بخش ۲۳: به "ستاره"ی زندان دستگرد اصفهان هم تجاوز کردند
مسعود نقره کارويژه خبرنامه گويا
«.... دوشنبه ۱۹ ارديبهشت سال ۱۳۷۳ است . زندان دستگرد اصفهان که به« زندان بالا» يا زندان شهربانی هم معروف است. همراهان من دو روحانی با لباس شخصی (حکام شرع حجت الاسلام وحدت و حجت الاسلام کاظمی که حکم دستگيری داده بودند )،محمد سعيدی (ازمامورين وزارت اطلاعات در اصفهان که در موقعيت معاونت بود و بعدها به مقام مدير کلی در وزارت اطلاعات رسيد) ، و يک پاسدارهستند. از سوی آيت الله .... از من خواسته شده بود موردی را پيگيری کنم، مورد هم ستاره« الف» فرزند ماندنی از اهالی خورموج تنگستان بود. ماندنی از رزمندگان جبهه در عمليات بهمن ماه سال۱۳۶۵ ،والفجر ۸ در منطقه فاو و اروند رود شرکت داشت و مفقود الاثر شد.اما بعد از آتش بس به سال ۱۳۷۲ جزو اسيران آزاده شده بود.ماندنی وقتی به خانه برگشت هيچکس در خانه نبود ، نه دخترش ستاره ، نه «زيره» تنها خواهرش. « علی. ت» که دخترش هاجر با ستاره دستگير شده بود با مراجعه به آيت الله .... خواسته بود تا به وضعيت ستاره رسيدگی شود و او پيش پدرش که از اسرای جنگ بود برگردانده شود. اين در خواست را هم « کميته آزادگان» ( کميته ی مربوط به اسرا و مفقودين جنگ ) نيز کرده بود.
زندان دستگرد، فضايی بسيار قديمی مثل گورستانی گم شده در ميان انبوهی از درختان سبزبود. سلول ها اتاق های کوچک قديمی در ساختمانی قديمی بودند ، بوی نم ونای ساختمانی کهنه چيزی شبيه بوی تعفن ،و درخت های پوسيده بر خاک افتاده مشام را می آزردند. دختری لاغر اندام با صورتی استخوانی و چشمانی درشت و سياه روبرويم نشسته است. سرش را زير انداخته و به دست های اش ور می رود و گاه از زير چشم ما را نگاه می کند. پرسيدم : «شما ستاره هستيد؟» ، خسته و آرام پاسخ داد: « بله». پرسيدم : «تو دختر زايرموندو هستی؟» (۱). برقی توی چشمان اش افتاد و گفت: « کی من چنين چيزی به شما گفتم؟ » و بلافاصله آشفته و عصبانی گفت: «شما حق نداريد اسم زاير را ببريد». به آرامش گفتم: «آرام باشيد، زاير موندوبر گشته، مثل يک کوه اسارت رو گذرونده». فرياد کشيد و با عصبانيت گفت: «از خدا بترسيد، شماها چقدر دروغ می گوييد». آرام اش کردم و گفتم : «همه چيز درست ميشه، ما تورو به زاير می رسونيم، دو باره به زندگی عادی بر خواهی گشت». شروع کرد با خودش حرف زدن. به او گفتم: «می خوای تنها حرف بزنيم، می خوای اينا برن بيرون؟ من حکم آزادی تورو دارم اما می بايد قبل از اجرای آن با تو صحبت کنم».او اما هنوز نا باور و عصبانی بود. گفت: « شما خجالت نمی کشيد؟ پدر بدبخت من به خاطر شما مرد، پای اونو به اين جريان نکشيد، من پدرمو خيلی وقته از دست دادم ، اگر کسی را داشتم ، اگر صاحبی داشتم ، اگر......» ديگر بريده بريده حرف می زد و جملات اش مفهوم نبودند. پرسيدم: « شنيدم تورو با هاجر «ت» گرفتن، می دونی کدوم زندانه؟».جيغ زنان شروع کرد بد و بيراه گفتن به همه. دو زن شکنجه گر صفا وحدتی ( معروف به جغد) وفرزانه مسجدی پور (معروف به گشتاپو)آمدند او را آرام کنند. با عصبانيت به آن دو گفت : « کثافتای جلاد شما چی ميگين»، و آن دو رفتند بيرون. پاسدار صادقی آمد و گفت:« اگر کارتان تمام شده او را ببرم به بند». به پاسدار همراهم اشاره کردم پاسدار صادقی(۲) را ببرد بيرون ، و خودشان و آن دو روحانی هم رفتند برای نماز و ما را تنها گذاشتند. خواستم برای او و خودم چايی بياورند.نشستم روبروی اش و به او گفتم:« به من اعتماد کن ، حرف بزن، من اومدم کمکت کنم ، من حکم آزادی تورو دارم». آ رام گفت: « اگر هاجر را آزاد کنين من هم قبول می کنم والا از اين جا بيرون نمی رم» ، به او گفتم که حاکم شرع کاظمی حکم آزادی هاجر را داده است اما او هنوز باور نمی کرد. صفا چای آورد و رفت.ستاره باز ساکت شد، نه چای خورد و نه حرف زد. من اما ول کن نبودم ، خودم ترغيب شده بودن سر از ماجرای اين دختر در آورم، و بالاخره اصرارهای من کار خودش را کرد ، و شروع کرد...
« پدرم وعمه ام زيره خيلی رنج کشيدند تا منو بزرگ کردند. وقتی جنگ شد ما سه نفر تو يه پيشی زندگی می کرديم( کلبه هايی که با برگ نخل ساخته می شد) کومه ای هم داشتيم برای تابستان( شبيه تخت با پايه های حدود يک متری که روی اش می خوابيدند)،پدرم که تو خورموج کارش تو نخلستان بود رفت جبهه. چهار سال و نيم نديدمش، جنگ تمام شد، گفتند شهيد شده ، بعد خبر آوردن که اسير شده، در عين نا اميدی گاهی پيام هايی ازش داشتيم. زيره خيلی بی تابی می کرد، يه روز شکر گذار خدا يه روز دعا گوش.مادری کرد برای من . مادرم سر زايمان مرده بود، اسمش ستاره بود، پدر اسم مادر را روی من گذاشت.زيره اين آخری ها خيلی پريشون و داغون شده بود.
من تو بوشهر با هاجر همکلاسی بودم. همانجا خبر اومد که زيره هم بلا زده شد، دق کرد و مرد. آفای «ت» پدر هاجر که بزرگ بندر گناوه بود و مردم می گفتن طاغوتی بوده پدری کرد و منو برد خانه اش و زنش شد مادرم. هاجر برای من مثل خواهر بود. همه منتظر پدر بوديم. پدری که من ۱۴ ساله بودم رفت جبهه، يه تنگستونی بلند قد با چهره ای سوخته، و استخوانی، يه تنگستونی ی شجاع، زيره می گفت بعد از مرگ مادرت زاير داغون شد.
وقتی دانشگاه قبول شديم پدرهاجر ،آقای «ت» يه آپارتمان تو اصفهان برامون اجاره کرد در خيابان اشرفی، ما اصلن فعال سياسی نبوديم و توی هيچ برنامه ای شرکت نمی کرديم، روزی که دانشجوها اعتراض کرده بودند من و هاجر تو کتابخونه درس می خونديم. از کتابخونه داشتيم می رفتيم خونه که دستگيرمون کردن. بی خبراز همه چيز و همه جا. بردنمون بازداشتگاه مرکزی ، اسير زياد بود. از موقع ورود کتکمون زدن . تو نوبت بازجويی بوديم . اول هاجر رو بردن .اون روح انسانی و پاک و بدن ظريف و زيباش شلاق وتوهين و تحقير را طاقت نيآورد ، بردنش درمونگاه ، ديگه ازش خبر ندارم. منو بردن ، از رو صداشون فهميدم دو نفر بودن اول يکی شون که صدای کلفتی داشت گفت : « بکن لباسا تو، بکن» ، گفتم : « به لباسام چيکار دارين؟ » يه کشيده محکم بهم زد، سرم گيج رفت ، بعد لگدی که شدت دردش کلافه ام کرد. به حال ضعف کنار ديوار نگه ام داشتند. وبعد ضربات شلاق شروع شد، از شدت درد بيهوش می شدم ، آب سرد روی صورتم می ريختند . مرا روی سينه ام دمر روی تخت شکنجه خوابانده بودند. خون روی بدنم لحته شده بود. پاهام توی قلاب و دستهايم طناب پيج به تخت.ضربه های شلاق و درد قابل تحمل نبودن. همين صفا ی کثافت می گفت : « حرف بزن ، بگو با چه گروهی کار می کنی منافق کثيف، لگوری، پدر سگ مادر قحبه».و وقتی به پدر و مادرم بد می گفت انگار همه ی ديوار ها را روی سرم خراب می کردن، رعشه همه ی وجودم را می گرفت.شلاق و توهين ، ومن هم فقط التماس می کردم و خدا را صدا می زدم اما از خدا هم خبری نبود. می خواستم به آن ها بگويم پدرم کيست و برای چی زنذگی و جان اش را گذاشت اما منصرف شدم. در آن لحظات احساس می کردم به پدر و مادرم نياز دارم ، به آن ها فکر می کردم. آن ها بی امان می زدند. بيهوش می شدم و آن ها آب رويم می ريختند.يکی از آن ها شلاق ضربدری می زد و حس کردم تکه ای از گوشت پشتم کنده شد. چه درد وخشتناکی! به پدر فکر می کردم که گفت برو درس بخوون و به مردم خدمت کن، من کاری نکرده بودم . بعد از يکی از بيهوش شدن هام، وقتی چشم باز کردم توی مجرد بودم ، نيمه لخت و خون آلود، از بدن خونين من هم نگذشته بودند، «تف کاری ام کرده بودن» ( به من تجاوز کرده بودند) (۳)، ديگر باکره نبودم، از خودم بدم آمد. چه روز و شبی بر من گذشت.بد از چند هفته نشان بی اعتباری ام رو ديدم. حامله شده بودم، با خودم فکر می کردم اين نشان بی اعتباری من است؟ اما نه، ستاره ی ديگری شدم.از جا کنده شدم و با همان بدن آش و لاش شروع کردم مشت کوبيدن به در سلول ،و فرياد زدم مرگ بر استبداد ، مرگ بر آخوند ، مرگ برخمينی ، زنده باد آزادی، نمی دانم چه م شده بود انگار می خواستم انها بيايند و من و جنينم رو بکشند و راحتم کنند. توی سلول گرفتنم زير مشت و لگد و من خوشحال می شدم آن ها به شکمم لگد می زدن، بارها بردنم زير شکنجه ، زير شکنجه فرياد زنده باد آزادی می کشيدم، با شلاق کمرم را آش و لاش کردن اما کوتاه نمی آمدم ، با خودم گفتم ستاره تا اينجا اومدی ، خوب هم اومدی ، ادامه بده و تا آخرش برو دختر زاير موندو، يک قدم تا شرف فاصله داری ، ديگر عزت در مرگه ،فرياد شرف ستاره هايی بشو که اينها بی اعتبارشان کردن.....آن ها می زدن و من هرچه می خواستم می گفتم تا بيهوش می شدم..... بعد از يکی از اين بيهوشی ها چشم باز کردم ، دردرمانگاه بودم ، زنی با چهره ای مادرانه ، خندان روبرويم بود. با خودم گفتم ستاره به آرزوت رسيدی ، اينجا بهشته و اين زن هم يک فرشته ست. ، بعد صدای آقا «علی .ت» پدر هاجر را شنيدم. باورم نمی شد.چقدر پير و شکسته شده بود.چشماش پر از اشک بود اما لبخند می زد. نتوانستم جلوی اشک هايم را بگيرم ....»
ستاره، که چشم های اش غرق اشک بودند آرام شد. من اما توی خودم داد زدم و اشک ريختم، و برای چندمين بار تکرار کردم، خدايا ما داريم چيکار می کنيم؟ ...»
ــــــــــــــــــــــ
زير نويس:
* سلسله مطالبی که بيست و سومين بخش آن را خوانديد، اظهارات يکی از کارکنان سابق قوه قضائيه حکومت اسلامی درشکنجه گاه ها و زندان های اين حکومت، و در جبهه جنگ است. او به عنوان شاهد تجاوزبه دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه واعدام زندانيان سياسی و عقيدتی، از گوشه هايی از جنايت های پنهان مانده ی جنايتی به نام حکومت اسلامی پرده بر می دارد.( با توجه به اينکه در زندان ها حکومت اسلامی، شاغلين در زندان ها از نام های متعدد و مستعار استفاده می کردند - و می کنند- ، نام ها و فاميلی ها می توانند واقعی، و حقيقی، نباشند).
برای پيشبرد گفت و گوها قرارمان اين شد که در صورت امکان يک هفته مسائل مربوط به سال های گذشته مطرح شود و يک هفته مسائل روز. راوی اين سلسله مطالب سال ۱۳۸۵ ايران را ترک کرده است و در يکی از کشورهای شرق آسيا پناهنده است، او اما به دليل شغل های حساس و ارتباط های گسترده اش به هنگام خدمت ، هنوز با تعدادی از فرماندهان سپاه و نيروهای انتظامی ،کارکنان قوه قضائيه و روحانيون ارتباط دارد. اطلاعاتی که پيرامون مسائل جاری داده می شود از طريق همين ارتباط هاست.
۱ـ موندو در جنوب همان ماندنی ست . هر کس هم که به مشهد و کربلا و مکه رفته باشد اگر مرد باشد زاير ، اگر زن باشد زيرو(زی رو) صدا می زنند.
۲ـ زندانبانان سعيد ، سعيد محسن و پاسداری معروف به صادقی، زهرا محسنی (معروف به جلاد) مسئول بخش زنان زندان، مسلم، ضيايی، امير حسين کاوه و علی کاو که اين دو نفر آخری از مسئولين حزب الله در اصفهان شدند.
اخبار روز:
فرانسوا هولاند بابیش از پنجاه درصد آرا بر نیکولا سارکوزی پیروز شد وچرخش به چپ فرانسه صورت گرفت. جامعه فرانسه که از کارنامه نیکولا سارکوزی مایوس گردیده بود و دشواری های زندگی را با سیاست دولت پنج ساله او سنگینتر ارزیابی مینمود، علیرغم تردیدها و پرسش ها، او را بکنار نهاد و خود را در آستانه آزمایش سیاسی تازه ای قرار داد. در این لحظه امیدها و انتظارات بسیارند و دشواری ها و تناقضات بیشمارند. رهبری جدید امکاناتی برای پیشروی دارد و در عین حال که از اشتباهات و کجروی ها و محدودیت ها بکنار نخواهد ماند. در اینجا قصد نوشته طرح مشکلات و بیان راه حلهای ضروری است، بخشی از این پیشنهاد ها در برنامه فرانسوا هولاند گنجانده شده است. آیا فرلانسوا هولاند پیگیری و قاطعیت اجرای آنها را خواهد داشت؟
اوضاع اقتصادی و سیاسی کنونی و انتظار از رئیس جمهور
میراث اقتصادی نیکولا سارکوزی سنگین و ناهنجار است. رشد اقتصادی بسیار پائین، بیکاران فراوان، جوانان نگران امروز و آینده، صنایع دستخوش بحران و متمایل به انتقال فعالیت به سرزمین های دیگر، شهروند مصرف کننده با رفتار وروحیه دوران بحران و ناتوانی نسبی قدرت خرید مردم از جمله دشواری های کنونی اند. در زمینه اجتماعی نابرابری ها طی دوره اخیر افزایش یافته، انسجام جامعه سست گشته و موقعیت اجتماعی برخی اقشار جامعه متزلزل شده است. در دوران ریاست جمهوری نیکولا سارکوزی در سال۲۰۰۷ تعداد ۷,۴۰۰,۰۰۰ و در سال ۲۰۱۱ تعداد ٨,۴۰۰,۰۰۰ فرانسوی زیر خط فقر هستند و ۱۰درصد جمعیت ۵۰ درصد ثروت را در اختیار دارد. صاحبان صنایع بزرگ گاه در سال بیش از ۲٣ میلیون یورو درآمد داشته حال آنکه برپایه دستمزد قانونی حداقل درآمد یک مزدبگیر در سال به ۱۶ هزار یورو میرسد.
سال ۲۰۱۲ شاخصهای اقتصادی فرانسه (آمار دولتی)
۰.۵ نرخ رشد اقتصادی
۱۰.۵ نرخ بیکاری
۷۰ میلیارد یورو عدم توازن بازرگانی
۱۷۰۰ میلیارد یورو برابر ٨۵ درصد تولید ناخالص داخلی حال آنکه میزان تعیین شده توسط اروپا ۶۰ درصد است بدهی عمومی ودولتی
نارسائی ها در زمینه اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و سلامتی بسیار است که البته بطرز مسلم این مسائل نتیجه یک روند چند دهساله اخیر است، ولی ما با تشدید این نارسائی ها و افزایش بی عدالتی اجتماعی مواجه هستیم. بعلاوه نگرانی های ناشی از جهانی شدن اقتصاد، افزایش ناهنجاری های زیست محیطی و تشدید بیماری ها و پاتولوژی های جدید، نگرانی ناشی از عدم امنیت کامل در نیروگاههای اتمی بویژه بدنبال انفجار فوکوشیما، عدم رعایت قول و قرارهای سیاسی، نوعی بی اعتمادی به شخصیت های سیاسی مسئول و رشد بنیادگرائی اسلامیستی و تعرض علیه ارزش های بنیادی سیاسی ولائیک جامعه، همه وهمه خواست و انتظار جامعه را بشکل بیسابقه افزایش داده است.
رئیس جمهوری جدید بسرعت و با درک عمیق و همه جانبه این شرایط باید وارد عمل شود. در کوتاه مدت معجزه نمیتوان کرد، ولی خطوط کار را بطور عملی باید مشخص ساخت و با اشتراک نیرو و همکاری احزاب سیاسی ائتلافی و با روحیه ای گشاده و اعتماد به بازیگران اجتماعی پروژه ها را به بحث دمکراتیک نهاده و به عمل کشاند. موقعیت سیاسی آسان نیست و ترکیب نیروهای سیاسی و فشارهای ناشی از آن گسترده است. جناح راست سنتی با توجه به شکست سنگین خود به تعرض سیاسی ادامه داده تا باین ترتیب اتحاد درونی خود را حفظ کند و از پاشیدگی جلوگیری نماید. حزب راست افراطی خانم لوپن به تعرض خود دامنه داده تا هم بخشی ازنیروی راست سنتی را بحول خود گردآورد و هم به کسب موضع غالب خود در اپوزیسیون نائل آید. جناح چپ گرای جامعه خواهان تشدید حرکت گردش به چپ بوده و خواستار افزایش حقوق و امتیازات برای کارکنان مزدبگیر و امتیازات سیاسی و تقسیم قدرت برای خود خواهد بود. حزب اکولوژیست سبز فرانسه خواهان گردش بسمت آلترناتیوهای اکولوژیکی و زیست محیطی بوده ودر پی ایفای نقش مهم در قدرت سیاسی خواهد بود. بنابراین کار رئیس جمهور جدید بسیار پیچیده است و در عین حال جامعه در انتظار جواب مشخص و سریع به نیازها میباشد.
محورهای کار دولت جدید
چگونه وضع اقتصادی را میتوان بهبود بخشید؟ چگونه باید قدرت رقابتی بنگاهها را تقویت کرد بدون آنکه قدرت خرید مردم را کاهش داد؟ بنابر نظر کارشناسان در حالی که تورم در سال جاری ۲ درصد است، این امر قدرت خرید مردم را بازهم تقلیل خواهد داد. باید دانست که افزایش قیمت نفت در بازار جهانی هم قیمت کالاهای مصرفی شهروندان و هم قیمت مواد اولیه بنگاهها را بالا میبرد. این چنین وضعی قدرت خرید مردم از یکسو و امکان سرمایه گذاری شرکت ها را محدود میسازد. این شرایط داخلی با توجه به بدهی دولتی و کسری بودجه ۵ درصدی کنونی اش، برای فعال کردن اقتصاد ناکافی است و بعلاوه شرایط اقتصادی اروپا با نرخ رشد منفی نیز نابسامان است وتاثیر مثبتی بر اقتصاد فرانسه نمیگذارد.
رئیس جمهور جدید برای دسترسی به ٣ درصد کسری بودجه که توسط اروپا تعیین شده، طی دوره ریاست جمهوری باید ۱۰۰ میلیارد یوروصرفه جوئی کند. برای این صرفه جوئی نیکولا سارکوزی پیشنهاد کرد ۷۰ درصد بر پایه کاهش دادن هزینه های دولتی و ٣۰ درصد با افزایش درآمد دولتی ناشی از رشد اقتصادی و فعالیت بنگاهها و شرکتهای خصوصی باشد. حال آنکه فرانسوا هولاند بر آنست که سهم هریک از این دوعامل برپایه ۵۰ درصد قرارگیرد. این راه حل مشروط به وضع رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال است، اگر رونق نسبی اقتصادی وقوع پیدانکند و فعالیت اقتصادی و شغل سازی صورت نگیرد، بدهی های دولتی وکسری بودجه، فشار سنگین آورده وبازار پولی وبانکها در نرخ بهره خود تجدید نظر کرده و آنرا از ٣ درصد کنونی افزایش داده وشرایط نگران کننده ائی را برای فرانسه بوجود میاورند. تضادها بسیارند، اگرقیمت نفت افزایش یابد شرایط مالی بنگاهها سختتر میگردد، خواست افزایش قدرت خرید مردم و مطالبات سندیکاها عامل دیگری است که بدون پاسخ نمی تواند بماند. وجود نرخ بالا نقش منفی بر روی تقاضا داشته و رویکرد به رونق را مشکلتر میکند وبالاخره شرایط رشد اقتصادی در اروپا بر اساس پیش بینی ها منفی بوده وبعنوان یک عامل خارجی بار مثبت روی اقتصاد فرانسه ندارد. حال کدام سیاست اقتصادی بهترین راه را در برابر دولت جدید قرارمیدهد؟
سپرده ها و سرمایه گذاری ها: میزان سپرده های بانکی مردم نسبت به سی سال پیش افزایش بسیار یافته است. نزدیک ۱۷ درصد درآمدها به سپرده بانکی تبدیل گشته است. حال میتوان با سیاست تشویقی وبر پایه نیازهای واقعی بخشی از این سپرده ها را بسوی مصرف معقول و مفید سوق داد تا به رونق کمک کند. با جهت دادن ۲ درصد از این سپرده ها بیش از ۲۰ میلیارد یورو مصرف تازه میتوان ایجاد کرد. برای این جهت دهی یکی محدود کردن درآمد ناشی از این سپرده ها برای صاحبان آنها ودیگری استفاده از این سپرده ها برای وام های دولتی وپروژهای دولتی باید در دستورباشد. درفرانسه مبلغ بیش از چهار هزار میلیارد یورو سپرده وجود دارد وبانکها این میزان کلان را به بازارهای بورس و مالی جهانی میبرند، حال آنکه دولت میتواند از این امکانات بیشمار جهت منافع عمومی ورونق کشور استفاده کند.
سیاست مالیاتی عادلانه تر: تنظیم سیاست مالیاتی جدید متناسب با عدالت اجتماعی بیشتر امر ضروری بشمار میاید. افزایش مالیات بردرآمد از ۴۱ درصد به ۴۵ درصد، ایجاد مالیات ۷۵ درصدی نسبت به بخش درآمدی که بیش از یک میلیون یورو میباشد، حذف کمک هزینه مالی خانواده های ثروتمند و غیره از جمله اقداماتی است که بیش از ٨ میلیارد یورو درآمد برای دولت بوجود میاورد وفرانسوا هولاند نیز با آن موافق است. ایجاد مالیات روی معاملات و فعالیتهای بورسی شرکتهادر سطح کشوری واروپائی میتواند نقش مثبت بازی کند. یاد آوری باید کرد که مدیران وصاحبان شرکت های بزرگ فرانسوی مانند برنارد آرنو، ونسان بولرو، مارتین بوئیگ، سرژ داسو، پل دوکاره، ژان کلود دوکو، آرنو لاگاردر، فرانسوا پینو ، که از دوستان نزدیک نیکولاسارکوزی بوده و در۶ ماه مه ۲۰۰۷ در رستوران برجسته "فوکستز" در کناراوقرارداشتند، توانستند ارزش سرمایه ای بورسی خودرا تا ۷ میلیارد یورو افزایش دهند بدون آنکه کوچکترین مالیان بدولت بدهند.
کاهش هزینه بوروکراسی: باید شرایط رشد ورونق اقتصادی را تامین کرد و از تصمیماتی که این رشد را به سمت منفی میکشاند اجتناب ورزید. در این شرایط کاهش وسیع و سریع هزینه های دولتی و کاهش کمک به نهادهای دولتی و شهرداری ها که منجر به تقلیل کمک هزینه مردم گردد اثرات منفی روی آهنگ رشد اقتصادی خواهد داشت. ولی بطور مسلم باید از بریز وبپاش دستگاه دولتی جلوگیری نمود و هزینه ها را معقولتر کرد. بایداز محدود نمودن یارانه های اجتماعی، کاهش خدمات مربوط به بیمه های اجتماعی و درهم ریختگی نظام اداری جلوگیری نمود وبه سیاست دولت رفاه ادامه داد.
اقدامات دولتی رفاه ملی: طبق آمار اداری فرانسه پنج میلیون نفر بیکاردربازار کار فرانسه وجوددارند. باید سیاستهای زیر را در نظر گرفت: محدود کردن اضافه کاری کارکنان وایجاد شغل جدید متناسب با نیاز بنگاهها، کنارنهادن حذف شاغلین دولتی وتوجه کردن به نقش دولت درخدمت به جامعه، پائین نگهداشتن سن کاری ۶۰ سال بجادی ۶۲ سال، کمک به ایجاد شغل برای جوانان در زمینه نیازهای اجتماعی و ضروری، ایجاد شغل در زمینه نیازهای اجتماعی مانند همراهی سالمندان وجوانانی که از مدار تحصیلی دورشده اند ونیزدر زمینه نگهداری کودکان نوزاد وخردسال و بالاخره شغل و آموزش حرفه ای برای فعالیت های مربوط به سلامتی و بهداشت شهروندان. نظام دادگستری باید استقلال خود را بطورکامل بدست آورد واز دست اندازی قوه اجرائیه برآن باید دوری جست.
اصلاح در سیاست اروپا: اروپا چند سال پیش با تعیین فقط ٣ درصد کسری بودجه برای دولت ها تلاش نمود تا دولت ها را به نظم وسختگیری در هزینه بکشاند و امروز در پی آنست تا سختگیری را بالاتر برده و تنها نیم درصد کسری بودجه را موجه سازد. براین پایه آزادی عمل وقدرت دولت ها بشدت کم میگردد و استفاده از قرض جهت طرح ها وپروژه های جدید ساختاری بشدت محدود میشود. این روش که برخلاف نگرش کینزاقتصادان معروف میباشد حرکت بازدارنده در سرمایه گذاریها خواهد داشت و اثرات مثبت روی بازار کار تولید نخواهد کرد. ازسوی دیگر درحال حاضربانک مرکزی اروپا حق ندارد بطورمستقیم به دولت ها قرض بدهد، حال آنکه این بانک به بانکهای بخش خصوصی اروپا وامهای کلانی بابهره یک درصدی میدهد. در سال ۲۰۱۱ بانک مرکزی اروپا ۱۰۰۰ میلیارد یورو به بانکهای اروپائی وام داد واین بانکهای خصوصی وقتی که به دولت ها وام میدهند با بهره ۶ درصدی حساب میکنند. این وضع بطور مسلم بزیان دولت ها و منافع عمومی بوده، هزینه مالی دولت ها را بشدت بالامیبرد و عامل منفی برای تشویق سرمایه گذاری دولتی بشمار میاید.
محور اکولوژیکی در سیاست دولت جدید: درزمینه اکولوژیکی وزیست محیطی طرحهای گوناگونی باید در دستور قرارگیرد. با دورنمای خروج از انرژی اتمی تا بیست سال دیگر باید انرژی های پاک را تا سال ۲۰۲۰ بمیزان ۴۰ درصد افزایش داد، در زمینه کشاورزی تا سال ۲۰۱۷ تولید مرغوب طبیعی "بیو" رابیش از ۲۰درصد باید افزایش داد و درتبدیل سیستم گرم شدن وشوفاژ ساختمان و مسکن های جمعی موجود باید طرحهای بزرگ در نظر گرفت. هریک از این رشته ها، هم مستلزم ایجاد سرمایه گذاری بوده وهم بناگزیر زمینه برای توسعه آموزش های حرفه ای و شغل های جدید میباشد و در ضمن شرایط زیربنائی برای تغییر و تحول انرژتیک واقصاد پایداررا فراهم میسازد. طبق وزارت کار آلمان اقتصاد این کشور طی ۲۰۰۴ تا سال ۲۰۱۰ تعداد شغل ها در زمینه انرژی های پاک را از ۱۶۰,۰۰۰ به ٣۷۰,۰۰۰ شغل افزایش داد، حال آنکه دراین کشور تعداد شغل در بخش اتمی ۴۰,۰۰۰ ارزیابی میگردد. تعداد این شغل ها در فرانسه نزدیک به ۶۰۰۰ تخمین زده میشود.
سیاست خارجی: در دوره جدید نزدیکی شدید بین سیاست نیکولاسارکوزی و جرج بوش بایدمورد بازرسی قرار گیرد و موضع فرانسه در رابطه با پیمان ناتو دوباره باید تعریف شود. جنگ افغانستان در بن بست است وفرانسه نباید نیروهای خودرا در آنجا نگهدارد. فرانسوا هولاند در این زمینه ها ابراز نظر روشن داشته است. اقدام سریع جهت بیرون بردن قوای فرانسوی از این کشور مورد پسند مردم خواهد بود. سیاست خارجی در خاورمیانه در خطوط عمومی ادامه می یابد و خواست شفاف سازی در سیاست جمهوری اسلامی در زمینه برنامه اتمی از جانب فرانسه تعقیب خواهد شد. فرانسواهولاند نه بر طبل جنگ، بلکه بر مذاکرات بین المللی و مجازات اقتصادی در قبال ایران تاکید مینماید. سیاست درست در این منطقه در رفتن بسوی یک منطقه بدون بمب اتم و همزیستی و امنیت برای همه کشورهای منطقه معنا می یابد.
آرزوی سیاسی وگوناگونی انتخاب
انتخابات مجلس فرانسه در ماه ژوئن امسال اگر منجر به کسب اکثریت همسوبا ریاست جمهوری شود یک عامل مساعد خواهد بود، ولی اگر این همسوئی بوقوع نپیوندد مشکلات کار زیاد خواهد شد و چه بسا آلترناتیو همزیستی دولتی بین دوجناح را در دستور قراردهد. بهرحال اقدام فوری فرانسوا هولاند تعیین نخست وزیر جدیدو تشکیل کابینه جدید میباشد. این امر با توجه به نیروهای ائتلافی اکولوژیست ها و نیروی چپگرای آقای ملانشون و نظرات گوناگون آنها کارساده ای نیست. ولی بهرحال تصمیم سیاسی هیچوقت ازشرایط ایده آل بدون تضاد برخوردار نخواهد بود. با گره ها و تناقضات باید سیاست تنظیم نمود وآنرا در جهت ترقی جامعه قرارداد.
فرانسوا هولاند با دیدگاه سوسیال دمکراسی و محدودیت های تاریخی و بینشی آن عمل میکند، کاردشوار است و حریفانی که خواهان شکست او هستند بیشمارمیباشند. او باید از این موقعیت تاریخی علیرغم تمام خطرات ومحدودیت ها، با هدف عدالت اجتماعی بیشتر و با تمایل به سیاست های اکولوژیکی محیط زیستی، بطور مطلوب استفاده کند وفرانسه را بسوی پویائی گسترده تر و تعادل اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی سوق دهد. اوباید به جامعه گوش کند و گرایشات تازه و عمیق جامعه را دریابد. آنچه که میگویم یک آرزو سیاسی است، ولی بروشنی میدانیم که سوسیال دمکراسی و اکولوژی سیاسی همیشه یک چیزنمیگویند و راه حل هایشان یکسان نیستند.
جلال ایجادی
استاد دانشگاه در فرانسه
ششم ماه آوریل دوهزار ودوازده میلادی، روز انتخابات فرانسه.
در بیست سالگی آرشیو اسناد و پژوهشهای ایران در برلن (۲)
گفتگو ناصر مهاجر با مهران پاینده، رضا یگانه و عباس خداقلی
گفتگو ناصر مهاجر با مهران پاینده، رضا یگانه و عباس خداقلی
اخبار روز:
ناصر مهاجر: حالا که صحبت بر سر جمهوری اسلامیست، اجازه دهید
بپرسم روزنامهها و ماهنامههای چاپ ایران را چگونه تهیه میکنید؟ آرشیو
با آنها تماس میگیرد و یا دوستانِ آرشیو؟ مستقیم به دستتان میرسد یا با
واسطه؟
• مهران پاینده: غالبا با واسطه بوده. دوستانی که در ایران داریم لطف کردهاند و آنها را فرستادهاند. البته پول نشریه را برایشان میفرستیم. در مواردی آنها به ما پیشنهاد دادهاند چه نشریاتی را آبونه شویم. در مواردی خودشان نشریهای را فکر میکردند خواندنیست، خوب است، مناسب است را گرفتهاند و برای ما فرستادهاند.
ناصر مهاجر: یعنی با تشخیص دوستانی که هر کدامتان در ایران دارید...
• مهران پاینده: بله، علاوه بر نشریاتی که خودمان درخواست کرده بودیم، با برخی نشریات از طریق دوستانمان در ایران آشنا شدیم. مراجعهکنندگان به آرشیو هم عامل دیگر بودهاند برای آشنایی ما با آنچه که در ایران منتشر میشود. مثلا خیلیها به آرشیو میآمدند و سراغ مجلهی اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی را میگرفتند. در دورهی اول ریاست جمهوری خاتمی، کیان خیلی خواهان داشت و از نشریاتی بود که هر شمارهاش که میآمد، حتما دو سه نفر میآمدند و آن را میخواندند و چند مقالهاش را کپی میکردند. به خاطر مشکل مالیای که داشتیم، جز یک دورهی کوتاه هرگز نتوانستیم یکی ازنشریات کثیرالانتشار ایران را آبونه بشویم که آن هم کیهان بود.
اما در مورد نحوهی ارسال نشریات از ایران. دوستان اینجا نشریات را میگرفتند و به آرشیو میدادند. دوستی هم اصلا آدرس اینجا را برای نشریهای که آبونه شده بود، داده بود. میآمد آرشیو و نشریه را میخواند.
ناصر مهاجر: در همین بروشور که سال ۷۱ خودمان (٩٢ فرنگی) انتشار دادید، در چشمانداز گسترش کار آرشیو اشاره میکنید به «ایجاد بخشهای مختلفی که درخور توجه خاص پژوهشگران است، مانند بخش زنان....» در بروشور دیگری که در سال ۹٣ انتشار دادید خواندم که توانستید این بخش را راه بیندازید.
• مهران پاینده: با توجه به اینکه اکثریتِ کسانی که آرشیو را به وجود آوردند، زن بودند و با توجه به اهمیت مسئلهی زن، از روز اول در صدد بودیم یک قسمت جدی آرشیو را به نشریات و مطالعاتِ زنان، اختصاص بدهیم. به همین دلیل از روزی که آرشیو تشکیل شد، بخشِ زنان مجزا بود. در دسامبر ۹٣ آرشیو زنان تشکیل شد؛ اصلا به عنوان یک بخشِ مستقل، نه به عنوان قسمتی از آرشیو.
ناصر مهاجر: متوجه منظورتان نمیشوم.
• مهران پاینده: ببینید، آرشیو به قسمتهای مختلف تقسیم شده است. قسمتِ مسائل اجتماعی ایران؛ قسمتِ اقتصاد ایران؛ قسمتِ تاریخ ایران و ... اما بخشِ زنان، یک قسمتِ آرشیو نیست. یک بخش به کلی مستقل است. یعنی ما یک آرشیو اسناد و پژوهشهای ایران داریم و یک آرشیو زنان و یک کتابخانه. یعنی این آرشیو زنان، خودش قسمت اعلامیه دارد، قسمت نشریات دارد، قسمت جزوه دارد، کتابهای خودش را دارد و غیره. کتابهایی که راجع به زنان نوشته شده، به خصوص توسط زنان، در آرشیو زنان موجود است.کتابهایی که به دست زنان ترجمه شده، در آرشیو زنان موجود است. یعنی علیرغم اینکه آرشیو یک قسمتِ رمان و ادبیاتِ داستانی دارد، کارهای زنان در آن پیدا نمیشود؛ این کارها در آرشیو زنان پیدا میشود. شعر شاعران زن در قسمت شعر آرشیو زنان پیدا میشود. کارهای پژوهشی راجع به زنان، آنجا هست. آرشیو زنان یک قسمت دیگری هم دارد که خیلی جدیست؛ چون حجمش خیلی زیاد است. اکثر مطالبی که راجع به زنان در اینترنت آمده، چاپ و اینجا بایگانی شده است.
• رضا یگانه: علاوه براین، یک سری اسناد صوتی ـ تصویری داریم که مربوط به سمینارهای مختلفِ زنان در خارج از کشور است.
• مهران پاینده: و اعلامیهها و بیانیههایی که در رابطه با وضع زنان ایران منتشر شده و یا توسط تشکلهای زنان صادر شده، در همین آرشیو است. نه در آرشیو؛ بلکه در آرشیو زنان. اعلامیههایی که آرشیو دارد به ترتیب الفبا فهرست شدهاند. اما در فهرستِ ما، اعلامیههای زنان نیامده است. اعلامیههای زنان در آرشیو زنان موجود است. این آرشیو، به همتِ زنانی تشکیل شد که در شکلگیری آرشیو، فعال بودند. خود آرشیو زنان هم خیلی فعال بود؛ خیلی هم کار کرده.
ناصر مهاجر: مردها در این بخش از کار دخالتی نداشتهاند؟
• مهران پاینده: گاهی ممکن است دخالت کنند؛ خطی نیست.
ناصر مهاجر: نه، منظورم همیاریهای معمول نیست. منظورم این است که تاکید بر این بوده که آرشیو زنان به دستِ زنان اداره شود و ...
• مهران پاینده: مسئولیتاش با زنان بوده. جلسات خودشان را داشتهاند؛ تصمیمگیری دربارهی مسائل و مشکلاتشان با خودشان بوده و غیره. اگر مردها حرفی داشته باشند، خُب میزنند و اگر حرف، منطقی باشد، آنها میپذیرند. همیشه کنار هم بودیم، ولی...
ناصر مهاجر: این استقلال به مسالهی مالی هم تسری پیدا میکند یا نه؟
• مهران پاینده: نه.
ناصر مهاجر: بودجهی خاص خودشان را نداشتهاند؟
• مهران پاینده: نه. به علت تنگناهای مالی که داشتهایم، هیچ وقت امکان آن را نداشتهایم که بگوییم این بخش از آن بخش به این صورت جدا میشود. ولی این طور بوده که هروقت میخواستیم نشریه بخریم، همیشه حق تقدم با نشریاتِ زنان بوده. یعنی اگر بنا باشد کسی در ایران نشریه بخرد و برای ما بفرستد، تکلیف روشن است؛ اول نشریاتِ زنان را میگیرد؛ چه خوب، چه بد. چه مزخرف، چه غیر مزخرف. بعد نوبت میرسد به سایر نشریات. کتاب که میخواهیم بخریم، تقدم با کتابهای زنان است. راجع به آرشیو زنان بهتر این بود که یکی از خودشان اینجا حضور داشت. از کارهایی که انجام دادهاند میتوانم به این موارد اشاره کنم: تقریبا تمام نشریاتی که بعد از انقلاب منتشر شده را نگاه کردهاند و مطالب مربوط به زنان را استنتاخ و کپی کردهاند. پروندههای مختلفی در اینجا هست. مجموعهی مطالبی که مثلا در نشریهی قیام ایران وابسته به نهضت مقاومت ملی درج شده، در پروندهی خاصی جمعآوری شده است. تمام مطالبی که نشریهی کار دربارهی زنان چاپ کرده، در یک پرونده جمع شده است. بریدهی نشریات کثیرالانتشار هم هست. یعنی مجموعهی آن چیزی که در کیهان، اطلاعات، جمهوری اسلامی آمده. این از کارهای جدیای است که در همان آغاز کار انجام شد. میشود گفت که آرشیو زنان کمابیش شامل تمام نشریات زنان است که در ایران در آمده. احتمال دارد یکی دو شماره از نشریاتی که در دوران انقلاب چاپ شد را نداشته باشند؛ ولی از این افتادگیها که بگذریم، تقریبا تمام مطالبِ مربوط به زنان در اینجا موجود است.
ناصر مهاجر: تا جایی که میدانم آرشیو در زمینهی پوستر و عکس هم یکی از انگشتشمار جاهاییست که یک مجموعهی گسترده و رنگارنگ در اختیار دارد. و باز تا جایی که من میدانم تنها موسسهی هوور دانشگاه استنفورد است که هماورد شماست.
• مهران پاینده: در زمینهی پوستر و عکس، یک مقدار موفق بودهایم. منتها پوستر و عکس یک مشکل جدی دارد و آن داستان نگهداریاش است و داستان جا. پوستر مثل اعلامیه نیست که بشود آن را گذاشت لای یک پلاستیک، توی قفسهی کتاب. جای مناسب میخواهد؛ هم برای اینکه درست نگهداری شود و هم برای اینکه به نمایش گذاشته شود؛ دیده شود! جای مناسب برای نمایش، اشخاص دیگر را تشویق میکند که پوسترهای بلااستفادهی خودشان را در اختیار آرشیو بگذراند. ما اصلا جای نمایش پوستر نداریم. هیچ وقت آنقدر جا نداشتیم که بتوانیم پوسترهای که داریم، نه همهشان را، یک دهمش را، در معرض دید آدمها بگذاریم. اگر جایی میداشتیم، اگر سالنی در اختیار داشتیم که به ما این امکان را میداد که پوسترهایمان را به نمایش بگذاریم، حتما الان چند برابر موجودی کنونیمان پوستر داشتیم.
ناصر مهاجر: کمی دربارهی پوسترهایتان توضیح دهید. از کجا آغاز کردید؟ مالِ چه سالهاییست؟ تمها چه است؟
• مهران پاینده: اکثر پوسترهایی که داریم، دورهی بعد از انقلاب را در برمیگیرد. تعداد قابل توجهی از آنها در ایران چاپ شده، درست پس از انقلاب. دورهای که خودمان فعالیت میکردیم؛ خودمان وجود داشتیم. از پوسترهای مربوط به جنگِ هشت سالهی ایران و عراق هم داریم. و همچنین پوسترهای تبلیغاتِ انتخاباتِ مجلس یا ریاست جمهوری اسلامی. تعدادی هم پوستر داریم که پیش از انقلاب و در خارج از کشور منتشر شدهاند. اینها را عمدتا دوستانی که در کنفدراسیون فعالیت میکردند، به ما دادهاند. بعضی از آنها واقعا درخشان است.
ناصر مهاجر: از نظر کار گرافیک؟
• مهران پاینده: از نظر کار گرافیک، از نظر ارائه، درخشان است واقعا. یعنی هنوز هم که به آنها نگاه میکنی، میبینی که پوستر حرف میزند. مهم نیست که با پیام سیاسیاش موافقی یا مخالف. مهم نوع و جنس کار است. قدیمیترین پوستری که از این سری داریم، پوستریست که در سال ۱۹۷۵ چاپ شده. به دلائلی که قبلا به آن اشاره کردم، آنطور که باید و شاید به نمایش گذاشته نشدهاند. کمتر کسی هم میداند که ما چنین مجموعهای داریم. حتا آدمهایی هم که خیلی علاقمندند، آنها را ندیدهاند. خودمان هم بیشتر از دو دفعه یا سه دفعه آنها را ندیدهایم. یک دفعه در جشنِ ده سالگی آرشیو توانستیم سه چهار تا از آن پوسترها را از بستههایشان دربیاوریم و در سالن سخنرانی به نمایش بگذاریم. یک بار در پانزدهمین کنفرانس سالانهی بنیاد پژوهشهای زنان ایران که در برلن برگذار شد (۲۰۰۴) چند تایی از پوسترهایی را که مربوط به مسائل زنان بود و قدمتی داشت و اهمیتی، به نمایش گذاشتیم. میبینید که از این نظر خیلی موفق نبودهایم. حالا که از عدم موفقیت حرف زدم، اجازه بدهید که حداقل یک مورد دیگر را هم بگویم.
ناصر مهاجر: خواهش میکنم.
• مهران پاینده: یکی از کارهایی که از ابتدا در نظرمان بود، اما پس از مدتی تامل تصمیم گرفتیم در بروشور اول هیچ اشارهای به آن نکنیم، درست کردن یک آرشیو کودکان بود. شخصا خیلی دلم میخواست جایی داشته باشیم که بچهها بتوانند بیایند و از آن استفاده کنند. مقدمات این کار را هم فراهم ساختیم. یعنی شروع کردیم به جمعآوری کتابِ کودکان. چند قفسه را با کتاب کودکان پر کردیم؛ در یکی از گوشههای اینجا. اگر بچهای پایش به اینجا میرسید، او را میبردیم که کتابها را نگاه کند؛ یک کتاب هم به دستش میدادیم. اما باز به خاطر مشکل مالی نتوانستیم کتابخانهی کودکان را درست کنیم تا بچهها بیایند و از کتابها استفاده کنند. دوستان ما در کارگاه نوشتن خلاق پارسال تصمیم گرفتند محلی هم برای کودکان درست کنند. از این تصمیم خیلی خوشحال شدیم و تشویقشان کردیم که این کار را سامان دهند. وقتی پرسیدند در این زمینه چه از دست شما ساخته است؟ گفتیم: همهی کتابهای کودکانمان را میدهیم به شما. و دادیم. (۱) آن طرح هم به جایی نرسید.
ناصر مهاجر: یکی دیگر از زمینههای کار آرشیو، سازماندهی سمینارها بوده است که پیشتر به آن اشاره کردید. در سالهای آغازین، بیشتر سمینار میگذاشتید. به مرور زمان اما این بخش از کار رو به کاهش گذاشت. چرا؟
• مهران پاینده: علت اصلی سیر نزولی سمینارها، ناتوانی مالیمان بوده است. دوم اینکه آنقدر درگیر خردهکاریهای آرشیو بودهایم که مشکل میتوانستیم فکر کنیم که حالا باید سمینار سازمان یدهیم. با توجه به تعدد انجمنها و کانونها و نهادهای سیاسی و فرهنگی در این شهر، ضرورتش هم چندان حس نمیشد. البته این نظر شخصی من است و ممکن است دیگر دوستان با من موافق نباشند.
ناصر مهاجر: با این حال میتوانستید از پژوهشگرانی که برای تدوین رسالهها و کتابهایشان از آرشیو استفاده کردهاند بخواهید که ماحصلِ کارشان را در آرشیو ارائه دهند. در نشستهای ساده و جمع و جور.
• مهران پاینده: اتفاقا این کار را کردیم. ببینید، در برلن جریانات مختلفی وجود دارند که شبهای سخنرانی برگذار میکنند؛ مثل انجمن فرهنگی دهخدا، انجمن نیما، کانون پناهندگان سیاسی ایرانی، انجمن پژوهشهای ایرانیان، کمیتهی دفاع از زندانیان سیاسی ایران. اینها نهادهایی هستند که کار برگذاری سخنرانی را خیلی جدی پی گرفتهاند. اگر اینها نبودند، شاید ما به موضوع سمینار، طور دیگری برخورد میکردیم. از طرف دیگر از رقابت با این نهادها، رویگردان بودیم. البته اگر کسانی از خودمان میخواستند دربارهی موضوعی که کار کردهاند حرف بزنند، در برگذاری جلسهی سخنرانی کوتاهی نمیکردیم. حتا گاهی اوقات به دوستی که در پژوهش موضوعی خوب پیش رفته بود، اصرار میکردیم که برایمان سخنرانی کند؛ آن هم نه در یک جلسه، که در چند جلسه. مثلا سه جلسه در سه هفته و یا در سه ماه. یک دور نشریات زنان بررسی شد، بحث شد. یک بار هم از فرصت ده سالگی آرشیو استفاده کردیم، سه جلسهی سخنرانی در سه ماه متوالی گذاشتیم که به ترتیب ناصر پاکدامن، چنگیز پهلوان و خانم هما ناطق آمدند برلن و برایمان صحبت کردند. هر سه جلسه هم خیلی خوب برگذار شد. اما کار تبلیغی که لازمهی برگذاری جلسهی سخنرانی یا سمینار است، درست انجام نشد. در امر تبلیغات، واقعیت این است که ما هیچ موقع نتوانستیم به شکل مطلوبی این کار را انجام دهیم. یعنی هیچکداممان در امر تبلیغات، اهلیت نداریم. آدم این کاره نداریم اصلا. این یک واقعیت است. ضعف ماست یا قوت ماست؟
ناصر مهاجر: بیتردید نقطه قدرتان نیست.
• مهران پاینده: چون داستانِ پاریس مطرح شد، به خودم اجازه میدهم بگویم که ما در اینجا آدمی با مایهی هوشنگ کشاورز نداریم. آدمی استخواندار، آدمی همه جانبه، آدمی که در هر گوشهی دنیا رفیق دارد و میتواند با همه رابطه برقرار بکند و با توجه به اعتبار و سن و سالش، با توجه به سابقهاش و غیره و غیره یک جلسهی سخنرانی، یک سمینار علمی، یک نهاد فرهنگی را در کانون توجه عمومی قرار بدهد. ما از روز اول نسبت به این موضوع، نسبت به این ضعفی که داریم، آگاه بودهایم. به روشنترین شکل ممکن هم این مسئله بین خودمان مطرح شده است؛ نه یک بار که بارها. مثلا چند دفعه تلویزیون برلن با ما تماس گرفت و پیشنهاد داد که کسی بیاید و دربارهی آرشیو مصاحبه بکند. یازده نفر نشستهاند و یازده نفر گفتهاند:تو برو. یعنی همهمان میدانیم که این کاره نیستیم. به همین دلیل بخش تبلیغاتمان، تقریبا صفر بودهاست. اگر هم کار تبلیغی شده، غالبا از طرف دوستان آرشیو بوده است؛ مثل متنی که چند سال پیش در نشریهی آرش (شمارهی ٨۲ ـ٨۱، مهر ۱٣٨۱) چاپ شده. اما خود دستاندرکارانِ آرشیو را تا حالا دست به این این نوع کارها نزدهاند.
• رضا یگانه: درست است که آدمِ این کاره نداشتهایم، ولی از زاویهی دیگری هم میشود این مورد را بررسی کرد. برخورد ما به همدیگر از ابتدا به این شکل بود که هیچ کس سعی نداشته از دیگری پیشی بگیرد. این در واقع یکی از پرنسیپهای ما بوده است. از این زاویه، هر وقت پیشنهاد مصاحبه شده است،هر کدام از ما سعی داشته، میدان را به دیگری بدهد. اینکه کسی داوطلب مصاحبه نمیشود، لزوما به این معنا نیست که از عهدهی مصاحبه برنمیآید. از این مورد که بگذریم، واقعیت این است که چندین بار پیش آمد که با رادیوهای مختلف، منجمله رادیو مولتی کولتی برلن مصاحبه کنیم؛ با چند تلویزیون برلن هم مصاحبه کردهایم و مصاحبهها پخش شدهاند. دوست دارم به این نکته نیز اشاره کنم که چند سال پیش سعی کردیم برای آرشیو یک سایت اینترنتی درست کنیم. اما باز به خاطر مشکلات مالی نتوانستهایم آن چیزی را که در نظر داشتیم درست کنیم. این سایت هنوز هم هست؛ اما متاسفانه آخرین باری که به روز شد، چند سال پیش بود.
ناصر مهاجر: یعنی چه سالی؟
• رضا یگانه: آخرین اطلاعاتی که اضافه شده، شاید به یک سال، یک سال و نیم قبل برگردد. بخشی از اطلاعاتی که در سایت آمده به سالهای ۹۲ و ۹٣ مربوط میشود. نیرویی صرف این کار نشد و نتوانستیم پروژهی سایت را به سرانجام رسانیم. مهران به مشکلات اشاره کرد. نه پول این کار را داریم و نه وقتاش را. همین که بتوانیم ١) آرشیو را باز نگهداریم و خدمات لازم را ارائه دهیم و ٢) اسناد، نشریات و کتابهایی را که مرتب میرسد طبقهبندی، فهرستبرداری و نظم و ترتیب دهیم، شاکریم. بدون هیچگونه حمایت مالی و تنها با همت عالی، بیش از این نمیشود کرد.
ناصر مهاجر: نمیفهمم! نمیفهمم چه میگویید. میفهمم که مشکل مالیای که دارید خیلی جدیست. میفهمم که این مشکل مالی چه محدودیتهایی را بر شما تحمیل کرده. میفهمم این پرنسیپ را که کسی نخواهد از دیگری پیشی بگیرد و خودش را مطرح کند. اما نمیفهمم چرا نمیشود تقسیم کار کرد و به مثل هر بار از دو نفر خواست که به مصاحبه بروند. با توجه به اعتبار زیادی که میان کوشندگان سیاسی و روشنفکران تبعیدی دارید و با توجه به شبکهی گسترده ارتباطاتی که دارید، نمیفهمم چرا نمیشود کار سایت را سامان داد. نمیفهمم چرا برای شناساندن بیشتر آرشیو تلاش همه سویهای نمیکنید. خُب اگر گردانندگان آرشیو در زمینهی تبلیغات ضعیف هستند، چرا سراغ کسانی نمیروید که در این زمینه قوی هستند؟ خودتان بهتر میدانید که اگر پی این قضیه را بگیرید، خیلیها حاضرند دست در دستتان بگذارند و در کنار شما برای حل مسئله آستین بالا زنند.
• مهران پاینده: به نظر من مساله مرکزی این است که در میان ما یک نفر پوبلیسیست نیست؛ با ویژهگیهای یک پوبلیسیست.
• عباس خداقلی: از همان ابتدا، به قضیهی تبلیغات بیتوجه بودیم. یعنی آدمهایی که دور هم جمع شدند، فقط به این مسئله فکر میکردند که چه کسی میتواند فهرستبندی و طبقهبندی و به طور کلی این نوع کارها را انجام بدهد. به مسئلهی تبلیغات فکر نمیکردیم. من فکر میکنم چیزی که مهران میگوید این است که ما میباید یک نفر میداشتیم که مسئلهی ذهنیاش، تبلیغات باشد. من مسئلهام این است که این سندها را طبقهبندی بکنم. فکر تبلیغات هیچ وقت به ذهنم نمیآید. اصلا دردِ تبلیغ ندارم. میفهمم که تبلیغات مهم است و بدون تبلیغات کارمان پیش نمیرود؛ ولی مثل اینکه دردش را ندارم. برعکسِ من، آدمهایی هستند که فقط در قید تبلیغ هستند. اصلا کارشان همین است. اما ما، از همان روز اول که دور هم جمع شدیم، مسئلهمان این بود که چه کسی به کار آرشیو وارد است. معیار انتخاب آدمها و مشارکتشان در آرشیو فقط این نکته بود. در ضمن فکر میکنم اگر انقدر نیرو داشتیم که راحت بتوانیم از پس کارهای اینجا برآییم، شاید یک نفر از ما میتوانست وقتش را آزاد کند و فقط به مسئلهی تبلیغات بپردازد. در مورد مصاحبه هم فکر میکنم لزوما نباید آدم این کاره باشد. میشود راههایی پیدا کرد که از آن طریق، کار تبلیغی هم انجام شود. خیلی عجیب است. نشستهای اینجا و مشغول کارت هستی که در آرشیو باز میشود و یک نفر میآید تو و میگوید که من از لهستان آمدهام و دنبال فلان اعلامیه هستم. اما همین خانمی که همسایهی دیوار به دیوار توست وقتی بر حسبِ اتفاق در آرشیو را میکوبد و میآید تو، میگوید: اوه، من چندین ساله که در کنار شما زندگی میکنم، ولی اصلا خبر نداشتم همچین چیزی در همسایگی من وجود دارد.
• مهران پاینده: یعنی وقتی حرکت میکنی، میخواهی عکسالعمل حرکتت را هم ببینی. اما نمیبینی. انگار فریادی کشیدهای در بیابان که انعکاس ندارد. یکی از تلویزیونهای ایرانی آمده بود اینجا. خانمی که مسئول گروه بود به شدت اصرار داشت با یکی از ما مصاحبه کند و فیلم هم بردارد. البته چون کار داشتند، اینجا آمده بودند. اما در همان مدت کمی که پیش ما ماندند، دیدند که اوضاع اینجا خیلی ناجور است. زمستان بود. هوا خیلی سرد بود. دائم باید ذغالسنگ میریختیم توی بخاری. خلاصه آن خانم تصمیم گرفت که به طور جدی برای آرشیو اقدامی کند؛ که کرد. همکارانش را همراه با وسایل فیلمبرداری آورد به اینجا و با ما مصاحبه کرد. مصاحبه پخش شد. گفته شد که اینها در یک چنین وضع اسفباری هستند: اتاقشان را نگاه کنید؛ میز و صندلیهایشان را نگاه کنید، سیستم گرمایشان را نگاه کنید، جای کتابهایشان را نگاه کنید و غیره. میدانید دستآورد این برنامهی تلویزیونی چه بود؟ دو نفر ایرانی که آن برنامه را دیده بودند با ما تماس گرفتند. یکی از آن دو نفر را میشناختم. یک کمد و چند تا صندلی داشت که نمیدانست با آنها چه کند. یک شخص دیگری هم که میخواست انبار خانهاش را خالی کند، تصمیم گرفت ذغالسنگهایش را به ما ببخشد. میخواهم بگویم مسئله از داشتن و نداشتن یک پوبلیسیتِ خوب فراتر میرود. یک انجمنِ پزشکان ایرانی در برلن داریم. اینها پولدارترین جماعت ایرانی این شهر هستند. با آنها تماس گرفتیم؛ برایشان نامه نوشتیم؛ خودمان را به آنها معرفی کردیم و خواستیم عضو و همیار ما شوند. یا به ما کمک مالی کنند. اگر از این دیوار صدا در آمد، از انجمن پزشکان ایرانی هم در آمد.
ناصر مهاجر: داستانِ آن برنامهی تلویزیونی تاملبرانگیز است. دلم میخواهد بدانم آیا نشریههای ایرانی چاپ اروپا و آمریکا هرگز از آرشیو، خدمات و احتیاجاتش نوشتهاند؟ آیا هرگز تبلیغ کردهاند که اگر دنبال این سند و یا آن نشریه هستید، میتوانید با این مرکز فرهنگی در شهر برلن تماس بگیرد؟
• رضا یگانه: من ندیدهام. اما در اینترنت هست. در بخش خدمات ایرانی در شهر برلن اسم و آدرس و شمارهی تلفن و ساعتهای کار آرشیو آمده.
• مهران پاینده: انگشت شمارند نشریاتِ ایرانیای که به آرشیو توجهی کرده باشند. آن قدر که من خبر دارم، کسانی که با آرشیو آشنا شدهاند، عمدتا به واسطهی دوستانشان بوده که از آرشیو استفاده کردهاند. یعنی آشنایی با آرشیو و چیزهایی که دارد و ندارد، بیشتر دهان به دهان بوده، نه از طریق رسانههای ایرانی خارج از کشور.
• رضا یگانه: بعضی از محققین هم در مقدمه و یا موخرهی نوشتههایشان به آرشیو اشاره کردهاند. از این طریق هم آرشیو شناسانده شده است. مثلا یروان آبراهامیان وقتی درباره زندان و اعترافات زندانیان سیاسی کار میکرد، مدتی آمد به برلن و چند هفتهای از منابع آرشیو استفاده کرد. او در مقدمهی کتاب اعترافات شکنجهشدگان، مقدم بر هر شخص یا نهادی از آرشیو سپاسگذاری کرده است. فکر میکنم این کار او موجب آشنایی خیلیها با آرشیو شد.
• عباس خداقلی: محققی از استرلیا آمده بود و هر روز چند ساعتی به اینجا میآمد. شاید او به وسیلهی آن کتاب، آرشیو را پیدا کرد!!!
ناصر مهاجر: محققین فرنگی هم به آرشیو رجوع میکنند؟
• مهران پاینده: کم. ولی میکنند.
• رضا یگانه: یک نمونهی دیگر، خانمی دانشجوییست که تز فوق لیسانسش دربارهی پوشش زنان در ایران بود؛ از یک منظر تاریخی و از انقلاب مشروطیت به این طرف. او مدت زیادی با آرشیو رفت و آمد داشت و کلی چیز به امانت گرفت. وقتی پایان نامهاش را تمام کرد، آن را به آرشیو اهداء کرد.
ناصر مهاجر: اگر اجازه بدهید میخواهم جهت گفتگو را تغییر دهم و از شما بخواهم کمی دربارهی سازماندهی آرشیو حرف بزنید. شاید بد نباشد از خودتان آغاز کنیم. چگونه با هم کار میکنید؟ و این کار جمعی را چگونه با هم زیستهاید؟
• مهران پاینده: من فکر میکنم اول در مورد آنچه داریم و آنچه تنظیم کردهایم و نوع تنظیم حرف بزنیم که مهمتر است از روابط داخلی ما. ما چیزی حدود ۱۱۰۰ دوره نشریه در اینجا داریم. بعضی از این دورهها بیش از ۴۰۰ شماره است. بعضی از این نشریهها سه شماره است. خیلیهایشان کامل هستند؛ بعضیها هم کامل نیست. از این ۱۱۰۰ نشریه، ۴۰۰ نشریه، نشریات داخل ایران است. و ۷۰۰ دوره مربوط به نشریات خارج از کشور است. اکثرِ این نشریات بعد از انقلاب منتشر شدهاند. بخشی هم نشریاتِ اپوزیسیون خارج از کشور هستند که در زمان محمد رضا پهلوی منتشر میشد. استثنانا نشریاتی فارسی هم داریم که در عراق منتشر شده؛ چه در زمان شاه و چه در زمان جنگ ایران و عراق. بعضی از نشریات فارسیای که در شوروی سابق چاپ میشد هم در آرشیو هست. این نشریات فهرست شده. فهرست هنوز کامپیوتری نشده. درصد کمی از آن کامپیوتری شده. فهرستمان دربرگیرندهی این مشخصات است: عنوان نشریه، ناشر، سردبیر، صاحب امتیاز، فاصله انتشار نشریه، تاریخ انتشار اولین شماره و در صورتی که اولین شماره را نداشته باشیم، تاریخ انتشار اولین شمارهی موجود.
علاوه بر نشریات، چند مجموعهی بریده روزنامه داریم. بریدهی روزنامههایی که مربوط به ایران است از سال ۱۹۵۱ تا امروز را در بر میگیرد. برخی از مسائل ایران که مورد بحث و بررسی مطبوعات قرار گرفته هم به صورت پرونده در آرشیو موجود است؛ مثل کنفرانس برلن؛ یا ترور میکونوس، یا رفراندام جمهوری اسلامی در ۱۲ فروردین ۱٣۵٨ یا ٣۰ خرداد ۱٣۶۰.
علاوه بر این، حدود ۵۰ دوره نشریه به زبان آلمانی داریم. یک یا دو نشریه از این مجموعه را سفارت جمهوری اسلامی ایران در آلمان برای آلمانیها منتشر کرده است.
ناصر مهاجر: به روزنامههای قدیمیای که دارید، اشاره نکردید؛ کیهان و اطلاعاتِ سالهای پیش از شهریور ۱٣۲۰.
• رضا یگانه: مجلد روزنامههای سال ۱٣۰۶، ۱٣۰۷، ۱٣۰٨،۱٣۱۱، ۱٣۱۲،۱٣۱٣ را در اینجا داریم. اگر بودجهاش را داشتیم همهی سالانههای کیهان یا اطلاعات را میخریدیم.
اما اعلامیهها. تا به حال نزدیک به ۱۵۰۰۰ برگ اعلامیه جمع آوری کردهایم. بخشی از این اعلامیهها هنوز تفکیک و طبقهبندی نشدهاند. ولی بخش بزرگی از آنها، یعنی بیش از ۱۲۰۰۰ یا ۱٣۰۰۰ اعلامیه تفکیک و طبقهبندی شده است. تفکیک آنها بر اساس امضاییست که زیر اعلامیه آمده؛ اعم از فرد، نهاد و یاسازمان. یعنی به راحتی میشود فهمید که سازمان X در تاریخ Y اعلامیهای داده است دربارهی فلان موضوع. این اعلامیهها در ۱۱۰ کلاسور نگهداری میشود.
از اعلامیهها که بگذریم به جزوهها و کتابهای نهادهای سیاسی میرسیم. ما حدود ٣۰۰۰ کتاب و جزوه داریم که به اسم یک سازمان یا نهاد سیاسی یا نهاد فرهنگی منتشر شده. اینها به ترتیب نام سازمانهای منتشر کنندهشان، طبقهبندی شدهاند. همهی جزوهها و کتابها فهرست شدهاند؛ به شکل دیجیتالی. شناسنامهی هر کدام از آنها حاوی عنوان، نام نویسنده یا مترجم (البته در صورتی که اصلا نام داشته باشند) ناشر، سالِ انتشار، نوبتِ انتشار، تعداد صفحهای که دارند، قطع جزوه یا کتاب و موضوع آن است. حدود ۲۵۰ جزوه هم به زبان آلمانی داریم.
