پرسنل واحد مهندسی اداره برق ناحیه بویراحمد و دارای دو فرزند دختر ۱۰ ساله و پسر شش ساله است.
از اتهام وی اطلاعی در دست نیست.




هرانا؛ محکومیت پنج فعال مدنی در دادگاه انقلاب تبریز

خبرگزاری هرانا - شعبه اول دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی حملبر، پنج نفر از فعالین ملی آذری را به تحمل حبس محکوم کرد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این دادگاه طی حکمی، ابراهیم رشیدی را به یک سال حبس تعزیری، روزبه سعادتی، محمد احدی، مهرداد کرمی و افشین شهبازی را به یک سال حبس که شش ماه از آن به مدت چهار سال، به حالت تعلیق در آمده است؛ محکوم کرد.
نامبردگان، طبق کیفر خواست صادره از شعبهٔ چهارم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب تبریز، به اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی، متهم شده بودند که شعبه اول دادگاه انقلاب تبریز، پس از رسیدگی، کلیهٔ افراد مذکور را از اتهام اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور تبرئه ولی از بابت اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی، مقصر شناخته است.
مهرداد کرمی سوم دی ماه، ابراهیم رشیدی و افشین شهبازی سوم بهمن ماه و روزبه سعادتی و محمد احدی چهارم بهمن ماه سال گذشته، توسط مامورین امنیتی در شهرهای تبریز، میانه و اردبیل دستگیر و پس از تحمل شکنجه‌های روحی و جسمی و حبس در سلول انفرادی در بازداشتگاه اطلاعات به زندان مرکزی تبریز منتقل شده بودند. دادگاه این افراد، روز سوم خردادماه و بدون مداخلهٔ وکیل مدافع، برگزار شده بود.




هاشمی رفسنجانی از فیس بوک تمجید کرد

ابزاری علیه استبداد و ستمگری

IMAGE634692676875363172اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در سخنانی ضمن تمجید از نقش رسانه های نوظهور از فیس بوک به عنوان ابزاری علیه ستم و بیدادگری و استبداد یاد کرده و تاکید کرده هر چند این رسانه های جدید مضراتی دارند اما اگر به سعادت بشر فکر کنیم نکات مثبت فراوانی دارند.
به گزارش ایسنا رفسنجانی در همایش ملی “تحولات خاورمیانه و آینده نظم منطقه‌ای” با اشاره به اینکه امروز فیس بوک نقش مهمی در تحولات ایفا می کند بستن مسیرهای اطلاعات بر روی مردم را بی فایده دانسته و تاکید کرده مردم در  نهایت راه دستیابی به اطلاعات را پیدا خوهند کرد.
در نظر رفسنجانی وجود شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک در مقابل استبداد و خودکامگی نعمت است.
این سخنان در حالی مطرح می شوند که مقامات جمهوری اسلامی فیس بوک را ابزار جاسوسی و مخل امنیت ملی می دانند .
فیس بوک در حال حاضر مانند بسیاری از سایت های دیگر در ایران فیلتر است. احتمال می رود این سخنان با واکنش سایر مقامات نظام مواجه شود.



