بخش دوازدهم ، فاشیسم یهود
در بررسی تاریخ معاصر اروپای پس از رنسانس بویژه از قرن هجده به بعد ، حضورفعال و مداخله گر یهودیت سازمانیافته درهرگوشه و کنارصحنه سیاسی و اقتصادی این قاره قابل مشاهده و پی گیری است . عین همین حضور را می توان در کل تاریخ شکل گیری ، تثبیت و نهایتا عروج ایالات متحده نیز به وضوح و روشنی تمام پی گرفت . این حضور توطئه گرانه که در جریان جنگهای استقلال آمریکا و پروسه انقلاب فرانسه و جنگهای متعاقب آن در اروپا شکل متمرکز و سازمانیافته بخود می گیرد تنها درمیان سرمایه مالی و الیت سیاسی وابسته به آن نیست . میدان عمل آن هم ناسیونال سوسیالیزم آلمانی و هم ناسیونال فاشیسم ایتالیایی را شامل می گردد . نه فقط اینها که دامنه نفوذ آن از فالانژیسم فرانکو و جنگهای داخلی اسپانیا گرفته تا انترناسیونال دوم و سوم و بلشویزم روسی نیز درهمه جا گسترده است . مداخله این مافیای مالی ـ سیاسی یا بطور مستقیم توسط "سرمایه متمرکزیهود" تحت رهبری امپراتوری مالی روتشیلد صورت می پذیرد و یا اینکه بطور غیرمستقیم و از طریق سازمانهای وابسته به تشکیلات فراماسونری جهانی اعمال می شود . تشکیلاتی که مرکزیت آن تا سالها پیش از شروع جنگهای جهانی در یورکِ اسکاتلند بوده و تحت نفوذ و حاکمیت دولتِ فخیمه عمل می کرده است .
برای درنیفتادن به مواضع نژادپرستانه و ارتجاعی در بررسی عملکرد این مافیا ، دراینجا نیز مثل همه موارد مشابه باید که به جداسازی حیطه های متفاوت و بعضا متضاد تحت عنوان "مسئله یهود" همت گماشت . همانگونه که قبلا هم در بررسی ریشه های ناسیونال سوسیالیسم اشاره کرده بودم دراینجا نیز ما با دو مقوله اگرچه مرتبط ولی بکلی متفاوت با هم سر و کار داریم . مقولاتی با حیطه های متفاوت و منافع گوناگون . حیطه "سرمایه یهود" و حیطه "توده های یهود" . یکی توطئه گر، سازمانده ، هدایت کننده و مداخله جو و دیگری منزوی ، مرتجع ، درخود ، تحت ستم و دنباله رو که همواره مورد استفاده ابزاری خودی و بیگانه قرار داشته است . اولی مستقردرغرب اروپا و ایالات متحده آمریکا و دیگری درحاشیه جوامع شرق اروپا و روسیه تزاری که همزمان مرغ عزا وعروسی و وجه المصالحه میان جریانات قدرتمند ضد یهودی نیمه اول قرن بیستم در اروپا با همین "یهودیت سازمانیافته" بوده است . بنابراین موضوع و محور بحث درهمه جا نه "یهودیان" به مثابه آدمها که "یهودیت" در قالب سیستمهاست .
تفاوت کیفی میان چپ و راست در برخورد به مسائل سیاسی و اجتماعی هم درست در همینجا خود را نشان می دهد . راست ، آدمها را در قالب می ریزد و کلیشه می سازد . چپ اما سیستمها را نشانه می رود . راست بدنبال اصلاح آدمها به ضرب زور و تهدید به مجازات در دنیا و آخرت است ولی چپ مناسبات اجتماعی را نشانه می رود . یکی بدنبال حذفِ معلول است و دیگری درپی کشفِ علت . بدون این نه بررسی تاریخ گذشته چراغ راه آینده می گردد و نه مبارزه سیاسی به فرجام می رسد .
بدون شناخت واقعی دشمن نه تنها هیچ مبارزه سیاسی به پیروزی نمی رسد که گرد و غبارحاصل از این عدم شناخت، جامعه را منفعل و نیروهای سیاسی را در تقابل با یکدیگر خنثی می سازد . جلاد به جای قربانی می نشیند و شرکای جرم و جنایت به مطالبه خسارت از صاحبان خون می پردازند . این همان وضعیت اسفباری است که اروپای امروز در رابطه با همان مافیای مالی و رسانه ای چنگ در چنگ با آن هست ! جریانیکه برخلاف تبلیغات سراپا دروغ مدیای یهود ، در کلیه منازعات قرون اخیر نه قربانی که یک طرف این منازعات بوده وهست . در تمامی طول تاریخ معاصر بویژه در جریان دو جنگ جهانی اول و دوم، مافیای مذکور نه تنها هیچ ضربه کمرشکنی را متحمل نشده که به اضعاف برطول و عرض و قدرت خود نیزافزوده است .
سلاح برتر این مافیای کار و سرمایه در دوران معاصر ، تثبیت یک دروغ رذیلانه در ذهنیت جامعه بشری ، بضرب بمباران جعلیات تاریخی با اتکاء به غولهای رسانه ای متعلق به خود بوده است . این دروغ تاریخی ، قرارداده شدن این مافیا نه در هیئت یک "طرف" منازعات که در کنار و همردیف "توده یهودی" و در جایگاه "قربانی" جنگ جهانی دوم است . افشای این دروغ تاریخی که توسط یک امپراتوری رسانه ای و با اتکاء به قدرت مالی "سرمایه متمرکز یهود" مستمرا به ذهنیت اجتماعی تزریق می شود ، نه یک وظیفه روشنگرانه صرف که رسالت روشنفکری انقلابی در خدمت به جامعه انسانی است .
در ایتالیا نیزهمانگونه که در آلمان بدان پرداختم ، این جریان یک حضور سازمانیافته دارد که دامنه آن هم در میان چپ ایتالیا و هم در میان راست آن گسترده است . در اینجا پیش از ورود به موضوع اصلی ، برای روشنترشدن فضای بحث لازم است اشاره تاریخی کوتاهی به وضعیت خود جامعه یهودی در جغرافیای ایتالیا داشته باشم .
"فلاویوس یوزفوس" Flavius Josephus مورخ یهودی سده اول میلادی که نام اصلیش "یوسف بن ماتیتیاهو ی کاهن" Joseph ben Mathitjahu ha Kohen بوده است ، تعداد یهودیان سرزمین رم را در آغاز ، حدود 8000 نفر تخمین می زند که این تعداد در طول دوران امپراتوری تدریجا به 50 هزار نفر افزایش می یابد . حاکمیت مسیحیت در این امپراتوری جدای از برخی تعرضات تئوریک اسقفهای مسیحی ، تاثیر چندانی بر زندگی مسالمت آمیز دو جامعه مذهبی نمی گذارد . تنها در دوران قرون وسطی است که همزمان با تکه تکه شدن ایتالیا به دولت شهرهای متعدد ، سرنوشت آن بخش از جامعه یهود که حاضربه ادغام در جامعه ای که محیط بر آنان بوده نیست ، جبرا تحت الشعاع منافع قدرتهای محلی گوناگون قرارمی گیرد . بدیهی است که این جامعه برای حفظ خود در این سرزمین هم همچون همه جاهای دیگر دنیا که در آن پراکنده است ، مجبور می شود که تمهیدات مقتضی را بکار گیرد .
بکار گیری این تمهیدات مقتضی البته که تنها مختص جامعه یهودی نبوده و نیست . هراقلیتی در دنیای قدیم برای حفظ خود نیازمند استفاده از چنین تمهیداتی بوده است . تفاوتها تنها در ماهیت این تمهیدات و شیوه های گوناگون حفظ خود بوده که هراقلیتی البته بر مبنای امکانات و اهرمهای مادی و ارزشهای معنوی خود در طول تاریخ بکار برده است . جامعه یهود بدلیل ویژگیهای فرقه ای خود همواره بدنبال یک رهبری روحانی ـ دنیایی روان بوده که مشروعیت خود را از آن می گرفته است . این رهبری که در لباس خاخامها بر این جامعه حاکمیت داشته ، در طول تاریخ بتدریج تبدیل به یک مافیای مالی گردیده است . ویژگی این خاخامها این بوده است که اساسا به رهبری روحانی یهودیان قناعت نمی کرده و اکیدا خواستار حاکمیت سیاسی و تصاحب قدرت مالی در جامعه مذکور بوده اند . بر این مبناست که به مرور زمان تفکری بغایت ارتجاعی و نژادپرستانه شکل می گیرد که چارچوب و ستون فقرات قوانین تورات و مهمتر از آن کتاب تلمود را شکل میدهد . تفکریکه محور مرکزی و ستون ارزشی آن نه مقولات معنوی و اخلاقی که تماما انگیزه های مادی است .
در این راستا هست که پول و ثروت تبدیل به ارزش برتر و محوری می گردد و سمت و سو و فلش حرکت جامعه را تعیین و تبیین می کند . تا آنجا که در ذهنیت اجتماعی جوامع غیر یهودی درهر کجای دنیا ، یهودیت مترادف با مال اندوزی و پول دوستی تلقی می شود. هرکجا که این رهبری موفق شده است که بر سرنوشت جامعه خود حاکم گردد، اولین کارش جدا کردن جامعه یهود از جامعه بزرگتری است که در آن محاط بوده است . این مهم تنها با اتکاء به یک اصل ایدئولوژیک امکانپذیر بوده است که این مافیا با تزریق تئوری نژآدپرستانه و ضدبشری "قوم برگزیده" در آیین یهود بخوبی موفق به تثبیت آن در اذهان جامعه مذکور می گردد .
از این نقطه به بعد "یهودیت" دیگر نه یک دین توحیدی از سری ادیان ابراهیمی که یک نژاد برتر است که مشروعیت خود را از "یهوه" خدای یهود گرفته است و "یهودی" در این دیدگاه فاشیستی تنها بدلیل تعلقات قومی و خونی خود ، بر کل جامعه انسانی ارجهیت دارد . این برتری تا زمانی موضوعیت دارد که رابطه خونی در میان "خودیها" برقرار باشد ! بر این اساس است که ازدواج با یک "غیرخودی" به معنای خروج از دین و در حکم ارتداد تلقی می گردد . تمامی قواعد مذهبی و قوانین زندگی مادی دیگر نیز بر این مبنا شکل می گیرند . برهمین مبنا کل رابطه "یهودی" با ملاء اجتماعیش نیز براساس "خودی" یا "غیرخودی" بودن تنظیم می گردد . "خودی" کسی است که خون یهودی در رگهای او جریان دارد و از پدر و مادر یهودی زاده شده باشد . اینجا دیگر چه عجب که با برداشتن تنها یک تک واژه "یهود" و جایگزینیش با واژه "آریا" می توان طابق النعل بالنعل قانون نژادی آلمان نازی را کپی برداری کرد .
بدون این "این همانی" عقیدتی ، اصلا قابل تصور نیست که فاجعه انسانی مداومی را که در فلسطین اشغالی جریان دارد فهم کرد . قابل تصور نیست که نسل بازماندگان هولوکاست ، با فلسطینی همان کنند که مدعیند با خودشان شده است . باورکردنی نمی تواند باشد که با یک چشم بر قربانیان نازیها گریست و با چشم دیگر بر آوارگی چند نسل از انسانهای"غیرخودی" پوزخند زد . بدون فهم این "این همانی"عقیدتی ، درک ماهیت دولت حرامزاده ای که در سرزمین فلسطین حکم می راند نیز ممکن نیست . دولتی که دوری و نزدیکی به آن در صحنه بین المللی ، شاخص دوری و نزدیکی به مفاهیمی همچون نژادپرستی، آپارتاید جنسی و قومی، شارلاتانیزم سیاسی و تبلیغاتی ، جنگ و سرکوب ، تروریسم دولتی ، جنایت سازمانیافته، دروغگویی نهادینه شده و توطئه گری محض هست . آری ! بدون فهم این "این همانی" ، مشکل است دولتی را که با اتکاء به یک مافیای قدرت و ثروت جهانی ، همزمان کیسه در یکدست هنوز مطالبه خسارت چند نسل پیش نازیها را می کند و ساطور در دستی دیگر به سلاخی چند نسل فلسطینی مشغول بوده و هست فهم کرد .
باری ! برمی گردم به دوران حاکمیت کلیسا در ایتالیای قرون وسطی . درست درهمان زمانی که اولین گتوی یهودی در 1516 در ونیز ایجاد می گردد ، در "فرارا" خاندان دوکهای اِسته d’Este Herzog آزادی عمل فراوانی برای یهودیان قائل است . آنها نه تنها یهودیان سفارادیِ رانده شده از اسپانیا که یهودیان اشکنازی ساکن شرق و میانه اروپای آنزمان را نیز با آغوش باز پذیرفته و آنها را تحت حفاظت خود قرار می دهند . این وضعیت تا سقوط خاندان استه در 1597 و قرار گرفتن فرارا تحت حاکمیت کلیسا ادامه می یابد .
قرن هفدهم در فرارا نیز همچون بقیه نقاطِ زیر حاکمیت کلیسای کاتولیک ، روند گتوسازی جامعه یهودی و محدویت حقوق و آزادی عمل و حرکت آنان شتاب می گیرد . این روند تنها در راستای اهداف ارتجاعی و ضد بشری کلیسای کاتولیک نیست . منافع رهبری سیاسی ـ مذهبی خود جامعه یهود هم در گرو همین گتوسازی است . بزرگترین منفعت گتوسازی برای این رهبری ، بسته شدن راه جذب طبیعی یهودیان به جامعه بزرگتر است . یعنی تعبیرهمان کابوس وحشتناکی که بود و نبود مادی و ایدئولوژیکِ تئوری "قوم برگزیده" بدان وابسته هست . گتوسازی تا زمانی که "دولت یهود" تشکیل نشده ، بهترین شیوه و در مواردی تنها طریقه کنترل جامعه و حفظ چفت و بست مناسبات اجتماعی در درون آن است . چفت و بستهایی که برای حفظ و تداومشان همواره وجود یک دشمن خطرناک و یک تهدید نابود کننده در بیرون الزامی و صرفنظرناکردنی است .
این وضعیت با یک توقف کوتاه دردوران کشورگشاییهای ناپلئون بوناپارت تا نیمه های قرن نوزدهم کم و بیش ادامه دارد. متعاقب دوران مبارزات وحدت طلبانه نقاط مختلف ایتالیا در روندی که به "ریزور جیمِنتو" Risorgimento به معنی دوران نوزایی و تولد دوباره این کشور معروف می گردد ، یهودیان ایتالیا به آزادیهای گسترده و پردامنه ای دست می یابند . این روند که بدنبال کنفرانس وین و تغییرات جغرافیایی متعاقب آن از 1815 تا 1870 تداوم داشته است ، نهایتا منجر به خلع ید از کلیسا درسال 1861 و وحدت دوباره ایتالیا در 1870 یعنی یکسال پیش از وحدت دوباره آلمان می گردد . محدود شدن کلیسای کاتولیک و سیستم فئودالی و دست بالا پیدا کردن نیروهای سکولار و پیشروی سرمایه داری ، فضای تحرک سرمایه یهود و تشکیلات فراماسونری جهانی را به اضعاف گسترش می دهد . تا آنجا که در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم ، این مافیا کل مبادلات تجاری ایتالیا با کشورهای دیگر را به تقریب تحت کنترل خود در می آورد . سیاست خارجی ایتالیای پیش از جنگ اول نیز کمابیش تحت نفوذ همین سرمایه هست .
یکی از نمایندگان شناخته شده این سرمایه بارون"سیدنی سونینو" Baron Sidney Costantino Sonnino هست . او که برای اولین بار درسال 1906 و بار دیگر در فاصله 11 دسامبر 1909 تا 31 مارس1910 برمسند نخست وزیری ایتالیا تکیه زده است ، پس از کناره گیری از پست خود نیز ، همچنان هدایت سیاست خارجی این کشوررا در تمامی سالهای جنگ جهانی اول تا یکسال پس از آن یعنی از 1914 تا 1919 در دست دارد . دراین سالها سیدنی همچون پدرش اسحاق ظاهرا با گذاراز یهودیت به عضویت کلیسای آنجلیکی درمی آید . بارون سونینو درمیانه بحثهای مربوط به بی طرفی یا ورود فعال ایتالیا به جنگ جهانی در سال 1915 ، از طرفداران پر و پا قرص شرکت در جنگ و از حامیان قدرتمند فاشیسم در میان محافظه کاران لیبرال ! ایتالیای پس از جنگ است . سونینو بعدها هم همراه با یک یهودی دیگر بنام کارلو چنسار به نوبت وزیر خارجه موسولینی هم می شود .
نفربعدی که بلافاصله پس از سونینو نخست وزیر می شود یهودی دیگری است بنام "لوئیجی لوزاتی" Luigi Luzzatti . او که درفاصله 31 مارس1910 تا 2 مارس 1911 بعنوان دومین نخست وزیر یهودی ایتالیا هدایت دولت را به عهده می گیرد پیش از این بارها در کابینه های مختلف درموضع وزیر خزانه داری ، دست سرمایه یهود را در چنگ اندازی بر اقتصاد و تجارت ایتالیا تماما بازگذاشته است . به غیر از حضور لوزاتی در خزانه داری ، دو یهودی دیگر هم در راس وزارتخانه های جنگ و دادگستری ایتالیای پیش از جنگ به چشم می خورند . همینطور ریاست یکی ازمهمترین بانکهای ایتالیا یعنی بانک تجارت Banca Commerciale Italiana نیز در هنگام زمامداری موسولینی با یک یهودی دیگر است که مستقیما از سوی خود وی به این سمت برگزیده شده است .
Luigi Luzzatti Oscar Sinigaglia Sidney Sonnino Ernesto Nathan
انگشت دراز مافیای یهود اما در این سالها یکی از ماسونهای مشهور ایتالیا بنام "ارنستو ناتان" Ernesto Nathan است . او که درسالهای 1896 تا 1903 و 1917 تا 1919 استاد اعظم لژ بزرگ شرق اعظم ایتالیا Grande Oriente d'Italia نیز بوده است ، یهودی شناخته شده ای است که در فاصله سالهای 1907 تا 1913 در موضع شهردار رم یکی دیگر از پایگاه های متعدد مافیای یهود در پایتخت ایتالیا را در اختیار دارد .
ناتان که در سال 1887 رسما به عضویت تشکیلات فراماسونری جهانی در آمده است ، تنها پس از شش سال در موضع استاد لژ تبلیغ ماسونی Propaganda massonica در رم که بعدا به لژ 2 P معروف شد قرار گرفته و سه سال بعد نیز بجای "آدریانو لِمی" Adriano Lemmi در جایگاه عالیترین موضع تشکیلات ماسونی یعنی استاد اعظم لژ شرق اعظم تثبیت می گردد . این تنها شمای مختصری است از حضور گسترده آن یهودیت سازمانیافته مورد اشاره ام در سالهای منتهی به اولین جنگ جهانی دنیای معاصر .
ایتالیای پسا جنگ اول نیز بسا بیشتر از جاهای دیگر ، صحنه تاخت و تاز این مافیای کار و سرمایه است . مناسبترین مکان این تاخت و تاز البته که حزب ناسیونال فاشیست ایتالیاست . اینجا دیگر این مافیا تنها نیست . اکثریت یهودیان ایتالیا نیز در این بازی نفرت انگیز شرکت دارند . بنا برآمار"میکله سارفاتی"Michele Sarfatti ، مدیر یهودی مرکز اسناد تاریخ عبری معاصر درمیلان Centro di Documentazione Ebraica Contemporanea، جدای از حضور حداقل پنج نفر یهودی درمیان حلقه کوچک بنیانگذاران "رزم فاشیستی" در 1919 درمیلان ، اکثریت شکننده ای از یهودیان ایتالیا یا رسما به عضویت حزب موسولینی درمی آیند و یا سمپاتیزان آن بوده اند . بنا برهمین آمار در آستانه تصویب قانون نژادی در 1938، یعنی کمتر از یکسال مانده به آغاز جنگ دوم ، حدود 27 درصد از شهروندان یهودی ایتالیا عضو رسمی حزب ناسیونال فاشیست بوده اند . جالبتر از همه عضویت خاخامهای اعظم ایتالیا در حزب ناسیونال فاشیست است . بنا به ادعای "کارلو موس" Carlo Moos ، مورخ و متخصص تاریخ معاصرایتالیا و استاد دانشگاه زوریخ ، بنا بر یک آمار رسمی در سال 1939، از مجموع 21 خاخام اعظم در 1937، پنج نفر عضو رسمی حزب بوده اند .
هفته نامه معتبراشپیگل آلمان درویژه نامه ای تحت عنوان آینه قرن بیستم که درپایان هزاره دوم بتاریخ 23 اوت سال 1999 بقلم "کارلوس ویدمان" Carlos Widmann منتشر کرده است ، آمار رسمی حضور یهودیان شرکت کننده در راهپیمایی مشهور فاشیستها برای تصاحب قدرت سیاسی معروف به "مارش بسوی رم" دراکتبر 1922 را 230 نفر و تعداد اعضای رسمی حزب ناسیونال فاشیست در سال 1938 یعنی پنج سال پس از بقدرت رسیدن آدولف هیتلر در آلمان و تصویب "قوانین تبعیض نژادی" درایتالیا را 10215 نفر ذکرمی کند . این در شرایطی است که حزب موسولینی دراین ایام چیزی نزدیک به يک میلیون وچهارصد هزارعضو دارد . یعنی درحالیکه ازهرچهل پنجاه نفر ایتالیایی تنها یک نفرعضو حزب مذکورمی باشد در میان جامعه یهودیان ایتالیا ، از هر چهار پنج یهودی یکنفر افتخارعضویت درحزب موسولینی را دارا هست . لازم به ذکراست که در این زمان جمعیت یهودی50 هزار نفره ایتالیای فاشیست ، تنها /010 کل جمعیت این کشور را تشکیل می دهد . این درصد در آلمان نازی ده برابر و بالغ بر/10 کل جمعیت آلمان بوده است .
در این دوران نیز فرارا نسبت به دیگر نقاط ایتالیا از یک وضعیت ویژه برخوردار است . آنقدر ویژه که بنا به ادعای "جورجو باسانی" Giorgio Bassaniبرای خودش دولت کوچکی هست . عین جمله باسانی طی یک سخنرانی که درسال 1961 در بولونیا و در جریان یک کنفرانس ضد فاشیستی ایراد کرده است چنین است :
" جامعه اسرائیلی فرارا که من درآغوش آن رشد کردم بواقع دولت کوچکی بود در دولت " .
آری بدرستی فرارا در این دوران دولتی در دولت است . این شهر در دوران حاکمیت موسولینی به مدت 12 سال یعنی در فاصله سالهای 1926 تا 1938 دارای یک شهردار یهودی بنام " رنسو راوِِِِنا"Renzo Ravenna هست که از دوستان نزدیک "ایتالو بالبو" و از رهبران "مارش بسوی رم" بوده است . فرارا همینطور یک فرماندار یهودی هم دارد . رفیق قدرتمند دیگر ایتالو بالبو یعنی "ساموئل پولیسه" Samuel Pugliese .
اما مهمتر ازهمه اینها تامین مستقیم مالی موسولینی توسط سرمایه جنایتکار یهود است . در راس این حامیان مالی ، نام یک یهودی سرشناس بیشتر از همه به چشم می خورد . "اسکارسینیگالیا" Osca Sinigaglia که عمده ترین سرمایه گذار ایتالیا در صنایع آهن و پولاد آن کشور بوده است .
در کنار اینها موسولینی روابط بسیار حسنه ای هم با جنبش صهیونیستی دارد . او هم به تقلید از دولت آلمان نازی که قرارداد معروف "هاآوارا" را با نمایندگان اتحادیه صهیونیستی برای آلمان و آژانس یهود امضاء کرده بود ، از مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین فعالانه حمایت می کند . ( در رابطه با قرارداد هاآوارا بعدا توضیح خواهم داد )
موسولینی هم با سازمان جهانی صهیونیستی WZO رابطه حسنه دارد و هم با رویزیونیستهای جدا شده از سازمان مذکور . در 17 سپتامبر 1926 "خایم وایزمان" Chaim Weizmann رئیس وقت WZO و آژانس یهود واولین رئیس جمهور دولت اسرائیل ، برای ملاقات با ایل دوچه به رم می رود . موسولینی در این ملاقات قول کمکهای اقتصادی به جنبش صهیونیستی در سرزمین فلسطین را می دهد . بلافاصله پس از این دیدارهم درمطبوعات ایتالیا سلسله ای از مطالب مثبت در رابطه با صهیونیستهای رادیکال درج می گردد . تنها یک ماه بعد از این ملاقات نفردوم وقت WZO و رئیس بعدی سازمان مربوطه یعنی "ناهوم سوخولوف" Nahum Sokolow نیز به رم می شتابد .
همانطور که اشاره کردم دولت موسولینی با رویزیونیستهای جدا شده از WZO هم رابطه و بده بستان دارد ! رویزیونیستهای صهیونیست به رهبری "ولادیمیر جابوتینسکی" Wladimir Zeev Jabotinsky که بدنبال جانشینی برای دولت فخیمه می گردند ، معبود خود را در چهره ایل دوچه می یابند . "بتار" سازمان جوانانی است که جابوتینسکی بوجود آورده است . اعضای این سازمان با فرمانی که در نوامبر 1934 توسط شخص موسولینی صادر می شود همراه یهودیان دیگری به آکادمی دریانوردی چیویتا وچیا Civitavecchia فرستاده می شوند تا پس از خاتمه دوره افسری، از آنان در نبرد علیه انگلیسیها که بر فلسطین حاکمیت داشتند استفاده شود . موسولینی از اینان به عنوان فاشیستهای صهیون نام می برد . تازیخ نشان می دهد که این نامگذاری تا کجا بجا و مناسب بوده است . فارق التحصیلان این آکادمی بعدها در قالب سازمان تروریستی "ارگون" نقش عمده ای در تحمیل دولت یهود در بخشی از خاک اشغالی فلسطین و برعلیه دولت فخیمه بازی خواهند کرد . مناهیم بگین ، اسحاق شامیر و اهود اولمرت نخست وزیران بعدی دولت حرامزاده از اعضای این گروه تروریستی می باشند . جالب است که اونیفورم اعضای بتار همان اونیفورمهای قهوه ای اعضای اس ـ آ در آلمان بوده است .
"مارگریتا سارفاتی" Margherita Sarfatti
مبحث فاشیسم یهود را بدون پرداختن به یکی از بزرگترین نقش آفرینان آن نمی توان بست . این چهره کسی نیست جز مارگریتا سارفاتی . اوکه نام اصلیش "مارگریتا گراسینی" Margherita Grassini هست طبق معمول درمیان یک خانواده متمول یهودی درسال 1880 بدنیا آمده است . پدرش که وکیل ثروتمندی است او را ازکودکی تحت نظر معلمان خصوصی قرار می دهد . درهجده سالگی با یکی ازهمکاران مسن پدرش بنام چساره سارفاتی Cesare Sarfatti که اونیز وکیل ثروتمند دیگری است به ونیز می گریزد و با ازدواج با او که بسیار مسن تر از خودش می باشد نام خانوادگیش را نیز برمی دارد . نامی که آنرا حتی پس از مرگ چساره و تا پایان زندگیش نیز حفظ می کند . در ونیز هردو در ارتباط با محافل چپ سوسیالیستی قرار دارند . چهارسال بعد در1902 سارفاتیها به میلان نقل مکان می کنند . ارتباط آنها و بویژه خود مارگریتا با محافل چپ یهود درمیلان در مرکزی صورت می پذیرد که بنام "سالن میلان" معروف است . سالن مذکور که توسط یک آنارشیست مهاجر یهودی روس تبار بنام "آنا کولیسکیوف" Anna Kuliscioff شکل گرفته ، محل تجمع الیت سیاسی و روشنفکران چپ عمدتا یهودی میلان است . علاوه بر اینها هرآنکس که نام و مرتبه ای در میلان دارد حتما گذارش به این سالن می افتاده است . این البته شامل سوسیالیست متعصب و سردبیر آینده روزنامه آوانتی یعنی موسولینی نیز می گردد .
کولیسکیوف که نام اصلیش "آنیا روزن اشتاین" Anija Rosenstein است ، درعین حال که دوست دختر سوسیالیست ثروتمند ! مشهور ایتالیایی "فلیپو توراتی" Filippo Turati می باشد ، رابط حزب سوسیالیست با "فریدریش انگلس" هم هست . سارفاتی در این سالن با یک کمونیست سرشناس دیگر نیز آشنا می شود . یک یهودی مهاجر روس تبار بنام "آنجلیکا بالابانوا" Angelika Balabanova . او هم مثل کولیسکیوف از مسئولین ارشد حزب سوسیالیست ایتالیاست .
علاوه بر آن آنجلیکا همراه با "کلارا زتکین" عضو هیئت اجرائی اتحادیه بین المللی زنان سوسیالیست و درسال 1919 دبیر انترناسیونال سوم هم هست . او و سارفاتی یک وجه مشترک خصوصی هم دارند ، هردوی آنها معشوقه موسولینی هستند . آشنایی آنها با بنیتو از طریق همین سالن مشهور صورت می گیرد . رابطه آنجلیکا با موسولینی آنچنان است که شایعه ای مبنی بر اینکه او مادر "ادا چیانو" Edda Ciano دختر اول موسولینی هست درهمه جا به گردش در می آید .
ادامه رابطه این سه نفر به هیئت تحریریه آوانتی ، ارگان حزب سوسیالیست ایتالیا منتقل می شود که از 1912 ، موسولینی سردبیر و دو دیگر از اعضای هیئت تحریریه آنند. در جریان اخراج موسولینی از حزب که قبلا بدان اشاره کردم، با جدایی خطی آنجلیکا و بنیتو ، مارگریتای متاهل ! فرصت می یابد که رابطه اش را با موسولینی متاهل تعمیق بخشیده و او را کاملا در اختیار خود بگیرد . چساره همسر او در این سالها ظاهرا مشکلی با این رابطه که اندک اندک نقل تمام محافل می شود ندارد ! او تا زمان مرگش در 1924 همچنان به شغل شریف همسری مارگریتا اشتغال دارد . سارفاتی که بدنبال معشوقه اش حزب سوسیالیست را ترک کرده است با تاسیس روزنامه مردم ایتالیا توسط موسولینی در همان سال 1914 ، بلافاصله به عنوان یک منتقد هنری وارد هیئت تحریریه "ایل دو پوپولو" می شود و درقالب یک جنگ طلب افراطی به تبلیغ برای ورود ایتالیا به جنگ خانمانسوری می پردازد که برنده ای جزسرمایه جنایتکار یهود به مثابه بالاترین سود برنده و مهمترین فاکتور پشت پرده جنگ مذکورندارد . یکسال بعد آنها موفق می شوند که ایتالیا را به جنگ بکشانند .
سارفاتی تنها معشوقه موسولینی نیست . او همزمان هم مشاور او و هم تامین کننده مالی خیزش فاشیستها به سمت تصاحب قدرت سیاسی در سالهای اولیه پس از جنگ اول است . اوست که پول مارش فاشیستها به سوی رم را در 1922 می پردازد . اوست که آداب معاشرت را به بنیتو برای ورود به محافل بورژوازی می آموزد . هم اوست که فاشیزم را آرایش می کند و در سطح بین المللی با اتکاء به ارتباطات گسترده اش جا می اندازد و خلاصه اوست که بیوگرافی دوچه را در 1925 می نویسد و به دنیای انگلوساکسون عرضه می کند . این بیوگرافی که نقش کمی در آراستن چهره جهانی فاشیسم موسولینی ندارد ، ابتدا در لندن و به زبان انگلیسی منتشر می شود و نسخه ایتالیایی و آلمانی آن تنها یکسال بعد در 1926 به بازار عرضه می گردد . کتاب مذکور که به حدود بیست زبان ترجمه می شود نه تنها سهم عمده ای در عرضه فاشیزم در یک پوشش فریبنده و مشروع به مخاطبان خود بویژه در انگلستان و ایالات متحده دارد که سیل پول و طلا و شهرت جهانی را نیز برای نویسنده آن به ارمغان می آورد .
سارفاتی در ضمن سفیر هنری فاشیزم ایتالیا نیز هست . او که همزمان با بقدرت رسیدن موسولینی در1922، محفلی بنام "گروه قرن بیستم" Gruppo del Novecento را با شرکت نقاشان آوانگارد بنیان گذاشته است با برگزاری نمایشگاه های بین المللی و ترتیب دادن معاملات هنری و در یک کلام با به خدمت گرفتن "هنر رسمی" ، نه تنها هنر نقاشی را به خدمت فاشیزم در می آورد که منبع درآمد مالی هنگفتی را نیز برای خود ذخیره می کند .
سارفاتی را ملکه بدون تاج ایتالیا نیز نامیده اند . زنی که علیرغم آنکه صاحب هیچ مقام رسمی در ایتالیا نیست از سوی فرانکلین روزولت در کاخ سفید پذیرایی می شود ! همان رئیس جمهوریکه اولین نماینده پرقدرت سرمایه مالی درتاریخ ایالات متحده بدنبال کودتای 1929 سرمایه یهود در وال استریت است . درباره این زن همچنان که درمورد بسیاری از عناصر پشت پرده تاریخ معاصر ، بسیار کم نوشته شده است . ستاره بخت مارگریتا با آغاز نزدیکی ایتالیا به آلمان در 1936 ، رو به افول می رود . رابطه او با موسولینی هم که از این پیشتر بدلیل سن و سال بالای او به حداقل رسیده است ، اندک اندک به سمت قطع کامل می رود . او که سه سال از معشوقه اش بزرگتر است دیگر در سنین بین پنجاه و شصت هیچ جاذبه ای برای بنیتوی هوسران ندارد . تصویب قانون نژادی در 1938 نه تنها راه به خلع ید کامل از سرمایه یهود در ایتالیا می برد بلکه فضای زندگی یهودیان عادی هوادار فاشیسم را نیز که حیرت زده به نظاره ایستاده اند ، هرچه تنگ و تنگتر می کند . در این فضا سارفاتی مجبور به ترک ایتالیا شده و به آرژانتین می رود . برای ادامه یک زندگی مرفه البته که او به اندازه کافی اندوخته در اختیار دارد . نه سال بعد با پایان جنگ سارفاتی دوباره به ایتالیا برمی گردد . او تا پایان عمرش در 1961 همچنان یک فاشیست تمام عیار است . او معتقد است که فاشیسم در کنه خود چیز خوبی بوده است . تنها اشکال کار این بود که موسولینی آنرا به آلمان نازی فروخت !
Margherita Sarfatti Ann a Kuliscioff Angelika Balabanova
سرنوشت ایتاو بالبو یکی دیکر از متحدان قدرتمند سرمایه یهود نیز در میانه جنگ رقم میخورد . او که از سال 1334 به عنوان فرماندار کل لیبی از ایتالیا دور شده و به آفریقا فرستاده شده است ، پس از حمله آلمان به لهستان در 1939 از مخالفین سرسخت اتحاد با آلمان و موافق و مبلغ اتحاد با دولت بریتانیاست . ایتالو بالبو که تا پیش ازاعزام به لیبی تا بالاترین درجه درنیروی هوایی ایتالیا یعنی درجه مارشالی ارتقاء یافته بود ، درجنگ نیزهمچنان به پرواز ادامه میدهد . نزدیک به یکسال بعد از شروع جنگ در ژوئن1940 در اثنای یکی ازهمین پروازها هست که بنا به تفسیررسمی با آتش اشتباهی نیروهای خودی هواپیمایش سقوط میکند و موسولینی از شر او نجات می یابد .
یکی دیگر از حامیان مقتدر فاشیسم و موسولینی ، شاعر، نویسنده و ناسیونالیست مشهور ایتالیا در دوران پیش از جنگ جهانی دوم ، "گابریله دو آنونسیو" Gabriele D’Annunzioبوده است که از ماسونهای بانفوذ دوران خود می باشد . او در کمپین موافقان ورود ایتالیا به جنگ در 1914، همراه با موسولینی از یک نقش رهبری کننده برخوردار است . نکته جالب توجه در رابطه با او این است که علیرغم حمایتهای مالی و سیاسی گسترده او از فاشیسم ، خود او هیچگاه به عضویت حزب ناسیونال فاشیسم درنیامده و از او نه به عنوان یک فاشیست که به مثابه یک ناسیونالیست متعصب نام برده می شود . تعلق او به تشکیلات فراماسونری هم برخلاف الگویش گاریبالدی ( از رهبران شناخته شده مبارزات وحدت طلبانه در ایتالیا ) چندان آشکار و غیرقابل بحث نیست . اگرچه که در فضای بین دو جنگ جهانی این وابستگی بویژه در محافل یهودستیز و ضد فراماماسونری در اروپا چندان محل تردید نبوده است . تصویر مشهوری که در میان مونارشیستهای آلمانی پس از سقوط خاندان هوهنتسولرن رواج داشته ، چهره آنونسیو را در کنار اعضای دیگر تشکیلات فراماسونری جهانی همچون ژرژ کلمانسو نخست وزیر و ریمون پونکاره ، رئیس جمهور وقت فرانسه و رئیس کنفرانس ورسای ، لوید جرج نخست وزیر وقت انگلستان ، وودرو ویلسون رئیس جمهور وقت آمریکا و تعدادی دیگر به تصویر کشیده است .
همگی آنان در زیر ستاره داوود و سه شعار فراماسونری جهانی ، انقلاب جهانی و جمهوری جهانی در حال تشیع جنازه امپراتوری آلمان دیده می شوند . این تصویر بیش از آنکه جنبه سندیت داشته باشد ، بیشتر نشاندهنده فضایی است که در میانه دو جنگ در اروپا حاکم است . درجه صحت و سقم یک تحلیل سیاسی یا یک بررسی تاریخی در رابطه با رویدادهای بزرگ تاریخ بشر ، رابطه مستقیم با میزان شناخت از شرایط ویژه و فضایی است که رویدادها درآن بوقوع پیوسته اند . به عبارت بهتر هر اتفاق مشخص تاریخی را باید در کادر مناسبات و شرایط تاریخی مربوط به خودش تحلیل کرد و نه با نگاه امروزی و معیارهای کنونی . به جز این یا تحلیل بکلی اشتباه از کار در می آید و یا تحلیلگر بدام "توهم توطئه" می افتد . به این مقوله در زمان خودش بی تردید خواهم پرداخت . همینطور اشاره من به یهودیان حاضر در صحنه سیاسی اروپا به این معنا نیست که تمامی افراد مورد اشاره بی تردید در ارتباط ارگانیک با مافیای یهود بوده اند . اما یک چیز را بی تردید در معرض دید قرار می دهد و آن حضورمؤثر و توطئه گر یهودیت بین المللی در بطن تغییر و تحولات دنیای آنروز می باشد . یعنی اینکه برخلاف بمباران تبلیغاتی مدیای یهود ، جریان یهودیت مطلقا جریان در حاشیه ای همچون دراویش گنابادی و یا حتی بهائیان در ایران خود ما نبوده اند که دیوانه ای ! چون آدولف هیتلر تنها بخاطر پست بودن نژادشان کمر به حل و فصل نهایی مسئله آنها بسته باشد ! به عبارت دیگر نشان می دهد که سهم این مافیا در درد و رنج و قتل عام "توده های یهود" ، همانگونه که در نابودی بیش از پنجاه میلیون انسان بیگناه دیگر در این جنگ خانمانسوز از کولی ها و اسلاوها گرفته تا کمونیستها و سوسیال دمکراتها و .... اصلا و ابدا ناچیز نبوده و نیست . آری آنچه که در بالا آمد ، تصویر فاشیسم یهود درایتالیای تحت حاکمیت مطلقه موسولینی در آستانه ورود به دومین جنگ جهانی تاریخ معاصر هست .
ایتالیا در جنگ
ایتالیا در آپریل 1939 با حمله به آلبانی موفق می شود این کشور کوچک را به اشغال خود درآورد . هر چند که در این جنگ وضعیت بد تسلیحاتی و تعلیماتی نیروهای خود را آشکار می کند . آلبانی یکی از موارد اختلاف ایتالیا با هم جبهه هایش در جنگ اول بود . آنها بویژه دولت انگلیس قول داده بودند که در صورت ورود ایتالیا به جنگ در کنار متفقین ، در تقسیمات جغرافیایی پس از جنگ ، آلبانی و تیرول جنوبی و مناطق دیگری چون دالماتی ، فیومو و ... نصیب ایتالیا خواهد شد . اما پس از جنگ بخش کوچکی از سرزمینهای وعده داده شده مثل تیرول جنوبی ، ترن تینو ، تریِِ یِست ، یولیش و ... به ایتالیا واگذار می شود و مناظق دیگر نه ! این مسئله موجبات دلخوری و بی اعتمادی بعدی مردم ایتالیا به کشورهای متفق را بدنبال داشت . موسولینی از کوتاه آمدنهای پیاپی اروپا در مقابل آلمان سوءاستفاده کرده و به سمت تحقق بخشیدن به مطالبات ایتالیا درجنگ اول با اتکاء به قدرت هیتلر به پیش می تازد .
بدنبال تهاجم آلمان به لهستان و آغاز جنگ جهانی دیگری در اروپا ، موسولینی ابتدا به نظاره می ایستد و تنها نزدیک به یک سال بعد هنگامی که هیتلر در اوج قدرت به تسخیر اروپا مشغول است و پیروزیش در جنگ هیچ تردیدی بجا نمی گذارد ، با اعلام جنگ به انگلستان و فرانسه در دهم ژوئن 1940 ایتالیا را در طرف نیروهای محور وارد جنگ جهانی دوم می کند . او که در آغاز حسابگرانه و بقولی از فرط بزدلی در جنگ شرکت نکرده بود ، حالا عجله داشت که هرچه سریعتر وارد جنگ شده و هرطور شده از این نمد برای خود کلاهی بسازند .
با اینحال نیروهای مسلح ایتالیا علیرغم برتری عددی خود ، نه در مقابل نیروهای ارتش فرانسه در آلپ موفق به پیشروی می شوند و نه تهاجمشان به یونان در اکتبر همانسال به جایی می رسد . هزاران سرباز ایتالیایی به اسارت نیروهای یونانی که با پوشش هوایی انگلیسیها جانانه می جنگند ، درمی آیند و تهاجم ایتالیا تا خود تیرانا در آلبانی عقب رانده می شود . تنها با تهاجم آلمانهاست که موسولینی موفق می شود دوباره در یونان پیشروی کند .
تهاجم 32 لشگر ایتالیایی به شش لشگر فرانسوی در جنوب هم بدلیل خلاء قدرت تهاجمی با آهستگی تمام صورت می پذبرد . این در شرایطی است که هردو سوی خطوط نیروهای فرانسوی در شمال درهم شکسته شده و نیروهای ارتش رایش ورود به پاریس را در 14 ژوئن آغاز کرده اند . بدون آلمانها موسولینی هیچ کجا توانایی پیشرفت و پیروزی درجنگ را ندارد .
ایتالیا در 1941 همراه با آلمانها به یوگسلاوی حمله می کند . در شمال آفریقا علیرغم موفقیتهای اولیه در اشغال مستعمره بریتانیا در سومالی ، نیروهای به لحاظ عددی اندک انگلیسی موفق می شوند نه تنها تهاجم ایتالیاییها را دفع کنند که در تهاجم متقابل ، کل مستعمرات ایتالیا در شرق آفریقا را نیز به اشغال خود درآورند . همینطور تهاجم از لیبی به مصر نیز با یک شکست فضیحتبار دیگرمواجه می شود و سی هزار سرباز انگلیسی موفق می شوند که نزدیک به صد و سی هزار نفر از سربازان ایتالیایی که نیمی از کل نیروهای این کشور در شمال آفریقا بود را به اسارت خود درآورند . در یک کلام موسولینی نیز بالاخره به این حقیقت تلخ پی می برد که بواقع بدون آلمان هیچ شانسی برای ارتش فاشیست متصور نیست . همراهی او در تهاجم به اتحاد شوروی در ژوئن 1941 و اعلام جنگ به ایالات متحده در دسامبر همانسال از نتایج محتوم این وابستگی همه جانبه هست .
خلع موسولینی از قدرت
سال 1943، ابرهای سیاه شکست و ناکامی در همه جا بر ایتالیای فاشیست سایه افکنده است . مارس اینسال اولین اعتصاب بزرگ کارگری با شرکت صدها هزار کارگر ایتالیایی ، پس از سالها شمال ایتالیا را در می نوردد . دو هفته پس از پیاده شده نیروهای متفقین در سواحل سیسیل در10 ژوییه طی عملیات موسوم به هاسکی ، شورای عالی فاشیستها در 25 ژوییه 1943 با یک اکثریت نسبی تصمیم به خلع ید از موسولینی می گیرد . پس از خلع ید ، او بفرمان ویکتور امانوئل سوم پادشاه ایتالیا دستگیر شده و حکومت به مارشال "پیترو بادولیو" Pietro Badoglio Marschall سپرده می شود . موسولینی تا مدتها در محلهای متفاوتی نگه داشته می شود که از انظار عمومی پنهان است . ایتالیا رسما اعلام می کند که پیمان اتحاد با آلمان برای دولت جدید نیز همچنان بقوت خود باقی است درحالیکه در نهان با آمریکاییها برسر آتش بس وارد معامله شده است . بدیهی است که آلمان فریب اعلام رسمی دولت بادولیو را نمی خورد. هیتلر در 25 ژوئیه نیروهای نظامیش را به بهانه ضرورتهای نشئت گرفته از شرایط جنگی علیرغم اعتراض شدید دولت جدید وارد ایتالیا می کند . نزدیک به دو هفته بعد ایتالیا مجبور می شود که قرارداد آتش بس امضا شده با ایالات متحده را در تاریخ 8 سپتامبر 1943 علنی نماید .
چهار روز بعد آلمانها که موفق به کشف محل اسارت موسولینی شده اند ، در بعد از ظهر روز یکشنبه 12 سپتامبر طی یک عملیات پارتیزانی محیرالعقول موفق می شوند او را نجات داده و به نزد هیتلر ببرند . این عملیات عجیب به فرماندهی سروان اس اس "اُتو اسکورسینی" Otto Skorzeny همراه با تنها 107 تن از کماندوهای تحت فرمانش به پیش برده میشود. با کمک نیروهای آلمانی که اینک خاک ایتالیا را به اشغال خود درآورده اند ، موسولینی بار دیگر در 23 سپتامبر به قدرت بازگردانده می شود . او با تشکیل دولتی در شمال و میانه ایتالیا که تحت اشغال نیروهای آلمانی هست ، جمهوری اجتماعی ایتالیا را اعلام می دارد . از این پس اما او دیگر بازیچه ای بیش در دست آلمانها نیست .
درسال پایانی جنگ پس از به شکست کشیده شدن مذاکرات موسولینی با پارتیزانها مبنی بر شرایط معامله بر سر یک تسلیم کامل، موسولینی تلاش میکند که همراه با معشوقه جدیدش کلارا پتاچی به سوئیس فرار کند. اما در 27 آپریل 1945در دونگو توسط پارتیزانهای کمونیست شناسایی شده و روز بعد به اتهام خیانت همراه با کلارا تیرباران می شوند .
بیژن نیابتی ، 20 اردیبهشت 1391
http://niabati.blogspot.de سایت بیژن نیابتی
وضعيت اشتغال و آينده آن در ايران (۱)
جهانگير گلزار
Golsar57@yahoo.de
به مناسبت روز کارگر جای دارد که يادی بکنيم از کارگرانی که حدود ۱۴۰ سال قبل در شيکاگو در اعتراض به طولانی بودن ساعت کار در روز يعنی ۱۵ ساعت دست به اعتصاب و اعتراض زدند . در طول ۷ سال اعتراض حدود ۳۰۰ نفر کشته شدند . اين اعتراضات به اوج خود رسيد و بسياری از کارخانهداران ۱۲ ساعت کار در روز را قبول کردند کنند . تظاهرات و همبستگی کارگران و تداوم آنها در درخواست بر حق خود باعث شد که قانون ۸ ساعت کار تصويب شود. روز اول ماه می سال ۱۸۸۶ به عنوان روز کارگر به پشتيبانی از حقوق کارگران و کوشش آنها جهت تحقق آرمانهايشان برگزيده شد .
کارگران ايرانی نيز از اين استمرار در احقاق حقوق مستثنی نيستند . کوششهای کارگران در کارخانه های لوله سازی اهواز ، نی شکر هفت تپه ، لاستيک سازی البزر و ... در امتداد کوشش جهت رسيدن به حقوق کارگران و در واقع کوششی در جهت برقرار شدن حقوق انسان می باشد . کوششهای افرادی همچون منصور اسانلو و مسئولين سنديکای هفت تپه و ديگر کوشندگانی که در زندان استبداد فقيه هستند در راستای رسيدن به حقوق کارگران ايرانی است .
امسال به کارگران ايرانی اجازه راهپيمايی داده نشده است . دليلش ترس نظام است از هر گونه تجمعی .
از دوران آقای خاتمی عنوان می شد که جمعيت جويای کار ايران و يا به عبارتی جمعيت بی کاران ايران ۳/۳ ميليون تا ۸/۳ ميليون نفر می باشند . در دوران وی گفته می شد که سالانه بايستی بيش از ۸۵۰ هزار شغل در کشور بوجود بيايد تا تعداد بيکاران به همين اندازه باقی بمانند .
گزارشهای دولت دوم محمد خاتمی نشان می دهد که هر سال به طور ميانگين ۶۰۰ هزار شغل ايجاد شده بود.که اين مقدار البته کمتر از ميزانی است که بايد ايجاد می گرديد .
آقای احمدی نژاد وعده های فراوان در جهت ريشه کن کردن بيکاری به مردم داده است . او قول داده که تا پايان سال ۹۱ بيکاری ريشه کن خواهد شد و او ۵/۲ ميليون امکان اشتغال تا پايان سال ۹۱ بوجود خواهد آورد .
گوبلز گفته است که دروغ را بايد آنقدر بزرگ گفت که کسی در دروغ بودن آن شک نکند .
بعد از اعلام آمار اشتغال زايی از سوی دولت، مرکز پژوهشهای مجلس گزارش مفصلی منتشر کرد و در آن با مقايسه آمار سالهای قبل نوشت که وقتی طی سه سال اول برنامه چهارم توسعه، از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ با رشد اقتصادی حدود شش درصد به طور متوسط سالانه حدود ۷۶۴ هزار شغل ايجاد شده است نمی توان با رشد يک درصد "ادعای ايجاد يک ميليون و ششصدهزار فرصت شغلی درسال ۱۳۸۹ و برنامه برای ايجاد دو و نيم ميليون فرصت شعل در سال ۱۳۹۰" را پذيرفت.
