اینجانب ازتاریخ ٢۵ اردیبهشت ماه دست به اعتصاب غذای
نامحدود زده که بلکه این خواسته انسانی من مورد توجه قرار گیرد و پیش از اقدام
ناگوار برای فرزند دلبندم بتوانم راهی برای معالجه و نجات جان فرزندم بیابم،
نوری زاد در این ویدئوی کوتاه، که رهبر جمهوری اسلامی را صریحا مورد خطاب، اقدامات او را مورد انتقاد و همچنین وضعیت کشور را مورد اعتراض قرار داده، و با برشمردن تبعیض های قومی و مذهبی در کشور، از آقای خامنه ای خواسته است تا نگاه تبعیض آمیز خود به جامعه را تغییر دهد و در راستای حل معضلات کنونی گامی اساسی بردارد.
این نویسنده و مستندساز، که بارها در جریان حوادث و اعتراضات بعد از انتخابات ریاست جمهوری، مورد دستگیری و بازداشت و آزار قرار گرفته، در این کلیپ ویدئویی، که "ممد نبودی ببینی" عنوان دارد، همچنین مراتب اعتراض خود را نسبت به تداوم حصر رهبران جنبش و بازداشت و زندانی شدن مخالفان اعلام کرده و تاکید می کند: "این جامعه شایسته آن همه شهادت ها و جان گذشتگی ها نیست."
مقامات آمریکایی از دولت چین خواسته بودند که هر چه سریعتر امکان خروج این معترض چینی و خانواده اش را فراهم کند تا بتواند از بورس تحصیلی که یکی از دانشگاه های آمریکایی به او داده استفاده کند.
به گفته آقای فولادگر، قرار است یک میلیون نفر از فهرست یارانه بگیران حذف شوند و یارانه ها به تمام افراد باقیمانده پرداخت شود اما سهم آنان بر اساس درآمد خانوار تعیین می شود به نحوی که خانوارهای کم درآمد، یارانه بیشتری بگیرند.
مشخص نیست که آیا اظهارات آقای فولادگر بیانگر تصمیم نهایی دولت است یا نه اما وی با اظهار این نظر که نتیجه ترتیبات جدید، افزایش یارانه نقدی است گفت که انتظار می رود این وضعیت آثار تورمی داشته باشد.
گزارشها می رساند که این افراد با سلاح سبک و جلیقه های انتحاری مجهز بوده اند.
محمد غوث ملیار، آمر امنیت فراه به بی بی سی گفت که دست کم یازده غیرنظامی در نتیجه این درگیری زخمی شده و به بیمارستان منتقل شده اند.
این درگیری حوالی ساعات ده قبل از ظهر به وقت محل آغاز شد و مقامات می گویند، درگیری میان پلیس و مهاجمان، حدود چهل و پنج دقیقه ادامه داشته است.
وزارت داخله (کشور) افغانستان گفته است که هیچ یک از مهاجمان موفق به منفجر کردن جلیقه های انتحاری خود نشده و همه توسط نیروهای امنیتی از پا درآمده اند.
محمد اکرم خپلواک، والی فراه در زمان حمله در دفتر کارش حضور داشته، اما مقامات می گویند در این حمله به هیچ مقام دولتی آسیبی نرسیده است.
مسئولان امنیتی گزارش کرده اند که درگیری با کشته شدن تمامی مهاجمان به پایان رسیده و نیروهای امنیتی عملیاتی را برای ردیابی افرادی که این حمله را طراحی کرده بودند، آغاز کرده است.
فراه در غرب افغانستان موقعیت دارد و مرکز این ولایت در سالهای اخیر روی هم رفته آرام بوده است.
اما شماری از ولسوالی های فراه از جمله پرچمن، بالابلوک و بکوا خشونتهایی را تجربه کرده است.
همزمان با حمله شورشیان در فراه، نیروهای امنیتی گزارش کرده اند که حداقل پنج شورشی مسلح را در ولسوالی بالابلوک در جریان یک عملیات نظامی بازداشت کرده اند.
دادستان عمومی و انقلاب تهران
احتراما همانگونه که اطلاع دارید فرزند دلبندم از۵ماه پیش به بیماری صعب العلاج مبتلا شده که اخیرا گفته شده بیماری وی علاج ناپذیر است و چندین بیمارستان از ادامه درمان وی قطع امید کرده و هم...سر و خانواده ام نیز دیگر ناامید شده و کاری ازدستشان برنمی آید و این در حالی است که طی این مدت چندین بار تقاضای مرخصی طبق قانون سازمان زندانها برای کمک به یافتن راهی برای نجات فرزندم ارایه دادم که با مخالفت دادستانی و دستگاه امنیتی مواجه شده است.
بنابر این اینجانب ازتاریخ ٢۵ اردیبهشت ماه دست به اعتصاب غذای نامحدود زده که بلکه این خواسته انسانی من مورد توجه قرار گیرد و پیش از اقدام ناگوار برای فرزند دلبندم بتوانم راهی برای معالجه و نجات جان فرزندم بیابم، بدیهی است عواقب بی توجهی به خواست قانونی و انسانی اینجانب متوجه دادستان تهران و مسولان دستگاه امنیتی خواهد بود.
محمد صدیق کبودوند
احتراما همانگونه که اطلاع دارید فرزند دلبندم از۵ماه پیش به بیماری صعب العلاج مبتلا شده که اخیرا گفته شده بیماری وی علاج ناپذیر است و چندین بیمارستان از ادامه درمان وی قطع امید کرده و هم...سر و خانواده ام نیز دیگر ناامید شده و کاری ازدستشان برنمی آید و این در حالی است که طی این مدت چندین بار تقاضای مرخصی طبق قانون سازمان زندانها برای کمک به یافتن راهی برای نجات فرزندم ارایه دادم که با مخالفت دادستانی و دستگاه امنیتی مواجه شده است.
بنابر این اینجانب ازتاریخ ٢۵ اردیبهشت ماه دست به اعتصاب غذای نامحدود زده که بلکه این خواسته انسانی من مورد توجه قرار گیرد و پیش از اقدام ناگوار برای فرزند دلبندم بتوانم راهی برای معالجه و نجات جان فرزندم بیابم، بدیهی است عواقب بی توجهی به خواست قانونی و انسانی اینجانب متوجه دادستان تهران و مسولان دستگاه امنیتی خواهد بود.
محمد صدیق کبودوند
مستند محمد نوری زاد در نقد وضعیت موجود
جـــرس: "شما اگر به جامعه نگاه کنید، باور
می کنید که این جامعه به یک انشقاق بزرگ دچار شده و کسی هم که رهبری را بر
عهده دارد، از این انشقاق و از خوف این بحران، نباید خواب به چشمانش
بیاید... و من تعجب می کنم که شما چگونه شب سر راحت بر بالین می گذارید،
درحالیکه چند دستگی بزرگی در جامعه پدید آمده و..." این بخشی از سخنان محمد
نوری زاد، نویسنده، وبلاگ نویس و سینماگر حامی جنبش است، که در یک مستند
کوتاه، رهبر جمهوری اسلامی را مورد خطاب قرار می دهد.
نوری زاد در این ویدئوی کوتاه، که رهبر جمهوری اسلامی را صریحا مورد خطاب، اقدامات او را مورد انتقاد و همچنین وضعیت کشور را مورد اعتراض قرار داده، و با برشمردن تبعیض های قومی و مذهبی در کشور، از آقای خامنه ای خواسته است تا نگاه تبعیض آمیز خود به جامعه را تغییر دهد و در راستای حل معضلات کنونی گامی اساسی بردارد.
این نویسنده و مستندساز، که بارها در جریان حوادث و اعتراضات بعد از انتخابات ریاست جمهوری، مورد دستگیری و بازداشت و آزار قرار گرفته، در این کلیپ ویدئویی، که "ممد نبودی ببینی" عنوان دارد، همچنین مراتب اعتراض خود را نسبت به تداوم حصر رهبران جنبش و بازداشت و زندانی شدن مخالفان اعلام کرده و تاکید می کند: "این جامعه شایسته آن همه شهادت ها و جان گذشتگی ها نیست."
نوری زاد در خصوص این کلیپ
در تارنمای خود نوشته است: درباره ی فیلم کوتاه “ممد نبودی ببینی” باید
بگویم که این اثرشتاب زده، گرچه ازتمهیدات هنری کم بهره است اما بدلیل
محتوای صریح و البته صمیمی آن، یکی از تأثیرگذارترین کارهای بصری من است.
مأموران اطلاعات وسپاه، ابزارحرفه ای مرا بردند تا مگر دست مرا از تهیه
وتولید فیلم کوتاه سازند. غافل ازاین که خلق یک اثرهنری بیش ازآنکه معطل
ابزار جوراجورباشد، به خلاقیت وفکروهنرمندی محتاج است. روزی که برادران
سپاه ابزارحرفه ای مرا بارکردند وبردند به یکی ازآنان که حکم بزرگترشان را
داشت گفتم: ببین برادر، وسایل من مال شما، اما با اینجا چکارمی کنید؟ ودستم
را روی گیجگاهم گذاردم. یعنی: با فکرمن چه می کنید؟ فیلمی که خواهید دید،
یک گفتاگفت بی پرده و خیرخواهانه با رهبراست. مدت این فیلم بیش ازسی دقیقه
بود که دربازپرداخت مجدد آن، آن را به حدودهجده دقیقه تقلیل دادم. این فیلم
را تماشا کنید تا ببینید من به کجای آسیب های این روزهای جامعه مان انگشت
نهاده ام. این فیلم کوتاه را به همه ی کسانی که بی گناه وبدون فرصتی برای
دفاع ازپای درآمدند و هیچ صدایی نیزازآنان به هیچ کجا نرسید. تقدیم به همه ی
بی گناهان اعدامی. تقدیم به همه ی شهدای جنگ. تقدیم به پدران و مادران
شهدا و آسیب دیدگان. تقدیم به همه ی مهاجران. وبه آنان که دردوردست ها
هستند و دلشان با ایران عزیزاست. تقدیم به شما که آن را با حوصله تماشا می
کنید.
تاکید بر تداوم غنی سازی اورانیوم
جـــرس:
نماینده رهبر جمهوری اسلامی در شورای عالی امنیت ملی و مسئول تیم هسته ای
ایران گفت: با توجه به اظهارنظرهایی که از غربی ها پس از مذاکرات استانبول
شنیده ام خطاب به آنها توصیه می کنم که دچار اشتباهات محاسباتی نشوند چرا
که امروز با مقاومت در جهت پیشرفت و دفاع از حقوق هسته ای خود حرکت می
کنیم.
به گزارش مهر، سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی صبح پنجشنبه در اولین
همایش موسوم به "اقتصاد مقاومتی" که توسط بسیج دانشجویی در دانشگاه علم و
صنعت برگزار شد با اشاره به تحریم های کشورهای غربی علیه جمهوری اسلامی
خطاب به این کشورها اظهار داشت: آنهایی که احساس می کنند با تحریم ها می
توانند به ملت فشار وارد کنند یا مانعی برای پیشرفت ایران شوند بدانند که
در زمین ما بازی می کنند.
وی اظهار عقیده کرد: امروز پیشرفتی در کشور ما به وجود آمده است که این
پیشرفت برگرفته از اندیشه جدیدی است که برگرفته از الگوی بومی نیز هست.
دبیر شورای عالی امنیت ملی افزود: کافی است
نگاهی به کشورهایی که از سوی کشورهای غربی تحریم نمی شوند بیندازیم. آنها
امکانات فراوانی در مناسبات بینالمللی دارند اما به این اندازه به پیشرفت
ها دست نیافته اند که ما توانسته ایم به آنها دست یابیم اینها حاصل مقاومت
مردم ایران است .
وی در ادامه سخنانش به گفتگوی هفته آینده
ایران با گروه ۱+۵ اشاره کرد و افزود: مقاومت ایران موجب پیشرفت شده است
البته بنده به این کشورها توصیه می کنم دچار اشتباهات محاسباتی نشوند.
جلیلی در ادامه مدعی شد: امروز اگر ما به
پیشرفت دست یافته ایم به خاطر آن است که با عزت در گفتگوها شرکت کرده ایم و
مقاومت ملت باعث شده است تا بتوانیم به خوبی از حقوق مردم ایران در
گفتگوها دفاع کنیم همچنین ملت با افتخار از حقوق خود پافشاری می کند و ذره
ای از آن کوتاه نمی آید.
دبیر شورای عالی امنیت ملی در ادامه خاطر
نشان کرد: پس از مذاکرات استانبول اظهاراتی را از سوی غربی ها شنیدیم که من
به آنها هشدار می دهم در اظهارات خود دقت کنند تا دچار اشتباهات محاسباتی
نشوند.
جلیلی با بیان اینکه ما از گفتگو برای
همکاری متقابل استقبال می کنیم، افزود: البته این گفتگوها مبتنی بر پایبندی
به حقوق ملت ایران است ضمن آنکه عده ای بر این باورند که زمان برای گفتگو
رو به پایان است اما بنده خطاب به آنها می گویم آنچه امروز رو به پایان است
زمان برای راهبرد فشار است این موضوع دیگر جواب نمی دهد.
دبیر شورای عالی امنیت ملی گفت: اگر مسیر
هسته ای شدن برای آنها مهم نبود چرا تا به الان مدام آن را دنبال می کنند.
البته باید به این نکته توجه کرد که کسانی از پیشرفت ایران راضی نیستند و
به خاطر منافع منطقه ای حاضرند از منافع راهبردی دست بردارند.
وی بار دیگر تاکید کرد: مسیر فشار فقط موجب مقاومت ما خواهد شد .
نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی
افزود: امروز مسیری که مردم برای پیشرفت انتخاب کردند مسیر غیر قابل برگشت
است .البته کشورهای غربی می خواهند با اعمال فشار مانع پیشرفت هسته ای
ایران شوند اما دیدند که این موانع پاسخ نداد.
جلیلی اظهار عقیده کرد: این فشارها و تحریم ها فقط موجب همبستگی مردم میشود ضمن آنکه امروز پیوند نظام و مردم عمیق و ناگسستنی است.
دبیر شورای عالی امنیت ملی در ادامه سخنانش
با بیان اینکه ما در مذاکرات ژنو ۲، بر صلح آمیز بودن موضوع هسته ای مان
تاکید و بر این نکته پافشاری کرده بودیم که هیچ گاه از حقوق ملت کوتاه نمی
آییم افزود: در آن موقع بحث سوخت بیست درصدی نیز مطرح شد و ما به آنها گفته
بودیم اگر تمایل دارید ما حاضریم این سوخت را خریداری کنیم اما من هیچ گاه
لبخند برخی از اعضایی که در آن گفتگو شرکت کرده بودند را فراموش نکردم.
اما با این اوصاف این کار انجام شد و کمتر از دو سال توانستیم این سوخت را
به دست آوریم. البته در این جا باید یادی از شهید بزرگوار شهریاری کنیم که
توانستند کارهای مطالعاتی را در این زمینه به خوبی انجام دهند و ما
توانستیم این کار را کمتر از دو سال محقق کنیم و امروز ما توانسته ایم این
سوخت را به دست آوریم.
وی گفت: تحریم ها باعث شد تا ما مسیر پیش رو را با جدیت دنبال کنیم و نمونه بارز آن همین سوخت بیست درصدی بود اگر در در ژنو سوخت بیست درصدی را به ما می دادند شاید ما دیگر امروز به این شکل نمی توانستیم سوخت های مورد نظر خود را به دست آوریم.
وی گفت: تحریم ها باعث شد تا ما مسیر پیش رو را با جدیت دنبال کنیم و نمونه بارز آن همین سوخت بیست درصدی بود اگر در در ژنو سوخت بیست درصدی را به ما می دادند شاید ما دیگر امروز به این شکل نمی توانستیم سوخت های مورد نظر خود را به دست آوریم.
دبیرشورای عالی امنیت ملی تصریح کرد: این
مقاله براین نکته تاکید داشت که باید ایران را هضم کنید تا تمام مناسبات
اقتصادی ایران هضم شود و من وقتی که آن مقاله را خواندم به خطرناک بودن آن
پی بردم.
دبیر شورای عالی امنیت ملی اظهار داشت این
اختلاف نظرها فقط به خاطر مناسک دینی نیست بلکه اندیشه انقلاب در تمامی
ابعاد حرف جدیدی دارد و این حرف می تواند عرصه را برای آنها کشورهای دیگر
تنگ کند و انحصار آنان را بشکند.
جنبش سبز و آلزایمر تاریخی سیاستورزان
کلمه – سید کاظم قمی:
در دوره پس از انتخابات مجلس نهم و با نزدیک شدن به خردادماه و سالروز
تولد جنبش مدنی سبز مردم ایران، در رسانه های مجازی و خارج از ایران، شاهد
مفالات و مصاحبه های بحث برانگیزی هستیم که در آن، جنبش سبز، کارنامه و خط
مشی آن مورد ارزیابی و نقد قرار گرفته است. بدون اغراق باید گفت که برای یک
جنبش دموکراتیک، مدنی، اصلاحگر و تحول خواه، هیچ موهبتی بالاتر از
برخورداری از نقد و ارزیابی مستمر صاحبنظران و اندیشمندان نیست. هویت جنبش
سبز با پذیرش تنوع و تعدد عجین شده و از همین روست که خواستار به رسمیت
شناخته شدن آن از سوی حاکمیت انحصارگراست. انتظار همراهان جنیش سبز از
شورای هماهنگی راه سبز امید، که در غیاب رهبران جنبش وظیفه همراهی با یکایک
شهروندانی که آرمان های جنبش را آئینه مطالبات ملی و همیشگی خود می دانند
را بر عهده دارد، این است که خود در این زمینه پیشگام شود و با برشمردن
محاسن و معایب و فراز و فرودهای جنبش در عمر سه ساله خود، راه را برای
ارزیابی راه طی شده و ترسیم راه آینده هموار سازد.
در مناقشات و مباحثات مطرح شده در باره جنبش سبز اما، ضعف بزرگی دیده می
شود که در این سطور تنها به وجود آن اشاره خواهد شد و نه علل و اسباب آن، و
آن این که برخی از تحلیل گران و منتقدان، بدون توجه به واقعیت های آشکار
تاریخچه جنبش سبز، به ارایه انتقادات، و به دنبال آن، پیشنهادهایی می
پردازند که نشان از بی توجهی یا فراموشکاری نسبت به حوادث و وقایع سه سال
اخیر دارد. برای نمونه، دیدگاهی که این روزها سعی در جلب نظر سیاست ورزان
طیف منتقدان وضعیت موجود کشور دارد، از تندروی ها، عدم پذیرش واقعیت ها و
انعطاف ناپذیری رهبران جنبش، به ویژه در ماه های نخستین، به عنوان نقطه ضعف
مهم خط مشی آن سخن می راند. نگاهی به بیانیه های میرحسین موسوی و آرشیو
خبری رسانه ها اما، حاکی از این واقعیت تلخ است که حاکمیت، بدون توجه به
خواست میلیون ها نفر که بطور مسالمت آمیز و تنها با شعار «رأی من کجاست؟»
خواستار رسیدگی به مسئله ای که به آسانی قابل حل می نمود شده بودند، به
سرکوب و تهدید و ارعاب و وابسته خواندن و فتنه نامیدن این حرکت مدنی مردمی
تمسک جست. رهبران جنبش، که در همان لحظه های اول اعلام کردند که از حق شخصی
خود گذشته اند و تنها برای احقاق حقوق شهروندان معترض، که به لحاظ موازین
شرعی امانت مورد تعدی قرار گرفته شان «حق الناس» محسوب و گذشت از آن حتی در
حیطه حقوق خداوند نیز نیست ایستاده اند، خواستار تعیین مرجعی بی طرف در
مقام رسیدگی و داوری (حکمیت) و پایبندی خود به تمکین در برابر حکم آن شدند.
اما حاکمیت در حرکتی شگفت انگیز، حکمیت را که هم در زمان پیامبر (ص) و
ائمه اطهار (ع) و هم در زمان رهبری امام خمینی به عنوان راه حلی پذیرفته
شده در سیره عقلا به کار گرفته شده بود، «بدعت» نامید و از پذیرش آن طفره
رفت.
نمونه دیگر از اینگونه فراموشکاری های تاریخی، می توان به تلاشی که برای
جدایی اصلاح طلبان از جنبش سبز صورت می گیرد اشاره کرد. بن مایه این تلاش،
دست کم از سوی تحلیل گران با صداقت این نظریه، اشتباه خواندن همراهی اصلاح
طلبان با جنبش سبز است. به زعم این نظریه پردازان، اصلاح طلبان می
توانستند (و می توانند) به شرایط ماقبل انتخابات ریاست جمهوری بازگردند و
با سازمان دهی به نیروها و ساماندهی به رسانه های خود، تلاش کنند بار دیگر
به صحنه مناسبات سیاست رسمی کشور وارد شوند. این روزها حتی شنیده می شود که
برای رهبری حرکت اصلاحی چهره هایی مطرح شده اند و چگونگی ورود به عرصه
کارزار انتخاباتی دوره آتی ریاست جمهوری در دستور کار برخی محافل سیاسی
حامی این دیدگاه قرار گرفته است. شادمانی مراکز تصمیم گیرنده سیاسی در
حاکمیت، که عمدتا تحت تأثیر نحلیل های صادر شده از سوی مراکز امنیتی است،
از تفرقه ای که در حال شکل گیری است به حدی است که، در حالی که از کوچک
ترین تجمع و گردهمایی همراهان جنبش سیز جلوگیری می کنند، تشکیل جلسات رسمی و
غیر رسمی این محافل سیاسی را مورد مسامحه فرار می دهند. آنچه در این میان
به فراموشی سپرده شده این است که همراهی اصلاح طلبان با میرحسین موسوی پیش و
پس از انتخابات، مهم ترین ایرادی بود که از سوی حاکمیت ابراز می شد.
حاکمیت خواهان مرزبندی میرحسین با اصلاح طلبان و اخراج آنان از کمپین
انتخاباتی اش بود؛ خواسته ای که میرحسین با توجه به اصل پذیرش تنوع و تعدد،
آن را نپذیرفت. در ماجراهای پس از انتخابات نیز، بر اساس آنچه در محاکمه
های نمایشی و تبلیغات سنگین حکومتی مطرح شد، سعی می شد اصلاح طلبان به
عنوان طراح و تحریک کننده تمامی اعتراضات، و صد البته با اتهام موهوم
ارتباط با قدرت های خارجی و سازمان های اطلاعاتی آنها، معرفی شوند.
واقعیت این است که برای ارزیابی گذشته، بیش از هر چیز باید به بافتار
تاریخی حوادث آن توجه داشت و از تاریخ سازی و وارونه سازی حفایق تاریخی در
جهت اثبات درستی تحلیل ها و نظریه ها، سخت پرهیز کرد. امروزه، در عین
استقبال از نقد و ارزیابی علمانه و منصفانه از عملکرد جنبش، هوشیاری
همراهان جنبش سبز در جلوگیری از پیشبرد اهداف تفرقه افکنانه حاکمیت بس
ضروری است. آنها که از طولانی شدن راه خسته شده اند و در آستانه دروازه تنگ
عرصه سیاست ورزی رسمی در انتظار فرصتی برای ورود و حضور به هر قیمتی
هستند، فراموش کرده اند که اتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، آغاز اجرای طرح
اقتدارگرایان برای بیرون راندن اصلاح طلبان و منتقدان از عرصه سیاسی کشور،
یکدست سازی قدرت و ایجاد تنوع سیاسی مصنوعی و نمایشی در میان طرفداران خود
بود؛ طرحی که با هوشیاری مردم، مشارکت فعال کسانی که پیش از آن از
تأثیرگذاری بر روند سیاسی کشور نومید شده بودند، پایداری ستودنی همراهان
جنبش سبز و صبر و استقامت شان، نقش بر آب شد. راه مبارزه مدنی، راهی است پر
پیچ و خم و دشوار، اما دستاوردهای آن بس ماندنی و آینده ساز، و هر ملتی که
خواهان تحول بنیادین در وضعیت امروز خود و ساختن فردایی بهتر است، چاره ای
جز صبر و استقامت و تلاش بی وقفه در این راه ندارد.
حذف نام خلیج فارس؛ ایران از گوگل شکایت می کند
حذف نام خلیج فارس از گوگل مپ واکنش های فراوانی از سوی ایرانیان به
همراه داشته است، اینک سخنگوی وزارت امور خارجه می گوید که ایران به
“گوگل” اخطار داده که در صورت استفاده از واژه های جایگزین “خلیج فارس” از
آنان شکایت خواهد کرد.
سایت جستجوی گوگل در بخش نقشه خود (GOOGLE MAP اسم خلیج فارس را ا
برداشته است. پس از آن بود که ایرانیان در یک حرکت خودجوش به صفحه فیس بوک
گوگل هجوم آورده و در اعتراض به تغییر نام ” خلیج فارس” در گوگل مپ ، بر
روی صفحه گوگل کلماتی همچون PERSIAN GULF را بعنوان اعتراض درج می کنند.
شرکت گوگل به بیبیسی فارسی گفته بود که دلیل نشان ندادن نام خلیج فارس
در سرویس نقشهاش – گوگلمپز – این است که میخواهد وارد مناقشههای سیاسی
بر سر نام این دریا نشود.
مایکل دالوو، مدیر روابط عمومی شرکت گوگل مدعی شده که این شرکت هیچ گونه
“موضع سیاسی نمیگیرد” و از آنجا که “بعضی از مردم دنیا این آبراهه را
Arabian Gulf (خلیج عربی) مینامند، برای پرهیز از ورود به یک مناقشه
سیاسی، نامی برای این خلیج روی نقشهاش ظاهر نمیشود.
اما سردار حسین علایی با انتقاد از این اقدام سیاسی گوگل از همه
ایرانیان و همه مردم دنیا که به دنبال حفظ نامهای تاریخی بر اماکن
جغرافیایی هستند خواست که به این اقدام گوگل اعتراض کنند و تلاش کنند نام
صحیح خلیج فارس را بکار ببرند.
اکنون رامین مهمانپرست پیش از ظهر پنج شنبه در جمع خبرنگاران تاکید کرد:
بازیچه قرار دادن فناوری های نوین در مباحث سیاسی از جمله اقدامات جدید
دشمنان علیه ایران است که در این راستا “گوگل” بازیچه قرار گرفته است.
وی تصریح کرد: به طور یقین چنانچه “گوگل” نام “خلیج فارس” را به درستی
به کار نبرد با خسارت های زیادی از جانب مردم ایران روبرو خواهد شد.
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران افزود: به طور حتم “گوگل” با این حرکت
ناشایست خود با آسیب های زیادی روبرو خواهد شد زیرا حذف نام “خلیج فارس”
بازی با احساسات و واقعیت مردم ایران است.
مهمانپرست در ادامه سخنان خود با اشاره به وضعیت جزایر سه گانه ایران نیز گفت: هزاران سال است که این جزایر به ایران تعلق دارد.
وی تصریح کرد: کشورهای منطقه باید در کاربرد واژه هایی که باعث ناراحتی مردم ایران می شود دقت کنند.
پیش از این نیز سخنگوی وزارت خارجه گفته بود که تلاش گوگل برای در نظر
نگرفتن اسناد تاریخی و حذف نام خلیج فارس اعتبار این سایت را خدشه دار می
کند. وی تصریح کرده بود: مردم دنیا می دانند که نمی توان برای انگیزه های
سیاسی نام جعلی بر روی یک منطقه گذاشت. سخنگوی وزارت امور خارجه تصریح کرد:
ما همواره به طور رسمی پیگیری کرده ایم که نام خلیج فارس به طور صحیح
استفاده شود. تاکنون در سازمان ملل هفت بخشنامه و دستورالعمل برای استفاده
صحیح از نام خلیج فارس صادر شده است و این مساله به تمامی اعضا منتقل شده
است.
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران تاکید کرد: کشور ایران اجازه هیچگونه دخالت کشور های منطقه در مباحث داخلی را نمی دهد.
مهمانپرست با بیان اینکه کشورهای حاضر در ۱+۵ باید به مردم ایران احترام
بگذارند، گفت: دیدارهای مسئولین ایران در خصوص انرژی هسته ای در چارچوبی
مشخص انجام می شود و ارزیابی ما از نشست عراق مثبت است.
چن گوانگ چنگ، فعال مدافع حقوق
بشر در چین که حدود دو هفته پیش به سفارت آمریکا پناه برد و سپس، ظاهرا با
وعده مقامات برای صدور گذرنامه خروج از کشور، از این محل خارج شد، از تحقق
این وعده خبر داده است.
آقای چن، که نابیناست و قبل از پناه بردن به سفارت
آمریکا، چند سال را در بازداشت خانگی گذرانده بود، گفته است که ماموران
دولتی چین در بیمارستانی که در آن بستری است با او دیدار کرده و گفته اند
که طی پانزده روز آینده، برای او و خانواده اش گذرنامه صادر می کنند.مقامات آمریکایی از دولت چین خواسته بودند که هر چه سریعتر امکان خروج این معترض چینی و خانواده اش را فراهم کند تا بتواند از بورس تحصیلی که یکی از دانشگاه های آمریکایی به او داده استفاده کند.
حمیدرضا فولادگر، رئیس کمیسیون
اصل ۴۴ قانون اساسی، به خبرگزاری کار ایران - ایلنا - گفته است که قیمت
بنزین در سال آینده بین ۷۰۰ تا ۱۲۰۰ تومان خواهد بود و یارانه نقدی هم
"براساس خوشه بندی" بین خانوارها توزیع خواهد شد.
روز گذشته مجلس ایران نحوه هزینه کردن عواید ناشی
از اجرای مرحله دوم حذف یارانه ها را تصویب کرد اما مشخص نکرد که آیا
پرداخت های نقدی به تمامی خانوارها صورت می گیرد و یا اینکه خانوارهای مرفه
از دریافت این مبلغ محروم خواهند شد.به گفته آقای فولادگر، قرار است یک میلیون نفر از فهرست یارانه بگیران حذف شوند و یارانه ها به تمام افراد باقیمانده پرداخت شود اما سهم آنان بر اساس درآمد خانوار تعیین می شود به نحوی که خانوارهای کم درآمد، یارانه بیشتری بگیرند.
مشخص نیست که آیا اظهارات آقای فولادگر بیانگر تصمیم نهایی دولت است یا نه اما وی با اظهار این نظر که نتیجه ترتیبات جدید، افزایش یارانه نقدی است گفت که انتظار می رود این وضعیت آثار تورمی داشته باشد.
یک بانک ژاپنی اعلام کرده که مراودات بانکی خود با دولت ایران را براساس حکم قضایی صادر شده در آمریکا متوقف کرده است.
روز پنجشنبه، ۲۸ اردیبهشت (۱۷ مه)، سخنگوی بانک توکیو - میتسوبیشی یو اف جی گفت که قاضی دادگاهی در نیویورک در ارتباط با پرونده بمب گذاری در مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال ۱۹۸۳، حکم کرده است که دارایی های ایران نزد این بانک مسدود و مراودات بانک با دولت ایران متوقف شود.
سخنگوی بانک ژاپنی افزوده است که مبلغ دو میلیارد و ششصد میلیون دلار دارایی دولت جمهوری اسلامی نزد این بانک مسدود شده است هر چند وی در مورد میزان کل سپرده های ایران نزد این بانک و صاحبان این سپرده ها توضیح بیشتری نداد.
این حکم اوایل ماه جاری و به نفع دو تن از مصدومان بمب گذاری سال ۱۹۸۳ صادر شد اما به گفته سخنگوی بانک توکیو میتسوبیشی، اموال مسدود شده معادل مبلغی است که یک دادگاه دیگر آمریکایی در سال ۲۰۰۷ برای پرداخت خسارت به خانواده های قربانیان این بمب گذاری لازم تشخیص داده بود.
سخنگوی بانک توکیو میتسوبیشی گفته است که حکم قاضی دادگاه نیویورک نه تنها شامل عملیات این بانک در آمریکا می شود، بلکه فعالیت آن در ژاپن را هم در بر می گیرد که، به گفته او، از نظر قوانین ژاپن "محل ایراد است."
وی افزود که به همین دلیل، بانک در نظر دارد نسبت به این حکم استیناف خواهی کند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، بخش عمده امور بانکی مربوط به پرداخت های نفتی ژاپن به ایران از طریق بانک توکیو میتسوبیشی صورت می گیرد و یاسوهیرو ساتو، مدیر موسسه مالی میزوهو و رئیس انجمن بانکداران ژاپنی گفته است که قطع اینگونه مراودات "امنیت انرژی ژاپن را به مخاطره می اندازد."
تصمیم بانک ژاپنی به ماجرای انفجار شدید در مقر تفنگداران دریایی آمریکا در جریان جنگ داخلی لبنان ارتباط دارد که در جریان آن، ۲۴۱ نظامی آمریکایی و بیش از پنجاه نظامی فرانسوی کشته و شمار دیگری زخمی شدند.
جنگ داخلی لبنان در سال ۱۹۷۵ و با ورود نیروهای اسرائیلی به خاک آن کشور آغاز شد که هدف خود را خارج کردن افراد مسلح سازمان آزادیبخش فلسطین از لبنان اعلام کرده بودند.
واکنش متفاوت گروه های مختلف سیاسی و قومی لبنان به اقدام اسرائیل به درگیری نظامی و جنگ داخلی منجر شد که تا سال ۱۹۹۰ ادامه یافت و براساس برخی تخمین ها، بیش از دویست هزار کشته برجای گذاشت و ویرانی های گسترده ای به بار آورد.