اعزام ۲ ناو مین‌روب بریتانیا به خلیج فارس

بریتانیا دو فروند ناو مین روب به خلیج فارس اعزام کرد.
به گزارش عصر خبربه نقل از روزنامه القدس العربی چاپ لندن، وزارت دفاع بریتانیا اعلام کرد دو فروند ناو مین روب از نیروی دریایی سلطنتی این کشور به سمت خلیج فارس حرکت کردند. این دو ناو مین روب قصد دارند در ماموریتی سه ساله در خلیج فارس مستقر باشند.
وزارت دفاع بریتانیا اضافه کرد: دو فروند ناو مین روب به نام های شورهامو اثرستون، در هفته جاری بریتانیا را ترک کردند تا به ناوگان دریایی این کشور در خلیج فارس بپیوندند. این دو ناو مین روب در مسیر حرکت خود در دریای سرخ و خلیج عدن (در سواحل سومالی) برای مدتی توقف خواهند داشت.
این خبر در حالی منتشر می شود که تهدیدات ایران درباره امکان بستن تنگه هرمز، شاهراه حیاتی انتقال نفت خلیج فارس به بازارهای جهانی ، این منطقه را بیش از پیش حساس کرده است.
قبل از این تحلیلگران گفته بودند استقرار مین های دریایی در تنگه هرمز یکی از راه های بستن این تنگه توسط نظامیان ایران است.
براساس بیانیه وزارت دفاع بریتانیا، این دو ناو مین روب از ماموریت نظامیان چند ملیتی در آب های ناآرام خلیج فارس حمایت و پشتیبانی می کنند. یکی از ناوهای مین روب بریتانیا در ساحل بحرین مستقر می شود و ناو مین روب دوم با نیروی دریایی کشورهای منطقه در خلیج فارس همکاری می کند تا امنیت دریانوردی و ثبات در این منطقه تضمین شود.
رسانه های خارجی در اوایل اردیبهشت ۹۱ از استقرار چهار فروند کشتی نظامی مین زدا در منطقه خلیج فارس و دریای عمان خبر داده بود.
این ناوهای مین روب می توانند مین های دریایی را کشف و خنثی سازی کنند.
مین های دریایی بر خلاف بمب‌های عمقی در خاک، روی آب گذاشته می‌شوند وپس از برخورد با کشتی ها، منفجر می شوند.
این مین ها می‌توانند حرکت کشتی‌های دشمن را مختل کرده و یا موجب زندانی شدن کشتی ها در میان مین‌ها شوند.
قبل از این بریتانیا قوی ترین ناوشکن جنگی جهان را به خلیج فارس اعزام کرده بود.
ناوشکن بریتانیایی اچ‌ام‌اس دیرینگکه در سال ۲۰۰۶ به آب انداخته ‌شد، جدیدترین و نوین‌ترین ناوشکن عملیاتی جهان است.
این ناوشکن که ساخت آن یک میلیارد پوند هزینه در بر داشت، دارای به روز ترین رادار دریایی جهان است و می تواند تهدیدات موشکی و جنگنده ها را بهتر از گذشته، ردیابی کند.





جـــرس: 
اختلافات مجلس و دولت بر سر اجرای قانون هدفمندی یارانه ها همچنان ادامه دارد.
به گزارش مهر، رئیس مجلس شورای اسلامی در پی تاخیر احمدی‌نژاد، قانون اصلاح ماده یک قانون هدفمندی یارانه‌ها را برای اجرا ابلاغ کرد.
با توجه به انقضای مهلت مقرر در ماده (۱) قانون مدنی و در اجرای مفاد تبصره ماده (۱) قانون مدنی و در اجرای مفاد تبصره ماده (۱) قانون مذکور، علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی قانون اصلاح ماده یک قانون هدفمند کردن یارانه را برای اجرا ابلاغ کرد.
در نامه رئیس مجلس به محمود احمدی‌نژاد آمده است: "در اجرای اصل یکصد و بیست و سوم (۱۲۳) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران قانون اصلاح ماده (۱) قانون هدفمند کردن یارانه ها که با عنون طرح دو فوریتی به مجلس شورای اسلامی تقدیم گردیده بود، با تصویب در جلسه علنی روز یکشنبه مورخ ۱۳۹۱٫۲٫۱۷ و تایید شورای نگهبان، به پیوست ابلاغ می گردد."
قانون اصلاح ماده یک قانون هدفمند کردن یارانه ها به شرح ذیل است:
ماده واحده – بندهای (الف) و (ب) ماده (۱) قانون هدفمند کردن یارانه ها مصوب ۱۳۸۸٫۱۰٫۱۵ به شرح زیر اصلاح گردید:
الف- در بند (الف) ماده (۱) بعد از عبارت “نود درصد (۹۰ %) قیمت” عبارت “و بیشتر از قیمت” اضافه گردید.
ب- در بند (ب) ماده (۱) بعد از عبارت “معادل هفتاد و پنج درصد (۷۵%) عبارت “و حداکثر معادل” اضافه گردید.
پ- در تبصره بند (ب) ماده (۱) بعد از عبارت “قیمت خوراک” عبارت “گاز و مایع” اضافه گردید.
قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علنی روز یکشنبه مورخ هفدهم اردیبهشت ماه یکهزار و سیصد و نود و یک مجلس شورای اسلامی تصویب شد و در تاریخ ۱۳۹۱٫۲٫۱۹ به تایید شورای نگهبان رسید.
دولت همچنان نسبت به این اقدام مجلس واکنشی نشان نداده، اما محمود احمدی نژاد چندی پیش با صدور بخشنامه ای که از سوی خبرگزاری های دولتی انتشار یافت، هر نوع دستور و ابلاغیه رئیس مجلس به دستگاه های اجرائی (قوه مجریه و دولت) را فاقد اعتبار اعلام کرده و گفته بود: "مكاتبات مجلس با دستگاه‌های اجرایی خلاف قانون اساسی است و اعتبار ندارد. هیچ یك از اصول قانون اساسی چنین اختیاری را صراحتاً و یا تلویحاً به رئیس و حتی مجلس شورای اسلامی نداده است."
دولت همچنین از عدم امکان اجرای فاز دوم طرح هدفمندی یارانه ها، به دلیل آنچه "دستکاری مجلس در بودجه" نامید، خبر داده بود.





