در رابطه با 1 مه / محمود صالحي : رهبران کارگری دنبال مجوز نروند مجوز معنایی ندارد
سومین گفتگوی امیرجواهری لنگرودی با محمود صالحی سخنگوی " کمیته دفاع از رضا شهابی "
امیرجواهری : با درود به شما آقای محمود صالحی سخنگوی "کمیته دفاع ازرضا شهابی "، با تبریک فرا رسیدن اول ماه مه سال 91 که پیش روی ماست . این سومین گفتگویی که من امیر جواهری ازجانب رادیو همبستگی با کارگران ایران با شما دارم .خواستم که درآستانه اول ماه مه روز جهانی کارگر این روز را به شما و از طریق شما به خیل میلیونی هم طبقه ای هایمون در ایران وسراسر جهان تبریک بگم .
اطلاعیه شماره 26 کمیته شما در دفاع از رضا شهابی خبر میده که در طول روزهای گذشته از جانب قاضی صلواتی، 6 سال حکم حبس تعزیزی برای رضا شهابی بریدند، 5 سال هم اون رو از وضعیت کار باز داشتند وهمینطوریک جرم ناکرده دیگری برایش تراشیدند . واون بازگردوندن 7 میلیون تومان پول به صندوق دولت اسلامیه.
خواستم ازشما بپرسم که نگاه شما نسبت به این حکم صادره و پیگیری دفاعی وحقوقی دربرابراین حکم رو چگونه ارزیابی میکنید ؟
محمود صالحی : با درود و عرض ادب خدمت تمام شنوندگان "رادیو همبستگی با کارگران ایران" و روزجهانی کارگر پیشاپیش به همه کارگران جهان وازجمله کارگران ایران تبریک میگم و امیدوارم که امسال بتونند روز جهانی را درخیابانهای شهرهابرگزار کنند.
گرامی ! دررابطه با حکم رضا شهابی ،خوب رضا شهابی طبق اطلاعاتی که همه عزیزان دارند 22 ماه بلاتکلیفه و در زندان به سر میبرند .
بعد از 22 ماه بلاتکلیفی سرانجام یه حکم ناعادلانه ای برای رضا صادر کردند به این قرار است .یک سال به جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام . 5 سال به جرم اقدام علیه امنیت ملی . یعنی قصد داشته چنین اقدامی بکنه . که هیچگونه سندیتی نیست که این آقا چکار کرده باشه که امنیت ملی کشور به خطربیافته . درجای دیگه 5 سال اون رو ازفعالیتهای کارگری محروم کردند . اما دررابطه با برگرداندن 7 میلیون تومان پول ،در واقع من نه میتونم دراین رابطه توضیحی بدم . چون اولآ رای رو ندیدم و نمیدونم این رای برای چیه. دومآ ازخودش هم نشنیدم که این مربوط به چه چیزی هست که رضا 7 میلیون تومان رو به صندوق دولت واریز کنه . از این لحاظ من معذورم .
امیرجواهری : خوب به درستی اشاره می کنید که ازجهت پیگیری های حقوقی شما معذورید . به لحاظ این که شما سخنگوی سیاسی این کمیته هستید. پاسخ حقوقی اون رو باید ازوکیلش دنبال کنیم ، که ما سعی می کنیم بتونیم با ایشون هم ارتباط بگیریم .
ولی یک پرسش پیش میاد . چرا و چرا با زندانی کارگردرآستانه اول ماه مه وطوفانی که پیش روی ماست، دربرابر طرح بیشمارخواسته های کارگران آن سطح ازدشواریهایی که امروزبیش ازهرموقعی، وبازهم درآستانه اول ماه مه سال 1391 ، ما با عدم امنیت شغلی، اخراج و بیکار سازی روز افزون کارگران، تعیین حداقل دستمزد یک چهارم زیرخط فقر اونها، حذف یارانه ها و ضربه وحشتناکی که از این بابت به زندگی کارگران ما وارد شده وهمینطورهجوم بی حد و حصر این شرکتهای پیمانکاری برای بستن قراردادهای موقت وسفید امضاء ونمیدونم زیر یک ماه و زیر سه ماه و زیر شش ماه و زیر یک سال وکارهای بدون قرار داد حتی .سرکوبهای اعتراضات و اعتصابات کارگران . سرکوب تشکلهای مستقل . دستگیری و بازداشت کارگران فعال و شناخته شده .اخراج فله ایی اونها از محیط های کار و و و اینگونه جرم تراشی میکنند برای فعال کارگری که او برای به زبان آوردن درواقع مطالبات بی پاسخ مونده اش ، بایستی اینقدرجرم برایش قائل بشوند . برای شاهرخ زمانی 11 سال میبرند . برای بهنام ابراهیم زاده 20 سال میبرند ، بعد که حدت فشارها و در واقع پیگیریهایی که صورت میده ، اون 20 سال رو به 5 سال می کشانند . به جرم دفاع ازحقوق کودک خیابانی، به جرم دفاع ازحقوق هم طبقه ایی های خودش و مصادیقی از اینها . چرا چنین هست محمود صالحی عزیز؟
محمود صالحی : دررابطه با این توضیحاتی که دادید، این کاملآ درسته . اما من برگردم به حکم رضا شهابی . درواقع حکمی که صادرشده ازطرف دادگاه شعبه 15 ،این حکم قطعی نیست واحتمالا من خودم این نظررودارم که این حکم وحشت باشه .جزاین چیزدیگه ایی نیست . من امیدوارم در دادگاه تجدید نظر این حکم شکسته بشه و رضا آزاد بشه . یعنی ما به هر حال خوشبین هستیم .
درباره فشارهایی که به فعالین کارگری وطبقه کارگرآوردند ، این طبیعی ی .یعنی طبقه کارگر ایران با این موقعیت اصلا بزرگ شده . با این بگیروببند ، زندان وتبعید ، اخراج از کار، تعقیب وگریز، تماسهای تلفنی. من خودم درعرض این چند روزی که برگشتنم ، دو بار با من تماس گرفتند که برم خودمو به اداره اطلاعات سقز معرفی کنم ، اما نرفتم . 10 بار هم زنگ بزنند ، نخواهم رفت . باید حتمآ بیایند و منو دستگیر کنند . من اصلا جرمی مرتکب نشدم . به هرحال این یک چیزی هست که همیشه در خونه ماست . یعنی باید هر روز یا باید بنشینیم و صحبت نکنیم ، یا اینکه ازحقوق خودمان دفاع نکنیم ، یا اینکه باید برای این چیزها خودمان رو آماده کنیم . هیچ چاره دیگه ایی نیست . خوب ما ازحقوق خودمان دفاع میکنیم . ما میگیم : که ما حق داریم دستمزدی که برای ما تعیین شده ، کفاف 10 روز زندگی ما رو نمیده . ما تشکلی نداریم که از حقوق ما دفاع کنه . ما می گیم چرا کارگران رو زندانی میکنند ؟ اگر میگن که این کارگران ضد انقلابند ،خیلی خوب پرونده اینها رو بیارید دادگاه علنی بکنید تا بدونیم این آقا ضد انقلابه واقعا .
ما ازش دفاع نکنیم . حرف ما اینه . حرف ما فعالین کارگری اینه که ما میگیم : بچه هایی که دستگیر میشن، به نام کارگر دستگیر میشوند . اگرواقعآ اینها با احزاب برانداز هستند ، پرونده هایشان را بیارید به انظارعمومی اعلام کنید که تا ما دیگه از اونها دفاع نکنیم .
آخرین حرف ما اینه برای قوه قضاییه . ما میگیم آقا بیایید این کار رو بکنید . تا نتیجه بگیریم که ما با این شرایط کارشدیم
امیرجواهری : شما دربخش اول صحبتتون به درستی اشاره داشتید که درروزاول ماه مه،(11 اردیبهشت)، کارگران بایستی به شکل آزادانه درخیابانهای ایران تجمع بکنند وخواسته های خودشون رو طرح بکنند . ولی همه ما شاهدیم که در طول سالهایی که پشت سر گذاشته ، یعنی حداقل میشه گفت که پنج، شش ساله که در روز اول ماه مه تجمع قانونی علیرغم اینه در اصل 27 قانون اساسی به ارائه مجوزازسوی وزارت کشور برای کارگران قانونی شناخته شده ، ولی عملآ باهاش مخالفت میشه ودر طول دو ، سه روزی که پشت سرگذاشته سطح بحثهایی درون سایت دولتی رسمی ایلنا درگرفته و آدمهای معینی برای مسئله مجوز راهپیمایی روز اول ماه مه دارند قلم میزنند .
ازمنظرشما تجمع کارگران درچنین روزی به مجوز نیازمنده ، علیرغم اینکه درقانون اساسی بهش اشاره شده ، یااینکه کارگران میبایستی بصورت خودجوش درروزاول ماه مه برای طرح بیشمار مطالبات خودشون حق داشته باشند که راهپیمایی بکنند ؟
محمود صالحی :اصل 27 این را نمیگه. اصلا ببینید، ما درهیچ کجای ازقوانین جمهوری اسلامی ، قانونی نداریم که برای راهپیمایی مجوز بگیریم .
