۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۵, جمعه

مهمترین خبرهای روز جمعه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

بزرگداشت روز کارگر توسط زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج
بزرگداشت روز کارگر توسط زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج


بنا بر گزارشات رسیده سه شنبه 12 اردیبهشت ماه زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج مراسمی را به منظور بزرگداشت روز جهانی کارگر در سالن دوازده برپا کردند.
برنامه روز جهانی کارگر به مجری گری آقای رسول بداقی آغاز شد و در ادامه با ترانه های محلی چند تن از زندانیان به نام های جعفر اقدامی ، هادی عقیلی ، رسول بداقی و رضا شریفی بوکانی ادامه پیدا کرد و متنی در ارتباط با روز کارگر از سوی مسعود باستانی خوانده شد ، و شعری به نام (( معجزه عشق)) را که متعلق به خالد حردانی بود با صدای ایشان خوانده شد و در نهایت ، مراسم با خواندن سرود ای ایران از سوی زندانیان سیاسی و عقیدتی به پایان رسید




پارلمان كويت مجازات اعدام را براى توهين كنندگان به پيامبر و همسرانش تصويب كرد


پارلمان كويت مجازات اعدام را براى توهين كنندگان به پيامبر و همسرانش تصويب كرد
پارلمان كويت با اكثريت بالايى تصويب كرد كه هر توهين كننده اى به حرمت پيامبر اسلام و ساحت پاك همسرانش در اين كشور به مجازات اعدام محكوم مى شود.
طبق ماده 111 مكرر از قانون مجازات تصويب شده پارلمان كويت، "هر كس به ذات بارى تعالى و يا رسول اكرم (ص) و يا همسران پيامبر اهانت كند، در معرض محكوميت به اعدام قرار خواهد گرفت".
ماده مذكور به تصويب 41 نماينده پارلمان رسيد، در حالى كه 6 مخالف نيز داشت.
اين نخستين بار است كه در يك كشور عربى، مجازات اعدام براى جرم اهانت به پيامبر اسلام تعيين و تصويب مى شود. اين قانون براى توشيح و اجرايى شدن، يا اعاده به پارلمان، نزد صباح الاحمد الجابر الصباح امير دولت كويت ارسال گرديد.
جمال الشهاب وزير اوقاف كويت در همين زمينه نظر داد كه "كميته تدوين قوانين، بعضى از موارد مذكور در لايحه شوراى فتوا را ناديده گرفته است. مثلا مجازات اعدام طبق اين لايحه محدود به كسانى بوده است كه همسران پيامبر اكرم (ص) را با افتراهاى زشت مورد اهانت قرار دهد.
نمايندگانى كه عليه مصوبه مجلس قانونگذارى كويت راى دادند عبارتند از: احمد لارى، عبدالحميد دشتى، عدنان مطوع، عدنان عبدالصمد، صالح عاشور و محمد الصقر.
احمد لارى در اين باره توضيح داد كه "جرم دشنام" نزد همه علماى اسلام مورد توافق است. اما در مورد "تشكيك و زخم زبان" اختلاف نظر هست. او افزود: من مى گويم كه تعريف ها واضح نيست و اين ماده قانونى مجازات يكسانى را براى توهين كننده به پيامبر (ص) و همسرانش تعيين كرده است. به عبارت ديگر آنها را مساوى دانسته است.
لارى به "العربيه. نت" گفت: اختلافى فقهى بين علماى مذاهب بر سر نگرش به ناموس پيامبر اسلام وجود دارد. البته اين اختلاف، مانع تشديد مجازات توهين كننده نيست.
با اين حال اين نماينده پارلمان كويت تاكيد كرد كه موضوع، يك بحث شرعى است. من شخصاً با مبناى تصويب چنين قانونى مخالف نيستم. ولى معتقدم كه ما يك متن قراردادى (وضعى) را در برابر خويش داريم و بايد آن را با احكام شرع تطبيق دهيم.
لارى افزود: به هر حال من به راى اكثريت احترام مى گذارم. اين اكثريت مى تواند، مصوبه خود را بدون تغيير و تعديل تا به آخر پيش ببرد. ليكن من يادداشتى به آنها داده ام كه جزئيات تفاوتهاى اين مصوبه با نظرات مذاهب مختلف را روشن كرده است.
على دقباسى ديگر نماينده پارلمان كويت در مورد مصوبه صادره به "العربيه. نت" گفت: ما مى خواهيم كه قانون جلوى هر اهانت كننده اى را بگيرد. ما اين مصوبه را يك پيروزى براى اسلام و يارى به رسول اكرم و همسرانش مى دانيم. زيرا مشاهده كرديم كه بعضى از نادانان زبان درازى و تعدى مى كنند، حال آنكه هيچ قانونى جلوى آنها را نمى گرفت.
اين نماينده ابراز عقيده كرد كه مصوبه اخير را مهمترين قانون تصويب شده از سوى پارلمان كويت مى داند و اميدوار است كه پارلمانهاى همه كشورهاى اسلامى چنين قوانينى را تصويب كنند.
گفتنى است كه چندى پيش پليس كويت يك شهروند اين كشور را به اين دليل بازداشت كرد كه از طريق "تويتر" به پيامبر اسلام (ص) و همسرانش اهانت كرده بود.
ليكن مسئولان كويتى به دليل عدم وجود قانونى در اين باره تا كنون نتوانسته اند اين فرد را محاكمه كنند.




انتخابات فرانسه وچپ گروگان گرفته شده!

انتخابات فرانسه وچپ گروگان گرفته شده!
تحولات فرانسه همیشه اهمیتی فراترازمرزهای خود بویژه دراروپا داشته است.حتی انتخابات هم ازاین امرمستثنی نبوده وبرگزاری انتخابات ریاست جمهوری بویژه درشرایطی که سرمایه داری دستخوش بحرانهای حادو ساختاری است وسیاست های نئولیبرالیستی بورژوازی آماج اعتراض ونفرت وسیع ترین توده های کارگروزحمتکش واکثریت بزرگی ازشهروندان قراردارد، توجه بیشتری را بسوی خود جلب کرده است(نباید فراموش کرد که ائتلاف آلمان وفرانسه بطورمستقیم موتورپیش برنده ودیکته کننده این سیاست بردهها کشوراروپائی است). با رشد آراء شبه فاشیست ها درکازارهای انتخاباتی فرانسه درطی یک دهه اخیر(بربسترمسائلی چون بحران گذارازدولت-ملتها بسوی اتحادیه های بزرگ منطقه ای وقاره ای،بحران مهاجرت ورکود اقتصادی و بیکاری)،معرکه انتخابات بیش ازپیش داغ شده وباشرکت 80 درصدی وگاهی بالاترازآن همراه است.درعین حال براساس نظرسنجی ها، فرانسه ازمعدودکشورهای بزرگ سرمایه داری است که درآن اکثریت بسیار قاطع مردم آن با ریاضت اقتصادی و سیاست آزادسازی سرمایه ازقیدوبندها، مخالف هستند. درچهارچوب تشدید وخامت بحران منطقه یورو، اقتصاد فرانسه هم بیش ازپیش بحرانی شده وخطرتنزل رتبه اعتباری آن دربازارسرمایه وجود دارد. علاوه برناکامی سازکوزی در وعده های اقتصادی اش، برخی عوامل دیگر نظیر دنباله روی ونزدیکی بیش ازحد وی نسبت به آمریکا که بجای سنت استقلال نسبی مواضع اروپا دربرابرآن(مثل جنگ عراق)، فرانسه عملا نقش سنتی انگلیس درنزدیکی به آمریکا وحتی کاسه داغ ترازآش را بازی کرده است. درسالهای اخیرنزدیکی بیش ازحددولت فرانسه به راست آلمان ومرکل وهمراهی با آن نیزمزید برعلت شده است. او باافزایش تمرکزقدرت دردستان خود،موج سواری های چندش آورش برروی برخی شعارهای رقبایش وحساسیتی که بدلیل عدم پای بندی به پاره ای هنجارهای جا افتاده نهاد ریاست جمهوری درافکارعمومی فرانسویان بوجود آورده است، همه وهمه دست بدست هم داده وانتخابات فرانسه را به چالش بزرگی برای او وحزبش ونیزبخش مهمی ازطبقه حاکم وازجمله سرمایه مالی وبانک های حامی او تبدیل کرده است.همسوئی همراه با رقابت سارکوزی با شعارهای شبه فاشیستها نظیرمسأله مهاجرت،که زمانی لوپن او را به دزدی شعارهای حزب خود متهم کرده بود،برکسی پوشیده نیست. مجموعه این مسائل دست بدست هم داده وصف آرائی داغ انتخاباتی را بوجود آورده است.نتیجه دوراول انتخابات تقریبا با آنچه که دراکثر نظرسنجی های متعدد پیش بینی می شد مطابقت داشت. دردوراول "سوسیالیستها" با اندک اختلافی پیش افتادند و درمیان سایرطیف ها،آراء راست افراطی وتاحدی جبهه چپ با کاندیداتوری (ژان لوک ملانشون) قابل توجه بود. گرچه ملانشون آنطورکه درپاریس رأی آورد به عنوان نفرسوم، نتوانست درسطح سراسری بدست آورد وجبهه چپ با کمی بیشتراز 11% درچایگاه چهارم پس ازراست افراطی وکاندیدش مارین لوپن قرارگرفت.

مبارزات درون سیستمی یا علیه سیستم؟

گرچه چپ های فرانسه دراین دوره باتوجه به بحران گسترده سرمایه داری وچالش هائی که راستها ونظام سرمایه داری با آن مواجه شده اند وباتوجه به برآمدفضای ضدسرمایه دارای درمقیاس جهانی ورویکرد جوانان به مبارزه ضدسرمایه داری،با شعارهای بالنسبه رادیکال تری درمقایسه با گذشته وارد صحنه رقابت انتخاباتی شده اند،اما واقعیت آن است که این مبارزات علیرغم داشتن برخی رنگ وبوهای ضدسرمایه داری وضدسیستمی ودادن شعارهائی چون جمهوری اجتماعی ششم، هم چنان درون سیستمی بوده ودرچهارچوب سازوکارها وزمین بازی نظام سرمایه داری صورت می گیرد. سرمایه داری برای تأمین نرخ سودبیشترو درکشاکش بحران ومبارزه طبقاتی و تثبیت موقعیت خود، دایما درتلاش برای بازتولید خود قراردارد واین کار را اساسا ازطریق استثمار،مسلط کردن گفتمان خود بر کارگران وزحمتکشان وروشنفکران، وایجادساختارهای سلسه مراتبی و تحت کنترل خود به عمل می آورد. درهمین رابطه ازمکانیزم رقابت های انتخاباتی واحیانا دست بدست شدن قدرت سیاسی درمحدوده بازیگران وفاداربه اساس نظام سرمایه داری، هم چون موج شکنی برای کنترل امواج نارضایتی عمومی وروانه ساختن مبازات ضدسرمایه به شن زارها نهایت بهره را می گیرد. تناوب و چرخش قدرت صوری (بین راست و سوسیال دمکراسی)دراین سیستم تنها برای کنترل منازعات طبقاتی و نجات نظام صورت می گیرد .این تجربه نه فقط درفرانسه درطی دهه ها به اثبات رسیده است ویک تجربه تاریخی مسلم است، بلکه درسایرنقاط جهان چون انگلیس وآلمان وایتالیا واسپانیا ویونان و....هم محک خورده است(درآمریکا این گردش قدرت بین نخبگان سیاسی طبقه حاکم بامشخصات ورنگ وبوی دیگری که معرف مدل نوع آمریکائی دوحزبی لیبرال ومحافظه کار است پیش برده می شود).واقعیت آن است که نقش سوسیال دموکراتها بویژه درطی چند دهه اخیرِتعرض نئولیبرالیسم،جز خدمت بی ریا وتمام عیاربه سرمایه داری برای گذرازبحران وبویژه کنترل امواج نارضایتی عمومی نبوده است. این نقش ارتجاعی وضدانقلابی را دریونان توسط حزب "سوسیالیستی" که برای مدت طولانی درقدرت بودند،بویژه درسالهای اخیر ودرمواجهه با بحران وسرکوب شورش مردم یونان شاهدبودیم. دراسپانیا ودرآلمان شرودر ودرانگلیس بلر و....همه جاشاهد آن بودیم که آنها خود تبدیل به پیش برندگان قهار سیاستهای نئولیبرالی شدند. اگریک مبارز ضدسرمایه داری نخواهد باسرمایه داری کناربیاید و به رفرم های جزئی وناپایداروعموما نمایشی ومقطعی آن دل خوش کند،ونخواهد چشم خود را برعملکرد واقعی وتجربه شده سوسیال دموکراتها به بندد، هرگزنمی تواند باین گونه جریانات برای ایجاد تحول وتغییردرسیستم حاکم دخیل به بندد واسب خود را به گاری آن ها به بندد.

مدل فرانسوی صف آرائی انتخاباتی البته ویژگی های خود راهم دارد، اما خارج ازکارکرد عمومی آزمون کلی سوسیال دموکراسی اروپا نیست.تجارب گذشته خود فرانسه وازجمله نخست وزیری ژوسبن ویا پیش ازآن نیزهمین واقعیت را تأیید می کند.دراین گونه صف آرائی های انتخاباتی وغیرانتخاباتی معمولا دوحزب اصلی راست وشبه چپ وجود دارند که ضمن داشتن برخی اختلافات درشیوه ها وحداکثردرشتاب پیشبردسیاستهای مشترک،درحفظ نظام ونجات آن ازبحران اتفاق نظردارند. درکنارآنها طیف رنگارنگی ازسازمانها واحزاب کوچکتردرهردوسو وجود دارند که معمولا دراتئلاف وهمسوئی وبده وبستان باجریانات نزدیک به خود برای بدست آوردن سهمی ازقدرت تلاش می کنند.
درواقع راست به مثابه نماینده تیپیک وتماعیارطبقه سرمایه داری، سیاست های خود را به جامعه دیکته می کند وتا آنجا که می تواند خود مجری مستقیم آن است. ووقتی هم با بحران وامواج نارضایتی (که درنظام سرمایه داری اجنتاب ناپذیراست) مواجه می شود و قادربه ماندن نیست،ازطریق مکانیزم های انتخاباتی جای خود را به فراکسیون دیگری ازکمپ بورژوازی با چهره بزک شده می سپارد.وآنها نیز همان سیاست های جناح راست را که دراصل توسط طبقه سرمایه دار دیکته شده است به پیش می برند.با این تفاوت که بازدن ماسک سوسیال دموکراسی و شبه چپ برچهره خویش، وباخیانت به وعده ووعیدهای داده شده،صفوف طبقه کارگروسایرلایه های معترض و جنبش چپ را متشتت وغیرمؤثرمی کنند.وباین ترتیب است که سرمایه داری جوییارهای مبارزه طبقاتی درحال گسترش را بطور سیستماتیک به شن زارها کانالیزه می کند.

چپ وگرداب تباه کننده!
وقتی این سؤال مطرح میشودکه رمز و رازماندگاری سرمایه داری چیست وچه گونه علیرغم این همه بحران ونارضایتی سلطه خود را حفظ وبازتولید می کند؟ بسیاری از چپ های رفرمیست، فیلسوفانه شانه بالاانداخته وازسرلاقیدی وبی مسئولیتی آن را به فقدان آلترناتیو وعدم آمادگی طبقه کارگرنسبت داده وبه توجیه معقول جلوه دادن گزین بد دربرابربدتروبازی دربساط بورژوازی می پردازند.غافل ازآن که آلترناتیو ازآسمان وبصورت یک پارچه نازل نمی شود و اگرراست می گویند،قاچ زین را به چسبند و خود به مثابه بخشی ازآن آلترناتیو درپراتیک عملی ونظری، مشی مستقل پیشه کرده وازمشارکت درچرخه بازتولید نظام خود داری ورزند .تنها باین ترتیب است که سرمایه داری می تواند در اوج بحران ها و نارضایتی ها که مورد سؤال وحمله عمومی قرار می گیرد، مجددا خود(باچهره بزک شده ویاغیربزک شده) آلترناتیوخویشتن می شود وهربارازنوسربلند می کند. دراین فرایند بازتولید(ازجمله انتخابات)، متأسفانه بخشهای وسیعی ازچپ که خود را رادیکال وضدسرمایه داری می نامند، با الصاق خود به چرخه بازتولید سیستم موجود به بخشی ازمصالح آن تبدیل می شوند. امری که درفرانسه امروز می گذرد مصداق کاملی ازهمین وضع است. توجیه این سیاست به عنوان جذب پایگاه توده ای،عذربدترازگناه بوده و هیچ تغییری دراین واقعیت بوجود نمی آورد. چرا که آنها دراصل برای بورژوازی ورفرمیسم پایگاه توده ای بوجود می آورند وازقضا چنین پایگاهی هرچه قدر گسترده تر باشد وجه رفرمیستی این گونه احزاب وسازمانها بیشترمی شود. حتی یک مورچه درحمل دانه بسوی لانه خود اگردرمسیری با دشواری وموانع مواجه شود،تلاش می کند درحرکت های بعدی مسیرخود را عوض کند،.با این همه، چه حکمتی است که طی دهها سال وبیش ازآن، سوسیال دموکراتها وطیف های دیگری ازچپ ها که این راه را آزموده اند وعواقب آن را با گوشت وپوست خویش لمس کرده اند،اما هم چنان اصراربه بازی درزمین بورژوازی دارند، و"انتخابات" آزمون وپراتیک اصلی آنها را تشکیل می دهد.
واقعیت آن است که داشتن برخی ادعاهای ضد سرمایه داری کافی نیست.اگراین ادعاها درعمل وپراتیک اجتماعی نتواند تبدیل به مشی و استراتژی ضدسیستمی و تاکتیک های منبعث ازآن شود، دارندگان چنین ادعاهائی دارند درچرخه بازتولید سیستم سرمایه داری عمل می کنند.ازهمین رواست که چپ وهرمدعی ضدسرمایه داری باید دایما ازخود به پرسد که چه نقشی دربازتولیدسیستم حاکم دارد وچگونه می توان ازآن فاصله گرفت؟.
وقتی آقای ملانشون-به نمایندگی ازجبهه چپ- بلافاصله پس ازبرگزاری انتخابات دوراول درمیان هواداران خود درپاریس می گوید" من از شما تقاضا می کنم ششم مه، بدون اینکه در مقابل (رأی خود) چیزی بخواهید، برای فراهم ساختن زمینه شکست سارکوزی درنگ نکنید، گویی برای پیروزی خود من در انتخابات شرکت می کنید"، نه فقط بروشنی گروگان بودن جبهه چپ توسط اردوی رفرمیسم را به نمایش می گذارد، بلکه نشان میدهدکه او واحزاب حامی اش چنان دراین بازی فی الواقع باخت باخت، ممارست پیداکرده اند وباصطلاح درس خود را حفظ اند که نیازی به تصمیم گیری ازطریق گشودن بحث با بدنه برای تصمیم گیری حول موقعیت کنونی نمی بیند. گوئی که میلیونها رأی دهنده به شخص وی رأی داده اند ونه به مطالبات وخواستهای خود که اکنون باید ازآنها بگذرند! درهرحال جمع کردن ناراضی ترین بخش جامعه وطبقه کارگر وروشنفکران و ریختن سخاوتمندانه آن درسبد حزب سوسیالیست دربرابرسازکوزی(که آئینه تمام نمای این نوع صف آرائی های انتخاباتی است)،بخوبی آچمزشدگی این چپ وپیوندش با سیستم حاکم برجامعه ومشارکت حتی فعال درچرخه بازتولید بورژوازی ووضعیت موجود را به نمایش می گذارد.مطابق این چرخه: درصف اپوزیسیون دروجه عمده، این چپ سوسیال دموکرات ووفاداربه نطام است که معمولا بیشترین آراء مردم ناراضی را درسبدخود جمع کرده وآن را درخدمت طبقه بورژوازی و نجات نظام ازبحران قرارمی دهد(این چپ معمولا درمواقعی که درقدرت نیست وجامعه بحرانی است،شانس صعود دارد ووقتی هم درقدرت است،موقعیت خود را ازدست داده وبرای مدتها به محاق می رود). سپس نوبت حلقه های بعدی وکوچکتروازجمله چپ مدعی مبارزه ضدسرمایه داری فرامیرسد که نقش خود را درتکمیل این چرخه بازتولید ایفاء کنند. آنها نیزعلی القاعده وبه سهم خود، آراء ناراضی ترین ورادیکال ترین بخشهای جامعه را جمع کرده واحیانا درطی دادوستدی تحویل احزاب سوسیال دموکرات(وشبه چپ ها) می دهند. جالب است که این بار دادوستد مزبور ظاهرا بدون هرگونه چشم داشت وقید وبندی صورت می گیرد واین درحالی است که حتی رقیب راست افراطی نیزحاضرنشده است آراء خود را این چنین سخاوتمندانه به ثمن بخس بفروشد. بهرحال این نوع زنجیرشدگی به سیستم،نتیجه اجتناب ناپذیر استراتژی معطوف به سیستم وازجمله مشارکت درقدرت ،گیرم به صورت غیرمستقیم،نشانه استیصال، دنباله روی ونداشتن افق است.واین سؤال را دربرابر همه قرارمی دهد که چرا آراء چهارمیلیون ازناراضی ترین وآگاه ترین بخش جامعه، طبقه کارگر وزحمتکشان وروشنفکران، بجای تقویت مواضع سوسیال دموکراسی وترمیم چرخه بازتولید موقعیت بورژوازی دستخوش بحران،درخدمت تقویت مبارزات ضدسیستمی وضدسرمایه داری قرارنگیرد؟.لااقل جبهه چپ می توانست صراحتا اعلام کند که اولا به هیچ وجه قصد مشارکت درقدرت سیاسی را(نه فقط ازسرتاکتیک وبازی های رایج سیاسی) ندارد.ثانیا مطالبات مشخص وقاطعی را دربرابرسوسیال دموکراتها قرارمی داد وحمایت خویش را مشروط به پذیرش وبرآورده کردن آنها می کرد.تنها دراین صورت بود که همه می دیدندکه این جبهه مصمم به پیش برداهداف مستقل خودبوده وحاضربه معامله برسر مطالبات کارگران وزحمتکشان نیست وسوسیال دموکراتها نیز باخیال آسوده نمی توانستند به سازش با جناح راست وسیاستهای آن،که همواره محمتل ترین شق است، مبادرت ورزند. دربرابراگر با قلم گرفتن همه پارامترهای دخیل درآفرینش لحظه ونادیده گرفتن گزینش های خارج ازبساط بورژوازی،یعنی آن جریان مبارزه طبقاتی که فارغ ازبساطی که بورژوازی برای مسخ وکنترل کردن آن چیده است، بخواهیم با دراماتیزه کردن وضعیت، صرفا گزینه سازکوزی یا اولاندا را دربرابرخود قراردهیم،بناگزیرهمیشه درهمان جاده ای خواهیم راند که بورژوازی برایمان ساخته است.دراین صورت دیگرداشتن افق واستراتژی معطوف به سوسیالیسم نیزبی معنا خواهد بود. والبته نتیجه هم چیزی جزایفاء نقش اپوزیسیون درون نظام ونه اپوزیسیون نظام نخواهد بود.

چپ با کدام استراتژی؟
تاموقعی که چپ بجای عمل و استراتژی واقعامستقل به بازی دربساط بورژوازی سرگرم است،چه خودآگاه باشد وچه نه،کاری جزرساندن سوخت به معرکه انتخاباتی(وغیرانتخاباتی) بورژوازی، بازتولید آن و بردن کارگران حامی خود به سوی سراب،انجام نمی دهد. چپ برای خروج ازاین گرداب تباه کننده چه می تواند بکند؟. قبل ازهرچیزبه عنوان پیش شرط هرگونه استراتژی مستقل او باید درس های لازم ازتجربیات سترون وشکست خورده گذشته مبنی برمشارکت(مستقیم وغیرمستقیم) درماشین قدرت به امیدتحول جدی دروضعیت، بجای درهم شکستن آن را،بگیرد. چپ قبل ازهرچیزباید با شهامت کامل دندان طمع مشارکت درقدرت را بکشد.هیچ چیز بیش ازاین سخن مبتذل وبدیهی انگاشته جامعه طبقاتی واحزاب متعلق به آن که گویا وظیفه حزب مبارزه برای کسب قدرت است، بیانگرمسخ شدگی چپ وحل شدگی آن درسیستم نیست.چپ تاجامعه طبقاتی دائراست کارکردی جزمبارزه علیه قدرت وضدقدرت بودن ندارد.نباید فراموش کردکه مقوله قدرت اساسا درجداشدگی ازصاحبان ومولدین واقعی آن،چه بشکل مصادره ویا تفویض باصطلاح ازنوع رضایتمندانه اش به دیگران، معنامی دهد وگرنه با وحدت سوژه وقدرت وبازگشت قدرت به منشأ اصلی خود، مقوله قدرت طبقاتی،بیگانه شده وسرکوبگر(ازجمله دولت) بلاموضوع می شود. آن چه که دموکراسی صوری،نمایندگی و"دمکراسی غیرمستقیم"نامیده می شود،درماهیت خود ودرتجارب تاریخی مکرر،معنائی جزتقویض قدرت به بورژوازی وسلطه گران نداشته وندارد.قدرت وقتی واگذارشد،علیرغم همه شرط وشروط های حقوقی اغواکننده و صوری، غیرقابل کنترل وسرکوبگرمی شود. برعکس تحقق قدرت اجتماعی،وحدت جامعه وقدرت بیگانه شده،چیزی جز"خودحکومتی" کارگران وزحمتکشان وزائل شدن"قدرت"نیست. چپ وظیفه ای مهمترازبارورساختن نظری و عملی "خودحکومتی" به مثابه آلترناتیوسرمایه داری ندارد.
تنها درپی دست شستن ازتصرف ماشین دولتی وحرکت درمسیردرهم شکستن آن است،که راه برای استراتژی رهائی بخش گشوده می شود:

الف- دو محوراصلی این استراتژی عبارت است ازراهبرد دموکراسی مستقیم،مشارکتی وفراگیر(هم دموکراسی سیاسی وهم اقتصادی) ودرتاکتیک ومبارزه عملی، تمرکزعمده برمبارزات ضدسیستمی وخارج ازسازوکارهای نظام حاکم درتمامی سطوح خردوکلان(برای خروج ازچرخه بازتولید سرمایه داری) .براین اساس تقویت اقدام مستقیم و دامن زدن به آن برای کنترل زندگی وبیرون کشیدن آن ازچنگ سلطه بورژوازی، درکارخه ها ومحله ها وخیابان ها ومدرسه ها ودانشگاهها و وتمامی مؤسسات آموزشی و خدماتی،ازطریق تشکیل مجامع عمومی، وظیفه اصلی این چپ را تشکیل می دهد.دموکراسی مستقیم ومشارکتی پادزهرقدرت وباطل السحرافسون بورژوازی است.درهم شکننده مرزهای تصنعی وساخته وپرداخته شده شده بورژوازی بین حوزه های سیاسی واجتماعی واقتصادی است.