بانک مرکزی قانون را مقصر افزایش چکهای برگشتی می داند
جـــرس: یک مقام ارشد بانک مرکزی ایران بدون اشاره به تبعات ناشی از سوء مدیریت کلان اقتصادی کشور، وضعیت نابسامان چکهای برگشتی را متوجه ضعف قوانین حاکم بر این سند مالی می داند.
به گزارش خبرآنلاین، در سال ۹۰ از هر صد فقره چک صادر شده، دوازده فقره برگشت خورده و این روند رو به رشد چکهای برگشتی دقیقا از سال ۸۷ کلید خورده است، در حالی که آمارهای بانک مرکزی نشان می دهد طی بیست سال گذشته حداقل چنین رقمی بی نظیر بوده است.
بر اساس این گزارش، البته طی سه دهه گذشته تنها طی سالهای ۵۷ و۵۸ درصد چکهای برگشتی از ده درصد فراتر رفته و در این دو سال حدود این شاخص به ترتیب ۱۲,۶ و ۱۰,۹ درصد بوده است ولی در کل سالهای تا قبل از سال ۸۸ می بینیم که این نرخ زیر ده درصد بوده است؛ البته بالا بودن نرخ چکها برگشتی طی سالهای ۵۷ و ۵۸ با توجه به تحولات سیاسی و وقوع انقلاب در کشور کاملا قابل توجیه است. اما امروز چرا این وضعیت را شاهد هستیم؟
این گزارش با اشاره به سخنان اخیر مدیرکل «مقررات، مجوزهای بانکی و مبارزه با پولشویی» بانک مرکزی که مهمترین علل افزایش آمار چک های برگشتی را "عوامل اقتصادی"، "نقص قوانین و مقررات" و "استفاده نادرست از چک" برشمرده، خاطرنشان کرد که وی مدعی شده "طی سالهای گذشته، دستورالعمل و بخشنامه های متعددی از سوی این بانک درراستای رفع مشکلات و معضلات و کاهش آمار چک های برگشتی به شبکه بانکی کشور ابلاغ شده است ."
بر این اساس، امین آزاد، ضمن اشاره به ابعاد مختلف دستورالعمل حساب جاری و مصوب شدن آن در ۳۲ماده و ۱۶تبصره در شورای پول و اعتبار گفته است : در این دستورالعمل سعی شده تا با لحاظ نمودن قوانین موجود و بخصوص قانون صدور چک و قانون تجارت با نگاه جامع و کامل به وضع کنونی کشور و نیز با هدف گذاری کاهش معضلات مربوط به صدور چک برگشتی ، مقرراتی وضع گردد که جنبه بازدارنده آن پررنگ باشد .
مدیرکل «مقررات، مجوزهای بانکی و مبارزه با پولشویی» بانک مرکزی همچنین افزود: "محرومیت های درنظرگرفته شده در این دستورالعمل به نحو چشمگیری نسبت به مقررات قبلی افزایش یافته است از جمله این محرومیت ها می توان به ممنوعیت تمامی بانک ها از اعطای هرگونه تسهیلات اعم از ریالی و ارزی ، افتتاح هرگونه حساب سپرده جدید اعم از قرض الحسنه و سرمایه گذاری ، ارایه دسته چک ، گشایش اعتبار اسنادی و صدور ضمانت ها و ارایه خدمات بانکداری الکترونیکی و تمدید آنها اشاره نمود."
امین آزاد درخصوص اصلاح فرآیند طبقه بندی دسته چک اظهارداشت : مطابق با مفاد دستورالعمل جدید ، طبقه بندی چک ها براساس سطوح مشتریان ، شیوه درخواست صدور دسته چک ، نحوه استقرار و برقراری ارتباط با سامانه متمرکز بانک مرکزی خواهد بود .
مدیرکل «مقررات، مجوزهای بانکی و مبارزه با پولشویی»، با بیان این مطلب که به منظور کاهش آمارچک های برگشتی و نیز جلوگیری از افتتاح و نگهداری حساب های جاری متعدد برای شخص واحد در یک بانک اظهارداشت : "در دستورالعمل جدید ، موضوع ممنوعیت افتتاح و نگهداری بیش از یک حساب جاری در یک بانک برای هر شخص حقیقی مدنظر قرارگرفته است ."