اصل 27 قانون اساسی میگه : تظاهرات و راهپیمایی آزاده ، مشروط بر این که مغایر با دین اسلام نباشه و یا حمل اسلحه نداشته باشند.
ما بارها گفتیم. خود من در زمانی که در راهپیمایی اول ماه مه سال 83 که دستگیر شدم ، به خود قاضی که منو دادگاهی میکرد گفتم : جناب قاضی ، اصل 27 این را میگه . شما اگر قانون دیگه ایی دارید که این قانون را لغو کرده باشه ، لطفآ به من معرفی کنید تا من ببینم .خوب نیست .
به نظر من طبقه کارگر نباید به هیچ شکلی اجازه بگیره . اجازه معنا نداره . .باید طبقه کارگر بصورت خود جوش به خیابان بیاد . باید نیروی انتظامی در آن روز حفاظت از راهپیمایی کارگران را به عهده بگیره . نه اینکه به اونها حمله کنه .
ما بارها به نیروی انتظامی هم گفتیم . اصلا گرفتن مجوز معنایی نداره . من از همین تریبون اعلام میکنم ازهمه فعالین ، از تمام رهبران کارگری که دنبال مجوز نروند . مجوز معنایی نداره برای ما .
ما درسال 83 درخواست مجوزهم کردیم وبه ما حمله کردند . ما دیگه تجربه داریم . کارگر باید خودجوش به خیابان بیاد و تظاهرات کنه .
ممنون از شما .
امیرجواهری: محمود صالحی عزیز ! من نیک مطمئنم که شما "بیانیه شماره یک شورای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر" را ، یعنی سالی که درآن هستیم و اول ماه مه پیش روی تنظیم شده و انتشار پیدا کرده ، حتما اون را دریافتید و با مفادش آشنایی دارید .
پرسش اول من اینه که فکر میکنید این بیانیه در بر گیرنده تعدد گرایشات موجود کارگران در ایران هست و میتونه همه اونها رو پوشش بده ، طرح مطالبات ده گانه اون. یا اینکه گرایش و گرایشات معینی گرد این بیانیه جمع شدند ؟
محمود صالحی : با عرض معذرت ، من نمیتونم به این پرسش ، پاسخ بدم . من واقعا نمیدونم . من اطلاعیه را دیدم . اطلاعیه شماره یک شورا را دیدم . ولی متاسفانه نمیتونم در این رابطه حرفی بزنم . چون هیچگونه شناختی روی انتشار دهندگان این اطلاعیه ندارم .
امیرجواهری:خیلی ممنونم . حالا یک پرسش دیگری که یک بارهم با شما طرح کردم ، شنیدم ولی بحث های وسیعی پیرامونش برانگیخته شد وآن اینکه درواقع بحث اینه که چه نیروهای اجتماعی در درون جامعه ما ، درمفهوم و مضمون طبقه کارگر می گنجند ؟
یعنی کارگران بخش صنعت ، خدمات ، معدن ، کشاورزی ، حمل و نقل ، معلمان ،پرستاران و سایر لایه های طبقه کارگری ایران که گرایشی بر آنی که نمیشه معلمان و پرستاران رو که جزء مزد و حقوق بگیران جامعه هستند، از آنها به مثابه طبقه یاد کرد . یا مثلآ بازنشستگانی که روزی جوان سالی های عمرخودشون رودرمقام کارگروکارمند، یعنی چه به شکل معلم وچه به شکل نیروی اجتماعی دیگری دراختیارمزد گذاشتند وقابلیت ها وجوانی های خودشان را دادن ، امروزنمیشه ازمطالبات آنها به صرف اینکه بازنشسته شدند ، به شکل جدی در مضمون طبقاطی دفاع کرد
. خواستم نگاه شما را نسبت به این تعریف ،مورد پرسش قرار بدم . خوشحال میشم که نظرتون را بگید .
محمود صالحی : ازنظرمن، کلیه کسانی که دستمزد دریافت می کنند جزء طبقه کارگر محسوب میشوند . ازکسانی که دستمزد دریافت می کنند و یا برای دستمزد دارند کار میکنند و برای کسی دیگه ،اینها جزیی از طبقه کارگر هستند . خواه پرستار باشند یا معلم باشند ، کارگر باشند ، توی بازار کار کنند . خلاصه هر کسی که دستمزد دریافت کنه جزء طبقه کارگر محسوب میشه و آنها و ما از بدنه همدیگر هستیم .
امیرجواهری :مرسی . من فکر نمیکنم جوابی صحیح تر از این داشته باشیم .
آخرین پرسش رو محمود صالحی عزیز با شما طرح میکنم . ما امروز در باور خودمان ، جدا از رضا شهابی .با زندان بودن ابراهیم مددی ، محمود جراحی ، شاهرخ زمانی ، ابراهیم زاده ، عبدالرضا قنبری و همینطور علی نجاتی و رسول بداغی ، فرزاد احمدی و پدرام نصرالهی و دیگرانی روبرو هستیم .
فکرمی کنید چه سطح ازوظایف توامانی متوجه ما، چه به عنوان "کمیته همبستگی با کارگران ایران" ، چه به عنوان "نهادهای همبستگی با کارگران ایران"،چه به عنوان فعالان "اتحاد بین الملل" ، چه به عنوان فعالان "اتحاد چپ" ، "رسانه "هایی که در این باب خودشان را متعهد ومسئول میدونند . مثل "رادیو همبستگی با کارگران ایران" . درشرایط امروزدرهم پهلویی و هم جهتی با "کمیته دفاع از رضا شهابی" ، "کمیته حمایت از شاهرخ زمانی" ، "کمیته حمایت ازبهنام ابراهیم زاده" ، پیش روی ماست و شما اونها رو میتونید در بواقع در یک عبارتی به عنوان وظیفه مندی ما بشمارید ؟
محمود صالحی: البته من نمی خوام در این مورد زیاد توضیح بدم . چون واقعآ اونهایی که گرایش انترناسیونالیستی دارند، این گرایش وایدئولوژی بهشون حکم میکنه که کمک کنند . دیگه این صحبت نمیخواد . من نمیتونیم برای اونها خط ونشان بکشم وچیزی عرضه کنم . چون واقعآ اونهایی که به طبقه کارگراعتقاد دارند، به رهایی طبقه کارگر اعتقاد دارند ، حالا خودشان را درصف ما می بینند . اونهایی که نه نمی خواهند ،خوب اونها صفشان ازصف ما جداست . ازنظرمن،اونهایی که با ما هستند دیگه میدونند که باید چکار کنند . یعنی یک لحظه نباید منتظرچیزی باشیم . ما باید کارخودمان را انجام بدیم . اونهایی که معتقد به رهایی طبقه کارگر هستند. من ازشما تشکرمی کنم وازهمه شنوندگان شما هم که به صحبت های من گوش دادند،متشکرم .
امیرجواهری: من هم به سهم خودم، هم از طرف خودم وهم ازطرف دوستان دست اندر کاررادیویی ما،ازشما که صمیمانه به پرسشهای ما پاسخ دادید،ممنونم . با امید به اینکه رضا شهابی ودیگرزندانی های سیاسی در آستانه اول ماه مه به صف هم طبقه ایی های خودشان ، به درون خانواده های خودشان ، و به محیط کار خودشان بازگردند .
ممنون و سپاسگزارم .
*یادداشت:
باید بدین وسیله تشکروامتنان خودم را ازرفیق عزیزم سوسن شهبازی ودوستان وی که محبت کردند،عین گفتگو راگوش دادند وپیاده وتایپ کردند ودراختیارم گذاشتند،اعلام دارم . دست همه یاران نازنین ام رادر باب توجه به این گفتگو،به گرمی می فشارم
با مهر
امیر جواهری لنگرودی
يكشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۱ برابر با ۲۲ آوريل ۲۰۱۲
امیرجواهری : با درود به شما آقای محمود صالحی سخنگوی "کمیته دفاع ازرضا شهابی "، با تبریک فرا رسیدن اول ماه مه سال 91 که پیش روی ماست . این سومین گفتگویی که من امیر جواهری ازجانب رادیو همبستگی با کارگران ایران با شما دارم .خواستم که درآستانه اول ماه مه روز جهانی کارگر این روز را به شما و از طریق شما به خیل میلیونی هم طبقه ای هایمون در ایران وسراسر جهان تبریک بگم .
اطلاعیه شماره 26 کمیته شما در دفاع از رضا شهابی خبر میده که در طول روزهای گذشته از جانب قاضی صلواتی، 6 سال حکم حبس تعزیزی برای رضا شهابی بریدند، 5 سال هم اون رو از وضعیت کار باز داشتند وهمینطوریک جرم ناکرده دیگری برایش تراشیدند . واون بازگردوندن 7 میلیون تومان پول به صندوق دولت اسلامیه.