ب-بی تردید مبارزه برای اصلاح واقعی دراین رویکرد وجود دارد،اما درخدمت این استراتژی است ونه برعکس، وبنابراین چپ باید بشیوه خود یعنی با اتکاء بر فشارازبیرون ونه ازطریق مشارکت اخته کننده درچرخه سیستم، آنرا انجام بدهد.شرکت درکارزار انتخاباتی وپارلمان ها-درصورتی که توسط خودجنبش ضروری تشخیص داده شود، تنها به عنوان یک تاکتیک فرعی باهدف افشاء بورژوازی، تقویت گفتمان ضد سیستمی و برای تحمیل مطالبات معین می تواند صورت گیرد.وبهمین دلیل تا آنجا مجاز،امکان پذیرومفیداست که برنیروی واقعی فشاربیرون به سیستم متکی باشد.

خلاصه:
آنچه که بخش وسیعی ازمدعیان چپ را آچمزومجاب به شرکت درچرخه بازتولید سیستم می کند، همانا افسون رئال پلتیک است که با منطق گزین بین بدوبدتر، گزینه هائی که بورژوازی درمقابلش قرارداده، آذین بندی شده است.منطقی که درمورد فرانسوی ها باین شکل صورت بندی می شود: "فرانسوی ها دور اول با قلبشان رأی میدهند و دردوردوم با عقلشان"!. بدبختانه پیدایش راست افراطی براین افسون شدگی افزوده و سبب می شودکه حتی چپ ها ازترس مرگ خودکشی کرده وآراء خود را-بدون هیچ ناراحتی وجدان- حتی به کیسه شیراک ها وامثال او بریزند! درحالی که اگرچپ گریبان خود را ازاین افسون شدگی برهاند،بستروافق های دیگری برای حرکت پدیدارمی شود.

اجازه دهید یک لحظه درنزد خود بدترین سناریو را به تصویربکشیم: فرض کنید که راستهای افراطی به جای شیراک وسازکوزی ها قدرت ر ادردست بگیرند.آنگاه چه می شود؟ اگربورژوازی با چهره واقعی تروکمتر روتوش شده مانند ماری لوپن سکاندارهدایت ماشین دولتی شود،تازه آغازبحران مضاعف در نطام است.چراکه مبارزه طبقاتی را بشدت تشدید کرده وصف آرائی های سنتی بورژوازی را بهم ریخته وفرصت می دهد که جنبش کارگری و چپ دررادیکال ترین وجه خویش به صحنه درآید. درجهان امروز یعنی عصرجهانی شدن وعصرارتباطات واطلاعات، نقش آفرینی دولت–ملتهای دوران هیتلری که بخواهد جهان را به توبره بکشد تمام شده است وحضورشان به مثابه سکاندار،جزاختلال در انباشت سرمایه(برخلاف فاشیسم هیتلری) نخواهد بود .علاوه براین لوپن ها وامثال او چه خواهندکردکه جناحهای دیگربورژوازی آن را انجام نمی دهند ویا نخواهند داد.برعکس آنها نیزازبرگ مهاجرت ونظایرآن برای اهدافشان سودخواهند جست، منتها سنجیده تروموفق ترازامثال لوپن ها.برخی سیاست های دیگرچون خروج ازحوزه یورو نه فقط ممکن نیست،بلکه بحران را درفرانسه سراسری می کند. بنابراین این راست اگرهم به قدرت برسد واگراصراربراهداف خود داشته باشد،کاری جزکندن گورخود نخواهد داشت.

مهم آنست که رقابت ها وصف آرائی های درون کمپ بورژوازی نتواند استراتژی مستقل چپ را تحت الشعاع خود قراربدهد.بگذارما نیروی خود را-هرمقدارکه باشد- برای اهداف ومسیرمستقل خود بکارگیریم وبذرهای خود را نه در خاک شوره زارآنها بلکه درزمین متعلق به خودمان ودرخدمت مبارزه طبقاتی ییافشانیم. اگرروزی کارگران وزحمتکشان وهمه شهروندان ناراضی ازسیستم وازجمله چپ ها تصمیم بگیرند،حرکت مستقل خود را انجام دهند وبه آنها وسایر مدافعان سیستم رأی ندهند، درواقع بساط آنها بهم ریخته وابتکارعمل ازدست شان خارج شده وبه اردوی مقابل منتقل می شود.اما این رویدادهم دریک روزفرخنده اتفاق نخواهد افتاد بلکه راه آن ازهم اکنون توسط رادیکال ترین نیروهای ضدسرمایه داری هموارمی شود. چپ اگربخواهد نیروی واقعاضدسیستم را بسیج کند،آن را تنها می تواندحول استراتژی وتاکتیک مستقل خود وپیرامون خواسته ها ومطالبات واقعی جنبش انجام دهد.وبراساس همین نیروی مستقل ومطالبات مستقل است که می تواند به نیروهای دیگرنیزفشاروارد کند بدون آنکه نیازی به مشارکت دربازی آنها وگرفتن سهمی ازقدرت داشته باشد.
تقی روزبه

2012-05-01 12-02-1391

http://taghi-roozbeh.blogspot.de





خدامراد فولادی
مسأله این است که مشکلِ شریعتی، شکل و طرزِ استفاده از تکنولوژی نیست، که آن را هرگز مطرح نمی­کند، بلکه او اساساً با خودِ تکنولوژی مشکل دارد.
او، نه با طرز و نحوه­ی استفاده­ی این یا آن آدم، این یا آن جامعه، این یا آن نظام، این یا آن طبقه از تکنولوژی، بلکه با تکنولوژی به مثابه ابزار فراهم آورنده و در دست­رسِ همگان قراردهنده­ی ملزوماتِ آگاهی و شناختِ علمی از جهان، و دانش خرافات ستیز مشکل دارد.
شریعتی مخالف ماشین چاپی است که کتب «ضاله و گمراه­کننده» و آگاهی­بخشِ علمی- فلسفی در اختیار انسان امروز قرار می­دهد. همچنان که با علم به طور کلی، و علوم طبیعی به طور خاص، و نظریه­ی تکامل مخالف است و سرِ ستیز دارد.
شریعتی، سرمایه­داری را هم از آن رو محکوم می­کند، که موجب پیشرفت انسان و بالا رفتنِ سطح توقع وی از هستی و زندگی و قانع نبودن به «رزق و روزی» عطا شده از سوی آفریدگار گردیده است.
منظور او از «از خود بیگانه شدن انسان»، کاهشِ رغبت و علاقه­ی انسان به گفته­ی او «معنویات و اخلاق سنتی و مذهب» است، نه مثلاً بیگانگی کارگران با فراورده­های کار خویش، به دلیل تسلط مالکیت خصوصی سرمایه­داران بر آن­ها. شریعتی می­داند پیشرفت تکنولوژی و علم، موجب شده که انسان از خرافه­هایی که او به آن­ها دلبستگی دارد و آن­ها را معنویات می­نامد، فاصله بگیرد و از این رو نمی­تواند خشم خود را از علم و تکنولوژی پنهان سازد.
آسمان و ریسمان را به هم می­بافد تا علیه همه­ی دستاوردهای پراتیکی و تئوریک تاکنونِ بشر در هر زمینه­ای دلیل و برهان اقامه کند، بی آن که مفهوم و ضرورت تاریخی- اجتماعیِ آن چه را که بر زبان می­آورد، یا بر قلم جاری می­سازد دریافته باشد:
«تکیه بر اصلِ ماشینیسم و اکونومیسم، به نام رسیدن سریع و فوری به وفور تولید و گذر از سوسیالیسم به کمونیسم، همه آوارهایی­اند که بر روی انسان به عنوانِ یک اراده­ی قدسی آزاد و خلاق فرود می­آیند و او را به صورتِ شئ اجتماعی در یک سازمان خشن و فراگیرنده قالب­ریزی می­نمایند.» (انسان، اسلام و مکتب­های مغرب زمین. ص ۳۸).
«روشنفکر دینی» علیه هر نظامی که بنویسد، یا از هر کسی نقل قول نماید، یک هدف بیش­تر ندارد، مخالفت با ماشینیسم، تکنولوژی و علم.
اگر علیه سرمایه­داری می­نویسد- که خودش از تمام امکانات آن بهره­مند است و فریبکارانه آن را محکوم می­کند- منظورش تنها آن بخش از دستاوردهای سرمایه­داری است که موجب افزایش آگاهی­ها و عقب راندن خرافه­هاست.
ضدیت­اش با ماشینیسم و صنعت به این دلیل است که صنعت و ماشینیسم را تقویت­کننده­ی ماده­گرایی می­داند. ماده­گرایی را هم نه در مفهومِ علمی- فلسفی آن، بلکه در معنای عامیانه و ملا مکتبی­اش می­فهمد.
همان «وضعیت موجود» ی که ظاهراً شریعتی با آن مخالف بود و به ادعای همفکران­اش با آن مبارزه می­کرد- یعنی وضعیت سیاسی دوران شاه- به او اجازه داد در غیاب کتاب­ها و نویسندگان مارکسیست- هر برداشت و ایده­ی نادرستی که از مارکسیسم و فلسفه­ی ماتریالیستی دیالکتیکی داشت به عنوان مارکسیسم واقعی به پامنبری­ها و خوانندگان آثارش بقبولاند و همان­ها را محکوم کند.
ببینید چگونه یک تنه به منبر می­رود تا با سفسطه و تحریف، مفاهیم علمی هزاران بار آزمایش و بررسی شده و تئوری­های در عمل تأیید شده را در حضور پامنبری­های متعصب­اش به چالش گیرد و خلع اعتبار نماید:
«بیولوژیسم، یا اصالتِ قوانینِ حیاتِ طبیعی، انسان را درست به همان­گونه می­نگرد که یک حیوان، و تنها نمره­ای که به وی می­دهد، این است که وی را آخرین حلقه از زنجیر تکاملِ موجودات می­شمارد وگرنه همه­ی جلوه­های معنوی و خصایل ویژه­ی انسانیِ وی همچون غرایز طبیعی در او به اقتضای مزاج است.».
یا در این جا:
«سوسیولوژیسم، یا اصالتِ جامعه­شناسی، انسان را گیاهی می­شمارد که در کشتزار محیط اجتماعی می­روید، آن چنان که آب و هوا و خاکِ آن اقتضا می­کند و تنها با تغییر این کشتزار است که محصولات انسانی آن نیز تغییر می­کنند و آن نیز به اقتضای قوانین علمی خارج از دست­رسِ انسان است … اگر بر این مکتب­ها ماتریالیسم و ناتورالیسم را هم بیفزاییم که انسان را یک شئ مادی یا جانور طبیعی و موجود بیولوژیک می­شمارند، تصویری از فاجعه­های اعتقادی عصرِ حاضر به دست می­آید.» (همان کتاب ص ۳۹- ۳۸).
تصورش را بکنید، نام­تان داروین، لامارک، پاولف، انگلس یا مارکس است و در دهه­ی ۱۳۴۰ نه، در دهه­ی ۱۳۹۰ شمسی به روستایی در سبزوار رفته­اید که اهالی آن به جز تک و توکی که می­گویند دکترای جامعه­شناسی­شان را از یکی از دانشگاه­های اروپایی گرفته­اند، بقیه یا اصلاً سواد ندارند، یا تازه باسواد شده­اند. یکی از دکترها به نام علی شریعتی که تقدمِ فضل نسبت به دیگر دکترها دارد، اهالی را در حسینیه­ی روستا جمع کند و برود روی منبر و بگوید: ای مردم! این­ها که می­بینید می­گویند اجداد شما آدم­ها حیوان بوده­اند. می­گویند شما مثل گیاهان و علف­ها هستید که تنها نام­تان انسان است، اما از همه­ی جلوه­های معنوی و خصایل ویژه­ی انسانی همچون غرایز طبیعی تهی هستید. این­ها می­گویند شما آدم­ها یک چیز مادی و جانور طبیعی و موجود بیولوژیک هستید، و الی آخر. سپس دکتر برای آن که بیسوادی شما را برای اهالی روستا رو کند، از شما بخواهد بنویسید «مار» و شما کلمه­ی مار را روی تخته بنویسید. آن­گاه شریعتی شکلِ مار را بکشد و از مردم بپرسد: وجداناً قضاوت کنید، این مار است که من کشیده­ام، یا آن که این کافران از خدا بی­خبر نوشته­اند. آن­گاه، شما که داروین، لامارک، پاولف، انگلس، مارکس یا هر از خدا بی­خبر دیگری که هستید ببینید اهالی روستا چه به روزگارتان خواهند آورد.
از طنز قضیه بگذریم.
ده­ها انسان تحصیلکرده همچون آنان که نام بردم یا نبردم، ده­ها سال عمر و زندگی­شان را چه در طبیعت، چه در آزمایشگاه، چه در جامعه و فعالیت­های اجتماعی صرفِ تحقیق، آزمایش، بررسی و مبارزه نمودند تا پی به قوانین حاکم بر این پدیده­ها ببرند. آن­وقت «روشنفکر دینی» با یک فتوا بر روی منبر بر همه­ی این دستاوردها خط بطلان می­کشد و قوانین کشف شده را بی­اعتبار و باطل اعلام می­کند.
شریعتی گمان می­کند قوانین علمی از کله­ی آدم­ها بیرون می­آید و نه از خودِ واقعیت­ها و پدیده­های عینی. این است که فکر می­کند پس، می­توان با یک چرخش ذهن قوانین را از کله بیرون، و یا بی­اعتبار اعلام کرد.
اگر چنین بود، و قوانین را می­شد بدون عمل و پراتیک در کله ایجاد کرد، دیگر لازم نبود داروین در شرایط دشوار آن زمان، سال­ها به این سو و آن سوی جهان سفر کند، آن همه سختی را تحمل نماید تا قوانین حاکم بر زندگی جانداران را از کردوکار و نحوه­ی زیست خودِ آن­ها بیرون بکشد. یا لازم نبود پاولف و شاگردان­اش سال­ها عمر خود را با جانوران مختلف بگذرانند تا سازوکار و قوانین انعکاس­های غیرشرطی و شرطی را کشف نمایند. یا مارکس و انگلس سالیان دراز زحمت بکشند و با مطالعه و جمع­بندی دستاوردهای علمی- پراتیکی و تئوریکی تاکنونی همه­ی انسان­های اندیشمند، و شرکت مستقیم در مبارزه­ی طبقاتی، قوانین عامِ حرکت ماده و تاریخ را کشف، فرمول­بندی و بیان کنند.
شریعتی، که به لطفِ وضعیتِ موجود هیچ حریفی در مقابل خود نمی­بیند، برای آن که معلومات و سوادش را به رخ همولایتی­های­­اش بکشد تا فراموش نکنند که او دکتر و تحصیل­کرده­ی فرنگ است، پشت سر هم، با ربط و بی­ربط، واژه­ها و اصطلاحات فرنگی به کار می­برد، تا شنونده و خواننده را از دانش خود متعجب و مرعوب سازد:
«اصالت انسان در مارکسیسم، از اصالت ابزار سر در می­آورد، یعنی به جای ustemsialisme، humanisme، یعنی نه به قول اسلام، انسان فرزندِ آدم، بلکه فرزند ابزار. اما باالصاق دیالکتیک به ماتریالیسم، نه تنها تاج افتخاری بر سر انسان نمی­زند، بلکه یک جبر مادی- دترمی­نیسم- را هم بر سرنوشتِ تاریخی انسان حکومت می­بخشد، که زنجیر دیگری است بر دست و پای پراکسیس- Praxis- و در حقیقت به زنجیر کشیدن آدم.» (همان کتاب. ص ۴۰).
اما این دینمداری که این چنین قاطعانه و با رگبار واژه­ها، علم، قوانین علمی و ماتریالیسم دیالکتیک را می­کوبد و منسوخ اعلام می­کند، چه چیزی را جایگزین­شان می­سازد، بخوانید: «مذهب، که هم یک عشق نیرومند است و هم یک دعوت به کمال و نجات» (همان­جا، ص ۴۱).
شریعتی در دهه­ی ۱۹۶۰، و در گرماگرمِ خیزش­ها و انقلاب­های دموکراتیک و کارگری
رهایی­بخش انسان از سیستمِ سرمایه و جهل و خرافه­های تداوم­بخش آن، همچون همه­ی
ایده­آلیست­ها، کمر به نجات سرمایه و ملحقات و منضمات آن گرفت. با محکوم کردن علم و تکنولوژی، تلاش کرد ابزار مادیِ رهایی طبقه­ی کارگر، و با محکوم کردنِ ماتریالیسم دیالکتیک ابزار فکری و تئوریک­اش را از او بگیرد، و به این ترتیب سرمایه­داری را از مخمصه­ای که گریبان­اش را گرفته رها سازد:
«علم از خدمت­گزاری دین رها شد و به خدمت قدرت درآمد، و در اختیار قدرتمندان قرار گرفت و بدل به یک سیانتیسم کوته­فکرانه و منجمدی شد که مسیح را کشت اما خود چاکر قیصر شد [این را می­گویند وارونه­گویی و فقر فلسفی و جامعه شناختی]. ماشین که ابزار دستِ انسان بود تا او را بر طبیعت مسلط و از بردگیِ کار نجات دهد، بدل به ماشینیسم شد و انسان را در بند آورد. [آقای دکتر! بد فهمیده­اید و بدتر توضیح می­دهید و دیگران را گمراه می­کنید: علم و تکنولوژی در دستِ سرمایه­داران چنین­اند. یا، سرمایه­دارن از علم و تکنولوژی اینگونه سوء استفاده می­کنند. تکنولوژی و علم خودشان مغز و شعور ندارند، ابزار و تئوری و فرمول­اند جناب دکتر!]». (همان کتاب. ص ۴۵٫ توضیحات درون کروشه از من است.)
«امروز می­بینیم سرمایه­داری شرف­اش بیش­تر از سوسیالیسم است. از سولژنیتسین پرسیدند چرا به آمریکا می­روی، می­گوید: برای این که آنجا می­توانم به آمریکا فحش بدهم ولی در کشور خودم روسیه نمی­توانم.» (شریعتی. مجموعه آثار. برگرفته از: شریعتی روشنفکر ناشناخته. ص ۴۵٫).
هیچ اندیشمند مدرن و فیلسوف و دانشمندی نیست که از زخم زبان و تعرضِ قلم و زبانیِ شریعتی در امان مانده باشد. اما، او خود از چه کسی و کدام اندیشه­ای تأثیر پذیرفته بود، یکی از همفکران­اش چنین می­گوید: «شریعتی از چه کسی یا کسانی بیش­ترین تأثیر را می­پذیرفت؟ پدرش، آموزگاران­اش، پیامبر اسلام، علی، حسین، سجاد، ابوذر، سلمان؟ نه، آن که تأثیر اساسی و تعیین­کننده بر چگونه رفتن و چگونه شدن او داشت، ابراهیم بود. ابراهیم بود که بدو آموخت که آخرین منزلگه این راه سخت، پرسنگلاخ و خونین، مقامِ ابراهیم است.» (شریعتی، روشنفکر ناشناخته. ص ۹۷).
اکنون، می­توانیم بفهمیم که مخالفت با تکنولوژی و علم از یک سو، و با فلسفه­ی علمی- ماتریالیسم دیالکتیک- از سوی دیگر از چه دیدگاهی و با چه هدفی صورت می­گیرد:
تکنولوژی، یعنی سرعت در تمام زمینه­های هستیِ اجتماعی، و در نتیجه، در ابزارِ هستی شناسی، که این خود به معنای شتاب بخشیدن به تعمیم آگاهی و شناخت انسان است از طبیعت و هستیِ خویش.
مخالفت و ضدیت با تکنولوژی و اندیشه­ی علمی یعنی مخالفت با کسب آگاهی و شناخت از طبیعت و انسان، و انتقال آن، به منظورِ تداومِ جهل و بی­دانشی.
شریعتی گفته است: «روشنفکر کسی است که اولاً نسبت به وضع موجود معترض است، و در همین حال می­کوشد تا آن چه را که در برابرش وضع مطلوب می­داند جانشین آن سازد.» (نقل از: شریعتی، روشنفکر ناشناخته. ص ۲۴۸).
این، تعریفی نادقیق و دلبخواهی از روشنفکر است. تعریفی که دربرگیرنده­ی حتا غیر روشنفکران، و از جمله خودِ شریعتی هم می­شود. به چند دلیل:
یکم: از آن جا که هر وضع موجود تاکنونی جنبه­های مثبت و منفی را با هم دارد، تا زمانی که شخص معترض مشخص نکند نسبت به کدام جنبه اعتراض دارد نمی­تواند ادعای روشنفکری نماید.
دوم: اگر کسی نسبت به جنبه­ی مثبت (مترقی) وضع موجود معترض باشد، نه تنها روشنفکر نیست، بلکه واپس­گرا و ناروشنفکر است.
سوم: مهم­تر از این­ها، آن­چه بر روشنفکر بودن کسی دلالت می­کند، آلترناتیوی است که او در مقابلِ وضع موجود می­گذارد.
شریعتی، اگر چه تعریف روشن و مشخصی از آن چه وضع موجود می­نامد ندارد، اما، اعتراض­اش کاملاً صریح و بی­پرده به جنبه­های مترقی آن است. در یک کلام می­توان او را مخالفت مدرنیته دانست.
پیش از روشن کردنِ دیدگاه­های مبهم و نادقیق او درباره­ی «وضع موجود» و جایگزینی که در برابر آن قرار می­دهد، آن را از دیدگاه جهان­بینی و جامعه­شناسی علمی- مارکسیستی- بررسی می­نماییم.
وضع موجود از دیدگاه جامعه­شناسی مارکسیستی به یک دوران تاریخی اطلاق می­شود، که عبارت است از هستیِ اجتماعی و شعور اجتماعیِ برآمده از آن هستیِ اجتماعی، در همان دوران تاریخیِ معین. وضعِ موجود را از این رو، هم می­توان وضعیتِ عام انسانی، و هم وضعیتِ خاص یک جامعه­ی مفروض در چارچوب یک دورانِ معین، تلقی نمود.
با این تعریف، دورانِ ما انسان­های امروزی، به طور عام دورانِ سرمایه­داری است، و بنابراین، هر وضع موجودی را در هر جامعه­ای تنها می­توان در چارچوب هستی و شعور اجتماعی این دوران بررسی کرد و موافق یا مخالف آن بود.
مخالفت مارکسیست­ها با نظام و دوران سرمایه­داری دلبخواهی و از سر حب و بغض شخصی نیست، بلکه علتِ تاریخی و طبقاتی دارد.
مارکسیست­ها، جنبه­های مثبت و دستاوردهای علمی- تکنیکی این دوران را که موجب رشد و تکامل نیروهای تولیدی و از جمله رشد کمی و کیفی طبقه­ی کارگر بوده به دیده­ی احترام
می­نگرند و خواهان پیشرفت و تکامل هر چه بیش­تر این دستاوردها هستند.
آن­ها آن وجه و کارکردی از نظام سرمایه­داری را نقد می­کنند که مانع پیشرفت جامعه گردیده، یعنی تضاد مالکیت خصوصی با کار اجتماعی. از دیدگاهِ تاریخی­نگرِ مارکسیست­ها عمر مفید سرمایه­داری به سر رسیده و باید جای خود را به نظام و دورانی تازه نفس و فاقد تضادهای دست و پاگیر این دوران بدهد. دوران و نظام بعدی، ضمنِ حفظ دستاوردهای این دوران، شرایط و وضعیت را برای تکامل بیش­تر این دستاوردها به منظور برخورداری برابرِ همه­ی انسان­ها از آن­ها فراهم می­سازد.
 
ادامه دارد




تهران، اهواز و کرج، ۳ شهر نخست آلوده جهان از لحاظ آسم و آلرژی

رئیس انجمن آسم و آلرژی ایران با اشاره به اینکه برای هر یک میلیون ایرانی فقط یک آلرژیست وجود دارد و داروهای پرمصرف آلرژِی نیز بیمه نیستند، گفت: تهران، اهواز و کرج نیز ۳ شهر نخست آلوده جهان به حساب می‌آیند.
هوای آلوده تهرانمحمد قراقوزلو در حاشیه همایش هفته جهانی آسم و آلرژی با انتقاد از عملکرد برخی پزشکان‌ اظهار داشت: متأسفانه پزشکان لیستی از غذاهای ممنوعه برای بیماران مبتلا به آسم و آلرژی تهیه کرده و در اختیار بیمار قرار می‌دهند که این کار صحیح نیست زیرا متهم نخست آلرژی غذاها نیستند.
تعداد فوق تخصص آلرژی در ایران فقط ۶۰ نفر
وی در پاسخ به اینکه چرا در سطح کشور کلینیک‌های تخصصی آلرژی نداریم، افزود: این علم در سطح دنیا جدید است و تعداد کل آلرژیست‌های ایرانی بیشتر از ۶۰ نفر نیست، البته رشته فوق تخصصی آلرژی تنها در ۳ دانشگاه علوم پزشکی تدریس می‌شود که می‌طلبد دانشجویان رشته پزشکی و مسئولان بیشتر به این رشته تخصصی توجه داشته باشند.
رئیس انجمن آسم و آلرژی با بیان اینکه متأسفانه بیماران ما برای دستیابی به داروهای خارجی سر و دست می‌شکنند، تصریح کرد: شرکت های داروسازی عنوان می کنند که تولیدات دارویی خارجی یک استاندارد طلایی دارند و داروهای ایرانی ماده موثر کمتری دارند و هر چند بسیاری از داروهای آلرژی تحت پوشش بیمه هستند ولی داروهای آنتی هیستامینیک که بیشتر بیماران روزانه مصرف می‌کنند تحت پوشش بیمه نیستند.
افزایش بیماری آلرژی در جهان
قراقوزلو در این همایش اظهار داشت: تا ۵۰ سال قبل بیماری‌هایی مانند کزاز، سرخک، سل، جزام و بیماری‌هایی عفونی مردم را تهدید می‌کرد ولی امروزه سالمندان ژاپنی بیش از ۱۰۰ سال عمر می‌کنند ولی با حذف بسیاری از بیماری‌ها و توسعه صنعت و تکنولوژی شاهد هستیم که آلرژی از ۱۰ به ۲۵ درصد در جهان افزایش یافته است.
وی افزود: عفونت‌ها، استرس و اضطراب، خستگی از کار، آلودگی هوا و دود و بو موجب ایجاد آلرژی و تحریک آلرژی در آدمی می‌شود که متاسفانه تهران و اهواز و کرج ۳ شهر نخست آلوده جهان هستند و همین موجب شده تا این بیماری‌ها تشدید شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران با بیان اینکه یکی از چگونگی‌های ایجاد آلرژی ارثی بودن این بیماری است، گفت: همچنین یکی دیگر از عوامل آن ورود ماده حساسیت زا در بدن است ولی آلرژی مسری نیست.
استاندارد سزارین در ایران ۸ برابر جهان
وی افزایش سزارین در ایران بسیار تأسف بار عنوان کرد و افزود: استاندارد سزارین در ایران ۸ برابر جهان است، همچنین شیر خشک هم جایگزین شیر مادر شده و این موارد هم در ایجاد آلرژی در بدن کودک تاثیرگذار است.
ویزیت‌های غیر ضروی برخی پزشکان
رئیس انجمن آسم و آلرژی از ویزیت‌های غیر ضروری برخی پزشکان انتقاد کرد و افزود: کلینیک‌های زالو درمانی، بادکش درمانی و استخدوس هندی برای درمان آلرژی راهکار نیست هر چند که طب سنتی در جایگاه خودش بسیار ارزشمند بوده و هر چه داریم از طب سنتی است ولی متأسفانه برخی افراد سود جو از این راه تنها کسب درآمد می‌کنند.