ناصر مهاجر: دربارهی ایران؟
• مهران پاینده: دربارهی ایران و توسط ایرانیها. حدود ۱۰۰۰ کتاب به زبانهای غیر فارسی داریم (آلمانی، انگلیسی، ترکی و کردی) مربوط به ایران و مسائل ایران. بیش از ۷۰۰ جلد کتاب و جزوه در مورد مسائل زنان است. این کتابها و جزوهها مثل بقیهی کتابها فهرست شده است.
علیرغم اینکه از ابتدا سعی داشتیم اسناد صوتی و تصویری هم جمع کنیم، جز پوسترها که دربارهاش صحبت کردیم، در دیگر زمینهها خیلی موفق نبودهایم. با این حال بخش کم و بیش قابل توجهی داریم از مجموعهی اسناد صوتی مربوط به جلسات مختلفی که گذاشته شده و همچنین از اسناد تصویری.
• رضا یگانه: بخشی از کارهایی را که پیش از انقلاب در خارج از کشور انجام شده؛ عمدتا از طرف کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا، در اینجا جمع کردهایم. مثلا سرودهای انقلابی؛ چه به صورت نوار و چه به صورت صفحه. این هم جزو آن مجموعهی اسناد صوتی ـ تصویریست.
ناصر مهاجر: بسیار خُب، میرسیم به موضوع سازماندهی. چگونه آرشیو را اداره میکنید؟ چه جور با هم کار میکنید. از آن ۱۱ نفر بنیانگذار، چند تن ماندهاند و چند تن کنار کشیدهاند؟
• عباس خداقلی: اعضای آرشیو هر ماه یک جلسه دارند که همینجا برگذار میشود. دربارهی همهی مسائل و مشکلات مربوط به آرشیو صحبت میکنیم. از جمله مسائلی که در جلسات ماهانه روشن میشود، نوبت افراد در بازکردن آرشیو است. میدانید که دو روز در هفته آرشیو برای استفادهی عموم باز است.
ناصر مهاجر: روزهای شنبه و سه شنبه ...
• عباس خداقلی: بله. باید روزهای استفاده از آرشیو را سازماندهی کرد. باید همه باشند تا معلوم بشود که هر کسی چه روزی وقت دارد.
• مهران پاینده: بگذارید از اینجا شروع کنیم. دموکراسی و کار دموکراتیک کردن، کار مدنی کردن، چیزی نبود که خیلی زیاد با آن آشنا باشیم. از آغاز کار، کوششمان بر این بود که کار را به شکل دموکراتیک سازمان بدهیم. یعنی با حقوق برابر کنار هم فعالیت کنیم. علیرغم همهی بالا و پایینها و کم و زیادهایی که داشتهایم، اشکالاتی که در جاهای مختلف پیدا میشود، تا حدودی موفق بودهایم که این کار را بکنیم. اولین تصمیمی که گرفتیم این بود که تا آن جایی که ممکن است رایگیری نکنیم. ما با توافق کارمان را انجام میدهیم. هر تصمیمی که گرفته میشود با موافقت عمومیست. یک نظر مخالف میتواند از تصمیم جلوگیری کند و مسئله را معلق بگذارد. در نتیجه کارهایی که انجام میشود، اگر انجام بشود، با توافق همه است. از این طریق سعی کردهایم روابطِ کم و بیش دموکراتیکی را بین خودمان برقرار کنیم؛ علیرغم فشارهایی که بیشتر از بیرون بر ما تحمیل میشود. مثلا بر اساس قوانین آلمان، هر انجمن برای اینکه ثبت شود باید یک رئیس معرفی کند. ما در اساسنامهیمان نوشتهایم کسانی که اینجا کار میکنند حقوق برابر دارند و سلسله مراتب نداریم. ادارهی ثبت انجمنها، ما را بدون مشکل پذیرفت. ولی پلیس نپذیرفت. نامه نوشتند که: در صورت بروز مشکل، طرف صحبتِ ما کیست؟ ما میخواهیم بدانیم رئیس این آرشیو کیست. جواب دادیم که رئیس نداریم. آدمهایی که اینجا هستند و شما اسم و آدرس همهشان را دارید، همه به یک اندازه جوابگو هستند و شما میتوانید با هر کدام از ما تماس بگیرید. همانی که با او تماس میگیرید، مسئول است. بالاخره کوتاه آمدند. البته فقط پلیس نیست. از روز اول همه به دنبال رئیس بودهاند و هنوز میپرسند رئیس شما کیست؟ حقوق برابر و هنجار غیرعادیای که ما سعی کردهایم در اینجا برقرار کنیم، چیزی نیست که بیرون از ما پذیرفته شده باشد. عامل دیگر بیرونیای که همیشه و هنوز عمل میکند، مسئلهی فعالیت سیاسی دستاندرکارانِ آرشیو است. طبیعیست آدمهایی که اینجا هستند، هر کدام نظرات سیاسی خاص خودشان را دارند. در مواردی این نظرات کاملا مغایر هم و حتا متضادند. ما با علم به این موضوع و پذیرش تنوع نظری دور هم جمع شدیم. چون نظر سیاسی، دخلی به کار آرشیو ندارد. آنچه ملات همکاریست، توافق دربارهی ماهیت کار آرشیو و سبک انجام دادن این کار است. اما هنوز نتوانستهایم این واقعیت را در بیرون جا بیاندازیم. این مسئله در جریان کنفرانس برلین (۱۹ تا ۲۱ فروردین ۱٣۷۹) خیلی روشن خودش را نشان داد. (۲) همهی آدمهایی که در آرشیو کار میکردند، در کنفرانس برلین شرکت داشتند؛ با نظرهای کاملا مختلف. این اختلاف کوچکترین اثر سوئی در کار ما در درون آرشیو نداشت. در بیرون اما، در مباحتی که پیرامون کنفرانس برلین، دلایل برگذاری آن، اهداف سیاسی آن و ... جریان داشت، برخوردهای جدی با هم داشتیم. ما کاملا میتوانستیم اختلافاتمان را بفهمیم. ولی خیلی جالب است که بیرون آرشیو یا حداقل یک بخش قابل توجه از ایرانیان ساکن برلن، مُهر کوبیدند به آرشیو. یعنی تعدادی از کسانی که عضو کتابخانهی آرشیو بودند و از آرشیو استفاده میکردند، طی نامهای استعفای خودشان را از عضویت در آرشیو به اطلاع ما رساندند؛ چرا که بعضی از ما از منتقدان جدی کنفرانس برلن بودیم؛ از زوایای گوناگون البته. آن آدمها حتا نخواستند بفهمند که بعضی از گردانندگان آرشیو در ارزیابی کنفرانس برلین شبیه آنها فکر میکنند. میخواهم بگویم که این نوع کژاندیشیها، درهم آمیختن مسائل و ندیدن واقعیت، فقط حاصل بیتجربگی یا ندانم کاری ما نیست؛ چیزیست که از بیرون به ما تحمیل میشود. سالها گذشت، ابعاد دیگر کنفرانس برلین آشکار شد و ... تازه بعضی از آدمها تصمیم گرفتند از حالتِ قهر با آرشیو بیرون بیایند.
ناصر مهاجر: با توجه به اینکه تصمیمگیریهای آرشیو بر توافق جمعی یا نوعی از اجماع استوار است، منطقا نمیتوانید با سیاست ببر و بدوز پیش بروید.
• مهران پاینده: ما برای بیرون دادن همین بروشور زرد رنگی که در دست شماست و به زور یک صفحه میشود، دو سه ماه وقت گذاشتیم.
ناصر مهاجر: این بروشور به مناسبتِ گشایش آرشیو چاپ شد، نه؟
• مهران پاینده: بله اولین بروشوریست که بیرون دادیم. برای تنظیم پاراگراف اولش، ساعتها بحث کردیم. برای تدقیق کلمه به کلمه آن، با هم دعوا کردیم. ولی بالاخره به توافق رسیدیم و مسئله حل شد. طبیعی بود که توافق به سرعت و آسانی به دست نیاید. یازده نفر بودیم با زندگیهای مختلف، سن و سالهای مختلف، تجربیاتمان، دلبستگیهای سیاسی و فکریمان، سلیقههایمان، متفاوت بود و هست. اما تا اینجا توانستهایم با هم کار کنیم. کارهایمان هم مشخص است: کار سیاه فهرست کردن، طبقهبندی کردن، مرتب کردن و در جعبه و یا در کلاسور گذاشتن روزنامهها و اعلامیهها؛ تهیه و فهرستبرداری و طبقهبندی کتابها. مسائل فنی درباره شیوه تنظیم و ترتیب و ارائهی اسناد و کتابها، باز کردن آرشیو هفتهای دو بار و... برای روزهای کاری هم دفتری داریم که اسم کسانی که قرار است در طول ماه اینجا را باز کنند و ببندند را در آن مینویسیم. این بخش، هیچ کار سادهای نیست؛ علیالخصوص که فشارهای بیرون هم در این قسمت بیشتر است.
ناصر مهاجر: میخواهم بدانم با مشکلاتی که در هر کار دسته جمعیای پیش میآید، چگونه برخورد میکنید؟ میدانیم در هر فعالیتی جمعیای یک عده از زیر کار درمیروند، یک عده حداقل کار را انجام میدهند، یک عده احساس مسئولیتشان کمتر است و و و. با اینگونه مشکلات چگونه برخورد میکنید؟
مهران پاینده: تردیدی نیست که هر کدام از ما نظرات خاص خودمان را داریم و شیوهی برخورد خاص خودمان را. چیزی که من میتوانم بگویم این است که آدمها را همان طور که هستند پذیرفتهام؛ به بخشی از رفتارها هم تن دادهام: چه با علاقه، چه بیعلاقه؛ چه با دوستی، چه با دشمنی؛ چه به حق، چه به ناحق. یک مقدار چیزهای همدیگر را مجبور شدیم بپذیریم.
ناصر مهاجر: منظور از «چیزها» چیست؟
• مهران پاینده: روحیات، اخلاق، مسئولیتپذیری، تعهدپذیری، کار کردن، کار نکردن، حجم کاری که هر کس برمیدارد. این نوع چیزها بعد از مدتی میان ما جا افتاد. اصلا برای همین است که توانستهایم کنار هم باشیم و باهم کنار بیاییم.
• عباس خداقلی: آدم باید انگیزه داشته باشد برای کاری که میکند. انگیزه، یک بخشش تشویق است. آن تشویقی که آدم میبیند ـ حتا در این حد که مثلا راجع به آن کار صحبت کنند، عکسالعمل نشان دهند ـ این حس را به آدم میدهد که کاری را که انجام میدهد مفید است. باید دید کسی که کمتر کار میکند، کمتر مسئولیت میپذیرد، مسئلهاش چیست. آیا انگیزهاش کم شده یا اینکه مسئله چیز دیگریست. مینشینیم و در مورد آن آدم فکر میکنیم، حرف میزنیم. همان طور که مهران گفت بالاخره به این نتیجه میرسیم که باید بپذیریم. خود به خود نپذیرفتیم. پس از فکر کردن زیاد و بررسی مورد معین، پذیرفتیم. شاید بشود کلمهی توجیه را به کار بُرد. شاید هم کلمهی تفاهم را. برای من بیشتر تفاهم است. خُب، باید انرژیاش را از جایی بگیرد. معلوم است که میرود به دنبال کاری که فکر میکند مفیدتر است. این را باید فهمید. باید فهمید که آن یکی که الان کمتر کار میکند، شاید هفتهی پیش که من کمتر حضور داشتم در آرشیو، او بیشتر بوده. در مراحل مختلف، مشارکت آدمها در کار مختلف بوده. این واقعیت ماست. یعنی بالا پایین داشتهایم. یک زمانی که فلانی بوده، من اصلا نبودم. یک زمان طولانی X بوده، من اصلا حضور نداشتم. اصلا خبر ندارم که آن موقع چه گذشته، چه اتفاقاتی افتاده در آرشیو. راجع به شخص خودم میگویم.
اما در رابطه با مسئلهی قبلیای که مهران به آن اشاره کرد، یعنی مسئلهی برخورد آدمهای بیرون به ما. ما در این شهر به بچههای آرشیو معروف هستیم. یعنی هر جا میرویم، میگویند بچههای آرشیو آمدند. بچههای آرشیو فلان کار را کردند. بچههای آرشیو بهمان حرف را زدند. بچههای آرشیو به جلسهی سخنرانی فلانی آمدند. بچههای آرشیو به جلسهی سخنرانی فلانی نیامدند. تو گویی "بچههای آرشیو" جلسه میگذارند همه با هم تصمیم میگیرند که در کدام جلسه شرکت کنند و در کدام جلسه شرکت نکنند و از این نوع حرفها. حتا بعضیها تا آنجا پیش میروند که کانون پناهندگان و آرشیو را یک چیز نشان دهند. با اینکه آدمهای خیلی پرتی هم نیستند. به ما هم نزدیک هستند!
ناصر مهاجر: پذیرفتهاید این اصل را که انسانها آزادانه و به اختیار دست به کار جمعی میزنند یا نمیزنند و هرکس از چیزهایی خوشش میآید و از چیزهایی گریزان است؟
• عباس خداقلی: وقتی سلسله مراتب را قبول نداشته باشیم، طبیعیست که فکر کنیم هرکس از این حق برخوردار است که آزادانه تصمیم بگیرد.
ناصر مهاجر: اما تا کجاست حدود آزادی و اختیار؟
• عباس خداقلی: کار ما تاکنون زمین نمانده و مختل نشده.
ناصر مهاجر: به قیمت اینکه همیشه چند نفری بودهاند که پا پیش بگذارند و جاهای خالی را پُر کنند.
• عباس خداقلی: بله.
• رضا یگانه: در تائید و تکمیلِ حرف مهران و عباس میتوانم اضافه کنم که در این پانزده سال کار مشترک، مستقل فکر کردن در تک تک ما تقویت شده و این به علت ساختار درونی ماست. نگاه مستقل به خودم، به جمع دوستان آرشیو و به جهان بیرون از خودم، در واقع به من کمک کرده است که وقتی در آرشیو اشکالاتی میبینم، ایراداتی میبینم، کم و کسرهایی میبینم، حتا چیزهایی میبینم که مرا آزار میدهد، نوعی با آن کنار بیایم (و فکر میکنم این دربارهی رفتار دیگران با من هم صادق باشد.) در موقع بروز مشکل در روابط درونیمان از خودم میپرسم: نقطهی مشترک ما چیست؟ مخرجِ مشترک همه ما چه چیزی است؟ مخرج مشترک ما، شانزده سال قبل چه بوده؟ بعد میبینم این نقطهی مشترک همچنان وجود دارد و آن همین کار آرشیو است که همه به آن اعتقاد داریم. کار آرشیو و ادامه دادن به این کار چیزیست که ما را به هم پیوند داده. و کار آرشیو اساسا دو چیز است: ١) باز کردن آرشیو حداقل دو بار در هفته و ارائهی خدمات لازم و ٢) جمعآوری، تنظیم، طبقهبندی، فهرست برداری و و و که این قسمت وقتگیر و کار خیلی جدیایست که بالطبع همهی دوستان به یک اندازه در آن دخیل نیستند. فشار کار این بخش طی سالهای گذشته، عملا بر دوش تعداد معینی از همکاران آرشیو بوده.
ناصر مهاجر: وقتی زیر فشار باشی، پس از مدتی واکنش نشان میدهی. مکانیسمهای واکنش نسل ما نسبت به فشار از بیرون، پوشیده و پنهان نیست. چه واکنشهای غیر مستقیم و چه واکنشهای مستقیمی که نشان میدهیم: از متلک پراندن گرفته تا خجل کردن و عذاب وجدان دادن به طرف مقابل تا اعتناء نکردن و بیاحترامی. احساس میکنم فرهنگ اجتماعی حاکم بر آرشیو تا حد زیادی این نوع واکنشها را پشت سر گذاشته.
• عباس خداقلی: نوع کاری که انجام میدهیم، این امکان را به آدمها میدهد که حضور مداوم در اینجا نداشته باشند و همیشه کنار هم نباشند. اصلا سرشت کار ما طوری است که استقلال عمل بسیار زیادی به آدمها میدهد. هر وقت بخواهیم میتوانیم بیاییم اینجا کار کنیم. ممکن است فقط در جلسات ماهانه همدیگر را ببینیم. کسی که در اینجا کار میکند با یک کلیک میتواند به مراجعه کننده بگوید (یا تلفنی یا حضوری) که این نشریه را داریم یا نداریم. طبیعیست، کسی که بیشتر وقت خالیاش را در اینجا میگذراند و در منظم کردن، طبقهبندی، فهرستبرداری و این قبیل کارها زیاد مایه میگذارد، میتواند اطلاعات خیلی دقیق و کاملی به مراجعه کننده بدهد. کسی که در این بخش از کار خیلی درگیر نبوده، حداقلِ کمک را به مراجعه کننده میکند. میخواهم بگویم که سرشت کار اینجا طوریست که مانع میشود فشار کمر شکنی را تحمل کنیم.
• مهران پاینده: خوشبختانه هیچ کداممان خیلی هم ماخوذ به حیا نیستیم.
ناصر مهاجر: در این پانزده، شانزده سال گذشته چند نفر از بنیانگذاران از آرشیو کنار کشیدهاند و چند نفر ماندهاند؟
• مهران پاینده: سه نفر کنار کشیدهاند. ژاله احمدی، لوییز باغرامیان و فرزانه سوری. به دلایل مختلف کنار کشیدند. اما رابطهی آنها با آرشیو کماکان دوستانه و صمیمانه است. واقعا ما آنها را هنوز هم از آرشیو میدانیم.
ناصر مهاجر: حدس میزنم این کنارهگیری به خاطر اختلاف عقیده و سلیقه نبود؛ بلکه...
• مهران پاینده: مسائلی داشتند که به آرشیو مربوط نبود.
ناصر مهاجر: خستهیتان کردم. شاید بهتر باشد که در همین جا این گفتگو را به پایان برسانیم و از پرداختن به جنبههای دیگرِ زندگی آرشیو ارزشمند شما / ما درگذریم. سپاسگذارم که چند ساعت از وقتتان را در اختیار من گذاشتید و به پرسشهایم پاسخ دادید.
• مهران پاینده، عباس خداقلی و رضا یگانه: ما هم از شما بسیار سپاسگذاریم.
۱. کارگاه نوشتن خلاق، در سال ۲۰۰۷ تعطیل شد و همهی کتابهای کودکان که در آنجا بود به آرشیو بازپس داده شد.
۲. این کنفرانس را بنیاد هانریش بُل برگذار کرد؛ در خانهی فرهنگهای جهان در برلین. رالف فوکس، ازاعضای هیئت مدیرهی بنیاد هاینریش بُل در روز گشایش کنفرانس "انگیزه اصلی این همایش" را چنین برشمرد: «درست است که این کنفرانس در پی دیدار یوشکا فیشر وزیر امور خارجهی آلمان از ایران برپا میشود و بعد از این دیدار مناسبات ایران و آلمان وارد دورهی بهبودی میشود، اما انگیزهی اصلی این همایش مجموعهای از رویدادهای کاملا متفاوت است. جنبشهای دانشجویی تابستان گذشته در ایران، مسئولان این بنیاد را بر آن داشت تا دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی ایران را به شکلهای مختلف (از جمله برپایی چنین کنفرانسی) بررسی و ارزیابی کنند. هدف این بود که نمایندگانِ دیدگاههایی را دعوت کنیم که در عین اختلاف نظر، طرفدار اصلاحات در ایران هستند. از همین رو میبینید که چند تن از میهمانان کسانی هستند که در سالهای نخستین انقلاب، از آیت الله خمینی (ره) پشتیبانی کردند. مهم این است که این افراد امروزه در راه تحقق بخشیدن به اصلاحات دموکراتیک و تقویت جامعهی مدنی تلاش میکنند و در این راه حتا خطرات سنگین شخصی را به جان میخرند.»
محمدعلی زکریایی، کنفرانس برلین: خدمت یا خیانت، چاپ اول، طرح نو، تهران، ۱٣۷۹، صص ۱۲و ۱٣.
• مهران پاینده: غالبا با واسطه بوده. دوستانی که در ایران داریم لطف کردهاند و آنها را فرستادهاند. البته پول نشریه را برایشان میفرستیم. در مواردی آنها به ما پیشنهاد دادهاند چه نشریاتی را آبونه شویم. در مواردی خودشان نشریهای را فکر میکردند خواندنیست، خوب است، مناسب است را گرفتهاند و برای ما فرستادهاند.
ناصر مهاجر: یعنی با تشخیص دوستانی که هر کدامتان در ایران دارید...
• مهران پاینده: بله، علاوه بر نشریاتی که خودمان درخواست کرده بودیم، با برخی نشریات از طریق دوستانمان در ایران آشنا شدیم. مراجعهکنندگان به آرشیو هم عامل دیگر بودهاند برای آشنایی ما با آنچه که در ایران منتشر میشود. مثلا خیلیها به آرشیو میآمدند و سراغ مجلهی اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی را میگرفتند. در دورهی اول ریاست جمهوری خاتمی، کیان خیلی خواهان داشت و از نشریاتی بود که هر شمارهاش که میآمد، حتما دو سه نفر میآمدند و آن را میخواندند و چند مقالهاش را کپی میکردند. به خاطر مشکل مالیای که داشتیم، جز یک دورهی کوتاه هرگز نتوانستیم یکی ازنشریات کثیرالانتشار ایران را آبونه بشویم که آن هم کیهان بود.
اما در مورد نحوهی ارسال نشریات از ایران. دوستان اینجا نشریات را میگرفتند و به آرشیو میدادند. دوستی هم اصلا آدرس اینجا را برای نشریهای که آبونه شده بود، داده بود. میآمد آرشیو و نشریه را میخواند.
ناصر مهاجر: در همین بروشور که سال ۷۱ خودمان (٩٢ فرنگی) انتشار دادید، در چشمانداز گسترش کار آرشیو اشاره میکنید به «ایجاد بخشهای مختلفی که درخور توجه خاص پژوهشگران است، مانند بخش زنان....» در بروشور دیگری که در سال ۹٣ انتشار دادید خواندم که توانستید این بخش را راه بیندازید.
• مهران پاینده: با توجه به اینکه اکثریتِ کسانی که آرشیو را به وجود آوردند، زن بودند و با توجه به اهمیت مسئلهی زن، از روز اول در صدد بودیم یک قسمت جدی آرشیو را به نشریات و مطالعاتِ زنان، اختصاص بدهیم. به همین دلیل از روزی که آرشیو تشکیل شد، بخشِ زنان مجزا بود. در دسامبر ۹٣ آرشیو زنان تشکیل شد؛ اصلا به عنوان یک بخشِ مستقل، نه به عنوان قسمتی از آرشیو.
ناصر مهاجر: متوجه منظورتان نمیشوم.
• مهران پاینده: ببینید، آرشیو به قسمتهای مختلف تقسیم شده است. قسمتِ مسائل اجتماعی ایران؛ قسمتِ اقتصاد ایران؛ قسمتِ تاریخ ایران و ... اما بخشِ زنان، یک قسمتِ آرشیو نیست. یک بخش به کلی مستقل است. یعنی ما یک آرشیو اسناد و پژوهشهای ایران داریم و یک آرشیو زنان و یک کتابخانه. یعنی این آرشیو زنان، خودش قسمت اعلامیه دارد، قسمت نشریات دارد، قسمت جزوه دارد، کتابهای خودش را دارد و غیره. کتابهایی که راجع به زنان نوشته شده، به خصوص توسط زنان، در آرشیو زنان موجود است.کتابهایی که به دست زنان ترجمه شده، در آرشیو زنان موجود است. یعنی علیرغم اینکه آرشیو یک قسمتِ رمان و ادبیاتِ داستانی دارد، کارهای زنان در آن پیدا نمیشود؛ این کارها در آرشیو زنان پیدا میشود. شعر شاعران زن در قسمت شعر آرشیو زنان پیدا میشود. کارهای پژوهشی راجع به زنان، آنجا هست. آرشیو زنان یک قسمت دیگری هم دارد که خیلی جدیست؛ چون حجمش خیلی زیاد است. اکثر مطالبی که راجع به زنان در اینترنت آمده، چاپ و اینجا بایگانی شده است.
• رضا یگانه: علاوه براین، یک سری اسناد صوتی ـ تصویری داریم که مربوط به سمینارهای مختلفِ زنان در خارج از کشور است.
• مهران پاینده: و اعلامیهها و بیانیههایی که در رابطه با وضع زنان ایران منتشر شده و یا توسط تشکلهای زنان صادر شده، در همین آرشیو است. نه در آرشیو؛ بلکه در آرشیو زنان. اعلامیههایی که آرشیو دارد به ترتیب الفبا فهرست شدهاند. اما در فهرستِ ما، اعلامیههای زنان نیامده است. اعلامیههای زنان در آرشیو زنان موجود است. این آرشیو، به همتِ زنانی تشکیل شد که در شکلگیری آرشیو، فعال بودند. خود آرشیو زنان هم خیلی فعال بود؛ خیلی هم کار کرده.
ناصر مهاجر: مردها در این بخش از کار دخالتی نداشتهاند؟
• مهران پاینده: گاهی ممکن است دخالت کنند؛ خطی نیست.
ناصر مهاجر: نه، منظورم همیاریهای معمول نیست. منظورم این است که تاکید بر این بوده که آرشیو زنان به دستِ زنان اداره شود و ...
• مهران پاینده: مسئولیتاش با زنان بوده. جلسات خودشان را داشتهاند؛ تصمیمگیری دربارهی مسائل و مشکلاتشان با خودشان بوده و غیره. اگر مردها حرفی داشته باشند، خُب میزنند و اگر حرف، منطقی باشد، آنها میپذیرند. همیشه کنار هم بودیم، ولی...
ناصر مهاجر: این استقلال به مسالهی مالی هم تسری پیدا میکند یا نه؟
• مهران پاینده: نه.
ناصر مهاجر: بودجهی خاص خودشان را نداشتهاند؟
• مهران پاینده: نه. به علت تنگناهای مالی که داشتهایم، هیچ وقت امکان آن را نداشتهایم که بگوییم این بخش از آن بخش به این صورت جدا میشود. ولی این طور بوده که هروقت میخواستیم نشریه بخریم، همیشه حق تقدم با نشریاتِ زنان بوده. یعنی اگر بنا باشد کسی در ایران نشریه بخرد و برای ما بفرستد، تکلیف روشن است؛ اول نشریاتِ زنان را میگیرد؛ چه خوب، چه بد. چه مزخرف، چه غیر مزخرف. بعد نوبت میرسد به سایر نشریات. کتاب که میخواهیم بخریم، تقدم با کتابهای زنان است. راجع به آرشیو زنان بهتر این بود که یکی از خودشان اینجا حضور داشت. از کارهایی که انجام دادهاند میتوانم به این موارد اشاره کنم: تقریبا تمام نشریاتی که بعد از انقلاب منتشر شده را نگاه کردهاند و مطالب مربوط به زنان را استنتاخ و کپی کردهاند. پروندههای مختلفی در اینجا هست. مجموعهی مطالبی که مثلا در نشریهی قیام ایران وابسته به نهضت مقاومت ملی درج شده، در پروندهی خاصی جمعآوری شده است. تمام مطالبی که نشریهی کار دربارهی زنان چاپ کرده، در یک پرونده جمع شده است. بریدهی نشریات کثیرالانتشار هم هست. یعنی مجموعهی آن چیزی که در کیهان، اطلاعات، جمهوری اسلامی آمده. این از کارهای جدیای است که در همان آغاز کار انجام شد. میشود گفت که آرشیو زنان کمابیش شامل تمام نشریات زنان است که در ایران در آمده. احتمال دارد یکی دو شماره از نشریاتی که در دوران انقلاب چاپ شد را نداشته باشند؛ ولی از این افتادگیها که بگذریم، تقریبا تمام مطالبِ مربوط به زنان در اینجا موجود است.
ناصر مهاجر: تا جایی که میدانم آرشیو در زمینهی پوستر و عکس هم یکی از انگشتشمار جاهاییست که یک مجموعهی گسترده و رنگارنگ در اختیار دارد. و باز تا جایی که من میدانم تنها موسسهی هوور دانشگاه استنفورد است که هماورد شماست.
• مهران پاینده: در زمینهی پوستر و عکس، یک مقدار موفق بودهایم. منتها پوستر و عکس یک مشکل جدی دارد و آن داستان نگهداریاش است و داستان جا. پوستر مثل اعلامیه نیست که بشود آن را گذاشت لای یک پلاستیک، توی قفسهی کتاب. جای مناسب میخواهد؛ هم برای اینکه درست نگهداری شود و هم برای اینکه به نمایش گذاشته شود؛ دیده شود! جای مناسب برای نمایش، اشخاص دیگر را تشویق میکند که پوسترهای بلااستفادهی خودشان را در اختیار آرشیو بگذراند. ما اصلا جای نمایش پوستر نداریم. هیچ وقت آنقدر جا نداشتیم که بتوانیم پوسترهای که داریم، نه همهشان را، یک دهمش را، در معرض دید آدمها بگذاریم. اگر جایی میداشتیم، اگر سالنی در اختیار داشتیم که به ما این امکان را میداد که پوسترهایمان را به نمایش بگذاریم، حتما الان چند برابر موجودی کنونیمان پوستر داشتیم.
ناصر مهاجر: کمی دربارهی پوسترهایتان توضیح دهید. از کجا آغاز کردید؟ مالِ چه سالهاییست؟ تمها چه است؟
• مهران پاینده: اکثر پوسترهایی که داریم، دورهی بعد از انقلاب را در برمیگیرد. تعداد قابل توجهی از آنها در ایران چاپ شده، درست پس از انقلاب. دورهای که خودمان فعالیت میکردیم؛ خودمان وجود داشتیم. از پوسترهای مربوط به جنگِ هشت سالهی ایران و عراق هم داریم. و همچنین پوسترهای تبلیغاتِ انتخاباتِ مجلس یا ریاست جمهوری اسلامی. تعدادی هم پوستر داریم که پیش از انقلاب و در خارج از کشور منتشر شدهاند. اینها را عمدتا دوستانی که در کنفدراسیون فعالیت میکردند، به ما دادهاند. بعضی از آنها واقعا درخشان است.
ناصر مهاجر: از نظر کار گرافیک؟
• مهران پاینده: از نظر کار گرافیک، از نظر ارائه، درخشان است واقعا. یعنی هنوز هم که به آنها نگاه میکنی، میبینی که پوستر حرف میزند. مهم نیست که با پیام سیاسیاش موافقی یا مخالف. مهم نوع و جنس کار است. قدیمیترین پوستری که از این سری داریم، پوستریست که در سال ۱۹۷۵ چاپ شده. به دلائلی که قبلا به آن اشاره کردم، آنطور که باید و شاید به نمایش گذاشته نشدهاند. کمتر کسی هم میداند که ما چنین مجموعهای داریم. حتا آدمهایی هم که خیلی علاقمندند، آنها را ندیدهاند. خودمان هم بیشتر از دو دفعه یا سه دفعه آنها را ندیدهایم. یک دفعه در جشنِ ده سالگی آرشیو توانستیم سه چهار تا از آن پوسترها را از بستههایشان دربیاوریم و در سالن سخنرانی به نمایش بگذاریم. یک بار در پانزدهمین کنفرانس سالانهی بنیاد پژوهشهای زنان ایران که در برلن برگذار شد (۲۰۰۴) چند تایی از پوسترهایی را که مربوط به مسائل زنان بود و قدمتی داشت و اهمیتی، به نمایش گذاشتیم. میبینید که از این نظر خیلی موفق نبودهایم. حالا که از عدم موفقیت حرف زدم، اجازه بدهید که حداقل یک مورد دیگر را هم بگویم.
ناصر مهاجر: خواهش میکنم.
• مهران پاینده: یکی از کارهایی که از ابتدا در نظرمان بود، اما پس از مدتی تامل تصمیم گرفتیم در بروشور اول هیچ اشارهای به آن نکنیم، درست کردن یک آرشیو کودکان بود. شخصا خیلی دلم میخواست جایی داشته باشیم که بچهها بتوانند بیایند و از آن استفاده کنند. مقدمات این کار را هم فراهم ساختیم. یعنی شروع کردیم به جمعآوری کتابِ کودکان. چند قفسه را با کتاب کودکان پر کردیم؛ در یکی از گوشههای اینجا. اگر بچهای پایش به اینجا میرسید، او را میبردیم که کتابها را نگاه کند؛ یک کتاب هم به دستش میدادیم. اما باز به خاطر مشکل مالی نتوانستیم کتابخانهی کودکان را درست کنیم تا بچهها بیایند و از کتابها استفاده کنند. دوستان ما در کارگاه نوشتن خلاق پارسال تصمیم گرفتند محلی هم برای کودکان درست کنند. از این تصمیم خیلی خوشحال شدیم و تشویقشان کردیم که این کار را سامان دهند. وقتی پرسیدند در این زمینه چه از دست شما ساخته است؟ گفتیم: همهی کتابهای کودکانمان را میدهیم به شما. و دادیم. (۱) آن طرح هم به جایی نرسید.
ناصر مهاجر: یکی دیگر از زمینههای کار آرشیو، سازماندهی سمینارها بوده است که پیشتر به آن اشاره کردید. در سالهای آغازین، بیشتر سمینار میگذاشتید. به مرور زمان اما این بخش از کار رو به کاهش گذاشت. چرا؟
• مهران پاینده: علت اصلی سیر نزولی سمینارها، ناتوانی مالیمان بوده است. دوم اینکه آنقدر درگیر خردهکاریهای آرشیو بودهایم که مشکل میتوانستیم فکر کنیم که حالا باید سمینار سازمان یدهیم. با توجه به تعدد انجمنها و کانونها و نهادهای سیاسی و فرهنگی در این شهر، ضرورتش هم چندان حس نمیشد. البته این نظر شخصی من است و ممکن است دیگر دوستان با من موافق نباشند.
ناصر مهاجر: با این حال میتوانستید از پژوهشگرانی که برای تدوین رسالهها و کتابهایشان از آرشیو استفاده کردهاند بخواهید که ماحصلِ کارشان را در آرشیو ارائه دهند. در نشستهای ساده و جمع و جور.
• مهران پاینده: اتفاقا این کار را کردیم. ببینید، در برلن جریانات مختلفی وجود دارند که شبهای سخنرانی برگذار میکنند؛ مثل انجمن فرهنگی دهخدا، انجمن نیما، کانون پناهندگان سیاسی ایرانی، انجمن پژوهشهای ایرانیان، کمیتهی دفاع از زندانیان سیاسی ایران. اینها نهادهایی هستند که کار برگذاری سخنرانی را خیلی جدی پی گرفتهاند. اگر اینها نبودند، شاید ما به موضوع سمینار، طور دیگری برخورد میکردیم. از طرف دیگر از رقابت با این نهادها، رویگردان بودیم. البته اگر کسانی از خودمان میخواستند دربارهی موضوعی که کار کردهاند حرف بزنند، در برگذاری جلسهی سخنرانی کوتاهی نمیکردیم. حتا گاهی اوقات به دوستی که در پژوهش موضوعی خوب پیش رفته بود، اصرار میکردیم که برایمان سخنرانی کند؛ آن هم نه در یک جلسه، که در چند جلسه. مثلا سه جلسه در سه هفته و یا در سه ماه. یک دور نشریات زنان بررسی شد، بحث شد. یک بار هم از فرصت ده سالگی آرشیو استفاده کردیم، سه جلسهی سخنرانی در سه ماه متوالی گذاشتیم که به ترتیب ناصر پاکدامن، چنگیز پهلوان و خانم هما ناطق آمدند برلن و برایمان صحبت کردند. هر سه جلسه هم خیلی خوب برگذار شد. اما کار تبلیغی که لازمهی برگذاری جلسهی سخنرانی یا سمینار است، درست انجام نشد. در امر تبلیغات، واقعیت این است که ما هیچ موقع نتوانستیم به شکل مطلوبی این کار را انجام دهیم. یعنی هیچکداممان در امر تبلیغات، اهلیت نداریم. آدم این کاره نداریم اصلا. این یک واقعیت است. ضعف ماست یا قوت ماست؟
ناصر مهاجر: بیتردید نقطه قدرتان نیست.
• مهران پاینده: چون داستانِ پاریس مطرح شد، به خودم اجازه میدهم بگویم که ما در اینجا آدمی با مایهی هوشنگ کشاورز نداریم. آدمی استخواندار، آدمی همه جانبه، آدمی که در هر گوشهی دنیا رفیق دارد و میتواند با همه رابطه برقرار بکند و با توجه به اعتبار و سن و سالش، با توجه به سابقهاش و غیره و غیره یک جلسهی سخنرانی، یک سمینار علمی، یک نهاد فرهنگی را در کانون توجه عمومی قرار بدهد. ما از روز اول نسبت به این موضوع، نسبت به این ضعفی که داریم، آگاه بودهایم. به روشنترین شکل ممکن هم این مسئله بین خودمان مطرح شده است؛ نه یک بار که بارها. مثلا چند دفعه تلویزیون برلن با ما تماس گرفت و پیشنهاد داد که کسی بیاید و دربارهی آرشیو مصاحبه بکند. یازده نفر نشستهاند و یازده نفر گفتهاند:تو برو. یعنی همهمان میدانیم که این کاره نیستیم. به همین دلیل بخش تبلیغاتمان، تقریبا صفر بودهاست. اگر هم کار تبلیغی شده، غالبا از طرف دوستان آرشیو بوده است؛ مثل متنی که چند سال پیش در نشریهی آرش (شمارهی ٨۲ ـ٨۱، مهر ۱٣٨۱) چاپ شده. اما خود دستاندرکارانِ آرشیو را تا حالا دست به این این نوع کارها نزدهاند.
• رضا یگانه: درست است که آدمِ این کاره نداشتهایم، ولی از زاویهی دیگری هم میشود این مورد را بررسی کرد. برخورد ما به همدیگر از ابتدا به این شکل بود که هیچ کس سعی نداشته از دیگری پیشی بگیرد. این در واقع یکی از پرنسیپهای ما بوده است. از این زاویه، هر وقت پیشنهاد مصاحبه شده است،هر کدام از ما سعی داشته، میدان را به دیگری بدهد. اینکه کسی داوطلب مصاحبه نمیشود، لزوما به این معنا نیست که از عهدهی مصاحبه برنمیآید. از این مورد که بگذریم، واقعیت این است که چندین بار پیش آمد که با رادیوهای مختلف، منجمله رادیو مولتی کولتی برلن مصاحبه کنیم؛ با چند تلویزیون برلن هم مصاحبه کردهایم و مصاحبهها پخش شدهاند. دوست دارم به این نکته نیز اشاره کنم که چند سال پیش سعی کردیم برای آرشیو یک سایت اینترنتی درست کنیم. اما باز به خاطر مشکلات مالی نتوانستهایم آن چیزی را که در نظر داشتیم درست کنیم. این سایت هنوز هم هست؛ اما متاسفانه آخرین باری که به روز شد، چند سال پیش بود.
ناصر مهاجر: یعنی چه سالی؟
• رضا یگانه: آخرین اطلاعاتی که اضافه شده، شاید به یک سال، یک سال و نیم قبل برگردد. بخشی از اطلاعاتی که در سایت آمده به سالهای ۹۲ و ۹٣ مربوط میشود. نیرویی صرف این کار نشد و نتوانستیم پروژهی سایت را به سرانجام رسانیم. مهران به مشکلات اشاره کرد. نه پول این کار را داریم و نه وقتاش را. همین که بتوانیم ١) آرشیو را باز نگهداریم و خدمات لازم را ارائه دهیم و ٢) اسناد، نشریات و کتابهایی را که مرتب میرسد طبقهبندی، فهرستبرداری و نظم و ترتیب دهیم، شاکریم. بدون هیچگونه حمایت مالی و تنها با همت عالی، بیش از این نمیشود کرد.
ناصر مهاجر: نمیفهمم! نمیفهمم چه میگویید. میفهمم که مشکل مالیای که دارید خیلی جدیست. میفهمم که این مشکل مالی چه محدودیتهایی را بر شما تحمیل کرده. میفهمم این پرنسیپ را که کسی نخواهد از دیگری پیشی بگیرد و خودش را مطرح کند. اما نمیفهمم چرا نمیشود تقسیم کار کرد و به مثل هر بار از دو نفر خواست که به مصاحبه بروند. با توجه به اعتبار زیادی که میان کوشندگان سیاسی و روشنفکران تبعیدی دارید و با توجه به شبکهی گسترده ارتباطاتی که دارید، نمیفهمم چرا نمیشود کار سایت را سامان داد. نمیفهمم چرا برای شناساندن بیشتر آرشیو تلاش همه سویهای نمیکنید. خُب اگر گردانندگان آرشیو در زمینهی تبلیغات ضعیف هستند، چرا سراغ کسانی نمیروید که در این زمینه قوی هستند؟ خودتان بهتر میدانید که اگر پی این قضیه را بگیرید، خیلیها حاضرند دست در دستتان بگذارند و در کنار شما برای حل مسئله آستین بالا زنند.
• مهران پاینده: به نظر من مساله مرکزی این است که در میان ما یک نفر پوبلیسیست نیست؛ با ویژهگیهای یک پوبلیسیست.
• عباس خداقلی: از همان ابتدا، به قضیهی تبلیغات بیتوجه بودیم. یعنی آدمهایی که دور هم جمع شدند، فقط به این مسئله فکر میکردند که چه کسی میتواند فهرستبندی و طبقهبندی و به طور کلی این نوع کارها را انجام بدهد. به مسئلهی تبلیغات فکر نمیکردیم. من فکر میکنم چیزی که مهران میگوید این است که ما میباید یک نفر میداشتیم که مسئلهی ذهنیاش، تبلیغات باشد. من مسئلهام این است که این سندها را طبقهبندی بکنم. فکر تبلیغات هیچ وقت به ذهنم نمیآید. اصلا دردِ تبلیغ ندارم. میفهمم که تبلیغات مهم است و بدون تبلیغات کارمان پیش نمیرود؛ ولی مثل اینکه دردش را ندارم. برعکسِ من، آدمهایی هستند که فقط در قید تبلیغ هستند. اصلا کارشان همین است. اما ما، از همان روز اول که دور هم جمع شدیم، مسئلهمان این بود که چه کسی به کار آرشیو وارد است. معیار انتخاب آدمها و مشارکتشان در آرشیو فقط این نکته بود. در ضمن فکر میکنم اگر انقدر نیرو داشتیم که راحت بتوانیم از پس کارهای اینجا برآییم، شاید یک نفر از ما میتوانست وقتش را آزاد کند و فقط به مسئلهی تبلیغات بپردازد. در مورد مصاحبه هم فکر میکنم لزوما نباید آدم این کاره باشد. میشود راههایی پیدا کرد که از آن طریق، کار تبلیغی هم انجام شود. خیلی عجیب است. نشستهای اینجا و مشغول کارت هستی که در آرشیو باز میشود و یک نفر میآید تو و میگوید که من از لهستان آمدهام و دنبال فلان اعلامیه هستم. اما همین خانمی که همسایهی دیوار به دیوار توست وقتی بر حسبِ اتفاق در آرشیو را میکوبد و میآید تو، میگوید: اوه، من چندین ساله که در کنار شما زندگی میکنم، ولی اصلا خبر نداشتم همچین چیزی در همسایگی من وجود دارد.
• مهران پاینده: یعنی وقتی حرکت میکنی، میخواهی عکسالعمل حرکتت را هم ببینی. اما نمیبینی. انگار فریادی کشیدهای در بیابان که انعکاس ندارد. یکی از تلویزیونهای ایرانی آمده بود اینجا. خانمی که مسئول گروه بود به شدت اصرار داشت با یکی از ما مصاحبه کند و فیلم هم بردارد. البته چون کار داشتند، اینجا آمده بودند. اما در همان مدت کمی که پیش ما ماندند، دیدند که اوضاع اینجا خیلی ناجور است. زمستان بود. هوا خیلی سرد بود. دائم باید ذغالسنگ میریختیم توی بخاری. خلاصه آن خانم تصمیم گرفت که به طور جدی برای آرشیو اقدامی کند؛ که کرد. همکارانش را همراه با وسایل فیلمبرداری آورد به اینجا و با ما مصاحبه کرد. مصاحبه پخش شد. گفته شد که اینها در یک چنین وضع اسفباری هستند: اتاقشان را نگاه کنید؛ میز و صندلیهایشان را نگاه کنید، سیستم گرمایشان را نگاه کنید، جای کتابهایشان را نگاه کنید و غیره. میدانید دستآورد این برنامهی تلویزیونی چه بود؟ دو نفر ایرانی که آن برنامه را دیده بودند با ما تماس گرفتند. یکی از آن دو نفر را میشناختم. یک کمد و چند تا صندلی داشت که نمیدانست با آنها چه کند. یک شخص دیگری هم که میخواست انبار خانهاش را خالی کند، تصمیم گرفت ذغالسنگهایش را به ما ببخشد. میخواهم بگویم مسئله از داشتن و نداشتن یک پوبلیسیتِ خوب فراتر میرود. یک انجمنِ پزشکان ایرانی در برلن داریم. اینها پولدارترین جماعت ایرانی این شهر هستند. با آنها تماس گرفتیم؛ برایشان نامه نوشتیم؛ خودمان را به آنها معرفی کردیم و خواستیم عضو و همیار ما شوند. یا به ما کمک مالی کنند. اگر از این دیوار صدا در آمد، از انجمن پزشکان ایرانی هم در آمد.
ناصر مهاجر: داستانِ آن برنامهی تلویزیونی تاملبرانگیز است. دلم میخواهد بدانم آیا نشریههای ایرانی چاپ اروپا و آمریکا هرگز از آرشیو، خدمات و احتیاجاتش نوشتهاند؟ آیا هرگز تبلیغ کردهاند که اگر دنبال این سند و یا آن نشریه هستید، میتوانید با این مرکز فرهنگی در شهر برلن تماس بگیرد؟
• رضا یگانه: من ندیدهام. اما در اینترنت هست. در بخش خدمات ایرانی در شهر برلن اسم و آدرس و شمارهی تلفن و ساعتهای کار آرشیو آمده.
• مهران پاینده: انگشت شمارند نشریاتِ ایرانیای که به آرشیو توجهی کرده باشند. آن قدر که من خبر دارم، کسانی که با آرشیو آشنا شدهاند، عمدتا به واسطهی دوستانشان بوده که از آرشیو استفاده کردهاند. یعنی آشنایی با آرشیو و چیزهایی که دارد و ندارد، بیشتر دهان به دهان بوده، نه از طریق رسانههای ایرانی خارج از کشور.
• رضا یگانه: بعضی از محققین هم در مقدمه و یا موخرهی نوشتههایشان به آرشیو اشاره کردهاند. از این طریق هم آرشیو شناسانده شده است. مثلا یروان آبراهامیان وقتی درباره زندان و اعترافات زندانیان سیاسی کار میکرد، مدتی آمد به برلن و چند هفتهای از منابع آرشیو استفاده کرد. او در مقدمهی کتاب اعترافات شکنجهشدگان، مقدم بر هر شخص یا نهادی از آرشیو سپاسگذاری کرده است. فکر میکنم این کار او موجب آشنایی خیلیها با آرشیو شد.
• عباس خداقلی: محققی از استرلیا آمده بود و هر روز چند ساعتی به اینجا میآمد. شاید او به وسیلهی آن کتاب، آرشیو را پیدا کرد!!!
ناصر مهاجر: محققین فرنگی هم به آرشیو رجوع میکنند؟
• مهران پاینده: کم. ولی میکنند.
• رضا یگانه: یک نمونهی دیگر، خانمی دانشجوییست که تز فوق لیسانسش دربارهی پوشش زنان در ایران بود؛ از یک منظر تاریخی و از انقلاب مشروطیت به این طرف. او مدت زیادی با آرشیو رفت و آمد داشت و کلی چیز به امانت گرفت. وقتی پایان نامهاش را تمام کرد، آن را به آرشیو اهداء کرد.
ناصر مهاجر: اگر اجازه بدهید میخواهم جهت گفتگو را تغییر دهم و از شما بخواهم کمی دربارهی سازماندهی آرشیو حرف بزنید. شاید بد نباشد از خودتان آغاز کنیم. چگونه با هم کار میکنید؟ و این کار جمعی را چگونه با هم زیستهاید؟
• مهران پاینده: من فکر میکنم اول در مورد آنچه داریم و آنچه تنظیم کردهایم و نوع تنظیم حرف بزنیم که مهمتر است از روابط داخلی ما. ما چیزی حدود ۱۱۰۰ دوره نشریه در اینجا داریم. بعضی از این دورهها بیش از ۴۰۰ شماره است. بعضی از این نشریهها سه شماره است. خیلیهایشان کامل هستند؛ بعضیها هم کامل نیست. از این ۱۱۰۰ نشریه، ۴۰۰ نشریه، نشریات داخل ایران است. و ۷۰۰ دوره مربوط به نشریات خارج از کشور است. اکثرِ این نشریات بعد از انقلاب منتشر شدهاند. بخشی هم نشریاتِ اپوزیسیون خارج از کشور هستند که در زمان محمد رضا پهلوی منتشر میشد. استثنانا نشریاتی فارسی هم داریم که در عراق منتشر شده؛ چه در زمان شاه و چه در زمان جنگ ایران و عراق. بعضی از نشریات فارسیای که در شوروی سابق چاپ میشد هم در آرشیو هست. این نشریات فهرست شده. فهرست هنوز کامپیوتری نشده. درصد کمی از آن کامپیوتری شده. فهرستمان دربرگیرندهی این مشخصات است: عنوان نشریه، ناشر، سردبیر، صاحب امتیاز، فاصله انتشار نشریه، تاریخ انتشار اولین شماره و در صورتی که اولین شماره را نداشته باشیم، تاریخ انتشار اولین شمارهی موجود.
علاوه بر نشریات، چند مجموعهی بریده روزنامه داریم. بریدهی روزنامههایی که مربوط به ایران است از سال ۱۹۵۱ تا امروز را در بر میگیرد. برخی از مسائل ایران که مورد بحث و بررسی مطبوعات قرار گرفته هم به صورت پرونده در آرشیو موجود است؛ مثل کنفرانس برلن؛ یا ترور میکونوس، یا رفراندام جمهوری اسلامی در ۱۲ فروردین ۱٣۵٨ یا ٣۰ خرداد ۱٣۶۰.
علاوه بر این، حدود ۵۰ دوره نشریه به زبان آلمانی داریم. یک یا دو نشریه از این مجموعه را سفارت جمهوری اسلامی ایران در آلمان برای آلمانیها منتشر کرده است.
ناصر مهاجر: به روزنامههای قدیمیای که دارید، اشاره نکردید؛ کیهان و اطلاعاتِ سالهای پیش از شهریور ۱٣۲۰.
• رضا یگانه: مجلد روزنامههای سال ۱٣۰۶، ۱٣۰۷، ۱٣۰٨،۱٣۱۱، ۱٣۱۲،۱٣۱٣ را در اینجا داریم. اگر بودجهاش را داشتیم همهی سالانههای کیهان یا اطلاعات را میخریدیم.
اما اعلامیهها. تا به حال نزدیک به ۱۵۰۰۰ برگ اعلامیه جمع آوری کردهایم. بخشی از این اعلامیهها هنوز تفکیک و طبقهبندی نشدهاند. ولی بخش بزرگی از آنها، یعنی بیش از ۱۲۰۰۰ یا ۱٣۰۰۰ اعلامیه تفکیک و طبقهبندی شده است. تفکیک آنها بر اساس امضاییست که زیر اعلامیه آمده؛ اعم از فرد، نهاد و یاسازمان. یعنی به راحتی میشود فهمید که سازمان X در تاریخ Y اعلامیهای داده است دربارهی فلان موضوع. این اعلامیهها در ۱۱۰ کلاسور نگهداری میشود.
از اعلامیهها که بگذریم به جزوهها و کتابهای نهادهای سیاسی میرسیم. ما حدود ٣۰۰۰ کتاب و جزوه داریم که به اسم یک سازمان یا نهاد سیاسی یا نهاد فرهنگی منتشر شده. اینها به ترتیب نام سازمانهای منتشر کنندهشان، طبقهبندی شدهاند. همهی جزوهها و کتابها فهرست شدهاند؛ به شکل دیجیتالی. شناسنامهی هر کدام از آنها حاوی عنوان، نام نویسنده یا مترجم (البته در صورتی که اصلا نام داشته باشند) ناشر، سالِ انتشار، نوبتِ انتشار، تعداد صفحهای که دارند، قطع جزوه یا کتاب و موضوع آن است. حدود ۲۵۰ جزوه هم به زبان آلمانی داریم.
ناصر مهاجر: دربارهی ایران؟
• مهران پاینده: دربارهی ایران و توسط ایرانیها. حدود ۱۰۰۰ کتاب به زبانهای غیر فارسی داریم (آلمانی، انگلیسی، ترکی و کردی) مربوط به ایران و مسائل ایران. بیش از ۷۰۰ جلد کتاب و جزوه در مورد مسائل زنان است. این کتابها و جزوهها مثل بقیهی کتابها فهرست شده است.
علیرغم اینکه از ابتدا سعی داشتیم اسناد صوتی و تصویری هم جمع کنیم، جز پوسترها که دربارهاش صحبت کردیم، در دیگر زمینهها خیلی موفق نبودهایم. با این حال بخش کم و بیش قابل توجهی داریم از مجموعهی اسناد صوتی مربوط به جلسات مختلفی که گذاشته شده و همچنین از اسناد تصویری.
• رضا یگانه: بخشی از کارهایی را که پیش از انقلاب در خارج از کشور انجام شده؛ عمدتا از طرف کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا، در اینجا جمع کردهایم. مثلا سرودهای انقلابی؛ چه به صورت نوار و چه به صورت صفحه. این هم جزو آن مجموعهی اسناد صوتی ـ تصویریست.
ناصر مهاجر: بسیار خُب، میرسیم به موضوع سازماندهی. چگونه آرشیو را اداره میکنید؟ چه جور با هم کار میکنید. از آن ۱۱ نفر بنیانگذار، چند تن ماندهاند و چند تن کنار کشیدهاند؟
• عباس خداقلی: اعضای آرشیو هر ماه یک جلسه دارند که همینجا برگذار میشود. دربارهی همهی مسائل و مشکلات مربوط به آرشیو صحبت میکنیم. از جمله مسائلی که در جلسات ماهانه روشن میشود، نوبت افراد در بازکردن آرشیو است. میدانید که دو روز در هفته آرشیو برای استفادهی عموم باز است.
ناصر مهاجر: روزهای شنبه و سه شنبه ...
• عباس خداقلی: بله. باید روزهای استفاده از آرشیو را سازماندهی کرد. باید همه باشند تا معلوم بشود که هر کسی چه روزی وقت دارد.
• مهران پاینده: بگذارید از اینجا شروع کنیم. دموکراسی و کار دموکراتیک کردن، کار مدنی کردن، چیزی نبود که خیلی زیاد با آن آشنا باشیم. از آغاز کار، کوششمان بر این بود که کار را به شکل دموکراتیک سازمان بدهیم. یعنی با حقوق برابر کنار هم فعالیت کنیم. علیرغم همهی بالا و پایینها و کم و زیادهایی که داشتهایم، اشکالاتی که در جاهای مختلف پیدا میشود، تا حدودی موفق بودهایم که این کار را بکنیم. اولین تصمیمی که گرفتیم این بود که تا آن جایی که ممکن است رایگیری نکنیم. ما با توافق کارمان را انجام میدهیم. هر تصمیمی که گرفته میشود با موافقت عمومیست. یک نظر مخالف میتواند از تصمیم جلوگیری کند و مسئله را معلق بگذارد. در نتیجه کارهایی که انجام میشود، اگر انجام بشود، با توافق همه است. از این طریق سعی کردهایم روابطِ کم و بیش دموکراتیکی را بین خودمان برقرار کنیم؛ علیرغم فشارهایی که بیشتر از بیرون بر ما تحمیل میشود. مثلا بر اساس قوانین آلمان، هر انجمن برای اینکه ثبت شود باید یک رئیس معرفی کند. ما در اساسنامهیمان نوشتهایم کسانی که اینجا کار میکنند حقوق برابر دارند و سلسله مراتب نداریم. ادارهی ثبت انجمنها، ما را بدون مشکل پذیرفت. ولی پلیس نپذیرفت. نامه نوشتند که: در صورت بروز مشکل، طرف صحبتِ ما کیست؟ ما میخواهیم بدانیم رئیس این آرشیو کیست. جواب دادیم که رئیس نداریم. آدمهایی که اینجا هستند و شما اسم و آدرس همهشان را دارید، همه به یک اندازه جوابگو هستند و شما میتوانید با هر کدام از ما تماس بگیرید. همانی که با او تماس میگیرید، مسئول است. بالاخره کوتاه آمدند. البته فقط پلیس نیست. از روز اول همه به دنبال رئیس بودهاند و هنوز میپرسند رئیس شما کیست؟ حقوق برابر و هنجار غیرعادیای که ما سعی کردهایم در اینجا برقرار کنیم، چیزی نیست که بیرون از ما پذیرفته شده باشد. عامل دیگر بیرونیای که همیشه و هنوز عمل میکند، مسئلهی فعالیت سیاسی دستاندرکارانِ آرشیو است. طبیعیست آدمهایی که اینجا هستند، هر کدام نظرات سیاسی خاص خودشان را دارند. در مواردی این نظرات کاملا مغایر هم و حتا متضادند. ما با علم به این موضوع و پذیرش تنوع نظری دور هم جمع شدیم. چون نظر سیاسی، دخلی به کار آرشیو ندارد. آنچه ملات همکاریست، توافق دربارهی ماهیت کار آرشیو و سبک انجام دادن این کار است. اما هنوز نتوانستهایم این واقعیت را در بیرون جا بیاندازیم. این مسئله در جریان کنفرانس برلین (۱۹ تا ۲۱ فروردین ۱٣۷۹) خیلی روشن خودش را نشان داد. (۲) همهی آدمهایی که در آرشیو کار میکردند، در کنفرانس برلین شرکت داشتند؛ با نظرهای کاملا مختلف. این اختلاف کوچکترین اثر سوئی در کار ما در درون آرشیو نداشت. در بیرون اما، در مباحتی که پیرامون کنفرانس برلین، دلایل برگذاری آن، اهداف سیاسی آن و ... جریان داشت، برخوردهای جدی با هم داشتیم. ما کاملا میتوانستیم اختلافاتمان را بفهمیم. ولی خیلی جالب است که بیرون آرشیو یا حداقل یک بخش قابل توجه از ایرانیان ساکن برلن، مُهر کوبیدند به آرشیو. یعنی تعدادی از کسانی که عضو کتابخانهی آرشیو بودند و از آرشیو استفاده میکردند، طی نامهای استعفای خودشان را از عضویت در آرشیو به اطلاع ما رساندند؛ چرا که بعضی از ما از منتقدان جدی کنفرانس برلن بودیم؛ از زوایای گوناگون البته. آن آدمها حتا نخواستند بفهمند که بعضی از گردانندگان آرشیو در ارزیابی کنفرانس برلین شبیه آنها فکر میکنند. میخواهم بگویم که این نوع کژاندیشیها، درهم آمیختن مسائل و ندیدن واقعیت، فقط حاصل بیتجربگی یا ندانم کاری ما نیست؛ چیزیست که از بیرون به ما تحمیل میشود. سالها گذشت، ابعاد دیگر کنفرانس برلین آشکار شد و ... تازه بعضی از آدمها تصمیم گرفتند از حالتِ قهر با آرشیو بیرون بیایند.
ناصر مهاجر: با توجه به اینکه تصمیمگیریهای آرشیو بر توافق جمعی یا نوعی از اجماع استوار است، منطقا نمیتوانید با سیاست ببر و بدوز پیش بروید.
• مهران پاینده: ما برای بیرون دادن همین بروشور زرد رنگی که در دست شماست و به زور یک صفحه میشود، دو سه ماه وقت گذاشتیم.
ناصر مهاجر: این بروشور به مناسبتِ گشایش آرشیو چاپ شد، نه؟
• مهران پاینده: بله اولین بروشوریست که بیرون دادیم. برای تنظیم پاراگراف اولش، ساعتها بحث کردیم. برای تدقیق کلمه به کلمه آن، با هم دعوا کردیم. ولی بالاخره به توافق رسیدیم و مسئله حل شد. طبیعی بود که توافق به سرعت و آسانی به دست نیاید. یازده نفر بودیم با زندگیهای مختلف، سن و سالهای مختلف، تجربیاتمان، دلبستگیهای سیاسی و فکریمان، سلیقههایمان، متفاوت بود و هست. اما تا اینجا توانستهایم با هم کار کنیم. کارهایمان هم مشخص است: کار سیاه فهرست کردن، طبقهبندی کردن، مرتب کردن و در جعبه و یا در کلاسور گذاشتن روزنامهها و اعلامیهها؛ تهیه و فهرستبرداری و طبقهبندی کتابها. مسائل فنی درباره شیوه تنظیم و ترتیب و ارائهی اسناد و کتابها، باز کردن آرشیو هفتهای دو بار و... برای روزهای کاری هم دفتری داریم که اسم کسانی که قرار است در طول ماه اینجا را باز کنند و ببندند را در آن مینویسیم. این بخش، هیچ کار سادهای نیست؛ علیالخصوص که فشارهای بیرون هم در این قسمت بیشتر است.
ناصر مهاجر: میخواهم بدانم با مشکلاتی که در هر کار دسته جمعیای پیش میآید، چگونه برخورد میکنید؟ میدانیم در هر فعالیتی جمعیای یک عده از زیر کار درمیروند، یک عده حداقل کار را انجام میدهند، یک عده احساس مسئولیتشان کمتر است و و و. با اینگونه مشکلات چگونه برخورد میکنید؟
مهران پاینده: تردیدی نیست که هر کدام از ما نظرات خاص خودمان را داریم و شیوهی برخورد خاص خودمان را. چیزی که من میتوانم بگویم این است که آدمها را همان طور که هستند پذیرفتهام؛ به بخشی از رفتارها هم تن دادهام: چه با علاقه، چه بیعلاقه؛ چه با دوستی، چه با دشمنی؛ چه به حق، چه به ناحق. یک مقدار چیزهای همدیگر را مجبور شدیم بپذیریم.
ناصر مهاجر: منظور از «چیزها» چیست؟
• مهران پاینده: روحیات، اخلاق، مسئولیتپذیری، تعهدپذیری، کار کردن، کار نکردن، حجم کاری که هر کس برمیدارد. این نوع چیزها بعد از مدتی میان ما جا افتاد. اصلا برای همین است که توانستهایم کنار هم باشیم و باهم کنار بیاییم.
• عباس خداقلی: آدم باید انگیزه داشته باشد برای کاری که میکند. انگیزه، یک بخشش تشویق است. آن تشویقی که آدم میبیند ـ حتا در این حد که مثلا راجع به آن کار صحبت کنند، عکسالعمل نشان دهند ـ این حس را به آدم میدهد که کاری را که انجام میدهد مفید است. باید دید کسی که کمتر کار میکند، کمتر مسئولیت میپذیرد، مسئلهاش چیست. آیا انگیزهاش کم شده یا اینکه مسئله چیز دیگریست. مینشینیم و در مورد آن آدم فکر میکنیم، حرف میزنیم. همان طور که مهران گفت بالاخره به این نتیجه میرسیم که باید بپذیریم. خود به خود نپذیرفتیم. پس از فکر کردن زیاد و بررسی مورد معین، پذیرفتیم. شاید بشود کلمهی توجیه را به کار بُرد. شاید هم کلمهی تفاهم را. برای من بیشتر تفاهم است. خُب، باید انرژیاش را از جایی بگیرد. معلوم است که میرود به دنبال کاری که فکر میکند مفیدتر است. این را باید فهمید. باید فهمید که آن یکی که الان کمتر کار میکند، شاید هفتهی پیش که من کمتر حضور داشتم در آرشیو، او بیشتر بوده. در مراحل مختلف، مشارکت آدمها در کار مختلف بوده. این واقعیت ماست. یعنی بالا پایین داشتهایم. یک زمانی که فلانی بوده، من اصلا نبودم. یک زمان طولانی X بوده، من اصلا حضور نداشتم. اصلا خبر ندارم که آن موقع چه گذشته، چه اتفاقاتی افتاده در آرشیو. راجع به شخص خودم میگویم.
اما در رابطه با مسئلهی قبلیای که مهران به آن اشاره کرد، یعنی مسئلهی برخورد آدمهای بیرون به ما. ما در این شهر به بچههای آرشیو معروف هستیم. یعنی هر جا میرویم، میگویند بچههای آرشیو آمدند. بچههای آرشیو فلان کار را کردند. بچههای آرشیو بهمان حرف را زدند. بچههای آرشیو به جلسهی سخنرانی فلانی آمدند. بچههای آرشیو به جلسهی سخنرانی فلانی نیامدند. تو گویی "بچههای آرشیو" جلسه میگذارند همه با هم تصمیم میگیرند که در کدام جلسه شرکت کنند و در کدام جلسه شرکت نکنند و از این نوع حرفها. حتا بعضیها تا آنجا پیش میروند که کانون پناهندگان و آرشیو را یک چیز نشان دهند. با اینکه آدمهای خیلی پرتی هم نیستند. به ما هم نزدیک هستند!