خواستم ازشما بپرسم که نگاه شما نسبت به این حکم صادره و پیگیری دفاعی وحقوقی دربرابراین حکم رو چگونه ارزیابی میکنید ؟
محمود صالحی : با درود و عرض ادب خدمت تمام شنوندگان "رادیو همبستگی با کارگران ایران" و روزجهانی کارگر پیشاپیش به همه کارگران جهان وازجمله کارگران ایران تبریک میگم و امیدوارم که امسال بتونند روز جهانی را درخیابانهای شهرهابرگزار کنند.
گرامی ! دررابطه با حکم رضا شهابی ،خوب رضا شهابی طبق اطلاعاتی که همه عزیزان دارند 22 ماه بلاتکلیفه و در زندان به سر میبرند .
بعد از 22 ماه بلاتکلیفی سرانجام یه حکم ناعادلانه ای برای رضا صادر کردند به این قرار است .یک سال به جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام . 5 سال به جرم اقدام علیه امنیت ملی . یعنی قصد داشته چنین اقدامی بکنه . که هیچگونه سندیتی نیست که این آقا چکار کرده باشه که امنیت ملی کشور به خطربیافته . درجای دیگه 5 سال اون رو ازفعالیتهای کارگری محروم کردند . اما دررابطه با برگرداندن 7 میلیون تومان پول ،در واقع من نه میتونم دراین رابطه توضیحی بدم . چون اولآ رای رو ندیدم و نمیدونم این رای برای چیه. دومآ ازخودش هم نشنیدم که این مربوط به چه چیزی هست که رضا 7 میلیون تومان رو به صندوق دولت واریز کنه . از این لحاظ من معذورم .
امیرجواهری : خوب به درستی اشاره می کنید که ازجهت پیگیری های حقوقی شما معذورید . به لحاظ این که شما سخنگوی سیاسی این کمیته هستید. پاسخ حقوقی اون رو باید ازوکیلش دنبال کنیم ، که ما سعی می کنیم بتونیم با ایشون هم ارتباط بگیریم .
ولی یک پرسش پیش میاد . چرا و چرا با زندانی کارگردرآستانه اول ماه مه وطوفانی که پیش روی ماست، دربرابر طرح بیشمارخواسته های کارگران آن سطح ازدشواریهایی که امروزبیش ازهرموقعی، وبازهم درآستانه اول ماه مه سال 1391 ، ما با عدم امنیت شغلی، اخراج و بیکار سازی روز افزون کارگران، تعیین حداقل دستمزد یک چهارم زیرخط فقر اونها، حذف یارانه ها و ضربه وحشتناکی که از این بابت به زندگی کارگران ما وارد شده وهمینطورهجوم بی حد و حصر این شرکتهای پیمانکاری برای بستن قراردادهای موقت وسفید امضاء ونمیدونم زیر یک ماه و زیر سه ماه و زیر شش ماه و زیر یک سال وکارهای بدون قرار داد حتی .سرکوبهای اعتراضات و اعتصابات کارگران . سرکوب تشکلهای مستقل . دستگیری و بازداشت کارگران فعال و شناخته شده .اخراج فله ایی اونها از محیط های کار و و و اینگونه جرم تراشی میکنند برای فعال کارگری که او برای به زبان آوردن درواقع مطالبات بی پاسخ مونده اش ، بایستی اینقدرجرم برایش قائل بشوند . برای شاهرخ زمانی 11 سال میبرند . برای بهنام ابراهیم زاده 20 سال میبرند ، بعد که حدت فشارها و در واقع پیگیریهایی که صورت میده ، اون 20 سال رو به 5 سال می کشانند . به جرم دفاع ازحقوق کودک خیابانی، به جرم دفاع ازحقوق هم طبقه ایی های خودش و مصادیقی از اینها . چرا چنین هست محمود صالحی عزیز؟
محمود صالحی : دررابطه با این توضیحاتی که دادید، این کاملآ درسته . اما من برگردم به حکم رضا شهابی . درواقع حکمی که صادرشده ازطرف دادگاه شعبه 15 ،این حکم قطعی نیست واحتمالا من خودم این نظررودارم که این حکم وحشت باشه .جزاین چیزدیگه ایی نیست . من امیدوارم در دادگاه تجدید نظر این حکم شکسته بشه و رضا آزاد بشه . یعنی ما به هر حال خوشبین هستیم .
درباره فشارهایی که به فعالین کارگری وطبقه کارگرآوردند ، این طبیعی ی .یعنی طبقه کارگر ایران با این موقعیت اصلا بزرگ شده . با این بگیروببند ، زندان وتبعید ، اخراج از کار، تعقیب وگریز، تماسهای تلفنی. من خودم درعرض این چند روزی که برگشتنم ، دو بار با من تماس گرفتند که برم خودمو به اداره اطلاعات سقز معرفی کنم ، اما نرفتم . 10 بار هم زنگ بزنند ، نخواهم رفت . باید حتمآ بیایند و منو دستگیر کنند . من اصلا جرمی مرتکب نشدم . به هرحال این یک چیزی هست که همیشه در خونه ماست . یعنی باید هر روز یا باید بنشینیم و صحبت نکنیم ، یا اینکه ازحقوق خودمان دفاع نکنیم ، یا اینکه باید برای این چیزها خودمان رو آماده کنیم . هیچ چاره دیگه ایی نیست . خوب ما ازحقوق خودمان دفاع میکنیم . ما میگیم : که ما حق داریم دستمزدی که برای ما تعیین شده ، کفاف 10 روز زندگی ما رو نمیده . ما تشکلی نداریم که از حقوق ما دفاع کنه . ما می گیم چرا کارگران رو زندانی میکنند ؟ اگر میگن که این کارگران ضد انقلابند ،خیلی خوب پرونده اینها رو بیارید دادگاه علنی بکنید تا بدونیم این آقا ضد انقلابه واقعا .
ما ازش دفاع نکنیم . حرف ما اینه . حرف ما فعالین کارگری اینه که ما میگیم : بچه هایی که دستگیر میشن، به نام کارگر دستگیر میشوند . اگرواقعآ اینها با احزاب برانداز هستند ، پرونده هایشان را بیارید به انظارعمومی اعلام کنید که تا ما دیگه از اونها دفاع نکنیم .
آخرین حرف ما اینه برای قوه قضاییه . ما میگیم آقا بیایید این کار رو بکنید . تا نتیجه بگیریم که ما با این شرایط کارشدیم
امیرجواهری : شما دربخش اول صحبتتون به درستی اشاره داشتید که درروزاول ماه مه،(11 اردیبهشت)، کارگران بایستی به شکل آزادانه درخیابانهای ایران تجمع بکنند وخواسته های خودشون رو طرح بکنند . ولی همه ما شاهدیم که در طول سالهایی که پشت سر گذاشته ، یعنی حداقل میشه گفت که پنج، شش ساله که در روز اول ماه مه تجمع قانونی علیرغم اینه در اصل 27 قانون اساسی به ارائه مجوزازسوی وزارت کشور برای کارگران قانونی شناخته شده ، ولی عملآ باهاش مخالفت میشه ودر طول دو ، سه روزی که پشت سرگذاشته سطح بحثهایی درون سایت دولتی رسمی ایلنا درگرفته و آدمهای معینی برای مسئله مجوز راهپیمایی روز اول ماه مه دارند قلم میزنند .
ازمنظرشما تجمع کارگران درچنین روزی به مجوز نیازمنده ، علیرغم اینکه درقانون اساسی بهش اشاره شده ، یااینکه کارگران میبایستی بصورت خودجوش درروزاول ماه مه برای طرح بیشمار مطالبات خودشون حق داشته باشند که راهپیمایی بکنند ؟
محمود صالحی :اصل 27 این را نمیگه. اصلا ببینید، ما درهیچ کجای ازقوانین جمهوری اسلامی ، قانونی نداریم که برای راهپیمایی مجوز بگیریم .
اصل 27 قانون اساسی میگه : تظاهرات و راهپیمایی آزاده ، مشروط بر این که مغایر با دین اسلام نباشه و یا حمل اسلحه نداشته باشند.
ما بارها گفتیم. خود من در زمانی که در راهپیمایی اول ماه مه سال 83 که دستگیر شدم ، به خود قاضی که منو دادگاهی میکرد گفتم : جناب قاضی ، اصل 27 این را میگه . شما اگر قانون دیگه ایی دارید که این قانون را لغو کرده باشه ، لطفآ به من معرفی کنید تا من ببینم .خوب نیست .
به نظر من طبقه کارگر نباید به هیچ شکلی اجازه بگیره . اجازه معنا نداره . .باید طبقه کارگر بصورت خود جوش به خیابان بیاد . باید نیروی انتظامی در آن روز حفاظت از راهپیمایی کارگران را به عهده بگیره . نه اینکه به اونها حمله کنه .
ما بارها به نیروی انتظامی هم گفتیم . اصلا گرفتن مجوز معنایی نداره . من از همین تریبون اعلام میکنم ازهمه فعالین ، از تمام رهبران کارگری که دنبال مجوز نروند . مجوز معنایی نداره برای ما .
ما درسال 83 درخواست مجوزهم کردیم وبه ما حمله کردند . ما دیگه تجربه داریم . کارگر باید خودجوش به خیابان بیاد و تظاهرات کنه .