گفتگو با مهدی عربشاهی

درباره کمپین”صدای دانشجویان دربند باشیم”

♦ میلاد حسینیبه تازگی کمپینی در حمایت از دانشجویان زندانی با عنوان “صدای دانشجویان دربند باشیم” شکل گرفته است که گروه ها و افراد مختلف در سراسر جهان می خواهد در پاسداشت یاد دانشجویان در بند بکوشند.در همین رابطه با مهدی عربشاهی عضو دو دوره شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و از اعضای کمپین “صدای دانشجویان دربند باشیم” گفتگو کرده ایم که متن این گفتگو رادر ادامه می خوانید:
 به عنوان سوال اول از شما می خواهم انگیزه ها و اهدافی که مد نظر این دوستان برای این حرکت بود را برای ما تشریح کنید.
کمپین “صدای دانشجویان دربند باشیم” محصول یک کار گروهی و جمعی بود که گروه های زیادی در آن درگیر بودند. شروع این حرکت، به دعوت و فراخوان دفتر تحکیم وحدت و سازمان ادوار تحکیم وحدت انجام شد که دعوت کردند از سایر افراد، شخصیت ها و گروه ها که در حوزه ی سیاسی، اجتماعی و حقوق بشر فعال هستند تا بیایند و به نوعی مساله ی دانشجویان دربند را دوباره زنده کنند. به هر حال این احساس ایجاد شده که مساله دانشجویان زندانی مشمول مرور زمان شده و کمتر به آنها پرداخته می شود. دغدغه های فعالین سیاسی و اجتماعی کمتر معطوف به این مساله است، در سطح اجتماع نیز چندان به این موضوع پرداخته نمی شود و حساسیت ها مقداری پایین آمده است. دانشجویان زندانی در حال گذراندن سخت ترین شرایط هستند. حتی در مقایسه با سایر زندنیان سیاسی می بینیم که خیلی سخت به این دوستان مرخصی می دهند. برخی از آنها مثل مجید توکلی مدت زیادی است که به دلایل مختلفی از دیدن مادر و خانواده اش محروم بوده است. ضیاء نبوی و مجید دری در تبعید سخت ترین شرایط را در میان زندانیان سیاسی بعد از انتخابات می گذرانند. با این حال دانشجویان دربند در چنین شرایط سختی ایستاده اند و استقامت می کنند و چراغ آرمانخواهی را روشن نگه می دارند. اما این بیرون، شاید ما کمتر به وظیفه ی خود عمل کرده ایم؛ اینکه ما بتوانیم حداقل یاد آنها و پیام فعالیت آنها و ایستادگی شان را به جامعه منتقل کنیم. روی این حساب بود که این حرکت شکل گرفت و گروه ها و شخصیت های مختلفی از آن حمایت کردند. خانم شیرین عبادی پیام دادند و در چند دانشگاه آمریکا سخنرانی کردند و به طور خاص به مساله ی دانشجویان زندانی پرداختند. گروه های مختلف در خارج کشور سعی کردند برنامه هایی را در دانشگاه ها و شهرها طراحی کنند و توانستند با صدور بیانیه ها، پیام ها و مقاله ها با دانشجویان دربند همراهی کنند. برنامه ما این بود که بتوان در مدت دو هفته این مساله را چه در داخل جامعه ی ایرانی و چه در سطح بین المللی دوباره مطرح کنیم و فکر می کنم تا حدودی این کمپین توانست کار خودش را انجام دهد و فکر می کنیم گروه های دیگر هم باید این کار را درباره ی سایر افراد زندانی سیاسی سازمان دهند تا یاد زندانیان سیاسی را در داخل جامعه زنده نگه داریم.
 شما میزان استقبال از این فراخوان رو چگونه دیدید؟ تقریبا ده روز از شروع به کار این کمپین می گذرد. به نظر شما به اندازه ی کافی از این فراخوان استقبال شده است؟
به چند مساله در این زمینه باید اشاره کرد. یکی اینکه یک نوع سکون و رکود فضای سیاسی ایران را در این اواخر چه در داخل و چه در خارج فرا گرفته است. فضای خارج از کشور هم تحت تاثیر فضای داخل و سرکوبی که رخ داد قرار گرفته است. آن شوق و انگیزه ای که در اولین روزهای بعد از انتخابات ۸۸ بود فروکش کرده است که البته تا حدودی هم طبیعی است. شاید اگر همین کمپین مثلا یک سال قبل یا دو سال قبل برگزار می شد، تحرک خیلی بیشتری را در فضای خارج از کشور یا در بین نیروهای فعال در داخل کشور بر می انگیخت. اگر بخواهیم با آن زمان ها مقایسه کنیم چندان موفق نبوده ولی با در نظر گرفتن مجموعه شرایط و امکاناتی که اکنون وجود دارد، فکر می کنم این کمپین توانست تا حدودی این موضوع را دوباره در دستور کار نیروهای سیاسی و حقوق بشری قرار دهد. مخصوصا نامه هایی که در دست تهیه است و اساتید مختلف آنها را امضا می کنند و در هفته های آینده منتشر خواهد شد نشان می دهد که ما توانستیم توجه عمومی را در سطح نیروهای مختلف به مساله ی دانشجویان زندانی جلب کنیم و این خودش می تواند گام مثبتی تلقی شود. این کمپین همچنین می تواند پایه ای برای حرکت های بعدی مشترک مثلا در ۱۸ تیر یا در زمان های دیگر باشد.
موضوع دیگری هم که در مورد کمپین وجود دارد این است که معمولا مناسبت هایی که به مساله ی دانشجویان به صورت جدی پرداخته می شود دو مناسبت ۱۸ تیر و ۱۶ آذر است و از آنجا که این حرکت در این دو مناسبت نبود مقداری توجهات کمتر بود ولی من فکر می کنم که در آن هدف گذاری اولیه ای که وجود داشت این کمپین توانست تا حدود زیادی به اهداف اولیه اش دست پیدا کند.
 سوال دیگری که پیش می آید این است که آیا دلیل خاصی وجود داشت که این برهه از زمان، یعنی ماه اردیبهشت، برای این حرکت در نظر گرفته شد یا اتفاقی بود؟
محرک اصلی افرادی که ابتکار کمپین را داشتند بیشتر این بود که در هنگام نوروز دریافتند که خانواده های دانشجویان زندانی و خود دانشجویان زندانی احساس می کنند به نوعی مساله شان کمتر در جامعه مطرح است و نوعی حس تنها ماندن سراغ خانواده های دانشجویان زندانی آمده است، این موضوع محرک و انگیزه ای بود که این مساله در دستور کار گروه های مختلف به خصوص گروه های دانشجویی قرار بگیرد و بیشتر بر این اساس بود که این زمان انتخاب شد.
وضعیت درباره ی فعالین داخل کشور به چه صورت است؟ آیا فعالین داخل کشور هم می توانند چنین برنامه هایی داشته باشند و در پی این فراخوان در حمایت از دانشجویان زندانی برنامه هایی داشته باشند؟ آیا این امکان برای آنها فراهم است؟
فعالین داخل کشور شرایط بسیار سختی را می گذرانند. شاید کمتر دوره ای بوده در سالیان اخیر (حداقل در ۲۰ سال اخیر)، که به این میزان فضای تنفس برای نیروهای سیاسی و نیروهای جامعه ی مدنی در کشور بسته شده باشد. کوچکترین تحرکی با احتمال برخورد امنیتی روبرو است و دیگر امکان اینکه فعالین با دستور کار یک مساله ی سیاسی مشخص دور هم جمع شوند بسیار کم شده است. در واقع شدت سرکوبی که بعد از انتخابات ۸۸ رخ داد به نوعی کم سابقه بود. اما فعالین داخل کشور به نظر من توانسته اند شیوه هایی را پیدا کنند که تا حدودی بتوانند همچنان خودشان را در فضا حفظ کنند. دور هم جمع شدن ها به مناسبت های مختلف یا مقالاتی که می نویسند یا سر زدن به خانواده های زندانیان سیاسی فعالیت هایی هستند که آنها می توانند انجام دهند و کسانی هم هستند که در شرایط سخت و پر ریسک داخل این کارها را انجام می دهند. در این شرایط به نوعی وظیفه ی کسانی که در خارج از کشور هستند در قبال مسائل مختلف سیاسی سنگین تر می شود. با توجه به اینکه دست و پای نیروهای داخل کشور بسته است و امکان مانور کمتری دارند.
 صحبت شد درباره ی فعالیت در داخل کشور و خارج از کشور. سوالی یک مقدار خارج از بحث کمپین از شما دارم. شما خودتان هم اخیرا و کمتر از یک سال است که از کشور خارج شده اید. تجربه ی شخصی شما از این مدتی که از کشور خارج شده اید چیست و به نظر شما چقدر فعالی که از کشور خارج می شود جا برای کار و فعالیت در خارج از کشور دارد؟
من در فضای خارج از کشور جدیدالورود محسوب می شوم و تجربه ی چندانی در این فضا نداشتم. چندان جریان های خارج از کشور را نمی شناسم و خودم را فردی که بتواند تحلیل دقیقی از مختصات فضای خارج از کشور ارائه دهد نمی دانم. اما یک نکته ی کلی خدمت شما عرض کنم و آن هم این است که نقش و اهمیت فضای خارج از کشور بعد از رخدادهای سال ۸۸ بسیار متفاوت از قبل از آن است. ضربه ی ۸۸ و مساله ای که در سال ۸۸ رخ داد به نوعی مختصات صفحه ی سیاسی را در ایران جا به جا کرد. قبل از ۸۸ نیروهایی که در خارج از ایران بودند نقش حاشیه ای تری داشتند و چون فضای فعالیت تا حدودی به صورت نسبی در داخل کشور وجود داشت، طبیعتا نیروهای خارج نقشی به آن صورت نمی توانستند ایفا کنند. اما اکنون با توجه به بسته شدن و مسدود شدن مسیر کنش سیاسی در داخل کشور عملا این وظیفه به دو نقطه منتقل شده است؛ گروهی کسانی هستند که در داخل زندان ها در حال پایمردی هستند وهنوز چراغ ایستادگی بر سر آرمان ها را روشن نگه می دارند و یک سری هم نیروهایی که در خارج کشور حضور دارند. از طرف دیگر در دو یا سه سال گذشته موج گسترده ای از مهاجرت را داشته ایم که دو دسته را شامل می شوند. یک گروه کسانی که به دلایل سیاسی از کشور خارج شده اند و گروه دیگر دسته ای دیگر که به دلایل اقتصادی یا علمی از ایران خارج می شوند و به دنبال فرصت های بهتر برای این موضوعات بودند. این خودش باعث شده است که فضای نیروهای خارج از کشور از نظر کمی و کیفی رشد قابل ملاحظه ای داشته باشد. اما تصور من این است که متناسب با این رشدی که داشته سازماندهی لازم صورت نگرفته است. می توان این نیروهایی که در خارج هستند را منسجم تر کرد تا اگر فرصت دوباره ای در فضای سیاسی کشور به وجود آمد، اینگونه نشود که مثل بعد از ۸۸ از صفر شروع کنند و تازه بخواهند دور هم جمع شوند. نکته ی مثبت فعالینی که اخیرا از کشور خارج شده اند آشنایی با فضای داخل کشور است و هنوز تحلیل های آنها چندان از فضای داخل کشور دور نشده و این هم کمک می کند تا تحلیل های واقع بینانه ای داشته باشند. فکر می کنم نقش نیروهای جوان و دانشجویی که در این چند سال از کشور خارج شدند این است که به سمت تشکیل گروه های مخصوص دانشجویان و جوانان بروند یا بتوانند خودشان را در قالب گروه های سیاسی موجود سازماندهی بکنند و سعی کنند فضای گروه های سیاسی خارج از کشور را تازه بکنند. فضایی که بتواند تاثیرگذاری بیشتری بر مسائل ایران داشته باشد. من فکر می کنم این کاری است که بر عهده ی نیروهای جوانیست که در این سالها از کشور خارج شده اند و باید به این سمت حرکت کنند.
دوست داریم اگر نکته ی دیگری در مورد این کمپین به نظر شما می رسد، بشنویم.
من فقط دعوت می کنم از افراد و گروه های مختلف به هر شیوه ای که خودشان صلاح می دانند همراهی خودشان را با دانشجویان زندانی اعلام کنند. گروه های مختلف علی رغم اختلاف سلیقه هایی که می دانیم با هم دارند اما در این موضوع هم نظر هستند و درباره ی مساله ی زندانیان سیاسی و دانشجویان زندانی همه با هم متحد هستند. شکل کمپین در واقع یک شکل متمرکز و با سازماندهی مرکزی نیست و ما تنها سعی کردیم که بستری ایجاد شود تا بتوانند بر اساس همان دیدگاه خودشان و بر اساس اولویت های خودشان به آن شیوه ای که خودشان صلاح می دانند از دانشجویان زندانی اعلام حمایت کنند و این شاید کمترین کاری باشد که ما می توانیم برای این عزیزان انجام دهیم.
آقای عربشاهی، از اینکه وقتتون رو در اختیار ما قرار دادید از شما تشکر می کنم.
متشکرم.
توضیح: نظرات بیان شده در مصاحبه ها بیان کننده دیدگاه گوینده است و الزماً منعکس کننده موضع چراغ آزادی نیست.




زلزله یک ماه است آبدانان را می لرزاند/ مردم سرگردن شدند

زلزله ۵٫۵ ریشتری که در شهرستان آبدانان به وقوع پیوست موجب سرگردانی مردم روستاهای این شهرستان شد و ۱۴ حادثه دیده این واقعه به صورت سرپایی درمان شدند.
به گزارش مهر، زلزله که بیش از یک ماه است در استان ایلام سایه افکنده است دیروز با شدت بیشتری در شهرستان آبدانان باعث وحشت مردم شده است.
این زلزله که قدرت آن ۵٫۵ ریشتر بوده، موجب خسارت به منازل مسکونی در شهرهای مورموری، سراب باغ و چند روستا در شهرستان آبدانان شده است.
در این راستا ۱۴ نفر زخمی به صورت سرپایی درمان شدند ولی به دلیل بارش باران هنوز مردم سرگردان هستند.
ستاد بحران در شهرستان آبدانان تشکیل شده است که در این راستا جواد بیگ محمدی معاون هلال اهمر استان ایلام اظهار داشت: پنج تیم اسکان، ۱۰۰ تخته چادر، پنج آمبولانس، هزار پتو، چهار وانت، ۹۰ امدادگر در این راستا برای بحث ساماندهی این مشکل به شهرستان آبدانان اعزام شده است.
وی عنوان کرد: دو اردوگاه در منطقه زلزله زده مورموری و سراب باغ احداث شده است.
وی تصریح کرد: جمعیت هلال احمر استانهای کرمانشاه و لرستان به عنوان استانهای معین برای کمک رسانی اعلام آمادگی کرده اند.
بارش باران از یک طرف و ترس از زلزله های احتمالی موجب سرگردانی مردم روستاهای شهرستان شده است.
همچنین تعدادی از مردم شهرستان جلوی درب جمعیت هلال احمر شهرستان آبدانان به منظور گرفتن چادر صف کشیده اند.
تعدادی از مردم از ترس زلزله شب را در بیرون از خانه سپری کردند و در این راستا ساماندهی مردم ضروری است.




بعد از فتا، پلیس جرایم اقتصادی هم می آید


بعد از پلیس فتا، سردار سید حسن بتولی با بیان اینکه ا امروزه روش‌های سنتی کشف جرم جوابگوی جرایم جدید نیست، از تشکیل پلیس جرایم اقتصادی خبر داد.
پلیس فتا که مخفف پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات است سال گذشته در کشور آغاز به کار کرد. این واحد پلیسی به جرایم سایبری می‌پردازد.
به گزارش ایسنا، بتولی در حاشیه برگزاری آزمون تخصصی زبان انگلیسی ویژه کارآگاهان پلیس آگاهی نیروی انتظامی با بیان اینکه در گذشته کارآگاهان در یک محدوده تعریف شده از روی نوع سرقت، عناصر موثر را شناسایی و در نهایت به کشف جرم نائل می‌آمدند گفت: با افزایش جمعیت، سیالیت جمعیت و جرم، استطاعت پلیس برای برخورد سنتی با جرم محدود شده است و ما نیازمند روش‌های علمی برای کشف جرم هستیم.
رییس پلیس آگاهی ناجا با بیان اینکه کشف علمی جرم مگر با نیروهای تحصیل کرده و متخصص حاصل نمی‌شود گفت: اطلاعات ماموران پلیس دائما باید به روز شده چرا که مجرمان ما دیگر مجرمان سنتی سابق نیستند و امروزه مجرمان تحصیل کرده و از آخرین اطلاعات و فناوری‌های روز باخبر هستند.
وی با بیان اینکه امروزه سارقان آخرین تاکتیک‌ها و رفتارهای مقام قضایی و پلیس را چک می‌کنند گفت: سارقان حتی در زندان‌ و در تعامل با یکدیگر تجارب خود را به روز می‌کنند و این مسئله باعث می‌شود که پلیس نیز در بررسی مسائل به روز عمل کند.
بتولی با بیان اینکه برای کشف علمی جرم باید از تجارب دیگر کشورها نیز استفاده شود، گفت: در سه سال اخیر دستوراتی مبنی بر کشف علمی جرایم از سوی کارآگاهان پلیس آگاهی از فرمانده ناجا ابلاغ شده است و ما نیز بنا به ضرورت باید به سمت کشف علمی جرم پیش رویم.
وی با بیان اینکه کارآگاهان پلیس آگاهی با حضور در کنفرانس‌ها و دوره‌های آموزشی خارج از کشور و همچنین بهره‌گیری از متون خارجی در حوزه فعالیت پلیس‌های تخصصی می‌توانند علاوه بر افزایش سطح علمی، تجارب خود را نیز افزایش دهند، گفت: بسیاری از متون مربوط به پلیس توسط مترجم زبان ترجمه شده است و این مسئله سبب شده که به جنبه‌های تخصصی کار پلیس توجه نشود به گونه‌ای که ترجمه‌های کتب خارجی در حوزه پلیس امروزه فاقد کارایی لازم برای پلیس است.
بتولی در ادامه با بیان اینکه یادگیری زبان‌های خارجی لازمه ارتقاء سطح علمی کارآگاهان پلیس است گفت: امروزه برای تعامل با جهانیان و کسب تجارب و همچنین استفاده از منابع علمی پلیسی نیازمند پلیسی هستیم که با زبان‌های خارجی آشنایی داشته باشد که در این راستا از سال گذشته یادگیری زبان انگلیسی را در دستور کار خود قرار داده‌ایم.
وی گفت: در گام اول پلیس آگاهی بر یادگیری زبان انگلیسی تمرکز دارد اما در گام‌های بعدی برنامه‌ریزی‌هایی برای یادگیری زبان‌های کشورهای همسایه از جمله عربی، ترکی استانبولی، اردو و غیره انجام شده است.
وی در مورد چرایی یادگیری زبان کشورهای همسایه افزود: مرزنشینان به دلیل نزدیکی با کشورهای همسایه قرابت‌های معنوی و زیادی با آنان دارند و این مسئله سبب شده است که کارآگاهان پس از یادگیری زبان انگلیسی تمرکز خود را روی یادگیری کشورهای همسایه بگذارند.
به گفته رییس پلیس آگاهی در مرحله سوم زبان‌های زنده دنیا اعم از فرانسوی، آلمانی و غیره به کارآگاهان پلیس آگاهی آموزش داده خواهد شد.
بتولی با بیان اینکه برای تعامل با کشورهای همسایه باید به زبان آن کشورها تسلط داشته باشیم، به بحث جرایم سازمان یافته اشاره کرد و گفت: دنیا به سمت جرایم سازمان یافته حرکت می‌کند اما خوشبختانه مجرمان در ایران سازمان پیدا نکرده و ما باید در بررسی علل و چگونگی جرایم سازمان یافته در دو طرف مرز تحقیقاتی انجام دهیم و این نیازمند تسلط به زبان کشورهای همسایه است.
وی افزود: در مرحله اول آزمون زبان انگلیسی کارآگاهان پلیس آگاهی ۲۲ نفر شرکت کرده‌اند که از این میان ۱۲ نفر از سایر استان‌ها و ۱۲ نفر نیز از ستاد پلیس آگاهی در این امتحان حضور پیدا کرده‌اند که این افراد در صورت قبولی برای گذراندن مرحله بالاتر به دانشگاه علوم انتظامی معرفی می‌شوند.
رییس پلیس آگاهی در مورد میزان استاندارد بودن این آزمون گفت: این آزمون زیر نظر گروه خارجه دانشگاه علوم انتظامی برگزار می‌شود و دانشگاه علوم انتظامی نیز به عنوان زیر مجموعه‌ای از وزارت علوم محسوب می‌شود.
بتولی درباره راه اندازی پلیس تخصصی جرایم اقتصادی به ایسنا گفت: پیش‌نویس‌های فعالیت این پلیس آماده شده است و در همایشی که در آینده‌ای نزدیک با همکاری مرکز پژوهش‌های مجلس و همچنین سازمان‌های مرتبط با مسایل اقتصادی برگزار می‌شود، ضرورت و زمینه‌های ایجاد این پلیس به همگان معرفی می‌شود.
وی با بیان اینکه سعی داریم در سال ۹۱ پلیس جرایم اقتصادی را به همگان معرفی کنیم گفت: رسیدگی به جرایم اقتصادی دارای سه ضلع پلیس، مقام‌قضایی و سازمان‌های اقتصادی دولتی است که باید هماهنگی این سه رده حاصل شود.
بتولی در پایان با اعلام آمادگی پلیس برای راه اندازی این پلیس تخصصی ابراز امیدواری کرد که با ایجاد این پلیس در جلوگیری از بروز و همچنین کشف سریع جرایم اقتصادی گشایشی حاصل شود.





دستور توهین آمیز حراست به کارکنان فرهنگستان هنر

ادامه روند تخریب نهادی که میرحسین برای آن خون دل خورده بود

دو سال پس از تغییر رئیس فرهنگستان هنر و انتصاب علی معلم دامغانی به جای میرحسین موسوی بر این سمت، خبرهای رسیده حاکی از ادامه روند تخریبی این نهاد فرهنگی است که او تلاش بسیار و با همکاری هنرمندان و متفکرین سرشناس به آن سامان داده و جایگاه ویژه ای بخشیده بود.
به گزارش خبرنگار کلمه، فضای فرهنگستان هنر در دوران پس از میرحسین به قدری به سمت انحطاط رفت که سال گذشته اعتراض مکتوب کارمندان این نهاد را بلند کرد و آنها با انتقاد از عملکرد علی معلم در این مدت، در نامه ای در شهریور ۹۰ هشدار دادند: “رخوت، افسردگی و باند بازی‌های پی در پی، جابه‌جایی‌های نابجا و سوء مدیریت چنان بر این فرهنگستان تاخت که فرهنگستان هنر مانند نیستانی گرفتار در آتش قدرت به خاکستر افسوس تبدیل شد.”
اکنون بر اساس تازه ترین خبرها، مسئولان حراست از کارکنان این فرهنگستان که بسیاری از آنها سالها سابقه خدمت دارند، خواسته اند گواهی عدم سوء پیشینه تهیه کنند و مدارک شخصی خود را تحویل حراست دهند.

بر اساس این گزارش، در سومین سال ریاست علی معلم و در حالی که اخراج، جابجایی و تعویض چندین باره مدیران و معاونت های مختلف فرهنگستان هنر، تخریب ساختمان بزرگ موسسه آسمان در زعفرانیه و تعطیلی برنامه ها و همایش های علمی، به قدر کفایت به تضعیف این نهاد انجامیده است، حراست نیز با ابلاغیه جدید خود دست به تشویش اذهان کارکنان این فرهنگستان زده و فضایی شبه نظامی در این محیط فرهنگی ایجاد کرده است.
به گزارش کلمه، حراست فرهنگستان هنر خواستار آن شده که همه کارکنان و کارمندان، مدارک شخصی خود از جمله عکس؛ اصل شناسنامه و کارت ملی خود، همسر و فرزندان مجرد؛ اصل کارت پایان خدمت، آخرین مدرک تحصیلی و گذرنامه؛ تلفن وآدرس دقیق منزل مسکونی جدید و قدیم؛ آدرس های زمان تحصیل از مقطع متوسطه تا کنون؛ مشخصات، آدرس و تلفن محل کار یا سکونت ۴ تن از دوستان اداری یا غیر اداری؛ آدرس و تلفن محل های اشتغال از ابتدا تا کنون؛ مشخصات کامل همراه با آدرس و شماره تلفن های محل کار و سکونت پدر، مادر و خواهران، برادران خود را تحویل حراست دهند.
حراست تحت ریاست علی معلم دامغانی همچنین از کارکنان زیر دست او در فرهنگستان هنر خواسته است که تست عدم اعتیاد و گواهی عدم سوء پیشینه نیز تهیه کنند و تحویل دهند. به این موارد، باید پر کردن یک فرم محرمانه و امضای یک تعهدنامه را هم افزود، و اینها همه در حالی است که کارمندان این نهاد فرهنگی اغلب دارای سوابق چندین ساله اداری هستند و بارها در بدو استخدام از فیلترها و گزینش های متعددی گذشته اند.
این حجم از دخالت در حوزه خصوصی کارمندان که به ایجاد نوعی فضای پلیسی و گسترش بی اعتمادی در میان کارکنان فرهنگستان هنر انجامیده، در حالی صورت می گیرد که اهداف اصلی فرهنگستان در دوره ریاست علی معلم دامغانی یکسره فراموش شده و زحمتهای فرهیختگان در دوره پیشین، با روند فعلی، می رود که به کلی نابود شود.
فرهنگستان هنر در سال ۱۳۷۸ تأسیس شد و از ابتدا ریاست آن برعهده میرحسین موسوی بود. قسمت های زیادی از ساختمان فرهنگستان و معماری بخش هایی از داخل آن توسط مهندس موسوی انجام شده است. بناهایی که در دوران حصر مهندس موسوی نیز همچنان یاد روزهای حضور او را زنده نگه می دارد و همچنان بسیاری از مردم هنگام عبور از تقاطع خیابان ولیعصر- طالقانی، مدتی توقف می کند و به بزرگی مردی می اندیشند که در دلهای آنها جا دارد، حتی اگر از دی ماه ۱۳۸۸ دیگر در فرهنگستان هنر حضور نداشته باشد، و حتی اگر تابلوی حاوی نام او به عنوان معمار را از دیوار محوطه “رواق هنر ایران” برداشته باشند.