ناصر مهاجر: پذیرفتهاید این اصل را که انسانها آزادانه و به اختیار دست به کار جمعی میزنند یا نمیزنند و هرکس از چیزهایی خوشش میآید و از چیزهایی گریزان است؟
• عباس خداقلی: وقتی سلسله مراتب را قبول نداشته باشیم، طبیعیست که فکر کنیم هرکس از این حق برخوردار است که آزادانه تصمیم بگیرد.
ناصر مهاجر: اما تا کجاست حدود آزادی و اختیار؟
• عباس خداقلی: کار ما تاکنون زمین نمانده و مختل نشده.
ناصر مهاجر: به قیمت اینکه همیشه چند نفری بودهاند که پا پیش بگذارند و جاهای خالی را پُر کنند.
• عباس خداقلی: بله.
• رضا یگانه: در تائید و تکمیلِ حرف مهران و عباس میتوانم اضافه کنم که در این پانزده سال کار مشترک، مستقل فکر کردن در تک تک ما تقویت شده و این به علت ساختار درونی ماست. نگاه مستقل به خودم، به جمع دوستان آرشیو و به جهان بیرون از خودم، در واقع به من کمک کرده است که وقتی در آرشیو اشکالاتی میبینم، ایراداتی میبینم، کم و کسرهایی میبینم، حتا چیزهایی میبینم که مرا آزار میدهد، نوعی با آن کنار بیایم (و فکر میکنم این دربارهی رفتار دیگران با من هم صادق باشد.) در موقع بروز مشکل در روابط درونیمان از خودم میپرسم: نقطهی مشترک ما چیست؟ مخرجِ مشترک همه ما چه چیزی است؟ مخرج مشترک ما، شانزده سال قبل چه بوده؟ بعد میبینم این نقطهی مشترک همچنان وجود دارد و آن همین کار آرشیو است که همه به آن اعتقاد داریم. کار آرشیو و ادامه دادن به این کار چیزیست که ما را به هم پیوند داده. و کار آرشیو اساسا دو چیز است: ١) باز کردن آرشیو حداقل دو بار در هفته و ارائهی خدمات لازم و ٢) جمعآوری، تنظیم، طبقهبندی، فهرست برداری و و و که این قسمت وقتگیر و کار خیلی جدیایست که بالطبع همهی دوستان به یک اندازه در آن دخیل نیستند. فشار کار این بخش طی سالهای گذشته، عملا بر دوش تعداد معینی از همکاران آرشیو بوده.
ناصر مهاجر: وقتی زیر فشار باشی، پس از مدتی واکنش نشان میدهی. مکانیسمهای واکنش نسل ما نسبت به فشار از بیرون، پوشیده و پنهان نیست. چه واکنشهای غیر مستقیم و چه واکنشهای مستقیمی که نشان میدهیم: از متلک پراندن گرفته تا خجل کردن و عذاب وجدان دادن به طرف مقابل تا اعتناء نکردن و بیاحترامی. احساس میکنم فرهنگ اجتماعی حاکم بر آرشیو تا حد زیادی این نوع واکنشها را پشت سر گذاشته.
• عباس خداقلی: نوع کاری که انجام میدهیم، این امکان را به آدمها میدهد که حضور مداوم در اینجا نداشته باشند و همیشه کنار هم نباشند. اصلا سرشت کار ما طوری است که استقلال عمل بسیار زیادی به آدمها میدهد. هر وقت بخواهیم میتوانیم بیاییم اینجا کار کنیم. ممکن است فقط در جلسات ماهانه همدیگر را ببینیم. کسی که در اینجا کار میکند با یک کلیک میتواند به مراجعه کننده بگوید (یا تلفنی یا حضوری) که این نشریه را داریم یا نداریم. طبیعیست، کسی که بیشتر وقت خالیاش را در اینجا میگذراند و در منظم کردن، طبقهبندی، فهرستبرداری و این قبیل کارها زیاد مایه میگذارد، میتواند اطلاعات خیلی دقیق و کاملی به مراجعه کننده بدهد. کسی که در این بخش از کار خیلی درگیر نبوده، حداقلِ کمک را به مراجعه کننده میکند. میخواهم بگویم که سرشت کار اینجا طوریست که مانع میشود فشار کمر شکنی را تحمل کنیم.
• مهران پاینده: خوشبختانه هیچ کداممان خیلی هم ماخوذ به حیا نیستیم.
ناصر مهاجر: در این پانزده، شانزده سال گذشته چند نفر از بنیانگذاران از آرشیو کنار کشیدهاند و چند نفر ماندهاند؟
• مهران پاینده: سه نفر کنار کشیدهاند. ژاله احمدی، لوییز باغرامیان و فرزانه سوری. به دلایل مختلف کنار کشیدند. اما رابطهی آنها با آرشیو کماکان دوستانه و صمیمانه است. واقعا ما آنها را هنوز هم از آرشیو میدانیم.
ناصر مهاجر: حدس میزنم این کنارهگیری به خاطر اختلاف عقیده و سلیقه نبود؛ بلکه...
• مهران پاینده: مسائلی داشتند که به آرشیو مربوط نبود.
ناصر مهاجر: خستهیتان کردم. شاید بهتر باشد که در همین جا این گفتگو را به پایان برسانیم و از پرداختن به جنبههای دیگرِ زندگی آرشیو ارزشمند شما / ما درگذریم. سپاسگذارم که چند ساعت از وقتتان را در اختیار من گذاشتید و به پرسشهایم پاسخ دادید.
• مهران پاینده، عباس خداقلی و رضا یگانه: ما هم از شما بسیار سپاسگذاریم.
۱. کارگاه نوشتن خلاق، در سال ۲۰۰۷ تعطیل شد و همهی کتابهای کودکان که در آنجا بود به آرشیو بازپس داده شد.
۲. این کنفرانس را بنیاد هانریش بُل برگذار کرد؛ در خانهی فرهنگهای جهان در برلین. رالف فوکس، ازاعضای هیئت مدیرهی بنیاد هاینریش بُل در روز گشایش کنفرانس "انگیزه اصلی این همایش" را چنین برشمرد: «درست است که این کنفرانس در پی دیدار یوشکا فیشر وزیر امور خارجهی آلمان از ایران برپا میشود و بعد از این دیدار مناسبات ایران و آلمان وارد دورهی بهبودی میشود، اما انگیزهی اصلی این همایش مجموعهای از رویدادهای کاملا متفاوت است. جنبشهای دانشجویی تابستان گذشته در ایران، مسئولان این بنیاد را بر آن داشت تا دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی ایران را به شکلهای مختلف (از جمله برپایی چنین کنفرانسی) بررسی و ارزیابی کنند. هدف این بود که نمایندگانِ دیدگاههایی را دعوت کنیم که در عین اختلاف نظر، طرفدار اصلاحات در ایران هستند. از همین رو میبینید که چند تن از میهمانان کسانی هستند که در سالهای نخستین انقلاب، از آیت الله خمینی (ره) پشتیبانی کردند. مهم این است که این افراد امروزه در راه تحقق بخشیدن به اصلاحات دموکراتیک و تقویت جامعهی مدنی تلاش میکنند و در این راه حتا خطرات سنگین شخصی را به جان میخرند.»
محمدعلی زکریایی، کنفرانس برلین: خدمت یا خیانت، چاپ اول، طرح نو، تهران، ۱٣۷۹، صص ۱۲و ۱٣.
فرزاد قبل از اعدامش نیز مرزها را در نوردیده بود
گفتگو با شهاب شیخی به مناسبت سالروز اعدام فرزاد کمانگر
گفتگو با شهاب شیخی به مناسبت سالروز اعدام فرزاد کمانگر
اخبار روز:
فرزاد کمانگر، معلم کوردی که تا آخرین لحظات حیاتش بر بی گناهی خود و
رد اتهاماتش اصرار ورزید در صبح گاه روز ۱۹ اردیبهشت سال ۱٣٨۹ به همراه ۴
زندانی دیگر از جمله سه کرد به صورت مخفیانه توسط حکومت ایران در زندان
اوین اعدام گردید.
اعدام فرزاد کمانگر و همراهانش موجی از اعتراض را به دنبال داشت. در پی اعلام خبر اعدامهای مخفیانه ۱۹ اردیبهشت ماه، توده های مختلف مردم سعی کردند به صورت گروهی و انفرادی با صدور بیانیه و نوشتن مقاله و یادداشت، خشم و انزجار خود را از این حرکت ضد بشری نشان بدهند و آن را محکوم نمایند. رهبران جنبش سبز با صدور بیانیه نه به خود اعدامها که به روند دادرسی و نحوه ی اجرای احکام اعتراض کردند. مردم برخی شهرهای کردستان در اعتراض به اعدامهای ۱۹ اردیبهشت دست به اعتصاب زدند. این اعتصاب اگر چه به دیگر نقاط ایران کشیده نشد اما موج اعتراضها به اعدامهای ۱۹ اردیبهشت، مرزهای ایران را درنوردید و به خارج از کشور نیز رسید.
در آلمان و فرانسه تجمعات اعتراض آمیز توسط ایرانیهای مقیم این دو کشور برگزار شد. بخش بین الملل اتحادیه معلمین آلمان نیز با صدور بیانیه ای، اعدام فرزاد کمانگر معلم کورد ایرانی را شدیداً محکوم کرد. کنفدراسیون جهانی سندیکایی (ITUC) هم طی نامه ای به دولت ایران خواستار پایان دادن به سرکوب های فزاینده علیه سندیکاها و نقض حقوق بشر علیه اعضای سندیکاها شد.
کمیته هماهنگی ۱۹ اردیبهشت در اولین سالگرد اعدام فرزاد کمانگر از اعلام روز ۱۹ اردیبهشت به عنوان «روز معلم آزاده» توسط جمع گسترده ای از فعالان سیاسی و حقوق بشری برجسته خبر داد.
همچنین بخش فارسی رادیو فرانسه در سال گذشته میلادی گزارش داد: شیرین عبادی، یکی از بنیانگذاران کانون مدافعان حقوق بشر و برنده ی جایزه ی نوبل صلح، با صدور بیانیه ای به مناسبت نخستین سالگرد اعدام فرزاد کمانگر، آموزگار کرد، - روز اعدام او- نوزدهم اردیبهشت را "روز معلم آزاده" اعلام کرد.
درمیان زندانیان کرد بی شک فرزاد کمانگر بیشترین توجه را به خود معطوف نمود. فرزاد کمانگر و نامه هایش بهانه ی گفتگویی شد با شهاب الدین شیخی، روزنامه نگار، فعال حقوق بشر و شاعر کرد که در ذیل می توانید آن را بخوانید:
سوسن محمدخانی غیاثوند
Kurdnews4@gmail.com
آیا معلم بودن فرزاد کمانگر باعث شد که روز شهادتش به عنوان روز معلم، انتخاب و اعلام شود یا دلائل دیگری هم داشت؟ و فکر می کنید چرا مهم هست که این روز به عنوان روز معلم معرفی شود؟
بله بدون شک معلم بودن ایشان اصلیترین دلیل این انتخاب یا پیشنهاد میباشد. اما به احتمال زیاد دلایل دیگری هم دارد. از جمله به نظر من در این سالها فرزاد کمانگر باتوجه به نحوهی مقاومت و در عین حال بی گناهیاش که به قول وکیل پروندهاش حتا یک برگه در پروندهاش موجود نمیباشد، یا اینکه در دادگاه تجدید نظر قاضی خطاب به فرزاد کمانگر میگوید:«شما متهم به همکاری با فرزاد کمانگر هستید»، یعنی با توجه به چنین مسائلی بی گناهی ایشان برای افکار عمومی ثابت شده بود. اما با همهی اینها مقاومت متین ایشان در این سالها به یک نوع درس مقاومت ویژه برای تمامی زندانیان سیاسی و حتا دیگر فعالان سیاسی و مدنی ، تبدیل شده بود. نوع مقاومت ایشان که مقاومتی فعال اما آرام و متین و به دور از جار و جنجال و حتا دور از شیوههای مرسوم مقاومت زندانیان باعث شده بود نوعی یا شیوهای جدید از زندانی بودن و مقاومت را به همگان بیاموزد.
از سوی دیگر شاید بتوان به نامههای معروف ایشان اشاره کرد. بدون شک یاددادن تنها مربوط به کلاس درس و تخته سیاه نیست. یکی از شیوههای آموزش و یاددادن بدون تردید نوشتن است. نامههایی که فرزاد کمانگر از درون زندان مینوشت حاوی نکات آموزندهی بسیاری برای افکار عمومی بود. موقعیتی که از وی به عنوان یک زندانی سیاسی که مهمترین آرزویش آموزش به کودکان روستا بوده است، انگار تریبون بزرگتر و رساتری برای بیان عقاید و آرمانهایش پیدا کرده بود. نامههایی که هم درس مقاومت در آن بود مثل نامهای که به رهبر ظالم سیاسی ایران نوشت و در آن پرسید از چه چیزی باید درخواست عفو کنم؟ این یعنی اعلام همان نکتهای که شاملو میگوید « ابلها مردا من عدوی تو نیستم من انکار توام». نامههایی که برای دلدارش مینوشت و عشق از آنها میبارید و همزمان زمزمه های عاشقانه و درسهای برابری جنسیتی بود. نامههایی که برای شاگردان سابقش مینوشت و در عین حال مخاطب بزرگسال هم داشت و حقیقا هم مخاطب خودش را پیدا میکرد.
جنبهی دیگر معلم بودن و یا معلم شدن زندهیاد فزاد کمانگر شاید همین خود عمل نوشتن نامه بود. سالها بود که این نوع نامه نوشتن از درون زندان آن هم به این شکل اعتراضی و البته همچنان تاکید میکنم متین و مدنی روالی برای رفتار یک زندانی نبود. البته بدون شک در سالهای اولیهی شکلگیری این نظام سیاسی در ایران یعنی دههی شصت و سالهای قبل انقلاب این امکان به دلیل کنترل شدیدی که بر ورودی و خروجی زندان انجام میگرفت احتمالا نبوده است. اما باید گفت که بعد از دوران اصلاحات واقعاً کمی وضع زندانها فرق کرد حداقل آزادیها و حقوق زندانیان سیاسی ولی با این همه این شیوه نوشتن تا آن زمان سابقه نداشت آن هم نوشتنی ادامه دار و در عین حالی که ظاهرا گاه نامهها مخاطبان خاص یعنی دلدار و معشوقهی ایشان، یا شاگردانشان یا... کسانی دیگر بودند اما محتوای نامهها مخاطب عام داشت. این نامه نوشتن خود نوعی درس شد برای دیگر زندانیان سیاسی. همهی ما شاهدیم بعد از نامه های ایشان بود که موج نامه نوشتن زندانیان سیاسی و بیرون دادن آنها در این سالها تقریبا به یک روال تبدیل شد. در نهایت فکر میکنم حکومتی بودن روز قبلی که به عنوان روز معلم نامگذاری شده بود و نیز مقارنت و نزدیکی تاریخ اعدام زنده یاد فرزاد کمانگر با تاریخ قبلی که هردو در یک ماه بودند و اینکه تقابل ملت و دولت در آن دورهی زمانی به اوج خود رسیده بود دلیل دیگری بود که مردم روزی را از سوی خودشان به نام معلم نام گذاری کنند. این حکومتی بودن روز اعلام شده ی قبلی به حدی مشخص بود که این پیشنهاد مردمی از سوی اپوزیسیون حکومتی و اعوان و انصاب آن ها چه در داخل و خارج نیز چندان مورد استقبال قرار نگرفت. زیرا آنها هنوز خود را منوط و بخشی از حکومت و نظام جمهوری اسلامی میدانند و همچنان ترجیح میدهند یکی از ارکان حکومتی شهید شده حامل چنین نامی باشد تا شخصیتی غیر حکومتی و علیه حکومت مثل فرزاد کمانگر. گرچه بدون شک فرزاد کمانگر را میستایند.
این دلایل اگرچه شاید ساده به چشم بیاید اما همگی شأن و شخصیت معلم بودن آقای کمانگر را برجستهتر میکرد.
فرزاد کمانگر درمیان زندانیان کرد بیشترین نگاهها را به سمت خود معطوف کرد. فرزادکمانگر چه ویژگیهایی داشت که این گونه مرکز توجه همگان قرارگرفت؟
اساساً ازدید من هرگونه پسوندی به نوعی بیانگر یکی از جنبههای تبعیض است. حتا اگر بر روی این پسوند از سوی خود گروه هویتی که هویت ویژهای را برای خودش محرز میکند و روی پسوند ویژه برای خودش تاکید میکند. در واقع این تاکید ویژه چه از سوی گروههای دیگر باشد چه از سوی خود دارندگان پسوند باشد چه از سوی خوانده شدگان، نشان از این است که تبعیضی وجود داشته است که آن گروه دارندهی آن پسوند تبعیض ، میخواهد با تاکید و برجستهکردن پسوند مذکور نشان دهد که او دقیقاً همان پسوند و هویت را می خواهد اما نمیخواهد به خاطر آن پسوند مورد تبعیض قرار بگیرد. از سوی دیگر آنها دقیقا این احساس را درک کردهاند که بر اثر برخورداری از آن پسوند در جامعه مورد تبعیض قرار گرفتهاند. حال این پسوند «جنسیتی» باشد مثل «زندانی زن»، «طبقاتی» باشد مثل «زندانی کارگر» والی آخر..
این مقدمهی کوتاه را برای آن گفتم که همین پسوند «کورد» که به زندانی میچسبد در سوال شما به معنی متمایز شدن این نوع زندانیان از دیگر زندانیان است. همین تمایز باعث می شود که وضعیت آن ها با دیگر زندانیان متمایز شود و نا خواسته در سوال هرخبرنگاری حتا، متجلی و برجسته شود اما فرق فرزاد کمانگر از دید من گریختن از دامنهی تنگ همین پسوند محدود کننده بود. دامنهایکه میخواهد او در واژهای مشخص برای خبری مشخص باقی بماند. اما تلاش گرانمایه و گران جان زنده یادفرزاد کمانگر، تلاشی که اتفاقاً معطوف به خود و متکی به نفس و فاعلانه بود، توانست خود را نه تنها از پسوند زندانی کورد بلکه حتا از مرزهای ایران نیز خارج کند و در جهان مطرح شود. شاید تنها زندانی سیاسی است که در این سالها در اعتراض به اعدامش در اکثر کشورها چه از سوی کوردها و چه غیر کوردها برایش تجمع اعتراضی برپا شده است و این واکنش در حدی بود که توجه رسانههای بین المللی را نیز جلب کند. فرزاد قبل از اعدامش نیز این مرزها را در نوردیده بود و توانسته بود تن و جسم و روح خودش را از هر قید و بندی رها سازد. در واقع آنچه فرزاد را متمایز کرد تایید وی بر انسان بودن خود و انسان خواندن و مخاطب قرار دادن انسان بود. انسان مرز ندارد و پسوند نمیگیرد. در هیچ پسوند و ویژگی هم محدود نمیشود. اگرچه ممکن است این حرفها نوعی اغراق و یا مدح به حساب بیاید اما تکیه بر واقعیت رخ داده این حقیقت را نمایان می سازد که این حرفها نوعی مدح و مرثیه از طرف یک همکار و یک هم زبان فرزاد نیست. من فکر میکنم در مورد فرزاد اکثر کسانی که وی را شاختهاند با من هم زبان اند. اکنون زبان من هم وقتی دربارهی فرزاد حرف میزنم زبان کوردی یا فارسی نیست که به آن حرف میزنم و مینوسم. بلکه همان زبانی است که فرزاد انتخاب کرده بود. یعنی زبان انسان.
علل انعکاس جهانی اعدام فرزاد کمانگر چه بود؟
به جز دلایلی که در پاسخ به سوالهای قبلی مطرح شد و به نوعی میتواند پاسخی برای همین سوال هم باشد باید به چند دلیل بیرونی نیز برای پاسخ به این سوال توجه کرد.
بیش از هر چیز باید تاکید کرد که جنبش دموکراسی خواهی و حقوق بشری و مدنی کوردستان ایران که میتوان گفت از اواسط دههی هفتاد شروع شده بود توانسته بود نوعی نگاه ستیزه جوی را که در ایران نسبت به کوردها وجود داشت تغییر محسوسی بدهد.
از سوی دیگر از دل همین جنبش عدهای از فعالان کورد در قالبهای مختلف مدنی و مطبوعاتی و فعال حقوق بشری توانسته بودند تا حدی اگرچه به تعداد اندک اما با فعالیت بسیار، جایگاهی در رسانه های غیر کوردی باز کنند و در طی یک دهه تیتر خبرها را حداقل در مواقع حساس به خود اختصاص دهند.
همچنین مسایل جهانی و تغییر و تحولات منطقهای و گفتمان حقوق بشری حاکم بر رسانه ها در جهان و تاسف بار اینکه بیشترین آمار نقض حقوق بشر در ایران، در کوردستان رخ میداد یا لااقل ثبت میشد نیز باعث شده بود کوردها توجهی ویژه را به خود اختصاص دهند.
همچنین باید به تحولات سیاسی داخلی ایران نیز اشاره کرد. گذار از یک دولت و سیاست اصلاح طلب به دولتی توتالیتر و مستبد و سیاستی فاشیستی نیز باعث شده بود گروههای سیاسی معارض هم پوشانی و زندگی بیشتری با یکدیگر داشته باشند. در نهایت تحولات ۱۳۸۸ و جنبش سبز ایران و اعتراضات سیاسی بعد از انتخابات دهمین دورهی ریاست جمهوری، باعث شد که کلیهی حوادث ایران در معرض توجه بسیاری قرار بگیرد و اگر این میان خبر اعدام یک زندانی سیاسی به نام فرزاد کمانگر با توصیفاتی که رفت در میان باشد بدون شک توجه ویژهای را به خود اختصاص خواهد داد.
کسانی مثل فرزاد کمانگر چه نقشی در همبستگی اجتماعی می توانند داشته باشند؟
تاثیر اصلی فرزاد کمانگر شاید در همبستگی مبارزان سیاسی و نیز کلیت مبارزه بود. در واقع در دوران حکومتهای توتالیتر کلیهی مبارزات، چه مبارزات جنبشهای اجتماعی و جنبشهای مدنی و چه خود جنبشهای سیاسی و حتا استیل زندگی مردم و پوشش روش زندگی نیز رنگ و بوی سیاسی دارد. در چنین شرایطی انتخاب گفتمانی برای مبارزه و مقاومتی فعال آن هم درون زندان، گذشتن از قفس و بند محدودیتهای نامها و پسوندها بیش از هرچیز گروه همگن گفتمانی را که فرزاد مانگر از آن برآمده یعنی کوردها را با هم متحدتر میکند و نیز پس از آن تمامی مبارزان سیاسی را در یک نقطهی مشترک به هم پیوند میدهد. تولید شیوهای از گفتمان مبارره حتا اگر چندان هم همگانی نشود به صورت عملی اما حداقلش این است که مقبولیت عام دارد. یعنی مبارزه به عنوان سوژهای خودآگاه و فاعلی که نه به عنوان یک قربانی بی دست و پا و مظلوم بلکه به عنوان انسانی که حقیقت تن و جان خود را از ارادهی حاکم میرهاند و نوع نگاه و مبارزهاش، مبارزهی سیاسی را جان میدهد که دوباره یک جنبش در حال رکود را به حرکت در آورد. شخصیتهایی مثل فرزاد کمانگر میتوانند الگو باشند. میتوانند حالت مرجعیت رفتار و گفتار و پندار باشند و میتوانند در مواقع لزوم نقطهای باشند برای بازگشت و رجوع دوباره.
انسان در گفتمان فرزادکمانگر چه اهمیت و جایگاهی داشت؟
به نظرم پاسخ این سوال در لابهلای پاسخ سوالهای قبلی نهفته بود اما به طور کلی میتوانم بگویم و یا تکرار کنم؛ زنده یاد فرزاد کمانگر انسان به ماهو انسان را دریافته بود. انسان به معنای حقیقت انسان و رها از پسوندهایی که عرض کردم. اما این انسان یافته شده توسط فرزاد کمانگر، یک انسان مورد ترحمِ فارغ و عاری شده از همه چیز نیست. انسانی نیست که حداقلی از زنده بودن و یا حقوقی ظاهری که از سوی دولت ملتها به او به عنوان عطیه اهدا میشود ارضایش کند. انسان مورد نظر فرزاد کمانگر انسانی آزاد است. انسانی که حقوق و آزادیهایش متعلق به خود انسان است نه هدیهای از سوی حاکمان. از این رو از دید من انسان مورد نظر فرزاد کمانگر انسان توام با آزادی اش است. برای بسط این موضوع لازم است به چند نکته اشاره کنم؛
در اینجا بیش از هرچیز لازم است که نوع نگاه به «زندگی» و تعریف «آزادی» و فاصلهای به نام« مرگ» بسیار دقیق تر دیده شود. به راستی مرز زندگی کجاست؟ آیا مرز زندگی مفهومی به جز آزادی است؟ از سوی دیگر مفهوم زندگی در زنده بودن و زنده بودن به معنای توان لذت بردن از زندگی است. مطمئنن لازم نیست که توضیح داده شود مرز لذت همانا محدود نکردن لذت دیگران است. در همین بستر اگرچه نمیخواهم وارد قضیهی جدلیالطرفینی( به قول کانت) به نام " آزادی یا عدالت" بشوم، اما میتوان گفت که نابرابری اگر مذموم است به خاطر محدود کردن آزادی دست یابی به لذت زندگی توسط عدهای بر عدهای دیگر است. حال این نابرابری طبقاتی باشد، یا جنسیتی و یا نژادی و فرهنگی و ملی ومذهبی و قومی. بنابراین، اگر بین مرگ و زندگی اصالت با زندگی است در خود زندگی اصالت بر لذت است. در واقع آن بخشی از زندگی که قرین لذت و یا همسو و یا پویندهی راهی به سوی لذت است معنای زندگی را به جریان میاندازد. آزادی در این مفهوم شاید اصلی ترین و یا یکی از اصلیترین و اصیلترین مفاهیم زندگی اجتماعی انسان است. حال اگر آزادی این اصیلترین و اصلیترین مفهوم زندگی اجتماعی مفهومش را از دست بدهد، آنچه باقی میماند، یعنی زندگی بدون آزادی، آیا همان تعریفی است که ما از زندگی داریم؟
انتخاب بین زندگی و مرگ انتخابی روشن است. اما تعریف از زندگی و زنده بودن مفهومی مورد توافق نیست. این اندیشهی انسان لیبرال معاصر که " زنده ماندن به هر قیمتی" را ترویج میکند در طول زمان دارد مفهوم زندگی را محدود و محدود تر میکند تا جایی که از زندگی تنها خود زنده بودن را باقی میگذارد. همان طور که ژیژک یاد آور میشود. زندگی انسان لیبرال امروز محدود شده به لذت بردن از لذتهای بی نهایت محدود شده. روغن بدون کلسترول، سیگار بدون نیکوتین، کافهی بدون کافئین، نوشابهی بدون قند و در نهایت آزادی بدون خود آزادی. یعنی مدام این زندگیای که در ظاهر به تو میگوید زنده بمان اما همزمان به تو میگوید: میتوانی روغن بخوری اما باید کلسترولاش را کم کنی. میتوانی قهوه بخوری اما باید کافئیناش کم باشد. درزندگی اجتماعی نیز نهایتاً آزادی اما به شرطی که آزاد نباشی. این داستان کشورهای متمدن دموکراتیک و مدرن است. به این نسبت در نظر بگیرید زندگی اجتماعی و سیاسی در کشورهایی با حاکمیتهای استبدادی و توتالیتر. در چنین نظامهایی افراد از حیث زندگی اجتماعی و یا شاید بتوان گفت از نظر زندگی فردی آزاداند، اما در محدوهای بسیار تنگتر یعنی جایی که حتا وارد حیطهی اجتماعی نشود. ایدهی زنده ماندن به هر قیمتی، ایدهای است که به مرور زمان معنای زندگی را از خود زندگی خالی میکند.
با این تفاصیل انسان مورد نظر زنده یاد فرزاد کمانگر انسان آزاد است. همانطور که احسان فتاحیان نیز چنین میاندیشید برای همین فرزاد در نامهاش برای اعدام احسان از وی سوال میکرد.
در پایان با نزدیک شدن به سالروز شهادت ایشان و بحث نامگذاری این روز به نام روز معلم، ضمن آنکه پیشنهاد خودم این است که سالروز تولد ایشان روز معلم شود با اینهمه مصاحبه را با این جمله پایان میدهم که فرزاد معلم همهی ماست.
اعدام فرزاد کمانگر و همراهانش موجی از اعتراض را به دنبال داشت. در پی اعلام خبر اعدامهای مخفیانه ۱۹ اردیبهشت ماه، توده های مختلف مردم سعی کردند به صورت گروهی و انفرادی با صدور بیانیه و نوشتن مقاله و یادداشت، خشم و انزجار خود را از این حرکت ضد بشری نشان بدهند و آن را محکوم نمایند. رهبران جنبش سبز با صدور بیانیه نه به خود اعدامها که به روند دادرسی و نحوه ی اجرای احکام اعتراض کردند. مردم برخی شهرهای کردستان در اعتراض به اعدامهای ۱۹ اردیبهشت دست به اعتصاب زدند. این اعتصاب اگر چه به دیگر نقاط ایران کشیده نشد اما موج اعتراضها به اعدامهای ۱۹ اردیبهشت، مرزهای ایران را درنوردید و به خارج از کشور نیز رسید.
در آلمان و فرانسه تجمعات اعتراض آمیز توسط ایرانیهای مقیم این دو کشور برگزار شد. بخش بین الملل اتحادیه معلمین آلمان نیز با صدور بیانیه ای، اعدام فرزاد کمانگر معلم کورد ایرانی را شدیداً محکوم کرد. کنفدراسیون جهانی سندیکایی (ITUC) هم طی نامه ای به دولت ایران خواستار پایان دادن به سرکوب های فزاینده علیه سندیکاها و نقض حقوق بشر علیه اعضای سندیکاها شد.
کمیته هماهنگی ۱۹ اردیبهشت در اولین سالگرد اعدام فرزاد کمانگر از اعلام روز ۱۹ اردیبهشت به عنوان «روز معلم آزاده» توسط جمع گسترده ای از فعالان سیاسی و حقوق بشری برجسته خبر داد.
همچنین بخش فارسی رادیو فرانسه در سال گذشته میلادی گزارش داد: شیرین عبادی، یکی از بنیانگذاران کانون مدافعان حقوق بشر و برنده ی جایزه ی نوبل صلح، با صدور بیانیه ای به مناسبت نخستین سالگرد اعدام فرزاد کمانگر، آموزگار کرد، - روز اعدام او- نوزدهم اردیبهشت را "روز معلم آزاده" اعلام کرد.
درمیان زندانیان کرد بی شک فرزاد کمانگر بیشترین توجه را به خود معطوف نمود. فرزاد کمانگر و نامه هایش بهانه ی گفتگویی شد با شهاب الدین شیخی، روزنامه نگار، فعال حقوق بشر و شاعر کرد که در ذیل می توانید آن را بخوانید:
سوسن محمدخانی غیاثوند
Kurdnews4@gmail.com
آیا معلم بودن فرزاد کمانگر باعث شد که روز شهادتش به عنوان روز معلم، انتخاب و اعلام شود یا دلائل دیگری هم داشت؟ و فکر می کنید چرا مهم هست که این روز به عنوان روز معلم معرفی شود؟
بله بدون شک معلم بودن ایشان اصلیترین دلیل این انتخاب یا پیشنهاد میباشد. اما به احتمال زیاد دلایل دیگری هم دارد. از جمله به نظر من در این سالها فرزاد کمانگر باتوجه به نحوهی مقاومت و در عین حال بی گناهیاش که به قول وکیل پروندهاش حتا یک برگه در پروندهاش موجود نمیباشد، یا اینکه در دادگاه تجدید نظر قاضی خطاب به فرزاد کمانگر میگوید:«شما متهم به همکاری با فرزاد کمانگر هستید»، یعنی با توجه به چنین مسائلی بی گناهی ایشان برای افکار عمومی ثابت شده بود. اما با همهی اینها مقاومت متین ایشان در این سالها به یک نوع درس مقاومت ویژه برای تمامی زندانیان سیاسی و حتا دیگر فعالان سیاسی و مدنی ، تبدیل شده بود. نوع مقاومت ایشان که مقاومتی فعال اما آرام و متین و به دور از جار و جنجال و حتا دور از شیوههای مرسوم مقاومت زندانیان باعث شده بود نوعی یا شیوهای جدید از زندانی بودن و مقاومت را به همگان بیاموزد.
از سوی دیگر شاید بتوان به نامههای معروف ایشان اشاره کرد. بدون شک یاددادن تنها مربوط به کلاس درس و تخته سیاه نیست. یکی از شیوههای آموزش و یاددادن بدون تردید نوشتن است. نامههایی که فرزاد کمانگر از درون زندان مینوشت حاوی نکات آموزندهی بسیاری برای افکار عمومی بود. موقعیتی که از وی به عنوان یک زندانی سیاسی که مهمترین آرزویش آموزش به کودکان روستا بوده است، انگار تریبون بزرگتر و رساتری برای بیان عقاید و آرمانهایش پیدا کرده بود. نامههایی که هم درس مقاومت در آن بود مثل نامهای که به رهبر ظالم سیاسی ایران نوشت و در آن پرسید از چه چیزی باید درخواست عفو کنم؟ این یعنی اعلام همان نکتهای که شاملو میگوید « ابلها مردا من عدوی تو نیستم من انکار توام». نامههایی که برای دلدارش مینوشت و عشق از آنها میبارید و همزمان زمزمه های عاشقانه و درسهای برابری جنسیتی بود. نامههایی که برای شاگردان سابقش مینوشت و در عین حال مخاطب بزرگسال هم داشت و حقیقا هم مخاطب خودش را پیدا میکرد.
جنبهی دیگر معلم بودن و یا معلم شدن زندهیاد فزاد کمانگر شاید همین خود عمل نوشتن نامه بود. سالها بود که این نوع نامه نوشتن از درون زندان آن هم به این شکل اعتراضی و البته همچنان تاکید میکنم متین و مدنی روالی برای رفتار یک زندانی نبود. البته بدون شک در سالهای اولیهی شکلگیری این نظام سیاسی در ایران یعنی دههی شصت و سالهای قبل انقلاب این امکان به دلیل کنترل شدیدی که بر ورودی و خروجی زندان انجام میگرفت احتمالا نبوده است. اما باید گفت که بعد از دوران اصلاحات واقعاً کمی وضع زندانها فرق کرد حداقل آزادیها و حقوق زندانیان سیاسی ولی با این همه این شیوه نوشتن تا آن زمان سابقه نداشت آن هم نوشتنی ادامه دار و در عین حالی که ظاهرا گاه نامهها مخاطبان خاص یعنی دلدار و معشوقهی ایشان، یا شاگردانشان یا... کسانی دیگر بودند اما محتوای نامهها مخاطب عام داشت. این نامه نوشتن خود نوعی درس شد برای دیگر زندانیان سیاسی. همهی ما شاهدیم بعد از نامه های ایشان بود که موج نامه نوشتن زندانیان سیاسی و بیرون دادن آنها در این سالها تقریبا به یک روال تبدیل شد. در نهایت فکر میکنم حکومتی بودن روز قبلی که به عنوان روز معلم نامگذاری شده بود و نیز مقارنت و نزدیکی تاریخ اعدام زنده یاد فرزاد کمانگر با تاریخ قبلی که هردو در یک ماه بودند و اینکه تقابل ملت و دولت در آن دورهی زمانی به اوج خود رسیده بود دلیل دیگری بود که مردم روزی را از سوی خودشان به نام معلم نام گذاری کنند. این حکومتی بودن روز اعلام شده ی قبلی به حدی مشخص بود که این پیشنهاد مردمی از سوی اپوزیسیون حکومتی و اعوان و انصاب آن ها چه در داخل و خارج نیز چندان مورد استقبال قرار نگرفت. زیرا آنها هنوز خود را منوط و بخشی از حکومت و نظام جمهوری اسلامی میدانند و همچنان ترجیح میدهند یکی از ارکان حکومتی شهید شده حامل چنین نامی باشد تا شخصیتی غیر حکومتی و علیه حکومت مثل فرزاد کمانگر. گرچه بدون شک فرزاد کمانگر را میستایند.
این دلایل اگرچه شاید ساده به چشم بیاید اما همگی شأن و شخصیت معلم بودن آقای کمانگر را برجستهتر میکرد.
فرزاد کمانگر درمیان زندانیان کرد بیشترین نگاهها را به سمت خود معطوف کرد. فرزادکمانگر چه ویژگیهایی داشت که این گونه مرکز توجه همگان قرارگرفت؟
اساساً ازدید من هرگونه پسوندی به نوعی بیانگر یکی از جنبههای تبعیض است. حتا اگر بر روی این پسوند از سوی خود گروه هویتی که هویت ویژهای را برای خودش محرز میکند و روی پسوند ویژه برای خودش تاکید میکند. در واقع این تاکید ویژه چه از سوی گروههای دیگر باشد چه از سوی خود دارندگان پسوند باشد چه از سوی خوانده شدگان، نشان از این است که تبعیضی وجود داشته است که آن گروه دارندهی آن پسوند تبعیض ، میخواهد با تاکید و برجستهکردن پسوند مذکور نشان دهد که او دقیقاً همان پسوند و هویت را می خواهد اما نمیخواهد به خاطر آن پسوند مورد تبعیض قرار بگیرد. از سوی دیگر آنها دقیقا این احساس را درک کردهاند که بر اثر برخورداری از آن پسوند در جامعه مورد تبعیض قرار گرفتهاند. حال این پسوند «جنسیتی» باشد مثل «زندانی زن»، «طبقاتی» باشد مثل «زندانی کارگر» والی آخر..
این مقدمهی کوتاه را برای آن گفتم که همین پسوند «کورد» که به زندانی میچسبد در سوال شما به معنی متمایز شدن این نوع زندانیان از دیگر زندانیان است. همین تمایز باعث می شود که وضعیت آن ها با دیگر زندانیان متمایز شود و نا خواسته در سوال هرخبرنگاری حتا، متجلی و برجسته شود اما فرق فرزاد کمانگر از دید من گریختن از دامنهی تنگ همین پسوند محدود کننده بود. دامنهایکه میخواهد او در واژهای مشخص برای خبری مشخص باقی بماند. اما تلاش گرانمایه و گران جان زنده یادفرزاد کمانگر، تلاشی که اتفاقاً معطوف به خود و متکی به نفس و فاعلانه بود، توانست خود را نه تنها از پسوند زندانی کورد بلکه حتا از مرزهای ایران نیز خارج کند و در جهان مطرح شود. شاید تنها زندانی سیاسی است که در این سالها در اعتراض به اعدامش در اکثر کشورها چه از سوی کوردها و چه غیر کوردها برایش تجمع اعتراضی برپا شده است و این واکنش در حدی بود که توجه رسانههای بین المللی را نیز جلب کند. فرزاد قبل از اعدامش نیز این مرزها را در نوردیده بود و توانسته بود تن و جسم و روح خودش را از هر قید و بندی رها سازد. در واقع آنچه فرزاد را متمایز کرد تایید وی بر انسان بودن خود و انسان خواندن و مخاطب قرار دادن انسان بود. انسان مرز ندارد و پسوند نمیگیرد. در هیچ پسوند و ویژگی هم محدود نمیشود. اگرچه ممکن است این حرفها نوعی اغراق و یا مدح به حساب بیاید اما تکیه بر واقعیت رخ داده این حقیقت را نمایان می سازد که این حرفها نوعی مدح و مرثیه از طرف یک همکار و یک هم زبان فرزاد نیست. من فکر میکنم در مورد فرزاد اکثر کسانی که وی را شاختهاند با من هم زبان اند. اکنون زبان من هم وقتی دربارهی فرزاد حرف میزنم زبان کوردی یا فارسی نیست که به آن حرف میزنم و مینوسم. بلکه همان زبانی است که فرزاد انتخاب کرده بود. یعنی زبان انسان.
علل انعکاس جهانی اعدام فرزاد کمانگر چه بود؟
به جز دلایلی که در پاسخ به سوالهای قبلی مطرح شد و به نوعی میتواند پاسخی برای همین سوال هم باشد باید به چند دلیل بیرونی نیز برای پاسخ به این سوال توجه کرد.
بیش از هر چیز باید تاکید کرد که جنبش دموکراسی خواهی و حقوق بشری و مدنی کوردستان ایران که میتوان گفت از اواسط دههی هفتاد شروع شده بود توانسته بود نوعی نگاه ستیزه جوی را که در ایران نسبت به کوردها وجود داشت تغییر محسوسی بدهد.
از سوی دیگر از دل همین جنبش عدهای از فعالان کورد در قالبهای مختلف مدنی و مطبوعاتی و فعال حقوق بشری توانسته بودند تا حدی اگرچه به تعداد اندک اما با فعالیت بسیار، جایگاهی در رسانه های غیر کوردی باز کنند و در طی یک دهه تیتر خبرها را حداقل در مواقع حساس به خود اختصاص دهند.
همچنین مسایل جهانی و تغییر و تحولات منطقهای و گفتمان حقوق بشری حاکم بر رسانه ها در جهان و تاسف بار اینکه بیشترین آمار نقض حقوق بشر در ایران، در کوردستان رخ میداد یا لااقل ثبت میشد نیز باعث شده بود کوردها توجهی ویژه را به خود اختصاص دهند.
همچنین باید به تحولات سیاسی داخلی ایران نیز اشاره کرد. گذار از یک دولت و سیاست اصلاح طلب به دولتی توتالیتر و مستبد و سیاستی فاشیستی نیز باعث شده بود گروههای سیاسی معارض هم پوشانی و زندگی بیشتری با یکدیگر داشته باشند. در نهایت تحولات ۱۳۸۸ و جنبش سبز ایران و اعتراضات سیاسی بعد از انتخابات دهمین دورهی ریاست جمهوری، باعث شد که کلیهی حوادث ایران در معرض توجه بسیاری قرار بگیرد و اگر این میان خبر اعدام یک زندانی سیاسی به نام فرزاد کمانگر با توصیفاتی که رفت در میان باشد بدون شک توجه ویژهای را به خود اختصاص خواهد داد.
کسانی مثل فرزاد کمانگر چه نقشی در همبستگی اجتماعی می توانند داشته باشند؟
تاثیر اصلی فرزاد کمانگر شاید در همبستگی مبارزان سیاسی و نیز کلیت مبارزه بود. در واقع در دوران حکومتهای توتالیتر کلیهی مبارزات، چه مبارزات جنبشهای اجتماعی و جنبشهای مدنی و چه خود جنبشهای سیاسی و حتا استیل زندگی مردم و پوشش روش زندگی نیز رنگ و بوی سیاسی دارد. در چنین شرایطی انتخاب گفتمانی برای مبارزه و مقاومتی فعال آن هم درون زندان، گذشتن از قفس و بند محدودیتهای نامها و پسوندها بیش از هرچیز گروه همگن گفتمانی را که فرزاد مانگر از آن برآمده یعنی کوردها را با هم متحدتر میکند و نیز پس از آن تمامی مبارزان سیاسی را در یک نقطهی مشترک به هم پیوند میدهد. تولید شیوهای از گفتمان مبارره حتا اگر چندان هم همگانی نشود به صورت عملی اما حداقلش این است که مقبولیت عام دارد. یعنی مبارزه به عنوان سوژهای خودآگاه و فاعلی که نه به عنوان یک قربانی بی دست و پا و مظلوم بلکه به عنوان انسانی که حقیقت تن و جان خود را از ارادهی حاکم میرهاند و نوع نگاه و مبارزهاش، مبارزهی سیاسی را جان میدهد که دوباره یک جنبش در حال رکود را به حرکت در آورد. شخصیتهایی مثل فرزاد کمانگر میتوانند الگو باشند. میتوانند حالت مرجعیت رفتار و گفتار و پندار باشند و میتوانند در مواقع لزوم نقطهای باشند برای بازگشت و رجوع دوباره.
انسان در گفتمان فرزادکمانگر چه اهمیت و جایگاهی داشت؟
به نظرم پاسخ این سوال در لابهلای پاسخ سوالهای قبلی نهفته بود اما به طور کلی میتوانم بگویم و یا تکرار کنم؛ زنده یاد فرزاد کمانگر انسان به ماهو انسان را دریافته بود. انسان به معنای حقیقت انسان و رها از پسوندهایی که عرض کردم. اما این انسان یافته شده توسط فرزاد کمانگر، یک انسان مورد ترحمِ فارغ و عاری شده از همه چیز نیست. انسانی نیست که حداقلی از زنده بودن و یا حقوقی ظاهری که از سوی دولت ملتها به او به عنوان عطیه اهدا میشود ارضایش کند. انسان مورد نظر فرزاد کمانگر انسانی آزاد است. انسانی که حقوق و آزادیهایش متعلق به خود انسان است نه هدیهای از سوی حاکمان. از این رو از دید من انسان مورد نظر فرزاد کمانگر انسان توام با آزادی اش است. برای بسط این موضوع لازم است به چند نکته اشاره کنم؛
در اینجا بیش از هرچیز لازم است که نوع نگاه به «زندگی» و تعریف «آزادی» و فاصلهای به نام« مرگ» بسیار دقیق تر دیده شود. به راستی مرز زندگی کجاست؟ آیا مرز زندگی مفهومی به جز آزادی است؟ از سوی دیگر مفهوم زندگی در زنده بودن و زنده بودن به معنای توان لذت بردن از زندگی است. مطمئنن لازم نیست که توضیح داده شود مرز لذت همانا محدود نکردن لذت دیگران است. در همین بستر اگرچه نمیخواهم وارد قضیهی جدلیالطرفینی( به قول کانت) به نام " آزادی یا عدالت" بشوم، اما میتوان گفت که نابرابری اگر مذموم است به خاطر محدود کردن آزادی دست یابی به لذت زندگی توسط عدهای بر عدهای دیگر است. حال این نابرابری طبقاتی باشد، یا جنسیتی و یا نژادی و فرهنگی و ملی ومذهبی و قومی. بنابراین، اگر بین مرگ و زندگی اصالت با زندگی است در خود زندگی اصالت بر لذت است. در واقع آن بخشی از زندگی که قرین لذت و یا همسو و یا پویندهی راهی به سوی لذت است معنای زندگی را به جریان میاندازد. آزادی در این مفهوم شاید اصلی ترین و یا یکی از اصلیترین و اصیلترین مفاهیم زندگی اجتماعی انسان است. حال اگر آزادی این اصیلترین و اصلیترین مفهوم زندگی اجتماعی مفهومش را از دست بدهد، آنچه باقی میماند، یعنی زندگی بدون آزادی، آیا همان تعریفی است که ما از زندگی داریم؟
انتخاب بین زندگی و مرگ انتخابی روشن است. اما تعریف از زندگی و زنده بودن مفهومی مورد توافق نیست. این اندیشهی انسان لیبرال معاصر که " زنده ماندن به هر قیمتی" را ترویج میکند در طول زمان دارد مفهوم زندگی را محدود و محدود تر میکند تا جایی که از زندگی تنها خود زنده بودن را باقی میگذارد. همان طور که ژیژک یاد آور میشود. زندگی انسان لیبرال امروز محدود شده به لذت بردن از لذتهای بی نهایت محدود شده. روغن بدون کلسترول، سیگار بدون نیکوتین، کافهی بدون کافئین، نوشابهی بدون قند و در نهایت آزادی بدون خود آزادی. یعنی مدام این زندگیای که در ظاهر به تو میگوید زنده بمان اما همزمان به تو میگوید: میتوانی روغن بخوری اما باید کلسترولاش را کم کنی. میتوانی قهوه بخوری اما باید کافئیناش کم باشد. درزندگی اجتماعی نیز نهایتاً آزادی اما به شرطی که آزاد نباشی. این داستان کشورهای متمدن دموکراتیک و مدرن است. به این نسبت در نظر بگیرید زندگی اجتماعی و سیاسی در کشورهایی با حاکمیتهای استبدادی و توتالیتر. در چنین نظامهایی افراد از حیث زندگی اجتماعی و یا شاید بتوان گفت از نظر زندگی فردی آزاداند، اما در محدوهای بسیار تنگتر یعنی جایی که حتا وارد حیطهی اجتماعی نشود. ایدهی زنده ماندن به هر قیمتی، ایدهای است که به مرور زمان معنای زندگی را از خود زندگی خالی میکند.
با این تفاصیل انسان مورد نظر زنده یاد فرزاد کمانگر انسان آزاد است. همانطور که احسان فتاحیان نیز چنین میاندیشید برای همین فرزاد در نامهاش برای اعدام احسان از وی سوال میکرد.
در پایان با نزدیک شدن به سالروز شهادت ایشان و بحث نامگذاری این روز به نام روز معلم، ضمن آنکه پیشنهاد خودم این است که سالروز تولد ایشان روز معلم شود با اینهمه مصاحبه را با این جمله پایان میدهم که فرزاد معلم همهی ماست.
اخبار روز:
شرق- عشرت عبداللهی: در فردای روزی که «احمدینژاد» مصوبه «نظارت بر عملکرد
نمایندگان» را مغایر قانون اساسی دانسته بود، سخنگوی شورای نگهبان به آن
واکنش نشان داد و گفت: «تذکر و اخطار رییسجمهور به شورای نگهبان خلاف اصل
۱۱٣ قانون اساسی است.»
رییسجمهور دو روز پیش در نامهای خطاب به «آیتالله سیدمحمود هاشمیشاهرودی»، رییس هیات عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوا به مصوبه مجلس درباره «نظارت بر نمایندگان مجلس» اعتراض کرده و گفته بود «مصوبه مجلس درباره نظارت بر عملکرد نمایندگان به دلیل ایجاد تبعیض بین آحاد مردم و نمایندگان آنها، اعطای درجهای از مصونیت پارلمانی و تعلیق رسیدگی قضایی به نمایندگان مجلس و نقض اصل ممنوعیت اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی برای اعمال حق آزادی بیان و رای، مغایر قانون اساسی است.» مصوبهای که مهر تایید شورای نگهبان را بر خود داشته و از طرف رییس مجلس جهت ابلاغ برای رییسجمهور ارسال شده بود. اما نه تنها ابلاغ نشد بلکه برخی از محتویات این مصوبه به زعم احمدینژاد مغایر اصولی از قانون اساسی تشخیص داده شد و برای اعتراض به آدرسی به جز شورای نگهبان که مرجع اصلی تفسیر و تشخیص مغایرت یا عدم مغایرات مصوبات مجلس با قانون اساسی است، فرستاده شد.
احمدینژاد در این نامه با اشاره به «تبصره یک ماده ۹ که تشخیص مصادیق اصل ٨۶ قانون را بر عهده هیاتی از نمایندگان مجلس قرار داده است،» گفته بود «این تبصره آشکارا مخالف اصول متعدد قانون اساسی است؛ چرا که طبق قواعد شناخته شده اگر نمایندهای در اظهارنظر خود حقوق دیگران را نقض کند یا مرتکب توهین یا تهمت یا افترا شود این امر قابل رسیدگی در مرجع قضایی است.»
وی سپس افزوده بود «در تبصره ۲ مصوبه فوق علاوه بر دادن اختیار انحصاری رسیدگی به اظهارنظرها به هیاتی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ضمانت اجرا نیز تعیین شده است و هر مرجع قضایی که بدون رعایت ترتیب این ماده رسیدگی نماید مستوجب مجازات انتظامی از درجه پنج تا هفت معرفی شده است که این تمهید به جهات متعددی با قانون اساسی مغایر است.»
در چنین شرایطی «عباسعلی کدخدایی» که با «فارس» گفتوگو میکرد، در واکنش به این نامه اظهار داشت: «با توجه به اینکه قبلا شورای نگهبان هم در نظرات تفسیری و هم در نتایج کارگروه حل اختلاف که در شورا تشکیل شده بود، اعلام نظر کرده بود، رییسجمهور بر اساس اصل ۱۱٣ نمیتواند به شورای نگهبان و نهادهای خارج از قوای سهگانه تذکر و اخطار دهد.»
اصل ۱۱٣ قانون اساسی میگوید «پس از مقام رهبری، رییسجمهور عالیترین مقام رسمی کشور است و مسوولیت اجرای قانون اساسی و ریاست قوه مجریه را جز در اموری که مستقیما به رهبری مربوط میشود، بر عهده دارد.» بسیاری این اقدام احمدینژاد را در راستای تصمیم سال گذشتهاش میدانند. هنگامی که در اواخر سال گذشته احمدینژاد هیات نظارت بر قانون اساسی، میراث به جا مانده از دوران اصلاحات را پس از شش سال معلقشدن مجددا احیا کرد، شورای نگهبان بر غیرقانونی بودن چنین هیاتی تاکید کرد و از دولت خواست که خلاف قانون رفتار نکند اما دولت بیتوجه به این هشدارها نظارت بر اجرای قانون اساسی را جزو وظایف خود دانست. بر همین مبنا بود که روز دوشنبه گذشته رییسجمهور رسما وارد فاز اجرایی این موضوع شد و در نامهای مصوبهای را که اکنون لازمالاجرا تلقی میشود، مغایر قانون اساسی میداند.
البته این اقدام احمدینژاد مسبوق به سابقه است. هفدهم خردادماه سال ٨۹ بود که محمود احمدینژاد در نامهای به آیتالله جنتی، دبیر شورای نگهبان بر عدم انطباق برخی طرحهای مصوب مجلس با قانون اساسی تاکید کرد و گفت «اینجانب به عنوان مسوول اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، پاسداری از این میثاق دینی و ملی از جمله جایگاه بیبدیل شورای نگهبان در صیانت از شرع مقدس اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را بر همگان فرض میدانم که مرجع انحصاری تشخیص انطباق مصوبات مجلس با موازین اسلام و عدم مغایرت مصوبات یاد شده با احکام اسلام اکثریت فقهای معظم شورا و در مورد انطباق و عدم تعارض با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اکثریت همه اعضای شورای نگهبان میباشد. امیدوارم با درایت اعضای شورای نگهبان قانونگذاری در مسیر منطبق بر قانون اساسی هر روز متعالیتر گردد.»نامهای که بلافاصله واکنش شورای نگهبان را به دنبال داشت. شورای نگهبان خطاب به محمود احمدینژاد نوشت: «مرجع تشخیص خلاف شرع یا خلاف قانون اساسی بودن مصوبات مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان میباشد که این شورا نیز بر اساس قانون اساسی و آییننامه داخلی خود در انجام این وظیفه قانونی دقت لازم و کافی را معمول داشته است، اما یادآور میگردد که پس از تشخیص این شورا و طی مراحل نهایی، سایر مقامات و نهادها وظیفهای جز اجرای قانون و رعایت آن ندارند.»
اما نامهنگاریها نتوانست محمود احمدینژاد را به اجرای برخی از قوانینی که او، آنها را مغایر قانون اساسی میدانست، ملزم کند. اختلافات آنقدر زیاد شد که در نهایت منجر به تشکیل کارگروهی با عنوان کارگروه حل اختلاف بین قوا شد؛ کارگروهی که شورای نگهبان بانی تشکیل آن شد و اعضای آن را برخی نمایندگان مجلس، برخی دولتیان و بعضی از حقوقدانان تشکیل میدادند. اما در نهایت آنچه از نتیجه کارگروه بیرون آمد نیز نتوانست نتایج مثبتی داشته باشد. پس از آن بود که هیات حل اختلاف و تنظیم روابط قوا در اجرای بند ۷ اصل ۱۱۰قانون اساسی به منظور بررسی و ارایه نظرات مشورتی در موارد حل اختلاف و تنظیم روابط سه قوه به دستور مقام معظم رهبری تشکیل و ریاست آن بر عهده آیتالله هاشمی شاهرودی، رییس سابق قوه قضاییه گذاشته شد؛ هیاتی که احمدینژاد دو روز پیش در نامهای به رییس آن مصوبه نظارت برعملکرد نمایندگان را مغایر قانون اساسی دانست.
رییسجمهور دو روز پیش در نامهای خطاب به «آیتالله سیدمحمود هاشمیشاهرودی»، رییس هیات عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوا به مصوبه مجلس درباره «نظارت بر نمایندگان مجلس» اعتراض کرده و گفته بود «مصوبه مجلس درباره نظارت بر عملکرد نمایندگان به دلیل ایجاد تبعیض بین آحاد مردم و نمایندگان آنها، اعطای درجهای از مصونیت پارلمانی و تعلیق رسیدگی قضایی به نمایندگان مجلس و نقض اصل ممنوعیت اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی برای اعمال حق آزادی بیان و رای، مغایر قانون اساسی است.» مصوبهای که مهر تایید شورای نگهبان را بر خود داشته و از طرف رییس مجلس جهت ابلاغ برای رییسجمهور ارسال شده بود. اما نه تنها ابلاغ نشد بلکه برخی از محتویات این مصوبه به زعم احمدینژاد مغایر اصولی از قانون اساسی تشخیص داده شد و برای اعتراض به آدرسی به جز شورای نگهبان که مرجع اصلی تفسیر و تشخیص مغایرت یا عدم مغایرات مصوبات مجلس با قانون اساسی است، فرستاده شد.
احمدینژاد در این نامه با اشاره به «تبصره یک ماده ۹ که تشخیص مصادیق اصل ٨۶ قانون را بر عهده هیاتی از نمایندگان مجلس قرار داده است،» گفته بود «این تبصره آشکارا مخالف اصول متعدد قانون اساسی است؛ چرا که طبق قواعد شناخته شده اگر نمایندهای در اظهارنظر خود حقوق دیگران را نقض کند یا مرتکب توهین یا تهمت یا افترا شود این امر قابل رسیدگی در مرجع قضایی است.»
وی سپس افزوده بود «در تبصره ۲ مصوبه فوق علاوه بر دادن اختیار انحصاری رسیدگی به اظهارنظرها به هیاتی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ضمانت اجرا نیز تعیین شده است و هر مرجع قضایی که بدون رعایت ترتیب این ماده رسیدگی نماید مستوجب مجازات انتظامی از درجه پنج تا هفت معرفی شده است که این تمهید به جهات متعددی با قانون اساسی مغایر است.»
در چنین شرایطی «عباسعلی کدخدایی» که با «فارس» گفتوگو میکرد، در واکنش به این نامه اظهار داشت: «با توجه به اینکه قبلا شورای نگهبان هم در نظرات تفسیری و هم در نتایج کارگروه حل اختلاف که در شورا تشکیل شده بود، اعلام نظر کرده بود، رییسجمهور بر اساس اصل ۱۱٣ نمیتواند به شورای نگهبان و نهادهای خارج از قوای سهگانه تذکر و اخطار دهد.»
اصل ۱۱٣ قانون اساسی میگوید «پس از مقام رهبری، رییسجمهور عالیترین مقام رسمی کشور است و مسوولیت اجرای قانون اساسی و ریاست قوه مجریه را جز در اموری که مستقیما به رهبری مربوط میشود، بر عهده دارد.» بسیاری این اقدام احمدینژاد را در راستای تصمیم سال گذشتهاش میدانند. هنگامی که در اواخر سال گذشته احمدینژاد هیات نظارت بر قانون اساسی، میراث به جا مانده از دوران اصلاحات را پس از شش سال معلقشدن مجددا احیا کرد، شورای نگهبان بر غیرقانونی بودن چنین هیاتی تاکید کرد و از دولت خواست که خلاف قانون رفتار نکند اما دولت بیتوجه به این هشدارها نظارت بر اجرای قانون اساسی را جزو وظایف خود دانست. بر همین مبنا بود که روز دوشنبه گذشته رییسجمهور رسما وارد فاز اجرایی این موضوع شد و در نامهای مصوبهای را که اکنون لازمالاجرا تلقی میشود، مغایر قانون اساسی میداند.
البته این اقدام احمدینژاد مسبوق به سابقه است. هفدهم خردادماه سال ٨۹ بود که محمود احمدینژاد در نامهای به آیتالله جنتی، دبیر شورای نگهبان بر عدم انطباق برخی طرحهای مصوب مجلس با قانون اساسی تاکید کرد و گفت «اینجانب به عنوان مسوول اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، پاسداری از این میثاق دینی و ملی از جمله جایگاه بیبدیل شورای نگهبان در صیانت از شرع مقدس اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را بر همگان فرض میدانم که مرجع انحصاری تشخیص انطباق مصوبات مجلس با موازین اسلام و عدم مغایرت مصوبات یاد شده با احکام اسلام اکثریت فقهای معظم شورا و در مورد انطباق و عدم تعارض با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اکثریت همه اعضای شورای نگهبان میباشد. امیدوارم با درایت اعضای شورای نگهبان قانونگذاری در مسیر منطبق بر قانون اساسی هر روز متعالیتر گردد.»نامهای که بلافاصله واکنش شورای نگهبان را به دنبال داشت. شورای نگهبان خطاب به محمود احمدینژاد نوشت: «مرجع تشخیص خلاف شرع یا خلاف قانون اساسی بودن مصوبات مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان میباشد که این شورا نیز بر اساس قانون اساسی و آییننامه داخلی خود در انجام این وظیفه قانونی دقت لازم و کافی را معمول داشته است، اما یادآور میگردد که پس از تشخیص این شورا و طی مراحل نهایی، سایر مقامات و نهادها وظیفهای جز اجرای قانون و رعایت آن ندارند.»
اما نامهنگاریها نتوانست محمود احمدینژاد را به اجرای برخی از قوانینی که او، آنها را مغایر قانون اساسی میدانست، ملزم کند. اختلافات آنقدر زیاد شد که در نهایت منجر به تشکیل کارگروهی با عنوان کارگروه حل اختلاف بین قوا شد؛ کارگروهی که شورای نگهبان بانی تشکیل آن شد و اعضای آن را برخی نمایندگان مجلس، برخی دولتیان و بعضی از حقوقدانان تشکیل میدادند. اما در نهایت آنچه از نتیجه کارگروه بیرون آمد نیز نتوانست نتایج مثبتی داشته باشد. پس از آن بود که هیات حل اختلاف و تنظیم روابط قوا در اجرای بند ۷ اصل ۱۱۰قانون اساسی به منظور بررسی و ارایه نظرات مشورتی در موارد حل اختلاف و تنظیم روابط سه قوه به دستور مقام معظم رهبری تشکیل و ریاست آن بر عهده آیتالله هاشمی شاهرودی، رییس سابق قوه قضاییه گذاشته شد؛ هیاتی که احمدینژاد دو روز پیش در نامهای به رییس آن مصوبه نظارت برعملکرد نمایندگان را مغایر قانون اساسی دانست.
در پی تظاهرات روز ۵ آوریل، (۱۶ اردیبهشت) در شهر بن و وقوع درگیری
میان نیروهای انتظامی و تظاهرکنندگان، هانس پتر فریدریش، وزیر کشور آلمان،
خواستار ممنوع کردن انجمنهای سلفی در این کشور شد.
هانس پتر فریدریش در گفتوگویی با روزنامهی "راینیشه پست"، چاپ دوسلدورف
در این رابطه گفت: «اجازه نخواهیم داد که جنگهای مذهبی در آلمان بر ما
تحمیل شود، خواه از سوی افراطگرایان سلفی، خواه از سوی احزاب افراطگرای
دیگر". وزیر کشور آلمان همچنین به نزدیکی تفکر سلفیها به جهانبینی
شبکهی تروریستی القاعده اشاره کرد و گفت: «سلفیها یک هدف سیاسی مشخص را
دنبال میکنند؛ آنها میخواهند پایههای حکومت آزاد و دموکرات ما را ویران
کنند.» فریدریش سپس تأکید کرد: «ما اجازهی این کار را نخواهیم داد.»
اجرای قانون؛ خواست همگانی
ولفگانگ بوسباخ، دبیر کمیسیون "امور داخلی مجلس" نیز در این رابطه در گفتوگو با روزنامهی "دی ولت" چاپ هامبورگ خواهان "برخورد مشخص و روشن با اسلامگرایان" شد. او گفت: «قانون آلمان باید قاطعانه به اجرا درآید.» بوسباخ ضمن تأکید بر این که بزهکاران سلفی باید شدیداً مجازات شوند، خواستار اعلام ممنوعیت قانونی انجمنهای آنان شد.
رییس فراکسیون حزب سوسیال مسیحی و دموکرات مسیحی، گونتر کرینگز، نیز در این راستا ضمن طرح خواست ممنوعیت انجمنهای سلفی مسلک در آلمان با اشاره به درگیری روز شنبه در مصاحبهای با روزنامهی "دی ولت" گفت: «درگیریهای شهر بن، نشاندهندهی خصوصیت نظامی این گروه افراطی است.»
هانس پتر اوهل، کارشناس امور داخلی حزب سوسیال مسیحی همچنین در گفتوگویی با روزنامهی "بیلد تسایتونگ" دراین رابطه گفت، تمام افرادی که در آلمان زندگی میکنند، موظف به رعایت اصل قانون اساسی این کشور که بر پایهی آزادی و دموکراسی بنا شده، هستند. او سپس تأکید کرد: «کسی که این اصل را نمیپذیرد، باید هر چه زودتر آلمان را ترک کند.» هانس پتر اوهل در مورد سلفیهایی که تابعیت آلمان را دارند، توضیح داد: «در این گونه موارد باید امکان ترک تابعیت بررسی شود.» او تصریح کرد: «آلمان باید به هر ترتیب شده، از استقرار روابط و مناسبات مذهبی عصر حجر جلوگیری کند.»