ممنون از شما .
امیرجواهری: محمود صالحی عزیز ! من نیک مطمئنم که شما "بیانیه شماره یک شورای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر" را ، یعنی سالی که درآن هستیم و اول ماه مه پیش روی تنظیم شده و انتشار پیدا کرده ، حتما اون را دریافتید و با مفادش آشنایی دارید .
پرسش اول من اینه که فکر میکنید این بیانیه در بر گیرنده تعدد گرایشات موجود کارگران در ایران هست و میتونه همه اونها رو پوشش بده ، طرح مطالبات ده گانه اون. یا اینکه گرایش و گرایشات معینی گرد این بیانیه جمع شدند ؟
محمود صالحی : با عرض معذرت ، من نمیتونم به این پرسش ، پاسخ بدم . من واقعا نمیدونم . من اطلاعیه را دیدم . اطلاعیه شماره یک شورا را دیدم . ولی متاسفانه نمیتونم در این رابطه حرفی بزنم . چون هیچگونه شناختی روی انتشار دهندگان این اطلاعیه ندارم .
امیرجواهری:خیلی ممنونم . حالا یک پرسش دیگری که یک بارهم با شما طرح کردم ، شنیدم ولی بحث های وسیعی پیرامونش برانگیخته شد وآن اینکه درواقع بحث اینه که چه نیروهای اجتماعی در درون جامعه ما ، درمفهوم و مضمون طبقه کارگر می گنجند ؟
یعنی کارگران بخش صنعت ، خدمات ، معدن ، کشاورزی ، حمل و نقل ، معلمان ،پرستاران و سایر لایه های طبقه کارگری ایران که گرایشی بر آنی که نمیشه معلمان و پرستاران رو که جزء مزد و حقوق بگیران جامعه هستند، از آنها به مثابه طبقه یاد کرد . یا مثلآ بازنشستگانی که روزی جوان سالی های عمرخودشون رودرمقام کارگروکارمند، یعنی چه به شکل معلم وچه به شکل نیروی اجتماعی دیگری دراختیارمزد گذاشتند وقابلیت ها وجوانی های خودشان را دادن ، امروزنمیشه ازمطالبات آنها به صرف اینکه بازنشسته شدند ، به شکل جدی در مضمون طبقاطی دفاع کرد
. خواستم نگاه شما را نسبت به این تعریف ،مورد پرسش قرار بدم . خوشحال میشم که نظرتون را بگید .
محمود صالحی : ازنظرمن، کلیه کسانی که دستمزد دریافت می کنند جزء طبقه کارگر محسوب میشوند . ازکسانی که دستمزد دریافت می کنند و یا برای دستمزد دارند کار میکنند و برای کسی دیگه ،اینها جزیی از طبقه کارگر هستند . خواه پرستار باشند یا معلم باشند ، کارگر باشند ، توی بازار کار کنند . خلاصه هر کسی که دستمزد دریافت کنه جزء طبقه کارگر محسوب میشه و آنها و ما از بدنه همدیگر هستیم .
امیرجواهری :مرسی . من فکر نمیکنم جوابی صحیح تر از این داشته باشیم .
آخرین پرسش رو محمود صالحی عزیز با شما طرح میکنم . ما امروز در باور خودمان ، جدا از رضا شهابی .با زندان بودن ابراهیم مددی ، محمود جراحی ، شاهرخ زمانی ، ابراهیم زاده ، عبدالرضا قنبری و همینطور علی نجاتی و رسول بداغی ، فرزاد احمدی و پدرام نصرالهی و دیگرانی روبرو هستیم .
فکرمی کنید چه سطح ازوظایف توامانی متوجه ما، چه به عنوان "کمیته همبستگی با کارگران ایران" ، چه به عنوان "نهادهای همبستگی با کارگران ایران"،چه به عنوان فعالان "اتحاد بین الملل" ، چه به عنوان فعالان "اتحاد چپ" ، "رسانه "هایی که در این باب خودشان را متعهد ومسئول میدونند . مثل "رادیو همبستگی با کارگران ایران" . درشرایط امروزدرهم پهلویی و هم جهتی با "کمیته دفاع از رضا شهابی" ، "کمیته حمایت از شاهرخ زمانی" ، "کمیته حمایت ازبهنام ابراهیم زاده" ، پیش روی ماست و شما اونها رو میتونید در بواقع در یک عبارتی به عنوان وظیفه مندی ما بشمارید ؟
محمود صالحی: البته من نمی خوام در این مورد زیاد توضیح بدم . چون واقعآ اونهایی که گرایش انترناسیونالیستی دارند، این گرایش وایدئولوژی بهشون حکم میکنه که کمک کنند . دیگه این صحبت نمیخواد . من نمیتونیم برای اونها خط ونشان بکشم وچیزی عرضه کنم . چون واقعآ اونهایی که به طبقه کارگراعتقاد دارند، به رهایی طبقه کارگر اعتقاد دارند ، حالا خودشان را درصف ما می بینند . اونهایی که نه نمی خواهند ،خوب اونها صفشان ازصف ما جداست . ازنظرمن،اونهایی که با ما هستند دیگه میدونند که باید چکار کنند . یعنی یک لحظه نباید منتظرچیزی باشیم . ما باید کارخودمان را انجام بدیم . اونهایی که معتقد به رهایی طبقه کارگر هستند. من ازشما تشکرمی کنم وازهمه شنوندگان شما هم که به صحبت های من گوش دادند،متشکرم .
امیرجواهری: من هم به سهم خودم، هم از طرف خودم وهم ازطرف دوستان دست اندر کاررادیویی ما،ازشما که صمیمانه به پرسشهای ما پاسخ دادید،ممنونم . با امید به اینکه رضا شهابی ودیگرزندانی های سیاسی در آستانه اول ماه مه به صف هم طبقه ایی های خودشان ، به درون خانواده های خودشان ، و به محیط کار خودشان بازگردند .
ممنون و سپاسگزارم .
*یادداشت:
باید بدین وسیله تشکروامتنان خودم را ازرفیق عزیزم سوسن شهبازی ودوستان وی که محبت کردند،عین گفتگو راگوش دادند وپیاده وتایپ کردند ودراختیارم گذاشتند،اعلام دارم . دست همه یاران نازنین ام رادر باب توجه به این گفتگو،به گرمی می فشارم
با مهر
امیر جواهری لنگرودی
يكشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۱ برابر با ۲۲ آوريل ۲۰۱۲
ادامه حملات به حمص در حضور ناظران سازمان ملل
در همين حال فيلمی بر روی اينترنت منتشر شده که نشان میدهد در حضور ناظران بينالمللی در حمص حملات و بمباران ادامه دارد.
اين فيلم به دليل ممنوعيت خبرنگاران در سوريه هنوز از سوی منابع مستقل تأييد نشده است.
به گزارش العربيه، ابو خالد صالح، سخنگوی "شورای هماهنگی انقلاب در حمص" در ديدار با ناظران صلح گفته است:"ادامه حضور دو تن از ناظران سازمان ملل در شهر حمص میتواند مانع گلوله باران اين منطقه شود."
به گفته وی "رژيم اسد به هيچ تعهدی پايبند نخواهد بود و چنانچه ناظران از شهر خارج شوند دوباره شاهد حضور تانکها برای سرکوب مردم خواهيم بود."
مخالفان میگويند ظرف ۱۰ روزی که از آتشبس در سوريه میگذرد، بيش از ۲۰۰ نفر کشته شدهاند.
از تاريخ ۱۲ آوريل سالی جاری ميلادی در سوريه اعلام آتشبس شده اما مخالفان میگويند با وجود اعلام آتشبس هنوز خشونتها ادامه دارد.
در همين حال دو روز پيش شورای امنيت سازمان ملل با افزايش ناظران بينالمللی در سوريه موافقت کرد. شمار اين ناظران از ۳۰ نفر به ۳۰۰ نفر خواهد رسيد.
شورای امنيت همچنين از دمشق خواسته تا با پايبندی به طرح صلح کوفی عنان، نماينده سازمان ملل در امور سوريه، به خشونتها پايان دهد.
طرح صلح کوفی عنان شامل "پايان دادن به درگيریها از سوی دولت و مخالفان، آتشبس روزانه و فراهم کردن زمينه کمکرسانیهای بشردوستانه، آزادی زندانيان سياسی، آزادی رسانهها، بهرسميت شناختن حق برگزاری تظاهرات مسالمتآميز و برگزاری مذاکرات بين دولت و مخالفان و انتقال مسالمتآميز قدرت" است.
اعتراضات در سوريه از مارس ۲۰۱۱ آغاز شده و تاکنون به گفته سازمان ملل بيش از ۹ هزار کشته بر جای گذاشته است.
دولت سوريه نيز مخالفان را "تروريستهای مسلح" میداند و میگويد در يک سال گذشته بيش از ۲۵۰۰ نيروی امنيتی و نظامی اين کشور به دست آنها کشته شدهاند.