اخبار روز: رئیس مجلس از قصد دولت برای افزایش قیمت بنزین به ۲ هزار تومان، دو برابر کردن قیمت گاز و سه برابر کردن قیمت گازوئیل در فاز دوم هدفمندی یارانه ها خبر داد.

به گزارش خبرنگار پارلمانی مهر علی لاریجانی در حاشیه بازدید از شعبه اخذ رای مستقر در مسجد حضرت رسول نازی آباد در پاسخ به این سئوال که آیا مجلس مخالف اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها است، گفت: مسئله یارانه‌ها فقط مسئله پرداخت پول نیست دولت اگر پول دارد، هر قدر می خواهد بپردازد ما مشکلی نداریم. مشکل این است که می خواهند از طریق تغییر قیمت حامل های انرژی این کار انجام شود یعنی بنزین ۲ هزار تومان شود، گاز دو برابر شود و گازوئیل ٣ برابر شود. خوب قطعا مجلس روی این موضوع حساس است که تبدیل به اوج گرانی در کشور نشود.
لاریجانی خاطرنشان کرد: حساسیت ما این است، بنابراین مسئله اصلی این نیست که قانون هدفمندی اجرا نشود زیرا اصلش کار درستی است. مرحله دوم و سوم نیز باید اجرا شود. سئوال این است که آیا از مرحله اول می خواهیم به مرحله آخر برسیم یا در این میان ٣ - ۲ مرحله دیگر هم داشته باشیم که با آرامش این کار انجام شود.
لاریجانی خاطر نشان کرد تصور ما این است که شرایط اقتصادی فعلی به گونه ای است که اگر قرار است پولی به مردم پرداخت شود باید پاسخگوی این شرایط باشد. یعنی آنقدر گرانی نشود که پولی که در جیب مردم می رود با آن قابل قیاس نباشد.
رئیس مجلس با تاکید بر اینکه هدفمندی یارانه ها باید اجرا شود تصریح کرد: اما نباید اجرا به گونه ای باشد که گرانی ایجاد کند یا فشار روی مردم وارد شود اجرای هدفمندی یارانه ها باید به گونه ای باشد که اصلاح مسیر باشد نه فشار بر مردم.
وی اعتراف کرد که سی و سه سال پس از استقرار حکومت جمهوری اسلامی هنوز بیکاری بیداد می کند و وضعیت معیشت مردم رو به سقوط است. او گفت: مهمترین مشکلی که امروز وجود دارد وضعیت معیشت مردم و بیکاری است و ثقل کار مجلس باید توجه به وضع اقتصادی، تسهیل فضای کسب و کار و رونق بخشی به کار و توجه به کشاورزی و دامداران باشد.

بحران سوریه علاوه بر مسائل داخلی از کشاکش‌های منطقه‌ای نیز متاثر است. عربستان سعودی و قطر از جمله طرف‌های عمده این کشاکش هستند. آنها در بحران سوریه انگیزه‌ها و منافع مشترک و در عین حال متفاوتی را دنبال می‌کنند.
روزی که سرهنگ معمر قذافی سرنگون شد صحنه قابل تاملی در وسط طرابلس به وجود آمده بود. شورشیان بر فراز مقر قذافی در کنار پرچم لیبی پرچم قطر را نیز آویزان کرده بودند. تا آن زمان پرچم قطر کمتر در جهان خارج شناخته می‌شد، ولی حالا در جریان "بهار عربی" رد و نشان این پرچم را در خاورمیانه و شمال آفریقا هم کم و بیش می‌توان دید. در نگاهی دقیق‌تر به تصاویری که از کمپ آوارگان سوری در ترکیه و لبنان بر صفحه تلویزیون‌های جهان نقش می‌بندد نیز پرچم قطر کم و بیش به چشم می‌آید. و این به آن معناست که کمک‌های قطر به شورشیان لیبی یا سوری مهم‌تر از آن است که دریافت‌کنندگانش آن را پنهان کنند یا سپاس خود را به نمایش نگذارند.
در حال حاضر تاثیرگذاری بر وضعیت سوریه از اولویت‌های سیاست خارجی قطر است. این امیرنشین اولین کشوری بود که سفیر خود را در تابستان گذشته به عنوان اعتراض از سوریه فراخواند و نیز اولین کشوری بود که صحبت تحریم‌های سوریه را به میان کشید و حالا هم به حامی اصلی مداخله نظامی در این کشور بدل شده است.
خروج قطر از نقش قبلی
همچون مورد لیبی، قطر در سوریه نیز با انواع کمک‌های مالی و تسلیحاتی و رسانه‌ای (تلویزیون الجزیره) به شورشیان کمک می‌کند، رویکردی که از حمایت و ستایش آمریکا نیز برخوردار است. با این همه، هم در مورد لیبی و هم در مورد سوریه قطر با این اتهام محافل سکولار و عرفی جهان عرب نیز روبروست که عمدتا حامی انواع و اقسام نیروهای محافظه‌کار اسلام‌گراست. این حدس و گمان نیز به طور جدی مطرح است که قطر در لیبی پس از قذافی، از حامیان اصلی جدایی‌خواهان هوادار احیای سلطنت در شرق این کشور است. در واقع بروز و تشدید مخالفت‌ها علیه قطر در بخش‌هایی ازلیبی نشانگر تاثیرات متفاوت سیاست‌های جاری قطر در منطقه است.
تا بروز بهار عربی، قطر می‌کوشید نقشی میانجیگرانه و متعادل‌کننده در مناقشات منطقه‌ای بازی کند، نقشی که در مواردی مانند حل بحران سیاسی میان شیعیان و سنی‌های لبنان یا بحران دارفور سودان با موفقیت توام بود. این سیاست "متوازن" از جمله در این واقعیت هم خود را نشان می‌داد که یکی از پایگاه‌های بزرگ آمریکا در منطقه در قطر مستقر است، با اسرائیل روابط تجاری برقرار است، دفتر طالبان در دوحه افتتاح شده و در عین حال قطر حامی حماس هم هست و مناسبات گرمی هم با ایران داشته است.
قدرت اقتصادی و قدرت نرم قطر

به رغم دوری از سوریه عربستان و قطر در مناقشه جاری این کشور نقش عمده‌ای دارند به رغم دوری از سوریه عربستان و قطر در مناقشه جاری این کشور نقش عمده‌ای دارند
این که کشوری کوچکی مانند قطر توانسته بود این گونه به چهارراه تحولات منطقه‌ای بدل شود البته بی‌ارتباط با قدرت اقتصادی این کشور نبوده و نیست. قطر سومین ذخایر گازی دنیا را داراست و به دلیل درآمدهای کلان ناشی از صدور گاز مایع اینک در میان کشورهای ثروتمند جهان جز صدرنشین‌هاست. در واقع قطر با اتکا به درآمدهای نفتی، با تاثیرگذاری از طریق قدرت نرم خود، یعنی شبکه الجزیره و نیز با بهره‌گیری از نهادی همچون "اتحادیه عرب" بر سیر تحولات در بخش‌هایی از جهان عرب، درصدد است که به رغم کوچکی در هیات یک قدرت منطقه‌ای ظاهر شود.
اما از سال پیش تا کنون قطر با سیاست فعال و تهاجمی خود در حمایت از نیروهای سنی در تحولات موسوم به "بهار عربی" نقش نسبتاَ بی‌طرفانه خود را فروگذاشته، رویکردی که با انتقاد و اعتراض محافل سکولار عرب و شیعیان بحرین و لبنان روبرو شده است. این که قطر و ایران در بحران سوریه آشکارا از دو قطب مخالف پشتیبانی می‌کنند، مناسبات خوب دوحه و تهران را با سردی مواجه کرده است، این در حالی است که تا همین یک سال پیش نزدیکی به ایران برای قطر محملی بود که در مناسبات بعضا مسئله‌دارش با عربستان نوعی بالانس و توازن ایجاد کند. این که ایران به دلیل مناقشه اتمی‌اش بیش از پیش در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی منزوی شده نیز در دوری دوحه از تهران و نزدیکی بیشتر آن به ریاض و واشنگتن بی‌تاثیر نبوده است.
محافظه‌کاری در داخل، هواداری از انقلاب در خارج
قطر به رغم هواداری از گروه‌های مختلف سنی در تونس و لیبی و مصر و سوریه برای برانداختن حکومت‌هایشان یا ایجاد نظامی کم و بیش مذهبی در این کشورها، به قیام بحرینی‌ها چندان روی خوش نشان نداده است. این که مخالفان در این کشور را اکثریت شیعه تشکیل می‌دهند یکی از عوامل این احتیاط‌کاری است. ولی دغدغه‌های مشابه مانند عربستان که هر گونه تحول در یکی از امیرنشین‌های خلیج فارس (بحرین) می‌تواند تاثیرات محسوسی بر نظام‌های بسته سایر امیرنشین‌های خلیج فارس بگذارد بیشتر در این احتیاط‌کاری نقش داشته است. به عبارتی، در کنار مسئله رقایت شیعه و سنی و ترس از افزایش نفوذ ایران در منطقه، نگرانی از بروز مطالباتی دمکراسی‌خواهانه در خود قطر هم از جمله موانعی است که رهبری این کشور را بر خلاف رویکردش در لیبی و سوریه به سوی حمایت از نظام بسته و نامتوازن بحرین سوق داده و چندان روی خوشی به اعتراض اکثریت شیعه این کشور نشان نمی‌دهد.
نقش فعالی که اینک قطر در حمایت از سنی‌های مذهبی در "بهار عربی" بازی می‌کند البته بی‌ارتباط با تضعیف نقش قدرت‌های اصلی جهان عرب نیست. مصر درگیر بحران‌های سیاسی خویش است و عربستان هم در چشم بسیاری از عرب‌ها غیرمحبوب‌تر از آن است که بتواند به طور آشکار نقشی فعال و مورد پذیرش در تحولات جاری بازی کند.
محدودیت‌های عربستان
اتحادیه عرب به نهادی برای پیشبرد اهداف کشورهایی مانند عربستان و قطر بدل شده است عربستان البته در "بهار عربی" قسماَ رویکردی مشابه قطر دارد و حمایت از نیروهای سنی و به قدرت‌رساندن نیروهای مذهبی ستون اصلی این سیاست را تشکیل می‌دهد. با این همه دخالت ریاض در تلاطمات کنونی در منطقه به شدت از رقابت آن با ایران و کاستن از دامنه نفوذ این کشور متاثر است.

اتحادیه عرب به نهادی برای پیشبرد اهداف کشورهایی مانند عربستان و قطر بدل شده است
عربستان در سال‌های گذشته در چارچوب رقابت ایران بر سر برتری منطقه‌ای به شدت از گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در عراق و لبنان و بحرین و تشکیل آنچه که تحت عنوان "هلال شیعی" نامیده می‌شود نگران بوده و تلاش کرده است که این نفوذ را مهار کند. عربستان همچنین این که سوریه به عنوان تنها کشور عربی به صورت متحد استراتژیک ایران درآمده را نیز پیوسته با ناخشنودی و خشم نگریسته است. از همین رو بروز بحران سیاسی در سوریه را محملی برای تسویه حساب با ایران یافته است. به عبارت دیگر، از نگاه ریاض سرنگونی رژیم اسد در دمشق ضربه سختی به امکانات و قدرت مانور ایران و تضعیف قدرت مانور آن در منطقه و نیز تاثیرگذاری بر روندهای سیاسی در عراق و لبنان به سود سنی‌های این کشورها و به حاشیه‌راندن شیعیان نزدیک به ایران است.
اما بر خلاف قطر عربستان به دلیل انسداد کم‌نظیر نظامی سیاسی آن و وجهه غیرمثبتی که این نظام در منطقه دارد، می‌کوشد سیاست‌های خود در منطقه و از جمله کمک‌های فشرده و چندجانبه برای براندازی رژیم سوریه را عمدتا با سایر کشورهای درگیر و به ویژه از طریق نهادی مانند اتحادیه عرب دنبال کند.
اهرمی به نام اتحادیه عرب
در واقع کشورهایی مانند عربستان و قطر که اینک در غیاب مصر بحران‌زده و سقوط رژیم قذافی، جایگاه باز هم قوی‌تری در اتحادیه عرب پیدا کرده‌اند، درصدد برآمد‌ه‌اند که این اتحادیه که در تمامی طول حیات خود نقشی جنبی و کم‌اثر در تحولات درونی کشورهای عربی داشت را به نماد "تصمیم‌گیری جمعی عرب‌ها" در عرصه بین‌المللی بدل کنند و تصمیم‌های خود را از طریق آن اجرا کنند. در بحران لیبی اتحادیه عرب با فراخوانی به ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی و موافقت با رهبری ناتو در انجام این عملیات عملا با کارنامه و منشور ۶۶ ساله خود وداع کرد و برای اولین بار به دخالت از خارج در امور یکی از کشورهای عضو خود چراغ سبز نشان داد.
البته کشورهای غربی نیز برای ممانعت از متهم‌نشدن به دخالت از خارج در امور کشورهای دیگر ترجیح می‌دهند که میداندار پیشبرد مسائل خارجی در ارتباط با بحران سوریه نیز اتحادیه عرب باشد. تحریم سوریه، اعزام ناظران پاسدار صلح و اخیرا همکاری تنگاتنگ با سازمان ملل برای تاثیرگذاری بر روندهای درونی این کشور از جمله فعالیت‌های اتحادیه عرب است که سکاندار اصلی آن را هم کشورهای عربستان و قطر تشکیل می‌دهند.
به ویژه عربستان باقی ‌ماندن رژیم اسد در قدرت را پیروزی‌ای برای رقیب خود ایران تلقی می‌کند و با انواع تلاش‌ها و اقدامات می‌کوشد که این رژیم برافتد. مقاومت یک سال گذشته رژیم سوریه به کمک متحدانی مانند ایران و روسیه و چین اما بحران سوریه را به بن‌بست کشانده و این بحران عملا بیش از پیش می‌رود که نماد چالش‌ها و تقابل کشورهای منطقه شود، روندی که لزوما به سوی استقرار دمکراسی و گشایش در سوریه و نیفتادن بیشتر این کشور به گرداب یک جنگ داخلی سیر نمی‌کند.



روسیه در یکی از سخت‌ترین واکنش‌ها، نسبت به طرح استقرار سپر دفاع ضدموشکی آمریکا در اروپا هشدار داد. در کنفرانسی که با شرکت کارشناسان دفاعی ناتو در مسکو برگزار شد، روسیه تهدید به تقابل مستقیم کرد.
رئيس ستاد ارتش روسیه، نیکولای ماکاروف، در کنفرانسی که با حضور کارشناسان نظامی کشورهای عضو پیمان ناتو در مسکو برگزار شد، هشدار داد که واکنش روسیه به گسترش سامانه دفاع ضد موشکی آمریکا در اروپا تنها به استقرار موشک‌های "اسکندر" در کالینینگراد یا دریای بالتیک محدود نمی‌شود، بلکه از این موشک‌ها برای نابودی اجزای سپر دفاعی استفاده خواهد شد.
رئيس ستاد ارتش روسیه در این زمینه گفت: «اگر ایالات متحده آمریکا و اروپا تصور می‌کنند که می‌توانند میزان امنیت خود را به قیمت ناامنی همسایگان خود بالا ببرند، برای ما راهی جز در پیش گرفتن اقدامات متقابل باقی نمی‌ماند.» نیکولای ماکاروف هم‌چنین تهدید به خروج از پیمان‌های کنترل تسلیحات کرد.
ماکاروف تاکید کرد که روسیه باور ندارد سامانه‌ی دفاع ضدموشکی تنها برای کشورهای دیگر طراحی شده و خطری متوجه روسیه نخواهد کرد.

خوش‌آمدگویی تهدیدآمیز
این اولین بار است که روسیه با این لحن به تهدید اعضای پیمان ناتو و در راس آن آمریکا دست می‌زند. دیمیتری مدودف، رئیس جمهوری روسیه در سخنانی که به منظور خوشامدگویی به اعضای کنفرانس ایراد کرد، به آمریکا هشدار داد که در طرح‌های خود تجدید نظر کند. او گفت در غیر این صورت جایی برای توافق باقی‌می‌ماند.

آ‌مریکا همواره بر ضرورت سامانه‌ی دفاع ضدموشکی به دلیل "خطری" که از سوی ایران و کره ‌شمالی متوجه این کشور و متحدانش می‌شود تاکید کرده است
آ‌روسیه پیش از این همکاری در زمینه‌ی سامانه‌ی دفاع ضد موشکی را پیشنهاد کرده بود، اما به گفته‌ی مقام‌های روسی دور زدن منافع امنیتی این کشور را تحمل نخواهد کرد.

بزرگ‌نمایی خطر ایران و کره شمالی
مریکا همواره بر ضرورت سامانه‌ی دفاع ضدموشکی به دلیل "خطری" که از سوی ایران و کره ‌شمالی متوجه این کشور و متحدانش می‌شود تاکید کرده است.
رئيس ستاد ارتش روسیه، نیکولای ماکاروف، این نگرانی آمریکا را بزرگ‌نمایی خواند. به گفته‌ی او ایران و کره شمالی تنها موشک‌های کوتاه و میان برد در اختیار دارند و مجهز شدن به موشک‌های قاره‌پیما کاری بسیار دشوار برای این کشورهاست. او به تحریم‌ها به عنوان دلیلی دیگر بر ناتوانی این دو کشور در ساخت موشک‌های دوربرد اشاره کرد.

شکاف در منطقه بر سر سامانه دفاع ضد موشکی
ترکیه یکی از مهمترین کشورهای منطقه است که علیرغم همسایگی با ایران و مناسباتی به ظاهر دوستانه، با استقرار سامانه‌ی دفاع ضدموشکی موافقت کرد. اقدامی که حساسیت شدید و انتقاد و تهدید ایران را به همراه داشت.
رهبران کشورهای عضو ناتو در اجلاس ماه نوامبر سال ۲۰۱۰ در پایتخت پرتغال بر سر استقرار سامانه‌ی دفاع ضدموشکی به توافق رسیدند. شرط ترکیه برای پیوستن به این موافقت‌نامه این بود که به "تهدیدهای ناشی از موشک‌های ایران برای غرب" به عنوان دلیلی برای استقرار این سامانه اشاره‌ای نشود. گرچه این شرط ترکیه پذیرفته شد، ولی اکثر مقام‌های اروپایی در اظهارات خود تصریح کرده‌اند که سامانه‌ی مزبور عمدتاَ برای مهار خطر موشکی کشورهایی مانند ایران و کره شمالی است.
از سوی دیگر در قراردادی میان ایران و روسیه، این کشور متعهد شد سامانه‌ی دفاع موشکی اس ۳۰۰ را در اختیار ایران گذارد. این قرارداد اگرچه در پایان سال ۲۰۰۵ به امضا رسید، اما مقام‌های روسیه در تحویل این سیستم پیشرفته به ایران اهمال به خرج دادند.
ایران تا کنون چند بار نارضایتی خود را از تأخیر در تحویل سامانه‌ی اس ۳۰۰ ابراز کرده است. سیستم موشکی اس ۳۰۰ از پیشرفته‌ترین سامانه‌های ضدموشک در جهان به شمار می‌‌رود و می‌تواند انواع موشک‌ها و نیز هواپیماهای مهاجم را سرنگون سازد. اسرائیل یکی از مخالفان سرسخت واگذاری این سامانه دفاعی به ایران است و بارها این موضوع را به اطلاع مقام‌های روسیه رسانده است.



تبلیغات گروه‌های اصولگرا علیه یکدیگر تا ساعاتی پیش از برگزاری دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران ادامه داشت. تبلیغاتی که پای آیت‌الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی را نیز به این کشمکش‌ها کشاند.
با وجود آنکه جمعه ( ۱۵ اردیبهشت/۴ مه) روز برگزاری دومین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران است و بر طبق قانون انتخابات، ۲۴ ساعت پیش از شروع رای گیری، تبلیغات باید متوقف شود اما تا ساعاتی پیش از رای‌گیری، هواداران گروه‌های سیاسی مختلف اصولگرا تلاش برای جلب آرای شهروندان را ادامه دادند.
 در روزهای اخیر کشمکش میان اصوگرایان آنچنان بالا گرفت که حتی اشخاصی همچون مهدوی کنی و مصباح یزدی نیز از گزند حمله‌های تبلیغاتی در امان نماندند. جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری انقلاب اسلامی، دو جریان اصلی اصولگرای حاضر در انتخابات یکدیگر را به بداخلاقی، دروغگویی و انحراف از ارزش‌های انقلاب اسلامی متهم کردند.
جبهه متحد اصولگرایان که مورد حمایت مهدوی کنی است، توانسته در دور اول انتخابات، بیش از یک صد کرسی مجلس را کسب کند. علی لاریجانی یکی از چهره‌های شاخص این جبهه است که احتمال دارد برای ریاست مجلس آینده از سوی این جریان حمایت شود.
گرچه با توجه به اینکه در میان کاندیداهای جبهه متحد برخی چهره‌های فعال در جبهه پایداری نیز حاضر هستند، اما گمانه زنی در مورد نظر اکثریت اعضای این جبهه درباره ریاست علی لاریجانی و ترکیب هیات رئیسه آینده مجلس نهم دشوار است.
جبهه پایداری متشکل از اعضای سابق دولت محمود احمدی‌نژاد و نیروهای تندرو‌تر اصولگرایان نیز از حمایت محمدتقی مصباح یزدی برخورد است. این جریان در دور اول انتخابات مجلس، کمتر از ۶۰ کرسی را کسب کرده است . اعضای جبهه پایداری از مخالفان سرسخت ریاست علی لاریجانی بر مجلس آینده محسوب می‌شوند.
جبهه پایداری بر ریاست غلامعلی حداد عادل در مجلس آینده تاکید دارد. اعضای این جبهه همچنین در مجلس هشتم، بیشترین میزان حمایت را از دولت محمود احمدی‌نژاد نشان دادند تا جایی که از سوی مخالفانشان «وکیل الدوله» نامیده شدند.
در دور دوم انتخابات، رقابت بر سر ۶۵ کرسی باقیمانده مجلس صورت خواهد گرفت. مهم‌ترین رقابت در تهران برای تصاحب ۲۵ کرسی باقیمانده خواهد بود که اهمیت ویژه‌ای دارند. در دوره‌های مختلف مجلس معمولا نمایندگان تهران نقشی کلیدی در هدایت فضای عمومی مجلس بازی می‌کنند.
البته با توجه به کاندیدا شدن برخی چهره‌های سر‌شناس از شهرهای کوچک‌تر، این نمایندگان نیز در جهت گیری‌های کلی مجلس موثراند. به عنوان نمونه راه‌یابی علی لاریجانی از حوزه‌ی انتخابیه‌ی قم اهمیت و معنای ویژه‌ای دارد.
جنگ پیامک‌ها میان "جریان انحرافی" و "ساکتین فتنه"
روز جمعه ۱۴ اردیبهشت، همزمان با پایان یافتن تبلیغات انتخاباتی، رقابت میان اصولگرایان در سطح دیگری دنبال شد. یک خبرنگار از تهران در صفحه فیس‌بوک‌اش پیام‌های کوتاهی (اس‌ام اس) که در این روز به گوشی‌های تلفن همراه شهروندان تهرانی ارسال شده بود، را منتشر کرد.
در یکی از پیام‌های ارسال شده از سوی جبهه متحد اصولگرایان آمده است: «راه آیت الله مصباح یزدی و جبهه پایداری جداست». در اثبات این نظر، دیدگاه مصباح یزدی از یک سو و مهدی کوچک‌زاده و حمیدرضا رسایی از اعضای شاخص جبهه پایداری از سوی دیگر در مورد «جریان انحرافی» در کنار هم قرار داده شده است: «آیت الله مصباح: جریان انحرافی به اندازه فتنه مهم است. کوچک‌زاده: جریان انحرافی مهم نیست. رسایی: اصلا چیزی به اسم انحرافی را قبول نداریم.»
مجلس آتی شورای اسلامی محل رقابت اصول‌گرایان «جریان انحرافی» به نزدیکان محمود احمدی‌نژاد گفته می‌شود که به باور اصولگرایان منتقد دولت، رهبری این جریان بر عهده اسفندیار رحیم مشایی است. جریانی که به گفته منتقدان در راستای "کم رنگ کردن نقش روحانیت در حکومت جمهوری اسلامی و ترویج اسلام ایرانی" فعالیت می‌کند.


جبهه پایداری نیز این پیام‌های کوتاه را بی‌پاسخ نگذاشته است: «پایداری بر اساس خط آیت‌الله مصباح کار می‌کند. لیست متحد "ساکتین فتنه" هستند. پیامک‌های دروغین در مورد رویگردانی آیت‌الله مصباح از پایداری صحت ندارد.»
  اصولگرایان تندرو مصداق "ساکتین فتنه" را علی لاریجانی و محمدرضا باهنر رئیس و نايب رئیس مجلس فعلی و از اعضای شاخص جبهه متحد می‌دانند که به باور آن‌ها در برابر اعتراضات مردمی پس از انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ موضعی مشخص و روشن اتخاذ نکرده‌اند.
واکنش "دفتر رهبری" به جنگ "پیام‌های کوتاه"
کشمکش اصولگرایان و تبلیغات انتخاباتی آن‌ها، پای رهبر جمهوری اسلامی را نیز به این رقابت‌ها باز کرد. انتشار اخباری در مورد حمایت فرزندان آیت‌الله خامنه‌ای از یک جریان خاص موجب شد که دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای و جبهه متحد اصولگرایان نسبت به آن واکنش نشان دهند.
به گزارش خبرگزاری مهر، "دفتر حفظ و نشر آثار مقام رهبری" در بیانیه‌ای، نقل قول از فرزندان "رهبر انقلاب" مبنی بر تائید و رد افراد و لیست‌های انتخاباتی مجلس نهم را تکذیب کرد.
جبهه متحد اصولگرایی نیز بدون نام بردن از جبهه پایداری انقلاب اسلامی در بیانیه خود نوشت: «متاسفانه در برخی جلسات یک جبهه خاص سیاسی و بعداز آن در قالب ارسال پیامک‌هایی عنوان شده است که فرزندان برخی مسوولین ارشد نظام از یک فهرست انتخاباتی حمایت نموده‌اند.»
در بخش دیگری از این بیانیه با اشاره به "بداخلاقی انتخاباتی در انتشار این اخبار مجعول" تصریح شده است: «جبهه متحد اصولگرایان همچون گذشته ضمن ابراز نگرانی از انتشار این اخبار مجعول آن هم در ساعات منتهی به برگزاری مرحله دوم انتخابات، خواستار رعایت اخلاق انتخاباتی از سوی گروه‌های سیاسی است.»

