۱۳۹۱ خرداد ۳, چهارشنبه

مهمترین خبرهای روز چهارشنبه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

مسعود نقره‌کار
ويژه خبرنامه گويا
«...زمستان سال ۱۳۸۵، ۵ نفر بوديم، بيمارو شيميايی جنگ، تصميم گرفته بوديم از ايران خارج شويم ، هم برای مداوا و هم اينکه اگر شرايط را مناسب ديديم مدتی در خارج بمانيم. چند نفری از اين جمع با مسلمانان بوسنی هرزوگوين رابطه داشتند و همراه با آنان برای مبارزه عليه صرب ها دوره ديده بودند و در آن منطقه عليه صرب ها جنگيده بودند. اين ها با دوستان شان در آن منطقه تماس گرفتند و قرارشد چند نفری از آن ها بيايند ترکيه و به ما کمک کنند. با قطار و اتوبوس سفر کرديم. پول زيادی نداشتيم . وقتی به ترکيه رسيديم آن ها که سه نفر بود سر قرارشان آمده بودند. نادر را می شناختند. زبان شان را نمی فهميديم . فقط نادر کمی می دانست . بيشتر با ايما و اشاره حرف هايمان را به همديگر حالی می کرديم.حال همگی ما بد بود،نفس تنگی ، گلو درد، تاول ها و..... کلافه مان کرده بودند. من البته از همه ی آن ها آباد تر بودم. هوا خيلی سرد بود.آنها با دو ماشين ما را به خانه ای منتقل کردند. يک هفته در اتاقکی در آن خانه به سر برديم. وبعد آمدند ما را در سفری طولانی به خانه ای در بوسنی ـ هرزگوين، که در يک جنگل بود، منتقل کردند.
برف می باريد،همه جا را برف پوشانده بود. سرما بيداد می کرد. خانه جنگلی کنار رودخانه ای پر آب بود.آن سه نفر برايمان آتشی به راه کردند و غذا آوردند، اما ما نياز به دارو و اکسيژن هم داشتيم.جعفر که« موجی» هم بود، حالش از بقيه بد تر بود. بی تابی می کرد.اصلن خواب و آرام نداشت، فقط راه می رفت و بالاخره يک بعد از ظهر جلوی چشم ما، که کنار رودخانه ی خروشان به تماشا ايستاده بوديم تن رنجور و بيمارش را به درون رودخانه پرت کرد، و رودخانه او را با خود برد. فقط فرياد کشيديم و زار زديم و اشک ريختيم. آن سه رفيق بوسنيايی هم وقتی آمدند ناباورانه با ما عزاداری کردند. بدون جعفر راه افتاديم، بعد از چند روزی رانندگی به منطقه ای رسيديم که گفتند « مونيخ» آلمان است. بيرون شهر بوديم . دوستان بوسنيايی گفتند ما نزديک به يک اداره يا دفتر پليس شما را می گذاريم و شما خودتان به پليس مراجعه کنيد و بگوييد کمک می خواهيد. دوستان بوسنيايی گفتند اگر آن ها اين کار را بکنند به جرم قاچاق انسان دستگير خواهند شد. ما را در محلی پياده کردند، محل پليس را هم نشانمان دادند و از دور شاهد ماجرا ماندند تا ببينند بر سر ما چه خواهد رفت. دفتر پليس شبيه به سه دهنه مغازه بود با شيشه هايی مات که کلمه پليس به آلمانی بر آن ها نوشته شده بود. من که حال درست ترين بودم جلو رفتم ، بر در کوبيدم و کمک خواستم ، پليسی که از دفتر بيرون آمد جا خورد ، با ۴ نفر آدم درب و داغون و رنگ و رو رفته مواجه شد . از سرما يا از شدت بيماری هر ۴ نفر می لرزيديم فقط دو کلمه گفتم ، اينکه کمک می خواهيم و ما مريض هستيم. چند دقيقه نگذشت که آمبولانس آمد و ما همراه پليس به بيمارستان اعزام شديم.
در بيمارستان به ما رسيدگی کردند. اينهمه نظم برايمان باور کردنی نبود. چند ساعت بعد پليس با يک مترجم ايرانی آمد و ما ماجرای خودمان را به مترجم گفتيم ، گفتيم که شيميايی جنگ هستيم و آمده ايم معالجه شويم، و او که انسان شريفی به نظر می آمد آنچه صلاح ما بود به پليس گفت. حال ما روز به روز بهتر می شد. بعد از چند روز مترجم ما گفت تنها راه برای ماندن ما دادن تفاضای پناهندگی ست ، و ما هم اينکار را کرديم. کارهای اداری را به کمک مترجم انجام داديم . بعد از ۲ هفته گفتند ما را از بيمارستان مرخص خواهند کرد اما به محلی خواهند برد که تحت نظر دکتر و پليس باشيم .
ما را به دهی منتقل کردند ، طبقه ی بالای يک سوپرمارکت کوچک ۲ اتاق بود که به ما دادند. يک اتاق با تخت برای خواب واتاقی با تلويزيون و مبله به عنوان اتاق نشيمن ، مايجتاج غذايی هم از همان سوپر مارکت که متعلق به يک ايرانی بود ، برايمان آورده می شد. پليس و پزشک و پرستار هم به ما سر می زدند. برای ما اينهمه مهربانی و انسانيت باور نکردنی بود.اما انگار آرامش بسم الله بود و ما جن. نادر حالش بد شد.، طوری که دو سه باری به بيمارستان منتقل شد. هم وضع جسمانی بدی داشت و هم بی تابی می کرد. يک روز صبح که بيدار شديم ديديم نادر تمام کرده است ، راحت شده بود. به صاحب سوپر مارکت خبر داديم . پليس آمد و جريان را گفتيم . گفتيم می خواهيم با مراسم اسلامی ودر قبرستان مسلمان ها دفن شود . تمام امکانات لازم را مهيا کردند ، خودم بدن پر تاول وزخم نادر را شستم و کفن اش کردم ، نمازش را هم خودم خواندم ، بعد درسکوتی مرگبار دفن اش کرديم . و بعد سه نفری عزاداری کرديم. نادر، اين جنگجوی جبهه ها و عمليات خيبر و...(۱) نه می توانست نفس بکشد و نه قادر بود راه برود. تاول ها و زخم های شيميايی (۲) هم کلافه اش کرده بودند.اهل داراب بود، تنها و بی کس، و بالاخره در غربت رفت.
چه روز های سختی بر ما سه نفر گذشت، روز های گريه و هق هق. تازه تا اين جا دردی نبود، درد اصلی وقتی شروع شد که ايرانی هايی که در آن منطقه زندگی می کردند خبردار شدند ما در اتاق بالای سوپر مارکت ميز احمد ( بقالی ميز احمد) زندگی می کنيم. ميز احمد طرفداررژيم سلطنت بودو عکس شاه و پرچم سه رنگ شيرو خورشيد دار بر ديوار سوپر مارکت اش نصب کرده بود، و بيشتر مشتری های ايرانی و دور و بری های اش هم سلطنت طلب بودند. گاهی که برای قدم زدن بيرون می رفتيم تحقير ها و توهين ها را می شنيديم. توی صورتمان نگاه می کردند و بد و بيراه می گفتند ،« خوب شد به اين روزافتادين، حقه تونه، همين شما باعث شدين شاه بره و کثافتی مثل خمينی بياد».
و اين تازه بهترين برخوردشان بود. ما هم توی خودمان می ريختيم. و بعد توی همان اتاقک سه نفری ميان رنج بيماری و مرگ عزيزانمان و درد عربتی که آغاز شده بود با يکديگر زمزمه می کرديم : « آيا ما سزاوار اين برخورد ها هستيم ؟‌ مگر ما چه کرديم؟‌ ما که هيچ چيز زندگی را نفهميديم، ما که فقط پيری کرديم و هيچ از جوانی مان نفهميديم ، ما زندگی مان زندان بود و جنگ و بيماری و بيخانمانی ، آيا سزاواريم درغربت فحش و توهين و تحقير نثارمان کنند . آيا ما مستحق چنين رفتاری هستيم؟ آيا منصفانه است؟ بارها سه نفری صحبت کرديم ، گاهی فکرمی کرديم حق مان است ، گاهی هم می گفتيم نه ، حق نيست.ما در جنگ از آن سرزمين دفاع کرديم. گرسنه، تشنه،بدون دکتر و دارو، بدون سلاح، بدون نيروی کافی جنگيديم ، عزيزانمان جلوی چشممان پرپر شدند،پشته ی کشته ها روان روی آب ها و در ميان نيزارها،و داغون و له شده زير شنی تانک ها، ما اما تاب آورديم. خانواده هايمان را ازدست داديم ، تنمان پراز زخم و تاول شد، و سينه هايمان هنوز می سوزد،ما به خاطر وطن مان جنگيديم و اجازه نداديم يک وجب آن به دست بيگانه بيافتد. جنگ که تمام شد،ما تازه فهميديم هيچ نداريم ،پدرو مادرهايمان يا دق کرده بودند يا عليل شده بودند، خانوادهايمان داغون و خودمان زخمی و خسته و درمانده و بيکار،تنمان هم ديگر توان کار بدنی نداشت.حتی زن هايمان به ما غريبی می کردند. بچه هايمان ما را نمی شناختند.نظام هم توجهی به مشگلات فراوان ما نداشت ، حتی به دارو و درمان مان فکر نمی شد. و حالا برای درمان زخم ها و تسکين دردهايمان به ديگران پناه آورده ايم . ما هم قربانی اين رژيم و نظام هستيم ، ما از طيف جنايتکاران نيستيم، ما بعد از جنگ از آن ها فاصله گرفتيم و تلاش کرديم راهمان را از آن ها جدا کنيم ، ما سزاوار اين تحقير ها و توهين ها نيستيم ، اگر خطا يی هم کرديم حاضريم تاوان اش را بدهيم و.....»
نمی دانم ، شايد ميزاحمد يا دختر مهربان اش « دلبر» هق هق شبانه ی ما را شنيده و به ياد داشته باشند. دلبری که خواهرانه از ما پرستاری می کرد و در برابر فحاشی ها و توهين ها و تحقيرها از ما دفاع می کرد......»
ــــــــــــــــــــــــــــ
زير نويس:
* سلسله مطالبی که بيست وهفتمين بخش آن را خوانديد، اظهارات يکی از کارکنان سابق قوه قضائيه حکومت اسلامی درشکنجه گاه ها و زندان های اين حکومت، و در جبهه جنگ است. او به عنوان شاهد تجاوزبه دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه واعدام زندانيان سياسی و عقيدتی، از گوشه هايی از جنايت های پنهان مانده ی جنايتی به نام حکومت اسلامی پرده بر می دارد.( با توجه به اينکه در زندان ها حکومت اسلامی، شاغلين در زندان ها از نام های متعدد و مستعار استفاده می کردند - و می کنند- ، نام ها و فاميلی ها می توانند واقعی، و حقيقی، نباشند.
برای پيشبرد گفت و گوها قرارمان اين شد که در صورت امکان يک هفته مسائل مربوط به سال های گذشته مطرح شود و يک هفته مسائل روز. راوی اين سلسله مطالب سال ۱۳۸۵ ايران را ترک کرده است و در يکی از کشورهای شرق آسيا پناهنده است، او اما به دليل شغل های حساس و ارتباط های گسترده اش به هنگام خدمت ، هنوز با تعدادی از فرماندهان سپاه و نيروهای انتظامی ،کارکنان قوه قضائيه و روحانيون ارتباط دارد. اطلاعاتی که پيرامون مسائل جاری داده می شود از طريق همين ارتباط هاست.
۱-ـ تاول های شيميايی بيشتر در ريه و گلو و سطح بدن ظاهر می شوند. وقتی در گلو ظاهر می شوند فرد شيميايی قادر به تکلم نخواهد بود، اگر تاولی بترکد باعث می شود تاول های متعددی ظاهر شود. در ريه باعث تنگی نفس و سرفه شديد می شوند و در سطح بدن هم گاهی سوزش و خارش. اين تاول ها بوی بسيار بدی می دهند.
۲ـ عمليات خيبر: شاهکار سپاه و ارتش وبسيجی ها معرفی شده است، و هرکس هم زنده از آن عمليات برگشته برايش شرکت در آن عمليات افتخاری ست. عمليات ۳ اسفند ۶۲ شروع و ۲۲ همان ماه خاتمه يافت. بعد از فتح خرمشهر ،خمينی توصيه کرده بود منطقه ی مهمی از عراق را بگيريد و بعد پای ميز مذاکره بنشينيد.به همين خاطر تصرف جزيره مجنون ( شمالی و جنوبی) که گفته می شد در آن ۵۰ حلقه چاه نفت وجود داشت که روی آن ها را پوشانده بودند، و تاسيسات ديگری هم داشت، و همينطور بزرگراه های مهم منطقه و حتی مناطقی از بصره در اين عمليات مد نظر بودند. نيروهای ارتشی و بسيجی و سپاه هم از دو قرارگاه کربلا و نجف ، و مناطق ديگر حمله را آغاز کردند . در اين عمليات که در منطقه مرگبار و خطرناک مرداب های هويزه ( هورالهويزه) انجام می شد نيروهای ايرانی قتل عام شدند.در واقع اين عمليات يک خودکشی بود. نيروها رفتند جنوب جزيره مجنون ، قسمت هايی بزرگراه بصره ـ عماره و مناطق ديگری را گرفتند اما عراق با بمباران و پوپخانه و بمب های شيميايی قتل عام کرد.استراتژی عراق اين بود که بگذارد نيروهای ايرانی خوب پيش بروند و بعد آن ها را بکوبد. يک نيروی حدود ۳۰ هزار نفری از نيروهای جوان و بسيجی ( مقداد) قتل عام شدند وجسدهای شان به مرداب ها و نيزارها فرو رفتند ، آن ها حتی ماسک برای پيشگيری از تنفس گازهای شيميايی نداشتند .سردارهای مهم سپاه حاج ابراهيم همت، برادران باکری، حسين خرازی، يوسف سجودی ، حسن باقری ، هاشم کلهر ، محمد نعيمی ، ميثمی و .... که در بخشی از مجنون مستقر شده بودند نيزکشته شدند.
 
 
 
 

کبک آقای خامنه ای و برف بغداد‬

مجتبی واحدی

مجتبی واحدی
مذاکرات بغداد تا چند ساعت دیگر آغاز می شود.این در حالی است که نشانه های فراوان، ثابت می کند هیچیک از طرف های مذاکره، در اندیشه بستن این پرونده نیستند. زیرا «باج دادن های مألوف سران وطن فروش حاکمیت» به دهان «باجگیران بین المللی» شیرین آمده وآنها هم با فراموش کردن تضییع گسترده حقوق ملت ایران، به دنبال مصالحه ای موقت با نظام هستند
مذاکرات هسته ای جمهوری اسلامی با گروه ۱+۵ در ماههای اخیر، نسبت به ۹ سال گشته روندی کاملاً متفاوت پیدا کرده است. مهم ترین تغییر دراین روند، حذف تقریباً کامل رئیس دولت از گروه تصمیم سازی و تصمیم گیری هسته ای است.این نکته، از سکوت بی سابقه احمدی نژاد ـ که به حسب عادت در همه امور داخلی و خارجی اظهار نظر می نماید ـ نسبت به روند مذاکرات و دور جدید آن، قابل فهم است. تفاوت دیگر در سری جدید از مذاکرات (شامل استانبول و بغداد)، تصمیم جدی جمهوری اسلامی به توافق با قدرت های جهانی است به طوری که قبل از آغاز مذاکرات استانبول، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در مصاحبه ای با رسانه های داخلی با صراحت اعلام کرد که «مذاکرات استانبول، قطعا به نتیجه مثبت خواهد رسید». علت تن دادن جمهوری اسلامی به بستن موقت پرونده هسته ای علیرغم درشت گویی های یک سال و نیم گذشته، دلیلی نداشت جز وحشت سران نظام از دور جدید تحریم ها که بانک مرکزی و فروش نفت ایران را شامل می شود. سخن گویان رسمی و غیر رسمی حکومت جمهوری اسلامی، در تقسیم وظیفه ای اشکار، به دو گروه دسته بندی شده اند. عده ای از آنها خود را نسبت به تحریم ها، بی تفاوت نشان می دهند و حتی ادعا می کنند که تحریم، اصلی ترین عامل پیشرفت ایران است . فرمانده عراقی الاصل بسیج، سرشناس ترین حامی زبانی تحریم است. محمد رضا نقدی اخیراً با اشاره به تصمیم سیاسی - اقتصادی اروپا و امریکا اظهار داشته است: «باید هرروز در نماز دعا کنیم تاتحریم ها عمیق تر شود» چند روز قبل، دبیر شورایعالی امنیت ملی هم در راستای التماس دعای سردار نقدی اعلام کرد « تحریم کنندگان ایران، در زمین جمهوری اسلامی بازی می کنند».
گروه دوم از مأموران جمهوری اسلامی ـ که اغلب آنها از نمایندگان سرشناس مجلس هستند ـ مرتباً برای طرف های خارجی پیام می فرستند که «‌تحریم ها را لغو کنید» و «لغو تحریم ها، نشانه حسن نیت گروه ۱+۵ است ». پیش از این، تأکیدات علاءالدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس در خصوص لزوم لغو تحریم ها در رسانه های داخل کشور منعکس شد. او که نامش در ماههای اخیر به خاطر پیوند گسترده با متهمان اختلاس سه هزار میلیارد تومانی بر سر زبان ها بوده است روز سی ام فروردین ماه ۹۱ در گفتگویی اعلام کرد :«شرط ایران برای ادامه مذاکرات در بغداد، لغو تحریم هاست». سخن این متهم پُر ادعا، نوعی حساسیت سنجی برای ارزیابی دیدگاه غربی ها نسبت به موضوع بود لذا به محض اعلام مخالفت غربی ها با این درخواست، وزیر خارجه ایران به میدان آمد و اظهار داشت :«لغو تحریم ها تا قبل از مذاکرات بغداد، یک توصیه است نه شرط ایران برای انجام مذاکرات».
در آستانه مذاکرات بغداد، بار دیگر نمایندگان مجلس برای ایفای نقش خود، فعال شده اند. سه روز قبل محمد رضا باهنر نایب رئیس اول مجلس، « لغو تحریم ها »را «گام نخست گروه ۱+۵ در مذاکرات بغداد » دانست بدون آنکه مشخص کند که سخن او، بازتاب دهنده اراده نظام است یا سخن دبیر شورایعالی امنیت ملی که گفته است :«مسیر تحریم و فشار که غربی ها دنبال می کنند موجب پیشرفت ملت ایران شده است ».
البته در کنار دو گروه فوق الذکر که بازی دوگانه « استقبال - فرار » از تحریم را دنبال می کنند گروه سومی هم وجود دارد که وظیفه آن « پیروز نمایی جمهوری اسلامی به هرقیمت »است. طنز آمیز ترین نمونه از این انجام وظیفه را می توان در سخنان علی اکبر ولایتی مشاور عالی رهبر مشاهده نمود. وی اخیراً بدون اشاره به «مخالفت غربی ها با انجام مذاکره در دمشق »که خواسته اول جمهوری اسلامی بود ونیز« ناکامی جلیلی در جلب موافقت اشتون برای آغاز روند لغو تحریم ها»، توافق گروه ۱+۵ با مذاکره در بغداد را « پیروزی بزرگ » برای جمهوری اسلامی دانست.اینگونه سخنان نشان می داد که روند جدید مذاکرات هسته ای، بر « فریب افکار عمومی در داخل هم زمان با جلب نظر قدرت ها در خارج » طراحی شده است .در روند جدید، موفقیت های کم اهمیت ـ همچون پذیرش گزینه دوم ایران برای انجام مذاکره ـ بزرگ نمایی می شود تا توافقات پشت پرده یا به عبارت بهتر «‌عقب نشینی های بی سر وصدا » ی سران نظام، از دید مردم مخفی بماند.
البته مأموران «پیروز نمایی» نیز به دو دسته تقسیم شده اند. یک گروه مانند ولایتی، مسئول تبلیغ برای پیروزی های مشعشع گذشته هستند و گروه دوم، وظیفه دارند زمینه را برای ادعای پیروزی بزرگ در بغداد، فراهم نمایند . سخنگویی این دسته، به حسین شریعتمداری سپرده شده است که قحطی انسان های خوش نام در داخل حاکمیت، او را به جایگاه «سخنگویی مکتوب رهبری » رسانده است. او سه روز قبل از آغاز مذاکرات بغداد، سرمقاله کیهان را به همین موضوع اختصاص داد. این مقاله به طور غیر متعارف، جزئیاتی از گفتگوهای رد وبدل شده در گفتگوهای اخیر وین بین هیئت ایرانی و معاون مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی را افشا کرده تا مخاطبان یقین کنند نویسنده مطلب نه به عنوان یک روزنامه نگار حکومتی بلکه از جایگاه یک فرد نزدیک به اصلی ترین تصمیم گیر هسته ای جمهوری اسلامی، سخن می گوید. در بخشی از مقاله شریعتمداری امده بود: « سفر مدیر کل آژانس به تهران با هدف "توهم آفرینی"درباره فعالیت هسته ای کشورمان و بهانه سازی برای دستهای خالی از سند و بهانه ۱+۵ در اجلاس بغداد صورت گرفته است ». یک روز بعد از این دُر افشانی دستوری، سعید جلیلی قبلکه عازم بغداد بود در تهران دستان مدیر کل آژانس را فشرد و مذاکرات خود با آمانو را سازنده خواند. اما سخنان شعار گونه و کلیشه ای او، بار دیگر بر مسائلی از قبیل « اعلام آمادگی برای همکاری با آژانس در جهت خلع سلاح جهانی »و «یاد آوری حمله جنایت کارانه امریکا به هیروشیما ـ که من هم آن را جنایتی تاریخی می دانم ـ »و نیز «اشغال عراق » متمرکز بود تا کُند ذهن ترین انسان ها هم بدانند پرونده هسته ای ایران در مذاکرات تشریفاتی اخیر با آمانو و حتی در بغداد، تعیین تکلیف نخواهد شد بلکه رهبر جمهوری اسلامی بر این باور است که پیشاپیش والبته با هزینه کردن از جیب ملت ایران، کار این پرونده را در راستای اخذ تضمین امنیتی برای خود، یکسره کرده است. این نکته از دو گفتگوی آمانو، قابل استخراج است.  نخستین اظهار نظر مدیر کل آژانس، به هنگام گفتگوی مشترک او با جلیلی، مطرح گردید :«آژانس دیدگاههایی دارد وایران هم دیدگاههای خاص خود». او در گفتگویی دیگر، اطمینان خود از کوتاه آمدن جمهوری اسلامی را در قالب این جملات بیان کرد که نشان می داد « خیلی زود توافق مهمی با ایران امضا خواهد شد که سایت نظامی پارچین هم شامل خواهد شد.» ساعاتی پس از این تحول، سایت اصولگرای جهان، خبری منتشر کرد که در متن همان خبر، منبع اصلی ـ ولابد موثق آن ـ پایگاه «تحلیلی صهیونیستی دبکا » معرفی شده بود. به موجب این خبر ایران و امریکا، در حال توافق بر سر پرونده هسته ای هستند.
اکنون می توان همه خبر های فوق الذکر را در کنار هم قرار داد و به این نتیجه مشخص رسید که «وحشت از تحریم فراگیر نفتی و بانکی، مقامات جمهوری اسلامی را به عقب نشینی از پُرگویی های هسته ای وادار کرده است». من بر استفاده از عبارت «پُرگویی» اصرار دارم زیرا معتقدم «عمل هسته ای» سران جمهوری اسلامی در مقایسه با «شعارهای هسته ای ایشان» بسیار ناچیز است وآنها بیش از آنکه بر پیشرفت تکنولوژیک در این عرصه دست یافته باشند به دنبال القای این توهم در دنیا هستند که «دستور کار جمهوری اسلامی ساخت بمب اتم است تا با مجهز شدن به این سلاح، دشمنان خود را وادار به عقب نشینی کند.» در آن سوی ماجرا، سران برخی کشورهای غربی نیز از این سناریو استقبال می کنند زیرا بدین طریق، به راحتی ذهن ملت های جهان را از نقض گسترده حقوق بشر در داخل و برخی رفتارهای غیر مسئولانه عوامل جمهوری اسلامی در خارج، منحرف می نمایند. در نتیجه، مطالبه بین المللی از جمهوری اسلامی، به خودداری از ساخت بمب اتم محدود می شود و همه مذاکرات در همین محدوده قرار خواهد گرفت. این وضعیت، برای سران کشورهای غربی که در گیر بحران فراگیر اقتصادی هستند بسیار مطلوب است. زیرا با ترتیب دادن مذاکرات کنترل شده، آنچه که از قبل به آن اطمینان داشته اند ـ یعنی ناتوانی ایران در ساخت بمب اتمی ـ را به عنوان دستاورد مذاکرات بغداد به ملت های خویش خواهند فروخت. پس از آن، با ادعای « رفع تهدید ایران »‌امتیازات فراوان که از حکومت مستأصل ایران گرفته اند را در خدمت اقتصادهای نابسامان خود خواهند گرفت. اشتباه نشود !سهم ایران در اقتصاد جهانی کوچک تر از آنست که تغییر عمده ای در بهبود آن ایفا کند اما اولاًحرکت های ایذایی و شعارهای بحران ساز مقامات جمهوری اسلامی ، می تواند نقش تخریبی مؤثر در اقتصاد از هم پاشیده برخی کشورها داشته باشد. ثانیاً بعضی از اعضای گروه ۱+۵ از جمله چین، می توانند کم تأثیر بودن سهم «آنی» ایران در اقتصاد جهانی را ازطریق افزایش دوره ی اجرای قرار دادهای باجگیرانه خود با جمهوری اسلامی جبران نمایند. در این طرف ماجرا، سران جمهوری اسلامی و سخنگویان ایشان، با شعارهای دهان پرکن ودر نهایت با اظهار نظر تقریباً قطعی حسین شریعتمداری مبنی بر « توطئه آمیز بودن روند مذاکرات » این حس را به مخاطبان داخلی خود القا می کنند که «ایران آماده بن بست در مذاکرات است و نتایج آن، حتی اگر افزایش تحریم ها باشد واهمه ای ندارد» در عین حال، در روند مذاکرات وحتی قبل از آن، همچون پسر بچه های پُرهیاهو و ترسو، هرچه را که طرف مقابل بخواهد امضا خواهند کرد و البته پس از آن، ادعا خواهند کرد «اگر علیرغم پیش بینی "بازجوهای استراتژیست" مذاکرات به شکست نینجامید علت آن ، کوتاه آمدن طرف های مقابل بوده است».
به نظر می رسد جمهوری اسلامی بیش از هرزمان به نتیجه بخش بودن این سناریو، امید دارد. زیرا به باور سران نظام، سه ضلع این مذاکرات به صورت هم زمان، از آن منتفع می شوند وتمام هزینه این انتفاع سه جانبه از جیب ملت ایران پرداخته خواهد شد؛ دولت های غربی، برای مدتی از حرکات ایذایی سران جمهوری اسلامی که می تواند اقتصاد کشور هایشان را با خلل هایی مواجه می کند آسوده خاطر خواهند بود، دولت های چین وروسیه با اخذ امتیازات بی سابقه اقتصادی، به منافعی دراز مدت خواهند رسید و در خیابان پاستور تهران هم، وحشت از ورشکستگی کامل و بحران های فزاینده ناشی از تحریم نفت و بانک مرکزی، تا حدودی و برای مدتی، فروکش خواهد کرد.
البته در این ماجرا نیز مانند بسیاری از تدابیر شکست خورده رهبر جمهوری اسلامی، نتیجه بخش بودن این سناربو نویسی پُر هزینه، با تردید های اساسی مواجه است. زیرا:
۱ ـ مدارای نسبی امریکا، نه به دلیل افزایش اعتماد به جمهوری اسلامی بلکه ناشی از نیاز هیئت حاکمه دموکرات به آرام نگهداشتن فضا در استانه انتخابات ریاست جمهوری است که در ماه نوامبر برگزار می شود. به عبارت دیگر، مهم ترین عامل که هم اکنون دولتمردان امریکایی را از تند کردن آهنگ مخالفت با جمهوری اسلامی باز می دارد یا آنها را به « نمایش مصالحه هسته ای » با جمهوری اسلامی تشویق می کند بیش از شش ماه اعتبار و کار آیی نخواهد داشت و پس از آن، شرایط به وضعیت سابق باز خواهد گشت.
۲ـ در مورد اروپا هم شرایط مشابهی وجود دارد و چنانچه نگرانی این کشورها از « تأثیر تحریم نفت ایران بر قیمت جهانی انرژی » کاهش یابد بازهم روابط جمهوری اسلامی و اروپا در همان مسیرِ « بدتر شونده » ای قرار خواهد گرفت که در اغلب سالهای گذشته، بوده است. روابط نه چندان صمیمانه جمهوری اسلامی باکشورهای مؤثر عربی، هم اکنون در عربستان سعودی و هم پیمانانش، این انگیزه را تقویت نموده است که با اعلام آمادگی برای جبران کمبود ناشی از تحریم نفت ایران در بازار، نگرانی مصرف کنندگان عمده نفت را بر طرف نمایند. البته این جایگزینی به راحتی صورت نخواهد گرفت اما برخلاف ادعاهای جمهوری اسلامی، غیر ممکن نیست زیرا انگیزه کشورهای عربی و علاقه مندی برخی خریداران نفت برای کم رنگ کردن نقش ایران و جمهوری اسلامی در اقتصاد و سیاست جهانی، بسیار قوی تر است تا عوامل بازدارنده ناشی از مشکلات احتمالی مربوط به جایگزینی نفت ایران. این وضعیت، در دراز مدت حربه « ایجاد نگرانی در میان مصرف کنندگان و تحریم کنندگان نفت ایران » را از دست سران جمهوری اسلامی خارج می نماید و در کوتاه مدت، شمشیری در دست اروپایی ها وبرخی خریداران عمده نفت ایران خواهد بود تا بیش از پیش، سران وطن فروش حکومت را تحت فشار قرار دهند که نتیجه آن، افزایش بند های ترکمانچایی به قرار دادهای نفتی آنها با ایران خواهد بود.
هر یک  از نکات فوق الذکر، تهدیدی بلند مدت برای منافع ملی ایرانیان است امابه نظر می رسد هیچیک از آنها دغدغه اصلی مقامات جمهوری اسلامی نیست و آنها تنها به عبور ـ حتی موقت ـ از گردنه خطرناک فعلی می اندیشند. برای آنها اهمیتی هم ندارد که رفع خطر از وجود همایونی ولی فقیه، چه هزینه هایی به ملت و کشور تحمیل می کند. لذا خود را آماده کرده اند تا هر امتیازی به طرف های مذاکره بدهند و در مقابل، تضمین امنیتی برای شخص رهبر و حکومت او بگیرند. طلیعه های این « بیمه سازی باج پردازانه »‌نیز در پیش چشم ملت ایران قرار دارد. به عنوان نمونه می توان به خبری اشاره کرد که دو سایت خبری اصولگرا ـ خبر آنلاین و بازتاب ـ آن را منتشر و پس از چند روز مجبور به حذف آن شدند. این خبر تأثر انگیز نشان می داد در یک قرار داد درازمدت نفتی، امتیازات بسیار گسترده و شرم آور به چینی ها داده شده به طوری که رسانه های ایرانی، نام « ترکمانچای نفتی » را برای این قرار داد انتخاب کردند.
البته از این خوان گسترده، کشورهای دیگر همچون هند و ترکیه نیز در حال منتفع شدن هستند. در واقع، منافع کوتاه مدت ودرازمدت ملت ایران، وجه المصالحه جمهوری اسلامی با کشورهایی قرار می گیرد که به بهانه « جلوگیری از دسترسی ایران به بمب اتمی »، سران نظام را تحت فشار قرار داده اند و اکنون با اخذ امتیازات گسترده، در حال توافق موقت با آنان هستند. اگرچه یقین دارم آنها اعتمادی به سران نظام ندارند و نهایتاً این توافقات به نتیجه خاصی نخواهد رسید. غربی ها وسایر طرف های مذاکره با جمهوری اسلامی، قاعدتاً از دروغ پردازی های رهبر جمهوری اسلامی در موضرع هسته ای و رفتار دوگانه او با کارگزاران حکومت خود، مطلع هستند ولذا دلیلی برای اعتماد به او نخواهند داشت (رهبر جمهوری اسلامی در آخرین ماههای مسئولیت دولت خاتمی ودر پاسخ به کسانی که قرار دادهای هسته ای را بر خلاف مصالح ایران می دانستند اظهار داشت: «آنچه اتفاق افتاد کاری درست و تدبیری برای در هم شکستن توطئه آمریکا و صهیونیست‌ها بود» اما چند سال بعد، بارها از روند مذاکرات هسته ای در دولت خاتمی، اظهار نارضایتی کرد و به حقوق بگیران خود اجازه داد تیم هسته ای خاتمی را خائن و جاسوس بنامند).
 مذاکرات بغداد تا چند ساعت دیگر آغاز می شود(به شرط بهبود وضع جوی و امکان فرود هواپیمای هیئت های مذاکره کننده در فرودگاه بغداد).این در حالی است که نشانه های فراوان، ثابت می کند هیچیک از طرف های مذاکره، در اندیشه بستن این پرونده نیستند. زیرا «باج دادن های مألوف سران وطن فروش حاکمیت» به دهان «باجگیران بین المللی» شیرین آمده وآنها هم با فراموش کردن تضییع گسترده حقوق ملت ایران، به دنبال مصالحه ای موقت با نظام هستند. طرف دیگر مذاکره، یعنی نمایندگان جمهوری اسلامی هم با درک دقیق از وضعیت متزلزل خویش، توقعی بیش از این ندارند. هر دوطرف می دانند که با از بین رفتن برخی ضرورت ها، عوامل «مصالحه‌» به خودی خودمنتفی خواهد شد. اما همانگونه که در بالا آمد هر دوطرف، به «خریدن زمان» نیاز دارند و توافقات موقت، این زمان را در اختیار طرفین قرار خواهد داد. البته زیان دیده اصلی این توافقات، در مرحله اول ملت ایران وپس از آن، نظام جمهوری اسلامی است و این راه حل های موقت هم مشکلی را برای سران نظام، حل نخواهد کرد. زیرا مشکل اصلی حاکمیت، بی کفایتی ، خود شیفتگی، فساد گسترده و افزایش روز افزون «نان خور» های عرب و غیر عرب است که پول ملت مظلوم ایران در گلوی آنها ریخته می شود تا شهوات سیاسی رهبر جمهوری اسلامی را ارضا نمایند. اما در حالی که هر روزه بر  « نان خورهای رانت خواه» در داخل و خارج از ایران افزوده می شود به دلیل بی کفایتی مزمن و گسترده در میان مسئولان ،هیچ تلاشی برای افزایش تولیدثروت و حتی حفظ سطح فعلی در آمد های کشور صورت نمی گیرد. به طوری که هم روز به روز بر پتانسیل اعتراضات اقتصادی در داخل کشور افزوده می شود و هم به دلیل ناتوانی در  تأمین « زیاده خواهی  ویژه خواران  حکومتی‌» انگیزه های حمایت  از نظام  ـ که بخش عمده آن، جنبه منفعت طلبی شخصی دارد ـ هر روز بیش از گذشته کاهش می یابد.
آقای خامنه ای می تواند چشم خود را بر واقعیت های عریان که حکومت او را با تهدید های اساسی مواجه ساخته است ببندد. او وبرخی هم پیمانان موقت او در غرب و شرق هم می توانند واقعیتی به نام «ملت ایران » را نیز نادیده بگیرند. اما قاعدتاً ضرب المثل معروف ایرانی را شنیده است که « کبک با فرو بردن سر در برف، تنها خود را می فریبد». تبلیغات گسترده تریبون های دروغ پرداز حکومت در مورد قصه بغداد هم چیزی نیست جز  رفتار کبک گونه سران نظام برای ندیدن واقعیت هایی که امروز حتی فریاد بسیاری از یاران سابق ولاحق رهبر جمهوری اسلامی را بلند کرده است.
برای آشکار شدن واقعیت های اجلاس بغداد علیرغم تلاش رسانه های داخل و خارج از ایران، زمان زیادی لازم نیست. همه ما به زودی علائمی از هزینه پردازی از جیب ملت ایران و ناکامی سران نظام برای بیمه کردن خویش را خواهیم دید؛ حتی اگر سرهای فرورفته در برف تابستانی بغداد، آن را نبینند.
 


فراق! وصف حالی به مناسبت آزادی خرمشهر

بابک داد

بابک داد
حالا به‌نظرم آن حکايت دوباره دارد تکرار می‌شود. اين بار برای اين پسر سرگشته، که مثل پدرش بی‌قرار يار و ديار دربند و زخمی خويش است. حالا هر وقت اسمی از "ايران" می‌آيد، من حال خراب همان سال‌های پدرم را دارم؛ سرگشته و بی‌قرار. با اسم خرمشهر که ديوانه می‌شوم. اين عشق جنون‌آميز به خاکم از کجا می‌آيد؟
ويژه خبرنامه گويا تمام طول راه از تهران تا خرمشهر، سکوت کرديم. نگرانش بودم. خيلی ساکت بود. برگشتم و باز ديدمش: سيف الله؛ برادری که چهارده سال از من بزرگتر بود ولی حالا انگار بايد من بزرگترش می بودم. مادرم تلفنی او را به من سپرده بود: "بابک مواظب سيفی باش. بچم قلبش ناراحته! آقاتون که رفت کاری نميشه کرد. ولی اين بچه قلبش ناراحته ها! قربونت برم سپردمش به خدا و خودت!"
نور کمرنگ خورشيد صبح، ريخته بود روی صورت سيف الله و هنوز هم بهت زده بود. از شب قبل که خبر را گرفتيم، افتادم دنبال بليط هواپيما برای اهواز و به او گفتم خيالت راحت آشنا دارم! بخواب تا فردا سرحال باشی که خيلی کار داريم! اما هيچکدام خوابمان نبرد تا کله سحر خودمان را رسانديم مهرآباد و از آنجا به اهواز. و حالا با يک پيکان قراضه، روی جاده آبله گون و زخمی اهواز- خرمشهر به سمت پدری می رفتيم که يکباره از قفس پريده بود و بی خبر از همه به شهری که دوست می داشت سفر کرده بود و از آنجا هم مسافر ابدی شده بود. از صبح توی هواپيما چيزهايی گفتم و حتی با "آقا" به شوخی و کنايه گفتم: "آخه اين چه وقت سفر بود پيرمرد؟! خب ميذاشتی اين پسر بزرگت فيلم بعديشو بسازه، اين يکی بدبخت هم يه زنی بگيره بعدش می رفتی بهشت!" و با لهجه جنوبی گفتم:"خدا رو کولت پيرمرد! بهشت تنها تنها؟!" و سيف الله به تلخی خنديده بود.
سيزدهم مهرماه سال ۶۸ بود. از همان فرودگاه اهواز يک پيکان جوانان گوجه ای رنگ پريده و داغون کرايه کرديم برای خرمشهر. سال ۶۸ يک سال از پايان جنگ می گذشت و هفت سال هم از آزادسازی خرمشهر گذشته بود؛ اما هنوز هم بوی باروت و دود و اضطراب را از سه راه سوسنگرد به آن طرف می شد چشيد. لاشه ی تانک های عراقی، سيم های خاردار، رودخانه هايی که به مرداب تبديل شده بودند و روغن سياهی که روی آبها چنبره بسته بود. راننده مسافرکش از اهواز شرط کرد چون جاده خرمشهر خراب است اگر ماشين پنچر شد، پول پنچرگيری را هم روی کرايه اش می کشد! سيف الله روی صندلی عقب نشست و به بيرون خيره شد و من کنار راننده نشستم و موضوع را به او گفتم. نوار بندری را به احترام ما عوض کرد و "آستان جانان" شجريان را گذاشت. اهل کوت عبدالله اهواز بود، ولی جاده خرمشهر را به قول خودش مثل کف دست می شناخت. وقتی فهميد به دنبال تحويل گرفتن جنازه پدرمان به خرمشهر می رويم، افتاد روی "نچ نچ"! گاهی بی هوا و زيرلبی نچ نچی می کرد و برای خودش چيزی می گفت.
پرسيد:"شما موقع جنگ از خرمشهر رفتين؟"
گفتم:"چهار ماه قبل از شروع جنگ رفتيم شيراز! برادرم شيراز دانشجو بود." برگشتم و سيف الله را ديدم. چشمهايش را بسته بود. به راننده گفتم:"تو دست اندازها يواشتر برو. بذار خوب بخوابه. امروز خيلی کار داريم!"
به نيزارهای اصلاح نشده و بلند کنار جاده خيره شدم و تسليم آفتاب شدم که داشت پلک هايم را سنگين می کرد. پدرم از همان سال که از خرمشهر بيرون آمديم، گم کرده ای داشت. تا آمديم در خانه خانم شعله ور در نزديکی شاهچراغ شيراز جا بيفتيم، جنگ شروع شد. هر که می آمد، خبر بدی از شهر می آورد. تا سر چرخانديم، خرمشهر سقوط کرد. آن روزها بود که فهميديم آقا فقط عاشق خرمشهر نيست، ديوانه اش است. او به ما فهمانده بود عشق به خاک می تواند از مرز تقديس بگذرد و رنگی از آسمان بگيرد.
پيرمرد "روزشمار" اشغال خرمشهر را از حفظ بود. حسابش را به روز داشت که شهرمان چند روزگی اسارتش را سپری می کند. شبيه کسی که عزيزش در زندان و اسارت باشد. از صبح تا شب پای راديو بود؛ راديو ايران، بی بی سی، راديو عراق و بعد نوبت تلويزيون می شد. می نشست به فاصله نيم متری تلويزيون توشيبای سياه و سفيد و خيره می شد به اخبار، به تصاوير، و گاهی بغضش می ترکيد. با شوق می گفت:"بياين بچه ها خرمشهر! بياين داره شط خرمشهرو نشون ميده!" ما هجوم می برديم پای تلويزيون. خواهر بزرگم می گفت:"آقا جون اين که شط نيست، رودخونه اصفهانه!" من می گفتم:"شماله!" آقا از لابلای پلکهای خيسش، باز خيره می شد به تلويزيون و می گفت:"شطه! خرمشهره!" و ما بچه ها ريز ريز می خنديديم. مادر چشم غرّه می رفت و ما خفه می شديم. چه می دانستيم در دل پيرمرد چه می گذرد؟ چه می دانستيم اين سوز عاشقی، روز دامان ما را هم می گيرد؟
راننده سيگاری روشن کرد. يک ورق کپسول سفالکسين از جيبش در آورد و نشانم داد: "ببين روش نوشته که بايد روزی چند تا بخورم؟" خواندم:"نه ننوشته. ولی بايد هر هشت ساعت يکی بخوری!" گفت:"ساعت پنج صبح خوردم. الان زوده؟" به ساعتم نگاه کردم. ده بود. گفتم: "بذار موقع ناهارت بخور. آنتی بيوتيکه. سرما خوردی؟" گفت:"نه. نفسم تنگه. سه ساله نفسم می سوزه. اينا رو ديشب يه مسافر بهم داد. گفت بخور برا نفست خوبه. منم صبح يکی خوردم!" گفتم:"نه عامو اين برا سرماخوردگيه. برا چرکه. نه برا ريه و سوز نفس! برو دکتر، ميزنی خودتو ناقص می کنيا!" گفت:"کوکاا! مُردن دست خوده بالاييه! ما که کاره ای نيستيم!" نگاهی از آينه به سيف الله انداخت و ادامه داد:"پدرتونو خرمشهر خاکش می کنين؟ وولک هيچی نداره ها! گفته باشمت!" گفتم:"حالا بريم ببينيم چی ميشه؟ همه خونواده شيرازن. می خوايم ببريمش شيراز. يواشتر برو. کوکام خوابه!"
با افسوس گفت:"يعنی اينطوری بهت بگُم کوکا، تو خرمشهر نه قبرکن دارن، نه غسالخونه، نه سردخونه. ولی عزرائيل توی همين نداريا، مأموريتشو انجام ميده لاکردار. خداندار پارسالم برادرمو ازمون گرفت. دو روز طول کشيد تا يکی بهمون خبر داد. تا رسيديم به برادرم، ديديم چون جا نداشتن نگهش دارن، يه جايی خاکش کردن. نزديک همين صابون سازی خرمشهر. حالا اصلا" قبرش معلوم نيست. اينقدر نی و علف هرزه دور قبرش در اومده که ديگه نمی تونيم بريم يه فاتحه هم براش بخونيم. از من می شنفی همين امشب سعی کنين آقای خدا بيامرزتونو ببريدش." و به سرفه افتاد. لای سرفه هايش پرسيد:"بعد جنگ خرمشهرو ديدی؟"گفتم:"ها. سه سال قبل داوطلب اومده بودم جبهه! رفتم خرمشهرو ديدم."
سال ۶۵ داوطلبانه به عنوان فيلمبردار "سينمای جوان" به جبهه رفتم. هفده ساله بودم و عکاسی و ضبط خاطرات رزمندگان و فيلمبرداری و مصاحبه می کردم. همان موقع تا آقا شنيد مسافر خوزستان و جبهه هستم، ارج و قربم پيشش بيشتر شد. به مرخصی که می آمدم، مرا می نشاند تا برايش از خوزستان بگويم. چشمهايش، لابلای لب هايم را می کاويد تا شايد چيزی از خرمشهر از دهانم بيرون بيايد.
سری دوم با "مهدی ايزدی" سوار وانت پادگان شديم و برای عکاسی رفتيم سمت خرمشهر. وقتی برگشتيم پادگان اهواز، هر دو نفرمان توبيخ شديم، ولی تا نصف شب خنديديم. مهدی سال ۶۶ با گلوله مستقيم عراقيها در جزيره مجنون شهيد شد. عکس يادگاری مان در روی پل نيمه مخروبه خرمشهر را مدتها از آقا پنهان می کردم تا خرابی های پل زيبای شهر را نبيند. آن مرتبه وقتی از جبهه برگشتم شيراز، عزادار بودم به آقا چه بگويم؟ گفتم:"غيرنظامی ها رو راه نمی دن آقا" و بعد به دروغ گفتم: "جاده خرمشهر هم بسته! ما هم نشد بريم! ولی اين دو بسته نون کعک و باسورک ها رو از خود اهواز خريدم. ايشالا سری بعد خودم می برمت."
يک بار برايم دردِ دل گفت. نصف شبی بود و توی حياط خوابيده بوديم. بيدار شد و نشست. گفت توی خواب نفسش گرفته. نشستيم و توی مهتاب کمرنگ نيمه شب تيرماه حرف زديم. فکر کردم پيرمرد هر روز بيشتر شبيه بچه های بی قرار و عجول می شود. با رقت گفت: "بچه من اگه نيام خرمشهر، ديگه اين بار می ميرم. اين بار منو با خودت ببر. بگو آقامم بايد باهام بياد. بگو بدون آقام نميام." و مثل بچه ها به گريه افتاد. من هم گريه کردم. چه خاکی بايد به سرم بريزم؟
خانواده منعم کرده بودند هروقت از جبهه بر می گردی مطلقا" هيچ حرفی از خرمشهر نزن! يک جور سانسور خانگی درباره اسمی که تا می شنيد، بی تاب می شد. کار من و آقا به زبان ايما و اشاره کشيده بود. او با نگاهش ملتمس شنيدن خبر بود و من هر بار قول می دادم. قول! قول! هيچ وقت اينقدر از قول دادن بيزار نشده بودم. تا اينکه جنگ تمام شد و مدتی به تهران رفتم و مشغول کار بودم که در آن شب مهرماه شنيدم خودش با "کاظم" دوست دوران جوانی اش راهی خرمشهر شده و همان شب جان سپرده است. درست وقتی به سفر رفت که هيچکس در خانه نبود. ساک کوچکش را برداشته و راهی شده بود. پدرم کمتر از دوازده ساعت در خرمشهر جنگ زده و ويران "دوام" آورد.
راننده از لای دست اندازها ويراژ می رفت و زير لب به صدام و خرابی جنگ و آخوندها فحش می داد. آفتاب پلکهايم را سنگين کرد بود. تصّور می کردم همين پريروز آقا هم در همين دست اندازهای جاده اهواز – خرمشهر، بالا و پايين شده و اين مسير را طی کرده بود. حالا ما داشتيم برای برگرداندن جنازه اش، به همان شهری می رفتيم که عاشقانه دوست می داشت. شهری که بيچاره اش بود.
وارد خرمشهر که شديم هنوز دژبانی سر جايش بود. سربازی که آنجا بود گفت از سمت چپ خيابان برويد چون سمت راست را کنده اند. برگشتم تا سيف الله را بيدار کنم که ديدم در سکوت دارد شهر را می بيند. چشمهايش گرد شده بود و داشت در و ديوار خرمشهر را می بلعيد. کمی بعد، آقا کاظم برايمان تعريف کرد که روز يازدهم با آقا به خرمشهر رسيدند و رفته بودند به محله هايی که جوانی شان را سپری کرده بودند. گاهی گريه، گاهی خنده، گاهی اشک، و باز هم ... اشک!
وارد خيابان فرمانداری که شديم، فکر کردم اگر آقا اين چيزهايی را که الان من و سيف الله می بينيم ديده باشد، حق دارد دق کند. قلبم تير کشيد. سيف الله آرام اشک می ريخت. از ديشب نديده بودم برای پدرمان اشکش درآمده باشد. با ناباوری تحّمل کرده بود. حالا انگار داشت واقعيت را لمس می کرد. برگشتم و دستم را روی دستش گذاشتم. راننده رو به من کرد و مرا دلداری داد و گفت:"اگه از حالا اينجوری باشی کم مياری کوکا! قوی باش!" به خودم آمدم و ديدم پهنای صورتم خيس اشک است. نمی دانستم دارم برای پدری که به سفر رفته گريه می کنم؟ و يا برای اين شهر که همه کودکی هايم در آن دفن شده است؟
پدرم همان نيمه شبی که وارد خرمشهر شدند، در خواب تمام کرد! ده، دوازده ساعت کافی بود برای آنکه پدرم از ديدن زخمهای خرمشهر دق کند. بايد عاشق يک خاک باشی، تا حتی با بوی خس و خاشاکش هم مست شوی. پدرم حتی به خس و خاشاک خاکش عشق داشت و ما آن وقتها، عاشقی نمی دانستيم که چيست؟
آقا قبل از خواب به کاظم گفته بود: "حالا ديگه نمی خوام زنده باشم کاظم. حالا خدا ميتونه مأمورشو بفرسته سراغم. وجدانا" امشب التماسش می کنم که عزرائيلو بفرسته. ديگه طاقت ندارم!" و با چشمانی خيس، آرام خوابيده بود. نصف شب کاظم رويش را کنار زد و ديد انگار سالهاست نفس نمی کشد! شايد از آن روزی که خاک خوب خرمشهر را ترک کرد، قلبش را جايی در همين حوالی جا گذاشته بود. روی سنگ قبرش نوشتيم: [اينجا مردی خفته که به خاطر عشق به خرمشهر، بعد از مشاهده ويرانی هايش، جان داد و در آغوش شهرش آرام گرفت!] همين.
حالا به نظرم آن حکايت دوباره دارد تکرار می شود. اين بار برای اين پسر سرگشته، که مثل پدرش بيقرار يار و ديار دربند و زخمی خويش است. حالا هر وقت اسمی از "ايران" می آيد، من حال خراب همان سالهای پدرم را دارم؛ سرگشته و بی قرار. با اسم خرمشهر که ديوانه می شوم. اين عشق جنون آميز به خاکم از کجا می آيد؟ بارها از خود می پرسم "عشق به خاک" آيا ارثی است؟
فراق دوستانش باد و ياران
که ما را دور کرد از دوستداران!
ندانستم که در پايان صحبت؛
چنين باشد وفای حق گزاران!
[تقديم شد به اهالی خونگرم خرمشهر و به جان شيفته ی پدرم و برادرم]
بابک داد
دوم خرداد ۱۳۹۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرصت نوشتن. روزنوشته های بابک داد
www.babakdad.blogspot.com
فيس بوک همگانی بابک داد
www.facebook.com/babakdad.page




