شکایت وزارت اطلاعات از خبرگزاری فارس در چارچوب تعادل جدید قدرت نیروهای امنیتی
خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا از قول روابط عمومی وزارت
اطلاعات جمهوری اسلامی گزارش داده است که این وزارتخانه به دلیل انتشار
«خبر کذب» از خبرگزاری فارس به دادستانی عمومی و انقلاب استان تهران شکایت
کرده است. حسن شریعتمداری فعال سیاسی مقیم آلمان می گوید وقتی این موضوع به
شکایت می رسد، این گمان را تقویت می کند که دو سازمان اطلاعاتی کشور، یعنی
وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه با رقابت دیرینه ای که دارند در حیاط خلوت
خودشان، یعنی وزارت دادگستری به زورآزمایی پرداخته اند.
خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا از قول روابط عمومی وزارت
اطلاعات جمهوری اسلامی گزارش داده است که این وزارتخانه به دلیل انتشار
«خبر کذب» از خبرگزاری فارس به دادستانی عمومی و انقلاب استان تهران شکایت
کرده است. حسن شریعتمداری فعال سیاسی مقیم آلمان می گوید وقتی این موضوع به
شکایت می رسد، این گمان را تقویت می کند که دو سازمان اطلاعاتی کشور، یعنی
وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه با رقابت دیرینه ای که دارند در حیاط خلوت
خودشان، یعنی وزارت دادگستری به زورآزمایی پرداخته اند.
خبرگزاری نیمه رسمی فارس که به سپاه پاسداران
نزدیک است، در روز چهارشنبه گذشته با انتشار خبری از قول حیدر مصلحی- وزیر
اطلاعات، نوشته بود که وی در مقابل اظهارات محمود احمدی نژاد در باره بازار
ارز و سکه گفته بود که «فعلاً سکوت می کند».
وزارت اطلاعات به انتشار این خبر شدیداً اعتراض کرده و
انتساب این خبر به حیدر مصلحی را در چارچوب فضا سازی خارج از عرف و خلاف
اخلاق حرفه ای از سوی این خبرگزاری دانسته بود.
هرچند این خبر از آرشیو خبر گزاری فارس حذف گردید، اما
برخی از مطبوعات داخلی به خبر این خبرگزاری اشاره کرده و نوشته اند که
حیدر مصلحی در مقابل اظهارات محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری مبنی بر آنکه
نیروهای اطلاعاتی وزارت اطلاعات در برابر گران شدن ناگهانی ارز و طلا
غافلگیر شده اند، گفته که وی فعلاً در برابر این اظهارت سکوت می کند و
طبیعت کارهای اطلاعاتی، سکوت پیشه کردن است.
***
در باره این موضوع گفتگویی انجام داده ایم با حسن شریعتمداری فعال سیاسی مقیم آلمان.
از وی میپرسیم که این موضع نشانگر ناهم خوانی و یا شکاف بین وزارت اطلاعات و سرویس های اطلاعاتی سپاه پاسداران نیست؟
حسن شریعتمداری می گوید وقتی این موضوع به شکایت می
رسد، این گمان را تقویت می کند که دو سازمان اطلاعاتی کشور، یعنی وزارت
اطلاعات و اطلاعات سپاه با رقابت دیرینه ای که دارند در حیاط خلوت خودشان،
یعنی وزارت دادگستری به زورآزمایی پرداخته اند و میخواهند ببینند که نسبت و
توازن نیروهایشان در تعادل و توازن جدید نیروها در کشور چیست.
این موضع می تواند در این چارچوب تبیین شود که آیت
الله خامنه ای در ایام اخیر سعی کرده تا سپاه رابه جای سابق خود بر گرداند
وبه وزارت اطلاعات در برابر سرویس های اطلاعاتی موازی در کشور توان تازه ای
ببخشد.
حسن شریعتمداری اعتقاد دارد که با توجه به قدرت گرفتن
سپاه در حیات سیاسی، اقتصادی و امنیتی کشور، آیت الله خامنهای که در صدد
برقرای موازنه تازهای بین این دو نیروی اطلاعاتی کشور است، این تعادل به
او فرصت می دهد که ضمن کنترل بیشتر بر روی آنها، امکان مداخله و آسیب
رسانی عناصر بسیار رادیکال سپاه را خنثی نماید.
وی می گوید تلاش آیت الله خامنه ای در ایجاد توازن
بین نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی می تواند در صورت توافقات احتمالی
آینده بین ایران و غرب، مداخله نیروهای رادیکال سپاه را خنثی نماید.اخوان المسلمین نتایج اولیه انتخابات مصر را اعلام کرد
گروه اخوانالمسلمين مدعی شده است که در مرحله انتخابات ریاست جمهوری مصر، محمد مرسی نامزد این حزب اسلامگرا در صدر نشسته است
با توجه به نتایج اولیه انتخابات ریاست جمهوری
مصر، بنظر می رسد در دور دوم این انتخابات، رقابت میان محمد مرسی- نامزد
گروه اخوان المسلمین و احمد شفیق- ژنرال سابق و آخرین نخست وزیر دوران حسنی
مبارک باشد.
این در حالی است که برخی از منابع خبری، از آرای نزدیک
به هم احمد شفیق و حمدین صباحی نامزد چپگراخبرمی دهند که برای مقام دوم
این انتخابات با هم رقابت می کنند.
با این حال، این نتایج هنوز از سوی کمیته برگزارکننده
انتخابات تأیید نشده و پیش بینی می شود نتایج قطعی این انتخابات روز یکشنبه
اعلام شود.
اما به نوشت پایگاه اینترنتی گروه اخوان المسلمین، دور
دوم انتخابات به طور قطع با حضور کاندیدای این حزب اسلامگرا و احمد شفیق
برگزار می شود.
این گروه مدعی شده که نتیجه خود را بر اساس بررسی ٩٠ درصد صندوق های رأی اعلام کرده است.
اخوان المسلمین کمی قبل تر، نتایجی را بر اساس شماره
آرا در نیمی از شعب رأی گیری اعلام کرده بود: محمد مرسی ٣٠ درصد، احمد شفیق
٢٢ درصد، حمدین صباحی ٢٠ درصد، عبدالمنعم ابوفتوح اسلامگرای میانه رو ١٧
درصد و عمر موسی دبیرکل سابق اتحادیه عرب ١١ درصد.
گروه اخوان المسلمین مصر که فعالیتش در دوران رژیم
سابق این کشور ممنوع بود، همچنین توانسته در انتخابات مجلس مصر که ماه
ژانویه گذشته برگزار شد بیشترین کرسی ها را به دست آورد.
اما کریم سالم- سخنگوی گروه انتخاباتی آقای شفیق، به
خبرگزاری فرانسه گفته است که آماری را که گروه اخوان المسلمین اعلام کرده
تأیید نمی کند اما مطمئن است که آقای شفیق به مرحله دوم انتخابات راه پیدا
می کند.
احمد شفیق در مبارزات انتخاباتی خود بیشتر بر موضوع
امنیت مصر تأکید کرده بود و رأی نسبتاً بالای رأی دهندگان به وی از میان ١٢
نامزد این انتخابات، به معنی نارضایتی مصری ها از اوضاع آشفته بوجود آمده
پس از سقوط حسنی مبارک در پرجمعیت ترین کشور جهان عرب است.
قرار است دور دوم انتخابات ریاست جمهوری مصر در روزهای ١٦ و ١٧ ژوئن برگزار شود.
سفر "فرانسوا هولاند" به افغانستان و اعلان پایان مأموریت نظامی این کشور
فرانسوا هولاند- رئیس جمهور فرانسه، امروز بصورت پیش بینی نشده
وارد افغانستان شد و به سربازان فرانسوی دلایل برگشت قبل از موعد آنان را
تشریح کرد.
رئیس جمهور فرانسه همراه با وزرای دفاع "ژان ایف
لودریان" و امورخارجۀ این کشور "لوران فابیوس"، ساعت هشت و نیم صبح به
فرودگاه کابل رسیدند و فوراً با هلی کوپتر عازم پایگاه "نجراب" در کاپیسا
شدند.
از مجموع ٣٥٥٠ سرباز فرانسوی در افغانستان، ٢هزار تن آنان، تا آخر سال جاری یعنی ٢٠١٢، افغانستان را ترک خواهند کرد.
فرانسوا هولاند با تصریح این که ارتباطات مدنی و
اقتصادی میان دو کشور ادامه خواهد داشت، اضافه کرد که آنعده از سربازان
فرانسوی که بعد از پایان سال در افغانستان می مانند، وظیفه دارند تا وسایل
نظامی این کشور را برگردانند.
***
برگشت سربازان فرانسوی از افغانستان، موضوع گفتگوی ماست با فاروق فارانی، نویسنده و تحلیلگر.
از آقای فارانی در مورد دلایل اصلی این برگشت می پرسم و
اینکه آیا مأموریت غربیها در افغانستان پایان یافته است یا اینکه آنان به
دلایل سیاست های داخلی خود، افغانستان را ترک میکنند؟
آقای فارانی میگوید که تا حدی این موضوع بر میگردد به
روحیۀ استقلال طلبی فرانسوی ها در برابر ایالات متحده آمریکا. این استقلال
طلبی یک بار توسط "فرانسوا میتران"، با اشتراک در جنگ خلیج فارس نقض شد و
یکبار هم توسط "نیکولا سارکوزی" که با دنباله روی از آمریکا، تغیر سیاست
داد. حالا سوسیالیست ها میخواهند این سیاست را دوباره اعاده کنند. ولی این
ظاهر موضوع است.
در اصل، تعهدات غربی ها هنوز در افغانستان عملی نشده
است. قرار بود یک دولت فراگیر و مسلط بوجود بیاید، قرار بود جلو تروریسم
گرفته شود، امنیت بوجود بیاید، افغانستان اعمار مجدد شود و حقوق زنان اعاده
شود؛ ولی هیچکدام این کارها عملی نشده است. در نتیجه، این خروج قبل از
وقت، اعلام شکست فرانسه در این جنگ است.
در مورد دلایل این شکست، آقای فارانی میگوید که غربی
ها از افغانستان دید روشن نداشتند و از همان آغاز دچار اشتباه شدند. به
مردم اعتماد نکردند، گوش به حرفهای نمایندگان مردم ندادند و سرنوشت کشور
را به دست کسانی سپردند که نمیتوانند از ملت افغانستان نمایندگی کنند. اگر
غربی ها بخواهند در سیاست های خود در افغانستان تجدید نظر کنند، بهتر است
به آرای مردم توجه کنند و عدالتی را که در افغانستان نقض شده است پیگیری
کنند و به مردم کمک کنند تا خود آنان سرنوشت خود را در دست بگیرند.
"فرانسوا هولاند" به سربازان فرانسوی در افغانستان: نوئل در خانه هایتان هستید
انتخابات مجلس فرانسه، نتیجه مذاکرات درباره پرونده هسته ای
ایران، چگونگی برگزاری مسابقات "یوروویژن" در آذربایجان، بحران سوریه و سفر
غیرمنتظره "فرانسوا هولاند"، رییس جمهور فرانسه به افغانستان و بازگشت پیش
ازموعد سربازان فرانسوی از افغانستان؛ از موضوعات مورد بحث امروز روزنامه
های فرانسوی است.
روزنامه های امروز فرانسه را با فیگارو
شروع می کنیم. این روزنامه راستگرا، به مبارزات انتخاباتی حزب "راست اتحاد
برای جنبش مردمی" در آستانه برگزاری انتخابات پارلمانی فرانسه پرداخته و
تیتر یک خود را به اظهارات فرانسوا فیون- نخست وزیر سابق این کشور اختصاص
داده که در گفت وگو با فیگارو هم حزبی هایش را به وحدت دعوت کرده است.
اما روزنامه فیگارو، در صفحه دوم خود
گزارشی مفصلی را از مسابقات بین المللی موسیقی و آواز "یوروویژن"٭ منتشر
کرده که در آن نگاهی هم به روابط ایران با آذربایجان محل برگزاری این
مسابقات دارد.
مسابقات یوروویژن ٢٠١٢ که هنرمندان موسیقی کشورهای عضو
اتحادیه پخش اروپا در آن شرکت دارند، قرار است فردا (شنبه) در آذربایجان
افتتاح شود.
پی یر آوریل- خبرنگار اعزامی فیگارو به باکو، در این گزارش به نقل از مشاور الهام علی اف- رییس جمهور آذربایجان، می نویسد که برگزاری مسابقات "یوروویژن" در آذربایجان نشان دهنده فرهنگ، سنت، مدارا و مدرنیته این کشور است.
با این حال فیگارو می نویسد که برگزاری مسابقات "یوروویژن" پوششی برای مخفی نگاه داشتن عملکرد مستبدانه حکومت آذربایجان است که سالهاست توسط خاندان علی اف اداره می شود.
پی یر آوریل- خبرنگار اعزامی فیگارو به باکو، در این گزارش به نقل از مشاور الهام علی اف- رییس جمهور آذربایجان، می نویسد که برگزاری مسابقات "یوروویژن" در آذربایجان نشان دهنده فرهنگ، سنت، مدارا و مدرنیته این کشور است.
با این حال فیگارو می نویسد که برگزاری مسابقات "یوروویژن" پوششی برای مخفی نگاه داشتن عملکرد مستبدانه حکومت آذربایجان است که سالهاست توسط خاندان علی اف اداره می شود.
فیگارو با اشاره به وضعیت وخیم حقوق بشر در آذربایجان
از عملکرد دولت این کشور در زمینه خراب کردن خانه های مردم برای ساخت محل
برگزاری مسابقات "یوروویژن" انتقاد می کند.
این روزنامه همچنین از قول یکی از خبرنگاران رادیو "اروپای آزاد" می نویسد که خانواده علی اف در ساخت و سازهای مربوط به "یوروویژن" نقش عمده داشته اند.
این روزنامه همچنین از قول یکی از خبرنگاران رادیو "اروپای آزاد" می نویسد که خانواده علی اف در ساخت و سازهای مربوط به "یوروویژن" نقش عمده داشته اند.
خبرنگار فیگارو به گزارش سازمان های غیردولتی در زمینه
زندانیان سیاسی آذربایجان اشاره می کند و می نویسد که حدود هفتاد زندانی
سیاسی در این کشور وجود دارد.
فیگارو همچنین می نویسد که دها نفر از معترضان در تظاهراتی که روز پنج شنبه علیه برگزاری مسابقات "یوروویژن" در باکو برگزار شده بود بازداشت شدند.
فیگارو همچنین می نویسد که دها نفر از معترضان در تظاهراتی که روز پنج شنبه علیه برگزاری مسابقات "یوروویژن" در باکو برگزار شده بود بازداشت شدند.
فیگارو در پایان این گزارش به تنش های جدی میان
آذربایجان و همسایگانش، ایران و ارمنستان اشاره می کند و احتمال وقوع دو
چیز را در این کشورمطرح می کند: یکی انقلاب نارنجی نظیر آنچه در اوکراین
اتفاق افتاد و دیگری سرنگونی حکومت مثل آن چه در مصر روی داد.
اما روزنامه فیگارو در صفحات میانی خود به موضوع پرونده هسته ای ایران و مذاکرات روزهای گذشته این کشور با گروه پنج به علاوه یک نیز پرداخته است.
به عقیده گزارشگر این روزنامه مذاکرات بغداد پیشرفت عمیقی نداشته و به نقل از طرف ایرانی این مذاکرات نوشته که «فضای بسیار نامناسب و سختی» بر آن حاکم بوده است.
این روزنامه همچنین به نقل از نمایندگان قدرتهای جهانی به «اختلافات عمیق» و «عدم توافقهای مهم» در این مذاکرات اشاره کرده و نوشته است که محور اصلی این مذاکرات توقف غنی سازی ٢٠ درصدی اورانیوم از سوی ایران بوده است، که از نظر غرب این غنی سازی، ٩٠ درصد راه را در زمینه ساخت سلاح هسته ای برای ایران هموار می کند.
به عقیده گزارشگر این روزنامه مذاکرات بغداد پیشرفت عمیقی نداشته و به نقل از طرف ایرانی این مذاکرات نوشته که «فضای بسیار نامناسب و سختی» بر آن حاکم بوده است.
این روزنامه همچنین به نقل از نمایندگان قدرتهای جهانی به «اختلافات عمیق» و «عدم توافقهای مهم» در این مذاکرات اشاره کرده و نوشته است که محور اصلی این مذاکرات توقف غنی سازی ٢٠ درصدی اورانیوم از سوی ایران بوده است، که از نظر غرب این غنی سازی، ٩٠ درصد راه را در زمینه ساخت سلاح هسته ای برای ایران هموار می کند.
این روزنامه همچنین با اشاره گزارش اخیر آژانس بین
المللی انرژی اتمی که می گوید ایران به تازگی ٣٥٠ سانتریفوژ جدید در سایت
"فردو" نصب کرده، می نویسد که ایران راه دیگری را به غیر از آن چه غرب
خواهان آن است در پیش گرفته.
فیگارو به نقل از یکی از بازرسان سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی می نویسد اگر ایران با همین سرعت به غنی سازی اورانیوم بپردازد می تواند تا شش ماه دیگر به بمب هسته ای دست پیدا کند و آن زمان دقیقاً مصادف است با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا که می تواند اوباما را برابر رقیبانش در شرایط سختی قرار دهد.
فیگارو در پایان تأکید می کند که زمان برای دولت آمریکا در زمینه حل مسالمت آمیز بحران هسته ای ایران بسیار تنگ است، و به همین دلیل است که قدرتهای جهانی علی رغم پیشرفتهای کمی که در مذاکراتشان با ایران بدست می آوردند خواهان ادامه یافتن این مذاکرات هستند.
فیگارو به نقل از یکی از بازرسان سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی می نویسد اگر ایران با همین سرعت به غنی سازی اورانیوم بپردازد می تواند تا شش ماه دیگر به بمب هسته ای دست پیدا کند و آن زمان دقیقاً مصادف است با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا که می تواند اوباما را برابر رقیبانش در شرایط سختی قرار دهد.
فیگارو در پایان تأکید می کند که زمان برای دولت آمریکا در زمینه حل مسالمت آمیز بحران هسته ای ایران بسیار تنگ است، و به همین دلیل است که قدرتهای جهانی علی رغم پیشرفتهای کمی که در مذاکراتشان با ایران بدست می آوردند خواهان ادامه یافتن این مذاکرات هستند.
روزنامه لاکروا هم درباره مذاکرات
بغداد با روزنامه فیگارو هم نظر است و در مطلب که در این باره نوشته، به
فرصت چند ماهه دولت اوباما برای موفقیت در به سرانجام رساندن این مذاکرات
اشاره کرده است.
این روزنامه همچنین می نویسد که به نظر نمی رسد دولت ایران علی رغم شدت گرفتن تحریم ها حاضر به اعطای امتیازی به غرب باشد.
این روزنامه همچنین می نویسد که به نظر نمی رسد دولت ایران علی رغم شدت گرفتن تحریم ها حاضر به اعطای امتیازی به غرب باشد.
لاکروا می نویسد که انعطاف ناپذیری مذاکره کنندگان
ایرانی بیشتر این حدس مقامات اسرائیلی بویژه بنیامین نتانیاهو را تقویت می
کند که برنامه های هسته ای ایران جنبه نظامی دارد.
لیبراسیون، دیگر روزنامه چاپ صبح پاریس، در بخش بین الملل خود به بحران سوریه پرداخته است.
این روزنامه به دو گزارشی اشاره کرده که طی دو روز گذشته درباره نقض حقوق بشر، کشتار غیرنظامیان و همچنین شکنجه کودکان در سوریه منتشر شده است. یکی از این گزارشها از سوی سازمان عفو بین الملل در روز چهارشنبه منتشر شده و دیگری از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در روز پنج شنبه گذشته.
در گزارش سازمان ملل، ارتش سوریه به حشونت علیه غیرنظامیان و نقض حقوق بشر متهم شده است.
این گزارش می افزاید که علی رغم حضور ٢٧٠ ناظر بین المللی در سوریه، ارتش این کشور به پاکسازی شهرها از مخالفان حکومت و همچنین اعضای ارتش سوریه آزاد ادامه می دهد.
به نوشته فیگارو، بشار اسد هنوز به این گزارش های اخیر واکنشی نشان نداده اما در دیداری که با یکی از مقامات ایرانی در دمشق داشته گفته است که دولتش قادر است به لطف آنچه بشار اسد «مقاومت ملت سوریه و میل مردم به اتحاد و استقلال» خوانده از این بحران خارج شود.
این روزنامه به دو گزارشی اشاره کرده که طی دو روز گذشته درباره نقض حقوق بشر، کشتار غیرنظامیان و همچنین شکنجه کودکان در سوریه منتشر شده است. یکی از این گزارشها از سوی سازمان عفو بین الملل در روز چهارشنبه منتشر شده و دیگری از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در روز پنج شنبه گذشته.
در گزارش سازمان ملل، ارتش سوریه به حشونت علیه غیرنظامیان و نقض حقوق بشر متهم شده است.
این گزارش می افزاید که علی رغم حضور ٢٧٠ ناظر بین المللی در سوریه، ارتش این کشور به پاکسازی شهرها از مخالفان حکومت و همچنین اعضای ارتش سوریه آزاد ادامه می دهد.
به نوشته فیگارو، بشار اسد هنوز به این گزارش های اخیر واکنشی نشان نداده اما در دیداری که با یکی از مقامات ایرانی در دمشق داشته گفته است که دولتش قادر است به لطف آنچه بشار اسد «مقاومت ملت سوریه و میل مردم به اتحاد و استقلال» خوانده از این بحران خارج شود.
فیگارو می نویسد که روسیه که هنوز
متحد رژیم بشار اسد است، دیروز پبشنهاد داد که مذاکرهای میان حکومت سوریه و
مخالفانش در مسکو برگزار شود. این در حالی است که برهان غلیون- رییس شورای
مخالفان سوری، از سمت خود استعفا داده است.
و در نهایت لوموند- روزنامه چاپ بعد
از ظهر فرانسه، مطلب اصلی خود را به سفر غیرمنتظره "فرانسوا هولاند" به
افغانستان اختصاص داده و نوشته که رییس جمهور فرانسه در این سفر اولین
جزییات بازگشت پیش از موعد سربازان فرانسوی از افغانستان را شرح داده است.
به نوشته لوموند، "هولاند" گفته است که بیش از٢هزار سرباز فرانسه تا پایان سال به کشورشان بازگردانده می شوند.
همچنین لوموند به نقل از یک دیپلمات فرانسوی که "هولاند" را در سفر به افغانستان همراهی می کند نوشته که بازگشت بخشی از سربازان فرانسوی، در اواخر ماه ژوئن صورت می گیرد اما بخش عمده این سربازان در اواخر فصل پاییز مأموریت خود را در افغانستان به پایان می رسانند.
لوموند جملهای از رییس جمهور فرانسه نقل کرده که خطاب به سربازان فرانسوی می گوید: شما نوئل امسال در خانه هایتان خواهید بود.
به نوشته لوموند، "هولاند" گفته است که بیش از٢هزار سرباز فرانسه تا پایان سال به کشورشان بازگردانده می شوند.
همچنین لوموند به نقل از یک دیپلمات فرانسوی که "هولاند" را در سفر به افغانستان همراهی می کند نوشته که بازگشت بخشی از سربازان فرانسوی، در اواخر ماه ژوئن صورت می گیرد اما بخش عمده این سربازان در اواخر فصل پاییز مأموریت خود را در افغانستان به پایان می رسانند.
لوموند جملهای از رییس جمهور فرانسه نقل کرده که خطاب به سربازان فرانسوی می گوید: شما نوئل امسال در خانه هایتان خواهید بود.
اگر نشست مسکو هم بی نتیجه به پایان برسد چه خواهد شد؟
با وجود امید های بسیاری که به مذاکرات بغداد بسته شده بود، باز
هم نشست شش قدرت برتر جهان و جمهوری اسلامی ایران پیرامون پروندۀ هسته ای
ایران بی نتیجه به پایان رسید و قرار شد طرفین در دور بعدی مذاکرات در مسکو
یه گفتگو بپردازند.
بدین ترتیب تنها نتیجۀ حاصله از نشست بغداد قرار
ملاقاتی دیگر است در ماه آینده در پایتخت روسیه و همچنین مشاهدۀ شکافی
بسیار عمیق میان طرفین.
قبل از آغاز نشست بغداد سعید جلیلی- مذاکره کنندۀ ارشد
جمهوری اسلامی، ابراز امیدواری کرده بود که این مذاکرات آغازگر دورۀ نوینی
از روابط میان ایران و جامعۀ جهانی باشند ولی در پایان طرفین بر مواضع خود
استوار ایستادند و توافقی حاصل نشد.
***
حال چرا نشست بعدی در مسکو برگزار خواهد شد و
خصوصأ اگر در دور بعدی مذاکرات باز هم نشست میان گروه ١+٥ و جمهوری اسلامی
ایران بی نتیجه به پایان برسد، آنگاه چه خواهد شد؟
این سوألاتی است که با دکتر حسین لاجوردی جامعه شناس و رئیس انجمن پژوهشگران ایران در پاریس مطرح کردیم.
وزیر خارجه فرانسه: بدون پیشنهادات سازنده ایران، فرانسه اقدامات تازه اتخاذ خواهد کرد
فرانسه هشدار داده است در صورتیکه ایران در مذاکرات هسته ای ماه
ژوئن آینده میان این کشور و گروه ١+٥، پیشنهادات سازنده ارائه نکند،
«اقدامات تازه ای» را علیه ایران اتخاذ خواهد کرد.
ایران و کشور های گروه ١+٥ روز پنجشنبه گذشته
بعد از دوروز گفتگوها اعلام کردند دوربعدی مذاکرات خود را در ١٨ و ١٩ ژوئن
اینده در مسکو برگزار خواهند کرد.
لوران فابیوس٭- وزیر خارجه فرانسه، روز پنجشنبه با
انتشار اعلامیه ای گفت: «ایران باید در این مذاکرات پیشنهادات سازنده ای در
پاسخ به پیشنهادات ما ارائه کند تا بر اساس آن روند واقعی مذاکرات برای
دستیابی به نتایج ملموس آغاز گردد».
وزیر خارجه فرانسه در ادامه تأکید کرد، درغیر این صورت
فرانسه مجبورخواهد شد در چارچوب برخورد دوگانه، یعنی آمادگی برای مذاکرات و
اعمال تحریمها، اقدامات جدیدی راعلیه ایران اتخاذ کند.
در اعلامیه وزیر خارجه فرانسه که پس از پایان مذاکرات
بغداد منتشر شد گفته شده «گروه ١+٥ مجموعه ای از پیشنهادات مشخص را به
جانب ایرانی ارائه کردند تا بر اساس آن درباره اهداف منحصراً غیرنظامی
برنامه اتمی ایران اعتماد سازی صورت بگیرد».
وزیر خارجه فرانسه در ادامه گفت: «این پیشنهادات،
اقدامات غنی سازی ٢٠ در صدی اورانیوم از جانب ایران بویژه در تأسیسات قم
را، که ناقض مصوبات شورای امنیت سازمان ملل و شورای حکام آژانس بین المللی
انرژی اتمی میباشد، در بر می گیرد».
خبرگزاری فرانسه در گزارش خود از اعلامیه وزارت خارجه
فرانسه می نویسد، اعلامیه توضیح نداده است کشورهای قدرتمند غربی دقیقاً در
این زمینه چه درخواستی از ایران دارند.
اعلامیه وزیر خارجه فرانسه بدون اشاره به غنی سازی ٣٫٥
در صدی اورانیوم از سوی ایران، به این بسنده می کند که «مذاکرات بغداد» به
توافقی منجر نشده است.
یک دیپلمات غربی گفته است مذاکرات بغداد بدلیلی به
ناکامی انجامید که ایران حق خود برای غنی سازی اورانیوم را محفوظ میداند
درحالیکه گروه ١+٥ چنین حقی را برای این کشور قائل نیستند.
از سوی دیگر ویلیام هیگ- وزیر خارجه بریتانیا، نیز بعد
ازظهر روز گذشته با انتشار اعلامیه ای تهدید کرد در صورتیکه ایران تا زمان
برگزاری مذاکرات مسکو، «گامهای فوری و مشخص» برندارد، بریتانیا تحریمهای
جدید را علیه این کشور اعمال خواهد کرد.
فرانسوا هولاند، رئیس جمهور فرانسه به افغانستان سفرکرد
فرانسوا هولاند، رئیس جمهور فرانسه برای یک بازدید غیر منتظره
از افغانستان بامداد امروز جمعه وارد کابل شد در این دیدار لوران فابیوس-
وزیر خارجه و ژان ایو لودریان- وزیر دفاع فرانسه، فرانسوا هولاند را همراهی
می کنند.
بازدید فرانسوا هولاند از افغانستان هنگامی انجام می گیرد که وی در
اوایل این هفته در شیکاگو اعلام کرد نیروهای رزمی فرانسه تا پایان سال ٢٠١٢
افغانستان را ترک خواهند کرد.
سخنان کنشا سرخابی، پژوهشگر در علوم سیاسی
فرانسوا هولاند هنگام ورود به کابل بلافاصله به
دیدار سربازان فرانسوی مستقر در پایگاه "نجراب" در ولایت "کاپیسا" در شمال
شرق کابل رفت.
رئیس جمهور فرانسه در این دیدار گفت بیرون رفتن
نیروهای فرانسوی از افغانستان بطور «منظم و در همکاری » با متحدین ناتوی
فرانسه انجام خواهد شد.
فرانسوا هولاند تاکید کرد که «تنها کشور فرانسه
میتواند در مورد تعهدات خود تصمیم بگیرد» و خروج نیروهای فرانسوی از
افغانستان «با هشیاری لازم و درهمکاری با متحدین فرانسه از جمله باراک
اوباما- رئیس جمهور آمریکا، که دلایل این بیرون رفتن را میداند، انجام
خواهد شد».
وی در توضیح بیشتر اقدام کشورش گفت: «تهدید تروریستی
که از ناحیه افغانستان متوجه کشور ما و متحدین ما بود، اگر چه بکلی از میان
نرفته اما تا حدودی متوقف شده است».
شمار نیروهای فرانسوی در افغانستان به ٣٤٠٠ تن میرسد که بخش اعظم آن در ولایت "کاپیسا" جابجا شده است.
فرانسوا هولاند، تأکید کرد که فرانسه با حفظ علایق خود
با افغانستان، برنامه های توسعه در مناطق "کاپیسا" و "سروبی" را همچنان
ادامه خواهد داد.
از هنگام حضور نیروهای فرانسوی در افغانستان در سال ٢٠٠١ تا کنون ٨٣ سرباز این کشور در افغانستان کشته شده اند.
***
فرانسوا هولاند، علاوه بر مسئولین سیاسی افغانستان و سربازان فرانسوی، ملاقاتی هم با نمایندگان جامعۀ مدنی افغانستان داشت.
کنشکا سرخابی، که یکی از شرکتکنندگان این ملاقات است
میگوید که رئیس جمهور فرانسه با توجه و علاقمندی به نظرات و پیشنهادات
آنان، گفت که نظامیان فرانسوی بهتر است به کشور خود برگردند و روابط
دوستانه میان دو کشور درساحات غیر نظامی ادامه پیدا کند.
هیلاری کلینتون: این ایران است که باید برای حل اختلافات خود با گروه ١+٥ اقدام کند
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا می گوید بر عهده ایران است
تا در جهت پیشرفت مذاکرات هسته ای و حل اختلافات خود با کشور های ١+٥ اقدام
کند. ایران و کشور های عضو گروه ١+٥ دیروز (پنجشنبه) در دومین دور گفتگوها
روی پرونده هسته ای ایران، توافق کردند تا این گفتگوها را در ماه ژوئن
آینده در مسکو دنبال کنند اما هر دو طرف به اختلاف نظر های مهمی در مسایل
اصلی این پرونده اشاره کردند.
هیلاری کلینتون- وزیر خارجه آمریکا، روز پنجشنبه
گذشته در دیدار با موری مک کالی- وزیر خارجه نیوزیلاند، این اختلاف نظرها
را تائید کرده و گفت: «ما فکرمی کنیم که این بر عهده ایران است تا برای حل
این اختلافات اقدام کند».
کاترین اشتون- نماینده گروه ١+٥ در ختم مذاکرات بغداد
گفت هردو طرف میخواهند پیشرفتهایی بدست آید اما اختلاف نظرهای عمده ای
وجود دارد.
کاترین اشتون در ادامه گفت ایران حاضر شده است درباره غنی سازی ٢٠در صد گفتگو کند.
سعید جلیلی- نماینده ایران، بنوبه خود تأکید کرد که
ایران بر اساس پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای NPT حق مسلم داشتن سوخت
چرخه ای و غنی سازی اورانیوم را دارد.
در همین حال، خبرگزاری فرانسه گزارش داد سعید جلیلی-
نماینده ایران و "وندی شرمن"- نماینده آمریکا در پایان مذاکرات دیروز،
بطورکوتاه با هم صحبت کردند.
یک منبع آمریکایی به این خبرگزاری گفته است سعید جلیلی هنگام ترک سالن گفتگوها ایستاد تا با "وندی شرمن" صحبت کند.
یک مقام ایرانی در بغداد این گزارش را تکذیب کرده و گفته است سعید جلیلی با آمریکایی ها گفتگو نکرده است.
بگزارش خبرگزاری فرانسه، سعید جلیلی در دور مذاکرات
هسته ای استانبول میان ایران و کشورهای ١+٥ ازدیدار با "وندی شرمن" خودداری
کرده بود. انتقاد وزارت امورخارجۀ امریکا از نقض حقوق بشر در ایران
حبس های دراز مدت در سلول های انفرادی، کتک زدن، تجاوز به عنف،
شلاق زدن و تحقیرهای جنسی از جمله موارد و مصداق های شکنجۀ شهروندان ایرانی
در گزارش سالانۀ وزارت امور خارجۀ آمریکاست.
وزارت امورخارجۀ آمریکا در گزارش سالانۀ خود در
مورد نقض حقوق بشر در جهان، بار دیگر جمهوری اسلامی ایران را به نقض بارز ،
مکرر و مداوم حقوق بشر در این کشور متهم کرد.
در این گزارش ادامۀ بازداشت های خود سرانه، جلوگیری از
برگزاری اجتماعات، ممانعت از آزادی بیان و عقیده و ادامۀ اعمال شکنجه علیه
شهروندان به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است.
سرکوب وکلای دادگستری و مدافعان حقوق بشر، نقض حقوق
اقلیت های قومی و دینی و بالاخره پیگرد و آزار واذیت فعالان دانشجوئی به
عنوان دیگر نمونه های نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران در این گزارش
مطرح شده است.
وزارت امورخارجۀ آمریکا در گزارش سالانۀ خود به موارد
خاص و فردی نیز پرداخته و از جمله بازداشت، محاکمه و محکومیت به زندان و
محرومیت از کار افراد و چهره هائی چون خانم نسرین ستوده را یادآور شده است.
حبس های دراز مدت در سلول های انفرادی، کتک زدن، تجاوز
به عنف، شلاق زدن و تحقیرهای جنسی از جمله موارد و مصداق های شکنجۀ
شهروندان ایرانی در گزارش سالانۀ وزارت امور خارجۀ آمریکاست.
در بخش دیگری از این گزارش سرکوب دگرباشان جنسی مورد انتقاد قرار گرفته است.
سرانجام این که وزارت امورخارجۀ آمریکا در این گزارش
به نقل از "مرکز اسناد حقوق بشر ایران" می نویسد در جریان سال ٢٠١١ میلادی
جمهوری اسلامی ایران ٦٥٩ نفر اعدام کرده است.جنگ مجازی بر سر امام علی النقی
با فرا رسیدن سالگرد شهادت امام علی النقی، محافل وسازمانهای
وابسته به جمهوری اسلامی تبلیغات گستردهای را در فضای مجازی، در دفاع از
این شخصیت مذهبی به راه انداختهاند. در حالی که سالگرد شهادت امامان شیعه
معمولاً فرصتی برای ترویج فرهنگ شیعی و ایدئولوژی رسمی جمهوری اسلامی است،
اینک مقامات جمهوری اسلامی نگران آنند که این نوع سالگردها، به فرصتی برای
هجو شخصیتها و ارزشهای مذهبی تبدیل گردد.
یک روز مانده به سوم ماه رجب که به عنوان روز
شهادت امام دهم، علیالنقی، معروف است، خبرگزاری ایرنا، به نقل از "هیئت
رزمندگان اسلام" نوشت: «همزمان با شب شهادت امام هادی (چهارم خردادماه)
تمامی پایگاه های اینترنتی به مدت ده دقیقه در ایران از دسترس كاربران خارج
شده و زیارت جامعه كبیره پخش خواهد شد».
هدف "هیئت رزمندگان اسلام" که بعد از جنگ ایران وعراق
شکل گرفت، «حفظ روحیه بسیجی و شهادت و ایثار» اعلام شده است. این هیئت، به
مناسبت روز شهادت امام دهم یک سایت اینترنت به اسم "دهمین"* به راه انداخته
است.
معاون فرهنگی هیئت رزمندگان اسلام توضیح میدهد که
تأسیس این پایگاه اینترنتی «در پاسخ به اهانت خوانندۀ وابسته به رژیم
صهیونیستی به ساحت مقدس امام هادی صورت می گیرد».
منظور از «خوانندۀ وابسته به رژیم صهیونیستی» شاهین نجفی، خوانندۀ ایرانی است که پس از اجرای ترانۀ "آی نقی" از سوی برخی روحانیون ایرانی مرتد شناخته شد.
منظور از «خوانندۀ وابسته به رژیم صهیونیستی» شاهین نجفی، خوانندۀ ایرانی است که پس از اجرای ترانۀ "آی نقی" از سوی برخی روحانیون ایرانی مرتد شناخته شد.
اما معلوم نیست که منظور هیئت رزمندگان اسلام از عبارت
«تمامی پایگاه های اینترنتی به مدت ده دقیقه در ایران از دسترس كاربران
خارج شده» چیست و آیا برنامهای برای مختل کردن سایتها طرحریزی شده یا
خیر؟
سایت "دهمین" همین موضوع را به عنوان یک درخواست مطرح میکند و مینویسد: «از کلیه فعالان فضای مجازی درخواست می شود در ساعت ده شب جمعه (پنج شنبه شب)، در جهت محکوم کردن اقدامات هتاکانه نسبت به ساحت مقدس آن حضرت (امام دهم)، اقدام به تعطیل نمودن سایتهای خود به مدت ده دقیقه نمایند».
سایت "دهمین" همین موضوع را به عنوان یک درخواست مطرح میکند و مینویسد: «از کلیه فعالان فضای مجازی درخواست می شود در ساعت ده شب جمعه (پنج شنبه شب)، در جهت محکوم کردن اقدامات هتاکانه نسبت به ساحت مقدس آن حضرت (امام دهم)، اقدام به تعطیل نمودن سایتهای خود به مدت ده دقیقه نمایند».
با این که شوخی با امام دهم و واکنشهای تند جمهوری
اسلامی به آن با پخش ترانۀ شاهین نجفی اوج گرفت اما وی نخستین کسی نیست که
به طنز و تمسخر از "نقی" یاد میکند. از حدود یک سال قبل، شوخی با امام
هادی در دنیای مجازی و به ویژه در شبکۀ فیسبوک رواج داشته است.
یکی دو روز مانده به سالگرد شهادت وی و در واکنش به
افزایش حجم شوخیها و مطالب هجوآمیز، در ایران سایت دیگری به نام "هادی نت"
تأسیس شد که خود را "پاتوق اینترنتی محبان اهل بیت" معرفی میکند. هدف این
سایت ظاهراً نوعی مقابله به مثل با شبکههایی چون فیسبوک است. نخستین کسی
که در این سایت پیامی درج کرده، شخص وزیر ارشاد است.
همزمان، سایت دیگری که خود را "افسران جوان جنگ نرم"
معرفی میکند، متن نامهای را با امضای "جمعي از فعالان حوزۀ سايبري و فضاي
مجازي جمهوري اسلامي"، خطاب به وزیر ارشاد منتشر کرده و در آن، ضمن تشکر
از «همراهي صميمانۀ وزیر ارشاد در افتتاح شبکه هادی نت و "حضور سايبري" وی
در اين پايگاه، از او درخواست کرده که مبارزهای تبلیغاتی در دفاع از امام
هادی به راه بیندازد واز جمله هرچه سريعتر یک مسابقۀ فيلمنامهنويسي با
موضوع زندگينامۀ امام علي النقي برگزار کند، و همچنین "همۀ دامنه هاي
اينترنتي مربوط به نام، کنيه و القاب مبارک امامان شيعه را رزرو نماید"
وبالاخره در بخش کتاب و نشريات ، "فراخوان ترجمه و نويسندگي با موضوع امام
علي النقي برگزار نماید».
افزون بر این، سایت گرداب، وابسته به سپاه پاسداران، در مقالهای مفصل،
تاریخ «اهانت به مقدسات شیعه» را بررسی میکند و با نام بردن از کسانی چون
ميرزا آقا خان كرماني، احمد کسروی و فتحعلي آخوندزاده، مینویسد: «روند اوج
گيري توهين به مقدسات، مقارن با آشنايي ايرانيان با غرب و ورود روشنفكري
به كشورمان بوده است».
ادارۀ کل تبلیغات اسلامی سیستان و بلوچستان نیز در
بیانیهای می نویسد: «شیطان پرستان عصر جدید به خیال خام و سست خود گمان
کرده اند که می توانند با یاوه گویی و ژاژخایی، غباری بر دامن پاک و
معصوم امام علی النقی الهادی بنشانند، غافل از آن که نور خدایی هرگز خاموش
شدنی نیست»...
در خارج از کشور، حملۀ طنزآمیز به امام دهم به فضای
مجازی محدود نشده است . حدود دو هفته قبل، در حالی که تعدادی از ایرانیان
برای اعتراض به حکم ارتداد "شاهین نجفی" مقابل سفارت ایران در دانمارک جمع
شده بودند، شخصی با عبا و عمامه، نعلین زرد، گیتاری بر دوش و بطر مشروبی به
دست، به جمع تظاهرکندگان پیوست و سپس همراه با موسیقی شاهین نجفی شروع به
رقصیدن کرد. تصاویر این صحنه تحت عنوان «ظهور امام نقی در دانمارک» با
استقبال زیاد مواجه شد.
یکی از کاربران اینترنت در واکنش به پخش این ویدئو فقط نوشته است: «نقي را به كابوس اسلاميون تبديل خواهيم كرد».
با توجه به حجم عظیم تبلیغات اینترنتی رژیم جمهوری
اسلامی برای دفاع از مقام و معصومیت امام دهم، به نظر میرسد که این حملۀ
پرطنز و کنایه به اصول اعتقادی شیعیان، واقعاً به کابوسی برای مقامات
جمهوری اسلامی تبدیل شده باشد. تا جایی که یکی دو روز مانده به سالگرد
شهادت امام هادی، در نگرانی از افزایش پیامهای طنزآمیز، مقامات پیشنهاد از
کار انداختن ده دقیقهای اینترنت را مطرح کردهاند.
در حالی که به طور معمول، سالگرد شهادت امامان، زمانی
مناسب برای ترویج فرهنگ شیعی و ایدئولوژی رسمی جمهوری اسلامی است، اینک
مقامات رژیم نگراناند که این نوع سالگردها و یادبودها به فرصتی برای هجو
شخصیتها و ارزش های مذهبی تبدیل گردد.
رضا پهلوی در گفتگو با رسانهها و نمایندگان پارلمان آلمان: رژیم در خودِ ایران باخته، شما میخواهید با کمک شما برنده شود؟!
یک هیئت ایرانی متشکل از مخالفان رژیم که برای برقراری دمکراسی در ایران فعالیت میکنند قرار بود به دعوت کمیسیون حقوق بشر پارلمان آلمان در نخستین ساعات اداری صبح روز پنجشنبه 4 خرداد 91 (24 مه 12) با اعضای این کمیسیون در محل پارلمان به گفتگو و تبادل نظر بپردازند. در آخرین لحظات اما این دعوت از سوی کمیسیون لغو شد. با این همه اعضای هیئت ایرانی توانستند با نمایندگان مختلف مردم آلمان در پارلمان این کشور دیدار و گفتگو کنند. این هیئت ده نفره شاهزاده رضا پهلوی را به عنوان سخنگوی اصلی خود معرفی کرده بود.در نخستین دیدار، بورکهارد مولر زونکسن نماینده شهر هامبورگ از حزب لیبرال دمکرات که عضو کمیسیون حقوق بشر پارلمان است و از لغو دعوت یادشده به شدت ابراز تأسف کرد، و هم چنین بیژن جیرسرایی نماینده ایرانی تبار پارلمان آلمان که وی نیز از حزب لیبرال دمکرات، عضو کمیسیون سیاست خارجی و رییس گروه پارلمانی ایران و آلمان است، حضور داشتند. بورکهارد مولر توضیح داد که با وجود لغو نشست یادشده با کمال میل وقت گذاشته است تا با هیئت ایرانی گفتگو کند. او گفت «من خودم وکیل هستم و ارتباطات زیادی با ایرانیان پناهنده و تبعیدی دارم». وی هم چنین افزود: «آلمان دوست دیرینه مردم ایران و نه دولت ایران است و من میخواهم بدانم چگونه میتوان به اپوزیسیون ایران کمک کرد بدون آنکه رژیم آن را به عنوان دخالت در مسائل داخلی خود تعبیر کند؟»
بین مذاکرات بی نتیجه و حمله نظامی، راه دیگری نیز وجود دارد
در پاسخ به این پرسش، شاهزاده رضا پهلوی تصویری از وضعیت حقوق بشر و هم چنین کمپین شکایت از سیدعلی خامنه ای رهبر مذهبی و سیاسی جمهوری اسلامی به اتهام جنایت علیه بشریت به دست داد و تأکید نمود که مخالفان دمکرات رژیم از هر گرایش فکری که باشند بدون کمک جوامع باز و دولتهای دمکرات که اعلامیه جهانی حقوق بشر را امضا کردهاند و موظفاند برای تحقق این حقوق در کشورهای دیگر نیز فعالیت کنند، نمیتوانند به اهداف خود برسند.
رضا پهلوی در توضیح این هدف گفت: «ما برای برگزاری یک انتخابات آزاد که در آن همه مردم ایران بتوانند از طریق احزاب و تشکلهای خود به اظهار نظر پرداخته و حاکمیت خود را از طریق صندوقهای رأی اعمال کنند، تلاش میکنیم».
وی در توضیح نوع حکومتی که خود و این هیئت ایرانی برای آن تلاش میکند گفت: «هدف ما برقراری حکومتی است که در آن دین و دولت از یکدیگر جدا باشند و اصول دمکراسی و حقوق بشر مبنای قانون اساسی آن قرار گیرد».
بورکهارد مولر در واکنش به این سخنان گفت: «حزب ما که در دولت ائتلافی آلمان مشارکت دارد و هم چنین وزیر امور خارجه، گیدو وستروله، که از حزب ماست، از برقراری دمکراسی در ایران دفاع میکند. امروز برنامه اتمی ایران در مرکز توجه قرار دارد و امنیت اسراییل برای دولت آلمان از اهمیت بسیار برخوردار است».
لازم به یادآوری است که در همین ساعات مذاکرات اتمی جمهوری اسلامی با کشورهای 1+5 در بغداد جریان داشت و لغو دیدار فوق ممکن است به ملاحظه همین مذاکرت صورت گرفته باشد. این در حالیست که در نخستین ساعات بعد از ظهر به وقت اروپای مرکزی اعلام شد که این مذاکرات «بدون نتیجه» به پایان رسیده است. با توجه به امیدی که کشورهای غربی بار دیگر به این مذاکرات بسته بودند، شاهزاده رضا پهلوی پیش از اعلام بی نتیجه بودن مذاکره فوق توضیح داد: «ما میخواهیم به شما بگوییم که شما نه با دیالوگ، نه با تحریم و نه با تهدید نظامی در حل مسئله اتمی ایران موفقیتی نخواهید داشت و این را سیاست بی نتیجه و چندین ساله کشورهای غربی ثابت کرده است».
رضا پهلوی در توضیح این نکته به سخن دانشمند آلمانی، آلبرت آینشتاین، اشاره کرد و گفت: «اتفاقا آینشتاین که هم آلمانی بود و هم یهودی گفته است معنای کار کسی که یک عمل را هر بار تکرار کند و انتظار داشته باشد که از آن نتیجه دیگری بگیرد، چیزی جز جنون نیست! توقع مردم ایران از کشورهای غربی این است که شما از آنها حمایت کنید تا همان حقی را داشته باشند که مردم در کشورهای آزاد دارند. پروژه ما رسیدن به برگزاری یک انتخابات آزاد است که در آن همه گرایشهای فکری از طرفداران جمهوری و مشروطه، ملی و مذهبی و چپ و راست حق ابراز وجود داشته باشند». رضا پهلوی تأکید کرد: «اگر جمهوری اسلامی تن به این انتخابات آزاد بدهد، دیگر لازم نیست ما در اینجا باشیم، بلکه به ایران خواهیم رفت و فعالیت خود را در آنجا ادامه خواهیم داد. الان هم ما از کشورهای غربی نمیخواهیم که در تغییر رژیم که کاریست مربوط به مردم ایران به ما کمک کنند بلکه میخواهیم از خواست ما برای برگزاری یک انتخابات آزاد بنا بر تعریف اتحادیه بینالمجالس (آی پی یو) پشتیبانی کنند. شما فکر میکنید این پشتییبانی آسانتر است یا تحریم و بمباران و جنگ؟!» رضا پهلوی افزود: «شما نمیتوانید از دیالوگ که به هیچ جا نرسیده و نخواهد رسید ناگهان به حمله نظامی و جنگ برسید! چرا راه دیگری را که ما به شما پیشنهاد میکنیم انتخاب نمیکنید؟»
شاهزاده رضا پهلوی با توجه به خطر حمله نظامی که با بی نتیجه ماندن مذاکرات اتمی، احتمال آن بیش از پیش میشود و امروز زیر عنوان «متوقف ساختن خطر جنگ در ایران» مورد بحث پارلمان آلمان قرار گرفته بود، تصریح کرد: «توجه داشته باشید که در صورت بروز یک جنگ، گذشته از نابسامانیهای اقتصادی، معلوم نیست بازار نفت چه مسیری را طی خواهد کرد. مگر اینکه برخی در فکر استفاده از بازار اسلحه باشند که کشورهای منطقه را به جان هم بیندازند که امیدوارم چنین نباشد. الان صبر اسراییل دیگر تمام میشود اگرچه در اسراییل نیز همه خواهان جنگ نیستند ولی توقع دارند یک تغییری در ماجرای اتمی جمهوری اسلامی به وجود آید. پس اگر جنگ نمیخواهیم، شما باید گزینه دیگری انتخاب کنید. از برگزاری انتخابات آزاد در ایران مطابق تعریف اتحادیه بین المجالس دفاع کنید. این دخالت در امور داخلی یک کشور نیست بلکه حق مردم ایران است.
کشورهای غربی در وضعیت منطقه مسئول هستند
بیژن جیرسرایی از کمیسیون سیاست خارجی پارلمان آلمان درباره نتیجه یک انتخابات آزاد پرسید: «فکر میکنید اگر چنین انتخاباتی در ایران برگزار شود، نتیجهاش چه میشود؟» رضا پهلوی پاسخ داد: «ما نمیدانیم! ولی برعکس جمهوری اسلامی از نتیجه آن وحشتی نداریم!» جیرسرایی توضیح داد: «ما امروز بررسی میکنیم در کشورهای عربی نتیجه انتخابات آن گونه نیست که ما فکر میکردیم و میخواستیم!» شاهزاده رضا پهلوی در پاسخ به صراحت تأکید کرد: «به این دلیل که آنچه در کشورهای عربی روی میدهد، بخشی از بار مسئولیت آن بر شانه کشورهای غربی است! سرنوشتی که کشورهای منطقه دارند در رابطه با جنگ سرد و مسائل آن دوران شکل گرفته. بعد از فروپاشی شوروی دیگر بهانهای برای غرب وجود نداشت که نخواهد آن کشورها لیبرالیزه شوند- ایران که پیشاپیش طعمه جمهوری اسلامی شده بود!- ولی غرب با خوشحالی از فروپاشی شوروی هیچ کمکی به این کشورها نکرد تا جامعه مدنی در آنها رشد کند و بعد که بیست سی سال گذشت، کمک کرد تا مبارک سرنگون شود! حالا غرب است که باید به نوعی بین «بد» و «بدتر» انتخاب میکرد، مبارک یا اسلامگرایان! اگر شما روی مسئله اسراییل حساسیت دارید بدانید که مسئله اسراییل اصلا یک ایران اتمی نیست، بلکه رژیم اسلامی ایران است. این بنیادگرایی اسلامی است که دارد دنیا را به هم میریزد.»
در اینجا اعضای هیئت از جمله جوانان موج سوم مهاجرت به توضیح تجربه خود در زمینه نقض وحشیانه حقوق بشر و هم چنین رابطه بین مردم عادی و رژیم پرداختند و این پرسش را مطرح کردند که اگر جمهوری اسلامی فکر میکند که مردم طرفدارش هستند چرا از برگزاری یک انتخابات آزاد میترسد؟!
در پایان این گفتگو، رضا پهلوی در یک جمع بندی چنین گفت: «ما میخواهیم وسایل برقراری دمکراسی در ایران تأمین شود: انتخابات آزاد و صندوق رأی! به ما کمک کنید تا مردم ایران بتوانند حرفشان را بزنند. حتا نه برای ما بلکه به خاطر منافع خودتان هم که شده، وقت آن رسیده که فشار بر جمهوری اسلامی را در نقاطی تشدید کنید که واقعا آن را به عقب نشینی وادار کند: محدود کردن تمامی امکانات رژیم و زمامدارانش در خارج کشور و پشتیبانی از خواست انتخابات آزاد در ایران. رژیم در خودِ ایران باخته است، شما میخواهید با کمک شما برنده شود؟!»
آشتی ملی، عفو عمومی، انتخابات آزاد
در گفتگوی دیگری که با یوهانِس کارز از اعضای حزب سوسیال دمکرات و نماینده شهر هامبورگ و یکی دیگر از اعضای کمیسیون حقوق بشر پارلمان آلمان صورت گرفت، وی نیز به شدت از لغو نشست یادشده ابراز تأسف کرد و قول داد دلیل آن را پیگیری کند. هیئت ایرانی در این گفتگو نیز بر نقض حقوق بشر در ایران، کمپین شکایت علیه خامنهای به جرم جنایت علیه بشریت، و هم چنین گرد آوردن نیروهای دمکرات با هر فکر و عقیدهای برای برقراری یک انتخابات آزاد در ایران تأکید کرد. هیئت ایرانی هم چنین تأکید نمود پیش از آنکه مسئله ایران به نقطه حاد و برگشتناپذیر برسد باید با طرح انتخابات آزاد، آشتی ملی و عفو عمومی راه دیگری غیر از مذاکرات بی نتیجه یا جنگ را پیش روی مردم ایران و هم چنین جامعه جهانی قرار داد.
یوهانِس کارز با تأیید و استقبال از طرح و خواست هیئت ایرانی، قول داد آنها را در کمیسیون حقوق بشر و پارلمان آلمان مطرح و پیگیری نماید.
به دنبال پخش خبر لغو نشست هیئت ایرانی با کمیسیون حقوق بشر پارلمان آلمان، روزنامه پرتیراژ «بیلد» و هم چنین رسانههای فارسی زبان از جمله رادیو آلمان (دویچه وله)، بی بی سی فارسی و رادیو فردا گفتگوهایی با رضا پهلوی انجام دادند.
عکس: رضا پهلوی در حال گفتگو با خبرنگار آلمانی در کنار دیوار برلین
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا: چرا نبايد از رضا پهلوی ترسيد؟
ویژه خبرنامه گویا
esmail@nooriala.com
امروز می توانستم گوشی تلفن را بردارم و، در اين صبح دلکش بهاری وسط امريکا، به دوست بسيار نازنين اما ناديده ام، دکتر فرهنگ قاسمی، زنگ بزنم، حال اش را بپرسم، به او بگويم که مقالهء اخيرش را با عنوان «در جستجوی کدام آینده برای میهنمان ایران؟»(1) خوانده ام، و سپس به بيان درد دلی دوستانه با او بپردازم. اما ديدم که اکنون زمان نوشتن جمعه گردی اين هفته نيز هست و چرا سخنم را فقط با او در ميان بگذارم؟ مگر نه اينکه دل های ما را نه قرب جوار و همشهری بودن و سابقهء آشنائی داشتن، که به ايران فکر کردن و برای آينده اش به جستجوی راهی منطقی بودن بهم نزديک کرده است؟ مگر نه اينکه دوستی ما در سپهر سياسی اپوزيسيون کشورمان شکل گرفته است و همهء کسانی که به از ريشه کندن شجرهء خبيثهء حکومت اسلامی می انديشند نيز در متن و زمينهء اين دوستی حضور دارند؟ پس چرا جمعه گردی اين هفته را چنان ننويسم که گوئی من و دکتر قاسمی ـ بعنوان دو جمهوری خواهی که هيچ کدام در مورد «هويت» آن ديگری شک نداريم ـ در کنار هم به گردشی در عالم مجازی اينترنتی رفته باشيم و من با او سخنانی بگويم که پژواک اش را نسيم های مغناطيسی به گوش ساکنان کوچه باغ های پراکنده در کامپيوترهای هموطنان علاقمندمان نيز برسانند؟
سر اين صحبت را البته دکتر قاسمی در مقالهء پيشين اش اينگونه باز کرده است که: « امروز ما در دوران تحول اجتماعی و فرهنگی و سیاسی تازه ای، یعنی در مرحله گذار از حاکمیت مذهب و دین به حاکمیت ملت، هستیم [و] تنها همراهی شفاف آقای رضا پهلوی با جمهوری خواهان و دفاع او از جمهوریت میتواند یکی از شکافهای موجود بین اپوزیسیون را از بین ببرد و به پیروزی مردم ایران کمک کند... اگر قرار باشد رژیم سلطنتی در ایران روی کار آید از آنجا که برای سلطنت رقابتی وجود ندارد، همواره این خطر وجود دارد که او [رضا پهلوی] بدون کوچک ترین رقابتی، شانس پادشاه شدن را خواهد داشت...»(2).
من، که در سخنان دوستم مشکلات متعددی را می بينم، لحظه ای تأمل می کنم و آنگاه بی محابا می گويم که: «فرهنگ جان! من با پيش فرض های تو مشکلاتی را دارم که اجازه می خواهم آنها را يک به يک توضيح دهم». و می بينم که او رفيقانه به من نگاه می کند و منتظر می ماند.
***
نخست اينکه من اعتقاد دارم در بحث های سياسی مان بايد واژه ها را با منقاش انتخاب کنيم. مثلاً، اگر بعنوان جمهوريخواه می خواهيم به انواع ديگری از حکومت اشاره کنيم و ايراد بگيريم لازم است تفاوت های آنها را دقيقاً در نظر داشته باشيم. مثلاً، اگر سخن مان را با اين عبارت آغاز کرديم که «اگر قرار باشد رژیم سلطنتی در ایران روی کار آید...» آنگاه بايد بپذيريم که ديگر دربارهء «پادشاهی پارلمانی» سخن نمی گوئيم و نتايجی هم که از بحث مان می گيريم به اموری بديهی تبديل می شوند که کسی در اپوزيسيون انحلال طلب ما، آن هم اين دوره و زمانه، با آن مخالفتی ندارد.