خبرگزاری فارس نیز در خبری دیگری به نقل از دفتر یکی از امامان جمعه موقت تهران نوشت: «حمایت آیت‌الله صدیقی از هیچ گروهی در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی مطلق نبوده و نیست.»
اختلافات اصولگریان؛ آتشی زیر خاکستر
به نظر می‌رسد انتخاباتی که عرصه رقابت در میان خودی‌ترین نیروهای نظام جمهوری اسلامی است و در غیاب رقبای اصلاح طلب، نتیجه‌ای جز راه‌یابی جریانات اصولگرا به مجلس در پی نخواهد داشت، به چالشی اساسی در میان هواداران رهبر جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
تشتت و رقابت خصمانه‌ای که با پایان زمان رای گیری، تمام نخواهد شد و آغاز کار نهمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی می‌تواند، با بالا گرفت اختلافات در میان اصولگریان حاکم بر ارکان مختلف سیاسی جمهوری اسلامی، همزمان شود.
در این شرایط باید دید که آیا آیت الله خامنه‌ای می‌تواند طرف‌های درگیر اصولگرا را به آشتی و همراهی بیشتر ترغیب کند و یا توازن نسبی جریانات مختلف سیاسی اصولگرا در مجلس نهم، بر دامنه‌ی درگیری‌ها خواهد افزود.



اسرائیل چهارمین زیردریایی ساخت آلمان را دریافت کرد. این زیردریایی قابلیت پرتاب موشک‌های حامل کلاهک هسته‌ای را دارد. به گفته کار‌شناسان این زیردریایی می‌تواند در حمله احتمالی به ایران مورد استفاده قرار گیرد.
روز پنجشنبه (۳ مه /۱۴ اردیبهشت) اهود باراک، وزیردفاع اسرائیل گفت که زیردریایی خریداری شده از آلمان، توان و قابلیت‌های نظامی اسرائیل را در مواجهه با چالش‌های در حال رشد منطقه‌ای افزایش خواهد داد.
به خبرگزاری آسوشیتدپرس از بیت المقدس (اورشلیم)، زیردریایی دلفین که کارکرد نظامی دارد یکی از شش زیردریایی است که اسرائیل سفارش ساخت آن‌ها را به آلمان داده بود. قیمت هر یک از این زیردریایی‌ها در حدود نیم میلیارد دلار است.

این زیردریایی روز پنج‌شنبه در بندر هامبورگ آلمان به مقامات رسمی اسرائیلی تحویل داده شد. انتظار می‌رود که زیردریایی دلفین پس از آزمایش‌های نهایی در سال ۲۰۱۳ به اسرائیل برسد.
اسرائیل در حال حاضر سه فروند دیگر از زیردریایی آلمانی نوع دلفین را در اختیار دارد که قابلیت شلیک موشک‌های حامل کلاهک هسته‌ای را دارند. با این حال هیچ مدرکی مبتنی بر مسلح شدن این زیردریایی‌ها توسط اسرائیل به سلاح هسته‌ای وجود ندارد.
گرچه از سوی رسانه‌های مختلف و برخی دانشمندان سابق اسرائیل گزارش‌هایی در مورد زرادخانه‌ی سلاح‌های هسته‌ای این کشور منتشر شده، اما این گزارش‌ها تاکنون رسما به تایید مقامات اسرائیلی نرسیده است.
اسرائیل معتقد است که ایران در پوشش برنامه هسته‌ای خود در حال ساخت سلاح اتمی است. دولت این کشور می‌گوید برای جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هسته‌ای، ممکن است از نیروی نظامی استفاده کند. با این وجود ایران این ادعا را رد می‌کند و می‌گوید برنامه‌ی هسته‌ای‌اش اهداف صلح آمیز دارد.

گونتر گراس، شاعر آلمانی و دارنده نوبل ادبی
حکومت ایران و جامعه جهانی تا چند هفته‌ی دیگر در بغداد مذاکرات خود را در مورد پرونده مناقشه برانگیز فعالیت‌های هسته‌ای این کشور ادامه خواهند داد. اسرائیل با استقبال از تلاش‌های دیپلماتیک می‌گوید که حاضر نیست استفاده از زور را نادیده بگیرد و همه گزینه‌های روی میز خواهد بود.
کار‌شناسان نظامی می‌گویند «دلفین‌ها» می‌توانند به عنوان سلاحی موثر در برنامه‌ی حمله‌ی احتمالی اسرائیل به ایران در خلیج فارس بکار گرفته شوند.
شاعر آلمانی، منتقد دلفین‌های جنجالی
چندی پیش، فروش این زیردریایی‌ها به اسرائیل با انتقاد گونتر گراس، نویسنده آلمانی دارنده جایزه نوبل ادبی روبرو شد. وی در این باره و همچنین اعتقاد وی در مورد سیاست‌های «جنگ طلبانه‌ی» اسرائیل شعری با عنوان «آنچه باید گفت» را سرود که با انتقادهای بسیاری در آلمان و اسرائیل روبرو شد.
وی در شعرش با اشاراتی طنز به اینکه آلمان قرار است یک زیردریائی جدید به اسرائیل بدهد، نوشت که این زیردریائی «باید کلاهک‌های نابودکننده همه‌چیز را به جائی هدایت کند که وجود حتی یک بمب اتمی در آن ثابت نشده است، اما نگرانی از وجود آن خود به سند تبدیل شده است. پس من می‌گویم، آنچه را که باید گفته شود.»

در مقابل نخست‌وزیر اسرائیل در مصاحبه با روزنامه آلمانی «ولت‌ام زونتاگ» از گونترگراس، به خاطر این شعر و تأکیدش بر اینکه اسرائیل به جای ایران تهدیدکننده صلح جهانی است به شدت انتقاد کرد و کلمات گراس را «رسوایی محض» نامید.
بنیامین نتانیاهو در این مصاحبه تصریح کرد: «اینکه این شعر از سوی یک دارنده جایزه نوبل آلمانی منتشر می‌شود و نه از سوی نوجوانی از حزب نئونازی، خشم انسان را بیشتر برمی‌انگیزد.»
نتانیاهو گفت، موضوع بر سر انتقاد از اسرائیل نیست بلکه موضوع بر سر «وارونه جلوه دادن حقایق اساسی» است، چرا که اسرائیل به جای ایران «با ماهیت تهاجمی‌اش» تهدیدی برای دنیا قلمداد می‌شود.
گونتر گراس، نویسنده و دارنده جایزه نوبل ادبی سال ۱۹۹۹، در شعر خود همچنین از محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهور ایران، که اسرائیل را به محو از نقشه جهان تهدید کرده به عنوان «پهلوان‌پنبه» نام می‌برد.



۱۷ سند از مدارک محل اختفای اسامه بن لادن نشان می‌دهد که رهبر القاعده از نحوه آزادی اعضای این سازمان در ایران و کشته شدن مسلمانان در حملات ناراضی بود. وی القاعده را تشویق به تمرکز بر حمله به آمریکا می‌کرد.
مرکز مبارزه با تروریسم آکادمی نظامی "وست پوینت" ارتش آمریکا روز پنج‌شنبه (۳ مه/ ۱۴ اردیبهشت) ۱۷ سند از اسناد به دست آمده در خانه‌ای که محل سکونت آخرین روزهای زندگی اسامه بن‌لادن، رهبر شبکه القاعده بود را منتشر کرد.
این ۱۷ سند که از مجموع ۶ هزار سند کشف‌شده به هنگام حمله به خانه مسکونی بن‌لادن در پاکستان منتشر شده است از القاعده‌ای غیرمنسجم و رهبری نگران و مضطرب حکایت دارد.
رهبر پیشین القاعده در حمله سال گذشته کماندوهای آمریکایی به مخفی‌گاه بن‌لادن در ابیت‌آباد پاکستان کشته شد.
ایران در اسناد بن لادن
این اسناد که مربوط به دوره زمانی سپتامبر ۲۰۰۶ (شهریور ۸۵) تا آوریل ۲۰۱۱ (فروردین ۹۰) است همچنین نشانگر آن است که رهبر القاعده از نحوه آزادی بازداشتی‌های این سازمان و خانواده خود در ایران ناراضی است و این موضوع رابطه این سازمان و ایران را متشنج ساخته است.
اسناد نشانگر گفت‌وگوهای غیر مستقیم القاعده و ایران است. اسناد همچنین نشان می‌دهند بن‌لادن از تبلیغات رسانه‌ای در سالروزهای حملات یازدهم سپتامبر آمریکا که حدود ۳ هزار کشته بر جای گذاشت استقبال می‌کرد. وی در اکتبر ۲۰۱۰ نوشت: «ما به استقاده از این واقعه نیاز داریم و باید پیام خود را به مسلمانان برسانیم و پیروزی به‌دست آمده را جشن بگیریم.»
نگرانی القاعده از کاهش اعتبار در میان مسلمانان
رهبر القاعده همچنین عمیقا نگران کشته شدن "غیر ضروری" مسلمانان در حملات القاعده بود. وی از معاونان خود خواسته بود، برای حفظ آبرو و اعتبار القاعده به موضوع کشته شدن غیر نظامیان مسلمان در حملات این سازمان توجه کنند.
محل اختفای بن لادن در ابیت آباد پاکستان نامه‌های منتشره نشانگر تنش القاعده با تندروهای پاکستان و نگرانی این سازمان از کاهش اعتبار اسامه بن‌لادن بر اثر حملات این گروه‌ها بود.

محل اختفای بن لادن در ابیت آباد پاکستان
در مه ۲۰۱۰ رهبر القاعده نامه‌ای نوشت که در آن بر لزوم "لغو حملاتی" که امکان کشته شدن غیر نظامیان را پدید می‌آورد تأکید شده است.
طبق اسناد، بن‌لادن نگرانی عمیق خود را نسبت به کم‌رنگ شدن جایگاه این گروه در میان مسلمانان ابراز کرده و کشته شدن غیر نظامیان مسلمان را "اشتباه" خوانده است. او گفته بود، مهم است توجه شود که "هیچ مسلمانی قربانی نگردد مگر اینکه قطعا لازم باشد."
بن لادن در مورد کشته شدن مسلمانان نوشت: «این موضوع باعث می‌شود ما در عملیات مختلف ببریم در حالی که جنگ را در پایان باخته‌ایم.»
تلاش بن لادن برای ترور اوباما
رهبر القاعده از گرو‌ه‌های هوادار خواسته بود، مراکز آمریکاییان در کشورهای "غیر اسلامی" را هدف قرار دهند به جز دو مورد یعنی پایگاه‌های آمریکا در عراق و افغانستان.
وی همچنین از دو تیم خود خواسته بود زمینه‌های ترور باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا و ژنرال دیوید پترائوس، از فرماندهان ارشد ارتش ‌آمریکا در دیدارهایشان از عراق و افغانستان را بررسی کنند.
تصور بن‌لادن این بود که با کشته شدن اوباما آمریکا به بحران فرو می‌رود، چون جو بایدن، معاون اوباما آمادگی پذیرش مسئولیت‌های وی را ندارد.
بن لادن همچنین به اعضای سازمان خود در پاکستان توصیه می‌کرد، برای اینکه توسط هوا‌پیماهای بدون سرنشین آمریکا شناسایی نشوند "تنها در روزهای ابری به خانه‌های جدید نقل مکان کنند."
نامه‌های او همچنین حاکی از آن است که رهبر القاعده تمایل چندانی به رابطه با شبه‌نظامیان شباب سومالی که خواستار وصل شدن به القاعده بودند نداشت و سازمان‌دهی این گروه را مطلوب نمی‌دانست.
بن‌لادن نوشته بود، برای پرهیز از تلف شدن مسلمانان باید "کمپین" جدیدی طراحی و برای به دست آوردن دوباره اعتماد مسلمانان باید اشتباهات را تصحیح کرد.
تغییر نام القاعده برای جذب مسلمانان
در یکی از نامه‌ها که نویسنده‌آن مشخص نیست بر سر امکان تغییر نام القاعده به اسامی دیگری مانند "گروه متحد اسلامی" به منظور جلب مسلمانان جهان صحبت شده است.
در این نامه نوشته شده که نام فعلی این سازمان "این احساس در مسلمانان که ما به آنها متعلقیم را کم می‌کند و در عوض این امکان را برای دشمنان پدید می‌آورد که بگویند، آنها با اسلام و مسلمانان در جنگ نیستند بلکه با سازمان القاعده در جنگ هستند."
نامه‌ها از رهبری حکایت دارند که برای حفظ سلطه خود بر گروهش در تکاپو است.
بن‌‌لادن از عملکرد القاعده عراق و پاکستان ناراضی بود و در یکی از نامه‌ها خطاب به حکیم‌‌الله محسود، رهبر القاعده پاکستان حملات این سازمان به مساجد و بازارها را محکوم کرده بود.
در این نامه تهدید شده که اگر این گروه اشتباهات خود را تصحیح نکند القاعده اعمال "فشار" کرده و "قدم‌های شرعی" بر خواهد داشت.


وزیر خارجه آلمان در دیدار خود از آمریکا تأکید کرد کشورش ایران اتمی را تحمل نخواهد کرد. وی هسته‌ای شدن ایران را نه تنها تهدیدی برای اسرائیل بلکه برای کل جهان خواند و گفت که آلمان همچنان در کنار اسرائيل خواهد ایستاد.
وزیر خارجه آلمان عصر پنج‌شنبه (۳ مه/ ۱۴ اردیبهشت) در جمع کمیته یهودیان آمریکا در واشنگتن گفت، هیچ‌گونه تاکتیکی برای به درازا کشاندن گفت‌وگوهای بین‌المللی اتمی را تحمل نخواهد کرد.
گیدو وستروله تصریح کرد: «ما ساده نیستیم. صبرمان هم بی‌حد و مرز نیست.» وی افزود که هیچ‌گونه "بازی با زمان" تحمل نخواهد شد. وستروله بر همبستگی کشور خود با اسرائیل در مناقشه اتمی با ایران تأکید کرد.
گفت‌وگوهای بین‌المللی با ایران ماه گذشته (آوریل/ اردیبهشت) بعد از وقفه‌ای طولانی آغاز شد. در این مذاکرات که در ‌استانبول برگزار شد نمایندگان آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه، چین، آلمان و ایران شرکت کردند.
دور بعدی مذاکرات در خرداد ماه (ماه مه) برگزار خواهد شد.
وستروله: در کنار اسرائیل ایستاده‌ایم
وزیر خارجه آلمان در سخنان خود در واشنگتن خطاب به رهبران ایران گفت، مذاکره تنها با هدف مذاکره قابل قبول نیست بلکه مذاکرات باید شامل نفی صریح سلاح اتمی از سوی ایران باشد.
گیدو وستروله خطاب به حدود ۱۲۰۰ حاضر در جمع یهودیان آمریکا گفت: «اگر اسرائیل تهدید شود، آلمان ساکت نخواهد نشست»
وی تضمین داد که آلمان "همچنان در کنار اسرائیل خواهد ایستاد." سیاستمدار حزب دمکرات‌های آزاد آلمان (FDP) افزود، این کشور تحمل نخواهد کرد که موجودیت اسرائیل به خطر بیافتد.


وستروله گفت، سلاح اتمی در دست ایران نه تنها اسرائيل بلکه تمامی جهان را تهدید خواهد کرد.
علی اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران
دیدار گیدو وستروله از آمریکا روز پنج‌شنبه (۳ مه) با دیدار از واشنگتن آغاز شد. سخنرانی در جمع کمیته یهودیان آمریکا نقطه عطف این دیدار محسوب می‌شود.
کمیته یهودیان آمریکا متشکل از ۲۶ اداره در آمریکا و ۷ مرکز بین‌المللی است. این کمیته هدف خود را دفاع از برقراری دمکراسی، تکثرگرایی، حاکمیت قانون و امنیت اسرائیل تعریف کرده است.
وستروله بعد از دیدار از واشنگتن راهی نیویورک خواهد شد. وی در روز جمعه (۴ مه) در نیویورک در نشست شورای امنیت شرکت خواهد کرد.
ایران مذاکرات هسته‌ای را امیدبخش خوانده است
ایران روز گذشته (۱۴ اردیبهشت/ ۳ مه)  گفت‌وگوهای هسته‌ای با غرب را امیدبخش توصیف کرد. وزیر خارجه ایران دیروز با تأکید بر اینکه اهمیت زیادی برای این مذاکرات قائل است گفت: «امید زیادی وجود دارد که در بغداد قدم‌های عملی برداشته شود تا گفت‌وگوها ادامه یابد.»
علی اکبر صالحی در گفت‌وگو با خبرگزاری رسمی اتریش (آپا) افزود: «از جانب ما همه کاری انجام خواهد پذیرفت تا روابط مانند گذشته در مسیر خود قرار گیرد و در جهت منافع همه طرف‌ها باشد.»
صالحی حل مناقشه هسته‌ای میان ایران و غرب را به نفع هر دو طرف خواند و با اشاره به خواست غرب مبنی بر توقف غنی‌سازی ۲۰ درصدی اورانیوم در ایران ادامه داد: «ما آمادگی داریم تمامی مشکلات را به صورت جدی و بدون هیچ پیش‌شرطی مورد بحث و گفت‌وگو قرار دهیم.»
مناقشه هسته‌ای غرب با ایران سال‌ها است که ادامه دارد. این مناقشه ماهیت برنامه هسته‌ای ایران را نشانه رفته است. غرب این ماهیت را احتمالا نظامی و ایران آن را صلح‌‌آمیز می‌داند.


پنج قدرت دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، موکدا از جمهوری اسلامی ایران خواستند که با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همکاری بهتری داشته باشد. وزیر خارجه ایران موضوع هسته‌ای را "ساخته‌ی غرب برای فشار به ایران" خواند.
پنج کشور دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، یعنی آمریکا، روسیه، بریتانیا، فرانسه و چین، روز پنجشنبه (۳ مه/۱۴ اردیبهشت) در بیانیه‌ی مشترکی از ایران خواستند که با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بیشتر همکاری کند.
در این بیانیه "اعضای اصلی شورای امنیت" که در کنفرانس منع گسترش سلاح‌های اتمی در وین منتشر شد، از جمهوری اسلامی خواسته شده که بازدید بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از تاسیسات مهم هسته‌ای ایران را ممکن سازد.

"آخرین شانس برای جلوگیری از حمله‌ی نظامی"

این فراخوان در آستانه‌ی دور جدید مذاکرات قدرت‌های دارای حق وتو به‌علاوه‌ی آلمان با ایران صادر می‌شود. این مذاکرات در تاریخ ۲۳ ماه مه در بغداد انجام خواهد گرفت. کارشناسان معتقدند که این دور مذاکرات، آخرین شانس برای جلوگیری از حمله‌ی نظامی اسرائيل به تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی ایران است.
جمهوری اسلامی ایران از مدت‌ها پیش متهم می‌شود که تحت پوشش استفاده‌ی صلح‌‌آمیز از انرژی هسته‌ای، در تلاش دستیابی به جنگ‌افزار اتمی است.
سوزان برک، فرستاده‌ی ویژه‌ی آمریکا در امور مربوط به منع گسترش جنگ‌افزار هسته‌ای گفت: «ما کماکان نگرانیم که ایران به تعهدات خود در چارچوب قطعنامه‌های شورای امنیت و درخواست‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی عمل نکند.»
جمهوری اسلامی ایران تا کنون به بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اجازه نداده است که از تاسیسات مهم نظامی پارچین در نزدیکی تهران از نو دیدن کنند. به گزارش سرویس‌های اطلاعاتی غرب، فن‌آوری تعیین‌کننده‌برای ساخت بمب اتمی در این تاسیسات آزمایش شده‌اند.

«بازرسی از پارچین فراتر از بازرسی ان پی تی است»
از سوی دیگر، به گزارش ایرنا، علی اصغر سلطانیه، نماینده‌ی ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، در گفت‌وگو با خبرگزاری "ترندنیوز" جمهوری آذربایجان گفت که بازدید از نیروگاه پارچین فراتر از بازرسی‌های ان پی تی است و برای انجام بازرسی از این مرکز باید ضوابط آن مشخص شود.
سلطانیه در این گفت‌وگو همچنین تاکید کرده است: «غنی‌سازی اورانیوم توسط ایران برای انجام مصالح صلح‌آمیز زیر نظر آژانس انرژی اتمی ادامه پیدا خواهد کرد». به گفته‌ی وی، آژانس به‌طور مستمر بازرسی‌های خود را از مراکز هسته‌ای ایران انجام می‌دهد.
سلطانیه اتهامات مبنی بر نظامی بودن فعالیت‌های هسته‌ای ایران را رد کرده و گفته است: «با کمک آژانس ما بارها ثابت کردیم که این ادعاها ساختگی و جعلی است و ایران برای اثبات جعلی بودن ادعاها مذاکرات خود را در این زمینه با آژانس ادامه خواهد داد».


امکان بازدید بازرسان آژانس اتمی از تاسیسات مهم اتمی ایران یکی از موضوعات نشست در وین است

اظهارات صالحی
از سوی دیگر، به گزارش خبرگزاری مهر،علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه‌ی جمهوری اسلامی، در گفت‌وگو با خبرگزاری رسمی اتریش، موضوع هسته‌ای ایران را "ساخته‌ی غرب برای اعمال فشار بر ایران" نامیده است.
آقای صالحی در این گفت‌وگو خواستار آن شده که "سیاست یکطرفه بر علیه ایران" پایان یابد. به گفته‌ی صالحی، ایران همه کار انجام خواهد داد تا «روابط مانند گذشته در مسیر خود قرار گیرد و در جهت منافع همه‌طرف‌ها باشد».
وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی خاطر نشان ساخته که ایران برای گفت‌وگوهای جاری با گروه ۱+۵ در بغداد و آژانس اتمی در وین اهمیت زیادی قائل است و امید زیادی وجود دارد که «در بغداد قدم‌های عملی برداشته شود تا اینکه گفت‌وگوها ادامه یابد و مشکلات پیش رو از بین برود».
وزیر خارجه‌ی جمهوری اسلامی در مورد درخواست غرب مبنی بر توقف غنی‌سازی اورانیوم و چشم‌پوشی ایران از غنی‌سازی بیست درصدی برای رآکتور تحقیقاتی تهران، تصریح کرده است: «کاری که ما انجام می‌دهیم در چارچوب قوانین و قراردادهای آژانس انجام می‌پذیرد و ما آمادگی داریم تمامی مشکلات را به صورت جدی و بدون هیچ پیش‌شرطی مورد بحث و گفت‌وگو قرار دهیم».
نمایندگان "آژانس بین‌المللی انرژی اتمی" و جمهوری اسلامی در اواسط ماه مه در وین گرد خواهند آمد تا درباره‌ی شرط‌های کنترل تاسیسات اتمی ایران مذاکره کنند.




فیلمی با تهیه‌کنندگی مینو براتی در آلمان به روی پرده سینما می‌رود. این فیلم نخستین اثری است که همسر ایرانی یوشکا فیشر، وزیر امور خارجه پیشین آلمان تهیه کرده است. فیلم در روسیه تولید شده است.

بخشی از فیلم "درست سیبری" در مکان‌هایی فیلمبرداری شده که تا پیش از آن هیچ ‌گروه فیلمبرداری به آن پای نگذاشته بود. مینو براتی در مورد شرایط کار فیلمبرداری در مورماسک به خبرگزاری آلمان گفته است که موقعیت جغرافیایی این شهر و تاریک نشدن کامل هوا در این منطقه موجبی بوده تا اعضای گروه برای خوابیدن از نوشیدن ودکا استفاده کنند.
گروه تهیه فیلم در جریان کار در حومه مورماسک همچنین به یک خرس قهوه‌ای بزرگ برخورد کردند که مشغول خوردن غذا از اتاقک مخصوص راننده‌ی کامیون بود. به گفته‌ی خانم براتی با مشاهده این صحنه، گروه آلمانی دلیل عدم اشتیاق همکاران روس خود را برای چادر زدن در این منطقه به خوبی درک کرده‌اند.
داستان این فیلم روایتگر زندگی یک مأمور حمل و نقل کالا در شرکت فروش لباس از شهر لورکوزن آلمان است که پس از جدایی از همسرش دوران تنهایی را می‌گذراند.
در این اوضاع مدیر شرکت او را به یکی از شعبه‌ها در جنوب سیبری منتقل می‌کند. شخصیت اصلی داستان پس از ورود به روسیه متوجه می‌شود که در این کشور پیشرفت کارها به آسانی که او می‌پنداشته نیست. در همین حال او در یک کنسرت با اولین نگاه سخت به یک خواننده دل می‌بازد و به عشق او راهی روستاهای دورافتاده روسیه می‌شود.


کارگردانی این فیلم را رالف هوتنر به عهده دارد و یوآخیم کرول، هنرپیشه آلمانی، نقش شخصیت اصلی فیلم را ایفا کرده است.
مینو براتی در آکادمی فیلم بابلزبرگ در برلین تحصیل کرده و هم اکنون به عنوان تهیه‌کننده فیلم فعالیت دارد. به گفته‌ی خانم براتی فیلمبرداری این فیلم با نام "درست سیبری" دو ماه و نیم در سن‌پترزبورگ و شهر بندری و دورافتاده‌ی مورماسک در شمال روسیه انجام گرفته است.
مینو براتی در سال ۲۰۰۵ با یوشکا فیشر‌، وزیر امور خارجه پیشین آلمان، ازدواج کرد. خانم براتی گفته است توجه رسانه‌های جمعی به او از زمان ازدواجش بیش از آنکه جنبه مثبت برایش به همراه داشته باشد، به وی آسیب رسانده است.
او افزوده است: «من یک بازیگر سریال‌های تلویزیونی عامه‌پسند نیستم که از این موقعیت بهره ببرم. درست برعکس این شرایط در محیط کاری‌ام غریب و نامعمول است و تا مدت زیادی نمی‌توانستم در آرامش کارم را دنبال کنم.»
خانم براتی پنجمین همسر یوشکا فیشر است و پدر وی دکتر مهران براتی از کارشناسان و فعالان سیاسی ایرانی مقیم آلمان است.