روز ۲۳ اکتبر سال ۱۹۸۳، رانندگان دو کامیون حامل مواد منفجره در یک عملیات انتحاری، پایگاه تفنگداران دریایی آمریکا و سربازان فرانسوی در بیروت را هدف حمله قرار دادند و باعث وقوع انفجاری عظیم در این محل شدند.
کمتر از یک سال بعد، دولت وقت آمریکا تحت فشار افکار عمومی و خواست کنگره آن کشور، نیروهای خود را از لبنان خارج کرد.
در آن زمان، تعدادی از گروه های مسلح فعال در لبنان مسئولیت این عملیات را برعهده گرفتند اما سرانجام، مقامات آمریکایی با استناد به تحقیقات خود، جنبش حزب الله لبنان را عامل برنامه ریزی و اجرای این عملیات معرفی کردند.
به گفته مقامات آمریکایی، این عملیات با حمایت مالی و فنی ایران صورت گرفت.
در سال ۲۰۰۷، دادگاهی در آمریکا پس از رسیدگی به شکایت جمعی از بازماندگان نظامیان کشته شده در این عملیات، دستور داد دولت ایران بیش از دو و نیم میلیارد دلار غرامت به آنان بپرازد و طی سال های اخیر، این خانواده ها فعالانه در صدد مسدود کردن اموال دولت ایران و دریافت غرامت بوده اند.
در عین حال، اقدام بانک ژاپنی براساس رای دادگاهی در نیویورک به نفع دو تن از نظامیان آمریکایی زخمی در انفجارهای بیروت صورت گرفته که دستور داده است از محل اموال مسدود شده ایران، بیش از چهل میلیون دلار به آنان پرداخت شود.
در حال حاضر تحریم های بانکی و نفتی شماری از کشورهای غربی علیه برنامه های اتمی ایران، این کشور را با دشواری هایی در فروش نفت و مهمتر از آن، دریافت عواید حاصله از آن مواجه کرده است و به گزارش رویترز، گروهی از سناتورهای آمریکایی در نظر دارند طرحی را برای تشدید این تحریم ها به تصویب برسانند.
روز پنجشنبه، ۲۸ اردیبهشت (۱۷ مه)، سخنگوی بانک توکیو - میتسوبیشی یو اف جی گفت که قاضی دادگاهی در نیویورک در ارتباط با پرونده بمب گذاری در مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال ۱۹۸۳، حکم کرده است که دارایی های ایران نزد این بانک مسدود و مراودات بانک با دولت ایران متوقف شود.
سخنگوی بانک ژاپنی افزوده است که مبلغ دو میلیارد و ششصد میلیون دلار دارایی دولت جمهوری اسلامی نزد این بانک مسدود شده است هر چند وی در مورد میزان کل سپرده های ایران نزد این بانک و صاحبان این سپرده ها توضیح بیشتری نداد.
این حکم اوایل ماه جاری و به نفع دو تن از مصدومان بمب گذاری سال ۱۹۸۳ صادر شد اما به گفته سخنگوی بانک توکیو میتسوبیشی، اموال مسدود شده معادل مبلغی است که یک دادگاه دیگر آمریکایی در سال ۲۰۰۷ برای پرداخت خسارت به خانواده های قربانیان این بمب گذاری لازم تشخیص داده بود.
سخنگوی بانک توکیو میتسوبیشی گفته است که حکم قاضی دادگاه نیویورک نه تنها شامل عملیات این بانک در آمریکا می شود، بلکه فعالیت آن در ژاپن را هم در بر می گیرد که، به گفته او، از نظر قوانین ژاپن "محل ایراد است."
وی افزود که به همین دلیل، بانک در نظر دارد نسبت به این حکم استیناف خواهی کند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، بخش عمده امور بانکی مربوط به پرداخت های نفتی ژاپن به ایران از طریق بانک توکیو میتسوبیشی صورت می گیرد و یاسوهیرو ساتو، مدیر موسسه مالی میزوهو و رئیس انجمن بانکداران ژاپنی گفته است که قطع اینگونه مراودات "امنیت انرژی ژاپن را به مخاطره می اندازد."
تصمیم بانک ژاپنی به ماجرای انفجار شدید در مقر تفنگداران دریایی آمریکا در جریان جنگ داخلی لبنان ارتباط دارد که در جریان آن، ۲۴۱ نظامی آمریکایی و بیش از پنجاه نظامی فرانسوی کشته و شمار دیگری زخمی شدند.
انفجار بیروت
واحدهای تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت به عنوان بخشی از نیروهای چند ملیتی به جنگ داخلی لبنان به آن کشور اعزام شده بودند تا به منظور خاتمه دادن به این جنگ، در کنار واحدهایی از ارتش فرانسه، بریتانیا و ایتالیا، بر خروج افراد مسلح سازمان آزادیبخش فلسطین از بیروت نظارت کنند.جنگ داخلی لبنان در سال ۱۹۷۵ و با ورود نیروهای اسرائیلی به خاک آن کشور آغاز شد که هدف خود را خارج کردن افراد مسلح سازمان آزادیبخش فلسطین از لبنان اعلام کرده بودند.
واکنش متفاوت گروه های مختلف سیاسی و قومی لبنان به اقدام اسرائیل به درگیری نظامی و جنگ داخلی منجر شد که تا سال ۱۹۹۰ ادامه یافت و براساس برخی تخمین ها، بیش از دویست هزار کشته برجای گذاشت و ویرانی های گسترده ای به بار آورد.
روز ۲۳ اکتبر سال ۱۹۸۳، رانندگان دو کامیون حامل مواد منفجره در یک عملیات انتحاری، پایگاه تفنگداران دریایی آمریکا و سربازان فرانسوی در بیروت را هدف حمله قرار دادند و باعث وقوع انفجاری عظیم در این محل شدند.
کمتر از یک سال بعد، دولت وقت آمریکا تحت فشار افکار عمومی و خواست کنگره آن کشور، نیروهای خود را از لبنان خارج کرد.
در آن زمان، تعدادی از گروه های مسلح فعال در لبنان مسئولیت این عملیات را برعهده گرفتند اما سرانجام، مقامات آمریکایی با استناد به تحقیقات خود، جنبش حزب الله لبنان را عامل برنامه ریزی و اجرای این عملیات معرفی کردند.
به گفته مقامات آمریکایی، این عملیات با حمایت مالی و فنی ایران صورت گرفت.
در سال ۲۰۰۷، دادگاهی در آمریکا پس از رسیدگی به شکایت جمعی از بازماندگان نظامیان کشته شده در این عملیات، دستور داد دولت ایران بیش از دو و نیم میلیارد دلار غرامت به آنان بپرازد و طی سال های اخیر، این خانواده ها فعالانه در صدد مسدود کردن اموال دولت ایران و دریافت غرامت بوده اند.
در عین حال، اقدام بانک ژاپنی براساس رای دادگاهی در نیویورک به نفع دو تن از نظامیان آمریکایی زخمی در انفجارهای بیروت صورت گرفته که دستور داده است از محل اموال مسدود شده ایران، بیش از چهل میلیون دلار به آنان پرداخت شود.
در حال حاضر تحریم های بانکی و نفتی شماری از کشورهای غربی علیه برنامه های اتمی ایران، این کشور را با دشواری هایی در فروش نفت و مهمتر از آن، دریافت عواید حاصله از آن مواجه کرده است و به گزارش رویترز، گروهی از سناتورهای آمریکایی در نظر دارند طرحی را برای تشدید این تحریم ها به تصویب برسانند.
شورشیان مسلح به ساختمان ولایت و فرماندهی پلیس فراه در غرب افغانستان حمله کرده و با نیروهای امنیتی درگیر شده اند.
مقامات امنیتی در فراه می گویند، در نتیجه این
درگیری، هر چهار فرد مهاجم از پا درآمده و دست کم شش مامور پلیس و یک
غیرنظامی نیز در این حادثه کشته شده اند.گزارشها می رساند که این افراد با سلاح سبک و جلیقه های انتحاری مجهز بوده اند.
محمد غوث ملیار، آمر امنیت فراه به بی بی سی گفت که دست کم یازده غیرنظامی در نتیجه این درگیری زخمی شده و به بیمارستان منتقل شده اند.
این درگیری حوالی ساعات ده قبل از ظهر به وقت محل آغاز شد و مقامات می گویند، درگیری میان پلیس و مهاجمان، حدود چهل و پنج دقیقه ادامه داشته است.
وزارت داخله (کشور) افغانستان گفته است که هیچ یک از مهاجمان موفق به منفجر کردن جلیقه های انتحاری خود نشده و همه توسط نیروهای امنیتی از پا درآمده اند.
محمد اکرم خپلواک، والی فراه در زمان حمله در دفتر کارش حضور داشته، اما مقامات می گویند در این حمله به هیچ مقام دولتی آسیبی نرسیده است.
مسئولان امنیتی گزارش کرده اند که درگیری با کشته شدن تمامی مهاجمان به پایان رسیده و نیروهای امنیتی عملیاتی را برای ردیابی افرادی که این حمله را طراحی کرده بودند، آغاز کرده است.
فراه در غرب افغانستان موقعیت دارد و مرکز این ولایت در سالهای اخیر روی هم رفته آرام بوده است.
اما شماری از ولسوالی های فراه از جمله پرچمن، بالابلوک و بکوا خشونتهایی را تجربه کرده است.
همزمان با حمله شورشیان در فراه، نیروهای امنیتی گزارش کرده اند که حداقل پنج شورشی مسلح را در ولسوالی بالابلوک در جریان یک عملیات نظامی بازداشت کرده اند.
سفير آمريکا در اسرائيل: طرحهای حمله احتمالی به ايران آماده شدهاند
در آستانه دور ديگری از مذاکرات هسته ای گروه پنج به علاوه يک با ايران،
سفير آمريکا در اسرائيل می گويد که طرح های حمله احتمالی به ايران آماده
شده اند و اين گزينه «به طور کامل قابليت اجرا دارد.»
ايالات متحده آمريکا همانند اسرائيل همواره اعلام کرده است که برای مقابله با بلندپروازی هسته ای جمهوری اسلامی ايران گزينه نظامی را از نظر دور نگه نمی دارد و از تهران خواسته است تا درباره فعاليت های اتمی خود راستی آزمايی کند.
دان شاپيرو، سفير آمريکا در تل آويو در گفت و گو با راديو ارتش اسرائيل گفت: «ترجيح ما اين است که مسئله هسته ای ايران از طريق ديپلماتيک و با استفاده از اهرم های فشار حل و فصل شود و نه با استفاده از نيروی نظامی.»
وی افزود: «ولی اين موضوع بدان معنی نيست که گزينه نظامی کاملا در دستور کار نيست. اين گزينه الان در دستور نيست ولی قابل اجراست. برنامه ريزی های مورد نياز برای اطمينان از اينکه همه چيز مهیاست انجام شده است.»
ايالات متحده آمريکا، بريتانيا، فرانسه، چين و روسيه همراه با آلمان اعضای گروه پنج به علاوه يک را تشکيل می دهند که در سال های اخير با استفاده از اهرم تحريم و انجام مذاکرات با ايران، تلاش کرده اند تا تهران را متقاعد کنند که از غنی سازی اورانيوم دست بکشد.
اين کشورها نگران هستند که ايران در پوشش فعاليت های هسته ای خود که آن را صلح آميز می داند به دنبال ساخت بمب اتمی باشد. ايران اين اتهام را تکذيب می کند.
نمايندگان دو طرف دور جديد مذاکرات ميان خود را پس از يکسال وقفه ماه گذشته در استانبول ترکيه از سر گرفتند و قرار است گفت و گوهای خود برای رسيدن به توافقی در زمينه برنامه هسته ای تهران را روز ۲۳ ماه مه- يک هفته ديگر- در بغداد از سر گيرند.
اسرائيل که گفته می شود تنها قدرت هسته ای در خاورميانه است و حدود ۲۰۰ کلاهک هسته ای دارد در سال های اخير بارها تهديد کرده که در صورت حل نشدن برنامه اتمی جمهوری اسلامی اقدام به حمله پيشگيرانه عليه تاسيسات اتمی ايران خواهد کرد.
خبرگزاری رويترز در اين زمينه گزارش داده که به اعتقاد تحليلگران سياسی، تنها آمريکاست که می تواند با بهره گيری از توان نظامی خود خسارات جدی به تاسيسات هسته ای ايران وارد کند.
در ماه ژانويه، دان شاپيرو به يک روزنامه اسرائيلی گفته بود که آمريکا «تضمين می دهد که گزينه نظامی قابليت اجرا دارد و اين امکان در اختيار رييس جمهوری هست تا هر زمان که تصميم گرفت از آن استفاده کند.»
در همين حال و در آستانه مذاکرات بغداد، سعيد جليلی، دبير شورای عالی امنيت ملی ايران در همايش «اقتصاد مقاومتی» که برای بررسی راه های مقابله با تحريم های ايران برگزار شده است، به مقام های غربی هشدار داد که «در اظهارات شان دقت کرده و دچار اشتباه محاسباتی نشوند.»
آقای جليلی روز پنجشنبه با اشاره به برخی گفته های رهبران آمريکا مبنی بر اينکه زمان برای گفت و گو در حال پايان است، اظهار داشت: «آنچه رو به پايان است زمان برای فشار به ملت ايران است. چرا که بدون شک مسير فشار به ملت ايران، موجب مقاومت و پيشرفت بيشتر ما خواهد شد.»
ايران به دليل مقابله با خواست شورای امنيت سازمان ملل درباره تعليق غنی سازی اورانيوم هدف تحريم های بين المللی قرار گرفته است و آمريکا و اتحاديه اروپا همراه با برخی کشورهای متحد آنها نيز تحريم های يکجانبه ای را بر ضد تهران به مرحله اجرا در آورده اند.
قرار است روز پنجشنبه، سنای آمريکا تحريم های تازه ای را علیه ايران مورد بررسی قرار دهد و هری ريد، رهبر اکثريت دموکرات، خواستار رای سناتورها به اين تحريم ها شده است.
ايالات متحده آمريکا همانند اسرائيل همواره اعلام کرده است که برای مقابله با بلندپروازی هسته ای جمهوری اسلامی ايران گزينه نظامی را از نظر دور نگه نمی دارد و از تهران خواسته است تا درباره فعاليت های اتمی خود راستی آزمايی کند.
دان شاپيرو، سفير آمريکا در تل آويو در گفت و گو با راديو ارتش اسرائيل گفت: «ترجيح ما اين است که مسئله هسته ای ايران از طريق ديپلماتيک و با استفاده از اهرم های فشار حل و فصل شود و نه با استفاده از نيروی نظامی.»
وی افزود: «ولی اين موضوع بدان معنی نيست که گزينه نظامی کاملا در دستور کار نيست. اين گزينه الان در دستور نيست ولی قابل اجراست. برنامه ريزی های مورد نياز برای اطمينان از اينکه همه چيز مهیاست انجام شده است.»
ايالات متحده آمريکا، بريتانيا، فرانسه، چين و روسيه همراه با آلمان اعضای گروه پنج به علاوه يک را تشکيل می دهند که در سال های اخير با استفاده از اهرم تحريم و انجام مذاکرات با ايران، تلاش کرده اند تا تهران را متقاعد کنند که از غنی سازی اورانيوم دست بکشد.
اين کشورها نگران هستند که ايران در پوشش فعاليت های هسته ای خود که آن را صلح آميز می داند به دنبال ساخت بمب اتمی باشد. ايران اين اتهام را تکذيب می کند.
نمايندگان دو طرف دور جديد مذاکرات ميان خود را پس از يکسال وقفه ماه گذشته در استانبول ترکيه از سر گرفتند و قرار است گفت و گوهای خود برای رسيدن به توافقی در زمينه برنامه هسته ای تهران را روز ۲۳ ماه مه- يک هفته ديگر- در بغداد از سر گيرند.
اسرائيل که گفته می شود تنها قدرت هسته ای در خاورميانه است و حدود ۲۰۰ کلاهک هسته ای دارد در سال های اخير بارها تهديد کرده که در صورت حل نشدن برنامه اتمی جمهوری اسلامی اقدام به حمله پيشگيرانه عليه تاسيسات اتمی ايران خواهد کرد.
خبرگزاری رويترز در اين زمينه گزارش داده که به اعتقاد تحليلگران سياسی، تنها آمريکاست که می تواند با بهره گيری از توان نظامی خود خسارات جدی به تاسيسات هسته ای ايران وارد کند.
در ماه ژانويه، دان شاپيرو به يک روزنامه اسرائيلی گفته بود که آمريکا «تضمين می دهد که گزينه نظامی قابليت اجرا دارد و اين امکان در اختيار رييس جمهوری هست تا هر زمان که تصميم گرفت از آن استفاده کند.»
در همين حال و در آستانه مذاکرات بغداد، سعيد جليلی، دبير شورای عالی امنيت ملی ايران در همايش «اقتصاد مقاومتی» که برای بررسی راه های مقابله با تحريم های ايران برگزار شده است، به مقام های غربی هشدار داد که «در اظهارات شان دقت کرده و دچار اشتباه محاسباتی نشوند.»
آقای جليلی روز پنجشنبه با اشاره به برخی گفته های رهبران آمريکا مبنی بر اينکه زمان برای گفت و گو در حال پايان است، اظهار داشت: «آنچه رو به پايان است زمان برای فشار به ملت ايران است. چرا که بدون شک مسير فشار به ملت ايران، موجب مقاومت و پيشرفت بيشتر ما خواهد شد.»
ايران به دليل مقابله با خواست شورای امنيت سازمان ملل درباره تعليق غنی سازی اورانيوم هدف تحريم های بين المللی قرار گرفته است و آمريکا و اتحاديه اروپا همراه با برخی کشورهای متحد آنها نيز تحريم های يکجانبه ای را بر ضد تهران به مرحله اجرا در آورده اند.
قرار است روز پنجشنبه، سنای آمريکا تحريم های تازه ای را علیه ايران مورد بررسی قرار دهد و هری ريد، رهبر اکثريت دموکرات، خواستار رای سناتورها به اين تحريم ها شده است.
بانک ژاپنی نقل و انتقال ۲.۶ ميليارد دلار از دارايی های ايران را متوقف کرد
بانک ژاپنی «میتسوبیشی» در اجرای حکم یک دادگاه آمریکایی مبنی بر مسدود
کردن دو ميليارد و ۶۰۰ ميليون دلار از دارايی های ايران اعلام کرد که نقل و
انتقالهای دولت ایران از طریق این بانک را متوقف کرده است.
حکم دادگاه آمریکایی در ارتباط با آنچه که دخالت ایران در بمبگذاری های سال ۱۹۸۳ در بیروت عنوان گردیده، صادر شده است.
سخنگوی بانک ژاپنی «توکیو- میتسوبیشی یو اف جی»، روز پنجشنبه، ۲۸ اردیبهشتماه، در این خصوص به خبرگزاری فرانسه گفت که این بانک از دادگاهی در آمریکا حکمی دریافت کرده است مبنی بر اینکه باید اموال جمهوری اسلامی را مسدود کند.
وی توضیح نداد که این بانک چه مقدار از اموال جمهوری اسلامی را در اختیار دارد و گفت: «ما نمیتوانیم در خصوص اینکه چه کسانی از افراد مرتبط با دولت ایران در بانک ما حساب دارند، توضیح بدهیم.»
سخنگوی این بانک با اینحال تأیید کرد که ایران نقل و انتقالهای تجاری «نسبتا زیادی» را از طریق بانک توکیو- میتسوبیشی انجام میدهد.
در حملات انتحاریای که ۲۳ اکتبر ۱۹۸۳، اول آبانماه ۱۳۶۲، در خلال جنگهای داخلی لبنان رخ داد، برخورد جداگانه دو خودروی بمبگذاری شده به محل اقامت تفنگداران دریایی آمریکا و سربازان فراسوی عضو نیروهای چندملیتی در بیروت، ۲۹۹ کشته برجای گذاشت که در میان آنها ۲۴۱ آمریکایی و ۵۸ نظامی فرانسوی بودند.
اگرچه آن زمان سازمان جهاد اسلامی مسئولیت این حملات را بر عهده گرفت، برخی از گمانهزنیها بر دخالت ایران در این حمله تاکید میکرد.
سخنگوی بانک توکیو- میتسوبیشی روز پنجشنبه افزود که این بانک خواستار تجدید نظر این دادگاه آمریکایی در این حکم شده است.
وی اظهار داشت: «یکی از دلایل درخواست تجدید نظر این است که دادگاه آمریکایی خواستار مسدود شدن اموال (ایرانیان) نه فقط در آمریکا، که در شعب این بانک در ژاپن نیز شده است که این امر با قوانین ژاپن همخوانی ندارد.»
تهران همواره دستداشتن در انفجارهای سال ۱۹۸۳ بیروت را رد کرده است، اما واشینگتن به دنبال این انفجارها نام ایران را در فهرست کشورهای حامی تروریسم قرار داد.
بر پایه یک رای دادگاه فدرال آمریکا در سال ۲۰۰۷، ایران باید دو میلیارد و ۶۵۰ میلیون دلار به خانواده قربانیان غرامت پرداخت کند.
فروردینماه سال جاری نیز دادگاهی در آمریکا جمهوری اسلامی ایران را به پرداخت نزدیک به ۴۵ میلیون دلار غرامت به بازماندگان آمریکایی این حملات و خانواده قربانیان این حادثه محکوم کرد.
حکم دادگاه آمریکایی در ارتباط با آنچه که دخالت ایران در بمبگذاری های سال ۱۹۸۳ در بیروت عنوان گردیده، صادر شده است.
سخنگوی بانک ژاپنی «توکیو- میتسوبیشی یو اف جی»، روز پنجشنبه، ۲۸ اردیبهشتماه، در این خصوص به خبرگزاری فرانسه گفت که این بانک از دادگاهی در آمریکا حکمی دریافت کرده است مبنی بر اینکه باید اموال جمهوری اسلامی را مسدود کند.
وی توضیح نداد که این بانک چه مقدار از اموال جمهوری اسلامی را در اختیار دارد و گفت: «ما نمیتوانیم در خصوص اینکه چه کسانی از افراد مرتبط با دولت ایران در بانک ما حساب دارند، توضیح بدهیم.»
سخنگوی این بانک با اینحال تأیید کرد که ایران نقل و انتقالهای تجاری «نسبتا زیادی» را از طریق بانک توکیو- میتسوبیشی انجام میدهد.
در حملات انتحاریای که ۲۳ اکتبر ۱۹۸۳، اول آبانماه ۱۳۶۲، در خلال جنگهای داخلی لبنان رخ داد، برخورد جداگانه دو خودروی بمبگذاری شده به محل اقامت تفنگداران دریایی آمریکا و سربازان فراسوی عضو نیروهای چندملیتی در بیروت، ۲۹۹ کشته برجای گذاشت که در میان آنها ۲۴۱ آمریکایی و ۵۸ نظامی فرانسوی بودند.
اگرچه آن زمان سازمان جهاد اسلامی مسئولیت این حملات را بر عهده گرفت، برخی از گمانهزنیها بر دخالت ایران در این حمله تاکید میکرد.
سخنگوی بانک توکیو- میتسوبیشی روز پنجشنبه افزود که این بانک خواستار تجدید نظر این دادگاه آمریکایی در این حکم شده است.
وی اظهار داشت: «یکی از دلایل درخواست تجدید نظر این است که دادگاه آمریکایی خواستار مسدود شدن اموال (ایرانیان) نه فقط در آمریکا، که در شعب این بانک در ژاپن نیز شده است که این امر با قوانین ژاپن همخوانی ندارد.»
تهران همواره دستداشتن در انفجارهای سال ۱۹۸۳ بیروت را رد کرده است، اما واشینگتن به دنبال این انفجارها نام ایران را در فهرست کشورهای حامی تروریسم قرار داد.
بر پایه یک رای دادگاه فدرال آمریکا در سال ۲۰۰۷، ایران باید دو میلیارد و ۶۵۰ میلیون دلار به خانواده قربانیان غرامت پرداخت کند.
فروردینماه سال جاری نیز دادگاهی در آمریکا جمهوری اسلامی ایران را به پرداخت نزدیک به ۴۵ میلیون دلار غرامت به بازماندگان آمریکایی این حملات و خانواده قربانیان این حادثه محکوم کرد.
فشار وزارت اطلاعات بر کلیسای جماعت ربانی تهران
گزارشها حاکی است که وزارت اطلاعات از مسئولان و رهبران کلیسای جماعت
ربانی مرکز در تهران درخواست کرده است تا فهرست اعضای این کلیسا را به
همراه شماره ملی و سایر مشخصات آنها، در اختیار این وزارتخانه قرار دهند.
منصور برجی، از رهبران کلیسای ایرانیان لندن، در گفتوگو با رادیوفردا ضمن تأیید این خبر گفته است:
منصور برجی: این درخواستی است که چند سال است که مدام از کلیسا میشود. تحت فشار زیاد از رهبران کلیسا خواستهاند که اسامی کامل اعضای کلیسا و شماره ملی و شماره شناسنامه و به هر حال جزئیاتی از مشخصات اعضای کلیسا را در اختیار وزارت اطلاعات قرار دهند.
در خبری که در وبسایت محبتنیوز منتشر شده، آمده است که رهبران کلیسا درخواست کردهاند اعضای کلیسا به صورت داوطلبانه اطلاعات شخصی خودشان را تحویل رهبران کلیسا بدهند. میشود در این مورد توضیح بدهید.
اعضای کلیسا نسبت به امنیت یکدیگر خودشان را مسئول میبینند، اما تحت فشار زیاد، رهبران کلیسا تصمیم گرفتهاند که علنا به همه اعضا اعلام کنند که از ما چنین درخواستی شده و شما باشید که قدم پیش میگذارید و این اطلاعات را در اختیار ما قرار میدهید که ما هم بتوانیم [این اطلاعات را] به آنها (وزارت اطلاعات) بدهیم.
اما هفته بعد از این درخواست، یعنی یکشنبه گذشته (۱۷ اردیبهشتماه) دوباره علنا به همه اعضا گفتند که این امر گزینشی نیست و اگر شما عضو هستید باید این کار را بکنید. ما تشخیص میدهیم این هم تحت فشارهای مجددی بوده که از طرف وزارت اطلاعات به رهبران کلیسا اعمال شده است.
این شرط داوطلبانه بودن را همین یکشنبه گذشته برداشتند و از اعضای کلیسا خواسته شده است که این کار را بکنند.
در اختیار داشتن این لیست از سوی وزارت اطلاعات چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
این باعث میشود که آنها (وزارت اطلاعات) در درجه اول بدانند که اعضای فعلی چه کسانی هستند و بتوانند سر فرصت به سراغ تک تک آنها بروند.
به علاوه کلیسا را محدود میکنند که هیچ عضو جدید هم نتواند بگیرد. اعضای فعلی اگر به خاطر فشارها کلیسا را ترک کنند و اعضای جدیدی هم نتوانند بیایند، به این شکل میتوانند با اعمال محدودیتهای زیاد این کلیسا را در همان وضعیتی که است خفه بکنند.
واکنش رهبران کلیسا در مقابل این درخواست چه بوده است؟
اعضای کلیسا خیلی نگران هستند. این اسامی فرصتی را فراهم میکند که به خصوص کسانی که از زمینههای غیر مسیحی عضو کلیسا شدهاند، بعدا احضار شوند و مورد بازجویی و آزار و اذیت بیشتر قرار بگیرند.
برای خیلی از رهبران کلیسا این دوگانگی ایجاد شده است که چه باید بکنیم. این درواقع به یک خودکشی شبیه است. اگر اسامیشان را بدهید میدانید که از فردا ممکن است به وزارت اطلاعات فراخوانده شوند.
میدانیم که خیلی از افرادی که دانشجو بودند، [به خاطر گرایش به مسیحیت] مجبور شدهاند که ترک تحصیل بکنند. افرادی بیست و خردهای سال در دانشگاه و وزارت آموزش و پرورش کار میکردند اما به محض اینکه [مسئولان] فهمیدند که اینها کلیسا میروند و مسیحی هستند، از کارشان اخراج شدند.
همانطور که خودتان اشاره کردید و در وبسایت محبتنیوز هم ذکر شده، وزارت اطلاعات پیشتر نیز چنین درخواستی را مطرح کرده بود، اما به نوشته محبتنیوز، آن زمان رهبران کلیسای جماعت ربانی از تن دادن به این خواسته سر باز زده بودند. این بار پس چرا رهبران این کلیسا با این درخواست موافقت کردهاند؟
کلیسا و رهبران آن موقع سر باز زدند ولی بهای سنگینی هم دادند. از رهبران آن موقع یک عدهای به خاطر اینکه مقابل درخواستهای غیرقانونی و غیرانسانیای که از کلیسا میشد مقاومت کردند، کشته شدند، شهید شدند. ولی به هر حال طاقت انسانها حدی دارد. وقتی این فشارها مدام بر کلیسا و مسیحیان وارد میشود، به هر حال باید [رهبران] برای عدهای که در کلیسا هستند، اندیشه بکنند.
در مورد اعضای کلیسای جماعت ربانی که اشاره کردید کشته شدند، میشود کمی بیشتر توضیح بدهید؟
یک عدهای که مشخص بود، مثلا کشیش حسین سودمند که به اتهام ارتداد اعدام شدند و یا کشیش دیباج که ایشان هم به اتهام ارتداد سالهای سال در زندان بودند و بعد از فشارهای بینالمللی آزاد شدند، اما چند ماه بعد به طرز خیلی وحشیانهای ایشان را کشتند.
همزمان با ایشان، عدهای دیگر از کشیشان، کشیش هوسپیان و کشیش میکائیلیان (از کلیسای انجیلی) به طرز مشابهی که بعدها در واقع امضای قاتلان قتلهای زنجیرهای معروف بود، کشته شدند. اسم این کشیشان هم در زمره کسانی که قربانیان قتلهای زنجیرهای بودند ذکر شده است. آن زمان این قتلها را به یک سری گروههای مخالف نسبت دادند ولی چند سال بعد اسامی اینها در لیست قربانیان قتلهای زنجیرهای آمد.
یعنی این که کلیسای جماعت ربانی معتقد است که این افراد توسط عوامل جمهوری اسلامی کشته شدهاند؟
به طور رسمی نه، اما برای خیلی از شرکتکنندگان و اعضای قدیمی و جدید این کلیسا مشخص بوده است. کشیش مهدی دیباج سالها در زندان مخالفان که نبود، در زندانهای جمهوری اسلامی بود. اتهام ایشان هم اتهام ارتداد بود و سه بار هم به همین دلیل برای ایشان حکم اعدام صادر شده بود. کلیسا و رهبران آنها مرتب پاسخگوی مأموران امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی بودند.
اشاره کردید که این قتلها، امضای قاتلان زنجیره را داشت. منظورتان چیست؟
وقتی اجساد برخی از این عزیزان پیدا شد، آنها با ضربات متعدد چاقو، بیست و خردهای ضربه چاقو کشته شده بودند، یعنی مشابه همان قتلی که داریوش فروهر و همسرشان و یک سری دیگر از دگراندیشان و مخالفان سیاسی نصیبشان شده بود.
آماری از اعضای کشته شده کلیساها در ایران از ابتدای انقلاب تا کنون در دست دارید؟
حدود ۱۰ رهبر کلیسایی و کشیش، که البته سه نفر از این افراد کشیش نبودند ولی از رهبران کلیسایی و بهخصوص کلیسای خانگی بودند.
میدانید کلیسای جماعت ربانی چه تعداد عضو دارد؟
نه، من آمار خیلی دقیقی از اعضای این کلیسا ندارم ولی یکی از پرتعدادترین اعضا را در این کلیسا میتوانید پیدا کنید.
از تعداد نوکیشان مسیحی در ایران چه؟ آیا آماری دارید؟
نه، فکر نمیکنم کسی آمار دقیقی داشته باشد. تخمینهای زیادی زده میشود و از شواهدی نظیر تعداد کسانی که مرتب دستگیر میشوند و اینکه این مسئله تا این اندازه مورد توجه مسئولان جمهوری اسلامی قرار گرفته است و بلندپایهترین مقامات در مورد آن نظر میدهند و همینطور نگرانیهایی که برخی از علمای قم نسبت به رشد کلیسای خانگی در شهرهای مختلف مانند مشهد و قم ابراز میکنند، نشاندهنده این است که تعداد قابل توجه است و نگرانیهایی را هم باعث شده است.
منصور برجی، از رهبران کلیسای ایرانیان لندن، در گفتوگو با رادیوفردا ضمن تأیید این خبر گفته است:
منصور برجی: این درخواستی است که چند سال است که مدام از کلیسا میشود. تحت فشار زیاد از رهبران کلیسا خواستهاند که اسامی کامل اعضای کلیسا و شماره ملی و شماره شناسنامه و به هر حال جزئیاتی از مشخصات اعضای کلیسا را در اختیار وزارت اطلاعات قرار دهند.
در خبری که در وبسایت محبتنیوز منتشر شده، آمده است که رهبران کلیسا درخواست کردهاند اعضای کلیسا به صورت داوطلبانه اطلاعات شخصی خودشان را تحویل رهبران کلیسا بدهند. میشود در این مورد توضیح بدهید.
اعضای کلیسا نسبت به امنیت یکدیگر خودشان را مسئول میبینند، اما تحت فشار زیاد، رهبران کلیسا تصمیم گرفتهاند که علنا به همه اعضا اعلام کنند که از ما چنین درخواستی شده و شما باشید که قدم پیش میگذارید و این اطلاعات را در اختیار ما قرار میدهید که ما هم بتوانیم [این اطلاعات را] به آنها (وزارت اطلاعات) بدهیم.