سنت، دين، دولت و ايرانيت

 ابولحسن بنی‌صدر

ابولحسن بنی‌صدر
ساخته‌های انسان‌ها، فاقد "قداست" هستند. بدين خاطر که متعين هستند و قابل تغيير. اگر زور در آن‌ها به‌کار رفته باشد، ويرانگر نيز می‌شوند. پس بنيادهای اجتماعی، هيچ‌يک مقدس نيستند. مقدس‌انگاری هر يک از آن‌ها، غيرقابل تغيير گرداندن آن‌ها، بنابر اين تابع جبر شدن و بنده‌ی زور گشتن است
پرسشها از دانشجويانی است که در ايران، برنامه سيمای سپيده استقلال و آزادی را ديده اند:
• پرسش اول در باره «حکومت اسلامی»:
دختری دانشجويم و يک سئوال دارم: آيا حضرت محمد در مدينه حکومت اسلامی براه انداختند و از طرف خدا مامور تشکيل حکومت شدند؟نظر شما آقای بنی صدر در باره اينکه مسلمانها در آينده کشور را اداره کنند ولی آخوندها نه چيست؟ چون که مردم مسلمانند و باورشان را هم به اين راحتی عوض نمی کنند. چه کنيم که در عين اينکه کشور ايران کشور مسلمان می ماند، آخوندها مثل حالا حاکميت را قبضه نکنند؟
❊ پاسخ به پرسش اول: مردم سالاری شورائی يا جمهوری شهروندان:
۱ – نخست بدانيم که دولت غير از حکومت است. دولت مجموعه قوا و يا ارکانی است که وقتی بر پايه حقوق ملی و حقوق انسان و بر اصل حاکميت جمهور مردم شکل می گيرد، فاقد مرام می شود. مرام دولت همان اصول راهنمای حاکميت ملت و حقوق ملی و حقوق انسان و جانداران و طبيعت است. در عوض، جامعه در توحيدی که بدان حيات يافته و به حيات تاريخ بخشيده است، دربرگيرنده گرايشهای فکری گوناگون و نيز هويت های نسبی است. حکومت از اکثريت اين گرايشها نمايندگی می کند و به ضرورت، صاحب مرام است.
از اين رو، دولت می بايد از هر دين و مرامی خالی باشد. از جمله، به دو دليل، جدائی دين و مرام از دولت ضرور است: - هرگاه دين بيان استقلال و آزادی باشد نمی تواند با قدرت جمع شود. جمع دو ضد، جز با بيگانه شدن بيان استقلال و آزادی در بيان قدرت، شدنی نيست. اما بيگانه شدن بيان استقلال و آزادی در بيان قدرت، فاسد شدن آنست. چنانکه در ايران امروز می بينيم و شاهديم که جامعه های ديگر، دولتهای دينی و مرامی را آزموده اند و فاسد شدن دين و ايدئولوژی ها را تجربه کرده اند. بديهی است سازمان سياسی بدون مرام نمی شود. پس ممکن است يک يا چند سازمان سياسی، اين و آن برداشت از دين را مرام خود کنند. با اين وجود، چون جامعه به دين بمثابه بيان استقلال و آزادی انسان و جمع انسانها نياز دارد، رشد در استقلال و آزادی ايجاب می کند که دين حتی مرام سازمانی که می خواهد حکومت کند نيز نشود. يک سازمان سياسی می تواند بيان استقلال و آزادی را انديشه راهنمای خود کند. اما اگر می خواهد اکثريت بدست آورد و حکومت کند، بر او است که، برنامه ای ترجمان بيان استقلال و آزادی تهيه کند و به جامعه پيشنهاد کند و همواره از وسيله حکومت کردن اين بيان خودداری کند. پيش از تجربه رژيم ولايت فقيه، در کتاب «اصول راهنمای حکومت اسلامی» و نيز بهنگام هشدار نسبت به استقرار «فاشيسم مذهبی» و «استبداد روحانيان»، خطر وسيله قدرت شدن دين را خاطر نشان کردم. برای جلوگيری از استقرار چنين استبدادی، نامزد رياست جمهوری شدم و در آن مقام، هرچه توانستم برای از ميان برداشتن ستون پايه های قدرت کردم و از کودتای خرداد ۶۰ تا امروز، کار تبيين بيان استقلال و آزادی و تشريح جمهوری شهروندان را پی گرفته ام.
- دولت می بايد خالی از مرام باشد تا تغيير اکثريت در جامعه، مانع از آن نشود که اکثريت پسين جانشين اکثريت پيشين بگردد.
۲ – دانشجوی گرامی گفته ها و نوشته های مبلغان مرام دولتی کردن دين را فراوان شنيده و خوانده است. اين مدعيان هستند که ميگويند«حکومت اهم امور و بسا مقدم بر هر امر ديگر است و ممکن نبوده است قرآن نسبت به مهمترين امر، سکوت کرده باشد.» و نيز، مدعی می شوند که پيامبر حکومت تشکيل داد. اما اين مدعيان هم در اهميت دادن به حکومت بر خطا هستند و هم تشکيل حکومت توسط پيامبر راست نيست. در اين باره، پيش از اين، به تفصيل توضيح نوشته ام. کوتاه آن تفصيل اين که
۲/۱- در سرتاسر قرآن، يک جمله نيز در باره دولت و حکومت نيست. پيامبر نيز حکومتی تشکيل نداد. او مردم سالاری شورائی و يا جمهوری شهروندان را تشکيل داد. مسلمانان شهروند بمعنای صاحب حقوق و منزلت و حق برابر در اداره جامعه خود می شدند. شورا تصميم می گرفت و کس يا کسانی را مأمور اجرای تصميم خود می کرد. پيامبر نيز منتخب مردم بود. در مواردی هم که در اقليت قرار می گرفت، تصميم جمع را به اجرا می گذاشت.
۲.۲ – اما چرا جمله ای در باره دولت و حکومت در قرآن نيست؟ بدين خاطر که دولت و حکومت حاصل رابطه قوا در سطح جامعه ها و در درون هر جامعه است. بيان استقلال و آزادی بکار دولت و حکومت بمثابه قدرت نمی آيد. بکار جانشين رابطه زور با زور کردن رابطه حق با حق، می آيد. بکار برقرار کردن جمهوری شهروندان در هر جامعه و تنظيم رابطه ها، ميان فرد با فرد و جمع با جمع و ملت با ملت، بر پايه حقوق، می آيد. بکار افزودن بر اشتراکها و در همان حال، فراخ ترکردن فضای ابتکارها، بنابراين دست آوردهای جوراجور، می آيد که به يمن دو جريان آزاد انديشه ها و اطلاع ها، همراه می شوند و بر اشتراکات می افزايند. بدين قرار، بيان استقلال و آزادی بکار آن می آيد که، در طول زمان، جمهوری شهروندان تحقق بيابد.
۳ – اما چه بايد کرد ؟ بايد:
۳/۱- بايد دانست که دولت يک تأسيس است و تأسيس کننده آن نيز مردمی هستند که در سرزمينی زندگی می کنند و جامعه ای را تشکيل می دهند و برای تنظيم رابطه ها در درون و با بيرون خود، آن را تأسيس کرده اند. به هر ميزان که در درون و بيرون جامعه، زور بيشتر نقش پيدا کند، دولت بيشتر زورمدار و کمتر حقوق مدار می شود. آن زمان که بساط ولايت مطلقه «نخبه» را بر عوام می گستردند، دروغی ساختند که بنابر آن، نظام اجتماعی خدا فرموده است. چنانکه کليسا نظام اجتماعی دوران فئوداليته را خدا فرموده و تغيير ناپذير می انگاشت. چون نظام اجتماعی را تغيير ناپذير می باوراند، ولايت مطلقه برمردم نيز، خدا فرموده می گشت. اما جامعه ها نظامهای اجتماعی را تغيير دادند و دانستند که هر نظامی و هر تأسيس و بنيادی، خواه دولت و چه روحانيت، ساخت انسان ها هستند. دانستند که دولت بهمان اندازه که قدرتمدار است، نامطلوب است. پس ساخته نامطلوب از خداوند نيست. چون از خداوند نيست، پس نه بخردانه و نه عادلانه است که خداوند به ساخته انسانها، ولايت مطلقه بر انسانها ببخشد. اين شد که جامعه ها روی آوردند به تغيير انديشه راهنما و به آزاد کردن خود از دولت و بسط جامعه مدنی و حقوقمدار کردن دولت و حاکميت را از آن خود کردن و دولت را تحت حاکميت خويش درآوردن. کليسا نيز شروع کرد به منطبق کردن خويش با اصل تغيير پذيری نظام های اجتماعی و بنيادهای اجتماعی. بدين قرار، کاری که جامعه امروز ايران و بسا ديگر جامعه ها بايد بکنند، اينست که دولت را ساخته خود بدانند و تا می توانند جامعه مدنی را بسط دهند يعنی از کاربرد زور بکاهند. تا که دولت کمتر قدرتمدار و بيشتر حقوق مدار بگردد. به سخن ديگر، کار اول و بايسته اينست که ساخته خود را به مهار کامل خود درآورند و اين کار را از راه استقرار «ولايت جمهور مردم» بکنند.
۳/۲- ساخته های انسانها، فاقد «قداست» هستند. بدين خاطر که متعين هستند و قابل تغيير. اگر زور در آنها بکار رفته باشد، ويرانگر نيز می شوند. پس بنيادهای اجتماعی، هيچيک مقدس نيستند. مقدس انگاری هريک از آنها، غير قابل تغيير گرداندن آنها، بنابراين تابع جبر شدن و بنده زور گشتن است. از زمانی که انسانها بدانند که بنيادها (دولت و خانواده و مدرسه و روحانيت و ...) ساخته خود آنها هستند، در می يابند که می توانند رابطه خود با بنيادها را تغيير بدهند. آن تغييری که سبب بازيافتن استقلال و آزادی و حقوق انسان می شود، تغيير
رابطه «بنياد ← انسان ← قدرت» به رابطه «انسان ↔ بنياد ↔ استقلال و آزادی»است. اينست آن تغييری که انسان و جامعه های انسانی را از بندگی قدرت رها می کند. بشرط آنکه بنيادها که اينک اربابها هستند تغيير ساختار پيدا کنند و وسيله هائی در اختيار انسانها بگردند.
۳.۳ – اما انسان تغيير نمی کند و تغيير نمی دهد مگر با تغيير دادن انديشه راهنمای خود، هرگاه انسان بخواهد استقلال و آزادی خود را بطور کامل بدست بياورد، او را بيان استقلال و آزادی بمثابه انديشه راهنما بايسته است. دانشجوی گرامی بداند که بر او است اسلام را بمثابه بيان استقلال و آزادی بازيابد و مبشر اين بيان درجامعه شود. تا جامعه ای از انسانهای مستقل و آزاد و حقوقمند پديد آيد.
هستند ايرانيانی که به اسلام باور ندارند و حتی ضد آن شده اند، هرگاه آنها نيز برآن شوند بی آنکه انديشه راهنمای خود را از دست بدهند، آن را نقد کنند تا که ويژگی های بيان استقلال و آزادی را بيابد، استقرار ولايت جمهور مردم و جمهوری شهروندان ميسر می شود. هم «آخوندها» از زورباوری و زورمداری و قيم مآبی آزاد می شوند و هم بنيادهای ديگر، از جمله دولت، تحت ولايت مردم قرار می گيرند و وسيله مردم می شوند.
• پرسش دوم در باره ربط اسلام و هر دين و مرام ديگری به ايرانيت:
يک سوال هم خودم دارم: در ايران خيلی حاکميت حرف ايران اسلامی ميزند و بيشترين تکيه اش بر اسلام است. تلويزيونهای لوس آنجلسی هم در دوران ساسانيان و عهد هخامنشيان مانده اند جلو هم نمی آيند. افتخار ما مال کورش و داريوش است و بس. و فحشی نيست که به اعراب و اسلام ندهند. ولی من می دانم که اغلب شاعران ما هم مسلمان بودند هم ايرانی مورد احترام همه هم هستند. و کسی مثلا به مولوی و يا فردوسی نميتواند ايراد بگيرد که چرا مسلمان بودند. به هر حال در اين ايرانی بودن يک خصوصياتی هست و يک سننی و اخلاقی خوب و بد که ماها بايد به خوب هاش افتحار کنيم همانطور که بد های آن را غربال کنيم. مثل همان قضاوت بی جا پشت سر ديگری کردن که آقای بنی صدر اشاره کردند. اين سنن و اخلاقهای همه قومهای ايرانی همه ما را ولی کنار هم نگاه داشته است. ايران وطن همه ما است. امکان دارد آقای بنی صدر اين خصوصيات ايرانيها و سنن و اخلاقهای خوب و بد ما ملت را بيشتر توضيح دهند؟
❊ پاسخ پرسش دوم پيرامون سنت و ايرانيت:
۱ – پاسخ را از سنت آغاز می کنم. پيش از اين، سنت گرائی را نقد کرده ام. اينک آن نقد را کوتاه و نو می کنم: سنت گرايان منطق صوری بکار می برند و پايائی را دليل درستی سنت می شمارند. راستی اينست که امرهای واقع پايا با امرهای واقع ناپايا، يکسان نيستند. اما هر امر واقع پايائی، به اين خاطر که پايا است، مطلوب نيست. چنانکه قتل جنايت است و بمثابه امر واقع، پايا است. اما در شمار تبهکارانه ترين کارها است. بنا بر اين،
۱/۱ - محتوای سنت ها هرگاه حقوق باشند، در همان حال که پايا هستند، همواره نو هستند. زيرا هر نوزادی حقوقمند به دنيا می آيد. برای اين که زندگی را با عمل به حقوق ذاتی خويش آغاز کند، سنت ها، پندار و گفتار و کردار ها، همه ترجمان حقوق، ضرور هستند. در جامعه هائی که رشد می کنند، سنت عمل به حق و دفاع از حق و انتقال شعور بر حقوق ذاتی و عمل به اين حقوق، از سوی اعضای آن جامعه، نسل بعد از نسل، رعايت می شود. جامعه استبداد زده و از رشد مانده جامعه ايست که اين سنت را ندارد. نوزاد غافل از حقوق ذاتی خود بار می آيد و از آغاز زندگی تا پايان آن، کارش تنظيم رابطه با قدرت است.
۱/۲ - سنت غفلت از حقوق ذاتی و پندار و گفتار و کردار را ترجمان اين و آن نوع تنظيم رابطه با قدرت کردن، همراه می شود با سنت ديگری که دين تکليف مدار و از خود بيگانه در بيان قدرت است. در واقع، وقتی سنت تنظيم رابطه با قدرت می شود، انسان فاقد حقوق ذاتی اما دارای تکاليف می گردد. بدين سان، اين رابطه با قدرت است که انسانها برای مشروعيت بخشيدن بدان، نيازمند توجيه شرعی می شوند و آن را می سازند.
۱/۳- و سنت غفلت از حقوق و سنت دين تکليف مدار، همراه می شود با سنت سومی که ساخت ديرپای بنيادهای جامعه (دولت و روحانيت و تعليم و تربيت و خانواده و تأسيسات اجتماعی و اقتصادی و سياسی ديگر و تأسيسات هنری و...) است. در جامعه های دارای نظام اجتماعی قدرت محور، همه بنيادها، بر مدار قدرت، ساخت گرفته اند. انسان وسيله اين بنيادها و قدرت هدف آنها است.
۱/۴- گذشته گرائی (دو نوع سلطنت مدار و دين مدار در پرسش دانشجوی گرامی آمده اند)، سنت چهارمی است که گويای دو نوع تنظيم رابطه بر قدرت است. عمل به اين سنت به اينست که حال و آينده تکرار گذشته بگردد و گذشته بی کم و کاست ادامه بيابد.
۱/۵- گذشته گرائی با سنت مکان و موقع اجتماعی پايا که فرآورده رابطه با قدرت است، همراه است: سلسله مراتب اجتماعی، قشر و گروه بندی ها، مرزبندی های جنسی و قومی و ملی، چون گذشته می بايد برجا بمانند. اگرهم تغييرها، تغييرهای رابطه با قدرت باشند، برغم جا به جائی ها، سلسله مراتب و مرزبندی ها برجا می مانند. تنها وقتی تغيير، تغيير رابطه با قدرت به رابطه با استقلال و آزادی و ديگر حقوق ذاتی انسان می گردد، سلسله مراتب و مرزبندی هائی که قدرت (= زور) ايجاد کرده است، از ميان بر می خيزند.
۱/۶- توليد و بکار افتادن نيروهای محرکه رابط مستقيم دارد با اندازه بسته و باز بودن نظامی اجتماعی. در نظامهای اجتماعی قدرت محور، وقتی بسته اند، نيروهای محرکه به ميزان بسيار کم توليد می شوند و بکار می افتند. از اين رو، سنتهای ناظر به توليد و مصرف و مالکيت، بی تغيير می مانند. جامعه های دارای نظامهای اجتماعی بسته، يکی از دو سرنوشت را پيدا کرده اند: از ميان رفته اند و يا به اندازه ای که بتوانند ادامه حيات بدهند، باز شده اند.
در حقيقت، سنتهای که جز تنظيم ديرپای رابطه با قدرت نيستند، ويرانی بر ويرانی و مرگ بر مرگ می افزايند و هرگاه انسانها تغيير نکنند و تغيير ندهند، زندگی جامعه آنها بسر می رسد. چنانکه در حال حاضر، جامعه بشری با خطر مرگ محيط زيست و از ميان برخاستن زندگی جانداران روبرو است. حال اگر به تاريخی مراجعه کنيم که ما انسانها هستيم، درمی يابيم که طرزفکرهای ما را انواع بيان های قدرت تشکيل می دهند که نه آئين های زندگی، که، آئين های چگونه مردن هستند. در ايران، بيان قدرتی که دين، ولايت مطلقه فقيه است، نوعی از آئين چگونه مردن است و در غرب، مصرف انبوه کن!، چون زندگی کوتاه است و مرگ در کمين، نوعی ديگر از آئين مرگ است.
سنتهای بالا روشن می گويند که در ازای يک سنت که سنت آگاهی برحقوق و عمل به حق است و همواره نو، سنتهای ديگر انسانها را در بندگی قدرت نگاه می دارند. اين دو نوع سنت ها ضد يکديگر هستند. پس، جامعه ای که بخواهد راه و روش چگونه زيستن را بياموزد و بکار برد، يعنی بيان استقلال و آزادی را انديشه راهنما کند، ناگزير می بايد سنت شعور بر حقوق ذاتی و عمل به اين حقوق را ايجاد کند و سنتهای ديگر را يکسره تغيير دهد. اين امر که برغم سه انقلاب و تغيير شکل، استبداد همچنان بر ايران حاکم است، در پرتو شناسائی سنت ها به شناخت می آيد: تغيير رابطه با شکلی از قدرت، به رابطه با شکل ديگری از قدرت، انسان را از بند استبداد رها نمی کند. پس ضرور است که رابطه با محتوا و شکل قدرت، از رهگذر برقرار کردن رابطه با استقلال و آزادی و حقوقمندی انسان و جامعه ملی، تغيير کند. چنين انقلابی نيازمند انديشه راهنمائی است که نمی تواند بيان استقلال و آزادی نباشد.
۲ – دانشجوی گرامی دو واقعيت را نيک مشاهده کرده است: تقدم «اسلاميت» بر «ايرانيت» که ملاتاريا باب کرده است و تقدم «ايرانيت» بر «اسلاميت» که پهلوی طلبها تبليغ می کردند و می کنند. هردو راست نمی گويند. شعار دروغشان از بيان قدرتی نشأت می گيرد که از نوع استبداد در وابستگی است.
اما چرا دروغ می گويند؟ به اين دلايل:
- تقدم يک اصل بر اصل ديگر، گويای ثنويت تک محوری است. چنانکه، در اولی، اسلاميت بر ايرانيت تقدم پيدا می کند و ايرانيت تابع اسلاميت می شود. از اين رو است که می گويند: بود و نبود ايران مهم نيست، بود و نبود اسلام مهم است. در دومی، بود و نبود اسلام و هر مرام ديگری مهم نيست، بود و نبود ايران مهم است. اولی دروغ است به اين خاطر که وقتی وطنی نيست و يا هست و انسان در آن استقلال و آزادی و حقوق ندارد و رشد نمی کند، اسلام بيانگر استقلال و آزادی و حقوق و کرامت و رشد نيست. هم به اين دليل که اگر بود، نيازنبود که بر ايرانيت تقدم بجويد و بقايش با بقای ايران، تزاحم پيدا کند. و هم به اين دليل که جامعه ای از انسانهای درمانده، دينی پيدا می کنند توجيه گر درماندگی و لاقيدی نسبت به وطن. بدين قرار، شيوه زندگی هر مردمی و موقعيت وطن او (داشتن يا نداشتن استقلال، اندازه خطرها که موجوديتش را تهديد می کنند و...)، با طرزفکرهای آن مردم ربط مستقيم پيدا می کند. بدين قرار، مقدم شمردن اسلاميت بر ايرانيت، دشمنی مسلم با اسلام بمثابه بيان استقلال و آزادی و نيز با ايران، بمثابه وطن مردمی مستقل و آزاد و رشيد و سرفراز است.
و در دومی، ايرانيت محور فعال می شود و با دست آويز کردن آن، هر انديشه راهنمای مزاحمی، محکوم به حذف شدن می شود. اما ايرانيتی را که بر هر دين و مرامی مقدم می شمارند، جز به زور چگونه می توانند بر کرسی قبول بنشانند؟ بيهوده نيست که در همه کشورها، افراطی های راست، جانبدار چنين تقدمی هستند زيرا قائل شدن به اين تقدم، به آنها امکان می دهد زورمداری را توجيه کنند. در ايران، هم «ايرانيت بر اسلاميت مقدم است» تجربه شده است (استبداد وابسته پهلوی ) و در عمل، در برداشتن موانع سلطه اقتصاد و فرهنگ مسلط بر ايران، ناچيز شده است. هم «تقدم اسلام بر ايرانيت» تجربه شده است و می شود و باز سازی همان استبداد وابسته گشته است و هست.
- اما تقدم ايرانيت بر اسلاميت و هر مرام ديگری، دروغ بزرگی است چرا که ايرانيت نيازمند تعريف است و اين تعريف جز از انديشه های راهنمای انسانها بر نمی آيد. بدين خاطر است که از ناسيوناليسم افراطی تا اين و آن وطن دوستی، تعريف وجود دارند و هويت های ملی نيز تعريفهای بسيار پيدا می کنند. ايرانيت ميان تهی، جز بکار استبداديان وابسته به قدرتهای خارجی نمی آيد. اگر مدعيان تقدم ايرانيت بر اسلاميت و هر مرام ديگری، تا اين زمان، نه تعريفی از ايرانيت بدست داده اند و نه ويژگی های آن را شناسائی و تبليغ کرده اند، دليلی جز اين ندارد که «ايرانيت مقدم است» نمی تواند ميان تهی نباشد.
اما "اسلام مقدم بر ايرانيت" است نيز، دروغ بس بزرگی است چراکه اولا چنين اسلامی توانا به دادن تعريفی از وطن و وطن داری نمی شود. بسا مرام بی وطنی می گردد. ثانيا از استقلال و آزادی و حقوق ملی و کرامت انسان و ديگر ويژگی های ايرانيت تهی می شود. اسلام تهی از حق، جز از زور، پر نمی شود. بيهوده نيست که مرام ولايت مطلقه فقيه، در حقيقت، جز مرام زور نيست.
هردو مدعی، زورمداری خود و جهل خويش را از وجود بيان استقلال و آزادی آشکار می کنند. چراکه بيان استقلال و آزادی نه با ايرانيت و نه با هيچ هويت ملی و شخصی سازگار با زندگی در استقلال و آزادی، ناسازگاری نمی جويد. نياز دارد که بر ايرانيت تقدم نجويد و با آن همراه باشد.
۳ - اما همراهی ايرانيت و اسلاميت نيز در ايران تجربه شده است: از «نهضت تنباکو» تا انقلاب مشروطيت و از آن تا نهضت ملی کردن صنعت نفت و از آن تا انقلاب ايران، انقلابی که در آن گل بر گلوله پيروز شد، جنبشهای همگانی حاصل اين همراهی بوده اند. با وجود اين، همراهی کامل نبوده است. از جمله به اين دليل که اسلاميت از رهگذر از خود بيگانه شدن دين در بيان قدرت، با تمامی ويژگی های ايرانيت سازگاری نجسته است. هر نوبت، کوشش ها در بازيافتن دين بمثابه بيان استقلال و آزادی، جنبش را ممکن ساخته است اما اعتياد به اطاعت از قدرت و برجا ماندن ستون پايه های قدرت و پذيرش همگانی نجستن دين بمثابه بيان استقلال و آزادی و حضور قدرت های خارجی در صحنه سياست داخلی، بازسازی استبداد را ميسر ساخته اند.
موازنه عدمی و منفی و نيز همراهی ايرانيت و اسلاميت در انديشه های راهنمای مدرس و مصدق، وضوح بيشتری جسته اند. با اين وجود، ناشناخته ماندن ويژگی های ايرانيت و غفلت از اين امر واقع پايا که انديشه های راهنما (دين ها و مرامها) که با ويژگی های ايرانيت سازگاری نجسته اند، در ايران، ماندگار نشده اند، سبب شده است که در بازيافتن دين و يا هر انديشه راهنمای ديگری، بمثابه بيان استقلال و آزادی، کار تا آخر دنبال نشود. چنانکه در انقلاب ۵۷، کاری که از آن تاريخ تا امروز انجام گرفته است، انجام نگرفته بود.
اين شد که مطالعه برای بازشناسائی ويژگی های پايای ايرانيت پی گرفته شد. مطالعه به نگارش درآمد و انتشار يافت. هويت ايرانی به اين ويژگی ها از غير آن بازشناخته می شود. از راه فايده تکرار، فهرست وار، آن ويژگی ها را می آورم و خاطر نشان می کنم هر انديشه راهنمايی که با اين ويژگی ها سازگاری بجويد، همگانی می شود و ماندگار و اگر سازگاری نجويد، همگانی نمی شود و نمی ماند. اگر زمانی سازگاری يافته باشد اما بخاطر از خود بيگانه شدن در بيان قدرت، سازگاری را از دست داده باشد، رها می شود. هرگاه انديشه راهنما بيان استقلال و آزادی باشد، با تمامی ويژگی های ايرانيت سازگاری می جويد:
ويژگی های ايرانيت:
۱ - وطن، جائی که، در آن، زمان و مکان انسان بی نهايت می‏شود، ارزش است: زمان بی نهايت می‏شود زيرا هر نسل می‏داند که حاصل کارش را نسلهای بعدی بکار می‏برند و بر آن می‏افزايند. پس کار او هرگز از ميان نمی‏رود و رشد صير پايان ناپذيری است. و مکان پهنای زمين و آسمان می‏شود زيرا انديشه وطن داری بر اصل موازنه عدمی در ايران باليده ‏است.
۲ - دوستی را روش کردن و از دشمنی پرهيز کردن، «مروت با دوستان و مدارا با آنها که از در دشمنی در می آيند»، ويژگی ارزشمندی از ويژگی های ايرانيت است. بدين خاطر، مردم دوستی، بنا بر اين، تحقير نکردن مردم (مردم نادانند، مردم چنين و چنانند) گويای بيگانگی از وطن داری و گم کردن خاصه اول ايرانيت نيز هست.
۳ - رابطه ها را در ايران و با انيران، بر اصل موزانه عدمی تنظيم کردن، به سخن ديگر، زيستن در موقعيت و وضعيت نه مسلط و نه زيرسلطه، بنا بر اين مستقل و آزاد، ويژگی سوم ايرانيت است. اين سه ويژگی آن نوع وطن داری است که، بدان، انسانها از حق صلح برخوردار و با هستی اين همانی می‏جويند:
۴ - از آنجا که ايرانيت با سلطه گری و با سلطه پذيری سازگار نمی‏شود، با تقدم سازی و تقدم بازيها نيز سازگاری نمی جويد (تقدم ايرانيت بر انديشه راهنما و به عکس و ملت گرائی‏هائی که ترجمان تقدم و تسلط ايران بر انيران و يا انيران بر ايران هستند و تقدم رشد بر ايرانيت و يا ايرانيت بر رشد و...)
۵ - عهد شناسی: عهد با استقلال و ﺁزادی، همانند عهد سپردن به قدرت و قدرتمداری و قدرتمدار نيست. دومی انسان را در ﺁلت قدرت ناچيز می کند. اما عهد با استقلال و ﺁزادی انسان و استقلال و آزادی و ديگر خاصه های ايرانيت، رشد دائمی بر ميزان عدالت اجتماعی را ميسر می گرداند.
۶ - هويت فرهنگی مستقل بمثابه فرآورده رشد، در عين برخورداری از ويژگی های ايرانيت و باز بودن فرهنگها بروی يکديگر، بنا بر اين،
۷ - رشدپذيری انسان: از ميان فرآورده‏های پندار و گفتار و کردار مستقل و آزاد، آنها که جهانيان را همه وقت بکار می‏آيند، همچون بيان های استقلال و آزادی و هنر و دانش و فن، از آن جهانيان هستند. پس ايران می بايد محل جريان آزاد بيان ها و هنر و دانش و فن، باشد. و نيز،
۸ - هر آنچه (همچون حقوق) ذاتی انسان ايرانی است، ذاتی هر انسانی در هر کجای جهان و در هر زمان است. بنا بر اين، در ايران و انيران، به هيچ تبعيضی (جنسی، نژادی، قومی، ملی و...) نبايد گردن نهاد. بنا بر اين،
۹ - از آنجا که جبار قدرت است و جبر جبار با زندگی، در ايران، مرکز ديرپای برخوردها، مطلقا سازگاری ندارد، انديشه های راهنمای بر محور جبر، با ايرانيت سازگاری نمی جويند.
۱۰ - زيست در روشنانی يا شفاف گردانی پندار و گفتار و کردار ويژگی ايرانيت است. بخصوص در آنچه به استقلال ايران و استقلال و آزادی انسان مربوط می شود، شفافيت ضرور است. چرا که تاريکی ضحاکی و يا سلطه نماد قدرت مرگبار و ويرانگر بر حيات ملی و حيات هر ايرانی است. بنا بر اين،
۱۱ - آموزش و پرورش سازگار با جامعيت انسان و جامعيت جامعه ملی (آموزش بينش و دانش و فنی که بکار رشد همآهنگ استعدادها و فضلهای ايرانيان آيند) و فريضه شناختن چنين آموزش و پرورشی.
۱۲ - همسوئی رشد انسان و عمران طبيعت که محيط زيست او را تشکيل می‏دهد. اقتضای اين توحيد تن ندادن به تضاد بمثابه اصل راهنماست. برای مثال، از سه نظر، يکی سلطه طبيعت بر انسان و ديگری سلطه انسان بر طبيعت و سومی مسخر انسان بودن طبيعت و بنا بر اين جدائی ناپذيری حيات انسان و رشد او از عمران طبيعت، اينست نظری که ترجمان ايرانيت است.
۱۳ - جدائی ناپذيری امنيت از استقلال و آزای و حقوقمندی: تجربه نيمه دوم قرنی که به پايان رفت، هم در دوران پهلويها و هم در دوران ملاتاريا، نبايد جائی برای ترديد باقی گذاشته باشد که زيستن در تعادل قوا از راه مسابقه تسليحاتی و صلح مسلح و جنگ، در درون مرزها، استبدادی ويرانگر را برپا نگاه می‏دارد که کشور را به آتش فقر و قهر می‏سوزاند. مقايسه اين تجربه با تجربه بهار انقلاب، پيش از آنکه ملاتاريا با گروگانگيری قدرت خارجی را محور سياست داخلی بگرداند، جای ترديد باقی نمی‏گذارد که ايران به يمن خراماندن موجهای استقلال و آزادی، به يمن گستردن نور معنويت، به يمن برقرار کردن وسيع‏ترين جريان انديشه و فرهنگ، به يمن توحيد و همبستگی ملی، از رهگذر استقرار استقلال و آزاديها و تأمين مشارکت همگان در اداره بسامان کشور، در درون و برون از مرزها، امنيت می‏يابد.
۱۴ - توجه به اين واقعيت که تنها با ناحق کردن حق، مصلحت بيگانه از حق ساخته می‏شود، انسان ايرانی را دانا کرد که سازنده اينگونه مصلحت‏ها، قدرت ستم گستر است. بنا بر ايرانيت، مصالح يک فرد، يک گروه، يک قوم، يک ملت، حقوق او هستند. هر مصلحت بيگانه از اين حقوق، تضييع حقوق است و حاکميت ستمگران را ببار می‏آورد. بنا بر ايرانيت، در سرزمينی که وطن مشترک همه آنهائی است که زندگی مشترک ديرپا و فرهنگ مشترک را می‏سازند، حقوق فردی و جمعی همگان می‏بايد رعايت شوند.
۱۵ - استقلال دين از دولت: آنها که در تاريخ اوستا تحقيق کرده‏اند و دانسته‏اند که پس از حمله اسکندر به ايران، اين اردشير، مؤسس سلسله ساسانی بود که تنسر را مأمور گردآوری اوستا کرد. نظريه وحدت «دين و دولت» را نيز اين دو ساختند. اردشير، در وصيت نامه خود، خطاب به فرزندش شاهپور، می‏نويسد:
«فرزند من بداند، که دين و دولت پادشاهی دو خواهرند که يکی بدون ديگری نمی‏تواند بزيد. زيرا دين پايه دولت پادشاهی و اين دولت حافظ دين است» (ص ج سوم اوستا به زبان فرانسه).
اما تجربه وحدت «دين بهی» و دولت پادشاهی، موجب تباهی دين و دولت هردو شد. فردوسی از خاطر نشان کردن اين تباهی غفلت نکرد. با وجود اين تجربه که از عناصر اصلی وجدان تاريخی مردم ايران گشت، بعد از اسلام، دولت صفوی تکرار تجربه دولت ساسانی شد و همان نتيجه را ببار آورد. بانی دولت ساسانی روحانی زاده و بانی دولت صفوی صوفی زاده بودند. در دولت ملاتاريا سومين بار است که تجربه تکرار می‏شود و چنان آتشی به خرمن هستی دين و دولت زده‏است که مپرس.
۱۶ - روابينی اختلاف باورها: از آنجا که ويژگی های ايرانيت، مشترکات باورهای سازگار با ايرانيت هستند، بطور عمومی، توحيد و اشتراک، بنفسه، گويای وجود اختلاف های دينی و قومی و هويت فرهنگی است. هيچيک بدون ديگری، واقعيت پيدا نمی کند.
۱۷ - ارزشهای سازگار با ايرانيت، ارزشهايی هستند که همه زمانی و همه مکانی و همگانی هستند: انسانها از يک گوهرند و آن تقسيم که «عوام را همچون گوسفندان» و يا «توده‏ها را همانند مومی که سازمان انقلابی بدان شکل می‏دهد» ميداند و تنها نخبه‏ها را در خور درک ارزشهای پايه می‏شمارد، پيش از همه، فاسد کننده «نخبه‏ها» است. زيرا بدين تقسيم، فضای انديشه او را تنگ و نياز او را به ضد ارزشی که زور است افزون می‏کند. در عوض، قبول "انسانها از يک گوهرند"، پذيرفتن توحيد و عمل کردن بر اين اصل است. «دروغ ايران را ويران می کند»، پندار نيک، گفتار نيک، کردار نيک، ويژگی اخلاقی ايرانی و هويت او است.
بدين قرار، ارزشهای اخلاقی پايه نيز می بايد جهان شمول باشند. اين نه از راه اتفاق است که اصول پنجگانه توحيد و بعثت و امامت و عدالت و هدف داری، ترجمان موازنه عدمی، نخست در ايران، اصول راهنمای دين زردشت، بمثابه بيان استقلال و آزادی شدند.
۱۸ - عدالت افزون بر اين که ارزش اخلاقی است، در ابعاد سياسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، نيز ميزان است. از رهگذر اين ويژگی است که جنبش های همگانی ايرانيان، پيش و پس از اسلام، عدالتخواه بوده اند.
۱۹ - قدرت و قدرتمدار بيگانه است، (ضحاک نماد قدرت، بنا بر اين، بيگانگی است) ويژگی ايرانيت است: جدائی ملت از دولت مستبد، امری تاريخی شد و ماند. سلطنت هيچگاه مشروعيت مردمی نيافت زيرا هرگز با ارزشهای پايه و ديگر ويژگی های ايرانيت سازگار نشد. دولت با زور برابر شد و ملت جدا و پوشيده از دولت، به زندگی خويش سامان بخشيد. همواره دولت بيگانه از ملت عامل ستم و فساد دنيا و دين شمرده شد و شمرده می‏شود: فرهنگ ايرانيت از ضد فرهنگ دولت که شخص شاه را، بمثابه نماد قدرت، «مصدر بيم و اميد»، می دانست جدا شد: در فرهنگ ايرانيت، زن ناموس، وطن اجتماعی، مادر است. در ضد فرهنگ دولت زورمدار، زن شئی جنسی است. و...
۲۰ - جوانمردی ويژگی ديرپای ايرانيت بود و هست. ويژگی بارز آن، دفاع از ستمديده در برابر ستمگر و آمادگی دفاع از وطن و «ناموس پرستی» است. نرمش و دوستی با صاحبان حق و آنها که زور درکار نمی آورند و ايستادگی دربرابر زورمداران، جوانمردی همين بود و هست.
۲۱ - پهلوانی نيز ويژگی ديرپای ايرانيت است. ايران بانی بارز ترين ويژگی پهلوانی است. شکست ها را شکست دادن، يا توانائی از زمين برخاستن، و از نو، توانائی جستن و شاهد پيروزی را در آغوش گرفتن، ويژگی ديگر پهلوانی است. از اين رو،
۲۲ - در سرزمينی که مرگ دائم در کمين است، اميد و شکيبائی و... ترجمان ويژگی بس ارزشمند ايرانيت می شوند که آن، توحيد حيات ملی و حيات هر ايرانی و حقوق ملی و حقوق هر ايرانی است. و به يمن اين توحيد، چگونه زيستن، نيازمند انديشه راهنمائی می گردد که روش زيستن در سازگاری با ويژگی های ايرانيت را به ايرانيان می آموزد.
روشن است که اين ويژگی ها، تمامی ويژگی های ايرانيت نيستند. اما پاياترين آنها هستند و به هر ايرانی امکان می دهند، معيار سنجش پندار و گفتار و کردار خويش، انديشه های راهنما و نيز بنيادهای جامعه خويش که ساخته های اويند بگرداند و ببيند چه اندازه با زيست در استقلال و آزادی و رشد در استقلال و آزادی و بسا بقای ايران و دوام حيات ملی، سازگار و يا ناسازگارند.




خیانت "اشرافیت" روحانی و "هیروشیما"هایی که می‌توانند بازخوانی شوند

 بهروز آرمان

بهروز آرمان
همزمان با گسترش تحریم‌ها، شرایط برای اشتباه فاجعه‌بار سران جمهوری اسلامی و دست زدن به عملیات تلافی‌جویانه‌ی نظامی و بهانه‌دادن به کنسرن‌های جهانی برای شعله‌ور کردن جنگی تازه در باختر آسیا، همانا کارزاری بسیار خانمان‌سوز و با پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی درون و برون مرزی، فراهم می گردد. حتی از هم‌اکنون می توان سناریوهایی را چون کشتارهای هیروشیما و ناکازاکی در کرانه‌ها به فرتور کشید 
خیانت یکم: مجلس برگزیده ی "ولی فقیه" به "خودی ها" بازارهای تازه ی نفتی وامی گذارد
مجلس ايران روز پنجشنبه ٢١ ارديبهشت ماه تصويب کرد، بخش خصوصی وارد حوزه واردات و فروش نفت خام و فراورده های نفتی شود. همزمان وزارت نفت به بخش خصوصی اجازه داد تا بیست درصد از صادرات روزانه نفت يعنی حدود ۴٠٠ هزار بشکه در روز را بر عهده بگيرد. رئيس اتحاديه صادرکنندگان فرآورده های نفتی به خبرگزاری ايسنا گفته اين اقدام به منظور خنثـــــــــــــــــی کردن تحريم بانک مرکزی صورت گرفته است
خیانت دوم: مجلس "ولایی"به دارایی های دولتی چوب حراج می زند
مجلس ايران که سرگرم بررسی لايحه بودجه سال جاری خورشيدی است، به دولت اجازه داده که بيشتر از ٣٣ هزار ميليارد تومان از اموال و دارايی هايش را برای پرداخت بدهیهايش بفروشد. بنابر مصوبه مجلس، دولت اجازه دارد به منظور بازپرداخت بدهیهايش تا سقف ٣٣ هزار و ۵٠٠ ميليارد تومان از اموال و دارايیهايش را با "فروش سهام، سهم الشرکه، اموال، دارايیها و حقوق مالی و نيروگاه های متعلق به دولت و شرکتهای دولتی تابع و وابسته" بفروشد
رویکردهای دوسویه برای گسترش یا خنثی سازی تحریم ها، و "هیروشیما"هایی که می توانند بازخوانی شوند
تحریم ها و تنـــــــــــــش آفرینی های رو به رشد، چه آماج هایی را پی می گیرند
- افزایش بهای نفت، که در درجه ی نخست کنسرن های نفتی از آن سودهای کلان می برند
- زمینه برای خرید ارزان تر فراورده های نفتی ایران در بازارهای سیاه فراهم می گردد
- کمپلکس های صنعتی-نظامی فروش جنگ افزار را شتابان تر می کنند
- شرایط برای اشتباه فاجعه بار سران جمهوری اسلامی و دست زدن به عملیات تلافی جویانه ی نظامی و بهانه دادن به کنسرن های جهانی برای شعله ور کردن جنگی تازه در باختر آسیا، آن هم با دامنه ای بسیار گسترده تر از جنگ های پیشین منطقه ای، همانا کارزاری بسیار خانمان سوز و با پیامدهای غیرقابل پیش بینی درون و برون مرزی، فراهم می گردد. حتی از هم اکنون می توان سناریوهایی را چون کشتارهای هیروشیما و ناکازاکی در کرانه ها به فرتور کشید. آنانی که با آسودگی خیال به تلافی انفجار دو برج در نیویورک، دو کشور مستقل عراق و افغانستان را به اشغال نظامی در آوردند، ظرفیت و "قابلیت" آن را دارند که در صورت بروز درگیری های مستقیم نظامی میان ناتو و هم پیمانان آن در یک سو، و جمهوری اسلامی در دیگرسو، برای تسلیم کردن ارتش ایران، و با هزینـــــــــــــــه ی کــــــــــــــــم، فاجعه های جنگ جهانی دوم در ژاپن را بازخوانی کنند
- ناامنی در راه های بازرگانی زمینی، کشورهای منطقه را هر چه بیشتر به ناوگان های دریایی کنسرن ها محتاج می کند
- بخشی از درآمدهای نفتی صرف هزینه های سنگین تر کالاهای وارداتی می شود
- بحران مالی و تورم فزاینده، از توان رقابتی کالاهای تولیدی داخلی می کاهد
- سرمایه های منطقه ای بیش از پیش به مراکز مالی اروپایی-امریکایی انتقال می یابند
- پیمان نامه های نظامی-اقتصادی استعماری از "ترس ایران" به کشورهای منطقه تحمیل می شوند
- بحران های اقتصادی و تنگناهای تکنولوژیک، انقلاب صنعتی در کشورهای نفت خیز را به تاخیر می اندازند
- اقتصاد تک محصولی-نفتی تداوم می یابد
- اقتصاد انگلی-وارداتی توان می گیرد، اما بخش های تولیدی ناتوان می شوند
- نهادهای دولتی-نظارتی از پهنه بیرون رانده شده، و نهادهای خودگردان بازاری-نظامی-مالی "خودی" جانشین آن می گردند
- بیکاری آشکار و ناآشکار زندگی کارگران و مزدبگبران را با دشواری های باز هم بیشتری روبرو می سازد
اصل چهل و چهار که برآیند صد سال مبارزه مردم ماست، چه می گوید
نظام اقتصادی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه ریزی منظم و صحیح استوار است. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکه‏های بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه‏آهن و مانند اینها است که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است. بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی، دامداری، صنعت، تجارت و خدمات میشود که مکمل فعالیتهای اقتصادی دولتی و تعاونی است
رویکرد یکم: ابتکاری از سوی کارگران برای مبارزه ی "آغـــــــــازین" در راه خواست های مزدبگیران
دوستان و همکاران (کارگر)، بايد به هر نحو ممکن و به هر شکلی که ميتوانيم اعتراض خود را به وضعيت موجود اعلام کنيم. اعضای اتحاديه آزاد کارگران ايران به مناسبت اعتراض به وضعيت مشقت بار کنونی، اقدام به انتشار و توزيع نامه ای اعتراضی به وزير کار (رونوشت به مجلس و نهاد رياست جمهوری) 5 هزار امضا از کارگران کارخانه ها، بازنشستگان، کارگران ساختمانی و ساير بخشها جمع آوری کرده اند. اين تازه آغــــــــــــــــاز کار ما در اعتراض به پرداخت دستمزدها و دست بردن به قوانين موجود به ضرر کارگران است. ياران و همکاران! امضای اين طومار کاری است که در يک سطح ملی و سراسری ميتوانيم در دفاع از زندگی و معيشت خود و خانواده اتحاد و همبستگی در سراسر کشور، با امضای طومار زير در دفاع از زندگی خود و خانواده هايمان سهيم شويد
رویکرد دوم: پیشنهادهایی از سوی دکتر محمد ملکی
برای دگرگونی های ریشه ای در ایران و جلوگیری از فاچعه ی در پیش
http://news.gooya.com/politics/archives/2012/05/140887.php
رویکرد سوم: آماج هایی برای پــــــــــدافندهای بابکی
فهرستی از دزدان ولایی که در پشت کشتارها پنهان اند
http://www.farakhan-iran.com/html/fehrest-ha_1_to_7.html
در همین پیوند
از "بهار عربی" تا "بهار نفت و خون" در کشورهای نفت خیز
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_14_naft-khon.html
در پشت پينوشه هاي ريش دار و بي ريش چه کنسرن هايي پنهان اند
http://www.b-arman.com/html/yaddast_10_khar-polha.html
هنري کيسينجر: اگر نفت را کنترل کنيم، ملت ها را کنترل کرده ايم
http://www.b-arman.com/html/jebhe-meli.html
چه دست هايي در خليج فارس بحران مي آفرينند
http://www.b-arman.com/html/iran-pakistan.html
تکــــــــــــــــان دهنده است، اما واقعيت دارد
http://www.b-arman.com/html/yaddasht_7_us-war.html




کشف جسد ۱۸ نفر در نوار مرزی شهرستان سلماس

آژانس خبری موکريان - سرويس حقوق بشر- ۱۸ جسد متعلق به اتباع خارجی در نوار مرزی سلماس واقع در استان آذربايجان غربی کشف شد.
براساس گزارش آژانس خبری موکريان و به نقل از منابع آگاه در منطقه، اين افراد زمستان سال گذشته و به هنگام خروج از نوار مرزی سلماس به سمت کشور ترکيه، گرفتار بهمن و کولاک شده و در آن محل دفن شدند.
براساس همين گزارش، با آب شدن برفها، اين اجساد نمايان و نيروهای مرزبانی حين گشت زنی متوجه اين ۱۸ جسد شده اند.
گفته می شود اجساد اين افراد که اتباع کشورهای همسايه بوده اند پس از طی مراحل قانونی در شهرستان سلماس به خاک سپرده شدند.

 


 
از سوی گروهی از دانشجویان محافظه‌کار داده شد

دومین هشدار نسبت به عقب‌نشینی هسته‌ای تهران

سایت «تریبون مستضعفین» گزارش کرد ۱۳۰ دانشجوی مقاطع تحصیلات تکمیلی با انتشار نامه‌ای پذیرش پروتکل الحاقی از سوی جمهوری اسلامی در مذاکرات بغداد را «فاجعه» خوانده‌اند.
در متن این نامه که روز چهارشنبه (سوم خرداد) همزمان با آغاز مذاکرات ایران با گروه ۱+۵ در بغداد منتشر شده٬ آمده است: «فاجعه‌ای به نام پذیرش پروتکل الحاقی بر اساس تجربیات گذشته هیچ منطق عقلی و علمی ندارد.»
این نامه که خطاب به سعید جلیلی نوشته شده٬ افزوده است: «به هیچ وجه عاقلانه نیست اجازه داده شود تا آن‌ها {بازرسان آژانس} با استفاده از اختیاراتی که پروتکل در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد به بازدید تاسیسات بپردازد.»
امضا‌کنندگان این نامه به صراحت اعلام کرده‌اند: «هرگونه بازگشت به اقدامات صورت گرفته قبلی از جمله پذیرش پروتکل الحاقی، بازگشت به بیانیه تهران، متوقف کردن پیشرفت‌های هسته‌ای، تعلیق حتی جزئی هر کدامیک از تاسیسات و رفتارهایی از این قبیل عبور از خطوط قرمز گفتمان انقلاب بوده و صد در صد محکوم است.»
در بخش دیگری از این نامه آمده است: «ما و ملت مبارز و ایستاده ایران به فشارهای سیاسی و رسانه‌ای وارده به تیم مذاکره‌کننده در خارج و داخل برای بزرگ‌نمایی مشکلات و موثر دانستن تحریم‌ها واقفیم ولی هیچ‌گاه هیچ‌گونه تصمیم‌گیری با توجیه تحت فشار بودن را به رسمیت نخواهیم شناخت.»
سی‌ام اردیبهشت ماه نیز جنبش عدالتخواه دانشجویی با انتشار بیانیه‌ای نسبت به هرگونه عقب‌نشینی جمهوری اسلامی در مذاکرات بغداد هشدار داده و اعلام کرده بود ادامه بی‌اطلاعی مردم از روند مذاکرات باعث «بی‌اعتمادی» خواهد شد.
این جریان دانشجویی به صراحت اعلام کرده است: «بازگشت به بیانیه تهران و یا پذیرش پروتکل الحاقی که می‌دانیم با هیچ منطق عقلایی سازگاری ندارد، خط قرمز اساسی ماست.»
دور دوم مذاکرات تهران با گروه ۱+۵ از روز چهارشنبه (سوم خرداد) در بغداد آغاز شده و از جزئیات آن تاکنون گزارشی منتشر نشده است.
پس از پایان دور اول مذاکرات که ۲۶ فروردین در استانبول برگزار شد٬ گزارش‌هایی غیر رسمی از عقب‌نشینی جمهوری اسلامی در برنامه‌ هسته‌ای خود منتشر شده که تاکنون مقام‌های تهران درباره این گزارش‌ها سکوت کرده‌اند.
اجرای پروتکل الحاقی از سوی جمهوری اسلامی از سال ۱۳۸۴ در پی مصوبه مجلس به حالت تعلیق درآمده است.
در سال ۱۳۸۲ جمهوری اسلامی با اجرای این پروتکل٬ فعالیت‌های مربوط به غنی سازی اورانیوم را به حالت تعلیق درآورد و به بازرسان آژانس اجازه داد تا به صورت سرزده از مراکز اتمی و در برخی موارد از محیط های نظامی‌اش بازدید کنند.





صادق لاریجانی٬ رئیس قوه قضائیه:

تخلف اعضای سپاه ربطی به خود سپاه ندارد


صادق لاریجانی٬ رئیس قوه قضائیه پس از علی لاریجانی٬ رئیس قوه مقننه حاضر نشد به صراحت اظهارات علی مطهری٬ نماینده مجلس در خصوص دخالت برخی فرماندهان سپاه در انتخابات مجلس نهم را رد کند.
به گزارش خبرگزاری ایسنا٬ آقای لاریجانی روز چهارشنبه (سوم خرداد) در جلسه مسئولان عالی قضائی گفته که «اگر در سپاه کسانی تخلف کرده باشند، ربطی به خود سپاه ندارد.»
وی از سپاه پاسداران با عنوان «نهادی قدرتمند» یاد کرده که «وظایف قانونی خاص» دارد. رئیس قوه قضائیه اشاره‌ای به جزئیات این وظابف نکرده است.
آملی لاریجانی همچنین برگزاری نهمین دوره انتخابات مجلس را «سالم» دانسته و افزوده که «طرح برخی مطالب و زیرسوال بردن سلامت انتخابات در چنین فضایی شایسته نیست.»
اظهارات چند روز گذشته علی مطهری در خصوص دخالت برخی فرماندهان سپاه در انتخابات اخیر مجلس بازتاب‌های گسترده‌ای داشته است.
علی لاریجانی٬ رئیس مجلس روز گذشته نیز حاضر نشده به صراحت این اظهارات را رد کند.
علی مطهری نیز در واکنش به حملات و انتقاد‌ها گفته که در صورت لزوم نام آن‌ دسته از فرماندهان سپاه که در انتخابات دخالت کرده‌اند را فاش خواهد کرد.




تجمع لباس شخصی‌ها مقابل خانه سینما

گروهی از لباس شخصی‌ها با تجمع مقابل ساختمان «خانه سینما» نسبت به ادامه فعالیت این نهاد سینمایی هشدار داده و از قوه قضائیه به خاطر نقض تصمیم انحلال «خانه سینما» انتقاد کردند.
دیوان عدالت اداری روز گذشته (سه‌شنبه دوم خرداد) اعلام کرد تصمیم وزارت ارشاد مبنی بر انحلال «خانه سینما» را نقض کرده که این خبر با واکنش مقام‌های ارشاد مواجه شده است.
به گزارش خبرگزاری دانشجو٬ روز چهارشنبه (سوم خرداد)  گروهی از افرادی که خود را «دانشجو» می‌نامیدند با تجمع مقابل «خانه سینما» اقدام به مخدوش کردن تابلوی این نهاد سینمایی کردند.
سهیل کریمی از اعضای سابق انصار حزب‌الله که هدایت این تجمع را بر عهده داشت در سخنانی به مقام‌های قوه قضائیه و وزارت ارشاد نسبت به آغاز به کار «خانه سینما» هشدار داده است.
آقای کریمی گفته که «اگر دیوان عدالت اداری و قوه قضائیه این کار را ادامه دهند و بخواهند به این خانه به ظاهر سینما اجازه فعالیت دهند تجمعات خود را مقابل آن‌ها هم ادامه می‌دهیم.»
این عضو سابق انصار حزب‌الله همچنین اظهار کرده است: «ما به وزیر ارشاد هم هشدار می‌دهیم که اگر خود ایشان هم کوتاه بیاید بچه حزب‌اللهی‌ها کوتاه نخواهند آمد و حتی مقابل وزارت ارشاد هم تجمع می‌کنیم.»
«خانه سینما» که سال گذشته از سوی وزارت ارشاد منحل شده به یکی از موارد اختلاف قوه قضائیه و قوه مجریه تبدیل شده است.
محافظه‌کاران و جریان حزب‌الله از انحلال این نهاد سینمایی حمایت کرده و در ماه‌های اخیر حملات گسترده‌ای علیه سینماگران کرده‌اند.



کیهان رسما خواستار تعطیلی خبرگزاری «میراث فرهنگی» شد

imageروزنامه کیهان در شماره امروز (دوم خرداد) رسما خواستار فیلتر کردن سایت خبرگزاری «میراث فرهنگی»  گردید. این روزنامه  ضمن درج پاسخ  سازمان میراث فرهنگی  به انتقاد روزنامه، که در آن خبرگزاری فوق را غیر دولتی دانسته است، عنوان نموده  است که «اين خبرگزاري هيچ نوع وابستگي به لحاظ حقيقي و حقوقي، به اين سازمان ندارد و بالعكس با اندكي تامل در اخبار، مطالب و تحليل هاي مندرج در آن به سادگي نگاه غيرمنصفانه اين رسانه در قبال سياست‌هاي دولت و سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري قابل درك مي باشد. بنابراين موضوع مطروحه مبتني بر ارتباط سايت مذكور با سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري در تمامي ابعاد تكذيب مي‌گردد».

سازمان میراث فرهنگی خاطر نشان ساخته که خبرگزاری مورد اشاره در زمان دولت هشتم ( دولت اصلاحات ) با استفاده از رانت دولتی ایجاد گردیده است و برغم سازمان «منبع خبري سايت هاي بيگانه و معاند» می‌باشد.

کیهان در ذیل پاسخ سازمان میراث فرهنگی، فعالیت‌های آن خبرگزاری را «فاسد و مشکوک و وابسته به جریان انحرافی [تیم مشایی و دوستان احمدی نژاد]» دانسته است و رسما خواستار سانسور و فیلتر سایت آن شده است. کیهان افزوده است: «چرا معاونت رئيس جمهور در اين خصوص [شکایت از خبرگزاری میراث فرهنگی] اقدام فوري نكرده است و چرا معاونت مطبوعاتي كه يكي از متوليان امور خبرگزاري ها و سايت هاي اينترنتي است، در برابر استفاده «غيرقانوني» يك جريان مشكوك از عنوان «خبرگزاري» آن هم با انتساب مشهود به يك سازمان دولتي سكوت كرده است و دست كم، اقدام به تعطيلي يا فيلتر شدن آن نكرده است»؟




«اعتماد» و «فریب» و آینده اجتماعی – سیاسی جامعه ایران

image
امروز اگر می‌خواهیم راهبری و کمکی به جامعه آشفته حالمان داشته باشیم تنها راه آن در مقابل قضاوت مردم نشستن است، پنهان‌کاری نکردن است، خودی و ناخودی نداشتن است، گفتن تمامی حقایق به مردم است، بی تردید گفتن گوشه‌ای از حقیقت از هر دروغی دروغ تر است، راهی برای ما باقی نمانده است جز اینکه خودمان را در اختیار قضاوت مردم قرار دهیم و پنهان برایشان به تصمیم گیری نپردازیم از قضاوت آنها هراسی به خود راه ندهیم و وحشت مقابل مردم نشستن را از خود دور کنیم
سالهای درازی است که دو واژه «اعتماد» و «فریب» تاریخ اجتماعی - سیاسی ما را به خود مشغول داشته است، زمانی اعتماد می‌کنیم و با هیجان بود و نبود مان را در طبق اخلاص می‌گذاریم و در کوتاه مدتی پس از آن با فریبی، دگرباره  با یاس و افسردگی به افسوس خوردن در کناری می‌نشینیم و آنرا توطئه تلقی می‌کنیم.