قانون سی ساله و مشکلات چهار ساله
این گزارش می افزاید: ضعف های قانون چک و در کل وضعیت نامطلوب و محدود استاد اعتباری در سیستم بانکی ایران بر کسی پوشیده نیست. بانک مرکزی هم با دستوالعمل های جدیدی که صادر کرده است در واقع در حدود وظایف خود عمل کرده ولی سئوال اینجاست که آیا مشکل اصلی جهش ناگهانی چکهای برگشتی در کشور تنها به مشکلات قانونی باز می گردد؟ اگر بخواهیم است استدلال را قبول کنیم، دوره بیست و چند ساله ای را که طی آن نرخ چکهای برگشتی در کشور زیر ده درصد بوده است را چگونه می توانیم توجیه کنیم؟
همچنین به این نکته اشاره شده که "برآیند آنچه از سال ۸۷ به بعد در اقتصاد ایران شاهدش بوده ایم، در شاخص های نمود پیدا کرده است و یکی از این شاخص ها که مستقیما گویای وضعیت نامطلوب مبادلات در اقتصاد ایران است، نرخ چکهای برگشتی است. بله در یک جمله می توان گفت فضای کسب و کار در اقتصاد ایران بسیار آشفته است ولی آیا ریشه این آشفتگی ها با اصلاح قانون حساب جاری می توانیم از بین ببریم؟ در پاسخ باید گفت خیر، جالب اینجاست که همزمانی افزایش چکهای برگشتی در کشور با افزایش قیمت نفت، کاهش توجه دولت به انضباط نیم بند مالی در بودجه و جهش واردات به کشور همراه بوده است. عوامل گفته شده در اقتصاد محورهای اصلی بیماری هلندی هستند و افزایش چکهای برگشتی را می توانیم به جمع عوارض بیماری هلندی اضافه کنیم."

دلایل ۵ گانه رشد فزاینده چک‌های برگشتی
همزمان خبرگزاری مهر نیز طی گزارشی پیرامون بحران چک های برگشتی در کشور، به "دلایل ۵ گانه رشد فزاینده چک‌های برگشتی" از دید بانک مرکزی پرداخته و نوشته است:
"بانک مرکزی دلایل پنج گانه رشد فزاینده چک‌های برگشتی در سال‌های اخیر را اعلام کرد که براساس آن، از بعد اقتصادی این موضوع از رکود حاکم بر تولید و کسب و کار حکایت دارد. این بانک پنج عامل مهم را باعث افزایش آمار چکهای برگشتی اعلام می کند که عبارتند از عوامل اقتصادی، نقص قوانین، رویه قضایی نامناسب، استفاده نادرست از چک و نقص مقررات."