يعنی، فکر می کنم اکنون همه قبول کرده اند که اگرچه سه دههء پيش عمر نوعی از سلطنت در کشورمان به پايان رسيد اما نوع ديگری از آن ـ که بسا بدتر و هولناک تر از قبلی بود ـ چانشين اش شد. يعنی، ما هنوز هم در مسير جريان مبارزه ای «ضد سلطنتی» قرار داريم؛ چه سلطنت از آن شاه باشد و چه متعلق به ولی فقيه. ماهيت واقعی مبارزهء امروز ما همچنان ضد سلطنتی، و ضد سلطه، است. ما می خواهيم جامعهء خويش را از «سلطه»ی استبدادی ِ حاکمان مستبد و سرکوبگر رها سازيم. به همين دليل ِ آشکار نيز هست که معتقدم امروزه، و در سطح کلامی، ما اغلب واژهء «سلطنت» را به سهو بکار می بريم. اين امر، به اعتقاد من، ميراث بازمانده از زبان سياسی بکار رفته در جريان انقلاب مشروطه و نهضت ملی است: «شاه بايد سلطنت کند و نه حکومت». اگر دقت کنيم می بينيم که اين فرمول در «ساختار تعبيری ِ اش» غلط است. و درست اش می تواند عبارتی باشد اينگونه: «شاه بايد پادشاهی کند و نه سلطنت و حکومت».
البته می دانم که اين سهو در نزد برخی حکم عمد را پيدا می کند و ممکن است در توجيه اين اختلاط گفته شود که بين «سلطنت» و «پادشاهی» فرقی نيست و اين يکی عاقبت به آن يکی ختم خواهد شد. اما حتی اگر اين احتجاج درست باشد نيز نمی توان منکر آن شد که، در سپهر سياسی امروز ما، بين دو تفکر «پادشاهی خواهی» و «سلطنت طلبی» تفاوتی آشکار وجود دارد که آن هم از دل همان انقلاب مشروطه ای بر می خيزد که می خواست حکومت را مشروط به قانون، و سلطنت را به مقامی تشريفاتی و نمادين، تبديل کند. انقلاب مشروطه می خواست سلطنت ديگر سلطنت نباشد و پادشاهی از باب سلطه و استيلا نيآيد و و استبداد بازتوليد نشود. آباء مشروطه اما در نوشتن فکر جديد خود همچنان واژهء سلطنت را بکار بردند و اين مغالطه ايجاد شد. امروز اما اين خواست با پرهيز از واژهء «سلطنت» و از طريق استفاده از تعبير «پادشاهی» بيان می شود. پس بهتر است در متن های برآمده از قلم دوستان ارجمندی جون دکتر قاسمی نيز همه جا واژهء سلطنت را به پادشاهی تبديل کنيم تا وداع شادمانهء خود را با واژهء منحوس سلطنت اعلام داشته باشيم. تنها پس از اين اقدام دقيق است که امکان برقراری گفتگو مابين طرفداران دو نوع گزينهء جمهوری و پادشاهی ممکن می شود؛ البته اگر چنين گفتگوئی مورد نظر باشد.
****
نکتهء دوم به شخص «شاهزاده رضا پهلوی» بر می گردد. شايد اگر اين «شخص» وجود نداشت، و محمد رضا شاه صاحب پسری نشده بود، با حدوث انقلاب ضد سلطنتی 57 امروز ديگر گزينهء «پادشاهی» مطرح نمی شد. اما کوشش شاه سابق برای داشتن وليعهد، در پی دو ازدواج ناموفق، عاقبت به تولد «رضا پهلوی» انجاميد و اگرچه انقلاب 57 نگذاشت تا او براحتی بر تخت پادشاهی بنشيند اما حضور دائم اش در سه دههء گذشته موجب آن شده که امروز برای آيندهء ايران گزينهء پادشاهی هم در کنار جمهوری متصور باشد و، با موضع گيری های مدرن و انسانمدارانهء رضا پهلوی از يکسو، و کم کاری و نازائی مسلط بر اردوگاه جمهوری خواهی و عدم ارائهء کانديداهائی قابل اعتماد برای رياست جمهوری، از سوی ديگر، گزينهء پادشاهی از استقبال هم برخوردار شود.
در واقع، ما جمهوری خواهان بايد اين کم کاری و نازائی خود را بپذيريم. ما اگر رضا پهلوی را بازماندهء دوران منقرض سلطنت پهلوی ها می بينيم، بايد به ياد داشته باشيم که هنوز هم در بين ما کسی برجستگی همآوردی با او را نيافته است، آنگونه که اغلب مان آرزو می کنيم که رضا پهلوی جمهوری خواه شود و خود را کانديد رياست جمهوری کند! همانگونه که اردوگاهجمهوری خواهی کنونی نيز کسی هنوز نمی تواند هيمنه ای را بخود بگيرد که ابوالحسن بنی صدری می گيرد که همجنان خود را نه «رئيس جمهور قبلی جمهوری اسلامی» که «رئيس جمهور منتخب مردم» می خواند. در ان سوی سکه نيز مورد خانم مريم رجوی را داريم که رياست جمهوری اش (حتی با قيد موقت بودن آن در آينده) اکنون بيشتر به شوخی تبديل شده است.
باری، بنظر من، کم کاری جمهوريخواهان، همراه با درد مزمن پيوند کهنه شان با اصلاح طلبان حکومت اسلامی، و تفرقهء عظيمی که در صفوف شان وجود دارد، خود از جمله دلايل اصلی برجسته شدن چهرهء رضا پهلوی بوده است و هست.
****
اما در همين راستا فکر می کنم که کل صورت مسئلهء ما با رضا پهلوی هم به غلط طرح می شود و در درستی اينکه دوستان من همواره و در همه جا «بحث پادشاهی» را با «شخص رضا پهلوی» يکی می گيرند جای شک و تأمل است. براستی چرا بايد اينگونه بيانديشيم که «اگر قرار باشد رژیم سلطنتی در ایران روی کار آید، از آنجا که برای سلطنت رقابتی وجود ندارد، همواره این خطر وجود دارد که او [رضا پهلوی] بدون کوچک ترین رقابتی، شانس پادشاه شدن را خواهد داشت...» بنظر من اين سخن دارای پايه ای منطقی نيست. رضا پهلوی وليعهد و جانشين محمدرضا شاهی بوده است که خود و پدرش مطابق مصوبات مجلس مؤسسان بازبينی قانون اساسی مشروطه به پادشاهی رسيده بودنذ. رضا پهلوی نيز، پس از مرگ پدر، بر اساس همان «قانون اساسی مشروطيت» بصورتی موقت در مصر سوگند پادشاهی خورد تا در آينده، مطابق آن قانون، در مجلس شورای ملی حاضر شده و سوگند ياد کند. پس اگر بخواهيم امروز رضا پهلوی را تنها صاحب بی رقيب پادشاهی بدانيم، لازمه اش آن است که همگی بر سر «بازگشت به قانون اساسی مشروطه و متمم هايش» توافق کنيم تا رضا پهلوی هم خودبخود و «بدون کوچک ترین رقابتی» به پادشاهی برسد.
بدون اين توافق و پيش فرض، از نظر من، بين «پادشاهی خواهی» و «پادشاهی رضا پهلوی» هيچ رابطهء مستقيمی وجود ندارد. چرا که اگر قرار باشد در پی فروپاشی حکومت اسلامی يک قانون اساسی جديد سکولار دموکرات نوشته شود، معنای آن چنين است که ما «قانون اساسی مشروطه» را احياء نکرده ايم و در نتيجه، نه تضمينی وجود دارد که حکومت آينده پادشاهی باشد و نه، اگر هم باشد، آقای رضا پهلوی می تواند «بدون کوچک ترین رقابتی» پادشاه ايران شود.
يعنی، اگر فرض کنيم که حکومت آيندهء ايران پادشاهی هم باشد، هر ايرانی همانقدر حق دارد خود را نامزد اين سمت کند که آقای رضا پهلوی. و به همين دليل هم بود که دو هفته پيش در مورد مبانی عقيدتی حزب مشروطه ايران نيز، که مهمترين و استوارترين سازمان پادشاهی خواهی در اپوزيسيون ما است، نوشتم: «اين حزب [مطابق اساسنامه اش] پادشاهی را ـ آن هم بصورتی دموکراتيک و متکی بر ارادهء ملت، "بهترين و مناسب ترين رژيم و شکل حکومت برای ايران" می داند و در اين راستا آقای پهلوی را بعنوان "کانديدا"ی خود معرفی می کند و حق تعيين سرنوشت کشور و نوع حکومت و سياستهای آن را به مردم وا می گذارد».(3)
****
حال، با توجه به آنچه آمد، اگر توافق کنيم که هدف ما برای آيندهء ايران رسيدن به يک قانون اساسی سکولار ـ دموکرات است که در آن راه های بازتوليد استبداد و بازگشت به سلطنت بسته شده باشد، آنگاه مسئلهء «پادشاهی تشريفاتی» ـ بخصوص بدون دسترسی شاه به فرماندهی کل قوا ـ امری فرعی می شود و ديگر لازم نيست با نگرانی بگوئيم «همواره این خطر وجود دارد که او [رضا پهلوی] بدون کوچک ترین رقابتی، شانس پادشاه شدن را خواهد داشت».
اما من از اين هم يک قدم فراتر می گذارم و می گويم:
1. اگر نوشتن و تصويب قانون اساسی آينده را بر انتخاب نوع حکومت مقدم بداريم
2. اگر آن قانون اساسی را چنان بنويسيم که جلوگير بازتوليد استبداد باشد
3. اگر، در اين قانون، نخست وزيری (يا "صدراعظمی"؛ همچون مورد آلمان) را منصبی انتخابی و مدت دار و صاحب اختيار پيش بينی کنيم و فرماندهی کل قوا را به آن بسپاريم
4. اگر در آن قانون منصبی را بعنوان «رياست تشريفاتی کشور» بوجود آوريم که مردم، در مرحله ای بعد از تصويب قانون اساسی، نوع آن را در يک همه پرسی مجزا انتخاب می کنند
5. يعنی اگر هر دو گزينهء جمهوری (مثل مورد هندوستان) و پادشاهی (همچون مورد سوئد و هلند) مناصبی صرفاً تشريفاتی و نمادين باشند...
آنگاه جای هيچگونه هراسی برای اينکه هوای سلطنت به کلهء شاه يا رئيس جمهور آينده بزند وجود نخواهد بود.
****
البته توجه کنيم که هميشه امکان ساز و پاخت و کودتا برای کنار نهادن قانون اساسی و استقرار استبداد و سلطه وجود دارد و در برابر اين امکان هيج کدام از گزينه های جمهوری و پادشاهی نه تسهيل کننده و نه بازدارندهء آن محسوب می شوند. در تاريخ جوامع معاصر بارها شاهد آن بوده ايم که هم شاه و هم رئيس جمهور توانسته اند با کودتا قانون اساسی را تعطيل کرده و به قدرت مطلقهء «ابد مدت!» برسند.
در اين زمينه اعتقاد دارم که در بررسی ماجرای 28 مرداد 1332 نيز ـ که، از جانب چمهوری خواهان، يکی از موارد خطرناک بودن پادشاهی بشمار می رود ـ يکی از اشتباهات ما به همين نکته بر می گردد. يعنی، اغلب فرض بر اين است که اين کودتا از آنجا پيش آمد که ما پادشاه داشتيم و انگليس و امريکا توانستند با سرنگون کردن دولت دکتر مصدق او را بقدرت مطلقه برسانند. در اين تفسير ما اصل مسئله را فدای فرع آن می کنيم و، با گرفتن نتايج غلط، مشکل را در داشتن پادشاه می بينيم.
ما کافی است تا تصور کنيم که اصلاً دکتر مصدق رئيس جمهور ايران بود و شاهی هم وجود نداشت. آيا در آن صورت در اين واقعيت ها که نفت ايران از دست استعمار انگليس خارج شده بود، و امريکا هم به دنبال جای پائی در ايران می گشت، و شوروی هم از اينکه به نفت شمال دست نيافته ناراضی شده و حزب توده را بجان مصدق انداخته بود، و روحانيت شيعه نيز با او مخالفت می کرد تغييری جاصل می شد؟ آيا، در آن زمان و آن وضعيت، قدرت های بزرگ صرفاً بدين دليل که حکومت ايران جمهوری است از توطئه برای کودتا عليه دکتر مصدق دست می کشيدند؟ آيا در آن وضعيت خود سرلشگر زاهدی که از زيرزمين سفارت امريکا، سوار بر تانک، بيرون آمد و دولت مصدق را سرنگون کرد و بر مسند نخست وزيری نشست، فقط به اين خاطر که فرمان نخست وزيری اش به امضای يک شاه نرسيده بود، نمی توانست ـ مثل عبدالناصر و عبدالکريم قاسم و معمر قذافی ـ عمليات کودتا را به نفع خود به سرانجام برساند؟ آيا اگر دولت زاهدی شاه را برنگردانده و جمهوری اعلام می کرد در سرگذشت دکتر مصدق تفاوتی رخ می داد؟ يا آيا زاهدی نمی توانست بجای شاه به ديکتاتور بدل شود؟
فراموش نکنيم که تصميم به اجرای کودتا عليه مصدق از مصالح قدرت های بزرگ برخاسته بود و شاه و زاهدی هر دو مهره های آن بازی بودند.
****
اما شايد پرسيده شود که اگر چنين بود، و کودتاگران می توانستند بی شاه نيز موفق شوند، چرا خود خواستند که شاه برگردد؟ اين پرسش سختی است که پاسخ دقيقی می طلبد. اما من در پاسخی که آقای رضا پرچی زاده به مقالهء دو هفته پيش من داده اند نکته ای را يافته ام که می تواند راهگشای رسيدن به يک پاسخ محتمل باشد.
ايشان ـ بی آنکه توضيح دهند که من در کجای مقاله ام از نظام «پارلمانی»، آن هم به سبک نظام «وست مينيستر» در بريتانيا، دفاع کرده ام ـ نوشته اند:
«در سیستم پارلمانی، مثل آنچه در انگلستان و برخی کشورهای تابع آن هست و به "سیستمِ وست مینستر" معروف است، بر خلاف آنچه آقای نوری علا می گویند، اصل بر "مرکزِ قوا" ست و نه "تفکیکِ قوا"... این عدم توزیع متساوی قدرت... کاری است که تا به حال تنها از "محافظه کاریِ انگلیسی" برآمده است؛ "هیجانِ ایرانی" را نمی دانم که با این سیستم به کجا بکشد».(4)
اين سخنان، در کنار همهء ناراستی ها که در اشاره به عقايد من دارد، عامل جديدی را وارد معادلات سياسی ما می کند که نمی توان از آن چشم پوشيد. به زعم ايشان، «سيستم بريتانيائی» فقط می تواند برخاسته از «محافظه کاری انگليسی» باشد و لذا با «هيجان ايرانی» سر سازگاری ندارد. معنای اين سخن چيست؟ آيا نه اينکه آقای پرچی زاده معتقد است که هر ملت دارای «روحيه» ای است که حکومت اش بايد با آن بخواند و در غير اين صورت کارآمد نخواهد بود؟ و اگر اين فرض درست باشد آنگاه آيا نمی توان پرسيد که چرا وجود يک «پادشاه تشريفاتی» با روحيهء ملت ايران ناسازگارتر از وجود يک «رئيس جمهور مقتدر» است؟ در همين زمينهء «روحيه»، آيا نمی توان پرسيد که:
1. چرا انقلابيون مشروطه که توانستند آيت الله مقتدری چون شيخ نوری را به دار بياويزند نخواستند رژيم جمهوری اعلام کنند و از شر شاه و شاهی خلاص شوند؟
2. چرا رضاخان ميرپنج نتوانست نيروهای مختلف سياسی کشوز را قانع کند که رياست جمهوری پيشنهادی او را بپذيرند و ناچار شد سلسلهء قاجاريه را منقرض کند و خود به تخت شاهی بنشيند؟
3. چرا دکتر مصدق در مجلس پنجم، بجای خواستاری استقرار جمهوری، با پادشاهی مشروطهء رضاخان مخالفت کرد؟ آن هم با اين استدلال که او آدم لايقی است که دارد مملکت را آرام و آباد می کند و بهترين منصب برايش نخست وزيری است و نه شاه تشريفاتی، و او اگر شاه شود يا ما آدم لايقی را از دست داده و او را به موجودی تشريفاتی تبديل کرده ايم و يا او بايد در اجرای برنامه های نوسازی کشور عليه مشروطيت اقدام کرده و سلطان قدر قدرت شود. (نقل به مضمون)
4. چرا در طول جريان «نهضت ملی کردن نفت» خواستاری جمهوری از جانب بدنه و رهبری جبههء ملی مطرح نشد و تنها شعار «شاه بايد سلطنت [بخوان پادشاهی مشروطه] کند و نه حکومت» جريان داشت و دکتر مصدق، حتی در برابر فشار معدودی از اطرافيان جمهوری خواه اش، تن به مطرح کردن اين خواست نداد؟
5. چرا حزب توده، که زمزمهء جمهوريت را سر داده بود، به دنبال رياست جمهوری علامهء دهخدا رفت که نه مهارتی در سياست داشت و نه مديريت مملکت را بلد بود اما می توانست به نوعی «پدر ملت» تبديل شود؟
5. چرا دکتر غلامحسين صديقی در روزهای ملتهب پيش از انقلاب 57 نخست وزيری را بدين دليل نپذيرفت که شاه می خواست از کشور خارج شود؟
6. چرا مليونی که از تمايلات جمهوری خواهانهء دکتر بختيار آگاه بودند با او همکاری نکردند و به دنبال خمينی رفتند؟
7. چرا، پس از پيروزی انقلاب و با وجود اعلام جمهوريت، نيروهای جمهوري خواه سلطنت «ولی فقيه» را پذيرفته و، حتی اگر مخالف او بودند، همکاری شان را ادامه دادند؟
8. چرا همين آقای بنی صدر پذيرفت که بر مسندی بنشيند که اگرچه نام رئيس جمهور را داشت اما بايد بوسيلهء ولی فقيه «تنفيذ» می شد و با بوسه ای بر دست او قطعيت می يافت؟
از اين پرسش ها می توان بسيار اقامه کرد. غرض آن است که اگر بخواهيم در ارزيابی درستی يا نادرستی يک رژيم به عواملی همچون «محافظه کاری انگليسی» و «هیجانِ ایرانی» متوسل شويم آنگاه آيا با اين نظر دائماً تکرار شونده روبرو نخواهيم بود که «ملت ايران روحيه و تحمل اينکه سرپرست اش هر چهار سال يکبار عوض شود را ندارد و لازم است منصبی بوجود داشته باشد که حسی از استمرار و آرامش اجتماعی را تلقين کند؟»
****
باری، اعتقاد من بر اين است که مخالفت جمهوری خواهان با مطرح بودن پادشاهی تشريفاتی، بعنوان يک گزينه در رفراندوم تعيين نوع حکومت در ايران، مخالفتی محافظه کارانه، هراسيده و مبتنی بر مفروضات غلط است. و همين محاسبهء غلط از شخصيتی به نام رضا پهلوی در جشم و ذهن آنان هيولائی خطرناک می سازد که بالقوه می تواند ما را به اعماق تاريخ پرتاب کند؛ آنگونه که دوست ناديدهء ديگرم، آقای پرچی زاده، وا دار می شود تا، با به در و ديوار زدن، بکوشد تا در راستای جلوگيری از طرح گزينهء پادشاهی در رفراندوم های آينده، ثابت کند که «پادشاهی، بالذات ناقض حقوق بشر است» و برای ديگران اين امکان را فراهم آورد که بگويند «پس، حکومت های سوئد و نروژ و هلند هم ناقض حقوق بشرند!»
من اين تلاش ها را بی سرانجام و تشتت آفرين می دانم و می خواهم از دوستانم دعوت کنم تا کمی به زمين سرد و سخت واقعيت ها برگردند و بيش از اين در راه ايجاد يک وفاق ملی که منتهی به فروپاشی حکومت اسلامی شود مانع نتراشند؛ دعوت کنم که در جستجوی مسدود ساختن راه اعاده و بازتوليد سلطنت باشيم و انرژی خود را صرف مبارزه با پادشاهی تشريفاتی که حتی هيچ معلوم نيست نصيب آقای رضا پهلوی شود به هدر ندهيم.
می پرسيد که «چرا خود او، اگر ريگی به کفش ندارد، از خر شيطان پياده نمی شود و به جمهوري خواهان نمی پيوندد؟» می گويم «چرا بايد او را از بيان عقيده اش باز بداريم؟ او هم، مثل هر پادشاهی خواهی ديگری، عقيده ای دارد و بارها هم تکرار کرده است که: من سيستم پادشاهی را برای ايران مفيدتر می دانم اما اگر مردم خواستار جمهوری باشند من به نود در صد آرزوهايم رسيده ام».
آيا در اين سخن رضا پهلوی «سيستم پادشاهی» با «پادشاهی خودش» يکی فرض می شود؟ من نمی دانم؛ اما اگر چنين هم باشد اين نکته روشن است که پادشاهی آينده بر حسب قانون اساسی آينده بوجود می آيد و آن قانون نمی تواند از پيش تعيين کند که حق رياست تشريفاتی کشور از آن کيست.
****
می دانم که بحث پادشاهی به همين جا ختم نمی شود و ما جمهوري خواهان می توانيم در فردای ايران دلايل بسياری را در مخالفت با پادشاهی اقامه کرده و از جمله از بی منطق بودن مناصب غير انتخابی، بی مدت و موروثی (خونی!) سخن برانيم؛ اما ما حق نداريم از هم اکنون با بيان اينکه «پادشاهی، بالذات ناقض حقوق بشر است» مانع از مطرح شدن اين گزينه در آينده شويم، چه رسد که بخواهيم با طرح اينگونه مواضع غيرمنطقی از رسيدن به ائتلاف و وفاقی ملی برای منحل ساختن حکومت اسلامی و استقرار حاکميت ملی و متجلی ساختن ارادهء ملت در انتخاباتی آزاد جلوگيری کنيم.
دکتر قاسمی گرامی ِ ما نويسندهء کتابی است به نام «جنبش انتخابات آزاد و حاکميت ملی» که اگرچه من مفهوم «انتخابات آزاد» را بصورتی متفاوت از ايشان می فهمم اما از اينکه ايشان «انتخابات آزاد» را در درآميختگی با «حاکميت ملی» مطرح می سازند سخت خوشحال و اميدوارم. چرا که بدون وجود حاکميت ملی سخن گفتن از انتخاب مابين گزينه ها بوسيلهء ملت به يک شوخی تلخ تبديل می شود. پس، ما نيز بيائيم و همهء انرژی های خود را در خدمت انحلال حکومت اسلامی و استقرار حاکميت ملت بگذاريم تا، قبل از هر چيز، از عصر حاکميت سلطنت شاه و شيخ گذر کرده باشيم. تنها وقتی که مردم ما حاکم زندگی خود شدند زمان آن فرا خواهد رسيد تا خدمتگزاران جامعه بتوانند يک به يک «مطاع» خويش را به آنها عرضه دارند؛ «تا که قبول افتد و چه در نظر آید!»
---------------------------------------------
1. http://www.rangin-kaman.org/v1/index.php?option=com_content&view=article&id=7881:2012-05-22-18-44-22&catid=58:1389-02-24-20-05-16&Itemid=75
2. http://goo.gl/65UUh
3. http://www.newsecularism.com/2012/05/11.Friday/051112.Esmail-Nooriala-National-soviergnity-and-choice-of-governmenr.htm
4. http://www.newsecularism.com/2012/05/16.Wednesday/051612.Reza-Parchizadeh-Monarchy-is-essentially-against-human-rights.htm
آغاز دوباره تهدید جهان از سوی فرماندهان سپاه ۵ خرداد ۱۳۹۱
حسین سلامی٬ جانشین فرمانده کل سپاه میگوید: «امروز هیچ پایگاهی در منطقه وجود ندارد که خارج از تیررس موشکهایی ایران باشد.»
حسین سلامی٬ جانشین فرمانده کل سپاه میگوید: «امروز هیچ پایگاهی در منطقه وجود ندارد که خارج از تیررس موشکهایی ایران باشد.»
مطلب را در زیر بخوانید:
به گزارش خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس، سردار حسین سلامی جانشین فرمانده
کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم شب خاطره که عصر امروز (جمعه) به
مناسبت گرامیداشت یاد و خاطر شهید حسن طهرانیمقدم برگزار شد، با اشاره به
خصوصیات و ویژگیهای این شهید بزرگوار اظهار داشت: اگر شهید طهرانیمقدم در
زمان تست موشکها با شکست روبرو میشد این شکست نه تنها در روحیه او تأثیر
منفی نداشت بلکه عزم او را برای ادامه کار محکمتر و مصممتر میکرد.
سلامی با اشاره به اقدامات شهید طهرانیمقدم در خصوص موشکهای زمین به
زمین، زمین به هوا و بالستیک و تبدیل این موشکها به موشکهای نقطهزن
زمینی و دریایی گفت: امروز هیچ پایگاهی در منطقه نیست که خارج از تیررس
موشکهایی باشد که الهام گرفته از تفکر این شهید بزرگوار هستند. این
پایگاهها در هر جا که تصور کنید تحت برد موشکهای ایران است.
جانشین فرمانده کل سپاه ادامه داد: در حالی که تن آمریکا و رژیم
صهیونیستی در زمان شلیک موشکهای این قهرمان نامآور به لرزه درمیآید، اما
علیرغم این همه ابتکار، خلاقیت و آفرینش شهید طهرانی مقدم هیچ چیزی را
به نام خود ثبت نکرد و این یکی از مهمترین ویژگیهای ایشان بود.
تجمع در مرز جمهوری آذربایجان در مخالفت با مسابقه یوروویژن
«خبرگزاری دانشجو»
وابسته به سازمان بسیج دانشجویی از تجمع گروهی که آنها را «دانشجو»
نامیده در مرز جمهوری آذربایجان و در اعتراض به برگزاری مسابقه یوروویژن در
باکو خبر داده است.
این تجمع روز پنجشنبه (چهارم خرداد) در شهر مرزی بیلهسوار برگزار شده بود.
این تجمع روز پنجشنبه (چهارم خرداد) در شهر مرزی بیلهسوار برگزار شده بود.
در خطبههای این هفته نماز جمعه شهرهای ایران
نمایندگان خامنهای از قتل نجفی سخن نگفتند
اثر جدید شاهین نجفی حدود دو هفته است که جنجالهای گستردهای را به همراه داشته٬ به طوری که برخی مراجع تقلید وی را «مرتد» اعلام کرده و خواستار قتلش شدهاند.
امامان جمعه پس از دو هفته سکوت٬ یکی از مهمترین محورهای سخنرانی در خطبههای نماز جمعه این هفته شهرهای ایران را به این موضوع اختصاص دادند اما حرفی از «ارتداد» و «قتل» نزدند.
به نظر میرسد جمهوری اسلامی در برخورد با شاهین نجفی حاضر نشده است بحث «ارتداد» و اجرای حکم «قتل» وی را به تریبونهای نماز جمعه بکشاند تا از خود رفع مسئولیت کرده باشد.
احمد علمالهدی در بخشی از خطبههای نماز جمعه این هفته شهر مشهد گفته که «برخورد با اهانت به مقدسات باید حساب شده باشد.»
این در حالی است که آقای علمالهدی روز پنجشنبه (چهارم خرداد) گفته بود: «برخورد با هتاکان و توهین کنندگان به ائمه باید حساب شده باشد و اگر قرار است شخص مرتد اعدام شود، باید برنامه ریزی و اقدامی صورت بگیرد، نه اینکه فقط یک فتوای صرف باشد.»
احمد خاتمی در خطبههای نماز جمعه این هفته تهران هم نجفی را «یک رجل فاجر» خوانده که دست به اقدامی «بسیار حقیر، کوچک و پست» زده است.
محمد شمسالدین٬ امام جمعه «بشرویه» نیز اظهار کرده که «شاهین نجفی در زیر چتر استعمار خود وادار به اهانت به امام هادی» شده است.
کریم قیاسی در خطبههای نماز جمعه این هفته شهر بیلهسوار هم گفته است: «چنین اهانتهایی نتیجه کجاندیشی و بیقید و بندی استکبار است.»
علیاصغر موسویاعظم نیز در خطبههای نماز جمعه استان کهگیلویه و بویراحمد اظهار کرده است: «شک نداریم که این توطئه طراحی شده از سوی قدرتهای استکباری و صهیونیسم بینالملل است.»
رضی موسوی شکوری در خطبههای نماز جمعه این هفته خوی هم چنین اظهارنظر کرده که «توهین به ائمه ریشه در وحشت استکبار از گسترش فرهنگ اهل بیت دارد.»
قربانعلی دری نجفآبادی٬ امام جمعه اراک هم ترانه شاهین نجفی را اثری «شنیع» دانسته و گفته است: «میدان دادن به چنین افراد پلیدی باعث میشود که آنها به راحتی به خود اجازه داده با مقدسات بازی کنند.»
غلامرضا شفیعیزاده٬ امام جمعه شهر رشت نیز توهین به مقدسات را جرم دانسته و افزوده است: «مردم علیه دشمنان باید جدی باشند و احساس خود را در مراسمهای مختلف اعلام کنند.»
مجتبی ذوالنور٬ جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه:
علی مطهری با رسانههای بیگانه ارتباط دارد
مجتبی ذوالنور٬ جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه میگوید حرفهای علی مطهری درباره دخالت سپاه در انتخابات «کذب» است و وی «مسئول مهمات قبضههای آتشباری رسانههای دشمن شده است.»
آقای ذوالنور روز پنجشنبه (چهارم خرداد) به سایت محافظهکار «۵۹۸» گفته است: «مطهری همان حرفی را میزند که رسانههای بیگانه اعم از CNN و BBC و دیگر رسانههای بیگانه میزنند.»
جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه با «اظهار تعجب» از اظهارات مطهری افزوده است: «ایشان چطور به خودشان اجازه میدهند که در سطح سیاسی کلان ورود پیدا کنند.»
ذوالنور در ادامه از فرماندهان سپاه خواسته علیه این نماینده مجلس شکایت کنند چرا که به گفته وی «فرماندهان سپاه اینجا مجاز نیستند که مصلحت اندیشی کنند.»
ذوالنور افزوده است: «بنده معتقدم فرماندهان سپاه حق تساهل و تسامح را در این موضوع را ندارند و اگر نسبت به این موضوع کوتاه بیایند از سوی شهدای سپاه بخشیده نخواهند شد.»
وی همچنین گفته است: «سپاه امر کوچکی نیست که حیثیتش ملعبه تعدادی انسان تازه به دوران رسیده شود که حتی یک روز هم در جنگ و جهاد و جبهه حضور نداشتند و صرفاً با در اختیار گرفتن یک تریبون و بهبه و چهچه کردن ضدانقلاب، اختیار خودشان را از دست میدهند.»
ذوالنور اظهار کرده که علی مطهری «شم سیاسی» و «قدرت تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی» را نداشته و «ارتباط جدی با رسانههای ضد انقلاب از نظر شنیداری دارد.»
اظهارات علی مطهری٬ نماینده مجلس در خصوص دخالت برخی فرماندهان سپاه در انتخابات مجلس نهم با واکنش رسمی این نیرو مواجه شده است.
روابط عمومی سپاه اعلام کرده از مطهری به خاطر این اظهارات شکایت خواهد کرد.
رضا ایرانمنش، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون:
امیدوارم مسعود دهنمکی را از ساخت فیلم ممنوع کنند
رضا ایرانمنش، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون در اظهاراتی بیسابقه گفت که مسعود دهنمکی «به دنبال از بین بردن ارزشهاست» و امیدوار است «کسی پیدا شود که او را از ساخت هرگونه اثری در سینما منع کند.»
آقای ایرانمنش این مطلب را روز پنجشنبه (چهارم خرداد) در گفتگو با سایت «باشگاه خبرنگاران جوان» بیان کرده است.
وی گفته است: «گاهی پیشیمان میشوم از اینکه شش سال از عمر خود را به تحصیل در هنر گذراندم و اکنون باید شاهد ساختن آثار جنگی و دفاع مقدس از سوی افرادی چون مسعود دهنمکی باشیم.»
این بازیگر سینما افزوده است: «دهنمکی در اخراجیهای ۱ به مسخره کردن جنگ و در سری دوم به دست انداختن آزادگان پرداخت و اکنون هم میخواهد اثری مربوط به شهدای گمنام بسازد.»
ایرانمنش اظهار کرده است: «اگر قرار باشد فیلمی در این خصوص ساخته شود، باید جلوی دوربین حاتمیکیا و شورجه رود که خود بچه جنگ بودهاند.»
وی همچنین گفته است: «ما برای بدست آوردن این انقلاب بسیار زحمت کشیدهایم و نباید بگذاریم امثال دهنمکی همه ارزشهای ما را زیر سوال برند.»
ورود مسعود دهنمکی به عرصه سینما سالهاست با انتقادهای بسیاری روبرو است٬ اما این عضو سابق انصار حزبالله با حمایتهای گسترده دولتی توانسته است سهگانهای درباره جنگ بسازد.
ابراهیم جباری٬ فرمانده سپاه «ولی امر»:
خاتمی برای بازگشت باید بگوید «غلط» کردم
به گزارش خبرگزاری فارس٬ آقای جباری شامگاه پنجشنبه (چهارم خرداد) در جمع گروهی از مردم قزوین گفته که «موسوی ضدانقلاب است و خاتمی باید جلوی مردم زانو زده و بگوید غلط کردم.»
مهمترین گفتههای فرمانده سپاه «ولیامر»
● دشمنان میخواستند با استفاده از فردی که تبدیل به ضدانقلاب شده و نام نخست وزیری امام را یدک میکشد استفاده کنند و انقلاب را منحرف کنند.
● {میرحسین} موسوی و همسرش {زهرا رهنورد} در دوران اصلاحات، به استقبال شیرین عبادی بیحجاب و ضدانقلاب رفته و از او در دانشگاه الزهرا تجلیل کردند که این مسئله خودش نشاندهنده انحراف موسوی و همراهی او با ضدانقلاب است.
● موسوی ضدانقلاب است و باید به مردم قزوین درود فرستاد که فردی را که در حمایت از موسوی در مجلس عربده میکشید، کنار زدند و این اتفاق مهم نشان از بصیرت و آگاهی مردم قزوین است.
● افرادی که بیانیهها و نامههای بدون سلام برای نایب امام زمان میفرستادند، پا روی خون شهدا و اعتقادات مردم گذاشتند و امروز نیز در خفت و خواری به سر میبرند که باید در این شب آرزوها، از خدا برای خود طلب مرگ کنند، چراکه خون به دل مردم و فرزند زهرا کرده و دشمن را دلشاد کردند.
● {محمد} خاتمی که میخواهد پس از این همه خیانت به میان مردم بازگردد، باید جلوی مردم زانو زده و بگوید غلط کردم. خاتمی باید خجالت بکشد، توبه کند و به مردم بگوید غلط کردم.
● اصلاحاتیها یک مشت لائیک و سکولار هستند که به درون انقلاب نفوذ کرده و میخواهند ارزشهای انقلاب را لگدمال کنند.
● بسیاری از خواص در جریان فتنه ۸۸ زمین خورده و سقوط کردند که علتش نبود بصیرت این افراد بود.
● کسانی که فرزندان خود را در دوران دفاع مقدس فراری دادند، امروز آبرو و جانی ندارند که فدای ایران کنند.
● اینکه اصلاحاتیهای ذلیل در برابر دشمنان با ذلت و خواری برخورد میکردند به علت نبود ایمان و پایبند نبودن به ارزشها بود که نمونهاش در انرژی هستهای آن دوران نیز مشاهده شد.
● قهرمانان شعر و داستانهای امروز باید به جای رستم و سهراب، شهدای نوجوانی باشند که امروز عکسشان به این مجالس صفا میدهد.
● امروز دشمنان با ماهواره، اینترنت و تلفن همراه به عمق خانهها نفوذ کرده و با اندیشه و اعتقادات مردم مبارزه میکنند که این نشاندهنده این مسئله است که راه سختی را در پیش داریم.
● باید در همه مواقع و جریانات انقلاب، نگاهمان به دو لب مولا و مقتدایمان مقام معظم رهبری باشد تا دچار ریزش نشویم.
● لبنان خط مقدم جمهوری اسلامی است و سیدحسن نصرالله نیز پاره تن ماست زیرا خود را وقف و فدای ولایت کرده است.
● ما با استقامت و مقاومت به این مرحله رسیدهایم و غربیها نیز چارهای جز قبول شرایط جمهوری اسلامی ایران ندارند.
بشار اسد به ایران دعوت شد
درحالی که
هنوز اعتراضات مردمی به حکومت سوریه ادامه دارد و ارتش سوریه به کشتار مردم
کشور متهم است، محمود احمدینژاد، بشار اسد را به تهران دعوت کرده است.
دعوت احمدینژاد را رضا تقیپور فرستاده ویژه وی و وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات ایران تسلیم بشار اسد کرده است.
بر اساس این دعوت، بشار اسد، شهریور آینده به تهران میآید تا در نشست سران جنبش عدم تعهد حضور یابد.
اگر بشار اسد به ایران سفر کند، اولین سفر او طی مدت اعتراضات مردمی در سوریه خواهد بود.
در اعتراضات و درگیریهای سوریه، تا کنون هزارن نفر کشته و اعدام شدهاند.
جمهوری اسلامی و حزبالله لبنان از حامیان سرسخت بشار اسد هستند و به وی در سرکوب مردم سوریه یاری میرسانند.
این در حالی است که کشورهای عربی عضویت سوریه را در اتحادیه عرب به حال تعلیق در آوردهاند.
همچنین به تازگی گزارشی به سفارش سازمان ملل متحد تهیه شده که ارتش و نیروهای امنیتی سوریه را مسئول نقض جدی حقوق بشر در دو ماه گذشته در این کشور شناخته است.
شهروند روزنامهنگاران؛ تعیین کننده آینده رسانهها
در دومین
روز کنفرانس «آزادی اینترنت» که در محل «موزه رسانهها» در «واشینگتن
دیسی» برگزار شد، مدیران برخی رسانههای شهروندی در باره تجربههایشان
برای رساندن صدای شهروندانِ علاقهمند به حضور در فضای خبری سخن گفتند.
«نیک آهنگ کوثر»، سردبیر «خودنویس» هم درباره سایت و امکانات استفاده از
«خودتونز» به عنوان ابزاری مشارکتی سخن گفت.
برت هرمن، خبرنگار سابق «آسوشیتد پرس» که سرویس جدیدی به نام «ستوریفای»
را راهاندازی کرده، گفت که اینروزها، رسانههای شهروندی رقیبِ سرویسهای
خبریِ بزرگ محسوب میشوند. هرمن بر این باور است که اگر امروز برای مثال،
خبرگزاری بزرگی مانند «آسوشیتد پرس» میخواست تازه شروع به کار کند، به
احتمال زیاد از شهروندان روزنامه نگار کمک میگرفت. همچنین با استفاده از
قواعد روزنامهنگاری، میتوانست به صورت منطقی اطلاع رسانی کند. او خود با
همین نوع نگاه، سرویس «ستوریفای» را راه اندازی کرده است.هرمن در ادامه گفت که در شرایطی که بسیاری از دولتها، کارهایشان را به صورت پنهانی انجام میدهند، شهروندان میتوانند اطلاعرسانی را بدون کنترل انجام دهند. چنانکه در پاکستان، یک نفر پیش از انجام عملیات حمله به مقر بنلادن، متوجه حضور هلیکوپترها شده بود و این مساله را «توییت» کرده بود. او معتقد است که در آینده شهروند روزنامهنگاران بیش از گذشته تعیین کننده خواهند بود.
به گفته مدیر «ستوریفای» حتی کاخ سفید از امکانات این سرویس برای انتقال پیام به سطح عمومی استفاده میکند.
سارا حبیب قاضی، روزنامهنگار پاکستانی که سرویس «هش میدیا» را تاسیس کرده میگوید که «بسیاری از خبرهای اجتماعی راهی به رسانههای سنتی پیدا نمیکنند و صدای جوانان عملا در این کشور شنیده نمیشود.»
قاضی همچنین گفت که ضریب نفوذ اینترنت در پاکستان، ۱۰٪ است اما با انتشار گزارشهای «هش میدیا» در رسانههای بزرگتر، دامنه انتشار تا حدی بالا میرود که ۷۰٪ جمعیت را میتواند پوشش دهد.
مدل مالی کار این رسانه، فروش محتوا به رسانههای بزرگتر است.
کلثوم که کارشناس مالی است و به «هش میدیا» کمک میکند معتقد است باید مدل مالی مناسبی برای رسانههای شهروندی ایجاد کرد و باید دید چه بازاری برای خرید اخبار وجود دارد. او معتقد است که باید با «دیاسپورا» وارد گفتگو شد تا بتوان سرویسهای خبری شهروندی را حمایت کنند.
«روبیتوگید» از مدیران «یو ستریم» در باره سرویس پخش ویدئوهای مستقیم و «لایو» این وبسایت گفت که مردم میتوانند گزارشهای شهروندی را به طور مستقیم از این طریق مشاهده کنند.
هر کسی با یک آیفون یا تلفن آندروید با داشتن اینترنت میتواند با کمک یوستریم و با گرفتن «اپلیکیشن» یوستریم، کار خود را انجام دهد. بر اساس گفته این مسوول یوستریم، شهروند خبرنگارانی که دسترسی بیشتری به نقاطی دارند که از دید خبرنگاران حرفهای پنهان میماند، میتواند منابع مهم اطلاعرسانی باشند. همچنین، هنگام برگزاری انتخابات در بعضی کشورهای غیر دموکراتیک یا شبه دموکراتیک مثل روسیه، سرویس یوسیتریم دچار مشکلاتی میشود که میتواند ناشی از حمله دولت و نیروهای نزدیک به دولت به این سایت باشد.
نیک آهنگ کوثر، سردبیر سایت خودنویس نیز با توضیح در باره عملکرد خودنویس و «خودتونز» گفت این امکانات ارزان قیمت برای ایجاد مشارکت ایجاد شدهاند و بسیاری از شهروندان امکان این را پیدا میکنند که فراتر از رسانههای سنتی به اطلاع رسانی و تولید محتوا بپردازند. خودتونز ابزاری است که اعضای فیسبوک به راحتی میتوانند ایدههای طنز آمیز خود را همراه با کاراکترهای کارتونی از قبل طراحی شده تبدیل به کارتونهای مستقل کنند.
سایت خودتونز هنوز در مراحل اولیه خود است و با افزوده شدن کاراکترهای کارتونی به سمت نهایی شدن پیش میرود.
کوثر در پاسخ به این سوال که چرا از جایگاهش به عنوان یک کارتونیست حرفهای به سمت ایجاد سرویسهایی برای مشارکت عمومی پیش رفته، گفت: «بسیاری از رسانههای ایرانی، وابسته به گروههای سیاسی هستند و عملا صدای جامعه را نمیتوان در آنها شنید، چرا که متناسب با منافع گروههای سیاسی به انتشار خبر میپردازند، اما هدف ما، عبور از این محدوده بوده است و خودتونز میتواند این امکان را به شهروندان بدهد که حتی از کارتونیستها پیش بروند و ایدههایشان را مطرح کنند.»
یک رهبر شاعر و هزاران شعر بر دهان دوختهشده
رییسدفتر
رهبر جمهوری اسلامی گفته است که «رشد شعر در کشور به علت حمایتهای
آیتالله خامنهای است»، اگر چنین باشد، سرکوب شاعران در ایران و اجازه
ندادن به چاپ آثار آنان را باید به حساب چه کسی گذاشت؟
شاید
در دورههای از تاریخ ایران، که سلطان بر همه جان و مال مردم تملک داشت،
نزدیکی شاعران به دربار میتوانست به شعر و ادبیات فارسی کمک کند، اما شکی
نیست که در شرایط امروز، رشد و پیشرفت ادبی از جمله شکوفایی شعر فارسی، در
گرو دوری گزیدن از قدرت و حکومت است.به تازگی رئیس دفتر آیتالله خامنهای گفته که «رشد شعر در کشور مدیون حمایتهای رهبر معظم انقلاب اسلامی است.»
محمد محمدی گلپایگانی اضافه کرده: «ایشان با وجود دغدغههای فراوان برای اداره کشور در این دنیای پرغوغا باز هم فرصتی پیدا کنند به شعر میپردازند و ایشان یکی از مشوقان بزرگ باب شعر است و خودشان دارای ذوق شعری هستند و در این زمینه نقش اساسی دارند.»
این که آیتالله خامنهای شعر میگوید، سوای از این که ارزش ادبی شعرهایش چه قدر است، نه برای قدرت او مشروعیت میآورد و نه آبرویی به شعر معاصر ایران اضافه میکند.
شاعر بودن آیتالله خامنهای صرفا یک ویژگی شخصیتی اوست که در جای خود باید بررسی شود، این ویژگی دقیقا مثل نویسنده بودن باراک اوباماست، یا ورزشکار بودن ولادمیر پوتین، و سیاستهای آنان را در حوزههای فرهنگ یا ورزش توجیه نمیکند.
اما کاش رهبر ایران شاعر نبود، ولی وضعیت شاعران در ایران بهتر از وضعیت کنونی بود.
با نگاهی به خبرهایی که این روزها درباره شاعران مطرح ایران منتشر میشود، به خوبی میتوان وضعیت اسفبار شعر معاصر ایران را دریافت؛ وضعیتی که مسؤولیت آن برعهده کسی نیست جز رهبر ایران که بارها بر اعمال محدودیت در حوزه کتاب تأکید کرده است.
مثلا نمونه بارز محدودیت برای شعر، اتفاقی است که برای چند ناشر مستقل فعال در حوزه شعر در نمایشگاه کتاب امسال افتاد.
برخی از ناشران فعال در حوزه ادبیات و شعر معاصر بدون اعلام توضیح قانعکنندهای از سوی کمیته امور ناشران داخلی از حضور در نمایشگاه کتاب امسال منع شدند.
انتشارات بوتیمار، انتشارات آهنگ دیگر، دفتر شعر جوان از ناشران فعالی بودند که قربانی این سانسور دولتی شدند.
این محدودیتها حتی به شاعرانی که چندان به شاعران روشنفکر هم معروف نیستند، رحم نمیکند، چه برسد به شاعران «مهدور الدمی» مثل احمد شاملو و فروغ فرخزاد و دیگران.
سوای از محدودیتهای نمایشگاه کتاب، جمهوری اسلامی وضعیت نشر را به جایی رسانده که شاعران و پژوهشگران شعر توان چاپ آثار خود را ندارند.
به عنوان نمونه، ع.پاشایی، شاعر و پژوهشگر شعر، دو دانشنامه و چندین كتاب را در آستانه انتشار دارد، اما گران شدن كاغذ، بالا رفتن نرخ كتابها و پایین آمدن قدرت خرید مخاطبان، مانع از انتشار به موقع آثارش شدهاند.
یا محمدعلی سپانلو، شاعر شناختهشده ایران، گفته است که چهار هزار صفحه از آثارش در وزارت ارشاد متوقف شده است.
جواد مجابی، دیگر شاعر و پژوهشگر نیز بارها از سانسور کتابهایش انتقاد کرده و گفته شش هزار صفحه از آثارش در وزارت ارشاد سانسور شده است.
در این شرایط، آن چه از شاعران منتشر میشود به قول سپانلو «در حكم نابود شدن اثر است.»
این شعر احمد شاملو هنوز جاندار و معنیدار است: «تبسم را بر لبها جراحی میکنند، و ترانه را بر دهان.»
و اگر این شاعر بزرگ اکنون زنده بود، شاید میسرود: «شعر را در پستوی خانه نهان باید کرد.»
بسیج هم سهم خود را از نفت گرفت
با امضای یک
تفاهمنامه همکاری میان بسیج و وزارت نفت که «برای خود کفایی صنعت نفت
کشور» عنوان شده، این بخش از سپاه پاسداران هم پروژههای نفتی را در اختیار
میگیرد.
یک
تفاهم نامه همکاری میان سازمان بسیج مستضعفین و وزارت نفت به امضای سردار
نقدی، رییس سازمان بسیج مستضعفین و رستم قاسمی وزیر نفت رسیده است.این تفاهمنامه، ده ماده دارد و هدف آن «مشارکت بسیج و بهرهگیری از سازمانهای بسیج مهندسین و اساتید و متخصصان سایر اقشار بسیج برای شتاببخشی روند خودکفایی صنعت نفت کشور» عنوان شده است.
نقدی در برنامه امضای این تفاهمنامه گفته است: امضای این تفاهم نامه «بیتالمقدسهای دیگری» را رقم خواهد زد.
با ورود سپاه به عرصه صنعت نفت ایران، این اولین بار است که به طور رسمی، بسیج هم عهدهدار پروژههای نفتی میشود.
جـــرس:
به گزارش منابع خبری، اسرائیل مجددا ایران را تهدید به حمله نظامی کرد.
به گزارش انتخاب، ایهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل گفت: باوجود اینکه ایران
با آمانو به توافق رسیده، اما احتمال حمله نظامی به تاسیسات هسته ای این
کشور وجود دارد.
وی در گفتگو با رادیو ارتش اسرائیل گفت: یک ایران هسته ای غیرقابل تحمل است و هیچ گزینه ای نباید از روی میز برداشته شود.
ایهود باراک افزود: تنها راهی که ایران برای توسعه برنامه هسته ای غیر
نظامی دارد، این است که تمام سایت های غنی سازی اورانیوم خود را تعطیل کند.
وزیر دفاع اسرائیل گفت: گفتگوها بین ایران و غرب باید بیشتر رخ دهد.
معاون نتانیاهو: تا زمان از کار افتادن سانتریفیوژها، آرام نخواهیم شد
موشه یعلون، وزیر امور استراتزیک اسرائیل و معاون بنیامین نتانیاهو گفت: "تا زمانی که سانتریفیوژها در ایران از کار نیافتند اسرائیل آرام نخواهد شد."
وی افزود: اسرائیل با هر نوع توافقی که به ایران اجازه غنی سازی در خاکش را دهد مخالف است.
وزیر امور استراتژیک اسرائیل گفت: اگر تحریم ها و انزوای دیپلماتیک منجر به
توقف برنامه هسته ای ایران نشود، آن موقع یک کشوری باید به ایران حمله
کند.
جـــرس:
به گزارش منابع خبری انرژی و اقتصاد،
هر ۲۲ روز یکبار چهار کشور امارات، عربستان، عراق و قطر یک میلیون و صد و
سه هزار بشکه نفت بیشتر از ایران برداشت می کنند که اگر هر بشکه نفت صد
دلار فروخته شود در مدت ۲۲ روز سه هزار میلیارد تومان پول ایران را غارت می
کنند.
به گزارش آفتاب، با مقایسه و کنار هم قرار دادن چند آمار نفتی به این نتیجه
می رسیم که هر ۲۲ روز سه هزار میلیارد تومان از سرمایه ملت ایران کسر می
شود و این امر با سکوت تلخ مسئولان مواجه شده است.
بر اساس این گزارش، هنگامی که در مبحث نفت و گاز، سخن از موقعیت جغرافیایی ایران میشود، نخستین مقوله مهم، وجود میادین مشترک نفت و گاز ایران با همسایههای خود خواهد بود.
همچنین وجود مرز مشترک آبی و خاکی در برخی حوزههای نفت و گاز ایران با کشورهای همسایه، باعث شده است که این مسأله، اهمیت بسیاری داشته باشد، به گونهای که کارشناسان مسائل سیاسی و اقتصادی از آن به عنوان خط مقدم صنعت نفت یاد میکنند..
ایران ۲۸ میدان مشترک نفتی و گازی با کشورهای همسایه دارد. در پارس جنوبی که بزرگترین میدان مشترک ایران است، رقیب قطری روزی ۳۶۰میلیون مترمکعب گاز برداشت میکند و ما ۲۱۰ میلیون گاز برداشت میکنیم.
کشور عراق نیز از میادین مشترک با ایران ۲۹۵ هزار بشکه نفت برداشت میکند که این میزان از طرف ایران ۱۳۰هزار بشکه است.
همچنین در میادین مشترک با امارات نیز این کشور ۱۳۶ هزار بشکه نفت تولید میکند، این در حالی است که ایران ۵۶ هزار بشکه تولید دارد. این موضوع در مورد میادین مشترک با عربستان نیز وجود دارد به طوری که کشور عربستان از میادین مشترک ۴۵۰ هزار بشکه نفت تولید میکند که این میزان در طرف ایرانی ۴۲ هزار بشکه است.
کشور قطر با ۱۲ کیلومتر حفاری افقی در این لایه نفتی روزانه ۴۵۰ هزار بشکه نفت از آن برداشت میکند که این میزان در طرف ایرانی صفر است.
با یک محاسبه سر انگشتی به این نتیجه می رسیم که کشور عراق ۱۶۵هزار بشکه، امارات ۸۰هزار بشکه، عربستان ۴۰۸ هزار بشکه و قطر ۴۵۰هزار بشکه بیشتر از ایران نفت از میادین مشترک برداشت می کنند.
در مجموع این چهار کشور یک میلیون و صد و سه هزار بشکه نفت بیشتر از ایران برداشت می کنند که اگر هر بشکه نفت صد دلار فروخته شود و قیمت هر دلار با توجه به نرخ دولتی ۱۲۲۶ تومان باشد در مدت ۲۲ روز به عدد تلخ سه هزار میلیارد تومانی (معادل اختلاس بزرگ) می رسیم.
این گزارش می افزاید: با توجه به نقش نفت در اقتصاد ملی از یک سو و در عرصههای اقتصادی و سیاسی منطقه و جهان از سوی دیگر، رقابت سخت کشورهای همسایه در توسعه و برداشت هرچه بیشتر از ذخایر هیدروکربوری و تلاش شبانهروزی آنان برای فاصله بیشتر با ایران در نرخ برداشت از مخازن، موضوع میادین مشترک نفت و گاز با همسایگان، به مسألهای ملی تأثیرگذار بر منافع ملی بدل شده است.
بر اساس این گزارش، هنگامی که در مبحث نفت و گاز، سخن از موقعیت جغرافیایی ایران میشود، نخستین مقوله مهم، وجود میادین مشترک نفت و گاز ایران با همسایههای خود خواهد بود.
همچنین وجود مرز مشترک آبی و خاکی در برخی حوزههای نفت و گاز ایران با کشورهای همسایه، باعث شده است که این مسأله، اهمیت بسیاری داشته باشد، به گونهای که کارشناسان مسائل سیاسی و اقتصادی از آن به عنوان خط مقدم صنعت نفت یاد میکنند..
ایران ۲۸ میدان مشترک نفتی و گازی با کشورهای همسایه دارد. در پارس جنوبی که بزرگترین میدان مشترک ایران است، رقیب قطری روزی ۳۶۰میلیون مترمکعب گاز برداشت میکند و ما ۲۱۰ میلیون گاز برداشت میکنیم.
کشور عراق نیز از میادین مشترک با ایران ۲۹۵ هزار بشکه نفت برداشت میکند که این میزان از طرف ایران ۱۳۰هزار بشکه است.
همچنین در میادین مشترک با امارات نیز این کشور ۱۳۶ هزار بشکه نفت تولید میکند، این در حالی است که ایران ۵۶ هزار بشکه تولید دارد. این موضوع در مورد میادین مشترک با عربستان نیز وجود دارد به طوری که کشور عربستان از میادین مشترک ۴۵۰ هزار بشکه نفت تولید میکند که این میزان در طرف ایرانی ۴۲ هزار بشکه است.
کشور قطر با ۱۲ کیلومتر حفاری افقی در این لایه نفتی روزانه ۴۵۰ هزار بشکه نفت از آن برداشت میکند که این میزان در طرف ایرانی صفر است.
با یک محاسبه سر انگشتی به این نتیجه می رسیم که کشور عراق ۱۶۵هزار بشکه، امارات ۸۰هزار بشکه، عربستان ۴۰۸ هزار بشکه و قطر ۴۵۰هزار بشکه بیشتر از ایران نفت از میادین مشترک برداشت می کنند.
در مجموع این چهار کشور یک میلیون و صد و سه هزار بشکه نفت بیشتر از ایران برداشت می کنند که اگر هر بشکه نفت صد دلار فروخته شود و قیمت هر دلار با توجه به نرخ دولتی ۱۲۲۶ تومان باشد در مدت ۲۲ روز به عدد تلخ سه هزار میلیارد تومانی (معادل اختلاس بزرگ) می رسیم.
این گزارش می افزاید: با توجه به نقش نفت در اقتصاد ملی از یک سو و در عرصههای اقتصادی و سیاسی منطقه و جهان از سوی دیگر، رقابت سخت کشورهای همسایه در توسعه و برداشت هرچه بیشتر از ذخایر هیدروکربوری و تلاش شبانهروزی آنان برای فاصله بیشتر با ایران در نرخ برداشت از مخازن، موضوع میادین مشترک نفت و گاز با همسایگان، به مسألهای ملی تأثیرگذار بر منافع ملی بدل شده است.
جـــرس:
به گزارش منابع خبری، انفجار یک بمب داخل خودرویی در یکی از شهرهای مرکز ترکیه ۲نفر کشته و ۱۹زخمي در پي داشت.
به گزارش ایلنا به نقل از رویترز، رسانههای ترکیه اعلام کردند که انفجار
یک بمب داخل خودرویی در مقابل مرکز پلیس در استان قیصریه در مرکز ترکیه
باعث کشته شدن یک انتحاری و یک افسر پلیس شد.
این رسانه افزودند که در این انفجار ۱۹ نفر دیگر نیز زخمی شدند که حال شش تن از آنها وخیم است.
رسانههای ترکیه همچنین گفتند که یک انتحاری دیگر نیز در عملیات امروز شرکت کرده است.
هنوز شخص یا گروهی، مسئولیت این انفجارهای مرگبار را بر عهده نگرفته است.
جـــرس:
منابع خبری گزارش داده اند بر اساس
حکمی که در بند ٣۵۰ اوین به ابوالفضل قدیانی ابلاغ شده، علیرغم حملات و
انتقادات شدید اللحن این زندانی سیاسی در نامه نهم دیماه ۹۰ به شخص رهبری،
دراقدامی معنا دار اتهام توهین به رهبری در باره وی مبنا قرار نگرفته و
تنها اتهام تبلیغ علیه نظام مبنای صدور رای قرار گرفته است.
بنا به گزارش
های رسیده به جرس، نزدیکان قدیانی گفته اند به نظر می رسد این امر با این
هدف صورت گرفته تا ازترویج مخاطب قرار دادن رهبری به طور علنی جلوگیری شود.
بر اساس این گزارش، در پی ارائه لایحه كتبی
این عضو سازمان مجاهدین انقلاب خطاب به دادگاه انقلاب تهران، و تاکید بر
"غیرقانونی" دانستن این دادگاه و امتناع از حضور در جلسه آن و تصریح
براینكه اصل حكم دادگاه باید به طور کتبی دربند ٣٥٠ زندان اوین به وی ابلاغ
شود، این حكم دربند مذکور به ایشان ابلاغ وتحویل شد که برای اولین بار پس
از حوادث انتخابات است که حکم یک زندانی سیاسی به صورت قانونی و کتبی به او
ابلاغ می شود.
براساس این حکم و پس از سومین محاکمه، شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب تهران به
ریاست قاضی مقیسه هفته گذشته ابوالفضل قدیانی عضو ارشد سازمان مجاهدین
انقلاب رابه اتهام تبلیغ علیه نظام به یك سال حبس تعزیری دیگر محكوم كرد كه
به این ترتیب میزان محكومیت این فعال سیاسی مجموعا به پنج سال رسید.
محكومیت جدید آقای قدیانی با استناد به نامه سرگشاده نهم دی ماه ٩٠ صادرشده
است كه طی آن وی رهبر جمهوری اسلامی را "مستبد امروز ایران" خوانده و
خواستار آن شده بود كه وی ازقدرت كناره گیری كند.