آغاز رای گيری مرحله دوم انتخابات مجلس نهم

رای گيری مرحله دوم نهمين دوره انتخابات مجلس از ساعت هشت صبح جمعه  ۱۵ ارديبهشت ماه آغاز شد.  اين انتخابات در ۳۳ حوزه انتخابيه و در ۱۸ استان در حال برگزاری است.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ايرنا، در مرحله دوم انتخابات نهمين دوره مجلس  تکليف ۶۵ کرسی باقی ‌مانده از ميان ۱۳۰ نامزد مشخص می شود. در مرحله نخست انتخابات مجلس نهم در ۱۲ اسفند سال گذشته، ۲۲۵  نماينده از مجموع ۲۹۰ عضو بهارستان به مجلس نهم راه يافتند.
طبق این گزارش، حسنعلی نوری، جانشين رييس ستاد انتخابات کشور، روز پنجشنبه گفته است که در هفت حوزه انتخابيه انتخابات به صورت رايانه ای برگزار می شود.
در استان تهران نيز انتخابات مرحله دوم برای تعيين ۲۵ نماينده از سی کرسی نمايندگی برگزار می شود. در مرحله اول انتخابات مجلس در تهران فقط  ۵ نفر توانستند حد نصاب آرا لازم  را برای ورود به مجلس کسب کنند.
براساس قانون انتخابات ايران در مرحله دوم انتخابات مجلس، نامزدهايی که بيشترين آرا را به خود اختصاص دهند، پيروز انتخابات خواهند بود.
شماری از گروههای مخالف و اصلاح طلب انتخابات مجلس نهم را به دليل فقدان شرايط لازم برای برگزاری انتخابات آزاد تحريم کرده اند.
با توجه به غيبت اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم، رقابت اصلی برای کسب کرسی های بيشتر بين گروه های اصولگرای نزديک به آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، است.
جبهه متحد اصولگرايان با محوريت محمدرضا مهدوی کنی، رييس مجلس خبرگان، و محمد يزدی، رييس جامعه مدرسين حوزه علمیه قم، در انتخابات مجلس نهم رقابتی تنگاتنگ با جبهه پايداری به محوريت محمد تقی مصباح يزدی،از روحانيون تندرو، دارد.
طی هفته های اخير با نزديک شدن زمان برگزاری مرحله دوم انتخابات مجلس نهم حملات اين دو گروه اصولگرا عليه يکديگر شدت گرفته است.
پیشتر یک کارشناس مسایل سیاسی ایران پیش بینی کرده بود که جبهه متحد اصولگرايان در مجموع بتواند  بين ۱۲۵ تا  ۱۳۵ تا از کل ۲۹۰ کرسی را به دست آورد و  اين تعداد برای تشکيل بزرگترين فراکسيون مجلس آتی کافی است.
اين در حالی است که مساله رياست بر مجلس نهم نيز از هم اکنون به يکی از محورهای اين کشمکش ها بدل شده است.
مرتضی آقاتهرانی، دبير کل جبهه پايداری، اخيرا گفته است، رئيس مجلس نهم نبايد از «ساکتين فتنه»  و  بايد «ولايتمدار» باشد.
«خواص ساکت» اصطلاحی است اصولگرايان تندرو  برای کسانی که در جريان اعتراضات به نتايج انتخابات رياست جمهوری در سال ۱۳۸۸ از موضع  رهبر جمهوری اسلامی عليه معترضان علنا دفاع نکرده اند، بکار می برند.
با تشديد اختلافات اصولگرايان، اعضای جبهه پايداری اين اصطلاح را برای علی لاريجانی،رييس مجلس هشتم به کار می برند.
غلامعلی حداد عادل، که دخترش عروس آيت الله خامنه است، گزينه پيشنهادی جبهه پايداری برای ریاست مجلس نهم  است. وی در هر دو فهرست گروه های اصولگرا برای انتخابات تهران قرار داشت.




پنج عضو دایم شورای امنیت: ایران با آژانس همکاری کند

پنج عضو دایم شورای امنیت، با صدور بیانیه‌ای در وین خواستار همکاری ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی شدند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، پنج قدرت اتمی جهان متشکل از ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، روسیه و چین روز پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت، در حاشیه نشستی درباره منع  گسترش  سلاح‌های اتمی در وین با صدور بیانیه‌ای مشترک خواستار همکاری تهران و آژانس برای حل مسائل برنامه اتمی ایران شدند.
پنج عضو دایم شورای امنیت در بیانیه خود تاکید کرده‌اند که این کشورها همچنان از اینکه ایران   در عمل کردن به «الزامات» قطعنامه‌های شورای امنیت و شورای حکام آژانس، از خود «کوتاهی» نشان می‌دهد، نگران هستند.
این پنج کشور تاکید کرده‌اند که توافق ایران و آژانس برای دست یافتن به یک رویکرد اصولی برای حل مسائل از «ضرورت» برخوردار است؛ به ویژه برای حل موضوعاتی که به «ابعاد احتمالا نظامی برنامه اتمی ایران» مربوط است.
این کشورها یادآور شده‌اند که این خواسته‌ها پیشتر در قطعنامه ماه نوامبر شورای حکام آژانس انعکاس یافته است.
این بیانیه تنها چند روز پس از آن صادر شده که آژانس تایید کرد که ۲۵ و ۲۶ اردیبهشت ماه گفت‌وگوهای خود با ایران را از سرخواهد گرفت.
بهمن و  اسفند ماه سال گذشته هیاتی بلندپایه‌ به ریاست هرمان ناکارتس، از آژانس به ایران آمد اما نتوانست توافق تهران برای بازدید از پارچین را جلب کند.
متعاقب آن یوکیا آمانو، مدیر کل آژانس این احتمال را منتفی ندانست که ممکن است ایران در حال پاکسازی شواهدی در این پایگاه نظامی باشد.   
با این حال دفتر نمایندگی ایران در وین، با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد که از این سایت در سال ۲۰۰۵ دوبار بازدید شد و محمد البرادعی، مدیرکل پیشین آژانس گفته بود که این «موضوع خاتمه یافت و بخشی از تاریخ خواهد شد .»
در بیانیه ایران، با اشاره به حساسیت پایگاه‌های نظامی، از آژانس خواسته شده «همه مسائل مربوطه همچون آزمایشات هیدرو دینامیک را با هم یکی نماید،» تا اینکه «متعاقبا یکبار دیگر اجازه دسترسی» شود.
پس از مذاکرات ایران و آژانس در اردیهشت ماه جاری، طبق برنامه قرار است دور دوم گفت‌وگوی ایران و گروه ۱+۵ در روز سوم خرداد در بغداد برگزار شود.
دور نخست این گفت‌وگوها پس از ماه‌ها بن‌بست در  فروردین ماه در استانبول برگزار شد و  دو طرف آن را سازنده و مثبت توصیف کردند.




اقتصاددان «پيشگو»: بحران ايران بزرگترين تهديد برای اقتصاد جهان

«نوريل روبينی» کارشناس اقتصادی سرشناس که به خاطر پيش بينی وقوع بحران اقتصادی بين المللی در سال ۲۰۰۸ شهرت فراوانی پيدا کرده است، می گويد که در حال حاضر تشديد بحران هسته ای ايران و احتمال وقوع جنگ بزرگترين تهديد برای اقتصاد جهانی است.
شبکه خبری « سی ان ان » به نقل از سخنرانی « نوريل روبينی » در يک کنفرانس بين المللی اقتصادی در لس آنجلس، می نويسد که  تداوم برنامه های هسته ای ايران و تداوم تهديدهای اسرائيل به اقدام نظامی باعث خواهند شد که اقتصاد جهانی در نيمه دوم سال ۲۰۱۲ در معرض يک تهديد بزرگ و بی ثباتی قرار بگيرد.
به گفته اين کارشناس اقتصادی بعيد است که دولت باراک اوباما در نيمه دوم سال ميلادی جاری عليه ايران اقدام تلافی جويانه ای انجام دهد و به احتمال زياد منتظر خواهد شد تا نتايج انتخابات رياست جمهوری آمريکا مشخص شود. ولی در نيمه اول سال ۲۰۱۳ هر کسی که رييس جمهور آمريکا شود، به احتمال فراوان ناگزير خواهد شد در برابر ايران شدت عمل بيشتری نشان دهد.
« نوريل روبينی » معتقد است که همزمان با تشديد بحران بر سر برنامه های هسته ای ايران بهای نفت در بازارهای جهانی افزايش خواهد يافت. با وجوديکه وی پيش بينی می کند که الگوی مصرف سوخت های فسيلی به سمت خريد بيشتر گاز طبيعی متمايل خواهد شد ولی اين تغيير در الگوی مصرف به سرعت عملی نخواهد شد.
به گفته وی برخلاف برخی از پيش بينی های موجود که جهت گيری به سمت مصرف گاز طبيعی را طی يک يا دو سال آينده محتمل می دانند، حداقل در زمينه حمل و نقل و مصرف سوخت اتومبيل ها جايگزينی گاز طبيعی به جای بنزين و گازوئيل ممکن است ۲۰ تا ۳۰ سال ديگر طول بکشد.
شبکه خبری « سی ان ان » به نقل از بخش ديگری از سخنرانی « نوريل روبينی می نويسد که تداوم بی ثباتی در خاورميانه عامل ديگری برای افزايش بهای نفت است. به گفته وی علاوه بر بحران ايران و يا وقوع تنش احتمالی با اسرائيل، تمام منطقه خاورميانه در آشوب است و به زودی بهار عربی ممکن است به « زمستان عربی» بدل شود.
وی با برشمردن وضعيت بحرانی در تک تک کشورهای خاورميانه افزود که حتی در عراق نيز تحت تاثير وخامت تنش بين گروههای رقيب، نمی توان به تداوم توليد و صدور نفت خام آن کشور اطمينان داشت.
به نظر می رسد که در محاسبات « نوريل روبينی » بی ثباتی و بحران در منطقه خاورميانه بزرگترين تهديد برای اقتصاد جهانی است. ولی او به عوامل مهم ديگری از جمله بحران مالی در حوزه مالی يورو نيز اشاره کرد. به گفته وی معاهده و سيستم پول واحد کشورهای اروپايی در معرض فروپاشی است و اگر چنين چيزی روی دهد اقتصاد جهان وارد يک بحران عميق ديگر خواهد شد.
به اعتقاد اين کارشناس اقتصادی يکی از عوامل مهم برای نجات اقتصاد حوزه اروپا بازگشت به دوران رشد است و اين کار را فقط می توان با کاستن از ارزش برابری يورو انجام داد.



نسل جدید پاسداران و نگرانی درباره جدایی «سپاه از مرجعیت»

  برخی از ناظران سیاسی می‌‌گویند اشاره این مرجع متنفذ به علی یعقوبی مداحی است که در هیات‌هایی که پاسداران و عناصری از دست‌اندرکاران دولت محمود احمدی‌نژاد را به خود جذب کرده محبوبیت روزافزون داشته. علی یعقوبی در کتابهای خود از «امکان و حسن ارتباط مستقیم و بدون واسطه مومنان با امام زمان و غریب‌الوقوع بودن ظهور» نوشته و مجلس خبرگان رهبری، شامل روحانیون اکثرا محافظه کار، را به «سقیفه بنی ساعده» تشبیه کرده. یعنی مجمعی که بعد  از مرگ پیامبر اسلام به باور شیعیان امام اولشان را از رهبری مسلمانان محروم کرد.
  گفته‌هایی که به باور برخی از آگاهان سیاسی با نظریات آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی مرجع تقلید اصول‌گرا همسو است. به ویژه که او بر آن است که ولی فقیه برگزیده امام زمان است و خبرگان ولی‌ فقیه را انتخاب نمی‌کنند و تنها او را کشف می‌کنند. به باور شماری از تحلیل‌گران سیاسی همچنین گفته‌های هفته گذشته آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی بازتاب نگاهی گروهی از روحانیان ارشد سیاسی است که به گفته این تحلیل‌گران به ویژه پس از انتخابات مناقشه برانگیز ۲۲ خرداد از تقویت شدن نسل جدیدی از سپاهیان که نگاهی متفاوت از نسل قبل آنان به مرجعیت و روحانیت دارد نگران اند.
  در برنامه این هفته فراز و نشیب، کش و قوس بیش از سه دهه مناسبات سپاه و مرجعیت را به بررسی گذاشته ایم. با محمد صادق جوادی حصار، روزنامه نگار و تحلیل گر سیاسی اصلاح‌طلب در مشهد و در پاریس حسن فرشتیان، روحانی و دین پژوه و رضا علیجانی، تحلیل‌گر سیاسی و فعال ملی مذهبی.

آقای جوادی حصار، رسانه‌ای شدن نگرانی آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی درباره فاصله گرفتن سپاه از مرجعیت سببش چیست؟
  محمد صادق جوادی حصار: مدتها بود که این زمزمه در بین مجموعه روحانیت بود که با قوت گرفتن سپاه و همینطور ارجاع آن مجموعه مسایل شرعی در حوزه سپاه به دفتر رهبری و خطاب‌های رهبری کم کم به طور سیستماتیک رابطه ارگانیک بین سپاه و حوزه محدود می‌شد به رابطه بین سپاه و رهبری و زمزمه‌هایی هم که بعدا از این طرف و آن طرف شنیده می‌شد دال بر این که سپاهیان از جهت نظامی که خودشان را حافظ انقلاب می‌دانستند و می‌دانند و دستاوردهای انقلاب را محصول تلاش خودشان می‌دانستند و می‌دانند و از آن طرف هم از جهت تئوریک کم کم با تقویت نهادهای تئوریک در سپاه تقریبا رابطه‌شان را با حوزه کم کرده بودند. این دغدغه به ویژه بعد از زمزمه‌هایی که طی یکی دو سال گذشته درباره مهدویت و بحث‌هایی که در رابطه با امام زمان بود و نزدیک به سیستم آقای احمدی‌نژاد بود نگرانی‌هایی را بین مراجع ایجاد کرده بود که قبلا هم زمزمه‌هایی می‌شد. البته با توجه به اینکه احساس می‌شد سپاه در خیلی از جهات مثل مجلس و دولت و پشت صحنه خیلی از مسایل سپاه به طور جدی وجود دارد، اگر این دغدغه دامن‌گستر شود که رابطه سپاه و مرجعیت کانالیزه شود می‌تواند آسیبی ایجاد کند که آن آسیب بین روحانیت و سپاه خواهد بود و آنوقت برای مراجع خیلی سخت خواهد بود که کنترل نیروی قوی قدرتمند سیاسی و تئوریک را در دست داشته باشند.

به ایام فاطمیه هم ارتباطی داشت؟ به خاطر اینکه گفته می‌شود هیات‌هایی هست که سپاه به آن ارادت دارد و اینها مرجعیت را زیاد رویش تاکید نمی‌کنند.

خوب عرض کردم دلیلش نگاه و نگرشی بود که در بخشی از نیروهای متعلق به سپاه و وابسته به سپاه نشو و نما کرده بود و آن اینکه برای ایجاد رهبری معنوی که اصلش امام زمان است و نمایندگی‌شان را به زعم دوستان ولی فقیه و مقام رهبری دارند انجام می‌دهند نیازی به حضور مستمر و گسترده با روحانیت به معنای عمومی نیست و آن حوزه قدیمی تقلید و مرجعیت را کم بها جلوه می‌دهند و بیشتر به رابطه فردی خود فرد با حوزه معنویت امام زمانی ارتباط می‌دهند و ارجاع می‌دهند کار را و همین یک مقداری باعث نگرانی اینها شده و آن هیا‌ت‌ها و جلوه‌های عرفانی اینگونه‌ای هم نمودی از این دیدگاه‌هاست.

آقای فرشتیان، حالا اگر به سابقه مناسبات سپاه و مرجعیت بپردازیم در آغاز و بعد از انقلاب از چه ویژگی برخوردار بوده؟
حسن فرشتیان:‌در ابتدای پیروزی انقلاب می‌شود گفت رابطه سپاه با مرجعیت یک رابطه مریدی و مرادی بوده است. به این معنا که اگر هسته‌های اولی که بعدها کمیته و سپاه را تشکیل دادند در نظر بگیریم برخی از این هسته‌ها حتی در بیت مراجع در شهرهایی مثل مشهد، اصفهان و قم در حول و حوش بیت مراجع حتی شکل گرفت.
که بعدها می‌شود گفت اینها بنیانگذاران سپاه و کادرهای اولیه سپاه و کمیته‌های انقلاب بعد از انقلاب شدند.
در آن زمان به این صورت بود و سپاه اولیه که تشکیل شد می‌بینیم تفاوتهایی که بین مراجع هست و خط فکرهایی مختلفی که وجود دارد در سپاه بروز پیدا می‌کند. مثلا سپاه اصفهان یک گرایش‌های خاصی دارد. سپاه نجف‌آباد طبیعتا گرایش خاصی دارد به دلیل آیت‌الله خادمی در اصفهان‌، آیت‌الله منتظری، زادگاهشان نجف‌آباد یا در شهرستانهایی که مراجع نفوذی داشتند. آیت‌الله طاهری در اصفهان و همچنین در تبریز. آن سپاه اولیه تبریز حتی تمایلاتی مثلا به آیت‌الله شریعتمداری دارد. بعدها به فاصله چند ماهی به سرعت سپاه یک دست می‌شود و تحت رهبری آیت‌الله خمینی قرار می‌گیرد. یعنی آن رابطه اولیه‌ای که رابطه یک مرید با مراد خویش بود مثل رابطه یک مقلد با مقلد خویش بود بعدا عوض می‌شود و رابطه تشکیلاتی و طبیعتا به خط رهبریت نظام برمی‌گردد.

آقای فرشتیان، این اسامی که اشاره کردید اعم از آیت‌الله ها خادمی، طاهری، منتظری و حتی شریعتمداری به هر حال همه‌شان یک نوع روحانیت سیاسی بودند ولی سپاه و روحانیت سنتی رابطه شان چطور بود؟ با توجه به این که الان صحبت از فاصله‌ گرفتن از مرجعیت است.
  در رابطه با روحانیت سنتی سپاه به صورت تشکیلاتی هیچگاه با روحانیت سنتی پیوندی نداشته. پیوندهایی که سپاه در طول این سی و اندی سال داشته همیشه با روحانیون سیاسی بوده. قاعدتا پیوندها گاهی به صورت فردی بوده. حتی آن اوایل سپاه در گزینش سپاه مثلا تقلید از آیت‌الله خویی امر پسندیده‌ای محسوب نمی‌شد. این در گزینش نقطه منفی محسوب می شد که حتی ظاهرا آیت‌الله خمینی هم نسبت به این عمل عکس‌العملی نشان دادند. گیرم که در گزینش‌ها این که شما مقلد چه مرجعی هستید در نظر گرفته می‌شد. ولی در مجموع می‌شود گفت روحانیون سنتی نفوذ چندانی از ابتدا در سپاه نداشتند و بعدها هم تقریبا نفوذی نداشتند.

آقای علیجانی،‌ تحلیل سیاسی این قضیه چیست؟ به گفته آیت‌الله مکارم شیرازی سپاه از مرجعیت دارد دور می‌‌افتد ولی به رهبر جمهوری اسلامی ایران نزدیک است. تا چه حد این ویژگی ناشی از جایگاه رهبر در قانون اساسی است و تا چه حد از دور افتادن سپاه از مرجعیت و آموزه‌هایش از لحاظ اندیشگی؟

  رضا علیجانی: سپاه همانطور که دوستان گفتند در دوره اول انقلاب تحت تاثیر و فرمان آقای خمینی بودند و به نوعی در شهرهای مختلف‌ هم بنیانگذارانش بخش‌های مذهبی قدیمی بودند که با روحانیت محلی و به ویژه روحانیت سیاسی که یک سوابقی هم در مبارزه داشت در سالهای آخر ارتباط‌هایی داشتند. الان جای بررسی سیر سپاه نیست. اما آنچه الان اتفاق افتاده و آقای مکارم هم یک مقدار حساس شده رویش سپاه بعد از انتخابات سال ۸۸ است. به هر حال خبرها و شنیده‌های زیادی حکایت از این می‌کند که بخش اعظم سپاه به آقای موسوی رای دادند و به نوعی اینها به تدریج مورد تصفیه قرار گرفتند. هم عمر خدمت سپاهیان قدیمی دارد تمام می‌شود یعنی به سن بازنشستگی می‌رسند و هم به صورت کاملا هدایت‌شده‌ای دارد جابجایی در سپاه صورت می‌گیرد. من این اواخر یک خبری شنید که بخش حراست سپاه حساسیت نشان داده حتی روی جلسات مذهبی سنتی که بچه‌های بازنشسته سپاه دارند تشکیل می‌دهند مثل دعای کمیل، جلسات قرآن و گفته می‌شود می‌روند این جلسات شان را به صورت یک نهادهای رسمی به ثبت برسانند و وزارت کشور بروند. حراست سپاه گفته این‌ها بیایند مجوزهایش را از خود حراست سپاه بگیرند. یعنی از چرخه قانونی گرفتن این مجوز را خارج کرده و این حساسیتی است که به تشکل یابی سپاهیان بازنشسته و سپاهیان به قول آنها «مساله دار و کم بصیرت و بی‌بصیرت » نشان می‌دهد که اینها حساس شده‌اند.
الان تعبیرها  این است که سپاه دارد پوست می‌اندازد، هم به لحاظ سازمانی که نسل قدیمش دارند می‌روند و نسل جدید دارند می‌آیند و هم به صورت هدایت‌شده که دارند تصفیه می‌شوند بعد از انتخابات. الان عمدتا نیروهایی هستند از بسیج جذب سپاه می‌شوند و نیروهای کم سن و سال تری هستند که آقای مکارم هم در صحبت‌هایش گفته که نسل جدید سپاه دیگر آن قدیمی ها نیستند. شاید با آن قدیمی‌ها آشنا نباشند و خوب الان یک فاصله امنیتی هم به عمد و به قصد دارد ایجاد می‌شود در بدنه سپاه از بالا بین جدیدی‌ها و قدیمی‌ها اینها نخواهند خیلی ارتباط بگیرند و قدیمی‌ها را آرام آرام از دور خارج کنند. چون آنها به هر حال یک تعلقاتی به انقلاب دارند، یک اعتماد به نفس بیشتری از جدیدی‌ها دارند و حافظه تاریخی قوی‌تری دارند. سپاه که دست آقای خمینی بود و دست روحانیت نزدیک به ایشان بود... به هر حال روحانیت نزدیک به آقای خمینی جریان چپ روحانیت بود، حالا چپ و راستی که آنجا بود...
آقای خامنه‌ای که سر کار آمدند به تدریج جریان راست روحانیت را سر کار آوردند. این در حافظه تاریخی سپاهیان قدیمی که مطیع آقای خمینی بودند هست. در این پوست‌اندازی مثل همه ارگان‌ها و مراکز دیگر که آقای خامنه‌ای دارند افراد مطیع را سر کار می‌‌آورند و تصفیه می‌کنند افراد دیگر را در سپاه هم این اتفاق دارد می‌افتد. اینجاست که ارتباط سپاه با روحانیت تبدیل می‌شود به ارتباط این بخش جوانتر و  جدید‌الورود سپاه با شخص رهبری و این تفاوتی است در حوزه سنتی بین ولایت فقیه و ولایت فقاهت. بخش‌های سنتی‌تر فقیه را مجری و عامل فقه می‌دانند. ولی در این بخش‌های تندروتر اینها مجری و مطیع رهبری و نظراتش هستند. و من فکر می‌کنم اینجا یک نقد غیرمستقیم و گلایه غیرمستقیم از آقای خامنه‌ای هم هست توسط آقای مکارم که به نوعی سپاه را تحت‌الامر خودشان می‌دانند و آن ارتباط‌های سنتی گسسته می‌شود در ارتباط سپاه و روحانیت و از جمله مرجعیت.

آقای جوادی حصار، گفته می‌شود بخشی از اعتراض آیت‌الله مکارم شیرازی به هیات‌ها هست و مداحانی مثل علی یعقوبی که خودشان را بی‌نیاز می‌بینند برای انجام تکالیف و شناخت خوب از بد و حتی رو آوردن به یک ولی فقیه و یک مرجع اعلم. چنانکه حتی از مجلس خبرگان ایراد می‌گیرند و می‌گویند بعد از رهبر کنونی جمهوری اسلامی دیگر این آخرین باری است که از این طرق رهبر انتخاب می‌شود. گستردگی این آموزه‌ها و شبکه‌ها در سپاه و جامعه درچه حدی است؟
همانطور که آقای علیجانی هم اشاره کردند در گذشته تمایز دیدگاه وجود داشت. چندسالی است که نوعی مداحی‌‌گری و سفله‌پروری در دستگاه تبلیغی حاکمیت رونق پیدا کرده. می‌دانید مداحان بیشتر به آن چه که ممدوح خوشش بیاید روی می‌‌آورند تا آنچه که با واقعیت نزدیک باشد. این سخن آقای یعقوبی که می‌‌گوید خبرگان نقش سقیفه بنی ساعده را دارند یا ما برای ارتباط با امام زمان احتیاج به هیچ رابطه‌ای نداریم و خودمان می‌توانیم مستقیما ارتباط برقرار کنیم و یا اینکه بعد از آقای خامنه‌ای هیچکسی قابلیت و جایگاه رهبری را ندارد با همین حرف‌ها دارد زیر‌ آب دستگاه رهبری فعلی را هم می‌زند. یعنی این طیف و این گروه رویشان نمی‌شود به آقای خامنه‌ای به عنوان رهبر برخوردی کنند و فعلا دارند عقبه را می‌زنند که این دوره تمام شود و بعد عقبه‌ای به عنوان رهبری در سیستم قانون اساسی دیگر جایگاه نداشته باشد و بروند به سمت همان دیدگاه گذشته که جلوه‌هایی از انجمن حجتیه را در گذشته داشته. انجمن حجتیه و دیدگاه‌های حجتیه در این سالها خیلی تلاش دارند می‌کنند برای بازسازی و بازتولید خودشان در سپاه که یکی از جایگاه‌های خیلی به گمان من موثر در دستگاه حاکمیت جمهوری اسلامی است. هم قدرت نظامی دارند،‌ هم جایگاه قانونی در مجموعه کشور دارند و اگر این نظریه بتواند رسوخ پیدا کند و جایگاهی برای خودش درست کند یکی از خطرناک‌ترین جاهایی است که در داخل جمهوری اسلامی می‌تواند جلوه‌های متنوعی از قتل‌های زنجیره‌ای را در حوزه تئوریک حداقل برای جامعه بازتولید کند. اگر آنجا فقط به حذف فیزیکی افراد منجر می‌شد اینجا به حذف عقیدتی نظریه‌های مختلف با خودشان روی خواهند آورد و خطرناک‌ترین جلو‌ه‌ای به نظر من از جلوه‌هایی است که در کانون‌های قدرت در جمهوری اسلامی دارد خودش را نشان می‌دهد.