وزیر کشور ایالت هسن، یورگ اووه هان از حزب لیبرالها، نیز در این رابطه از فعالیتهای غیردموکراتیک سلفیها سخن گفت و تأکید کرد: «کسی که بکوشد عقاید مذهبی خود را در درگیریهای خیابانی با پلیس و دگراندیشان ثابت کند، خطری برای همزیستی مسالمتآمیز در آلمان است.» او گفت در قانون مجازات آلمان، مجازات اینگونه افراد تصریح شده: «اخراج از آلمان، عدم صدور روادید و ممنوعیت برگزاری تجمع و تظاهرات.»
آغاز درگیری
روز شنبه، هنگام تظاهرات حزب راستگرای افراطی Pro NRW در شهر بن درگیریهایی بین این گروه که کاریکاتورهایی از پیامبر اسلام را حمل میکردند و سلفیهای معترض روی داد. در این درگیری، ۲۹ مامور پلیس زخمی شدند. نیروهای انتظامی که برای جلوگیری از زد وخورد میان اسلامگرایان و راستگرایان وارد عمل شده بود، ۱۰۹ نفر را بازداشت کردند.
اعتراف به جرم
در این رابطه همچنین یک اسلامگرای افراطی ترکتبار ۲۵ ساله که ساکن ایالت هسن آلمان است، نیز دستگیر شده است. به گفتهی دادستانی شهر بن، این اسلامگرای سلفی به جرم خود که حمله به ماموران پلیس بوده، اعتراف کرده است. گفته میشود که دستکم سه مامور پلیس با ضربههای چاقوی او مجروح شدهاند. دادستانی شهر بن این اسلامگرای افراطی را متهم به "قتل عمد" کرده است.
اجرای قانون؛ خواست همگانی
ولفگانگ بوسباخ، دبیر کمیسیون "امور داخلی مجلس" نیز در این رابطه در گفتوگو با روزنامهی "دی ولت" چاپ هامبورگ خواهان "برخورد مشخص و روشن با اسلامگرایان" شد. او گفت: «قانون آلمان باید قاطعانه به اجرا درآید.» بوسباخ ضمن تأکید بر این که بزهکاران سلفی باید شدیداً مجازات شوند، خواستار اعلام ممنوعیت قانونی انجمنهای آنان شد.
رییس فراکسیون حزب سوسیال مسیحی و دموکرات مسیحی، گونتر کرینگز، نیز در این راستا ضمن طرح خواست ممنوعیت انجمنهای سلفی مسلک در آلمان با اشاره به درگیری روز شنبه در مصاحبهای با روزنامهی "دی ولت" گفت: «درگیریهای شهر بن، نشاندهندهی خصوصیت نظامی این گروه افراطی است.»
هانس پتر اوهل، کارشناس امور داخلی حزب سوسیال مسیحی همچنین در گفتوگویی با روزنامهی "بیلد تسایتونگ" دراین رابطه گفت، تمام افرادی که در آلمان زندگی میکنند، موظف به رعایت اصل قانون اساسی این کشور که بر پایهی آزادی و دموکراسی بنا شده، هستند. او سپس تأکید کرد: «کسی که این اصل را نمیپذیرد، باید هر چه زودتر آلمان را ترک کند.» هانس پتر اوهل در مورد سلفیهایی که تابعیت آلمان را دارند، توضیح داد: «در این گونه موارد باید امکان ترک تابعیت بررسی شود.» او تصریح کرد: «آلمان باید به هر ترتیب شده، از استقرار روابط و مناسبات مذهبی عصر حجر جلوگیری کند.»
وزیر کشور ایالت هسن، یورگ اووه هان از حزب لیبرالها، نیز در این رابطه از فعالیتهای غیردموکراتیک سلفیها سخن گفت و تأکید کرد: «کسی که بکوشد عقاید مذهبی خود را در درگیریهای خیابانی با پلیس و دگراندیشان ثابت کند، خطری برای همزیستی مسالمتآمیز در آلمان است.» او گفت در قانون مجازات آلمان، مجازات اینگونه افراد تصریح شده: «اخراج از آلمان، عدم صدور روادید و ممنوعیت برگزاری تجمع و تظاهرات.»
آغاز درگیری
روز شنبه، هنگام تظاهرات حزب راستگرای افراطی Pro NRW در شهر بن درگیریهایی بین این گروه که کاریکاتورهایی از پیامبر اسلام را حمل میکردند و سلفیهای معترض روی داد. در این درگیری، ۲۹ مامور پلیس زخمی شدند. نیروهای انتظامی که برای جلوگیری از زد وخورد میان اسلامگرایان و راستگرایان وارد عمل شده بود، ۱۰۹ نفر را بازداشت کردند.
اعتراف به جرم
در این رابطه همچنین یک اسلامگرای افراطی ترکتبار ۲۵ ساله که ساکن ایالت هسن آلمان است، نیز دستگیر شده است. به گفتهی دادستانی شهر بن، این اسلامگرای سلفی به جرم خود که حمله به ماموران پلیس بوده، اعتراف کرده است. گفته میشود که دستکم سه مامور پلیس با ضربههای چاقوی او مجروح شدهاند. دادستانی شهر بن این اسلامگرای افراطی را متهم به "قتل عمد" کرده است.
سالی پر تلاطم برای صنعت اتومبيل سازی ايران
صنعت اتومبيل سازی ايران تحت تاثير تحريم های بين المللی و بازار متلاطم
داخلی، سال طوفانی را پشت سر گذاشته ولی با وجود این توانسته است با رشد
اندکی در ميزان توليد خود به فعاليت خود ادامه دهد.
روزنامه «فاينشنال تايمز» می نويسد که ميزان توليد خودرو توسط صنايع اتومبيل سازی ايران در سال خورشيدی گذشته از مرز يک ميليون و ۶۰۰ هزار دستگاه عبور کرده و به نسبت سال خورشيدی قبل توليد آن حدود ۲.۵ درصد افزايش نشان می دهد. به گفته کارشناسان، اين نازلترين ميزان افزايش توليد در صنايع اتومبيل سازی ايران از سال های پايان جنگ ايران و عراق است.
ساسان قربانی مديرکل اتحاديه توليد کنندگان قطعات اتومبيل که در برگيرنده ۸۵۰ شرکت خصوصی است، می گويد: «تحريم های بين المللی طی سال گذشته محدوديت های زيادی برای صنعت اتومبيل سازی ايران ايجاد کردند ولی ميزان توليد به شکل چشمگيری کاهش نيافته است».
دو کارخانه بزرگ توليد اتومبيل در ايران، يعنی ايران خودرو و سايپا بخش اعظم بازار توليد اتومبيل در ايران را در انحصار خود دارند که پس از صنعت نفت و گاز، سودآورترين عرصه فعاليت های اقتصادی در ايران است.
روزنامه « فاينشنال تايمز» می افزايد با وجود کاهش ميزان توليد هنوز هم صنعت اتومبيل سازی بخش بسيار مهمی از اقتصاد ايران را تشکيل می دهد. براساس آمار پليس راهنمايی و رانندگی، تعداد اتومبيل های در حال حرکت در سطح شهرهای ايران طی ۱۰ سال گذشته بيش از ۷۰ درصد افزايش يافته است.
کارشناسان اقتصادی می گويند افزايش دو رقمی ميزان تقاضا برای اتومبيل های جديد نمی تواند برای هميشه ادامه پيدا کند ولی ميزان توليد و عرضه اتومبيل برای پاسخگويی به اين تقاضای رو به رشد کاهش چشمگيری پيدا نکرده است.
صنعت اتومبيل سازی ايران همزبان با رشد خود در سال های اخير با چالش های بزرگی در سطح داخلی و بين المللی و به خصوص تحريم های خارجی روبرو بوده است. تحريم های اعمال شده از سوی آمريکا و اتحاديه اروپا در ماه های اخير بازار کالاهای مصرفی گرانقيمت را به شدت تحت تاثير قرار داده و قدرت خريد و يا تمايل به خريد اتومبيل های نو کاهش يافته است.
از سوی ديگر اين تحريم ها باعث شده که معاملات خارجی و نقل و انتقال پول برای شرکت های ايرانی بسيار دشوار شود. تحت تاثير محدوديت های ناشی از تحريم بانک های ايرانی، بسياری از معاملات با تاخير فراوان و هزينه های بيشتر صورت می گيرد و حتی صنايع اتومبيل سازی ناگزير شده اند برخی از خطوط توليد خود را تعطيل کنند.
يک تاجر ايرانی به روزنامه «فاينشنال تايمز» می گويد: «محدوديت های مربوط به معاملات خارجی و نقل و انتقال ارز برای صنايع اتومبيل سازی دردسرهای فراوانی ايجاد کرده اند ولی در هر حال توليد کنندگان با استفاده از روش های پيچيده و دشوارتر می توانند اين تحريم های را دور بزنند. در نتيجه اين وضعيت هزينه توليد اتومبيل در ايران افزايش يافته است.»
کاهش ۴۰ تا ۵۰ درصدی ارزش برابری ريال با ارزهای معتبر جهان طی شش ماهه گذشته يکی ديگر از عوامل نگران کننده برای صنايع اتومبيل سازی ايران است.
علی اصغر يوسف نژاد يکی از اعضای کميسيون صنايع و معادن مجلس ايران می گويد که کاهش ارزش ريال تاثير بسيار زيان بار و غير قابل جبرانی بر صنعت اتومبيل سازی ايران داشته است.
در ماه مارس، شرکت بين المللی «جنرال موتورز» اعلام کرد که شريک فرانسوی آن يعنی شرکت «پژو و سيتروئن» در تبعيت از مقررات دولت آمريکا صدور قطعات اتومبيل به صنايع اتومبيل سازی ايران را متوقف کرده است.
البته کارشناسان صنعت اتومبيل سازی ايران معتقدند که از اين به بعد اين قطعات از طريق شرکت های واسطه و به شکل غير مستقيم به ايران خواهند رسيد ولی در کوتاه مدت کمبود اين قطعات ممکن است ميزان توليد شرکت ايران خودرو را کاهش دهد.
يک کارشناس اقتصادی در تهران می گويد: «هر چند تحريم های بين المللی ممکن است باعث کاهش توليد شود ولی با توجه به ظرفيت های بالای صنايع اتومبيل سازی ايران، بعيد است که تحت تاثير تحريم ها اين صنايع به زانو درآيند.»
روزنامه «فاينشنال تايمز» از قول برخی از کارشناسان می نويسد که وخامت اوضاع اقتصادی اکثر مردم ايران باعث خواهد شد که قدرت خريد آنها کاهش يافته و در نتيجه ميزان تقاضا برای اتومبيل به شکل چشمگيری کاهش يابد. در حال حاضر رقم رسمی تورم حدود ۲۲ درصد اعلام شده ولی بسياری از کارشناسان مستقل تورم واقعی را بيشتر از آن می دانند.
با وجود همه اين مشکلات برخی از کارشناسان و تجار ايرانی به آينده صنعت اتومبيل سازی خوشبين هستند. دولت که بر تنظيم قيمت خودرو در ايران نظارت مستقيم دارد امسال با افزايش بيشتر قيمت اتومبيل موافقت کرده است.
به گزارش رسانه های ايران، ميزان افزايش قيمت برای اتومبيل های کمتر از ۳۰۰ ميليون ريال، بين شش تا نه درصد اعلام شده و برای اتومبيل های گرانقيمت دولت به شرکت های توليد کننده اجازه داده که خود ميزان افزايش قيمت را تعيين کنند.
از سوی ديگر از سرگيری دور جديد مذاکرات بر سر بحران هسته ای ايران تا حدی به فضای خوشبينی در مورد آينده صنعت اتومبيل سازی افزوده است.
روزنامه «فاينشنال تايمز» می نويسد که ميزان توليد خودرو توسط صنايع اتومبيل سازی ايران در سال خورشيدی گذشته از مرز يک ميليون و ۶۰۰ هزار دستگاه عبور کرده و به نسبت سال خورشيدی قبل توليد آن حدود ۲.۵ درصد افزايش نشان می دهد. به گفته کارشناسان، اين نازلترين ميزان افزايش توليد در صنايع اتومبيل سازی ايران از سال های پايان جنگ ايران و عراق است.
ساسان قربانی مديرکل اتحاديه توليد کنندگان قطعات اتومبيل که در برگيرنده ۸۵۰ شرکت خصوصی است، می گويد: «تحريم های بين المللی طی سال گذشته محدوديت های زيادی برای صنعت اتومبيل سازی ايران ايجاد کردند ولی ميزان توليد به شکل چشمگيری کاهش نيافته است».
دو کارخانه بزرگ توليد اتومبيل در ايران، يعنی ايران خودرو و سايپا بخش اعظم بازار توليد اتومبيل در ايران را در انحصار خود دارند که پس از صنعت نفت و گاز، سودآورترين عرصه فعاليت های اقتصادی در ايران است.
روزنامه « فاينشنال تايمز» می افزايد با وجود کاهش ميزان توليد هنوز هم صنعت اتومبيل سازی بخش بسيار مهمی از اقتصاد ايران را تشکيل می دهد. براساس آمار پليس راهنمايی و رانندگی، تعداد اتومبيل های در حال حرکت در سطح شهرهای ايران طی ۱۰ سال گذشته بيش از ۷۰ درصد افزايش يافته است.
کارشناسان اقتصادی می گويند افزايش دو رقمی ميزان تقاضا برای اتومبيل های جديد نمی تواند برای هميشه ادامه پيدا کند ولی ميزان توليد و عرضه اتومبيل برای پاسخگويی به اين تقاضای رو به رشد کاهش چشمگيری پيدا نکرده است.
صنعت اتومبيل سازی ايران همزبان با رشد خود در سال های اخير با چالش های بزرگی در سطح داخلی و بين المللی و به خصوص تحريم های خارجی روبرو بوده است. تحريم های اعمال شده از سوی آمريکا و اتحاديه اروپا در ماه های اخير بازار کالاهای مصرفی گرانقيمت را به شدت تحت تاثير قرار داده و قدرت خريد و يا تمايل به خريد اتومبيل های نو کاهش يافته است.
از سوی ديگر اين تحريم ها باعث شده که معاملات خارجی و نقل و انتقال پول برای شرکت های ايرانی بسيار دشوار شود. تحت تاثير محدوديت های ناشی از تحريم بانک های ايرانی، بسياری از معاملات با تاخير فراوان و هزينه های بيشتر صورت می گيرد و حتی صنايع اتومبيل سازی ناگزير شده اند برخی از خطوط توليد خود را تعطيل کنند.
يک تاجر ايرانی به روزنامه «فاينشنال تايمز» می گويد: «محدوديت های مربوط به معاملات خارجی و نقل و انتقال ارز برای صنايع اتومبيل سازی دردسرهای فراوانی ايجاد کرده اند ولی در هر حال توليد کنندگان با استفاده از روش های پيچيده و دشوارتر می توانند اين تحريم های را دور بزنند. در نتيجه اين وضعيت هزينه توليد اتومبيل در ايران افزايش يافته است.»
کاهش ۴۰ تا ۵۰ درصدی ارزش برابری ريال با ارزهای معتبر جهان طی شش ماهه گذشته يکی ديگر از عوامل نگران کننده برای صنايع اتومبيل سازی ايران است.
علی اصغر يوسف نژاد يکی از اعضای کميسيون صنايع و معادن مجلس ايران می گويد که کاهش ارزش ريال تاثير بسيار زيان بار و غير قابل جبرانی بر صنعت اتومبيل سازی ايران داشته است.
در ماه مارس، شرکت بين المللی «جنرال موتورز» اعلام کرد که شريک فرانسوی آن يعنی شرکت «پژو و سيتروئن» در تبعيت از مقررات دولت آمريکا صدور قطعات اتومبيل به صنايع اتومبيل سازی ايران را متوقف کرده است.
البته کارشناسان صنعت اتومبيل سازی ايران معتقدند که از اين به بعد اين قطعات از طريق شرکت های واسطه و به شکل غير مستقيم به ايران خواهند رسيد ولی در کوتاه مدت کمبود اين قطعات ممکن است ميزان توليد شرکت ايران خودرو را کاهش دهد.
يک کارشناس اقتصادی در تهران می گويد: «هر چند تحريم های بين المللی ممکن است باعث کاهش توليد شود ولی با توجه به ظرفيت های بالای صنايع اتومبيل سازی ايران، بعيد است که تحت تاثير تحريم ها اين صنايع به زانو درآيند.»
روزنامه «فاينشنال تايمز» از قول برخی از کارشناسان می نويسد که وخامت اوضاع اقتصادی اکثر مردم ايران باعث خواهد شد که قدرت خريد آنها کاهش يافته و در نتيجه ميزان تقاضا برای اتومبيل به شکل چشمگيری کاهش يابد. در حال حاضر رقم رسمی تورم حدود ۲۲ درصد اعلام شده ولی بسياری از کارشناسان مستقل تورم واقعی را بيشتر از آن می دانند.
با وجود همه اين مشکلات برخی از کارشناسان و تجار ايرانی به آينده صنعت اتومبيل سازی خوشبين هستند. دولت که بر تنظيم قيمت خودرو در ايران نظارت مستقيم دارد امسال با افزايش بيشتر قيمت اتومبيل موافقت کرده است.
به گزارش رسانه های ايران، ميزان افزايش قيمت برای اتومبيل های کمتر از ۳۰۰ ميليون ريال، بين شش تا نه درصد اعلام شده و برای اتومبيل های گرانقيمت دولت به شرکت های توليد کننده اجازه داده که خود ميزان افزايش قيمت را تعيين کنند.
از سوی ديگر از سرگيری دور جديد مذاکرات بر سر بحران هسته ای ايران تا حدی به فضای خوشبينی در مورد آينده صنعت اتومبيل سازی افزوده است.
کسر بودجه وزارت بهداشت ایران: ۲۷۰۰ میلیارد تومان
عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی ایران روز چهارشنبه، ۲۰
اردیبهشت، از کسری بودجه «دو هزار و ۷۰۰ میلیارد تومانی» وزارت بهداشت خبر
داد و تأکید کرد که دولت «بخش اعظم» سهم وزارت بهداشت از هدفمندی یارانهها
را «پرداخت نکرده است».
محمدرضا رضایی کوچی در گفتوگو با خبرگزاری کار ایران، ایلنا، گفت: «وزارت بهداشت در سال گذشته با دو هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان کسری بودجه روبهرو بود که پیشبینی میشود با توجه به حذف یارانهها از حاملهای انرژی و نرخ تورم، این کسری بودجه در سال ۹۱ همچنان وجود داشته باشد.»
وی در ادامه با اشاره به این که دولت باید سه هزار میلیارد تومان از محل اجرای قانون هدفمندی را به وزارت بهداشت پرداخت کند، گفت: «حدود دو هزار میلیارد تومان از این مبلغ باید به وزارت بهداشت پرداخت میشد، اما هزار و ۱۵۰ میلیارد تومان از آن در اختیار وزارت راه و ترابری قرار گرفت.»
آقای رضایی تأکید کرد که این هزار و ۱۵۰ میلیارد تومان در حالی به وزارت راه و ترابری اختصاص یافته است که این مبلغ باید صرف کاهش هزینههای درمانی مردم میشد و افزود اگرچه باید بر اساس قانون برنامه پنجم توسعه میبایست سهم مردم از هزینههای سلامت به حدود ۳۰ درصد برسد، «در حال حاضر ۵۴ درصد از این هزینهها را مردم متحمل میشوند».
عضو کمیسیون بهداشت و درمان در ادامه تأکید کرد که مکاتبات و تذکرهای لازم برای بازپسگیری این مبلغ انجام شده است و افزود: «در صورتی که این پیگیریها به نتیجه نرسد از طریق مراجع حقوقی و قضایی این امر را دنبال خواهیم کرد.»
این در حالی است که نایب رئیس کمیسیون بهداشت و درمان در همین روز تأکید کرد که پیگیری و شکایت برای بازگرداندن این مبلغ به وزارت بهداشت «به نتیجه نمیرسد».
انوشیروان محسنی بندپی در این خصوص گفت: «متأسفانه از این قبیل موارد زیاد بوده و مجلس نیز همواره اقداماتی را انجام داده است، اما نکته مهم این است که جواب نمیدهد و به نتیجهای نمیرسد.»
وی همچنین علیرغم اشاره آقای رضایی به سهم سه هزار میلیارد تومانی دولت از محل هدفمندییارانهها، این سهم را «شش هزار میلیارد تومان» اعلام کرد.
آقای محسنی بندپی با تأکید بر سهم «شش هزار میلیارد تومانی» وزارت بهداشت گفت: «این قانون است و باید اجرا شود... این اعتبار میبایست به صورت تدریجی به وزارت بهداشت پرداخت شود.»
به دنبال اجرای قانون هدفمندی یارانهها در مردادماه ۱۳۸۹، سهم بخش بهداشت از درآمد حاصل از هدفمندی ۱۰ درصد تعیین شد، اگرچه همچنان و در حالی که دولت از اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها سخن به میان میآورد، وزارت بهداشت میگوید این سهم را به طور کامل دریافت نکرده است.
وزیر بهداشت به تازگی نسبت به آثار منفی اجرای فاز دوم هدفمندی بر حوزه سلامت هشدار داد و تأکید کرد: «همان طور که اجرای فاز اول هدفمندی یارانهها بر حوزه بهداشت و سلامت بیتأثیر نبود، قطعا اجرای فاز دوم نیز تأثیرات منفی زیادی برای این حوزه به دنبال دارد.»
محمدرضا رضایی کوچی در گفتوگو با خبرگزاری کار ایران، ایلنا، گفت: «وزارت بهداشت در سال گذشته با دو هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان کسری بودجه روبهرو بود که پیشبینی میشود با توجه به حذف یارانهها از حاملهای انرژی و نرخ تورم، این کسری بودجه در سال ۹۱ همچنان وجود داشته باشد.»
وی در ادامه با اشاره به این که دولت باید سه هزار میلیارد تومان از محل اجرای قانون هدفمندی را به وزارت بهداشت پرداخت کند، گفت: «حدود دو هزار میلیارد تومان از این مبلغ باید به وزارت بهداشت پرداخت میشد، اما هزار و ۱۵۰ میلیارد تومان از آن در اختیار وزارت راه و ترابری قرار گرفت.»
آقای رضایی تأکید کرد که این هزار و ۱۵۰ میلیارد تومان در حالی به وزارت راه و ترابری اختصاص یافته است که این مبلغ باید صرف کاهش هزینههای درمانی مردم میشد و افزود اگرچه باید بر اساس قانون برنامه پنجم توسعه میبایست سهم مردم از هزینههای سلامت به حدود ۳۰ درصد برسد، «در حال حاضر ۵۴ درصد از این هزینهها را مردم متحمل میشوند».
عضو کمیسیون بهداشت و درمان در ادامه تأکید کرد که مکاتبات و تذکرهای لازم برای بازپسگیری این مبلغ انجام شده است و افزود: «در صورتی که این پیگیریها به نتیجه نرسد از طریق مراجع حقوقی و قضایی این امر را دنبال خواهیم کرد.»
این در حالی است که نایب رئیس کمیسیون بهداشت و درمان در همین روز تأکید کرد که پیگیری و شکایت برای بازگرداندن این مبلغ به وزارت بهداشت «به نتیجه نمیرسد».
انوشیروان محسنی بندپی در این خصوص گفت: «متأسفانه از این قبیل موارد زیاد بوده و مجلس نیز همواره اقداماتی را انجام داده است، اما نکته مهم این است که جواب نمیدهد و به نتیجهای نمیرسد.»
وی همچنین علیرغم اشاره آقای رضایی به سهم سه هزار میلیارد تومانی دولت از محل هدفمندییارانهها، این سهم را «شش هزار میلیارد تومان» اعلام کرد.
آقای محسنی بندپی با تأکید بر سهم «شش هزار میلیارد تومانی» وزارت بهداشت گفت: «این قانون است و باید اجرا شود... این اعتبار میبایست به صورت تدریجی به وزارت بهداشت پرداخت شود.»
به دنبال اجرای قانون هدفمندی یارانهها در مردادماه ۱۳۸۹، سهم بخش بهداشت از درآمد حاصل از هدفمندی ۱۰ درصد تعیین شد، اگرچه همچنان و در حالی که دولت از اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها سخن به میان میآورد، وزارت بهداشت میگوید این سهم را به طور کامل دریافت نکرده است.
وزیر بهداشت به تازگی نسبت به آثار منفی اجرای فاز دوم هدفمندی بر حوزه سلامت هشدار داد و تأکید کرد: «همان طور که اجرای فاز اول هدفمندی یارانهها بر حوزه بهداشت و سلامت بیتأثیر نبود، قطعا اجرای فاز دوم نیز تأثیرات منفی زیادی برای این حوزه به دنبال دارد.»
موفقیت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر در تشکیل یک ائتلاف بزرگ دولتی
مورد نقد و بررسی شماری از روزنامههای مطرح اروپا قرار گرفته است. در
شرایط تازه احتمال حمله اسرائیل به تأسیسات اتمی ایران موضوعی محوری است.
روزنامه "نویه تسورشر تسایتونگ"، چاپ سوئیس، روز
چهارشنبه (۹ مه/۲۰ اردیبهشت) در نقدی با عنوان "چرخشی غیرمنتظره در
اسرائيل" به تحلیل ائتلاف تازه بنیامین نتانیاهو در اسرائیل پرداخته است.
نویسنده این روزنامه ابتدا خاطر نشان شده است: «اگر ائتلاف تازه نتانیاهو به دلیل اختلاف نظر گسترده در احزاب تشکیل دهنده آن فلج نشود، میتواند پیشرفتی در حل مسائل سیاسی این کشور به همراه داشته باشد. نتانیاهو با چشمپوشی از انتخابات پیش از موعد توانست مانع از آن شود که مسئله ایران به موضوعی محوری در مبارزات انتخاباتی تبدیل شود.»
نویسنده مقاله روزنامه سوئیسی همزمان تأکید کرده است که بنیامین نتانیاهو علیرغم محبوبیت گسترده خود، با تهدیدهای مکرر در مورد حمله نظامی اسرائیل به تأسیسات اتمی ایران، در صورت لزوم به تنهایی از حمایت اکثریت مورد نیاز برای پیروزی قاطع در انتخابات برخوردار نبود.
در ادامه آمده است: «این تهدید برای مخالفان نتیانیاهو امکان انتقاد فراهم میکرد تا جایی که [در صورت برگزاری انتخابات] شاید او مجبور میشد سخنان خود را تعدیل کند.»
"د تلگراف" روزنامه چاپ هلند نیز روز چهارشنبه به تحلیل تشکیل ائتلاف بزرگ دولتی در اسرائیل پرداخته و آن را مدیون استعداد سیاسی بنیامین نتانیاهو میداند. نویسنده این مقاله تأکید کرده که نیانیاهو با این اقدام موقعیت خود به عنوان نخستوزیر اسرائیل را مستحکم کرده است.
در ادامه خاطر نشان شده است: «این گام احتمال حمله به ایران را تقویت میکند. ائتلاف تازه از حمایت سه چهارم پارلمان اسرائيل برخوردار است و میتواند تصمیمهای مهمی را به تصویب پارلمان برساند. مهمترین تصمیم در آینده قابل پیشبینی، مسئله ایران خواهد بود.»
نویسنده مقاله روزنامه "د تلگراف" تصریح کرده است: «در نگاه نخست به نظر میرسد حمله به تأسیسات اتمی ایران با ورود حزب کادیما به ائتلاف دولتی کمتر شده است. رئیس حزب کادیما، شائول موفاز از منتقدان استراتژی بنیامین نتانیاهو و وزیر دفاع کابینه او در مورد ایران به شمار میرود.»
نویسنده این مطلب البته همزمان تأکید کرده است: «شائول موفاز، وزیر دفاع پیشین اسرائیل که در ایران متولد شده، البته تاکنون بارها نظر خود را تا ۱۸۰ درجه تغییر داده است.»
روزنامه فرانسوی مستقل "لوموند" نیز روز چهارشنبه در نقدی به تحلیل ائتلاف بزرگ دولت اسرائیل پرداخته است. به عقیده نویسنده این مقاله نام بنیامین نتانیاهو در صدر فهرست سیاستمداران خوشبخت جهان است.
نویسنده تاکید کرده است: « بهتر از آن این است که "بیبی" [بنیامین نتانیاهو] در هماهنگی کامل با اعتقاداتش زمامداری میکند. او گاه میگوید هیچ طرف مذاکرهای در میان فلسطینیها وجود ندارد، گاه معتقد است اسرائیل نمیتواند با توجه به قدرت گرفتن اسلامگرایان در دنیای عرب خطر کند. او حتی موفق شده است سوال محتاطانه باراک اوباما در مورد مسئله فلسطینیان را بیاثر کند.»
نویسنده این مقاله همزمان تأکید کرده است: «وحدت با حزب کادیما قدرت قانونی نتانیاهو او را تقویت کرده است. حال پرسشاینجاست که برای چه هدفی؟ حمله نظامی به ایران پیش از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در ماه نوامبر؟ یا تنها مستحکمکردن قدرت خود؟»
فهرست درخواستهای اسرائیل از گروه ۵+۱
اسرائيل خواستار توقف کامل برنامه غنیسازی اورانیوم جمهوری اسلامی در گفتوگوهای گروه ۵+۱ با ایران است.
نماینده دولت اسرائیل روز چهارشنبه اعلام کرد که این درخواست در دیدار کاترین اشتون، مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل مطرح شده است.
در جریان گفتوگوی کاترین اشتون و نتانیاهو در اورشلیم، آویگدور لیبرمن وزیرخارجه، اهود باراک وزیر دفاع و شائول موفاز، معاون نخستوزیر اسرائیل نیز حضور داشتند.
بهگزارش دفتر نخستوزیر اسرائیل، کاترین اشتون بنیامین نتانیاهو را در جریان جزئیات گفتوگوهای تازهای که قرار است ۲۳ ماه مه (۳ خرداد) در بغداد با هیئت نمایندگی ایران انجام شود، قرار داده است.
نماینده دولت اسرائیل پس از این دیدار تأکید کرد که گفتوگوهای بغداد تنها در صورتی موفقتآمیز خواهد بود که ایران با مسائل محوری مانند یک برنامه زمانی مشخص موافقت کند.
تخریب تأسیسات قم و فردو
اسرائیل علاوه بر توقف کامل برنامه اتمی جمهوری اسلامی، خواستار انتقال اورانیوم تا کنون غنی شده ایران به خارج از این کشور است. تخریب تأسیسات اتمی فردو و قم نیز مورد دیگری است که دولت اسرائیل تضمین آن را از گروه ۵+۱ خواسته است.
دولت اسرائیل معتقد است که جمهوری اسلامی از دور تازه گفتوگوها برای کسب زمان سوءاستفاده میکنند. نماینده دولت اسرائیل روز چهارشنبه تأکید کرد: «هیچ نشانی مبنی بر اینکه دولت ایران تصمیم دارد از تلاش تهاجمی خود برای ساخت بمب اتمی دست بردارد، دیده نمیشود.»
شماری از ناظران سیاسی، دور تازه گفتوگوهای گروه ۵+۱ با ایران را آخرین فرصت برای تغییر تصمیم اسرائیل در مورد حمله نظامی به تأسیسات اتمی ایران میدانند. اسرائيل برنامه اتمی ایران را تهدیدی جدی برای موجودیت خود میداند.
نویسنده این روزنامه ابتدا خاطر نشان شده است: «اگر ائتلاف تازه نتانیاهو به دلیل اختلاف نظر گسترده در احزاب تشکیل دهنده آن فلج نشود، میتواند پیشرفتی در حل مسائل سیاسی این کشور به همراه داشته باشد. نتانیاهو با چشمپوشی از انتخابات پیش از موعد توانست مانع از آن شود که مسئله ایران به موضوعی محوری در مبارزات انتخاباتی تبدیل شود.»
نویسنده مقاله روزنامه سوئیسی همزمان تأکید کرده است که بنیامین نتانیاهو علیرغم محبوبیت گسترده خود، با تهدیدهای مکرر در مورد حمله نظامی اسرائیل به تأسیسات اتمی ایران، در صورت لزوم به تنهایی از حمایت اکثریت مورد نیاز برای پیروزی قاطع در انتخابات برخوردار نبود.
در ادامه آمده است: «این تهدید برای مخالفان نتیانیاهو امکان انتقاد فراهم میکرد تا جایی که [در صورت برگزاری انتخابات] شاید او مجبور میشد سخنان خود را تعدیل کند.»
"د تلگراف" روزنامه چاپ هلند نیز روز چهارشنبه به تحلیل تشکیل ائتلاف بزرگ دولتی در اسرائیل پرداخته و آن را مدیون استعداد سیاسی بنیامین نتانیاهو میداند. نویسنده این مقاله تأکید کرده که نیانیاهو با این اقدام موقعیت خود به عنوان نخستوزیر اسرائیل را مستحکم کرده است.
در ادامه خاطر نشان شده است: «این گام احتمال حمله به ایران را تقویت میکند. ائتلاف تازه از حمایت سه چهارم پارلمان اسرائيل برخوردار است و میتواند تصمیمهای مهمی را به تصویب پارلمان برساند. مهمترین تصمیم در آینده قابل پیشبینی، مسئله ایران خواهد بود.»
نویسنده مقاله روزنامه "د تلگراف" تصریح کرده است: «در نگاه نخست به نظر میرسد حمله به تأسیسات اتمی ایران با ورود حزب کادیما به ائتلاف دولتی کمتر شده است. رئیس حزب کادیما، شائول موفاز از منتقدان استراتژی بنیامین نتانیاهو و وزیر دفاع کابینه او در مورد ایران به شمار میرود.»
نویسنده این مطلب البته همزمان تأکید کرده است: «شائول موفاز، وزیر دفاع پیشین اسرائیل که در ایران متولد شده، البته تاکنون بارها نظر خود را تا ۱۸۰ درجه تغییر داده است.»
روزنامه فرانسوی مستقل "لوموند" نیز روز چهارشنبه در نقدی به تحلیل ائتلاف بزرگ دولت اسرائیل پرداخته است. به عقیده نویسنده این مقاله نام بنیامین نتانیاهو در صدر فهرست سیاستمداران خوشبخت جهان است.
نویسنده تاکید کرده است: « بهتر از آن این است که "بیبی" [بنیامین نتانیاهو] در هماهنگی کامل با اعتقاداتش زمامداری میکند. او گاه میگوید هیچ طرف مذاکرهای در میان فلسطینیها وجود ندارد، گاه معتقد است اسرائیل نمیتواند با توجه به قدرت گرفتن اسلامگرایان در دنیای عرب خطر کند. او حتی موفق شده است سوال محتاطانه باراک اوباما در مورد مسئله فلسطینیان را بیاثر کند.»
نویسنده این مقاله همزمان تأکید کرده است: «وحدت با حزب کادیما قدرت قانونی نتانیاهو او را تقویت کرده است. حال پرسشاینجاست که برای چه هدفی؟ حمله نظامی به ایران پیش از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در ماه نوامبر؟ یا تنها مستحکمکردن قدرت خود؟»
فهرست درخواستهای اسرائیل از گروه ۵+۱
اسرائيل خواستار توقف کامل برنامه غنیسازی اورانیوم جمهوری اسلامی در گفتوگوهای گروه ۵+۱ با ایران است.
نماینده دولت اسرائیل روز چهارشنبه اعلام کرد که این درخواست در دیدار کاترین اشتون، مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل مطرح شده است.
در جریان گفتوگوی کاترین اشتون و نتانیاهو در اورشلیم، آویگدور لیبرمن وزیرخارجه، اهود باراک وزیر دفاع و شائول موفاز، معاون نخستوزیر اسرائیل نیز حضور داشتند.
بهگزارش دفتر نخستوزیر اسرائیل، کاترین اشتون بنیامین نتانیاهو را در جریان جزئیات گفتوگوهای تازهای که قرار است ۲۳ ماه مه (۳ خرداد) در بغداد با هیئت نمایندگی ایران انجام شود، قرار داده است.
نماینده دولت اسرائیل پس از این دیدار تأکید کرد که گفتوگوهای بغداد تنها در صورتی موفقتآمیز خواهد بود که ایران با مسائل محوری مانند یک برنامه زمانی مشخص موافقت کند.
تخریب تأسیسات قم و فردو
اسرائیل علاوه بر توقف کامل برنامه اتمی جمهوری اسلامی، خواستار انتقال اورانیوم تا کنون غنی شده ایران به خارج از این کشور است. تخریب تأسیسات اتمی فردو و قم نیز مورد دیگری است که دولت اسرائیل تضمین آن را از گروه ۵+۱ خواسته است.
دولت اسرائیل معتقد است که جمهوری اسلامی از دور تازه گفتوگوها برای کسب زمان سوءاستفاده میکنند. نماینده دولت اسرائیل روز چهارشنبه تأکید کرد: «هیچ نشانی مبنی بر اینکه دولت ایران تصمیم دارد از تلاش تهاجمی خود برای ساخت بمب اتمی دست بردارد، دیده نمیشود.»
شماری از ناظران سیاسی، دور تازه گفتوگوهای گروه ۵+۱ با ایران را آخرین فرصت برای تغییر تصمیم اسرائیل در مورد حمله نظامی به تأسیسات اتمی ایران میدانند. اسرائيل برنامه اتمی ایران را تهدیدی جدی برای موجودیت خود میداند.
فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی از بالا رفتن قتل و جنایت در
کشور خبر داده است. نیروهای انتظامی بیش از هر زمان در اندیشهی تدارک یک
"تهاجم فرهنگی" گسترده هستند تا "فرهنگ بدحجابی" در جامعه ریشهکن شود.
سردار اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، از رشد میزان "دعوا" در
ایران خبر داد. او که روز سهشنبه (۱۹ اردیبهشت) در نشست فرماندهان پلیس
جمهوری اسلامی سخن میگفت، اظهار داشت که در چند سال گذشته، دعوا و درگیری
در ایران رو به افزایش بوده که به گفتهی او "نرخ قتل در کشور" را نیز بالا
برده است.
به نظر فرماندهی نیروی انتظامی، «افزایش نزاع تابع تورم، شرایط جوی و خشکسالی و در برخی از مناطق به علت مشکلات فرهنگی و کاهش آستانهی تحمل است».
سردار اسماعیل احمدی مقدم از شیوهها و امکانات مقابله با نزاع و درگیری چیزی نگفت. او در نشست فرماندهان پلیس پیشگیری اظهار داشت: «این پلیس دهها وظیفه خدماتی به مردم ارائه میکند.» وی تصریح کرد: «از این پس باید در فرودگاهها با مانکنهای بدحجاب برخورد شود».
مصادیق "بدحجابی"
انواع "خدمات" نیروهای انتظامی در سخنان برخی از مقامات جمهوری اسلامی بازتابی روشنتر داشت و از حرکاتی تازه در مبارزه با "بدحجابی" حکایت دارد.
از جمله سردار احمد رضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، چند نمونه از "مصادیق بدحجابی" را معرفی کرد: "لباس تنگ و چسبان، روسری که از دو سوی آن موی سر مشخص باشد، مانتوی بالای زانو و شلوار تنگ".
تارنمای "خبر آنلاین" از قول این مقام رسمی جمهوری اسلامی یادآور شد که «هر بدحجابی مانکن نیست... برخی از دختران جوان به لحاظ مقتضیات سنی ممکن است پوشششان کمی تا قسمتی به مجموعه بدحجابها تعلق داشته باشد.» به گفتهی وی "تعاریف علمی از واژگان بدحجاب، بیحجاب، مانکن و..." وجود ندارد.
از قول جانشین فرمانده نیروی انتظامی گفته میشود: «باید اذعان کرد که نشده، نمیشود و نخواهد شد که یک بدحجاب به صورت ارادی و با کار غیرفرهنگی به یک شخص باحجاب تبدیل شود.» او تأثیر "شلاق" را برای مبارزه با "بدحجابی" ناکارآمد دانست.
به گزارش خبر آنلاین در طرح تازه از فیلمبرداری نیز صرف نظر شده است. توضیح آن که در مرداد سال ۱۳۸۹ پلیس جمهوری اسلامی برای مبارزه با "بدپوششی" و "گسترش امنیت اخلاقی" از فیلمبرداری از زنان بدحجاب در پایتخت سخن گفته بود. ظاهرا این امر در "تقویت فرهنگسازی در رابطه با حجاب" مؤثر نبوده است.
اجرای طرح "خوشحجابی"
نمونهای از "کار فرهنگی" در زمینه حجاب را مؤسسۀ ریحانةالنبی به پیش میبرد. محمدمهدی ابراهیمپور، مدیر مؤسسه ریحانةالنبی، از برگزاری طرح تثبیت حجاب با عنوان طرح "خوشحجابی" در شهرهای مختلف خبر داده است.
وی گفته است: «فعالیتهای این مؤسسه در راستای توسعه و ارتقای فرهنگ عفاف و حجاب در سطح کشور در حال انجام است.»
در راستای این برنامهریزی و در چارچوب طرحی به عنوان "حافظان حجاب" قرار است برنامههای تبلیغی زیادی انجام گیرد "که یکی از آنها در قالب طرح راهپیمایی نمادین حافظان حجاب در هفت شهر کشور در ماه جاری اجرا شد."
محمدمهدی ابراهیمپور به خبرگزاری فارس توضیح میدهد: «یکی دیگر از برنامههایی که این مرکز، پیگیری آن را به عهده داشته است اجرای طرح ویژه "چادرگذاری" در سطح کشور است که در این برنامه آیین چادرگذاری، افرادی که حجاب برتر را برای خود برگزیدهاند، در یک برنامه مفصل و معظم شرکت میکنند تا نشان دهند که چنین انتخابی، چه نقشی در سعادت و زندگی دنیوی و اخروی آنان خواهد داشت.»
در راستای اجرای طرح "خوش حجابی" دختران ۷ تا ۱۴ ساله «از سوی فعالان طرح حجاب و عفاف به صورت ناشناس شناسایی میشوند و تحت پوشش این طرح قرار میگیرند و برای این افراد پرونده شناسایی تشکیل میشود و تحت پوشش برنامههای آموزشی، فرهنگی و رسانهای قرار میگیرند تا بتوانند در فضایی فرهنگی و معنوی با تعالیم و فرهنگ اصیل اسلامی و الهی مانوس شوند.»
رویارویی فرهنگی در فضای مجازی
سید محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی، در مراسم "گستردهترین کانون افسران جنگ نرم" گفت: «ما در معرض هجمهی فرهنگی دشمن هستیم و ایران تنها کشوری است که در مقابل استکبار ایستاده است».
وی از فعالیتهای وزارت فرهنگ و ارشاد در عرصه فعالیتهای تبلیغی توضیح داد: «امروز ۸۰۰ سایت راهاندازی شده که امکان دسترسی کانونهای فرهنگی و هنری مساجد در سراسر استان تهران را به فضای مجازی در اختیار مخاطب قرار میدهد».
وزیر ارشاد اسلامی افزود: «امروز نه تنها باید به شبهات فضای مجازی معاندین پاسخ دهیم، بلکه باید ابتکار عمل را به دست آوریم و حتی مهاجم باشیم و نه مدافع».
جلوگیری از "محصولات غیرمجاز"
به گزارش خبرگزاری فارس در یکی از پاساژهای "میدان امام خمینی" مأموران انتظامی ۷ فروشگاه را به خاطر فروش "محصولات فرهنگی غیرمجاز" پلمب کردند.
سعید جابری انصاری، دبیر ستاد حمایت و صیانت از آثار فرهنگی هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دربارهی روند کار این ستاد در گفتوگو با خبرگزاری فارس توضیحاتی داده است. او شماری از "محصولات غیرمجاز" را نام میبرد: «بازیهای رایانهای، اسباببازی غیرمجاز و مغایر با فرهنگ اسلامی مثل عروسکهای باربی، مجسمههای شخصیتهای غربی و فیلمهای خشن، لباسهای غیرمجاز با علائم و نشانههای غیرمجاز، موسیقی غیرمجاز یا فیلمهای مستهجن...»
به گفتهی وی دستفروشان نیز از این کارزار "فرهنگی" در امان نماندهاند و پلیس امنیت اخلاقی تهران با افرادی که "توزیع فیلمهای غیرمجاز در کنار خیابانها میکنند"، برخورد شده است.
در حمله به فروشندگان، مواردی از "محصولات فرهنگی غیرمجاز" ضبط شده است: "مجسمههای شخصیتهای منفی مثل مایکل جکسون یا شخصیتهای شیطانی و ترسناک تا فیلم مستهجن و غیرمجاز".
به نظر فرماندهی نیروی انتظامی، «افزایش نزاع تابع تورم، شرایط جوی و خشکسالی و در برخی از مناطق به علت مشکلات فرهنگی و کاهش آستانهی تحمل است».
سردار اسماعیل احمدی مقدم از شیوهها و امکانات مقابله با نزاع و درگیری چیزی نگفت. او در نشست فرماندهان پلیس پیشگیری اظهار داشت: «این پلیس دهها وظیفه خدماتی به مردم ارائه میکند.» وی تصریح کرد: «از این پس باید در فرودگاهها با مانکنهای بدحجاب برخورد شود».
مصادیق "بدحجابی"
انواع "خدمات" نیروهای انتظامی در سخنان برخی از مقامات جمهوری اسلامی بازتابی روشنتر داشت و از حرکاتی تازه در مبارزه با "بدحجابی" حکایت دارد.
از جمله سردار احمد رضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، چند نمونه از "مصادیق بدحجابی" را معرفی کرد: "لباس تنگ و چسبان، روسری که از دو سوی آن موی سر مشخص باشد، مانتوی بالای زانو و شلوار تنگ".
تارنمای "خبر آنلاین" از قول این مقام رسمی جمهوری اسلامی یادآور شد که «هر بدحجابی مانکن نیست... برخی از دختران جوان به لحاظ مقتضیات سنی ممکن است پوشششان کمی تا قسمتی به مجموعه بدحجابها تعلق داشته باشد.» به گفتهی وی "تعاریف علمی از واژگان بدحجاب، بیحجاب، مانکن و..." وجود ندارد.
از قول جانشین فرمانده نیروی انتظامی گفته میشود: «باید اذعان کرد که نشده، نمیشود و نخواهد شد که یک بدحجاب به صورت ارادی و با کار غیرفرهنگی به یک شخص باحجاب تبدیل شود.» او تأثیر "شلاق" را برای مبارزه با "بدحجابی" ناکارآمد دانست.
به گزارش خبر آنلاین در طرح تازه از فیلمبرداری نیز صرف نظر شده است. توضیح آن که در مرداد سال ۱۳۸۹ پلیس جمهوری اسلامی برای مبارزه با "بدپوششی" و "گسترش امنیت اخلاقی" از فیلمبرداری از زنان بدحجاب در پایتخت سخن گفته بود. ظاهرا این امر در "تقویت فرهنگسازی در رابطه با حجاب" مؤثر نبوده است.
اجرای طرح "خوشحجابی"
نمونهای از "کار فرهنگی" در زمینه حجاب را مؤسسۀ ریحانةالنبی به پیش میبرد. محمدمهدی ابراهیمپور، مدیر مؤسسه ریحانةالنبی، از برگزاری طرح تثبیت حجاب با عنوان طرح "خوشحجابی" در شهرهای مختلف خبر داده است.
وی گفته است: «فعالیتهای این مؤسسه در راستای توسعه و ارتقای فرهنگ عفاف و حجاب در سطح کشور در حال انجام است.»
در راستای این برنامهریزی و در چارچوب طرحی به عنوان "حافظان حجاب" قرار است برنامههای تبلیغی زیادی انجام گیرد "که یکی از آنها در قالب طرح راهپیمایی نمادین حافظان حجاب در هفت شهر کشور در ماه جاری اجرا شد."
محمدمهدی ابراهیمپور به خبرگزاری فارس توضیح میدهد: «یکی دیگر از برنامههایی که این مرکز، پیگیری آن را به عهده داشته است اجرای طرح ویژه "چادرگذاری" در سطح کشور است که در این برنامه آیین چادرگذاری، افرادی که حجاب برتر را برای خود برگزیدهاند، در یک برنامه مفصل و معظم شرکت میکنند تا نشان دهند که چنین انتخابی، چه نقشی در سعادت و زندگی دنیوی و اخروی آنان خواهد داشت.»
در راستای اجرای طرح "خوش حجابی" دختران ۷ تا ۱۴ ساله «از سوی فعالان طرح حجاب و عفاف به صورت ناشناس شناسایی میشوند و تحت پوشش این طرح قرار میگیرند و برای این افراد پرونده شناسایی تشکیل میشود و تحت پوشش برنامههای آموزشی، فرهنگی و رسانهای قرار میگیرند تا بتوانند در فضایی فرهنگی و معنوی با تعالیم و فرهنگ اصیل اسلامی و الهی مانوس شوند.»
رویارویی فرهنگی در فضای مجازی
سید محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی، در مراسم "گستردهترین کانون افسران جنگ نرم" گفت: «ما در معرض هجمهی فرهنگی دشمن هستیم و ایران تنها کشوری است که در مقابل استکبار ایستاده است».
وی از فعالیتهای وزارت فرهنگ و ارشاد در عرصه فعالیتهای تبلیغی توضیح داد: «امروز ۸۰۰ سایت راهاندازی شده که امکان دسترسی کانونهای فرهنگی و هنری مساجد در سراسر استان تهران را به فضای مجازی در اختیار مخاطب قرار میدهد».
وزیر ارشاد اسلامی افزود: «امروز نه تنها باید به شبهات فضای مجازی معاندین پاسخ دهیم، بلکه باید ابتکار عمل را به دست آوریم و حتی مهاجم باشیم و نه مدافع».
جلوگیری از "محصولات غیرمجاز"
به گزارش خبرگزاری فارس در یکی از پاساژهای "میدان امام خمینی" مأموران انتظامی ۷ فروشگاه را به خاطر فروش "محصولات فرهنگی غیرمجاز" پلمب کردند.
سعید جابری انصاری، دبیر ستاد حمایت و صیانت از آثار فرهنگی هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دربارهی روند کار این ستاد در گفتوگو با خبرگزاری فارس توضیحاتی داده است. او شماری از "محصولات غیرمجاز" را نام میبرد: «بازیهای رایانهای، اسباببازی غیرمجاز و مغایر با فرهنگ اسلامی مثل عروسکهای باربی، مجسمههای شخصیتهای غربی و فیلمهای خشن، لباسهای غیرمجاز با علائم و نشانههای غیرمجاز، موسیقی غیرمجاز یا فیلمهای مستهجن...»
به گفتهی وی دستفروشان نیز از این کارزار "فرهنگی" در امان نماندهاند و پلیس امنیت اخلاقی تهران با افرادی که "توزیع فیلمهای غیرمجاز در کنار خیابانها میکنند"، برخورد شده است.
در حمله به فروشندگان، مواردی از "محصولات فرهنگی غیرمجاز" ضبط شده است: "مجسمههای شخصیتهای منفی مثل مایکل جکسون یا شخصیتهای شیطانی و ترسناک تا فیلم مستهجن و غیرمجاز".
دولت بریتانیا در تلاش است ممنوعیت ارائه خدمات بیمه به نفتکشهای
حامل نفت ایران را به تأخیر اندازد. با اجرای این ممنوعیت، شرکتهای بیمه
مستقر در لندن قادر به ارائه خدمات به وارد کنندگان نفت ایران نخواهند بود.
خبرگزاری رویترز به نقل از یک دیپلمات بریتانیایی از تلاش این کشور برای
تأخیر در اجرای ممنوعیت ارائه خدمات بیمه به نفتکشهای حامل نفت ایران خبر
داد. یک دیپلمات که نخواسته نامش فاش شود چهارشنبه (۹ مه / ۲۰ اردیبهشت)
به خبرگزاری رویترز گفت که دولت بریتانیا قصد دارد اتحادیه اروپا را متقاعد
کند که اجرای این ممنوعیت را شش ماه به تأخیر اندازد.
بریتانیا از قرار نگران است که اجرای این ممنوعیت موجب افزایش ناگهانی قیمت نفت خام در بازارهای جهانی شود. پیامدهای این ممنوعیت به ویژه برای شرکتهای ارائه خدمات بیمه دریایی در لندن محسوس خواهد بود.
ممنوعیت ارائه خدمات بیمه به نفتکشهای حامل نفت ایران بخشی از تحریمهای اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی است که همراه با طرح خرید تحریم نفت ایران تصویب شده است. این تحریم قرار است از اول ژوئیه (۱۱ تیر) به مرحله اجرا درآید.
فشار ژاپن و کرهجنوبی برای تعویق تحریمها
ایران بخش عمده نفت خود را که شامل روزانه ۲/ ۲ میلیون بشکه میشود به هند، چین، ژاپن و کره جنوبی صادر میکند. هر بشکه حامل حدود ۱۵۹ لیتر نفت خام است.
خبرگزاری رویترز از قول این دیپلمات بریتانیایی مینویسد، وی تأکید کرده است که به ویژه ژاپن و کرهجنوبی که هنوز جایگزینی برای شرکتهای بیمه اروپای غربی پیدا نکردند، مخالف ممنوعیت ارائه خدمات بیمه به نفتکشهای حامل نفت ایران هستند.
این دیپلمات علاقمندی بریتانیا به تأخیر در اجرای این ممنوعیت را " فشار از سوی ژاپن و کرهجنوبی" عنوان کرده که پس از اول ژوئیه در خرید نفت خام دچار مشکل خواهند شد. به گفته وی، این دو کشور ممکن است مجبور شوند نیاز خود به نفت خام را به شیوه دیگری تأمین کنند که موجب جهش ناگهانی قیمت نفت در بازارهای جهانی خواهد شد.
حدود ۹۰ درصد شرکتهای بیمهکنندهی نفتکشها غربی هستند. دبیرکل انجمن کشتیداران چین نیز از به اجرا درآمدن ممنوعیت ارائه خدمات بیمه به نفتکشهای حامل نفت ایران ابراز نگرانی کرده است.
بیشتر نفتکشهای چین که در مالکیت شرکتهای بزرگ ترابری دریایی این کشور هستند، تحت پوشش بیمه شرکتهای بیمه اروپایی هستند. برخی از شرکتهای چینی اکنون از دولت این کشور خواستهاند که برای کشتیهای حامل نفت ایران ضمانتنامههای دولتی صادر کنند.
تأخیر در نشست بررسی تحریمهای نفتی ایران
دیپلمات دیگری نیز در گفتوگو با رویترز تأیید کرده است که او نیز در جریان تلاشهای بریتانیا قرار دارد. این دیپلمات درعین حال تأکید کرده که این تلاشدر مراحل اولیه است و هنوز از حمایت بیشتری در اتحادیه اروپا برخوردار نیست.
به گفته وی روشن نیست که آیا این موضوع در نشست اتحادیه اروپا مطرح خواهد شد یا خیر. دیدار نمایندگان اتحادیه اروپا به منظور بررسی تحریم نفت ایران که در میانه ماه مه، برنامهریزی شده بود پیشتر به تاریخ دیگری موکل شده است.
اتحادیه اروپا در نظر دارد با تحریم نفت ایران و محدود کردن منابع مالی جمهوری اسلامی، این کشور را متقاعد به شفافسازی برنامه اتمی خود کند
اروپا نگران اهداف برنامه اتمی جمهوری اسلامی است و این کشور را به تلاش برای دستیابی به دانش ساخت سلاحهای اتمی متهم میکند. ایران این اتهام را رد و تأکید میکند که هدف برنامه اتمی این کشور برای تأمین برق و رفع نیازهای پزشکی است.
بریتانیا از قرار نگران است که اجرای این ممنوعیت موجب افزایش ناگهانی قیمت نفت خام در بازارهای جهانی شود. پیامدهای این ممنوعیت به ویژه برای شرکتهای ارائه خدمات بیمه دریایی در لندن محسوس خواهد بود.
ممنوعیت ارائه خدمات بیمه به نفتکشهای حامل نفت ایران بخشی از تحریمهای اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی است که همراه با طرح خرید تحریم نفت ایران تصویب شده است. این تحریم قرار است از اول ژوئیه (۱۱ تیر) به مرحله اجرا درآید.
فشار ژاپن و کرهجنوبی برای تعویق تحریمها
ایران بخش عمده نفت خود را که شامل روزانه ۲/ ۲ میلیون بشکه میشود به هند، چین، ژاپن و کره جنوبی صادر میکند. هر بشکه حامل حدود ۱۵۹ لیتر نفت خام است.
خبرگزاری رویترز از قول این دیپلمات بریتانیایی مینویسد، وی تأکید کرده است که به ویژه ژاپن و کرهجنوبی که هنوز جایگزینی برای شرکتهای بیمه اروپای غربی پیدا نکردند، مخالف ممنوعیت ارائه خدمات بیمه به نفتکشهای حامل نفت ایران هستند.
این دیپلمات علاقمندی بریتانیا به تأخیر در اجرای این ممنوعیت را " فشار از سوی ژاپن و کرهجنوبی" عنوان کرده که پس از اول ژوئیه در خرید نفت خام دچار مشکل خواهند شد. به گفته وی، این دو کشور ممکن است مجبور شوند نیاز خود به نفت خام را به شیوه دیگری تأمین کنند که موجب جهش ناگهانی قیمت نفت در بازارهای جهانی خواهد شد.
حدود ۹۰ درصد شرکتهای بیمهکنندهی نفتکشها غربی هستند. دبیرکل انجمن کشتیداران چین نیز از به اجرا درآمدن ممنوعیت ارائه خدمات بیمه به نفتکشهای حامل نفت ایران ابراز نگرانی کرده است.
بیشتر نفتکشهای چین که در مالکیت شرکتهای بزرگ ترابری دریایی این کشور هستند، تحت پوشش بیمه شرکتهای بیمه اروپایی هستند. برخی از شرکتهای چینی اکنون از دولت این کشور خواستهاند که برای کشتیهای حامل نفت ایران ضمانتنامههای دولتی صادر کنند.
تأخیر در نشست بررسی تحریمهای نفتی ایران
دیپلمات دیگری نیز در گفتوگو با رویترز تأیید کرده است که او نیز در جریان تلاشهای بریتانیا قرار دارد. این دیپلمات درعین حال تأکید کرده که این تلاشدر مراحل اولیه است و هنوز از حمایت بیشتری در اتحادیه اروپا برخوردار نیست.
به گفته وی روشن نیست که آیا این موضوع در نشست اتحادیه اروپا مطرح خواهد شد یا خیر. دیدار نمایندگان اتحادیه اروپا به منظور بررسی تحریم نفت ایران که در میانه ماه مه، برنامهریزی شده بود پیشتر به تاریخ دیگری موکل شده است.
اتحادیه اروپا در نظر دارد با تحریم نفت ایران و محدود کردن منابع مالی جمهوری اسلامی، این کشور را متقاعد به شفافسازی برنامه اتمی خود کند
اروپا نگران اهداف برنامه اتمی جمهوری اسلامی است و این کشور را به تلاش برای دستیابی به دانش ساخت سلاحهای اتمی متهم میکند. ایران این اتهام را رد و تأکید میکند که هدف برنامه اتمی این کشور برای تأمین برق و رفع نیازهای پزشکی است.
رئیس حزب چپگرای سیریزا در یونان که مأمور تشکیل دولتی ائتلافی
شده، موافقتهای دولت پیشین در ارتباط با بستهکمکهای مالی اروپا را از
درجه اعتبار ساقط دانسته است. حال خطر پایان کمک اروپا، یونان را تهدید
میکند.
در پی ناکامی محافظهکاران در یونان برای تشکیل دولت، حال چپهای رادیکال وظیفه این کار را عهدهدار شدهاند.
آلکسیس تسیپراس، رئیس حزب چپگرای سیریزا که مأمور این کار شده، توافقهای دولت پیشین در ارتباط با کمکهای مالی اتحادیه اروپا را نامعتبر دانسته و در این راستا اظهار داشته است که موافقتهای دولت پیشین یونان در ارتباط با بسته کمکهای مالی اتحادیه اروپا از درجه اعتبار ساقط است.
خبرگزاری آلمان روز چهارشنبه (۹ مه) به نقل از یکی از همکاران نزدیک
آلکسیس تسیپراس گزارش داد که وی قصد دارد در همین روز نامهای به کمیسیون
اتحادیه اروپا و نیز بانک مرکزی اروپا، برنامه ریاضت اقتصادی یونان را
نامعتبر اعلام کند.
از دید تسیپراس، مردم یونان در انتخابات این کشور که یکشنبه (۶ مه) برگزارشد، در مورد این لغو تصمیمگیری کردهاند، چرا که اکثر مردم به احزابی که از برنامهی ریاضت اقتصادی حمایت میکنند، رای منفی دادهاند.
محافل سیاسی وابسته به احزاب محافظه کار و سوسیالیست یونان به اتفاق از رفتار رئیس حزب چپگرای سیریزا انتقاد کرده و تصریح کردند، تسیپراس طوری رفتار میکند که به مقام نخستوزیری دست یافته، در حالی که حزب وی تنها ۷۸ / ۱۶ درصد آرا را به خود اختصاص داده است.
ادامهی اختلافات احزاب
عصر چهارشنبه قرار است که دیداری تعیینکننده میان تسیپراس و رهبران احزاب محافظهکار و سوسیالیست یونان به منظور تشکیل دولتی ائتلافی صورت گیرد. تحلیلگران در مورد نتیجهبخش بودن این دیدار تردید دارند.
آنتونیس ساماراس، رهبر حزب محافظهکار "دمکراسی نوین" در یونان پیش از ظهر چهارشنبه تمامی نیروها و احزاب میانهرو و محافظهکار این کشور را فراخواند که یک جبهه مشترک هوادار اروپا علیه جناح چپ ضداروپایی تشکیل دهند.
وی در تلویزیون دولتی یونان گفت: «ما باید جبههای پدید آوریم که ادامهی حضور ما در حوزهی یورو را تضمین کند.» به اعقتاد وی، خواست یکطرفهی جناح چپگرا مبنی بر لغو برنامهی ریاضت اقتصادی فاجعهآفرین خواهد بود.
هشدارهای اروپا و تهدیدهای مقامات آلمان و لوکزامبورگ
ماترین شولتز، رئیس پارلمان اروپا با توجه به کندی روند تشکیل دولت در یونان به احزاب این کشور هشدار داد که ممکن کمکهای مالی به یونان متوقف شود.
وی در گفتوگو با نشریهی آلمانی بیلد تصریح کرد: «احزاب یونان باید در نظر داشته باشند که تشکیل یک دولت باثبات و متعهد به توافقهای حاصل شده، شرط ادامهی پشیبانی مالی کشورهای حوزه یورو است.»
نشریهی بیلد همچنین به نقل از پاتریک دورینگ، دبیرکل حزب دمکرات آزاد آلمان نوشت که گر یونان نتواند دولتی عاقل و اندیشمند تشکیل دهد، احتمال ادامهی کمکها به این کشور پس از ماه ژوئن سال جاری میلادی نیز کم خواهد بود.
از سوی دیگر ژان کلود آسلبورن، وزیر خارجه لوکزامبورگ، روز چهارشنبه (۹ مه) در نشستی در بروکسل تهدید کرد که اگر دولت آتی یونان به توافقهایی که میان این کشور و اتحادیه اروپا بر سر برنامهی ریاضت اقتصادی به دست آمده، پایبند نباشد، کمکهای مالی نیز متوقف خواهد شد.
وی افزود: «ما باید به مردم یونان بگوییم که قضیه بسیار جدی است.»
به گفتهی وزیر خارجه لوکزامبورگ، هیچ کشور عضو اتحادیه اروپا به یونانی که دولت آن به توافقهای حاصله بیتعهدی نشان میدهد، کمک نخواهد کرد. وی همچنین یادآور شد، اگر ۸۰ درصد یونانیها میل به ماندن در حوزه را دارند، باید احزابی را انتخاب کنند که حامی و موافق برنامه ریاضت اقتصادی است.
احتمال برگزاری انتخابات تازه
اختلاف نظر شدید و مواضع گوناگون احزاب یونان، چند روز پس از انتخابات، حاکی از آن است که تلاشهای رهبران هر یک از آنها برای جلب و متقاعد کردن رقیبان ثمربخش نخواهد بود.
در صورت ناکامی تسیپراس، رهبر چپگرایان افراطی در تشکیل دولت، نوبت به سوسیالیستهای یونان خواهد رسید که توان و مهارت خود را در راه ائتلاف محک زنند.
اگر حزب سوسیالیست پاسوک به رهبری اوانگلوس ونیزلوس که سومین نیروی قدرتمند در انتخابات سراسری بوده نیز در تشکیل دولت شکست بخورد، برگزاری انتخاباتی تازه در طی هفتههای آینده اجتنابناپذیر خواهد بود.
آلکسیس تسیپراس، رئیس حزب چپگرای سیریزا که مأمور این کار شده، توافقهای دولت پیشین در ارتباط با کمکهای مالی اتحادیه اروپا را نامعتبر دانسته و در این راستا اظهار داشته است که موافقتهای دولت پیشین یونان در ارتباط با بسته کمکهای مالی اتحادیه اروپا از درجه اعتبار ساقط است.