اما هفته بعد از این درخواست، یعنی یکشنبه گذشته (۱۷ اردیبهشتماه) دوباره علنا به همه اعضا گفتند که این امر گزینشی نیست و اگر شما عضو هستید باید این کار را بکنید. ما تشخیص میدهیم این هم تحت فشارهای مجددی بوده که از طرف وزارت اطلاعات به رهبران کلیسا اعمال شده است.
گفتوگوی رادیو فردا با منصور برجی، از رهبران کلیسای ایرانیان لندن
منظورتان این است که دیگر داوطلبانه نیست و همه اعضا باید اسم و اطلاعاتشان را به رهبران کلیسا بدهند.این شرط داوطلبانه بودن را همین یکشنبه گذشته برداشتند و از اعضای کلیسا خواسته شده است که این کار را بکنند.
در اختیار داشتن این لیست از سوی وزارت اطلاعات چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
این باعث میشود که آنها (وزارت اطلاعات) در درجه اول بدانند که اعضای فعلی چه کسانی هستند و بتوانند سر فرصت به سراغ تک تک آنها بروند.
به علاوه کلیسا را محدود میکنند که هیچ عضو جدید هم نتواند بگیرد. اعضای فعلی اگر به خاطر فشارها کلیسا را ترک کنند و اعضای جدیدی هم نتوانند بیایند، به این شکل میتوانند با اعمال محدودیتهای زیاد این کلیسا را در همان وضعیتی که است خفه بکنند.
واکنش رهبران کلیسا در مقابل این درخواست چه بوده است؟
اعضای کلیسا خیلی نگران هستند. این اسامی فرصتی را فراهم میکند که به خصوص کسانی که از زمینههای غیر مسیحی عضو کلیسا شدهاند، بعدا احضار شوند و مورد بازجویی و آزار و اذیت بیشتر قرار بگیرند.
برای خیلی از رهبران کلیسا این دوگانگی ایجاد شده است که چه باید بکنیم. این درواقع به یک خودکشی شبیه است. اگر اسامیشان را بدهید میدانید که از فردا ممکن است به وزارت اطلاعات فراخوانده شوند.
میدانیم که خیلی از افرادی که دانشجو بودند، [به خاطر گرایش به مسیحیت] مجبور شدهاند که ترک تحصیل بکنند. افرادی بیست و خردهای سال در دانشگاه و وزارت آموزش و پرورش کار میکردند اما به محض اینکه [مسئولان] فهمیدند که اینها کلیسا میروند و مسیحی هستند، از کارشان اخراج شدند.
همانطور که خودتان اشاره کردید و در وبسایت محبتنیوز هم ذکر شده، وزارت اطلاعات پیشتر نیز چنین درخواستی را مطرح کرده بود، اما به نوشته محبتنیوز، آن زمان رهبران کلیسای جماعت ربانی از تن دادن به این خواسته سر باز زده بودند. این بار پس چرا رهبران این کلیسا با این درخواست موافقت کردهاند؟
کلیسا و رهبران آن موقع سر باز زدند ولی بهای سنگینی هم دادند. از رهبران آن موقع یک عدهای به خاطر اینکه مقابل درخواستهای غیرقانونی و غیرانسانیای که از کلیسا میشد مقاومت کردند، کشته شدند، شهید شدند. ولی به هر حال طاقت انسانها حدی دارد. وقتی این فشارها مدام بر کلیسا و مسیحیان وارد میشود، به هر حال باید [رهبران] برای عدهای که در کلیسا هستند، اندیشه بکنند.
در مورد اعضای کلیسای جماعت ربانی که اشاره کردید کشته شدند، میشود کمی بیشتر توضیح بدهید؟
یک عدهای که مشخص بود، مثلا کشیش حسین سودمند که به اتهام ارتداد اعدام شدند و یا کشیش دیباج که ایشان هم به اتهام ارتداد سالهای سال در زندان بودند و بعد از فشارهای بینالمللی آزاد شدند، اما چند ماه بعد به طرز خیلی وحشیانهای ایشان را کشتند.
همزمان با ایشان، عدهای دیگر از کشیشان، کشیش هوسپیان و کشیش میکائیلیان (از کلیسای انجیلی) به طرز مشابهی که بعدها در واقع امضای قاتلان قتلهای زنجیرهای معروف بود، کشته شدند. اسم این کشیشان هم در زمره کسانی که قربانیان قتلهای زنجیرهای بودند ذکر شده است. آن زمان این قتلها را به یک سری گروههای مخالف نسبت دادند ولی چند سال بعد اسامی اینها در لیست قربانیان قتلهای زنجیرهای آمد.
یعنی این که کلیسای جماعت ربانی معتقد است که این افراد توسط عوامل جمهوری اسلامی کشته شدهاند؟
به طور رسمی نه، اما برای خیلی از شرکتکنندگان و اعضای قدیمی و جدید این کلیسا مشخص بوده است. کشیش مهدی دیباج سالها در زندان مخالفان که نبود، در زندانهای جمهوری اسلامی بود. اتهام ایشان هم اتهام ارتداد بود و سه بار هم به همین دلیل برای ایشان حکم اعدام صادر شده بود. کلیسا و رهبران آنها مرتب پاسخگوی مأموران امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی بودند.
اشاره کردید که این قتلها، امضای قاتلان زنجیره را داشت. منظورتان چیست؟
وقتی اجساد برخی از این عزیزان پیدا شد، آنها با ضربات متعدد چاقو، بیست و خردهای ضربه چاقو کشته شده بودند، یعنی مشابه همان قتلی که داریوش فروهر و همسرشان و یک سری دیگر از دگراندیشان و مخالفان سیاسی نصیبشان شده بود.
آماری از اعضای کشته شده کلیساها در ایران از ابتدای انقلاب تا کنون در دست دارید؟
حدود ۱۰ رهبر کلیسایی و کشیش، که البته سه نفر از این افراد کشیش نبودند ولی از رهبران کلیسایی و بهخصوص کلیسای خانگی بودند.
میدانید کلیسای جماعت ربانی چه تعداد عضو دارد؟
نه، من آمار خیلی دقیقی از اعضای این کلیسا ندارم ولی یکی از پرتعدادترین اعضا را در این کلیسا میتوانید پیدا کنید.
از تعداد نوکیشان مسیحی در ایران چه؟ آیا آماری دارید؟
نه، فکر نمیکنم کسی آمار دقیقی داشته باشد. تخمینهای زیادی زده میشود و از شواهدی نظیر تعداد کسانی که مرتب دستگیر میشوند و اینکه این مسئله تا این اندازه مورد توجه مسئولان جمهوری اسلامی قرار گرفته است و بلندپایهترین مقامات در مورد آن نظر میدهند و همینطور نگرانیهایی که برخی از علمای قم نسبت به رشد کلیسای خانگی در شهرهای مختلف مانند مشهد و قم ابراز میکنند، نشاندهنده این است که تعداد قابل توجه است و نگرانیهایی را هم باعث شده است.
تقی رحمانی: کیهان میخواهد حکم یزدی یا توسلی را سنگینتر کند
روزنامه کیهان با انتشار مقالهای مفصل با عنوان «پروندهای برای ستون
پنجم» تشکل سیاسی پنجاه ساله «نهضت آزادی ایران» را متهم به اعتقاد به
تغییر حاکمیت، سرنگونی و مبارزه مسلحانه کرده است.
این روزنامه که تحت نظر نماینده رهبر جمهوری اسلامی ایران منتشر میشود در شماره روز یکشنبه، ۲۴ اردیبهشت، نوشته است که در جریان بازداشت محمد توسلی، عضو ۷۴ ساله و زندانی نهضت آزادی، اسنادی به دست آمده که در کلاسهای این تشکل در کنار مبارزات ایدئولوژیک و سیاسی به بررسی مبارزه مسلحانه پرداخته شده است.
اخیرا حامیان نهضت آزادی ایران از آن چه «اعمال فشار بر محمد توسلی در زندان» نامیدند ابراز نگرانی کردهاند و همچنین از احتمال به اجرا گذاشتن حکم هشت سال حبس ابراهیم یزدی، دبیرکل این تشکل، گفتهاند.
رادیوفردا از تقی رحمانی، فعال و تحلیلگر ملی-مذهبی در پاریس، خواسته است محتوای این مقاله کیهان را بررسی کند.
تقی رحمانی: این خودش یک مثنوی میخواهد. ولی خلاصهوار میشود گفت یک پرونده است منتها نه به سبک مهرنامه یا روزنامههای اصلاحطلب. بلکه پرونده برای دادگاه که اساسا چرا نهضت آزادی تشکیل شده، چرا زمان شاه از قانون اساسی حمایت کرده، از سال ۵۸ هم با جمهوری اسلامی مبارزه کرده.
سندسازی کرده عمدتا علیه رهبران نهضت آزادی و بعد آمده به طور کلی جریان نهضت آزادی را غربگرا و ضد جمهوری اسلامی که با آن بایست برخورد شود مطرح کرده. ادامه همان مصداق جنگ نرم است که حاکمیت با گروههای ملیمذهبی، ملی و غیره داشته.
در این مقاله کیهان از جمله آمده که از سال ۱۳۶۳به این سو با این که نهضت آزادی در لفافه صحبت کرده شک و شبههای برای مسئولان جمهوری اسلامی ایران نمانده که کشف کردند این تشکل خواستار تغییر حاکمیت و سرنگونی است.
نهضت آزادی چه زمان شاه و چه در حال حاضر جریانی بوده که باورهای اعتقادی خودش را داشته، منتها سعی کرده در چارچوب قوانین فعالیت کند. زیر سقف سانسور و ملتزم بوده. این منش نهضت است. نهضت میگوید ما مصدقی هستیم. بله، باورهای نهضت آزادی یک چیزی است که همان که در جمهوری اسلامی اعضای شورای نگهبان هم به قانون اساسی حاضر نیستند قسم بخورند. چون فصل سه قانون اساسی را قبول ندارند. ولی خب چون نهضت آزادی در موضع اپوزیسیون است این جور مورد هجوم قرار میگیرد. این ویژگی نهضت آزادی است.
ولی کیهان گفته که اساسا اینها خواهان تغییر حاکمیت و سرنگونی هستند.
ببینید، سرنگونی مفهوم دارد. شما باید اعلام شعار کنید. نیروها را توی خیابان بکشید. نه این که حکومت را تشویق کنید که اصلاحطلبانه برخورد کند و قانون اساسی خودش را رعایت کند. اینجا بحث این است که این قانون اساسی احتمالا براندازی بخشی از حاکمیت خواهد بود. اجرای فصل سه آن. این دیگر مشکل آقایان است. نه مشکل نهضت آزادی.
روزنامه کیهان همچنین نوشته از محمد توسلی عضو دفتر سیاسی نهضت آزادی و از اعضای قدیمی و ارشد آن جزوهای به دست آمده که در آن مبارزات مسلحانه در امتداد مبارزات سیاسی و ایدئولوژیک ذکر شده و گفته شده مآلا بدون جنگ و خونریزی پیروزی ممکن نیست.
این سند مال ۱۳۵۶ است. بحث نهضت آزادی خارج از کشور است. آقای محمد توسلی به اندازه بزرگترین سران حاکمیت جمهوری اسلامی سابقه مبارزاتی دارد، بلکه بیشتر. در خانه ایشان ممکن است از این آرشیوها باشد. ولی اساسا مبارزه مسلحانه مشی نهضت آزادی نبوده. حتی در زمان پهلوی هم وقتی مبارزه مسلحانه شروع میشود همدلی با مجاهدین بوده، نه اقدام. بعد در این دوران که اساسا چنین بحثی مطرح نیست.
دست آخر روزنامه کیهان از تاثیر فکری نهضت آزادی بر افکار احزاب کارگزاران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، مشارکت و دفتر تحکیم وحدت و غیره نوشته و ابراز خوشحالی نهضت آزادی بعد از انتخابات ۲۲ خرداد از این که این تشکلها آرامآرام به واقعگرایی نزدیک شدند و مرز بین خودی و غیرخودی را کنار گذاشتند. مقصود چیست؟
اتفاقا همین است. آرمانهای نهضت آزادی آرمانهایی بوده که به سازگاری دین با حقوق بشر و دموکراسی نزدیکتر بوده و جریانهای جوانتر به زمان و به مرور دریافتند که باید به این دیدگاهها نزدیک شوند. باید آقای شریعتمداری و طیف ایشان جواب بدهد که این ریزش نیرو در سی سال چرا به این حد صورت گرفته؟ چون خلاصه اینها نیروهایی بودند که از دل حکومت درآمدند و به شدت خودی و غیرخودی میکردند. به تجربه دریافتند که شرط این است که در یک ایران آزادتر زندگی کنند. ما امیدواریم که این مرزهای خودی و غیرخودی بسیار بسیار بیشتر بریزد و حتی تا مرزهای درونی اصولگرایان هم برود و همه ملت ایران را شامل شود. اتفاقا نهضت آزادی از این لحاظ باید به خودش ببالد.
این جناح افراطیتر که در کیهان مستقر است میخواهد حکم آقای یزدی یا احیانا آقای توسلی را سنگینتر کند. ضمن این که آقای محمد توسلی به این رفتوآمدهای داخل زندان و ایستادن روی آرمانهای خودش تاکید دارد. دقیقا این پروندهسازی است و بارها و بارها صورت گرفته. فقط من یک نکته دارم. این آقای حسین شریعتمداری نماز میخواند، حجت شرعیاش چیست؟ برود از این روحانیون دیگر قم سوال کند که آیا میشود نهضت آزادی را مصداق دشمن گرفت و بعد هرچه دلش خواست آدم بنویسد؟ واقعا من نمیدانم منش از دست رفته مسلمانی در جامعه ما بیداد میکند.
این روزنامه که تحت نظر نماینده رهبر جمهوری اسلامی ایران منتشر میشود در شماره روز یکشنبه، ۲۴ اردیبهشت، نوشته است که در جریان بازداشت محمد توسلی، عضو ۷۴ ساله و زندانی نهضت آزادی، اسنادی به دست آمده که در کلاسهای این تشکل در کنار مبارزات ایدئولوژیک و سیاسی به بررسی مبارزه مسلحانه پرداخته شده است.
اخیرا حامیان نهضت آزادی ایران از آن چه «اعمال فشار بر محمد توسلی در زندان» نامیدند ابراز نگرانی کردهاند و همچنین از احتمال به اجرا گذاشتن حکم هشت سال حبس ابراهیم یزدی، دبیرکل این تشکل، گفتهاند.
رادیوفردا از تقی رحمانی، فعال و تحلیلگر ملی-مذهبی در پاریس، خواسته است محتوای این مقاله کیهان را بررسی کند.
تقی رحمانی: این خودش یک مثنوی میخواهد. ولی خلاصهوار میشود گفت یک پرونده است منتها نه به سبک مهرنامه یا روزنامههای اصلاحطلب. بلکه پرونده برای دادگاه که اساسا چرا نهضت آزادی تشکیل شده، چرا زمان شاه از قانون اساسی حمایت کرده، از سال ۵۸ هم با جمهوری اسلامی مبارزه کرده.
سندسازی کرده عمدتا علیه رهبران نهضت آزادی و بعد آمده به طور کلی جریان نهضت آزادی را غربگرا و ضد جمهوری اسلامی که با آن بایست برخورد شود مطرح کرده. ادامه همان مصداق جنگ نرم است که حاکمیت با گروههای ملیمذهبی، ملی و غیره داشته.
در این مقاله کیهان از جمله آمده که از سال ۱۳۶۳به این سو با این که نهضت آزادی در لفافه صحبت کرده شک و شبههای برای مسئولان جمهوری اسلامی ایران نمانده که کشف کردند این تشکل خواستار تغییر حاکمیت و سرنگونی است.
نهضت آزادی چه زمان شاه و چه در حال حاضر جریانی بوده که باورهای اعتقادی خودش را داشته، منتها سعی کرده در چارچوب قوانین فعالیت کند. زیر سقف سانسور و ملتزم بوده. این منش نهضت است. نهضت میگوید ما مصدقی هستیم. بله، باورهای نهضت آزادی یک چیزی است که همان که در جمهوری اسلامی اعضای شورای نگهبان هم به قانون اساسی حاضر نیستند قسم بخورند. چون فصل سه قانون اساسی را قبول ندارند. ولی خب چون نهضت آزادی در موضع اپوزیسیون است این جور مورد هجوم قرار میگیرد. این ویژگی نهضت آزادی است.
ولی کیهان گفته که اساسا اینها خواهان تغییر حاکمیت و سرنگونی هستند.
ببینید، سرنگونی مفهوم دارد. شما باید اعلام شعار کنید. نیروها را توی خیابان بکشید. نه این که حکومت را تشویق کنید که اصلاحطلبانه برخورد کند و قانون اساسی خودش را رعایت کند. اینجا بحث این است که این قانون اساسی احتمالا براندازی بخشی از حاکمیت خواهد بود. اجرای فصل سه آن. این دیگر مشکل آقایان است. نه مشکل نهضت آزادی.
روزنامه کیهان همچنین نوشته از محمد توسلی عضو دفتر سیاسی نهضت آزادی و از اعضای قدیمی و ارشد آن جزوهای به دست آمده که در آن مبارزات مسلحانه در امتداد مبارزات سیاسی و ایدئولوژیک ذکر شده و گفته شده مآلا بدون جنگ و خونریزی پیروزی ممکن نیست.
این سند مال ۱۳۵۶ است. بحث نهضت آزادی خارج از کشور است. آقای محمد توسلی به اندازه بزرگترین سران حاکمیت جمهوری اسلامی سابقه مبارزاتی دارد، بلکه بیشتر. در خانه ایشان ممکن است از این آرشیوها باشد. ولی اساسا مبارزه مسلحانه مشی نهضت آزادی نبوده. حتی در زمان پهلوی هم وقتی مبارزه مسلحانه شروع میشود همدلی با مجاهدین بوده، نه اقدام. بعد در این دوران که اساسا چنین بحثی مطرح نیست.
دست آخر روزنامه کیهان از تاثیر فکری نهضت آزادی بر افکار احزاب کارگزاران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، مشارکت و دفتر تحکیم وحدت و غیره نوشته و ابراز خوشحالی نهضت آزادی بعد از انتخابات ۲۲ خرداد از این که این تشکلها آرامآرام به واقعگرایی نزدیک شدند و مرز بین خودی و غیرخودی را کنار گذاشتند. مقصود چیست؟
اتفاقا همین است. آرمانهای نهضت آزادی آرمانهایی بوده که به سازگاری دین با حقوق بشر و دموکراسی نزدیکتر بوده و جریانهای جوانتر به زمان و به مرور دریافتند که باید به این دیدگاهها نزدیک شوند. باید آقای شریعتمداری و طیف ایشان جواب بدهد که این ریزش نیرو در سی سال چرا به این حد صورت گرفته؟ چون خلاصه اینها نیروهایی بودند که از دل حکومت درآمدند و به شدت خودی و غیرخودی میکردند. به تجربه دریافتند که شرط این است که در یک ایران آزادتر زندگی کنند. ما امیدواریم که این مرزهای خودی و غیرخودی بسیار بسیار بیشتر بریزد و حتی تا مرزهای درونی اصولگرایان هم برود و همه ملت ایران را شامل شود. اتفاقا نهضت آزادی از این لحاظ باید به خودش ببالد.
این جناح افراطیتر که در کیهان مستقر است میخواهد حکم آقای یزدی یا احیانا آقای توسلی را سنگینتر کند. ضمن این که آقای محمد توسلی به این رفتوآمدهای داخل زندان و ایستادن روی آرمانهای خودش تاکید دارد. دقیقا این پروندهسازی است و بارها و بارها صورت گرفته. فقط من یک نکته دارم. این آقای حسین شریعتمداری نماز میخواند، حجت شرعیاش چیست؟ برود از این روحانیون دیگر قم سوال کند که آیا میشود نهضت آزادی را مصداق دشمن گرفت و بعد هرچه دلش خواست آدم بنویسد؟ واقعا من نمیدانم منش از دست رفته مسلمانی در جامعه ما بیداد میکند.
کارشناسان سازمان ملل متحد میگویند، ایران به ارسال غیرقانونی
تسلیحات به سوریه ادامه میدهد. در گزارش آنها به "فعالیتهای غیرقانونی"
غنیسازی اورانیوم در جمهوری اسلامی نیز اشاره شده است.
کارشناسان کمیسیون سازمان ملل متحد ویژه نظارت بر اجرای تحریمها علیه
ایران در پیشنویس گزارش خود به این عالیترین نهاد بینالمللی مینویسند،
سوریه همچنان مقصد اصلی سلاحهای غیرقانونی جمهوری اسلامی ایران است.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، یک دیپلمات شورای امنیت سازمان ملل که نمیخواست نامش فاش شود، زیرا متن گزارش هنوز قطعی نشده، ابراز داشت که سه محمولهی جدید تسلیحات غیرقانونی ایران شناسایی شدهاند که مقصد دو محموله سوریه بوده است.
این دیپلمات افزود که "به احتمال بسیار زیاد" سومین محمولهی بزرگ موشکهایی ساخت ایران بودهاند. پیش از این مقامهای بریتانیایی گزارش داده بودند که مقصد محمولهی موشک شبهنظامیان طالبان در افغانستان بوده است.
ایران همانند روسیه از حامیان بسیار معدود رژیم بشار اسد به شمار میرود.
در این پیشنویس از ارسال دیگر "محمولههای نگرانکنندهی" سلاحهای ایران به نقاط دیگر نیز سخن رفته است.
خبرگزاری رویترز به نقل از این مقام دیپلماتیک مینویسد، در شرایطی که مقامهای تهران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی میکوشند در مناقشه اتمی به یکدیگر نزدیک شوند، «ارسال تسلیحات غیرقانونی به سوریه به معنای سرپیچی از تصمیمات جامعه بینالملل است».
عمدهی این محمولههای سلاح ایران به مقصد سوریه، در خاک ترکیه توسط مقامهای این کشور ضبط شدهاند. سال گذشته دولت ترکیه علیه سوریه تحریم تسلیحاتی وضع کرده بود.
به گفتهی دیپلماتهای سازمان ملل، هنوز زمان انتشار گزارش قطعی کمیسیون کارشناسان نظارت بر اجرای تحریمها علیه ایران مشخص نیست و ممکن است در متن پیشنویس تغییراتی وارد شود. سال گذشته گزارش این کمیسیون به دلیل مخالفت روسیه انتشار بیرونی نیافت.
تحریمهای بینالمللی، عامل محدود شدن فعالیتهای اتمی ایران
در پیشنویس گزارش این کمیسیون ویژه سازمان ملل به محدود شدن فعالیتهای اتمی جمهوری اسلامی ایران نیز اشاره شده است. علت کندی در فعالیتهای هستهای، چهار دوره اقدامات تنبیهی شورای امنیت سازمان ملل میان سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ علیه ایران عنوان شده است.
در متن پیشنویس گزارش امسال که به دست خبرگزاری رویترز نیز رسیده، با ذکر نام مواد و دستگاههایی که ایران به دنبال تهیهی آن است، آمده است که "تحریمها روند تهیه تجهیزات و قطعات خاص مورد نیاز برنامه غیرقانونی هستهای" ایران را با دشواری و کندی مواجه ساختهاند. ولی از سوی دیگر "ایران همچنان به فعالیتهای غیرقانونی خود، ازجمله به غنیسازی اورانیوم" ادامه میدهد.
جمهوری اسلامی ایران مدعی است که برنامه اتمیاش صرفا اهداف صلحآمیز را دنبال میکند. ولی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و کشورهای غربی ظن جدی دارند که رهبری ایران به دنبال دستیابی به سلاح اتمی است.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، یک دیپلمات شورای امنیت سازمان ملل که نمیخواست نامش فاش شود، زیرا متن گزارش هنوز قطعی نشده، ابراز داشت که سه محمولهی جدید تسلیحات غیرقانونی ایران شناسایی شدهاند که مقصد دو محموله سوریه بوده است.
این دیپلمات افزود که "به احتمال بسیار زیاد" سومین محمولهی بزرگ موشکهایی ساخت ایران بودهاند. پیش از این مقامهای بریتانیایی گزارش داده بودند که مقصد محمولهی موشک شبهنظامیان طالبان در افغانستان بوده است.
ایران همانند روسیه از حامیان بسیار معدود رژیم بشار اسد به شمار میرود.
در این پیشنویس از ارسال دیگر "محمولههای نگرانکنندهی" سلاحهای ایران به نقاط دیگر نیز سخن رفته است.
خبرگزاری رویترز به نقل از این مقام دیپلماتیک مینویسد، در شرایطی که مقامهای تهران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی میکوشند در مناقشه اتمی به یکدیگر نزدیک شوند، «ارسال تسلیحات غیرقانونی به سوریه به معنای سرپیچی از تصمیمات جامعه بینالملل است».
عمدهی این محمولههای سلاح ایران به مقصد سوریه، در خاک ترکیه توسط مقامهای این کشور ضبط شدهاند. سال گذشته دولت ترکیه علیه سوریه تحریم تسلیحاتی وضع کرده بود.
به گفتهی دیپلماتهای سازمان ملل، هنوز زمان انتشار گزارش قطعی کمیسیون کارشناسان نظارت بر اجرای تحریمها علیه ایران مشخص نیست و ممکن است در متن پیشنویس تغییراتی وارد شود. سال گذشته گزارش این کمیسیون به دلیل مخالفت روسیه انتشار بیرونی نیافت.
تحریمهای بینالمللی، عامل محدود شدن فعالیتهای اتمی ایران
در پیشنویس گزارش این کمیسیون ویژه سازمان ملل به محدود شدن فعالیتهای اتمی جمهوری اسلامی ایران نیز اشاره شده است. علت کندی در فعالیتهای هستهای، چهار دوره اقدامات تنبیهی شورای امنیت سازمان ملل میان سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ علیه ایران عنوان شده است.
در متن پیشنویس گزارش امسال که به دست خبرگزاری رویترز نیز رسیده، با ذکر نام مواد و دستگاههایی که ایران به دنبال تهیهی آن است، آمده است که "تحریمها روند تهیه تجهیزات و قطعات خاص مورد نیاز برنامه غیرقانونی هستهای" ایران را با دشواری و کندی مواجه ساختهاند. ولی از سوی دیگر "ایران همچنان به فعالیتهای غیرقانونی خود، ازجمله به غنیسازی اورانیوم" ادامه میدهد.
جمهوری اسلامی ایران مدعی است که برنامه اتمیاش صرفا اهداف صلحآمیز را دنبال میکند. ولی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و کشورهای غربی ظن جدی دارند که رهبری ایران به دنبال دستیابی به سلاح اتمی است.
مسئول پروندۀ هسته ایران غرب را از اشتباه محاسباتی در مذاکرات بر حذر داشت
سعید جلیلی- مسئول پروندۀ هسته ای ایران، گفت به برخی از طرف
های مقابل هشدار می دهد که در اظهارتشان دقت کنند و دچار اشتباه محاسباتی
نشوند، چرا که یکی از خطاهای آنها از ابتدای انقلاب این بوده که بارها
دچار اشتباه محاسباتی شده اند
سعید جلیلی- دبیر و نمایندۀ آیت الله خامنه ای
در شورای عالی امنیت ملی و مسئول پروندۀ هسته ای جمهوری اسلامی ایران،
امروز به کشورهای عضو گروه موسوم به گروه (١+٥) هشدار داد که در مذاکرات
بغداد در هفتۀ آینده دچار اشتباه محاسباتی نشود.
در این گفتگوها که قرار است در روز ٢٣ ماه مه در
پایتخت عراق برگزار شود ٥ عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد (آمریکا،
روسیه، چین، انگلیس و فرانسه) و آلمان به نمایندگی از سوی جامعۀ بین المللی
با جمهوری اسلامی ایران گفتگو می کنند.
سعید جلیلی در سخنانی که امروز (پنجشنبه) در همایش
«اقتصاد مقاومتی» در تهران ایراد کرد ضمن بیان این مطلب که مقاومت ملت
ایران باعث پیشرفت در عرصه های گوناگون شده است افزود به برخی از طرف های
مقابل هشدار می دهد که در اظهارت شان دقت کنند و دچار اشتباه محاسباتی
نشوند چرا که یکی از خطاهای آن ها از ابتدای انقلاب این بوده که بارها دچار
اشتباه محاسباتی شده اند.
مسئول پروندۀ هسته ای ایران ضمن تأکید مجدد بر آمادگی
این کشور برای «مذاکره و همکاری مبتنی بر حقوق مسلم ایران» گفت، برخی از
طرف های مقابل می گویند زمان برای گفتگو به پایان رسیده است اما او می گوید
زمان برای «راهبرد فشار» رو به پایان است.
سعید جلیلی گفت مسیری که مردم ایران برای پیشرفت خود انتخاب کرده اند غیر قابل بازگشت است و طرف مقابل ایران حتی به اهداف تاکتیکی خود که با اعمال فشار به دنبال آن بودند دست نیافته اند.
بزعم سعید جلیلی پیشرفت ایران و مذاکره با طرف مقابل که با «عزت» انجام می شود نتیجۀ مقاومت این کشور است.سعید جلیلی گفت مسیری که مردم ایران برای پیشرفت خود انتخاب کرده اند غیر قابل بازگشت است و طرف مقابل ایران حتی به اهداف تاکتیکی خود که با اعمال فشار به دنبال آن بودند دست نیافته اند.
مذاکرات هسته ایران و گروه (١+٥) در ماه گذشته پس از یک وقفۀ پانزده ماهه، در استانبول از سر گرفته شد و برای نخستین بار هر دو طرف فضای مذاکرات را مثبت ارزیابی کرده و از مثمر به ثمر بودن آن سخن گفتند.
علی هنری
بخش اول: همگرایی و تکثر
پیش از ورود به بحثِ اصلی، اشاره به یک اشکالِ روشی در "طرح پروژه همگرایی برمحور دموکراسیخواهی" را ضروری میدانم. به طور مشخص در نوشته رضا علیجانی (و تا حدی نیز در نوشته تقی رحمانی) نقطه عزیمتِ بحث سیاسی روز، تاریخ بلند مدت کشور است که بلافاصله به بحثی ذات شناسانه در رفتار و نگرش ایرانیان گره میخورد. واقعیت این است که نگاه تاریخی به پدیدههای سیاسی و اجتماعی امری پذیرفتنی و حتی توصیهشدهاست ولی این نگاه تاریخی باید در جهت تسهیل و راهگشای توصیف فضای سیاسی کنونی و وضعیت نیروهای سیاسی باشد، نه به تکرارِ امور ذاتیِ اثبات نشدهای مانند ضعف "حس ملی و خودآگاهی جمعی در میان ایرانیان". حتی اگر هم بتوان چنین خصلتهای تاریخیای را برای ملتها متصور شد، برای یافتن راه حلهایی برایشان بیشتر باید به حوزههایی چون فرهنگ و روانشناسی جمعی و مردمشناسی رجوع کرد. حوزههایی که پاسخیابی در آنها به زمانهای بلند مدت نیاز دارد. امر امروزی و سیاسیای چون "حاکمیت نظریه خودی-غیرخودی براردوی اصلاحطلبان" ناظر بر بحثهایی هستند همچون سوابق سیاسی نه چندان متأخر، توازن نیروهای سیاسی کشور در دوران اصلاحات، شکل گیری هویتهای سیاسی در نیم قرن اخیر در کشور و دیگر مباحثی از این دست. پیوند دادن این دو حوزه بحث، کاستیها و موانعی برای گفتوگو بوجود می آورد، از آن جمله که در خود نوشته آقای علیجانی نیز مشهود است. برمبنای نقطه عزیمت نظری آقای علیجانی ایشان باید پاسخ بگویند، چرا ریشه "عدم ارتباط وتوجه کافی به اقشار زیر متوسط و مزد-حقوقبگیران" در جنبش سبز را ایشان در دوران اصلاحات میبیند و نه در تاریخ چندصدساله و ویژگیهای ذاتی ایرانیان. نکته دیگر اینکه اگر جامعه ایرانی چنین است و چنان است، چطور میتوان امیدوار بود که با تکیه به یک طرح ، موفق به ایجاد همگرایی در میان نیروهای سیاسیِ آن شد. بحث تک چهرهها یا پیشروها نیست. بحث آن است که آیا ما حداقل پیوندی میان جامعه و جریانهای سیاسی برقرار میدانیم یا نه؟ آیا عقبهای برای جریانات سیاسی در جامعه قائل هستیم یا خیر؟ آیا نمایندگی جریانات سیاسی را باور داریم؟ اگر بلی، یعنی جریانهای سیاسی را نه بر جامعه بلکه از جامعه میدانیم، تجویزهایمان برای همگرایی باید در پیوند با نیروهای جامعه ارائه شود. چنانچه موانع همگرایی را ناشی از ساختارهای هویتی بلند مدت میدانیم، نقد و بررسیمان نیز از وقایع تاریخی باید بر اساس همان زمان بلند مدت صورت پذیرد؛ اما چنانچه نقد و تجویزی برپایه وقایع روز ارائه میدهیم باید به ساختارهایی نیز بیندیشیم که ناظر بر همین وقایع اخیر هستند. به باور من بحث همگرایی نیروهای سیاسی، بحث سیاسیِ امروزی به معنایِ "اینجایی و اکنونی" است که هدف آن نه تغییرِ ذات یک ملت بلکه همان هدفی است که رضا علیجانی بهدرستی ذکر میکند یعنی "تغییر در تناسب قوای سیاسی".
