آتش زیر خاکستر در بلوچستان شعله ورشد
منابع خبری از بلوچستان گزارش داده اند، طی چند روز اخیر بر اثر
تیراندازی نیروهای انتظامی به سوی معترضان به بازداشت چند تن از
روحانیون اهل سنت و فعالان مذهبی بلوچ، در شهر راسک، مرکز شهرستان سرباز و
چند شهرستان دیگر، یک شهروند کشته و تعدادی زخمی شدند.
ماجرا از آنجا آغاز میشود که پس از ترور مولوی
مصطفی جنگی زهی که حدود یک سال پیش رخ داد، دستکم ۱۳ تن از فعالان مذهبی
در استان سیستان و بلوچستان بازداشت شدهاند.
مولوی مصطفی جنگی زهی روز جمعه ۳۰ دی ۱۳۹۰ در مسیر چابهار-سرباز کشته شد.
به دنبال آن وزارت اطلاعات ایران از بازداشت ۱۵ تن از "عاملان ترور" مصطفی جنگی زهی امام جمعه شهرستان راسک خبر داد.
مولوی مصطفی جنگی زهی روز جمعه ۳۰ دی ۱۳۹۰ در مسیر چابهار-سرباز کشته شد.
به دنبال آن وزارت اطلاعات ایران از بازداشت ۱۵ تن از "عاملان ترور" مصطفی جنگی زهی امام جمعه شهرستان راسک خبر داد.
روابط عمومی وزارت اطلاعات روز چهارشنبه ۲۴
فروردینماه در اطلاعیهای اعلام کرد، ۱۵ نفر از «تروریستها» و «هستههای
پشتیبانیکننده این اقدام» بازداشت شدهاند.
برخی از منابع خبری تعداد زخمیشدگان را ٢ نفرعنوان کردهاند، اما حزب مردم بلوچستان در اطلاعیهای که در پیوند با رویدادهای روز دوشنبه شهر راسک منتشر کرده نوشته است: تاکنون از تعداد بازداشتشدگان و مجروحان خبر موثقی در دست نیست.
این حزب در اطلاعیه خود اسامی برخی از بازداشتشدگان اخیر را مولوی فتح محمد نقشبند، مولوی عبدالله ملازاده، حمید ملازاده، حبیب الرحمان ملازاده، نظامالدین ملازاده، جبار ملازاده، لک محمد آبادیان، عبدالله آبادیان، جواد آبادیان، فواد آبادیان اعلام کرده است.
برخی از منابع خبری تعداد زخمیشدگان را ٢ نفرعنوان کردهاند، اما حزب مردم بلوچستان در اطلاعیهای که در پیوند با رویدادهای روز دوشنبه شهر راسک منتشر کرده نوشته است: تاکنون از تعداد بازداشتشدگان و مجروحان خبر موثقی در دست نیست.
این حزب در اطلاعیه خود اسامی برخی از بازداشتشدگان اخیر را مولوی فتح محمد نقشبند، مولوی عبدالله ملازاده، حمید ملازاده، حبیب الرحمان ملازاده، نظامالدین ملازاده، جبار ملازاده، لک محمد آبادیان، عبدالله آبادیان، جواد آبادیان، فواد آبادیان اعلام کرده است.
***
در این رابطه گفتگویی ترتیب داده شده است با رضا حسینبری کارشناس مسایل بلوچستان.
این کارشناس منطقه با متشنج توصیف کردن اوضاع منطقه
بلوچستان، به این نکته اشاره میکند که کلیه روابط و مسیر های ارتباطی با
منطقه قطع شده است اما تا اینجا میتوان گفت که تعداد زیادی از مردم به
علاوه ١٥ نفر از روحانیون سنی مذهب در ایرانشهر، راسک و زاهدان دستگیر شده
اند که از گروه ها و طوایف مختلف مردم هستند و این نکته خود باعث شده، مردم
بیشتر و طوایف مختلفی به اعتراض بپردازند. به علاوه که حداقل یک شهروند
بلوچ نیز کشته شده است.
او همچنین در گفتگو با رادیو بین المللی فرانسه، با
اشاره به ترور مولوی جنگی زهی که از معدود مولوی های حامی جمهوری اسلامی
بوده است میگوید، مشخص نیست که مسئولیت ترور این مولوی که چندین بار مورد
تهدید قرار گرفته بود برعهده کیست، اما جمهوری اسلامی به عنوان خونخواهی
از وی بسیاری را در یک سال اخیر دستگیر کرده است. او به این نکته اشاره
میکند که کشته شدن این فرد نمیتواند دلیل منطقی ای برای دستگیری بسیاری از
افراد، از گروه ها و طایفه ها و شهرهای مختلف منطقه بلوچستان باشد چرا که
این امکان وجود ندارد تمامی این افراد مسئول این مرگ باشند و جمهوری اسلامی
به این بهانه در پی آن است که میزان فشار و سرکوب را در منطقه افزایش دهد.
او در مورد این نظریه که جمهوری اسلامی در پی آن است
که با انتصاب تحرکات تند و بنیادگرایانه مذهبی به مدارس علمی سنی مذهب
کنترل آنها را به دست بگیرد میگوید: جمهوری اسلامی در تلاش است که با به
دست گرفتن کنترل مدارس علمی سنی مذهب فقه شیعه را جایگزین فقه سنی کند و از
این طریق فقه سنی را دچار تحریف کند. او با اشاره به مستقل بودن این
مدارس، به این نکته تأکید میکند که این مدارس خواستار استقلال خود هستند؛
آنها این حسن را داشتند که نمیخواستند کاری به کار سیاست داشته باشند اما
نهایتاً با اعمال فشار جمهوری اسلامی بر این مدارس این مدارس خود به خود
فضای سیاسی پیدا کردند و اگر جمهوری اسلامی به فشار بر این مدارس ادامه
دهند کار به جاهای باریک خواهد کشید. دوئل برای نشستن بر صندلی داغ
امروز مجلس شورای اسلامی رسماً آغاز به کار کرد و علی مرندی
رییس سنی مجلس شد، اما چند روزی باقی مانده تا رییس انتخابی مجلس مشخص شود.
در این دوره که به دلایل گوناگون، به خصوص
درگیری دولت و مجلس، مسئله ریاست بر قوه قانونگذاری به شدت به عرصهای داغ
تبدیل شده است، میدان رقابت برای نشستن بر صندلی چهار ساله مجلس بین دو
رقیب جدی خالی شده؛ غلامعلی حداد عادل و علی لاریجانی.
امروز نیز علی مطهری که علناً از ریاست علی لاریجانی
بر مجلس جدید حمایت میکند با حمله به حداد عادل گفت او مجلس را ذلیل خواهد
کرد و ادامه داد: حداد عادل هرگونه ظلمی رابه بهانه حفظ نظام مجاز می
شمرد.
***
در همین رابطه گفتگویی انجام دادم با احسان مهرابی روزنامه نگار و خبرنگار حوزه پارلمان در مجلس.
او در توضیح اظهارات علی مطهری به این نکته اشاره
میکند که در دوقطبی شکل گرفته برای ریاست مجلس، هر شخصیتی از کاندیدایی
حمایت میکند و به نامزد مقابل حمله میکند؛ علی مطهری طرفدار علی لاریجانی
است و در این راستا اعلام موضع میکند و به طور مثال شخصیت شاخص دیگری در
مجلس همچون علی توکلی نیز طرفدار ریاست غلامعلی حداد عادل است و از ریاست
او حمایت میکند.
او به این نکته اشاره میکند که در دوره گذشته، با
حمایت اکثریتی از جناح اصولگرا و جناح اصلاح طلب مجلس، علی لاریجانی به
راحتی توانست به ریاست این قوه دست یابد اما در این دوره، طرفداران دولت
قصد دارند به حداد عادل رأی دهند و تعداد اصلاح طلبان مجلس نیز کاهش یافته،
در نتیجه سطح درگیری ها و تنازعات برای رسیدن به صندلی ریاست مجلس نیز
افزایش داشته است.
احسان مهرابی همچنین درتوضیح طیف های مختلف طرفدار هر
یک از نامزدها گفت: به نظر میرسد اصولگرایان سنتی و کسانی که در مجلس به
«پارلمانتیست» مشهور هستند، یعنی دوره های بسیاری در مجلس حضور داشته اند،
از جمله علی باهنر و کاظم جلالی، طرفدار علی لاریجانی هستند. از سوی دیگر
جناح های راست افراطی مانند جمعیت رهپویان و ایثارگران حامی آقای حداد عادل
هستند. حامیان دولت نیز بنا است از حداد عادل حمایت کنند.
او در توصیف نوع ریاست بر مجلسی که از حداد عادل و علی لاریجانی انتظار میرود دیده شود میگوید:
هر دو طرف مدعی هستند که ریاست آنها جایگاه بالاتری به مجلس خواهد داد اما از سویی عملکرد حداد عادل در مجلس هفتم به شدت زیر سؤال است، چرا که در مقابل دولت دچار انفعال بود. در سوی دیگر نیز علی لاریجانی در نشان دادن وزن مجلس به دولت چندان موفق نبوده و فقط میتوان گفت موضوع سؤال از رییس جمهور در دوره او به ثمر رسیده. با توجه به فضای مجلس، هیچ یک در نظارت بر دولت موفق نبوده اند.
هر دو طرف مدعی هستند که ریاست آنها جایگاه بالاتری به مجلس خواهد داد اما از سویی عملکرد حداد عادل در مجلس هفتم به شدت زیر سؤال است، چرا که در مقابل دولت دچار انفعال بود. در سوی دیگر نیز علی لاریجانی در نشان دادن وزن مجلس به دولت چندان موفق نبوده و فقط میتوان گفت موضوع سؤال از رییس جمهور در دوره او به ثمر رسیده. با توجه به فضای مجلس، هیچ یک در نظارت بر دولت موفق نبوده اند.
شاهین نجفی در رسانههای آلمانیزبان
رادیو زمانه، گروه فرهنگ
شاهین نجفی در ترانه «نقی»، که نخستین بار در هفتم ماه می در صفحه فیسبوک این خواننده رپ انتشار یافت و بهسرعت در شبکه اینترنت دست به دست گشت، امام هادی، دهمین امام شیعیان را خطاب قرار داده است. احکام ارتداد آیتالله صافی گلپایگانی و سپس آیتالله مکارم شیرازی به این ترانه نظر داشته.
روزنامه "تاتس"، چاپ برلین به همین مناسبت در سهشنبه، ۱۵ می ۲۰۱۲ با شاهین نجفی گفتوگویی انجام داد. دانیل باکس مبنای این گفتوگو را بر "تحریک" آگاهانه عواطف مذهبی شیعیان قرار داد. او در مقدمه مینویسد: "شاهین نجفی میگوید: تحریک ضرورت دارد. او آگاهانه تابوهایی مانند اعتیاد، سکسوالیته و همجنسگرایی را میشکند و عدهای را با خودش دشمن میکند."
شاهین نجفی در پاسخ به این پرسش که تا چه حد فکر میکند جانش در خطر است میگوید: "من دیگر نمیتوانم یک زندگی متعارف داشته باشم و آزادانه به هر جا که دلم میخواهد بروم. به من پیشنهاد دادهاند که شهر را ترک کنم. اما کجا را دارم که بروم و چطور اینکار را انجام بدهم؟"
تاتس در این گفتوگوی کوتاه سه بار بر عامل "تحریککننده" در ترانه نقی اشاره میکند و حتی میپرسد که آیا شاهین نجفی از قصد و آگاهانه و با علم بر اینکه ترانه «نقی» واکنشهایی اعتراضآمیز را برمیانگیزد، این ترانه را خوانده است؟
نجفی پاسخ میدهد: "راستش را بخواهید ما اصلاً فکرش را نمیکردیم که چنین واکنشهایی پیش بیاید. قصد نداشتیم به کسی توهین کنیم."
او در ادامه به تأکید میافزاید: "من مخالفتی با اسلام ندارم. من نه با یک مذهب، بلکه بر ضد یک حکومت است که مبارزه میکنم و فکر میکنم هیچکس به اندازه این حکومت به اسلام ضربه نزده است."
شاهین نجفی سپس به طرح مناقشهبرانگیزی که برای ترانه "نقی" انتخاب شده بود و در آن گنبد یک مسجد به شکل سینه یک زن ترسیم شده بود که بر فراز آن پرچم چند رنگ همجنسگرایان در اهتزار است، اشاره میکند و میگوید: "این طرح کار یک طراح است. بعد از آنکه ترانه را شنید، این طرح را کار کرد و کنایهایست از سیاست روز ایران که چیزی نیست جز یک نوع فحشای دولتی."
تاتس سپس به عواطف مسلمانان غیر ایرانی اشاره میکند. این موضوع در سایه مهاجران مسلمان مقیم آلمان و اسلامگرایی و اسلامستیزی در اروپای مرکزی و از جمله در آلمان از نظر سیاسی اهمیت دارد. نجفی بهدرستی به این نکته اشاره میکند که ترانه "نقی" به زبان فارسی اجرا شده و مخاطب آن ایرانیاناند و نه مسلمانان سراسر جهان. او همچنین هرگونه مقایسه با سلمان رشدی را نمیپذیرد و میگوید برخلاف رشدی که میتوانست خانهنشین باشد و کتابش را بنویسد، به عنوان یک خواننده به صحنه نیاز دارد. (لینک: "من دیگر یک زندگی معمولی ندارم"، تاتس)
گفتنیست که ۲۳ پیش، هنگامی که آیتالله خمینی حکم ارتداد سلمان رشدی را صادر کرد، بسیاری از ناشران محافظهکار از انتشار "آیههای شیطانی" رمان جنجالبرانگیز سلمان رشدی خودداری میکردند. در آن زمان روزنامه "تاتس" همراه با برخی رسانههای دیگر در سراسر جهان "کمپینی" را در حمایت از سلمان رشدی و کتاب آیههای شیطانی برگزار کرد و در اثر این کمپین بود که به شهرتی جهانی در عرصه رسانهها دست یافت.
یورگ لاو، روزنامهنگار دیگری در "وبلاگ" روزنامه معتبر "دیتسایت" به گفتو گوی تاتس با شاهین نجفی اشاره میکند. به نظر او تأکید "تاتس" بر موضوع "تحریک" و "توهین" آگاهانه، ناقض اصل بیطرفی در رسانههاست و تأکید بیش از حد روزنانه "تاتس" بر این موضوع را با "تجاوز جنسی" مقایسه میکند که پیش از این زنان را مقصر قلمداد میکردند و ادعا میکردند که اگر زن پوشش مناسب داشته باشد، احتمال تجاوز به او نیز کاهش مییابد. نویسنده با اینحال اعتقاد دارد که در زمانهای که جهان غرب تجربه حکم ارتداد رشدی را از سر گذرانده، این پرسش که آیا هنرمند آگاهانه یک متن تحریکآمیز ارائه داده، در مجموع موجه است، اما تأکید زیاد از حد بر این موضوع، آن هم در یک مصاحبه کوتاه را جایز نمیداند. (لینک: دوستان دروغین شاهین نجفی، دیتسایت)
روزنامه معتبر "فرانکفورتر آلگماینه" در گزارشی که به شاهین نجفی و ترانه "نقی" اختصاص داده مینویسد با وجود حکم ارتداد این هنرمند ایرانی که از هفت سال پیش تاکنون در آلمان زندگی میکند، کارشناسان معتقدند که خطر چندانی او را تهدید نمیکند."
فرانکفورتر آلگماینه از این کارشناسان نام نمیآورد و نمیگوید که چگونه و بر مبنای چه دادههایی آنان به این نتیجه رسیدهاند. این گزارش پیش از حکم آیتالله مکارم شیرازی نوشته و منتشر شده و مبنای آن حکم صافی گلپایگانیست. گزارشگر به گفتههای یک کارشناس مذهبی که از او هم نام برده نمیشود، ارجاع میدهد. این کارشناس اعتقاد دارد که حکم صافی گلپیایگانی یک حکم عمومیست و چون از شاهین نجفی به طور مشخص نام برده نشده، لذا جان او هم چندان در خطر نیست. مبنای این گزارش بیشتر از آنکه ترانه "نقی" و مشکلات شاهین نجفی باشد، جایگاه آیتالله صفی گلپایگانی و مقایسه او با آیتالله خمینی است که ۲۳ پیش حکم ارتداد سلمان رشدی را صادر کرد. گزارشگر مینویسد: "صافی گلپایگانی نه در حد آیتالله خمینیست و نه طرفداران او با طرفداران آیتالله خمینی قابل مقایسهاند. با اینحال «کارشناسان» میگویند یک نفر برای به خطر انداختن جان این رپخوان ایرانی کفایت میکند."
تا پایان گزارش همچنان معلوم نمیشود که این کارشناسان و اسلامشناسان چه کسانی هستند و مبنای نظرات کارشناسانه آنان درباره زندگی و مرگ یک هنرمند تبعیدی چیست. (لینک: تهدید یک خواننده، فرانکفورتر آلگماینه)
روزنامه "بیلد" که از پرمخاطبترین و قدرتمندترین روزنامه های آلمان است، در گزارش بسیار کوتاهی که به شاهین نجفی اختصاص داده، مینویسد: "شاهین نجفی از آپارتمانش فرار کرده. او چهار روز است که در یک محل مخفی بهسر میبرد. همسرش را پیش خانوادهاش فرستاده، کنسرتهای اروپایش را لغو کرده. او میگوید: «پلیس به من توصیه کرده شهر را ترک کنم» و در ادامه میافزاید: «میترسم مرا بکشند.»"
"بیلد" گزارش میدهد: "هرچند پلیس از شاهین نجفی محافظت میکند، اما او احساس امنیت نمیکند. میگوید: "پیش از این حکومت ایران در آلمان مخالفانش را به قتل رسانده. هر ثانیه منتظرم که مرگم فرابرسد. من دیگر نمیتوانم زندگی روزانهام را بکنم." (لینک: "خودم را پنهان میکنم. میترسم مرا بکشند"، بیلد)
"اشترن" هم که از نشریات مهم و پرمخاطب در کشورهای آلمانیزبان است، گزارش کوتاهی از حکم ارتداد شاهین نجفی منتشر کرد. گزارش اشترن با توصیف طرح ترانه "نقی" آغاز میشود و ترانه "نقی" را بسیار طنزآمیز میخواند و مینویسد شاهین نجفی در این ترانه با «سرکوب سیاسی، جنون سکس و زیبایی" مخالفت میکند و از امام دهم شیعیان میخواهد که ظهور کند. سپس به حکم ارتداد و اهمیت آن در جهان اسلام میپردازد.
روزنامه "ولت" و "فرانکفورتر روندشاو" و همچنین نشریه "فوکوس" حکم ارتداد آیتالله مکارم شیرازی را به نقل از خبرگزاری فارس و تابناک بازتاب دادهاند و جایگاه مذهبی این دو روحانی شیعه و اهمیت آنان در ایران را توضیح دادهاند. شبکه تلویزیونی "ARD" و نیز " 3SAT" که هر دو از مهمترین و پربییندهترین شبکههای تلویزونی در آلمان و اطریش بهشمار میآیند، با شاهین نجفی مصاحبه تلویزیونی انجام دادهاند.
شبکه تلویزیونی "3SAT" در برنامه فرهنگیاش که از معتبرترین برنامههای تلویزیونی فرهنگی در آلمان بهشمار میآید، شاهین نجفی را به این شکل معرفی میکند: "او با ترانههایش بر ضد تزویر در اجتماع، سرکوب آزادیهای جنسی و تباهی مذهب در کشورش، جمهوری اسلامی ایران اعتراض میکند. شاهین نجفی: رپخوان ایرانی مقیم کلن. او میخواهد احساسات مخاطبانش را برانگیزد و با اینحال آنچه که برمیانگیزد حکم ارتداد و قتلش است. شاهین نجفی اکنون هدف تهاجم روحانیون قرار گرفته است." (لینک: فتوای قتل یک رپخوان، 3SAT)
نشریه "قنطره" که به زبانهای عربی، آلمانی و انگلیسی انتشار مییابد و گفتمانهای اصلاحطلبانه در جهان اسلام را بازتاب میدهد، تاکنون هیچگونه واکنشی به حکم ارتداد شاهین نجفی نشان نداده است. این موضوع در سایه سیاست خارجی آلمان درجهان عرب و با توجه به حساسیت موضوع اسلام در بین مهاجران مسلمان مقیم آلمان اهمیت دارد و نشان میدهد که حکم ارتداد شاهین نجفی در آلمان از حساسیت سیاسی نیز برخوردار است.
اشاره: روایت رادیویی این گزارش با متن منتشر شده تفاوت دارد. برنامه رادیویی کاری از شاهین، غزال و لیدا در رادیو زمانه.
ناظران سازمان ملل در سوريه به شورشيان پناه بردند
ناظران سازمان ملل متحد در پی حمله نيروهای ارتش سوريه به خودروی آنها،
ناگزير شب را در مقر شورشيان سوريهای در روستای خان شيخون گذراندند.
به گزارش رويترز، ارتش آزاد سوريه که سربازان و افسران شورشی را دربرمیگيرد، امروز، ۲۷ ارديبهشت (۱۶ ماه می) اعلام کرد که شش تن از ناظران بينالمللی تحت حمايت آنها در روستای خان شيخون بهسرمیبرند.
اين ناظران در جريان حملات روز گذشته نيروهای سوريه به مناطق شمالی اين کشور که به کشته شدن ۲۱ تن انجاميد، وسيله نقليه خود را از دست دادند.
ژنرال رابرت مود، سرپرست ناظران صلح سازمان ملل متحد در سوريه اظهار داشت: "ما با آنها [ناظران در روستای خان شيخون] از طريق تلفن صحبت کرديم. آنها به ما گفتند که حالشان خوب است و در امن و امان هستند. اکنون میخواهيم به دنبالشان برويم."
بر اساس اين گزارش، ناظران سازمان ملل امروز در مراسم تشييع جنازه کشتهشدگان حملات ديروز شرکت کردند.
يکی از اعضای ارتش آزاد سوريه دراينباره گفت: "آنها خوب خوابيدند و حالا هم با مردم به مراسم خاکسپاری شهدا رفتهاند. ما يک تلفن در اخيار آنها گذاشتيم که با [ژنرال] مود صحبت کردند و او به آنها قول داد که با ماشين از دمشق به دنبالشان میآيد."
هماکنون ۲۰۰ تن از مأموران سازمان ملل متحد جهت نظارت بر اجرای طرح آتشبس در سوريه که از ۱۲ آوريل به اجرا گذاشته شده است، در اين کشور هستند.
از سوی ديگر ارتش سوريه امروز حملات گستردهای را به شهرهای درعا و ادلب آغاز کرد.
بهگفته ديدهبان حقوق بشر سوريه، تاکنون دستکم ۱۰ نفر، از جمله دو کودک بر اثر شليکهای توپخانه سنگين ارتش سوريه به خان شيخون واقع در منطقه ادلب، کشته شدهاند.
ابو حمام، يکی از مخالفان حکومت سوريه که از اين منطقه با خبرگزاری فرانسه تماس گرفته بود گفت: "تمام شب را چشم بر هم نگذاشتيم. مردم مناطق مورد حمله چنان ترسی دارند که نمیتوانند خود را به مکانهای امنتری برسانند."
وی با اشاره به حمله به کاروان ناظران سازمان ملل گفت: "ناظران به چشم خود مرگ را ديدند."
شورشيان و حکومت، هر دو طرف آتشبس را نقض کردهاند و خشونتها در سوريه همچنان ادامه دارد طوری که در يک ماه گذشته صدها تن ديگر در اين کشور کشته شدهاند.
چالش کمکهای بشردوستانه
در جريان درگيریهای ۱۴ ماهه حکومت سوريه با مخالفان، حدود يک ميليون تن از شهروندان سوريه نيز دچار آسيب شدهاند، در حالی که نحوه امدادرسانی به آنها همچنان يکی از چالشهای عمده سازمان ملل متحد با حکومت سوريه است.
به گزارش رويتز، روز گذشته (سهشنبه) مارتين نسيرکی، سخنگوی سازمان ملل متحد اظهار داشت که کوفی عنان، سفير ويژه اين سازمان در امور سوريه، از حکومت اين کشور میخواهد شرايط سازمان ملل برای گسترش کمکهای بشردوستانه به حادثهديدگان را بپذيرد.
او گفت: "سفير ويژه (کوفی عنان) همچنان درباره يک ميليون سوريهای که نياز به کمکهای بشردوستانه و مصائب آنها نگرانیهايی دارد."
نسيرکی افزود: "او [عنان] قویأ از حکومت سوريه میخواهد که شروط [سازمان ملل متحد] را برای افزايش کمکهای بشردوستانه بدون هيچ تأخيری بپذيرد."
دفتر سازمان ملل متحد برای هماهنگی امور بشردوستانه (اوچا) و حکومت سوريه از ماه مارس تاکنون درباره طرح توزيع کمکها مذاکره میکنند، اما بهنظر میرسد که در اينباره به بنبست برخورده باشند.
به گزارش رويترز، ارتش آزاد سوريه که سربازان و افسران شورشی را دربرمیگيرد، امروز، ۲۷ ارديبهشت (۱۶ ماه می) اعلام کرد که شش تن از ناظران بينالمللی تحت حمايت آنها در روستای خان شيخون بهسرمیبرند.
اين ناظران در جريان حملات روز گذشته نيروهای سوريه به مناطق شمالی اين کشور که به کشته شدن ۲۱ تن انجاميد، وسيله نقليه خود را از دست دادند.
ژنرال رابرت مود، سرپرست ناظران صلح سازمان ملل متحد در سوريه اظهار داشت: "ما با آنها [ناظران در روستای خان شيخون] از طريق تلفن صحبت کرديم. آنها به ما گفتند که حالشان خوب است و در امن و امان هستند. اکنون میخواهيم به دنبالشان برويم."
بر اساس اين گزارش، ناظران سازمان ملل امروز در مراسم تشييع جنازه کشتهشدگان حملات ديروز شرکت کردند.
يکی از اعضای ارتش آزاد سوريه دراينباره گفت: "آنها خوب خوابيدند و حالا هم با مردم به مراسم خاکسپاری شهدا رفتهاند. ما يک تلفن در اخيار آنها گذاشتيم که با [ژنرال] مود صحبت کردند و او به آنها قول داد که با ماشين از دمشق به دنبالشان میآيد."
احمد فاوزی، سخنگوی کوفی عنان، سفير ويژه سازمان ملل متحد در امور سوريه با اشاره به حادثهای که روز گذشته برای ناظران بينالمللی در سوريه رخ داد، اظهار داشت: "سه دستگاه از خودروهای ناظران منهدم شدهاند، اما هيچ کدام آنها بههنگام انفجار در خودروها نبودند."
هماکنون ۲۰۰ تن از مأموران سازمان ملل متحد جهت نظارت بر اجرای طرح آتشبس در سوريه که از ۱۲ آوريل به اجرا گذاشته شده است، در اين کشور هستند.
از سوی ديگر ارتش سوريه امروز حملات گستردهای را به شهرهای درعا و ادلب آغاز کرد.
بهگفته ديدهبان حقوق بشر سوريه، تاکنون دستکم ۱۰ نفر، از جمله دو کودک بر اثر شليکهای توپخانه سنگين ارتش سوريه به خان شيخون واقع در منطقه ادلب، کشته شدهاند.
ابو حمام، يکی از مخالفان حکومت سوريه که از اين منطقه با خبرگزاری فرانسه تماس گرفته بود گفت: "تمام شب را چشم بر هم نگذاشتيم. مردم مناطق مورد حمله چنان ترسی دارند که نمیتوانند خود را به مکانهای امنتری برسانند."
وی با اشاره به حمله به کاروان ناظران سازمان ملل گفت: "ناظران به چشم خود مرگ را ديدند."
شورشيان و حکومت، هر دو طرف آتشبس را نقض کردهاند و خشونتها در سوريه همچنان ادامه دارد طوری که در يک ماه گذشته صدها تن ديگر در اين کشور کشته شدهاند.
چالش کمکهای بشردوستانه
در جريان درگيریهای ۱۴ ماهه حکومت سوريه با مخالفان، حدود يک ميليون تن از شهروندان سوريه نيز دچار آسيب شدهاند، در حالی که نحوه امدادرسانی به آنها همچنان يکی از چالشهای عمده سازمان ملل متحد با حکومت سوريه است.
به گزارش رويتز، روز گذشته (سهشنبه) مارتين نسيرکی، سخنگوی سازمان ملل متحد اظهار داشت که کوفی عنان، سفير ويژه اين سازمان در امور سوريه، از حکومت اين کشور میخواهد شرايط سازمان ملل برای گسترش کمکهای بشردوستانه به حادثهديدگان را بپذيرد.
او گفت: "سفير ويژه (کوفی عنان) همچنان درباره يک ميليون سوريهای که نياز به کمکهای بشردوستانه و مصائب آنها نگرانیهايی دارد."
نسيرکی افزود: "او [عنان] قویأ از حکومت سوريه میخواهد که شروط [سازمان ملل متحد] را برای افزايش کمکهای بشردوستانه بدون هيچ تأخيری بپذيرد."
دفتر سازمان ملل متحد برای هماهنگی امور بشردوستانه (اوچا) و حکومت سوريه از ماه مارس تاکنون درباره طرح توزيع کمکها مذاکره میکنند، اما بهنظر میرسد که در اينباره به بنبست برخورده باشند.
روز یکشنبه ۱٣ ماه مه به هنگام غروب که در سوئد به درازا می کشد و روز و
شب در هم می آمیزد به تماشای مستندی از فیلمساز آگاه، منتقد تیزبین،
نویسنده و کارگردان برجسته و شناخته شده جامعه سیاسی و هنری کشور آقایان
رضا علامه زاده و آهنگ ساز متن آن اسفندیار منفرد زاده نشستیم. نمایش در
یکی از سالن های کوچک دانشکده شیمی دانشگاه چالمرز با شرکت تعدادی از
دانشجویان، فعالین اجتماعی و دوستداران فرهنگ و هنر برگزار شد. سال ها است
خانه هنر و ادبیات گوتنبرگ به مدیریت ناصر زراعتی و مرکز آموزشی ایران به
مدیریت فرهنگ طاولی همکاری خود را آغاز کرده، فعالیت های ارزنده و موفقی را
در نمایش فیلم، مستند و ادبیات انجام می دهند. رویکرد، عملکرد، کار فرهنگی
و فعالیت آنان ارزش و ارج فراوانی در بین روشنفکران، پژوهشگران و فعالین
اجتماعی ایجاد کرده و زمینه تقدیر آنان را بوجود آورده است.
مستند تابوی ایرانی علامه زاده براستی تابو شکنی در جامعه ای است که سنت دیرینه و تعصب جاهلانه و ناآگانه آن برای کنده شدن از جامعه جان سختی از خود نشان می دهند، رژیم مذهبی و تاریک اندیش آن با جذب شدگانش در ولایت همراه با چپاول درونی، در فکر بر پایی دولت اسلامی شیعه در جهان اند. برخی از روشنفکران آن زیر نام حقوق شهروندی، دمکراسی و شعار های کلی و ملی گرایی نامفهوم پنهان می شوند. بنابرین هنرمندان همراه با آفرینش هنری مجبورند در صحنه های گوناگون ایفای نقش کنند و چشم و گوش جامعه باشند ، بگفته ی قدیمی ها آنچه مردم در آیینه می بینند، هنرمندان در خشت و گل باید ببینند ، زیرا آنان تیز بین، تیز هوش و کنجکاوند تا ناهنجاری و گسل های اجتماعی را ببینند و پرداخته به جامعه تحویل دهند. هنرمند برجسته رضا علامه زاده در طول تاریخ زندگی هنری خود نشان داده است که همواره در کنار مردم و بازگو کننده زوایای زندگی محرومان جامعه خویش است، که گاهی دیگر هنرمندان از کنار آن با بی تفاوتی می گذرند. درد و گرفتاری و فقر مردم روح و روان هنرمند مسئول را مکدر و آرامشش را بهم می زند تا راهی برای برون رفت پیدا کند.
رضا علامه زاده از دوران نوجوانی و جوانی با فقر و درد مردم آشنا بود و خود را متعلق به آن طبقه می دانست که اسیر نظام استثمار و استبدادند و برای رهایی از آن می اندیشید. در جوانی زندان و شکنجه را تجربه کرد ولی آبدیده تر به مبارزه خود ادامه داد. آفرید و چیز های خوب و ماندگار آفرید. در بهترین سال های زندگی، مانند دیگر هنرمندان متعهد مجبور به ترک زادگاه خود شد که به آن عشق می ورزید. هیولایی بنام جمهوری اسلامی با خیانت به امید آزادی خواهان، به کشتن و نابودی آزادی آمده بود. در همان روز ها و ماه ها و سال های نخست چهره واقعی خود را نشان داد. با هنر و هنرمند سر ستیز داشت. علامه زاده هنرمند غربت نشین به پیکار خود ادامه داد. باز هم آفرید و چیز های خوب آفرید. فیلم و مستند ساخت، نمایش نامه نوشت و درد و اضطراب مردم را بر زبان آورد، اندوخته های خود را به دیگران آموخت و خوش درخشید. به زنان، مهاجرت اجباری، تجاوز در زندان های جمهوری اسلامی و جنایت مقدسی پرداخت که قاتلان جمهوری اسلامی با همدستان خارجی خود آن را به اجرا درآوردند.
علامه زاده در مستند تابوی ایرانی خود تلنگر دیگری بر جسم و جان خواب آلود جامعه زد. بیش از ۱۵۰ سال ظلم، ستم ، بی تفاوتی و در بهترین حالت چشم پوشی به جامعه بهایی هر وجدان آگاهی را شرمنده و مضطرب می کند. این انسان ها در همه این مدت زیر ظلم و ستم و ترس زیسته اند. روزی از سوی روحانیت و حکومت و روز دیگر از سوی جمعیتی که خود را ناجی شیعیان و منتظرین امام زمان می خوانند و این گروه ( حجتیه) در سال های اخیر سرنوشت سیاسی کشور را در دست گرفته اند. مستند تابوی ایرانی آغاز بسیار خوب و گیرایی دارد، بیننده را جذب و به دنبال خود می کشد. مردم روستایی در مازندران با گفتار ساده خود که از دل بر می خیزد به گلایه می پردازند، با آنکه خانه و آشیانه آنها به آتش کشیده شده با کینه و نفرت سخن نمی گویند، همواره تکرار می کنند که ما سال ها باهم زندگی کردیم. آنان پیوند ناگسستنی با باور های مذهبی خود دارند. به آنان گفته می شود که باید خانه و کاشانه خود را ترک کنند. درس نخوانند، کار نکنند و در جامعه دیده نشوند، بیشتر از زندگی به مرگ فکر کنند. البته این شعار همیشگی جمهوری اسلامی به همه دگراندیشان است! مستند تابوی ایرانی بعد از آن آغاز جذاب و گیرای خود به شکل پراکنده و گاهی ناهمگون پیش می رود، هرچند در نهایت پیام خود را به بیننده منتقل می کند.
در نقد مستند تابوی ایرانی سخن فراوان است، بخشی از آن که جنبه تکنیکی دارد باید از سوی صاحبنظران با توجه به امکانات محدود سازنده بیان شود ولی بخش های اجتماعی و آموزشی آن می تواند مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. علامه زاده در جواب پرسشی که چگونه شد این فیلم را ساختید می گوید. بعد از پخش مصاحبه هایی از بهایی ها شخصی که نمی شناختمش از آلمان با من تماس گرفت و گفت: شما که این همه به مسائل انسانی حساسیت دارید و کار می کنید، چرا راجع به مشکلات ما بهائیان فیلمی نمی سازید ؟ ایشان مقداری کتاب و مدارک از آلمان فرستاد... همزمان از سوی بی بی سی هم خواستند چند مستند برایشان بسازم...( در گفتگو با رسانه های گوناگون) این یکی از ضعف های مهم جامعه هنری و فعالین اجتماعی ما است که گسل های مهم اجتماعی بویژه تفاوت های فرهنگی، زبانی، ملی، قومی و دینی و مذهبی جامعه ما را نمی بینند و یا نسبت به آن بی تفاوت اند. مستند ساز با تجربه به سراغ جامعه شناسان و یا اندیشه ورزان بی طرف که زیبنده پژوهش و علم فراگیر است نمی رود و یا امکان آن را پیدا نمی کند که این بینش و یا ادعا هم نمی تواند قابل قبول باشد، به سراغ افرادی می رود که برخی هنوز به رژیم ولایت، برخی دیگر به دمکراسی دینی و یا ظرفیت قانون اساسی جمهوری اسلامی باور دارند. قانون اساسی جمهوری اسلامی در مقدمه و اصول نخستین خود همه آزادی ها را از انسان سلب و آن را موجودی بی اراده و بی اختیار تعریف کرده که نیازمند ولی امر است. بنابرین اولین اصل آزادی، وجدان آزاد است. تا انسان وجدان آزاد نداشته باشد نمی تواند آزاد بیاندیشد، آزاد زندگی کند، آزادی دیگران را به رسمیت بشناسد و به حقوق بشر که دستآورد تاریخ است احترام بگذارد. به هر رو مستند تابوی ایرانی با تابو شکنی خود زمینه بحث را پیرامون تفاوت های مهم اجتماعی و فرهنگی فراهم می آورد و واقعیت های موجود در جامعه را به نمایش ، آموزش و دید همگان بویژه روشنفکران و فعالین اجتماعی می گذارد. بنظر می رسد خود علامه زاده هم تحت تاثیر رخداد ها و سیر مستند قرار گرفته در جواب پرسش رادیو فردا می گوید: بسیار از اقوام در ایران مورد ستم مضاعف هستند. اینکه علامه زاده آن را هر چند دیر بر زبان می آورد قابل تقدیر است و انتظار می رود که این واقعیت تلخ و دیرینه جامعه را به تصویر کشد و برای ثبت در تاریخ به آیندگان بسپارد.
تمرکز قدرت در دهه های پیشین که با نام ملت، زبان و دولت واحد شکل گرفته با افزوده شدن نهاد ولایت شیعه بر آن فاجعه آفریده است. تمرکز قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی در یک قطب به پتک آهنینی تبدیل شده است که می تواند بر سر همگان فرود آید. همه واحد های ملی، قومی، مذهبی و دینی در معرض سرکوب قرار دارند. میلیون ها کودک ترک در آذربایجان، کردستان، خوزستان و بلوچستان از تحصیل به زبان مادری خود محرومند. میلیون ها سنی مذهب در مناطق مختلف کشور نه تنها از داشتن عبادتگاه محرومند، گاهی به شدت مورد تعرض و ناسزا گویی قرار می گیرند. در این میان کلیمیان و زرتشتیان هم شرایط بهتری ندارند. قدرت را می توان با قدرت مهار و کنترل کرد. راه برون رفت انهدام قدرت مرکزی و تشکیل دولت های محلی است که در آن همه ادیان آزاد و دور از قدرت سیاسی باشند...
محمد حسین یحیایی
mhyahyai@yahoo.com
مستند تابوی ایرانی علامه زاده براستی تابو شکنی در جامعه ای است که سنت دیرینه و تعصب جاهلانه و ناآگانه آن برای کنده شدن از جامعه جان سختی از خود نشان می دهند، رژیم مذهبی و تاریک اندیش آن با جذب شدگانش در ولایت همراه با چپاول درونی، در فکر بر پایی دولت اسلامی شیعه در جهان اند. برخی از روشنفکران آن زیر نام حقوق شهروندی، دمکراسی و شعار های کلی و ملی گرایی نامفهوم پنهان می شوند. بنابرین هنرمندان همراه با آفرینش هنری مجبورند در صحنه های گوناگون ایفای نقش کنند و چشم و گوش جامعه باشند ، بگفته ی قدیمی ها آنچه مردم در آیینه می بینند، هنرمندان در خشت و گل باید ببینند ، زیرا آنان تیز بین، تیز هوش و کنجکاوند تا ناهنجاری و گسل های اجتماعی را ببینند و پرداخته به جامعه تحویل دهند. هنرمند برجسته رضا علامه زاده در طول تاریخ زندگی هنری خود نشان داده است که همواره در کنار مردم و بازگو کننده زوایای زندگی محرومان جامعه خویش است، که گاهی دیگر هنرمندان از کنار آن با بی تفاوتی می گذرند. درد و گرفتاری و فقر مردم روح و روان هنرمند مسئول را مکدر و آرامشش را بهم می زند تا راهی برای برون رفت پیدا کند.
رضا علامه زاده از دوران نوجوانی و جوانی با فقر و درد مردم آشنا بود و خود را متعلق به آن طبقه می دانست که اسیر نظام استثمار و استبدادند و برای رهایی از آن می اندیشید. در جوانی زندان و شکنجه را تجربه کرد ولی آبدیده تر به مبارزه خود ادامه داد. آفرید و چیز های خوب و ماندگار آفرید. در بهترین سال های زندگی، مانند دیگر هنرمندان متعهد مجبور به ترک زادگاه خود شد که به آن عشق می ورزید. هیولایی بنام جمهوری اسلامی با خیانت به امید آزادی خواهان، به کشتن و نابودی آزادی آمده بود. در همان روز ها و ماه ها و سال های نخست چهره واقعی خود را نشان داد. با هنر و هنرمند سر ستیز داشت. علامه زاده هنرمند غربت نشین به پیکار خود ادامه داد. باز هم آفرید و چیز های خوب آفرید. فیلم و مستند ساخت، نمایش نامه نوشت و درد و اضطراب مردم را بر زبان آورد، اندوخته های خود را به دیگران آموخت و خوش درخشید. به زنان، مهاجرت اجباری، تجاوز در زندان های جمهوری اسلامی و جنایت مقدسی پرداخت که قاتلان جمهوری اسلامی با همدستان خارجی خود آن را به اجرا درآوردند.
علامه زاده در مستند تابوی ایرانی خود تلنگر دیگری بر جسم و جان خواب آلود جامعه زد. بیش از ۱۵۰ سال ظلم، ستم ، بی تفاوتی و در بهترین حالت چشم پوشی به جامعه بهایی هر وجدان آگاهی را شرمنده و مضطرب می کند. این انسان ها در همه این مدت زیر ظلم و ستم و ترس زیسته اند. روزی از سوی روحانیت و حکومت و روز دیگر از سوی جمعیتی که خود را ناجی شیعیان و منتظرین امام زمان می خوانند و این گروه ( حجتیه) در سال های اخیر سرنوشت سیاسی کشور را در دست گرفته اند. مستند تابوی ایرانی آغاز بسیار خوب و گیرایی دارد، بیننده را جذب و به دنبال خود می کشد. مردم روستایی در مازندران با گفتار ساده خود که از دل بر می خیزد به گلایه می پردازند، با آنکه خانه و آشیانه آنها به آتش کشیده شده با کینه و نفرت سخن نمی گویند، همواره تکرار می کنند که ما سال ها باهم زندگی کردیم. آنان پیوند ناگسستنی با باور های مذهبی خود دارند. به آنان گفته می شود که باید خانه و کاشانه خود را ترک کنند. درس نخوانند، کار نکنند و در جامعه دیده نشوند، بیشتر از زندگی به مرگ فکر کنند. البته این شعار همیشگی جمهوری اسلامی به همه دگراندیشان است! مستند تابوی ایرانی بعد از آن آغاز جذاب و گیرای خود به شکل پراکنده و گاهی ناهمگون پیش می رود، هرچند در نهایت پیام خود را به بیننده منتقل می کند.
در نقد مستند تابوی ایرانی سخن فراوان است، بخشی از آن که جنبه تکنیکی دارد باید از سوی صاحبنظران با توجه به امکانات محدود سازنده بیان شود ولی بخش های اجتماعی و آموزشی آن می تواند مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. علامه زاده در جواب پرسشی که چگونه شد این فیلم را ساختید می گوید. بعد از پخش مصاحبه هایی از بهایی ها شخصی که نمی شناختمش از آلمان با من تماس گرفت و گفت: شما که این همه به مسائل انسانی حساسیت دارید و کار می کنید، چرا راجع به مشکلات ما بهائیان فیلمی نمی سازید ؟ ایشان مقداری کتاب و مدارک از آلمان فرستاد... همزمان از سوی بی بی سی هم خواستند چند مستند برایشان بسازم...( در گفتگو با رسانه های گوناگون) این یکی از ضعف های مهم جامعه هنری و فعالین اجتماعی ما است که گسل های مهم اجتماعی بویژه تفاوت های فرهنگی، زبانی، ملی، قومی و دینی و مذهبی جامعه ما را نمی بینند و یا نسبت به آن بی تفاوت اند. مستند ساز با تجربه به سراغ جامعه شناسان و یا اندیشه ورزان بی طرف که زیبنده پژوهش و علم فراگیر است نمی رود و یا امکان آن را پیدا نمی کند که این بینش و یا ادعا هم نمی تواند قابل قبول باشد، به سراغ افرادی می رود که برخی هنوز به رژیم ولایت، برخی دیگر به دمکراسی دینی و یا ظرفیت قانون اساسی جمهوری اسلامی باور دارند. قانون اساسی جمهوری اسلامی در مقدمه و اصول نخستین خود همه آزادی ها را از انسان سلب و آن را موجودی بی اراده و بی اختیار تعریف کرده که نیازمند ولی امر است. بنابرین اولین اصل آزادی، وجدان آزاد است. تا انسان وجدان آزاد نداشته باشد نمی تواند آزاد بیاندیشد، آزاد زندگی کند، آزادی دیگران را به رسمیت بشناسد و به حقوق بشر که دستآورد تاریخ است احترام بگذارد. به هر رو مستند تابوی ایرانی با تابو شکنی خود زمینه بحث را پیرامون تفاوت های مهم اجتماعی و فرهنگی فراهم می آورد و واقعیت های موجود در جامعه را به نمایش ، آموزش و دید همگان بویژه روشنفکران و فعالین اجتماعی می گذارد. بنظر می رسد خود علامه زاده هم تحت تاثیر رخداد ها و سیر مستند قرار گرفته در جواب پرسش رادیو فردا می گوید: بسیار از اقوام در ایران مورد ستم مضاعف هستند. اینکه علامه زاده آن را هر چند دیر بر زبان می آورد قابل تقدیر است و انتظار می رود که این واقعیت تلخ و دیرینه جامعه را به تصویر کشد و برای ثبت در تاریخ به آیندگان بسپارد.
تمرکز قدرت در دهه های پیشین که با نام ملت، زبان و دولت واحد شکل گرفته با افزوده شدن نهاد ولایت شیعه بر آن فاجعه آفریده است. تمرکز قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی در یک قطب به پتک آهنینی تبدیل شده است که می تواند بر سر همگان فرود آید. همه واحد های ملی، قومی، مذهبی و دینی در معرض سرکوب قرار دارند. میلیون ها کودک ترک در آذربایجان، کردستان، خوزستان و بلوچستان از تحصیل به زبان مادری خود محرومند. میلیون ها سنی مذهب در مناطق مختلف کشور نه تنها از داشتن عبادتگاه محرومند، گاهی به شدت مورد تعرض و ناسزا گویی قرار می گیرند. در این میان کلیمیان و زرتشتیان هم شرایط بهتری ندارند. قدرت را می توان با قدرت مهار و کنترل کرد. راه برون رفت انهدام قدرت مرکزی و تشکیل دولت های محلی است که در آن همه ادیان آزاد و دور از قدرت سیاسی باشند...
محمد حسین یحیایی
mhyahyai@yahoo.com
تبهکارِ تحقيرکار اعدام بايد گردد! "آی نقی" خودت اصلاحطلبها را اصلاح کن
مهدی اصلانی
شما آقايان اگر باورمند به تقدس هستيد اين تقدس بايد همهگانی و شامل همهی انديشههای انسانی شود. هيچ انديشهای به خودی خود نسبت به هيچ انديشهی ديگری برتری ندارد. شما با نگاهی تبعيضآميز که به نوعی راسيسم نظری پهلو میزند يک انديشه را که همانا اسلام عزيز! باشد از شمول نقد خارج میکنيد چون هم آسمانی است و هم دارای اکثريت
صورت مسئله: شاهين نجفی خوانندهی جوان و خوشقريحهی رپ ايرانی با
انتشار کليپ ويديوی "آی نقی" امام دهم شيعيان را دستمايهی آخرين اثر هنری
خود قرار داد. خبرگزاری نيمهدولتی "فارس" منسوب به بخش اطلاعات و امنيت
سپاه پاسداران با انتشار خبری تحت عنوان: "حکم ارتداد شاهين نجفی صادر شد"
از فتوای آيتالله صافی گلپايگانی پرده برداشت. بر زير صدور اين فتوی که
عکس آن در خبرگزاری فارس به ديد گذاشته شد، تاريخ و مُهر دو هفته پيش از
انتشار ترانه کليپ "آی نقی" خودنمايی میکرد. مرجع نود و شش سالهی شيعيه
در پاسخ به سئوالی درباره حکم توهينکنندگان به امام هادی (امام دهم
شيعيان) بدون نام بردن از هيچکس فتوی با اين مضمون صادر کرد: پرسش: مدتی
است عدهای اجيرشده که عمدتاً از ضدانقلاب خارج کشور میباشند در فضای
اينترنت، سايتها و وبلاگهای خود به راحتی به امام مظلوم شيعيان حضرت امام
هادی اهانت میکنند (طراحی، جوک، کاريکاتور، فحاشی، دروغ بستن و ...) حکم
اين افراد چيست؟ پاسخ: چنانچه اهانت و جسارت به حضرت نموده باشند مرتدند.
واللهاعلم.
خبرگزاری امنيتی فارس همچنين از "تشکيل کمپين اعدام شاهين نجفی" گفت.
پس از آن سايت خبری شيعهآنلاين از اختصاص يافتن صدهزار دلار جايزه برای
سر شاهين نجفی که توسط فردی خير از کشورهای عربی(؟) تاًمين شده خبر داد.
تدارکِ صدور اين فتوی و نفريننامهی شوم و بهيمی اما پيشتر کليد خورده
بود. حدود يکسال پيش در برخی شبکههای اجتماعی همچون فيس بوک و صفحهای
مجازی بر روی اينترنت تحت عنوانِ "کمپين يادآوری امام نقی به شيعيان"
تعدادی از جوانان منتقد اوضاع اجتماعی سياسی در ايران به زبانِ طنز و شوخی
با نام بردن از امام دهم شيعيان که به سادهگی به زبان آمده و خوشتلفظ
میباشد، بر مبنای کم اشتهار بودن و ناشناختهگی امام دهم شيعيان، "نقی" را
به ابزاری برای بيان پارهای اعتراضات و انتقادات در چهارچوبهی طنز قرار
دادند. گفتنی است در ميان دوازده امام منسوب به شيعيان، بر مبنای موضوعيتِ
تاريخی، اهميت و اشتهارشان میتوان چندتنی را به سادهگی رج زد. به عنوان
نمونه در شمارش امامان پس از امام هشتم میتوان با جا انداختن امام نهم و
دهم يکسر به ايستگاه امام يازدهم رسيد. ناشناختهگی امام دهم شيعيان چنان
بود که پس از غائلهی "آی نقی" بيژن فرهودی مجری برنامه تفسير خبر تلويزيون
صدای آمريکا در برنامه جمعه بيست و دوم ارديبهشت "نقی" را امام چهارم!
خواند. جالبتر آنکه مهمان ويژه اين برنامه دکتر محمد سهيمی که خود را
مسلمانی معتقد معرفی کرد نيز "نقی" را امام يازدهم معرفی کرد. پيش از ورود
به بحث اما...
مقدمهای ناگزير: اصلاحطلبان از ابتدای حضور و قدمرنجه فرما شدنشان به خارج کشور که آن را نقطهی آغاز اپوزيسيون میخوانند، در برخورد با موضوعات حقوق بشری از نوعی ضرورت سياسی پيروی کرده و میکنند. تمامی اصلاحطلبان امروز و يا چپهای مسلمان ديروز نه تنها در "دوران طلايی" در موضع اعتراض قرار نداشتهاند که يک خط اعتراض به نقض حقوق بشر نيز. صدور حکم ارتداد و آدمکشی يکی از دستآوردهای "امام راحل!" بود. از جمله مشهورترين و فجيعترين احکام خمينی صدور حکم ارتداد و مرگ برای شنونده يکی از برنامههای راديو درست هفده روز پيش از صدور حم ارتداد سلمان رشدی در روز مادر و ماجرای معروف به اوشين بود.(۱) اصلاحطلبان هماره بر مبنای مفروضاتی نادقيق ابتدا يک ساخت به وجود میآورند و سپس در آن ساخت يک گفتمان میسازند و ديگران را به مسابقهای دوسرباخت که قوانين و زمين بازی از قبل توسط خودشان تعيين شده دعوت میکنند. در موردِ اخير ابتدا متفقاً گفتند توهينی از جانب شاهين نجفی به اعتقادات و باورهای اکثريتی عظيم وارد شده است. شما بايد اين فرض نادقيق و معيوب از جانب ايشان را بپذيريد تا بازی آغاز شود. يعنی شما به بازی دعوت میشويد که از پيش بازندهی آن هستيد. مشکل اصلی اصلاحطلبان در برخورد با عمده مسائل نه ساختی معيوب به نام کليت نظام اسلامی که از ابتدای شکلگيریاش تن دريده و سر زده که وجود "بدمنها" و آدم مريخیهاست. چارهی کار نيز آنکه بايد بدمنها از قدرت رانده و آدم خوبها را دوباره به قدرت برگرداند. در ماجرای اخير جانمايهی حرف بيشتر اصلاحطلبان آن است که اگر آيتالله منتظری بود اينطوری نمیشد. اگر آقای کروبی الان در قدرت بود با چانهزنی معضل را حل میکر و نمی گذاشت کار به اين جاها بکشد. به همين روشنی بخشی از سبزها و اصلاحطلبان هرگز قادر به نقد تمامی جنايات دوران جمهوری اسلامی نمیباشند. نقد جنايات جمهوری اسلامی الزاماً بايد با نقدِ موجوديت جمهوری اسلامی تواًمان صورت گيرد. جمهوری اسلامی روزی اصلاح خواهد شد که ديگر نباشد. پارهای واماندهگان و پرتشدهگان از قدرت (نه کناررفتهگان از قدرت) اگر فرجام چانهزنی در بالا مطابق ميل طی شود اصل موضوع را به فراموشی وا مینهند. چرا که اصل برای اصلاحطلبان حفظ کليت نظام میباشد. به معنای روشن و سادهتر، بايد نظامی موجود باشد که بشود و بتوان بخشی از آنرا اصلاح کرد، وگرنه نه نشان از تاک خواهد ماند و نه از تاکنشان.در مورد اخير در تمامی نوشتههای منسوبين بدين نحلهی فکری نقطهی شروع آن بود که در کليپ "آی نقی" از جانب شاهين نجفی تحقير و توهينی بزرگ به باورهای اکثريتی عظيم از شيعيان روا شده. اين همه گفتم تا پلی زده باشم به سخنِ اصلی و بهانهی اين مکتوب. و آن عبارت است از واکنشِ يکسر خطا و تباه از جانبِ اصلاحطلبان و بخشی از "سبزها" نسبت به غائلهی "آی نقی". از ميان برخوردهايی که فضای رسانهای ده روز گذشته را اشغال کرد به پارهای نوشتههای اينان میپردازم. در غائلهی "آی نقی" ابتدا اکثرِ سبزها و اصلاحطلبان ترجيح دادند خودشان را نجس نکنند و با سکوت از کنار ماجرا بگذرند، که لابد از شرِ يک "تحقيرکننده مقدسات" و "تبهکار" راحت شوند. با کمی تاًخير در ستون "برگ سبز" تارنمای "جرس" که اصلیترين پايگاه خبری-تحليلی سبزها میباشد با اين توضيح که: "نظرات وارده در ستون يادداشتها الزاماً ديدگاه جرس نيست" سه نوشته از مهدی جامی، مرتضی کاظميان، و طاها پارسا منتشر شد. از آنجا که اين سه نوشته با درجاتی متفاوت در يک شومآوايی مطلق، بازتابِ نظری و سقوط اخلاقی بخش عمدهای از اصلاحطلبان در واکنش به رُخداد اخير را شمول میدهد، میتوان آنرا "الزاماً ديدگاه جرس خواند" ابتدا مکثی خواهم داشت بر روی اين سه مکتوب و سپس نگاهی به نوشتهی مجتبی واحدی در تارنمای "گويا" و علی افشاری در "روز آنلاين" در ميان تمامی نوشتههای تاکنونی بر "آی نقی" بیترديد فاجعهآميزترين و رسواترينِ آن تعلق به مهدی جامی مدير سابق راديو زمانه در "جرس" دارد. (با پوزش از ف. م. سخن. که تارنمای "گرامی" جرس و البته نويسندهی گرامی و محترمشان را ناگرامی و نامحترم میدانم. (2)
اول، مهدی جامی: نوشتهی مهدی جامی، جدا از نادقيق و غيراخلاقی بودن، شباهتی قريب به پاپوشدوزی امنيتی و زير چَک دادن شاهين نجفی به دست سربازان گمنام دارد. اينها گوشهای از اتهامنامه و کيفرخواستِ کوتاه جامی عليه شاهين نجفی در "جرس" میباشد، وی ابتدا کار شاهين را توهين به مقدسات و تحقير و تمسخر میخواند. سپس تحقير را روش تبهکاران دانسته و خوب بعدش هم که معلوم است ديگر، تبهکارِ تحقيرکار اعدام بايد گردد! جامی مینويسد: «تمسخر هيچ مناسبتی با رواداری ندارد. شوراندن خلق (امت) و گزک به دست تبهکاران حاکم دادن.[...] تحقير روش تبهکاران است نه آزادگان» مهدی جامی سپس اتهام همکاری با گروههايی که از روش توهين پيروی میکنند را تنخور شاهين کرده (نام مستعار و اسم رمز ضدانقلاب و جريان فتنه) و اينگونه پرونده را بر دلبستهگانِ جمران و جمکران چربتر میکند: «شاهين نجفی به پشتوانه و دلگرمی گروههايی که از روش توهين برای پيشبرد مقاصد سياسی و اجتماعی خود در ايران بهره میبرند است که میتواند ترانه آی نقی بنويسد و اجرا کند. اگر اين دلگرمی نبود او هرگز تصورش را هم نمیکرد يا اگر میکرد جسارت بيانیاش را نمیيافت» و البته حالا که شاهين جسارت بيانیاش را يافته بايد تاوان پس دهد و کسی که خربزه میخورد لابد پای لرزش هم مینشيند. چشم شاهين کور و دندش هم نرم، میخواست توهين نکند و تحقير پيشه نکند که «تحقير روش تبهکاران است.» و تبهکار تحقيرکار اعدام بايد گردد!. مهدی جامی، اما ول کن ماجرا نيست و در دفاعی آشکار و "دينخويانه" از رحمانيت اسلام بر سر شاهين تشر میزند که: «دين اسلام دين زندانيان و قربانيان اين نظام است. دين تاجزادهها و نبویها و سحابیها و موسوی و کروبی است. دين نوریزاد و سردار علايی است. دين رهنورد و فائزه است. [...] دين آل احمد است دين سروش.»(۳) اين بيانِ امنيتی که هيچ نامی جز سقوط اخلاقی نمیتوان بر آن نهاد با زبان بیزبانی به شاهين میگويد ای هتاک و تحقيرکننده اگر رعايت هيچ چيز را نکردی دستکم رعايت اسلام فائزه و رهنورد و سردار علايی را میکردی، و به حرمت منتظری و موسوی و کروبی هم که شده بود اين غلطِ زيادی را نمیکردی. و کجاست احمد شاملو که ندا سردهد "زمانه" غريبیاست نازنين! حرمت را در پستوی خانه نهان بايد کرد.