اگر چه بزرگترین تجربه های سه ده اخیر را باید تجربه آغاز انقلاب با آقای خمینی و دوم خرداد ۱۳۷۶ با آقای خاتمی دانست ولی من هیچکدام از آنها را گناه آقایان خمینی و خاتمی نمی‌دانم و بر این باور هستم که گناه و مسوولیت اصلی بر دوش روشنفکرانی است که مردم تصور می‌کردند بدلیل «روشنفکری» و سطح سواد و معلومات، بیشتر از مردم عادی می‌دانند و کمتر اشتباه می‌کنند. کما اینکه این تصورِ درست شاهد مثالی در تمامی کشورهای پیشرفته امروز داشته است و جوامع پیشرفته با وجود روشنفکرا‌ن‌شان توانسته‌اند از مخمصه دوران سیاهی و جهالت بدر آیند.
بالاترین ویژه گی های چنین جوامعی با روشنفکرانی که توانسته‌اند راه روی و راه بری برای جامعه خود ایجاد کنند و مردم و جامعه خود را نجات دهند همانا اندوخته‌های تجربی و آموزه‌های علمی آنان بوده است و نه مسائل مادی و دُنیوی، چرا که در نبود رهبری سالم و دقیق فکری همیشه فریب کارانی وجود داشته اند که بازهم به شیادی و مردم فریبی ادامه دهند.
اینکه کدام نیت خوب و کدام نیت بَد داشته‌اند هیچ چیز را عوض نمی‌کند، روشنفکر بی‌صلاحیت و مردم فریب، خوب و بَدش و آگاه و ناآگاهش یکی است و تنها نتیجه و عملکردش فریب مردم، از میان بُردن اعتماد اجتماعی و عقب نگاه داشتن جامعه است.
اینکه راه علاج و درمان آن چیست و آیا آنگونه که بسیاری بدان باور پیدا کرده‌اند که سرنوشت ما از روز اَزل چنین رقم خورده است و دیگر نمی‌توانیم نجات پیدا کنیم، تنها بدلیل ادامه روندی است که بسیاری از روشنفکران و رهبران سیاسی ما نیز خود قادر به عبور از این تنگه صعب العبور نبوده  و راه ساده تر را انتخاب کرده‌اند و آن هم مسیری است که تا کنون پیموده شده است، چرا که اگر این مسیر «راه رسیدن به آب را برای مردم مشخص نکند بطور قطع راه رسیدن به نان را برای آن گروه روشنفکران و رهبران سیاسی مردم فریب هموار خواهد کرد».
امروز بدین جا رسیده ایم و ۳۳ سال است که بدلیل همان مردم فریبی‌ها سیاه ترین دوران تاریخ اجتماعی معاصر خود را می‌گذرانیم، ۳۳ سالی که بی‌هویتی، بی‌اخلاقی و حقارت و بی‌اعتباری بین المللی تار و پود وجودمان را فراگرفته است و گذشته از افسردگی‌ها و گوشه نشینی‌ها برای گروهی، همچنان بدنبال راه نجات و آینده‌ای روشن‌تر برای امروز و فردای بچه‌هایمان هستیم.

 راه چاره چیست و چه باید کرد؟
مردم ما ثابت کرده‌اند که هر آنگاه که اعتماد به جریان و رهبری پیدا کرده‌اند از جان و مال خود فروگذار نداشته و زندگی خود را نیز فدا کرده‌اند و آن زمانی هم که این اعتماد اجتماعی – سیاسی ایجاد نشده شاهدش بوده‌ایم که با هر نوع کنفرانس و نشست و سخنرانی و مقاله‌نویسی نیز راه به جائی نبرده است. نمونه‌های بارز آن را در این یک‌سال و نیمه اخیر مشاهده کرده ایم که بدنبال «بهارعربی» باز هم گروهی هیجان زده و با تقلید از کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه خواستار جمع شدن افراد و سازمان ها و احزاب شدند که به ابر قدرت ها نشان دهند و آمادگی خود را برای آلترناتیو شدن و جایگزینی حکومت جمهوری اسلامی اعلام دارند. غافل از اینکه تاریخ سیاسی کشور و مردم ما بطور کامل با کشورهای بهار عربی متفاوت بوده است.
یادآوری این مهم لازم است که اگر چه ما در یکصد سال گذشته چند بهارِ آزادیِ بسیار زودگذر داشته‌ایم، ولی بدون تردید نه بدین معناست که دلایل شکست این تجربه‌ها نیز فراموش شده است، مهمترین دلیل آن هم اینکه امروز به رغم کنفرانس‌ها و نشست‌های پنهانی متعدد و متفاوت به دلیل هشیاری و عدم اعتماد مردم به چنین جریاناتی هیچگونه آمادگی در جهت حمایت از این جمع‌های چند نفری نیز دیده نمی‌شود.
امروز اگر می‌خواهیم راهبری و کمکی به جامعه آشفته حال‌مان داشته باشیم تنها راه آن در مقابل قضاوت مردم نشستن است، پنهان کاری نکردن است، خودی و ناخودی نداشتن است، گفتن تمامی حقایق به مردم است، بی‌تردید گفتن گوشه‌ای از حقیقت از هر دروغی دروغ تر است، راهی برای ما باقی نمانده است جز اینکه خودمان را در اختیار قضاوت مردم قرار دهیم و پنهان برای‌شان به تصمیم گیری نپردازیم از قضاوت آنها هراسی به خود راه ندهیم و وحشت مقابل مردم نشستن را از خود دور کنیم.

من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم


تو خواه از سخنم پند گیر یا که ملال







حمایت از هنرمند در مقابل تهدید خشک‌مغزان

به محض مطرح شدن موضوع شاهین نجفی و ترانه‌ی نقی، چهار نوع تحلیل در رسانه‌های چاپی و اینترنتی عرضه شد. کلیّت تحلیل اول در باب توهین نجفی به مقدسات و لزوم کشتن او به عنوان مرتد بود. کلیّت تحلیل دوم در باب توهین نجفی به مقدسات و زشتی و کراهت کار او و نادرست بودن توهین و تحقیر، و در وهله‌ی آخر و به شکلی کم‌رنگ نادرست بودن حکم ارتداد و قتل او بود. کلیّت تحلیل سوم در باب اهمیت نداشتنِ توهین‌آمیز بودن یا نبودن ترانه و مهم بودن جان شاهین نجفی بود که امروز در خطر است. کلیّت تحلیل چهارم در باب حقِّ توهین به مقدسات داشتن و حمایت بی‌ چون‌وچرا از کار شاهین نجفی بود. در دو سوی این تحلیل‌های چهارگانه، فحاشی‌های مخالفان و موافقان شاهین نجفی و ترانه‌ی او قرار می‌گرفت. من شخصاً تحلیل سوم را می‌پسندم و توهین‌آمیز بودن یا نبودن آن‌چه نجفی در ترانه‌ی «نقی» می‌گوید، در مقابل جان او برایم بی‌اهمیت است. به عبارتی، پرداختن به توهین‌آمیز بودن یا نبودن محتوای ترانه‌ی او یا چگونگی عرضه‌ی این ترانه یا عدم درک موقعیت و عدم توجه به حساسیّت‌های بخش مؤمن و معتقدِ جامعه را در موقعیتی که جان این خواننده در خطر است باعث انحراف اذهان عمومی از این خطر می‌پندارم و روش کسانی را که در این شرایط به بحث‌های فلسفی و دینی پیرامون موضوع توهین و ارتداد و حقِّ واکنش و امثال این‌ها می‌پردازند نادرست می‌دانم.
بهترین مثالی که در این موضوع می‌توانم بزنم، وضعیت کسی است که در اثنای رانندگی خلافی کرده و در اثر این خلاف تصادفی پیش آمده و جان او اکنون در خطر است. در لحظاتی که راننده با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کند، همه، حتی پلیس، در صدد حفظ جان او بر می‌آیند و اگر قرار بر کشف موضوع تخلف باشد، آن‌را به زمان مناسب موکول می‌کنند. چه بسا خلافی هم صورت نگرفته باشد و «عامل اصلیِ تصادف» کس دیگری باشد.
متأسفانه در گروه دوم، موضوع خطری که جان هنرمند ما را تهدید می‌کند به شیوه‌های گوناگون کم‌رنگ جلوه داده می‌شود. مثلاً یکی از تحلیل‌گران از مربوط نبودن حکم ارتداد آیت‌الله صافی گلپایگانی به ترانه شاهین نجفی می‌نویسد و این‌که خطر جدی، جان او را تهدید نمی‌کند. ایشان گویی فراموش کرده است که بر اساس فتوای به ظاهر بی‌اهمیّتِ آیت‌الله فاضل لنکرانی، رافق تقی را در جمهوری آذربایجان کشتند و بعد از آن هم این جنایت را با افتخار و غرور به یک‌دیگر تبریک و تهنیت گفتند. گویی ایشان به سوءاستفاده‌ی خبرگزاری فارس از این فتوا توجه نکرده و متوجه نبوده‌اند که وقتی «فارس» در باره‌ی موضوعی بنویسد، یعنی یک جریان سازمان‌یافته، و نه یک فرد، پی‌گیر کشتن شاهین نجفی خواهد شد چه فتوای آقای صافی مربوط به نجفی باشد، و چه نباشد. فتواهای بعدی از سوی آیت‌الله مکارم شیرازی و آیت‌الله نوری همدانی، و چنگ و دندان نشان دادن امثال حاج عبدالرضا هلالی و پیام فضلی‌نژاد، جدی بودن خطر را حتماً تا کنون به تحلیل‌گر ما ثابت کرده است.
برخی دیگر از نویسندگان که در مخالفت‌شان با حکم مرگ شاهین نجفی کوچک‌ترین تردیدی نیست، چنان به موضوع توهین‌آمیز بودن شعر و ترانه‌ی نجفی پرداخته و چنان از رنجیدگی و دل‌آزردگی مردم سخن گفته‌اند که این‌ها خود دلیلی می‌تواند باشد برای صدور حکم مرگ از سوی اشخاصی که به روشنفکری و انعطاف این نویسندگان نیستند. به‌عبارتی این دوستان به بحرانی بودن موقعیت توجه نکرده‌اند و ناخواسته هیزم در آتشدانِ دلیل‌تراشیِ آقایانِ رنجیده‌خاطر و دل‌آزرده ریخته‌اند.
اما در این موقعیت، اهل رسانه‌ای که تحلیل سوم را می‌پذیرند چه باید بکنند؟ به اعتقاد من، پرداختن به موضوع خطر جانی، در اولویّت قرار دارد و بعد از آن در شرایطی مناسب‌تر، پرداختن به موضوع و محتوای شعر و ترانه‌ی شاهین نجفی، و یا اگر اصراری به پرداختن به این موضوع در زمان حاضر هست، پرداختن به آن به نحوی که موضوع خطر جانی تحت‌الشعاع قرار نگیرد.
این حمایت، نه حمایت از شعر و ترانه‌ی نجفی که حمایت از انسان هنرمند است؛ هنرمندی که جان‌اش نه به خاطر اسلحه کشیدن و بمب گذاشتن و محاربه، بل‌که به خاطر چند کلمه که از دهان‌اش بیرون آمده در خطر است. این خطر همه‌ی ما را تهدید می‌کند. ما باید وضعیت هنرمندی را که دچار چنین خطری شده درک کنیم. من شخصاً این موضوع را بعد از جریان الهام افروتن و چاپ مطلب «ایدز سیاسی» در نشریه‌ی «تمدن هرمزگان» بندرعباس و به خطر افتادن جان چند نفر، در ابعادی کوچک‌تر تجربه کرده‌ام و رنجِ پرداختنِ بی‌موقع به موضوع آن نوشته و عیب و ایرادهای شکلی و محتوایی که بر آن گرفته شد را در آن موقعیت دشوار فراموش نمی‌کنم.
آن‌چه امروز اهمیّت دارد جان شاهین نجفی است. با نشان دادن زشتی حکم ارتداد و آدم‌کشی، باید تلاش کنیم اثر این حکم را در ذهن کسانی که می‌توانند تحت تأثیر چنین احکامی قرار بگیرند و اهل وب‌خوانی نیز هستند کاهش دهیم. تأثیر چنین کارهایی اگر امروز هم معلوم نشود، قطعاً فردا معلوم خواهد شد و اهل هنر و فرهنگ و قلم، در فضایی بازتر، و با خیالی آسوده‌تر به خلق آثار خود خواهند پرداخت.






هادی نت، شبکه اجتماعی «امام نقی» تاسیس شد

image
مقابله با شاهین نجفی بر سر ترانه‌ای که خواند و فتوا هم گرفت ادامه دارد. شبکه‌ اجتماعی محبان اهل بیت، با نام امام هادی که لقب دهمین امام شیعیان دوازده امامی است امروز آغاز به کار کرده است.

امروز این شبکه با الهام از شبکه‌هایی مثل فیس‌بوک در ایران در حالی آغاز به کار کرده که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نخستین پست آن را نگاشته است.
وزیر ارشاد اسلامی گفته که «ابعاد زندگی امام دهم شیعیان به دلیل جفاهایی که نسبت به ایشان صورت گرفته است و نیز حلقه های ارتباطی ایشان از جمله دلایلی است که معرفی امام هادی را بیش از پیش ضروری می کند.»
این شبکه اجتماعی که تازه امروز افتتاح شده مدعی است که در هفته اول راه اندازی آزمایشی خود بالغ بر ۳ هزار عضو به ثبت رسانده که این کاربران ۱۱۵ هزار و ۳۹۷ مطلب ارسال و ۶ میلیون و ۴۰۰ پیام مبادله کردند.
مسوولان این شبکه اجتماعی از آمادگی برای ارائه خدمات به ۱۰ میلیون کاربر به صورت همزمان در یک روز خبر داده اند.
متن نخستین جمله‌ی نوشته شده وزیر ارشاد اسلامی در صفحه شخصی اش این است: «به پیروی از امام هادی (ع) و دیگر ائمه بزرگوار مباهات و افتخار می کنیم.»
حسینی همچنین اظهار امیدواری کرده که با پیام های مبادله شده کاربران در این سایت بتوان کل صفحاتی که در موتور جستجوی گوگل به اهانت ائمه اطهار می پردازند پاکسازی و محتواهای محبان اهل بیت جایگزین آن شوند.
مدتی است که با جستجوی کلماتی مثل «امام نقی» و «امام هادی»، بیشتر صفحاتی که گوگل و جستجوگران دیگر نمایش می‌دهند مطالب طنز در ارتباط با آن‌ها است.








خرمشهر را خدا آزاد نکرد

image
سی سال پیش و در سوم خرداد سال ۱۳۶۱، ایران توانست با شش هزار کشته و ۲۱ هزار زخمی شهر خرمشهر را از دست نظامیان عراقی آزاد کند. اگرچه آیت‌الله خمینی بلافاصله پس از آزادسازی خرمشهر، این اقدام را به آسمان حواله داد و خداوند را فرمانده اصلی معرفی کرد؛ اما همین آیت‌الله و خلف او هیچگاه از شش هزار انسان کشته شده و بیش از ۲۱ هزار زخمی که برای آزادسازی این شهر به خاک و خون غلطیدند سخنی نگفتند.
امروز سوم خرداد ماه؛ سالگرد آزادسازی خرمشهر است. در رویدادی دیگر و با تاریخی از پیش هماهنگ‌ شده براساس خرافات طبقه‌ی حاکم ایران، مذاکرات جمهوری اسلامی با کشورهای پنج به علاوه یک (که به تعبیری آخرین فرصت ایران نیز هست) هم در بغداد در جریان است و می‌توان حدس زد که طرفین این مذاکرات پس از پایان گفتگوهای‌شان با لبخندهایی تصنعی خبر از توافقات و «فضای مثبت حاکم بر مذاکرات» بدهند؛ «فضای مثبتی» که اساسا همیشه با کوتاه آمدن یک طرف بوجود می‌آید!
اما تعیین این روز (سوم خرداد) برای این مذاکرات از آن‌روست که حکومت‌گران ایران بدون نگرانی از کوتاه آمدن‌شان بتوانند خبر از حماسه‌ای دیگر بدهند؛ یعنی که سی سال پس از آزادسازی خرمشهر، و در حالی که صدام حسین در گور خفته است؛ آنها در بغداد روبروی قدرت‌های بزرگ پیروز شده‌اند و در جهت حقوق مردم ایران گام برداشته‌اند! نتیجه هم هرچه باشد؛ مردم ایران آخرین افرادی هستند که از آن مطلع خواهند شد.
سی سال پیش و در سوم خرداد سال ۱۳۶۱، ایران توانست با شش هزار کشته و ۲۱ هزار زخمی شهر خرمشهر را از دست نظامیان عراقی آزاد کند. اگرچه آیت‌الله خمینی بلافاصله پس از آزادسازی خرمشهر، این اقدام را به آسمان حواله داد و خداوند را فرمانده اصلی معرفی کرد؛ اما همین آیت‌الله و خلف او هیچگاه از شش هزار انسان کشته شده و بیش از ۲۱ هزار زخمی که برای آزادسازی این شهر به خاک و خون غلطیدند سخنی نگفتند.
البته آن هنگام که ماشین تبلیغات حکومت نیاز داشت، با جداسازی دقیق کشته‌شده‌های این شهر، (آن هم در حد یکی دو نفر) دست به تبلیغات گسترده زدند. یکی از این افراد محمد جهان‌آرا بود که حتی برای وی نیز سرودی خوانده شد. اما طنز تلخ تاریخ اینجاست که برادر محمد جهان‌آرا؛ یعنی حسن جهان‌آرا جزو اعدامی‌های تابستان سیاه ۶۷ است. اینجاست که فریب حاکمیت ایران برای خانواده جهان‌آرا (به‌طور خاص) و مردم ایران (به‌طور عام) کاملا آشکار می‌شود.
محمد و حسن جهان‌آرا؛ هر دو قربانی‌های این نظام هستند؛ اینکه یکی شهید شده باشد و دیگری اعدام؛ اگرچه نوعی جداسازی را دامن می‌زند؛ اما نشانه‌ای آشکار است از این که هر دو در برابر ایدئولوژی حاکمیت محکوم به نابودی گشته‌اند. یکی با بی‌مسئولیتی و کارنابلدی و ماجراجویی‌های جنگی مدیران ایران برای آزادسازی شهری که به‌یقین می‌شد بدون کشته‌سازی‌های انبوه آزاد شود (محمد) و دیگری با خواست مستقیم حاکمیت (حسن).
به هرحال امروز و پس از سی سال از آزادسازی همان شهری که با انبوه کشته شدگان آزاد گشت، چهره‌ی خرمشهر که زمانی در ‌آبادی و شادی می‌زیست، همچنان زیر پوشش غبار جنگ است؛ دیوارهای گلوله باران شده، خانه‌هایی که به تلی از خاک تبدیل شده‌اند؛ بیکاری گسترده و فقر و فقر..








علی لاریجانی: طرح نظارت بر نمایندگان با نظر خامنه‌ای تصویب شد

image
رییس مجلس شورای اسلامی می‌گوید که طرح نظارت بر نمایندگان مجلس با نظر و «راهنمایی‌های»، رهبر جمهوری اسلامی تصویب شده است و از ابتدای مجلس نهم نیز به اجرا در خواهد آمد.
به گزارش خبرآنلاین، علی لاریجانی، رییس مجلس ایران در آخرین نطق خود در مجلس هشتم به ارائه گزارش عملکردی از این مجلس پرداخت و از همکارانش در مجلس نیز قدردانی کرد.

لاریجانی در خصوص طرح جنجالی نظارت بر عملکرد نمایندگان مجلس هم گفت که این طرح با نظر خامنه‌ای به تصویب رسید.

وی همچنین با «ولایی» خواندن مجلس هشتم گفت که بارها نظرات علی خامنه‌ای به مجلس می‌رسید و همه‌ی نمایندگان به آن عمل می‌کردند.

گفتنی است طرح نظارت مجلس بر نمایندگان مجلس نخستین بار ۲۵ خردادماه امسال مطرح شد، درست یک هفته پس از دیدار نمایندگان مجلس با آیت‌الله علی خامنه‌ای که در آن دیدار رهبر جمهوری اسلامی ایران گفته بود که باید ساز و کارهایی در مجلس تهیه شود تا بر خود نظارت کند و پس از این دیدار بود که احمد توکلی و علی مطهری، دو نماینده مردم تهران در مجلس طرحی را با ۵۵ امضا تهیه و به هیات رییسه ارائه کردند و نهایتا پس از کش‌و قوس‌هایی این طرح در مجلس مطرح و به تصویب رسید.






خاتمی از نگاه عبدی و سروش؛ «منفعل»، «ترسو»، «قدرناشناس» و «فرصت سوز»؛ با چاشنی «تذبذب»

image
هر سال با فرا رسیدن دوم خرداد، فیل بسیاری یاد هندستان «اصلاحات» می‌کند. دورانی که برداشت‌های متفاوتی می‌توان از آن داشت. برای خیلی‌ها، سید محمد خاتمی قهرمانی بود که دشمن مجال‌اش نداد، اما بودند کسانی چون عبدالکریم سروش و عباس عبدی که از انتقاد از سید محمد، نهراسیدند. سروش خاتمی را «قدرناشناس» و «فرصت سوز» خواند، با چاشنی «تذبذب». عبدی ضمن «ترسو» خواندن خاتمی، معتقد بود که بقای او در ساختار قدرت، به دنبال در پیش گرفتن سیاست «انفعال»، بـیش از پیش مملکت را تضعیف می‌کند و مخالفان مردم را جری‌تـر مـی‌نمایـد.
عباس عبدی و عبدالکریم سروش شاید سال‌های سال پیش از به قدرت رسیدن خاتمی، جز با مهر در باره او سخنی نگفته باشند، اما نتیجه کردار خاتمی در دوران ریاست جمهوری، احتمالا از میزان ارادت اینان کاست.
 شاید نخستین بار به دنبال فشار دستگاه قضایی،   موسسات غير انتفاعی «صراط» و «معرفت و پژوهش» موقتا تعطیل شده بودند، عبدالکریم سروش گله‌گذاری‌اش را علنی کرد و در نامه‌ای سرگشاده به خایمی بابت «قدرناشناسی» و «فرصت سوزی» تاخت:

    «اين رنجنامه را تلخ کامانه و در کمال نوميدی و ناخشنودی، هنگامی و در هنگامه يی می نويسم که ياران شناخته و ناشناخته ام "چندان به خاک تيره فرو ريختند سرد، که گفتی ديگر زمين هميشه شبی بی ستاره ماند". قيام آرام و دموکراتيک مردم ايران عليه استبداد دينی در خرداد ١٣٧٦، تجربه شيرينی بود که قدرناشناسی و فرصت سوزی آن خواجه خنده رو بر آن مهر خاتمت زد و خلقی را تلخ کام و ناآرام کرد، دستاورد تلاش‌ها و تب و تاب‌های جمعی دردمند بود که رايگان هديه شد و ارزان از دست رفت. و اين عجب نبود.»
دکتر سروش در گفتگویی با تلویزیون هم به تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۸۴، چند ماه پس از کنار رفتن سید محمد خاتمی از قدرت در باره او می‌گوید:

من در جناب آقای خاتمی این مشکل را دیده بودم، مشکلی که قبلاً هم از آن به طور کلی‌تر سخن گفته بودم و آن اینکه عدم بصیرت در نظر موجب عدم شجاعت در عمل می‌شود. اگر شما به اندیشه‌ای به نحو روشن و قطعی پایبند باشید، در عمل هم شجاعت پیدا می‌کنید. اما اگر اندیشه ناروشن بوده و بصیرت نظری کافی حاصل نباشد، البته در مقام عمل هم دچار سستی و تزلزل خواهید شد.

من گمان می‌کنم و همچنان بر این گمان هستم که جناب آقای خاتمی علاوه بر موانع بیرونی که ایشان را احاطه کرده بود و مانع از اجرای افکار و برنامه‌های او و یارانش می‌شد و من در آن هیچ تردیدی ندارم، ایشان پاره‌ای موانع درونی هم داشت. یعنی مفهوم‌هایی که از آنها دم می‌زد مانند آزادی، حقوق بشر و جامعه مدنی که شعار اصلی‌اش بود، ظاهراً حد و مرز این مفاهیم برای ایشان کاملاً روشن نبود.

ایشان گاهی به این سو می‌رفت و گاه به آن سو و ایده‌ای را مطرح می‌کرد و دیگران هم دنبال او را می‌گرفتند، ولی ناگهان ترمز می‌کرد، عقب می‌کشید و باز می‌ایستاد و همه را متحیر می‌گذاشت. این قصه خصوصاً در جامعه مدنی از همه جا مشهودتر بود. ایشان جامعه مدنی را مطرح کرد. من به یاد دارم چقدر در باب تحلیل و توضیح جامعه مدنی مقاله نوشته شد.

سروش ادامه می‌دهد: «اایشان یا از ابتدا چنین درکی از جامعه مدنی داشت یا بعداً به دلایل خاص سیاسی و فکری نظرشان را عوض کرده و مدینة النبی را به جای جامعه مدنی نهاد و این تذبذبی آشکار در فکر ایشان بود. شاهد همین تذبذب آن‌گاه که ایشان در باب آزادی سخن می‌گفت هم بودیم. البته اگر بخواهم جناب آقای خاتمی را با دیگر سیاستمداران و مردان سیاست پیشه‌مان مقایسه کنم خواهم گفت که اصلاً جای مقایسه نیست. به هر حال من در آقای خاتمی چنین مشکلی را که نامش را می‌توان تذبذب گذاشت، می‌دیدم و آن را منشا پاره‌ای از مشکلات عملی ایشان می‌شمردم.»



عباس عبدی، یکی از مغزهای متفکر جنبش دوم خرداد که برخلاف بسیاری از دوستانش، موافق نامزدی مجدد خاتمی در انتخابات ۱۳۸۰ نبود و با طرح ایده «خروج از حاکمیت» سر و صدای بسیاری درست کرد و نهایتا در ۱۳ آبان ۱۳۸۱ در ارتباط با پرونده «نظرسنجی» بازداشت شد، در پاسخ به «نامه‌ای به فردا»ی خاتمی، نامه‌ای نوشت که در میان برخی از علاقه‌مندان خاتمی، طرفداری نداشت. عبدی در نامه‌اش، به عدم تفکیک نقش «متفکر» و «مسوول» در خاتمی می‌پردازد:
«مهمترین اشکال این نامه که تقریباً در طول هفت سال گذشته کمابیش نزد آقای خاتمی وجود داشته است عدم تفکیک جایگاه و نقش‌های خود هنگام نوشتن یا سخنرانی است. آقای خاتمی میان دو مقام اندیشمند و سیاست مدار و صاحب قدرت تفکیک قایل نمی‌شود. اگر چه ممکن است یک نفر بتواند در هر دو زمینه ایفای نقش کند اما در هر مورد لازم است که تفکیک صورت گیرد. در نقش اندیشمند اگر سخنی گفته شود، شنونده به منطق و روابط میان گزاره‌های بحث توجه می‌کند و چندان عنایتی به اصل و شخصیت گوینده ندارد. مثلاً یک دانشمند می‌تواند یک کتاب بسیار خوب و دقیق درخصوص مضرات سیگار بنویسد، در حالی که هنگام نوشتن آن کتاب ده ها بسته سیگار هم کشیده است. کسی این عمل وی را به استدلال‌ها و دلایل مطرح در کتابش ربط چندانی نمی‌دهد، اما تردیدی نیست که اگر یک نفر بخواهد رییس کمیته مبارزه با سیگار شود در این صورت نمی تواند خودش یک سیگاری قهار یا عادی و حتی تفننی باشد. آقای خاتمی در سراسر این نامه تقریباً در مقام اندیشمند حرف زده است. در حالی که این بعد او نیست که برای مردم یا مخاطب اهمیت دارد. بلکه در نقش ریاست جمهوری اوست که باید پاسخگو باشد او باید براساس وظیفه‌ای که پذیرفته و در قالب آن داد سخن بدهد در این حالت این که او و فقط او چه می‌گوید مهم است و نه اصل سخن گفته شده. امروز می‌توان تمام کتاب‌های علمی و درسی دانشگاه ها را آموزش داد بدون این که اسم نویسنده آن عنوان شود ولی سخن رییس جمهوری آمریکا از این حیث مهم است که او رییس جمهور آمریکاست و اگر این مقام را از سخن او بگیریم دیگر ارزش شنیدن هم ندارد.»
عبدی معتقد است که در دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی، هیچ دستاورد مثبتی وجود نداشته است و آنچه به‌دست آمده بدون حضور خاتمی هم می‌توانست عملی شود:
«پس از سال ۱۳۸۰ و دور دوم ریاست جمهوری تقریباً در ساختار قدرت نه تنها دستاورد چشمگیر اصلاحی نداشته‌ایم که تماماً علیه اصلاحات بوده، آنچه هم که دستاورد بوده بدون حضور خاتمی هم می‌توانست محقق شود چه بسا مخالفان اصلاحات برای بقای خود کمتر از آنچه که هست با خواست ملت مخالفت می کردند.»

عبدی در نامه‌اش می‌گوید خاتمی به عنوان رئیس قوه مجریه حتی در دفترکارش هم احساس امنیت نمی‌کرده است:

«من در دور دوم بارها گفتم که نامزد نشو و اگر گوش می کرد به نفع همه بود اما ظاهراً علاقه به صندلی و یا فشار دوستان مانع از اتخاذ تصمیم صحیح شد. من یک ماه بعد از انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری در سال ۱۳۷۶ با او در ساختمان ریاست جمهوری ملاقات کردم ولی برای صحبت با من رادیو را روشن و صدای آن را بلند کرد گفتم که طبعاً به محل کارش اعتماد ندارد بعداً درست می شود. در زمستان ۱۳۷۹ نیز که با او در کاخ سعدآباد ملاقات کردم تا بگویم نامزد نشود باز هم صدای رادیو را روشن و بلند کرد و در واقع همه چیز همان موقع دستگیرم شد که اوضاع چگونه است. یک بار نامه‌ای به او نوشتم و او پاسخ مرا داد که فقط یک نسخه نزد خودم است و به کسی نداده‌ام ولی یک نسخه آن را بازجوی من داشت و گفت قبل از اینکه پاسخ به دست تو برسد کپی آن برای ما (دستگاه قضایی) ارسال شد و با این توضیحات بهتر می توان وضعیت خاتمی را درک کرد و عملکردش را قضاوت نمود.»
عبدی سپس ضمن تاکید روی احترامی که برای خاتمی قائل است، در نامه‌اش به تناقض‌های خاتمی می‌پردازد:

«آقای خاتمی به صورت عجیبی هنوز هم خود را متعهد به عهد و پیمانی که با مردم و خدای خودش بسته است میداند گرچه من نمیدانم با خدا چه پیمانی بسته و کاری هم به آن ندارم ولی پیمانش با مردم برنامه ۱۲ مادهای است کـه قبـل از دو خـرداد ارایـه کـرد و سـپس حرف‌های دیگرش و قسم خورده شده در مجلـس و... و تردیـدی نیسـت کـه در ایـن پیمـان استوار و ثابت قدم نبود، اصو ًال آقای خاتمی هیچ خط قرمزی از خود به جا نگذاشته تا بـدانیم کی و چگونه خود را متعهد به این پیمان میداند؟ هر خط قرمزی را که تعیین کرد بـه بـدترین شکلی از آن عقبنشینی کرد و خوشبختانه دیگر نمیتواند حتی خط قرمز یا خاکریز جدیدی تعیین کند چرا که در حال عقبنشینی مستمر است و حتی نیروهای رقیب او جلوتر از خود او در حال فتح سرزمینی هستند که مردم اصلاح‌طلب در اختیارش نهادنـد بعـد از بارهـا و بارهـا خطکشی در سال ۱۳۸۰ اعلان شکست سیاست اعتـدال را کـرد ولـی بجـای آن کـه سیاسـت جدی‌تری در پیش گیرد سیاست انفعال را پیشه ساخت در سال ۱۳۸۱ اعالن کرد که اگـر ایـن دو الیحه تصویب نشود من رییس جمهور نیستم و تصویب هم نشد و کماکان رییس جمهـور است در جریان انتخابات بیپایهترین مواضع را اتخاذ کردند و در نهایت گفتنـد کـه انتخابـات غیررقابتی، غیرقانونی و غیرآزاد را برگزار نمی‌کنیم و در نهایت هم برگزار کردند. من اوایل فکر می‌کردم که آقای خاتمی بنابه مصالحی چنین مـی‌کننـد بـویژه کـه بـه نظـر می‌رسید که خاتمی میترسد اگر کناربروند آسمان ایران به زمین می‌آیـد،ولـی امـروز تقریبـًا مطمئن هستم که دلایل دیگری در پیش است، چرا که بقای خاتمی در ساختار قدرت بـیش از پیش مملکت را تضعیف می‌کند و مخالفان مردم را جری‌تـر مـینمایـد. دلایلـی کـه بـه ذهـن می‌رسد عموماً به جنبه شخصی آقای خاتمی برمی‌گردد که یکی ترسو بودن شدید اوسـت کـه در برابر قدرت مثل چغوک در برابر مار میمانـد، دیگـر ایـن کـه احتمـالا رعایـت تعـدادی از دوستان کارگزارش را در قدرت می‌کند که با رفتن او مخـالف هسـتند و بـاالخره ظـاهراً مـزه صندلی استیل هم چندان بـد نیسـت بـویژه روحیـه بشـاش و خنـده‌روی آقـای خـاتمی را در مصاحبه‌های چهارشنبه که نگاه می‌کنم گویی که هیچ غم و اندوهی ندارد ظاهراً مدت زیادی از کویر آمده و تغییر خصوصیت داده است. امیدوارم که از این کلمات دلگیر نشود چرا که با همه انتقادی که به عملکردش دارم و حتی به این سخنان خود نیز عقیده دارم، بـاز هـم نقـاط قابـل احترام در او وجود دارد.»








نُه روشِ کاربردی برای عکاسی بهتر با گوشی‌های هوشمند

imageتعداد زیادی از افرادی که از گوشی‌های هوشمند استفاده می‌کنند عکاس‌های حرفه‌ای نیستند اما دوست دارند عکس‌های زیبایی بگیرند و بتوانند لذت دیدن آن‌ها را در شبکه‌های اجتماعی با دیگران شریک شوند.
 علاوه بر این، با پیشرفت‌هایی که دوربین‌های هوشمند طی چند سال اخیر پیدا کرده‌اند هیچ بعید نیست که به زودی این گوشی‌ها جای دوربین های سایبرشات و کوچک خانگی را بگیرند.
از طرفی دیگر همیشه همراه بودن گوشی های هوشمند باعث خواهد شد تا ما لحظات مهمی را که ممکن است یک عکاس حرفه‌ای به واسطه‌ی همراه نداشتن دوربین خود و یا حضور نداشتن در صحنه از دست بدهد بتوانیم با گوشی همراه خود ثبت بکنیم. لحظاتی که می‌تواند ارزش بالایی به عنوان خبری داشته باشد، در نتیجه بهتر است نکاتی را در خصوص عکاسی با دوربین‌های هوشمند بدانیم تا بتوانیم بهترین عکس ممکن را با امکانات موجود بگیریم:
لنز خود را همیشه تمیز نگه دارید.
موبایل های هوشمند و لنز دوربین آنها، همیشه در تماس با دست ما و یا محتویات کیف و یا جیب ما به صورت جزئی چرب می‌شوند. این قضیه می‌تواند برای عکس های ما مشکل ساز و باعث مات شدن عکس‌ها و یا فوکوس نبودن آنها بشود. قبل از عکاسی حتما لنز دوربین را پاک کنید.
تلفن هوشمند خود را ثابت نگه دارید.
برای عکاسی با گوشی‌های  هوشمند به دلیل کوچک بودن اندازه آنها و پایین تر بودن سرعت عکاسی  نسبت
 به دوربین‌های حرفه‌ای باید بیشتر مراقب تکان‌نخوردن‌های موبایل خود باشید.
مراقب نور سوژه باشید.
اگر در کادری که برای عکاسی در نظر گرفته اید نور سوژه مناسب نیست و یا در جایی از کادر سایه زیادی دارد که اخنلاف نور زیادی با قسمت های دیگر ایجاد می‌کند سعی کنید از نور مصنوعی یا منعکس کننده نور (رفلکتور) برای روشن کردن آن بخش ها استفاده بکنید. برای استفاده از منعکس‌کننده های نور
 می‌توانید از ابزار موجود با سطح روشن که  در صحنه وجود دارند به عنوان مثال یک تکه کاغذ، بهره بگیرید.
نکته دیگر اینکه وقتی محیط عکاسی از تاریک به روشن و یا برعکس تغییر پیدا می‌کند نورسنجی اتوماتیک دوربین گوشی‌های همراه به زمانی کوتاه نیاز دارند تا عمل نورسنجی را انجام بدهند و با نور جدید سازگار بشوند. اندکی صبر، از غوره
از زاویه های مختلف عکس بگیرید.
وقتی که زمان کافی برای عکاسی در اختیار دارید  اما عکس دلخواه شما به دست نمی‌آید بکوشید کنید از سوژه خود از زاویه های مختلف به صورت نشسته و ایستاده عکس بگیرید. دور سوژه خود بگردید تا ببینید چه پس زمینه‌ای مناسب‌تر خواهد بود.
رزولوشن تصویر را در بیشترین حالت تنظیم بکنید.
اگر گوشی هوشمند شما گزینه ای برای تعیین سایز عکس دارد، آن را بر روی بزرگترین اندازه تنظیم کنید. در این حالت شما قادر خواهید بود جزییات بیشتری را ثبت کرده و از سوی دیگر امکان این را خواهید داشت تا بعدها بدون نگرانی از اندازه عکس، کادر آن را به دلخواه در برنامه های ویرایش عکس برش بزنید.
از زوم دیجیتال صرف نظر بکنید
در یک کلام زوم دیجیتال عکس‌های شما را خراب می‌کند.  گزینه مطلوب آن است که به سوژه خود نزدیک شوید تا به کادر مورد نظر برسید. 
عملکرد زوم دیجیتال مثل این است که شما عکسی را بگیرید و بعد با نرم افزار ویرایش عکس بر روی آن زوم بکنید. بهتر آن است که اگر امکان جابجایی ندارید عکس را بدون زوم دیجیتال گرفته و بعد در کامپیوتر خود کادر آن را تغییر بدهید. در این صورت امکان این را خواهید داشت که سر فرصت کادر مناسب خود را برش بزنید. 
حالت عکاسی را در گوشی هوشمند خود تنظیم بکنید.
بسیاری از گوشی‌های هوشمند در تنظیمات عکاسی خود بخشی را دارند که شما می‌توانید تعیین بکنید از چه چیزی می‌خواهید عکاسی بکنید تا بهترین نتیجه را در اختیار شا بگذارد. حالت‌هایی مثل عکاسی ماکرو برای عکاسی نزدیک از اشیائی مثل گل و یا مشخص کردن نور عکاسی که در در محیطی ابری می‌خواهید عکاسی بکنید و یا در زیر نور لامپ مهتابی . 
فقط نکته ای که باید در نظر داشته باشید این است که : حتما پس از عکاسی تنظیمات فوق را به حالت اول برگردانید.
زمان تاخیر شاتر را در نظر داشته باشید
حتما همه شما دیده‌اید که از زمانی که اقدام به عکاسی می‌کنید تا زمانی که عکس گرفته می‌شود چند لحظه‌ای
 فاصله زمانی وجود دارد. با چند بار عکاسی به صورت آزمایشی این زمان را به صورت ذهنی یاد بگیرید و موقع عکاسی آن را در نظر داشته باشید تا در حد ممکن از گرفتن عکس های تار جلوگیری بشود.
از اپلیکیشن های آماده کمک بگیرید
امروزه تعداد زیادی اپلیکیشن برای گوشی های هوشمند به خصوص اندروید و آیفون تهیه شده است که می‌توانند برای عکاسی با موبایل به کمک شما بیایند.این اپلیکیشن‌ها به شما در تنظیم نور، رنگ و ویرایش تصاویرِ گرفته شده کمک می‌کند. 
علاوه بر این بسیاری از آنها فیلترهایی دارند که به عکس‌های شما حال و هوای هنری و‌ حرفه ای می‌دهد.
عکاسی لذت بخش است، و به اشتراک گذاشتن عکس، آن را لذت‌بخش‌تر هم می‌کند.






خرمشهر را خدا آزاد نکرد

image
سی سال پیش و در سوم خرداد سال ۱۳۶۱، ایران توانست با شش هزار کشته و ۲۱ هزار زخمی شهر خرمشهر را از دست نظامیان عراقی آزاد کند. اگرچه آیت‌الله خمینی بلافاصله پس از آزادسازی خرمشهر، این اقدام را به آسمان حواله داد و خداوند را فرمانده اصلی معرفی کرد؛ اما همین آیت‌الله و خلف او هیچگاه از شش هزار انسان کشته شده و بیش از ۲۱ هزار زخمی که برای آزادسازی این شهر به خاک و خون غلطیدند سخنی نگفتند.
امروز سوم خرداد ماه؛ سالگرد آزادسازی خرمشهر است. در رویدادی دیگر و با تاریخی از پیش هماهنگ‌ شده براساس خرافات طبقه‌ی حاکم ایران، مذاکرات جمهوری اسلامی با کشورهای پنج به علاوه یک (که به تعبیری آخرین فرصت ایران نیز هست) هم در بغداد در جریان است و می‌توان حدس زد که طرفین این مذاکرات پس از پایان گفتگوهای‌شان با لبخندهایی تصنعی خبر از توافقات و «فضای مثبت حاکم بر مذاکرات» بدهند؛ «فضای مثبتی» که اساسا همیشه با کوتاه آمدن یک طرف بوجود می‌آید!
اما تعیین این روز (سوم خرداد) برای این مذاکرات از آن‌روست که حکومت‌گران ایران بدون نگرانی از کوتاه آمدن‌شان بتوانند خبر از حماسه‌ای دیگر بدهند؛ یعنی که سی سال پس از آزادسازی خرمشهر، و در حالی که صدام حسین در گور خفته است؛ آنها در بغداد روبروی قدرت‌های بزرگ پیروز شده‌اند و در جهت حقوق مردم ایران گام برداشته‌اند! نتیجه هم هرچه باشد؛ مردم ایران آخرین افرادی هستند که از آن مطلع خواهند شد.
سی سال پیش و در سوم خرداد سال ۱۳۶۱، ایران توانست با شش هزار کشته و ۲۱ هزار زخمی شهر خرمشهر را از دست نظامیان عراقی آزاد کند. اگرچه آیت‌الله خمینی بلافاصله پس از آزادسازی خرمشهر، این اقدام را به آسمان حواله داد و خداوند را فرمانده اصلی معرفی کرد؛ اما همین آیت‌الله و خلف او هیچگاه از شش هزار انسان کشته شده و بیش از ۲۱ هزار زخمی که برای آزادسازی این شهر به خاک و خون غلطیدند سخنی نگفتند.
البته آن هنگام که ماشین تبلیغات حکومت نیاز داشت، با جداسازی دقیق کشته‌شده‌های این شهر، (آن هم در حد یکی دو نفر) دست به تبلیغات گسترده زدند. یکی از این افراد محمد جهان‌آرا بود که حتی برای وی نیز سرودی خوانده شد. اما طنز تلخ تاریخ اینجاست که برادر محمد جهان‌آرا؛ یعنی حسن جهان‌آرا جزو اعدامی‌های تابستان سیاه ۶۷ است. اینجاست که فریب حاکمیت ایران برای خانواده جهان‌آرا (به‌طور خاص) و مردم ایران (به‌طور عام) کاملا آشکار می‌شود.
محمد و حسن جهان‌آرا؛ هر دو قربانی‌های این نظام هستند؛ اینکه یکی شهید شده باشد و دیگری اعدام؛ اگرچه نوعی جداسازی را دامن می‌زند؛ اما نشانه‌ای آشکار است از این که هر دو در برابر ایدئولوژی حاکمیت محکوم به نابودی گشته‌اند. یکی با بی‌مسئولیتی و کارنابلدی و ماجراجویی‌های جنگی مدیران ایران برای آزادسازی شهری که به‌یقین می‌شد بدون کشته‌سازی‌های انبوه آزاد شود (محمد) و دیگری با خواست مستقیم حاکمیت (حسن).
به هرحال امروز و پس از سی سال از آزادسازی همان شهری که با انبوه کشته شدگان آزاد گشت، چهره‌ی خرمشهر که زمانی در ‌آبادی و شادی می‌زیست، همچنان زیر پوشش غبار جنگ است؛ دیوارهای گلوله باران شده، خانه‌هایی که به تلی از خاک تبدیل شده‌اند؛ بیکاری گسترده و فقر و فقر..








وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مکان بازجویی روزنامه‌نگاران

بنا بر اطلاعات جمع اوری شده از سوی گزارش‌گران بدون مرز، مسوولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تهران همچنان روزنامه‌نگاران را به محل این وزارت‌خانه احضار می‌کنند تا از سوی ماموران امنیتی بازجویی شوند.

«در تاریخ اول خرداد ١٣٩١ به هنگام نشست "بررسی دوره‌ای وضعیت حقوق بشر" کشور بحرین در ژنو، نماینده جمهوری اسلامی ایران، به مقامات بحرین توصیه کرد که " همه زندانیان سیاسی را آزاد کنند و به دستگیری‌های خودسرانه و مصونیت از مجازات حاکم بر این کشور پایان دهند." برای یکبار هم که شده! می‌توان گفت گزارش‌گران بدون مرز با توصیه‌های‌ جمهوری اسلامی ایران در این باره موافق است. اما در حالی که صدها زندانی سیاسی و در این میان ٣٠ روزنامه‌نگار و ١٨ وب‌نگار در زندان‌های ایران در وضعیتی نابسامان بسر می‌برند، " درس اخلاق و رعایت حقوق بشر" دادن ایران به دیگران، شگفت‌آور است. یکی از سرکوب‌گرترین کشورهای جهان بهتر است این توصیه‌ها را نخست خود به اجرا بگذارد.»
بنا بر اطلاعات جمع اوری شده از سوی گزارش‌گران بدون مرز، مسوولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تهران همچنان روزنامه‌نگاران را به محل این وزارت‌خانه احضار می‌کنند تا از سوی ماموران امنیتی بازجویی شوند.
نهاد رسمی سانسور جمهوری اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پی به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد به ابزار مهار و سرکوب تبدیل شد. سید محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و دو همکارش محمد جعفر محمدزاده معاون مطبوعاتی و اطلاع رسانی و محمد جواد اقاجری مدیر کل رسانه‌های خارجی این وزارتخانه، مسوول مستقیم، احضار روزنامه‌نگاران به محل این وزارتخانه و بازجویی آنها از سوی ماموران وزارت اطلاعات و یا سپاه پاسداران هستند. برخی از همکاران رسا‌نه‌های خارجی در ایران نیز در این وزارتخانه بازجویی شده‌اند. این بازجویی‌ها در اغلب اوقات پرخشونت و برخی از روزنامه‌نگاران قربانی بدرفتاری بازجویان شده‌اند.
« این اقدامات قابل پذیرش نیستند. گزارش‌گران بدون مرز از همه نهادهای فرهنگی جهان می‌خواهد با وزارت‌خانه‌ای که اجازه می‌دهد در محل آن روشنفکران کشور از سوی مقامات امنیتی احضار و بازجویی و مورد آزاد قرار گیرند، همکاری نکنند.»
در تاریخ اول خرداد ماه ١٣٩١ ، فریبرز رئیس‌دانا، نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران، در منزلش بازداشت و به زندان اوین انتقال داده شد. این اقتصاددان برجسته پیش از این نیز در تاریخ ٢٨ آذر ماه ١٣٩٠ پس از مصاحبه‌ای با شبکه فارسی بی بی سی که در آن از برنامه حذف یارانه‌های دولت انتقاد کرده بود. بازداشت و نزدیک به یک‌ماه را در زندان بسر برد. وی در تاریخ ٢٧ خرداد از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب اسلامی، به یک سال برای "تبلیغ علیه نظام و عضویت در تشکل غیر قانونی کانون نویسندگان" محکوم شد. این حکم در آذر ماه ١٣٩٠ از سوی شعبه ٣٦ دادگاه تجدید نظر تهران تایید شده بود.
در ٢٩ اردیبهشت رحمان بوذری، دبیر صفحه " اندیشه" شرق نیز پس از احضار به دادسرای اوین زندانی شد. این روزنامه‌نگار نیز در خرداد ماه سال گذشته بازداشت و بیش از یک ماه را در زندان بسر برد. شعبه بیست و شش دادگاه انقلاب اسلامی وی را به دوسال زندان و ٧٥ ضربه شلاق برای " فعالیت تبلیغی علیه نظام" محکوم کرده بود. این حکم نیز از سوی دادگاه تجدید نظر تایید شده بود.
از سوی دیگر، گزارش‌گران بدون مرز مطلع شد که رضا طالشی جلودارزاده، سردبیر هفته‌نامه توقیف شده صبح آزادی، به یک سال زندان برای " فعالیت تبلیغی علیه نظام" محکوم شده است. این روزنامه‌نگار در تاریخ ٢٩ فروردین ١٣٩١ به شکل موقت پس از دوماه بازداشت آزاد شده بود. وی از مجروحان جنگ هشت ساله‌ی ایران و عراق است و از بیماری جدی رنج می‌برد، پزشک معالج وی اعلام کرده است که وضعیت زندان می‌تواند بیماری او را شدت بخشد.









سرگردانی کارگران قند اهواز میان دولت و بخش خصوصی

ایلنا
کارخانه قند اهواز با ظرفیتی بالغ بر تویلد ۲۵۰ تن قند و شکر در سال چهار سالی است که تعطیل و تولید آن متوقف شده است.
به گزارش ایلنا، مالکیت این کارخانه در گذشته بر عهده بانک ملی و ملت بوده که با افزایش مشکلات این واحد تولیدی با تصویب هیات دولت به وزارت صنایع جهت راه اندازی مجدد واگذار شد اما چندی پس از معرفی و استقرار مدیرعامل جدید کارخانه از سوی معاون اقتصادی وقت وزارت صنایع و معادن، روند بازسازی و فعالیت مجدد کارخانه متوقف شد.
ایرج امامی، رئیس شورای اسلامی كار کارخانه قند اهواز در این زمینه به ایلنا می‌گوید: در جریان دور دوم سفرهای استانی دولت به خوزستان، هیات دولت مصوب کرد که کارخانه قند اهواز از مالکیت بانک ملی و بانک ملت خارج و به قیمت دفتری به وزارت صنایع و معادن واگذار شود، اما بعد از مدتی، به تشخیص وزارت صنایع و معادن، انتقال کارخانه به دولت مغایر قانون تشخیص داده شد و وزارت صنایع و معادن به استناد به همین مساله بازسازی کارخانه را تعلیق کرد.
او افزود: متاسفانه بانک‌های ملی و ملت نیز بعنوان مالکین قبلی کارخانه، با استناد به مصوبه دولت مبنی بر فروش کارخانه به وزارت صنایع و معادن از پیگیری امور کارخانه سرباز زدند که همین مساله تا امروز ادامه داشته و کارخانه در وضعیت تعطیلی کامل قرار دارد و هیچکدام از طرفین، مسئولیتی در قبال این کارخانه برعهده نمی‌گیرند.

* مصوبه سفر استاني هیات دولت غیرقانونی از آب در آمد
امامی با انتقاد از عدم کار‌شناسی دولت در تصویب انتقال کارخانه از بانک‌های ملی و ملت به دولت گفت: جای تاسف دارد که چنین اشتباهاتی در سطح هیات دولت و باحضور رئیس جمهور صورت می‌گیرد، چرا که مصوبه دولت مبنی بر انتقال کارخانه قند اهواز مغایر اصل ۴۴ یا خصوصی سازی محسوب می‌شود که این مساله جای تعجب و گله دارد.
نماينده كارگران یاداور شد: با پیگیری‌های انجام شده، بانک‌های ملی و ملت حاضر نیستند مسئولیت کارخانه را برعهده بگیرند و وزارت صنعت، معدن و تجارت نیز، با استناد به غیرقانونی بودن مصوبه دولت متبوع خود، روند بازسازی و راه اندازی مجدد کارخانه را متوقف کرده است، که این مساله مشکلات زیادی برای کارگران ایجاد کرده است.

* تعطیلی کارخانه و ۱۵ ماه حقوق عقب افتاده
کارخانه قند و تصفیه شکر اهواز که هم اکنون در حالت تعطیل کامل به سر می‌برد، با ایجاد بیش از ۵۰۰ فرصت شغلی مستقيم و اشتغال ۲ هزار نفر به صورت غیر مستقیم یکی از کارخانه‌های مهم و استراتژیک اهواز محسوب می‌شود که به دلیل تعطیلی اين واحد توليدي، مردم منطقه از این فرصت بی‌بهره مانده‌اند.
در حال حاضرکارگران این کارخانه نزدیک به ۱۵ ماه است که حقوق خود را دریافت نکرده‌اند و علاوه بر آن با وجود داشتن دفترچه بیمه، به دلیل عدم ارسال لیست بیمه شدگان از سوی مدیریت کارخانه، از پوشش بیمه تامین اجتماعی نیز محروم شده‌اند.
به گقته نمايندگان کارگران کارخانه، بانک ملت و بانک ملی که مالکین قبلی کارخانه محسوب می‌شوند، با استناد به مصوبه دولت در جریان دور دوم سفرهای استانی، و دولت نیز با استناد به غیرقانونی بودن مصوبه هیات دولت به شماره ۴۱۵۹۱/۱۹۰۱۰، از پذیرش کارخانه سرباز زده و پاسخگوی مشکلات آن نیستند.
نکته قابل توجه اینجاست که با توجه به وضعيت پيش آمده به نظر مي‌آيد بانک ملی و بانک ملت و دولت هیچ علاقه‌ای به دراختیار داشتن این کارخانه مهم ندارند.
رئیس شورای اسلامی کار قند اهواز در این زمینه به ایلنا می‌گوید: اگر بار دیگر به روزهای قبل از انتقال کارخانه به دولت برگردیم، از دولت چنین درخواستی نمی‌کنیم، چرا که این مساله به سرگردانی بیشتر کارگران کارخانه منجر شد و این در حالی است که دولت می‌توانست به جای تحت مالکیت قرار دادن این کارخانه- به استناد مصوبه‌ای غیرقانونی- با بسته‌های حمایتی خود، مشکلات کارخانه را حل و فصل کند.
او با انتقاد از عملکرد وزارت صنعت، معدن و تجارت در حل مشکلات کارخانه قند اهواز، اظهار کرد: در سال حمایت از تولید و سرمایه ملی باید نسبت به راه اندازی این کارخانه حساسیت بیشتری داشت اما متاسفانه وزارت صنعت، معدن وتجارت تجربه خوبی در کارخانه داری ندارد.