همگرایی و دموکراسیخواهی
ارجاع به تاریخ ناگزیر -به باور من- اما یگانه موردِ روششناسی بحث برانگیز در بررسی آنچه رضا علیجانی "معضل" همگرایی میداند نیست. تفاوت نگذاشتن میان پراکندگی و تکثر، فقدان ارتباط روشن میان گفتمانهای هویتی و پایگاه اجتماعی و یکسان انگاشتنِ گفتار استراتژیک و برنامه سیاسی دیگر موارد قابل نقد طرحِ این پروژه است. دو مورد نخست را در خطوط بعد به بحث خواهم گذاشت و به مبحث گفتار استراتژیک و برنامه سیاسی در بخش دوم نوشته اشاره خواهم کرد.
پراکندگی و تکثر . رضا علیجانی در اثبات گرایش جامعه ایرانی به واگرایی، وضعیت تشکلها و مجموعهها و نیروهای سیاسی را شاهد میآورد.(۱) اما پرسش این است که این وضعیت براستی آنگونه که علیجانی توصیف میکند "پراکندگی" است یا حکایتی است از چندگانگی و تکثر واقعی موجود؟ آیا این وضعیت مانع است یا پیشبرنده؟
انسانها در جوامع پیچیده دارای سویههای هویتی گوناگون و، بسته به شرایط و فرد، گاه همسنگ هستند. زنان کارگر با زنان کارفرما، دانشجویان دانشگاههای دولتی با دانشجویان دانشگاههای خصوصی، جمهوریخواهانِ راستگرا با جمهوریخواهان چپگرا، ملی-مذهبیون طرفدار حکومت سکولار با ملی-مذهبیون طرفدار حکومت دینی و غیره و غیره با یکدیگر تفاوتهای جدی در انتخاب راهکارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای رسیدن به اهدافشان دارند. این فهرست میتواند طولانیتر شود و این دوگانهها به سهگانه و چهارگانه تبدیل شوند. منظور این نیست که هیچ دو فردی با هم یکسان نیستند و در نتیجه واگرایی در ذات جوامع پیچیده است؛ بلکه منظور این است که وجود گرایشهای گوناگون در جنبش زنان و جنبش دانشجویی و "تنوع اقشار اجتماع و تنوع جریانات سیاسی و مدنی آزادیخواه"(۲) همانطور که رحمانی واقعیت جامعه ایران میپندارد، اموری طبیعی هستند، ولی برخلاف رحمانی و علیجانی این تکثر به باور من نه تنها مذموم نیست بلکه مبارک نیز میباشد. تکثر فرهنگی و سیاسی بستر بالندگی و رشد جوامع است، به جای مانع دیدن تکثرها و برابردانستنِ آن با پراکندگی باید آن را پذیرفت و به سویههای پیشبرنده آن توجه نشان داد. به باور من یکی از اشکالات طرح بحث همگرایی، تعبیر تکثر به پراکندگی و مانع دموکراسی دیدنِ آن است.
گفتمانهای هویتی و پایگاه اجتماعی . رضا علیجانی بر این باور است که جنبش سبز "اینک دچار افول و رکود شده و شرایطی قفلشده برای کلیت سیاست (مدنی) در ایران را رقم زده است." او یکی از دلایل این امر را که به زعم او میراث دوران اصلاحات است "حاکمیت نظریه خودی-غیرخودی براردوی اصلاحطلبان و محروم ماندن آنها از نیروهای همسو و باسابقه و باتجربهتر" میداند. رحمانی هم بر این نقیصه که جنبش سبز "مرز خودی و غیرخودی را از سر بیرون نکرده" اشاره دارد. به بحث "افول و رکود" جنبش سبز در خطوط بعد خواهم پرداخت. اینجا فقط این نکته را بگویم که به نظر من درستتر آن است که جای علت و معلول را در این دو گزاره عوض کنیم. یعنی به نظر من، این قفل شدن یا تعلیق سیاستورزی (اعم از مدنی و غیرمدنی) است که از جمله به تعلیق جنبش سبز به عنوان یکی از عناصر این مجموعه دامن زدهاست. در بخش دوم نوشته به این موضوع بازخواهم گشت. در اینجا مایلم به تفاوتی که نادیده گرفتن آن یکی از مشکلات همکاری و همگرایی نیروهای سیاسی در ایران است اشاره کنم. یعنی ندیدن تفاوت میان گفتمانهای هویتی یک جمع سیاسی و پایگاه اجتماعی آن جمع.
یکی از تبعات سرکوب و استبداد آن است که فعالان سیاسی و اجتماعی را به سوی گردهم آمدن در جمعهای کوچکی سوق میدهد که عمده فعالیتشان مطالعه در مورد سیاست است، و نه سیاستورزی. چرا که کنش سیاسی عمدتاً همراه با ریسک بسیار و هزینه سنگین است. بازتاب این تمرکز بر مطالعه را در رواج بحثهای نظری و فلسفی درمیان فعالان سیاسی میبینیم. اما آن روی سکه این پدیده مبارک، پدید آمدن گروههای کوچکی است با گفتمانهای هویتی جامع و مانع که لزوماً پیوندی با منافع و آمال و آرزوهای گروههای مردمی ندارند. مشکل همانطور که رحمانی اشاره میکند مساله "وجود شخصیتهای منفرد پرقدرت و نفوذ" است یا به کلام علیجانی "جریانهایی که تنها اسمی و عنوانی (بعضا تاریخی) را با خود حمل میکنند ... و تکچهرههای مطبوعاتی، رسانهای، فکری و ... که تنها «فردی» با نظراتی هر چند محترم اما بدون عقبه اجتماعی اند."
طبیعی است که در یک جامعه آزاد این گروههای هویتی امکان این را مییابند که با نشر گفتار خود عقبه اجتماعی بوجود آوردند و به وزنههای سیاسیای تبدیل شوند و بر این اساس و هماهنگ با گفتمان هویتیشان وارد همگراییها و واگراییهایی که صلاح میدانند با دیگر نیروها که آنها نیز صلاح خویش را تشخیص میدهند بشوند. اما تا زمانی که این جمعهای هویتی به وزنه سیاسی و نمایندگان گروههای اجتماعی تبدیل نشدهاند، انتظار بیهودهای است که از نیروهای سیاسی خواسته شود که فقط به صرف سابقه یا بنا بر ادعای تجربه، با نیرویی دیگر همراه گردند.
انتقادی که به اصلاحطلبان دوم خردادی در مورد تقسیم نیروهای سیاسی و اجتماعی به خودی و غیرخودی وارد است، ناظر به "محروم کردن خود از نیروهای همسو و باسابقه و باتجربهتر" نیست؛ بلکه ناظر است بر مبارزه نکردن برای ایجاد فضایی که دیگر نیروها و تشکلها (همسو و غیر همسو، باسابقه و با تجربه و کمسابقه و کم تجربه) در آن ازادانه به فعالیت سیاسی بپردازند.
همین استدلال در مورد نقیصه دیگر مورد اشاره علیجانی یعنی عدم پیوند با "اقشار زیر متوسط و مزد-حقوق بگیران" صادق بنظر میرسد. یک نیروی سیاسی مختار است پایه اجتماعیای را که میخواهد بسیج کند و به پشتیبانی آن، قدرت خویش را تحکیم بخشد. اما انتقاد آنجاست که نیرویی که مدعی دموکراسی است و قدرت دارد بر حقوق و آزادیهای تشکلها و احزاب و نیروهای دیگر اجتماعی و سیاسی با بهانهها و فرمولهای سهلانگارانه چون "پرهیز از افراط و تفریط" به امید واهیِ اشغال فضای میانه، سر باززند. امروز نیز نمیتوان بر نیروهای بالادست جنبش سبز ایراد وارد کرد که چرا با افراد یا گروههای دیگر مرزبندی دارند، ولی میتوان بر امر مهم پذیرش تکثر جنبش سبز پایفشرد.
بخش دوم: تغییر تناسب قوای سیاسی
حال با این ملاحظات مایلم وجه عملی پروژه همگرایی دوستان را به بحث بگذارم. یعنی پاسخ خود را به پرسشی که ایشان طرح کردهاند بدهم. پرسشی که اینگونه طرح میشود: نیروهای سیاسیِ ملی و جمهوریخواه، سکولارهایی که نگاهشان به مذهب ستیزهجویانه نیست، به فضائلی چون مدارا، میانهروی و انصاف و روشهای مسالمتآمیز و خشونت پرهیز باور دارند و مداخله خارجی را به سود نمیدانند، چگونه قادرند "تناسب قوای سیاسی" را به نفع خود تغییر دهند؟ به باور من پاسخ این پرسش را باید در توانایی بسیج سیاسی و همراهی و پایداری نیروی مردمیای که به آن باور دارند جستجو کرد. به عبارت دیگر، پرسش اصلی در تغییر تناسب قوای سیاسی، چگونگی یا ضرورتِ همگرایی نیست؟ بلکه پرسش اصلی آن است که با پشتوانه چه نیرویی میتوانیم در تناسب قوای سیاسی تغییر ایجاد کنیم؟ به باور من این نیروی اجتماعی نیرویی نیست جز نیروی اجتماعی جنبش سبز. اگر این ادعا درست باشد، آنوقت پرسش فوق را باید با این پرسش جابجا کرد: کدام همگرایی میان نیروهای سیاسی میتواند به تقویت جنبش سبز بینجامد؟
جنبش سبز و شرایط تعلیق سیاسی
بنظر میرسد هرچند حضور پررنگ و واقعی و پتانسیل بی بدیل جنبش سبز برای تغییر اجتماعی مدنظر آقایان علیجانی و رحمانی نیز هست اما این دو براین باورند جنبش سبز کاستیهایی دارد که عاجل ترین عمل برای رفع و دفع آن، "در تعامل با سکولارها و حتی دموکراسیخواهان" میسر خواهد گشت. به همین دلیل ضرورت همگرایی در میان نیروهای سیاسی را تجویز میکنند. یعنی پیش فرضی دارند که مبنی بر اینکه جنبش سبز "دچار افول و رکود شده" و این رکود با اضافه شدن نیروهای سیاسی جدید و همگرایی آنها جبران میشود.
به باور من صحیحتر آن است که به جای "ضعف و رکود" از مفهوم تعلیق یا وضعیت تعلیق (abeyance) استفاده کنیم. این مفهوم مناسبتر است زیرا جنبش سبز را از یک حرکت صرف بودن یا یک واقعه فراتر می بیند و آن را به سطح یک روند یا فرآیند اجتماعی-سیاسی ارتقا میدهد.(۳) امروز به دلیل تعطیل شدن تقریبی "امر سیاسی" در جامعه، جنبش سبز به معنای یک فرآیند تاریخی به حال تعلیق درآمده است. اما این به آن معنا نیست که این جنبش توانایی آن را ندارد که بار دیگر سربرکشد. خواستها و مطالبات و نارضایتیها که عامل خیزش جنبش سبز بودند همچنان پابرجایند، نمادها و هویتها همچنان پررنگ جلوهگرند، پیوندها و شبکهها هنوز پتانسیل امکان برقراری ارتباط و کنشورزی را دارا هستند. یعنی هنوز به روشنی میتوان متصور بود که در سطح پایینتری از سرکوب درخواست موسوی و کروبی برای راهپیمایی را جمع عظیمی پاسخ گویند.
این وضعیت تعلیق (abeyance) نه مترتب بر عدم همگرایی در میان نیروهای سیاسی چون سکولارهاست و نه در عدم همدلی گروههای اجتماعی چون مزدبگیران یا زیر متوسط جامعه ایران. اما علیجانی و رحمانی بر این نظرند که جنبش سبز در وضعیت رکود و ضعف است و این نقصان را باید با همگرایی در میان نیروهای سیاسی و پیوند با گروههای اجتماعی مزدبگیر علاج کرد. به باور من طرح مساله نادرست و مفهوم همگرایی ناقص است و با شکل دیگری از طرح موضوع و با فهم دیگری از همگرایی میتوان راهکار دستیافتنیتر و عملیتری ارائه داد. تلاش میکنم این موضوع را در سه فصل توضیح دهم:
۱) بسیج بر پایه توافق یا بسیج برپایه اقدام
در یک صورتبندی کلی، فرآیند بسیج سیاسی را میتوان به دو مرحله، به ترتیب، بسیج برپایهی توافق (consensus mobilization) و بسیج بر پایهی اقدام (action mobilization) تقسیمبندی کرد. این که جنبشی اجتماعی در امر بسیج سیاسی با دشواریهایی روبرو میشود، میتواند به ضعف در هر یک از این دو مرحله مرتبط باشد. عملا اینکه جنبش سبز توان بسیج خود را از دست دادهاست نمیتواند فقط مربوط به رویگردانی جامعه از آن، یا ضعف در بسیجِ برپایهی توافق باشد. چه بسا ضعف عمده در بسیج برپایهی اقدام است. یعنی از جمله کنشهایی در راستایِ در معرض جنبش قرار دادن مجموعه مشارکتکنندگان بالقوه و همدل، افزایش انگیزه آنها -اعم از انگیزههای ابزاری، ایدئولوژیک، هویتی، و احساسی- و برداشتن موانع پیش روی مشارکت. این آخری ناظر به امری است که از کنترل نیروهای جنبش خارج است و حکومت است که میزان سرکوب و هزینه مشارکت را افزایش میدهد. اینکه بخشهایی از جامعه یا گروههای اجتماعی در معرض جنبش سبز قرار نمیگیرند، یا انگیزه کافی برای مشارکت ندارند و از همه مهمتر توانایی گذر از موانع پیشِروی مشارکت با توجه به ریسک بالا و هزینه تحمیلی را حکومت ندارند، اموری مستقل از میزان همدلی آنها و موفقیت یا عدم موفقیت جنبش در بسیج برپایهی توافق است. یعنی نمیتوان ضعف در بسیج سیاسی را در بسیج برپایهی توافق خلاصه کرد و فقدان یا افت آن را به این تعبیر کرد که جنبش سبز باید در برنامه سیاسی، باورها و ارزشها یا اهداف خود تغییر دهد. در بررسی وضعیت کنونی جنبش سبز نمیتوان مواجه خشونتبار حکومت با این جنبش و سرکوب و تداوم این خشونتورزی و تهدید نسبت به کنشگران و جامعه را نادیده گرفت؛ یعنی همه آن عواملی که گذر از موانع مشارکت را برای هر فرد دشوار میکند. بنابراین برای آنکه به درستی ضعف در بسیج سیاسی را ارزیابی کنیم باید به درستی نیروهای مشارکتکننده و امکانات و ظرفیتهای حضورشان را شناسایی کنیم.
۲) همدلی در پائین یا همگرایی در بالا
در بحث همگرایی پاسخ به این پرسش ضروری است که آیا فرایند همگرایی را بالا به پایینی (top-down) یا پایین به بالایی (bottom-up) میدانیم؟ یعنی آیا تصور ما این است که نزدیک شدن نیروهای سیاسی به یکدیگر، همگرایی جامعه را موجب می شود یا پتانسیل همگرایی جامعه است که نیروهای سیاسی را در کنار هم مینشاند یا فرایندی بینابینی. پاسخ به این پرسش، مسلماً در جوامع مختلف متفاوت است. به نظر من با رجوع به سابقه جنبش سبز میتوان پاسخی به این پرسش در ارتباط با جامعه سیاسی امروزی ایران یافت. اینکه در ماههای آغازین ظهور و بروز جنبش سبز، سبکهای مختلف زندگی در کنار یکدیگر در جنبش سبز مشارکت داشتند، اینکه مدارا و تکثر و همگرایی را در کنارهم در جنبش سبز شاهد بودیم فرایندی نبود که از همگرایی نیروهای سیاسیای که امروز صحبت از الزام همگراییشان برای بازسازی جنبش سبز می شود حاصل شدهباشد. این نقشآفرینی جامعه و حضور جنبش سبز با مفاهیم و خواستها و ارزشهای خود بود که همگرایی را بر نیروهای سیاسی تحمیل کرد. اتفاقا بسیاری از نیروهایی که امروز مدعی و پیگیر همگرایی هستند، در فضایِ سیاسی آن زمان یا اصولاً تصوری از وجود چنین پتانسیلی در جامعه نداشتند، یا اساساً خود را فارغ از فضاهایی که ممکن بود در آنها این پتانسیل به منصه ظهور برسد می دانستند، یا با بدبینی نظارهگر بودند یا خاموشی را به همراهی ترجیح میدادند. پرسش این است که چرا امروز به این نتیجه رسیدهایم که این همگرایی میتواند به احیای آن جنبش کمک کند؟ آیا امروز میتوان همگرایی را به شکل مکانیکی به آن جمعیتِ کثیر جامعه منتقل کرد. جامعهای که فارغ از آن همگرایی یا دقیقتر فارغ از فقدان آن "همگرایی از بالا"، راه خود را گشود.
اینک که به لطف جنبش سبز و همگرایی از پائین، این پتانسیل آشکار شدهاست باید دید که آن همگرایی از بالا (خواه حول محور دموکراسی یا هر محور دیگری) چه هدفی را دنبال میکند؟ آیا قصد دارد جمعیت دیگری از مشارکت کنندگان و مبارزهکنندگان را که خصوصیات اخلاقی و زیستی متفاوتی با نیروهای پیشین داشته باشند، یعنی برای مثال متهورتر، شجاعتر، ریسکپذیرتر و غیره هستند گِرد آورد تا گره از کار فروبسته جنبش سبز بگشاید؟ آیا هدف آن است ویژگیها و ساختار بیبدیلِ جنبش سبز را تغییر داد و آن را به جنبشی کلاسیک، با ساختاری متمرکز تبدیل کرد؟ نباید وابستگی ساختار و عامل را فراموش کرد. چه بسا ساختارِ جدید موردِ نظر آقایان عاملان دیگری نیاز داشتهباشد. واقعیت آن است که اگر به همان جمعیت متکثر و همسوی آغاز سال ۱۳۸۸ باور داریم و اگر جنبش را در وضعیت تعلیق و نه رکود و مرگ میدانیم باید تلاش در جهت تقویت همین جنبش با همین مختصات و ساختار و ارزشها و پارادایمها داشته باشیم.
۳) دموکراسی خواهی و دموکراتیزاسیون
اینکه همگرایی نیروهای سیاسی اصولا به همافزایی این نیروها منجر میشود امری پذیرفتهاست. هر چند که گاه همگرایی نیروهای ضعیف به ضعف جمع می انجامد و نه به قدرت آنها.(۴) اما برای ادامه بحث بپذیریم که صحبت ما از نیروهایی است که همگراییشان میتواند به جمع قدرتمندتری از تک تک اعضای جمع منجر شود. اگر این همگرایی دموکراسیخواهی را مد نظر داشته باشد، غیرقابل انکار است که امید به رسیدن به دموکراسی بیشتر میشود. باز هم اینجا از مشکلاتی که خود این مسئله دارد میگذریم: یعنی مشکل اساسی در زمینه سنجش دموکراسیخواهی. امروز در میان نیروهای سیاسی ایرانی کمتر نیرویی را پیدا میشود که خود را دموکراسیخواه نداند. با اینهمه میتوان فرض کرد "دموکراسیخواهی" میتواند معیار و مِلاکی برای همگرایی باشد. اما مسئله اصلی هنوز و همچنان پابرجا باقی خواهد ماند و آن اینکه "دموکراسیخواهی" با "برنامه برای پیشبرد دموکراتیزاسیون" تفاوت دارد. تجارب دموکراتیزاسیون یا همان گذار به دموکراسی نشان میدهد که از قضا آنچه در این زمینه اهمیت اساسی دارد همگرایی نیروهایی است که در دورهای رویاروی یکدیگر ایستاده بودند و نه نیروهایی که به تَبَع محذوف بودنشان به نوعی با یکدیگر همگرا بوده و هستند.
به باور من برای پیشبرد دموکراتیزاسیون، همگرایی همه نیروهای دموکراسیخواه نه عملی است نه الزامی. اگر ما بدنبال تغییر مسالمت آمیز با پرهیز از آشوب و مداخله خارجی و حفظ تمامیت ارضی و کم کردن هزینه باشیم، بحث اصلی ایجاد همگرایی میان پوزیسیون و اپوزیسیون است. گذار به دموکراسی مستلزم آن است که بخشی از حاکمیت بر سر لزوم دموکراسی به همگرایی با اپوزیسیون دموکراسیخواه برسد و از این طریق تناسب قوا را به نفع دموکراسی خواهان تغییر دهد. حال میتوان پرسش همگرایی را بار دیگر و به نحو دیگری مطرح کرد: آیا همگرایی نیروهایی که در فاصلهای دور از ثقل سیاسی عینی ایران هستند به این سناریو کمک خواهد کرد یا خیر؟ این را نیز اضافه کنم که شرایطی که باعث شوند مرکز ثقل سیاسی ایران در خارج از آن شکل بگیرد بسیار بسیار بعید است. یعنی با توجه به وجود یک اپوزیسیون قوی و شناخته شده در کشور که پایگاه مردمی گستردهای نیز دارد، همواره مرکز ثقل تغییرات در داخل کشور خواهد ماند. اگر هم به فرض محال، شرایط بسیار بسیار سختی پدید آید (به عنوان مثال جنگ با نیروهای خارجی که با سرکوب پول پوتی در داخل نیز همراه گردد) مسلم است که آن نیروهای خارجی قاهر توان و ابزارهای لازم را برای ایجاد همگرایی بین نیروهایی که در خارج از کشور هستند را دارا خواهند بود.
در عمل دیدهایم که همگراییهای نیروهای سیاسی خارج از کشور به دلایلی که فرصت بازکردنشان در این یادداشت نیست عمدتاً به نوعی رادیکالیسم در برنامه سیاسی گرایش دارند. رادیکالیسمی که دقیقا یکی از ویژگیهایش همان نادیده گرفتن یا دقیقتر بیاهمیت شمردن لزوم پیوستن بخشی از حاکمان به پروژه دموکراسیخواهی است. به عبارت دیگر، همگرایی نیروهای سیاسی خارج از کشور در بهترین حالت به قطبی سیاسی تبدیل می شود که کارکردش تضعیف آن سیاستی است که هدفش ایجاد آن نوع همگراییای است که گذار کم هزینه و مسالمتآمیز به دموکراسی را تضمین کند.
همگرایی برای تقویت جنبش سبز
در خطوط پیشین بحث من این بود که پرسش اصلی در تغییر تناسب قوای سیاسی، چگونگی یا ضرورتِ همگرایی نیست؟ بلکه پرسش اصلی آن است که با پشتوانه چه نیرویی می توانیم در تناسب قوای سیاسی آن تغییری را ایجاد کنیم که گذار مسالمتآمیز به دموکراسی را در ایران تسهیل کند ؟ حرف من این است که تا اطلاع ثانوی تغییر تناسب قوای سیاسی با تکیه بر پتانسیل جنبش سبز با رهبری آقایان موسوی و کروبی و محوریت داخل کشور قابل انجام است. از این منظر است که باید به مسئله عدم امکان امروزی بسیج سیاسی توجه کرد. مسئله نه بر سرِ تعامل با سکولارهاست و نه دموکراسیخواهان. مسئله بر سرِ به کار انداختن امکانات همه طیفهای این جنبش است برای خروج فضای سیاسی کشور از حالت تعطیل. تعطیلیای که دلیل اصلی تعلیق فعالیت جنبش سبز نیز هست.
به باور من فعالان سکولار و دموکراسیخواهی که حرکت سیاسی جنبش سبز را با توجه به تجربه عملیاش به اندازه کافی سکولار و دموکراسیخواه میدانند که خود را ذیل آن تعریف کرده و با آن همراهی و همسویی داشته باشند باید تلاش کنند نیروهایشان در خدمت احیای جنبش سبز قرار گیرد. این موضوع در مورد نیروهای مدنیای که توان بسیج گروههای مختلف اجتماعی همچون زنان و دانشجویان را دارند نیز صادق است. یعنی نیروهایی که با توجه به تجربه عملی جنبش سبز این جنبش را حامل خواستهها و مطالبات خود میبینند باید ذیل آن در همین شرایط سرکوب با این جنبش همراهی کنند. جنبش سبز ظرف سیاسی تجربهشده و واقعیای است که توان همگرایی و همدلی طیفهای قابل توجهی از جامعه متکثر ایران را (در پایین) داشته و قادر است همگرایی را به نیروهای سیاسی (در بالا) تحمیل کند. احیای این جنبش به همگرایی نیروهای سیاسی دموکراسیخواه نیز میانجامد. مسلم است که اینکار یعنی احیای جنبش به تبادل نظر و استفاده از خرد جمعی و هماهنگی نیاز دارد. مسائلی که همگی باید با نگاه به شرایط سرکوب سخت در کشور صورت گیرند. اما این هماهنگی و تبادل نظر نیاز به بحثهای نظری درباره همگرایی حول این یا آن محور، تبیین مراحل همگرایی، بحثهای نظری در مورد تاریخ و اندیشه و باورها ندارد. آنچه به آن نیاز است بسیج نیروست برای به حرکت انداختن جنبش سبز. برنامهای که این نوع از هماهنگی قادر است پیش بگیرد برخلاف بدیل آن که به قطبسازی عمدتاً رادیکال در خارج از کشور میانجامد، مانع سیاست سازش میانهها نیست. جنبش سبز جنبشی است که همگرایی در آن از پائین ایجاد شد، امروز نیز راه درست همگرایی، از این طرق میسر خواهد بود.
پانوشت
۱- "امروزه نیز میبینیم هر دور هم جمع شدن و گرد هم آمدنی اگر باعث اختلاف خود مدعوین با هم نشود حداقل دیگران را علیه آن جمع تحریک میکند، در بین معلمان و کارگران و فعالان حقوق بشر و...تشکلهای مختلف موازی (و گاه رقیب) به وجود آمده است. فعالان جنبش زنان تقسیم شدهاند، جمهوریخواهان نیز روند وارونهای را برخلاف جهت اولیهشان طی کرده و میکنند، داخل جریانات (و گرایشات و نیروهای سیاسی) مانند اصلاحطلبان، ملی - مذهبیها، چپها و... نیز رویکردها و کنشهای فردگرا مشاهده میشود. دانشجویان و تشکلهای دانشجویی نیز سرنوشتی مشابه دارند." رضا علیجانی، "چرا همگرایی سیاسی ضروری است؟"
۲- "[ت]نوع نیروها و اقشار اجتماعی و نهادهای مدنی و تنوع جریانات سیاسی در ایران در عمل مطلوب نیست، اما واقعیت است. " تقی رحمانی، دموکراسی خواهی؛ محور "اتحاد در عمل".
۳- در مقام مقایسه (البته برای آنکه منظور خود را بازگو کنم) می توانم از «جنبش مشروطه» یا «جنبش ملی شدن صنعت نفت» نام ببرم. جنبش مشروطه هم قبل و هم بعد از استبداد رضاخانی برای مدت مدیدی به تعلیق در آمد. درست که این تعلیق از منظر بیرونی شکل "رکود و ضعف" داشت، اما بلافاصله بعد از وقایع شهریور بیست که سیاست و سیاست ورزی مجدداً احیا گشت، همان نگاه و بینش مشروطه بار دیگر سربلند کرد و ملاک و معیار سیاست ورزی ملی در کشور قرار گرفت. پس از کودتای بیست و هشت مرداد هم با وجود آنکه جنبش ملی حضور و بروزی نداشت ولی تا بیش از یک دهه هر امکان فعالیت سیاسیای که محقق میشد ذیل جنبش ملی و تا سالها هر نیروی که شکل میگرفت یا احیا میشد مانند نهضت آزادی یا جبهه ملی دوم خود را منتسب و پیرو همان جنبش ملی میدانست.
۴- به عنوان مثال کنار هم نشستن نیروهای سیاسیای که جمعهای بسیار کوچکی را نمایندگی میکنند یا هوادان بسیار محدودی دارند با هدف رسیدن به همگرایی گاه چندان وقت و انرژی آنها را به خود معطوف میکند که حتی فرصتی نیز برای انجام کارهای محدودی که میتوانستند انجام دهند نخواهند داشت.
چندی است موضوع اتحاد و همکاری نیروهای سیاسی بخش قابل توجهی از
بحثها و گفتوگوهای فعالان عمدتا خارج از کشور را اشغال کردهاست. این
بحثها به تجربههای عملیای از جمله کنفرانس اولافپالمه و کنفرانس
واشنگتن نیز انجامید. اما به تازگی شاهد تلاشی هستیم برای صورتبندی
پروژهای ملی بر اساس همان بحثها و تحت عنوان "همگرایی نیروهای سیاسی".
بهطور مشخص این طرح را در نوشتهها و تلاشهای رضا علیجانی و تقی رحمانی
از فعالان باسابقه ملی-مذهبی که به تازگی به خارج از کشور مهاجرت کردهاند،
میتوان دنبال کرد. در این نوشته بر آنم تا با اشاره به دو نوشته چرا همگرایی سیاسی ضروری است؟ و دموکراسی خواهی محور اتحاد در عمل، از منظر خود به ارزیابی "پروژه همگرایی نیروهای سیاسی برمحور دموکراسیخواهی" بپردازم.
نوشته من شامل دو بخش تقریباّ مجزا از یکدیگر است. در بخش اول ،
به نقدهایی بر روش بحث و پیشفرضهای طرحِ پروژه همگرایی توسط علیجانی و
رحمانی خواهم پرداخت. حرف اصلی در این بخش آن است که بحث همگرایی نیروهای
سیاسی با هدف دموکراسیخواهی یک بحث سیاسیِ "اکنونی و اینجایی" است یعنی
ناظر بر جامعه متکثر ایران. این همگرایی باید آن تکثر را ارج نهد و
برنامهای را مد نظر قرار دهد که به معنای از بین بردن مرزهای نیروهای
سیاسی نباشد. در بخش دوم، پروژه همگرایی مورد نظر آقایان علیجانی و رحمانی
که آن را "همگرایی از بالا" میدانم را با تجربه جنبش سبز که الگوی موفقی
از "همگرایی از پائین" را در اختیار میگذارد مقایسه کرده و تلاش خواهم کرد
نشان دهم که پروژه همگرایی دوستان، بدون درنظر گرفتن سیاستی میانه و بدون
توجه به ثقل سیاست ایران و پشتوانه اجتماعی جنبش سبز اگر شدنی باشد، لزوما
برای سیاستی که هدفش گذار مسالمت آمیز به دموکراسی در ایران است مفید
نخواهد بود.
بخش اول: همگرایی و تکثر
پیش از ورود به بحثِ اصلی، اشاره به یک اشکالِ روشی در "طرح پروژه همگرایی برمحور دموکراسیخواهی" را ضروری میدانم. به طور مشخص در نوشته رضا علیجانی (و تا حدی نیز در نوشته تقی رحمانی) نقطه عزیمتِ بحث سیاسی روز، تاریخ بلند مدت کشور است که بلافاصله به بحثی ذات شناسانه در رفتار و نگرش ایرانیان گره میخورد. واقعیت این است که نگاه تاریخی به پدیدههای سیاسی و اجتماعی امری پذیرفتنی و حتی توصیهشدهاست ولی این نگاه تاریخی باید در جهت تسهیل و راهگشای توصیف فضای سیاسی کنونی و وضعیت نیروهای سیاسی باشد، نه به تکرارِ امور ذاتیِ اثبات نشدهای مانند ضعف "حس ملی و خودآگاهی جمعی در میان ایرانیان". حتی اگر هم بتوان چنین خصلتهای تاریخیای را برای ملتها متصور شد، برای یافتن راه حلهایی برایشان بیشتر باید به حوزههایی چون فرهنگ و روانشناسی جمعی و مردمشناسی رجوع کرد. حوزههایی که پاسخیابی در آنها به زمانهای بلند مدت نیاز دارد. امر امروزی و سیاسیای چون "حاکمیت نظریه خودی-غیرخودی براردوی اصلاحطلبان" ناظر بر بحثهایی هستند همچون سوابق سیاسی نه چندان متأخر، توازن نیروهای سیاسی کشور در دوران اصلاحات، شکل گیری هویتهای سیاسی در نیم قرن اخیر در کشور و دیگر مباحثی از این دست. پیوند دادن این دو حوزه بحث، کاستیها و موانعی برای گفتوگو بوجود می آورد، از آن جمله که در خود نوشته آقای علیجانی نیز مشهود است. برمبنای نقطه عزیمت نظری آقای علیجانی ایشان باید پاسخ بگویند، چرا ریشه "عدم ارتباط وتوجه کافی به اقشار زیر متوسط و مزد-حقوقبگیران" در جنبش سبز را ایشان در دوران اصلاحات میبیند و نه در تاریخ چندصدساله و ویژگیهای ذاتی ایرانیان. نکته دیگر اینکه اگر جامعه ایرانی چنین است و چنان است، چطور میتوان امیدوار بود که با تکیه به یک طرح ، موفق به ایجاد همگرایی در میان نیروهای سیاسیِ آن شد. بحث تک چهرهها یا پیشروها نیست. بحث آن است که آیا ما حداقل پیوندی میان جامعه و جریانهای سیاسی برقرار میدانیم یا نه؟ آیا عقبهای برای جریانات سیاسی در جامعه قائل هستیم یا خیر؟ آیا نمایندگی جریانات سیاسی را باور داریم؟ اگر بلی، یعنی جریانهای سیاسی را نه بر جامعه بلکه از جامعه میدانیم، تجویزهایمان برای همگرایی باید در پیوند با نیروهای جامعه ارائه شود. چنانچه موانع همگرایی را ناشی از ساختارهای هویتی بلند مدت میدانیم، نقد و بررسیمان نیز از وقایع تاریخی باید بر اساس همان زمان بلند مدت صورت پذیرد؛ اما چنانچه نقد و تجویزی برپایه وقایع روز ارائه میدهیم باید به ساختارهایی نیز بیندیشیم که ناظر بر همین وقایع اخیر هستند. به باور من بحث همگرایی نیروهای سیاسی، بحث سیاسیِ امروزی به معنایِ "اینجایی و اکنونی" است که هدف آن نه تغییرِ ذات یک ملت بلکه همان هدفی است که رضا علیجانی بهدرستی ذکر میکند یعنی "تغییر در تناسب قوای سیاسی".