از دید تسیپراس، مردم یونان در انتخابات این کشور که یکشنبه (۶ مه) برگزارشد، در مورد این لغو تصمیمگیری کردهاند، چرا که اکثر مردم به احزابی که از برنامهی ریاضت اقتصادی حمایت میکنند، رای منفی دادهاند.
محافل سیاسی وابسته به احزاب محافظه کار و سوسیالیست یونان به اتفاق از رفتار رئیس حزب چپگرای سیریزا انتقاد کرده و تصریح کردند، تسیپراس طوری رفتار میکند که به مقام نخستوزیری دست یافته، در حالی که حزب وی تنها ۷۸ / ۱۶ درصد آرا را به خود اختصاص داده است.
ادامهی اختلافات احزاب
عصر چهارشنبه قرار است که دیداری تعیینکننده میان تسیپراس و رهبران احزاب محافظهکار و سوسیالیست یونان به منظور تشکیل دولتی ائتلافی صورت گیرد. تحلیلگران در مورد نتیجهبخش بودن این دیدار تردید دارند.
آنتونیس ساماراس، رهبر حزب محافظهکار "دمکراسی نوین" در یونان پیش از ظهر چهارشنبه تمامی نیروها و احزاب میانهرو و محافظهکار این کشور را فراخواند که یک جبهه مشترک هوادار اروپا علیه جناح چپ ضداروپایی تشکیل دهند.
وی در تلویزیون دولتی یونان گفت: «ما باید جبههای پدید آوریم که ادامهی حضور ما در حوزهی یورو را تضمین کند.» به اعقتاد وی، خواست یکطرفهی جناح چپگرا مبنی بر لغو برنامهی ریاضت اقتصادی فاجعهآفرین خواهد بود.
هشدارهای اروپا و تهدیدهای مقامات آلمان و لوکزامبورگ
ماترین شولتز، رئیس پارلمان اروپا با توجه به کندی روند تشکیل دولت در یونان به احزاب این کشور هشدار داد که ممکن کمکهای مالی به یونان متوقف شود.
وی در گفتوگو با نشریهی آلمانی بیلد تصریح کرد: «احزاب یونان باید در نظر داشته باشند که تشکیل یک دولت باثبات و متعهد به توافقهای حاصل شده، شرط ادامهی پشیبانی مالی کشورهای حوزه یورو است.»
نشریهی بیلد همچنین به نقل از پاتریک دورینگ، دبیرکل حزب دمکرات آزاد آلمان نوشت که گر یونان نتواند دولتی عاقل و اندیشمند تشکیل دهد، احتمال ادامهی کمکها به این کشور پس از ماه ژوئن سال جاری میلادی نیز کم خواهد بود.
از سوی دیگر ژان کلود آسلبورن، وزیر خارجه لوکزامبورگ، روز چهارشنبه (۹ مه) در نشستی در بروکسل تهدید کرد که اگر دولت آتی یونان به توافقهایی که میان این کشور و اتحادیه اروپا بر سر برنامهی ریاضت اقتصادی به دست آمده، پایبند نباشد، کمکهای مالی نیز متوقف خواهد شد.
وی افزود: «ما باید به مردم یونان بگوییم که قضیه بسیار جدی است.»
به گفتهی وزیر خارجه لوکزامبورگ، هیچ کشور عضو اتحادیه اروپا به یونانی که دولت آن به توافقهای حاصله بیتعهدی نشان میدهد، کمک نخواهد کرد. وی همچنین یادآور شد، اگر ۸۰ درصد یونانیها میل به ماندن در حوزه را دارند، باید احزابی را انتخاب کنند که حامی و موافق برنامه ریاضت اقتصادی است.
احتمال برگزاری انتخابات تازه
اختلاف نظر شدید و مواضع گوناگون احزاب یونان، چند روز پس از انتخابات، حاکی از آن است که تلاشهای رهبران هر یک از آنها برای جلب و متقاعد کردن رقیبان ثمربخش نخواهد بود.
در صورت ناکامی تسیپراس، رهبر چپگرایان افراطی در تشکیل دولت، نوبت به سوسیالیستهای یونان خواهد رسید که توان و مهارت خود را در راه ائتلاف محک زنند.
اگر حزب سوسیالیست پاسوک به رهبری اوانگلوس ونیزلوس که سومین نیروی قدرتمند در انتخابات سراسری بوده نیز در تشکیل دولت شکست بخورد، برگزاری انتخاباتی تازه در طی هفتههای آینده اجتنابناپذیر خواهد بود.
انفجار یک بمب قوی در نزدیکی کاروان خودروهای حامل ناظران سازمان
ملل در شهر درعا ۸ سرباز سوری را مجروح کرد. این سربازان ۱۲ ناظر سازمان
ملل را اسکورت میکردند. مخالفان دولت را به این بمبگذاری متهم کردهاند.
انفجار روز چهارشنبه (۹ مه/۲۰ اردیبهشت) به هنگام ورود چهار خودروی سازمان
ملل و خودروهای اسکورتکننده آنان به شهر درعا رخ داده است. بر اساس
گزارشها ژنرال رابرت مود، سرپرست هیئت اعزامی سازمان ملل و یازده نفر از
ناظران صلح جزو سرنشینان این خودروها بودهاند اما این انفجار آسیبی به
آنان وارد نکرده است.
از زمان استقرار ناظران سازمان ملل در سوریه از روز ۱۵ آوریل، این نخستین بار است که انفجار بمبی در نزدیکی آنان رخ میدهد. شهر درعا یکی از مراکز مهم مخالفان در اعتراضات یک ساله علیه بشار اسد بوده است.
به گزارش تلویزیون دولتی سوریه ژنرال مود در یک کنفرانس مطبوعاتی که پس از این حادثه برگزار شد، انفجار بمب پیش روی ناظران سازمان ملل را مثالی از حوادثی خواند که هر روزه در سراسر سوریه رخ میدهند. ژنرال مود همچنین پس از بازدید از مجروحان در بیمارستان اعلام کرد که گزارشی را در مورد این حادثه آماده کرده و به مسئولان ارائه خواهد داد.
محکومیت انفجارها از سوی فرانسه
مخالفان دولت سوریه را مسئول این انفجار دانستهاند. به گفتهی یکی از اعضای شورای ملی سوریه در حالیکه مردم خواستار تقویت حضور ناظران در این کشور هستند، رژیم سوریه تلاش میکند تا با ترتیب دادن چنین حملاتی ناظران بینالمللی را "تحت فشار" قرار دهد.
یک روز پیش از وقوع این انفجار کوفی عنان، فرستاده ویژه سازمان ملل متحد طرح شش مادهای خود را برای حل بحران سوریه "آخرین امید ممکن برای جلوگیری از وقوع جنگ داخلی" در این کشور خوانده بود. در حال حاضر ۷۰ ناظر سازمان ملل در سوریه به سر میبرند.
هر چند با ارسال این ناظران اوضاع در سوریه اندکی بهبود یافته اما همچنان طرفهای درگیر به طرح آتشبس که پیشتر مورد توافق قرار گرفتهبود، پایبند نیستند. سخنگوی ناظران سازمان ملل اظهار داشته است که این انفجار تأثیری بر روند انجام مأموریت آنان نخواهد گذاشت و تا دو روز آینده شمار ناظران در سوریه به "بیش از ۱۰۰ تن" افزایش خواهد یافت.
فرانسه نیز با محکوم کردن انفجار روز چهارشنبه رژیم دمشق را مسئول تأمین امنیت ناظران سازمان ملل دانست.
همزمان، مخالفان رژیم سوریه گزارشدادهاند که ارتش صبح چهارشنبه به روی شهر "دوما" در شمال غربی دمشق آتش گشوده است. گزارشهای دیگری نیز از حملات نیروهای دولتی به شهرهای دیگر مخابره شده است.
ریاض الاسد فرمانده ارتش آزاد سوریه در گفتوگویی با روزنامه "الشرق الاوسط" با اشاره به نقض آتشبس از سوی نیروهای دولتی، هشدار داد در صورت ادامه چنین روندی ارتش آزاد سوریه حملات تازهای را ترتیب خواهد داد. سرهنگ الاسد گفته است: «مردم سوریه از ما میخواهند که از آنان دفاع کنیم.»
از زمان استقرار ناظران سازمان ملل در سوریه از روز ۱۵ آوریل، این نخستین بار است که انفجار بمبی در نزدیکی آنان رخ میدهد. شهر درعا یکی از مراکز مهم مخالفان در اعتراضات یک ساله علیه بشار اسد بوده است.
به گزارش تلویزیون دولتی سوریه ژنرال مود در یک کنفرانس مطبوعاتی که پس از این حادثه برگزار شد، انفجار بمب پیش روی ناظران سازمان ملل را مثالی از حوادثی خواند که هر روزه در سراسر سوریه رخ میدهند. ژنرال مود همچنین پس از بازدید از مجروحان در بیمارستان اعلام کرد که گزارشی را در مورد این حادثه آماده کرده و به مسئولان ارائه خواهد داد.
محکومیت انفجارها از سوی فرانسه
مخالفان دولت سوریه را مسئول این انفجار دانستهاند. به گفتهی یکی از اعضای شورای ملی سوریه در حالیکه مردم خواستار تقویت حضور ناظران در این کشور هستند، رژیم سوریه تلاش میکند تا با ترتیب دادن چنین حملاتی ناظران بینالمللی را "تحت فشار" قرار دهد.
یک روز پیش از وقوع این انفجار کوفی عنان، فرستاده ویژه سازمان ملل متحد طرح شش مادهای خود را برای حل بحران سوریه "آخرین امید ممکن برای جلوگیری از وقوع جنگ داخلی" در این کشور خوانده بود. در حال حاضر ۷۰ ناظر سازمان ملل در سوریه به سر میبرند.
هر چند با ارسال این ناظران اوضاع در سوریه اندکی بهبود یافته اما همچنان طرفهای درگیر به طرح آتشبس که پیشتر مورد توافق قرار گرفتهبود، پایبند نیستند. سخنگوی ناظران سازمان ملل اظهار داشته است که این انفجار تأثیری بر روند انجام مأموریت آنان نخواهد گذاشت و تا دو روز آینده شمار ناظران در سوریه به "بیش از ۱۰۰ تن" افزایش خواهد یافت.
فرانسه نیز با محکوم کردن انفجار روز چهارشنبه رژیم دمشق را مسئول تأمین امنیت ناظران سازمان ملل دانست.
همزمان، مخالفان رژیم سوریه گزارشدادهاند که ارتش صبح چهارشنبه به روی شهر "دوما" در شمال غربی دمشق آتش گشوده است. گزارشهای دیگری نیز از حملات نیروهای دولتی به شهرهای دیگر مخابره شده است.
ریاض الاسد فرمانده ارتش آزاد سوریه در گفتوگویی با روزنامه "الشرق الاوسط" با اشاره به نقض آتشبس از سوی نیروهای دولتی، هشدار داد در صورت ادامه چنین روندی ارتش آزاد سوریه حملات تازهای را ترتیب خواهد داد. سرهنگ الاسد گفته است: «مردم سوریه از ما میخواهند که از آنان دفاع کنیم.»
نخستوزیر ترکیه بر حمایت خود از طارق الهاشمی، معاون سابق رئیس
جمهور عراق تأکید کرد. رجب طیب اردوغان اعلام کرد که سیاستمدار تحت پیگرد
عراق بعد از پایان دوره درمان خود از ترکیه به عراق باز خواهد گشت.
رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه روز سهشنبه (۸ مه/ ۱۹ اردیبهشت) همزمان با صدور حکم جلب قرمز اینترپل (پلیس بینالمللی) برای بازداشت طارق الهاشمی، در کنفرانس خبری رم بر حمایت کشور خود از الهاشمی تأکید کرد.
به گفته اردوغان، الهاشمی، معاون سنیمذهب سابق جلال طالبانی به منظور مداوای بیماری خود در ترکیه به سر میبرد و پس از بهبودی به کشورش باز خواهد گشت.
اینترپل به درخواست دادگستری عراق برای الهاشمی حکم جلب قرمز صادر کرده واز ۱۹۰ عضو این سازمان بینالمللی خواسته، در دستگیری وی همکاری کنند.
قرار است محاکمه غیابی طارق الهاشمی پنجشنبه (۱۰ مه/ ۲۱ اردیبهشت) در بغداد انجام شود. وی به دست داشتن در حدود ۱۵۰ بمبگذاری، ترور و حمله متهم شده است.
محاکمه الهاشمی هفته گذشته آغاز شد، اما به دلیل اینکه وکلای مدافع از پارلمان درخواست تشکیل دادگاه ویژهای برای رسیدگی به این پرونده کرده بودند، به پنجشنبه این هفته موکول شد. وکلای وی بر این عقیده بودند که برای این محاکمه که ممکن است میان شیعیان و سنیهای عراق شکاف ایجاد کند، باید دادگاهی ویژه تشکیل شود.
الهاشمی اتهامهای خود را رد کرده است
الهاشمی اتهامهای خود مبنی بر دست داشتن در ترور مقامهای دولت عراق، نیروهای امنیتی و روحانیون شیعه را رد کرده است.
وی نوری المالکی، نخستوزیر شیعه عراق را متهم کرده که این محاکمه را برای از میدان به در کردن اپوزیسیون ترتیب داده است تا عراق با ناآرامیهایی همانند ناآرامیهای سوریه روبرو نشود.
الهاشمی در مصاحبهای با خبرگزاری آسوشیتدپرس در استانبول این رویکرد نخستوزیر عراق را "حمله پیشگیریکننده"ای خوانده تا وضعیتی مانند سوریه در این کشور حاکم نشود.
معاون سابق رئیس جمهور عراق محاکمه خود را سیاسی تلقی کرده اما مشاور
رسانهای مالکی این اتهام را رد کرده و میگوید، دولت در سیستم قضایی
دخالتی ندارد.
الهاشمی در دسامبر ۲۰۱۱ ابتدا به اقلیم خودمختار کردستان عراق گریخت و پس از قطر و عربستان راهی ترکیه شد.
وی معتقد است که عراق با سوء مدیریت نوری المالکی روبرو است و در صورتی که فراکسیونهای مختلف این کشور نتوانند متحد شوند، اوضاع این کشور بر کشورهای همسایه تأثیرات بدی خواهد گذاشت.
الهاشمی اعلام آمادگی کرده که حاضر است در هر دادگاه عادلانهای که با قانون اساسی عراق و استانداردهای قضایی بینالمللی هماهنگ باشد شرکت کند.
وی در عین حال تأکید کرده، از آنجایی که محاکمه وی "انگیزه سیاسی" دارد باید منتظر "راه حل سیاسی" بود و نه "راه حل قانونی".
اختلاف میان سیاستمداران شیعه و سنی حاکم بر عراق پس از خروج نیروهای آمریکایی از این کشور و در پی آغاز بهار عربی و سقوط رهبران خودکامه خاور میانه بالا گرفت.
بخش عمده نیروهای مخالف دولت سوریه به اکثریت سنیمذهب این کشور تعلق دارند، اما دولت بشار اسد بر شیعیان علوی تکیه دارد.
بسیاری از رهبران سنی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس معتقدند که رویکرد دولت عراق در برابر خشونتهای سوریه علیه مردم این کشور بسیار نرم است و این کشور همراه با ایران از دولت سوریه حمایت میکند. در حالیکه ترکیه بارها از بشار اسد، رئیس جمهور سوریه به دلیل کشتار غیر نظامیان انتقاد کرده است.
ترکیه همچنین بیم آن دارد که علاوه بر تشدید بحران سوریه، بالا گرفتن اختلافات شیعیان و سنیهای عراق آشوبی دیگر به راه اندازد و ثبات منطقه را با خطر بیشتر مواجه سازد.
به گفته اردوغان، الهاشمی، معاون سنیمذهب سابق جلال طالبانی به منظور مداوای بیماری خود در ترکیه به سر میبرد و پس از بهبودی به کشورش باز خواهد گشت.
اینترپل به درخواست دادگستری عراق برای الهاشمی حکم جلب قرمز صادر کرده واز ۱۹۰ عضو این سازمان بینالمللی خواسته، در دستگیری وی همکاری کنند.
قرار است محاکمه غیابی طارق الهاشمی پنجشنبه (۱۰ مه/ ۲۱ اردیبهشت) در بغداد انجام شود. وی به دست داشتن در حدود ۱۵۰ بمبگذاری، ترور و حمله متهم شده است.
محاکمه الهاشمی هفته گذشته آغاز شد، اما به دلیل اینکه وکلای مدافع از پارلمان درخواست تشکیل دادگاه ویژهای برای رسیدگی به این پرونده کرده بودند، به پنجشنبه این هفته موکول شد. وکلای وی بر این عقیده بودند که برای این محاکمه که ممکن است میان شیعیان و سنیهای عراق شکاف ایجاد کند، باید دادگاهی ویژه تشکیل شود.
الهاشمی اتهامهای خود را رد کرده است
الهاشمی اتهامهای خود مبنی بر دست داشتن در ترور مقامهای دولت عراق، نیروهای امنیتی و روحانیون شیعه را رد کرده است.
وی نوری المالکی، نخستوزیر شیعه عراق را متهم کرده که این محاکمه را برای از میدان به در کردن اپوزیسیون ترتیب داده است تا عراق با ناآرامیهایی همانند ناآرامیهای سوریه روبرو نشود.
الهاشمی در مصاحبهای با خبرگزاری آسوشیتدپرس در استانبول این رویکرد نخستوزیر عراق را "حمله پیشگیریکننده"ای خوانده تا وضعیتی مانند سوریه در این کشور حاکم نشود.
الهاشمی در دسامبر ۲۰۱۱ ابتدا به اقلیم خودمختار کردستان عراق گریخت و پس از قطر و عربستان راهی ترکیه شد.
وی معتقد است که عراق با سوء مدیریت نوری المالکی روبرو است و در صورتی که فراکسیونهای مختلف این کشور نتوانند متحد شوند، اوضاع این کشور بر کشورهای همسایه تأثیرات بدی خواهد گذاشت.
الهاشمی اعلام آمادگی کرده که حاضر است در هر دادگاه عادلانهای که با قانون اساسی عراق و استانداردهای قضایی بینالمللی هماهنگ باشد شرکت کند.
وی در عین حال تأکید کرده، از آنجایی که محاکمه وی "انگیزه سیاسی" دارد باید منتظر "راه حل سیاسی" بود و نه "راه حل قانونی".
اختلاف میان سیاستمداران شیعه و سنی حاکم بر عراق پس از خروج نیروهای آمریکایی از این کشور و در پی آغاز بهار عربی و سقوط رهبران خودکامه خاور میانه بالا گرفت.
بخش عمده نیروهای مخالف دولت سوریه به اکثریت سنیمذهب این کشور تعلق دارند، اما دولت بشار اسد بر شیعیان علوی تکیه دارد.
بسیاری از رهبران سنی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس معتقدند که رویکرد دولت عراق در برابر خشونتهای سوریه علیه مردم این کشور بسیار نرم است و این کشور همراه با ایران از دولت سوریه حمایت میکند. در حالیکه ترکیه بارها از بشار اسد، رئیس جمهور سوریه به دلیل کشتار غیر نظامیان انتقاد کرده است.
ترکیه همچنین بیم آن دارد که علاوه بر تشدید بحران سوریه، بالا گرفتن اختلافات شیعیان و سنیهای عراق آشوبی دیگر به راه اندازد و ثبات منطقه را با خطر بیشتر مواجه سازد.
پلیس تهران امروز چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت (۹ مه) اقدام به پلمب ۶۰ مغازه در این شهر کرده است.
سرتیپ حسین ساجدینیا، رییس پلیس تهران، گفته است که این بخشی از اجرای مرحله جدیدی از طرح "امنیت اخلاقی" است.آقای ساجدینیا مغازههای بستهشده را "عرضهکنندگان پوشاک نامتعارف، قهوهخانهها و تالارها و آتلیههای غیرمجاز" خوانده و گفته است علاوه بر واحدهای پلمبشده، به تعدادی دیگر نیز تذکر داده شده است.
فعالیتهای مرتبط با "گشت ارشاد" و امنیت اخلاقی اغلب در آستانه تابستان تشدید میشود. این فعالیتها در آغاز عمدتا بر پوشش زنان متمرکز بود.
مخالفان، اجرای چنین طرحهایی را ضد آزادیهای اجتماعی ارزیابی میکنند اما پلیس میگوید مراحل مختلف آن "به درخواست شهروندان" انجام پذیرفتهاند.
گزارشها از اندونزی حاکی از آن
است که یک فروند هواپیمای روسیه با ۴۴ مسافر در نزدیکی جاکارتا، پایتخت
اندونزی در حین یک پرواز نمایشی ناپدید شده است.
تماسها با این هواپیما که از نوع سوپرجت سوخو ۱۰۰ است، قطع شده است.قرار بود این پرواز سی دقیقه به طول بکشد.
چند دستگاه هلیکوپتر برای تحقیق در این مورد به پرواز در آمدهاند.
هویت مسافران این هواپیما نیز مشخص نیست.
این اولین هواپیمای مسافربری ساخت شرکت سوخو است. این شرکت معمولا در زمینه تولید جنگنده فعالیت میکند.
در نزدیکی خودروی سربازان اسکورت
کننده خودروی ناظران صلح سازمان ملل در سوریه هنگام بازدید آنها از شهر
درعا در جنوب این کشور، یک بمب کنار جادهای منفجر شده است.
حداقل شش سرباز ارتش سوریه که این ناظران را همراهی میکردند، زخمی شدهاند.این بمب کنار جادهای پس از عبور خودروی حامل ناظران سازمان ملل منفجر شد.
ژنرال رابرت مود، فرمانده ناظران صلح سازمان ملل که در این خودرو بود، آسیبی ندیده است.
هیچ یک از ناظران سازمان ملل نیز زخمی نشدهاند.
شاهدان عینی گفتهاند که شیشههای خودرو شکسته است.
هنوز مشخص نیست چه فرد یا گروهی در این انفجار دست داشته است.
خبرنگار خبرگزاری آسوشیتدپرس که با هیات ناظران سازمان ملل به درعا سفر کرده گفته است انفجار این بمب، شیشه خودروی نظامی حامل ناظران را شکست و باعث شد دود غلیظ سیاه رنگی خودرو را فرا گیرد.
لیز دوست، خبرنگار بی بی سی نیز که به شهر حمص سفر کرده بود، گفته است در این شهر به رغم توافقنامه آتشبس دولت و مخالفان، تیراندازیهای مدام صورت میگیرد.
او که یک شب را در شهر حمص سپری کرده، میگوید صدای شلیک سلاحهای سنگین را نیز شنیده است.
خبرنگار بی بی سی میگوید ناظران سازمان ملل در شهر حضور دارند و به گشتزنی مشغولند اما بیشتر شهر خالی از سکنه است.
ناظران سازمان ملل در چارچوب طرح صلح سازمان ملل و اتحادیه عرب برای پایان دادن به خشونتها در سوریه به این کشور اعزام شدهاند.
در حال حاضر نزدیک به سی ناظر در سوریه حضور دارند اما قرار است تعداد این ناظران افزایش یابد.
حضور این ناظران تا کنون تاثیر چندانی در پایان دادن به خشونتها نداشته است.
شهر درعا که امروز این بمب کنار جادهای در آن منفجر شده، جایی است که تظاهرات ضد دولتی علیه بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه از آن آغاز شد.
در ماه مارس سال گذشته اعتراضها از این شهر آغاز شد و اندک اندک به شهرهای حمص و حماة کشیده شد.
طبق طرح صلح کوفی عنان، نماینده سازمان ملل و اتحادیه عرب، توافقنامه آتشبسی از ۱۲ آوریل در سوریه به اجرا در آمده است.
از آن زمان میزان خشونتها در این کشور کاهش یافته است.
اما ناظران صلح سازمان ملل در سوریه که به تازگی فعالیتهای خود را آغاز کردهاند، از ادامه خشونتها در این کشور خبر داده و گفتهاند که هر دو طرف با نقض تعهدات خود، کماکان به استفاده از سلاحهای سنگین در مناطق مسکونی ادامه میدهند.
مقامهای رسمی دولت بشار اسد میگویند گروههای "تروریستی" مورد حمایت خارجیان، مسئول خشونتها و کشتار بیش از ۲۴۵۰ غیرنظامی و ۱۳۴۰ سرباز از زمان آغاز تظاهرات ضد دولتی در این کشور در ماه مارس ۲۰۱۱ هستند.
سازمان ملل میگوید بیش از ۹ هزار نفر تا کنون در خشونتهای این کشور کشته شدهاند.
ملکه بریتانیا دوره جدید قانونگذاری پارلمان این کشور را با اعلام برنامه های دولت افتتاح کرده است.
روز چهارشنبه، ۲۰ اردیبهشت (۹ مه)، الیزابت دوم،
ملکه بریتانیا، با حضور در مراسم رسمی افتتاح دوره جدید قانونگذاری که در
برابر نمایندگان مجالس اعیان و عوام در تالار جلسات مجلس اعیان برگزار شد،
در "خطابه ای از فراز تخت سلطنت" رئوس برنامه های دولت طی سال آینده را
اعلام کرد.دوره جدید قانونگذاری پس از برگزاری انتخابات اخیر شوراهای محلی در بریتانیا آغاز شده که نتیجه آن حاکی از کاهش چشمگیر حمایت رای دهندگان از دولت ائتلافی دو حزب محافظه کار و لیبرال دموکرات و بهبود قابل توجه موقعیت حزب کارگر - حزب اصلی مخالف - بوده است.
اگرچه برخی از ناظران نتیجه انتخابات را به ناخرسندی مردم از شرایط اقتصادی نسبت داده اند، اما ملکه در سخنرانی خود بر ادامه سیاست اقتصادی دولت ائتلافی به خصوص تلاش برای مقابله با کسری بودجه از طریق کاهش هزینه های دولتی تاکید داشته است.
پیش از این نیز دیوید کامرون، نخست وزیر و رهبر حزب محافظه کار، و نیک کلگ، رهبر حزب لیبرال دموکرات، گفته بودند که نتیجه انتخابات شوراهای محلی باعث نمی شود تا دولت در سیاست اقتصادی خود تجدید نظر کند.
بخش دیگری از لوایح مورد نظر دولت به انجام اصلاحاتی در فعالیت های بانکداری اختصاص داشته که هدف از آن، جدا کردن عملیات بانکی از فعالیت های سرمایه گذاری بانک های تجاری است.
همچنین، دولت در نظر دارد با اتخاذ تدابیری، از منافع عمومی در صورت ورشکستگی بانک های تجاری حفاظت به عمل آورد.
لوایح سیاسی و اجتماعی
در زمینه حفاظت از محیط زیست، برنامه دولت شامل تشویق سرمایه گذاری در فن آوری تولید "پاکیزه تر" برق و کاهش استفاده از نیروگاه های سنتی آلوده ساز است در حالیکه قرار است نهاد جدیدی نیز برای نظارت بر برنامه ریزی در بخش تولید برق هسته ای ایجاد شود.پس از حادثه زمین لرزه و سونامی در ژاپن و عواقب زیست محیطی آسیب به یک نیروگاه هسته ای، بسیاری از کشورهای جهان از جمله بریتانیا به بازنگری جدی برنامه تولید برق هستهای خود پرداخته اند.
بخش دیگری از برنامه های دولت در دوره قانونگذاری جدید به اصلاحاتی در زمینه قوانین خانواده از جمله قوانین مربوط به فرزند خواندگی اختصاص یافته که از جمله به معنی کاهش اهمیت وضعیت نژادی در رسیدگی به تقاضای قبول فرزند خوانده است.
برنامه سیاسی دولت عمدتا شامل تغییراتی برای بهبود نام نویسی رای دهندگان و همچنین اصلاحات اساسی در مجلس اعیان (لردها) به عنوان مجلس علیایی پارلمان است.
در حال حاضر، مجلس اعیان حدود هشتصد عضو دارد که اکثر آنان کسانی هستند که به خاطر خدمات خود، لقب اشرافی غیر موروثی دریافت کرده اند که درکنار معدودی اشراف موروثی و شماری از روحانیون ارشد کلیسای انگلیکن، اعضای این مجلس را تشکیل می دهند.
تا قبل از اصلاحات مجلس اعیان در دهه ۱۹۹۰، تمامی اشراف موروثی - که دارای لقب لرد هستند - به طور خودکار عضو این مجلس محسوب می شدند اما در حال حاضر، تنها معدودی از اشراف موروثی با شرایطی می توانند به عضویت مجلس لردها درآیند.
اگرچه در مقایسه با مجلس عوام، مجلس اعیان از قدرت قانونگذاری و نظارت بسیار محدودی برخوردار است، اما اصلاح آن به خصوص ایجاد یک مجلس علیای انتخابی از جمله اهداف همیشگی حزب لیبرال دموکرات بوده که با عضویت این حزب کوچک در دولت ائتلافی، در دستور کار دولت قرار گرفته است.
در برنامه دولت در این دوره قانونگذاری، مقابله با جرایم و تقویت نهادهای امنیتی نیز پیش بینی شده است.
یک مقام ایرانی از ادامه موضعگیری دولت این کشور علیه همکاری استراتژیک افغانستان و آمریکا سخن گفته است.
روز چهارشنبه، ۲۰ اردیبهشت/ثور (۹ مه)، خبرگزاری
دولتی ایران - ایرنا - متن مصاحبه با عباس عراقچی، معاون آسیا و اقیانوسیه
وزارت خارجه را منتشر کرد که گفته است "جمهوری اسلامی ایران همواره در
مذاکراتی که در سطوح مختلف با دوستان افغان داشته، نگرانی و دغدغه های خود
را اعلام کرده است."اشاره این مقام ایرانی به توافق افغانستان و آمریکا در زمینه همکاری دو کشور پس از خروج نیروهای رزمی آمریکا از افغانستان در سال ۲۰۱۴ میلادی است.
آقای عراقچی گفته است که "این نگرانی ها در مرحله اول برای تامین امنیت افغانستان و در مرحله بعد، متوجه امنیت کشورهای منطقه است" و افزوده که وجود پیمان استراتژیک با آمریکا، "توجیه گر حضور و ادامه حضور نیروهای بیگانه در کشور افغانستان" است و نه تنها کمکی به تامین امنیت افغانستان و منطقه نمی کند، بلکه "تاثیری مخرب" هم در این زمینه خواهد گذاشت.
عباس عراقچی افزوده است که حضور نیروهای خارجی در افغانستان باعث تشدید گرایش های افراطی در آن کشور می شود و "درگیری و تنش در این کشور در دور باطلی که وجود دارد ادامه پیدا می کند."
وی در توجیه نظر خود گفته است که نیروهای خارجی دلیل حضور خود در افغانستان را جنگ با "نیروهای افراط گرا و تروریستی" اعلام می کنند، در حالیکه طرف مقابل نیز با استناد به لزوم مقابله با اشغالگران، به فعالیت خود ادامه می دهد و به این ترتیب، افغانستان گرفتار نا امنی و تنش می شود.
آقای عراقچی گفت که مقامات افغانستان باید توجه داشته باشند که "هر اقدامی که منجر به ادامه حضور نیروهای خارجی و آمریکایی شود، مخل امنیت کشور افغانستان و دارای اثرات منفی بر امنیت کشورهای منطقه خواهد بود."
وی گفت که مقامات ایرانی نگرانی خود در این زمینه را به دولت افغانستان منتقل کرده اند و در آینده نیز چنین خواهند کرد و افزود: "سعی می کنیم در یک گفت و گوی سازنده با مقامات افغانی، اینگونه نگرانی ها منتقل شود تا به تحلیل ها و جمعی بندی های درستی برسیم."
ناخرسندی افغانستان
روز سه شنبه گزارش شد که یکی از مقامات وزارت خارجه افغانستان در ملاقات با مستشار سفارت ایران در کابل خواستار توضیحاتی پیرامون اظهارات سفیر ایران راجع به موافقتنامه همکاری های استراتژیک افغانستان و آمریکا شده است.این ملاقات در پی انتشار خبر اظهارات ابوالفضل ظهرهوند، سفیر ایران، در ملاقات با رئیس مجلس سنای افغانستان صورت گرفت که ظاهرا توصیه کرده بود که پارلمان این کشور متن موافقتنامه ای را که هفته گشته بین حامد کرزی و باراک اوباما، رئیسان جمهوری افغانستان و آمریکا امضا شده بود، تصویب نکند.
این مقام وزارت خارجه افغانستان در ملاقات با مستشار سفارت ایران در کابل تاکید کرد که افغانستان به عنوان یک کشور مستقل حق دارد با هر کشوری که مایل باشد، از جمله آمریکا، همکاری کند.
مقامات افغانستان گفته اند که توافقنامه امضا شده توسط حامد کرزی و باراک اوباما به نحوه حمایت ایالات متحده از برنامه حکومت افغانستان برای حفظ امنیت و ثبات این کشور ارتباط دارد.
انتشار سخنان سفیر ایران اعتراض گروهی از نمایندگان پارلمان افغانستان را نیز در پی آورد که موضعگیری او را مداخله در امور داخلی کشور خود دانسته بودند.
اگرچه در توافقنامه استراتژیک تصریح شده است که همکاری آمریکا و افغانستان علیه هیچ یک از کشورهای منطقه نخواهد بود، مقامات جمهوری اسلامی نگران ادامه حضور نظامی ایالات متحده در مرزهای شرقی ایران هستند.
پس از انتشار خبر امضای توافقنامه استراتژیک آمریکا و افغانستان، سخنگوی وزارت خارجه ایران گفته بود که "ابهام در وضعیت آینده پایگاه های نظامی آمریکا در افغانستان و عدم شفافیت در نحوه وظایف امنیتی آمریکا، از محورهای نگرانی ایران و کشورهای منطقه است."
در توافقنامه استراتژیک بین دو کشور همکاری های امنیتی و نقش نیروهای خارجی و آمریکایی در افغانستان پس از سال ۲۰۱۴ به امضای سند دیگری موکول شده است.
به استثنای ایران، تا کنون هیچ کشور دیگری در منطقه نسبت به توافقنامه استراتژیک افغانستان و ایالات متحده واکنش نشان نداده است.
شورشیانی که در حال جنگ با دولت
سودان در مرز شمالی این کشور با سودان جنوبی هستند، میگویند وضعیت مردم
عادی در این منطقه، فاجعهبار است.
مالک عقار، رئیس جنبش شورشیان موسوم به جنبش
آزادیبخش مردمی سودان - شاخه شمال به بی بی سی گفته است بیش از دویست هزار
نفر در استان نیل آبی به کمکهای فوری غذایی نیاز دارند.او گفت کودکان و سالمندان در حال مرگ هستند.
آقای عقار خواهان کمکهای فوری جامعه جهانی به مردم این منطقه شده است.
جنبش آزادیبخش مردمی سودان - شاخه شمال با سازمان ملل و اتحادیه آفریقا، توافقنامه برای پخش کمکهای غذایی در این منطقه امضاء کرده اما به گفته مالک عقار، مقامهای سودانی، جلوی این کمکها را گرفتهاند.
بیش از ۷۰ هزار شهروند غیرنظامی از استان نیل آبی در حال حاضر در سودان جنوبی به سر میبرند و تحت پوشش آژانس پناهندگان سازمان ملل هستند.
دلایل اصلی مناقشه میان سودان و سودان جنوبی
- مبلغ حق ترانزیتی که سودان جنوبی برای استفاده از خط لوله ها باید به سودان بپردازد
- علامتگذاری مرزها
- دو طرف مدعی مالکیت بر منطقه ابیی هستند
- حقوق شهروندان دو کشور که هم اینک در کشور خارجی زندگی میکنند. نزدیک به ۵۰۰ هزار شهروند سودان جنوبی در سودان هستند و ۸۰ هزار سودانی در سودان جنوبی
- دو طرف، یکدیگر را به حمایت از گروههای شورشی متهم میکنند
این تنشها، زندگی دهها هزار شهروند دو کشور را تحت تاثیر قرار داده است.
تنشهای مرزی میان سودان و سودان جنوبی، منجر به بروز درگیریهایی میان دو کشور شد.
درگیریهای دو کشور به تشدید نگرانیها دامن زده و برخی از احتمال بروز یک جنگ تمام عیار میان دو کشور ابراز نگرانی کرده اند.
هفته پیش انتقال هزاران شهروند سودان جنوبی که ماهها در اردوگاههای موقتی در سودان به سر میبردند، به کشورشان آغاز شد.
به دنبال وخامت روابط میان دو کشور، این افراد در این اردوگاهها گیر افتاده بودند.
سازمان بینالمللی مهاجرت میگوید موافقت کرده تا پانزده هزار مهاجر سودان جنوبی را که در اردوگاهی در سیصد کیلومتری خارطوم، پایتخت سودان به سر میبرند، به کشورشان بازگرداند.
این افراد طی ماههای گذشته به کمکهای غذایی و بهداشتی جامعه جهانی متکی بودهاند.
خشونتهای اخیر جدیترین درگیری میان دو کشور از زمان استقلال سودان جنوبی در ژوئیه سال گذشته به شمار میرفت.
نزدیک به سه چهارم ذخایر نفتی سودان در جنوب این کشور قرار دارد ولی خط لوله های نفت صادراتی، از شمال سودان میگذرد.
ژنرال عبدالرشید دوستم، از اعضای
ارشد جبهه ملی که یکی از گروه های اپوزیسیون حکومت افغانستان به شمار می
آید، نسبت به خروج "عجولانه" نیروهای خارجی هشدار داده و گفته که این مسئله
می تواند باعث آغاز نا آرامی های بیشتر و جنگ داخلی در افغانستان شود.
قرار است تا پایان سال ۲۰۱۴ میلادی، اکثر نیروهای
خارجی افغانستان را ترک کنند. بحث هایی نیز مطرح است مبنی بر این که سال
۲۰۱۴ سال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نیز هست و در این صورت یکی از
برنامه ها ( خروج نیروهای خارجی یا انتخابات) باید یک سال زودتر یعنی در
سال ۲۰۱۳ انجام شود. البته این بحث هنوز به جایی نرسیده و نهایی نشده است.ژنرال دوستم که در میان هزاران نفر از هوادارانش در شمال افغانستان صحبت می کرد گفت که خروج زودهنگام نیروهای خارجی از افغانستان، تلاش های ده ساله آمریکا برای نابودی تروریسم را به هدر خواهد داد.
او گفت: "از طرف من به رئیس جمهور اوباما بگوئید که در خروج نیروهای خود عجله نکند، (اگر عجله کرد) طالبان دوباره جنگ داخلی را آغاز خواهند کرد و بعد، همه کرده های (آمریکا) از جمله مصرف میلیاردها دالر/ دلار و از بین رفتن هزاران سرباز خارجی به هدر خواهد رفت."
ژنرال دوستم افزود: "مردم ما امروز از امنیت خود نگران هستند... همین حالا اگر جلو طالبان گرفته نشود، بعد از خروج سربازان خارجی، تصفیه آنها مشکل تر خواهد شد."
با این حال، آقای دوستم از مذاکره با طالبان حمایت کرد و گفت که اگر طالبان شرایط افغانستان را بپذیرند و به قانون اساسی احترام بگذارند، از پیوستن آنها به دولت استقبال می کند.
اما او گفت که اگر طالبان حاضر به مصالحه نشدند، مردم افغانستان آماده "مقاومت" در برابر آنها خواهند بو
ژنرال دوستم خطاب به هوادارانش گفت : "به شما ملت می گویم، اگر صلح نیامد، طالبان مانع انتخابات شدند و جنگ داخلی را سازماندهی کردند، مشورت من به شما همین است که با ارتش و پلیس ملی و ریاست امنیت ملی خود همکار باشید و در کنار پلیس و ارتش خود مقاومت کنید."
تغییر نظام سیاسی
جبه ملی که ژنرال دوستم از اعضای کلیدی آن است از بدو تاسیس خود از تغییر نظام ریاستی کنونی به نظام پارلمانی سخن گفته است، ژنرال دوستم امروز بار دیگر این خواسته اش را تکرار کرد.
او تغییر نظام را خواست مردم افغانستان خواند و از حامد کرزی خواست به خواست مردم احترام بگذارد.
آقای کرزی دو روز پس از امضای موافقتنامه استراتژیک با آمریکا گفت حمایت از نظام ریاستی بخشی از موافقتنامه است و آمریکا متعهد است از نظام کنونی (ریاستی) در افغانستان حمایت کند.
به نظر می رسد، بحث برسر نظام سیاسی افغانستان به مهم ترین بحث سیاسی در انتخابات بعدی این کشور بدل شود.
جبهه ملی افغانستان که ائتلافی از چهره های سابق جهادی و رهبران پرنفوذ قومی است، برای شرکت در انتخابات بعدی ریاست جمهوری، اعلام آمادگی کرده است و سعی می کند از طریق تاکید بر تغییر نظام کنونی هواداران بیشتری را جلب کند.
منابعی در دولت اسرائیل به بیبیسی گفته اند که
کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا امروز در بیت المقدس با
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل درباره ایران گفتگوهایی داشته است.
بی بی سی مطلع شده است که ایهود باراک، وزیر دفاع، آویگدور لیبرمن، وزیر امور خارجه و شائول موفاز، از معاونان نخست وزیر اسرائیل هم در این جلسه حضور داشته اند.
اسرائیل می گوید که ایران باید غنی سازی اورانیوم را متوقف، تمام اورانیوم غنی شده خود را از این کشور خارج و تاسیسات اتمی فردو در حوالی قم را تعطیل کند.
اما ایران غنی سازی اورانیوم را حق مسلم خود می داند و می گوید برنامه اتمی اش صلح آمیز است.
گفت و گو های اتمی ایران با کشورهای ۱+۵ (شامل پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل یعنی آمریکا، بریتانیا، فرانسه، چین و روسیه به علاوه آلمان) پس از ۱۴ ماه توقف، روز شنبه ۱۴ آوریل (۲۶ فروردین) به میزبانی ترکیه در شهر استانبول از سر گرفته شد.
دو طرف، این گفت و گوها را "مثبت و سازنده" ارزیابی کردند و قرار شد دور دوم این مذاکرات روز سوم خرداد در بغداد پایتخت، عراق برگزار شود.
اسرائیل از خوشبینی محتاطانه ای که این گفت و گوها در میان بعضی دولتمردان غربی ایجاد کرده، نگران است و می گوید که طولانی شدن گفت و گوها ممکن است فرصت پیشرفت بیشتر در برنامه های خود را برای ایران فراهم کند.
نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام کرده است که این کشور طی نامه ای رسمی روز جمعه هشتم اردیبهشت (۲۷ آوریل) آمادگی خود را برای مذاکره با آژانس اعلام کرده و این مذاکرات روزهای ۲۵ و ۲۶ اردیبهشت (۱۴ و ۱۵ مه) در وین برگزار می شود.
آقای سلطانیه گفت تصمیم ایران به برگزاری دور تازه مذاکرات با آژانس "نشانگر روح همکاری با این نهاد بینالمللی و عزم سیاسی ایران برای حل و فصل و رفع ابهامات است."
آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارشی که حدود دو ماه پیش منتشر شد، با ابراز نگرانی در مورد برنامه هستهای ایران، تاکید کرده بود که با وجود انجام مذاکرات فشرده با مقامهای ایرانی، ابهامات در مورد ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای ایران، همچنان به قوت خود باقی است.
در این گزارش آمده بود که ایران نگرانیهای آژانس را بیاساس خوانده است و طرفین در این مورد، به شکل قابل توجهی دچار اختلاف نظر هستند.
بی بی سی مطلع شده است که ایهود باراک، وزیر دفاع، آویگدور لیبرمن، وزیر امور خارجه و شائول موفاز، از معاونان نخست وزیر اسرائیل هم در این جلسه حضور داشته اند.
اسرائیل می گوید که ایران باید غنی سازی اورانیوم را متوقف، تمام اورانیوم غنی شده خود را از این کشور خارج و تاسیسات اتمی فردو در حوالی قم را تعطیل کند.
اما ایران غنی سازی اورانیوم را حق مسلم خود می داند و می گوید برنامه اتمی اش صلح آمیز است.
گفت و گو های اتمی ایران با کشورهای ۱+۵ (شامل پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل یعنی آمریکا، بریتانیا، فرانسه، چین و روسیه به علاوه آلمان) پس از ۱۴ ماه توقف، روز شنبه ۱۴ آوریل (۲۶ فروردین) به میزبانی ترکیه در شهر استانبول از سر گرفته شد.
دو طرف، این گفت و گوها را "مثبت و سازنده" ارزیابی کردند و قرار شد دور دوم این مذاکرات روز سوم خرداد در بغداد پایتخت، عراق برگزار شود.
اسرائیل از خوشبینی محتاطانه ای که این گفت و گوها در میان بعضی دولتمردان غربی ایجاد کرده، نگران است و می گوید که طولانی شدن گفت و گوها ممکن است فرصت پیشرفت بیشتر در برنامه های خود را برای ایران فراهم کند.
نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام کرده است که این کشور طی نامه ای رسمی روز جمعه هشتم اردیبهشت (۲۷ آوریل) آمادگی خود را برای مذاکره با آژانس اعلام کرده و این مذاکرات روزهای ۲۵ و ۲۶ اردیبهشت (۱۴ و ۱۵ مه) در وین برگزار می شود.
آقای سلطانیه گفت تصمیم ایران به برگزاری دور تازه مذاکرات با آژانس "نشانگر روح همکاری با این نهاد بینالمللی و عزم سیاسی ایران برای حل و فصل و رفع ابهامات است."
آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارشی که حدود دو ماه پیش منتشر شد، با ابراز نگرانی در مورد برنامه هستهای ایران، تاکید کرده بود که با وجود انجام مذاکرات فشرده با مقامهای ایرانی، ابهامات در مورد ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای ایران، همچنان به قوت خود باقی است.
در این گزارش آمده بود که ایران نگرانیهای آژانس را بیاساس خوانده است و طرفین در این مورد، به شکل قابل توجهی دچار اختلاف نظر هستند.
دیالکتیک ناسیونالیسم حاکم و محکوم در ایران
* آسو صالح عضو حزب دمکرات کردستان ایران و ساکن سوئد استاکبر گنجی در دو نوشته تحت عناوین "پیامدهای تجزیه طلبی در ایران" و "شکاف اصلی: دموکراسی و دیکتاتوری یا فارس و غیر فارس" ادعا کرده است که اولا هویتی به نام "هویت فارس" در ایران وجود ندارد، ثانیا طرح هایی وجود دارد که به دنبال برساختن نزاع فارس و غیرفارس و تبدیل آن به شکاف اصلی جامعه ایران هستند، ثالثا طرح هایی برای تجزیه ایران از سوی بخشی از اپوزیسیون ایران وجود دارد که در صورت عملی شدن آنها، خشونت و جنگ داخلی ایران را فرا خواهد گرفت.
این نوشته بر این اساس استوار است که اتفاقا هویتی به نام فارس و ناسیونالیسمی به نام ناسیونالیسم فارسی در ایران وجود دارد، ولی ناسیونالیسمی که تحت عنوان ناسیونالیسم کردی، آذری، بلوچی، عربی، لری یا ترکمنی در ایران تعریف می شود در واقع "واکنشی" است به ناسیونالیسم حاکم یا ناسیونالیسم فارس. همچنین در شرایط کنونی که جمهوری اسلامی ایران با بحران های بی سابقه داخلی و بین المللی مواجه است، سخن از تجزیه ایران یکی از ابزارها برای ایجاد شکاف در اپوزیسیون و تعمیق شکاف ها است.
کسب یک هویت جمعی هم مستلزم "ما" و هم مستلزم "آنان" است.
شکل دادن به یک هویت جمعی هم ایجاد مرزها و هم عضویت را لازم می سازد. فرد
باید هم احساسی از همگونی و همانندی را (با آنانکه در آن هویت سهیم اند)
توسعه دهد و هم احساسی از تفاوت را (با "دیگران"). فاکتور "هویت" در
ناسیونالیسم، امری ثابت و لایتغیر را تعریف می کند: "ما-دیگران". هویت واحد
نیز با ترسیم خط فارقی میان یک "ما"ی رسمی و یک "آنها"ی رسمی تعیین می
شود.
به عقیده نگارنده، ناسیونالیسم ایرانی همان ناسیونالیسم فارس و به معنی زبان واحد فارسی، چارچوب جغرافیایی ثابت ایران و نوعی منزلت اجتماعی (status) است که با این ناسیونالیسم تعریف می شود. این ناسیونالیسم نوعی تعریف از خود و دیگری بر مبنای تمایز (= ممتازبودن) فرهنگی دارد. "دیگری" همان است که خود را تحت عنوان ناسیونالیست ملیت های ایران عرضه می کند. ناسیونالیسم "دیگری" هیچگاه قدرتی سیاسی (حکومتی) یا هیگاه هژمونی اجتماعی و اقتصادی نداشته است، پس تعیین کننده رابطه با ناسیونالیسم حاکم (ایرانی – فارس) نیست؛ همچنین هیگاه تجربه نشده و هیچ دلیل عینی برای اثبات آن وجود ندارد؛ بلکه تنها خود را در رابطه از قبل تعریف شده "خودی-دیگری" ناسیونالیسم حاکم می بیند. و اینگونه است که حس گریز از مرکز (که عده ای آن را "تجزیه طلبی" می نامند) بوجود می آید و به یک دور باطل منتج می شود.
ناسیونالیسم ایرانی معاصر در دو سطح تحول یافته است: با حمایت دولت و با هدایت متفکران. در دو دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ با حمایت پادشاه، تاریخ نگاری ملی آغاز شد. احمد کسروی و سعید نفیسی محصول این دوران هستند. نفیسی در سال ۱۹۵۶ "تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران" را منتشر کرد و یک سال بعد عیسی صدیق که از دولتمردان بود، "تاریخ فرهنگ ایران" را به انتشار در آورد. کتاب اخیر، اثری کاملا شووینیستی بود که بر بزرگی تمدن ملی ایرانیان تاکید می ورزید و فرهنگ عرب را، که از دیدگاه ناسیونالیستی بر فرهنگ و زبان ایران "تحمیل شده" بود، به شدت خوار می شمرد.
همزمان با این محصولات روشنفکری، رضاشاه به شدت در کار ترویج و تشویق ناسیونالیسم توسط دولت بود. در همین راستا به مدرن سازی ایران پرداخت و قدرت را در پایتخت متمرکز کرد. وی نام مناطقی را که در جریان انقلاب مشروطیت و بعد از آن شورش کرده بودند، تغییر داد. وی از سال ۱۹۳۴ (۱۳۱۴ ش)، نام "ایران" در نقشه های دولتی را جایگزین "فارس" یا "پرشیا" کرد. رضاشاه جشن هزاره فردوسی، ابن سینا و عمر خیام را باشکوه تمام برگزار کرد؛ درست به همان ترتیبی که پسرش، محمد رضا شاه، در سال ۱۹۷۱ (۱۳۵۰ ش) با صرف هزینه فراوان به بزرگداشت ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران در تخت جمشید دست زد. (هیلل فریش – خاورمینه – ترجمه: هرمز همایون پور)
می توان سه مرحله را برای ایجاد "ناسیونالیسم ایرانی یا فارسی" در ایران و "واکنش" به این نوع ناسیونالیسم دیگرستیز بیان کرد:
مرحله اول: روشنفکران ملی گرا
این دوره زمانی همزمان با انقلاب مشروطه و پس از آن است. در این دوره زمانی واژه های حساسی که هم اینک نیز مورد استفاده قرار می گیرند وارد ادبیات روشنفکران شد (واژه هایی مانند تمامیت ارضی و تجزیه طلبی). در فاکت هایی که در زیر مشاهده می شوند، روشنفکران، با توجه به ترسی که تحت عنوان ترس جدایی مناطقی از ایران یا استقلال بخش هایی از آن عنوان می شود، نسخه هایی برای حاکمیت وقت می پیچند. آنها به "یک ایرانی کامل" با "زبان فارسی" و لباس و آداب و رسوم "فارسی" در کنار ایجاد یک دولت "مرکزی قدرتمند" تاکید ورزیده اند.
۱- روزنامه "ایران نو" در سال ۱۲۸۸، شامل مقالاتی در حمایت از تمرکز سیاسی، عدم قدرت دیگر بخش های ایران و وحدت ملی است. در یکی از سرمقاله های این روزنامه با عنوان "ما یک ملت هستیم" آمده است که فقط ملی گرایی سد مطمئنی در برابر فرقه گرایی و استبداد سلطنتی است: "جنبش مشروطه اجتماعات و گروه های بسیاری را متحد کرد و در نتیجه موجب سرنگونی رژیم استبدادی شد. برای اطمینان از عدم بازگشت به چنین رژیمی، دولت ایران باید شهروندان خود را ایرانیانی کامل قلمداد کند." (ایران نو، ۲۲ آبان ۱۲۸۸)
۲- بعد از قرداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس و اعتراضات ایالتی ۱۲۹۸ تا ۱۳۰۰، جمع وسیعی از روشنکفران در برابر سیاست تمرکز زدایی قرار گرفتند. "بهار"، شاعر معروف، دلیل خود از پیوستن به جناح "تشکل های نگران فروپاشی ملی" را چنین توضیح می دهد: "با درک این مساله که عدم تمرکز ایالتی به آسانی منجر به از هم گسیختگی ملی می شود، من از دولت مرکزی و حتی وثوق الدوله حمایت می کنم و از کوچک خان، خیابانی و تقی زاده انتقاد دارم. به همین دلیل من به حمایت خود به طرفداری از ایجاد دولت مرکزی قدرتمند ادامه داده و بر علیه تشکیل خودمختاری های ایالتی هشدار دادم" (بهار، تاریخ معاصر احزاب، ص ix)
۳- یکی از موضوعات مطرح شده در مجله "ایرانشهر" چاپ برلین، به عنوان یکی از پایگاه های روشنفکران، "پیامدهای زیانبار گروه گرایی و قومیت" بوده است. در مقاله ای با عنوان "دین و ملیت" آمده است که "مشکل گروه گرایی چنان جدی است که هرگاه در خارج، از یک مسافر ایرانی ملیت او را بپرسند، وی نام زادگاه و محله خود را خواهد گفت، نه نام افتخار آمیز کشورش را. ما باید فرقه های محلی، لهجه های محلی، لباس های محلی، مراسم و آداب و رسوم محلی را از بین ببریم." (ایرانشهر، ۱۱ آذر ۱۳۰۳، صص ۱ و۲)
۴- ماهنامه "آینده" در سال ۱۳۰۴ نیز همزمان با سایر نشریات، به سرکوب خواسته های ملت های ایران پرداخته و بر لزوم ایجاد دولت مرکزی و هویت ملی واحد تاکید کرده است. در مطلب آغازین مجله، مقاله سردبیر، تحت عنوان "مطلوب ما: وحدت ملی ایران" اینگونه است: "ایده آل ما وحدت ملی ایران است... این بیان شامل دو مفهوم است که عبارت از حفظ استقلال سیاسی و "تمامیت ارضی ایران" [تولد این واژه در ادبیات سیاسی ایران و زبان روشنفکرانش] باشد... در تمام ممکلت زبان فارسی عمومیت یابد، اختلافات محلی از حیث لباس، اخلاق و غیره محو شود. کرد، لر، قشقایی، عرب، ترک و ترکمن و غیره با هم فرقی نداشته، هر یک به لباسی ملبس و به زبانی متکلم نباشند... به عقیده ما، تا در ایران وحدت ملی از حیث زبان، اخلاق، لباس و غیره حاصل نشود، هر لحظه برای استقلال سیاسی و تمامیت ارضی ما احتمال خطر است. اگر ما نتوانیم همه نواحی و طوایف مختلفی را که در ایران سکنا دارند یکنواخت کنیم، یعنی همه را به تمام معنا ایرانی نماییم، آینده تاریکی در جلوی ماست... باید هزارها کتاب و رساله دلنشین کم بها به زبان فارسی در تمام مملکت به خصوص آذربایجان و خوزستان منتشر شود. اسامی جغرافیایی غیرفارسی را باید تبدیل کرد و..." (آینده، ۱۱ خرداد ۱۳۰۴، صص ۵ و ۶)
مرحله دوم؛ همراهی حاکمیت با روشنفکران
دولت های مرکزی که از شعار "ایجاد دولت مرکزی قدرتمند" که توسط روشنفکران داده می شد بسیار خشنود بودند و در پی اجرا کردن نسخه روشنفکران برآمدند:
۱- سفیر انگلیس درباره اصلاحات رضاشاه چنین می نویسد: "شاه که قدرت روحانیون را از بین می برد... اکنون چیزی نیست که جای مذهب را بگیرد، جز ملی گرایی..." (British minister to the foreign office, report on the situation in Iran, ۱۹۳۵)
۲- همزمان با گسترش مدارس عمومی، دادگاه های غیرمذهبی و ارتباطات عمومی در دوره رضا شاه، شمار باسوادان "فارسی زبان" نیز افزایش یافت. از سوی دیگر با تعطیل شدن اندک مدارس و انتشاراتی متعلق به جمعیت غیرفارس، شمار باسوادان غیرفارسی زبان کاهش یافت. (یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، نشر نی، چاپ دوازدهم، ص ۱۷۷)
۳- در سال ۱۳۰۷، مجلس لباس های محلی سنتی را غیرقانونی و افراد مذکور بزرگسال را به جز روحانیون رسمی، به پوشیدن لباس های مدل غربی موظف کرد. (یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، نشر نی، چاپ دوازدهم، ص ۱۷۸)
۴- در ادامه سیاست های رضاشاه، در سال ۱۳۰۷ و ۱۳۰۸، اسامی برخی مکان ها تغییر یافت، مثلا عربستان به خوزستان، بندرانزلی به بندر پهلوی، بخشی از کردستان به آذربایجان غربی، ارومیه به رضائیه، استرآباد به گرگان، علی آباد به شاهی، سلطانیه به اراک و محمره به خرمشهر تبدیل شدند. (همان)
۵- در اوایل دهه ۲۰، نمایندگان دریافتند که بودجه اختصاصی تهران بیست برابر بودجه کل آذربایجان غربی است، در حالی که جمعیت آذربایجان غربی سه برابر تهران بود... (شیخ الاسلام، مذاکرات مجلس، ۳ بهمن ۴۳)
مرحله سوم؛ واکنش ملت های ایران – ناسیونالیسم
حلقه روشنفکران – دولت مرکزی، شکل گرفت. روشنفکران ملی گرا به انتشار عقاید خود در زمینه دفاع از تمامیت ارضی ایران و کاهش قدرت ایالات و نیز سیاست یکپارچه سازی فرهنگی ادامه دادند. آنها تغذیه کننده فکری موتور دولت مرکزی و در واقع مشروعیت دهنده به اقدامات سرکوبگرانه حاکمیت، در برابر خواست ملت های ایران بودند. از سوی دیگر دولت مرکزی نیز که از بیان روشنفکران در زمینه "دولت مرکزی مقتدر" خشنود بودند، از عقاید آنان استقبال کرده و به سرکوب ملت های ایران پرداختند. چنین اقدامات و کنش هایی، واکنش ملت ها را نیز در پی داشت. این واکنش امروزه تحت عنوان ناسیونالیسم ملت های ایران شناخته می شود:
۱- مهمترین وقایع تاریخی برای اثبات این مساله، تشکیل جمهوری های آذربایجان و کردستان در شهرهای تبریز و مهاباد بود. حکومت آذربایجان، طی عمر کوتاه یکساله خود، نخستین دانشگاه ایالتی را در تبریز تاسیس کرد که در آن به زبان آذری تدریس می شد، زبانی که در ادارات دولتی، مدارس، مطبوعات و رادیو به کار می رفت. همین اقدامات در جمهوری کردستان نیز عملی گردید.
۲- آن لمبتون، که از طرف سفارت انگلیس به کردستان سفر کرده بود، در سال ۱۳۲۳ چنین می نویسد: "از تبریز تا مهاباد، شهرها و روستاها پر از کردهای مسلح بود. من پلیس را ژاندارم فارسی را ندیدم. چند کردی که با آنها گفتگو کردم، همگی با شور و علاقه درباره استقلال کردها صحبت می کردند". (A.Lombton, Report on Kurdistan, ۱۹۴۴)
۳- آذربایجان، مهمترین روزنامه تبریز در اغلب سرمقاله های خود تاکید می کرد که علت بدبختی آذربایجان چیست؟ سبب اصلی، عدم وجود اتحاد بین ملت آذربایجان است... آنها به بهانه اینکه ما خواهان جدایی از ایران هستیم، روزنامه ما را توقیف کردند. البته حق اصلی ما حق دمکراتیک مردم در استفاده از زبان مادری است. این فرصت مناسبی برای حکومت است تا بپذیرد آذربایجانی ها هرگز فارسی زبان نبوده و نیستند. زبان اصلی و مادری ما آذربایجانی است. (سبب بدبختی آذربایجان چیست؟، آذربایجان، ۱۷ آذر ۱۳۲۰)
نتیجه:
تفاهم فکری میان روشنفکران و حاکمیت در این مورد تا به امروز هم ادامه دارد. با این تفاوت که گروهی دیگر به این حلقه اضافه شده اند و آن اپوزیسیون حاکمیت (اکثرا در خارج از کشور) هستند. بدین معنی که هر سه با استفاده از واژه هایی که در یکصد سال پیش خلق شدند، همواره سرکوب ملت های ایران و خواسته هایشان را مشروع جلوه می دهند.
پیش از انقلاب ۵۷ و اندکی پس از آن، بعضی از نظریه پردازان، همچون مهدی بازرگان، کوشیدند تا ترکیبی از اسلام و ناسیونالیسم ایرانی بوجود آورند. روح الله خمینی و بسیاری از جانشینان و همراهان وی نیز بر هویت اسلامی ایرانیان و امت اسلامی تاکید داشتند. در واقع، تاکید آیت الله خمینی بر شعار "نه شرقی، نه غربی" تاکید بر استقلال ایران و طرد نفوذ بیگانه، حاوی بسیاری عناصر مشترک موجود در جنبش مدرن ملی گرایانه ایران است. همین درک و فهم سبب شد که جمهوری اسلامی حقوق چندانی برای ملیت های دیگر ایران قائل نباشد. برای مثال آقای خمینی به هیات مذاکره کننده کرد، که اندکی پس از انقلاب و برای احقاق حقوق "کردها" نزد وی رفته بودند، در پاسخ گفت که در اسلام چیزی به نام "ملت" وجود ندارد و همگی عضو یک پیکره واحد به نام "امت اسلامی" هستیم!
طی سالهای اخیر نیز، رهبران جمهوری اسلامی برای حفظ قدرت و در راستای سیاست های پوپولیستی خود به ناسیونالیسم ایرانی پناه آورده اند. برای مثال؛ در کشمکش بر سر نام "خلیج فارس"، انتقال منشور کورش از موزه بریتانیا به ایران و اخیرا نیز سفر احمدی نژاد به جزیره ابوموسی.
امروزه روشنفکران مرکزگرا تلاش می کنند برای منحرف ساختن افکار خواننده، حق تعیین سرنوشت را در برابر تجزیه طلبی قرار دهند. آنها یک تابو به عنوان "تمامیت ارضی" را در نظر می گیرند و با استفاده از آن به سرکوب حاکمیت، مشروعیت می بخشند. آنها همچنین در این راستا پیش بینی می کنند که در صورت اصرار بر این خواسته، ایران را خشونت و جنگ داخلی فرا می گیرد. هم آنهایند که سخن از دو پارگی اپوزیسیون و جدایی آن می گویند.
به نظر من اینها همه یا از آن تاریخی که بخشی از آن در فوق گفته شد سرچشمه می گیرد و یا تبلیغات برای تضعیف اپوزیسیون جمهوری اسلامی در ایران است.
به عقیده نگارنده، ناسیونالیسم ایرانی همان ناسیونالیسم فارس و به معنی زبان واحد فارسی، چارچوب جغرافیایی ثابت ایران و نوعی منزلت اجتماعی (status) است که با این ناسیونالیسم تعریف می شود. این ناسیونالیسم نوعی تعریف از خود و دیگری بر مبنای تمایز (= ممتازبودن) فرهنگی دارد. "دیگری" همان است که خود را تحت عنوان ناسیونالیست ملیت های ایران عرضه می کند. ناسیونالیسم "دیگری" هیچگاه قدرتی سیاسی (حکومتی) یا هیگاه هژمونی اجتماعی و اقتصادی نداشته است، پس تعیین کننده رابطه با ناسیونالیسم حاکم (ایرانی – فارس) نیست؛ همچنین هیگاه تجربه نشده و هیچ دلیل عینی برای اثبات آن وجود ندارد؛ بلکه تنها خود را در رابطه از قبل تعریف شده "خودی-دیگری" ناسیونالیسم حاکم می بیند. و اینگونه است که حس گریز از مرکز (که عده ای آن را "تجزیه طلبی" می نامند) بوجود می آید و به یک دور باطل منتج می شود.
ناسیونالیسم ایرانی معاصر در دو سطح تحول یافته است: با حمایت دولت و با هدایت متفکران. در دو دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ با حمایت پادشاه، تاریخ نگاری ملی آغاز شد. احمد کسروی و سعید نفیسی محصول این دوران هستند. نفیسی در سال ۱۹۵۶ "تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران" را منتشر کرد و یک سال بعد عیسی صدیق که از دولتمردان بود، "تاریخ فرهنگ ایران" را به انتشار در آورد. کتاب اخیر، اثری کاملا شووینیستی بود که بر بزرگی تمدن ملی ایرانیان تاکید می ورزید و فرهنگ عرب را، که از دیدگاه ناسیونالیستی بر فرهنگ و زبان ایران "تحمیل شده" بود، به شدت خوار می شمرد.