مقامات دولتی در حالی آمار و ارقام ايجاد اشتغال را اعلام می کنند که بانک مرکزی و مرکز آمار ايران گزارش شاخص های نظير رشد اقتصادی، رشد توليد ناخالص داخلی و ميزان سرمايه گذاری را منتشر نکرده اند و کارشناسان مرکز پژوهشهای مجلس می گويند که "همين امر خلاف سبب شده که بعضی مقامات اجرايی با ارائه ارقام بدون استناد مراجع رسمی، وضع موجود را موفق جلوه بدهند."
اکنون بيشتر از دو سال است که دولت محمود احمدی نژاد گزارش رشد اقتصادی را منتشر نکرده است . برآوردها نشان می دهد که در خوشبينانه ترين شرايط، رشد اقتصادی ايران در دو سال اخير بين يک تا دو درصد بوده است. در صورتی که آقای احمدی نژاد بخواهد تنها ۶۰۰ هزار شغل توليد کند بايستی رشد اقتصادی بالای هشت درصد باشد .
البته رشدی که ملموس باشد و نه آمار من درآوردی .
مرکز آمار ايران جهت دادن آمار اشتغال تعريف خاصی را مد نظر داشته است . بدين ترتيب که
- تمام افرادی که حداقل يک ساعت در هفته کار کنند شاغلند
- افرادی که بدون دريافت مزد برای يکی از اعضای خانواده کار کنند نيز شاغلند و
- کارآموزانی که دوره کارآموزی را در موسسه يا شرکتی می گذرانند نيز جزو شاغلين حساب می شوند .
بر اساس اين نوع آمار گيری می توان نشان داد که تعداد زيادی شاغلند ، ولی نمی توان با اين نوع شغل شکم کسی را سير کرد .
در زمان آقای خاتمی رشد اقتصادی می گويند بين ۶ تا ۷ درصد بوده است . آقای خاتمی مجلس و رهبر و شورای شهر را پشتيبان خود داشته است . ايشان در بحران اقتصادی يعنی به زبان ديگر در تحريم اقتصادی هم نبوده است . با اين حال مشکل اشتغال يکی از مشکلات اصلی دوران ايشان بوده است . ايشان در بهترين سال دردوران خود توانسته امکان ۷۵۰ هزار شغل را طبق آمار دولتی بوجود بياورد .البته بايد جهت آگاهی شما عنوان کنم که در دوران ايشان کسی که حتی ۷ ساعت کار در هفته داشته شاغل محسوب ميگرديده است . سوال اينجاست که با اين شغل چگونه می شود امرار معاش کرد ؟
در حال حاضر آقای احمدی نژاد حتی به مجلس هم نمی خواهد آمار بدهد . مجلسی که مخالفت چندانی هم با او ندارد . احمدی نژاد پشتيبانی آقای خامنه ای را نيز دارد . هر چه باشد ايشان رئيس جمهور رهبرند . قيمت نفت هم بالاتر از دوره های قبلی ايشان است .
چرا او نمی تواند مشکل اشتغال را حل کند ؟
اثر تحريم اقتصادی و سياست بحران سازی
مافيای حاکم بر ايران بدنبال بحران از روز اول بوده است . البته اين قاعده تمامی نظامهای توتاليتر است . اين بحران امروز تا جايی رفته که بخاطر تحريم اقتصادی ايران ، کالاهای اساسی جهت ادامه حيات بسياری از کارخانه ها امکان ورود پيدا نمی کنند. دولت با شبکه مافيايی که بر اقتصاد واردات دارد ، واردات را هر سال بيشتر نموده . واردات بی رويه دوران احمدی نژاد سم نابودی توليد در داخل کشور است . واردات برای وارد کننده کم زحمت و سود بيشتری را نسبت به توليد دارد و اين سود در دست نور چشميها تقسيم می شود .
امروز سلطانهای وارد کننده نبض اقتصاد ايران را در دست دارند مثل سلطانهای شکر ، يا سلطان چادر مشکی ، سلطان ميوه و .... از طرف ديگر قاچاق کالا را نبايد فراموش کرد .
وارد کنندگان کالاهای قاچاق در حال حاضر حدود ۲۵ ميليارد کالا وارد ايران می کنند . ماليات نمی دهند و دست در دست کسانی گذاشته اند که مقامات بالا دارند و می توانند به کمک آنها چنين حجم کالايی را وارد کشور کرده و سودهای ميليارد دلاری به جيب بزنند .
واردات هم بيش از ۶۴ ميليارد در سال گذشته بوده است .
حاصل سياست واردات اشتغال زا بوده است ولی برای کشورهايی که برای ما کالا توليد کرده اند .
خانم مرکل صدر اعظم آلمان در رابطه با تحريم اقتصادی ايران گفته است که ۱ ميليارد دلار تحريم ۱۰۰ هزار امکان اشتغال را از ما می گيرد
می شود بر اساس گفته خانم مرکل محاسبه کرد که ۹۰ ميليارد واردات تا چه اندازه می تواند توان توليد در داخل و اشتغال را بوجود بياورد . اين مقدار واردات حد اقل ۹ ميليون اشتغال را برای کشورهای توليد کننده بوجود خواهد آورد .
اما اگر بخواهيم بصورت ديگری به مسئله اشتغالزايی را محاسبه کنيم بايد به اين نکته حرف
علی اصغر يوسف نژاد عضو کميسيون صنايع و معادن مجلس توجه کنيم که می گويد :ايجاد هر شغل بين ۵۰ تا ۷۰ ميليون تومان هزينه دارد .
بنا بر اين آمار اگر آقای احمدی نژاد توانسه در سال گذشته ۱ميليون و ۶۰۰ هزار شغل ايجاد نمايد بايستی معادل هر شغل ۶۰ ميليون تومان ( ميانگين ۵۰ تا ۷۰ ميليون تومان ) و بر اساس دلار ۱۰۰۰ تومان آن زمان معادل ۹۶ ميليارد دلار در کشور سرمايه گذاری شده باشد . که امر محالی است .
آقای احمدی نژاد طرح بنگاههای زود بازده را مطرح کرده است . و اين طرح را عملی هم نموده است . در عمل نتيجه بدين صورت شده است :
دولت برای اجرای اين برنامه که مخالفان زيادی داشت، بانکها را تحت فشار گذاشت تا بخشی از منابع خود را به آن اختصاص دهند.
موسی الرضا ثروتی عضو کميسيون برنامه و بودجه مجلس به خبرگزاری مهر گفته که قرار بود با اجرای اين طرح در فاصله پنج سال (۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸) سه ميليون و يکصد هزار شغل ايجاد شود اما تنها ۹۰۰ هزار شغل ايجاد شده است.
به گفته آقای ثروتی، قرار بود که در اين پنج سال ۴۷ هزار ميليارد تومان (۴۷ ميليارد دلار) وام برای ايجاد بنگاههای زود بازده پرداخت شود اما تنها ۲۱ هزار ميليارد تومان (۲۱ ميليارد دلار) وام پرداخت شده است.
انتقادها از طرح بنگاههای زود بازده از همان ابتدای اجرای اين طرح مطرح گرديدند زيرا بسياری از کارشناسان اقتصادی معتقد بودند، دولت نمی تواند فقط با پرداخت وام شغل ايجاد کند. اما دولت اصرار داشت برنامه ای که برای مقابله با بيکاری به اجرا گذاشته به ثمر خواهد نشست.
در طول اجرای اين برنامه از سوی نهادهای متعددی نظير بانک مرکزی و سازمان بازرسی گزارشات مختلفی تهيه گرديد ، اين گزارشات نشان می داد که بخشی از وامها برای ايجاد واحد توليدی سرمايه گذاری نشده و وام گيرندگان اين وامها را به خريد زمين و ساختمان اختصاص داده اند. البته تجربه کم کسانی که اين وامها را گرفتند نيز باعث شد تا اين افراد نتوانند بنگاه اقتصادی خود را به درستی اداره کرده و با زيان سنگين، کارشان را نيمه کاره رها کردند.
تجربه نشان داده که دخالت های دولت در بازار کار موفقيت نداشته است .
فضای کسب و کار کشورمان مقام ۱۳۷ را در جهان داراست . خود اين رتبه نشانگر اين است که آمارهای دولت تا چه ميزان غير واقعی هستند .
بانکها به دليل حجم بالای طلب های خود ، ديگر وام نمی دهند و همين باعث شده تا سرمايه گذاری کاهش پيدا کند. علاوه بر اين، بانک ها به دليل سياست انقباضی که بانک مرکزی اعمال کرده يعنی به علت بالا رفتن تورم در کشور سعی کرده است که وام کمتر بدهد تا پول کمتری در گردش بيفتد . جهت اطلاع بايد بگويم که هر يک تومان که در بازار وارد می شود ۵/۲ تومان قدرت خريد بوجود می آورد اگر اين مقدار کالا در بازار باشد تورم بوجود نمی آيد اگر نباشد تورم بوجود خواهد آمد و آن ۱ تومان ارزش خود را از دست می دهد . به همين دليل بانک مرکزی بعد از اين سياست نادرست دولت ، حمايت خود را از بنگاه های توليدی به خصوص بنگاه های زود بازده متوقف کرد. و همين باعث شد تا اين بنگاهها که برای سرمايه در گردش خود نياز به پول داشتند، کارشان را نيمه تمام رها کنند.
سياست واردات گسترده در سالهای اخير نيز از جمله عوامل موثر بر افزايش بيکاری است . زيرا واحدهای توليدی نتوانستند با کالاهای وارداتی و ارزان مخصوصا چينی رقابت کنند و کالاهای خود را بفروشند. به همين دليل، برخی واحدهای توليدی برای کاستن از هزينه ها سعی کردند نيروی کار جديدی جذب نکنند و حتی در مواردی نيروی کار خود را کم کنند.
اکنون دولت سرگرم برنامه ريزی برای حذف يارانه هاست و اين نگرانی وجود دارد که با حذف يارانه ها بسياری از واحدهای توليدی که از انرژی ارزان استفاده می کنند با گران شدن گاز و برق و ديگر مواد سوختی، نتوانند حتی نيروی کار موجود خود را حفظ کنند.
سياستهای دولت همانگونه که از اسمش پيداست ، بنگاههای زود بازده و يا اقتصاد خانگی و ... بدنبال روزمره گی است . اقتصاد امروز به فرداست . اين اقتصاد مسئله ساز است نه مسئله حل کن .
ايرج زهری: يک زندگی برای تئاتر
علی امينی نجفی
بی بی سی ـ ايرج زهری، منتقد و کارگردان تئاتر ايران، شامگاه چهارشنبه (نهم مه) در منزل خود در شهر بوخوم (غرب آلمان) درگذشت. او در چند ماه آخر زندگی با سرطان خون دست و پنجه نرم میکرد و هنگام مرگ ۷۹ سال داشت.ايرج زهری در سالهای پيش از انقلاب سال ۱۳۵۷ به عنوان منتقد، مدرس و کارگردان تئاتر در ايران شهرتی به سزا داشت.
ايرج زهری با "دانشکده هنرهای دراماتيک"، "شورای تئاتر" و "واحد نمايش" در "تلويزيون ملی ايران"، مجله تماشا و سازمان "جشن هنر" شيراز همکاری نزديک داشت.
يک زندگی برای تئاترايرج زهری در سال ۱۳۱۱ در تهران به دنيا آمد. پدر او عبدالحميد زهری، وکيل دادگستری و روزنامهنگاری پرتلاش بود.
او در ۲۲ مرداد ۱۳۲۲ در سن ۴۲ سالگی به طرزی مشکوک وفات يافت.
ايرج زهری در دبستان انوری و سپس دبيرستان اديب تحصيل کرد. از کلاس هشتم (دوم دبيرستان در نظام قديم) به دبيرستان رازی رفت که برخی از درسهای آن به زبان فرانسوی بود.
وی به خواست خانواده و برای فراگيری شغل وکالت و ادامه حرفه پدر، از سال ۱۳۳۲ در "دانشکده حقوق" دانشگاه تهران مشغول تحصيل شد، اما به زودی از درس و کلاس زده شد.
خود او در اين باره مینويسد: "من که به قصد تحصيل حقوق آمده بودم، بر اثر فضای کر و کور و استادهای مرده و مهجور، چنان از حقوق بيزار شدم که از سال سوم رشته اقتصاد را انتخاب کردم و تنها فکر و ذکرم اين شد که هرچه زودتر ليسانس صاحب مرده را بگيرم و از شر هرچه دانشگاه است راحت بشوم."
او رويداد فرخنده زندگی خود را در دوران تحصيل چنين توصيف میکند: "تنها اتفاق خوش و سرنوشتسازی که در طول زمان دانشجويی برايم روی داد، آشنايی با گروه تئاتر دانشگاه در پاييز سال ۱۳۳۳ بود."
او عشق به تئاتر را به دل گرفت و با خود عهد کرد که زندگی خود را وقف تئاتر کند. او تصميم گرفت که برای فراگيری تئاتر به شيوه ای بنيادين و علمی به آلمان سفر کند: «با آن که يک کلمه آلمانی بلد نبودم، تابستان ۱۳۳۷ به عشق تحصيل در رشته تئاتر راهی مونيخ شدم. يا هو!»
از آن پس زندگی ايرج زهری با هنر تئاتر آميخته شد. او پس از پايان تحصيلات در سال ۱۳۴۵ به ايران برگشت.
مترجمی پرکار و ورزيدهزندگی و کار ايرج زهری در ايران پس از انقلاب به بن بست افتاد. او به دليل دريافت حکم "انفصال دائم از خدمات دولتی" به آلمان مهاجرت کرد.
او در تبعيد نيز با وجود فشارهای فراوان، مشکلات و سختیها را تحمل کرد، اما به کاری جز تئاتر نپرداخت.
از آنجا که از فعاليت صحنهای دور مانده بود، بيشتر به کارهای پژوهشی و ترجمه متون نمايشی پرداخت.
ايرج زهری به زبانهای آلمانی و فرانسوی تسلط داشت. او دهها اثر نمايشی را به زبان فارسی ترجمه و منتشر کرده است، از جمله نمايشنامههايی از: گئورگ بوشنر، برتولت برشت، ارنست توللر، اوگوست استريندبرگ، داريو فو، هاينر مولر، کارل فالنتين، ژان ترديو و... بيشتر اين آثار در ايران توسط "نشر قطره" و ناشران ديگر منتشر شدهاند.
اسلاومير مروژک، نمايشنامهنويس برجسته لهستانی و فرناندو آرابال، درامنويس نامی اسپانيايی، حق ترجمه آثار خود به فارسی را به آقای زهری واگذار کرده بودند.
وی از اوايل دهه ۱۳۸۰ به ايران ببازگشت و کوشيد با گروههای تئاتری، به ويژه جوانان علاقهمند به تئاتر همکاری کند.
ايرج زهری به ادبيات کلاسيک ايران عشق میورزيد. اشعار زيادی از سخنوران بزرگ را در خاطر داشت و به مناسبت میخواند. او تار و تنبک میزد و صدايی خوش داشت و در جمع دوستان گاهی آواز نيز میخواند.
ايرج زهری خاطرات خود را با نثری شيوا و بيانی شيرين در کتابی به عنوان "يادها و بودها" منتشر کرده است. اين کتاب نخست توسط انتشارات باران در سوئد و سپس در ايران با ويرايشی تازه توسط "نشر معين" منتشر شد.
ايرج زهری در مقدمه اين کتاب نوشته است: "در طول بيش از چهل سال حضور در پهنهی هنر ايران، با چهرههای درخشانی از هنرمندان، هموطن و خارجی، آشنا شدم، دوست گرفتم، هم محبت بسيار و هم دشمنی بیاندازه ديدم. اهل ملاحظهکاری، پارتیبازی و زد و بند نبودم، با هنر راحتالحلقومی و هنرمندان آن ميانه نداشتم، به کم راضی نبودم، نهتنها بر ديگران که بر خودم هم سخت میگرفتم و میگيرم. بدون رودربايستی، رک و پوستکنده، نظرم را میگفتم و حاضر بودم، سختترين انتقادها را گوش بگيرم و دربارهاش فکر کنم. طبيعی است که در کار بیاشتباه نبودم. هنر گنج است که بیرنج ميسر نمیشود و نقد، ارزيابی و ارزشيابی است."
از ايرج زهری مقالات پژوهشی بسيار درباره درامنويسان اروپايی و همچنين نمايش سنتی ايران "تعزيه" باقی مانده است.
آخرين اثر ايرج زهری فرهنگی بزرگ در معرفی آثار نمايشی ايرانی و خارجی در زبان فارسی است. اين کتاب قرار است توسط "نشر قطره" منتشر شود.
انتخابات پارلمانی الجزایر روز ۱۰ مه ۲۰۱۲ برگزار میشود. این
انتخابات پاسخی به ناخرسندی مردم از اوضاع است. ناظران سیاسی معتقدند حتی
اگر اسلامگرایان در این انتخابات پیروز شوند، تحولی بنیادین در الجزایر
روی نخواهد داد.
انتخابات پارلمانی الجزایر نخستین انتخابات در این کشور شمال آفریقا است
که پس از آغاز انقلابهای زنجیرهای موسوم به "بهارعربی" در کشورهای عربی
برگزار میشود. این انتخابات همزمان نخستین انتخابات الجزایر پس از لغو
وضعیت اضطراری این کشور در فوریهی سال ۲۰۱۱ است.
وضعیت اضطراری در الجزایر در سال ۱۹۹۲ اعلام شد. انگیزهی آن پدیدار شدن نشانهی پیروزی اسلامگرایان تندرو متشکل در "حزب سلامت اسلامی" (FIS ) در دور نخست انتخابات بود. پیش از آنکه دور دوم انتخابات برگزار شود، ارتش مداخله و انتخابات را باطل کرد.
در پی آن یک جنگ داخلی خشن و خونین درگرفت که روی هم ده سال به درازا کشید و بیش از ۲۰۰ هزار قربانی گرفت.
شانس پیروزی اسلامگرایان
پس از تحولات انقلابی در تونس و مصر، عبدالعزیز بوتفلیقه، رئيسجمهوری الجزایر، سال گذشته ناچار شد به وضعیت اضطراری پایان دهد تا از انقلابی مشابه انقلابهای تونس و مصر در الجزایر جلوگیری کند.
اکنون بسیاری از کارشناسان معتقدند که در انتخابات پارلمانی ۱۰ مه نیز، نیروهای اسلامگرا درست مانند مصر و تونس و مراکش پیروز خواهند شد. ولی آنان همزمان معتقدند که بعید است حتا در صورت پیروزی نیروهای اسلامگرا که در تشکیلات واحد "اتحاد برای یک الجزایر سبز" گردآمدهاند، بار دیگر در الجزایر وضعیت اضطراری اعلام شود یا جنگ داخلی روی دهد."حزب سلامت اسلامی" که مدتهاست رسما منحل شده، این انتخابات را تحریم کرده است.
بوتفلیقه قصد دارد از این انتخابات به عنوان عاملی برای کاهش ناخرسندی تودههای وسیع مردم از فقر و فساد استفاده کند. ناظران سیاسی معتقدند که پیروزی اسلامگرایان معتدل "اتحاد برای یک الجزایر سبز" میتواند به یاری رئيسجمهوری الجزایر بشتابد.
رشید اوآیسا، سیاستشناس و رئيس مرکز تحقیقات خاورمیانه و شمال آفریقا در دانشگاه ماربورگ آلمان معتقد است که این انتخابات در رابطه با بهار عربی سازماندهی شده است. وی میگوید: «برای یک تحول واقعی دمکراتیک باید تغییراتی اساسی در نقش ارتش و اصلاحاتی کامل در دستگاه قضایی انجام گیرد و الجزایر هنوز از چنین تغییراتی فاصلهی نسبتا زیادی دارد».
بیم از بازگشت جنگ داخلی
یکی از موانع چنین تغییراتی، ساختارهای سخت و بیانعطاف قدرت در الجزایر است. در الجزایر هیچ رئیسجمهوری نمیتواند بدون پشتیبانی نظامیان حکومت کند.
افزون بر این، ناظران سیاسی معتقدند که خاطرات تلخ دوران جنگ داخلی نیز هنوز در اذهان الجزایریها زنده است و آنان را از اتخاذ تصمیمات رادیکال بازمیدارد. مردم الجزایر بهرغم ناخرسندی شدید از کمبود آزادیهای سیاسی، فساد و بیکاری جوانان که به ۴۵ درصد میرسد، علاقهای ندارند رژیم را ساقط کنند.
ایزابل شفر، کارشناس آفریقای شمالی در دانشگاه هومبولت برلین به دویچه وله میگوید: «زخمهای جنگ داخلی ده ساله در الجزایر بسیار عمیق هستند و هنوز التیام نیافتهاند». به گفتهی وی، به همین دلیل هم الجزایر در سال ۲۰۱۱ راهی جدا از همسایگان خود تونس و لیبی در پیش گرفت. با این که در آن سال در الجزیره پایتخت این کشور هم در جریان اعتراضات درگیریهای خشونتآمیزی روی داد، ولی این اعتراضات سیستم حکومتی را هدف نگرفتند و به شهرهای دیگر گسترش نیافتند.
دربارهی بوتفلیقه، رئيسجمهوری ۷۵ سالهی الجزایر گفته میشود که خیال ندارد آخرین دورهی ریاست جمهوری خود را بدون انجام اصلاحات سپری کند. وی انتخابات پارلمانی را نیز بخشی از اصلاحات خود بهشمار میآورد و معتقد است که در این چارچوب قانون اساسی نیز تازه خواهد شد و احزاب و رسانههای خصوصی تازهای اجازهی فعالیت خواهند گرفت.
انتظار برگزاری انتخاباتی شفاف
ناظران سیاسی معتقدند که انتخابات پارلمانی الجزایر در مقایسه با مناسبات این کشور نسبتا شفاف برگزار خواهد شد. این بار ناظران محلی و بینالمللی رسما اجازه یافتهاند بر انتخابات نظارت داشته باشند. در میان ناظران ۱۲۰ نفر نیز از کشورهای اتحادیهی اروپا هستند. ولی در یک کارزار رسانهای در الجزایر به این افراد پیشاپیش اتهام "جاسوسی" وارد شده است.
از آنجا که اختیارات پارلمان الجزایر محدود است، بسیاری از تحلیلگران سیاسی معتقدند که رژیم الجزایر با این انتخابات به ریسک قابل محاسبهای دست زده است. رشید اوآیسا معتقد است که الجزایر از الگوی مراکش پیروی میکند. معنای این سخن آن است که به اسلامگرایان اجازه داده میشود در انتخابات پیروز شوند، در حالی که قدرت اصلی بدون کنترل واقعا دمکراتیک همچنان در دست محافل کنونی حاکم باقی خواهد ماند.
این که آیا چنین روندی با خود تحولات بنیادین به همراه خواهد آورد هنوز قطعی نیست. ولی کارشناسان معتقدند که اکثریت مردم الجزایر با تحول خشونتآمیزی مثل لیبی در الجزایر مخالفاند.
البته معنای این سخن آن نیست که مردم الجزایر نظام سیاسی کنونی را تایید میکنند. هزاران جوان الجزایری از طریق فیسبوک، انتخابات را تحریم کردهاند. کارشناسان شکاف عمیقی میان دولتمردان کنونی که بیشتر آنان بیش از ۷۰ سال سن دارند و جوانان کشور میبینند که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل میدهند.
بسیاری از جوانان کشور نسبت به رژیم کنونی بیاعتمادند و معتقدند که حکمرانان فعلی مردم را از درآمدهای حاصله از نفت و گاز محروم ساختهاند. چند حزب دیگر و از جمله حزب بربرها به نام "اجتماع فرهنگ و دمکراسی" نیز انتخابات را تحریم کردهاند.
بر این پایه میتوان گفت که میزان مشارکت مردم در این انتخابات نیز سنجهای برای پذیرش نظام کنونی توسط مردم الجزایر خواهد بود. شرکت مردم در انتخابات هیچگاه گسترده نبوده است. در انتخابات پیشین پارلمانی در این کشور، فقط ۳۵ درصد مردم به پای صندوقها رفتند.
وضعیت اضطراری در الجزایر در سال ۱۹۹۲ اعلام شد. انگیزهی آن پدیدار شدن نشانهی پیروزی اسلامگرایان تندرو متشکل در "حزب سلامت اسلامی" (FIS ) در دور نخست انتخابات بود. پیش از آنکه دور دوم انتخابات برگزار شود، ارتش مداخله و انتخابات را باطل کرد.
در پی آن یک جنگ داخلی خشن و خونین درگرفت که روی هم ده سال به درازا کشید و بیش از ۲۰۰ هزار قربانی گرفت.
شانس پیروزی اسلامگرایان
پس از تحولات انقلابی در تونس و مصر، عبدالعزیز بوتفلیقه، رئيسجمهوری الجزایر، سال گذشته ناچار شد به وضعیت اضطراری پایان دهد تا از انقلابی مشابه انقلابهای تونس و مصر در الجزایر جلوگیری کند.
اکنون بسیاری از کارشناسان معتقدند که در انتخابات پارلمانی ۱۰ مه نیز، نیروهای اسلامگرا درست مانند مصر و تونس و مراکش پیروز خواهند شد. ولی آنان همزمان معتقدند که بعید است حتا در صورت پیروزی نیروهای اسلامگرا که در تشکیلات واحد "اتحاد برای یک الجزایر سبز" گردآمدهاند، بار دیگر در الجزایر وضعیت اضطراری اعلام شود یا جنگ داخلی روی دهد."حزب سلامت اسلامی" که مدتهاست رسما منحل شده، این انتخابات را تحریم کرده است.
بوتفلیقه قصد دارد از این انتخابات به عنوان عاملی برای کاهش ناخرسندی تودههای وسیع مردم از فقر و فساد استفاده کند. ناظران سیاسی معتقدند که پیروزی اسلامگرایان معتدل "اتحاد برای یک الجزایر سبز" میتواند به یاری رئيسجمهوری الجزایر بشتابد.
رشید اوآیسا، سیاستشناس و رئيس مرکز تحقیقات خاورمیانه و شمال آفریقا در دانشگاه ماربورگ آلمان معتقد است که این انتخابات در رابطه با بهار عربی سازماندهی شده است. وی میگوید: «برای یک تحول واقعی دمکراتیک باید تغییراتی اساسی در نقش ارتش و اصلاحاتی کامل در دستگاه قضایی انجام گیرد و الجزایر هنوز از چنین تغییراتی فاصلهی نسبتا زیادی دارد».
بیم از بازگشت جنگ داخلی
یکی از موانع چنین تغییراتی، ساختارهای سخت و بیانعطاف قدرت در الجزایر است. در الجزایر هیچ رئیسجمهوری نمیتواند بدون پشتیبانی نظامیان حکومت کند.
افزون بر این، ناظران سیاسی معتقدند که خاطرات تلخ دوران جنگ داخلی نیز هنوز در اذهان الجزایریها زنده است و آنان را از اتخاذ تصمیمات رادیکال بازمیدارد. مردم الجزایر بهرغم ناخرسندی شدید از کمبود آزادیهای سیاسی، فساد و بیکاری جوانان که به ۴۵ درصد میرسد، علاقهای ندارند رژیم را ساقط کنند.
ایزابل شفر، کارشناس آفریقای شمالی در دانشگاه هومبولت برلین به دویچه وله میگوید: «زخمهای جنگ داخلی ده ساله در الجزایر بسیار عمیق هستند و هنوز التیام نیافتهاند». به گفتهی وی، به همین دلیل هم الجزایر در سال ۲۰۱۱ راهی جدا از همسایگان خود تونس و لیبی در پیش گرفت. با این که در آن سال در الجزیره پایتخت این کشور هم در جریان اعتراضات درگیریهای خشونتآمیزی روی داد، ولی این اعتراضات سیستم حکومتی را هدف نگرفتند و به شهرهای دیگر گسترش نیافتند.
دربارهی بوتفلیقه، رئيسجمهوری ۷۵ سالهی الجزایر گفته میشود که خیال ندارد آخرین دورهی ریاست جمهوری خود را بدون انجام اصلاحات سپری کند. وی انتخابات پارلمانی را نیز بخشی از اصلاحات خود بهشمار میآورد و معتقد است که در این چارچوب قانون اساسی نیز تازه خواهد شد و احزاب و رسانههای خصوصی تازهای اجازهی فعالیت خواهند گرفت.
انتظار برگزاری انتخاباتی شفاف
ناظران سیاسی معتقدند که انتخابات پارلمانی الجزایر در مقایسه با مناسبات این کشور نسبتا شفاف برگزار خواهد شد. این بار ناظران محلی و بینالمللی رسما اجازه یافتهاند بر انتخابات نظارت داشته باشند. در میان ناظران ۱۲۰ نفر نیز از کشورهای اتحادیهی اروپا هستند. ولی در یک کارزار رسانهای در الجزایر به این افراد پیشاپیش اتهام "جاسوسی" وارد شده است.
از آنجا که اختیارات پارلمان الجزایر محدود است، بسیاری از تحلیلگران سیاسی معتقدند که رژیم الجزایر با این انتخابات به ریسک قابل محاسبهای دست زده است. رشید اوآیسا معتقد است که الجزایر از الگوی مراکش پیروی میکند. معنای این سخن آن است که به اسلامگرایان اجازه داده میشود در انتخابات پیروز شوند، در حالی که قدرت اصلی بدون کنترل واقعا دمکراتیک همچنان در دست محافل کنونی حاکم باقی خواهد ماند.
این که آیا چنین روندی با خود تحولات بنیادین به همراه خواهد آورد هنوز قطعی نیست. ولی کارشناسان معتقدند که اکثریت مردم الجزایر با تحول خشونتآمیزی مثل لیبی در الجزایر مخالفاند.
البته معنای این سخن آن نیست که مردم الجزایر نظام سیاسی کنونی را تایید میکنند. هزاران جوان الجزایری از طریق فیسبوک، انتخابات را تحریم کردهاند. کارشناسان شکاف عمیقی میان دولتمردان کنونی که بیشتر آنان بیش از ۷۰ سال سن دارند و جوانان کشور میبینند که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل میدهند.
بسیاری از جوانان کشور نسبت به رژیم کنونی بیاعتمادند و معتقدند که حکمرانان فعلی مردم را از درآمدهای حاصله از نفت و گاز محروم ساختهاند. چند حزب دیگر و از جمله حزب بربرها به نام "اجتماع فرهنگ و دمکراسی" نیز انتخابات را تحریم کردهاند.
بر این پایه میتوان گفت که میزان مشارکت مردم در این انتخابات نیز سنجهای برای پذیرش نظام کنونی توسط مردم الجزایر خواهد بود. شرکت مردم در انتخابات هیچگاه گسترده نبوده است. در انتخابات پیشین پارلمانی در این کشور، فقط ۳۵ درصد مردم به پای صندوقها رفتند.
حسن روحانی، دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی که در دولت خاتمی
مسئولیت تیم مذاکرهکننده بر سر برنامهی اتمی ایران را برعهده داشت، در
گفتوگویی با مجلهی مهرنامه از مذاکرات هستهای دولتهای قبلی سخن گفته
است.
به گزارش "آفتاب نیوز"، به نقل از مهرنامه، روحانی در برابر این پرسش که
چرا ایران از ابتدا با آمریکا دربارهی برنامهی هستهای وارد مذاکره نشد،
همانگونه که امروز آمریکا در مذاکرات حضور دارد، خاطر نشان ساخته است که:
«اصولا تصمیم نظام این بود که ما با آمریکا مذاکرهای نداشته باشیم».
به گفتهی روحانی: «ما بین دوچرخه و پیکان و بنز باید یکی را انتخاب میکردیم. خوب تصمیم بر این بود که ما بنز سوار نشویم. پس ما ماندیم و پیکان و دوچرخه. بنز آمریکا بود. پیکان اروپا بود و دوچرخه نیز کشورهای غیرمتعهد بودند. پس ما پیکان سوار شدیم».
«البرادعی حامل پیام بوش»
روحانی در برابر این پرسش که آیا اصلا بحث مذاکره با آمریکا مطرح شد گفته است: «همیشه این بحث وجود داشت. حتا یکبار نیز آقای البرادعی به واشنگتن رفته بود و بعد از آنجا برگشت و به من تلفن کرد و گفت میخواهم به تهران بیایم. خیلی سریع آمد.... بعد به من گفت میخواهم خصوصی با شما صحبت کنم. در آن جلسه خصوصی گفت من هفتهی پیش آمریکا بودم. به بوش گفتم شما هم بیایید وارد مذاکرات هستهای بشوید تا این مسالهی هستهای ایران حل و فصل شود. بوش در جواب گفت که چرا مسالهی هستهای؟ چرا ما تمام مسایل بین خودمان را حل نکنیم؟».
به گفتهی روحانی، البرادعی سپس به او گفته که الان فرصت بسیار خوبی پیش آمده و آمریکاییها پا پیش گذاشتند و داوطلب هستند. وی سپس در برابر این پرسش که چرا این درخواست پذیرفته نشد گفته است: «آن مقطع تصمیم بر این بود که ما با آمریکا مذاکره نکنیم». روحانی سپس میافزاید: «بنابراین خود به خود آمریکا از گزینههای ما کنار گذاشته شد».
روحانی در بخش دیگری از این مصاحبه از "کارشکنی" اسرائيل و اعراب در پروندهی هستهای ایران سخن گفته است. به گفتهی وی، عربها از اینکه با از بین رفتن صدام حسین، موازنهی قدرت در منطقه بههم خورده بود، "ناراحت" بودند، چون با سرنگونی طالبان در افغانستان نیز "جایگاه ایران ارتقا پیدا کرد".
نگاهی انتقادی به "گزینهی نگاه به شرق"
وی دربارهی "گزینهی نگاه به شرق" در سیاست هستهای ایران خاطر نشان میسازد که: «چین و روسیه هر کدام یک منطق خاصی نسبت به برنامه هستهای ایران داشتند. روسیه نظرش این بود که ایران چرخهی سوخت کامل نداشته باشد. این همان نظر غربیها بود. منتها لحن آنها متفاوت بود گرچه هدفشان با غربیها یکی بود».
روحانی همچنین دربارهی باز شدن پای ترکیه و برزیل به مناقشهی هستهای ایران خاطر نشان ساخته است که: «ممکن است ترکیه در این بین بیشتر از ما بهره برده باشد.... البته چون ترکیه همسایه ماست هیچ اشکالی ندارد که ما در یک شرایط سیاسی به همسایه خود وزن بدهیم». وی همزمان تصریح کرده است: «با این حال فکر نمیکنم ترکیه بتواند نقش زیادی در مسالهی هستهای ما ایفا کند».
"اجماع همه بر سر غنیسازی"
روحانی در بخش دیگری از سخنان خود گفته است که : «خیلیها باور نمیکردند که پروندهی ما با راهاندازی اصفهان به شورای امنیت برود». وی در برابر این پرسش که اگر کسی پیشبینی میکرد آیا به این ریسک تن میداد گفته است: «نمیتوانم بگویم که اگر پیشبینی میکردند، این کار را نمیکردند. چون تصمیم نظام این بود که ما یک روزی غنیسازی را انجام دهیم. این اجماع نظر همه بود».
روحانی ضمن تصریح این نکته که در مناقشهی هستهای «سیاستهای کلی نظام در اختیار دولت نیست»، به تفاوت میان دولتهای پیشین و دولت کنونی پرداخته است. وی ضمن اشاره به ناچیز بودن "تفاوت رفتار" در دولتهای هاشمی رفسنجانی و خاتمی خاطر نشان ساخته است: «همان فکری که آقای هاشمی نسبت به روابط با دنیا داشت، آقای خاتمی نیز همان فکر و برنامه را داشت. این دولتها در این جهت تفاوتی نداشتند».
دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی همزمان به تفاوتهای دولت احمدینژاد با دولتها قبلی اشاره کرده و گفته است: «اما دولت نهم کاملا رفتارش با دولتهای گذشته متفاوت بود. دولت نهم به صراحت میگفت که تفکر ما با دولتهای گذشته متفاوت است. حتا میگفتند این راهی که ما انتخاب کردیم راه درست است».
"گوشه کنایههای احمدینژاد"
این اظهارات روحانی، همان چیزی است که در سخنان محمود احمدینژاد نیز دربارهی کارنامهی دولتهای پیش از خود در موضوع هستهای بازتاب یافته است.
به گزارش مهر، وی که روز سهشنبه برای بزرگداشت روز ملی اسناد و میراث مکتوب به کتابخانهی ملی آمده بود، فرصت را مغتنم شمرد و در "گوشه کنایههایی به کارنامهی دولتهای قبل از خود در موضوع هستهای" گفت: «من پیش از اینکه به عنوان خدمتگزار ملت انتخاب شوم، میدیدم که ملت با همهی وجود از تحمیل ارادهی دشمنان و شیاطین در این زمینه به خود، ناراحت است».
احمدینژاد افزوده است: «به همین خاطر بود که همان زمان (مبارزات انتخاباتی) وعده کردم اگر ملت من را برگزینند حتما فعالیتهای هستهای را آغاز میکنیم».
به گفتهی روحانی: «ما بین دوچرخه و پیکان و بنز باید یکی را انتخاب میکردیم. خوب تصمیم بر این بود که ما بنز سوار نشویم. پس ما ماندیم و پیکان و دوچرخه. بنز آمریکا بود. پیکان اروپا بود و دوچرخه نیز کشورهای غیرمتعهد بودند. پس ما پیکان سوار شدیم».
«البرادعی حامل پیام بوش»
روحانی در برابر این پرسش که آیا اصلا بحث مذاکره با آمریکا مطرح شد گفته است: «همیشه این بحث وجود داشت. حتا یکبار نیز آقای البرادعی به واشنگتن رفته بود و بعد از آنجا برگشت و به من تلفن کرد و گفت میخواهم به تهران بیایم. خیلی سریع آمد.... بعد به من گفت میخواهم خصوصی با شما صحبت کنم. در آن جلسه خصوصی گفت من هفتهی پیش آمریکا بودم. به بوش گفتم شما هم بیایید وارد مذاکرات هستهای بشوید تا این مسالهی هستهای ایران حل و فصل شود. بوش در جواب گفت که چرا مسالهی هستهای؟ چرا ما تمام مسایل بین خودمان را حل نکنیم؟».
به گفتهی روحانی، البرادعی سپس به او گفته که الان فرصت بسیار خوبی پیش آمده و آمریکاییها پا پیش گذاشتند و داوطلب هستند. وی سپس در برابر این پرسش که چرا این درخواست پذیرفته نشد گفته است: «آن مقطع تصمیم بر این بود که ما با آمریکا مذاکره نکنیم». روحانی سپس میافزاید: «بنابراین خود به خود آمریکا از گزینههای ما کنار گذاشته شد».
روحانی در بخش دیگری از این مصاحبه از "کارشکنی" اسرائيل و اعراب در پروندهی هستهای ایران سخن گفته است. به گفتهی وی، عربها از اینکه با از بین رفتن صدام حسین، موازنهی قدرت در منطقه بههم خورده بود، "ناراحت" بودند، چون با سرنگونی طالبان در افغانستان نیز "جایگاه ایران ارتقا پیدا کرد".
نگاهی انتقادی به "گزینهی نگاه به شرق"
وی دربارهی "گزینهی نگاه به شرق" در سیاست هستهای ایران خاطر نشان میسازد که: «چین و روسیه هر کدام یک منطق خاصی نسبت به برنامه هستهای ایران داشتند. روسیه نظرش این بود که ایران چرخهی سوخت کامل نداشته باشد. این همان نظر غربیها بود. منتها لحن آنها متفاوت بود گرچه هدفشان با غربیها یکی بود».
روحانی همچنین دربارهی باز شدن پای ترکیه و برزیل به مناقشهی هستهای ایران خاطر نشان ساخته است که: «ممکن است ترکیه در این بین بیشتر از ما بهره برده باشد.... البته چون ترکیه همسایه ماست هیچ اشکالی ندارد که ما در یک شرایط سیاسی به همسایه خود وزن بدهیم». وی همزمان تصریح کرده است: «با این حال فکر نمیکنم ترکیه بتواند نقش زیادی در مسالهی هستهای ما ایفا کند».
"اجماع همه بر سر غنیسازی"
روحانی در بخش دیگری از سخنان خود گفته است که : «خیلیها باور نمیکردند که پروندهی ما با راهاندازی اصفهان به شورای امنیت برود». وی در برابر این پرسش که اگر کسی پیشبینی میکرد آیا به این ریسک تن میداد گفته است: «نمیتوانم بگویم که اگر پیشبینی میکردند، این کار را نمیکردند. چون تصمیم نظام این بود که ما یک روزی غنیسازی را انجام دهیم. این اجماع نظر همه بود».
روحانی ضمن تصریح این نکته که در مناقشهی هستهای «سیاستهای کلی نظام در اختیار دولت نیست»، به تفاوت میان دولتهای پیشین و دولت کنونی پرداخته است. وی ضمن اشاره به ناچیز بودن "تفاوت رفتار" در دولتهای هاشمی رفسنجانی و خاتمی خاطر نشان ساخته است: «همان فکری که آقای هاشمی نسبت به روابط با دنیا داشت، آقای خاتمی نیز همان فکر و برنامه را داشت. این دولتها در این جهت تفاوتی نداشتند».
دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی همزمان به تفاوتهای دولت احمدینژاد با دولتها قبلی اشاره کرده و گفته است: «اما دولت نهم کاملا رفتارش با دولتهای گذشته متفاوت بود. دولت نهم به صراحت میگفت که تفکر ما با دولتهای گذشته متفاوت است. حتا میگفتند این راهی که ما انتخاب کردیم راه درست است».
"گوشه کنایههای احمدینژاد"
این اظهارات روحانی، همان چیزی است که در سخنان محمود احمدینژاد نیز دربارهی کارنامهی دولتهای پیش از خود در موضوع هستهای بازتاب یافته است.
به گزارش مهر، وی که روز سهشنبه برای بزرگداشت روز ملی اسناد و میراث مکتوب به کتابخانهی ملی آمده بود، فرصت را مغتنم شمرد و در "گوشه کنایههایی به کارنامهی دولتهای قبل از خود در موضوع هستهای" گفت: «من پیش از اینکه به عنوان خدمتگزار ملت انتخاب شوم، میدیدم که ملت با همهی وجود از تحمیل ارادهی دشمنان و شیاطین در این زمینه به خود، ناراحت است».
احمدینژاد افزوده است: «به همین خاطر بود که همان زمان (مبارزات انتخاباتی) وعده کردم اگر ملت من را برگزینند حتما فعالیتهای هستهای را آغاز میکنیم».
نگرانیها از افزایش خشونتهای خیابانی و نرخ قتل در ایران شدت
گرفته است. آمارها حاکی از شمار بالای پروندههای نزاع در دستگاههای قضایی
هستند. کارشناسان تورم و بیکاری را از دلایل اصلی این معضل میدانند.
فرمانده نیروی انتظامی در تازهترین سخنان خود نسبت به بالا رفتن نرخ قتل
در ایران هشدار داده است. به گفتهی سردار اسماعیل احمدیمقدم "تورم، شرایط
جوی و خشکسالی و مشکلات فرهنگی" باعث شده تا آستانه تحمل مردم کاهش یافته و
وقوع جرایم خشن در ایران افزایش چشمگیری داشته باشد.
او همچنین "انتخابات محلی و مجلس" را در شهرستانها موقعیتی برای بروز تنشو نزاع خوانده از صدا و سیمای جمهوری اسلامی خواسته تا با نمایش "فیلمها و برنامههای شاد" گامی مؤثر در جهت بالا بردن آستانه تحمل مردم بردارد.
اشارات فرمانده نیروی انتظامی و اظهار نگرانی در مورد افزایش قتل و نزاع خیابانی در حالی صورت گرفته که به گزارش خبرگزاری مهر آمارهای سال ۱۳۹۰ حاکی از افزایش پروندههای نزاع مربوط به زنان و مردان در استانهای بوشهر، خوزستان، سیستان و بلوچستان، قم، کرمان، کهکیلویه و بویراحمد و مرکزی بوده است.
اثر فقر و تورم در خشونت
فقر، بیکاری و تورم از مهمترین عواملی هستند که به گفتهی مسئولان و جامعهشناسان در بالا رفتن آمار خشونت در ایران نقش ایفا میکنند. سرهنگ رضا غنیلو، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم انتظامی و رئیس مرکز اطلاعرسانی پلیس، "آدمربایی" را از جمله جرمهایی دانسته که با فساد اقتصادی و به تبع آن فاصله طبقاتی روز افزون ارتباط مستقیم دارد و افراد با انگیزه دستیابی سریع به پول با سادهترین و خشنترین روش ممکن به انجام آن روی میآورند.
هرچند آمارهای ارائه شده از سوی پلیس میگویند که آمار آدمربایی از سال ۸۴ تا ۸۹ به جز یک سال روند نزولی داشته و نیروی انتظامی "کشفیاتی ۹۷ درصدی" در این رابطه انجام داده، اما آقای غنیلو از افزایش جرم آدمربایی در ایران خبر میدهد.
نگرانیها از افزایش خشونت در جامعه در حالی مطرح است که منتقدان عملکرد نیروی انتظامی را در ماههای اخیر زیر سئوال برده و بر این باورند که این نهاد به جای پرداختن به وظیفهی اصلیاش مبنی بر حفظ جان و امنیت مردم، بیشترین تلاش خود را بر جمعآوری دیشهای ماهواره و راهاندازی گشتهای ارشاد متمرکز کرده است.
به باور این گروه اقدامات انجام شده از جمله برخورد با حملکنندگان سلاح سرد یا طرح ارتقای امنیت اجتماعی روش مناسبی برای جلوگیری از درگیریهای خیابانی به شمار نمیآید بلکه بایستی برخوردها با این معضل ریشهایتر باشد.
بیکاری، بلای امنیت
رئیس دادگستری استان البرز در گفتوگو با مهر عدم ایجاد اشتغال را ریشهی اصلی ایجاد مشکلات متعدد در کشور خوانده و با تأکید بر پیشگیری از وقوع جرم، این امر را خارج از وظایف قوه قضائیه دانسته است.
پیش از این نیز رئیس سازمان زندانها از تراکم زیاد محکومان در زندانها و کمبود فضا برای زندانیان خبر داده بود.
گروهی دیگر نیز برخوردهای خشن نیروهای انتظامی و امنیتی با مردم را عاملی برای افزایش خشونت در جامعه میدانند. انتشار تصاویری از مأموران گشت ارشاد در نمایشگاه کتاب در روزهای اخیر و به زمینانداختن و کشیدن دختران جوان به درون ونهای نیروی انتظامی به باور این گروه خود مصداقی برای عملکرد خشونتآمیز نهادی است که انتظار میرود خود از مبارزهکنندگان با خشونتهای خیابانی و حامی جان و امنیت مردم باشد.
او همچنین "انتخابات محلی و مجلس" را در شهرستانها موقعیتی برای بروز تنشو نزاع خوانده از صدا و سیمای جمهوری اسلامی خواسته تا با نمایش "فیلمها و برنامههای شاد" گامی مؤثر در جهت بالا بردن آستانه تحمل مردم بردارد.
اشارات فرمانده نیروی انتظامی و اظهار نگرانی در مورد افزایش قتل و نزاع خیابانی در حالی صورت گرفته که به گزارش خبرگزاری مهر آمارهای سال ۱۳۹۰ حاکی از افزایش پروندههای نزاع مربوط به زنان و مردان در استانهای بوشهر، خوزستان، سیستان و بلوچستان، قم، کرمان، کهکیلویه و بویراحمد و مرکزی بوده است.
اثر فقر و تورم در خشونت
فقر، بیکاری و تورم از مهمترین عواملی هستند که به گفتهی مسئولان و جامعهشناسان در بالا رفتن آمار خشونت در ایران نقش ایفا میکنند. سرهنگ رضا غنیلو، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم انتظامی و رئیس مرکز اطلاعرسانی پلیس، "آدمربایی" را از جمله جرمهایی دانسته که با فساد اقتصادی و به تبع آن فاصله طبقاتی روز افزون ارتباط مستقیم دارد و افراد با انگیزه دستیابی سریع به پول با سادهترین و خشنترین روش ممکن به انجام آن روی میآورند.
هرچند آمارهای ارائه شده از سوی پلیس میگویند که آمار آدمربایی از سال ۸۴ تا ۸۹ به جز یک سال روند نزولی داشته و نیروی انتظامی "کشفیاتی ۹۷ درصدی" در این رابطه انجام داده، اما آقای غنیلو از افزایش جرم آدمربایی در ایران خبر میدهد.
نگرانیها از افزایش خشونت در جامعه در حالی مطرح است که منتقدان عملکرد نیروی انتظامی را در ماههای اخیر زیر سئوال برده و بر این باورند که این نهاد به جای پرداختن به وظیفهی اصلیاش مبنی بر حفظ جان و امنیت مردم، بیشترین تلاش خود را بر جمعآوری دیشهای ماهواره و راهاندازی گشتهای ارشاد متمرکز کرده است.
به باور این گروه اقدامات انجام شده از جمله برخورد با حملکنندگان سلاح سرد یا طرح ارتقای امنیت اجتماعی روش مناسبی برای جلوگیری از درگیریهای خیابانی به شمار نمیآید بلکه بایستی برخوردها با این معضل ریشهایتر باشد.
بیکاری، بلای امنیت
رئیس دادگستری استان البرز در گفتوگو با مهر عدم ایجاد اشتغال را ریشهی اصلی ایجاد مشکلات متعدد در کشور خوانده و با تأکید بر پیشگیری از وقوع جرم، این امر را خارج از وظایف قوه قضائیه دانسته است.
پیش از این نیز رئیس سازمان زندانها از تراکم زیاد محکومان در زندانها و کمبود فضا برای زندانیان خبر داده بود.
گروهی دیگر نیز برخوردهای خشن نیروهای انتظامی و امنیتی با مردم را عاملی برای افزایش خشونت در جامعه میدانند. انتشار تصاویری از مأموران گشت ارشاد در نمایشگاه کتاب در روزهای اخیر و به زمینانداختن و کشیدن دختران جوان به درون ونهای نیروی انتظامی به باور این گروه خود مصداقی برای عملکرد خشونتآمیز نهادی است که انتظار میرود خود از مبارزهکنندگان با خشونتهای خیابانی و حامی جان و امنیت مردم باشد.
یک موسسه آمریکایی میگوید بر اساس تصاویری که از سایت پارچین در
اختیار دارد، این احتمال را می دهد که این کشور در پی پاک کردن آثار
فعالیتهای هستهای خود باشد. ایران این گزارش را "شوخی" خوانده است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، موسسه آمریکایی «علوم و امنیت بینالمللی» در
تازهترین گزارش خود به بخشی از فعالیتهای "مشکوک" ایران در پایگاه نظامی
پارچین اشاره کرده است.
موسسه علوم و امنیت بینالمللی (ISIS) مستقر در واشنگتن میگوید که تصاویر اخیر در تاریخ نهم آوریل به دست آمده و نگرانیهای آژانس بینالمللی اتمی در مورد فعالیت اتمی ایران در پارچین را تایید میکند.