همگرایی و دموکراسیخواهی
ارجاع به تاریخ ناگزیر -به باور من- اما یگانه موردِ روششناسی بحث برانگیز در بررسی آنچه رضا علیجانی "معضل" همگرایی میداند نیست. تفاوت نگذاشتن میان پراکندگی و تکثر، فقدان ارتباط روشن میان گفتمانهای هویتی و پایگاه اجتماعی و یکسان انگاشتنِ گفتار استراتژیک و برنامه سیاسی دیگر موارد قابل نقد طرحِ این پروژه است. دو مورد نخست را در خطوط بعد به بحث خواهم گذاشت و به مبحث گفتار استراتژیک و برنامه سیاسی در بخش دوم نوشته اشاره خواهم کرد.
پراکندگی و تکثر . رضا علیجانی در اثبات گرایش جامعه ایرانی به واگرایی، وضعیت تشکلها و مجموعهها و نیروهای سیاسی را شاهد میآورد.(۱) اما پرسش این است که این وضعیت براستی آنگونه که علیجانی توصیف میکند "پراکندگی" است یا حکایتی است از چندگانگی و تکثر واقعی موجود؟ آیا این وضعیت مانع است یا پیشبرنده؟
انسانها در جوامع پیچیده دارای سویههای هویتی گوناگون و، بسته به شرایط و فرد، گاه همسنگ هستند. زنان کارگر با زنان کارفرما، دانشجویان دانشگاههای دولتی با دانشجویان دانشگاههای خصوصی، جمهوریخواهانِ راستگرا با جمهوریخواهان چپگرا، ملی-مذهبیون طرفدار حکومت سکولار با ملی-مذهبیون طرفدار حکومت دینی و غیره و غیره با یکدیگر تفاوتهای جدی در انتخاب راهکارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای رسیدن به اهدافشان دارند. این فهرست میتواند طولانیتر شود و این دوگانهها به سهگانه و چهارگانه تبدیل شوند. منظور این نیست که هیچ دو فردی با هم یکسان نیستند و در نتیجه واگرایی در ذات جوامع پیچیده است؛ بلکه منظور این است که وجود گرایشهای گوناگون در جنبش زنان و جنبش دانشجویی و "تنوع اقشار اجتماع و تنوع جریانات سیاسی و مدنی آزادیخواه"(۲) همانطور که رحمانی واقعیت جامعه ایران میپندارد، اموری طبیعی هستند، ولی برخلاف رحمانی و علیجانی این تکثر به باور من نه تنها مذموم نیست بلکه مبارک نیز میباشد. تکثر فرهنگی و سیاسی بستر بالندگی و رشد جوامع است، به جای مانع دیدن تکثرها و برابردانستنِ آن با پراکندگی باید آن را پذیرفت و به سویههای پیشبرنده آن توجه نشان داد. به باور من یکی از اشکالات طرح بحث همگرایی، تعبیر تکثر به پراکندگی و مانع دموکراسی دیدنِ آن است.
گفتمانهای هویتی و پایگاه اجتماعی . رضا علیجانی بر این باور است که جنبش سبز "اینک دچار افول و رکود شده و شرایطی قفلشده برای کلیت سیاست (مدنی) در ایران را رقم زده است." او یکی از دلایل این امر را که به زعم او میراث دوران اصلاحات است "حاکمیت نظریه خودی-غیرخودی براردوی اصلاحطلبان و محروم ماندن آنها از نیروهای همسو و باسابقه و باتجربهتر" میداند. رحمانی هم بر این نقیصه که جنبش سبز "مرز خودی و غیرخودی را از سر بیرون نکرده" اشاره دارد. به بحث "افول و رکود" جنبش سبز در خطوط بعد خواهم پرداخت. اینجا فقط این نکته را بگویم که به نظر من درستتر آن است که جای علت و معلول را در این دو گزاره عوض کنیم. یعنی به نظر من، این قفل شدن یا تعلیق سیاستورزی (اعم از مدنی و غیرمدنی) است که از جمله به تعلیق جنبش سبز به عنوان یکی از عناصر این مجموعه دامن زدهاست. در بخش دوم نوشته به این موضوع بازخواهم گشت. در اینجا مایلم به تفاوتی که نادیده گرفتن آن یکی از مشکلات همکاری و همگرایی نیروهای سیاسی در ایران است اشاره کنم. یعنی ندیدن تفاوت میان گفتمانهای هویتی یک جمع سیاسی و پایگاه اجتماعی آن جمع.
یکی از تبعات سرکوب و استبداد آن است که فعالان سیاسی و اجتماعی را به سوی گردهم آمدن در جمعهای کوچکی سوق میدهد که عمده فعالیتشان مطالعه در مورد سیاست است، و نه سیاستورزی. چرا که کنش سیاسی عمدتاً همراه با ریسک بسیار و هزینه سنگین است. بازتاب این تمرکز بر مطالعه را در رواج بحثهای نظری و فلسفی درمیان فعالان سیاسی میبینیم. اما آن روی سکه این پدیده مبارک، پدید آمدن گروههای کوچکی است با گفتمانهای هویتی جامع و مانع که لزوماً پیوندی با منافع و آمال و آرزوهای گروههای مردمی ندارند. مشکل همانطور که رحمانی اشاره میکند مساله "وجود شخصیتهای منفرد پرقدرت و نفوذ" است یا به کلام علیجانی "جریانهایی که تنها اسمی و عنوانی (بعضا تاریخی) را با خود حمل میکنند ... و تکچهرههای مطبوعاتی، رسانهای، فکری و ... که تنها «فردی» با نظراتی هر چند محترم اما بدون عقبه اجتماعی اند."
طبیعی است که در یک جامعه آزاد این گروههای هویتی امکان این را مییابند که با نشر گفتار خود عقبه اجتماعی بوجود آوردند و به وزنههای سیاسیای تبدیل شوند و بر این اساس و هماهنگ با گفتمان هویتیشان وارد همگراییها و واگراییهایی که صلاح میدانند با دیگر نیروها که آنها نیز صلاح خویش را تشخیص میدهند بشوند. اما تا زمانی که این جمعهای هویتی به وزنه سیاسی و نمایندگان گروههای اجتماعی تبدیل نشدهاند، انتظار بیهودهای است که از نیروهای سیاسی خواسته شود که فقط به صرف سابقه یا بنا بر ادعای تجربه، با نیرویی دیگر همراه گردند.
انتقادی که به اصلاحطلبان دوم خردادی در مورد تقسیم نیروهای سیاسی و اجتماعی به خودی و غیرخودی وارد است، ناظر به "محروم کردن خود از نیروهای همسو و باسابقه و باتجربهتر" نیست؛ بلکه ناظر است بر مبارزه نکردن برای ایجاد فضایی که دیگر نیروها و تشکلها (همسو و غیر همسو، باسابقه و با تجربه و کمسابقه و کم تجربه) در آن ازادانه به فعالیت سیاسی بپردازند.
همین استدلال در مورد نقیصه دیگر مورد اشاره علیجانی یعنی عدم پیوند با "اقشار زیر متوسط و مزد-حقوق بگیران" صادق بنظر میرسد. یک نیروی سیاسی مختار است پایه اجتماعیای را که میخواهد بسیج کند و به پشتیبانی آن، قدرت خویش را تحکیم بخشد. اما انتقاد آنجاست که نیرویی که مدعی دموکراسی است و قدرت دارد بر حقوق و آزادیهای تشکلها و احزاب و نیروهای دیگر اجتماعی و سیاسی با بهانهها و فرمولهای سهلانگارانه چون "پرهیز از افراط و تفریط" به امید واهیِ اشغال فضای میانه، سر باززند. امروز نیز نمیتوان بر نیروهای بالادست جنبش سبز ایراد وارد کرد که چرا با افراد یا گروههای دیگر مرزبندی دارند، ولی میتوان بر امر مهم پذیرش تکثر جنبش سبز پایفشرد.
بخش دوم: تغییر تناسب قوای سیاسی
حال با این ملاحظات مایلم وجه عملی پروژه همگرایی دوستان را به بحث بگذارم. یعنی پاسخ خود را به پرسشی که ایشان طرح کردهاند بدهم. پرسشی که اینگونه طرح میشود: نیروهای سیاسیِ ملی و جمهوریخواه، سکولارهایی که نگاهشان به مذهب ستیزهجویانه نیست، به فضائلی چون مدارا، میانهروی و انصاف و روشهای مسالمتآمیز و خشونت پرهیز باور دارند و مداخله خارجی را به سود نمیدانند، چگونه قادرند "تناسب قوای سیاسی" را به نفع خود تغییر دهند؟ به باور من پاسخ این پرسش را باید در توانایی بسیج سیاسی و همراهی و پایداری نیروی مردمیای که به آن باور دارند جستجو کرد. به عبارت دیگر، پرسش اصلی در تغییر تناسب قوای سیاسی، چگونگی یا ضرورتِ همگرایی نیست؟ بلکه پرسش اصلی آن است که با پشتوانه چه نیرویی میتوانیم در تناسب قوای سیاسی تغییر ایجاد کنیم؟ به باور من این نیروی اجتماعی نیرویی نیست جز نیروی اجتماعی جنبش سبز. اگر این ادعا درست باشد، آنوقت پرسش فوق را باید با این پرسش جابجا کرد: کدام همگرایی میان نیروهای سیاسی میتواند به تقویت جنبش سبز بینجامد؟
جنبش سبز و شرایط تعلیق سیاسی
بنظر میرسد هرچند حضور پررنگ و واقعی و پتانسیل بی بدیل جنبش سبز برای تغییر اجتماعی مدنظر آقایان علیجانی و رحمانی نیز هست اما این دو براین باورند جنبش سبز کاستیهایی دارد که عاجل ترین عمل برای رفع و دفع آن، "در تعامل با سکولارها و حتی دموکراسیخواهان" میسر خواهد گشت. به همین دلیل ضرورت همگرایی در میان نیروهای سیاسی را تجویز میکنند. یعنی پیش فرضی دارند که مبنی بر اینکه جنبش سبز "دچار افول و رکود شده" و این رکود با اضافه شدن نیروهای سیاسی جدید و همگرایی آنها جبران میشود.
به باور من صحیحتر آن است که به جای "ضعف و رکود" از مفهوم تعلیق یا وضعیت تعلیق (abeyance) استفاده کنیم. این مفهوم مناسبتر است زیرا جنبش سبز را از یک حرکت صرف بودن یا یک واقعه فراتر می بیند و آن را به سطح یک روند یا فرآیند اجتماعی-سیاسی ارتقا میدهد.(۳) امروز به دلیل تعطیل شدن تقریبی "امر سیاسی" در جامعه، جنبش سبز به معنای یک فرآیند تاریخی به حال تعلیق درآمده است. اما این به آن معنا نیست که این جنبش توانایی آن را ندارد که بار دیگر سربرکشد. خواستها و مطالبات و نارضایتیها که عامل خیزش جنبش سبز بودند همچنان پابرجایند، نمادها و هویتها همچنان پررنگ جلوهگرند، پیوندها و شبکهها هنوز پتانسیل امکان برقراری ارتباط و کنشورزی را دارا هستند. یعنی هنوز به روشنی میتوان متصور بود که در سطح پایینتری از سرکوب درخواست موسوی و کروبی برای راهپیمایی را جمع عظیمی پاسخ گویند.
این وضعیت تعلیق (abeyance) نه مترتب بر عدم همگرایی در میان نیروهای سیاسی چون سکولارهاست و نه در عدم همدلی گروههای اجتماعی چون مزدبگیران یا زیر متوسط جامعه ایران. اما علیجانی و رحمانی بر این نظرند که جنبش سبز در وضعیت رکود و ضعف است و این نقصان را باید با همگرایی در میان نیروهای سیاسی و پیوند با گروههای اجتماعی مزدبگیر علاج کرد. به باور من طرح مساله نادرست و مفهوم همگرایی ناقص است و با شکل دیگری از طرح موضوع و با فهم دیگری از همگرایی میتوان راهکار دستیافتنیتر و عملیتری ارائه داد. تلاش میکنم این موضوع را در سه فصل توضیح دهم:
۱) بسیج بر پایه توافق یا بسیج برپایه اقدام
در یک صورتبندی کلی، فرآیند بسیج سیاسی را میتوان به دو مرحله، به ترتیب، بسیج برپایهی توافق (consensus mobilization) و بسیج بر پایهی اقدام (action mobilization) تقسیمبندی کرد. این که جنبشی اجتماعی در امر بسیج سیاسی با دشواریهایی روبرو میشود، میتواند به ضعف در هر یک از این دو مرحله مرتبط باشد. عملا اینکه جنبش سبز توان بسیج خود را از دست دادهاست نمیتواند فقط مربوط به رویگردانی جامعه از آن، یا ضعف در بسیجِ برپایهی توافق باشد. چه بسا ضعف عمده در بسیج برپایهی اقدام است. یعنی از جمله کنشهایی در راستایِ در معرض جنبش قرار دادن مجموعه مشارکتکنندگان بالقوه و همدل، افزایش انگیزه آنها -اعم از انگیزههای ابزاری، ایدئولوژیک، هویتی، و احساسی- و برداشتن موانع پیش روی مشارکت. این آخری ناظر به امری است که از کنترل نیروهای جنبش خارج است و حکومت است که میزان سرکوب و هزینه مشارکت را افزایش میدهد. اینکه بخشهایی از جامعه یا گروههای اجتماعی در معرض جنبش سبز قرار نمیگیرند، یا انگیزه کافی برای مشارکت ندارند و از همه مهمتر توانایی گذر از موانع پیشِروی مشارکت با توجه به ریسک بالا و هزینه تحمیلی را حکومت ندارند، اموری مستقل از میزان همدلی آنها و موفقیت یا عدم موفقیت جنبش در بسیج برپایهی توافق است. یعنی نمیتوان ضعف در بسیج سیاسی را در بسیج برپایهی توافق خلاصه کرد و فقدان یا افت آن را به این تعبیر کرد که جنبش سبز باید در برنامه سیاسی، باورها و ارزشها یا اهداف خود تغییر دهد. در بررسی وضعیت کنونی جنبش سبز نمیتوان مواجه خشونتبار حکومت با این جنبش و سرکوب و تداوم این خشونتورزی و تهدید نسبت به کنشگران و جامعه را نادیده گرفت؛ یعنی همه آن عواملی که گذر از موانع مشارکت را برای هر فرد دشوار میکند. بنابراین برای آنکه به درستی ضعف در بسیج سیاسی را ارزیابی کنیم باید به درستی نیروهای مشارکتکننده و امکانات و ظرفیتهای حضورشان را شناسایی کنیم.
۲) همدلی در پائین یا همگرایی در بالا
در بحث همگرایی پاسخ به این پرسش ضروری است که آیا فرایند همگرایی را بالا به پایینی (top-down) یا پایین به بالایی (bottom-up) میدانیم؟ یعنی آیا تصور ما این است که نزدیک شدن نیروهای سیاسی به یکدیگر، همگرایی جامعه را موجب می شود یا پتانسیل همگرایی جامعه است که نیروهای سیاسی را در کنار هم مینشاند یا فرایندی بینابینی. پاسخ به این پرسش، مسلماً در جوامع مختلف متفاوت است. به نظر من با رجوع به سابقه جنبش سبز میتوان پاسخی به این پرسش در ارتباط با جامعه سیاسی امروزی ایران یافت. اینکه در ماههای آغازین ظهور و بروز جنبش سبز، سبکهای مختلف زندگی در کنار یکدیگر در جنبش سبز مشارکت داشتند، اینکه مدارا و تکثر و همگرایی را در کنارهم در جنبش سبز شاهد بودیم فرایندی نبود که از همگرایی نیروهای سیاسیای که امروز صحبت از الزام همگراییشان برای بازسازی جنبش سبز می شود حاصل شدهباشد. این نقشآفرینی جامعه و حضور جنبش سبز با مفاهیم و خواستها و ارزشهای خود بود که همگرایی را بر نیروهای سیاسی تحمیل کرد. اتفاقا بسیاری از نیروهایی که امروز مدعی و پیگیر همگرایی هستند، در فضایِ سیاسی آن زمان یا اصولاً تصوری از وجود چنین پتانسیلی در جامعه نداشتند، یا اساساً خود را فارغ از فضاهایی که ممکن بود در آنها این پتانسیل به منصه ظهور برسد می دانستند، یا با بدبینی نظارهگر بودند یا خاموشی را به همراهی ترجیح میدادند. پرسش این است که چرا امروز به این نتیجه رسیدهایم که این همگرایی میتواند به احیای آن جنبش کمک کند؟ آیا امروز میتوان همگرایی را به شکل مکانیکی به آن جمعیتِ کثیر جامعه منتقل کرد. جامعهای که فارغ از آن همگرایی یا دقیقتر فارغ از فقدان آن "همگرایی از بالا"، راه خود را گشود.
اینک که به لطف جنبش سبز و همگرایی از پائین، این پتانسیل آشکار شدهاست باید دید که آن همگرایی از بالا (خواه حول محور دموکراسی یا هر محور دیگری) چه هدفی را دنبال میکند؟ آیا قصد دارد جمعیت دیگری از مشارکت کنندگان و مبارزهکنندگان را که خصوصیات اخلاقی و زیستی متفاوتی با نیروهای پیشین داشته باشند، یعنی برای مثال متهورتر، شجاعتر، ریسکپذیرتر و غیره هستند گِرد آورد تا گره از کار فروبسته جنبش سبز بگشاید؟ آیا هدف آن است ویژگیها و ساختار بیبدیلِ جنبش سبز را تغییر داد و آن را به جنبشی کلاسیک، با ساختاری متمرکز تبدیل کرد؟ نباید وابستگی ساختار و عامل را فراموش کرد. چه بسا ساختارِ جدید موردِ نظر آقایان عاملان دیگری نیاز داشتهباشد. واقعیت آن است که اگر به همان جمعیت متکثر و همسوی آغاز سال ۱۳۸۸ باور داریم و اگر جنبش را در وضعیت تعلیق و نه رکود و مرگ میدانیم باید تلاش در جهت تقویت همین جنبش با همین مختصات و ساختار و ارزشها و پارادایمها داشته باشیم.
۳) دموکراسی خواهی و دموکراتیزاسیون
اینکه همگرایی نیروهای سیاسی اصولا به همافزایی این نیروها منجر میشود امری پذیرفتهاست. هر چند که گاه همگرایی نیروهای ضعیف به ضعف جمع می انجامد و نه به قدرت آنها.(۴) اما برای ادامه بحث بپذیریم که صحبت ما از نیروهایی است که همگراییشان میتواند به جمع قدرتمندتری از تک تک اعضای جمع منجر شود. اگر این همگرایی دموکراسیخواهی را مد نظر داشته باشد، غیرقابل انکار است که امید به رسیدن به دموکراسی بیشتر میشود. باز هم اینجا از مشکلاتی که خود این مسئله دارد میگذریم: یعنی مشکل اساسی در زمینه سنجش دموکراسیخواهی. امروز در میان نیروهای سیاسی ایرانی کمتر نیرویی را پیدا میشود که خود را دموکراسیخواه نداند. با اینهمه میتوان فرض کرد "دموکراسیخواهی" میتواند معیار و مِلاکی برای همگرایی باشد. اما مسئله اصلی هنوز و همچنان پابرجا باقی خواهد ماند و آن اینکه "دموکراسیخواهی" با "برنامه برای پیشبرد دموکراتیزاسیون" تفاوت دارد. تجارب دموکراتیزاسیون یا همان گذار به دموکراسی نشان میدهد که از قضا آنچه در این زمینه اهمیت اساسی دارد همگرایی نیروهایی است که در دورهای رویاروی یکدیگر ایستاده بودند و نه نیروهایی که به تَبَع محذوف بودنشان به نوعی با یکدیگر همگرا بوده و هستند.
به باور من برای پیشبرد دموکراتیزاسیون، همگرایی همه نیروهای دموکراسیخواه نه عملی است نه الزامی. اگر ما بدنبال تغییر مسالمت آمیز با پرهیز از آشوب و مداخله خارجی و حفظ تمامیت ارضی و کم کردن هزینه باشیم، بحث اصلی ایجاد همگرایی میان پوزیسیون و اپوزیسیون است. گذار به دموکراسی مستلزم آن است که بخشی از حاکمیت بر سر لزوم دموکراسی به همگرایی با اپوزیسیون دموکراسیخواه برسد و از این طریق تناسب قوا را به نفع دموکراسی خواهان تغییر دهد. حال میتوان پرسش همگرایی را بار دیگر و به نحو دیگری مطرح کرد: آیا همگرایی نیروهایی که در فاصلهای دور از ثقل سیاسی عینی ایران هستند به این سناریو کمک خواهد کرد یا خیر؟ این را نیز اضافه کنم که شرایطی که باعث شوند مرکز ثقل سیاسی ایران در خارج از آن شکل بگیرد بسیار بسیار بعید است. یعنی با توجه به وجود یک اپوزیسیون قوی و شناخته شده در کشور که پایگاه مردمی گستردهای نیز دارد، همواره مرکز ثقل تغییرات در داخل کشور خواهد ماند. اگر هم به فرض محال، شرایط بسیار بسیار سختی پدید آید (به عنوان مثال جنگ با نیروهای خارجی که با سرکوب پول پوتی در داخل نیز همراه گردد) مسلم است که آن نیروهای خارجی قاهر توان و ابزارهای لازم را برای ایجاد همگرایی بین نیروهایی که در خارج از کشور هستند را دارا خواهند بود.
در عمل دیدهایم که همگراییهای نیروهای سیاسی خارج از کشور به دلایلی که فرصت بازکردنشان در این یادداشت نیست عمدتاً به نوعی رادیکالیسم در برنامه سیاسی گرایش دارند. رادیکالیسمی که دقیقا یکی از ویژگیهایش همان نادیده گرفتن یا دقیقتر بیاهمیت شمردن لزوم پیوستن بخشی از حاکمان به پروژه دموکراسیخواهی است. به عبارت دیگر، همگرایی نیروهای سیاسی خارج از کشور در بهترین حالت به قطبی سیاسی تبدیل می شود که کارکردش تضعیف آن سیاستی است که هدفش ایجاد آن نوع همگراییای است که گذار کم هزینه و مسالمتآمیز به دموکراسی را تضمین کند.
همگرایی برای تقویت جنبش سبز
در خطوط پیشین بحث من این بود که پرسش اصلی در تغییر تناسب قوای سیاسی، چگونگی یا ضرورتِ همگرایی نیست؟ بلکه پرسش اصلی آن است که با پشتوانه چه نیرویی می توانیم در تناسب قوای سیاسی آن تغییری را ایجاد کنیم که گذار مسالمتآمیز به دموکراسی را در ایران تسهیل کند ؟ حرف من این است که تا اطلاع ثانوی تغییر تناسب قوای سیاسی با تکیه بر پتانسیل جنبش سبز با رهبری آقایان موسوی و کروبی و محوریت داخل کشور قابل انجام است. از این منظر است که باید به مسئله عدم امکان امروزی بسیج سیاسی توجه کرد. مسئله نه بر سرِ تعامل با سکولارهاست و نه دموکراسیخواهان. مسئله بر سرِ به کار انداختن امکانات همه طیفهای این جنبش است برای خروج فضای سیاسی کشور از حالت تعطیل. تعطیلیای که دلیل اصلی تعلیق فعالیت جنبش سبز نیز هست.
به باور من فعالان سکولار و دموکراسیخواهی که حرکت سیاسی جنبش سبز را با توجه به تجربه عملیاش به اندازه کافی سکولار و دموکراسیخواه میدانند که خود را ذیل آن تعریف کرده و با آن همراهی و همسویی داشته باشند باید تلاش کنند نیروهایشان در خدمت احیای جنبش سبز قرار گیرد. این موضوع در مورد نیروهای مدنیای که توان بسیج گروههای مختلف اجتماعی همچون زنان و دانشجویان را دارند نیز صادق است. یعنی نیروهایی که با توجه به تجربه عملی جنبش سبز این جنبش را حامل خواستهها و مطالبات خود میبینند باید ذیل آن در همین شرایط سرکوب با این جنبش همراهی کنند. جنبش سبز ظرف سیاسی تجربهشده و واقعیای است که توان همگرایی و همدلی طیفهای قابل توجهی از جامعه متکثر ایران را (در پایین) داشته و قادر است همگرایی را به نیروهای سیاسی (در بالا) تحمیل کند. احیای این جنبش به همگرایی نیروهای سیاسی دموکراسیخواه نیز میانجامد. مسلم است که اینکار یعنی احیای جنبش به تبادل نظر و استفاده از خرد جمعی و هماهنگی نیاز دارد. مسائلی که همگی باید با نگاه به شرایط سرکوب سخت در کشور صورت گیرند. اما این هماهنگی و تبادل نظر نیاز به بحثهای نظری درباره همگرایی حول این یا آن محور، تبیین مراحل همگرایی، بحثهای نظری در مورد تاریخ و اندیشه و باورها ندارد. آنچه به آن نیاز است بسیج نیروست برای به حرکت انداختن جنبش سبز. برنامهای که این نوع از هماهنگی قادر است پیش بگیرد برخلاف بدیل آن که به قطبسازی عمدتاً رادیکال در خارج از کشور میانجامد، مانع سیاست سازش میانهها نیست. جنبش سبز جنبشی است که همگرایی در آن از پائین ایجاد شد، امروز نیز راه درست همگرایی، از این طرق میسر خواهد بود.
پانوشت
۱- "امروزه نیز میبینیم هر دور هم جمع شدن و گرد هم آمدنی اگر باعث اختلاف خود مدعوین با هم نشود حداقل دیگران را علیه آن جمع تحریک میکند، در بین معلمان و کارگران و فعالان حقوق بشر و...تشکلهای مختلف موازی (و گاه رقیب) به وجود آمده است. فعالان جنبش زنان تقسیم شدهاند، جمهوریخواهان نیز روند وارونهای را برخلاف جهت اولیهشان طی کرده و میکنند، داخل جریانات (و گرایشات و نیروهای سیاسی) مانند اصلاحطلبان، ملی - مذهبیها، چپها و... نیز رویکردها و کنشهای فردگرا مشاهده میشود. دانشجویان و تشکلهای دانشجویی نیز سرنوشتی مشابه دارند." رضا علیجانی، "چرا همگرایی سیاسی ضروری است؟"
۲- "[ت]نوع نیروها و اقشار اجتماعی و نهادهای مدنی و تنوع جریانات سیاسی در ایران در عمل مطلوب نیست، اما واقعیت است. " تقی رحمانی، دموکراسی خواهی؛ محور "اتحاد در عمل".
۳- در مقام مقایسه (البته برای آنکه منظور خود را بازگو کنم) می توانم از «جنبش مشروطه» یا «جنبش ملی شدن صنعت نفت» نام ببرم. جنبش مشروطه هم قبل و هم بعد از استبداد رضاخانی برای مدت مدیدی به تعلیق در آمد. درست که این تعلیق از منظر بیرونی شکل "رکود و ضعف" داشت، اما بلافاصله بعد از وقایع شهریور بیست که سیاست و سیاست ورزی مجدداً احیا گشت، همان نگاه و بینش مشروطه بار دیگر سربلند کرد و ملاک و معیار سیاست ورزی ملی در کشور قرار گرفت. پس از کودتای بیست و هشت مرداد هم با وجود آنکه جنبش ملی حضور و بروزی نداشت ولی تا بیش از یک دهه هر امکان فعالیت سیاسیای که محقق میشد ذیل جنبش ملی و تا سالها هر نیروی که شکل میگرفت یا احیا میشد مانند نهضت آزادی یا جبهه ملی دوم خود را منتسب و پیرو همان جنبش ملی میدانست.
۴- به عنوان مثال کنار هم نشستن نیروهای سیاسیای که جمعهای بسیار کوچکی را نمایندگی میکنند یا هوادان بسیار محدودی دارند با هدف رسیدن به همگرایی گاه چندان وقت و انرژی آنها را به خود معطوف میکند که حتی فرصتی نیز برای انجام کارهای محدودی که میتوانستند انجام دهند نخواهند داشت.
دیپلماتهای غربی میگویند، ایران در حال نصب سانتریفوژهای جدید در
تأسیسات هستهای زیرزمینی خود است، اما به نظر نمیرسد ظرفیت دستگاههای
جدید هنوز برای افزایش غنیسازی اورانیوم مورد استفاده قرار گرفته باشد.
به اعتقاد دیپلماتهای غربی، تولید اورانیوم تا غلظت ۲۰ درصد در ایران که
فعالیت برای ساخت آن از ۲ سال پیش آغاز شده بود، پس از طی کردن دورهای
صعودی، در ماههای پایانی ۲۰۱۱ و ماههای نخستین سال جدید میلادی ثابت
مانده باشد.
یکی از دیپلماتهای غربی که در قالب مأموریتهای آژانس بینالمللی انرژی هستهای به طور مرتب از تأسیسات اتمی جمهوری اسلامی بازدید میکند، روز چهارشنبه (۱۶ مه / ۲۷ اردیبهشت) به خبرگزاری رویترز گفت: «[فعالیتهای هستهای ایران] همچنان با قدرت ادامه دارد. من شنیدهام که در این روند تغییری حاصل نشده است. کار نصب سانتریفوژها ادامه دارد و در بعضی تأسیسات هم افزایش نشان میدهد».
خبرگزاری رویترز به گزارشی از آژانس اشاره میکند که در ماه فوریه منتشر شد. بر اساس این گزارش، ایران از ماههای پایانی سال ۲۰۱۱ و پس از بهرهبرداری از تأسیسات فردو تولید اورانیوم ۲۰ درصدی خود را سه برابر کرده است.
گزارش سهماهه آژانس در مورد برنامهی هستهای ایران در روزهای پایانی ماه جاری میلادی (مه) منتشر میشود. به پیشبینی یک دیپلمات غربی، در این گزارش سخنی از "توسعهی چشمگیر" تولید اورانیوم با غلظت بالا در ایران به میان نخواهد آمد. این دیپلمات در عین حال تأکید میکند که نصب سانتریفوژهای جدید در تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی متوقف نشده است.
یک دیپلمات غربی دیگر در وین هم گفتههای اخیر دو دیپلمات دیگر را تایید کرده است.
معمولا زنجیرهای از ۱۷۴ سانتریفوژ برای راهاندازی یک واحد غنیسازی اورانیوم مورد نیاز است. کارشناسان غربی میگویند، ایران از سال ۲۰۰۷ به طور مداوم غنیسازی اورانیوم را افزایش داده و در حال حاضر اورانیوم ۵/ ۳ درصدی و ۲۰ درصدی برای ساخت ۴ بمب اتمی در اختیار دارد؛ البته اگر به تغلیظ بیشتر ادامه دهد.
نمایندگان جمهوری اسلامی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در روزهای اخیر در وین گرد هم آمدند و دو روز در مورد برنامهی هستهای ایران رایزنی کردند. این مذاکرات ادامه خواهد یافت. منابع دیپلماتیک نسبت به نتایج این گفتوگوها خوشبین هستند.
مذاکرهکنندگان ارشد جمهوری اسلامی و نمایندگان گروه ۱+۵ سوم خرداد (۲۳ مه) هم در بغداد دور دوم گفتوگوهای خود را آغاز میکنند؛ گفتوگوهایی که در استانبول آغاز شدند.
یکی از دیپلماتهای غربی که در قالب مأموریتهای آژانس بینالمللی انرژی هستهای به طور مرتب از تأسیسات اتمی جمهوری اسلامی بازدید میکند، روز چهارشنبه (۱۶ مه / ۲۷ اردیبهشت) به خبرگزاری رویترز گفت: «[فعالیتهای هستهای ایران] همچنان با قدرت ادامه دارد. من شنیدهام که در این روند تغییری حاصل نشده است. کار نصب سانتریفوژها ادامه دارد و در بعضی تأسیسات هم افزایش نشان میدهد».
خبرگزاری رویترز به گزارشی از آژانس اشاره میکند که در ماه فوریه منتشر شد. بر اساس این گزارش، ایران از ماههای پایانی سال ۲۰۱۱ و پس از بهرهبرداری از تأسیسات فردو تولید اورانیوم ۲۰ درصدی خود را سه برابر کرده است.
گزارش سهماهه آژانس در مورد برنامهی هستهای ایران در روزهای پایانی ماه جاری میلادی (مه) منتشر میشود. به پیشبینی یک دیپلمات غربی، در این گزارش سخنی از "توسعهی چشمگیر" تولید اورانیوم با غلظت بالا در ایران به میان نخواهد آمد. این دیپلمات در عین حال تأکید میکند که نصب سانتریفوژهای جدید در تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی متوقف نشده است.
یک دیپلمات غربی دیگر در وین هم گفتههای اخیر دو دیپلمات دیگر را تایید کرده است.
معمولا زنجیرهای از ۱۷۴ سانتریفوژ برای راهاندازی یک واحد غنیسازی اورانیوم مورد نیاز است. کارشناسان غربی میگویند، ایران از سال ۲۰۰۷ به طور مداوم غنیسازی اورانیوم را افزایش داده و در حال حاضر اورانیوم ۵/ ۳ درصدی و ۲۰ درصدی برای ساخت ۴ بمب اتمی در اختیار دارد؛ البته اگر به تغلیظ بیشتر ادامه دهد.