رکود کسب و کار؛ عامل اصلی
به گزارش مهر، در گزارش اخیر بانک مرکزی درباره دلیل اقتصادی چکهای برگشتی آمده است: به نظر می رسد که افزایش درصد چکهای برگشتی بیش از هر چیز، نشان از رکود حاکم بر تولید و کسب و کار در چند سال گذشته دارد، چرا که اگر نگاهی دقیق تر به آمار بیندازیم، مشاهده می کنیم که تعداد کل چکهای صادر شده از سال ۸۶ تاکنون، کاهش چشمگیری داشته که باعث شده مخرج کسر چک های برگشتی تقسیم بر کل چکهای صادره، کاهش و در نتیجه کل کسر افزایش داشته باشد.
همچنین آمده است: "کاهش صدور چک از جانب فعالان اقتصادی از یک سو نشان از رکود حاکم بر معاملات اقتصادی در کشور دارد و از سوی دیگر، نشان از کاهش تمایل فعالان اقتصادی به صدور چک و انجام معاملات غیر نقد دارد. این دو در کنار هم به لبه های قیچی می مانند که رشد معاملات و مبادلات در اقتصاد را کند کرده و سهولت انجام فعالیتهای اقتصاد را کاهش می دهند. این شاخص هنگامی که در کنار سایر شاخص های کلان اقتصادی گذارده می شود، بیش از پیش نشان گر رکود حاکم بر اقتصاد بوده و زنگ خطری برای سیاست گذاران اقتصادی است. زمانی که فضای رکود بر بازار حکم می شود، محیط کسب و کار برای تولید و تجارت مهیا نبوده و ثبات در بازار از بین خواهد رفت. چنان چه بازار ثبات نداشته باشد، افراد حاظر در آن، برای بقا دست به هر کاری خواهند زد. یکی از این اقدامات استفاده از چکهای بی پشتوانه است، با این امید که روزی بتوانند با فعالیت خود وجه مورد نظر را به دست آورند، اما در بیشتر مواقع با توجه به یکنواختی که در بازار وجود دارد، این موضوع امکان پذیر نیست."

سال قبل ۲۲ هزار میلیارد تومان چک برگشت خورد
گفتنی است، گزارش اخیر بانک مرکزی ایران نشان داده بود که هشت ماهه نخست سال ۹۰، بالغ بر ۲۲ هزار میلیارد تومان چک برگشت خورده است.
این گزارش که چند هفته پیش منتشر شد، حکایت از آن داشت که افزایش چکهای برگشتی از سالهای گذشته سیر صعودی پیدا کرده است، افزایش چکهای برگشتی نشان از افزایش ریسک فعالیت های اقتصادی در کشور و همچنین تحمیل مشکلات ناشی از کمبود نقدینگی بنگاههای اقتصادی دارد.
لازم به ذکر است، بانک مرکزی، طی سال گذشته (۹۰)، بعد از افزایش حساسیت های به وجود آمده در مورد دلایل رشد چک های برگشتی در فضای مبادلات بانکی کشور به مدت یازده ماه از انتشار گزارش های مربوط به آمار مبادلات چک خودداری کرد.
اما گزارش اخیر این بانک و انتشار آمارهای مربوط به هشت ماهه نخست سال گذشته، نشان از بهبود وضعیت در دوره سکوت بانک مرکزی نداشت و طی هشت ماهه گزارش شده، نرخ چکهای برگشتی در مقایسه با برگه های چک مبادله شده بالای دوازده درصد بوده و در آبان ماه به اوج خود یعنی ۱۳,۷ درصد رسیده بود، که در تاریخ کشور سابقه نداشته است.