متن کامل حکم دادگاه که در اختیار جرس قرار گرفته به این شرح است:
درخصوص اتهام آقای ابوالفضل قدیانی فرزند اسماعیل دائر به فعالیت تبلیغی
علیه نظام جمهوری اسلامی باعنایت به مجموع محتویات پرونده و بررسی های
انجام شده واستماع مدافعات وی وارسال نامه وی از زندان به سایت كلمه كه
افراد مسئول نظام را افراد مستبد ونظام اسلامی را نظامی استبدادی خوانده، و
به مناقب عوامل اغتشاش روز عاشورا پرداخته وازهتك حرمت كنندگان آن روز
تجلیل بعمل آورده ومدافعان حریم ولایت وامامت درحماسه روزنهم دی ماه را
مزدوران حكومت قلمداد نموده دادگاه باعنایت به مطالب ارائه شده ازسوی وی
درنامه ارسالی به سایت كلمه وسابقه وی بزه انتسابی رامحرز دانسته مستندا به
ماده ٥٠٠ قانون مجازات اسلامی نامبرده رابه تحمل حبس یكسال حبس با احتساب
ایام بازداشت محكوم می نماید رای صادره حضوری وظرف مدت ٢٠ روز از
تاریخ ابلاغ قابل تجدید نظرخواهی دردادگاههای تجدید نظر استان تهران میباشد .دفتر مقرراست حكم صادره ابلاغ درصورت عدم اعتراض پرونده از آمار كسر و به اجرای احكام ارسال شود.
رییس شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب اسلامی تهران و دادرس محاكم عمومی _ محمد مقیسه تاریخ ابلاغ قابل تجدید نظرخواهی دردادگاههای تجدید نظر استان تهران میباشد .دفتر مقرراست حكم صادره ابلاغ درصورت عدم اعتراض پرونده از آمار كسر و به اجرای احكام ارسال شود.
جـــرس: معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی
ایران و عضو هیات مذاكره كننده جمهوری اسلامی با گروه ۱+۵ در بغداد، با
بیان اینکه "در این مذاكرات نتیجهی ملموسی به دست نیامد" گفت: "درباره
جزییات تامین نیازهای هستهای ایران در مسكو بحث میشود."
همزمان، برخی اخبار مبنی بر دیدار جلیلی با نماینده آمریکا، از سوی مقامات
ایرانی حاضر در نشست تکذیب شد.
به گزارش ایسنا، علی باقری، معاون دبیر
شورای عالی امنیت ملی كه در مذاكرات دو روز گذشته ایران با گروه ۱+۵ در
بغداد حضور داشته، با اشاره به پیشنهادات دو طرف اظهار كرد: دو طرف چند
پیشنهاد در این مذاكرات مطرح كردند و بحثها در این دو روز صورت گرفت اما
پیشنهادات نهایی نشدند و قرار شد در جلسهی معاونان كه با حضور كارشناشان
برگزار میشود، موضوعات بررسی شود و چارچوبی برای بحث در مسكو آماده شود.
او گفت: موضوعات مورد نظر دو طرف در مذاكرات بغداد به بحثهای حساس و جدی نزدیك شده است.
وی دربارهی موضوع غنیسازی اورانیوم بیست درصد كه گروه ۱+۵ در مذاكرات به
آن پرداخته است، خاطرنشان كرد: غنیسازی یك حق مسلم طبق انپیتی است و در
استانبول، طرف مقابل تاكید كرد كه حقوق هستهیی ایران را در چارچوب
انپیتی به رسمیت میشناسد. این موضوع از نظر ما در چارچوب همكاریهای
هستهیی میتواند مورد بحث قرار گیرد.
معاون جلیلی ادامه داد: نیازهای هستهیی ایران و تامین واقعی آنها مورد
بحث است و قرار است دربارهی جزییات این موضوع در نشست مسكو بحث شود.
این عضو هیات مذاكره كنندهی ایران با گروه ۱+۵ تاكید كرد: این مساله از
موضوعاتی است كه باید در نشست كارشناسی مورد بررسی قرار گیرد.
باقری با اشاره به نشست كارشناسان و معاونان جلیلی و اشتون گفت: مهمترین
كاری كه در این نشستها انجام میشود، نزدیك كردن دیدگاههای دو طرف به
یكدیگر است.
او در پاسخ به این سوال كه پیشنهاد مسكو برای میزبانی مذاكرات از طرف
كدامیك از دو طرف مطرح شد، اظهار كرد: برای میزبانی مذاكرات چند پیشنهاد
مطرح شد ولی در این میان مسكو مورد پذیرش دو طرف قرار گرفت.
باقری در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینكه موضوع به رسمیت شناخته شدن حق
ایران در مذاكرات استانبول و بغداد از سوی گروه ۱+۵ به طور شفاف و رسمی
اعلام نشده است و همچنان این موضوع در ابهام است، توضیح داد: این مساله در
چارچوب پیشنهاداتی كه دو طرف بهویژه طرف ایرانی مطرح كرد آمده است و بنا
شد این موضوع و دیگر موضوعات در نشست كارشناسی پخته و نهایی شود.
معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در عین حال تاكید كرد: حق ایران طبق انپیتی امری مسلم و شناخته شده است.
وی در خصوص اینكه چرا دو طرف در مذاكرات دو روزهی بغداد نتوانستند در
مراحل اولیه به چارچوبی مشخص و توافق برای ادامهی مذاكرات برسند و این
موضوع به دور سوم مذاكرات در پایان روز پنجشنبه موكول شد؟ گفت: دو طرف در
این مذاكرات به این توافق رسیدند كه به یكدیگر فرصت دهند تا دیدگاهها
مبتنی بر پیشنهادات مطرح شده به یكدیگر نزدیك شود.
باقری با رو به جلو خواندن مذاكرات، تصریح كرد: دیدگاهها در این مذاكرات
دربارهی موضوعات مختلف متفاوت بود. با وجود آنكه در استانبول به توافقات
كلی دست پیدا كرده بودند و با توجه به اختلاف نظرها قرار شد تا بحثهای
كارشناسی انجام شود.
معاون سعید جلیلی در پاسخ به سوال دیگر ایسنا مبنی بر اینكه ایران ادامهی
مذاكرات در آینده را منوط به دریافت پاسخ گروه ۱+۵ دربارهی پیشنهادش كرده
است، گفت: اصراری در كار نبود. ما معتقدیم مذاكره باید دوطرفه باشد. اگر
قرار باشد یك نفر نظرش اعمال شود دیگر مذاكره نیست.
او در پاسخ به سوالی دیگر مبنی بر اینكه نشستهای كارشناسی پیش از نشست
بغداد برگزار شد اما در این مذاكرات نتیجهی ملموسی به دست نیامد، یادآور
شد: در استانبول ما دربارهی مسائل كلی صحبت كردیم اما بحث اصلی در بغداد
مطرح شد. اما وقتی دو طرف دیدند دربارهی پیشنهادات اختلاف نظر دارند و
نمیتوانند در طی دو روز به نتیجه برسند، توافق كردند این مذاكرات ادامه
یابد.
باقری یكبار دیگر دربارهی موضوع غنیسازی 20 درصد كه از سوی ایران اعلام
شده است میتواند موضوعی برای همكاری باشد، خاطرنشان كرد: آنها ایدههایی
در اینباره دارند و قرار شد در نشست كارشناسی دربارهی آنها بحث شود. ما
در این زمینه ایدهای نداشتیم.
معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در پاسخ به سوالی دیگر كه اگر
تحریمهای نفتی و بانكی علیه ایران اعمال شود واكنش ایران چه خواهد بود؟
گفت: دكتر جلیلی در كنفرانس خبری و دیدارهایش با كاترین اشتون بر این مساله
تاكید كردند كه مسائل باید به گونهای كه دو طرف در استانبول توافق كردند
جلو رود و با رویكرد همكاری وارد شوند و این مساله در عمل باید نشان داده
شود.
این عضو مذاكره كنندهی هیات ایرانی تاكید كرد: نباید اقداماتی به طور موازی از سوی گروه ۱+۵ خلاف رویكرد همكاری انجام شود.
وی همچنین گفت: ما صرفا برای گفتوگو مذاكره نمیكنیم و این رویكرد را
قبول داریم. مذاكرات باید نتایج ملموس داشته باشد و طرف مقابل هم بر این
نكته تاكید كرده است كه دنبال نتایج جدی است.
خبر دیدار جلیلی و نماینده آمریکا تکذیب شد
همزمان، برخی اخبار مبنی بر دیدار جلیلی با نماینده آمریکا، از سوی مقامات ایرانی حاضر در نشست تکذیب شد.
نامه اعظم طالقانی به دادستان کل کشور در خصوص هاله سحابی و هدی صابر
جـــرس: در پی ادعای دادستان کل کشور مبنی بر
اینکه "هیچ كس در فوت هاله سحابی و هدی صابر مقصر نیست؟"، اعظم طالقانی،
فعال ملی – مذهبی، با انتشار نامه ای سرگشاده به این مقام ارشد قضایی، خطاب
به وی خاطر نشان کرد که "مطمئناً اگر شهادتها، گزارش ها، فیلم های دوربین
ها و مشاهدات نویسندگان مقالات را در یك سال قبل بدون قضاوت یك طرفه مطالعه
كرده بودید، اینگونه امروز با این جرات قضاوت نمی كردید."
بنا به گزارش های رسیده به جرس، اعظم طالقانی همچنین به غلامحسین محسنی اژه
ای این نکته را یادآور می شود که "شهیدان هاله سحابی و هدی رضا زاده صابر
پیش از شهادت در سلامتی به سر می بردند و پرونده پزشكی آنان در زندان اوین
صحت این موضوع را تایید می كند و شخصاً می توانید این پرونده ها را مطالعه
كنید و مطمئن شوید كه هر دو نفر از سلامتی برخوردار بودند."
گفتنی است، محسنی اژه ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضائیه، طی هفته ای که گذشت، در جریان نشست خبری خود درباره آخرین وضعیت پرونده درگذشت زنده یادان هدی صابر و هاله سحابی مدعی شده بود که "بر اساس تحقیقات انجام شده کسی در این مورد مقصر نیست."
متن نامه سرگشاده اعظم طالقانی، فعال ملی- مذهبی و مدیر مسئول نشریه توقیف شدۀ «پیام هاجر»، به شرح زیر است:
گفتنی است، محسنی اژه ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضائیه، طی هفته ای که گذشت، در جریان نشست خبری خود درباره آخرین وضعیت پرونده درگذشت زنده یادان هدی صابر و هاله سحابی مدعی شده بود که "بر اساس تحقیقات انجام شده کسی در این مورد مقصر نیست."
متن نامه سرگشاده اعظم طالقانی، فعال ملی- مذهبی و مدیر مسئول نشریه توقیف شدۀ «پیام هاجر»، به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«فَمَن یعمل مِثقَالَ ذرهٍ خَیراً یرَهُ و مَن یعمل مثال مِثقَالَ ذرهٍ شراً یرَهِ»
دادستان محترم كل كشور
جناب آقای حجت الاسلام محسنی اژه ای
با سلام
آیا می توانید در روزی كه مقابل حضرت باری تعالی قرار می گیرید و همه از فرزند و همسر و ارباب خود می گریزند، بگویید: «هیچ كس در فوت هاله سحابی و هدی صابر مقصر نیست؟» مطمئناً اگر شهادتها، گزارش ها، فیلم های دوربین ها و مشاهدات نویسندگان مقالات را در یك سال قبل بدون قضاوت یك طرفه مطالعه كرده بودید اینگونه امروز با این جرات قضاوت نمی كردید؟!! آن چندین هزار نیرویی كه از مجموعه سازمان های مختلف به آنجا اعزام شده بودند چه هدف و ماموریتی داشتند؟ شادروان عزت الله سحابی مردی بود كه در سوابق مبارزاتی او حداقل پانزده سال زندان قبل و بعد از انقلاب دیده می شد. مطمئناً بسیاری از كسانی كه امروزه در جمهوری اسلامی مسئولیت دارند یا در راس امور و تصمیم گیری ها قرار دارند حتی نیمی از آن زندان ها و زجرها را تحمل نكرده اند!! چه نیازی بود برای تشییع جنازه ایشان آنطور كه مشاهده می شد هزاران نفر از مامورین به منطقه لواسان اعزام شوند؟! چه نیازی بود برای این تشییع جنازه هزینه های سنگینی بر دوش ملت گزارده شود؟
شهیدان هاله سحابی و هدی رضا زاده صابر پیش از شهادت در سلامتی به سر می بردند و پرونده پزشكی آنان در زندان اوین صحت این موضوع را تایید می كند. شما شخصاً می توانید این پرونده ها را مطالعه كنید و مطمئن شوید كه هر دو نفر به لحاظ فیزیولوژیكی از سلامتی برخوردار بودند. هاله شب قبل از حادثه تا صبح را برای پدر قرآن قرائت می نمود. او حتی پس از نماز صبح در سلامت برای تهیه صبحانه آماده شد و پس از مهیا كردن ملزومات در حالیكه در گوشه دیگری از منزل پدرش را غسل می دادند از ماموران و تشییع كنندگان برای صرف صبحانه دعوت می كرد. هاله بهنگام تشییع جنازه عكس پدر را در دست گرفته و جلوی تابوت حركت می كرد، هنوز پنجاه قدم از درب منزل دور نشده بود كه ماموران به او حمله ور می شوند و عكس را می گیرند و پاره می كنند در این حال اواعتراض می كند و پس از چند لحظه با رنگ پریده كامل بر زمین می افتد. مامورین حتی به پزشكان حاضر در جمع اجازه نمی دهند كه به او تنفس مصنوعی دهند و با فریاد و خشونت آنان را وادار می كنند هاله را از زمین بردارند. اگر حتی شهادت شاهدان عینی مبنی بر كوفته شدن به پهلوی هاله (احتمالاً گفته می شود «به طحال») را نپذیریم، همان حمله ماموران به دختری كه مدتها در زندان بوده و داغدار است و عكس پدر خود را حمل می كند و وقایعی كه به تبع آن به وجود آمد خود مصداق جرم اتفاق افتاده توسط مامورین را كفایت می كند.
نمی توان باور كرد جنابعالی یا قوه قضائیه نمی دانید كه چه كسی مجرم است؟!! از سوی دیگر وقایع اتفاقیه برای هدی رضا زاده صابر هم با توجه به شهادت زندانیان بند ۳۵۰ اوین گویای این موضوع است كه ضرب و شتم موجب تشدید بیماری و در نتیجه شهادت ایشان گردیده است. هدی در بیمارستان، با درد شدید قلبی از پزشكان خواسته بود خواهرش را به او برسانند ولی مامورین اجازه ندادند! آخر سنگدلی و بی رحمی و بی انصافی تا چه حد؟!! اعتقاد به معاد انسان را هر لحظه در مقابل حضرت حق پاسخگو می كند و برای مرگ و رفتن از جامعه بی عدالت و ستم پیشه هر چه بیشتر آماده می سازد و برای زندگان محبت الهی و هدایت طلب می نماید، اما متاسفانه اعتقاد به معاد در جامعه ما شعاری بیش نیست و ما پیوسته شاهد غلبه سیاسی كاریها بر اعتقادات خود می باشیم.
دوم خرداد ۱۳۹۱
نقشه جدید دولتیها برای از صحنه بهدر کردن هنرمندان منتقد
ازسرگیری فعالیت خانه سینما از فردا؛ زمزمههای تبانی برای انحلال دوباره
کلمه: در حالی که رئیس هیات مدیره خانه سینما از آغاز دوباره فعالیت این تشکل صنفی هنرمندان از صبح فردا – شنبه ششم خردادماه- خبر داده، مصاحبه های تند و تیز مسئولان دولتی علیه خانه سینما ادامه دارد و نشانه هایی از تبانی بخشی از دستگاه قضایی با دولت برای انحلال دوباره این تشکل مدنی دیده می شود.به گزارش کلمه، با آنکه دیوان عدالت اداری در روزهای گذشته رای به نقض دستور انحلال خانه سینما داده بود و رئیس این دیوان نیز تاکید داشت که لغو انحلال این خانه قطعی است، از دیروز و به دنبال تجمع غیرقانونی گروههای فشار در مقابل خانه سینما، لحن و موضع این مقام قضایی نیز ناگهان تغییر کرد و به نوعی با نظر وزارت ارشاد همسو شد.
محمدجعفر منتظری که خود او برای اولین بار از لغو انحلال خانه سینما خبر داده بود، روز پنجشنبه در مصاحبه با خبرگزاری فارس از حکم موازی شورای فرهنگ عمومی برای انحلال خانه سینما خبر داد و ادعا کرد که چون خانه سینما فقط از دستور وزارت ارشاد برای انحلال شکایت کرده بود، حکم شورای فرهنگ عمومی به جای خود باقی است و تا مورد شکایت قرار نگیرد، انحلال پابرجاست!
این در حالی است که تاکنون هیچ خبری درباره اعلام نظر شورای مذکور درباره خانه سینما منتشر نشده بود و اعلام ناگهانی این حکم ادعایی، بیشتر ناشی از نوعی تبانی برای مقاومت در برابر لغو انحلال خانه سینما به نظر می رسد تا یک روند قانونی که واقعا صورت گرفته باشد.
مصاحبه رئیس دیوان عدالت اداری با خبرگزاری وابسته به سپاه نیز نشان از چرخش مواضع وی و حمایت این مقام قضایی از نقشه ای دارد که به نظر می رسد از سوی دولتی ها طرح شده است.
این مصاحبه، کمتر از یک روز پس از تشکیل جلسه شورای عالی سینما به ریاست احمدی نژاد صورت گرفت که در آن درباره لزوم ایجاد تشکل های صنفی جدید به جای خانه سینما بحث شده بود و آنطور که جمال شورجه در گفت و گو با ایسنا گزارش داده، حتی احمدی نژاد نامهایی همچون باشگاه سنمایی و کانون سینماگران را مطرح ساخته است.
چند ساعت پیش از این جلسه دولتی هم که در آن موضوع انحلال خانه سینما پیگیری شده بود، تجمعی غیر قانونی اما بدون ممانعت پلیس در مقابل خانه سینما انجام شد که معدود افراد حاضر در آن ضمن تهدید و توهین، خواستار تعطیلی خانه سینما شدند و تابلوی سردر ورودی ساختمان این تشکل را نیز با اسپری مخدوش ساختند.
گزارش تجمع گروه فشار در مقابل خانه سینما را در اینجا بخوانید
رئیس دیوان عدالت اداری در حالی به تازگی در هماهنگی با رسانه های دولتی، موضوع بررسی موازی انحلال خانه سینما در شورای فرهنگ عمومی را مطرح ساخته است که وکیل خانه سینما در نمابری به رسانه ها به ادعاهای اخیر پاسخ گفته و تاکید کرده است که بر اساس قانون، این شورا صلاحیتی برای انحلال موسسات فرهنگی ندارد و تنها وزارت ارشاد حق دارد “درخواست انحلال موسسات فرهنگی از دادگاه صالح” را مطرح کند.
وکیل خانه سینما همچنین ادعای دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور مبنی بر چندین مورد تذکر به خانه سینما در خصوص اساسنامه این تشکل را نیز تکذیب کرده و گفته که “متاسفانه هیچگونه سابقهای از تذکرات یادشده در خانه سینما موجود نیست.” وکیل خانه سینما تاکید کرده که شورای مذکور در ۱۵ سال اخیر هیچ گونه مکاتبه ای با خانه سینما نداشته است.
رئیس هیات مدیره خانه سینما نیز در این باره به ایلنا گفته است: در سال ۱۳۷۵ شورای عالی انقلاب فرهنگی در بازنگری شرح وظایف و مسئولیتهای شورای فرهنگ عمومی حق انحلال موسسات فرهنگی همچون خانه سینما را از حیطه وظایف شورای فرهنگ عمومی خارج کرد و این امر دیگر در حیطه وظایف شورای فرهنگ عمومی نیست.
توحیدی با تاکید بر اینکه فعالیتهای این خانه از روز شنبه آغاز میشود؛ افزوده است: از نظر ما نظر شورای فرهنگ عمومی مدخلیتی ندارد، امروز گروهی که میبینند نظرشان با رای دیوان عدالت اداری تامین نشده است به این امر دست زدهاند در حالی که اگر نظر شورای فرهنگ عمومی بر انحلال خانه سینما بود پس چه نیازی به صدور نامه ارشاد مبنی بر انحلال بود.
اما مسئولان و رسانه های دولتی که به محض اعلام حکم دادگاه درباره خانه سینما، مقاومت در برابر این نظر قانونی را آغاز کردند، اکنون نیز با طرح موضوع جدیدی تحت عنوان حکم شورای فرهنگ عمومی، قصد دارند بار دیگر بر انحلال خانه سینما پافشاری کنند.
به نظر می رسد این پافشاری ها، ریشه در انتقادهای خانه سینما از عملکرد ضد فرهنگی دولت احمدی نژاد و پیش از آن حمایت های گسترده هنرمندان از میرحسین موسوی در انتخابات ۸۸ داشته باشد که باعث شده دولتی ها تحت هیچ شرایطی با ادامه فعالیت خانه سینما کنار نیایند و به این منظور حتی به تبانی با مسئولان قضایی هم متوسل شوند.
سابقه مفصل تری از چالش های دولت با خانه سینما را در اینجا بخوانید
حکم لغو انحلال خانه سینما در روز دوم خرداد اعلام شد و سینماگران با پیامک «خانه سینما آزاد شد» به استقبال آن رفتند. اما برنامه مدیران این تشکل برای ازسرگیری فعالیت در روز سوم خرداد، به دلیل برنامه بازدید هنرمندان از آسایشگاه جانبازان به روز شنبه (فردا) موکول شد.
گزارش ملاقات اهالی خانه سینما با جانبازان را در اینجا بخوانید
حال باید دید آیا اعضای این تشکل صنفی سینماگران خواهند توانست در برابر فشارهای دولت مقاومت کنند و به حق قانون خود برای فعالیت دوباره خانه سینما برسند یا دولتی ها بار دیگر مانعی جدید پیش پای این فعالان فرهنگی و هنری خواهد گذاشت.
برگزاری دادگاه فعالان مدنی آذربایجان
روز چهارشنبه طی دادگاهی به اتهامات پنج نفر از فعالین سیاسی و مدنی آذربایجان رسیدگی شده است. فعالین مدنی آذربایجان، مهرداد کرمی، ابراهیم رشیدی، افشین شهبازی، روزبه سعادتی و محمد احدی که توسط مامورین امنیتی در شهرهای تبریز، میانه و اردبیل بازداشت و پس از تحمل شکنجه های روحی و جسمی و حبس در سلول انفرادی در بازداشتگاه اطلاعات به زندان مرکزی تبریز منتقل شده بودند.به گزارش کلمه، روز چهارشنبه گذشته طی دادگاهی، به اتهامات ۵ تن از فعالین مدنی آذربایجان رسیدگی شده است. اتهامات منسوب به این افراد از قبیل «اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» بوده که توسط شعبه اول دادگاه انقلاب تبریز و به ریاست قاضی رحیم حملبر مورد رسیدگی قرار گرفته است.
از جمله این افراد می توان به مهرداد کرمی، ابراهیم رشیدی، افشین شهبازی، روزبه سعادتی و محمد احدی اشاره کرد که توسط مامورین امنیتی در شهرهای تبریز، میانه و اردبیل دستگیر و پس از تحمل شکنجه های روحی و جسمی و حبس در سلول انفرادی در بازداشتگاه اطلاعات به زندان مرکزی تبریز منتقل شده بودند.
دادگاه این افراد بر خلاف موازین حقوقی و قانونی بدون حضور وکیل تشکیل شد و این افراد بدون تشریفات قانونی به دفاع از خود در برابر اتهامات واهی انتسابی پرداختند. متهمین همچنین با اعتراض به بلاتکلیفی و انتقال به بند متادون و شرایط بسیار نامساعد بند، از عدم دسترسی وکیل خود به پرونده انتقاد کردند.
در پایان جلسه ی رسیدگی، برای هر یک از متهمین، قرار وثیقه، معادل ۲۰۰ میلیون تومان صادر و ابلاغ شده که امید است طی روزهای آتی، روند اداری بازداشت ملک مورد وثیقه، پیگیری و نامبردگان موقتا، آزاد شوند.
پیش از این نیز، این زندانیان نسبت به شرایط نامناسب محل نگهداری خود اعتراض کرده بودند. گفتنی است مهرداد کرمی دانشجوی دانشگاه تبریز ۳ دی ماه ۹۰ به هنگام پیاده شدن از اتوبوس سرویس دانشگاهی توسط مامورین اطلاعات بازداشت و پس از بازجوییهای مکرر و تحمل بازداشت در سلول انفرادی در تاریخ ۲۱ بهمن ۹۰ به بند عمومی زندان مرکزی تبریز منتقل شده و همچنان در زندان به سر می برد.
همچنین افشین شهبازی دانشجوی رشته کشاورزی به همراه ابراهیم رشیدی در ۳ بهمن ۹۰ در خانهی شهبازی بازداشت شدند که ابراهیم رشیدی در دهم فروردین از سلول انفرادی به بند عمومی تبریز منتقل شده است. در پی این دستگیریها روزبه سعادتی و محمد احمدی نیز در تاریخ ۴ بهمن دستگیر شده و تاکنون در زندان به سر می برند. هر سه نفر مدت ۵۰ روز را در سلولهای انفرادی به سر بردهاند.
افزایش ۶۰ درصدی اجاره بهای مسکن
همزمان با رشد فزاینده مسکن در کشور، عضو هیئت مدیره کانون سراسری انبوه سازان گفت: با سرازیر شدن نقدینگی ها به سمت بازار مسکن شاهد افزایش ۶۰ درصدی اجاره بها خواهیم بود.حسن محتشم با بیان اینکه ساخت واحدهای مسکونی ویژه در تهران آثار روانی مثبت در بازار اجاره بها دارد گفت: ساخت این واحدها تا سال آینده در شهر پردیس از میزان اجاره در منطقه شرق تهران می کاهد.
وی ادامه داد: ساخت مترو و تکمیل واحدها در پردیس و پرند در کاهش قیمت اجاره و خرید مسکن نقش موثری دارد.
محتشم با اشاره به اینکه اجرای فاز دوم قانون هدفمند کردن یارانه موجب افزایش قیمت اجاره و رهن در تهران می شود افزود: بخش عمده ای از اقتصاد کشور در بخش مسکن قرار دارد و همین امر موجب افزایش قیمت خرید، اجاره و رهن در کشور شده است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، عضو هیئت مدیره کانون سراسری انبوه سازان در ادامه تصریح کرد: در سال گذشته اجاره بها و رهن سه بار افزایش قیمت را تجربه کرده اند افزود: با کاهش قیمت ارز و سکه و سرازیر شدن نقدینگی ها به سمت بازار مسکن، افزایش قیمت بیش از نرخ تورم را تجربه خواهیم کرد.
محتشم خاطرنشان کرد: با سرازیر شدن نقدینگی ها به سمت بازار مسکن افزایش قیمت مسکن به بیش از ۶۰ درصد می رسد.
وصیت نامه؛ سروده آریا آرام نژاد برای حماسه سازان دفاع مقدس
آریا آرام نژاد هنرمند سبز کشورمان همزمان با سوم خرداد، سالروز فتح خرمشهر ترانه ” وصیت نامه” را منتشر کرد.به گزارش کلمه، این سروده پیش از این مجوز انتشار نیافته بود و مسئولان خواستار حذف بخش هایی از این آهنگ بودند ولی امسال همزمان با حماسه فتح خرمشهر منتشر شد.
وی که این آهنگ را در سال ۱۳۸۴ برای خاطرات جانبازی که نیمی از بدنش را در جنگ از دست داده بود ساخته است، آن را را به احترام آنهایی که جانشان را برای حفظ وجب به وجب این خاک ایثار کردند، تقدیم کرده است.
این هنرمند جوان در جریان رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری دو بار بازداشت شد.
آریا آرام نژاد، آهنگساز نامآشنای هوادار جنبش سبز است پس از عاشورای ۱۳۸۸ ترانهای با عنوان «علی برخیز» منتشر کرد. او چندی بعد، در پی استقبال قابل توجه از این اثرش در فضای مجازی، در ۲۶ بهمن ماه ۱۳۸۸ توسط اداره اطلاعات بابل به اتهام اقدام علیه امنیت ملی دستگیر شد.
او پس از گذراندن ۳۵ روز انفرادی و زندان که تمام این مدت را در بند انفرادی زندانهای متیکلا شهرستان بابل و بازداشتگاه اداره اطلاعات شهرستان ساری سپری کرده بود، به قید وثیقه آزاد و سپس در دادگاه انقلاب شهرستان بابل به نه ماه حبس تعزیری محکوم شد.
پس از آن سال گذشته، آبان ماه وی برای اجرای حکمش به زندان فرا خوانده شد ولی با دستور مراجع قضایی مرخصی نوروزی وی به آزادی دائم تبدیل شد.
اما تنها دو هفته پس از آن، ار دیگر به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
در یک اقدام بی سابقه بار دیگر به جرم ارائه آثار هنری و با استناد به ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
متن این سروده به شرح زیر است:
یه وصیت نامه از تو
تنها مونده یادگاری
توی تابوت جسمت اما
سری به بدن نداری
تو میگفتی بر میگردم
اما برگشته تن تو
چند تا استخون خالی
تکه ای از پیرهن تو
بغض امونم رو بریده
صورتت رو نمی بینم
تا بوسه آخرین بار
از رو گونه هات بچینم
تو رو می سپرم به این خاک
خدا حافظ تا همیشه
اما یادت از دل من
تا ابد جدا نمی شه
تحلیل منتجب نیا از مدیریت سیاسی کشور؛ فساد و اختلاس و بیکاری
رسول منتجب نیا با اشاره به این سخن امام که مردم صاحبان اصلی نظام هستند، تاکید کرد: وقتی صحبت از مردم میشود اصولگرا و اصلاح طلب و حتی مسلمان و غیر مسلمان معنا ندارد، چرا که منافع مردم در اولویت است.این فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، با تاکید بر اینکه مملکت متعلق به مردم است، اذعان داشت: اینکه عدهای را در عرصه کشور بازی ندهیم تضییع حقوق میلیونها نفر از مردم محسوب میشود و نتیجه آن چیزی جز صدمه به کشورنخواهد بود.
عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز در ادامه یادآور شد: باید بار مسئولیت نظام بر دوش تمام نخبگان کشور در هر جناحی که هستند باشد، نه اینکه جمعی خانه نشین باشند و در مقابل عده دیگر تمام مسئولیتهای کشور را به عهده گیرند.
وی با بیان اینکه امروز بسیاری از ابعاد امور اداری کشور از نقص برخوردارند، گفت: نتیجه اینکه عدهای خود را همه کاره کشور بدانند چیزی جز تورم، افزایش نرخ بیکاری و گسترش فساد و اختلاس نیست.
منتجب نیا گفت: برای گذر از این شرایط باید با به صحنه کشیدن نخبگان کشور مشارکت مردم را فعال کنیم. ما در برابر کل مردم مسئولیم حتی اگر آن دسته به ما رای نداده باشند.
این فعال سیاسی اصلاح طلب در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد: علاوه بر این برخی ادعا میکنند که راه برای فعالیت اصلاح طلبان باز است و اگر آنها فعالیت نمیکنند برای این است که مردم آنها را قبول ندارند، در حالیکه چنین تصوری کمال بیانصافی است، چرا که وقتی تمام امکانات از یک گروه گرفته شود نمیتوان از آن توقع فعالیت داشت.
منتجب نیا خطاب به اصلاح طلبان تاکید کرد: اصلاح طلبانی که به حاشیه رانده شدند اگرچه بارها این کار را کردند ولی وظیفه دارند تا این بار نیز با اعلام آمادگی خود ثابت کنند که نسبت به سرنوشت کشور بیتفاوت نیستند و برای خدمت به جامعه کمر همت را بستهاند.
وی با انتقاد از اینکه راه برای فعالیت اصلاح طلبان بسته است، گفت: در مقابل مسئولان نیز وظیفه دارند تا راه را برای فعالیت بیشتر باز کنند و تریبونها را عادلانه تقسیم کنند.
حجت الاسلام منتجب نیا با بیان اینکه هم اکنون تمام امکانات تبلیغاتی و تریبونها در اختیار جناح خاصی است، اظهار داشت: متاسفانه اصلاح طلبان هیچ تریبونی ندارند.
منتجب نیا همچنین اضافه کرد: باید توجه داشت که اصلاح طلبان از بدنه جامعه هستند و در انقلاب نقش بسزایی داشتند، بنابراین اگر حق آنها را نمیپردازند حداقل باید آنها را به درستی در جامعه معرفی کنند.
عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز با بیان اینکه برخی در سطح کشور ذهنیت مسمومی علیه اصلاح طلبان ایجاد کردهاند، گفت: عدهای با هجمههای تبلیغاتی علیه اصلاح طلبان آنها را دشمن دین و خدا معرفی کردند، این فضا باید هر چه سریعتر ترمیم شود.
وی با تاکید بر ضرورت شکل گیری رقابت سالم در جامعه عنوان کرد: به جای انحلال احزاب باید به آنها اجازه فعالیت داد تا با ورود اکثریت نخبگان به صحنه بسیاری از نابسامانیها جبران شده و آینده روشنی برای کشور به دست آید.
منتجب نیا با اشاره به سخنان امام مبنی بر اینکه اگر همه با هم باشیم دست خدا کمک خواهد کرد، یادآور شد: با مرزبندی کشور، انقلاب به مقصد نمیرسد. بنابراین برای داشتن انتخاباتی پر شور در سال آینده از هم اکنون باید دست به کار شد.
وی در پایان خاطر نشان کرد: اینکه بزرگترین مشکلات اخلاقی و فکری در این دولت ایجاد شد جای تاسف دارد ولی اگر میخواهیم چنین معضلاتی ریشه کن شود باید از هم اکنون به فکر چاره بود.
افزایش آمار زنان سرپرست خانواده
در حالی که نرخ رشد طلاق در کشور روز به روز افزایش می یابد، رییس کمیسیون اقتصاد کلان اتاق بازرگانی ایران گفت: در بازه ۱۰ ساله آمار زنان سرپرست خانوار و میزان طلاق در کشورمان رشد صعودی داشته است.رشد طلاق طی سال های گذشته روند رو به رشدی داشته است، بطوری که سال گذشته این رقم ده درصد رشد داشته است.
بر اساس گزارش های رسمی طی سال گذشته تنها ۱۲ هزار طلاق توافقی انجام شده که زنان متقاضی آن بوده اند.
به گزارش ایسنا، سید محمد بحرینیان در همایش علمی صنعت، نظام حقوقی و پیشگیری از جرم که در دانشگاه آزاد اسلامی مشهد برگزار شد، افزود: با توجه به مشکلات اقتصادی، اجتماعی موجود در جامعه آیا باز هم باید همین مسیر را طی کنیم یا شجاعانه مسیر را بازنگری کنیم که البته این بازنگری مسیر یک نیاز نیست بلکه یک الزام است.
وی با بیان اینکه امسال با توجه به اینکه سال تولید است و عالیترین مقامات کشور نیز طی این چند سال به این نکته اشارات مختلفی داشتهاند، تصریح کرد: باید سوال کرد که چرا با این وجود هنوز امر توسعه محقق نشده است همچنین با نظر به افتخاراتی که ایران دارد و جایگاه خاصی که برخوردار است بعلاوه نگاه به مسیر طی شده طی ۸۰ سال متوجه خواهیم شد که این روند ما را به جواب نخواهد رساند و این ساختار موثر نیست.
بحرینیان اضافه کرد: ما دارای کشوری هستیم که حتی با داشتن شرایط جنگی، مردم با قحطی مواجه نشدند علاوه بر آن محرومان دیگر کشورها را نیز پناه دادیم که این یک پتانسیل است که باید از این پتانسیل برای جبران کاستیها استفاده کرد.
رییس کمیسیون اقتصاد کلان اتاق بازرگانی با اشاره به اینکه در رسانهها میبینید که یونان، آمریکا، اسپانیا، انگلیس دارای مشکل هستند گفت: علت این مشکلات یکی دور افتادن از تولید واقعی و دیگری این است که خدمات موجود مولد نیست، همچنین در کشورهایی که تولید واقعیشان بالاتر از خدمات است مانند چین، مالزی و کره جنوبی این مشکلات دیده نشده است.
وی افزود: ایران نیز به علت بالا بودن سطح خدمات غیرمولد و دورافتادن از تولید واقعی دارای مشکلات عدیدهای است که به زور نفت مشکلات خود را حل میکند.
بحرینیان تصریح کرد: برای حل مشکلات موجود دو راهکار وجود دارد، اول اینکه در بخش اقتصادی و اجتماعی راهبرد منسجم توسعه تدوین شود و دوم اینکه نخبگان این راهبرد را تدوین نمایند، این نکته همان کلید گم شده است.
لرستان هم به جمع استانهای آلوده پیوست: میزان آلاینده ها ۱۴ برابر مجاز
مسئول مرکز پایش ادارهکل محیط زیست استان لرستان گفت: آلودگی هوای لرستان هماکنون ۱۴,۷ برابر حد مجاز و استاندارد است.الهام برنا امروز در گفتوگو با فارس اظهار داشت: در حال حاضر میزان ذرات معلق در آسمان استان لرستان، ۲ هزار و ۲۰۰ میکروگرم بر مترمکعب است، در حالی که حد مجاز و استاندارد آن ۱۵۰ میکروگرم بر مترمکعب است.
مسئول مرکز پایش ادارهکل محیط زیست استان لرستان اظهار داشت: زمان خروج این گرد و غبار و آلودگی که از غرب کشور وارد لرستان شده هنوز مشخص نیست.
برنا با اشاره به اینکه از ابتدای سال جاری تاکنون هوای لرستان ۱۷ روز آلوده بوده، گفت: احتمال افزایش میزان غلظت آلودگی هوای لرستان طی ساعات آینده نیز وجود دارد.
مسئول مرکز پایش ادارهکل محیط زیست استان لرستان گفت: از مجموع روزهای سال گذشته، استان لرستان ۸۰ روز هوای آلوده داشته است.
برنا در ادامه به مردم لرستان توصیه کرد در این روزهای آلوده از بردن کودکان و سالخوردگان به بیرون از منزل جلوگیری و از فعالیتهای ورزشی و خوردن غذاهای چرب خودداری کنند.
یادآورمیشود، در هفتهای که گذشت آسمان لرستان پنج روز آلوده بوده است.
موج جدید اخراج کارگران در آستانه اجرای فاز دوم هدفمندی
یک فعال کارگری در قزوین نسبت به افزایش تعطیلی واحدهای تولیدی و به تبع موج جدید اخراج کارگران در آستانه فاز دوم هدفمندی یارانهها هشدار داد.عید علی کریمی با بیان اینکه در شرایط فعلی اقتصادی واحدهای بحران زده راهی جز اخراج کارگران ندارند افزود: در پی عدم پرداخت یارانه بخش تولید با اجرای فاز اول هدفمندی توسط دولت، هم اکنون بخشهایی از صنعت و تولید با مشکلات عدیدهای از جمله بیمه، مالیات، تسهیلات بانکی، تأمین نقدینگی و تحریمها مواجهاند که آنها را درتنگنا قرار داده است.
دبیر اجرایی خانه کارگر قزوین بیمسئولیتی مدیران صنعتی و واردات بیرویه کالاهای خارجی را از دیگر عوامل تشدید بحران در بخش تولید دانست و افزود: نوسانات ارزی نیز یکی دیگر از عواملی است که اکثر صاحبان صنایع و سرمایهگذاران صنعتی را نسبت به آینده بخش تولید بدبین و دلسرد کرده است.
کریمی با بیان اینکه مهمترین مشکلات واحدهای تولیدی در بخش بانکی و تامین نقدینگی جهت تهیه مواد اولیه تولید است، اظهار کرد: اکثر واحدها به شدت با کمبود مواد اولیه مواجهاند که این شرایط باعث رونق گرفتن واسطهگری شده است.
این فعال کارگری طراحی بسته حمایتی خاص برای توسعه صنعتی را ضروری دانست و عنوان کرد: کارگران صنعتی در سالی که «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» نامگذاری شده در انتظار حرکتی از جانب مسئولان جهت حمایت از بخش تولید و خروج از بحران هستند.
گزارش سازمان ملل در مورد سوریه: ارتش مسئول نقض حقوق بشر است
گزارش تازه ای که به سفارش سازمان ملل متحد تهیه شده، ارتش و نیروهای امنیتی سوریه را مسئول نقض جدی حقوق بشر در دو ماه گذشته در این کشور شناخته است.این گزارش همچنین از تکنیک هایی که مخالفان استفاده می کنند نام برده و گفته شواهدی وجود دارد که نشان می دهد آنها، تعدادی از سربازان دستگیر شده را مورد شکنجه قرار داده و یا کشته اند.
به گزارش بی بی سی، مسئولان این تحقیق می گویند هر دو طرف درگیری اخیرا بیشتر از قبل از تسلیحات نظامی استفاده کرده اند.
بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل می گوید از آغاز درگیری ها در اوائل ماه مارچ ۲۰۱۱ (فروردین ۱۳۹۰) دست کم ۱۰ هزار نفر کشته شده اند.
در این گزارش که به سفارش سازمان ملل متحد گردآوری شده است، اتفاقات دو ماه گذشته و ماه مه (خرداد) مورد بررسی قرار گرفته است.
در این گزارش آمده هر دو سوی مناقشه، در مواردی از شکنجه و اعدام های فوری استفاده کرده اند.
علی رغم درخواست آتش بس در ماه آوریل گذشته، و اعزام ناظران صلح، ماموران کمیته تحقیق سوریه می گویند تنش ها در این کشور همچنان ادامه دارد.
در این گزارش آمده نیروهای دولت سوریه قبلا به طور عمده با تظاهرات مخالفان روبرو بودند، اما اکنون با گروهی مسلح و منسجم روبرو هستند.
این گزارش همچنین می گوید پیوستن سربازان سوری به مخالفان، آنها را قوی تر کرده است.
در همین حال شورای ملی سوریه می گوید استعفای برهان غلیون را پذیرفته است
در ادامه این گزارش آمده روند کلی نقض حقوق بشر در سوریه دیده می شود. در گزارش آمده نیروهای ارتش سوریه رفت و آمد به برخی روستاها را محدود کرده و برای پیدا کردن مخالفان خانه ها را جستجو کرده اند.
به گفته این گزارش در برخی از موارد، تمامی اعضای یک خانواده اعدام شده اند. شکنجه بازداشت شدگان نیز، که کودکان هم در میان آنها هستند، ادامه دارد.
در این گزارش اما، انتقادهایی هم درباره روش های مخالفان دیده می شود. در مواردی، مخالفان سربازان ارتش سوریه را مورد شکنجه قرار داده اند و یا کشته اند.
مخالفان به گفته این گزارش، بیشتر از قبل دست به گروگان گیری می زنند. آنها این کار را برای پس گرفتن زندانیان خود و یا گرفتن پول برای خرید اسلحه انجام می دهند.
دولت سوریه به گروهی که این تحقیق را انجام داده اند اجازه ورود به این کشور را نداده است، اما آنها اطلاعات خود را از طریق مصاحبه با بیش از ۲۰۰ نفر شاهد عینی در کشورهای همسایه به دست آورده اند.
در این میان، رییس شورای ملی سوریه می گوید استعفای رییس این شورا، برهان غلیون را پذیرفته است. آقای غلیون سرپرستی این شورا را از زمان آغاز درگیری ها بر عهده داشته است.
سرپرستی آقای غلیون در گروه مخالف دولت سوریه از سوی عده ای از فعالان مورد انتقاد قرار گرفته بود.
او هفته گذشته گفت آماده است در صورت پیدا شدن یک جانشین استعفا دهد.
هنوز مشخص نیست جانشین آقای غلیون چه کسی خواهد بود.
شورای ملی سوریه متشکل از طیف های مختلفی از مخالفان دولت سوریه است و پیدا کردن فردی که به عقیده همه آنها متناسب ریاست باشد کار دشواری است.
بسیاری از گروه های مسلح که زیر چتر ارتش آزاد سوریه فعالیت می کنند، ریاست شورای ملی سوریه را که در خارج از کشور است، قبول ندارند.
شورای ملی سوریه قبلا هم به خاطر ناتوانی اش در جذب حمایت های بیشتر برای در سطح بین المللی، مورد انتقاد قرار گرفته بود.
دولت های مختلف، عدم یکپارچگی و ناتوانی در کنترل نیروهای داخلی مخالف را دلیل حمایت نکردن از این گروه اعلام می کنند.
برای احیای قانون اساسی، استقلال قضایی و احقاق حقوق زندانیان سیاسی
اعلام اعتصاب غذای اعتراضی حسین رونقی، وبلاگ نویس زندانی، از روز شنبه
سیدحسن رونقی ملکی در نامه ای خطاب به رهبری اعلام کرده که از روز شنبه، ششم خرداد اعتصاب غذا خواهد کرد.به گزارش کلمه، این فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس دربند که در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباسی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده در شرایطی دست به اعتصاب غذا زده است که به گفته ی پزشکان به دلیل شرایط حاد بیماری کلیوی اش، این عمل وی را با خطر از دست دادن کامل سلامتی اش و مرگ مواجه خواهد کرد.
این فعال دانشجویی در اعتراض به ناروایی ها و شکایت از دخالت اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در امور قضایی و سلب استقلال این قوه و تلاش برای احیای قانون اساسی، آیین دادرسی، استقلال قضایی و احیای حقوق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان نظیر برخورداری از مرخصی، تلفن و ملاقات از روز شنبه اعتصاب غذای خود را آغاز خواهد کرد.
این زندانی سیاسی از بیماری کلیوی رنج می برد و به گفته ی پزشکان و متخصصان، هر چه سریعتر باید تحت عمل جراحی و درمان قرار گیرد.
وی پیش از این ۵ بار تحت عمل جراحی قرار گرفته اما به دلیل مخالفت اطلاعات سپاه با مرخصی درمانی وی در دوران نقاهت پس از عمل به زندان برگردانده شده است.
خانواده ی سیدحسین رونقی پیش از این از نهادهای حقوق بشری و بین المللی برای نجات جان فرزندشان درخواست کمک کرده بودند و پدر وی در نامه های مختلف خطاب به مسئولان قضایی عنوان کرده بود که ماموران اطلاعات سپاه گفته بودند پسرت را می کشیم و نمی گذاریم از زندان بیرون بیاید و امروز آقایان به گفته هایشان عمل می کنند.
این فعال حقوق بشر پیش از نیز این در نامه ای خطاب به آملی لاریجانی رییس قوه قضاییه گفته بود «امروز آنقدر که از تعطیلی قانون اساسی، قانون شکنی و ظلم رنج می برم از بیماری و درد حسمانی رنچ نمی برم» وی در ادامه این نامه از عدم استقلال قوه قضاییه و قضات مصلوب الاختیار گله کرده بود و از شکنجه ها و بازجویی های خلاف قوانین در بازداشتگاه های نهادهای امنیتی و انتظامی گفته بود.
سیدحسین رونقی ملکی وبلاگ نویس در بند، در نامه خود از نهادهای فرا قانونی اسم برده و گفته بود «در حکومت قانون، هیج مقامی مافوق قانون نیست اما متاسفانه فروپاشی اخلاق در دستگاه های سیاسی و امنیتی کشور، مانعی بزرگ در برابر حکومت قانون است» و از رییس قوه قضاییه خواسته بود که جلوی قانون شکنی ها و بی قانونی ها را بگیرد و نگذارد شان و جایگاه قوه قضایی برای همیشه در اذهان عمومی از بین برود.
صعود یک زن ایرانی به قله اورست
پروانه کاظمی، کوهنورد ایرانی، موفق به فتح قله اورست شد.او سومین زن هیمالیا نورد ایرانی و اولین زن کوهنورد کشورمان است که به طور مستقل و با هزینه شخصی اقدام به این صعود کرده است.
خانم کاظمی که هشتم فروردین ماه برای صعود به اورست راهی نپال شده بود، دیروز موفق به فتح این قله شد. او به عنوان نخستین کوهنورد در سال ۲۰۱۲ این صعود را انجام داده است.
پروانه کاظمی پیش از این نیز به عنوان اولین بانوی ایرانی به قله هشت هزار متری ماناسلو صعود کرده بود.
هفت سال پیش هم فرخنده صادق و لاله کشاورز به همراه دیگر اعضای مرد تیم ملی کوهنوردی کشورمان موفق به صعود به قله اورست شده بودند.
سپاه، زندان و دادستانی؛ هیچیک مسئولیت وضعیت تاجزاده را به عهده نمیگیرند
ابراز نگرانی درباره سلامتی سید مصطفی تاجزاده، پس از یک سال و نیم روزهداری در حبس انفرادی
کلمه- سپند میریوسفی:سید مصطفی تاجزاده، عضو دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت ایران اسلامی به تازگی در زندان دچار مشکل دید شده است و چشمان او تار می بینید. همچنین بیماری هایی که پیش از این به آن ها مبتلا بوده مانند نقرس و سینوزیت و آرتروز گردن نیز باقی است و با وجود آنکه چند ماه قبل درخواست ام آر آی داده شده و پزشک قانونی هم تأیید کرده بازهم مانع انجام مراحل تشخیص پزشکی و درمانی برای این زندانی سیاسی شده اند.
به گزارش کلمه، با وجود تمامی این بیماری ها و سخت گیری ها تاجزاده همچون دیگر اسیران سبز استوار بر سر احقاق حقوق مردم ایستاده و حتی در مطلب اخیرش نسبت به بی اعتبار شدن مجلس هشدار داده و تاکید کرده اگر این روند ادامه پیدا کند مجلس به یکی از دفاتر رهبری تنزل پیدا خواهد کرد.
به نظر می رسد همین روشنگری معاون سیاسی وزارت کشور دولت سیدمحمد خاتمی است که سبب شده آنان که رای مردم را به هیچ انگاشتند و مسسبان وضعیت این سه سال مانع از ادامه معالجات و درمان او شوند.
همسر مصطفی تاجزاده در حال حاضر بسیار نگران سلامت او هست و درگفت و گو با کلمه تاکید می کند:” طبیعی است که من به عنوان همسر ایشان نمی توانم بیکار بنشینم تا خدای نکرده مشکلات و مخاطرات جدی برایشان پیش بیاید. من به آقایان هم هشدار داده ام که در این ماه خرداد و در آستانه سالگرد شهادت هدی صابر اجازه ندهید که اهمال و بی توجهی در شکل خوش بینانه البته، منجر به گرفتاری هایی برای زندانی ها و خانواده هایشان و خودتان شود. گفته ام که شما وظیفه حفاظت از جان و روان عزیزان ما را دارید و هرگونه تخطی از این وظیفه می تواند موجب پیگرد قانونی باشد.”
گفتگوی فخرالسادات محتشمی پور همسر سیدمصطفی تاج زاده با کلمه را با هم می خوانیم:
در مورد آخرین وضعیت اقای تاجزاده توضیح دهید؟
متاسفانه ایشان به لحاظ جسمی در وضعیت خوبی به سر نمی برند. چند ماهی است که مشکل در دید پیدا کرده اند و البته به بهداری اوین مراجعه داشته اند و حتی چشم پزشک ایشان را ویزیت کرده اما ظاهرا نتوانسته تشخیص درستی بدهد و تنها ایشان را از بابت این که بیماری آب مروارید ندارند مژده داده است! مشکل پوستی هم که مدت هاست برایشان ایجاد شده و متأسفانه طبابت های پزشکان بهداری زندان به درمان منجر نشده است.
بیماری هایی که پیش از این به آن ها مبتلا بودند مانند نقرس و سینوزیت و آرتروز گردن نیز باقی است که در مورد اخیر که خیلی هم خطرناک است براساس هشدارهای پزشک معالجشان با وجود این که چند ماه قبل درخواست ام آر آی داده شده و پزشک قانونی هم تأیید کرده ولی متاسفانه اراده ای برای عدم حضور ایشان در خارج از زندان حتی برای درمان وجود دارد که تا کنون مانع انجام مراحل تشخیص پزشکی و درمان شده است
در حال حاضر علاوه بر نگرانی هایی که بابت مشکل گردنشان داریم که به دلیل نحوه نگهداری در شرایط قرنطینه می تواند منجر به تشدید بیماری شود، مشکل تاری چشم که از آن شکایت زیاد دارند برایمان نگران کننده تر شده خصوصا که طبق اخبار واصله از داخل زندان خود ایشان در بهداری به دوستانی که ایشان را اتفاقی دیده اند از بابت عدم رسیدگی گله کرده است.
در حال حاضر مسوولیت نگه داری آقای تاجزاده در زندان بر عهده کیست؟
ظاهرا همه زندانی ها در حال گذراندن حکم مسئولیتشان با دادستان است و در حال حاضر همسرم تحت نظر سازمان زندان ها به شکل انفرادی و در قرنطینه و ایزوله در بند زنان سابق نگهداری می شود ولی به واقع هیچ کس مسئولیت مستقیم را به عهده نمی گیرد در گفتگوهایی که داریم با مسئولین زندان و سپاه. درست است که قانونا سپاه حق داشتن بازداشت بازداشت گاه ندارد ولی در حال حاضر بند دو الف توسط سپاه اداره می شود و زندانیان سیاسی در آن جا بازجویی و نگهداری می شوند و حتی بعضی از جمله آقایان دکتر رمضانزاده و مهندس نبوی حکمشان را در این بازداشت گاه می گذرانند وقتی که مسائل درمان، ملاقات و مرخصی آقای تاجزاده را پی گیر می شویم هر بخش مسئولیت را به بخش دیگری احاله می دهد. سپاه از خود سلب مسئولیت می کند در حالی که مسئولین زندان می گویند بدون اجازه دو الف ما نمی توانیم هیچ اقدامی بکنیم.
یعنی سپاه باید اجازه دهد تا آقای تاجزاده برای درمان از زندان خارج شوند؟
در مورد اخیر که ما برای درمان ایشان پیگیری می کردیم با توجه به این که همسرم علیرغم میلش به دلیل اضطراری که وجود داشته نامه به دادستان داده و ایشان هم موافقت کرده اند و دفتر ایشان به من دیروز اطمینان داده اند که نامه موافقت را برای زندان و برای دو الف فرستاده اند اما متاسفانه ایشان برای درمان به خارج از زندان منتقل نشدند. این در حالی است که من از پزشکان متخصص چشم و پوست و نیز برای انجام ام آر آی وقت گرفته بودم و تا امروز نیز منتظر انتقالشان بودم که صورت نگرفت. ادعای مسئولین زندان این است که بدون دستور سپاه نمی توانند اقدام کنند. دیروز هم گفتند که از بند دو الف خواسته ایم که بنابر نامه دادستان اقدام کنند که خبری نشد.
به نظر میرسد اخیرا نسبت به سلامت زندانی های سیاسی بی توجهی بیشتری می شود و خیلی سخت به آنان اجازه درمان می دهند اما گویا این تشدید برای آقای تاجزاده بیشتر است دلیل آن چه می تواند باشد؟
همسرم نسبت به بی قانونی هایی که در مورد او می شود به شدت معترض است به همین دلیل بیش از یک سال و نیم است که روزه دار است ولی آقایان نه تنها توجهی نمی کنند بلکه روز به روز نسبت به سلامت ایشان و حفظ جانشان بیشتر اهمال می کنند. در حال حاضر در قرنطینه و به شکل انفرادی نگاه داشتن آقای تاجزاده کاملا غیرفانونی است اما آقایان مدعی هستند که ایشان انفرادی نیست و در قرنطینه نیست. خوب البته حقوق دان ها می توانند در این موردبیشتر توضیح دهند که زندانی برای گذراندن حکمش باید چه وضعیتی داشته باشد ولی این مسئله منجر به اعتراضات ما شده که نامه هایی از طرف خانواده ایشان به رئیس قوه قضائیه و رئیس مجلس و نمایندگان مجلس نوشته ایم که همگی بی پاسخ بوده است. چون جوابی ندارند بدهند. چه بگویند بگویند دستور از بالاست این که خیلی بد می شود پس سکوت می کنند و اگر رویشان بشود انکار. شاید دلیل سخت گیری های بیشتر بر روی همسرم اعتقاد و التزام عملی او به قانون اساسی و از جمله حق آزادی بیان است. که در طول مدت اجرای حکمش سعی کرده از این حق خدادادی که در قانون اساسی ما هم خوشبختانه مورد تاکید قرار گرفته استفاده کند. این که دیگران از این حق استفاده می کنند یا خیر به خودشان مربوط است ولی نقادی های این منتقد قانون گرا ظاهرا به مذق عده ای خوش نمی آید و لابد همان عده هم مانع درمان ایشان می شوند. در هر جای دنیا برای منتقدانشان کرسی و جایگاه ویژه در نظر می گیرند و متاسفانه در جمهوری اسلامی که بنایش بر اقامه قسط بوده جایگاه منتقدان قانون گرا زندان است و هرچه قانونی تر و بهداشتی تر نقد کنند شرایطشان بدتر می شود این عین تبلیغ علیه نظام است که عده زیادی به اتهام آن در زندان به سر می برند.
اگر شرایط به همین شکل ادامه پیدا کند و ایشان را برای ادامه درمال به خارج منتقل نکنن شما چه خواهید کرد؟
طبیعی است که من به عنوان همسر ایشان نمی توانم بیکار بنشینم تا خدای نکرده مشکلات و مخاطرات جدی برایشان پیش بیاید. من به آقایان هم هشدار داده ام که در این ماه خرداد و در آستانه سالگرد شهادت هدی صابر اجازه ندهید که اهمال و بی توجهی در شکل خوش بینانه البته، منجر به گرفتاری هایی برای زندانی ها و خانواده هایشان و خودتان شود. گفته ام که شما وظیفه حفاظت از جان و روان عزیزان ما را دارید و هرگونه تخطی از این وظیفه می تواند موجب پیگرد قانونی باشد. این که نمی شود همسر من از تاری چشم گله کند و ایشان بفرمایند انشاء الله چیز مهمی نیست. بیاید توسط متخصص معاینه شود اگر گفتند چیز مهمی نیست ما هم خیالمان راحت می شود وگرنه هزار دلیل می تواند موجب تاری چشم شود. انگار اقایان یادشان رفته بیماری مهلک آقای قابل در زندان با همین نشانه مورد شناسایی قرار گرفت.در حال حاضر این گونه سخن گفتن از احتمالاتی که وجود داردبرای من آسان نیست ولی خوب باید پیشگیری کرد از خطرات موضوعی که می خواهم تاکید کنم این است که آقایان حق ندارند مصطفی تاجزاده را مانند گوشت قربانی به هم پاس بدهند. حق ندارند نسبت به سلامتش بی توجهی کنند با تهدید خانواده اش به هزار و یک رقم تهدیدات عجیب و غریب که انجام هم داده اند با وقاحت و گستاخی. ما از جان عزیز این آزاده دربند نمی گذریم. تا حالا آقایان سپاه می گفتند ما می خواهیم اقدام کنیم دادستانی مخالفت می کند و ما را در برابر دادستانی قرار می دادند. حالا که دادستانی عقلانیت به خرج داده که بیمار بیایدبیرون با خرج خودش درمان شود و برود داخل باید معلوم شود چه کسی یا کسانی ممانعت می کنند؟ باید معلوم شود نامه هایی که از دادستانی فاکس شده و اقایان می گویند دست ما نرسیده بین راه چه بلایی سرش آمده است.
دقیقا چه کسانی مانع از خروج ایشان می شوند؟
اگر می دانستم که می رفتم یقه شان را می گرفتم عرض کردم هربخش به بخشی دیگر پاس می دهد. سپاه به زندان زندان به دادستانی دادستانی به سپاه چه می دانم من باید فرمایش مصطفی را تایید کنم که پرونده اش دست یک اقازاده است و حالا هم لابد باید ایشان پاسخ گو باشند.