* عدم موافقت وزارت صنعت و معدن با بازسازی و انتقال کارخانه
امامی با اشاره به وضعیت تعطیلی کامل کارخانه می‌گوید: علت اصلی تعطیلی این کارخانه واردات بی‌اندازه شکر به کشور بود که باعث کاهش فروش و تولید کارخانه شد و از سوی دیگر وزارت صنعت و معدن علاوه بر مخالفت با بازسازی و راه اندازی مجدد کارخانه قند اهواز، با انتقال و واگذاری این شرکت به شرکت صنایع نیشکر نیز مخالفت می‌کند.

پایان پیام








گزارش مجید دری، از وضعیت زندانیان مالی در زندان بهبهان

کمیته گزارشگران حقوق بشر
مجید دری، فعال دانشجویی و عضو شورای دفاع از حق تحصیل که دوران حبس خود را در تبعید در زندان شهر بهبهان می‌گذراند، با نوشتن گزارشی از وضعیت زندانیان مالی در این زندان، به بررسی شرایط آنان پرداخته است. او با ذکر برخی کمک‌هایی که به این زندانیان می‌شود، از مقامات سوال کرده است که چرا این کمک‌ها را از سایر زندانیان دریغ می‌کنند؟

متن گزارش مجید دری به شرح زیر است:

زندانیان مالی، شامل موضوعات کلاهبرداری، چک، مهریه و .. هستند. موضوع "مهریه" که خود نیاز به بحث مفصلی دارد، اما جمله مشترکی که در بین زندانیان مهریه رایج است- البته نه همه- این است که" وقتی قانون اینطوری از زنها حمایت میکنه، اونا هم فوری ما رو می‌اندازن زندان، ای تف به این قانون"

وقتی با آنان صحبت می‌کنم، ‌می‌بینم که اکثرشان به دلیل خیانت به همسرانشان و مطلع شدن همسر و استفاده از تنها ابزار قانونی، به زندان افتاده‌اند. البته این افراد در ابتدا به شدت موضوع " خیانت" را انکار می‌کنند اما پس از مدتی خود را لو می‌دهند. در این قبیل پرونده‌ها، زنان در غالب موارد با اخذ مبلغ اندکی- مقدار مهریه هرچقدر که می‌خواهد باشد- و حضانت فرزند- اگر وجود داشته باشد- رضایت می‌دهند و طلاق می‌گیرند.

این را نباید فراموش کرد که مرد می‌تواند با استفاده از راهکارهای قانونی پیش رویش و با توسل به حکم "اعسار" و در صورت مطلع بودن، انتقال اموالش به دیگران از پرداخت مهریه فرار کرده و با پرداخت مبلغی در سر هر ماه، قضیه را فیصله دهد. کاش دختران ما می‌فهمیدند که چقدر بنیان مهریه متزلزل است و گزینه‌های دیگری را برای حمایت از خود در جریان زندگی زناشویی امتحان می‌کردند و کاش مردان با اندکی تعهد دست کم با شرافت نسبت به ادای دیون خود اقدام کرده و این چنین باعث سلب اعتماد و بی‌اخلاقی در جامعه نمی‌شدند.

کلاهبرداری هم شاخه‌های مختلفی دارد. فروش مال غیر، خیانت در امانت و .. که به آن حبس تعلق می‌گیرد و تا رضایت شاکی در پرونده نباشد حق استفاده از تسهیلات زندان از مجرم سلب می شود.

اما از همه جالب‌تر موضوع زندانیان مربوط به "چک" است. متهمان کشیدن"چک بلامحل" موقعیت مناسب‌تری نسبت به سایر زندانیان دارند. در سفرهای استانی مبالغ خوبی جهت آزاد کردن این دسته از زندانیان داده می‌شود.

مرخصی‌های طولانی مدت، استفاده از تسهیلات ستاد حمایت از زندانیان، همگی مشمول این دسته از زندانیان می‌شود. در این میان سرِ دریافت‌کننده چک کلاه می‌رود، فرد چک می‌کشد و بعد در صورتی‌که دست شاکی به او رسید، البته با صرف هزینه‌های لازم تا اخذ حکم جلب، به زندان می‌افتد و سپس آنقدر این دست و آن دست می‌کند تا شاکی به نصف یا حتی یک سوم مبلغ چک رضایت داده و آزاد می‌شود.

درحالی که بانک بابت یک روز تاخیر در پرداخت قسط وام جریمه دریافت می‌کند، اگر ماه‌ها و یا حتی سال‌ها از تاریخ چک بگذرد هیچ وجه و یا سودی به شاکی پرداخت نمی‌شود، چون سود تلقی شده و ربا نامیده می‌شود.

حدود 7-8 ماه پیش بخشنامه‌ای به زندان آمد که دولت نصف مبالغ چک‌های زیر یک میلیون تومان را پرداخت می‌کند مشروط بر اینکه رضایت شاکی جلب شود و جدیدا گفته می‌شود، قرار است کل مبلغ بدهکار به صورت وام پرداخت شود و سپس فرد اقساط آن‌را پرداخت نماید. یک‌بار هم گفته شد، 40 درصد دولت، 40 درصد خود فرد، و 20 درصد هم شاکی باید رضایت دهد.

از جیب دیگران و البته بیت المال زندانی آزاد می‌کنند. نور چشم دولت به قول اخوان" دزد آقا". از چه ردیف بودجه‌ای و طی چه قانونی از بیت المال به این افراد کمک می‌شود. ؟

آیا این رهنمون ساختن افراد به استفاده از چک و بالطبع استفاده از تسهیلات زندانیان این جرایم است؟ فردی که چک کشیده و خانه و زندگی آنچنانی برای خودش ساخته است و بعد هم ممی‌گوید، پول ندارم. این سلب اعتماد از سایر افراد جامعه نیست؟ بی‌گمان رسیدگی به وضعیت زندانیان و کمک به آزادی آنها امر نکوهیده‌ای نیست اما چرا تنها برای این گروه از زندانیان؟

آیا کسی که برای رفع گرسنگی و رفع حوائج زندگیش دست به دزدی یا حمل مواد مخدر زده نیازمند کمک نیست؟ یا اصلا این پول‌های بادآورده چرا صرف کارهای زیرساختی و مادنگار نمی‌شود؟ آیا این کارها نوعی ژست برای نشان دادن حسن نیت- نداشته- به جامعه نیست که ما این تعداد زندانی را آزاد کردیم؟


مجید دری/ زندان فجر بهبهان









فرار جالب حسین موسویان از اتهام کمک به عاملان جنایت میکونوس:
معمولا دستگاه های اطلاعاتی نمی خواهند نمایندگی های سیاسی را در این ماجرا ها درگیر کنند

(تیتر از جنگ خبر)
بازتاب
بی‌بی‌سی انگلیسی، در وین با حسین موسویان، معاون سابق دبیر شورای امنیت ایران و دیپلمات ارشد سابق تیم مذاکره کننده هسته ای ایران مصاحبه کرده است.
...
- مخالفین حکومت ایران می گویند که فرهنگ حذف در ساختار قدرت ایران وجود دارد. شما هم می دانید از همان ابتدای انقلاب بسیاری از چپ ها و گروههای انقلابی از صحنه کنار گذاشته شدند. اصلاح طلبان هم از زمانی که دیدگاهشان با رهبری فرق کرد، کنار گذاشته شدند. خود شما هم متهم به جاسوسی شدید و حذفتان کردند. خوب غربیها شاید بگویند چه ضمانتی وجود دارد که تیم جلیلی به سرنوشت شما دچار نشود؟
ایرانیان هم می توانند این سئوال را بپرسند که زمانی که ما با دولت شیراک مذاکره کردیم سیاستش با سارکوزی متفاوت بود. ایرانیان نیز می توانند به گروه ۵+۱ بگویند هنگامی که دولتهایشان تغییر می کند، سیاستهای تیم مذاکره کننده نیز تغییر می کند. اما درباره موضع حذف در داخل ایران، باید به یادتان بیاورم هنگامی که در اوایل دولت خاتمی قتل های زنجیره ای صورت گرفت، دستگاه قضایی، رئیس جمهوری و حتی رهبری رسما و علنا گفت که گروههای خودسر داخل نظام وجود دارد. وجود گروه های خودسر چیزی نیست که دولت از آن آگاه نباشد. رهبری حتی در آن زمان گروههای خودسر و عاملان قتلها را آلت دست صهیونیستها خواند.


- ولی کسی که به اتهام این قتلها معرفی شد به طور مشکوکی در زندان مرد، مخالفان می گویند این تلاشی برای متوقف کردن این پرونده بود، چون دستور قتلها از طرف مقامات بالا آمده بود؟

بگذار به عنوان کسی که ۳۰ سال در حکومت خدمت کرده، صادقانه به شما بگویم، من هیچ گونه مدرکی ندیده ام که نشان دهد رهبران مذهبی یا رئیس جمهوری دستور این قتلها را صادر کرده یا کسی را تشویق به این قتلها کرده باشند.


- اگر یادتان باشد، زمانی که خود شما سفیر ایران در آلمان بودید، زنجیره ای از قتلها در داخل و خارج جریان داشت. زمان سفارت شما در آلمان، قتل مخالفان در میکونوس اتفاق افتاد. حتی سفارت ایران متهم شد که به ضاربان برای اجرای ترورها کمک کرده است. آیا وقعا ایران، سفارت و کارمندانش یا شما در این ترورها نقشی داشتید؟

ببینید معمولا دستگاه های اطلاعاتی نمی خواهند نمایندگی های سیاسی را در این ماجرا ها درگیر کنند. من در آن زمان نماینده وزارت اطلاعات ایران را به آلمان دعوت کردم تا با نمایندگان دستگاه اطلاعات آلمان دیدار کنند. من در این ملاقاتها شرکت نکردم.


- یعنی می گویید که شما از این موضوع اطلاعی نداشتید؟

قطعا، من بی خبر بودم. برای یافتن حقیقت خیلی تلاش کردم. هیچ مدرکی دال بر دست داشتن من در این ترورها یا اتهامی علیه من توسط دستگاه قضایی یا دستگاه اطلاعاتی آلمان ارائه نشد. اگر شما حکم دادگاه آلمان علیه متهمان قتلها را بخوانید، نشان می دهد تمام حکمها بر اساس شهادت شخصی به نام شاهد C صادر شده است. دستگاه اطلاعات آلمان مدعی است که شاهد C شخصی در دستگاه اطلاعات ایران بوده که مدارکی دال بر دخالت ایران به آلمانیها داده. من هیچگاه نفهمیدم این شاهد کی بود. تمام احکام جلب برای مسئولان ایرانی بر اساس شهادت شاهد C بود.


- ولی آقای موسویان، به باور شما چه منطقی ممکن است پشت این ادعای آلمانیها علیه مسئولان ایرانی وجود داشته باشد، این اتهامات در زمانی مطرح شد که مخالفین جمهوری اسلامی در پاریس، وین و جاهای دیگر ترور می شدند؟ چرا بخواهند ایران را بدون هیچ مدرکی متهم کنند؟

نه، نه... اجازه بده، دیدگاه من چیز دیگری است. من می گویم در دوران من به عنوان سفیر در آلمان، تلاش زیادی کردم بدانم چه کسی پشت این ترورها بود، من مدعی نیستم که اتهامات دستگاه اطلاعات آلمان درست یا غلط بود. من می گویم ما نتوانستیم مدرکی دال بر دست داشتن ایران پیدا کنیم.

....
- شما یکی از دیپلماتهای ارشد مذاکره کننده بودید، اما ناگهان به جاسوسی و انتقال اطلاعات به کشورهای غربی متهم شدید، آیا شما واقعا این کار را کردید؟
اولا این یک موضوع داخلی است. من فکر می کنم یک اتهام سیاسی است. من توسط سه قاضی از اتهامات تبرئه شدم. اما تصمیم گرفته ام که سکوت اختیار کنم.

...
- آیا حاضرید به ایران بر گردید؟
می توانم بر گردم. زیرا هیچ مانع قانونی برای بازگشتم وجود ندارد.


- پس چرا بر نمی گردید؟

زیرا بر اساس حکم آوریل ۲۰۰۸، گرچه حکم قطعی مرا از جاسوسی تبرئه کرده، اما به مدت پنج سال از فعالیتهای دیپلماتیک محروم کرده است. یعنی از آوریل ۲۰۰۸ تا آوریل ۲۰۱۳. خوب من در ایران بمانم چکار کنم، ترجیح دادم که به کارهای دانشگاهیم برسم و تحصیلاتم را در مقطع فوق دکترا ادامه بدهم.


- فکر نمی کنید اقامت در آمریکا، بهانه ای به مخالفین شما بدهد که بگویند موسویان در آمریکا است و با غربیها ارتباط دارد؟

نه، مسئله این نیست. من قبل از اینکه وارد حکومت جمهوری اسلامی بشوم در آمریکا تحصیل می کردم. خیلی از مقامات بلند پایه جمهوری اسلامی فارغ التحصیل آمریکا یا بریتانیا هستند. امروز نیز بسیاری از بستگان مقامات ایران، منظورم مقامات بسیار بالا است، پسران و دخترانشان در آمریکا، کانادا یا بریتانیا تحصیل می کنند.











اعتراض و راهپیمایی کارگران بخش خدمات شهرداری بوکان

پیامبر پایه خبر رسیده، روز چهارشنبه 3 خردادماه 120 نفر از کارگران بخش خدمات و جمع آوری زباله شهرداری بوکان دست به اعتراض و راهپیمایی زدند.
کارگران بخش خدمات و جمع آوری زباله شهرداری بوکان که تحت پوشش یک شرکت پیمانکاری به سرپرستی "عزیز پهلوانی" قرار دارند در اعتراض به عدم پرداخت دستمزهای خود، از صبح روز چهارشنبه زباله ها را در خیابان ها پخش و از اداره مخابرات به سوی فرمانداری بوکان راهپیمایی کردند و در آنجا به تحصن نشستند و خواستار دریافت دستمزهای معوقه خود شدند.
لازم به ذکر است مدت دو الی سه ماه هست که کارفرمای شرکت پیمانکار از پرداخت دستمزدهای کارگران خودداری می ورزد.






بودجه سال نو و یک حکومت اسلامی، بودجه بحران و میلیتاریسم است؟!

بهرام رحمانی
bahram.rehmani@gmail.com

کار بررسی لايحه بودجه سال ۱۳۹۱ دولت محمود احمدی نژاد، روز پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391 برابر با 17 می 2012، در مجلس شورای اسلامی به پايان رسيد و اين لايحه برای اعلام نظر به شورای نگهبان فرستاده شد.
مجلس شورای اسلامی بايد قانون بودجه را تا ۳۱ اردبيهشت ماه تصويب و به دولت ابلاغ می کرد ولی به دليل اين که محمود احمدی نژاد به جای روز ۱۵ آذر ماه، لايحه را دو ماه ديرتر به مجلس داده بود، نمايندگان برای هزينه ها و درآمدهای دولت در دو ماه فروردين و اردیبهشت اعتباری ۲۲ هزار ميليارد تومانی در نظر گرفتند تا تکليف بودجه روشن شود.
شورای نگهبان قانون اساسی نیز به فاصله چند روز بودجه 91 را تایید کرد و به دولت ابلاغ شد. این شورا، پنج ایراد به بودجه وارد کرده بود که مجلس ایران دیروز به سرعت آن ها را برطرف کرد تا دولت در اولین روز خرداد با مشکل بودجه رو به رو نشود.
دولت احمدی نژاد در دو ماه گذشته به دلیل تاخیر در ارائه لایحه بودجه به مجلس، از یک تنخواه ۲۲ هزار میلیارد تومانی استفاده می‌ کرد. مجلس ایران به دولت اجازه داده بود که تا پایان اردیبهشت از این مبلغ استفاده کند و چنان چه بودجه تا پایان این مهلت به تصویب نمی ‌رسید دولت اجازه پرداخت هیچ وجهی را نداشت.
بودجه سالانه ایران در سال ‌های اخیر و در دوره زمامداری محمود احمدی ‌نژاد، رشد چشم گیری داشته است به طوری که در هفت سال گذشته تقریبا سه و نیم برابر شده است. صاحب ‌نظران منتقد سیاست‌ های اقتصادی احمدی‌ نژاد، حجم بالای بودجه دولت را یکی از دلایل افزایش تورم می ‌دانند.
مجلس شورای اسلامی، سقف کل بودجه دولت را ۵۶۶ هزار ميليارد تومان تعيين کرده که کمی بيش از ۵۱۰ هزار ميليارد تومانی است که در لايحه بودجه در نظر گرفته شده بود.
کميسيون تلفيق مجلس در زمان بررسی بودجه تغييراتی در آن داد که سبب شد سقف کل بودجه موقع رای گيری درباره کليات آن روشن نباشد که برخی از نمايندگان به اين موضوع اعتراض کردند اما با اين حال مجلس به کليات رای مثبت داد.
نادرترین و در عین حال جالب ترین اتفاق در جریان بررسی بودجه توسط کمیسیون تلفیق عدم تصویب کلیات آن در این کمیسیون بود که اعضای تلفیق پس از چندین جلسه بحث و بررسی، روز ۲۰ فروردین‌ ماه کلیات لایحه بودجه را برای اولین بار با ۱۵ رای موافق، ۱۹ رای مخالف و ۱ رای ممتنع تصویب نکردند.
اما فردای آن روز، ۳۴ تن از اعضای تلفیق در جلسه‌ ای که علی لاریجانی رییس مجلس نیز در آن حاضر شده‌ بود، با رای ‌گیری مجدد، کلیات لایحه بودجه ۹۱ را تصویب کردند. گفته می شود که لاریجانی، از سوی سیدعلی خامنه ای ماموریت داشت در هر شکلی بودجه را به تصویب برساند و این مساله، هر چه بیش تر بی خاصیتی مجلس شورای اسلامی را به نمایش گذاشت و نشان داد که در ایران، رهبر مافوق همه دستگاه های قانون گذاری و قضائیه و مجریه و نظامی است. و حرف او قانون مطلق است بنابراین، دستگاه های دیگر حاکمیت دکوری بیش نیستند و همه مجری اوامر رهبر اند.
در قانون بودجه سال 91، قيمت هر بشکه نفت ۸۵ دلار و هر دلار ۱۲۲۶ تومان در نظر گرفته شده است. منابع حاصل از فروش نفت و فرآورده‌های نفتی ۶۱ هزار و ۵۵ ميليارد تومان و درآمدهای مالياتی دولت ۴۵ هزار و ۷۷۲ ميليارد تومان تعيين شده است.
ميزان درآمد حاصل از حذف يارانه ها در لايحه دولت ۱۳۵ هزار ميليارد تومان تعيين شده بود اما مجلس آن را به ۶۶ هزار ميليارد تومان کاهش داد.
مجلس هم چنين به دولت اجازه داده است تا ۲۵ ميليارد دلار اوراق مشارکت بفروشد؛ تا ۳۰ ميليارد دلار تسهيلات مالی خارجی يا فاينانس جلب کند و حدود ۳۳ ميليارد دلار از اموال و دارايی‌هايش را برای پرداخت بدهی‌هايش بفروشد.
با تصويب و ابلاغ بودجه ۹۱، دولت احمدی نژاد بايد زمان اجرای فاز دوم حذف يارانه ها و ميزان ماهانه يارانه قابل پرداخت به خانوارها را تعيين کند. درآمد حاصل از يارانه ها در قانون بودجه ۶۶ هزار ميليارد تومان در نظر گرفته شده است که ۵۶ هزار ميليارد تومان آن بايد از محل آزاد کردن تدريجی قيمت حامل های انرژی مانند بنزين، نفت گاز، نفت کوره، نفت سفيد و گاز مايع و ساير مشتقات نفت تامين شود.
در روزهای اخير درباره ميزان افزايش قيمت بنزين در ايران، حرف های ضد و نقيضی زده شده است و آخرين کسی که در اين زمينه ابراز نظر کرده، حميدرضا فولادگر، عضو کيمسيون صنايع مجلس است که گفته است قيمت بنزين آزاد احتمالا بين ۷۰۰ تا ۱۲۰۰ تومان خواهد بود.
از دهم تیرماه 91 که تحریم ها به اجراء گذاشته می شود، حدود یک میلیون بشکه از صادرات نفت ایران کاسته می شود. بنابراین ارزیابی ها، با احتساب نفت بشکه ای 120 دلار، تا اوایل تیر ماه 91 اگر صادرات نفت ایران میسر شود ممکن است روزانه 120 میلیون دلار و ماهانه 6/3 میلیارد دلار و سالانه 2/43 میلیارد دلاراز درآمد نفتی حکومت اسلامی ایران کاسته شود.
احمدی نژاد و پاسدار رستم قاسمی وزیرنفت او، چه در تدوین لایحه بودجه و چه به صورت شفاهی، در مورد تحریم و درآمد نفتی ایران، همواره توهم پراکنی می کنند. احمدی نژاد، در بندرعباس در مورد تحریم و کاهش درآمد نفتی ایران، ضمن اشاره به احتمال توقف صادرات نفت گفت: «می‌خواهند نفت ما را تحریم کنند باید به آن ها بگویم که این قدر ذخیره (ارزی) داریم که اگر دو تا سه سال هم نفت نفروشیم کشور به راحتی اداره می‌شود. «وزیر نفت او نیز یکریز مثل طوطی تکرار می کند که «ما برای فروش نفت ایران مشتری های دیگری می توانیم پیدا کنیم».
دولت طبق لایحه بودجه، با وجود تحریم ها، همه درآمد نفتی سال 91 را در دو مرحله برداشت می کند. در گام اول در لایحه آورده است که از محل فروش نفت 51 میلیارد دلار بر مبنای بشکه ای 85 دلار برداشت و پس از تبدیل به ریال به مصرف هزینه های بودجه برساند. با این حساب در همین گام اول پیش بینی کرده که 60 درصد کل درآمدهای بودجه سال 91 را از محل صادرات نفت تامین کند. در گام دوم، در لایحه پیش بینی کرده که مازاد فروش نفت به بیش از بشکه ای 85 دلار را هم به ریال تبدیل کند و به مصارف خاص نظیر «تقویت بنیه دفاعی کشور» برساند. با این حساب بر خلاف سال های قبل که مازاد درآمد نفت، ظاهرا، به حساب ذخیره یا «صندوق سرمایه گذاری» ریخته می شد، دولت درسال 91، اصلا ذخیره کردن صوری مازاد درآمد نفت را منتفی کرده و بودجه بندی سال جاری را بیش از 60 درصد به درآمد نفت وابسته کرده است. در مصاحبه مصباحی مقدم رییس کمیسیون تحول اقتصادی مجلس با خبرگزاری فارس، در روز 20 اسفند 90، صریحا این سیاست اقتصادی دولت بیان شده است. در ضمن با وجود آن که پیش بینی می شود میزان مالیات بر واردات طی سال 91 کم تر از سال 90 باشد، دولت در لایحه بودجه 91 آمده سهم 25 درصدی مالیات بر واردات در کل مالیات های مستقیم و غیرمستقیم را 21 درصد بیش تر از سال 90 منظور کرده و از این نظر نیز درآمد بودجه 91 را بی توجه به جهت جریان اوضاع، تنظیم کرده است.

بر اساس آمار رسمی گمرک چين که روز دوشنبه اول خرداد 1991، منتشر شد واردات نفت این کشور از ايران در ماه آوريل، ماه گذشته ميلادی، نسبت به سال گذشته 7/23 درصد کاهش يافته است. به گزارش خبرگزاری رويترز، شرکت های چينی برای جبران کاهش واردات نفت از ايران، نفتکش های بيش تری به کشورهای ديگر توليد کننده نفت خام فرستاده اند.
بنا بر آمار گمرکی چين، این کشور طی ماه گذشته روزانه ۳۸۸ هزار بشکه نفت از ايران وارد کرده است، در حالی که طبق گزارش اداره اطلاعات انرژی آمريکا، چين در نيمه اول سال گذشته ميلادی به طور متوسط روزانه ۵۴۳ هزار بشکه نفت از ايران وارد کرده بود.
بنا به گزارش رويترز، چين از ماه ژانويه تا مارس، سه ماهه اول سال جاری ميلادی، به طور متوسط ۲۵۳ هزار و ۳۰۲ بشکه نفت از ايران وارد کرده است، به عبارتی ورادات نفت چين از ايران طی سه ماهه اول سال جاری نسبت به سال گذشته تا ۵۰ درصد کاهش يافته است. ظاهرا علت اين امر، اختلاف ايران و چين بر سر قراردادهای سالانه خريد نفت از ايران عنوان شده است.
در همين رابطه روزنامه واشنگتن پست، ۱۹ ژانويه سال جاری، طی گزارشی با استناد به داده های شرکت «گزارش های خارجی» آمريکا گزارش داد که چين از ايران خواسته است تا «شرايط اعتباری بهتری» برای فروش نفت به اين کشور در نظر بگيرد، اما اختلاف بر سر اين شرايط باعث شده است که چين واردات نفت از ايران را تا نصف تقليل دهد.
دور جديد تحريم های آمريکا و اتحاديه اروپا که بر صادرات نفت ايران متمرکز شده است، به ترتيب از ۲۸ ژوئن و اول ژوئيه به اجرا گذاشته خواهد شد.
آمريکا از مشتريان نفت ايران خواسته است که خريد نفت از ايران را به ميزان «محسوس» کاهش دهند، و گرنه احتمالا با تحريم آمريکا مواجه خواهند شد. اتحاديه اروپا نيز تا ۴۰ روز ديگر واردات نفت از ايران و پوشش بيمه ای کشتی های حامل نفت ايران را متوقف خواهد کرد.
مقامات حکومت اسلامی ايران، همواره تحريم ها عليه صادرات نفت را بی اثر دانسته و حتی گزارش های سازمان های بين المللی، از جمله اوپک و آژانس جهانی انرژی را در رابطه با کاهش توليد و صادرات نفت ايران رد کرده اند.
سازمان کشورهای صادر کننده نفت، اوپک، ۲۱ ارديبهشت طی گزارشی اعلام کرد که توليد نفت ايران طی ماه آوريل به سه ميليون و ۱۹۶ هزار بشکه در روز کاهش يافته است. طبق اين گزارش ايران، در سال گذشته ميلادی روزانه به طور متوسط سه ميليون و ۶۲۱ هزار بشکه نفت توليد کرده بود.
اين در حالی است که ارديهشت ماه سال جاری، احمد قلعه بانی، معاون وزير نفت ايران اعلام کرد که توليد روزانه نفت ايران چهار ميليون و ۲۰۰ هزار بشکه است.
به فاصله دور روز از انتشار آمار اوپک، آژانس جهانی انرژی نيز طی گزارشی اعلام کرد که صادرات نفت ايران طی ماه گذشته، آوريل، به ميزان قابل توجهی کاهش يافته است و اين کاهش در سه ماهه دوم سال جاری ميلادی می تواند تا یک ميليون بشکه در روز برسد.
بنا بر اين گزارش، ايران در ماه گذشته روزانه تا سه ميليون و ۳۰۰ هزار بشکه نفت توليد کرده است، اما ۱۵ تا ۲۵ درصد آن را نتوانسته به فروش برساند و در نفتکش ها ذخيره شده است.
در واکنش به گزارش آژانس جهانی انرژی نيز، سيد محسن قمصری مدير امور بين الملل شرکت ملی نفت ادعا کرد که «وضعيت صادرات نفت خام ايران کاملا طبيعی و عادی است و ايران هيچ گونه نفت بدون مشتری در خليج فارس ندارد.» کشورهای ترکيه، کره جنوبی، هند و ژاپن نيز به عنوان مشتريان عمده نفت ايران رسما اعلام کرده اند که واردات نفت از ايران را در سال جاری کاهش خواهند داد.

از سوی دیگر، ماشین سازی ایران نیز وارد بحران شده است. آمار انجمن خودروسازان ایران نشان می ‌دهد که تولید انواع خودرو در ایران در نخستین ماه سال جاری به پایین ‌ترین سطح در ۳ سال اخیر رسیده‌ است. به گزارش خبرگزاری ایسنا، براساس این آمار، تولید انواع خودرو در کشور در فروردین ماه امسال در مقایسه با مدت مشابه در سال گذشته با کاهش حدودا ۳۳ درصدی، به بیش از ۵۷ هزار و ۶۰۰ دستگاه رسید.
این میزان تولید نسبت به فروردین سال‌ های ۱۳۸۹ و ۱۳۸۸ نیز بیش از ۳۱ و نزدیک به ۱۶ درصد کاهش نشان می‌ دهد. به نوشته خبرگزاری ایسنا، این برای نخستین بار در چند سال اخیر است که تولید ماهانه خودرو در ایران با کاهش مواجه می ‌شود.
با این همه، روزنامه دنیای اقتصاد در مهر سال گذشته نوشت که در شش ماه سال ۹۰، از میان ۱۰ شرکت خصوصی، تنها دو شرکت فعال هستند و بقیه یا با تیراژی انگشت‌ شمار مشغول به کارند یا نسبت به سال گذشته افت ۵۰ تا ۷۰ درصدی را در تولید تجربه کردند.
این ها در حالی است که به نوشته خبرگزاری ایسنا، وزیر صنعت، معدن و تجارت چند روز پیش گفت که گزارشی از کاهش تولید خودرو به دست وی نرسیده ‌است.
سخنان مهدی غضنفری، در حالی عنوان شد که خبرگزاری ایلنا، هفته گذشته گزارش داد کارخانه زاگرس‌ خودرو، واقع در بروجرد به دلیل کمبود نقدینگی و نبود مواد اولیه با مشکل مواجه شده ‌است.
زاگرس خودرو در زمینه مونتاژ خودرو فعالیت دارد و از سال ۱۳۷۵ شروع به فعالیت کرده‌ است. بر اساس این گزارش، ۲۰۰ تن از کارگران زاگرس خودرو به دلیل تمدید نشدن قراردادهای‌ کارشان، طی یک ماه اخیر بی کار شده ‌اند و این در حالی ست که بسیاری از کارگران اخراجی، دوره‌ های آموزشی خود را با هزینه کارخانه، در کشور مالزی گذرانده‌ بودند.
در گزارش‌ های انتشار یافته در خبرگزاری‌ ها و سایت ‌های خبری در ایران به چند دلیل اشاره شده که مهم ترین آن، تحریم‌ ها علیه ایران به خاطر برنامه بحث ‌برانگیز اتمی اش است.
مهرداد عمادی، مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا، در گفتگو با رادیو فردا، با اشاره به اهمیت صنعت خودروسازی برای اقتصاد ایران، از جمله برای حفظ ارز و اشتغال و می‌ افزاید: «حتی اگر ۱۰ درصد قطعات مورد نیاز برای تولید یک خودرو به دلیل اجرای تحریم‌ ها وارد نشود، کار تولید آن خودرو مختل خواهد شد و هزینه سنگینی به ایران وارد خواهد شد.» عمادی، می‌ افزاید: «در این چارچوب، تاثیر تحریم‌ ها در صنعت خودروسازی ایران قابل توجه بوده‌ است.»
در همین ارتباط، شرکت بین‌ المللی «جنرال موتورز» در ماه مارس سال اعلام کرد که شریک فرانسوی ‌اش، یعنی شرکت «پژو و سیتروئن» در تبعیت از مقررات دولت آمریکا صدور قطعات اتومبیل به صنایع خودروسازی ایران را متوقف کرده‌ است. شرکت خودروسازی هیوندای نیز همکاری‌ خود با ایران را متوقف کرده‌ است.
اخیرا نیز یک گروه با نفوذ آمریکایی مخالف برنامه هسته‌ ای ایران از شرکت‌های خودروسازی رنو و نیسان خواست تا تجارت با حکومت اسلامی را متوقف کنند. به جز این، می ‌توان به یک دلیل دیگر اشاره کرد؛ یعنی آن چه که در گزارش‌ ها به عنوان بدقولی دولت در پرداخت سهم ۲۰ درصدی ناشی از افزایش قیمت حامل‌های انرژی به بخش صنعت مطرح شده‌ است.
یکی دیگر از دلایلی که مشکلاتی را برای صنعت خودروسازی ایران به وجود آورده، تحریم بانک ‌های ایرانی است. به نوشته روزنامه بریتانیایی «فایننشال تایمز»، تحریم بانک ‌های ایرانی باعث شد که معاملات خارجی و نقل و انتقال پول برای شرکت‌ های ایرانی بسیار دشوار شود. به همین دلیل، بسیاری از معاملات با تاخیر فراوان و هزینه ‌های بیش تر صورت گرفته و صنایع خودروسازی ناگزیر شده ‌اند برخی از خطوط تولید خود را تعطیل کنند.
بر اساس گزارش‌ ها، کاهش ارزش برابری ریال در مقابل ارزهای معتبر جهان در ماه‌ های اخیر از دیگر عوامل نگران ‌کننده برای صنایع خودروسازی و دیگر صنایع ایران و بی کارسازی باز هم بیش تر کارگران شاغل است. در همین چند هفته خبرها حالی از آن است که چندین هزار کارگر از بخش های مختلف صنایع کشور بی کار شده اند.
به نوشته فایننشال تایمز به نقل از علی ‌اصغر یوسف‌ نژاد، یکی از اعضای کمیسیون صنایع و معادن مجلس، کاهش ارزش ریال تاثیر بسیار زیان ‌بار و جبران‌ ناپذیری بر صنعت خودروسازی ایران داشته ‌است.
مسلم است که با اجرایی شدن تحریم نفت از سوی اتحادیه اروپا از اواسط سال 91 که بر اساس آمارهای منتشر شده در شرایط فعلی به طور متوسط روزانه بین 500 تا 600 هزار بشکه نفت توسط ایران به اروپا صادر می شود و با کاهش این میزان صادرات نفت، بخشی از درآمدهای نفتی ایران در سال 91 حذف خواهد شد. در حالی که دولت احمدی نژاد و نمانیدگان مجلس و شورای نگهبان شان، بر این تصورند که تولید و فروش نفت هم چون سابق ادامه خواد داشت.

اما از مهم ترين بخش های بودجه سال 91، افزایش 127 درصد بودجه نظامی است. محمود احمدی نژاد، هنگام ارائه لايحه بودجه سال ۹۱، از افزايش ۱۲۷ درصدی بودجه دفاعی، در سال جاری خبر داده بود. اما در قانون بودجه ميزان بودجه وزارت اطلاعات، وزارت دفاع و ساير نهادهای نظامی ذکر نشده و محرمانه است. بنابراین، یکی از ردیف های مهم بودجه، مروبط به ارگان های نظامی، امنیتی و اطلاعاتی حکومت اسلامی است.

هم چنین یکی دیگر از ردیف های مهم بودجه 91، اختصاص مبالغ درشت به افراد و نهادها وابسته به آن هاست. در همين حال نماينده خوی در مجلس شورای اسلامی، نامه ای به شورای نگهبان و نمايندگان مجلس نوشته است و به اختصاص ۷۰۰ ميليارد تومان کمک بلاعوض به بنيادها و اشخاص با نفوذ در بودجه سال جاری بدون هرگونه نظارتی اعتراض کرده و خواستار حذف آن شده است.

یا این که بودجه تلویزیون حکومت اسلامی، رقمی حیرت آوری در حدود یک میلیارد دلار است. به گزارش مهر، یک شنبه، 31 اردیبهشت ماه 1391، در نشست پرسش و پاسخ عمومی که در جشنواره بين ‌المللی راديو در زيبا کنار برگزار شد، صوفی در پاسخ به پرسش و اصرار يک مهمان استراليايی که ابتدا بودجه تلويزيون کشورش را 800 ميليون دلار خواند و سپس از صوفی پرسيد که بودجه صدا و سيمای ايران چقدر است صوفی پيش از پاسخ به اين سئوال از حضار تشکر و پايان جلسه را اعلام کرد! اما با يادآوری مترجم نشست وی ناچار به پاسخ گويی شد و دراين باره تصريح کرد: سئوال سختی پرسيديد! راديو تلويزيون ايران سالانه هزار ميليارد تومان بودجه معادل 1 ميليارد دلار در اختيار دارد. مهر، با تعجب می نویسد يک ميليارد دلار قطعا پول کمی نيست و شايد در روزهای آينده شاهد جزئيات بيش تری از اين «ماه تاکنون پشت ابر مانده» باشيم. اما شايد نکته جالب برای خبرنگاران و دست ‌اندرکاران حوزه‌ خبر اين باشد که چگونه و با چه سئوال‌ هایی می شود «اين ماه ‌ها» را زودتر از پشت ابر درآورد؟! البته تلویزیون حکومت اسلامی، منابع کلانی نیز از طریق پخش آگهی ها به جیب می زند.
هم چنین در لایحه بودجه 91، یک مساله جالب افزایش بودجه شرکت های دولتی و عمومی دولت ۵۱۰ هزار میلیارد تومان و بودجه خود دولت منهای شرکت ها و موسسات وابسته دولتی بالغ بر 110 هزار میلیارد تومان است. یعنی بودجه شرکت های دولتی رشد حدود 13 درصد کرده اند.
این افزایش نشان می دهد که دولت هم چنان بخش عظیمی از اقتصاد کشور را در دست دارد. برای مثال، قرار خودشان بود که در سال 90، 400 شرکت دولتی را به بخش خصوصی واگذار کنند که براساس گزارش رسمی ارایه شده به مجلس، فقط 6 شرکت به بخش خصوصی واگذار شده است.
ممبینی، معاون بودجه معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی محمود احمدی ‌نژاد، در مورد افزایش بودجه شركت های دولتی با وجود الزام دولت برای واگذاری این شركت ها و اجرای ابلاغیه اصل 44 قانون اساسی مبنی بر خصوصی سازی، گفته است: «در بودجه سال 91 تعداد 434 شركت دولتی داریم. تعداد شركت های دولتی در بودجه سال جاری 440 شركت بود كه 12 شركت كم و چون شش شركت دیگر اضافه شد، در عمل تعداد شركت ها به 434 شركت رسید. و چون برخی شركت های دولتی جذابیتی برای خریداران ندارند و به همین دلیل روند واگذاری شركت های دولتی كند شده است.» البته ناگفته نماند که این خصوصی سازی در حکومت اسلامی، به ویژه از دورانی که احمدی نژاد در راس دولت قرار گرفته بخش عظیمی از شرکت های دولتی تحت عنوان خصوصی سازی به سپاه پاسداران واگذار شده اند. اما ممبینی، هیچ اشاره ای به این مساله نمی کند. هم چنین سپاه، هیچ مالیاتی هم نمی پردازد و احتملا به غیر از رهبر به هیچ کس هم حساب و کتابی پس نمی دهد.

در دو سال گذشته، سپاه هفت برابر بهايی که برای خريد همراه اول پرداخته، سود برده است! اين خبری بود که هفته گذشته مديرعامل شرکت ارتباطات سيار اعلام کرد.
او البته اشاره ای به نام يک بنياد متعلق سپاه و ديگر سهامداران خريد اين شرکت نکرد و از سرنوشت پيگيری های قانونی واگذاری اين شرکت نيز چيزی نگفت، و صرفا از درآمد ۴۳ هزار ميليارد ريالی اين شرکت در سال ۸۹ و درآمد ۵۵ هزار ميليارد ريالی اين شرکت در سال ۹۰ خبر داد. حال آنکه اين شرکت در سال ۸۸ به بهای ۱۵ هزار ميليارد ريال واگذار شده و در دو سال اخير به اندازه هفت برابر رقم خريد، درآمد کسب کرده است!
تنها پس از وقایع سال 88 و سرکوب اعتراضات میلیونی مردم توسط سپاه، باز هم صنایع زیادی به این ارگان سرکوب واگذار گردید. واگذاری شرکت ارتباطات سيار مخابرات در سال ۸۸ به کنسرسيومی که بيش ترين سهم آن متعلق به بنياد تعاون سپاه بود، هرچند حرف و حديث های زيادی را برانگيخت و حتی کار را به پيگيری در مجلس و ديگر نهادهای نظارتی کشاند، اما در نهايت هيچ يک از اين پيگيری ها به جايی نرسيد.
اين معامله در حالی انجام شد که در آستانه برگزاری مزايده، ساير رقبا، از جمله شرکت پيشگامان کوير يزد به عنوان آخرين رقيب، ناگهان رد صلاحيت و از دور رقابت خارج شدند و بعدها گفته شد که حتی اقساط پرداختی برای خريد شرکت نيز از محل سود آن تامين شده و در واقع جز پيش پرداخت ابتدايی که آن هم به سرعت بازگشته،، هيچ پولی از جيب خريداران خارج نشده است.
سايت بازتاب، در رابطه با گوشه هایی از اين معامله نوشته است، ضمن اشاره به اين که «مجموع مبلغی که بابت خريد شرکت عظيم همراه اول از سوی خريدار پرداخت شد، حدود ۱۵۰۰ ميليارد تومان بود» اضافه کرد: «کارشناسان پيش بينی می کردند اگر مزايده آزادی برگزار می شد، پيشنهاد هايی دست کم سه هزار ميليارد تومان بيش تر از رقم کنونی ارائه می گرديد و با اين فرض عملا در اين مزايده مبلغی حدود ۳ هزار ميليارد تومان از کيسه بيت المال خارج شد.»
البته سپاه و دیگر ارگان های سرکوب امنیتی و اطلاعاتی و آقازاه ها و غیره به این درآمدها و حقوق های کلان قایع نیستند و به هر دری می زنند تا هر چه بیش تر ثروت اندوزی کنند؛ قاچاق مواد مخدر، سازمان دهی فحشا، دزدی، باج گیری، رشوه گیری و رشوه دهی، قاچاق ارز و کالا و غیره کسب و کار دایمی آن هاست.

به گزارش خبرگزاری رسمی مجلس «خانه ملت»، در گزارش تحقیق و تفحص مجلس از عملکرد ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، که روز یک شنبه، ۳۱ اردیبهشت ‌ماه در صحن مجلس قرائت شد، رقم قاچاق کالا در ایران سالانه حدود «معادل ۱۵ تا ۱۹ میلیارد دلار» ارزیابی شده است.
این گزارش می ‌افزاید که مقایسه رقم حاصل از فروش کالاهای قاچاق و حجم قاچاق صورت گرفته در کشور نشان می ‌دهد اثر بخشی ستاد مبارزه با قاچاق کالا در این میان «کم تر از سه در هزار» بوده است که برابر می ‌شود با کشف «۴۵ تا ۵۷ میلیون دلار» کالای قاچاقی در کشور.
گزارش مجلس تاکید دارد که کشفیات ستاد مبارز با قاچاق «بیش تر معطوف به موارد خرد» است و افزوده است: «شواهد گویای آن است که شبکه‌ های عمده قاچاق کالا در مسیر خود از یک نیروی خرده فروشی گسترده بهره‌ برداری می‌ کنند، در حالی که عناصر اصلی قاچاق در حاشیه نسبتا امنی قرار دارند.»
طبق این گزارش، در سال‌ های اخیر بیش ترین کالاهای قاچاقی کشف شده شامل اقلامی چون انواع سوخت، انواع پارچه و البسه، مشروبات الکلی و مواد خوراکی بوده است.
هیات تحقیق و تفحص مجلس در گزارش خود، یکی از دلایل اصلی عدم اثربخشی مبارزه با قاچاق کالا را «ناکارآیی قوانین و مقررات فعلی» دانسته و تاکید کرده است که این قوانین فرآیند مبارزه را عمدتا به سمت قاچاقچیان خرده پا سوق داده است.
قانون مجازات مرتکبین قاچاق مصوب سال ۱۳۱۲ نزدیک به هشتاد سال پیش است و این گزارش تاکید دارد که این قانون دارای خلاهای قانونی بسیار است.
در گزارش مجلس، هم چنین آمده است که به عللی حاشیه ای چون «چند شغله بودن روسای وقت ستاد و تغییر مداوم مسئولان و مدیریت ‌ها» عملکرد این ستاد با اهداف اصلی آن فاصله دارد.
از آذر ماه سال ۸۸، ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز به سعید مرتضوی سپرده شده بود، اما وی به تازگی به سمت ریاست رياست سازمان تامين اجتماعی منصوب شده است. ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز هنوز از انتصاب فرد دیگری به سمت ریاست این ستاد خبر نداده است.
هیات تحقیق و تفحص مجلس در‌ پایان تاکید کرده است که به نظر می ‌رسد دولت «هنوز به صورت جدی خطر قاچاق کالا به کشور و ابعداد و آثار مخرب آن را حس نکرده است» و افزوده است: رسیدگی به اهداف مورد نظر ستاد مبارزه با قاچاق کالا «با ادامه روند جاری میسر نیست» و مستلزم وجود برنامه ‌ای راهبردی در این زمینه است.
طرح تحقیق و تفحص از عملکرد ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز فروردین سال ۱۳۸۹ در صحن علنی مجلس به تصویب رسید. گزارش این طرح بیش از دو ماه پیش تحویل هیات رییسه مجلس شده بود اما تاکنون در نوبت قرائت در مجلس علنی قرار نگرفته بود.

البته اگر قانون برخورد با قاچاقیان دانه درشت مربوط به هشتاد سال پیش است اما بر اساس همین قوانین جدید حکومت اسلامی، بیش از سه دهه است که دست و پای دزدان گرسنه را می برند؟!

هنوز سه هفته از اعلام نگرانی رییس سازمان بازرسی کل ایران در مورد تکرار تخلفی چون «اختلاس بزرگ» نگذشته است که مشاور او روز دوشنبه ۱۱ اردیبهشت 1391، از کشف «یک تخلف گسترده دیگر» در یک بانک دولتی کشور خبر داد. این مقام حکومت اسلامی به نام این بانک اشاره‌ای نکرده است.
با این حال آن طور که از گفته‌های این مقام برمی‌آید، این تخلف تازه در شعبه این بانک دولتی در استان هرمزگان رخ داده است.
به گفته مشاور رییس سازمان بازرسی کل ایران، در این تخلف «گسترده» یک بانک دولتی به شرکتی خصوصی «بیش از ده‌ ها میلیون یورو و چندین میلیون دلار تسهیلات» داده است بدون آن که از این شرکت وثیقه کافی دریافت کرده باشد.
این تخلف تازه در سیستم بانکی دولتی در حالی افشا شده است که از افشای تخلف معروف به «اختلاس بزرگ سه هزار میلیارد تومانی» در ایران هنوز مدت زمانی نگذشته و دادگاه رسیدگی به این فساد مالی هم‌ چنان ادامه دارد.
عباس مومن‌ آبادی، مشاور رییس سازمان بازرسی کل و مدیرکل بازرسی استان هرمزگان، روز دوشنبه درباره این تخلف تازه بانکی اشاره کرد که مسئولان این بانک دولتی با ارائه تسهیلات به این شرکت خصوصی «مرتکب تخلفات متعدد» شده‌ اند. به اقرار مومن‌ آبادی، بانک در حالی به این شرکت که نامی از آن نیامده تسهیلات داده است که سرمایه این شرکت از بدهی آن به سیستم بانکی ایران «بسیار کم تر» است، «آن هم در گرو بانک‌ ها می ‌باشد.»
انتشار خبر یک تخلف دیگر در سیستم بانکی حکومت اسلامی ایران، در حالی است که دادگاه رسیدگی به پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی مربوط به فعالیت ‌های اقتصادی «گروه امیر منصور آریا» هنوز به سرانجام نرسیده است.
گروه امیرمنصور آریا متهم است که با استفاده از نفوذ خود و همکاری برخی افراد از جمله مقام‌ های دولتی و نمایندگان مجلس اقدام به باز کردن اعتبارنامه‌های بازرگانی (ال‌سی‌های) جعلی و دریافت وام‌ های کلان بانکی کرده‌ است.
نماینده دادستان تهران، در ششمین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده «اختلاس سه هزار میلیارد تومانی»، برخی از نمایندگان مجلس، بازنشستگان قضایی- امنیتی، اطلاعاتی، سازمان خصوصی سازی و مدیران بانک‌ ها را متهم کرد که در این اختلاس دست داشته اند.
چند روز پیش نیز خبرگزاری حکومتی «ایلنا» از کشف یک فساد مالی دو میلیارد تومانی در اداره کل مالیاتی استان مرکزی خبر داده است.
با دستگیری یکی از کار‌شناسان ارشد امور مالیاتی استان مرکزی پرونده اختلاس دو میلیارد تومانی یک کارمند دولت که چک های واریزی مودیان مالیاتی را به نفع خود برداشت می کرد در دادسرای اسلامی شهرستان اراک گشوده شد. این پرونده تاکنون بیش از ۲۶۰ شاکی دارد.
البته با افزودن این اختلاس ها و قاچاق ها و دزدی هایی که فقط در سال گذشته در میان کمشکش ها و رقابت بیت رهبری و دولت اعلام شده اند و توسط مفامات و مسولین حکومت نیز بوده را به مسایل بالا اضافه کنیم به سادگی می بینیم که حکومت اسلامی در این بیش از سه دهه حاکمیت خونین خود، ایران را به معنای واقعی به بهشت ثروت اندوزان، دزدان، قاچاقچیان و آدم خوران تبدیل کرده است!

به علاوه این که موسسات دیگری هم در اختیار بیت رهبری قرار دارند که از شمول مالیات دهی معافند. این در حالی است که در لایحه بودجه 91 سهم مالیات بر واردات در مالیات‌‌ های غیرمستقیم در قانون بودجه‌ 90 حدود 59 درصد بوده است که در لایحه‌ بودجه سال 1391 به 62 درصد رسیده است. یعنی در این ردیف بودجه قرار نیست شرکت های دولتی و سپاه و بیت رهبری و دیگر گروه های مافیایی وابسته به حاکمیت مالیات بپردازند و قرار است این ارقام از حلقوم مردم محروم بیرون کشیده شوند. به علاوه این که به طور سنتی حاجی بازاری ها هم مالیات چندانی پرداخت نمی کنند. در واقع کارگران و کارمندان هستند که هر ماه از حقوق ناچیزشان، مالیات ها به طور منظم کسر می شود.
در لایحه بودجه 91، هم چنین اعتبار هدف مندی یارانه ‌ها در هاله ای از ابهام قرار دارد و دولت و مجلسی نشینان، اظهارنظرهای متفاوت و متناقضی در این مورد دارند.
ممبینی، در جواب خبرنگار ایسنا 1 بهمن 90، درباره علت خالی بودن جای یارانه‌ ها در ردیف بودجه سال91، گفته است: «ما در بودجه مواردی داریم که معمولا حکم دارد، ولی اعداد و ارقام آن در جداول ذکر نمی ‌شود. بعضی اعداد و ارقام جز این ‌که بودجه را متورم ‌کند، خاصیت دیگری ندارد!؟»
از سویی، آموزش و پرورش و آموزش عالی، بهداشت و درمان و کشاورزی و...، از کسر بودجه خود می نالند در حالی که در بودجه سال 91، موسسه «امام خمینی» و «جامعه المصطفی» قم همتراز با دانشگاه ‌های دولتی و دانشگاه پیام نور، هفت برابر بودجه دانشگاه های مادر را به خود اختصاص داده اند.
موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی قم كه تا پيش از اين از سوی مسئولان آن مستقل از سياست ‌های دولتی فعاليت می ‌كرد، براساس بودجه سال 1391 دولت دارای رديف مالی مستقلی است، در حالی كه طبق اساسنامه آن، بودجه ‌اش بايد «از وجوه شرعی و كمك‌ های دولت و افراد خير و منابع ديگر تامين شود.»
هم چنین بودجه پيشنهادی دولت برای دانشگاه پيام ‌نور در سال 91، دو برابر دانشگاه تهران، چهار برابر دانشگاه‌ های شريف، شهيد بهشتی، اميركبير، فردوسی مشهد و هفت برابر دانشگاه‌ های صنعتی و شهرستانی است.
یک موضوع مهم دیگر در بودجه 91، این است که حتی برخی نمایندگان مجلس آن را قبول نداشتند و خواهان نوشتن لایحه بودجه دیگری بودند. برای نمونه، ثروتی یکی از نمایندگان مجلس، درباره دلایل رد کلیات لایحه بودجه گفته بود: «یکی به دلیل این که قانون هدف مندی یارانه ها در لایحه بودجه نیامده بود، دوم نرخ ارز در لایحه معلوم نبود، سوم به دلیل این که درآمدهای لایحه واقعی نبود، چهارم سقف بودجه مشخص نبود، پنجم میزان انتشار اوراق مشارکت مشخص نبود، ششم به دلیل این که توزیع بودجه بر اساس شاخص های کلان مورد اعتراض نمایندگان مخالف کلیات بودجه قرار داشت.»
احمد توکلی، نماینده دیگر مجلس و رییس مرکز پژوهش های مجلس، چند روز بعد از ارائه لایحه بودجه به مجلس، گفته بود که این لایحه، «از جهت نقض قوانین بودجه ریزی و عدم رعایت قوانین، حیرت آور است» اما همان طور که در بالا اشاره کردیم در دقیقه نود، با توصیه رهبر و دخالت مستقیم لاریجانی رییس مجلس، لایحه بودجه 91 که از سوی کمیسیون تلفیق رد شده بود به فاصله یک روز مجددا مورد تصویب قرار می گیرد؟!