دوم، طاها پارسا: سبزينهپوش ديگر آقای طاها پارسا با تحقيری خفيف و "جوانک" خواندن شاهين نجفی (معادل طفلک) آنهم از نوع "جويای نام" شاهين را با قاتل نروژی مقايسه کرده و مینويسد: «روی سخن با جوانک جويای نامی نيست که در هر جامعهای و هر از گاهی از اين هتاکیها به آبرو و نام و جسم و جان انسانها يافت میشود. شاهين نجفی لابد حالا میداند که توهين کردن يکی از سادهترين کارهايی است که در زندگی میشود کرد و لذا به يک معنا کاری است معمولی و بيهوده؛ يعنی نه تنها منجر به نتيجه نمیشود بلکه در همان لحظه اول صاحب گفتار را تحقير میکند و بر زمين میکوبد جايی خواندهام که هر انسانی اين ظرفيت را دارد که دست کم ۱۰ دقيقه بر صدر اخبار قرار گيرد اما مسئله اين است که به چه قيمتی؟ آيا قاتل نروژی هم که ۷۷ نفر را يکجا در ساحل کشت از همين قاعده پيروی نکرد؟» (۴) به باور طاها پارسا، شاهين ده دقيقه در صدر خبرها جای گرفت. بسيار خوب. بعد تحقير شد. اين هم قابل فهم است که در جنگ تحقير، سبزها کمر به تحقير متقابل شاهين گرفتهاند. اما میماند بر زمين کوبيده شدن شاهين؟ شاهين را چه کسی زمينگير کرده است؟ طاها پارسا از چه میگويد؟ حکم آيتالله نود و شش ساله که با زمين گير کردن شاهين دل جناب پارسا را خنک کرده.
سوم، مرتضی کاظميان: نوشتهی مرتضی کاظميان، در جرس با فاصله از وقاحت نوشتهی مهدی جامی، به گونهای در صدد جمع کردن ماجرا برآمده. وی پس از متکثر خواندنِ جنبش سبز محتوای آهنگ "آی نقی" را "بهدليل رنجاندن بخشی از شهروندان، و توهين به باورهای آنان اقدامی غيراخلاقی" خوانده و سپس با توسل و دخيل بر آستان دکتر علی شريعتی از "جغرافيای سخن" و چه جايی؟ و چگونه سخن گفتن؟ با نامناسب خواندنِ شاهين نجفی به اين نتيجهگيری در متن نوشتهاش میرسد که: "در روزهايی که محمدرضا معتمدنيا، اسير آزاده سبز، اعتصاب غذا را چونان راهی برای رساندن صدای اعتراض خود" در پيش گرفته و محمد توسلی عنقريب به وظيفه شرعی خود که همانا روزه و اعتصاب غذا دست خواهد زد و "نرگس محمدی بيمار تحت فشار بازجوها و شرايط زندان، دچار فلج مجدد میشود؛ [و] مهسا امرآبادی به همسر زندانیاش میپيوند" را شايسته دموکراسیخواهان ايران ندانسته و به همهگان توصيه میکنند تا "انرژیهای کمتری را تلف کنند و تمرکز و همگامی بيشتری پيرامون جنبش اجتماعی ايران امروز (جنبش سبز) بيافرينند" (۵)
چهارم مجتبی واحدی: مجتبی واحدی، مشاورِ ارشد و سخنگوی سابق مهدی کروبی (با پوزش از آقای واحدی. سابق میگويم و نه ساقط، چرا که "شيخ" در حال حاضر به گاه هواخوری يا ديدار با فرزندانش هم چهار جفت چشمِ بپا دارد. در جايی که سخن گفتن "شيخ" موضوعيت ندارد، وظيفهی سخنگويی و مشاور ارشد بودن امری است متعلق به سابق) در آخرين مکتوبشان که در تارنمای "گويا" منتشر شد، به بهانهی سنگانداختن آيتالله صافی در چاه و غائلهی "آی نقی" اندر فوايد "شيخ"شان مهدی کروبی، به نقل دو داستان میپردازند تا گفته باشند از پايبندی "شيخ" بر اصول و "سخن انسانی" گفتنشان. يکی از اين دو داستان مربوط به سال ۸۱ و مخالفت شيخ باصدور حکم ارتداد برای هاشم آغاجری به بهانهی توهين به مقدسات میباشد. "شيخ" در جلسهای خصوصی در حضور آقای واحدی و "دو تن از روحانيون سرشناس حکومتی" که بر اساس روايت آقای واحدی آن دو روحانی آمده بودند تا: «برای آنکه به خيال خود شيخ را خلع سلاح کند انبوهی از روايات و احاديث را بر سر او ريختند. کروبی هم که از قبل خود را برای "تکرار مخالفت" آماده کرده بود در کمال آرامش به آنها پاسخ داد که "حتی اگر همه رواياتی که شما میگوييد درست باشد برای اثبات توهين، وجود دو عنصر ضروری است: نخست آنکه گوينده، واقعا قصد توهين داشته و دوم، وجود عبارات صريح که در جامعه، توهين تلقی شود» (۶) آقای مجتبی واحدی به عنوان يک مسلمان معتقد البته ضروری نمیدانند به خوانندهی مطلبشان بگويند با اين استدلال اگر گويندهی مطلب (آغاجری يا هر فرد ديگر) واقعاً قصد توهين داشته باشد و عبارت صريح از طرف جامعه (امت هميشه در صحنه) توهين تلقی شود تکليف گويندهی مادرمرده چه میباشد؟ و حکم "شيخ" شان بر مبنای قوانين شرعی در مورد توهينکننده چه خواهد بود؟ اصلاً چه کسی ميزانِ سنجشِ توهين با غيرِ آن به ويژه در مورد اخير مرتبط با يک اثر هنری میباشد؟ جناب واحدی! شوخی نفرماييد و از "سخن انسانی" گفتن شيخ، برایمان قصه سرندهيد. "شيخ" شما در سياهترين دوره تاريخ جمهوری اسلامی و در "دوران طلايی" دست راست آقای خمينی نشسته بودند. شما نمیتوانيد حتا يک مورد اعتراض از جانب ايشان به سلاخی دههی شصت ارائه دهيد. "شيخ" هماره طرفدار جمهوری اسلامی و شخص "امام خمينی" بوده و هستند. ايشان مکرر در مکرر انقلاب اسلامی را عصر سربلندی و آيتالله خمينی را مطلق عدالت خوانده و معتقد که "بُعد رحمانی، بخشش، قانونگرايی و دقت در حفظ حقوق شهروندی از خصايل برجسته "امام راحل" بوده است. ايشان در دوران موج سبز و در ارتباط با اعدامهای تابستان شصت وهفت و نقش خمينی که ديگر تنها خواجه حافظ شيرازی است که نداند قاتل اصلی جز خودش کسی نمیباشد فرمودند: «ماجرا در ابهام قرار دارد و معلوم نيست که تا چه اندازه امام در اين ماجرا دخالت داشتهاند ۷» آقای واحدی! نه شمای مسلمان معتقد نوعی نه "شيخ"تان و نه هيچ مرجعی به زعم شما "عادل" نمیتواند با قوانين اسلامی مخالفت کند چرا که به محض مخالفت از مسلمانی ساقط میشود. شما جناب واحدی ما را بدهکار "شيخ" میکنيد که مرحمت فرموده و آندفعه را نديد گرفتهاند. شما با برگرداندن انگشت اتهام به سمت بخشی از اپوزيسيون معتقديد که حاشيههای داستانِ اخير بيش از اندازه حساسيت برانگيز شده. بر من دانسته نيست شما با چه اطمينانی و بر چه مبنايی تهديد جانی عليه شاهين نجفی را "غيرواقعی" میخوانيد؟. به راستی به معنای اين بخش از نوشتهتان وقوف داريد: «تلاش مشکوک برخی رسانههای حکومتی و همراهی سئوال برانگيز بخشی از اپوزيسيون برای مرتبط کردن يک فتوا از آيتاله صافی گلپايگانی با اين موضوع موجب تبليغات وسيع پيرامون تهديد غيرواقعی عليه جان خواننده ترانه شد» آقای واحدی صدهزاردلار برای سر شاهين جايزه تعيين شده شما اپوزيسيون را هدف گرفته که فتوای آيتالله صافی ربطی به شاهين ندارد؟ مگر آيتالله صافی زبانم لال! که عمرشان دراز باد و چند سال ديگر امت هميشه درصحنه! بايد صدسالگیشان را جشن بگيرند خودشان زبان ندارند دو کلمه بگويند اين فتوا ربطی به شاهين نداشته و ندارد؟ سخنگويی البته برازندهی شماست اما در اين مورد مشخص چرا نقش سخنگوی ايشان را ايفا میکنيد؟ جناب واحدی! اگر فردا بر مبنای فتوی که شما مرتبط با شاهين نمیدانيد، سر اين پسر را تهتراش کرده و روی سينهاش به نمايش گذاشتند و مانند فريدون فرخزاد "مثله"اش کردند تکليف ما با اسلامِ رحمانی شما چه خواهد بود؟ لابد مانند هميشه عدهای مريخی و خودسر با هدايت اجانب برای آلودن رحمانيت "اسلام عزيز!" دست به کار شدهاند. حتماً نمیخواهيد کسانی را نام برم که همينگونه با چنين فتواهايی به "درک واصل شدهاند" ليست جنايات و تباهیهای نظام به ويژه در دوران طلايی چنان است که شماره کردنش موجب کسالت خواننده خواهد شد. مجتبی واحدی همچنين با "دروغين خواندن فتوی" بخشی از اپوزيسيون يا به زعم ايشان کسانی که "ادعای دموکراسیخواهی" دارند را مورد تفقد اصلاحطلبانهشان قرار میدهند: «گروهی از حاميان دو آتشه شاهين نجفی، با ادعای دموکراسیخواهی، يک فتوای دروغين را دستاويز قرار دادهاند و با تبليغ گسترده پيرامون آن، به صورت غير مستقيم به حکومت کمک میکنند تا مظاهر گوناگون "نقض دموکراسی" را از چشمها مخفی نگه دارد. آنها با منتسب کردن فتوای بيست روز پيش آقای صافی گلپايگانی به ترانهای که حدودِ يک هفته پيش منتشر شده "فرياد بر می آورند « جان ترانه سرا، در خطر است" آقای واحدی به پير به پيغمبر قسم جان خواننده در خطر بوده و هست که پليس آلمان وارد ماجرا شده است. آخرسر شما جناب واحدی مرقوم داشتهايد: «حقيقت آنست که من شخصاً در ترانه جديد شاهين، هيچ آموزندگی نديدم.» (خواننده مصيبتزده را با نام کوچک خواندن از جانب آقای واحدی را لابد بايد نوعی همدردی به حساب آورد. معادل حالا جوانی کردی و کاری است که شده) آخر جناب واحدی! چه کس تعيين کرده و قرار نهاده و گفته که در موسيقی رپ که بنيانش بر اعتراض و مقابله با هرنوع تبعيض از جمله بدترين نوعش (آپارتايد دينی در ايران) واقع شده و با زبانی خاص و خيابانی عرضه میشود بايد دنبال آموزندگی گشت؟
پنجم علی افشاری: مشابه چنين برخوردی را علی افشاری اينگونه فرمول میکند: «مسئله ارتداد و مجازات مرگ برای آن که بنا به قولی امری متعلق به دوران اوليه بعثت پيامبر بوده و سپس منسوخ شده است و به باور ديگری احاديث و روايات مربوط به آن ضعيف بوده و قابل استناد نيستند.» (۸) شوخی نفرماييد آقای افشاری. چی منسوخ شده؟ چه چيز قابل استناد نيست؟ دستکم جدای از فريدون فرخزاد و کوروش آريامنش که به اتهامی مشابه و توهين به مقدسات سلاخی شدند از بختيار و قاسملو و شرفکندی و کاظم رجوی و دکتر سامی و فروهرها بگيريد و برويد جلو الاماشالله تا برسيد به تابستان شصتوهفت که تنها در يک فقره با حکمِ امامِ خوشخط "دست طلايی" (۹) چندين هزار نفر سهميه گورستانهای بینام شدند. در اين زمينه از برکاتِ اسلامِ عزيز! چنان ليستی بلند در اختيارمان است که میتوانيم آنرا در کتابِ جهانی رکوردهای گينس ثبت کنيم. آقای افشاری همچنين انتشار اين آهنگ را "چون باعث آلام و درد و رنج مؤمنان و شيعيان معتقد شده است به لحاظ اخلاقی نيز ايراد و اشکالدار" میدانند. علی افشاری، عمومی شدنِ آی نقی را "دامن زدن به فضای تخاصم و ستيز و تنش در جامعه و از منظر کارکردگرايی آرامش جامعه را مختل" کردن میدانند. کارکردگرايی؟دامن زدن به فضای تخاصم؟ آلام شيعيان و رنج مؤمنان؟ آقای افشاری به عنوان فردی معتقد و مسلمان معتقدند: "ترانه فوق چون مرز مشخصی با تمسخر واستهزاء ندارد و عرف جامعه در خصوص مقدسات را رعايت نکرده است، مشکل آفرين است"
فصل مشترکِ تمامی نوشتههای فوق و منطق ارائه شده در آن يک چيز است و لاغير. دعوت به سکوت. چرا میگويم دعوت به سکوت؟ خط مشترکی که در تمامی نوشتههای فوق اصل قرار گرفته و دنبال میشود آن است که شاهين نجفی، به چيزی توهين کرده که اولاً مقدس بوده است. دوماً به اکثريتی عظيم توهين شده. مبنای اين تقدس اما آسمان است. حوزهی آسمان هم مقدس است و هم مصونيت دارد، زانبيشتر اکثريت را هم دارد. اگر شاهين در ترانهی خود به جای "آی نقی بيا" به حوزهی دين ورود نمیکرد و به عنوان مثال میگفت آی مارکس بيا و يا ژان پل سارتر يا کامو و يا هر انديشمندی ديگر را به آمدن فرا میخواند و دستمايهی کار هنریاش قرار میداد آب از آب تکان نمیخورد. مبنای نقدناپذيری آسمان شروع از نيمهی دوم بازی است. شما آقايان اگر باورمند به تقدس هستيد اين تقدس بايد همهگانی و شامل همهی انديشههای انسانی شود. هيچ انديشهای به خودی خود نسبت به هيچ انديشهی ديگری برتری ندارد. شما با نگاهی تبعيضآميز که به نوعی راسيسم نظری پهلو میزند يک انديشه را که همانا اسلام عزيز! باشد را از شمول نقد خارج میکنيد چون هم آسمانی است و هم دارای اکثريت. مرتب دور میزنيد و جلز و ولز میکنيد و از هواسپرتیهای اسلام بهره میجوييد تا صحت عقلش را به اثبات برسانيد. در هنر اساس اين پرسش که چرا گفتی؟ ناصحيح است. جخ! بحث شما اين نيست که چه گفته؟ بحث شما آن است که چرا گفته؟ شما برای هنرمند از پيش سبک و موضوع تعيين میکنيد. هنرمند بايد بتواند هرچه خواست بگويد. شما هم نقد کنيد. در اين حق هيچ مرزی وجود ندارد. در هنر تنها يک بايد وجود دارد و آن همانا بیمرزی سخن میباشد. مرز پس از تولد اثر تعيين میشود. بنيانِ هنر تخيل است. يک چيز در جهان آزاد است و از حوزهی هر محدوديتی خارج، و آن ذهن آدمی است. هنرمند از هفت دولت آزاد است چون مدام تخيل میکند. هنر ثبت تخيل و ذهن است. تحقير در اين مقوله اساساً موضوعيت ندارد. شما اول ساکت میکنيد و بعد میگوييد جنبش سبز متکثر است و بياييد حرفتان را بزنيد. آخر اين نوع حرف زدن که میشود پانتوميم! شما هرجا کم میآوريد جِر میزنيد و میگوييد به مقدسات اکثريتی عظيم توهين شده است. جوهرهی حرف شما ساکت کردن است. بعد اين حوزهی تقدس را به سياست تسری میدهيد که مثلاٌ "آی نقی" خواندن شاهين در جنبش سبز افتراق ايجاد کرده است و يا بيماری نرگس محمدی و زندانی شدن محمدرضا معتمدنيا را به سايه رانده و زير گرفته و يا خوب بود شاهين به حرمت موسوی و منتظری و کروبی نمیخواند. چرا که آی نقی! آسيبرسان ائتلافهای سياسی شده است. شما با اين نوع نگرش گفتمان سکون میسازيد هر ائتلافی وقتی معنا دارد که همهی صداها در آن شنيده شود. گفتن اينکه جنبش سبز رنگينکمان است و متکثر و چه و چه ديگر به کار سياست امروز نمیآيد. چون از اولش هم سبز متکثر نبود و نيست. از همان آغاز همه بايد به سبز میپيوستند، سبز با کسی ائتلاف نداشت و ندارد. شما مدام کنار تشک قدرت بدنسازی میکنيد و تمرين سکوت میدهيد. غايت حرف شما اين است: دين نبايد آسيب ببيند. شما از نقطهای آغاز میکنيد که مورد توافق نيست. در پايان چه دارم بگويم جز آنکه آی نقی خودت اصلاحطلبان را به راه راست هدايت کن. آمين!
مهدی اصلانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- ماجرای صدور حکم ارتداد از سوی خمينی از اين قرار بود که همزمان با "روز مادر" سال ۱۳۶۷، راديوی جمهوری اسلامی ايران در سالروز تولد حضرت فاطمه طی برنامهای زنده از مخاطبينش سؤال میکند الگوی شما به عنوان زن ايرانی کيست؟ به رغم نام بردن اکثر پاسخ دهندگان از حضرت فاطمه به عنوان الگو، يکی از مخاطبان از "اوشين" به عنوان الگويش نام میبرد و در پاسخ به گوينده که میپرسد چرا الگوی شما فاطمه نيست میگويد: "حضرت زهرا مال ۱۴۰۰ سال پيش است. ما يک الگوی امروزی میخواهيم" خمينی تنها ساعاتی پس از پخش اين مصاحبه و اطلاع از پخش زنده اين برنامه از آنتن صدا و سيما، در نامهای خطاب به محمد هاشمی، رئيس وقت اين سازمان که بدون استفاده از واژگان محترمانهای چون "جناب" و "محترم" و "با تشکر" و "موفق باشيد" و... نوشته شد، و حکم ارتداد صادر کرد. "آقای محمد هاشمی، مديرعامل صدا و سيمای جمهوری اسلامی با کمال تأسف و تأثر روز گذشته (روز شنبه ۸ بهمن) از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گرديده است که انسان شرم دارد بازگو نمايد. فردی که اين مطلب را پخش کرده است تعزير و اخراج میگردد و دستاندرکاران آن تعزير خواهند شد و[...] توهينکننده محکوم به اعدام است. نگاه کنيد به صحيفه نور، جلد ۲۱ صفحه ۷۶
۲- نگاه کنيد به ف.م.سخن"ترانه نقی، توهين به مقدسات يا طرح تلخ معضلات؟" در اين نوشته ف. م. سخن سايت جرس را با صفت "گرامی" به کار گرفته؟! گويا نيوز.
۳- نگاه کنيد به مهدی جامی، "حق تمسخر و تحقير محفوظ نيست" تارنمای جرس
۴- نگاه کنيد به طاها پارسا،" دشمنان درجه اول آزادی" پيشگفته
۵- نگاه کنيد به مرتضی کاظميان، ستاره قطبی، شکاف اصلی. پيشگفته
۶- نگاه کنيد به مجتبی واحدی، "اسلام گرايی نمايشی دموکراسی خواهی گزينشی" گويا نيوز
۷- نگاه کنيد به نامه کروبی به موسویاردبيلی در اعتراض به سخنان دادستان عمومی تهران
۸- نگاه کنيد به علی افشاری، "ترانه جنجالی و نفی خشونت و اهانت" روزآنلاين
۹- وام گرفته شده از عطاء مهاجرانی که از خوشخطی امام راحل سخن گفتهاند
مقدمهای ناگزير: اصلاحطلبان از ابتدای حضور و قدمرنجه فرما شدنشان به خارج کشور که آن را نقطهی آغاز اپوزيسيون میخوانند، در برخورد با موضوعات حقوق بشری از نوعی ضرورت سياسی پيروی کرده و میکنند. تمامی اصلاحطلبان امروز و يا چپهای مسلمان ديروز نه تنها در "دوران طلايی" در موضع اعتراض قرار نداشتهاند که يک خط اعتراض به نقض حقوق بشر نيز. صدور حکم ارتداد و آدمکشی يکی از دستآوردهای "امام راحل!" بود. از جمله مشهورترين و فجيعترين احکام خمينی صدور حکم ارتداد و مرگ برای شنونده يکی از برنامههای راديو درست هفده روز پيش از صدور حم ارتداد سلمان رشدی در روز مادر و ماجرای معروف به اوشين بود.(۱) اصلاحطلبان هماره بر مبنای مفروضاتی نادقيق ابتدا يک ساخت به وجود میآورند و سپس در آن ساخت يک گفتمان میسازند و ديگران را به مسابقهای دوسرباخت که قوانين و زمين بازی از قبل توسط خودشان تعيين شده دعوت میکنند. در موردِ اخير ابتدا متفقاً گفتند توهينی از جانب شاهين نجفی به اعتقادات و باورهای اکثريتی عظيم وارد شده است. شما بايد اين فرض نادقيق و معيوب از جانب ايشان را بپذيريد تا بازی آغاز شود. يعنی شما به بازی دعوت میشويد که از پيش بازندهی آن هستيد. مشکل اصلی اصلاحطلبان در برخورد با عمده مسائل نه ساختی معيوب به نام کليت نظام اسلامی که از ابتدای شکلگيریاش تن دريده و سر زده که وجود "بدمنها" و آدم مريخیهاست. چارهی کار نيز آنکه بايد بدمنها از قدرت رانده و آدم خوبها را دوباره به قدرت برگرداند. در ماجرای اخير جانمايهی حرف بيشتر اصلاحطلبان آن است که اگر آيتالله منتظری بود اينطوری نمیشد. اگر آقای کروبی الان در قدرت بود با چانهزنی معضل را حل میکر و نمی گذاشت کار به اين جاها بکشد. به همين روشنی بخشی از سبزها و اصلاحطلبان هرگز قادر به نقد تمامی جنايات دوران جمهوری اسلامی نمیباشند. نقد جنايات جمهوری اسلامی الزاماً بايد با نقدِ موجوديت جمهوری اسلامی تواًمان صورت گيرد. جمهوری اسلامی روزی اصلاح خواهد شد که ديگر نباشد. پارهای واماندهگان و پرتشدهگان از قدرت (نه کناررفتهگان از قدرت) اگر فرجام چانهزنی در بالا مطابق ميل طی شود اصل موضوع را به فراموشی وا مینهند. چرا که اصل برای اصلاحطلبان حفظ کليت نظام میباشد. به معنای روشن و سادهتر، بايد نظامی موجود باشد که بشود و بتوان بخشی از آنرا اصلاح کرد، وگرنه نه نشان از تاک خواهد ماند و نه از تاکنشان.در مورد اخير در تمامی نوشتههای منسوبين بدين نحلهی فکری نقطهی شروع آن بود که در کليپ "آی نقی" از جانب شاهين نجفی تحقير و توهينی بزرگ به باورهای اکثريتی عظيم از شيعيان روا شده. اين همه گفتم تا پلی زده باشم به سخنِ اصلی و بهانهی اين مکتوب. و آن عبارت است از واکنشِ يکسر خطا و تباه از جانبِ اصلاحطلبان و بخشی از "سبزها" نسبت به غائلهی "آی نقی". از ميان برخوردهايی که فضای رسانهای ده روز گذشته را اشغال کرد به پارهای نوشتههای اينان میپردازم. در غائلهی "آی نقی" ابتدا اکثرِ سبزها و اصلاحطلبان ترجيح دادند خودشان را نجس نکنند و با سکوت از کنار ماجرا بگذرند، که لابد از شرِ يک "تحقيرکننده مقدسات" و "تبهکار" راحت شوند. با کمی تاًخير در ستون "برگ سبز" تارنمای "جرس" که اصلیترين پايگاه خبری-تحليلی سبزها میباشد با اين توضيح که: "نظرات وارده در ستون يادداشتها الزاماً ديدگاه جرس نيست" سه نوشته از مهدی جامی، مرتضی کاظميان، و طاها پارسا منتشر شد. از آنجا که اين سه نوشته با درجاتی متفاوت در يک شومآوايی مطلق، بازتابِ نظری و سقوط اخلاقی بخش عمدهای از اصلاحطلبان در واکنش به رُخداد اخير را شمول میدهد، میتوان آنرا "الزاماً ديدگاه جرس خواند" ابتدا مکثی خواهم داشت بر روی اين سه مکتوب و سپس نگاهی به نوشتهی مجتبی واحدی در تارنمای "گويا" و علی افشاری در "روز آنلاين" در ميان تمامی نوشتههای تاکنونی بر "آی نقی" بیترديد فاجعهآميزترين و رسواترينِ آن تعلق به مهدی جامی مدير سابق راديو زمانه در "جرس" دارد. (با پوزش از ف. م. سخن. که تارنمای "گرامی" جرس و البته نويسندهی گرامی و محترمشان را ناگرامی و نامحترم میدانم. (2)
اول، مهدی جامی: نوشتهی مهدی جامی، جدا از نادقيق و غيراخلاقی بودن، شباهتی قريب به پاپوشدوزی امنيتی و زير چَک دادن شاهين نجفی به دست سربازان گمنام دارد. اينها گوشهای از اتهامنامه و کيفرخواستِ کوتاه جامی عليه شاهين نجفی در "جرس" میباشد، وی ابتدا کار شاهين را توهين به مقدسات و تحقير و تمسخر میخواند. سپس تحقير را روش تبهکاران دانسته و خوب بعدش هم که معلوم است ديگر، تبهکارِ تحقيرکار اعدام بايد گردد! جامی مینويسد: «تمسخر هيچ مناسبتی با رواداری ندارد. شوراندن خلق (امت) و گزک به دست تبهکاران حاکم دادن.[...] تحقير روش تبهکاران است نه آزادگان» مهدی جامی سپس اتهام همکاری با گروههايی که از روش توهين پيروی میکنند را تنخور شاهين کرده (نام مستعار و اسم رمز ضدانقلاب و جريان فتنه) و اينگونه پرونده را بر دلبستهگانِ جمران و جمکران چربتر میکند: «شاهين نجفی به پشتوانه و دلگرمی گروههايی که از روش توهين برای پيشبرد مقاصد سياسی و اجتماعی خود در ايران بهره میبرند است که میتواند ترانه آی نقی بنويسد و اجرا کند. اگر اين دلگرمی نبود او هرگز تصورش را هم نمیکرد يا اگر میکرد جسارت بيانیاش را نمیيافت» و البته حالا که شاهين جسارت بيانیاش را يافته بايد تاوان پس دهد و کسی که خربزه میخورد لابد پای لرزش هم مینشيند. چشم شاهين کور و دندش هم نرم، میخواست توهين نکند و تحقير پيشه نکند که «تحقير روش تبهکاران است.» و تبهکار تحقيرکار اعدام بايد گردد!. مهدی جامی، اما ول کن ماجرا نيست و در دفاعی آشکار و "دينخويانه" از رحمانيت اسلام بر سر شاهين تشر میزند که: «دين اسلام دين زندانيان و قربانيان اين نظام است. دين تاجزادهها و نبویها و سحابیها و موسوی و کروبی است. دين نوریزاد و سردار علايی است. دين رهنورد و فائزه است. [...] دين آل احمد است دين سروش.»(۳) اين بيانِ امنيتی که هيچ نامی جز سقوط اخلاقی نمیتوان بر آن نهاد با زبان بیزبانی به شاهين میگويد ای هتاک و تحقيرکننده اگر رعايت هيچ چيز را نکردی دستکم رعايت اسلام فائزه و رهنورد و سردار علايی را میکردی، و به حرمت منتظری و موسوی و کروبی هم که شده بود اين غلطِ زيادی را نمیکردی. و کجاست احمد شاملو که ندا سردهد "زمانه" غريبیاست نازنين! حرمت را در پستوی خانه نهان بايد کرد.
دوم، طاها پارسا: سبزينهپوش ديگر آقای طاها پارسا با تحقيری خفيف و "جوانک" خواندن شاهين نجفی (معادل طفلک) آنهم از نوع "جويای نام" شاهين را با قاتل نروژی مقايسه کرده و مینويسد: «روی سخن با جوانک جويای نامی نيست که در هر جامعهای و هر از گاهی از اين هتاکیها به آبرو و نام و جسم و جان انسانها يافت میشود. شاهين نجفی لابد حالا میداند که توهين کردن يکی از سادهترين کارهايی است که در زندگی میشود کرد و لذا به يک معنا کاری است معمولی و بيهوده؛ يعنی نه تنها منجر به نتيجه نمیشود بلکه در همان لحظه اول صاحب گفتار را تحقير میکند و بر زمين میکوبد جايی خواندهام که هر انسانی اين ظرفيت را دارد که دست کم ۱۰ دقيقه بر صدر اخبار قرار گيرد اما مسئله اين است که به چه قيمتی؟ آيا قاتل نروژی هم که ۷۷ نفر را يکجا در ساحل کشت از همين قاعده پيروی نکرد؟» (۴) به باور طاها پارسا، شاهين ده دقيقه در صدر خبرها جای گرفت. بسيار خوب. بعد تحقير شد. اين هم قابل فهم است که در جنگ تحقير، سبزها کمر به تحقير متقابل شاهين گرفتهاند. اما میماند بر زمين کوبيده شدن شاهين؟ شاهين را چه کسی زمينگير کرده است؟ طاها پارسا از چه میگويد؟ حکم آيتالله نود و شش ساله که با زمين گير کردن شاهين دل جناب پارسا را خنک کرده.
سوم، مرتضی کاظميان: نوشتهی مرتضی کاظميان، در جرس با فاصله از وقاحت نوشتهی مهدی جامی، به گونهای در صدد جمع کردن ماجرا برآمده. وی پس از متکثر خواندنِ جنبش سبز محتوای آهنگ "آی نقی" را "بهدليل رنجاندن بخشی از شهروندان، و توهين به باورهای آنان اقدامی غيراخلاقی" خوانده و سپس با توسل و دخيل بر آستان دکتر علی شريعتی از "جغرافيای سخن" و چه جايی؟ و چگونه سخن گفتن؟ با نامناسب خواندنِ شاهين نجفی به اين نتيجهگيری در متن نوشتهاش میرسد که: "در روزهايی که محمدرضا معتمدنيا، اسير آزاده سبز، اعتصاب غذا را چونان راهی برای رساندن صدای اعتراض خود" در پيش گرفته و محمد توسلی عنقريب به وظيفه شرعی خود که همانا روزه و اعتصاب غذا دست خواهد زد و "نرگس محمدی بيمار تحت فشار بازجوها و شرايط زندان، دچار فلج مجدد میشود؛ [و] مهسا امرآبادی به همسر زندانیاش میپيوند" را شايسته دموکراسیخواهان ايران ندانسته و به همهگان توصيه میکنند تا "انرژیهای کمتری را تلف کنند و تمرکز و همگامی بيشتری پيرامون جنبش اجتماعی ايران امروز (جنبش سبز) بيافرينند" (۵)
چهارم مجتبی واحدی: مجتبی واحدی، مشاورِ ارشد و سخنگوی سابق مهدی کروبی (با پوزش از آقای واحدی. سابق میگويم و نه ساقط، چرا که "شيخ" در حال حاضر به گاه هواخوری يا ديدار با فرزندانش هم چهار جفت چشمِ بپا دارد. در جايی که سخن گفتن "شيخ" موضوعيت ندارد، وظيفهی سخنگويی و مشاور ارشد بودن امری است متعلق به سابق) در آخرين مکتوبشان که در تارنمای "گويا" منتشر شد، به بهانهی سنگانداختن آيتالله صافی در چاه و غائلهی "آی نقی" اندر فوايد "شيخ"شان مهدی کروبی، به نقل دو داستان میپردازند تا گفته باشند از پايبندی "شيخ" بر اصول و "سخن انسانی" گفتنشان. يکی از اين دو داستان مربوط به سال ۸۱ و مخالفت شيخ باصدور حکم ارتداد برای هاشم آغاجری به بهانهی توهين به مقدسات میباشد. "شيخ" در جلسهای خصوصی در حضور آقای واحدی و "دو تن از روحانيون سرشناس حکومتی" که بر اساس روايت آقای واحدی آن دو روحانی آمده بودند تا: «برای آنکه به خيال خود شيخ را خلع سلاح کند انبوهی از روايات و احاديث را بر سر او ريختند. کروبی هم که از قبل خود را برای "تکرار مخالفت" آماده کرده بود در کمال آرامش به آنها پاسخ داد که "حتی اگر همه رواياتی که شما میگوييد درست باشد برای اثبات توهين، وجود دو عنصر ضروری است: نخست آنکه گوينده، واقعا قصد توهين داشته و دوم، وجود عبارات صريح که در جامعه، توهين تلقی شود» (۶) آقای مجتبی واحدی به عنوان يک مسلمان معتقد البته ضروری نمیدانند به خوانندهی مطلبشان بگويند با اين استدلال اگر گويندهی مطلب (آغاجری يا هر فرد ديگر) واقعاً قصد توهين داشته باشد و عبارت صريح از طرف جامعه (امت هميشه در صحنه) توهين تلقی شود تکليف گويندهی مادرمرده چه میباشد؟ و حکم "شيخ" شان بر مبنای قوانين شرعی در مورد توهينکننده چه خواهد بود؟ اصلاً چه کسی ميزانِ سنجشِ توهين با غيرِ آن به ويژه در مورد اخير مرتبط با يک اثر هنری میباشد؟ جناب واحدی! شوخی نفرماييد و از "سخن انسانی" گفتن شيخ، برایمان قصه سرندهيد. "شيخ" شما در سياهترين دوره تاريخ جمهوری اسلامی و در "دوران طلايی" دست راست آقای خمينی نشسته بودند. شما نمیتوانيد حتا يک مورد اعتراض از جانب ايشان به سلاخی دههی شصت ارائه دهيد. "شيخ" هماره طرفدار جمهوری اسلامی و شخص "امام خمينی" بوده و هستند. ايشان مکرر در مکرر انقلاب اسلامی را عصر سربلندی و آيتالله خمينی را مطلق عدالت خوانده و معتقد که "بُعد رحمانی، بخشش، قانونگرايی و دقت در حفظ حقوق شهروندی از خصايل برجسته "امام راحل" بوده است. ايشان در دوران موج سبز و در ارتباط با اعدامهای تابستان شصت وهفت و نقش خمينی که ديگر تنها خواجه حافظ شيرازی است که نداند قاتل اصلی جز خودش کسی نمیباشد فرمودند: «ماجرا در ابهام قرار دارد و معلوم نيست که تا چه اندازه امام در اين ماجرا دخالت داشتهاند ۷» آقای واحدی! نه شمای مسلمان معتقد نوعی نه "شيخ"تان و نه هيچ مرجعی به زعم شما "عادل" نمیتواند با قوانين اسلامی مخالفت کند چرا که به محض مخالفت از مسلمانی ساقط میشود. شما جناب واحدی ما را بدهکار "شيخ" میکنيد که مرحمت فرموده و آندفعه را نديد گرفتهاند. شما با برگرداندن انگشت اتهام به سمت بخشی از اپوزيسيون معتقديد که حاشيههای داستانِ اخير بيش از اندازه حساسيت برانگيز شده. بر من دانسته نيست شما با چه اطمينانی و بر چه مبنايی تهديد جانی عليه شاهين نجفی را "غيرواقعی" میخوانيد؟. به راستی به معنای اين بخش از نوشتهتان وقوف داريد: «تلاش مشکوک برخی رسانههای حکومتی و همراهی سئوال برانگيز بخشی از اپوزيسيون برای مرتبط کردن يک فتوا از آيتاله صافی گلپايگانی با اين موضوع موجب تبليغات وسيع پيرامون تهديد غيرواقعی عليه جان خواننده ترانه شد» آقای واحدی صدهزاردلار برای سر شاهين جايزه تعيين شده شما اپوزيسيون را هدف گرفته که فتوای آيتالله صافی ربطی به شاهين ندارد؟ مگر آيتالله صافی زبانم لال! که عمرشان دراز باد و چند سال ديگر امت هميشه درصحنه! بايد صدسالگیشان را جشن بگيرند خودشان زبان ندارند دو کلمه بگويند اين فتوا ربطی به شاهين نداشته و ندارد؟ سخنگويی البته برازندهی شماست اما در اين مورد مشخص چرا نقش سخنگوی ايشان را ايفا میکنيد؟ جناب واحدی! اگر فردا بر مبنای فتوی که شما مرتبط با شاهين نمیدانيد، سر اين پسر را تهتراش کرده و روی سينهاش به نمايش گذاشتند و مانند فريدون فرخزاد "مثله"اش کردند تکليف ما با اسلامِ رحمانی شما چه خواهد بود؟ لابد مانند هميشه عدهای مريخی و خودسر با هدايت اجانب برای آلودن رحمانيت "اسلام عزيز!" دست به کار شدهاند. حتماً نمیخواهيد کسانی را نام برم که همينگونه با چنين فتواهايی به "درک واصل شدهاند" ليست جنايات و تباهیهای نظام به ويژه در دوران طلايی چنان است که شماره کردنش موجب کسالت خواننده خواهد شد. مجتبی واحدی همچنين با "دروغين خواندن فتوی" بخشی از اپوزيسيون يا به زعم ايشان کسانی که "ادعای دموکراسیخواهی" دارند را مورد تفقد اصلاحطلبانهشان قرار میدهند: «گروهی از حاميان دو آتشه شاهين نجفی، با ادعای دموکراسیخواهی، يک فتوای دروغين را دستاويز قرار دادهاند و با تبليغ گسترده پيرامون آن، به صورت غير مستقيم به حکومت کمک میکنند تا مظاهر گوناگون "نقض دموکراسی" را از چشمها مخفی نگه دارد. آنها با منتسب کردن فتوای بيست روز پيش آقای صافی گلپايگانی به ترانهای که حدودِ يک هفته پيش منتشر شده "فرياد بر می آورند « جان ترانه سرا، در خطر است" آقای واحدی به پير به پيغمبر قسم جان خواننده در خطر بوده و هست که پليس آلمان وارد ماجرا شده است. آخرسر شما جناب واحدی مرقوم داشتهايد: «حقيقت آنست که من شخصاً در ترانه جديد شاهين، هيچ آموزندگی نديدم.» (خواننده مصيبتزده را با نام کوچک خواندن از جانب آقای واحدی را لابد بايد نوعی همدردی به حساب آورد. معادل حالا جوانی کردی و کاری است که شده) آخر جناب واحدی! چه کس تعيين کرده و قرار نهاده و گفته که در موسيقی رپ که بنيانش بر اعتراض و مقابله با هرنوع تبعيض از جمله بدترين نوعش (آپارتايد دينی در ايران) واقع شده و با زبانی خاص و خيابانی عرضه میشود بايد دنبال آموزندگی گشت؟
پنجم علی افشاری: مشابه چنين برخوردی را علی افشاری اينگونه فرمول میکند: «مسئله ارتداد و مجازات مرگ برای آن که بنا به قولی امری متعلق به دوران اوليه بعثت پيامبر بوده و سپس منسوخ شده است و به باور ديگری احاديث و روايات مربوط به آن ضعيف بوده و قابل استناد نيستند.» (۸) شوخی نفرماييد آقای افشاری. چی منسوخ شده؟ چه چيز قابل استناد نيست؟ دستکم جدای از فريدون فرخزاد و کوروش آريامنش که به اتهامی مشابه و توهين به مقدسات سلاخی شدند از بختيار و قاسملو و شرفکندی و کاظم رجوی و دکتر سامی و فروهرها بگيريد و برويد جلو الاماشالله تا برسيد به تابستان شصتوهفت که تنها در يک فقره با حکمِ امامِ خوشخط "دست طلايی" (۹) چندين هزار نفر سهميه گورستانهای بینام شدند. در اين زمينه از برکاتِ اسلامِ عزيز! چنان ليستی بلند در اختيارمان است که میتوانيم آنرا در کتابِ جهانی رکوردهای گينس ثبت کنيم. آقای افشاری همچنين انتشار اين آهنگ را "چون باعث آلام و درد و رنج مؤمنان و شيعيان معتقد شده است به لحاظ اخلاقی نيز ايراد و اشکالدار" میدانند. علی افشاری، عمومی شدنِ آی نقی را "دامن زدن به فضای تخاصم و ستيز و تنش در جامعه و از منظر کارکردگرايی آرامش جامعه را مختل" کردن میدانند. کارکردگرايی؟دامن زدن به فضای تخاصم؟ آلام شيعيان و رنج مؤمنان؟ آقای افشاری به عنوان فردی معتقد و مسلمان معتقدند: "ترانه فوق چون مرز مشخصی با تمسخر واستهزاء ندارد و عرف جامعه در خصوص مقدسات را رعايت نکرده است، مشکل آفرين است"
فصل مشترکِ تمامی نوشتههای فوق و منطق ارائه شده در آن يک چيز است و لاغير. دعوت به سکوت. چرا میگويم دعوت به سکوت؟ خط مشترکی که در تمامی نوشتههای فوق اصل قرار گرفته و دنبال میشود آن است که شاهين نجفی، به چيزی توهين کرده که اولاً مقدس بوده است. دوماً به اکثريتی عظيم توهين شده. مبنای اين تقدس اما آسمان است. حوزهی آسمان هم مقدس است و هم مصونيت دارد، زانبيشتر اکثريت را هم دارد. اگر شاهين در ترانهی خود به جای "آی نقی بيا" به حوزهی دين ورود نمیکرد و به عنوان مثال میگفت آی مارکس بيا و يا ژان پل سارتر يا کامو و يا هر انديشمندی ديگر را به آمدن فرا میخواند و دستمايهی کار هنریاش قرار میداد آب از آب تکان نمیخورد. مبنای نقدناپذيری آسمان شروع از نيمهی دوم بازی است. شما آقايان اگر باورمند به تقدس هستيد اين تقدس بايد همهگانی و شامل همهی انديشههای انسانی شود. هيچ انديشهای به خودی خود نسبت به هيچ انديشهی ديگری برتری ندارد. شما با نگاهی تبعيضآميز که به نوعی راسيسم نظری پهلو میزند يک انديشه را که همانا اسلام عزيز! باشد را از شمول نقد خارج میکنيد چون هم آسمانی است و هم دارای اکثريت. مرتب دور میزنيد و جلز و ولز میکنيد و از هواسپرتیهای اسلام بهره میجوييد تا صحت عقلش را به اثبات برسانيد. در هنر اساس اين پرسش که چرا گفتی؟ ناصحيح است. جخ! بحث شما اين نيست که چه گفته؟ بحث شما آن است که چرا گفته؟ شما برای هنرمند از پيش سبک و موضوع تعيين میکنيد. هنرمند بايد بتواند هرچه خواست بگويد. شما هم نقد کنيد. در اين حق هيچ مرزی وجود ندارد. در هنر تنها يک بايد وجود دارد و آن همانا بیمرزی سخن میباشد. مرز پس از تولد اثر تعيين میشود. بنيانِ هنر تخيل است. يک چيز در جهان آزاد است و از حوزهی هر محدوديتی خارج، و آن ذهن آدمی است. هنرمند از هفت دولت آزاد است چون مدام تخيل میکند. هنر ثبت تخيل و ذهن است. تحقير در اين مقوله اساساً موضوعيت ندارد. شما اول ساکت میکنيد و بعد میگوييد جنبش سبز متکثر است و بياييد حرفتان را بزنيد. آخر اين نوع حرف زدن که میشود پانتوميم! شما هرجا کم میآوريد جِر میزنيد و میگوييد به مقدسات اکثريتی عظيم توهين شده است. جوهرهی حرف شما ساکت کردن است. بعد اين حوزهی تقدس را به سياست تسری میدهيد که مثلاٌ "آی نقی" خواندن شاهين در جنبش سبز افتراق ايجاد کرده است و يا بيماری نرگس محمدی و زندانی شدن محمدرضا معتمدنيا را به سايه رانده و زير گرفته و يا خوب بود شاهين به حرمت موسوی و منتظری و کروبی نمیخواند. چرا که آی نقی! آسيبرسان ائتلافهای سياسی شده است. شما با اين نوع نگرش گفتمان سکون میسازيد هر ائتلافی وقتی معنا دارد که همهی صداها در آن شنيده شود. گفتن اينکه جنبش سبز رنگينکمان است و متکثر و چه و چه ديگر به کار سياست امروز نمیآيد. چون از اولش هم سبز متکثر نبود و نيست. از همان آغاز همه بايد به سبز میپيوستند، سبز با کسی ائتلاف نداشت و ندارد. شما مدام کنار تشک قدرت بدنسازی میکنيد و تمرين سکوت میدهيد. غايت حرف شما اين است: دين نبايد آسيب ببيند. شما از نقطهای آغاز میکنيد که مورد توافق نيست. در پايان چه دارم بگويم جز آنکه آی نقی خودت اصلاحطلبان را به راه راست هدايت کن. آمين!
مهدی اصلانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- ماجرای صدور حکم ارتداد از سوی خمينی از اين قرار بود که همزمان با "روز مادر" سال ۱۳۶۷، راديوی جمهوری اسلامی ايران در سالروز تولد حضرت فاطمه طی برنامهای زنده از مخاطبينش سؤال میکند الگوی شما به عنوان زن ايرانی کيست؟ به رغم نام بردن اکثر پاسخ دهندگان از حضرت فاطمه به عنوان الگو، يکی از مخاطبان از "اوشين" به عنوان الگويش نام میبرد و در پاسخ به گوينده که میپرسد چرا الگوی شما فاطمه نيست میگويد: "حضرت زهرا مال ۱۴۰۰ سال پيش است. ما يک الگوی امروزی میخواهيم" خمينی تنها ساعاتی پس از پخش اين مصاحبه و اطلاع از پخش زنده اين برنامه از آنتن صدا و سيما، در نامهای خطاب به محمد هاشمی، رئيس وقت اين سازمان که بدون استفاده از واژگان محترمانهای چون "جناب" و "محترم" و "با تشکر" و "موفق باشيد" و... نوشته شد، و حکم ارتداد صادر کرد. "آقای محمد هاشمی، مديرعامل صدا و سيمای جمهوری اسلامی با کمال تأسف و تأثر روز گذشته (روز شنبه ۸ بهمن) از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گرديده است که انسان شرم دارد بازگو نمايد. فردی که اين مطلب را پخش کرده است تعزير و اخراج میگردد و دستاندرکاران آن تعزير خواهند شد و[...] توهينکننده محکوم به اعدام است. نگاه کنيد به صحيفه نور، جلد ۲۱ صفحه ۷۶
۲- نگاه کنيد به ف.م.سخن"ترانه نقی، توهين به مقدسات يا طرح تلخ معضلات؟" در اين نوشته ف. م. سخن سايت جرس را با صفت "گرامی" به کار گرفته؟! گويا نيوز.
۳- نگاه کنيد به مهدی جامی، "حق تمسخر و تحقير محفوظ نيست" تارنمای جرس
۴- نگاه کنيد به طاها پارسا،" دشمنان درجه اول آزادی" پيشگفته
۵- نگاه کنيد به مرتضی کاظميان، ستاره قطبی، شکاف اصلی. پيشگفته
۶- نگاه کنيد به مجتبی واحدی، "اسلام گرايی نمايشی دموکراسی خواهی گزينشی" گويا نيوز
۷- نگاه کنيد به نامه کروبی به موسویاردبيلی در اعتراض به سخنان دادستان عمومی تهران
۸- نگاه کنيد به علی افشاری، "ترانه جنجالی و نفی خشونت و اهانت" روزآنلاين
۹- وام گرفته شده از عطاء مهاجرانی که از خوشخطی امام راحل سخن گفتهاند
تاريخ دروغ و تاريخ راست؟
ابوالحسن بنیصدر
دو رابطه بيشتر نمیتوان برقرار کرد: رابطه با خدا که مستقيم است و رابطه با قدرت. ولايت فقيه تنظيم رابطه با قدرت است. اعضای جامعهای که با قدرت رابطه برقرار میکنند، از خداوند غافل میشوند. از حقوق ذاتی خود غافل میشوندپاسخ به پرسشهای ايرانيان از
ابوالحسن بنی صدر
پرسش اول از خانم ويدا، و پرسشهای بعدی، يکچند از پرسشهای آقای محمد هستند:
• سئوال از آقای بنی صدر
اين روزها اخبار متعددی از بيماری خامنه ای و شايعاتی پيرامون مرگ قريب الوقوع وی شنيده می شود. نشريه انقلاب اسلامی نيز به طور مرتب به انعکاس مسموعات در اين زمينه می پردازد. حال به فرض صحت اين موضوع و مرگ زودرس خامنه ای، اين مرگ تا چه اندازه می تواند بر جنبش ايرانيان تاثيرگذار باشد. آيا بايد مرگ او را به فال نيک گرفت و سست شدن پايه های حکومت را به انتظار نشست؟
❊ پاسخ به پرسش:
۱ – مرگ هيچ کس، حتی جبار، آرزو کردنی نيست. بر انسانهای آزاده نيست که به انتظار مرگ کسی، حتی يک جبار نشينند و گردش حال و احوال خود را نه از خود که از مرگ جبار، بخواهند. زيرا هر ملتی که بخواهد تغيير کند، يعنی رابطه با قدرت را با رابطه با استقلال و آزادی خود جانشين کند، دوکار را باهم بايد انجام دهد: رها کردن خويش از ضد فرهنگ زور و مبارزه با جبار و جباريت و استبداد بنام دين.
۲ – باوجود اين، بيماری آقای خامنه ای از اين نظر اهميت دارد که به شناسائی وضعيت آن سان که هست، کمک می کند. چنانکه بيماری شاه سابق، می توانست شناخت وضعيت را در ماههای پايانی رژيم او، دقيق تر کند. وقتی قدرت در يک شخص متمرکز می شود، بيماری او نمی تواند اختلال پديد نياورد. بخصوص که از انتخابات فرمايشی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، بدين سو، رژيم فلج و وضعيت سياسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور، همچنان به وخامت می گرايد. هرگاه آقای خامنه ای بيمار نباشد و رژيم فلج شده باشد، فلج آن گويای اين واقعيت است که ولايت مطلقه فقيه بمثابه دولتی برمحور يک مرکز قدرت، فرسوده گشته است. چرا که ميان عنصری که نقش محور فعال و آمر را دارد و ديگر عناصر سامانه که بايد نقش فعل پذير و مأمور را بازی کنند، سازگاری نزديک به ناممکن گشته است. از عوامل عدم سازگاری، يکی وجود واحدهای مافيائی در سامانه و خودکامگی نسبی آنها است. هرگاه آقای خامنه ای بيمار باشد، نقش تعيين کننده او را ديگری و يا ديگرانی بايد انجام دهند که اندازه فرمانبری از آنها کمتر است. در نتيجه، ناسازگاری در سامانه شديد تر و فلج دولت قطعی تر شده است.
۳ – تا وقتی که مردمی تغيير نکنند و رابطه با قدرت را با رابطه با استقلال و آزادی خود جانشين نسازند، نه فلج رژيم و نه مرگ آقای خامنه ای، سبب تغيير نمی شود. زيرا دولت فلج می تواند برجا بماند و ويرانی بر ويرانی بيفزايد. با اين وجود، اگر دستگاه تبليغاتی رژيم نسبت به انتشار مسموع ها در باره بيماری آقای خامنه ای، واکنش نشان می دهند و هدف از انتشار مسموع ها را متزلزل کردن «نظام» می شمارند، بدين خاطر است که وقتی محور فعال يک سامانه از کار می افتد، تا زمانی که سامانه محور ديگری را جانشين او کند، ثبات نمی پذيرد. از توانائيش در مهار جامعه بسيار کاسته می شود. بدين خاطر بود که ايران گيتی ها، جنازه آقای خمينی را به خاک نسپرده، يکی از جمع خود را «رهبر» کردند و، قول جعل کردند و به آقای خمينی نسبت دادند. از قول او نامه جعل کردند و برخلاف وصيت او، قول و نامه جعلی را دست آويز «رهبر» گرداندن آقای خامنه ای، برخلاف قانون اساسی کردند.
۴ – پايه های رژيم را مرگ آقای خامنه ای سست نمی کند. ناتوانی های سامانه و تضادهای درونی آن و تضادهايش با رشد جامعه و ويرانگری رو به افزايش نيروهای محرکه و از دست رفتن مشروعيتها، در نتيجه، خالی شدن مرام راهنما از حقوق و پرشدنش از زور است که سست و بسا ويران می کنند. علائم مرگ رژيم را ماهی پيش از انتخابات فرمايشی ۲۲ خرداد ۸۸،در دانشگاه هامبورگ در جمع ايرانيان تشريح کرده ام. از آن پس، رژيم نه تنها نتوانسته است آن علامتها را از بين ببرد، بلکه آنها نمايان تر نيز شده اند. با اين وجود، تا مردمی چشم انداز ديگری را نجويند و از رهگذر تغيير، برآن نشوند دولت مافياهای نظامی – مالی را با دولت حقوقمدار جانشين گردانند، رژيم برجا می ماند.
۵ - بنابر مسموع، آقای منتظری گفته است عمر ولايت فقيه با عمر آقای خامنه ای به پايان می رسد. راستی اينست که عمر ولايت فقيه به پايان رسيده است. چراکه اين مرام، مرام مرگ و ويرانگری است. چنانکه در جنگ ۸ ساله، يک نسل ايرانی نفله شد و بنا بر قول همين رژيم، ۱۰۰۰ ميليارد دلار به ايران زيان وارد شد. البته سوزاندن ۸ سال فرصت رشد را به حساب نگذاشته اند. زيان ۱۰ سال بحران اتمی را نيز ۷۵۰ ميليارد دلار محاسبه کرده اند. باز، سيل استعدادها که از ايران می روند و صندوق بين المللی پول ۱۵۰ هزار نفر درسال برآورد می کند و معادل فرار ۵۰ ميليارددلار سرمايه از ايران ارزيابيش می کند (۵۰۰ ميليارد دلار در ۱۰ سال) و فرصت رشدی که سوزانده می شود، به حساب گذاشته نشده است. اما چرا مرام و کار اين رژيم مرگ و ويرانی است؟ زيرا مرامش از همان فقه تکليف مدار نيز خالی و از زور پر بود و پرتر شده است و زور از مرگ و ويرانی پديد می آيد.
بدين قرار، ملتی که بخواهد راه و روش زندگی را برگزيند، دقيقه ها را نيز مغتنم می شمارد، تغيير می کند و برای تغيير رژيم مافياهای نظامی – مالی به دولت حقوقمدار بر می خيزد.
• نظر و پرسش در باره رويه باری بهر جهت «مردم»:
معضل جامعه ما براستی «باری به هرجهت» رويه کردن است. اين «باری به هر جهت» کارها کرده (يعنی خرابيها به بار آورده) و نسلها با اين فکر زندگی کرده و می کنند. آنگاه شما آنها را به تحول فرامی خوانيد؟اهل نااميدی نيستم چون خودم تغييريافته ام. ولی گرفتاريهای روزگار(که حتما پشتش سياستی است) ودلمشغولی های بيکرانی که برای مردم درست شده و درست می کنند.«باری به هرجهت» پيروزاست و من متاسفم که بايد اين را بگويم چون غرق اين اجتماعم وکاملا درگير.
❊ نقد نظر و پاسخ به پرسش:
۱ – پرسش کننده گرامی می گويد اهل نااميدی نيست چون تغيير کرده است. پس بر او است که بداند چون تغيير کرده است، تغيير می دهد. برای اين که به تغيير دادن توانا شود، بايد سرشار از شادی و اميد بگردد و امواج شادی و اميد را در محيط زندگی خويش بهرسو روان گرداند. می دانم که در بعد سياسی، نماد اميد و شادی شدن آسان نيست. ديوار سانسور ميان کسی که تغيير کرده است و آنها که بايد تغيير کنند، حايل است. خودسانسوری بسياری را از تأثير پذيرفتن باز می دارد. اما واقعيت اجتماعی سه بعد ديگر، بعدهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نيز دارد. الگوی تغيير شدن در اين بعدها، ديگران را به تغيير کردن برمی انگيزد و تغيير در هريک از سه بعد، تغيير در بعدهای ديگر را ببار می آورد. چنانکه توفيق در قلمرو دانش و الگوی موفقيت گشتن، ديگران را به آموختن دانش و فن برمی انگيزد و رشد در دانش و فن، رشد يافته را صاحب نقش در قلمروهای ديگر می کند. و يا معرفت به حقوق ذاتی خويش و زندگی را عمل به اين حقوق کردن و در همان حال، دفاع از حقوق ديگران را دفاع از حقوق خود دانستن، تغيير کردنی است که نخست سبب تغيير خانواده (رابطه با همسر و فرزندان را رابطه حقوق با حقوق و فضلها و استعدادها با فضلها و استعدادها کردن) می گردد و سپس خانواده را الگو می کند برای خانواده های ديگر. زور که در خانه ها بی محل شد، قلمرو اجتماعی وسيعی را پديد می آورد هم رها از سلطه دولت استبداديان و هم رها از سنگينی اميد شکن جو زور و خشونت.
۲ – اما اگر «مردم» «باری بهرجهت کردن» را رويه کرده باشند – تحريم وسيع انتخابات نشان می دهد که چنين نيست - بدين معنی است که يکسره از آينده، حتی آينده نزديک، مأيوس هستند. يعنی جامعه رشد نمی کند، در عوض، جو زور و خشونت سنگين می شود و مردم مفری نمی جويند. يعنی چون زور حاکم است و فردا نامعلوم، هرکس زندگی روزانه را هرطور پيش آمد ميگذراند. يعنی انسانها از حقوق ذاتی و نيز حقوق جمعی و ملی خويش يا غفلند و يا در خود يارای عمل کردن به آنها را نمی بينند. يعنی مردم اهل عمل نيستند، اهل عکس العمل هستند. بنا بر اين، از حقوق معنوی خويش، شادی و اميد و دوستی و همياری و کرامت و... و نيز از حق شهروندی خود يا غافلند و يا چنان بی حوصله اند که حاضر نيستند اين حقوق را به ياد خود بياورند. يعنی مردم برای مشکل جمعی، راه حل های فردی می جويند و نمی يابند و سر تسليم در برابر جبار و مأموران او فرود می آورند. يعنی مردم در بند تعين ها يا هفت بند و بسا هفتاد بند نامرعی خود را اسير می بينند و به جای اينکه خود برخيزند، چشم به انتظار نجات دهنده اند دوخته اند و او را نمی يابند. خود را شکل می انگارند و در خود را يارای برداشتن اين بندها از دست و پا نمی بينند. يعنی توانائی خود را يکسره از ياد برده اند و با صدور حکمی بی فرجام، خود را محکوم به ناتوانی کرده اند.
اگر ارزيابی پرسش کننده گرامی صحيح باشد، پس ايران امروز، به ايران مغلول زده ای می ماند که مردمش وطن و حق زندگی خويش را از ياد برده و دل به مرگ سپرده اند. اگر چنين باشد، ايران امروز، به حماسه سرايانی نياز دارد که، به انديشه و عمل، حماسه انسان و حماسه وطن و حماسه زندگی ملی در رشد و سرفرازی بسرايند.
برپرسش کننده گرامی است که تغيير خويشتن را کامل کند. علامت کامل شدن تغيير اينست که فراخواندن مردم را به جنبش، فراخواندن آنها را به بخاطر آوردن توانائی ها و حقوق و ميل به زندگی در رشد و سرافرازی، کاری ضرور خواهد يافت. خود چنين خواهد کرد و از همگان نيز خواهد خواست چنين کنند. و ديگر ترديد نکند که وقتی ملتی برآن شد که حماسه زندگی خويش را، به انديشه و عمل خود، بر صفحه باز تاريخ رقم زند، به يمن توانائی خويش، معجزه گر خواهد شد.
• پرسش در باره تاريخ:
آياتاريخ دروغ است؟ از نظر علمی چگونه ميتوان وقايعی که چندين سال از وجودشان گذشته، نسبت به صحتشان اطمينان کامل داشته باشيم؟ از کجا معلوم احاديث و روايات الکی نباشند در عين حال که اکثرشان حرفهای بسيار خوبی هستند؟ چطور در عصر ائمه ما که کتابتی وجود نداشته و بعدها توسط عمر عبدالعزيز رايج شد اين همه حديث داريم؟
❊ پاسخ به پرسش در باره تاريخ:
۱ – دروغ محض نمی توان ساخت. دروغ پوششی است که دروغ زن می سازد تا راست را از چشمان عقول بپوشاند. از اين رو، دروغ همواره پرتناقض می شود و با رفع تناقض ها، راست به دست می آيد. برای مثال، ولايت مطلقه فقيه بمعنای بسط يد او بر جان و مال و ناموس يکايک مردم، دروغ بسيار بزرگی است زيرا فراوان تناقض در بردارد:
۱.۱ – بسط يد مطلق، قدرت مطلق بر جان و مال و ناموس معنی می دهد. پس نه فقه و نه فقيه که قدرت (= زور) مطلق است که ولايت می يابد. چنانکه اگر اين زور را برداريم، فقيه و مردم سرجای خود می مانند و فقيه در حد دانش خود، ولايت پيدا می کند. به اين ترتيب که طالب معلوم او، از او پرسش می کند و او به پرسش پاسخ می دهد. انتقال دانسته فقيه به طالب آن، ولايتی است که به زور، هيچ فرصت پديد آمدن و بکار رفتن را نمی دهد.