در پایان اگر نکته خاصی دارید بفرمایید؟
وقتی من از سید مصطفی تاجزاده به عنوان زندانی خاص جمهوری اسلامی صحبت می کنم یعنی این که بیش از دیگران در مضیقه و فشار هست و مشخصا در موردشان کینه توزی می شود. مواردی مانند در قرنطینه و انفرادی بودن، ممنوع الملاقات بودن، ممنوع الخروجی فرزندش، ممنوع المعامله بودن فرزندش، دستگیری وقیحانه فرزند و همسرش، این ها مواردی است که یک جا برای دیگر زندانیان سیاسی محقق نشده است. کدام زندانی را مانع ملاقات همه اعضای خانواده اش جز همسرش می شوند. فرزند من بیش از دو ماه است پدرش را ندیده و پدر و مادر و خواهران باید با التماس از دو الف ملاقات حضوری بگیرند. این ها موارد نقض قانون و سلیقه ای عمل کردن هاس که باید مورد توجه حقوق دانان و دلسوزان قرار بگیرد و آقایان ملزم به پاسخ گویی بشوند. ما همه این بلاها و فشارها را تحمل می کنیم البته اعتراضمان باقی است اما تحمل به مخاطره افتادن سلامت ایشان را هرگز نمی توانیم بکنیم. در پایان امیدوارم آقایان که به ما وعده انتقال ایشان برای درمان را می دهند متوجه وخامت قضیه و اضطرارش باشند و کار امروز را به فردا نیندازند که این کندی و اهمال در حوزه های درمانی می تواند پرمخاطره باشد. روز تعطیل هم که مانع اقدامات درمانی است امیدوارم روز شنبه بتوانیم از این نگرانی ها بیرون بیاییم با معاینات تخصصی و اطمینان دادن اطباء حاذق به جدی نبودن مشکلات انشاء الله
تاجزاده: حداد برای ریاست جمهوری سال آینده برنامه ریزی میکند
سحام نیوز: سید مصطفی تاجزاده در یادداشتی کوتاه از
زندان، به ارائه تحلیل خود از رقابت های درونی اصولگرایان در انتخابات مجلس
نهم و پس از آن پرداخت و رقابت بر سر ریاست مجلس آینده را رقابتی بین راست
سنتی با بیت رهبری و مجتبی خامنه ای توصیف کرد.
به گزارش کلمه تاجزاده در بخشی از این یادداشت با دفاع از شرکت نکردن اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم، می نویسد: اقدام هوشمندانه اصلاح طلبان در عدم معرفی نامزد در انتخابات مجلس نهم به علت آن که شرایط پیشنهادی توسط آقای خاتمی محقق نشد، موجب گردید اصولگرایان که رقیب قدرتمندی برای خود نمی دیدند به جان هم بیفتند و به افشاگری علیه هم بپردازند و اسناد و مدارکی علیه یکدیگر منتشر کنند که تاکنون بی سابقه بوده است.
وی با اشاره به احتمال ریاست حداد عادل بر مجلس نهم، تاکید می کند: با اعمال نظارت استصوابی یا همان نظارت مطلقه و غیرپاسخ گو روند فرمایشی شدن پارلمان که از مجلس هفتم جدی شد و مجلس هشتم را عملا به شعبه ای از دفتر رهبری تبدیل کرد و رئیس مجلس را درحد رئیس دفتر رهبری در قوه مقننه تنزل داد، قرار است باز هم افول کند و این بار رئیس مجلس منشی رهبری شود.
تاجزاده این یادداشت را در حالی از زندان اوین ارسال کرده که از روزه داری اعتراضی اش نزدیک به دو سال و از نگهداری اش در انفرادی نوبه ای و قرنطینه غیرقانونی یک سال و نیم گذشته است.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
در انتخابات مجلس ششم آقای حدادعادل رأی کافی برای نماینده شدن کسب نکرد و نفر سی و سوم شد ولی آقای جنتی با ابطال غیرقانونی بیش از ۷۰۰ هزار رأی مردم تهران، او را روانه مجلس کرد. آقای علیرضا رجایی که در آن انتخابات رأی آورد و به ناحق از ورود به مجلس محروم شد، اکنون در زندان است و آقای حدادعادل احساس تکلیف می کند که این بار نیز با اتکا و حمایت داماد خود بر کرسی ریاست نهم تکیه زند. وی چنان سیاست مدار برجسته ای است که فردی هم چون مرتضوی او را به سادگی فریب می دهد و اینک می خواهد با ریاست خود مجلس و اصول گرایی را نجات دهد!
اما حقیقت ماجرا آن است که با اعمال نظارت استصوابی یا همان نظارت مطلقه و غیرپاسخ گو روند فرمایشی شدن پارلمان که از مجلس هفتم جدی شد و مجلس هشتم را عملا به شعبه ای از دفتر رهبری تبدیل کرد و رئیس مجلس را درحد رئیس دفتر رهبری در قوه مقننه تنزل داد، قرار است باز هم افول کند و این بار رئیس مجلس منشی رهبری شود. اقدام هوشمندانه اصلاح طلبان در عدم معرفی نامزد در انتخابات مجلس نهم به علت آن که شرایط پیشنهادی توسط آقای خاتمی محقق نشد، موجب گردید اصولگرایان که رقیب قدرتمندی برای خود نمی دیدند به جان هم بیفتند و به افشاگری علیه هم بپردازند و اسناد و مدارکی علیه یکدیگر منتشر کنند. امری که تاکنون بی سابقه بوده است.
آقای مهدوی کنی که نامزدی اش برای ریاست مجلس خبرگان باعث شده بود که آقای هاشمی از این سمت کناره گیری کند، به همراه دوستانش در انتخابات مجلس نهم توسط آقای مصباح و شاگردانش بی اعتبار شدند. ایشان که همیشه نگران تکرار مشروطه و حذف روحانیت توسط روشنفکران بود، باورش نمی شد که جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم علناً پیرو ناکارآمد و ساکتین فتنه خوانده شوند که باید میدان را به نفع آقای مصباح و مریدانش ترک کنند. به عبارت روشن تر حذف آقایان مهدوی کنی و شیخ مهدی یزدی به نام ولایت و فقاهت و روحانیت و بصیرت انجام شد!
آقای مصباح یزدی که از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۶۷ جمعاً به مدت بیست و سه سال از صحنه انقلاب و دفاع مقدس غایب بود، ناگهان پس از رحلت رهبر فقید انقلاب اسلامی یگانه مفسر انقلاب و جنگ و جمهوری اسلامی شد که بزعم مریدانش به تنهایی جای علامه طباطبایی و استاد مطهری را پر کرده است و اکنون حکم به حذف فرزند شهید مطهری می دهد و پس از حذف اصلاح طلبان فهرست نامزدهای دو تشکل روحانی سنتی با سابقه را بی اعتبار کرده است!
فاعتبروا یا اولی الابصار
به نظر من آقای حدادعادل در چنین شرایطی در صدد است با اتکا به موقعیت و امکانات دفتر رهبری و پشتیبانی آقای مجتبی خامنه ای امسال رئیس مجلس و سال آینده رئیس جمهور شود تا به این ترتیب به حذف پست ریاست جمهوری نیز نیاز نباشد. جالب آن که رقیب او آقای علی لاریجانی که خود را و مجلس اصول گرا را مفتخر می داند که اگر طرح یا لایحه ای را تصویب کنند و بعد بفهمند که رهبری با آن مخالف بوده است مصوبه را تغییر می دهند. با وجود این همه بی اعتبار کردن مجلس و مصوباتش، باید حذف شود. در هر حال باید منتظر ماند و دید که آیا راست سنتی میتواند در برابر تلاش های داماد آقای حدادعادل و بیت رهبری مقاومت کند یا خیر. نکته بسیار مهم آن که هر کدام رئیس شوند، داستان اختلافات اصول گراها هم چنان ادامه خواهد داشت و در یک سال آینده اوج هم خواهد گرفت و مسیر اصلی، صرف نظر از این که کدام انتخاب یا منصوب شوند به سوی حکومت مطلقه فردی و یک نفره شدن سیاست ورزی اسلامی خواهد بود.
به گزارش کلمه تاجزاده در بخشی از این یادداشت با دفاع از شرکت نکردن اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم، می نویسد: اقدام هوشمندانه اصلاح طلبان در عدم معرفی نامزد در انتخابات مجلس نهم به علت آن که شرایط پیشنهادی توسط آقای خاتمی محقق نشد، موجب گردید اصولگرایان که رقیب قدرتمندی برای خود نمی دیدند به جان هم بیفتند و به افشاگری علیه هم بپردازند و اسناد و مدارکی علیه یکدیگر منتشر کنند که تاکنون بی سابقه بوده است.
وی با اشاره به احتمال ریاست حداد عادل بر مجلس نهم، تاکید می کند: با اعمال نظارت استصوابی یا همان نظارت مطلقه و غیرپاسخ گو روند فرمایشی شدن پارلمان که از مجلس هفتم جدی شد و مجلس هشتم را عملا به شعبه ای از دفتر رهبری تبدیل کرد و رئیس مجلس را درحد رئیس دفتر رهبری در قوه مقننه تنزل داد، قرار است باز هم افول کند و این بار رئیس مجلس منشی رهبری شود.
تاجزاده این یادداشت را در حالی از زندان اوین ارسال کرده که از روزه داری اعتراضی اش نزدیک به دو سال و از نگهداری اش در انفرادی نوبه ای و قرنطینه غیرقانونی یک سال و نیم گذشته است.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
در انتخابات مجلس ششم آقای حدادعادل رأی کافی برای نماینده شدن کسب نکرد و نفر سی و سوم شد ولی آقای جنتی با ابطال غیرقانونی بیش از ۷۰۰ هزار رأی مردم تهران، او را روانه مجلس کرد. آقای علیرضا رجایی که در آن انتخابات رأی آورد و به ناحق از ورود به مجلس محروم شد، اکنون در زندان است و آقای حدادعادل احساس تکلیف می کند که این بار نیز با اتکا و حمایت داماد خود بر کرسی ریاست نهم تکیه زند. وی چنان سیاست مدار برجسته ای است که فردی هم چون مرتضوی او را به سادگی فریب می دهد و اینک می خواهد با ریاست خود مجلس و اصول گرایی را نجات دهد!
اما حقیقت ماجرا آن است که با اعمال نظارت استصوابی یا همان نظارت مطلقه و غیرپاسخ گو روند فرمایشی شدن پارلمان که از مجلس هفتم جدی شد و مجلس هشتم را عملا به شعبه ای از دفتر رهبری تبدیل کرد و رئیس مجلس را درحد رئیس دفتر رهبری در قوه مقننه تنزل داد، قرار است باز هم افول کند و این بار رئیس مجلس منشی رهبری شود. اقدام هوشمندانه اصلاح طلبان در عدم معرفی نامزد در انتخابات مجلس نهم به علت آن که شرایط پیشنهادی توسط آقای خاتمی محقق نشد، موجب گردید اصولگرایان که رقیب قدرتمندی برای خود نمی دیدند به جان هم بیفتند و به افشاگری علیه هم بپردازند و اسناد و مدارکی علیه یکدیگر منتشر کنند. امری که تاکنون بی سابقه بوده است.
آقای مهدوی کنی که نامزدی اش برای ریاست مجلس خبرگان باعث شده بود که آقای هاشمی از این سمت کناره گیری کند، به همراه دوستانش در انتخابات مجلس نهم توسط آقای مصباح و شاگردانش بی اعتبار شدند. ایشان که همیشه نگران تکرار مشروطه و حذف روحانیت توسط روشنفکران بود، باورش نمی شد که جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم علناً پیرو ناکارآمد و ساکتین فتنه خوانده شوند که باید میدان را به نفع آقای مصباح و مریدانش ترک کنند. به عبارت روشن تر حذف آقایان مهدوی کنی و شیخ مهدی یزدی به نام ولایت و فقاهت و روحانیت و بصیرت انجام شد!
آقای مصباح یزدی که از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۶۷ جمعاً به مدت بیست و سه سال از صحنه انقلاب و دفاع مقدس غایب بود، ناگهان پس از رحلت رهبر فقید انقلاب اسلامی یگانه مفسر انقلاب و جنگ و جمهوری اسلامی شد که بزعم مریدانش به تنهایی جای علامه طباطبایی و استاد مطهری را پر کرده است و اکنون حکم به حذف فرزند شهید مطهری می دهد و پس از حذف اصلاح طلبان فهرست نامزدهای دو تشکل روحانی سنتی با سابقه را بی اعتبار کرده است!
فاعتبروا یا اولی الابصار
به نظر من آقای حدادعادل در چنین شرایطی در صدد است با اتکا به موقعیت و امکانات دفتر رهبری و پشتیبانی آقای مجتبی خامنه ای امسال رئیس مجلس و سال آینده رئیس جمهور شود تا به این ترتیب به حذف پست ریاست جمهوری نیز نیاز نباشد. جالب آن که رقیب او آقای علی لاریجانی که خود را و مجلس اصول گرا را مفتخر می داند که اگر طرح یا لایحه ای را تصویب کنند و بعد بفهمند که رهبری با آن مخالف بوده است مصوبه را تغییر می دهند. با وجود این همه بی اعتبار کردن مجلس و مصوباتش، باید حذف شود. در هر حال باید منتظر ماند و دید که آیا راست سنتی میتواند در برابر تلاش های داماد آقای حدادعادل و بیت رهبری مقاومت کند یا خیر. نکته بسیار مهم آن که هر کدام رئیس شوند، داستان اختلافات اصول گراها هم چنان ادامه خواهد داشت و در یک سال آینده اوج هم خواهد گرفت و مسیر اصلی، صرف نظر از این که کدام انتخاب یا منصوب شوند به سوی حکومت مطلقه فردی و یک نفره شدن سیاست ورزی اسلامی خواهد بود.
انتخابات مصر به دور دوم کشیده خواهد شد
سحام نیوز: با شمارش ۱۲ هزار و ۸۰۰ صندوق از مجموع ۱۳ هزار و ۱۰۰ صندوق انتخابات ریاست جمهوری مصر، محمد مرسی و احمد شفیق بیشترین آراء را کسب کرده اند تا چهره جانشین مبارک در انتخابات دور دوم در ۱۶ و ۱۷ ژوئن(۲۶ و ۲۷ خرداد) رونمایی شود.به گزارش مهر، شمارش آرای انتخابات ریاست جمهوری مصر همچنان در استانهای مختلف ادامه دارد و شمارش اولیه آرا از برتری محمد مرسی و قرار گرفتن احمد شفیق پس از وی حکایت می کند.
بر اساس گزارش رسانه های مصری، محمد مرسی نامزد مورد حمایت اخوان المسلمین و احمد شفیق نامزد وابسته به رژیم سابق مصر در بیشتر حوزه ها، حائزاکثریت آرا شده اند.
بر اساس نشانه های موجود، انتخابات ریاست جمهوری مصر به دور دوم کشیده می شود و طی آن نامزد اسلامگرایان با نامزد نظامی به رقابت خواهد پرداخت.
یک مسئول اخوان المسلمین مصر امروز جمعه گفته است محمد مرسی نامزد حزب آزادی و عدالت شاخه سیاسی این گروه در اولین انتخابات ریاست جمهوری آزاد مصر، ماه آینده در دور دوم انتخابات با احمد شفیق آخرین نخست وزیر دوره حسنی مبارک رقابت خواهد کرد.
در صورتی که هر یک از نامزدها نتواند بیش از ۵۰ درصد آرا را کسب کند، که عملا اینگونه شده است، دور دوم انتخابات میان نامزدهایی که حائز بیشترین درصد از آرا شده اند، در ۱۶ و ۱۷ ژوئن(۲۶ و ۲۷ خرداد) برگزار خواهد شد.
شمارش آراء در مصر آغاز شد
سحام نیوز: با به پایان رسیدن دو روز رای گیری برای
تعیین رییس جمهور جدید مصر، شمارش آراء در برخی از شعبه های اخذ رای در این
کشور آغاز شده است.
به گزارش بی بی سی، نتایج، تنها در بخشی از شعبه ها اعلام شده و قرار است شمارش در روزهای آینده ادامه داشته باشد.
در این میان، گروه اخوان المسلمین روز پنجشنبه در کنفرانس خبری اعلام کرد بر اساس تخمین های این گروه، محمد مرسی، کاندیدای این گروه پیشتاز است.
عصام محمد العریان، نایب رییس این گروه در کنفرانس خبری در مصر گفت: ” من اطمینان دارم شواهد اولیه نشان می دهد کاندید ما پیشتاز است.”
او گفت نتایج ۲۳۶ مرکز اخذ رای از ۱۳ هزار شعبه، دلیل این پیشبینی وی است.
روز پنجشنبه اختلاف هایی میان کاندیدها در گرفت، اما در کل رای گیری با آرامش برگزار شد.
حدود ۵۰ میلیون نفر واجد شرایط بودند که در اولین رای گیری پس از برکناری حسنی مبارک شرکت کنند.
از میان کاندیدهای دیگر در این رای گیری احمد شفیق، ژنرال سابق و آخرین نخست وزیر دوران حسنی مبارک، عمر موسی، رییس سابق اتحادیه عرب و عبد المنعم ابوالفتوح، کاندیدای مستقل هستند.
در صورتی که هیچ یک از این افراد ۵۰ درصد آراء را به دست نیاورد، دو کاندید برتر در رای گیری در ماه آینده با یکدیگر رقابت خواهند کرد.
به گزارش بی بی سی، نتایج، تنها در بخشی از شعبه ها اعلام شده و قرار است شمارش در روزهای آینده ادامه داشته باشد.
در این میان، گروه اخوان المسلمین روز پنجشنبه در کنفرانس خبری اعلام کرد بر اساس تخمین های این گروه، محمد مرسی، کاندیدای این گروه پیشتاز است.
عصام محمد العریان، نایب رییس این گروه در کنفرانس خبری در مصر گفت: ” من اطمینان دارم شواهد اولیه نشان می دهد کاندید ما پیشتاز است.”
او گفت نتایج ۲۳۶ مرکز اخذ رای از ۱۳ هزار شعبه، دلیل این پیشبینی وی است.
روز پنجشنبه اختلاف هایی میان کاندیدها در گرفت، اما در کل رای گیری با آرامش برگزار شد.
حدود ۵۰ میلیون نفر واجد شرایط بودند که در اولین رای گیری پس از برکناری حسنی مبارک شرکت کنند.
از میان کاندیدهای دیگر در این رای گیری احمد شفیق، ژنرال سابق و آخرین نخست وزیر دوران حسنی مبارک، عمر موسی، رییس سابق اتحادیه عرب و عبد المنعم ابوالفتوح، کاندیدای مستقل هستند.
در صورتی که هیچ یک از این افراد ۵۰ درصد آراء را به دست نیاورد، دو کاندید برتر در رای گیری در ماه آینده با یکدیگر رقابت خواهند کرد.
نشست بعدی ایران و ۱+۵ در مسکو
سحام نیوز: مذاکرات آتی ایران و گروه ۱+۵، ۲۹ و ۳۰ خرداد در مسکو برگزار خواهد شد.
به گزارش سحام، کاترین اشتون در کنفرانس خبری خود اعلام کرد که نشست بعدی ایران و ۱+۵ طی روزهای ۲۹ و ۳۰ خرداد ماه ( ۱۸ و ۱۹ژوئن) در مسکو برگزار خواهد شد.
اشتون از اختلاف دیدگاه بنیادین سخن به میان آورد.
گفتو گوهای ایران و گروه ۱+۵ در ۳ دور به مدت ۲ روز در بغداد برگزار شد.
به گزارش سحام، کاترین اشتون در کنفرانس خبری خود اعلام کرد که نشست بعدی ایران و ۱+۵ طی روزهای ۲۹ و ۳۰ خرداد ماه ( ۱۸ و ۱۹ژوئن) در مسکو برگزار خواهد شد.
اشتون از اختلاف دیدگاه بنیادین سخن به میان آورد.
گفتو گوهای ایران و گروه ۱+۵ در ۳ دور به مدت ۲ روز در بغداد برگزار شد.
مقبولیت یک جدایی؛ نگرش به دین و دموکراسی در ۵ کشور اسلامی
عمار ملکی*
در این مقاله با استفاده از یک تحلیل مقایسه ای که بر مبنای پیمایش افکار عمومی در پنج کشور اسلامی انجام شده است، سعی می شود تا پاسخی به پرسش بالا داده شود. کشورهای مورد مطالعه دارای پیشینه متفاوت فرهنگی، منطقه ای و سیاسی هستند و شامل دو کشور برخوردار از دموکراسی نسبی (ترکیه و اندونزی)، دو کشور در حال گذار به دموکراسی ( مصر و تونس) و یک کشور در حال مبارزه برای کسب دموکراسی (ایران) می باشد.
یکی از اصلی ترین نگرانی ها درباره آینده دموکراسی در کشورهای اسلامی نقش دین، و بویژه قوانین شریعت، در قانونگذاری و سیاستگزاری است. به عبارت دیگر آیا کشورهای مسلمان، سکولاریزم (جدایی دین از حکومت) را می پذیرند و یا اینکه بدنبال حکومت دینی هستند؟ برای کشورهای اسلامی در حال گذار به دموکراسی، معمولا از دو مدل معروف ترکیه یا ایران نام برده میشود. از آنجاییکه مردم، تصمیم گیرنده نهایی در تعیین شکل حکومت خواهند بود، تحلیل نظرات و افکار عمومی به شیوه مقایسه ای می تواند تا حدی چشم انداز دموکراسی سکولار در کشورهای مسلمان را روشن سازد.
اگر چه بعضی از نظریه پردازان سیاسی (مانند ساموئل هانتیگتون) ادعا کرده اند که دموکراسی در کشورهای اسلامی امکان ریشه گرفتن ندارد، اما تجربه رشد دموکراسی های نوپا در کشورهای مسلمان مانند اندونزی و ترکیه این بدبینی افراطی را بی اعتبار کرده است. این دو کشور هر دو بر مبنای شاخصهای موسسات بین المللی (بر طبق ارزیابی شاخص دموکراسی خانه آزادی در سال ٢٠١٢ و شاخص دموکراسی اکونومیست ٢٠١١ ) بعنوان کشورهای دموکراتیک دارای انتخابات آزاد و دموکراسی رو به رشد در طول دهه گذشته شناخته شده اند. البته کسی مدعی وجود یک دموکراسی تمام عیار در این کشورها نیست اما روند رشد دموکراسی در این کشورهای اسلامی امیدبخش است. حال یکبار دیگر به پرسش ابتدایی برمیگردیم که آیا وجود یک کشور با اکثریت جمعیت مسلمان و دارای حکومت دموکراتیک و سکولار قابل جمع است؟ برای پاسخ به این پرسش در ابتدا باید اشکال مختلف سکولاریزم و یا انواع «جدایی» را بازشناسیم.
در این مقاله سه نوع سکولاریزم و یا سه نوع «جدایی» را از هم متمایز میکنیم. نوع اول را «سکولاریزم محض» مینامیم که در آن خدا و دین تنها افسانه هایی متعلق به گذشته هستند و بین دین و مردم «جدایی» وجود دارد. نوع دوم «سکولاریزم اجتماعی» است که در آن دین در حوزه خصوصی زیست میکند و در حوزه عمومی کم رونق است و بین دین و جامعه «جدایی» افتاده است. حکومتها ممکن است که مشوق این جدایی و یا مانع سرسخت آن و یا اینکه نسبت به آن بی طرف باشند. نوع سوم، «سکولاریزم سیاسی» است که در آن بین نهاد دین و نهاد حکومت «جدایی» وجود دارد. حال با دانستن این سه نوع سکولاریزم این سوال مطرح است که کدام نوع (یا انواع) «جدایی» در این پنج کشور اسلامی ممکن و با اقبال عمومی همراه است؟
بمنظور ارزیابی مقبولیت و قابلیت ظهور انواع سکولاریزم (در قالب یک حکومت دموکراتیک) در پنج کشور اسلامی، گرایش و باور عمومی درباره چهار مساله زیر مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد گرفت: مطالبه دموکراسی، اهمیت مذهب، حضور اجتماعی دین، و جدایی دین و حکومت.
مطالبه دموکراسی
اولین مساله ای که درباره تغییرات دموکراتیک باید به آن توجه گردد میزان
تقاضا و تمایل مردم یک جامعه به داشتن یک حکومت دموکراتیک است. در پاسخ به
سوالی درباره «اهمیت برخورداری از یک حکومت دموکراتیک» که توسط موسسه
«پیمایش جهانی ارزشها» در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۵ پرسیده شده است، بیش از ۸۰٪
پاسخ دهندگان در ترکیه، اندونزی، مصر و ایران اهمیت وجود دموکراسی را تایید
کرده اند. همچنین هنگامی که از آنها پرسیده شده «آیا تضمین حقوق مدنی برای
محافظت از مردم در برابر سرکوب یکی از مشخصات ضروری دموکراسی است؟»، ۷۲٪
در ترکیه، ۸۱٪ در اندونزی، ۷۵٪ در مصر و ۶۴٪ در ایران با این گزاره موافق
بوده اند. یک نظرسنجی مشابه توسط موسسه گالوپ (۲۰۰۶) نشان می دهد که اکثریت
قاطع پاسخ دهندگان در این کشورها بر اهمیت آزادی بیان، آزادی مذهب و آزادی
تشکل در تدوین یک قانون اساسی دموکراتیک تاکید کرده اند.در پاسخ به سوالهایی مشابه در سالهای اخیر توسط موسسه پی ـ یو (۲۰۱۰)
وپیمایش جهان عرب (۲۰۱۱) که در آنها پرسیده شده بود «آیا دموکراسی به هر
شکل دیگری از حکومت ترجیح دارد؟»، ۷۱٪ در مصر، ۸۹٪ در تونس، ۷۶٪ در ترکیه و
۶۴٪ در اندونزی پاسخ مثبت داده اند (برای ایران اطلاعاتی وجود ندارد). این
نتایج نشان می دهد که مطالبه دموکراسی در دهه گذشته در این کشورها کاملا
قابل توجه بوده است.
اهمیت دین
در هر پنج کشور اسلامی مورد مطالعه، دین بخش مهمی از زندگی محسوب شده است. موسسه گالوپ در نظرسنجی سال ۲۰۱۰ این سوال را پرسید که «آیا دین بخش مهمی از زندگی روزانه شماست؟». بیش از ۹۰٪ پاسخ دهندگان در مصر، اندونزی، ایران و تونس و ۸۳٪ در ترکیه به آن پاسخ مثبت دادند. سوالی کاملا مشابه توسط «پیمایش جهانی ارزشها» در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۵ نتایجی یکسان در چهار کشور مذکور را نشان میداد (تونس در این نظرسنجی نبود). بعضی از تحلیلگران این میزان بالای اهمیت نقش دین در زندگی را شاهدی برای ناممکن بودن شکل گیری یک سیستم حکومت سکولار می دانند. البته بدیهی است که این ارقام نشان میدهد که احتمال وجود یک «سکولاریزم محض» در کشورهای اسلامی ناممکن است. اما اهمیت داشتن دین در زندگی، بخودی خود نمیتواند نشان دهد که مردم چه جایگاهی برای دین در عرصه اجتماعی و حکومت قائل هستند.
حضور اجتماعی دین
اهمیت دین
در هر پنج کشور اسلامی مورد مطالعه، دین بخش مهمی از زندگی محسوب شده است. موسسه گالوپ در نظرسنجی سال ۲۰۱۰ این سوال را پرسید که «آیا دین بخش مهمی از زندگی روزانه شماست؟». بیش از ۹۰٪ پاسخ دهندگان در مصر، اندونزی، ایران و تونس و ۸۳٪ در ترکیه به آن پاسخ مثبت دادند. سوالی کاملا مشابه توسط «پیمایش جهانی ارزشها» در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۵ نتایجی یکسان در چهار کشور مذکور را نشان میداد (تونس در این نظرسنجی نبود). بعضی از تحلیلگران این میزان بالای اهمیت نقش دین در زندگی را شاهدی برای ناممکن بودن شکل گیری یک سیستم حکومت سکولار می دانند. البته بدیهی است که این ارقام نشان میدهد که احتمال وجود یک «سکولاریزم محض» در کشورهای اسلامی ناممکن است. اما اهمیت داشتن دین در زندگی، بخودی خود نمیتواند نشان دهد که مردم چه جایگاهی برای دین در عرصه اجتماعی و حکومت قائل هستند.
حضور اجتماعی دین
با علم به اهمیت داشتن دین، حال باید بررسی کنیم که آیا مردم دین را بعنوان
امری شخصی می دانند و یا اینکه حضور دین در حوزه اجتماعی و عمومی نیز
برایشان اهمیت دارد. در اینجا بمنظور بررسی جایگاه مطلوب دین یکی از سوالات
نظرسنجی گالوپ مورد استفاده قرار میگیرد که در آن از مخاطبان سوال میشود
که «آیا حداقل هفته ای یکبار در مکانها و آیینهای مذهبی عمومی (مثل مسجد
یا نماز جمعه) حضور میابید؟». این سوال میزان اهمیت برپایی مناسک دینی در
حوزه عمومی را نزد افکار عمومی نشان می دهد که از نظر نگارنده می تواند
بعنوان شاخصی برای میزان محبوبیت حضور اجتماعی دین نیز تلقی گردد. نتایج
این نظرسنجی در سال ۲۰۱۰ نشان میدهد که اکثریت پاسخ دهندگان در اندونزی
(۷۹٪) و مصر (۶۱٪) حداقل هفته ای یکبار مناسک مذهبی را در مکانهای عمومی
بجا می آورند. از سوی دیگر اما در ایران (۴۵٪)، ترکیه (۴۲٪) و تونس (۳۶٪)
کمتر از نیمی از پاسخ دهندگان اظهار کرده اند که در مناسک مذهبی عمومی شرکت
می کنند. مشابه این سوال توسط موسسه «پیمایش جهانی ارزشها» در سال ۲۰۰۵ در
چهار کشور اسلامی (بجز تونس) نتایجی بسیار نزدیک را نشان می دهد.
با مقایسه این ارقام و نتایج مربوط به اهمیت داشتن دین میتوان این نتیجه را گرفت که در ترکیه، تونس و ایران برای اکثریت پاسخ دهندگان اعمال دینی یک امر خصوصی بحساب می آید. در نتیجه اگر چه نمیتوان بطور یقین این مساله را شاهدی برای تمایل به «سکولاریزم اجتماعی» دانست، اما کمابیش میتوان آنرا نشانه ای از آغاز فرآیند سکولاریزه شدن جامعه دانست.
با در نظر گرفتن تاریخ طولانی سکولاریزه کردن دولتی در ترکیه، عدم تمایل اکثریت به حضور اجتماعی دین قابل انتظار است. اما میزان استقبال مردم در ایران از انجام مناسک دینی در حوزه عمومی درحالیکه حضور اجتماعی دین در تمامی حوزه های زندگی توسط جمهوری اسلامی بطور مداوم در طول سه دهه تبلیغ و تحمیل شده است، بسیار قابل تامل است. در اصل میتوان رویگردانی اکثریت از حضور اجتماعی دین را بعنوان واکنشی در برابر اقدامات حکومت دینی تفسیر کرد.
از سوی دیگر محبوبیت حضور در مناسک دینی در حوزه عمومی در مصر و اندونزی را میتوان نشانه ای از این مساله دانست که «سکولاریزم اجتماعی»، به شکلی که مثلا در ترکیه وجود دارد، احتمالا نمیتواند مورد اقبال عمومی در این دو کشور باشد. به هر حال اقبال مردمی به انجام مناسک دینی در حوزه عمومی باز هم بخودی خود نمیتواند نشانه نامطلوب و ناممکن بودن جدایی دین از حکومت باشد.
جدایی دین از حکومت
هرگاه درباره سرنوشت گذار به دموکراسی در کشورهای مسلمان مانند مصر، تونس و لیبی سخن گفته می شود، اصلی ترین نگرانی ناظران و نیروهای دموکراسی خواه مساله دخالت دین در حکومت است. کسانی که نسبت به استقرار دموکراسی در این جوامع بدبین هستند، معتقدند اگر نهاد دین بخواهد در حوزه سیاست و حکومت حکمفرمایی کند و «جدایی» بین این دو حوزه تضمین نشود، قوانین و آزادیهای مدنی بطور جدی آسیب دیده و در نتیجه استبداد دینی جای دموکراسی را خواهد گرفت. این افراد تجربه جمهوری اسلامی در ایران را بعنوان شاهدی بر ادعای خود ذکر میکنند. حال ببینیم که گرایش و باور عمومی درباره این «جدایی» چیست؟
بمنظور ارزیابی دیدگاه مردم در این باره، در نظرسنجی موسسه گالوپ (۲۰۰۶ و ۲۰۱۰) این پرسش مطرح شده بود که «آیا قوانین شریعت باید تنها مرجع قانونگذاری باشد؟». در پاسخ به این سوال اکثریت قابل توجهی از پاسخ دهندگان مصری (۶۶٪) موافق این گزاره بوده اند. این درحالیست که در اندونزی ۱۴٪، در تونس ۱۷٪، در ایران ۱۳٪، و در ترکیه تنها ۷٪ پاسخ دهندگان موافق این گزاره بوده اند. این ارقام نشان میدهد که ایده جدایی دین از حکومت در این چهار کشور اسلامی با اقبال عمومی بالایی همراه است. نتایج بالا با بررسی سوال دیگری که توسط پیمایش جهانی ارزشها در سال ۲۰۰۵ صورت گرفته بود مورد تایید قرار میگیرد. در آن نظرسنجی از مردم پرسیده شده بود «آیا اینکه مقامات دینی قوانین را تفسیر کنند، جزو مشخصات ضروری دموکراسی بحساب می آید؟». میزان درصد موافقت با این گزاره بسیار مشابه با ارقام مربوط به سوال بالاست (همانگونه که در نمودار زیر دیده میشود).
همچنین در سوال دیگری از نظرسنجی موسسه گالوپ (۲۰۰۶) که در آن پرسیده شده بود «آیا در تدوین قانون اساسی مقامهای مذهبی باید نقش مستقیم داشته باشند؟»، تنها ۲۴٪ در اندونزی، ۲۶٪ در ایران و ۱۶٪ در ترکیه با این گزاره موافق بوده اند که با نتایج قبلی مطابقت می کند.
نتایج بالا را، که از گرایش عمومی به «سکولاریزم سیاسی» حکایت میکند، میتوان هم بمنظور تفسیر وضعیت موجود در ترکیه و اندونزی بکار برد و هم آنکه از آن برای پیش بینی تحولات آینده در تونس و ایران سود جست. این نتایج با تحقق جدایی دین و حکومت (سکولاریزم سیاسی) در ساختار سیاسی ترکیه و اندونزی همخوانی دارد اگر چه که در این دو کشور دو رویکرد کاملا متفاوت نسبت به مساله «سکولاریزم اجتماعی» وجود دارد. از طرف دیگر بر مبنای نتایج بالا میتوان پیش بینی کرد که در کشورهای تونس و ایران، ظرفیت شکل گیری «سکولاریزم سیاسی» بسیار بالاست، و این درحالیست که امروزه هر دو کشور شکلی از فرآيند سکولاریزم اجتماعی را نیز در بطن جامعه شان تجربه می کنند.
پیش از پرداختن به مورد مصر، آنچه که از تحلیل افکار عمومی در پنج کشور اسلامی دیده شد بیانگر این حقیقت است که درباره نقش مذهب در جامعه و حوزه سیاست، یک گرایش یکسان در میان جوامع مسلمان وجود ندارد. این تنوع افکار نه تنها بین کشورهای اسلامی با فرهنگهای مختلف دیده میشود بلکه در میان کشورهای عربی (تونس و مصر) نیز وجود دارد. در نتیجه، سخن گفتن از کشورهای اسلامی به عنوان یک مجموعه واحد هم گمراه کننده است و هم ساده لوحانه.
این تحلیل تا حدی نشان میدهد که اگر چه امروزه «سکولاریزم محض» تقریبا امری ناممکن در کشورهای اسلامی خواهد بود، و اگرچه گرایش عمومی به تجربه «سکولاریزم اجتماعی» در این کشورها متفاوت است، اما به هر حال «سکولاریزم سیاسی» در کشورهای اسلامی میتواند از اقبال عمومی بالایی برخوردار باشد و به شکل قابل قبولی پیاده گردد. کسانی که امکان تحقق سکولاریزم را در کشورهای اسلامی منتفی می دانند، تنها وجود «سکولاریزم اجتماعی» و «سکولاریزم محض» را مورد نظر قرار می دهند.
آینده دموکراسی در مصر: یک مدل، یک جدایی و یک تجربه
از آنجاییکه بر طبق نظرسنجی های انجام شده بخش قابل توجهی از جامعه مصر خواهان حضور پررنگ دین در حوزه حکومت و قانونگذاری هستند، این مساله چشم انداز دموکراسی در مصر را تا حدی ناروشن می سازد. اگر مردم و نخبگان سیاسی در مصر جدایی دین و حکومت را نهادینه نکنند، ممکن است که تجربه دردناک استبداد دینی را پیش رو داشته باشند.
اخیرا در یک نظرسنجی که توسط موسسه پی ـیو در مصر انجام گرفته است، ۶۱ درصد از پاسخ دهندگان اعلام کردند که درباره رابطه دین و حکومت، مدل عربستان سعودی را به مدل ترکیه ترجیح می دهند. اگرچه شاید بتوان استدلال کرد که این انتخاب به این دلیل بوده که مصریها سکولاریزم اجتماعی موجود در ترکیه را نمی پسندند، اما نتایجی که از نظرسنجی های دیگر (درباره نقش دین در حکومت) در بالا مورد بحث قرار گرفت، ناظران را نسبت به آینده دموکراسی در مصر مردد می سازد.
به هر حال میتوان امیدوار بود که اگر مصریها مدل سکولاریزم اجتماعی و سیاسی ترکیه را نمی پسندند، از مدل اندونزی الگو بگیرند. مدل سکولاریزم سیاسی اندونزی بدون اینکه مانند ترکیه نوعی سکولاریزم اجتماعی را تشویق کند، هم حضور دین در عرصه اجتماعی را پذیرفته و هم اینکه جدایی دین از حکومت را تا حد زیادی تضمین کرده است.
فرید زکریا، تحلیلگر مشهور سیاسی، در کتاب «آینده آزادی» که در سال ۲۰۰۳ نوشته بود، نسبت به آینده دموکراسی و سکولاریزم در اندونزی بدبین بود. او می پنداشت که اندونزی بعد از سوهارتو، دیکتاتور حاکم وقت، شاهد ظهور و قدرت گیری اسلام سیاسی خواهد بود که می تواند تهدیدی برای سکولاریزم موجود در اندونزی باشد. سوهارتو گروههای اسلامی را برای سه دهه سرکوب و سکولاریزم اجتماعی را تشویق کرده بود. پس از سقوط وی، بدلیل اینکه امکان انجام مناسک دینی در حوزه عمومی و فعالیت مبلغان مذهبی آزاد گردید، حضور اجتماعی دین رونق دوباره ای گرفت. با این وجود اما سکولاریزم سیاسی تا حد زیادی در اندونزی حفظ گردید.
اما سال گذشته در تحلیلی درباره آینده مصر، فرید زکریا نوشت که «ده سال پیش بسیاری فکر میکردند بعد از سقوط سوهارتو، اندونزی حتی دیگر بعنوان یک کشور واحد ادامه حیات نخواهد داد...اندونزی بسیار فقیر بود و خطر تجزیه، رشد بنیادگرایی اسلامی و گروههای افراطی در آن وجود داشت. اما سیستم حکومت دموکراتیک، کشور را به ثبات رساند و این تنشها را مهار کرد». او سپس اضافه کرد: «اندونزی البته هنوز موقعیت پیچیده ای دارد که با فساد، ناکارآمدی و مشکل گروههای افراطی اسلامی دست به گریبان است. اما بطور کلی این کشور به یک دموکراسی با ثبات و رو به رشد (اقتصادی) تبدیل شده است». زکریا در آخر پیشنهاد می دهد که « شاید اندونزی مدل خوبی برای مصر باشد و اگر مصر بتواند به آن سمت رود ـ که امکان آن وجود دارد ـ می تواند منجر به پیشرفت چشمگیری در مصر شود».
تجربه نشان داده است که وجود نوعی از «سکولاریزم سیاسی» برای حفظ دموکراسی در کشورهای اسلامی ضروری بنظر می رسد، در غیر اینصورت استبداد دینی ظاهر خواهد شد. ایرانیها می گویند «آزموده را آزمودن خطاست». امید که مصریها آنرا بکار گیرند.
مراجع:
با مقایسه این ارقام و نتایج مربوط به اهمیت داشتن دین میتوان این نتیجه را گرفت که در ترکیه، تونس و ایران برای اکثریت پاسخ دهندگان اعمال دینی یک امر خصوصی بحساب می آید. در نتیجه اگر چه نمیتوان بطور یقین این مساله را شاهدی برای تمایل به «سکولاریزم اجتماعی» دانست، اما کمابیش میتوان آنرا نشانه ای از آغاز فرآیند سکولاریزه شدن جامعه دانست.
با در نظر گرفتن تاریخ طولانی سکولاریزه کردن دولتی در ترکیه، عدم تمایل اکثریت به حضور اجتماعی دین قابل انتظار است. اما میزان استقبال مردم در ایران از انجام مناسک دینی در حوزه عمومی درحالیکه حضور اجتماعی دین در تمامی حوزه های زندگی توسط جمهوری اسلامی بطور مداوم در طول سه دهه تبلیغ و تحمیل شده است، بسیار قابل تامل است. در اصل میتوان رویگردانی اکثریت از حضور اجتماعی دین را بعنوان واکنشی در برابر اقدامات حکومت دینی تفسیر کرد.
از سوی دیگر محبوبیت حضور در مناسک دینی در حوزه عمومی در مصر و اندونزی را میتوان نشانه ای از این مساله دانست که «سکولاریزم اجتماعی»، به شکلی که مثلا در ترکیه وجود دارد، احتمالا نمیتواند مورد اقبال عمومی در این دو کشور باشد. به هر حال اقبال مردمی به انجام مناسک دینی در حوزه عمومی باز هم بخودی خود نمیتواند نشانه نامطلوب و ناممکن بودن جدایی دین از حکومت باشد.
جدایی دین از حکومت
هرگاه درباره سرنوشت گذار به دموکراسی در کشورهای مسلمان مانند مصر، تونس و لیبی سخن گفته می شود، اصلی ترین نگرانی ناظران و نیروهای دموکراسی خواه مساله دخالت دین در حکومت است. کسانی که نسبت به استقرار دموکراسی در این جوامع بدبین هستند، معتقدند اگر نهاد دین بخواهد در حوزه سیاست و حکومت حکمفرمایی کند و «جدایی» بین این دو حوزه تضمین نشود، قوانین و آزادیهای مدنی بطور جدی آسیب دیده و در نتیجه استبداد دینی جای دموکراسی را خواهد گرفت. این افراد تجربه جمهوری اسلامی در ایران را بعنوان شاهدی بر ادعای خود ذکر میکنند. حال ببینیم که گرایش و باور عمومی درباره این «جدایی» چیست؟
بمنظور ارزیابی دیدگاه مردم در این باره، در نظرسنجی موسسه گالوپ (۲۰۰۶ و ۲۰۱۰) این پرسش مطرح شده بود که «آیا قوانین شریعت باید تنها مرجع قانونگذاری باشد؟». در پاسخ به این سوال اکثریت قابل توجهی از پاسخ دهندگان مصری (۶۶٪) موافق این گزاره بوده اند. این درحالیست که در اندونزی ۱۴٪، در تونس ۱۷٪، در ایران ۱۳٪، و در ترکیه تنها ۷٪ پاسخ دهندگان موافق این گزاره بوده اند. این ارقام نشان میدهد که ایده جدایی دین از حکومت در این چهار کشور اسلامی با اقبال عمومی بالایی همراه است. نتایج بالا با بررسی سوال دیگری که توسط پیمایش جهانی ارزشها در سال ۲۰۰۵ صورت گرفته بود مورد تایید قرار میگیرد. در آن نظرسنجی از مردم پرسیده شده بود «آیا اینکه مقامات دینی قوانین را تفسیر کنند، جزو مشخصات ضروری دموکراسی بحساب می آید؟». میزان درصد موافقت با این گزاره بسیار مشابه با ارقام مربوط به سوال بالاست (همانگونه که در نمودار زیر دیده میشود).
همچنین در سوال دیگری از نظرسنجی موسسه گالوپ (۲۰۰۶) که در آن پرسیده شده بود «آیا در تدوین قانون اساسی مقامهای مذهبی باید نقش مستقیم داشته باشند؟»، تنها ۲۴٪ در اندونزی، ۲۶٪ در ایران و ۱۶٪ در ترکیه با این گزاره موافق بوده اند که با نتایج قبلی مطابقت می کند.
نتایج بالا را، که از گرایش عمومی به «سکولاریزم سیاسی» حکایت میکند، میتوان هم بمنظور تفسیر وضعیت موجود در ترکیه و اندونزی بکار برد و هم آنکه از آن برای پیش بینی تحولات آینده در تونس و ایران سود جست. این نتایج با تحقق جدایی دین و حکومت (سکولاریزم سیاسی) در ساختار سیاسی ترکیه و اندونزی همخوانی دارد اگر چه که در این دو کشور دو رویکرد کاملا متفاوت نسبت به مساله «سکولاریزم اجتماعی» وجود دارد. از طرف دیگر بر مبنای نتایج بالا میتوان پیش بینی کرد که در کشورهای تونس و ایران، ظرفیت شکل گیری «سکولاریزم سیاسی» بسیار بالاست، و این درحالیست که امروزه هر دو کشور شکلی از فرآيند سکولاریزم اجتماعی را نیز در بطن جامعه شان تجربه می کنند.
پیش از پرداختن به مورد مصر، آنچه که از تحلیل افکار عمومی در پنج کشور اسلامی دیده شد بیانگر این حقیقت است که درباره نقش مذهب در جامعه و حوزه سیاست، یک گرایش یکسان در میان جوامع مسلمان وجود ندارد. این تنوع افکار نه تنها بین کشورهای اسلامی با فرهنگهای مختلف دیده میشود بلکه در میان کشورهای عربی (تونس و مصر) نیز وجود دارد. در نتیجه، سخن گفتن از کشورهای اسلامی به عنوان یک مجموعه واحد هم گمراه کننده است و هم ساده لوحانه.
این تحلیل تا حدی نشان میدهد که اگر چه امروزه «سکولاریزم محض» تقریبا امری ناممکن در کشورهای اسلامی خواهد بود، و اگرچه گرایش عمومی به تجربه «سکولاریزم اجتماعی» در این کشورها متفاوت است، اما به هر حال «سکولاریزم سیاسی» در کشورهای اسلامی میتواند از اقبال عمومی بالایی برخوردار باشد و به شکل قابل قبولی پیاده گردد. کسانی که امکان تحقق سکولاریزم را در کشورهای اسلامی منتفی می دانند، تنها وجود «سکولاریزم اجتماعی» و «سکولاریزم محض» را مورد نظر قرار می دهند.
آینده دموکراسی در مصر: یک مدل، یک جدایی و یک تجربه
از آنجاییکه بر طبق نظرسنجی های انجام شده بخش قابل توجهی از جامعه مصر خواهان حضور پررنگ دین در حوزه حکومت و قانونگذاری هستند، این مساله چشم انداز دموکراسی در مصر را تا حدی ناروشن می سازد. اگر مردم و نخبگان سیاسی در مصر جدایی دین و حکومت را نهادینه نکنند، ممکن است که تجربه دردناک استبداد دینی را پیش رو داشته باشند.
اخیرا در یک نظرسنجی که توسط موسسه پی ـیو در مصر انجام گرفته است، ۶۱ درصد از پاسخ دهندگان اعلام کردند که درباره رابطه دین و حکومت، مدل عربستان سعودی را به مدل ترکیه ترجیح می دهند. اگرچه شاید بتوان استدلال کرد که این انتخاب به این دلیل بوده که مصریها سکولاریزم اجتماعی موجود در ترکیه را نمی پسندند، اما نتایجی که از نظرسنجی های دیگر (درباره نقش دین در حکومت) در بالا مورد بحث قرار گرفت، ناظران را نسبت به آینده دموکراسی در مصر مردد می سازد.
به هر حال میتوان امیدوار بود که اگر مصریها مدل سکولاریزم اجتماعی و سیاسی ترکیه را نمی پسندند، از مدل اندونزی الگو بگیرند. مدل سکولاریزم سیاسی اندونزی بدون اینکه مانند ترکیه نوعی سکولاریزم اجتماعی را تشویق کند، هم حضور دین در عرصه اجتماعی را پذیرفته و هم اینکه جدایی دین از حکومت را تا حد زیادی تضمین کرده است.
فرید زکریا، تحلیلگر مشهور سیاسی، در کتاب «آینده آزادی» که در سال ۲۰۰۳ نوشته بود، نسبت به آینده دموکراسی و سکولاریزم در اندونزی بدبین بود. او می پنداشت که اندونزی بعد از سوهارتو، دیکتاتور حاکم وقت، شاهد ظهور و قدرت گیری اسلام سیاسی خواهد بود که می تواند تهدیدی برای سکولاریزم موجود در اندونزی باشد. سوهارتو گروههای اسلامی را برای سه دهه سرکوب و سکولاریزم اجتماعی را تشویق کرده بود. پس از سقوط وی، بدلیل اینکه امکان انجام مناسک دینی در حوزه عمومی و فعالیت مبلغان مذهبی آزاد گردید، حضور اجتماعی دین رونق دوباره ای گرفت. با این وجود اما سکولاریزم سیاسی تا حد زیادی در اندونزی حفظ گردید.
اما سال گذشته در تحلیلی درباره آینده مصر، فرید زکریا نوشت که «ده سال پیش بسیاری فکر میکردند بعد از سقوط سوهارتو، اندونزی حتی دیگر بعنوان یک کشور واحد ادامه حیات نخواهد داد...اندونزی بسیار فقیر بود و خطر تجزیه، رشد بنیادگرایی اسلامی و گروههای افراطی در آن وجود داشت. اما سیستم حکومت دموکراتیک، کشور را به ثبات رساند و این تنشها را مهار کرد». او سپس اضافه کرد: «اندونزی البته هنوز موقعیت پیچیده ای دارد که با فساد، ناکارآمدی و مشکل گروههای افراطی اسلامی دست به گریبان است. اما بطور کلی این کشور به یک دموکراسی با ثبات و رو به رشد (اقتصادی) تبدیل شده است». زکریا در آخر پیشنهاد می دهد که « شاید اندونزی مدل خوبی برای مصر باشد و اگر مصر بتواند به آن سمت رود ـ که امکان آن وجود دارد ـ می تواند منجر به پیشرفت چشمگیری در مصر شود».
تجربه نشان داده است که وجود نوعی از «سکولاریزم سیاسی» برای حفظ دموکراسی در کشورهای اسلامی ضروری بنظر می رسد، در غیر اینصورت استبداد دینی ظاهر خواهد شد. ایرانیها می گویند «آزموده را آزمودن خطاست». امید که مصریها آنرا بکار گیرند.
مراجع:
- Arab Barometer, 2011, Second Wave (www.arabbarometer.org).
- Samuel Huntington. 1993. The clash of civilizations? Foreign Affairs 72(3): 22-49.
- The Economist Index of Democracy 2010 (www.eiu.com/democracyindex2011) .
- Freedom in the World 2012 (www.freedomhouse.org/report/freedom-world/freedom-world-2012) .
- Gallup WorldView database (www.gallup.com) .
- Dalia Mogahed. 2006. Islam and Democracy. The Gallup Center for Muslim Studies.
- Pew Global Attitudes Project. 2010. Survey Topline Results (www.pewglobal.org/files/2010/12/Pew-Global-Attitudes-Muslim-Topline.pdf) .
- Pew Global Attitudes Project. 2012. Egyptians Remain Optimistic, Embrace Democracy and Religion in Political Life (www.pewglobal.org/2012/05/08/egyptians-remain-optimistic-embrace-democra...) .
- World Values Survey (www.worldvaluessurvey.org) .
- Fareed Zakaria. 2003. The Future of Freedom. New York: W.W. Norton & Company.
- Fareed Zakaria. 2011. Fareed Zakaria on the future of the Middle East. CNN World: www.globalpublicsquare.blogs.cnn.com/2011/04/22/fareed-zakaria-on-the-fu....
* پژوهشگر سیاستگذاری مقایسه ای در دانشگاه تیلبرگ هلند
هشدار به دانشجویان سیگاری: اگر کنار نیایند، اخراج می شوند
محمود ملاباشی، رییس سازمان امور دانشجویان وزارت علوم، در جدیدترین اظهار نظر در ارتباط با کیفیت برخورد انضباطی با دانشجویان سیگاری، به آنها هشدار داده که "اگر با رفتار مسالمتآمیز کنار نیایند مجبوریم عذرشان را از خوابگاه بخواهیم."به گزارش دانشجونیوز، دکتر محمود ملاباشی در گفتوگو با ایسنا، درخصوص نحوه برخورد با دانشجویان سیگاری در خوابگاه ها گفته است "به ناظم و ناظمه خوابگاه گفته شده است که در صورت اعتراض دانشجویان این موضوع را از طریق ارشادی حل کنند و اگر این موضوع با ارشاد حل نشد اتاق فرد سیگاری را عوض کنند.
وی افزود: باید در خوابگاه تلاش شود تا جای ممکن فرد سیگاری متوجه رفتار زشت خود شود و سلامت دیگران را به خاطر نیندازد. اما اگر دانشجویی با رفتار مسالمتآمیز کنار نیاید مجبوریم عذرش را از خوابگاه بخواهیم.
ملاباشی درخصوص موارد نادر وجود افراد معتاد در خوابگاهها نیز افزود: هر دانشگاه شیوه خاص خود را در این زمینه دارد اما به هر حال اگر معتاد بودن دانشجو تشخیص داده شود مسلما یکی از اقدامها این است که نباید فرد در خوابگاه بماند.به گفته رییس سازمان امور دانشجویان وزارت علوم، خوابگاه محل پرورش گلهای جامعه است و کسی که میخواهد خار شود محلش جای دیگری است.
محرومیت از تحصیل دانشجویان سیگاری
پیشتر هم مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت جمهوری اسلامی ایران گفته بود در رشته های پزشکی، آن دسته از دانشجويانی كه استعمال دخانيات داشته باشند از تحصيل محروم می شوند.
در همین راستا، سال گذشته یکی از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز، به
دلیل استفاده از سیگار در خوابگاه، به دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم شده
بود.
دکتر وحید صرامی، دبیر شورای مرکزی انضباطی، با اعلام خبر محرومیت از تحصیل این دانشجوی رشته پزشکی گفته بود که بر اساس شیوه نامه اجرایی انضباطی دانشجویان علوم پزشکی که به تمام دانشگاههای علوم پزشکی ابلاغ شده است، استعمال دخانیات در دانشگاه و اماکن مرتبط جزء بند رسیدگی به تخلفات اخلاقی قرار میگیرد. متخلف به یکی از تنبیهات بندهای ٢ تا ۵ محکوم میشود و در صورت تکرار تا بند ١٢ قابل تشدید است.
به گفته وزیر بهداشت ایران، همچنین در گزينشهای استخدامی مربوط به این وزارتخانه نیز كسانی كه استعمال دخانیات دارند رد میشوند.
دکتر وحید صرامی، دبیر شورای مرکزی انضباطی، با اعلام خبر محرومیت از تحصیل این دانشجوی رشته پزشکی گفته بود که بر اساس شیوه نامه اجرایی انضباطی دانشجویان علوم پزشکی که به تمام دانشگاههای علوم پزشکی ابلاغ شده است، استعمال دخانیات در دانشگاه و اماکن مرتبط جزء بند رسیدگی به تخلفات اخلاقی قرار میگیرد. متخلف به یکی از تنبیهات بندهای ٢ تا ۵ محکوم میشود و در صورت تکرار تا بند ١٢ قابل تشدید است.
به گفته وزیر بهداشت ایران، همچنین در گزينشهای استخدامی مربوط به این وزارتخانه نیز كسانی كه استعمال دخانیات دارند رد میشوند.
٩ کشته و شماری زخمی در ساعات اولیه امروز در اعتراضات سوری ها
در ادامه اعترضات مردم سوریه علیه رژیم این کشور روز جمعه 25-5-2012
هزاران نفر از مخالفان با شعار "دمشق دیدار نزدیک است" به خیابان ها آمدند.
به گزارش العربیه، صبح امروز در حالیکه اعمال خشونت های روزانه از سوی نیروهای امنیتی و نظامی ادامه دارد، مردم شهرها و روستاهای سوریه با تشکیل تجمعاتی بر ضد بشار اسد شعار دادند.
به گزارش العربیه به نقل از کمیته های انقلاب سوریه در جریان اعتراضات امروز 9 نفر از معترضان به ضرب گلوله نظامیان اسد کشته شدند.
در یک فیلم ویدیوی که به العربیه ارسال شده یکی از مخالفان با حمل پلاکاردی از مردم خواسته است " در تعیین زمان اعدام بشار اسد" شرکت کنند.
پیش از این مخالفان از تعیین زمان برای پیشروی به سوی دمشق و پس از آن به سمت قصر بشار اسد سخن به میان آورده بودند.
مخالفان رژیم بشار اسد هر پیش از رسیدن روز جمعه هر هفته بر روی صفحه فیس بوک وِیژه انقلاب این کشور شعار روز جمعه را انتخاب می کنند.
گفتنی است که برخی سازمان های حقوق بشری سوریه با انتشار گزارش هایی از کشته شدن بیش از 13 هزار نفر از مخالفان در طی اعتراضات مردم خبر داده اند.
روز گذشته کمیته انقلاب سوریه کشته شدن 40 نفر از جمله اعضای یک خانواده در شهر حما را گزارش داده بود .
به گزارش العربیه، صبح امروز در حالیکه اعمال خشونت های روزانه از سوی نیروهای امنیتی و نظامی ادامه دارد، مردم شهرها و روستاهای سوریه با تشکیل تجمعاتی بر ضد بشار اسد شعار دادند.
به گزارش العربیه به نقل از کمیته های انقلاب سوریه در جریان اعتراضات امروز 9 نفر از معترضان به ضرب گلوله نظامیان اسد کشته شدند.
در یک فیلم ویدیوی که به العربیه ارسال شده یکی از مخالفان با حمل پلاکاردی از مردم خواسته است " در تعیین زمان اعدام بشار اسد" شرکت کنند.
پیش از این مخالفان از تعیین زمان برای پیشروی به سوی دمشق و پس از آن به سمت قصر بشار اسد سخن به میان آورده بودند.
مخالفان رژیم بشار اسد هر پیش از رسیدن روز جمعه هر هفته بر روی صفحه فیس بوک وِیژه انقلاب این کشور شعار روز جمعه را انتخاب می کنند.
گفتنی است که برخی سازمان های حقوق بشری سوریه با انتشار گزارش هایی از کشته شدن بیش از 13 هزار نفر از مخالفان در طی اعتراضات مردم خبر داده اند.
روز گذشته کمیته انقلاب سوریه کشته شدن 40 نفر از جمله اعضای یک خانواده در شهر حما را گزارش داده بود .
گزارش سالانه وزارت خارجه آمریکا از وخامت وضعیت حقوق بشر ایران
وزارت خارجه آمریکا روز پنجشنبه گزارش سالانه حقوق بشر در کشورهای جهان
را منتشر کرد که در بخش ایران، به اعدام ها، سرکوب، آزار اقلیت ها،
دستگیری و زندان فعالان سیاسی اشاره شده و از وخامت وضعیت حقوق بشر در
ایران انتقاد شده است.