نمایندگان جمهوری اسلامی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در روزهای اخیر در وین گرد هم آمدند و دو روز در مورد برنامهی هستهای ایران رایزنی کردند. این مذاکرات ادامه خواهد یافت. منابع دیپلماتیک نسبت به نتایج این گفتوگوها خوشبین هستند.
مذاکرهکنندگان ارشد جمهوری اسلامی و نمایندگان گروه ۱+۵ سوم خرداد (۲۳ مه) هم در بغداد دور دوم گفتوگوهای خود را آغاز میکنند؛ گفتوگوهایی که در استانبول آغاز شدند.
و باز خرداد میآيد!
علی کلائی
ويژه خبرنامه گويا
تقويم گاهی با آدميزاد کنار نمی آيد. روزها می آيند و می روند و دل نمی
داند که نزديک شدن ماهی را خوش بداند يا ان را بد بيانگارد. ياد سه شنبه
های قيصر امين پور می افتم.
سه شنبه
چرا تلخ و بی حوصله؟
سه شنبه
چرا اين همه فاصله؟
سه شنبه
چه سنگين! چه سرسخت؛ فرسخ به فرسخ!
سه شنبه
خدا کوه را آفريد
و بعد عجيب بود که قيصر در سه شنبه ای رفت. اين حکايت سه شنبه های قيصر شده حکايت خرداد های ما. خرداد که می آيد دست و پايمان می لرزد. خرداد پر از حادثه اما سالی شد که خردادی بود پر از فاجعه. خردادی که نمی دانم خدا نعوذبالله می توانست کوه را در ميان اين همه درد بيافريند يا نه!
از سال ۸۸ ، خرداد برايمان(اين ما که می گويم مای نسل تازه و نوخواسته است که نسل سوم است و روزهای سياه سال ۶۰ را کودکانه به ياد دارد که خرداد ۶۰ خود حکايت ها دارد که بايد از موسپيدان و ريش سپيدان و گيس سپيدان پرسيد. خرداد ما خرداد نسل ماست با خاطره های نسلی و تاريخی ما) مفهومی تازه داشت. شور و نشاط و ياد جنبش و تازگی و خيزش و حرکت و البته خون و قيام و شهيد و ۲۵ و ۳۰ خرداد. و خاطرات ۲ خرداد و ۱۸ خرداد و اميدی که شايد اگر بخواهيم کتابی در باره آن بنويسيم نام کتاب خاطرات سيد بنی صدر را بر روی آن خواهيم گذاشت. او در باب خمينی گفت خيانت به اميد. ما چه بگوييم ان روز نوشتن مشخص می شود. اما با تمام اين ماجراها باز تمام قد می ايستاديم و به احترام خرداد و فرياد می زديم.
اما خرداد ۹۰ سخت بود. سنگين بود. تلخ بود. فاجعه بود. عاشورا بود. کربلا بود. محرم بود. مصيبت بود و درد بود و تعجب ما بود که چرا سقف آسمان از اين همه تلخی فرو نمی افتد.
خرداد ۹۰ رحلت بود. شهادت در تشييع پدر بود و خرد شدن جمجمه ای حق گو و شهادت مرغ حق ای و معلمی و مردی بزرگ در زندان. خرداد پر از حادثه برای نجيب ترين اپوزسيون جمهوری اسلامی به خردادی پر از فاجعه بدل شد. و جمهوری اسلامی اوج ددمنشی اش بار ديگر آشکار شد و دستان رژيم در خون رفت و خرداد لاله گون شد.
باز در آستانه خرداديم و باز اوضاع دگرگون. انگار رژيم ديگر مراعات حال خودش را هم نمی کند. مجيد جمالی فشی که متهم ترور استاد سبز دانشگاه تهران بود اعدام شد. (۱) بين دو دور مذاکرات. بين استامبول و بغداد. و جمهوری اسلامی را رسما خيالی نبود که اين اعدام چه تاثيری بر مذاکرات می گذارد. انگار که خيالی از قبل جمع شده يا قولهايی از قبل داده شده است. نمی دانم. اما باز اعدام و به جان خريدن دردسرهايش وسط مذاکرات. می توانستند بگذارندش برای پس از پايان مذاکرات بغداد. مجيد جمالی فرار نمی کرد. اما انگار اين اعدام قرار است پيامی باشد. پيامی که در جريان مذاکرات و روزهای پس از آن معنی اش مشخص می شود.
اما نمی دانم چرا جمهوری اسلامی دوباره اين گلوی جامعه را و فعالين را در شب خرداد فشار می دهد. مهسا امرآبادی به زندان می رود تا باز زن و شوهر، مهسا و مسعود در زندان باشند. مهسا به زندان می روند و رفقای مسعود شرمنده روی مسعود باستانی عزيز که آزادند و همسر عزيز مسعود در بند.
و باز ادامه دارد. ليست تمام شدنی نيست. اعتصاب غذای محمد رضا معتمد نيا برای آزادی موسوی و ملاقات کروبی و وضعيت فاجعه بارش. داستان چيست؟ اخطار است؟ کروبی را دوباره ملاقات دادند و آن هم از وضعيت مهندس موسوی.(۲)(۳)
برای نسرين ستوده دوباره احضاريه فرستاده اند. ۱۱ سالش کافی نبوده می خواهند بيشترش کنند. جمهوری اسلامی خيالات رکورد شکنی در زندان دادن به اين و آن را دارد. يک وکيل را اينگونه زندان فرستادن و چپ و راست پرونده گشودن برای يک حکومت به چه معناست؟! (۴)
محمد صديق کبودوند عزيز که فرزندش به بيماری لاعلاج مبتلاست. او هم دست به اعتصاب غذا زده است. نامحدود برای نجات فرزند و تجربه ۹۰ تلخ بود و وقتی نام اعتصاب غذا را می شنوم چهارستون بدنم می لرزد. اعتصاب غذا. ضرب و شتم و خاطره تلخ سالی که يادآوريش هم جان انسان را آتش می زند ... . ياد آوريش هم اعصاب آدمی را به هم ميريزد. پدری برای نجات جان فرزند جان خود را وسط گذاشته است. باز جمهوری اسلامی بی اعتنا و در اوج نامردمی ادامه می دهد.(۵)
باز يک فاجعه ديگر. پدر شهيدی از شهدای جنبش سبز به جرم پيگيری پرونده قتل فرزندش به زندان محکوم می شود. ولی دم به جرم خونخواهی شهيد رامين رمضانی به سه سال حبس محکوم می شود. قاضی! مقيسه او را محکوم کرده و کسانی که مقيسه را می شناسند می دانند منطق و عقلانيت در نزد او شوخی ای بيش نيست. فرزندش را شهيد کرده اند. پدر اعتراض می کند. پدر را بازداشت می کنند به سه سال زندان محکوم می کنند. اين مرام نظام ولايی است.(۶)
و باز مظلوميت نيروهای ملی مذهبی در ايران. و ماه خرداد که در حقيقت ماه ملی مذهبی هاست. که شريعتی معلم انديشه ايشان است و خرداد ۹۰ رحلت مهندس سحابی را داشت که پدر بود برايشان و شهادت هاله سحابی را که خواهر بود و شهادت هدی صابر را که برای جوانانش معلم بود و برای ميانسالانش برادر. خرداد و شهادت دو معلم. يکی معلم راه و استاد چگونه انديشيدن و يکی برادر و معلم جوانترها و رحلت پدری و شهادت خواهری و خرداد ماه ملی مذهبيهاست و ماه مصيبتشان.
نرگس محمدی در بند می شود. همسرش که ۱۶ سال را در زندانهای جمهوری اسلامی به سر برده است هجرت را که سنت نبوی است پيش می گيرد و دجالان ولايت مدار از خبث طينت و کينه ورزيشان همسرش را به گروگان می گيرند. نرگس محمدی که خود اهل انديشه است و قلم و بانوی حقوق بشر بيمار است. فلج عضلانی امانش نداده است. فلجی که خود يادگار زندان ولايت مداران است. باز ۲۰۹ و باز بازگشت فلج عضلانی و بهداری اوين. باز درد و رنج و اين بار بانويی در بستر بيماری. دو فرزند، کيانا و علی نگران و دلخون از بيماری و بندی شدن مادر و تبعيد پدر. آسمان اين همه مصيبت را تاب می آورد و گاهی از خود می پرسم که اين آسمان و زمين کی به هم دوخته می شود و کی زمين اسرار خود را برون می ريزد که دنيا بداند چه خبيثانی بر ملک بلا ديده من حکم می رانند. (۷)
و در اين قصه نرگس بانوی عزيز تنها نيست. دکتر مسعود پدرام نيز در بند ۲ الف سپاه و بر اثر آنچه که خود او رفتارهای غير قانونی ناميده است اعتصاب غذا کرده و باز درد را به جان می افکند. چهره گريانش و خشمش و کظم غيظش را در حياط خانه مهندس فقيدمان پس از شنيدن خبر شهادت هاله شهيد از ياد نمی برم. براستی چنين گرامی ای را چه بايد بکنند که به راه حلی مانند اعتصاب غذا برسد؟ (۸)
و جريان ملی مذهبی امروز حداقل دو نفر را در خطر جدی دارد. بانو نرگس محمدی که مادر است و در بند است و بيمار و دکتر پدرام گرامی که اعتصاب غذا کرده است و اين بيماری و اعتصاب غذا خاطره ای خوش برايمان ندارد. که سال گذشته دردناک بود و هنوز يادش اشک به چشممان می آورد. که نام خرداد غمناکمان می کند و سال تحويل ۹۱ نفس راحتی کشيديم که بالاخره سال بد، سال درد و سال اشک ۹۰ تمام شد. اما خاطره خردادش باز با خرداد برايمان می آيد. باز ذهن آدمی است و خاطرات و صحنه ها و دردها و رنج ها و ... . ذهن هم می ترسد از يادآوری.
و با همه اينها که گفته شد باز صدای قدمهای خرداد به گوش می رسد و اين بار می ترساندمان. ترس خردادی را داريم که زمانی فکر می کرديم پر از حادثه است. سال گذشته در يافتيم پر از فاجعه هم می تواند باشد و همين ترسويمان کرده از رفتن به سوی خردادی ديگر. آنهم خرداد امسال که اين همه مصيبت دارد و با حکومتی طرفيم که رسما بر هيچ اصل اخلاقی و انسانی پايبند نيست. با حکومتی طرفيم به ظاهر انسان اما در باطن کمثل الانعام بل هم اذل قرآن نيز فکر ميکنم در موردش کم است. کلام و ادبيات عجيب و غريب است. گاهی در توصيف خوبی کم می آورد و گاهی در توصيف بدی. انگار موقعيت های جديد را بايست برای توليد کلمات جديد مورد استفاده قرار داد. کلماتی که حال را و احوال را و درد را و رنج ها و مصيبت را و شهادت را و شکوه را و شکستن پشت پدر را و فريادهای يازهرای شبانه در قبرستان را و غسل بانويی با چراغی که برقش از سر باتری ماشين می گيرد را و حيرت را و ... و را ديد. باز کلام کم آورد.
خرداد می رسد. ماهی که روزهايش سخن ها دارد. ماهی که تاريخ است و خاطره است و عشق و شهادت و مبارزه و ترس ما از مصيبت.
باز خرداد می آيد.
منابع:
۱- http://www.irangreenvoice.com/article/2012/may/15/22048
۲- http://www.kaleme.com/1391/02/24/klm-100780/
۳- http://www.rahesabz.net/story/53152/
۴- http://www.kaleme.com/1391/02/24/klm-100745/
۵- http://www.kaleme.com/1391/02/26/klm-100912/
۶- http://melimazhabi.com/?p=9303
۷- http://www.kaleme.com/1391/02/25/klm-100896/
۸- http://radiozamaneh.com/news/iran/2012/05/14/14296
سه شنبه
چرا تلخ و بی حوصله؟
سه شنبه
چرا اين همه فاصله؟
سه شنبه
چه سنگين! چه سرسخت؛ فرسخ به فرسخ!
سه شنبه
خدا کوه را آفريد
و بعد عجيب بود که قيصر در سه شنبه ای رفت. اين حکايت سه شنبه های قيصر شده حکايت خرداد های ما. خرداد که می آيد دست و پايمان می لرزد. خرداد پر از حادثه اما سالی شد که خردادی بود پر از فاجعه. خردادی که نمی دانم خدا نعوذبالله می توانست کوه را در ميان اين همه درد بيافريند يا نه!
از سال ۸۸ ، خرداد برايمان(اين ما که می گويم مای نسل تازه و نوخواسته است که نسل سوم است و روزهای سياه سال ۶۰ را کودکانه به ياد دارد که خرداد ۶۰ خود حکايت ها دارد که بايد از موسپيدان و ريش سپيدان و گيس سپيدان پرسيد. خرداد ما خرداد نسل ماست با خاطره های نسلی و تاريخی ما) مفهومی تازه داشت. شور و نشاط و ياد جنبش و تازگی و خيزش و حرکت و البته خون و قيام و شهيد و ۲۵ و ۳۰ خرداد. و خاطرات ۲ خرداد و ۱۸ خرداد و اميدی که شايد اگر بخواهيم کتابی در باره آن بنويسيم نام کتاب خاطرات سيد بنی صدر را بر روی آن خواهيم گذاشت. او در باب خمينی گفت خيانت به اميد. ما چه بگوييم ان روز نوشتن مشخص می شود. اما با تمام اين ماجراها باز تمام قد می ايستاديم و به احترام خرداد و فرياد می زديم.
اما خرداد ۹۰ سخت بود. سنگين بود. تلخ بود. فاجعه بود. عاشورا بود. کربلا بود. محرم بود. مصيبت بود و درد بود و تعجب ما بود که چرا سقف آسمان از اين همه تلخی فرو نمی افتد.
خرداد ۹۰ رحلت بود. شهادت در تشييع پدر بود و خرد شدن جمجمه ای حق گو و شهادت مرغ حق ای و معلمی و مردی بزرگ در زندان. خرداد پر از حادثه برای نجيب ترين اپوزسيون جمهوری اسلامی به خردادی پر از فاجعه بدل شد. و جمهوری اسلامی اوج ددمنشی اش بار ديگر آشکار شد و دستان رژيم در خون رفت و خرداد لاله گون شد.
باز در آستانه خرداديم و باز اوضاع دگرگون. انگار رژيم ديگر مراعات حال خودش را هم نمی کند. مجيد جمالی فشی که متهم ترور استاد سبز دانشگاه تهران بود اعدام شد. (۱) بين دو دور مذاکرات. بين استامبول و بغداد. و جمهوری اسلامی را رسما خيالی نبود که اين اعدام چه تاثيری بر مذاکرات می گذارد. انگار که خيالی از قبل جمع شده يا قولهايی از قبل داده شده است. نمی دانم. اما باز اعدام و به جان خريدن دردسرهايش وسط مذاکرات. می توانستند بگذارندش برای پس از پايان مذاکرات بغداد. مجيد جمالی فرار نمی کرد. اما انگار اين اعدام قرار است پيامی باشد. پيامی که در جريان مذاکرات و روزهای پس از آن معنی اش مشخص می شود.
اما نمی دانم چرا جمهوری اسلامی دوباره اين گلوی جامعه را و فعالين را در شب خرداد فشار می دهد. مهسا امرآبادی به زندان می رود تا باز زن و شوهر، مهسا و مسعود در زندان باشند. مهسا به زندان می روند و رفقای مسعود شرمنده روی مسعود باستانی عزيز که آزادند و همسر عزيز مسعود در بند.
و باز ادامه دارد. ليست تمام شدنی نيست. اعتصاب غذای محمد رضا معتمد نيا برای آزادی موسوی و ملاقات کروبی و وضعيت فاجعه بارش. داستان چيست؟ اخطار است؟ کروبی را دوباره ملاقات دادند و آن هم از وضعيت مهندس موسوی.(۲)(۳)
برای نسرين ستوده دوباره احضاريه فرستاده اند. ۱۱ سالش کافی نبوده می خواهند بيشترش کنند. جمهوری اسلامی خيالات رکورد شکنی در زندان دادن به اين و آن را دارد. يک وکيل را اينگونه زندان فرستادن و چپ و راست پرونده گشودن برای يک حکومت به چه معناست؟! (۴)
محمد صديق کبودوند عزيز که فرزندش به بيماری لاعلاج مبتلاست. او هم دست به اعتصاب غذا زده است. نامحدود برای نجات فرزند و تجربه ۹۰ تلخ بود و وقتی نام اعتصاب غذا را می شنوم چهارستون بدنم می لرزد. اعتصاب غذا. ضرب و شتم و خاطره تلخ سالی که يادآوريش هم جان انسان را آتش می زند ... . ياد آوريش هم اعصاب آدمی را به هم ميريزد. پدری برای نجات جان فرزند جان خود را وسط گذاشته است. باز جمهوری اسلامی بی اعتنا و در اوج نامردمی ادامه می دهد.(۵)
باز يک فاجعه ديگر. پدر شهيدی از شهدای جنبش سبز به جرم پيگيری پرونده قتل فرزندش به زندان محکوم می شود. ولی دم به جرم خونخواهی شهيد رامين رمضانی به سه سال حبس محکوم می شود. قاضی! مقيسه او را محکوم کرده و کسانی که مقيسه را می شناسند می دانند منطق و عقلانيت در نزد او شوخی ای بيش نيست. فرزندش را شهيد کرده اند. پدر اعتراض می کند. پدر را بازداشت می کنند به سه سال زندان محکوم می کنند. اين مرام نظام ولايی است.(۶)
و باز مظلوميت نيروهای ملی مذهبی در ايران. و ماه خرداد که در حقيقت ماه ملی مذهبی هاست. که شريعتی معلم انديشه ايشان است و خرداد ۹۰ رحلت مهندس سحابی را داشت که پدر بود برايشان و شهادت هاله سحابی را که خواهر بود و شهادت هدی صابر را که برای جوانانش معلم بود و برای ميانسالانش برادر. خرداد و شهادت دو معلم. يکی معلم راه و استاد چگونه انديشيدن و يکی برادر و معلم جوانترها و رحلت پدری و شهادت خواهری و خرداد ماه ملی مذهبيهاست و ماه مصيبتشان.
نرگس محمدی در بند می شود. همسرش که ۱۶ سال را در زندانهای جمهوری اسلامی به سر برده است هجرت را که سنت نبوی است پيش می گيرد و دجالان ولايت مدار از خبث طينت و کينه ورزيشان همسرش را به گروگان می گيرند. نرگس محمدی که خود اهل انديشه است و قلم و بانوی حقوق بشر بيمار است. فلج عضلانی امانش نداده است. فلجی که خود يادگار زندان ولايت مداران است. باز ۲۰۹ و باز بازگشت فلج عضلانی و بهداری اوين. باز درد و رنج و اين بار بانويی در بستر بيماری. دو فرزند، کيانا و علی نگران و دلخون از بيماری و بندی شدن مادر و تبعيد پدر. آسمان اين همه مصيبت را تاب می آورد و گاهی از خود می پرسم که اين آسمان و زمين کی به هم دوخته می شود و کی زمين اسرار خود را برون می ريزد که دنيا بداند چه خبيثانی بر ملک بلا ديده من حکم می رانند. (۷)
و در اين قصه نرگس بانوی عزيز تنها نيست. دکتر مسعود پدرام نيز در بند ۲ الف سپاه و بر اثر آنچه که خود او رفتارهای غير قانونی ناميده است اعتصاب غذا کرده و باز درد را به جان می افکند. چهره گريانش و خشمش و کظم غيظش را در حياط خانه مهندس فقيدمان پس از شنيدن خبر شهادت هاله شهيد از ياد نمی برم. براستی چنين گرامی ای را چه بايد بکنند که به راه حلی مانند اعتصاب غذا برسد؟ (۸)
و جريان ملی مذهبی امروز حداقل دو نفر را در خطر جدی دارد. بانو نرگس محمدی که مادر است و در بند است و بيمار و دکتر پدرام گرامی که اعتصاب غذا کرده است و اين بيماری و اعتصاب غذا خاطره ای خوش برايمان ندارد. که سال گذشته دردناک بود و هنوز يادش اشک به چشممان می آورد. که نام خرداد غمناکمان می کند و سال تحويل ۹۱ نفس راحتی کشيديم که بالاخره سال بد، سال درد و سال اشک ۹۰ تمام شد. اما خاطره خردادش باز با خرداد برايمان می آيد. باز ذهن آدمی است و خاطرات و صحنه ها و دردها و رنج ها و ... . ذهن هم می ترسد از يادآوری.
و با همه اينها که گفته شد باز صدای قدمهای خرداد به گوش می رسد و اين بار می ترساندمان. ترس خردادی را داريم که زمانی فکر می کرديم پر از حادثه است. سال گذشته در يافتيم پر از فاجعه هم می تواند باشد و همين ترسويمان کرده از رفتن به سوی خردادی ديگر. آنهم خرداد امسال که اين همه مصيبت دارد و با حکومتی طرفيم که رسما بر هيچ اصل اخلاقی و انسانی پايبند نيست. با حکومتی طرفيم به ظاهر انسان اما در باطن کمثل الانعام بل هم اذل قرآن نيز فکر ميکنم در موردش کم است. کلام و ادبيات عجيب و غريب است. گاهی در توصيف خوبی کم می آورد و گاهی در توصيف بدی. انگار موقعيت های جديد را بايست برای توليد کلمات جديد مورد استفاده قرار داد. کلماتی که حال را و احوال را و درد را و رنج ها و مصيبت را و شهادت را و شکوه را و شکستن پشت پدر را و فريادهای يازهرای شبانه در قبرستان را و غسل بانويی با چراغی که برقش از سر باتری ماشين می گيرد را و حيرت را و ... و را ديد. باز کلام کم آورد.
خرداد می رسد. ماهی که روزهايش سخن ها دارد. ماهی که تاريخ است و خاطره است و عشق و شهادت و مبارزه و ترس ما از مصيبت.
باز خرداد می آيد.
منابع:
۱- http://www.irangreenvoice.com/article/2012/may/15/22048
۲- http://www.kaleme.com/1391/02/24/klm-100780/
۳- http://www.rahesabz.net/story/53152/
۴- http://www.kaleme.com/1391/02/24/klm-100745/
۵- http://www.kaleme.com/1391/02/26/klm-100912/
۶- http://melimazhabi.com/?p=9303
۷- http://www.kaleme.com/1391/02/25/klm-100896/
۸- http://radiozamaneh.com/news/iran/2012/05/14/14296
هفته پیش اعلام شد که ۵۵ هزار از اکانتهای توییتر هک و اطلاعات
آنها در اینترنت منتشر شده است. توییتر میگوید اطلاعات در بسیاری موارد
تکراری یا مربوط به اسپمرهاست. پیشنهادهایی برای ارتقای ایمنی خود در
توییتر بخوانید.
روز دوشنبه (هفتم ماه مه) اعلام شد که یک هکر هزاران اکانت توییتر را هک و
اطلاعات آنها شامل شناسه کاربری و رمز عبور را در اینترنت منتشر کرده
است. توییتر اما میگوید که بیشتر اکانتهای هک شده اسپم بودهاند و
بسیاری از اکانتها نیز بارها در لیست تکرار شدهاند.
فعالان اینترنت تعداد اکانتهای هک شده را ۵۵ هزار برآورد کردهاند. گردانندگان سایت ایر دمون (Air Demon) که اخبار هک در شبکه را پوشش میدهد، اعلام کردند که نفوذ با این درجه از گستردگی زنگ خطری برای دیگر کاربران توییتر نیز است. وبسایت توییتر که شبکهاجتماعی مخصوص مینیمالنویسی و اشتراکگذاری لینک است ۱۴۰ میلیون کاربر فعال دارد.
میزان بزرگی حجم اطلاعات منتشره به هکر اجازه داده که اطلاعات را بر پستبین (Pastebin) منتشر کند. پستبین نوعی اپلیکیشن وب است که به کاربران اجازه انتشار متن یا عکس برای رویت عموم خصوصاَ متون شامل کد را میدهد.
با اینهمه رابرت ویکز، نماینده توییتر به سی ان ان گفت: «این اطلاعات ارزشی ندارد. تا کنون متوجه شدهایم اکانتها و پسوردهایی که در پستبین گذاشته شدهاند بیش از ۲۰ هزار بار تکرار دارند، و بسیاری اسپم هستند که پیش از این به حال تعلیق در آمده بودند. بسیاری نیز رمز عبور و شناسه کاربری با یکدیگر مطابقت ندارند.»
این توضیحات را روز گذشته توییتر از طریق اکانتهای خود در این وبسایت (@twittercomms) و (@twitterco) نیز اعلام کرده بود.
توییتر میگوید همچنان به انجام اقدامات احتیاطی ادامه میدهد. در همین حال نیز به اکانتهایی که احتمال هک آنها میرود اطلاع میدهد که رمز عبور خود را تغییر دهند.
توییتر پیش از این به علت هک وبسایت در سال ۲۰۰۹ مورد انتقاد قرار گرفته بود. در اینباره کمیسیون مبادلات فدرال نهایتاَ در مارس ۲۰۱۱ قراردادی را با توییتر نهایی کرد. دستورالعملها و قراردادهای این کمیسیون در صورت نهایی شدن حکم قانون را دارد که هر بار تعددی از آن جریمه نقدی به همراه دارد.
توییتر دو ماه پیش نیز نسخه وب نرمافزار توییتدک (Tweetdeck) را به علت خطایی که به تعدادی از کابران اجازه میداد تا به اکانت کاربران دیگر دسترسی داشته باشند تعطیل کرد. توییتر اعلام کرد که خطا یک روز پس از آن رفع شد.
پیشنهادهایی برای ارتقای امنیت فعالیت در توییتر
در صورتی که احتمال میدهید در حمله هکری اخیر یا در هر حالتی هک شده باشید میتوانید به پیشنهاد وبسایت توییتر قدمهای زیر را بردارید:
۱- رمز عبور خود را تغییر دهید: به بخش password tab رفته و رمز عبور خود را تغییر داده و رمز عبور دشوارتری را برای خود انتخاب کنید.
رمز عبور دشوار، رمز عبوریست که در آن از حروف کوچک و بزرگ، عدد و فاصله همزمان استفاده شده باشد. همچنین سعی کنید از رمز عبوری جدید که در جای دیگر مثلاَ برای ایمیل خود استفاده نمیکنید بهره برید.
۲- ارتباطات ناشناس را حذف کنید: پس از ورود با رمز عبور جدید به توییتر به بخش Aplication Tab در قسمت Account Setting بروید و هر دسترسی دیگری را که نمیشناسید با کلیک بر Revoke Access حذف کنید.
۳- در اپلیکیشنهای مطمئن دیگری که حضور دارید، نظیر اپلیکیشن توییتر بر آیفون، یک بار خارج شده و با رمز عبور جدید وارد شوید.
۴- گامهای عملیای را برای ارتقای امنیت خود در توییتر بردارید:
- به لینکهای مشکوک در توییتر (که معمولاَ توسط اسپمرها پخش میشوند) وارد نشوید
- از https به جای hhtp استفاده کنید
Your Setting---Always use HTTPS
- همواره پیش از تایپ رمز عبور و شناسه کاربری خود اطمینان حاصل کنید که در سایت اصلی توییتر هستید چون گاه هکرها از طراحی یکسان برای سایتهایی که در حقیقت دزد اکانت شما هستند استفاده میکنند. هنگام ورود باید در این دو آدرس باشید:
- https://twitter.com/
- https://twitter.com/login
- رمزعبور خود را به فرد دیگری ندهید، خصوصاَ به کمپانیها یا افرادی که در اینترنت قول فالوئر بیشتر میدهند.
- فریب ایمیلهایی را که ظاهراَ از سوی توییتر ارسال شده و در آنها از کاربر خواسته شده تا رمز عبور خود را به توییتر ایمیل کند، نخورید. توییتر هیچگاه چنین اقدامی نکرده و نخواهد کرد.
- اطمینان حاصل کنید که آنتیویروسهای کامپیتور شما به روز هستند.
فعالان اینترنت تعداد اکانتهای هک شده را ۵۵ هزار برآورد کردهاند. گردانندگان سایت ایر دمون (Air Demon) که اخبار هک در شبکه را پوشش میدهد، اعلام کردند که نفوذ با این درجه از گستردگی زنگ خطری برای دیگر کاربران توییتر نیز است. وبسایت توییتر که شبکهاجتماعی مخصوص مینیمالنویسی و اشتراکگذاری لینک است ۱۴۰ میلیون کاربر فعال دارد.
میزان بزرگی حجم اطلاعات منتشره به هکر اجازه داده که اطلاعات را بر پستبین (Pastebin) منتشر کند. پستبین نوعی اپلیکیشن وب است که به کاربران اجازه انتشار متن یا عکس برای رویت عموم خصوصاَ متون شامل کد را میدهد.
با اینهمه رابرت ویکز، نماینده توییتر به سی ان ان گفت: «این اطلاعات ارزشی ندارد. تا کنون متوجه شدهایم اکانتها و پسوردهایی که در پستبین گذاشته شدهاند بیش از ۲۰ هزار بار تکرار دارند، و بسیاری اسپم هستند که پیش از این به حال تعلیق در آمده بودند. بسیاری نیز رمز عبور و شناسه کاربری با یکدیگر مطابقت ندارند.»
این توضیحات را روز گذشته توییتر از طریق اکانتهای خود در این وبسایت (@twittercomms) و (@twitterco) نیز اعلام کرده بود.
توییتر میگوید همچنان به انجام اقدامات احتیاطی ادامه میدهد. در همین حال نیز به اکانتهایی که احتمال هک آنها میرود اطلاع میدهد که رمز عبور خود را تغییر دهند.
توییتر پیش از این به علت هک وبسایت در سال ۲۰۰۹ مورد انتقاد قرار گرفته بود. در اینباره کمیسیون مبادلات فدرال نهایتاَ در مارس ۲۰۱۱ قراردادی را با توییتر نهایی کرد. دستورالعملها و قراردادهای این کمیسیون در صورت نهایی شدن حکم قانون را دارد که هر بار تعددی از آن جریمه نقدی به همراه دارد.
توییتر دو ماه پیش نیز نسخه وب نرمافزار توییتدک (Tweetdeck) را به علت خطایی که به تعدادی از کابران اجازه میداد تا به اکانت کاربران دیگر دسترسی داشته باشند تعطیل کرد. توییتر اعلام کرد که خطا یک روز پس از آن رفع شد.
پیشنهادهایی برای ارتقای امنیت فعالیت در توییتر
در صورتی که احتمال میدهید در حمله هکری اخیر یا در هر حالتی هک شده باشید میتوانید به پیشنهاد وبسایت توییتر قدمهای زیر را بردارید:
۱- رمز عبور خود را تغییر دهید: به بخش password tab رفته و رمز عبور خود را تغییر داده و رمز عبور دشوارتری را برای خود انتخاب کنید.
رمز عبور دشوار، رمز عبوریست که در آن از حروف کوچک و بزرگ، عدد و فاصله همزمان استفاده شده باشد. همچنین سعی کنید از رمز عبوری جدید که در جای دیگر مثلاَ برای ایمیل خود استفاده نمیکنید بهره برید.
۲- ارتباطات ناشناس را حذف کنید: پس از ورود با رمز عبور جدید به توییتر به بخش Aplication Tab در قسمت Account Setting بروید و هر دسترسی دیگری را که نمیشناسید با کلیک بر Revoke Access حذف کنید.
۳- در اپلیکیشنهای مطمئن دیگری که حضور دارید، نظیر اپلیکیشن توییتر بر آیفون، یک بار خارج شده و با رمز عبور جدید وارد شوید.
۴- گامهای عملیای را برای ارتقای امنیت خود در توییتر بردارید:
- به لینکهای مشکوک در توییتر (که معمولاَ توسط اسپمرها پخش میشوند) وارد نشوید
- از https به جای hhtp استفاده کنید
Your Setting---Always use HTTPS
- همواره پیش از تایپ رمز عبور و شناسه کاربری خود اطمینان حاصل کنید که در سایت اصلی توییتر هستید چون گاه هکرها از طراحی یکسان برای سایتهایی که در حقیقت دزد اکانت شما هستند استفاده میکنند. هنگام ورود باید در این دو آدرس باشید:
- https://twitter.com/
- https://twitter.com/login
- رمزعبور خود را به فرد دیگری ندهید، خصوصاَ به کمپانیها یا افرادی که در اینترنت قول فالوئر بیشتر میدهند.
- فریب ایمیلهایی را که ظاهراَ از سوی توییتر ارسال شده و در آنها از کاربر خواسته شده تا رمز عبور خود را به توییتر ایمیل کند، نخورید. توییتر هیچگاه چنین اقدامی نکرده و نخواهد کرد.
- اطمینان حاصل کنید که آنتیویروسهای کامپیتور شما به روز هستند.
هارتموت نیمان بیش از ۳۰ سال است که گردشگران آلمانی را به تماشای
ایران میبرد و چنان با ایرانیها خو گرفته که خود را از آنان میداند؛
مردی که شهرش را شیراز مینامد و کامش را با قطاب تازه یزد شیرین میکند.
آلمانیها بهخلاف ایرانیان، مردم بیتعارفی هستند. برای همین وقتی
هارتموت نیمان پیشنهاد میدهد که در ایستگاه قطار شهر ناآشنای گوتینگن به
دنبالم بیاید، بدون تعارف این پیشنهاد سخاوتمندانه را که ارائهاش کمتر
اتفاق میافتد، قبول میکنم. برای رسیدن به دفتر کار او که قرار است محل
گفتوگوی ما باشد، از بخش قدیمی شهر عبور میکنیم. در خلال صحبتها بیشتر
با مردی آشنا میشوم که بیش از ۳۰ سال است گردشگران آلمانی را به تماشای
ایران میبرد و زبان فارسی را روان صحبت میکند.