همزمان با این محصولات روشنفکری، رضاشاه به شدت در کار ترویج و تشویق ناسیونالیسم توسط دولت بود. در همین راستا به مدرن سازی ایران پرداخت و قدرت را در پایتخت متمرکز کرد. وی نام مناطقی را که در جریان انقلاب مشروطیت و بعد از آن شورش کرده بودند، تغییر داد. وی از سال ۱۹۳۴ (۱۳۱۴ ش)، نام "ایران" در نقشه های دولتی را جایگزین "فارس" یا "پرشیا" کرد. رضاشاه جشن هزاره فردوسی، ابن سینا و عمر خیام را باشکوه تمام برگزار کرد؛ درست به همان ترتیبی که پسرش، محمد رضا شاه، در سال ۱۹۷۱ (۱۳۵۰ ش) با صرف هزینه فراوان به بزرگداشت ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران در تخت جمشید دست زد. (هیلل فریش – خاورمینه – ترجمه: هرمز همایون پور)
می توان سه مرحله را برای ایجاد "ناسیونالیسم ایرانی یا فارسی" در ایران و "واکنش" به این نوع ناسیونالیسم دیگرستیز بیان کرد:
مرحله اول: روشنفکران ملی گرا
این دوره زمانی همزمان با انقلاب مشروطه و پس از آن است. در این دوره زمانی واژه های حساسی که هم اینک نیز مورد استفاده قرار می گیرند وارد ادبیات روشنفکران شد (واژه هایی مانند تمامیت ارضی و تجزیه طلبی). در فاکت هایی که در زیر مشاهده می شوند، روشنفکران، با توجه به ترسی که تحت عنوان ترس جدایی مناطقی از ایران یا استقلال بخش هایی از آن عنوان می شود، نسخه هایی برای حاکمیت وقت می پیچند. آنها به "یک ایرانی کامل" با "زبان فارسی" و لباس و آداب و رسوم "فارسی" در کنار ایجاد یک دولت "مرکزی قدرتمند" تاکید ورزیده اند.
۱- روزنامه "ایران نو" در سال ۱۲۸۸، شامل مقالاتی در حمایت از تمرکز سیاسی، عدم قدرت دیگر بخش های ایران و وحدت ملی است. در یکی از سرمقاله های این روزنامه با عنوان "ما یک ملت هستیم" آمده است که فقط ملی گرایی سد مطمئنی در برابر فرقه گرایی و استبداد سلطنتی است: "جنبش مشروطه اجتماعات و گروه های بسیاری را متحد کرد و در نتیجه موجب سرنگونی رژیم استبدادی شد. برای اطمینان از عدم بازگشت به چنین رژیمی، دولت ایران باید شهروندان خود را ایرانیانی کامل قلمداد کند." (ایران نو، ۲۲ آبان ۱۲۸۸)
۲- بعد از قرداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس و اعتراضات ایالتی ۱۲۹۸ تا ۱۳۰۰، جمع وسیعی از روشنکفران در برابر سیاست تمرکز زدایی قرار گرفتند. "بهار"، شاعر معروف، دلیل خود از پیوستن به جناح "تشکل های نگران فروپاشی ملی" را چنین توضیح می دهد: "با درک این مساله که عدم تمرکز ایالتی به آسانی منجر به از هم گسیختگی ملی می شود، من از دولت مرکزی و حتی وثوق الدوله حمایت می کنم و از کوچک خان، خیابانی و تقی زاده انتقاد دارم. به همین دلیل من به حمایت خود به طرفداری از ایجاد دولت مرکزی قدرتمند ادامه داده و بر علیه تشکیل خودمختاری های ایالتی هشدار دادم" (بهار، تاریخ معاصر احزاب، ص ix)
۳- یکی از موضوعات مطرح شده در مجله "ایرانشهر" چاپ برلین، به عنوان یکی از پایگاه های روشنفکران، "پیامدهای زیانبار گروه گرایی و قومیت" بوده است. در مقاله ای با عنوان "دین و ملیت" آمده است که "مشکل گروه گرایی چنان جدی است که هرگاه در خارج، از یک مسافر ایرانی ملیت او را بپرسند، وی نام زادگاه و محله خود را خواهد گفت، نه نام افتخار آمیز کشورش را. ما باید فرقه های محلی، لهجه های محلی، لباس های محلی، مراسم و آداب و رسوم محلی را از بین ببریم." (ایرانشهر، ۱۱ آذر ۱۳۰۳، صص ۱ و۲)
۴- ماهنامه "آینده" در سال ۱۳۰۴ نیز همزمان با سایر نشریات، به سرکوب خواسته های ملت های ایران پرداخته و بر لزوم ایجاد دولت مرکزی و هویت ملی واحد تاکید کرده است. در مطلب آغازین مجله، مقاله سردبیر، تحت عنوان "مطلوب ما: وحدت ملی ایران" اینگونه است: "ایده آل ما وحدت ملی ایران است... این بیان شامل دو مفهوم است که عبارت از حفظ استقلال سیاسی و "تمامیت ارضی ایران" [تولد این واژه در ادبیات سیاسی ایران و زبان روشنفکرانش] باشد... در تمام ممکلت زبان فارسی عمومیت یابد، اختلافات محلی از حیث لباس، اخلاق و غیره محو شود. کرد، لر، قشقایی، عرب، ترک و ترکمن و غیره با هم فرقی نداشته، هر یک به لباسی ملبس و به زبانی متکلم نباشند... به عقیده ما، تا در ایران وحدت ملی از حیث زبان، اخلاق، لباس و غیره حاصل نشود، هر لحظه برای استقلال سیاسی و تمامیت ارضی ما احتمال خطر است. اگر ما نتوانیم همه نواحی و طوایف مختلفی را که در ایران سکنا دارند یکنواخت کنیم، یعنی همه را به تمام معنا ایرانی نماییم، آینده تاریکی در جلوی ماست... باید هزارها کتاب و رساله دلنشین کم بها به زبان فارسی در تمام مملکت به خصوص آذربایجان و خوزستان منتشر شود. اسامی جغرافیایی غیرفارسی را باید تبدیل کرد و..." (آینده، ۱۱ خرداد ۱۳۰۴، صص ۵ و ۶)
مرحله دوم؛ همراهی حاکمیت با روشنفکران
دولت های مرکزی که از شعار "ایجاد دولت مرکزی قدرتمند" که توسط روشنفکران داده می شد بسیار خشنود بودند و در پی اجرا کردن نسخه روشنفکران برآمدند:
۱- سفیر انگلیس درباره اصلاحات رضاشاه چنین می نویسد: "شاه که قدرت روحانیون را از بین می برد... اکنون چیزی نیست که جای مذهب را بگیرد، جز ملی گرایی..." (British minister to the foreign office, report on the situation in Iran, ۱۹۳۵)
۲- همزمان با گسترش مدارس عمومی، دادگاه های غیرمذهبی و ارتباطات عمومی در دوره رضا شاه، شمار باسوادان "فارسی زبان" نیز افزایش یافت. از سوی دیگر با تعطیل شدن اندک مدارس و انتشاراتی متعلق به جمعیت غیرفارس، شمار باسوادان غیرفارسی زبان کاهش یافت. (یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، نشر نی، چاپ دوازدهم، ص ۱۷۷)
۳- در سال ۱۳۰۷، مجلس لباس های محلی سنتی را غیرقانونی و افراد مذکور بزرگسال را به جز روحانیون رسمی، به پوشیدن لباس های مدل غربی موظف کرد. (یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، نشر نی، چاپ دوازدهم، ص ۱۷۸)
۴- در ادامه سیاست های رضاشاه، در سال ۱۳۰۷ و ۱۳۰۸، اسامی برخی مکان ها تغییر یافت، مثلا عربستان به خوزستان، بندرانزلی به بندر پهلوی، بخشی از کردستان به آذربایجان غربی، ارومیه به رضائیه، استرآباد به گرگان، علی آباد به شاهی، سلطانیه به اراک و محمره به خرمشهر تبدیل شدند. (همان)
۵- در اوایل دهه ۲۰، نمایندگان دریافتند که بودجه اختصاصی تهران بیست برابر بودجه کل آذربایجان غربی است، در حالی که جمعیت آذربایجان غربی سه برابر تهران بود... (شیخ الاسلام، مذاکرات مجلس، ۳ بهمن ۴۳)
مرحله سوم؛ واکنش ملت های ایران – ناسیونالیسم
حلقه روشنفکران – دولت مرکزی، شکل گرفت. روشنفکران ملی گرا به انتشار عقاید خود در زمینه دفاع از تمامیت ارضی ایران و کاهش قدرت ایالات و نیز سیاست یکپارچه سازی فرهنگی ادامه دادند. آنها تغذیه کننده فکری موتور دولت مرکزی و در واقع مشروعیت دهنده به اقدامات سرکوبگرانه حاکمیت، در برابر خواست ملت های ایران بودند. از سوی دیگر دولت مرکزی نیز که از بیان روشنفکران در زمینه "دولت مرکزی مقتدر" خشنود بودند، از عقاید آنان استقبال کرده و به سرکوب ملت های ایران پرداختند. چنین اقدامات و کنش هایی، واکنش ملت ها را نیز در پی داشت. این واکنش امروزه تحت عنوان ناسیونالیسم ملت های ایران شناخته می شود:
۱- مهمترین وقایع تاریخی برای اثبات این مساله، تشکیل جمهوری های آذربایجان و کردستان در شهرهای تبریز و مهاباد بود. حکومت آذربایجان، طی عمر کوتاه یکساله خود، نخستین دانشگاه ایالتی را در تبریز تاسیس کرد که در آن به زبان آذری تدریس می شد، زبانی که در ادارات دولتی، مدارس، مطبوعات و رادیو به کار می رفت. همین اقدامات در جمهوری کردستان نیز عملی گردید.
۲- آن لمبتون، که از طرف سفارت انگلیس به کردستان سفر کرده بود، در سال ۱۳۲۳ چنین می نویسد: "از تبریز تا مهاباد، شهرها و روستاها پر از کردهای مسلح بود. من پلیس را ژاندارم فارسی را ندیدم. چند کردی که با آنها گفتگو کردم، همگی با شور و علاقه درباره استقلال کردها صحبت می کردند". (A.Lombton, Report on Kurdistan, ۱۹۴۴)
۳- آذربایجان، مهمترین روزنامه تبریز در اغلب سرمقاله های خود تاکید می کرد که علت بدبختی آذربایجان چیست؟ سبب اصلی، عدم وجود اتحاد بین ملت آذربایجان است... آنها به بهانه اینکه ما خواهان جدایی از ایران هستیم، روزنامه ما را توقیف کردند. البته حق اصلی ما حق دمکراتیک مردم در استفاده از زبان مادری است. این فرصت مناسبی برای حکومت است تا بپذیرد آذربایجانی ها هرگز فارسی زبان نبوده و نیستند. زبان اصلی و مادری ما آذربایجانی است. (سبب بدبختی آذربایجان چیست؟، آذربایجان، ۱۷ آذر ۱۳۲۰)
نتیجه:
تفاهم فکری میان روشنفکران و حاکمیت در این مورد تا به امروز هم ادامه دارد. با این تفاوت که گروهی دیگر به این حلقه اضافه شده اند و آن اپوزیسیون حاکمیت (اکثرا در خارج از کشور) هستند. بدین معنی که هر سه با استفاده از واژه هایی که در یکصد سال پیش خلق شدند، همواره سرکوب ملت های ایران و خواسته هایشان را مشروع جلوه می دهند.
پیش از انقلاب ۵۷ و اندکی پس از آن، بعضی از نظریه پردازان، همچون مهدی بازرگان، کوشیدند تا ترکیبی از اسلام و ناسیونالیسم ایرانی بوجود آورند. روح الله خمینی و بسیاری از جانشینان و همراهان وی نیز بر هویت اسلامی ایرانیان و امت اسلامی تاکید داشتند. در واقع، تاکید آیت الله خمینی بر شعار "نه شرقی، نه غربی" تاکید بر استقلال ایران و طرد نفوذ بیگانه، حاوی بسیاری عناصر مشترک موجود در جنبش مدرن ملی گرایانه ایران است. همین درک و فهم سبب شد که جمهوری اسلامی حقوق چندانی برای ملیت های دیگر ایران قائل نباشد. برای مثال آقای خمینی به هیات مذاکره کننده کرد، که اندکی پس از انقلاب و برای احقاق حقوق "کردها" نزد وی رفته بودند، در پاسخ گفت که در اسلام چیزی به نام "ملت" وجود ندارد و همگی عضو یک پیکره واحد به نام "امت اسلامی" هستیم!
طی سالهای اخیر نیز، رهبران جمهوری اسلامی برای حفظ قدرت و در راستای سیاست های پوپولیستی خود به ناسیونالیسم ایرانی پناه آورده اند. برای مثال؛ در کشمکش بر سر نام "خلیج فارس"، انتقال منشور کورش از موزه بریتانیا به ایران و اخیرا نیز سفر احمدی نژاد به جزیره ابوموسی.
امروزه روشنفکران مرکزگرا تلاش می کنند برای منحرف ساختن افکار خواننده، حق تعیین سرنوشت را در برابر تجزیه طلبی قرار دهند. آنها یک تابو به عنوان "تمامیت ارضی" را در نظر می گیرند و با استفاده از آن به سرکوب حاکمیت، مشروعیت می بخشند. آنها همچنین در این راستا پیش بینی می کنند که در صورت اصرار بر این خواسته، ایران را خشونت و جنگ داخلی فرا می گیرد. هم آنهایند که سخن از دو پارگی اپوزیسیون و جدایی آن می گویند.
به نظر من اینها همه یا از آن تاریخی که بخشی از آن در فوق گفته شد سرچشمه می گیرد و یا تبلیغات برای تضعیف اپوزیسیون جمهوری اسلامی در ایران است.
"پدر خشمگین بعد از قتل آیلار شش
ساله، پسرخاله هایش را هم کشت"، "جزئیات قتل نیلوفر ۲.۵ ساله!"، "توجیه
نامادری برای شکنجه دختر سه ساله"، "نامادری باعث نابینایی و فلج شدن سارای
شش ساله شد"، "شکنجه پسر ۹ ساله در کرج"، "اسارت یک ساله پسر ۸ ساله"،
"پدر معتاد دخترش را فروخت"...
روزی نیست که عنوان هایی از این دست در رسانههای
ایران منتشر نشود. عناوینی که تنها بخش اندکی از واقعیت دردناک کودک آزاری
را نمایش می دهند. واقعیتی که ابعاد آن بسیار گستردهتر از آمار و ارقام
اعلام شده است.کودک آزاری پدیده جدیدی نیست و به جوامع خاصی محدود نمیشود و سالانه قربانیان زیادی در دنیا می گیرد.
تولد یک نوزاد همیشه با برنامهریزی قبلی همراه نبوده و ممکن است حتی برخاسته از میل بچهدار شدن و تجربه پدر و مادر شدن هم نباشد. بسیاری بچهدار شدن را صرفاً دنباله طبیعی ازدواج تلقی می کنند. گاهی اوقات هم عدم آگاهی از روش های جلوگیری از بارداری منجر به بسط سلول خانواده و تغییر ماهیت آن میشود. در کشورهایی مثل ایران و افغانستان عقاید مذهبی، انتظارات و فشار خانواده به زوج های جوان، مسئولیت پدر و مادر شدن را علیرغم بی میل و عدم آمادگی روحی به آنان تحمیل میکند.
تجربیات کاری من به عنوان روان درمانگر خانواده نشان میدهد که کم نیستند آنهایی که اعتراف می کنند تولد نخستین فرزندشان به مشکلاتی که داشته اند دامن زده و آن را تشدید کرده است. آنانی که قبل از خواستگاری و ازدواج با هم آشنایی نداشته اند و در نتیجه فاقد هر گونه شناختی از همدیگر بوده اند، بیشتر از دیگران با رسیدن بچه و اضافه شدنش به سلول خانواده غافلگیر شده اند. بر خلاف تصور رایج، قابلیت بیولوژیکی آدمها برای تولید مثل، لزوماً از آنها پدر و مادر نمی سازد. زاییدن به مفهوم به دنیا آوردن نیست. به دنیا آوردن کودک یعنی فراهم کردن امکانات لازم برای رشد جسمی و روحی و شرایط دسترسی او به مجموعه ای بزرگتر به نام اجتماع.
کودک آزاری چیست و عاملان خشونت کیستند؟
هر گونه غفلت و سهل انگاری، آسیب جسمی یا روحی و روانی، سوء استفاده جنسی یا بهره کشی و عدم رسیدگی به نیازهای اساسی کودک توسط افراد دیگر، کودک آزاری محسوب می شود.همه شواهد حاکی از آن هستند که عاملان خشونت اکثراً والدین و دیگر نزدیکان کودک هستند. افرادی که کودک به آنان به دلیل پایین بودن سنش نیاز فیزیکی و عاطفی دارد. پژوهشی که سال گذشته درباره کودک آزاری انجام شده بود نشان میدهد که ۵۰ در صد والدین ایرانی معتقدند تنبیه برای کودک لازم است و ۴۰ درصدشان حتی به تنبیه بدنی گرایش دارند. طبق همین آمار بیش از ۶۶ درصد موارد کودک آزاری از سوی مردان اعمال میشود و دختران بیش از پسران در معرض خشونت و آزار قرار می گیرند. اغلب عاملان خشونت افرادی هستند که خود از الگوهای تربیتی مناسبی برخوردار نبوده اند و گاه حتی ناخواسته موجبات آزار و اذیت فرزندشان را فراهم کرده اند.
انواع کودک آزاری
تنها در سال ۱۹۹۶ در اجلاس استکهلم بود که انواع مختلف خشونت بر علیه کودکان تعریف و استناد به آنها امکانپذیر شد. خشونت جسمی، خشونت جنسی و خشونت روانی به عنوان نمونههای رایج خشونت معرفی شده اند.سامانه ۱۲۳ اورژانس اجتماعی که تنها در تهران و چند شهر بزرگ ایران فعال است، میگوید که روزانه بیش از ۲۰ مورد کودک آزاری را ثبت و رسیدگی می کند. این آمار تنها بخشی از یک حقیقت دردناک است و فقط شامل خشونت های جسمی گزارش شده به کودکان می شود. فریاد درخواست کمک قربانیان پنهان این فجایع شاید هیچوقت به گوش کسی نرسد هرچند بخش کوچکی از این فریادهای فرو خورده را ممکن است سال ها بعد در چاردیواری اتاقهای مشاوره بتوان شنید.
خشونت جسمی
خشونت جسمی یکی از رایج ترین و آشکارترین نوع خشونت است و مشاهده آن نیز به دلیل آثاری که بر بدن کودک می گذارند آسانتر است. آثاری چون تورم، کبودی، سوختگی و شکستگی استخوان، حاکی از اعمال این نوع از خشونت بر کودک است. عاملان خشونت اغلب والدین یا یکی از اطرافیان نزدیک کودک همچون ناپدری یا نامادری هستند که برای واداشتن وی به حرف شنوی یا صرفاً برای اعمال قدرت، دست به خشونت می زنند.کودک قربانی اغلب یا از ترس تنبیه مجدد یا حفظ پدر و مادر و نزدیکان آثار خشونت را تا حد ممکن مخفی نگه می دارد.
خشونت جنسی
خشونت جنسی دارای ویژگی های مشخصی است: هدف آزار دهنده، ارضای جنسی است. از نظر سنی با کودک تفاوت دارد و از قدرت بیشتری برخوردار است. این کار را در خفا انجام می دهد. کودک اغلب به رغم عدم رضایت، به دلیل وابستگی عاطفی یا فیزیکی یا ترس از تنبیه، به این رابطه تن می دهد.این نوع آزار و اذیت به دلیل اینکه در اغلب اوقات از سوی نزدیکان اعمال می شود و با تهدید کودک همراه است از نوع خاموش محسوب شده و نسبت به خشونت جسمی امکان بیشتری برای تداوم دارد.
گاهی لذت جنسی و دریافت هدیه یا حتی امکان داشتن رابطه ویژه - به خصوص وقتی پدر خانواده این کار را انجام می دهد - ممکن است به کودک این حس را بدهد که او هم در برقراری چنین رابطه ای سهم به سزایی داشته و به علت احساس گناه ناشی از آن سکوت اختیار کند.
استفاده جنسی از کودک بدون شک آسیبی است که جبران آن به راحتی امکان پذیر نخواهد بود و می تواند تاثیری منفی بر تصویری که او از خود خواهد داشت بگذارد. اعتماد به نفسش را خدشه دار کند و او را نسبت به دیگران بی اعتماد کند. این تجربه بیش از هر چیز تاثیر جبران ناپذیری بر آینده زندگی جنسی قربانی باقی می گذارد.
خشونت روحی و روانی
خشونت روحی و روانی یکی از انواع کودک آزاری است که شاید بسیاری از عاملان آن نه تنها آن را خشونت تلقی نمی کنند، بلکه از آن به عنوان نوعی روش تربیتی استفاده کنند. حبس کودک در فضای بسته مانند کمد یا زیر زمین، ناسزا گفتن، شماتت، تمسخر، انتقاد و انگشت گذاشتن روی ناتوانیهای کودک، ایرادگرفتن از قیافه کودک و مقایسه سطح تحصیلی او با همسالانش به خصوص در حضور دیگران از انواع خشونت روحی محسوب می شوند. کودکانی که شاهد خشونت بین والدیشان هستند نیز به طور غیر مستقیم قربانی خشونت روحی و روانی محسوب میشوند.سهل انگاری
سهل انگاری و عدم توجه و مراقبت از کودک در سنینی که نیاز مبرم به حضور و کمک والدینش دارد یکی از نمونه های بسیار رایج کودک آزاری است. اختلالات رفتاری، علايم سوء تغذیه و وضعت نامناسب بهداشتی و درمانی نشانه هایی هستند که در کشورهای اروپایی توجه مربیان و معلمان و کسانی که کودک در بیرون از خانواده با آنها در ارتباط است را جلب و وادار به مداخله می کند.افسردگی شدید والدین، پایین بودن سن و بی تجربگی آنان، عدم برخورداری مادر از حمایت همسر در تربیت کودک و نداشتن توانایی در مدیریت بحران از عوامل ریسک محسوب می شوند.
اختلافات زناشویی در محیط خانوادگی موجب میشود که توجه پدر و مادر بیش از هر چیز به خودشان معطوف شود و نیازهای فرزندانشان را نبینند و در نتیجه پاسخ مناسبی به آنها ندهند.
اعتیاد والدین به الکل و مواد مخدر یکی دیگر از عوامل ریسک به شمار می آید. معمولاً والدینی که تحت تاثیر مواد مخدر هستند کنترل کافی بر رفتار خود ندارند و با کوچکترین گریه یا شیطنت کودک او را تنبیه می کنند. این در حالی است که گریه کودک و شیطنت او می تواند تنها تلاشی برای جلب توجه والدینی باشد که او را از یاد برده اند.
بیکاری و شرایط بد اقتصادی نیز میتواند به عاملی برای بروز تنش بین افراد خانواده بدل شود و با بالا بردن سطح اضطراب والدین به طور غیر مستقیم منجر به سهل انگاری و یا اعمال خشونت به کودک شود.
بی تجربگی، عدم آگاهی از نیازهای کودک و عدم آمادگی روحی افراد برای ایفای نقش پدر و مادر نیز می تواند بر کیفیت رابطه آنها با کودک تأثیر بگذارد و به عدم فهم نیازهای وی منجر شود و زمینه کودک آزاری را مهیا کند.
کودکی را فرض کنید که بدلیل گرسنگی یا درد، گریه می کند. مادر بی تجربه ممکن است گریه او را به حساب لجبازی اش بگذارد و تصور کند که کودک قصد اذیت کردنش را دارد. او احتمالا به جای غذا دادن یا کمک به تسکین درد، عصبانی می شود، بر سر کودک داد می زند یا حتی او را تنبیه بدنی می کند. اگر مادر پیام کودک را به درستی فهمیده بود و پاسخ مناسبی به آن می داد، گریه کودک قطع میشد و خشونتی صورت نمی گرفت.
خشونت با کودک؛ پیام غیر مستقیم به شخص ثالث
تحقیقات زیادی که در مورد کودک آزاری به عنوان یکی از نمونه های بسیار رایج خشونت خانوادگی انجام شده، نشان میدهد که گاهی خشونت یکی از والدین به کودک در واقع پیغام غیر مستقیمی به نفر سوم است.مادر جوانی را تصور کنید که مرتبا از سوی مادر یا مادر شوهرش سرزنش میشود و کوچکترین حرکتش مورد انتقاد قرار میگیرد. او ممکن است به دلیل عدم امکان نشان دادن نارضایتی خود از این شرایط، با اولین گریه کودک یا کار اشتباهش، او را هدف خشم سرخورده خود قرار دهد.
خشونت بر کودکان چه تأثیری خواهد گذاشت؟
کودکی که مورد خشونت والدین خود، یعنی تنها کسانی که میتواند بر حمایت آنان تکیه کند، واقع میشود، برخلاف انتظار در اکثر مواقع واکنشی نشان نمی دهد. او چارهای به جز کنار آمدن، پذیرفت و فراموش کردن درد روحی یا جسمی ناشی از خشونت ندارد. گاهی ممکن است حتی عمل والدینش را توجیه یا خودش را سرزنش کند. با گذشت زمان ممکن است کودک هیچ خاطره ای هم از آنچه بر او روا داشته شده نداشته باشد. اما در عین حال تمامی تأثیرات این اعمال یعنی احساس خشم، تنفر، غم، ناتوانی، اضطراب و دردهای سرخورده ناشی از آن به مرور، در کنه وجودش انباشه می شود. این خشونت نهفته، سالها بعد ممکن است در هر موقعیتی بیرون بریزد. یا به خشونت علیه دیگری بدل شود و یا متوجه خود فرد گردد. ناهنجاری در تغذیه، افسردگی، اعتیاد به الکل و مواد مخدر نمونه های اعمال خشونت به خود محسوب می شوند.این افراد وقتی خود پدر یا مادر میشوند، ممکن است با استناد به ارزش های تربیتی یا قوانین اجتماعی، فرزندانشان را مورد خشونت قرار دهند و آن را به عنوان روش تربیتی توجیه کنند. همانگونه که در کودکی، خشونتی که بر آنها روا داشته می شد را در ذهن خود توجیه کرده بودند.
'غیر قابل چشم پوشی'
ایجاد یک سیستم حمایت قضایی مناسب یکی از اساسیترین راه های پیشگیری از کودک آزاری است. در صورتی که عاملان خشونت از برخورد قانونی نهراسند، نمیتوان امید چندانی به بهبود اوضاع داشت.مواردی از لایحه کودکان و نوجوانان مجلس ایران که به حمایت از کودکان و نوجوانان در معرض آسیب یا آسیب دیده اختصاص دارد، در صورت اجرا شاید بتواند در پیشگیری از این آسیب اجتماعی تأثیر گذار باشد.
وجود سامانه هایی که افراد با استفاده از آنها بتوانند به محض مشاهده کودک آزاری آن را گزارش کنند و نهادهایی که از نظر قانونی اجازه داشته باشند کودک را از محیط خانواده دور کنند و در صورت نیاز، مراقبت های پزشکی را بهموقع در اختیار او قرار دهند نیز از جمله حداقل تدابیری است که باید به اجرا گذاشته شود.
ترتیب دادن کارگاهای آموزشی برای والدین پیش از بچهدار شدن و آموزش روش های مناسب ارتباط با کودک امری ضروری است. علاوه بر این امکان برخورداری از مشاوره و روان درمانی برای آن دسته از والدینی که دچار مشکلات روحی و یا خانوادگی هستند می تواند قدم بزرگی برای پیشگیری از فجایعی باشد که اخیرا در رسانههای ایران بازتاب یافته اند.
به طور خلاصه، آموزش و آگاهی والدین، تغییر شرایط خانوادهها و به حداقل رساندن عوامل ریسک، مانند اعتیاد، بیکاری، اختلافات زناشویی و خشونت خانگی، میتواند تضمینی برای شکستن چرخه خشونت باشد.
کودک آزاری پدیدهای غیر قابل چشم پوشی است و باید مردم را نسبت به آن حساس و آنها را تشویق کرد که در صورت مشاهده نشانههای آن، مراجع مسئول را مطلع کنند.
انفجار بمب بر سر راه خودروهای سازمان ملل در سوریه
ژنرال رابرت مود، فرمانده نروژی این ناظران، از جمله سرنشینان
کاروان خودروهای این سازمان بوده است اما به وی، سخنگوی او و هیچیک از دیگر
سرنشینان خودرو های سازمان ملل سیبی نرسیده است.
در ادامۀ خشونت و خون ریزی ها در سوریه، امروز در مدخل شهر "درعا"
و درست به هنگام عبور خودروهای حامل ناظران سازمان ملل متحد انفجاری روی
داد که زخمی شدن شش سرباز را در پی داشت.به گزارش خبرگزاری فرانسه خودرو های ارتش سوریه در پی خودروهای ناظران سازمان ملل متحد به فاصلۀ ١٥٠ متر در حرکت بود ند.
ژنرال رابرت مود، فرمانده نروژی این ناظران، از جمله سرنشینان کاروان خودروهای این سازمان بوده است اما به وی، سخنگوی او و هیچیک از دیگر سرنشینان خودرو های سازمان ملل سیبی نرسیده است.
شورای ملی سوریه، مهم ترین تشکل اپوزیسیون این کشور، بلافاصله دولت دمشق را به دست داشتن در این انفجار متهم کرد.
بنا بر ادعای شورای ملی سوریه، هدف رژیم دمشق از دست زدن به چنین اقداماتی خارج کردن ناظران سازمان ملل متحد از صحنه است حال آن که مردم سوریه خواهان افزایش شمار آنان هستند.
بر اساس بیانیۀ شورای ملی سوریه، هدف دیگر رژیم دمشق از دست زدن به این حرکات اثبات فعال بودن تروریست های سلفی در این کشور است.
در این میان رویترز به نقل از فعالان ضد رژیم سوریه گزارش داد که هفت تن از شبه نظامیان وفادار به رژیم در نبرد با شورشیان کشته شده اند.
شورشیان در این حمله از راکت انداز استفاده کرده اند.
ارتش سوریه نیز امروز به نوبۀ خود شهری در نزدیکی دمشق را هدف گلوله باران خویش قرار داد.
در عرصۀ تلاش های دیپلماتیک، کوفی عنان نمایندۀ ویژۀ سازمان ملل متحد و اتحادیۀ عرب برای سوریه، دیشب (سه شنبه شب) در شورای امنیت سازمان ملل متحد اعتراف کرد که متقاعد کردن رژیم سوریه و شورشیان این کشور به بر زمین گذاشتن سلاح کاری "بسیاردشوار" است و برغم اعلام آتش بس سرکوب مردم به وسیلۀ رژیم و نبرد میان نیروهای مسلح دو طرف کماکان مرگ آفرین است و به کشته شدن مردم می انجامد.
کوفی عنان ضمن تأکید بر این امر که طرح او تنها بخت یا شانس برقرای آرامش در سوریه است گفت مأموریت او از نظر زمانی محدودیتی ندارد اما خطر فرو رفتن سوریه در یک جنگ داخلی شدید خطری به شدت نگراتن کننده است.
معاون رئیس جمهوری آمریکا: "استفاده از هر وسیله ای" برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی
جو بایدن، معاون رئیس جمهوری آمریکا، روز سه شنبه، تاکید کرد
ایالات متحده آمریکا "از هر وسیله ای" برای بازداشتن ایران از دستیابی به
سلاح هسته ای استفاده خواهد کرد.
جو بایدن، معاون رئیس جمهوری آمریکا می گوید که تا پیش از سال
2009، سیاستهای ایالات متحده آمریکا در قبال برنامه هسته ای ایران در انزوا
قرار داشت اما امروز وضغیت تغییر کرده است.
معاون رئیس جمهوری آمریکا، روز سه شنبه، تاکید کرد ایالات متحده آمریکا "از هر وسیله ای" برای بازداشتن ایران از دستیابی به سلاح هسته ای استفاده خواهد کرد.
جو بایدن متذکر شد از زمان روی کار آمدن دولت اوباما تقریبا هیچ فشار بین المللی علیه ایران وجود نداشت.
آقای بایدن یادآور شد که آمریکا تنها کشوری بود که بر فشار بر ایران و منزوی کردن این کشور تاکید داشت.
معاون رئیس جمهوری آمریکا ضمن انتقاد از سیاستهای دولت جورج بوش، خاطرنشان کرد که از زمان روی کار آمدن دولت اوباما، این کشور مورد انتقاد کشورهای اروپائی قرار داشت و متهم به اتخاذ سیاستهای یکجانبه در خصوص برنامه هسته ای ایران بود.
جو بایدن متذکر شد که به همین جهت آمریکا از سوی کشورهای منطقه و همچنین کشورهای اروپائی در انزوا قرار گرفته بود.
وی تاکید کرد که از سال 2009 دولت اوباما در جهت تغییر افکار عمومی جهان نسبت به ایران موفق بوده است.
آقای بایدن متذکر شد که اکنون شرایط بسیار، بسیار متفاوت است، پیش از این توانائی آمریکا مورد تردید بود، اما امروز، با وجودیکه آمریکا بطور کامل از سوی دوستانش مورد تائید نیست اما هراسی نیز از رقبایش ندارد.
معاون رییس جمهوری آمریکا افزود که ایران در شرایط کنونی تنها یک متحد در خاورمیانه دارد و آن کشور سوریه است، کشوری که اینک در شرایط بسیار ضعیفی قرار دارد.
جو بایدن، بار دیگر با اشاره به برنامه هسته ای جمهوری اسلامی، متذکر شد سیاست باراک اوباما در قبال برنامه هسته ای ایران واضح و شفاف است: آمریکا "با استفاده از هر وسیله ای" مانع از دستیابی ایران به سلاح هسته ای خواهد شد
معاون رئیس جمهوری آمریکا، روز سه شنبه، تاکید کرد ایالات متحده آمریکا "از هر وسیله ای" برای بازداشتن ایران از دستیابی به سلاح هسته ای استفاده خواهد کرد.
جو بایدن متذکر شد از زمان روی کار آمدن دولت اوباما تقریبا هیچ فشار بین المللی علیه ایران وجود نداشت.
آقای بایدن یادآور شد که آمریکا تنها کشوری بود که بر فشار بر ایران و منزوی کردن این کشور تاکید داشت.
معاون رئیس جمهوری آمریکا ضمن انتقاد از سیاستهای دولت جورج بوش، خاطرنشان کرد که از زمان روی کار آمدن دولت اوباما، این کشور مورد انتقاد کشورهای اروپائی قرار داشت و متهم به اتخاذ سیاستهای یکجانبه در خصوص برنامه هسته ای ایران بود.
جو بایدن متذکر شد که به همین جهت آمریکا از سوی کشورهای منطقه و همچنین کشورهای اروپائی در انزوا قرار گرفته بود.
وی تاکید کرد که از سال 2009 دولت اوباما در جهت تغییر افکار عمومی جهان نسبت به ایران موفق بوده است.
آقای بایدن متذکر شد که اکنون شرایط بسیار، بسیار متفاوت است، پیش از این توانائی آمریکا مورد تردید بود، اما امروز، با وجودیکه آمریکا بطور کامل از سوی دوستانش مورد تائید نیست اما هراسی نیز از رقبایش ندارد.
معاون رییس جمهوری آمریکا افزود که ایران در شرایط کنونی تنها یک متحد در خاورمیانه دارد و آن کشور سوریه است، کشوری که اینک در شرایط بسیار ضعیفی قرار دارد.
جو بایدن، بار دیگر با اشاره به برنامه هسته ای جمهوری اسلامی، متذکر شد سیاست باراک اوباما در قبال برنامه هسته ای ایران واضح و شفاف است: آمریکا "با استفاده از هر وسیله ای" مانع از دستیابی ایران به سلاح هسته ای خواهد شد
سکس، نقی و نوار ویدئو
نشانه رفتن قلب خرافه پرستی و سنت های هزار لایه در جامهای که بیش از هزار سال است به زنجیر سنت و مذهب گرفتار آمده به واقع صیقلی نیست بر این زنجیرها؟شاهین نجفی یکی از خوانندگان مطرح و مورد توجه سالهای اخیر آهنگی به نام نقی را درهمراهی با کمپینی به نام «یادآوری امام نقی به شیعیان» منتشر کرده است. کمپینی که صفحه فیسبوک آن بیش از ۱۷ هزار لایک خورده و طبق توضیحات همین صفحه هدفش مبارزه با خرافات در جامعه ایران با زبان طنز است. در این که جامعه ایرانی امروز در مردابی ازخرافات و تابوها دست و پا میزند شکی نیست، اما آیا نتایج مثبت این گونه مبارزه با تابوها آنقدر فراگیر است که بتوان از تاثیرات منفی آن چشم پوشید؟ به بیان دیگر آیا جامعهی امروز ایران در موقعیت و شرایطی هست که اینگونه جنگیدن با تابوها به منظور دعوت مردم به تعقل بیشترو دوری از باورها و سنتهای غلط، در عمل باعث رادیکال تر شدن باور معتقدین به این تابوها و سنتهای غلط نشود؟
عده کثیری اقدام علیا ماجد المهدی دختر مصری را در انتشار عکسهای عریانش در شبکههای اجتماعی در مبارزه با نگاه ابزاری به زن در جامعه سنت زنده مصر ستودند . با این حال اقدام او در آستانه انتخابات مجلس نمایندگان مصر در نوامبر ۲۰۱۱ خشم بسیاری از مصریها را بر انگیخت. شاید نتوان تخمین مشخصی از تاثیر اقدام علیا ماجده بر نتایج انتخابات که به نفع اخوان المسلمین و اسلامگرایان سلفی به پایان رسید، به دست داد. اما نمیتوان تاثیر و بازخورد این اقدام را- هرچند کوچک اما انکار ناپدیر- در رادیکال شدن فضا به نفع اسلام گریان و در نهایت فتح مجلس توسط آنها نادیده گرفت. نکته قابل تامل در این میان، واکنش کابران ایرانی اینترنت به این ماجرا بود. به جرات میتوان گفت عده کثیری عمل علیا ماجده و اقدامات مشابه زنان ایرانی در حمایت از او را به استهزا گرفته و با ادبیاتی نامناسب و به عنوان یک سرگرمی با آن برخورد کردند.
برخوردی مشابه در واکنش به عکس و ویدئو گلشیفته فراهانی انجام شد. بحثها در گرفت. عدهای مخالف و عدهای موافق بودند. و در این میان تصاویر گلشیفته همچون ویدیوی فرنود( کودکی که درپاسخ سئوال خاله نرگس راست گفت!) به طور گسترده در میان جوانان بلوتوث میشد. ارزیابی واکنش عموم جامعه – از محل کار ودانشگاه- مترو و تاکسی و ...گرفته تا شبکههای اجتماعی مجازی- نشان از این داشت که خبررسانی گستردهی اقدام فرهانی نه با هدف اشاعه یک مبارزه بلکه سهیم کردن دوستان و آشنایان در یک سرگرمی داغ جنسی و گوش زد کردن یکدیگر به ادب آموزی از بی ادبان بود. نمونهی مشابه چنین فرهنگی را درگذشتهی نه چندان دور نیز در تکثیرو دست به دست شدن میلیونی و حریصانه ی ویدیوی خصوصی زهرا امیر ابراهیمی بازیگر تلویزیون ایران شاهد بودیم.
در
خاتمه بار دیگر این پرسش مطرح است که آیا نشانه رفتن قلب خرافهپرستی و
سنتهای هزار لایه در جامهای که بیش از هزار سال است به زنجیر سنت و مذهب
گرفتار آمده به واقع صیقلی نیست بر این زنجیرها؟ جامعه ایران همچون جامعه
مصر هنوز برای چنین تغییراتی کودک است و میبایست سالهای سال مشق ارزشهای
اخلاقی و عقلانیت کند. سالها زمان میخواهد و برنامهای که فرهنگ را از
نو بسازد تا پذیرای زدودن خرافات، تابوها و سنتهای غلط
باشد. به مضحکه گرفتن مقدساتش و عریان شدن در برابر چشمان حریصش نه تیشهای
بر این زنجیره پوسیده که نیروی محرکهای است برای ارتجاع بیشتر و
سربازکردن دوباره و دوباره ی این زخم کهنه.
ناما: نیاز جنبش آزادیخواهی ایران در روزهای دور از خیابان
«ناما» کنشی
اجتماعی میباشد که هر فرد بهدور از چشمان نیروهای پرشمار اطلاعاتی و بدون
نیاز به حضور خیابانی و ما شدن فیزیکی با دیگران میتواند با کمترین ریسک
اعتراض خود به حکومت سرکوبگر را بیان کند.
در
تعریفی جامعتر، «ناما» راهپیمایی تک نفره در حریم شخصی افراد میباشد که
دنیای مجازی میتواند با قراردادن آنها در کنار هم، یک راهپیمایی حقیقی را
شبیه سازی کند.هرچند ناما تاثیری کمتر از حضور فیزیکی در خیابان دارد اما با توجه به حضور بیشتر افراد و فعالیت تسهیل شده تر معترضان، میتواند نیرویی عظیم برای جنبش های آزدیخواهی فراهم آورد.
شاید یکی از «ناما»هایی که این روزها توجه کاربران مجازی و به تبع آن جامعه حقیقی را به خود جلب کرده است کمپین امام نقی میباشد که در عین مخالفت با حکومت خشونتطلب و مدعی دینمداری، به دور از خشونتها و خونریزی و با ماهیت طنز نقش بزرگی در تجمع مخالفان فرقه مطلقه ایفا کرده است و شاید «ناما»ای جامعتر از کمپین امام نقی، گروهای جوک جنتی هست که ضمن به هجو کشیدن این دیکتاتور نابخرد موجب تجمع افرادی با باورهای گوناگون در کنار هم شده است.
البته حتما دوستانی، به حق بر من خرده میگیرند که ما ایرانیها باید مثل مردم سوریه آنقدر در خیابان میماندیم و کشته میدادیم تا زمینه سقوط سلطنت مطلقه را ایجاد میکردیم اما من اعتقاد دارم که باید واقع بین بود و قبول کرد که با توجه به خشونتهای بی پایان و پتانسیل خشونت بیشتر توسط اراذل و اوباش ذوب در ولایت دروغ و تحجر عملا دورنمای کوتاه مدت برگشت مردم به خیابان دیده نمیشود (به خصوص که این نیرو و پتانسیل خیابانی با بروز تفاوت آشکار خواستههای مردم و مدعیان رهبری جنبش سبز تا حد زیادی تخلیه شده است) و باید به فکر مبارزاتی با ریسک کمتر و پتانسیل بیشتر برای مشارکت بود.
به نظر من «ناما»ها، حول سرفصلهای مورد اجماع فعالان اجتماعی میتواند راهکاری پویا برای آمادگی جنبش اجتماعی برای بازگشت به خیابان و مبارزهای فعالانهتر با مزدوران و غارتگران ایران باشد. شاید به تعبیری بتوان ناما را مانوری برای آمادگی روزهای سرنوشتساز دانست.
«ناما»ها میتوانند با استفاده از تفکر و خلاقیت همگانی اسلحهای موثر برای مبارزه با نابخردانی باشد که تنها بهره آنها از استعدادهای خداوندی مستعد بودن به تجاوز به حقوق مردو و غارت بیت المال میباشد.
صفحات مجازی میتواند محیطی مناسب برای یافتن های سرفصلهای مشترک برای ناما باشد. نامایی چون روز ملی دیکتاتور سوزان که میتواند روزی برای به آتش کشیدن عکسهای دیکتاتور و به اشتراک گذاری گسترده آن باشد....
اپوزیسیون داریم یا نداریم! مسئله این است!
مدتهاست که
برای من این سئوال پیش آمده که چرا اپوزیسون کاری از پیش نمی برد. مشکل این
است که اپوزیسیون نمی داند که به احتمال قوی همیشه اپوزیسیون خواهد ماند.
ایران ما از رنگهای بسیاری پر است. هیچ گروهی در آن اکثریت نخواهد داشت.
در این نوشتار به بررسی برخی علل و ارائه چند پیشنهاد در این مورد می
پردازم.
مدتهاست
که برای من این سئوال پیش آمده که چرا اپوزیسون کاری از پیش نمیبرد. در
این نوشتار به بررسی علل و ارائه چند پیشنهاد در این مورد میپردازم.خلاصه تعریف یک اپوزیسیون سیاسی به نقل از دانشنامه داریوش آشوری:
از زبان فرانسه، به معنای «مخالفت» یا «مخالفان». در معنای وسیع کلمه عبارت است از کوشش اتحادیهها، حزبها، گروهها؛ دستهها و افراد برای دستیابی به هدفهایی در جهت مخالف هدفهای دارندگان قدرت سیاسی؛ اقتصادی و اجتماعی؛ خواه با استفاده از شیوه های پارلمانی خواه با شیوههای دیگر. ... در نظامهای یک حزبی اپوزیسیون به صورت رسمی و قانونی وجود ندارد.در این نظامها هر گونه مخالفت با حزب و دولت حاکم مخالفت با نظم عمومی و قانون اساسی شمرده میشود.{۱}به بیان مرسوم، اپوزیسیون مجموعه گروههایی است که در صدد هستند یا الف) جانشین گروه حاکم شوند یا ب) به جانشینی گروه حاکم با گروه دیگری کمک کنند. رهبران اپوزیسیون بیشتر در گروه الف جای میگیرند و طرفداران در گروه ب. در نتیجه انتظار میرود که هر گروه اپوزیسیون صریحاً اعلام وجود کند و مرامنامه سیاسی خود را شفاف بیان کند. اینکه ما همه مخالف وضع موجود باشیم کاری از پیش نمیبرد. مهم برنامه ما برای آینده است و اهداف، وسایل و ابزارهای ما.
اولین مشکل اپوزیسیون ما این است که افراد نمیدانند جایشان در اپوزیسیون کجاست. دومین این است که یا اصولاً مرام نامهای در دسترس وجود ندارد یا بسیار کلی گویی و پر ابهام است. سومین مشکل این است که گروه ب پیروی گروه الف است نه گروه الف پیروی گروه ب. بدین معنی که رهبران گویی منتظر دریافت خواستهای طرفداران هستند تا مشی سیاسی خود را مشخص کنند و تا میتوانند کلی گویی کنند و افراد بیشتری را سوار کشتی خود کنند.
اما بزرگترین مشکل گروههای اپوزیسیون این است که ادارکی از خود در فضای سیاسی ایران ندارند. اصلاح طلبان میپندارند که در ایران آزاد اکثریت با آنهاست، سلطنت مشروطه خواهان میگویند از آن ماست و الی آخر. ولی به نظر من حذبی واقع گراست که بداند در ایران فردا از ۴۰۰ نفر نماینده مجلس در بهترین حالت نیز زیر پنچاه درصد را خواهد داشت و هیچ دولتی در ایران بدون ائتلاف، تشکیل نخواهد شد. این است حقیقت احزاب در ایران: اپوزیسیونها در ایران اقلیتند با اینکه در جمعیت اکثریت مطلقند.
چند راه حل:
۱. لیستی از تمامی گروهها و احزاب تشکیل شود و هیچ گروه و فردی بدون سازمان سیاسی رسمیت نیابد(یک پایگاه داده ها). به گونه ای که بتوان به راحتی موضع هر فرد را دانست. زمان مبهم گویی و کلی گویی گذشته است. ما میبایستی بدانیم کسی که از او سخن میگوییم یا برای ما سخن میگوید طرفدار چه حزب و گروهی است و در واقه زیر چه پرچمی سینه میزند. هیچ ایرادی هم ندارد که کسی بگوید من طرفدار هیچ گروهی نیستم، منتها میباید مشخص باشد که منتقد سیاسی است یا نه. چرا که اگر سیاسی است و مرام نامه سیاسی ندارد رسمیت ندارد. نمیشود کسی کار سیاسی بکند و بگوید من مرام نامه سیاسی ندارم. زمان این کارها گذشته است. ما باید تکلیفمان را لااقل با خودمان مشخص کنیم. کسی هم که بگوید هنوز هیچ مرام نامه ای برای علایق من وجود ندارد مشخص است زیاد مطالعه ندارد.
از تعارف هم گذشته است. به نظر بنده هیچ ایرادی ندارد کسی حتی به دنبال این باشد که بی طرف باشد، یا منتقد باشد یا حتی بخواهد بر تخت شاهی بنشیند. وقتی ایراد دارد که بگوید میرود در خانه اش و بیاید بر تخت سلطانی. از طرفی زمان ترسیدن از ابراز عقیده هم به سر آمده. من دعوت میکنم که گروهها با پذیرش انواع مذاهب، عقاید و افکار بیایند و با صداقت به مردم نظر خود را بگویند و مکتوب در جایی قرار دهند. اگر با دین مخالفند بگویند، اگر با بی دینی مخالفند بگویند. در پرده سخن گفتن ما را به اینجا رسانده است. مردم ما را بلاتکلیف کرده است.
۲. تمامی گروهها مرام نامه خود را بی ابهام بیان کنند و در آن از برنامه خود برای اداره امور ایران بگویند. همچنین برای این منظور میبایست لیستی از پرسشهای مشخص تهیه شود و پاسخ هر گروه به وضوح و توسط رهبران و مدعیان آن حذب و گروه ذکر شود، از پرسشهای حقوق بشری گرفته تا پرسشهای مربوط به مسائل اخلاقی، دینی، عرفی. اینها هم وحی منزل نیست. همه ما در کلاس درس دموکراسی نشسته ایم و چیزهای بسیاری برای آموزش وجود دارد.
می باید از پیش بینی قدرت سیاسی خود در ایران فردا بگویند و مثلا بگویند از تعداد کرسی مشخص در مجلس به دنبال چه مقدار کرسی هستند. چه نظام سیاسی را دنبال میکنند و به عنوان حاکم آینده یا اپوزیسیون بعدی چه دستور کاری دارند. این موضوع به وضوح ادراک آنها از موقعیت خود در ایران فردا را نشان میدهد.
کار سیاسی با رودربایستی پیش نمیرود. سازمان میخواهد. کار میبرد. اگر آمده اید فقط ناله شبگیر کنید دارید وقت ما را تلف میکنید.
{۱}دانشنامه سیاسی ؛ داریوش آشوری (۱۳۶۶).چاپ اول
هکرها، به ۵۵ هزار کاربر توئیتر دست یافتند
یک مسوول در توییتر گفته که این شرکت در تلاش برای رفع این مشکل است. او که به نظر میرسد مشکل را کم اهمیت جلوه داده، گفته است که این مربوط به تعداد کمی در میان ۱۴۰ میلیون کاربر توییتر است.
او گفته است که بسیاری از این دسترسیها مربوط به صفحههایی است که توییتر
آنها را معلق کرده بود. اما با این حال گفته است که اقدامات احتیاطی را
آغاز کردهاند: «ما در حال حاضر موقعیت را سنجیده ایم. او گفته که رمزهای
عبور تازهای را برای این اعضا فرستاده اند.
به نظر میرسد توئیتر نیاز به توجه ویژه تری به مساله رخنههای امنیتی باید
داشته باشد چرا که اتفاقی مشابه در دو سال و نیم پیش موجب شد هکرها برای
مدتی دسترسیهای توییتر را کنترل کنند.
رفسنجانی: اگر نگذارید جوانان انتقاد کنند، محفلهای زیرزمینی درست میشود
اکبر هاشمی
رفسنجانی گفت اگر به جوانان فضا برای انتقاد داده نشود، این انتقادات خاموش
نخواهد شد و به محفلهای خانگی و زیرزمینی کشیده میشود. این در حالی است
که زمان ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، وزارت اطلاعات تحت امر وی،
دوران سیاهی را برای نقد و انتقاد و دگراندیشی ایجاد کرده بود و تعدادی از
متفکرین و فعالان در داخل و خارج از کشور ترور شدند.
در شرایطی که
در زمان ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، وزارت اطلاعات تحت امر وی و نیز
علی فلاحیان، دوران سیاهی را برای نقد و انتقاد و دگراندیشی ایجاد کرده
بود، این روزها هاشمی که بهنوعی بازنشستگی اجباری سیاسی رسیده است، هوادار
نقد و اعتراض شده و مدام در این خصوص هشدار میدهد.در طول چند سال گذشته و بهخصوص پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری؛ بارها آقای رفسنجانی خواهان فضای باز سیاسی و جریان آزاد اطلاعات شده و در این خصوص هم بهشدت به دولت حمله کرده است.
در تازهترین خبر نیز وی امروز در دیدار با فعالان N.G.Oهای کشور انتقادات صریح را برخاسته از طبیعت دوران جوانی دانست و خواستار بازگذاردن فضای نقد سازنده شد و گفت: «وجود صراحت در انتقاد برای هوشیار ساختن مسئولین» لازم است.
به گزارش «بازتاب امروز» آقای رفسنجانی افزود که اگر به مردم و جوانان میدان و فضا برای انتقاد و فعالیت داده نشود، این انتقادات خاموش نخواهد شد و چه بسا به محفلهای خانگی و زیرزمینی کشیده شود.
هاشمی رفسنجانی در ادامه هم خواهان دادن اجازه فعالیت بیشتر به سازمانهای مستقل مردمی شد و در این خصوص گفت: «آنان با ابتکار و سرمایه خود به ایجاد اشتغال و تولید کشور کمک شایانی خواهند کرد.»
رییس جمهور اسبق ایران در پایان هم گفت که جمهوری اسلامی زمانی باید نگران حال و اوضاع خود باشد که «مردم از صحنه مشارکت فعال اجتماعی حذف شده باشند.»
فیسبوک سانسورچی است؟
فیسبوک
محتوا را سانسور میکند؟ وقتی یک کاربر فیسبوک اخیرا خواست یک کامنت زیر
یک پست فیسبوکی بگذارد، با این اخطار مواجه شد :«کامنت نامربوط یا
نامناسب»
رابرت
اسکوبل تلاش کرده بود که یک کامنت بنویسد تا این که این پیغام را از
فیسبوک دریافت کرد : کامنت شما قابل انتشار نیست به خاطر نامربوط یا
نامناسب بودن.
رابرت،
میدانست کامنت او مرتبط با موضوع است و مشکلی هم ندارد. اما شواهد حاکی
از این بود که فیس بوک مشغول آنالیز محتوا و سانسور کامنتها است. این به
طور کامل در تظاد با سیاستهای اعلام شده فیس بوک بود.
فیسبوک امکانی دارد که میتوانید در این جور مواقع به او اطلاع بدهید یا اعتراضی بکنید. برای نمونه، اگر فعالیتی نژادپرستانه یا آزاردهنده برای دیگران روی فیسبوک شکل بگیرد، میتوان از آن صفحه یا مطلب شکایت کرد. اما در این مساله چنین چیزی صادق نبود.
فیسبوک امکانی دارد که میتوانید در این جور مواقع به او اطلاع بدهید یا اعتراضی بکنید. برای نمونه، اگر فعالیتی نژادپرستانه یا آزاردهنده برای دیگران روی فیسبوک شکل بگیرد، میتوان از آن صفحه یا مطلب شکایت کرد. اما در این مساله چنین چیزی صادق نبود.
فیسبوک حالا بیان کرده که این اتفاق ارتباطی به سانسور ندارد و آنها نوشتههای کاربران را آنالیز نمیکنند.
این
شبکه اجتماعی قدرتمند و همهگیر، اینگونه توضیح داده که این قضیه به
برنامهای ارتباط دارد که آنها در حال آزمایش برای جلوگیری از اسپم
(کامنتهای ناخواسته) و بدافزارها هستند و این یک اتفاق موردی و اشتباهی
بوده است.
هر نماینده مجلس نهم، ۷۰۰ میلیون تومان وام میگیرد
در شرایطی که
در جمهوری اسلامی گرفتن وام برای مردم بسیار دشوار است، کمیسیون تلفیق
مجلس طرحی را تصویب کرد که به موجب آن به هر منتخب مجلس نهم، مبلغ ۷۰۰
میلیون تومان وام تعلق خواهد گرفت.
به گزارش بولتن نیوز، این مصوبه در حالی است که نمایندگان مجلس هشتم پیش از این نیز وام بلاعوض ۱۰۰ میلیون تومانی دریافت کرده بودند.براساس این مصوبه کمیسیون تلفیق که در روزهای پایانی مجلس هشتم به تصویب رسیده است، مبلغ کل «۲۰۰ میلیارد تومان تسهیلات به ۲۹۰ نماینده مجلس نهم» تعلق خواهد گرفت.
بولتن نیوز به نقل از یک عضو کمیسیون تلفیق نوشته است که با این مصوبه به هر یک از نمایندگان مجلس نهم٬ حدود ۷۰۰ میلیون تومان تسهیلات پرداخت خواهد شد. و این مبالغ برای «هزینه دفاتر؛ هزینه اسکان و ایاب و ذهاب منتخبان مجلس نهم» در نظر گرفته شده است.
گفتنی است وامهای بلاعوض ۱۰۰ میلیون تومانی در شرایطی به نمایندگان مجلس هشتم پرداخت شد که علی لاریجانی، رییس مجلس در آن مقطع و پس از هیاهوهای برخی رسانههای نزدیک به دولت «قول» داد که آن وامها را از حالت بلاعوض خارج کند و به خزانه مجلس باز گرداند؛ اما بولتننیوز نوشته است که «هیچگاه تکلیف آن وامها روشن نشد.»
موسسه علوم و امنیت بین الملل اعلام کرد:
عکسهای ماهوارهای نشان از فعالیتهای جدید در پارچین دارد
(تیتر از جنگ خبر)
خبرگزای مهر
موسسه علوم و امنیت بین الملل در گزارشی اعلام کرد که تصاویر جدید ماهواره ای تهیه شده از فراز ایران حکایت از فعالیت سایت پارچین دارند.
به گزارش خبرگزاری مهر، موسسه علوم و امنیت بین الملل در این گزارش سه عکس از سایت پارچین را منتشر کرده و می نویسد : با توجه به عکس شماره یک فعالیت جدید در بیرون از ساختمان سایت پارچین که احتمالا بخش نگهداری مواد منفجره بوده و برای نگهداری تجهیرات مربوط به ساخت سلاح های اتمی استفاده می گردد انجام می شود.
این تصویر که در تاریخ 9 آوریل 2012 تهیه شده مواردی را در بیرون از ساختمان سایت نشان می دهد، هنوز مشخص نیست که این موارد شامل چه موضوعاتی هستند. در این تصویر همچنین بخار آب مشاهده می شود که از منطقه ای نزدیک به ساختمان سایت متصاعد شده است.
برهمین اساس آژانس بین المللی انرژی اتمی درخواست بازدید از سایت پارچین را داد و"یوکیو آمانو" مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی اعلام کرد که اطلاعاتی در دست دارد که نشان می دهد فعالیت هایی در پارچین در حال انجام است.
آمانو درحاشیه کنفرانسی درسوئیس گفت: هنگام آغاز مجدد مذاکرات با ایران دراواسط ماه مه دسترسی به سایت پارچین اولویت اصلی بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی است.
. آمانو گفت : هنوز "پاسخ مثبتی" از سوی ایران درباره اجازه بازرسی از سایت پارچین به بازرسان آژانس دریافت نکرده ایم.
آمانو پیشتر نیز ازایران خواسته بود تا به زعم خود نگرانی های آن را درباره ابعاد احتمالی برنامه هسته ای خود ازجمله درباره پارچین و متخصصین خارجی با اجازه دسترسی داده به این منطقه حل کند.
خاطر نشان می شود علی اصغر سلطانیه نماینده جمهوری اسلامی ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی ضمن ابراز امیدواری درباره موفقیت آمیز بودن مذاکرات آتی ایران و آژانس در نیمه ماه می(25 اردیبهشت) و تاکید بر ادامه غنی سازی اورانیوم گفته بود فقط با توافق بر روی تعیین چهارچوب هایی از این قبیل برای همکاری های آتی بیشتر، ایران می تواند درخواست آژانس برای بازدید از یک سایت نظامی را بررسی کند.
سلطانیه درگفتگو با رویترز درپاسخ به این سوال که آیا آژانس می تواند از سایت پارچین بازدید کند،گفت :هر اقدامی در براساس این چهارچوب اجرایی خواهد بود.
کلینتون مامور بررسی حذف مجاهدین خلق از لیست گروه های تروریستی شد
العربیه.نت فارسی
آمریکا اعلام کرده است هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه مامور شده است تا مسئله حذف سازمان مجاهدین خلق از لیست گروه های تروریستی را بررسی کند.
دفتر رئیس جمهور آمریکا با اشاره به تخلیه اردوگاه اشرف در عراق تاکید کرده است 1200 تن از اعضای این سازمان در انتظار انتقال به پایگاه سابق آمریکا در نزدیکی بغداد هستند.
بررسی حذف نام مجاهدین از لیست گروه های تروریستی پس از حدود دو ماه از آغاز تخلیه اردوگاه اشرف صورت می گیرد.
دادگاه تجدید نظر آمریکا روز گذشته شکایت وکیلان سازمان مجاهدین خلق در مورد درج نام این تشکل در لیست گروه های تروریستی را بررسی کرد.
مجاهدین خلق به دنبال این هستند تا وزارت خارجه آمریکا را مجبور سازند تا نام آنها را از لیست مذکور حذف کند.
رابرت لوب وکیل دولت آمریکا در دادگاه تجدید نظر تاکید کرد هیلاری کلینتون حداکثر تا 60 روز پس از خروج آخرین گروه از مجاهدین از اردوگاه اشرف نظر خود را در مورد این تشکل اعلام خواهد کرد.
او تاکید کرد آمریکا به دقت موضوع تغییر منش مجاهدین خلق و توقف فعالیت مسلحانه را بررسی می کند.
کلینتون در فوریه گذشته اعلام کرده بود تخلیه اردوگاه اشرف از اقدامات اساسی برای لغو نام مجاهدین از لیست گروه های تروریستی است.
آمریکا از سال 1997 سازمان مجاهدین خلق را درلیست گروه های تروریستی قرار داد.
العربیه.نت فارسی
آمریکا اعلام کرده است هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه مامور شده است تا مسئله حذف سازمان مجاهدین خلق از لیست گروه های تروریستی را بررسی کند.
دفتر رئیس جمهور آمریکا با اشاره به تخلیه اردوگاه اشرف در عراق تاکید کرده است 1200 تن از اعضای این سازمان در انتظار انتقال به پایگاه سابق آمریکا در نزدیکی بغداد هستند.
بررسی حذف نام مجاهدین از لیست گروه های تروریستی پس از حدود دو ماه از آغاز تخلیه اردوگاه اشرف صورت می گیرد.
دادگاه تجدید نظر آمریکا روز گذشته شکایت وکیلان سازمان مجاهدین خلق در مورد درج نام این تشکل در لیست گروه های تروریستی را بررسی کرد.
مجاهدین خلق به دنبال این هستند تا وزارت خارجه آمریکا را مجبور سازند تا نام آنها را از لیست مذکور حذف کند.
رابرت لوب وکیل دولت آمریکا در دادگاه تجدید نظر تاکید کرد هیلاری کلینتون حداکثر تا 60 روز پس از خروج آخرین گروه از مجاهدین از اردوگاه اشرف نظر خود را در مورد این تشکل اعلام خواهد کرد.
او تاکید کرد آمریکا به دقت موضوع تغییر منش مجاهدین خلق و توقف فعالیت مسلحانه را بررسی می کند.
کلینتون در فوریه گذشته اعلام کرده بود تخلیه اردوگاه اشرف از اقدامات اساسی برای لغو نام مجاهدین از لیست گروه های تروریستی است.
آمریکا از سال 1997 سازمان مجاهدین خلق را درلیست گروه های تروریستی قرار داد.
تداوم آزار خانواده های زندانیان سیاسی توسط دستگاه قضایی
جـــرس:
به گزارش منابع خبری، بسیاری از
خانواده های زندانیان سیاسی که اخیرا جهت ارائه درخواست مرخصی درمانی یا
ملاقات حضوری به محل دادستانی تهران واقع در محله «سبزه میدان» مراجعه کرده
اند با پاسخ "مشغولیت زیاد" دادستان و عدم توانایی وی برای رسیدگی به
خواسته های آنان مواجه شدند.
به گزارش منابع خبری جرس، طی هفته های اخیر، زمانی که خانواده های زندانیان
به دادستانی تهران مراجعه کرده و از روند رسیدگی به درخواست های قبلی خود
پیرامون درخواست مرخصی درمانی (استعلاجی) و همچنین ملاقات حضوری پرسیده
اند، کارمندان دادستانی در جواب به آنها گفته اند "دادستان، عباس جعفری
دولت آبادی، حتی نامه ها را نگاه هم نکرده است چه برسد به اجرای آن ها."بر اساس این گزارش، تعدادی از خانواده های زندانیان برای پی گیری بیشتر به قاضی «خدابخشی»، نماینده دادستان مراجعه کرده اند، که آنجا نیز با پاسخ مشابهی روبرو شده اند، مبنی بر اینکه "دادستان سرش شلوغ است و شخصا باید به این امور رسیدگی کند."