۱/۲- اين ولايت ناقض دين است. چراکه بنا بر دين، هرکس خود خويشتن را هدايت می کند و مسئول پندار و گفتار و کردار خويش است اما بنابر ولايت مطلقه فقيه، کسی که آلت فعل او می شود، از حق هدايت خود و از شخصيت مسئوليت پذيرخويش، محروم می شود. از اين رو،
۱/۳- اين ولايت ناقض انسان در استقلال و آزادی و کرامت خويش است. چراکه حقوقمندی و مسئوليت شناسی او ناقض ولايت مطلقه بر او است. هرگاه بخواهيم تناقض را رفع کنيم، يا بايد انسان را موجودی فاقد حقوق ذاتی و مکلف به اطاعت گمان بريم و يا ولايت فقيه را جعل بدانيم و حذف کنيم. اگر اين ولايت را حذف کنيم، انسان ها (فقيه مدعی ولايت و جمهور مردم ) برخوردار از حقوق ذاتی خويش برجا می مانند. اما اگر بخواهيم حقوق ذاتی را حذف کنيم، انسانها، از جمله فقيه مدعی، برجا نمی مانند. نتيجه اين که ولايت فقيه جعل است و بايد زدود.
۱/ ۴- اما ولايت مطلقه بمعنای قدرت مطلق بر جان و مال و ناموس مردم، خود ناقض خويش است. چراکه تحقق آن، مرگ همگان و ويرانی همه جا را ببار می آورد. به اين دليل روشن که قدرت مطلق از راه مرگ و ويرانی مطلق می بايد پديد آيد. چون چنين مرگ و ويرانی هر چه هست، ممکن نيست. از اين رو، ولايت مطلقه فقيه نيز تحقق نايافتنی است. رفع اين تناقض نيز، به زدودن ولايت فقيه ميسر می شود.
۱/۵- ناقض خداوند – بيشتر از شرک بنابر نظر آقای منتظری – است. چرا که بايد نخست گفت خدا نيست، تا خلاء مطلقی پديد آيد و اين خلاء را قدرت (= زور) پر کند. هرکس به خود زحمت تجربه کردن را بدهد، در می يابد، که وقتی می گويد خدا نيست، درجا می پذيرد که تعين يا حد و حدود هست. حال اگر از خود بپرسد محدود کننده خود او در انديشيدن و در گفتن و عمل کردن چيست؟ در جا، پی می برد که محدود کننده ای جز قدرت (= زور) وجود ندارد. پس خلاء را همواره قدرت (= زور) پر می کند. آن رابطه ای که بدان، انسان استقلال و آزادی و ديگر حقوق خويش را به عمل در می آورد، رابطه با نامتعين، نا متعين دانائی و توانائی و استقلال و آزادی و... و حق محض است. پس رفع تناقض به حذف ولايت مطلقه و غير مطلقه فقيه و هرگونه ولايتی است که زور در برداشته باشد.
۱/۶- ولايت فقيه، خالی از هستی و، از اين جهت، ضد حق است. بيان استبداد فراگيری است ساخته بر اصل ثنويت تک محوری و ناقض اصل توحيد است. اين نظر بدون وجود و اصالت بخشيدن به قدرت (= زور) که به خودی خود، وجود ندارد، ساخته شدنی نبود و نيست. اما، در طبيعت، نيرو وجود دارد و زور وجود ندارد. هر زمان نيرو را در ويرانگری بکار می بريم، به نيروئی که ما خود در ويرانگری بکار می بريم، زور می گوئيم. در عوض، قوه رهبری و حق رهبری در هر موجودی وجود دارد. در واقع، وقتی کسی بخواهد ديگری را از عمل به اين استعداد و حق بازدارد، جز اين نمی تواند کرد که زور در کار آورد. اين زور که فرآورده سلطه جوئی کسی بر ديگری است، بمحض انصراف او از سلطه جوئی و يا تن ندادن ديگری به سلطه پذيری، از ميان برمی خيزد. به سخن دقيق تر، طبيعت خود را که نيرو است، باز می يابد. بدين قرار، ولايت کسی بر ديگری بمعنای اعمال قدرت بر او، خالی از هستی و محصول سلطه جوئی کسی و يا گروهی بر جمهور مردم است. رفع اين تناقض نيز، به زدودن ولايت فقيه بمعنای قدرت فقيه بر جمهور مردم است.
تناقضهای ديگر نيز در اين ادعا وجود دارند که در کارهای ديگر برشمرده ام. اين چند تناقض در يک ادعای دروغ، برای اينکه پرسش کننده و خوانندگان دريابند چرا دروغ بدون تناقض نمی توان ساخت و گفت، کفايت می کند.
بدين قرار، دو رابطه بيشتر نمی توان برقرار کرد: رابطه با خدا که مستقيم است و رابطه با قدرت. ولايت فقيه تنظيم رابطه با قدرت است. اعضای جامعه ای که با قدرت رابطه برقرار می کنند، از خداوند غافل می شوند. از حقوق ذاتی خود غافل می شوند. اگر به آنها بگوئی حيات آدمی مجموعه ای از حقوق دربر دارد و حيات عمل به اين حقوق است و چون انسان از اين حقوق غافل می شود، خود را به ويرانگريهای قدرت می سپارد، سخت در شگفت می شوند. تاريخ چنين مردمی، تاريخ رابطه آنها با قدرت است:
از اين رو، تاريخ بخصوص، وقتی مورخان در خدمت قدرت آنرا می نگارند، فراوان دروغ در بردارد. پرسش کننده و خوانندگان ديگر هرگاه در دروغهائی که روزمره ساخته می شوند و انتشار می يابند، تأمل کنند، تصور روشنی از تاريخی که ساخته و در اختيار نسل امروز و نسلهای آينده گذاشته می شود، بدست می آورند. آنها می توانند داوری واقع بينانه تری در باره تاريخهائی پيدا کنند که در گذشته، نگاشته شده اند و چون رابطه انسان ها را با قدرت گزارش می کنند، انبان های دروغ هستند.
با اين وجود، هم امرهای واقع بر دو گونه اند و هم دو نوع تاريخ وجود دارند:
• امرهای واقع يا ديرپا و يا زودپا هستند. چنانکه تنظيم رابطه با قدرت، بمثابه يک امر واقع، ديرپا است. تنظيم رابطه با حق نيز ديرپا است اما هر رابطه قدرتی ميان دو کس و يا ميان دو گروه و يا ميان دو کشور، زمان به زمان تغيير می کند. رابطه انسان با حق نيز، بمحض غافل شدن از آن، جای خود را به رابطه او با قدرت می دهد. باز، نسلها تداوم دارند اما عمر انسان، امر واقع ديرپا نيست. هر دروغ يک امر واقع است وقتی دروغ بودنش آشکار می شود، می ميرد. اما دروغ سازی و دروغگوئی يک امر واقع ديرپا است. در نتيجه، دو نوع تاريخ داريم:
۱ – تاريخ زودپا، تاريخی است که پيرامون شکلی از اشکال رابطه انسانها با قدرت، در يک دوره، «نگاشته» می شود اما نه آن شکل و نه آن دوره استمرار نمی يابد. هرگاه اين تاريخ پر دروغ باشد، بسا در همان دوره، دروغ بودنش آشکار می شود و می ميرد. چون تاريخهائی که در دوره هر جباری می نگارند، با از ميان برخاستن آن جبار، به بايگانی ساخته های دروغ سپرده می شوند.
۲ – تاريخهائی که مجموع امرهای مستمر، در رابطه با يکديگر، می نگارند. اين تاريخ واقعيت را همان سان که روی داده است و يا بسيار نزديک به آن گزارش می کند.
دقيق ترين اين تاريخ ها، هريک از ما هستيم. چرا که ساخته تاريخيم. پس اگر در آينه خود بنگريم، تاريخ حيات جامعه خويش را خوانده ايم. الا اين که بايد روش خواندن اين تاريخ را بدانيم: برای اين که از تأثير ذهن خود در شناختن تاريخ بکاهيم، اصل راهنما را می بايد، موازنه عدمی کنيم. به سخن ديگر، عقل خويشتن را مستقل و آزاد بگردانيم. آنگاه، فرهنگی که در آن بارآمده ايم، اصل، و باور راهنمائی که با آموختن و بکاربردنش کودکی را به جوانی رسانده و همچنان به زندگی خود ادامه داده ايم، عرف و عادت و رسم و سنتی که در بطن آنها پرورش يافته ايم و امرهای مستمری که خود در استمرارشان شرکت داشته ايم، بنا بر اين، رابطه های درون و برون گروهی که در آنها زاده شده و بارآمده ايم را شناسائی کنيم. بدين شناختن، تاريخ دراز جامعه خويش را شناسائی کرده ايم.
حال اگر اين تاريخ شناس به نقد تاريخ و در واقع خود، نشيند، نيک در می يابد چگونه بايد تغيير کند تا بتواند تغيير دهد. درمی يابد چرا ايرانيان، با آنکه از ويژگی های ايرانيت جبر ستيزی است، همواره در استبداد زيسته اند. چرا بيان استقلال و آزادی که راهنمای انقلاب ايران بود، جای به بيان قدرت، بيان استبداد فراگيری سپرد که ولايت فقيه نام گرفته است؟ چرا ايرانيان اغلب حق را به شخص می سنجند و نه شخص را به حق؟ چرا زود به اطاعت از قدرت معتاد می شوند؟ چرا مصلحت را مقدم و حاکم بر حق و حقيقت می گردانند؟ چرا آسان خود را گرفتار مخوف ترين زندان ها که زندان بد و بدتر است می کنند. چرا همگان منطق صوری را روش می کنند؟ چرا...؟
برای اين که کار را بر آنهائی آسان کنم که می خواهند تاريخ را نيک بشناسند، مورد سنجش حق به شخص را مثال می زنم: در جامعه های استبداد زده، از امرهای واقع ديرپا، يکی اينست که حق به شخص سنجيده می شود. برای اين که يک شخصيت محک شود و حق بدان سنجيده شود، می بايد در مناسبات و تناسبات قدرت، حضور و نقش مستمر داشته باشد. از پرسش های ديگر، پرسش کننده گرامی يکی اينست:
«نظرتان نسبت به نهج البلاغه چيست؟اصلا ميتواند ازعلی عليه السلام باشد؟ يا برگردان يکی از کتابهای زرتشتيان است که درآن پندهای بسيارجالب ذکرشده؟»
اين پرسش را دستمايه توضيح می کنم: در نهج البلاغه، از قول علی (ع) آمده است که زنان را سه نقص است. در روزهای اول انقلاب، در اجتماع بزرگ دانشجويان، دانشجوئی از من پرسيد: نظر شما در باره اين قول علی (ع) چيست؟ پاسخ دادم هرگاه بخواهيم گفته را بدون توجه به گوينده به حق بسنجيم، آن را متناقض، بنا بر اين، دروغ می يابيم. علی (ع) دروغ نمی گويد. پس اين قول از علی (ع) نيست. حال اگر بخواهيم شخص را به حق بسنجيم، ناگزير بايدمان گفت که اگر هم علی (ع) اين نظر را اظهار کرده باشد، نبايد آن را پذيرفت. چنانکه من آن را نمی پذيرم. بديهی است زورباورانی که به علی (ع) در رابطه قوا برقرار کردن با ديگران، نقش می دهند، جنجال بپا کردند و کار را به تهديد به قتل رساندند. طرفه اين که آقای خمينی به من گفت: اين چه حرفی بوده است که زده ايد؟ پرسيدم خطا گفته ام؟ گفت: نه اما هر حرف غير خطائی را هم نبايد گفت. اين جا کشور علی (ع) است. نبايد گفت: علی گفته است من قبول ندارم...
اما همين علی (ع) دو تاريخ دارد: يکی تاريخی که دستگاه معاويه و جانشينانش در باره او نوشته است و امروز نيز زورباوران، آن را بکار می برند. نظير اين تاريخ است تاريخ ديگری که از خود بيگانه کنندگان دين در بيان قدرت ساخته اند و در سنجيدن حق به شخص، بکار می برند. اينان کار را وارونه کرده اند: به جای آنکه نهج البلاغه را به قرآن بسنجند، قرآن را به نهج البلاغه می سنجند. حال اگر پرسش کننده کاری را بکند که بايد کرد و آن سنجيدن نهج البلاغه با قرآن و اصول راهنمای آنست، هرآنچه را با اين اصول می خواند سخن علی و هرآنچه را ترجمان ثنويت و بازگو (مثل ناقص بودن زن) کننده فلسفه يونانی است، سخن علی نخواهد يافت.
تاريخ دوم علی (ع)، تاريخ رابطه انسان با حق است. اين تاريخ نيز مستمر است: نسلها از پی يکديگر، وقتی برای حقوق خويش برخاسته اند، از او آموخته اند ايستادن برحق را. عارفان که راه و روش مستقل و آزاد شدن از تعين ها را در پيش گرفته اند «از علی آموخته اند اخلاص عمل» را. اهل فتوت او را الگوی خويش شناخته اند. اخلاق شناسان او را نماد اخلاق يافته اند. و پرسش کننده می پرسد آيا نهج البلاغه رونوشت پندنامه های زردشتيان نيست؟ بر او است که بداند اصول پنج گانه نيز نخست اصول راهنمای دين زردشت بوده اند و هر بيان استقلال و آزادی، راه و روش رها شدن از بند قدرت (= زور) را می آموزد و اين نيز يک امر واقع مستمر است.
باری، آنها که انسان را اصيل شناخته اند، او را آموزگار خويش شمرده اند. اهل دانش از زبان ابن سينا او را به دانشمندی ستوده اند. آنها که پيرامون تاريخ آزادی تحقيق کرده اند، دوران او را دوران برخورداری از بيشترين آزادی ها دانسته اند. با اين وجود، هريک از ما، يک تاريخ هستيم. پس اگر برآن شويم که شخص را به حق بسنجيم، بايد از خود بپرسيم: علی (ع) را چه وقت بکار گرفته ايم؟ وقتی خواستيم حق بجوئيم و يا حتی دلخواه خود را حق جلوه دهيم و يا وقتی که خواسته ايم، زور بگوئيم؟ پاسخ اين پرسش، تاريخ زندگی علی از ديد پرسش کننده است. چنانکه هرگاه نسل امروز بخواهد، آقايان خمينی و بنی صدر و خامنه ای و... را شناسائی کند و بنايش بر سنجيدن شخص به حق باشد و از خود بپرسد کدام يک از اينان در حق گفتن و کدام يک در زورگفتن بکار می آيند، به دقت می تواند هويت هريک را شناسائی کند. تاريخ دروغ ساخته ملاتاريا را اين تاريخ به بايگانی ساخته های دروغ می تواند بسپرد و می سپرد.
• پرسش در باره نماز:
با سلام.نظرتان نسبت به نمازچيست؟ آيا اين حرکات دولاّ و راست شدن و سيستماتيک و اداری برای خدا و خودمان مضحکه نيست؟ يا بايد آن را بخوانيم و متحولش کنيم؟ خيلی سعی کردم ديگر نماز نخوانم ولی نشد. در اعماق وجودم گرچه ژرف نگری وجود دارد ولی نتوانسته ام از نماز دوری کنم. با اينحال با خواندنش بيشتر وقتها هيچ حس و حال و تغييری در من ايجاد نمی شود.
❊پاسخ به پرسش در باره نماز:
نخست يادآور می شوم که پرسش کننده پرسشهای دينی ديگر نيز کرده است که پيش از او نيز پرسيده شده و پاسخ دريافت کرده اند.
نيايش ها، فرآورده های دين ها نيستند. از آغاز، بيانگر کوشش انسان برای بازيافتن حالت فطری، حالت رها از قيدها، بوده اند و هستند. چنانکه در جنگ جهانی دوم، بهنگام حمله آلمان به روسيه، در آن روزهای سخت، استالين دستور داد دربهای معابد را بگشايند و بگذارند مردم روسيه نيايش کنند. اين مردم می بايد حالت رها از قيدها را باز می يافتند تا رويه تسليم شدن فوج فوج به قوای مهاجم را با رويه استقامت در برابر آنها، جانشين می کردند و کردند. دين ها، در اصل، روش نيايشی چنين و برقرار کردن رابطه مستقيم انسان با خداوند، بنا بر اين، بازيافتن استقلال و آزادی و حقوق و کرامتمندی بوده اند:
از اذان و اقامه تا السلام عليکم و رحمةالله و برکاته هر نماز، اکراه وجود ندارد. برانگيختن به خشونت وجود ندارد. خشونت زدائی وجود دارد. نماز تعليم و تمرين خشونت زدائی و رها شدن از اعتياد به قدرت (= زور)، به يمن رابطه با خداوند است. نماز تمرين رابطه مستقيم با خداوند و انبساط در پهنای بی کران هستی است. تمرين همان اصول راهنمائی است که، بدانها، انسان ها بر صراط مستقيم – تنها حق است خط آن، خط مستقيم = عدل است- به سوی او صير می کنند:
۱ – انسان تمرين توحيد يا ارتباط مستقيم با خداوند را، با «بنام خداوند بخشنده و مهربان» آغاز می کند. صفت ها، در عين حال، حقوق معنوی انسان نيز هستند. حمد می گويد خداوند، رب دو جهان را و بدان، نفی می کند هر رب را که به ضرورت نماد قدرت (= زور) است. سراسر قرآن شرح اين توحيد، اين يگانگی جستن در پهنای بی کران معنويت با خدا است.
۲ – او مالک يوم دين است. بدين سان، آدميان از هم اکنون تمرين می کنند زيستن در استقلال از ولايت يکديگر را که در معاد، تحقق می يابد: هيچ کس در ديگری مالک به چيزی نيست. و او رب دو عالم است. پس زندگی استمرار دارد و اين زندگی به انسان می آموزد انديشيدن و عمل کردن در زمان و مکان بی نهايت را. چون زمان و مکان انديشيدن و عمل کردن را بی نهايت می کند، انسان استقلال و آزادی کامل خويش را باز می يابد. خود را انسان، انسان حقوق و کرامتمند، باز می يابد.
۳ – يک راه راست بيشتر وجود ندارد که راه عمل به حق است، بنا بر اين، آدمی عدل را که ميزان سنجش به حق است، در ۵ نماز، خاطر نشان خويش می کند. خاطر نشان خويش می کند تا از ياد نبرد، که عدل ميزان است و بايد در لحظه به لحظه زندگی بکارش برد. اين هوشياری را می جويد که عدل هدفی نيست که در آينده می بايد به آن رسيد. شدن در راست راه عمل به حق و دفاع از حق، عدل همين است. کسی بر ميزان عدل نمی انديشد و عمل نمی کند، در شمار يکی از دو قماش آدمهای زير است:
۴ – سه نمونه نوعی رهبری وجود دارند: آنها که راست راه حق را در پيش می گيرند. اينان از هدايت خداوند برخوردار می شوند که به همگان داده شده است. و آنها که از خداوند و هدايت او غافل و در بيراهه زورمداری می شوند، بنابر اين، مغضوب خداوند می گردند. و آنها که در حصار قدرت ساخته، سردرگمند. در اجتماعات بشری، همچنان، اين سه نمونه نوعی رهبری وجود دارند. «ضالين» اکثريت بزرگی را تشکيل می دهند و کسانی هستند که اختيار خود را به «مغضوب عليهم» می سپارند و وسيله زورگوئی آنها و نيز قربانی زورگوئی آنها می گردند.
۵ – هريک از سه رهبری، انديشه راهنمای خود را دارند. آنها که بر راست راه حق می شوند، انديشه راهنمايشان حقوق و روش عمل به حقوق می شود. بنا بر سوره حمد، رابطه اينان با خداوند مستقيم است. هيچ واسطه نيست. اينان قائم هستند به عبادت خداوند و استعانت جستن از او. اما عبادت، استقلال و آزادی جستن از رهگذر رابطه مستقيم با او است. عبادت خداوند که قرآن روش آن را می آموزد (پيامبری ابلاغ روش عبادة است. از جمله قرآن، سوره نحل آيه ۳۶)، انسان را از افتادن در درکات زورباوری و زورمداری باز می دارد. در حقيقت، غفلت از خداوند، درجا، به بندگی قدرت (= زور ) درآمدن است. چرا که، همواره، خلاء را زور پر می کند: غفلت از هستی محض، پذيرفتن هستی متعين، بنابر اين، جبر باوری و جبر باوری انديشه راهنمائی را ناگزير می کند که اين يا آن بيان قدرت است.
افزون بر اين، عبادت، مستقل و آزاد شدن از غير خدا است. اين استقلال و آزادی از غير خدا، اين بازيافتن خويشتن مستقل و آزاد، فرآورده عبادت به معنای «گفتن و عمل کردن به آنچه خداوند دوست دارد و او راضی بدان است و ترجمان دوستی ناب با او است» (المفهرس) است، بيان استقلال و آزادی دربرگيرنده روشهای عمل به حقوق را می طلبد. چرا که خداوند، حق علی الاطلاق، جز حق خلق نمی کند و جز آن را دوست نمی دارد، پس عمل به حق است که خداوند دوست دارد و با عمل به حق است که انسان حق دوستی با خداوند را به جا می آورد. هرگاه به قرآن بازگرديم، تفصيل اين ۵ اصل و فهرست کاملی از پندار و گفتار و کردارهائی را که عبادت هستند، باز می يابيم: عمل به حقوق معنوی و عمل به حقوق مادی – معنوی که ذاتی حيات انسانند و رعايت حقوق ديگران و طبيعت و جانداران، بنا بر اين، تقوی بمعنای عمل به اين حقوق و پرهيز از هرآنچه زور در بردارد و، بدين دوکار، قرار گرفتن در راست راه عمل به حق و افزودن بر کرامت خويش به يمن اين همانی جستن روزافزون با هستی خلاق و هوشمند و دانا و توانا و... نماز همين است.
پيش از اين، عرصه علم، «شئی» يا ماده متعين بود. اينک عرصه علم «لاشئی» گشته است. به سخن ديگر، علم صفت متعين را از شئی ستانده است. علم فيزيک را به فيزيک دانان بازگذاريم و در نگرش درخود، روشی را بکار بريم که همگان می توانند بکار برند: هرکس می داند که در فضائی بی انتها زندگی می کند. اما بسا بسياری غافلند از اين واقعيت که هر ياخته بدن او نيز همين فضا را دارد. به سخن ديگر، ماده بدن را که از فضا خالی کنيم، هيکل آدمی، ذره ای ناچيز می شود. بدين سان، درون و بيرون هر انسان يک فضا است و هرگاه عقل انسان در حالت فطری خود باشد، در مقام انديشيدن، با هستی بی کران است که اينهمانی می جويد. پس غفلت از خداوند، غفلت از توانائی عظيم انبساط تا بی نهايت و گرفتار تعين ها گشتن است. هرکس به ذهن خود رجوع کند، تعين هائی را می تواند شماره کند که بدانها گرفتار است. جباری که انسان را بدين تعين ها گرفتار می کند، قدرت (= زور) است. رها شدن از اين تعين ها (در کتاب کيش شخصيت فهرست کامل آنها آمده است) و بازيافتن استقلال و آزادی و ديگر حقوق، بنا بر اين توانائی خويش، تعليم و تمرين می طلبد و نماز اين تعليم و تمرين است.
چون بيان استقلال و آزادی و حقوق و کرامتمندی را، بيان قدرت گردانده اند، نماز را نيز تمرين خواری و استسلام گردانده اند. پنداری خداوند جباری است که آفريده های خود را مجبور کرده است، ۵ نوبت در روز، به خواری، بخوانند که تسليم او هستند. غافل از اين که، نماز، از آغاز تا پايان، نقض اين ادعای زورباوران است: تعليم و تمرين در راست راه حق شدن، استقلال و آزادی و بر توانائی افزودن است. بازيافتن مقام خليفةاللهی است. کلمه ای که گويای خواری و استسلام باشد، در نماز نيست. رکوع و سجود نيز تمرين رها کردن خويش از تعين ها و رها کردن مرغ وجود نسبی خويش در وجود مطلق است. اين زمان که جو خشونت بس سنگين و زورباوری بس همگانی و بيکران معنويت از يادها و ماديت نيز به جبر بی شفقت زور سپرده شده است، بيش از هر زمان ديگر، انسانها به نماز، بمثابه تعليم و تمرين استقلال و آزادی، بنا بر اين، پرورش توانائی های خود نياز دارند.
آيا ما برای رفتار اهانتبار به ديگران بدهکاريم؟
يحيی خاموش
میتوان در مواردی حق توهين به مقدسات را بهرسميت شناخت اگر اهانت به مقدسات به معنی خوارداشت مؤمنان نباشد، اگر بهصورت منسجم و سازمانيافتهای صورت نگيرد تا شأن يک گروه اجتماعی خاص را فروبکاهد و به ترويج خشونت عليه آنها بينجامد، و اگر توهينکننده اقدامات لازم را انجام دهد که مؤمنان جز با ميل و رضای خود با رفتار اهانتآميز مواجه نشوند
ويژه خبرنامه گويا
بررسی اخلاقی حق اهانت به ديگران و به مقدسات
yahya.khamoush@gmail.com
بسياری بر اين گمانند که حق رفتار اهانت آميز به ديگری و يا حق رفتار اهانت آميز به مقدسات ديگری حقی مشروع و اخلاقا قابل دفاع است و قانون بايد از اين حق پاسداری کند. در اين نوشته می کوشم تا نشان دهم که از نظر اخلافی نمی توان حق رفتار اهانت بار نسبت ديگری و يا مقدسات را همواره به رسميت شناخت. تحت شرايطی ما برای رفتار اهانت بارمان نسبت ديگران و يا به مقدسات آنها به آنها اخلاقا بدهکاريم. تحت شرايطی فرد حق رفتار اهانت بار نسبت به ديگران و يا به مقدسات آنها را ندارد. از سوی ديگر، تحت شرايط معينی اما شايد فرد برای رفتار اهانت بارش چيزی به کسی بدهکار نباشد. در اين شرايط معين می توان حق رفتار توهين آميز را به رسميت شناخت.
نوشتار فعلی تنها از منظر اخلاقی به حق توهين می پردازد. اينکه از نظر قانونی حق توهين را بايد به رسميت شناخت يا خير فراتر از حوصله ی اين نوشتار است و مجالی جداگانه می طلبد.
مفهوم حق و آزادی بيان
استدلال غالب برای به رسميت شناختن حق رفتار اهانت بار نسبت ديگری اين است که حق آزادی بيان ايجاب می کند که حق رفتار اهانت بار نسبت ديگری به رسميت شناخته شود.
مفهوم حق به شيوه های گوناگونی بکار می رود. بنابر يک تحليل از مفهوم حق، حق داشتن برای انجام کاری به معنای قدرتی اخلاقی داشتن برای انجام آن کار است. وقتی من حق انجام کاری را دارم از نظر اخلاقی می توانم در مقابل ديگران بر اجرای آن کار پافشاری کنم و احيانا طلب مافات کنم از کسانی که حق من را نقض ميکند. بنابراين تحليل، من در مقابل ديگران دارای حق انجام عملی هستم، وقتی و تنها وقتی، نسبت به ديگران وظيفه نداشته باشم که آن کار را انجام ندهم. در واقع با گفتن اينکه کاری از نظر اخلاقی درمقابل ديگری حق من بوده است من می گويم که ديگری از اين حيث که من اين کار را انجام داده ام نمی تواند به من اعتراض کند. من در مقابل او قدرت اخلاقی دارم تا آن کار را انجام دهم. بنابراين تحليل، اينکه افراد حق آزادی بيان دارند به اين معنی است که افراد برای ابراز بيانشان به ديگران چيزی بدهکار نمی شوند؛ هيچ کس برای بيان چيزی نبايد مورد بازخواست قرارگيرد.
اما بايد توجه داشت که نبايد محتوای حق آزادی بيان را چنان فراخ فهميد که فرد حق هر بيانی را داشته باشد. به عبارت ديگر، اگر محتوای حق آزادی بيان اين باشد که فرد حق دارد «هر» عبارتی را بيان کند به سختی می توان از چنين حقی دفاع کرد.
بيان کردن نوعی عمل کردن است. اگرچه افراد بايد بتوانند آزادانه عمل کنند، به نظر نمی رسد که افراد حق داشته باشند که آزادانه هر عملی انجام دهند. برای مثال افراد حق ندارند که اعمالی انجام دهند که به طرز ناموجهی به ديگران آسيبی جدی وارد می کند (مثلا من حق ندارم کسی را بطرز ناموجهی بکشم). به عبارت ديگر، اگر فردی با عمل خود بطرز ناموجهی آسيبی جدی بر ديگران وارد کند، ديگران اخلاقا وظيفه ندارند که مانعی بر سر انجام عمل فرد بوجود نياورند، و بنابر تحليل بالا از مفهوم حق، اين بدين معنی است که فرد اساسا از اول حقی برای آسيب ناموجه رساندن به طرز جدی نداشته است. حال اگر لحاظ کنيم که بيان کردن نوعی عمل کردن است (يک عمل گفتاری است) می توانيم نتيجه بگيريم که احتمالا افراد حق آن را ندارند که چيزی را بيان کنند که به طرز ناموجهی آسيب يا آزاری جدی به ديگری وارد می کند. برای مثال به نظر نمی رسد که فردی حق آن را داشته باشد تا به قتل کسی امر کند.
حق آزادی بيان تنها بايد شامل عمل های گفتاريی باشد که مستلزم وارد آمدن آسيب جدی ناموجه به ديگران نيست. اما آيا توهين و رفتار توهين آميز موجب وارد آمدن آسيب و آزار جدی ناموجه به ديگران است؟
رفتار اهانت آميز
تعريف دقيق مفهوم اهانت و رفتار اهانت آميز امر دشواری است. من مفهوم توهين و رفتار اهانت بار را در معنايی بسيار وسيع بکار می برم تا تمامی مواردی را که کسی يا گروهی رفتاری را اهانت بار می يابد شامل شود. رفتار اهانت بار به معنايی که من بکار می برم رفتاری است که موجب خوارداشت يک فرد می شود و يا در او ايجاد شرمندگی، سرخوردگی، اذيت، آزار، احساس انزجار و مانند اين ها می کند. خوارداشت يک انسان عدول از رفتار کردن با وی به عنوان يک انسان خردمند و صاحب عقل است. براساس اين تعريف فراخ از رفتار اهانت بار کليه رفتاری را که گروهی مايلند اهانت بار بخوانند اهانت بار است. بر اساس اين تعريف، مفهوم رفتار اهانت آميز تا حدی نسبی و سوبژکتيو است. بنا براين تعريف برای اينکه رفتاری اهانت آميز باشد کافی است گروهی آن را اهانت آميز بيابند، حتی اگر گروه ديگری هيچ اهانتی در آن نيابند. چند مثال زير می تواند به روشن شدن اين تعريف از مفهوم رفتار اهانت آميز کمک کند.
مورد الف. من بجای گفتگو با فردی او را حيوان می خوانم و مسخره می کنم. اين رفتار اهانت بار است چرا که تحقير و خوارداشت طرف مقابل و عدول از رفتار با او به عنوان يک انسان خردمند و صاحب عقل است.
مورد ب. فردی برهنه وارد اتوبوس شود، يا عمل جنسی در اتوبوس انجام می شود. اين عمل اهانت بار است چرا که اگرچه موجب خوارداشت مسافرين اتوبوست نيست، به آنها آزار می رساند و در آنها احساس انزجار بر می انگيزد.
مورد ج. در شهری که گروهی نژاد پرست ساکن آنند، يک زوج سياه و سفيد دست در دست هم در خيابان راه می روند. اگرچه بسياری اين رفتار را اهانت بار نمی دانندد. بنابر تعريف بالا اين رفتار اهانت آميز است چرا که ساکنين نژاد پرست شهر از اين کار احساس انزجار می کنند و اذيت می شوند.
ميزان جدی بودن آسيب و آزار اهانت را می توان با چند عامل سنجيد: اول، شدت و مدت زمان حالت ذهنی ناخوشايندی که اهانت در افراد ايجاد می کند؛ دوم، تعداد افراد مورد اهانت قرار گرفته، سوم، اينکه چقدر اين عکس العمل توسط افراد قابل پيش بينی می باشد؛ چهارم، اينکه چقدر ساده افراد می توانند از مواجه شدن با رفتار اهانت آميز جلوگيری کنند؛ پنجم، اينکه آيا قربانيان اهانت با اراده ی خود يا لااقل از سر کنجکاوی خود را در معرض اهانت قرار داده اند يا نه و نهايتا اينکه آيا رفتار اهانت آميز باعث نتزل شان اجتماعی قربانی و ترويج خشونت ديگران نسبت به يک گروه اجتماعی خاص هست يا خير. اين شش معيار ميزان شدت اهانت را تعيين می کنند. برای مثال در مورد اتوبوس شدت اهانت زياد است چرا که ساکنين اتوبوس برای مدت زيادی «مجبورند» رفتاری را که پيش بينی نمی کردند تحمل کنند. اما در مورد زوج سياه و سفيد، شدت اهانت چرا که گروه نژادپرست بسادگی می توانند از مواجهه با زوج دوری کنند
حق رفتار اهانت بار
با توجه به تعريف اهانت، اهانت يا ديگران را خوار می دارد. و در آنها ايجاد آزار می کند. به نظر می رسد ما همواره بايد از خوار داشت انسانها دوری کنيم و با انسانها همواره به مثابه يک انسان خردمند رفتار کنيم. همچنين ما نسبت به ديگران وظيفه داريم تا از آزار بی دليل رساندن به آنها خودداری کنيم. قابل قبول نيست از افراد انتظار داشته باشيم که در مقابل آزار بی دليلی که به آنها می رسد خاموش بمانند. ديگران می توانند ما را برای آزار بی دليلی که به آنها تحميل کرده ايم بازخواست کنند. اما رفتار اهانت بار هميشه بی دليل نيست. افراد گاهی دلايل خوبی برای رفتار اهانت آميزشان دارند. موجه و يا ناموجه بودن رفتار اهانت اميز با توجه به شدت آن می تواند با اين عوامل سنجيده شود: اول، اينکه آيا رفتار اهانت آميز خوار داشت طرف مقابل است يا خير. دوم، اينکه رفتار اهانت آميز چقدر مهم و دارای ارزش است. سوم، اينکه آيا عاملان می توانستند رفتار مورد نظر را در زمان و مکانی و يا بگونه ای انجام دهند که کمتر اهانت ايجاد کند و چهارم، اينکه چقدر اين رفتار با قصد کينه و دشمنی و با هدف خوارداشت و تنزل شان اجتماعی قربانيان انجام شده است و پنجم اينکه آيا دلايلی موجه وجود دارد که رفتار اهانت بار در عمل به تنزل شان اجتماعی قربانيان و رواج خشونت عليه آنها می انجامد.
هنگامی که رفتاری که برای گروهی بشدت اهانت آميز است بطرز ناموجهی انجام می شود، گروه مورد نظر بطرز ناموجهی دچار آسيب و آزار بسيار می شود. در اين شرايط گروه مورد نظر می تواند آن رفتار را مورد بازخواست قرار دهد. بنابراين، بنابر تحليل آمده از مفهوم حق، در چنين شرايطی به نظر می رسد که نبايد حق رفتار اهانت آميز را به رسميت شناخت.
برای روشن شدن رفتار های اهانت بار الف تا ج را دز نظر بگيريد. به نظر می رسد نمی توان حق رفتار اهانت بار را در مورد الف و ب (تحقير و اتوبوس) به رسميت شناخت. در مورد تحقير، اين رفتار اهانت آميز مبتنی بر خوارداشت ديگری بی هيج دليلی است. ديگران می توانند از ما طلب کنند که مانند انسانی عاقل با آنها رفتار کنيم و ما به آنها اخلاقا بدهکاريم اگر چنين نکنيم. مورد اتوبوس را در نظر بگيريد: رفتار اهانت آميز در اين مورد چنانکه گفته شد شدتش زياد است. از سوی ديگر، آزار وارده با توجه به شدت عمل به نظر ناموجه است چرا که اگرچه عمل بخاطر خوارداشت مسافران اتوبوس انجام نشده است، اما انجام آن عمل در اتوبوس دارای ارزش نيست و عاملان می توانستند عمل خود را بسادگی در جای ديگری انجام دهند. در اين شرايط مسافرين اتوبوس از نظر اخلاقی وظيفه ندارند که در مقابل انجام عمل اهانت آميز سکوت کنند. اما در مورد زوج سياه و سفيد به نظر می توان حق رفتار اهانت آميز را به رسميت شناخت. شدت آزار در اين مورد زياد نيست چرا که نژادپرستان می توانستند از مواجهه با آن بسادگی پرهيز کنند. از سوی ديگر راه رفتن با زوج و همسر خود نه تنها خوارداشت نژاد پرستان نيست. بلکه امری بسيار مهم، ارزشمند و غير قابل جايگزين در يک زندگی انسانی است و نهايتا اينکه اين عمل به قصد آزار انجام نشده است و موجب ترويج خشونت عليه نژادپرستان نيست.
گفتار نفرت آميز مورد ديگری از رفتار اهانت آميز است که نبايد حق آن را به رسميت شناخت. اين گفتار تحقير کننده است، به قصد خوارداشت بيان شده و مروج خشونت نسبت به يک گروه اجتماعی است. انجام گفتار نفرت آميز فاقد ارزش است. بنابراين از نظر اخلاقی نبايد حق گفتار نفرت آميز را به رسميت شناخت. اينکه حق گفتار نفرت آميز از نظر اخلاقی نبايد به رسميت شناخته شود سبب شده است که در موارد بسياری از نظر قانونی نيز موانعی بر سر راه گفتار نفرت آميز ايجاد شود.
رفتار اهانت بار نسبت به مقدسات
در باره اهانت به مقدسات چه می توان گفت؟ رفتار اهانت بار نسبت به مقدسات در بسياری موارد به قصد خوارداشت مومنان به آن مقدسات انجام می شود. هدف معمولا نشان دادن اين است که آن مقدسات نه تنها مقدس نيستند بلکه خرافی و بلاهت آميزند و لذا معتقدان به آن مقدسات انسانهايی ابله و نابخردند که انديشه ی آنها ارزش نقد عقلانی ندارد. اهانت کنندگان در واقع می گويند با مومنان نبايد به مثابه انسانهايی عاقل و خردمند رفتار کرد و آنها را بايد فروتر از انسان عاقل دانست. خوارداشت مومنان موجب ترويج خشونت عليه آنهاست چرا که مومنان فروتر از انسان (عاقل) انگاشته می شوند و همواره رواداشتن خشونت به غير انسانها ساده تر می نمايد. به نظر می رسد اهانت به مقدسات هنگامی که به قصد خوارداشت مومنان انجام می شود غيرموجه و در خور نکوهش (از سوی مومنان و غير مومنان) است. در چنين مواردی نمی توان توهين به مقدسات را به رسميت شناخت. اما از سوی ديگر، بايد در نظر داشت که شيوه هايی از ابراز بيان جز با نامقدس شمردن شماری از مقدسات ممکن نيست. درست است که برای مومنين سخن نامومنانه گفتن نسبت به امرمقدس غيرقابل قبول است. اما در پاره ای از موارد انتقال برخی مفاهيم جز با نامومنانه سخن گفتن از مقدسات ممکن نيست. برای مثال شماری از گفتار طنز آميز دقيقا متکی بر نامقدس شمردن امور مقدس است. يک مثال ديگر نقاشی از امور مذهبی است. برای گروهی از مومنان نقاشی از مفاهيم مذهبی ممکن است اهانت آميز باشد. اما هنرمند علاقمند به نقاشی از امور مذهبی می خواهد انديشه اش را با نقاشی از امور مذهبی منتقل کند. بنابراين رفتار اهانت آميز نسبت به مقدسات لزوما با هدف خوار داشت مومنان و تحقير آنان انجام نمی شود. البته مومنان حتی در مواردی که رفتار اهانت آميز مستلزم خوار داشت آنان نيست متحمل آزار می شوند. اما عاملان عمل توهين آميز می توانند از ميزان اين آزار بکاهند. آنها می توانند بگونه ای عمل کنند که مومنان جز به ميل و اراده خود در معرض رفتار توهين آميز قرار نگيرند. همچنين اهانت کنندگان بايد اطمينان خاطر حاصل کنند که رفتار اهانت بارشان در عمل بخشی از مجموعه تلاشهايی منسجم و سازمان يافته برای تنزل شان انسانی و اجتماعی مومنان نباشد تا اينگونه رفتارشان در عمل به ترويج خشونت عليه مومنان نينجامد. بنابراين به گمان من می توان در مواردی حق توهين به مقدسات را به رسميت شناخت اگر اهانت به مقدسات به معنی خوارداشت مومنان نباشد، اگر به صورت منسجم و سازمان يافته ای صورت نگيرد تا شان يک گروه اجتماعی خاص را فروبکاهد و به ترويج خشونت عليه آنها بينجامد، و اگر توهين کننده اقدامات لازم را انجام دهد که مومنان جز با ميل و رضای خود با رفتار اهانت آميز مواجه نشوند.
سخن آخر
متاسفانه در عمل برخی مومنان و نامومنان ملاحظات اخلاقی را فروگذارده اند. از سوی نامومنان تلاشی گسترده ومنسجم را شاهد هستيم تا با توهين به مقدسات به خوارداشت مومنان بپردازند و آنها را فروتر از انسانهايی خردپذير بنمايند و بر عليه شان خشونت را ترويج کنند. نبايد نامومنان را برای چنين رفتار اهانت آميزی محق دانست. اما از سوی ديگر، مومنان تمايزی ميان رفتار موجه اهانت بار و رفتار ناموجه اهانت بار نمی دهند. مومنان بايد روادار باشند نسبت به رفتاری اهانت آميز هنرمندی که در پی خوارداشت و تحقير مومنان نيست، و کوشيده است تا مروج خشونت بر عليه مومنان نباشد و سعی کرده مومنان علی رغم ميلشان در معرض رفتار اهانت آميزش قرار نگيرند. بدتر اما مومنانی هستند که در بانگ مجازاتی بسيار نامتناسب هر دم می دمند. در مواردی نامومنان حق توهين به مقدسات را ندارند و برای رفتارشان به مومنان عذرخواهی و تا حدی جبران بدهکارند، اما نه جانشان را. قصد جان نامومنان را کردن حتی در مواردی که آنها برای رفتار اهانت بارشان خطاکارند جفايی آشکار است و ظلمی عظيم.
yahya.khamoush@gmail.com
بسياری بر اين گمانند که حق رفتار اهانت آميز به ديگری و يا حق رفتار اهانت آميز به مقدسات ديگری حقی مشروع و اخلاقا قابل دفاع است و قانون بايد از اين حق پاسداری کند. در اين نوشته می کوشم تا نشان دهم که از نظر اخلافی نمی توان حق رفتار اهانت بار نسبت ديگری و يا مقدسات را همواره به رسميت شناخت. تحت شرايطی ما برای رفتار اهانت بارمان نسبت ديگران و يا به مقدسات آنها به آنها اخلاقا بدهکاريم. تحت شرايطی فرد حق رفتار اهانت بار نسبت به ديگران و يا به مقدسات آنها را ندارد. از سوی ديگر، تحت شرايط معينی اما شايد فرد برای رفتار اهانت بارش چيزی به کسی بدهکار نباشد. در اين شرايط معين می توان حق رفتار توهين آميز را به رسميت شناخت.
نوشتار فعلی تنها از منظر اخلاقی به حق توهين می پردازد. اينکه از نظر قانونی حق توهين را بايد به رسميت شناخت يا خير فراتر از حوصله ی اين نوشتار است و مجالی جداگانه می طلبد.
مفهوم حق و آزادی بيان
استدلال غالب برای به رسميت شناختن حق رفتار اهانت بار نسبت ديگری اين است که حق آزادی بيان ايجاب می کند که حق رفتار اهانت بار نسبت ديگری به رسميت شناخته شود.
مفهوم حق به شيوه های گوناگونی بکار می رود. بنابر يک تحليل از مفهوم حق، حق داشتن برای انجام کاری به معنای قدرتی اخلاقی داشتن برای انجام آن کار است. وقتی من حق انجام کاری را دارم از نظر اخلاقی می توانم در مقابل ديگران بر اجرای آن کار پافشاری کنم و احيانا طلب مافات کنم از کسانی که حق من را نقض ميکند. بنابراين تحليل، من در مقابل ديگران دارای حق انجام عملی هستم، وقتی و تنها وقتی، نسبت به ديگران وظيفه نداشته باشم که آن کار را انجام ندهم. در واقع با گفتن اينکه کاری از نظر اخلاقی درمقابل ديگری حق من بوده است من می گويم که ديگری از اين حيث که من اين کار را انجام داده ام نمی تواند به من اعتراض کند. من در مقابل او قدرت اخلاقی دارم تا آن کار را انجام دهم. بنابراين تحليل، اينکه افراد حق آزادی بيان دارند به اين معنی است که افراد برای ابراز بيانشان به ديگران چيزی بدهکار نمی شوند؛ هيچ کس برای بيان چيزی نبايد مورد بازخواست قرارگيرد.
اما بايد توجه داشت که نبايد محتوای حق آزادی بيان را چنان فراخ فهميد که فرد حق هر بيانی را داشته باشد. به عبارت ديگر، اگر محتوای حق آزادی بيان اين باشد که فرد حق دارد «هر» عبارتی را بيان کند به سختی می توان از چنين حقی دفاع کرد.
بيان کردن نوعی عمل کردن است. اگرچه افراد بايد بتوانند آزادانه عمل کنند، به نظر نمی رسد که افراد حق داشته باشند که آزادانه هر عملی انجام دهند. برای مثال افراد حق ندارند که اعمالی انجام دهند که به طرز ناموجهی به ديگران آسيبی جدی وارد می کند (مثلا من حق ندارم کسی را بطرز ناموجهی بکشم). به عبارت ديگر، اگر فردی با عمل خود بطرز ناموجهی آسيبی جدی بر ديگران وارد کند، ديگران اخلاقا وظيفه ندارند که مانعی بر سر انجام عمل فرد بوجود نياورند، و بنابر تحليل بالا از مفهوم حق، اين بدين معنی است که فرد اساسا از اول حقی برای آسيب ناموجه رساندن به طرز جدی نداشته است. حال اگر لحاظ کنيم که بيان کردن نوعی عمل کردن است (يک عمل گفتاری است) می توانيم نتيجه بگيريم که احتمالا افراد حق آن را ندارند که چيزی را بيان کنند که به طرز ناموجهی آسيب يا آزاری جدی به ديگری وارد می کند. برای مثال به نظر نمی رسد که فردی حق آن را داشته باشد تا به قتل کسی امر کند.
حق آزادی بيان تنها بايد شامل عمل های گفتاريی باشد که مستلزم وارد آمدن آسيب جدی ناموجه به ديگران نيست. اما آيا توهين و رفتار توهين آميز موجب وارد آمدن آسيب و آزار جدی ناموجه به ديگران است؟
رفتار اهانت آميز
تعريف دقيق مفهوم اهانت و رفتار اهانت آميز امر دشواری است. من مفهوم توهين و رفتار اهانت بار را در معنايی بسيار وسيع بکار می برم تا تمامی مواردی را که کسی يا گروهی رفتاری را اهانت بار می يابد شامل شود. رفتار اهانت بار به معنايی که من بکار می برم رفتاری است که موجب خوارداشت يک فرد می شود و يا در او ايجاد شرمندگی، سرخوردگی، اذيت، آزار، احساس انزجار و مانند اين ها می کند. خوارداشت يک انسان عدول از رفتار کردن با وی به عنوان يک انسان خردمند و صاحب عقل است. براساس اين تعريف فراخ از رفتار اهانت بار کليه رفتاری را که گروهی مايلند اهانت بار بخوانند اهانت بار است. بر اساس اين تعريف، مفهوم رفتار اهانت آميز تا حدی نسبی و سوبژکتيو است. بنا براين تعريف برای اينکه رفتاری اهانت آميز باشد کافی است گروهی آن را اهانت آميز بيابند، حتی اگر گروه ديگری هيچ اهانتی در آن نيابند. چند مثال زير می تواند به روشن شدن اين تعريف از مفهوم رفتار اهانت آميز کمک کند.
مورد الف. من بجای گفتگو با فردی او را حيوان می خوانم و مسخره می کنم. اين رفتار اهانت بار است چرا که تحقير و خوارداشت طرف مقابل و عدول از رفتار با او به عنوان يک انسان خردمند و صاحب عقل است.
مورد ب. فردی برهنه وارد اتوبوس شود، يا عمل جنسی در اتوبوس انجام می شود. اين عمل اهانت بار است چرا که اگرچه موجب خوارداشت مسافرين اتوبوست نيست، به آنها آزار می رساند و در آنها احساس انزجار بر می انگيزد.
مورد ج. در شهری که گروهی نژاد پرست ساکن آنند، يک زوج سياه و سفيد دست در دست هم در خيابان راه می روند. اگرچه بسياری اين رفتار را اهانت بار نمی دانندد. بنابر تعريف بالا اين رفتار اهانت آميز است چرا که ساکنين نژاد پرست شهر از اين کار احساس انزجار می کنند و اذيت می شوند.
ميزان جدی بودن آسيب و آزار اهانت را می توان با چند عامل سنجيد: اول، شدت و مدت زمان حالت ذهنی ناخوشايندی که اهانت در افراد ايجاد می کند؛ دوم، تعداد افراد مورد اهانت قرار گرفته، سوم، اينکه چقدر اين عکس العمل توسط افراد قابل پيش بينی می باشد؛ چهارم، اينکه چقدر ساده افراد می توانند از مواجه شدن با رفتار اهانت آميز جلوگيری کنند؛ پنجم، اينکه آيا قربانيان اهانت با اراده ی خود يا لااقل از سر کنجکاوی خود را در معرض اهانت قرار داده اند يا نه و نهايتا اينکه آيا رفتار اهانت آميز باعث نتزل شان اجتماعی قربانی و ترويج خشونت ديگران نسبت به يک گروه اجتماعی خاص هست يا خير. اين شش معيار ميزان شدت اهانت را تعيين می کنند. برای مثال در مورد اتوبوس شدت اهانت زياد است چرا که ساکنين اتوبوس برای مدت زيادی «مجبورند» رفتاری را که پيش بينی نمی کردند تحمل کنند. اما در مورد زوج سياه و سفيد، شدت اهانت چرا که گروه نژادپرست بسادگی می توانند از مواجهه با زوج دوری کنند
حق رفتار اهانت بار
با توجه به تعريف اهانت، اهانت يا ديگران را خوار می دارد. و در آنها ايجاد آزار می کند. به نظر می رسد ما همواره بايد از خوار داشت انسانها دوری کنيم و با انسانها همواره به مثابه يک انسان خردمند رفتار کنيم. همچنين ما نسبت به ديگران وظيفه داريم تا از آزار بی دليل رساندن به آنها خودداری کنيم. قابل قبول نيست از افراد انتظار داشته باشيم که در مقابل آزار بی دليلی که به آنها می رسد خاموش بمانند. ديگران می توانند ما را برای آزار بی دليلی که به آنها تحميل کرده ايم بازخواست کنند. اما رفتار اهانت بار هميشه بی دليل نيست. افراد گاهی دلايل خوبی برای رفتار اهانت آميزشان دارند. موجه و يا ناموجه بودن رفتار اهانت اميز با توجه به شدت آن می تواند با اين عوامل سنجيده شود: اول، اينکه آيا رفتار اهانت آميز خوار داشت طرف مقابل است يا خير. دوم، اينکه رفتار اهانت آميز چقدر مهم و دارای ارزش است. سوم، اينکه آيا عاملان می توانستند رفتار مورد نظر را در زمان و مکانی و يا بگونه ای انجام دهند که کمتر اهانت ايجاد کند و چهارم، اينکه چقدر اين رفتار با قصد کينه و دشمنی و با هدف خوارداشت و تنزل شان اجتماعی قربانيان انجام شده است و پنجم اينکه آيا دلايلی موجه وجود دارد که رفتار اهانت بار در عمل به تنزل شان اجتماعی قربانيان و رواج خشونت عليه آنها می انجامد.
هنگامی که رفتاری که برای گروهی بشدت اهانت آميز است بطرز ناموجهی انجام می شود، گروه مورد نظر بطرز ناموجهی دچار آسيب و آزار بسيار می شود. در اين شرايط گروه مورد نظر می تواند آن رفتار را مورد بازخواست قرار دهد. بنابراين، بنابر تحليل آمده از مفهوم حق، در چنين شرايطی به نظر می رسد که نبايد حق رفتار اهانت آميز را به رسميت شناخت.
برای روشن شدن رفتار های اهانت بار الف تا ج را دز نظر بگيريد. به نظر می رسد نمی توان حق رفتار اهانت بار را در مورد الف و ب (تحقير و اتوبوس) به رسميت شناخت. در مورد تحقير، اين رفتار اهانت آميز مبتنی بر خوارداشت ديگری بی هيج دليلی است. ديگران می توانند از ما طلب کنند که مانند انسانی عاقل با آنها رفتار کنيم و ما به آنها اخلاقا بدهکاريم اگر چنين نکنيم. مورد اتوبوس را در نظر بگيريد: رفتار اهانت آميز در اين مورد چنانکه گفته شد شدتش زياد است. از سوی ديگر، آزار وارده با توجه به شدت عمل به نظر ناموجه است چرا که اگرچه عمل بخاطر خوارداشت مسافران اتوبوس انجام نشده است، اما انجام آن عمل در اتوبوس دارای ارزش نيست و عاملان می توانستند عمل خود را بسادگی در جای ديگری انجام دهند. در اين شرايط مسافرين اتوبوس از نظر اخلاقی وظيفه ندارند که در مقابل انجام عمل اهانت آميز سکوت کنند. اما در مورد زوج سياه و سفيد به نظر می توان حق رفتار اهانت آميز را به رسميت شناخت. شدت آزار در اين مورد زياد نيست چرا که نژادپرستان می توانستند از مواجهه با آن بسادگی پرهيز کنند. از سوی ديگر راه رفتن با زوج و همسر خود نه تنها خوارداشت نژاد پرستان نيست. بلکه امری بسيار مهم، ارزشمند و غير قابل جايگزين در يک زندگی انسانی است و نهايتا اينکه اين عمل به قصد آزار انجام نشده است و موجب ترويج خشونت عليه نژادپرستان نيست.
گفتار نفرت آميز مورد ديگری از رفتار اهانت آميز است که نبايد حق آن را به رسميت شناخت. اين گفتار تحقير کننده است، به قصد خوارداشت بيان شده و مروج خشونت نسبت به يک گروه اجتماعی است. انجام گفتار نفرت آميز فاقد ارزش است. بنابراين از نظر اخلاقی نبايد حق گفتار نفرت آميز را به رسميت شناخت. اينکه حق گفتار نفرت آميز از نظر اخلاقی نبايد به رسميت شناخته شود سبب شده است که در موارد بسياری از نظر قانونی نيز موانعی بر سر راه گفتار نفرت آميز ايجاد شود.
رفتار اهانت بار نسبت به مقدسات
در باره اهانت به مقدسات چه می توان گفت؟ رفتار اهانت بار نسبت به مقدسات در بسياری موارد به قصد خوارداشت مومنان به آن مقدسات انجام می شود. هدف معمولا نشان دادن اين است که آن مقدسات نه تنها مقدس نيستند بلکه خرافی و بلاهت آميزند و لذا معتقدان به آن مقدسات انسانهايی ابله و نابخردند که انديشه ی آنها ارزش نقد عقلانی ندارد. اهانت کنندگان در واقع می گويند با مومنان نبايد به مثابه انسانهايی عاقل و خردمند رفتار کرد و آنها را بايد فروتر از انسان عاقل دانست. خوارداشت مومنان موجب ترويج خشونت عليه آنهاست چرا که مومنان فروتر از انسان (عاقل) انگاشته می شوند و همواره رواداشتن خشونت به غير انسانها ساده تر می نمايد. به نظر می رسد اهانت به مقدسات هنگامی که به قصد خوارداشت مومنان انجام می شود غيرموجه و در خور نکوهش (از سوی مومنان و غير مومنان) است. در چنين مواردی نمی توان توهين به مقدسات را به رسميت شناخت. اما از سوی ديگر، بايد در نظر داشت که شيوه هايی از ابراز بيان جز با نامقدس شمردن شماری از مقدسات ممکن نيست. درست است که برای مومنين سخن نامومنانه گفتن نسبت به امرمقدس غيرقابل قبول است. اما در پاره ای از موارد انتقال برخی مفاهيم جز با نامومنانه سخن گفتن از مقدسات ممکن نيست. برای مثال شماری از گفتار طنز آميز دقيقا متکی بر نامقدس شمردن امور مقدس است. يک مثال ديگر نقاشی از امور مذهبی است. برای گروهی از مومنان نقاشی از مفاهيم مذهبی ممکن است اهانت آميز باشد. اما هنرمند علاقمند به نقاشی از امور مذهبی می خواهد انديشه اش را با نقاشی از امور مذهبی منتقل کند. بنابراين رفتار اهانت آميز نسبت به مقدسات لزوما با هدف خوار داشت مومنان و تحقير آنان انجام نمی شود. البته مومنان حتی در مواردی که رفتار اهانت آميز مستلزم خوار داشت آنان نيست متحمل آزار می شوند. اما عاملان عمل توهين آميز می توانند از ميزان اين آزار بکاهند. آنها می توانند بگونه ای عمل کنند که مومنان جز به ميل و اراده خود در معرض رفتار توهين آميز قرار نگيرند. همچنين اهانت کنندگان بايد اطمينان خاطر حاصل کنند که رفتار اهانت بارشان در عمل بخشی از مجموعه تلاشهايی منسجم و سازمان يافته برای تنزل شان انسانی و اجتماعی مومنان نباشد تا اينگونه رفتارشان در عمل به ترويج خشونت عليه مومنان نينجامد. بنابراين به گمان من می توان در مواردی حق توهين به مقدسات را به رسميت شناخت اگر اهانت به مقدسات به معنی خوارداشت مومنان نباشد، اگر به صورت منسجم و سازمان يافته ای صورت نگيرد تا شان يک گروه اجتماعی خاص را فروبکاهد و به ترويج خشونت عليه آنها بينجامد، و اگر توهين کننده اقدامات لازم را انجام دهد که مومنان جز با ميل و رضای خود با رفتار اهانت آميز مواجه نشوند.
سخن آخر
متاسفانه در عمل برخی مومنان و نامومنان ملاحظات اخلاقی را فروگذارده اند. از سوی نامومنان تلاشی گسترده ومنسجم را شاهد هستيم تا با توهين به مقدسات به خوارداشت مومنان بپردازند و آنها را فروتر از انسانهايی خردپذير بنمايند و بر عليه شان خشونت را ترويج کنند. نبايد نامومنان را برای چنين رفتار اهانت آميزی محق دانست. اما از سوی ديگر، مومنان تمايزی ميان رفتار موجه اهانت بار و رفتار ناموجه اهانت بار نمی دهند. مومنان بايد روادار باشند نسبت به رفتاری اهانت آميز هنرمندی که در پی خوارداشت و تحقير مومنان نيست، و کوشيده است تا مروج خشونت بر عليه مومنان نباشد و سعی کرده مومنان علی رغم ميلشان در معرض رفتار اهانت آميزش قرار نگيرند. بدتر اما مومنانی هستند که در بانگ مجازاتی بسيار نامتناسب هر دم می دمند. در مواردی نامومنان حق توهين به مقدسات را ندارند و برای رفتارشان به مومنان عذرخواهی و تا حدی جبران بدهکارند، اما نه جانشان را. قصد جان نامومنان را کردن حتی در مواردی که آنها برای رفتار اهانت بارشان خطاکارند جفايی آشکار است و ظلمی عظيم.
سخنان احمدینژاد در مورد ناتوانی دستگاه اطلاعاتی در کنترل گرانی
سکه و ارز از اختلافی خبر میدهد که همچنان در داخل دولت وجود دارد. کشمکشی
که به قهر ۱۱ روزه رییس دولت و نافرمانی از دستور رهبری منجر شد.
برکناری حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات توسط محمود احمدینژاد شروع بحرانی بود
که منجر به بروز اختلاف میان رییس دولت و رهبر جمهوری اسلامی شد. روزهای
پایانی فروردین ۱۳۹۰ اعلام شد که حیدر مصلحی استعفا داده است.