در این گزارش که متن کامل آن روی وبسایت وزارت خارجه آمریکا منتشر شده آمده است: «ایران به طور مستمر ﺑﺴﯿﺎری از ﮔﺮوه ھﺎی اﻗﻠﯿﺖ، ﺷﺎﻣﻞ اﻗﻠﯿﺖ ھﺎی ﻗﻮﻣﯽ و ﻣﺬھﺒﯽ و همجنسگرایان را ﺳﺮﮐﻮب ﮐﺮده است.»
این گزارش در ادامه می گوید: «در ۴ ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ سال گذشته، ﻣﻘﺎﻣﺎت دوﻟﺖ در زﻧﺪان ﮐﺎرون واﻗﻊ در اﺳﺘﺎن اھﻮاز، ﺳﻪ ﻧﻔﺮ را ﮐﻪ ﺑﻪ ارﺗﮑﺎب ھمجنس گرایی ﻣﺤﮑﻮم ﺷﺪه ﺑﻮدﻧﺪ، از راه ﺣﻠﻖ آوﯾﺰ اﻋﺪام ﮐﺮدﻧﺪ. اﯾﻦ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻣﻮردی ﺑﻮد ﮐﻪ همجنس گرایی، ﺑﺪون اﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ دﯾﮕﺮ اتهامات ھﻤﺮاه ﺑﺎﺷﺪ، با محکومیت به اعدام همراه شد.»
این گزارش می گوید در ایران و در فاصله زمانی ﺑﯿﻦ ٢١ ﻣﺎرس ﺗﺎ ٢١ ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ، ﺑﯿﺶ از ٣٢٠ ﺗﻦ از ﻓﻌﺎﻻن ﻓﺮھﻨﮕﯽ، ﺳﯿﺎﺳﯽ وﺣﻘﻮق زﻧﺎن در استان های آذری زبان، ﺑﺎزداﺷﺖ ﺷﺪﻧﺪ.
در متن این گزارش با استناد به یافته های مﮐﺰ اﺳﻨﺎد ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ اﯾﺮان، گفته که «در ﺳﺎل ٢٠١١ دوﻟﺖ ۶۵٩ ﻧﻔﺮ را در ایران اعدام کرده ﮐﻪ در اﯾﻦ میان، اعدام های دسته جمعی و مخفیانه هم بوده است.» این گزارش می گوید اعدام افراد زیر سن قانونی ادامه دارد و در میان اتهام های اعدام شدگان، اتهام هایی چون «اھﺎﻧﺖ ﺑﻪ دوﻟﺖ و رھﺒﺮی» دیده شده است.
این گزارش به تشدید آزار بهاییان در ایران پرداخته و می گوید ضمن دستگیری و آزار بهاییان، قطع مستمری از حق بازشستگی، تخریب گورستان ها و از بین بردن دارایی آن ها هنوز ادامه دارد.
گزارش وضعیت حقوق بشر وزارت خارجه آمریکا به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران پرداخته و گفته است: «ﭘﺲ از ﺑﺮﮔﺰاری اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت رﯾﺎﺳﺖ اخیر در ایران و در ﻣﯿﺎن اﻋﺘﺮاض های ﮔﺴﺘﺮده، دوﻟﺖ در ٢٠١١ اﻋﻼم ﮐﺮد ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﺘﺎﯾﺞ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت ﻣﺨﺎﻟﻒ ﮐﻨﻨﺪ، مستحق مرگ هستند.»
در متن این گزارش آمده است: « دولت ایران شهروندان این کشور را از حق پرسش در مورد انتخابات آزاد و منصفانه محروم کرده و علاوه برآن، بدون هیچ گونه تشریفات قانونی، جوانان و فعالان و روزنامه نگاران و هنرمندان را دستگیر و راهی زندان کرده است.»
همچنین در این گزارش گفته شده در جریان تظاهرات در پشتیبانی از مردم تونس و مصر، دو موتور سوار که از مشخصات نیروهای شبه نظامی بسیج است، صانع ژاله و محمد مختاری، دو دانشجوی دانشگاه را هدف گلوله قرار دادند.
مایکل پوزنر، معاون وزیر خارجه آمریکا در امور دموکراسی و حقوق بشر روز پنجشنبه در واشینگتن گفت که وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران همچنان ادامه دارد از جمله:«برنتابیدن هرگونه نظر مخالف و به ویژه سرکوب معترضان و تظاهرکنندگان،محدودیت آزادی بیان و مبارزه با آزادی فناوری، محدودیت اینترنت، دادگاه های ناعادلانه، اجرای حکم شلاق و اعدام برای بسیاری از افراد.»
گزارش وزارت خارجه آمریکا، به حصر خانگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی هم اشاره کرده و گفته است: «ﻧﺴﺮﯾﻦ ﺳﺘﻮده، وﮐﯿﻞ ﻣﺪاﻓﻊ ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ و از ﻓﻌﺎﻻن ﺣﻘﻮق زن به اتهام اﻗﺪام ﻋﻠﯿﻪ اﻣﻨﯿﺖ ﻣﻠﯽ و ﺗبلیغ ﻋﻠﯿﻪ ﻧﻈﺎم و فقط به این دلیل که وﮐﺎﻟﺖ دوﺗﻦ از ﻣﻌﺘﺮﺿﺎن ھﻮادار دﻣﻮﮐﺮاﺳﯽ را در ﺟﺮﯾﺎن اعتراض های پس از انتخابات به عهده ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮد، ﻣﺤﮑﻮم به ١١ ﺳﺎل زﻧﺪان و ٢٠ ﺳﺎل ﻣﺤﺮوﻣﯿﺖ از سفر شد.
این گزارش می گوید: «در سال ٢٠١١، سال گذشته میلادی، ﺷﮑﻨﺠﻪ در زﻧﺪانهای اﯾﺮان ﯾﮏ اﻣﺮ راﯾﺞ ﺑﻮد و به روش هایی چون: ﺣﺒﺲ دراز ﻣﺪت در سلول انفرادی، ﮐﺘﮏ زدن، ﺗﺠﺎوز ﺑﻪ ﻋﻨﻒ و ﺗﺤﻘﯿﺮ ﺟﻨﺴﯽ را ﺷﺎﻣﻞ شده است. ﻣﺮﺗﮑﺒﺎن اﯾﻦ ﺷﮑﻨﺠﻪ ھﺎ زﻧﺪاﻧﯿﺎن را ﭘﯿﺶ از ﺷﻼق زدن ﺧﯿﺲ ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ و ﺑﻪ آﻟﺖ ﺗﻨﺎﺳﻠﯽ آنها شوک ﺑﺮﻗﯽ دادﻧﺪ.»
در ادامه آمده است: « زﻧﺪاﻧﯿﺎن با قرار گرفتن در زﻧﺪان اﻧﻔﺮادی، ﺿﺮﺑﺎت ﻟﮕﺪ ﺑﺎ ﭼﮑﻤﻪ ھﺎی ﻧﻈﺎﻣﯽ، ﮐﺸﯿﺪن ﻧﺎﺧﻦ ﭘﺎ، آوﯾﺨﺘﻪ ﺷﺪن از دﺳﺖ ﯾﺎ ﭘﺎ در ﻣﺪت ﻃﻮﻻﻧﯽ، شکنج شدند. ضمن این که بسیاری از آن ها آن طور که گزارش شده، شاهد اعدام های ساختگی بودند.»
احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل هم در گزارش اخیر خود، به موارد مشابهی اشاره کرده بود. این گزارش روزپنجشنبه و در حالی منتشر شد که ایران و کشورهای گروه پنج به علاوه یک، مذاکرات در مورد پرونده اتمی ایران را دنبال می کردند.
در این گزارش که متن کامل آن روی وبسایت وزارت خارجه آمریکا منتشر شده آمده است: «ایران به طور مستمر ﺑﺴﯿﺎری از ﮔﺮوه ھﺎی اﻗﻠﯿﺖ، ﺷﺎﻣﻞ اﻗﻠﯿﺖ ھﺎی ﻗﻮﻣﯽ و ﻣﺬھﺒﯽ و همجنسگرایان را ﺳﺮﮐﻮب ﮐﺮده است.»
این گزارش در ادامه می گوید: «در ۴ ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ سال گذشته، ﻣﻘﺎﻣﺎت دوﻟﺖ در زﻧﺪان ﮐﺎرون واﻗﻊ در اﺳﺘﺎن اھﻮاز، ﺳﻪ ﻧﻔﺮ را ﮐﻪ ﺑﻪ ارﺗﮑﺎب ھمجنس گرایی ﻣﺤﮑﻮم ﺷﺪه ﺑﻮدﻧﺪ، از راه ﺣﻠﻖ آوﯾﺰ اﻋﺪام ﮐﺮدﻧﺪ. اﯾﻦ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻣﻮردی ﺑﻮد ﮐﻪ همجنس گرایی، ﺑﺪون اﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ دﯾﮕﺮ اتهامات ھﻤﺮاه ﺑﺎﺷﺪ، با محکومیت به اعدام همراه شد.»
این گزارش می گوید در ایران و در فاصله زمانی ﺑﯿﻦ ٢١ ﻣﺎرس ﺗﺎ ٢١ ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ، ﺑﯿﺶ از ٣٢٠ ﺗﻦ از ﻓﻌﺎﻻن ﻓﺮھﻨﮕﯽ، ﺳﯿﺎﺳﯽ وﺣﻘﻮق زﻧﺎن در استان های آذری زبان، ﺑﺎزداﺷﺖ ﺷﺪﻧﺪ.
در متن این گزارش با استناد به یافته های مﮐﺰ اﺳﻨﺎد ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ اﯾﺮان، گفته که «در ﺳﺎل ٢٠١١ دوﻟﺖ ۶۵٩ ﻧﻔﺮ را در ایران اعدام کرده ﮐﻪ در اﯾﻦ میان، اعدام های دسته جمعی و مخفیانه هم بوده است.» این گزارش می گوید اعدام افراد زیر سن قانونی ادامه دارد و در میان اتهام های اعدام شدگان، اتهام هایی چون «اھﺎﻧﺖ ﺑﻪ دوﻟﺖ و رھﺒﺮی» دیده شده است.
این گزارش به تشدید آزار بهاییان در ایران پرداخته و می گوید ضمن دستگیری و آزار بهاییان، قطع مستمری از حق بازشستگی، تخریب گورستان ها و از بین بردن دارایی آن ها هنوز ادامه دارد.
گزارش وضعیت حقوق بشر وزارت خارجه آمریکا به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران پرداخته و گفته است: «ﭘﺲ از ﺑﺮﮔﺰاری اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت رﯾﺎﺳﺖ اخیر در ایران و در ﻣﯿﺎن اﻋﺘﺮاض های ﮔﺴﺘﺮده، دوﻟﺖ در ٢٠١١ اﻋﻼم ﮐﺮد ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﺘﺎﯾﺞ اﻧﺘﺨﺎﺑﺎت ﻣﺨﺎﻟﻒ ﮐﻨﻨﺪ، مستحق مرگ هستند.»
در متن این گزارش آمده است: « دولت ایران شهروندان این کشور را از حق پرسش در مورد انتخابات آزاد و منصفانه محروم کرده و علاوه برآن، بدون هیچ گونه تشریفات قانونی، جوانان و فعالان و روزنامه نگاران و هنرمندان را دستگیر و راهی زندان کرده است.»
همچنین در این گزارش گفته شده در جریان تظاهرات در پشتیبانی از مردم تونس و مصر، دو موتور سوار که از مشخصات نیروهای شبه نظامی بسیج است، صانع ژاله و محمد مختاری، دو دانشجوی دانشگاه را هدف گلوله قرار دادند.
مایکل پوزنر، معاون وزیر خارجه آمریکا در امور دموکراسی و حقوق بشر روز پنجشنبه در واشینگتن گفت که وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران همچنان ادامه دارد از جمله:«برنتابیدن هرگونه نظر مخالف و به ویژه سرکوب معترضان و تظاهرکنندگان،محدودیت آزادی بیان و مبارزه با آزادی فناوری، محدودیت اینترنت، دادگاه های ناعادلانه، اجرای حکم شلاق و اعدام برای بسیاری از افراد.»
گزارش وزارت خارجه آمریکا، به حصر خانگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی هم اشاره کرده و گفته است: «ﻧﺴﺮﯾﻦ ﺳﺘﻮده، وﮐﯿﻞ ﻣﺪاﻓﻊ ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ و از ﻓﻌﺎﻻن ﺣﻘﻮق زن به اتهام اﻗﺪام ﻋﻠﯿﻪ اﻣﻨﯿﺖ ﻣﻠﯽ و ﺗبلیغ ﻋﻠﯿﻪ ﻧﻈﺎم و فقط به این دلیل که وﮐﺎﻟﺖ دوﺗﻦ از ﻣﻌﺘﺮﺿﺎن ھﻮادار دﻣﻮﮐﺮاﺳﯽ را در ﺟﺮﯾﺎن اعتراض های پس از انتخابات به عهده ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮد، ﻣﺤﮑﻮم به ١١ ﺳﺎل زﻧﺪان و ٢٠ ﺳﺎل ﻣﺤﺮوﻣﯿﺖ از سفر شد.
این گزارش می گوید: «در سال ٢٠١١، سال گذشته میلادی، ﺷﮑﻨﺠﻪ در زﻧﺪانهای اﯾﺮان ﯾﮏ اﻣﺮ راﯾﺞ ﺑﻮد و به روش هایی چون: ﺣﺒﺲ دراز ﻣﺪت در سلول انفرادی، ﮐﺘﮏ زدن، ﺗﺠﺎوز ﺑﻪ ﻋﻨﻒ و ﺗﺤﻘﯿﺮ ﺟﻨﺴﯽ را ﺷﺎﻣﻞ شده است. ﻣﺮﺗﮑﺒﺎن اﯾﻦ ﺷﮑﻨﺠﻪ ھﺎ زﻧﺪاﻧﯿﺎن را ﭘﯿﺶ از ﺷﻼق زدن ﺧﯿﺲ ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ و ﺑﻪ آﻟﺖ ﺗﻨﺎﺳﻠﯽ آنها شوک ﺑﺮﻗﯽ دادﻧﺪ.»
در ادامه آمده است: « زﻧﺪاﻧﯿﺎن با قرار گرفتن در زﻧﺪان اﻧﻔﺮادی، ﺿﺮﺑﺎت ﻟﮕﺪ ﺑﺎ ﭼﮑﻤﻪ ھﺎی ﻧﻈﺎﻣﯽ، ﮐﺸﯿﺪن ﻧﺎﺧﻦ ﭘﺎ، آوﯾﺨﺘﻪ ﺷﺪن از دﺳﺖ ﯾﺎ ﭘﺎ در ﻣﺪت ﻃﻮﻻﻧﯽ، شکنج شدند. ضمن این که بسیاری از آن ها آن طور که گزارش شده، شاهد اعدام های ساختگی بودند.»
احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل هم در گزارش اخیر خود، به موارد مشابهی اشاره کرده بود. این گزارش روزپنجشنبه و در حالی منتشر شد که ایران و کشورهای گروه پنج به علاوه یک، مذاکرات در مورد پرونده اتمی ایران را دنبال می کردند.
مسئله زن و مارکسیسم
سیمین کاظمی
اگرچه بیست سال از اضمحلال اتحاد شوروی می گذرد و در این سالهای پس از
فروپاشی شوروی، دشمنان مارکسیسم شتاب زده و سر از پانشناخته بارها، مرگ
مارکسیسم را اعلام کرده اند و آن را نظریه ای ناکارآمد یا تحقق ناپذیر در
زندگی بشر دانسته اند، اما از منظر حقوق زنان، نمی توان به خدمات مارکسیسم
به حقوق زنان بی اعتنا بود. با نگاهی به
تاریخ مارکسیسم و احزاب چپ می توان به سهم انکار ناپذیرشان در جهت رفع ستم
جنسیتی و طرح مطالبات زنان پی برد. بخشی از مبارزات مارکسیستها همواره
معطوف به تلاش برای برقراری برابری جنسیتی و رفع ستم جنسیتی از زنان بوده
است. در این نوشتار کوتاه در پی آن هستم که به اجمال مروری داشته باشم بر
نظریات مارکسیستها و دستاوردهای آن ها در احقاق حقوق زنان.
برابری جنسیتی یکی از اصول بدیهی و مسلم نظریه مارکسیستی است که از
ابتدا مورد توجه بنیانگذاران مارکسیسم و سایر صاحبنظران مارکسیست بوده است.
مارکس و انگلس در مانیفست کمونیست در سال 1848 جسورانه اعلام کردند که:»
خانواده کنونی، خانواده ی بورژوایی، برچه مبنایی استوار شده است؟ برمبنای
اندوختن سرمایه، منفعت شخصی…یک بورژوا وجود زن خود را صرفا به عنوان یک
ابزار تولید می بیند. او شنیده که قرار است همه ی ابزار تولید به صورت
همگانی بهره برداری شوند، و لذا طبیعتاً نمی تواند به نتیجه ی دیگری جز این
دست یابد که همگانی شدن ابزار، زنان را هم شامل می شود… او حتی گمان نمی
کند که هدف واقعی مورد نظر چیزی نیست مگر از بین بردن شرایطی که جایگاه
زنان را صرفاً به عنوان ابزاری برای تولید می پندارد.» انگلس بیش از مارکس و
به شکل مستقیم تری به مسأله زن پرداخته است. به باور او نخستین ستم طبقاتی
با نخستین ستم بر جنس مؤنث از سوی جنس مذکر متقارن و در نتیجه امری تاریخی
است. او رهایی زنان و برابری آنان با مردان را منوط به تغییرات اجتماعی می
داند.(مشیرزاده1388: 21) انگلس در سال 1884 ریشه های ستم جنسیتی و فرودستی
زنان را در کتاب منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت تجزیه و تحلیل کرده و
نوید داده است که: با مالکیت اشتراکی ابزار تولید، خانواده فردی واحد
اقتصادی جامعه نخواهد بود. خانه داری خصوصی به صنعت اجتماعی تغییر می یابد.
نگهداری و آموزش فرزندان امر عمومی می گردد. جامعه به طور مساوی از همه
کودکان، بدون توجه به اینکه آنان محصول پیوند ازدواج هستند یا نه مراقبت می
کند…» آوگوست بِبِل نویسنده کتاب زن و سوسیالیسم یکی دیگر از صاحبنظران
مارکسیست در حوزه مسأله زن است.ببل نیز مانند مارکس از حق اشتغال زنان دفاع
می کرد. این مسأله هنوز موضوعی بحث برانگیز بود و هنوز نبردی دیگر با
پرودون، سوسیالیست فرانسوی را دربرداشت که می اندیشید جای زنان در خانه
است. ببل نشان داد که اشتغال زنان، معیارهای زندگی کارگران را بهتر و به
آنان توانایی سازماندهی می دهد. او برآن بود که قانون باید بدترین تأثیرات
استثمار را کنترل کند.(روباتام 1387: 211) لنین نیز یکی از مدافعان جدی و
پیگیر حقوق زنان و برابری جنسیتی بود. کلارا زتکین در مقدمة » لنین و مساله
زنان» می گوید: «لنین بارها مسایل مربوط به حقوق زنان را با من به بحث
گذاشت. بدیهی است که وی اهمیت زیادی برای جنبش زنان قایل بود. جنبشی که در
نظر او یک جزء حیاتی جنبش توده ای بود و در شرایطی می توانست در پیروزی این
جنبش قاطع عمل کند. لازم به گفتن نیست که لنین برابری اجتماعی کامل زنان
را به مثابه یک مسالة اساسی می دید؛ مساله ای که هیچ کمونیستی نمی توانست
آن را نادیده انگارد.»
در واقع، از بدو پیدایش جنبش مارکسیستی تاکنون، انقلابیون مارکسیست مبارزه ی بی وقفه ای را در درون عرصه ی گسترده ی جنبش طبقه کارگر پیش برده اند تا نسبت به مبارزه برای آزادی زنان برخورد و نگرشی انقلابی ایجاد کنند. آنها مبارزه کرده اند تا این جنبش بر پایه ی تاریخی و ماتریالیستیِ مطمئنی استوار شود؛ و تمامی پیشقراولان طبقه ی کارگر را آموزش داده اند تا از اهمیت مبارزه ی زنان برای تساوی کامل و رهایی از خفت بردگی خانگی، که قرن ها از قدمت آن می گذرد، درک صحیحی به دست آورند.(واترز1384: 15) مارکسیسم با شناخت ریشه های ستم بر زنان، درصدد است، رهایی زنان را از موقعیت فرودست ، محقق کند و برابری جنسیتی را برای زنان به ارمغان آورد. رویکرد مارکسیستی به منشأ ستم به زنان به شرح زیر است:
نخست: زنان همیشه ستمدیده یا جنس دوم نبودند. انسان شناسی، یا مطالعه پیش از تاریخ، خلاف آن را به ما توضیح می دهد. در میان جامعه بدوی، که دوران اشتراک قبیله ای بود، زنان مساوی مردان بودند، و این تساوی نیز توسط مردان و جامعه کاملاً پذیرفته شده بود. دوم، تنزل مقام اجتماعی زنان در جامعه درست مقارن بود با شکست کمون طایفه ی مادرسالارانه و جایگزینی آن توسط تقسیم طبقاتی جامعه با نهادهای خانواده پدرسالارانه، مالکیت خصوصی و قدرت دولتی منتج از آن.
عوامل اصلی که باعث این وارونگی در موقعیت اجتماعی زنان گردید حاصل انتقال از اقتصاد گردآوری خوراک و شکار به شیوه ی تولید بالاتری بود که مبتنی بر کشاورزی، افزایش ذخیره و صنایع شهری بود. تقسیم کار پیچیده ی اجتماعی پیچیده تر جایگزین تقسیم کار ابتدایی بین جنس ها گردید. بازدهی بیشتر کار منجر به تولید اضافی قابل ملاحظه شد، که ابتدا سبب تمایزات و سپس عامل تقسیم های عمیق فزاینده میان بخش های متفاوت جامعه گردید. با توجه به نقش های موثر و مستقیمی که مردان در سطح وسیع کشاورزی، آبیاری، پروژه های ساخت و ذخیره سازی داشتند، ثروت اضافی به تدریج از طریق مراتب اجتماعی همانند مالکیت خصوصی برای مردان متناسب شد. این به نوبه خویش، مستلزم نهاد ازدواج و خانواده بود تا مالکیت قانونی و ارث از دارایی مرد را تثبیت کند. از طریق ازدواج تک شویی، همسر به کنترل کامل شوهر درآمد و پسران قانونی را در ارث بردن از ثروت پدری مطمئن گردانید. همزمان با مردان که بیشترین فعالیت های تولید اجتماعی را به دست گرفتند، با ظهور نهاد خانواده، زنان برای خدمت شوهران و خانواده شان به چهاردیواری خانه تنزل مقام یافتند. دستگاه دولتی تحکیم یافت و نهادهای مالکیت خصوصی، تسلط مردانه و پدر خانواده را قانونی کردند، که بعدها توسط آیین های متفاوت تقدس یافت.
برخورد فوق، به طور خلاصه، رویکرد مارکسیست به منشاء ستم زنان است.چنین رویکردی نشان می دهد که: تابعیت زن از مرد ناشی از هیچگونه نقص بیولوژیکی جنسی نبوده است، بلکه منتج از تغییرات اجتماعی-انقلابی بود که جامعه متعادل تبار مادرسالاری یا طایفه را نابود کرد و جامعه طبقاتی معاصر را به جای آن نشاند، که از بدو تولدش با تبعیضات و نابرابری های گوناگون زیاد، از جمله نابرابری های جنسی متمایز گردید. رشد این نوع ستم که میراث نظام اجتماعی- اقتصادی بود، دلایل تنزل موقعیت تاریخی زنان بود.(رید1381: 44-45) مارکسیست ها، نابرابری جنسیتی را از تبعات سرمایه داری و دیگر جوامع طبقاتی می دانند و تنها در یک جامعه بی طبقه است که این نابرابری به طور کامل محو می شود. یکی از ویژگی های آشکار سرمایه داری و همه جوامع طبقاتی، نابرابری جنسیتی بین زن ومرد است. مردها در اقتصاد، فرهنگ، سیاست، و زندگی روشنفکری برترند و زنان نقش زیردست و فرمانبردار را بازی می کنند. و تنها در سالهای اخیر است که زن ها از آشپزخانه ها و کودک سراها برای چالش با انحصارگری مردها بیرون آمده اند. اما هنوز نابرابری اصلی پابرجاست.این نابرابری جنسی نشانه آشکار جامعه طبقاتی از همان آغاز یعنی چندهزار سال پیش است، و در تمام سه مرحله ی اصلی آن ادامه داشته است: بردگی، فئودالیسم (بزرگ مالکی) و سرمایه داری، بنابراین، آنچنان که درخور جامعه طبقاتی بوده مردسالاری ویژگی آن گردیده است. این برتری را سیستم مالکیت خصوصی، دولت، کلیسا، و شکلی از خانواده که در خدمت خواست مردان بوده حمایت کرده و پایدار نگاه داشته اند. بر پایه این وضعیت تاریخی، پاره ای ادعاهای نادرست درباره ی برتری اجتماعی جنس مرد همچون اصلی ثابت وابدی، رواج یافته است. و این طور وانمود شده که برتری اجتماعی مردان به سبب برتری طبیعی آنهاست. اما این جامعه طبقاتی بود ونه طبیعت که زنان را به رده پایین تر و مردان را به رده بالاتر کشانید. درست است که مردان برتری اجتماعی خود را در مبارزه با زنان و پیروزی بر آنان به دست آوردند. اما این مبارزه ی جنسی جزو یک مبارزه بزرگتر اجتماعی بود، یعنی واژگونی جامعه ابتدایی و برپایی جامعه طبقاتی. فرودستی زنان ثمره ی یک سیستم اجتماعی است که نابرابری ها، فرودستی ها و فراداشت ها های بی شمار دیگری را هم به وجود آورده و پرورانده است.اما این تاریخ اجتماعی را پشت این افسانه که زنان به طور طبیعی از مردان پست ترند، پنهان کرده اند.این جامعه طبقاتی بود که نه طبیعت که زنان را از حق شرکت در وظائف برتری اجتماعی محروم کرد و تاکید اصلی را بر وظائف حیوانی- مادری گذاشت. و این دستبرد به زنان با استفاده از یک افسانه دوگانه اجرا شد.(رید1380: 56) مارکسیسم برای نخستین بار برای آزادی زنان بنیانی ماتریالیستی ِ علمی بنا نهاد. مارکسیسم ریشه های ستم کشیدگی زنان را عیان ساخت، رابطه ی این ستمدیدگی را با تولید به شیوه ی مبتنی بر مالکیت خصوصی و جامعه ی تقسیم شده به طبقات – که یک طبقه صاحب ثروت و طبقه ی دیگر مولد ثروت است – روشن کرد و نقش آن را در استمرار ستم کشیدگی زنان آشکار ساخت. فراتر از اینها، مارکسیسم مسیر رسیدن به آزادی زنان را نشان داد. مارکسیسم تشریح کرد که چگونه لغو مالکیت خصوصی موجب خواهد شد پایه های مادی لازم ایجاد شود تا همه ی مسوولیت های اجتماعی شاقی که بر دوش خانواده ها قرار دارد، به عهده ی کل جامعه محول شود-نظیر نگهداری از سالمندان و مریضان؛ تغذیه ؛ تامین البسه و آموزش جوانان. مارکس اشاره دارد به اینکه توده های زنان، پس از آنکه از زیر بار این مسوولیت های سنگین فارغ شدند، قادر خواهند شد بندگی خانوادگی را در هم بشکنند و به عنوان اعضای جامعه خواهند توانست تمام ظرفیت های خلاق و مولد خود را به کار گیرند، نه صرفا ظرفیت تولید مثل را. هنگامی که خانواده ی بورژوایی از بند فشارهای ناگزیر اقتصادی، که وجود خانواده را الزامی می کند، رها شود، آن گاه محو خواهد شد. روابط میان مردم نیز دگردیس و به روابط آزاد میان انسان های آزاد تغییر خواهد یافت. (واترز1384: 17 )
زنان در اتحاد شوروی
در اتحاد شوروی که برای نخستین بار، ایده های مارکسیستی مجال عمل می یافتند، رویکرد به مسأله زن، رویکردی است که تا پیش از آن بی سابقه بوده است. طبق قوانین شوروی، تساوی زن ومرد در همۀ زمینه ها به رسمیت شناخته شد. درقانون 1926 مساوات کامل میان زن ومرد تصریح شده است. طبق ماده نهم زن آزادانه می تواند به کار مورد علاقۀ خود اشتغال ورزد. درهای تمامی مشاغل به روی زنان باز است…قوانین وضع شده در 18 و 19 دسامبر 1917 ازدواج غیرمذهبی را بنا نهاد و طلاق را با درخواست یکی از زوجین مجاز دانست.(بن سعدون1380: 116) مطابق قانون سال 1962 هر یک از زوجین می توانست با ارسال یک کارت پستال (مخصوص طلاق) به همسر خویش، به رابطۀ زوجیت خود با او خاتمه دهد.(حکیم پور1382: 408)
لنین اقدامات دولت اتحاد شوروی در زمینه تلاش برای برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان را، در یکی از سخنرانی هایش برشمرده است: «قدرت شوروی یعنی قدرت زحمتکشان در ماه های اول هستی اش انقلاب مسلمی در تدوین قانون که مربوط به زنان بود انجام داد. هیچ یک از آن قوانینی که در جمهوری شوروی باقی مانده اند زنان را در موقعیت پایین تر قرار نمی دهد. من بخصوص راجع به قوانینی صحبت می کنم که از موقعیت ضعیف تر زنان سوء استفاده نموده و آنان را در موقعیتی نابرابر و اغلب حتی ، در موقعیتی تحقیرآمیز قرار می داد ،یعنی قوانین طلاق و بچه های متولد خارج از ازدواج (غیر حلال زاده) و حق یک زن در مورد شکایت از پدر بچه در مورد نفقه. بخصوص در چنین محیطی که باید گفت حتی در پیشرفته ترین کشورها ،قوانین بورژوایی از موقعیت ضعیف تر زنان برای تحقیر آنان سوء استفاده نموده و به آنان موقعیت اجتماعی نابرابری می دهد. بخصوص در چنین محیطی بود که قدرت شوروی هیچ یک از قوانین کهنه و ناحق را که برای زحمتکشان تحمل ناپذیر بودند باقی نگذارده است. ما اکنون ممکن است با افتخار و بدون اغراق بگوییم که به غیر از روسیه شوروی هیچ کشوری در دنیا نیست که در آن زنان از تساوی کامل برخوردار باشند و زنان را در موقعیتی تحقیرآمیز که به ویژه در زندگی روزانه خانوادگی احساس می شود قرار ندهد. این یکی از اولین و مهمترین وظایف ماست.»
احزاب چپ ایرانی و حقوق زنان:
در دورۀ پهلوی اول و دوم احزاب چپ ایرانی در زمینه حقوق زنان مترقی ترین و رادیکال ترین نظرات و برنامه ها را داشتند که متأثر از ایدئولوژی مارکسیستی این احزاب بود.
فرقه دموکرات آذربایجان ، حق رأی زنان را به رسمیت شناخت و زنان برای کار مساوی با مردان، از دستمزد برابر برخوردار شدند.( زاهد وخواجه نوری1382: 113) حزب توده در برنامه های خود برای زنان، خواستار حقوق مساوی، کمک های رفاهی برای مادران بی بضاعت و حقوق مساوی در قبال کار مساوی شد. در اولین کنفرانس حزب توده به بسیج و وحدت بخشیدن به فعالیت های زنان در مقابل طرفداران ارتجاع توجه شد. این امر نشان دهنده آن است که زنان در دیدگاههای چپ به عنوان یکی از نیروهای مهم و تأثیرگذار تلقی می شدند. در سال 1322 نمایندگان حزب توده در مجلس، طرحی مبنی بر دادن حق رأی به زنان تقدیم مجلس کردند. سندی مبنی بر میزان حمایت از این طرح از سوی محافل روشنفکری غیرکمونیستی یا دیگر گروههای زنان وجود ندارد.(ساناساریان 1384: 113-114) در سال 1947 م، تشکیلات زنان حزب توده، عضو فدراسیون دموکراتیک بین المللی شد و در کنفرانس های بین المللی که در بوداپست مجارستان و پکن چین تشکیل شد شرکت کرد. در 1949 م، این تشکیلات غیرقانونی اعلام شد و حزب توده تشکیلات دموکراتیک زنان را جایگزین این تشکیلات کرد. یکی از رادیکال ترین گروه های زنان، «تشکیلات زنان ایران»، شاخه ای از حزب توده ایران بود که به سال 1322 تشکیل شد. هدف این سازمان آزادی کامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زنان بود. در سال 1323این سازمان نشریه ای به نام بیداری ما منتشر کرد. این مجله به صراحت دیدگاه بسیار رادیکالی از حقوق زنان را منعکس می کرد. تشکیلات زنان ایران بر ضرورت محو استثمار زنان کارگر در کارخانه ها تأکید داشت و خواستة مرخصی باحقوق برای زنان، ایجاد مهد کودک برای مادران و حقوق مساوی برای کار مساوی را مطرح می کرد. در نشریه بیداری ما، مؤسسات آموزشی و روحانیت به شدت مورد نقد قرار می گرفتند و رضاشاه به عنوان دیکتاتوری که قصدش استثمار بیشتر زنان بود مطرح می شد. به رغم آزادی نسبی در این دوره نشانه هایی از وجود فشارهای غیرمستقیمی بر این سازمان دیده می شود.(ساناساریان1384: 113)
پس از حزب توده، سایر احزاب چپ نیز بخشی از برنامه های خود را به مسأله زن اختصاص داده اند و برابری جنسیتی و آزادی زنان یکی از دغدغه هایشان بوده است. البته، بررسی کارنامه احزاب چپ ایرانی در مورد زنان و نقاط ضعف و قوت آنها در این خصوص، نیاز به بررسی دیگری دارد که خارج از توان مولف و حوصله این نوشتار است.
منابع:
- بن سعدون نای(1380). حقوق زن از آغاز تا امروز، ترجمه گیتی خورسند، تهران: کویر
- حکیم پور محمد(1384). حقوق زن در کشاکش سنت و تجدد، تهران: نغمه نواندیش
- روباتام شیلا(1387). زنان در تکاپو: فمینیسم و کنش اجتماعی، ترجمه حشمت الله صباغی، تهران: شیرازه
- رید ایولین(1380). آزادی زنان، ترجمه افشنگ مقصودی، تهران: گل آذین
- زاهد سیدسعید و خواجه نوری بیژن(1382). بررسی و تحلیل اجمالی نقش اجتماعی زنان در تاریخ ایران، فرهنگ، شماره 48
- ساناساریان الیز(1384). جنبش حقوق زنان در ایران/طغیان، افول و سرکوب، ترجمه نوشین احمدی خراسانی، تهران: اختران
- مشیرزاده حمیرا(1388). از جنبش تا نظریه اجتماعی- تاریخ دو قرن فمینیسم، تهران: شیرازه
- واترز ماری آلیس(1384). فمینیسم و جنبش مارکسیستی، ترجمه مسعود صابری، تهران: طلایه پرسو
- زتکین کلارا (1383) ،لنین و مساله زنان ، نشر کارگری سوسیالیستی
http://www.javaan.net/nashr.htm
- لنین ولادیمیر ایلیچ (1383) ، وظایف زنان کارگر در جمهوری شوروی ، نشر کارگری سیوسیالیستی
http://www.javaan.net/nashr.htm
فیسبوک مدرسه فمینیستی
در واقع، از بدو پیدایش جنبش مارکسیستی تاکنون، انقلابیون مارکسیست مبارزه ی بی وقفه ای را در درون عرصه ی گسترده ی جنبش طبقه کارگر پیش برده اند تا نسبت به مبارزه برای آزادی زنان برخورد و نگرشی انقلابی ایجاد کنند. آنها مبارزه کرده اند تا این جنبش بر پایه ی تاریخی و ماتریالیستیِ مطمئنی استوار شود؛ و تمامی پیشقراولان طبقه ی کارگر را آموزش داده اند تا از اهمیت مبارزه ی زنان برای تساوی کامل و رهایی از خفت بردگی خانگی، که قرن ها از قدمت آن می گذرد، درک صحیحی به دست آورند.(واترز1384: 15) مارکسیسم با شناخت ریشه های ستم بر زنان، درصدد است، رهایی زنان را از موقعیت فرودست ، محقق کند و برابری جنسیتی را برای زنان به ارمغان آورد. رویکرد مارکسیستی به منشأ ستم به زنان به شرح زیر است:
نخست: زنان همیشه ستمدیده یا جنس دوم نبودند. انسان شناسی، یا مطالعه پیش از تاریخ، خلاف آن را به ما توضیح می دهد. در میان جامعه بدوی، که دوران اشتراک قبیله ای بود، زنان مساوی مردان بودند، و این تساوی نیز توسط مردان و جامعه کاملاً پذیرفته شده بود. دوم، تنزل مقام اجتماعی زنان در جامعه درست مقارن بود با شکست کمون طایفه ی مادرسالارانه و جایگزینی آن توسط تقسیم طبقاتی جامعه با نهادهای خانواده پدرسالارانه، مالکیت خصوصی و قدرت دولتی منتج از آن.
عوامل اصلی که باعث این وارونگی در موقعیت اجتماعی زنان گردید حاصل انتقال از اقتصاد گردآوری خوراک و شکار به شیوه ی تولید بالاتری بود که مبتنی بر کشاورزی، افزایش ذخیره و صنایع شهری بود. تقسیم کار پیچیده ی اجتماعی پیچیده تر جایگزین تقسیم کار ابتدایی بین جنس ها گردید. بازدهی بیشتر کار منجر به تولید اضافی قابل ملاحظه شد، که ابتدا سبب تمایزات و سپس عامل تقسیم های عمیق فزاینده میان بخش های متفاوت جامعه گردید. با توجه به نقش های موثر و مستقیمی که مردان در سطح وسیع کشاورزی، آبیاری، پروژه های ساخت و ذخیره سازی داشتند، ثروت اضافی به تدریج از طریق مراتب اجتماعی همانند مالکیت خصوصی برای مردان متناسب شد. این به نوبه خویش، مستلزم نهاد ازدواج و خانواده بود تا مالکیت قانونی و ارث از دارایی مرد را تثبیت کند. از طریق ازدواج تک شویی، همسر به کنترل کامل شوهر درآمد و پسران قانونی را در ارث بردن از ثروت پدری مطمئن گردانید. همزمان با مردان که بیشترین فعالیت های تولید اجتماعی را به دست گرفتند، با ظهور نهاد خانواده، زنان برای خدمت شوهران و خانواده شان به چهاردیواری خانه تنزل مقام یافتند. دستگاه دولتی تحکیم یافت و نهادهای مالکیت خصوصی، تسلط مردانه و پدر خانواده را قانونی کردند، که بعدها توسط آیین های متفاوت تقدس یافت.
برخورد فوق، به طور خلاصه، رویکرد مارکسیست به منشاء ستم زنان است.چنین رویکردی نشان می دهد که: تابعیت زن از مرد ناشی از هیچگونه نقص بیولوژیکی جنسی نبوده است، بلکه منتج از تغییرات اجتماعی-انقلابی بود که جامعه متعادل تبار مادرسالاری یا طایفه را نابود کرد و جامعه طبقاتی معاصر را به جای آن نشاند، که از بدو تولدش با تبعیضات و نابرابری های گوناگون زیاد، از جمله نابرابری های جنسی متمایز گردید. رشد این نوع ستم که میراث نظام اجتماعی- اقتصادی بود، دلایل تنزل موقعیت تاریخی زنان بود.(رید1381: 44-45) مارکسیست ها، نابرابری جنسیتی را از تبعات سرمایه داری و دیگر جوامع طبقاتی می دانند و تنها در یک جامعه بی طبقه است که این نابرابری به طور کامل محو می شود. یکی از ویژگی های آشکار سرمایه داری و همه جوامع طبقاتی، نابرابری جنسیتی بین زن ومرد است. مردها در اقتصاد، فرهنگ، سیاست، و زندگی روشنفکری برترند و زنان نقش زیردست و فرمانبردار را بازی می کنند. و تنها در سالهای اخیر است که زن ها از آشپزخانه ها و کودک سراها برای چالش با انحصارگری مردها بیرون آمده اند. اما هنوز نابرابری اصلی پابرجاست.این نابرابری جنسی نشانه آشکار جامعه طبقاتی از همان آغاز یعنی چندهزار سال پیش است، و در تمام سه مرحله ی اصلی آن ادامه داشته است: بردگی، فئودالیسم (بزرگ مالکی) و سرمایه داری، بنابراین، آنچنان که درخور جامعه طبقاتی بوده مردسالاری ویژگی آن گردیده است. این برتری را سیستم مالکیت خصوصی، دولت، کلیسا، و شکلی از خانواده که در خدمت خواست مردان بوده حمایت کرده و پایدار نگاه داشته اند. بر پایه این وضعیت تاریخی، پاره ای ادعاهای نادرست درباره ی برتری اجتماعی جنس مرد همچون اصلی ثابت وابدی، رواج یافته است. و این طور وانمود شده که برتری اجتماعی مردان به سبب برتری طبیعی آنهاست. اما این جامعه طبقاتی بود ونه طبیعت که زنان را به رده پایین تر و مردان را به رده بالاتر کشانید. درست است که مردان برتری اجتماعی خود را در مبارزه با زنان و پیروزی بر آنان به دست آوردند. اما این مبارزه ی جنسی جزو یک مبارزه بزرگتر اجتماعی بود، یعنی واژگونی جامعه ابتدایی و برپایی جامعه طبقاتی. فرودستی زنان ثمره ی یک سیستم اجتماعی است که نابرابری ها، فرودستی ها و فراداشت ها های بی شمار دیگری را هم به وجود آورده و پرورانده است.اما این تاریخ اجتماعی را پشت این افسانه که زنان به طور طبیعی از مردان پست ترند، پنهان کرده اند.این جامعه طبقاتی بود که نه طبیعت که زنان را از حق شرکت در وظائف برتری اجتماعی محروم کرد و تاکید اصلی را بر وظائف حیوانی- مادری گذاشت. و این دستبرد به زنان با استفاده از یک افسانه دوگانه اجرا شد.(رید1380: 56) مارکسیسم برای نخستین بار برای آزادی زنان بنیانی ماتریالیستی ِ علمی بنا نهاد. مارکسیسم ریشه های ستم کشیدگی زنان را عیان ساخت، رابطه ی این ستمدیدگی را با تولید به شیوه ی مبتنی بر مالکیت خصوصی و جامعه ی تقسیم شده به طبقات – که یک طبقه صاحب ثروت و طبقه ی دیگر مولد ثروت است – روشن کرد و نقش آن را در استمرار ستم کشیدگی زنان آشکار ساخت. فراتر از اینها، مارکسیسم مسیر رسیدن به آزادی زنان را نشان داد. مارکسیسم تشریح کرد که چگونه لغو مالکیت خصوصی موجب خواهد شد پایه های مادی لازم ایجاد شود تا همه ی مسوولیت های اجتماعی شاقی که بر دوش خانواده ها قرار دارد، به عهده ی کل جامعه محول شود-نظیر نگهداری از سالمندان و مریضان؛ تغذیه ؛ تامین البسه و آموزش جوانان. مارکس اشاره دارد به اینکه توده های زنان، پس از آنکه از زیر بار این مسوولیت های سنگین فارغ شدند، قادر خواهند شد بندگی خانوادگی را در هم بشکنند و به عنوان اعضای جامعه خواهند توانست تمام ظرفیت های خلاق و مولد خود را به کار گیرند، نه صرفا ظرفیت تولید مثل را. هنگامی که خانواده ی بورژوایی از بند فشارهای ناگزیر اقتصادی، که وجود خانواده را الزامی می کند، رها شود، آن گاه محو خواهد شد. روابط میان مردم نیز دگردیس و به روابط آزاد میان انسان های آزاد تغییر خواهد یافت. (واترز1384: 17 )
زنان در اتحاد شوروی
در اتحاد شوروی که برای نخستین بار، ایده های مارکسیستی مجال عمل می یافتند، رویکرد به مسأله زن، رویکردی است که تا پیش از آن بی سابقه بوده است. طبق قوانین شوروی، تساوی زن ومرد در همۀ زمینه ها به رسمیت شناخته شد. درقانون 1926 مساوات کامل میان زن ومرد تصریح شده است. طبق ماده نهم زن آزادانه می تواند به کار مورد علاقۀ خود اشتغال ورزد. درهای تمامی مشاغل به روی زنان باز است…قوانین وضع شده در 18 و 19 دسامبر 1917 ازدواج غیرمذهبی را بنا نهاد و طلاق را با درخواست یکی از زوجین مجاز دانست.(بن سعدون1380: 116) مطابق قانون سال 1962 هر یک از زوجین می توانست با ارسال یک کارت پستال (مخصوص طلاق) به همسر خویش، به رابطۀ زوجیت خود با او خاتمه دهد.(حکیم پور1382: 408)
لنین اقدامات دولت اتحاد شوروی در زمینه تلاش برای برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان را، در یکی از سخنرانی هایش برشمرده است: «قدرت شوروی یعنی قدرت زحمتکشان در ماه های اول هستی اش انقلاب مسلمی در تدوین قانون که مربوط به زنان بود انجام داد. هیچ یک از آن قوانینی که در جمهوری شوروی باقی مانده اند زنان را در موقعیت پایین تر قرار نمی دهد. من بخصوص راجع به قوانینی صحبت می کنم که از موقعیت ضعیف تر زنان سوء استفاده نموده و آنان را در موقعیتی نابرابر و اغلب حتی ، در موقعیتی تحقیرآمیز قرار می داد ،یعنی قوانین طلاق و بچه های متولد خارج از ازدواج (غیر حلال زاده) و حق یک زن در مورد شکایت از پدر بچه در مورد نفقه. بخصوص در چنین محیطی که باید گفت حتی در پیشرفته ترین کشورها ،قوانین بورژوایی از موقعیت ضعیف تر زنان برای تحقیر آنان سوء استفاده نموده و به آنان موقعیت اجتماعی نابرابری می دهد. بخصوص در چنین محیطی بود که قدرت شوروی هیچ یک از قوانین کهنه و ناحق را که برای زحمتکشان تحمل ناپذیر بودند باقی نگذارده است. ما اکنون ممکن است با افتخار و بدون اغراق بگوییم که به غیر از روسیه شوروی هیچ کشوری در دنیا نیست که در آن زنان از تساوی کامل برخوردار باشند و زنان را در موقعیتی تحقیرآمیز که به ویژه در زندگی روزانه خانوادگی احساس می شود قرار ندهد. این یکی از اولین و مهمترین وظایف ماست.»
احزاب چپ ایرانی و حقوق زنان:
در دورۀ پهلوی اول و دوم احزاب چپ ایرانی در زمینه حقوق زنان مترقی ترین و رادیکال ترین نظرات و برنامه ها را داشتند که متأثر از ایدئولوژی مارکسیستی این احزاب بود.
فرقه دموکرات آذربایجان ، حق رأی زنان را به رسمیت شناخت و زنان برای کار مساوی با مردان، از دستمزد برابر برخوردار شدند.( زاهد وخواجه نوری1382: 113) حزب توده در برنامه های خود برای زنان، خواستار حقوق مساوی، کمک های رفاهی برای مادران بی بضاعت و حقوق مساوی در قبال کار مساوی شد. در اولین کنفرانس حزب توده به بسیج و وحدت بخشیدن به فعالیت های زنان در مقابل طرفداران ارتجاع توجه شد. این امر نشان دهنده آن است که زنان در دیدگاههای چپ به عنوان یکی از نیروهای مهم و تأثیرگذار تلقی می شدند. در سال 1322 نمایندگان حزب توده در مجلس، طرحی مبنی بر دادن حق رأی به زنان تقدیم مجلس کردند. سندی مبنی بر میزان حمایت از این طرح از سوی محافل روشنفکری غیرکمونیستی یا دیگر گروههای زنان وجود ندارد.(ساناساریان 1384: 113-114) در سال 1947 م، تشکیلات زنان حزب توده، عضو فدراسیون دموکراتیک بین المللی شد و در کنفرانس های بین المللی که در بوداپست مجارستان و پکن چین تشکیل شد شرکت کرد. در 1949 م، این تشکیلات غیرقانونی اعلام شد و حزب توده تشکیلات دموکراتیک زنان را جایگزین این تشکیلات کرد. یکی از رادیکال ترین گروه های زنان، «تشکیلات زنان ایران»، شاخه ای از حزب توده ایران بود که به سال 1322 تشکیل شد. هدف این سازمان آزادی کامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زنان بود. در سال 1323این سازمان نشریه ای به نام بیداری ما منتشر کرد. این مجله به صراحت دیدگاه بسیار رادیکالی از حقوق زنان را منعکس می کرد. تشکیلات زنان ایران بر ضرورت محو استثمار زنان کارگر در کارخانه ها تأکید داشت و خواستة مرخصی باحقوق برای زنان، ایجاد مهد کودک برای مادران و حقوق مساوی برای کار مساوی را مطرح می کرد. در نشریه بیداری ما، مؤسسات آموزشی و روحانیت به شدت مورد نقد قرار می گرفتند و رضاشاه به عنوان دیکتاتوری که قصدش استثمار بیشتر زنان بود مطرح می شد. به رغم آزادی نسبی در این دوره نشانه هایی از وجود فشارهای غیرمستقیمی بر این سازمان دیده می شود.(ساناساریان1384: 113)
پس از حزب توده، سایر احزاب چپ نیز بخشی از برنامه های خود را به مسأله زن اختصاص داده اند و برابری جنسیتی و آزادی زنان یکی از دغدغه هایشان بوده است. البته، بررسی کارنامه احزاب چپ ایرانی در مورد زنان و نقاط ضعف و قوت آنها در این خصوص، نیاز به بررسی دیگری دارد که خارج از توان مولف و حوصله این نوشتار است.
منابع:
- بن سعدون نای(1380). حقوق زن از آغاز تا امروز، ترجمه گیتی خورسند، تهران: کویر
- حکیم پور محمد(1384). حقوق زن در کشاکش سنت و تجدد، تهران: نغمه نواندیش
- روباتام شیلا(1387). زنان در تکاپو: فمینیسم و کنش اجتماعی، ترجمه حشمت الله صباغی، تهران: شیرازه
- رید ایولین(1380). آزادی زنان، ترجمه افشنگ مقصودی، تهران: گل آذین
- زاهد سیدسعید و خواجه نوری بیژن(1382). بررسی و تحلیل اجمالی نقش اجتماعی زنان در تاریخ ایران، فرهنگ، شماره 48
- ساناساریان الیز(1384). جنبش حقوق زنان در ایران/طغیان، افول و سرکوب، ترجمه نوشین احمدی خراسانی، تهران: اختران
- مشیرزاده حمیرا(1388). از جنبش تا نظریه اجتماعی- تاریخ دو قرن فمینیسم، تهران: شیرازه
- واترز ماری آلیس(1384). فمینیسم و جنبش مارکسیستی، ترجمه مسعود صابری، تهران: طلایه پرسو
- زتکین کلارا (1383) ،لنین و مساله زنان ، نشر کارگری سوسیالیستی
http://www.javaan.net/nashr.htm
- لنین ولادیمیر ایلیچ (1383) ، وظایف زنان کارگر در جمهوری شوروی ، نشر کارگری سیوسیالیستی
http://www.javaan.net/nashr.htm
فیسبوک مدرسه فمینیستی
کشف جسد یخ زده ی ۱۸ پناهجو در در مرز ایران و ترکیه
۱۸ جسد متعلق به اتباع خارجی در نوار مرزی سلماس واقع در استان آذربايجان غربی کشف شد.
براساس گزارش آژانس خبری موکريان و به نقل از منابع آگاه در منطقه، اين افراد زمستان سال گذشته و به هنگام خروج از نوار مرزی سلماس به سمت کشور ترکيه، گرفتار بهمن و کولاک شده و در آن محل دفن شدند.
براساس همين گزارش، با آب شدن برفها، اين اجساد نمايان و نيروهای مرزبانی حين گشت زنی متوجه اين ۱۸ جسد شده اند.
گفته می شود اجساد اين افراد که اتباع کشورهای همسايه بوده اند پس از طی مراحل قانونی در شهرستان سلماس به خاک سپرده شدند.
براساس گزارش آژانس خبری موکريان و به نقل از منابع آگاه در منطقه، اين افراد زمستان سال گذشته و به هنگام خروج از نوار مرزی سلماس به سمت کشور ترکيه، گرفتار بهمن و کولاک شده و در آن محل دفن شدند.
براساس همين گزارش، با آب شدن برفها، اين اجساد نمايان و نيروهای مرزبانی حين گشت زنی متوجه اين ۱۸ جسد شده اند.
گفته می شود اجساد اين افراد که اتباع کشورهای همسايه بوده اند پس از طی مراحل قانونی در شهرستان سلماس به خاک سپرده شدند.
مرگ خاموش کارگران ایران
پانتهآ بهرامی - «مرگ خاموش کارگران» اصطلاحی است که در بین فعالان
حقوق کارگران ایران در پیوند با مرگ هزاران کارگر در سال بر اثر سوانح
محیط کار استفاده میشود.
تنها در هفتههای اخیر چند کارگر در ایران جان خود را بر اثر سوانحی در محیط کار از دست دادهاند. براساس گزارش کمیته هماهنگی روز دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ غالب زارعی، کارگر سازمان آب سنندج در محل کار بر اثر نبود امکانات ایمنی جان خود را از دست داد. این کارگر در تالار پردیس سنندج بر اثر ریزش چاه زیر آوار ماند و جان باخت.
به گزارش وبسایت هرانا، محمد صدیق قربانی، اهل روستایی در کامیاران که برای کارگری روزمزد به کرمانشاه رفته بود، بر اثر سقوط از دیوار ساختمان جان باخت. سامانه خبری ۱۲۵ نیز در هفته گذشته گزارش داد یک دستگاه کامیون حمل سیمان در حال حرکت از سمت جنوب به شمال بزرگراه به علت نامعلومی از مسیر اصلی منحرف شد و پس از برخورد با دو کارگر صافکار که در حاشیه بزرگراه به صورت سیار صافکاری خودروها را انجام میدادند، آنها را به گارد ریل کنار بزرگراه کوبید.
ین خبرگزاری همچنین روز دوم اردیبهشت ماه سال جاری نوشت: یک کارگر ۶۰ ساله افغانی به نام عبداله حمید. ق که در فاضلاب شهرک کیانشهر خیابان مینایی مشغول کار بود، بر اثر ریزش دیوار ساختمان جان باخت.
مرتضی افشاری از کارگران فعال در صنعت چاپ پیرامون سوانح کار میگوید: «سوانح کار فقط به افتادن کارگران از ارتفاع محدود نمیشود. اینکه کارگری در محیط کارش با مشکل ریوی روبهرو میشود یا مشکلات دیگر پیدا میکند و مجبور است مدتی دست از کار بکشد، به طور فرض به دلیل بیماری سل یا سرطان، اینها همه جزو سوانح کار است. سوانح کار این نیست که کارگری از بلندی سقوط کند و جانش را از دست دهد. کارگرهایی که با ماشین کار میکنند، بسیار پیش میآید که انگشتان خود را از دست میدهند یا کارگرانی که در قالیبافیها کار میکنند، عموماً دچار بیماری هستند. به خاطر اینکه این کارگاهها عموماً در زیرزمین قرار دارد و در آنجا نور کافی وجود ندارد و هواکش مناسب نیست. به هر صورت اینها هم جزو سوانح کار به حساب میآید. درست است که کارگر معدن وقتی که معدن ریزش پیدا میکند و بارها هم در ایران و مخصوصاً در استان کرمان این اتفاق افتاده است جانشان را از دست میدهند، ولی همین کارگرها که در معدن کار میکنند، بدون حداقل امکانات به فعالیت خود ادامه میدهند و دچار انواع بیماریهایی میشوند که ممکن است در پی آن کارشان را از دست بدهند. اینها هم جزو سوانح کار به حساب میآید.»
در گزارشهای منتشر شده از سوی خبرگزاریهای داخل ایران، هر روز خبرهایی گوناگونی پیرامون شرایط خطرناک فضای کاری کارگران میخوانیم. گاهی در این حوادثی که اتفاق میافتد بیش از یک تن کشته میشوند. سال گذشته در حادثهای در کارخانه فولاد زرند، حدود ۱۹ کارگر کشته شدند. در کارخانه ایران خودرو نیز تعداد زیادی از کارگرها در حادثهای جان خود را از دست دادند. اینها گزارشهایی است که روزانه میآید. بر اساس اطلاعاتی که خود رژیم میدهد، حدوداً سالی ۱۵ هزار سوانح کاری گزارش میشود که طی آن بخشی از کارگران جان خود را از دست میدهند و برخی دچار نقص عضو و از کارافتادگی میشوند یا دستشان را از دست میدهند. گروهی بعد از مدتی بهبود پیدا میکنند و میتوانند سر کار برگردند. این حوادث متاسفانه روزمره شده است. آمار هم نشان میدهد که در ده سال گذشته هرسال میزان این تلفات بالا رفته و تعداد کارگرانی که دچار سانحه کار شدهاند افزایش پیدا کرده است.
به خاطر همین سوانح کاری که در کل جهان هم اتفاق میافتد و در بعضی کشورها مثل ایران و چین شدت زیادی دارد، سازمان جهانی کار روز ۲۸ آوریل را به مسائل سوانح کاری اختصاص داده است تا آموزشهای لازم در این مورد به دولتها و کارفرمایان ارائه شود تا با استانداردهایی که سازمان جهانی کار و تشکلهای کارگری و وزارت کار کشورهای مختلف در نظر میگیرند برای ایمنی محیط کار تلاش کنند و آموزشهای لازم را نجام دهند و آمار مرگ کارگران طی سوانح کار پایین بیاید.
ایمن نبودن محیط کار
انفجار لوله گاز در ۱۳ مردادماه ۱۳۸۹ در مجمع پتروشیمی پردیس واقع در عسلویه منجر به جان باختن پنج نفر از کارگران و نیز زخمی شدن شش نفر دیگر شد. این حادثه در شرایطی به وقوع پیوست که قبلاً خطر چنین انفجاری مشخص شده و محل نشست گاز نیز خط کشی و علامتگذاری شده بود.
به نمونههای دیگر توجه کنید: در اوایل سال ۱۳۸۸، ۱۱ کارگر معدن ذغال سنگ باب نیزو و رئیس هیئت مدیره شرکت دلتاهزار جان خود را به دلیل انفجار مرگباری در این معدن واقع در کرمان از دست دادند.
مرتضی افشاری وقایع پس از این حادثه را اینگونه توضیح میدهد: «در مورد انفجار عسلویه شکایتی شد و قرار شد که وزارت کار به موضوع رسیدگی کند. درست است که ظاهراً کارفرما را مقصر دانستند، ولی نتیجه این برخورد هیچ نتیجه عملی مشخصی نداد. معلوم نشد که کارفرما به چیزی محکوم شد یا خیر؟ چگونه میخواهد این موضوع را جبران کند؟ آیا بقیه کارگرانی که کار میکنند، با مشکل مشابه هم روبهرو هستند؟ آیا وجوه مختلف این مسائل را در نظر گرفتهاند؟ آنجا حتی از طرف خود وزارت کار هم کارفرما مقصر دانسته شد و گفتند مسائل ایمنی در این معدن رعایت نشده و این باعث مرگ ۱۲ کارگر شده است. البته تعدادشان بعد به ۱۹ کارگر رسید. چون تعدادی هم که در بیمارستان بودند، بعد در بیمارستان مردند.