آقای فرشتیان،‌ آقای جوادی حصار به نگرانی‌هایی اشاره کردند و خطرهایی، که بازتاب آن در حرفهای آقای مکارم شیرازی هم بود. این نوع نگرانی‌ها تا چه حد جنبه عام دارد و تا چه حد فقط یکی از مراجع است که دارد این صحبت را می‌کند. ویژگی مناسبات سپاه و مرجعیت در شرایط فعلی چگونه است؟
فکر می‌کنم این مطلب درست است و باید توجه کرد که رابطه سپاه و مرجعیت را ما نمی‌توانیم خارج از چارچوب رابطه حکومت با مرجعیت در نظر بگیریم. یعنی زیرمجموعه‌ای از مجموعه کلی رابطه حکومت با مرجعیت است. و شاید اگر دقت کرده باشیم از روزهای اولی که آیت‌الله خمینی به ایران آمدند و انتصاب دولت موقت، به دو مشروعیت اشاره می‌کردند. یکی آرای مردم و دیگری مشروعیت الهی. در تغییرات قانون اساسی سال ۶۷ شرط مرجعیت از رهبری برداشته شد و اجتهاد کفایت کرد. یعنی اینجا یک مقداری فقدان مشروعیت محسوس بود. یعنی دیگر رهبر کسی نخواهد بود که مرجع تقلیدی باشد که دیگران به عنوان مقلد و مرید به او نگاه کنند. یعنی مراد دیگران شود. این اولین تغییری بود که در سال ۶۷ ایجاد شد. و بعد فکر می‌کنم به مرور حکومت به نوعی گرایش‌های نظام و امنیتی پیدا کرد. در انتخابات سال ۸۸ شاید دو نکته بود که نگرانی‌ها را بیشتر کرد. حتی برای خود حکومت هم. یعنی نگرانی فقط در بین مراجع نیست.
فکر می‌کنم در راس نظام هم به نوعی نگرانی ایجاد شد. چون بعد از انتخابات سال ۸۸ گمان می‌رفت که مراجع مثل سابق یک پارچه به حمایت از حکومت برخیزند. اما این جور نشد. یعنی مورد کم توقعی حتی رهبری نظام قرار گرفت که چگونه می‌شود که این مراجع ساکت‌اند. اینجا من فکر می‌کنم اینها یک آسیب‌شناسی کردند و به این نتیجه رسیدند که این نتیجه عملکرد خود اینهاست. یعنی به دلیل اینکه توجه زیادی به آن مشروعیت روحانی و الهی نداشتند یعنی خودشان را بی‌نیاز می‌دانستند از آن مشروعیت، شاید که مراجعی بودند که سوابق بیشتری داشتند و قصد مطرح کردن آنها را نداشتند و قصد داشتند آنها در جامعه کمتر مطرح شوند،‌ تکیه به نیروهای نظامی و امنیتی شد. این نکته اولی بود که بعد از انتخابات خودش را نشان داد که ناگهان حکومت احساس کرد که از پشتوانه مرجعیت خود را تهی کرده. نکته دوم که در همین زمان احساس کرد یا در همان مقاطع ماهای قبل و بعد، اینکه تکیه بر مشروعیت نظامی و امنیتی نمی‌تواند تکیته همیشگی باشد. ناگهان دید همین پاسداران و نیروهایی که به حمایت از نیروهای نظامی و امنیتی بر سر قدرت رسیدند در مقابل راس حاکمیت به نوعی مقاومت می‌‌کنند. در حالی که چنین توقعی نداشت. اینها برآمده خود او بودند. و این احساس ایجاد شد در راس حاکمیت که هر چند نظامیان قدرتهای بسیاری در جوامع مختلف حکومت و مسایل حکومتی و مسایل اقتصادی را قبضه کردند، اما نمی‌شود به اینها اعتماد کامل کرد. یعنی مشروعیت اینها مشروعیت صد در صدی برای نظام نمی‌آورد.
به نظر من بعد از این حوادث انتخابات یعنی مخصوصا در ماه‌های اخیر خود حاکمیت در آسیب‌شناسی به این رسیده که بی‌توجهی به مراجع تقلید و مخصوصا مراجع سنتی که مشروعیت‌های سنتی سیستم هستند موجب کاهش و ضعف شدید مشروعیت سیاسی حتی برای نظامی‌  می‌شود که حتی مدعی نظام اسلامی است. طبیعتا باید ریشه‌های مشروعیت خود را در بخش مذهبی جستجو کند نه در بخش نظامی. من فکر می‌کنم اینها محصول این حوادث اخیر هم هست.

آقای علیجانی، رهبر جمهوری اسلامی ایران کجای این معادله قرار دارد؟ ‌آقای فرشتیان اشاره کردند به راس نظام. از لا به لای خبرهای مربوط به سفرهای سابق رهبر به قم یعنی این سفرهایی که بعد از انتخابات انجام شد یا مناسبات دیگر رهبر با مراجع. چیزی مشهود هست که در برگیرنده پاسخ به این پرسش باشد؟
 مراسم تشییع جنازه آیت‌الله منتظری یک نمونه بسیار مهم است. این در شهر قم و شهر مرکزی روحانیت و مرجعیت اتفاق می‌افتد. ده ها هزار نفر تظاهرات می کنند و شعارهای تندی هم در آن تظاهرات علیه رهبر جمهوری اسلامی داده شد. من خودم شاهد بودم که دو طلبه جوان کنار خیابان ایستاده بودند و یکی به دیگری گفت که بیا برویم. ‌آن یکی گفت هر روز که در قم از این اتفاق‌ها نمی‌افتد. بگذار ببینم چه می‌گویند. این را من می‌خواهم سمبولیزه کنم. این اتفاق ویژه‌ای بود در قم افتاد و ضربه شدیدی به صورت علنی به حیثیت و هاله‌ای که حول رهبری تنیده می‌شود در جمهوری اسلامی ضربه جدی زد. از آن به بعد خوب طی جنبش سبز هم بخشی از مراجع که تعدادشان انگشت شمار بود صریحا ابراز نارضایتی یا حمایت از جنبش سبز کردند. و برخی هم با سکوت خودشان و محکوم نکردن آقای موسوی و کروبی و فعالان جنبش سبز این همراهی را نشان دادند. از آن به بعد دیدیم تلاش می‌شود برای ترمیم این رابطه. ولی این تلاش‌ها خیلی هم خوش فرجام نبوده و برخورد تزیینی و بیشتر تزویر بود به گمان من تا تدبیر. چون در درون سپاه و درون روحانیت آن خطی که از بالا خط تصفیه است دارد پیش ‌می‌رود.
ما با پدیده‌هایی مثل روحانی سپاهی مواجه ایم. یعنی طرف هم روحانی است هم در سپاه است. ما پدیده روحانی امنیتی داریم. یعنی هم  روحانی است و هم در حوزه امنیتی فعالیت می‌کند. همانگونه که سپاهی امنیتی داریم. این روند و فر آیند نشان‌گر این است که اراده ای هست که در کلیت حوزه‌های مختلف سیاسی درجریان است و بیت و سپاه متفق‌اند، و همسو دارند این را پیش می‌برند و به نوعی مطیع امر هستند به گمان من در این حوزه... در همه حوزه‌ها و از جمله درون روحانیت هم همین پیش می‌رود. برخوردی که با آیت‌الله دستغیب در مجلس خبرگان شد و این به هر حال احساس خطری است و اینها آمدند... البته یک تبلیغاتی هم کردند که به ضرر خودشان تمام شد... تبلیغات این که بخشی از دولت‌ آقای احمدی‌نژاد می‌خواهد علیه روحانیت فعالیت کند.
این داعیه و این تبلیغات خیلی آگراندیسمان شد و به نظر من آنقدر بزرگ هم نبود که بزرگ شد، این تبلیغات اثر وارونه‌ای گذاشت. یعنی از دولت پیچید به سمت سپاه و بیت. یکی نارضایتی هایی هم و یا کشمکش‌ها و رقابت‌هایی هم معمولا با راسم حرم حوزوی وجود دارد. آقای مصباح خیلی مقبول و محبوب نیست در حوزه و حمایت‌های شدید بیت و سپاه از ایشان و بعد دیدیم جدا شدنشان از دولت و نشان داد که همه مطیع بیت هستند. سپاه همینطور و روحانیت همکار سپاه هم همینطور، نه دولت.
به هر حال اینها همه نشان می‌داد که همه بایستی در خط بیت به صف بشوند. این احساس خطر را روحانیت هم کرده و خوب آقای مکارم هم محافظه‌کاری و ملاحظه‌کاری خاص خودشان را دارند و با کم فشارترین و ملایم‌ترین تعابیر گفتند که علاوه بر ولایت بایستی با مرجعیت و روحانیت هم سپاهیان ارتباط داشته باشند. ولی من تصور نمی‌کنم این گلایگی خیلی موثر واقع شود چون خط تصفیه در سپاه در حال پیشروی است.




واردات ايران: از دسته بيل اندونزيايی تا هفت سين چينی

در پی تصميم جمهوری اسلامی به خريد حجم عظيمی از کالا های اساسی از خارج، انتقاد از واردات انبوه بار ديگر در محافل اقتصادی ايران بالا گرفته است. اين موضوع گفت وگوی اقتصادی روز راديو فردا است.

در حالی که هيات دولت جمهوری اسلامی به تازگی بيست و چهار ميليارد دلار را به خريد های اساسی اختصاص داده، رسانه های تهران، به نقل از محافل اقتصادی،  سياست «دروازه های باز» را به باد انتقاد گرفته اند. خريد اين مقدار کالای اساسی به کشور، در شرايط فعلی، با چه هدف هايی انجام گرفته است؟

فريدون خاوند: اين که دولت جمهوری اسلامی تصميم گرفته است بيست و چهار ميليارد دلار را يک جا به خريد کالا های اساسی اختصاص بدهد، دو هدف اصلی دارد: مقابله با موج کم سابقه گرانی از يک طرف، و، از طرف ديگر، خريد پيشگيرانه اقلام ضروری به منظور برخورداری از ذخاير لازم در صورت تنگ تر شدن حلقه تحريم ها.
محمد رضا رحيمی، معاون رييس جمهوری اسلامی، که اين تصميم را «اقدامی بزرگ» توصيف کرده،  به صورتی آشکار و پنهان، بر همين دو هدف انگشت گذاشته است.
از بين بيست قلم کالای اساسی که قرار است بر اساس اين تصميم به کشور وارد بشود، خيلی هايشان همان هايی هستند که طی چند ماه گذشته به شدت گران شده اند از جمله گوشت و برنج و روغن و شکر و نهاده های دامی و کشاورزی.
از طرف ديگر در ميان اقلام مورد نظر، کالا هايی است مثل گندم و جو و ذرت که خريد آنها از طی چند ماه گذشته از منابع مختلف به شدت افزايش يافته، از روسيه گرفته تا آلمان و کانادا و برزيل و استراليا و پاکستان و حتی آمريکا.
با توجه به چشم انداز مذاکرات آتی بر سر پرونده هسته ای، دولت جمهوری اسلامی قصد دارد تا آنجا که می تواند ذخاير غلاتش را بيشتر کند تا از اين لحاظ زير فشار قرار نگيرد و برای اين منظور از آخرين بانک های خارجی که حاضرند ايران را در اين معاملات کمک کنند، استفاده ميکند.
البته تحريم های اقتصادی عليه جمهوری اسلامی،اعم از چند جانبه و دو جانبه، به هيچوجه عرصه های مرتبط با کالا های اساسی مثل گندم را شامل نمی شود.
با اين همه به دليل تضييقات مالی و بانکی، طبعا معاملات مربوط به اين کالا ها در شرايط عادی انجام نمی گيرد. درمورد بخش مهمی از اين خريد ها، استفاده از دلار و يورو برای تسويه حساب امکان پذير نيست. در نتيجه ايران از راه های ديگری استفاده ميکند، از جمله معامله تهاتری در غالب مبادله نفت با گندم.
راه های ديگری هم هست. گويا در بخشی از خريد گندم روسی از طرف ايران، از روبل استفاده شده. گزارش هايی هم هست در مورد استفاده دولت ايران از شرکت های مستقر در سوييس که برای خريد گندم، قرار داد هايی را با ين ژاپن منعقد ميکنند.
گزارش های ديگری ميگويند که بعضی کشور ها، مثل عراق، به نام جمهوری اسلامی غله می خرند و بعد آنرا به ايران تحويل ميدهند. و راه های ديگری از اين قبيل. بسياری از اين گزارش ها از سوی منابع رسمی تاييد نشده و به همين دليل در باره درستی يا نادرستی آنها بايد محتاط بود.
 
خبرگزاری فارس ديروز به نقل از آمار رسمی گمرک گزارش داد که طی سی و يک سال گذشته، به دليل واردات کالا، ۷۷۰ ميليارد دلار ارز از کشور خارج شده و اين موضوع، به گفته همان خبرگزاری، بزرگ ترين مانع رونق توليد ملی بوده است. اصولا واردات، در اقتصاد ايران، چه نقشی دارد؟
واردات به خودی خود بد نيست. کشوری مانند ايران برای تامين توسعه خود به ورود حجم عظيمی از کالا های سرمايه ای و واسطه ای و مواد خام نياز دارد و به علاوه، با ورود بخشی از نياز های مصرفی خود، می تواند سطح رفاه مردمش را بالا ببرد و پيشرفته ترين کالا ها را در اختيار آنها قرار بدهد.
بنابراين بستن مرز های برای کشوری مانند ايران نه ممکن است و نه مطلوب و حتی فاجعه آفرين خواهد بود.
مشکل بزرگ ايران در بازرگانی بين المللی اين است که عمدتا نفت می فروشد و با ارز حاصل از آن، کالا وارد ميکند، آنهم کالا هايی که بخش بسيار مهمی از آنها را می توان در شرايط بهتر در کشور توليد کرد.  خبرگزاری فارس چهارشنبه به نقل از سيروس سازدار عضو کميسيون اقتصادی مجلس گزارش داد به تازگی ۵۴ هزار دسته بيل از اندونزی وارد شده و تعداد زيادی هم سفره هفت سين از چين.

حجم کلی واردات به کشور چقدر است؟
بر پايه آمار منتشر شده از سوی گمرک جمهوری اسلامی، ايران در سال ۱۳۹۰ شصت و دو ميليارد دلار کالا وارد کرده.
بر اين رقم بايد حدود بيست ميليارد دلار خدمات و همين طور بيست ميليارد دلار کالای قاچاق را هم اضافه کرد و در اين صورت حجم کلی واردات سالانه کشور تقريبا صد ميليارد دلار است.




گرانی ۵۰ تا ۱۵۶ درصدی مواد غذایی؛ «دعوا در دولت بر سر گرانی»

روزنامه‌های جهان صنعت و شرق به استناد گزارش تازه بانک مرکزی از «گرانی ۵۰ تا ۱۵۶‌ درصدی بهای خوراکی‌ها طی یک سال» خبر داده‌اند، و روزنامه تهران امروز از «مناقشه لفظی در جلسه هیئت دولت» و «احتمال قربانی شدن یک وزیر» بر سر گرانی‌ها خبر داده است.
روزنامه‌های کیهان و خراسان گزارش‌هایی درباره برگزاری مرحله دوم انتخابات مجلس نهم در روز جمعه ۱۵ اردیبهشت در ۱۸ استان برای تعیین ۶۵ نماینده مجلس منتشر کرده‌اند.
روزنامه اعتماد در شماره پنج‌شنبه به ارزیابی «فرجام یکپارچگی اصولگرایان» پرداخته و نوشته است که «هفت سال پس از آن که رویای اصولگرایان برای یکپارچه‌سازی فضای سیاسی کشور محقق شد، آن چه بر عقلای این قوم گذشته، با رویایی که از یکپارچگی قوا برای خود ساخته بودند، فاصله زیادی دارد».

روزنامه خراسان خبر داده است که در تبریز «مردی دختر ۶ ساله و دو پسرخاله خود را با شلیک گلوله کشته است».

«گرانی ۵۰ تا ۱۵۶‌ درصدی موادغذایی طی یک سال»
روزنامه‌های جهان صنعت و شرق گزارش تازه بانک مرکزی از گرانی مواد غذایی را در تیتر‌های اصلی شماره پنج‌شنبه منتشر کرده‌اند و روزنامه تهران امروز از «مناقشه لفظی در جلسه هیئت دولت» بر سر گرانی‌ها خبر داده است.
روزنامه جهان صنعت در تیتر یک شماره چهاردهم اردیبهشت به استناد گزارش تازه بانک مرکزی از گرانی برخی اقلام مواد غذایی تا ۵۰ درصد در هشت روز اول ماه جاری» خبر داده و نوشته است که «تورم چهار‌نعل می‌تازد».
این روزنامه از جمله به گران‌تر شدن «شیر، ماست، انواع لبنیات، گوشت گوسفند، گوشت تازه گاو و گوساله، حبوبات، میوه‌ها و سبزیجات» طی هفته نخست اردیبهشت اشاره کرده و نوشته است که «گزارش بانک مرکزی در حالی منتشر می‌شود که آخرین نرخ تورم ثبت شده تا پایان اسفندماه سال گذشته ۲۱.۵ درصد اعلام شده است، اگرچه قیمت کالاهای اعلام شده از سوی بانک مرکزی شامل تمام ۳۶۰ قلم کالای مورد محاسبه در نرخ تورم نیست، اما نگرانی‌ها در خصوص افزایش نرخ تورم در دو ماهه نخست سال‌ جاری را افزایش داده است».
روزنامه شرق هم در تیتر یک ضمن مقایسه قیمت مواد غذایی در اردیبهشت ۹۱ نسبت به اردیبهشت سال ۹۰ از «گرانی ۵۰ تا ۱۵۶‌ درصدی بهای خوراکی‌ها» گزارش داده است.
این روزنامه تاکید کرده است که «قیمت‌ها دیوانه شده‌اند» و نوشته که «این جمله ‌را می‌توان این روز‌ها از گزارش‌های مختلف نهادهای رسمی استنباط کرد؛ مخصوصا گزارشی که روز چهارشنبه بانک مرکزی از قیمت خرده‌فروشی موادغذایی منتشر کرد»، چرا که گزارش بانک مرکزی در مقایسه هفته قبل با مدت مشابه یک ‌سال قبل ارقام بزرگی را به رخ می‌کشد، و «بر اساس این گزارش قیمت‌ها در پایان هفته نخست اردیبهشت ۹۱، نسبت به پارسال با افزایش ۱۵۶ درصدی همراه بوده‌اند».
روزنامه شرق از «افزایش ۴۵ درصدی قیمت گوشت، ۱۵۶ درصدی سبزی‌های تازه، ۳۳ درصدی چای، ۴۲ درصدی روغن‌نباتی و قند و شکر، ۵۰ ‌ درصدی حبوبات و ۵۱‌ درصدی لبنیات» در هفته نخست اردیبهشت سال جاری نسبت به مدت مشابه سال قبل خبر داده است.
این روزنامه نوشته است که همین گرانی‌ها «مهر تاییدی است بر این مدعا که برنامه‌ریزان دولتی اقتصاد، مسیر را برای بهینه‌سازی قیمت‌ها گم کرده‌اند و سیاست‌های غیراقتصادی را برای مقابله با گرانی برگزیده‌اند» و «برخورد تعزیراتی و تخصیص ۲۴میلیارد دلار برای واردات کالاهای اساسی و مواد غذایی تنها راهکار دولتی‌ها برای مقابله با این پدیده است».
روزنامه کیهان اما اظهارات معاون اول محمود احمدی‌نژاد درباره برنامه دولت برای مقابله با گرانی و کمبود مواد غذایی در ایران را منتشر کرده و نوشته است که محمدرضا رحیمی «به مردم وعده داد دولت تا انتهای سال (۹۱) کلیه نیازمندی‌های آنها را بررسی و به مرور وارد بازار می‌کند».
روزنامه تهران امروز اما اخباری درباره «مناقشه لفظی در جلسه هیئت دولت» منتشر کرده و این پرسش را مطرح کرده که «کدام‌ وزیر قربانی گرانی و تورم می‌شود؟»‌
این روزنامه نوشته است که «خبر بگومگوهای مسئولان ارشد دولت با برخی از وزرا، از راهروهای هیئت دولت به گوش می‌رسد. حتی برخی می‌گویند که صادق خلیلیان وزیر جهاد کشاورزی را از جلسه دولت بیرون انداخته‌اند و از او خواسته شده تا جلسه را ترک کند».
تهران امروز با اشاره به «برخی اخبار» درباره «استعفای مهدی غضنفری، وزیر صنعت، معدن و تجارت و سکاندار این روزهای بازار» تاکید کرده که همه «این مناقشات نتیجه گرانی در بازار است».

مرحله دوم انتخابات مجلس در ۱۸ استان برگزار می‌شود
روزنامه‌های کیهان و خراسان گزارش‌هایی درباره برگزاری مرحله انتخابات مجلس نهم در روز جمعه ۱۵ اردیبهشت برای تعیین ۶۵ نماینده مجلس منتشر کرده‌اند.
روزنامه کیهان خبر داده است که «با پایان مهلت قانونی تبلیغات نامزدهای انتخاباتی، دور دوم نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی هشت صبح روز جمعه نیمه اردیبهشت‌ماه برگزار می‌شود».
این روزنامه با اشاره به این که «کاندیداهایی که به مرحله دوم انتخابات راه یافته بودند از پنج‌شنبه گذشته فعالیت‌های تبلیغاتی خود را آغاز کرده بودند» از قول غلامعلی حاجی‌زاده رئیس هیئت مرکزی بازرسی انتخابات کشور نوشته است که «تبلیغات در این دوره از انتخابات بی‌خلل‌ترین و بی‌اشکال‌ترین تبلیغات بوده است».
کیهان تاکید کرده است که مرحله دوم انتخابات مجلس نهم در برخی از حوزه‌های انتخابیه «۱۸ استان برگزار می‌شود» و «حدود ۱۵هزار نفر در شبکه بازرسی کل کشور در بحث انتخابات مجلس فعال هستند».
روزنامه خراسان نوشته است که «هشت صبح جمعه بار دیگر درهای شعب اخذ رای به روی مردم باز می‌شوند تا رای‌دهندگان در ۳۳ حوزه انتخابیه باقی‌مانده نمایندگان خود را برای راهیابی به ساختمان بهارستان انتخاب کنند».
این روزنامه یادآوری کرده است که «در دور اول انتخابات مجلس نهم در مجموع ۲۲۴ نماینده انتخاب شدند و یک حوزه انتخابیه نیز باطل شد» و در مرحله دوم نیز ۱۳۰ کاندیدا برای کسب ۶۵ کرسی باقی‌مانده رقابت می‌کنند، ضمن این که قرار است ۱۴۳۲۳ شعبه در سراسر کشور کار اخذ را انجام دهند».
روزنامه خراسان نوشته است که «حوزه انتخابیه تهران، ری، اسلامشهر و شمیرانات با ۲۵ کرسی بیشترین تعداد را دارد».
این روزنامه همچنین از قول غلامرضا مصباحی مقدم نوشته است که «دولتی‌ها تمهیداتی داشتند که ۱۵۰ کرسی مجلس نهم را در اختیار بگیرند، البته هنوز معلوم نیست که موفق شده‌اند یا خیر، اما اگر از من بپرسید، به عقیده من موفق نشده‌اند».

فرجام یکپارچگی اصولگرایان
روزنامه اعتماد در شماره پنج‌شنبه به ارزیابی «فرجام یکپارچگی اصولگرایان» پرداخته و نوشته است که «هفت سال پس از آن که رویای اصولگرایان برای یکپارچه‌سازی فضای سیاسی کشور محقق شد، آن چه بر عقلای این قوم گذشته، با رویایی که از یکپارچگی قوا برای خود ساخته بودند، فاصله زیادی دارد».
به گزارش این روزنامه، «اصولگرایان نه تنها در سایه این یکپارچگی نتوانستند از عهده وعده‌هایی که داده بودند بربیایند، بلکه حالا کم‌کم احساس می‌کنند برای عبور از گروهی که با پلکان آنها به قدرت رسید، باید دست دوستی به سمت غیر اصولگرا‌ها دراز کنند».
این روزنامه با مروری بر رویدادهای هفت سال گذشته نوشته است که «بعدازظهر روز چهارم تیرماه ۸۴، غلامعلی حداد عادل به خیابان بهشت رفت تا انتخاب محمود احمدی‌نژاد را تبریک بگوید» و در آن دیدار به احمدی‌نژاد گفته بود که مجلس آماده همه‌گونه همکاری با دولت جدید است»، و احمدی‌نژاد نیز حضور خود در مجلس را حضور «فرزند ملت در خانه ملت» توصیف کرده و گفته بود که «دولت آینده مجلس را بهترین پشتیبان و مشاور امین خودش می‌داند».
روزنامه اعتماد نوشته است که «این وعده‌های شیرین عمری بسیار کوتاه‌تر از تصورات اصولگرایان داشت و دیری نپایید که فرزند ملت تلخ‌ترین روز‌ها را برای ساکنان خانه ملت رقم زد» و «پنج سال بعد از این روز‌ها بود که احمدی‌نژاد در راس امور بودن مجلس را هم منکر شد، مصوبات مجلس را اجرا نکرد و حتی حاضر نشد برای جلسه استیضاح وزیر راه دولتش پا به بهارستان بگذارد».
این روزنامه با اشاره به اوج گرفتن اختلافات درونی جناح حاکم به‌ویژه چالش میان محمود احمدی‌نژاد و علی لاریجانی نوشته است که «تلاش‌های اصولگرایان برای عبور از اصولگرا‌ها» از طریق به میدان آوردن نیروهایی که خود را «منسوب به اصلاح‌طلبان» می‌خوانند و «میدان دادن به اصولگرایان منتقدی که به‌زعم برخی از همفکران‌شان در امتحانات قبلی مردود شده‌اند، گویا نتوانسته مقصود محافظه‌کاران را برآورده سازد و آنها هم به این نتیجه رسیده‌اند که برای عبور قطارشان از این گردنه صعب‌العبور، لوکوموتیوی قوی‌تر از این گزینه‌ها مورد نیاز است».
اعتماد با چنین تفسیری از تحولات درونی جناح حاکم اظهارات اخیر رئیس مجلس هشتم را «دعوت‌نامه» برای «غیر اصولگرا‌ها» توصیف کرده و نوشته است که علی لاریجانی طی سخنانی خود در «همایش حکمت مطهر» گفته است که «باید مملکت را برای همه باز کرد. باید میدان را باز کرد تا همه بتوانند خود را در عرصه عمل نشان دهند».

«مردی دختر ۶ ساله و دو پسرخاله خود را با شلیک گلوله کشت»
روزنامه خراسان خبر داده است که در تبریز «مردی دختر ۶ ساله و دو پسرخاله خود را با شلیک گلوله کشته است».
این روزنامه از قول رئیس پلیس آگاهی استان آذربایجان ‌شرقی نوشته است که «به دنبال وصول پرونده قتل دختر شش ساله‌ای از کلانتری ۱۷ تبریز، در تحقیقات مشخص شد «آیلار» توسط پدرش به قتل رسیده است» و «در هنگام تحقیقات، متهم طی تماس تلفنی با یکی از بستگانش راز دو قتل دیگر را برملا کرد و نحوه قتل را استفاده از سلاح گرم عنوان کرد».
رئیس پلیس آگاهی استان آذربایجان ‌شرقی به روزنامه خراسان گفته است که «در بررسی‌ها مشخص شد دو نفر به اسامی حسن و حسین پسرخاله‌های قاتل نیز چند روز است که به منزل مراجعت نکرده‌اند» و در محل اعلام شده از سوی متهم به قتل «اجساد هر دو مقتول کشف و به پزشک قانونی منتقل شد که علت مرگ آنان شلیک به وسیله سلاح گرم اعلام شد».
به نوشته روزنامه خراسان، سرانجام ماموران آگاهی تبریز «طی مسافرت به زنجان با همکاری پلیس زنجان، قاتل را دستگیر و در بازرسی از محل اختفا دو قبضه سلاح و مقدار زیادی مهمات کشف کردند» و «متهم در بازجویی به ارتکاب هر سه قتل اعتراف کرد».