در گزارشهای پیشین آژانس درباره برنامه اتمی ایران گفته شده که احتمال میرود در این مجتمع فعالیتهای مرتبط با تولید سلاح هستهای صورت گرفته باشد. در این گزارشها از جمله از وجود اتاقکهای فولادی در پارچین یاد شده که احتمالا برای آزمایش انفجارهای قوی مورد استفاده قرار میگیرند.
گالری عکس: تنش هستهای با ایران به روایت تصویر
گزارش موسسه علوم و امنیت بینالمللی تصریح میکند که فعالیتهای جدید در خارج از ساختمانی که در درون آن یک "اتاق انفجار" وجود دارد، صورت گرفته است. به باور کارشناسان، این اتاق انفجار برای آزمایشهای هستهای کاربرد دارد.
تصاویر فعالیت برخی ماشینآلات و تجهیزات را در خارج از این ساختمان نشان میدهند که احتمال دارد برای تخریب و پاکسازی و یا تمیزکردن این بخش از سایت پرچین مورد استفاده قرار گیرند.
همچنین در این گزارش به خطوطی در عکسها اشاره شده که به نظر میرسد نشانهی هدایت آب از درون ساختمان به محیط بیرون است. این موسسه میگوید این جریان آب این نگرانی را افزایش میدهد که ایران در پی پاک کردن آثار فعالیتهای خود است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) رامین مهمان پرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در واکنش به گزارش موسسه علوم و امنیت بینالملل آمریکا مبنی بر احتمال فعالیتهای پاکسازی در پارچین، گفت: «این موسسه کمی بیتجربه است. اگر تجربهی بیشتری داشت میدانست فعالیتهای هستهیی، آن هم با آن ادعایی که آنها میکنند قابل پاک شدن نبوده و آنها با ملت ما شوخی کردهاند.»
هیات نمایندگی ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گذشته نیز این گزارشها را رد کرده و اتهامات اینچنینی درباره پارچین را "بچهگانه" و "مسخره" خوانده بود.
با این حال هفته گذشته یوکیا آمانو، دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی تصریح کرد که آژانس به تازگی از برخی فعالیتها در سایت پرچین اطلاع یافته است. او جزئیات بیشتری ارائه نکرد اما دیپلماتهای غربی احتمال میدهند تهران تلاش میکند پیش از صدور اجازه بازرسی ناظران آژانس، آثار فعالیتهای اتمی در این سایت را تمیز کند.
"تمیزکاری" آثار فعالیتهای هستهای ادامه دارد
آژانس سال گذشته تصاویری ماهوارهای را منتشر کرد که حاکی از برخی فعالیتهای "مشکوک" صورت گرفته در پایگاه نظامی پارچین بود.
عکسهای ماهوارهای پیشین که متعلق به تاریخ چهارم و پنجم نوامبر سال ۲۰۱۱ بودند، فعالیتهای زیادی را در اطراف این تاسیسات نشان میداد. در آن زمان منابع اطلاعاتی کشورهای غربی گفتند که تهران آشکارا میکوشد که این تاسیسات خود را از آثار آزمایشهای احتمالی پاک کند.
بیشتر بخوانید: ایران در پی انتقال تاسیسات هستهای به اعماق زمین
بر این اساس بازرسان آژانس در آخرین سفر خود به تهران که روزهای اول و دوم اسفند ۱۳۹۰ انجام گرفت، خواستار بازرسی از مجتمع پارچین شده بودند، اما مقامهای ایرانی با این بازرسی موافقت نکردند.
نمایندگی ایران در آژانس مدعی است با توجه به اینکه پارچین یک سایت نظامی است و دسترسی به آن یک فرآیند زمان بر میباشد، نمیتوان مکرر این اجازه را داد.
اما پیشتر یک دیپلمات غربی پس از نشست روز ۲۹ فوریه اعضای آژانس در وین به خبرگزاری رویترز گفت که برخی گزارشها درباره پاکسازی مجتمع پارچین نگرانکننده است.
این دپیلمات تصریح کرد: «این کاملا روشن است که چرا ایران مایل به حضور بازرسان در پارچین نیست. ایران در این تاسیسات چیزی برای پنهانکردن دارد.»
موسسه علوم و امنیت بینالمللی (ISIS) مستقر در واشنگتن میگوید که تصاویر اخیر در تاریخ نهم آوریل به دست آمده و نگرانیهای آژانس بینالمللی اتمی در مورد فعالیت اتمی ایران در پارچین را تایید میکند.
در گزارشهای پیشین آژانس درباره برنامه اتمی ایران گفته شده که احتمال میرود در این مجتمع فعالیتهای مرتبط با تولید سلاح هستهای صورت گرفته باشد. در این گزارشها از جمله از وجود اتاقکهای فولادی در پارچین یاد شده که احتمالا برای آزمایش انفجارهای قوی مورد استفاده قرار میگیرند.
گالری عکس: تنش هستهای با ایران به روایت تصویر
گزارش موسسه علوم و امنیت بینالمللی تصریح میکند که فعالیتهای جدید در خارج از ساختمانی که در درون آن یک "اتاق انفجار" وجود دارد، صورت گرفته است. به باور کارشناسان، این اتاق انفجار برای آزمایشهای هستهای کاربرد دارد.
تصاویر فعالیت برخی ماشینآلات و تجهیزات را در خارج از این ساختمان نشان میدهند که احتمال دارد برای تخریب و پاکسازی و یا تمیزکردن این بخش از سایت پرچین مورد استفاده قرار گیرند.
همچنین در این گزارش به خطوطی در عکسها اشاره شده که به نظر میرسد نشانهی هدایت آب از درون ساختمان به محیط بیرون است. این موسسه میگوید این جریان آب این نگرانی را افزایش میدهد که ایران در پی پاک کردن آثار فعالیتهای خود است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) رامین مهمان پرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در واکنش به گزارش موسسه علوم و امنیت بینالملل آمریکا مبنی بر احتمال فعالیتهای پاکسازی در پارچین، گفت: «این موسسه کمی بیتجربه است. اگر تجربهی بیشتری داشت میدانست فعالیتهای هستهیی، آن هم با آن ادعایی که آنها میکنند قابل پاک شدن نبوده و آنها با ملت ما شوخی کردهاند.»
هیات نمایندگی ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گذشته نیز این گزارشها را رد کرده و اتهامات اینچنینی درباره پارچین را "بچهگانه" و "مسخره" خوانده بود.
با این حال هفته گذشته یوکیا آمانو، دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی تصریح کرد که آژانس به تازگی از برخی فعالیتها در سایت پرچین اطلاع یافته است. او جزئیات بیشتری ارائه نکرد اما دیپلماتهای غربی احتمال میدهند تهران تلاش میکند پیش از صدور اجازه بازرسی ناظران آژانس، آثار فعالیتهای اتمی در این سایت را تمیز کند.
"تمیزکاری" آثار فعالیتهای هستهای ادامه دارد
آژانس سال گذشته تصاویری ماهوارهای را منتشر کرد که حاکی از برخی فعالیتهای "مشکوک" صورت گرفته در پایگاه نظامی پارچین بود.
عکسهای ماهوارهای پیشین که متعلق به تاریخ چهارم و پنجم نوامبر سال ۲۰۱۱ بودند، فعالیتهای زیادی را در اطراف این تاسیسات نشان میداد. در آن زمان منابع اطلاعاتی کشورهای غربی گفتند که تهران آشکارا میکوشد که این تاسیسات خود را از آثار آزمایشهای احتمالی پاک کند.
بیشتر بخوانید: ایران در پی انتقال تاسیسات هستهای به اعماق زمین
بر این اساس بازرسان آژانس در آخرین سفر خود به تهران که روزهای اول و دوم اسفند ۱۳۹۰ انجام گرفت، خواستار بازرسی از مجتمع پارچین شده بودند، اما مقامهای ایرانی با این بازرسی موافقت نکردند.
نمایندگی ایران در آژانس مدعی است با توجه به اینکه پارچین یک سایت نظامی است و دسترسی به آن یک فرآیند زمان بر میباشد، نمیتوان مکرر این اجازه را داد.
اما پیشتر یک دیپلمات غربی پس از نشست روز ۲۹ فوریه اعضای آژانس در وین به خبرگزاری رویترز گفت که برخی گزارشها درباره پاکسازی مجتمع پارچین نگرانکننده است.
این دپیلمات تصریح کرد: «این کاملا روشن است که چرا ایران مایل به حضور بازرسان در پارچین نیست. ایران در این تاسیسات چیزی برای پنهانکردن دارد.»
هواپیمای مسافربری روسی در نخستین پرواز آزمایشی خود در اندونزی
سقوط کرد. به گفته مقامات محلی تمامی سرنشینان این هواپیما کشته شدهاند.
هنوز دلیل سقوط این هواپیما در نزدیکی جاکارتا مشخص نشده است.
لاشهی هواپیمای مسافربری روسی که در روز چهارشنبه (۹ مه/۲۰ اردیبهشت) بر
فراز جاکارتا، پایتخت اندونزی ناپدید شده بود، در بامداد روز پنجشنبه (۱۰
مه) پیدا شد.
به گفته رئیس سازمان امدادگری اندونزی این هواپیما با حدود ۴۷ سرنشین در منطقه کوهستانی در حوالی جاکارتا سقوط کرده و تمامی سرنشینان آن کشته شدهاند. این خبر از سوی شرکت روسی سازندهی این هواپیما نیز تایید شده است.
سرنشینان این هواپیما به غیر از خدمهی پرواز، شامل نمایندگان و مسئولان شرکت سازندهی هواپیما و خبرنگاران بودهاند. نخست گفته شده بود که این هواپیما ۵۰ سرنشین داشته است. خانواده قربانیان برای کسب اطلاع بیشتر از چگونگی این حادثه در فرودگاه "حلیم" جاکارتا تجمع کردهاند. گفته میشود که ۳۷ نفر از سرنشینان تابعیت کشور اندونزی را داشتهاند. در میان قربانیان به غیر از مسئولان شرکت روسی سوخوی، به یک فرانسوی و یک آمریکایی نیز اشاره شده است.
آزمایش هواپیما برای خریداران
در ساعت هشت و سی دقیقه (بوقت محلی) بامداد پنجشنبه نیرویهای امدادی اعلام کردند که قسمتهایی از هواپیمای منهدم شده را پیدا کردهاند. سخنگوی نیروی هوایی اندونزی نیز در تلویزیون ضمن تایید این خبر گفت که هنوز به سختی میتوان درباره علل سقوط هواپیما مطلبی بیان داشت.
این هواپیما از نوع "سوخوی سوپرجت ۱۰۰" بوده است که در یک پرواز آزمایشی قرار بوده که تواناییهای این هواپیمای جدید مسافربری را به خریداران احتمالی نشان دهد. اما اندکی پس از پرواز، این هواپیما بر روی صحفه رادار به ناگهان گم میشود. در این زمان ارتفاع هواپیما حدود ۲۲۰۰ متر بر فراز کوه "سالاک" بوده که معمولاَ منطقهای مهآلود به شمار میآید.
مقامات محلی میگویند که در زمان حادثه بارندگی خفیفی در منطقه گزارش شده است. جستجوی هواپیما در روز چهارشنبه به علت شرایط نامساعد جوی پس از ساعاتی متوقف شده بود. بیش از ۸۰۰ امدادگر در عملیات تجسسی شرکت داشتهاند.
تدارک غیرحرفهای برای آزمایش هواپیما
اداره هواپیمایی اندونزوی هیچ فهرستی از سرنشینان این هواپیما منتشر نکرده است، «زیرا برخی از افراد حضور خود در این پرواز آزمایشی را لغو کرده یا جای خود را به دیگران دادهاند.» به گفته یک خبرنگار که برادرش نیز در این هواپیما بوده «این سهلانگاری نشان میدهد که تدارک پرواز به صورت حرفهای صورت نگرفته است.»
این نخستین هواپیمای مسافربری است که پس از فروپاشی شوروی سابق در روسیه طراحی و ساخته شده است. این هواپیما که برای پرواز در "مسیرهای نیمه طولانی" در نظر گرفته شده، قرار بوده که بدل به رقیبی برای هواپیماهای ساخت شرکت "بمباردیر" از کانادا و "امبرائر" از برزیل شود.
برخی مسئولان شرکت سوخوی حتی این هواپیما را رقیبی احتمالی برای شرکتهای "ایرباس" و "بوئینگ" در آینده ارزیابی میکردند. این هواپیما دارای گنجایشی برای ۷۵ تا ۹۵ مسافر است.
کم کردن ارتفاع به دلیل نامعلوم
تنها ۲۱ دقیقه پس از پرواز برای مراقبان زمینی فروگاه جاکارتا مشخص میشود که هواپیما در مسیر و ارتفاع تعیین شده قرار ندارد.
بخش کنترل زمینی فرودگاه جاکارتا گفته است که تنها اندک زمانی پس از اجازه پرواز، خلبانان خواهان تغییر ارتفاع خود شدهاند. خلبانان دلیلی برای تغییر ارتفاع هواپیمای ذکر نکردهاند.
شرکت سوخوی روسیه که پیش از این تنها هواپیماهای جنگنده میساخت، موفق به دریافت مجوز برای پرواز این هواپیمای مسافربری از اداره هواپیمایی اتحادیه اروپا شده بود. اما به دلیل مشکلاتی در تنظیم موتور هواپیما تا کنون فروش آن به شرکتهای هواپیمایی به تعویق افتاده بود.
به گفته رئیس سازمان امدادگری اندونزی این هواپیما با حدود ۴۷ سرنشین در منطقه کوهستانی در حوالی جاکارتا سقوط کرده و تمامی سرنشینان آن کشته شدهاند. این خبر از سوی شرکت روسی سازندهی این هواپیما نیز تایید شده است.
سرنشینان این هواپیما به غیر از خدمهی پرواز، شامل نمایندگان و مسئولان شرکت سازندهی هواپیما و خبرنگاران بودهاند. نخست گفته شده بود که این هواپیما ۵۰ سرنشین داشته است. خانواده قربانیان برای کسب اطلاع بیشتر از چگونگی این حادثه در فرودگاه "حلیم" جاکارتا تجمع کردهاند. گفته میشود که ۳۷ نفر از سرنشینان تابعیت کشور اندونزی را داشتهاند. در میان قربانیان به غیر از مسئولان شرکت روسی سوخوی، به یک فرانسوی و یک آمریکایی نیز اشاره شده است.
آزمایش هواپیما برای خریداران
در ساعت هشت و سی دقیقه (بوقت محلی) بامداد پنجشنبه نیرویهای امدادی اعلام کردند که قسمتهایی از هواپیمای منهدم شده را پیدا کردهاند. سخنگوی نیروی هوایی اندونزی نیز در تلویزیون ضمن تایید این خبر گفت که هنوز به سختی میتوان درباره علل سقوط هواپیما مطلبی بیان داشت.
این هواپیما از نوع "سوخوی سوپرجت ۱۰۰" بوده است که در یک پرواز آزمایشی قرار بوده که تواناییهای این هواپیمای جدید مسافربری را به خریداران احتمالی نشان دهد. اما اندکی پس از پرواز، این هواپیما بر روی صحفه رادار به ناگهان گم میشود. در این زمان ارتفاع هواپیما حدود ۲۲۰۰ متر بر فراز کوه "سالاک" بوده که معمولاَ منطقهای مهآلود به شمار میآید.
مقامات محلی میگویند که در زمان حادثه بارندگی خفیفی در منطقه گزارش شده است. جستجوی هواپیما در روز چهارشنبه به علت شرایط نامساعد جوی پس از ساعاتی متوقف شده بود. بیش از ۸۰۰ امدادگر در عملیات تجسسی شرکت داشتهاند.
تدارک غیرحرفهای برای آزمایش هواپیما
اداره هواپیمایی اندونزوی هیچ فهرستی از سرنشینان این هواپیما منتشر نکرده است، «زیرا برخی از افراد حضور خود در این پرواز آزمایشی را لغو کرده یا جای خود را به دیگران دادهاند.» به گفته یک خبرنگار که برادرش نیز در این هواپیما بوده «این سهلانگاری نشان میدهد که تدارک پرواز به صورت حرفهای صورت نگرفته است.»
این نخستین هواپیمای مسافربری است که پس از فروپاشی شوروی سابق در روسیه طراحی و ساخته شده است. این هواپیما که برای پرواز در "مسیرهای نیمه طولانی" در نظر گرفته شده، قرار بوده که بدل به رقیبی برای هواپیماهای ساخت شرکت "بمباردیر" از کانادا و "امبرائر" از برزیل شود.
برخی مسئولان شرکت سوخوی حتی این هواپیما را رقیبی احتمالی برای شرکتهای "ایرباس" و "بوئینگ" در آینده ارزیابی میکردند. این هواپیما دارای گنجایشی برای ۷۵ تا ۹۵ مسافر است.
کم کردن ارتفاع به دلیل نامعلوم
تنها ۲۱ دقیقه پس از پرواز برای مراقبان زمینی فروگاه جاکارتا مشخص میشود که هواپیما در مسیر و ارتفاع تعیین شده قرار ندارد.
بخش کنترل زمینی فرودگاه جاکارتا گفته است که تنها اندک زمانی پس از اجازه پرواز، خلبانان خواهان تغییر ارتفاع خود شدهاند. خلبانان دلیلی برای تغییر ارتفاع هواپیمای ذکر نکردهاند.
شرکت سوخوی روسیه که پیش از این تنها هواپیماهای جنگنده میساخت، موفق به دریافت مجوز برای پرواز این هواپیمای مسافربری از اداره هواپیمایی اتحادیه اروپا شده بود. اما به دلیل مشکلاتی در تنظیم موتور هواپیما تا کنون فروش آن به شرکتهای هواپیمایی به تعویق افتاده بود.
محافل و عناصر تندرو، ترانهی انتقادی یک خوانندهی رپ ساکن آلمان
را مصداق "ارتداد" خواندهاند. دو تن از مراجع بزرگ قم نیز از وزارت ارشاد
به خاطر عرضه "کتب ضاله" در نمایشگاه کتاب تهران به شدت انتقاد کردهاند.
سایتهای گوناگون فتوایی از آیتالله صافی گلپایگانی را منتشر کردهاند،
که برای "جسارتکنندگان به امام نقی" حکم "ارتداد" صادر کرده است. این
استفتاء نخست در سایت مرجع بانفوذ منتشر شد.
متن استفتاء یا پرسش شرعی، به این شرح است: «مدتی است عدهای اجیرشده که عمدتا از ضد انقلاب خارج از کشور میباشند، در فضای اینترنت، سایتها و وبلاگهای خود به راحتی به امام مظلوم شیعیان حضرت امام هادی اهانت و جسارت میکنند (طراحی، جوک، کاریکاتور، فحاشی، دروغ بستن و ...) حکم این افراد چیست؟»
آیتالله صافی گلپایگانی در پاسخ به این پرسش، فتوی داده است: «چنانچه اهانت و جسارت به حضرت نموده باشند مرتدند. والله اعلم».
برخی از سایتهای حامی جمهوری اسلامی، از جمله "فارس نیوز" این فتوی را به شاهین نجفی مربوط دانستهاند، خوانندهی ترانههای رپ که به تازگی ترانهای به اسم "نقی" منتشر کرده است.
ترانهی شاهین نجفی با عنوان "نقی" و با درونمایهی نقد اجتماعی و سیاسی، از جانب سایتهای حکومتی از مصادیق روشن "ارتداد" خوانده شده که شرع اسلام آن را با قتل مکافات میدهد.
هرچند ترانهی شاهین نجفی، حدود دو هفته پس از فتوای آیتالله صافی منتشر شده است، اما گروهی از "افسران جنگ نرم" و فعالان حزباللهی با استناد به فتوای مزبور، خواستار قتل شاهین نجفی شدهاند و گفته میشود که تدارک برای کشتن او را شروع کردهاند.
از حدود یک سال پیش در اینترنت صفحهای مجازی به عنوان "کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان" به راه افتاد که بیشتر جنبهی طنز و شوخی داشت، اما اکنون اهل ایمان با تعصب و خشم به آن واکنش نشان دادهاند.
مراجع بزرگ شیعه در پیکار با "اضلال"
آیتالله حسین وحید خراسانی از "وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی" به خاطر برخی کتابهای عرضه شده در نمایشگاه کتاب تهران به شدت انتقاد کرد و گفت که این وزارتخانه در راه گمراه کردن مردم قدم بر میدارد.
این مرجع تقلید روز چهارشنبه (۲۰ اردیبهشت) طی سخنانی در درس تفسیر در مسجد اعظم قم، ارائهی کتابهای اهل تسنن، از جمله کتابی در بارهی زندگی "حضرت فاطمه زهرا" دختر پیامبر اسلام، را به شدت مورد انتقاد قرار داد. او گفت که این کتاب مطابق عقاید آیین وهابی نوشته شده است.
به گزارش خبرگزاری "شفقنا" که در سایت "انتخاب" نقل شده است، انتقاد آیتالله وحید خراسانی از نشر و توزیع "کتب ضاله"، به دنبال پیگیریها و تذکرات مکرر دفتر این مرجع تقلید صورت گرفته است.
آیتالله وحید خراسانی اشاره کرد که "مأموران وهابی عربستان سعودی" کتابهای دینی حجاج شیعه ایرانی را توقیف میکنند. او سپس گفت: "آن وقت در این بازار کتاب، نمایشگاه کتاب، با این وزارت اضلال، وهابیها آزادانه کتاب زندگی زهرا به طریق اهل سنت را به شیعیان میفروشند. این ذلت است یا نه؟ عزت وهابیت است یا نه؟ تو که نوکر آن وهابی هستی، که آن وهابی نوکر انگلیس است، تو عامل او هستی چطور دم از ارشاد این امت میزنی؟"
این مرجع تقلید مقیم قم در سخنرانی خود افزود: «در این دستگاه کتابفروشی این زمان کتب عامه آزادانه به این جوانهای تحصیل نکرده در دین فروخته شده، مغز آنها پریشان شده، از یک طرف همان سعودی بیعرضه رفتارش با اهل این مملکت این است که زن و مرد را در آن دستگاه متوقف میکند، یک ورقه او را میگیرد و بعد دستگاهی در این مملکت عامل فروش کتب ضاله او میشود.»
آیتالله وحید خراسانی گفت چنین کتابهایی زندگی حضرت فاطمه را مطابق روایت اهل تسنن بیان میکند. او تصریح کرد: "این مملکت وزارت ارشاد ندارد بلکه وزارت اضلال دارد".
میان علمای شیعه و اهل تسنن بر سر نحوه مرگ حضرت فاطمه اختلاف وجود دارد. به اعتقاد بسیاری از پیروان شیعه حضرت زهرا در جریان حملهی مخالفان ولایت همسرش، حضرت علی (امام اول شیعیان) به قتل رسیده و "شهید" شده است. اما به نظر اهل تسنن دختر پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.
"سایه فرهنگ و علوم غربی"
آیتالله حسین نوری همدانی، یکی دیگر از مراجع بلندپایهی قم، نیز از نمایشگاه کتاب انتقاد کرده و گفته است: «طبق خبرهای واصله به ما در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، کتابهایی علیه ولایت و حضرت زهرا توزیع میشود... کتابهایی در این نمایشگاه وجود دارد که شهادت حضرت زهرا را افسانه معرفی میکند".
آیتالله نوری همدانی همچنین انتقاد کرده است که نمایشگاه کتاب به جایگاهی برای عرضه و فروش "فرهنگ غربی" تبدیل شده است.
این مرجع تقلید با اشاره به اینکه در "دوران طاغوت به دلیل سیطره استکبار بر کشور، سایه فرهنگ و علوم غربی بر سر مردم ایران سنگینی میکرد"، گفت: «امروز به برکت انقلاب اسلامی بنیانهای فرهنگی ما نیز تغییر کرده است ولی متاسفانه باز میشنویم که در نمایشگاه کتاب امسال ۸۰ درصد کتابها بر اساس فرهنگهای غربی عرضه شده است.»
این در حالی است که وزارت ارشاد امسال با سختگیری ویژهای از شرکت ناشران مستقل و مؤلفان دگراندیش در نمایشگاه کتاب جلوگیری به عمل آورد، کتابهای بسیاری را از حضور در نمایشگاه منع کرد و نمایشگاه را به تریبون تبلیغ دیدگاههای حکومتی بدل ساخت.
متن استفتاء یا پرسش شرعی، به این شرح است: «مدتی است عدهای اجیرشده که عمدتا از ضد انقلاب خارج از کشور میباشند، در فضای اینترنت، سایتها و وبلاگهای خود به راحتی به امام مظلوم شیعیان حضرت امام هادی اهانت و جسارت میکنند (طراحی، جوک، کاریکاتور، فحاشی، دروغ بستن و ...) حکم این افراد چیست؟»
آیتالله صافی گلپایگانی در پاسخ به این پرسش، فتوی داده است: «چنانچه اهانت و جسارت به حضرت نموده باشند مرتدند. والله اعلم».
برخی از سایتهای حامی جمهوری اسلامی، از جمله "فارس نیوز" این فتوی را به شاهین نجفی مربوط دانستهاند، خوانندهی ترانههای رپ که به تازگی ترانهای به اسم "نقی" منتشر کرده است.
ترانهی شاهین نجفی با عنوان "نقی" و با درونمایهی نقد اجتماعی و سیاسی، از جانب سایتهای حکومتی از مصادیق روشن "ارتداد" خوانده شده که شرع اسلام آن را با قتل مکافات میدهد.
هرچند ترانهی شاهین نجفی، حدود دو هفته پس از فتوای آیتالله صافی منتشر شده است، اما گروهی از "افسران جنگ نرم" و فعالان حزباللهی با استناد به فتوای مزبور، خواستار قتل شاهین نجفی شدهاند و گفته میشود که تدارک برای کشتن او را شروع کردهاند.
از حدود یک سال پیش در اینترنت صفحهای مجازی به عنوان "کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان" به راه افتاد که بیشتر جنبهی طنز و شوخی داشت، اما اکنون اهل ایمان با تعصب و خشم به آن واکنش نشان دادهاند.
مراجع بزرگ شیعه در پیکار با "اضلال"
آیتالله حسین وحید خراسانی از "وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی" به خاطر برخی کتابهای عرضه شده در نمایشگاه کتاب تهران به شدت انتقاد کرد و گفت که این وزارتخانه در راه گمراه کردن مردم قدم بر میدارد.
این مرجع تقلید روز چهارشنبه (۲۰ اردیبهشت) طی سخنانی در درس تفسیر در مسجد اعظم قم، ارائهی کتابهای اهل تسنن، از جمله کتابی در بارهی زندگی "حضرت فاطمه زهرا" دختر پیامبر اسلام، را به شدت مورد انتقاد قرار داد. او گفت که این کتاب مطابق عقاید آیین وهابی نوشته شده است.
به گزارش خبرگزاری "شفقنا" که در سایت "انتخاب" نقل شده است، انتقاد آیتالله وحید خراسانی از نشر و توزیع "کتب ضاله"، به دنبال پیگیریها و تذکرات مکرر دفتر این مرجع تقلید صورت گرفته است.
آیتالله وحید خراسانی اشاره کرد که "مأموران وهابی عربستان سعودی" کتابهای دینی حجاج شیعه ایرانی را توقیف میکنند. او سپس گفت: "آن وقت در این بازار کتاب، نمایشگاه کتاب، با این وزارت اضلال، وهابیها آزادانه کتاب زندگی زهرا به طریق اهل سنت را به شیعیان میفروشند. این ذلت است یا نه؟ عزت وهابیت است یا نه؟ تو که نوکر آن وهابی هستی، که آن وهابی نوکر انگلیس است، تو عامل او هستی چطور دم از ارشاد این امت میزنی؟"
این مرجع تقلید مقیم قم در سخنرانی خود افزود: «در این دستگاه کتابفروشی این زمان کتب عامه آزادانه به این جوانهای تحصیل نکرده در دین فروخته شده، مغز آنها پریشان شده، از یک طرف همان سعودی بیعرضه رفتارش با اهل این مملکت این است که زن و مرد را در آن دستگاه متوقف میکند، یک ورقه او را میگیرد و بعد دستگاهی در این مملکت عامل فروش کتب ضاله او میشود.»
آیتالله وحید خراسانی گفت چنین کتابهایی زندگی حضرت فاطمه را مطابق روایت اهل تسنن بیان میکند. او تصریح کرد: "این مملکت وزارت ارشاد ندارد بلکه وزارت اضلال دارد".
میان علمای شیعه و اهل تسنن بر سر نحوه مرگ حضرت فاطمه اختلاف وجود دارد. به اعتقاد بسیاری از پیروان شیعه حضرت زهرا در جریان حملهی مخالفان ولایت همسرش، حضرت علی (امام اول شیعیان) به قتل رسیده و "شهید" شده است. اما به نظر اهل تسنن دختر پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.
"سایه فرهنگ و علوم غربی"
آیتالله حسین نوری همدانی، یکی دیگر از مراجع بلندپایهی قم، نیز از نمایشگاه کتاب انتقاد کرده و گفته است: «طبق خبرهای واصله به ما در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، کتابهایی علیه ولایت و حضرت زهرا توزیع میشود... کتابهایی در این نمایشگاه وجود دارد که شهادت حضرت زهرا را افسانه معرفی میکند".
آیتالله نوری همدانی همچنین انتقاد کرده است که نمایشگاه کتاب به جایگاهی برای عرضه و فروش "فرهنگ غربی" تبدیل شده است.
این مرجع تقلید با اشاره به اینکه در "دوران طاغوت به دلیل سیطره استکبار بر کشور، سایه فرهنگ و علوم غربی بر سر مردم ایران سنگینی میکرد"، گفت: «امروز به برکت انقلاب اسلامی بنیانهای فرهنگی ما نیز تغییر کرده است ولی متاسفانه باز میشنویم که در نمایشگاه کتاب امسال ۸۰ درصد کتابها بر اساس فرهنگهای غربی عرضه شده است.»
این در حالی است که وزارت ارشاد امسال با سختگیری ویژهای از شرکت ناشران مستقل و مؤلفان دگراندیش در نمایشگاه کتاب جلوگیری به عمل آورد، کتابهای بسیاری را از حضور در نمایشگاه منع کرد و نمایشگاه را به تریبون تبلیغ دیدگاههای حکومتی بدل ساخت.
ایران: ادعای موسسه علوم و امنیت بینالملل درباره پارچین «شوخی» است
در گزارش این موسسه آمده است که تصاویر ماهوارهای، ساختمانی را نشان میدهد که احتمالا حاوی «اتاق انفجار» است که به گفته این موسسه ممکن است با آزمایشهای پرتاب کلاهک اتمی در ارتباط باشد.
در واکنش به این گزارش، رامین مهمانپرست سخنگوی وزارت خارجه گفت: «این موسسه کمی بیتجربه است. اگر تجربه بیشتری داشت میدانست فعالیتهای هستهای، آن هم با آن ادعایی که آنها میکنند قابل پاک شدن نبوده و آنها با ملت ما شوخی کردهاند.»
پادگان نظامی پارچین که در شرق تهران قرار دارد، در سال ۲۰۰۵ دو بار از سوی ماموران آژانس مورد بازرسی قرار گرفت و به گفته ایران؛ محمد البرادعی، مدیرکل پیشین آژانس پرونده آن را بسته شده اعلام کرد.
با این حال یوکیا آمانو، مدیرکل جدید خواستار بازسازی دوباره آن شده، اما ایران تاکنون اجازه بازرسی به بازرسان را نداده است.
در بهمن و اسفند ماه سال گذشته هیاتی که از آژانس به ایران سفر کرده بود نتوانست توافق ایران را برای بازرسی این تاسیسات جلب کند.
آژانس میگوید بازرسی از تاسیسات پارچین محور گفتوگوهای هفته آینده وین، این نهاد با ایران خواهد بود.
علیاکبر سلطانیه، نماینده ایران در آژانس دادن بازرسی از پارچین را منتفی ندانسته است.
مذاکرات اشتون و نتانياهو درباره برنامه هسته ای ایران
کاترين اشتون، مسئول سياست خارجی اتحاديه اروپا، روز چهارشنبه با بنيامين
نتانياهو، نخست وزير اسرائيل، ديدار کرده است. گزارش حاکی است در اين
ديدار در خصوص مذاکرات آينده گروه ۱+۵ با ایران در بغداد گفت وگو شده است.
به گزارش حبرگزاری فرانسه، يک مقام دولت اسرائيل که نخواست نامش فاش شود، گفت: در اين ديدار اهود باراک، وزير دفاع ، ايگدور ليبرمن، وزير امور خارجه، و شائول موفاژ، که قرار است معاون نخست وزير اسرائيل شود، در اين ديدار حضور داشته اند.
اين مقام اسرائيلی اضافه کرده است: «آنها درباره ايران گفت وگو کردند. اسرائيل موضع خود را در قبال مذاکرات آينده ۱+۵ در بغداد بيان کرد.»
قرار است ايران و کشورهای روسيه، آمريکا، بريتانيا، چين و فرانسه به همراه آلمان، کشورهای موسوم به گروه ۱+۵، مذاکرات خود را در روز ۲۳ ماه مه در بغداد ادامه دهند. اين مذاکرات در چارچوب دور تازه گفت وگوهای هسته ای برگزاری می شود که پس از يک توقف ۱۵ ماهه دور اول آن در ۱۴ آوريل در استانبول برگزار شد.
طبق اين گزارش، اين مقام اسرائيلی می گويد، بنيامين نتانياهو گفته است، پيشرفت در مذاکرات زمانی حاصل می شود که ايران کليه فعاليت های مربوط به غنی سازی را متوقف کرده، تمامی اورانيوم غنی شده توليدی را به بيرون از ايران منتقل کند، و تاسيسات زير زمينی فردو قم را تعطیل کند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، اين مقام اسرائيلی می گويد، بنيامين نتانياهو درخصوص دستيابی به هرگونه توافقی با ايران ابراز ترديد کرده و به کاترين اشتون گفته است: «براساس آنچه که ما تاکنون شاهد بوده ايم، ايران از اين مذاکرات برای گرفتن زمان استفاده کره است، و هيچ گونه سند و مدرکی وجود ندارد که نشان دهد آنها قصد دارند برنامه هسته ای خود را متوقف کنند.»
در همين زمينه، يک مقام اتحاديه اروپا در بروکسل، که نخواست نامش فاش شود، در گفت وگو با خبرگزاری فرانسه ديدار کاترين اشتون، نماينده گروه ۱+۵ درمذاکرات با ايران، با مقام های اسرائيلی را تاييد کرده است.
اين مقام اتحاديه اروپا همچنين گفته است: خانم اشتون دراين ديدار در خصوص شرايط منطقه، صلح خاورميانه و ايران با مقام های اسرائيلی مذاکره کرده است.
در همین زمینه، رابرت وود، نماينده آمريکا در آژانس بين المللی انرژی اتمی، روز دوشنبه از ايران خواسته بود تا در مذاکرات بغداد «گام های عملی فوری» در راستای رفع نگرانی های بين المللی بردارد.
کشورهای غربی نسبت به برنامه غنی سازی اورانيوم ايران ابراز نگرانی می کنند و شورای امنيت سازمان ملل متحد تاکنون طی چهار قطعنامه تحريمی از ايران خواسته است تا فعاليت های مربوط به غنی سازی اورانيوم را متوقف کند.
ايران در واکنش به اين در خواست ها با اشاره به اين که برنامه غنی سازی اورانيوم را حق خود می داند، گفته است که حاضر به تعليق فعاليت های مربوط به غنی سازی اورانيوم نيست.
به گزارش حبرگزاری فرانسه، يک مقام دولت اسرائيل که نخواست نامش فاش شود، گفت: در اين ديدار اهود باراک، وزير دفاع ، ايگدور ليبرمن، وزير امور خارجه، و شائول موفاژ، که قرار است معاون نخست وزير اسرائيل شود، در اين ديدار حضور داشته اند.
اين مقام اسرائيلی اضافه کرده است: «آنها درباره ايران گفت وگو کردند. اسرائيل موضع خود را در قبال مذاکرات آينده ۱+۵ در بغداد بيان کرد.»
قرار است ايران و کشورهای روسيه، آمريکا، بريتانيا، چين و فرانسه به همراه آلمان، کشورهای موسوم به گروه ۱+۵، مذاکرات خود را در روز ۲۳ ماه مه در بغداد ادامه دهند. اين مذاکرات در چارچوب دور تازه گفت وگوهای هسته ای برگزاری می شود که پس از يک توقف ۱۵ ماهه دور اول آن در ۱۴ آوريل در استانبول برگزار شد.
طبق اين گزارش، اين مقام اسرائيلی می گويد، بنيامين نتانياهو گفته است، پيشرفت در مذاکرات زمانی حاصل می شود که ايران کليه فعاليت های مربوط به غنی سازی را متوقف کرده، تمامی اورانيوم غنی شده توليدی را به بيرون از ايران منتقل کند، و تاسيسات زير زمينی فردو قم را تعطیل کند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، اين مقام اسرائيلی می گويد، بنيامين نتانياهو درخصوص دستيابی به هرگونه توافقی با ايران ابراز ترديد کرده و به کاترين اشتون گفته است: «براساس آنچه که ما تاکنون شاهد بوده ايم، ايران از اين مذاکرات برای گرفتن زمان استفاده کره است، و هيچ گونه سند و مدرکی وجود ندارد که نشان دهد آنها قصد دارند برنامه هسته ای خود را متوقف کنند.»
در همين زمينه، يک مقام اتحاديه اروپا در بروکسل، که نخواست نامش فاش شود، در گفت وگو با خبرگزاری فرانسه ديدار کاترين اشتون، نماينده گروه ۱+۵ درمذاکرات با ايران، با مقام های اسرائيلی را تاييد کرده است.
اين مقام اتحاديه اروپا همچنين گفته است: خانم اشتون دراين ديدار در خصوص شرايط منطقه، صلح خاورميانه و ايران با مقام های اسرائيلی مذاکره کرده است.
در همین زمینه، رابرت وود، نماينده آمريکا در آژانس بين المللی انرژی اتمی، روز دوشنبه از ايران خواسته بود تا در مذاکرات بغداد «گام های عملی فوری» در راستای رفع نگرانی های بين المللی بردارد.
کشورهای غربی نسبت به برنامه غنی سازی اورانيوم ايران ابراز نگرانی می کنند و شورای امنيت سازمان ملل متحد تاکنون طی چهار قطعنامه تحريمی از ايران خواسته است تا فعاليت های مربوط به غنی سازی اورانيوم را متوقف کند.
ايران در واکنش به اين در خواست ها با اشاره به اين که برنامه غنی سازی اورانيوم را حق خود می داند، گفته است که حاضر به تعليق فعاليت های مربوط به غنی سازی اورانيوم نيست.
صالحی در اجلاس شرم الشيخ؛ غير متعهد ها از جنبش بازمانده اند
گردهمايی «جنبش غير متعهد ها »( نم ) در شرم الشيخ-مصر، که علی اکبر
صالحی وزير خارجه جمهوری اسلامی نيز يکی از ميهمانان اصلی آن بشمار ميرود،
مصداق تناسب محتوا با ظرف، و نشانه از ميان رفتن تدريجی دلايل و جودی
سازمان فربه ای است که پيشتر با انگيزه قرار دادن کشور های مستقل در ميان
دو بلوک قدرتمند شرق ( پيمان ورشو) و غرب ( پيمان ناتو ) شکل گرفته بود.
رکود بازار شرم الشيخ – مرکز تفريحی نو ساز مصر در سواحل صحرای سينا، که تا دو سال پيش ميزبان ميليونها مسافر خارجی بود و بعد از بهار عربی اينک در مسير انهدام قرار گرفته، به گونه ای غم انگيز، متناسب با رکود بازار جنبش غير متعهد ها در دنيای تغيير يافته امروز، و در عمل، گرد هم آمدن سوت و کور سوته دلان است.
جنبش غير متعهد ها به دليل عدم انطباق با تغييرات سريع جهان امروز، فربه ماندن، تضاد در درون، از ميان رفتن انگيزه حضور در آن، نزد کشور های بزرگ عضو، تشکيل گروههای کوچکتر و هدف دار تر منجمله ( گروه ۸ –کشور بزرگ اقتصادی جهان، گروه ۲۰ ، کنفرانس شانگهای... )، عملا خاصيت و جودی خود را از دست داده و به يک باشگاه سياسی قديمی و از مد افتاده تبديل شده است.
امروز و ديروز
جنبش غير متعهد ها بروی کاغذ امروز دارای ۱۲۰ کشور عضو و ۱۷ عضو ناظر است. جنبش ياد شده در سال ۱۹۶۲ با ابتکار تيتو، رييس جمهور يوگوسلاوی سابق، در شهر بلگراد متولد شد.
بنيانگذاران اصلی جنبش، علاوه بر تيتو، جواهر لعل نهرو نخست وزير پيشين هند، جمال عبدالناصر، دومين رييس جمهور مصر، قوام نکرومه رييس جمهور پيشين غنا، سوکارنو، رييس جمهور چپگرای اندونزی بودند.
چهره های ياد شده «جهان در حال توسعه» را رهبری ميکردند- واژه ای که در سال ۱۹۵۳ ، کريشنامنون، رييس جمهور وقت هندوستان بمنظور تعريف کشو های غير صنعتی و توسعه نيافته ابداع کرده بود. اين گروه را جهان سوم نيز ميناميدند- واژه ای که مصداق عقب ماندگی و فقر بود. کشور هايی مانند آرژانتين، برزيل و حتی هند در حال رشد، خود را جهان سومی نمی دانند
با وجود نزديکی و بستگی تعدادی از اعضاء به يکی از دو بلوک شر ق و غرب، جنبش غير متعهد ها در طول دوران جنگ سرد يکپارچگی خود را حفظ کرد و باقی ماند.
بعد از پايان دوران جنگ سرد، عملا ضرورت وجود جنبش، اگر چه کاملا از ميان نرفت، اما تا حدود زيادی تحليل رفت. جنگ هند عليه پاکستان در دهه هفتاد، جنگ خونين و مخرب ايران و عراق در دهه هشتاد، اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی سابق از جمله عوامل بزرگ جدايی در صفوف جنبش بود.
ايران و مصر، اينک از مدعيان اصلی جنبش بشمار ميرود حال آنکه مناسبات سياسی فی مابين دو کشور، سالها است که قطع شده. جنبش غير متعهد ها ضرورت باقی ماندن را در نگاه بسياری از ناظران از دست داده است.
خواسته ها و تلاشها
شايد پر سرو صدا ترين مداخله جنبش طی سالهای اخير، قرار گرفتن در کنار برنامه های اتمی ايران و اعلام حمايت نه چندان گرم از جمهوری اسلامی در شورای حکام آژانس بين المللی انرژی اتمی و شورای امنيت سازمان ملل بوده.
در دستور کار اجلاس جاری وزيران در شرم الشيخ، ۶۰۰ قلم پيشنهاد قرار داده شده که تعدد آنها بنوبه خود نشانه نداشتن فرصت اجر و تحقق آنها است.
قرار است اين پيشنهادات در اجلاس دو روزه شرم الشيخ مورد تائيد قرار گرفته و بمنظور تصويب نهايی به اجلاس سران جنبش که تهران قرار است در سال جاری ميزبان آن باشد، ارائه شود.
عدم مداخله در امور داخلی کشور ها، تغيير ساختار سازمان ملل متحد، ممانعت از مبادرت به حملات نظامی پيشگيرانه، خلع سلاح اتمی، مقابل با تروريسم جهانی از جمله مواردی است که در صدر دستور کار اجلاس دو روزه سران قرار گرفته. جنبش غير متعهد ها قدرت ابتکار و تاثير گذاری خود را در جهان امروز از دست داده و به کلی گويی شعار گونه مبتلا شده.
در اجلاس شرم الشيخ که از روز چهارشنبه کار خود را آغاز کرده، دبير کل سازمان ملل و رييس مجمع عمومی سازمان نيز به عنوان ميهمان حضور خواهند داشت. اين باشگاه بزرگ سياسی در غياب چهره های خبر ساز و برجسته جهانی که در گذشته با خود داشت، به يک گرد همايی ملال آور و يکنواخت تبديل شده است.
رکود بازار شرم الشيخ – مرکز تفريحی نو ساز مصر در سواحل صحرای سينا، که تا دو سال پيش ميزبان ميليونها مسافر خارجی بود و بعد از بهار عربی اينک در مسير انهدام قرار گرفته، به گونه ای غم انگيز، متناسب با رکود بازار جنبش غير متعهد ها در دنيای تغيير يافته امروز، و در عمل، گرد هم آمدن سوت و کور سوته دلان است.
جنبش غير متعهد ها به دليل عدم انطباق با تغييرات سريع جهان امروز، فربه ماندن، تضاد در درون، از ميان رفتن انگيزه حضور در آن، نزد کشور های بزرگ عضو، تشکيل گروههای کوچکتر و هدف دار تر منجمله ( گروه ۸ –کشور بزرگ اقتصادی جهان، گروه ۲۰ ، کنفرانس شانگهای... )، عملا خاصيت و جودی خود را از دست داده و به يک باشگاه سياسی قديمی و از مد افتاده تبديل شده است.
امروز و ديروز
جنبش غير متعهد ها بروی کاغذ امروز دارای ۱۲۰ کشور عضو و ۱۷ عضو ناظر است. جنبش ياد شده در سال ۱۹۶۲ با ابتکار تيتو، رييس جمهور يوگوسلاوی سابق، در شهر بلگراد متولد شد.
بنيانگذاران اصلی جنبش، علاوه بر تيتو، جواهر لعل نهرو نخست وزير پيشين هند، جمال عبدالناصر، دومين رييس جمهور مصر، قوام نکرومه رييس جمهور پيشين غنا، سوکارنو، رييس جمهور چپگرای اندونزی بودند.
چهره های ياد شده «جهان در حال توسعه» را رهبری ميکردند- واژه ای که در سال ۱۹۵۳ ، کريشنامنون، رييس جمهور وقت هندوستان بمنظور تعريف کشو های غير صنعتی و توسعه نيافته ابداع کرده بود. اين گروه را جهان سوم نيز ميناميدند- واژه ای که مصداق عقب ماندگی و فقر بود. کشور هايی مانند آرژانتين، برزيل و حتی هند در حال رشد، خود را جهان سومی نمی دانند
با وجود نزديکی و بستگی تعدادی از اعضاء به يکی از دو بلوک شر ق و غرب، جنبش غير متعهد ها در طول دوران جنگ سرد يکپارچگی خود را حفظ کرد و باقی ماند.
بعد از پايان دوران جنگ سرد، عملا ضرورت وجود جنبش، اگر چه کاملا از ميان نرفت، اما تا حدود زيادی تحليل رفت. جنگ هند عليه پاکستان در دهه هفتاد، جنگ خونين و مخرب ايران و عراق در دهه هشتاد، اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی سابق از جمله عوامل بزرگ جدايی در صفوف جنبش بود.
ايران و مصر، اينک از مدعيان اصلی جنبش بشمار ميرود حال آنکه مناسبات سياسی فی مابين دو کشور، سالها است که قطع شده. جنبش غير متعهد ها ضرورت باقی ماندن را در نگاه بسياری از ناظران از دست داده است.
خواسته ها و تلاشها
شايد پر سرو صدا ترين مداخله جنبش طی سالهای اخير، قرار گرفتن در کنار برنامه های اتمی ايران و اعلام حمايت نه چندان گرم از جمهوری اسلامی در شورای حکام آژانس بين المللی انرژی اتمی و شورای امنيت سازمان ملل بوده.
در دستور کار اجلاس جاری وزيران در شرم الشيخ، ۶۰۰ قلم پيشنهاد قرار داده شده که تعدد آنها بنوبه خود نشانه نداشتن فرصت اجر و تحقق آنها است.
قرار است اين پيشنهادات در اجلاس دو روزه شرم الشيخ مورد تائيد قرار گرفته و بمنظور تصويب نهايی به اجلاس سران جنبش که تهران قرار است در سال جاری ميزبان آن باشد، ارائه شود.
عدم مداخله در امور داخلی کشور ها، تغيير ساختار سازمان ملل متحد، ممانعت از مبادرت به حملات نظامی پيشگيرانه، خلع سلاح اتمی، مقابل با تروريسم جهانی از جمله مواردی است که در صدر دستور کار اجلاس دو روزه سران قرار گرفته. جنبش غير متعهد ها قدرت ابتکار و تاثير گذاری خود را در جهان امروز از دست داده و به کلی گويی شعار گونه مبتلا شده.
در اجلاس شرم الشيخ که از روز چهارشنبه کار خود را آغاز کرده، دبير کل سازمان ملل و رييس مجمع عمومی سازمان نيز به عنوان ميهمان حضور خواهند داشت. اين باشگاه بزرگ سياسی در غياب چهره های خبر ساز و برجسته جهانی که در گذشته با خود داشت، به يک گرد همايی ملال آور و يکنواخت تبديل شده است.
حراج سوابق پزشکی دیکتاتور نازی؛ «هیتلر از کوکائين استفاده می کرد»
آدولف هيتلر نمی توانست خروج باد از مقعد خود را کنترل کند، برای کاهش
عفونت در ناحيه سينوس های خود از کوکائين استفاده می کرد، در دوره ای بيش
از ۲۸ مورد دارو مصرف می کرد و برای تقويت تمايل جنسی خود عصاره بيضه گاو
تزريق می کرد.
اين جزييات شگفت آور در مورد رژيم دارويی بزرگترين ديکتاتور قرن بيستم، همه در سوابق پزشکی آدولف هيتلر درج شده اند که اکنون توسط موسسه حراج آثار تاريخی «الکساندر» به فروش گذاشته شده است. سوابق پزشکی آدولف هيتلر شامل ۱۰ مورد عکسبرداری با اشعه ايکس از جمجمه وی و چندين آزمايش مربوط به وضعيت ناحيه بينی اوست.
مجموعه مدارک و سوابق پزشکی آدولف هيتلر روز سه شنبه و چهارشنبه به حراج گذاشته شدند.
به گزارش وب سايت «ديسکاوری»، بخشی از اين اسناد يک گزارش ۴۷ صفحه ای از وضعيت پزشکی آدولف هيتلر است که توسط شش پزشک متخصص که هر يک در زمينه خاصی تخصص داشتند تنظيم شده است. بخش ديگری از اين اسناد يک گزارش ۱۷۸ صفحه ای است که در دوازده ماه ژوئن توسط دکتر «اروين گيسينگ» و زير نظر نيروهای آمريکايی که مخفيگاه و جسد هيتلر را پيدا کردند، تنظيم شده است.
ارتش آمريکا در آن زمان پزشکان شخصی آدولف هيتلر را مامور کرد تا يک گزارش کامل از وضعيت پزشکی و جسمی او تنظيم کنند.