گزارش رسیده حاکیست؛ قاضی خدابخشی برای تایید مشغولیت دولت آبادی، پرونده اختلاس های بانکی را که این روزها موضوع جنجال آفرین رسانه ها و دردسر برای مسئولان جمهوری اسلامی شده را مثال زده است.
خانواده های زندانیان سیاسی معتقدند "پیش از آن که جعفری دولت آبادی به سمت دادستانی کل تهران انتخاب شود، زندانیان می توانستند حداقل ماهی یک بار طبق آیین نامه داخلی سازمان زندان ها، ملاقات حضوری داشته باشند اما از زمانی که دولت آبادی منصوب شده، تمام امور به رای مستقیم وی وابسته شده است."
گفتنی است، ملاقات حضوری که از حقوق اولیه زندانیان محسوب می شود به اهرم فشاری در دستان دادستان کلی قرار گرفته که فرصت رسیدگی به درخواست ها و مطالبات، زندانیان و خانواده هایشان را ندارد.
طبق گزارش های رسیده رسیده به جرس، اعضای دفتر دولت آبادی، دادستان تهران گفته اند تمام مجوزها برای امکانات پزشکی، بهداشتی و رفاهی زندانیان نیز باید به تایید وی برسد.
از زمان انتصاب عباس جعفری دولت آبادی به سمت دادستانی تهران، به دستور وی تمام ملاقات های حضوری زندانیان با خانواده هایشان، با اجازه و نامه کتبی دادستان تهران انجام می شود، و بر همین اساس، هرگونه غیبت، گرفتاری و یا حتی سفر دادستان تنها به ضرر خانواده های زندانیان سیاسی تمام می شود.
همچنین دادستان تهران در مدت روی کار آمدنش هر بار به بهانه های مختلف زندانیان سیاسی را از ملاقات با خانواده شان محروم کرده است و چند بار نیز به بهانه صدور بیانیه از سوی زندانیان، خانواده آنها را از ملاقات با زندانی شان و حتی پر کردن فرم درخواست ملاقات منع کرده بود.
چندی پیش شیرین عبادی وکیل و رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در گفت وگو با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، با انتقاد شدید از ایجاد محدودیت برای زندانیان سیاسی و خودداری از اعطای مرخصی و یا ملاقات حضوری با خانواده ها گفته بود که طبق قوانین موجود دادستان، رئیس زندان ویا دیگر مقامات قضایی حق ندارند بنابه میل وسلیقه شخصی زندانی را از حقوق قانونی اش محروم کنند. او همچنین گفت: "افرادی که به جرم داشتن عقیده و پایبندی به اعتقاداتی در زندان هستند از حقوق یک قاچاقچی هم محروم هستند."
"هفت تا هشت هزار ميليارد تومان برای 10 تا 15 پروژه به سپاه دادهایم"
واگذاری بدون مناقصه سهام شرکتهای پتروشیمی دولتی به قرارگاه خاتمالانبیاء با دستور احمدینژاد
کلمه – گروه اقتصادی: معاون وزیر راه در گفت و
گویی خبر داده که سهام برخی واحدهای پتروشیمی دولتی بدون تشریفات قانونی و
تنها با دستور و عنایت شخص احمدی نژاد به قرارگاه خاتم الانبیا سپاه انتقال
یافته و قرار است که اجرای پروژه انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی نیز
از محل اختصاص سهام برخی پتروشیمیها تامین شود.
قرارگاه خاتم بعد از جنگ تشکیل شد و هدف از تأسیس آن آبرسانی، صدور نفت و گاز، پروژههای سدسازی و انتقال آب و نیرو و راهسازی بوده است. اما سیاست های حمایتی دولت احمدی نژاد در واگذاری پروژه های کلان به این نهاد نظامی، مخالفت و انتقاد بخش خصوصی را به همراه داشته است.
قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه، تنها در یک سال اخیر چندین پروژه بزرگ ملی را از آن خود کرده و به گفته کارشناسان، به کمک موقعیت خاص سپاه و نیز تسهیلات ویژهی دولتی از جمله ترک تشریفات مناقصه و واگذاریهای خارج از روال، امکان رقابت را از بخش خصوصی نیز سلب کرده است.
تنها در دو هفته اخیر، علاوه بر طرح شیرین سازی و انتقال آب دریای خزر به استان سمنان، اعلام شد دو پروژه بزرگ سد بختیاری که از آن با عنوان بلندترین سد بتنی جهان یاد شده، و نیز پروژه ساخت مخازن زیرزمینی نفت نیز به این قرارگاه اقتصادی- نظامی واگذار شده است.
مشخص نیست اینگونه پروژهها با کدام تشریفات مناقصه و با چه توجیه قانونی واگذار میشوند، اما در ماههای اخیر چندین پروژه از این دست به قرارگاه خاتمالانبیاء واگذار شده که درباره نحوه واگذاری آنها ابهامات زیادی وجود دارد و دستکم در این تردیدی نیست که سلب امکان رقابت از بخش خصوصی، کمترین تاوان روند فعلی محول کردن پروژههای نجومی به سپاه است.
این در حالی است که بسیاری از دلسوزان نظام در سالهای اخیر هشدار دادهاند که آلوده شدن سپاه به فعالیتهای پرسود اقتصادی، به انحرافات بزرگ در این نهاد انقلابی خواهد انجامید. اما این هشدارها شنیده نشده است.
در حالی که پروژه انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی در فروردین ماه آغاز به کار کرد هزینه اجرای این طرح، دو هزار میلیارد تومان و پیمانکار اصلی آن قرارگاه خاتمالانبیای سپاه پاسداران اعلام شده است.
در این طرح ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب از دریای خزر سالانه به استان های فلات مرکزی سمنان، قم، اصفهان، سبزوار [در خراسان رضوی]، خراسان جنوبی و یزد منتقل میشود.
بخش اول طرح انتقال آب دریای خزر در مسیر خط لوله نفت نکا-ری به طول ۱۸۵ کیلومتر است و با استفاده از تونلهای موجود ۱۲ ایستگاه پمپاژ ایجاد میشود.
معاون وزیر راه در خصوص واگذاری پروژه ها به سپاه بدون مناقصه می گوید: این تشخیص ما بود، ما در این مورد قانون داریم. حالا چرا پروژه را به قرارگاه خاتمالانبیاء دادیم؛ چون قرارگاه پتانسیلی دارد که میتواند منابع مالیاش را در پروژه بیاورد و قبل از اینکه ما پولش را بدهیم کار را شروع کند. یک تفاهمی هست با قرارگاه که اگر سرمایهگذاری کرد و کار را پیش برد ما مراحل قانونی را طی کرده و پولشان را میدهیم.
او در ادامه صراحتا می گوید: قرارگاه هم چون یک تشکیلات دولتی است برای کمک به دولت این را پذیرفته است. ما هم پذیرفتهایم که نگذاریم آسیبی به آنها برسد. اگر احیانا پروژهای به مراحل پایانی نرسید و قرارداد منعقد نشد، با پیمانکار بعدی تفاهم میکنیم که کار انجام شدهشان داخل آن کار برود. ضمن اینکه باید به این نکته اشاره کنم که قرارگاه خاتمالانبیاء مجری طرح خط لوله انتقال نفت نکا-ری بود. بنابر این بهترین پیمانکاری که میتوانست پروژه انتقال آب را انجام دهد، پیمانکاری بود که خودش راه را باز و اجرا کرده و با محیط آشناست.
محمدرضا عطارزاده در گفت و گو با روزنامه شرق گفته است که واگذاری پروژه ها به من و شما ارتباطی ندارد. دولت اینطور تصمیم گرفته است. ما به آقای احمدی نژاد گفتیم که برای این طرح، منابع مالی نداریم. گفتند اینکه مناقصه نمیخواهد. من از سهام پتروشیمی برای اجرای پروژه، اختصاص میدهم تا آن را اجرا کنید.
وی می گوید تا کنون هفت تا هشتهزارمیلیاردتومان برای ۱۰تا ۱۵ پروژه به قرارگاه خاتم واگذار شده است.
طرح توسعه فازهاى ۱۵ و ۱۶ پارس جنوبی، احداث خط لوله ۹۰۰ کیلومترى انتقال گاز عسلویه به ایرانشهر، ساخت و تجهیز اسکله هاى بنادر مهم ایران و حضور در پروژه هاى ساخت و ساز مسکن از جمله فعالیت هاى عمده اقتصادى قرارگاه خاتم الانبیاء است که در ۲۰ سال گذشته به بزرگترین پیمانکار پروژه هاى دولتى در ایران تبدیل شده است.
واگذاری بدون مناقصه سهام شرکتهای پتروشیمی دولتی به قرارگاه خاتمالانبیاء با دستور احمدینژاد
کلمه – گروه اقتصادی: معاون وزیر راه در گفت و
گویی خبر داده که سهام برخی واحدهای پتروشیمی دولتی بدون تشریفات قانونی و
تنها با دستور و عنایت شخص احمدی نژاد به قرارگاه خاتم الانبیا سپاه انتقال
یافته و قرار است که اجرای پروژه انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی نیز
از محل اختصاص سهام برخی پتروشیمیها تامین شود.قرارگاه خاتم بعد از جنگ تشکیل شد و هدف از تأسیس آن آبرسانی، صدور نفت و گاز، پروژههای سدسازی و انتقال آب و نیرو و راهسازی بوده است. اما سیاست های حمایتی دولت احمدی نژاد در واگذاری پروژه های کلان به این نهاد نظامی، مخالفت و انتقاد بخش خصوصی را به همراه داشته است.
قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه، تنها در یک سال اخیر چندین پروژه بزرگ ملی را از آن خود کرده و به گفته کارشناسان، به کمک موقعیت خاص سپاه و نیز تسهیلات ویژهی دولتی از جمله ترک تشریفات مناقصه و واگذاریهای خارج از روال، امکان رقابت را از بخش خصوصی نیز سلب کرده است.
تنها در دو هفته اخیر، علاوه بر طرح شیرین سازی و انتقال آب دریای خزر به استان سمنان، اعلام شد دو پروژه بزرگ سد بختیاری که از آن با عنوان بلندترین سد بتنی جهان یاد شده، و نیز پروژه ساخت مخازن زیرزمینی نفت نیز به این قرارگاه اقتصادی- نظامی واگذار شده است.
مشخص نیست اینگونه پروژهها با کدام تشریفات مناقصه و با چه توجیه قانونی واگذار میشوند، اما در ماههای اخیر چندین پروژه از این دست به قرارگاه خاتمالانبیاء واگذار شده که درباره نحوه واگذاری آنها ابهامات زیادی وجود دارد و دستکم در این تردیدی نیست که سلب امکان رقابت از بخش خصوصی، کمترین تاوان روند فعلی محول کردن پروژههای نجومی به سپاه است.
این در حالی است که بسیاری از دلسوزان نظام در سالهای اخیر هشدار دادهاند که آلوده شدن سپاه به فعالیتهای پرسود اقتصادی، به انحرافات بزرگ در این نهاد انقلابی خواهد انجامید. اما این هشدارها شنیده نشده است.
در حالی که پروژه انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی در فروردین ماه آغاز به کار کرد هزینه اجرای این طرح، دو هزار میلیارد تومان و پیمانکار اصلی آن قرارگاه خاتمالانبیای سپاه پاسداران اعلام شده است.
در این طرح ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب از دریای خزر سالانه به استان های فلات مرکزی سمنان، قم، اصفهان، سبزوار [در خراسان رضوی]، خراسان جنوبی و یزد منتقل میشود.
بخش اول طرح انتقال آب دریای خزر در مسیر خط لوله نفت نکا-ری به طول ۱۸۵ کیلومتر است و با استفاده از تونلهای موجود ۱۲ ایستگاه پمپاژ ایجاد میشود.
معاون وزیر راه در خصوص واگذاری پروژه ها به سپاه بدون مناقصه می گوید: این تشخیص ما بود، ما در این مورد قانون داریم. حالا چرا پروژه را به قرارگاه خاتمالانبیاء دادیم؛ چون قرارگاه پتانسیلی دارد که میتواند منابع مالیاش را در پروژه بیاورد و قبل از اینکه ما پولش را بدهیم کار را شروع کند. یک تفاهمی هست با قرارگاه که اگر سرمایهگذاری کرد و کار را پیش برد ما مراحل قانونی را طی کرده و پولشان را میدهیم.
او در ادامه صراحتا می گوید: قرارگاه هم چون یک تشکیلات دولتی است برای کمک به دولت این را پذیرفته است. ما هم پذیرفتهایم که نگذاریم آسیبی به آنها برسد. اگر احیانا پروژهای به مراحل پایانی نرسید و قرارداد منعقد نشد، با پیمانکار بعدی تفاهم میکنیم که کار انجام شدهشان داخل آن کار برود. ضمن اینکه باید به این نکته اشاره کنم که قرارگاه خاتمالانبیاء مجری طرح خط لوله انتقال نفت نکا-ری بود. بنابر این بهترین پیمانکاری که میتوانست پروژه انتقال آب را انجام دهد، پیمانکاری بود که خودش راه را باز و اجرا کرده و با محیط آشناست.
محمدرضا عطارزاده در گفت و گو با روزنامه شرق گفته است که واگذاری پروژه ها به من و شما ارتباطی ندارد. دولت اینطور تصمیم گرفته است. ما به آقای احمدی نژاد گفتیم که برای این طرح، منابع مالی نداریم. گفتند اینکه مناقصه نمیخواهد. من از سهام پتروشیمی برای اجرای پروژه، اختصاص میدهم تا آن را اجرا کنید.
وی می گوید تا کنون هفت تا هشتهزارمیلیاردتومان برای ۱۰تا ۱۵ پروژه به قرارگاه خاتم واگذار شده است.
طرح توسعه فازهاى ۱۵ و ۱۶ پارس جنوبی، احداث خط لوله ۹۰۰ کیلومترى انتقال گاز عسلویه به ایرانشهر، ساخت و تجهیز اسکله هاى بنادر مهم ایران و حضور در پروژه هاى ساخت و ساز مسکن از جمله فعالیت هاى عمده اقتصادى قرارگاه خاتم الانبیاء است که در ۲۰ سال گذشته به بزرگترین پیمانکار پروژه هاى دولتى در ایران تبدیل شده است.
زندانبانها: برای ما فقط یک چیز مهم است، حفظ نظام به هر قیمت
به گزارش کلمه، در حالی که مدت زمان بی خبری فرزندان مهندس موسوی از پدر و مادرشان به حدود دو ماه رسیده، آزار و اذیت روحی و روانی آنها نیز شدت گرفته و ارائه اخبار دروغ، تهدیدها و ایجاد مزاحمت ها برای زندگی آنها به اوج رسیده است.
شدت بخشیدن به ارائه اطلاعات دروغین و ضد و نقیض درباره سلامتی میرحسین، از جمله جدیدترین مصادیق آزار و اذیت دختران موسوی و رهنورد بوده است؛ به طوری که در چند ماه اخیر بارها اخبار و اطلاعات غلط در این باره به خانواده منتقل شده بود که همگی در دیدار نوروزی با مهندس موسوی و دکتر رهنورد تکذیب شد.
اما در مدت پس از آن، این شایعه پراکنی ها باز هم ادامه داشته و در یک مورد با ادعای بستری شدن میرحسین موسوی به علتی نامعلوم در بیمارستان همراه بوده است؛ موضوعی که نگرانی شدید خانواده موسوی را به دنبال داشته و آنها را نسبت به احتمال سوء قصد به ایشان در وضعیت حصر و بازداشت و بی خبری، بیمناک ساخته است.
در مورد اخیر، پس از قطع کامل ارتباطات از ابتدای نوروز به این سو، با هدف وارد ساختن فشار روانی مضاعف به دختران، نیروهای امنیتی شروع به پخش خبر بیماری میرحسین کردند. آنها بعد از مدتها ایجاد دل نگرانی شدید و بی پاسخ ماندن جست و جوهای مکرر اقوام موسوی و خود دختران و ایجاد فضای بسیار آزار دهنده در خانواده، سرانجام به چهار نفر از اقوام دور این خانواده اجازه ملاقات دادند، با این شرط که “فرزندان نباید متوجه شوند”!
آنها همچنین تهدید کرده اند که هیچ خبری درباره این دیدار منتشر نشود، و گفته اند که ابراز نگرانی دختران راجع به پدر و مادرشان “به ضرر کشور است.” این در حالی است که خود از دو ابزار ایجاد نگرانی و سپس بی خبری برای شکنجه و آزار روانی این خانواده و وادار کردن آنها به پذیرش محدودیت ها استفاده می کنند، و در عین حال توضیح نمی دهند که اعلام وضعیت سلامتی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد چه خطری برای اقتدار نظام می تواند داشته باشد. یا از سوی دیگر اگر بناست ارتباط با این دو همچنان با محدودیت و دشواری کنونی همراه باشد، چرا دستگاه های حکومتی تلاش می کنند با پخش مصاحبه، خبر و عکس دروغین ادعا کنند که آنها آزادند و نظام از روی رافت اسلامی به نگهداری ایشان در وضعیت ویژه می پردازد!
بر اساس این گزارش، این روش شکنجه روحی و ارائه انبوه اطلاعات دروغ در مورد دختران در زمینه مسائل سیاسی، خانوادگی و سلامتی آنان، متقابلاً برای میرحسین و همسرش نیز انجام گرفته؛ که باعث نگرانی این پدر و مادر دربند در مورد فرزندانشان شده است. ماموران امنیتی همچنین به صراحت به فرزندان موسوی و رهنورد اعلام می کنند که علت جلوگیری از ملاقات و تماس و کسب اطلاع آنها از پدر و مادر، اطلاع رسانی درباره گوشه ای از این وضعیت بوده است. آنها از این رفتارهای غیر قانونی به عنوان تنبیه یاد می کنند و حتی در یک مورد از دختران موسوی خواسته اند که از رفتار خود ابراز پشیمانی کنند تا اوضاع بهتر شود.
این در حالی است که همزمان در طول سال گذشته دختران موسوی با تعقیب و مراقبت های شدید، شنود و کنترل آشکار و پنهان مکالمات و ارتباطات خود، بازجویی های متعدد حتی در خودروهای تاکسی تلفنی، و مزاحمت های خاص و عجیب امنیتی که غالبا با تهدید و به کار بردن لحن و الفاظ زشت و تهدید های مکرر جانی و مادی دیگر همراه بوده، رو به رو بوده اند. دامنه این آزار و اذیت ها علاوه بر دختران میرحسین، به سایر اقوام نیز کشیده شده است و در خصوص آنها به طور گسترده ای اقدام به ممنوع الخروجی و ضبط پاسپورت به همراه رفتار خشن امنیتی صورت گرفته است.
زندانبانان همچنین در موارد متعددی ضمن تهدیدها به صراحت به آنها اعلام کرده اند که مسئولیتی در برابر سلامتی زندانیان خود ندارند و برای آنها تنها یک چیز مهم است: حفظ نظام به هر قیمت! آنها توضیح نداده اند که چگونه کسی را که هشت سال در سخت ترین دوران سکاندار دولت این نظام بوده، در حالی که بازداشت او علاوه بر نداشتن مبنای عقلی و حقوقی حتی از سوی چند مرجع تقلید غیر شرعی و غیر قانونی خوانده شده، همچنان در بازداشت نگه می دارند و با این رفتار بدترین ضربه را به نظام مورد نظر خود وارد می سازند و همزمان ادعای حفظ آن را مطرح می کنند.
در حال حاضر حدود دوماه است که فرزندان موسوی هیچ خبر تایید شده ای از پدر و مادرشان ندارند و پس از ملاقات چند ساعته نوروزی و نیز تماس محدود تلفنی، هیچ ملاقات یا تماسی حتی برای یک لحظه با آنها نداشته اند. در حالی که میرحسین و رهنورد در دیدار کوتاه نوروزی خود بر سلامتشان تاکید کرده اند، خانواده آنها با شایعه پراکنی هایی از سوی زندانبانان و ماموران امنیتی رو به رو بوده اند که به نگرانی درباره سلامتی ایشان منجر شده است.
محل بازداشت موسوی و رهنورد در فضای کاملا محافظت شده ی خیابان پاستور و در بن بست باریک اختر، با دو در بلند و قطور و موانع امنیتی کنترل شونده توسط سپاه، از چشم عابران پنهان تر از قبل شده است. این خانه در همسایگی یکی از پایگاههای حفاظت اطلاعات سپاه و چند نهاد امنیتی دیگر قرار دارد و ایزوله بودن شدید آنها در حالت عادی نیز خود به تنهایی موجب نگرانی بیش از پیش این خانواده است.
تشدید فشارهای روانی و آزار و اذیت خانواده موسوی/ یک ماه بیخبری از میرحسین و رهنورد
در پایان پانزدهمین ماه بازداشت خانگی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، گزارش های رسیده به کلمه حاکی از تشدید فشارها بر خانواده ایشان و ادامه محدودیت مطلق ارتباطی ایشان با دخترانشان است.به گزارش کلمه، در حالی که مدت زمان بی خبری فرزندان مهندس موسوی از پدر و مادرشان به حدود دو ماه رسیده، آزار و اذیت روحی و روانی آنها نیز شدت گرفته و ارائه اخبار دروغ، تهدیدها و ایجاد مزاحمت ها برای زندگی آنها به اوج رسیده است.
شدت بخشیدن به ارائه اطلاعات دروغین و ضد و نقیض درباره سلامتی میرحسین، از جمله جدیدترین مصادیق آزار و اذیت دختران موسوی و رهنورد بوده است؛ به طوری که در چند ماه اخیر بارها اخبار و اطلاعات غلط در این باره به خانواده منتقل شده بود که همگی در دیدار نوروزی با مهندس موسوی و دکتر رهنورد تکذیب شد.
اما در مدت پس از آن، این شایعه پراکنی ها باز هم ادامه داشته و در یک مورد با ادعای بستری شدن میرحسین موسوی به علتی نامعلوم در بیمارستان همراه بوده است؛ موضوعی که نگرانی شدید خانواده موسوی را به دنبال داشته و آنها را نسبت به احتمال سوء قصد به ایشان در وضعیت حصر و بازداشت و بی خبری، بیمناک ساخته است.
در مورد اخیر، پس از قطع کامل ارتباطات از ابتدای نوروز به این سو، با هدف وارد ساختن فشار روانی مضاعف به دختران، نیروهای امنیتی شروع به پخش خبر بیماری میرحسین کردند. آنها بعد از مدتها ایجاد دل نگرانی شدید و بی پاسخ ماندن جست و جوهای مکرر اقوام موسوی و خود دختران و ایجاد فضای بسیار آزار دهنده در خانواده، سرانجام به چهار نفر از اقوام دور این خانواده اجازه ملاقات دادند، با این شرط که “فرزندان نباید متوجه شوند”!
آنها همچنین تهدید کرده اند که هیچ خبری درباره این دیدار منتشر نشود، و گفته اند که ابراز نگرانی دختران راجع به پدر و مادرشان “به ضرر کشور است.” این در حالی است که خود از دو ابزار ایجاد نگرانی و سپس بی خبری برای شکنجه و آزار روانی این خانواده و وادار کردن آنها به پذیرش محدودیت ها استفاده می کنند، و در عین حال توضیح نمی دهند که اعلام وضعیت سلامتی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد چه خطری برای اقتدار نظام می تواند داشته باشد. یا از سوی دیگر اگر بناست ارتباط با این دو همچنان با محدودیت و دشواری کنونی همراه باشد، چرا دستگاه های حکومتی تلاش می کنند با پخش مصاحبه، خبر و عکس دروغین ادعا کنند که آنها آزادند و نظام از روی رافت اسلامی به نگهداری ایشان در وضعیت ویژه می پردازد!
بر اساس این گزارش، این روش شکنجه روحی و ارائه انبوه اطلاعات دروغ در مورد دختران در زمینه مسائل سیاسی، خانوادگی و سلامتی آنان، متقابلاً برای میرحسین و همسرش نیز انجام گرفته؛ که باعث نگرانی این پدر و مادر دربند در مورد فرزندانشان شده است. ماموران امنیتی همچنین به صراحت به فرزندان موسوی و رهنورد اعلام می کنند که علت جلوگیری از ملاقات و تماس و کسب اطلاع آنها از پدر و مادر، اطلاع رسانی درباره گوشه ای از این وضعیت بوده است. آنها از این رفتارهای غیر قانونی به عنوان تنبیه یاد می کنند و حتی در یک مورد از دختران موسوی خواسته اند که از رفتار خود ابراز پشیمانی کنند تا اوضاع بهتر شود.
این در حالی است که همزمان در طول سال گذشته دختران موسوی با تعقیب و مراقبت های شدید، شنود و کنترل آشکار و پنهان مکالمات و ارتباطات خود، بازجویی های متعدد حتی در خودروهای تاکسی تلفنی، و مزاحمت های خاص و عجیب امنیتی که غالبا با تهدید و به کار بردن لحن و الفاظ زشت و تهدید های مکرر جانی و مادی دیگر همراه بوده، رو به رو بوده اند. دامنه این آزار و اذیت ها علاوه بر دختران میرحسین، به سایر اقوام نیز کشیده شده است و در خصوص آنها به طور گسترده ای اقدام به ممنوع الخروجی و ضبط پاسپورت به همراه رفتار خشن امنیتی صورت گرفته است.
زندانبانان همچنین در موارد متعددی ضمن تهدیدها به صراحت به آنها اعلام کرده اند که مسئولیتی در برابر سلامتی زندانیان خود ندارند و برای آنها تنها یک چیز مهم است: حفظ نظام به هر قیمت! آنها توضیح نداده اند که چگونه کسی را که هشت سال در سخت ترین دوران سکاندار دولت این نظام بوده، در حالی که بازداشت او علاوه بر نداشتن مبنای عقلی و حقوقی حتی از سوی چند مرجع تقلید غیر شرعی و غیر قانونی خوانده شده، همچنان در بازداشت نگه می دارند و با این رفتار بدترین ضربه را به نظام مورد نظر خود وارد می سازند و همزمان ادعای حفظ آن را مطرح می کنند.
در حال حاضر حدود دوماه است که فرزندان موسوی هیچ خبر تایید شده ای از پدر و مادرشان ندارند و پس از ملاقات چند ساعته نوروزی و نیز تماس محدود تلفنی، هیچ ملاقات یا تماسی حتی برای یک لحظه با آنها نداشته اند. در حالی که میرحسین و رهنورد در دیدار کوتاه نوروزی خود بر سلامتشان تاکید کرده اند، خانواده آنها با شایعه پراکنی هایی از سوی زندانبانان و ماموران امنیتی رو به رو بوده اند که به نگرانی درباره سلامتی ایشان منجر شده است.
محل بازداشت موسوی و رهنورد در فضای کاملا محافظت شده ی خیابان پاستور و در بن بست باریک اختر، با دو در بلند و قطور و موانع امنیتی کنترل شونده توسط سپاه، از چشم عابران پنهان تر از قبل شده است. این خانه در همسایگی یکی از پایگاههای حفاظت اطلاعات سپاه و چند نهاد امنیتی دیگر قرار دارد و ایزوله بودن شدید آنها در حالت عادی نیز خود به تنهایی موجب نگرانی بیش از پیش این خانواده است.
"هفت تا هشت هزار ميليارد تومان برای 10 تا 15 پروژه به سپاه دادهایم"
قرارگاه خاتم بعد از جنگ تشکیل شد و هدف از تأسیس آن آبرسانی، صدور نفت و گاز، پروژههای سدسازی و انتقال آب و نیرو و راهسازی بوده است. اما سیاست های حمایتی دولت احمدی نژاد در واگذاری پروژه های کلان به این نهاد نظامی، مخالفت و انتقاد بخش خصوصی را به همراه داشته است.
قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه، تنها در یک سال اخیر چندین پروژه بزرگ ملی را از آن خود کرده و به گفته کارشناسان، به کمک موقعیت خاص سپاه و نیز تسهیلات ویژهی دولتی از جمله ترک تشریفات مناقصه و واگذاریهای خارج از روال، امکان رقابت را از بخش خصوصی نیز سلب کرده است.
تنها در دو هفته اخیر، علاوه بر طرح شیرین سازی و انتقال آب دریای خزر به استان سمنان، اعلام شد دو پروژه بزرگ سد بختیاری که از آن با عنوان بلندترین سد بتنی جهان یاد شده، و نیز پروژه ساخت مخازن زیرزمینی نفت نیز به این قرارگاه اقتصادی- نظامی واگذار شده است.
مشخص نیست اینگونه پروژهها با کدام تشریفات مناقصه و با چه توجیه قانونی واگذار میشوند، اما در ماههای اخیر چندین پروژه از این دست به قرارگاه خاتمالانبیاء واگذار شده که درباره نحوه واگذاری آنها ابهامات زیادی وجود دارد و دستکم در این تردیدی نیست که سلب امکان رقابت از بخش خصوصی، کمترین تاوان روند فعلی محول کردن پروژههای نجومی به سپاه است.
این در حالی است که بسیاری از دلسوزان نظام در سالهای اخیر هشدار دادهاند که آلوده شدن سپاه به فعالیتهای پرسود اقتصادی، به انحرافات بزرگ در این نهاد انقلابی خواهد انجامید. اما این هشدارها شنیده نشده است.
در حالی که پروژه انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی در فروردین ماه آغاز به کار کرد هزینه اجرای این طرح، دو هزار میلیارد تومان و پیمانکار اصلی آن قرارگاه خاتمالانبیای سپاه پاسداران اعلام شده است.
در این طرح ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب از دریای خزر سالانه به استان های فلات مرکزی سمنان، قم، اصفهان، سبزوار [در خراسان رضوی]، خراسان جنوبی و یزد منتقل میشود.
بخش اول طرح انتقال آب دریای خزر در مسیر خط لوله نفت نکا-ری به طول ۱۸۵ کیلومتر است و با استفاده از تونلهای موجود ۱۲ ایستگاه پمپاژ ایجاد میشود.
معاون وزیر راه در خصوص واگذاری پروژه ها به سپاه بدون مناقصه می گوید: این تشخیص ما بود، ما در این مورد قانون داریم. حالا چرا پروژه را به قرارگاه خاتمالانبیاء دادیم؛ چون قرارگاه پتانسیلی دارد که میتواند منابع مالیاش را در پروژه بیاورد و قبل از اینکه ما پولش را بدهیم کار را شروع کند. یک تفاهمی هست با قرارگاه که اگر سرمایهگذاری کرد و کار را پیش برد ما مراحل قانونی را طی کرده و پولشان را میدهیم.
او در ادامه صراحتا می گوید: قرارگاه هم چون یک تشکیلات دولتی است برای کمک به دولت این را پذیرفته است. ما هم پذیرفتهایم که نگذاریم آسیبی به آنها برسد. اگر احیانا پروژهای به مراحل پایانی نرسید و قرارداد منعقد نشد، با پیمانکار بعدی تفاهم میکنیم که کار انجام شدهشان داخل آن کار برود. ضمن اینکه باید به این نکته اشاره کنم که قرارگاه خاتمالانبیاء مجری طرح خط لوله انتقال نفت نکا-ری بود. بنابر این بهترین پیمانکاری که میتوانست پروژه انتقال آب را انجام دهد، پیمانکاری بود که خودش راه را باز و اجرا کرده و با محیط آشناست.
محمدرضا عطارزاده در گفت و گو با روزنامه شرق گفته است که واگذاری پروژه ها به من و شما ارتباطی ندارد. دولت اینطور تصمیم گرفته است. ما به آقای احمدی نژاد گفتیم که برای این طرح، منابع مالی نداریم. گفتند اینکه مناقصه نمیخواهد. من از سهام پتروشیمی برای اجرای پروژه، اختصاص میدهم تا آن را اجرا کنید.
وی می گوید تا کنون هفت تا هشتهزارمیلیاردتومان برای ۱۰تا ۱۵ پروژه به قرارگاه خاتم واگذار شده است.
طرح توسعه فازهاى ۱۵ و ۱۶ پارس جنوبی، احداث خط لوله ۹۰۰ کیلومترى انتقال گاز عسلویه به ایرانشهر، ساخت و تجهیز اسکله هاى بنادر مهم ایران و حضور در پروژه هاى ساخت و ساز مسکن از جمله فعالیت هاى عمده اقتصادى قرارگاه خاتم الانبیاء است که در ۲۰ سال گذشته به بزرگترین پیمانکار پروژه هاى دولتى در ایران تبدیل شده است.
واگذاری بدون مناقصه سهام شرکتهای پتروشیمی دولتی به قرارگاه خاتمالانبیاء با دستور احمدینژاد
کلمه – گروه اقتصادی: معاون وزیر راه در گفت و گویی خبر داده که سهام برخی واحدهای پتروشیمی دولتی بدون تشریفات قانونی و تنها با دستور و عنایت شخص احمدی نژاد به قرارگاه خاتم الانبیا سپاه انتقال یافته و قرار است که اجرای پروژه انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی نیز از محل اختصاص سهام برخی پتروشیمیها تامین شود.قرارگاه خاتم بعد از جنگ تشکیل شد و هدف از تأسیس آن آبرسانی، صدور نفت و گاز، پروژههای سدسازی و انتقال آب و نیرو و راهسازی بوده است. اما سیاست های حمایتی دولت احمدی نژاد در واگذاری پروژه های کلان به این نهاد نظامی، مخالفت و انتقاد بخش خصوصی را به همراه داشته است.
قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه، تنها در یک سال اخیر چندین پروژه بزرگ ملی را از آن خود کرده و به گفته کارشناسان، به کمک موقعیت خاص سپاه و نیز تسهیلات ویژهی دولتی از جمله ترک تشریفات مناقصه و واگذاریهای خارج از روال، امکان رقابت را از بخش خصوصی نیز سلب کرده است.
تنها در دو هفته اخیر، علاوه بر طرح شیرین سازی و انتقال آب دریای خزر به استان سمنان، اعلام شد دو پروژه بزرگ سد بختیاری که از آن با عنوان بلندترین سد بتنی جهان یاد شده، و نیز پروژه ساخت مخازن زیرزمینی نفت نیز به این قرارگاه اقتصادی- نظامی واگذار شده است.
مشخص نیست اینگونه پروژهها با کدام تشریفات مناقصه و با چه توجیه قانونی واگذار میشوند، اما در ماههای اخیر چندین پروژه از این دست به قرارگاه خاتمالانبیاء واگذار شده که درباره نحوه واگذاری آنها ابهامات زیادی وجود دارد و دستکم در این تردیدی نیست که سلب امکان رقابت از بخش خصوصی، کمترین تاوان روند فعلی محول کردن پروژههای نجومی به سپاه است.
این در حالی است که بسیاری از دلسوزان نظام در سالهای اخیر هشدار دادهاند که آلوده شدن سپاه به فعالیتهای پرسود اقتصادی، به انحرافات بزرگ در این نهاد انقلابی خواهد انجامید. اما این هشدارها شنیده نشده است.
در حالی که پروژه انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی در فروردین ماه آغاز به کار کرد هزینه اجرای این طرح، دو هزار میلیارد تومان و پیمانکار اصلی آن قرارگاه خاتمالانبیای سپاه پاسداران اعلام شده است.
در این طرح ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب از دریای خزر سالانه به استان های فلات مرکزی سمنان، قم، اصفهان، سبزوار [در خراسان رضوی]، خراسان جنوبی و یزد منتقل میشود.
بخش اول طرح انتقال آب دریای خزر در مسیر خط لوله نفت نکا-ری به طول ۱۸۵ کیلومتر است و با استفاده از تونلهای موجود ۱۲ ایستگاه پمپاژ ایجاد میشود.
معاون وزیر راه در خصوص واگذاری پروژه ها به سپاه بدون مناقصه می گوید: این تشخیص ما بود، ما در این مورد قانون داریم. حالا چرا پروژه را به قرارگاه خاتمالانبیاء دادیم؛ چون قرارگاه پتانسیلی دارد که میتواند منابع مالیاش را در پروژه بیاورد و قبل از اینکه ما پولش را بدهیم کار را شروع کند. یک تفاهمی هست با قرارگاه که اگر سرمایهگذاری کرد و کار را پیش برد ما مراحل قانونی را طی کرده و پولشان را میدهیم.
او در ادامه صراحتا می گوید: قرارگاه هم چون یک تشکیلات دولتی است برای کمک به دولت این را پذیرفته است. ما هم پذیرفتهایم که نگذاریم آسیبی به آنها برسد. اگر احیانا پروژهای به مراحل پایانی نرسید و قرارداد منعقد نشد، با پیمانکار بعدی تفاهم میکنیم که کار انجام شدهشان داخل آن کار برود. ضمن اینکه باید به این نکته اشاره کنم که قرارگاه خاتمالانبیاء مجری طرح خط لوله انتقال نفت نکا-ری بود. بنابر این بهترین پیمانکاری که میتوانست پروژه انتقال آب را انجام دهد، پیمانکاری بود که خودش راه را باز و اجرا کرده و با محیط آشناست.
محمدرضا عطارزاده در گفت و گو با روزنامه شرق گفته است که واگذاری پروژه ها به من و شما ارتباطی ندارد. دولت اینطور تصمیم گرفته است. ما به آقای احمدی نژاد گفتیم که برای این طرح، منابع مالی نداریم. گفتند اینکه مناقصه نمیخواهد. من از سهام پتروشیمی برای اجرای پروژه، اختصاص میدهم تا آن را اجرا کنید.
وی می گوید تا کنون هفت تا هشتهزارمیلیاردتومان برای ۱۰تا ۱۵ پروژه به قرارگاه خاتم واگذار شده است.
طرح توسعه فازهاى ۱۵ و ۱۶ پارس جنوبی، احداث خط لوله ۹۰۰ کیلومترى انتقال گاز عسلویه به ایرانشهر، ساخت و تجهیز اسکله هاى بنادر مهم ایران و حضور در پروژه هاى ساخت و ساز مسکن از جمله فعالیت هاى عمده اقتصادى قرارگاه خاتم الانبیاء است که در ۲۰ سال گذشته به بزرگترین پیمانکار پروژه هاى دولتى در ایران تبدیل شده است.
آمار بحرانی بیماران اماس در کشور
رئیس انجمن علوم اعصاب ایران گفت: طبق استانداردهای جهانی میزان ابتلا به ام اس ۳ در یکصد هزار باید باشد یعنی در کشورمان ۲ هزار نفر، در حالی که حدود ۵۰ هزار فرد مبتلا به ام اس داریم و استان تهران و سپس اصفهان بالاترین آمار مبتلایان به ام اس را دارند.به گزارش فارس، حسین پاکدامن صبح امروز در حاشیه نوزدهمین کنگره نورولوژی و الکتروفیزیولوژی ایران در جمع خبرنگاران اظهار داشت: ام اس یک بیماری پیش رونده است و تا مدتها درمان قطعی برای این بیماری وجود نداشت ولی اکنون حدود ۲۰ سال است که ام اس از یک بیماری غیر قابل درمان به یک بیماری تا حدودی قابل درمان تبدیل شده است اما هنوز برای کند کردن سیر پیشرفت بیماری و ناتوانی فرد مبتلا کارهای زیادی انجام نشده است.
رئیس نوزدهمین کنگره نورولوژی و الکتروفیزیولوژی ایران با اشاره به اینکه ۱۳۰ سال از زمان شناسایی بیماری ام اس می گذرد افزود: بیماری ام اس بیشتر در کشورهای غربی مشاهده میشود و جوانانی که در اوج فعالیت جسمی و مغزی هستند را گرفتار میکند و باعث بروز مشکلات فراوانی برای بیمار، خانواده و اجتماع میشود.
رئیس انجمن علوم اعصاب ایران تاکید کرد: بر اساس تقسیم بندیهای جغرافیایی نهایت باید به ازای هر هزار نفر ۳ نفر به بیماری ام اس مبتلا شوند و در کشورمان باید ۲ هزار فرد مبتلا به ام اس داشته باشیم در حالی که حدود ۵۰ هزار مبتلا به ام اس در کشور زندگی میکنند و متخصصان موفق به یافتن علت این افزایش بیش از اندازه مبتلایان نشدهاند.
پاکدامن ادامه داد: حتی تحقیقاتی بر روی رابطه بین عفونتها و کمبود D3 در ابتلا به این بیماری انجام دادیم که نتیجهای نگرفتیم و تنها کمبود D3 در افرادی که ام اس دارد بر شدت بیماری میافزاید.
رئیس نوزدهمین کنگره نورولوژی و الکتروفیزیولوژی ایران افزود: البته شیوع این بیماری در منطقه با افزایش ۳۰ تا ۴۰ درصدی روبهرو است. استان تهران و سپس استان اصفهان بالاترین آمار مبتلایان به ام اس را دارند و میانگین سن ابتلا به ام اس ۲۰ تا ۳۵ سال است و زنان بیشتر از مردان درگیر آن میشوند.
بدون دیدگاه
افزایش ۲۰ درصدی مشاغل کاذب در یک سال گذشته/ ادامه روند اخراج کارگران
رئیس هیات مدیره کانون عالی کارگری کشور از افزایش ۲۰ درصدی مشاغل کاذب از سال گذشته تا امسال خبر داد.غلامرضا خادمیزاده در گفت و گو با ایلنا ایجاد رکود در واحدهای تولیدی را عامل افزایش نرخ بیکاری دانست و خاطرنشان کرد: به دلیل وضعیت بحرانی واحدهای تولیدی مشاغل کاذب در کلان شهرهای کشور افزایش یافتهاند.
او آمارهای مورد ادعای دولت در خصوص ایجاد اشتغال را تکذیب کرد و گفت: به دلیل وضعیت بحرانی واحدهای تولیدی روند اخراج کارگران در ایران همچنان رو به افزایش است.
رئیس هیات مدیره کانون عالی کارگری در ادامه یاد آور شد: در حال حاضر دولت مدعی است که از طریق اجرای طرح هایی از قبیل مسکن مهر اشتغال ایجاد کرده است و این در حالی است که کارگران که هم اکنون در بخش ساخت و ساز مسکن مهر فعالیت میکنند همان کارگرانی بودند که قبلا در امور ساختمانی فعالیت میکردند.
خادمیزاده در بخش دیگری از سخنان خود با تاکید بر لزوم ساماندهی قراردادهای موقت کار یاد آور شد: برای تحقق این امر البته باید شرکتهای پیمانکاری که کارگران را در اختیار نهادها و سازمانها میگذارند حذف شوند و سازمانها مستقیم با کارگران خود وارد همکاری شوند.
رییس هیات مدیره کانون عالی انجمنهای صنفی کارگری کشور با بیان اینکه علت موقت بودن قراردادها باید در حین انعقاد آن مشخص شوند، اظهار کرد: در قراردادهایی که با کارگران منعقد میشود باید موعد پایان قرارداد مشخص شود نه این که کارفرمایان قراردادهای از پیش تنظیم شده را بدون تاریخ پایان قرارداد به کارگران تحمیل کنند.
گامی دیگر در راه گسترش حزب پادگانی
در خبرها آمده بود که ساختار حلقههای «صالحین» که یکی از تشکیلات زیرمجموعه بسیج است از سوی سپاه پاسداران به سراسر کشور ابلاغ شده است. هدف نهایی این طرح تربیت عقیدتی و سیاسی و کادرسازی از پایینترین سطح ممکن یعنی مساجد و مدارس اعلام شده است. ایده اولیه تشکیل حلقههای ۱۵ تا ۲۰ نفره «صالحین» که تعداد آنها نیز بر اساس یکی از سخنان آیتالله خامنهای تهیه شده، از سوی رهبری مطرح شده است. این حلقهها در سطح مساجد هر کوچه، محله، ناحیه و شهر و استان تشکیل شدهاند و در سراسر کشور نیز در مدارس و دانشگاهها و سازمانها تمرکز بیشتری دارند، اگرچه محدود به مدارس و مساجد نیستند. اجرای طرح حلقه «صالحین» از سال ۱۳۹۰ شروع شده و مستندات موجود که به طور علنی منتشر شده نشان میدهد سرتیپ نقدی فرمانده بسیج خود شخصا استان به استان میرود و از نزدیک بر اجرای این طرح سراسری و کشوری نظارت میکند. میزان بودجه این طرح اعلام نشده اما محل تأمین آن از ردیف های محرمانه بودجه کل کشور است.
مطالعه جزئیات اعلام شده طرح (به ویژه در حوزه آموزش)، نمایشی دیگر از عزم رهبری به منظور تکمیل روند تبدیل سپاه و بسیج به عنوان حزب پادگانی حاکم و تحت امر است. در حالی که فعالیت احزاب سیاسی مستقل با فشارهای روزافزون دستگاه های امنیتی (بویژه اطلاعات سپاه) به شدت محدود و به صورت تعلیق درآمده، حزب پادگانی که سابقه روند رشد سریع آن را می توان به سال ۱۳۷۷، یعنی یک سال پس از پیروزی غیرمنتظره اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶، بازگرداند، با تکیه بر منابع مالی ملی در حال رشد است. این در حالی است که طبق نظر و وصیت صریح بنیانگذار جمهوری اسلامی، سپاه از ورود به سیاست منع شده است. اما سپاه که شیرینی تجربه کودتای انتخاباتی سال ۸۸، سلطه تقریبا انحصاری بر منابع ثروت ملی، و اخیرا، چیرگی مهندسی شده بر مجلس آینده را چشیده، بی توجه به آن وصایا و توصیه ها و با بهره گیری از جو خفقان و سرکوب حاکم بر کشور، در ظل عنایات رهبری، دست خود را در یکه تازی در میدان قدرت باز می داند.
دو نکته قابل توجه درباره نگرشی که به شکل گیری و گسترش حزب پادگانی معتقد است وجود دارد که ذکر آن خالی از فایده نیست. نخست این که در مرکز این نگرش، برابر انگاشتن خود با حق و حقیقت خودنمایی می کند. از آنجا که مصادره مفاهیم دینی از ابزارهای متداول اقتدارگرایان حاکم است، نام «صالحین» باید لابد حاکی از نوعی تقدس دینی باشد که پیشاپیش به این تشکیلات و اعضای آن اعطا شده است. خودکامگان نه تنها حاضر به پذیرش سنجش خود با حق نیستند، که خود را برابر با تمامی حق و در نتیجه، مخالفان خود را کاملا ناحق می شمرند. از همین روست که میلیشیای قدرت، هر زمان که فرمان برسد، در سرکوب و از میان بردن مخالفان و منتقدان ابایی نخواهد داشت و آن را تعبد نسبت به رهبری و عبادت در پیشگاه خالق می داند.
نکته دیگر این که در همین نامگذاری، استفاده ابزاری از مسئله مهدویت و انتظار ظهور ناجی بشریت آشکار است. گویی تنها میلیشیای «صالحین» هستند که قرار است در رکاب حضرتش در نبرد علیه ظلم و جور پیکار کنند و پس از آن، وارثان زمین باشند. آنچه به راحتی، و در پرتو تعلیمات ایدئولوگ این میلیشیا یعتی شیخ مصباح یزدی نادیده گرفته می شود، ظلم و جوری است که توسط چنین تشکیلاتی بر خیل عظیم منتقدان روا داشته و می شود. در قاموس اینان، ستم بر دیگران اگر از سوی حکومتیان صورت بپذیرد عین عدالت است و صدای تظلم خواهی از سوی مردمان، آب به آسیاب دشمن ریختن و مستحق سرکوب.
بعد دیگر داستان شکل گیری میلیشیای «صالحین»، به سازمان دهنده آن یعنی سردار نقدی مربوط می شود. وی که پیش از فرار به ایران و جذب در سپاه، خود در عراق میلیشیای صدام و چگونگی کاربرد آن را تجربه کرده، اینک در پرتو عضویت در عالی ترین حلقه امنیتی کشور و ارتباط وثیق با دفتر رهبری، قصد دارد آن تجربه را این بار نه در فضای ایدئولوژی بعثی، که در حال و هوای گفتمان خشونت محور دینی مکتب مصباح یزدی تکرار کند. نقدی که اظهارات رسانه ای اش به وضوح نشان از کم مایگی فکری اش دارد، باید با استفاده از نگرش خشک اندیشی دینی حلقه مصباح، به آموزش نیروهایی دست بزند که فرمان فرماندهان خود را با فرمان یزدان برابر بدانند.
اما آیا تکیه بر میلیشیای «صالحین» می تواند حاکمان را در نجات از بحران مشروعیتی که به دست خود پدید آورده اند یاری رساند؟ آیا نارضایتی اکثریت مردم ایران را می توان با رضایت اقلیتی وفادار جبران نمود؟ پاسخ به این پرسش را باید در ادبیات رایج در میان گروه های سرکوب یافت. آنها خود را «فئه قلیله» ای می دانند که می توانند بر «فئه کثیره» منتقدان غلبه کنند. آنها مشروعیت خود را در لابلای صفحات تاریخ صدر اسلام جست و جو می کنند و خود را در موضع بدر و حنین می دانند، همانگونه که مخالفان خود را طلحه و زبیر می نامند؛ نگرشی که هیچگونه پشتوانه علمی، منطقی و دینی ندارد و بیشتر به مذاق اهالی وعظ و مدح خوش می آید تا فقیهان و فیلسوفان.
اما بر خلاف این نگرش، آنچه ضروری است توسط «صالحین» سخت مورد توجه و تأمل قرار گیرد، دعوت به عبرت آموزی از تاریخ است؛ دعوتی که در جای جای آیات قرآن کریم و خطبه ها و نامه های مندرج در نهج البلاغه تکرار شده است. مروری بر تاریخ سرنوشت خودکامگان، با هر توجیهی برای مشروعیت بخشی به خود که مسلح باشند، نشان از ناکامی و درماندگی درست در زمانی از حکمرانی و فرماندهی دارد که خود را در اوج قدرت و سلطه می پندارند. مدافعان چشم و گوش بسته اگر توان یا حوصله مطالعه تاریخ را ندارند، راه میانبری نیز برای عبرت آموزی وجود دارد: یادآوری فراز و فرود و صعود و سقوط خودکامگان منطقه در دو سال گذشته. سازماندهی میلیشیای گوش به فرمان تجربه جدیدی نیست. تلخ ترین و عبرت انگیزترین این تجربه ها را در کارنامه گروه هایی مانند سازمان مجاهدین خلق نیز می توان یافت. آیا برای حاکمیت، زمان بازگشت به آغوش مردم فرا نرسیده است؟
حلقههای «صالحین»؛ تکرار تجربه مجاهدین خلق
کلمه – سید کاظم قمی:در خبرها آمده بود که ساختار حلقههای «صالحین» که یکی از تشکیلات زیرمجموعه بسیج است از سوی سپاه پاسداران به سراسر کشور ابلاغ شده است. هدف نهایی این طرح تربیت عقیدتی و سیاسی و کادرسازی از پایینترین سطح ممکن یعنی مساجد و مدارس اعلام شده است. ایده اولیه تشکیل حلقههای ۱۵ تا ۲۰ نفره «صالحین» که تعداد آنها نیز بر اساس یکی از سخنان آیتالله خامنهای تهیه شده، از سوی رهبری مطرح شده است. این حلقهها در سطح مساجد هر کوچه، محله، ناحیه و شهر و استان تشکیل شدهاند و در سراسر کشور نیز در مدارس و دانشگاهها و سازمانها تمرکز بیشتری دارند، اگرچه محدود به مدارس و مساجد نیستند. اجرای طرح حلقه «صالحین» از سال ۱۳۹۰ شروع شده و مستندات موجود که به طور علنی منتشر شده نشان میدهد سرتیپ نقدی فرمانده بسیج خود شخصا استان به استان میرود و از نزدیک بر اجرای این طرح سراسری و کشوری نظارت میکند. میزان بودجه این طرح اعلام نشده اما محل تأمین آن از ردیف های محرمانه بودجه کل کشور است.
مطالعه جزئیات اعلام شده طرح (به ویژه در حوزه آموزش)، نمایشی دیگر از عزم رهبری به منظور تکمیل روند تبدیل سپاه و بسیج به عنوان حزب پادگانی حاکم و تحت امر است. در حالی که فعالیت احزاب سیاسی مستقل با فشارهای روزافزون دستگاه های امنیتی (بویژه اطلاعات سپاه) به شدت محدود و به صورت تعلیق درآمده، حزب پادگانی که سابقه روند رشد سریع آن را می توان به سال ۱۳۷۷، یعنی یک سال پس از پیروزی غیرمنتظره اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۶، بازگرداند، با تکیه بر منابع مالی ملی در حال رشد است. این در حالی است که طبق نظر و وصیت صریح بنیانگذار جمهوری اسلامی، سپاه از ورود به سیاست منع شده است. اما سپاه که شیرینی تجربه کودتای انتخاباتی سال ۸۸، سلطه تقریبا انحصاری بر منابع ثروت ملی، و اخیرا، چیرگی مهندسی شده بر مجلس آینده را چشیده، بی توجه به آن وصایا و توصیه ها و با بهره گیری از جو خفقان و سرکوب حاکم بر کشور، در ظل عنایات رهبری، دست خود را در یکه تازی در میدان قدرت باز می داند.
دو نکته قابل توجه درباره نگرشی که به شکل گیری و گسترش حزب پادگانی معتقد است وجود دارد که ذکر آن خالی از فایده نیست. نخست این که در مرکز این نگرش، برابر انگاشتن خود با حق و حقیقت خودنمایی می کند. از آنجا که مصادره مفاهیم دینی از ابزارهای متداول اقتدارگرایان حاکم است، نام «صالحین» باید لابد حاکی از نوعی تقدس دینی باشد که پیشاپیش به این تشکیلات و اعضای آن اعطا شده است. خودکامگان نه تنها حاضر به پذیرش سنجش خود با حق نیستند، که خود را برابر با تمامی حق و در نتیجه، مخالفان خود را کاملا ناحق می شمرند. از همین روست که میلیشیای قدرت، هر زمان که فرمان برسد، در سرکوب و از میان بردن مخالفان و منتقدان ابایی نخواهد داشت و آن را تعبد نسبت به رهبری و عبادت در پیشگاه خالق می داند.
نکته دیگر این که در همین نامگذاری، استفاده ابزاری از مسئله مهدویت و انتظار ظهور ناجی بشریت آشکار است. گویی تنها میلیشیای «صالحین» هستند که قرار است در رکاب حضرتش در نبرد علیه ظلم و جور پیکار کنند و پس از آن، وارثان زمین باشند. آنچه به راحتی، و در پرتو تعلیمات ایدئولوگ این میلیشیا یعتی شیخ مصباح یزدی نادیده گرفته می شود، ظلم و جوری است که توسط چنین تشکیلاتی بر خیل عظیم منتقدان روا داشته و می شود. در قاموس اینان، ستم بر دیگران اگر از سوی حکومتیان صورت بپذیرد عین عدالت است و صدای تظلم خواهی از سوی مردمان، آب به آسیاب دشمن ریختن و مستحق سرکوب.
بعد دیگر داستان شکل گیری میلیشیای «صالحین»، به سازمان دهنده آن یعنی سردار نقدی مربوط می شود. وی که پیش از فرار به ایران و جذب در سپاه، خود در عراق میلیشیای صدام و چگونگی کاربرد آن را تجربه کرده، اینک در پرتو عضویت در عالی ترین حلقه امنیتی کشور و ارتباط وثیق با دفتر رهبری، قصد دارد آن تجربه را این بار نه در فضای ایدئولوژی بعثی، که در حال و هوای گفتمان خشونت محور دینی مکتب مصباح یزدی تکرار کند. نقدی که اظهارات رسانه ای اش به وضوح نشان از کم مایگی فکری اش دارد، باید با استفاده از نگرش خشک اندیشی دینی حلقه مصباح، به آموزش نیروهایی دست بزند که فرمان فرماندهان خود را با فرمان یزدان برابر بدانند.
اما آیا تکیه بر میلیشیای «صالحین» می تواند حاکمان را در نجات از بحران مشروعیتی که به دست خود پدید آورده اند یاری رساند؟ آیا نارضایتی اکثریت مردم ایران را می توان با رضایت اقلیتی وفادار جبران نمود؟ پاسخ به این پرسش را باید در ادبیات رایج در میان گروه های سرکوب یافت. آنها خود را «فئه قلیله» ای می دانند که می توانند بر «فئه کثیره» منتقدان غلبه کنند. آنها مشروعیت خود را در لابلای صفحات تاریخ صدر اسلام جست و جو می کنند و خود را در موضع بدر و حنین می دانند، همانگونه که مخالفان خود را طلحه و زبیر می نامند؛ نگرشی که هیچگونه پشتوانه علمی، منطقی و دینی ندارد و بیشتر به مذاق اهالی وعظ و مدح خوش می آید تا فقیهان و فیلسوفان.
اما بر خلاف این نگرش، آنچه ضروری است توسط «صالحین» سخت مورد توجه و تأمل قرار گیرد، دعوت به عبرت آموزی از تاریخ است؛ دعوتی که در جای جای آیات قرآن کریم و خطبه ها و نامه های مندرج در نهج البلاغه تکرار شده است. مروری بر تاریخ سرنوشت خودکامگان، با هر توجیهی برای مشروعیت بخشی به خود که مسلح باشند، نشان از ناکامی و درماندگی درست در زمانی از حکمرانی و فرماندهی دارد که خود را در اوج قدرت و سلطه می پندارند. مدافعان چشم و گوش بسته اگر توان یا حوصله مطالعه تاریخ را ندارند، راه میانبری نیز برای عبرت آموزی وجود دارد: یادآوری فراز و فرود و صعود و سقوط خودکامگان منطقه در دو سال گذشته. سازماندهی میلیشیای گوش به فرمان تجربه جدیدی نیست. تلخ ترین و عبرت انگیزترین این تجربه ها را در کارنامه گروه هایی مانند سازمان مجاهدین خلق نیز می توان یافت. آیا برای حاکمیت، زمان بازگشت به آغوش مردم فرا نرسیده است؟
بدعتهایی که در تاریخ بودجهنویسی در مجلس شورای اسلامی نظیر ندارد
مشخص نبودن سقف درآمدها و هزینه ها در ماده واحده بودجه، ارائه ناگهانی لایحه متمم بودجه قبل از تصویب اصل بودجه، طرح این بخش از بودجه به صورت یک شوری در مجلس و افزایش سقف درآمدهای بودجه بدون رای گیری در کمیسیون تلفیق، آن هم در شرایطی که بودجه با تاخیر طولانی مدت در دستور کار مجلس قرار می گیرد؛ همگی از مواردی است که در تاریخ بودجه نویسی در مجلس شورای اسلامی ایران بی سابقه بوده اما در جریان ارائه و تصویب بودجه ۹۱ تا این مرحله اتفاق افتاده است.
اگرچه بر اساس آیین نامه داخلی مجلس که در حکم قانون و لازم الاجرا است، دولت باید تا ۱۵ آذر ماه ۹۰ لایحه بودجه ۹۱ را به مجلس می رساند تا تصویب آن در سال ۹۰ به پایان می رسید، اما دو سال است که دولت دهم این روال متعارف و قانونی را نقض می کند و نه مجلس و نه هیچ نهاد یا مقام دیگری هم به این قانون شکنی و بی برنامگی در اداره کشور، اعتراض جدی نمی کند.
در این باره بخوانید:
مجلس به کجا میرود؟
اکنون بودجه سال ۱۳۹۱ در حالی در بیستمین روز از دومین ماه همین سال، تازه وارد مرحله بررسی در صحن علنی مجلس شده است که از فرط بی انضباطی مالی و بی قانونی کار دولت، برخی نمایندگان خواستار به تعویق افتادن بررسی آن برای دو ماه دیگر و تصویب بودجه «دو دوازدهم» برای دومین دوماه امسال شده اند.
این لایحه به قدری غیر قانونی است که حتی محمدجواد ابطحی، نماینده ای که همکار دیگرش او را دولتی ترین نماینده مجلس هشتم خواند، نیز با ان مخالفت کرد و اظهار داشت که: بودجه ۹۱ با هیچ قانونی مطابقت ندارد.
پیشنهاد دو ماه تعویق دیگر در تصویب بودجه
مهدی سنایی، نماینده نهاوند و عضو کمیسیون امنیت ملی، امروز این پیشنهاد را در صحن مجلس مطرح کرد و در یک اخطار قانون اساسی گفت: منابع و هزینههای بودجه سالیانه کشور که به صحن علنی مجلس آمده هنوز قطعی نیست و باید بررسی کلیات بودجه متوقف شود. بررسی لایخه بودجه ۲ ماه به تعویق بیفتد تا مدل تصویب بودجه قانونی شود و برای آیندگان الگو شود.
این نماینده تاکید کرد: سایر قوانین مصوب در مجلس هم ذیل قانون بودجه قرار میگیرد و زمانی که این قانون با قوانین بالادستی سازگاری ندارد و درآمدها و هزینههایش هم مشخص نیست، نباید بررسی کلیات آغاز شود.
اعتراض به لایحه متمم شبانه
البته پیش از او هم احمد توکلی نماینده تهران و جمشید انصاری نماینده زنجان، به طور جداگانه در این باره به ارائه تذکر و اخطار پرداخته بودند. توکلی با توزیع یک برگه بین نمایندگان تحت عنوان لایحه الحاقی اعتراض کرد و طرح آن به صورت یک شوری را خلاف قانون دانست.
او همچنین در جایگاه مخالف، از اینکه دولت اطلاعات کافی درباره بودجه به کمیسیون تلفیق نداده، سخن گفت و تصریح کرد: لایحه بودجه امسال بسیار در هم و برهم بود و منابع زیادی از سرمایههای ملی در معرض فروش قرار داده وحجم زیادی تعهدات مالی را برای دولت بعد جا میگذارد. در کمیسیون اصلاحاتی در این خصوص صورت گرفت ولی نتیجه به هیچ عنوان قابل قبول نیست.
توکلی اتکای بیش از اندازه به نفت و افزایش ۳۵ درصدی آن، در نظر گرفتن رقمی غیرواقع بینانه برای میزان صادرات و قیمت نفت، ارائه اختیارات بیحساب به دستگاههای اجرایی در برخی ردیف های بودجه و نیز مبهم بودن و مشکلات ناشی از سرعت اجرای طرح هدفمندی یارانه ها را از دیگر مشکلات بودجه امسال برشمرد.
بررسی ماده واحده بودجه، بدون عدد و رقم مشخص
انصاری هم گفت: بررسی بودجه بدون آنکه سقف درآمدها و هزینههایش مشخص باشد ممکن نیست. باید در ماده واحده لایحه بودجه اعداد و ارقام نهایی شده وجود داشته باشد. در رای گیریها درآمدها را رای گیری نمیکنیم به همین دلیل ممکن است تغییراتی ایجاد شود. ما راجع به چیزی میخواهیم بحث کنیم که ماحصل و خروجی آن مشخص نیست.
اما لاریجانی که این اخطارها را وارد می دانست و اذعان می کرد که “سخنان شما از نظر عقلایی درست است”، در عین حال هیچ اقدامی با توجه به آنها صورت نداد و تنها به این توضیح بسنده کرد که: باید میزان درآمدها و هزینهها در ماده واحده مشخص میشد ولی گویا کمیسیون تلفیق نرسیده است که این کار را انجام دهد. مصوبه تلفیق در این زمینه تفاوت سنگینی با لایحه دولت ندارد، البته ایراد شما وارد است این نقص وجود دارد ولی میتوانیم راجع به کلیات بحث کنیم. کمیسیون تلفیق تا نصف شب جلسه داشته و الان در حال جمع و ضرب هستند تا عدد سقف بودجه را مشخص کنند!!
این اظهارات رئیس مجلس، اعتراض نماینده زنجان را به دنبال داشت که با کنایه پرسید: چند درصد لایحه بودجه باید تغییر کند که شما بگویید تفاوت سنگین بوده است؟!
افزایش سقف درآمدها بدون رای گیری
جمشید انصاری همچنین در زمان نطقش به عنوان مخالف لایحه بودجه نیز به ارائه توضیحاتی درباره لایحه متمم بودجه که نیمه شب گذشته از دولت به مجلس رسیده بود، پرداخت و گفت: تا ساعت ۸ شب گذشته که در کمیسیون تلفیق بودم، متوجه شدم که این کمیسیون در نظر دارد لایحه متمم را همزمان با لایحه بودجه بررسی کرده و به سقف درآمدها بیافزاید! آن هم بدون رای گیری! تا وقتی من بودم ۶ هزار میلیارد تومان به سقف درآمدها افزوده شد و پس از آن هم ۶ هزار میلیارد تومان دیگر افزودند که نشانگر بی انضباطی در روند کار کمیسیون تلفیق است.
مصطفی کواکبیان نماینده سمنان این نوع بررسی لایحه بودجه در کمیسیون تلفیق و صحن علنی را در تذکری، «ماست مالی» خواند و سعدالله نصیری قیداری دیگر عضو فراکسیون اقلیت هم در تذکر دیگری گفت: رقم سقف بودجه در بحث کلیات مقدم است، ما راجع به چه چیز الان بحث کنیم وقتی این سقف مشخص نیست؟
واکنش علی لاریجانی به همه این تذکرات این بود که باید بررسی کلیات لایحه بودجه را به پیش برد تا اینکه کمیسیون تلفیق محاسباتش را تمام کند و رقم سقف بودجه را اعلام کند. وعده ای که به ظهر امروز محول شد و در نهایت تا پایان جلسه صبح محقق نشد.
این اتفاق که در تاریخ بودجه نویسی در مجلس بی سابقه بود، همانند تاخیر دو سال اخیر که آن هم در تاریخ بودجه نویسی بی سابقه بوده، رکوردی دیگر را در کارنامه دولت احمدی نژاد و مجلس متحد با آن ثبت کرده است.