براساس برآوردهای ساعت هشت شب یکشنبه، آقای فرانسوا هولاند با 28.4درصد، و نیکلا سارکوزی با 25.5درصد آرا برندگان دور نخست انتخابات ریاست جمهوری فرانسه اعلام شدند. با این که هنوز تمامی آرا شمرده نشده، اما تجربه نشان میدهد که ارزیابیهایی که بلافاصله پس از پایان رایگیری انجام میشود، با نتایج قطعی چندان تفاوتی ندارد.
همانطور که تمام بنگاههای نظرسنجی پیشبینی کرده بودند، آقایان فرانسوا هولاند به عنوان نفر اول و نیکلا سارکوزی در رتبۀ دوم، برندۀ دور نخست انتخابات ریاستجمهوری فرانسه شدند. حدود ٤٥ میلیون فرانسوی امروز حق رای داشتند.
بدین ترتیب دور دوم انتخابات ریاستجمهوری در روز ششم ماه مه (١٧ اردیبهشت)، مطابق با الگوی معمول جمهوری پنجم فرانسه برگزار خواهد شد و دو کاندیدای راست و چپ دموکراتیک را رو در رو قرار خواهد داد.
تا ظهر امروز (یکشنبه)، میزان مشارکت مردم کمتر از انتخابات پنج سال قبل برآورد شد. اما حوالی غروب، میزان مشارکت بسیار بالا و حدود ٨٠ درصد اعلام شد. بدین ترتیب، مشارکت فرانسویها درانتخابات امسال، نسبت به دورههای قبل (طی پنجاه سال اخیر)، قابل توجه بوده است.
یک ساعت پیش از اعلام نتایج دور اول، خبرگزاری فرانسه حال و هوای ستاد انتخاباتی نیکلا سارکوزی را "نه چندان گرم" توصیف کرد. در مقابل، همین خبرگزاری، ستاد انتخاباتی سوسیالیستها را پرشور و شوق گزارش داد و آن را قابلمقایسه با دوران پیروزی فرانسوا میتران دانست.
یکی دیگر از نکات مهم دور اول این انتخابات، میزان رای بیسابقۀ کاندیدای راست افراطی است. بر اساس آخرین برآوردها، خانم مارین لوپن ٢٠ درصد آرا را از آن خود کرده است.
اینک با حذف هشت نامزد دیگر، دو نمایندۀ اصلی جناحهای چپ و راست به دور دوم میروند. بنگاههای نظرسنجی معتبر، از چندی پیش، پیروزی نهایی کاندیدای سوسیالیست، آقای فرانسوا هولاند را قطعی میدانند. باید گفت که تا این لحظه، پیشبینیهای آماری این بنگاهها در مجموع درست بوده است.
با این حال طی دو هفتۀ آینده که مبارزۀ انتخاباتی دو کاندیدا اوج خواهد گرفت، احتمال تغییر و تحول غیرممکن نخواهد بود.
بدین ترتیب دور دوم انتخابات ریاستجمهوری در روز ششم ماه مه (١٧ اردیبهشت)، مطابق با الگوی معمول جمهوری پنجم فرانسه برگزار خواهد شد و دو کاندیدای راست و چپ دموکراتیک را رو در رو قرار خواهد داد.
تا ظهر امروز (یکشنبه)، میزان مشارکت مردم کمتر از انتخابات پنج سال قبل برآورد شد. اما حوالی غروب، میزان مشارکت بسیار بالا و حدود ٨٠ درصد اعلام شد. بدین ترتیب، مشارکت فرانسویها درانتخابات امسال، نسبت به دورههای قبل (طی پنجاه سال اخیر)، قابل توجه بوده است.
یک ساعت پیش از اعلام نتایج دور اول، خبرگزاری فرانسه حال و هوای ستاد انتخاباتی نیکلا سارکوزی را "نه چندان گرم" توصیف کرد. در مقابل، همین خبرگزاری، ستاد انتخاباتی سوسیالیستها را پرشور و شوق گزارش داد و آن را قابلمقایسه با دوران پیروزی فرانسوا میتران دانست.
یکی دیگر از نکات مهم دور اول این انتخابات، میزان رای بیسابقۀ کاندیدای راست افراطی است. بر اساس آخرین برآوردها، خانم مارین لوپن ٢٠ درصد آرا را از آن خود کرده است.
اینک با حذف هشت نامزد دیگر، دو نمایندۀ اصلی جناحهای چپ و راست به دور دوم میروند. بنگاههای نظرسنجی معتبر، از چندی پیش، پیروزی نهایی کاندیدای سوسیالیست، آقای فرانسوا هولاند را قطعی میدانند. باید گفت که تا این لحظه، پیشبینیهای آماری این بنگاهها در مجموع درست بوده است.
با این حال طی دو هفتۀ آینده که مبارزۀ انتخاباتی دو کاندیدا اوج خواهد گرفت، احتمال تغییر و تحول غیرممکن نخواهد بود.
کدام نامزد انتخابات ریاست جمهوری فرانسه با حمله به ایران مخالف است؟
نوول اوبزرواتور، هفته نامه فرانسوی زبان، در یکی از مقالات این هفته، پرسشهائی در خصوص "سیاست خارجی" فرانسه در اروپا، افغانستان، چین، آفریقا و در همکاری با کشورهای عضو ناتو، را که با نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری مطرح کرده، به چاپ رسانده است.
امروز، یک شنبه، انتخابات ریاست جمهوری در فرانسه در حال برگزاری است و از ساعت 24 روز جمعه، هرگونه تبلیغات انتخاباتی نامزدها ممنوع است.
در بررسی نشریات هفتگی فرانسه نیز، از پخش هرگونه مطلبی که رنگ و بوی تبلیغاتی داشته باشد و یا موضوعاتی که بیانگر آمار رای دهندگان به این نامزدهاست، معذور هستیم.
نوول اوبزرواتور، هفته نامه فرانسوی زبان، در یکی از مقالات این هفته، پرسشهائی در خصوص "سیاست خارجی" فرانسه در اروپا، افغانستان، چین، آفریقا و در همکاری با کشورهای عضو ناتو، را که با نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری مطرح کرده، به چاپ رسانده است.
نوول اوبزرواتور در پرسشی به سوریه می پردازد و می پرسد که در این کشور بحران زده چه کاری می توان انجام داد؟
از میان نظرات نامزدهای راستگرا چنین برمی آید که آنان معتقدند هر کشوری باید به مسئولیتهای خود عمل نماید و در برابر این تراژدی، به همراه متحدانش، هرطور که می تواند وارد عمل شود و یا از آنچه که اتحادیه عرب و سازمان ملل متحد در صدد انجام آن هستند، حمایت کند.
این درحالیست که نامزدهای چپ گرا معتقدند که آنچه که فرانسه در قبال سوریه انجام داده، غیرمسئولانه است.
نوول اوبزرواتوردر جائی دیگر می پرسد: تا چه زمانی باید در افغانستان ماند؟
در حالیکه یکی از نامزدها اعتقاد دارد که فرانسه تاکنون به خوبی براساس همان برنامه ای که طرح ریزی کرده، عمل نموده و با آموزش دادن نیروهای افغان، آماده است تا در سال 2013 نیروهای فرانسوی را از خاک افغانستان خارج کند، یک نامزد دیگر سیاستهای کنونی فرانسه را به باد انتقاد می گیرد و می گوید که اگر به ریاست جمهوری فرانسه برسد، نیروهای فرانسه را تا پایان سال 2012 از خاک افغانستان خارج می کند.
در حالی که هفته گذشته، برنامه هسته ای ایران، بار دیگر در صدر اخبار روز خبرگزاریهای بین المللی قرار داشت، نوول اوبزرواتور هم از این موضوع غافل نمانده و پرسیده که آیا باید سایتهای اتمی ایران را بمباران کرد؟
نیکلا سارکوزی، رئیس جمهوری کنونی فرانسه و نامزد انتخابات ریاست جمهوری 2012 در پاسخ می گوید که وی همیشه گفته است که باید از یک راه حل جایگزین خطرناک برای بازداشتن ایران از دستیابی به بمب اتمی اجتناب کرد.
سارکوزی در ادامه می گوید که هرگز نظرش را تغییر نخواهد داد و معتقد است که بمباران تاسیسات هسته ای ایران مشکل را حل نخواهد کرد.
نیکلا سارکوزی می افزاید که نه روشهای دیپلماتیک و نه استفاده از تحریمها هنوز به بن بست نرسیده است؛ فرانسه از طریق گفتگو، خواسته تعلیق تمامی فعالیتهای غنی سازی اورانیوم و انصراف از برنامه هسته ای با اهداف نظامی را به جمهوری اسلامی تحمیل کند.
نیکلا سارکوزی در عین حال می افزاید در صورتیکه ایران بخواهد، با استفاده از هر روشی که مد نظر دارد، تهدیدی برای امنیت اسرائیل ایجاد نماید، فرانسه در کنار اسرائیل قرار خواهد گرفت.
فرانسوآ هولاند، نامزد حزب سوسیالیست فرانسه، در پاسخ به همین پرسش می گوید که اقدام نظامی یک جانبه، علیه تاسیسات هسته ای ایران، نامناسب و خطرناک است.