چند روز پیش از اعلام خبر استفعای مصلحی، اسفندیار رحیممشایی رئیس دفتر وقت محمود احمدینژاد به پایگاه اطلاع رسانی دولت گفته بود: «دستگاههای مسئول ما باید در اسرع وقت ضعفهای اطلاعاتی و ارتباطی خود را درخصوص تحولات منطقه جبران کنند، زیرا نداشتن اخبار و تحلیل صحیح و دقیق درباره هر یک از این کشورها و ارتباط همه این رویدادها با طرح کلان سلطهگران ما را در موضعگیریها و تصمیمگیری به اشتباه خواهد انداخت.»
این اظهارات رحیم مشایی و موافقت محمود احمدینژاد با استعفای مصلحی که به نظر میرسید با درخواست رییس دولت صورت گرفته است اعتراض اصولگرایان منتقد دولت را به همراه داشت.
رهبر جمهوری اسلامی در سوم اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ به ماجرای استعفای حیدر مصلحی واکنش نشان داد و آن را به صلاح ندانست. با این حال محمود احمدینژاد با بازگشت وی به کابینه موافقت نکرد.
با این وجود مصلحی به کابینه بازگشت و رهبر جمهوری اسلامی با بازدید از وزارت اطلاعات، حمایت خود را از وی نشان دهد. در پی این اتفاقات محمود احمدینژاد به نشانهی اعتراض از شرکت در جلسات هیات دولت خودداری کرد. خانهنشینی اعتراضی رییس دولت دهم، ۱۱ روز به طول انجامید.
مجلس شورای اسلامی برای بررسی این موضوع دو جلسهی اضطراری غیرعلنی برگزار کرد. هواداران آیت الله خامنهای در سپاه، مجلس و برخی نهادهای دیگر به محمود احمدینژاد هشدار دادند که ادامه تقابل با رهبر موجب خواهد شد که سرنوشت ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیس جمهور ایران در انتظار وی باشد.
اختلافات دوباره سر باز میکند
با وجود بازگشت محمود احمدینژاد به جلسات دولت و ادامه کار وزیر اطلاعات، سخنان اخیر رئیسجمهور ایران نشان داد که اختلافاتش با حیدر مصلحی پایان نیافته است.
محمود احمدینژاد در صدمین سفر استانی خود به خراسان رضوی روز پنجشنبه ۲۱ اردیبشهتماه ۱۳۹۱ در اشاراتی دوباره عملکرد وزارت اطلاعات را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «از همان روزی که این طرح (هدمندسازی یارانهها) اجرایی شد نگران بودم؛ چون بدخواهان و دشمنان ملت، این عزت و پیروزی را نمیپسندند.»
رییس دولت دهم افزود: «بیگانگان و بعضی عناصر داخلی در اقدامی غیرمردمی در بازار ارز و طلا که ارتباطی هم به هدفمندی یارانهها ندارد اختلال ایجاد کردند. آنها با یک شیطنت و اقدامی از پیش طراحی شده، بازار سکه و ارز را به هم ریختند تا بگویند که این به علت اجرای طرح هدفمندی یارانهها است.»
محمود احمدینژاد افزایش قیمت ارز و طلا را حاصل یک "توطئهمشترک داخلی و خارجی" خواند و تصریح کرد: «ما عناصر اطلاعاتی هوشمند فراوانی داریم، اما آنها به عنوان مقدمه توطئه، با طرح موضوعات دروغین و کاذب، ذهن و اندیشه عناصر اطلاعاتی ما را به حوزههای غیرواقعی معطوف کردند تا بتوانند توطئه خود را اجرا کنند.»
این بخش از سخنان محمود احمدینژاد با واکنش وزارت اطلاعات روبرو نشد اما این وزارتخانه روز شنبه ۲۳ اردیبهشت ماه اسنادی را مبنی بر کشف و خنثی کردن توطئهی ترور رییس دولت منتشر کرد.
بر اساس این اسناد در سال ۱۳۸۶ اعضای جندالله، یک گروه نظامی مخالف جمهوری اسلامی وابسته به عبدالمالک ریگی، ترور محمود احمدینژاد را در جریان سفر استانی در سیستان بلوچستان برنامه ریزی کرده بودند.
به نظر میرسد انتشار این اسناد پاسخی به انتقادات محمود احمدینژاد است که دستگاه امنیتی را به کمکاری متهم کرده بود.
احمدینژاد ۲۴ اردیبهشت (۱۳مه) در واکنشی "سرد" به انتشار این خبر گفت: «تمام این سفرها خاطره است و هیچ نکته منفیای در آن وجود ندارد و من نمیتوانم هیچ وصفی از حضور در مراسم استقبال سفرهای استانی داشته باشم.»
وزارت اطلاعات ؛ دوست یا دشمن؟
روز دوشنبه ۲۵ اردیبهشت، خبرگزاری مهر در گزارشی تحلیلی زیر عنوان «دستگاه اطلاعاتی دوست یا دشمن احمدینژاد؟» به سخنان رییس دولت دهم در مورد نقش وزرات اطلاعات در کنترل بازار ارز و سکه واکنش نشان داد.
در این گزارش به حوادث مختلف سالهای اخیر که وزارت اطلاعات در آن نقش فعال داشته، اشاره شده است. دستگیری عبدالمالک ریگی، آزادی دیپلمات ربوده شده ایرانی در پاکستان، دستگیری جاسوسان اسرائیلی و شکست پروژه نفوذ امیر میرزایی حکمتی آمریکایی ایرانیتبار به وزارت اطلاعات از جمله موارد مورد ادعای خبرگزاری مهر است.
در پایان این گزارش مهر تصریح شده است: «نوسانات اقتصادی و نابسامانیهای سکه و ارز ربطی به وزارت اطلاعات ندارد و به زعم کارشناسان ریشههای آن را باید در سیاستهای بانک مرکزی و وزارت اقتصاد دنبال کرد.»
اگر به سخنان محمود احمدینژاد در مشهد مقاله علی اکبر جوانفکر در روزنامهی ایران را اضافه کنیم این پازل کاملتر میشود.
جوانفکر با اشاره به نوسانات بازار ارز و سکه پیش و پس از مذاکرات هستهای ایران و غرب مینویسد: «چرا وزارت اطلاعات به عنوان دستگاه مسئول شناسایی خیانتکاران گزارش عملکرد خود در این زمینه را به اطلاع افکار عمومی نمیرساند؟ چرا دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی کشور در این خصوص تمرکز کافی برای مقابله با خیانتکاران را نداشتهاند؟»
گره زدن ناتوانی دستگاه اطلاعاتی و نابسامانی اقتصادی رو به افزایش در ایران نشان میدهد که اختلافات محمود احمدینژاد با حیدر مصلحی پایان نیافته و او همچنان از دخالت رهبر جمهوری اسلامی در این ماجرا ناراضی است.
چند روز پیش از اعلام خبر استفعای مصلحی، اسفندیار رحیممشایی رئیس دفتر وقت محمود احمدینژاد به پایگاه اطلاع رسانی دولت گفته بود: «دستگاههای مسئول ما باید در اسرع وقت ضعفهای اطلاعاتی و ارتباطی خود را درخصوص تحولات منطقه جبران کنند، زیرا نداشتن اخبار و تحلیل صحیح و دقیق درباره هر یک از این کشورها و ارتباط همه این رویدادها با طرح کلان سلطهگران ما را در موضعگیریها و تصمیمگیری به اشتباه خواهد انداخت.»
این اظهارات رحیم مشایی و موافقت محمود احمدینژاد با استعفای مصلحی که به نظر میرسید با درخواست رییس دولت صورت گرفته است اعتراض اصولگرایان منتقد دولت را به همراه داشت.
رهبر جمهوری اسلامی در سوم اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ به ماجرای استعفای حیدر مصلحی واکنش نشان داد و آن را به صلاح ندانست. با این حال محمود احمدینژاد با بازگشت وی به کابینه موافقت نکرد.
با این وجود مصلحی به کابینه بازگشت و رهبر جمهوری اسلامی با بازدید از وزارت اطلاعات، حمایت خود را از وی نشان دهد. در پی این اتفاقات محمود احمدینژاد به نشانهی اعتراض از شرکت در جلسات هیات دولت خودداری کرد. خانهنشینی اعتراضی رییس دولت دهم، ۱۱ روز به طول انجامید.
مجلس شورای اسلامی برای بررسی این موضوع دو جلسهی اضطراری غیرعلنی برگزار کرد. هواداران آیت الله خامنهای در سپاه، مجلس و برخی نهادهای دیگر به محمود احمدینژاد هشدار دادند که ادامه تقابل با رهبر موجب خواهد شد که سرنوشت ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیس جمهور ایران در انتظار وی باشد.
اختلافات دوباره سر باز میکند
با وجود بازگشت محمود احمدینژاد به جلسات دولت و ادامه کار وزیر اطلاعات، سخنان اخیر رئیسجمهور ایران نشان داد که اختلافاتش با حیدر مصلحی پایان نیافته است.
محمود احمدینژاد در صدمین سفر استانی خود به خراسان رضوی روز پنجشنبه ۲۱ اردیبشهتماه ۱۳۹۱ در اشاراتی دوباره عملکرد وزارت اطلاعات را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «از همان روزی که این طرح (هدمندسازی یارانهها) اجرایی شد نگران بودم؛ چون بدخواهان و دشمنان ملت، این عزت و پیروزی را نمیپسندند.»
رییس دولت دهم افزود: «بیگانگان و بعضی عناصر داخلی در اقدامی غیرمردمی در بازار ارز و طلا که ارتباطی هم به هدفمندی یارانهها ندارد اختلال ایجاد کردند. آنها با یک شیطنت و اقدامی از پیش طراحی شده، بازار سکه و ارز را به هم ریختند تا بگویند که این به علت اجرای طرح هدفمندی یارانهها است.»
محمود احمدینژاد افزایش قیمت ارز و طلا را حاصل یک "توطئهمشترک داخلی و خارجی" خواند و تصریح کرد: «ما عناصر اطلاعاتی هوشمند فراوانی داریم، اما آنها به عنوان مقدمه توطئه، با طرح موضوعات دروغین و کاذب، ذهن و اندیشه عناصر اطلاعاتی ما را به حوزههای غیرواقعی معطوف کردند تا بتوانند توطئه خود را اجرا کنند.»
این بخش از سخنان محمود احمدینژاد با واکنش وزارت اطلاعات روبرو نشد اما این وزارتخانه روز شنبه ۲۳ اردیبهشت ماه اسنادی را مبنی بر کشف و خنثی کردن توطئهی ترور رییس دولت منتشر کرد.
بر اساس این اسناد در سال ۱۳۸۶ اعضای جندالله، یک گروه نظامی مخالف جمهوری اسلامی وابسته به عبدالمالک ریگی، ترور محمود احمدینژاد را در جریان سفر استانی در سیستان بلوچستان برنامه ریزی کرده بودند.
به نظر میرسد انتشار این اسناد پاسخی به انتقادات محمود احمدینژاد است که دستگاه امنیتی را به کمکاری متهم کرده بود.
احمدینژاد ۲۴ اردیبهشت (۱۳مه) در واکنشی "سرد" به انتشار این خبر گفت: «تمام این سفرها خاطره است و هیچ نکته منفیای در آن وجود ندارد و من نمیتوانم هیچ وصفی از حضور در مراسم استقبال سفرهای استانی داشته باشم.»
وزارت اطلاعات ؛ دوست یا دشمن؟
روز دوشنبه ۲۵ اردیبهشت، خبرگزاری مهر در گزارشی تحلیلی زیر عنوان «دستگاه اطلاعاتی دوست یا دشمن احمدینژاد؟» به سخنان رییس دولت دهم در مورد نقش وزرات اطلاعات در کنترل بازار ارز و سکه واکنش نشان داد.
در این گزارش به حوادث مختلف سالهای اخیر که وزارت اطلاعات در آن نقش فعال داشته، اشاره شده است. دستگیری عبدالمالک ریگی، آزادی دیپلمات ربوده شده ایرانی در پاکستان، دستگیری جاسوسان اسرائیلی و شکست پروژه نفوذ امیر میرزایی حکمتی آمریکایی ایرانیتبار به وزارت اطلاعات از جمله موارد مورد ادعای خبرگزاری مهر است.
در پایان این گزارش مهر تصریح شده است: «نوسانات اقتصادی و نابسامانیهای سکه و ارز ربطی به وزارت اطلاعات ندارد و به زعم کارشناسان ریشههای آن را باید در سیاستهای بانک مرکزی و وزارت اقتصاد دنبال کرد.»
اگر به سخنان محمود احمدینژاد در مشهد مقاله علی اکبر جوانفکر در روزنامهی ایران را اضافه کنیم این پازل کاملتر میشود.
جوانفکر با اشاره به نوسانات بازار ارز و سکه پیش و پس از مذاکرات هستهای ایران و غرب مینویسد: «چرا وزارت اطلاعات به عنوان دستگاه مسئول شناسایی خیانتکاران گزارش عملکرد خود در این زمینه را به اطلاع افکار عمومی نمیرساند؟ چرا دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی کشور در این خصوص تمرکز کافی برای مقابله با خیانتکاران را نداشتهاند؟»
گره زدن ناتوانی دستگاه اطلاعاتی و نابسامانی اقتصادی رو به افزایش در ایران نشان میدهد که اختلافات محمود احمدینژاد با حیدر مصلحی پایان نیافته و او همچنان از دخالت رهبر جمهوری اسلامی در این ماجرا ناراضی است.
در شرایطی که نیمی از کشورهای اروپائی درگیر رکود هستند، اقتصاد
آلمان در نخستین فصل سالجاری نسبت به سهماهه آخر سال ۲۰۱۱ نیم درصد رشد
داشت. برخی از کارشناسان برای همین دوران کاهش رشد را پیشبینی کرده بودند.
برپایه گزارش اداره آمار فدرال آلمان، برخلاف پیشبینی قبلی کارشناسان،
اقتصاد آلمان در سهماهه نخست سالجاری نه تنها رشد منفی نداشته، بلکه در
مقایسه با سهماهه پیشین به نیمدرصد رشد رسیده است.
در سهماهه آخر سال ۲۰۱۱ اقتصاد آلمان نسبت به فصل پیش از آن دو دهم درصد رشد منفی داشت. هرگاه اقتصاد یک کشور در دو فصل پیاپی رشد منفی داشته باشد، کارشناسان از رکود سخن میگویند. به همین دلیل، برخی از آنها پیشبینی کرده بودند که در سهماهه اول امسال هم اقتصاد آلمان رشد منفی داشته باشد و دستخوش رکود شود.
رشدی دو برابر حد انتظار
به گزارش اداره آمار فدرال، رشد اقتصادی آلمان در سه ماهه نخست سالجاری در مقایسه با سهماهه مشابه سال پیش در واقع ۷/ ۱ درصد رشد داشته که بیش از دوبرابر حد انتظار بوده است. کارشناسان رشد اقتصادی آلمان را برای سال جاری هفت دهم درصد و برای سال آینده ۶/ ۱ درصد پیشبینی کردهاند. اما به باور یک کارشناس بانکی سرشناس، رشد اقتصادی آلمان امسال و سال آینده دستکم نیم درصد بیشتر از این پیشبینیها خواهد بود.
در مقابل آلمان، هشت کشور از ۱۷ کشور عضو حوزه یورو در حالحاضر از رکود اقتصادی رنج میبرند. اداره آمار فرانسه روز سهشنبه (۱۵ مه) گزارش داد که تولید اقتصادی این کشور در سهماهه نخست سالجاری منفی بوده است. برخی از کارشناسان بعید میدانند که آلمان بتواند برای همیشه اینچنین از سایر کشورهای اروپائی پیشی بگیرد.
یک کارشناس ارشد بانکی آلمان به اشپیگلآنلاین گفته است: «آلمان آشکارا از بقیه حوزه یورو پیش افتاده است، اما من تصور نمیکنم این پیشروی با سرعت فعلی ادامه پیدا کند.»
دلایل رشد اقتصادی آلمان
اقتصاد آلمان رشد غیرمنتظره خود را مدیون صادرات و رونق بازار داخلی است. مردم آلمان، در پی بحران مالی جهانی و بدهی شدید چند کشور اروپائی، در دوسال گذشته در هزینهکردن پول خود بسیار محتاط شده بودند، اما اکنون تمایل بیشتری به خرید و مصرف نشان میدهند.
صادرات آلمان، به ویژه در حوزه خودروسازی طلائیترین دوران خود را طی میکند. در سال گذشته فولکسواگن آلمان بیش از ۸ میلیون خودرو در سراسر جهان فروخت و به ۱۶ میلیارد یورو سود خالص دست یافت. سود فولکسواگن در سال ۲۰۱۰ میلادی تنها هفت میلیارد یورو بود.
فولکسواگن علاوه بر هفت نوع خودروی سواری، کامیونهای "مان" و "اسکانیا" را نیز تولید میکند و امیرنشین قطر یکی از سهامداران عمده آن است.
در سال ۲۰۱۱ علاوه بر فولکسواگن، شرکت دایملر (بنز) آلمان نیز رکورد تاریخی فروش خود را شکست. این شرکت با فروش بیش از ۲ میلیون سواری، کامیون و اتوبوس، فروشی بیش از ۱۰۰ میلیارد یورو و سودی معادل ۶ میلیارد یورو داشت.
نقش آسیا در شکوفائی آلمان
بازار آسیا در شکوفائی اقتصادی آلمان نقش مهمی داشته است. در سال ۲۰۱۱ از حجم صادرات آلمان به کشورهای اروپائی کاسته شد و در مقابل صادرات این کشور به بازارهای آسیائی افزایش یافت. بهگفته "آنتون بورنر" رئیس "اتحادیه عمدهفروشیها و تجارت خارجی آلمان" رونق اقتصادی کشورهای آسیائی بیشترین سود را نصیب آلمان کرده است.
کارشناسان پیشبینی کرده بودند که در سهماهه نخست سالجاری از میزان صادرات آلمان کاسته شود، اما برپایه گزارش اداره آمار فدرال در دوماه نخست امسال حجم صادرات این کشور ۶/ ۱ درصد افزایش یافت. تنها در ماه فوریه حجم صادرات نسبت به فوریه سال پیش ۶/ ۸ درصد فزونی گرفت و به ۹۱ میلیارد و ۳۰۰ میلیون یورور رسید.
جذب ۲ میلیون متخصص خارجی
بهبود رشد اقتصادی آلمان، در اوج بحران مالی اتحادیه اروپا سبب کاهش آمار بیکاری و ایجاد فرصتهای شغلی بیشتر شده است. بهاستناد بررسیهای اداره مرکزی آمار، آلمان تا سال ۲۰۲۵ نیازمند ۶ میلیون متخصص تازه در رشتههای برنامهریزی رایانه، مهندسی و پزشکی خواهد بود.
برای تامین این نیازها، مهاجرت دستکم ۲ میلیون کارشناس ارشد خارجی به آلمان ضروری است. بههمین دلیل آخر ماه مارس امسال اعلام شد که دولت آلمان طرح قانونی تسهیل مهاجرت خارجیها را به زودی تسلیم پارلمان خواهد کرد.
براساس قوانین فعلی، متقاضیان مهاجرت به آلمان برای دریافت "کارت سبز" باید در سال دستکم ۶۶ هزار یورو درآمد داشته باشند. متقاضیان سرمایهگذاری در آلمان نیز باید دستکم دارای ۲۵۰ هزار یورو سرمایه باشند.
این شرایط باید در چارچوب طرح قانونی جدید بهگونهای اصلاح شود که کارشناسان و سرمایهگذاران بیشتری را برای مهاجرت به آلمان تشویق کند.
جواد طالعی
تحریریه: مصطفی ملکان
در سهماهه آخر سال ۲۰۱۱ اقتصاد آلمان نسبت به فصل پیش از آن دو دهم درصد رشد منفی داشت. هرگاه اقتصاد یک کشور در دو فصل پیاپی رشد منفی داشته باشد، کارشناسان از رکود سخن میگویند. به همین دلیل، برخی از آنها پیشبینی کرده بودند که در سهماهه اول امسال هم اقتصاد آلمان رشد منفی داشته باشد و دستخوش رکود شود.
رشدی دو برابر حد انتظار
به گزارش اداره آمار فدرال، رشد اقتصادی آلمان در سه ماهه نخست سالجاری در مقایسه با سهماهه مشابه سال پیش در واقع ۷/ ۱ درصد رشد داشته که بیش از دوبرابر حد انتظار بوده است. کارشناسان رشد اقتصادی آلمان را برای سال جاری هفت دهم درصد و برای سال آینده ۶/ ۱ درصد پیشبینی کردهاند. اما به باور یک کارشناس بانکی سرشناس، رشد اقتصادی آلمان امسال و سال آینده دستکم نیم درصد بیشتر از این پیشبینیها خواهد بود.
در مقابل آلمان، هشت کشور از ۱۷ کشور عضو حوزه یورو در حالحاضر از رکود اقتصادی رنج میبرند. اداره آمار فرانسه روز سهشنبه (۱۵ مه) گزارش داد که تولید اقتصادی این کشور در سهماهه نخست سالجاری منفی بوده است. برخی از کارشناسان بعید میدانند که آلمان بتواند برای همیشه اینچنین از سایر کشورهای اروپائی پیشی بگیرد.
یک کارشناس ارشد بانکی آلمان به اشپیگلآنلاین گفته است: «آلمان آشکارا از بقیه حوزه یورو پیش افتاده است، اما من تصور نمیکنم این پیشروی با سرعت فعلی ادامه پیدا کند.»
دلایل رشد اقتصادی آلمان
اقتصاد آلمان رشد غیرمنتظره خود را مدیون صادرات و رونق بازار داخلی است. مردم آلمان، در پی بحران مالی جهانی و بدهی شدید چند کشور اروپائی، در دوسال گذشته در هزینهکردن پول خود بسیار محتاط شده بودند، اما اکنون تمایل بیشتری به خرید و مصرف نشان میدهند.
صادرات آلمان، به ویژه در حوزه خودروسازی طلائیترین دوران خود را طی میکند. در سال گذشته فولکسواگن آلمان بیش از ۸ میلیون خودرو در سراسر جهان فروخت و به ۱۶ میلیارد یورو سود خالص دست یافت. سود فولکسواگن در سال ۲۰۱۰ میلادی تنها هفت میلیارد یورو بود.
فولکسواگن علاوه بر هفت نوع خودروی سواری، کامیونهای "مان" و "اسکانیا" را نیز تولید میکند و امیرنشین قطر یکی از سهامداران عمده آن است.
در سال ۲۰۱۱ علاوه بر فولکسواگن، شرکت دایملر (بنز) آلمان نیز رکورد تاریخی فروش خود را شکست. این شرکت با فروش بیش از ۲ میلیون سواری، کامیون و اتوبوس، فروشی بیش از ۱۰۰ میلیارد یورو و سودی معادل ۶ میلیارد یورو داشت.
نقش آسیا در شکوفائی آلمان
بازار آسیا در شکوفائی اقتصادی آلمان نقش مهمی داشته است. در سال ۲۰۱۱ از حجم صادرات آلمان به کشورهای اروپائی کاسته شد و در مقابل صادرات این کشور به بازارهای آسیائی افزایش یافت. بهگفته "آنتون بورنر" رئیس "اتحادیه عمدهفروشیها و تجارت خارجی آلمان" رونق اقتصادی کشورهای آسیائی بیشترین سود را نصیب آلمان کرده است.
کارشناسان پیشبینی کرده بودند که در سهماهه نخست سالجاری از میزان صادرات آلمان کاسته شود، اما برپایه گزارش اداره آمار فدرال در دوماه نخست امسال حجم صادرات این کشور ۶/ ۱ درصد افزایش یافت. تنها در ماه فوریه حجم صادرات نسبت به فوریه سال پیش ۶/ ۸ درصد فزونی گرفت و به ۹۱ میلیارد و ۳۰۰ میلیون یورور رسید.
جذب ۲ میلیون متخصص خارجی
بهبود رشد اقتصادی آلمان، در اوج بحران مالی اتحادیه اروپا سبب کاهش آمار بیکاری و ایجاد فرصتهای شغلی بیشتر شده است. بهاستناد بررسیهای اداره مرکزی آمار، آلمان تا سال ۲۰۲۵ نیازمند ۶ میلیون متخصص تازه در رشتههای برنامهریزی رایانه، مهندسی و پزشکی خواهد بود.
برای تامین این نیازها، مهاجرت دستکم ۲ میلیون کارشناس ارشد خارجی به آلمان ضروری است. بههمین دلیل آخر ماه مارس امسال اعلام شد که دولت آلمان طرح قانونی تسهیل مهاجرت خارجیها را به زودی تسلیم پارلمان خواهد کرد.
براساس قوانین فعلی، متقاضیان مهاجرت به آلمان برای دریافت "کارت سبز" باید در سال دستکم ۶۶ هزار یورو درآمد داشته باشند. متقاضیان سرمایهگذاری در آلمان نیز باید دستکم دارای ۲۵۰ هزار یورو سرمایه باشند.
این شرایط باید در چارچوب طرح قانونی جدید بهگونهای اصلاح شود که کارشناسان و سرمایهگذاران بیشتری را برای مهاجرت به آلمان تشویق کند.
جواد طالعی
تحریریه: مصطفی ملکان
فرانسوا اولاند، رئیسجمهور فرانسه ساعاتی پس از آغاز رسمی
ریاستجمهوری راهی برلین شد. وی در دیدار با آنگلا مرکل، همتای آلمانی خود
بر نقش و اهمیت همکاریهای دو کشور در پیشبرد اهداف اتحادیه اروپا تاکید
کرد.
در نخستین دیدار میان فرانسوا اولاند، رئیسجمهور فرانسه و آنگلا مرکل،
همتای آلمانی وی سهشنبه شب (۱۵ مه/۲۶ اردیبهشت) در برلین صورت گرفت، از
روبوسی صمیمانه خبری نبود.
صدراعظم آلمان که رابطهای نزدیک با سارکوزی، رئیسجمهور فرانسه داشت، در دیدار برلین تنها به این بسنده کرد که دست رهبر جدید فرانسه را بفشارد. مرکل همچنین در هنگام راه رفتن بر روی فرش قرمز چند باری اولاند را با اشاره به "راه راست" هدایت میکرد.
در هنگامی که مرکل و اولاند در پشت درهای بسته در کاخ صدراعظمی در برلین مشغول گفتوگو بودند، صدها خبرنگار، عکاس و فیلمبردار خود را برای رویارویی با این دو سیاستمدار آماده میساختند. حضور و توجه کمسابقهی رسانهها نمایانگر اهمیت دیدار رهبران آلمان و فرانسه است.
مرکل در نشست خبری مشترک اظهار داشت: «ما از اینکه رئیسجمهور فرانسه در نخستین روز ریاستش به آلمان آمده، بسیار خوشحالیم.» وی افزود: «آنچه بیش از آن باعث خوشحالی ما است، این است که او علیرغم رعد و برق رهسپار برلین شد. شاید این نشانهی خوبی برای همکاریهای ما باشد.»
بیلان مثبت علیرغم دشواریها
نخستین روز ریاست جمهوری فرانسوا اولاند پرماجرا بود. اصابت برق به هواپیمای وی در حین پرواز به برلین حتی سبب شده بود که وی نخست به پاریس بازگردد و پس از مدتی دوباره راه برلین را در پیش گیرد.
با وجود این دشواریها ارزیابی رهبران آلمان و فرانسه از دیدارشان مثبت بود. فرانسوا اولاند پس از دیدار با همتای آلمانی خود تصریح کرد: « استقبالی که از من صورت گرفت، بسیار موجب خوشحالی من است. علیرغم دیدگاههای مختلف موجود من قصد اعتمادسازی داشتم؛ اعتمادسازی برای انجام کارهایی که میخواهیم و میتوانیم بطور مشترک انجام دهیم.»
رئیسجمهور فرانسه با تاکید بر اهمیت اتحاد و پیوستگی دو کشور اظهار داشت: «امیدوارم بتوانیم اروپاییها را متقاعد کنیم که آلمان و فرانسه این خواست و ارادهی مشترک را دارند که در راه پیشبرد مناسبات دو کشور و در مجموع اروپا گام بردارند.»
اختلاف نظر در مورد سیاست ریاضت اقتصادی
یکی از مسائل مورد بحث، برنامهی ریاضت اقتصادی و توافقهایی است که در این عرصه تا کنون حاصل شده. اولاند خواستار مذاکراتی تازه برای تجدیدنظر در برخی نکات است.
وی همهی شرکتکنندگان در نشست آتی سران اتحادیه را به مشورت و همکاری فراخواند و گفت: «به نظر من بهترین شیوه آن است که در نشست فوقالعاده اتحادیه اروپا در روز ۲۳ ماه مه همهی پیشنهادهایی که میتوانند به رشد اقتصادی کمک کنند، مطرح شوند. خواه در مورد تقویت قدرت رقابت اقتصادی، خواه صندوق کمکهای مالی و دیگر مسائل.»
در نشست خبری مشترک طرفین در برلین، یک خبرنگار فرانسوی از صدراعظم آلمان پرسید که آیا با توجه به تمامی اظهارنظرهای اولاند در کارزار انتخاباتی از دیدار با رئیسجمهور فرانسه واهمه داشته است؟ خانم مرکل در پاسخ به این پرسش گفت: «به ندرت پیشمیآید که من واهمه داشته باشم، چرا که ترس یار و مشاور مناسبی در عرصهی سیاست نیست.»
وی همچنین گفت که از آن گذشته هر دو طرف در این مورد اتفاق نظر داشتند که باید با یکدیگر همکاری کرد. صدراعظم آلمان افزود: «اگر چه دیدگاههای مختلفی حاکم است، اما این دیدگاهها میتوانند مکمل و پربار باشند.»
رئیسجمهور فرانسه نیز در این راستا یادآور شد که قصد از این دیدار آشنایی متقابل و آغاز مناسبات بوده و وی از حاصل آن خشنود است.
صدراعظم آلمان که رابطهای نزدیک با سارکوزی، رئیسجمهور فرانسه داشت، در دیدار برلین تنها به این بسنده کرد که دست رهبر جدید فرانسه را بفشارد. مرکل همچنین در هنگام راه رفتن بر روی فرش قرمز چند باری اولاند را با اشاره به "راه راست" هدایت میکرد.
در هنگامی که مرکل و اولاند در پشت درهای بسته در کاخ صدراعظمی در برلین مشغول گفتوگو بودند، صدها خبرنگار، عکاس و فیلمبردار خود را برای رویارویی با این دو سیاستمدار آماده میساختند. حضور و توجه کمسابقهی رسانهها نمایانگر اهمیت دیدار رهبران آلمان و فرانسه است.
مرکل در نشست خبری مشترک اظهار داشت: «ما از اینکه رئیسجمهور فرانسه در نخستین روز ریاستش به آلمان آمده، بسیار خوشحالیم.» وی افزود: «آنچه بیش از آن باعث خوشحالی ما است، این است که او علیرغم رعد و برق رهسپار برلین شد. شاید این نشانهی خوبی برای همکاریهای ما باشد.»
نخستین روز ریاست جمهوری فرانسوا اولاند پرماجرا بود. اصابت برق به هواپیمای وی در حین پرواز به برلین حتی سبب شده بود که وی نخست به پاریس بازگردد و پس از مدتی دوباره راه برلین را در پیش گیرد.
با وجود این دشواریها ارزیابی رهبران آلمان و فرانسه از دیدارشان مثبت بود. فرانسوا اولاند پس از دیدار با همتای آلمانی خود تصریح کرد: « استقبالی که از من صورت گرفت، بسیار موجب خوشحالی من است. علیرغم دیدگاههای مختلف موجود من قصد اعتمادسازی داشتم؛ اعتمادسازی برای انجام کارهایی که میخواهیم و میتوانیم بطور مشترک انجام دهیم.»
رئیسجمهور فرانسه با تاکید بر اهمیت اتحاد و پیوستگی دو کشور اظهار داشت: «امیدوارم بتوانیم اروپاییها را متقاعد کنیم که آلمان و فرانسه این خواست و ارادهی مشترک را دارند که در راه پیشبرد مناسبات دو کشور و در مجموع اروپا گام بردارند.»
اختلاف نظر در مورد سیاست ریاضت اقتصادی
یکی از مسائل مورد بحث، برنامهی ریاضت اقتصادی و توافقهایی است که در این عرصه تا کنون حاصل شده. اولاند خواستار مذاکراتی تازه برای تجدیدنظر در برخی نکات است.
وی همهی شرکتکنندگان در نشست آتی سران اتحادیه را به مشورت و همکاری فراخواند و گفت: «به نظر من بهترین شیوه آن است که در نشست فوقالعاده اتحادیه اروپا در روز ۲۳ ماه مه همهی پیشنهادهایی که میتوانند به رشد اقتصادی کمک کنند، مطرح شوند. خواه در مورد تقویت قدرت رقابت اقتصادی، خواه صندوق کمکهای مالی و دیگر مسائل.»
در نشست خبری مشترک طرفین در برلین، یک خبرنگار فرانسوی از صدراعظم آلمان پرسید که آیا با توجه به تمامی اظهارنظرهای اولاند در کارزار انتخاباتی از دیدار با رئیسجمهور فرانسه واهمه داشته است؟ خانم مرکل در پاسخ به این پرسش گفت: «به ندرت پیشمیآید که من واهمه داشته باشم، چرا که ترس یار و مشاور مناسبی در عرصهی سیاست نیست.»
وی همچنین گفت که از آن گذشته هر دو طرف در این مورد اتفاق نظر داشتند که باید با یکدیگر همکاری کرد. صدراعظم آلمان افزود: «اگر چه دیدگاههای مختلفی حاکم است، اما این دیدگاهها میتوانند مکمل و پربار باشند.»
رئیسجمهور فرانسه نیز در این راستا یادآور شد که قصد از این دیدار آشنایی متقابل و آغاز مناسبات بوده و وی از حاصل آن خشنود است.
به دنبال دستگیری مولوی عبدالغفار نقشبندی مردم منطقه در مقابل
نهادهای دولتی راسک، مرکز شهرستان سرباز، تجمع کردند. گزارشهای رسیده حاکی
است یک نفر در تیراندازی نیروهای انتظامی کشته و ۲ نفر نیز زخمی شدند.
پایگاه اطلاع رسانی "سنی آنلاین" دربارهی جزئیات حادثهی شهرستان راسک،
مرکز شهرستان سرباز واقع در استان سیستان و بلوچستان، مینویسد: «ساعت ۱۱
دیروز دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ تجمع اعتراضآمیز مردم در واکنش به دستگیری
برخی از علمای سرشناس منطقه، واکنش شدید و تیراندازی نیروهای انتظامی را به
دنبال داشت که در نتیجه آن فردی به نام جان محمد دهقانی کشته و ۲ تن دیگر
زخمی شدند.»
"سنی آنلاین" همچنین خبر میدهد مراسم تشییع جنازه جان محمد دهقانی نیز ساعت ۹ صبح روز سه شنبه (۲۶ اردیبهشت/ ۱۵ مه) با حضور مردم منطقه برگزار شده است.
گزارش شاهد عینی از اعتراض مردم راسک
یکی شاهد عینی دربارهی تظاهرات راسک به دویچه وله گفت: «مردم از خرد و کلان جلوی فرمانداری جمع شدند، فرمانداری نیروی انتظامی درخواست کرد و سپاه و نیروهای امنیتی رسیدند و مردم را کتک زدند. اما مردم متفرق نشدند و آنها تیراندازی کردند و دهقانی کشته شد و چند نفر هم زخمی شدند. یک عدهای هم دستگیر شدند. معترضین فیلمبرداری شدند و امروز هم از زاهدان نیروهای امنیتی وارد شهر شده تا افراد را شناسائی و دستگیر کنند.»
این شاهد عینی در ادامه توضیح داد که گرچه اعتراضها فعلا فروکش کرده، اما بروز هرگونه حادثهی غیرمنتظرهای ممکن است، به این دلیل که به گفتهی او تظاهرات مردم راسک را هم کسی پیشبینی نکرده بود.
منابع مختلف بلوچ در تماس با دویچه وله خبر دادند، در راسک، سرباز، جکیگور، فیروزآباد و روستاهای اطراف آن در حال حاضر جو امنیتی حکمفرماست.
انگیزهی دستگیریهای بلوچستان
منابع رسمی جمهوری اسلامی ایران و همچنین رسانههای محلی تاکنون درباره بروز حادثهی راسک خبری منتشر نکردهاند. مقامهای محلی نیز در مورد حادثهی تیراندازی تا به حال سکوت کردهاند.
طبق آخرین گزارشها، مولوی عبدالغفار نقشبندی، فرزند مولانا فتحی محمد نقشبندی، امام جمعه راسک به همراه مولانا عبدالله، امام جمعه پارود سرباز و ۱۳ تن دیگر در بازداشت به سر میبرند. مولانا فتحی محمد نقشبندی، امام جمعه راسک، نیز اوایل سال جاری دستگیر شد. به باور فعالان حقوق بشری بلوچ "اینگونه دستگیریهای فراقانونی" در منطقهی آنها شدت پیدا کرده است.
در میان دستگیرشدگان که فهرست آن در بخشی از سایتهای خبری مربوط به بلوچهای ایران منتشر شده، از جمله نام سه تن از خویشاوندان مولوی عبدالحمید، امام جمعهی اهل سنت زاهدان، مشاهده میشود: ملک محمد آبادیان، عبدالله آبادیان و فواد آبادیان.
با توجه به بازداشت این افراد برخی از تحلیلگران مسائل اهل سنت گمان میکنند که این دستگیریها با انگیزهی فشار به مولوی عبدالحمید، امام جمعهی اهل سنت زاهدان بوده است.
بستهشدن ۳ غرفه کتاب ویژه اهل سنت در نمایشگاه تهران
محافل خبری اهل سنت در ایران همچنین از فشارهای فزایندهی کنونی به پیروان اهل سنت خبر میدهند. بنا به نوشته خبرگزاری بینالمللی "کردپرس"، سعدی سجادی، مدیر نشر "آراس" کردستان، از بستهشدن ۳ غرفهی نشر کتاب ویژهی اهل سنت در بیستوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران خبر داد.
به گفتهی وی، مسئولان برگزاری نمایشگاه غرفههای مربوط به نشر "آراس" کردستان، "حافظ ابرو" خراسان رضوی و"ایلاف" استان فارس را پلمپ کردهاند. سجادی همچنین گفته است، از میان هزار و ۲۰۰ غرفهی داخلی شرکت کننده در این نمایشگاه فقط این ۳ غرفه تعطیل شدهاند.
"سنی آنلاین" همچنین خبر میدهد مراسم تشییع جنازه جان محمد دهقانی نیز ساعت ۹ صبح روز سه شنبه (۲۶ اردیبهشت/ ۱۵ مه) با حضور مردم منطقه برگزار شده است.
گزارش شاهد عینی از اعتراض مردم راسک
یکی شاهد عینی دربارهی تظاهرات راسک به دویچه وله گفت: «مردم از خرد و کلان جلوی فرمانداری جمع شدند، فرمانداری نیروی انتظامی درخواست کرد و سپاه و نیروهای امنیتی رسیدند و مردم را کتک زدند. اما مردم متفرق نشدند و آنها تیراندازی کردند و دهقانی کشته شد و چند نفر هم زخمی شدند. یک عدهای هم دستگیر شدند. معترضین فیلمبرداری شدند و امروز هم از زاهدان نیروهای امنیتی وارد شهر شده تا افراد را شناسائی و دستگیر کنند.»
این شاهد عینی در ادامه توضیح داد که گرچه اعتراضها فعلا فروکش کرده، اما بروز هرگونه حادثهی غیرمنتظرهای ممکن است، به این دلیل که به گفتهی او تظاهرات مردم راسک را هم کسی پیشبینی نکرده بود.
منابع مختلف بلوچ در تماس با دویچه وله خبر دادند، در راسک، سرباز، جکیگور، فیروزآباد و روستاهای اطراف آن در حال حاضر جو امنیتی حکمفرماست.
انگیزهی دستگیریهای بلوچستان
منابع رسمی جمهوری اسلامی ایران و همچنین رسانههای محلی تاکنون درباره بروز حادثهی راسک خبری منتشر نکردهاند. مقامهای محلی نیز در مورد حادثهی تیراندازی تا به حال سکوت کردهاند.
طبق آخرین گزارشها، مولوی عبدالغفار نقشبندی، فرزند مولانا فتحی محمد نقشبندی، امام جمعه راسک به همراه مولانا عبدالله، امام جمعه پارود سرباز و ۱۳ تن دیگر در بازداشت به سر میبرند. مولانا فتحی محمد نقشبندی، امام جمعه راسک، نیز اوایل سال جاری دستگیر شد. به باور فعالان حقوق بشری بلوچ "اینگونه دستگیریهای فراقانونی" در منطقهی آنها شدت پیدا کرده است.
در میان دستگیرشدگان که فهرست آن در بخشی از سایتهای خبری مربوط به بلوچهای ایران منتشر شده، از جمله نام سه تن از خویشاوندان مولوی عبدالحمید، امام جمعهی اهل سنت زاهدان، مشاهده میشود: ملک محمد آبادیان، عبدالله آبادیان و فواد آبادیان.
با توجه به بازداشت این افراد برخی از تحلیلگران مسائل اهل سنت گمان میکنند که این دستگیریها با انگیزهی فشار به مولوی عبدالحمید، امام جمعهی اهل سنت زاهدان بوده است.
بستهشدن ۳ غرفه کتاب ویژه اهل سنت در نمایشگاه تهران
محافل خبری اهل سنت در ایران همچنین از فشارهای فزایندهی کنونی به پیروان اهل سنت خبر میدهند. بنا به نوشته خبرگزاری بینالمللی "کردپرس"، سعدی سجادی، مدیر نشر "آراس" کردستان، از بستهشدن ۳ غرفهی نشر کتاب ویژهی اهل سنت در بیستوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران خبر داد.
به گفتهی وی، مسئولان برگزاری نمایشگاه غرفههای مربوط به نشر "آراس" کردستان، "حافظ ابرو" خراسان رضوی و"ایلاف" استان فارس را پلمپ کردهاند. سجادی همچنین گفته است، از میان هزار و ۲۰۰ غرفهی داخلی شرکت کننده در این نمایشگاه فقط این ۳ غرفه تعطیل شدهاند.
طبق گزارش "شورای دفاع از حق تحصیل"، دولت محمود احمدینژاد در پی
اجرای "انقلاب فرهنگی دوم" توسط کامران دانشجو، وزیر علوم، است. در این
گزارش آمار رو به رشد ممنوعیت از تحصیل از ۱۳۸۸ به بعد ذکر شده است.
شورای دفاع از حق تحصیل روز سهشنبه (۲۶ اردیبهشت / ۱۵ مه) با انتشار
گزارشی در هفتمین سال ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، دولت وی را به تلاش
برای انجام "انقلاب فرهنگی دوم" در دانشگاههای کشور متهم کرد.
این شورا با انتقاد از "روند محروم کردن دانشجویان از حق اولیه تحصیل" به اظهارات کامران دانشجو، وزیر علوم ایران، در یک ماه گذشته اشاره کرده و آن را علت نگارش گزارش اخیر خوانده است. اعضای شورای دفاع از حق تحصیل در این گزارش کامران دانشجو را مسئول اجرای "انقلاب فرهنگ دوم" دانشگاهها نامیدهاند.
وی در اواخر ماه فروردین ۱۳۹۱ در حاشیه مراسم افتتاح "پارک علم و فنآوری" و دیدار با برخی از مراجع تقلید در قم گفته بود: «فعالان فتنه سال ۸۸ حق ورود به دانشگاهها را ندارند.»
به گزارش خبرگزاریهای داخلی کامران دانشجو بیان داشته بود: «در هر جامعه دانشگاهی اساتیدی هستند که یا از روی ناآگاهی یا از باب اینکه تصورشان این هست پایگاه اندیشهای غرب بهتر و درست است، افکار غربی و سکولاریسم را ترویج میکنند.»
وی هم چنین گفته بود که «قطعاً مردم این اجازه را نمیدهند که اساتیدی به ترویج تفکرات غیراسلامی بپردازند و ما هم اجازه نخواهیم داد که منابع و امکانات را در اختیار افرادی قرار دهیم که احیاناً معاندت با نظام دارند.»
در گزارش شورای دفاع از حق تحصیل که در وبسایتها منتشر شده، همچنین آمده است: «اعمال "آپارتاید آموزشی" به ویژه طی سه سال گذشته شتاب بیشتری گرفته و صدها دانشجو به واسطه احکام کمیتههای انضباطی دانشگاهها و کمیته انضباطی مرکزی مستقر در وزارت علوم و روند غیرقانونی ستارهدار کردن دانشجویان در کنکور کارشناسی ارشد، از تحصیل محروم شدهاند.»
شورای دفاع از حق تحصیل از سال ۱۳۸۶ از سوی تعدادی از دانشجویان محروم از تحصیل و "ستارهدار" ایران تشکیل شده است. تا کنون بسیاری از اعضای این شورا به جرم پیگیری حق تحصیل روانه زندان شدهاند. ضیا نبوی، مجید دری و مهدیه گلرو از موسسان و اعضای این شورا هستند که در زندان به سر میبرند.
در گزارش شورای دفاع از حق تحصیل بر غیر قانونی بودن "ستاره دار کردن" دانشجویان تاکید شده و اعلام شده است، محروم کردن دانشجویان از حق اولیه تحصیل نشانهای از "تعطیل کردن قانون اساسی" در کشور است.
صدها نمونه محرومیت از تحصیل از ۸۸ تا کنون
شورای دفاع از حق تحصیل در گزارش اخیر خود با نگاهی به روند ستارهدار شدن دانشجویان، از روشدولت در برخورد با دانشجویان دگراندیش میگوید: «از سال ۸۵ تا سال ۹۰ هر ساله دهها تن از فعالان دانشجویی بهرغم کسب رتبههای ممتاز در کنکور کارشناسی ارشد، از ثبت نام در دانشگاه و تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد محروم شدهاند. در سال ۸۵ فعالان دانشجویی پس از اعلام قبولی در دانشگاه مورد نظر از طریق روزنامه سازمان سنجش و مراجعه برای ثبت نام در دانشگاههای پذیرفته شده با ستارههایی در فرم ثبت نام مواجه شدند، و دانشجویانی که با سه ستاره مواجه شده بودند هرگز نتواستند ادامه تحصیل دهند. در سالهای ۸۶ و ۸۷ همزمان با اینترنتی شدن روند اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد، فعالین دانشجویی که حائز رتبههای قابل قبول و ممتاز شده بودند، اساساً از دریافت کارنامه علمی در مرحله اول نتایج کنکور محروم شدند و حتی نتوانستند انتخاب رشته کنند.»
در این گزارش از روند برخورد با دانشجویان در آستانه انتخابات مناقشهبرانگیز ریاستجمهوری ۱۳۸۸ و پس از آن سخن گفته میشود: « در سال ۸۸ که موعد اعلام نتایج اولیه در ایام پیش از انتخابات ریاست جمهوری بود، دانشجویان ستارهدار دانشگاه سراسری موفق به دریافت کارنامه و انتخاب رشته شدند، ولی در شهریور ماه و پس ازمراجعه برای مشاهده نتایج نهایی با گزینه "مردود علمی" مواجه شدند و کارنامه نهایی نیز برای این دانشجویان صادر نشد و سایت سازمان سنجش اعلام کرد که این دانشجویان اساساً انتخاب رشته نکردهاند و پس از مراجعه حضوری داوطلبان به سازمان سنجش به طور شفاهی به آنها اعلام شد که ستارهدار شدهاند. مجددا در سالهای ۸۹ و ۹۰ دانشجویان ستارهدار در کنکور کارشناسی ارشد از دریافت کارنامه اولیه محروم شدند.»
در این گزارش به آمار محرومیت از تحصیل دانشجویان از سال ۸۸ به بعد اشاره شده است: « تنها از سال ۸۸ تا کنون صدها حکم محرومیت از تحصیل برای فعالین دانشجویی صادر شده است.»
شورای دفاع از حق تحصیل آمار دانشجویان محروم از تحصیل پس از سال ۸۸ را چنین ارائه میدهد: «۴۰ دانشجوی دانشگاه امیرکبیر تهران ، قریب ۱۰ دانشجو دانشگاه علامه طباطبایی تهران، بیش از ۳۰ دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۰ دانشجوی دانشگاه مازندران و نوشیروانی بابل، ۱۳ دانشجوی دانشگاه بین المللی قزوین، دست کم ۲۰ دانشجوی دانشگاه علم و صنعت، ۱۵ دانشجوی دانشگاه شیراز، ۱۰ دانشجوی دانشگاه شهرکرد، ۲ دانشجوی آزاد شهرکرد، ۴ دانشجوی دانشگاه ارومیه، ۵ دانشجوی دانشگاه علوم فنون بابل، ۵ دانشجوی ازاد تهران مرکز، ۷ دانشجوی دانشگاه کردستان، ۸ دانشجوی دانشگاه چمران اهواز، ۸ دانشجوی دانشگاه یاسوج، ۹ دانشجوی دانشگاه تبریز، ۳ دانشجوی علوم فنون خرمشهر، ۱۰ دانشجوی دانشگاه صنعتی شاهرود، ۱۵ دانشجوی دانشگاه آزاد مشهد، بیشتر از ۱۰ دانشجو دانشگاه صنعتی اصفهان و دانشگاه اصفهان و دهها دانشجو از دیگر دانشگاههای سراسر کشور.»
بر اساس این گزارش «عده بسیاری از این دانشجویان همزمان با احکام محرومیت
از تحصیل با بازداشت و زندان غیر قانونی هم مواجه شدهاند تا جایی که تنها
در دانشگاه مازندران ۱۳ نفر از دانشجویان محروم از تحصیل بازداشت و زندانی
شدهاند.»
در سه سال گذشته دهها تن از دانشجویان محروم از تحصیل دستگیر شده و تعدادی از آنان احکام حبسهای طولانی مدت دریافت کردهاند.
«منع تحصیل مصداق جنایت آپارتاید است»
شورای دفاع از حق تحصیل در گزارش خود علاوه بر برشمردن مفاد قانونی که بر اساس آنها اقدام ایران در ممنوع التحصیلکردن دانشجویان را غیرقانونی میخواند، به کنوانسیونهای بینالمللی که ایران به آنها پیوسته نیز میپردازد.
در این گزارش آمده است: «دولت جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۳ به "کنوانسیون بینالمللی منع و مجازات جنایت آپارتاید" پیوسته و ملزم به پیروی از مفاد قانون الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون مزبور، مصوب چهارم بهمن ماه همان سال در مجلس شورای اسلامی، است..»
در این گزارش هم چنین از مصادیق "جنایت آپارتاید" یاد شده و توضیح داده میشود: «طبق بند ج ماده ۲ قانون یاد شده "هر گونه اقدامات قانونی و یا اقدامات دیگر که منظور از آنها بازداشتن گروه و یا گروههایی از مشارکت در زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور، ایجاد تعمدی شرایطی جهت جلوگیری از توسعه یک چنین گروه یا گروههایی بخصوص با محروم کردن اعضای یک گروه و یا گروههای نژادی از حقوق بشر و آزادیها شامل: حق کار، حق تشکیل اتحادیههای کارگری مجاز، حق تحصیل، حق ترک و بازگشت به وطن، حق داشتن ملیت، حقآزاد بودن در رفت و آمد یا اقامت، حق آزادی عقیده و بیان، حق آزادی تشکیل مجمع و یا انجمن مسالمتآمیز باشد، مصداق “جنایت آپارتاید” به شمار میرود.»
این شورا با انتقاد از "روند محروم کردن دانشجویان از حق اولیه تحصیل" به اظهارات کامران دانشجو، وزیر علوم ایران، در یک ماه گذشته اشاره کرده و آن را علت نگارش گزارش اخیر خوانده است. اعضای شورای دفاع از حق تحصیل در این گزارش کامران دانشجو را مسئول اجرای "انقلاب فرهنگ دوم" دانشگاهها نامیدهاند.
وی در اواخر ماه فروردین ۱۳۹۱ در حاشیه مراسم افتتاح "پارک علم و فنآوری" و دیدار با برخی از مراجع تقلید در قم گفته بود: «فعالان فتنه سال ۸۸ حق ورود به دانشگاهها را ندارند.»
به گزارش خبرگزاریهای داخلی کامران دانشجو بیان داشته بود: «در هر جامعه دانشگاهی اساتیدی هستند که یا از روی ناآگاهی یا از باب اینکه تصورشان این هست پایگاه اندیشهای غرب بهتر و درست است، افکار غربی و سکولاریسم را ترویج میکنند.»
وی هم چنین گفته بود که «قطعاً مردم این اجازه را نمیدهند که اساتیدی به ترویج تفکرات غیراسلامی بپردازند و ما هم اجازه نخواهیم داد که منابع و امکانات را در اختیار افرادی قرار دهیم که احیاناً معاندت با نظام دارند.»
در گزارش شورای دفاع از حق تحصیل که در وبسایتها منتشر شده، همچنین آمده است: «اعمال "آپارتاید آموزشی" به ویژه طی سه سال گذشته شتاب بیشتری گرفته و صدها دانشجو به واسطه احکام کمیتههای انضباطی دانشگاهها و کمیته انضباطی مرکزی مستقر در وزارت علوم و روند غیرقانونی ستارهدار کردن دانشجویان در کنکور کارشناسی ارشد، از تحصیل محروم شدهاند.»
شورای دفاع از حق تحصیل از سال ۱۳۸۶ از سوی تعدادی از دانشجویان محروم از تحصیل و "ستارهدار" ایران تشکیل شده است. تا کنون بسیاری از اعضای این شورا به جرم پیگیری حق تحصیل روانه زندان شدهاند. ضیا نبوی، مجید دری و مهدیه گلرو از موسسان و اعضای این شورا هستند که در زندان به سر میبرند.
در گزارش شورای دفاع از حق تحصیل بر غیر قانونی بودن "ستاره دار کردن" دانشجویان تاکید شده و اعلام شده است، محروم کردن دانشجویان از حق اولیه تحصیل نشانهای از "تعطیل کردن قانون اساسی" در کشور است.
شورای دفاع از حق تحصیل در گزارش اخیر خود با نگاهی به روند ستارهدار شدن دانشجویان، از روشدولت در برخورد با دانشجویان دگراندیش میگوید: «از سال ۸۵ تا سال ۹۰ هر ساله دهها تن از فعالان دانشجویی بهرغم کسب رتبههای ممتاز در کنکور کارشناسی ارشد، از ثبت نام در دانشگاه و تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد محروم شدهاند. در سال ۸۵ فعالان دانشجویی پس از اعلام قبولی در دانشگاه مورد نظر از طریق روزنامه سازمان سنجش و مراجعه برای ثبت نام در دانشگاههای پذیرفته شده با ستارههایی در فرم ثبت نام مواجه شدند، و دانشجویانی که با سه ستاره مواجه شده بودند هرگز نتواستند ادامه تحصیل دهند. در سالهای ۸۶ و ۸۷ همزمان با اینترنتی شدن روند اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد، فعالین دانشجویی که حائز رتبههای قابل قبول و ممتاز شده بودند، اساساً از دریافت کارنامه علمی در مرحله اول نتایج کنکور محروم شدند و حتی نتوانستند انتخاب رشته کنند.»
در این گزارش از روند برخورد با دانشجویان در آستانه انتخابات مناقشهبرانگیز ریاستجمهوری ۱۳۸۸ و پس از آن سخن گفته میشود: « در سال ۸۸ که موعد اعلام نتایج اولیه در ایام پیش از انتخابات ریاست جمهوری بود، دانشجویان ستارهدار دانشگاه سراسری موفق به دریافت کارنامه و انتخاب رشته شدند، ولی در شهریور ماه و پس ازمراجعه برای مشاهده نتایج نهایی با گزینه "مردود علمی" مواجه شدند و کارنامه نهایی نیز برای این دانشجویان صادر نشد و سایت سازمان سنجش اعلام کرد که این دانشجویان اساساً انتخاب رشته نکردهاند و پس از مراجعه حضوری داوطلبان به سازمان سنجش به طور شفاهی به آنها اعلام شد که ستارهدار شدهاند. مجددا در سالهای ۸۹ و ۹۰ دانشجویان ستارهدار در کنکور کارشناسی ارشد از دریافت کارنامه اولیه محروم شدند.»
در این گزارش به آمار محرومیت از تحصیل دانشجویان از سال ۸۸ به بعد اشاره شده است: « تنها از سال ۸۸ تا کنون صدها حکم محرومیت از تحصیل برای فعالین دانشجویی صادر شده است.»
شورای دفاع از حق تحصیل آمار دانشجویان محروم از تحصیل پس از سال ۸۸ را چنین ارائه میدهد: «۴۰ دانشجوی دانشگاه امیرکبیر تهران ، قریب ۱۰ دانشجو دانشگاه علامه طباطبایی تهران، بیش از ۳۰ دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد، ۲۰ دانشجوی دانشگاه مازندران و نوشیروانی بابل، ۱۳ دانشجوی دانشگاه بین المللی قزوین، دست کم ۲۰ دانشجوی دانشگاه علم و صنعت، ۱۵ دانشجوی دانشگاه شیراز، ۱۰ دانشجوی دانشگاه شهرکرد، ۲ دانشجوی آزاد شهرکرد، ۴ دانشجوی دانشگاه ارومیه، ۵ دانشجوی دانشگاه علوم فنون بابل، ۵ دانشجوی ازاد تهران مرکز، ۷ دانشجوی دانشگاه کردستان، ۸ دانشجوی دانشگاه چمران اهواز، ۸ دانشجوی دانشگاه یاسوج، ۹ دانشجوی دانشگاه تبریز، ۳ دانشجوی علوم فنون خرمشهر، ۱۰ دانشجوی دانشگاه صنعتی شاهرود، ۱۵ دانشجوی دانشگاه آزاد مشهد، بیشتر از ۱۰ دانشجو دانشگاه صنعتی اصفهان و دانشگاه اصفهان و دهها دانشجو از دیگر دانشگاههای سراسر کشور.»
در سه سال گذشته دهها تن از دانشجویان محروم از تحصیل دستگیر شده و تعدادی از آنان احکام حبسهای طولانی مدت دریافت کردهاند.
«منع تحصیل مصداق جنایت آپارتاید است»
شورای دفاع از حق تحصیل در گزارش خود علاوه بر برشمردن مفاد قانونی که بر اساس آنها اقدام ایران در ممنوع التحصیلکردن دانشجویان را غیرقانونی میخواند، به کنوانسیونهای بینالمللی که ایران به آنها پیوسته نیز میپردازد.
در این گزارش آمده است: «دولت جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۳ به "کنوانسیون بینالمللی منع و مجازات جنایت آپارتاید" پیوسته و ملزم به پیروی از مفاد قانون الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون مزبور، مصوب چهارم بهمن ماه همان سال در مجلس شورای اسلامی، است..»
در این گزارش هم چنین از مصادیق "جنایت آپارتاید" یاد شده و توضیح داده میشود: «طبق بند ج ماده ۲ قانون یاد شده "هر گونه اقدامات قانونی و یا اقدامات دیگر که منظور از آنها بازداشتن گروه و یا گروههایی از مشارکت در زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور، ایجاد تعمدی شرایطی جهت جلوگیری از توسعه یک چنین گروه یا گروههایی بخصوص با محروم کردن اعضای یک گروه و یا گروههای نژادی از حقوق بشر و آزادیها شامل: حق کار، حق تشکیل اتحادیههای کارگری مجاز، حق تحصیل، حق ترک و بازگشت به وطن، حق داشتن ملیت، حقآزاد بودن در رفت و آمد یا اقامت، حق آزادی عقیده و بیان، حق آزادی تشکیل مجمع و یا انجمن مسالمتآمیز باشد، مصداق “جنایت آپارتاید” به شمار میرود.»
وزارت امور خارجه بحرین در اعتراض به سخنان اخیر رئیس مجلس و
نماینده زاهدان، کاردار ایران در منامه را احضار کرد. بحرین با محکوم کردن
این اظهارات، آن را "دخالت آشکار" ایران در امور داخلی خود دانسته است.