یکی از دست آوردهای فوری بودجه 91 و دست پخت و دولت و مجلس را می توان در تعیین دست مزد کارمندان مشاهده کرد؟ بیست و هفتم اردیبهشت، خبر داده بودند که بنابر مصوبه مجلس حقوق کارمندان دولت، 15 درصد افزایش خواهد یافت؛ هنوز دو روز از این خبر نگذشته بود که معاونت برنامه‌ ریزی ریاست‌ جمهوری اعلام کرد اعتبار حقوق‌ ها 4 هزار میلیارد تومان کسری دارد. و این مساله بار دیگر عنوان شد که اعتبار تصویب شده 5 هزار میلیارد کم تر از انتظار دولت است؛ در نتیجه افزایش حقوق‌ ها تا اطلاع ثانوی منتفی شد. آن‌ هم در شرایطی که کارمندان با توجه به تورم موجود افزایش 15 درصدی را هم ناچیز ارزیابی می ‌‌کردند.
بر اساس قانون مدیریت خدمات کشوری، می ‌بایست هر سال حقوق ‌ها بر اساس تورم افزایش پیدا کند. اما نمایندگان مجلس امسال این قانون را متوقف کردند و میزان افزایش حقوق ‌ها را در اختیار دولت قرار دادند.
پیشنهاد دولت هم در لایحه 91 افزایش 15 درصدی حقوق‌ کارمندان بود؛ بنابراین مشخص شد که حقوق ‌ها در سال جاری 15 درصد افزایش پیدا خواهند کرد. افزایشی که گفته می ‌شود شخص رییس‌ جمهور بر آن تاکید داشته است.
در حین بررسی لایحه بودجه، دولت یک‌ باره مطرح کرد که برای پرداخت دست مزد و حقوق کارکنان، به 5 هزار میلیارد تومان اعتبار بیش رتر نیاز دارد؛ اما نمایندگان مجلس این میزان اعتبار جدید را تصویب نکردند.
مردم از بالا بودن قیمت اجناس و حامل ‌های انرژی و سوخت نسبت به درآمد سرانه ‌شان به تنگ آمده اند و می‌ گویند که با میزان حقوق سالیانه ‌شان جواب گوی هزینه‌ های کمرشکن زندگی به ویژه مواردی چون درمان و مسکن نیستند. بسیاری از کارمندان دولت نیز پس از انتشار خبر افزایش 15 درصدی حقوق، به متناسب نبودن این افزایش با تورم موجود در جامعه، اعتراض داشتند و میزان افزایش را غیرواقعی خواندند.
در این بین کارمندان معترض، به دلیل این که با تهدید به تعدیل نیرو هم مواجه می‌ شوند ناچارا ترجیح می ‌دهند برای حفظ وضعیت موجود سکوت پیشه کنند.
700 میلیارد تومان از بودجه به اشخاص حقیقی و حقوقی تعلق می گیرد که قابل نظارت نیستند و 138 موسسه که د ردیف کمک بگیران دولتی و غیر دولتی هستند که از این بین 94 موسسه مذهبی هستند. در حالی که بودجه ‌ريزی بايد به صورتی انجام گيرد تا از حقوق كارگران و از كار و اشتغال دفاع و حمايت شود و بخش اعظم بودجه به بخش حدمات و رفاه اجتماعی اختصاص داده شود.
بدین ترتیب، بررسی بودجه سال ۹۱، آشکارا نشان داد که یک بودجه نظامی است و قرار نیست با این بودجه، مثلا معضل بی کاری حل گردد و جلو رشد تورم و گرانی گرفته شود و یا خدمات درمانی و بهداشتی گسترش یابد.
مجلسی که هم این بودجه را مورد تصویب قرار داده هم چون دولت و حاکمیت، مجلس بی خاصیت و مجلسی است که منافع سرمایه داران و حاکمیت را مدنظر دارد و کاری به معضلات و مشکلات مردم ندارد.
سياست ‌های حکومت اسلامی، سبب شده است که ایران در سطح بین المللی تحریم اقتصادی شود و تهدید جمله نظامی به ایران نیز هم چنان نگران کننده است. از سوی دیگر، با حدف سوبسیدهای دولتی «هدف مندی يارانه ‌ها»، نه تنها كار توليد محدود و اشتغال سخت و تنگ شده است و مردم به شدت در برابر گرانی قرار دارند، بلکه بی کارسازی های شاغلان نیز به نگرانی و دغدغه مزدبگیران اضافه شده است. بر این اساس، اين بودجه بیش تر از بودجه های گذشته، تنها به نفع ثروتمندان است.
در چنین شرایطی، حکومت اسلامی برای زهرچشم گرفتن از جامعه و جلوگیری از خیزش های احتمالی مدمی و اعتصابات کارگری، بگیر و به بند در جامعه را تشدید کرده و دستگیری ها و اعدام ها را نیز در روزهای اخیر تشدید کرده است.
اما همگان می دانند که این ترفندهای وحشیانه حکومتی اسلامی، برای مردمی که کارد به استخوان شان رسیده تاثیری ندارد و به زودی اکثریت مردم آزاده ایران و در پیشاپیش همه نیروهای جوان پرانرژی و تشنه آزادی و شادی و برابری و عدالت، آتش فشان خروشانی در ایران برپا خواهند کرد و جهنم سوزانی برای سران حکومت و همه جناح های آن به وجود خواهند آورد!
سه شنبه دوم خرداد 1391 - بیست و دوم می 2012








همسر ابوالفضل قدیانی: همسرم از مواضع خود کوتاه نمی آید
 جرس: هفته گذشته در پی مراجعه وکیل ابوالفضل قدیانی به دادسرا برای پیگیری وضعیت موکل خود، حکم یکسال حبس تعزیری این مبارز انقلابی در بند بطور شفاهی به وی ابلاغ می گردد. این در حالی است که طی سه سال گذشته سه پرونده برای ابوالفضل قدیانی تشکیل شده و در مجموع به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده است که یکسال حکم پرونده اول در چهارم آذر ماه به پایان رسیده است اما از آن زمان تاکنون به شکل غیرقانونی در زندان نگهداری می شود. 
زهرای رحیمی همسر آقای قدیانی در خصوص حکم جدید همسرش به "جرس" می گوید: "هفته گذشته وکیل آقای قدیانی به دادگاه رفته بودند و در آنجا بطور شفاهی به ایشان گفته اند که آقای قدیانی به یکسال حبس تعزیری به اتهام نوشتن نامه به رهبری محکوم شده است. قبل از این حکم به یکسال حبس تعزیری به اتهام تبلیغ علیه نظام و توهین به رییس جمهور و به سه سال توهین به رهبری محکوم شدند که این سه سال هنوز در دادگاه تجدید نظر تایید نشده است. در حقیقت این دو حکم دادگاه بدوی است و هنوز در دادگاه تجدید نظر تایید نشده است و در مجموع آقای قدیانی به پنج سال محکوم شده اند. حتی زمانیکه چهارم آذرماه حکم یکساله همسرم تمام شد دادگاه بدوی هنوز حکم نداده بود اما مانع از آزادی او شدند و الان هم نگهداری ایشان در زندان "غیر قانونی" است، زیرا وثیقه گذاشته شده و حکم دادگاه تجدید نظر هنوز صادر نشده است. البته تنها آقای قدیانی نیستند که غیرقانونی در زندان نگهداری می شوند بلکه خیلی از زندانیان سیاسی الان همین وضعیت را دارند."
ابوالفضل قدیانی بارها اعلام کرده بود که به علت عدم صلاحیت دادگاه انقلاب در آن شرکت نخواهد کرد. وی با بیان اینکه اساسا برگزارى چنین دادگاهى را فعلى مجرمانه و برگزار کننده یا برگزار کنندگان را مجرم مى داند نوشته است: "با استناد اصول ١۵٩،١٧٢،١٧٣ قانون اساسی اولا دادگاه های انقلاب علی الاصول غیر قانونی بوده ثانیا با استناد اصل ١۶٨ قانون اساسی و تبصره ذیل ماده ٢٠ قانون تشکیل دادگاههای انقلاب مصوب سال ٧٣ و اصلاحی سال ٨١، رسیدگی به اتهام سیاسی انحصارا و اختصاصا در محاکم عمومی دادگستری و با حضور هیات منصفه واقعی (نه حکومتی) و بصورت علنی برگزار می گردد لذا چون دادگاه های انقلاب واجد اوصاف قانونی فوق نبوده در دادگاه شرکت نخواهم کرد."
اما اواخر فروردین ماه سال جاری ماموران به بهانه بردن او به پزشک وی را به دادگاه می برند. او بار دیگر به عملکرد رهبری انتقاد می کند و در آن دادگاه می گوید که به جای سه پرونده که تا کنون برای من تشکیل داده اید سی پرونده، سیصد پرونده، سه هزار پرونده تشکیل دهید و اصلا مرا به سه هزار میلیارد سال زندان محکوم کنید! اما دادگاه شما "غیر قانونی" است و تحمل زندان شما نیز تغییری در عقاید من ایجاد نخواهد کرد...
وی با تاکید بر عدم استقلال دستگاه قضا خطاب به قاضی مقیسه در آن دادگاه می گوید: "متاسفانه شما به عنوان رییس دادگاه، دست نشانده دستگاه امنیتی هستی و دستگاه قضایی اساسا استقلال ندارد، آقای صادق لاریجانی که قاضی القضات این مملکت است می گوید افتخار می کنم که امر بر و فرمانبردار رهبری هستم. شما اگر خود را مسلمان می دانید حتما خبر دارید که دادگاه امیرالمومنین و آن یهودی چطور برگزار شد، وقتی قاضی علی (ع) را با کنیه خطاب کرد، علی (ع) اعتراض کرد که عدالت و مساوات را میان او ویک یهودی رعایت کند و اما آیا امروز دستگاه قضایی که قاضی القضاتش خود را فرمانبر رهبری می داند، می تواند آقای خامنه ای را به دادگاه بیاورد و به شکایت من از او رسیدگی کند؟"
همسر این منتقد رهبری تصریح می کند: "دوشنبه هم که به ملاقات آقای قدیانی رفتیم خبر یکسال حکم را به ایشان دادیم. زمانیکه آقای قدیانی را به بهانه پزشک بردن به دادگاه برده بودند، همانجا به قاضی گفتند که به هر حال من یک حرف حقی می زنم و شما هر گونه که می خواهید عمل کنید و حتی ذکر هم کرده بودند سی پرونده ، سیصد پرونده و ...تشکیل دهید و حکم بدهید، اما من از مواضع خود کوتاه نمی آیم."
گفتنی است، پس از اظهارات عضو شورای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی با ارسال نامه ای به دادستانی تهران، با اشاره به مواضع ابوالفضل قدیانی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب از درون زندان، خواستار برخورد و تشدید مجازات این زندانی سیاسی شده است.
زهرا رحیمی در این زمینه خاطر نشان می کند: "ما هم این خبر را شنیدیم. در هر حال ما انتظار داریم که قاضی عادلانه قضاوت کند اما متاسفانه در مملکت ما در خصوص زندانیان سیاسی قضاوت عادلانه دیده نمی شود. همه این زندانیان بی دلیل در زندان هستند و برخلاف آنچه که در قانون اساسی بر آزادی بیان تاکید شده، اما زندانیان سیاسی به دلیل بیان اعتقادات و حرفهای خود در زندان هستند. ما حتی شاهد هستیم که بعضی از علما نسبت به این وضعیت انتقاد دارند اما اراده ای برای شنیدن حرفهای آنان از سوی حاکمیت نیست. عملکرد حاکمیت هم به مراجع و علما که دلسوزانه انتقاد می کنند ضرر می زند و هم به رفتار دینی جوانان آسیب می رساند."
ابوالفضل قدیانى بارها در طول دوران حبس خود بدلیل وخامت وضعیت جسمانی و مشکلات قلبی به بیمارستان منتقل شده است و یکبار تحت عمل جراحی قرار گرفت و هم اکنون در سن شصت و هفت سالگی و مشکلات جسمانی نیاز به مراقبت و رسیدگی پزشکی دارد.
همسر وی با ابراز نگرانی از وضعیت جسمانی آقای قدیانی می افزاید: "آقای قدیانی وضعیت جسمانی مناسبی ندارند. دو بار ایشان را به پزشک قانونی بردند و وقتی من برای پیگیری نظر پزشک قانونی رفتم پاسخی ندادند و تنها گفتند که دادستان یا قاضی باید دستور دهند. با توجه به اینکه مطمئن هستم نظر پزشک قانونی مخالف نگهداری آقای قدیانی بخاطر مشکلات حاد جسمانی ایشان در زندان است، به آنها اصرار کردم تا نظر پزشک قانونی را به من بدهند تا پیگیری کنم اما باز مخالفت کردند. بخاطر شرایط جسمانی آقای جسمانی ما به شدت در هراس و نگرانی بسر می بریم بطوریکه اگر روزی دو و سه نفر به من زنگ بزنند و حال آقای قدیانی را بپرسند بشدت می ترسم و فکر می کنم اتفاقی برای ایشان افتاده است و مدام در استرس و اضطراب هستم. فقط روزهای دوشنبه بصورت کابینی ایشان را ملاقات می کنم و از حال ایشان خبردار می شویم. "
شایان ذکر است که ابوالفضل قدیانی، از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و رییس کمیته تشکیلات این حزب مسن ترین زندانی حامی جنبش سبز در بند 350 زندان اوین است که در تاریخ 19 دی ماه سال 89 برای گذراندن حکم یک سال حبس به اتهام تبلیغ علیه نظام و توهین به رییس جمهور به بند 350 اوین رفت و از آن زمان علی رغم پایان یافتن حکمش بطور غیر قانونی در زندان نگهداری می شود. وی پیش از بازگشت به زندان گفته بود که حاکمیت حاکمیت استبدادی است. خودشان را قانون گرا مینامند اما از قانون فرسنگ ها فاصله دارند در دادگاه گفتم اگر شما نمی ترسید اجازه بدهید این سو و طرفداران یک راهپیمایی بگذارند شما هم راهپیمایی بگذارید و نظار بی طرف هم نظارت کنند تا ببینند چه کسی اکثریت دارد. اما همیشه از حضور مردم واقعی ترسیده اند.
 





جـــرس: با گذشت یک سال از ماجرای رها کردن بیماران بی بضاعت در خیابان و بیابان توسط بیمارستان های دولتی، این بار منابع خبری گزارش داده اند : رحیم، نوجوان ۱۵ ساله چهارمحال و بختیاری که در بیمارستان چمران اصفهان تحت عمل جراحی تعویض دریچه قلب قرار گرفته بود، به دلیل عدم توانایی پرداخت یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان به بیمارستان درب خروج بیمارستان بر روی وی بسته شده است.
به گزارش فارس از اصفهان، رحیم انصاری بارزی از روستای شوارز چهار محال و بختیاری که یکی از روستاهای محروم این استان است، اجازه خارج شدن از بیمارستان را ندارد و در بخش جراحی این بیمارستان بستری است.
رحمت انصاری بارزی، برادر بزرگ‌تر وی که هزینه تمام شده بیمارستانی رحیم را دو و نیم میلیون تومان عنوان کرده، افزود: یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان برای بستری کردن برادر کوچک‌ترم در بیمارستان نیاز داشتم که با در اختیار داشتن ۸۰۰ هزار تومان و تهیه ۵۰۰ هزار تومان آن از طریق صدقه دادن ۴۰، ۵۰ ، ۲۰ هزار تومانی کارگرانی مثل خودم جمع‌آوری شد در اصفهان موفق به بستری کردن رحیم شدم.
وی با اشاره به اینکه پزشک جراح رحیم با وجودی که نسبت به وضعیت ما باخبر بود حاضر به دریافت نکردن حق زیرمیزی خود نشد، افزود: یکی از خیریه‌های درمانی اصفهان با پرداخت ۵۰۰ هزار تومان حق زیرمیزی جراح، حاضر به درمان رحیم شد.
برادر بزرگ‌تر رحیم با بیان اینکه بیمه روستایی و بیمه دانش‌آموزی رحیم هیچ کمکی به تسریع و کاهش هزینه‌های درمانش نکرد، گفت: زمانی که نزد مددکار بیمارستان چمران برای کمک رفتم، تنها از وی شنیدم که بیمه روستایی و دانش‌آموزی یک برگه تزئین شده‌ای است که هیچ کارایی از آن بر نمی‌آید.
وی با بیان اینکه برای دریافت کمک به نزد مددکار استانداری اصفهان رفته است، گفت: مددکار استانی در پاسخ به درخواست من بیان داشت؛ یکصد نفر مانند برادر شما هم‌اکنون کنار خیابان هستند، اما کمکی به آنها نکردیم.
رحمت با بیان اینکه برای ترخیص برادرم و کامل شدن پولم به کمیته امداد امام، خیریه‌های درمانی و دفتر نمایندگی ریاست جمهوری اصفهان سر زدم اما هیچ یک جواب سلام من را هم ندادند، افزود: هر زمانی که خواستم با رئیس بیمارستان چمران صحبت کنم وی داخل جلسه بود و فرصتی برای شنیدن سخنانم نداشت.
وی گفت: حتی قادر به تهیه داروهای برادرم نیستم و این در حالی است که پزشک رحیم گفته است اگر داروهایش را مصرف نکند احتمال خطر مرگ برای رحیم وجود دارد.
گفتنی است، فصل سوم احکام پزشکان و بیماران با عنوان احکام معاینه، تشخیص و درمان که صفحه ۵۴ این کتاب است به صراحت آورده شده که "اگر داروى مؤثر بر درمان بیمارى در دسترس نباشد و یا به منظور گران بودن، بیمار قادر به تهیه آن نباشد در صورتى که جان بیمار در خطر باشد پزشک و دیگران که توان دارند، به صورت واجب کفایى مسئول هستند که داروى مورد نیاز را به هر طریق تهـیه نمایند و جان بیمار را نجـات دهند، یا باید از طـریق بیت‌المال هزینه‌‌هاى لازم تـأمین شود".
همچنین بر اساس اصل ۲۹ قانون اساسی "برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی‌، بیکاری‌، پیری‌، از کارافتادگی‌، بی‌سرپرستی‌، در راه‌ماندگی‌، حوادث و سوانح و نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبت‌های پزشکی به صورت بیمه و غیره حقی همگانی ‌است."
همچنین دولت مکلف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم‌، خدمات و حمایت‌های مالی فوق را برای یکا‌یک افراد کشور تأمین کند.
یکی از اعضای خیریه‌های درمانی در پاسخ به این سؤال که چطور با وجود این همه خیریه‌های درمانی استان اصفهان تأمین یک میلیون و ۳۰۰ برایشان هزینه‌بر است و قادر به آن نیستند، گفت: بسیاری از خیریه‌های تنها به دنبال امتیاز یا نام و نشانی هستند که در قالب خیریه‌های درمانی این امر با سهولت بیشتری انجام می‌گیرد.
به گزارش فارس، پذیرش بیمارستان چمران اصفهان و قسمت جراحی این بیمارستان حضور چنین بیماری را تأیید کرد.

داستان دنباله دار
سال گذشته همین روزها بود که گزارش رسید: بیماران بی پول از سوی بیمارستان ها در خیابان رها می شوند و سیاست های غلط وزارتخانه های بهداشت و رفاه در خودگردان كردن بیمارستان های دولتی و حذف بیمه روی تخت، مشكل بیماران بی بضاعت را دوچندان كرده است.
پزشك معالج دو تن از بیماران رها شده در بیمارستان فیروزآبادی (بیمارستان دومی كه این دو بیمار را پذیرش كرده بود... بیمارستان اول، بیمارستان امام خمینی بود، که بیماران را به دلیل بی پولی، در بیابان پرتاب کرده بود) در گفت وگو با «جام جم» ضمن انتقاد از سیستم خودگردانی بیمارستان های دولتی، گفت: به طور متوسط روزانه یك یا دو بیمار با وضعیت مشابه این دو بیمار رهاشده ، وارد اورژانس بیمارستان می شوند.
دكتر بهروز هاشمی، متخصص طب اورژانس ادامه می دهد:این بیماران معمولاهمراه ندارند و پولی هم برای بستری شدن ندارند و كارهای اولیه درمان در بخش اورژانس برایشان انجام می شود اما معمولابرای انتقال به بخش های مربوطه دچار مشكل می شوند.
به گفته او نهادهای حمایتی مانند بهزیستی یا كمیته امداد در این موارد معمولایا پاسخی نمی دهند یا خیلی دیر اقدام می كنند، مانند همین حادثه كه یكی از بیماران بعد از بستری در بیمارستان فیروزآبادی در نهایت به بهزیستی تحویل داده شد.
گفتنی است، برابر گزارش جام جم، از سال ۸۸ (زمان به قدرت رساندن مجدد احمدی نژاد)، بیمه ها از حذف بیمه روی تخت خبر دادند كه با واكنش های زیادی مواجه شد تا آنجا که وزارت رفاه و سازمان های بیمه گر اعلام كردند این بیمه ادامه خواهد داشت اما در عمل بیمار بی پول و بدون خدمات بیمه ای در صورت بستری نه تنها هیچ حمایتی ندارد بلكه ممكن است در گوشه خیابان رها شود.

وزارت بهداشت چه گفت؟
سال قبل در گیرودار خبر رها شدن چند بیمار در خیابان، دكتر حسن امامی رضوی، معاون درمان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی در خصوص خودگردان شدن بیمارستان ها در گفت وگو با «جام جم» گفته بود "مشكل از آنجا ناشی می شود كه نه تنها تعرفه های موجود واقعی نیست و بیمارستان ها نمی توانند هزینه های خودشان را تامین كنند، بلكه فرانشیز پرداخت شده برای بیماران نیازمند هم به شكل واقعی و درست پرداخت نمی شود."
به گفته او در حال حاضر بیمارستان های دولتی با سیستمی اداره می شوند كه بر اساس آن یا درآمدشان را خودشان به دست می آورند یا دولت كمك می كند، یعنی هم بر اساس درآمد ها و هم با كمك بیمه ها اما هیچ كدام از این دو سیستم نمی تواند دقیقا برای تامین مشكلات آنها كافی باشد.
امامی با انتقاد از دولت و بیمه ها نسبت به اجرا نشدن بیمه روی تخت، نسبت به وضعیت بیماران بی بضاعت ابراز نگرانی کرده بود.
کارشناسان می گویند با توجه به وضعیت فعلی کشور: "اگر پول ندارید، بیمار نشوید."
تمام این موارد درحالیست که بودجه های مصرف شده در کشورهای خاص توسط دولت جمهوری اسلامی، می توانست جهت تامین هزینه های درمانی نوجوانان بیمار و افراد بی بضاعت و مصارف آموزشی گردد.




نوسانات و افزایش قیمت کالاها همچنان گریبانگیر جامعه ایران است
جـــرس: به گزارش منابع اقتصادی، نوسانات قیمت کالاها و خدمات در ایران همچنان ادامه داشته و هر روز تعدادی از کالاها قیمتشان صعود می کند و دولتی ها همچنان مدعی "کاهش تورم"، "بهبود وضعیت معیشتی مردم در اثر سیاست های اجرایی" و همچنین "موفقیت سیاست های اقتصادی" خود هستند.
به گزارش مهر، این درحالیست که به نظر کارشناسان، تولیدکنندگان کشور هم تقصیر ندارند، چرا که آنها نیز این روزها به دلیل شرایط بد اقتصادی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند و درخواست‌های آنها برای افزایش قیمت در سازمان حمایت مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان، همچنان در حال بررسی است. اما مصرف‌کنندگان در این فضا، از سویی می‌شنوند که مسئولان قصد دارند که قیمتها را کنترل کنند و از سویی دیگر، وقتی با واقعیت بازار مواجه می‌شوند، تمام تصورات ذهنیشان، رنگ می‌بازد.

نوسانات قیمتی، جدال میان فروشنده و خریدار
بر اساس این گزارش، حال و روز این روزهای بازار کالاهای مصرفی و اساسی مورد نیاز مردم این چنین است.
یکی از خریدارانی که برای خرید شیر به مغازه مراجعه کرده است، در جدالی لفظی با فروشنده، وعده مسئولان را پیگیری می‌کند و می‌گوید: مگر قرار نبود که قیمتها کاهش پیدا کند، شما همچنان قیمت شیر را همان ۱۲۰۰ تومان می‌دهید در حالیکه فروشنده می‌گوید که در این میان مقصر نیست و بر اساس نرخ درج شده بر روی کالا، عمل می‌کنم.
فروشنده می‌گوید: برخی از برندهای تولیدکننده مواد لبنی کاهش قیمت داده‌اند اما برخی دیگر از این دستور تمکین نمی‌کنند و بارنامه‌ها را همچنان با قیمت دلخواه خود تعیین می‌کنند. این دیگر به فروشنده ارتباطی پیدا نمی‌کند و تولیدکننده است که قیمت دلخواه خود را بر روی کالا حک کرده است.

گرانفروشان را تحریم کنیم ؟
اما نکته حائز اهمیت در این میان آن است که خریداران باید آن دسته از برندهایی را که گرانفروشی می‌کنند، تحریم کرده و از آنها خرید نکنند تا آنها نیز متوجه شوند که باید مشکلات خود را با دولت حل کرده و تبعات آن را متوجه مصرف‌کننده نکنند. این بهترین راهکاری است که یک برند را می‌توان متوجه ضرورت رعایت از حقوق مصرف‌کننده کرد.
البته این ایده‌ای است که یکی از خانم‌های خریدار که در جریان بحث میان فروشنده و خریدار شیر صورت گرفته است، بیان می‌کند و معتقد است که حیات تولیدکنندگان بسته به نظر مصرف‌کنندگان است و اگر مصرف‌کنندگان زمانی که حقی از آنها ضایع می‌شود و تولیدکننده‌ای سعی در تمکین از این حق ندارد، باید از سوی مصرف‌کنندگان مورد تنبیه واقع شود.
او می‌افزاید: رفتار مصرف‌کنندگان با یک برند، به نوعی حمایت یا عدم حمایت از تولیدکنندگان را نشان می‌دهد، یعنی اگر مردم اقبال به خرید از یک برند داشتند، مشخص است که آن برند می‎تواند پله‌های موفقیت را طی کند، اما اگر مردم از آن برند خرید نکنند و اعتمادشان به آن سوءاستفاده شود، حتما و حتما ناکامی تولیدکننده را در بر دارد.

کم‌فروشی، شگردی برای تثبیت قیمت
در اینکه هزینه‌های تولیدکنندگان افزایش یافته است، شکی نیست. دستمزدها بالا رفته است، قیمت مواد اولیه در بازارهای جهانی افزایش یافته است و از همه مهمتر، نرخ ارز حتی اگر به نرخ رسمی هم محاسبه شود، از ۱۱۵۰ تومان به ۱۲۲۶ تومان ارتقاء یافته است، بنابراین شرایط برای تولیدکنندگان فراهم نیست تا تثبیتی بر قیمتها داشته باشند.
از سوی دیگر، دولت نیز اصرار دارد تا ارز مورد نیاز تولیدکنندگان را به نوعی تامین کند، اما پشت‌پرده چه می‌‎گذرد مشخص نیست، حتی مهدی غضنفری وزیر صنعت، معدن و تجارت نیز بارها و بارها از بانک مرکزی درخواست کرده است که به نوعی تخصیص ارز به این بخش و همچنین واردکنندگان کالاهای اساسی را تسریع بخشد.

کلاف سردر گم ارز ۱۲۲۶ تومانی
اما ارز، همچنان کلاف سر درگمی است که تولیدکنندگان و واردکنندگان کالاهای اساسی، حساس و ضروری مورد نیاز مردم با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. تا جایی که وزارت صنعت، معدن و تجارت مجبور به دریافت مصوبه‌ای از دولت برای تخصیص ۲۴ میلیارد دلار ارز ۱۲۲۶تومانی شد؛ اما اینکه تولیدکنندگان بتوانند از آن بهره‌مند شوند نیز موضوعی قابل بحث است.
محمدعلی ضیغمی، معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت در این رابطه می‌گوید: بخش عمده‌ای از واردات شامل واردات مواد اولیه کارخانجات تولیدی می‌شود؛ بطوریکه کارخانجات پودر شوینده قسمت عمده‌ای از مواد پتروشیمی خود را وارد می‌کنند.
وی می‌افزاید: کارخانجات روغن‌نباتی نود درصد از مواد خام مورد نیاز را وارد می‌کنند، کارخانجات فولاد پنجاه درصد شمش مورد نیاز را وارد می‌کنند و همچنین کارخانجات لاستیک نیز عمده مواد اولیه خود را از طریق واردات تأمین می‌کنند لذا تخصیص این مبلغ از سوی معاون اول ریاست جمهوری در راستای حمایت از تولید ملی است.
ضیغمی، می‌گوید: در حال حاضر فرآیند تامین مواد اولیه در بخش تولید کشور کند شده است و این موضوع تهدیدی جدی است؛ لذا انتظار داریم تا بانک مرکزی و بانک‌های عامل این تصمیمات اخذ شده را با جدیت و سرعت بیشتری به انجام برسانند. از مبلغ اعلام شده نهاده‌های کشاورزی شامل کنجاله سویا، دانه‌های روغنی، جو و ذرت وارد می‌شود و همچنین دارو و واکسن، کود، سم و بذر وارد کشور می‌شوند.

فائو چه می‌گوید...
همچنین سازمان جهانی خواروبار و کشاورزی سازمان ملل(فائو) در جدیدترین گزارش خود موسوم به سالنامه آماری ۲۰۱۲ به بررسی میزان وابستگی ۱۰۶ کشور جهان به واردات غذا و محصولات کشاورزی پرداخته است.
این گزارش واردات مواد غذایی ایران در سال ۲۰۱۰ را بالغ بر ۶,۲۳۵ میلیارد دلار اعلام کرده است. پیش تر سازمان تجارت جهانی نیز واردات مواد غذایی توسط ایران را در این سال حدود ۸,۱۵میلیارد دلار اعلام کرده بود.
فائو در بخش دیگری از گزارش خود سرانه واردات مواد غذایی کشورهای مختلف را که می‌تواند معیاری برای تشخیص میزان وابستگی هر کشور به واردات غذا باشد اعلام کرده است. بر اساس این گزارش سرانه واردات مواد غذایی ایران در سال ۲۰۱۰ بالغ بر۸۴,۳ دلار بوده است که نسبت به سال ۲۰۰۰ افزایش دو و نیم برابری داشته است. سرانه واردات مواد غذایی ایران در سال ۲۰۰۰ بالغ بر ۳۴,۹ دلار گزارش شده است.
بر این اساس در میان ۱۰۶ کشور رتبه ایران از نظر میزان وابستگی به واردات مواد غذایی ۸۸ اعلام شده است. به عبارت دیگر، رتبه ایران از نظر خودکفایی در تامین نیازهای خود۱۸ دلار برآورد شده است. کره شمالی با واردات سرانه ۸,۹ دلار کمترین وابستگی به واردات مواد غذایی را در سال ۲۰۱۱داشته است و هند با ۱۰,۲ دلار و میانمار با ۱۰,۳ دلار به ترتیب در رتبه های دوم و سوم قرار گرفته اند.
میزان واردات سرانه برخی کشورهای دیگر همچون عربستان ۵۳۹ دلار، ترکیه ۹۵ دلار، امارات ۱۳۱۶دلار، امریکا ۲۵۷ دلار، کانادا ۷۰۸ دلار، ژاپن ۴۵۴ دلار، اتحادیه اروپا ۸۲۴ دلار و روسیه ۲۷۳دلار بوده است.

قیمت کالاهای اساسی، حساس و ضروری
قیمت مرغ کامل تازه بسته‌بندی کیسه‌ای هر کیلوگرم ۴۶۸۰ تومان، مرغ منجمد ۳۱۰۰ تومان، مرغ کامل تازه بسته‌بندی بشقابی ۴۷۱۰ تومان، تخم‌مرغ تازه غیربسته‌بندی ۱۷۹۰ تومان، تخم‌مرغ شناسنامه‌دار غیربسته‌بندی ۱۸۹۰ تومان است.
به گزارش مهر، همچنین گوشت راسته با استخوان ۱۶۳۰۰ تومان، راسته بی‌استخوان ۲۴۷۰۰ تومان، ران پاک‌کرده گوسفند ۲۰ هزار و ۹۰۰ تومان، سردست ۲۰ هزار و ۸۵۰ تومان، قلوه‌گاه بی‌استخوان ۱۱هزار و ۹۰۰ تومان، خورشتی ۱۵ هزار و ۵۰۰ تومان، قلوه‌گاه ۹۹۰۰ تومان است.
بسته ۹۰۰ گرمی نخود ۲۶۰۰ تومان، لوبیا چیتی ۹۰۰ گرمی ۲۶۰۰ تومان، لوبیا قرمز ۹۰۰گرمی ۲۱۵۰ تومان، لوبیا چشم بلبلی ۹۰۰ گرمی ۲۳۵۰ تومان، لپه ۹۰۰ گرمی ۲۶۵۰ تومان و ماش ۹۰۰ گرمی ۲۶۰۰ تومان است.
همچنین شکر فله کیلویی ۱۲۵۰ تومان، قند کله فله ۱۴۲۰ تومان، قند شکسته کارتنی ۱۵۲۰ تومان گزارش شده است.
این موارد در حالیست که دولت و در راس آن محمود احمدی نژاد، از پیش از آغاز طرح حذف سوبسیدها – موسوم به هدفمندی یارانه ها- مدعی "کاهش قریب الوقوع قیمت کالاها و خدمات اساسی" و همچنین "بهبود وضعیت معیشتی" مردم بوده و سفرهای مردم را ناشی از رضایت آنان از وضعیت اقتصادی فعلی ارزیابی کرده اند.

گرانی امان مردم را بریده است
چند روز پیش یکی از کارشناسان کشور طی گزارشی در روزنامه «مردمسالاری» آورده بود: "محمود احمدی نژاد در اردیبهشت سال ۸۷ در جمع خبرنگاران داخلی و خارجی و در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود در این سال، وقتی در برابر این سوال قرار گرفت که وضعیت معیشتی مردم را چگونه می‌داند،با صراحت و مثل همیشه گفت: وضعیت معیشت مردم بهتر از قبل است. البته به دلیل گرانی‌هایی که در بعضی بخش‌ها اتفاق افتاد، وضعیت فعلی، آن چیزی که می‌خواهیم نیست و فشارهایی در بعضی بخش‌ها به مردم وارد می‌شود، اما در مجموع، قدرت خرید در 3 سال اخیر افزایش یافته و وضع دهک‌های پایین بهبود یافته است. عواملی خارج از اراده دولت وارد شدند، که تلاش می‌کنیم مهار شود.
این سوال وجواب در روزهایی شکل گرفت که مثل بیشتر ایام دولت احمدی نژاد،گرانی های روز افزون،مردم را آزار می‌داد و تورم به ۲۵درصد نزدیک می‌شد؛ اما احمدی نژاد همان طور که یک سال بعد و در مناظره های انتخاباتی ، تورم را ۱۵ درصد می‌دانست،در آن زمان نیز وضع معیشتی مردم را بهتر از زمانی دانست که دولت اصلاحات روی کار بود.
محمدحسین روانبخش در این گزارش آورده است: "آن روزها، اقتصاد مثل امروز (سال ۹۱) وضعیتی نابسامان داشت ولی متاسفانه دولت مشکلات و معضلات را نمی‌دید و اشکالات بسیار مدیریتی خود را نمی‌پذیرفت . همین عوامل باعث شده که امروز اقتصاد ایران دچار خسران غیر قابل جبرانی شده و دیگر به سختی می‌توان آب رفته را به جوی بازگرداند."





جـــرس:
عزل دسته جمعی مدیران برخی فدراسیون های ورزشی ایران - همانگونه که انتظار می رفت- با واکنش جدی جامعه ورزش روبرو شد، به گونه ای که کارشناسان و صاحب نظران حوزه ورزش بابت این اتفاقات غیرمنتظره، انتقادات تندی را انجام دادند تا وزارت ورزش با بحرانی عجیب رو به رو شود.
به گزارش آفتاب، تحلیل های منتقدان ورزشی در کنار اظهارات مدیران برکنار شده از سوی وزارت ورزش و جوانان پروژه مهره چینی برای انتخابات آتی کمیته ملی المپیک را آشکار ساخت تا تبعات این اتفاق تعمق برانگیز به شکل گسترده ای افزایش یابد.
یکی از این اتفاقات کناره گیری مربیان، ورزشکاران و مسوولان فدراسیون های ورزشی بود تا بحران فراگیرتر از قبل شود. با کناره گیری اعتراض گونه ورزشکاران المپیکی در رشته قایقرانی، اعضای هیات اجرایی کمیته ملی المپیک برای بررسی معضل به وجود آمده تشکیل جلسه دادند تا موضوع را به صورت ویژه بررسی کنند. اعضای هیات اجرایی کمیته ملی المپیک ایران پس از چند ساعت بحث و گفتگو پشت درهای بسته به این جمع بندی رسیدند تا با پیشنهاد کناره گیری از مسوولیت خود در این کمیته از بروز مشکلات حادتر جلوگیری کنند.
هرچند اعضای هیات اجرایی کمیته ملی المپیک ایران به صورت داوطلبانه پیشنهاد کناره گیری از مسوولیت خود را به مدیران وزارت ورزش ارائه کردند اما چنانچه این پیشنهاد عملی شود بحرانی بزرگ ورزش کشور را در برخواهد گرفت، به گونه ای که ممکن است کاروان ایران از شرکت در بازی های المپیک لندن محروم شود.
براساس قوانین کمیته بین المللی المپیک چنانچه مسوولان دولتی در اداره مدیریت فدراسیون های ورزشی دخالت کنند و اقدام به برکناری مدیران فدراسیون های ورزشی کنند کلیه فعالیت های رسمی و بین المللی این فدراسیون به حالت تعلیق درخواهد آمد.
با استناد به این موضوع پس از برکناری احمد دنیا مالی و علی زنگی آبادی از مدیریت فدراسیون هایشان کمیته بین المللی المپیک موضوع را در دست پیگیری قرار داد تا موضوع به صورت جدی بررسی شود.
برخی کارشناسان وضعیت موجود را به شدت نگران کننده می دانند، چون اگر خبر پیشنهاد کناره گیری هیات اجرایی کمیته ملی المپیک ایران برای پایان تغییرات مدیریتی از سوی وزارت ورزش و جوانان هم به اطلاع کمیته بین المللی المپیک برسد این مساله با حساسیت این نهاد بین المللی رو به رو خواهد شد که کوچک ترین تبعات آن حذف کاروان ایران در بازی های المپیک لندن است .

استعفای نایب رئیس و مربیان تیم های ملی فدراسیون قایقرانی
علیرضا سهرابیان نایب رئیس، دوشوا سرمربی تیم زیر ۲۳ ساله کانوئینگ، رفیعی نیا، سرمربی تیم کانوپولو بانوان و مهران قزلباش سرمربی تیم کانوپولو پس از برکناری احمد دنیا مالی از ریاست فدراسیون قایقرانی، از سمت خود استعفا کردند. همچنین سفر تیم ملی کانوپولوی بانوان ایران به رقابت های بین المللی آلمان نیز لغو شد و تمرینات تیم های مختلف ملی تعطیل شد.
دوشوا درباره استعفای خود گفت: به دلیل مشخص نبودن وضعیت فدراسیون و دنیا مالی تمرینات تعطیل است. این تغییرات از روی منطق نیست و به فدراسیون جهانی اعلام کردم این تغییرات بی دلیل نیست. شرایط کار را مساعد ندیدم و ورزشکاران نیز روحیه تمرین نداشتند به همین دلیل تمرینات تعطیل شد.
رفیع نیا نیز با اشاره به استعفایش گفت: با توجه به این برکناری ها استعفای خودم را نوشتم اردوها نیز تعطیل شد و دیگر به مسابقات بین المللی اعزام نخواهیم شد.
با انصراف ورزشکاران و مربیان دریاچه آزادی به حالت تعطیل درآمد و تمامی اعزام ها نیز به مسابقات جهانی و بین المللی لغو شد.
به گفته فیروزه غیاثوند، نایب رئیس بانوان فدراسیون قایقرانی، سولماز عباسی نیز در گفت وگویی که با فدراسیون داشته اعلام کرده است نمی خواهد در مسابقات جهانی سوئیس شرکت کند و انصراف خود را نیز از حضور در المپیک اعلام کرده است.

شادی: از المپیک انصراف دادم
همچنین پاروزن المپیکی ایران در رشته روئینگ از المپیک لندن انصراف داد. محسن شادی قایقران المپیکی رویینگ ایران اظهار کرد: جدا از این که من از المپیک انصراف دادم، دیگر پاروزنان المپیک نیز با این شرایط در لندن حضور نخواهند داشت.
بدون هیچ دلیلی رئیس فدراسیون قایقرانی را که برای این رشته همانند پدر بود را برکنار می کنند. احمد دنیا مالی تنها کسی بود که باعث رشد و پیشرفت قایقرانی شد و حالا در آستانه المپیک و زمانی که وقت نتیجه گیری ما رسیده آن را برکنار می کنند تا به اهداف خود برسند.
وی ادامه داد: در آستانه شروع المپیک تمامی رسانه ها از شارژ روحی وزارتخانه صحبت می کردند، اما حالا این اتفاق افتاده است. اگر این شارژ روحی بود، ما آن را نمی خواهیم. باید احمد دنیا مالی به فدراسیون قایقرانی باز گردد.
طبق نظر برخی کارشناسان، احتمال حذف کاروان ایران از المپیک ۲۰۱۲ لندن قوت گرفته است.
 




جـــرس: 
معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان گیلان از دستگیری رییس یکی از شعبات بانکی در تهران به اتهام اختلاس ۱۲۰ میلیارد ریالی خبر داد.
به گزارش ایسنا، سرهنگ مجید مرآت در این باره گفت: ماموران انتظامی شهرستان رودسر هنگام کنترل خودروهای عبوری در خروجی استان به دو سرنشین یک دستگاه خودرو پژو خطی زرد رنگ مشکوک شده و دستور توقف آن را صادر کردند. ماموران در بازرسی اولیه از این خودرو مقدار هشت گرم تریاک را کشف کردند که همین موضوع شک آنان را برانگیخت و آنان اقدام به بررسی دقیق خودرو و بار همراه دو نفر کردند.
معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان گیلان با بیان اینکه ماموران از دو کیف‌دستی قهوه‌ای و مشکی رنگی همراه دو مسافر بازدید کردند، خاطرنشان کرد: در بازرسی از کیف‌های متهمان دو جلد پاسپورت، نزدیک به ۲۰۵هزار دلار، ۲۲۸ هزار یورو و ۸۵ هزار لیر (پول ترکیه) پول نقد به همراه چندین قطعه دستبند و انگشتر طلا و برلیان کشف شد.
وی با اشاره به انتقال دو متهم به مقر انتظامی برای بازجویی گفت: در انجام بازجویی‌ها،‌ یکی از متهمان خود را رییس یکی از شعبات بانکی در تهران معرفی کرد و معترف شد که قصد خروج از کشور به همراه پول نقد و جواهرات را داشته که دستگیر شد.
مرآت در ادامه گفت: پس از استماع اعترافات متهم،‌ ماموران در مکاتباتی که با ماموران انتظامی در تهران داشتند،‌ متوجه شدند که متهم به اتهام اختلاس ۱۲۰ میلیارد ریالی از شعبه محل خدمت خود متواری شده و تحت تعقیب است.
معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان گیلان افزود: پس از انجام تحقیقات اولیه از متهم، وی برای سیر سایر مراحل قانونی به دادسرا در تهران منتقل شد.




جـــرس:
 دیپلمات ارشد سابق تیم مذاکره کننده هسته ای جمهوری اسلامی می گوید: "اگر اسرائیل یا آمریکا، یا هر دو به تاسیسات هسته ای ایران حمله کنند، ایران از پیمان منع گسترش سلاح اتمی خارج خواهد شد."
به گزارش بازتاب، شبکه جهانی بی‌بی‌سی (بخش انگلیسی)، چند روز پیش در وین، پایتخت اتریش، مصاحبه ای با حسین موسویان، معاون سابق دبیر شورای امنیت ایران و دیپلمات ارشد سابق تیم مذاکره کننده هسته ای ایران ترتیب داده و نظر وی را در خصوص پرونده اتمی ایران و مذاکرات بغداد جویا شده است.
 بر اساس این گزارش، موسویان در این مصاحبه با اشاره به فتوای رهبری در خصوص "حرام" بودن سلاح هسته ای، در پاسخ به پرسشی پیرامون اینکه "چه ضمانتی وجود دارد که فردا رهبر یا آیت الله یا مرجع تقلید دیگری فتوای دیگری صادر نکند و بگوید که تولید سلاح هسته ای برای امنیت ملی و حفظ اسلام ضرورت دارد؟"، گفت: "ما مقلدیم... دهه ۸۰ هنگامی که صدام از سلاح شیمیایی علیه ایران استفاده کرد، نظامیان از امام خمینی خواستند که پاسخ در خور به عراق بدهند. امام خمینی اجازه مقابله به مثل نداد. طبق چنین فتوایی سالها است استفاده از سلاح کشتار جمعی حرام است... اما اگر اسرائیل یا آمریکا، یا هر دو به تاسیسات هسته ای ایران حمله کنند، من مطمئنم ایران از پیمان منع گسترش سلاح اتمی خارج خواهد شد."
 
متن این مصاحبه چالشی به شرح زیر است:
 
شما سالها عضو تیم مذاکره کننده هسته ای ایران بوده اید، در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی و اوایل ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد. چرا غربیها و ایران نتوانستند اختلافاتشان را حل کنند و بر سر برنامه اتمی ایران به توافق برسند؟
در آن زمان نتوانستیم با گروه ۳ اروپا به توافق برسیم، چونکه آمریکا همراهی نکرد. آنان خواهان توقف کامل غنی سازی اورانیوم بودند، این برای ایران همیشه خط قرمز بوده است. غنی سازی در دوره رئیس جمهوری رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد خط قرمز بوده و هست. در نتیجه مهم نیست که چه کسی رئیس جمهور است، میانه رو یا اصلاح طلب یا تندرو. اگر حتی حکومت ایران، جمهوری اسلامی یا سلطنتی باشد، برای همه ایرانیها بر اساس پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای NPT غنی سازی حق ایران است. این موضع خط قرمز بوده و خواهد ماند.
افراد مذاکره کننده از طرف ایران چندین بار عوض شده اند. آقایان روحانی، لاریجانی و حالا جلیلی، به نظر شما کدامیک از این دیپلماتها کار کشته تر است و می تواند با غربیها به توافق برسد؟اولا سیاست مذاکرات هسته ای در اصل توسط رهبری تعیین می شود. اما به باور من در زمان روحانی شانس بیشتر بود. ما در آن زمان برای اجرای بندهای الحاقی و امکان دسترسی بازرسان آژانس از تاسیسات اتمی ایران به توافق رسیدیم.
 گرچه وظیفه قانونی ما نبود، به عنوان حسن نیت و برای جلب اعتماد برای مدتی برنامه هسته ای را متوقف کردیم. ما به طرف مقابل گفتیم که اگر حق قانونی ایران برای غنی سازی را به رسمیت بشناسید، دستمان برای شفافیت و همکاری با آژانس باز است. ما می توانیم در زمینه های دیگر از جمله تروریسم، انرژی، امنیت و مبارزه با گسترش سلاح هسته ای با شما همکاری کنیم. اما فکر می کنم غربیها و امریکا از برنامه هسته ای ایران به عنوان ابزاری برای فشار و اعمال تحریمهای بیشتر استفاده می کنند. زیرا هدف نهایی آنها تغییر رژیم ایران است.
 
تحریمهای زیادی در چند سال گذشته علیه ایران اعمال شده است. این تحریمها صادرات نفت و سیستم مالی ایران را هدف قرار داده. آیا این محدودیتها می تواند ایران را وادار به عقب نشینی از برنامه هسته ای خود کند؟
تحریمها مردم عادی ایران را مجازات می کند. اگر می پرسید آیا این تحریمها ایران را وادار خواهد کرد تا از حق قانونی خود بر اساسNPT برای غنی سازی گذشت کند و از برنامه هسته ای خود دست بردارد و به خواسته غرب گردن نهد، نه. تحریمها هیچ وقت موفق نخواهند بود.
اما تحریمها مشکلات زیادی را برای مردم عادی بوجود آورده است، پیشرفت ایران را محدود کرده، خیلی ها می پرسند ایران کشور ثروتمندی با منابع عظیم نفت و گاز است. چه نیازی به انرژی هسته ای دارد؟ چرا دست از غنی سازی بر نمی دارد و به جامعه بین المللی بر نمی گردد؟کسانی که این سئوالات را مطرح می کنند، همانهایی هستند که قبل از انقلاب می خواستند ایران کشوری هسته ای شود. اما حالا می پرسند چرا ایران نیروگاه هسته ای داشته باشد. فراموش کرده اند که آنها بودند که در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به ایران پیشنهاد دادند که تا سال ۲۰۰۰ ، می تواند ۲۳ نیروگاه هسته ای بسازند.
اما سلاح هسته ای امروز نتوانسته کمکی به کشورهای دارنده آن بکند. ببینید چطور القاعده به آنان حمله می کند. سلاح هسته ای به آنها کمکی کرده؟
برای ما مسئله امنیت نیست. برای ایرانیان هیچ راهی به جز خودکفایی و اتمام این پروژه ها نبوده. فراموش نکنید که ما هشت سال جنگ تحمیلی داشتیم. در شرایطی که ما در جامعه بین المللی منزوی شده بودیم، ایرانیان توانستند از سرزمین و کشورشان دفاع کنند.
 
اما حقیقت این است که دو کشور مسلمان با هم جنگیدند. من از سفیر سابق بریتانیا در عراق پرسیدم چرا غرب برای اتمام جنگ ایران و عراق تلاش نکرد، او گفت دو شیر خاورمیانه، که دشمن غرب هم بودند، همدیگر را لت و پار کردند، این به نفع غرب بود، آیا فکر نمی کنید که برنامه هسته ای مثل جنگ برای ایران مضر باشد؟
ببینید ما فتوای رهبری را در این زمینه داریم که سندی جدی و معتبر است. این فتوا هرگونه تولید و استفاده از سلاح هسته ای و کشتار جمعی را منع کرده است.
 
چه کسی این فتوا را اعلام کرده است؟ سندی هم هست؟
اولا رهبر علنی و رسما در نماز جمعه این فتوا را صادر کرد. دوما سال ۲۰۱۰در کنفرانس منع گسترش سلاح هسته ای تهران که با پیام رهبری افتتاح شد، او تاکید کرد که استفاده از سلاح هسته ای حرام است. سفیر ایران در سازمان ملل متحد نیز این فتوا را به عنوان سندی به این سازمان ارائه کرد.
 
چه ضمانتی وجود دارد که فردا رهبر یا آیت الله یا مرجع تقلید دیگری فتوای دیگری صادر نکند و بگوید که تولید سلاح هسته ای برای امنیت ملی و حفظ اسلام ضرورت دارد؟
من نمی دانم. زیرا من رهبری مذهبی نیستم. ما مقلدیم. اما با توجه به شواهد سالهای دهه ۸۰ هنگامی که صدام از سلاح شیمیایی علیه ایران استفاده کرد، نظامیان از امام خمینی خواستند که پاسخ در خور به عراق بدهند. امام خمینی اجازه مقابله به مثل نداد. طبق چنین فتوایی سالها است استفاده از سلاح کشتار جمعی حرام است.

اما آقای موسویان، بسیاری از کسانی که با آیت الله خمینی بودند، امروز از منتقدین آیت الله خامنه ای هستند. شما چگونه این دو فرد را با هم مقایسه می کنید؟
نه، نه... این موضوعی کاملا متفاوت است. اگر اسرائیل یا آمریکا، یا هر دو به تاسیسات هسته ای ایران حمله کنند، من مطمئنم ایران از پیمان منع گسترش سلاح اتمی خارج خواهد شد.
 
شما می گویید وقتی صحبت از انرژی هسته ای پیش می آید، مسئولان ایرانی چه میانه رو و اصلاح طلب، چه تندرو همگی یک موضع متحد دارند. ولی بسیاری رهبر ایران و آقای احمدی نژاد را متهم می کنند که از برنامه هسته ای برای کسب منفعت سیاسی در داخل کشور استفاده می کنند. شما فکر نمی کنید این یک مسئله سیاسی باشد تا غرور ملی؟
اگر شما در طول ۶ تا ۷ ماه گذشته مناظره کاندیداهای جمهوریخواه را دنبال کرده باشید، آنان ازسیاستهای اوباما در برابر برنامه هسته ای ایران انتقاد می کنند. بخش عظیمی از سیاستهای داخلی آمریکا به مسئله اتمی ایران می پردازد.
 
در ایران چه؟
خوب در ایران نیز این یک مسئله سیاسی است. طیف های مختلف سیاسی می خواهند ثابت کنند که آنها تنها مدافع واقعی حقوق ایرانیان هستند و دیگران در اشتباهند.
 
شما یکی از دیپلماتهای ارشد مذاکره کننده بودید، اما ناگهان به جاسوسی و انتقال اطلاعات به کشورهای غربی متهم شدید، آیا شما واقعا این کار را کردید؟
اولا این یک موضوع داخلی است. من فکر می کنم یک اتهام سیاسی است. من توسط سه قاضی از اتهامات تبرئه شدم. اما تصمیم گرفته ام که سکوت اختیار کنم.
 
به نظر نمی رسد هدف قرار دادن شما نشانی از اتحاد در حکومت ایران باشد، اتهام جاسوسی می توانست به اعدام شما منجر شود؟
هدف قرار دادن من دلیلی بر اختلاف مسئولان بر حق قانونی ایران برای غنی سازی نیست.
 
ولی گفته می شود شما اطلاعات سری را لو داده اید؟
شاید این اتهامات به خاطر سیاستهای هسته ای ما بود، شاید با تیم مذاکره کننده قبلی که برای اعتماد سازی با اروپائیها همکاری می کرد، موافق نبودند. شاید موافقت ما با اجرای بندهای الحاقی و تعلیق غنی سازی از دید آنان اشتباه بوده است.
 
شما می گویید سه قاضی شما را از اتهام جاسوسی تبرئه کردند، که همین طور هم هست، ولی وزیر وقت اطلاعات و آقای احمدی نژاد می گویند مدارکی در دست دارند که ثابت می کند شما اطلاعات به غربیها داده اید؟
نه، نه... من یادم هست که محسنی اژه ای گفت به تصمیم دستگاه قضایی احترام می گذارد.

رئیس جمهور چه؟
رئیس جمهور شاید دیدگاهش را عوض نکرده باشد، برای من واقعا هم مهم نیست که او چگونه فکر می کند.

آیا حاضرید به ایران بر گردید؟
می توانم بر گردم. زیرا هیچ مانع قانونی برای بازگشتم وجود ندارد.
 
پس چرا بر نمی گردید؟
زیرا بر اساس حکم آوریل ۲۰۰۸، گرچه حکم قطعی مرا از جاسوسی تبرئه کرده، اما به مدت پنج سال از فعالیتهای دیپلماتیک محروم کرده است. یعنی از آوریل ۲۰۰۸تا آوریل ۲۰۱۳. خوب من در ایران بمانم چکار کنم، ترجیح دادم که به کارهای دانشگاهیم برسم و تحصیلاتم را در مقطع فوق دکترا ادامه بدهم.
 
فکر نمی کنید اقامت در آمریکا، بهانه ای به مخالفین شما بدهد که بگویند موسویان در آمریکا است و با غربیها ارتباط دارد؟
نه، مسئله این نیست. من قبل از اینکه وارد حکومت جمهوری اسلامی بشوم در آمریکا تحصیل می کردم. خیلی از مقامات بلند پایه جمهوری اسلامی فارغ التحصیل آمریکا یا بریتانیا هستند. امروز نیز بسیاری از بستگان مقامات ایران، منظورم مقامات بسیار بالا است، پسران و دخترانشان در آمریکا، کانادا یا بریتانیا تحصیل می کنند.
 