این نامزد حزب سوسیالیست فرانسه می افزاید که هیچ کس نمی تواند تضمین کند که حمله به ایران موثر واقع افتد.
فرانسوآ هولاند هم همانند رقیب انتخاباتی خود براین باور است که هنوز راه برای استفاده از شیوه های دیپلماتیک، به منظور نشاندن ایران بر سر میز مذاکره و واداشتن این کشور به تمکین مبنی بر دست کشیدن از غنی سازی اورانیوم، باز است.
نامزد حزب سوسیالیست فرانسه تاکید می کند که در عین حال جامعه بین المللی همراه با تحریمها، باید بر خواسته خود مبنی بر عدم دستیابی ایران به جنگ افزار هسته ای پافشاری کند.
مارین لوپن، نامزد حزب راست افراطی جبهه ملی فرانسه، نظرش در خصوص حمله به تاسیسات هسته ای ایران را اینگونه بیان می کند: بمباران کشوری که شما را مورد حمله قرار نداده است، تجاوز جدی نسبت به قوانین بین المللی است.
نامزد راستگرای فرانسه، در عین حال تاکید می کند که تاکنون هیچگونه دلیل مستندی مبنی بر اینکه ایران در برنامه هسته ای خود، اهدافی، غیر از اهداف نظامی را دنبال می کند، به دست نیامده است.
مارین لوپن، همچنین تاکید می کند که ایران، نخستین کشوری نیست که بدنبال سلاح هسته ای است، تاکنون هیچ کدام از کشورهائی که سلاح اتمی در اختیار دارند، نه از جامعه جهانی، نه از ایالات متحده آمریکا، نه از فرانسه، نه از اسرائیل و نه از پاکستان کسب اجازه ننموده است.
مارین لوپن نیز این پرسش را مطرح می سازد که آیا تنها به این دلیل که کشورهای دیگر از ما خواسته اند، باید جهان را به سمت جنگی بکشانیم که خود نیز احاطه کامل بر آن نداریم؟
نوول اوبزرواتور در ادامه این مقاله با ذکر عقاید تمامی هفت نامزد دیگر انتخاباتی در خصوص حمله به ایران، می نویسد: همگی این نامزدها با هر گرایش سیاسی، راست یا چپ، طرفدار محیط زیست، سوسیالیست با حمله به تاسیسات هسته ای ایران، به ویژه در شرایط کنونی مخالف هستند.
در خصوص تشکیل کشور مستقل فلسطین، به نوشته نوول اوبزرواتور، تمامی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری 2012 فرانسه بر این عقیده اند که دولت فلسطین ضرورتی اجتناب ناپذیر برای ثبات منطقه است، ضمن آنکه حق مردم فلسطین است و در عین حال تشکیل کشور مستقل فلسطین، امنیت واقعی برای اسرائیل را تضمین می کند و در همین حال بر بهبود روند مذاکرات صلح و امنیت میان دوطرف بسیار موثر واقع خواهد شد.
در بررسی نشریات هفتگی فرانسه نیز، از پخش هرگونه مطلبی که رنگ و بوی تبلیغاتی داشته باشد و یا موضوعاتی که بیانگر آمار رای دهندگان به این نامزدهاست، معذور هستیم.
نوول اوبزرواتور، هفته نامه فرانسوی زبان، در یکی از مقالات این هفته، پرسشهائی در خصوص "سیاست خارجی" فرانسه در اروپا، افغانستان، چین، آفریقا و در همکاری با کشورهای عضو ناتو، را که با نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری مطرح کرده، به چاپ رسانده است.
نوول اوبزرواتور در پرسشی به سوریه می پردازد و می پرسد که در این کشور بحران زده چه کاری می توان انجام داد؟
از میان نظرات نامزدهای راستگرا چنین برمی آید که آنان معتقدند هر کشوری باید به مسئولیتهای خود عمل نماید و در برابر این تراژدی، به همراه متحدانش، هرطور که می تواند وارد عمل شود و یا از آنچه که اتحادیه عرب و سازمان ملل متحد در صدد انجام آن هستند، حمایت کند.
این درحالیست که نامزدهای چپ گرا معتقدند که آنچه که فرانسه در قبال سوریه انجام داده، غیرمسئولانه است.
نوول اوبزرواتوردر جائی دیگر می پرسد: تا چه زمانی باید در افغانستان ماند؟
در حالیکه یکی از نامزدها اعتقاد دارد که فرانسه تاکنون به خوبی براساس همان برنامه ای که طرح ریزی کرده، عمل نموده و با آموزش دادن نیروهای افغان، آماده است تا در سال 2013 نیروهای فرانسوی را از خاک افغانستان خارج کند، یک نامزد دیگر سیاستهای کنونی فرانسه را به باد انتقاد می گیرد و می گوید که اگر به ریاست جمهوری فرانسه برسد، نیروهای فرانسه را تا پایان سال 2012 از خاک افغانستان خارج می کند.
در حالی که هفته گذشته، برنامه هسته ای ایران، بار دیگر در صدر اخبار روز خبرگزاریهای بین المللی قرار داشت، نوول اوبزرواتور هم از این موضوع غافل نمانده و پرسیده که آیا باید سایتهای اتمی ایران را بمباران کرد؟
نیکلا سارکوزی، رئیس جمهوری کنونی فرانسه و نامزد انتخابات ریاست جمهوری 2012 در پاسخ می گوید که وی همیشه گفته است که باید از یک راه حل جایگزین خطرناک برای بازداشتن ایران از دستیابی به بمب اتمی اجتناب کرد.
سارکوزی در ادامه می گوید که هرگز نظرش را تغییر نخواهد داد و معتقد است که بمباران تاسیسات هسته ای ایران مشکل را حل نخواهد کرد.
نیکلا سارکوزی می افزاید که نه روشهای دیپلماتیک و نه استفاده از تحریمها هنوز به بن بست نرسیده است؛ فرانسه از طریق گفتگو، خواسته تعلیق تمامی فعالیتهای غنی سازی اورانیوم و انصراف از برنامه هسته ای با اهداف نظامی را به جمهوری اسلامی تحمیل کند.
نیکلا سارکوزی در عین حال می افزاید در صورتیکه ایران بخواهد، با استفاده از هر روشی که مد نظر دارد، تهدیدی برای امنیت اسرائیل ایجاد نماید، فرانسه در کنار اسرائیل قرار خواهد گرفت.
فرانسوآ هولاند، نامزد حزب سوسیالیست فرانسه، در پاسخ به همین پرسش می گوید که اقدام نظامی یک جانبه، علیه تاسیسات هسته ای ایران، نامناسب و خطرناک است.
این نامزد حزب سوسیالیست فرانسه می افزاید که هیچ کس نمی تواند تضمین کند که حمله به ایران موثر واقع افتد.
فرانسوآ هولاند هم همانند رقیب انتخاباتی خود براین باور است که هنوز راه برای استفاده از شیوه های دیپلماتیک، به منظور نشاندن ایران بر سر میز مذاکره و واداشتن این کشور به تمکین مبنی بر دست کشیدن از غنی سازی اورانیوم، باز است.
نامزد حزب سوسیالیست فرانسه تاکید می کند که در عین حال جامعه بین المللی همراه با تحریمها، باید بر خواسته خود مبنی بر عدم دستیابی ایران به جنگ افزار هسته ای پافشاری کند.
مارین لوپن، نامزد حزب راست افراطی جبهه ملی فرانسه، نظرش در خصوص حمله به تاسیسات هسته ای ایران را اینگونه بیان می کند: بمباران کشوری که شما را مورد حمله قرار نداده است، تجاوز جدی نسبت به قوانین بین المللی است.
نامزد راستگرای فرانسه، در عین حال تاکید می کند که تاکنون هیچگونه دلیل مستندی مبنی بر اینکه ایران در برنامه هسته ای خود، اهدافی، غیر از اهداف نظامی را دنبال می کند، به دست نیامده است.
مارین لوپن، همچنین تاکید می کند که ایران، نخستین کشوری نیست که بدنبال سلاح هسته ای است، تاکنون هیچ کدام از کشورهائی که سلاح اتمی در اختیار دارند، نه از جامعه جهانی، نه از ایالات متحده آمریکا، نه از فرانسه، نه از اسرائیل و نه از پاکستان کسب اجازه ننموده است.
مارین لوپن نیز این پرسش را مطرح می سازد که آیا تنها به این دلیل که کشورهای دیگر از ما خواسته اند، باید جهان را به سمت جنگی بکشانیم که خود نیز احاطه کامل بر آن نداریم؟
نوول اوبزرواتور در ادامه این مقاله با ذکر عقاید تمامی هفت نامزد دیگر انتخاباتی در خصوص حمله به ایران، می نویسد: همگی این نامزدها با هر گرایش سیاسی، راست یا چپ، طرفدار محیط زیست، سوسیالیست با حمله به تاسیسات هسته ای ایران، به ویژه در شرایط کنونی مخالف هستند.