سرنوشت خانوادههای آنان چه شد؟
به هر صورت این اتفاقها در ایران میافتد و هیچکس هم بدبختانه پاسخگو نیست. وقتی کارگران به این صورت جانشان را از دست میدهند، قاعدتاً دولت باید بگوید، از امروز بازرسان وزارت کار با حضور نمایندگان کارگران در کارخانهها، معادن مختلف و محیطهای کارگری بروند و نظارت کنند که چه وضعیتی آنجا حاکم است. متأسفانه دولت ما این کار را نمیکند و اصلاً برایش اهمیتی ندارد. کارفرما هم وقتی یک لشگر عظیم بیکار پشت در کارخانهها در ایران موجود است، هیچ نگران این نیست که کارگری ناراحت شود، اعتراض کند و بگوید اینجا ایمنی ندارد. به راحتی بیرونش میکند، فردا یک کارگر دیگر را که به خاطر نان شباش به هر شرایطی تن میدهد وگاه اضافه کاریهای طولانی مدت نیز انجام میدهد استخدام میکند. به فرض همین کارگر ایران خودرو که تصادفاش در محل کار منجر به مرگ چند کارگر شد، فردی بود که شبکاری میکرد. خسته بود و در عین حال مریض هم بود. او به خاطر حادثهای که چند سال قبل برایش رخ داده بوده دارو میخورده. وقتی پشت ماشین مینشیند و در کارخانه وسایلی را جابهجا میکند، میزند چندتا کارگر را میکشد. در صورتی که این کارگر باید میرفت تحت درمان قرار میگرفت. باید در بیمارستان میبود و حقوقش هم پرداخت میشد، ولی ناچار بود برگردد سر کار. وقتی برمیگردد این اتفاق میافتد.
کارگرانی هم هستند که به خاطر شبکاری و ماشینهای فرسودهای که استاندارد ندارد و در کارخانههای ایران هنوز وجود دارد کار میکنند.گاه دستشان زیر ماشین میماند و قطع میشود. وزارت کار یا مسئولان جمهوری اسلامی نمیگویند این ماشینی که اینجوری هست، باید از رده خارج شود. بازهم کارگر دیگری که بیرون منتظر است، برای گذران زندگیاش، او را میآورند و با همان شرایط پای همان ماشین وادارش میکنند تا کار کند.»
تشکلهای مستقل کارگری
جنبش کارگری ایران دارای سابقه طولانی است، اما امروز با سختگیریهای حکومت حتی سندیکاهای صنفی کارگران در عمل نمیتواند به حیات خود ادامه دهد.
مرتضی افشاری میگوید: واقعیت این است که حتی اگر قوانین مترقی در قانون کار وجود داشته باشد، تا زمانی که تشکلهای کارگری مستقل در پیگیری این خواستهها نکوشند، به دست آوردن این حقوق تقریباً غیر ممکن است. به همین دلیل در ایران در دهه اخیر شاهد تکاپوی کارگران برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری هستیم. مثل سندیکای هفتتپه یا شرکت واحد و غیره که فعالان آن هماکنون هم در بندند.»
مرتضی افشاری بر این باور است که جلوگیری یا کاهش سوانح کار تنها در پیوند با سندیکاهای مستقل کارگری میتواند پیگیری شود: «در ایران قبلاً کارگران ساختمانی دارای سندیکا بودند. محلی را داشتند و عضو آن سندیکا بودند. در کانادا هم همینطور است. کارگران ساختمانی، کارگرانی که در جادهسازی کار میکنند، عضو اتحادیهها هستند و مسائل و مشکلات خودشان را به آن اتحادیه گزارش میکنند. به هرصورت کارگران ساختمانی هم میتوانند اتحادیه داشته باشند؛ اگرچه زیر یک سقف نیستند. به فرض کارگاههای کوچک ایران، کارگرهای بافنده سوزنی، یا کارگرهای کفاش یا کارگران کارگاههای هر رشته صنعتی میتوانند یک اتحادیه داشته باشد و کارگاههای مختلف را که پایین ۵۰ یا ۴۰ نفر کارگر دارند، عضو اتحادیه کنند تا از این طریق مسائل و مشکلات خودشان را پیش ببرند.
من پیش از انقلاب در چند چاپخانه کار میکردم. به استثنای چند کارخانه بزرگ که بالای هزار نفر کارگر داشت، حدود شاید ۸۰۰ چاپخانه کوچک داشتیم با زیر ۵۰ نفر کارگر. ما یک اتحادیه سراسری داشتیم که چاپخانههای کوچک عضو آن بودند و مسائل کارگاههایشان را در این سندیکا مطرح میکردند تا پیگیری شود.
این کار را میتوان الان هم انجام داد. در حال حاضر یک تشکل، یک هیئت مؤسسی درست شده برای کارگران رنگکار و نقاش ساختمان که رژیم جمهوری اسلامی همین هیئت مؤسس را هم گرفته، دستگیر و زندانی کرده است. این دیکتاتوری رژیم جمهوری اسلامی، سرکوبگریاش، بیاعتناییاش به مسائل بینالمللی و حقوق کارگر و ضد کارگر بودنش از شکلگیری سندیکاهای مستقل کارگری جلوگیری میکند و اجازه نمیدهد که تشکیل شوند.
یعنی منظورتان این است که ما الان در ایران سندیکای کارگران ساختمانی اساساً نداریم؟
هیچ سندیکایی نداریم. الان کارگران اتوبوسرانی تهران یا به طور فرض هفت تپه، تمام مسئولان سندیکاها زندانند یا با قید ضمانت آزادند.
در این صورت خانه کارگر چه جایگاهی دارد؟
خانه کارگر یک سابقهای دارد. در سالهای نخست پس از انقلاب شوراهایی تشکیل شدند و سندیکاهایی به وسیله خود کارگران راه افتادند. رژیم جمهوری اسلامی با همکاری تعدادی از کارگران به عنوان مثال این آقای محجوب و دیگرانی که الان مصدر کار خانه کارگر یا نماینده مجلس هستند، با مزدوری آمدند و تمام این شوراها را سرکوب کردند و خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار را جایگزین شوراهای واقعی کارگران کردند و گفتند تنها کسانی که میتوانند در محیط کار فعالیت کنند اینها هستند. حتی اساسنامهشان را که میخوانید متوجه میشوید که تمام هم و غمشان حفظ نظام جمهوری اسلامی است و کاری برای کارگرها انجام نمیدهند، غیر از اینکه خواستههای کارگران را به نوعی سرکوب میکنند و به نوعی نمیگذارند بیان شود.
آنها نگذاشتند کارگران به خیابان بیایند، نگذاشتند مشکلاتشان را حل کنند. این یک تشکل دولتی است و بودجهاش هم از طرف دولت میآید و برای دولت کار میکند. خانه کارگر به کارگران ربطی ندارد. حکومت با سندیکا و اتحادیه حتی با اسمشان هم مخالف است. تنها شوراهای اسلامی کار را به رسمیت میشناسند. در قانون کار و در قانون اساسیشان هم سه نوع تشکل برای کارگرها در نظر گرفتهاند که یکی همین شوراهای اسلامی کار است و یکی هم انجمنهای صنفی است که آن هم با نظارت خانه کارگر و وزارت کار فعالیت میکند. در راستای مخالفت حکومت با هر نوع تشکل کارگری شاهدیم وقتی که کارگرهای شرکت واحد میخواستند سندیکاشان را بزنند، دارودسته آقای محجوب و آقای صادقی، زبان آقای اسانلو را که آن موقع میخواست سندیکای کارگران شرکت واحد را تشکیل دهد، بریدند و از آنجا هم به زندان منتقلش کردند. اینها اعمالی است که خانه کارگر انجام داده. خانه کارگر به اعتقاد من بسیاری از فعالان کارگری را، فعالانی را که به خاطر مسائل کارگری فعال بودند در محیط کار، با اتهام ضد انقلاب روانه زندان کرده و یا از کارخانهها اخراج کرده است.
ما شاهدان زنده این ماجرا هستیم. آقای محجوب، آقای صادقی و دیگران یا خانم جلودارزاده همهشان دستشان آلوده در سرکوب جنبش کارگری ایران است. یکی از راهکارهایی که از این کشتار خاموش بتوان جلوگیری کرد، به اعتقاد من ایجاد تشکلهای مستقل کارگری است. کارگران باید به این سمت بروند. آنچنان که در چند سال اخیر مبارزاتی در این جهت صورت گرفت و با سرکوب وحشیانه جمهوری اسلامی مواجه شد.
همانطور که در کشورهای پیشرفته مثل کانادا یا آمریکا یا اروپا دیده میشود، قوانینی به دفاع از کارگران هست که سازمان جهانی کار، وزارت کار آنها را تأیید کرده است، ولی بدون وجود تشکلهای مختلف حتی همین خواستها را نیز نمیتوان از کارفرماها گرفت. ما کارگران باید تشکل داشته باشیم و به آن مراجعه کنیم و تشکلها باید بتوانند قوانینی را که تصویب شدهاند برای اجرایی شدن به دولت تحمیل کنند و از طریق تشکلات مستقل کارگری آنها را به پیش ببرند. قانونی داریم که از کارگاهها سالانه بازرسی به عمل بیاید و مصالح کار دیده شود، ولی منتهی مشکلی که ایجاد کردهاند، این است که حدود ۸۰ درصد کارگران را قراردادی کردند و به این ترتیب قانون کار شامل حال آنها نمیشود. این توافق را فقط گذاشتهاند بین کارگر منفرد و کارفرما و طبیعتاً این کارگر اصلاً حقوقی ندارد که برود و بگوید محیط کار من آلوده است یا مواد شیمیایی است. او نمیتواند بگوید که ما هر روز صبح میآییم سرکار سرفه میکنیم و مریضایم. یا ماشین آن قدر خطرناک است که هر دو ماه یک نفر به واسطه آن آسیب میبیند یا مثلاً کارگران ساختمانی را بدون هیچ امکانات میفرستند به ارتفاع دویست یا سیصدمتری. باید یک جایی یک تشکیلاتی باشد که دنبال مطالبات کارگران برود. منتهی جمهوری اسلامی بسیاری از مواد قانون کار را به نام اصلاح قانون کار که در حمایت از کارگران بود، برداشته است. چه زمان آقای رفسنجانی، چه زمان آقای خاتمی و چه زمان آقای احمدینژاد که گوی سبقت را در بیتوجهی به وضعیت کارگران از همه ربوده است. تمام این قوانین را کم کم برداشتهاند، به انضمام اینکه کارگران را قراردادی کردهاند: قرارداد سفید. افزون بر آن کارگاههای پایین ده نفر را که شاید حدود ۴۰ـ ۳۰ درصد بیشتر کارگران ایران زیر پوشش چنین کارگاههایی هستند، از زیر پوشش قانون کار خارج کردهاند. کارگران قالیبافی، کارگران ساختمانی، اینها هیچ کدام مشمول قانون کار نمیشوند.
رادیو زمانه
ایمیل گزارشگر:
pantea@radiozamaneh. com
تنها در هفتههای اخیر چند کارگر در ایران جان خود را بر اثر سوانحی در محیط کار از دست دادهاند. براساس گزارش کمیته هماهنگی روز دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ غالب زارعی، کارگر سازمان آب سنندج در محل کار بر اثر نبود امکانات ایمنی جان خود را از دست داد. این کارگر در تالار پردیس سنندج بر اثر ریزش چاه زیر آوار ماند و جان باخت.
به گزارش وبسایت هرانا، محمد صدیق قربانی، اهل روستایی در کامیاران که برای کارگری روزمزد به کرمانشاه رفته بود، بر اثر سقوط از دیوار ساختمان جان باخت. سامانه خبری ۱۲۵ نیز در هفته گذشته گزارش داد یک دستگاه کامیون حمل سیمان در حال حرکت از سمت جنوب به شمال بزرگراه به علت نامعلومی از مسیر اصلی منحرف شد و پس از برخورد با دو کارگر صافکار که در حاشیه بزرگراه به صورت سیار صافکاری خودروها را انجام میدادند، آنها را به گارد ریل کنار بزرگراه کوبید.
ین خبرگزاری همچنین روز دوم اردیبهشت ماه سال جاری نوشت: یک کارگر ۶۰ ساله افغانی به نام عبداله حمید. ق که در فاضلاب شهرک کیانشهر خیابان مینایی مشغول کار بود، بر اثر ریزش دیوار ساختمان جان باخت.
مرتضی افشاری از کارگران فعال در صنعت چاپ پیرامون سوانح کار میگوید: «سوانح کار فقط به افتادن کارگران از ارتفاع محدود نمیشود. اینکه کارگری در محیط کارش با مشکل ریوی روبهرو میشود یا مشکلات دیگر پیدا میکند و مجبور است مدتی دست از کار بکشد، به طور فرض به دلیل بیماری سل یا سرطان، اینها همه جزو سوانح کار است. سوانح کار این نیست که کارگری از بلندی سقوط کند و جانش را از دست دهد. کارگرهایی که با ماشین کار میکنند، بسیار پیش میآید که انگشتان خود را از دست میدهند یا کارگرانی که در قالیبافیها کار میکنند، عموماً دچار بیماری هستند. به خاطر اینکه این کارگاهها عموماً در زیرزمین قرار دارد و در آنجا نور کافی وجود ندارد و هواکش مناسب نیست. به هر صورت اینها هم جزو سوانح کار به حساب میآید. درست است که کارگر معدن وقتی که معدن ریزش پیدا میکند و بارها هم در ایران و مخصوصاً در استان کرمان این اتفاق افتاده است جانشان را از دست میدهند، ولی همین کارگرها که در معدن کار میکنند، بدون حداقل امکانات به فعالیت خود ادامه میدهند و دچار انواع بیماریهایی میشوند که ممکن است در پی آن کارشان را از دست بدهند. اینها هم جزو سوانح کار به حساب میآید.»
در گزارشهای منتشر شده از سوی خبرگزاریهای داخل ایران، هر روز خبرهایی گوناگونی پیرامون شرایط خطرناک فضای کاری کارگران میخوانیم. گاهی در این حوادثی که اتفاق میافتد بیش از یک تن کشته میشوند. سال گذشته در حادثهای در کارخانه فولاد زرند، حدود ۱۹ کارگر کشته شدند. در کارخانه ایران خودرو نیز تعداد زیادی از کارگرها در حادثهای جان خود را از دست دادند. اینها گزارشهایی است که روزانه میآید. بر اساس اطلاعاتی که خود رژیم میدهد، حدوداً سالی ۱۵ هزار سوانح کاری گزارش میشود که طی آن بخشی از کارگران جان خود را از دست میدهند و برخی دچار نقص عضو و از کارافتادگی میشوند یا دستشان را از دست میدهند. گروهی بعد از مدتی بهبود پیدا میکنند و میتوانند سر کار برگردند. این حوادث متاسفانه روزمره شده است. آمار هم نشان میدهد که در ده سال گذشته هرسال میزان این تلفات بالا رفته و تعداد کارگرانی که دچار سانحه کار شدهاند افزایش پیدا کرده است.
به خاطر همین سوانح کاری که در کل جهان هم اتفاق میافتد و در بعضی کشورها مثل ایران و چین شدت زیادی دارد، سازمان جهانی کار روز ۲۸ آوریل را به مسائل سوانح کاری اختصاص داده است تا آموزشهای لازم در این مورد به دولتها و کارفرمایان ارائه شود تا با استانداردهایی که سازمان جهانی کار و تشکلهای کارگری و وزارت کار کشورهای مختلف در نظر میگیرند برای ایمنی محیط کار تلاش کنند و آموزشهای لازم را نجام دهند و آمار مرگ کارگران طی سوانح کار پایین بیاید.
ایمن نبودن محیط کار
انفجار لوله گاز در ۱۳ مردادماه ۱۳۸۹ در مجمع پتروشیمی پردیس واقع در عسلویه منجر به جان باختن پنج نفر از کارگران و نیز زخمی شدن شش نفر دیگر شد. این حادثه در شرایطی به وقوع پیوست که قبلاً خطر چنین انفجاری مشخص شده و محل نشست گاز نیز خط کشی و علامتگذاری شده بود.
به نمونههای دیگر توجه کنید: در اوایل سال ۱۳۸۸، ۱۱ کارگر معدن ذغال سنگ باب نیزو و رئیس هیئت مدیره شرکت دلتاهزار جان خود را به دلیل انفجار مرگباری در این معدن واقع در کرمان از دست دادند.
مرتضی افشاری وقایع پس از این حادثه را اینگونه توضیح میدهد: «در مورد انفجار عسلویه شکایتی شد و قرار شد که وزارت کار به موضوع رسیدگی کند. درست است که ظاهراً کارفرما را مقصر دانستند، ولی نتیجه این برخورد هیچ نتیجه عملی مشخصی نداد. معلوم نشد که کارفرما به چیزی محکوم شد یا خیر؟ چگونه میخواهد این موضوع را جبران کند؟ آیا بقیه کارگرانی که کار میکنند، با مشکل مشابه هم روبهرو هستند؟ آیا وجوه مختلف این مسائل را در نظر گرفتهاند؟ آنجا حتی از طرف خود وزارت کار هم کارفرما مقصر دانسته شد و گفتند مسائل ایمنی در این معدن رعایت نشده و این باعث مرگ ۱۲ کارگر شده است. البته تعدادشان بعد به ۱۹ کارگر رسید. چون تعدادی هم که در بیمارستان بودند، بعد در بیمارستان مردند.
سرنوشت خانوادههای آنان چه شد؟
به هر صورت این اتفاقها در ایران میافتد و هیچکس هم بدبختانه پاسخگو نیست. وقتی کارگران به این صورت جانشان را از دست میدهند، قاعدتاً دولت باید بگوید، از امروز بازرسان وزارت کار با حضور نمایندگان کارگران در کارخانهها، معادن مختلف و محیطهای کارگری بروند و نظارت کنند که چه وضعیتی آنجا حاکم است. متأسفانه دولت ما این کار را نمیکند و اصلاً برایش اهمیتی ندارد. کارفرما هم وقتی یک لشگر عظیم بیکار پشت در کارخانهها در ایران موجود است، هیچ نگران این نیست که کارگری ناراحت شود، اعتراض کند و بگوید اینجا ایمنی ندارد. به راحتی بیرونش میکند، فردا یک کارگر دیگر را که به خاطر نان شباش به هر شرایطی تن میدهد وگاه اضافه کاریهای طولانی مدت نیز انجام میدهد استخدام میکند. به فرض همین کارگر ایران خودرو که تصادفاش در محل کار منجر به مرگ چند کارگر شد، فردی بود که شبکاری میکرد. خسته بود و در عین حال مریض هم بود. او به خاطر حادثهای که چند سال قبل برایش رخ داده بوده دارو میخورده. وقتی پشت ماشین مینشیند و در کارخانه وسایلی را جابهجا میکند، میزند چندتا کارگر را میکشد. در صورتی که این کارگر باید میرفت تحت درمان قرار میگرفت. باید در بیمارستان میبود و حقوقش هم پرداخت میشد، ولی ناچار بود برگردد سر کار. وقتی برمیگردد این اتفاق میافتد.
کارگرانی هم هستند که به خاطر شبکاری و ماشینهای فرسودهای که استاندارد ندارد و در کارخانههای ایران هنوز وجود دارد کار میکنند.گاه دستشان زیر ماشین میماند و قطع میشود. وزارت کار یا مسئولان جمهوری اسلامی نمیگویند این ماشینی که اینجوری هست، باید از رده خارج شود. بازهم کارگر دیگری که بیرون منتظر است، برای گذران زندگیاش، او را میآورند و با همان شرایط پای همان ماشین وادارش میکنند تا کار کند.»
تشکلهای مستقل کارگری
جنبش کارگری ایران دارای سابقه طولانی است، اما امروز با سختگیریهای حکومت حتی سندیکاهای صنفی کارگران در عمل نمیتواند به حیات خود ادامه دهد.
مرتضی افشاری میگوید: واقعیت این است که حتی اگر قوانین مترقی در قانون کار وجود داشته باشد، تا زمانی که تشکلهای کارگری مستقل در پیگیری این خواستهها نکوشند، به دست آوردن این حقوق تقریباً غیر ممکن است. به همین دلیل در ایران در دهه اخیر شاهد تکاپوی کارگران برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری هستیم. مثل سندیکای هفتتپه یا شرکت واحد و غیره که فعالان آن هماکنون هم در بندند.»
مرتضی افشاری بر این باور است که جلوگیری یا کاهش سوانح کار تنها در پیوند با سندیکاهای مستقل کارگری میتواند پیگیری شود: «در ایران قبلاً کارگران ساختمانی دارای سندیکا بودند. محلی را داشتند و عضو آن سندیکا بودند. در کانادا هم همینطور است. کارگران ساختمانی، کارگرانی که در جادهسازی کار میکنند، عضو اتحادیهها هستند و مسائل و مشکلات خودشان را به آن اتحادیه گزارش میکنند. به هرصورت کارگران ساختمانی هم میتوانند اتحادیه داشته باشند؛ اگرچه زیر یک سقف نیستند. به فرض کارگاههای کوچک ایران، کارگرهای بافنده سوزنی، یا کارگرهای کفاش یا کارگران کارگاههای هر رشته صنعتی میتوانند یک اتحادیه داشته باشد و کارگاههای مختلف را که پایین ۵۰ یا ۴۰ نفر کارگر دارند، عضو اتحادیه کنند تا از این طریق مسائل و مشکلات خودشان را پیش ببرند.
من پیش از انقلاب در چند چاپخانه کار میکردم. به استثنای چند کارخانه بزرگ که بالای هزار نفر کارگر داشت، حدود شاید ۸۰۰ چاپخانه کوچک داشتیم با زیر ۵۰ نفر کارگر. ما یک اتحادیه سراسری داشتیم که چاپخانههای کوچک عضو آن بودند و مسائل کارگاههایشان را در این سندیکا مطرح میکردند تا پیگیری شود.
این کار را میتوان الان هم انجام داد. در حال حاضر یک تشکل، یک هیئت مؤسسی درست شده برای کارگران رنگکار و نقاش ساختمان که رژیم جمهوری اسلامی همین هیئت مؤسس را هم گرفته، دستگیر و زندانی کرده است. این دیکتاتوری رژیم جمهوری اسلامی، سرکوبگریاش، بیاعتناییاش به مسائل بینالمللی و حقوق کارگر و ضد کارگر بودنش از شکلگیری سندیکاهای مستقل کارگری جلوگیری میکند و اجازه نمیدهد که تشکیل شوند.
یعنی منظورتان این است که ما الان در ایران سندیکای کارگران ساختمانی اساساً نداریم؟
هیچ سندیکایی نداریم. الان کارگران اتوبوسرانی تهران یا به طور فرض هفت تپه، تمام مسئولان سندیکاها زندانند یا با قید ضمانت آزادند.
در این صورت خانه کارگر چه جایگاهی دارد؟
خانه کارگر یک سابقهای دارد. در سالهای نخست پس از انقلاب شوراهایی تشکیل شدند و سندیکاهایی به وسیله خود کارگران راه افتادند. رژیم جمهوری اسلامی با همکاری تعدادی از کارگران به عنوان مثال این آقای محجوب و دیگرانی که الان مصدر کار خانه کارگر یا نماینده مجلس هستند، با مزدوری آمدند و تمام این شوراها را سرکوب کردند و خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار را جایگزین شوراهای واقعی کارگران کردند و گفتند تنها کسانی که میتوانند در محیط کار فعالیت کنند اینها هستند. حتی اساسنامهشان را که میخوانید متوجه میشوید که تمام هم و غمشان حفظ نظام جمهوری اسلامی است و کاری برای کارگرها انجام نمیدهند، غیر از اینکه خواستههای کارگران را به نوعی سرکوب میکنند و به نوعی نمیگذارند بیان شود.
آنها نگذاشتند کارگران به خیابان بیایند، نگذاشتند مشکلاتشان را حل کنند. این یک تشکل دولتی است و بودجهاش هم از طرف دولت میآید و برای دولت کار میکند. خانه کارگر به کارگران ربطی ندارد. حکومت با سندیکا و اتحادیه حتی با اسمشان هم مخالف است. تنها شوراهای اسلامی کار را به رسمیت میشناسند. در قانون کار و در قانون اساسیشان هم سه نوع تشکل برای کارگرها در نظر گرفتهاند که یکی همین شوراهای اسلامی کار است و یکی هم انجمنهای صنفی است که آن هم با نظارت خانه کارگر و وزارت کار فعالیت میکند. در راستای مخالفت حکومت با هر نوع تشکل کارگری شاهدیم وقتی که کارگرهای شرکت واحد میخواستند سندیکاشان را بزنند، دارودسته آقای محجوب و آقای صادقی، زبان آقای اسانلو را که آن موقع میخواست سندیکای کارگران شرکت واحد را تشکیل دهد، بریدند و از آنجا هم به زندان منتقلش کردند. اینها اعمالی است که خانه کارگر انجام داده. خانه کارگر به اعتقاد من بسیاری از فعالان کارگری را، فعالانی را که به خاطر مسائل کارگری فعال بودند در محیط کار، با اتهام ضد انقلاب روانه زندان کرده و یا از کارخانهها اخراج کرده است.
ما شاهدان زنده این ماجرا هستیم. آقای محجوب، آقای صادقی و دیگران یا خانم جلودارزاده همهشان دستشان آلوده در سرکوب جنبش کارگری ایران است. یکی از راهکارهایی که از این کشتار خاموش بتوان جلوگیری کرد، به اعتقاد من ایجاد تشکلهای مستقل کارگری است. کارگران باید به این سمت بروند. آنچنان که در چند سال اخیر مبارزاتی در این جهت صورت گرفت و با سرکوب وحشیانه جمهوری اسلامی مواجه شد.
همانطور که در کشورهای پیشرفته مثل کانادا یا آمریکا یا اروپا دیده میشود، قوانینی به دفاع از کارگران هست که سازمان جهانی کار، وزارت کار آنها را تأیید کرده است، ولی بدون وجود تشکلهای مختلف حتی همین خواستها را نیز نمیتوان از کارفرماها گرفت. ما کارگران باید تشکل داشته باشیم و به آن مراجعه کنیم و تشکلها باید بتوانند قوانینی را که تصویب شدهاند برای اجرایی شدن به دولت تحمیل کنند و از طریق تشکلات مستقل کارگری آنها را به پیش ببرند. قانونی داریم که از کارگاهها سالانه بازرسی به عمل بیاید و مصالح کار دیده شود، ولی منتهی مشکلی که ایجاد کردهاند، این است که حدود ۸۰ درصد کارگران را قراردادی کردند و به این ترتیب قانون کار شامل حال آنها نمیشود. این توافق را فقط گذاشتهاند بین کارگر منفرد و کارفرما و طبیعتاً این کارگر اصلاً حقوقی ندارد که برود و بگوید محیط کار من آلوده است یا مواد شیمیایی است. او نمیتواند بگوید که ما هر روز صبح میآییم سرکار سرفه میکنیم و مریضایم. یا ماشین آن قدر خطرناک است که هر دو ماه یک نفر به واسطه آن آسیب میبیند یا مثلاً کارگران ساختمانی را بدون هیچ امکانات میفرستند به ارتفاع دویست یا سیصدمتری. باید یک جایی یک تشکیلاتی باشد که دنبال مطالبات کارگران برود. منتهی جمهوری اسلامی بسیاری از مواد قانون کار را به نام اصلاح قانون کار که در حمایت از کارگران بود، برداشته است. چه زمان آقای رفسنجانی، چه زمان آقای خاتمی و چه زمان آقای احمدینژاد که گوی سبقت را در بیتوجهی به وضعیت کارگران از همه ربوده است. تمام این قوانین را کم کم برداشتهاند، به انضمام اینکه کارگران را قراردادی کردهاند: قرارداد سفید. افزون بر آن کارگاههای پایین ده نفر را که شاید حدود ۴۰ـ ۳۰ درصد بیشتر کارگران ایران زیر پوشش چنین کارگاههایی هستند، از زیر پوشش قانون کار خارج کردهاند. کارگران قالیبافی، کارگران ساختمانی، اینها هیچ کدام مشمول قانون کار نمیشوند.
رادیو زمانه
ایمیل گزارشگر:
pantea@radiozamaneh. com
آیا سپاه پاسداران به داور بازی قدرت جناح های حکومتی تبدیل می شود؟
ارژنگ بامشاد
جایگاه محوری و تاثیرگذار سپاه پاسداران در ساختار قدرت جمهوری اسلامی، راز پنهانی نیست. سپاه پاسداران به عنوان نهادی نظامی برای حفظ جمهوری اسلامی تشکیل شد و گسترش یافت و بتدریج به اصلی ترین نیروی حافظ نظام اسلامی تبدیل گشت. قدرت و نفوذ این نهاد نظامی، به شکل آشکاری نقش ارتش را پس از پایان جنگ به حاشیه رانده است. با پایان جنگ و آغاز دوران "سازندگی" سپاه پاسداران وارد عرصه های اقتصادی و عمرانی شد و علاوه بر وزن و نقش نظامی اش به یک قدرت اقتصادی نیز تبدیل گشت. در دوران "اصلاحات"، سپاه به تقابل با نقش بورژوازی تکنوکرات پرداخت و در فلج کردن اصلاح طلبان در کنار رهبری رژیم قرار گرفت. حضور فرماندهان سپاه در روز اعلام نتایج انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ برای بر هم زدن بازی انتخابات، بعدها سروصدای زیادی بر پا کرد. در اسفند ۱۳۷۹ و بهار ۱۳۸۰ و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری نیز هجوم اطلاعات سپاه به نیروهای ملی-مذهبی و بازداشت گروهی آنها و زندانی کردن شان در بازداشتگاه ۵۹ سپاه پاسداران واقع در میدان عشرتآباد(سپاه) از فعال شدن اطلاعات سپاه خبر می داد که علیرغم مخالفت وزرات اطلاعات دولت خاتمی با برانداز دانستن نیروهای ملی مذهبی، ارزیابی بخش اطلاعات سپاه مبنی بر برانداز بودن نیروهای ملی ـ مذهبی مورد حمایت خامنه ای نیز قرار گرفت. با این حال نامه ی فرماندهان سپاه به خاتمی و تهدید او، بیان آشکار مقابله سپاه با دولت اصلاحات بود. مقابله سپاه با تصمیم دولت خاتمی در واگذاری اداره فرودگاه خمینی به یک شرکت ترک و اشغال فرودگاه و بیرون کردن کارکنان ترک را نیز می توان مثال زد. اما حضور پررنگ سپاه در قدرت سیاسی، در انتخابات ۱۳۸۴ آشکارتر شد وقتی که در ائتلافی آشکار با دستگاه ولایت به روی کار آوردن باند احمدی نژاد کمک کرد. دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد، دوره ی رشد قدرت اقتصادی و سیاسی سپاه در کشور بود. در این دوره، با اجرای طرح خودمانی سازی اموال عمومی کشور، سپاه به قدرتمندترین نیروی اقتصادی تبدیل شد و بسیاری از پروژه های اقتصادی چه در زمینه های عمرانی و چه در عرصه استخراج نفت و دیگر عرصه های تولیدی در اختیار شرکت های وابسته به سپاه قرار گرفت. در گزارشی که سرلشکر رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه در اردیبهشت ۱۳۸۷، ارائه داد آمده است که: «حدود ۱۳۰۰ پروژه را قرارگاه خاتمالانبیاء در بخشهای مختلف عهده دار شده است.» و همان زمان علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران نیز نه تنها این آمار را تائید کرد بلکه اضافه کرد که «سپاه بخشی از توان مهندسی خود را به امر سازندگی و کمک به دولت اختصاص داده؛ چنانکه تا به حال بیش از ۱۵۰۰ پروژه را در دستور کار داشته و امروز هم بیش از ۴۰۰ پروژه را در دست اقدام دارد». چنگ انداختن بر سیستم مخابرات کشور در همین دوره اتفاق افتاد. در دور دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد هم این روند گسترش یافت. زمانی که اصولگرایان سنتی فشار بر احمدی نژاد را بالا بردند او با دادن وزارت نفت به سپاه، تلاش کرد فشار بر خود را کاهش دهد. رستم قاسمی، وزیر نفت و فرمانده سابق قرارگاه خاتم الانبیاء، هم در مردادماه ۱۳۹۰ اعلام کرد که این قرارگاه متولی بیش از ۱۰ هزار پروژه بوده است. چند روز پیش نیز پروژه اکتشاف نفت در دو حوزه به شرکت های وابسته به نیروهای مسلح واگذار شد. جدا از نقش رسمی سپاه در عرصه های اقتصادی، سازماندهی گسترده ی شبکه های قاچاق و استفاده غیرقانونی از اسکله های غیرقابل کنترل را نیز در پیش گرفت. نقش سپاه در کودتای انتخاباتی خرداد ۱۳۸۸ نیز بسیار برجسته بود. یک هفته پیش از انتخابات، یدالله جوانی رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران با انتشار مقاله ای اعلام کرده بود که اجازه نخواهیم داد انتخابات به انقلاب رنگی تبدیل شود. این مقاله، چراغ سبز دخالت گسترده سپاه در انتخابات و بر هم زدن قواعد بازی در روز انتخابات بود . فلج کردن پیامک ها و سپس دستگیری گسترده ی نیروهای تشکیلاتی اصلاح طلبان توسط اطلاعات سپاه بروشنی از دخالت سپاه در امر انتخابات ریاست جمهوری خبر می داد. در سرکوب خشن جنبش ضد استبدادی مردم که پس از این تقلب آشکار، شعله ور شد و یک سال ادامه داشت، سپاه پاسداران نیروی اصلی سرکوب بود. به دیگر سخن، سپاه پاسداران و نیروهای وابسته به آن در هفت سال گذشته، به عنوان شریک فعال ائتلاف حاکم شامل بیت رهبری، باند احمدی نژاد و سپاه، نقش مستقیمی در وضعیت کنونی کشور داشته است. سپاه پاسداران به عنوان یک نهاد نظامی، اکنون بخش های گسترده ای از اقتصاد کشور را به صفت خصوصی در اختیار گرفته و در نقش یک کارفرمای خصوصی عمل می کند.
ورود پرسروصداتر سپاه به عرصه ی قدرت سیاسی، و بویژه فعال شدن شاخه امنیتی آن بنام «اطلاعات سپاه» در زمینه ی حذف نیروهای مخالف سیاسی، این نهاد نظامی را از دو سو با تحولات جدیدی روبرو ساخته است. از یک سو، این نهاد به عنوان شریک در ائتلاف حاکم مسئول شکست های آشکار و ناکارآمدی های آن در سروسامان دادن به وضعیت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور به حساب می آید و از دیگر سو، جنگ قدرت در میان بخش هائی از آن که گرایش به جناح های گوناگون درون نظام دارند روز به روز برجسته تر می شود. جابجائی های درونی فرماندهان سپاه و یا مرگ های مشکوک و سکته های قلبی فرماندهان سابق یا کنونی سپاه، به نظر می رسد که ممکن است ناشی از تصفیه های خونین درون سپاه برای یک دست سازی آن باشد. روشن است که مرگ ۹ فرمانده ی سپاه در ظرف چند ماه بخش اعظم آن ها بر اثر سکته قلبی نمی تواند کاملأ تصادفی باشد. نامه ی جمعی از فرماندهان سپاه در باره موضع گیری حسین علائی و سپس پس گرفتن این نامه، یا اعتراض علنی غلامعی رجائی به فرماندهان سپاه در نحوه ی برخورد با حسین علائی نشان از تنش های شدید درون نیروهای سپاه دارد. افشاگری های محمد نوری زاد و اطلاعات او از نظر برخی از فرماندهان سپاه نیز این جنگ قدرت شدید را تائید می کند. تردید بخش هائی از سپاه در مرزبندی زودهنگام با جریان موسوم به انحرافی که با برکناری یدالله جوانی از ریاست دفتر سیاسی سپاه همراه بود و یا دخالت نیروهای سپاه وبسیج در حمایت از برخی از کاندیداهای مجلس شورای اسلامی، بیانگر ورود پررنگ سپاه به جناح بندی های سیاسی درون حاکمیت است. همین امر با اعتراض روشن و آشکار علی مطهری و اطرفیانش روبرو شده است. این افشاگری آنچنان خشم فرماندهی سپاه را برانگیخت که با بسیج چماقداران بسیجی، تظاهراتی در جلو مجلس به راه انداخت. اما این تظاهرات به اصطلاح خودجوش با دخالت خشن نیروهای انتظامی از هم پاشید تا به سپاه یادآوری شود که این نهاد، تنها نهاد نظامی در درون کشور نیست و جناح های دیگر در حکومت نیز ابرازهای مقابله در اختیار دارند.
شکست سیاست های باند حاکم در عرصه های گوناگون اداره کشور، رشد گسترده ی بحران اقتصادی، گسترش نارضائی توده ای که خود را در شرکت گسترده در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ و رأی «نه» بزرگ به کاندیدای ائتلاف حاکم و تحریم گسترده ی انتخابات مجلس شورای اسلامی در ۱۳۹۱ نشان داد، زمینه های درگیری و شکاف میان باند حاکم را تشدید کرده است. رویاروئی های باندهای حاکم خود را در صف بندی های درون سپاه نیز نشان می دهد. شکست ائتلاف حاکم در پیشبردن سیاست های خاص خود برای متمرکز کردن قدرت، عملأ تردیدهائی نسبت به این ائتلاف را دامن زده و جناح های دیگر حکومتی بر سر سهم خود به چانه زنی، افشاگری و یا به تهدید روی آورده اند. شکست طرح رهبر رژیم برای مسلط کردن «جبهه پایداری» که با ائتلاف آشکار سپاه با مصباح یزدی و باند او همراه بود، شکستی برای سپاه پاسداران نیز هست. افشاگری علی مطهری علیه سپاه را بر متن این شکست می توان مورد ارزیابی قرار داد. سخنان صادق آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه که گفته بود: «اگر در سپاه کسانی تخلف کرده باشند، ربطی به خود سپاه ندارد. کما این که در خود مجلس یا قوه قضاییه و دولت نیز امکان تخلف وجود دارد» را باید حمایت ضمنی از ادعای علی مطهری دانست. همچنین انتقاد ناصر مکارم شیرازی از دوری سپاه از روحانیت که بصورت گله گذاری مطرح شده بود نیز بیان همین نارضایتی است.
ورود سپاه به عرصه ی جناح بندی های حکومتی، وضعیت آینده سیاسی حکومت را به شکل خاصی رقم خواهد زد. ائتلاف این نهاد نظامی ـ امنیتی ـ اقتصادی قدرتمند، با هر جناح سیاسی می تواند در سرنوشت آن جناح نقش مؤثری ایفا کند. از این روست که جناح های سیاسی حاکم، با حساسیت زیادی تحولات درونی سپاه و واکنش های سیاسی آن را دنبال می کنند. زیرا قرار گرفتن سپاه در کنار هر جریان، میزان تاثیرگذاری و قدرت آن جناح را بالاتر خواهد برد. به نظر می رسد که سپاه قصد دارد در بازی های سیاسی درون جناح های حکومتی نقش داور را ایفا کند. اکنون روشن است که در شرایط کنونی، رهبری سپاه در مجموع زیر کنترل رهبری رژیم هست اما آیا این وضعیت ادامه پیدا خواهد کرد؟. آیا این وضعیت می تواند همیشگی باشد؟ آیا سپاه پاسداران با نقش سیاسی ـ امنیتی ـ اقتصادی کنونی اش به این هوس نخواهد افتاد که راه نظامیان پاکستان را در پیش گیرد؟ نقش ارتش و یا دیگر نهادهای نظامی و انتظامی در این میان چه خواهد بود؟ آیا ارتش به عنوان یک نهاد نظامی ناتنی حاضر است همچنان نقش برادر ناتنی را ادامه دهد؟ این ها سئوالاتی است که در بازی های سیاسی جمهوری اسلامی و جناح بندی های متحول آن، باید روی آن ها متمرکز شد و ماجراها را دقیق تر دنبال کرد.
۴ خرداد ۱۳۹۱ـ ۲۴ مه ۲۰۱۲
مانتو تن کردن خانم اشتون هم جواب نداد ایران خواستار پایان مذاکرات شد
روزنامه 'وال استریت ژورنال' نوشت: ایران با رد بسته پیشنهادی غرب درباره حل اختلافات بر سر برنامه هستهای این کشور، خواستار پایان مذاکرات شده است.
این روزنامه افزود: این مسأله نشان دهنده از بین رفتن کامل امیدها برای رسیدن به نتیجهای مثبت در مورد مذاکرات هستهای ایران است.
نواندیشی دینی و پروژه گذار به دموکراسی در ایران
گفتار من ذیل دو عنوان انجام
می شود: امکان یا امتناع نواندیشی در دین و فایده مندی و ضرورت عملی آن.
فایده مندی نیز از دو منظر قابل طرح است: نیاز درون دینی برای مؤمنان و
بیرون دینی و برای جامعه.
.
اشاره: اخیرا دو مقاله
از جناب آقای مجید نفیسی در نقد اثر جدید خانم شیریندخت دقیقیان با عنوان
«راهنمای سرگشتگان» منتشر شد که همین نقدها نیز با نقدهایی دیگر مواجه شد و
احتمالا خوانندگان با این گفتگوهای انتقادی آشنایی دارند.
در این گفتار می خواهم به برخی دعاوی جناب
نفیسی در نقد نوشتههایش بپردازم و آنها را به پرسش بگیرم. به ویژه که در
جایی به مناسبتی نامی نیز از من به میان آورده اند و این من را به پاسخگویی
تشویق می کند.
طرح موضوع بحث و تحریر محل نزاع
نخست ضروری است قلمرو بحث و موضوع گفتار
را روشن کنم. آقای نفیسی در دو نوشتار خود با عناوین «ابن میمون: فیلسوف
دینی یا مبارز اجتماعی» و «تأویل باید معتبر باشد»- هر دو منتشر شده در
هفته نامه شهروند چاپ کانادا-) به موضوعات مختلفی اشاره کرده و از منظرهای
متنوع اثر دقیقان را به پرسش گرفته و مورد نقد و ایراد قرار داده اند. از
محتوای اثر ابن میمون گرفته تا برخی افکار و شروح مترجم و شارح بر آموزه
های وی و حتی گاه نیت مترجم و شارح را کاویده و مقدمه نویسان و ناشر و شکل و
شمایل کتاب را به زیر تیغ نقد برده است. در مواردی به نقد روش تحقیق مترجم
ایراد وارد شده و در مواردی به برخی تفاسیر و یا تأویل گرایی های شارح
ایرادهایی طرح شده است. اما من در این گفتار نمی خواهم وارد این مقولات
بشوم و در بارة نقدهای جناب نفیسی نفیا و اثباتا داوری کنم. به دو دلیل
مشخص: یکی این که من متأسفانه تا کنون موفق به مطالعة تحقیق خانم دقیقیان
نشده ام و از این رو صلاحیت ورود به دعاوی منتقد محترم را ندارم، و دیگر،
خود شارح محترم حی و حاضرند و طبعا می توانند با دقت و اشراف بیشتری به
نقدها و ایرادها پاسخ در خور بدهند.
اما آنچه مرا به نگارش این یادداشت تشویق
کرد، پرداختن به موضوع اصلی جناب نفیسی و در واقع دغدغه های پیدا و پنهان
ایشان است که موضوعی بس فراتر و مهم تر از چند ایراد و اشکال درست و نادرست
به کتاب مورد بحث است.
از دو نوشتة نفیسی آشکار است که برای
ایشان مسئلة اصلی این است که نواندیشی و نواندیشان دینی (مسلمان و یهودی و
زرتشتی) با تفاسیر مدرن و ظاهرا مترقیانه و حتی دموکراتیک به بازسازی دین
سیاسی کمک کنند و در نهایت، ولو ناخواسته، این نواندیشی زمینه ساز حکومت
دینی و تئوکراتیک بشود و جمهوری اسلامی دیگری را به مردم تحمیل کنند. گرچه
در ادامه گفتار به نوشته های ایشان اشاره خواهم کرد اما نقدا به عنوان
نمونه به یک فراز از گفته ایشان توجه کنید: «خمینی به نام این که دارد
«یزید زمانه» را از قدرت پایین می کشد خود را در پیشگاه مردم چون خونخواه
حسین نشان داد و مبارزه ای را که در «شورش خارج محدوده» و «شبهای شعر گوته»
و شعار «مسکن» و «آزادی» در تابستان و پائیز سال ۱۳۵۶ آغاز شده بود به کج
راه کشاند و آرام آرام با اتکا به ملایان، مساجد، هیئتهای عزاداری زنجیرة
چهلم ها و مانند آن، شعار «حکومت اسلامی» را بر جنبش چیره کرد. ما نباید
اجازه دهیم که بار دیگر «تأویلهای جدید از متون مقدس کهن» هرچند مدعی صلح
خواهی و دموکراسی باشند برخواسته های دموکراتیک غیر دینی (سکولار) جنبش
مردم سایه انداخته و گفتمانهای راز آلود گوناگون دینی را بر گفتمان روشن و
زلال «آزادیهای فردی» چیره کنند. آیا همین شوق به «تأویلهای جدید از متون
مقدس کهن» نبود که در دهة پنجاه علی شریعتی را، علیرغم به اعتمادی اش به
روحانیت، واداشت تا با طرح گفتمانهایی چون «شیعة علوی» در برابر «شیعة
صفوی» و «بازگشت به ریشه های صدر اسلام» زمینه های ذهنی جامعه را برای ظهور
خمینی ناخواسته فراهم کند؟».
در همین جا باید افزود که در واقع روی سخن
ایشان به نواندیشان مسلمان ایران است نه نواندیشان دیگر. این ادعا گزاف
نیست که منتقد محترم کتاب خانم دقیقیان را بهانه قرار داده تا نواندیشی
اسلامی حاضر در صحنة کنونی ایران را به پرسش بگیرد و در واقع به زعم خود
خطر عظیم! آنان را برای ایران و آزادیخواهان ایرانی هشدار دهد. چرا که گفتن
ندارد دیری است که در جامعة ایران دینهای زرتشتی و یهودی، که از قضا هر دو
از روزگاران کهن در ایران زمین حضور داشته و اثرگذار بوده اند، نقشی
محسوسی در تحولات فکری و فرهنگی و سیاسی ایرانیان ندارند. گرچه امیدوارم که
حداقل نواندیشان و صلح طلبان این دو دین کهن و ادیان دیگر پس از این نقش
بیشتری در تغییرات مدنی ایران داشته باشند. با این همه تا آنجا که موضوع
مورد نقد و پرسشگری جناب نفیسی است، یعنی نواندیشی دینی، تمام نوگرایان و
باورمندان به بازخوانی و بازسازی متون و منابع دینی در جهان مدرن مورد خطاب
و عتاب ایشان هستند و از این رو گفتار من در این زمینه، گرچه ممکن است
بیشتر معطوف به نواندیشی اسلامی باشد، اما شامل هر نوع نواندیشی است.
از مجموع دعاوی جناب نفیسی چنین استنباط
می شود که ایشان نواندیشی و تفاسیر نوین از گزاره های دینی و یا منابع مقدس
کهن را اگر هم به طور موقت مفید بداند در نهایت به زیان مردم و دموکراسی و
حقوق بشر می شمارند. اما من، بر خلاف ایشان، نه تنها چنین پروژه ای را
ممکن و مفید می بینم بلکه در عمل و در عالم واقع و به صورت انضمامی بایسته و
گریز ناپذیر می دانم. زیرا، به استناد تجارب تاریخی بدون نوگرایی دینی و
تکاپوهای فکری و فرهنگی نواندیشان دینی در جوامع دینی، از جمله ایران، تحقق
چنان آرمانهایی از جمله عرفی گرایی (سکولاریسم) یا ناممکن است و یا حداقل
با کندی و تأخر زیاد به دست می آید. مطالب پس گفته شرحی کوتاه برای مدلل
کردن این مدعاست.
گفتار من در دو بخش و ذیل دو عنوان انجام می شود: امکان یا امتناع نواندیشی در دین و فایده مندی و ضرورت عملی آن.
الف- امکان یا امتناع نواندیشی در دین
اصطلاح «امکان» یا «امتناع» دوگانه ای
فلسفی هستند که طبعا برای تبیین آنها و انطباقشان در مورد خاص نیاز به بحث و
استدلال فنی و فلسفی است اما در این مقام از آن در می گذرم و صرفا از منظر
عقل عملی و با متد تجربی و پسینی به امکان و یا امتناع نواندیشی در دین به
طور عام می پردازم. در واقع مدعا این است که نوگرایی در عمل در هر دینی
(مراد دینهایی اند که به هر دلیل ماندگار شده و می شوند) رخ می دهد و این
امری گریز ناپذیر و در عمل قابل مشاهده و اثبات است. در واقع این مدعا
ثبوتا و اثباتا مدلل است. می گویند «بهترین دلیل وجود شیء وقوع شیء» است.
چنین روندی همواره در تاریخ ادیان ماندگار و دارای تاریخ رخ داده و تاهمیشه
نیز رخ خواهد داد. با این توضیح کوتاه:
دین چیست و باورهای دینی از کجا و چگونه
به دست می آیند؟ می دانیم که هیچ تعریف جامع و مانعی از دین وجود ندارد اما
بر وفق تلقی بین الاذهانی و محاوره ای می توان گفت دین عبارت است از ایمان
و باورهایی معطوف به امر قدسی (خدا و یا خدایان) و سلوک دینی برای حصول
تجربة باطنی (این تعبیر از اقبال لاهوری است) و در نهایت تحقق رستگاری.
چهار رکن در این عبارت وجود دارد: ایمان، سلوک ایمانی، تجربة باطنی و در
نهایت رستگاری. فکر می کنم که در تمام ادیان، حداقل دینهای نهادی شده، این
چهار عنصر حضور دارند.
اما این ایمان و باورها و سلوک از چه طریق
حاصل و در واقع کشف می شوند؟ اگر تاریخ و عینیت های تاریخ ملاک و منبع
باشد، روشن است که چنین انکشافی به وسیلة کسانی صورت می گیرد که خود را نبی
می نامند و مردمانی به صدق و دعوت آنها ایمان می آورند و به این پیروان
مؤمن و متدین می گویند. گرچه مخاطبان مستقیم (مؤمنان صدر) هر یک به فراخور
ظرفیت های فکری و وجودی خود فهم و درکی و در واقع تفسیری از دعوت نبی و
گزاره های ایمانی و آداب دینی او دارند اما با گذشت زمان و گستردگی پیروان
دین خاص نهادمند می شود و به تدریج هم آداب و سنن و شعائر پیدا می کند و هم
دارای متون و منابع خاص می شود و هم در نهایت دارای تاریخ مشخص می گردد.
یکی از نهادها که به تدریج شکل می گیرد نهاد روحانیت است که خواه و ناخواه
متصدی امور مذهبی می شود و به ویژه کار سترگ تفسیر آموزه ها و متون مقدس را
بر عهده می گیرد.
در چنین روندی تاریخمند، بین پیروان بعدی و
مؤمنان آغازین و به ویژه نبی و آموزه های وی، از نظر فهم و تفسیر،
ناهمزمانی رخ می دهد؛ بدین معنی که، به دلیل دگردیسی هایی گاه ژرفی که از
نظر اجتماعی و فرهنگی و زیست جهان آدمیان بین صدر و ذیل و در واقع بین
نسلها رخ می دهد، با گذشت زمان فهم درست متون و آموزه ها و آداب (با تسامح
فهم درست را همان مراد متکلم مراد می کنم) مبهم تر و دشوارتر می گردد.
در چنین وضعیتی مؤمنان چه می کنند؟ دینشان
را یکسره رها می کنند و به دلیل بدفهمی ها و یا اختلافات معرفتی و فرقه ای
تغییر دین می دهند؟
تجربه تاریخی نشان می دهد اغلب مؤمنان
چنین نمی کنند و آنان گاه نسل اندر نسل با اعتقاد و تعصب بیشتر همان دین و
آداب آن را حفظ می کنند و بر تداوم و تحقق آن اصرار می ورزند. اما در اینجا
مؤمنان دست به کار دیگری می زنند تا بقای خود را در متن واقعیت های نو به
نو و متحول تضمین کنند و آن نوفهمی و رفرم معرفتی و گاه شکلی و نهادی در
همان آموزه ها و آداب و گزاره های سنتی و پیشین است. هرچند این پروسة
دگردیسی به وسیلة متفکران و نظریه پردازان دینی انجام می شود و طبعا غالب
مؤمنان عادی در آن نقشی ندارند اما در هرحال با پیشگامی پیشگامان در
معتقدات و ناگزیر در زندگی آنان تحولاتی رخ می دهد. این مدعا صرفا بحثی
نظری و به اصطلاح امر پیشینی نیست بلکه امری پسینی و تجربی است و در تاریخ
تمام ادیان بی استثنا رخ داده است. از دین زرتشت و یهود بگیرید تا مسیحیت و
مانویت و اسلام.
فرقه های مذهبی چگونه پیدا شدند؟ نحله های
فکری و فلسفی و عرفانی و مکتبهای بی شمار فقهی و کلامی و حتی ادبی خاص
دینی در متن ادیان چگونه و در چه روندی شکل گرفتند؟ پاسخ روشن است.
نمی دانم جناب نفیسی این گزارش کوتاه را
می پذیرند یا نه. بعید می دانم ایشان (و البته هیچ کس دیگر) بتواند منکر
چنین روندی در تاریخ ادیان بشود؛ در این صورت، چه اصراری دارند که نوفهمی و
نوگرایی در ادیان و از جمله زرتشتیت و یهودیت و اسلام را (به طور خاص)
انکار کنند؟ ممکن است بفرمایند که در گذشته آری اما در حال و آینده خیر! می
پرسم چرا و به چه دلیل؟ این مدعا به حکم عقل نظری است یا عقل عملی و
تجربه؟ در هر دو صورت دلیلی موجه برای اثبات آن وجود ندارد. وانگهی مگر
تشخیص ضرورت و عدم ضرورت یا انجام نوگرایی در فلان دین و مذهب و مکتب در
دست من و شماست که در بارة آن تصمیم بگیریم و فارغ دلانه به راه خود برویم؟
این دیگر توضیح واضحات است. در این صورت این جملة جناب نفیسی که: «نه خانم
دقیقیان! «تأویلهای جدید از متون مقدس» دیگر کافی است»، بر چه پایه و
منطقی استوار است و چه بهره ای از حقیقت دارد؟ چه کسی حق دارد در این مورد
نظر بدهد و تصمیم بگیرد که دیگر کافی است؟
ب- ضرورت عملی و فایده مندی نواندیشی در دین
این ضرورت و فایده مندی از دو منظر قابل
طرح است: از منظر نیاز درون دینی برای مؤمنان هر دین و از منظر بیرون دینی و
برای جامعه. در هر دو مورد شرحی تقدیم می شود.
۱- ب: از منظر درون دینی
از منظر درون دینی ضرورت عملی برای
نواندیشی به لحاظ تاریخی و عینی به همان ناهمزمانیی بر می گردد که پیش از
این بدان اشارت رفت. کسانی که در عصر نبی و صدر زندگی می کنند در موقعیت در
زمانی قرار می گیرند و از این رو چندان نیازی به تفسیر و نواندیشی در
آموزه ها و سنن و شعائر دینی ندارند اما پس از غیبت نبی به تدریج دچار
ناهمزمانی می شوند و ناگزیر به تفاسیر جدید روی می آورند تا بتوانند آموزه
ها و سنن مذهبی خود را با شرایط نو سازگار کنند. چرا که در عالم واقع مسائل
و معضلات تازه راه حل تازه می طلبند. این روند پس از چند نسل به جایی می
رسد که اصولا شماری از آموزه ها و حتی اصطلاحات و تعابیر غیر قابل فهم می
شوند و مؤمنان صاحب اندیشه ناچار راهی برای بقا پیدا می کنند و به گواهی
تاریخ این داستان در تمام دینهای تاریخی رخ داده و می دهد.
در چنین بستری تنوع فرهنگی و پلورالیسم
معرفتی پدید می آید و همین تنوع و تکثر موجب بقای دینداری در متن تحولات نو
به نو تمدنی و فرهنگی می شود.
در اسلام این روند از همان لحظة درگذشت
پیامبر آغاز شد و در طول سه قرن نخست به چنان تنوع فرهنگی رسید که دهها
فرقه و نحلة فکری و فلسفی و کلامی و ادبی و عرفانی و اخلاقی زاده شده و نه
تنها در تاریخ و تمدن اسلامی بلکه شماری از متفکران بزرگ در سطح جهانی نقش
آفرین شدند. چنان که می دانیم نخستین اصلی که مورد توافق مسلمانان قرار
گرفت «اصل اجتهاد» بود که گرچه در آغاز عمدتا در حوزة فقه و احکام شریعت
کاربرد داشت اما به زودی به عنوان راهبردی مهم در عرصة نواندیشی و تجدید
نظر در تمام قلمرو معارف اسلامی مورد استفاده قرار گرفت. بدین ترتیب می
بینیم که نواندیشی اختصاص به زمان ما و گروه خاص ندارد. «احیاء علوم دین»
ابوحامد غزالی در سدة پنجم هجری یک نمونة آن است. ابن رشد و «فصل المقال»
او نمونة دیگر این روند به شمار می آید.
در قرن اخیر، پس از یک دورة طولانی فترت و
عقب ماندگی تمدنی و فرهنگی، در مواجهة فرهنگی و سیاسی مسلمانان با دو چهرة
تمدنی و سیاسی غربیان، که به طور ترکیبی در قالب استعمار در ممالک اسلامی
خود را نشان داده بود، جریانی پیدا شد که بعدها به عنوان مصلحان مسلمان
شناخته شد و در طول یک قرن با عناوینی چون احیاگران و مصلحان و اخیرا
روشنفکران دینی و نواندیشان مسلمان شناخته شده و می شود. پروژة اینان در یک
جمله تحول در اندیشه مسلمانان مذهبی و مؤمنان است اما اندیشة معطوف به
تغییر. اینان در دو عرصه به بازخوانی و بازسازی اندیشه دینی اهتمام دارند:
در عرصة بازخوانی متون و منابع دینی کهن (قرآن و سنت نبوی) و دیگر بازخوانی
برخی از آثار افکار قابل بازخوانی متفکران عصر طلایی تمدن اسلامی و پس از
آن در قلمرو فلسفه و کلام و عرفان و برحی منابع معتبر و مفید دیگر. در
تاریخ دینهای دیگر نیز همین گونه است. این که خانم دقیقیان به عنوان
پژوهشگر نواندیش یهودی دست به تحقیق در اثر مشهور متفکر کهن خود می زند و
تلاش می کند خردگرایی وی را به گونه ای بازسازی کند که به نسل امروز یهودی و
غیر مستقیم به جوامع دیگر در جهت صلح و خردگرایی مدد رساند، دقیقا با همین
انگیزه و در جهت تدوام بازخوانی های مستمر تاریخ ادیان است.
در عین حال باید افزود عقب ماندگی و یا
پیشرفت مؤمنان و از جمله مسلمانان به علل و عوامل پیچیدة مادی و فراوان
بستگی دارد و در اینجا به دلیل موضوعیت بحث رابطة اندیشه و تحولات اجتماعی و
مدنی بدان توجه شد و از اهمیت آن سخن رفت.
۲- ب- از منظر عمومی و جامعه
روشن است که در جهان مدرن و در نظام های
دموکراتیک و سیستم «ملت-دولت» دیگر سخن گفتن از حکومت مذهبی (تئوکراتیک)
مدعایی پارادوکسیکال خواهد بود و حتی در چنین شرایطی اصطلاح جامعه دینی
(مثلا «جامعة اسلامی») نیز با ابهام مواجه خواهد بود. چرا که در نظام های
عرفی و مدنی کنونی مردمانی داریم که در درون مرزهای تعریف شدة مشخصی زندگی
می کنند و از دولت واحد و قانون اساسی واحدی پیروی می کنند و نام این
مردمان «ملت» (نه «امت») است و این ملت از شمار انبوه از آدمهایی ترکیب و
تشکیل شده که از باورها و عقاید دینی و غیر دینی متنوع و گاه متضادی پیروی
می کنند. «ملت مصر»، «ملت عراق»، ملت آلمان»، «ملت آمریکا» . . .و بر همین
قیاس «ملت ایران». در قانون اساسی ایران کنونی نیز نام مردمان زیسته در آن
ملت ایران است و روشن است که در چهارچوب چنین اندیشه ای هیچ ایرانی از
دیگری «ایرانی¬تر» نیست.