وزارت امور خارجه بحرین روز چهارشنبه (۱۶ مه/ ۲۷ اردیبهشت) در اعتراض به
"نقض آشکار حاکمیت ملی" کاردار ایران در منامه را احضار کرد. خبرگزاری رسمی
بحرین گزارش داده است که وزارت امور خارجه این کشور سخنان اخیر علی
لاریجانی، رئیسمجلس و حسینعلی شهریاری، نماینده زاهدان را "دخالت آشکار در
امور بحرین" دانسته و در یادداشت اعتراض آمیزی خواستار عدم طرح چنین
مسائلی در آینده شده است.
این یادداشت به کاردار سفارت ایران در منامه ارائه شده است.
۱۹۰ نماینده مجلس شورای اسلامی روز سه شنبه (۲۶ اردیبهشت) بیانیهای را صادر کردند که در آن با محکوم کردن طرح اتحاد بحرین و عربستان "حمایت کامل" خود را از مردم بحرین و "استقلال و تمامیت ارضی" این کشور اعلام کردند.
در این جلسه که به صورت علنی برگزار شد، حسینعلی شهریاری، نماینده زاهدان در تذکری با ذکر اینکه «بحرین تا سال ۱۳۴۰ استان چهاردهم ایران بوده» گفته بود: «اگر قرار است اتفاقی در بحرين بيفتد، بحرين حق جمهوری اسلامی ايران است، نه عربستان.»
علی لاریجانی، رئیس مجلس نیز در پاسخ به این تذکر طرح اتحاد عربستان و بحرین را "اقدامی بدوی" دانسته و اظهار داشته بود: «بحرین لقمهای نیست که به سادگی از حلقوم کسی پایین رود و استفادهاش را ببرند.»
وزارت امور خارجه بحرین در بیانیهای ضمن محکوم کردن این سخنان، آن را نشاندهنده «دخالت آشکار در امور داخلی پادشاهی بحرین و نقض آشکار حاکمیت و استقلال این کشور» خواند.
طرح "اتحادیه خلیج"
سران کشورهای عربی روز دوشنبه (۲۵ اردیبهشت) به دعوت ملک عبدالله، پادشاه عربستان، در ریاض گرد هم آمدند تا با مستحکم کردن هرچه بیشتر اتحاد میان شش عضو شورای همکاری خلیج فارس تدابیری را نیز برای مقابله با نفوذ رو به رشد ایران در خاورمیانه و خنثی کردن هر گونه تهدید ناشی از شورش اقلیتهای شیعه ساکن در این کشورها بیندیشند.
کشورهای عضو این شورا درصدد آن هستند تا اتحادیهای را به منظور همکاریهای بیشتر در زمینه سیاسی، اقتصادی و نظامی تشکیل دهند و قرار است عربستان و بحرین نخستین کشورهایی باشند که به این اتحادیه میپیوندند.
هر چند طرح عربستان برای تشکیل "اتحادیه خلیج" به توافق کشورهای عضو این شورا نرسید، اما اعلام شد که مذاکرات دراین رابطه به نشست ماه دسامبر شورای همکاری خلیج فارس موکول شده است. خبرگزاریهای داخلی در ایران این طرح را "توطئهای خطرناک" از سوی آمریکا و اسرائیل لقب دادند که هدف آن "مقابله با موج آزادیخواهی" مردم بحرین است.
در همین حال سازمان تبلیغات اسلامی، از نهادهای حکومتی و وابسته به بیت رهبری در ایران، روز چهارشنبه مردم را به برگزاری تظاهرات سراسری بر ضد طرح اتحاد عربستان و بحرین فرا خواند.
در بیانیهای که این شورا به همین منظور صادر کرده است، بریتانیا نیز به همکاری با آمریکا و اسرائیل متهم شده و از مردم خواسته شده تا روز جمعه (۲۹ اردیبهشت) پس از نماز جمعه برای محکومیت این اقدام که این شورا آن را "توطئه آمیز" خوانده، دست به برپایی تظاهرات بزنند.
ناآرامیهای بحرین یکی از موارد اختلاف میان ایران و کشورهای عربی حوزهی خلیج فارس است. با شروع تحولات سیاسی در کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا، اکثریت شیعه بحرین نیز نارضایتی خود را از سیاستهای اقلیت حاکم سنی این کشور اعلام کرد.
حکومت بحرین، ایران را متهم میکند که در اعتراضات عمومی این کشور نقش داشته و شیعیان این کشور را علیه حکومت سنی آل خلیفه تحریک میکند. گرچه با حضور نیروهای نظامی عربستان و امارات در بحرین اعتراضات سرکوب شد اما در ماههای اخیر، تظاهرات مخالفان افزایش یافته است.
این یادداشت به کاردار سفارت ایران در منامه ارائه شده است.
۱۹۰ نماینده مجلس شورای اسلامی روز سه شنبه (۲۶ اردیبهشت) بیانیهای را صادر کردند که در آن با محکوم کردن طرح اتحاد بحرین و عربستان "حمایت کامل" خود را از مردم بحرین و "استقلال و تمامیت ارضی" این کشور اعلام کردند.
در این جلسه که به صورت علنی برگزار شد، حسینعلی شهریاری، نماینده زاهدان در تذکری با ذکر اینکه «بحرین تا سال ۱۳۴۰ استان چهاردهم ایران بوده» گفته بود: «اگر قرار است اتفاقی در بحرين بيفتد، بحرين حق جمهوری اسلامی ايران است، نه عربستان.»
علی لاریجانی، رئیس مجلس نیز در پاسخ به این تذکر طرح اتحاد عربستان و بحرین را "اقدامی بدوی" دانسته و اظهار داشته بود: «بحرین لقمهای نیست که به سادگی از حلقوم کسی پایین رود و استفادهاش را ببرند.»
وزارت امور خارجه بحرین در بیانیهای ضمن محکوم کردن این سخنان، آن را نشاندهنده «دخالت آشکار در امور داخلی پادشاهی بحرین و نقض آشکار حاکمیت و استقلال این کشور» خواند.
طرح "اتحادیه خلیج"
سران کشورهای عربی روز دوشنبه (۲۵ اردیبهشت) به دعوت ملک عبدالله، پادشاه عربستان، در ریاض گرد هم آمدند تا با مستحکم کردن هرچه بیشتر اتحاد میان شش عضو شورای همکاری خلیج فارس تدابیری را نیز برای مقابله با نفوذ رو به رشد ایران در خاورمیانه و خنثی کردن هر گونه تهدید ناشی از شورش اقلیتهای شیعه ساکن در این کشورها بیندیشند.
کشورهای عضو این شورا درصدد آن هستند تا اتحادیهای را به منظور همکاریهای بیشتر در زمینه سیاسی، اقتصادی و نظامی تشکیل دهند و قرار است عربستان و بحرین نخستین کشورهایی باشند که به این اتحادیه میپیوندند.
هر چند طرح عربستان برای تشکیل "اتحادیه خلیج" به توافق کشورهای عضو این شورا نرسید، اما اعلام شد که مذاکرات دراین رابطه به نشست ماه دسامبر شورای همکاری خلیج فارس موکول شده است. خبرگزاریهای داخلی در ایران این طرح را "توطئهای خطرناک" از سوی آمریکا و اسرائیل لقب دادند که هدف آن "مقابله با موج آزادیخواهی" مردم بحرین است.
در همین حال سازمان تبلیغات اسلامی، از نهادهای حکومتی و وابسته به بیت رهبری در ایران، روز چهارشنبه مردم را به برگزاری تظاهرات سراسری بر ضد طرح اتحاد عربستان و بحرین فرا خواند.
در بیانیهای که این شورا به همین منظور صادر کرده است، بریتانیا نیز به همکاری با آمریکا و اسرائیل متهم شده و از مردم خواسته شده تا روز جمعه (۲۹ اردیبهشت) پس از نماز جمعه برای محکومیت این اقدام که این شورا آن را "توطئه آمیز" خوانده، دست به برپایی تظاهرات بزنند.
ناآرامیهای بحرین یکی از موارد اختلاف میان ایران و کشورهای عربی حوزهی خلیج فارس است. با شروع تحولات سیاسی در کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا، اکثریت شیعه بحرین نیز نارضایتی خود را از سیاستهای اقلیت حاکم سنی این کشور اعلام کرد.
حکومت بحرین، ایران را متهم میکند که در اعتراضات عمومی این کشور نقش داشته و شیعیان این کشور را علیه حکومت سنی آل خلیفه تحریک میکند. گرچه با حضور نیروهای نظامی عربستان و امارات در بحرین اعتراضات سرکوب شد اما در ماههای اخیر، تظاهرات مخالفان افزایش یافته است.
نام او با کابوس قتلعام ۸ هزار مرد و پسر بوسنیایی پیوند خورده
است: راتکو ملادیچ، فرمانده پیشین ارتش صرب بوسنی. محاکمه ملادیچ به اتهام
ارتکاب مخوفترین جنایت جنگی پس از جنگجهانی دوم در دادگاه بینالمللی
لاهه آغاز شد.
محاکمه راتکو ملادیچ، فرمانده پیشین ارتش صرب بوسنی روز چهارشنبه (۲۷
اردیبهشت/ ۱۶ مه) در دادگاه بینالمللی آغاز شد. به ملادیچ که سال ۲۰۱۱ پس
از ۱۶ سال زندگی مخفی بازداشت و به دادگاه لاهه تحویل داده شد، ۱۱ اتهام
وارد شده که "نسلکشی، جنایت علیه بشریت، قتل، کشتار جمعی، تجاوز گروهی،
ترور و رفتار غیرانسانی با اسرا" از جمله مهمترین آنها است.
ملادیچ که روز چهارشنبه کتوشلوار تیرهرنگی بر تن داشت، در طول مدتی که اتهامات او خوانده میشد بیتحرک در جایگاه خود نشسته بود. او گاه لبخند تمسخرآمیزی میزد و گاه نکاتی را یادداشت میکرد.
به نقل از گزارشگر خبرگزاری آلمان از دادگاه ملادیچ، او یکبار به مونیرا سوباسیچ، یکی از مشهورترین وکلای قربانیان خیره شد و سپس با انگشت اشاره روی گردن خود کشید، گویی که این وکیل برجسته را تهدید به قطع سر او میکند.
تلاش ملادیچ برای تغییر قاضی پرونده
از زمان نخستین حضور راتکو ملادیچ در دادگاه لاهه، تابستان سال گذشته، روشن بود که بررسی پرونده او کش و قوس فروانی خواهد داشت. متهم سال گذشته نخست حاضر نبود کلاه خود را از سر بردارد، سپس تماموقت میان حرف قاضی میپرید و سرانجام آنقدر نظم جلسه را برهم ریخت که از دادگاه اخراج شد.
ملادیچ هنگام اخراج از سالن دادگاه مدعی بود که قاضی حق دفاع کردن را از او میگیرد و هنگامی که بیرون برده میشد فریاد میزد: «شما حق نفس کشیدن را از من میگیرید.»
ملادیچ در نخستین جلسهی دادگاه اتهامهای وارده را "تهوعآور" خواند و گفت: «جز دفاع از مردم و کشور خود کاری انجام ندادهام.» ملادیچ در نهایت مدعی شد که به دلیل بیماری به زمان بیشتری برای آماده کردن دفاعیه خود نیاز داد.
راتکو ملاویچ ۷۰ ساله در سالی که گذشت با تمام توان خود تلاش کرد از دست آلفونس اوری، قاضی مسئول پرونده خود خلاص شود. ملادیچ مدعی بود این حقوقدان هلندی که پیشتر چندین صرب بوسنیانی را محکوم کرده، در قضاوت خود بیطرف نیست.
دادگاه لاهه البته درخواست برکناری اوری و حتی به تعویق افتادن پروسه دادگاه از سوی وکلای ملادیچ را رد کرد. به این ترتیب این ژنرال پیشین ارتش صربستان از روز چهارشنبه (۲۷ اردیبهشت/ ۱۶ مه) باردیگر مقابل دادگاه لاهه قرار گرفت تا به اتهامات سرگی برامرتس، دادستان بلژیکی و همکاران او پاسخ دهد.
مسئولیت محاصره سه ساله سارایوو
سرگی برامرتس، همزمان با آغاز این دادگاه تأکید کرد: «وقتی نام ملادیچ به میان میآید، قتلعام ۸ هزار نفر در سربنیتسا در خاطر زنده میشود اما نام ملادیچ سمبل محاصره سارایوو نیز هست. در محاصره سهساله این شهر، صدها کودک به دست تکتیراندازها کشته شدند.»
تنها در شهر سارایوو حدود ۱۰ هزار انسان جان باختند. این انسانها یا قربانی گلولههای تیراندازانی شدند که از کوههای اطراف شهر شلیک میکردند، یا از گرسنگی جان باختند.
اوایل دهه ۹۰ میلادی، انتشار تصاویر اسرای اردوگاههایی که توسط
صربها اداره میشدند، جامعه جهانی را شوکه کرد؛ تصاویر اسرایی که از شدت
گرسنگی تنها پوست بر استخوانهایشان مانده بود.
با انتشار این تصاویر سازمان ملل اعلام کرد عاملان این جنایات جنگی در دادگاه بینالمللی لاهه محاکمه خواهد کرد. این دادگاه اکنون ۲۰ سال است که فعالیت خود را آغاز کرده و اینبار راتکو ملادیچ مقابل آن قرار گرفته است.
شهادت ۴۰۰ شاهد عینی بر صحت اتهامات
دادستان دادگاه ملادیچ روز چهارشنبه تأکید کرد: «پیام این دادگاه کاملأ روشن است: حتی اگر به زمان بسیاری نیاز باشد، بازهم سرانجام آنهایی که دستور بازداشت بینالملیشان صادر شده، مقابل دادگاه قرار میگیرند و آنها نمیتوانند از آنچه مسئول آن هستند بگریزند.»
برامرتس و همکاران فیلم و نوارهای صوتی فراوانی در اختیار دارند که از راتکو ملادیچ هنگام فرماندهی ارتش صربستان گرفته شده است.
در یکی از این فیلمها، ملادیچ آنقدر بر سر یکی از سربازان کلاهآبی حافظ صلح سازمان ملل فریاد میزند و او را تهدید میکند که این سرباز هلندی برای نجات جان خود به التماس میافتد. این فیلم همزمان خاطره تلخ ناکارآمدی سربازان هلندی سازمان ملل را تداعی میکند که مسئولیت حفاظت از مردم سربنیتسا را برعهده داشتند.
در دادگاه بینالمللی لاهه بیش از ۴۰۰ نفر در مورد صحت اتهامات مطرح شده علیه راتکو ملادیچ شهادت دادند. پیشبینی میشود که بررسی پرونده او حدود یک سال طول خواهد کشید. به گفته پزشکان، ملادیچ گرچه بیمار است اما توان پاسخگویی در دادگاه را دارد .
ملادیچ که روز چهارشنبه کتوشلوار تیرهرنگی بر تن داشت، در طول مدتی که اتهامات او خوانده میشد بیتحرک در جایگاه خود نشسته بود. او گاه لبخند تمسخرآمیزی میزد و گاه نکاتی را یادداشت میکرد.
به نقل از گزارشگر خبرگزاری آلمان از دادگاه ملادیچ، او یکبار به مونیرا سوباسیچ، یکی از مشهورترین وکلای قربانیان خیره شد و سپس با انگشت اشاره روی گردن خود کشید، گویی که این وکیل برجسته را تهدید به قطع سر او میکند.
تلاش ملادیچ برای تغییر قاضی پرونده
از زمان نخستین حضور راتکو ملادیچ در دادگاه لاهه، تابستان سال گذشته، روشن بود که بررسی پرونده او کش و قوس فروانی خواهد داشت. متهم سال گذشته نخست حاضر نبود کلاه خود را از سر بردارد، سپس تماموقت میان حرف قاضی میپرید و سرانجام آنقدر نظم جلسه را برهم ریخت که از دادگاه اخراج شد.
ملادیچ هنگام اخراج از سالن دادگاه مدعی بود که قاضی حق دفاع کردن را از او میگیرد و هنگامی که بیرون برده میشد فریاد میزد: «شما حق نفس کشیدن را از من میگیرید.»
ملادیچ در نخستین جلسهی دادگاه اتهامهای وارده را "تهوعآور" خواند و گفت: «جز دفاع از مردم و کشور خود کاری انجام ندادهام.» ملادیچ در نهایت مدعی شد که به دلیل بیماری به زمان بیشتری برای آماده کردن دفاعیه خود نیاز داد.
راتکو ملاویچ ۷۰ ساله در سالی که گذشت با تمام توان خود تلاش کرد از دست آلفونس اوری، قاضی مسئول پرونده خود خلاص شود. ملادیچ مدعی بود این حقوقدان هلندی که پیشتر چندین صرب بوسنیانی را محکوم کرده، در قضاوت خود بیطرف نیست.
دادگاه لاهه البته درخواست برکناری اوری و حتی به تعویق افتادن پروسه دادگاه از سوی وکلای ملادیچ را رد کرد. به این ترتیب این ژنرال پیشین ارتش صربستان از روز چهارشنبه (۲۷ اردیبهشت/ ۱۶ مه) باردیگر مقابل دادگاه لاهه قرار گرفت تا به اتهامات سرگی برامرتس، دادستان بلژیکی و همکاران او پاسخ دهد.
مسئولیت محاصره سه ساله سارایوو
سرگی برامرتس، همزمان با آغاز این دادگاه تأکید کرد: «وقتی نام ملادیچ به میان میآید، قتلعام ۸ هزار نفر در سربنیتسا در خاطر زنده میشود اما نام ملادیچ سمبل محاصره سارایوو نیز هست. در محاصره سهساله این شهر، صدها کودک به دست تکتیراندازها کشته شدند.»
تنها در شهر سارایوو حدود ۱۰ هزار انسان جان باختند. این انسانها یا قربانی گلولههای تیراندازانی شدند که از کوههای اطراف شهر شلیک میکردند، یا از گرسنگی جان باختند.
با انتشار این تصاویر سازمان ملل اعلام کرد عاملان این جنایات جنگی در دادگاه بینالمللی لاهه محاکمه خواهد کرد. این دادگاه اکنون ۲۰ سال است که فعالیت خود را آغاز کرده و اینبار راتکو ملادیچ مقابل آن قرار گرفته است.
شهادت ۴۰۰ شاهد عینی بر صحت اتهامات
دادستان دادگاه ملادیچ روز چهارشنبه تأکید کرد: «پیام این دادگاه کاملأ روشن است: حتی اگر به زمان بسیاری نیاز باشد، بازهم سرانجام آنهایی که دستور بازداشت بینالملیشان صادر شده، مقابل دادگاه قرار میگیرند و آنها نمیتوانند از آنچه مسئول آن هستند بگریزند.»
برامرتس و همکاران فیلم و نوارهای صوتی فراوانی در اختیار دارند که از راتکو ملادیچ هنگام فرماندهی ارتش صربستان گرفته شده است.
در یکی از این فیلمها، ملادیچ آنقدر بر سر یکی از سربازان کلاهآبی حافظ صلح سازمان ملل فریاد میزند و او را تهدید میکند که این سرباز هلندی برای نجات جان خود به التماس میافتد. این فیلم همزمان خاطره تلخ ناکارآمدی سربازان هلندی سازمان ملل را تداعی میکند که مسئولیت حفاظت از مردم سربنیتسا را برعهده داشتند.
در دادگاه بینالمللی لاهه بیش از ۴۰۰ نفر در مورد صحت اتهامات مطرح شده علیه راتکو ملادیچ شهادت دادند. پیشبینی میشود که بررسی پرونده او حدود یک سال طول خواهد کشید. به گفته پزشکان، ملادیچ گرچه بیمار است اما توان پاسخگویی در دادگاه را دارد .
مجلس شورای اسلامی نحوه هزینهکرد درآمد حاصل از قانون هدفمندی
یارانهها در بودجه سال ۱۳۹۱ را مشخص کرد. ظاهرا قرار است در فاز دوم
یارانهی میلیونها نفر که به دهکهای بالای جامعه تعلق دارند حذف شود.
مطابق قانون موسوم به هدفمندی یارانهها همه خانوادههای ایرانی صرفنظر
از میزان درآمدشان یارانه دریافت میکنند. دولت محمود احمدینژاد سال گذشته
و در پی مشکلاتی که برای تامین منابع مالی پرداخت یارانهها پیدا کرد
تصمیم گرفت که در فاز دوم ده میلیون نفر را از دریافت یارانهی نقدی محروم
کند.
منع دولت از جابهجایی اعتبارها
در ادامه بررسی جزییات لایجهی بودجه سال ۹۱ نمایندگان مجلس عصر سهشنبه، ۲۶ اردیبهشت نحوهی استفاده از درآمدهای حاصل از قانون هدفمندی یارانهها را در فاز دوم اجرای این قانون مشخص کردند. کل این درآمد ۶۶ هزار میلیارد تومان پیش بینی شده که دولت موظف است ۴۸ هزار میلیارد تومان آن را به صورت نقدی به خانوادهها پرداخت کند.
بر اساس مصوبه مجلس ۱۰ هزار میلیارد تومان درآمد دولت از افزایش بهای حاملهای انرژی باید به بخش تولید و مابقی به بخش سلامت و صندوق بیمه بازنشستگی اختصاص پیدا کند. دولت همچنین از جابهجایی اعتبارهای مربوط به این بخشها منع شده است.
به گزارش خبرگزاری فارس نمایندگان مجلس مقرر کردهاند «اختصاص و پرداخت هر گونه وجهی برای اجرای قانون هدفمند سازی یارانهها غیر از وجوه حاصل از محل اصلاح قیمت حاملهای انرژی و سایر کالاها و خدمات موضوع قانون هدفمندی یارانهها و یارانههای موضوع این قانون، ممنوع است.»
گزارش تخلفهای دولت به قوه قضاییه
مجلس شورای اسلامی دولت را متهم میکند که در اجرای بندهای مختلف قانون هدفمندی یارانهها تخلف کرده است. هفدهم اردیبهشت ماه سال جاری با رای اکثریت نمایندگان گزارش کمیسیون ویژه طرح تحول اقتصادی دربارهی تخلفهای دولت در اجرای این قانون به قوه قضائیه ارسال شد.
نمایندگان مجلس میگویند دولت بر خلاف تصریح قانون برای پرداخت یارانههای نقدی از منابع بانک مرکزی و درآمدهای حاصل از فروش نفت استفاده کرده است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) «با توجه به زمزمههای اجرای فاز دوم قانون هدفمندی یارانهها از خرداد ماه، كمیسیون تلفیق لایحهی بودجه سال ۹۱ مصوب كرده كه یارانه نقدی دهكهای پر درآمد به زودی قطع شود.»
محمدرضا فرزین سخنگوی کارگروه طرح تحول اقتصادی دولت دیماه سال گذشته اعلام کرد، ۱۰ میلیون نفر از اقشار مرفه در مرحله دوم اجرای قانون از لیست دریافت یارانه نقدی حذف میشوند.
فرزین در یک گفتگوی ویژه خبری با شبکه دوم تلویزیون جمهوری اسلامی گفت، بر اساس دستور احمدینژاد در آیندهی نزدیک نامههایی برای افراد و خانوادههایی که نیاز به یارانه نقدی ندارند ارسال میشود تا در جریان قطع یارانهها قرار بگیرند.
«قطع یارانههای غیرقانونی است»
ستاد هدفمندی یارانهها از اسفند ماه سال گذشته با ارسال پیامکهایی از تعدادی از شهروندان خواسته بود داوطلبانه از دریافت یارانه انصراف دهند. كاظم دلخوش، نایب رییس كمیسیون طرح تحول اقتصادی مجلس به ایسنا میگوید، به نظر میرسد كه دعوت به انصراف از سوی سازمان هدفمندسازی یارانهها صرفا برای احترام به دهكهای برخوردار است و این یارانه بهزودی قطع میشود.
برابر ارزیابیهای مرکز پژوهشهای مجلس دولت در سال ۱۳۹۰ از افزایش بهای حاملهای انرژی حدود ۷۴ هزار میلیارد تومان درآمد داشته است. ظاهرا ۵۴ هزار میلیارد تومان از این درآمد صرف پرداخت نقدی یارانهها شده است. با مصوبه اخیر مجلس این رقم ۶ هزار میلیارد تومان کاهش مییابد.
خبرگزاری خانه ملت ۲۲ اسفند ۹۰ از قول غلامرضا مصباحیمقدم، رئیس کمیسیون ویژه بررسی طرح تحول اقتصادی مجلس نوشت، حذف خانوارهای پر درآمد ایرانی از دریافت نقدی یارانهها برخلاف تمایل شخصی آنها، غیر قانونی است و دولت اجازه حذف این افراد را از لیست دریافت یارانه ندارد.
با این همه شمار شهروندانی که داوطلبانه از دریافت یارانه انصراف دادهاند بسیار کمتر از ده میلیون نفری است که دولت آنها را جزو دهکهای پردرآمد طبقهبندی کرده است.
منع دولت از جابهجایی اعتبارها
در ادامه بررسی جزییات لایجهی بودجه سال ۹۱ نمایندگان مجلس عصر سهشنبه، ۲۶ اردیبهشت نحوهی استفاده از درآمدهای حاصل از قانون هدفمندی یارانهها را در فاز دوم اجرای این قانون مشخص کردند. کل این درآمد ۶۶ هزار میلیارد تومان پیش بینی شده که دولت موظف است ۴۸ هزار میلیارد تومان آن را به صورت نقدی به خانوادهها پرداخت کند.
بر اساس مصوبه مجلس ۱۰ هزار میلیارد تومان درآمد دولت از افزایش بهای حاملهای انرژی باید به بخش تولید و مابقی به بخش سلامت و صندوق بیمه بازنشستگی اختصاص پیدا کند. دولت همچنین از جابهجایی اعتبارهای مربوط به این بخشها منع شده است.
به گزارش خبرگزاری فارس نمایندگان مجلس مقرر کردهاند «اختصاص و پرداخت هر گونه وجهی برای اجرای قانون هدفمند سازی یارانهها غیر از وجوه حاصل از محل اصلاح قیمت حاملهای انرژی و سایر کالاها و خدمات موضوع قانون هدفمندی یارانهها و یارانههای موضوع این قانون، ممنوع است.»
گزارش تخلفهای دولت به قوه قضاییه
مجلس شورای اسلامی دولت را متهم میکند که در اجرای بندهای مختلف قانون هدفمندی یارانهها تخلف کرده است. هفدهم اردیبهشت ماه سال جاری با رای اکثریت نمایندگان گزارش کمیسیون ویژه طرح تحول اقتصادی دربارهی تخلفهای دولت در اجرای این قانون به قوه قضائیه ارسال شد.
نمایندگان مجلس میگویند دولت بر خلاف تصریح قانون برای پرداخت یارانههای نقدی از منابع بانک مرکزی و درآمدهای حاصل از فروش نفت استفاده کرده است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) «با توجه به زمزمههای اجرای فاز دوم قانون هدفمندی یارانهها از خرداد ماه، كمیسیون تلفیق لایحهی بودجه سال ۹۱ مصوب كرده كه یارانه نقدی دهكهای پر درآمد به زودی قطع شود.»
محمدرضا فرزین سخنگوی کارگروه طرح تحول اقتصادی دولت دیماه سال گذشته اعلام کرد، ۱۰ میلیون نفر از اقشار مرفه در مرحله دوم اجرای قانون از لیست دریافت یارانه نقدی حذف میشوند.
فرزین در یک گفتگوی ویژه خبری با شبکه دوم تلویزیون جمهوری اسلامی گفت، بر اساس دستور احمدینژاد در آیندهی نزدیک نامههایی برای افراد و خانوادههایی که نیاز به یارانه نقدی ندارند ارسال میشود تا در جریان قطع یارانهها قرار بگیرند.
«قطع یارانههای غیرقانونی است»
ستاد هدفمندی یارانهها از اسفند ماه سال گذشته با ارسال پیامکهایی از تعدادی از شهروندان خواسته بود داوطلبانه از دریافت یارانه انصراف دهند. كاظم دلخوش، نایب رییس كمیسیون طرح تحول اقتصادی مجلس به ایسنا میگوید، به نظر میرسد كه دعوت به انصراف از سوی سازمان هدفمندسازی یارانهها صرفا برای احترام به دهكهای برخوردار است و این یارانه بهزودی قطع میشود.
برابر ارزیابیهای مرکز پژوهشهای مجلس دولت در سال ۱۳۹۰ از افزایش بهای حاملهای انرژی حدود ۷۴ هزار میلیارد تومان درآمد داشته است. ظاهرا ۵۴ هزار میلیارد تومان از این درآمد صرف پرداخت نقدی یارانهها شده است. با مصوبه اخیر مجلس این رقم ۶ هزار میلیارد تومان کاهش مییابد.
خبرگزاری خانه ملت ۲۲ اسفند ۹۰ از قول غلامرضا مصباحیمقدم، رئیس کمیسیون ویژه بررسی طرح تحول اقتصادی مجلس نوشت، حذف خانوارهای پر درآمد ایرانی از دریافت نقدی یارانهها برخلاف تمایل شخصی آنها، غیر قانونی است و دولت اجازه حذف این افراد را از لیست دریافت یارانه ندارد.
با این همه شمار شهروندانی که داوطلبانه از دریافت یارانه انصراف دادهاند بسیار کمتر از ده میلیون نفری است که دولت آنها را جزو دهکهای پردرآمد طبقهبندی کرده است.
با انتشار نامهای از سعید مرتضوی و پاسخ غلامعلی حدادعادل به او،
جزییات بیشتری از قول و قرارهای این دو نفر آشکار شده است. مرتضوی قول داده
بود در ازای منتفی شدن استیضاح وزیر کار و رفاه از سمت خود استعفا دهد.
پانزدهم فروردین ماه سال جاری طرح استیضاح عبدالرضا شیخالاسلامی وزیر
کار، تعاون و رفاه اجتماعی تقدیم هیات رئیسه مجلس شد. هدف از این طرح فشار
آوردن بر دولت به خاطر انتصاب سعید مرتضوی به ریاست سازمان تامین اجتماعی
عنوان شده بود. استیضاح وزیر با پادرمیانی غلامعلی حدادعادل و قول مرتضوی
برای استعفا منتفی شد.
حکم احمدینژاد به رغم پرونده قضایی
احمد توکلی، رئیس مرکز پژوهشهای مجلس میگوید طرح استیضاح شیخالاسلامی پس از بینتیجه ماندن مذاکرات خصوصی و بیاعتنایی محمود احمدینژاد به تذکر ۲۰ نماینده که مرتضوی را فردی نامناسب برای این سمت میدانند تهیه شد. توکلی ۲۷ فروردین در صحن علنی مجلس گفت:«مرتضوی پس از دیدار با حدادعادل پذیرفت استعفا دهد، متن استعفا را نوشت ... و قول شرف داد که به سازمان تامین اجتماعی بازنگردد.»
مرتضوی تا شهریور ۸۸ به مدت ۸ سال دادستان تهران بود و پس از افشای جنایات بازداشتگاه کهریزک که در آن تعدادی از زندانیان شکنجه و کشته شدند و عدهای مورد تجاوز قرار گرفتند، از کار برکنار شد. یک سال پس از برکناری، مصونیت قضایی مرتضوی لغو و پروندهی فعالیتهای او در قوه قضاییه به جریان افتاد. با اینهمه، محمود احمدینژاد با ابلاغ حکمی مرتضوی را به ریاست ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز و ریاست سازمان تامین اجتماعی منصوب کرد.
«قول شرف ندادم»
ادامهی کار مرتضوی در سازمان تامین اجتماعی با اعتراضهای شدید امضاکنندگان طرح استیضاح روبرو و با انتشار دو نامه از سوی او و حدادعادل به جنجال کشیده شده است. دادستان سابق تهران یک ماه پس از انتشار سخنان توکلی، ۲۵ اردیبهشت با انتشار نامهای او را به دروغگویی و نشر اکاذیب متهم میکند و میگوید در این ارتباط شکایتی به محاکم قضایی تقدیم کرده است.
قولهای ناگفتنی حدادعادل به مرتضوی
سعید مرتضوی در نامهی خود مینویسد «جناب آقای حدادعادل نیز در ازای این اعلام آمادگی برای استعفا چندین قول به من دادند که در این متن قابل ذکر نیست.» سایت بازتاب روز ۲۷ اردیبهشت در گزارشی زیر عنوان "قول ناگفتنی حدادعادل به مرتضوی چه بوده است؟" نوشت «طبق اطلاعات دریافتی، یکی از قولهایی که حدادعادل به مرتضوی داده، این است که در گرفتن عفو او درباره اتهاماتی که علیه مرتضوی در قوه قضائیه مطرح است، کمک خواهد کرد.»
به گزارش بازتاب، حدادعادل که پدر زن مجتبی خامنهای فرزند رهبر جمهوری اسلامی و همزمان مشاور عالی او است، اوست در جلسه با مرتضوی، همچنین از دیدار ۴ ساعته خود در شب قبل از جلسه استیضاح با مقامات عالیرتبه نظام خبر داده و اظهار کرده که قادر به حل مساله میباشد." حدادعادل در نامهی سرگشادهای که روز سه شنبه ۲۶ اردیبهشت منتشر شد میگوید قولی که به مرتضوی داده در مورد فراهم ساختن امکان بازگشت او به قوه قضاییه بوده است.
تمایل مرتضوی به بازگشت به قوه قضاییه
حدادعادل در توضیح نکاتی که مرتضوی مطرح کرده نوشت:«او در پایان مذاکرات قول داده که به هر صورت استعفا کند و استعفای خود را منوط و مشروط به موافقت وزیر کار و رئیس جمهور نکرده است.» او مینویسد مرتضوی پس از قول دادن گفته است «حال که من تصمیم به استعفا گرفتهام، مایلم به قوه قضائیه برگردم و چون در حال حاضر در حالت "تعلیق" قرار دارم، مایلم هر چه زودتر محاکمه شوم و از حال تعلیق و بلاتکلیفی خارج شوم و بتوانم بعد از صدور حکم دادگاه، به قوه قضائیه بازگردم.»
مشاور عالی علی خامنهای در ادامه مینویسد:«از سخنان مرتضوی ممکن است چنین استنباط شود که خدای نکرده معاملهای صورت گرفته و اینجانب وعده و وعیدی به ایشان دادهام.» او این استباط را نادرست میخواند و مدعی است:«اینجانب به ایشان قول دادم که برای تأمین مقصود ایشان که تسریع در رسیدگی و محاکمه بود، اقدام کنم و متعاقب آن جلسه، تقاضای ایشان را، که معقول و منطقی میدانستم به اطلاع ریاست محترم قوة قضائیه رساندم."
پادرمیانی برای تبرئه یا عفو مرتضوی
سایت خبری بازتاب امروز در تحلیل ادعاهای حدادعادل و مرتضوی با اشاره به مقصر شناخته شدن مرتضوی در گزارش مجلس از حوادث کهریزک نوشت:«البته روشن است درخواست مرتضوی که متعاقب آن باید به قوه قضائیه بازگردد، تسریع در محاکمه نیست ... و در واقع نگاه مرتضوی بیشتر به نتیجه محاکمه بوده است.»
بازگشت مرتضوی به دستگاه قضایی در صورتی ممکن است که دادسرای
انتظامی قضات او را از کلیه اتهامات تبرئه کند یا حکم عفو او از سوی رهبر
جمهوری اسلامی صادر شود. به نظر میرسد یکی از قولهای حدادعادل که مرتضوی
آن را غیرقابل ذکر خوانده همین مسئله بوده است.
مرتضوی در نامهی خود نوشته است:«جناب آقای حداد عادل حتی در آخرین تماسی که با هم داشتیم توقع ترک پست و خدمت از اینجانب نداشته و ندارند و تدبیر ایشان این بود که به گونهای اقدام شود که موجب تحریک برخی نمایندگان نشود.»
حداد عادل در واکنش به این سخنان مینویسد که او به خاطر وجود شایعاتی مبنی بر حضور مرتضوی در محل کارش، توصیه کرده «به شکلی که نمایندگان تصور نکنند آقای مرتضوی بر خلاف قول خود عمل کرده، کار مردم را راه بیندازند تا موضوع عملی شدن استعفای ایشان محقق شود.»
ریاست مجلس با رای حامیان دولت؟
حدادعادل در پاسخ به ادعای مرتضوی که از لفظ "قول شرف" استفاده نکرده تاکید میکند:« بدیهی است که هر قولی قول شرف است، چه کلمه شرف به دنبال قول بیاید و چه نیاید.» ظاهرا مرتضوی زمان انتشار نامهی اخیرش را بسیار حساب شده انتخاب کرده است. دوران مجلس هشتم سوم خرداد به پایان میرسد و با توجه به ادامه بررسی لایجهی بودجه، دیگر فرصتی برای طرح مجدد استیضاح وزیر کار و رفاه اجتماعی وجود ندارد.
شماری از نمایندگان دخالت حدادعادل برای پس گرفتن طرح استیضاح شیخالاسلامی را اقدامی سیاسی و در جهت جلب آرای نمایندگان حامی دولت در انتخابات هیات رئیسه مجلس نهم ارزیابی میکنند. احمد آوایی نماینده دزفول ۲۷ فروردین در گفتوگو با سایت اینترنتی خبرآنلاین ضمن تایید این مسئله گفته است:«تلاش میشود در مجلس آینده حدادعادل رئیس شود و این تلاشی است که از مدتها پیش صورت میگیرد.» آوایی معتقد است که پس گرفتن امضاهای طرح استیضاح «بر اساس مصالح کشور» انجام شد اما «برای حیثیت مجلس خوب نبود.»
به گزارش خبرآنلاین حسن کامران، نماینده اصفهان نیز اعتقاد دارد، این رفتارها شأن مجلس را پایین میآورد.
حکم احمدینژاد به رغم پرونده قضایی
احمد توکلی، رئیس مرکز پژوهشهای مجلس میگوید طرح استیضاح شیخالاسلامی پس از بینتیجه ماندن مذاکرات خصوصی و بیاعتنایی محمود احمدینژاد به تذکر ۲۰ نماینده که مرتضوی را فردی نامناسب برای این سمت میدانند تهیه شد. توکلی ۲۷ فروردین در صحن علنی مجلس گفت:«مرتضوی پس از دیدار با حدادعادل پذیرفت استعفا دهد، متن استعفا را نوشت ... و قول شرف داد که به سازمان تامین اجتماعی بازنگردد.»
مرتضوی تا شهریور ۸۸ به مدت ۸ سال دادستان تهران بود و پس از افشای جنایات بازداشتگاه کهریزک که در آن تعدادی از زندانیان شکنجه و کشته شدند و عدهای مورد تجاوز قرار گرفتند، از کار برکنار شد. یک سال پس از برکناری، مصونیت قضایی مرتضوی لغو و پروندهی فعالیتهای او در قوه قضاییه به جریان افتاد. با اینهمه، محمود احمدینژاد با ابلاغ حکمی مرتضوی را به ریاست ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز و ریاست سازمان تامین اجتماعی منصوب کرد.
«قول شرف ندادم»
ادامهی کار مرتضوی در سازمان تامین اجتماعی با اعتراضهای شدید امضاکنندگان طرح استیضاح روبرو و با انتشار دو نامه از سوی او و حدادعادل به جنجال کشیده شده است. دادستان سابق تهران یک ماه پس از انتشار سخنان توکلی، ۲۵ اردیبهشت با انتشار نامهای او را به دروغگویی و نشر اکاذیب متهم میکند و میگوید در این ارتباط شکایتی به محاکم قضایی تقدیم کرده است.
مرتضوی و رادان دو متهم اصلی پرونده کشتارها و تجاوزهای کهریزک. مرتضوی دوست دارد به کرسی قضاوت بازگردد.
ظاهرا اعتراض اصلی مرتضوی متوجهی به کار بردن لفظ "قول شرف" از سوی
توکلی است. او در نامهی خود نوشت «اینجانب خداوند سبحان را شاهد میگیرم
که چنین لفظی(قول شرف) را نه در جلسه با جناب آقای حدادعادل و نه در جلسه
با آقای توکلی بهکار نبردهام.» او میافزاید «تنها قولی که من دادهام
همان روز نیز به آن عمل نمودم و آن اعلام آمادگی برای استعفا بود و لاغیر.»قولهای ناگفتنی حدادعادل به مرتضوی
سعید مرتضوی در نامهی خود مینویسد «جناب آقای حدادعادل نیز در ازای این اعلام آمادگی برای استعفا چندین قول به من دادند که در این متن قابل ذکر نیست.» سایت بازتاب روز ۲۷ اردیبهشت در گزارشی زیر عنوان "قول ناگفتنی حدادعادل به مرتضوی چه بوده است؟" نوشت «طبق اطلاعات دریافتی، یکی از قولهایی که حدادعادل به مرتضوی داده، این است که در گرفتن عفو او درباره اتهاماتی که علیه مرتضوی در قوه قضائیه مطرح است، کمک خواهد کرد.»
به گزارش بازتاب، حدادعادل که پدر زن مجتبی خامنهای فرزند رهبر جمهوری اسلامی و همزمان مشاور عالی او است، اوست در جلسه با مرتضوی، همچنین از دیدار ۴ ساعته خود در شب قبل از جلسه استیضاح با مقامات عالیرتبه نظام خبر داده و اظهار کرده که قادر به حل مساله میباشد." حدادعادل در نامهی سرگشادهای که روز سه شنبه ۲۶ اردیبهشت منتشر شد میگوید قولی که به مرتضوی داده در مورد فراهم ساختن امکان بازگشت او به قوه قضاییه بوده است.
تمایل مرتضوی به بازگشت به قوه قضاییه
حدادعادل در توضیح نکاتی که مرتضوی مطرح کرده نوشت:«او در پایان مذاکرات قول داده که به هر صورت استعفا کند و استعفای خود را منوط و مشروط به موافقت وزیر کار و رئیس جمهور نکرده است.» او مینویسد مرتضوی پس از قول دادن گفته است «حال که من تصمیم به استعفا گرفتهام، مایلم به قوه قضائیه برگردم و چون در حال حاضر در حالت "تعلیق" قرار دارم، مایلم هر چه زودتر محاکمه شوم و از حال تعلیق و بلاتکلیفی خارج شوم و بتوانم بعد از صدور حکم دادگاه، به قوه قضائیه بازگردم.»
مشاور عالی علی خامنهای در ادامه مینویسد:«از سخنان مرتضوی ممکن است چنین استنباط شود که خدای نکرده معاملهای صورت گرفته و اینجانب وعده و وعیدی به ایشان دادهام.» او این استباط را نادرست میخواند و مدعی است:«اینجانب به ایشان قول دادم که برای تأمین مقصود ایشان که تسریع در رسیدگی و محاکمه بود، اقدام کنم و متعاقب آن جلسه، تقاضای ایشان را، که معقول و منطقی میدانستم به اطلاع ریاست محترم قوة قضائیه رساندم."
پادرمیانی برای تبرئه یا عفو مرتضوی
سایت خبری بازتاب امروز در تحلیل ادعاهای حدادعادل و مرتضوی با اشاره به مقصر شناخته شدن مرتضوی در گزارش مجلس از حوادث کهریزک نوشت:«البته روشن است درخواست مرتضوی که متعاقب آن باید به قوه قضائیه بازگردد، تسریع در محاکمه نیست ... و در واقع نگاه مرتضوی بیشتر به نتیجه محاکمه بوده است.»
مرتضوی در نامهی خود نوشته است:«جناب آقای حداد عادل حتی در آخرین تماسی که با هم داشتیم توقع ترک پست و خدمت از اینجانب نداشته و ندارند و تدبیر ایشان این بود که به گونهای اقدام شود که موجب تحریک برخی نمایندگان نشود.»
حداد عادل در واکنش به این سخنان مینویسد که او به خاطر وجود شایعاتی مبنی بر حضور مرتضوی در محل کارش، توصیه کرده «به شکلی که نمایندگان تصور نکنند آقای مرتضوی بر خلاف قول خود عمل کرده، کار مردم را راه بیندازند تا موضوع عملی شدن استعفای ایشان محقق شود.»
ریاست مجلس با رای حامیان دولت؟
حدادعادل در پاسخ به ادعای مرتضوی که از لفظ "قول شرف" استفاده نکرده تاکید میکند:« بدیهی است که هر قولی قول شرف است، چه کلمه شرف به دنبال قول بیاید و چه نیاید.» ظاهرا مرتضوی زمان انتشار نامهی اخیرش را بسیار حساب شده انتخاب کرده است. دوران مجلس هشتم سوم خرداد به پایان میرسد و با توجه به ادامه بررسی لایجهی بودجه، دیگر فرصتی برای طرح مجدد استیضاح وزیر کار و رفاه اجتماعی وجود ندارد.
شماری از نمایندگان دخالت حدادعادل برای پس گرفتن طرح استیضاح شیخالاسلامی را اقدامی سیاسی و در جهت جلب آرای نمایندگان حامی دولت در انتخابات هیات رئیسه مجلس نهم ارزیابی میکنند. احمد آوایی نماینده دزفول ۲۷ فروردین در گفتوگو با سایت اینترنتی خبرآنلاین ضمن تایید این مسئله گفته است:«تلاش میشود در مجلس آینده حدادعادل رئیس شود و این تلاشی است که از مدتها پیش صورت میگیرد.» آوایی معتقد است که پس گرفتن امضاهای طرح استیضاح «بر اساس مصالح کشور» انجام شد اما «برای حیثیت مجلس خوب نبود.»
به گزارش خبرآنلاین حسن کامران، نماینده اصفهان نیز اعتقاد دارد، این رفتارها شأن مجلس را پایین میآورد.
به گزارش روزنامه "واشنگتن پست" مخالفان در سوریه کمکهای مالی
متعددی را برای خرید سلاح و تجهیزات نظامی دریافت کردهاند. بر اساس این
گزارش دولت آمریکا نقش اصلی را در هماهنگی این کمکها داشته است.
روزنامهی آمریکایی "واشنگتن پست" روز چهارشنبه (۱۶ مه/ ۲۷ اردیبهشت)
گزارش داده است که مخالفان رژیم بشار اسد در هفتههای گذشته شماری تسلیحات
نظامی از جمله سلاحهای ضد تانک را با کمکهای آمریکا دریافت کردهاند.
هر چند دولت آمریکا خود به طور مستقیم هیچ سلاح و یا بودجهی مالی را در اختیار مخالفان قرار نداده اما همکاری نزدیکی با دولتهای عربی حاشیه خلیج فارس داشته و نقش مهمی را در شبکه حمایتهای خارجی از مخالفان ایفا کرده است.
عربستان سعودی و قطر در ماه آوریل از حمایت مالی مخالفان در سوریه خبر دادند.
یکی از مقامات ارشد دولت آمریکا که نامی از او برده نشده به واشنگتنپست گفته است: «ما در حال افزایش همکاریهای غیرمسلحانه خود با اپوزیسیون سوریه هستیم و به تلاشهایمان برای ایجاد هماهنگی با دوستان و متحدان در منطقه ادامه میدهیم تا به این ترتیب بزرگترین تأثیر را بر آنچه به طور دستهجمعی انجام میدهیم، داشته باشیم.»
در حالیکه مخالفان از زمان آغاز درگیریها در سوریه فاقد سلاح و مهمات مورد نیاز بودند، اما به نظر میرسد در ماههای اخیر این مشکل از میان برداشته شده است. یکی از اعضای اپوزیسیون سوریه در گفتوگو با واشنگتن پست از رسیدن محمولههای بزرگ تسلیحاتی خبر داده و گفته است:«در برخی مناطق مخالفان تا دندان مسلح شدهاند.»
انبارهای مهمات مخالفان
شواهد حاکی از آن هستند که در دمشق، منطقه زبادانی و همچنین استان ادلیب، در نزدیکی مرز ترکیه، هماینک انبارهای نگهداری سلاح ایجاد شدهاند. بر اساس گفتههای مخالفان، بخش اعظمی از سلاحها همانند ماههای گذشته از بازار سیاه لبنان و با بودجه تأمین شده از سوی قطر، عربستان و اخوانالمسلمین سوریه تهیه میشود.
در گزارش واشنگتن پست آمده است که ایالات متحده به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس مشاورههایی را در زمینه انتخاب گروههای شورشی که بایستی مورد حمایت قرار بگیرند، ارائه داده است.
بر اساس این گزارش ایالات متحده همچنین با یک هیأت نمایندگی از کردهای شمال شرق سوریه دیدار کرده است. تاکنون کردهای سوریه به ندرت درگیر اعتراضات علیه بشار اسد شدهاند و ظاهرا واشنگتن در پی آن بوده تا در این گفتوگوها تغییر نظر احتمالی کردها در این زمینه را بررسی کند.
دولت آمریکا همچنان یکی از پشتیبانان طرح صلح کوفی عنان، فرستاده
ویژه سازمان ملل متحد برای حل بحران سوریه است. در پی عدم پایبندی طرفهای
درگیر در سوریه به معاهده آتشبس، که پیشتر مورد توافق قرار گرفته بود،
اکنون جامعهی جهانی به دنبال راههایی برای جلوگیری از گسترش خشونتها و
سرایت آن به کشورهای دیگر منطقه هستند.
از آنجایی که احتمال میرود حمله نظامی بینالمللی علیه سوریه پیامدهای منفی داشته باشد، به نظر میرسد تجهیز گسترده مخالفان به تسلیحات نظامی گزینه انتخابی برای حل بحران سوریه است.
همکاری آلمان با ناظران صلح
همزمان با این تحولات، دولت در آلمان روز چهارشنبه با مشارکت این کشور در مأموریت ناظران صلح سازمان ملل در سوریه موافقت کرد. قرار است آلمان حداکثر ۱۰ سرباز غیرمسلح را به سوریه اعزام کند.
توماس دمیزییر، وزیر دفاع آلمان اعزام این سربازان را "بخشی از تعهد بینالمللی آلمان" خواند. گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان نیز با پشتیبانی از تصمیم برلین گفت: «اتخاذ این تصمیم برای ما آسان نبود، اما آلمان میخواهد گامی را در جهت کمک به پایان خشونتها و جلوگیری از گسترش خشونت در منطقه بردارد.»
هر چند دولت آمریکا خود به طور مستقیم هیچ سلاح و یا بودجهی مالی را در اختیار مخالفان قرار نداده اما همکاری نزدیکی با دولتهای عربی حاشیه خلیج فارس داشته و نقش مهمی را در شبکه حمایتهای خارجی از مخالفان ایفا کرده است.
عربستان سعودی و قطر در ماه آوریل از حمایت مالی مخالفان در سوریه خبر دادند.
یکی از مقامات ارشد دولت آمریکا که نامی از او برده نشده به واشنگتنپست گفته است: «ما در حال افزایش همکاریهای غیرمسلحانه خود با اپوزیسیون سوریه هستیم و به تلاشهایمان برای ایجاد هماهنگی با دوستان و متحدان در منطقه ادامه میدهیم تا به این ترتیب بزرگترین تأثیر را بر آنچه به طور دستهجمعی انجام میدهیم، داشته باشیم.»
در حالیکه مخالفان از زمان آغاز درگیریها در سوریه فاقد سلاح و مهمات مورد نیاز بودند، اما به نظر میرسد در ماههای اخیر این مشکل از میان برداشته شده است. یکی از اعضای اپوزیسیون سوریه در گفتوگو با واشنگتن پست از رسیدن محمولههای بزرگ تسلیحاتی خبر داده و گفته است:«در برخی مناطق مخالفان تا دندان مسلح شدهاند.»
انبارهای مهمات مخالفان
شواهد حاکی از آن هستند که در دمشق، منطقه زبادانی و همچنین استان ادلیب، در نزدیکی مرز ترکیه، هماینک انبارهای نگهداری سلاح ایجاد شدهاند. بر اساس گفتههای مخالفان، بخش اعظمی از سلاحها همانند ماههای گذشته از بازار سیاه لبنان و با بودجه تأمین شده از سوی قطر، عربستان و اخوانالمسلمین سوریه تهیه میشود.
در گزارش واشنگتن پست آمده است که ایالات متحده به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس مشاورههایی را در زمینه انتخاب گروههای شورشی که بایستی مورد حمایت قرار بگیرند، ارائه داده است.
بر اساس این گزارش ایالات متحده همچنین با یک هیأت نمایندگی از کردهای شمال شرق سوریه دیدار کرده است. تاکنون کردهای سوریه به ندرت درگیر اعتراضات علیه بشار اسد شدهاند و ظاهرا واشنگتن در پی آن بوده تا در این گفتوگوها تغییر نظر احتمالی کردها در این زمینه را بررسی کند.
از آنجایی که احتمال میرود حمله نظامی بینالمللی علیه سوریه پیامدهای منفی داشته باشد، به نظر میرسد تجهیز گسترده مخالفان به تسلیحات نظامی گزینه انتخابی برای حل بحران سوریه است.
همکاری آلمان با ناظران صلح
همزمان با این تحولات، دولت در آلمان روز چهارشنبه با مشارکت این کشور در مأموریت ناظران صلح سازمان ملل در سوریه موافقت کرد. قرار است آلمان حداکثر ۱۰ سرباز غیرمسلح را به سوریه اعزام کند.
توماس دمیزییر، وزیر دفاع آلمان اعزام این سربازان را "بخشی از تعهد بینالمللی آلمان" خواند. گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان نیز با پشتیبانی از تصمیم برلین گفت: «اتخاذ این تصمیم برای ما آسان نبود، اما آلمان میخواهد گامی را در جهت کمک به پایان خشونتها و جلوگیری از گسترش خشونت در منطقه بردارد.»
صد سینماگر عضو شورای عالی تهیه کنندگان سینمای ایران با فرستادن
نامهای به کمیسیون ماده ۱۰ احزاب وزارت کشور خواهان جلوگیری از فعالیت
تشکلی شدهاند که با نامی مشابه اعلام موجودیت کرده است.
شورای عالی تهیهکنندگان در برگیرندهی تشکلهای مجمع فیلمسازان، انجمن
تهیهکنندگان مستقل و کانون تهیهکنندگان است که اغلب سینماگران مطرح در آن
عضو هستند. این شورا بخشی از مجموعهی "خانه سینما" محسوب میشود که دولت
فعالیت آن را غیرقانونی اعلام کرده است.
اعتراض به تشکیل تشکلهای موازی
روز چهارشنبه، ۲۷ اردیبهشت صد سینماگر در نامهای به کمیسیون ماده ۱۰ احزاب خواستار جلوگیری از فعالیت گروهی شدهاند که اخیرا به نام "جامعه صنفی تهیهکنندگان سینمای ایران" اعلام موجودیت کرد.
در این بیانیه آمده است:«گروه فوقالذکر صرفاً شمار اندکی از تهیهکنندگان سینمای ایران هستند و اکثریت تهیهکنندگان سینما، بالغ بر یکصد نفر، عضو صنفی به نام شورای عالی تهیهکنندگان سینمای ایران میباشند، که ذیل خانه سینما رسمیت داشته و دارای فعالیت مستمر میباشد.»
در میان امضاکنندگان این نامه نام فیلمسازان و تهیهکنندگانی چون همایون اسعدیان، سیروس الوند، محسن امیریوسفی، فریال بهزاد، کامبوزیا پرتوی، رخشان بنیاعتماد، کیومرث پوراحمد، منیژه حکمت، یدالله صمدی و کیانوش عیاری به چشم میخورد.
جامعهی نوظهور تهیهکنندگان
جامعه صنفی قرار بود ۱۴ اردیبهشت نخستین مجمع عمومی خود را با حضور نمایندهی وزارت کشور در خانه هنرمندان تهران برگزار کند. جبیب کاوش سخنگوی جامعه صنفی به خبرگزاری فارس گفته است، متاسفانه مدیرعامل خانه هنرمندان تحت فشار و به دستور شهردار تهران اجازه برگزاری مجمع عمومی را نداد.
ضیاء هاشمی رئیس جامعه صنفی ۲۸ فروردین با اشاره به این که یک روز قبل
مجوز فعالیت این تشکل را از وزارت کشور دریافت کرده به خبرگزاری فارس گفت:
«جامعه صنفی تهیهکنندگان کاملاً رسمی و قانونی است. قبلاً از وزارت ارشاد
مجوز داشتیم اما برای دریافت مجوزهای دیگر هم اقدام کردیم، از جمله برای
دریافت مجوز از شورای فرهنگ عمومی کشور نیز اقدام کردیم که بهزودی مجوز
لازم را خواهیم گرفت اما در وزارت کشور به ثبت رسیدیم.»
تهیهکنندگان به عنوان "امین نظام"
ظاهرا جامعه صنفی با حمایت سازمان سینمایی کشور به وجود آمده که ریاست آن را معاون وزیر ارشاد جواد شمقدری بر عهده دارد. سازمان سینمایی میکوشد نظارت دولتی بر کار سینماگران را با حذف تشکلهای صنفی مستقل و راهاندازی تشکلهای موازی گسترش دهد.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ۱۳ دی ۱۳۹۰ حکم به انحلال خانه سینما داد که حدود ۲۰ سال پیش تاسیس شده و ۵ هزار نفر از فعالان ۲۹ صنف مختلف سینمایی در آن عضو هستند. جواد شمقدری پنجم بهمنماه سال گذشته، ده نفر را به عنوان اعضای «هیات ساماندهی امور صنوف سینمایی» منصوب کرد تا به عنوان نهاد جایگزین دولت برای خانه سینما کار خود را آغاز کنند.
ضیاء هاشمی میگوید همزمان با ثبت جامعه صنفی در وزارت ارشاد، در دیداری با شمقدری و مدیر کل اداره نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد به بحث در مورد مسائل و معضلات سینمای ایران پرداخته است. جواد شمقدری ۲۲ بهمن ۹۰ در برنامه تلویزیونی "پارک ملت" گفت: «تلاش میكنیم به سمتی برویم كه ۵۰ نفر تهیهكننده به عنوان امین نظام مسئولیت كنترل خطوط قرمز در فیلمها را بر عهده داشته باشند.»
اعتراض به تشکیل تشکلهای موازی
روز چهارشنبه، ۲۷ اردیبهشت صد سینماگر در نامهای به کمیسیون ماده ۱۰ احزاب خواستار جلوگیری از فعالیت گروهی شدهاند که اخیرا به نام "جامعه صنفی تهیهکنندگان سینمای ایران" اعلام موجودیت کرد.
در این بیانیه آمده است:«گروه فوقالذکر صرفاً شمار اندکی از تهیهکنندگان سینمای ایران هستند و اکثریت تهیهکنندگان سینما، بالغ بر یکصد نفر، عضو صنفی به نام شورای عالی تهیهکنندگان سینمای ایران میباشند، که ذیل خانه سینما رسمیت داشته و دارای فعالیت مستمر میباشد.»
در میان امضاکنندگان این نامه نام فیلمسازان و تهیهکنندگانی چون همایون اسعدیان، سیروس الوند، محسن امیریوسفی، فریال بهزاد، کامبوزیا پرتوی، رخشان بنیاعتماد، کیومرث پوراحمد، منیژه حکمت، یدالله صمدی و کیانوش عیاری به چشم میخورد.
جامعهی نوظهور تهیهکنندگان
جامعه صنفی قرار بود ۱۴ اردیبهشت نخستین مجمع عمومی خود را با حضور نمایندهی وزارت کشور در خانه هنرمندان تهران برگزار کند. جبیب کاوش سخنگوی جامعه صنفی به خبرگزاری فارس گفته است، متاسفانه مدیرعامل خانه هنرمندان تحت فشار و به دستور شهردار تهران اجازه برگزاری مجمع عمومی را نداد.
تهیهکنندگان به عنوان "امین نظام"
ظاهرا جامعه صنفی با حمایت سازمان سینمایی کشور به وجود آمده که ریاست آن را معاون وزیر ارشاد جواد شمقدری بر عهده دارد. سازمان سینمایی میکوشد نظارت دولتی بر کار سینماگران را با حذف تشکلهای صنفی مستقل و راهاندازی تشکلهای موازی گسترش دهد.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ۱۳ دی ۱۳۹۰ حکم به انحلال خانه سینما داد که حدود ۲۰ سال پیش تاسیس شده و ۵ هزار نفر از فعالان ۲۹ صنف مختلف سینمایی در آن عضو هستند. جواد شمقدری پنجم بهمنماه سال گذشته، ده نفر را به عنوان اعضای «هیات ساماندهی امور صنوف سینمایی» منصوب کرد تا به عنوان نهاد جایگزین دولت برای خانه سینما کار خود را آغاز کنند.