در خصوص تشکیل کشور مستقل فلسطین، به نوشته نوول اوبزرواتور، تمامی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری 2012 فرانسه بر این عقیده اند که دولت فلسطین ضرورتی اجتناب ناپذیر برای ثبات منطقه است، ضمن آنکه حق مردم فلسطین است و در عین حال تشکیل کشور مستقل فلسطین، امنیت واقعی برای اسرائیل را تضمین می کند و در همین حال بر بهبود روند مذاکرات صلح و امنیت میان دوطرف بسیار موثر واقع خواهد شد.
دعوت وزارت امور خارجه مصر از رهبر اپوزیسیون سوریه به قاهره
دررابطه با بحران سوریه، درقاهره اعلام شد محمد کامل عمر، وزیرامور خارجه مصر روز دوشنبه بیست وسوم آوریل طی دیداری با بُرهان غلیون رئیس شورای ملی سوریه، آخرین تحولات بحران داخلی این کشوررا مورد بحث و تبادل نظرقرار خواهد داد.
ناریگ سینگ، سخنگوی ناظران بین المللی در سوریه، اعلام کرد که دو تن از ناظران بین المللی سازمان ملل متحد در سوریه، که از آغاز هفته گذشته به منظور نظارت بر روند آتش بس در این کشور به سر می برند، در شهر حمص باقی می مانند و به ماموریت خود ادامه می دهند.این تصمیم بنا به درخواست ارتش آزاد سوریه و اهالی حمص و ادعای آنان مبنی بر نقض آشکار آتش بس از سوی نیروهای نظامی و امنیتی سوریه صورت گرفته است.
سخنگوی ناظران بین المللی در سوریه به خبرگزاری فرانسه گفته است که کلاه آبی های سازمان ملل متحد با مسئولان محلی و تمامی گروههای فعال در این شهر ملاقات کرده اند، با ساکنان شهر حمص صحبت کرده اند و در جریان بازدید از شهر حمص در نقاط مختلف این شهر توقف داشته اند.
همچنین به گزارش خبرگزاری فرانسه، کوفی عنان، فرستاده ویژه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب در امور سوریه، روز یک شنبه، بار دیگر از دمشق خواست تا به هرگونه استفاده از سلاحهای سنگین پایان دهد.
کوفی عنان در بیانیه ای ضمن قدردانی از اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد نسبت به تصویب قطعنامه ارسال 300 ناظر بین المللی به سوریه، خاطرنشان کرد که اکنون زمان آن رسیده است که برای برقراری ثبات در این کشور تلاش کنیم.
شورای امنیت سازمان ملل، روز شنبه، قطعنامه ای را به تصویب رساند که به موجب آن 300 ناظر بینالمللی به منظور نظارت بر روند برقراری آتش بس در سوریه به این کشور اعزام می شوند.
در همین حال گزارشها از سوریه حاکی از ادامه حملات نیروهای امنیتی در شهر دوما، یکی از مناطق استقرار مخالفان دولت سوریه است.
دیدبان حقوق بشر سوریه از کشته شدن دست کم 11 تن در جریان حملات روز یک شنبه در این شهر خبر می دهد.
دررابطه با بحران سوریه، درقاهره اعلام شد محمد کامل عمر، وزیرامور خارجه مصر روز دوشنبه بیست وسوم آوریل طی دیداری با بُرهان غلیون رئیس شورای ملی سوریه، آخرین تحولات بحران داخلی این کشوررا مورد بحث و تبادل نظرقرار خواهد داد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، به گفته سخنگویان وزارت امورخارجه مصر، این دیدارتلاشی است درجهت به وجود آوردن اتحاد و تحکیم درائتلاف تشکل های سیاسی مخالف رژیم اسد که درشورای ملی سوریه گرد آمده اند. دولت مصر از این شورا می خواهد سیاست های مشترک خود را درچارچوب شورا انسجام بخشند.
وزارت امورخارجه مصراعلام کرده است که دراین راه با همه تشکل های گرد آمده درشورای ملی سوریه دیدارو گفت وگو صورت خواهد گرفت.
اردوغان: مالکی به دنبال کسب نفوذ در منطقه است
رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه نوری مالکی نخست وزیر عراق را متهم کرد که در پی «کسب نفوذ» در منطقه از راه جنگ لفظی میان دو کشور عراق و ترکیه است.
به گزارش رویترز، اردوغان در گفتوگو با خبرنگاران که از شبکه تلویزیونی ان تی وی پخش شد، با رد اتهام تلاش برای شعله ور کردن آتش اختلافهای طایفهای در عراق که از سوی مالکی به او نسبت داده شده، گفت: «ما میان سنی و شیعه یا عرب، کرد و ترکمن، تفاوت قائل نیستیم. همه آنها برادران ما هستند.»
تنش میان ترکیه و عراق پس از آن اوج گرفت که اردوغان روز پنجشنبه، مالکی را به اجرای سیاستهای «خودخواهانه» و ایجاد تنش میان شیعیان، سنیها و کردها در عراق متهم کرد. مالکی نیز در سایت رسمی خود ترکیه را «کشور دشمن» توصیف کرد.
نخست وزیر ترکیه در نشست خبری خود اظهار داشت: «اگر به آقای مالکی پاسخ بگوییم، به او فرصت نمایش خواهیم داد. هیچ دلیلی وجود ندارد که به او اجازه کسب نفوذ از این راه بدهیم.»
سخنان اردوغان در حالی ایراد شد که نوری مالکی به تهران رفته و با محمود احمدینژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران دیدار و گفتوگو کرده است. در این دیدار احمدینژاد روابط ایران و عراق را «استثنایی» دانست.
این در حالی است که روابط ایران و ترکیه هم در هفتههای اخیر با تنش همراه بود. پس از سفر اردوغان به تهران و دیدار با مقامهای ایرانی، اختلافها میان دو کشور بر سر اختلاف نظر بر سر انقلاب سوریه، تشدید شد.
ترکیه در سالهای اخیر یکی از همپیمانان نزدیک عراق بود. عراق پس از آلمان دومین شریک تجاری بزرگ ترکیه است. حجم سرمایهگذاری سال گذشته ترکیه در عراق به ۱۲ میلیارد دلار رسید.
موضع گیریهای دو طرفه اردوغان و مالکی علیه یکدیگر پس از آن آغاز شد که نخست وزیر ترکیه با مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق دیدار و گفتوگو کرد. اردوغان در روزهای گذشته با طارق الهاشمی معاون سنی مذهب رئیس جمهور عراق هم دیدار کرده است. هاشمی که متهم به رهبری جوخههای مرگ در عراق شده، فراری است.
وزارت امور خارجه ترکیه با صدور بیانیهای بحران میان سیاستمداران عراقی را «سیاسی» توصیف کرده است. این بیانیه با تاکید بر اینکه ترکیه قصد دخالت در مسائل داخلی عراقی ندارد، افزوده است: «پایه بحران سیاسی در عراق این است که سیاستمداران عراقی سعی میکنند با حذف دیگران، جای پای خود را در قدرت مستحکم کنند. آنها از پیروی از سیاستهای دموکراتیک دوری میکنند.»
اردوغان پس از دیدار با بارزانی هشدار داد که در صورت آغاز جنگ طایفهای در عراق، ترکیه دست بسته نخواهد نشست.
دولت ترکیه همچنین از منتقدان جدی بشار اسد رئیس جمهور سوریه همپیمان دولت نوری مالکی است که با اعتراضهای بیسابقه در کشور خود روبرو است.
به گزارش رویترز، اردوغان در گفتوگو با خبرنگاران که از شبکه تلویزیونی ان تی وی پخش شد، با رد اتهام تلاش برای شعله ور کردن آتش اختلافهای طایفهای در عراق که از سوی مالکی به او نسبت داده شده، گفت: «ما میان سنی و شیعه یا عرب، کرد و ترکمن، تفاوت قائل نیستیم. همه آنها برادران ما هستند.»
تنش میان ترکیه و عراق پس از آن اوج گرفت که اردوغان روز پنجشنبه، مالکی را به اجرای سیاستهای «خودخواهانه» و ایجاد تنش میان شیعیان، سنیها و کردها در عراق متهم کرد. مالکی نیز در سایت رسمی خود ترکیه را «کشور دشمن» توصیف کرد.
نخست وزیر ترکیه در نشست خبری خود اظهار داشت: «اگر به آقای مالکی پاسخ بگوییم، به او فرصت نمایش خواهیم داد. هیچ دلیلی وجود ندارد که به او اجازه کسب نفوذ از این راه بدهیم.»
سخنان اردوغان در حالی ایراد شد که نوری مالکی به تهران رفته و با محمود احمدینژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران دیدار و گفتوگو کرده است. در این دیدار احمدینژاد روابط ایران و عراق را «استثنایی» دانست.
این در حالی است که روابط ایران و ترکیه هم در هفتههای اخیر با تنش همراه بود. پس از سفر اردوغان به تهران و دیدار با مقامهای ایرانی، اختلافها میان دو کشور بر سر اختلاف نظر بر سر انقلاب سوریه، تشدید شد.