با وجودی که هيچ مدرک دقيق و رسمی در مورد علاقه هيتلر به کوکائين در دست نيست ولی «اروين گيسينگ» از پزشکان شخصی هيتلر، در گزارش خود قيد کرده است که وی برای تميز کردن عفونت در ناحيه سينوس و صاف کردن سينه و حنجره خود از پودر کوکائين استفاده می کرده است.
در ادامه اين گزارش قيد شده است که با توجه به شديد شدن عادت هيتلر به استفاده از کوکائين، به مرور ميزان استعمال آن کاهش داده شد.
وب سايت «ديسکاوری» می افزايد که در بخشی از اين گزارش های پزشکی به اظهار نظرهای نه چندان جالبی راجع به وضعيت جسمی هيتلر بر می خوريم. از جمله اينکه «پيشوای اعظم از مشکل عدم کنترل باد موجود در شکم خود رنج می برد.»
هيتلر برای کنترل اين نارسایی از بيست و هشت داروی مختلف از جمله قرص های ضد باد شکم استفاده می کرد که ترکيبات سمی داشتند و به مرور باعث بروز بيماری معده و کبد شدند.
يکی ديگر از پزشکان شخصی هيتلر در گزارش خود قيد می کند که ديکتاتور آلمان در دوره ای عصاره بيضه و پروستات گاوهای جوان را تزريق می کرده است. در بخشی از اين گزارش آمده است که هر چند آدولف هيتلر توان جنسی چندانی نداشت ولی با معشوقه دائمی خود «اوا براون» رابطه جنسی داشت.
انتظار می رود که هر يک از مدارک و سوابق پزشکی آدولف هيتلر به بهايی بالغ بر دو هزار دلار به فروش برسند.
اين جزييات شگفت آور در مورد رژيم دارويی بزرگترين ديکتاتور قرن بيستم، همه در سوابق پزشکی آدولف هيتلر درج شده اند که اکنون توسط موسسه حراج آثار تاريخی «الکساندر» به فروش گذاشته شده است. سوابق پزشکی آدولف هيتلر شامل ۱۰ مورد عکسبرداری با اشعه ايکس از جمجمه وی و چندين آزمايش مربوط به وضعيت ناحيه بينی اوست.
مجموعه مدارک و سوابق پزشکی آدولف هيتلر روز سه شنبه و چهارشنبه به حراج گذاشته شدند.
به گزارش وب سايت «ديسکاوری»، بخشی از اين اسناد يک گزارش ۴۷ صفحه ای از وضعيت پزشکی آدولف هيتلر است که توسط شش پزشک متخصص که هر يک در زمينه خاصی تخصص داشتند تنظيم شده است. بخش ديگری از اين اسناد يک گزارش ۱۷۸ صفحه ای است که در دوازده ماه ژوئن توسط دکتر «اروين گيسينگ» و زير نظر نيروهای آمريکايی که مخفيگاه و جسد هيتلر را پيدا کردند، تنظيم شده است.
ارتش آمريکا در آن زمان پزشکان شخصی آدولف هيتلر را مامور کرد تا يک گزارش کامل از وضعيت پزشکی و جسمی او تنظيم کنند.
با وجودی که هيچ مدرک دقيق و رسمی در مورد علاقه هيتلر به کوکائين در دست نيست ولی «اروين گيسينگ» از پزشکان شخصی هيتلر، در گزارش خود قيد کرده است که وی برای تميز کردن عفونت در ناحيه سينوس و صاف کردن سينه و حنجره خود از پودر کوکائين استفاده می کرده است.
در ادامه اين گزارش قيد شده است که با توجه به شديد شدن عادت هيتلر به استفاده از کوکائين، به مرور ميزان استعمال آن کاهش داده شد.
وب سايت «ديسکاوری» می افزايد که در بخشی از اين گزارش های پزشکی به اظهار نظرهای نه چندان جالبی راجع به وضعيت جسمی هيتلر بر می خوريم. از جمله اينکه «پيشوای اعظم از مشکل عدم کنترل باد موجود در شکم خود رنج می برد.»
هيتلر برای کنترل اين نارسایی از بيست و هشت داروی مختلف از جمله قرص های ضد باد شکم استفاده می کرد که ترکيبات سمی داشتند و به مرور باعث بروز بيماری معده و کبد شدند.
يکی ديگر از پزشکان شخصی هيتلر در گزارش خود قيد می کند که ديکتاتور آلمان در دوره ای عصاره بيضه و پروستات گاوهای جوان را تزريق می کرده است. در بخشی از اين گزارش آمده است که هر چند آدولف هيتلر توان جنسی چندانی نداشت ولی با معشوقه دائمی خود «اوا براون» رابطه جنسی داشت.
انتظار می رود که هر يک از مدارک و سوابق پزشکی آدولف هيتلر به بهايی بالغ بر دو هزار دلار به فروش برسند.
حمایت باراک اوباما از ازدواج همجنسگرایان
باراک اوباما، ریيس جمهوری آمريکا، روزچهارشنبه گفته است ،به نظر او زوج های همجنسگرا بايد اجازه داشته باشند که ازدواج کنند.
باراک اوباما در مصاحبه ای با رابين رابرتز از شبکه «ای بی سی» گفت:« برای من اين موضوع مهم است که تاييد کنم از نظر من زوج های همجنس بايد قادر باشند که ازدواج کنند.»
باراک اوباما در اين مصاحبه گفته است که اين نظر شخصی اوست و معتقد است، هر ايالات آمريکا حق دارد مستقلا در خصوص ازدواج همجنسگرايان تصميم بگيرد.
به گزارش خبرگزاری رويترز، باراک اوباما با اين اظهارات نام خود را به عنوان نخستين رييس جمهوری آمريکا که ازدواج همجنس خواهان را مورد حمايت قرار داد، در تاریخ این کشور ثبت کرد.
اين اظهارات باراک اوباما مورد استقبال دموکرات ها، مدافعان حقوق همجنس گرايان و برخی ديگر گروه های مدنی قرار گرفته و از آن به عنوان يک نقطه عطف برای حقوق مدنی در ايالات متحده ياد شده است.
مايکل بلومبرگ، شهردار مستقل نيويورک، در اين زمينه گفته است:« اين يک نقطه عطف مهم در تاريخ حقوق مدنی آمريکا است.»
اين در حالی است که فعالان جمهوريخواه و رهبران مسيحيان محافظه کار از موضع باراک اوباما انتقاد کرده اند و از آن به عنوان يک ريسک و مخاطره سياسی نام برده اند.
به گزارش رويترز،برخی معتقدند که این موضع گيري باراک اوباما باعث خواهد شد تا رای دهندگان مستقل به سمت ميت رامنی، کانديدای جمهوريخواهان،متمايل شوند. چرا که ۲۹ ايالت آمريکا رای به ممنوعيت ازدواج همجنس گرايان داده اند و اين اقدام باعث خواهد شد تا مسيحيان محافظه کار از ميت رامنی در انتخابات رياست جمهوری درششم نوامبر حمايت کنند.
ميت رامنی اعلام کرده است که با ازدواج همجنسگرايان مخالف است.
تونی پارکر، رهبر يک نهاد مسيحيان محافظه کار در اين زمينه گفته است:«آنچه که امروز اعلام شد، اين مساله را تاييد ميکند که موضوع ازدواج يکی از مسايل اصلی در انتخابات رياست جمهوری خواهد بود و رييس جمهور(باراک اوباما) يک نمونه شفاف و روشن از متمایز بودن مواضع خود و ميت رامنی را نشان داد.»
به گزارش رويترز، تحليلگران اين موضع گيری باراک اوباما را يک ريسک و مخاطره محاسبه شده ارزيابی می کنند که در زمانی انجام گرفته که تقريبا نظر سنجی ها در آمريکا نشان می دهد شمار بيشتری در اين کشور از ازدواج همجنسگرايان حمايت می کنند.
طبق اين گزارش، جوليا اپستين، يک استرانژيست دمکرات به شبکه «ام اس ان بی سی» گفته است:اين اظهارات باراک اوباما بدون ريسک و مخاطره سياسی نيست. نظرسنجی ها نشان می دهند تقريبا تمام بخش های جامعه به سمت پذيرش ازدوج همجنسگرايان در حرکتند، ولی جمهوريخواهان خواهند کوشيداز اين موضوع برای کسب آرای آفريقايی- آمريکايی ها و سفيد پوستانی که تحصيلات دانشگاهی ندارند استفاده کنند.
باراک اوباما در مصاحبه ای با رابين رابرتز از شبکه «ای بی سی» گفت:« برای من اين موضوع مهم است که تاييد کنم از نظر من زوج های همجنس بايد قادر باشند که ازدواج کنند.»
باراک اوباما در اين مصاحبه گفته است که اين نظر شخصی اوست و معتقد است، هر ايالات آمريکا حق دارد مستقلا در خصوص ازدواج همجنسگرايان تصميم بگيرد.
به گزارش خبرگزاری رويترز، باراک اوباما با اين اظهارات نام خود را به عنوان نخستين رييس جمهوری آمريکا که ازدواج همجنس خواهان را مورد حمايت قرار داد، در تاریخ این کشور ثبت کرد.
اين اظهارات باراک اوباما مورد استقبال دموکرات ها، مدافعان حقوق همجنس گرايان و برخی ديگر گروه های مدنی قرار گرفته و از آن به عنوان يک نقطه عطف برای حقوق مدنی در ايالات متحده ياد شده است.
مايکل بلومبرگ، شهردار مستقل نيويورک، در اين زمينه گفته است:« اين يک نقطه عطف مهم در تاريخ حقوق مدنی آمريکا است.»
اين در حالی است که فعالان جمهوريخواه و رهبران مسيحيان محافظه کار از موضع باراک اوباما انتقاد کرده اند و از آن به عنوان يک ريسک و مخاطره سياسی نام برده اند.
به گزارش رويترز،برخی معتقدند که این موضع گيري باراک اوباما باعث خواهد شد تا رای دهندگان مستقل به سمت ميت رامنی، کانديدای جمهوريخواهان،متمايل شوند. چرا که ۲۹ ايالت آمريکا رای به ممنوعيت ازدواج همجنس گرايان داده اند و اين اقدام باعث خواهد شد تا مسيحيان محافظه کار از ميت رامنی در انتخابات رياست جمهوری درششم نوامبر حمايت کنند.
ميت رامنی اعلام کرده است که با ازدواج همجنسگرايان مخالف است.
تونی پارکر، رهبر يک نهاد مسيحيان محافظه کار در اين زمينه گفته است:«آنچه که امروز اعلام شد، اين مساله را تاييد ميکند که موضوع ازدواج يکی از مسايل اصلی در انتخابات رياست جمهوری خواهد بود و رييس جمهور(باراک اوباما) يک نمونه شفاف و روشن از متمایز بودن مواضع خود و ميت رامنی را نشان داد.»
به گزارش رويترز، تحليلگران اين موضع گيری باراک اوباما را يک ريسک و مخاطره محاسبه شده ارزيابی می کنند که در زمانی انجام گرفته که تقريبا نظر سنجی ها در آمريکا نشان می دهد شمار بيشتری در اين کشور از ازدواج همجنسگرايان حمايت می کنند.
طبق اين گزارش، جوليا اپستين، يک استرانژيست دمکرات به شبکه «ام اس ان بی سی» گفته است:اين اظهارات باراک اوباما بدون ريسک و مخاطره سياسی نيست. نظرسنجی ها نشان می دهند تقريبا تمام بخش های جامعه به سمت پذيرش ازدوج همجنسگرايان در حرکتند، ولی جمهوريخواهان خواهند کوشيداز اين موضوع برای کسب آرای آفريقايی- آمريکايی ها و سفيد پوستانی که تحصيلات دانشگاهی ندارند استفاده کنند.
واکنش مردم اسرائیل به ائتلاف احزاب چپ و راست در این کشور
يک روز پس از ائتلاف غير منتظره ميان بنيامين نتانياهو، نخست وزير
اسرائيل با شائول موفاز، رهبر حزب کاديما و تشکيل دولتی فراگير در اين
کشور، نتايج نظرسنجی ها از افکار عمومی اسرائيلی نشان می دهد که بيشتر مردم
اسرائيل «اطمينان» دارند که اين هم پيمانی نه به خاطر «منافع ملی»، که
تنها از روی «انگيزه های حزبی و شخصی» اين دو سياستمدار صورت گرفته است.
درحالی که بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسرائيل اين هفته روز چهاردهم
شهريور را برای برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی تعيين کرد و پس از چند
ساعت نيز به انحلال دولت ائتلافی خود رای داد، اما نتانياهو و شائول موفاز
درنخستين ساعات بامداد سه شنبه از دستيابی به توافق همپيمانی ميان احزاب
تحت رهبری خود خبر دادند.
بر اساس اين توافق، حزب کاديما که در سه سال و نيم اخير رهبر اپوزيسيون و مخالفت دولت حاکم بود، با ۲۸ نماينده خود به دولت نتانياهو پيوست و انتخابات زودهنگام، لغو شد.
نتانياهو و موفاز روز سه شنبه در يک کنفرانس خبری مدعی شدند که «تنها به خاطر پيشبرد منافع ملی» به اين همپيمانی روی آورده اند. آن دو به «معضل هسته ای ايران» نيز اشاره کردند و وجود يک ائتلاف گسترده دولتی را برای مقابله با چالش هايی که در برابر اسرائيل است، مورد تأکيد قرار دادند.
اما موج انتقادها در افکار عمومی اسرائيل از اين ائتلاف شدت گرفته است. رسانه های اسرائيل ده ها بخش از سخنان شائول موفاز را يادآوری کردند که حتی تا ساعاتی پيش از اين ائتلاف پنهانی، نتانياهو را «دروغگويی کارکشته» می ناميد و از مردم اسرائيل می خواست به «اين دروغگو اعتماد نکنند» و نيز مدعی بود که «هرگز، و تحت هيچ شرايطی من و کاديما وارد ائتلافی با دولت نتانياهو نمی شويم.»
موفاز اين ادعا را نيز بارها در يک ماه و نيم رهبری حزب کاديما تکرار کرده بود که «يقيناً من نخست وزير بعدی و مناسب ترين جايگزين برای پايين کشاندن نتانياهو از قدرت هستم.»
رسانه های اسرائيل در حالی اين ادعاهای موفاز را به او يادآوری می کنند که شائول موفاز حتی بدون گرفتن هيچ يک از پست های وزارتی مهم، وارد ائتلاف دولت شده و به مقام وزير مشاور (بدون داشتن وزارتخانه ای) بسنده کرده است.
ده ها ويديوکليپ با محتوای انتقادی تند از موفاز در رسانه های اسرائيل و صفحات مجازی اسرائيلی در مورد اين «زيگزاگ های» موفاز منتشر شده است.
همزمان، نتايج چند نظرسنجی که چهارشنبه در رسانه های اسرائيل منتشر شد، نشان می دهد که بيشتر اسرائيلی ها موفاز و نتانياهو را به داشتن انگيزه های شخصی در پشت پرده اين همپيمانی متهم می کنند.
نظرسنجی «هاآرتص» نشان می دهد که ۶۳ درصد از افکار عمومی بر اين باورند که مسايل ملی برای نتانياهو و موفاز در اين ائتلاف نقش نداشته است.
نظرسنجی روزنامه «معاريو» نيز نشان می دهد که ۷۱ درصد از اسرائيلی ها بر اين باورند که موفاز تنها به خاطر جلوگيری از سقوط جايگاه سياسی خود درانتخابات، فعلاً ترجيح داد که در يک سال و نيم باقی مانده از عمر دولت کنونی، وارد ائتلاف اين کابينه شود.
نظرسنجی روزنامه راستگرای «جروزالم پست» نيز نشان می دهد که تنها ۴۴ درصد از افکار عمومی حامی اين ائتلاف هستند. بنوشته اين روزنامه، بسياری از اعضای کاديما نسبت به اين توافق با ليکود، ترديد دارند و آسوده خاطر نيستند.
در اين ميان، هزاران اسرائيلی، به ويژه جوانان حامی حزب کاديما، سه شنبه شب در تل آويو تظاهرات کردند و اين اقدام را «شرم آور» ناميدند. سخنگويان اين تظاهرکنندگان به رسانه های کشور می گفتند که ديگر خود را عضو کاديما نمی دانند و يا از خانم «تسيپی ليونی» می خواستند که رهبری يک انشعاب از کاديما را برعهده گيرد. به گزارش تارنمای خبری «وای نت»، همسايه های آقای موفاز نيز در ميان اين تظاهرکنندگان بوده اند.
خانم ليونی که تا يک ماه و نيم پيش رهبر کاديما بود، در تظاهرات تل آويو گفت که «موفاز تنها به منافع خود فکر می کند و هرگز ديدگاه های منسجم سياسی نداشته است.» به گفته خانم ليونی، موفاز «در واقع به خانه سياسی اصلی خود که ليکود بود، بازگشته است.»
اشاره خانم ليونی به اين واقعيت بود که آقای موفاز در سال ۲۰۰۵ زمانی که حزب کاديما تازه از سوی آريل شارون برپا شد، برای پيوستن به اين حزب ترديدهای زيادی داشت و «زيگزاگ های» متعددی انجام داد که در آن زمان نيز انتقادهای زيادی را متوجه او کرد.
خانم «شلی يخيموويچ» رهبر حزب کارگر نيز هم پيمانی غير مترقبه نتانياهو- موفاز را «يکی از زشت ترين مانورهای سياسی تاريخ اسرائيل» ناميد و گفت اين «حقه بازی در دروس دانشگاههای سياسی اسرائيل از اين به بعد، مثال زدنی است.»
دولتی که اکنون در پی ائتلاف شبانه در اسرائيل تشکيل شده و می تواند تا آخر اکتبر ۲۰۱۳ بر سر کار بماند، گسترده ترين ائتلاف دولت در دهه های اخير اين کشور است و تا کنون سابقه نداشته است که جناح اپوزيسيون تنها ۲۶ عضو داشته باشد؛ امری که حتی رييس کنست نيز سه شنبه از آن انتقاد کرد و گفت با اين اپوزيسيون کوچک حتی نمی توان نخست وزير را وادار کرد که برای شنيدن سخنرانی های مخالفان در کنست حضور يابد.
تنها در سال ۱۹۶۷ در زمان «جنگ شش روزه» (حمله همزمان کشورهای عرب به اسرائيل) بود که يک ائتلاف گسترده با حمايت ۱۱۱ نفر از ۱۲۰ عضو کنست بوجود آمده بود.
تحليلگران سياسی اسرائيل می گويند که تردستی نتانياهو در کشاندن کاديما به زير چتر ائتلاف دولت ليکود و راستگرايان و مذهبی های افراطی، بيشترين نفع را برای حزب ليکود دارد زيرا کاديما از اين پس با سقوط بيشتری در افکار عمومی اسرائيل روبرو خواهد شد.
بر اساس اين توافق، حزب کاديما که در سه سال و نيم اخير رهبر اپوزيسيون و مخالفت دولت حاکم بود، با ۲۸ نماينده خود به دولت نتانياهو پيوست و انتخابات زودهنگام، لغو شد.
نتانياهو و موفاز روز سه شنبه در يک کنفرانس خبری مدعی شدند که «تنها به خاطر پيشبرد منافع ملی» به اين همپيمانی روی آورده اند. آن دو به «معضل هسته ای ايران» نيز اشاره کردند و وجود يک ائتلاف گسترده دولتی را برای مقابله با چالش هايی که در برابر اسرائيل است، مورد تأکيد قرار دادند.
اما موج انتقادها در افکار عمومی اسرائيل از اين ائتلاف شدت گرفته است. رسانه های اسرائيل ده ها بخش از سخنان شائول موفاز را يادآوری کردند که حتی تا ساعاتی پيش از اين ائتلاف پنهانی، نتانياهو را «دروغگويی کارکشته» می ناميد و از مردم اسرائيل می خواست به «اين دروغگو اعتماد نکنند» و نيز مدعی بود که «هرگز، و تحت هيچ شرايطی من و کاديما وارد ائتلافی با دولت نتانياهو نمی شويم.»
موفاز اين ادعا را نيز بارها در يک ماه و نيم رهبری حزب کاديما تکرار کرده بود که «يقيناً من نخست وزير بعدی و مناسب ترين جايگزين برای پايين کشاندن نتانياهو از قدرت هستم.»
رسانه های اسرائيل در حالی اين ادعاهای موفاز را به او يادآوری می کنند که شائول موفاز حتی بدون گرفتن هيچ يک از پست های وزارتی مهم، وارد ائتلاف دولت شده و به مقام وزير مشاور (بدون داشتن وزارتخانه ای) بسنده کرده است.
ده ها ويديوکليپ با محتوای انتقادی تند از موفاز در رسانه های اسرائيل و صفحات مجازی اسرائيلی در مورد اين «زيگزاگ های» موفاز منتشر شده است.
همزمان، نتايج چند نظرسنجی که چهارشنبه در رسانه های اسرائيل منتشر شد، نشان می دهد که بيشتر اسرائيلی ها موفاز و نتانياهو را به داشتن انگيزه های شخصی در پشت پرده اين همپيمانی متهم می کنند.
نظرسنجی «هاآرتص» نشان می دهد که ۶۳ درصد از افکار عمومی بر اين باورند که مسايل ملی برای نتانياهو و موفاز در اين ائتلاف نقش نداشته است.
نظرسنجی روزنامه «معاريو» نيز نشان می دهد که ۷۱ درصد از اسرائيلی ها بر اين باورند که موفاز تنها به خاطر جلوگيری از سقوط جايگاه سياسی خود درانتخابات، فعلاً ترجيح داد که در يک سال و نيم باقی مانده از عمر دولت کنونی، وارد ائتلاف اين کابينه شود.
نظرسنجی روزنامه راستگرای «جروزالم پست» نيز نشان می دهد که تنها ۴۴ درصد از افکار عمومی حامی اين ائتلاف هستند. بنوشته اين روزنامه، بسياری از اعضای کاديما نسبت به اين توافق با ليکود، ترديد دارند و آسوده خاطر نيستند.
در اين ميان، هزاران اسرائيلی، به ويژه جوانان حامی حزب کاديما، سه شنبه شب در تل آويو تظاهرات کردند و اين اقدام را «شرم آور» ناميدند. سخنگويان اين تظاهرکنندگان به رسانه های کشور می گفتند که ديگر خود را عضو کاديما نمی دانند و يا از خانم «تسيپی ليونی» می خواستند که رهبری يک انشعاب از کاديما را برعهده گيرد. به گزارش تارنمای خبری «وای نت»، همسايه های آقای موفاز نيز در ميان اين تظاهرکنندگان بوده اند.
خانم ليونی که تا يک ماه و نيم پيش رهبر کاديما بود، در تظاهرات تل آويو گفت که «موفاز تنها به منافع خود فکر می کند و هرگز ديدگاه های منسجم سياسی نداشته است.» به گفته خانم ليونی، موفاز «در واقع به خانه سياسی اصلی خود که ليکود بود، بازگشته است.»
اشاره خانم ليونی به اين واقعيت بود که آقای موفاز در سال ۲۰۰۵ زمانی که حزب کاديما تازه از سوی آريل شارون برپا شد، برای پيوستن به اين حزب ترديدهای زيادی داشت و «زيگزاگ های» متعددی انجام داد که در آن زمان نيز انتقادهای زيادی را متوجه او کرد.
خانم «شلی يخيموويچ» رهبر حزب کارگر نيز هم پيمانی غير مترقبه نتانياهو- موفاز را «يکی از زشت ترين مانورهای سياسی تاريخ اسرائيل» ناميد و گفت اين «حقه بازی در دروس دانشگاههای سياسی اسرائيل از اين به بعد، مثال زدنی است.»
دولتی که اکنون در پی ائتلاف شبانه در اسرائيل تشکيل شده و می تواند تا آخر اکتبر ۲۰۱۳ بر سر کار بماند، گسترده ترين ائتلاف دولت در دهه های اخير اين کشور است و تا کنون سابقه نداشته است که جناح اپوزيسيون تنها ۲۶ عضو داشته باشد؛ امری که حتی رييس کنست نيز سه شنبه از آن انتقاد کرد و گفت با اين اپوزيسيون کوچک حتی نمی توان نخست وزير را وادار کرد که برای شنيدن سخنرانی های مخالفان در کنست حضور يابد.
تنها در سال ۱۹۶۷ در زمان «جنگ شش روزه» (حمله همزمان کشورهای عرب به اسرائيل) بود که يک ائتلاف گسترده با حمايت ۱۱۱ نفر از ۱۲۰ عضو کنست بوجود آمده بود.
تحليلگران سياسی اسرائيل می گويند که تردستی نتانياهو در کشاندن کاديما به زير چتر ائتلاف دولت ليکود و راستگرايان و مذهبی های افراطی، بيشترين نفع را برای حزب ليکود دارد زيرا کاديما از اين پس با سقوط بيشتری در افکار عمومی اسرائيل روبرو خواهد شد.
اعتراض نماينده ايرانی تبار پارلمان اونتوريو به تعطيل شدن بخش امور ويزا سفارت کانادا
در پی تعطيل شدن بخش امور ويزا و مهاجرتِ سفارت کانادا در تهران، نماينده
ايرانی تبار پارلمان محلی اونتوريو در کانادا، با ارسال نامه ای به وزير
مهاجرت و شهروندی اين کشور، به اين اقدام اعتراض کرده است.
رادیو فردا در گفت وگو با رضا مريدی نماينده پارلمان محلی اونتاريو در کانادا از وی پرسيده است ابتدا در باره محتوای نامه اش توضيح دهد.
در واقع نکته اصلی که مطرح کردم اين بود که تصميمی که وزير مهاجرت کانادا گرفته است که بر اساس آن بخش صدور ويزای توريستی در سفارت کانادا در تهران را عملا منحل کرده اند، و خدمات اين بخش را به آنکارا در ترکيه منتقل کرده اند، کار درستی نيست و من به اين موضوع اعتراض کرده و گفتم که اين مشکل بزرگی برای خانواده های ايرانی خواهد بود.
به خصوص در شرايط فعلی که ارزش پول ايران به شدت کاهش پيدا کرده است و تقريبا نصف شده است و آنهايی که می خواهند به کانادا بيايند تا فاميل ، دوستان يا اعضای خانواده هايشان را ببينند بايد متحمل هزينه زيادی بشوند تا از ايران به ترکيه بروند، چند روزی آنجا بمانند تا تشريفات مربوطه طی شود و بتوانند ويزا بگيرند و باز به ايران برگردند و آنجا دوباره باز هم بليطشان را برای کانادا رزرو کنند.
نتيجتا هزينه زيادی برای بازديد کنندگان کانادا ايجاد می کند و اغلب اينها کسانی هستند که بستگانشان در کانادا به سر می برند ، همان طور که شما هم می دانيد حداقل ۱۵۰ هزار نفر ايرانی در کشور کانادا زندگی می کنند و گاه گدار بستگانشان به ديدارشان می روند و برخی مواقع ممکن است که اين ديدارها، آخرين ديدارهايشان باشد.
دولت کانادا علت تعطيلی بخش صدور ويزای کانادا در تهران را «صرفه جويی در مخارج » اعلام کرده است.به تصور شما اين تصميم زمينه های اقتصادی دارد يا زمينه های سياسی؟
ظاهرا گفته اند که علت آن اقتصادی است. ولی حقيقا برای من قابل قبول نيست. دولت کانادا با بودجه عظيمی که در اختيار دارد، صرف مقداری هزينه برای بخش صدور ويزا در سفارت خودش در تهران در مقابل کل بودجه وزارت خارج کانادا رقمی است مثل يک قطره در اقيانوس.
من فکر می کنم که پشت سر اين ماجرا مسائل سياسی مطرح است. ولی مسائل سياسی را در بخشنامه ای که در اين مورد صادر شده، عنوان نکرده اند و فقط به موضوع اقتصادی ماجرا اشاره کرده اند.
همان طور که اشاره کرديد با اين تصميم خانواده های بسياری از ايرانيان مقيم کانادا که می خواهند سفر کنند، متحمل هزينه های بيشتری خواهند شد.
شما آيا در نظر داريد که در نامه خودتان به اين مسئله هم اشاره کنيد؟
من به طور کلی در اين نامه به اين موضوع اشاره کرده ام و اميدوارم که آقای وزير مهاجرت با من تماس بگيرند. چون بنده ايشان را شخصا می شناسم و ايشان هم بنده را شخصا می شناسند و من اميدوارم که بتوانيم در اين مورد يک بحث و گفت و گوی شفاهی هم داشته باشيم.
تا من بتوانم اين جزييات را به صورت شفاهی هم به ايشان اطلاع دهم تا اينکه يا تصميمشان را تغيير بدهند و يا اينکه شرايطی را به وجود بياورند که ديگر نيازی به مهاجرت ايرانی ها به کانادا وجود نداشته باشد.
نکته ای که هست اين است که گمان می کنم از تهران و ساير شهرهای ايران به مقصد آنکارا پرواز مستقيم وجود ندارد.
به همين دليل هم متقاضيان ويزای کانادا بايد بروند استانبول و از آنجا به آنکارا پرواز کنند. خيلی بايد هم دردسرهای زيادی را متحمل بشوند وهم هزينه های ناخواسته زيادی را بايد صرف کنند تا بتوانند برای کانادا ويزا بگيرند.
توصيه شما به خانواده های ايرانيانی که در ايران زندگی می کنند و قصد سفر به کانادا را دارند به طور دقيق چيست؟
در شرايط فعلی ما هيچ اطلاعی نداريم که تصميم بعدی دولت کانادا در اين مورد چه خواهد بود. بنابر اين من حقيقتا هيچ توصيه خاصی در اين مورد نمی توانم انجام بدهم.
ولی از طرف ديگر اينجا به ايرانيان مقيم کانادا يا کانادايی های ايرانی تبار توصيه می کنم که با نماينده پارلمان در محل زندگی خودشان صحبت کنند اگر می شود به آنها يا به طور مستقيم به وزير مهاجرت نامه بنويسند و در اصل ادامه اقداماتی را که من به عنوان نماينده پارلمان آغاز کرده ام ، به سهم خودشان دنبال کنند.
رادیو فردا در گفت وگو با رضا مريدی نماينده پارلمان محلی اونتاريو در کانادا از وی پرسيده است ابتدا در باره محتوای نامه اش توضيح دهد.
در واقع نکته اصلی که مطرح کردم اين بود که تصميمی که وزير مهاجرت کانادا گرفته است که بر اساس آن بخش صدور ويزای توريستی در سفارت کانادا در تهران را عملا منحل کرده اند، و خدمات اين بخش را به آنکارا در ترکيه منتقل کرده اند، کار درستی نيست و من به اين موضوع اعتراض کرده و گفتم که اين مشکل بزرگی برای خانواده های ايرانی خواهد بود.
به خصوص در شرايط فعلی که ارزش پول ايران به شدت کاهش پيدا کرده است و تقريبا نصف شده است و آنهايی که می خواهند به کانادا بيايند تا فاميل ، دوستان يا اعضای خانواده هايشان را ببينند بايد متحمل هزينه زيادی بشوند تا از ايران به ترکيه بروند، چند روزی آنجا بمانند تا تشريفات مربوطه طی شود و بتوانند ويزا بگيرند و باز به ايران برگردند و آنجا دوباره باز هم بليطشان را برای کانادا رزرو کنند.
نتيجتا هزينه زيادی برای بازديد کنندگان کانادا ايجاد می کند و اغلب اينها کسانی هستند که بستگانشان در کانادا به سر می برند ، همان طور که شما هم می دانيد حداقل ۱۵۰ هزار نفر ايرانی در کشور کانادا زندگی می کنند و گاه گدار بستگانشان به ديدارشان می روند و برخی مواقع ممکن است که اين ديدارها، آخرين ديدارهايشان باشد.
دولت کانادا علت تعطيلی بخش صدور ويزای کانادا در تهران را «صرفه جويی در مخارج » اعلام کرده است.به تصور شما اين تصميم زمينه های اقتصادی دارد يا زمينه های سياسی؟
ظاهرا گفته اند که علت آن اقتصادی است. ولی حقيقا برای من قابل قبول نيست. دولت کانادا با بودجه عظيمی که در اختيار دارد، صرف مقداری هزينه برای بخش صدور ويزا در سفارت خودش در تهران در مقابل کل بودجه وزارت خارج کانادا رقمی است مثل يک قطره در اقيانوس.
من فکر می کنم که پشت سر اين ماجرا مسائل سياسی مطرح است. ولی مسائل سياسی را در بخشنامه ای که در اين مورد صادر شده، عنوان نکرده اند و فقط به موضوع اقتصادی ماجرا اشاره کرده اند.
همان طور که اشاره کرديد با اين تصميم خانواده های بسياری از ايرانيان مقيم کانادا که می خواهند سفر کنند، متحمل هزينه های بيشتری خواهند شد.
شما آيا در نظر داريد که در نامه خودتان به اين مسئله هم اشاره کنيد؟
من به طور کلی در اين نامه به اين موضوع اشاره کرده ام و اميدوارم که آقای وزير مهاجرت با من تماس بگيرند. چون بنده ايشان را شخصا می شناسم و ايشان هم بنده را شخصا می شناسند و من اميدوارم که بتوانيم در اين مورد يک بحث و گفت و گوی شفاهی هم داشته باشيم.
تا من بتوانم اين جزييات را به صورت شفاهی هم به ايشان اطلاع دهم تا اينکه يا تصميمشان را تغيير بدهند و يا اينکه شرايطی را به وجود بياورند که ديگر نيازی به مهاجرت ايرانی ها به کانادا وجود نداشته باشد.
نکته ای که هست اين است که گمان می کنم از تهران و ساير شهرهای ايران به مقصد آنکارا پرواز مستقيم وجود ندارد.
به همين دليل هم متقاضيان ويزای کانادا بايد بروند استانبول و از آنجا به آنکارا پرواز کنند. خيلی بايد هم دردسرهای زيادی را متحمل بشوند وهم هزينه های ناخواسته زيادی را بايد صرف کنند تا بتوانند برای کانادا ويزا بگيرند.
توصيه شما به خانواده های ايرانيانی که در ايران زندگی می کنند و قصد سفر به کانادا را دارند به طور دقيق چيست؟
در شرايط فعلی ما هيچ اطلاعی نداريم که تصميم بعدی دولت کانادا در اين مورد چه خواهد بود. بنابر اين من حقيقتا هيچ توصيه خاصی در اين مورد نمی توانم انجام بدهم.
ولی از طرف ديگر اينجا به ايرانيان مقيم کانادا يا کانادايی های ايرانی تبار توصيه می کنم که با نماينده پارلمان در محل زندگی خودشان صحبت کنند اگر می شود به آنها يا به طور مستقيم به وزير مهاجرت نامه بنويسند و در اصل ادامه اقداماتی را که من به عنوان نماينده پارلمان آغاز کرده ام ، به سهم خودشان دنبال کنند.
از شهر حمص سوریه گزارش می رسد که آتش باران سنگین ارتش سوریه علیه مخالفان دولت بشار اسد در این شهر ادامه دارد.
روز چهارشنبه نهم مه (۲۰ اردیبهشت) مخالفان دولت
سوریه از شهر حمص گزارش کردند که با وجود حدود یکماه از آغاز طرح آتش بس در
این کشور، نیروهای ارتش به گلوله باران شدید این شهر ادامه داده اند.این در حالی است که یازده نفر از ناظران صلح سازمان ملل و اتحادیه عرب در این شهر سوریه حضور دارند. حمص از زمان آغاز ناآرامی ها در سوریه همواره یکی از مراکز اصلی اعتراضات بوده است.
همزمان گزارشگر بی بی سی که به همراه ناظران صلح سفر می کند، می گوید اجرای آتش بس در سوریه "غیر ممکن" به نظر می رسد چرا که هر دو طرف درگیر به طور مکرر آن را نقض می کنند.
روز چهارشنبه همچنین در نزدیکی خودروی سربازان اسکورت کننده خودروی ناظران صلح سازمان ملل در سوریه و به هنگام بازدید آنها از شهر درعا در جنوب این کشور، یک بمب کنار جادهای منفجر شد.
دست کم شش سرباز ارتش سوریه که این ناظران را همراهی میکردند، در جریان این انفجار زخمی شدند.
فعالان مخالف دولت سوریه میگویند دولت مسئول این انفجار بوده تا ناظران صلح را از ماموریت خود بازدارد اما دولت سوریه تا کنون حملاتی از این دست را به مخالفان مسلح خود نسبت داده است.
این بمب کنار جادهای پس از عبور خودروی حامل ناظران سازمان ملل منفجر شد.
هیچ یک از ناظران سازمان ملل نیز زخمی نشدهاند.
ناظران سازمان ملل در چارچوب طرح صلح سازمان ملل و اتحادیه عرب برای پایان دادن به خشونتها در سوریه به این کشور اعزام شدهاند.
در حال حاضر نزدیک به سی ناظر در سوریه حضور دارند اما قرار است تعداد این ناظران افزایش یابد.
حضور این ناظران تا کنون تاثیر چندانی در پایان دادن به خشونتها نداشته است.
شهر درعا که امروز این بمب کنار جادهای در آن منفجر شد، جایی است که تظاهرات ضد دولتی علیه بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه از آن آغاز شد.
در ماه مارس سال گذشته اعتراضها از این شهر آغاز شد و اندک اندک به شهرهای حمص و حماة کشیده شد.
طبق طرح صلح کوفی عنان، نماینده سازمان ملل و اتحادیه عرب، توافقنامه آتشبسی از ۱۲ آوریل در سوریه به اجرا در آمده است.
از آن زمان میزان خشونتها در این کشور کاهش یافته است.
اما ناظران صلح سازمان ملل در سوریه که به تازگی فعالیتهای خود را آغاز کردهاند، از ادامه خشونتها در این کشور خبر داده و گفتهاند که هر دو طرف با نقض تعهدات خود، کماکان به استفاده از سلاحهای سنگین در مناطق مسکونی ادامه میدهند.
مقامهای رسمی دولت بشار اسد میگویند گروههای "تروریستی" مورد حمایت خارجیان، مسئول خشونتها و کشتار بیش از ۲۴۵۰ غیرنظامی و ۱۳۴۰ سرباز از زمان آغاز تظاهرات ضد دولتی در این کشور در ماه مارس ۲۰۱۱ هستند.
سازمان ملل میگوید بیش از ۹ هزار نفر تا کنون در خشونتهای این کشور کشته شدهاند.
آیت الله حسین وحید خراسانی از
توزیع کتابهایی که به گفته او زندگی حضرت فاطمه، دختر پیامبر اسلام را به
روایت مسلمانان سنی مذهب بیان میکند به شدت انتقاد کرد و گفت: "این مملکت
وزارت ارشاد ندارد بلکه وزارت اضلال دارد".
آیت الله حسین نوری همدانی نیز گفته است: "طبق
خبرهای واصله به ما در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، کتاب هایی علیه
ولایت و حضرت زهرا توزیع می شود... کتاب هایی در این نمایشگاه وجود دارد که
شهادت حضرت زهرا را افسانه معرفی می کند".آیت الله وحید خراسانی و آیت الله نوری همدانی هر دو از مراجع تقلید شیعه در قم هستند.
بسیاری از روحانیان شیعه معتقدند که حضرت زهرا در اثر صدماتی که در جریان حمله مخالفان همسرش، حضرت علی (امام اول شیعیان) به خانه آنها متحمل شده بود "شهید" شده است.
اما روحانیان سنی عمدتا معتقدند که روایت مذکور از تاریخ نادرست است و دختر پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.
آیت الله وحید خراسانی که در سال های اخیر در چند مورد دیگر هم از عملکرد حکومت انتقاد کرده بود، با اشاره به توقیف کتابهای مذهبی حجاج شیعه ایرانی توسط مأموران وهابی عربستان سعودی، گفت: "آنوقت در این بازار کتاب، نمایشگاه کتاب، با این وزارت اظلال، وهابی ها آزادانه کتاب زندگی زهرا به طریق اهل سنت را به شیعیان می فروشند. این ذلت است یا نه؟ عزت وهابیت است یا نه؟ تو که نوکر آن وهابی هستی، که آن وهابی نوکر انگلیس است، تو [که] عامل او هستی چطور دم از ارشاد این امت می زنی؟"
او وزارت ارشاد ایران را "عامل فروش کتب ضاله" توصیف کرد و گفت: "چنین مردمی صلاحیت امام زمان دارد؟"
سخنان آقای وحید خراسانی را سایت های شیعه نیوز و شفقنا منتشر کرده اند که اخبار مراجع و محافل شیعه مذهب را پوشش می دهند.
سالگرد حضرت فاطمه تا چند سال پیش، از جمله در دوران رهبری آیت الله روح الله خمینی، به نام "وفات حضرت فاطمه" در تقویم های رسمی ایران ثبت می شد، اما از بیش از یک دهه پیش و در پی فشارهای بعضی از روحانیون سنتی به "شهادت حضرت فاطمه" تغییر یافته و تعطیل عمومی اعلام شده است.
بحث بر سر نحوه مرگ حضرت فاطمه از جمله مسائلی است که عامل اختلاف میان مسلمانان شیعه و مسلمانان سنی تلقی می شود.
آیت الله علی خامنه ای، رهبر فعلی جمهوری اسلامی هم مانند آیت الله خمینی، معمولا تلاش می کند از دامن زدن به این اختلافات بپرهیزد.
بنا به تحقیقی که دانشمندان
اقیانوسشناس موسسه اسکریپس انجام دادهاند شمار خرده پلاستیکهای شناور در
شمال شرقی اقیانوس آرام طی ۴۰ سال گذشته تقریبا صد برابر شده است.
میریام گولداشتاین، از پژوهشگران این موسسه به بیبیسی میگوید: "ما انتظار نداشتیم به چنین نتیجهای برسیم".پلاستیکهایی که در اقیانوس تهنشین نشوند، به وسیله نور خورشید و امواج خرد و شکسته میشوند.
یک نگرانی واضح خورده شدن این ریزههای پلاستیک توسط موجودات دریایی است، اما تیم پژوهشی اسکریپس به نتیجه دیگری نیز دست یافتند که شاید توقعش نمیرفت.
خردههای پلاستیک تخمریزی را برای "پاتیناژباز دریایی" (نوعی حشره از راسته نیمبالان، با اسم علمی هالوباتس سریسئوس) آسانتر میکنند.
این حشرات برای تخمریزی به یک سطح شناور نیاز دارند، و معمولا از پر پرندگان، تودههای قیر و یا چیزهایی از این دست برای این منظور استفاده میکنند. اما پلاستیکهای شناور بر اقیانوس آرام به کمکی بزرگ برای زاد و ولد این موجودات بدل شدهاند.
بنا به پژوهش اسکریپس همبستگی معناداری میان شمار قطعات پلاستیک شناور و کثرت هالوباتس سریسئوس وجود دارد.
ضایعات پلاستیک شمال اقیانوس آرام به یک نگرانی دائمی بدل شده است.
چرخه طبیعی آب مجموعههای بزرگی از زباله را با عمری دراز گرد میآورد که گاهی به آنها "وصلههای زباله" میگویند. یکی از این مجموعههای بزرگ زباله بین هاوایی و کالیفرنیا قرار دارد.
خانم گولداشتاین میگوید هالوباتسها گرایش دارند که در اطراف این تودهها تجمع کنند.
مطابق گزارشی دیگر بیش از ۹% ماهیهای این منطقه ضایعات پلاستیکی در شکم دارند. این گزارش تخمین میزند که ماهیها سالیانه چیزی بین ۱۲ تا ۲۴ هزار تن پلاستیک میخورند.
اقیانوسشناسان میگویند که به جز مسمومیت موجودات زنده میبایست عوارض کلان زبالههای پلاستیکی بر زیستبوم را نیز سنجید.
فاطمه قربان، معاون آموزش ابتدایی
وزیر آموزشوپرورش ایران، از ممنوعیت ورود لوازمالتحریر "غیر ایرانی" و
"غیراسلامی" به مدارس از مهرماه امسال خبر داد.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، خانم
قربان گفت: "آموزش و پرورش برای ترویج فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و همچنین
جلوگیری از ورود فرهنگ و شخصیتهای انیمیشنی غربی به داخل مدارس، از سال
تحصیلی جدید ورود هرگونه لوازمالتحریر اعم از کتاب، دفتر، کیف، مداد و
سایر لوازم مورد نیاز دانشآموزان که طرحها و آرمهای غیرایرانی و
غیراسلامی داشته باشد، جلوگیری میکند."خانم قربان "ترويج و ارائه فرهنگ ايثار و شهادت" را جايگزين مناسبی براي "تبليغات رنگارنگ فرهنگ غرب" دانست.
او یکی از برنامههای "سند تحول" را ترویج فرهنگ اسلامی ـ ایرانی و ارتقاء آن در بین دانشآموزان عنوان کرد و خانوادهها را موظف دانست که فرزندان خود را با "آگاهسازی"، به استفاده از لوازمالتحریری که نقوش آن متناسب با فرهنگ ایرانی و اسلامی است "متقاعد کنند."
سند تحول راهبردی نظام تربیت رسمی و عمومی جمهوری اسلامی ایران سال گذشته به تصویب اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و برای اجرا به آموزش و پرورش ابلاغ شد.
حمیدرضا حاجی بابایی هفته پیش با بیان اینکه "مبانی فلسفی" سند تحول آموزش و پرورش برگرفته از "آموزههای قرآنی، سیره پیامبر اعظم و ائمه معصومین" است، گفت: "با اجرای سند تحول آموزش و پرورش شاهد تحول در کتب درسی، نوع نگاه به دانشآموز و درس، روابط خانواده، مدرسه و دانشآموز خواهیم بود."
تغییرات همه جانبه
مسئولان آموزش و پرورش می گویند که اجرای سند تحول تغییرات محتوایی و شکلی فراوانی را در نظام آموزشی به دنبال خواهد داشت.به گفته فاطمه قربان، "در ایران سال ۱۴۰۴ دانشآموز ایرانی باید الگوی شایسته منطقه و بلکه جهان باشد. بنابراین نه تنها در بحث محتوا و ساختار نظام آموزشی به دنبال ارائه الگوی داخلی و اجرای آن هستیم بلکه در مورد آموزش فرهنگی دانشآموزان نیز به دنبال ارائه الگوهای مناسب از سرمایههای عظیم کشور هستیم."
تفکیک جنسیتی در مهدهای کودک و دوره های پیش دبستانی، محرم سازی مدارس دخترانه ایران و استخدام ۴۰۰ روحانی در آموزش و پرورش ایران از جمله وعده هایی است که در راستای اجرای سند تحول، طی یک سال گذشته از سوی آموزش و پرورش منتشر شده است.
ممنوعیت تبلیغات محصولات خارجی
مسئولان حکومت ایران همواره بر هویت ایرانی - اسلامی تاکید می کنند و می کوشند که فضاهای شهری را از واژه ها و نمادهای غیر ایرانی و غیراسلامی پاکسازی کنند.اواخر سال گذشته، پلیس ایران به منظور مقابله با آنچه جنگ نرم غرب خوانده می شود، فروش عروسکهای باربی در اسباب بازی ها را ممنوع کرد.
هفته گذشته نیز، منصور واعظی، دبیر شورای فرهنگ عمومی ایران، با اشاره به مصوبه ای که به وزارت ارشاد ابلاغ شده، گفت: "از این پس هیچ محصول غیرایرانی که مشابه ایرانی دارد، مجاز به تبلیغ شهری نیست."
بر اساس این مصوبه، کالاهای ایرانی که نام خارجی دارند، نمی توانند در فضاهای شهری تبلیغات داشته باشند.
۹ مرد که در منچستر محفلی برای سوءاستفاده جنسی از دختران نوجوان ترتیب داده بودند، به زندان محکوم شدند.
این افراد که کمسنترین قربانیانشان ۱۳ سال داشته است، به حبسهایی بین ۴ تا ۱۹ سال محکوم شدهاند.این مردان بابت جرایمی چون دسیسهچینی برای سوءاستفاده جنسی از کودکان و همچنین تجاوز مجرم شناخته شدهاند.
محکومین که بین ۲۴ تا ۵۹ سال سن دارند، پنج دختر را با مشروبات الکلی و مواد مخدر فریفته و برای سوءاستفاده جنسی "به گردش میبردهاند".
البته پلیس بر این باور است که شمار قربانیان به ۴۷ تن میرسد.
مطابق آنچه به هیئت منصفه گفته شده، برخی از دختران مورد ضرب و شتم قرار گرفته و وادار میشدند که "چندین بار در هفته" و "با چندین مرد در یک روز" رابطه جنسی برقرار کنند.
دختری دیگر نیز گفت: "در حالی که از شدت مستی روی تخت استفراغ میکرده است"، دو مرد او را مورد تجاوز قرار دادهاند.
در دادگاه بسیاری از متهمان گفتند نمی دانستند که دختران به سن قانونی نرسیده بودند.
ملاحظات قومی-نژادی
هشت تن از این مردان اصالتا اهل پاکستان و یکی از آنها نیز اهل افغانستان بوده است. این در حالی است که دختران قربانی همه اصالتا انگلیسی سفیدپوست بودهاند.این امر به تظاهرات گروههای راست افراطی و ضدمهاجرین انجامیده است.
در ماه فوریه حدود صد نفر از جوانان انگلیسی در نزدیکی اغذیهفروشیهایی که تجاوزها در آنها صورت گرفته بود، دست به تظاهرات زدند. این اعتراضات به خشونتهایی انجامید که به گفته پلیس "اعضای بیگناه جامعه" را هدف قرار میداد.
پلیس اصرار دارد که تجاوزها به منظور کامجویی جنسی انجام میشدهاند و هیچ انگیزه نژادی در پس آنها نبوده است؛ دختران قربانی به واسطه موقعیت آسیبپذیرشان هدف قرار گرفتهاند و نه نژادشان.
البته به گفته او در بازتاب نقش مردان "آسیایی" در این پرونده اغراق شده است.
اما کسانی هم هستند که به رفع مشکل خوشبینند.
پدر پل دالی، روحانی کلیسای کاتولیک سالفورد، میگوید: "شهر ما همیشه از مردمی با نژادهای مختلف، ادیان متفاوت و از جاهای گوناگون جهان استقبال کرده است. اتفاقی که افتاده بسیاری از ما را حیرتزده کرده است اما شاید همین شوک ما را قویتر از قبل کند".
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا می گوید که به نظر او همجنس خواهان باید اجازه داشته باشند که ازدواج کنند.
آقای اوباما روز چهارشنبه ۹ مه (۲۰ اردیبهشت) به
شبکه ای بی سی گفت: "برای من این موضوع مهم بود که نظر شخصی خودم رو اعلام
کنم و بگم که از نظر من دو فرد همجنس باید بتوانند (در صورت تمایل) با هم
ازدواج کنند".بدین ترتیب نام باراک اوباما به عنوان نخستین رئیس جمهوری آمریکا که علنا از ازدواج همجنسگرایان در این کشور حمایت کرده ثبت خواهد شد.