ضیاء هاشمی میگوید همزمان با ثبت جامعه صنفی در وزارت ارشاد، در دیداری با شمقدری و مدیر کل اداره نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد به بحث در مورد مسائل و معضلات سینمای ایران پرداخته است. جواد شمقدری ۲۲ بهمن ۹۰ در برنامه تلویزیونی "پارک ملت" گفت: «تلاش میكنیم به سمتی برویم كه ۵۰ نفر تهیهكننده به عنوان امین نظام مسئولیت كنترل خطوط قرمز در فیلمها را بر عهده داشته باشند.»
مالزی از طرح پالایشگاه مایعات گازی ایران کنار کشید
در حالی که هند گفته است در یک سال پیش رو قصد دارد خرید نفت خود از
ایران را ۱۱ درصد کاهش دهد، گزارشها حاکی است که همزمان مالزی نیز از طرح
توسعه پالایشگاه مایعات گازی پارس پتروفیلد شیراز انصراف داده است.
به گزارش وبسایت خبرآنلاین، علیرضا ضیغمی، مدیر عامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی ایران، روز سهشنبه، ۲۶ اردیبهشتماه، در جمع خبرنگاران از انصراف مالزی از توسعه پالایشگاه مایعات گازی پتروفیلد خبر داد و از دادن توضیح بیشتر در خصوص دلیل این انصراف خودداری کرد.
مالزی ۴۰ درصد از سهام پالایشگاه پتروفیلد پارس را در اختیار دارد. ۴۰ درصد دیگر از سهام این پالایشگاه در اختیار شرکت توسعه صنایع پالایش نفت و مابقی سهام در اختیار شرکت سرمایهگذاری ایران است.
به گزارش خبرآنلاین، در حال حاضر عملیات اجرایی ساخت پالایشگاه ۱۲۰ هزار بشکهای پتروفیلد پارس که به ۸۰۰ میلیون یورو سرمایه نیاز دارد، حدود ۱۰ درصد پیشرفت کرده است.
کنارهگیری مالزی از طرح توسعه این پالایشگاه در حالی صورت گرفته است که در همین روز، هند نیز اعلام کرد که قصد دارد تا ماه مارس سال آینده، ۱۱ درصد از واردات نفت خود از ایران را کاهش دهد.
معاون وزیر نفت هند روز سهشنبه وعده داد که واردات نفت از ایران تا ماه مارس آینده از ۱۲۷.۸ میلیون بشکه نفت در سال گذشته به ۱۱۳.۶ بشکه خواهد رسید.
این تصمیم در حالی اتخاذ شده است که در همین روز، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، اعلام کرد در مکالمه تلفنی محمود احمدینژاد با نخست وزیر هند طرفین بر توسعه مناسبات همهجانبه تأکید کردهاند.
در این مکالمه تلفنی، به گفته ایرنا، آقای احمدینژاد روابط ایران و هند را «بسیار عمیق» توصیف کرده و نگاه دو طرف به روابط میان دو کشور را نگاهی «رو به آینده درخشان» دانسته است.
پیشتر ژاپن و ۱۰ کشور اروپایی دیگر به دلیل تلاش برای کاهش خرید نفت از ایران، به مدت شش ماه از تحریمهای نفتی ایالات متحده معاف شدند.
با اینحال، اگرچه دولت اوباما از این تصمیم هند استقبال کرده است، دیپلماتهای آمریکایی اعلام کردهاند خواستار کاهش بیشتر واردات نفتی هند از ایران هستند و هیچ اشارهای به امکان معاف شدن موقت هند از تحریمها به خاطر تصمیم این کشور به کاهش ۱۱ درصدی معاملات نفتی خود با ایران نکردهاند.
تصمیم هند برای کاهش سطح واردات نفتی خود از ایران پس از آن صورت گرفت که هفته گذشته، هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، به هند سفر کرد و از این کشور خواست تا خرید نفت از ایران را کاهش دهد.
هند بخش اعظم نفت مورد نیاز خود را وارد میکند که در این میان، نفت ایران ۱۲ درصد از نفت وارداتی هند را شامل میشود.
با این حال این کشور به دنبال وضع تحریمهای نفتی علیه ایران، سطح واردات نفتی از ایران را کاهش داده است. بر اساس دادههایی که در اختیار رویترز قرار گرفته، خرید نفتی هند از ایران در ماه آوریل، نسبت به ماه پیش از آن حدود یک سوم کاهش داشته است.
غرب بر این باور است که برنامه هستهای ایران دارای بعد نظامی است و قصد دارد با تحریمهای گسترده ایران را به شفافسازی در این زمینه وادارد.
جمهوری اسلامی همواره تأکید کرده است که برنامه هستهایاش دارای ماهیت کاملا صلحآمیز است و دستیابی به انرژی هستهای را حق مسلم خود میداند.
به گزارش وبسایت خبرآنلاین، علیرضا ضیغمی، مدیر عامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی ایران، روز سهشنبه، ۲۶ اردیبهشتماه، در جمع خبرنگاران از انصراف مالزی از توسعه پالایشگاه مایعات گازی پتروفیلد خبر داد و از دادن توضیح بیشتر در خصوص دلیل این انصراف خودداری کرد.
مالزی ۴۰ درصد از سهام پالایشگاه پتروفیلد پارس را در اختیار دارد. ۴۰ درصد دیگر از سهام این پالایشگاه در اختیار شرکت توسعه صنایع پالایش نفت و مابقی سهام در اختیار شرکت سرمایهگذاری ایران است.
به گزارش خبرآنلاین، در حال حاضر عملیات اجرایی ساخت پالایشگاه ۱۲۰ هزار بشکهای پتروفیلد پارس که به ۸۰۰ میلیون یورو سرمایه نیاز دارد، حدود ۱۰ درصد پیشرفت کرده است.
کنارهگیری مالزی از طرح توسعه این پالایشگاه در حالی صورت گرفته است که در همین روز، هند نیز اعلام کرد که قصد دارد تا ماه مارس سال آینده، ۱۱ درصد از واردات نفت خود از ایران را کاهش دهد.
معاون وزیر نفت هند روز سهشنبه وعده داد که واردات نفت از ایران تا ماه مارس آینده از ۱۲۷.۸ میلیون بشکه نفت در سال گذشته به ۱۱۳.۶ بشکه خواهد رسید.
این تصمیم در حالی اتخاذ شده است که در همین روز، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، اعلام کرد در مکالمه تلفنی محمود احمدینژاد با نخست وزیر هند طرفین بر توسعه مناسبات همهجانبه تأکید کردهاند.
در این مکالمه تلفنی، به گفته ایرنا، آقای احمدینژاد روابط ایران و هند را «بسیار عمیق» توصیف کرده و نگاه دو طرف به روابط میان دو کشور را نگاهی «رو به آینده درخشان» دانسته است.
پیشتر ژاپن و ۱۰ کشور اروپایی دیگر به دلیل تلاش برای کاهش خرید نفت از ایران، به مدت شش ماه از تحریمهای نفتی ایالات متحده معاف شدند.
با اینحال، اگرچه دولت اوباما از این تصمیم هند استقبال کرده است، دیپلماتهای آمریکایی اعلام کردهاند خواستار کاهش بیشتر واردات نفتی هند از ایران هستند و هیچ اشارهای به امکان معاف شدن موقت هند از تحریمها به خاطر تصمیم این کشور به کاهش ۱۱ درصدی معاملات نفتی خود با ایران نکردهاند.
تصمیم هند برای کاهش سطح واردات نفتی خود از ایران پس از آن صورت گرفت که هفته گذشته، هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، به هند سفر کرد و از این کشور خواست تا خرید نفت از ایران را کاهش دهد.
هند بخش اعظم نفت مورد نیاز خود را وارد میکند که در این میان، نفت ایران ۱۲ درصد از نفت وارداتی هند را شامل میشود.
با این حال این کشور به دنبال وضع تحریمهای نفتی علیه ایران، سطح واردات نفتی از ایران را کاهش داده است. بر اساس دادههایی که در اختیار رویترز قرار گرفته، خرید نفتی هند از ایران در ماه آوریل، نسبت به ماه پیش از آن حدود یک سوم کاهش داشته است.
غرب بر این باور است که برنامه هستهای ایران دارای بعد نظامی است و قصد دارد با تحریمهای گسترده ایران را به شفافسازی در این زمینه وادارد.
جمهوری اسلامی همواره تأکید کرده است که برنامه هستهایاش دارای ماهیت کاملا صلحآمیز است و دستیابی به انرژی هستهای را حق مسلم خود میداند.
والاستریت جورنال: عراق جايگاه دوم صادرات نفت به هند را از ايران ربود
وال استریت جورنال گزارش داده است، عراق جایگاه ایران به عنوان دومین
صادرکننده نفت به هند را تصاحب کرده است. ایران هم اکنون پس از کویت، در
مقام چهارم کشورهای تامین کننده نفت هند وارداتی هند است.
به گزارش روزنامه وال استریت جورنال بر اساس آمار دولتی هند که روز چهارشنبه منتشر شد، عراق در سال مالی گذشته پس از عربستان جایگاه دومین صادرکننده بزرگ نفت به شبه جزیره هند را از آن خود کرده است.
بنابراین گزارش، هند بخاطر تحریمهای قریب الوقوع اتحادیه اروپا و آمریکا، در سال جدید مالی نیز واردات نفت از ایران را کاهش داده است.
دور جدید تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا شامل تحریم خرید نفت ایران و معامله با بانک مرکزی این کشور به ترتیب از ۲۸ ژوئن و اول ژوئیه به اجرا گذاشته خواهد شد.
هند که ۸۰ درصد نفت مصرفیاش را از خارج تامین میکند، در حال رایزنی فشرده دیپلماتیک با کشورهای دیگر تولید کننده نفت مانند عربستان، قطر، کویت و عراق است که کاهش خرید نفت از ایران را بتواند به نوعی جبران کند.
آمریکا از کشورهای عمده خریدار نفت ایران شامل هند، ترکیه، چین، کره جنوبی و ژاپن درخواست کرده واردات نفت از این کشور را کاهش دهند وگرنه احتمالا در صورت معامله با بانک مرکزی ایران با تحریمهای آمریکا مواجه خواهند شد.
این گزارش میگوید هم اکنون فروش نفت ایران در بازارهای جهانی رو به کاهش بوده و معامله با ایران بخاطر تحریمها، مشکلات پیرامون پرداخت پول و معضل بیمه کشتیها پیچیدهتر شده است.
بر اساس آمار وزارت نفت هند، خرید نفت ایران توسط شرکتهای هندی در سال مالی گذشته ۵.۷ درصد کاهش پیدا کرده و ۱۷.۴۴ میلیون تن (۳۴۹۳۰۰ بشکه در روز) رسیده است.
کاهش نفت ایران در سال گذشته مالی توسط هند در حالی است که بنابر گزارش وزارت نفت هند، شرکتهای نفتی این کشور برای سال جاری مالی نیز تنها خرید ۱۵.۵میلیون تن نفت خام از ایران را برنامهریزی کردهاند، یعنی نسبت به سال گذشته تا سقف دو میلیون بشکه خرید نفت از ایران را کاهش خواهند داد.
این درحالی است که واردات نفت این کشور از عراق در سال گذشته مالی با ۴۳ درصد افزایش به ۲۴.۵۱ میلیون تن (روزانه۴۹۰۹۰۰ بشکه) رسیده است. در همین دوره زمانی واردات نفت هند از عربستان نیز با ۱۹ درصد افزایش به ۳۲، ۶۳ میلیون تن (روزانه۶۵۳۵۰۰ بشکه) و خرید نفت از کویت با ۵۴ درصد افزایش به ۱۷.۶۷میلیون تن (روزانه ۳۵۳۹۰۰ بشکه) در سال رسیده است.
به گزارش وال استریت ژورنال، مقامات هند تاکید دارند که کاهش نفت از ایران به خاطر فشارهای آمریکا نبوده و هدف این کشور متنوع کردن منابع خرید نفت بوده است تا به کشوری خاص وابستگی نداشته باشد.
جایپال ردی وزیر نفت هند ماه فوریه اعلام کرد که شرکتهای هندی در نظر دارند که واردات نفت از عربستان را هر سال، نسبت به سال قبل روزانه ۱۰۰ هزار بشکه افزایش دهند.
واردات نفت هند بخاطر پیشرفت و گسترش ظرفیت پالایشگاهی این کشور هرساله افزایش مییابد و تا سال ۲۰۱۷ انتظار میرود که ظرفیت پالایشگاهی این کشور با ۴۶ درصد افزایش به ۶.۲۳ میلیون بشکه در روز برسد.
به گزارش روزنامه وال استریت جورنال بر اساس آمار دولتی هند که روز چهارشنبه منتشر شد، عراق در سال مالی گذشته پس از عربستان جایگاه دومین صادرکننده بزرگ نفت به شبه جزیره هند را از آن خود کرده است.
بنابراین گزارش، هند بخاطر تحریمهای قریب الوقوع اتحادیه اروپا و آمریکا، در سال جدید مالی نیز واردات نفت از ایران را کاهش داده است.
دور جدید تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا شامل تحریم خرید نفت ایران و معامله با بانک مرکزی این کشور به ترتیب از ۲۸ ژوئن و اول ژوئیه به اجرا گذاشته خواهد شد.
هند که ۸۰ درصد نفت مصرفیاش را از خارج تامین میکند، در حال رایزنی فشرده دیپلماتیک با کشورهای دیگر تولید کننده نفت مانند عربستان، قطر، کویت و عراق است که کاهش خرید نفت از ایران را بتواند به نوعی جبران کند.
آمریکا از کشورهای عمده خریدار نفت ایران شامل هند، ترکیه، چین، کره جنوبی و ژاپن درخواست کرده واردات نفت از این کشور را کاهش دهند وگرنه احتمالا در صورت معامله با بانک مرکزی ایران با تحریمهای آمریکا مواجه خواهند شد.
این گزارش میگوید هم اکنون فروش نفت ایران در بازارهای جهانی رو به کاهش بوده و معامله با ایران بخاطر تحریمها، مشکلات پیرامون پرداخت پول و معضل بیمه کشتیها پیچیدهتر شده است.
بر اساس آمار وزارت نفت هند، خرید نفت ایران توسط شرکتهای هندی در سال مالی گذشته ۵.۷ درصد کاهش پیدا کرده و ۱۷.۴۴ میلیون تن (۳۴۹۳۰۰ بشکه در روز) رسیده است.
کاهش نفت ایران در سال گذشته مالی توسط هند در حالی است که بنابر گزارش وزارت نفت هند، شرکتهای نفتی این کشور برای سال جاری مالی نیز تنها خرید ۱۵.۵میلیون تن نفت خام از ایران را برنامهریزی کردهاند، یعنی نسبت به سال گذشته تا سقف دو میلیون بشکه خرید نفت از ایران را کاهش خواهند داد.
این درحالی است که واردات نفت این کشور از عراق در سال گذشته مالی با ۴۳ درصد افزایش به ۲۴.۵۱ میلیون تن (روزانه۴۹۰۹۰۰ بشکه) رسیده است. در همین دوره زمانی واردات نفت هند از عربستان نیز با ۱۹ درصد افزایش به ۳۲، ۶۳ میلیون تن (روزانه۶۵۳۵۰۰ بشکه) و خرید نفت از کویت با ۵۴ درصد افزایش به ۱۷.۶۷میلیون تن (روزانه ۳۵۳۹۰۰ بشکه) در سال رسیده است.
به گزارش وال استریت ژورنال، مقامات هند تاکید دارند که کاهش نفت از ایران به خاطر فشارهای آمریکا نبوده و هدف این کشور متنوع کردن منابع خرید نفت بوده است تا به کشوری خاص وابستگی نداشته باشد.
جایپال ردی وزیر نفت هند ماه فوریه اعلام کرد که شرکتهای هندی در نظر دارند که واردات نفت از عربستان را هر سال، نسبت به سال قبل روزانه ۱۰۰ هزار بشکه افزایش دهند.
واردات نفت هند بخاطر پیشرفت و گسترش ظرفیت پالایشگاهی این کشور هرساله افزایش مییابد و تا سال ۲۰۱۷ انتظار میرود که ظرفیت پالایشگاهی این کشور با ۴۶ درصد افزایش به ۶.۲۳ میلیون بشکه در روز برسد.
احضار کاردار ایران در بحرین در اعتراض به اظهارات علی لاریجانی
وزارت خارجه بحرین کاردار سفارت ایران در منامه را در اعتراض به اظهارات
علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی ایران، درباره طرح اتحاد سیاسی و
نظامی میان عربستان و بحرین احضار کرد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه و سایت عربیزبان شبکه الجزیره، این وزارتخانه در اعتراض به سخنان اخیر علی لاریجانی که گفته بود «بحرین لقمهای نیست که به سادگی از حلقوم کسی فارغ شود»، کاردار سفارت ایران در منامه را فراخوانده و در یادداشت اعتراضی خود «خواستار عدم طرح چنین مسائلی در آینده» شده است.
روز دوشنبه ۲۵ اردیبهشت در نشست سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در نشست ریاض تصمیم گرفته شد تا فرصت بیشتری به مذاکرات درباره پیشنهاد عربستان برای تشکیل یک اتحادیه میان کشورهای این شورا داده شود. بر پایه این پیشنهاد اتحاد میان عربستان و بحرین نقطه آغازین تشکیل این اتحادیه خواهد بود.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، نیز روز سهشنبه در واکنش به خبرهای مربوط به احتمال ایجاد اتحاد میان بحرین و عربستان گفت: «راه حل بحران کشور بحرین، توجه به خواست مشروع مردم و استجابت مطالبات آنها بوده و هرگونه مداخله خارجی و یا طرحهای غیراصولی بدون توجه به آرای مردم، تنها عمیقتر و گستردهتر شدن زخمهای موجود را به دنبال خواهد داشت.»
به گزارش خبرگزاری فرانسه، ماهیت طرح پیشنهادی عربستان برای ایجاد اتحادیه بین شش کشور حاشیه خلیج فارس همچنان مبهم است، اما مسئله اتحاد عربستان و بحرین، کشوری که اکثریت شهروندان آن شیعه هستند، با واکنشهای ایران مواجه شده است.
خبرگزاری رویترز گزارش داده است که این تصمیم در راستای نزدیکتر کردن شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس به یکدیگر اتخاذ شده تا بتوانند «با نفوذ ایران و حضور القاعده در منطقه مقابله کنند».
ریاض بیم آن دارد که اعتراضهای بحرین، به مناطق شرقی عربستان سعودی که شیعیان ساکن آن هستند، و چاههای اصلی نفت آنجاست، سرایت کند.
بحرین از سال گذشته شاهد اعتراضات گسترده اکثریت شیعه این کشور به ساختار سیاسی در بحرین است و نیروهای نظامی عربستان سعودی ماه مارس ۲۰۱۱ به منظور کمک به دولت بحرین در مقابله با اعتراضهای شیعیان، وارد این کشور شدند.
سعود الفيصل، وزير خارجه عربستان، روز دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت گفت آن چه بين رياض و منامه روی میدهد، ربطی به ايران ندارد، حتی اگر اين دو کشور تصميم به تشکيل يک اتحاديه بگيرند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه و سایت عربیزبان شبکه الجزیره، این وزارتخانه در اعتراض به سخنان اخیر علی لاریجانی که گفته بود «بحرین لقمهای نیست که به سادگی از حلقوم کسی فارغ شود»، کاردار سفارت ایران در منامه را فراخوانده و در یادداشت اعتراضی خود «خواستار عدم طرح چنین مسائلی در آینده» شده است.
روز دوشنبه ۲۵ اردیبهشت در نشست سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در نشست ریاض تصمیم گرفته شد تا فرصت بیشتری به مذاکرات درباره پیشنهاد عربستان برای تشکیل یک اتحادیه میان کشورهای این شورا داده شود. بر پایه این پیشنهاد اتحاد میان عربستان و بحرین نقطه آغازین تشکیل این اتحادیه خواهد بود.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، نیز روز سهشنبه در واکنش به خبرهای مربوط به احتمال ایجاد اتحاد میان بحرین و عربستان گفت: «راه حل بحران کشور بحرین، توجه به خواست مشروع مردم و استجابت مطالبات آنها بوده و هرگونه مداخله خارجی و یا طرحهای غیراصولی بدون توجه به آرای مردم، تنها عمیقتر و گستردهتر شدن زخمهای موجود را به دنبال خواهد داشت.»
به گزارش خبرگزاری فرانسه، ماهیت طرح پیشنهادی عربستان برای ایجاد اتحادیه بین شش کشور حاشیه خلیج فارس همچنان مبهم است، اما مسئله اتحاد عربستان و بحرین، کشوری که اکثریت شهروندان آن شیعه هستند، با واکنشهای ایران مواجه شده است.
خبرگزاری رویترز گزارش داده است که این تصمیم در راستای نزدیکتر کردن شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس به یکدیگر اتخاذ شده تا بتوانند «با نفوذ ایران و حضور القاعده در منطقه مقابله کنند».
ریاض بیم آن دارد که اعتراضهای بحرین، به مناطق شرقی عربستان سعودی که شیعیان ساکن آن هستند، و چاههای اصلی نفت آنجاست، سرایت کند.
بحرین از سال گذشته شاهد اعتراضات گسترده اکثریت شیعه این کشور به ساختار سیاسی در بحرین است و نیروهای نظامی عربستان سعودی ماه مارس ۲۰۱۱ به منظور کمک به دولت بحرین در مقابله با اعتراضهای شیعیان، وارد این کشور شدند.
سعود الفيصل، وزير خارجه عربستان، روز دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت گفت آن چه بين رياض و منامه روی میدهد، ربطی به ايران ندارد، حتی اگر اين دو کشور تصميم به تشکيل يک اتحاديه بگيرند.
حمله مطهری به حداد عادل: حداد مجلس را ذلیل خواهد کرد
علی مطهری، نماینده مجلس، روز سهشنبه، ۲۶ اردیبهشت، در حملهای
شدیداللحن به غلامعلی حداد عادل که خود را برای ریاست مجلس نهم نامزد کرده
ضمن اشاره به این که حداد عادل «هرگونه ظلمی را به بهانه حفظ نظام مجاز
میشمرد» گفت که او «برای ریاست مجلس مناسب نیست و مجلس را ذلیل خواهد
کرد».
به گزارش وبسایت خبرآنلاین، اظهار نظر تازه آقای مطهری واکنشی است به موضع اخیر حداد عادل که درباره سوال نمایندگان مجلس هشتم از محمود احمدینژاد گفته بود: «سوال از رئیس جمهور از اقتدار مجلس و نظام کاست و دشمنان را شاد کرد».
علی مطهری روز سهشنبه در پاسخ به سوالی درباره همین اظهار نظر حداد عادل گفت: «همین جمله ثابت میکند که ایشان برای ریاست مجلس مناسب نیست و مجلس را ذلیل خواهد کرد.»
طرح سؤال از محمود احمدینژاد از سال ۸۹ بارها به جریان افتاده و در نیمه راه متوقف شده بود تا این که با وجود تلاش حامیان دولت برای لغو جلسه سؤال نمایندگان مجلس از رئیس جمهور، و حتی در یک مقطع با اعلام این که ۱۱ نماینده امضای خود را از این طرح سوال پس گرفتهاند، محمود احمدینژاد روز چهارشنبه، ۲۴ اسفند ۱۳۹۰، به مجلس احضار شد.
پرسشهای نمایندگان از رئیسجمهور به نکاتی چون «ضعف مدیریتی، در رأس امور ندانستن مجلس توسط محمود احمدینژاد، و رعایت نکردن قوانین توسط دولت» مربوط میشد.
در ادامه واکنش تند خود، علی مطهری مواضع «امثال آقای حداد» را باعث تشدید بحران در غائله ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ دانسته، غائلهای که به موجی بیسابقه از اعتراض در ایران انجامید و نزدیک به یک سال با شدت ادامه یافت.
آقای مطهری همچنین حداد عادل را متهم کرده است که دو ماجرای بازداشتگاه کهریزک و کوی دانشگاه را «با سکوت برگزار کردند».
بازداشتگاه کهریزک که محل نگهداری شمار زیادی از معترضان بازداشتشده پس از انتخابات دهم ریاستجمهوری بود به دنبال افشای بدرفتاری، کشته شدن برخی از بازداشتشدگان و شکنجه شمار زیادی از آنها و نیز اتهام تجاوز جنسی به برخی از دستگیرشدگان، از سوی رهبر جمهوری اسلامی به دلیل «غیراستاندارد» بودن تعطیل شد.
به گفته علی مطهری که از منتقدان سرسخت محمود احمدینژاد و حامیان او، از جمله در زمانی غلامعلی حداد عادل، بوده، آقای حداد عادل که با رهبر جمهوری اسلامی نیز رابطه خویشاوندی دارد چنان کینهای از اصلاحطلبان دارد که در سال ۱۳۸۸ این کینه «بر عقل و وجدانشان حاکم شد».
آقای مطهری همچنین گفت: «امثال آقای حداد فکر میکنند که اگر در جایی از حقوق مردم دفاع کنند علیه نظام اقدام کردهاند.... اینها هرگونه ظلمی را... به بهانه حفظ نظام مجاز میشمرند.»
غلامعلی حداد عادل، مشاور عالی آیتالله خامنهای، روز شنبه، ۲۳ اردیبهشت، در یک سخنرانی با اشاره به این که «باید مددکار رهبری باشیم» اعلام کرد که «داوطلب ریاست مجلس میشوم، ولو این که غیر خودم کسی به من رای ندهد».
آقای حداد عادل همچنین در این سخنرانی در بحث تقابل مجلس با دولت که در دوره مجلس هشتم و ریاست علی لاریجانی بسیار اتفاق افتاد چنین اظهار نظر کرد که هر جا «مصلحت نظام» اقتضا کند، «برای کاستن از تشنج و اختلاف رئیس مجلس باید [در برابر رئیس جمهور] کوتاه بیاید».
به گزارش وبسایت خبرآنلاین، اظهار نظر تازه آقای مطهری واکنشی است به موضع اخیر حداد عادل که درباره سوال نمایندگان مجلس هشتم از محمود احمدینژاد گفته بود: «سوال از رئیس جمهور از اقتدار مجلس و نظام کاست و دشمنان را شاد کرد».
علی مطهری روز سهشنبه در پاسخ به سوالی درباره همین اظهار نظر حداد عادل گفت: «همین جمله ثابت میکند که ایشان برای ریاست مجلس مناسب نیست و مجلس را ذلیل خواهد کرد.»
طرح سؤال از محمود احمدینژاد از سال ۸۹ بارها به جریان افتاده و در نیمه راه متوقف شده بود تا این که با وجود تلاش حامیان دولت برای لغو جلسه سؤال نمایندگان مجلس از رئیس جمهور، و حتی در یک مقطع با اعلام این که ۱۱ نماینده امضای خود را از این طرح سوال پس گرفتهاند، محمود احمدینژاد روز چهارشنبه، ۲۴ اسفند ۱۳۹۰، به مجلس احضار شد.
پرسشهای نمایندگان از رئیسجمهور به نکاتی چون «ضعف مدیریتی، در رأس امور ندانستن مجلس توسط محمود احمدینژاد، و رعایت نکردن قوانین توسط دولت» مربوط میشد.
در ادامه واکنش تند خود، علی مطهری مواضع «امثال آقای حداد» را باعث تشدید بحران در غائله ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ دانسته، غائلهای که به موجی بیسابقه از اعتراض در ایران انجامید و نزدیک به یک سال با شدت ادامه یافت.
آقای مطهری همچنین حداد عادل را متهم کرده است که دو ماجرای بازداشتگاه کهریزک و کوی دانشگاه را «با سکوت برگزار کردند».
بازداشتگاه کهریزک که محل نگهداری شمار زیادی از معترضان بازداشتشده پس از انتخابات دهم ریاستجمهوری بود به دنبال افشای بدرفتاری، کشته شدن برخی از بازداشتشدگان و شکنجه شمار زیادی از آنها و نیز اتهام تجاوز جنسی به برخی از دستگیرشدگان، از سوی رهبر جمهوری اسلامی به دلیل «غیراستاندارد» بودن تعطیل شد.
به گفته علی مطهری که از منتقدان سرسخت محمود احمدینژاد و حامیان او، از جمله در زمانی غلامعلی حداد عادل، بوده، آقای حداد عادل که با رهبر جمهوری اسلامی نیز رابطه خویشاوندی دارد چنان کینهای از اصلاحطلبان دارد که در سال ۱۳۸۸ این کینه «بر عقل و وجدانشان حاکم شد».
آقای مطهری همچنین گفت: «امثال آقای حداد فکر میکنند که اگر در جایی از حقوق مردم دفاع کنند علیه نظام اقدام کردهاند.... اینها هرگونه ظلمی را... به بهانه حفظ نظام مجاز میشمرند.»
غلامعلی حداد عادل، مشاور عالی آیتالله خامنهای، روز شنبه، ۲۳ اردیبهشت، در یک سخنرانی با اشاره به این که «باید مددکار رهبری باشیم» اعلام کرد که «داوطلب ریاست مجلس میشوم، ولو این که غیر خودم کسی به من رای ندهد».
آقای حداد عادل همچنین در این سخنرانی در بحث تقابل مجلس با دولت که در دوره مجلس هشتم و ریاست علی لاریجانی بسیار اتفاق افتاد چنین اظهار نظر کرد که هر جا «مصلحت نظام» اقتضا کند، «برای کاستن از تشنج و اختلاف رئیس مجلس باید [در برابر رئیس جمهور] کوتاه بیاید».
موسسه علوم و امنیتبینالملل: نقش صالحی در برنامه اتمی ایران
دیوید آلبرایت موسس و رئیس موسسه علوم و امنیت بینالمللی میگوید علی
اکبر صالحی وزیر خارجه کنونی ایران با یک برنامه مخفی اتمی در دهه ۹۰
میلادی در ایران در ارتباط بوده است.
بر اساس این گزارش، بر اساس مکالماتی که آقای صالحی در دهه نود، زمانی که رئیس دانشگاه شریف بوده، وی از وجود این برنامه اتمی زیرزمینی آگاه بوده است. بگفته وی، صالحی از این برنامه آگاه بوده یا حتی احتمالا در این برنامه که مظنون به پیشبرد اهداف نظامی-هستهای هست، دست داشته است و اتفاقا آژانس بین المللی انرژی اتمی هم اکنون به پیدا کردن زوایای پنهان این برنامه به شدت علاقهمند هست.
این کارشناس هستهای میگوید که در میان ۱۶۰۰ سند و تلکسهایی که در اختیار موسسه وی قرار گرفته است، به نامهای برخورده که آقای صالحی در سال ۱۹۹۱ به پای آن امضا گذاشته است. بگفته وی، این نامه تضمین نهایی برای تامین کنندگان اروپایی موادی است که میتوانند کاربرد دوگانه در برنامه هستهای داشته باشند.
آقای آلبرایت گفته است که دانشگاه شریف تهران در آن زمان اساسا بعنوان جبهه شبکه تدارک برنامههای نظامی ایران فعالیت داشته است. بگفته وی، هدف این برنامه مخفی به احتمال زیاد ساخت بمب هستهای، شامل تولید اوارنیوم با غلظت بالا بوده است.
خبرگزاری رویترز مینویسد با توجه به اینکه مقامات آژانس بین المللی انرژی اتمی قبلا به سوء ظن خود نسبت به دانشگاه شریف و شخص آقای صالحی در رابطه با نقش آنها در تدارک برخی فعالیتهای هستهای مشکوک اذعان داشته بودند، ظاهرا این تلکسها اولین مدرک آشکاری است که ظن مقامات آژانس را برانگیخته است.
موسسه علوم و امنیت بینالمللی در نظر دارد طی هفته جاری، برخی از این اسناد را در رابطه با فعالیتهای تدارکاتی مرکز مطالعات فیزیک ایران در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه نود در وبسایت خود منتشر کند.
با این حال یک سخنگوی نمایندگی ایران در سازمان ملل به رویترز گفته است که آقای صالحی تاکنون در هیچ برنامه هستهای غیر مجاز و پنهانی دست نداشته است. وی گفته است که «به نظر ما، انتشار داستانهایی جعلی از این قبیل تلاشی برای به شکست کشاندن مذاکرات آتی پیرامون برنامه هستهای ایران است».
یافتههای جدید در رابطه با اسناد جدید برنامه مخفی هستهای ایران در حالی ظاهر شده است که ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی مذاکرات دوروزه پیرامون برنامه هستهای ایران را تمام کردهاند و دور بعدی مذاکرات هستهای هفته آینده (روز دوشنبه) برگزار خواهد شد.
از طرفی دور دوم مذاکرات ایران و گروه ۵+۱ (اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل بعلاوه آلمان) نیز چند روز بعد از دور بعدی مذاکرات ایران و آژانس، در بغداد برگزار خواهد شد.
کشورهای غربی مظنون هستند که ایران در پوشش برنامه هستهای صلح آمیز، اهداف نظامی دنبال میکند، اتهامی که ایران به شدت آن را رد میکند.
سرویسهای اطلاعاتی امریکا قبلا طی گزارشی از توقف برنامه ساخت سلاح هستهای ایران در سال ۲۰۰۳ خبر داده بودند، اگرچه ایران تحقیقات هستهای و غنی سازی اورانیوم را ادامه داده است.
مرکز تحقیقات فیزیک
آژانس بین المللی انرژی اتمی نوامبر سال ۲۰۱۱ طی گزارشی اعلام کرد که مرکز تحقیقات فیزیک در لویزان، نزدیک پایگاه نظامی تهران احداث شده بود؛ پایگاهی که طی اواخر ۲۰۰۳ و اوایل ۲۰۰۴ کاملا از بین برده شده است.
آژانس در حال مطالعه این مرکز تحقیقات فیزیک است که بعنوان سازمان تحت پوشش وزارت دفاع فعالیت کرده و مسئول هماهنگی چندین فعالیت هستهای مختلف بوده است.
چندین مقام بلندپایه آژانس به رویترز گفتهاند که آژانس از مدتها قبل نسبت به فعالیت غیرمجاز و پنهانی هستهای دانشگاه شریف و آقای علی اکبر صالحی، زمانی که رئیس این دانشگاه بود، آگاهی داشته است.
موسسه علوم و امنیت بینالمللی نیز گزارش کرده است که مرکز تحقیقات فیزیک، از دانشگاه شریف بعنوان «خط مقدم» خرید برخی تجهیزات و اقلام مورد نیاز هستهای از خارج و معرفی دانشگاه بعنوان کاربر نهایی این محصولات زیر پوشش فعالیتهای آموزشی و علمی استفاده کرده است.
برپایه این گزارش اسناد بدست آمده نشان میدهد که اگرچه سفارش دهنده اولیه تجهیزات خریداری شده، دانشگاه شریف بوده است، با اینهمه در مرحله نهایی پرداخت، نام عباس شاهمرادی زواره، رئیس مرکز تحقیقات فیزیک در سند مالی این اسناد بعنوان طرف قرارداد مشاهده میشود.
این موسسه بدون نام بردن از شرکت طرف قرارداد ایران، میگوید که کپی نامهای را بدست آورده است که آقای صالحی بعنوان رئیس دانشگاه شریف آن را امضا کرده است و بهمراه تلکسهای همراه، نشان میدهد که وی درباره خرید مواد دارای کاربرد دوگانه توسط مرکز تحقیقات فیزیک آگاه بوده است.
برپایه این گزارش گزارش این نامه تصدیق شده است که اقلام خریداری شده برای تحقیقات و تدریس دانشگاهی استفاده خواهد شد، نه برای ساخت بمب هستهای یا سلاحهای کشتار جمعی.
به گفته موسسه عبوم و امنیت بینلملل، در یکی از تلکسها نوشته شده است که «شاهمرادی از طرف دانشگاه شریف اختیار تام دارد که درباره خریدها تصمیم نهایی را بگیرد»، بنابر این آقای صالحی بعنوان رئیس دانشگاه باید این اختیارات را به شاهمرادی داده باشد.
بر اساس این گزارش، بر اساس مکالماتی که آقای صالحی در دهه نود، زمانی که رئیس دانشگاه شریف بوده، وی از وجود این برنامه اتمی زیرزمینی آگاه بوده است. بگفته وی، صالحی از این برنامه آگاه بوده یا حتی احتمالا در این برنامه که مظنون به پیشبرد اهداف نظامی-هستهای هست، دست داشته است و اتفاقا آژانس بین المللی انرژی اتمی هم اکنون به پیدا کردن زوایای پنهان این برنامه به شدت علاقهمند هست.
این کارشناس هستهای میگوید که در میان ۱۶۰۰ سند و تلکسهایی که در اختیار موسسه وی قرار گرفته است، به نامهای برخورده که آقای صالحی در سال ۱۹۹۱ به پای آن امضا گذاشته است. بگفته وی، این نامه تضمین نهایی برای تامین کنندگان اروپایی موادی است که میتوانند کاربرد دوگانه در برنامه هستهای داشته باشند.
آقای آلبرایت گفته است که دانشگاه شریف تهران در آن زمان اساسا بعنوان جبهه شبکه تدارک برنامههای نظامی ایران فعالیت داشته است. بگفته وی، هدف این برنامه مخفی به احتمال زیاد ساخت بمب هستهای، شامل تولید اوارنیوم با غلظت بالا بوده است.
خبرگزاری رویترز مینویسد با توجه به اینکه مقامات آژانس بین المللی انرژی اتمی قبلا به سوء ظن خود نسبت به دانشگاه شریف و شخص آقای صالحی در رابطه با نقش آنها در تدارک برخی فعالیتهای هستهای مشکوک اذعان داشته بودند، ظاهرا این تلکسها اولین مدرک آشکاری است که ظن مقامات آژانس را برانگیخته است.
موسسه علوم و امنیت بینالمللی در نظر دارد طی هفته جاری، برخی از این اسناد را در رابطه با فعالیتهای تدارکاتی مرکز مطالعات فیزیک ایران در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه نود در وبسایت خود منتشر کند.
با این حال یک سخنگوی نمایندگی ایران در سازمان ملل به رویترز گفته است که آقای صالحی تاکنون در هیچ برنامه هستهای غیر مجاز و پنهانی دست نداشته است. وی گفته است که «به نظر ما، انتشار داستانهایی جعلی از این قبیل تلاشی برای به شکست کشاندن مذاکرات آتی پیرامون برنامه هستهای ایران است».
یافتههای جدید در رابطه با اسناد جدید برنامه مخفی هستهای ایران در حالی ظاهر شده است که ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی مذاکرات دوروزه پیرامون برنامه هستهای ایران را تمام کردهاند و دور بعدی مذاکرات هستهای هفته آینده (روز دوشنبه) برگزار خواهد شد.
از طرفی دور دوم مذاکرات ایران و گروه ۵+۱ (اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل بعلاوه آلمان) نیز چند روز بعد از دور بعدی مذاکرات ایران و آژانس، در بغداد برگزار خواهد شد.
کشورهای غربی مظنون هستند که ایران در پوشش برنامه هستهای صلح آمیز، اهداف نظامی دنبال میکند، اتهامی که ایران به شدت آن را رد میکند.
سرویسهای اطلاعاتی امریکا قبلا طی گزارشی از توقف برنامه ساخت سلاح هستهای ایران در سال ۲۰۰۳ خبر داده بودند، اگرچه ایران تحقیقات هستهای و غنی سازی اورانیوم را ادامه داده است.
مرکز تحقیقات فیزیک
آژانس بین المللی انرژی اتمی نوامبر سال ۲۰۱۱ طی گزارشی اعلام کرد که مرکز تحقیقات فیزیک در لویزان، نزدیک پایگاه نظامی تهران احداث شده بود؛ پایگاهی که طی اواخر ۲۰۰۳ و اوایل ۲۰۰۴ کاملا از بین برده شده است.
آژانس در حال مطالعه این مرکز تحقیقات فیزیک است که بعنوان سازمان تحت پوشش وزارت دفاع فعالیت کرده و مسئول هماهنگی چندین فعالیت هستهای مختلف بوده است.
چندین مقام بلندپایه آژانس به رویترز گفتهاند که آژانس از مدتها قبل نسبت به فعالیت غیرمجاز و پنهانی هستهای دانشگاه شریف و آقای علی اکبر صالحی، زمانی که رئیس این دانشگاه بود، آگاهی داشته است.
موسسه علوم و امنیت بینالمللی نیز گزارش کرده است که مرکز تحقیقات فیزیک، از دانشگاه شریف بعنوان «خط مقدم» خرید برخی تجهیزات و اقلام مورد نیاز هستهای از خارج و معرفی دانشگاه بعنوان کاربر نهایی این محصولات زیر پوشش فعالیتهای آموزشی و علمی استفاده کرده است.
برپایه این گزارش اسناد بدست آمده نشان میدهد که اگرچه سفارش دهنده اولیه تجهیزات خریداری شده، دانشگاه شریف بوده است، با اینهمه در مرحله نهایی پرداخت، نام عباس شاهمرادی زواره، رئیس مرکز تحقیقات فیزیک در سند مالی این اسناد بعنوان طرف قرارداد مشاهده میشود.
این موسسه بدون نام بردن از شرکت طرف قرارداد ایران، میگوید که کپی نامهای را بدست آورده است که آقای صالحی بعنوان رئیس دانشگاه شریف آن را امضا کرده است و بهمراه تلکسهای همراه، نشان میدهد که وی درباره خرید مواد دارای کاربرد دوگانه توسط مرکز تحقیقات فیزیک آگاه بوده است.
برپایه این گزارش گزارش این نامه تصدیق شده است که اقلام خریداری شده برای تحقیقات و تدریس دانشگاهی استفاده خواهد شد، نه برای ساخت بمب هستهای یا سلاحهای کشتار جمعی.
به گفته موسسه عبوم و امنیت بینلملل، در یکی از تلکسها نوشته شده است که «شاهمرادی از طرف دانشگاه شریف اختیار تام دارد که درباره خریدها تصمیم نهایی را بگیرد»، بنابر این آقای صالحی بعنوان رئیس دانشگاه باید این اختیارات را به شاهمرادی داده باشد.
آینده روابط تهران- پاریس با انتخاب رییس جمهوری جدید فرانسه
با پيروزی فرانسوا اولاند، نامزد سوسياليست ها، در دور دوم انتخابات
رياست جمهوری فرانسه اين پرسش مطرح شده است که آيا تغييری در سياست خارجی
اين کشور در قبال جمهوری اسلامی ايران ايجاد خواهد شد يا نه؟
کريم پاکزاد، رييس اداره روابط بين المللی و دفاعی حزب سوسياليست فرانسه و پژوهشگر مرکز تحقيقات بين المللی و استراتژيک پاريس، ابتدا در مورد پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ايران به بهروز کارونی می گويد:
کریم پاکزاد: اگر ما آنچه را که آقای فرانسوا اولاند در جريان مبارزات انتخاباتی خود مطرح کرده بود، ارزيابی کنيم، تغييرات بنيادينی در سياست خارجی فرانسه نخواهيم ديد. البته اين مسئله بدين معنا نيست که تغييراتی در آن به وجود نمی آيد.
در مورد ايران، به طور خاص، فکر می کنم سياست فرانسه در قالب و کادر سياستی است که تا به حال توسط شورای امنيت سازمان ملل متحد و آژانس بين المللی و در کادر مذاکراتی که تا به حال بين ايران و کشورهای ۱+۵ صورت گرفته است، کماکان پيش خواهد رفت. البته آقای فرانسوا اولاند لحن سياست خارجی خود در مورد ايران و همچنين در مورد ساير کشورها و معادله های بين المللی را تغيير خواهد داد.
آقای اولاند آن لحن ماجراجويانه قبلی را که ریيس جمهوری قبلی فرانسه - سارکوزی- داشت به کار نبرد. ما شاهد بوديم که در سال ۲۰۰۹ آقای سارکوزی در مورد ايران سياست تهديد را به کار برد. آقای فرانسوا اولاند تاکيد کرده است که به هيچ عنوان طرفدار مداخله نظامی در ايران نيست. او همچنين تاکيد می کند که مايل نيست ايران به سلاح هسته ای دست پيدا کند.
من فکر می کنم فرانسوا اولاند در اين مورد اختلاف نظری با ریيس جمهوری قبلی فرانسه يا ساير کشورهايی که در معادله ايران دخيل هستند، ندارد.
پس با اين حساب می شود انتظار داشت که توجه فرانسه در رابطه با پرونده هسته ای ايران متوجه تقويت گروه ۱+۵ و روند مذاکره با ايران خواهد بود؟
بله. آقای فرانسوا اولاند در يکی از بيانيه ها يا اعلاميه هايی که در مورد ايران و در جريان فعاليت انتخاباتی خود صادر کرد، معتقد بود که بايد از هر نوع منفذ يا شکافی که به وجود می آيد و کمک می کند تا معادله هسته ای ايران را از طريق مذاکره حل کنيم، بهره برد. اگر چه وی مخالف حمله نظامی به ايران است، اما معتقد است که اين معادله بايستی حل شود. بدين معنا که ايران می تواند از برنامه هسته ای برای مقاصد صلح آميز برخوردار باشد، ولی بايد تمام اطلاعات لازم را که ممکن است به آژانس بين المللی هسته ای بدهد؛ از جمله اينکه بايد معاهده الحاقی را امضا کند تا اينکه خاطر جامعه بين المللی از اين مسئله راحت شود که ايران در پی جستجوی دست يافتن به سلاح هسته ای نيست.
من فکر می کنم که اگر ايرانيان نشان بدهند که در مورد مذاکرات هسته ای بيشتر صادق هستند و به شکل بهتری در اين مسير گام برمی دارند، قطعا فرانسه متحدان خود را قانع خواهد کرد که دست از تهديدات نظامی بردارند.
ولی اگر ايرانيان اقدامی نکنند، اين کشورها هم به سياست کنونی که سياست اعمال فشار و اعمال تحريم ها و تشديد آنهاست ادامه خواهند داد تا ايران مجبور شود تن به مذاکرات جدی بدهد و تضمين لازم را بدهد و ثابت کند که برنامه اتمی اش واقعا يک برنامه صلح آميز است.
فکر می کنيد موضع جديد دولت فرانسه در رابطه با تحريم هايی که توسط جامعه جهانی عليه ايران اعمال شده است، چگونه خواهد بود؟ آيا موضع دولت فرانسه در اين رابطه تغییر خواهد کرد يا نه؟
اين مسئله وابسته به پيشرفت مذاکرات با ايران در بغداد است. اگر ايران سياست بازتری را در اين مورد در پيش بگيرد و در مورد برنامه هسته ای خود به جامعه جهانی اطمينان بدهد و نشان دهد که حاضر است در در مورد برنامه اتمی خود به طور جدی به مذاکره بپردازد، در آن صورت فکر می کنم تصميمات تازه ای گرفته خواهد شد.
البته حالا خيلی زود است که در اين مورد پيش بينی کنيم. ولی دقت کنيد که نفس مذاکرات برای اين بوده است که ايران به پای ميز مذاکره کشيده شود و به طور جدی در مورد مسئله اتمی خود صحبت کند. حالا اگر در اين مورد پيشرفت هايی صورت بگيرد، شخصا فکر می کنم که اقداماتی هم از سوی جامعه بين المللی و گروه پنج بخ علاوه یک برای حل اين مسئله صورت خواهد پذيرفت.
البته من شخصا علائمی در اينجا و آنجا دال بر اين مسئله می بينم که به احتمال زياد ممکن است کشورهای ۱+۵ قبول کنند که ايران به جريان غنی سازی تا پنج درصد دست بزند. به اين معنا که حق ايران درباره برنامه هسته ای اش تحقق يابد ولی در مقابل، ايران هم بايد قبول کند که تمام تضمين های ممکن را که آژانس از او خواسته است بدهد تا جامعه بين المللی واقعا مطمئن شود که تهران در پی ساختن بمب هسته ای نيست.
اگر چنين اوضاعی به وجود بيايد، منطقا احتمال اين وجود دارد که تحريم ها کاهش يابند.
سوال بعدی من در مورد بحث پرونده حقوق بشری جمهوری اسلامی ايران است. شما فکر می کنيد سياست دولت جديد فرانسه در رابطه با اين موضوع چگونه خواهد بود و چه رويکردی را اتخاذ خواهد کرد؟
سياست سوسياليست ها در مورد مسئله احترام به حقوق بشر، چه در ايران و چه در مورد ساير کشورها، يک سياست کاملا سنتی است. آقای فرانسوا اولاند زمانی که رهبر حزب سوسياليست بود در مورد نقض حقوق بشر در ايران مواضع بسيار شديد و سر سختانه ای گرفت. سوسياليست ها معتقدند که نبايد مسئله دفاع از حقوق بشر در ايران را با مسئله اتمی ايران با هم نگاه و بررسی کرد و می گويند اين دو مسئله کاملا از هم جدا هستند.
حتی من به خاطر دارم زمانی که خانم شيرين عبادی اين مسئله را در اروپا مطرح کرد که شما به همان اندازه که به مسئله برنامه هسته ای ايران توجه داريد بايد به مسئله نقض حقوق بشر در ايران هم توجه کنيد، آقای اولاند در ملاقات با او اين مسئله را مورد تاييد قرار داد.
از اين لحاظ، فکر می کنم چه برای سوسياليست ها و چه برای دولت بعدی فرانسه، مسئله حقوق بشر و مسئله نقض آزادی های دموکراتيک و مدنی در ايران مسئله ای خواهد بود که هيچ ارتباطی با پيشرفت مذاکرات هسته ای در ايران نخواهد داشت.
پس با اين حساب بايد دراين انتظار بود که دولت جديد فرانسه با تاکيد بيشتری خواستار آزادی ميرحسين موسوی، مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد باشد که در حبس خانگی به سر می برند. وهمچنين در مورد فعالان سياسی و مدنی که طی مدت دو سه سال گذشته به زندان های کوتاه مدت و يا بلند مدت محکوم شده اند؟
همين چند هفته پيش و در جريان مبارزات انتخاباتی در فرانسه، سوسياليست ها اعلاميه شديد اللحنی را در مورد اعتراض به زندانی ساختن رهبران جنبش سبز و ساير رهبران اپوزيسيون ايران صادر کردند. من دراين مورد هيچ شکی ندارم که حزب سوسياليست و دولت فرانسه به هيچ وجه در مورد دفاع از حقوق اپوزيسيون در ايران کوتاه نخواهد آمد.
البته باز هم تاکيد می کنم که اين مواضع صرفا به ايران محدود نمی شود. اين موضع اصولی سوسياليست هاست که همواره از جنبش های دموکراتيک درهر جای دنيا که باشند دفاع می کند. ما در طول دو سال اخير ديديم که اين حزب همواره در طول دو سال اخير در کنار جنبش های دموکراسی خواهانه در کشورهای عربی بوده است.
کريم پاکزاد، رييس اداره روابط بين المللی و دفاعی حزب سوسياليست فرانسه و پژوهشگر مرکز تحقيقات بين المللی و استراتژيک پاريس، ابتدا در مورد پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ايران به بهروز کارونی می گويد:
کریم پاکزاد: اگر ما آنچه را که آقای فرانسوا اولاند در جريان مبارزات انتخاباتی خود مطرح کرده بود، ارزيابی کنيم، تغييرات بنيادينی در سياست خارجی فرانسه نخواهيم ديد. البته اين مسئله بدين معنا نيست که تغييراتی در آن به وجود نمی آيد.
در مورد ايران، به طور خاص، فکر می کنم سياست فرانسه در قالب و کادر سياستی است که تا به حال توسط شورای امنيت سازمان ملل متحد و آژانس بين المللی و در کادر مذاکراتی که تا به حال بين ايران و کشورهای ۱+۵ صورت گرفته است، کماکان پيش خواهد رفت. البته آقای فرانسوا اولاند لحن سياست خارجی خود در مورد ايران و همچنين در مورد ساير کشورها و معادله های بين المللی را تغيير خواهد داد.
آقای اولاند آن لحن ماجراجويانه قبلی را که ریيس جمهوری قبلی فرانسه - سارکوزی- داشت به کار نبرد. ما شاهد بوديم که در سال ۲۰۰۹ آقای سارکوزی در مورد ايران سياست تهديد را به کار برد. آقای فرانسوا اولاند تاکيد کرده است که به هيچ عنوان طرفدار مداخله نظامی در ايران نيست. او همچنين تاکيد می کند که مايل نيست ايران به سلاح هسته ای دست پيدا کند.
من فکر می کنم فرانسوا اولاند در اين مورد اختلاف نظری با ریيس جمهوری قبلی فرانسه يا ساير کشورهايی که در معادله ايران دخيل هستند، ندارد.
پس با اين حساب می شود انتظار داشت که توجه فرانسه در رابطه با پرونده هسته ای ايران متوجه تقويت گروه ۱+۵ و روند مذاکره با ايران خواهد بود؟
بله. آقای فرانسوا اولاند در يکی از بيانيه ها يا اعلاميه هايی که در مورد ايران و در جريان فعاليت انتخاباتی خود صادر کرد، معتقد بود که بايد از هر نوع منفذ يا شکافی که به وجود می آيد و کمک می کند تا معادله هسته ای ايران را از طريق مذاکره حل کنيم، بهره برد. اگر چه وی مخالف حمله نظامی به ايران است، اما معتقد است که اين معادله بايستی حل شود. بدين معنا که ايران می تواند از برنامه هسته ای برای مقاصد صلح آميز برخوردار باشد، ولی بايد تمام اطلاعات لازم را که ممکن است به آژانس بين المللی هسته ای بدهد؛ از جمله اينکه بايد معاهده الحاقی را امضا کند تا اينکه خاطر جامعه بين المللی از اين مسئله راحت شود که ايران در پی جستجوی دست يافتن به سلاح هسته ای نيست.
من فکر می کنم که اگر ايرانيان نشان بدهند که در مورد مذاکرات هسته ای بيشتر صادق هستند و به شکل بهتری در اين مسير گام برمی دارند، قطعا فرانسه متحدان خود را قانع خواهد کرد که دست از تهديدات نظامی بردارند.
ولی اگر ايرانيان اقدامی نکنند، اين کشورها هم به سياست کنونی که سياست اعمال فشار و اعمال تحريم ها و تشديد آنهاست ادامه خواهند داد تا ايران مجبور شود تن به مذاکرات جدی بدهد و تضمين لازم را بدهد و ثابت کند که برنامه اتمی اش واقعا يک برنامه صلح آميز است.
فکر می کنيد موضع جديد دولت فرانسه در رابطه با تحريم هايی که توسط جامعه جهانی عليه ايران اعمال شده است، چگونه خواهد بود؟ آيا موضع دولت فرانسه در اين رابطه تغییر خواهد کرد يا نه؟
اين مسئله وابسته به پيشرفت مذاکرات با ايران در بغداد است. اگر ايران سياست بازتری را در اين مورد در پيش بگيرد و در مورد برنامه هسته ای خود به جامعه جهانی اطمينان بدهد و نشان دهد که حاضر است در در مورد برنامه اتمی خود به طور جدی به مذاکره بپردازد، در آن صورت فکر می کنم تصميمات تازه ای گرفته خواهد شد.
البته حالا خيلی زود است که در اين مورد پيش بينی کنيم. ولی دقت کنيد که نفس مذاکرات برای اين بوده است که ايران به پای ميز مذاکره کشيده شود و به طور جدی در مورد مسئله اتمی خود صحبت کند. حالا اگر در اين مورد پيشرفت هايی صورت بگيرد، شخصا فکر می کنم که اقداماتی هم از سوی جامعه بين المللی و گروه پنج بخ علاوه یک برای حل اين مسئله صورت خواهد پذيرفت.
البته من شخصا علائمی در اينجا و آنجا دال بر اين مسئله می بينم که به احتمال زياد ممکن است کشورهای ۱+۵ قبول کنند که ايران به جريان غنی سازی تا پنج درصد دست بزند. به اين معنا که حق ايران درباره برنامه هسته ای اش تحقق يابد ولی در مقابل، ايران هم بايد قبول کند که تمام تضمين های ممکن را که آژانس از او خواسته است بدهد تا جامعه بين المللی واقعا مطمئن شود که تهران در پی ساختن بمب هسته ای نيست.
اگر چنين اوضاعی به وجود بيايد، منطقا احتمال اين وجود دارد که تحريم ها کاهش يابند.
سوال بعدی من در مورد بحث پرونده حقوق بشری جمهوری اسلامی ايران است. شما فکر می کنيد سياست دولت جديد فرانسه در رابطه با اين موضوع چگونه خواهد بود و چه رويکردی را اتخاذ خواهد کرد؟
سياست سوسياليست ها در مورد مسئله احترام به حقوق بشر، چه در ايران و چه در مورد ساير کشورها، يک سياست کاملا سنتی است. آقای فرانسوا اولاند زمانی که رهبر حزب سوسياليست بود در مورد نقض حقوق بشر در ايران مواضع بسيار شديد و سر سختانه ای گرفت. سوسياليست ها معتقدند که نبايد مسئله دفاع از حقوق بشر در ايران را با مسئله اتمی ايران با هم نگاه و بررسی کرد و می گويند اين دو مسئله کاملا از هم جدا هستند.
حتی من به خاطر دارم زمانی که خانم شيرين عبادی اين مسئله را در اروپا مطرح کرد که شما به همان اندازه که به مسئله برنامه هسته ای ايران توجه داريد بايد به مسئله نقض حقوق بشر در ايران هم توجه کنيد، آقای اولاند در ملاقات با او اين مسئله را مورد تاييد قرار داد.
از اين لحاظ، فکر می کنم چه برای سوسياليست ها و چه برای دولت بعدی فرانسه، مسئله حقوق بشر و مسئله نقض آزادی های دموکراتيک و مدنی در ايران مسئله ای خواهد بود که هيچ ارتباطی با پيشرفت مذاکرات هسته ای در ايران نخواهد داشت.
پس با اين حساب بايد دراين انتظار بود که دولت جديد فرانسه با تاکيد بيشتری خواستار آزادی ميرحسين موسوی، مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد باشد که در حبس خانگی به سر می برند. وهمچنين در مورد فعالان سياسی و مدنی که طی مدت دو سه سال گذشته به زندان های کوتاه مدت و يا بلند مدت محکوم شده اند؟
همين چند هفته پيش و در جريان مبارزات انتخاباتی در فرانسه، سوسياليست ها اعلاميه شديد اللحنی را در مورد اعتراض به زندانی ساختن رهبران جنبش سبز و ساير رهبران اپوزيسيون ايران صادر کردند. من دراين مورد هيچ شکی ندارم که حزب سوسياليست و دولت فرانسه به هيچ وجه در مورد دفاع از حقوق اپوزيسيون در ايران کوتاه نخواهد آمد.
البته باز هم تاکيد می کنم که اين مواضع صرفا به ايران محدود نمی شود. اين موضع اصولی سوسياليست هاست که همواره از جنبش های دموکراتيک درهر جای دنيا که باشند دفاع می کند. ما در طول دو سال اخير ديديم که اين حزب همواره در طول دو سال اخير در کنار جنبش های دموکراسی خواهانه در کشورهای عربی بوده است.
سازمان مجاهدين خلق در شرف خروج از فهرست گروه های تروريستی
روزنامه «وال استريت ژورنال» گزارش می دهد که دولت آمريکا در جهت خارج
کردن سازمان مجاهدين خلق از فهرست گروه های تروريستی حرکت می کند هر چند می
داند که با اين اقدام حکومت ايران را به شدت خشمگين خواهد کرد.
اين تحول در شرايطی صورت می گيرد که مذاکرات و اقدامات ديپلماتيک برای متوقف کردن برنامه های هسته ای اخيرا از سر گرفته شده است.
سازمان مجاهدين خلق پانزده سال پيش و به خاطر مشارکت اين گروه در ترور شهروندان آمريکايی قبل از وقوع انقلاب اسلامی در ايران و همکاری با رژيم صدام حسين، توسط وزارت خارجه آمريکا در فهرست گروه های تروريستی قرار داده شد. طبق اين تصميم تمام دارایی های سازمان مجاهدين خلق از همان زمان در آمريکا مسدود شده و اين گروه حق جمع آوری کمک مالی در آن کشور را ندارد.
سازمان مجاهدين خلق طی دو سال اخير با استفاده از تمام امکانات، استخدام وکلای سرشناس، تشکيل لابی های حمايتی و حتی جلب حمايت برخی از سياستمداران آمريکايی تلاش کرده که نام خود را از اين فهرست خارج کند.
مقامات ارشد وزارت خارجه آمريکا می گويند که هيلاری کلينتون هنوز تصميم نهايی را در اين زمينه اتخاذ نکرده است. ولی به نظر می رسد که در صورت همکاری سازمان مجاهدين با تخليه نفرات خود در اردوگاه اشرف، در مجموع وزارت خارجه آمريکا برای حذف نام اين گروه از فهرست سياه نظر مثبتی دارد.