هشدار آمریکا درباره بروز “جنگ نیابتی” با ایران در سوریه
جـــرس: 
در پی تداوم خشونت ها در سوریه، کاخ سفيد هشدار داده است، در صورتی که بشار اسد، رييس جمهور سوريه به "کشتار وحشيانه" مردم پايان ندهد، سوريه به عرصه‌ای برای رويارويی و جنگ نیابتی بین ايران و ديگر قدرت‌های منطقه بدل خواهد شد.
روز گذشته با ادامه حملات نیروهای حکومت سوریه به مردم معترض منطقه حوله، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا گفت که هر روز از کشتار در سوریه مسئله اقدامات جدی‌تر بین‌المللی را تقویت می‌کند اما تأکید کرد که برای مداخله نظامی نیاز به حمایت بین‌المللی از جمله از سوی روسیه است.
به گزارش رادیو اروپای آزاد، جی کارنی، سخنگوی کاخ سفيد گفته است: در صورت ادامه وضعيت کنونی در سوريه، به احتمال زياد جنگ داخلی در اين کشور آغاز خواهد شد. او خاطرنشان کرد که اين جنگ ميان نمايندگان قدرت‌های مختلف خواهد بود.
سخنگوی کاخ سفيد اضافه کرده است: جمهوری اسلامی از خشونت ها در سوريه برای تثبت نفوذ خود بهره برداری می کند.
جی کارنی اظهار عقیده کرد که "اين واقعيت تداوم تلاش های مقامات جمهوری اسلامی برای گسترش نفوذ شرارت بارشان را در منطقه بيشتر برجسته می کند، و بيانگر بيم آنها از سوريه بدون حکومت اسد است."
کلینتون: هر روز که می‌گذرد دلایل برای مداخله نظامی در سوریه تقویت می‌شود
گفتنی است، روز گذشته با ادامه حملات نیروهای دولتی به مردم معترض حوله در سوریه، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا گفت که هر روز از کشتار در سوریه مسئله اقدامات جدی‌تر بین‌المللی را تقویت می‌کند اما تأکید کرد که برای مداخله نظامی نیاز به حمایت بین‌المللی از جمله از سوی روسیه است.
منطقه حوله در مرکز سوریه هفته پیش شاهد کشتار بیش از صد نفر ازجمله تعداد زیادی کودک بود و گزارش‌ها حاکی است که نیروهای دولتی سوریه روز پنج‌شنبه نیز اقدام به گلوله‌باران حوله کرده‌اند که به گفته خبرگزاری آسوشیتدپرس بر اثر آن دست‌کم یک نفر کشته شده و شمار زیادی از ساکنان نیز در حال گریز از این منطقه هستند.
ادامه حملات به حوله طی روز پنج‌شنبه در حالی صورت گرفت که به گزارش آسوشیتدپرس، بان گی‌مون، دبیرکل سازمان ملل، در همین روز از دولت سوریه خواست تا حملات خود را متوقف کند.
در ادامه واکنش‌های ایالات متحده به خشونت‌ها در سوریه، هیلاری کلینتون که روز پنج‌شنبه در یک جمع دانشجویی در دانمارک سخن می‌گفت در پاسخ به پرسشی در مورد احتمال مداخله نظامی در سوریه اظهار داشت: "هر روز که می‌گذرد دلایل به مداخله نظامی تقویت می‌شود،" حتی اگر روسیه در این مورد قانع نشده‌باشد.
وی افزود که واشینگتن در این‌خصوص به تلاش برای قانع کردن مسکو ادامه می‌دهد.
وزیر خارجه آمریکا در ادامه گفت: "روس‌ها به من می‌گویند که نمی‌خواهند جنگ داخلی به راه بیفتد، من هم به آنها گفته‌ام که سیاستی که در پیش گرفته‌اند از عوامل بروز جنگ داخلی خواهد بود."
وی این‌گونه اضافه کرد که: "باید روس‌ها را در این زمینه با خود همراه کنیم چراکه خطراتی که با آن روبه‌رو هستیم بسیار ناگوارند و امکان اینکه بسیار بدتر از اینها هم بشود وجود دارد."
روسیه ادعا می کند از رژیم بشار اسد در سوریه پشتیبانی نمی‌کند اما "به قوانین بین‌المللی و سیاست عدم مداخله در نزاع‌های داخلی دیگر کشورها احترام می‌گذارد."
به گزارش خبرگزاری اینترفاکس روسیه، دمیتری پسکوف، سخنگوی رئیس‌جمهوری روسیه روز پنج‌شنبه مدعی شد موضع کشورش در قبال سوریه "متوازن، متداوم و کاملاً منطقی" است.
وی افزود که خودداری روسیه از حمایت از اقدام‌های بیشتر علیه بشار اسد پس از کشتار حوله "بر پایه رویکردی کاملاً عاری از احساسات" بنا شده و به گفته او "احساساتی شدن" در چنین مواردی مناسب نیست.
به گزارش خبرگزاری رویترز، مقام‌های ارشد کشورهای عربی روز پنج‌شنبه از چین خواستند تا از نفوذ خود جهت توقف خشونت‌ها در سوریه استفاده کند.
چین و روسیه تاکنون راه تلاش‌های بین‌المللی برای برخورد جدی‌تر با رژیم بشار اسد را در شورای امنیت سازمان ملل مسدود کرده‌اند.
ناآرامی‌ها در سوریه بیش از یک‌ سال پیش آغاز شده و با درگیری‌های خونین همراه بوده‌است. مخالفان خواستار برکناری بشار اسد از حکومت هستند و این در حالی است که بشار اسد می‌گوید از قدرت کناره نخواهد گرفت.
سازمان ملل فروردین‌ماه سال جاری شمار کشته‌شدگان خشونت‌های سوریه را بیش از ۹ هزار تن ارزیابی کرد. گروه‌های مخالف می‌گویند این رقم هم‌اینک به بیش از ۱۱ هزار تن رسیده‌است.
گفتنی است، با ادامه حملات به شهر حوله در سوریه طی روز پنج‌شنبه، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا گفت که هر روز از کشتار در سوریه مسئله اقدامات جدی‌تر بین‌المللی را تقویت می‌کند اما تأکید کرد که برای مداخله نظامی نیاز به حمایت بین‌المللی از جمله از سوی روسیه است.