او با ابراز علنی عقیده اش در این مورد، به ماهها ابهام و گمانه زنی در این زمینه خاتمه داد و تنها چند روز پس از اظهار نظر جو بایدن، معاون رئیس جمهوری، از ازدواج همجنسگرایان حمایت کرد.
آقای بایدن هم در یک اظهار نظر صریح گفته بود که از قانونی شدن ازدواج همجنسگرایان در آمریکا حمایت می کند.
با این وجود، نظرات رئیس کاخ سفید و معاون اول او به معنی توافق عمومی در آزادی ازدواج همجنس خواهان نیست. نظر سنجی های موسسه معتبر گالوپ نشان می دهد که مردم آمریکا در این مورد کاملا به دو دسته تقسیم شده اند.
گالوپ روز گذشته اعلام کرد که یک نظرسنجی جدید این موسسه از موافقت ۵۰ درصد مردم آمریکا با ازدواج همجنسگرایان حکایت دارد.
چنین نتایجی اگرچه بیانگر افزایش تغییر نگرش آمریکاییان نسبت به دگرباشان جنسی است اما همزمان نشان می دهد که حدود نیمی از مردم این کشور هنوز با پذیرش چنین بینشی موافق نیستند.
سخنان امروز آقای اوباما تنها ساعاتی پس از تصویب قانونی جدید در ایالت کارولینای شمالی مطرح شد که طی آن قانون منع ازدواج همجنسگرایان در داخل این ایالت به اجرا درآمد.
مطابق قانون اساسی آمریکا، ایالت های مختلف می توانند در مورد قوانینی این چنین یا صدور حکم اعدام مستقلا و بر اساس وفاق عمومی ساکنان آن ایالت قانوگذاری کنند.
در همین حال، میت رامنی پیشتاز انتخابات درون حزبی جمهوریخواهان و نامزد احتمالی این حزب برای رقابت با باراک اوباما در پاییز امسال، علنا مخالفت خود با ازدواج همجنسگرایان را اعلام کرده است.
آقای رامنی هم روز چهارشنبه (۹ مه) به شبکه فاکس نیوز گفت که او از ازدواج همجنسگرایان در آمریکا حمایت نمی کند و با آن مخالف است.
بدین ترتیب، یکبار دیگر با نزدیک شدن زمان برگزاری انتخابات در آمریکا موضوع حقوق دگرباشان جنسی مورد مناقشه دو حزب اصلی دموکرات و جمهوریخواه قرار می گیرد.
در نزدیکی خودروی سربازان اسکورت
کننده خودروی ناظران صلح سازمان ملل در سوریه هنگام بازدید آنها از شهر
درعا در جنوب این کشور، یک بمب کنار جادهای منفجر شده است.
حداقل شش سرباز ارتش سوریه که این ناظران را همراهی میکردند، زخمی شدهاند.فعالان مخالف دولت سوریه میگویند دولت مسئول این انفجار بوده تا ناظران صلح را از ماموریت خود بازدارد اما دولت سوریه تا کنون حملاتی از این دست را به مخالفان مسلح خود نسبت داده است.
این بمب کنار جادهای پس از عبور خودروی حامل ناظران سازمان ملل منفجر شد.
ژنرال رابرت مود، فرمانده ناظران صلح سازمان ملل که در این خودرو بود، آسیبی ندیده است.
هیچ یک از ناظران سازمان ملل نیز زخمی نشدهاند.
شاهدان عینی گفتهاند که شیشههای خودرو شکسته است.
هنوز مشخص نیست چه فرد یا گروهی در این انفجار دست داشته است.
خبرنگار خبرگزاری آسوشیتدپرس که با هیات ناظران سازمان ملل به درعا سفر کرده گفته است انفجار این بمب، شیشه خودروی نظامی حامل ناظران را شکست و باعث شد دود غلیظ سیاه رنگی خودرو را فرا گیرد.
لیز دوست، خبرنگار بی بی سی نیز که به شهر حمص سفر کرده بود، گفته است در این شهر به رغم توافقنامه آتشبس دولت و مخالفان، تیراندازیهای مدام صورت میگیرد.
او که یک شب را در شهر حمص سپری کرده، میگوید صدای شلیک سلاحهای سنگین را نیز شنیده است.
خبرنگار بی بی سی میگوید ناظران سازمان ملل در شهر حضور دارند و به گشتزنی مشغولند اما بیشتر شهر خالی از سکنه است.
ناظران سازمان ملل در چارچوب طرح صلح سازمان ملل و اتحادیه عرب برای پایان دادن به خشونتها در سوریه به این کشور اعزام شدهاند.
در حال حاضر نزدیک به سی ناظر در سوریه حضور دارند اما قرار است تعداد این ناظران افزایش یابد.
حضور این ناظران تا کنون تاثیر چندانی در پایان دادن به خشونتها نداشته است.
شهر درعا که امروز این بمب کنار جادهای در آن منفجر شده، جایی است که تظاهرات ضد دولتی علیه بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه از آن آغاز شد.
در ماه مارس سال گذشته اعتراضها از این شهر آغاز شد و اندک اندک به شهرهای حمص و حماة کشیده شد.
طبق طرح صلح کوفی عنان، نماینده سازمان ملل و اتحادیه عرب، توافقنامه آتشبسی از ۱۲ آوریل در سوریه به اجرا در آمده است.
از آن زمان میزان خشونتها در این کشور کاهش یافته است.
اما ناظران صلح سازمان ملل در سوریه که به تازگی فعالیتهای خود را آغاز کردهاند، از ادامه خشونتها در این کشور خبر داده و گفتهاند که هر دو طرف با نقض تعهدات خود، کماکان به استفاده از سلاحهای سنگین در مناطق مسکونی ادامه میدهند.
مقامهای رسمی دولت بشار اسد میگویند گروههای "تروریستی" مورد حمایت خارجیان، مسئول خشونتها و کشتار بیش از ۲۴۵۰ غیرنظامی و ۱۳۴۰ سرباز از زمان آغاز تظاهرات ضد دولتی در این کشور در ماه مارس ۲۰۱۱ هستند.
سازمان ملل میگوید بیش از ۹ هزار نفر تا کنون در خشونتهای این کشور کشته شدهاند.
ایرج زهری، منتقد و کارگردان
تئاتر ایران، شامگاه چهارشنبه (نهم مه) در منزل خود در شهر بوخوم (غرب
آلمان) درگذشت. او در چند ماه آخر زندگی با سرطان خون دست و پنجه نرم
میکرد و هنگام مرگ ۷۹ سال داشت.
ایرج زهری در سالهای پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ به عنوان منتقد، مدرس و کارگردان تئاتر در ایران شهرتی به سزا داشت.ایرج زهری با "دانشکده هنرهای دراماتیک"، "شورای تئاتر" و "واحد نمایش" در "تلویزیون ملی ایران"، مجله تماشا و سازمان "جشن هنر" شیراز همکاری نزدیک داشت.
یک زندگی برای تئاتر
ایرج زهری در سال ۱۳۱۱ در تهران به دنیا آمد. پدر او عبدالحمید زهری، وکیل دادگستری و روزنامهنگاری پرتلاش بود.او در ۲۲ مرداد ۱۳۲۲ در سن ۴۲ سالگی به طرزی مشکوک وفات یافت.
ایرج زهری در دبستان انوری و سپس دبیرستان ادیب تحصیل کرد. از کلاس هشتم (دوم دبیرستان در نظام قدیم) به دبیرستان رازی رفت که برخی از درسهای آن به زبان فرانسوی بود.
وی به خواست خانواده و برای فراگیری شغل وکالت و ادامه حرفه پدر، از سال ۱۳۳۲ در "دانشکده حقوق" دانشگاه تهران مشغول تحصیل شد، اما به زودی از درس و کلاس زده شد.
خود او در این باره مینویسد: "من که به قصد تحصیل حقوق آمده بودم، بر اثر فضای کر و کور و استادهای مرده و مهجور، چنان از حقوق بیزار شدم که از سال سوم رشته اقتصاد را انتخاب کردم و تنها فکر و ذکرم این شد که هرچه زودتر لیسانس صاحب مرده را بگیرم و از شر هرچه دانشگاه است راحت بشوم."
او رویداد فرخنده زندگی خود را در دوران تحصیل چنین توصیف میکند: "تنها اتفاق خوش و سرنوشتسازی که در طول زمان دانشجویی برایم روی داد، آشنایی با گروه تئاتر دانشگاه در پاییز سال ۱۳۳۳ بود."
او عشق به تئاتر را به دل گرفت و با خود عهد کرد که زندگی خود را وقف تئاتر کند. او تصمیم گرفت که برای فراگیری تئاتر به شیوه ای بنیادین و علمی به آلمان سفر کند: «با آن که یک کلمه آلمانی بلد نبودم، تابستان ۱۳۳۷ به عشق تحصیل در رشته تئاتر راهی مونیخ شدم. یا هو!»
از آن پس زندگی ایرج زهری با هنر تئاتر آمیخته شد. او پس از پایان تحصیلات در سال ۱۳۴۵ به ایران برگشت.
مترجمی پرکار و ورزیده
زندگی و کار ایرج زهری در ایران پس از انقلاب به بن بست افتاد. او به دليل دریافت حکم "انفصال دائم از خدمات دولتی" به آلمان مهاجرت کرد.او در تبعید نیز با وجود فشارهای فراوان، مشکلات و سختیها را تحمل کرد، اما به کاری جز تئاتر نپرداخت.
از آنجا که از فعالیت صحنهای دور مانده بود، بیشتر به کارهای پژوهشی و ترجمه متون نمایشی پرداخت.
ایرج زهری به زبانهای آلمانی و فرانسوی تسلط داشت. او دهها اثر نمایشی را به زبان فارسی ترجمه و منتشر کرده است، از جمله نمایشنامههایی از: گئورگ بوشنر، برتولت برشت، ارنست توللر، اوگوست استریندبرگ، داریو فو، هاینر مولر، کارل فالنتین، ژان تردیو و... بیشتر این آثار در ایران توسط "نشر قطره" و ناشران دیگر منتشر شدهاند.
اسلاومیر مروژک، نمایشنامهنویس برجسته لهستانی و فرناندو آرابال، درامنویس نامی اسپانیایی، حق ترجمه آثار خود به فارسی را به آقای زهری واگذار کرده بودند.
وی از اوایل دهه ۱۳۸۰ به ایران ببازگشت و کوشید با گروههای تئاتری، به ویژه جوانان علاقهمند به تئاتر همکاری کند.
ایرج زهری به ادبیات کلاسیک ایران عشق میورزید. اشعار زیادی از سخنوران بزرگ را در خاطر داشت و به مناسبت میخواند. او تار و تنبک میزد و صدایی خوش داشت و در جمع دوستان گاهی آواز نیز میخواند.
ایرج زهری خاطرات خود را با نثری شیوا و بیانی شیرین در کتابی به عنوان "یادها و بودها" منتشر کرده است. این کتاب نخست توسط انتشارات باران در سوئد و سپس در ایران با ویرایشی تازه توسط "نشر معین" منتشر شد.
ایرج زهری در مقدمه این کتاب نوشته است: "در طول بیش از چهل سال حضور در پهنهی هنر ایران، با چهرههای درخشانی از هنرمندان، هموطن و خارجی، آشنا شدم، دوست گرفتم، هم محبت بسیار و هم دشمنی بیاندازه دیدم. اهل ملاحظهکاری، پارتیبازی و زد و بند نبودم، با هنر راحتالحلقومی و هنرمندان آن میانه نداشتم، به کم راضی نبودم، نهتنها بر دیگران که بر خودم هم سخت میگرفتم و میگیرم. بدون رودربایستی، رک و پوستکنده، نظرم را میگفتم و حاضر بودم، سختترین انتقادها را گوش بگیرم و دربارهاش فکر کنم. طبیعی است که در کار بیاشتباه نبودم. هنر گنج است که بیرنج میسر نمیشود و نقد، ارزیابی و ارزشیابی است."
از ایرج زهری مقالات پژوهشی بسیار درباره درامنویسان اروپایی و همچنین نمایش سنتی ایران "تعزیه" باقی مانده است.
آخرین اثر ایرج زهری فرهنگی بزرگ در معرفی آثار نمایشی ایرانی و خارجی در زبان فارسی است. این کتاب قرار است توسط "نشر قطره" منتشر شود.
بهار سیاسی الجزایر دو دهه پیش
شروع شد، اما به زمستانی خونین انجامید. این تجربه به علاوه اقتصاد نفتی و
چند عامل دیگر سبب شدند که "بهارعربی" چندان بر گستره سیاسی الجزایر
تاثیرگذار نباشد. با این همه انتخابات مجلس کاملاً هم از تاثیرات این بهار
برکنار نمانده است.
بخش بزرگی از جهان عرب به شکلی درگیر با پیامدهای
"بهار عربی" است. حتی رژیمهای محافظهکار و نسبتاً باثباتی مانند مراکش
نیز خود را مجبور دیدهاند که اصلاحاتی را به اجرا بگذارند، اصلاحاتی که
مانند مصر و تونس قدرتگیری احزاب اسلامی و سهیمشدن بیشتر آنها در قدرت را
به دنبال داشته است.الجزایر اما از جمله مواردی است که به دلایل تاریخی، سیاسی و اقتصادی چندان از "بهار عربی" متاثر نشده و اوضاع کم و بیش در آن "آرام" است. از جمله نشانههای این "آرامش" هم برگزاری انتخابات مجلس الجزایر در سر موعد مقرر، در ۲۱ اردیبهشت امسال است. این در حالی است که شماری از همسایگان الجزایر تحت تاثیر بهار عربی ضرروی دیدهاند انتخابات مجلس را پیش از موعد برگزار کنند و حتی قانون اساسی جدید بنویسند یا قانون فعلی را اصلاح کنند و برای تصویب آن در تدارک همه پرسی باشند.
البته الجزایر با مشکلات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی متعددی دست به گریبان است و "آرامش" کنونی آن نیز نباید به عنوان رضایت عمومی تلقی شود. وضع صنعت و کشاورزی در الجزایر کساد است و ظرفیت چندانی برای اشتغال ایجاد نمیکنند. توریسم هم بر خلاف تونس و مصر، به دلیل محافظهکاری و انزوای سیاسی و فرهنگی رژیم هواری بومدین در سالهای پس از انقلاب ۱۹۶۲، به حاشیه رانده شده و نقشی در اقتصاد این کشور بازی نمیکند. بیکاری به ویژه در میان جوانان گسترده است و مشکل گرانی و کمبود مسکن هم از قشر متوسط تا اقشار ضعیفتر را تحت فشار قرار داده است.
جامعه الجزایر البته مانند سوریه موزاییکی نیست و گسلها و گسستهای قومی و مذهبی در آن محل چندانی از اعراب ندارند، اما رشد و توسعه در شمال و جنوب، و غرب و شرق یکسان نبوده و مشکل بربرها با عربها هم کم و بیش برجاست. این که به رغم همه این مشکلات حکومت الجزایر از تاثیرات بهار عربی مصون مانده دلایل متعددی دارد.
پرسشهای ناشی از یک بهار خونین
الجزایر بهار سیاسی خود را در سالهای آخر دهه ۱۹۸۰ تجربه کرد. این بهار و گشایشهای سیاسی ناشی از آن به قدرتگیری چشمگیر حزب اسلامی "جبهه نجات" در انتخابات سال ۱۹۹۰ منجر شد.ارتش اما این پیروزی را برنتابید و با انجام کودتایی آرام نتیجه انتخابات را باطل اعلام کرد و سران جبهه نجات را هم به زندان انداخت. مقابله مسلحانه جبهه نجات با این اقدام ارتش به جنگی داخلی منجر شد که ۱۰ سال به درازا کشید و ۲۰۰ هزار کشته برجای گذاشت.
جنگ داخلی یادشده عملا سلطه ارتش و نیروهای امنیتی را بر ساختار سیاسی الجزایر تحکیم و تقویت کرد و جامعه را اینک در زیر فشار گذاشتن حاکمان برای رفع انسدادها و گسترش فضای باز سیاسی به نوعی از احتیاطکاری سوق داده است.
در حال حاضر هرگونه تحرک سیاسی در الجزایر با این پرسش در پس ذهنها روبروست که آیا مقابله جدی با حاکمان روندهای دردناک بیست سال پیش را زنده نخواهد کرد و اصولا چه گزینه و آیندهای قابل تصور است؟
پرسشی که تحولات منفی لیبی و مصر هم بر دشواری پاسخدادن به آن میافزایند. از همین رو در سال گذشته اکثر صنوف و کارکنان بخشهای مختلف اداری و اقتصادی الجزایر به خیابان آمده و خواهان بهبود وضع زندگیاشان شدهاند، بدون آن که نسبت به یکدیگر حمایت و همبستگی اعلام کنند یا حتی مطالبات سیاسی ولو کمرنگ هم در این برآمدها جایی داشته باشد.
ضربهگیری به نام درآمد نفت
در اوایل بهار عربی که گروههایی از مردم الجزایر در دستههای چند هزار نفری با خواستهای سیاسی به خیابان میآمدند، دولت با بسیج تام و تمام، بعضا با نیرویی چند برابر تظاهرکنندگان، به مصاف آنها میرفت و با ارعاب از هر گونه شکلگیری تظاهرات گستردهتر جلوگیری میکرد، تاکتیکی که ظاهرا هم ناموفق نبود.بهای بالای نفت و گاز در بازارهای بینالمللی هم در کمتاثیر ماندن بهار عربی در الجزایر نقش عمدهای داشته است. خزانه الجزایر از رهگذر دلارهای نفتی در ظرف دو سه سال اخیر پر و پیمان بوده و دولت توانسته با یارانههای گسترده، با اعطای وامهای کم بهره، با به راهانداختن پروژههای شهری و اجتماعی، سرمایهگذاری در بخش آموزش و با واردات گسترده کالا برای مقابله با گرانی کالاها، عملا به نوعی جامعه الجزایر را "تطمیع" و آرام کند. این امر نیز به سهم خود باعث شده که خواستهای مبنی بر تقویت مشارکت در تصمیمگیریهای سیاسی در سایه بمانند و دولت قدرت خود را از نوسان و لرزش در امان نگه دارد.
الجزایر به لحاظ مواد غذایی تا ۸۵ درصد به واردات از خارج وابسته است. این واردات به علاوه واردات سایر اقلام در سال گذشته میلادی با یک افزایش ۱۵ درصدی بر ۴۶ میلیارد دلار بالغ شد. اکثر مایحتاج عمومی مردم با یارانههای کلان و به قیمت نسبتاً ارزان به آنها فروخته میشود.
اپوزیسیون اسلامی به عنوان بخشی از حکومت
البته برخی اقدامات دولت در عرصه سیاسی هم در سرریزنشدن پرقدرت بهار عربی به درون الجزایر بیتاثیر نبودند. دولت سال گذشته پس از مدتها حالت فوقالعاده را در کشور لغو کرد، قانون احزاب اصلاح شد تا احزاب بیشتری امکان فعالیت پیدا کنند و قول اصلاح قانون اساسی در مجلسی که اینک انتخابات آن برگزار میشود نیز داده شده است.الجزایر در عین حال از ۲۵ سال پیش در نتیجه تلاطم سیاسی در آن در شمار جمهوریهای عربی نبوده که روسای جمهوری مادامالعمر یا موروثی داشته باشد. به خصوص در ۱۵ سال گذشته گزینش رئیس جمهور و نمایندگان مجلس بر خلاف تونس و لیبی و مصر نتیجه نوعی شبه انتخابات بوده است.
این رویکرد به علاوه اهمیت الجزایر برای غرب به لحاظ منابع انرژیاش و نیز همکاری گسترده سرویسهای امنیتی آن با کشورهای غربی در تعقیب و ضربهزدن به شبکه القاعده در شمال آفریقا همه و همه باعث شدهاند که غرب و به ویژه اتحادیه اروپا به ثبات حکومت الجزایر علاقهمندی خاصی داشته باشد و پیش یا پس از بهار عربی فشار چندانی را برای اصلاحات بیشتر متوجه آن نکند.
به عبارت دیگر، دولت الجزایر با درسگیری از انتخابات پرپیامد سال ۱۹۹۰ کوشیده است برخی گرایشهای اسلامی را در ساختار قدرت ادغام کند تا هم قدرت مانور و عمل اسلامگرایان رادیکال محدود شود و هم بخشهای مذهبیتر جامعه خود را با حکومت "بیگانه" نبینند. از همین رو، به رغم حضور همچنان سنگین "جبهه آزادیبخش ملی" و شاخه کوچک انشعابی از آن (حزب تجمع برای دموکراسی) در قدرت، از سال ۱۹۹۷حزب اسلامی "جنبش جامع صلح" به دبیرکلی ابوجره سلطانی نیز تا ژانویه امسال در دولت شریک بود. از جمله با پافشاری همین حزب بود که بحث قانون ورود ممنوعیت مشروبات الکلی به جریان افتاد و مخالفت آن، تلاش برای برخی اصلاحات و گشایشها در قانون خانواده را ناکام گذاشت.
تلاش برای جذب "آرای اسلامی خفته"
"جنبش جامع برای صلح" که از حمایت و همبستگی حزب نهضت، برنده انتخابات اخیر در تونس، برخوردار است، اوایل سال میلادی جاری در انتقاد به موضع مبهم دولت نسبت به تحولات تونس و لیبی و سوریه و در اعتراض به برخی از سیاستهای دیگر دولت از آن خارج شد و مخالفخوانی را آغاز کرد؛ با این امید که از بادی که اینک به سود احزاب اسلامی در منطقه وزیدن گرفته بینصیب نماند و بتواند در مقام اپوزیسیون آرا اعتراضی را به سوی خود جلب کند.این حزب اینک با دو حزب دیگر اسلامی، یعنی النهضه الجزایر و حزب اصلاح، "ائتلاف سبز" را تشکیل دادهاند تا در انتخابات پارلمانی روز ۲۱ اردیبهشت (۱۰ مه) بتوانند با کسب شمار قابل اعتنایی از ۴۶۲ کرسی مجلس، فراکسیونی قوی تشکیل دهند. اتئلاف سبز امیدوار است که "آرای اسلامی خفته" که از سال ۱۹۹۱ و ممنوعیت جبهه نجات تمایلی به مشارکت سیاسی نداشتهاند را به خود جلب کند. محافل رسمی رایی نزدیک به ۳۵ درصد را برای ائتلاف سبز پیشبینی میکنند و تجربه سال ۱۹۹۰ را محکی میدانند که جامعه را از گرایش شدید به سوی اسلامگرایان بازمیدارد.
البته ائتلاف سبز که از اختلافات درونی هم بری نیست خود را صرفا با احزاب دولتی مانند جبهه آزادیبخش ملی و حزب تجمع دمکراسی روبرو نمیبیند. احزاب مذهبی تازهتاسیس دیگری نیز میتوانند بخشی از آرای این ائتلاف را به خود اختصاص دهند. از جمله حزب نوبنیاد "عدالت و توسعه" به رهبری عبدالله جابالله که گرایشهای رادیکالتر اسلامی را نمایندگی میکنند رقیبی جدی برای ائتلاف سبز به شمار میرود. جابالله قبلا از رهبران ارشد دو حزب اصلاح و النهضه بوده و در انتخابات ریاست جمهوری سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۴ هم نامزد شده است.
از میان ۴۴ حزبی که این بار در انتخابات شرکت میکنند، ۲۱ حزب در پی قانون جدید احزاب شکل گرفته و به ثبت رسیدهاند. ۲۵ هزار نامزد انتخاباتی از این احزاب یا به صورت مستقل برای ورود به مجلس و تصاحب ۴۶۲ کرسی آن به رقابت می پردازند.
حزب معروف به "جبهه نیروهای سوسیالیستی" که رهبر آن، آیت احمد، اخیراً درگذشت نیز تحریم ۱۵ ساله انتخابات در الجزایر را پایان داده و قصد دارد در انتخابات پارلمانی پیش رو شرکت کند. در کنار این حزب، احزابی مانند حزب کارگر ( با گرایشهای تروتسکیستی) نیز از جمله نیروهای سکولار اپوزیسیون هستند که قصد دارند شانس خود را مجدداً در انتخابات بیازمایند و شمار کرسیهای خود را افزایش دهند. این در حالی است که حزب "جمعیت فرهنگ و دموکراسی" که عمدتا بربرهای الجزایر را نمایندگی میکند این بار بر خلاف گذشته قصد تحریم انتخابات را دارد.
متعددشدن شمار احزاب و جنب و جوش آنها برای کسب کرسیهای پارلمانی اما تا کنون تحرک محسوسی را در جامعه دامن نزده و شاید به دلایلی که در بالا به آنها اشاره شد، این بار نیز مشارکت انتخاباتی چندان چشمگیر نباشد.
نظارت خارجی بر انتخابات
یکی از نشانههای ولو معدود تاثیرگذاری بهار عربی بر ساخت سیاسی الجزایر، موافقت دولت با نظارت بینالمللی و منطقهای بر روند انتخابات است. قرار است ۵۰۰ ناظر از سازمان ملل، اتحادیه عرب، اتحادیه آفریقا، اتحادیه اروپا و نهادهایی مانند بنیاد کارتر بر انتخابات نظارت کنند که تحولی کمسابقه در تاریخ انتخاباتی الجزایر است. اپوزیسیون البته تا کنون بارها دولت را به تبعیض و تخلف در مسیر انتخابات متهم کرده است، ولی حضور ناظران دستکم در روزهای انتخابات این شانس را به وجود میآورد که اپوزیسیون تا حدودی آرای واقعی خود را صاحب شود. البته بروز احتمالی تقلب و عدم تایید احتمالی سلامت انتخابات از سوی ناظران هم شاید برای اپوزیسیون محملی مشروع در جهت اعتراض و واردکردن خیابان به معادلات سیاسی ایجاد کند."یکی از نشانههای ولو معدود تاثیرگذاری بهار عربی بر ساخت سیاسی الجزایر، موافقت دولت با نظارت بینالمللی و منطقهای بر روند انتخابات است"
مجلس کم قدرت، اما مهم
با این همه، رای مجلس در تصویب قانون اساسی تازه و نقشی که تریبونهای آن در روشنگری افکار عمومی بازی میکنند از آن میزان اهمیت برخوردار است که نمیتوان ترکیب مجلس آتی را امری السویه و فاقد اهمیت به حساب آورد. تشکیل دولتی احتمالی با سهم بالای اسلامگرایان در آن نیز، پدیده تازهای در حیات سیاسی الجزایر خواهد بود که به رغم تمرکز منابع اصلی قدرت در دست ارتش و رئیس جمهور و به رغم حضور محسوس احزاب سکولار، باز هم میتواند بر بستر محافظهکاری سنتی در کشور و در تاثیر و تاثرش با نیروهای اسلامی قدرت گرفته در تونس و لیبی و مراکش سیمای این منطقه را به میزان محسوسی متفاوت کند.این که چنین سیمایی که از بهار عربی حاصل شده به تقویت و تداوم دموکراسی در منطقه بیانجامد پرسشی است که پاسخ مثبت به آن چندان آسان نیست و باید منتظر زمان ماند.
نحوه برگزاری انتخابات مجلس و نتایج آن در الجزایر در عین حال میتواند بر رویکردها، یارگیریها و تحرکات اپوزیسیون برای دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۴ نیز بیاثر نماند. هم تبدیلشدن این انتخابات به یک انتخابات واقعیتر و کمتر نمایشی و هم جهتگیری عقیدتی و سیاسی رئیس جمهور بعدی نیز در شکلدادن به سیمای سیاسی الجزایر در دو سه سال آینده نقش عمدهای خواهند داشت.
در روستای فلسطینی بتیر، واقع در ارتفاعات جنوب شرق بیت المقدس، کمبود آب معنایی ندارد.
هفت چشمه طبیعی که قدمتشان به دوران روم باستان می رسد، آب مورد نیاز مردم روستا را تامین می کند.مزارع پلکانی هشت طایفه ای که در بتیر زندگی می کنند هم هنوز با این شیوه کهن آبیاری می شود.
ولی این احتمال وجود دارد که سبک زندگی سنتی این فلسطینیان در آینده نه چندان دور برای همیشه تغییر کند.
اسرائیل قصد دارد حصار جنجالی اش به دور کرانه غربی رود اردن را به حاشیه بتیر گسترش دهد.
حدود ۳۵ درصد زمین های کشاورزی بتیر در پائین تپه و آن سوی ریل راه آهن بیت المقدس - تل آویو واقع شده و در نتیجه پشت دیوار قرار خواهد گرفت.
مردم بتیر می گویند که حصار مانع از آبیاری حداقل ۳۰۰ هکتار از زمین هایشان خواهد شد.
اکرم بدر، رئیس شورای محلی بتیر، می گوید: "زمین مهم ترین چیز برای ماست. بدون زمین زندگی برایمان معنایی ندارد. ما فلسطینی ها منبع دیگری نداریم، فقط این زمین ها را داریم."
قدمت تاریخی بتیر باعث شده است که توجه رسانه ها بیشتر به آن جلب شود، به خصوص که برخی تلاش می کنند که این روستا را در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار دهند.
جووانی فونتان آنتونلی، از مقام های دفتر یونسکو در شهر رام الله، می گوید: "این سیستم کشاورزی پلکانی (در بتیر) بسیار قدیمی است اما هنوز مورد استفاده مردم این روستاست. به همین خاطر پدیده ای نادر است."
اجازه عبور
مردم بتیر از ابتدای تاسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی اجازه داشته اند از آن چه جامعه بین المللی "خط سبز" آتش بس می شناسد، عبور کنند و به مزارع خود در داخل اسرائیل بروند.آنها در مقابل، متعهد شده اند که مانع از آسیب رسیدن به این خط راه آهن استراتژیک شوند.
معلوم نیست که تلاش آنها در مراجع قضایی اسرائیل برای تغییر مسیر ساخت حصار کرانه غربی به جایی برسد.
وزارت دفاع اسرائیل در مورد بتیر به بی بی سی گفته که مسیر حصار را فقط بر اساس ملاحظات امنیتی و کاهش صدمات احتمالی به محیط زیست اطراف آن تعیین کرده است.
بخش اعظم آنچه حصار، دیوار "امنیتی" یا "جدا کننده" خوانده می شود سیم خاردارهای مجهز به برق است.
طی ده سال گذشته حدود ۶۰ درصد از این حصار را ساخته شده است. اسرائیل تکمیل این پروژه را برای مقابله با اعضای گروه هایی مانند حماس یا جهاد اسلامی لازم می داند.
سازمان ملل متحد برآورد می کند که این حصار در نهایت حدود نه درصد از خاک کرانه غربی را از فلسطینیان جدا خواهد کرد.
در روستای مجاور بتیر، ولجه، بلوک های بتونی بلند این دیوار زمین های فلسطینیان را به دو نیم تقسیم کرده است.
کشف به موقع یک انفجار تروریستی توسط "سی-آی-ای"
روزنامه بزرگ عصر پاریس، لوموند: مسئولین سازمان اطلاعاتی
"سی-آی-ای" موفق شده اند که با همکاری دستگاه های اطلاعاتی عربستان سعودی
یک طرح تروریستی را به موقع خنثی نمایند. تروریست مذکور از نوع انتحاری
گزارش شده، اما گویا عامل خود سازمان "سی-آـی-ای" بوده است
بنوشته لوموند، نکته ای که بیش از همه توجه کارشناشان آمرکائی را
به خود جلب کرده اینست که چگونه این نوع بمب را تروریستها توانستند وارد
هواپیما نمایند.
از قرار معلوم هیچ نوع فلزی در ساخت این نوع بمب بکار نرفته است و به همین علت است که اسکانرهای فرودگاه نتوانسته جلوی آنر بگیرد....
از قرار معلوم هیچ نوع فلزی در ساخت این نوع بمب بکار نرفته است و به همین علت است که اسکانرهای فرودگاه نتوانسته جلوی آنر بگیرد....
درخواست برای همبستگی روزنامه نگاران ایرانی علیه نمایندگان فحاش
فحاشی یک نماینده مجلس در واکنش به درخواست مصاحبه از طرف یک
خبرنگار، دوباره موضوع برخورد مقامات جمهوری اسلامی با روزنامه نگاران را
پیش کشیده است؛ مسیح علی نژاد با اشاره به سابقه چنین برخوردهایی از سوی
نمایندگان مجلس، خواهان همبستگی صنفی روزنامه نگاران در این زمینه شده است.
همچنین طی روزهای اخیر، محمود شکرایه کاریکاتوریست یک نشریه در استان مرکزی به اتهام کشیدن کاریکاتور نماینده اراک، به تحمل ۲۵ ضربه شلاق محکوم شده است.
مسیح علی نژاد، روزنامه نگار ایرانی مقیم بریتانیا، در گفت وگو با بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه، به سابقه این نوع برخورد نمایندگان مجلس با روزنامه نگاران می پردازد.
علی نژاد که سال ها در ایران خبرنگار حوزه مجلس بوده، با ذکر نمونه هایی تأکید می کند بسیاری از نمایندگان به خصوص نمایندگان شهرستان های ایران با خبرنگاران حوزه های انتخابیه خودشان با تندی برخورد می کنند و جای «ضابطین قوه قضاییه» را اشغال کرده اند.
این روزنامه نگار، با اشاره به اقدام کاریکاتوریست های ایرانی در حمایت از محمود شکرایه، تنها گزینه پیش روی همکارانش را در زمینه فحاشی نمایندگان مجلس به خبرنگار هفته نامه آسمان، «همبستگی صنفی» عنوان می کند و می گوید این همبستگی حداقل هزینه چنین برخوردهایی را بالا می برد.
مذاکرات هسته ای ایران با غرب؛ سایه حاشیه بر متن
بیانیه اتحادیه اروپا درباره برنامه هسته ای ایران واکنش هایی
را از سوی مقامات جمهوری اسلامی به دنبال داشته است؛ یک تحلیلگر سیاسی می
گوید مذاکرات هسته ای ایران با گروه پنج به علاوه یک که با تأثیرگذاری
بالایی در حال برگزاری است یقینا بدون مانع، مشکل و حاشیه نیست.
سایت تابناک، متعلق به جناح محافظه کار در ایران، این بیانیه را «یک موضع گیری غیرمنتظره» توصیف کرده است.
همچنین محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام هم در گفت و گو با خبرگزاری مهر علی رغم این که تاکید کرده ایران به نتایج مذاکرات بغداد خوشبین است گفته که راهی طولانی در پیش است.
اما همزمان رامین مهمان پرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران در نشست خبری هفتگی اش درباره تعلیق غنی سازی اورانیوم از سوی ایران در مذاکرات آتی این کشور، گفته که این مسائل، اظهارنظرهای متفرقه ای است که تلاش می کند بر اصل مذاکرات سایه اندازد.
پس از مذاکرات ایران با گروه پنج به علاوه یک در استانبول، با اظهار امیدواری طرفین مذاکره کننده، به نظر می رسید این مذاکرات نتیجه بخش باشد؛ حتی خبرهایی غیررسمی مبنی بر توافق قدرتهای جهانی با ادامه فعالیت ایران در زمینه غنی سازی محدود اورانیوم منتشر شد.
اما بیانیه اخیر اتحادیه اروپا و همچنین اصرار ایران به تعلیق نکردن فعالیت هایش در زمینه غنی سازی، آینده مذاکرات را مبهم و پیچیده کرده است.
این در حالی است که تا چند روز دیگر قرار است جمهوری اسلامی با آژانس بین المللی انرژی اتمی به طور جداگانه مذاکره کند.
مذاکره وین که قبل از مذاکرات بغداد انجام می شود ممکن است بر مذاکرات ایران با گروه پنج به علاوه یک تأثیر بگذارد.
رضا تقی زاده، کارشناس و تحلیگر سیاسی مقیم بریتانیا، در زمینه وضعیت کنونی پرونده هسته ای ایران به بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه می گوید: صدور بیانیه اخیر اتحادیه اروپا ضروری نبود، اما واکنش ایران به این بیانیه غیرضروری تر بود.
تقی زاده نسبت به آینده مذاکرات هسته ای ایران و غرب اظهار امیدواری می کند و می گوید که این مذاکرات علی رغم دشواری هایی که دارد در حال پیشرفت است و نشانه های از موفقیت در آن دیده می شود.
رسانه و کتاب؛ به مناسبت برگزاری نمایشگاه کتاب تهران
کتاب و
کتابخوانی در ایران مانند بسیاری از موارد فرهنگی دیگر، دارای وضعیتی
متناقض است. از یکسو، دیدن تیراژهای هزار نسخهای و دو هزار نسخهای باعث
تأسف میشود، از سوی دیگر هجوم هزاران نفر به نمایشگاه کتاب تعجب بر
میانگیزد؛ از یکسو اهل فرهنگ، مردم عادی را بهخاطر بیعلاقگیشان به
مطالعه سرزنش میکنند، از سوی دیگر به محض انتشار کتابی جالب و خواندنی،
هزاران نسخه از آن به فروش میرسد. حکایتِ کتاب و کتابخوانی در ایران
جدّاً باعث شگفتی است. اما نقش رسانههای اینترنتی در این میانه چیست؟ اگر
واقعاً مردم به کتابخوانی علاقه ندارند، آیا رسانه میتواند آنها را به
کتابخوانی تشویق و ترغیب کند؟ اصولاً نقش مطالعه «در جامعهی فعلی ایران»
چیست و آیا مطالعهی کتابهای غیردرسی در شرایط کنونی به نفع مطالعهکننده
است یا به ضرر او؟ صریحتر سؤال کنیم: در جامعهای که اغلب مردم طبقه متوسط
در کورسی پنهان، مشغول دویدن با سرعت زیاد برای گذران زندگی عادی خود
هستند، و اگر کسی در این مسابقه غفلت و تأخیر کند، گرانی و تورّم او را از
پا در میآورد، آیا کتابخوانی به نفع آنهاست و آیا میتوان با خیالی
آسوده و وجدانی راحت آنها را به کتابخوانی دعوت کرد؟
به گمان من، نخستین وظیفهی رسانه، به
بحث گذاشتن همین موضوع، یعنی مفید بودن یا مفید نبودن مطالعه در جامعهای
با مختصات جامعهی ماست. روشنفکران و اهل رسانه و گروهی که ما آنها را اهل
فرهنگ مینامیم معمولاً خِرَدِ جمعی و عقل سلیم مردم عادی را ناچیز
میگیرند و آنها را در بنبست اخلاقی یا فرهنگی قرار میدهند تا مثلاً اگر
کتابخوان نیستند، به دروغ از مزایای کتابخوانی یاد کنند. حال آنکه اگر
وضع زندگی این گروه از مردم را دقیقتر بررسی کنیم، نه تنها انتظار مطالعه
از آنها نخواهیم داشت، شاید مطالعه برای آنها را هم مضر بدانیم.تردید ندارم که گروهی با خواندن جملات بالا به نویسنده اعتراض خواهند کرد که مگر کتابخوانی مضر هم میتواند باشد، و اصولاً طرح چنین مبحثی به چه منظور است و آیا نویسنده قصد دارد مردم را از کتاب خواندن باز دارد؟ پاسخ مسلماً منفی است و در فواید کتابخوانی تردیدی نیست، ولی در نظر نگرفتن وضعیت اقتصادی مردم و رفاه فکری آنها، ما را در بحث مربوط به مطالعه گمراه میکند. در جامعهای مثل جامعهی ایران، انتظار کتابخوانی بیش از این از مردم داشتن عبث است و پیش از هر چیز باید زمینههای مادی کتابخوانی مهیا شود. این بحث از رفاه نسبی مردم، تا انتشار کتابهای نه سَبُک و نه سنگین بلکه مناسب سطح معلومات و انتظار مردم عادی را در بر میگیرد.
رسانه باید به چنین مباحثی بپردازد. اگر دردی هست ابتدا علت درد را مشخص کند و اگر راهی برای کاهش و یا از میان بردن درد وجود دارد آن راه را مطرح کند. این معضل نیز مثل معضل ترافیک در یک مدت زمان کوتاه قابل حل نیست. مسائل مختلفی باعث بیعلاقگی مردم به مطالعه میشود و طرح مسائل و یافتن راه حلی برای آنها کار یک نفر و دو نفر، و یک رسانه و دو رسانه نیست بلکه باید حکومت و اهل فرهنگ در فضایی مناسب، این مسائل را طرح و حل کنند که در حال حاضر نه حکومت، حکومتی مناسب برای حل این مسئله است و نه نا و نفسی برای اهل فرهنگ باقی مانده تا بخواهند در این رابطه کاری کنند.
عجالتاً رسانهها میتوانند مسائل و راه حلهای پیشنهادی را مطرح کنند، شاید بعد از تغییر ساختار حکومت و ایجاد شرایط مناسب به کار گرفته شوند. طرح تجربهی جوامعی که مردم آن ها کتابخوان هستند، و نیز معرفی پدیدههای جدید در عالم کتابخوانی، مانند کتابهای الکترونیکی و کتابهای گویا و چگونگی عملکرد این کتابها و تغییراتی که در رابطهی میان نویسنده و ناشر و مراکز پخش و اهل مطالعه به وجود آمده است میتواند انگیزههای جدیدی برای کتابخوانی مردم به وجود آورد.
دستگیری دو نوجوان متهم به حمله سایبری در نروژ
یک هفته پس
از حمله سایبری به سایت اینترنتی «سوکا»، که یک نهاد امنیتی انگلیسی است،
حالا دو نوجوان در نروژ دستگیر شدهاند که ممکن است از دستاندرکاران آن
حمله باشند.
گفته شده که این افراد ممکن است در حملههای سایبری به لاتاری نروژ و روزنامه بیلد در آلمان هم مربوط باشند.
اما «آژانس جرایم سازمانیافته سنگین»، یا «سوکا»، باور دارد که این افراد دستگیر شده مضمنونین حمله به این مرکز هستند.
دادستان نروژ گفته
که ما این دو نفر را دستگیر کردهایم و بر این باوریم که نقش پررنگتری
داشته اند. اما هنوز نمیتوانیم درباره مسائل دیگر اظهار نظر کنیم. او گفت:
«ما میدانیم که سوکا این اواحر مورد حمله قرار گرفته است. درست مثل
سایتهای آمریکایی و نروژی. و این یکی از چیزهاییست که دنبال آن
میگردیم.»
سرویس ملی تحقیقات جرایم در نروژ اعلامکرده بود
که سایتهایی مورد حمله قرار گرفتهاند. این حمله از طریق یک حمله
«دیداس» صورت گرفته است. حمله دیداس، یک شیوه متداول است که سایتها بر
اثر اضافه بار ترافیک اینترنتی از کار میافتند.
طبق گزارشها این دو متهم، ۱۸ و ۱۹ سال دارند و در صورت اثبات اتهام آنها، ممکن است تا ۶ سال در زندان بمانند.
برای مطالعه خبر مربوط به حمله سایبری به مرکز «سوکا» اینجا را کلیک کنید.
برای مطالعه خبر مربوط به حمله سایبری به مرکز «سوکا» اینجا را کلیک کنید.
اخبار کارگری سه شنبه 8 مه 2012 برابر با 19 اردیبهشت 1391
Ahmad Farsi
از کارگران بازداشتی اول ماه مه سنندج حمایت کنیم!- محمود صالحی
کارگران! تشکل های کارگری و نهادهای مدافع حقوق بشر!
مردم شرافتمند و آزاده!
روز جهانی کارگر، روز رزم طبقه کارگر علیه مناسبات سرمایه داری است. در این روز کارگران برای طرح خواسته ها و مطالبات خود به خیابان ها می آیند تا نسبت به نظام سراسر گندیده سرمایه داری اعلام جنگ کنند. اما دولت های سرمایه داری برای حفظ این نظام نابرابر و دفاع از موجودیت سرمایه با تمام قدرت مانع برگزاری این مراسم می شوند و به صفوف کارگران هجوم برده و به شکل های مختلف آنها را سرکوب می کنند.
در شهر سنندج نیز روز سه شنبه گذشته در حالی که کارگران و خانواده های شان در حال برگزاری مراسم اول ماه مه بودند، مورد تعرض نیروهای انتظامی و امنیتی قرار گرفتند. آیا ما کارگرانی که شبانه روز در حال تولید و ایجاد همه نعمات بشری هستیم و حتی شهروند درجه دوم نیز محسوب نمی شویم، حق نداریم که یک روز در سال را جشن بگیریم و خواسته های مان را در جامعه طرح نماییم؟ آیا شادی و آسایش فقط برای سرمایه داران و حامیان آنهاست؟ تهاجم گسترده به صفوف راهپیمایی کارگران و خانواده آنان در شهر سنندج، نشان دهنده حمایت همه جانبه دولت ایران از سرمایه داران است.
راهپیمایی کارگران در سنندج علیه مصائبی چون تورم و گرانی، فقر و بیکاری، کار کودک، تبعیض بین زن و مرد، دستمزدهای پایین و عدم پرداخت به موقع همین حقوق های زیر خط فقر، ورشکستگی صنایع و اخراج سازی های وسیع، مشکلات کارگران مهاجر به ویژه شهروندان افغانی در ایران، قراردادهای کوتاه مدت و سفید امضاء، سانسور و اختناق، آزادی زندانیان سیاسی از جمله کارگران زندانی، تحریم های اقتصادی و احتمال حمله نظامی به ایران و هم چنین آسیب ها و بحران های اجتماعی چون اعتیاد، خودکشی، تن فروشی بود.
کارگران در شهر سنندج با شعار نان، مسکن، آزادی به خیابان آمدند تا آشکارا و به دور از هر گونه ترس و دلهره به مقام های دولتی هشدار دهند که ما کارگران خواستار نان، مسکن و آزادی هستیم و اگر ما ارده کنیم به خیابان خواهیم آمد و حق خود و تمام مردم محروم را خواهیم گرفت.
وظیفه همه کارگران، فعالین و تشکل های کارگری و نهادهای مدافع حقوق بشر است که از هر طریق ممکن خواستار آزادی همه دستگیر شده گان اول ماه مه 1391 سنندج شوند. هم چنین لازم است که خانواده های آنها را تنها نگذاریم و از خواست آنها مبنی بر آزادی فرزندان شان حمایت کنیم.
کارگران دستگیرشده اول ماه مه سنندج!
ما با شما و خانواده شما عزیزان هستیم. شما قهرمانانی هستید که با رزمتان برگ زرینی دیگر به تاریخ سراسر مبارزاتی طبقه کارگر اضافه کردید. ما هر روز به یاد این جسارت تان در اول مه، گل بر سینه می زنیم و سرهای مان را بلند نگه می داریم و اعلام می کنیم که "با احضار، تهدید و بازداشت کارگران و فعالین کارگری در ایران و شهرهای مختلف کردستان، جنبش طبقه کارگر به عقب باز نخواهد گشت! "
زنده باد اتحاد و همبستگی کارگری
زنده باد اول ماه مه 2012
محمود صالحی
18/2/91
سقوط یک کارگر ساختمانی بر اثر نبودن ایمنی ساختمان
روز چهار شنبه 13 اردیبهشت برابر با2مه2012که تنها یک روزاز اول مه گذشته بود.باخبر شدم که یک کارگر ساختمانی به اسم صدیق قربانی از ساختمان 10طبقه در کرمانشاه افتاده پایین و جان خود را از دست داده است،صدیق از یک خانواده زحمت کش به دنیا امده بود،از همان دوران کودکی به همراه پدر خود به کارهای کشاورزی و سنگین مشغول بوده ،وکودکی خود را در فقر بدبختی گذرانده است وبه خاطر نبود امکانات از تحصیلات باز می ماند،وقتی به دوران جوانی می رسد برای کار به تهران می اید،ودر تهران به کارکردن در ساختمان مشغول می شود،وبعد از سالها کارهای سنگین ساختمانی که هیچ مزایا مثل ساعت کار کمتر یا بیمه وغیره.....ندارد،دورانجوانی خود رابا فشارهای روحی وروانی در یک محیط نا امن شغلی،و فشارهای اقتصادی می گذراند،تا اینکه ازدواج می کند.وبه تهران می اید ودر شهر قدس تهران ساکن می شود،وبعد از سالها زندگی سخت وطاقت فرسای کارگری در تهران همیشه با فقر دست وپنجه نرم می کند،وبرای تامین مایحتاج زندگی خودفشارهای زیادی را تحمل می کند.تا اینکه در سال 90بخاطر نبود امنیت شغلی وفشارهای کمر شکن اقتصادیو گرانی مسکن دیگر در تهران نمی تواند این زندگی را تحمل کند،روانه شهرستان خود می شود(کامیاران)ودر انجا خونه ای اجاره می کند وخود برای کار در ساختمان به کرمانشاه می رود،بعد از یک مدت کار .که متاسفانه بر اثر نبودن ایمنی در ساختمان وفشارهای زندگی .....از یک ساختمان 10طبقه سقوط می کند و باعث مرگ او می شود.و به گفته شاهدان عینی جسد اوتا 2ساعت در داخل ساختمان مانده است ودر ساعات اولیه اجازه ورود به مردم را نداده اند واو را ببینند،و گفتند بعد از اینکه ایشون را به پزشک قانونی انتقال داده اند خواستند. داربست را درست کنند که توسط یکی از همسایه ها مطلع می شوند، که 50 درصد خود اورا مقصر کنند و...
اتحادیه آزاد کارگران ایران
یک کارگر دیگر در حین کار کشته شد
یکی از کارگران کارخانه شیر پویان واقع در مهریز یزد بر اثر ترکیدگی یکی از لولههای تخلیه بخار جان خود را از دست داد.
این دومین بار در یک هفته گذشته است که کارگری در حین کار جان خود را از دست می دهد. هفته گذشته نیز یک کارگر جوان در معدن طبس به دلیل ریزش معدن کشته شد.
علی دهقانی، دبیر اجرایی خانه کارگر یزد در گفت گو با خبرگزاری ایلنا درباره حادثه امروز گفته است: متاسفانه شدت انفجار لوله تخلیه بخار به قدری بوده که یکی از کارگران کارخانه به نام «حسین دهقانیزاده» بر اثر جراحت شدید جان باخته است.
او با بیان اینکه عدم رعایت مسائل ایمنی در واحدهای تولیدی منجر به انفجار دیگ بخار و کشته شدن یک کارگر در یکی از واحدهای تولیدی مهریز شد، خاطر نشان کرد: این کارگر ۳۱ ساله با ۱۰ سال سابقه با قرارداد موقت در کارخانه شیر پویان مشغول به کار بوده و متاهل و دارای دو فرزند بوده است.
کارخانه شیر پویان واقع در مهریز یزد تولید کننده شیر خشک صنعتی و پودر پنیر است.
کارگر ساختمانی دهدشتی جان خود را حین کار از دست داد
یک کارگر ساختمانی بنام غلام – ق 45 ساله در حین انجام کار در یک ساختمان در محله ۱۸۰دستگاه دهدشت بر اثر سقوط یک تیراهن از پشت بام و اثابت به سرش در دم جان باخت.