این طرح کلی و صورت انتزاعی مسئله است که
همه دنبال آن هستیم اما این تمام داستان نیست. داستان اصلی این است که در
جوامعی که اکثریت قاطع آنها را مسلمانان تشکیل می دهند و این مسلمانان دین
خود را حق کامل می دانند و عموما بر این باورند که باید ارزشهای اخلاقی و
احکام شرعی دین خود را در نظام حکومتی و قانونی و قضایی و نهادهای آموزشی
به اجرا در آورند و حتی اقلیت های دینی و غیر دینی نیز باید از چنان نظامی
پیروی کنند، چه باید کرد؟ چگونه می توان پروژة گذار به دموکراسی را طی کرد؟
به ویژه در جوامعی چون ایران که به هر تقدیر در پی یک انقلاب نظامی با مدل
خاص دینی طراحی شده و مدعی است که مستظهر به مشروعیت انقلاب مردمی و متکی
به آرای اکثریت ملت است، چه می توان کرد؟ طرح مدعیاتی چون عدم مشروعیت
دموکراتیک نظام و نقدهای سیاسی پیاپی و. . .، ولو درست، گرهی از کار نمی
گشاید. مسئله این است که در چنین شرایطی و با چنین نظامی و با انبوه
مردمانی دیندار و معتقد سنتی و مقلد مرجعیت دینی خاص چه باید کرد تا حداقل
اوضاع بهتر و مطلوب تر شود.
پاسخ نواندیشان دینی معاصر در ارتباط با
جوامع اسلامی، از صد سال پیش، این است که به تعبیر اقبال ضرورتا باید «در
کل دستگاه مسلمانی تجدید نظر» کرد تا از طریق یک تحول انقلابی در تفکر
مذهبی راه ورود به جهان مدرن و تحقق آزادی و عدالت و دموکراسی برای مؤمنان
گشوده شود.
مدعا این است که چنین پروژة نواندیشانة
دینی در حال حاضر، افزون بر گره گشایی برای مؤمنان، برای دیگر گروههای
اجتماعی، که در درون مرزهای سیاسی یک کشور با اکثریت مسلمان (از جمله
ایران) زندگی می کنند و باید بر اساس برابری ذاتی آدمیان در حقوق (اصل اول و
دوم اعلامیة جهانی حقوق بشر) با اکثریت مذهبی حقوق برابر داشته باشند، نیز
مفید است چرا که با این رفرم دینی البته به تدریج راه برای تحول فکری
دینداران و در نتیجه پذیرش اصول و مبانی دموکراسی و حقوق بشر و آزادیهای
فردی و اجتماعی هموار خواهد شد.
جناب نفیسی فرموده اند: «برای رویارویی با
جنبشها و حکومت های بنیادگرای خشونت گرا آنچه ما نیاز داریم تأمل و
پافشاری بر متن نوین منشور «حقوق بشر» است؛ آنچه ما نیاز داریم غیر قانونی
اعلام کردن همة احکام فقهی است که با آزادی های فردی در ستیز است؛ آنچه ما
نیاز داریم جلوگیری از سایه انداختن ایدئولوژی دینی بر گفتمانهای اجتماعی
است، آنچه ما نیاز داریم تفکیک دین از دولت است».
جناب نفیسی! پرسش اساسی این است که تحقق
همین مطالبات و نیازهای شما در جامعه ای با اکثریت قاطع مذهبی معتقد به
باورهای دین سنتی و غالبا تحت نفوذ مرجعیت فقیهان، چگونه ممکن است؟ این که
شما و مانند شما چه می خواهید و چه خواسته هایی به حق دارید، یک داستان است
و چگونگی تحقق آنها داستانی دیگر، آرمانها چیزی است و عملی شدن آنها چیزی
دیگر. حداقل بیش از یک قرن است که این نیازها به وسیلة بخش روشنفکر و
تجددگرای ایران مطرح و کم و بیش پیگیری شده و ملت ایران دو انقلاب بزرگ را
تجربه کرده و اکنون نیز این مطالبات با شدت و حدت مضاعفی از سوی آزادی
خواهان و دموکراسی طلبان و مدافعان حقوق بشر دنبال می شود، اما هنوز اندرخم
یک کوچه ایم. هنوز می گوییم «ما عدالتخانه می خواهیم». چرا؟ می توان با
ساده سازی تمام و به گونه ای غیر تاریخی و حتی هیستریک تمام گناه را بر
گردن خمینی و «ملایان» و چند نواندیش مذهبی انداخت و فارغ دلانه و شاید هم
ساده لوحانه نتیجه گرفت که اگر اینان نبودند و فلان سخن را نگفته بودند ما
امروز هم آزادیهای فردی داشتیم و هم دموکراسی و هم حقوق بشر و هم لابد
پیشرفت و توسعه و علم و تمدن!
اما به گمانم چنین ساده سازیها و پندارهای
وهم آلود نه تنها گرهی نمی گشاید بلکه ما را دچار جهل مرکب می کند و در
سطح نگه می دارد و نتیجه سرنا را از سر گشادش می دمیم و در نهایت همچنان در
تأخر تاریخی مان غرق خواهیم بود. برای آشنایی بیشتر با پندارگرایی خوش
خیالانة منتقد محترم به این گفتارشان گوش فرا دهید:
«برای تقویت خردگرایی و اندیشه های
دموکراتیک نیازی به متون و پیشوایان دینی نیست، بگذارید آخوندها، خاخام ها،
مؤبدها و قطب ها در نمازخانه های خود باقی بمانند و اگر می خواهند به
خیابان بیایند ؛ آن رخت «الهی» را از تن خود در آورند و چون یک شهروند
معمولی در صحنة مبارزه سیاسی و فرهنگی شرکت کنند . . .البته نواندیشان دینی
چون عبدالکریم سروش، محسن کدیور، حسن یوسفی اشکوری و دینداران دیگر، که به
نظر می رسد به سکولاریسم باور دارند، می توانند از اسطوره ها و متون دینی
خود الهام بگیرند، اما وقتی به صحنة مناظرة عمومی می آیند بهتر است با زبان
و شعارهای غیر دینی سخن بگویند. شعارها و اصطلاحاتی چون «عدل علی»، «جامعة
توحیدی»، «بازگشت به صدر اسلام»، «بیت المال»، «قرض الحسنه» و حتی کلماتی
چون «اجماع» و «شورا»، که بار دینی یافته اند، باید جای خود را به مفاهیم،
درخواست ها و شعارهایی ملموس و قابل اندازه گیری بدهند».
این گفتارها نشان می دهد که این دوست
دردمند و دموکرات و رنجیده و رمیده از جور جمهوری اسلامی نه به تاریخ معاصر
چندان آگاه است و نه با تاریخچه اصلاح طلبی دینی معاصر و به ویژه با آثار و
افکار نواندیشان مسلمان گذشته و حال آشنایی دقیق دارد و به ویژه چنین می
نماید که از افکار روشنفکران دینی بیست سال اخیر ایران چیزی نمی داند.
نیازی نمی بینم برای اثبات دعوی خود استدلال و احتجاج کنم چرا که «انّ
آثارنا تدلّ علینا» اما به اجمال خدمت ایشان عرض می کنم که:
اولا- مراد از مفاهیمی چون عدل علی و
بازگشت به اسلام و قرآن و جامعه توحیدی و تشیع علوی و صفوی و مانند آن، نه
بدان معناست که ایشان فهمیده و مراد کرده اند (بنگرید به آثار سید جمال،
اقبال، بازرگان، شریعتی).
ثانیا- در بیست سال اخیر نواندیشان مسلمان
با رویکردهای انتقادی نسبت به میراث گذشتگان وارد مرحلة دیگری شده اند که
از جهاتی با آن میراث متفاوت است. نسل پس از انقلاب از گذشته درسها آموخته و
عبرتها گرفته و تلاش می کند مسیر استوارتر و مطمئن تری را طی کند. از جمله
اگر در گذشته برخی تلاشها برای استخراج مفاهیم مدرن از متون و منابع کهن
دینی صورت می گرفت اکنون دیگر چنین تلاشی مقبول نیست و از این رو دیگر
امروز هیچ نواندیشی از اصطلاحات ترکیبی مانند «حکومت اسلامی»، «دموکراسی
اسلامی» و «حقوق بشر اسلامی» و مانند آن سخن نمی گوید.
ایشان، هرچند با احتیاط، اذعان دارند که نواندیشان سکولاریسم را قبول دارند، در این صورت، چه جای ایراد و انتقاد و بیمناکی؟
اما نکته قابل ذکر این است که می فرمایند
که آخوندها و نواندیشان و . . .در مساجد و محافل خود بمانند و در عرصة
عمومی دینی ظاهر نشوندو از زبان دینی استفاده نکنند و . . .
اولا- چه کسی حق دارد برای دیگران و به
ویژه برای مرجعیتهای فکری و فرهنگی اکثریت مردم ایران تعیین تکلیف کند و
خواستار انزوا و خانه نشینی آنان شود؟
ثانیا- چرا و به چه دلیل اینان حق ندارند
افکار نواندیشانه خود را برای دیگران ترجمه کنند و به مخاطبان خود عرضه
نمایند؟ مگر دین لباس خانه است که هنگام خروج آن را از تن درآورده و آدمی
متفاوت شده و به گونه ای دیگر ظاهر شود؟ دین نوعی بودن و زیستن است و در
هرحال از زیست جهان فردی و اجتماعی دینداران جداشدنی نیست.
ثالثا- باید خدمت ایشان عرض کنم که به
تجربه می توان گفت در پروژة آگاهی بخشی جامعه دینی زبان دینی و استفاده از
نمادها و شخصیت های اساطیری و یا تاریخی مذهبی خاص ابزاری کارآمد و مفید و
در هرحال گریز ناپذیر است، و این به خودی خود مسئله ساز نیست، آنچه مسئله
ساز است و احتمالا همان موجب دغدغه و نگرانی آقای نفیسی شده است، این است
که نواندیشان مسلمان برای خود در عرصة عمومی «حق ویژه» قایل شوند و یا
سودای هژمونی سیاسی داشته باشند و بدتر از آن در اندیشة اعمال حاکمیت
تئوکراتیک دیگر باشند. اما چنان که در گذشته نیز چنین سودایی نبوده اکنون
نیز با وضوح بیشتر چنین طرح و اندیشه ای وجود ندارد. از این رو باید به
جناب نفیسی و همفکران گفت که جای هیچ نگرانی نیست.
نگرانی در مورد سیاسی شدن دین و یا ورود
دینداران و به ویژة علمای مذهبی به عرصة مبارزات سیاسی البته از جهاتی به
جا و موجه می نماید. اما تاریخ معاصر نشان می دهد که ورود دین در عرصه
عمومی و سیاسی هم داری آثار مثبت بوده و هم پیامدهای وخیم و مخرب بر جای
نهاده است و از این رو نمی توان یک بعدی بدان نگاه کرد و یک سویه داوری
نمود. نمی دانم آقای نفیسی در مورد نقش علمای بزرگ شیعی در مشروطیت چه
تحلیل و نظری دارند، اما فکر نمی کنم قابل انکار باشد که اگر ورود عالمان
بزرگی چون خراسانی و نائینی و طباطبایی و بهبهانی و واعظان سترگی چون سید
جمال واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین و ثقه الاسلام تبریزی به جنبش مشروطه
خواهی نبود و فتاوای علمای نجف در وجوب شرعی حمایت از مشروطه انتشار نمی
یافت، مشروطیت هر گز به پیروزی نمی رسید و همان قانون اساسی با تمام نواقصش
نوشته نمی شد. نمی دانم جناب نفیسی کتاب «تنبیه الامه» اثر مهم نائینی را
خوانده است یا نه. به گمانم هیچ روشنفکر مدرن آن روز ایران نتوانسته با
استفاده از قواعد علم فقه و کلام اسلامی- شیعی مبانی و لوازم منطقی نظم
عرفی و قانونگرای مشروطه را تئوریزه کند. هنوز پس از بیش از یک قرن این
کتاب کم حجم، با وجود ایرادهای مهمش، اثری بی مانند است. به طور مشخص آقای
نفیسی دربارة این فتوای اثرگذار علمای سه گانه نجف (خراسانی، تهرانی و
مازندرانی) چیست که اعلام کردند: «این ضرورت مذهب است که در عصر غیبت،
حکومت مسلمین با جمهور مردم است». می پرسم که به نظر ایشان چنین تلاشهایی،
که کاملا از موضع دینی و فقهی صورت گرفت، به سود مردم و آزادی خواهی ملت و
به نفع مدرن شدن و عرفی گرای بوده است یا به زیان آن؟ اگر پاسخ مثبت است،
دیگر چه جای داوری های غیر تاریخی و یک سویه و چه جای چنان نسخه پیچی های
نامعقول و ناشدنی برای نواندیشان دینی؟
داستان انقلاب نیز بدان گونه سیاه و سفید نیست که ایشان و شماری دیگر بدان تمسک می کنند و گاه از مقدمات درست نتایج نادرست می گیرند.
در هرحال تاریخ معاصر نشان داده است که
کارنامة نواندیشی دینی به طور اساسی نه تنها منفی نیست بلکه چنین تلاشی
برای توسعة آزادی و عرفی گرایی و مدنیت مدرن در جامعه ای چون ایران بایسته و
ضروری است. اینان تنها گروهی هستند که با آشنایی های دوسویة خود، سویة
تخصص در فرهنگ و میراث سنتی و سویة آشنایی با فرهنگ و اندیشه های مدرن،
صلاحیت دارند اندیشه های سنتی معارض با جهان مدرن را متحول کنند و راه
مدرنیت را در سطح جامعة مذهبی ایران هموار کنند. این پروژه هم به سود
دیندران است و هم به نفع بی دینان در جامعه ای مانند جامعة ایران که در هر
حال قرار است در پرتو آزادی و قانون و عدالت و دموکراسی در کنار هم زیست
مسالمت جویانه و همراه با صلح و امنیت داشته باشند. در همین جا باید به یاد
ایشان آورد حتی تحولات غرب جدید نیز از طریق رفرم در افکار و سنن دینی رخ
داد نه با گریز از مذهب و یا بی دینی. البته تلاشهای آزادی خواهانة غیر
دینی های نیز به تحقق و گسترش افکار نواندیشان مسلمان یاری می رساند.
به هرحال نکته آن است که تلاشهای فکری عالمان مشروطه (و پس از آن نیز) نشان می دهد که نواندیشی دینی هم ممکن است و هم مفید.
گرچه این نواندیشی در پیروان دینهای دیگر
در موقعیت کنونی ایران به اندازة جریان اسلامی نقش آفرین نیست اما در عین
حال نواندیشان دینهایی چون مسیحی و یهودی و زرتشتی نیز هر کدام به سهم خود
می توانند به این نوزایی فرهنگی و ایجاد تحول در فکر و رفتار دینی و مدنی
ایرانیان مدد رسانند. از این رو اگر خانم دقیقیان به عنوان یک نواندیش دینی
یهودی ایرانی برای این نوزایی فرهنگی تلاشی کرده باشد، بی گمان جای تقدیر
دارد نه شایستة ملامت و سرزنش. جناب نفیسی خود اعتراف دارند که «فلسفة او
[ابن میمون] به سن آکویناس کمک کرد تا به فقه کاتولیک نظمی اسکولاستیک بدهد
و از سوی اسپینوزا و دیگر فیلسوفان دورة روشنگری چون نقطة آغازی برای صعود
به قلة خردگرایی به کار گرفته شد» و حداقل به گمان ایشان در اندیشه های
ابن میمون «رگه هایی از خردگرایی» وجود دارد، چه اشکال دارد که امروز همان
خردگرایی با توجه به شرایط و نیازهای جامعة یهودی چه بسا خرد گریز و خرد
ستیز بازسازی شود تا به آزادی خرد و عقلانیت در قرن بیست و یکم کمک کند؟
اگر چنین چیزی ممکن نیست بر عهدة منتقد محترم است که آن را نشان دهد و برای
مدعای خود احتجاج کند. این که وی در هفتصد سال پیش به احکام خشن توراتی
باور داشته، که در آن زمان طبیعی بود، مانع از آن نیست که رگه های خردگرایی
او در اندیشگی امروز به کلی فاقد اعتبار و ناکارآمد باشد. چنان که دربارة
فیلسوفان و متکلمان و فقیهان مسلمان نیز می توان چنین گفت.
در اینجا از همین فرصت استفاده کرده
پیشنهاد می کنم که نواندیشان دموکرات و صلح طلب و مدنی تمام ادیان موجود در
ایران (و در مرحلة نخست نواندیشان چهار دین کهن زرتشتی و مسیحی و یهودی و
اسلام) با همکاری و تبادل تجربه و اطلاعات پروژة نواندیشی و رفرم مذهبی را
در ایران به پیش ببرند. حتی می توان در این مورد نهاد فرهنگی-دینی خاصی با
مشارکت شماری از شخصیت های حقیقی و مستقل و غیر وابسته به نهادهای سیاسی و
به ویژه دولت ها تأسیس کرد. قطعا در تمام ادیان و به طور خاص چهار دین
توحیدی کهن آموزه هایی وجود دارد که اکنون نیز عینا و یا با بازخوانی و
بازسازی برای تحقق عدالت و آزادی و دموکراسی و رهایی مردم ایران از جهل و
جور و عقب ماندگی مفید باشد. از قضا این آموزه ها غالبا در ادیان مشترک و
یا به هم نزدیک هستند. مهم است بدانیم که نواندیشی دینی و تحول فکری و
فرهنگی گزینة گریز ناپذیر برای انبوه پیروان دینهای با نفوذ است.
دو نکته پایانی
در پایان به دو نکتة ضروری نیز اشارت می رود:
نکتة نخست این است که جناب نفیسی
خوشبختانه تلویحا و گاه تصریحا تأویلگرایی را در متون دینی مفید دانسته اند
گرچه آن را موقت می شمارند و آن را در نهایت به زیان دموکراسی می دانند
اما در عین حال تذکر می دهند که این تأویلگرایی مقید و مشروط به شرایطی و
قواعدی است. در این مورد عرض می کنم که کاملا حق با ایشان است. هر توجیه و
تفسیری باید بر وفق قواعدی معقول باشد و گذشتگان ما نیز بر آن تأکید کرده
اند. اما باید توجه داشته باشیم این قواعد به کمال برآمده از دانش و تجربه
مفسران و دانشمندان است و از این رو هم غالبا اجماعی نیست وهم پیوسته تحت
تأثیر داده های معرفت شناسیهای جدید دچار تغییر و تحول می شود. چنان که
امروز روش هرمونتیکی در میان نوادیشان مسلمان در حال غلبه و چیرگی است. در
این مورد پیشنهاد می کنم به جای کلی گویی بهتر است آقای نفیسی در تحقیقی
مبسوط نشان دهند که خانم دقیقان و یا نواندیشان مسلمان در کجا از قواعد
تفسیر و تأویل عدول کرده اند. ضمنا باید افزود که مسئلة تأویل، گرچه
پذیرفته شده است، اما در عمل آنچه رایج است تفسیر است و نه تأویل. نمی دانم
چرا ایشان همواره از واژه و مفهوم تأویل استفاده کرده اند که واقع بینانه
نمی نماید.
نکتة دوم این است که جناب نفیسی از این
بیم دارند که بار دیگر ذیل عنوان نواندیشی دینی یهودی و زرتشتی و اسلامی و
با استفاده از تأویلگرایی در متون کهن، بار دیگر نظام تئوکراتیکی مشابه
جمهوری اسلامی بر سر مردم آوار شود و راه دموکراسی و آزادی و تحقق حقوق بشر
مسدود شود. این نگرانی به حقی است و از جمله نواندیشان دینی کنونی نیز از
همین منظر منتقد حاکمیت کنونی هستند و سالیانی است که با استبداد دینی
مبارزه می کنند. اما این نگرانی نباید موجب واکنش های نامعقول بشود و سخنان
نامعقول تر را بر ذهن و زبان مان چیره سازد.
منبع : سایت نویسنده
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاههای گوناگون است.
تغییر هدف تحریمها برای بسط دموکراسی در ایران
توجه : این مطلب متعلق به قبل از مذاکرات اخیر هسته ای در بغداد است.
در چنین شرایطی باید از دنیا
خواست تا تحریمها تنها معطوف به مساله هستهای ایران نباشد. بلکه معطوف به
مسائل حقوق شهروندی شهروندان شود تا در شرایطی که تاوان سیاستهای غلط
حکومت و تحریمها را مردم میدهند نفعی هم از این تحریمها ببرند.
.
در استانبول هیچ گونه تصمیمی به جز توافق
بر سر نشست بعدی در بغداد گرفته نشد. تنها نکته مثبت نشست استانبول این بود
که سعید جلیلی به عنوان نماینده ایران، نیم ساعت از ظهور امام زمان و
خاطرات جن خود تعریف نکرد و خیلی شفاف اعلام کرد که ایران آماده مذاکره و
حل مساله است.
همینطور آقای جلیلی در این نشست بیش از
پنج بار به صراحت تکرار کرده است که تحریمها تعلیق شود و یا برای مدت سه
ماه از اول ماه جولای به تاخیر بیافتد که این درخواست ایشان هم با پاسخ
منفی خانم اشتون روبرو شده و به او گفتهاند که شما باید قدمهایی بردارید
تا دنیا باور کند که به سمت اعتماد سازی میروید.
آنچه که در بغداد ممکن است رخ دهد، با
توجه به پیامهایی که ایران منتقل کرده و سفری که آمانو به ایران داشته ،
این است که ایران آماده بازدید از تاسیسات هستهای خود است و توقع دارد که
تحریمهای اعمال شده علیه ایران هم برداشته شود. در حالی که در این سو هیچ
یک از کشورها چنین برداشتی ندارند. در همین اجلاس سران کشورهای صنعتی که
روسیه نیز حضور داشت، حاضران به اتفاق آراء بر این نکته تاکید کردند که
ایران باید در جهت شفاف سازی گام بردارد و پس از بازرسیها و راست
آزماییهایی که صورت خواهد گرفت، از فشار تحریمها به تدریج کاسته خواهد
شد. همچنین در همین نشست جی هشت حاضران تاکید کردند که هیچ یک مانع از
اعمال تحریم دیگری علیه ایران نخواهند شد.
در بغداد ایران به احتمال بسیار زیاد،
اعلام خواهد کرد که اجازه بازرسی به سازمانهای بین المللی را خواهد داد و
غنی سازی بیست درصد را به طور کلی تعلیق میکند. در این سو غرب هم حق غنی
سازی تا پنج درصد ایران را به رسمیت خواهد شناخت.
اما اینکه تحریمها را لغو و یا کم کند،
ممکن نیست چرا که پارلمان اروپا و امریکا این اجازه را نخواهند داد و شاید
پس از چندین مرحله راست آزمایی این امکان به وجود بیاید که بخشی از این
تحریمها لغو شد. احتمالا در این نشست بر سر دور بعدی مذاکرات هم توافق
خواهند کرد و از جولای تا نوامبر نیز به خاطر انتخابات ریاست جمهوری در
امریکا نشستی برگزار نخواهد شد.
جمهوری اسلامی چنان چه نتواند کشورهای
غربی را به لغو تحریمها وادارد، به احتمال فراوان به دنبال پلان دوم
خواهد رفت و از مذاکره کنندگان خواهد خواست تا تحریمهای نفتی را که از
جولای آغاز خواهد شد، به مدت سه ماه به تاخیر بیاندازد. چنانچه کشورهای
غربی این درخواست ایران را بپذیرند، در همین وضعیت هم تحریمهایی که کنگره
امریکا مصوب کرده، بانکها، شرکتهای حمل و نقل و بیمه را به شدت زیر فشار
خواهد برد و فشار بر ایران ادامه خواهد داشت.
تحریمهایی که اعمال شده فشار زیادی را به
اقتصاد ایران وارد کرده است و نه تنها دولت که بازار، تولید و تجارت را هم
تحت فشار قرار داده و تورم و رکود زیادی را به ایران تحمیل کرده است. دود
این تحریمها به چشم مردم میرود و مردم در سال پیش رو به خاطر سیاستهای
نابخردانهای که حکومت و شخص آقای خامنهای در پیش گرفته، متحمل فشارهای
بسیار سنگین تری خواهند شد. البته برخی از این فشارها هم نتیجه سیاستهای
اقتصادی مرگبار دولت احمدینژاد بوده و به تحریمها ربطی ندارد. اما
تحریمها این فشارها را تشدید میکند.
در چنین شرایطی باید از دنیا خواست تا
تحریمها تنها معطوف به مساله هستهای ایران نباشد. بلکه معطوف به مسائل
حقوق شهروندی شهروندان شود تا در شرایطی که تاوان سیاستهای غلط حکومت و
تحریمها را مردم میدهند نفعی هم از این تحریمها ببرند.
به عنوان نمونه قانونی که به تازگی در
دستور کار کنگره قرار دارد، هر کشوری که تجهیزات شنود یا کنترل شهروندان را
به دولت ایران بفروشد، مشمول تحریمهای امریکا خواهد شد. حال باید این
تحریمهای بین المللی اعمال شده، خواستهایی چون آزادی بیان، آزادی
زندانیان سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد بدون نظارت استصوابی و تحت نظر
ناظران بین المللی را هم از دولت ایران مطالبه کند. تا مردمی که این
فشارهای شدید را تحمل کردهاند، حداقل نفعی هم ببرند. همانند تحریمهایی که
علیه برمه، افریقای جنوبی و بسیاری از دیکتاتوریهای امریکای جنوبی اعمال
شد و نتیجه داد.
دو سناریوی پیش رو در مذاکرات بغداد
حتی اگر همین امروز هم تصمیم
بگیرند که همه تحریمهای صورت گرفته علیه ایران را لغو کنند، از بین رفتن
آثار این تحریمها نیازمند گذر زمان است. ایران هم اکنون برخی از مشتریان
نفتی خود را از دست داده و کشورهای دیگری جایگزین تامین نفت ایران شدهاند،
تورم و نرخ ارز رشد زیادی داشته است، بخشهای تولیدی آسیبهای فراوانی
دیدهاند و بازار دستخوش ناآرامیهای شدیدی شده است. بازگشت به حالت طبیعی
نیازمند گذر زمان است و در کوتاه مدت ممکن نخواهد بود. تنها دستاورد توافق
این خواهد بود که از بدتر شدن وضعیت در ایران جلوگیری کند.
مهمترین اقدامی که در نشست استانبول صورت
گرفت، علاقه ایران برای ادامه گفتوگو هاست. این یک واقعیت است که
تحریمهای نفتی و اقتصادی فشار زیادی را به دولت ایران وارد کرده و اقتصاد
ایران در شرایط مساعدی قرار ندارد. همین فشارها سبب شده است که قیمت ارز
خارجی در ایران بالا برود، دولت با کمبود منابع ارزی روبرو شود و تولید در
کشور با بحران مواجه باشد..
ادامه این وضعیت بدون شک، فشارهای بیشتری
را بر ایران تحمیل خواهد کرد و در حکومت افرادی هستند که با رصد کردن این
وضعیت نسبت به آینده هشدار دهند. برای همین ایران نشان داده که به ادامه
مذاکرات و توافقها علاقهمند است. اما اینکه تا چه میزان برای این علاقه
تلاش کند، رفتارهای آینده آن را نشان خواهد داد.
نمیتوان آینده مذاکرات را پیش بینی یا
پیش گویی کرد چرا که عصر این دو به پایان رسیده و تنها میتوان بر اساس
دادههای اطلاعاتی دو طرف به تبیین و تحلیل موضوع و سناریوهای ممکن نشست.
ما به صورت دقیق نمیدانیم در نشست استانبول طرفین بر سر چه مواردی توافق
کردهاند و حاضر شدهاند که چه امتیارهایی را به طرف مقابل بدهند. اما
پیامهایی که دو طرف بعد از نشست منتقل کردهاند، نشان دهنده رضایت هر دو
طرف از گفتوگوهای مقدماتی است.
حال سناریوی خوشبینانه در نشست بغداد این
است که دو طرف به توافق کامل در مرحله مقدماتی دست یابند و بر اساس
گفتوگوها امتیازهایی میان هر دو طرف داد و ستد شود. در این شرایط ما اثر
آنی آن را بر بازار ارز ایران خواهیم دید و از التهاب بازار ارز کاسته
خواهد شد. تولید کنندگان با مشکلات کمتری در تهیه ارز روبرو خواهند داشت و
ممکن است که دولت بخشی از مشتریان نفتی خود را بازگرداند و از کاهش
درآمدهای دولت جلوگیری کند. این وضعیت در اقتصاد کشور هم تاثیر گذار خواهد
بود و مانع افتادن ایران در چاه رکود و تورم شدید خواهد شد.
سناریوی بدبینانه نیز این خواهد بود که
طرفین به توافقی دست نیابند. در چنین وضعیتی ممکن است که تحریمهای شدیدتری
علیه ایران اعمال شود و یا همین تحریمها با فشار بیشتری پیگیری شود. دولت
بخش بیشتری از درآمدهای نفتیاش را از دست بدهد. از سوی دیگر با کمبود
شدید منابع ارزی روبرو شود و قیمت برابری ریال بیش از گذشته کاهش یابد. در
چنین وضعیتی ما بحران در اقتصاد و تولید داخلی را خواهیم داشت و زندگی
روزمره مردم به شدت زیر ضرب خواهد رفت.
هم اکنون در ایران و در درون حکومت و
بیرون از حکومت، برخی از گروهها تلاش میکنند که بگویند چنانچه توافقی
صورت بگیرد، تحریمها به صورت کامل از بین میرود، اما همان گونه که این
تحریمها به کندی و به صورت مرحلهای به تصویب رسیده است، لغو آنها هم
نیازمند زمان است و به صورت کوتاه مدت ممکن نخواهد بود.
حتی اگر همین امروز هم تصمیم بگیرند که
همه تحریمهای صورت گرفته علیه ایران را لغو کنند، از بین رفتن آثار این
تحریمها نیازمند گذر زمان است. ایران هم اکنون برخی از مشتریان نفتی خود
را از دست داده و کشورهای دیگری جایگزین تامین نفت ایران شدهاند، تورم و
نرخ ارز رشد زیادی داشته است، بخشهای تولیدی آسیبهای فراوانی دیدهاند و
بازار دستخوش ناآرامیهای شدیدی شده است. بازگشت به حالت طبیعی نیازمند گذر
زمان است و در کوتاه مدت ممکن نخواهد بود. تنها دستاورد توافق این خواهد
بود که از بدتر شدن وضعیت در ایران جلوگیری کند.
خواست کشورهای غربی کاملا مشخص است آنها
از ایران میخواهند که فعالیتهای هسته ایاش را در سطح پنج درد نگه دارد و
اجازه بازرسی بدهد اما ایران پیش از این نشان داده که تمایلی به اعتماد
سازی ندارد. برای همین هم ممکن است که نهادهای بین المللی و کشورهای مذاکره
کننده از ایران بخواهند که در یک دوره چند ماهه مورد راست آزمایی قرار
بگیرد و حداقل در فاصلههای شش ماه یک بار به بازرسان اجازه بدهد که به
تاسیسات هستهای ایران سرکشی کنند. چنانچه این شرایط مورد توافق طرفین قرار
گیرد، آنگاه دو طرف راحتتر با یکدیگر مذاکره و توافق خواهند کرد و این
وضعیت در حالت کلی به نفع ایران و اقتصاد ایران خواهد بود.
در غیر این صورت، آن گونه که برخی از
گروههای سیاسی درون حاکمیت نشان دادهاند که خواستار ادامه وضعیت موجود
هستند، تحقق سناریوی بدبینانه ما را با وضعیت دشوارتری روبرو خواهد کرد و
اقتصاد کلان و خرد را زیر فشارهای مضاعف قرار خواهد داد.
توجه : این مطلب متعلق به قبل از مذاکرات اخیر هسته ای در بغداد است.
سعید جلیلی در کنفرانس خبری
به گزارش ایسنا سعید جلیلی به مذاکرات صورت گرفته بین ایران و گروه ۱+۵ از روز گذشته تا به امروز اشاره و تصریح کرد: این گفتوگوها فشرده و طولانی بود و از ظهر دیروز شروع شد و تا اکنون ادامه داشته و در اکثر ساعات این گفتوگوها برگزار شده است. همانطور که گفتم این گفتوگوها بسیار مفصل بود ولی ناتمام ماند. هر دو طرف در این گفتوگوها دارای دیدگاهها و پیشنهادات بودند.
مسئول تیم مذاکرات هستهای ایران با اشاره به ارایهی بستهی پیشنهادی از سوی ایران در سه سال پیش گفت: در آن بستهی پیشنهادی موضوعاتی برای گفتوگو بیان شده بود و ما معتقدیم که ظرفیت گفتوگوها فرصتی است برای اینکه در مورد عرصههای مختلف که میتواند منجر به صلح و امنیت بیشتر شود با هم گفتوگو کنیم.
او ادامه داد: در گفتوگوهای استانبول دو طرف بر دو محور موضوعات برای گفتوگو توافق کردند؛ یکی مباحث هستهای و دیگری در مورد مباحث غیرهستهای که مورد علاقهی دو طرف است و میتواند موضوع گفتوگو قرار گیرد.
جلیلی در ادامه تصریح کرد: ما در بستهی پیشنهادی خود در سه سال پیش بیان کرده بودیم که با استفاده از مفهوم مردمسالاری و احترام به حقوق ملتها و آرای آنها میتوان برای بسیاری از موضوعات منطقهای گفتوگو و پیشنهادی ارایه کرد و یکی از این پیشنهادات در مورد بحرین و احترام به حقوق مردم آنها و اهمیت دموکراسی در این ارتباط و برخورداری همهی مردم از حق رای بود. آنها نیز در زمینهی غیرهستهیی دو پیشنهاد را داشتند از جمله مقابله با دزدان دریایی و امنیت آبهای دریایی و دوم مبارزه با مواد مخدر بود که جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با هر دو موضوع پیشنهادات خود را ارایه داد.
دبیر شورای عالی امنیت ملی اظهار کرد: در مورد محور هستهیی نیز همانطور که گفتم بحثهای طولانی و جدی و اساسی بین دو طرف انجام شد و ما در موضوع همکاری برای برنامهی هستهیی ایران پیشنهادات جدی داشتیم و آنچه که اهمیت دارد در این گفتوگوها بهخصوص در مورد مسائل هستهیی و همکاریهای هستهیی با جمهوری اسلامی ایران و باید مورد اهمیت و توجه قرار بگیرد توجه به حقوق ملتها از جمله حقوق ملت ایران است. ما معتقدیم که دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهیی حق تمام اعضای انپیتی است و شعار ما “انرژی صلحآمیز هستهیی برای همه، سلاح هستهیی برای هیچکس” است.
او با تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران طبق انپیتی به وظایف خود عمل میکند و یک عضو فعال انپیتی و مدعی برای خلع سلاح است، افزود: ما میگوییم که دستیابی به انرژی صلحآمیز برای تمام اعضای انپیتی و استفاده از آن یک حق است و باید به آن احترام گذاشت.
جلیلی گفت: یکی از مباحث مهم در استفاده از انرژی صلحآمیز هستهیی و دستیابی به این انرژی، داشتن چرخهی سوخت و غنیسازی است و تاکید داریم که این حق مسلم ماست و ما طبق انپیتی حق داشتن انرژی صلحآمیز و حق غنیسازی اورانیوم را دارا هستیم و بر همین مبنا هرگونه همکاری و بحث در زمینهی همکاریهای هستهیی را قابل قبول میدانیم.
دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، یکی دیگر از موضوعات مهم در این زمینه را بحث جلب اعتماد مردم ایران عنوان و تصریح کرد: مسیر گفتوگو برای همکاریها وقتی میتواند موفق و رو به جلو باشد که مسیرهای تخریبی به موازات آن نباشد و این یک مقولهی جدی برای ماست.
اشتون:انتظار داریم ایران به تعهدات بین المللی اش عمل کند
رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز در کنفرانس خبری جداگانه ای گفت: «طرف ۱+۵ محکم، روشن و متحد است برای پیگیری یک راه حل اساسی سریع دربارهی نگرانیهای جامعهی بینالمللی که برنامهی هستهیی ایران کاملا صلحآمیز باشد و براساس انپیتی و قطعنامه شورای امنیت و قطعنامه شورای حکام مورد بررسی قرار گیرد». به گزارش خبرنگار اعزامی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) به بغداد، کاترین اشتون در بیانیهی خود در پایان دو روز مذاکره با ایران در بغداد افزود: «انتظار داریم ایران اقدامات عملی و قطعی برای اینکه نگرانیهای جامعهی بینالملل را لحاظ کند، به شکل فوری انجام دهد تا اعتمادسازی ایجاد شود و ایران به تعهدات بینالمللیاش عمل کند».
اشتون با اشاره به مذاکرات دو روزهاش با ایران تصریح کرد: «ما (۳+۳) با همتایان ایرانی خود گفتوگو کردیم و گفتوگوهای فشرده و با جزییات زیاد بود و در راستای توافقها در استانبول پیشنهادهای روشنی را در مورد موضوع هستهیی ایران و بهویژه تمام جوانب غنیسازی ۲۰ درصد مطرح کردیم. ما همچنان ایدههایی را روی میز گذاشتیم و دربارهی اقدامات دوطرفه به اقدامات متقابل که آمادگی داریم انجام دهیم گفتوگو کردیم».
نماینده ۱+۵ در مذاکرات با ایران ادامه داد: «ایران آمادگی خودش را برای اینکه موضوع غنیسازی ۲۰ درصد را بررسی کند اعلام کرد و در یک طرح پنج مادهای که شامل به رسمیت شناختن حق غنیسازی برای ایران از سوی ماست، تاکید کرد».
او ادامه داد: «پس از برگزاری مذاکرات عمیق با طرف ایرانی در دو روز گذشته که به طور گروهی و دوجانبه برگزار شد، خیلی روشن مشخص است که هر دو طرف خواستار پیشرفت در مذاکرات هستند و زمینههای مشترک برای همکاری وجود دارد. در عین حال اختلافات گسترده پابرجاست».
اشتون اظهار کرد: «ما موافقیم که نیاز برای گفتوگوهای بیشتر برای اینکه زمینههای مشترک در بینمان بیشتر ایجاد شود وجود دارد. ما به پایتختهای خود بازمیگردیم که مشورت کنیم و ارتباطات گسترده را با همتایان ایرانی خود برای آماده کردن یک دیدار بیشتر در مسکو که ۱۷ ژوئن به آنجا وارد میشویم و مذاکرات به طور رسمی ۱۸ و ۱۹ ژوئن برگزار خواهد شد، حفظ میکنیم».
رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا افزود: «گفتوگوها بر اساس دیدگاه گام به گام و نگاه دوجانبه خواهد بود. ما مصمم هستیم که این مشکل را حل کنیم. این مشکل را در آیندهی نزدیک از طریق مذاکرات حل کنیم و به گفتوگوهای خود ادامه میدهیم».
او در پاسخ به سوال خبرنگاری اظهار کرد: «گفتوگوهای ما در یک پروسهی گام به گام مهم است و امیدواریم در این پروسه، اعتماد و امید به وجود آید که مسائل را به شکل درست و واضح حل کنیم. فکر میکنیم دلایل مشترک زیادی وجود دارد که به مذاکرات ادامه دهیم».
اشتون گفت: «البته ما دیدگاههای متفاوت داریم. با این حال تاریخ مذاکرات بعدی را مشخص کردیم و با آمادگی کامل در این مذاکرات حاضر میشویم».
رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه واکنش ایران به پیشنهادات شما چه بود؟ بیان کرد: «ما پیشنهادات واضحی را مطرح کردیم و در رابطه با غنیسازی ۲۰ درصد صحبت کردیم اما از من انتظار نداشته باشید که اینجا وارد جزییات شوم. همچنین در این مذاکرات مسائل دیگری مطرح شد و من فکر میکنم برای ادامهی کار وجوه مشترک خوبی داریم».
شرط موفقیت گفت و گو کنارگذاشتن مسیرهای تخریبی است
دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی پنجشنبه شب بعد از انجام سه دور مذاکرات با گروه ۱+۵ در یک نشست مطبوعاتی در بغداد در جمع خبرنگاران حضور پیدا کرد و گفت: در این گفتوگوها شاهد فضای خوبی بودیم و دو طرف گفتوگو مسائل خود را به صورت شفاف و صریح بیان کردند.به گزارش ایسنا سعید جلیلی به مذاکرات صورت گرفته بین ایران و گروه ۱+۵ از روز گذشته تا به امروز اشاره و تصریح کرد: این گفتوگوها فشرده و طولانی بود و از ظهر دیروز شروع شد و تا اکنون ادامه داشته و در اکثر ساعات این گفتوگوها برگزار شده است. همانطور که گفتم این گفتوگوها بسیار مفصل بود ولی ناتمام ماند. هر دو طرف در این گفتوگوها دارای دیدگاهها و پیشنهادات بودند.
مسئول تیم مذاکرات هستهای ایران با اشاره به ارایهی بستهی پیشنهادی از سوی ایران در سه سال پیش گفت: در آن بستهی پیشنهادی موضوعاتی برای گفتوگو بیان شده بود و ما معتقدیم که ظرفیت گفتوگوها فرصتی است برای اینکه در مورد عرصههای مختلف که میتواند منجر به صلح و امنیت بیشتر شود با هم گفتوگو کنیم.
او ادامه داد: در گفتوگوهای استانبول دو طرف بر دو محور موضوعات برای گفتوگو توافق کردند؛ یکی مباحث هستهای و دیگری در مورد مباحث غیرهستهای که مورد علاقهی دو طرف است و میتواند موضوع گفتوگو قرار گیرد.
جلیلی در ادامه تصریح کرد: ما در بستهی پیشنهادی خود در سه سال پیش بیان کرده بودیم که با استفاده از مفهوم مردمسالاری و احترام به حقوق ملتها و آرای آنها میتوان برای بسیاری از موضوعات منطقهای گفتوگو و پیشنهادی ارایه کرد و یکی از این پیشنهادات در مورد بحرین و احترام به حقوق مردم آنها و اهمیت دموکراسی در این ارتباط و برخورداری همهی مردم از حق رای بود. آنها نیز در زمینهی غیرهستهیی دو پیشنهاد را داشتند از جمله مقابله با دزدان دریایی و امنیت آبهای دریایی و دوم مبارزه با مواد مخدر بود که جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با هر دو موضوع پیشنهادات خود را ارایه داد.
دبیر شورای عالی امنیت ملی اظهار کرد: در مورد محور هستهیی نیز همانطور که گفتم بحثهای طولانی و جدی و اساسی بین دو طرف انجام شد و ما در موضوع همکاری برای برنامهی هستهیی ایران پیشنهادات جدی داشتیم و آنچه که اهمیت دارد در این گفتوگوها بهخصوص در مورد مسائل هستهیی و همکاریهای هستهیی با جمهوری اسلامی ایران و باید مورد اهمیت و توجه قرار بگیرد توجه به حقوق ملتها از جمله حقوق ملت ایران است. ما معتقدیم که دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهیی حق تمام اعضای انپیتی است و شعار ما “انرژی صلحآمیز هستهیی برای همه، سلاح هستهیی برای هیچکس” است.
او با تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران طبق انپیتی به وظایف خود عمل میکند و یک عضو فعال انپیتی و مدعی برای خلع سلاح است، افزود: ما میگوییم که دستیابی به انرژی صلحآمیز برای تمام اعضای انپیتی و استفاده از آن یک حق است و باید به آن احترام گذاشت.
جلیلی گفت: یکی از مباحث مهم در استفاده از انرژی صلحآمیز هستهیی و دستیابی به این انرژی، داشتن چرخهی سوخت و غنیسازی است و تاکید داریم که این حق مسلم ماست و ما طبق انپیتی حق داشتن انرژی صلحآمیز و حق غنیسازی اورانیوم را دارا هستیم و بر همین مبنا هرگونه همکاری و بحث در زمینهی همکاریهای هستهیی را قابل قبول میدانیم.
دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، یکی دیگر از موضوعات مهم در این زمینه را بحث جلب اعتماد مردم ایران عنوان و تصریح کرد: مسیر گفتوگو برای همکاریها وقتی میتواند موفق و رو به جلو باشد که مسیرهای تخریبی به موازات آن نباشد و این یک مقولهی جدی برای ماست.
اشتون:انتظار داریم ایران به تعهدات بین المللی اش عمل کند
رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز در کنفرانس خبری جداگانه ای گفت: «طرف ۱+۵ محکم، روشن و متحد است برای پیگیری یک راه حل اساسی سریع دربارهی نگرانیهای جامعهی بینالمللی که برنامهی هستهیی ایران کاملا صلحآمیز باشد و براساس انپیتی و قطعنامه شورای امنیت و قطعنامه شورای حکام مورد بررسی قرار گیرد». به گزارش خبرنگار اعزامی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) به بغداد، کاترین اشتون در بیانیهی خود در پایان دو روز مذاکره با ایران در بغداد افزود: «انتظار داریم ایران اقدامات عملی و قطعی برای اینکه نگرانیهای جامعهی بینالملل را لحاظ کند، به شکل فوری انجام دهد تا اعتمادسازی ایجاد شود و ایران به تعهدات بینالمللیاش عمل کند».
اشتون با اشاره به مذاکرات دو روزهاش با ایران تصریح کرد: «ما (۳+۳) با همتایان ایرانی خود گفتوگو کردیم و گفتوگوهای فشرده و با جزییات زیاد بود و در راستای توافقها در استانبول پیشنهادهای روشنی را در مورد موضوع هستهیی ایران و بهویژه تمام جوانب غنیسازی ۲۰ درصد مطرح کردیم. ما همچنان ایدههایی را روی میز گذاشتیم و دربارهی اقدامات دوطرفه به اقدامات متقابل که آمادگی داریم انجام دهیم گفتوگو کردیم».
نماینده ۱+۵ در مذاکرات با ایران ادامه داد: «ایران آمادگی خودش را برای اینکه موضوع غنیسازی ۲۰ درصد را بررسی کند اعلام کرد و در یک طرح پنج مادهای که شامل به رسمیت شناختن حق غنیسازی برای ایران از سوی ماست، تاکید کرد».
او ادامه داد: «پس از برگزاری مذاکرات عمیق با طرف ایرانی در دو روز گذشته که به طور گروهی و دوجانبه برگزار شد، خیلی روشن مشخص است که هر دو طرف خواستار پیشرفت در مذاکرات هستند و زمینههای مشترک برای همکاری وجود دارد. در عین حال اختلافات گسترده پابرجاست».
اشتون اظهار کرد: «ما موافقیم که نیاز برای گفتوگوهای بیشتر برای اینکه زمینههای مشترک در بینمان بیشتر ایجاد شود وجود دارد. ما به پایتختهای خود بازمیگردیم که مشورت کنیم و ارتباطات گسترده را با همتایان ایرانی خود برای آماده کردن یک دیدار بیشتر در مسکو که ۱۷ ژوئن به آنجا وارد میشویم و مذاکرات به طور رسمی ۱۸ و ۱۹ ژوئن برگزار خواهد شد، حفظ میکنیم».
رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا افزود: «گفتوگوها بر اساس دیدگاه گام به گام و نگاه دوجانبه خواهد بود. ما مصمم هستیم که این مشکل را حل کنیم. این مشکل را در آیندهی نزدیک از طریق مذاکرات حل کنیم و به گفتوگوهای خود ادامه میدهیم».
او در پاسخ به سوال خبرنگاری اظهار کرد: «گفتوگوهای ما در یک پروسهی گام به گام مهم است و امیدواریم در این پروسه، اعتماد و امید به وجود آید که مسائل را به شکل درست و واضح حل کنیم. فکر میکنیم دلایل مشترک زیادی وجود دارد که به مذاکرات ادامه دهیم».
اشتون گفت: «البته ما دیدگاههای متفاوت داریم. با این حال تاریخ مذاکرات بعدی را مشخص کردیم و با آمادگی کامل در این مذاکرات حاضر میشویم».
رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه واکنش ایران به پیشنهادات شما چه بود؟ بیان کرد: «ما پیشنهادات واضحی را مطرح کردیم و در رابطه با غنیسازی ۲۰ درصد صحبت کردیم اما از من انتظار نداشته باشید که اینجا وارد جزییات شوم. همچنین در این مذاکرات مسائل دیگری مطرح شد و من فکر میکنم برای ادامهی کار وجوه مشترک خوبی داریم».
سخنان توهین آمیز فرمانده سپاه ولی امر قزوین علیه جنبش سبز و اصلاحات
به گزارش فارس سردار ابراهیم جباری شب گذشته در مراسم گرامیداشت سالروز فتح خرمشهر و شهادت امام هادی النقی (ع) مدعی شد:« امروز دشمنان با ماهواره، اینترنت و تلفن همراه به عمق خانهها نفوذ کرده و با اندیشه و اعتقادات مردم مبارزه میکنند که این نشاندهنده این مسئله است که راه سختی را در پیش داریم و برای موفقیت در این مسیر باید انسانهایی مقاوم، مقتدر و با ایمان باشیم و راههای نفوذ شیطان بر دلها را مسدود کنیم.»
وی در سخنانی توهین آمیز با اشاره به دوران اصلاحات، یادآور شد: اینکه اصلاحاتیهای ذلیل در برابر دشمنان با ذلت و خواری برخورد میکردند به علت نبود ایمان و پایبند نبودن به ارزشها بود که نمونهاش در انرژی هستهای آن دوران نیز مشاهده شد.
جباری بصیرت را چراغ راه مردم برشمرد و مدعی شد: بسیاری از خواص در جریان فتنه ۸۸ زمین خورده و سقوط کردند که علتش نبود بصیرت این افراد بود.
وی با تأکید بر کسب بصیرت، دینشناسی و جریانشناسی توسط مردم، تأکید کرد: باید در همه مواقع و جریانات انقلاب، نگاهمان به دو لب مولا و مقتدایمان مقام معظم رهبری باشد تا دچار ریزش نشویم.
جباری اضافه کرد: دشمن از ابتدای انقلاب تاکنون راهبردهای مختلفی از جمله ترور، تحریک ضد انقلاب، مقابله با انرژی هستهای و جنگ تحمیلی برای مقابله با انقلاب داشته است که یکی از آنها تغییر در رفتار ملت و حاکمان است و در سال ۸۸ رخ داد.
وی در ادامه در عباراتی توهین آمیز گفت: این راهبرد از دوره اصلاحات آغاز شد و به دنبال آن نیز یک مشت مزدور در فتنه ۸۸ فریاد نه غزه و نه لبنان، جانم فدای ایران سر دادند.
جباری ادعا کرد: کسانی که فرزندان خود را در دوران دفاع مقدس فراری دادند، امروز آبرو و جانی ندارند که فدای ایران کنند.
وی خاطرنشان کرد: لبنان خط مقدم جمهوری اسلامی است و سیدحسن نصرالله نیز پاره تن ماست زیرا خود را وقف و فدای ولایت کرده است.
این فرمانده سپاه با اشاره به وقایع ۸۸ افزود: دشمنان میخواستند با استفاده از فردی که تبدیل به ضدانقلاب شده و نام نخست وزیری امام را یدک میکشد استفاده کنند و انقلاب را منحرف کنند.
فرمانده سپاه ولی امر اذعان کرد: موسوی و همسرش در دوران اصلاحات، به استقبال شیرین عبادی بیحجاب و ضدانقلاب رفته و از او در دانشگاه الزهرا تجلیل کردند که این مسئله خودش نشاندهنده انحراف موسوی و همراهی او با ضدانقلاب است.
کسانی که نامه بدون امضا به رهبر نوشتند باید آرزوی مرگ کنند
وی خاطرنشان کرد: افرادی که بیانیهها و نامههای بدون سلام برای نایب امام زمان میفرستادند، پا روی خون شهدا و اعتقادات مردم گذاشتند و امروز نیز در خفت و خواری به سر میبرند که باید در این شب آرزوها، از خدا برای خود طلب مرگ کنند، چراکه خون به دل مردم و فرزند زهرا کرده و دشمن را دلشاد کردند.
جباری با اشاره به صحبتهای اخیر سیدمحمد خاتمی پیرامون بازگشتش به عرصه سیاست، با ادبیات توهین آمیز و لومپنی خود گفت: خاتمی که میخواهد پس از این همه خیانت به میان مردم بازگردد، باید جلوی مردم زانو زده و بگوید غلط کردم.
وی افزود: خاتمی باید خجالت بکشد، توبه کند و به مردم بگوید غلط کردم.
جباری اضافه کرد: اصلاحاتیها یک مشت لائیک و سکولار هستند که به درون انقلاب نفوذ کرده و میخواهند ارزشهای انقلاب را لگدمال کنند.
وی اذعان کرد: دعوای این افراد پیش از مقام معظم رهبری با امام و شهیدان است و توهین به امام هادی (ع) نیز از همین جریانات سرچشمه میگیرد.
این سخنان توهین آمیز علیه موسوی ، کروبی و خاتمی نخستین بار نیست که از سوی برخی از فرماندهان سپاه ایراد می شود.
خاتمی زانو بزند و بگوید غلط کردم
فرمانده سپاه ولی امر با بیان اینکه نفوذیهای دشمن در هر لباسی قصد ضربه زدن به انقلاب را دارند، تأکید کرد: در جریان فتنه، خدا و پیغمبر و مردم از نفوذیها نمیگذرند.به گزارش فارس سردار ابراهیم جباری شب گذشته در مراسم گرامیداشت سالروز فتح خرمشهر و شهادت امام هادی النقی (ع) مدعی شد:« امروز دشمنان با ماهواره، اینترنت و تلفن همراه به عمق خانهها نفوذ کرده و با اندیشه و اعتقادات مردم مبارزه میکنند که این نشاندهنده این مسئله است که راه سختی را در پیش داریم و برای موفقیت در این مسیر باید انسانهایی مقاوم، مقتدر و با ایمان باشیم و راههای نفوذ شیطان بر دلها را مسدود کنیم.»
وی در سخنانی توهین آمیز با اشاره به دوران اصلاحات، یادآور شد: اینکه اصلاحاتیهای ذلیل در برابر دشمنان با ذلت و خواری برخورد میکردند به علت نبود ایمان و پایبند نبودن به ارزشها بود که نمونهاش در انرژی هستهای آن دوران نیز مشاهده شد.
جباری بصیرت را چراغ راه مردم برشمرد و مدعی شد: بسیاری از خواص در جریان فتنه ۸۸ زمین خورده و سقوط کردند که علتش نبود بصیرت این افراد بود.
وی با تأکید بر کسب بصیرت، دینشناسی و جریانشناسی توسط مردم، تأکید کرد: باید در همه مواقع و جریانات انقلاب، نگاهمان به دو لب مولا و مقتدایمان مقام معظم رهبری باشد تا دچار ریزش نشویم.
جباری اضافه کرد: دشمن از ابتدای انقلاب تاکنون راهبردهای مختلفی از جمله ترور، تحریک ضد انقلاب، مقابله با انرژی هستهای و جنگ تحمیلی برای مقابله با انقلاب داشته است که یکی از آنها تغییر در رفتار ملت و حاکمان است و در سال ۸۸ رخ داد.
وی در ادامه در عباراتی توهین آمیز گفت: این راهبرد از دوره اصلاحات آغاز شد و به دنبال آن نیز یک مشت مزدور در فتنه ۸۸ فریاد نه غزه و نه لبنان، جانم فدای ایران سر دادند.
جباری ادعا کرد: کسانی که فرزندان خود را در دوران دفاع مقدس فراری دادند، امروز آبرو و جانی ندارند که فدای ایران کنند.
وی خاطرنشان کرد: لبنان خط مقدم جمهوری اسلامی است و سیدحسن نصرالله نیز پاره تن ماست زیرا خود را وقف و فدای ولایت کرده است.
این فرمانده سپاه با اشاره به وقایع ۸۸ افزود: دشمنان میخواستند با استفاده از فردی که تبدیل به ضدانقلاب شده و نام نخست وزیری امام را یدک میکشد استفاده کنند و انقلاب را منحرف کنند.
فرمانده سپاه ولی امر اذعان کرد: موسوی و همسرش در دوران اصلاحات، به استقبال شیرین عبادی بیحجاب و ضدانقلاب رفته و از او در دانشگاه الزهرا تجلیل کردند که این مسئله خودش نشاندهنده انحراف موسوی و همراهی او با ضدانقلاب است.
کسانی که نامه بدون امضا به رهبر نوشتند باید آرزوی مرگ کنند
وی خاطرنشان کرد: افرادی که بیانیهها و نامههای بدون سلام برای نایب امام زمان میفرستادند، پا روی خون شهدا و اعتقادات مردم گذاشتند و امروز نیز در خفت و خواری به سر میبرند که باید در این شب آرزوها، از خدا برای خود طلب مرگ کنند، چراکه خون به دل مردم و فرزند زهرا کرده و دشمن را دلشاد کردند.
جباری با اشاره به صحبتهای اخیر سیدمحمد خاتمی پیرامون بازگشتش به عرصه سیاست، با ادبیات توهین آمیز و لومپنی خود گفت: خاتمی که میخواهد پس از این همه خیانت به میان مردم بازگردد، باید جلوی مردم زانو زده و بگوید غلط کردم.
وی افزود: خاتمی باید خجالت بکشد، توبه کند و به مردم بگوید غلط کردم.
جباری اضافه کرد: اصلاحاتیها یک مشت لائیک و سکولار هستند که به درون انقلاب نفوذ کرده و میخواهند ارزشهای انقلاب را لگدمال کنند.
وی اذعان کرد: دعوای این افراد پیش از مقام معظم رهبری با امام و شهیدان است و توهین به امام هادی (ع) نیز از همین جریانات سرچشمه میگیرد.
این سخنان توهین آمیز علیه موسوی ، کروبی و خاتمی نخستین بار نیست که از سوی برخی از فرماندهان سپاه ایراد می شود.
انتشار برخی اخبار در مورد حبس شهرام امیری پژوهشگر هسته ای ایران
امیری که در سفر عمره به عربستان در خرداد ۱۳۸۸ ناپدید شد و حدود ۱۳ ماه بعد، در ۲۲ تیر ۱۳۸۹ به دفتر حافظ منافع ایران در آمریکا مراجعت کرده و دو روز بعد به ایران بازگشت، پس از بازگشت به ایران مورد استقبال مقامات عالی رتبه وزارت خانههای خارجه و دفاع کشور قرار گرفته و از وی به عنوان قهرمان ملی یاد شد.
وی در همان ایام ورود به کشور در چندین برنامه زنده تلویزیون دولتی ایران حضور یافت و ضمن تشریح جزئیات چگونگی ربایشش از عربستان توسط سرویسهای اطلاعاتی آمریکا اعلام کرد که به مدد الهی و یاری چند دوست معتمد از ایران توانسته از دست سازمان سیا و اف بیآی بگریزد و به دفتر حفاظت منافع ایران در واشنگتن پناه ببرد.
برخی از اخبار از محکومیت شهرام امیری به ۱۰ سال زندان خبر داده اند.
به گزارش سایت صبح امروز شهرام امیری پژوهشگر و متخصص رادیو ایزوتوپهای پزشکی دانشگاه صنعتی مالک اشتر با حکم شعبه هفتم دادگاه نظامی تهران به ده سال زندان و پنج سال تبعید به شهرستان خاش محکوم شد. این سایت خبری مدعی شده دفتر شعبه هفت دادسرای نظامی تهران از تائید خبر خودداری و خبرنگار صبح امروز را تهدید به رهگیری و بازداشت کرد اما یکی از بستگان درجه یک شهرام امیری خبر مذکور را تائید کرده است.