نخستین بار در تابستان سال ۱۳۵۸، یک سال پس از انقلاب ایران، گذر هارتموت نیمان به تهران میافتد. هدف از سفر به ایران انقلابزده آن زمان، آشنایی با خانوادهی همسر است. هواپیمایی که از آلمان راهی تهران شده، تنها شمار اندکی مسافر با خود همراه دارد و در عوض ظرفیت هواپیمایی که فرودگاه مهرآباد را به مقصد آلمان ترک میکند، تکمیل است و تمامی صندلیها پر شدهاند.
تصاویری از سفرهای هارتموت نیمان به ایران
هارتموت نیمان نه تنها آن زمان، که در سالهای جنگ ایران و عراق نیز مسافر راه ایران بوده است. او به شوخی میگوید: «اولین سفر من به یک کشور شرقی در سال ۱۹۷۵ بود که به لبنان رفتم. آنجا که رسیدیم جنگهای داخلی شروع شدند. یک مدتی با خودم فکر میکردم، خدایا هر جا که پا میگذارم آنجا شلوغ میشود که البته اصلا زیر سر من هم نبود!»
در یکی از این سالها او به همراه صمد پسر چهارسالهشان در خانهی میزبانی در شمال تهران سکونت داشتهاند. بمباران و شلیک ضد هواییها موجب میشود تا کودک بیخبر با کنجکاوی از پدر بپرسد چرا آسمان این شهر مدام رعد و برق میزند اما بارانی از آن نمیآید.
حکایات "خطرناک" از مکانهای ندیده
علاقه به شرق و ساکنانش پیش از اختیار کردن همسری ایرانی نیز در هارتموت نیمان وجود داشته است. آنطور که او میگوید، اگر با دختری ایرانی هم آشنا نمیشد، مسیر زندگیاش حتما همانند حالا از مشرق زمین و ایران میگذشت.
دوستان آلمانی و آنهایی که او را میشناسند، دیگر با شنیدن نام ایران و سفرهای سالی ۲ تا ۳ بار هارتموت نیمان به این کشور کنجکاو نمیشوند. اما برای کسانی که تازه با او آشنا شدهاند، ایران کشوری است غریبه که خبرهایش برای سفر چندان ترغیبکننده نیستند.
او هم مثل شمار زیادی از گردشگران غربی معتقد است که ایران واقعی با تصویر رایج آن در رسانهها بسیار تفاوت دارد. نیمان چند بار تأکید میکند که اظهارنظر افراد در مورد مکانهای ندیده چقدر باعث ناراحتیاش میشوند. دست آخر هم جملهای را از الکساندر فون هومبولت یکی از بزرگترین دانشمندان و ماجراجویان آلمان نقل میکند که میگوید «دیدگاه کسانی که از دنیا هیچ ندیدهاند و در موردش نظر میدهند، خطرناک است.»
هارتموت نیمان در این ۳۰ سال شاهد روی کارآمدن جریانهای سیاسی متفاوتی در ایران بوده و روزهای پررونق و کم رونقی را در کسب و کار گردشگری تجربه کرده است. او با یادآوری سالهای ریاستجمهوری محمد خاتمی، آن دوران را برای صنعت توریسم ایران سالهایی پرامید و شکوفا توصیف میکند.
زمان انتخاب محمد خاتمی به ریاستجمهوری ایران، هارتموت نیمان که در دمشق به سر میبرده، متوجه زنان زائر ایرانی میشود که از انتخاب رئیسجمهوری به نام خاتمی ابراز شادی میکردند. او کنجکاوانه میپرسد که خاتمی کیست تا ناگهان به یاد میآورد که خودش از محمد خاتمی امضا دارد: رئیسجمهور آن زمان ایران در مقام امام جمعه مسجد هامبورگ، هارتموت و همسر ایرانیاش را عقد و ازدواج آنها را ثبت کرده است.
به یاد صمد بهرنگی
بیشتر مسافران آلمانی که همراه هارتموت نیمان رخت سفر به ایران میبندند، زنان و مردان سالخورده هستند و کمتر جوانی در میانشان دیده میشود. البته یکبار در گذشتههای دور، یک زوج جوان سوئیسی برای ماه عسل همراه با گروه راهی ایران شدهاند.
هارتموت نیمان هر بار پس از راهی کردن مسافران به خانه به قصد کشف مکانهای جدید به راه میافتد. تازهترین کشف او گورستان تاریخی خالد نبی در شهرستان کلاله با سنگ قبرهای افراشته است. دانستن زبان و سفرهای بیوقفه، هارتموت نیمان را به خوبی با ایرانیها و ویژگیهایشان آشنا کرده است.
۲ کیلو لیمو و انار و ۲ کیلو لواشک تازه، رهآورد آخرین سفر او به ایران بودهاند. به این ترتیب هارتموت نیمان جزو معدود آلمانیهایی است که با طعم ترش لواشک ایرانی چهرهشان را در هم نمیکشند. او وقتی تعجب مرا میبیند میگوید: «لواشک خیلی هم خوب است. وقتی بچههای من کوچک بودند، مثل آدامس بهشان میدادم تا بخورند!»
صمد، مزدک و بیژن نامهای سه فرزند هارتموت نیمان هستند. کتاب "ماهی سیاه کوچولو" اولین داستانی بوده که او به زبان فارسی خوانده است؛ هارتموت نیمان از صمد بهرنگی نویسندهی شناختهشدهی ایرانی به احترام یاد میکند و او را "شخص بزرگی" میداند که به خوبی میدانست «انسان از همان سالهای نخست عمرش به ادبیات نیاز دارد.»
خلوتی آرام در کویر ایران
نکتهای که در صحبتهای هارتموت نیمان جلب توجه میکند، احساس نزدیکی خاص او با ایران و ایرانیان است. از تأثیر جنگ در "زندگیمان" میگوید، به جدایی از همسر اول و ۱۷ سال زندگی مشترک با همسر دومش که او نیز ایرانی است، اشاره میکند. هر بار که در تعریفهای خود به شیراز میرسد، آن را "شهر خودم" مینامد و با خنده اضافه میکند: «ایرانیها میگویند آدم وقتی از جایی زن میگیرد، خودش هم اهل همانجا میشود. من هم شیرازی هستم!»
مردی آلمانی را تصور کنید که وقتی در ایران از او میپرسند اهل کجاست در کمال جدیت، با فارسی لهجهدار اما سلیس میگوید «شیرازی هستم». در آلمان هم هر زمان که به خانه میرسد اولین کارش کندن لباسهای رسمی است «که علاقهای به آنها ندارد» و به پا کردن یکی از شلوارهای محلی ایرانی مورد علاقهاش است؛ مثل شلواری که از ابیانه با خود آورده است.
گذراندن سالهای آخر عمر در خلوتی آرام در یکی از کویرهای ایران، از برنامههای آتی این مرد است.
نخستین بار در تابستان سال ۱۳۵۸، یک سال پس از انقلاب ایران، گذر هارتموت نیمان به تهران میافتد. هدف از سفر به ایران انقلابزده آن زمان، آشنایی با خانوادهی همسر است. هواپیمایی که از آلمان راهی تهران شده، تنها شمار اندکی مسافر با خود همراه دارد و در عوض ظرفیت هواپیمایی که فرودگاه مهرآباد را به مقصد آلمان ترک میکند، تکمیل است و تمامی صندلیها پر شدهاند.
تصاویری از سفرهای هارتموت نیمان به ایران
هارتموت نیمان نه تنها آن زمان، که در سالهای جنگ ایران و عراق نیز مسافر راه ایران بوده است. او به شوخی میگوید: «اولین سفر من به یک کشور شرقی در سال ۱۹۷۵ بود که به لبنان رفتم. آنجا که رسیدیم جنگهای داخلی شروع شدند. یک مدتی با خودم فکر میکردم، خدایا هر جا که پا میگذارم آنجا شلوغ میشود که البته اصلا زیر سر من هم نبود!»
در یکی از این سالها او به همراه صمد پسر چهارسالهشان در خانهی میزبانی در شمال تهران سکونت داشتهاند. بمباران و شلیک ضد هواییها موجب میشود تا کودک بیخبر با کنجکاوی از پدر بپرسد چرا آسمان این شهر مدام رعد و برق میزند اما بارانی از آن نمیآید.
حکایات "خطرناک" از مکانهای ندیده
علاقه به شرق و ساکنانش پیش از اختیار کردن همسری ایرانی نیز در هارتموت نیمان وجود داشته است. آنطور که او میگوید، اگر با دختری ایرانی هم آشنا نمیشد، مسیر زندگیاش حتما همانند حالا از مشرق زمین و ایران میگذشت.
دوستان آلمانی و آنهایی که او را میشناسند، دیگر با شنیدن نام ایران و سفرهای سالی ۲ تا ۳ بار هارتموت نیمان به این کشور کنجکاو نمیشوند. اما برای کسانی که تازه با او آشنا شدهاند، ایران کشوری است غریبه که خبرهایش برای سفر چندان ترغیبکننده نیستند.
او هم مثل شمار زیادی از گردشگران غربی معتقد است که ایران واقعی با تصویر رایج آن در رسانهها بسیار تفاوت دارد. نیمان چند بار تأکید میکند که اظهارنظر افراد در مورد مکانهای ندیده چقدر باعث ناراحتیاش میشوند. دست آخر هم جملهای را از الکساندر فون هومبولت یکی از بزرگترین دانشمندان و ماجراجویان آلمان نقل میکند که میگوید «دیدگاه کسانی که از دنیا هیچ ندیدهاند و در موردش نظر میدهند، خطرناک است.»
هارتموت نیمان در این ۳۰ سال شاهد روی کارآمدن جریانهای سیاسی متفاوتی در ایران بوده و روزهای پررونق و کم رونقی را در کسب و کار گردشگری تجربه کرده است. او با یادآوری سالهای ریاستجمهوری محمد خاتمی، آن دوران را برای صنعت توریسم ایران سالهایی پرامید و شکوفا توصیف میکند.
زمان انتخاب محمد خاتمی به ریاستجمهوری ایران، هارتموت نیمان که در دمشق به سر میبرده، متوجه زنان زائر ایرانی میشود که از انتخاب رئیسجمهوری به نام خاتمی ابراز شادی میکردند. او کنجکاوانه میپرسد که خاتمی کیست تا ناگهان به یاد میآورد که خودش از محمد خاتمی امضا دارد: رئیسجمهور آن زمان ایران در مقام امام جمعه مسجد هامبورگ، هارتموت و همسر ایرانیاش را عقد و ازدواج آنها را ثبت کرده است.
به یاد صمد بهرنگی
بیشتر مسافران آلمانی که همراه هارتموت نیمان رخت سفر به ایران میبندند، زنان و مردان سالخورده هستند و کمتر جوانی در میانشان دیده میشود. البته یکبار در گذشتههای دور، یک زوج جوان سوئیسی برای ماه عسل همراه با گروه راهی ایران شدهاند.
هارتموت نیمان هر بار پس از راهی کردن مسافران به خانه به قصد کشف مکانهای جدید به راه میافتد. تازهترین کشف او گورستان تاریخی خالد نبی در شهرستان کلاله با سنگ قبرهای افراشته است. دانستن زبان و سفرهای بیوقفه، هارتموت نیمان را به خوبی با ایرانیها و ویژگیهایشان آشنا کرده است.
عکس دستهجمعی دانشآموزان آلمانی و ایرانی در چارچوب یک پروژه مشترک تبادل دانشآموز میان ایران و آلمان
وقتی صحبت به خاطراتی میرسد که در کوچه و خیابانهای ایران رقم
خوردهاند، به طرزی ماهرانه از بیان تلخیها طفره میرود و میگوید اگر
هم اتفاق ناخوشایندی بیفتد "با خوردن یک شیرینی و قطاب حاج خلیفه یزد" تمام
تلخ کامی از بین میرود. بعد هم میپرسد مگر آدم میتواند اصلا بدون قطاب
تازه حاج خلیفه زندگی کند و "خدا را شکر" که یک شعبه در تهران هم زدهاند و
دیگر نیازی نیست که برای خریدن این تحفهی ایرانی هر بار عازم یزد شود.۲ کیلو لیمو و انار و ۲ کیلو لواشک تازه، رهآورد آخرین سفر او به ایران بودهاند. به این ترتیب هارتموت نیمان جزو معدود آلمانیهایی است که با طعم ترش لواشک ایرانی چهرهشان را در هم نمیکشند. او وقتی تعجب مرا میبیند میگوید: «لواشک خیلی هم خوب است. وقتی بچههای من کوچک بودند، مثل آدامس بهشان میدادم تا بخورند!»
صمد، مزدک و بیژن نامهای سه فرزند هارتموت نیمان هستند. کتاب "ماهی سیاه کوچولو" اولین داستانی بوده که او به زبان فارسی خوانده است؛ هارتموت نیمان از صمد بهرنگی نویسندهی شناختهشدهی ایرانی به احترام یاد میکند و او را "شخص بزرگی" میداند که به خوبی میدانست «انسان از همان سالهای نخست عمرش به ادبیات نیاز دارد.»
خلوتی آرام در کویر ایران
نکتهای که در صحبتهای هارتموت نیمان جلب توجه میکند، احساس نزدیکی خاص او با ایران و ایرانیان است. از تأثیر جنگ در "زندگیمان" میگوید، به جدایی از همسر اول و ۱۷ سال زندگی مشترک با همسر دومش که او نیز ایرانی است، اشاره میکند. هر بار که در تعریفهای خود به شیراز میرسد، آن را "شهر خودم" مینامد و با خنده اضافه میکند: «ایرانیها میگویند آدم وقتی از جایی زن میگیرد، خودش هم اهل همانجا میشود. من هم شیرازی هستم!»
مردی آلمانی را تصور کنید که وقتی در ایران از او میپرسند اهل کجاست در کمال جدیت، با فارسی لهجهدار اما سلیس میگوید «شیرازی هستم». در آلمان هم هر زمان که به خانه میرسد اولین کارش کندن لباسهای رسمی است «که علاقهای به آنها ندارد» و به پا کردن یکی از شلوارهای محلی ایرانی مورد علاقهاش است؛ مثل شلواری که از ابیانه با خود آورده است.
گذراندن سالهای آخر عمر در خلوتی آرام در یکی از کویرهای ایران، از برنامههای آتی این مرد است.
مانیتوری که به ما هشدار میدهد
«صاف بشین»، «کمرت را صاف کن». این نوع جملات را بهطور معمول از
پدر و مادر به یاد داریم وقتی که به دلیل بد نشستن مقابل کامپیوتر به ما
تذکر میدادند. حالا مانیتوری به بازار آمده که مواظب طرز نشستن و حتی زنگ
تفریح ماست.
امروزه دنیای کار با کامپیوتر گره خورده است و کار با کامپیوتر با ساعتها
پشت میز نشستن و چشم به صفحه دوختن. نتیجه این ساعتها "بیتحرکی" اغلب
پیدایش درد در ناحیه گردن است و کمر. اما برای رفع این مشکل هم راه حلی
اندیشیده شده. مانیتور جدید فیلیپس به نام "ErgoSensor" برای کنترل وضعیت
بدن ما در هنگام نشستن پشت میز کار درست شده است.
این مانیتور برای تشخیص وضعیت سلامت بدن در هنگام نشستن در پس این مانیتور از سنسور CMOS استفاده میکند، یک دوربین کوچک تعبیه شده در مانیتور که با برنامهای مخصوص حالتهای بدن را تحلیل میکند. این برنامه به کمک یک الگوریتم ویژه بررسی اینتراکسیون (میانکنشی) بین انسان و ماشین را به عهده میگیرد. فاصلهی چشم ازمانیتور و وضعیت سر در مقابل دستگاه، تجزیه و تحلیل میشوند.
هشدارهای سلامتی و توصیه برای زنگ تفریح
هشدارهای سلامتی که بر روی این مانیتور ظاهر میشوند، آزاردهنده نیستند. این تذکرها برای تنها چند ثانیه در سمت راست مانیتور نمایش داده میشوند و بعد ناپدید میشوند. برای مثال چنین هشداری: «طوری بنشینید که ۱۰ سانتیمتر به مانیتور نزدیکتر شوید» یا «لطفا گردن خود را صاف بگیرید». این مانیتور حتی زمانی را که کاربر بدون وقفه مقابل کامپیوتر سپری کرده است محاسبه کرده و به او پیشنهاد یک زنگ تفریح میدهد.
در ضمن برای هر هشدار یک پیکتوگرام (علامت تصویری) بر روی مانیتور نقش میبندد که به طور سمبلیک نشان میدهد چه اشتباهی در نوع نشستن ما وجود دارد. در صورت اصلاح اشتباه هشدار سریعا پاک میشود. اگر هیچ اشکالی در طرز نشستن وجود نداشته باشد، مانیتور هم ساکت میماند.
در اداره، از طرز نشستن ما رئیس باخبر میشود؟
البته روزنامهی آلمانی زود دویچه گزارشی را منتشر کرده که مربوط به تست این مانیتور است و در آن جا نوشته شده که « محاسبهی فاصلهی چشم کاربر تا این چشم الکترونیکی بدون در نظر گرفتن ارتفاع مانیتور از سطح انجام میشود و به همین دلیل هشدارهایی که این برنامه برای رعایت فاصلهمیدهد، آنچنان مطمئن نیستند».
انتقاد دیگری که به این مانتیور وارد شده، نحوهی برخورد با دادههای حاصل تعامل میان ماشین و انسان است. اما شرکت فیلیپس اعلام کرده که تنها کاربر است که از اطلاعات مربوط به نوع نشستن و مدت زمان حضورش در برابر مانیتور آگاه میشود و برنامهی به کار رفته در این مانیتور این اطلاعات را به هیچ شبکهی دیگری منتقل نمیکند.
تغییر زاویه صفحه نمایش و صرفهجویی در انرژی
اما این مانیتور مزایای دیگری هم دارد. تنها تشخیص اینکه یک فرد برای چه مدت زمانی و چگونه مقابل مانیتور نشسته است نقطهی قوت این مانیتور نیست. ErgoSensor نه تنها به کمک بدن ما میآيد که به فکر محیط زیست و صرفه جویی در انرژی هم هست. به محض این که حرکتی در مقابل دستگاه تشخیص داده نشود فرمانی برای خاموش شدن مانیتور صادر میشود. شرکت سازندهی مانیتور فیلیپس اعلام کرده است که با این روش در ۸۰ درصد انرژی مصرفی توسط دستگاه صرفه جویی میشود. ایدهی خاموش شدن اتوماتیک مانیتور اگر چه تازه نیست ولی از آنجا که رد این نوع مانیتور نه بر اساس پیشتنظیم زمان، که بر اساس نیاز عمل میکند، قابل توجه است.
مانیتور ErgoSensor همچنین امکان پایین آوردن صفحهنمایش تا سطح میز کار را ممکن میسازد. این امکان برای کاربرانی که از عینکهای چند کانونه استفاده میکنند، جالب است. از طرف دیگر زاویهی قرار گرفتن صفحهنمایش را هم در این گونه مانیتورها می توان تغییر داد.
بهای یک مانیتور ErgoSensor فیلیپس تقریبا ۳۰۰ یورست.
این مانیتور برای تشخیص وضعیت سلامت بدن در هنگام نشستن در پس این مانیتور از سنسور CMOS استفاده میکند، یک دوربین کوچک تعبیه شده در مانیتور که با برنامهای مخصوص حالتهای بدن را تحلیل میکند. این برنامه به کمک یک الگوریتم ویژه بررسی اینتراکسیون (میانکنشی) بین انسان و ماشین را به عهده میگیرد. فاصلهی چشم ازمانیتور و وضعیت سر در مقابل دستگاه، تجزیه و تحلیل میشوند.
هشدارهای سلامتی و توصیه برای زنگ تفریح
هشدارهای سلامتی که بر روی این مانیتور ظاهر میشوند، آزاردهنده نیستند. این تذکرها برای تنها چند ثانیه در سمت راست مانیتور نمایش داده میشوند و بعد ناپدید میشوند. برای مثال چنین هشداری: «طوری بنشینید که ۱۰ سانتیمتر به مانیتور نزدیکتر شوید» یا «لطفا گردن خود را صاف بگیرید». این مانیتور حتی زمانی را که کاربر بدون وقفه مقابل کامپیوتر سپری کرده است محاسبه کرده و به او پیشنهاد یک زنگ تفریح میدهد.
در ضمن برای هر هشدار یک پیکتوگرام (علامت تصویری) بر روی مانیتور نقش میبندد که به طور سمبلیک نشان میدهد چه اشتباهی در نوع نشستن ما وجود دارد. در صورت اصلاح اشتباه هشدار سریعا پاک میشود. اگر هیچ اشکالی در طرز نشستن وجود نداشته باشد، مانیتور هم ساکت میماند.
در اداره، از طرز نشستن ما رئیس باخبر میشود؟
البته روزنامهی آلمانی زود دویچه گزارشی را منتشر کرده که مربوط به تست این مانیتور است و در آن جا نوشته شده که « محاسبهی فاصلهی چشم کاربر تا این چشم الکترونیکی بدون در نظر گرفتن ارتفاع مانیتور از سطح انجام میشود و به همین دلیل هشدارهایی که این برنامه برای رعایت فاصلهمیدهد، آنچنان مطمئن نیستند».
انتقاد دیگری که به این مانتیور وارد شده، نحوهی برخورد با دادههای حاصل تعامل میان ماشین و انسان است. اما شرکت فیلیپس اعلام کرده که تنها کاربر است که از اطلاعات مربوط به نوع نشستن و مدت زمان حضورش در برابر مانیتور آگاه میشود و برنامهی به کار رفته در این مانیتور این اطلاعات را به هیچ شبکهی دیگری منتقل نمیکند.
تغییر زاویه صفحه نمایش و صرفهجویی در انرژی
اما این مانیتور مزایای دیگری هم دارد. تنها تشخیص اینکه یک فرد برای چه مدت زمانی و چگونه مقابل مانیتور نشسته است نقطهی قوت این مانیتور نیست. ErgoSensor نه تنها به کمک بدن ما میآيد که به فکر محیط زیست و صرفه جویی در انرژی هم هست. به محض این که حرکتی در مقابل دستگاه تشخیص داده نشود فرمانی برای خاموش شدن مانیتور صادر میشود. شرکت سازندهی مانیتور فیلیپس اعلام کرده است که با این روش در ۸۰ درصد انرژی مصرفی توسط دستگاه صرفه جویی میشود. ایدهی خاموش شدن اتوماتیک مانیتور اگر چه تازه نیست ولی از آنجا که رد این نوع مانیتور نه بر اساس پیشتنظیم زمان، که بر اساس نیاز عمل میکند، قابل توجه است.
مانیتور ErgoSensor همچنین امکان پایین آوردن صفحهنمایش تا سطح میز کار را ممکن میسازد. این امکان برای کاربرانی که از عینکهای چند کانونه استفاده میکنند، جالب است. از طرف دیگر زاویهی قرار گرفتن صفحهنمایش را هم در این گونه مانیتورها می توان تغییر داد.
بهای یک مانیتور ErgoSensor فیلیپس تقریبا ۳۰۰ یورست.
اعتراض به بودجه اختصاصی برای مشاور ویژه احمدینژاد، حمید مولانا
روزنامه تهران امروز از درخواست یک نماینده مجلس برای «حذف بودجههای ویژه»
خبر داده و روزنامه مردمسالاری گزارشی درباره اختصاص «بودجههای محرمانه»
به نهادهای امنیتی و نظامی در لایحه بودجه سال ۹۱ منتشر کرده است.
روزنامههای حمایت و جمهوری اسلامی از تاکید رئیس قوه قضائیه بر «لزوم برخورد قضایی با بدحجابی» خبر دادهاند، و روزنامه مردمسالاری نوشته است که عصر چهارشنبه «اجرای طرح تشدید برخورد با بدحجابی در تهران آغاز شد».
روزنامه خراسان هم خبر داده است که امروز، پنجشنبه، «حکم قطع چهار انگشت دست» یک متهم به سرقت در مشهد اجرا میشود.
علی لاریجانی: قانون اساسی نیاز به تغییر دارد
روزنامههای جام جم و اعتماد گزارش دادهاند که علی لاریجانی رئیس مجلس هشتم طی دو سخنرانی پیاپی خواهان انجام «تغییراتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی» و «فعالیت احزاب» شده و گفته است «قانون اساسی نیاز به تغییر دارد».
به گزارش روزنامه جام جم، علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی روز چهارشنبه در «همایش شوراها و مدیریت شهری» با بیان این که «به برخی ترمیمها در کشور نیاز داریم»، گفته است که «فرصتی میخواهد تا در قانون اساسی تغییراتی به وجود آید تا ساختار کشور شکلی دقیقتر بگیرد».
این روزنامه از قول رئیس مجلس نوشته است که «علاوه بر ترمیمی که باید در قانون انجام شود، باید یک ترمیم هم در فکر ما شکل بگیرد و نگاهمان به توسعه کشور تغییر کند».
علی لاریجانی همچنین گفته است که «این که همه بخشها را زیر نظر یک نفر بگذاریم، به معنی این است که فرصتها را از دیگران میگیریم» و از جمله «بر اساس قانون قرار شده که شوراها در کشور به وجود آید و کارها به مردم سپرده شود، اما وقتی الان میخواهیم از قانون جمعبندی داشته باشیم نمیتوانیم همه موارد را به شوراها بسپاریم».
به نوشته روزنامه جام جم، رئیس مجلس هشتم تاکید کرده است که «وزرا باید کارهای استراتژیک را انجام دهند و کارهای خرد نکنند»، چرا که «کار خرد وقت وزیر را پر میکند و ذهنش از مسائل کلان خالی میشود و البته این عارضه هم اکنون در کشور وجود دارد».
روزنامه اعتماد «نظرات لاریجانی درباره احزاب و آزادی» را منتشر کرده و گزارش داده است که رئیس مجلس هشتم عصر چهارشنبه در همایش شوراها و مدیریت شهری گفت که «در بسیاری از کشورها که کارها را به مردم واگذار کردهاند، وضع متفاوت است و البته نتایج خوبی هم گرفتهاند، البته ساختار قانونی آنها این اجازه را به آنها میدهد که همه امور را به شوراها بسپارند».
علی لاریجانی با انتقاد از وضعیت فعلی احزاب گفت: «در زمان انتخابات بعضیها میآیند و لیست هم میدهند اما احزاب باید محل تربیت افراد باشند و برای کشور برنامه تولید کنند و فقط به کلیگویی بسنده نکنند».
روزنامه اعتماد نوشته است که سهشنبه شب هم لاریجانی با حضور طی سخنانی در «سومین همایش تاریخ مجلس» اظهارات مشابهی بیان کرد و گفت: «مسئله آزادی برای کشور مثل آب حیات است» و «اگر آزادی در کشور نباشد ما دچار مشکلات زیادی میشویم»، چرا که «احزاب باید بتوانند با کادرسازی و تولید برنامه گردش نخبگان را به صورت سیستماتیک ایجاد کنند».
به نوشته این روزنامه، علی لاریجانی با طرح این پرسش که «آیا برخی از مسائل از بیرون کشور شکل میگیرد یا از درون» گفت که «با توجه به موقعیت ژئوپولیتیک ایران برخی همواره بر کشورمان حساس هستند، اما غفلت است اگر تصور کنیم همه قضیه همین است» و «باید بپذیریم که در داخل نیز مشکل داریم».
روزنامه اعتماد همزمان واکنش مصطفی درایتی به اظهارات رئیس مجلس را منتشر کرده و از قول این عضو ارشد حزب مشارکت نوشته است که «علی لاریجانی به این نتیجه رسیده که وجود احزاب موجب پویایی بیشتر کشور است و مشکلات حال حاضر کشور را مرتفع میکند» و «امیدواریم جریان اصولگرا هم متوجه شود محدودیت ساختن برای افرادی که دارای حزبی قانونی و اهداف شفاف و روشن هستند، آسیب سنگینی را به کشور وارد میکند و نفعی هم برای کشور ندارد».
مصطفی درایتی که از اعضای ارشد حزب اصلاحطلب مشارکت است با اشاره به محدودیتهای ایجاد شده از سوی جناح حاکم برای فعالیت این حزب و دیگر احزاب اصلاحطلب تاکید کرده است که «اگر این محدودیتها مرتفع شود، احزاب اصلاحطلب با تمام توان به عرصه سیاسی کشور بازخواهند گشت و برنامههایی خوب و منطقی برای اداره کشور و تعدیل فضای سیاسی در کشور خواهند داشت».
درخواست حذف «بودجههای ویژه»، انتقاد از «بودجههای محرمانه»
روزنامه تهران امروز از اعتراض به «ردیف ۷۰۰ میلیارد تومانی بودجههای ویژه» خبر داده و روزنامه مردمسالاری گزارشی درباره «بودجههای محرمانه» در لایحه بودجه سال ۹۱ منتشر کرده است.
روزنامه تهران امروز گزارش داده است که در حالی که قرار بود روز چهارشنبه بررسی لایحه بودجه سال ۹۱ در مجلس شورای اسلامی به پایان برسد، یکی از نمایندگان مجلس نسبت به «اختصاص بودجه به بنیادها، اشخاص و برخی از مجموعهها به شدت انتقاد کرده است».
به نوشته این روزنامه، موید حسینی صدر نماینده شهرستان خوی در مجلس طی نامهای «از نمایندگان مجلس خواست تا جدول شماره ۱۲ را که موجب اختصاص پول بیتالمال به افراد بانفوذ میشد، از لایحه بودجه سال ۹۱ حذف کنند».
تهران امروز نوشته است که این نماینده مجلس در نامهاش «خطاب به نمایندگان مجلس، اعضای شورای نگهبان و معاون امور مجلس ریاست جمهوری» با بیان این که «همهساله جدولی به نام کمک به اشخاص حقیقی و حقوقی در لایحه بودجه چاپ میشود و این مبالغ متاسفانه در مجلس هم تصویب میشود» تاکید کرده که در نهایت «این قبیل مساعدتهای مالی بدون هرگونه نظارتی به برخی افراد بانفوذ پرداخت و هزینه میشود».
نماینده شهرستان خوی در مجلس شورای اسلامی با اشاره به این که «امسال هم طی جدول شماره ۱۲ قرار شده است مبلغی در حدود ۷۰۰ میلیارد تومان به بنیادها، اشخاص و مجموعههای مختلف با نامهای زیبا و معنوی مثل بصیرت یا بنیاد مولانا» پرداخت شود، پرسیده است که «این بنیادها، اشخاص و افراد چگونه برای دریافت کمک بلاعوض انتخاب میشوند؟»، «مبالغ دریافتی چرا بدون نظارت و حساب و کتاب هزینه میشود؟» و «چرا برای همه امکان دریافت این مساعدتها وجود ندارد؟»
موید حسینی صدر همچنین خواهان معرفی «افراد بانفوذ» دریافتکننده «بودجههای ویژه» شده و از نمایندگان مجلس هشتم خواسته است تا «این جدول را حذف و این پول را به بیتالمال برگردانند».
روزنامه تهران امروز یادآوری کرده است که سال ۹۰ نیز اختصاص بودجههای ویژه از سوی دولت به موسساتی نظیر «بنیاد مولانا» متعلق به حمید مولانا مشاور رسانهای محمود احمدینژاد، یا «موسسه فرهنگی اکو» و «ایراس» با اعتراض نمایندگان مواجه شد و حتی احمد توکلی یکی از نمایندگان معترض به بودجههای ویژه اعلام کرد که «مجلس هیچ اطلاعی درباره این اسامی عجیب در لایحه بودجه ندارد».
این روزنامه از جمله به تعیین «بودجه اختصاصی مشاور احمدینژاد» اشاره کرده و نوشته است که «حمید مولانا» که در سال ۱۳۸۷ به عنوان «مشاور محمود احمدینژاد» منصوب شد بهرغم «حضور پنجاه ساله در آمریکا و داشتن تابعیت دوگانه» با تاسیس «بنیاد فرهنگی مولانا» هر ساله در بودجه سالانه دولت ردیفی دارد و بودجه ویژهای دریافت میکند و این در حالی است که «مشخص نیست که بنیاد مولانا با این بودجه چه میکند».
روزنامه مردمسالاری نیز طی گزارشی درباره «ردیف محرمانه بودجه» از قول محمد خوشچهره نماینده مجلس هفتم نوشته است که در لایحه بودجه «یک سری از ردیفهای بودجه محرمانه» قرار دارد و «معمولا بودجه برخی نهادهای امنیتی، دفاعی و نظامی محرمانه است» که «این کار به علت بعد امنیتی صورت میگیرد».
این نماینده سابق مجلس از «وزارت اطلاعات، وزارت دفاع و سایر نهادهای نظامی» در ایران به عنوان «نهادهایی» نام برده که «بودجه آنها محرمانه است».
به نوشته روزنامه مردمسالاری، محمد خوشچهره به بیاطلاعی نمایندگان مجلس از جزئیات بودجه محرمانه نهادهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی اشاره کرده و گفته است که «ردیفهای درآمدی این نهادها در بودجه عمومی که در صحن علنی مجلس به تصویب میرسد به صورت سقف هزینهها مطرح میشود»، اما «بودجه این نهادها و سازمانها در خود مجموعه آنها کاملا محرمانه است» و حتی «کارکنان» این نهادها نیز «از جزئیات آن اطلاعی ندارند و برای درون این نهادها نیز مشخص نیست».