ایلنا: یک کارگر ساختمانی در حین انجام کار در دهدشت بر اثر اثابت یک تیرآهن که از پشت بام سقوط کرده بود جان باخت.
به گزارش ایلنا به نقل از پایگاه اینترنتی کبنانیوز در کهگیلویه و بویر احمد، یک کارگر ساختمانی بنام غلام – ق 45 ساله در حین انجام کار در یک ساختمان در محله ۱۸۰دستگاه دهدشت بر اثر سقوط یک تیراهن از پشت بام و اثابت به سرش در دم جان باخت.
این گزارش میافزاید کارشناسان علت این حادثه را بی احتیاطی وعدم رعایت موازین ایمنی توسط کارفرما اعلام کردهاند.
گفتنی است طبق آمارها به طور متوسط در هرروز کاری ۴ کارگر در کشور جان میدهند.
طبق آخرین آمار دفتر آمار و محاسبات اقتصادی و اجتماعی صندوق تأمیناجتماعی طی سال گذشته 15 هزار کارگر در حوادث ناشی از کار دچار آسیبدیدگی شده بودند.
کارگر آمریکایی همکارش را از منبع اسید بیرون کشید
منبع اسيد حاوي 40 تا 70 درصد اسيد نيتريك بود كه براي تميزكردن وسايل مورد استفاده در كارگاه به كار ميرفت.
ایلنا: آتشنشاني ايالت نيوجرسي در آمريكا از فداکاری کارگری خبر داد که براي نجات جان همكارش که به داخل تانكر حامل نيتريك اسيد سقوط كرده بود، جان خود را به خطر انداخت.
به گزارش ایلنا به نقل از آسوشيتدپرس، «راب» 51 ساله كه در حال كار در طبقه همكف يك ساختمان بود با ديدن سقوط همكارش از پشتبام به داخل منبع اسيد، جان خود را به خطر انداخت و با داخل شدن به منبع اسسد تلاش کرد همکارش را نجات دهد.
بنابر این گزارش، نيروهاي امداد پنج دقيقه پس از وقوع اين حادثه به محل اعزام شدند و با ريختن آب به روي بدن «ديويس» تلاش كردند تا وسعت سوختگي را كاهش دهند.
این گزارش میافزاید: «ديويس» به دليل شكستگي دنده و سوختگي بدن در وضعيت بحراني به سر ميبرد و «راب» نيز كه دچار سوختگي شده بود براي مداوا به بيمارستان منتقل شده است.
منبع اسيد مذکور حاوي 40 تا 70 درصد اسيد نيتريك بود كه براي تميزكردن وسايل مورد استفاده در كارگاه به كار ميرفت.
كارخانه اسيد ساز تعطيل و 50 كارگر بيكار شدند
چنانچه تولید كارخانه اسیدساز مشکلی دارد و یا نیاز به تعبیه فیلترهای لازم بر اساس استاندارد سازمان محیط زیست دارد با ابلاغ توصیهها و اخطارهای لازم به کارفرما مشکل مرتفع خواهد شد.
ایلنا: دبیر اجرایی خانه کارگر ساوه اعلام کرد: ۵۰ کارگر کارخانه اسید ساز واقع در شهرک صنعتی کاوه بیکار شدند.
محمد زمانی در گفتگو با خبرنگار ایلنا با اعلام این خبر گفت: کارخانه اسید ساز تولید کننده اسیدکلردریک و سولفات سدیم به جهت آلاینده بودن مواد تولیدی از سوی سازمان محیط زیست تعطیل و پلمپ شده است و۵۰ کارگر این واحد تولیدی نيز بیکار شدهاند.
او با اشاره به 30 سال سابقه فعالیت این واحد تولیدی در جوار کارخانجات ناتاوست شیمی (تولید کننده مواد شیمیایی و رنگ سازی) و سوله سازی سامان دژ، گفت: تا کنون هیچگونه مشکل و یا شکایتی در خصوص آلایندگی شرکت نبوده است اما متأسفانه در پی شکایت کارفرمای کارخانه جدید الاحداث رگلاتور ایران وابسته به گروه صنعتی بوتان به اداره محیط زیست و دادستانی شهرستان ساوه، طي حكم دستگاه قضایی در مورخ 91/2/12 مصادف با روز جهانی کارگر کارخانه اسیدساز پلمپ و تعداد 50 کارگر كارخانه اسيدساز بیکار شدهاند.
او ادامه داد: به گفته کارگران کارخانه اسید ساز ،کارخانه متشاکی هم اکنون در حال انجام عملیات ساختمانی بوده و هنوز به تولید و بهره برداری نرسیده است.
زمانی خاطر نشان کرد: چنانچه تولید كارخانه اسیدساز مشکلی دارد و یا نیاز به تعبیه فیلترهای لازم بر اساس استاندارد سازمان محیط زیست دارد با ابلاغ توصیهها و اخطارهای لازم به کارفرما مشکل مرتفع خواهد شد اما اینکه این واحد تولیدی پلمپ و کارگران آن بيكار شوند منصفانه نيست.
این فعال کارگری با اشاره به اینکه در سال تولید ملی و حمایت از کار وسرمایه ایرانی قرار داریم از مسئولان در خواست کرد: برای بازگشایی کارخانه و بازگشت بکار کارگران این واحد تولیدی تمام تلاش خود را بکار گیرند و در صورت نیاز کارفرما را مکلف نمایند در چهارچوب موازین قانونی تسهیلات لازم را جهت رفع هرگونه آلایندگی بعمل آورد.
حق مادري زنان كارگر تضييع ميشود
نگاه دولت در اين مصوبه جامعنگر نبوده و اجرای چنین برنامههایی بیشتر منافع خانواده دولت را در بر ميگيرد.
ایلنا: یک کارشناس مسائل کارگری اعلام کرد: قانون تعطيلي زنان كارمند و دانش آموزان در روزهاي پنجشنبه تضييع كننده حق مادري زنان كارگر است.
حسن صادقي در گفتگو با ايلنا ضمن بيان مطالب فوق عنوان کرد: نگاه دولت در اين مصوبه جامعنگر نبوده و اجرای چنین برنامههایی بیشتر منافع خانواده دولت را در بر ميگيرد.
صادقي در بخش ديگري از سخنانش يك نمونه بارز از تبعیض کارگران را در مقایسه با کارمندان دولت در اجرای نظام همسان سازی حقوق عنوان کرد و افزود: بیشترین بهره را در نظام همسان سازی کارمندان دولت برده و کارگران در این خصوص زیان کردند.
رئيس اتحادیه پیشکسوتان جامعه كارگري با اشاره به اینکه بار دیگر شاهد آن هستیم که زمینه دورکاری برای کارمندان دولت فراهم شده اما این امکان برای کارگران وجود ندارد اظهار داشت: دولت باید در این خصوص تجدید نظر کند چرا که اجرای چنین طرحهایی که با منافع سیاسی همراه بوده به نفع منافع ملی کشور نیست.
صادقی در ادامه خاطر نشان کرد: موئلفههایی که در اقتصاد کشور ما تعریف شده است غیر کاربردی است و سود آوری ندارد و بیشتر جنبه تبلیغاتی و رسانهای دارد.
او با بیان اینکه نقش عملی و تفکیک نوع شغل دو عامل موثر در این موضوع و حائز اهمیت است، افزود: اگر بخواهیم این موضوع را با معیارهای متداول اقتصادی حاکم بر اقتصاد بین الملل ارزیابی کنیم فاقد بازدهی مثبت در اقتصاد کشورمان است چرا که هنوز کشور ما به اقتصاد تکنولوژی محور (حتی ۵۰ درصد) دست پیدا نکرده است.
اين فعال كارگري اجرای طرح دور کاری را تبليغاتي دانست و گفت: دولت میخواهد با اجرای این طرح بگوید ما مطابق با علم جهان پیش میرویم در حالي كه کشورهای پیشرفته میخواهند با اجرای طرح دور کاری به بازار جهانی دست پیدا کرده و با بازاریابهای مجازی به دنبال تصاحب بخشهاي ديگري از بازارهای جهان باشند. او ادامه داد: اين در حالي است كه با توجه به بحرانهاي اقتصادي مداوم ما نه صادراتی داریم و نه بدنبال کسب بازارهای جهانی هستيم.
لازم به ذكر است با اعلام تعطيلي مدارس در روزهاي پنجشنبه و بر اساس مصوبه هيئتوزيران، کارکنان زن شاغل در دستگاههای اجرایی موضوع ماده 5 قانون مدیریت خدمات کشوری با داشتن فرزند زیر هفت سال یا دانشآموز دوره ابتدایی میتوانند ساعات کاری خود در روزهای پنجشنبه را با دیگر ایام هفته با رعایت سقف مقرر در ماده (44) قانون مدیریت خدمات کشوری یا از طریق دورکاری جبران کنند و اين در حالي است كه زنان كارگر با وجود تعطيلي فرزندانشان در روزهاي پنجشنبه از اين امتياز محرومند.
معيشت و نبود امنيت شغلي دغدغه اصلي كارگران است
وقتي رابطه كاري مشخصي بين كارگر و كارفرما تعريف شده باشد كارگر ديگر نگران بيمه و نبود امنيت شغلياش نيست.
غلامرضا خادمی زاده ـ رییس هیات مدیره کانون عالی انجمنهای صنفی کارگری کشور ـ با بيان اين مطلب به خبرنگار تعاون و اشتغال ايسنا، گفت: در سال 91 هفته كارگر را در حالي پشت سر مي گذاريم كه يكي از بدترين دوران معيشتي و كاري كارگران در 33 سال اخير است هرچند تلاش كرديم تا همچون سنوات گذشته مطالبات و خواستههاي بحق و قانوني كارگران را در جلسات با نمايندگان مجلس و دولت و وزارتخانه مطرح كنيم و دغدغههاي كارگران را در هم انديشيها به گوش مسئولان امر برسانيم ولي با توجه به تجربه و سابقهاي كه از مسئولان داريم هيچ كاري انجام نخواهد شد.
وي مساله معيشت و نبود امنيت شغلي را مهمترين دغدغه كارگران دانست و افزود: در بحث مشكلات و مسايل كارگري حقوق و دستمزدها، امنيت شغلي، اميد به آينده كاري و رابطه بين كارگر و كارفرما مورد توجه است وقتي رابطه كاري مشخصي بين كارگر و كارفرما تعريف شده باشد كارگر ديگر نگران بيمهاش نيست چون بيمه اصلي ترين مورد قرارداد قانوني بين كارگر و كارفرماست.
خادميزاده با بيان اينكه تعيين دستمزد و بالابردن آن براي يك كارگر مهم نيست، ادامه داد: در حال حاضر بيش از40 درصد كارگران كمتر از پايه و دستمزد تعيين شده حقوق مي گيرند ، بسياري از خانمها هستند كه به عنوان منشي شركتها، سازمانها و پزشكان كار مي كنند ولي عملا يك دوم دستمزد تعيين شده را مي گيرند بنابر اين وقتي از حداقل دستمزد خود محروم هستند و مطالبات قانوني آنها پرداخت نمي شود بالابردن دستمزد چه سودي دارد؟ رییس هیات مدیره کانون عالی انجمنهای صنفی کارگری کشور در عين حال بسته شدن كارگاهها، اخراج بي رويه و غيرقانوني كارگران، عدم پرداخت به موقع حقوق كارگران، نبود امنيت شغلي، بستن قراردادهاي نامناسب و غيرقانوني با كارگران و وجود شركتهاي تامين نيروي غيرقانوني را از جمله معضلات و دغدغههاي كارگران برشمرد.
وي در پايان تصريح كرد: تا زماني كه ساختارها و نگاهها نسبت به مطالبات و خواستههاي جامعه كارگري تغيير نكند نمي توان انتظار بهبود شرايط كارگران را داشت.
دغدغه اشتغال بحران دهه آينده ايران است
اگر به دغدغه كار و توليد در دهه آينده پاسخ گفته نشود، جامعهي ايران در عرصههاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي دچار سقوط برگشتناپذيري خواهد شد.
به گزارش خبرنگار تعاون و اشتغال خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، علي ربيعي ـ عضو شوراي مركزي خانه كارگر و دبير علمي همايش توليد ملي، حمايت از كار و كارگر ايراني ـ با بيان اين مطلب گفت: در نامگذاري امسال به عنوان «سال توليد ملي و حمايت از توليد و سرمايه ايراني» هوشمندي عميقي نهفته است و نوعي آسيبشناسي از وضعيت امروز و آيندهي ايران را در بر دارد.
وي افزود: به اعتقاد اعضاي علمي برگزاركنندهي اين سمينار موضوع اشتغال و توليد در كشور طي دهه آينده بايد برطرف شود و پاسخگويي لازم را در سطح جامعه داشته باشد، در غير اين صورت جامعهي ايران در عرصههاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي با چالشها و سقوط برگشتناپذيري روبهرو خواهد شد.
عضو شوراي مركزي خانه كارگر پايينبودن اشتغال و كار در جامعه را عامل اصلي بروز بسياري از مسائل فرهنگي _ اجتماعي دانست و خاطر نشان كرد: سال توليد ملي و حمايت از كار و سرمايه ايراني با جهتگيريهاي جامعهي كارگري و مراكز علمي مرتبط با حوزهي كار و كارگري سازگاري دارد. بنابراين بايد ديد كه امسال چگونه ميتوان سرمايهي ايراني را به گردش درآورد و جايگاه قشر كارگر تا چه ميزان از احترام برخوردار خواهد بود. ربيعي در عين حال از برگزاري يك همايش ديگر تا پايان سال جاري خبر داد.
دبير علمي همايش توليد ملي، حمايت از كار و كارگر ايراني اضافه كرد: مجموعه مقالههاي بسياري براي اين سمينار ارسال شده كه از مجموع آنها شش مقاله مختلف با موضوع سمينار انتخاب شده است و اميدواريم بتوانيم به اين وسيله گام كوچكي در جهت اعتلاي ايران اسلامي برداريم.
افزایش ۷۰ درصدی بهای سوخت در فاز دوم یارانه ها
کمیسیون تلفیق مجلس با تصویب اعتبار ۶۶ هزار میلیارد تومانی برای هدفمندی یارانهها در سال ۹۱ در واقع به افزایش ۷۰ درصدی بهای بنزین، گاز طبیعی، برق و گازوئیل چراغ سبز نشان داده است.
به گزارش مهر، آمارهای رسمی حاکی از آن است که در ۱۵ ماه نخست اجرای فاز نخست قانون هدفمندسازی یارانهها دولت حدود ۲۵ هزار میلیارد تومان درآمد از محل آزادسازی قیمت حاملهای مختلف انرژی کسب کرده است. با این وجود، دولت سناریوی ۱۳۵ هزار میلیارد تومانی را برای اعتبار اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها در قالب لایحه بودجه سالجاری به مجلس شورای اسلامی ارائه کرد که این پیشنهاد با مخالفت شدید اهالی بهارستان مواجه شد. در نهایت اعضای کمیسیون تلفیق روز گذشته اعتبار ۶۶ هزار میلیارد تومانی را برای فاز دوم هدفمندی یارانهها تصویب کردند که سهم اعتبار یارانه نقدی از این میزان، ۴۸ هزار میلیارد تومان تعیین شده است.
از ۶۶ هزار میلیارد تومان درآمد هدفمندی یارانهها در سال ۹۱ براساس مصوبه کمیسیون تلفیق، حدود ۱۰ هزار میلیارد تومان از محل یارانه نان، آرد و برق، حدود ۴ هزار میلیارد تومان مالیات و عوارض و مابقی ( حدود ۵۰ هزار میلیارد تومان) از محل اصلاح قیمت حاملهای انرژی تامین خواهد شد.
برهمین اساس، با تصویب اعتبارات فاز دوم هدفمندی یارانه ها پیش بینی میشود فقط از محل اصلاح قیمت حاملهای مختلف انرژی همچون بنزین، گازوئیل، گاز طبیعی، نفت سفید، نفت کوره، CNG و برق باید حدود ۵۰ میلیارد تومان درآمد کسب شود.
مقایسه درآمد اجرای فاز اول قانون هدفمندی یارانه ها در مدت ۱۵ ماه با اجرای فاز دوم این جراحی اقتصادی در مدت ۹ تا ۱۰ ماه امسال از رشد افسار گسیختهای قیمت حاملهای انرژی حکایت میکند.
به عبارت دیگر، در صورتی که درآمد بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومانی دولت از محل اصلاح قیمت حاملهای انرژی در صحن علنی مجلس شورای اسلامی تصویب شود، باید منتظر افزایش قیمت حاملهای مختلف انرژی با شیبی بیش از ۲۰ درصد در گام دوم هدفمندسازی یارانهها باشیم.
در این صورت، ظهور بنزین بیش از ۱۰۰۰ تومانی، گازوئیل ۳۰۰ تومانی و افزایش چند برابری قیمت برق، گاز طبیعی و CNG به عنوان پرطرفدار ترین حاملهای انرژی در فاز دوم هدفمندی دور از دسترس نخواهد بود.
این در حالی است که بررسی آمارها نشان می دهد در مدت زمان حدود ۱۵ ماه بیش از ۵۱ هزار میلیارد تومان منابع هدفمندی یارانهها بوده که از این میزان، تنها ۴۷.۹ درصد منابع از محل افزایش قیمت حاملهای انرژی و کالاها و خدمات، ۵۲.۱ درصد دیگر شامل ۲۲.۷ درصد از محل بودجه عمومی دولت، ۱۱ درصد به طور مستقیم از محل نفت خام و میعانات گازی و ۱۷.۶ درصد از محل منابع بانک مرکزی گزارش شده است.
عزت الله یوسفیان ملا عضو کمیسیون تلفیق مجلس در گفتگو با مهر در واکنش به احتمال رشد افسار گسیخته قیمت حاملهای مختلف انرژی در فاز دوم هدفمندی یارانه ها، گفت: در فاز دوم هدفمندی دولت تنها مجوز افزایش ۲۰ درصدی قیمت حاملهای مختلف انرژی همچون بنزین، گازوئیل، گاز طبیعی و برق را دارد.
نماینده مردم آمل در خانه ملت با اعلام اینکه روز گذشته کلیات درآمد فاز دوم هدفمندی یارانه ها در کمیسیون تلفیق مجلس تصویب شد، تصریح کرد: قطعا در تصویب جزئیات موضوع افزایش تا سقف ۲۰ درصدی قیمت حاملهای مختلف انرژی به دولت تذکر داده خواهد شد.
وی افزایش بیش از ۲۰ درصدی قیمت حاملهای انرژی در فاز دوم هدفمندی یارانهها را غیر قانونی اعلام کرد و افزود: برای کسب درآمد هدفمندی یارانه ها در فاز دوم مهلت زمانی خاصی هم تعیین نشده است.
الیاس نادران عضو کمیسیون اقتصادی مجلس هم با بیان اینکه کسب درآمد بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومانی منجر به افزایش ۷۰ درصدی قیمت حاملهای مختلف انرژی خواهد شد، افزود: اگر اعتبار ۱۳۵ هزار میلیارد تومانی دولت تصویب می شد که باید انتظار افزایش چندین برابری قیمت سوخت و انرژی در کشور بودیم.
نماینده مردم تهران در خانه ملت با یادآوری اینکه در فاز اول هدفمندی یارانهها قیمت مجموعه سبد حاملهای مختلف انرژی حدود ۲.۵ برابر افزایش یافت، بیان کرد: اما روز گذشته کمیسیون تلفیق در مجموع با تصویب اعتبار ۶۶ هزار میلیارد تومانی مانع ظهور بنزین مثلا ۲۰۰۰ تومانی در فاز دوم هدفمندی یارانه ها شده است.
بهمنی : انتظار ما تورم بیشتر از ۲۱.۵ درصد بود
رئیس کل بانک مرکزی اعلام کرد که انتظار تورم بیشتر از به ۲۱.۵ درصد در سال گذشته را داشته است. محمود بهمنی گفت: در سال گذشته نرخ تورم به ۲۱.۵ درصد رسید در حالی که انتظار ما بیشتر از این بود اظهار داشت: در پایان سال گذشته و در دو ماه آخر سال توانستیم نقدینگی را با پیش فروش ۱۰.۵ میلیون سکه و فروش اوراق مشارکت جمع آوری و کنترل کنیم.
رییس کل بانک مرکزی درادامه سمینار مدیران ارشد بانک سپه گفت: مجموع درآمدهای ارزی همراه با درآمد صادرات رقمی بالای ۱۰۰ میلیارد دلار است، اگر فرض را صرفاً براساس درآمدهای نفتی بگذاریم با هزینههایی که در بخش واردات داریم باز هم مازاد منابع خواهیم داشت. بنابراین از نظر ذخیره ارزی و درآمدها مشکلی نداریم و تنها مشکلی که پیش روی سیستم بانکی است نقل و انتقالات پولی است.
وی گفت: سیستم بانکی بیشتر از توانش به مشتریان تسهیلات پرداخت کرده چرا که در سال گذشته تسهیلات پرداخته شده ۲۹ درصد رشد داشته در حالی که منابع جذب شده ۱۹.۶درصد بوده است.
بهمنی افزود: کل سپردههای ریالی در سیستم بانکی ۵۳۴ هزار میلیارد ریال بوده لذا اینکه میگویند بانکها به تولید و اقتصاد کشور کمک نکردهاند با این آمار و ارقام واقعاً بیانصافی است.
وی گفت: در سال گذشته نرخ رشد نقدینگی ۲۵.۲ درصد بود در حالی که نرخ رشد نقدینگی امسال به۱۹.۴درصد رسیده که با کمک سیستم بانکی توانستیم نقدینگی را مهار کنیم.
رییس کل بانک مرکزی در خصوص کنترل بازار ارز و سکه تصریح کرد: در این خصوص به آنچه که میخواستیم و مد نظر بود هنوز نرسیدهایم ولی با همه این مسائل و جو روانی که گاهی در جامعه وجود دارد توانستیم تا حدودی آن را مهار کنیم و امیدواریم که این روند، کاهنده و اصلاحی باشد.
وی با بیان اینکه در کجای دنیا ارز کشورها اینگونه قیمت گذاری میشود و هر روز افراد غیر مسئول و غیر مرتبط وارد کارهای سیستم بانکی میشوند و خیلی راحت درباره آن اظهار نظر میکنند؟ گفت: باید اگر مسائل ارزی، بانکی، طلا و سکه مطرح میشود کارشناسان بانکی درباره آن اظهار نظر کنند.
بهمنی گفت: مطرح کردن مطالب غیرکارشناسی قیمتها را بالا میبرد و در بازار تاثیر میگذارد، بنابراین از مسئولین و مقامات کشور خواهش کردیم این گونه موارد را قدری کنترل کنند تا بازار حالت تلاطم نداشته باشد وحالت عادی به خود بگیرد.
گزارش از وضعیت ضد کارگری کارخانه¬ی سقز¬سازی کردستان (وَن(
کارفرمایان شركت سقزسازی کردستان (وَن)، مدت¬هاست با ترفندهای مختلف، و به بهانه¬های کاملاً غیر منطقی، کارگران رسمی و کارگران باسابقه¬ی طولانی را زیر فشار گرفته، و شرایطی را برایشان ایجاد می¬نمایند تا خودِ کارگران مجبور به عدم تمکین از ضوابط شرکت شده، و بهانه¬ی اخراج خود را به دست کارفرمایان دهند. تا به این ترتیب امکان خسارت مالی شرکت به صفر برسد.برای مثال چندین نمونه از این موارد را در زیر بازگو می¬نمایم.
1- طالب کریمی : کارگری زحمت¬کش که دارای سابقه¬ی طولانیِ کار در شرکت بود، تنها به دلیل عدم انطباق با سلیقه¬ی کارفرمایان، مجبور به تحمل فشار شدید روانی و کاری آنان شد. به نحوی که کارفرمایان مدت¬ها او را مجبور به اضافه¬کاری 4 ساعت در روز، و کار در تمامی روزهای تعطیل نمودند. تا جایی که طالب کریمی دیگر توانی برایش باقی نماند و مجبور به اعتراض به شرایط کاری خود شد. اما در جواب کارفرمایان طبق روال همیشگی و استناد به ضوابط شرکت، او را مکلف به تمکین از قواعد و ضوابط غیر انسانی و ضد کارگری شرکت نمودند. در حالی که کارگر فرسوده، دیگر رمقی برایش باقی نمانده بود و امکان ادامه¬ی کار، تحت شرایط موجود برایش نا ممکن بود. در نتیجه کارفرمایان به هدف ضد انسانی خود رسیده¬ و به بهانه¬ی عدم تمکین کارگر از مقررات شرکت، او را اخراج نمودند.
2- سوما استیفایی : کارگر نامبرده در قسمت اداری مشغول به کار بود؛ و مدام در ارتباط نزدیک و تنگاتنگ با مدیران و کارفرمایان شرکت بود. کارفرمایان به منظور خلاص شدن از دست سوما استیفایی، با ترفندی مزورانه، با نا امن نمودن محیط کار برای او و هتک حرمت مکرر و بی احترامی کردن به کرامت واقعی و انسانی ایشان، و تشدید فشار روانی او، با توجه به نجابت و شرافت ستودنی ایشان، سعی بر فراری دادن او نمودند. به صورتی که بخش زیادی از کارگران شرکت متوجه وضع موجود شده بودند. زیرا بارها این کارگر شرافتمند را با چشمانی اشک¬آلود دیده بودند که از محیط کارش بیرون دویده است. نهایتاً کارفرمایان شرکت با در تنگنا قرار دادن این کارگر، او را بدون تحمیل کمترین خسارت مالی به شرکت، مجبور به استعفا نمودند.
3- محمد عزیزی : یکی دیگر از کارگران رسمی و با سابقه¬ی شرکت بود که مدت 14 سال در نهایت صداقت، از وجود خود در محیط کار شرکت مایه گذاشت. اما این کارگر نیز مانند بسیاری دیگر از کارگران، مورد جور و ستم کارفرمایان قرار گرفته، و با تحمیل اضافه¬کاری¬های اجباری و تغییر محل کار به صورت سالانه و مکرر، مرود اذیت و آزار شدید کارفرمایان قرار می¬گرفت. به طوری که به مرور زمان و بر اثر تحمل فشار ناشی از کارهای سنگین، دچار ناراحتی¬های شدید جسمی از ناحیه¬های قلب، ریه و حساسیت شدید پوستی شد. تا جایی که در سال 85 مجبور به عمل جراحی قلبش گردید. اما پس از آن با توجه به توصیه¬ی پزشکان معالج مبنی بر پرهیز از انجام کارهای سنگین و دوری جستن از عوامل محرک بیماری وی در محل کار، باز هم بر شدت فشارهای وارده از طرف کارفرمایان بر او افزوده شد؛ تا جایی که در سال 90 به هنگام کار در شرکت بی¬هوش بر زمین افتاد؛ پس از انتقالش به بیمارستان، پزشکان مشکل قلبی را عامل بی¬هوشی او تشخیص دادند. کارگر نامبرده پس از چند روز بستری بودن در بیمارستان و استراحت پزشکی، بر سر کار خود بازگشت و فوراً از طرف کارفرمایان احضار گردید تا تعهد نامه¬ای را مبنی بر قبول و پذیرش مسئولیت مشکلات ناشی از کار در محیط شرکت را به آنان تسلیم نماید، و کارفرمایان را از هرگونه مسئولیتی در قبال مشکلات پیش آمده مبرا نماید. کارفرمایان با تعیین دو روز مهلت برای او و تاکید مکرر بر ضوابط و مقررات شرکت، و قبول شرایط آن¬ها، و امضای تعهدنامه¬ی مذبور، و اخراج وی در صورت عدم امضای تعهدنامه، او را زیر فشار خود قرار داند. اما محمد عزیزی به هیچ وجه زیر بار خواسته¬ی ضد کارگری آن¬ها نرفت و پس از 14 سال کار صادقانه برای آنان، اخراج شد!
4- جلال ذوالفقاری : یکی دیگر از کارگران مورد ستم قرارگرفته¬ی شرکت می¬باشد؛ که قبلا طی گزارشی ارسالی به سایت کمیته¬ی هماهنگی، وضعیت اسفناکش را به اختصار، جهت اطلاع کارگران و فعالین کارگری ایران شرح داده بودم. این کارگر زحمت¬کش که در سال 89، به دلیل عدم برخورداری دستگاه¬های شرکت از حفاظ ایمنی دچار سانحه¬ی دلخراش قطع عضو شده بود، به طوری که انگشتان دستش را، لای دستگاه غیر استاندارد و فاقد ایمنی از دست داده بود. جلال ذوالفقاری که به دلیل اهمال کاری کارفرمایان دچار سانحه¬ی قطع عضو شده بود، از کارفرمایان شکایت نمود. و پس از دو سال پیگیری مداوم، بالاخره در فروردین 91 با صدور قطعی رای دادگاه مبنی بر مکلف نمودن کارفرمایان به پرداخت مبلغ 33 میلیون تومان، بابت دیه¬ی قطع عضو مواجه گردید. اما کارفرمایان در نهایت بی¬شرمی مبالغ 6 میلیون تومان مخارج بیمارستان، و 7 میلیون تومان جریمه¬ی نبودِ حفاظ دستگاه را از مبلغ مقرر کسر کرده، و تنها 20 میلیون تومان از آن را به کارگر مصدوم پرداخت نمودند.کارفرمایان با این عمل ضد کارگری، بار دیگر نقاب از چهره¬ی ضد انسانی خود برداشتند و بر همگان ثابت نمودند که منافع مالی آن¬ها به مراتب از سلامتی و جان کارگران شرکت برایشان مهم¬تر است.
لازم به ذکر است، موارد فوق تنها گوشه¬ای از عمق فجایع موجود در شرکت سقز¬سازی کردستان (وَن) می¬باشد. زیرا مناسبات حاکم بر آن، با توجه به ضوابط و مقررات خشک کارفرمایان، که در اساس از ماهیتی ضد کارگری برخوردار می¬باشد، تمامی زوایای زندگی کارگران را در بر گرفته است.
گزارش یکی از کارگران سقزسازی کردستان (وَن)
جمهوری شورایی محور حزبیت طبقه کارگر است
http://salam-democrat.com/
اعتراض شدید مراجع تقلید ایران به نمایشگاه کتاب و وزارت ارشاد
بی بی سی: آیت الله حسین وحید خراسانی از توزیع کتابهایی که به گفته او زندگی حضرت فاطمه، دختر پیامبر اسلام را به روایت مسلمانان سنی مذهب بیان میکند به شدت انتقاد کرد و گفت: "این مملکت وزارت ارشاد ندارد بلکه وزارت اضلال دارد".
آیت الله حسین نوری همدانی نیز گفته است: "طبق خبرهای واصله به ما در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، کتاب هایی علیه ولایت و حضرت زهرا توزیع می شود... کتاب هایی در این نمایشگاه وجود دارد که شهادت حضرت زهرا را افسانه معرفی می کند".
آیت الله وحید خراسانی و آیت الله نوری همدانی هر دو از مراجع تقلید شیعه در قم هستند.
بسیاری از روحانیان شیعه معتقدند که حضرت زهرا در اثر صدماتی که در جریان حمله مخالفان همسرش، حضرت علی (امام اول شیعیان) به خانه آنها متحمل شده بود "شهید" شده است.
اما روحانیان سنی عمدتا معتقدند که روایت مذکور از تاریخ نادرست است و دختر پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.
آیت الله وحید خراسانی که در سال های اخیر در چند مورد دیگر هم از عملکرد حکومت انتقاد کرده بود، با اشاره به توقیف کتابهای مذهبی حجاج شیعه ایرانی توسط مأموران وهابی عربستان سعودی، گفت: "آنوقت در این بازار کتاب، نمایشگاه کتاب، با این وزارت اظلال، وهابی ها آزادانه کتاب زندگی زهرا به طریق اهل سنت را به شیعیان می فروشند. این ذلت است یا نه؟ عزت وهابیت است یا نه؟ تو که نوکر آن وهابی هستی، که آن وهابی نوکر انگلیس است، تو [که] عامل او هستی چطور دم از ارشاد این امت می زنی؟"
او وزارت ارشاد ایران را "عامل فروش کتب ضاله" توصیف کرد و گفت: "چنین مردمی صلاحیت امام زمان دارد؟"
سخنان آقای وحید خراسانی را سایت های شیعه نیوز و شفقنا منتشر کرده اند که اخبار مراجع و محافل شیعه مذهب را پوشش می دهند.
سالگرد حضرت فاطمه تا چند سال پیش، از جمله در دوران رهبری آیت الله روح الله خمینی، به نام "وفات حضرت فاطمه" در تقویم های رسمی ایران ثبت می شد، اما از بیش از یک دهه پیش و در پی فشارهای بعضی از روحانیون سنتی به "شهادت حضرت فاطمه" تغییر یافته و تعطیل عمومی اعلام شده است.
بحث بر سر نحوه مرگ حضرت فاطمه از جمله مسائلی است که عامل اختلاف میان مسلمانان شیعه و مسلمانان سنی تلقی می شود.
آیت الله علی خامنه ای، رهبر فعلی جمهوری اسلامی هم مانند آیت الله خمینی، معمولا تلاش می کند از دامن زدن به این اختلافات بپرهیزد.
بی بی سی: آیت الله حسین وحید خراسانی از توزیع کتابهایی که به گفته او زندگی حضرت فاطمه، دختر پیامبر اسلام را به روایت مسلمانان سنی مذهب بیان میکند به شدت انتقاد کرد و گفت: "این مملکت وزارت ارشاد ندارد بلکه وزارت اضلال دارد".
آیت الله حسین نوری همدانی نیز گفته است: "طبق خبرهای واصله به ما در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، کتاب هایی علیه ولایت و حضرت زهرا توزیع می شود... کتاب هایی در این نمایشگاه وجود دارد که شهادت حضرت زهرا را افسانه معرفی می کند".
آیت الله وحید خراسانی و آیت الله نوری همدانی هر دو از مراجع تقلید شیعه در قم هستند.
بسیاری از روحانیان شیعه معتقدند که حضرت زهرا در اثر صدماتی که در جریان حمله مخالفان همسرش، حضرت علی (امام اول شیعیان) به خانه آنها متحمل شده بود "شهید" شده است.
اما روحانیان سنی عمدتا معتقدند که روایت مذکور از تاریخ نادرست است و دختر پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.
آیت الله وحید خراسانی که در سال های اخیر در چند مورد دیگر هم از عملکرد حکومت انتقاد کرده بود، با اشاره به توقیف کتابهای مذهبی حجاج شیعه ایرانی توسط مأموران وهابی عربستان سعودی، گفت: "آنوقت در این بازار کتاب، نمایشگاه کتاب، با این وزارت اظلال، وهابی ها آزادانه کتاب زندگی زهرا به طریق اهل سنت را به شیعیان می فروشند. این ذلت است یا نه؟ عزت وهابیت است یا نه؟ تو که نوکر آن وهابی هستی، که آن وهابی نوکر انگلیس است، تو [که] عامل او هستی چطور دم از ارشاد این امت می زنی؟"
او وزارت ارشاد ایران را "عامل فروش کتب ضاله" توصیف کرد و گفت: "چنین مردمی صلاحیت امام زمان دارد؟"
سخنان آقای وحید خراسانی را سایت های شیعه نیوز و شفقنا منتشر کرده اند که اخبار مراجع و محافل شیعه مذهب را پوشش می دهند.
سالگرد حضرت فاطمه تا چند سال پیش، از جمله در دوران رهبری آیت الله روح الله خمینی، به نام "وفات حضرت فاطمه" در تقویم های رسمی ایران ثبت می شد، اما از بیش از یک دهه پیش و در پی فشارهای بعضی از روحانیون سنتی به "شهادت حضرت فاطمه" تغییر یافته و تعطیل عمومی اعلام شده است.
بحث بر سر نحوه مرگ حضرت فاطمه از جمله مسائلی است که عامل اختلاف میان مسلمانان شیعه و مسلمانان سنی تلقی می شود.
آیت الله علی خامنه ای، رهبر فعلی جمهوری اسلامی هم مانند آیت الله خمینی، معمولا تلاش می کند از دامن زدن به این اختلافات بپرهیزد.
رای مجلس به کلیات بودجه بدون مشخص بودن رقم آن؛ قطع نطق توکلی در رادیو
رادیو فردا: مجلس شورای اسلامی روز چهارشنبه، کلیات لایحه بودجه سال ۱۳۹۱ را با اینکه سقف درآمدها و هزینههای آن از سوی کمیسیون تلفیق مشخص نشده بود، به تصویب رساند.
به گزارش خبرگزاری مهر، این اقدام مجلس با اعتراض شمار زیادی از نمایندگان مواجه شد.
در همین باره، سایت تابناک، نزدیک به محسن رضایی این اقدام مجلس را «قانونشکنی» دانسته و نوشت: «تعدادی از نمایندگان در نطقها و تذکرات خود این تخلف آیین نامهای را به رئیسمجلس گوشزد نمودند، اما با بهانههایی همچون "دفع افسد با فاسد"، "انتخاب بین بد و بدتر" و "شما تصویب کنید سقف بودجه تا بعداز ظهر اعلام خواهد شد" نمایندگان را مجاب کردند تا امروز در سه شیفت کاری به بررسی چیزی بپردازند که اساسا وجود خارجی ندارد.»
مجلس در حالی به کلیات بودجه ۹۱ رای مثبت داده است که بنا بر ماده ۲۱۶ آیین نامه داخلی مجلس رایگیری درباره لایحه بودجه در مجلس منوط به «گزارش نهایی» کمیسیون تلفیق و مشخص شدن درآمدها و هزینههاست.
اکنون قوه مقننه بدون مشخص بودن سقف بودجه به این لایحه رای داده و این در حالی است که مهمترین عنصر بودجه رقم آن است.
دولت که با تاخیر چند ماه، لایحه را بودجه را ارئه کرده، هماکنون از تنخواه مصوب مجلس برای هزینههای خود استفاده میکند.
قطع نطق توکلی در رادیو
در همین روز شماری از نمایندگان و از جمله احمد توکلی، رئیس مرکز پژوهشهای مجلس، علیه لایحه بودجه نطق کردند که به گزارش خبرگزاری مهر پخش سخنرانی تولکی در رادیو قطع شد.
احمد توکلی در نطق خود اظهار داشت که در زمان تقدیم لایحه بودجه آیین نامه داخلی مجلس رعایت نشده و در نتیجه مجلس فرصت کافی برای رسیدگی به آن را نداشت.
تولکی بودجه سال ۹۱ را عامل افزایش «فقر» و «تبعیض» خواند و گفت: «لایحه بودجه بیش از سالهای گذشته درهم برهم بود و منابع زیادی از سرمایههای موجود را در معرض فروش قرار میدهد و حجم عظیمی از تعهدات برای دولت بعدی فراهم میسازد.»
وابستگی بیشتر به نفت
محور دیگر انتقادهای احمد توکلی وابستگی بیشتر بودجه ۹۱ به درآمدهای نفتی بود.
توکلی گفت: «سال ۹۰ ما ۴۳۴ هزار میلیارد ریال اجازه دادیم که مستقیما از نفت استفاده شود. امسال این رقم به ۶۷۲ هزار میلیارد ریال رسیده است. یعنی ۵۵ درصد رشد پیدا کرده است. میزان تولید و صادرات نفت غیر واقعبینانه در نظر گرفته شده است. علاوه بر این افزایشها حجم بیسابقهای از منابع نفتی تحت عناوین دیگر مورد استفاده قرار گرفته است از جمله اینکه ۱۰.۵ میلیارد دلار اجازه داده شده هزینه شود در حالی که در لایحه بودجه نباید حتی به صورت دلاری تصویب میشد.»
توکلی همچنین به نحوه اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها از سوی دولت انتقاد کرد و گفت نحوه انجام کارها از سوی دولت و کمیسیون تلفیق این معنا را میدهد که «چون نفت داریم هر کاری میتوانیم بکنیم.»
وی در ادامه به گوشهای از اوضاع اقتصادی کشور اشاره کرد و گفت: «ما در حال رکود به سر میبریم، شرایط کاملا رکودی است در این شرایط عدم تعادل در اقتصاد ملی وجود دارد. تعداد چکهای برگشتی از سال ۸۶ تا کنون دائما در حال اضافه شدن است وقتی تعداد نسبت چکهای برگشتی اضافه میشود معنیاش این است که اقتصاد مشکل دارد. تعداد کارگران بیمه شده نزد سازمان تامین اجتماعی سیر نزولی داشته یعنی سال گذشته ۲۰۹ هزار نفر بیمه شدههای شاغل در بنگاهها هستند که اضافه شدهاند در حالیکه دولت ادعا کرده بود که ۲.۵ میلیون شغل میخواهم ایجاد کنم.»
به گزارش مهر سخنرانی احمد توکلی که به طور مستقیم از رادیو پخش میشد قطع شد، که پس از آن نمایندگان به علی لاریجانی تذکر قانون اساسی دادند.
رادیو فردا: مجلس شورای اسلامی روز چهارشنبه، کلیات لایحه بودجه سال ۱۳۹۱ را با اینکه سقف درآمدها و هزینههای آن از سوی کمیسیون تلفیق مشخص نشده بود، به تصویب رساند.
به گزارش خبرگزاری مهر، این اقدام مجلس با اعتراض شمار زیادی از نمایندگان مواجه شد.
در همین باره، سایت تابناک، نزدیک به محسن رضایی این اقدام مجلس را «قانونشکنی» دانسته و نوشت: «تعدادی از نمایندگان در نطقها و تذکرات خود این تخلف آیین نامهای را به رئیسمجلس گوشزد نمودند، اما با بهانههایی همچون "دفع افسد با فاسد"، "انتخاب بین بد و بدتر" و "شما تصویب کنید سقف بودجه تا بعداز ظهر اعلام خواهد شد" نمایندگان را مجاب کردند تا امروز در سه شیفت کاری به بررسی چیزی بپردازند که اساسا وجود خارجی ندارد.»
مجلس در حالی به کلیات بودجه ۹۱ رای مثبت داده است که بنا بر ماده ۲۱۶ آیین نامه داخلی مجلس رایگیری درباره لایحه بودجه در مجلس منوط به «گزارش نهایی» کمیسیون تلفیق و مشخص شدن درآمدها و هزینههاست.
اکنون قوه مقننه بدون مشخص بودن سقف بودجه به این لایحه رای داده و این در حالی است که مهمترین عنصر بودجه رقم آن است.
دولت که با تاخیر چند ماه، لایحه را بودجه را ارئه کرده، هماکنون از تنخواه مصوب مجلس برای هزینههای خود استفاده میکند.
قطع نطق توکلی در رادیو
در همین روز شماری از نمایندگان و از جمله احمد توکلی، رئیس مرکز پژوهشهای مجلس، علیه لایحه بودجه نطق کردند که به گزارش خبرگزاری مهر پخش سخنرانی تولکی در رادیو قطع شد.
احمد توکلی در نطق خود اظهار داشت که در زمان تقدیم لایحه بودجه آیین نامه داخلی مجلس رعایت نشده و در نتیجه مجلس فرصت کافی برای رسیدگی به آن را نداشت.
تولکی بودجه سال ۹۱ را عامل افزایش «فقر» و «تبعیض» خواند و گفت: «لایحه بودجه بیش از سالهای گذشته درهم برهم بود و منابع زیادی از سرمایههای موجود را در معرض فروش قرار میدهد و حجم عظیمی از تعهدات برای دولت بعدی فراهم میسازد.»
وابستگی بیشتر به نفت
محور دیگر انتقادهای احمد توکلی وابستگی بیشتر بودجه ۹۱ به درآمدهای نفتی بود.
توکلی گفت: «سال ۹۰ ما ۴۳۴ هزار میلیارد ریال اجازه دادیم که مستقیما از نفت استفاده شود. امسال این رقم به ۶۷۲ هزار میلیارد ریال رسیده است. یعنی ۵۵ درصد رشد پیدا کرده است. میزان تولید و صادرات نفت غیر واقعبینانه در نظر گرفته شده است. علاوه بر این افزایشها حجم بیسابقهای از منابع نفتی تحت عناوین دیگر مورد استفاده قرار گرفته است از جمله اینکه ۱۰.۵ میلیارد دلار اجازه داده شده هزینه شود در حالی که در لایحه بودجه نباید حتی به صورت دلاری تصویب میشد.»
توکلی همچنین به نحوه اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها از سوی دولت انتقاد کرد و گفت نحوه انجام کارها از سوی دولت و کمیسیون تلفیق این معنا را میدهد که «چون نفت داریم هر کاری میتوانیم بکنیم.»
وی در ادامه به گوشهای از اوضاع اقتصادی کشور اشاره کرد و گفت: «ما در حال رکود به سر میبریم، شرایط کاملا رکودی است در این شرایط عدم تعادل در اقتصاد ملی وجود دارد. تعداد چکهای برگشتی از سال ۸۶ تا کنون دائما در حال اضافه شدن است وقتی تعداد نسبت چکهای برگشتی اضافه میشود معنیاش این است که اقتصاد مشکل دارد. تعداد کارگران بیمه شده نزد سازمان تامین اجتماعی سیر نزولی داشته یعنی سال گذشته ۲۰۹ هزار نفر بیمه شدههای شاغل در بنگاهها هستند که اضافه شدهاند در حالیکه دولت ادعا کرده بود که ۲.۵ میلیون شغل میخواهم ایجاد کنم.»
به گزارش مهر سخنرانی احمد توکلی که به طور مستقیم از رادیو پخش میشد قطع شد، که پس از آن نمایندگان به علی لاریجانی تذکر قانون اساسی دادند.
فرید ادیب هاشمی
جرس:ریس ارلیش که از سال 1987 رویدادهای
خاورمیانه را به عنوان روزنامه نگار دنبال می کند در سال 2005 همراه با شان
پن، هنرپیشه معروف امریکایی سفری به تهران داشت. انتشار کتاب " دستور کار؛
ایران- واقعیت سیاست امریکا و بحران خاورمیانه" حاصل آن سفر است. " هدف؛
عراق- آنچه رسانه های خبری به شما نگفتند" کتاب دیگر اوست که در سال 2003
با همکاری نورمن سولومون منتشر شد. ارلیش، کار روزنامه نگاری خود را از سال
1968 شروع کرد و برای مدت ده سال به تدریس روزنامه نگاری در دانشگاههای سن
فرانسیسکو و کالیفرنیا اشتغال داشت. کارهای او در نشریاتی چون " مادر
جونز"، " دالاس مورنینگ نیوز"، " سن فرانسیسکو کرونیکل"، رادیو کانادا" و
"ان پی آر"( رادیوی عمومی امریکا) منتشر می شود.
او در باره فشار امریکا و غرب به ایران
برای توقف غنی سازی اورانیوم می گوید :"هیچ کشوری در استفاده از انرژی اتمی
از حق خود دایر بر غنی سازی اورانیوم نخواهد گذشت و اگر کسی مثلا به
ایالات متحده امریکا توصیه کند که از این حق خود صرف نظر کند بیشتر در حد
یک شوخی به آن توجه خواهد شد. حال چرا باید آمریکا چنین خواسته ای از ایران
داشته باشد"؟
او در باره بحث های جاری در امریکا مبنی بر اینکه ایران یک تهدید امنیتی برای امریکاست می گوید:"این یک واقعیت است که مردم آمریکا ازسوی ایران تهدید نمی شوند؛ چه تهدید نظامی، چه اقتصادی و چه سیاسی.حکومت ایران بیش از آنکه تهدیدی برای امنیت مردم امریکا باشد، یک تهدید امنیتی برای مردم خود ایران است".
او تاکید می کند که افزایش قدرت منطقه ای ایران و بهای نفت نمی تواند دلایل قانع کننده ای برای نادیده گرفتن نقض شدید حقوق بشر توسط دولت ایران و رفتار این حکومت با مردم خود باشد. اما در عین حال با تاکید بر اینکه رفتارهای امریکا نمی تواند توجیه کننده سرکوب مردم ایران توسط حکومت باشد می گوید: " نارضایتی مردم ادامه دارد و من شک ندارم که مردم ایران زمانی یک حرکت فراگیر و اعتراضی دیگر علیه حکومت خواهند داشت".
او در باره تحریم های اخیر امریکا می گوید تحریم های امریکا نه تنها هدفمند نیست بلکه تحریم های کوری است که همه مردم را تحت تاثیر قرار می دهد. ارلیش اشتباه فاحش حکومت ایران در روی آوردن به اقتصاد نو لیبرالی ( خصوصی سازی و حذف سوبسید) را دلیل مضاعفی برای سخت شدن شرایط معیشتی مردم ایران می داند.
مشروح گفت و گو با ریس ارلیش، روزنامه نگار امریکایی را در ادامه بخوانید:
آغاز دوباره گفت و گو های ایران با گروه پنج به علاوه یک، واکنش های متفاوتی را در بین تحلیلگران امور ایران در امریکا به دنبال داشت. برخی چون استفن کینزر می گویند " پذیرفتن ایران به عنوان یک قدرت هسته ای اجتناب ناپذیر است". گروه دیگری همچون باربارا اسلی وین بر این باورند که " طی سی و سه سال گذشته سیاست واشنگتن، مهار ایران بوده و در آینده نیز همین سیاست در مورد ایران اتمی دنبال خواهد شد". اما برخی دیگر مانند پیتر هیوسی معتقدند که "سیاست مهار،کارآیی نخواهد داشت زیرا تهدید ایران علیه امنیت ملی امریکا را افزایش خواهد داد و باید قبل از آنکه دیر شود دست به کاری زد". شما به عنوان کسی که رویدادهای ایران را دنبال می کنید در این باره چه نظری دارید؟
تا آنجا که به انرژی اتمی مربوط می شود باید بگویم که اگر ایالات متحده و اروپا از این انرژی استفاده می کنند- که البته من با آن مخالفم- ایران نیز حق دارد که ازاین انرژی استفاده کند. باید به این نکته توجه داشته باشیم که وقتی بحث استفاده از انرژی اتمی مطرح می شود ، توانایی غنی سازی اورانیوم نیز بخشی ازآن است که به عنوان حق همه ی کشورها مورد پذیرش واقع شده است . هیچ کشوری در استفاده از انرژی اتمی از حق خود دایر بر غنی سازی اورانیوم نخواهد گذشت و اگر کسی مثلا به ایالات متحده امریکا توصیه کند که از این حق صرف نظر کند بیشتر در حد یک شوخی به آن توجه خواهد شد. حال چرا باید آمریکا چنین خواسته ای از ایران داشته باشد؟ باید این نکته را نیز اضافه کنم که دستگاه های اطلاعاتی آمریکا و اسراییل اعلام کرده اند که ایران سلاح اتمی در اختیار ندارد و سالها با تولید چنین سلاحی فاصله دارد. مسأله اصلی این نیست که آیا ایران می خواهد به یک قدرت هسته ای با توانایی های تولید سلاح اتمی تبدیل شود. مسأله اصلی درواقع این است که آمریکا و اسراییل در تلاشند تا در دستیابی ایران به منافعش به عنوان یک قدرت منطقه ای، مانع ایجاد کنند.