شهرام امیری که پیش از آن از وی به عنوان دانشمند هستهای پناهنده شده به آمریکا یاد میشد در تیرماه ۱۳۸۹ وقتی نامش بر سر زبانها افتاد که چندین ویدئو متناقض از وی در فضای سایبری منتشر شد که در تعدادی از آنها اعلام کرده بود به جهت تحصیل به آمریکا پناهنده شده و مهاجرت کرده و در تعدادی دیگر نیز اعلام کرده بود که آمریکا وی را ربوده است و در صدد بازگشت به کشور است.
خانواده امیری قبلا اعلام کرده بودند : «ابتدا مقامهای قضایی او را در یک خانه امنی در شرق تهران نگهداری مینمودند که دو بار نیز اجازه یافته بودند در آن مدت در آخر هفته با وی در یک مجتمع تفریحی فرهنگی به نام «طلاییه» دیدار داشته باشند.»
آن زمان به خانواده امیری گفته شده بود که: «هدف از این نگهداری حفاظت از جان شهرام امیری در برابر خطراتی است که نیروهای امنیتی احساس نمودهاند جان وی را تهدید مینماید». اما این ملاقاتها پس از گذشت یک ماه دیگر متوقف شده و بعدها آنها متوجه شدند که وی در زندان حشمتیه تهران و در سلول انفرادی نگهداری و زیر بازجویی میباشد.
امیری در خلال مدت بازداشت و بازجوییاش مورد شکنجههای روحی و جسمی قرار داشته و که به واسطه این سوء رفتارها یکبار نیز به مدت یک هفته در بیمارستان ۵۰۴ ارتش در تهران بستری بوده است.
سایت «ایران بریفینگ» که بیشتر اخبار مربوط به سپاه پاسداران را منتشر مینماید برای اولین بار در دی ماه ۱۳۸۹اعلام کرد که شهرام امیری بازداشت و تحت بازجویی میباشد، خبری که به سرعت منتشر و مورد توجه محافل خبری قرار گرفت.
طبق عادت مرسوم مقامات جمهوری اسلامی ابتدا خبر فوق تکذیب و بعدها سخنگوی قوه قضائیه اعلام کرده بود این خبر را نه تائید و نه تکذیب میکند اما چندی بعد سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور در مصاحبه با اشپیگل آنرا تائید نمود و عنوان کرد که: «او در جریان یک سفر خارجی ربوده شده و یک سال را خارج از مرزهای ایران گذرانده بعد او برگشت و حالا ما داریم از او تحقیق میکنیم که چه اتفاقی برایش افتاده است»
این تحقیق اکنون بیست ماه به طول انجامیده است و حالا خبر میرسد که وی به ده سال زندان و پنج سال تبعید محکوم شده است.
خبرنگار صبح امروز در تماس با دفتر شعبه هفت دادسرای نظامی تهران ضمن آنکه موفق به تائید خبر نشده بلکه تهدید به رهگیری و بازداشت شد اما نهایتاً توانست با گفتگو با یکی از بستگان درجه یک شهرام امیری خبر فوق را تائید کند.
وی در جواب این سوال که وضعیت وی در زندان چگونه است گفت: «از عید امسال ملاقاتش آزاد شده و هر هفته میشود به ملاقاتش رفت و یک روز در میان هم به مدت پنج دقیقه اجازه تماس تلفنی دارد، قرار بود قاضی پرونده برای عید امسال به وی پنج روز مرخصی بدهد که بعدها اعلام شد مورد موافقت قرار نگرفته اما روز سال تحویل به همراه یک مأمور وی موفق شد در کنار خانوادهاش باشد.»
این عضو خانواده شهرام امیری در پایان اضافه نمود که: «شهرام با پای خودش و با رضایت خودش به ایران برگشته است ماهم هنوز نمیدانیم او خودش به آمریکا رفته و یا دزدیده شده است اما این را همه میدانیم که با پای خودش به ایران برگشته و آن گونه هم مورد استقبال قرار گرفت و لقب قهرمان ملی هم به او دادند توقع ما از مسئولان این نبود که با خوابیدن سرو صداها به سراغش بیایند و بازداشتش کنند، ما هنوز هم نمیدانیم به فرزندان خردسالش چه جواب قانع کنندهای بدهیم وقتی میپرسند چرا بابا خانه نیست؟»
قهرمان ملی بازداشت شده است؟
شهرام امیری پژوهشگر و متخصص رادیو ایزوتوپهای پزشکی دانشگاه صنعتی مالک اشتر (وابسته به وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح) که به اتهام «تماس و برقراری ارتباط مجرمانه با کشورهای متخاصم و اقدام علیه امنیت ملی و در اختیار گذاردن اطلاعات طبقه بندی شده به دشمن» بیش از ۲۰ ماه است که از سوی دادسرای نظامی تهران در بازداشت به سر میبرد در هفته گذشته با حکم شعبه هفتم دادگاه نظامی تهران به ده سال زندان و پنج سال تبعید به شهرستان خاش محکوم شده است.امیری که در سفر عمره به عربستان در خرداد ۱۳۸۸ ناپدید شد و حدود ۱۳ ماه بعد، در ۲۲ تیر ۱۳۸۹ به دفتر حافظ منافع ایران در آمریکا مراجعت کرده و دو روز بعد به ایران بازگشت، پس از بازگشت به ایران مورد استقبال مقامات عالی رتبه وزارت خانههای خارجه و دفاع کشور قرار گرفته و از وی به عنوان قهرمان ملی یاد شد.
وی در همان ایام ورود به کشور در چندین برنامه زنده تلویزیون دولتی ایران حضور یافت و ضمن تشریح جزئیات چگونگی ربایشش از عربستان توسط سرویسهای اطلاعاتی آمریکا اعلام کرد که به مدد الهی و یاری چند دوست معتمد از ایران توانسته از دست سازمان سیا و اف بیآی بگریزد و به دفتر حفاظت منافع ایران در واشنگتن پناه ببرد.
برخی از اخبار از محکومیت شهرام امیری به ۱۰ سال زندان خبر داده اند.
به گزارش سایت صبح امروز شهرام امیری پژوهشگر و متخصص رادیو ایزوتوپهای پزشکی دانشگاه صنعتی مالک اشتر با حکم شعبه هفتم دادگاه نظامی تهران به ده سال زندان و پنج سال تبعید به شهرستان خاش محکوم شد. این سایت خبری مدعی شده دفتر شعبه هفت دادسرای نظامی تهران از تائید خبر خودداری و خبرنگار صبح امروز را تهدید به رهگیری و بازداشت کرد اما یکی از بستگان درجه یک شهرام امیری خبر مذکور را تائید کرده است.
شهرام امیری که پیش از آن از وی به عنوان دانشمند هستهای پناهنده شده به آمریکا یاد میشد در تیرماه ۱۳۸۹ وقتی نامش بر سر زبانها افتاد که چندین ویدئو متناقض از وی در فضای سایبری منتشر شد که در تعدادی از آنها اعلام کرده بود به جهت تحصیل به آمریکا پناهنده شده و مهاجرت کرده و در تعدادی دیگر نیز اعلام کرده بود که آمریکا وی را ربوده است و در صدد بازگشت به کشور است.
خانواده امیری قبلا اعلام کرده بودند : «ابتدا مقامهای قضایی او را در یک خانه امنی در شرق تهران نگهداری مینمودند که دو بار نیز اجازه یافته بودند در آن مدت در آخر هفته با وی در یک مجتمع تفریحی فرهنگی به نام «طلاییه» دیدار داشته باشند.»
آن زمان به خانواده امیری گفته شده بود که: «هدف از این نگهداری حفاظت از جان شهرام امیری در برابر خطراتی است که نیروهای امنیتی احساس نمودهاند جان وی را تهدید مینماید». اما این ملاقاتها پس از گذشت یک ماه دیگر متوقف شده و بعدها آنها متوجه شدند که وی در زندان حشمتیه تهران و در سلول انفرادی نگهداری و زیر بازجویی میباشد.
امیری در خلال مدت بازداشت و بازجوییاش مورد شکنجههای روحی و جسمی قرار داشته و که به واسطه این سوء رفتارها یکبار نیز به مدت یک هفته در بیمارستان ۵۰۴ ارتش در تهران بستری بوده است.
سایت «ایران بریفینگ» که بیشتر اخبار مربوط به سپاه پاسداران را منتشر مینماید برای اولین بار در دی ماه ۱۳۸۹اعلام کرد که شهرام امیری بازداشت و تحت بازجویی میباشد، خبری که به سرعت منتشر و مورد توجه محافل خبری قرار گرفت.
طبق عادت مرسوم مقامات جمهوری اسلامی ابتدا خبر فوق تکذیب و بعدها سخنگوی قوه قضائیه اعلام کرده بود این خبر را نه تائید و نه تکذیب میکند اما چندی بعد سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور در مصاحبه با اشپیگل آنرا تائید نمود و عنوان کرد که: «او در جریان یک سفر خارجی ربوده شده و یک سال را خارج از مرزهای ایران گذرانده بعد او برگشت و حالا ما داریم از او تحقیق میکنیم که چه اتفاقی برایش افتاده است»
این تحقیق اکنون بیست ماه به طول انجامیده است و حالا خبر میرسد که وی به ده سال زندان و پنج سال تبعید محکوم شده است.
خبرنگار صبح امروز در تماس با دفتر شعبه هفت دادسرای نظامی تهران ضمن آنکه موفق به تائید خبر نشده بلکه تهدید به رهگیری و بازداشت شد اما نهایتاً توانست با گفتگو با یکی از بستگان درجه یک شهرام امیری خبر فوق را تائید کند.
وی در جواب این سوال که وضعیت وی در زندان چگونه است گفت: «از عید امسال ملاقاتش آزاد شده و هر هفته میشود به ملاقاتش رفت و یک روز در میان هم به مدت پنج دقیقه اجازه تماس تلفنی دارد، قرار بود قاضی پرونده برای عید امسال به وی پنج روز مرخصی بدهد که بعدها اعلام شد مورد موافقت قرار نگرفته اما روز سال تحویل به همراه یک مأمور وی موفق شد در کنار خانوادهاش باشد.»
این عضو خانواده شهرام امیری در پایان اضافه نمود که: «شهرام با پای خودش و با رضایت خودش به ایران برگشته است ماهم هنوز نمیدانیم او خودش به آمریکا رفته و یا دزدیده شده است اما این را همه میدانیم که با پای خودش به ایران برگشته و آن گونه هم مورد استقبال قرار گرفت و لقب قهرمان ملی هم به او دادند توقع ما از مسئولان این نبود که با خوابیدن سرو صداها به سراغش بیایند و بازداشتش کنند، ما هنوز هم نمیدانیم به فرزندان خردسالش چه جواب قانع کنندهای بدهیم وقتی میپرسند چرا بابا خانه نیست؟»
آسیوشیتدپرس مدعی شد
بنا بر این گزارش این درصد از غنی سازی بالاترین درصدی است که ایران تا کنون در فن آوری هسته ای خود به کار برده است و تا کنون بحث در مورد غنی سازی با غنای ۲۰ درصد بوده است. بنا بر این خبر، در صورت صحت این ادعا این موضوع می تواند نشانه ای از حرکت ایران به سوی غنی سازی ۹۰ درصدی که برای ساخت سلاح هسته ای لازم است تفسیر شود.
پیش از این خبرگزاری های خارجی از استقرار ۳۵۰ سانتریفیوژ جدید در سایت فردو خبر داده بودند. سایت فردو یکی از موضوع های مورد بحث در مذاکرات ایران و غرب است. غرب خواستار تعطیلی این سایت است.
به نظر می رسد انتشار اخباری از این دست در آستانه مذاکرات مسکو که قرار است تا سه هفته دیگر برگزار شود در راستای جنگ روانی غرب علیه ایران است تا تهران را وادار به دادن امتیازات بیشتر کند.
نشانههای غنی سازی با غنای ۲۷درصد در سایت فردو
دیپلمات های غربی مدعی شدند آژانس نشانه هایی از اورانیوم با غنای ۲۷ درصد را یافته است. به گزارش هاآرتص این دیپلمات ها که نخواسته اند نامشان فاش شود به خبرگزاری آسیوشیتدپرس گفته اند نشانه های اورانیوم با غنای ۲۷درصد در سایت فردو که در نزدیکی قم واقع شده یافت شده است.بنا بر این گزارش این درصد از غنی سازی بالاترین درصدی است که ایران تا کنون در فن آوری هسته ای خود به کار برده است و تا کنون بحث در مورد غنی سازی با غنای ۲۰ درصد بوده است. بنا بر این خبر، در صورت صحت این ادعا این موضوع می تواند نشانه ای از حرکت ایران به سوی غنی سازی ۹۰ درصدی که برای ساخت سلاح هسته ای لازم است تفسیر شود.
پیش از این خبرگزاری های خارجی از استقرار ۳۵۰ سانتریفیوژ جدید در سایت فردو خبر داده بودند. سایت فردو یکی از موضوع های مورد بحث در مذاکرات ایران و غرب است. غرب خواستار تعطیلی این سایت است.
به نظر می رسد انتشار اخباری از این دست در آستانه مذاکرات مسکو که قرار است تا سه هفته دیگر برگزار شود در راستای جنگ روانی غرب علیه ایران است تا تهران را وادار به دادن امتیازات بیشتر کند.
بعد از اتمام مذاکرات بغداد و به منظور ارائه گزارش به مقامات تل آویو
به گزارش رادیو فردا به نقل از آسوشیتدپرس، وزارت خارجه ایالات متحده اعلام کرده است که وندی شرمن، معاون امور سیاسی وزارت خارجه آمریکا، به منظور مذاکره با مقامهای ارشد اسرائیلی در خصوص مسائل دوجانبه و منطقهای، به این کشور سفر کرده است.
در این بیانیه بدون اشاره به مذاکرات هستهای ایران و ۵+۱ در بغداد آمده است که خانم شرمن در این سفر «بر تعهد آمریکا درقبال امنیت اسرائیل تأکید مجدد خواهد کرد.»
دو روز گذشته در حالی بغداد صحنه مذاکرات هستهای ایران و گروه ۵+۱ بود که اسرائیل بارها برنامه هستهای جمهوری اسلامی را تهدیدی برای تمامیت ارضی خود دانسته است.
اسرائیل که تنها دارنده زرادخانه هستهای در سراسر خاورمیانه است، همچنین تأکید کرده است در صورت به نتیجه نرسیدن دیپلماسی در قبال برنامه اتمی ایران، گزینه نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران میتواند مطرح شود.
با اینحال قدرتهای جهانی همچنان بر پیگیری مذاکرات هستهای با ایران تأکید دارند و در حال حاضر نیز پس از دو دوره مذاکره در استانبول و بغداد، قرار بر این است که دور بعدی گفتوگوهای هستهای ۲۹ و ۳۰ خردادماه در مسکو برگزار شود.
مذاکرات هستهای در بغداد در حالی پایان یافت که به گفته کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا هنوز اختلافات جدی برسر مسئله هستهای وجود دارد. خانم اشتون با اینحال همچنین تأکید کرده است که هر دو طرف گفتوگو خواهان پیشرفت در مذاکرات هستند.
غرب و اسرائیل برنامه هستهای ایران را دارای بعد نظامی میدانند و خواستار شفافسازی تهران در این زمینه هستند. ایران همواره این اتهام را رد و تأکید کرده است که به دنبال دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای است، فعالیتی که تهران آن را حق مسلم خود میداند.
مذاکره کننده ارشد آمریکا به اسرائیل سفر کرد
به دنبال پایان یافتن مذاکرات هستهای ایران و شش قدرت جهانی در بغداد، مذاکرهکننده ارشد آمریکا در امور هستهای ایران به اسرائیل سفر کرده است تا در مورد مسائل منطقهای با مقامات تلآویو گفتوگو کند.به گزارش رادیو فردا به نقل از آسوشیتدپرس، وزارت خارجه ایالات متحده اعلام کرده است که وندی شرمن، معاون امور سیاسی وزارت خارجه آمریکا، به منظور مذاکره با مقامهای ارشد اسرائیلی در خصوص مسائل دوجانبه و منطقهای، به این کشور سفر کرده است.
در این بیانیه بدون اشاره به مذاکرات هستهای ایران و ۵+۱ در بغداد آمده است که خانم شرمن در این سفر «بر تعهد آمریکا درقبال امنیت اسرائیل تأکید مجدد خواهد کرد.»
دو روز گذشته در حالی بغداد صحنه مذاکرات هستهای ایران و گروه ۵+۱ بود که اسرائیل بارها برنامه هستهای جمهوری اسلامی را تهدیدی برای تمامیت ارضی خود دانسته است.
اسرائیل که تنها دارنده زرادخانه هستهای در سراسر خاورمیانه است، همچنین تأکید کرده است در صورت به نتیجه نرسیدن دیپلماسی در قبال برنامه اتمی ایران، گزینه نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران میتواند مطرح شود.
با اینحال قدرتهای جهانی همچنان بر پیگیری مذاکرات هستهای با ایران تأکید دارند و در حال حاضر نیز پس از دو دوره مذاکره در استانبول و بغداد، قرار بر این است که دور بعدی گفتوگوهای هستهای ۲۹ و ۳۰ خردادماه در مسکو برگزار شود.
مذاکرات هستهای در بغداد در حالی پایان یافت که به گفته کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا هنوز اختلافات جدی برسر مسئله هستهای وجود دارد. خانم اشتون با اینحال همچنین تأکید کرده است که هر دو طرف گفتوگو خواهان پیشرفت در مذاکرات هستند.
غرب و اسرائیل برنامه هستهای ایران را دارای بعد نظامی میدانند و خواستار شفافسازی تهران در این زمینه هستند. ایران همواره این اتهام را رد و تأکید کرده است که به دنبال دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای است، فعالیتی که تهران آن را حق مسلم خود میداند.
انتقاد شدید مجتبی ذوالنور از علی مطهری
جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران افزود: دقیقاً ایشان همان حرفی را می زند که رسانه های بیگانه اعم از CNN ، BBC و دیگر رسانه های بیگانه می زنند و این سخنان علی مطهری هم مورد استقبال تلویزیون های بیگانه قرار گرفت و این رسانه های معاند بایک شعفی با این سخنان برخورد کردند و می توانیم بگوییم که ایشان مسئول تدارکات رسانه های بیگانه هستند و متاسفانه مسئول مهمات قبضه های آتشباری رسانه های دشمن شده اند.
وی گفت: بنده تعجب می کنم که ایشان چطور به خودشان اجازه می دهند که در سطح سیاسی کلان ورود پیدا کنند در صورتی که الفبای تشخیص مسائل سیاسی را ندارند و من معتقدم که خود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وظیفه دارد که از ایشان شکایت کند چون سپاه متعلق به خودش نیست و فرماندهان سپاه اینجا مجاز نیستند که مصلحت اندیشی کنند و نسبت به این موضوع کوتاه بیایند و باید اقامه دعوا کنند و به صورت جدی موضوع را پیگیری کنند.
ذوالنور مدعی شد: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حافظ و پاسدار انقلاب و دستاورد های انقلاب است و سپاه برای حفظ نظام و کشور ده ها هزار شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است و سپاه امر کوچکی نیست که حیثیتش ملعبه ی تعدادی انسان تازه به دوران رسیده شود که حتی یک روز هم در جنگ و جهاد و جبهه حضور نداشتند و صرفاً با در اختیار گرفتن یک تریبون و بهبه و چهچه کردن ضدانقلاب، اختیار خودشان را از دست می دهند.
وی افزود: بنده معتقدم فرماندهان سپاه حق تساهل و تسامح را در این موضوع را ندارند و اگر نسبت به این موضوع کوتاه بیایند از سوی شهدای سپاه بخشیده نخواهند شد و از طرفی مدعی العموم هم نباید نسبت یه این موضوع بی تفاوت باشد و آنها هم به وظیفه خودشان باید عمل کنند.
حجت السلام ذوالنور با توجه به شرایط فکری علی مطهری بیان داشت: ایشان شم سیاسی ندارند و قدرت تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی را ندارند و نمونه های متعددی دارد و من به ایشان پیشنهاد می کنم که در این عرصه ورود پیدا نکنند تا که بیشتر از این ضربه به خودشان نزنند و همچنین می توان دریافت اطلاعات غلط توسط ایشان و تاثیر پذیری از اطلاعات غلط را عامل دوم تحلیل های ایشان دانست و به نظر بنده ایشان ارتباط جدی با رسانه های ضد انقلاب از نظر شنیداری دارند و یکی از منابع تغذیه ایشان رسانه ای ضد انقلاب و سایت های بیگانه است.
جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران گفت: ایشان از شایعات و آنچه که دیگران می سازند و در داخل پژواک پیدا می کند گاهی از اوقات تحت تاثیر قرار می گیرند و نسنجیدن عواقب یک بحث و یک موضع یکی از دلایل کج روی ایشان در مسائل سیاسی است.
وی ادامه داد: به عنوان نمونه یکی از اشتباهات فاحش سیاسی علی مطهری سخنان ایشان در برنامه امروز دیروز فردا در ایام فتنه سال ۸۸ بود که ایشان در آن برنامه نظام را همپای با سران فتنه و ضد انقلاب و استکبار جهانی نظام را زیر سوال بردند که چرا نظام سیمای ملی را در اختیار سران فتنه قرار نمی دهد. اگر کسی الفبای سیاست را بداند قطعا این سخن را نمی گوید به این دلیل که قانون اساسی و قوانین موبوطه همه موارد انتخابات را مشخص کرده و راه بسته ای در این قوانین وجود ندارد.
ذوالنور در پایان اظهار داشت: توصیه بنده به آقای علی مطهری این است که حرمت نام پربرکت و ارزشمند و مقدس شهید علامه مطهری را حفظ کند و از این باب که به ایشان انتصاب دارند به خودشان اجازه ندهند که اهداف و آرمان هایی که شهید مطهری زندگی یشان را پای آن گذاشتند بازی کنند و اگر امروز علامه شهید مطهری بودند به طور قطعی از ایشان اعلام تبری می کردند و کسانی که منصوب به شهدای بزرگ ما هستند باید بیشتر مراقبت کنند که به حیثیت و ارزش های این شهیدان لطمه ای وارد ننمایند.
ایشان مسئول تدارکات رسانه های بیگانه هستند
مجتبی ذوالنور جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران در گفتگو با سایت اصولگرای ۵۹۸ در خصوص اتهامات اخیر علی مطهری مبنی بر دخالت سپاه پاسداران در انتخابات اخیر گفت: «افتراهای علی مطهری نسبت به سپاه، صددرصد کذب محض است و متاسفانه ایشان گاهی در تشخصیص وضعیت و شرایط و هم در موضع گیری و نحوه ورود به مواضع دچار خطاهای فاحشی می شوند و نمونه های متعددی از عملکرد بد ایشان را در سالهای گذشته شاهد بوده ایم.»جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران افزود: دقیقاً ایشان همان حرفی را می زند که رسانه های بیگانه اعم از CNN ، BBC و دیگر رسانه های بیگانه می زنند و این سخنان علی مطهری هم مورد استقبال تلویزیون های بیگانه قرار گرفت و این رسانه های معاند بایک شعفی با این سخنان برخورد کردند و می توانیم بگوییم که ایشان مسئول تدارکات رسانه های بیگانه هستند و متاسفانه مسئول مهمات قبضه های آتشباری رسانه های دشمن شده اند.
وی گفت: بنده تعجب می کنم که ایشان چطور به خودشان اجازه می دهند که در سطح سیاسی کلان ورود پیدا کنند در صورتی که الفبای تشخیص مسائل سیاسی را ندارند و من معتقدم که خود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وظیفه دارد که از ایشان شکایت کند چون سپاه متعلق به خودش نیست و فرماندهان سپاه اینجا مجاز نیستند که مصلحت اندیشی کنند و نسبت به این موضوع کوتاه بیایند و باید اقامه دعوا کنند و به صورت جدی موضوع را پیگیری کنند.
ذوالنور مدعی شد: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حافظ و پاسدار انقلاب و دستاورد های انقلاب است و سپاه برای حفظ نظام و کشور ده ها هزار شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است و سپاه امر کوچکی نیست که حیثیتش ملعبه ی تعدادی انسان تازه به دوران رسیده شود که حتی یک روز هم در جنگ و جهاد و جبهه حضور نداشتند و صرفاً با در اختیار گرفتن یک تریبون و بهبه و چهچه کردن ضدانقلاب، اختیار خودشان را از دست می دهند.
وی افزود: بنده معتقدم فرماندهان سپاه حق تساهل و تسامح را در این موضوع را ندارند و اگر نسبت به این موضوع کوتاه بیایند از سوی شهدای سپاه بخشیده نخواهند شد و از طرفی مدعی العموم هم نباید نسبت یه این موضوع بی تفاوت باشد و آنها هم به وظیفه خودشان باید عمل کنند.
حجت السلام ذوالنور با توجه به شرایط فکری علی مطهری بیان داشت: ایشان شم سیاسی ندارند و قدرت تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی را ندارند و نمونه های متعددی دارد و من به ایشان پیشنهاد می کنم که در این عرصه ورود پیدا نکنند تا که بیشتر از این ضربه به خودشان نزنند و همچنین می توان دریافت اطلاعات غلط توسط ایشان و تاثیر پذیری از اطلاعات غلط را عامل دوم تحلیل های ایشان دانست و به نظر بنده ایشان ارتباط جدی با رسانه های ضد انقلاب از نظر شنیداری دارند و یکی از منابع تغذیه ایشان رسانه ای ضد انقلاب و سایت های بیگانه است.
جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران گفت: ایشان از شایعات و آنچه که دیگران می سازند و در داخل پژواک پیدا می کند گاهی از اوقات تحت تاثیر قرار می گیرند و نسنجیدن عواقب یک بحث و یک موضع یکی از دلایل کج روی ایشان در مسائل سیاسی است.
وی ادامه داد: به عنوان نمونه یکی از اشتباهات فاحش سیاسی علی مطهری سخنان ایشان در برنامه امروز دیروز فردا در ایام فتنه سال ۸۸ بود که ایشان در آن برنامه نظام را همپای با سران فتنه و ضد انقلاب و استکبار جهانی نظام را زیر سوال بردند که چرا نظام سیمای ملی را در اختیار سران فتنه قرار نمی دهد. اگر کسی الفبای سیاست را بداند قطعا این سخن را نمی گوید به این دلیل که قانون اساسی و قوانین موبوطه همه موارد انتخابات را مشخص کرده و راه بسته ای در این قوانین وجود ندارد.
ذوالنور در پایان اظهار داشت: توصیه بنده به آقای علی مطهری این است که حرمت نام پربرکت و ارزشمند و مقدس شهید علامه مطهری را حفظ کند و از این باب که به ایشان انتصاب دارند به خودشان اجازه ندهند که اهداف و آرمان هایی که شهید مطهری زندگی یشان را پای آن گذاشتند بازی کنند و اگر امروز علامه شهید مطهری بودند به طور قطعی از ایشان اعلام تبری می کردند و کسانی که منصوب به شهدای بزرگ ما هستند باید بیشتر مراقبت کنند که به حیثیت و ارزش های این شهیدان لطمه ای وارد ننمایند.
توصیه رهبر جمهوری اسلامی به نمایندگان
به گزارش مهر، حسین نجابت شب گذشته در برنامه “دیروز، امروز، فردا” در خصوص اینکه چرا با وجود تصویب قوانین مهم و اثرگذاری مانند هدفمندی یارانهها شیرینی اجرای این طرح ها به کام مردم تلخ می شود، گفت: «قانون هدفمندی یارانهها سهم تاثیر زیادی بر دیگر بخشها دارد. متاسفانه کامل اجرا نشدن برخی قوانین شیرینی اجرای طرحها را تلخ میکند یعنی یک تعامل سازنده میان مجلس و دولت شکل نمی گیرد تا مشکل قوانین مشخص شود.»
وی با ابراز امیدواری نسبت به موفق بودن مرحله دوم طرح هدفمندی یارانهها گفت: متاسفانه در گام اول اجرای هدفمندی یارانهها تعامل مثبتی میان مجلس و دولت شکل نگرفت تا تمام ابعاد مرحله اول با موفقیت اجرا شود. امیدوارم این هماهنگی در مرحله دوم شکل بگیرد.
نجابت همچنین با اشاره به تصویب قوانین اقتصادی در مجلس هشتم گفت: «مجلس تلاش کرد با تصویب قوانینی مانند کسب و کار روند بوروکراتیک موجود در سیستم اداری را برای تولیدکنندگان از بین ببرد و تسهیلات خوبی به تولیدکنندگان اعطا کند.»
وی همچنین به تصویب قانون حمایت از تولیدات داخلی در مجلس اشاره کرد و گفت: ما قبل از آنکه رهبر معظم انقلاب امسال را به تولید ملی نامگذاری کند بخش کمی از این قانون را تصویب کرده بودیم اما بعد از فرمایشات ایشان با سرعت بیشتری این قانون به تصویب رسید.
نماینده تهران در مجلس نهم با نحوه تعامل مجالس هفتم و هشتم در خصوص تعامل با دولت اشاره کرد و گفت: مجالس هفتم و هشتم دارای بدنه اصولگرا بودند اما دو رویکرد متفاوت در خصوص تعامل با دولت داشتند در مجلس هفتم بیشترین تمایل بر این بود که اختلافات با دولت در حوزه دیپلماسی و گفتگو حل شود و حتی برخی اوقات مجلس شرح صدر هم به خرج داد. در عین اینکه بر مواضع خود محکم هم ایستادگی کرد اما در مجلس هشتم بیشتر بحثها با دولت به رسانهها منتقل شد که بنده این را ناشی از استقلال مجلس نمیدانم و رویکرد درستی هم نیست.
نجابت با اشاره به تاکید آقای خامنهای به لزوم تعامل میان دولت و مجلس گفت:جمعی از روسای کمیسیونها ۱۵ فروردین سال جاری به خدمت مقام معظم رهبری رسیدند. ایشان طی سخنانی فرمودند کلوخ انداز را پاداشش سنگ است ولی اگر کسی کلوخ انداخت مجلس نباید سنگ بیاندازد که این اختصاص به زمان فعلی دارد. ایشان همچنین فرمودند جواب های هوی است اما اگر کسی های انجام داد شما نباید هوی کنید.
وی همچنین تاکید کرد: حتی در آخر آن جلسه حجتالاسلام مصباحی مقدم از رهبر معظم انقلاب سوال کردند که آیا شما به طرف مقابل (دولت) هم گفتهاید که سنگ یا کلوخ نیاندازد، که رهبر معظم انقلاب فرمودند ما به آنها میگوییم که کلوخ نیاندازند ولی اگر انداختند هم شما جواب ندهید.
اگر دولت گفت های شما نگویید هوی
نماینده تهران در مجلس نهم با اشاره به تاکید رهبر جمهوری اسلامی بر لزوم تعامل میان دولت و مجلس گفت:«جمعی از روسای کمیسیونها ۱۵ فروردین سال جاری به خدمت مقام معظم رهبری رسیدند. ایشان طی سخنانی فرمودند کلوخ انداز را پاداش سنگ است ولی اگر کسی کلوخ انداخت مجلس نباید سنگ بیاندازد که این اختصاص به زمان فعلی دارد.»به گزارش مهر، حسین نجابت شب گذشته در برنامه “دیروز، امروز، فردا” در خصوص اینکه چرا با وجود تصویب قوانین مهم و اثرگذاری مانند هدفمندی یارانهها شیرینی اجرای این طرح ها به کام مردم تلخ می شود، گفت: «قانون هدفمندی یارانهها سهم تاثیر زیادی بر دیگر بخشها دارد. متاسفانه کامل اجرا نشدن برخی قوانین شیرینی اجرای طرحها را تلخ میکند یعنی یک تعامل سازنده میان مجلس و دولت شکل نمی گیرد تا مشکل قوانین مشخص شود.»
وی با ابراز امیدواری نسبت به موفق بودن مرحله دوم طرح هدفمندی یارانهها گفت: متاسفانه در گام اول اجرای هدفمندی یارانهها تعامل مثبتی میان مجلس و دولت شکل نگرفت تا تمام ابعاد مرحله اول با موفقیت اجرا شود. امیدوارم این هماهنگی در مرحله دوم شکل بگیرد.
نجابت همچنین با اشاره به تصویب قوانین اقتصادی در مجلس هشتم گفت: «مجلس تلاش کرد با تصویب قوانینی مانند کسب و کار روند بوروکراتیک موجود در سیستم اداری را برای تولیدکنندگان از بین ببرد و تسهیلات خوبی به تولیدکنندگان اعطا کند.»
وی همچنین به تصویب قانون حمایت از تولیدات داخلی در مجلس اشاره کرد و گفت: ما قبل از آنکه رهبر معظم انقلاب امسال را به تولید ملی نامگذاری کند بخش کمی از این قانون را تصویب کرده بودیم اما بعد از فرمایشات ایشان با سرعت بیشتری این قانون به تصویب رسید.
نماینده تهران در مجلس نهم با نحوه تعامل مجالس هفتم و هشتم در خصوص تعامل با دولت اشاره کرد و گفت: مجالس هفتم و هشتم دارای بدنه اصولگرا بودند اما دو رویکرد متفاوت در خصوص تعامل با دولت داشتند در مجلس هفتم بیشترین تمایل بر این بود که اختلافات با دولت در حوزه دیپلماسی و گفتگو حل شود و حتی برخی اوقات مجلس شرح صدر هم به خرج داد. در عین اینکه بر مواضع خود محکم هم ایستادگی کرد اما در مجلس هشتم بیشتر بحثها با دولت به رسانهها منتقل شد که بنده این را ناشی از استقلال مجلس نمیدانم و رویکرد درستی هم نیست.
نجابت با اشاره به تاکید آقای خامنهای به لزوم تعامل میان دولت و مجلس گفت:جمعی از روسای کمیسیونها ۱۵ فروردین سال جاری به خدمت مقام معظم رهبری رسیدند. ایشان طی سخنانی فرمودند کلوخ انداز را پاداشش سنگ است ولی اگر کسی کلوخ انداخت مجلس نباید سنگ بیاندازد که این اختصاص به زمان فعلی دارد. ایشان همچنین فرمودند جواب های هوی است اما اگر کسی های انجام داد شما نباید هوی کنید.
وی همچنین تاکید کرد: حتی در آخر آن جلسه حجتالاسلام مصباحی مقدم از رهبر معظم انقلاب سوال کردند که آیا شما به طرف مقابل (دولت) هم گفتهاید که سنگ یا کلوخ نیاندازد، که رهبر معظم انقلاب فرمودند ما به آنها میگوییم که کلوخ نیاندازند ولی اگر انداختند هم شما جواب ندهید.
حمله شدید رضا ایرانمنش به کارگردان اخراجیها
به گزارش دیگربان ایرانمنش این مطلب را روز پنجشنبه (چهارم خرداد) در گفتگو با سایت «باشگاه خبرنگاران جوان» بیان کرده است.
وی گفته است: «گاهی پیشیمان میشوم از اینکه شش سال از عمر خود را به تحصیل در هنر گذراندم و اکنون باید شاهد ساختن آثار جنگی و دفاع مقدس از سوی افرادی چون مسعود دهنمکی باشیم.»
این بازیگر سینما افزود: «دهنمکی در اخراجیهای ۱ به مسخره کردن جنگ و در سری دوم به دست انداختن آزادگان پرداخت و اکنون هم میخواهد اثری مربوط به شهدای گمنام بسازد.»
ایرانمنش اظهار کرده است: «اگر قرار باشد فیلمی در این خصوص ساخته شود، باید جلوی دوربین حاتمیکیا و شورجه رود که خود بچه جنگ بودهاند.»
وی همچنین گفته است: «ما برای بدست آوردن این انقلاب بسیار زحمت کشیدهایم و نباید بگذاریم امثال دهنمکی همه ارزشهای ما را زیر سوال برند.»
ورود مسعود دهنمکی به عرصه سینما سالهاست با انتقادهای بسیاری روبرو است٬ اما این عضو سابق انصار حزبالله با حمایتهای گسترده دولتی توانسته است سهگانهای درباره جنگ بسازد.
نباید اجازه دهیم دهنمکی ارزشهای ما را زیر سئوال برد
رضا ایرانمنش، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون در اظهاراتی بیسابقه گفت:«مسعود دهنمکی «به دنبال از بین بردن ارزشهاست.امیدوار است کسی پیدا شود که او را از ساخت هرگونه اثری در سینما منع کند.»به گزارش دیگربان ایرانمنش این مطلب را روز پنجشنبه (چهارم خرداد) در گفتگو با سایت «باشگاه خبرنگاران جوان» بیان کرده است.
وی گفته است: «گاهی پیشیمان میشوم از اینکه شش سال از عمر خود را به تحصیل در هنر گذراندم و اکنون باید شاهد ساختن آثار جنگی و دفاع مقدس از سوی افرادی چون مسعود دهنمکی باشیم.»
این بازیگر سینما افزود: «دهنمکی در اخراجیهای ۱ به مسخره کردن جنگ و در سری دوم به دست انداختن آزادگان پرداخت و اکنون هم میخواهد اثری مربوط به شهدای گمنام بسازد.»
ایرانمنش اظهار کرده است: «اگر قرار باشد فیلمی در این خصوص ساخته شود، باید جلوی دوربین حاتمیکیا و شورجه رود که خود بچه جنگ بودهاند.»
وی همچنین گفته است: «ما برای بدست آوردن این انقلاب بسیار زحمت کشیدهایم و نباید بگذاریم امثال دهنمکی همه ارزشهای ما را زیر سوال برند.»
ورود مسعود دهنمکی به عرصه سینما سالهاست با انتقادهای بسیاری روبرو است٬ اما این عضو سابق انصار حزبالله با حمایتهای گسترده دولتی توانسته است سهگانهای درباره جنگ بسازد.
سردار رادان :لباس تنگ و چسبان،مانتوي بالاي زانو از مصاديق بدپوششي است
پلیس پایتخت طرح تشدید برخورد با بدحجابی در پارکها و اماکن تفریحی تهران را از بعدازظهر پنجشنبه و همزمان با آغاز تعطیلات پایان هفته آغاز کرد.
به گزارش ایسنا، ماموران پلیس پایتخت از بعدازظهر پنجشنبه در ادامه اجرای طرح امنیت محله محور و امنیت اجتماعی طرح تشدید برخورد با بدحجابی و بدپوششی و مانکنها را در پارکها و اماکن تفریحی تهران به مرحله اجرا گذاشت.
در این طرح ماموران پلیس انتظامی تهران همزمان با آغاز تعطیلات پایان هفته با استقرار در پارکها و اماکن تفریحی با زنان بدحجاب و مانکن و مردان بدپوشش برخورد کردند.
اجرای این طرح که پیش از این توسط پلیس پارک دنبال میشد از بعدازظهر پنجشنبه شدت گرفته است و ماموران پلیس انتظامی تهران با استقرار در اطراف اکثر پارکهای بزرگ و پرمراجعه مانند بوستان ملت، پارک طالقانی، پارک آب و آتش و … با افراد بدپوشش برخورد کردند.
پلیس پایتخت اعلام کرده است که اجرای این طرح علاوه بر روزهای عادی از این پس در روزهای تعطیلی شدت خواهد یافت.
پلیس پایتخت از چند هفته گذشته تا کنون طرحهای تشدید برخورد با بدحجابی و بدپوششی در میادین و مراکز خرید، رانندگان و سرنشینان بدحجاب در بزرگراهها و معابر درونشهری، سگ گردانی و ایجاد آلودگی صوتی را به مرحله اجرا گذاشته است که اجرای آنها همچنان ادامه دارد. از سوی دیگر بر اساس اعلام فرماندهی انتظلمی تهران بزرگ طی روزهای آتی نیز مراحل دیگری از طرح تشدید برخورد با بدحجابی در تهران به مرحله اجرا گذاشته میشود.
سردار حسین ساجدینیا، فرمانده انتظامی تهران بزرگ چندی پیش از اجرای طرح گستردهای در خصوص برخورد با بدپوششی و بدحجابی و مانکنها در پارکها و اماکن تفریحی پایتخت خبر داده و گفته بود که پلیس همزمان با آغاز فصل گرما امنیت این مراکز را برای حضور راحت و بدون دغدغه خانوادهها در این اماکن فراهم خواهد کرد.
سردار احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی نیز پیشتر با بیان اینکه پلیس با موضوع بدپوششی برخورد میکند، با برشمردن مصادیق بدحجابی گفته بود که لباس تنگ و چسبان، روسری که از دو سوی آن موی سر مشخص باشد، مانتوی بالای زانو و شلوار تنگ از مصادیق بدپوششی است.
به گزارش ایسنا، سردار احمد روزبهانی، رییس پلیس امنیت اخلاقی ناجا نیز اخیرا با بیان اینکه شرع میزان حجاب را مشخص کرده است، گفته بود ما به کسانی که آرایش مو و صورتشان خلاف عرف و شرع جامعه است و افرادی که مانکنگونه هستند و به مکتب، ارزشها و انقلاب به نوعی دانسته یا نادانسته دهنکجی میکنند برخورد میکنیم و ضمن انتقال آنان به مقر پلیس با خانواده آنان تماس گرفته و از آنان میخواهیم که لباس مناسبی برای آنان بیاورند.
وی با بیان اینکه پلیس از این افراد تعهد میگیرد تاکید کرده بود که اگر این افراد مجددا اقدام به تکرار رفتارهای ناهنجار خود کنند برای برخورد قضایی به مقام قضایی معرفی میشوند.
خاطرنشان می شود اجرای این گونه طرح ها همواره با اعتراض مردم مواجه شده و در نظر بسیاری از شهروندان این اقدامات از مصادیق دخالت در حوزه خصوصی افراد است. این گونه برخوردها در حالی صورت می گیرد که مقامات قضایی ناتوان از برخورد با اختلاس گران و قاچاقیان مواد مخدر هستند.
مبارزه شدید پلیس با بدحجابی در پارک ها و مراکز تفریحی
طرح تشدید برخورد با بدحجابی در پارکها و اماکن تفریحی پایتخت آغاز شد .پلیس پایتخت طرح تشدید برخورد با بدحجابی در پارکها و اماکن تفریحی تهران را از بعدازظهر پنجشنبه و همزمان با آغاز تعطیلات پایان هفته آغاز کرد.
به گزارش ایسنا، ماموران پلیس پایتخت از بعدازظهر پنجشنبه در ادامه اجرای طرح امنیت محله محور و امنیت اجتماعی طرح تشدید برخورد با بدحجابی و بدپوششی و مانکنها را در پارکها و اماکن تفریحی تهران به مرحله اجرا گذاشت.
در این طرح ماموران پلیس انتظامی تهران همزمان با آغاز تعطیلات پایان هفته با استقرار در پارکها و اماکن تفریحی با زنان بدحجاب و مانکن و مردان بدپوشش برخورد کردند.
اجرای این طرح که پیش از این توسط پلیس پارک دنبال میشد از بعدازظهر پنجشنبه شدت گرفته است و ماموران پلیس انتظامی تهران با استقرار در اطراف اکثر پارکهای بزرگ و پرمراجعه مانند بوستان ملت، پارک طالقانی، پارک آب و آتش و … با افراد بدپوشش برخورد کردند.
پلیس پایتخت اعلام کرده است که اجرای این طرح علاوه بر روزهای عادی از این پس در روزهای تعطیلی شدت خواهد یافت.
پلیس پایتخت از چند هفته گذشته تا کنون طرحهای تشدید برخورد با بدحجابی و بدپوششی در میادین و مراکز خرید، رانندگان و سرنشینان بدحجاب در بزرگراهها و معابر درونشهری، سگ گردانی و ایجاد آلودگی صوتی را به مرحله اجرا گذاشته است که اجرای آنها همچنان ادامه دارد. از سوی دیگر بر اساس اعلام فرماندهی انتظلمی تهران بزرگ طی روزهای آتی نیز مراحل دیگری از طرح تشدید برخورد با بدحجابی در تهران به مرحله اجرا گذاشته میشود.
سردار حسین ساجدینیا، فرمانده انتظامی تهران بزرگ چندی پیش از اجرای طرح گستردهای در خصوص برخورد با بدپوششی و بدحجابی و مانکنها در پارکها و اماکن تفریحی پایتخت خبر داده و گفته بود که پلیس همزمان با آغاز فصل گرما امنیت این مراکز را برای حضور راحت و بدون دغدغه خانوادهها در این اماکن فراهم خواهد کرد.
سردار احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی نیز پیشتر با بیان اینکه پلیس با موضوع بدپوششی برخورد میکند، با برشمردن مصادیق بدحجابی گفته بود که لباس تنگ و چسبان، روسری که از دو سوی آن موی سر مشخص باشد، مانتوی بالای زانو و شلوار تنگ از مصادیق بدپوششی است.
به گزارش ایسنا، سردار احمد روزبهانی، رییس پلیس امنیت اخلاقی ناجا نیز اخیرا با بیان اینکه شرع میزان حجاب را مشخص کرده است، گفته بود ما به کسانی که آرایش مو و صورتشان خلاف عرف و شرع جامعه است و افرادی که مانکنگونه هستند و به مکتب، ارزشها و انقلاب به نوعی دانسته یا نادانسته دهنکجی میکنند برخورد میکنیم و ضمن انتقال آنان به مقر پلیس با خانواده آنان تماس گرفته و از آنان میخواهیم که لباس مناسبی برای آنان بیاورند.
وی با بیان اینکه پلیس از این افراد تعهد میگیرد تاکید کرده بود که اگر این افراد مجددا اقدام به تکرار رفتارهای ناهنجار خود کنند برای برخورد قضایی به مقام قضایی معرفی میشوند.
خاطرنشان می شود اجرای این گونه طرح ها همواره با اعتراض مردم مواجه شده و در نظر بسیاری از شهروندان این اقدامات از مصادیق دخالت در حوزه خصوصی افراد است. این گونه برخوردها در حالی صورت می گیرد که مقامات قضایی ناتوان از برخورد با اختلاس گران و قاچاقیان مواد مخدر هستند.
هرانا؛ تعیین وثیقه برای شش تن از فعالین سیاسی و مدنی در تبریز
خبرگزاری
هرانا – دادگاه رسیدگی به اتهامات شش فعال سیاسی و مدنی به نامهای ابراهیم
رشیدی، روزبه سعادتی، افشین شهبازی، مهرداد کرمی، محمد احدی و داوود
خداکرمی برگزار شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دادگاه افراد فوق در شعبه یکم دادگاه
انقلاب تبریز به ریاست قاضی حملبر در سوم خرداد ماه سال جاری برگزار شد.
بازداشت شدگان به اتهام اجتماع و تبانی
برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور، تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی بدون حضور
وکیل محاکمه شدند، در پایان جلسه ی رسیدگی، برای هر یک از متهمین، قرار
وثیقه، معادل ۲۰۰ میلیون تومان صادر و ابلاغ شده است.
مهرداد کرمی سوم دی ماه سال ۹۰، ابراهیم
رشیدی ساوالان و افشین شهبازی سوم بهمن سال ۹۰ و روزبه سعادتی و محمد احدی
چهارم بهمن سال ۹۰ که توسط مامورین امنیتی در شهرهای تبریز، میانه و اردبیل
دستگیر و پس از تحمل شکنجه های روحی و جسمی در سلول انفرادی بازداشتگاه
اطلاعات به زندان مرکزی تبریز منتقل شده بودند.
وکالت این افراد را جعفر افشارنیا بر عهده
داشته، که در دادسرا اعلام وکالت نموده و روند قضایی پرونده را پیگیری می
نمود. ولی با افزایش فشار نیروهای امنیتی بر فعالین آذربایجانی در بند و
خانواده هایشان و تهدید به صدور احکام سنگین و عدم قبول وثیقه در صورت
ادامه وکالت این وکیل محترم، نهایتا آقای افشارنیا از وکالت در این پرونده
استعفا و در حال حاضر، رسیدگی بدون حضور وکیل ادامه می یابد.
هرانا؛ بلاتکلیفی زندانی ۸۵ ساله بهایی در بیرجند
خبرگزاری
هرانا - پس از گذشت ۱۰ روز از بازداشت محمد حسین نخعی شهروند ۸۵ ساله
بهایی ساکن روستای خوسف بیرجند، مسئولین مربوطه در دادسرای انقلاب و اداره
اطلاعات این شهر تاکنون هیچ پاسخ روشن و صریحی در مورد دلیل بازداشت وی به
خانواده نامبرده نداده اند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مسئولین قضایی تنها به سنگین بودن
پرونده این شهروند بهایی و طولانی بودن بازداشت وی اشاره کرده اند.
از سوی دیگر طی روزهای گذشته خانواده محمد
حسین نخعی جهت پیگیری امور زندانی به وکلای مختلف در بیرجند مراجعه کرده
اند که به دلیل مشکلاتی که برای وکلا بعد از پذیرش پرونده شهروندان بهایی
پیش میاید هیچ وکیلی در این شهرستان حاضر به قبول وکالت محمد حسین نخعی
نشد.
یاداوری می شود ماموران اداره اطلاعات
بیرجند بعد از ظهر روز یک شنبه ۲۴ اردیبهشت بدون دردست داشتن حکم به منزل
محمد حسین نخعی شهروند بهایی ساکن روستا خوسف بیرجند مراجعه کرده و پس از
تفتیش منزل و ضبط کتب مذهبی و آلبومهای خانوادگی، خواسته اند نامبرده را
نیز بازداشت کنند که به دلیل بیماری همسر ۸۸ ساله آقای نخعی قرار می شود
روز بعد خودشان را به اداره اطلاعات معرفی کند که طبق این قرار، روز دوشنبه
۲۵ اردیبهشت محمد حسین نخعی خود را به اداره اطلاعات بیرجند معرفی کرده و
از ان زمان تاکنون در بازداشت بسر می برد.
هرانا؛ آخرین جلسه رسیدگی به اتهامات صدیقه ملکی همسر هاشم خواستار برگزارشد
خبرگزاری
هرانا – آخرین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات خانم صدیقه مالکی همسر هاشم
خواستار، کنشگر صنفی – اجتماعی روز دوشنبه یکم خرداد ماه در مشهد برگزار
شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در این جلسه قاضی از وی و وکیل شان خواست آخرین دفاع را انجام دهند. این معلم بازنشسته مشهدی از قاضی می خواهد که اتهامات ایشان را مجددا اعلام کند که قاضی اتهامات را تشویش اذهان عمومی، نشر اکاذیب واقدام علیه امنیت ملی به وسیله پخش نامه های هاشم خواستار از زندان و گفتگو با رسانه ها می داند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در این جلسه قاضی از وی و وکیل شان خواست آخرین دفاع را انجام دهند. این معلم بازنشسته مشهدی از قاضی می خواهد که اتهامات ایشان را مجددا اعلام کند که قاضی اتهامات را تشویش اذهان عمومی، نشر اکاذیب واقدام علیه امنیت ملی به وسیله پخش نامه های هاشم خواستار از زندان و گفتگو با رسانه ها می داند.
خانم خواستار در قبال این اتهامات مطروحه
کلیه آنها را رد و از قاضی خواست مدارکی در قبال این اتهامات را اعلام کند،
قاضی از او می خواهد همین ردیه را بنویسد. خانم مالکی پس از مشورت با وکیل
دفاعیه را آماده و به قاضی می دهد وجلسه پس از یک ساعت و نیم تا زمان صدور
حکم به پایان می رسد.
خانم خواستار فضای واپسین جلسه را خوب می داند و بر این باور است که گفتگو های خوبی در آن صورت گرفته است.
هاشم خواستار معلم و عضو کانون صنفی معلمان ایران پس از رویدادهای انتخابات ۸۸ بازداشت و پس از آزادی موقت برای دو سال روانه زندان شد.
در زمان زندان با بیماری های گوناگونی دست و پنجه نرم کرد و در پایان پس از گذراندن دو سال زندان، بدون یک روز مرخصی آزاد شد.
اما در روزهای پایانی زندان، پرونده ای تازه و مشترک برای او و همسرش خانم مالکی تشکیل شد که در پیوند با نامه هایی بود که هاشم خواستار در زمان زندان نوشته - که بیشتر این نامه ها درباره شرایط بد زندان و زندانیان است- و در رسانه ها بازتاب یافتند.
آخرین جلسه دادگاه هاشم خواستار نیز پانزدهم اردیبهشت برگزار و او نیز در انتظار صدور حکم بسر می برد. این ذوج فرهنگی در سال های بازنشستگی به خاطر کنش های صنفی – اجتماعی، بسیار هزینه داده اند و اکنون نیز درگیر آن هستند.
خانم خواستار فضای واپسین جلسه را خوب می داند و بر این باور است که گفتگو های خوبی در آن صورت گرفته است.
هاشم خواستار معلم و عضو کانون صنفی معلمان ایران پس از رویدادهای انتخابات ۸۸ بازداشت و پس از آزادی موقت برای دو سال روانه زندان شد.
در زمان زندان با بیماری های گوناگونی دست و پنجه نرم کرد و در پایان پس از گذراندن دو سال زندان، بدون یک روز مرخصی آزاد شد.
اما در روزهای پایانی زندان، پرونده ای تازه و مشترک برای او و همسرش خانم مالکی تشکیل شد که در پیوند با نامه هایی بود که هاشم خواستار در زمان زندان نوشته - که بیشتر این نامه ها درباره شرایط بد زندان و زندانیان است- و در رسانه ها بازتاب یافتند.
آخرین جلسه دادگاه هاشم خواستار نیز پانزدهم اردیبهشت برگزار و او نیز در انتظار صدور حکم بسر می برد. این ذوج فرهنگی در سال های بازنشستگی به خاطر کنش های صنفی – اجتماعی، بسیار هزینه داده اند و اکنون نیز درگیر آن هستند.
هرانا؛ علی پور سلیمان، فعال صنفی معلمان آزاد شد
خبرگزاری هرانا - علی پور سلیمان، فعال صنفی معلمان پس از تحمل یک سال حبس تعزیری عصر روز گذشته از زندان اوین آزاد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این فعال صنفی معلمان که از سوی دادگاه انقلاب تهران به یک سال حبس محکوم شده بود با اتمام محکومیتش عصر روز گذشته از زندان اوین آزاد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این فعال صنفی معلمان که از سوی دادگاه انقلاب تهران به یک سال حبس محکوم شده بود با اتمام محکومیتش عصر روز گذشته از زندان اوین آزاد شد.
علی پورسلیمان، عضو سازمان معلمان ایران،
روز چهارشنبه یازدهم خرداد سال گذشته پس از بازگشت از یک کوه نوردی هفتگی،
در بیرون از منزل بازداشت شد شود نامبرده که پس از بازداشت به منزل خود
برده شده بود کلیه وسایل شخصی اش توسط ماموران ضبط شده و سپس به بازداشتگاه
اطلاعات سپاه در زندان اوین منتقل شد.
علی پور سلیمان نویسنده وبلاگ «سخن معلم» از سوی قاضی مقیسه، رییس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق انتشار مطلب در وبلاگ شخصی خود به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.
دادگاه رسیدگی به اتهامات این معلم در ۲۱ شهریور ماه سال گذشته برگزار شده بود.
علی پور سلیمان نویسنده وبلاگ «سخن معلم» از سوی قاضی مقیسه، رییس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق انتشار مطلب در وبلاگ شخصی خود به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.
دادگاه رسیدگی به اتهامات این معلم در ۲۱ شهریور ماه سال گذشته برگزار شده بود.
هرانا؛ وخامت وضعیت جسمی فرح واضحان در زندان اوین
خبرگزاری
هرانا - فرح واضحان زندانی سیاسی محبوس در بند نسوان زندان اوین وضعیت
جسمی وخیمی دارد و مسئولان مربوطه از انتقال وی به بیمارستان ممانعت به عمل
میآورند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، فرح واضحان که از سوی دادگاه انقلاب تهران به تحمل ۱۷ سال حبس تعزیری محکوم است به دلیل درد در ناحیهی شکم به بهداری زندان منتقل شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، فرح واضحان که از سوی دادگاه انقلاب تهران به تحمل ۱۷ سال حبس تعزیری محکوم است به دلیل درد در ناحیهی شکم به بهداری زندان منتقل شده است.
پزشکان مستقر در بهداری زندان اوین با
انجام معاینات اولیه تشخیص دادهاند که وی بایستی هرچه سریعتر به بیمارستان
خارج از زندان جهت انجام عمل جراحی منتقل شود. این در حالیست که مسئولین
زندان بر خلاف نظر پزشکی، این زندانی را تنها با تزریق یک آمپول مسکن مجددا
به بند نسوان بازگرداندند.
گفته میشود این زندانی به دلیل وجود غدههایی در رحمش میبایست تحت عمل جراجی قرار گیرد.
لازم به یادآوریست که فرح واضحان، ۵۰ ساله، اندکی پس از اعتراضات مردمی ششم دی ماه سال ۱۳۸۸(عاشورا)، در تهران و در منزل خود به همراه سایر اعضای خانوادهاش بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوين منتقل شد.
این زندانی سیاسی در ابتدا از سوی قاضی صلواتی، رئیس شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اتهام "شرکت در اعتراضهای خیابانی" و "محاربه از طریق همکاری با گروههای معاند نظام "به اعدام محکوم شد که این حکم در دیوان عالی کشور لغو گردید.
گفته میشود این زندانی به دلیل وجود غدههایی در رحمش میبایست تحت عمل جراجی قرار گیرد.
لازم به یادآوریست که فرح واضحان، ۵۰ ساله، اندکی پس از اعتراضات مردمی ششم دی ماه سال ۱۳۸۸(عاشورا)، در تهران و در منزل خود به همراه سایر اعضای خانوادهاش بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوين منتقل شد.
این زندانی سیاسی در ابتدا از سوی قاضی صلواتی، رئیس شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اتهام "شرکت در اعتراضهای خیابانی" و "محاربه از طریق همکاری با گروههای معاند نظام "به اعدام محکوم شد که این حکم در دیوان عالی کشور لغو گردید.
اخراج، آخرین راهکار برخورد با دانشجویان سیگاری
خبرگزاری
هرانا - رییس سازمان امور دانشجویان وزارت علوم با بیان اینکه بر اساس
قانون، مصرف دخانیات در مجامع عمومی ممنوع است گفت: اتاقهای ۵ تا ۶ نفره
خوابگاهها نیز به عنوان یک مجمع کوچک خوابگاهی حساب میشوند و نباید در آن
سیگار مصرف شود.
دکتر محمود ملاباشی در گفتوگو با ایسنا،
درخصوص نحوه برخورد با دانشجویان سیگاری در خوابگاهها، گفت: به ناظم و
ناظمه خوابگاه گفته شده است که در صورت اعتراض دانشجویان این موضوع را از
طریق ارشادی حل کنند و اگر این موضوع با ارشاد حل نشد اتاق فرد سیگاری را
عوض کنند.
وی افزود: باید در خوابگاه تلاش شود تا
جای ممکن فرد سیگاری متوجه رفتار زشت خود شود و سلامت دیگران را به خاطر
نیندازد. اما اگر دانشجویی با رفتار مسالمتآمیز کنار نیاید مجبوریم عذرش
را از خوابگاه بخواهیم.
ملاباشی درخصوص موارد نادر وجود افراد
معتاد در خوابگاهها نیز افزود: هر دانشگاه شیوه خاص خود را در این زمینه
دارد اما به هر حال اگر معتاد بودن دانشجو تشخیص داده شود مسلما یکی از
اقدامها این است که نباید فرد در خوابگاه بماند.
به گفته رییس سازمان امور دانشجویان وزارت علوم، خوابگاه محل پرورش گلهای جامعه است و کسی که میخواهد خار شود محلش جای دیگری است.
به گفته رییس سازمان امور دانشجویان وزارت علوم، خوابگاه محل پرورش گلهای جامعه است و کسی که میخواهد خار شود محلش جای دیگری است.