جـــرس:
درحالیکه رسیدگی به اتهام متهم دولتی و دانه درشت پرونده اختلاس بیمه ایران (موسوم به خانه فاطمی) همچنان در مُحاق مانده، قاضی پرونده مذکور بدون ذکر جزئیاتی اعلام کرد متهمانی که در دادگاه اختلاس بیمه حضور نیافتند به صورت غیابی محاکمه می شوند.
رییس شعبه ۷۶ دادگاه كیفری استان تهران که چهارشنبه ۱۷ خرداد ماه را به عنوان زمان برگزاری جلسه بعدی پرونده شركت اختلاس بیمه ایران اعلام كرده، در جریان پنجمین جلسه پرونده اختلاس شركت بیمه ایران، اسامی چند نفر دیگر از متهمان این پرونده را قرائت كرده بود كه هیچ‌كدام از آنها حضور نداشتند.
به گزارش فارس، سیامک مدیر خراسانی، قاضی پرونده اختلاس بیمه درباره متهمان این پرونده که در جلسات دادگاه حاضر نشده بودند اظهار داشت: متهمان که در جلسات محاکمه حضور نداشتند به صورت غیابی محاکمه می‌شوند.
وی درباره جلسه بعدی دادگاه که مربوط به پرونده استانداری تهران است گفت: حدود ۲۳ متهم این پرونده نیز در جلسه بعدی دادگاه که در تاریخ ۱۷ خرداد برگزار می‌شود حضور خواهند داشت.
پنجمین جلسه دادگاه رسیدگی به اختلاس بیمه ایران با ریاست قاضی مدیر خراسانی و حضور تعدادی از متهمان، روز چهارشنبه دهم خرداد ماه برگزار شد.
این درحالیست که دستگاه قضایی کماکان از برخورد و تعقیب معاون اول رئیس دولت، بعنوان متهم ردیف اول این پرونده (فساد خانه فاطمی) خودداری می کند.