روزنامه «وال استريت ژورنال» يادآوری می کند که اين گروه از چند سال پيش اعلام کرده که تمام فعاليت های تروريستی و مسلحانه خود را تعطيل کرده است و اين مهمترين مسئله در تعيين موقعيت سازمان مجاهدين خلق بود. اما نفرات اين گروه تاکنون به خاطر هراس از احتمال بازگردانده شدن به ايران از ترک اردوگاه اشرف خودداری کرده اند.
مقامات وزارت خارجه آمريکا می گويند که هيلاری کلينتون به فاصله ۶۰ روز از خروج نفرات اين گروه از اردوگاه اشرف و تکميل شدن روند انتقال آنها به يک اردوگاه موقتی در حوالی فرودگاه بغداد تصميم نهايی را در اين زمينه اتخاذ خواهد کرد. دولت آمريکا در همکاری با سازمان ملل متحد می کوشد تا کشور ثالثی را برای انتقال و استقرار دائمی اين افراد پيدا کند. از مجموع چند هزار نفر ساکنان اوليه اين اردوگاه هنوز حدود هزارو ۲۰۰ نفر در آنجا ساکن اند.
سخنگوی وزارت خارجه آمريکا روز دوشنبه گفت: «همکاری سازمان مجاهدين خلق برای تعطيلی مسالمت آميز و موفقيت آميز اردوگاه اشرف يک عامل مهم در تصميم گيری دولت آمريکا پيرامون جايگاه اين گروه در فهرست گروه های تروريستی است.»
روزنامه «وال استريت ژورنال» می نويسد: بسياری از ديپلمات های غربی و ايرانی می گويند که هر گونه تغييری در وضعيت سازمان مجاهدين خلق می تواند واکنش شديدی از سوی دولت ايران را به همراه داشته باشد. دولت ايران طی سه دهه گذشته اين گروه را در صدر فهرست دشمنان خود می دانسته و همواره کشورهای غربی را متهم کرده که به طرق گوناگون از اين گروه حمايت می کنند.
مقامات دولت آمريکا می گويند که اين تصميم با مذاکرات هسته ای جاری با ايران هيچ ربطی نداشته و بيشتر از همه به نتايج اقدامات و اعتراضات قانونی اين گروه در مراجع قضايی آمريکا ارتباط دارد. يک قاضی آمريکايی که پرونده شکايت سازمان مجاهدين خلق را بررسی کرده بود دو سال پيش به دولت دستور داد که نام اين گروه را از فهرست گروه های تروريستی خارج کند و طبق مقررات مجالس قانونگذاری، دولت آمريکا بايد ظرف شش ماه اين دستور را اجرا می کرد.
برخی از مقامات آمريکا هشدار می دهند که چنين تصميمی از سوی وزارت خارجه آمريکا مذاکرات هسته ای با ايران را به خطر خواهد انداخت.
مقاماتی که با پرونده سازمان مجاهدين خلق در وزارت خارجه آمريکا آشنا هستند می گويند که هيلاری کلينتون برای پرهيز از بروز مشکلات جدی در رابطه با حکومت عراق، شرط خروج مجاهدين از اردوگاه اشرف را به روند حذف اين گروه از فهرست گروه های تروريستی افزوده است.
مقامات وزارت خارجه آمريکا می گويند که خانم کلينتون هنوز هم بر اساس ساير اطلاعات مربوط به اقدامات تروريستی مجاهدين خلق می تواند تصميم بگيرد که اين گروه در فهرست گروه های تروريستی باقی بماند ولی تاکيد می کنند که پس از اعلام شرط خروج نفرات مجاهدين خلق از اردوگاه اشرف از نظر سياسی تغيير نظر خانم کلينتون بسيار دشوار خواهد بود.
اين تحول در شرايطی صورت می گيرد که مذاکرات و اقدامات ديپلماتيک برای متوقف کردن برنامه های هسته ای اخيرا از سر گرفته شده است.
سازمان مجاهدين خلق پانزده سال پيش و به خاطر مشارکت اين گروه در ترور شهروندان آمريکايی قبل از وقوع انقلاب اسلامی در ايران و همکاری با رژيم صدام حسين، توسط وزارت خارجه آمريکا در فهرست گروه های تروريستی قرار داده شد. طبق اين تصميم تمام دارایی های سازمان مجاهدين خلق از همان زمان در آمريکا مسدود شده و اين گروه حق جمع آوری کمک مالی در آن کشور را ندارد.
سازمان مجاهدين خلق طی دو سال اخير با استفاده از تمام امکانات، استخدام وکلای سرشناس، تشکيل لابی های حمايتی و حتی جلب حمايت برخی از سياستمداران آمريکايی تلاش کرده که نام خود را از اين فهرست خارج کند.
مقامات ارشد وزارت خارجه آمريکا می گويند که هيلاری کلينتون هنوز تصميم نهايی را در اين زمينه اتخاذ نکرده است. ولی به نظر می رسد که در صورت همکاری سازمان مجاهدين با تخليه نفرات خود در اردوگاه اشرف، در مجموع وزارت خارجه آمريکا برای حذف نام اين گروه از فهرست سياه نظر مثبتی دارد.
روزنامه «وال استريت ژورنال» يادآوری می کند که اين گروه از چند سال پيش اعلام کرده که تمام فعاليت های تروريستی و مسلحانه خود را تعطيل کرده است و اين مهمترين مسئله در تعيين موقعيت سازمان مجاهدين خلق بود. اما نفرات اين گروه تاکنون به خاطر هراس از احتمال بازگردانده شدن به ايران از ترک اردوگاه اشرف خودداری کرده اند.
مقامات وزارت خارجه آمريکا می گويند که هيلاری کلينتون به فاصله ۶۰ روز از خروج نفرات اين گروه از اردوگاه اشرف و تکميل شدن روند انتقال آنها به يک اردوگاه موقتی در حوالی فرودگاه بغداد تصميم نهايی را در اين زمينه اتخاذ خواهد کرد. دولت آمريکا در همکاری با سازمان ملل متحد می کوشد تا کشور ثالثی را برای انتقال و استقرار دائمی اين افراد پيدا کند. از مجموع چند هزار نفر ساکنان اوليه اين اردوگاه هنوز حدود هزارو ۲۰۰ نفر در آنجا ساکن اند.
سخنگوی وزارت خارجه آمريکا روز دوشنبه گفت: «همکاری سازمان مجاهدين خلق برای تعطيلی مسالمت آميز و موفقيت آميز اردوگاه اشرف يک عامل مهم در تصميم گيری دولت آمريکا پيرامون جايگاه اين گروه در فهرست گروه های تروريستی است.»
روزنامه «وال استريت ژورنال» می نويسد: بسياری از ديپلمات های غربی و ايرانی می گويند که هر گونه تغييری در وضعيت سازمان مجاهدين خلق می تواند واکنش شديدی از سوی دولت ايران را به همراه داشته باشد. دولت ايران طی سه دهه گذشته اين گروه را در صدر فهرست دشمنان خود می دانسته و همواره کشورهای غربی را متهم کرده که به طرق گوناگون از اين گروه حمايت می کنند.
مقامات دولت آمريکا می گويند که اين تصميم با مذاکرات هسته ای جاری با ايران هيچ ربطی نداشته و بيشتر از همه به نتايج اقدامات و اعتراضات قانونی اين گروه در مراجع قضايی آمريکا ارتباط دارد. يک قاضی آمريکايی که پرونده شکايت سازمان مجاهدين خلق را بررسی کرده بود دو سال پيش به دولت دستور داد که نام اين گروه را از فهرست گروه های تروريستی خارج کند و طبق مقررات مجالس قانونگذاری، دولت آمريکا بايد ظرف شش ماه اين دستور را اجرا می کرد.
برخی از مقامات آمريکا هشدار می دهند که چنين تصميمی از سوی وزارت خارجه آمريکا مذاکرات هسته ای با ايران را به خطر خواهد انداخت.
مقاماتی که با پرونده سازمان مجاهدين خلق در وزارت خارجه آمريکا آشنا هستند می گويند که هيلاری کلينتون برای پرهيز از بروز مشکلات جدی در رابطه با حکومت عراق، شرط خروج مجاهدين از اردوگاه اشرف را به روند حذف اين گروه از فهرست گروه های تروريستی افزوده است.
مقامات وزارت خارجه آمريکا می گويند که خانم کلينتون هنوز هم بر اساس ساير اطلاعات مربوط به اقدامات تروريستی مجاهدين خلق می تواند تصميم بگيرد که اين گروه در فهرست گروه های تروريستی باقی بماند ولی تاکيد می کنند که پس از اعلام شرط خروج نفرات مجاهدين خلق از اردوگاه اشرف از نظر سياسی تغيير نظر خانم کلينتون بسيار دشوار خواهد بود.
هشت انقلاب آرام که در جامعه ايران جريان دارد
شهروندان ايرانی نيز در اين سی و سه سال دارند به تدريج پايهها و بنيادهای حکومت را از درون ويران می کنند. هيچ ضرورتی ندارد که همهی انقلابها خشونت آميز و خونين باشند و علائم آن را همه در عرصهی خيابان ببينند. انقلابها و براندازیها می توانند زير پوستی و آرام باشند: نخست به گروههايی اندک محدود باشند و به تدريج بخشهای بزرگ تری را در برگيرند.
در نهايت نيز نظامهای از درون ويران شده با يک تظاهرات چند ده هزار نفری مستمر (مثل آنچه در ميدان تحرير قاهره روی داد يا انقلابهای مخملی اروپای شرقی) يا حملهی خارجی (مثل رژيم بعثی عراق يا ديکتاتوری قذافی در ليبی) فرو می پاشند.
مبانی نظری و رفتاری کاست حاکم و گفتمانهايی که رژيم جمهوری اسلامی بر اساس آنها شکل گرفت سالهاست که در حال اضمحلال هستند و از درون می پوسند. اين رژيم هر روز ريزش داشته و ناراضی می تراشيده و حذف می کرده است و تنها با اتکا به دستگاه انحصاری تبليغاتی، حزب پادگانی و درآمد نفتی سرپاست. آنچه موجب شکل گيری جمهوری اسلامی شد امروز تنها يکی از دهها گفتمان و مجموعه بنيادهای فکری و عقيدتی و رفتاری در جامعهی ايران و از ضعيف ترين آنهاست و يک اقليت ده تا پانزده درصدی را به همراه دارد.
در سه دههی گذشته هشت انقلاب آرام و بدون خشونت در ايران در جريان بوده است که دير يا زود به جمهوری اسلامی به عنوان رژيمی با باورها، نگرشها و تکيه گاههای اجتماعی ويژه پايان خواهد داد. اين انقلابهای زير پوستی از روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در واکنش به تيرباران بدون محاکمهی مقامات رژيم سابق و روش و محتوای تصميم گيریها در جمهوری اسلامی آغاز شده و به اقشار مختلف بسط يافتهاند. اگر روزی اين رژيم با حملهی خارجی ساقط شود (با احتمال بسيار اندک) نيروهای خارجی اولا در حضيض ضعف حکومت چنين کاری را انجام خواهند داد و ثانيا تنها تير خلاص را شليک خواهند کرد. خود رژيم قبلا پايههای خود را برانداخته است.
انقلاب فرهنگی
فرهنگ غير رسمی با پوشش همگانی (حتی شامل آن ده تا پانزده درصد در خانههايشان) دارد به تدريج جای فرهنگ رسمی را می گيرد. فرهنگ رسمی جذابيت خود را در سه دهه حکومت دينی از دست داده و ظرفيت توليد و جذب آن به شدت آسيب ديده است. به عنوان نمونه مقامات شهر مشهد همواره با برگزاری کنسرت موسيقی در اين شهر مخالفت کردهاند اما همين شهر که ادعا می شود شهری مذهبی است "پايگاه اول موسيقی رپ کشور" است. (سالار مرتضوی، سرپرست گروه موسيقی بامداد مشهد، مهر، ۷ مرداد ۱۳۹۰)
در حوزهی سينما نيز علی رغم تلاش برای اختصاص بودجه به خودیها، تعداد آثاری که بتواند ايدئولوژی رسمی را وانمايی کند و مورد توجه قرار گيرد و مقامات را نيز راضی کند در يک دههی اخير (از ميان حدود ۷۰۰ فيلم) به انگشتان يک دست نمی رسند. آثار خودی ترين کارگردانها (سعيد سهيلی و محمد حسين فرحبخش) از اکران نوروزی پايين کشيده می شوند. اثری در چارچوب فرهنگ رسمی در حوزههای ادبی و هنری نيست که بتواند بدون کمک بخش دولتی توليد شده و هزينههايش را تامين کند. دولت خود کتاب و نشريه توليد می کند و خود همانها را می خرد و در کتابخانهها (برای نخواندن) انبار می کند. اين انقلاب فرهنگی هيچ نيازی به اخراج اساتيد و دانشجويان ندارد و از بالا هم انجام نمی شود.
انقلاب در روابط صميمی/جنسی
اکثر جوانان امروز ايران برای روابط صميمی ديگر غريزههای خود را سرکوب نمی کنند. آنها همچنين برای ارضای غريزههای جنسی خود کمتر ازدواج می کنند و آنها که ازدواج می کنند ديرتر بچه دار می شوند و فرزندان کمتری می خواهند. بنا به نتايج اوليهی سرشماری سال ۱۳۹۰، متوسط نرخ رشد جمعيت در سال ۹۰ معادل ۱.۳ درصد بوده است در حالی که اين رقم در سرشماری سال ۸۵ معادل ۱.۶ درصد بوده است.
بعد (متوسط تعداد اعضا خانوار ايرانی) بر اساس سرشماری ۹۰ معادل ۳.۶ نفر بوده است در حالی که بعد خانوار بر اساس سرشماری سال ۸۵ معادل چهار نفر و در سرشماری سال ۷۵ معادل ۴.۴ نفر بوده است. (رئيس مرکز آمار ايران، مهر، ۲۸ آذر ۱۳۹۰) کاهش جمعيت به کاهش بی سابقهی تعداد دانش آموزان از حدود هجده ميليون در اوايل دههی هشتاد به ۱۲ميليون و ۳۰۰ هزار دانشآموز (و ۹۲۰ هزار فرهنگی رسمی و پيمانی در کشور، وزير آموزش و پرورش، ايسنا، ۱۱ دی ۱۳۹۰) در سال ۱۳۹۰ انجاميده است. بسياری از شهروندان ايرانی علی رغم تاکيد مقامات بر توليد مثل بيشتر و برخی سياستهای تشويقی، زندگی بر اساس نيازهای شان را به تدريج بر ايثار خود برای کودکانی که قرار است تحت تعليمات ايدئولوژيک حکومت زجر بکشند ترجيح می دهند.
بخش قابل توجهی از شهروندان ايرانی از باورهای قديمی خود مبنی بر اعتبار بی چون و چرای فقه (در محدود کردن رابطهی جنسی به ازدواج) و وجود قدرتی ماوراء الطبيعی که کارش مجازات خاطيان از فقه است فاصله گرفته و به سوی اين باور حرکت میکنند که وجدان فردی و عقل ابزار سنجش ميان درستی و نادرستی است و دين و اخلاق دو مقولهی کاملا متفاوتاند.
انقلاب مذهبی
دين از انحصار دين رسمی با نمايندگی روحانيت خارج شده است. تنها حکومت و قشر منتفع از حکومت، ديندار مطابق با دينداری رسمیاند يا به آن تظاهر می کنند. بقيه و حتی بسياری از منتفعان امروز از امتيازات حکومتی، دين را امری شخصی می دانند، چه ديندار باشند و چه نباشند. تظاهر به دينداری يا خود دينداری صرفا ابزار تداوم حيات در عرصهی عمومیاند و همه با يک توافق ناگفته اين را می دانند و به روی خودشان هم ممکن است نياورند.
باور به جدايی دين از دولت (به زبان ساده اين که روحانيون به مساجد و امامزاده ها برگردند و دين را به مردم حقنه نکنند) به صورت يک فرهنگ در اکثريت مردم درآمده است. ايدهی اجرای قهر آميز و موفقيت آميز دين در عرصهی عمومی توسط دولت تنها محدود به اقمار دستگاه رهبری است. حتی روستاييان کشور دوست ندارند نيروی انتظامی بشقابهای ماهوارهای آنها را از پشت بامها جمع آوری کند يا داشبورد اتومبيل شان را بگردد.
انقلاب ارزشی
تبديل شدن پول به خدای قاهر جامعه مهم ترين وجه انقلاب ارزشی در جامعهی ايران است. پول، امروز هم خدای سکولارهاست و هم خدای مکتبیها، هم خدای فارسها و هم خدای اقوام ديگر، هم خدای همجنسگرايان و هم خدای ناهمجنسگرايان، هم خدای زنان و هم خدای مردان، هم خدای جوانان و هم خدای ميانسالان و کهنسالان (اين تحول البته بالضروره تحولی منفی نيست؛ حسابگری يکی از مولفههای عقلانيت است).
آنچه افراد را از حيث اخلاقی متمايز می کند نحوهی کسب پول و نحوهی مصرف آن است و نه محوريت پول در تصميمات راهبردی زندگی شان.
خدا بودن آن بدين گونه خود را نشان می دهد که امروزه هيچ کالای عمومی و غير عمومی را در ايران بدون پول نمی توان خريداری کرد و هيچ تصميم را نمی توان بدون در نظر گرفتن وجوه مالی آن اخذ کرد. فعاليت داوطلبی در ايران نزديک به صفر است و اصولا افراد نمی توانند جايی برای اين گونه فعاليت در زندگی خود باز کنند. خيريهها در ايران ضعيف ترين نهادهای مدنی و عمومی هستند. ايثار و شهادت به گذشتهی باستانی تعلق دارند.
در دههی شصت تصور نمی رفت نامزدهای انتخابات با گرفتن وام و فروختن اموال خود، رايزنی با پيمانکاران، کارخانهداران و تاجران، دادن شام و ناهار و اجاره سالن و گروههای موسيقی و استخدام چهرههای مشهور ورزشی و هنری، اهدای گوشی تلفن و تیشرت به جوانان، راهاندازی کاراناوالهای پرخرج تا چاپ و انتشار بنرهايی با ابعاد ساختمانهای بزرگ برای رفتن به مجلس تلاش کنند. در سال ۱۳۹۰ تنها با پول است که می توان رای خريد (يکی از کانديداهای انتخابات مجلس در شمال کشور برای پيشی گرفتن از رقبای خود با برگزاری همايش پياده روی، اقدام به اعطای جوايزی چون يک دستگاه پرايد، ۱۰۰ دوچرخه و دهها دست لباس گرمکن کرده است، خراسان ۴ اسفند ۱۳۹۰)؛ و تنها با پول است که می توان در دستگاههای دولتی کارها را پيش برد. (مه آفريد امير خسروی متهم رديف اول اختلاس ۳۰۰۰ ميليارد تومانی می گويد "روسای بانکها تا پول نمی گرفتند کاری نمی کردند" جهان نيوز، ۲ اسفند ۱۳۹۰) بر همين اساس حکومت به توزيع صدقهای پول در کشور و حتی به خبرنگاران و سينماگران (تحت عنوان عيدی ریيس دولت) می پردازد تا عمر خويش را تداوم بخشد.
انقلاب اطلاعات
بستن کامل مجاری اطلاعات در ايران علی رغم سه دهه تلاش حکومت برای اين هدف غير ممکن شده است. درايران بيش از ۲۶ ميليون خط تلفن ثابت و ۴۸ ميليون خط تلفن همراه وجود دارد. (الف، ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۱) حدود بيست و هشت ميليون نفر(همان جا) در ايران به اينترنت دسترسی دارند يا به قولی ديگر چهل درصد جامعه (حدود ۳۰ ميليون نفر) کاربر اينترنت هستند (سرپرست مرکز مديريت توسعه ملی اينترنت، ايسنا ۹ ارديبهشت ۱۳۹۱). در حالی که سايت فيس بوک در ايران فيلتر است گفته می شود ۱۷ ميليون ايرانی در اين سايت عضويت دارند.
تشنگی اطلاعات در ايران آن قدر بالاست که حکومت گلوی جريان آزاد اطلاعات را با هر زجر و زحمتی گرفته است. هفتاد درصد از کاربران ايرانی دارای سرعت زير ۱۲۸ کيلو بايت در ثانيهاند (سرعتی که شما را زجر کش می کند) در حالی که سرعت متوسط در کرهی جنوبی حدود ۱۳ مگابايت بر ثانيه يعنی حدود ۱۰۰ برابر است. با اين حال، افراد تلاش می کنند به هر طريق ممکن به اطلاعات دسترسی پيدا کنند. گذاشتن و جمع آوری بشقابهای ماهوارهای دو دهه است به بازی موش و گربه ميان حکومت و شهروندان (از اقشار و طبقات مختلف اجتماعی) تبديل شده است و به گفتهی مقامات جمهوری اسلامی بيش از ۵۰ درصد جمعيت کشور دارای تجهيزات دريافت از ماهواره هستند.
انقلاب فکری
انديشه در ايران ديگر در انحصار فيلسوفان نيست و فيلسوفان معدود مانند گذشته جايگاه بلندی در جامعهی ايران ندارند. جوانان شجاعت انديشيدن به سبک خود را يافتهاند. ديگر در جامعهی ايران چند فيلسوف يا ايدئولوگ موثر که آثارشان همه جا به چشم بخورد و مورد بحث قرار گيرد مشاهده نمی شود. دستگاهها و نهادهای ايدئولوژيک حکومت نيز صرفا به تبليغات و پاسخ به پرسشهای مربوط به ولايت فقيه و اجرای اجباری احکام دينی می پردازند.
اين دستگاهها تنها به شبهات درون دينی پاسخ می دهند (نامش را گذاشتهاند شبهات چون تنها سوالات سرپايی را پاسخ می دهند) و تصور می کنند که تنها رقيب سياسی حکومت، دينداران و بالاخص روحانيون هستند. از اين جهت همهی نقدها و پرسشهايی که از منظر برون دينی و عقلانی در باب روالهای جاری در حکومت طرح می شود پاسخ ناگفته می ماند.
دستگاههای ايدئولوژيک حکومت در اين عرصه کاملا خود را خلع سلاح کردهاند. حکومت برای مواجهه با نيروهای سکولار و ليبرال صرفا از قوای قهريه استفاده می کند و نيازی به مواجههی فکری نمی بيند. همين امر علت بی توجهی عمومی به مباحث مطرح از سوی کارکنان ديوانسالاری دينی است.
انقلاب منزلتی
روحانيت حاکم شيعه با سه دهه فساد مالی و تقلب و دروغ گويی و امتيازجويی منزلت اجتماعی خود را حتی در ميان کسانی که به آنها اقتدا می کنند و حتی بسيجيان و سپاهيان از دست داده است (نگاه کنيد به سخنان مکارم شيرازی در مورد رابطهی سپاه و مرجعيت، ۶ ارديبهشت ۱۳۹۱).
بسيجيان در کنار روحانيت قرار می گيرند چون بهترين پله برای ارتقای اقتصادی و سياسی است. سپاهيان نيز روحانيت را ابزار تداوم قدرت خود می دانند و نگاهی ابزاری به آن دارند. در نظر سنجیها، روحانيون به پايين رتبه ها از حيث اعتماد و رجوع در ميان گروههای مرجع تنزل يافتهاند.
وقتی علی خامنهای تنها کسی است که با نورافکن و فاصله اندازی و دکور و نمايش به عنوان چهرهی مقدس به جامعه معرفی شود و بقيهی روحانيون در کنار ديگر پيروان در برابر رهبر قد خم کنند و به مباشران حکومت تبديل شوند ديگر تقدسی برای آنان نمی ماند. علی خامنهای برای آن که بر فراز همه بايستد ديگران را خوار و تحقير کرده است. منزلت اجتماعی ائمهی جمعه در جامعهی ايران تا آن حد تنزل يافته که اگر از فيلمهايی (خصوصی و گشت ارشاد) بد بگويند فروش آنها سه برابر می شود. (ابوالقاسم طالبی در برنامهی هفت، ۲۶ فروردين ۱۳۹۱)
انقلاب در سبک زندگی
روحانيون بيش از همه برای تحميل سبک زندگی خود در پوشش و خوراک و مراسم و شعائر و تفريحات بر جامعهی ايران تلاش کردهاند. آنها عناصر سبک زندگیهای رقيب را بی خاصيت يا مضر معرفی کردند: "کراوات يک پوشش بی خاصيت است نه شما را گرم می کند نه می پوشاند و نه نشانه شخصيت شما است. بهتر است آن را باز کنيد." (قرائتی خطاب به وکلا، الف، ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۰) اما اکثريت شهروندان ايرانی در حيطهی خصوصی ديگر خود را مقيد به سبک زندگی رسمی نمی بينند و همان طور که بخواهند زندگی می کنند حتی به قيمت از دست دادن بخشی از شبکهی روابط خانوادگی و اجتماعی. کاهش رفت و آمدهای خانوادگی و دوستانه تا حدی به همين اصرار بر سبک زندگی انتخابی باز می گردد.
کشف حجاب ميليونها بانوی ايرانی عملا در آلبومهای عکس گذاشته شده در فيس بوک انجام شده است. به عکسهای عروسیهای طبقات فقير و زير متوسط حتی در جوامع روستايی نگاه کنيد تا سبکهای زندگی کاملا متفاوت با الگوی روحانيت را مشاهده کنيد. حتی نسل دوم خانوادههای مکتبی مطابق با سبک زندگی روحانيت زندگی نمی کنند. تنها برخورداران از منافع و مزايای حکومت (حدود ۱۰ درصد) سبک زندگی روحانيت را در برابر ديدگان "غريبهها" (رقبايی که می خواهند آن مزايا را به خود اختصاص دهند) پيروی می کنند.
سرنوشت نامعلوم ۱۲ طرح تحقیق و تفحص در روزهای آخر مجلس هشتم
پرونده فعاليت ۲۹۰ نماينده مجلس هشتم در حالی تا کمتر از یک هفته ديگر
بسته می شود که به گزارش رسانه های خبری در ايران، بيش از ۱۲ طرح تحقيق و
تفحص آن بدون اعلام هیچ گونه نتيجه ای رها شده است.
تا سوم خردادماه سال ۹۱ يعنی روز پايان کار مجلس هشتم فرصتی باقی نمانده است تا نمايندگان بتوانند کارهای نيمه تمام خود را به پايان برسانند، از جمله بستن بيش از ۱۲ پرونده تحقيق و تفحص که بسياری از آنها سرنوشت نامعلومی داشته اند.
به گزارش روزنامه «اعتماد» آنچه که به عنوان ميراث نظارت مجلس هشتم برای مجلس نهمی ها به جای خواهد ماند، گزارش های تحقيق و تفحصی است که احتمالا قرائت آنها به ساکنان جديد بهارستان خواهد رسيد.
احسان محرابی، خبرنگار پيشين پارلمانی در مورد روند تصويب طرح های تحقيق و تفحص در مجلس شورای اسلامی می گويد: «هر کدام از نمايندگان مجلس شورای اسلامی می توانند درخواست تحقيق و تفحص از موضوعی را مطرح کنند. اين درخواست تحقيق و تفحص پس از اينکه توسط کميسيون تخصصی مورد بررسی قرار گفت، گزارشش ارائه می شود و کميسيون تخصصی ممکن است رای به اصل تحقيق و تفحص و يا عدم تحقيق و تفحص بدهد و با آن مخالفت کند.
ولی به هر حال اين صحن علنی مجلس شورای اسلامی است که در اين مورد تصميم گيرنده نهايی است و پس از اينکه صحن علنی مجلس به تحقيق و تفحصی رای داد، تحقيق و تفحص در دستور کار مجلس قرار می گيرد.
اين کار مراحل خاص خودش را دارد و هياتی در آن کميسيون برای تحقيق و تفحص تعيين می شوند و ظرف مدت شش ماه بايد اين تحقيق و تفحص انجام شود و اگر در اين مدت انجام نشد امکان تمديد شدن را دارد.»
در کارنامه مجلس هشتم حداقل ۱۲ طرح تحقيق و تفحص وجود دارد که يا در موعد مقرر انجام نشده اند و يا با وجود پايان يافتن تهيه گزارش هنوز در کميسيون مربوطه يا هيات ریيسه مجلس در انتظار تعيين زمانی برای قرائت هستند.
يکی از طرح هايی که گزارش آن از مرحله کميسيون هم گذشته و بيش از دو ماه است که در اختيار هيات ریيسه قرار دارد، تحقيق و تفحص از عملکرد ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز است.
علی اکبر اوليا که ریيس هيات رسيدگی کننده به اين پرونده بود به روزنامه «اعتماد» گفته است که گزارش اين طرح بيش از پنج ماه است به کميسيون رفته و بيش از دو ماه است که به هيات ریيسه فرستاده شده است. اما هنوز در نوبت قرائت در مجلس علنی قرار نگرفته است.
احمد علی کيخا، ریيس هيات تحقيق و تفحص از علل واردات دام زنده نيز به روزنامه «اعتماد» گفته است که گزارش اين پرونده سال گذشته آماده شده است و به کميسيون کشاورزی مجلس رفته ولی هنوز خبری از قرائت آن در صحن مجلس نيست.
آيا دلايل سياسی سبب شده که هيات ریيسه مجلس اجازه قرائت اين گونه گزارش ها را ندهد؟
احسان محرابی در اين مورد پاسخ می دهد: معمولا نگاه های سياسی چه در تحقيق و تفحص ها و چه در قرائت آنها تاثيرگذار است. به طور مثال تحقيق و تفحص از توزيع سهام عدالت قبل از انتخابات رياست جمهوری در اين پروسه زمانی که مطرح شد رای نياورد، اما در يک فضای متفاوت رای لازم را کسب کرد.
به هر حال در پروسه تحقيق و تفحص چه در زمانی که نمايندگان به آن رای می دهند و چه در زمانی که گزارشش آماده می شود با توجه به فضای سياسی موجود، ممکن است هيات ریيسه در مورد اين گزارش اعمال نظرهايی بکند و يا گزارش را به تعويق بياندازد يا اينکه آن را در فضايی مطرح کند که حساسيت های سياسی کمتری وجود داشته باشد. البته الان مجلس هشتم روزهای پايانی عمرش را طی می کند و شايد از جهاتی، ديگر اين مباحث برای مجلس هشتم اهميت نداشته باشد و درگير موارد ديگری مانند بودجه و هيات ریيسه مجلس آينده باشد.
برای همين هم ممکن است احساس کنند که ارائه اين گزارش ها خيلی هم تاثير ويژه ای ندارد و به نتيجه خاصی منجر نخواهد شد.»
طرح تحقيق و تفحص از سازمان محيط زيست کشور، طرح تحقيق و تفحص از شورای عالی ايرانيان خارج از کشور، طرح تحقيق و تفحص از عملکرد دولت در برنامه چهارم توسعه و بيش از ده طرح ديگر، از طرح هايی هستند که يا کامل شده اند و يا در حال طی کردن مراحل اجرايی خود هستند.
آيا ممکن است که نتيجه اين تحقيقات در صحن علنی مجلس نهم قرائت شود؟
احسان مهرابی: اين موارد بستگی به فضای مجلس نهم دارد و در مجالس گذشته کمتر معمول بوده است که تحقيق و تفحص هايی که در مجلس قبل شروع شده در مجلس بعدی پيگيری بشود و به نتيجه برسد. مگر اينکه تحقيق و تفحص در مورد موضوع خاصی باشد و اراده کلی مجلس بر اين امر قرار گرفته باشد که با پيش بينی تمهيدات قانونی بتوانند آن تحقيق و تفحص را يا با رای گيری مجدد و يا با هيات جديدی از نمايندگان به نتيجه برسانند.
ولی معمولا سابقه نداشته است که تحقيق و تفحص های مجالس گذشته در مجالس بعدی پيگيری شود. چون در هر مجلسی با توجه به مقتضيات زمانی تحقيق و تفحص های جديدی را پيشنهاد می کنند و هر مجلسی اگر بتواند تحقيق و تفحص های مربوط به دوره خودش را به ثمر برساند در واقع کار مهمی کرده است و بعيد است که بخواهد به تحقيق و تفحص های مجلس گذشته کاری داشته باشد. مگر اينکه اراده سياسی يا اراده مديريت مجلس بر اين امر تعلق گرفته باشد.»
ناصر قوامی، ریيس کميسيون حقوقی و قضايی مجلس ششم به روزنامه «اعتماد» گفته است که در اين مجالس درباره نظارت حرف زيادی زده شده است ولی اگر واقعا به اين حرف ها عمل می شد، امروز شاهد اختلاس سه هزار ميلياردی دستگاه بانکی و سوء استفاده هزار ميلياردی در سازمان تامين اجتماعی نبوديم.
تا سوم خردادماه سال ۹۱ يعنی روز پايان کار مجلس هشتم فرصتی باقی نمانده است تا نمايندگان بتوانند کارهای نيمه تمام خود را به پايان برسانند، از جمله بستن بيش از ۱۲ پرونده تحقيق و تفحص که بسياری از آنها سرنوشت نامعلومی داشته اند.
به گزارش روزنامه «اعتماد» آنچه که به عنوان ميراث نظارت مجلس هشتم برای مجلس نهمی ها به جای خواهد ماند، گزارش های تحقيق و تفحصی است که احتمالا قرائت آنها به ساکنان جديد بهارستان خواهد رسيد.
احسان محرابی، خبرنگار پيشين پارلمانی در مورد روند تصويب طرح های تحقيق و تفحص در مجلس شورای اسلامی می گويد: «هر کدام از نمايندگان مجلس شورای اسلامی می توانند درخواست تحقيق و تفحص از موضوعی را مطرح کنند. اين درخواست تحقيق و تفحص پس از اينکه توسط کميسيون تخصصی مورد بررسی قرار گفت، گزارشش ارائه می شود و کميسيون تخصصی ممکن است رای به اصل تحقيق و تفحص و يا عدم تحقيق و تفحص بدهد و با آن مخالفت کند.
ولی به هر حال اين صحن علنی مجلس شورای اسلامی است که در اين مورد تصميم گيرنده نهايی است و پس از اينکه صحن علنی مجلس به تحقيق و تفحصی رای داد، تحقيق و تفحص در دستور کار مجلس قرار می گيرد.
اين کار مراحل خاص خودش را دارد و هياتی در آن کميسيون برای تحقيق و تفحص تعيين می شوند و ظرف مدت شش ماه بايد اين تحقيق و تفحص انجام شود و اگر در اين مدت انجام نشد امکان تمديد شدن را دارد.»
در کارنامه مجلس هشتم حداقل ۱۲ طرح تحقيق و تفحص وجود دارد که يا در موعد مقرر انجام نشده اند و يا با وجود پايان يافتن تهيه گزارش هنوز در کميسيون مربوطه يا هيات ریيسه مجلس در انتظار تعيين زمانی برای قرائت هستند.
يکی از طرح هايی که گزارش آن از مرحله کميسيون هم گذشته و بيش از دو ماه است که در اختيار هيات ریيسه قرار دارد، تحقيق و تفحص از عملکرد ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز است.
علی اکبر اوليا که ریيس هيات رسيدگی کننده به اين پرونده بود به روزنامه «اعتماد» گفته است که گزارش اين طرح بيش از پنج ماه است به کميسيون رفته و بيش از دو ماه است که به هيات ریيسه فرستاده شده است. اما هنوز در نوبت قرائت در مجلس علنی قرار نگرفته است.
احمد علی کيخا، ریيس هيات تحقيق و تفحص از علل واردات دام زنده نيز به روزنامه «اعتماد» گفته است که گزارش اين پرونده سال گذشته آماده شده است و به کميسيون کشاورزی مجلس رفته ولی هنوز خبری از قرائت آن در صحن مجلس نيست.
آيا دلايل سياسی سبب شده که هيات ریيسه مجلس اجازه قرائت اين گونه گزارش ها را ندهد؟
احسان محرابی در اين مورد پاسخ می دهد: معمولا نگاه های سياسی چه در تحقيق و تفحص ها و چه در قرائت آنها تاثيرگذار است. به طور مثال تحقيق و تفحص از توزيع سهام عدالت قبل از انتخابات رياست جمهوری در اين پروسه زمانی که مطرح شد رای نياورد، اما در يک فضای متفاوت رای لازم را کسب کرد.
به هر حال در پروسه تحقيق و تفحص چه در زمانی که نمايندگان به آن رای می دهند و چه در زمانی که گزارشش آماده می شود با توجه به فضای سياسی موجود، ممکن است هيات ریيسه در مورد اين گزارش اعمال نظرهايی بکند و يا گزارش را به تعويق بياندازد يا اينکه آن را در فضايی مطرح کند که حساسيت های سياسی کمتری وجود داشته باشد. البته الان مجلس هشتم روزهای پايانی عمرش را طی می کند و شايد از جهاتی، ديگر اين مباحث برای مجلس هشتم اهميت نداشته باشد و درگير موارد ديگری مانند بودجه و هيات ریيسه مجلس آينده باشد.
برای همين هم ممکن است احساس کنند که ارائه اين گزارش ها خيلی هم تاثير ويژه ای ندارد و به نتيجه خاصی منجر نخواهد شد.»
طرح تحقيق و تفحص از سازمان محيط زيست کشور، طرح تحقيق و تفحص از شورای عالی ايرانيان خارج از کشور، طرح تحقيق و تفحص از عملکرد دولت در برنامه چهارم توسعه و بيش از ده طرح ديگر، از طرح هايی هستند که يا کامل شده اند و يا در حال طی کردن مراحل اجرايی خود هستند.
آيا ممکن است که نتيجه اين تحقيقات در صحن علنی مجلس نهم قرائت شود؟
احسان مهرابی: اين موارد بستگی به فضای مجلس نهم دارد و در مجالس گذشته کمتر معمول بوده است که تحقيق و تفحص هايی که در مجلس قبل شروع شده در مجلس بعدی پيگيری بشود و به نتيجه برسد. مگر اينکه تحقيق و تفحص در مورد موضوع خاصی باشد و اراده کلی مجلس بر اين امر قرار گرفته باشد که با پيش بينی تمهيدات قانونی بتوانند آن تحقيق و تفحص را يا با رای گيری مجدد و يا با هيات جديدی از نمايندگان به نتيجه برسانند.
ولی معمولا سابقه نداشته است که تحقيق و تفحص های مجالس گذشته در مجالس بعدی پيگيری شود. چون در هر مجلسی با توجه به مقتضيات زمانی تحقيق و تفحص های جديدی را پيشنهاد می کنند و هر مجلسی اگر بتواند تحقيق و تفحص های مربوط به دوره خودش را به ثمر برساند در واقع کار مهمی کرده است و بعيد است که بخواهد به تحقيق و تفحص های مجلس گذشته کاری داشته باشد. مگر اينکه اراده سياسی يا اراده مديريت مجلس بر اين امر تعلق گرفته باشد.»
ناصر قوامی، ریيس کميسيون حقوقی و قضايی مجلس ششم به روزنامه «اعتماد» گفته است که در اين مجالس درباره نظارت حرف زيادی زده شده است ولی اگر واقعا به اين حرف ها عمل می شد، امروز شاهد اختلاس سه هزار ميلياردی دستگاه بانکی و سوء استفاده هزار ميلياردی در سازمان تامين اجتماعی نبوديم.
آمار نشان میدهد تعداد افراد ۵۰
سالهای که بر اثر ابتلا به سرطان در بریتانیا جانشان را از دست میدهند؛
به کمترین میزان ثبت شده رسیده است.
مرکز تحقیقات سرطان بریتانیا اعلام کرده که آمار مرگ میر بر اثر این بیماری بین سنین ۵۰ تا ۵۹ سال حدود ۴۰ درصد کاهش یافته است.براساس این آمار در سال ۱۹۷۱ بیش از ۲۱ هزار و ۳۰۰ بیمار مبتلا به سرطان جان سپردند اما این آمار در سال ۲۰۱۰ به کمتر از ۱۴ هزار نفر رسیده است.
این مرکز خیریه دلیل کاهش آمار مرگ و میر را مراقبت، درمان و کاهش مصرف سیگار بین افراد عنوان کرده است.
این در حالیست که سیگار همچنان یکی از مهم ترین عوامل ابتلا به سرطان و تنباکو عامل ایجاد یک پنجم از انواع سرطان ها در دنیاست. به بیان دیگر تنباکو عامل ایجاد شش هزار مورد سرطان در سال است.
براساس آمار منتشر شده موارد دیگر که احتمال ابتلا به سرطان را افزایش میدهد مصرف الکل و رژیم غذایی نامناسب (نخوردن میوه، سبزیجات) است که این عوامل میتواند موجب ۳۵ هزار مورد ابتلا به سرطان در سال شود.
متخصصان بر این باورهستند که حدود نیمی از سرطانها به دلیل نوع و نحوه زندگی افراد است.
پیشرفت فوقالعاده
سرطانهای ریه، معده و نوعی از سرطان خون به نام "هادکین لنفوم" از جمله سرطانهایی هستند که آمار مرگ و میر بر اثر آنها در میان مردان۵۰ ساله کاهش یافته است.در میان زنان میانسال نیز آمار مرگ و میر ناشی از سرطانهای معده، رحم، روده و نوعی از سرطان خون به نام "هادکین لنفوم" کاهش یافته است.
پروفسور پیتر جانسون از مرکز تحقیقات سرطان بریتانیا میگوید:" برای نخستین بار در چهار دهه آمار مرگ بیماران مبتلا به سرطان بین سنین ۵۰ تا ۵۹ سال به کمتر از ۱۴ هزار مورد در سال رسیده است. این خبر مشوق همه دستاندرکاران این حوزه است و نشان میدهد که پیشرفت فوق العادهای در این حوزه داشتیم. کاهش استعمال سیگار در میان افراد حرکت بسیار بزرگی است. ما همچنین در تشخیص اولیه سرطان و درمان آن از طریق جراحی، رادیوگرافی یا شیمی درمانی وضعیت بهتری پیدا کردهایم."
اما متخصصان میگویند :هنوز باید کارهای زیادی انجام شود تا سرطان به بیماری تبدیل شود که مردم با آن زندگی کنند و نه اینکه از ابتلا به آن بمیرند.
پژوهش های جدید پزشکی در آمریکا نشان می دهد می توان جلوی ابتلا به بیماری آلزایمر را در برخی از افراد گرفت.
مقامهای دولتی آمریکایی گفته اند که هدفشان کمک به درمان و جلوگیری بیماری آلزایمر تا سال ۲۰۲۵ است.اما هدف تنها مهار این بیماری نیست بلکه آموزش بهتر پزشکان برای تشخیص علائم آلزایمر، حمایت از کسانی که از این بیماران نگهداری می کنند و بالا بردن آگاهی عموم هم است.
کتلین سبلیوس وزیر بهداشت آمریکا گفته دولتش ۵۰ میلیون دلار برای تحقیق در مورد این بیماری در سال ۲۰۱۲ درنظر گرفته و باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا هم ۸۰ میلیون دلار دیگر برای بودجه پژوهشی در سال ۲۰۱۳ کنار گذاشته است.
قرار است دو نوع تحقیق در این مدت بر روی این بیماری انجام گیرد. اولین تحقیق آزمایش دارویی به نام کرنزوماب (CRENEZUMA) است که به ساختار پلاکهای هیدرات سلولز ژلاتینی مغز یا نوعی پروتئین که باعث بیماری آلزایمر می شود حمله می کند و از مشکلاتی که در ذهن، حافظه و ساختار این پلاکها بوجود می آید جلوگیری می کند.
این آزمایش بر روی ۳۰۰ بیمار که همه به نوعی با هم قوم و خویش هستند وهنوز هیچ علائمی از آلزایمر در آنها دیده نمی شود صورت خواهد گرفت. افرادی که از نظر ژنتیکی می توانند در سنین جوانی به این بیماری مبتلا شوند.
در تحقیق دیگری اسپری بینی انسولین داری ازمایش می شود که می تواند حافظه کسانی که به این بیماری مبتلا هستند را ترمیم کند.
دکتر فرانسس کولینز مدیر مؤسسات ملی سلامت ایالات متحده آمریکا می گوید که اول باید بر کسانی تمرکز کرد که قوای شناختی عادی دارند اما در خطر ابتلا به بیماری آلزایمر هستند.
تحقیقات گذشته آلزایمر را به بیماری مرض قند مخصوص آلزیمر بزرگسالان ربط داده بودند.
بیش از ۵ میلیون نفر در آمریکا به این بیماری یا بیماریهای مشابه ای چون تحلیل قوای ذهنی مبتلا هستند و گفته می شود تا سال ۲۰۵۰ این شمار به ۱۶ میلیون برسد.
علاقه توامان او به سیاست و ادبیات سرتاسر عمر و آثار او را تحت تاثیر قرار داده بود.
فوئنتس در پاناما به دنیا آمد. در واشنگتن دی سی و سانتیاگوی شیلی کودکی کرد. تا شانزده سالگی به وطن خود مکزیک نرفت. در دانشگاه مکزیک و ژنو تحصیل کرد و بالاخره در مکزیکو سیتی مرد.
او که پدرش از دیپلمات های سرشناس مکزیک بود، به همراه خانواده در نقاط مختلف دنیا زندگی کرد و شاید همین جهان-شهروند بودن او به خلق آثاری که مخاطبانی در سرتاسر جهان دارد کمک کرد.
آقای فوئنتس در میان مخاطبان انگلیسی زبانش با رمان گرینگوی پیر شناخته می شود. اثری که بعدها در فیلمی با حضور گریگوری پک و جین فوندا، هنرپیشگان برجسته دهه های گذشته هالیوود به روی پرده رفت.
داستانی بر اساس زندگی واقعی یک روزنامگار آمریکایی به نام امبرسو بییرس که در خلال انقلاب مکزیک (۱۹۲۰-۱۹۱۰) ناپدید شد، نوشته شده بود.
بشنوید: گفتگو با آذر نفیسی، نویسنده ایرانی درباره فوئنتس و آثارش
این نویسنده مکزیکی وقایع تاریخ معاصر و جهان سیاست را دستمایه داستان های خود قرار می داد و با نوع نگارشی که ویژه خود او بود همزمان با ظهور نویسندگان بزرگ اسپانیایی زبان نظیر ماریونا آزوئلا، خوآن رولفو و لائورا اسکیبل به ادبیات معاصر مکزیک جانی تازه بخشید و نام خود را در کنار نویسندگان بزرگ اسپانیایی زبان همچون گابریل گارسیا مارکز و ماریو بارگاس یوسا قرار داد.
اگر چه فوئنتس هیچگاه جایزه نوبل ادبیات دریافت نکرد اما آثارش مخاطبانی جهانی و ستایش منتقدان ادبیات را به همراه داشت.
امروز (سه شنبه ۱۵ مه - ۲۶ اردیبهشت) فیلیپه کالدرونه، رئیس جمهوری مکزیک در پیامی ضمن ابراز تاسف از درگذشت کارلوس فوئنتس، او را شهروند جهانشمول مکزیک خواند و فقدانش را تسلیت گفت.
از آثار آقای فوئنتس که به زبان فارسی ترجمه شده اند می توان به مرگ آرتیمو کروز، (The Death of Artemio Cruz) ترجمه مهدی سحابی، نشر نگاه؛ گرینگوی پیر (The Old Gringo) ترجمهٔ عبدالله کوثری، نشر طرح نو و آئورا (Aura) ترجمهٔ عبدالله کوثری، نشر نی اشاره کرد.
چند روزی پیش از تشکیل کنفرانس
مشترک رهبران گروه ۸ و پیمان ناتو در شیکاگو ، صدر آعظم آلمان و رئیس
جمهوری افغانستان ، در برلین یک سند مهم مشارکت استراتژیک میان دو کشور را
طی مراسمی در برلین امضاء کردند.
در این پیمان ، آلمان متعهد می شود که پس از خروج
نیروهایش از افغانستان دست کم تا ۱۰ سال آینده در تمام زمینه ها برای
بازسازی افغانستان و تامین مالی نیروهای امنیتی آن کشور فعال خواهد بود.آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان و حامد کرزای رئیس جمهوری آفغانستان پس از امضاء پیمان مشارکت و همکاریهای دراز مدت میان دو کشور که در طی یک مراسم ویژه انجام شد در یک کنفرانس خبری شرکت کردند.
خانم مرکل گفت این قرارداد گامی مهم است که با آن فصل تازه ای در مناسبات عمیق و سنتی دو کشور آغاز می شود.
افغانستان تنها نخواهد ماند
او به این نکته اشاره کرد که نباید تصور کرد که پس از جنگ با تروریسم و پایان ماموریت نیروهای ائتلاف، افغانستان تنها خواهد ماند. وظایف ما در برابر افغانستان درازمدت است و تعهدات خود را در ساختن افغانستان تا زمان لازم انجام خواهیم داد.صدر اعظم آلمان همچنین گفت خوشحال است که چند روزی پیش از گرد همایی رهبران گروه ۸ و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی ناتو، پیمان مشترک آلمان و افغانستان در برلین امضاء می شود.
در شیکاگو نیز مساله افغانستان مطرح است و ما همگی تلاش می کنیم تا آنچه خواست قلبی ما است یعنی ادامه حمایت همه جانبه از افغانستان تحقق یابد.
صدر اعظم آلمان در مورد تضمین امنیت افغانستان در آینده، اعلام کرد که آلمان در اجرای این قرارداد برای تامین مالی ارتش و پلیس ، سالانه ۱۵۰ میلیون یورو معادل ۱۹۰ میلیون دلار، در اختیار افغانستان قرار خواهد داد.
طبق نظر خانم مرکل، پیمان دوجانبه که امروز امضاء شد ماهیت همکاریها را تغیر می دهد. به این معنی که ما بعنوان یک نیروی نظامی و هدف خاص دیگر حضور نخواهیم داشت. طبق این پیمان ما از این پس شریک هستیم و در انجام امور مشارکت خواهیم داشت.
نکات مهم قرارداد
موافقتنامه استراتژیک آلمان و افغانستان که در ۱۰ صفحه است در موارد همکاریهای پیش بینی شده به جزئیات و هزینه ها اشاره ندارد ولی ۱۵۰ میلیون یورو کمک سالانه به ارتش و نیروی پلیس افغانستان را خانم مرکل شخصا اعلام کرد.اما کمک های آلمان همه زمینه هارا در بر می گیرد و موافقتنامه به ویژه در مورد توسعه اقتصادی، گسترش فعالیت های آموزشی، ایجاد زیرساخت ها، کشف و استخراج معادن، کمک به ایجاد یک دادگستری و قوه قضائی مدرن تاکید دارد.
همچنین با توجه به مساله فساد اداری یک کمیسیون از مقام های دولت و کارشناسان بر اجرای صحیح طرح ها و برنامه ها نظارت خواهد کرد.
رعایت حقوق بشر
رسانه های آلمان گزارش دادند که گرچه به حضور نیروی نظامی از سال ۲۰۱۵ در افغانستان اشاره نشد و فقط صحبت از کمک مالی آلمان به افغانستان مطرح است ولی حدود یک هزار سرباز آلمانی به دلایل مختلف همواره در افغانستان خواهند ماند.در قرار داد دوجانبه آلمان و افغانستان موضوع حقوق بشر نیز فراموش نشده است و آلمان اجرای کامل قرارداد را به حفظ اصول حقوق بشر و از جمله آزادی زنان و رعایت حقوق آنان در تمام عرصه ها مشروط کرده است.
آلودگیهوا در بسیاری از
کلانشهرهای ایران سلامت شهروندان را نشانه رفته است. در این میان تهران هم
از نظر سابقه تاریخی و هم از منظر شمار روزهای آلوده در صدر نشسته است.
آلودگی هوای پایتخت ایران از اوایل دهه ۵۰ خورشیدی
مورد توجه نهادهای دولتی قرار گرفت و سبب شد شهرداری تهران در سال ۱۳۵۳
نخستین برنامه مبارزه با آلودگی هوا را تدوین کند. ۲۱ سال بعد قانون نحوه
جلوگیری از آلودگی هوا را مجلس تصویب کرد و آییننامه اجرایی آن نیز در سال
۱۳۷۹ از تصویب هیات دولت گذشت.تشکیل کمیته اجرایی کاهش آلودگی هوا با حضور نمایندگان وزارتخانهها و سازمانهای مختلف، طرح گازسوز کردن خودروهای عمومی، حذف سرب از بنزین و تلاش برای استاندارد کردن گازوئیل مصرفی، قانون استقرار صنایع در شعاع ۱۲۰ کیلومتری تهران، مطالعه و پایش مستمر وضعیت هوای پایتخت، اجباری کردن سالانه معاینه فنی خودروها و تدوین استانداردهای خودروسازی از جمله فعالیتهایی بود که از سوی دستگاههای دولتی دنبال میشد.
این روند مبارزره با آلودگی هوا هر چند در مقایسه با تولید روز افزون خودروهای غیراستاندارد و افزایش جمعیت پایتخت ناکافی بود، چندان دوامی نداشت. در سال ۱۳۸۷ اعلام شد گازوئیل توزیعی در تهران ۱۰۰ برابر حد استاندارد گوگرد دارد.
همان زمان دولت قانون استقرار صنایع در شعاع ۱۲۰ کیلومتری تهران را لغو کرد و دو سال بعد اعلام شد که ایران در تولید بنزین به خودکفایی رسیده است؛ بنزینی که به گفته یک عضو کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی هم پرهزینهتر است و هم مصرف آن خطر ابتلا به سرطان را بیشتر میکند. دولت همچنین در سال گذشته مدت اعتبار معاینه فنی خودروها رو از یک سال به سه سال افزایش داد.
یافته های تازه
"مطالعاتی که در دانشگاه تهران انجام شده نشان میدهد ریشه گرد و غبارها، خشک شدن تالابها و به خصوص تالاب هورالعظیم در خوزستان است. در آزمایشهای متعدد با میکروسکوپ الکترونی نوعی جلبک آب شور و شیرین (Diatom) و نوعی زئوپلانکتون (Ostracod) به دست آمد و بدین ترتیب ثابت شد تیره شدن آسمان ایران منشا بیابانی ندارد."
بر اساس اطلاعات منتشر شده از سوی شرکت کنترل کیفیت هوا (تشکیلات وابسته به شهرداری) تعداد روزهایی که ساکنان تهران هوای ناپاک به ریههای خود فرستادهاند در شش سال گذشته به شدت افزایش داشته و در سال ۱۳۹۰ به اوج خود یعنی ۲۱۸ روز رسیده است.
در این سال ۱۴۴ روز کیفیت هوا در شرایط سالم و تنها سه روز در شرایط پاک بوده است.
تقسیمبندی روزها به پاک، سالم، ناسالم، ناسالم برای افراد حساس، بسیار ناسالم و خطرناک بر اساس "شاخص کیفت هوا" انجام میشود که برآیندی است از میزان آلایندههای مختلف تا رسانهها بتوانند به راحتی اطلاعرسانی کنند و کیفیت هوای مناطق گوناگون را در اختیار شهروندان قرار دهند.
به عبارت دیگر، این شاخص میگوید هوای کدام مناطق آلوده یا پاک است. برای این منظور میزان گازهای مونوکسید کربن، دیاکسید نیتروژن، دیاکسید گوگرد، اوزن و ذرات معلق مورد توجه قرار میگیرد و در محاسبهای بین صفر تا ۵۰۰ تقسیمبندی میشوند. میزان هر کدام از این آلایندهها و طول زمان مواجهه با آنها اثرات مختلفی بر سلامتی افراد داد.
به عنوان نمونه، مونوکسید کربن با هموگلوبین خون ترکیب میشود و میزان اکسیژن خون کاهش مییابد، بدینتریتب سطح هوشیاری کم و تپش قلب بیشتر میشود. اگر میزان این ماده ترکیبی و سمی تا ۱۰ درصد باشد سردرد و سرگیجه بروز میکند و افزایش آن تا میزان ۵۰ درصد کشنده است.
قرارگیری فرد مسموم در هوای آزاد و سالم میتواند اثر این ماده کشنده را (حداکثر تا چهار ساعت) از بین ببرد. همچنین دیاکسیدنیتروژن، دیگر گاز آلاینده هوا، باعث تحریک چشمها و قسمتهای عمقی ریهها شده و احساس خستگی مفرط به دنبال دارد. این گاز میتواند احساس سوزش در ریهها ایجاد کند و مقاومت سیستم تنفسی را در برابر بیماریهایی چون آنفلوانزا کاهش دهد.
استنشاق دیاکسید گوگرد حتی به میزان کم علاوه بر کاهش سیستم دفاعی دستگاه تنفسی و افزایش احتمال برونشیت و تنگی نفس، تشدید بیماریهای قلبی را به دنبال دارد. کودکان و سالمندان حساسیت بیشتری در برابر این گاز بدبو از خود نشان می دهند و اثرات آن در حضور ذرات معلق چند برابر میشود.
به علاوه، گزارشها نشان میدهد حملات آسم در روزهایی که غلظت گاز اوزن در سطح زمین از حد استاندارد بالاتر بوده افزایش داشته است.
قرار گرفتن در معرض غلظت پایین این گاز به مدت شش تا هفت ساعت متولی کاهش توان ریهها توام با عوارضی مانند درد قفسه سینه و سرفه را ایجاد میکند. ذرات معلق آلاینده دیگری است که سلامتی انسان را تهدید میکند و در مقایسه با اکسیدهای گوگرد و نیتروژن مخاطرهآمیزتر است.
ذرات معلق به بر اساس اندازه به دو گروه تقسیم میشوند. این مواد به طور کلی در تشدید بیماریهای قلبی و ریوی، سوزش چشم و گلو و بینی و ریه، عطسه و آبریزیش بینی، کاهش مقاومت سیستم ایمنی بدن در مقابل بیماریها، از بین رفتن بافت ریه، آسم در کودکان، مرگ و میر زودرس و ابتلا به سرطان نقش دارند.
گرچه بر پایه مطالعات شرکت کنترل کیفیت هوا عامل بیش از ۸۰ درصد آلودگی هوای پایتخت خودروهایی هستند که بسیاری از آنها بدون برخورداری از استانداردهای خودروسازی در داخل تولید میشوند و همگی سوختهای آلاینده و غیراستاندارد مصرف میکنند، اما افزایش میزان ذرات معلق، خطرناکترین آلاینده هوا، که این روزها سراسر ایران را دربر گرفته عامل دیگری نیز دارد.
مطالعاتی که در دانشگاه تهران انجام شده نشان میدهد ریشه گرد و غبارها، خشک شدن تالابها و به خصوص تالاب هورالعظیم در خوزستان است.
در آزمایشهای متعدد با میکروسکوپ الکترونی نوعی جلبک آب شور و شیرین (Diatom) و نوعی زئوپلانکتون (Ostracod) به دست آمد و بدین ترتیب ثابت شد تیره شدن آسمان ایران منشا بیابانی ندارد.
هر چند گردوغبار آسمان ایران را نمیتوان تنها منحصر به خشک شدن یک تالاب دانست و سهم ترکیه و عراق را در این میان نادیده گرفت، با این حال یافتههای علمی جدید بار دیگر ثابت کرده است که محیطزیست یک کل به هم پیوسته است و تخریب در گوشهای میتواند عوارض پرهزینهای در گوشهای دیگر داشته باشد، به طوری که گرد و غبار ناشی از خشک کردن یک تالاب در خوزستان میتواند سلامتی شهروندان را تا صدها کیلومتر دورتر تهدید کند.
وضعیت هوای تهران
وضعیت کیفیت هوا | ۱۳۹۰ | ۱۳۸۹ | ۱۳۸۸ | ۱۳۸۷ | ۱۳۸۶ |
پاک | ۳ | ۱۴ | ۳۲ | ۱۳ | ۲۳ |
سالم | ۱۴۴ | ۲۴۷ | ۲۹۱ | ۲۹۳ | ۳۲۷ |
ناسالم | ۲۱۵ | ۱۰۳ | ۴۰ | ۵۹ | ۱۵ |
بسیار ناسالم | ۳ | ۱ | ۱ | ۱ | - |
خطرناک | - | - | ۱ | - | - |
منبع: مرکز کنترل کیفیت هوای تهران
چارلز تیلور، رییس جمهور سابق لیبریا دادستانان دادگاه خود را به ارتشاء و تهدید شهود متهم کرده است.