مخالفین حکومت ایران می گویند که فرهنگ حذف در ساختار قدرت ایران وجود دارد. شما هم می دانید از همان ابتدای انقلاب بسیاری از چپ ها و گروههای انقلابی از صحنه کنار گذاشته شدند. اصلاح طلبان هم از زمانی که دیدگاهشان با رهبری فرق کرد، کنار گذاشته شدند. خود شما هم متهم به جاسوسی شدید و حذفتان کردند. خوب غربیها شاید بگویند چه ضمانتی وجود دارد که تیم جلیلی به سرنوشت شما دچار نشود؟
ایرانیان هم می توانند این سئوال را بپرسند که زمانی که ما با دولت شیراک مذاکره کردیم سیاستش با سارکوزی متفاوت بود. ایرانیان نیز می توانند به گروه ۵+۱ بگویند هنگامی که دولتهایشان تغییر می کند، سیاستهای تیم مذاکره کننده نیز تغییر می کند. اما درباره موضع حذف در داخل ایران، باید به یادتان بیاورم هنگامی که در اوایل دولت خاتمی قتل های زنجیره ای صورت گرفت، دستگاه قضایی، رئیس جمهوری و حتی رهبری رسما و علنا گفت که گروههای خودسر داخل نظام وجود دارد. وجود گروه های خودسر چیزی نیست که دولت از آن آگاه نباشد. رهبری حتی در آن زمان گروههای خودسر و عاملان قتلها را آلت دست صهیونیستها خواند.
 
ولی کسی که به اتهام این قتلها معرفی شد به طور مشکوکی در زندان مرد، مخالفان می گویند این تلاشی برای متوقف کردن این پرونده بود، چون دستور قتلها از طرف مقامات بالا آمده بود؟
بگذار به عنوان کسی که ۳۰ سال در حکومت خدمت کرده، صادقانه به شما بگویم، من هیچ گونه مدرکی ندیده ام که نشان دهد رهبران مذهبی یا رئیس جمهوری دستور این قتلها را صادر کرده یا کسی را تشویق به این قتلها کرده باشند.
 
اگر یادتان باشد، زمانی که خود شما سفیر ایران در آلمان بودید، زنجیره ای از قتلها در داخل و خارج جریان داشت. زمان سفارت شما در آلمان، قتل مخالفان در میکونوس اتفاق افتاد. حتی سفارت ایران متهم شد که به ضاربان برای اجرای ترورها کمک کرده است. آیا وقعا ایران، سفارت و کارمندانش یا شما در این ترورها نقشی داشتید؟
ببینید معمولا دستگاه های اطلاعاتی نمی خواهند نمایندگی های سیاسی را در این ماجرا ها درگیر کنند. من در آن زمان نماینده وزارت اطلاعات ایران را به آلمان دعوت کردم تا با نمایندگان دستگاه اطلاعات آلمان دیدار کنند. من در این ملاقاتها شرکت نکردم.
 
یعنی می گویید که شما از این موضوع اطلاعی نداشتید؟
قطعا، من بی خبر بودم. برای یافتن حقیقت خیلی تلاش کردم. هیچ مدرکی دال بر دست داشتن من در این ترورها یا اتهامی علیه من توسط دستگاه قضایی یا دستگاه اطلاعاتی آلمان ارائه نشد. اگر شما حکم دادگاه آلمان علیه متهمان قتلها را بخوانید، نشان می دهد تمام حکمها بر اساس شهادت شخصی به نام شاهد C صادر شده است. دستگاه اطلاعات آلمان مدعی است که شاهد C شخصی در دستگاه اطلاعات ایران بوده که مدارکی دال بر دخالت ایران به آلمانیها داده. من هیچگاه نفهمیدم این شاهد کی بود. تمام احکام جلب برای مسئولان ایرانی بر اساس شهادت شاهد C بود.
 
ولی آقای موسویان، به باور شما چه منطقی ممکن است پشت این ادعای آلمانیها علیه مسئولان ایرانی وجود داشته باشد، این اتهامات در زمانی مطرح شد که مخالفین جمهوری اسلامی در پاریس، وین و جاهای دیگر ترور می شدند؟ چرا بخواهند ایران را بدون هیچ مدرکی متهم کنند؟
نه، نه... اجازه بده، دیدگاه من چیز دیگری است. من می گویم در دوران من به عنوان سفیر در آلمان، تلاش زیادی کردم بدانم چه کسی پشت این ترورها بود، من مدعی نیستم که اتهامات دستگاه اطلاعات آلمان درست یا غلط بود. من می گویم ما نتوانستیم مدرکی دال بر دست داشتن ایران پیدا کنیم.
 
در گزارش اخیر آژانس بین المللی انرژی اتمی، این نهاد نگران احتمال جنبه نظامی برنامه هسته ای ایران است. این نگرانی ناشی از چیست؟
ادعای احتمال استفاده نظامی ایران از برنامه هسته ای در گزارش نوامبر ۲۰۱۱آمانو چیز جدیدی نیست. همه کارشناسان بین المللی می دانند این چیز تازه ای نیست. این موضعی کهنه است که ایران در گذشته به آن پاسخ داده. به همین جهت در تهران به این نتیجه قطعی رسیده اند که آمانو سیاستهای آمریکا را دنبال می کند. او این قضیه را عمدا پر رنگتر جلوه می دهد تا فشارها و تحریمها بیشتری علیه ایران اعمال شود.
 
در چند سال گذشته، به خصوص در دو سال گذشته، بعضی از دانشمندان ایرانی ترور شدند، انفجارهای مشکوکی درتاسیسات نظامی ایران رخ داد. به نظر شما چه کسی ممکن است پشت این رشته عملیات باشد؟
این کاملا روشن است. در سال ۲۰۰۹، جان ساور یکی از مقامات سابق تیم مذاکره کننده غرب و رئیس دستگاه جاسوسی انگلیس (MI۶) گفت که برای توقف برنامه هسته ای ایران، غربیها بایستی عملیات پنهانی علیه تاسیاست هسته ای ایران انجام دهند. وقتی این را شنیدم شوکه شدم. تعجب کردم چگونه یک مقام دولتی رسما پیشنهاد عملیات پنهانی علیه کشور مستقل دیگری می دهد. پس از این، ما شاهد حمله ویروس استاکس نت، عملیان خرابکاری و مشکوک علیه تاسیاست اتمی ایران، و ترور دانشمندان اتمی بودیم. اگر شما مطبوعات آمریکا را بخوانید می بینید که آنها اعتراف می کنند که آمریکا و اسرائیل پشت این رشته عملیات بوده اند. اما گزارشهای دیگری هم گفته که آمریکا دخالتی نداشته، بلکه اسرائیل پشت این رشته عملیات بوده است.
 
آیا این رشته عملیات علیه ایران توانسته سرعت برنامه هسته ای ایران را کم کند؟
تحقیر کردن ملتی، کاملا نتیجه معکوس دارد. پس از حمله ویروس استاکس نت، رشته عملیات خرابکاری، ایران تصمیم گرفت که ارتش سایبری را تشکیل دهد. و این غربیها بودند که سپاه پاسداران ایران را وادار کردند برای مقابله با عملیان خرابکارانه، ارتش سایبری تاسیس کند. اگر به یاد داشته باشید، در ابتدا ایران دارای ۳۰۰۰ سانتریفیوژ بود، علی‌رغم عملیات خرابکاری، در ظرف دو سال ایران امروز ۹۰۰۰ سانتریفیوژ دارد. علی رغم ترورها و خرابکاری، ایران می تواند غنی سازی از ۳.۵ % را به ۲۰% برساند. علی رغم تمام این رشته عملیات، ایران می تواند سوخت جامد برای مرکزتحقیقات هسته ای تهران تولید کند. این نتیجه حملات بود.
 
گفته می شود تیم آقای احمدی نژاد و جلیلی از اصلاح طلبان خواسته اند که به آنها در مذاکرات هسته ای کمک کنند تا با غرب به توافق برسند، شما مطئنا دوستانی در حکومت و تیم مذاکره کننده دارید، آیا این واقعیت دارد؟
من این شایعات را باور ندارم. احمدی نژاد نیازی به کمک اصلاح طلبان ندارد. در زمان احمدی نژاد بود که برای اولین بار سفیری ایرانی در عراق با سفیری آمریکایی دیدار کرد. این احمدی نژاد بود که توانست برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی به عنوان رئیس جمهور به رئیس جمهوری آمریکا نامه بنویسد. این نامه ها و ملاقاتها بدون اجازه شخص رهبر امکان پذیر نبود. مثلا اگر رهبری موافق نبود، جلیلی نمی توانست با بیل برنز ملاقات کند. با این وصف چرا احمدی نژاد به کمک اصلاح طلبان نیاز داشته باشد؟
 
می خواهید بگویید که او اهل کوتاه آمدن نیست و با کسی همکاری نمی کند؟
نه... مسئله قدرت نیست، تصمیم نهایی در دست رهبری است و خواهد بود.
 
اگر شما به خانم اشتون مشاوره بدهید، به عنوان کسی که با شیوه فکر کردن تیم مذاکره کننده ایرانی آشناست، چه توصیه ای به او خواهید کرد تا با ایرانیان بر سر برنامه اتمی به توافق برسد؟
به خانم اشتون خواهم گفت که با حق طبیعی ایران برای غنی سازی مخالفت نکند. شما نخواهید توانست ایران را از حق قانونیش محروم کنید. این غیر ممکن است. خط قرمزها را تغییر دهید. برای شما اگر توقف غنی سازی خط قرمز است؛ تهران هیچ وقت به آن عکس العمل مثبت نشان نخواهد داد. اما اگر خط قرمز شما تولید سلاح هسته ای است، شما شانس خوبی برای موفقیت دارید. شانس بزرگی برای حل اختلافات.
 
اگر شانس مشاوره به آقای جلیلی را داشتید، به او چه توصیه ای خواهی کرد؟
از گذشته تا به امروز، مشکل گروه ۵+۱ این است که موضع متحدی ندارند. آنها شجاعت قبول حق غنی سازی ایران بر اساس NPT را ندارند. آنها باید به ایرانیها بگویند اگر شما برای رفع سوء تفاهم ها و شبهات و اثبات صلح آمیز بودن برنامه اتمی خود تلاش کنید، ما هم تحریمها را لغو خواهیم کرد و پرونده اتمی ایرانی را به حالت عادی برخواهیم گرداند و به برنامه صلح آمیز هسته ای ایران به عنوان عضو NPT طبق بند ۴ کمک خواهیم کرد. در ده سال گذشته غربیها هیچگاه این پیشنهادات را به ایران ندادند. به همین جهت توصیه من به اشتون است نه جلیلی.
 
در چند سال گذشته، به خصوص در موارد اخیر مذاکرات معمولا در استانبول بوده است. من خبرهای عراق را پوشش می دهم، و می دانم که بغداد جای امنی نیست. با انتخاب بغداد برای مذاکرات این دوره، ایران چه پیامی را می خواهد برساند؟
من دوباره گروه ۵+۱ را مقصر می دانم. آنها با طرز فکر ایرانیها آشنا نیستند. ایرانیان هیچ گاه تحت فشار موضع خود را عوض نمی کنند. در گذشته ایران خواهان انجام مذاکرات در استانبول بود، گروه ۵+۱ به رهبری آمریکا گفت نه. وقتی به ایران گفتند به استانبول نخواهند آمد و ایران بایستی به ژنو یا وین برود، ایران گفت اگر این طوری است، حالا مذاکرات بایستی در استانبول، بغداد، دمشق، یا بیروت باشد. در این دوره از مذاکرات، این بار ایران گفت یا دمشق، یا بغداد، یا بیروت، استانبول نه. به خاطر اینکه غربیها ابتدا با آن موافقت نکردند.
 
دلیل مخالفت ایران با استانبول برای این دوره از مذاکرات به خاطر فشارهای ترکیه به سوریه نبود؟
این واقعا دلیل اصلی نیست. قطعا این موضوع در رابطه ایران و ترکیه تنش بوجود آورده. اما غربیها می خواستند برای ایران شروطی تعیین کنند تا به ژنو یا وین برود.
 
ایران امتیازی کسب کرد؟
بله، قطعا، آمریکا و اروپاییها دستهایشان را بالا بردند و گفتند به استانبول خواهیم آمد، و این عقب نشینی گروه ۵+۱ بود. بعد ایران گفت ملاقات اول در استانبول، دور دوم مذاکرات بایستی در بغداد باشد.
 
غربیها می گویند که دیپلماتهای ایرانی خوب بلدند وقت کشی کنند، این که هدف اصلی آنان خریدن وقت بیشتر برای دستیابی به تکنولوژی تولید سلاح هسته ای است. آیا این واقعیت دارد؟
نه، نه... اگر منظورتان این است که دیپلمات های ایران خبره و کار کشته هستند، با شما موافقم. اگر می پرسید که آنان غربیها را بازی می دهند و می خواهند وقت تلف کنند و سلاح هسته ای تولید کنند، من موافق نیستم.
 
در ابتدای مذاکرات غربیها از ایران می خواستند که برای مدتی برنامه غنی سازی اورانیوم را متوقف کند، در این دوره از مذاکرات که قرار است در بغداد بر گزار شود، آیا موضع گروه۵+۱ تغییر کرده؟
ما شاهد موضعهای ضد و نقیضی از غربیها هستیم. روسها و چینیها واقع بین تر هستند و با حقوق ایران مخالفتی ندارند. اما میان کشورهای غربی اختلاف وجود دارد. نشانه های ضد و نقیضی از اویاما می رسد. یک بار هیلاری کلینتون می گوید اگر ایران صداقت در اجرای تعهداتش نشان دهد، ما حق غنی سازی این کشور را به رسمیت می شناسیم.
روزنامه لس آنجلس تایمز از قول یک مقام آمریکایی نوشته که اگر ایران برنامه غنی سازی ۲۰% را متوقف کند، آمریکا با با غنی سازی ۵% ایران مشکلی ندارد. این روزنامه همچنین از قول یک مقام ایرانی نوشته که ایران از این موضع آمریکا استقبال می کند و ایران در مورد غنی سازی ۲۰% و اجرای بند های الحاقی انعطاف پذیر خواهد بود.
اما چند روز پیش سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا مدعی شد که این گزارشها واقعیت ندارند و گفت که آمریکا بر اجرای قطعنامه شورای امنیت که بر تعلیق کامل برنامه هسته ای ایران تاکید دارد پا فشاری می کند. اگر این موضع آمریکا و گروه ۵+۱ باشد، به باور من در مذاکرات بغداد هیچ توافقی حاصل نخواهد شد.





 جـــرس: 
فخرالسادات محتشمی پور همسر مصطفی تاجزاده با عبدالله نوری دیدار و گفتگو کرد.
بنا به گزارش های رسیده به جرس، در این دیدار محتشمی پور، به روحیه بالای تاجزاده اشاره و بر استقامت و پایداری وی بر مواضع خود با گذشت حدود سه سال از دوران زندان، تاکید کرد.
محتشمی پور در پاسخ به عبدالله نوری که جویای آخرین وضعیت تاجزاده و دیگر زندانیان سیاسی شده بود، گفت: "لازم است معاینه سریع تاجزاده توسط چشم پزشک و پزشکان متخصص پوست صورت گیرد و کمردرد وی با توجه به نیاز به استراحت مطلق، توسط پزشکان متخصص و مورد اعتماد خارج از زندان کنترل گردد".
عبدالله نوری در این دیدار با آرزوی سلامتی برای زندانیان سیاسی و آزادی این بزرگواران و نیز رهبران جنبش سبز آقایان موسوی و کروبی و سلامتی و سرافرازی خانواده های این عزیزان اظهار امیدواری کرد که امور کشور به مسیر اصلاح، آبادانی و رعایت اصول قانون اساسی جریان یابد.



ادامه مقاومت وابستگان دولت در برابر قانون/ تجمع گروه فشار در مقابل خانه سینما

کلمه: یک روز پس از تجمع «خودجوش» و البته ناکام اعضای گروه فشار در مقابل مجلس که به افشای دخالت سپاه در انتخابات معترض بودند، این بار اتوبوس‌ها جمعی از این افراد را به جلوی خانه سینما منتقل کردند تا بار دیگر یک تجمع غیر قانونی، این بار برای ایستادگی در برابر رای دادگاه شکل بگیرد.
امروز در حالی که جمعی از سینماگران با به تاخیر انداختن برنامه خود برای افتتاح خانه سینما، به مناسبت سوم خرداد به دیدار جانبازان دفاع مقدس رفته بودند، تعداد کمی از اعضای فشار در مقابل ساختمان خانه سینما تجمع کردند و با شعارهای تهدیدآمیز، به مخالفت با حکم قانونی دادگاه و نقض دستور انحلال خانه سینما پرداختند.
به گزارش کلمه، تجمع کنندگان که در خبر مذکور «جمعی از اهالی فرهنگ و هنر شامل کانون مستند‌سازان جهادی، هیئت هنرمندان حزب‌الله، بسیج هنرمندان و جمعی از خبرنگاران خبرگزاری هنر» معرفی شده‌اند، با نشانه‌های مشهور گروه‌های فشار از جمله پیراهن روی شلوار، لباس مشکی، ریش بلند و موتورهای نیمه سنگین در این محل حضور یافتند و ضمن بلند کردن پلاکاردهایی همچون «مرگ بر توده‌ای» به همراه تهدید و توهین، تابلوی سردر ورودی ساختمان را با اسپری مخدوش ساخته و عنوان خانه سینما را در آن از بین بردند.
خبر این تجمع غیر قانونی در حالی در خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران منتشر شده که هیچ اشاره به حضور احتمالی پلیس برای برخورد با این تجمع بدون مجوز صورت نگرفته و تصاویر منتشر شده نیز نشان می‌دهد که تجمع غیرقانونی گروه فشار با آرامش و بدون هیچ‌گونه مزاحمتی برگزار شده است.
سهیل کریمی از مستندسازان وابسته به دولت نیز که تنها چهره شناخته شده و سخنران این تجمع بود، سینماگران را به جاسوسی متهم کرد، قوه قضاییه را تهدید کرد، خواستار مقاومت وزارت ارشاد در برابر حکم لغو انحلال خانه سینما شد و گفت: مسئولین فرهنگی و سیاسی اگر بخواهند با آرمان‌های انقلابی مخالفت کنند نیروهای ما سر‌سخت جلوی آن‌ها خواهند ایستاد.
وی همچنین ضمن تهدید هنرمندان، افزود: حضاری که در این خانه هستند بدانند از جنازه ما حزب‌اللهی‌ها باید رد شوند تا به کار خود ادامه دهند.
خبرگزاری فارس همچنین گزارش داده که این افراد متاسفانه از نام مبارک حضرت زهرا (س) نیز برای موجه جلوه دادن اقدام خود سوء استفاده کرده و «با حک کردن نام حضرت زهرا (س) روی در این خانه به تجمع خود خاتمه دادند.»
همزمان با این تجمع، شمقدری معاون وزیر ارشاد هم در مصاحبه‌ای با اشاره به اینکه در حال بررسی حکم دیوان عدالت اداری هستیم، در عین حال گفت: «در اینکه خانه سینما غیر قانونی است و و باید منحل شود هیچ شکی نداریم.»
مشاور وی نیز در مصاحبه‌ای دیگر گفت که اگر لازم باشد، حکم انحلال دیگری برای خانه سینما صادر می‌شود. این در حالی است که وکیل خانه سینما دیروز با استناد به قانون، تصریح کرده بود دولت نمی‌تواند دوباره دستور انحلال خانه سینما را صادر کند و با توجه به رای دیوان عدالت اداری، حتما باید تصمیم دیگری در این باره بگیرد.
گزارش تفصیلی کلمه از لغو حکم انحلال خانه سینما و واکنش‌ها به آن در اولین روز را در اینجا بخوانید
اما صبح امروز در حالی که گروه فشار وابسته به دولت به تجمع غیر قانونی خود مشغول بودند و مسئولان دولتی نیز در تدارک جلسه‌ی عصر امروز با حضور احمدی‌نژاد بودند تا از آن نتیجه‌ای برای مقاومت در برابر حکم قانون بیرون بیاورند، جمعی از هنرمندان به دیدار جانبازان دفاع مقدس رفتند و به عیادت و دلجویی از آنها پرداختند.
هنرمندان که دیروز هم در پیامک‌هایی با حال و هوای سوم خرداد، پیروزی قانونی خود بر دولت را با تعبیر «خانه سینما آزاد شد» به یکدیگر خبر می‌دادند، با حضور در مرکز توانبخشی امام خمینی (ره) ضمن گرامیداشت سالروز آزادسازی خرمشهر با جانبازان دفاع مقدس دیدار کردند.
در این دیدار سینماگرانی چون محمد مهدی عسگرپور،‌ رضا میرکریمی، فرهاد توحیدی،‌ هوشنگ گلمکانی‌، جواد نوروزبیگی،‌ کمال تبریزی، جعفر صانعی مقدم،‌ مجتبی راعی،‌عزیزالله حمید نژاد، ناصر ممدوح، امین تارخ‌، محمد آلادپوش،‌نظام‌الدین کیایی، آناهید آباد، مریم بوبانی‌، محمدرضا موینی و…. حضور داشتند.
عسگرپور در حاشیه این دیدار در مصاحبه ای گفت: اصلا مایل نبودیم که در روز عزیز و بزرگی مانند سوم خرداد که یک نماد ملی است به مسائل حاشیه‌ای دامن بزنیم. به همین دلیل ترجیح دادیم که جلسه را به روزهای آینده موکول کرده و امروز مانند سال‌های قبل همراه با سینماگران در کنار جانبازان عزیز باشیم.
مدیرعامل خانه سینما درباره زمان آغاز به کار رسمی و مجدد خانه سینما نیز تصریح کرد: ما از سرصبر از فردا کارمان را در خانه سینما آغاز می‌کنیم و از شنبه نیز کاملا در خانه سینما مستقر خواهیم شد.
وی افزود: ما حدودا ۵ ماه است که کاملا سکوت کرده‌ایم و هرکس هر سوالی می‌پرسید در پاسخ می‌گفتیم، تابع قانون هستیم و در صورت صادر شدن هر رای به آن تمکین می‌کنیم اما متاسفانه دیدیم که دوستان وزارت ارشاد، در این مدت مدام درباره موضوعات مختلف پیرامون خانه سینما صحبت می‌کردند. همانطور که از ابتدا گفتیم ما به رای قانون احترام می‌گذاریم و به آن تمکین می‌کنیم، حالا این رای هرچه می‌خواهد باشد.
عسگرپور همچنین در خصوص نظر دیوان عدالت اداری نیز با بیان اینکه نامه انحلال خانه سینما قانونی نیست و در واقع شکایت ما پذیرفته شده است؛ درباره اینکه آیا اساسنامه خانه سینما می تواند موضوع بعدی چالش‌ها باشد، گفت: نمی‌دانم. در هر صورت صحبت درباره اساس نامه مسائل بعدی است، ممکن است حتی اگر بحث اساسنامه هم حل شود مثلا دوستان به موضوع دیگری ایراد بگیرند.
فرهاد توحیدی رئیس هیئت مدیره و سخنگوی خانه سینما نیز در مصاحبه ای گفت: «ضمن احترام به دوستان وزارت ارشاد، از این دوستان دعوت می‌کنم همه به رأی صادر شده احترام بگذاریم. این دوستان اگر اعتراضی به رأی صادر شده از سوی دیوان عدالت اداری دارند می‌توانند از طرق قانونی و مجرای اداری و قانونی اعتراض خود را پیگیری کنند.»
وی در ادامه گفت: «همه ما در چارچوب قانون جمهوری اسلامی فعالیت می‌کنیم. همچنانکه خانه سینما در احترام به قانون فعالیت‌های خود را در حالت تعلیق نگه داشت، امروز نیز در احترام به قانون با اعضای سابق دوباره آغاز به کار می‌کند.»



کمبود نهاده ها؛ مرغ ها هم امنیت جانی ندارند

بدنبال کمبود علوفه برای دامداری ها، کمبود نهاده‌های دامی این روزها مرغداران قمی را هم با مشکلات فراوان روبه‌رو کرده و آنان را در آستانه ورشکستگی قرار داده است.
به گزارش مهر، عدم تحویل به موقع نهاده‌ها و کمبود آن در بازار موجب شده تا در برخی مواقع مرغ‌های مرغداری تلف و روانه چاه شوند به گونه‌ای که حتی طی ۱۰ روز ۲ هزار مرغ این واحد مرغداری تلف شده‌اند و چاه‌های تلفات نیز دیگر گنجایش ندارند.
سکوت مسئولان و افزایش قیمت نهاده به چهار برابر قیمت گذشته موجب شده تا برخی از مرغداران با تلفات مواجه شده یا تولید خود را کاهش دهند که این امر قطعا بر بازار آینده مرغ و تخم مرغ که تقریبا نقش به‌سزایی در سبد خوراکی خانوار دارند تاثیر مخربی خواهد داشت و شاید با ادامه روند کنونی به دلیل افزایش قیمت و کاهش تولید، مرغ و تخم مرغ از سبد خوراکی خانوار پرواز کند.
مصطفی چهره قانی یکی از مرغداران قم ، با اشاره به کمبود نهاده برای طیور و افزایش قیمت چشمگیر آن و همچنین عدم حمایت نهادهای حمایتی گفت: مشکل ‌کمبود نهاده برای طیور تقریبا از دوماه قبل از عید بروز کرد که اوج آن فروردین ماه سالجاری بود و هنوز نیز ادامه داد.
چهره قانی ابراز کرد: نهاده دامی از قیمت ۴۶۰ تومان به چهار برابر افزایش یافته است که این قیمت چند برابری و عدم توانایی مرغداران در خرید و حتی پیش خرید آن ضرر مالی فراوانی متوجه تولید کنندگان این بخش کرده است.
مدیر پشتیبانی امور دام استان قم بحث کمبود نهاده‌های دامی به خصوص سویا را مبحثی کشوری عنوان کرد و گفت: ‌ این مساله تقریبا گریبانگیر مرغداران کل کشور است.
مسعود فرجی در باره چگونگی حل این مساله ابراز کرد: طی یک ماه اخیر ۵۰ هزار تن نهاده بین مرغداران کل کشور توزیع شده است که قطعا جوابگوی نیاز‌ها نبوده است.





سی سال گذشت؛ خرمشهر آزاد شد، آباد نشد

زبیده فرزند خرمشهر است، خرمشهر روزهای آباد و مردمان شاد. با اصرار از ما خواسته سفری به شهرشان بکنیم نه برای حضور در اردوی راهیان نور یا تفریح، بلکه برای آنکه گشتی در شهر بزنیم تا به قول او رسالت خبرنگاریمان انجام شود. می‌گوید باید بعد از اردیبهشت بیایید و نه در فصل‌های دیگر. زبیده می‌خواهد یکنفر چند روزی با مردم این شهر زندگی کند.
به دعوت او که دلی سوخته و قلمی شکسته دارد به خرمشهر می‌روم. زبیده معلم بوده و بعد از آوارگی از شهرش در رضوانیه کرج ساکن شده و به قول خودش بعد از آنکه دانش آموزانش جلوی چشمانش پرپر شدن دیگر قلم و قلبش شکست.
می‌خواهم ببینم هموطنانم اینجا چگونه‌اند؟ حالشان خوب است؟ روزگارشان براه است؟ همه شناخت من از خرمشهر به جز آنچه در جغرافیا خوانده‌ام و قصه‌ها و اخیرا کتاب ”دا”، عکسی از جوانی یکی از بستگان است که با تیپی در خور سرزمین‌های گرم، شاد و لبخند زنان کنار اسکله ایستاده و هر‌گاه آن عکس را می‌بیند می‌گوید خرمشهر واقعا خرم بود یادش بخیر.
پا در شهر که بگذاری اول از همه فکر می‌کنی باید از گرما بنالی اما تنها چند دقیقه بعد، گرما و شرجی و گرد و غبار هوا فراموشت می‌شود. گویا اینجا هنوز جنگ است و این نام برازنده این شهر نیست. خرمشهر هم زنده است و هم نیست. نفس می‌کشد اما با قلبی رنجور و تنی خسته. گویی بیماری است که بیماری‌اش مزمن شده و درمانش مشکل. یکی درمیان خانه‌ای آباد و خانه‌ای ویران است.
اینکه بعد ۳۱ سال هنوز نشانه‌های یک شهر جنگ زده در خرمشهر دیده می‌شود، عجیب است. یادم هست چند وقت قبل ایمیلی به دستم رسید از ویرانه‌های لبنان عزیز که تنها چند ماه پس از جنگ بهتر از اول ساخته و آباد بودند و گویی هرگز جنگی در کار نبوده است، اما چه شده است که خرمشهر عزیز من هنوز جنگ زده است؟
دیوارهای گلوله باران شده، خانه‌هایی که به تلی از خاک تبدیل شده‌اند و بعضا یادمانهایی که تحت نظارت مسئولان به عنوان نمادهای جنگ نگاه داشته شده‌اند. اما واقعا چرا بعد از این همه سال خرمشهر عزیز هنوز آباد نشده است.
جهان آرا‌ها، فهمیده‌ها و حسینی‌ها و… رسالتشان را به نحو احسنت انجام دادند و خرمشهر را که امام (ره) فرموده بود باید آزاد شود، آزاد کردند. اما آن‌ها اگر می‌دانستند رسالتشان با ویرانی خرمشهر بعد از ۳۰ سال ابتر می‌ماند چه می‌کردند؟ چه کسی مسئول وضعیت امروز خرمشهر است و آیا کسی هست که فرمانی که برای آبادانی شهر، ۳۱ سال قبل با جانفشانی‌های جوانان این مرز و بوم صادر شده، اجرا کند؟
زبیده می‌گوید فرمان آبادی خرمشهر در روز سوم خرداد با آزادی آن صادر شد اما عوامل متعدد باعث شدند که این شهر دیگر خرمشهر نباشد.
از کنار خانه‌ها که عبور می‌کنم پیرمردی فرتوت که یک دستش قطع شده نگاهم را جلب می‌کند. همیشه دیدن پیرمرد‌ها به خصوص اگر رنجور و ناتوان باشند، بیشتر ناراحتم می‌کنند چون مرد‌ها با غرورشان شناخته می‌شوند و سخت سخن از درد می‌گویند و با کهنسال شدن گفتن از درد برایشان سخت‌تر است.
نامش عماد است، عماد فرزند عباس. از او پیشینه‌اش را می‌پرسم. دهان که باز می‌کند شرمنده ذهنیت خودم می‌شوم از مردمان این شهر.با خود فکر می‌کردم شاید اوضاع مردم خرمشهر از اول چندان خوب نبوده اما سخنان پیرمرد تکانم می‌دهد.
می‌گوید در چند دهه قبل او و خاندانش از بزرگان شهر بوده‌اند.عماد درس خوانده وبه قول خودش مهندس ساختمان بوده است. با کمک پدر، عمو‌ها و برادر‌هایش که همگی بواسطه بندر پررونق خرمشهر روزگار خوبی داشته‌اند در دهه ۴۰ و ۵۰ چندین مدرسه و درمانگاه در خرمشهر ساخته‌اند که عماد آن‌ها را طراحی و ساخته است. همچنین چند استراحتگاه بین راهی و حمام عمومی و نیز استراحتگاه کارگران از دیگر اقدامات آن‌ها بوده است. اما امروز او تنها بازمانده خانواده‌اش است که ساکن خرمشهر است و از دار دنیا خانه‌ای را دارد که هنوز دیوارهاش گلوله باران است.
می‌گوید خرمشهر قلب اوست و دوری از خرمشهر برایش معنا ندارد و به جز روزهایی که خرمشهر در اشغال بوده و کمی عقب نشینی کرده است هیچگاه از خرمشهر دور نبوده است.

امثال جهان آرا جانشان را کف دستشان گرفتند که امروز خرمشهر حتی آب نداشته باشد؟

خیلی گله دارد. می‌گوید آیا امثال جهان آرا جان خود را کف دستشان گرفتند که امروز خرمشهر حتی آب نداشته باشد؟ می‌گوید آن‌ها وظیفه‌شان را انجام دادند اما مسئولان کوتاهی کردند و معلوم نیست که آیا بودجه‌ای به آبادی این شهر اختصاص دادند یا نه و اگر اختصاص دادند در همین شهر هزینه کردند یا نه؟
خرمشهر از شهرهایی است که بیشترین آسیب را در دوران جنگ متحمل شد ولی هنوز مورد بازسازی مطلوب قرار نگرفته است و زخمهای عمیق جنگ در جای جای خرمشهر قابل مشاهده است.
۲۴ سال از پایان جنگ تحمیلی پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت در تیرماه ۶۷ و آغاز بازسازی مناطق جنگ زده می‌گذرد. همچنین ۳۱ سال از آزادی خرمشهر گذشته است اما منازلی که سال‌ها پس از جنگ هنوز در وسط شهر به خصوص مسجد جامع دیده می‌شوند نشان از کم توفیقی در بازسازی این شهر است.
از کنار پیرمرد که عبور می‌کنم به خانه‌ای مخروبه می‌رسم که کف آن پر از سرنگ و ته سیگار است و نشان می‌دهد این خانه که چه بسا خون‌ها در آن ریخته شده امروز پاتوق معتادان و ولگردان است. به سرعت از کنار خانه می‌گذرم و با زنی می‌انسال هم صحبت می‌شوم که روزهای جنگ و اسارت و آزادی و بازسازی همه را با هم به خاطر دارد. او که سه فرزند خردسالش را در جنگ از دست داده است و همسرش نیز جانباز است در خانه عکسهایی از روزهای آباد خرمشهر دارد. عکسهایی که تو را به یاد مناطق مرفه نشین کلانشهر می‌اندازد و باورش سخت است که این‌‌ همان خرمشهر امروز باشد.
آری دشمن تا بن دندان مسلح خرمشهر عزیز را که پاره تن همه ایرانیان است به ویرانشهر تبدیل کرد اما آبادانی اندکی که امروز در آن دیده می‌شود به گفته مردم نه حاصل کار مسئولان که نتیجه زحمات خود مردم است.
ناهید لیوارجانی که شب را در خانه او سر می کنیم می‌گوید: خیلی از کسانی که مانند من برگشتند خودشان با دستان خودشان خانه‌هایشان را ساختند.
وی با اشاره به جانباز بودن همسرش می‌گوید در سالهای اولیه بازسازی وامی برای بازسازی دادند که ما هم آنرا گرفتیم اما در اینجا شغلی نبود که قادر به پرداخت وام باشیم در نتیجه با پارتی بازی وام دیگری گرفتیم و درون خانه را بهسازی کردیم و تا الان که در آن ساکنیم موفق نشده‌ایم کار دیگری برای خانه بکنیم.
وی ادامه داد: فرزندم وقتی کوچک‌تر بود همیشه از من می‌پرسید مامان کی جنگ تمام می‌شود و من می‌گفتم: مادر جنگ تمام شده اما گواه او برای ادامه داشتن جنگ جای گلوله روی دیوارهای خانه بود که البته هنوز هم هست.
باور اینکه خرمشهر امروز در گذشته از چه رونق و شکوهی برخوردار بوده اندکی سخت است اما واقعیت این است که در آن روزگار که کل جمعیت ایران ۳۵ میلیون نفر بود ۲۲۰ هزار نفر در شهرستان کوچک و بندری اما آباد و پررونق خرمشهر در رفاه زندگی می‌کردند.
لیوارجانی می‌گوید در دهه ۵۰ اغلب تهرانی‌ها برای تفریح در فصلهای سرد سال به خرمشهر می‌آمدند و آخرین مدلهای لباس و انواع چیزهای دیگر را از اینجا به تهران سوغات می‌بردند. اما امروز اگر کسی از تهران به اینجا بیاید به دیده ترحم به در و دیوار شهر و فرزندان ما نگاه می‌کند و فکر می‌کند ما همیشه بدبخت بوده‌ایم.
خوابیدن در زیر سقف خانه ای که خون حداقل ۹ شهید بر زمین آن ریخته کار سختی است. خواب به چشمانم نمی آید. داخل خانه نسبتا خوب بازسازی شده اما دیواری حیات و بالکن خانه محل رفت و آمد انواع حشرات موذی است و همین حشرات و جانوران خوابیدن را سخت تر می کنند و تازه این منهای گرمای هواست که برغم روشن بودن کولر ملموس است.
حالا علت اصرار زبیده را می دانم که می خواست من حتما دو سه روزی مهمان خانه های خرمشهر باشم تا لمس کنم آنچه خرمشهریها با آن دست به گریبانند. صبح که از خواب برخاستم برای شستشوی دست و صورت منتظر آبی شدم که باید بقول ناهید خانم از بانکه می آمد. آب که از شیر می آمد به قول آنها حتی برای شستن مناسب نیست تا چه رسد به نوشیدن.
شب سختی را گذراندم در زیر سقف خانه شهدایی که نامشان را هم نمی دانم . بار دیگر راهی شهر شدم و اینبار پای صحبتهای بانویی دیگر.
اعظم شفیعی شهروند دیگری که اصالتا خرمشهری می‌گوید: چطور است که جمعیت همه کشور افزایش یافته اما خرمشهر جمعیتش نسبت به سال ۵۹ به نصف رسیده است؟

۱۵۵ هزار خرمشهری با انواع مشکلات دست و پنجه نرم می کنند

وی گفت: بسیاری از ساکنان خرمشهر شهید شدند و بسیاری نیز هم اکنون در شهرهای دیگر ساکنند و دیگر به شهر بازنگشته‌اند اما آیا شهری که سه دهه قبل ظرفیت تامین رفاه ۲۲۰ هزار نفر را داشته است امروز چگونه ۱۵۵ هزار نفر با انواع مشکلات و بدبختی‌ها در آن زندگی می‌کنند.
شفیعی خانه روبرویی خانه‌اش را نشان داد که سالهاست مخروبه است و آینه دق او. وی گفت: این خانه بانو همسایه آنهاست که هیچ کس از خانواده‌شان زنده نماند و بازمانده‌های دورشان نیز چه بسا از یاد برده‌اند که اصلا در خرمشهر بستگانی داشته‌اند.
وی همچنین زمینی خالی را نشان داد که معلوم بود گذر زمان آن را به تلی از خاک تبدیل کرده و گفت: این هم خانه جلیل‌ها بود و در این سال‌ها هرگز کسی نیامده است تا سراغی از این خانه بگیرد. نمی‌دانیم کسی از آن‌ها زنده است یا نه؟
یک شهروند دیگر خرمشهری نیز وضعیت آب شهر را یادآور شد و گفت: جای بسی تاسف است که خرمشهر حتی آب مناسب برای نوشیدن ندارند و برغم همه کاستی‌ها و فقر گریبانگیر، مجبورند آب بخرند یا منتظر تانکرهای توزیع آب بمانند.
عبدالله حسینی ادامه داد: اگر تنها فواید دهه ۵۰ برای ایران را حساب کنیم جا دارد که امروز این شهر آباد شود و اگر نه مثل گذشته، اما قابل سکونت باشد.

تاسیس منطقه آزاد در خرمشهر مشکل بیکاری شهر را حل می کند

وی تصمیم گیری عاجل در مورد بناهای نیمه کاره و مخروبه و نیز ایجاد اشتغال و تاسیس منطقه آزاد در خرمشهر را در آبادانی سریعتی آن بسیار موثر دانست و اظهار داشت: این شهر همچنان برای ترانزیت گزینه مناسبی است و مسئولان با اندکی سرمایه گذاری که در میان اختلاسهای چند هزار میلیاردی گم است می‌توانند این منطقه را تبدیل به منطقه آزاد کنند تا در رونق آن سرعت ایجاد شود.
چند سال قبل مرکز پژوشهای مجلس گزارشی منتشر کرد که در آن تعداد ساختمانهای بلاتکلیف در آبادان و خرمشهر شش هزار و ۵۰۰ دستگاه اعلام شد.
در آن گزارش که حتما به مسئولان ذیربط ارجاع شده است آمده که وضعیت ظاهری شهر نامناسب است و بسیاری از خانه‌ها بلاصاحب هستند و تبدیل به محل تجمع افراد ناسالم شده‌اند.
آن گزارش اشاره کرده بود که برخی مالکان بنا‌ها در قید حیات نیستند و برخی مالکان نیز در شهرهای دیگر مشغول زندگی هستند و قصد بازگشت ندارند به همین دلیل دستگاههای متولی عمران و زیبایی شهر نمی‌توانند در مالکیت این بنا‌ها دخل و تصرف کنند.
از سویی اعتبارات بازسازی خرمشهر که شامل ۱۰ سال اعتبار برای بازسازی و رونق بود سال ۸۶ به پایان رسید در حالیکه خرمشهر هنوز به این اعتبارات نیاز داشت.
به نظر می‌رسد در این زمینه اقدام مدعی العموم و قضایی کار ساز باشد تا بتوان نسبت به تخلیه و بهسازی خانه‌های مخروبه و زدودن غبار جنگ از چهره خرمشهر اقدام کرد.
خرمشهری که در چند دهه قبل‌تر مرکز رونق اقتصادی جنوب کشور بوده قطعا قابلیت تبدیل مجدد به مرکز فعلایت اقتصادی را دارد و به این واسطه بی‌شک شهر رونق می‌گیرد و اندک اندک غبار جنگ از چهره شهر زدوده می‌شود.
دلم نمی خواهد نظر هیچ مسئولی را برای تکمیل گزارشم بشنوم چه آنکه مردم این شهر خودشان هم مشکل را می دانند هم راه حل را. اما ابزار آن که قانون است و بودجه در اختیار آنها نیست و امید است بزودی دلسوزانی پیدا شوند که باری خرمشهر طرحی نو دراندازند.
از بازار خرمشهر که عبور می‌کنم آبی تازه زیر پوستم می‌دود و ناگهان به خاطر می‌آورم که با همه سختی‌ها زندگی در خرمشهر جریان دارد و تنها باید کمک کرد تا آب هم زیر پوست شهر بدود.
در ذهنم مدام نام خرمشهر و آبادان رژه می‌رود. خرمشهر یعنی شهری که خرم است و آبادان هم شهر آباد و اگر اندکی همت شود دور نیست که در خور نامشان به حیات ادامه دهند.
خرمشهر عزیز که خاک آن آغشته به خون مردمانی از همه ایران است و چه بسیار شهدایی که از دور‌ترین نقاط کشور جانشان بر کف در این شهر در راه آزادی جان باختند چشم براه مسئولان است تا بار دیگر خود خرمشهر شود.
منبع: ایلنا/ گزارش از: صدیقه راسخی ماسوله



گرد و غبار خوزستان را به تعطیلی کشاند

بعد از وقفه‌ای چند هفته‌ای پدیده مخرب گرد و غبار باز هم شهرهای خوزستان را فرا گرفت و بسیاری از شهر‌ها از جمله مرکز استان را به تعطیلی کشاند.
به دنبال افزایش گرد و خاک که از اواسط روز گذشته آغاز شد طی اطلاعیه‌ای از سوی فرمانداری اهواز همه ادارات و دانشگاه‌ها در مرکز استان تعطیل شدند.
براساس این اطلاعیه با توجه به فصل امتحانات دانش‌آموزان، مدارس فعال بوده و امتحانات خود را امروز برگزار می‌کنند.
به گزارش فارس، از بعدا‌زظهر روز گذشته تاکنون بر شدت گرد و غبار شهرهای خوزستان افزوده شد و زندگی عادی مردم استان را مختل کرد؛ به گونه‌ای که گرد و غبار و بوی بد آن به داخل منازل، اتاق مدارس و ادارات نیز نفوذ کرده است.
استانداری خوزستان نیز در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: با توجه به افزایش غلظت گرد و خاک در هوای بیشتر شهر‌ها، تعطیلی ادارات در شهرستان‌ها بر عهده فرمانداران است و بر اساس اخبار رسیده فرمانداران بسیاری از شهرهای استان نیز امروز ادارات را تعطیل کرده‌اند.
تعطیلی امروز سوم خرداد به علت گرد و خاک در حالی اعلام شده که برنامه‌های متعددی از سوی دستگاه‌ها به مناسبت سالگرد حماسه فتح خرمشهر تدارک دیده شده بود.
تا این لحظه اطلاعاتی درباره میزان شاخص آلودگی از سوی دستگاه‌های متولی از جمله اداره ‌کل حفاظت محیط زیست، ستاد حوادث غیر مترقبه و … اعلام نشده است.
اداره کل هوا‌شناسی خوزستان وضعیت هشدار اعلام کرده و خواستار عدم تردد افراد سالمند و کودکان در محیط باز شده است.
براساس اعلام این اداره، با توجه به تشکیل سامانه جدید خاک در کشور عراق، وضعیت گرد و خاک در خوزستان حداقل تا پایان وقت امروز تداوم خواهد داشت.
در نوبت پیشین، ۲۸ اسفندماه سال ۱۳۹۰ به علت گرد و خاک شدید ادارات و مدارس خوزستان تعطیل شده بود.



طرح موضوعات “محرمانه” در ستاد مبارزه با مفاسد

عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی از افزایش نظارت بانک مرکزی بر فعالیت نظام پولی کشور و برخورد با موسسات و بانک‌های متخلف خبر داد و گفت: برخی از مباحث جلسه ستاد محرمانه بود.
به گزارش همشهری آنلاین؛ «عزت الله یوسفیان» از برگزاری جلسه دیشب ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی خبر داد و گفت: در حال حاضر گرچه بانک مرکزی نظارت خود را بر نظام بانکی و عملکرد بانک‌ها و بخش پولی کشور بیشتر کرده است، اما در جلسه ستاد بر افزایش و تشدید نظارت‌ها تاکید شد و این موضوع مهمترین بحث جلسه بود.
عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی تاکید کرد: بر اساس مذاکرات صورت گرفته قرار بر این شده است که بانک مرکزی به هیچ وجه اجازه ندهد که در مبادلات بانکی تخلفاتی به وجود آید.
وی با اعلام اینکه موضوعاتی مانند تخلفات برخی از بانک‌ها مانند بانک تات و در نتیجه ادغام آنها با سایر موسسات پولی مطرح نشد، اظهار داشت: همچنین مقرر شد که موسسات پولی و حتی بانک‌هایی که از بانک مرکزی مجوز فعالیت دریافت کرده‌اند، فعالیت و مجوز آنها بار دیگر مورد بررسی قرار گیرد.
یوسفیان اضافه کرد: اگر فعالیت این موسسات و بانک‌ها مطابق با مقررات و قوانین بانک مرکزی نباشد مورد تذکر واقع خواهند شد و با فعالیت آنها برخورد می‌شود.
وی تصریح کرد: در عین حال برخی از موسسات پولی که از بانک مرکزی مجوز دارند اگر مطابق با این قوانین و تحت نظر بانک مرکزی فعالیت نکنند و فعالیت آنها برخلاف مقررات باشد به آنها نیز تذکر داده می‌شود و اقدامات لازم در مورد آنها صورت خواهد گرفت.
عضو ستاد مرکزی مبارزه با مفاسد اقتصادی به مهر گفت: سایر مباحث مطرح شده در جلسه دیشب ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی محرمانه است.
در همین حال، معاون اول رئیس جمهور بر لزوم تبعیت کامل تمامی بانک‌ها، صندوق‌ها و موسسات مالی و اعتباری از مقررات و دستورالعمل‌های بانک مرکزی تاکید کرد.
محمدرضا رحیمی با بیان اینکه بانک مرکزی باید به طور کامل بر روند فعالیت‌های بانک‌ها و موسسات مالی و اعتباری اشراف داشته باشد، خواستار تقویت بانک مرکزی برای جلوگیری از تخلفات و سوء استفاده‌ها شد.
در این جلسه نماینده بانک مرکزی گزارشی از آخرین وضعیت و اقدامات انجام شده در خصوص ساماندهی موسسات مالی و اعتباری ارائه کرد و پیشنهاداتی نیز برای تسریع در روند این ساماندهی ارائه شد.




دلبستگی به منافع ملی در سیاست های دولت غایب است

یک استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی گفت: «به اعتقاد من اقدامات دولت اقداماتی اتفاقی نیست و در این شش، هفت سال گذشته تمام سیاست های دولت نهم و دهم دقیقا در جهت ریشه کنی تولید در کشور بوده که ظاهرا این سیاست ها جواب داده و این بیکاری گسترده که اکنون در کشور وجود دارد امری تصادفی نیست و محصول سیاست های دولت است که با هدف خاصی انجام گرفته است.»
تشدید بحران رکود اقتصادی در کشور و اینکه عرضه نیروی کار فراوان با ایجاد فرصت های جدید شغلی همخوانی ندارد باعث شده جمع کثیری از کارگران به راحتی اخراج شوند.
چندی پیش دبیر اجرایی خانه کارگر تهران با اعلام این موضوع نسبت به عواقب روی آوردن برخی بنگاه های بزرگ کشور به اخراج نیروهای کار هشدار داد.
اسماعیل حق پرستی با بیان اینکه موج جدیدی از اخراج کارگران به راه افتاده است اظهار داشت: اکثر واحدهای تولیدی و صنعتی با افزایش مشکلاتشان ناچارند با بخش اعظمی از نیروی کار خود تمدید قرارداد نکنند یا نسبت به اخراج آنان اقدام کنند.
از سوی دیگر موج فزاینده ای از جوانان در حالی از دانشگاهها فارغ التحصیل می شوند که برای آنها در جامعه کاری وجود ندارد.
چه عواملی به رشد بیکاری دامن زده است؟ پیامدهای این اپیدمی بیکاری چیست؟
بیکاری موجود نتیجه سیاست های ضد تولیدی دولت های نهم و دهم است
دکتر حسین راغفر استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی در گفتگو با فرارو گفت: «نرخ بالای بیکاری در کشور نتیجه سیاست های ضد تولیدی دولت های نهم و دهم است و به اعتقاد من سیاست های ضد تولیدی دولت یک برنامه حساب شده برای تعطیلی تولید در ایران بوده که مراحل مختلف آن در حال اجرا است.»
وی ادامه داد: «از جمله شواهد این ادعا می توان به این مسئله اشاره کرد که در سالی که به نام تولید ملی نام گذاری شده و به دولت گفته می شود کالاها و خدماتی که در داخل کشور قابل تولید است را وارد نکند، دولت اقدام به واردات گسترده می کند.»
سیاست های دولت با هدف تخریب تولید داخلی اتخاذ می شود
وی افزود: «به نظر من هیچ یک از سیاست های دولت نمی تواند اتفاقی باشد و کاملا تنظیم شده و با هدف تخریب تولید در داخل کشور اتخاذ می شود. شما می بینید دولت رسما اعلام می کند که قصد واردات ۲۴ میلیارد دلار کالاهایی را دارد که در داخل کشور قابل تولید است. کالاهایی از جمله منابع تولید محصولات کشاورزی و دامی و جالب است که این موضوع را تصمیم انقلابی هیات دولت نیز می نامد.»
این استاد دانشگاه اظهار داشت: «در این بین ما شاهد هستیم که دهها شرکت تولیدکننده منابع دام و طیور و دامداری ها به دلیل عدم حمایت های دولت و به دلیل افزایش قیمت هزینه های نهاده ها و به خصوص انرژی در اثر طرح موسوم به هدفمندی یارانه ها که عملا طرح آزادسازی قیمت ها بود دچار ورشکستی شده و یا در آستانه ورشکستگی هستند و یا بسیاری از فعالیت های خود را تعطیل کردند.»
این کارشناس مسائل اقتصادی گفت: «این مبلغ ۲۴ میلیارد دلار با دلار ۱۷۰۰ تومان بیش از ۴۰ هزار میلیارد تومان می شود و اگر دولت فقط همین ۴۰ هزار میلیارد تومان را به جای اینکه دور بریزد و به تولیدکننده دام و طیور برزیلی و یا برنج کار هندی و پاکستانی بدهد و هیچ بازگشتی نداشته باشد و فقط توانسته باشد با این کار قیمت بازار را برای شش ماه به تعبیر خود کنترل کند؛ می توانست یک کار دائمی کند.»
وی ادامه داد: «دولت می توانست این ۴۰ هزار میلیارد تومان را با وام ارزان قیمت و با نرخ بهره پایین در اختیار تولیدکننده های داخلی قرار دهد و در قبال آن از آنها تعهد بگیرد که عرضه بازار را تامین کنند که من مسلم می دانم در این صورت نه تنها اشتغال زیادی در این بخش ها بوجود خواهد آمد و دهها هزار نفر شاغل خواهند شد و تولید ملی افزایش پیدا خواهد کرد و رونق اقتصادی حاصل خواهد شد؛ بلکه این کار باعث تقویت بنیان های تولید شده و استمرار تولید در این حوزه ها برای سال های آینده تضمین خواهد شد. در حالی که اگر دولت این ۴۰ هزار میلیارد تومان را صرف واردات کند شش ماه بعد دوباره بازارها خالی می شود.»
دلبستگی به منافع ملی در سیاست های دولت غایب است
وی افزود: «به اعتقاد من درک این مسئله نیازمند این نیست که کسی اقتصاد بداند و یا از فهم بالایی برخوردار باشد؛ بلکه فقط نیازمند دلبستگی به منافع ملی است که این موضوع در سیاست های دولت غایب است.»
این استاد دانشگاه تاکید کرد: «به اعتقاد من اقدامات دولت اقداماتی اتفاقی نیست و در این شش، هفت سال گذشته تمام سیاست های دولت نهم و دهم دقیقا در جهت ریشه کنی تولید در کشور بوده که ظاهرا این سیاست ها جواب داده و این بیکاری گسترده که اکنون در کشور وجود دارد امری تصادفی نیست و محصول سیاست های دولت است که با هدف خاصی انجام گرفته است.»
آسیب به بنیان های تولید و سلب اعتماد از تولیدکنندگان
راغفر درباره پیامدهای بیکاری در جامعه گفت: «مهم ترین پیامد بیکاری در حوزه اقتصادی آسیب هایی است که به بنیان های تولید در کشور وارد می شود و آنگاه اعتماد تولیدکنندگان اولین موضوعی است که مورد هدف واقع می شود. این امر باعث می شود تولیدکنندگانی که در آینده بخواهند در این زمینه ها سرمایه گذاری کنند به دلیل عملکرد دلبخواهی دولت ها نسبت به آینده سیاست هایی که در این حوزه ها وجود خواهد داشت که در اثر تجربه عملکرد دولت های گذشته بوجود آمده بسیار با احتیاط عمل کرده و وارد فعالیت نشوند.»
وی ادامه داد: «یعنی یکی از عوارض جدی آن سلب اعتماد از سرمایه گذاران آتی است. بدین معنا که علاوه بر اینکه ریشه های اقتصادی نهادها و بنگاههای فعال موجود سوزانده شده در آینده هم تاثیر منفی بر روی اعتماد سرمایه گذاران نسبت به سیاست های دولت های آتی گذاشته تا کسی جرات سرمایه گذاری نداشته باشد.»
این کارشناس مسائل اقتصادی اظهار داشت: «نکته دیگر اینکه بنگاههایی که تعطیل می شوند اقدام به جمع آوری منابع باقی مانده خود کرده و از کشور خارج و یا وارد فعالیت های دلالی می شوند. در این وضعیت سفته بازی بیش از پیش رونق خواهد گرفت و این موضوع خود باعث افزایش قیمت سایر کالاها در بازار می شود و به افزایش تقاضا دامن زده و نقدینگی را به شدت افزایش می دهد که این موضوعات همگی عواملی تورم زا هستند و آن وقت رکود توام با تورم شکل گرفته که در همه جای دنیا آثار بسیار مخربی بر حوزه اقتصاد و اجتماع دارد.»
افزایش جرم و جنایت یکی از پیامدهای بیکاری و تورم
وی ادامه داد: «پیامدهای اجتماعی حاصل از رکود تورمی شامل رشد جرم و جنایت، افزایش اشکال مختلف نابسامانی های اجتماعی مانند طلاق، اعتیاد، خودکشی و سرخوردگی های مختلف است که تنها بخش مختصری از تبعات اجتماعی گسترش رکود تورمی در کشور خواهد بود.»
وی افزود: «در حوزه فرهنگی باید گفت که یکی از ویژگی های عمده تورم این است که نابرابری ها را به شدت افزایش می دهد و گفته می شود که تورم خود یک ابزار بازتوزیع درآمد و ثروت در کشور است و در همه جوامع به همین صورت عمل می کند.»
وی ادامه داد: «یعنی کسانی که دارای دارایی های گسترده هستند در اثر تورم، قیمت دارایی های آنها مانند ملک، ساختمان، سکه، ارز به تناسب تورم و گاهی حتی بیشتر افزایش پیدا می کند و کسانی که این دارایی ها را ندارند باعث افزایش فاصله آنها از دیگران شده و فاصله آنها برای دسترسی به یک سطح حداقل زندگی عمیق تر می شود.»
بیکاری و مهاجرت های گسترده
این استاد دانشگاه گفت: «یکی دیگر از عوارض جدی بیکاری مهاجرت های گسترده به ویژه در میان جوانان فارغ التحصیل دانشگاهی است که به دلیل ناتوانی در دسترسی به شغل در اثر رکود گسترده و تورم لجام گسیخته ای که مسکن را از سبد مصرف جوانان خانوارهای متوسط و متوسط به پایین اعم از اینکه تحصیلات دانشگاهی داشته باشند یا نداشته باشند (که به مراتب در موقعیت های نازل تری قرار می گیرند)، خارج می سازد.»
وی ادامه داد: «بنابراین یکی از راههایی که برای خروج از این بحران در مقابل این افراد قرار دارد مهاجرت است. به همین دلیل ما شاهد مهاجرت گسترده مغزها از کشور هستیم که به نظر من این موضوع از هر مصیبت دیگری برای کشور اولی تر است.»
وی افزود: «اما آنهایی که در کشور می مانند نمی توانند به حداقل های زندگی دسترسی یابند، نمی توانند ازدواج کنند چون نمی توانند صاحب شغلی شوند و نمی توانند مسکنی حتی اجاره کنند چه برسد به اینکه خریداری کنند.»
راغفر گفت: «این موضوعات اشکال مختلف نابسامانی ها و ناهنجاری های اجتماعی و اخلاقی را در جامعه گسترش داده و از سوی دیگر خیلی از این افراد چون نمی توانند از مسیرهای رسمی، قانونی و منطبق با ارزش ها و هنجارهای حاکم صاحب حداقل های زندگی شوند؛ وارد میانبرهایی می شوند که هنجارها و قوانین را دور می زند که این امر سبب رشد و گسترش جرم و جرایم، فروش مواد مخدر و فعالیت های غیرقانونی در جامعه می شود.»
وی ادامه داد: «یکی دیگر از سرریزهای این اپیدمی تورم رکودی این است که دستگاههای جاری کشور مانند دستگاه قضایی اصلا توان مقابله و حل مشکلات و رسیدگی به پرونده ها را نخواهند داشت. نیروی انتظامی توان مقابله با این آسیب ها را از دست خواهد داد و این امر منجر به شکل گیری یک نوع هرج و مرج و بی قانونی در جامعه خواهد شد.»
وی در پایان تاکید کرد: «این موضوعات آثار مستقیم سیاست های براندازی تولید در کشور است که این سیاست ها یک امر اتفاقی نیست و به اعتقاد من هر انسانی با داشتن یک عقل سلیم و حتی فاقد تحصیلات علمی اقتصادی این امر را درک می کند و بنابراین من به هیچ وجه نمی توانم بپذیرم اقداماتی که صورت گرفته و می گیرد یک امر تصادفی است؛ بلکه یک برنامه حساب شده برای ریشه کنی تولید در کشور است.»