آیا گفت و گوهای ایران با گروه پنج به علاوه یک که دور دوم آن قرار است در بغداد دنبال شود، خطر بروز جنگ را برطرف خواهد کرد؟
این مساله بستگی به موضع آمریکا دارد. من بر این باورم که اگر ایالات متحده حق ایران دایر بر غنی سازی اورانیوم را به رسمیت بشناسد، دستیابی به یک نتیجه مثبت امکان پذیر خواهد بود. ولی تا زمانی که آمریکا بر این نکته تأکید می کند که ایران نمی تواند خود نسبت به غنی سازی اورانیوم اقدام کند و این سوخت تنها باید از کشوردیگری وارد شود - که پذیرش آن در واقع به مثابه خودکشی برای هر کشوری است- نتیجه مثبتی حاصل نخواهد شد.
برخی تحلیلگران امور ایران براین باورند که حمله ی اسرائیل در واقع ایران را بیشتر به سوی استفاده از سلاح هسته ای سوق خواهد داد نظر شما چیست؟
تاکنون که هیچ نشانی دال بر نظامی بودن برنامه هسته ای ایران ارائه نشده است . آژانس بین المللی انرژی اتمی سؤالاتی را در این زمینه مطرح کرده و مدارکی را نیز در مورد فعالیت هایی که در گذشته انجام شده ارائه داده است ولی سازمان سیا وحتی سازمان اطلاعاتی اسرائیل، موساد، نیز بر این باورند که ایران فاقد برنامه نظامی درتاسیسات هسته ای خود است. بنابراین بمباران و حمله اسراییل اقدامی کاملاً شرم آور خواهد بود وعلاوه بر آن به هیچ وجه مانع ایران در تبدیل شدن به یک قدرت هسته ای نظامی نخواهد شد. به نظر من چنین حمله ای در صورت وقوع، نه برای از بین بردن برنامه سلاح هسته ای ایران بلکه برای تضعیف حزب الله، سوریه و دیگر متحدان ایران انجام خواهد شد. به همین دلیل من معتقدم که علی رغم اظهارات جنگ طلبانه ای که می شنویم، حداقل در حال حاضر اسرائیل دست به حمله ی نظامی علیه ایران نخواهد زد بلکه به راه های دیگری همچون نفوذ ویروس های کامپیوتری، سوءقصدهای هدفمند و اقداماتی نظیر آن متوسل خواهد شد. به اعتثقاد من ایالات متحده به اسراییل اجازه حمله نظامی علیه ایران را نخواهد داد.
به نظر می رسد که در ورای این همه هیاهو و تهدید برای جنگ، نیات دیگری نهفته نباشد. به نظر شما نیت واقعی اسرائیل از این تهدیدات و اعمال فشار برای جنگ چیست؟
اسرائیلی ها همه چیز را به مبارزه خود علیه فلسطینی ها و دولت هایی که در منطقه از آنها حمایت می کنند ربط می دهند. اسرائیل در سال ۲۰۰۶ در جنگ با حزب الله شکست خورد و گفته شد که دلیل آن حمایت تسلیحاتی ایران از حزب الله از طریق سوریه بوده است. زمانی گفته می شد که فلسطینی ها از حمایت مالی ایران برخوردار هستند که در حال حاضر کمتر به آن می پردازند. به عبارت دیگر،اسراییلی ها همواره یک قدرت خارجی را مسئول مساله فلسطین دانسته اند. سال ها مصر را مقصر می دانستند، مدتی سوریه و زمانی عراق،سازمان آزادیبخش فلسطین، لبنان و ... مسئول این مشکلات معرفی می شدند. آنها همواره خواسته اند که یک قدرت خارجی را به خاطر ادامه مقاومت فلسطینی ها در برابر اشغال مورد مؤاخذه قرار دهند. مذمت ایران نیز بخشی از همین سیاست همیشگی تل آویو است. مقامات اسراییلی معتقدند که اگر ایران به حمایت خود از حزب الله خاتمه دهد آنها قادربه شکست آن خواهند بود. به همین دلیل اسراییل از برنامه هسته ای ایران به عنوان یک ابزار یا بهانه در ادامه سیاست های برون فکنانه خود استفاده می کنند. تل آویو به خوبی می داند که این موضوع در میان جامعه یهودیان در سراسر جهان بسیار مهم خواهد بود. البته اگر کشوری بخواهد واقعا از بمب اتمی استفاده کند و ده ها هزار نفر را ازبین ببرد شرایط کاملاً متفاوت خواهد شد. ولی اسرائیل از این مساله صرفاً استفاده ابزاری می کند و چنین اتفاقی حداقل تا سال های سال روی نخواهد داد. فراموش نکنیم که حدود بیست یا بیست و پنج سال است که اسراییل هشدار می دهد که ایران طی یکی دو سال دیگر به سلاح اتمی دست خواهد یافت اما هنوز ایران فاقد سلاح هسته ای است.
اجازه دهید به رابطه ایران و امریکا نیز بپردازیم. در امریکا همواره ازتهدید امنیت ملی ایالات متحده از سوی ایران سخن گفته می شود. مایلم از شما بپرسم که آیا تهدیدی که از سوی ایران متوجه امنیت ملی امریکاست یک تهدید نظامی است و یا بیشتر یک تهدید سیاسی است؟
به نظر من علی رغم آنچه اغلب بیان می شود، هیچ گونه تهدید امنیت داخلی ازسوی ایران برای مردم آمریکا وجود ندارد. این یک واقعیت است که مردم آمریکا ازسوی ایران تهدید نمی شوند؛ چه تهدید نظامی، چه اقتصادی و چه سیاسی.البته باید این واقعیت را نیز بپذیریم که ایران یک کشور قدرتمند در منطقه است و با نفوذی که در عراق به دنبال جنگ آمریکا علیه این کشور به دست آورده، قدرتمندتر نیز شده است. همچنین قدرت نسبی ایران در افغانستان نیز به دنبال اشغال این کشور توسط آمریکا بیشتر شده است. ایران همچنین در صدد است تا از قیام بهارعربی به نفع خود بهره برداری کند که چندان توفیقی در این زمینه نداشته است. این موارد به همراه موقعیت حساس ایران در جغرافیای سیاسی منطقه و توانایی ایران در تاثیرگذاری بر بازار نفت، امریکا را واداشته تا به اقداماتی برای کاستن از قدرت منطقه ای ایران روی آورد. حکومت ایران بیش از آنکه تهدیدی برای امنیت مردم امریکا باشد، یک تهدید امنیتی برای مردم خود ایران است. افزایش قدرت منطقه ای ایران و مساله نفت دلیل قانع کننده ای نیست که نقض شدید حقوق بشر توسط دولت ایران و رفتار این حکومت با مردم خود را نادیده بگیریم. مردم ایران در سال ۲۰۰۹ نشان دادند که قادرند علیه دولت خود قیام کنند و این ربطی به فشاری که ازسوی آمریکا، اسراییل یا دیگر کشورها به ایران اعمال می شود ندارد. دولت ایران هیچ تهدید امنیتی برای مردم آمریکا ندارد، بلکه تهدیدی امنیتی برای مردم خود ایران است.
ایران، طی سی سال گذشته همواره در مرکز سیاست خارجی ایالات متحده قرار داشته است. با توجه به نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری در امریکا مایلم این سئوال را مطرح کنم که در دور دوم ریاست جمهوری آقای اوباما و یا حضور میت رامنی در کاخ سفید به عنوان رئیس جمهوری جدید، شاهد چه تغییراتی در سیاست واشنگتن نسبت به ایران خواهیم بود؟
من فکر نمی کنم درسیاست آمریکا نسبت به ایران در دور دوم ریاست جمهوری اوباما یا حضور هرشخص دیگری در کاخ سفید تفاوت قابل توجهی صورت گیرد. جمهوریخواهان و دموکرات ها روی بسیاری مسایل اتفاق نظر دارند؛ از جمله اینکه ایران تهدیدی برای امنیت داخلی امریکاست، تهران به دنبال تسلیحات اتمی است، دشمن قسم خورده اسراییل است و امثال اینها. اینها همه تبلیغات احزاب مختلف است تا افکار عمومی رابه سود خود متقاعد سازند. درواقع هر دو جریان دمکرات و جمهوریخواه در مورد ایران اتفاق نظر دارند و تنها ممکن است در روش ها و تاکتیک های انتخابی اختلاف نظر داشته باشند. تاکتیک هایی مثل تشدید یا تقلیل تحریم هایی که دولت اوباما اعمال کرده است یا تاکتیک روی آوردن یا کنار گذاشتن عملیات تروریستی مانند سوءقصد علیه دانشمندان هسته ای یا آلوده کردن شبکه های کامپیوتری ایران با ویروس . نکته ی جالب اینکه حتی تصوربازتابهای احتمالی روی آوردن ایران به هریک از این تاکتیک ها در مواجهه با امریکا هم دشوار است. اما وقتی امریکا و یا اسرائیل به چنین تاکتیک هایی روی می آورند گاه جنبه های زشت آن نادیده گرفته می شود و یا حتی مورد تحسین قرار می گیرند که رژیم ایران را بدون درگیر کردن نیروهای نظامی امریکا در جنگ، دچار بحران کرده ایم. به نظر من در آینده نیز بحث بر سر روش های انتخابی در مقابله با ایران ادامه خواهد داشت بدون اینکه شاهد تغییرات جدی در سیاست واشنگتن در برابر تهران باشیم.
شما در صحبت هایتان به حرکت مردم ایران برای دستیابی به دمکراسی اشاره کردید. در این باره همیشه دو دیدگاه در برابر هم موضعگیری می کنند. برخی معتقدند که حکومت ایران از بیماری توهم و سوءظن رنج می برد و هرگونه حرکت دمکراسی خواهانه را تهدیدی از سوی امریکا علیه امنیت ملی خود می بیند و از این روی به اعمال فشار و سرکوب در داخل می پردازد. دربرابر، عده ای دیگر بر این باورند که ایران عملا تحت محاصره و حمله امریکا و غرب است و از ترور دانشمندان هسته ای و عملیات خرابکارانه ی مخفی دیگر به عنوان شاهد این ادعا یاد می کنند. کدام ادعا را باید پذیرفت؟
در هر دو ادعا مقداری از حقیقت نهفته است. دولت اوباما حملات و عملیات آشکار و مخفی علیه ایران را تشدید کرده است . تحریم های فلج کننده را اعمال کرده و فعالیت های تروریستی به تنهایی و یا با همکاری اسرائیل علیه ایران انجام داده است. ولی این رفتارهای امریکا نمی تواند توجیه کننده سرکوب مردم ایران توسط حکومت باشد. تظاهراتی که در سال ۲۰۰۹ شاهد آن بودیم، هیچ ارتباطی با آمریکا یا مسایل برنامه هسته ای ایران و یا مسائل دیگر نداشته است. این تظاهرات صرفاً ازسوی مردمی بود که ازحکومت ایران ناراضی بودند. برخی خواهان اصلاحات اساسی در قالب قانون اساسی جمهوری اسلامی بودند و برخی می خواستند یک سیستم دمکراسی پارلمانی مانند زمان مصدق داشته باشند. حکومت ایران سعی کرد این حرکت را به قدرتهای خارجی نسبت دهد که در واقع چنین چیزی نبود.این یک جنبش گسترده و ادامه دار بود و هست که ماهها در برابر فشار و سرکوب دولت نیز مقاومت کرد. نارضایتی مردم از دولت کماکان ادامه دارد و من شک ندارم که مردم ایران زمانی یک حرکت فراگیر و اعتراضی دیگر علیه حکومت خواهند داشت.
شما در سال 2005 به ایران سفر کردید و از نزدیک شاهد تاثیر تحریم های اعمال شده از سوی دولت جورج بوش بر مردم ایران بودید. تحریم های دولت اوباما امروز به مراتب سختتر از آن تحریمهاست. مردم ایران، هم از فشار و سرکوب حکومت رنج می برند و هم از سیاست تحریم امریکا. به نظر می رسد که سیاست واشنگتن در برابر ایران صرفا هر چهار سال یکبار سختتر می شود.
بحث های زیادی در واشنگتن بر سر سیاست های امریکا در برابر ایران وجود دارد و آنچه از رسانه ها قابل استنباط است اینکه از تعداد حامیان تحریم های شدیدتر کاسته شده است. اگر مطبوعات آمریکایی را بخوانید یا به سخنان مقامات آمریکایی گوش کنید به نظر می رسد که آمریکا خود را مقید به تحریم های هدفمندی کرده که صرفاً علیه حکومت اعمال می شوند و مسائلی از این دست اما واقعیت این است که تحریم ها یک ابزار کور است که صرفا به منظور تحت فشار گذاشتن اقتصاد ایران اعمال می شوند. یعنی تورم، ایجاد مشکل در تأمین کالا و عملا غیر ممکن شدن رابطه ی بازرگانی عادی از نتایج قطعی آنهاست. اینها مواردی است که نمی توان به آن تحریم هدفمند گفت چرا که همه مردم را تحت تأثیر قرار می دهد. البته دولت ایران از قبل هم با تحریم اقتصادی مواجه بوده است. از زمانی که من در سال 2005 به ایران سفر کردم و به ویژه از زمانی که احمدی نژاد به قدرت رسیده، حکومت ایران یک سیاست اقتصادی "نولیبرال" اتخاذ کرده است.یعنی ایران درسیاست اقتصادی خود به الگویی روی آورده که امریکا مشوق آن است. سیاست های لیبرالی در اقتصاد که با خصوصی سازی ،حذف سوبسید و قطع سیاست های حمایتی دولت همراه است، منجر به تورم، بیکاری و فشاربر اقشار متوسط و پایین جامعه می شود. اشتباه فاحش حکومت در روی آوردن به اقتصاد لیبرالی همراه با تحریم ها شرایط را برای مردم ایران به شدت دشوار کرده است. استنباط من از مصاحبه هایی که با مسؤولان وزارت امورخارجه امریکا دارم این است که آنها نسبت به عواقب این تحریم ها و تاثیر آن بر مردم عادی کشورهایی چون سوریه و ایران واقفند اما بر این باورند که این بهایی است که باید پرداخت شود. اگر می خواهید از شر رژیمی که دوست ندارید خلاص شوید گاه فشار بر مردم عادی اجتناب ناپذیر است. البته این نگرش بسیار بدی است ولی به نظر می رسد که علی رغم زشت بودن، به یک روش جاری در واشنگتن تبدیل شده است.
آنچه در سیاست روسای جمهوری امریکا نسبت به ایران در سه دهه گذشته برجسته جلوه می کند را شاید بتوان اینگونه خلاصه کرد که رونالد ریگان و بیل کلینتون به دنبال منزوی کردن ایران با اعمال تحریم های اقتصادی بودند ، جورج بوش در مقطعی به دنبال حمله نظامی به ایران بود و باراک اوباما تحریم های فلج کننده را اعمال می کند و در عین حال جنگ و حمله نظامی نیز کماکان در افق روابط دو کشور خود نمایی می کند. آیا ایالات متحده امریکا قادر خواهد بود که روزی به استفاده از سیاست های دیگری در برابر ایران همچون عادی سازی روابط و گفت و گوی مستقیم روی آورد؟
من فکر نمی کنم تا زمانی که این دو دولت در ایران و امریکا بر سر کار هستند، شاهد تلاش برای گشایش و ایجاد رابطه بین تهران و واشنگتن باشیم. مگر اینکه در یکی از کشورها یا در هر دو انقلابی روی دهد! من با نکته ی نهفته در سئوال شما موافقم. در صحنه ی سیاسی امریکا طیف های متفاوتی تاثیرگذارند؛ لیبرال ها، دموکرات ها، محافظه کاران و جمهوریخواهان. هریک نیز تاکتیک، شیوه عمل و گفتار متفاوتی در برابرایران دارند اما هدف همه ی آنها یکی است: منزوی کردن ایران، سرنگونی حکومت و نصب یک دیکتاتورمتمایل به امریکا در قدرت. هر یک از آنها نیز بنا به دلایل مختلف سعی دارند توجه افکار عمومی را از هدف اصلی منحرف کنند . به عبارت دیگر به همین دلیل است که مواردی چون سیاست خصمانه ایران، حمایت از تروریسم، دستیابی به سلاح اتمی و غیره دائما از سوی این گروهها برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی مطرح می شود. هدف واقعی همواره همان سرنگونی است. اما من در مورد ایران( در میان مدت و بلند مدت)خوش بین هستم. فکر می کنم مردم ایران خشم خود را علیه دولت شان نشان داده اند و اگر مردم ایران در آینده یک دولت دموکرات را به قدرت برسانند، امریکا در کوتاه مدت سیاست خود نسبت به ایران را تغییر خواهد داد تا ببیند که اوضاع چگونه پیش می رود. یعنی همان سیاستی که امریکا با بروز بهارعربی نسبت به دولت های جدید در آن کشورها در پیش گرفت. اما اینکه ایالات متحده در بلند چه رفتاری خواهد داشت، بحث دیگری است. به نظر من تحول در روابط ایران و امریکا و عادی سازی روابط تهران و واشنگتن می تواند نتیجه ی یک قیام مردمی در برابر حکومت ایران باشد.
اشاره شما به افکار عمومی، پرداختن به نقش رسانه های امریکا درمساله ی ایران را اجتناب ناپذیر می کند. شاید دور از واقعیت نباشد اگر بگوییم که دولت های اسرائیل و امریکا از دهه ی هشتاد می گویند ایران بین دو تا پنج سال با سلاح اتمی فاصله دارد. مایلم از شما بپرسم که رسانه های امریکا درجا انداحتن این دستور کار دولتمردان در افکار عمومی چه نقشی ایفا می کنند؟
رسانه های اصلی امریکا مثل نیویورک تایمز و سی ان ان وامثال آن نقش یک حلقه ی ارتباطی و انتقالی را بازی می کنند که بین صاحبان قدرت و مردم قرار گرفته اند. در ایفای این نقش نیز اصلا مهم نیست که دمکرات ها بر سر کار باشند و یا جمهوری خواهان. نیویورک تایمز و واشنگتن پست در موشکافی مناقشات داخلی وزارت امور خارجه و همچنین اختلافات مابین دولت و سازمان سیا در مورد سیاست ایران بسیار خوب عمل می کنند، ولی دورنمای کلی که در ذهن مخاطب ترسیم می کنند براین فرض استوار است که ایران تهدیدی برای امنیت ملی امریکاست و یا یک خطر بالقوه در زمینه تسلیحات هسته ای به شمار می رود که البته هر دوفرض اشتباه است. رسانه های امریکا درواقع انسان ها را به دو دسته خوب و بد تقسیم می کنند و مقامات ایرانی جزو دسته بدها هستند و تا زمانی که چنین اجماعی در واشنگتن وجود دارد، ازدولت ایران برای تغییر این وضع کاری ساخته نیست. شیوه ای که رسانه های مهم امریکا در گزارش رویدادهای ایران به کار می بندند منوط به مباحثاتی است که در واشنگتن بین دولتمردان و صاحب نفوذان در سیاستگذاری های کلان درجریان است نه واقعیت های جاری در ایران.
با توجه به رویکرد رسانه های اصلی امریکا، برخی از کارشناسان از رسانه های اجتماعی به عنوان رسانه های جایگزین یاد می کنند. البته رسانه های اجتماعی نیز خیلی سریع به بنگاههای بزرگ اقتصادی با منافع سیاسی اقتصادی مشخص تبدیل شده اند. نظرشما چیست؟
من به انقلاب فیس بوکی اعتقاد ندارم و این ادعا را نیز قبول ندارم که رویدادهایی که در مصر شاهد بودیم یک انقلاب توئیتری بود. درواقع رسانه های اجتماعی یک ابزار هستند. من به یاد دارم که می گفتند کامپیوترهای شخصی انقلابی به پا خواهند کرد و نفوذ رسانه ها را ازبین خواهند برد. اما دیدیم که اینطور نشد. ادعاهای کنونی در باره رسانه های اجتماعی نیز بزرگنمایی هایی است که بیشتر توسط خود این رسانه های اجتماعی به آن دامن زده می شود. درست است که در سال 2009 مردم در ایران در جریان جنبش خود از فیس بوک استفاده می کردند. تلفن های همراه و پیامک بیش از پیش مورد استفاده قرار داشت.اما اگر یادتان باشد انقلاب سال ۱۹۷۹ ایران نیز "انقلاب نوار کاست" خوانده می شد. درواقع نوارکاست در آن زمان تکنولوژی روز و ابزاری بود که مردم می توانستند از آن استفاده کنند. ولی هیچ گاه نمی توان گفت که وقوع انقلاب ۱۹۷۹ به دلیل استفاده از نوارکاست بود. پس درمورد مصر، سوریه یا ایران نیز می توان گفت که مردم از ابزارهایی که در دسترس شان قرار دارد استفاده می کنند و رسانه های اجتماعی نیز یکی از این ابزارهاست. درواقع مردم، خود ابزارهای ارتباطی ای که بهترین بهره را برای آنها در مقابله با سرکوب داشته باشد انتخاب می کنند، گاه این ابزار می تواند فیس بوک و پیامک و تلفن همراه باشد و گاه در گوشه ی خیابان ایستادن و فریاد برآوردن.
او در باره بحث های جاری در امریکا مبنی بر اینکه ایران یک تهدید امنیتی برای امریکاست می گوید:"این یک واقعیت است که مردم آمریکا ازسوی ایران تهدید نمی شوند؛ چه تهدید نظامی، چه اقتصادی و چه سیاسی.حکومت ایران بیش از آنکه تهدیدی برای امنیت مردم امریکا باشد، یک تهدید امنیتی برای مردم خود ایران است".
او تاکید می کند که افزایش قدرت منطقه ای ایران و بهای نفت نمی تواند دلایل قانع کننده ای برای نادیده گرفتن نقض شدید حقوق بشر توسط دولت ایران و رفتار این حکومت با مردم خود باشد. اما در عین حال با تاکید بر اینکه رفتارهای امریکا نمی تواند توجیه کننده سرکوب مردم ایران توسط حکومت باشد می گوید: " نارضایتی مردم ادامه دارد و من شک ندارم که مردم ایران زمانی یک حرکت فراگیر و اعتراضی دیگر علیه حکومت خواهند داشت".
او در باره تحریم های اخیر امریکا می گوید تحریم های امریکا نه تنها هدفمند نیست بلکه تحریم های کوری است که همه مردم را تحت تاثیر قرار می دهد. ارلیش اشتباه فاحش حکومت ایران در روی آوردن به اقتصاد نو لیبرالی ( خصوصی سازی و حذف سوبسید) را دلیل مضاعفی برای سخت شدن شرایط معیشتی مردم ایران می داند.
مشروح گفت و گو با ریس ارلیش، روزنامه نگار امریکایی را در ادامه بخوانید:
آغاز دوباره گفت و گو های ایران با گروه پنج به علاوه یک، واکنش های متفاوتی را در بین تحلیلگران امور ایران در امریکا به دنبال داشت. برخی چون استفن کینزر می گویند " پذیرفتن ایران به عنوان یک قدرت هسته ای اجتناب ناپذیر است". گروه دیگری همچون باربارا اسلی وین بر این باورند که " طی سی و سه سال گذشته سیاست واشنگتن، مهار ایران بوده و در آینده نیز همین سیاست در مورد ایران اتمی دنبال خواهد شد". اما برخی دیگر مانند پیتر هیوسی معتقدند که "سیاست مهار،کارآیی نخواهد داشت زیرا تهدید ایران علیه امنیت ملی امریکا را افزایش خواهد داد و باید قبل از آنکه دیر شود دست به کاری زد". شما به عنوان کسی که رویدادهای ایران را دنبال می کنید در این باره چه نظری دارید؟
تا آنجا که به انرژی اتمی مربوط می شود باید بگویم که اگر ایالات متحده و اروپا از این انرژی استفاده می کنند- که البته من با آن مخالفم- ایران نیز حق دارد که ازاین انرژی استفاده کند. باید به این نکته توجه داشته باشیم که وقتی بحث استفاده از انرژی اتمی مطرح می شود ، توانایی غنی سازی اورانیوم نیز بخشی ازآن است که به عنوان حق همه ی کشورها مورد پذیرش واقع شده است . هیچ کشوری در استفاده از انرژی اتمی از حق خود دایر بر غنی سازی اورانیوم نخواهد گذشت و اگر کسی مثلا به ایالات متحده امریکا توصیه کند که از این حق صرف نظر کند بیشتر در حد یک شوخی به آن توجه خواهد شد. حال چرا باید آمریکا چنین خواسته ای از ایران داشته باشد؟ باید این نکته را نیز اضافه کنم که دستگاه های اطلاعاتی آمریکا و اسراییل اعلام کرده اند که ایران سلاح اتمی در اختیار ندارد و سالها با تولید چنین سلاحی فاصله دارد. مسأله اصلی این نیست که آیا ایران می خواهد به یک قدرت هسته ای با توانایی های تولید سلاح اتمی تبدیل شود. مسأله اصلی درواقع این است که آمریکا و اسراییل در تلاشند تا در دستیابی ایران به منافعش به عنوان یک قدرت منطقه ای، مانع ایجاد کنند.
آیا گفت و گوهای ایران با گروه پنج به علاوه یک که دور دوم آن قرار است در بغداد دنبال شود، خطر بروز جنگ را برطرف خواهد کرد؟
این مساله بستگی به موضع آمریکا دارد. من بر این باورم که اگر ایالات متحده حق ایران دایر بر غنی سازی اورانیوم را به رسمیت بشناسد، دستیابی به یک نتیجه مثبت امکان پذیر خواهد بود. ولی تا زمانی که آمریکا بر این نکته تأکید می کند که ایران نمی تواند خود نسبت به غنی سازی اورانیوم اقدام کند و این سوخت تنها باید از کشوردیگری وارد شود - که پذیرش آن در واقع به مثابه خودکشی برای هر کشوری است- نتیجه مثبتی حاصل نخواهد شد.
برخی تحلیلگران امور ایران براین باورند که حمله ی اسرائیل در واقع ایران را بیشتر به سوی استفاده از سلاح هسته ای سوق خواهد داد نظر شما چیست؟
تاکنون که هیچ نشانی دال بر نظامی بودن برنامه هسته ای ایران ارائه نشده است . آژانس بین المللی انرژی اتمی سؤالاتی را در این زمینه مطرح کرده و مدارکی را نیز در مورد فعالیت هایی که در گذشته انجام شده ارائه داده است ولی سازمان سیا وحتی سازمان اطلاعاتی اسرائیل، موساد، نیز بر این باورند که ایران فاقد برنامه نظامی درتاسیسات هسته ای خود است. بنابراین بمباران و حمله اسراییل اقدامی کاملاً شرم آور خواهد بود وعلاوه بر آن به هیچ وجه مانع ایران در تبدیل شدن به یک قدرت هسته ای نظامی نخواهد شد. به نظر من چنین حمله ای در صورت وقوع، نه برای از بین بردن برنامه سلاح هسته ای ایران بلکه برای تضعیف حزب الله، سوریه و دیگر متحدان ایران انجام خواهد شد. به همین دلیل من معتقدم که علی رغم اظهارات جنگ طلبانه ای که می شنویم، حداقل در حال حاضر اسرائیل دست به حمله ی نظامی علیه ایران نخواهد زد بلکه به راه های دیگری همچون نفوذ ویروس های کامپیوتری، سوءقصدهای هدفمند و اقداماتی نظیر آن متوسل خواهد شد. به اعتثقاد من ایالات متحده به اسراییل اجازه حمله نظامی علیه ایران را نخواهد داد.
به نظر می رسد که در ورای این همه هیاهو و تهدید برای جنگ، نیات دیگری نهفته نباشد. به نظر شما نیت واقعی اسرائیل از این تهدیدات و اعمال فشار برای جنگ چیست؟
اسرائیلی ها همه چیز را به مبارزه خود علیه فلسطینی ها و دولت هایی که در منطقه از آنها حمایت می کنند ربط می دهند. اسرائیل در سال ۲۰۰۶ در جنگ با حزب الله شکست خورد و گفته شد که دلیل آن حمایت تسلیحاتی ایران از حزب الله از طریق سوریه بوده است. زمانی گفته می شد که فلسطینی ها از حمایت مالی ایران برخوردار هستند که در حال حاضر کمتر به آن می پردازند. به عبارت دیگر،اسراییلی ها همواره یک قدرت خارجی را مسئول مساله فلسطین دانسته اند. سال ها مصر را مقصر می دانستند، مدتی سوریه و زمانی عراق،سازمان آزادیبخش فلسطین، لبنان و ... مسئول این مشکلات معرفی می شدند. آنها همواره خواسته اند که یک قدرت خارجی را به خاطر ادامه مقاومت فلسطینی ها در برابر اشغال مورد مؤاخذه قرار دهند. مذمت ایران نیز بخشی از همین سیاست همیشگی تل آویو است. مقامات اسراییلی معتقدند که اگر ایران به حمایت خود از حزب الله خاتمه دهد آنها قادربه شکست آن خواهند بود. به همین دلیل اسراییل از برنامه هسته ای ایران به عنوان یک ابزار یا بهانه در ادامه سیاست های برون فکنانه خود استفاده می کنند. تل آویو به خوبی می داند که این موضوع در میان جامعه یهودیان در سراسر جهان بسیار مهم خواهد بود. البته اگر کشوری بخواهد واقعا از بمب اتمی استفاده کند و ده ها هزار نفر را ازبین ببرد شرایط کاملاً متفاوت خواهد شد. ولی اسرائیل از این مساله صرفاً استفاده ابزاری می کند و چنین اتفاقی حداقل تا سال های سال روی نخواهد داد. فراموش نکنیم که حدود بیست یا بیست و پنج سال است که اسراییل هشدار می دهد که ایران طی یکی دو سال دیگر به سلاح اتمی دست خواهد یافت اما هنوز ایران فاقد سلاح هسته ای است.
اجازه دهید به رابطه ایران و امریکا نیز بپردازیم. در امریکا همواره ازتهدید امنیت ملی ایالات متحده از سوی ایران سخن گفته می شود. مایلم از شما بپرسم که آیا تهدیدی که از سوی ایران متوجه امنیت ملی امریکاست یک تهدید نظامی است و یا بیشتر یک تهدید سیاسی است؟
به نظر من علی رغم آنچه اغلب بیان می شود، هیچ گونه تهدید امنیت داخلی ازسوی ایران برای مردم آمریکا وجود ندارد. این یک واقعیت است که مردم آمریکا ازسوی ایران تهدید نمی شوند؛ چه تهدید نظامی، چه اقتصادی و چه سیاسی.البته باید این واقعیت را نیز بپذیریم که ایران یک کشور قدرتمند در منطقه است و با نفوذی که در عراق به دنبال جنگ آمریکا علیه این کشور به دست آورده، قدرتمندتر نیز شده است. همچنین قدرت نسبی ایران در افغانستان نیز به دنبال اشغال این کشور توسط آمریکا بیشتر شده است. ایران همچنین در صدد است تا از قیام بهارعربی به نفع خود بهره برداری کند که چندان توفیقی در این زمینه نداشته است. این موارد به همراه موقعیت حساس ایران در جغرافیای سیاسی منطقه و توانایی ایران در تاثیرگذاری بر بازار نفت، امریکا را واداشته تا به اقداماتی برای کاستن از قدرت منطقه ای ایران روی آورد. حکومت ایران بیش از آنکه تهدیدی برای امنیت مردم امریکا باشد، یک تهدید امنیتی برای مردم خود ایران است. افزایش قدرت منطقه ای ایران و مساله نفت دلیل قانع کننده ای نیست که نقض شدید حقوق بشر توسط دولت ایران و رفتار این حکومت با مردم خود را نادیده بگیریم. مردم ایران در سال ۲۰۰۹ نشان دادند که قادرند علیه دولت خود قیام کنند و این ربطی به فشاری که ازسوی آمریکا، اسراییل یا دیگر کشورها به ایران اعمال می شود ندارد. دولت ایران هیچ تهدید امنیتی برای مردم آمریکا ندارد، بلکه تهدیدی امنیتی برای مردم خود ایران است.
ایران، طی سی سال گذشته همواره در مرکز سیاست خارجی ایالات متحده قرار داشته است. با توجه به نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری در امریکا مایلم این سئوال را مطرح کنم که در دور دوم ریاست جمهوری آقای اوباما و یا حضور میت رامنی در کاخ سفید به عنوان رئیس جمهوری جدید، شاهد چه تغییراتی در سیاست واشنگتن نسبت به ایران خواهیم بود؟
من فکر نمی کنم درسیاست آمریکا نسبت به ایران در دور دوم ریاست جمهوری اوباما یا حضور هرشخص دیگری در کاخ سفید تفاوت قابل توجهی صورت گیرد. جمهوریخواهان و دموکرات ها روی بسیاری مسایل اتفاق نظر دارند؛ از جمله اینکه ایران تهدیدی برای امنیت داخلی امریکاست، تهران به دنبال تسلیحات اتمی است، دشمن قسم خورده اسراییل است و امثال اینها. اینها همه تبلیغات احزاب مختلف است تا افکار عمومی رابه سود خود متقاعد سازند. درواقع هر دو جریان دمکرات و جمهوریخواه در مورد ایران اتفاق نظر دارند و تنها ممکن است در روش ها و تاکتیک های انتخابی اختلاف نظر داشته باشند. تاکتیک هایی مثل تشدید یا تقلیل تحریم هایی که دولت اوباما اعمال کرده است یا تاکتیک روی آوردن یا کنار گذاشتن عملیات تروریستی مانند سوءقصد علیه دانشمندان هسته ای یا آلوده کردن شبکه های کامپیوتری ایران با ویروس . نکته ی جالب اینکه حتی تصوربازتابهای احتمالی روی آوردن ایران به هریک از این تاکتیک ها در مواجهه با امریکا هم دشوار است. اما وقتی امریکا و یا اسرائیل به چنین تاکتیک هایی روی می آورند گاه جنبه های زشت آن نادیده گرفته می شود و یا حتی مورد تحسین قرار می گیرند که رژیم ایران را بدون درگیر کردن نیروهای نظامی امریکا در جنگ، دچار بحران کرده ایم. به نظر من در آینده نیز بحث بر سر روش های انتخابی در مقابله با ایران ادامه خواهد داشت بدون اینکه شاهد تغییرات جدی در سیاست واشنگتن در برابر تهران باشیم.
شما در صحبت هایتان به حرکت مردم ایران برای دستیابی به دمکراسی اشاره کردید. در این باره همیشه دو دیدگاه در برابر هم موضعگیری می کنند. برخی معتقدند که حکومت ایران از بیماری توهم و سوءظن رنج می برد و هرگونه حرکت دمکراسی خواهانه را تهدیدی از سوی امریکا علیه امنیت ملی خود می بیند و از این روی به اعمال فشار و سرکوب در داخل می پردازد. دربرابر، عده ای دیگر بر این باورند که ایران عملا تحت محاصره و حمله امریکا و غرب است و از ترور دانشمندان هسته ای و عملیات خرابکارانه ی مخفی دیگر به عنوان شاهد این ادعا یاد می کنند. کدام ادعا را باید پذیرفت؟
در هر دو ادعا مقداری از حقیقت نهفته است. دولت اوباما حملات و عملیات آشکار و مخفی علیه ایران را تشدید کرده است . تحریم های فلج کننده را اعمال کرده و فعالیت های تروریستی به تنهایی و یا با همکاری اسرائیل علیه ایران انجام داده است. ولی این رفتارهای امریکا نمی تواند توجیه کننده سرکوب مردم ایران توسط حکومت باشد. تظاهراتی که در سال ۲۰۰۹ شاهد آن بودیم، هیچ ارتباطی با آمریکا یا مسایل برنامه هسته ای ایران و یا مسائل دیگر نداشته است. این تظاهرات صرفاً ازسوی مردمی بود که ازحکومت ایران ناراضی بودند. برخی خواهان اصلاحات اساسی در قالب قانون اساسی جمهوری اسلامی بودند و برخی می خواستند یک سیستم دمکراسی پارلمانی مانند زمان مصدق داشته باشند. حکومت ایران سعی کرد این حرکت را به قدرتهای خارجی نسبت دهد که در واقع چنین چیزی نبود.این یک جنبش گسترده و ادامه دار بود و هست که ماهها در برابر فشار و سرکوب دولت نیز مقاومت کرد. نارضایتی مردم از دولت کماکان ادامه دارد و من شک ندارم که مردم ایران زمانی یک حرکت فراگیر و اعتراضی دیگر علیه حکومت خواهند داشت.
شما در سال 2005 به ایران سفر کردید و از نزدیک شاهد تاثیر تحریم های اعمال شده از سوی دولت جورج بوش بر مردم ایران بودید. تحریم های دولت اوباما امروز به مراتب سختتر از آن تحریمهاست. مردم ایران، هم از فشار و سرکوب حکومت رنج می برند و هم از سیاست تحریم امریکا. به نظر می رسد که سیاست واشنگتن در برابر ایران صرفا هر چهار سال یکبار سختتر می شود.
بحث های زیادی در واشنگتن بر سر سیاست های امریکا در برابر ایران وجود دارد و آنچه از رسانه ها قابل استنباط است اینکه از تعداد حامیان تحریم های شدیدتر کاسته شده است. اگر مطبوعات آمریکایی را بخوانید یا به سخنان مقامات آمریکایی گوش کنید به نظر می رسد که آمریکا خود را مقید به تحریم های هدفمندی کرده که صرفاً علیه حکومت اعمال می شوند و مسائلی از این دست اما واقعیت این است که تحریم ها یک ابزار کور است که صرفا به منظور تحت فشار گذاشتن اقتصاد ایران اعمال می شوند. یعنی تورم، ایجاد مشکل در تأمین کالا و عملا غیر ممکن شدن رابطه ی بازرگانی عادی از نتایج قطعی آنهاست. اینها مواردی است که نمی توان به آن تحریم هدفمند گفت چرا که همه مردم را تحت تأثیر قرار می دهد. البته دولت ایران از قبل هم با تحریم اقتصادی مواجه بوده است. از زمانی که من در سال 2005 به ایران سفر کردم و به ویژه از زمانی که احمدی نژاد به قدرت رسیده، حکومت ایران یک سیاست اقتصادی "نولیبرال" اتخاذ کرده است.یعنی ایران درسیاست اقتصادی خود به الگویی روی آورده که امریکا مشوق آن است. سیاست های لیبرالی در اقتصاد که با خصوصی سازی ،حذف سوبسید و قطع سیاست های حمایتی دولت همراه است، منجر به تورم، بیکاری و فشاربر اقشار متوسط و پایین جامعه می شود. اشتباه فاحش حکومت در روی آوردن به اقتصاد لیبرالی همراه با تحریم ها شرایط را برای مردم ایران به شدت دشوار کرده است. استنباط من از مصاحبه هایی که با مسؤولان وزارت امورخارجه امریکا دارم این است که آنها نسبت به عواقب این تحریم ها و تاثیر آن بر مردم عادی کشورهایی چون سوریه و ایران واقفند اما بر این باورند که این بهایی است که باید پرداخت شود. اگر می خواهید از شر رژیمی که دوست ندارید خلاص شوید گاه فشار بر مردم عادی اجتناب ناپذیر است. البته این نگرش بسیار بدی است ولی به نظر می رسد که علی رغم زشت بودن، به یک روش جاری در واشنگتن تبدیل شده است.
آنچه در سیاست روسای جمهوری امریکا نسبت به ایران در سه دهه گذشته برجسته جلوه می کند را شاید بتوان اینگونه خلاصه کرد که رونالد ریگان و بیل کلینتون به دنبال منزوی کردن ایران با اعمال تحریم های اقتصادی بودند ، جورج بوش در مقطعی به دنبال حمله نظامی به ایران بود و باراک اوباما تحریم های فلج کننده را اعمال می کند و در عین حال جنگ و حمله نظامی نیز کماکان در افق روابط دو کشور خود نمایی می کند. آیا ایالات متحده امریکا قادر خواهد بود که روزی به استفاده از سیاست های دیگری در برابر ایران همچون عادی سازی روابط و گفت و گوی مستقیم روی آورد؟
من فکر نمی کنم تا زمانی که این دو دولت در ایران و امریکا بر سر کار هستند، شاهد تلاش برای گشایش و ایجاد رابطه بین تهران و واشنگتن باشیم. مگر اینکه در یکی از کشورها یا در هر دو انقلابی روی دهد! من با نکته ی نهفته در سئوال شما موافقم. در صحنه ی سیاسی امریکا طیف های متفاوتی تاثیرگذارند؛ لیبرال ها، دموکرات ها، محافظه کاران و جمهوریخواهان. هریک نیز تاکتیک، شیوه عمل و گفتار متفاوتی در برابرایران دارند اما هدف همه ی آنها یکی است: منزوی کردن ایران، سرنگونی حکومت و نصب یک دیکتاتورمتمایل به امریکا در قدرت. هر یک از آنها نیز بنا به دلایل مختلف سعی دارند توجه افکار عمومی را از هدف اصلی منحرف کنند . به عبارت دیگر به همین دلیل است که مواردی چون سیاست خصمانه ایران، حمایت از تروریسم، دستیابی به سلاح اتمی و غیره دائما از سوی این گروهها برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی مطرح می شود. هدف واقعی همواره همان سرنگونی است. اما من در مورد ایران( در میان مدت و بلند مدت)خوش بین هستم. فکر می کنم مردم ایران خشم خود را علیه دولت شان نشان داده اند و اگر مردم ایران در آینده یک دولت دموکرات را به قدرت برسانند، امریکا در کوتاه مدت سیاست خود نسبت به ایران را تغییر خواهد داد تا ببیند که اوضاع چگونه پیش می رود. یعنی همان سیاستی که امریکا با بروز بهارعربی نسبت به دولت های جدید در آن کشورها در پیش گرفت. اما اینکه ایالات متحده در بلند چه رفتاری خواهد داشت، بحث دیگری است. به نظر من تحول در روابط ایران و امریکا و عادی سازی روابط تهران و واشنگتن می تواند نتیجه ی یک قیام مردمی در برابر حکومت ایران باشد.
اشاره شما به افکار عمومی، پرداختن به نقش رسانه های امریکا درمساله ی ایران را اجتناب ناپذیر می کند. شاید دور از واقعیت نباشد اگر بگوییم که دولت های اسرائیل و امریکا از دهه ی هشتاد می گویند ایران بین دو تا پنج سال با سلاح اتمی فاصله دارد. مایلم از شما بپرسم که رسانه های امریکا درجا انداحتن این دستور کار دولتمردان در افکار عمومی چه نقشی ایفا می کنند؟
رسانه های اصلی امریکا مثل نیویورک تایمز و سی ان ان وامثال آن نقش یک حلقه ی ارتباطی و انتقالی را بازی می کنند که بین صاحبان قدرت و مردم قرار گرفته اند. در ایفای این نقش نیز اصلا مهم نیست که دمکرات ها بر سر کار باشند و یا جمهوری خواهان. نیویورک تایمز و واشنگتن پست در موشکافی مناقشات داخلی وزارت امور خارجه و همچنین اختلافات مابین دولت و سازمان سیا در مورد سیاست ایران بسیار خوب عمل می کنند، ولی دورنمای کلی که در ذهن مخاطب ترسیم می کنند براین فرض استوار است که ایران تهدیدی برای امنیت ملی امریکاست و یا یک خطر بالقوه در زمینه تسلیحات هسته ای به شمار می رود که البته هر دوفرض اشتباه است. رسانه های امریکا درواقع انسان ها را به دو دسته خوب و بد تقسیم می کنند و مقامات ایرانی جزو دسته بدها هستند و تا زمانی که چنین اجماعی در واشنگتن وجود دارد، ازدولت ایران برای تغییر این وضع کاری ساخته نیست. شیوه ای که رسانه های مهم امریکا در گزارش رویدادهای ایران به کار می بندند منوط به مباحثاتی است که در واشنگتن بین دولتمردان و صاحب نفوذان در سیاستگذاری های کلان درجریان است نه واقعیت های جاری در ایران.
با توجه به رویکرد رسانه های اصلی امریکا، برخی از کارشناسان از رسانه های اجتماعی به عنوان رسانه های جایگزین یاد می کنند. البته رسانه های اجتماعی نیز خیلی سریع به بنگاههای بزرگ اقتصادی با منافع سیاسی اقتصادی مشخص تبدیل شده اند. نظرشما چیست؟
من به انقلاب فیس بوکی اعتقاد ندارم و این ادعا را نیز قبول ندارم که رویدادهایی که در مصر شاهد بودیم یک انقلاب توئیتری بود. درواقع رسانه های اجتماعی یک ابزار هستند. من به یاد دارم که می گفتند کامپیوترهای شخصی انقلابی به پا خواهند کرد و نفوذ رسانه ها را ازبین خواهند برد. اما دیدیم که اینطور نشد. ادعاهای کنونی در باره رسانه های اجتماعی نیز بزرگنمایی هایی است که بیشتر توسط خود این رسانه های اجتماعی به آن دامن زده می شود. درست است که در سال 2009 مردم در ایران در جریان جنبش خود از فیس بوک استفاده می کردند. تلفن های همراه و پیامک بیش از پیش مورد استفاده قرار داشت.اما اگر یادتان باشد انقلاب سال ۱۹۷۹ ایران نیز "انقلاب نوار کاست" خوانده می شد. درواقع نوارکاست در آن زمان تکنولوژی روز و ابزاری بود که مردم می توانستند از آن استفاده کنند. ولی هیچ گاه نمی توان گفت که وقوع انقلاب ۱۹۷۹ به دلیل استفاده از نوارکاست بود. پس درمورد مصر، سوریه یا ایران نیز می توان گفت که مردم از ابزارهایی که در دسترس شان قرار دارد استفاده می کنند و رسانه های اجتماعی نیز یکی از این ابزارهاست. درواقع مردم، خود ابزارهای ارتباطی ای که بهترین بهره را برای آنها در مقابله با سرکوب داشته باشد انتخاب می کنند، گاه این ابزار می تواند فیس بوک و پیامک و تلفن همراه باشد و گاه در گوشه ی خیابان ایستادن و فریاد برآوردن.
جـــرس:
به
گزارش تارنمای ملی – مذهبی، بنیاد الکساندر لانگر از پرستو فرهر در روزهای ۳
و ۴ ماه می ۲۰۱۲ دعوت کرده بود تا برای معرفی کتابش به نام "در سرزمینی که
پدر و مادرم در آن به قتل رسیدند"، به چند شهر اروپایی سفر کند، که این دو
روز، به دو روز پرستو فروهر، نرگس محمدی ، نسرین ستوده و زندانیان سیاسی
تبدیل شد.
بر اساس این گزارش، در کنار کتابخوانی و معرفی کتاب پرستو فروهر در دو شهر
بولزانو و مرانو، شرح حال نرگس محمدی و نسرین ستوده و اتهامات وارده به
آنان به گفت و گو گذاشته شد.
همچنین در صبح روز ۴ ماه مه، کنفرانس مطبوعاتی در حمایت از نرگس محمدی و نسرین ستوده و همه زندانیان سیاسی برگزار شد.
بنیاد الکساندر لانگر، حقوق بشر بین الملل شهر بولزانو، سازمان عفو بین
الملل و مادران عزدار (مادران پارک لاله مقیم ایتالیا) ضمن محکوم کردن حکم و
اتهام نرگس محمدی و نسرین ستوده ، خواستار آزادی آنان و تمام زندانیان
سیاسی شدند.
این گزارش با بازخوانی پیام نرگس محمدی که یک هفته پیش از زندانی شدنش،
پیامی را به بنیاد مذکور برای قرائت در کنفرانس مطبوعاتی فرستاده بود، از
قول وی آورده است:
"پیروزی انسان ها نزدیک است هر چند راه سختی پیش روست.مطمئنا این راه دشوار را می توان پیمود، اگر پیوند میان ما انسان ها برای تبدیل شدن به قدرتی موثر و تعیین کننده بر اساس حقوق بشر باشد.
شاید بتوان گفت گل سر سبد اعلامیه جهانی حقوق بشر آزادی بیان است. اگر هر انسانی با هر گرایش فکری بتواند آزادانه آرا و نظرات خود را بازگوید و در باز گو کردن آن دچار ترس و شکنجه و محرومیت از حقوق انسانیش نشود و اگر همه انسانها تفکر و نظریات دیگران را محترم شمرده و بتوانند به آن گوش فرا دهند، راه جنگ و خشونت و خونریزی بسته خواهد شد. آکنون شاهد چنین دنیایی نیستیم. متاسفانه جنگ و خونریزی، تجاوز، زندان و شکنجه در سراسر جهان کم نیست اما می توان امیدوار بود چرا که اگر صدایی در جهان خاموش می شود یا زورمندان جلوی بر خاستن آنرا می گیرند، انسانهایی آزاده در سایر سرزمین ها پژواک آن صدا می شوند و به نشر و انعکاس آن یاری می رسانند .چه اتفاق مبارکی. در این صورت کسانی که دل به خاموش کردن صدا ها خوش نموده اند، نا امید خواهند شد و به بی حاصلی ایجاد خفقان با توسل به زور و خشونت پی خواهند برد.
این کنفرانس مطبوعاتی و اقدام انسانی بنیاد الکساندر لانگر، پژواک صدای محبوس ماست که اکنون از سرزمین آزاد اندیشان به گوش می رسد."
"پیروزی انسان ها نزدیک است هر چند راه سختی پیش روست.مطمئنا این راه دشوار را می توان پیمود، اگر پیوند میان ما انسان ها برای تبدیل شدن به قدرتی موثر و تعیین کننده بر اساس حقوق بشر باشد.
شاید بتوان گفت گل سر سبد اعلامیه جهانی حقوق بشر آزادی بیان است. اگر هر انسانی با هر گرایش فکری بتواند آزادانه آرا و نظرات خود را بازگوید و در باز گو کردن آن دچار ترس و شکنجه و محرومیت از حقوق انسانیش نشود و اگر همه انسانها تفکر و نظریات دیگران را محترم شمرده و بتوانند به آن گوش فرا دهند، راه جنگ و خشونت و خونریزی بسته خواهد شد. آکنون شاهد چنین دنیایی نیستیم. متاسفانه جنگ و خونریزی، تجاوز، زندان و شکنجه در سراسر جهان کم نیست اما می توان امیدوار بود چرا که اگر صدایی در جهان خاموش می شود یا زورمندان جلوی بر خاستن آنرا می گیرند، انسانهایی آزاده در سایر سرزمین ها پژواک آن صدا می شوند و به نشر و انعکاس آن یاری می رسانند .چه اتفاق مبارکی. در این صورت کسانی که دل به خاموش کردن صدا ها خوش نموده اند، نا امید خواهند شد و به بی حاصلی ایجاد خفقان با توسل به زور و خشونت پی خواهند برد.
این کنفرانس مطبوعاتی و اقدام انسانی بنیاد الکساندر لانگر، پژواک صدای محبوس ماست که اکنون از سرزمین آزاد اندیشان به گوش می رسد."