همزمان با تاکید صادق لاریجانی؛ آغاز «طرح تشدید برخورد با بدحجابی در تهران»
روزنامههای حمایت و جمهوری اسلامی از تاکید رئیس قوه قضائیه بر «لزوم برخورد قضایی با بدحجابان» خبر دادهاند، و روزنامه مردمسالاری هم خبر داده است که «اجرای طرح تشدید برخورد با بدحجابی در تهران آغاز شده است».
روزنامه جمهوری اسلامی خبر داده است که صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه ضمن تاکید بر این که «برخورد قضایی در کنار برنامهریزیهای فرهنگی در مقوله حجاب و عفاف را مکمل یکدیگر هستند»، گفته است که «قابل قبول نیست که در چنین جامعهای عدهای بیالتفات به امور اخلاقی به دنبال بیبند و باری بروند».
به نوشته این روزنامه، صادق لاریجانی «خواستار توجه جدی متولیان امور فرهنگی و تقنینی کشور به امور اخلاقی، حجاب و عفاف و جلوگیری قانونی از بیاخلاقی و بیبند و باری در جامعه شده است» و گفته «قوه قضاییه و ضابطان قضایی نیز قطعا به وظایف خود در برخورد با بیبند و باری و انحطاط اخلاقی عمل میکنند».
همزمان روزنامه مردمسالاری از «آغاز طرح تشدید برخورد با بدحجابی در تهران» خبر داده و نوشته است که «طرح تشدید برخورد با بدپوششی، مانکنها و بدحجابی از عصر چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت در میادین مهم شهر تهران و مراکز خرید آغاز شد».
این روزنامه توضیح داده است که آن چه فرماندهان نیروی انتظامی از آن به عنوان «طرح تشدید برخورد با بدپوششی، بدحجابی و مانکنها» نام میبرند بخشی از «طرح امنیت محلهمحور» این نیروست که اجرای آن از عصر چهارشنبه در تهران آغاز شد.
به گزارش روزنامه مردمسالاری، روز چهارشنبه «ماموران نیروی انتظامی با استقرار در میادین مهم، و مراکز خرید و تفرجگاهها» اجرای طرح «تشدید برخورد با بدپوششی و بدحجابی» را آغاز کردند.
اجرای حکم قطع انگشتان یک متهم به سرقت در مشهد
روزنامه خراسان خبر داده است که امروز، پنجشنبه، «حکم قطع انگشتان» یک متهم به سرقت در مشهد اجرا میشود.
این روزنامه نوشته است که «دادگاهی در شهرستان ایرانشهر سیستان و بلوچستان، سارقی را به دلیل ارتکاب سرقتهای متعدد به تحمل مجازات اسلامی و قطع چهار انگشت دست راست محکوم کرد» و «این حکم پس از ارسال به دیوان عالی کشور و تائید در شعبه ۲۹ دیوان عالی قرار است امروز در مشهد اجرا شود».
روزنامه خراسان اسم و هویت این «متهم به سرقت» را منتشر نکرده، اما به نقل از یک «منبع آگاه» خبر داده که امروز پنجشنبه بیست و هشتم اردیبهشت و «پس از انتقال» این زندانی به مشهد «چهار انگشت دست وی در حضور متهمان و سارقان دیگر قطع میشود».
اعمال مجازاتهای خشونتآمیز از جمله «قطع دست و پا»، «قطع انگشتان دست»، «سنگسار» و «شلاق» از سوی قوه قضائیه جمهوری اسلامی پیش از این بارها مورد اعتراض فعالان و نهادهای حقوق بشر در ایران و خارج از ایران قرار گرفته است.
روزنامههای حمایت و جمهوری اسلامی از تاکید رئیس قوه قضائیه بر «لزوم برخورد قضایی با بدحجابی» خبر دادهاند، و روزنامه مردمسالاری نوشته است که عصر چهارشنبه «اجرای طرح تشدید برخورد با بدحجابی در تهران آغاز شد».
روزنامه خراسان هم خبر داده است که امروز، پنجشنبه، «حکم قطع چهار انگشت دست» یک متهم به سرقت در مشهد اجرا میشود.
علی لاریجانی: قانون اساسی نیاز به تغییر دارد
روزنامههای جام جم و اعتماد گزارش دادهاند که علی لاریجانی رئیس مجلس هشتم طی دو سخنرانی پیاپی خواهان انجام «تغییراتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی» و «فعالیت احزاب» شده و گفته است «قانون اساسی نیاز به تغییر دارد».
به گزارش روزنامه جام جم، علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی روز چهارشنبه در «همایش شوراها و مدیریت شهری» با بیان این که «به برخی ترمیمها در کشور نیاز داریم»، گفته است که «فرصتی میخواهد تا در قانون اساسی تغییراتی به وجود آید تا ساختار کشور شکلی دقیقتر بگیرد».
این روزنامه از قول رئیس مجلس نوشته است که «علاوه بر ترمیمی که باید در قانون انجام شود، باید یک ترمیم هم در فکر ما شکل بگیرد و نگاهمان به توسعه کشور تغییر کند».
علی لاریجانی همچنین گفته است که «این که همه بخشها را زیر نظر یک نفر بگذاریم، به معنی این است که فرصتها را از دیگران میگیریم» و از جمله «بر اساس قانون قرار شده که شوراها در کشور به وجود آید و کارها به مردم سپرده شود، اما وقتی الان میخواهیم از قانون جمعبندی داشته باشیم نمیتوانیم همه موارد را به شوراها بسپاریم».
به نوشته روزنامه جام جم، رئیس مجلس هشتم تاکید کرده است که «وزرا باید کارهای استراتژیک را انجام دهند و کارهای خرد نکنند»، چرا که «کار خرد وقت وزیر را پر میکند و ذهنش از مسائل کلان خالی میشود و البته این عارضه هم اکنون در کشور وجود دارد».
روزنامه اعتماد «نظرات لاریجانی درباره احزاب و آزادی» را منتشر کرده و گزارش داده است که رئیس مجلس هشتم عصر چهارشنبه در همایش شوراها و مدیریت شهری گفت که «در بسیاری از کشورها که کارها را به مردم واگذار کردهاند، وضع متفاوت است و البته نتایج خوبی هم گرفتهاند، البته ساختار قانونی آنها این اجازه را به آنها میدهد که همه امور را به شوراها بسپارند».
علی لاریجانی با انتقاد از وضعیت فعلی احزاب گفت: «در زمان انتخابات بعضیها میآیند و لیست هم میدهند اما احزاب باید محل تربیت افراد باشند و برای کشور برنامه تولید کنند و فقط به کلیگویی بسنده نکنند».
روزنامه اعتماد نوشته است که سهشنبه شب هم لاریجانی با حضور طی سخنانی در «سومین همایش تاریخ مجلس» اظهارات مشابهی بیان کرد و گفت: «مسئله آزادی برای کشور مثل آب حیات است» و «اگر آزادی در کشور نباشد ما دچار مشکلات زیادی میشویم»، چرا که «احزاب باید بتوانند با کادرسازی و تولید برنامه گردش نخبگان را به صورت سیستماتیک ایجاد کنند».
به نوشته این روزنامه، علی لاریجانی با طرح این پرسش که «آیا برخی از مسائل از بیرون کشور شکل میگیرد یا از درون» گفت که «با توجه به موقعیت ژئوپولیتیک ایران برخی همواره بر کشورمان حساس هستند، اما غفلت است اگر تصور کنیم همه قضیه همین است» و «باید بپذیریم که در داخل نیز مشکل داریم».
روزنامه اعتماد همزمان واکنش مصطفی درایتی به اظهارات رئیس مجلس را منتشر کرده و از قول این عضو ارشد حزب مشارکت نوشته است که «علی لاریجانی به این نتیجه رسیده که وجود احزاب موجب پویایی بیشتر کشور است و مشکلات حال حاضر کشور را مرتفع میکند» و «امیدواریم جریان اصولگرا هم متوجه شود محدودیت ساختن برای افرادی که دارای حزبی قانونی و اهداف شفاف و روشن هستند، آسیب سنگینی را به کشور وارد میکند و نفعی هم برای کشور ندارد».
مصطفی درایتی که از اعضای ارشد حزب اصلاحطلب مشارکت است با اشاره به محدودیتهای ایجاد شده از سوی جناح حاکم برای فعالیت این حزب و دیگر احزاب اصلاحطلب تاکید کرده است که «اگر این محدودیتها مرتفع شود، احزاب اصلاحطلب با تمام توان به عرصه سیاسی کشور بازخواهند گشت و برنامههایی خوب و منطقی برای اداره کشور و تعدیل فضای سیاسی در کشور خواهند داشت».
درخواست حذف «بودجههای ویژه»، انتقاد از «بودجههای محرمانه»
روزنامه تهران امروز از اعتراض به «ردیف ۷۰۰ میلیارد تومانی بودجههای ویژه» خبر داده و روزنامه مردمسالاری گزارشی درباره «بودجههای محرمانه» در لایحه بودجه سال ۹۱ منتشر کرده است.
روزنامه تهران امروز گزارش داده است که در حالی که قرار بود روز چهارشنبه بررسی لایحه بودجه سال ۹۱ در مجلس شورای اسلامی به پایان برسد، یکی از نمایندگان مجلس نسبت به «اختصاص بودجه به بنیادها، اشخاص و برخی از مجموعهها به شدت انتقاد کرده است».
به نوشته این روزنامه، موید حسینی صدر نماینده شهرستان خوی در مجلس طی نامهای «از نمایندگان مجلس خواست تا جدول شماره ۱۲ را که موجب اختصاص پول بیتالمال به افراد بانفوذ میشد، از لایحه بودجه سال ۹۱ حذف کنند».
تهران امروز نوشته است که این نماینده مجلس در نامهاش «خطاب به نمایندگان مجلس، اعضای شورای نگهبان و معاون امور مجلس ریاست جمهوری» با بیان این که «همهساله جدولی به نام کمک به اشخاص حقیقی و حقوقی در لایحه بودجه چاپ میشود و این مبالغ متاسفانه در مجلس هم تصویب میشود» تاکید کرده که در نهایت «این قبیل مساعدتهای مالی بدون هرگونه نظارتی به برخی افراد بانفوذ پرداخت و هزینه میشود».
نماینده شهرستان خوی در مجلس شورای اسلامی با اشاره به این که «امسال هم طی جدول شماره ۱۲ قرار شده است مبلغی در حدود ۷۰۰ میلیارد تومان به بنیادها، اشخاص و مجموعههای مختلف با نامهای زیبا و معنوی مثل بصیرت یا بنیاد مولانا» پرداخت شود، پرسیده است که «این بنیادها، اشخاص و افراد چگونه برای دریافت کمک بلاعوض انتخاب میشوند؟»، «مبالغ دریافتی چرا بدون نظارت و حساب و کتاب هزینه میشود؟» و «چرا برای همه امکان دریافت این مساعدتها وجود ندارد؟»
موید حسینی صدر همچنین خواهان معرفی «افراد بانفوذ» دریافتکننده «بودجههای ویژه» شده و از نمایندگان مجلس هشتم خواسته است تا «این جدول را حذف و این پول را به بیتالمال برگردانند».
روزنامه تهران امروز یادآوری کرده است که سال ۹۰ نیز اختصاص بودجههای ویژه از سوی دولت به موسساتی نظیر «بنیاد مولانا» متعلق به حمید مولانا مشاور رسانهای محمود احمدینژاد، یا «موسسه فرهنگی اکو» و «ایراس» با اعتراض نمایندگان مواجه شد و حتی احمد توکلی یکی از نمایندگان معترض به بودجههای ویژه اعلام کرد که «مجلس هیچ اطلاعی درباره این اسامی عجیب در لایحه بودجه ندارد».
این روزنامه از جمله به تعیین «بودجه اختصاصی مشاور احمدینژاد» اشاره کرده و نوشته است که «حمید مولانا» که در سال ۱۳۸۷ به عنوان «مشاور محمود احمدینژاد» منصوب شد بهرغم «حضور پنجاه ساله در آمریکا و داشتن تابعیت دوگانه» با تاسیس «بنیاد فرهنگی مولانا» هر ساله در بودجه سالانه دولت ردیفی دارد و بودجه ویژهای دریافت میکند و این در حالی است که «مشخص نیست که بنیاد مولانا با این بودجه چه میکند».
روزنامه مردمسالاری نیز طی گزارشی درباره «ردیف محرمانه بودجه» از قول محمد خوشچهره نماینده مجلس هفتم نوشته است که در لایحه بودجه «یک سری از ردیفهای بودجه محرمانه» قرار دارد و «معمولا بودجه برخی نهادهای امنیتی، دفاعی و نظامی محرمانه است» که «این کار به علت بعد امنیتی صورت میگیرد».
این نماینده سابق مجلس از «وزارت اطلاعات، وزارت دفاع و سایر نهادهای نظامی» در ایران به عنوان «نهادهایی» نام برده که «بودجه آنها محرمانه است».
به نوشته روزنامه مردمسالاری، محمد خوشچهره به بیاطلاعی نمایندگان مجلس از جزئیات بودجه محرمانه نهادهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی اشاره کرده و گفته است که «ردیفهای درآمدی این نهادها در بودجه عمومی که در صحن علنی مجلس به تصویب میرسد به صورت سقف هزینهها مطرح میشود»، اما «بودجه این نهادها و سازمانها در خود مجموعه آنها کاملا محرمانه است» و حتی «کارکنان» این نهادها نیز «از جزئیات آن اطلاعی ندارند و برای درون این نهادها نیز مشخص نیست».
همزمان با تاکید صادق لاریجانی؛ آغاز «طرح تشدید برخورد با بدحجابی در تهران»
روزنامههای حمایت و جمهوری اسلامی از تاکید رئیس قوه قضائیه بر «لزوم برخورد قضایی با بدحجابان» خبر دادهاند، و روزنامه مردمسالاری هم خبر داده است که «اجرای طرح تشدید برخورد با بدحجابی در تهران آغاز شده است».
روزنامه جمهوری اسلامی خبر داده است که صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه ضمن تاکید بر این که «برخورد قضایی در کنار برنامهریزیهای فرهنگی در مقوله حجاب و عفاف را مکمل یکدیگر هستند»، گفته است که «قابل قبول نیست که در چنین جامعهای عدهای بیالتفات به امور اخلاقی به دنبال بیبند و باری بروند».
به نوشته این روزنامه، صادق لاریجانی «خواستار توجه جدی متولیان امور فرهنگی و تقنینی کشور به امور اخلاقی، حجاب و عفاف و جلوگیری قانونی از بیاخلاقی و بیبند و باری در جامعه شده است» و گفته «قوه قضاییه و ضابطان قضایی نیز قطعا به وظایف خود در برخورد با بیبند و باری و انحطاط اخلاقی عمل میکنند».
همزمان روزنامه مردمسالاری از «آغاز طرح تشدید برخورد با بدحجابی در تهران» خبر داده و نوشته است که «طرح تشدید برخورد با بدپوششی، مانکنها و بدحجابی از عصر چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت در میادین مهم شهر تهران و مراکز خرید آغاز شد».
این روزنامه توضیح داده است که آن چه فرماندهان نیروی انتظامی از آن به عنوان «طرح تشدید برخورد با بدپوششی، بدحجابی و مانکنها» نام میبرند بخشی از «طرح امنیت محلهمحور» این نیروست که اجرای آن از عصر چهارشنبه در تهران آغاز شد.
به گزارش روزنامه مردمسالاری، روز چهارشنبه «ماموران نیروی انتظامی با استقرار در میادین مهم، و مراکز خرید و تفرجگاهها» اجرای طرح «تشدید برخورد با بدپوششی و بدحجابی» را آغاز کردند.
اجرای حکم قطع انگشتان یک متهم به سرقت در مشهد
روزنامه خراسان خبر داده است که امروز، پنجشنبه، «حکم قطع انگشتان» یک متهم به سرقت در مشهد اجرا میشود.
این روزنامه نوشته است که «دادگاهی در شهرستان ایرانشهر سیستان و بلوچستان، سارقی را به دلیل ارتکاب سرقتهای متعدد به تحمل مجازات اسلامی و قطع چهار انگشت دست راست محکوم کرد» و «این حکم پس از ارسال به دیوان عالی کشور و تائید در شعبه ۲۹ دیوان عالی قرار است امروز در مشهد اجرا شود».
روزنامه خراسان اسم و هویت این «متهم به سرقت» را منتشر نکرده، اما به نقل از یک «منبع آگاه» خبر داده که امروز پنجشنبه بیست و هشتم اردیبهشت و «پس از انتقال» این زندانی به مشهد «چهار انگشت دست وی در حضور متهمان و سارقان دیگر قطع میشود».
اعمال مجازاتهای خشونتآمیز از جمله «قطع دست و پا»، «قطع انگشتان دست»، «سنگسار» و «شلاق» از سوی قوه قضائیه جمهوری اسلامی پیش از این بارها مورد اعتراض فعالان و نهادهای حقوق بشر در ایران و خارج از ایران قرار گرفته است.
بیانیه انتقادی پرسا در خصوص پرونده و برنامه اتمی
جـــرس: تشکل
پویش راه سبز دانشجویان و دانش آموختگان ایرانی خارج از کشور (پرسا)، با
صدور بیانیه ای در خصوص پرونده اتمی جمهوری اسلامی، ضمن پافشاری بر لزوم
پایان بیدرنگ ماجراجویی های هسته ای مقامات تهران، بر حق مردم ایران برای
تعیین سرنوشت خود تاکید کرده و اعلام نموده است "تا زمانیکه مردم ایران در
تعیین سیاستهای کلیدی نامحرم باشند و امکان نقد آزادانه تصمیمات سرنوشت ساز
مهیا نباشد، حاکمیت ملی محقق نخواهد شد."
این تشکل خاطرنشان کرده است که بهای گزاف ماجراجویی های هسته ای رهبران
جمهوری اسلامی نمونه ای است از هزینه های فراوانی که حاکمیت اقتدارگرا بر
مردم تحمیل می کند و تا زمانیکه مردمسالاری جایگزین حاکمیت انحصاری نگردد،
ایرانیان ناچار به تحمل دشواریهای روزافزون خواهند بود.
بنا به گزارش های رسیده به جرس، در بیانیه پرسا همچنین مسوول اصلی تمام
هزینه های ماجراجویی هسته ای شخص رهبر جمهوری اسلامی ذکر و یادآوری شده
است: "در صورت موفقیت ماجراجویی های هسته ای، سرنوشتی بهتر از کره شمالی
برای کشورمان متصور نیست."
متن این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفته، به شرح زیر است:
پس از ماه ها كشمكش و در پى شدت یافتن تحریم هاى بین المللى و عیان شدن
تاثیرات مخرب آنها بر زندگى مردم، سرانجام حكومت ایران به میز مذاكرات
بازگشته و نشانه هایى دال بر احتمال توقف ماجراجویى هاى هسته اى حاكمیت
دیده می شود. در این میان انزواى اقتصادى روزافزون ناشى از تحریم ها نه
تنها فرصت رشد و شكوفایى را از كشور سلب نموده، بلكه تورم و بیكارى را به
مرحله ای غیرقابل تحمل براى مردم ایران رسانده است. با وجود تكذیب هاى مكرر
رهبرى جمهورى اسلامى، وخامت اوضاع به حدى است كه حتى كارگزاران حكومتى
نیز علنا نسبت به عواقب ادامه رفتارهاى مقابله جویانه ابراز نگرانى مى
كنند.
با وجود آغاز مذاكرات، نگرانى از جدى نبودن حكومت ایران براى توقف
ماجراجویى هاى هسته اى همچنان باقى است. عملكرد گذشته جمهورى اسلامى، جدیت
حاکمیت براى یافتن راه حل مسالمت آمیز را تردید برانگیز می سازد. حکومت
ایران بارها از فرایند مذاكرات براى کسب زمان جهت رفع مشكلات فنی اش
استفاده کرده، و پیشنهادات جدى قدرتهای جهانی را بى پاسخ گذاشته است. نمونه
ای از این قبیل رفتارهای غیرمسوولانه در سال ٢٠٠٣ اخیرا توسط مسوول وقت
مذاكرات بازگو شده است. این در حالی است که به باور بسیاری از صاحبنظران،
مذاکرات فعلی آخرین فرصت پرهیز از درگیریهای نظامی است و کمترین اثر مخرب
شکست این دور از مذاکرات تشدید تحریمها و تعمیق تاثیرات آن بر وخامت معیشت
ایرانیان خواهد بود. لازم به یادآوری است که در صورت موفقیت ماجراجویی های
هسته ای، سرنوشتی بهتر از کره شمالی برای کشورمان متصور نیست.
مسوول اصلی تمام هزینه های ماجراجویی هسته ای شخص رهبر جمهوری اسلامی است.
سیدعلی خامنه ای با تصوری مالیخولیایى از جایگاه جهانی خود، در راه تعقیب
اهداف برترى جویانه اش،نتایج اسفناکی برای مردم ایران به ثمر آورده است.
وی در ۲۷ مرداد سال ۸۹ ادعا کرده بود که اگر "یك طرف مثل ابرقدرتها بخواهد
تهدید بكند و فشارى بیاورد و تحریمى بكند و یك دست آهنی ای را نشان بدهد و
از آن طرف هم بگوید خیلى خوب، بنشینیم پشت میز مذاكره! این مذاكره، مذاكره
نیست. اینجور مذاكره اى را ما با هیچ كس نمی كنیم". اینک پس از تحمل دو سال
هزینه های ناشی از این ماجراجویی ها، جمهوری اسلامی در موقعیت ضعف ناشی از
تشدید فشارهای اقتصادی و سیاسی، وارد مذاکرات شده است. در طی این مدت
هرگونه بحث در مورد عواقب ماجراجویی های هسته ای در فضای رسانه ای داخل
کشور با شدیدترین برخوردهای امنیتی روبرو می گشت واین روند هنوز هم ادامه
دارد.
پرسا با پافشاری بر لزوم پایان بیدرنگ ماجراجویی های هسته ای جمهوری
اسلامی، بر حق مردم ایران برای تعیین سرنوشت خود تاکید میکند. تا زمانیکه
مردم ایران در تعیین سیاستهای کلیدی نامحرم باشند و امکان نقد آزادانه
تصمیمات سرنوشت ساز مهیا نباشد، حاکمیت ملی محقق نخواهد شد. بهای گزاف
ماجراجویی های هسته ای رهبران جمهوری اسلامی نمونه ای است از هزینه های
فراوانی که حاکمیت اقتدارگرا بر مردم تحمیل می کند. تا زمانیکه مردمسالاری
جایگزین حاکمیت انحصاری نگردد، ایرانیان ناچار به تحمل دشواریهای روزافزون
خواهند بود.
پویش راه سبز دانشجویان و دانشآموختگان ایرانی خارج از کشور - پرسا
جـــرس:
در پی
صدور بیانیه اعتراض آمیز دویست تن از نمایندگان مجلس خطاب به دولت در خصوص
افزایش هزینه های تولید شیر برای دامداران و قیمت نامناسب خرید تضمینی
گندم از کشاورزان، دو مقام ارشد دولت محمود احمدی نژاد، این اقدام
نمایندگان را "فاقد وجاهت" اعلام كردهاند.
در نامه اعتراض آمیز نمایندگان که اواسط هفته جاری منتشر شد، نمایندگان
مجلس خاطرنشان کرده اند که "اقدامات و رویه بخشی از دولت می رود تا خسارات
جبران ناپذیری به تولید کشاورزی و امنیت غذایی کشور وارد کند."
در این بیانیه همچنین نسبت به عدم افزایش
قیمت خرید تضمینی تولیدات كشاورزی و لبنی مانند گندم و شیر در شرایطی كه
هزینههای تولید بهشدت افزایش پیدا كرده است، انتقاد شد و دولت در مظان
اتهام قرار گرفت كه با چنین رویكردی زمینه را برای واردات ۲۴ میلیارد دلاری
كه پیشتر بودجه آن در دولت تصویب شده است، فراهم میكند. نمایندگان،
صراحتا دولت محمود احمدی نژاد را به زمینهسازی برای جولان رانت خواران
متهم كردند.
به گزارش فارس، وزیر صنعت و یكی از معاونانش نامه اعتراضی دویست نماینده
مجلس درباره وضعیت نامناسب تولیدات كشاورزی و دامی را فاقد وجاهت اعلام
كرده و مهدی غضنفری، وزیر صنعت و تجارت، صراحتا تاثیر منفی واردات ۲۴
میلیارد دلاری بر تولید داخلی را نه تنها رد كرده، كه آنرا مفید به حال
تولید ملی هم دانست.
وی در پاسخ به اینکه "برخی معتقدند مصوبه واردات ۲۴ میلیارد دلاری برای
تولید داخلی ویران کننده است، آیا شما هم به این موضوع اعتقاد دارید؟"،
گفت: بخش اعظم این مواد به تولید مواد اولیه کارخانجات اختصاص پیدا کرده
است، از این رو این واردات نه تنها باعث کاهش میزان تولید در کارخانجات
نخواهد شد بلکه به افزایش اشتغال کمک نخواهد کرد.
وی افزود: در کنار این باید به این نکته توجه کرد که میزان واردات مواد
اولیه در سال گذشته نیز در کشور به همین اندازه بوده که عمدتا در کارخانجات
مصرف شده است.
همزمان و به گزارش ایسنا، محمدعلی ضیغمی، معاون توسعه بازرگانی داخلی وزارت
صنعت، معدن و تجارت نیز در پاسخ به نامه دویست نماینده اعلام كرد كه قیمت
۶۳۰ تومان برای هر كیلوگرم شیر براساس یك كار كارشناسی و نظر خود
تولیدكنندگان شیر تعیین شده است.
وی افزوده است: قیمت ۶۳۰ تومانی تعیین شده دقیقا كارشناسی است و مبنای آن
هزینههای تولید اعم از نهادهها و سایر بخشهاست كه بر اساس آنالیز قیمتی
دامداران تعیین شده است.
گفتنی است، نمایندگان مجلس به دولت هشدار داده بودند که "تورم ناشی از
گرانی محصولات لبنی پذیرفتنی نیست و لیکن تعطیلی عوامل تولید و ایجاد
بیکاری به مراتب تلخ تر است تعیین قیمت غیر کارشناسی و غیر منصفانه شیر به
هر کیلو ۶۳۰ تومان در حالی تحمیل می شود که قیمت تمام شده حدود ۸۰۰ تومان
برای هر کیلو است. تعیین مبلغ ۳۹۵ تومان برای خرید تضمینی هر کیلو گندم، در
حالیکه قیمت تمام شده حدود ۵۵۰ تومان در کیلو محاسبه شده است از مصادیق
بارز کار غیر کارشناسی و تحمیلی و خسارت آور بر ضد تولید است و سیاست های
اتخاذ شده در روزهای اخیر دقیقا در راستای نابودی تولید کنندگان بخش
کشاورزی و توجیه واردات بی رویه و ایجاد رانت های فراوان اقتصادی است و
نشانه آن تصویب ۲۴ میلیارد دلار برای واردات کالاهای اساسی است."
ضیغمی، معاون وزیر اما می گوید: "البته تولید شیر یك بخش عرضه و تحویل
خوراك دام و یك بخش خرید از سوی دامداران را دارد. به تازگی متوجه شدیم
بخشی از دامداران به دلیل كمبود نقدینگی نتوانستهاند سهمیه خوراك دام خود
را تحویل بگیرند. "
به گفته ضیغمی، قیمت جو كیلویی ۴۱۰ تومان، ذرت كیلویی ۴۱۰ تومان، سبوس
كیلویی ۲۳۰ تومان و كنجاله سویا كیلویی ۸۰۰ تومان تعیین و شركت پشتیبانی
امور دام متعهد شد كه نهادهها را با این قیمتها در اختیار دامداران قرار
دهد.
بر اساس گزارش روزنامه تهران امروز، از نگاه دولت قیمتها نه تنها عادلانه
تعیین شده است كه با واردات ۲۴ میلیارد دلاری زمینه شكوفایی تولید ملی هم
فراهم میشود.لیكن دولتمردان به این سوال پاسخ ندادهاند چگونه ممكن است با
كاهش قیمت خرید تضمینی محصولات كشاورزی،اجبار تولیدكنندگان به تثبیت
قیمتها در كنار واردات ۲۴ میلیارد دلاری و افزایش قیمت حاملهای انرژی
زمینه تولید ملی را فراهم كرد؟
گفتنی است، درحالیکه دولت بر كاهش قیمت كالاهایی مانند گوشت، برنج، شیر و
در آینده نزدیک اصرار دارد و تعدادی از مقامات دولتی و روسای اتحادیههای
صنفی و صنعتی از كاهش قیمتها تا چند روز آینده خبر داده و گفتهاند كه
دولت مصرانه در صدد تعدیل قیمت كالاهایی است كه بیش از حد گران شده، اما
کارشناسان بر این باورند نه تنها زمینههای كاهش چنین قیمتهایی وجود
ندارد، كه با اجرای فاز دوم قانون یارانهها و گرانی قیمت حاملهای انرژی
مسیری دوگانه و متضاد در خط سیر اقتصاد كشور گشوده میشود.
تعدادی از كارشناسان و نمایندگان مجلس نیز این سوال را مطرح كردهاند دولت
چگونه میخواهد تولید كنندگان را به كاهش قیمتها مجبور كند در حالیكه
همین الان هم تولید برای آنان مقرون به صرفه نیست و با گران شدن بیشتر قیمت
حاملهای انرژی، هزینه تولید باز هم بالاتر میرود.
ریزگردها به تهران رسید؛ هشدار سازمان محیط زیست
با هجوم ریزگردها به بیست استان کشور و تعطیلی برخی از مراکز آموزشی، سازمان حفاظت محیط زیست استان تهران در اطلاعیهای با اشاره به قرار گرفتن وضعیت آلودگی هوای تهران در شرایط هشدار، خواستار مشارکت عمومی شهروندان به منظور جلوگیری از هرگونه عوارض ناشی از این معضل شد.به گزارش ایسنا، در این اطلاعیه آمده است: با توجه به سنجش میزان آلایندهها به آگاهی میرساند وضعیت کیفی هوای تهران به دلیل وجود غلظت بیش از حد مجاز ذرات معلق ناشی از ورود ریزگردها به آسمان کشور همچنان در شرایط هشدار قرار دارد.
البته با توجه به گزارش از میزان آلایندهها کاسته گردد. بنابراین توصیه میگردد به منظور جلوگیری از هرگونه عوارض ناشی از این موضوع موارد ذیل مدنظر همشهریان قرار گیرد.
۱ ـ مشارکت عمومی و خودداری از هرگونه فعالیت که منجر به افزایش آلودگی هوا میشود از جمله: روشن کردن آتش درمعابر، سوزاندن لاستیک، عملیات قیرکاری، عمرانی و مانند آن
۲ ـ کاهش استفاده از وسایل نقلیه شخصی و استفاده از وسایل همگانی و همپیمایی
۳ ـ عدم خروج غیر ضروری از منزل به ویژه برای کودکان و افراد سالخورده
۴ ـ کاهش فعالیتهای بدنی بیماران قلبی و ریوی و مبتلا به آسم، به خصوص در فضای باز
۵ ـ استفاده از ماسک استاندارد مورد تایید وزارت بهداشت برای افرادی که بیشترین زمان مواجهه با آلودگی هوا را دارند
۶ ـ عدم انجام فعالیتهای شدید بدنی و فعالیتهای ورزشی
محسن رضایی: اگر عربستان به این شکل جلو برود، صبر ایران را به پایان میبرد
سحام نیوز: دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به ایسنا
در زمینه طرح عربستان برای الحاق بحرین به این کشور گفت: این کار خطرناکی
است که عربستان شروع کرده و کل منطقه را با این طرح ناامن خواهد کرد.
محسن رضایی ، در ادامه پاسخ به پرسش گفته است: این طرح که عربستان شروع کرده، چالشهای طولانی را به وجود میآورد. عربستان بیش از حد در کشورهای اطراف دخالت میکند که نمونه آن در یمن، سوریه و بحرین است.
محسن رضایی افزوده بود: من فکر میکنم اگر عربستان به این شکل جلو برود، صبر ایران را به پایان میبرد و ما به مصلحت نمیدانیم. دولتمردان عربستان باید تامل بیشتری کنند زیرا اگر این کارها را ادامه دهند کل منطقه علیه آنها به حرکت درخواهد افتاد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام تاکید کرده است: عربستانیها نباید این کار را ادامه دهند، اگر ادامه بدهند، فکر نمیکنم ایران ساکت باشد ما حتما باید یک فکری بکنیم و یک برخورد جدی صورت گیرد و دلیل آن این است که اشغال و ضمیمه کردن یک کشور به کشور دیگر، کل امنیت منطقه را خدشه دار میکند.
محسن رضایی ، در ادامه پاسخ به پرسش گفته است: این طرح که عربستان شروع کرده، چالشهای طولانی را به وجود میآورد. عربستان بیش از حد در کشورهای اطراف دخالت میکند که نمونه آن در یمن، سوریه و بحرین است.
محسن رضایی افزوده بود: من فکر میکنم اگر عربستان به این شکل جلو برود، صبر ایران را به پایان میبرد و ما به مصلحت نمیدانیم. دولتمردان عربستان باید تامل بیشتری کنند زیرا اگر این کارها را ادامه دهند کل منطقه علیه آنها به حرکت درخواهد افتاد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام تاکید کرده است: عربستانیها نباید این کار را ادامه دهند، اگر ادامه بدهند، فکر نمیکنم ایران ساکت باشد ما حتما باید یک فکری بکنیم و یک برخورد جدی صورت گیرد و دلیل آن این است که اشغال و ضمیمه کردن یک کشور به کشور دیگر، کل امنیت منطقه را خدشه دار میکند.