احضار سفیر باکو به وزارت خارجه

بدنبال تجمع اعتراضی گروهی از مردم آذربایجان در مقابل سفارت ایران در باکو، سفیر جمهوری آذربایجان در تهران روز دوشنبه به وزارت امور خارجه احضار شد.
این تجمع در واکنش به اظهار نظرهای مقامات ایرانی در مورد برگزاری یوروویژن در آذربایجان انجام شد.
به گزارش مهر، سید عباس عراقچی معاون آسیا و اقیانوسیه وزارت امور خارجه کشورمان با احضار سفیر جمهوری آذربایجان مراتب اعتراض دولت جمهوری اسلامی ایران به دولت جمهوری آذربایجان به خاطر توهین به مقدسات دینی را ابلاغ کرد.
تجمع کنندگان در برابر سفارت ایران در باکو شعارهایی علیه رهبری داده بودند که در بیانیه سفارت بشدت به آن اعتراض شده بود.
جوانشیر آخوندوف در پاسخ اعلام کرد که مراتب ا عتراض جمهوری اسلامی ایران را به مقامات کشورش منتقل خواهد کرد.
پیش از احضار سفیر جمهوری آذربایجان ، سفارت کشورمان در باکو در همین رابطه بیانیه شدید الحنی صادر کرده بود و از سوی دیگر سفیر جمهوری اسلامی ایران در باکو نیز در این رابطه برای انجام مشورت های لازم به تهران فراخوانده شده است.








بازداشت محمود دردکشان، از مؤسسان و فرماندهان سپاه، در سی‌امین سالگرد آزادی خرمشهر

در سی امین سالگرد آزادی خرمشهر، محمود دردکشان، از مؤسسان سپاه و فرماندهان دوران دفاع مقدس که نقش فعالی در بازسازی مناطق جنگ زده خرمشهر عهده دار بود، بازداشت شد. این یار شهید حاج داود کریمی که برای اجرای حکم به زندان استان قم فراخوانده شده بود، در آخرین روز اردیبهشت ماه برای دهمین بار در سی سال اخیر زندانی شد.
دردکشان از همراهان سردار داوود کریمی از فرماندهان سپاه محمد رسول الله و جنگ به شمار می رود که علیرغم راه اندازی سپاه استان های اصفهان و سیستان و بلوچستان، پس از شش ماه از این نهاد جدا شد و به همراه جمعی از همفکران خود از مسجد الحجت اصفهان به فعالیت های خود در استان سیستان وبلوچستان ، بهشر، بوشهر ، خرمشهر و در جبهه های جنگ ادامه دادند که بیش از یکصد شهید در جنگ هشت ساله ایران و عراق در راه دفاع ازدین و میهن تقدیم کرده اند.
بر اساس گزارش سایت ملی- مذهبی، دادگاه ویژه روحانیت قم این فعال سیاسی را به اتهام تبلیغ علیه نظام- فعالیت تبلیغی علیه نظام، نشر اکاذیب علیه مسئولان به قصد تشویش اذهان عمومی- به یک سال زندان و هفت سال محرومیت از سخنرانی و برگزاری هر نوع جلسه و اجرای برنامه محکوم کرده است.
در متن کیفر خواست صادر شده از سوی دادگاه ویژه روحانیت قم برای محمود دردکشان آمده است: “با عنایت به گزارشات واصله از اداره کل اطلاعات استان قم، شرح مطالب و استدلالات فوق)حکم یک سال حبس) به شرح زیر است: سابقه محکومیت و اقاریر متهم نسبت به بیان مطالب و انجام اقدامات منتسب به وی و دفاعیات بلاوجه او و دیگر امارات و قرائن موجود در پرونده دادگاه، بزه کاری وی را در حد فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران محرز و مسلم تشخیص داده، نامبرده را به تحمل یکسال حبس محکوم می نماید و از آنجا که متهم دارای سابقه بوده مع الوصف به اقدامات خلاف قانون و مجرمانه خود ادامه می دهد، با استناد به مادتین ۱۹ و ۲۰ نامبرده را به محرومیت از برگزاری هرگونه جلسات، میتینگ های سیاسی، اجرای برنامه و سخنرانی در هر نوع مجالس و جلسات برای مدت ۷ سال به عنوان مجازات تتمیمی محکوم می نماید”.
محمود دردکشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا به حال نه بار به صورت متناوب بازداشت و زندانی شده است. او که از اعضای بنیانگذار مسجد الحجت اصفهان به شمار می آید، نخستین بار در اوایل دهه ۶۰ به مدت دو هفته بازداشت شد. دردکشان دومین بار در سال ۱۳۷۱ به همراه سردار حاج داوود کریمی و ده نفر دیگر از فرمانده هان جنگ به اتهام ترویج سیاسی آیت الله منتظری بازداشت و به چهار سال زندان محکوم شد که ۱۰ ماه ابتدایی این دوره از زندان را در انفرادی در زندان توحید بسر برده است. درست یک سال پس از آزادی از زندان در سال ۷۵، در حمله نیروهای امنیتی به بیت آیت الله منتظری که منجر به حصر خانگی بیش از ۵ سال آیت الله منتظری شد در ۲۹ دی ماه سال ۱۳۷۶ مجددا دستگیر و زندانی شد.
دردکشان که تاسیس سپاه پاسداران استان های سیستان و بلوچستان و اصفهان را نیز در کارنامه فعالیت های خود دارد، در سال ۷۸ برای چهارمین بار در فرودگاه اصفهان بازداشت شد. در مهر ماه ۸۰ و برای پنجمین بار همزمان با سفر آقای خامنه ای به استان اصفهان بازداشت شد، به تهران منتقل شده و بدون هیچ اتهامی تا پایان سال ۸۰ (به مدت پنج ماه) در زندان باقی ماند. او در سال ۸۷ نیز به اتهام ایراد سخنرانی در شرایطی که حکم منع سخنرانی اش صادر شده بود بازداشت شد و ۱۳ روز در بازداشتگاه ماند.
در دی ماه ۱۳۸۸ و همزمان با درگذشت آیت الله منتظری، محمود دردکشان برای هفتمین بار در خیابان توسط نیروهای امنیتی مورد ضرب شتم قرار گرفت و بازداشت شد که پس از تحمل ۵۵ روز زندان آزاد شد. دادگاه ویژه روحانیت قم پس از آزادی او در سال ۸۸، به محرومیت پنج ساله او از اقامت و تردد در استان اصفهان و دو سال زندان تعلیقی حکم داد. پس از گذشت دو دهه از زندان سال ۷۱ مامورین امنیتی در سال ۹۰ طی تماس تلفنی برای عودت وسایلش با وی تماس گرفتند که پس از مراجعه، او را به بازداشتگاه بردند که با پیگیری اعضای خانواده اش سریعاً آزاد شد. صبح روز۱۸/۱۰/۹۰ با ورود نیروهای اطلاعات قم به منزل او و تفتیش منزلش برای هشتمین بار باز داشت شد.
وی این بار در تاریخ ۳۱/۲/۹۱ برای دهمین بار، درآستانه خرداد ماه برای اجرای حکم یک ساله به زندان فراخوانده شد.










گزارش عفو بین الملل از روش های تکان دهنده شکنجه در رژیم بشار اسد

ترس‌ها، چالش‌ها و روش‌های مشترک دیکتاتورها

کلمه – زهرا امیری:
دیکتاتورها ترس های مشترکی دارند و همینطور روش های مشترکی برای مقابله با ترسشان. بیش از یک سال است که سوریه گرفتار بحرانی تمام عیار است. چهارده ماه است مخالفان دولت سوریه به روشهای گوناگون اعتراض خود را به حکومت بشار اسد ابراز کرده اند، از تظاهرات مسالمت آمیز گرفته تا تشکیل شورای مخالفان در خارج از کشور. اما تمامی این ها فقط یک پاسخ داشته است؛ گلوله.
نگاهی به جنایات رژیم اسد در سوریه برای بیننده ایرانی یادآور خاطراتی تلخ است. سه سال پیش در همین روزها، در خرداد ماه ۱۳۸۸ مردم کشورمان پس از چند سال نا امیدی و انفعال در حوزه سیاست آغاز کننده موجی شدند که به فاصله یک سال تونس و مصر و لیبی و سوریه را در برگرفت و سرآغازی شد برای بهار عربی در منطقه خاورمیانه، بهاری که در پس زمستان طولانی دیکتاتوری در این منطقه فرا رسیده بود.
در کشور هایی مانند تونس و مصر، موج تغییر با فرار دیکتاتور خیلی زود به پیروزی رسید. در لیبی پس از جنگی تمام عیار میان نیروهای قذافی و مخالفان عاقبت ناتو وارد عمل شد و دیکتاتور را سرنگون کرد.
اما مردم سوریه حوادثی را شاهد بودند که شبیه آن را دو سال قبل مردم ایران تجربه کرده بودند، از شکنجه های بیرحمانه در زندان های سوریه گرفته تا حمله به خوابگاه دانشجویان در حلب.
روش های تکان دهنده شکنجه در رژیم بشار اسد
در سوریه، ماه هاست که گروهی از مخالفان دست به اسلحه برده اند و در مقابل حکومت مقاومت می کنند. اتفاقات یک سال اخیر در سوریه نتیجه چهل سال حکومت خاندان اسد در سایه رعب و وحشت و سرکوب است. خاندان اسد در طول سالیان حکومت خود مخالفان را قلع قمع کرده و هیچ حزبی را تحمل نکرده است. حافظ اسد (پدر بشار اسد) که خود در جریان یک کودتای نظامی به قدرت رسید، همه مخالفان خود را از میدان به در کرد و تنها حزب قانونی سوریه را حزب بعث اعلام کرد.
اکنون سازمان عفو بین الملل در گزارش سالانه خود از ارتکاب جنایت علیه بشریت توسط دولت سوریه سخن گفته است. در این گزارش از موارد متعدد شکنجه، کشتار و سوء رفتار با مخالفان گفته شده است. در این گزارش که روز سه‌شنبه (۲ خرداد) در لندن، مقر سازمان عفو بین‌الملل منتشر شد، آمده است که دولت سوریه با استفاده از نیروی مرگبار خود و شکنجه زندانیان در طول ۱۴ ماه سرکوب اعتراض‌ها، ممکن است دست به جنایت علیه بشریت زده باشد. عفو بین الملل با اشاره به الگوی به‌کار رفته توسط دولت سوریه و سوء استفاده‌های شدید رژیم اسد در برخورد با مخالفان می‌نویسد که ممکن است این رویکرد به جنایت علیه بشریت تعبیر شود.
در این گزارش با اشاره به «طارق زیاد عبدالقادر که در ۲۹ آوریل ۲۰۱۱ دستگیر و سپس جسدش در ماه ژوئن به خانواده‌اش در حمص تحویل داده شد»، تأکید می‌شود که در بدن او آثار “جراحت‌های متعدد” مشهود بود. در ادامه آمده است: «سوختگی‌های ظاهرا الکتریکی بر گردن و آلت تناسلی و سوختگی‌های دیگر و همچنین آثار دیگری که ظاهرا ناشی از ضربات شلاق و باتوم بر پهلوی او بود دیده می‌شدند.» از نمونه‌های دیگری که از آن سخن رفته است مردی در شهر ساحلی بانیاس است که در سه روز بازداشت خود، ضرب و شتم، شلاق و اجبار برای “لیسیدن خون خود از کف زمین” را تحمل کرده است.
عفو بین‌الملل در انتقاد از آنچه که رژیم سوریه بر نوجوانان روا می‌دارد از محمد الملا عیسی، نوجوان ۱۴ ساله از دیرالزور، واقع در شرق این کشور نام می‌برد که به دلیل سر باز زدن از شرکت در رژه هواداران دولت به ضرب گلوله کشته شد. این سازمان همچنین از اصلاحات سال گذشته بشار اسد مبنی بر لغو قانون شرایط اضطراری و برچیده شدن دادگاه ویژه امنیتی انتقاد می‌کند و می‌نویسد: این اصلاحات علی رغم اینکه گامی به جلو بودند «نتوانستند آزادی بیان و اجتماعات را به طور مؤثر تضمین کنند.»
بنا بر گزارش‌ سازمان نظارت بر حقوق بشر سوریه که مقر آن در بریتانیا است بیش از ۱۲ هزار نفر از مردم سوریه که اکثریت آنها را غیر نظامیان تشکیل می‌دهند در اعتراض‌های ضد دولتی کشته شده‌اند.
صدای خس و خاشاک در سوریه
همزمان با آغاز اعتراضات مردم ایران، بسیاری از هنرمندان نامی و گمنام ایران حمایت خود را از مردم اعلام کردند. یکی از زیباترین حمایت ها توسط محمدرضا شجریان استاد و خواننده سنتی ایران انجام شد. شجریان پس از سخنان محمود احمدی نژاد رئیس دولت کودتا در میدان ولی عصر و خس خاشاک خواندن مردم ایران، اعلام کرد صدای خس و خاشاک ایران است.
چند روز پیش فضل شاکر هم به راه شجریان رفت. این خواننده مشهور عرب که در جشنواره موسیقی مراکش شرکت کرده است، هواداران خود را با نفرین کردن به بشار اسد رئیس جمهور سوریه غافلگیر کرد.
شاکر در جشنواره موازین در مراکش پیش از اجرای ترانه های خود از تماشاگران خواست در تایید نفرینهای او، آمین بگویند. حاضران که دلیل اقدام شاکر را نمی دانستند به درخواست او پاسخ مثبت دادند. شاکر ناگهان در برابر ۳۰ هزار نفر حاضر در جشنواره بشار اسد را نفرین کرد و گفت : خدا بشار اسد را نابود کند، خدا جان بشار اسد را بگیرد و حاضران به دنبال او آمین می گفتند. این خواننده لبنانی پیش از این حمایت خود را از اعتراضات مردم سوریه اعلام کرده بود و این امر واکنش های مثبتی در میان طرفداران او در جهان عرب به دنبال داشت .
بسیاری از هوادارن شاکر این اقدام را ستودند و از دیگر هنرمندان عرب به وِیژه هنرمندان سوری خواستند تا از انقلاب مردم سوریه حمایت کنند. اصاله نصری یکی دیگر از هنرمندان عرب که خود سوری است، نیز حمایت خود را علنا از اعتراضات مردم این کشور اعلام کرده است.
هشدار به اسماء اسد؛ تماشاچی نباش
«در جنگ ها همیشه مردان می میرند و زنان فرزندان دشمن خود را به دنیا می آورند.»
شاید این گفته چنگیز خان مغول در دوران خود معنایی داشت اما در دوران مدرن بی معناست. در جنگ های مدرن و حتی نیمه مدرن دیگر این مردان نیستند که رو در روی هم می ایستند و شمشیر می کشند و یا به سوی هم گلوله شلیک می کنند. در جنگهای امروزی گلوله های تانک یا موشک ها به ساختمان ها می خورد و زن و مرد و کودک را با هم می کشد. زنان نیز از جایگاه منفعل خود در جایگاه عمل قرار گرفته اند. اما جنگ در دنیای مجازی پا فراتر گذاشته و زنان را در موقعیت تصمیم گیران قرار داده است.
در جریان جنبش اعتراضی مردم ایران شاهد بودیم که زنان کشور در خط اول مبارزه گام برمی داشتند؛ از همراهی فکری و عملی زهرا رهنورد، همسر میرحسین موسوی، بانوی سبز ایران گرفته تا اعتراض مادران داغدیده و همسران و فرزندان اسرا.
چندی پیش همسران سفیران آلمان و بریتانیا در سازمان ملل، همسر بشار اسد را به مبارزه علیه همسر خود فرا ‌خواندند. هوبرتا فن فوس ـ ویتیگ، همسر سفیر آلمان در سازمان ملل و شیلا لیل گرانت، همسر سفیر بریتانیا در این سازمان، در نامه‌ سرگشاده‌ای به اسماء اسد، همسر بشار اسد، رییس جمهور سوریه از او خواستند تا دیر نشده به صفوف صلح‌دوستان بپیوندد.
این دو زن کنشگر حقوق بشر، به پشتیبانی از نهاد مستقل “Rise 4 Humanity”، در این رابطه فراخوانی در اینترنت منتشر ساختند و از اسماء اسد خواستند، در این لحظه‌ی تعیین‌کننده در تاریخ کشورش برای پایان دادن به درگیری‌های خونین و برقراری صلح اقدام کند. هوبرتا فن فوس ـ ویتیگ و شیلا لیل گرانت برای اشپیگل آنلاین مقاله مشترکی نوشته اند و یک فیلم ویدیویی با عنوان تماشاچی نباش هم همراه فراخوان منتشر شده است.
همسران سفیران آلمان و بریتانیا در سازمان ملل در این فیلم که به‌طور مستقل و با هزینه‌ خود ساخته‌اند، ضمن نمایش صحنه‌های جنگ داخلی در سوریه از اسماء اسد پرسیده‌اند: «وقتی فرزندانت در آینده از تو بپرسند، برای خاتمه دادن به خونریزی در جنگ چه کردی، چه پاسخی خواهی داد؟» این دو زن کنشگر در نامه‌ سرگشاده‌ خود می‌نویسند: ما هنوز هم امیدواریم که اسماء سرانجام پاسخ دهد: هرچند خیلی دیر برای برقراری صلح اقدام کردم، ولی سرانجام این کار را انجام دادم.








۹ میلیون ایرانی سواد خواندن و نوشتن ندارند

معاون سوادآموزی وزیر آموزش و پرورش گفت: بر اساس آمار در همه گروه‌های سنی ۹ میلیون بی‌سواد در کشور وجود دارد.
علی باقرزاده عصر امروز در نشست شورای معاونان آموزش و پرورش استان کهگیلویه و بویراحمد و رؤسای شهرستان‌ها و مناطق و شورای سوادآموزی این استان اظهار کرد: دوره ابتدایی زیربنای دوره آموزشی است و با اضافه شدن پایه ششم ابتدایی این دوره تقویت و به آن توجه ویژه می‌شود.
باقرزاده به ضرورت شناسایی و جذب بی‌سوادان گروه هدف ۱۰ تا ۴۹ سال اشاره کرد و گفت: با شناسایی افراد در این گروه سنی و برنامه‌ریزی سوادآموزی تا پایان برنامه پنجم توسعه جشن پایان بی‌سوادی برگزار خواهد شد.
معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان سوادآموزی کشور گفت: این تعداد شامل ۴ میلیون و ۱۵۰ هزار نفر از جمعیت هدف ۱۰ تا ۴۹ سال است که همه باسواد می‌شوند.
باقرزاده گفت: این تعداد شامل کسانی است که در آمارگیری سراسری اعلام بی‌سوادی کرده و یا توسط مدیران مجتمع‌ها و مدارس شناسایی شده‌اند.
وی گفت: ادغام سوادآموزی و آموزش و پرورش بخش مهمی از مشکلات تشکیلاتی را برطرف کرده و فعالیت‌ها در حیطه سوادآموزی رو به افزایش است.
این مسئول تصریح کرد: در بحث پایان بی‌سوادی بعضی از استان‌ها دو یا سه سال زودتر از سال ۹۴ و قبل از پایان برنامه پنجم توسعه و در کهگیلویه و بویراحمد پیش‌بینی پایان بی‌سوادی تا سال ۹۲ می‌شود.
رئیس سوادآموزی کشور گفت: تحقق این برنامه مستلزم مشارکت ادارات نهادها و دستگاه‌های اجرایی از جمله سازمان بهزیستی، امور عشایر، کمیته امداد امام خمینی، صدا و سیما، جهاد کشاورزی و تشکل‌های مردم نهاد است.
باقرزاده گفت: بر اساس آخرین سرشماری حدود ۹ میلیون نفر بی‌سواد در گروه‌های سنی در کشور وجود دارد.








تشکر خانه سینما از دیوان عدالت اداری

سحام نیوز: در پی اعلام تصمیم دیوان عدالت اداری مبنی بر نقض تصمیم دولت در انحلال خانه سینما، درب های این نهاد صنفی، از روز چهارشنبه مجددا باز گشایی می‌شود.
همزمان گزارش رسیده است که معاون حقوقی و امور مجلس وزارت ارشاد، خبر نقض این رای از سوی دیوان عدالت اداری را تکذیب کرده و به زعم خود ایراد دیوان عدالت به رای این وزارتخانه برای انحلال خانه سینما را تشریح نموده است.
روز گذشته رئیس دیوان عدالت اداری از صدور رای در پرونده شکایت خانه سینما از وزارت ارشاد و نقض تصمیم انحلال خانه سینما خبر داده بود.
به گزارش ایلنا هیات مدیره خانه سینما با انتشار متنی آغاز فعالیت مجدد خانه سینما را اعلام کرد، که در متن این اعلامیه آمده است:
در پی اعلام رای دیوان عدالت اداری مبنی بر نقض دستور انحلال خانه سینما ضمن تبریک به اهالی صبور و عزیز جامعهٔ اصناف سینمای ایران، بار دیگر بر اعتقاد خود بر بهره گیری از ظرفیت‌های قانونی به عنوان راه حل و گره گشای بسیاری از مسایل و مشکلات تاکید می‌کنیم.
با سپاس از دیوان محترم عدالت اداری در مورد رفع سوء تفاهمات اعلام می‌کنیم خانه سینما فعالیت‌های رسمی خود را از روز سوم خرداد، سالروز آزادی خرمشهر عزیز، که نماز عشق و ایثار و آزادی است از سر می‌گیرد.

واکنش دولت
در حالی که رئیس دیوان عدالت اداری از نقض تصمیم دولت برای انحلال خانه سینما خبر داده، در اولین واکنش وزیر ارشاد گفته “تنها یک ایراد شکلی مطرح شده و ارشاد باز هم این موضوع را پیگیری می کند”، و در دومین واکنش نیز، یک مقام ارشد آن وزارتخانه، نقض حکم را تکذیب کرده است.
به گزارش مهر، علی اکبر مسعود پور، معاون حقوقی و امور مجلس وزارت ارشاد، اظهار داشت: دیوان عدالت اداری از وزارت ارشاد سئوال کرد که آیا مرکز موسسات این وزارتخانه دارای وجاهت قانونی برای انحلال خانه سینما بوده یا نه که به آنها پاسخ مثبت دادیم و توضیحات بیشتری در این خصوص ارائه کردیم.
وی تصریح کرد: دیوان عدالت اداری در نامه خود به وزارت ارشاد این نکته را آورده است که اصولا شکل گیری خانه سینما وجاهت قانونی نداشته و لذا دلیلی نیز برای منحل کردن آن از سوی وزارت ارشاد وجود ندارد.
معاون حقوقی و امور مجلس وزارت ارشاد با ادعای اینکه ایراد دیوان عدالت اداری به رای انحلال خانه سینما جزئی است، خبر نقض این رای از سوی دیوان عدالت اداری را تکذیب کرد.
گفتنی است، دستور انحلال خانه سینما روز ۱۳ دی ماه ۹۰ طی نامه‌ای از سوی دبیر هیات رسیدگی به امور مراکز فرهنگی وزارت ارشاد خطاب به مدیرعامل خانه سینما اعلام شده و سبب نگرانی اصحاب سینمایی کشور شده بود.






تجمع لباس شخصی‌ها مقابل خانه سینما

سحام نیوز: گروهی از لباس شخصی‌ها با تجمع مقابل ساختمان «خانه سینما» نسبت به ادامه فعالیت این نهاد سینمایی هشدار داده و از قوه قضائیه به خاطر نقض حکم انحلال «خانه سینما» انتقاد کردند.
دیوان عدالت اداری روز گذشته (سه‌شنبه دوم خرداد) اعلام کرد تصمیم وزارت ارشاد مبنی بر انحلال «خانه سینما» را نقض کرده است که این خبر با واکنش مقام‌های ارشاد مواجه شده است.
به گزارش خبرگزاری دانشجو٬ روز چهارشنبه (سوم خرداد) گروهی از افرادی که خود را «دانشجو» می‌نامیدند با تجمع مقابل «خانه سینما» اقدام به مخدوش کردن تابلوی این نهاد سینمایی کردند.
سهیل کریمی از اعضای سابق انصار حزب‌الله که هدایت این تجمع را بر عهده داشت در سخنانی به مقام‌های قوه قضائیه و وزارت ارشاد نسبت به آغاز به کار «خانه سینما» هشدار داده است.
آقای کریمی گفته که «اگر دیوان عدالت اداری و قوه قضائیه این کار را ادامه دهند و بخواهند به این خانه به ظاهر سینما اجازه فعالیت دهند تجمعات خود را مقابل آن‌ها هم ادامه می‌دهیم.»
این عضو سابق انصار حزب‌الله همچنین اظهار کرده است: «ما به وزیر ارشاد هم هشدار می‌دهیم که اگر خود ایشان هم کوتاه بیاید بچه حزب‌اللهی‌ها کوتاه نخواهند آمد و حتی مقابل وزارت ارشاد هم تجمع می‌کنیم.»
«خانه سینما» که سال گذشته از سوی وزارت ارشاد منحل شده به یکی از موارد اختلاف قوه قضائیه و قوه مجریه تبدیل شده است.
محافظه‌کاران و جریان حزب‌الله از انحلال این نهاد سینمایی حمایت کرده و در ماه‌های اخیر حملات گسترده‌ای علیه سینماگران کرده‌اند.






نماینده بوکان: با پیام های از بیرون مجلس می​خواهند در انتخابات هیات رئیسه مجلس دخالت کنند

سحام نیوز: همزمان با تلاش برای ریاست حداد عادل بر هیات رییسه مجلس شورای اسلامی، نماینده اهل تسنن خواست که مجلس جایگاه خود را حفظ کرده و دولتی نشود.
محمدقسیم عثمانی در تذکری در صحن علنی مجلس اظهار داشت: پیام​های از بیرون از مجلس می​آید که می​خواهند در انتخابات هیات رئیسه مجلس نهم دخالت کنند و افرادی را برگزینند که مجلس را در اختیار قوه مجریه قرار دهند.
به گزارش خبرآنلاین، نماینده بوکان در مجلس هشتم و نهم، از نمایندگان خواست تا مانع از قیمه شدن مجلس در خورشت دولت شوند تا مجلس جایگاه مستقلش را حفظ کند و اختیاراتش را از دست ندهد. وی معتقد بود که نمایندگان چنین خواهند کرد و اجازه نمی​دهند که مجلس استقلالش را از دست بدهد.








هاشمی: مخالفان مبارزه با شاه تندروها را هدایت می کنند

سحام نیوز: هاشمی رفسنجانی می گوید: “همیشه مشی اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط انقلاب را به پیش برده است، ولی متأسفانه در مقاطعی شاهدیم کسانی که اعتقادی به مبارزه با شاه نداشتند و یا آن را بی‌فایده و غیرضروری برمی‌شمردند، امروز مستقیم و یا غیرمستقیم هدایت برخی گروه‌های افراطی و تندرو را در دست گرفته‌اند و برای کشور راه‌حل تجویز می‌کنند.”
به گزارش ایلنا، رئیس هیأت مؤسس دانشگاه آزاد، در جمع تعدادی از دانشجویان در مورد نقش گروه‌های سیاسی در انقلاب، حضور دانشجویان و دانشگاهیان در انقلاب را تعیین‌کننده خواند و تصریح کرد: اگر چه انقلاب اسلامی با رهبری روحانیت و حضور مردم در صحنه به سرانجام رسید، اما نادیده گرفتن نقش گروه‌های گوناگون سیاسی که براساس اعتقاد خود با استبداد طاغوت مبارزه کردند هم بی‌انصافی است، چرا که اتحاد و همدلی همه اقشار مردم انقلاب را به پیروزی رساند.
هاشمی رفسنجانی در ادامه به مراحل گوناگون شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی و موانع و توطئه‌های پیش روی آن اشاره و تصریح کرد: اگر حضور مردم در سه دهه گذشته و حمایت آنان از آرمان‌های اصیل انقلاب نبود، جمهوری اسلامی امروز وجود خارجی نداشت.
هاشمی رفسنجانی، اتحاد و همدلی داخلی و اصلاح روابط و تعاملات خارجی را لازمه ادامه راه پیشرفت جمهوری اسلامی خواند و با تأکید بر لزوم بیان صریح مواضع و تأکید بر اصول در عین پرهیز از دشمن‌تراشی در دنیا و منطقه، به نحوه شکل‌گیری دانش صلح‌آمیز هسته‌ای و پیگیری آن پس از جنگ اشاره کرد و گفت: رشد و تعالی این دانش نوین در دولت زمان دفاع مقدس و پس از آن نیز وجود داشت، اما به لحاظ روابط خوب با سایر کشورها و جلب اعتماد بین‌المللی و نیز نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، بدون سروصدا به رشد خود ادامه داد و قطعاً پیشرفت امروز این دانش مفید حاصل تلاش و جدّیت همه دلسوزان پس از انقلاب بوده است.
رئیس هیأت امنای دانشگاه آزاد پیشه ساختن پذیرش حق مردم صداقت و رعایت اعتدال و نیز پرهیز از افراط و تفریط را لازمه فعالیت آینده‌سازان کشور خواند و گفت: افراطیون هیچ‌گاه به کشور خدمت نکرده‌اند و کشور در مواردی از افراط ضربه خورده است.
از مصباح یزدی به عنوان چهره شاخص این تفکر و این گروه یاد می شود. مصباح از مخالفین تفکر مبارزه بر علیه رژیم شاه بوده است.






کواکبیان: در باره دخالت سپاه در انتخابات مستنداتی در اختیار دارم

سحام نیوز: مصطفی کواکبیان نماینده سمنان در مجلس شورای ایران تاکید کرد که مستنداتی مبنی بر دخالت سپاه پاسداران این کشور در انتخابات اخیر مجلس در اختیار دارد.
کواکبیان عضو فراکسیون اقلیت مجلس است که در آخرین انتخابات رای نیاورد.
به گزارش خبرگزاری “ایلنا” کواکبیان در نطق پیش از دستور خود در جلسه علنی روز سه شنبه ۲۲-۹-۲۰۱۲ مجلس شورا گفت: “بسیار خوشحالم که مسئولان سپاه هر گونه دخالت را تکذیب کرده‌اند، اما پیشنهاد می‌کنم اگر خواستند به این موضوع رسیدگی کنند، هیئتی را برای این موضوع تعیین کنند؛ مخصوصا به حوزه انتخابیه اینجانب رسیدگی کنند تا بنده هم مستنداتی را در اختیارشان قرار دهم.”
اشاره کواکبیان به تکذیب سخنان علی مطهری نماینده اصولگرای مجلس درباره دخالت سپاه پاسدارن در انتخابات است.
در روزهای اخیر سخنان مطهری در ایران جنجال آفرین شد و مسئول روابط عمومی سپاه این نماینده مجلس را تهدید به شکایت قضایی کرد.
دخالت سپاه در انتخابات را تا کنون بسیاری از فعالین سیاسی در ایران مطرح کرده اند اما این نخستین باری است که یک نماینده اصولگرای مجلس، درباره این مساله سخن گفته است.








ایران سفیرش را از جمهوری آذربایجان فراخواند

سحام نیوز: محمد باقر بهرامی، سفیر ایران در جمهوری آذربایجان روز دوشنبه ۲۲ مه ( ۲ خرداد) در اعتراض به مطرح شدن “سخنان توهین آمیز در مورد رهبر جمهوری اسلامی” در جریان یک راهپیمایی در باکو، خاک جمهوری آذربایجان را ترک کرد.
به گزارش بی بی سی، این اقدام پس از آن صورت می گیرد که چندی پیش دهها شهروند جمهوری آذربایجان در اعتراض به سیاست های جمهوری اسلامی در بیرون ساختمان سفارت ایران در باکو دست به تجمع زدند.
ایران در واکنش به این اقدام، جوانشیر آخوندف، سفیر جمهوری آذربایجان را به وزارت خارجه فراخواند و مراتب اعتراض خود را به اطلاع او رساند.
سفارت ایران در باکو هم با انتشار بیانیه ای از این تجمع به عنوان یک تظاهرات “فرمایشی” که از سوی برخی “حلقه های” داخل جمهوری آذربایجان انجام شده، یاد کرد.
در این بیانیه همچنین گفته شده بود که “سخنان توهین آمیزی در مورد رهبرجمهوری اسلامی ایران ” در این تظاهرات شنیده شده است.
سفارت ایران در این بیانیه نسبت به عواقب ناخوشایند این گونه اقدامات اخطار داده بود.
در هفته های اخیر روحانیان بلندپایه شیعه در ایران از جمهوری آذربایجان به دلیل میزبانی مسابقات یوروویژن انتقاد و ادعا کرده اند که رژه همجنسگرایان و مدافعان حقوق همجنسگرایان از کشورهای مختلف دنیا در حاشیه این مسابقه انجام خواهد شد.
این در حالی است که علی حسنوف، از مقامات دفتر رئیس جمهور جمهوری آذربایجان، این موضوع را “شایعه”ای خواند که ایران پخش کرده است و گفت که ایران در آستانه این مسابقات قصد اخلال دارد.
خبرگزاری های ایران پیشترگزارش کرده بودند که گروهی از “دانشجویان، روحانیون، جانبازان هشت سال دفاع مقدس به همراه سایر اقشار شرکت کننده در تجمعی اعتراض آمیز علیه سیاست های ضد دینی و اسلام ستیزانه دولت جمهوری آذربایجان در مقابل سرکنسولگری آن کشور در تبریز تجمع کردند و خواستار حضور سرکنسول یا یکی از کارمندان سفارت برای ارائه توضیحاتی در مورد عملکرد دولت باکو و صدور اجازه انجام رژه همجنسگرایان در این کشور مسلمان شدند.”
جمهوری آذربایجان امسال میزبان مسابقات یورورویژن است که قرار است روز ششم خرداد در باکو برگزار شود. در این رقابت سالانه، آوازخوانی هنرمندانی از ۴۲ کشور دنیا حضور دارند.
تنش در روابط ایران و جمهوری آذربایجان شدت گرفته است، اگرچه مقام‌های دو کشور، روابط فیمابین را دوستانه توصیف می‌کنند.
جمهوری آذربایجان اخیرا با بازداشت دهها نفر به ظن جاسوسی برای ایران، آنها را متهم کرد که با سپاه پاسداران مرتبط بوده‌اند.
قرارداد نظامی ۱.۶ میلیارد دلاری جمهوری آذربایجان با اسرائیل نیز با اعتراض ایران رو به رو شد. اگرچه این کشور گفت که این تسلیحات برای “آزادسازی سرزمین های اشغالی جمهوری آذربایجان” از دست ارمنستان است.








دیدار رهبر چپ رادیکال یونان با حزب چپ آلمان در برلین

دیدار رهبر چپ رادیکال یونان با حزب چپ آلمان در برلین
آلکسیس تسیپراس، رهبر حزب چپ تندروی یونان با نام «سیریزا»، پس از دیدار دوشنبه با چپ های فرانسه، روز سه شنبه وارد برلین، پایتخت آلمان شد.
به گزارش یورو نیوز، او در دیدار با اعضای حزب چپ آلمان موافقت خود را با ماندن کشورش در منطقۀ یورو ابراز و مخالفتش را با اجرای تدابیر ریاضتی اعلام کرد. او همچنین بر یک راه حل مشترک در اروپا برای رفع بحران مالی یونان تأکید کرد. او در این باره گفت: «بارها تکرار کرده ام که پیروزی چپ ها در انتخابات پارلمانی هفدهم ژوئن در یونان به معنی تمایل به خروج از منطقۀ یورو نیست، بلکه برعکس، فرصتی بزرگ برای نجات یورو است. ادامۀ سیاست های ریاضتی و قرض دادن به یونان مشکلی برای این کشور در پی دارد. اگر چنین روندی ادامه پیدا کند، یونان ظرف چند ماه دیگر به بستۀ نجات دیگری نیاز خواهد داشت.»
حزب چپ در پارلمان آلمان تنها حزبی است که با اعمال سیاست های ریاضتی برای یونان مخالف است.
گرگور گیزی، رئیس فراکسیون پارلمانی این حزب گفته است که یونان به زمینه ای برای امیدواری نیاز دارد، نه تهدید به کنار گذاشته شدن از منطقۀ یورو. او خواهان کمک به ماندن یونان در منطقۀ یورو و پشتیبانی برای خروج آن از بحران مالی شده است.
آلکسیس تسیپراس، سیاستمدار چپ گرای یونانی در مواجهه با بحران اقتصادی کشورش، مخالف روش اعمال سیاست های ریاضتی مطلوب اتحادیۀ اروپا است.
براساس نظرسنجی های جدید او توان پیروزی در انتخابات پارلمانی پیش رو در یونان را دارد.








وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مکان بازجویی روزنامه‌نگاران

 وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مکان بازجویی روزنامه‌نگاران
بنا بر اطلاعات جمع اوری شده از سوی گزارش‌گران بدون مرز، مسوولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تهران همچنان روزنامه‌نگاران را به محل این وزارت‌خانه احضار می‌کنند تا از سوی ماموران امنیتی بازجویی شوند.
گزارشگران بدون مرز: «در تاریخ اول خرداد ١٣٩١ به هنگام نشست "بررسی دوره‌ای وضعیت حقوق بشر" کشور بحرین در ژنو، نماینده جمهوری اسلامی ایران، به مقامات بحرین توصیه کرد که " همه زندانیان سیاسی را آزاد کنند و به دستگیری‌های خودسرانه و مصونیت از مجازات حاکم بر این کشور پایان دهند." برای یکبار هم که شده! می‌توان گفت گزارش‌گران بدون مرز با توصیه‌های‌ جمهوری اسلامی ایران در این باره موافق است. اما در حالی که صدها زندانی سیاسی و در این میان ٣٠ روزنامه‌نگار و ١٨ وب‌نگار در زندان‌های ایران در وضعیتی نابسامان بسر می‌برند، " درس اخلاق و رعایت حقوق بشر" دادن ایران به دیگران، شگفت‌آور است. یکی از سرکوب‌گرترین کشورهای جهان بهتر است این توصیه‌ها را نخست خود به اجرا بگذارد.»
بنا بر اطلاعات جمع اوری شده از سوی گزارش‌گران بدون مرز، مسوولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تهران همچنان روزنامه‌نگاران را به محل این وزارت‌خانه احضار می‌کنند تا از سوی ماموران امنیتی بازجویی شوند.
نهاد رسمی سانسور جمهوری اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پی به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد به ابزار مهار و سرکوب تبدیل شد. سید محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و دو همکارش محمد جعفر محمدزاده معاون مطبوعاتی و اطلاع رسانی و محمد جواد اقاجری مدیر کل رسانه‌های خارجی این وزارتخانه، مسوول مستقیم، احضار روزنامه‌نگاران به محل این وزارتخانه و بازجویی آنها از سوی ماموران وزارت اطلاعات و یا سپاه پاسداران هستند. برخی از همکاران رسا‌نه‌های خارجی در ایران نیز در این وزارتخانه بازجویی شده‌اند. این بازجویی‌ها در اغلب اوقات پرخشونت و برخی از روزنامه‌نگاران قربانی بدرفتاری بازجویان شده‌اند.
« این اقدامات قابل پذیرش نیستند. گزارش‌گران بدون مرز از همه نهادهای فرهنگی جهان می‌خواهد با وزارت‌خانه‌ای که اجازه می‌دهد در محل آن روشنفکران کشور از سوی مقامات امنیتی احضار و بازجویی و مورد آزاد قرار گیرند، همکاری نکنند.»
در تاریخ اول خرداد ماه ١٣٩١ ، فریبرز رئیس‌دانا، نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران، در منزلش بازداشت و به زندان اوین انتقال داده شد. این اقتصاددان برجسته پیش از این نیز در تاریخ ٢٨ آذر ماه ١٣٩٠ پس از مصاحبه‌ای با شبکه فارسی بی بی سی که در آن از برنامه حذف یارانه‌های دولت انتقاد کرده بود. بازداشت و نزدیک به یک‌ماه را در زندان بسر برد. وی در تاریخ ٢٧ خرداد از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب اسلامی، به یک سال برای "تبلیغ علیه نظام و عضویت در تشکل غیر قانونی کانون نویسندگان" محکوم شد. این حکم در آذر ماه ١٣٩٠ از سوی شعبه ٣٦ دادگاه تجدید نظر تهران تایید شده بود.
در ٢٩ اردیبهشت رحمان بوذری، دبیر صفحه " اندیشه" شرق نیز پس از احضار به دادسرای اوین زندانی شد. این روزنامه‌نگار نیز در خرداد ماه سال گذشته بازداشت و بیش از یک ماه را در زندان بسر برد. شعبه بیست و شش دادگاه انقلاب اسلامی وی را به دوسال زندان و ٧٥ ضربه شلاق برای " فعالیت تبلیغی علیه نظام" محکوم کرده بود. این حکم نیز از سوی دادگاه تجدید نظر تایید شده بود.
از سوی دیگر، گزارش‌گران بدون مرز مطلع شد که رضا طالشی جلودارزاده، سردبیر هفته‌نامه توقیف شده صبح آزادی، به یک سال زندان برای " فعالیت تبلیغی علیه نظام" محکوم شده است. این روزنامه‌نگار در تاریخ ٢٩ فروردین ١٣٩١ به شکل موقت پس از دوماه بازداشت آزاد شده بود. وی از مجروحان جنگ هشت ساله‌ی ایران و عراق است و از بیماری جدی رنج می‌برد، پزشک معالج وی اعلام کرده است که وضعیت زندان می‌تواند بیماری او را شدت بخشد.








نوزده هزار و پانصد بمب هسته ای در دنیا + اینفوگراف

خبر گزاری رویترز  گزارشی از تعداد بمب های هسته ای در دنیا منتشر کرده که این آمار نشانگر تعداد سلاح های اتمی موجود در دنیا به تفکیک موجودی هر کشور صاحب سلاح هسته ایست.

این گزارش وضعیت کشورها به سه قسمت تقسیم شده که عبارتند از:
قدرتهای اتمی رسمی
کشورهایی که اتمی بودن خود را اعلام کرده اند
کشورهایی که اتمی بودن خود را اعلام نکرده اند
همانگونه که در این اینفوگرافی مشاهده می شود ایران و اسرائیل در وضعیتی مشابه قرار گرفته اند و جزء کشورهایی دسته بندی شده اند که مجهز بودن خود به سلاح اتمی را اعلام نکرده اند.

حبر گزاری رویترز






سیزده فعال سیاسی عرب در دادگاه انقلاب اهواز محاکمه شدند

سیزده فعال سیاسی عرب در دادگاه انقلاب اهواز محاکمه شدند
محاکمه13 تن از بازداشت شدگان عرب در شعبه 2 دادگاه انقلاب اسلامی اهواز به ریاست قاضی سید باقر موسوی برگزار شد.
به گزارش العربیه، در این جلسه 6 تن از بازداشت شدگان از زندان به دادگاه منتقل شدند و سایر متهمان نیز که به قید وثیقه آزاد شده بودند به همراه وکیلان خود حاضر شدند.
6 تن از متهمان به نام های هاشم شعبانی ، هادی راشدی ، محمد علی عموری ، رحمان عساکره ، سید جابر آلبوشوکه و سید مختار آلبوشوکه به اتهام محاربه و فساد فی الارض محاکمه می شوند.
هفت متهم دیگر شامل شهید شعبانی عموری ، امیرعموری ، حبیب الله راشدی ، علی بدری ، سعید اسدی ، عقیل عقیلی و سید باقر آلبوشوکه نیز با اتهام اقدام علیه امنیت ملی روبه رو هستند.
بر اساس گزارش منابع محلی در این جلسه به اتهام های هاشم شعبانی و هادی راشدی رسیدگی شد و محاکمه سایر متهمان به 28 مه جاری موکول شد.
کمال آلبوشوکه فعال سیاسی که سه نفر از نزدیکان وی نیز از متهمان این پرونده هستند در گفتگو با العربیه نت تاکید کرد هاشم شعبانی و هادی راشدی اتهام های وارده را به شدت رد و تاکید کردند برای ماه ها تحت شکنجه قرار گرفتند و مجبور شدند طبق خواسته های ماموران اعتراف کنند.
بر اساس اظهارات آقای آلبوشوکه ، هاشم شعبانی به قاضی دادگاه گفت با آب داغ شکنجه شده ومجبور شده است بر طبق خواسته ماموران وزارت اطلاعات به کارهای ناکرده اعتراف کند.
او افزود:" هادی راشدی یکی دیگر از متهمان در حالی که لگن او شکسته شده بود با وضعیت بسیار رقت باری به دادگاه آورده شد و او نیز تاکید کرد برای ماه ها به شدت شکنجه شده است."
تلویزیون دولتی پرس تی وی که به زبان انگلیسی برنامه پخش می کند چند ماه پیش اعترافات تلویزیونی شعبانی و راشدی و چند تن دیگر از زندانیان سیاسی عرب را پخش کرده بود.
آنها در این اعترافات گفته بودند عضو گروه های مسلح مخالف نظام هستند اما روز گذشته در دادگاه همه اتهام ها را دروغ خواندند.
کمال آلبوشوکه تاکید کرد " این متهمان در واقع بیگناه هستند و تاوان کینه ورزی مسئولان غیربومی و عرب ستیز را پس می دهند."
او افزود:" آنها از نخبگان فرهنگی خلف آباد به شمار می آیند و هیچ گونه امکاناتی برای مبارزه مسلحلنه علیه رژیم ندارند.. ماموران وزارت اطلاعات از طریق ایجاد رعب و وحشت به دنبال این هستند که موج هویت طلبی و فعالیت مدنی در این منطقه را خاموش کنند."
او با اشاره به تحصیلات برخی از این متهمان تاکید کرد بر اساس شناختی که از این افراد دارد محال است به اقدام مسلحانه روی آورند.
آلبوشوکه تاکید کرد رحمان عساکره دانشجوی فوق لیسانس علوم اجتماعی ، هاشم شعبانی دانشجوی فوق لیسانس علوم سیاسی و محمد علی عموری نیز فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی اصفهان است و هادی راشدی نیز لیسانس شیمی دارد اما به اتهام واهی فعالیت مسلحانه محاکمه می شوند.
سازمان عفو بین الملل اخیرا در بیانیه ای از خطر اعدام 6 تن از این زندانیان که با اتهام محاربه روبه رو هستند اظهار نگرانی کرد.
بنا بر این بیانیه، این افراد حدود یک سال پیش بدون این که اتهام مشخصی به آن ها تفهیم شود، دستگیر شدند. دلیل دستگیری آن ها ارتباط با فعالیت هایی عنوان شده که مرتبط با فعالان عرب ایرانی در اهواز است.
بر اساس این گزارش این افراد که هم اینک در زندان کارون اهواز نگهداری می شوند. دستکم چهار تن از آن ها تا هشت ماه پس از بازداشت، از حق داشتن وکیل مدافع محروم بودند.
پس از آن در دادگاه هایی که مدت زمان آن ها از پنج دقیقه تجاوز نکرد، اتهام مبهم " محاربه با خدا و فساد فی الارض" از راه "اقدام علیه امنیت ملی از راه تجمع غیر قانونی" و "تبلیغ علیه نظام" به آن ها تفهیم شد. این اتهام ها آن ها را در آستانه حکم احتمالی اعدام قرار می دهد.