به گزارش سایت ملی مذهبی، رضا خندان، همسر نسرین ستوده نیز در پیامی به این
کنفرانس مطبوعاتی درباره لزوم حمایت از کودکان زندانیان سخن گفت. او در
این پیام نوشت:
خانمها و آقایان
یکی از دلایل خوشبختی ما زیستن در زمانهای است که به لطف وجود رسانه های قدرتمند، فعالین حقوق بشر در هر گوشه از جهان میتوانند همدیگر را پیدا کنند، از مسائل و دشواریهای هم آگاه شوند و صدای همدیگر باشند.
علیرغم فشار طاقت فرسایی که اینک بسیاری از خانوادهها در کشور ما تحمل میکنند، به ویژه خانوادههایی که دارای فرزندان خردسال هستند، این همصدایی غنیمتی است برای آنها و قوت قلبی برای ادامه راه.
خانمها و آقایان
یکی از دلایل خوشبختی ما زیستن در زمانهای است که به لطف وجود رسانه های قدرتمند، فعالین حقوق بشر در هر گوشه از جهان میتوانند همدیگر را پیدا کنند، از مسائل و دشواریهای هم آگاه شوند و صدای همدیگر باشند.
علیرغم فشار طاقت فرسایی که اینک بسیاری از خانوادهها در کشور ما تحمل میکنند، به ویژه خانوادههایی که دارای فرزندان خردسال هستند، این همصدایی غنیمتی است برای آنها و قوت قلبی برای ادامه راه.
همانطور که میدانید حقوق کودکان اولین و بدیهی ترین حقوقی است که همواره
توسط صاحبان قدرت خواسته یا ناخواسته نادیده گرفته میشود. بر همه فعالین
حقوق بشر است که اهمیت بیشتری به این مهم بدهند.
بدون اغراق باید عرض کنم که حداقل در کشور ما هیچ نهاد و سازمانی، چه دولتی
و یا مردم نهاد برای حمایت از کودکانی که حداقل یکی از والدینشان در
بازداشت هستند، وجود ندارد. نهادهایی هم که در زمینهی حقوق کودکان فعال
هستند نه تنها هیچ فعالیتی در این زمینه ندارند بلکه اساسا مشکلات این
کودکان را هیچوقت ندیدهاند.
این موضوع حتی برای سازمان خوشنام و جهانی مانند صندوق حمایت از کودکان (یونیسف) با وجود سابقه درخشان در زمینهکودکان، به عنوان معضلی که باید برای آن برنامهریزی کرد حداقل در ایران مطرح نبوده است.
سازمان زندانها و مراجع قانونی و قضایی هیچ نوع شرایطی را جهت کاستن از عمق فشار روحی و جسمی کودکان زندانیان و ایجاد محیطی امن برای کودکان آنان فراهم و یا پیشبینی نکردهاند. کودک دو یا سه ساله همانند فردی ۵۰ یا ۶۰ ساله و در همان محیط خشن در حضور ماموران با لباس فرمهای مختلف از پشت شیشههای کابین و نردههای محل ملاقات باید با پدر یا مادرشان دیدار کنند. اینگونه است که دنیای شاد و زیبای آنان فرو میریزد و آنها ناخواسته وارد دنیایی دیگر با کابوسهای وحشتناک و تخیلات سهمگین میشوند. کودکان مرتکب هیچ گناهی نشدهاند که مستوجب چنین عقوبتی باشند.
این موضوع حتی برای سازمان خوشنام و جهانی مانند صندوق حمایت از کودکان (یونیسف) با وجود سابقه درخشان در زمینهکودکان، به عنوان معضلی که باید برای آن برنامهریزی کرد حداقل در ایران مطرح نبوده است.
سازمان زندانها و مراجع قانونی و قضایی هیچ نوع شرایطی را جهت کاستن از عمق فشار روحی و جسمی کودکان زندانیان و ایجاد محیطی امن برای کودکان آنان فراهم و یا پیشبینی نکردهاند. کودک دو یا سه ساله همانند فردی ۵۰ یا ۶۰ ساله و در همان محیط خشن در حضور ماموران با لباس فرمهای مختلف از پشت شیشههای کابین و نردههای محل ملاقات باید با پدر یا مادرشان دیدار کنند. اینگونه است که دنیای شاد و زیبای آنان فرو میریزد و آنها ناخواسته وارد دنیایی دیگر با کابوسهای وحشتناک و تخیلات سهمگین میشوند. کودکان مرتکب هیچ گناهی نشدهاند که مستوجب چنین عقوبتی باشند.
این شرایط در مورد کودکان زندانیان سیاسی به مراتب بدتر و سختگیریها
شدیدتر است. کودکانی که بسیاری از آنها در لحظه بازداشت والدینشان حاضر
بودند و آن را به چشم دیدهاند. و اکنون نه تنها هیچ حمایتی نمیشوند بلکه
از آنان به عنوان اهرم فشار برای به زانو درآوردن پدر یا مادرش زندانیشان
سو استفاده میشود.
ایجاد شرایط مناسب برای کودکان به نفع همه است و تنها شامل کودکان زندانیان و منتقدین فعلی نیست. چرا که در کشوری مثل ایران روزی پای همه به آنجا میرسد. هیچ مقامی نمیتواند ادعا کند که به دلیل موقعیت فعلیاش گذر او به زندان نخواهد افتاد.
ایجاد شرایط مناسب برای کودکان به نفع همه است و تنها شامل کودکان زندانیان و منتقدین فعلی نیست. چرا که در کشوری مثل ایران روزی پای همه به آنجا میرسد. هیچ مقامی نمیتواند ادعا کند که به دلیل موقعیت فعلیاش گذر او به زندان نخواهد افتاد.
یادمان باشد که بسیاری از مسوولین دیروز هم
اکنون در زندان هستند و عدهای از مسوولین امروزی هم در گذشتههای نه
چندان دور در زندان بودهاند و تکرار زندان هم در ایران امری بدیهی است.
در یکی از ملاقاتها، سربازی از نیما، پسر ۴
ساله ما میخواهد پیش او برود (البته به قصد بازی و صحبت کردن)ولی نیما از
رفتن به نزد او خودداری میکند. بعدا که علت نرفتناش به پیش آن سرباز را
از او پرسیدم نیما جواب داد که “آخه ترسیدم منو دستگیر کنه“…
تفسیر ذهنی کودکان از وقایع “خوب” و “بد”
با بزرگسالان فرق اساسی دارد. آنها زیباییها و زشتیهای اطراف خود را نسبت
به بزرگسالان به مراتب زیباتر و یا زشتتر تفسیر میکنند. و از نشانههای
“خوب” و “بد” در ذهن خود, “فرشته” و “دیو” میسازند.
بیایید برای جلوگیری از تخریب دنیای زیبای کودکان تلاش بیشتری کنیم.
با آرزوی دنیایی شاد و پر از امید برای کودکان زمین
رضا خندان
اردیبهشت ۱۳۹۱″
با آرزوی دنیایی شاد و پر از امید برای کودکان زمین
رضا خندان
اردیبهشت ۱۳۹۱″
در ادامه این برنامه ها بنیاد الکساندر لانگر در یک اطلاعیه مطبوعاتی از
برنده جایزه اش حمایت و خواستار آزادی نرگس محمدی و تمام زندانیانی شد که
به دلیل ایده در ایران در زندان هستند.
انزو نیکولودی، پرزیدنت بنیاد الکساندر لانگر گفت: این زندانیان سیاسی زن و
مرد یک خطر برای امنیت کشور نیستند بلکه ثروتی هستند که ایران نمی تواند و
نباید برای پیشرفت سیاسی اش وبرای دموکراسی کشور نادیده بگیرد.
ادی پفیشر، سخنگوی حقوق بشر بین الملل شهر بولزانو نیز در سخنانش از افزایش
نقض حقوق بشر در ایران سخن گفت و خواهان آزادی نسرین ستوده، نرگس محمدی و
همه زندانیان سیاسی در ایران شد.
صبری نجفی به نمایندگی از طرف حامیان مادران پارک لاله ایتالیا ضمن درخواست
آزادی نسرین ستوده و نرگس محمدی، از افزایش شماره اعدام ها سخن گفت.
همچنین او از افزونی زندانیان سیاسی و زندانیانی که هم اکنون منتظرند تا
حکم اعدامشان اجرا شود، سخن گفت. وی سه خواسته مادران پارک لاله را که
آزادی زندانیان سیاسی، محاکمه عاملان و آمران همه جنایات سیاسی انجام شده
در زمان جمهوری اسلامی تا کنون و لغو قانون اعدام و هر نوع شکنجه است را
اعلام کرد.
بنابراین در این دو روز بنیاد الکساندر لانگر، امنستی بین الملل و حقوق بشر
بین الملل و مادران پارک لاله در حمایت و برای آزادی نرگس محمدی، نسرین
ستوده و همه زندانیان سیاسی فراخوانی برای جمع کردن امضا تهیه کردند که به
روسای مجلس شورا و سنای ایتالیا و همچنین برای وزیر امور خارجه ایتالیا
فرستاده خواهد شد.
در این فراخوان آمده است:
"آزار و اذیت زندانیان عقیدتی و همکاران شیرین عبادی هرروز بیشتر و سخت تر می شود و ادامه دارد. بعد از نسرین ستوده وکیل ، اکنون نرگس محمدی برنده جایزه ۲۰۰۹ بنیاد الکساندر لانگر در زندان است... ما تک تک شهروندان، نماینگان نهاد ها و انجمن ها، رسانه ها را برای این فراخوان مخاطب قرار می دهیم تا با امضای این فراخوان شرکنت موثرتری برای در خواست آزادی نرگس محمدی و دیگر زندانیان عقیدتی در ایران داشته باشند. امضا های جمع آوری شده بعد از ۵ ماه می به رئیس مجلس شورا و سنای ایتالیا و وزیر امور خارجه ایتالیا فرستاده خواهد شد."
بر اساس این گزارش، بنیاد الکساندر در اطلاعیه ای مطبوعاتی اعلام کرده است:"آزار و اذیت زندانیان عقیدتی و همکاران شیرین عبادی هرروز بیشتر و سخت تر می شود و ادامه دارد. بعد از نسرین ستوده وکیل ، اکنون نرگس محمدی برنده جایزه ۲۰۰۹ بنیاد الکساندر لانگر در زندان است... ما تک تک شهروندان، نماینگان نهاد ها و انجمن ها، رسانه ها را برای این فراخوان مخاطب قرار می دهیم تا با امضای این فراخوان شرکنت موثرتری برای در خواست آزادی نرگس محمدی و دیگر زندانیان عقیدتی در ایران داشته باشند. امضا های جمع آوری شده بعد از ۵ ماه می به رئیس مجلس شورا و سنای ایتالیا و وزیر امور خارجه ایتالیا فرستاده خواهد شد."
"بنیاد الکساندر لانگر حکم سال ۶ زندان نرگس محمدی، روزنامه نگار و معاون و سخنگوی کانون مدافعان حقوقق بشر و پرزیدنت کمیته اجرایی شورای ملی صلح و برنده جایزه بنیاد الکساند لانگر ۲۰۰۹ را محکوم می کند. نرگس محمدی مادر دو کودک خردسال در ماه مارس از طرف دادگاه به ۶ سال زندان به دلیل مبارزه برای دکوکراسی و حقوق بشر بر ایران محکوم شد و در تاریخ ۲۱ ماه آوریل به زندان افتاد.
پرستو فروهر، نقاش و فعال حقوق بشر ایرانی که مهمان ما در ۳ و ۴ ماه می در تیرول جنوبی است و برای صحبت در مورد کتابش “در سرزمینی که در آن پدر و مادرم به قتل رسیدند“، در این جلسه حاضر است ما را در خواستمان برای آزادی نرگس محمدی و همه زندانیان عقیدتی، حمایت می کند... ما با این در خواست می خواهیم حمایت خود را از نرگس محمدی و همه مخالفان دگر اندیش در داخل و خارج از ایران که برای ایجاد حقوق و دموکراسی در کشورشان تلاش می کنند، اعلام داریم. ممکن نیست بتوانیم اسم همه را در این جا یاد آوری کنیم ولی شخصیت دیگری را که در تیرول جنوبی برنده جایزه حقوق بشر بین الملل شده را باید یاد آوری کرد و آن نسرین ستوده وکیل و مدافع حقوق بشر و فعال علیه اعدام، برنده جایزه حقوق بشر بین الملل ۲۰۰۸ است که از سپتامبر ۲۰۱۰ در زندان است."
جـــرس:
در
پی تداوم ابقای سعید مرتضوی بر ریاست سازمان تامبن اجتماعی و بی توجهی دولت
به هشدارهای نمایندگان مجلس ، جمعی از استیضاح کنندگان وزیر تعاون، کار و
رفاه اجتماعی در اطلاعیه ای خطاب به مردم ایران اعلام کردند با توجه به
پیگیری حکم غیر قانونی مرتضوی در دیوان عدالت اداری منتظر رسیدگی به این
حکم خواهند بود و در صورت به سرانجام نرسیدن این پرونده استیضاح را در مجلس
نهم به جریان خواهند انداخت.
گفتنی است، طی روزهای اخیر همزمان با اعلام خبر امضای حکم برخی افراد در
سازمان تأمین اجتماعی توسط سعید مرتضوی، استیضاح وزیر کار نیز در روزهای
پایانی مجلس هشتم دوباره کلید خورده و علی مطهری، نماینده منتقد دولت اعلام
کرده بود که در روزهای آتی تکلیف استیضاح مشخص میشود.
پیش از این گزارش شده بود که سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران و متهم اصلی
پرونده بازداشتگاه کهریزک، در برابر نمایندگان مجلس عقب نشینی کرده و "قول
شرف" داده که کناره گیری کند، اما حمایت های دولت و تصمیم به ابقای وی توسط
رئیس دولت، سبب بازگشت وی به سازمان تامین اجتماعی شده و رسانه ها از
فعالیت وی در سمتِ مذکور خبر داده اند.
به گزارش مهر، در پی این امر، برخی از نمایندگان استیضاح کننده عبدالرضا
شیخ الاسلامی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی بیانیه ای خطاب به ملت ایران
صادر کرده اند، که متن آن به شرح زیر است:
ملت بزرگ ایران ، کارگران شریف؛
درباره استیضاح وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی که به علت صدور حکم سعید مرتضوی به مدیرعاملی صندوق تامین اجتماعی صورت گرفته بود به اطلاع می رسانیم که چون دیوان عدالت اداری در حال رسیدگی به شکایت نمایندگان در همین زمینه است و امید زیادی به لغو این حکم غیر قانونی توسط آن نهاد حقوقی وجود دارد و نیز چون اکثریت امضا کنندگان استیضاح به لطف خدا و به رای مردم در مجلس نهم خدمتگزار مردم شریف ایران و کارگران شریف خواهند بود در صورت لزوم استیضاح در مجلس بعدی قابل پیگیری خواهد بود.
درباره استیضاح وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی که به علت صدور حکم سعید مرتضوی به مدیرعاملی صندوق تامین اجتماعی صورت گرفته بود به اطلاع می رسانیم که چون دیوان عدالت اداری در حال رسیدگی به شکایت نمایندگان در همین زمینه است و امید زیادی به لغو این حکم غیر قانونی توسط آن نهاد حقوقی وجود دارد و نیز چون اکثریت امضا کنندگان استیضاح به لطف خدا و به رای مردم در مجلس نهم خدمتگزار مردم شریف ایران و کارگران شریف خواهند بود در صورت لزوم استیضاح در مجلس بعدی قابل پیگیری خواهد بود.
والسلام
احمد توکلی، علی مطهری، محمد دهقان، الیاس نادران، علی رضا زاکانی،مسعود پزشکیان، حسین نجابتباز هم اعطای یک پروژه دیگر به قرارگاه خاتم سپاه: قطار بین شهری تهران – دماوند
دولت احمدی نژاد بار دیگر پروژه دیگری را به قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه پاسداران واگذار کرد.به گزارش کلمه، هنوز چند ساعتی از انتشار خبر واگذاری بدون مناقصه سهام شرکتهای پتروشیمی دولتی به قرارگاه خاتم سپاه از قول معاون وزیر نیرو نگذشته بود که رسانه ها از قول یک مقام دیگر دولتی از واگذاری پروژه قطار بین شهری تهران- دماوند به این قرارگاه نظامی- اقتصادی خبر دادند.
این بار معاون عمرانی استاندار تهران از واگذاری این پروژه به سپاه خبر داده و آنطور که در گزارش خبرگزاری فارس وابسته به سپاه آمده، این پروژه در مرحله عقد قرارداد است و به زودی فعالیت های اجرایی آن آغاز می شود.
این مقام دولتی از میزان اعتبار طرح مذکور خبر نداده، اما آن را از جمله مصوبات دور دوم سفرهای هیئت دولت به شهرستان دماوند برشمرده است.
این در حالی است که دولت احمدی نژاد دور سوم سفرهای استانی خود را نیز به پایان رسانده و مدعی است که بسیاری از وعده های مطرح شده در سفرهای پیشین، محقق شده است.
بر اساس این گزارش، پروژه قطار بین شهری تهران- دماوند قرار است در دو بخش عملیاتی تهران- پردیس و پردیس- دماوند توسط قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا به مرحله اجرا درآید.
مشخص نیست اینگونه پروژهها با کدام تشریفات مناقصه و با چه توجیه قانونی واگذار میشوند، اما در ماههای اخیر چندین پروژه از این دست به قرارگاه خاتمالانبیاء واگذار شده که درباره نحوه واگذاری آنها ابهامات زیادی وجود دارد و دستکم در این تردیدی نیست که سلب امکان رقابت از بخش خصوصی، کمترین تاوان روند فعلی محول کردن پروژههای نجومی به سپاه است.
قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه، تنها در یک سال اخیر چندین پروژه بزرگ ملی را از آن خود کرده و به گفته کارشناسان، به کمک موقعیت خاص سپاه و نیز تسهیلات ویژهی دولتی از جمله ترک تشریفات مناقصه و واگذاریهای خارج از روال، امکان رقابت را از بخش خصوصی نیز سلب کرده است.
تنها در دو هفته اخیر، علاوه بر طرح شیرین سازی و انتقال آب دریای خزر به استان سمنان، اعلام شد دو پروژه بزرگ سد بختیاری که از آن با عنوان بلندترین سد بتنی جهان یاد شده، و نیز پروژه ساخت مخازن زیرزمینی نفت نیز به این قرارگاه اقتصادی- نظامی واگذار شده است.
اعلام واگذاری بدون مناقصه سهام شرکتهای پتروشیمی دولتی به قرارگاه خاتمالانبیاء با دستور احمدینژاد نیز آخرین خبر درباره قراردادهای اعطایی دولت دهم به سپاه بود که همین امروز در روزنامه شرق منتشر شد.
بسیاری از دلسوزان نظام در سالهای اخیر هشدار دادهاند که آلوده شدن سپاه به فعالیتهای پرسود اقتصادی، به انحرافات بزرگ در این نهاد انقلابی خواهد انجامید. اما این هشدارها تاکنون شنیده نشده است.
حمص، زیر آتش باران سنگین
سحام نیوز: از شهر حمص سوریه گزارش می رسد که آتش باران سنگین ارتش سوریه علیه مخالفان دولت بشار اسد در این شهر ادامه دارد.
به گزارش بی بی سی، روز چهارشنبه نهم مه (۲۰ اردیبهشت) مخالفان دولت سوریه از شهر حمص گزارش کردند که با وجود حدود یکماه از آغاز طرح آتش بس در این کشور، نیروهای ارتش به گلوله باران شدید این شهر ادامه داده اند.
این در حالی است که یازده نفر از ناظران صلح سازمان ملل و اتحادیه عرب در این شهر سوریه حضور دارند. حمص از زمان آغاز ناآرامی ها در سوریه همواره یکی از مراکز اصلی اعتراضات بوده است.
همزمان گزارشگر بی بی سی که به همراه ناظران صلح سفر می کند، می گوید اجرای آتش بس در سوریه “غیر ممکن” به نظر می رسد چرا که هر دو طرف درگیر به طور مکرر آن را نقض می کنند.
روز چهارشنبه همچنین در نزدیکی خودروی سربازان اسکورت کننده خودروی ناظران صلح سازمان ملل در سوریه و به هنگام بازدید آنها از شهر درعا در جنوب این کشور، یک بمب کنار جادهای منفجر شد.
دست کم شش سرباز ارتش سوریه که این ناظران را همراهی میکردند، در جریان این انفجار زخمی شدند.
این بمب کنار جادهای پس از عبور خودروی حامل ناظران سازمان ملل منفجر شد.
هیچ یک از ناظران سازمان ملل نیز زخمی نشدهاند.
ناظران سازمان ملل در چارچوب طرح صلح سازمان ملل و اتحادیه عرب برای پایان دادن به خشونتها در سوریه به این کشور اعزام شدهاند.
در حال حاضر نزدیک به سی ناظر در سوریه حضور دارند اما قرار است تعداد این ناظران افزایش یابد.
حضور این ناظران تا کنون تاثیر چندانی در پایان دادن به خشونتها نداشته است.
شهر درعا که امروز این بمب کنار جادهای در آن منفجر شد، جایی است که تظاهرات ضد دولتی علیه بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه از آن آغاز شد.
در ماه مارس سال گذشته اعتراضها از این شهر آغاز شد و اندک اندک به شهرهای حمص و حماة کشیده شد.
طبق طرح صلح کوفی عنان، نماینده سازمان ملل و اتحادیه عرب، توافقنامه آتشبسی از ۱۲ آوریل در سوریه به اجرا در آمده است.
از آن زمان میزان خشونتها در این کشور کاهش یافته است.
اما ناظران صلح سازمان ملل در سوریه که به تازگی فعالیتهای خود را آغاز کردهاند، از ادامه خشونتها در این کشور خبر داده و گفتهاند که هر دو طرف با نقض تعهدات خود، کماکان به استفاده از سلاحهای سنگین در مناطق مسکونی ادامه میدهند.
مقامهای رسمی دولت بشار اسد میگویند گروههای “تروریستی” مورد حمایت خارجیان، مسئول خشونتها و کشتار بیش از ۲۴۵۰ غیرنظامی و ۱۳۴۰ سرباز از زمان آغاز تظاهرات ضد دولتی در این کشور در ماه مارس ۲۰۱۱ هستند.
سازمان ملل میگوید بیش از ۹ هزار نفر تا کنون در خشونتهای این کشور کشته شدهاند.
به گزارش بی بی سی، روز چهارشنبه نهم مه (۲۰ اردیبهشت) مخالفان دولت سوریه از شهر حمص گزارش کردند که با وجود حدود یکماه از آغاز طرح آتش بس در این کشور، نیروهای ارتش به گلوله باران شدید این شهر ادامه داده اند.
این در حالی است که یازده نفر از ناظران صلح سازمان ملل و اتحادیه عرب در این شهر سوریه حضور دارند. حمص از زمان آغاز ناآرامی ها در سوریه همواره یکی از مراکز اصلی اعتراضات بوده است.
همزمان گزارشگر بی بی سی که به همراه ناظران صلح سفر می کند، می گوید اجرای آتش بس در سوریه “غیر ممکن” به نظر می رسد چرا که هر دو طرف درگیر به طور مکرر آن را نقض می کنند.
روز چهارشنبه همچنین در نزدیکی خودروی سربازان اسکورت کننده خودروی ناظران صلح سازمان ملل در سوریه و به هنگام بازدید آنها از شهر درعا در جنوب این کشور، یک بمب کنار جادهای منفجر شد.
دست کم شش سرباز ارتش سوریه که این ناظران را همراهی میکردند، در جریان این انفجار زخمی شدند.
این بمب کنار جادهای پس از عبور خودروی حامل ناظران سازمان ملل منفجر شد.
هیچ یک از ناظران سازمان ملل نیز زخمی نشدهاند.
ناظران سازمان ملل در چارچوب طرح صلح سازمان ملل و اتحادیه عرب برای پایان دادن به خشونتها در سوریه به این کشور اعزام شدهاند.
در حال حاضر نزدیک به سی ناظر در سوریه حضور دارند اما قرار است تعداد این ناظران افزایش یابد.
حضور این ناظران تا کنون تاثیر چندانی در پایان دادن به خشونتها نداشته است.
شهر درعا که امروز این بمب کنار جادهای در آن منفجر شد، جایی است که تظاهرات ضد دولتی علیه بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه از آن آغاز شد.
در ماه مارس سال گذشته اعتراضها از این شهر آغاز شد و اندک اندک به شهرهای حمص و حماة کشیده شد.
طبق طرح صلح کوفی عنان، نماینده سازمان ملل و اتحادیه عرب، توافقنامه آتشبسی از ۱۲ آوریل در سوریه به اجرا در آمده است.
از آن زمان میزان خشونتها در این کشور کاهش یافته است.
اما ناظران صلح سازمان ملل در سوریه که به تازگی فعالیتهای خود را آغاز کردهاند، از ادامه خشونتها در این کشور خبر داده و گفتهاند که هر دو طرف با نقض تعهدات خود، کماکان به استفاده از سلاحهای سنگین در مناطق مسکونی ادامه میدهند.
مقامهای رسمی دولت بشار اسد میگویند گروههای “تروریستی” مورد حمایت خارجیان، مسئول خشونتها و کشتار بیش از ۲۴۵۰ غیرنظامی و ۱۳۴۰ سرباز از زمان آغاز تظاهرات ضد دولتی در این کشور در ماه مارس ۲۰۱۱ هستند.
سازمان ملل میگوید بیش از ۹ هزار نفر تا کنون در خشونتهای این کشور کشته شدهاند.
هرانا؛ نامه حشمت الله طبرزدی به مناسب روز جهانی آزادی مطبوعات و کارگر
خبرگزاری
هرانا - حشمت الله طبرزدی زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج به
مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات و روز کارگر یادداشتی را از این زندان به
رشته تحریر در آورده است.
متن این نامه که اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:
گفتند: روز سوم می روز جهانی آزادی
مطبوعات است. گفتم: ناسلامتی من هم یک روزی یک روزنامه نگار بودم. پس خوب
هست یک چیزی بنویسم و این روز را گرامی بدارم. گفتم: روز اول می به عنوان
روز کارگران را گرامی بداریم. یکی از همبندیان عزیز گفت: پیشنهاد می دهم
یکروز دیرتر برگزار شود، زیرا ایام فاطمیه است، دیگر همبندیان عزیز پاسخ
دادند: درین مملکت سال به دوازده ماه عزا است ولی روز جهانی کارگر فقط یک
روز است، این بود که روزجهانی کارگر و آزادی مطبوعات را باهم جشن گرفتیم،
جالب این است که در سالن دوازده رجایی شهر نمایندگانی از همه گروههای سیاسی فعال در ایران حضور دارند و باهم دوستی مصالمت آمیز دارند، از جمله جنبش سبز ایران، بهاییت، سازمان مجاهدین خلق، حزب دموکرات کردستان ایران، طرفداران پادشاهی ایران، حزب پژواک، حزب پ. ک. ک، دستگاههای مستقل و حتی کسانیکه به جاسوسی متهم شده اند. همه این جریانات در جشن اول و سوم ماه می شرکت کردند ولی شنیدم زندانبانان غیظ کرده که چرا جشن گرفتید،
دیروز پنج شنبه همسرم محبوبه و دخترم فاطمه آمده بودند ملاقات، پرسیدم: چگونه آمدید؟ محبوبه گفت: با آژانس ۲۵۰۰۰ تومان نیز میدهیم با خود حساب کردم هر رفت و آمد میشود ۵۰۰۰۰ تومان. یادم آمد سال ۱۳۵۹ برای مدتی معلم دینی و امور تربیتی دبیرستان و دانشگاه ملی بودم ۱۵۰۰تا۲۰۰۰ تومان حقوق می گرفتم، اجاره خانه میدادم و زندگی دو نفری را به خوبی اداره میکردیم به راستی به برکت جمهوری اسلامی چقدر پیشرفت کرده ایم.
یادم آمد خرداد ماه و تیر ماه در راه است، ۱۸تیرماه ۱۳۷۸ هزاران زندانی. زندانیها آنقدر زیاد بودند که اوین، شکنجه گاه توحید، بازداشتگاه های نیروی انتظامی و سپاه مملو از زندانی فقط من ماندم و من. اکبر محمدی، ابراهیم عزت نژاد و چند نفر دیگر نیز به خاک این مرزپرگهرسپرده شده اند. تجربه خوبی بود چرا که از ۱۸ تیر میگوییم ازین کار نوستالژیک،
چرا از ۲۵ تیر ۸۸ نگوییم، نزدیک به چهار میلیون از این ملت خوب به خیابان ریختند و فریاد برآوردند رای ما کجاست به مدت ۷ ماه زدو خورد، تجاوز، شکنجه، سرکوب، کُشتن، زندان، بعد اعدام کردند، موسوی دستگیربشه ایران قیامت میشه، به خودم گفتم و حتی به بازجویان بسیاردوست داشتنی اما خشن و از انسانیت بدور گفتم: این بار این شعله ها خاموش شدنی نیست. حالا همه ما زندانیان سیاسی، جنبش سبز، هیچ! بیش از یکسال است که موسوی و کروبی و زهرا رهنورد را به اسارت گرفته اند اما آب از آب تکان نخورد.
با خود فکر میکردم؛ آیا این مردم همان هایی هستند که سال ۵۶ و۵۷ دیده بودم، خود پاسخ خود را دادم، شاه بویی از انسانیت برده بود، لازم باشد خامنه ای همه را میکشد تا جمهوری اسلامی زنده بماند، نگاهی به روزنامهء حکومتی انداختم مدتی است فقط ایران و همشهری میدهند، حتی کیهان را قطع کرده اند. دیگر دو جناح اندرونی حکومت یعنی پایداری و جبهه متحد برای تقسیم غنایم آنگونه به جان هم افتادند که نگو و نپرس. اینها که از خود بدتر میگویند پس چرا ما زندان هستیم دراین مورد در حقیقت افتادم سرانجام چه باید بودن؟ ما که دسترسی به رسانه های آزاد نداریم. ولی همین صدا و سیمای اسلامی انحصاری حکومت را که میبینیم با خود میگوییم، راستی که از سماجت بحرینیها و شجاعت سوریها در شگفتم.
سوریها از همین حالا دیکتاتور حاکم را به خاک ذلت بنشانده اند که براستی برود، بحرینیها نیز دست بردار نیستند ولی خداکند که مثل ما از چاله به چاه نیفتند. کاش جوانان بحرینی از انقلاب ما درس بگیرند، اگرچه هرکس حق داردآنچه را که دوست دارد تجربه کند.
شنیدم که در بیرون زندان گرانی و تورم بیداد میکند، حکومتیها نیز تقصیرها را به گردن هم می اندازند. حکومتیها که به خود واگذاشته شده اند، جنگ قدرت برای اشغال کرسیهای مجلس فرمایشی و ریاست جمهوری آینده و چانه زنی باقدرتهای غربی برای اینکه مصالحه ای صورت بگیرد و اینها پول نفت را بگیرند و حکومت کنند و اپوزسیون بیرون مرز نیز، بقدری درگیر مسایل فراوان و مهم خودش است که کمتر به امور دیگر میپردازد، باخود فکر کردم تکلیف این ملت ستم دیده با اینهمه رنج فراوان چیست؟ چیزی به نظرم رسید که مایه آرامشم شد، که این مردم خود میدانند چه کنند، تو بهتر است کار خود را انجام بدهی، کار تو این است که با شکیبایی دوران مبارزه و حبس را تحمل کنی و دیگران را به شکیبایی در راه مبارزه تا رهایی دعوت کنیم. بسیار خوب، من راه مقاومت را برگزیدم و ادامه میدهم. مردم نیز خوب میدانند چه کنند.
به دانشگاه و مجید افتخار میکنم
جنبش سبز زنده باد زیرا که مبارزه برای آزادی، عدالت، دمکراسی و حقوق بشر بشدت ادامه دارد
حشمت الله طبرزدی
بند ۱۲ زندان رجایی شهر کرج
جالب این است که در سالن دوازده رجایی شهر نمایندگانی از همه گروههای سیاسی فعال در ایران حضور دارند و باهم دوستی مصالمت آمیز دارند، از جمله جنبش سبز ایران، بهاییت، سازمان مجاهدین خلق، حزب دموکرات کردستان ایران، طرفداران پادشاهی ایران، حزب پژواک، حزب پ. ک. ک، دستگاههای مستقل و حتی کسانیکه به جاسوسی متهم شده اند. همه این جریانات در جشن اول و سوم ماه می شرکت کردند ولی شنیدم زندانبانان غیظ کرده که چرا جشن گرفتید،
دیروز پنج شنبه همسرم محبوبه و دخترم فاطمه آمده بودند ملاقات، پرسیدم: چگونه آمدید؟ محبوبه گفت: با آژانس ۲۵۰۰۰ تومان نیز میدهیم با خود حساب کردم هر رفت و آمد میشود ۵۰۰۰۰ تومان. یادم آمد سال ۱۳۵۹ برای مدتی معلم دینی و امور تربیتی دبیرستان و دانشگاه ملی بودم ۱۵۰۰تا۲۰۰۰ تومان حقوق می گرفتم، اجاره خانه میدادم و زندگی دو نفری را به خوبی اداره میکردیم به راستی به برکت جمهوری اسلامی چقدر پیشرفت کرده ایم.
یادم آمد خرداد ماه و تیر ماه در راه است، ۱۸تیرماه ۱۳۷۸ هزاران زندانی. زندانیها آنقدر زیاد بودند که اوین، شکنجه گاه توحید، بازداشتگاه های نیروی انتظامی و سپاه مملو از زندانی فقط من ماندم و من. اکبر محمدی، ابراهیم عزت نژاد و چند نفر دیگر نیز به خاک این مرزپرگهرسپرده شده اند. تجربه خوبی بود چرا که از ۱۸ تیر میگوییم ازین کار نوستالژیک،
چرا از ۲۵ تیر ۸۸ نگوییم، نزدیک به چهار میلیون از این ملت خوب به خیابان ریختند و فریاد برآوردند رای ما کجاست به مدت ۷ ماه زدو خورد، تجاوز، شکنجه، سرکوب، کُشتن، زندان، بعد اعدام کردند، موسوی دستگیربشه ایران قیامت میشه، به خودم گفتم و حتی به بازجویان بسیاردوست داشتنی اما خشن و از انسانیت بدور گفتم: این بار این شعله ها خاموش شدنی نیست. حالا همه ما زندانیان سیاسی، جنبش سبز، هیچ! بیش از یکسال است که موسوی و کروبی و زهرا رهنورد را به اسارت گرفته اند اما آب از آب تکان نخورد.
با خود فکر میکردم؛ آیا این مردم همان هایی هستند که سال ۵۶ و۵۷ دیده بودم، خود پاسخ خود را دادم، شاه بویی از انسانیت برده بود، لازم باشد خامنه ای همه را میکشد تا جمهوری اسلامی زنده بماند، نگاهی به روزنامهء حکومتی انداختم مدتی است فقط ایران و همشهری میدهند، حتی کیهان را قطع کرده اند. دیگر دو جناح اندرونی حکومت یعنی پایداری و جبهه متحد برای تقسیم غنایم آنگونه به جان هم افتادند که نگو و نپرس. اینها که از خود بدتر میگویند پس چرا ما زندان هستیم دراین مورد در حقیقت افتادم سرانجام چه باید بودن؟ ما که دسترسی به رسانه های آزاد نداریم. ولی همین صدا و سیمای اسلامی انحصاری حکومت را که میبینیم با خود میگوییم، راستی که از سماجت بحرینیها و شجاعت سوریها در شگفتم.
سوریها از همین حالا دیکتاتور حاکم را به خاک ذلت بنشانده اند که براستی برود، بحرینیها نیز دست بردار نیستند ولی خداکند که مثل ما از چاله به چاه نیفتند. کاش جوانان بحرینی از انقلاب ما درس بگیرند، اگرچه هرکس حق داردآنچه را که دوست دارد تجربه کند.
شنیدم که در بیرون زندان گرانی و تورم بیداد میکند، حکومتیها نیز تقصیرها را به گردن هم می اندازند. حکومتیها که به خود واگذاشته شده اند، جنگ قدرت برای اشغال کرسیهای مجلس فرمایشی و ریاست جمهوری آینده و چانه زنی باقدرتهای غربی برای اینکه مصالحه ای صورت بگیرد و اینها پول نفت را بگیرند و حکومت کنند و اپوزسیون بیرون مرز نیز، بقدری درگیر مسایل فراوان و مهم خودش است که کمتر به امور دیگر میپردازد، باخود فکر کردم تکلیف این ملت ستم دیده با اینهمه رنج فراوان چیست؟ چیزی به نظرم رسید که مایه آرامشم شد، که این مردم خود میدانند چه کنند، تو بهتر است کار خود را انجام بدهی، کار تو این است که با شکیبایی دوران مبارزه و حبس را تحمل کنی و دیگران را به شکیبایی در راه مبارزه تا رهایی دعوت کنیم. بسیار خوب، من راه مقاومت را برگزیدم و ادامه میدهم. مردم نیز خوب میدانند چه کنند.
به دانشگاه و مجید افتخار میکنم
جنبش سبز زنده باد زیرا که مبارزه برای آزادی، عدالت، دمکراسی و حقوق بشر بشدت ادامه دارد
حشمت الله طبرزدی
بند ۱۲ زندان رجایی شهر کرج
بیکاری کارگران در پی بحران در کارخانههای روغن کشی
خبرگزاری
هرانا - دبیر کانون انجمنهای صنفی صنایع غذایی ایران از بیکاری کارگران
واحدهای تولیدی روغنکشی به دلیل عدم پرداخت تسهیلات بانکی و اعمال تحریم
خبر داد.
ابوالحسن خلیلی در گفتگو با ایلنا وابستگی کارخانجات روغن کشی به خارج از کشور را ۹۵ درصد اعلام کرد و گفت: "در حال حاضر به دلیل عدم پرداخت تسهیلات بانکی و اعمال سیاستهای تحریم، بخش عمده واحدهای تولیدی موجود در این بخش از فعالیت بازماندهاند."
خلیلی با بیان اینکه کمترین حمایتها از تولیدکنندگان مواد غذایی صورت میگیرد، اظهار کرد: "تولیدکنندگان خودرو در اولویت حمایتهای تعرفهای قرار دارند. اما تولیدکننده صنعت غذایی هرگاه خواست از حقوق خود دفاع کند از تعرفه و دیوار حمایتی دولت به عنوان عامل بازدارنده استفاده شد."
خلیلی در رابطه با فشارهایی که از سوی بانکها به تولید کنندگان صنایع غذایی اعمال میشود گفت: "اگر قرار است منابع بانکی مورد انقباض قرار بگیرند تولیدکننده صنعت غذایی تمایل دارد در مرحله آخر دستورالعملهای انقباضی قرار بگیرد، اما متاسفانه اولین جایی که برخوردها و فشارهای بانکی اعمال میشود بر کارخانجات تولیدکننده مواد غذایی است."
دبیرکل کانون انجمنهای صنفی صنایع غذایی ایران با اشاره به عدم استفاده کارفرمایان از ظرفیت واحدهای تولیدی تصریح کرد: "در بحث حمایت از تولیدات کارفرمایان ترجیح میدهند با اعمال مدیریت در هزینهها از منابع انسانی استفاده حداکثری کنند و نسبت به تعدیل نیروی کار در این بخش اقدام کنند."
او با انتقاد از اعمال سیاستهای انقباضی بانکها در نیمه دوم سال گذشته تصریح کرد: در بخش پرداخت عوارض هیچ گونه تسهیلاتی به تولید کنندگان پرداخت نشده است. و کارفرمایان با شرایط نامناسب کسب و کار مواجه شدهاند.
ابوالحسن خلیلی در گفتگو با ایلنا وابستگی کارخانجات روغن کشی به خارج از کشور را ۹۵ درصد اعلام کرد و گفت: "در حال حاضر به دلیل عدم پرداخت تسهیلات بانکی و اعمال سیاستهای تحریم، بخش عمده واحدهای تولیدی موجود در این بخش از فعالیت بازماندهاند."
خلیلی با بیان اینکه کمترین حمایتها از تولیدکنندگان مواد غذایی صورت میگیرد، اظهار کرد: "تولیدکنندگان خودرو در اولویت حمایتهای تعرفهای قرار دارند. اما تولیدکننده صنعت غذایی هرگاه خواست از حقوق خود دفاع کند از تعرفه و دیوار حمایتی دولت به عنوان عامل بازدارنده استفاده شد."
خلیلی در رابطه با فشارهایی که از سوی بانکها به تولید کنندگان صنایع غذایی اعمال میشود گفت: "اگر قرار است منابع بانکی مورد انقباض قرار بگیرند تولیدکننده صنعت غذایی تمایل دارد در مرحله آخر دستورالعملهای انقباضی قرار بگیرد، اما متاسفانه اولین جایی که برخوردها و فشارهای بانکی اعمال میشود بر کارخانجات تولیدکننده مواد غذایی است."
دبیرکل کانون انجمنهای صنفی صنایع غذایی ایران با اشاره به عدم استفاده کارفرمایان از ظرفیت واحدهای تولیدی تصریح کرد: "در بحث حمایت از تولیدات کارفرمایان ترجیح میدهند با اعمال مدیریت در هزینهها از منابع انسانی استفاده حداکثری کنند و نسبت به تعدیل نیروی کار در این بخش اقدام کنند."
او با انتقاد از اعمال سیاستهای انقباضی بانکها در نیمه دوم سال گذشته تصریح کرد: در بخش پرداخت عوارض هیچ گونه تسهیلاتی به تولید کنندگان پرداخت نشده است. و کارفرمایان با شرایط نامناسب کسب و کار مواجه شدهاند.
متهم به قتل بعد از مراسم قسامه به اعدام محکوم شد
خبرگزاری
هرانا - فردی بنام حسن که متهم است ۱۷ سال پیش دختری ۱۱ ساله را با مشارکت
دو تن دیگر ربوده و مورد آزار و اذیت قرار داده و سپس به قتل رسانده است،
در مراسم قسامه و بدون وجود ادله کافی به مرگ محکوم شد.
به گزارش تارنمای خبر آنلاین، آخرین متهم
پرونده آزار و اذیت و قتل لیلا فتحی، ۱۷ سال پس از وقوع قتل با اجرای مراسم
قسامه در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت.
دختر ۱۱ ساله که لیلا فتحی نام داشت
بامداد ۱۷ اردیبهشت ماه سال ۷۴ در حالی که از خانه خود در بندرعباس به منزل
خالهاش در روستایی در کرمانشاه رفته بود برای تفریح از منزل خارج شد و
دیگر بازنگشت. با ناپدید شدن لیلا خانواده وی موضوع را به پلیس اطلاع دادند
و تجسسها برای یافتن این دختر آغاز شد. پس از پیگیریهای پلیس سه نفر در
این رابطه بازداشت شدند. ۵ تیر همان سال، مجرم ردیف اول به سلول انفرادی
منتقل شد و چند ساعت بعد در حالی که از خود یادداشتی مبنی بر بی گناهی دو
نفر دیگر باقی گذاشته بود خودکشی کرد. سرانجام این پرونده، روز هفتم تیر
سال ۷۴ در دادگاه رسیدگی شد و محمدصفر و حسن به جرم مشارکت در قتل به مرگ
محکوم شدند. همچنین قرار شد خانواده لیلا تفاضل دیه را بپردازد.
محمدصفر و حسن در آستانه اعدام بودند که
دادسرا به پرونده ایراد گرفت و با توجه به اعتراف هادی پیش از خودکشی حکم
صادره را نقض کرد. پرونده دوباره برای رسیدگی به شعبه اول دادگاه عمومی
تهران فرستاده شد و متهمان بار دیگر به مرگ محکوم شدند اما حکم باز هم در
شعبه ۳۳ دیوان عالی کشور نقض شد. مدرکها این بار به شعبه دوم فرستاده و
برای متهمان حکم برائت صادر شد که با اعتراض اولیای دم به شعبه پنجم دادگاه
عمومی تهران فرستاده شد.
با نقض حکم برائت از سوی دیوان عالی کشور
رسیدگی به این پرونده در دستور کار قاضی الهیزاده - رئیس شعبه ۱۱۵۶ دادگاه
عمومی وقت- قرار گرفت. او پرونده را از موردهای لوث تشخیص داد و اعلام کرد
باید مراسم قسامه اجرا شود. بنابر این ۵۰ نفر از نزدیکان لیلا در دادگاه
حاضر شدند و قسم خوردند محمدصفر و حسن در این جنایت دست داشتند: بدین ترتیب
آنان بار دیگر به مرگ محکوم شدند. این در حالی است که حسن فراری شده بود و
محمدصفر همچنان در بازداشت به سر میبرد.
با گذشت ۱۱ سال از این جنایت دلخراش، تلاش
پلیس برای دستگیری متهم ردیف دوم نتیجه نداد و حکم اجرا نشد. تا اینکه آیت
الله هاشمی شاهرودی دستور پرداخت ۲۲۰ میلیون ریال تفاضل دیه را از بیت
المال صادر کرد و محمدصفر، بامداد چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت سال ۸۶ در زندان به
دار آویخته شد.
بعد از آن تلاش زیادی برای دستگیری حسن
انجام شد تا اینکه چند ماه قبل خانواده لیلا توانستند او را که به طور
مخفیانه در شهرستان کاشمر زندگی میکرد شناسایی و با کمک پلیس دستگیر کنند.
هر چند این مرد یک بار به طور غیابی به قصاص محکوم شده بود اما بعد از
دستگیری به این رأی اعتراض کرد و قاضی گیوکی بعد از بررسی محتویات پرونده
آن را از موارد لوث تشخیص داد و حکم به برگزاری مراسم قسامه داد. این بار
نیز خانواده لیلا ۵۰ نفر از بستگان خود را برای مراسم قسامه به دادگاه
آوردند که آنها یک به یک قسم خوردند حسن قاتل لیلا است. بعد از مراسم
قسامه واخواهی متهم و وکیلش به حکم قصاص رد شد و متهم در یک قدمی چوبه دار
قرار گرفت.
زایمان یک زن کارتن خواب در بیابان
خبرگزاری
هرانا - یک زن کارتنخواب در چادری تاریک و نمور زایمان کرد و پسری را به
دنیا آورد. تکنیسینهای اورژانس تهران در عملیات شبانه پای در بیابانی
وحشتناک گذاشتند تا این مادر و نوزاد را نجات دهند.زن کارتن خواب بنام آرزو
ساعت ۴۶ دقیقه بامداد یکشنبه در چادری نمور وتاریک در تپه ای در تهران
پارس زایمان کرد و پسری را بدنیا آورد.
به گزارش روزنامه ایران، سقف چادر کوتاه
بود. تکنیسین جوان به سختی وارد شد و زن بارداری را دید که در شرایط بدی
قرار داشت و با بررسی وضع زن تشخیص داد که زن در همان لحظه زایمان
میکند و زمانی برای رساندن وی به بیمارستان نیست. دو تکنسین اورژانس برای
زایمان زن کارتنخواب دست به کار شدند، صدای گریه نوزاد فضای چادر کوچک
را پر کرد و لبخند به چهره دو تکنسین نشاند.
این زایمان یک ساعت طول کشیده بود. حالا
تکنسینهای جوان، زن جوان و کودک را باید به بیمارستان میرساندند. زن از
شدت درد فریاد میزد و صدای گریه نوزاد هم قطع نمیشد.
کشیش رسمی کلیسای اصفهان به قید وثیقه آزاد شد
خبرگزاری
هرانا - در پی بازداشت سازمان یافته جمعی از نوکیشان مسیحی در اصفهان،
کشیش کلیسای پولس که از نخستین افرادی بود که در پی مراجعه ماموران امنیتی
در منزلش بازداشت شده بود سرانجام پس از موافقت مسئولان قضایی با سپردن
وثیقه بطور موقت آزاد شد.
به گزارش محبت نیوز، کشیش «حکمت سلیمی» از نخستین کسانی که در جریان بازداشت گسترده نوکیشان مسیحی در اصفهان بازداشت شده بود، در روز جمعه مورخ ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ با قرار وثیقه از زندان آزاد شد. طبق گزارش دریافتی «کشیش حکمت سلیمی» که پس از بازداشت برای بازجویی به زندان دستگرد اصفهان بند زندانیان امنیتی عقیدتی «الف- طا» منتقل شده بود پس از گذراندن ۷۳ روز با قرار وثیقه – سند- به ارزش ۵۰ میلیون تومان بطور موقت آزاد شد.
مقامات و مسئولان قضایی که پیش از این به خانواده ایشان اعلام کرده بودند که وی میتواند با سپردن وثیقه آزاد شود اما هر بار از پذیرش وثیقه ایشان سر باز میزدند که در نهایت بعد از موافقت مسئولان و تامین و سپردن وثیقه از سوی یکی از بستگان ایشان نزد مراجع قضایی نامه آزادی موقت ایشان صادر و پس از تحویل آن به مسئولین زندان دستگرد اصفهان وی از زندان آزاد شد.
لازم به توضیح است برخی رسانهها اینترنتی در پی آزادی تعدادی از نوکیشان مسیحی در اصفهان با شتابزدگی آزادی کشیش حکمت سلیمی را پیش از این اعلام کرده بودند که این مطلب از سوی نزدیکان خانواده آقای سلیمی تکذیب شد.
به گزارش محبت نیوز، کشیش «حکمت سلیمی» از نخستین کسانی که در جریان بازداشت گسترده نوکیشان مسیحی در اصفهان بازداشت شده بود، در روز جمعه مورخ ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ با قرار وثیقه از زندان آزاد شد. طبق گزارش دریافتی «کشیش حکمت سلیمی» که پس از بازداشت برای بازجویی به زندان دستگرد اصفهان بند زندانیان امنیتی عقیدتی «الف- طا» منتقل شده بود پس از گذراندن ۷۳ روز با قرار وثیقه – سند- به ارزش ۵۰ میلیون تومان بطور موقت آزاد شد.
مقامات و مسئولان قضایی که پیش از این به خانواده ایشان اعلام کرده بودند که وی میتواند با سپردن وثیقه آزاد شود اما هر بار از پذیرش وثیقه ایشان سر باز میزدند که در نهایت بعد از موافقت مسئولان و تامین و سپردن وثیقه از سوی یکی از بستگان ایشان نزد مراجع قضایی نامه آزادی موقت ایشان صادر و پس از تحویل آن به مسئولین زندان دستگرد اصفهان وی از زندان آزاد شد.
لازم به توضیح است برخی رسانهها اینترنتی در پی آزادی تعدادی از نوکیشان مسیحی در اصفهان با شتابزدگی آزادی کشیش حکمت سلیمی را پیش از این اعلام کرده بودند که این مطلب از سوی نزدیکان خانواده آقای سلیمی تکذیب شد.