بودجه بی حساب در کیسه ریاست جمهوری
امیر طاهرخانی نماینده تاکستان نیز امروز در صحن علنی مجلس به عنوان مخالف لایحه بودجه هشدار داد که این بودجه فاصله طبقاتی را در جامعه افزایش میدهد. وی گفت: مشکلات اصلی کشور را بودجه باید مرتفع کند و ما باید راجع به آن صحبت کنیم. باید این بودجه طوری تنظیم میشد که گرانی و تورم را مهار میکرد یا حداقل وضع موجود را حفظ میکرد اما با این بودجه نه تنها گرانی مهار نخواهد شد بلکه شتاب بیشتری خواهد گرفت.
وی تصریح کرد: بودجه داخل کیسهای ریخته شده که معاونت برنامه ریزی ریاست جمهور به هر کس خواست بودجه ای اختصاص میدهد. آقای مفتح اعلام کرد بودجه شفاف است در حالیکه هیچ عدد و رقمی در این گزارش مشاهده نمیکنیم و این نقص بزرگی است و انتظار است به کلیات رای منفی داده شود.
طاهرخانی با اشاره به اعتبارات در نظر گرفته شده برای هدفمندی یارانهها در کمیسیون تلفیق خاطرنشان کرد: با تصویب درآمد ۶۶ هزار میلیارد تومانی از هدفمندی یارانهها قیمتها ۱۰۰ درصد افزایش خواهد یافت، حال آنکه جامعه تحمل گرانی موجود را ندارد چگونه می خواهیم بودجهای را تصویب کنیم که حجم بالایی از گرانیها را به مردم تحمیل میکند. گرانی امروز کمر اقشار ضعیف جامعه را خم کرده و میشکند.
وی با اشاره به بی انضباطی مالی در بودجه مذکور گفت: این بودجه طوری تنظیم شده که نظارت مجلس را کاهش می دهد. دولت اصولاً نظارت پذیر نیست و سعی دارد از بحث نظارت فرار کند.
این عضو فراکسیون اقلیت مجلس از نمایندگان خواست با کلیات این لایحه مخالفت کنند و بودجه را به صورت دو دوازدهم برای دو ماه آینده تنظیم کنند تا مجلس آینده بودجه کلی را به تصویب برساند.
اهدای پول ملت به اشخاص حقیقی و حقوقی
نادر قاضی پور نماینده ارومیه به عنوان مخالفی دیگر، از مغایرت بودجه ۹۱ با برنامه پنجم تسعه سخن به میان آورد و همچنین خطاب به نمایندگان گفت:
قانونشکنیهای بیسابقه در روند تصویب بودجه ۱۳۹۱
کلمه – گروه اقتصادی: بررسی کلیات بودجه سال ۱۳۹۱ صبح امروز در حالی در مجلس آغاز شد که اولین تذکرات و اظهارنظرهای نمایندگان، از قانون شکنی های بی سابقه و ابعاد تکان دهنده بودجه امسال خبر می داد.مشخص نبودن سقف درآمدها و هزینه ها در ماده واحده بودجه، ارائه ناگهانی لایحه متمم بودجه قبل از تصویب اصل بودجه، طرح این بخش از بودجه به صورت یک شوری در مجلس و افزایش سقف درآمدهای بودجه بدون رای گیری در کمیسیون تلفیق، آن هم در شرایطی که بودجه با تاخیر طولانی مدت در دستور کار مجلس قرار می گیرد؛ همگی از مواردی است که در تاریخ بودجه نویسی در مجلس شورای اسلامی ایران بی سابقه بوده اما در جریان ارائه و تصویب بودجه ۹۱ تا این مرحله اتفاق افتاده است.
اگرچه بر اساس آیین نامه داخلی مجلس که در حکم قانون و لازم الاجرا است، دولت باید تا ۱۵ آذر ماه ۹۰ لایحه بودجه ۹۱ را به مجلس می رساند تا تصویب آن در سال ۹۰ به پایان می رسید، اما دو سال است که دولت دهم این روال متعارف و قانونی را نقض می کند و نه مجلس و نه هیچ نهاد یا مقام دیگری هم به این قانون شکنی و بی برنامگی در اداره کشور، اعتراض جدی نمی کند.
در این باره بخوانید:
مجلس به کجا میرود؟
اکنون بودجه سال ۱۳۹۱ در حالی در بیستمین روز از دومین ماه همین سال، تازه وارد مرحله بررسی در صحن علنی مجلس شده است که از فرط بی انضباطی مالی و بی قانونی کار دولت، برخی نمایندگان خواستار به تعویق افتادن بررسی آن برای دو ماه دیگر و تصویب بودجه «دو دوازدهم» برای دومین دوماه امسال شده اند.
این لایحه به قدری غیر قانونی است که حتی محمدجواد ابطحی، نماینده ای که همکار دیگرش او را دولتی ترین نماینده مجلس هشتم خواند، نیز با ان مخالفت کرد و اظهار داشت که: بودجه ۹۱ با هیچ قانونی مطابقت ندارد.
پیشنهاد دو ماه تعویق دیگر در تصویب بودجه
مهدی سنایی، نماینده نهاوند و عضو کمیسیون امنیت ملی، امروز این پیشنهاد را در صحن مجلس مطرح کرد و در یک اخطار قانون اساسی گفت: منابع و هزینههای بودجه سالیانه کشور که به صحن علنی مجلس آمده هنوز قطعی نیست و باید بررسی کلیات بودجه متوقف شود. بررسی لایخه بودجه ۲ ماه به تعویق بیفتد تا مدل تصویب بودجه قانونی شود و برای آیندگان الگو شود.
این نماینده تاکید کرد: سایر قوانین مصوب در مجلس هم ذیل قانون بودجه قرار میگیرد و زمانی که این قانون با قوانین بالادستی سازگاری ندارد و درآمدها و هزینههایش هم مشخص نیست، نباید بررسی کلیات آغاز شود.
اعتراض به لایحه متمم شبانه
البته پیش از او هم احمد توکلی نماینده تهران و جمشید انصاری نماینده زنجان، به طور جداگانه در این باره به ارائه تذکر و اخطار پرداخته بودند. توکلی با توزیع یک برگه بین نمایندگان تحت عنوان لایحه الحاقی اعتراض کرد و طرح آن به صورت یک شوری را خلاف قانون دانست.
او همچنین در جایگاه مخالف، از اینکه دولت اطلاعات کافی درباره بودجه به کمیسیون تلفیق نداده، سخن گفت و تصریح کرد: لایحه بودجه امسال بسیار در هم و برهم بود و منابع زیادی از سرمایههای ملی در معرض فروش قرار داده وحجم زیادی تعهدات مالی را برای دولت بعد جا میگذارد. در کمیسیون اصلاحاتی در این خصوص صورت گرفت ولی نتیجه به هیچ عنوان قابل قبول نیست.
توکلی اتکای بیش از اندازه به نفت و افزایش ۳۵ درصدی آن، در نظر گرفتن رقمی غیرواقع بینانه برای میزان صادرات و قیمت نفت، ارائه اختیارات بیحساب به دستگاههای اجرایی در برخی ردیف های بودجه و نیز مبهم بودن و مشکلات ناشی از سرعت اجرای طرح هدفمندی یارانه ها را از دیگر مشکلات بودجه امسال برشمرد.
بررسی ماده واحده بودجه، بدون عدد و رقم مشخص
انصاری هم گفت: بررسی بودجه بدون آنکه سقف درآمدها و هزینههایش مشخص باشد ممکن نیست. باید در ماده واحده لایحه بودجه اعداد و ارقام نهایی شده وجود داشته باشد. در رای گیریها درآمدها را رای گیری نمیکنیم به همین دلیل ممکن است تغییراتی ایجاد شود. ما راجع به چیزی میخواهیم بحث کنیم که ماحصل و خروجی آن مشخص نیست.
اما لاریجانی که این اخطارها را وارد می دانست و اذعان می کرد که “سخنان شما از نظر عقلایی درست است”، در عین حال هیچ اقدامی با توجه به آنها صورت نداد و تنها به این توضیح بسنده کرد که: باید میزان درآمدها و هزینهها در ماده واحده مشخص میشد ولی گویا کمیسیون تلفیق نرسیده است که این کار را انجام دهد. مصوبه تلفیق در این زمینه تفاوت سنگینی با لایحه دولت ندارد، البته ایراد شما وارد است این نقص وجود دارد ولی میتوانیم راجع به کلیات بحث کنیم. کمیسیون تلفیق تا نصف شب جلسه داشته و الان در حال جمع و ضرب هستند تا عدد سقف بودجه را مشخص کنند!!
این اظهارات رئیس مجلس، اعتراض نماینده زنجان را به دنبال داشت که با کنایه پرسید: چند درصد لایحه بودجه باید تغییر کند که شما بگویید تفاوت سنگین بوده است؟!
افزایش سقف درآمدها بدون رای گیری
جمشید انصاری همچنین در زمان نطقش به عنوان مخالف لایحه بودجه نیز به ارائه توضیحاتی درباره لایحه متمم بودجه که نیمه شب گذشته از دولت به مجلس رسیده بود، پرداخت و گفت: تا ساعت ۸ شب گذشته که در کمیسیون تلفیق بودم، متوجه شدم که این کمیسیون در نظر دارد لایحه متمم را همزمان با لایحه بودجه بررسی کرده و به سقف درآمدها بیافزاید! آن هم بدون رای گیری! تا وقتی من بودم ۶ هزار میلیارد تومان به سقف درآمدها افزوده شد و پس از آن هم ۶ هزار میلیارد تومان دیگر افزودند که نشانگر بی انضباطی در روند کار کمیسیون تلفیق است.
مصطفی کواکبیان نماینده سمنان این نوع بررسی لایحه بودجه در کمیسیون تلفیق و صحن علنی را در تذکری، «ماست مالی» خواند و سعدالله نصیری قیداری دیگر عضو فراکسیون اقلیت هم در تذکر دیگری گفت: رقم سقف بودجه در بحث کلیات مقدم است، ما راجع به چه چیز الان بحث کنیم وقتی این سقف مشخص نیست؟
واکنش علی لاریجانی به همه این تذکرات این بود که باید بررسی کلیات لایحه بودجه را به پیش برد تا اینکه کمیسیون تلفیق محاسباتش را تمام کند و رقم سقف بودجه را اعلام کند. وعده ای که به ظهر امروز محول شد و در نهایت تا پایان جلسه صبح محقق نشد.
این اتفاق که در تاریخ بودجه نویسی در مجلس بی سابقه بود، همانند تاخیر دو سال اخیر که آن هم در تاریخ بودجه نویسی بی سابقه بوده، رکوردی دیگر را در کارنامه دولت احمدی نژاد و مجلس متحد با آن ثبت کرده است.
بودجه بی حساب در کیسه ریاست جمهوری
امیر طاهرخانی نماینده تاکستان نیز امروز در صحن علنی مجلس به عنوان مخالف لایحه بودجه هشدار داد که این بودجه فاصله طبقاتی را در جامعه افزایش میدهد. وی گفت: مشکلات اصلی کشور را بودجه باید مرتفع کند و ما باید راجع به آن صحبت کنیم. باید این بودجه طوری تنظیم میشد که گرانی و تورم را مهار میکرد یا حداقل وضع موجود را حفظ میکرد اما با این بودجه نه تنها گرانی مهار نخواهد شد بلکه شتاب بیشتری خواهد گرفت.
وی تصریح کرد: بودجه داخل کیسهای ریخته شده که معاونت برنامه ریزی ریاست جمهور به هر کس خواست بودجه ای اختصاص میدهد. آقای مفتح اعلام کرد بودجه شفاف است در حالیکه هیچ عدد و رقمی در این گزارش مشاهده نمیکنیم و این نقص بزرگی است و انتظار است به کلیات رای منفی داده شود.
طاهرخانی با اشاره به اعتبارات در نظر گرفته شده برای هدفمندی یارانهها در کمیسیون تلفیق خاطرنشان کرد: با تصویب درآمد ۶۶ هزار میلیارد تومانی از هدفمندی یارانهها قیمتها ۱۰۰ درصد افزایش خواهد یافت، حال آنکه جامعه تحمل گرانی موجود را ندارد چگونه می خواهیم بودجهای را تصویب کنیم که حجم بالایی از گرانیها را به مردم تحمیل میکند. گرانی امروز کمر اقشار ضعیف جامعه را خم کرده و میشکند.
وی با اشاره به بی انضباطی مالی در بودجه مذکور گفت: این بودجه طوری تنظیم شده که نظارت مجلس را کاهش می دهد. دولت اصولاً نظارت پذیر نیست و سعی دارد از بحث نظارت فرار کند.
این عضو فراکسیون اقلیت مجلس از نمایندگان خواست با کلیات این لایحه مخالفت کنند و بودجه را به صورت دو دوازدهم برای دو ماه آینده تنظیم کنند تا مجلس آینده بودجه کلی را به تصویب برساند.
اهدای پول ملت به اشخاص حقیقی و حقوقی
نادر قاضی پور نماینده ارومیه به عنوان مخالفی دیگر، از مغایرت بودجه ۹۱ با برنامه پنجم تسعه سخن به میان آورد و همچنین خطاب به نمایندگان گفت:
شما چطور میخواهید پول ملت را به اشخاص حقیقی و حقوق طبق
جدول ۱۲ صفحه ۱۵۶ این لایحه که حدود ۸۵۸ میلیارد تومان است اهدا کنید. این
هدیه بی حساب و کتاب است و برای ما نمایندگان نامشخص است اما شاید برای
برخی از نمایندگان خاص معنی دار باشد. آیا بهتر نبود این بودجه را به احیای
دریاچه ارومیه، نگین ایران اسلامی اختصاص می دادند؟
وی با تاکید بر اینکه این لایحه درباره سرمایه ملی هیچ
برنامهای ندارد، پرسید: آیا صدها کارخانه که به جهت واردات بیرویه تعطیل و
یا در حال تعطیل شدن است سرمایه ملی نیست؟ قانون بودجه ۹۱ چقدر از آنها
حمایت میکند؟ ما مکلف به دفاع از حقوق ملت هستیم اما این بودجه به نفع
ثروتمندان تنظیم شده است و فقرا از این بودجه نصیبی نمیبرند. ضرباتی که از
اجرای این بودجه به گوش ضعیفان نواخته خواهد شد گوش آنان را کر خواهد کرد.
قاضی پور نیز از نمایندگان خواست به کلیات این بودجه رای ندهند تا اصلاحات اساسی در آن انجام شود.
معاون وزیر امور خارجه دولت اصلاحات تحلیل کرد؛
گستاخیهای اخیر کشورهای عربی، نتیجه سیاست خارجی غلط دولت احمدینژاد
سید محمد صدر معتقد است که گستاخی های اخیر امارات و
کشورهای عربی، نتیجه سیاست خارجی غلط و انزوای دولت احمدی نژاد است. او می
گوید: این هم از ضرباتی است که سیاست خارجی غلط دولت فعلی به امنیت ملی و
تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران وارد کرده است.
معاون عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه دولت اصلاحات تصریح
می کند: این که در زمان آقای خاتمی این بحث ها مطرح نبود به این دلیل است
که در آن زمان دولت ایران منزوی نبود و مشروعیت بین المللی دولت، اعراب را
در موقعیت انفعالی قرار داده بود و آنها زمینه طرح ادعاهای واهی خود را در
جامعه بین الملل فراهم نمی دیدند. در نتیجه آنها چنین مسائلی را مطرح نمی
کردند ولی الان احساس می کنند که این دولت منزوی و تنهاست و می توان به آن
فشار آورد.
وی در عین حال خاطرنشان می کنند: دولت های عربی باید بدانند
که مسائلی مثل خلیج فارس و جزایر سه گانه و … ربطی به دولت فعلی ندارد و
خواسته ملت ایران است و ملت ایران یک متر از تمامیت ارضی خود کوتاه نمی
آید.
او در خصوص روابط با ترکیه نیز معتقد است: با توجه به وضعیتی
که ما به لحاظ اقتصادی با آن مواجهیم و تحت تاثیر تحریم های اقتصادی در
روابط تجاری خود با جهان دچار مشکل شده ایم، ترکیه به عنوان همسایه ای که
روابط اقتصادی و تجاری خود را با ایران حفظ کرده از اهمیت خاصی برخوردار
است. اختلاف نظر ایران و ترکیه در مورد بحران سوریه نباید باعث شود که
روابط ایران و ترکیه تیره شود.
این تحلیلگر مسائل سیاست خارجی همچنین در خصوص اختلافات اخیر
ایران و عربستان درباره برخی مسائل منطقه ای و تاکید واکنشی برخی جریان های
داخلی بر جبهه گیری شیعه- سنی نیز می گوید: روش درست مقابله با این رفتار
عربستان تاکید مجدد بر طایفه گری نیست. یعنی این درست نیست که ما نیز عین
آنها با این موضوع برخورد کنیم. روش مقابله درست این است که از مشترکات همه
مسلمانان در دنیا استفاده کنیم و تلاش کنیم همه با همدیگر در مقابل
اسرائیل بایستیم. بیشترین سود فرقه ای برخورد کردن را اسرائیل و آمریکا و
انگلیس و دیگرانی که به دنبال تفرقه در جهان اسلام هستند می برند.
بحران سوریه و اختلاف ایران و ترکیه در این مورد و مذاکرات
ایران با ۱+۵ در استانبول و به زودی در بغداد دستمایه گفتو گوی سایت
دیپلماسی ایرانی با او شده که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
آقای دکتر، دور اول مذاکرات ایران و ۱+۵ در استانبول
برگزار شد و قرار است در دو هفته آینده دور دوم این مذاکرات در بغداد
برگزار شود. تغییر محل مذاکرات ایران و ۱+۵ از استانبول به بغداد را نشانه
ای از چرخش در سیاست خارجی ایران می دانید؟ یعنی آیا عراق جایگاه ویژه ای
در سیاست خارجی ایران پیدا کرده است؟
این تغییر به اصطلاح ” از حب علی نبود بلکه از بغض معاویه”
بود. در واقع بعد از این که بین ایران و ترکیه در مورد بحران سوریه اختلاف
نظر به وجود آمد، این تصور پیش آمد که برگزاری اجلاس مجدد در ترکیه ممکن
است امتیازی برای این کشور باشد و موجب بالا رفتن اعتبار بین المللی این
کشور شود. به این خاطر از سوی ایران این مسئله مطرح شد که اجلاس در بغداد
یا دمشق برگزار شود. در مرحله اول به دلایلی این مسئله امکان پذیر نشد و
قرار شد برای دور دوم این کار صورت گیرد. ترکیه و عراق هر دو کشورهای
همسایه و مسلمان هستند و ما باید تلاش کنیم روابط خوب و مستحکمی با هر دو
کشور داشته باشیم.
ولی برخی با طرح رویکرد ترکیه در مورد مسائل یک سال
اخیر سوریه، ترکیه را دشمن دانسته و معتقدند که باید نوع روابط ایران و
ترکیه تغییر کند. نظر شما در مورد چنین سیاستی چیست؟
من این سیاست را که ما روابطمان با ترکیه را فدای روابط با
سوریه کنیم اشتباه می دانم. هر کشوری در سیاست خارجی جایگاه خود را دارد.
اختلاف نظر ایران و ترکیه در مورد بحران سوریه نباید باعث شود که روابط
ایران و ترکیه تیره شود. چرا که ترکیه کشور همسایه و مسلمان است و به لحاظ
سیاسی، اقتصادی و بین المللی برای ایران دارای اهمیت است. از این گذشته اگر
از لحاظ فرهنگی و ایدئولوژیک به موضوع روابط ایران و ترکیه نگاه کنیم، با
توجه به این که در این کشور یک دولت اسلام گرا بر سر کار است، در می یابیم
که ایران و ترکیه در حال حاضر از مشابهت های زیادی برخوردار هستند و این
مشابهت های فرهنگی می تواند همسویی در سیاست خارجی ایجاد کند.
درست است که نوع برداشت آنها از اسلام و نوع اسلام گرایی آنها
با ما تفاوت هایی دارد ولی به هر حال حزب عدالت و توسعه یک حزب اسلام
گراست. پس از چند دهه حاکمیت لائیک ها در ترکیه و پس از تلاش های طولانی
این حزب اسلام گرا بر سر کار آمده است و به اسلام گرایان آبرو بخشیده است.
این حزب اولا باعث شده که اندیشه های اسلامی در ترکیه روز به روز افزایش
پیدا کند. بعد از قدرت گرفتن این حزب در ترکیه گرایش به حجاب اسلامی گسترش
یافته است. در ثانی مقامات این حزب مشکلات جدی اقتصادی ترکیه که این کشور
در سالهای گذشته با آن مواجه بود را برطرف کرده اند. همچنین دموکراسی و
آزادی را به طور کامل برای مردم خود به ارمغان آورده اند. این اسلام گرایان
با این کارها تلاش می کنند که نشان دهند که اسلام توانایی اداره یک کشور
را دارد. هم مشکلات اقتصادی و سیاسی این کشور را می تواند حل کند و هم
موقعیت بین المللی به یک کشور مسلمان بدهد.
بنابراین با توجه به وضعیتی که ما به لحاظ اقتصادی با آن
مواجهیم و تحت تاثیر تحریم های اقتصادی در روابط تجاری خود با جهان دچار
مشکل شده ایم، ترکیه به عنوان همسایه ای که روابط اقتصادی و تجاری خود را
با ایران حفظ کرده از اهمیت خاصی برخوردار است. در این شرایط که ترکیه از
نظر سیاسی و اقتصادی برای ما مهم است نباید این روابط تحت تاثیر مسائل دیگر
قرار گیرد.
با وجود این مسائل چرا چنین اتفاقی رخ می دهد؟
این مسئله ناشی از اشتباه در محاسبه و خطا در جهت گیری سیاست خارجی است.
کسانی که با رفتارهای ترکیه در مورد سوریه مخالفت می
کنند معتقد به حمایت همه جانبه از سوریه هستند. آنها معتقدند که سوریه
خاکریز مقاومت است و در صورت سقوط بشار اسد، حزب الله و محور مقاومت نیز
دچار مشکل خواهند شد. شما این را درست می دانید ؟
خیر، این برداشت درست نیست. ما نباید مقاومت در برابر اسرائیل
را به بشار اسد و حکومت او محدود کنیم. مقاومت در خون مردم کشورهای عربی
است و اکثریت مردم جهان عرب ضد اسرائیل و طرفدار فلسطین هستند. منتها در
سالهای قبل تعدادی از دولت های عربی اینگونه نبوده اند و به دنبال مقاومت
در مقابل اسرائیل نبوده اند که برخی از آنها در یک سال گذشته و در اثر بهار
عربی تغییر کرده اند. با این وجود در دهه های گذشته سوریه کشور عربی بوده
که بیش از بقیه رویکرد حمایت از محور مقاومت داشته است. البته باید توجه
داشت که سوریه چه در زمان حافظ اسد و چه در دوارن بشار اسد، به خودی خود
حتی یک گلوله به سمت اسرائیل شلیک نکرده است. به عبارت دیگر سوریه هیچ گاه
با اسرائیل نجنگیده است. از سال ۱۹۶۷ که بلندی های جولان توسط اسرائیل
اشغال شد، سوریه هیچ حساسیتی نسبت به این موضوع نشان نداده و برای آزاد
کردن سرزمین های خود حرکت جدی نکرده است. با این حال نباید این مسئله را
نادیده گرفت که سوریه به حزب الله لبنان کمک کرده است. حزب اللهی که با
حمایت ایران تشکیل شد، با اسرائیل مبارزه کرده است و سرزمین های لبنان را
از دست اسرائیل خارج کرد.
با این وجود معنای این سخن این نیست که اگر تغییری در سوریه
رخ داد این کشور دیگر از حزب الله حمایت نخواهد کرد. چرا که اکثریت مردم
سوریه هیچ گرایشی به اسرائیل ندارند و مخالف اشغالگری اسرائیل هستند. اما
نکته مهم این است که ما نباید به خاطر حمایت بشار اسد از مقاومت، رفتارهای
غیر انسانی و جنایات دولت سوریه را نادیده بگیریم. من قبلا هم گفته ام
سیاست درست از سوی ایران این بود که از ابتدای این بحران تلاش می کرد که
بین دولت سوریه و معارضین این کشور میانجی گری کند تا از به وجود آمدن یک
بحران و فاجعه انسانی جلوگیری کند. ایران باید بشار اسد را تحت فشار قرار
می داد تا دست به اصلاحات گسترده و فوری بزند و در مقابل مردم دست به خشونت
نزند. متاسفانه بشار اسد تظاهرات مسالمت آمیز مردم این کشور را به گلوله
بست و بحران از حد قابل کنترل خارج شد. اساسا علت این که این بحران بالا
گرفت و مخالفین دست به اسلحه بردند این بود که دولت اسد در مقابل اعتراضات
مسالمت آمیز از توپ و تانک استفاده کرد و مردم را با خشن ترین روشها سرکوب
کرد. اگر بشار اسد چنین رفتاری را در پیش نگرفته بود شاید مخالفین نیز وارد
فاز مبارزه مسلحانه نمی شدند و بحران این قدر پیچیده نمی شد. به عبارت
دیگر حکومت سوریه در برخورد با مخالفین آنقدر بد عمل کرد که هم اکنون حل
مشکل ساده به نظر نمی رسد.
به هر حال ما نبایستی صرفا به دلیل حمایت حکومت سوریه از
گروههای مقاومت، از رژیم بشار اسد که اینگونه با مردم خود برخورد می کند
حمایت کنیم و در نتیجه آینده خود را در سوریه و جهان عرب به خطر بیندازیم.
به خاطر حمایت ایران از بشار اسد موقعیت ما در کل جهان عرب زیر سوال رفته
است. این حمایت موجب شده که این اتهام را هرچه بیشتر به ایران وارد کنند که
ایران به طایفه گری دامن می زند. یعنی چون طایفه علوی در سوریه حاکم است
ایران از حکومت این کشور بدون چون و چرا حمایت می کند. در حالی که سیاست
ایران طایفه گری نیست و مبتنی بر حمایت از مردم بدون توجه به مذهب و طایفه
بوده است. اما عملکرد غلط دولت ایران در موضوع سوریه موجب پررنگ شدن این
اتهام شده است.
بنابراین سیاست ایران در سوریه سیاست مناسبی نیست و به هیچ
وجه استراتژیک و مبتنی بر آینده نگری نیست و نمی تواند منافع ایران را در
سالهای آینده تامین کند. چه بسا این سیاست منجر به انزوای هرچه بیشتر ایران
در سطح منطقه شود. در حال حاضر رابطه ما با کشورهای حوزه خلیج فارس دچار
مشکل شده است. حمایت ما از بشار اسد بر روابط ما با دیگر کشورهای عربی نیز
تاثیر خواهد گذاشت و این به انزوای بیشتر منجر خواهد شد.
شما اشاره کردید که ایران را به طایفه گری یا شیعه
گری متهم می کنند. به نظر می رسد برخی با طرح بحث ژئوپلیتیک شیعه چنین
رویکردی در سیاست خارجی ایران را درست می دانند و معتقدند که عامل قدرت
ایران شیعیان در منطقه هستند. این موضوع یعنی استفاده سیاسی از موضوع شیعه
تا چه اندازه در سیاست خارجی ایران مطرح بوده است؟
من در سیاست خارجی حضرت امام چنین چیزی ندیدم که بر شیعه در
سیاست خارجی تاکید شود. در این که ما باید از شیعیان حمایت کنیم شکی نیست
ولی نه به عنوان یک اهرم سیاسی علیه دولت ها. یعنی این سیاست که ما از
شیعیان علیه دولتهایشان استفاده کنیم قطعا سیاست غلطی است. به این دلیل که
شیعه در جهان اسلام اقلیت است، حدود ۱۵ درصد کل مسلمانان شیعه هستند.
بنابراین اگر ما با تنگ نظری به مسایل جهان اسلام نگاه کنیم باید بر شیعه
گری تاکید کنیم ولی وقتی کلیت جهان اسلام مسلمانانی هستند که شیعه نیستند،
ما باید اهل سنت را نیز برادران خود بدانیم. منافع ایران حکم می کند که بیش
از آنکه مذهبی عمل کنیم دینی عمل کنیم. یعنی جهان اسلامی بیندیشیم. من فکر
می کنم استراتژی امام هم همین بود. به این دلیل انقلاب ایران انقلاب
اسلامی نامگذاری شد و نه انقلاب شیعی. این انقلاب به خارج از مرزهای خود
توجه داشته و درک کرده که باید علاوه بر منافع ایران، منافع کل مسلمانان
جهان را نیز هدف بگیرد.
البته شاید این رویکرد در مقابل رویکرد عربستان سعودی
مطرح می شود که به طایفه گری در منطقه دامن می زند. در این صورت چنین
مقابله ای به صلاح هست؟
روش درست مقابله با این رفتار عربستان تاکید مجدد بر طایفه
گری نیست. یعنی این درست نیست که ما نیز عین آنها با این موضوع برخورد
کنیم. روش مقابله درست این است که از مشترکات همه مسلمانان در دنیا استفاده
کنیم و تلاش کنیم همه با همدیگر در مقابل اسرائیل بایستیم. بیشترین سود
فرقه ای برخورد کردن را اسرائیل و آمریکا و انگلیس و دیگرانی که به دنبال
تفرقه در جهان اسلام هستند می برند. بنابراین به هیچ وجه این سیاست سیاست
درستی نیست و منافع ایران و مسلمانان را تامین نمی کند.
آیا تغییر مکان مذاکرات از استانبول به ترکیه نیز تقویت کننده همین نگاه نیست؟ یعنی ما یک کشور شیعه را جایگزین یک کشور سنی می کنیم؟
ببینید رابطه با عراق و ترکیه هر دو برای ما اهمیت دارد. به
این دلیل که هر دو کشورهای اسلامی و همسایه ما هستند. اساسا همسایگی نقش
بسیار مهمی در سیاست خارجی دارد. همه دولت های دنیا حتی اگر رژیم هایشان و
ادیان و فرهنگ هایشان متفاوت باشد، تلاش می کنند با کشورهای همسایه روابط
خوبی داشته باشند. چرا که روابط تیره با همسایگان می تواند به شدت مشکل
آفرین باشد. یعنی اگر همسایه قدرتمندی باشد به خودی خود می تواند مشکل ساز
باشد و اگر فاقد قدرت ویژه باشد کشورهای قدرتمند می توانند از آن علیه
منافع ملی و تمامیت ارضی کشور استفاده کنند. به این دلیل عقل حکم می کند که
با همسایگان رابطه خوبی داشته باشیم.
شاه با وجود این که متحد و وابسته به بلوک غرب بود روابط خوبی
را با شوروی که همسایه ایران بود برقرار کرده بود. نه فقط روابط سیاسی
بلکه حتی روابط نظامی هم داشت. در حدی که بخشی از سلاح های ارتش ایران در
زمان شاه روسی بود. یعنی کامیون های زیل که تامین کننده تمام امکانات و
تدارکات ارتش ایران بود از شوروی می آمد. یعنی شاه درک کرده بود که اگر چه
در چاچوب منافع آمریکا حرکت می کند ولی نباید روابط با همسایه قدرتمندی چون
شوروی را دچار مشکل کند. بنابراین رابطه با همسایه ای چون ترکیه اهمیت
ویژه ای دارد خصوصا این که هم دین ما هم هست. عراق هم همین وضعیت را دارد.
باید با هر دو رابطه خوب و دوستانه داشت.
چشم انداز مذاکرات آتی در بغداد را چگونه می بینید؟ آیا ما به سمت تفاهمی با غرب می رویم؟
من از محتوای دقیق مذاکرات اطلاعی ندارم ولی آنچه که می فهمم
بعد از مذاکرات دوم استانبول، من این گونه برداشت کردم که هر دو طرف می
خواهند نسبت به مذاکرات خوش بین باشند و مواضع و اظهارنظرهایشان در مورد
این مذاکرات مثبت بوده است. این که چه اتفاقی خواهد افتاد باید منتظر بود
تا مذاکرات در بغداد
اخیرا یک روزنامه آمریکایی (لس آنجلس تایمز) نوشته است که
آمریکا می خواهد با غنی سازی ۵ درصد در ایران موافقت کند. اگر چنین
پیشنهاداتی باشد می تواند باعث گشایش هایی بشود. اما برای قضاوت نهایی باید
منتظر مذاکرات بغداد باشیم.
همیشه کشورهای عربی مخالف رابطه ایران و غرب بوده
اند. آیا به نظر می رسد که کشورهای عربی از این موضوع نگران هستند که ایران
و غرب به توافق برسند و طرح مجدد مسئله جزایر بعد از مذاکرات استانبول را
می توان در این راستا ارزیابی کرد؟
این واقعیتی است که کشورهای عربی حداقل در سیاست خارجی خود را
رقیب ایران می دانند. اسرائیل هم بدون شک دشمن ایران است. هر دو اینها می
دانند که اگر رابطه ایران و غرب عادی شود، ایران موقعیت بین المللی خوبی
پیدا خواهد کرد. در این صورت ایران با توجه به پتانسیل ها و امکانات
گوناگون و منابع زیرزمینی و نیروی انسانی کارآمد و … موقعیت بهتری از آنها
خواهد داشت. همانطور که این موقعیت بهتر بین المللی ایران در دوران اصلاحات
باعث شده بود که اسرائیل کمرنگ تر شود.
با توجه به این که اسرائیل نسبت به مسئله هسته ای
ایران حساسیت دارد و اعراب نیز خود را رقیب ایران در منطقه می دانند آیا
این دو می توانند به تهدیدات جدی علیه ایران کمک کنند؟
هر دو این ها در این مسئله فعالند. لابی یهودی ها و صهیونسیت
در آمریکا در این راستا فعال است. الان جو بین المللی بر این اعتقاد است که
اوباما هنوز به دنبال جنگ با ایران نیست و این اسرائیل است که به دنبال
حمله نظامی به ایران است و در این راستا تلاش می کند که خط مشی اوباما را
تغییر دهد.
در مورد اعراب هم اسناد ویکی لیکس که منتشر شد گفته شده بود
توصیه عربستان به آمریکا این بود که با ایران برخورد کند و این عبارت به
کار برده شده بود که “باید سر مار را زد”. همان زمان آقای احمدی نژاد باز
هم اشتباه کرد و به جای این که از عربستان بخواهد که در مورد این سند توضیح
دهد از جانب عربستان اعلام کرد که ما به این اسناد اعتماد نمی کنیم و به
این طریق مشکل این حرف های غیر دوستانه عربستان را خود حل کرد. همین
رفتارها موجب شده که امروزه این کشورهای عربی این قدر گستاخ شده اند و این
گونه عکس العمل نشان میدهند. اشتباهاتی مثل سفر به ابوظبی قطر که همان موقع
هم گفته شد اشتباه است الان نشان می هد که چه تاثیراتی داشته است.
بنابراین ما باید بدانیم که کشورهای عربی خود را رقیب ایران
می دانند. کاری که در دوران اصلاحات می کردیم این بود که این رقابت را به
رقابت دوستانه تبدیل کنیم و نگذاریم حالت خصمانه ای به خود بگیرد. ولی
رقابت قطعا وجود دارد و اگر کسی این موضوع را متوجه نشود دچار مشکل می شود.
دشمنی اسرائیل هم جدی است و همیشگی است. باید سعی کرد این
دشمن به ما ضربه نزند. هرچه کار جنجالی و تبیلغاتی انجام دهیم اسرائیل را
در اهداف خود در ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران کمک کرده ایم.
آیا به نظر می رسد اعراب احساس کرده اند که ایران به
دلیل فشارهای غرب در شرایط ضعف است و به این دلیل اهدافی در مورد جزایر سه
گانه ایرانی دارند؟
اگر بحث این باشد که این نگاه به تهاجم نظامی به جزایر منجر شود من
تصور نمی کنم که چنین توانی داشته باشند. اما این که این گستاخی های آنها،
نتیجه انزوای دولت احمدی نژاد است به نظر درست است. این که در زمان آقای
خاتمی این بحث ها مطرح نبود به این دلیل است که در آن زمان دولت ایران
منزوی نبود و مشروعیت بین المللی دولت، اعراب را در موقعیت انفعالی قرار
داده بود و آنها زمینه طرح ادعاهای واهی خود را در جامعه بین الملل فراهم
نمی دیدند. در نتیجه آنها چنین مسائلی را مطرح نمی کردند ولی الان احساس می
کنند که این دولت منزوی و تنهاست و می توان به آن فشار آورد. به این دلیل
دست به چنین اقداماتی می زنند. ولی دولت های عربی باید بدانند که مسائلی
مثل خلیج فارس و جزایر سه گانه و … ربطی به دولت فعلی ندارد و خواسته ملت
ایران است و ملت ایران یک متر از تمامیت ارضی خود کوتاه نمی آید. ولی این
اشتباهات این فضا را ایجاد می کند که آنها این بحث ها را مطرح کند. این
ضرباتی است که سیاست خارجی غلط دولت فعلی به امنیت ملی و تمامیت ارضی
جمهوری اسلامی ایران وارد کرده است.
تلاش برای اعتراف گیری مجدد از سعید ملک پور ناکام ماند
سحام نیوز: خواهر سعید ملک پور، فعال سایبری ۳۶ ساله که
محکوم به اعدام است با اظهار اینکه پس از سه ماه ممنوع الملاقات بودن
بالاخره توانستهاند سعید را ببینند به کمپین بینالمللی حقوق بشر در خصوص
وضعیت او گفت:« بالاخره پس از سه ماه که اجازه ملاقات به ما داده نمی شد
توانستیم دو هفته پیش سعید را ببینیم. خدا را شکر روحیه اش خوب بود. آنها
به او تایید حکم اعدامش را ابلاغ نکرده بودند بنابراین ما هم چیزی به او
نگفتیم تا ناراحت نشود. حکم اعدام همچنان در دایره اجرای احکام است و نه به
خودش و نه به وکلایش ابلاغ نشده است اما ما به شدت در هراسیم که نکند به
طور ناگهانی این حکم اجرا شود.»
مریم ملک پور در پاسخ به اینکه آنها به چه علتی اجازه ملاقات با سعید را در طول سه ماه نداشته اند، گفت:« مسولان که به درخواست ها و سوال های ما در این مدت هیچ جوابی ندادند. من در طول سه ماه به همه جا نامه دادم که بیجواب ماند فقط برخی منابع موثق که نمیتوانم نام شان را ببرم، گفتند بازجویان سعید مخالف با ملاقات بودهاند چون حتی قاضی پرونده هم اجازه ملاقات با سعید را صادر کرده بود اما با این حال ما موفق به دیدن سعید نمیشدیم. ما حدس میزنیم چون سعید را سه مرتبه برای گرفتن اعتراف مقابل دوربین تلویزیون برده بودند و میخواستند سعید بگوید پشیمان است و سعید هر بار با اعتراف مخالفت کرده بود آنها هم شاید از سر لجبازی به سعید ملاقات نمیدادند.»
مریم ملک پور در خصوص وضعیت جسمی برادرش گفت”« متاسفانه مدتی پیش از طریق همبندیهای سعید شنیدم که او سنگ کلیه گرفته و درد شدید دارد. حتی هم بندیهایش چندین بار از ماموران زندان خواسته بودند که او را به نزد دکتر ببرند اما آنها فقط او را به بهداری زندان منتقل می کردند. من وقتی این خبر را شنیدم با دکتر متخصص صحبت کردم و داروهای برایش گرفتم و فرستادم که الان دارد مصرف می کند و خدا را شکر خیلی خوب شده است.»
سعید ملک پور، فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف و فعال سایبری که اکنون در بند ۲ الف سپاه زندان اوین به سر می برد به اتهام “توهین به مقدسات اسلامی” که ادعا می شود به دلیل مدیریت شبکۀ وبسایت های پورنوگرافیک بوده است از سوی دادگاه بدوی در مهرماه سال ۱۳۸۹ به اعدام محکوم شد. اما دیوان عالی کشور این حکم را در آبانماه سال ۱۳۹۰ نقض کرد و پرونده وی را به دلیل نقص تحقیق و شهادت های نامکفی به دادگاه انقلاب پس داد تا نقایص قضایی آن را برطرف کند. با این حال حکم اعدام او در تاریخ ۱۰ بهمن ماه سال گذشته مجددا از سوی دیوان عالی کشور تایید شد و حکم برای اجرا به دایره اجرای احکام فرستاده شده است.
خواهر سعید ملک پور در خصوص وضعیت حکم برادرش گفت:« تا به حال هیچ جوابی به پیگیریهای ما داده نشده است. در این چند سال بارها به دفتر دادستانی، رییس قوه قضاییه، دفتر دادگستری، دادسرای زندان اوین و کلا همه ارگان های که مربوط به سیستم قضایی کشور می شدند رفتم اما آنها فقط من را پاس می دادند به جای دیگر. می گفتند مثلا برو پیش دفتر رییس قوه قضاییه ، دیگری میگفت برو دفتر دادستانی، اما هیچکس جواب درستی نمیدهد به همین دلیل من هم مدتی است که اصلا جای نرفتهام چون این رفتنها فایده ای ندارد. تصمیم را آنها میگیرند و فعلا حکم در دایره اجرای احکام است، همین.»
مریم ملک پور با اظهار اینکه هیچکس در داخل کشور صدای آنها را نمی شنود، گفت:« در داخل ایران هیچکس با ما مصاحبه نمی کند، هیچکس نمیخواهد حرف ما را بشنود، یک طرفه هر چیزی که میخواهند درباره سعید می گویند و می نویسند. ما نمی توانیم در داخل حرف بزنیم و به همین دلیل مجبور می شویم تا با رسانه های خارجی صحبت کنیم تا به این طریق صدای مان را به گوش دیگران برسانیم. تا همه بفهمند سعید چه کسی است، خانواده اش چه جور آدم های هستند. سعید واقعا بی گناه است. من باز هم از مسولان قضایی کشورم می خواهم که به سعید رحم کنند.او واقعا بی گناه است، هیچ جرمی مرتکب نشده و هیچ مدرکی هم برعلیه او وجود ندارد. می خواهم به سعید رحم کنند.»
سعید ملک پور در سال ۱۳۸۷ به قصد دیدار از پدر بیمارش به ایران آمد و توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. پس از آن این زندانی در اسفند سال ۱۳۸۸ در تلویزیونی دولتی ایران ظاهر شد و به اتهامات وارده بر خود اعتراف کرد. اما پس از آن در تمام دادگاه هایش اعلام کرد که اعترافاتش زیر شکنجه بوده و همه اتهاماتش را رد کرد. با این حال پس تایید حکم اعدام در بهمن ماه سال گذشته او برای اعتراف کردن مجددا تحت فشار قرار گرفته است. سعید ملک پور در طول این چند سال بارها به بند انفرادی فرستاده شده و بارها برای مدت های طولانی ممنوع الملاقات و تماس تلفنی با خانوادهاش بوده است.
مریم ملک پور در پاسخ به اینکه آنها به چه علتی اجازه ملاقات با سعید را در طول سه ماه نداشته اند، گفت:« مسولان که به درخواست ها و سوال های ما در این مدت هیچ جوابی ندادند. من در طول سه ماه به همه جا نامه دادم که بیجواب ماند فقط برخی منابع موثق که نمیتوانم نام شان را ببرم، گفتند بازجویان سعید مخالف با ملاقات بودهاند چون حتی قاضی پرونده هم اجازه ملاقات با سعید را صادر کرده بود اما با این حال ما موفق به دیدن سعید نمیشدیم. ما حدس میزنیم چون سعید را سه مرتبه برای گرفتن اعتراف مقابل دوربین تلویزیون برده بودند و میخواستند سعید بگوید پشیمان است و سعید هر بار با اعتراف مخالفت کرده بود آنها هم شاید از سر لجبازی به سعید ملاقات نمیدادند.»
مریم ملک پور در خصوص وضعیت جسمی برادرش گفت”« متاسفانه مدتی پیش از طریق همبندیهای سعید شنیدم که او سنگ کلیه گرفته و درد شدید دارد. حتی هم بندیهایش چندین بار از ماموران زندان خواسته بودند که او را به نزد دکتر ببرند اما آنها فقط او را به بهداری زندان منتقل می کردند. من وقتی این خبر را شنیدم با دکتر متخصص صحبت کردم و داروهای برایش گرفتم و فرستادم که الان دارد مصرف می کند و خدا را شکر خیلی خوب شده است.»
سعید ملک پور، فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف و فعال سایبری که اکنون در بند ۲ الف سپاه زندان اوین به سر می برد به اتهام “توهین به مقدسات اسلامی” که ادعا می شود به دلیل مدیریت شبکۀ وبسایت های پورنوگرافیک بوده است از سوی دادگاه بدوی در مهرماه سال ۱۳۸۹ به اعدام محکوم شد. اما دیوان عالی کشور این حکم را در آبانماه سال ۱۳۹۰ نقض کرد و پرونده وی را به دلیل نقص تحقیق و شهادت های نامکفی به دادگاه انقلاب پس داد تا نقایص قضایی آن را برطرف کند. با این حال حکم اعدام او در تاریخ ۱۰ بهمن ماه سال گذشته مجددا از سوی دیوان عالی کشور تایید شد و حکم برای اجرا به دایره اجرای احکام فرستاده شده است.
خواهر سعید ملک پور در خصوص وضعیت حکم برادرش گفت:« تا به حال هیچ جوابی به پیگیریهای ما داده نشده است. در این چند سال بارها به دفتر دادستانی، رییس قوه قضاییه، دفتر دادگستری، دادسرای زندان اوین و کلا همه ارگان های که مربوط به سیستم قضایی کشور می شدند رفتم اما آنها فقط من را پاس می دادند به جای دیگر. می گفتند مثلا برو پیش دفتر رییس قوه قضاییه ، دیگری میگفت برو دفتر دادستانی، اما هیچکس جواب درستی نمیدهد به همین دلیل من هم مدتی است که اصلا جای نرفتهام چون این رفتنها فایده ای ندارد. تصمیم را آنها میگیرند و فعلا حکم در دایره اجرای احکام است، همین.»
مریم ملک پور با اظهار اینکه هیچکس در داخل کشور صدای آنها را نمی شنود، گفت:« در داخل ایران هیچکس با ما مصاحبه نمی کند، هیچکس نمیخواهد حرف ما را بشنود، یک طرفه هر چیزی که میخواهند درباره سعید می گویند و می نویسند. ما نمی توانیم در داخل حرف بزنیم و به همین دلیل مجبور می شویم تا با رسانه های خارجی صحبت کنیم تا به این طریق صدای مان را به گوش دیگران برسانیم. تا همه بفهمند سعید چه کسی است، خانواده اش چه جور آدم های هستند. سعید واقعا بی گناه است. من باز هم از مسولان قضایی کشورم می خواهم که به سعید رحم کنند.او واقعا بی گناه است، هیچ جرمی مرتکب نشده و هیچ مدرکی هم برعلیه او وجود ندارد. می خواهم به سعید رحم کنند.»
سعید ملک پور در سال ۱۳۸۷ به قصد دیدار از پدر بیمارش به ایران آمد و توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. پس از آن این زندانی در اسفند سال ۱۳۸۸ در تلویزیونی دولتی ایران ظاهر شد و به اتهامات وارده بر خود اعتراف کرد. اما پس از آن در تمام دادگاه هایش اعلام کرد که اعترافاتش زیر شکنجه بوده و همه اتهاماتش را رد کرد. با این حال پس تایید حکم اعدام در بهمن ماه سال گذشته او برای اعتراف کردن مجددا تحت فشار قرار گرفته است. سعید ملک پور در طول این چند سال بارها به بند انفرادی فرستاده شده و بارها برای مدت های طولانی ممنوع الملاقات و تماس تلفنی با خانوادهاش بوده است.
وزیر کار در ابتدای مجلس نهم استیضاح می شود
سحام نیوز: جمعی از استیضاح کنندگان وزیر تعاون، کار و
رفاه اجتماعی در اطلاعیه ای خطاب به مردم ایران اعلام کردند با توجه به
پیگیری حکم غیر قانونی مرتضوی در دیوان عدالت اداری منتظر رسیدگی به این
حکم خواهند بود و در صورت به سرانجام نرسیدن این پرونده استیضاح را در مجلس
نهم به جریان خواهند انداخت.
به گزارش مهر متن اطلاعیه برخی از نمایندگان استیضاح کننده عبدالرضا شیخ الاسلامی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی به این شرح است:
ملت بزرگ ایران ، کارگران شریف؛
درباره استیضاح وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی که به علت صدور حکم سعید مرتضوی به مدیرعاملی صندوق تامین اجتماعی صورت گرفته بود به اطلاع می رسانیم که چون دیوان عدالت اداری در حال رسیدگی به شکایت نمایندگان در همین زمینه است و امید زیادی به لغو این حکم غیر قانونی توسط آن نهاد حقوقی وجود دارد و نیز چون اکثریت امضا کنندگان استیضاح به لطف خدا و به رای مردم در مجلس نهم خدمتگزار مردم شریف ایران و کارگران شریف خواهند بود در صورت لزوم استیضاح در مجلس بعدی قابل پیگیری خواهد بود.
والسلام
احمد توکلی، علی مطهری، محمد دهقان، الیاس نادران، علی رضا زاکانی، مسعود پزشکیان، حسین نجابت
به گزارش مهر متن اطلاعیه برخی از نمایندگان استیضاح کننده عبدالرضا شیخ الاسلامی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی به این شرح است:
ملت بزرگ ایران ، کارگران شریف؛
درباره استیضاح وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی که به علت صدور حکم سعید مرتضوی به مدیرعاملی صندوق تامین اجتماعی صورت گرفته بود به اطلاع می رسانیم که چون دیوان عدالت اداری در حال رسیدگی به شکایت نمایندگان در همین زمینه است و امید زیادی به لغو این حکم غیر قانونی توسط آن نهاد حقوقی وجود دارد و نیز چون اکثریت امضا کنندگان استیضاح به لطف خدا و به رای مردم در مجلس نهم خدمتگزار مردم شریف ایران و کارگران شریف خواهند بود در صورت لزوم استیضاح در مجلس بعدی قابل پیگیری خواهد بود.
والسلام
احمد توکلی، علی مطهری، محمد دهقان، الیاس نادران، علی رضا زاکانی، مسعود پزشکیان، حسین نجابت
هرانا؛ دومین سالگرد اعدام فرزاد کمانگر در گفتگو با مهرداد کمانگر
خبرگزاری هرانا - فرزاد کمانگر معلم کامیارانی دو سال پیش در چنین روزی در زندان اوین به همراه دو هم پرونده ای خود فرهاد وکیلی و علی حیدریان و دو زندانی سیاسی دیگر به نامهای شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان به صورت مخفیانه اعدام شد، در دومین سالگرد اعدام مخفیانه فرزاد کمانگر، معلم کرد در زندان اوین خبرگزاری هرانا گفتگویی با برادر این معلم انجام داده است.متن این گفتگو در پی می آید:
آقای کمانگر دوسال پیش در چنین روزی پنج زندانی سیاسی از جمله برادر شما فرزاد کمانگر در زندان اوین به صورت مخفیانه اعدام شدند، پس از اجرای حکم اعدام خانواده قربانیان از جمله شخص شما پیگیری هایی در مورد تحویل پیکر ایشان به خانواده ها انجام دادید آیا با گذشت دو سال گشایشی در روند این پیگیری ها انجام شده است؟
نخیر، به هیچ عنوان، شرایط کما فی السابق برقرار است و پیگیری این موضوع به مانند روزهای نخست با مشکل مواجه است و حتی گذشت زمان نیز موجب گشایش نشده است و در حال حاضر هیچ مسئولی پاسخگو نیست و کسی نیز حاضر نیست خود را در این مسئله وارد کند، خانواده قربانیان نیز به دلیل اینکه مرجع یا منبعی وجود ندارد که بشود این موضع را پیگیری کرد یا یک نشانه کوچکی از محل دفن از این عزیزان بدست آورد؛ هم چنان بلاتکلیف هستند.
شما به عنوان یکی از اعضای خانواده قربانیان ۱۹ اردیبهشت طی دوسال گذشته چه پیگیریهایی داشته اید و به چه ارگانهایی مراجعه نمودید؟
در روزهای ابتدایی که من خودم آنجا حضور داشتم زندان اوین اولین جایی بود که ما مراجعه کردیم، قاعدتا باید به این شکل می بود، یعنی قسمت دادسرایی که در زندان اوین است میبایست پاسخگوی ما می شد، آنها ما را به دادسرای تهران ارجاع دادند و ما به همراه وکیل پرونده آنجا رفتیم، آنها هیچ جوابی به ما ندادند، یکی از مسئولین اجرای احکام بنام «احمد پناهی» تلفنی با مراجع امنیتی که سراغ داشتند صحبت کردند، ایشان به ما گفتند که به هیچ عنوان اجساد را تحویل نخواهند داد،
سپس ما به مجلس رفتیم و با نماینده های مناطق کرد نشین صحبت کردیم تا کمک کنند تا اجساد را تحویل بگیریم، خوشبختانه استاندار کردستان هم بنظر اتفاقی در آنجا بود را ملاقات کردیم، ولی نه نماینده ها و نه استاندار جواب روشنی ندادند و ما را مامورین امنیتی با برخورد زننده ای از مجلس بیرون کردند.
پس از آن مجددا به استانداری و اداره اطلاعات مراجعه نمودیم. در ضمن وکلا نیز در تهران مراجعات فراوانی به دفترپیگیری و دادسرا داشتند، ولی هیچ کدام مثمر ثمر نبود و در آخر هیج اثر و نشانه ای از محل اجساد پیدا نکردیم.
هم چنین در ادامه این پیگیری ها در پاریس با احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور ایران ملاقات داشتم و توانستیم در خصوص نقض حقوق در پرسه رسیدگی به پرونده شهید فرزاد از زمان بازداشت تا مرحله ای که حکم اجرا شد هم چنین در مورد عدم تحویل پیکر این عزیزان صحبت کنیم و در این رابطه مدارک و اسنادی را به ایشان تحویل دادیم، آقای شهید نیز پذیرفتند با استفاده از تمام ظرفیت های قانونی که در اختیار دارند این موضوع را پیگیری کنند.
آیا در رابطه با پیگیری ها و مراسم سالگرد برای این افراد فشارهایی بر روی خانواده در این مدت وجود داشته است؟
فشارها بر ۴ خانواری که در ۱۹ اردیبهشت در تهران بودیم بسیار سنگین بود. در زمانی که ما پیگیری تحویل اجساد را از طریق مجلس میکردیم در مقابل مجلس دوان، دوان در کوچه ها و خیابانهای تهران ما را دنبال کردند.
آنها مارا تهدید به بازداشت میکردند و از انجام هر گونه مراسمی منع میکردند. نیروهای امنیتی مستمرا مقابل در خانه ها بودند و اجازه ندادند از مساجد استفاده بکنیم برای برگزاری مراسم، ما خودمان یعنی خانواده کمانگر که خواستیم به مسجد محلمان برویم، نیروهای امنیتی نزدیک ۲۰۰ یا ۳۰۰ نفر آنجا را محاصره کردند و مردم را با رعب و وحشت متفرق کردند.
در خانواده های دیگر هم به همین شکل بود، خانوده شهید شیرین فشارها بقدری زیاد بود که پدر ایشان سرهمین موضوع سکته کردند.
پدر شهید فرهاد نیز به شکل دیگر و مشکلات هر چهار خانواده همچنان ادامه دارد و هم اکنون نیز پرونده هایی است که باز و مفتوح است و از این طریق سعی میکنند خانواده ها کنترل کنند.
مثلا در مورد خودم هر زمان که از ظرفیت های موجود برای پیگیری پرونده فرزاد در زمان بازداشت ایشان استفاده می کردیم و مصاحبه ای می کردیم یک احضاریه ای برای من می آمد و یا حکم جلبم صادر میشد.
امسال نیز این موضوع وجود داشت و نمونه عینی آن همین است که کسی نتوانست امسال با خانواده ها مصاحبه ای داشته باشد و این موضوع نشان دهنده ادامه این فشار ها و تهدیدات است.
صبح امروز تارنمای «یادمان فرزاد کمانگر» که در برگیرنده نظرات، نامه ها و یاداشت های فرزاد کمانگر است برای مدت طولانی به دلیل حملات سایبری از دست راس خارج شد نظر شما در باره این موضوع چیست؟
بله متاسفانه این موضوع امروز صبح صورت گرفته. یعنی آنها چهار ساعت نمیتوانستند طاقت بیاورند تا صدای فرزاد بگوش مردم برسد، تاصدای حق گویی حق طلبی و صداقت فرزاد را ببینند. همیشه خفه میکردند صدای فرزاد را، ولی خوشبختانه آن طنین دلنشین صدای فرزاد در میان مردم هست و با هک کردن یک سایت نمیتوان صدای شخصی مثل فرزاد را که خود صدای جامعه ای بود را خفه کرد.
بارها از این بی اخلاقیها صورت گرفته، بارها از این راهزنیهای سایبری صورت گرفته، ولی هیچ وقت نتوانستند در راه آن اهداف خللی ایجاد کنند و هم اکنون نامه های شهید فرزاد و مطالبی که گفته و سروده بچه های کردستان تمام آنها را حفظ هستند. اگه دزدی سایبری بکنند هیچ باکی نیست اگر پارازیت بیندازند، هیچ باکی نیست. الان سروده ها و خود شهید فرزاد در قلب بچه های کردستان و تمام مردم ایران حضور دارند.
ممنونم از اینکه فرصتی به ما دادید. اگر مطلب دیگری وجود دارد بفرمائید.
من به عنوان برادر فرزاد کمانگر و عضوی از خانواده ایشان این روز را به عنوان روز "معلم آزاده" میدانم و انتظار دارم معلمین کردستان، ایران و جهان در این روز اموزش کودکان را طبق الگو ها و معیارهای شهید فرزاد برای خود قرار دهند و امیدوارم که این روز را معلمان گرامی بدارند.
۶۰ تن از کارکنان روزنامه ایران به دلیل نوع پوشش، به حراست احضار شدند
خبرگزاری هرانا - حدود ۶۰ نفر از کارکنان مرد روزنامه دولتی ایران به دلیل آنچه که پوشش نامناسب گفته شده، به حراست مؤسسه ایران احضار و برخی از آنها تهدید به اخراج شدهاند.به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر، طی روزهای اخیر چند تن از مأموران حراست جلوی در ورودی مؤسسه ایران ایستادهاند و به تذکر و برخورد با کارکنان مؤسسه ایران در خصوص نحوه پوشششان میپردازند. یکی از کارکنان روزنامه ایران میگوید: مأموران حراست در پاسخ به اعتراض شدید کارکنان گفتهاند که این اقدام با حمایت مستقیم علی اکبر جوانفکر مدیرعامل خبرگزاری ایرنا و مشاور رئیس جمهوری صورت میگیرد.
حکم اعدام به جرم همکاری با حزب کومله
خبرگزاری هرانا - یک شهروند اهل سقز از طرف دادگاه انقلاب این شهر به اعدام محکوم شد. بنا به اظهارت سمکو خورشیدی، وی که حدود یک سال است دربازداشت بهسر میبرد به اتهام محاربه و درگیری مسلحانه و وابستگی به یک گروه غیر قانونی و… از سوی دادگاه انقلاب اسلامی سقز به اعدام محکوم شده است.به گزارش تارنمای موکریان، این زندانی در ادامه گفت: صبح امروز حکم اعدام به اینجانب (سمکو خورسیدی) که هم اکنون در زندان سقز به سر میبرم ابلاغ شده و در حکم ابلاغی ۲۰ روز مهلت داده شده است که به رای صادره اعتراض نمایم. یاد آور میگردد سمکو خورشیدی در فروردین ماه سال ۹۰ در تهران دستگیر و پس از سپری نمودن مدتی از ایام بازداشت در زندان سنندج، هم اکنون در زندان مرکزی سقز به سر میبرد.
اجرای حکم حبس مهسا امرآبادی
خبرگزاری هرانا - به گزارش منابع خبری، مهسا امرآبادی روزنامه نگار و همسر مسعود باستانی برای اجرای حکم خود به زندان اوین فراخوانده شد.به گزارش تارنمای ندای سبز آزادی، این روزنامه نگار که پیش از این به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود امروز برای اجرای حکم خود به زندان اوین فراخوانده شده است. وی امروز پس از معرفی خود به دادسرای شهید مقدس اوین برای اجرای حکم به زندان اوین منتقل شده است.
امرآبادی همسر مسعود باستانی، از زندانیان سیاسی و روزنامهنگاران اصلاح طلب است که در حال حاضر در زندان رجایی شهر به سر میبرد.
مهسا امرآبادی، در خرداد ۱۳۸۸ بازداشت و بیش از ۶۰ روز را در زندان بهسر برد. برای بار دوم به همراه با فخرالسادات محتشمیپور و شهین جهادی در جریان اعتراضات جنبش سبز در ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ در اعتراض به حبس خانگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسرانشان بازداشت شد که پیش از عید نوروز ۱۳۹۰ آزاد شد.
امرآبادی در ۲۲ خرداد ۱۳۹۰، به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق مصاحبه و گزارش از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه به یک سال حبس محکوم شد.
دستگیری مدیر وبلاگی که علیه مسئولان مینوشت
خبرگزاری هرانا - رییس پلیس فتای گیلان از شناسایی و دستگیری مدیر وبلاگی که با نشر اکاذیب علیه مسئولان، قصد تشویش اذهان عمومی در فضای مجازی را داشت، خبرداد.به گزارش ایسنا، سرهنگ ایرج محمدخانی با اعلام این خبر گفت: کارشناسان پلیس فتا در رصد فضای مجازی، وبلاگی را شناسایی کردند که با انتشار اکاذیب علیه مسئولان، قصد تشویش اذهان عمومی در فضای مجازی را داشت. رییس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات استان گیلان افزود: با شناسایی این وبلاگ، تلاش برای احراز هویت واقعی عامل اصلی این اقدام به صورت ویژه در دستور کار کارشناسان پلیس فتا قرار گرفت که در بررسیها، عامل اصلی و مدیر متخلف وبلاگ اینترنتی در رشت شناسایی و با هماهنگی قضایی متهم دستگیر و برای تحقیقات بیشتر به مقر انتظامی منتقل شد.
محمدخانی ادامه داد: متهم در بازجوییهای پلیس ابتدا منکر کلیه اتهامات وارده شد اما در بازجوییهای فنی و در برابر شواهد ارائه شده به ناچار لب به سخن گشود و به بزه انتسابی خود اعتراف کرد.
وی با بیان اینکه تشویش اذهان عمومی و انتشار اکاذیب علیه مقامات، نهادها و سازمانهای دولتی در فضای مجازی، جرم تلقی شده و قانونگذار برای مرتکبان این گونه از جرایم مجازات حبس و جزای نقدی تعیین کرده، اظهارداشت: متهم با تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی تحویل دادسرا شد.
کارگر ساختمانی دهدشتی جان خود را حین کار از دست داد
خبرگزاری هرانا - یک کارگر ساختمانی در حین انجام کار در دهدشت بر اثر اثابت یک تیرآهن که از پشت بام سقوط کرده بود جان باخت.به گزارش ایلنا به نقل از پایگاه اینترنتی کبنانیوز در کهگیلویه و بویر احمد، یک کارگر ساختمانی بنام غلام – ق ۴۵ ساله در حین انجام کار در یک ساختمان در محله ۱۸۰دستگاه دهدشت بر اثر سقوط یک تیراهن از پشت بام و اثابت به سرش در دم جان باخت.
این گزارش میافزاید کارشناسان علت این حادثه را بیاحتیاطی وعدم رعایت موازین ایمنی توسط کارفرما اعلام کردهاند.
گفتنی است طبق آمارها به طور متوسط در هرروز کاری ۴ کارگر در کشور جان میدهند.
طبق آخرین آمار دفتر آمار و محاسبات اقتصادی و اجتماعی صندوق تأمین اجتماعی طی سال گذشته ۱۵ هزار کارگر در حوادث ناشی از کار دچار آسیبدیدگی شده بودند.
ممانعت مسئولین دانشگاه امیرکبیر از برگزاری نمایشگاه عکس دریاچهی ارومیه
خبرگزاری هرانا - گزارشها حاکی از آن است که مسئولین دانشگاه صنعتی امیرکبیر(پلی تکنیک تهران)، از برگزاری نمایشگاه عکس دریاچهی ارومیه در این دانشگاه ممانعت به عمل آوردهاند.به گزارش وبسایت اویرنجی، مسئولین از برگزاری نمایشگاه عکس دریاچهی ارومیه در دانشگاه امیرکبیر ممانعت کردند و در بیان علت این آن عنوان کردهاند که مسئلهی دریاچهی ارومیه ماهیت سیاسی دارد و ممکن است این نمایشگاه به فضای اعتراض علیه دولت تبدیل شود.
این در حالی است که پیش از این مسئولین با درخواست برگزاری این نمایشگاه که از طرف فعالین مدنی دانشگاه ارائه شده بود، موافقت کرده بودند و تمامی هماهنگیها و تمهیدات لازم برای برگزاری آن انجام شده بود.
این نمایشگاه قرار بود از اول هفتهی آینده به مدت یک هفته در صحن دانشگاه امیرکبیر برگزار شود.