دلیرثانی؛ مردی چنین میانه میدان

به چهل سالگی نرسیده، دلیرثانی –درکنار دیگر هم‌بندان آزاده و صبور که در جمع‌شان استادان دانشگاه و کنشگران سیاسی پرسابقه، کم نیست- در زندان‌ جمهوری اسلامی به پختگی می‌رسد. بدون جنجال و هیاهو، او پای دیدگاه‌ها و آرمان‌هایش ایستاده؛ از بازجویی‌های زمستان ۱۳۸۸ تا امروز، دلیرثانی وطن‌دوستی و ارزش‌های توحیدی و انسانی را رعایت کرده و پاس داشته است.
.
دلیر ثانیخرداد که فرامی‌رسد، در فهرست پرشمار زندانیان آزاده‌ی سیاسی، یادکردی از یک «مرد» به «دلیل»ی اولویت می‌یابد: مهندس امیرخسرو دلیرثانی. همراه شهید آزاده، هدی صابر، در اعتصاب غذای مشهور پس از شهادت مظلومانه و تراژیک هاله سحابی.
فرزند خراسان، فعال ملی-مذهبی، عضو جنبش مسلمانان مبارز (به دبیری دکتر حبیب‌الله پیمان)، و عضو کمیته بازداشت‌های خودسرانه، ازجمله حامیان و همدلان جنبش سبز است که نیمه دی ماه ۱۳۸۸، پس از عاشورای خونین، بازداشت و روانه اوین شد.
آن‌چه دلیرثانی را همچون برخی دیگر از زندانیان سیاسی ممتاز می‌کند، وجود کودکی خردسال است، «عرفان». تک پسر دلیرثانی ۴ سال بیشتر نداشت که پدر بازداشت شد؛ و اینک از آخرین دیدار با وجود سپری شدن حدود ۲۶ ماه، نتوانسته برای روزی، کنار پدر باشد. دلیرثانی تنها در نوروز ۱۳۸۹ برای یک هفته اجازه مرخصی و حضور کنار خانواده داشت. با وجود عرفان و دیگر مصائب و سختی‌ها و فشارها، مرد آزاده از هنگام بازداشت تاکنون، گامی از ارزش‌هایی که به‌خاطرش پا به حوزه‌ی سیاست نهاده، عقب نگذاشته است.
تیرماه ۱۳۸۹ دلیرثانی در دل‌نوشته‌ای خطاب به عرفان چهار ساله‌اش، دغدغه‌های پدرانه را در کشاکش میان آرمان‌ها و زندگی سیاسی و واقعیت‌ها و زندگی شخصی، چنین توضیح داد: «در این هفت ماهی که من در زندان بوده‌ام، تو رشد کرده‌ای و دور از چشمان پدرت و به دور از محبت و زحماتی که می‌بایست من به تو ارزانی می‌داشتم و نتوانستم، همچون جوانه کوچکی که با امید و صبر و بردباری، سر از خاک برمی‌آورد و با وجود تمام ناملایمات به تدریج رشد می‌کند و با بهره‌گیری از امکاناتی که طبیعت برای او فراهم آورده، بر مشکلات و دردسرهایی که محیط برایش ایجاد کرده، غلبه می‌کند، بالنده و بالنده‌تر می‌شود و به امید روزی که بتواند سایه گستر شود و به بار نشیند، ذره ذره به سمت خورشید می‌رود، تو نیز با وجود مشکلاتی که شرایط اجتماعی، برایت فراهم ساخته و در نخستین سالهای کودکی، تو را از نعمت پدر محروم کرده، صبورانه با بهره‌مندی از محبت‌های مادرت که اکنون جای من را هم پر کرده، رشد کرده‌ای و بزرگتر شده‌ای. با وجود تمام ناملایمات، زندگی همچنان در جریان است…»
این نگاه، و امضای دلیرثانی پای بیانیه‌هایی که زندانیان سیاسی از داخل زندان اوین منتشر کرده‌اند، موجب سخت‌گیری نیروهای امنیتی حاکم بر دستگاه قضایی و اوین علیه جوان آزاده، و احضار وی برای بازجویی و تهدید و اعمال فشار، به انفرادی و بازپرسی و دادگاه انقلاب شده است؛ شیوا فلاح، همسر دلیرثانی از ایستادگی او پای مواضع و مطالباتش گزارش می‌دهد: «امیر تاکید کرده که این مطالبی که در این بیانیه‌ها ذکر کرده‌ایم، خواسته‌های به‌حق ملت است و ما هم جزو ملت ایران هستیم و هیچ چیزی خلاف قانون بیان نکرده و نخواسته‌ایم.»
شعبه ٢۸ دادگاه انقلاب، دلیرثانی را به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور» به چهار سال حبس تعزیری محکوم کرده است. مطابق قانون، او چند ماهی است که می‌تواند به‌دلیل سپری کردن نیمی از دوران محکومیت، از امکان مرخصی یا آزادی مشروط برخوردار شود.
محتمل، اعتصاب غذای او در کنار هدی صابر، یکی از همین دلایل برآشفتگی و سخت‌گیری است. اعتصاب غذایی که با شهادت مظلومانه‌ی هاله سحابی آغاز شد. دلیرثانی حکایت شنیدن خبر تلخ را در اوین، چنین روایت می‌کند: «یازدهم خرداد که روز مراسم تشییع جنازه مهندس سحابی بود به اتفاق در مسجد بند نشسته بودیم و ایشان مشغول مطالعه و نوشتن مطلبی بود که خبر رسید در جریان مراسم مهندس درگیری شده و خانم هاله سحابی مضروب و به شهادت رسیده است. این خبر بسیار غیرمنتظره و ناباورانه بود و به‌طور ناگهانی اعلام شد، به طوری که شهید صابر در حالی که با دو دست سرش را گرفته بود به‌سرعت شروع به قدم زدن کرد و ناراحتی و تاثر عمیق در چهره‌اش به وضوح قابل ملاحظه بود. به‌طوری که تعدادی از دوستان نگران حالش شدند… نزدیک ظهر هوا نسبتا گرم بود که شهید صابر با شنیدن صدای اذان ظهر و برخلاف همیشه که نماز را در مسجد و با جماعت اقامه می‌کرد، در وسط حیاط زندان بدون پهن کردن زیرانداز، به تنهایی به نماز ایستاد و این نماز تاثیر عمیقی بر ذهن هم‌بندی های وی برجای گذاشت و شاید بسیاری را به یاد نماز ظهر عاشورا انداخت. بعد از نماز شهید صابر همچنان به قدم‌زدن در محوطه ادامه داد و من نیز با وی همراه شدم ابعاد مسئله به حدی بزرگ و باورنکردنی بود که هر دو تا مدتی مبهوت بودیم. شهید صابر به شدت متاثر بود و مرتب می‌گفت کار به جایی رسیده که به مضروب کردن زنان و “زن کشی” دست می‌زنند و ادامه داد؛ “خدا وارد کار اینها شده و بزودی نتیجه‌اش را خواهیم دید.”. در مجموع با صحبت‌های انجام شده به این نتیجه رسیدیم که باید اعتراض خود را به این مسئله و همدردی با بازماندگان را به نحوی ابراز کنیم.»
او در گزارشی از چگونگی اتخاذ تصمیم برای اعتصاب غذا، همراه با هدی صابر، می‌نویسد: «جلسات متعددی به‌صورت دونفره و در مواردی هم با تعدادی از هم‌بندیان داشتیم… تعلق خاطر ما به خانواده‌های ملی-مذهبی این وظیفه را بر دوش ما قرار داده بود که با دقت و حساسیت بیشتر نسبت به دیگران به موضوع بپردازیم. نظر من این بود که همچنان به صورت مستقل و دونفره کار انجام شود و دلایل خود را گفتم که مورد پذیرش شهید صابر هم قرار گرفت. برای شروع اعتصاب نظر ما بعد از انجام مراسم مهندس در ۳۵۰ بود… شهید صابر مانند همیشه که به‌قول خودشان به “استشاره” قرآن معتقد بود، برای تصمیم نهایی به استشاره پرداخت و بعد با اطمینان و صلابت اعلام کرد که اعلام اعتصاب غذا خواهم کرد… بعد از مراسم سحابی‌ها در روز پنج شنبه ۱۲/۳/۹۰ هم زمان با اذان مغرب در مسجد بند ۳۵۰، من و شهید صابر به تعدادی از هم بندیان اعلام کردیم که اعتصاب غذای اعتراضی ما به صورت نامحدود آغاز شده است… این اعتصاب کاملا سیاسی بود و هیچگونه خواسته شخصی و صنفی نداشت.»
صابر و دلیرثانی بیانیه‌ای کوتاه منتشر و اعلام اعتصاب غذا کردند: «کوته فاصله‌ای پس از وداع مهندس عزت‌الله سحابی سرمایه متبلور و گران‌سنگ مبارزات دراز دامنه سیاسی – اجتماعی ایران، خبر پر زدن هاله سحابی و چگونگی جان باختنش، تکانمان داد. ما دو عضو خانواده فکری – سیاسی ملی – مذهبی در اعتراض به فاجعه روز چهارشنبه ۱۱ خرداد ماه ۹۰ و تهاجم منجر به مرگ فرزند اول سحابی بزرگ که مادرصفت و خواهرگونه در خدمت مردمان و آسیب دیدگان وقایع دو سال اخیر میهن بود، از‌ گاه غروب پنجشنبه ۱۲ خرداد ماه در بند ۳۵۰ زندان اوین بدون طرح هیچ گونه مطالبه و خواسته شخصی، دست به اعتصاب غذای‌تر می‌زنیم و با آب و چای و قند و نمک، سر می‌کنیم. این اقدام مبتنی است بر تصمیمی مستقل و ما دیگر هم بندیان را به مشارکت در این اقدام دعوت نکرده و به اقدام‌های مشابه نیز فرانمی‌خوانیم. شاید این اقدام ما به سهم خود در شرایط وانفسای وطن مصدق – سحابی، مانع از تکرار این بیدادگری‌ها علیه انسان‌های بی‌دفاع شود. با سلام به دو عزیز از دست رفته و با احترام به مردم ایران و هم بندیان.»
صابر مظلومانه –و حماسی- جان داد و رفت… و دلیرثانی شاهدی شد بر شهادت یار آزاده و معترض؛ «روز ۲۴/۳/۹۰ نزدیک ظهر مجدداً به دفتر رئیس بند فراخوانده شدم . آقایی به‌نام «م» که یکی از معاونت‌های زندان بود هم حضور داشت… من هم اعتراض شدید خود را نسبت به این که آقای صابر بلاتکلیف در زندان نگهداری می‌شد و بعد از انتقال به درمانگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به او رسیدگی نشده ابراز داشتم… اظهار داشتم، به‌صورت مستقیم مسئله‌ی ضرب و شتم را از زبان خود آقای صابر شنیده‌ام و به این مسئله کاملاً اعتقاد دارم که ایشان در این مورد هرگز دروغ نگفته است. بعد هم موارد بسیاری از وقایع و احکام ناعادلانه و رفتار نادرستی را که نسبت به محکومان صورت گرفته بود شرح دادم…»
به چهل سالگی نرسیده، دلیرثانی –درکنار دیگر هم‌بندان آزاده و صبور که در جمع‌شان استادان دانشگاه و کنشگران سیاسی پرسابقه، کم نیست- در زندان‌ جمهوری اسلامی به پختگی می‌رسد. بدون جنجال و هیاهو، او پای دیدگاه‌ها و آرمان‌هایش ایستاده؛ از بازجویی‌های زمستان ۱۳۸۸ تا امروز، دلیرثانی وطن‌دوستی و ارزش‌های توحیدی و انسانی را رعایت کرده و پاس داشته است. همان‌که خود بازخوانی‌اش کرده: «جنبش سبز ایران، امروز تشنه آبیاری اندیشه‌هایی با نگرش انسان محور است و این انسان محوری، علاوه بر توجه و تمرکز بر ارزش‌های انسانی نظیر آزادی و عدالت، به حفظ منافع ملی و ایجاد پیوندی دوستانه و انسان محور با همه نیروهای آزادی‌خواه و ضداستبداد جهان می اندیشد.»






در مذاکرات هسته ای ایران هیچ دستاوردی ندارد

مهدی نوربخش2در استانبول به گمان من ایران هیچ دستاوردی نداشت و تنها جلیلی به طرف مقابل نشان داد که ایران از تحریم‌ها به شدت آسیب دیده است و طرف مقابل می‌تواند مردم را به گروگان بگیرد و در باره مساله هسته‌ای با ایران گفت‌و‌گو کند. در چنین وضعیتی ایران نمی‌تواند امیدوار باشد که امتیازی بیشتر از آنچه که غربی‌ها تصمیم گرفته‌اند به آن بدهند، به دست بیاورد.
در واقع ایران در موضع ضعف قرار دارد و مذاکره کنندگان متوجه شده‌اند که تحریم‌ها فشار زیادی را بر اقتصاد ایران وارد کرده و کارساز بوده است، برای همین ایران فرصتی را که می‌توانست از موضع قدرت بیشتری پای میز مذاکره بنشیند از دست داده است.
هم اکنون احمدی‌نژاد به صورت کامل از ماجرای پرونده هسته‌ای کنار گذاشته شده و در بحران در بازار ارزهم بر خلاف وعده‌هایی که دولت داد، مشخص شد که توان کنترل ندارد. در شرایط فعلی هم به نظر می‌رسد که دولت تنها با دادن سوبسید می‌تواند قیمت دلار را کنترل کند. اما برای همین هم درآمد و منابع مالی ندارد.
آن گونه که من اطلاع دارم، هم اکنون آقای خامنه‌ای که به صورت مستقیم در این پرونده دخالت می‌کند به خاطر شرایط سخت اقتصادی، گفته است به هر قیمتی که شده این پرونده را به سرانجام برسانند و توافق کنند. این نشان می‌دهد که تحریم‌ها به شدت بر اقتصاد ایران اثر گذاشته و هیچ دولتی توان این را ندارد که بازار اقتصاد را کنترل کند و بالانس عرضه و تقاضا را به هم بزند.
برای همین ایران متوجه شده است که باید به مذاکرات و توافق‌ها تن بدهد و راهی غیر از این ندارد. ایران باید به طرف مقابل اجازه بازرسی از پارچین را بدهد. چرا که مساله پارچین هم اکنون برای اروپا و امریکا بسیار مهم شده و ممکن است در گزارش‌های جدیدی که تهیه شده وضعیت ایران سخت‌تر شود و همین خود زمینه اعمال فشارهای بیشتری را فراهم کند. برای همین در بهترین حالت ممکن ایران می‌تواند به دوران پایانی دولت خاتمی و روزهای آغاز دولت احمدی‌نژاد بازگردد.
در چنین شرایطی اپوزیسیون هم نباید فراموش کند که توافق بر سر مساله هسته‌ای به فراموشی نقض حقوق بشر در ایران از سوی کشورهای اروپایی و امریکایی منتهی شود. من مخالف جنگ و تحریم و هرگونه اقدام دیگری که به مردم صدمه بزند هستم و تحریم‌ها هم به اقتصاد ایران ضربات سنگینی وارد کرده و این بر خلاف منافع ملی ماست. اما کشورهای غربی باید فشارشان بر ایران را در راستای حرکت به سمت یک حکومت دموکراتیک و کاستن فشار از سوی شهروندان هدایت کنند و راهی در پیش بگیرند که توافق‌های هسته‌ای به فراموشی مساله نقض حقوق بشر در ایران نیانجامد. وظیفه اپوزیسیون در شرایط فعلی یادآوری این مساله به کشورهای غربی و پافشاری بر مساله رعایت حقوق انسانی و دموکراتیک در ایران است.








ستاره فرمانفرماییان

مادر مددکاری ایران درگذشت

 ستاره فرمانفرماییان، بنیانگذار رشته‌ مددکاری اجتماعی در ایران در سن ۹۱ سالگی در لس‌آنجلس آمریکا درگذشت.ستاره فرمانفرماییان
ستاره فرمانفرماییان که یکی از دختران عبدالحسین میرزا فرمانفرما، از چهره‌های سیاستمدار تاثیرگذار دوره‌ قاجار و رضا پهلوی بود، در زمستان ۱۲۹۹ خورشیدی در شیراز متولد شد.
به گزارش دویچه ووله، فرمانفرماییان تا نوجوانی در ایران تحصیل کرد و و بعد از فوت پدر و قتل برادر بزرگش نصرت‌الدوله به دست عوامل امنیتی رضا شاه، راهی آمریکا شد تا در آن‌جا تحصیل کند. او یکی از اولین زنان ایرانی بود که برای تحصیل راهی خارج از کشور شدند.
ستاره فرمانفرماییان در ایالت کالیفرنیای آمریکا در رشته‌ جامعه‌شناسی و مدکاری اجتماعی تحصیل کرد و بعد از اخذ فوق لیسانس مدتی را در دانشگاه شیکاگو به مطالعه در زمینه‌ حقوق زنان و کودکانگذراند.
ستاره فرمانفرماییان در اواخر دهه‌ ۲۰ و اوایل دهه‌ ۳۰ در سازمان ملل‌متحد در بغداد کار می‌کرد. بعد از چندسال کار در سازمان ملل، فرمانفرماییان در سال ۱۳۳۷ به ایران بازگشت و برای اولین بار در ایران، مدرسه‌ای تخصصی با عنوان مدرسه‌ عالی مددکاری اجتماعی تهرانرا راه‌اندازی کرد و به شیوه‌ای تخصصی و مدرن به آموزش داوطلبان مددکاری پرداخت.
ستاره فرمانفرماییان که خواهر ناتنی مریم فیروز، دبیر زنان حزب تودهنیز بود، برای اولین‌بار در ایران برنامه‌ تنظیم خانوادهرا نیز به ‌راه انداخت و به دنبال ارتقای آموزش زنان و جلوگیری از بارداری‌های ناخواسته و زادوولدهای بی‌رویه در ایران بود.
از دیگر اقدامات ماندگار او تاسیس مراکز رفاهدر محله‌های فقیرنشین تهران و حاشیه‌ تهران بود که به کودکان و خانواده‌ها کمک‌می‌کردند. او همچنین اولین کسی است که سیستم آموزشی در مهدکودک‌ها در ایران را براساس اصول تربیتی مدرن تغییر و تحول داد.
مدرسه‌ عالی مددکاری اجتماعیبعد از چندسال فعالیت با مجوز وزارت علوم به دانشگاه ارتقا یافت و از طریق کنکور سراسری در دو مقطع لیسانس و فوق لیسانس دانشجو جذب می‌کرد. این مدرسه و شاگردان ستاره فرمانفرماییان خدمات اجتماعی و حمایتی بسیاری را در پرورشگاه‌ها، محله‌های فقیرنشین، مدارس، زایشگاه‌ها و درمانگاه‌ها تعریف و اجرایی کردند.
شاگردان فرمانفرماییان با نظارت او در محله‌ روسپی‌خانه‌های تهران – شهرنو- درمانگاه و محل‌های ویژه‌‌ای برای ارائه خدمات بهداشتی و درمانی به زنان روسپی راه‌اندازی کرده بودند و در آتش‌سوزی بزرگ این محله‌در دهه‌ چهل، در مهار آتش به ماموران آتش‌نشانی کمک کردند.
بازداشت و مهاجرت ناخواسته از ایران
گفته می‌شود بعد از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، برخی شاگردان مذهبی مدرسه‌ ستاره فرمانفرماییان که پیشتر او با درخواست بورس تحصیلی آن‌ها به دلیل نمره‌های نامطلوب مخالفت کرده بود، او را دستگیر کرده و تحویل مدرسه رفاه که مقر آقای خمینی و همراهان او در روزهای اول انقلاب بود، تحویل دادند.
ستاره فرمانفرماییان خاطرات زندگی و کار حرفه‌ای خود را در کتابی با عنوان دختری از ایرانمنتشر کرد.
ستاره فرمانفرماییان در زیرزمین مدرسه‌ رفاه بازجویی شده و به دلیل شرکت در کنفرانسی با محور مددکاری اجتماعی در اسرائیل به همکاری با صهیونیست‌ها و طاغوت متهم شد. بازجو و دانشجویان انقلابی که وی را دستگیر کردند، خواهان مجازات اعدام برای او بودند.
آیت‌الله طالقانی که ستاره فرمانفرماییان را به دلیل سال‌ها خدمات داوطلبانه او و شاگردانش در محله‌های محروم و در مهار آتش‌سوزی بزرگ محله‌ شهرنو می‌شناخت، وساطت کرده و موجبات آزادی وی را فراهم کرد.
ستاره فرمانفرماییان چند ماه بعد در سال ۱۳۵۸ ناگزیر از ترک ایران شد و در لس‌آنجلس سکونت کرد و در آن‌جا نیز تدریس مددکاری را ادامه داد و در پروژه‌های مختلفی با سازمان ملل همکاری کرد.
دانشگاه هاروارد نام ستاره فرمانفرماییان را به عنوان یکی از زنان پیشرو در علم مددکاری در لیست زنان تاثیرگذار تاریخ آمریکاقرار داده است. او خاطرات زندگی و کار حرفه‌ای خود را در کتابی با عنوان دختری از ایرانمنتشر کرد که این کتاب در ایران بارها تجدید چاپ شد.










ساعاتی پس از انتشار خبر ارجاع بودجه به هیات حل اختلاف قوا صورت گرفت:

بالاخره احمدی‌نژاد قانون بودجه ‌۹۱ را ابلاغ کرد

محمود احمدی‌نژاد رییس دولت دهم بودجه سال ۹۱ کشور تصویب شده از سوی مجلس شورای اسلامی را برای اجرا به ارگان‌های دولتی ابلاغ کرد. این در حالی است که خبرگزاری های رسمی جمهوری اسلامی ساعاتی پیش عنوان کرده بودند که «رئیس دولت دهم در اعتراض به تغییرات صورت گرفته در لایحه بودجه دولت توسط مجلس شورای اسلامی، بودجه ۹۱ را به جای ابلاغ به دستگاه‌های اجرایی به هیأت عالی حل اختلاف قوا فرستاد.
محمود احمدی‌نژاد ۱۵به گزارش مهر محمود احمدی نژاد در اعتراض به تغییرات زیادی که در لایحه تقدیمی بودجه دولت به مجلس صورت گرفته و با این توجیه که نظر دولت در آن تامین نشده است، طی نامه ای به آیت الله شاهرودی رئیس شورای حل اختلاف قوا، بودجه ۹۱ را به هیات عالی حل اختلاف قوا فرستاد
اما ساعاتی پیش خبرگزاری فارس نوشت محمود احمدی‌نژاد در نامه‌ای به معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبری رییس‌جمهور قانون بودجه سال ۹۱ کل کشور را که در جلسه علنی سی‌ام اردیبهشت‌ماه مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید به منظور اجرا به دستگاه‌های اجرایی کشور ابلاغ کرد اما متن شکوایه آمیز و تند وی نشان از عدم میل باطنی وی وجود اجبار برای ابلاغ بودجه کشور دارد.
متن نامه رییس‌دولت دهم بدین شرح است:
بسمه تعالی
معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی رییس‌جمهور
«قانون بودجه سال ۹۱ کل کشور» که در جلسه علنی روز شنبه مورخ سی‌ام اردیبهشت‌ماه یکهزار و سیصد و نود و یک مجلس شورای اسلامی تصویب و در تاریخ ۱۳۹۱.۲.۳۰ به تایید شورای نگهبان رسیده و طی نامه‌ شماره ۶۵۳.۹۵۷۷ مورخ ۱۳۹۱.۲.۳۱ مجلس شورای اسلامی واصل گردیده است به پیوست ابلاغ می‌گردد.
لازم به یادآوری است که تغییرات وسیعی که از سوی مجلس شورای اسلامی در لایحه بودجه بعمل آمده است، موجب استحاله آن شده و عملاً لایحه مذکور به طرح نمایندگان تبدیل گردیده است.
با توجه به مخالفت بندهایی از آن قانون با قانون اساسی وجود تبعیض، اثر تورم زا و فزاینده معوقات بانکی در برخی از مفاد قانون مذکور و جهت‌گیری ایجاد محدودیت برای دولت و مخالفت با قوانین دائمی، لازم است تدبیر کافی در اجرا لحاظ تا از بروز مشکلات و آسیب به اقتصاد کشور اجتناب شود.
محمود احمدی‌نژاد
رییس جمهور
بنا بر این گزارش، نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی صبح پنجشنبه گذشته پارلمان، با تصویب سقف بودجه از دو حیث منابع و مصارف، پرونده لایحه بودجه ۹۱ کل کشور را بستند.
نمایندگان مجلس با ۱۲۳ رأی موافق، ۴۶ رأی مخالف و ۱۴ رأی ممتنع از ۲۰۰ نماینده حاضر در جلسه، ماده واحده، ردیف‌ها و بندهای ‌لایحه بودجه ۹۱ را ‌تصویب کردند.
بهارستان‌نشینان با تصویب لایحه بودجه، میزان بودجه سال ۱۳۹۱ کل کشور در دو بخش درآمد و هزینه را مشخص کردند.
طبق ماده واحده قانون بودجه ۹۱، بودجه امسال از حیث منابع (درآمدها) بالغ بر ۵ میلیون و ۶۶۵ هزار و ۶۱۸ میلیارد و ۳۵ میلیون ریال و از حیث مصارف (هزینه‌‌ها) بالغ بر ۵میلیون و ۶۶۵هزار و ۶۱۸میلیارد و ۳۵میلیون ریال به شرح زیر است:
الف - منابع بودجه عمومی دولت از لحاظ درآمدها و واگذاری دارایی‌های سرمایه‌‌ای و مالی و مصارف بودجه عمومی دولت از حیث هزینه‌ها و تملک‌دارایی‌های سرمایه‌ای و مالی بالغ بر یک میلیون و ۶۴۲ هزار و ۱۷۷ میلیارد و ۶۱ میلیون ریال شامل:
الف ۱ - منابع بودجه عمومی بالغ بر یک میلیون و ۴۴۲ هزار و ۶۹۹ میلیارد و ۷۷ میلیون ریال،
الف ۲ - درآمدهای اختصاصی وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی بالغ بر ۲۰۱ هزار و ۴۷۷ میلیارد و ۹۸۴ میلیون ریال.
ب - شرکت‌های دولتی، بانک‌ها و موسسات انتفاعی وابسته به دولت از لحاظ درآمدها و سایر منابع تامین ارتباط بالغ بر ۴میلیون و ۲۱۱هزار و ۷۵۴میلیارد و ۲۸۹میلیون ریال و از حیث هزینه‌ها و سایر پرداخت‌ها بالغ بر ۴میلیون و ۲۱۱هزار و ۷۵۴میلیارد و ۲۸۹میلیون ریال.
به گزارش فارس، محمود احمدی‌نژاد رئیس ‌جمهور کشورمان در جلسه علنی روز ۱۲ بهمن‌ماه مجلس، لایحه بودجه ۱۳۹۱ کل کشور را پس از ۵۷ روز تأخیر برای بررسی و طی مراحل قانونی تقدیم هیئت رئیسه مجلس کرد اما تأخیر دولت در ارائه لایحه بودجه واکنش‌های متعدد و مختلفی را از درون مجلس به دنبال داشت.
بر اساس آئین‌نامه داخلی قوه مقننه، بهارستان‌نشینان از زمان چاپ و توزیع لایحه بودجه سالیانه کل کشور و پیوست‏ها و سوابق آن تا مدت ۱۰ روز مى‏توانستند پیشنهادهاى خود را به کمیسیون‏هاى تخصصى مجلس ارائه کنند و ‌کمیسیون‏هاى تخصصى نیز موظفند حداکثر تا ۱۵ روز پس از چاپ و توزیع لایحه، گزارش خود را به کمیسیون تلفیق تقدیم کنند.
کمیسیون تلفیق هم موظف بود حداکثر ظرف مدت ۱۵ روز پس از پایان مهلت گزارش کمیسیون تخصصی، ضمن رسیدگى به این گزارش‌ها، گزارش نهایى خود را تنظیم و به مجلس شوراى اسلامى ارائه دهد.
از آنجا که فرصت برای بررسی و تصویب کامل لایحه بودجه تا پایان سال ۹۰ وجود نداشت، مجلس پیش از آغاز سال ۹۱ برای بودجه امسال دولت بودجه دو دوازدهم تصویب کرد.
۵۰ عضو کمیسیون تلفیق مجلس نیز در بهمن ماه سال ۹۰ از بین اعضای کمیسیون‌های تخصصی پارلمان انتخاب شدند و از ۱۵ فروردین بررسی لایحه بودجه را در دو شیفت بعدازظهر و پس از نماز مغرب و عشاء آغاز کردند که در نهایت کار بررسی سند مالی کشور در سال ۹۱ در جلسه ۱۹ اردیبهشت‌ماه این کمسیون که تا ۱۲ نیمه شب نیز به طول انجامید، به اتمام رسید.
نادرترین و در عین حال جالبرترین اتفاق در جریان بررسی بودجه توسط کمیسیون تلفیق عدم تصویب کلیات آن در این کمیسیون بود که اعضای تلفیق پس از چندین جلسه بحث و بررسی، روز ۲۰ فروردین‌ماه کلیات لایحه بودجه را برای اولین بار با ۱۵ رأی موافق، ۱۹ رأی مخالف و ۱ رأی ممتنع تصویب نکردند.
اما فردای آن روز ۳۴ تن از اعضای تلفیق در جلسه‌ای که علی لاریجانی رئیس نهاد قانون‌گذاری کشورمان نیز در آن حاضر شده‌ بود، با رای‌گیری مجدد، کلیات لایحه بودجه ۹۱ را تصویب کردند.
بالاخره لایحه بودجه صبح روز ۲۰ اردیبهشت ماه به صحن علنی پارلمان آمد و بر اساس ماده ۱۰۸ آیین‌نامه داخلی مجلس، نماینده دولت، سخنگوی کمیسیون تلفیق و حداکثر ۱۰ نفر از نمایندگان به عنوان مخالف و ۱۰ نفر به عنوان موافق گزارش کمیسیون تلفیق، درباره لایحه بودجه بودجه صحبت کردند و سپس کلیات لایحه با رأی اکثریت نمایندگان مجلس تصویب شد.
پس از تصویب کلیات بودجه، وکلای ملت وارد بررسی جزئیات بودجه ۹۱ شدند و در نهایت با برگزاری جلسات ۲ شیفته این بررسی صبح امروز به پایان رسید.
بهارستان‌نشینان مجموعا طی ۸ روز و ۱۴ جلسه در صحن علنی لایحه بودجه ۹۱ را بررسی کردند و امروز با تصویب سقف بودجه از دو حیث درآمد و هزینه پرونده لایحه بودجه ۹۱ کل کشور را بستند.
متن قانون بودجه ۹۱ شامل ۳ بخش ماده واحده، مواد الحاقی به ماده واحدهو ردیف‌های بودجهاست که بر اساس گزارش کمیسیون تلفیق متن بودجه‌ای که برای بررسی به صحن علنی آمد، شامل ۱۹ بند در ماده واحده و ۵۶ ماده الحاقی به آن بود.
در قانون بودجه سال ۱۳۹۱ کل کشور که با نفت ۸۵ دلاری و دلار ۱۲۲۶ تومانی بسته شده، بودجه عمرانی دولت با عنوان تملک دارایی‌های سرمایه‌ای ۳۸ هزار و ۲۵۲ میلیارد تومان، منابع حاصل از فروش نفت و فراورده‌های نفتی ۶۱ هزار و ۵۵ میلیارد تومان، درآمدهای مالیاتی دولت ۴۵ هزار و ۷۷۲ میلیارد تومان، درآمد دولت از اجرای قانون هدفمندی‌ یارانه‌ها ۶۶ هزار میلیارد تومان‌ و ‌‌حقوق کارمندان دولت تحت عنوان جبران خدمات کارکنان ۳۱ هزار و ۳۷۴ میلیارد تومان تعیین شده است.




اخراج یک دانشجوی شیرازی از دانشگاه

یکتا فهندژ دانشجوی ترم هفتم رشته زبان و ادبیات انگلیسی به علت اعتقادات مذهبی از دانشگاه پیام نور مرکز شیراز اخراج شد.
 جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، این دانشجوی بهایی در پیگیری‌های خود هیچ پاسخی از مسئولین دانشگاه نگرفته است.
به گفته مسئول حراست دانشگاه مسئولین «موظف شده‌اند در مورد اخراج وی از دانشگاه هیچ صحبتی نکنند و هیچ برگه و مدرکی دال بر اخراج او از دانشگاه ارائه نکنند.» در این مسئول گفته: «شما خودتان می‌دانید که مشکل شما اعتقادتان است.
بر اساس مدارک منتشر شده در سال‌های گذشته، وزارت اطلاعات با شناسایی دانشجویان بهایی و فشار بر وزارت علوم و سازمان سنجش، عامل اصلی اخراج دانشجویان بهایی از دانشگاه‌ها است.
در ماه‌های گذشته سال ۱۳۹۰، دانشجویان دیگری به همین علت از دانشگاه‌های صنعتی شریف، فردوسی مشهد، صنعتی اصفهان و چند دانشگاه دیگر اخراج شده‌اند.




اعتراض دانشجویان به تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها در گفتگو با عضو سابق دفتر تحکیم وحدت

موج جديدی از اعتراض‌ها در دانشگاه‌های ايران به تفکيک جنسيتی آغاز شده است.
در تازه ‌ترين تحول بيش از ۱۸۰ نفر از دانشجويان دانشگاه علم و صنعت در نامه‌ای به رييس اين دانشگاه خواستار بازنگری در محدوديت‌های ايجاد شده برای پذيرش دانشجويان دختر در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در سال جاری شده‌اند. از سوی ديگر دانشجويان رشته زمين‌شناسی دانشگاه بوعلی سينای همدان هم با تجمع در مقابل ساختمان مرکزی اين دانشگاه نسبت به اعمال طرح تفکيک جنسيتی در اين دانشگاه اعتراض کردند.

"رادیو فردا" در اين باره با سجاد ويس‌ مرادی، از اعضای سابق شورای عمومی دفتر تحکيم وحدت گفت ‌و ‌گو کرده و ابتدا درباره نکاتی که در نامه ۱۸۰ نفر از دانشجويان دانشگاه علم و صنعت به آن اشاره شده، پرسيده است.

سجاد ویس مرادی: نامه ای که بيش از ۱۸۰ نفر از دانشجويان دانشگاه علم و صنعت خطاب به اعضای هيات مديره اين دانشگاه نوشته اند در حقيقت در آستانه اعلام نتايج کنکور کارشناسی ارشد منتشر شده است.

مبنای نگارش اين نامه هم از سر دغدغه ای بوده که دانشجويان پس از عملکرد سال گذشته مسئولان دانشگاه علم و صنعت داشته اند. به طوری که در سال گذشته دانشجويان دختر در مقطع کارشناسی ارشد در وقت روزانه اين دانشگاه پذيرش نشدند و فقط اجازه پيدا کردند تا در رشته های شبانه اين دانشگاه شرکت کنند.

علاوه بر اين در مقطع کارشناسی ارشد هم شاهد اين بوديم که تعداد رشته ها و ظرفيتی که برای اين دانشجويان دختر انتخاب شده بود، بسيار نسبت به سال گذشته کاهش پيدا کرده بود.

بر مبنای همين دانشجويان اينجا اظهار اميدواری کردند که در سال جديد، اين تبيعض جنسيتی که آشکارا عليه دانشجويان دختر در سال گذشته اعمال شده بود امسال از دانشگاه علم و صنعت برداشته شود.

اين نامه به امضای بيش از ۱۸۰ نفر از دانشجويان علم و صنعت رسيده است. قبلا هم شاهد بوديم که ۱۷ نفر از دانشجويان علم و صنعت در نامه ای به ریيس اين دانشگاه اعتراض کرده بودند و شماره های دانشجويی خودشان را در انتهای نامه نوشته بودند. با توجه به فشارهای موجود هدف از انتشار اين نامه ها با اسم چيست؟
به نظرم اين اقدام شجاعانه ای که دانشجويان انجام می دهند و نامه های اعتراضی را خطاب به مسئولين دانشگاه امضا می کنند، نشان می دهند که از حق مسلم خودشان کوتاه  نخواهند آمد. حقی که در نامه هايی که منتشر کردند به آن هم اشاره کردند که وقتی نزديک به ۶۰ درصد شرکت کنندگان در کنکور سراسری در سال های اخير، دانشجويان دختر بوده اند، پس چگونه است که در بسياری از رشته هايی که توان بالايی را می خواهد و دانشجويان دختر هم از عهده آنها برخواهند آمد، ظرفيت بسيار کمی را اشغال می کنند؟

به نظرم اين مسئله ناشی از اين است که ظلم و ستمی که در حق دانشجويان دارد روا داشته می شود به شدت افزايش پيدا کرده و دانشجويان ديگر در برابر اين ستم ها نمی توانند سکوت کنند. اعتراض ديگری هم به موضوع تک جنسيتی شدن دانشگاه شده است. اعتراض دانشجويان کارشناسی رشته زمين شناسی دانشگاه بوعلی سينای همدان، به تک جنسيتی شدن برخی رشته ها در اين دانشگاه.

آيا شما اطلاع داريد که در اين دانشگاه کدام يک از رشته ها تک جنسيتی شده اند؟
اين هم متاسفانه روی ديگری از مسئله تبعيض جنسيتی است که در دانشگاه های مختلفی شاهد بروز آن هستيم.
دانشگاه بوعلی سينا در سال جديد برای رشته های زمين شناسی و باستان شناسی در مقطع کارشناسی ارشد تنها دانشجويان پسر را پذيرش می کند و اين مسئله موجب شده است که دانشجويان دختری که در مقطع کارشناسی مشغول ادامه تحصيل هستند نسبت به اين مسئله اعتراض کنند.
اين دانشجويان دختر از سال آينده قادر نخواهند بود که در مراتب  و مقاطع  بالاتری در دانشگاه خودشان که الان مشغول به تحصيل در آن هستند، درس شان را ادامه بدهند. همين امر باعث شده بود که اين دانشجويان – دانشجويان رشته زمين شناسی و باستان شناسی – روز گذشته (یکشنبه) در برابر ساختمان مرکزی دانشگاه بوعلی سينا تجمع کنند.
البته در دانشگاه بوعلی سينا ما در سال گذشته شاهد بوديم که موارد ديگری هم در مورد تفکيک جنسيتی رخ داده بود. مثل رشته حسابداری که در دانشگاه  بوعلی سينا به صورت کاملا تفکيک شده برگزار شد.

مدير کل دفتر آموزش های آزاد وزارت علوم گفته که تنها يک مجوز دانشگاه تک جنسيتی برای هر استان صادر می شود. الان وضعيت دانشگاه های تک جنسيتی در دانشگاه های مختلف به چه صورت است؟

ما البته هم اکنون نیز شاهد وجود دانشگاه های تک جنسيتی در برخی از استان های کشور هستيم. سياست های وزارت علوم امروز به شکلی است که چون قادر نيستند دانشگاه های بزرگ سراسری را به صورت کاملا تک جنسيتی شده و به طور کامل تفکيک شده برای دختران و پسران در بياورند، تعداد کمی دانشگاه در گذشته بوده که کاملا به اين صورت اداره می شده است، مثل دانشگاه نظامی يا دانشگاه امام صادق، پس تصميم گرفتند که در دانشگاه های غير دولتی، مثل دانشگاه های غير انتفاعی اين سياست ها را اعمال کنند.اين مسئله هم در ادامه همان سياست هايی است که وزرای علوم در طول سال های اخير تحت عنوان «اسلامی کردن دانشگاه ها» در پيش گرفتند و به اين وسيله سعی می کنند که نگاه ايدئولوژيک خودشان را بر دانشگاه های کشور حاکم کنند.
 




رشته تخصصی «حجاب و عفاف» درمقطع کار‌شناسی ارشد و دکترا تدریس می‌شود

مهدی بیاتی٬ مدیر مؤسسه نسیم نور گفت: «در صورت تصویب، رشته تخصصی حجاب و عفاف به عنوان یکی از گرایش‌های مقطع کار‌شناسی ارشد و دکترا در حوزه علمیه تدریس می‌شود.»  
به گزارش دانشجونیوز، یکی از مدیران موسسات مذهبی در ایران با اشاره به اینکه «بیش از یک سال از رایزنی‌ برای تأسیس رشته تخصصی حجاب و عفاف،‌ می‌گذرد.» از راه اندازی این رشته در مراکز آموزشی"در صورت تصویب" خبر داده است.
وی این مطلب را در گفتگو با تارنمای خبری "بسیج طلاب" عنوان کرده و افزوده است: «برای رشته تخصصی حجاب و عفاف هنوز اقدامی صورت نگرفته است و نمی‌توان به عنوان یک رشته به آن نگاه کرد، از این‌رو حجاب و عفاف را می‌توان به عنوان گرایش رشته تخصصی تبلیغ در نظر گرفت.»
وی با تخصصی ارزیابی کردن این رشته، آن را «به عنوان یکی از گرایش‌های مقطع کارشناسی ارشد و دکترا در حوزه علمیه» معرفی نموده است.
آقای بیاتی همچنین به توافقات انجام شده اشاره کرده و ادامه داد: «در همین راستا با هماهنگی‌های انجام شده با برخی از اعضای شورای عالی حوزه توافقاتی با حجت‌الاسلام نبوی معاون تبلیغ حوزه علمیه قم صورت گرفته و تفاهم نامه‌ای در تاریخ بیستم فروردین ماه 91 از سوی مؤسسه تسنیم نور و مرکز تخصصی تبلیغ به امضا رسیده است.»
  وی همچنین به اشاره به اینکه "محتوای آموزشی و دروس تخصصی گرایش حجاب و عفاف تدوین شده است"، اظهار داشت: «با اجرایی شدن این طرح در حوزه علمیه موافقت شده و تا کنون بیست و پنج واحد برای آن در نظر گرفته شده است.»
   مسؤول مؤسسه "تسنیم نور"،  «تربیت طلاب متخصص» را یکی از اهداف مهم این طرح ارزیابی کرد.

وی ادامه داد: «جای خالی درس خارج حجاب و عفاف از سوی مراجع تقلید و در حوزه‌های علمیه به چشم می‌خورد البته برخی از علمای حوزه به این مسأله پرداخته‌اند اما با توجه به نیاز جامعه به این امر، اقدام مناسبی صورت نگرفته است.»
  بیاتی بر ضرورت توجه "نخبگان حوزه علمیه" برای تولید «علم در عرصه حجاب و عفاف» تأکید کرد و ادعا نمود: «امروز فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه اسلامی باید ترویج شود و نقش حوزه‌های علمیه در این راستا و پژوهش در آیات روایات مرتبط با این بحث بسیار مؤثر است.»



هرانا؛ چرا لغو حکم اعدام ؟ / امین قضایی

مطابق آنچه درباب فلسفه ی وجودی مجازات گفتیم ، هدف مجازات تنها و تنها محافظت جامعه از خود در برابر مجرم است. بنابراین ، مجرم تنها تا جایی می بایست از امکانات و آزادی های خود محروم گردد که مانع تکرار عمل جرم توسط او شود. به بیان دیگر مجازات می بایست عملی تدافعی تصور گردد و نه تهاجمی و انتقام جویانه. جهت نیل به این هدف معمولا بازداشت گاه (برای متهمین) و زندان ( برای مجرمین) تاسیس می شود اما باید در نظر داشت که زندان شکل مطلوب و مناسبی برای ممانعت از ارتکاب جرم توسط مجرم نیست چرا که اولا زندان تنها در مدت محدودی این شرط را برآورده می کند و دوم آنکه زندان ، محرومیتی بیش از آنچه برای تکرار جرم لازم است را بر مجرم تحمیل می کند( به خصوص در مورد جرایم خفیف). در کنار این باید  مشکلات مدیریتی حاکم بر زندان را نیز در نظر آوریم
مانند تبدیل شدن زندان به محیطی برای تکرار جرم و باندهای تبه کاری ، مشکلات ناشی از سوء سابقه برای زندانی جهت ایجاد یک زندگی جدید و پیدا کردن کار و مانند این. باید توجه داشت که استدلالات ما مجازات را به عنوان تمهیدی برای تجلی حق به اثبات می رساند و نه  ضرورت نظام زندان را.

واقعیت این است که فقر و تهی دستی انسانها، ناشی از شیوه ی تولید ناعادلانه ،دلیل و عامل اصلی جرم  و تبه کاری است. کثرت این جرایم چنان زیاد است که نظام مجازات حاکمین در واقع به سیستمی از زندان های مخوف تبدیل شده است که بیشتر اهداف مدیریتی حکام را برای سلطه تامین می کند تا تحقق راستین مفهوم حق آنچنان که پیشتر ذکر آن رفت. یکی از مظالمی که بر بشریت توسط این نظام های ظالمانه مجازات و تنبیه روا داشته می شود ، حکم اعدام است.
له و علیه حکم اعدام به دلایل غلط
در این میان ، اعدام های دسته جمعی جمهوری اسلامی که در چند سال اخیر شدت گرفته است ، چیزی جز جنایت و توحش جهت ارعاب مردم نیست. اعدام عملی شنیع و ضدبشری است و من نیز با این عقیده همراه هستم. اما این  نگاه اخلاقی نسبت به اعدام نمی تواند پایه ی مستدلی برای ضرورت لغو حکم اعدام باشد. همچنانکه پیشتر گفتیم می بایست میان حق و خیر تفاوت گذاشت. یعنی اگرچه اعدام عملی شرورانه است اما برای اثبات ضرورت لغو آن می بایست به مفهوم حق رجوع کرد و نه اخلاقیات.
همچنین از سوی دیگر ، ممکن است کسی بگوید که مخالفت با جنایات جمهوری اسلامی متفاوت است با مخالفت با لغو حکم اعدام به طور کلی. برخی با استناد به اعمال برخی از جنایت های زنجیره ای ادعا می کنند که اعدام برای جنایتکاری که چندین نفر را به قتل رسانده باشد حکمی عادلانه است و از این رو نباید به طور کامل لغو شود.
هر دو دسته ی فوق الذکر تنها با دیدگاهی اخلاقی و احساسی ، له یا علیه اعدام موضع می گیرند. ما باید با دلایلی مستدل و منطقی و نه اخلاقی یا احساسی ضرورت لغو حکم اعدام را نشان دهیم. ما نمی توانیم با احساسات انساندوستانه یا نفرت از جنایتکار ، حقوق و حیطه ی مجازات انسانها را تعیین کنیم. به عبارت دیگر ، استدلال ما برای لغو حکم اعدام می بایست بر هدفی که برای مجازات در بالا تعریف کردیم استوار باشد.
چرا اعدام  ظالمانه است ؟
مطابق تعریف خود از هدف مجازات براحتی می توانیم اثبات کنیم که اعدام می بایست لغو شود چرا که همچنانکه گفته شد ، تنها باید آندست از امکاناتی را از مجرم سلب کرد که مانع تکرار جرم می شود. حصر مجرم در زندان مانع تکرار عمل جرم می شود بنابراین گرفتن حق حیات از وی برای این ممانعت، هیچ ضرورتی ندارد . اعدام ، نهایت محرومیت و در هر حالتی محرومیتی بسیار بیشتر از آنچیزی است که برای ممانعت مجرم از تکرار جرم لازم است . به عبارت دیگر ، جامعه تنها  برای محافظت از خود دربرابر مجرم می بایست وی را مجازات می کند و نه برای انتقام گیری. کسانی که قصاص را عملی عادلانه می دانند براستی کوچکترین درکی از مفهوم حق ، اختیارات جامعه در قبال فرد و هدف مجازات ندارند.
وقتی به جنایتکاری که چندین نفر را بی رحمانه به قتل رسانده است فکر می کنیم ، ممکن است بتوانیم او را شایسته ی اعدام بدانیم. شاید واقعا چنین شخصی سزاوار مرگ باشد ، اما مجازات برای این نیست که ما افراد را به سزای اعمال شان برسانیم و بلایی را سر آنها بیاوریم که شایسته ی آن هستند. ارائه ی این استثنائات برای توجیه حکم اعدام تنها تلاش می کند احساسات ما را هدف قرار دهند و هیچ پایه و اساس معقولی ندارند. اگر مجازات به انتقام جویی تبدیل شود حتی اگر وقتی که مجرم شایسته ی این انتقام جویی باشد ، ما از پهنه ی حق به ظلم و ستم گذر کرده ایم.
به شیوه ی دیگری نیز می توان توضیح داد که چرا حکم اعدام می بایست لغو شود. شما با عضویت در یک گروه ، قواعد آن گروه را نیز می پذیرید. اگر شما قواعد را نقض کنید آن گروه فقط حق دارد که شما را از عضویت در آن  گروه محروم کند و نه از عضویت در گروهی بزرگتر . برای مثال اگر در بازی فوتبال با دست خود بازی کنید ، شما قواعد را رعایت نکرده و در نهایت از بازی اخراج می شوید. به بیان دیگر بیشترین مجازاتی که یک گروه می تواند بر اعضای خود اعمال کند اخراج آن فرد از گروه است. اگر شما در رستورانی که کشیدن سیگار در آن ممنوع باشد ، سیگاری روشن کنید با اخطار صاحب رستوران مواجه می شوید. در صورت عدم رعایت شما ، در نهایت صاحب رستوران حق اخراج شما از آن رستوران را دارد اما مطمئنا حق آسیب زدن به شما یا اخراج شما از محله یا شهر را ندارد! به همین ترتیب ، می توان گفت که بیشترین مجازاتی که جامعه می تواند برای فرد اعمال کند اخراج او از جامعه است( با استفاده از زندان) و نه از حیات. این جامعه نیست که به فرد حیات بخشیده است و بنابراین او حق بازپس گرفتن آنرا هم ندارد.

شکنجه و آسیب فیزیکی
آنچه گفتیم نه تنها درباره ی گرفتن جان یک انسان بلکه درباره ی هرگونه آسیب فیزیکی به عنوان مجازات صادق است. وارد آوردن هرگونه آسیب فیزیکی به متهم یا مجرم در حکم شکنجه  و ناقض حق بشر است، چرا که چنین عملی هیچ ارتباطی با هدف مجازات یعنی ممانعت از تکرار جرم ندارد.
می توان شرایطی را تصور کرد که شکنجه جهت گرفتن اعتراف منجر به نجات جان انسانها شود.  در فلسفه ی اخلاق ، مسئله ی نقض اخلاق برای رسیدن به اهداف مثبت و نجات بخش به مسئله ی دستان کثیف معروف است.برای مثال برخی شکنجه ی تروریست ها در زندان گوآنتانامو را با همین هدف یعنی جان نجات انسانهای بی گناه توجیه می کنند. اما آیا این جبران ناتوانی پلیس در حفظ امنیت شهروندان با استفاده از شکنجه ی مجرمین نیست؟ هرگونه دلایل مدیریتی و کارکردی برای مجازات را می بایست به دور انداخت چرا که ما نشان دادیم مفهوم حق را باید به طور مطلق تعریف کنیم یعنی نباید به شرایط تصادفی و دل بخواهی مسئولین مشروط شود. مردم می بایست محتوای قانون و عملکرد پلیس و سیستم قضایی را با مفهوم و  تعریف حق و مجازات سنجیده و در مورد آن قضاوت کنند. شاید اکنون به خوبی متوجه شده باشیم که درک مفهوم حق تا چه اندازه مهم است. بدون آن ، مردم قادر به درک ظالمانه بودن قوانین نخواهند بود و برای تغییر آنها مبارزه نخواهند کرد.



نامه شیرین عبادی به احمد شهید در خصوص دریاچه ارومیه و بازداشت فعالان محیط زیست

خبرگزاری هرانا - شیرین عبادی، مدافع حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۰۳ در نامه ای به احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل برای ایران، در خصوص مساله خشک شدن دریاچه ارومیه و بازداشت برخی از فعالان محیط زیست توضیحاتی را ارائه کرد. به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، خانم عبادی در نامه خود به آقای شهید نوشت که موضوع دریاچه ارومیه سبب شده است تا چندین تجمع اعتراضی صورت بگیرد که در نتیجه آن تعدادی از فعالان محیط زیست دستگیر شده اند.
خانم عبادی در این نامه نوشت که بی توجهی حکومت جمهوری اسلامی ایران آینده چند میلیون نفر از ساکنین اطراف دریاچه ارومیه را با خطر جدی مواجه ساخته و این موضوع می تواند به اختلافات قومی موجود در این منطقه دامن زند که برای ثبات و آرامش ایران بسیار زیانبار است. رو نوشت این نامه برای آقای بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد، خانم پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر، گزارشگر سازمان ملل در بازداشت های خود سرانه و گزارشگر سازمان ملل در حقوق بشر و محیط زیست نیز ارسال شده است. متن کامل نامه شیرین عبادی به احمد شهید که در تاریخ ۲۲ می ۲۰۱۲ برابر با دوم خرداد ماه ۱۳۹۱ ارسال شده، به شرح زیر است:
جناب دکتر احمد شهید،
گزارشگر ویژه سازمان ملل برای ایران
به اطلاع می رساند دریاچه ارومیه که در شمال غربی ایران قرار دارد، یکی از شور ترین دریاچه های جهان است که هم اکنون نیمی از آب خود را از دست داده است. کارشناسان زیست محیطی علت این امر را سد سازی بی رویه بر روی رودهای منتهی به این دریاچه دانسته و اعتقاد دارند که با باز کردن دریچه های این سد ها می توان از وقوع یک فاجعه زیست محیطی جلوگیری کرد.
در صورت ادامه روند فعلی، تخمین زده می شود که دریاچه ارومیه در مدتی کمتر از ۳ سال خشک شود که در این صورت ۱۰ میلیارد تن نمک به صورت گرد و غبار و طوفان بر سر شش میلیون نفر ساکنین مناطق اطراف خواهد بارید و سبب از بین رفتن مزارع و کشتزارهای بسیاری خواهد شد.
به دعوت تعدادی از فعالان مدنی و زیست محیطی در روز دوشنبه اول خرداد ماه سال ۱۳۹۱ در اعتراض به سیاست های اجرائی دولت در شهر ارومیه و چند شهر دیگر تجمعاتی مسالمت آمیز صورت گرفت که متاسفانه منجر به یورش و خشونت نیروی انتظامی و بازداشت بیش از ۱۰۰ نفر از شهروندان و حامیان این تجمعات شد. بعد از ۲ روز تعدادی از آنها آزاد شدند اما هنوز از سرنوشت چندین نفر از بازداشت شدگان خبری در دست نیست و طبق گزارشات واصله آقایان حسن احمدیان، علی حامد ایمانی، محمد اسکندر زاده و خانم افسانه توفیق جزء بازداشت شدگان هستند.
بدین وسیله توجه جنابعالی را به مساله خشک شدن دریاچه ارومیه جلب می کنم زیرا این امر سبب شده که در چندین تجمع اعتراضی که تا کنون صورت گرفته است تعدادی از فعالان محیط زیست دستگیر شوند و همچنین بی توجهی حکومت جمهوری اسلامی ایران آینده چند میلیون نفر از ساکنین اطراف این دریاچه را با خطر جدی مواجه ساخته و این موضوع می تواند به اختلافات قومی موجود در این منطقه دامن زند که برای ثبات و آرامش ایران بسیار زیانبار است.
با تقدیم احترام
شیرین عبادی
مدافع حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۰۳
۲۲ می ۲۰۱۲

رونوشت:
آقای بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد؛
خانم پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر
گزارشگر سازمان ملل در بازداشت های خود سرانه؛
گزارشگر سازمان ملل در حقوق بشر و محیط زیست




اخراج یک دانشجوی شیرازی از دانشگاه

خبرگزاری هرانا - یکتا فهندژ دانشجوی ترم هفتم رشته زبان و ادبیات انگلیسی به علت اعتقادات مذهبی از دانشگاه پیام نور مرکز شیراز اخراج شد.
جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، این دانشجوی بهایی در پیگیری‌های خود هیچ پاسخی از مسئولین دانشگاه نگرفته است.
به گفته مسئول حراست دانشگاه مسئولین «موظف شده‌اند در مورد اخراج وی از دانشگاه هیچ صحبتی نکنند و هیچ برگه و مدرکی دال بر اخراج او از دانشگاه ارائه نکنند.» در این مسئول گفته: «شما خودتان می‌دانید که مشکل شما اعتقادتان است.
بر اساس مدارک منتشر شده در سال‌های گذشته، وزارت اطلاعات با شناسایی دانشجویان بهایی و فشار بر وزارت علوم و سازمان سنجش، عامل اصلی اخراج دانشجویان بهایی از دانشگاه‌ها است.
در ماه‌های گذشته سال ۱۳۹۰، دانشجویان دیگری به همین علت از دانشگاه‌های صنعتی شریف، فردوسی مشهد، صنعتی اصفهان و چند دانشگاه دیگر اخراج شده‌اند.



اجرای حکم شلاق یک زندانی در ملاء‌عام در دشت آزادگان

خبرگزاری هرانا - رئیس دادگستری شهرستان دشت آزادگان گفت: حکم شلاق آدم‌ربایی در این شهرستان در ملاء‌عام اجرا شد.
به گزارش فارس، حمید عساکره اظهار داشت: حکم شلاق محکوم علیه «م. ج» که به اتهام مشارکت در آدم‌ربایی و خرید اموال مسروقه از سوی دادگاه عمومی این شهرستان صادر شده بود، در میدان لاله سوسنگرد در ملاءعام به اجرا درآمد.
وی گفت: نامبرده آبان‌ماه سال گذشته به همراه همدستان خود، پسربچه چهار ساله‌ای را از مقابل منزل وی ربوده بود که پس از انجام تحقیقات و پیگیری‌های مستمر قضایی با تلاش مأموران نیروی انتظامی سوسنگرد، در بیست و سوم‌‌ همان ماه دستگیر شد.
این مقام مسئول تصریح کرد: این مجرم از سوی دادگاه عمومی شهرستان دشت آزادگان به تحمل ۷۴ ضربه شلاق در ملاءعام محکوم شد.
عساکره افزود: پس از اجرای این حکم، مردم شهید‌پرور دشت آزادگان از اقدامات قاطع دادگستری این شهرستان در برخورد با برهم زنندگان امنیت عمومی قدردانی و تشکر کردند.



تجمع جمعی ازمعلمان پیش دبستانی استان گیلان مقابل مجلس

خبرگزاری هرانا - جمعی از معلمان پیش دبستانی مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کردند.
به گزارش ایلنا، جمعی از معلمان پیش دبستانی مجلس شورای اسلامی بار دیگر مقابل مجلس تجمع کردند. بر اساس این گزارش معلمان پیش دبستانی خواستار حمایت نمایندگان از آنان و دفاع از حقوقشان شدند.
این معلمان پلاکاردهایی با مضمون مجلس اسلامی «حمایت حمایت» «عدالت عدل علی حمایت حمایت» «معلمان گیلانی منتظر حمایت مجلس هستند» در دست داشتند.