آقای تیلور که ماه گذشته در یک دادگاه ویژه در
لاهه محکوم شده بود گفت دادستانان به برخی شهود پول داده اند تا شهادت آنان
را بخرند و تعدادی دیگر را برای گرفتن شهادت علیه او، تهدید کرده اند.وی که ۶۴ سال سن دارد، به ۱۱ مورد اتهام جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت مجرم شناخته شد و حکم او در همین ماه جاری میلادی اعلام خواهد شد.
دادستانات درخواست صدور حکم ۸۰ سال حبس برای آقای تیلور شده اند.
با شکست تلاش برای تشکیل دولت
ائتلافی یونان، تنها ده روز پس از انتخابات پارلمانی قبلی، رئیس جمهوری این
کشور فرمان برگزاری انتخابات جدید را در روز ۱۷ ژوئن - یک ماه دیگر - صادر
کرده است و تا آن زمان، یکی از قصات ارشد یونان کفالت نخست وزیری را
برعهده خواهد داشت.
در انتخابات قبلی، هیچیک از احزاب سیاسی نتوانست
به اکثریت لازم برای تشکیل دولت دست یابد و اختلاف نظر در مورد نحوه برخورد
با بحران مالی این کشور نیز مانع از توافق آنها بر سر تشکیل یک دولت
ائتلافی شد.به گفته ناظران، در صورتی که نتیجه انتخابات جدید به نفع احزاب مخالف سیاست ریاضت اقتصادی یونان باشد، ممکن است دولت آینده تصمیم بگیرد از حوزه یورو خارج شود که نتیجه آن می تواند گسترش بحران بی اعتمادی بازارهای مالی به بعضی دیگر از کشورهای این حوزه به خصوص اسپانیا باشد.
به دلیل نگرانی نسبت به خروج از حوزه یورو، طی یک هفته گذشته مردم یونان به خارج کردن سپرده های بانکی خود مبادرت کردند زیرا این احتمال وجود دارد که خروج از حوزه یورو به معنی رواج پول ملی باشد که به دلیل شرایط وخیم اقتصادی، پولی کم ارزش باشد.
سازمان بهداشت جهانی، وابسته به
سازمان ملل متحد، هشدار داده است که تعداد بیشتری از مردم در تمامی نقاط
جهان در معرض ابتلای به بیماری های مرگبار مانند سکته، امراض قلبی و سرطان
قرار دارند.
در گزارش آماری این سازمان در مورد یکصد و نود و
چهار کشور عضو آمده است که چاقی و مصرف شکر و نمک و کاهش تحرک بدنی عامل
اصلی افزایش در میزان ابتلای به اینگونه بیماری هاست و در حال حاضر، دوازده
درصد از جمعیت جهان از لحاظ کلینیکی دارای اضافه وزن هستند.در عین حال، سازمان بهداشت جهانی گفته است که نرخ مرگ و میر مادران و نوزادان به دلیل بهبود امکانات بهداشتی و واکسیناسیون به موقع به طرز قابل توجهی کاهش یافته است.
چن گوانگچنگ، فعال مدافع حقوق
بشر چینی که ماه گذشته با فرار از حبس خانگی به سفارت آمریکا پناه برد و
سپس این محل را ترک کرد، در یک تماس تلفنی با کنگره آمریکا از نمایندگان
کنگره خواسته است به او کمک کنند "از حبس خانگی" رهایی یابد.
آقای چن که از سفارت آمریکا به بیمارستان انتقال
یافت، در این تماس گفته است که در بیمارستان تحت نظر ماموران امنیتی قرار
دارد و مقامات اطلاعاتی با پرونده سازی علیه او و خانواده اش، در صدد آزار
آنان بر آمده اند.پناه بردن این ناراضی نابینای چینی به سفارت آمریکا در آستانه سفر وزیران خارجه و خزانه داری ایالات متحده به پکن تقریبا به یک بحران دیپلماتیک منجر شد اما مقامات چینی وعده دادند که او می تواند "برای ادامه تحصیل" از کشور خارج شود.
هنوز وعده مقامات برای تحویل گذرنامه به آقای چن تحقق نیافته است.
انگلا مرکل، صدراعظم آلمان، می
گوید کشورش سالانه بیشتر از ۱۹۰ میلیون دلار را برای حمایت از نیروهای
امنیتی افغانستان پس از خروج نیروهای ناتو از این کشور فراهم خواهد کرد.
خانم مرکل این موضوع را پس از امضای موافقتنامه استراتژیک با حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان در برلین پایتخت آلمان اعلام کرد.صدر اعظم آلمان گفت امضای این موافقتنامه و تعهد مالی در آن نشان می دهد که حمایت آلمان از افغانستان تنها در حرف نیست.
او افزود که "سرنوشت افغانستان به قلب ما نزدیک است".
حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان نیز گفت: " امیدواریم این تعهدات به ما کمک کند تا نیروهای امنیتی خود را آموزش دهیم و افغانستان را بهتر و قوی تر بسازیم."
آقای کرزی گفت برآورد می شود که پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، نیروهای امنیتی این کشور به بیشتر از ۴ میلیارد دلار در سال نیاز داشته باشند.
به گفته او افغانستان تنها می تواند ۵۰۰ میلیون دلار از هزینه هایی را که نیروهای امنیتی این کشور به آن نیاز دارند، از محل درآمدهای داخلی خود فراهم کند.
موافقتنامه استراتژیک میان آلمان و افغانستان تنها دو هفته پس از امضای موافقتنامه مهم استراتژیک میان افغانستان و آمریکا به امضا می رسد.
اما در آن موافقتنامه مقدار پولی که آمریکا برای کمک به افغانستان پس از سال ۲۰۱۴ متعهد خواهد شد، مشخص نشده است.
آلمان ۴۹۰۰ سرباز در افغانستان دارد و پس از آمریکا و بریتانیا سومین کشوری است که بیشترین نیرو را در افغانستان دارند.
رئیس جمهوری افغانستان پس از پایان سفرش به آلمان به آمریکا خواهد رفت تا در کنفرانس سران ناتو در شیکاگو شرکت کند.
موضوع اصلی نشست سران ناتو در شیکاگو که در روزهای ۲۰ و ۲۱ مه برگزار می شود، آینده رابطه افغانستان و ناتو پس از خروج نیروهای این پیمان از افغانستان است.
نمایندگان مجلس ایران نحوه هزینه کردن درآمدهای
ناشی از حذف یارانه ها در سال جاری شمسی را تعیین کرده اند و یک نماینده
مجلس خواستار تسریع در تصویب لایحه بودجه شده است.
روز چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت (۱۶ مه)، گزارش شد که نمایندگان مجلس ایران در جلسه علنی شامگاه گذشته که به ادامه بررسی جزئیات لایحه بودجه سال ۱۳۹۱ شمسی اختصاص داشت، چگونگی اختصاص درآمدهای حاصله از اجرای مرحله دوم اجرای قانون هدفمندی یارانه ها را مشخص کردند.
پیش از این، مجلس عایدی حاصل از اجرای این مرحله از قانون هدفمندی یارانه را، که شامل حذف بخش دیگری از یارانه ها و افزایش بهای اقلام یارانه ای است، به مبلغ ۶۶ هزار میلیارد تومان تصویب کرده بود.
به گزارش خانه ملت - سایت اطلاع رسانی مجلس ایران- براساس مصوبه شامگاه گذشته مجلس، از عواید حاصل از اجرای مرحله دوم حذف یارانه ها، تا مبلغ، ۴۸ هزار میلیارد تومان به منظور پرداخت های نقدی و غیرنقدی به خانوارها در "اجرای ماده ۷ قانون هدفمندی یارانه ها و یارانه های نقدی" اختصاص می یابد.
ماده ۷ قانون هدفمند کردن یارانه ها به دولت اجازه می دهد حداکثر تا ۵۰ درصد از وجوه حاصل از حذف یارانه ها را برای مصارف مشخص شده در این بند هزینه کند که از جمله شامل "پرداخت نقدی و غیرنقدی با لحاظ کردن میزان درآمد خانوار نسبت به کلیه خانوارهای کشور"، اجرای نظام جامع تامین اجتماعی، کمک به تامین هزینه مسکن، بهبود پایگاه های اطلاع رسانی و بهبود خدمات اجتماعی است.
مبلع ده هزار میلیارد تومان از عایدی حاصله از اجرای این مرحله نیز برای اجرای مواد ۶ و ۸ قانون هدفمندی یارانه ها در اختیار دولت قرار می گیرد.
ماده ۶ قانون هدفمندی یارانه ها به اجرای سیاست های تشویقی دولت برای ایجاد و گستردش واحدهای تولید نان صنعتی و همچنین کمک به جبران خسارت واحدهای تولید آرد و نان ارتباط دارد که در اثر حذف یارانه های نان ادامه فعالیت آنها با دشواری مواجه می شود و ماده ۸ این قانون هم مقرر می کند که دولت ۳۰ درصد از عواید ناشی از حذف یارانه ها را برای کمک بلاعوض و یا پرداخت یارانه به بهینه سازی مصرف انرژی و الگوی مصرف اختصاص دهد.
در جلسه شامگاه گذشته، مجلس به دولت اجازه داده شد
تا شش هزار میلیارد تومان از عواید مرحله دوم حذف یارانه ها را به "منظور
اجرای بند ب ماده ۳۴ قانون برنامه پنجساله پنجم" به کار گیرد که در آن به
دولت اجازه داده شده است ۱۰ درصد کل وجوه حاصل از اجرای قانون هدفمند کردن
یارانه ها را به اعتبارات مربوط به بهبود نحوه دسترسی عموم به خدمات
بهداشتی اختصاص دهد.
در بخش دیگری از مصوبه شامگاه گذشته مجلس، دولت ملزم شده است تا مبلغ دوهزار میلیارد تومان از عواید ناشی از حذف یارانه ها در سال جاری را نیز در اختیار صندوق بیمه بیکاری و حمایت از متقاضیان کار قرار دهد.
نمایندگان مجلس در مصوبه خود تاکید داشته اند که "دولت مجاز به جابجایی اعتبارات موضوع این بند نمی باشد" و موظف است عواید به دست آمده را به همان شکل که مجلس تصویب کرده است، هزینه کند.
براساس این ماده، یارانه انواع حامل های انرژی مانند بنزین، نفت گاز، نفت کوره، نفت سفید و گاز مایع و سایر مشتقات نفت باید به طور تدریجی کاهش یابد به نحوی که قیمت داخلی آنها تا پایان برنامه پنجم، پائین تر از ۹۵ درصد بهای بین المللی این مواد نباشد.
براساس مصوبه مجلس، انتظار می رود دولت تا مبلغ ده هزار میلیارد تومان نیز از حذف یارانه های نان، برق و سایر کالاهای مندرج در قانون بودجه کسب کند.
در حالیکه مجلس میزان عایدی حاصل از حذف بخش دیگری از یارانه ها در سال جاری و سهم بخش های مختلف از آن را تصویب کرده است، ابهام هایی در مورد افراد واجد شرایط دریافت کمک های نقدی و غیرنقدی بروز کرده است.
به گزارش خبرگزاری کار ایران - ایلنا - مصوبه روز گذشته مجلس به معنی آن است که برای هر ایرانی مبلغ ۵۵ هزار و یکصد تومان یارانه نقدی در نظر گرفته شده است در حالیکه هدف دولت پرداخت ۵۸ هزار تومان در ماه بود که البته به کسب عایدی بیشتری نیاز داشت. این خبرگزاری می افزاید که این احتمال هم وجود دارد که با حذف تعدادی از خانوارهای "پر درآمد" از فهرست دریافت کنندگان کمک نقدی، سهم افراد باقی مانده افزایش یابد.
چندی پیش، سازمان هدفمند سازی یارانه ها با ارسال پیامک هایی برای کسانی که آنان را اعضای خانوارهای مرفه می دانست، از آنان دعوت کرد با مراجعه به یک سایت اینترنتی، داوطلبانه انصراف خود را از دریافت یارانه نقدی اعلام دارند.
در موعد مقرر برای ثبت انصراف، ظاهرا هجوم متقاضیان که گفته می شود بسیاری از آنان مایل به ادامه دریافت یارانه نقدی بودند، باعث بروز مشکلاتی در دسترسی به این سایت و تمدید ضرب الاجل اولیه شد.
اگرچه تعداد کسانی که از دریافت یارانه نقدی انصراف داده اند مشخص نشده، اما سایت خانه ملت به نقل از کاظم دلخوش، نایب رئیس کمیسیون تلفیق مجلس، نوشته است که با توجه به تصویب ۶۶ هزار میلیارد تومان برای پرداخت یارانه های نقدی و غیرنقدی که کمتر از میزان درخواستی دولت بوده است، "به احتمال زیاد یارانه نقدی دهک های پر درآمد در آینده نزدیک قطع خواهد شد."
به گفته این نماینده مجلس، تصمیم مجلس به خودداری از تصویب عایدی مورد نظر دولت از محل حذف یارانه ها، به معنی آن است که دولت در صدد بر خواهد آمد تا یارانه افراد پر درآمد را همزمان یا پس از مدتی از اجرای گام دوم قانون هدفمندی یارانه ها قطع کند.
در همانحال، برخی از کارشناسان با اتکا به آنچه که فقدان انضباط در عملیات مالی دولت در سال های اخیر خوانده اند این نظر را هم مطرح کرده اند که احتمال دارد که عواید پیش بینی شده محقق نگردد و همزمان، دولت با توسل به تمهیدات دیگر، در صدد افزایش بودجه مربوط به پرداخت یارانه ها برآید.
خبرگزاری ایلنا در گزارش خود پیرامون مصوبه مجلس گفته است که نمی توان به اجرای دقیق این مصوبه چندان امیدوار بود زیرا سال گذشته هم ۵۴ هزار میلیارد تومان برای درآمدهای ناشی از هدفمندی یارانه ها پیش بینی شده بود که تنها ۲۲ هزار میلیارد آن تحقق یافت و دولت برای پرداخت ۴۸ هزار میلیارد تومان یارانه، دست به دامان منابع دیگر و استقراض از بانک مرکزی شد.
همچنین، این نظر نیز مطرح شده است که آیا حذف اجباری بخشی از ملت از فهرست دریافت کنندگان یارانه ها می تواند به "تبعیض" دولت علیه گروهی از شهروندان تعبیر شود.
وی با تاکید بر اینکه بر اساس مصوبه مجلس، دولت تنها برای دو ماه اول سال پول در اختیار دارد، از نمایندگان خواست تا از طرح پیشنهادهای غیر ضروری اجتناب کنند که این درخواست مورد تایید رئیس مجلس هم قرار گرفت.
سال گذشته هم دولت محمود احمدی نژاد، مانند بسیاری دیگر از سال ها قبل، لایحه بودجه را چند ماه پس از انقضای مهلت مقرر در آئین نامه داخلی مجلس تحویل مجلس داد که در نتیجه، تصویب آن برای آغاز سال مالی جاری امکانپذیر نشده و دولت با استفاده از مصوبه دو دوازدهم مجلس، که معمولا تنها در موارد اضطراری مورد پیدا می کند، هزینه های خود را تامین کرده است.
روز چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت (۱۶ مه)، گزارش شد که نمایندگان مجلس ایران در جلسه علنی شامگاه گذشته که به ادامه بررسی جزئیات لایحه بودجه سال ۱۳۹۱ شمسی اختصاص داشت، چگونگی اختصاص درآمدهای حاصله از اجرای مرحله دوم اجرای قانون هدفمندی یارانه ها را مشخص کردند.
پیش از این، مجلس عایدی حاصل از اجرای این مرحله از قانون هدفمندی یارانه را، که شامل حذف بخش دیگری از یارانه ها و افزایش بهای اقلام یارانه ای است، به مبلغ ۶۶ هزار میلیارد تومان تصویب کرده بود.
به گزارش خانه ملت - سایت اطلاع رسانی مجلس ایران- براساس مصوبه شامگاه گذشته مجلس، از عواید حاصل از اجرای مرحله دوم حذف یارانه ها، تا مبلغ، ۴۸ هزار میلیارد تومان به منظور پرداخت های نقدی و غیرنقدی به خانوارها در "اجرای ماده ۷ قانون هدفمندی یارانه ها و یارانه های نقدی" اختصاص می یابد.
ماده ۷ قانون هدفمند کردن یارانه ها به دولت اجازه می دهد حداکثر تا ۵۰ درصد از وجوه حاصل از حذف یارانه ها را برای مصارف مشخص شده در این بند هزینه کند که از جمله شامل "پرداخت نقدی و غیرنقدی با لحاظ کردن میزان درآمد خانوار نسبت به کلیه خانوارهای کشور"، اجرای نظام جامع تامین اجتماعی، کمک به تامین هزینه مسکن، بهبود پایگاه های اطلاع رسانی و بهبود خدمات اجتماعی است.
مبلع ده هزار میلیارد تومان از عایدی حاصله از اجرای این مرحله نیز برای اجرای مواد ۶ و ۸ قانون هدفمندی یارانه ها در اختیار دولت قرار می گیرد.
ماده ۶ قانون هدفمندی یارانه ها به اجرای سیاست های تشویقی دولت برای ایجاد و گستردش واحدهای تولید نان صنعتی و همچنین کمک به جبران خسارت واحدهای تولید آرد و نان ارتباط دارد که در اثر حذف یارانه های نان ادامه فعالیت آنها با دشواری مواجه می شود و ماده ۸ این قانون هم مقرر می کند که دولت ۳۰ درصد از عواید ناشی از حذف یارانه ها را برای کمک بلاعوض و یا پرداخت یارانه به بهینه سازی مصرف انرژی و الگوی مصرف اختصاص دهد.
در بخش دیگری از مصوبه شامگاه گذشته مجلس، دولت ملزم شده است تا مبلغ دوهزار میلیارد تومان از عواید ناشی از حذف یارانه ها در سال جاری را نیز در اختیار صندوق بیمه بیکاری و حمایت از متقاضیان کار قرار دهد.
نمایندگان مجلس در مصوبه خود تاکید داشته اند که "دولت مجاز به جابجایی اعتبارات موضوع این بند نمی باشد" و موظف است عواید به دست آمده را به همان شکل که مجلس تصویب کرده است، هزینه کند.
ابهام در مورد سهم خانوارها و محل تامین آن
به گزارش خانه ملت، مجلس منابع مختلف کسب ۶۶ هزار میلیارد تومان عایدی حاصل از مرحله دوم حذف یارانه ها را نیز پیشتر تعیین کرده است که شامل کسب تا مبلغ ۵۶ هزار میلیارد تومان از محل "اصلاح قیمت ها" در ماده اول قانون هدفمندی یارانه هاست.براساس این ماده، یارانه انواع حامل های انرژی مانند بنزین، نفت گاز، نفت کوره، نفت سفید و گاز مایع و سایر مشتقات نفت باید به طور تدریجی کاهش یابد به نحوی که قیمت داخلی آنها تا پایان برنامه پنجم، پائین تر از ۹۵ درصد بهای بین المللی این مواد نباشد.
براساس مصوبه مجلس، انتظار می رود دولت تا مبلغ ده هزار میلیارد تومان نیز از حذف یارانه های نان، برق و سایر کالاهای مندرج در قانون بودجه کسب کند.
در حالیکه مجلس میزان عایدی حاصل از حذف بخش دیگری از یارانه ها در سال جاری و سهم بخش های مختلف از آن را تصویب کرده است، ابهام هایی در مورد افراد واجد شرایط دریافت کمک های نقدی و غیرنقدی بروز کرده است.
به گزارش خبرگزاری کار ایران - ایلنا - مصوبه روز گذشته مجلس به معنی آن است که برای هر ایرانی مبلغ ۵۵ هزار و یکصد تومان یارانه نقدی در نظر گرفته شده است در حالیکه هدف دولت پرداخت ۵۸ هزار تومان در ماه بود که البته به کسب عایدی بیشتری نیاز داشت. این خبرگزاری می افزاید که این احتمال هم وجود دارد که با حذف تعدادی از خانوارهای "پر درآمد" از فهرست دریافت کنندگان کمک نقدی، سهم افراد باقی مانده افزایش یابد.
چندی پیش، سازمان هدفمند سازی یارانه ها با ارسال پیامک هایی برای کسانی که آنان را اعضای خانوارهای مرفه می دانست، از آنان دعوت کرد با مراجعه به یک سایت اینترنتی، داوطلبانه انصراف خود را از دریافت یارانه نقدی اعلام دارند.
در موعد مقرر برای ثبت انصراف، ظاهرا هجوم متقاضیان که گفته می شود بسیاری از آنان مایل به ادامه دریافت یارانه نقدی بودند، باعث بروز مشکلاتی در دسترسی به این سایت و تمدید ضرب الاجل اولیه شد.
اگرچه تعداد کسانی که از دریافت یارانه نقدی انصراف داده اند مشخص نشده، اما سایت خانه ملت به نقل از کاظم دلخوش، نایب رئیس کمیسیون تلفیق مجلس، نوشته است که با توجه به تصویب ۶۶ هزار میلیارد تومان برای پرداخت یارانه های نقدی و غیرنقدی که کمتر از میزان درخواستی دولت بوده است، "به احتمال زیاد یارانه نقدی دهک های پر درآمد در آینده نزدیک قطع خواهد شد."
به گفته این نماینده مجلس، تصمیم مجلس به خودداری از تصویب عایدی مورد نظر دولت از محل حذف یارانه ها، به معنی آن است که دولت در صدد بر خواهد آمد تا یارانه افراد پر درآمد را همزمان یا پس از مدتی از اجرای گام دوم قانون هدفمندی یارانه ها قطع کند.
در همانحال، برخی از کارشناسان با اتکا به آنچه که فقدان انضباط در عملیات مالی دولت در سال های اخیر خوانده اند این نظر را هم مطرح کرده اند که احتمال دارد که عواید پیش بینی شده محقق نگردد و همزمان، دولت با توسل به تمهیدات دیگر، در صدد افزایش بودجه مربوط به پرداخت یارانه ها برآید.
خبرگزاری ایلنا در گزارش خود پیرامون مصوبه مجلس گفته است که نمی توان به اجرای دقیق این مصوبه چندان امیدوار بود زیرا سال گذشته هم ۵۴ هزار میلیارد تومان برای درآمدهای ناشی از هدفمندی یارانه ها پیش بینی شده بود که تنها ۲۲ هزار میلیارد آن تحقق یافت و دولت برای پرداخت ۴۸ هزار میلیارد تومان یارانه، دست به دامان منابع دیگر و استقراض از بانک مرکزی شد.
همچنین، این نظر نیز مطرح شده است که آیا حذف اجباری بخشی از ملت از فهرست دریافت کنندگان یارانه ها می تواند به "تبعیض" دولت علیه گروهی از شهروندان تعبیر شود.
درخواست تسریع تصویب بودجه
در خبری دیگر در مورد بودجه، در جلسه علنی روز چهارشنبه، احمد توکلی، نماینده تهران، با استناد به اصل ۵۲ قانون اساسی راجع به تصویب بودجه دولت توسط مجلس، اخطار داد که بودجه سال جاری باید تا پایان اردیبهشت ماه به دولت ابلاغ شود.وی با تاکید بر اینکه بر اساس مصوبه مجلس، دولت تنها برای دو ماه اول سال پول در اختیار دارد، از نمایندگان خواست تا از طرح پیشنهادهای غیر ضروری اجتناب کنند که این درخواست مورد تایید رئیس مجلس هم قرار گرفت.
سال گذشته هم دولت محمود احمدی نژاد، مانند بسیاری دیگر از سال ها قبل، لایحه بودجه را چند ماه پس از انقضای مهلت مقرر در آئین نامه داخلی مجلس تحویل مجلس داد که در نتیجه، تصویب آن برای آغاز سال مالی جاری امکانپذیر نشده و دولت با استفاده از مصوبه دو دوازدهم مجلس، که معمولا تنها در موارد اضطراری مورد پیدا می کند، هزینه های خود را تامین کرده است.
وزارت خارجه بحرین در اعتراض به
سخنان اخیر علی لاریجانی رئیس و حسینعلی شهریاری نماینده مجلس هشتم در
انتقاد از طرح نزدیکی سیاسی این کشور حوزه خلیج فارس با عربستان سعودی،
کاردار ایران در منامه را احضار کرد.
وزارت خارجه بحرین همچنین سه شنبه ۲۶ اردیبهشت (۱۵
مه) با صدور بیانیه ای اظهارات این دو نماینده مجلس را "دخالت فاحش در
امور داخلی" و "نقض شدید حاکمیت" خود توصیف کرده است.حسینعلی شهریاری نماینده زاهدان، در جلسه علنی روز دوشنبه مجلس، با تاکید بر اینکه بحرین تا سال ۱۳۴۰ استانی از ایران بوده گفت: "اگر قرار است اتفاقی در بحرین بیفتد، بحرین حق جمهوری اسلامی ایران است، نه عربستان."
در پی گفته های نماینده زاهدان، علی لاریجانی طرح دولت های بحرین و عربستان برای نزدیکی سیاسی را "بدوی" خواند و تاکید کرد: "بحرین لقمهای نیست که به راحتی از حلقوم عربستان پایین برود."
در بیانیه وزارت امور خارجه بحرین، اظهارات نمایندگان مجلس ایران ناقض منشور سازمان ملل متحد و سازمان کنفرانس اسلامی توصیف شده از مسئولان ایرانی خواسته شده تا چنین اظهار نظرهایی را متوقف کنند.
مقام های عربستان سعودی و بحرین اخیرا از طرحی برای هماهنگی سیاسی و امنیتی این دو کشور و در سطح کلی تر، کشورهای عضور شورای همکاری خلیج (فارس) سخن گفته اند.
هنوز به صورت مشخص معلوم نیست که این طرح به چه شکل است و کشورها در چارچوب آن چطور عمل خواهند کرد. اما یک مقام بحرینی در این خصوص اعلام کرده که آنها به دنبال تاسیس تشکیلاتی همچون اتحادیه اروپا هستند.
وزیر اطلاع رسانی بحرین، گفته است که در این پیوند سیاسی هر کشور حق حاکمیت خود را خواهد داشت، اما آنها در تصمیم گیری ها درباره روابط خارجی، امنیتی، نظامی و اقتصادی با هم متحد خواهند بود.
در واکنش به اعلام این تصمیم، علاوه بر اظهار نظرهای علی لاریجانی و حسینعلی شهریاری، ۱۹۰ نماینده مجلس ایران دو روز پیش با صدور بیانیه ای تصمیم جدید مسئولان بحرین و عربستان را به شدت محکوم کردند.
فراخوان راهپیمایی در مورد بحرین
در یک واکنش جداگانه، امروز شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در ایران از شرکت کنندگان در مراسم نماز جمعه این هفته در شهرهای مختلف خواسته است در اعتراض به "طرح آمریکایی الحاق بحرین به عربستان سعودی" به راهپیمایی بپردازند.همچنین، دیروز سایت محافظه کار رجانیوز، اظهارات محمدکریم عابدی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس را انتشار داده که پیشنهاد کرده است "در صورت پیگیری جدی موضوع الحاق بحرین به خاک عربستان، جمهوری اسلامی ایران به صورت جدی موضوع بازگشت بحرین به خاک ایران را پیگیری کند".
وی با پیشنهاد برگزاری همه پرسی در مورد آینده بحرین، افزوده است: "قطعا آنها [مردم بحرین] بازگشت به وطن اصلی خود را در برنامه خواهند داشت و آن جایی جز جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود."
جزیره بحرین تا حدود دویست سال پیش تحت تسلط ایران بود، اما رفته رفته با قدرت گرفتن حکام عرب محلی و کم توجهی پادشاه قاجار، یک حکومت عربی پیدا کرد که طی دهه های اخیر به عربستان سعودی متمایل بوده است.
در اواخر دهه ۱۳۴۰ خورشیدی، پیش از خروج نظامی بریتانیا از خلیج فارس، محمدرضا پهلوی، پادشاه ایران با این استدلال که بحرین ۱۵۰ سال است عملا مستقل از ایران اداره شده، به مداخله سازمان ملل برای تعیین تکلیف بحرین رضایت داد.
دبیرکل وقت سازمان ملل، با انتصاب و اعزام نماینده ویژه ای به بحرین و انجام نظری خواهی محدودی از ساکنان بحرین، اعلام کرد که ساکنان این جزیره در خلیج فارس خواهان استقلال از ایران هستند. به این ترتیب بحرین پیش از خروج کامل نظامی بریتانیا از خلیج فارس، رسما از ایران مستقل شد.
ایرانی تباران - که پیروان هر دو مذهب شیعه و سنی در میان آنان وجود دارند، بخش قابل توجهی از جمعیت بحرین را تشکیل می دهند.
سازمان گزارشگران بدون مرز اقدام ماموران پلیس مصر در بستن دفتر شبکه ماهواره ای العالم در قاهره را به شدت محکوم کرده است.
گزارشگران بدون مرز، که یک سازمان بین المللی مدافع حقوق و آزادی رسانه ای در جهان است، با صدور بیانیه ای تحت عنوان "مقامات مصری دفتر ایستگاه العالم متعلق به دولت ایران در قاهره را بستند" مقامات دولت مصر را به دلیل جلوگیری از فعالیت دفتر نمایندگی این تلویزیون ماهواره ای عرب زبان مورد انتقاد شدید قرار داده است.
روز یکشنبه این هفته، ماموران پلیس قاهره وارد دفتر نمایندگی شبکه عرب زبان العالم در قاهره شدند و این محل را بستند.
در بیانیه گزارشگران بدون مرز آمده است که ماموران پلیس مصر پس از ورود به دفتر العالم، تجهیزات موجود در آن را با خود بردند و حکمی را هم برای بازداشت احمد سیوفی، مدیر این دفتر، ابلاغ کردند به این اتهام که العالم دارای مجوز فعالیت در مصر نبوده است در حالی که مسئولان این شبکه تاکید کردهاند که طی سال های اخیر، بارها درخواست صدور چنین مجوزی را ارسال داشته اما مقامات مصری در این مورد اقدامی نکرده بودند.
گزارشگران بدون مرز گفته است که ظاهرا مقامات مصری به این دلیل از صدور مجوز رسمی برای ادامه فعالیت قانونی بعضی از رسانه های همگانی اکراه داشته اند تا بتوانند به میل خود، مانع از ادامه کار آنها شوند، و افزوده است که ورود پلیس به دفتر العالم "ولو با استناد به دلایل حقوقی هم صورت گرفته باشد، باز هم اقدامی خودسرانه محسوب می شود."
گزارش شده است که احمد سیوفی در اعتراض به آنچه که اقدام حکومت برای اختناق خوانده ،دست به اعتصاب غذا زده است.
احمد سیوفی به بی بی سی فارسی گفت اینکه دفتر این شبکه در هفته قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در این کشور بسته می شود سؤالات زیادی ایجاد می کند.
او گفت که علیه اقدام پلیس مصر در بستن این شبکه به دادستانی شکایت کرده است.
وی همچنین افزود که علاوه بر دفتر این شبکه، پلیس به دفتر یک شرکت خدمات رسانه ای که به فرزندانش تعلق دارد نیز حمله کرده و کلیه وسائل را ضبط کرده و دفتر را توقیف کرده اند.
به نظر می رسد این شرکت، برای تلویزیون العالم خدمات رسانه ای فراهم می کرده است.
آقای سیوفی گفت که طی حدود ده سال که از فعالیت شبکه العالم می گذرد، دهها بار به مسئولان مربوطه درخواست دریافت مجوز داده شده اما هیچ پاسخی دریافت نشده، با این حال، تلویزیون العالم در این سالها فعالیت خود را ادامه داده و اینکه با فعالیت این شبکه برخوردی نشده، حاکی از موافقت ضمنی مسئولان بوده است.
پیشتر نیز در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ میلادی، دفتر شبکه العالم در قاهره مورد هجوم پلیس واقع شده بوده اما فعالیت آن ادامه یافته است.
دفتر نمایندگی شبکه العالم در مصر فعالیت خود را در سال ۲۰۰۴ آغاز کرد. این شبکه تلویزیونی تنها رسانه خارجی مستقر در مصر نبوده که با موانعی در راه دریافت مجوز فعالیت مواجه شده است.
العالم، که بازوی تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود، از منتقدان جدی شورای عالی نیروهای مسلح مصر بوده که از زمان سقوط حسنی مبارک، رئیس جمهوری سابق مصر، زمام امور این کشور را در دست داشته است. در عین حال، اظهارات برخی از مقامات جمهوری اسلامی نیز بر ناخرسندی مقامات مصری افزوده است. از جمله ده روز پیش، علی اکبر ولایتی، مشاور بین الملل آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، ابراز امیدواری کرد که شاهد استقرار یک دولت اسلامی در مصر باشد.
گزارشگران بدون مرز یادآور شده است که در ماه سپتامبر سال گذشته هم پلیس مصر دفتر یک شبکه تلویزیونی وابسته به شبکه الجزیره را تنها چهل و هشت ساعت پس از پخش گزارشی در مورد حمله معترضان به سفارت اسرائیل در قاهره تعطیل کرد زیرا پخش این گزارش باعث انتقاداتی از نحوه برخورد دولت با این وافعه و به خصوص موضع انفعالی ماموران امنیتی در جریان حمله تظاهرکنندگان شده بود.
در خبری دیگر در مورد فعالیت شبکه العالم در قاهره، سایت الف، متعلق به احمد توکلی، از نمایندگان اصولگرای مجلس ایران، نوشته است که برخی رسانه های اسرائیلی، حمله به دفتر شبکه العالم در قاهره را "به دلیل ارتباط این شبکه با تیم ترور دانسته اند."
الف به نقل از رسانه های اسرائیلی نوشته است که یک گروه تروریستی در نظر داشت با بمبگذاری در مسیر عبور سفیر اسرائیل در قاهره، او را به قتل برساند، اما این توطئه کشف و اعضای این گروه بازداشت شدند و تحقیقات از آنها نشان داد که ایران از این عملیات حمایت میکرده و یکی از کارمندان شبکه العالم نیز رابط آنان بوده است.
سایت الف در عین حال این گزارش را رد کرده و گفته است که مقامات مصری توطئه ترور سفیر اسرائیل را تکذیب کرده اند.
گزارشگران بدون مرز در بیانیه خود، به وضعیت رسانه های خبری در ایران نیز پرداخته و یادآور شده است که ایران هم به نوبه خود از صدور مجوز فعالیت برای تعدادی از رسانه های خارجی از جمله ایستگاه های تلویزیونی عرب زبان، خودداری میکند.
گزارشگران بدون مرز، که یک سازمان بین المللی مدافع حقوق و آزادی رسانه ای در جهان است، با صدور بیانیه ای تحت عنوان "مقامات مصری دفتر ایستگاه العالم متعلق به دولت ایران در قاهره را بستند" مقامات دولت مصر را به دلیل جلوگیری از فعالیت دفتر نمایندگی این تلویزیون ماهواره ای عرب زبان مورد انتقاد شدید قرار داده است.
روز یکشنبه این هفته، ماموران پلیس قاهره وارد دفتر نمایندگی شبکه عرب زبان العالم در قاهره شدند و این محل را بستند.
در بیانیه گزارشگران بدون مرز آمده است که ماموران پلیس مصر پس از ورود به دفتر العالم، تجهیزات موجود در آن را با خود بردند و حکمی را هم برای بازداشت احمد سیوفی، مدیر این دفتر، ابلاغ کردند به این اتهام که العالم دارای مجوز فعالیت در مصر نبوده است در حالی که مسئولان این شبکه تاکید کردهاند که طی سال های اخیر، بارها درخواست صدور چنین مجوزی را ارسال داشته اما مقامات مصری در این مورد اقدامی نکرده بودند.
گزارشگران بدون مرز گفته است که ظاهرا مقامات مصری به این دلیل از صدور مجوز رسمی برای ادامه فعالیت قانونی بعضی از رسانه های همگانی اکراه داشته اند تا بتوانند به میل خود، مانع از ادامه کار آنها شوند، و افزوده است که ورود پلیس به دفتر العالم "ولو با استناد به دلایل حقوقی هم صورت گرفته باشد، باز هم اقدامی خودسرانه محسوب می شود."
گزارش شده است که احمد سیوفی در اعتراض به آنچه که اقدام حکومت برای اختناق خوانده ،دست به اعتصاب غذا زده است.
احمد سیوفی به بی بی سی فارسی گفت اینکه دفتر این شبکه در هفته قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در این کشور بسته می شود سؤالات زیادی ایجاد می کند.
او گفت که علیه اقدام پلیس مصر در بستن این شبکه به دادستانی شکایت کرده است.
وی همچنین افزود که علاوه بر دفتر این شبکه، پلیس به دفتر یک شرکت خدمات رسانه ای که به فرزندانش تعلق دارد نیز حمله کرده و کلیه وسائل را ضبط کرده و دفتر را توقیف کرده اند.
به نظر می رسد این شرکت، برای تلویزیون العالم خدمات رسانه ای فراهم می کرده است.
آقای سیوفی گفت که طی حدود ده سال که از فعالیت شبکه العالم می گذرد، دهها بار به مسئولان مربوطه درخواست دریافت مجوز داده شده اما هیچ پاسخی دریافت نشده، با این حال، تلویزیون العالم در این سالها فعالیت خود را ادامه داده و اینکه با فعالیت این شبکه برخوردی نشده، حاکی از موافقت ضمنی مسئولان بوده است.
پیشتر نیز در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ میلادی، دفتر شبکه العالم در قاهره مورد هجوم پلیس واقع شده بوده اما فعالیت آن ادامه یافته است.
دفتر نمایندگی شبکه العالم در مصر فعالیت خود را در سال ۲۰۰۴ آغاز کرد. این شبکه تلویزیونی تنها رسانه خارجی مستقر در مصر نبوده که با موانعی در راه دریافت مجوز فعالیت مواجه شده است.
العالم، که بازوی تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود، از منتقدان جدی شورای عالی نیروهای مسلح مصر بوده که از زمان سقوط حسنی مبارک، رئیس جمهوری سابق مصر، زمام امور این کشور را در دست داشته است. در عین حال، اظهارات برخی از مقامات جمهوری اسلامی نیز بر ناخرسندی مقامات مصری افزوده است. از جمله ده روز پیش، علی اکبر ولایتی، مشاور بین الملل آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، ابراز امیدواری کرد که شاهد استقرار یک دولت اسلامی در مصر باشد.
ادعای 'ارتباط العالم با تروریسم'
اقدام پلیس مصر علیه شبکه العالم اعتراضاتی را هم در پی داشته است. کارکنان این دفتر در برابر پارلمان مصر دست به تظاهرات زده اند، اتحادیه روزنامه نگاران مصری اقدام پلیس را "خودسرانه" توصیف کرده و سازمان "شبکه عربی اطلاع رسانی حقوق بشر" گفته است که نظامیان مصری از آزادی رسانه ها متنفرند زیرا نگران افشای قانون شکنی هایی هستند که در دولت انتقالی آنان روی داده است.گزارشگران بدون مرز یادآور شده است که در ماه سپتامبر سال گذشته هم پلیس مصر دفتر یک شبکه تلویزیونی وابسته به شبکه الجزیره را تنها چهل و هشت ساعت پس از پخش گزارشی در مورد حمله معترضان به سفارت اسرائیل در قاهره تعطیل کرد زیرا پخش این گزارش باعث انتقاداتی از نحوه برخورد دولت با این وافعه و به خصوص موضع انفعالی ماموران امنیتی در جریان حمله تظاهرکنندگان شده بود.
در خبری دیگر در مورد فعالیت شبکه العالم در قاهره، سایت الف، متعلق به احمد توکلی، از نمایندگان اصولگرای مجلس ایران، نوشته است که برخی رسانه های اسرائیلی، حمله به دفتر شبکه العالم در قاهره را "به دلیل ارتباط این شبکه با تیم ترور دانسته اند."
الف به نقل از رسانه های اسرائیلی نوشته است که یک گروه تروریستی در نظر داشت با بمبگذاری در مسیر عبور سفیر اسرائیل در قاهره، او را به قتل برساند، اما این توطئه کشف و اعضای این گروه بازداشت شدند و تحقیقات از آنها نشان داد که ایران از این عملیات حمایت میکرده و یکی از کارمندان شبکه العالم نیز رابط آنان بوده است.
سایت الف در عین حال این گزارش را رد کرده و گفته است که مقامات مصری توطئه ترور سفیر اسرائیل را تکذیب کرده اند.
گزارشگران بدون مرز در بیانیه خود، به وضعیت رسانه های خبری در ایران نیز پرداخته و یادآور شده است که ایران هم به نوبه خود از صدور مجوز فعالیت برای تعدادی از رسانه های خارجی از جمله ایستگاه های تلویزیونی عرب زبان، خودداری میکند.
فدراسیون پلیس بریتانیا گفته است که ترزا می، وزیر کشور، در آستانه تخریب ساختار پلیس این کشور است.
خانم می قرار است در کنفرانس سالانه فدراسیون
پلیس، که اتحادیه صنفی نیروهای پلیس بریتانیا محسوب می شود، حضور یابد تا
با افسران پلیس حاضر در کنفرانس گفتگو کند.انتظار می رود که وزیر کشور بودجه پلیس را بیست درصد کاهش دهد و خانم می تاکید دارد که دولت از کاهش بودجه و تغییر ساختار پلیس عقب نشینی نخواهد کرد.
سخنرانی او در کنفرانس فدراسیون پلیس در سال گذشته "سکوت اهانت آمیز" افسران پلیس را به همراه داشت، اما امسال انتظار می رود که فدراسیون پلیس به وزیر کشور بگوید که اقدامات او پلیس بریتانیا را "ویران" خواهد کرد.
علاوه بر اختلاف اساسی بر سر کاهش یک پنجم بودجه پلیس، فدراسیون با طرح دولت برای تغییر شرایط کار و حقوق پلیس، و همچنین خصوصی سازی بسیاری از مشاغل مخالف است.
وزیر کشور قبلا گفته بود که بعد از اصلاحات، افراد پلیس حقوق خوبی دریافت خواهند کرد و از مزایای بازنشستگی خوبی هم برخوردار خواهند بود.
اما پل مککیور، رییس فدراسیون پلیس می گوید که پلیس انعطاف پذیری کمتر، افسران کمتر و خط مقدم ضعیفتری خواهد داشت.
او گفته است وزیر کشور "در آستانه تخریب نیروی پلیسی قرار دارد که در سراسر جهان مورد احترام است و الگوی پلیسهای کشورهای دیگری قرار گرفته است."
چند روز پیش، هزاران نفر افسر پلیس در لندن در اعتراض به طرحهای دولت برای کاهش تعداد پلیس و تغییر شرایط قراردادی آنها راهپیمایی کردند.
بر اساس آمار وزارت کشور بریتانیا تعداد ماموران پلیس اکنون ۱۳۶ هزار نفر است که پایینترین تعداد در طول یک دهه گذشته است.
گزارشهای رسیده از استان سیستان و
بلوچستان ایران، از کشته شدن یک نفر در جریان تیراندازی پلیس به عدهای از
مردم معترض در شهر راسک مرکز شهرستان سرباز حکایت دارد.
به گزارش سایت سنی آنلاین، این حادثه در روز ۲۵
اردیبهشت (۱۴ مه) رخ داده و در جریان آن، دو نفر از معترضان نیز بر اثر
تیراندازی نیروی انتظامی زخمی شده اند.درگیری اخیر در راسک پس از آن صورت گرفته که عده ای از مردم شهر در اعتراض به دستگیری مولوی عبدالغفار نقشبندی، فرزند مولوی فتحی محمد نقشبندی، امام جمعه این شهر، دست به تجمع اعتراض آمیز زدند.
به نوشته سنی آنلاین مولوی عبدالغفار نقشبندی، در بازگشت از سفری که برای پیگیری دستگیری پدر خود به زاهدان داشته، در ورودی شهر راسک و در محل ایست بازرسی نیروی انتظامی بازداشت شده است.
پدر وی امام جمعه راسک، حدود سه هفته پیش به همراه مولوی عبدالله امام جمعه پارود در شهرستان سرباز و ۱۳ نفر دیگر زندانی شده اند.
منابع نزدیک به اهل سنت سیستان و بلوچستان گزارش می کنند که دستگاه های امنیتی، امامان جمعه راسک و پارود و دیگر کسانی که به همراه آنها دستگیر شده اند را به دست داشتن در ترور مولوی مصطفی جنگی زهی یکی از رهبران سنی منطقه متهم کرده اند.
آقای جنگی زهی، فرمانده یکی از پایگاه های بسیج عشایری منطقه و از هواداران سرسخت آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، بود که در دی ماه گذشته هدف سوء قصد قرار گرفت و کشته شد.
به گزارش سایت رجانیوز، مولوی جنگی زهی پیش از ترور شدن از سوی گروه جندالله تهدید به قتل شده و یک بار نیز هدف سوء قصد ناموفق این گروه قرار گرفته بود.
منابع استانی می گویند فرد کشته شده در جریان تیراندازی روز دوشنبه پلیس به معترضان در شهر راسک، جان محمد دهقانی نام دارد و مراسم تشییع جنازه او روز سه شنبه در این شهر برگزار شده است.
در نخستین روز دادگاه رسیدگی به
جنایات جنگی راتکو ملادیچ، فرمانده سابق ارتش صرب های بوسنی، او متهم شده
است که تصمیم به "پاکسازی قومی" داشته است.
ژنرال ملادیچ به ارتکاب ۱۱ جنایت جنگی و جنایت
علیه بشریت، از جمله نسل کشی، در جریان جنگ داخلی بوسنی در دهه ۱۹۹۰ (سال
های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵) متهم است.دادستان ها در لاهه می گویند که آنها دست داشتن او را در این جنایت ها ثابت خواهند کرد.
او این اتهامات را "نفرت انگیز و وحشتناک" خوانده است.
راتکو ملادیچ متهم است که قتل عام بیش از ۷ هزار مرد و پسر مسلمان در سربرنیتسا در سال را ۱۹۹۵ سازماندهی کرده است.
او همچنین متهم به دست داشتن در محاصره ۴۴ ماهه شهر سارایووست که طی آن بیش از ۱۰هزار نفر جان باختند.
ژنرال ملادیچ ۱۵ سال را به صورت مخفیانه زندگی کرد تا سرانجام در ماه مه سال گذشته به دست ارتش صربستان دستگیر و به لاهه فرستاده شد.
او در همان زندانی که رادوان کاراجیچ، رهبر سابق صرب های بوسنی در آن به سر می برد، در انتظار محاکمه بوده است. رادوان کاراجیچ در سال ۲۰۰۸ دستگیر شد و با اتهاماتی شبیه اتهامات ژنرال ملادیچ، نیمی از محاکمه خود را طی کرده است.
حرف های دادستانی
ژنرال ملادیچ با کت و شلواری خاکستری در دادگاه حاضر شد و با ورود قضات کف زد.در ابتدای جلسه، دادستان به عنوان بخشی از ارائه کیفرخواست، یک نوار ویدئویی علیه ملادیچ نشان داد.
درموت گروم، نماینده دادستان، گفت که دادستانی، دست داشتن راتکو ملادیچ را در این جنایات ثابت خواهند کرد.
او گفت: "چهار روز قبل، دو دهه از زمانی که راتکو ملادیچ فرماندهی بخش اعظم ارتش صربستان را بر عهده گرفت گذشت."
درموت گروم ادامه داد: "در آن روز او به صورت تمام و کمال به تلاش جنایتکارانه ای که در همان زمان در جریان بود، پیوست. در آن روز او به این باور رسید که از طریق قدرت نظامی، رسیدن به اهداف جنایتکارانه 'پاکسازی قومی' در بخش زیادی از بوسنی ممکن خواهد بود. در آن روز او به صورت مستقیم، خود را درگیر جنایت های جدی بین المللی کرد."
او سپس برای قضات نوار ویدئویی از پس از بمباران یک بازار در سارایوو، پایتخت بوسنی را نشان داد که ده ها نفر در آن کشته شده بودند.
بستگان کشته شدگان سربرنیتسا بیرون دادگاه تجمع کرده اند.
آقای گروم گفت که این حمله ها بخشی از طرح "فراگیر" برای پاکسازی غیرصرب ها از بوسنی بوده است.
در دسامبر سال گذشته، دادگاه بین المللی رسیدگی به اتهامات راتکو ملادیچ موافقت کرد که برای تسریع روند رسیدگی به پرونده آقای ملادیچ تعداد اتهاماتی را که علیه او مطرح است کاهش دهد.
در جلسه پیشین دادگاه که در ژوئیه ۲۰۱۱ برگزار شد، راتکو ملادیچ به دلیل جر و بحث با قاضی دادگاه رسیدگی به پرونده جرایم جنگی علیه او از دادگاه اخراج شد.
پس از آن که ژنرال ملادیچ جریان دادگاه را بارها مختل کرد، رئیس دادگاه دستور داد که او را به بیرون منتقل کنند.
آقای ملادیچ حاضر نشده بود به سئوالات دادگاه در مورد اتهاماتش پاسخ دهد و رئیس دادگاه به نیابت از سوی متهم، اتهامات وارده را رد کرد و دستور داد تا محاکمه بر این اساس ادامه یابد.
راتکو ملادیچ ۷۰ ساله اواخر ماه مه سال گذشته پس از ۱۵ سال در روستای لازاروو در شمال بلگراد دستگیر شد.
او در طول زندگی مخفیانه خود، دست کم یک بار دچار حمله قلبی شده و پس از آن وضعیت جسمانی ضعیفی دارد.
دادگاه آقای ملادیچ همچنان در جریان است.
خروج پیش از موعد نیروهای فرانسه از افغانستان بار کشورهای دیگر را سنگین تر می کند
به باور سفیر پیشین آمریکا در افغانستان اگر فرانسویها
افغانستان را ترک کنند مأموریت نیروهای ناتو از هم نخواهد پاشید اما چنین
کاری یک پیشینۀ نامبارک و ناخوشایند به وجود می آورد و فشار بر نیروهای
دیگر کشورهای حاضر در افغانستان بیشتر می کند.
خروج پیش از موعد نیروهای فرانسه از افغانستان
تا پایان سال جاری میلادی (٢٠١٢) کشورهای عضو ناتو در افغانستان را تحت
فشار قرار می دهد.
"جیمز دابینز"*- دیپلمات و کارشناس امنیت ملی آمریکا،
در واکنش به تصمیم فرانسوا هولاند- رئیس جمهوری جدید فرانسه، مبنی بر خارج
کردن نیروهای این کشور از افغانستان، پیش از تاریخ تعیین شده از سوی آمریکا
و ناتو (سال ٢٠١٤ میلادی)، گفت اگر فرانسوی ها افغانستان را ترک کنند
مأموریت نیروهای ناتو از هم نخواهد پاشید اما چنین کاری یک پیشینۀ نامبارک و
ناخوشایند به وجود می آورد و فشار بر نیروهای دیگر کشورهای حاضر در
افغانستان بیشتر می کند.
به باور سفیر پیشین ایالت متحدۀ آمریکا در افغانستان،
سران ناتو در کنفرانس آیندۀ خود در شهر شیکاگو از این تصمیم فرانسه ابراز
تأسف کرده و احتمالاً از فرانسوا هولاند- رئیس جمهوری جدید این کشور،
خواهند خواست که در تصمیم خود تجدید نظر کند.
"جیمز دابینز" گفت دانستن این که فرانسوا هولاند در شیکاگو بر سر حرفش خواهد ایستاد یا جائی برای مذاکره و چانه زدن وجود دارد امری جالب توجه است.
"جیمز دابینز" گفت دانستن این که فرانسوا هولاند در شیکاگو بر سر حرفش خواهد ایستاد یا جائی برای مذاکره و چانه زدن وجود دارد امری جالب توجه است.
خارج کردن نیروهای فرانسه از افغانستان تا پایان سال
جاری یکی از وعده های انتخاباتی فرانسوا هولاند در جریان کارزار انتخاباتی
او برای تکیه زدن بر کرسی ریاست جمهوری بوده است.
نیکلا سارکوزی، رئیس جمهوری پیشین فرانسه، نیز در همین کارزار انتخاباتی قول داده بود که در صورت تکیه زدن مجدد بر کرسی ریاست جمهوری نیروهای فرانسه را تا پایان سال ٢٠١٣، یک سال پیش ار موعد توافق شده، از افغانستان خارج کند.
نیکلا سارکوزی، رئیس جمهوری پیشین فرانسه، نیز در همین کارزار انتخاباتی قول داده بود که در صورت تکیه زدن مجدد بر کرسی ریاست جمهوری نیروهای فرانسه را تا پایان سال ٢٠١٣، یک سال پیش ار موعد توافق شده، از افغانستان خارج کند.
فرانسه با داشتن در حدود ٣٤٠٠ سرباز در افغانستان از
نظر شمار نظامیان اعزام شده به این کشور در رتبۀ پنجم قرار دارد و نظامیانش
بیشتر در ولایت "کاپیسا" در شمال شرق افغانستان مستقرند.
شمار نیروهای خارجی مستقر در افغانستان ١٣٠هزار نفر است و نظامیان حدود ٤٠ کشور را در بر می گیرد.
بیش ازهفتاد قربانی طی ٢٤ ساعت
علی رغم حضورصدها کلاه آبی سازمان ملل برای نظارت برآتش بس درسوریه، گزارش ها حاکی است که نیروهای مسلح حکومت همچنان به سرکوب های خونین خود ادامه می دهند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، نیروهای ارتش سوریه
بامداد امروز باردیگرعملیات گسترده ای را علیه کانون اعتراضات درشهرهای
مختلف آغازکردند. بنا براین گزارش دامنه عملیات بویژه درشهر"ادلب"
بسیاروسیع بوده است.
دربمباران های وسیع روزگذشته شهر" ادلب" روزگذشته حداقل ٦٠ نفرجان خود را ازدست دادند.
دربمباران های وسیع روزگذشته شهر" ادلب" روزگذشته حداقل ٦٠ نفرجان خود را ازدست دادند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه درسرکوب ها تا حدود ظهرامروز حداقل ١٠نفرجان خود راازدست داده اند که دو تن ازآنها کودکان بوده اند.
به گزارش منابع خبری یکی ازحملات امروز علیه یک اردوگاه فلسطینی صورت گرفته است که طی آن ٥ نفرکشته شده اند.
یک گروه ازاعضاء سازمان پزشکان بدون مرز که بطورمخفی از مناطق اسکان
مجروحین دیدن کرده، پس خروج ازمناطق خسارت دیده اعلام کرده است که نیروهای
امنیتی سوری پزشکانی را که درخدمت مجروحین قرار می گیرند بازداشت کرده و
داروخانه ها را مورد حمله قرار می دهند.لازم به یاد آوری است که طی حدود چهارده ماه که ازآغاز حرکت های اعتراضی علیه رژیم سوریه می گذرد، به گزارش مسئولین سازمان بیش از١١هزارنفرجان خود را ازدست داده اند.
آغاز شصت و پنجمین جشنواره سینمائی بین المللی کن
در بخش های مختلف "جشنوارۀ کن" از جمله: بخش رقابت های رسمی
(مسابقه ای)، پانزدهۀ کارگردانان، نوعی نگاه و هفتۀ منتقدان مجموعاً ٩١
فیلم بلند (درام، کمدی، کارتون، مستند و فیلم های کلاسیک ترمیم شده) به
نمایش در می آید. عباس کیارستمی، سینماگر بلند آوازۀ ایرانی، با یک فیلم
محصول فرانسه و ژاپن زیر عنوان «مثل یک عاشق» در بخش اصلی یعنی بخش مسابقه
ای این جشنواره شرکت دارد.
شصت و پنجمین "جشنوارۀ سینمائی بین المللی کن"،
در جنوب فرانسه از امروز (چهارشنبه١٦مه) ساعت ١٩ و ١٥ دقیقۀ به وقت محلی
کار خود را آغاز می کند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، از امروز تا ٢٧ ماه مه -
طی دوازده روز- شهر ٦٠هزار نفری "کن" شاهد حضور بیش از٨٠ هزار تن از
کوشندگان عرصۀ هنر هفتم یا به قول امروزی ها «اهالی سینما» و نیز دوستداران
این هنر خواهند بود.
در بخش های مختلف "جشنوارۀ کن" از جمله بخش رقابت های
رسمی (مسابقه ای)، پانزدهۀ کارگردانان، نوعی نگاه و هفتۀ منتقدان مجموعاً
٩١ فیلم بلند (درام، کمدی، کارتون، مستند و فیلم های کلاسیک ترمیم شده) به
نمایش در می آید.
عباس کیارستمی، سینماگر بلند آوازۀ ایرانی، با یک فیلم
محصول فرانسه و ژاپن زیر عنوان «مثل یک عاشق» در بخش اصلی یعنی بخش مسابقه
ای این جشنواره شرکت دارد.
از اضغر فرهادی کارگردان فیلم «جدائی نادر از سیمین»-
فیلم برندۀ جایزۀ اسکار و چند جایزۀ دیگر، نیز در این فستیوال با اهداء
جایزۀ رسانه های اتحادیۀ اروپا بزرگداشت به عمل خواهد آمد.
در پنجاهمین سالگرد مرگ "مرلین مونرو"- بازیگر اسطوره
ای و فراموش نشدنی سینمای آمریکا، تصویری از او زینت بخش پوستر رسمی "شصت و
پنجمین جشنوارۀ سینمائی کن" است.
"نیکول کیدمن"، "براد پیت"، "تیلدا سوینتون"، "بروس
ویلیس"، "بیل موری"* و "ماریون کوتی یار"* از جمله بازیگرانی هستند که امشب
از پله های مفروش به فرش قرمز کاخ جشنواره در شهر ساحلی "کن" بالا خواهند
رفت.
"نانی مورتی"*، سینماگر برجستۀ ایتالیائی ریاست هیأت
داوران را بر عهده دارد و "دیان کروگر"*، امانوئل دووس"* و "ایوان مک
گرگور"*(بازیگر)، "الکساندر پین"*- کارگردان و "ژان پل گوتیه"٭- منتقد و
دوستدار سینما، از اعضای هیأت داوران هستند.
علاوه بر عباس کیارستمی، سه برندۀ دیگر نخل طلا-
بزرگترین جایزۀ این جشنواره- در دورهای پیشین، نیز با فیلم های تازۀ خود در
شصت و پنجمین دورۀ "جشنوارۀ کن" حضور دارند.
اجلاس سران ناتو در شیکاگو
در اجلاس ناتو که قرار است در شیکاگو برگزار شود و در آن
مهمترین موضوع مطرح، مسئلۀ افغانستان خواهد بود، آصف علی زرداری- رئیس
جمهور پاکستان هم دعوت شده است.
آصف علی زرداری هنوز به این دعوت جواب نداده
است و گفته است که بعد از اجلاس شورای دفاعی کشورش، به این دعوت جواب مثبت
یا منفی خواهد داد. در عین زمان، گفته شده است که سفارت پاکستان در ایالات
متحده، اشتراک او را در این اجلاس تأیید کرده است.
علاوه بر افغانستان، موضوع دیگری که در این اجلاس ناتو
مطرح خواهد بود، انظباط اقتصادی است که سران بسیاری از کشور های عضو ناتو،
در مسایل نظامی هم آنرا مطرح خواهند کرد.
حضور پاکستان در کنار افغانستان در این اجلاس، به این
دلایل مهم است که از یک سو پاکستان متهم به پشتیبانی از طالبان است و از
سوی دیگر از شش ماه به این سو، راه اکمالاتی نیروهای ناتو را بسته است. در
حالیکه در سال های آینده هم پاکستان به دلیل موقعیتش در تعاملات افغانستان
نقش عمده خواهد داشت، در این اجلاس پیش بینی میشود که مسئولین ناتو، تعهدات
دراز مدت خود را در برابر افغانستان اعلان خواهند کرد.
شرکت فرانسوا هولاند- رئیس جمهور جدید فرانسه، که گفته
است تا آخر سال جاری نیروهای کشورش را از افغانستان بیرون خواهد کرد، هم
در این اجلاس مهم است. در حالیکه مسئولین میخواهند این اجلاس را که موضوع
عمدۀ آن ترک افغانستان است، با روحیۀ همنوایی جلوه بدهند و وانمود کنند که
آزادی کشور های مختلف در آژاندی خروج، با استراتیژی کلی ناتو همنوایی دارد.
مسئلۀ سپر دفاعی کشور های عضو ناتو هم در این اجلاس
مطرح خواهد بود. بار دیگر، کشور های غربی میخواهند برای دفاع از اروپا در
برابر موشکهایی که، این بار احتمالاً از خاور میانه یا ایران شلیک خواهد
شد، تدابیر دفاعی بگیرند؛ ولی باز هم روسیه در این مورد با کشور های غربی
اختلاف نظر دارد.