طرح عربستان برای بحرين ؛ ادغام امور دفاعی و سياست خارجی

در ادامه ديپلماسی تهاجمی رياض در خليج فارس، احتمال پيوستن بحرين به عربستان سعودی، ۵۰ سال پس از خروج نيرو های بريتانيا و اعلام موافقت ايران با به رای گذاشتن استقلال شيخ نشين ياد شده، از مرحله گمانه زنی های رسانه ای خارج و به يک موضوع روز کارشناسی در محافل سياسی منطقه تبديل شده است.

يک روز پس از خروج نيرو های بريتانيا در روز ۱۵ اوت سال ۱۹۷۱، بحرين اعلام استقلال کرد. در سال ۱۸۲۰ دولت بريتانيا به بهانه مقابله با دزدان دريايی، با شيوخ عرب محلی در خليج فارس معاهده ای را امضا و به عنوان حامی جزاير بحرين ظاهر شد. همزمان، ايران مدعی حقوق حاکميت خود بر جزيره بود و پيش از استقرار نيرو های بريتانيا، بحرين را در اختيار داشت.
در سال ۱۹۳۵ نيروی دريايی بريتانيا در بحرين مستقر شد و امنيت توليد نفت در جزيره، و صادرات نفت از عربستان سعودی به خارج را عهده دار شد- تسهيلاتی که در حال حاضر نيروی دريايی آمريکا آن برخوردار است.
با استفاده از منابع نفت، گسترش صيد مرواريد، ايجاد شبکه های بانکی و تجاری، بحرين پس از اعلام استقلال، تدريجا موقعيت اقتصادی خود را بهبود بخشيد. در ماه مه سال ۱۹۸۱ بحرين همراه با ۵ کشور ديگر عرب منطقه، به عضويت پيمان همکاری های خليج فارس درآمد.
همزمان با کاهش منابع صادرات نفت، بحرين به حمايت مالی عربستان، و ديگر شيخ نشينهای ثروتمند خليج فارس بخصوص قطر و ابوظبی متکی شد. در نتيجه افزايش کمکهای اقتصادی و مالی عربستان، نفوذ سياسی رياض در منامه نيز افزايش يافت.

پل الفهد
موقعيت خاص بحرين در جغرافيای سياسی منطقه، که استقرار  فرماندهی ناوگان پنجم دريايی آمريکا در سواحل آن از جمله شواهد اهميت اين موقعيت است، عربستان سعودی را، در رقابت با قدرت دهه هفتاد ايران در آبهای خليج فارس، متوجه توسعه نفوذ در بحرين ساخت.
  اين هدف عربستان، بعد از سقوط حکومت پادشاهی و به قدرت رسيدن جمهوری اسلامی در ايران، با شدت بيشتری پيگيری شد.
اوج گرفتن نارضايتی های اکثريت شيعه مذهب بحرين ( ۸۵ در صد کل جمعيت )  از حکومت فاميلی و اقتدار گرای ال سلمان، بعد از شکل گرفتن بهار عربی، بهانه اعزام نيرو های نظامی و امنيتی عربستان در ۱۴ ماه مارس سال ۲۰۱۱ به بحرين و سرکوب مخالفان حکومت شد.

اگر چه تعداد نيروی های سعودی مستقر در بحرين رسما اعلام نشده، پارهای گزارشها اين تعداد را تا ۵۰۰۰ برآورد ميکنند.
برای ورود به بحرين نيرو های سعودی از پل ارتباطی فهد عبور کردند که احداث آن همزمان با تشکيل اتحاديه امنيتی کشور های عرب خليج فارس در سال ۱۹۸۱ آغاز شده بود.
پل ياد شده به طول ۲۵ کيلومتر، در ۲۶ نوامبر سال ۱۹۸۶ تکميل شد و  خاک عربستان را به بحرين متصل ساخت. اينک روزانه تا ۶۰.۰۰۰  وسيله نقليه از اين پل عبور و با استفاده از آن، علاوه انجام  امور تجاری، سياسی، و امنيتی،  دهها هزار جوانان عربستان نيز بمنظور برخورداری از تسهيلات تفريحی، زندگی شبانه، و  آزادی های اجتماعی بيشتر، خود را به منامه ميرسانند.     
 ارتباط کنونی حکومت بحرين با پادشاهی عربستان، در عمل رابطه يک کشور تحت الحمايه با کشور حامی، تجديد مناسبات مشابه با زمان حضور نيرو های بريتانيا در جزيره، و کاهش قدرت تصميم گيری محلی، و واگذاری آن به حامی کنونی، يعنی عربستان سعودی است.

خواسته های عربستان سعودی

خواسته های آشکار و اعلام شده سعودی از منامه، يک پارچه ساختن  امور نظامی و امنيت داخلی و خارجی بحرين است-در خواستی از ديگر اعضاء پيمان همکاری نيز بعمل آمده است
پيشنهاد عربستان برای تشکيل "کميته عالی خليج ( فارس)" بمنظور هماهنگ ساختن سياست خارجی و نظارت بر مبادله نزديک اطلاعات و همکاری های امنيتی، از جمله گامهايی است که عربستان در اين راه برداشته است.

همکاری های نزديک مطبوعاتی و رسانه ای مابين بحرين و عربستان نيز از ديگر خواسته های مطرح شده رياض است. در چنين صورتی، و با در نظر گرفتن بسته بودن فضای رسانه ای در عربستان، معترضين بحرينی فرصت محدود کنونی برای طرح آزاد خواسته های خود را نيز از دست خواهند داد.

عربستان سعودی، از راه تحت الحمايه قرار دادن بيشتر حکومت آل سلمان، می تواند بحرين را در شرايط دفاع پذيری بيشتر در مقابل موج همچنان زنده بهار عربی در خليج فارس قرار دهد، و مانع از نفوذ احتمالی آن به عربستان سعودی بشود.

مخالفت داخلی 

در حالی که اقليت سنی مذهب ساکن بحرين، با در نظر گرفتن ثروت و قدرت عربستان و احتمال حفظ موقعيت کنونی، در مقايسه با خطر ناشی از تغييرات ناشی از به قدرت رسيدن شيعيان در منامه، ممکن است نسبت به اين حرکت واکنش مثبت نشان دهند، معترضين حکومت و اکثريت شيعيان با آن کاملا مخالف اند.

گروه الوفاق منسوب به شيعيان بحرين، اعلام داشته که هر نوع حرکتی حتی در زمينه های ابتدايی رسيدن به اين هدف، و ادغام امور دفاعی و سياست خارجی نيز مي بايد به رفراندوم گذاشته شود.

در طول يک سال گذشته زبان ضد شيعه وهابی های عربستان در رسانه ها و شبکه های خبری و ساختار های فرهنگی بحرين تقويت شده است.
در صورت ادامه اين روند، و حتی پيش از اتحاد احتمالی، بی شک شانس های اصلاحات سياسی در بحرين بيش از پيش کاهش يافته و دست سلفی ها در اداره امور تقويت خواهد شد.

پاره ای از ناظران، شروع ادغام احتمالی بحرين با عربستان را با مناسبات اتحاد شوروی سابق و جمهوری بلاروس مقايسه ميکنند.

اين اتحاد در صورت شکل گرفتن، تعادل قدرت را در خليج فارس عميقا تحت تاثير قرار خواهد داد. سکوت رسانه های داخلی و چهره های سياسی جمهوری اسلامی در مراحل مقدماتی اين حرکت تاثير گذار، تا حدود زيادی قابل تامل است.



زندگینامه آیت‌الله خامنه‌ای (قسمت چهارم): شیفته نواب صفوی

در بخش پیشین تحصیلات شش ساله دوره ابتدایی آقای خامنه‌ای را در دارالتعلیم دیانتی مشهد بررسی کردیم و حالا به نحوه ورود او به حوزه علمیه مشهد می‌پردازیم.
آیت الله خامنه‌ای آن گونه که خود می‌گوید بخشی از دروس مقدماتی مذهبی را نزد پدرش خوانده است. وی پس از پایان دوره شش ساله ابتدایی به مدرسه سلیمان خان که بخشی از حوزه علمیه آن زمان مشهد بوده می‌رود.
مدرسه سلیمان خان در دوران سلسله قاجاریه و در دوره سلطنت فتحعلی‌شاه تاسیس شده و موسس آن فردی بوده به نام سلیمان خان اعتضادالدوله. افرادی که در سال های اخیر از مدرسه سلیمان خان بازدید کرده‌اند تایید می‌کنند که یادمانی از دوران حضور آقای خامنه‌ای در این مدرسه نصب شده است.
آیت‌الله خامنه‌ای در خاطراتش که در سایت اینترنتی او منتشر شده می‌گوید: آشنایی‌اش با سیاست در همین مدرسه سلیمان خان و در جریان سفر نواب صفوی، رهبر فداییان اسلام، به مشهد در سالهای اول دهه ۳۰ بوده است.

تاثیر پذیری از نواب صفوی
آقای خامنه‌ای می‌گوید در جریان آن سفر دو روز متوالی، یک بار در مدرسه سلیمان خان و روز بعد در مدرسه نواب پای سخنرانی نواب صفوی نشسته و از او بسیار تاثیر پذیرفته و شیفته او شده است.
آقای خامنه‌ای پس از مدتی تحصیل در مدرسه سلیمان خان چون برادر بزرگترش محمد در مدرسه نواب بوده و به نوعی امور درسی آقای خامنه‌ای را نیز رتق و فتق می‌کرده از مدرسه سلیمان خان به مدرسه نواب نقل مکان می‌کند. مدرسه نواب نسبت به مدرسه سلیمان خان مدرسه بزرگتری بوده و آقای خامنه‌ای دروس پایه سطح را دراین مدرسه تحصیل می‌کند که این دوره مصادف با دوره نوجوانی و آغاز دوره جوانی او است.
آیت الله خامنه‌ای خود می‌گوید دروس سطح حوزه را در سال ۱۳۳۶ به پایان رسانده و سپس در درس خارج آیت‌الله العظمی میلانی شرکت کرده است. آیت‌الله میلانی از علمای آذربایجانی‌الاصل مقیم مشهد بود و آقای خامنه‌ای نیز آذربایجانی‌الاصل بود و بعد‌ها نیز که به قم رفت در مدرسه حجتیه که متعلق به آیت‌الله حجت، از مراجع تقلید آذری مقیم قم بود، سکنی گزید.

سفر به نجف و تحصیل در قم
آقای خامنه‌ای همچنین در سال ۱۳۳۶ سفری به نجف داشته و آن گونه که خود می‌گوید قصد داشته در نجف بماند اما پدرش با ماندن او در نجف مخالفت کرده است. آقای خامنه‌ای سرانجام در اواخر سال ۱۳۳۷ و در ۱۹ سالگی برای تحصیل به قم می‌رود و در مجموع پنج سال یعنی از سال ۳۷ تا ۴۳ در قم تحصیل کرده، اگرچه این مدت را کامل در قم نبوده و بین مشهد و قم در حال آمد و شد بوده است.‌‌ همان گونه که گفته شد آقای خامنه‌ای در هنگام ورودش به حوزه علمیه قم در مدرسه حجتیه مستقر شد و حجره گرفت.
محمدجواد حجتی کرمانی که در آن زمان در همین مدرسه با آقای خامنه‌ای نشست و برخاست داشته در خاطرات خود می‌گوید برای اولین بار آقای خامنه‌ای را در کنار حوض این مدرسه دیده است.

نزدیک‌ترین دوست
علی اکبر ناطق نوری نیز در خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده می‌گوید در آن زمان آقای خامنه‌ای را در مدرسه حجتیه دیده است. علی اکبر ناطق نوری می‌نویسد نزدیک‌ترین دوست آقای خامنه‌ای در آن مدرسه شیخ حسین ابراهیمی دینانی بود که بعد‌ها لباس روحانیت را کنار گذاشت و حالا به نام دکتر ابراهیم دینانی معروف است که از اساتید شناخته شده فلسفه و حکمت در ایران به شمار می‌رود.
از هم دوره‌ای‌های دیگر آقای خامنه‌ای در مدرسه حجتیه می‌توان از هادی خسروشاهی و نیز عبدالحسین معزی نام برد. عبدالحسین معزی موقعی که آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری جمهوری اسلامی رسید از نزدیکان وی در بیت رهبری شد و حالا نیز به عنوان نماینده آیت‌الله خامنه‌ای، در لندن مرکز اسلامی انگلیس را اداره می‌کند.
خود آقای خامنه‌ای می‌گوید در قم در دروس فقه و اصول آیت‌الله خمینی، آیت‌االله شیخ مرتضی حائری و نیز آیت‌الله بروجردی که آن زمان مرجع عام شیعیان بوده شرکت کرده و فلسفه را نیز نزد حسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی خوانده است.
هم‌دوره‌ای‌های آقای خامنه‌ای در قم نظیر حجتی کرمانی و ناطق نوری تایید می‌کنند که وی در حجره‌اش اهل حافظ خوانی بوده و طلبه‌ای خوش مشرب به شمار می‌رفته اما کسی درباره اینکه وی از شاگردان برجسته اساتید خود در آن دوران بوده باشد سندی ارائه نکرده است.
در بخش آینده به بررسی سوابق مبازراتی آیت الله خامنه‌ای در دهه ۱۳۴۰ می‌پردازیم.




وستروله: جامعه جهانی اجازه نمی‌دهد ایران به سلاح اتمی دست یابد

وزیر خارجه آلمان روز پنج‌شنبه، ۱۴ اردیبهشت، ضمن تأکید بر حمایت کشورش از اسرائیل، وضعیت هسته‌ای ایران را «خطری عظیم» خواند و خاطرنشان کرد که جامعه بین‌المللی از دستیابی ایران به سلاح اتمی جلوگیری خواهد کرد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، گیدو وستروله در جریان مراسمی که در حمایت از یهودیان در واشینگتن،‌پایتخت آمریکا، برگزار شده بود، گفت: «ما نمی‌توانیم و نخواهیم گذاشت ایران به سلاح هسته‌ای دست یابد... ما خواستار ضمانتی قابل تأیید و اساسی از سوی ایران هستیم تا ثابت شود که جمهوری اسلامی به دنبال تولید تسلیحات اتمی نیست.»
وی در ادامه برنامه هسته‌ای کنونی جمهوری اسلامی را «خطری عظیم، نه فقط برای اسرائیل، که برای کل منطقه» دانست.
این اظهارات در حالی مطرح شده‌اند که آلمان و دیگر اعضای گروه ۵+۱ یعنی آمریکا، بریتانیا، فرانسه، چین و روسیه به تازگی با ایران بر سر مسائل هسته‌ای به مذاکره نشسته‌اند و قرار بر این است که دور دوم این مذاکرات سوم خردادماه در بغداد برگزار شود.
اگرچه اسرائیل این مذاکرات را بیهوده می‌داند، آقای وستروله روز پنج‌شنبه بر لزوم مذاکرات بعدی با ایران تأکید کرد و گفت: «اتحاد و تصمیم‌های ما (در قبال ایران) دارد به نتیجه می‌رسد.»
وزیر خارجه آلمان در این مراسم همچنین با اظهار این‌که «حکومت ایران همچنان اسرائیل را تهدید به نابودی می‌کند»، خاطرنشان کرد که آلمان در کنار اسرائیل ایستاده است.
همزمان با این اظهار نظر وزیر خارجه آلمان، تل‌آویو ۱۴ اردیبهشت‌ماه چهارمین زیردریایی با قابلیت شلیک کلاهک‌ هسته‌ای را از آلمان تحویل گرفت.
در این زمینه وزیر دفاع اسرائیل می‌گوید این زیردریایی‌ها توانایی اسرائیل برای رویارویی با چالش‌های روز افزون منطقه را افزایش می‌دهد.
اسرائیل که گفته می‌شود تنها قدرت اتمی خاورمیانه است، اگرچه تل آویو هیچ‌گاه این امر را تأیید نکرده است، ایران مجهز به سلاح اتمی را تهدیدی برای تمامیت ارضی خود می‌داند و بارها از حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای ایران به عنوان گزینه‌ای برای مقابله با برنامه هسته‌ای ایران سخن به میان آورده است.
این در حالی است که جمهوری اسلامی که همواره بر صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای خود تأکید کرده است، می‌گوید هیچ تعرضی به ایران را بی‌پاسخ نخواهد گذاشت.




کلمه: ابلاغ رسمی فهرست کتب ممنوعه در ایران

وب‌سایت خبری کلمه، نزدیک به میرحسین موسوی، روز پنج‌شنبه، ۱۴ اردیبهشت، ضمن انتشار فهرستی شامل بیش از ۲۵۰ کتاب از «ابلاغ» فهرستی تحت عنوان «کتب ضاله ۱۳۹۰» به «نهادهای دولتی» ایران خبر داد.
در فهرستی که وب‌سایت کلمه نسخه اسکن‌شده آن را منتشر کرده نام نویسندگانی چون ابراهیم نبوی، اکبر گنجی، عبدالکریم سروش و پائولو کوئیلو و همچنین نواندیشان دینی بیش از همه خودنمایی می‌کند.
کلمه در گزارش خود به نام مقام یا نهادی که این فهرست را به نهادهای دولتی ابلاغ کرده اشاره نکرده است،‌ اما در ایران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مسئول «نظارت و ارزشیابی» کتاب‌ها و صدور مجوز چاپ برای آنهاست.
در همین حال گرچه کلمه به منبع خبر خود اشاره‌ای نکرده، یکی از تصاویر اسکن‌شده این وب‌سایت با این عبارت آغاز می‌شود:‌ «عناوینی که فقط می‌توانند در کتابخانه مرکزی استان باقی بمانند» که احتمالا نشانه آن است که این فهرست به شکل بخشنامه از سوی وزارت ارشاد از جمله برای کتابخانه‌های کشور ارسال شده است. 
​​گرچه در ایران پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ سانسور و ممیزی کتاب همیشه وجود داشته و در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد نظارت این گونه بر کتب بسیار شدت گرفته است، این نخستین بار است که خبری حاکی از وجود فهرستی از کتب ضاله در کشور منتشر می‌شود.
از سوی دیگر دست‌کم در سی و اندی سال گذشته هیچ کتابی در ایران منتشر نمی‌شود و نشده است مگر آن که پیشتر از وزارت ارشاد جمهوری اسلامی مجوز انتشار دریافت کرده باشد.
به این ترتیب در فهرست نزدیک به ۳۰۰ کتابی که وب‌سایت کلمه نام آنها را قید کرده یک کتاب نیز نمی‌توان یافت که هم‌اکنون بدون مجوز وزارت ارشاد در بازار نشر و نمایشگاه بین‌المللی کتاب باشد، وزارتخانه‌ای که از سال ۱۳۸۴ در دست وزرای انتخابی محمود احمدی‌نژاد بوده است.
در فهرست «کتب ضاله ۱۳۹۰» که کلمه انتشار داده تقریبا تمام آثار ابراهیم نبوی، محسن کدیور، پائولو کوئیلو، اکبر گنجی، عبدالکریم سروش، مسعود بهنود، ماشاالله آجودانی و هاشم آغاجری قید شده است.
تمام این نویسندگان که نام خود و آثارشان در فهرست موسوم به «کتب ضاله» آمده از منتقدان حکومت جمهوری اسلامی و به‌ویژه دولت آقای احمدی‌نژاد هستند.
از جمله دیگر نویسندگان مطرح حاضر در این «فهرست» می‌توان به صادق هدایت که از ابتدا مغضوب جمهوری اسلامی بوده، عباس میلانی، و مجتهد شبستری اشاره کرد.
از دیگر نویسندگان مشمول این ممنوعیت در ایران که آثارشان «ضاله» خوانده شده اشو و کریشنا مورتی هستند که چند سالی است در حکومت جمهوری اسلامی از آنها به عنوان سازندگان «دین و عرفان کاذب» یاد می‌شود.
انتشار این فهرست از «کتب ضاله» همزمان است با بیست و پنجمین دوره از نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران که همچون سال‌های پیش با جنجال‌هایی همراه بوده است،‌ از جمله ممنوعیت حضور ناشران معتبری چون نشر چشمه که اعتراض بیش از ۱۵۰ نویسنده و مترجم کشور به وزارت ارشاد ایران را نیز برانگیخت.




اسناد متعلق به بن‌لادن، «نشانگر روابط خصمانه ایران و القاعده»

مرکز مبارزه با تروریسم آکادمی ارتش آمریکا که روز پنج‌شنبه، ۱۴ اردیبهشت، مجموعه‌ای از اسناد کشف شده در محل سکونت بن لادن را منتشر کرد، می‌گوید این اسناد نشان‌دهنده «روابط خصمانه» جمهوری اسلامی و القاعده بوده است.
لیام کالینز، مدیر مرکز مبارزه با تروریسم آکادمی ارتش، در این خصوص به خبرگزاری رویترز گفته است: «این اسناد نشان می‌دهند که رابطه ایران و القاعده خصمانه بوده و بیشتر حول مذاکرات غیرمستقیم بر سر آزادی تعدادی از جهادگرایان (القاعده) بوده است که به همراه خانواده‌های‌شان از سوی جمهوری اسلامی بازداشت شده بودند.»
به دنبال حمله آمريکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱،  شماری از رهبران عملياتی القاعده به همراه خانواده‌های خود به ايران گريختند، که دولت ايران آنها را تحت «حصر خانگی» قرار داد.
ايران طی اين سال‌ها شماری از اين افراد، از جمله برخی از وابستگان اسامه بن لادن، را آزاد کرد، ولی گفته می‌شود که «هم‌چنان شماری از آنها را در اختيار دارد».
مرکز مبارزه با تروریسم آکادمی ارتش آمریکا ۱۴ اردیبهشت‌ماه ۱۷ سند از مجموعه اسناد متعلق به اسامه بن‌لادن را منتشر کرد که در یکی از آنها متعلق به ژوئن ۲۰۰۹ یکی از فرماندهان القاعده خطاب به بن لادن نوشته است که ایرانیان «ماه گذشته تعدادی از برادران» را آزاد کرده است.
به گفته این مرکز، در این نامه تأکید شده است که ایران قصد دارد «در عرض یک هفته» تعدادی دیگر، از جمله احتمالا برخی از اعضای خانواده بن لادن را آزاد کند.
بر اساس تحلیل‌های این مرکز، آزادی برخی از اعضای القاعده، از جمله سیف‌العدل، از سوی ایران نه به دلیل ابراز همدردی با القاعده، بلکه در واکنش به تهدیدهای القاعده و همچنین ربوده شدن یک دیپلمات جمهوری اسلامی در پاکستان بوده است.
حشمت‌الله عطارزاده، دبیر سوم سرکنسولگری ایران در پیشاور پاکستان، نوامبر ۲۰۰۸ (آبان‌ماه ۱۳۸۷) ربوده شد و انگشت اتهام در این آدم‌ربایی به سوی القاعده نشانه رفت. آقای عطارزاده در نهایت در ماه مارس ۲۰۱۰ (فروردین ۱۳۸۹) آزاد شد.
رویترز تأکید می‌کند که علی‌رغم آزادی تعدادی از اعضای خانواده بن لادن از سوی ایران، گزارش‌ها حاکی است که سعد، یکی از پسران بن لادن که در ایران نگهداری می‌شد، سال ۲۰۰۹ کشته شده است.
در یکی از نامه‌های منتشر شده از سوی این مرکز، بن لادن از یکی از اعضای القاعده خواسته است تا نامه‌ای از سعد، به دلیل «اطلاعات مهمی که در خصوص ماهیت حقیقی حکومت ایران» در خود دارد، در آرشیو القاعده نگهداری شود.
رویترز همچنین تأکید کرده است که حتی بعد از آزاد شدن دیپلمات ایرانی، جمهوری اسلامی هم‌چنان یکی از دختران بن‌لادن را به همراه همسرش نزد خود نگاه داشته است.
بن‌لادن ماه مه ۲۰۱۰ در نامه‌ای به یکی از دستیارانش آورده است: «این عادلانه نیست که زنان را از همسران‌شان جدا کنند، بنابراین آنها (جمهوری اسلامی) باید دخترم و همسرش را با هم آزاد کنند.»
در اين اسناد همچنین عطيه عبدالرحمن، که برای مدتی پس از مرگ بن لادن و پیش از آن‌که به دست آمریکایی‌ها کشته شود، مرد شماره ۲ القاعده به حساب می‌آمد، با ناراحتی و تلخی از رابطه و مذاکره با ايران صحبت می‌کند.
عطيه عبدالرحمن در نامه‌ای نوشته است: «اين جنايتکاران نه برای ما نامه‌ای فرستادند و نه از طريق برادرمان برای ما پيامی فرستادند. چنين رفتاری از جانب آنها چيز غيرمعمولی نيست، بلکه شيوه و طرز تفکر آنها اين طوری است. آنها نمی‌خواهند نشان دهند که در حال مذاکره با ما  هستند يا به فشارهای وارده از جانب ما پاسخ می‌دهند.»
مرکز مبارزه با تروریسم آکادمی ارتش آمریکا می‌گوید هنوز به طور دقیق مشخص نیست چه منطقی پشت بازداشت اعضای نظامی القاعده از سوی ایران، آن هم بدون طی مراحل قانونی، نهفته است.
این مرکز می‌گوید احتمال دارد این دستگیری‌ها به منظور بازداشتن القاعده از دست زدن به اقدام نظامی علیه ایران صورت گرفته باشد یا امکان دارد جمهوری اسلامی اعضای القاعده را برای چانه‌زنی با واشینگتن نزد خود نگاه داشته است.
علی‌رغم این روابط خصمانه، مطالعات این مرکز نشان می‌دهد که پس از حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱، گروه القاعده ایران را به عنوان پایگاه جایگزین برای فعالیت‌های خود مد نظر قرار داده بود.
این مرکز تأکید کرده است که سیف العدل، عضو ارشد القاعده که سال‌ها در ایران در حصر خانگی بود، بارها در نوشته‌های عمومی خود خاطرنشان کرده است که القاعده توانسته است با حامیان خود در ایران که مرتبط با گلبدین حکمتیار، جنگ‌سالار افغان، هستند، ارتباط برقرار کند.
در این نوشته‌ها اما هیچ‌گاه اشاره‌ای به ارتباط القاعده با دولت جمهوری اسلامی نشده است.
آمریکا تاکنون بارها ایران را به حمایت از گروه‌های تروریستی، از جمله القاعده متهم کرده است، با این‌ حال تهران همواره از القاعده به عنوان گروه تروریستی یاد کرده است و خبرگزاری‌های جمهوری اسلامی بارها گزارش‌هایی مبنی بر دستگیری اعضای القاعده در ایران منتشر کرده است.