ترکیه در سالهای اخیر یکی از همپیمانان نزدیک عراق بود. عراق پس از آلمان دومین شریک تجاری بزرگ ترکیه است. حجم سرمایهگذاری سال گذشته ترکیه در عراق به ۱۲ میلیارد دلار رسید.
موضع گیریهای دو طرفه اردوغان و مالکی علیه یکدیگر پس از آن آغاز شد که نخست وزیر ترکیه با مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق دیدار و گفتوگو کرد. اردوغان در روزهای گذشته با طارق الهاشمی معاون سنی مذهب رئیس جمهور عراق هم دیدار کرده است. هاشمی که متهم به رهبری جوخههای مرگ در عراق شده، فراری است.
وزارت امور خارجه ترکیه با صدور بیانیهای بحران میان سیاستمداران عراقی را «سیاسی» توصیف کرده است. این بیانیه با تاکید بر اینکه ترکیه قصد دخالت در مسائل داخلی عراقی ندارد، افزوده است: «پایه بحران سیاسی در عراق این است که سیاستمداران عراقی سعی میکنند با حذف دیگران، جای پای خود را در قدرت مستحکم کنند. آنها از پیروی از سیاستهای دموکراتیک دوری میکنند.»
اردوغان پس از دیدار با بارزانی هشدار داد که در صورت آغاز جنگ طایفهای در عراق، ترکیه دست بسته نخواهد نشست.
دولت ترکیه همچنین از منتقدان جدی بشار اسد رئیس جمهور سوریه همپیمان دولت نوری مالکی است که با اعتراضهای بیسابقه در کشور خود روبرو است.
دستگیری یکی از اعضای خاندان حاکم امارات به خاطر «اصلاح طلبی»
فعالان و منابع حقوقی اعلام کردند که نیروهای امنیتی امارات متحده عربی شیخ سلطان بن کاید القاسمی، یکی از اعضای خاندان حاکم در امارت رأس الخیمه که گروهی اصلاح طلب را رهبری میکرد، دستگیر کردند.
دستگیری القاسمی که پسر عموی حاکم امارت رأس الخیمه است، رخدادی بیسابقه در دستگیری افرادی از خاندان حاکم به شمار میآید. او بلندپایهترین شخصی است که نیروهای امنیتی در جریان بازداشت فعالان اصلاح طلب، دستگیر میکنند.
عبدالله القاسمی فرزند شیخ سلطان القاسمی در این باره به سایت عربی سی ان ان گفته است: «یکی از بزرگان خانواده با پدرم تماس گرفت و به او خبر داد که حکومت ابوظبی تصمیم به دستگیری او گرفته و خواستار تسلیم او شده است.»
او افزود: «پس از گفتوگویی طولانی توافق شد که مهلتی برای دستیابی به راه حل داده شود اما افرادی مسلح سرانجام پدرم را بدون تفهیم اتهام یا حکم بازداشت، دستگیر کردند.»
عبد الله القاسمی ادامه داد: «پدرم را به کاخ حاکم رأس الخیمه بردند و همچنان آنجاست. احتمال دارد او را به حکومت ابوظبی که خواهان دستگیری اوست، تحویل دهند.»
او یادآور شد که خانواده شیخ سلطان القاسمی هنوز دلیل دستگیری او را نمیداند اما در صورت متهم شدن او احتمال دارد از یک وکیل مدافع کمک بگیرد.
حدود دو سال پیش شیخ سلطان بین کاید القاسمی در راس گروهی از فعالان اماراتی قرار گرفت که به «گروه دعوت به اصلاحات» شهرت یافت. این گروه خواهان اصلاحات سیاسی در ساختار کشورش است. نتیجه فعالیت این گروه باعث تحت تعقیب قرار گرفتن اعضای آن شد. تابعیت هفت نفر از فعالان این گروه باطل شد که شش تن از آنها به دلیل امتناع از ترک کشور، در زندان به سر میبرند.
«گروه دعوت به اصلاحات» در بیانیهای دستگیری شیخ سلطان بن کاید القاسمی را محکوم کرد. در این بیانیه آمده است که در دو هفته پیش تلاش برای حل و فصل بحران میان خاندان حاکم در رأس الخیمه و سازمانهای امنیتی در ابوظبی صورت گرفت.
در ادامه این بیانیه آمده است: «برای پاسداری از منافع ملی، شیخ سلطان بن کاید القاسمی با حل و فصل بحران میان گروه دعوت به اصلاحات و سازمانهای امنیتی از راه گفتوگو موافقت کرد. با این وجود ناگهان شامگاه جمعه ۲۰ آوریل دستگیر شد و به خانه حاکم امارت انتقال داده شد.»
شبکه عربی اطلاعات حقوق بشر هم در بیانیهای دستگیری شیخ سلطان بن کاید القاسمی را محکوم کرد. این شبکه ابراز عقیده کرده که احتمال دارد دستگیری این شخصیت اصلاح طلب اماراتی به دلیل مقاله اخیرش در حمایت از حقوق ۷ اماراتی سلب تابعیت شده باشد.
دستگیری القاسمی که پسر عموی حاکم امارت رأس الخیمه است، رخدادی بیسابقه در دستگیری افرادی از خاندان حاکم به شمار میآید. او بلندپایهترین شخصی است که نیروهای امنیتی در جریان بازداشت فعالان اصلاح طلب، دستگیر میکنند.
عبدالله القاسمی فرزند شیخ سلطان القاسمی در این باره به سایت عربی سی ان ان گفته است: «یکی از بزرگان خانواده با پدرم تماس گرفت و به او خبر داد که حکومت ابوظبی تصمیم به دستگیری او گرفته و خواستار تسلیم او شده است.»
او افزود: «پس از گفتوگویی طولانی توافق شد که مهلتی برای دستیابی به راه حل داده شود اما افرادی مسلح سرانجام پدرم را بدون تفهیم اتهام یا حکم بازداشت، دستگیر کردند.»
عبد الله القاسمی ادامه داد: «پدرم را به کاخ حاکم رأس الخیمه بردند و همچنان آنجاست. احتمال دارد او را به حکومت ابوظبی که خواهان دستگیری اوست، تحویل دهند.»
او یادآور شد که خانواده شیخ سلطان القاسمی هنوز دلیل دستگیری او را نمیداند اما در صورت متهم شدن او احتمال دارد از یک وکیل مدافع کمک بگیرد.
حدود دو سال پیش شیخ سلطان بین کاید القاسمی در راس گروهی از فعالان اماراتی قرار گرفت که به «گروه دعوت به اصلاحات» شهرت یافت. این گروه خواهان اصلاحات سیاسی در ساختار کشورش است. نتیجه فعالیت این گروه باعث تحت تعقیب قرار گرفتن اعضای آن شد. تابعیت هفت نفر از فعالان این گروه باطل شد که شش تن از آنها به دلیل امتناع از ترک کشور، در زندان به سر میبرند.
«گروه دعوت به اصلاحات» در بیانیهای دستگیری شیخ سلطان بن کاید القاسمی را محکوم کرد. در این بیانیه آمده است که در دو هفته پیش تلاش برای حل و فصل بحران میان خاندان حاکم در رأس الخیمه و سازمانهای امنیتی در ابوظبی صورت گرفت.
در ادامه این بیانیه آمده است: «برای پاسداری از منافع ملی، شیخ سلطان بن کاید القاسمی با حل و فصل بحران میان گروه دعوت به اصلاحات و سازمانهای امنیتی از راه گفتوگو موافقت کرد. با این وجود ناگهان شامگاه جمعه ۲۰ آوریل دستگیر شد و به خانه حاکم امارت انتقال داده شد.»
شبکه عربی اطلاعات حقوق بشر هم در بیانیهای دستگیری شیخ سلطان بن کاید القاسمی را محکوم کرد. این شبکه ابراز عقیده کرده که احتمال دارد دستگیری این شخصیت اصلاح طلب اماراتی به دلیل مقاله اخیرش در حمایت از حقوق ۷ اماراتی سلب تابعیت شده باشد.
تقی رحمانی: علیه نرگس محمدی "پروندهسازی" شده است
نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر ایران، توسط مأموران امنیتی بازداشت شده است. تقی رحمانی، همسر وی، در گفتوگو با دویچه وله درباره این بازداشت و فشار فزاینده بر فعالان سیاسی و مدنی ایران سخن میگوید.
نیمروز شنبه (۲ اردیبهشت / ۲۱ آوریل) ماموران اداره اطلاعات نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر ایران را در برابر خانه پدریاش در زنجان بازداشت کردند. همزمان خبرگزاری فارس خبری را در مورد احضار نرگس محمدی به دادسرای زندان اوین برای گذراندن ۶ سال حکم محکومیتش منتشر کرد.
این خبرگزاری همچنین بدون ذکر منبع نوشت: «گفته میشود که نرگس محمدی قبلا مقادیر معتنابهی سهام و اوراق مشارکت خریداری کرده بود که اخیرا در حال فروش آنها و تبدیل کردن سهام به ارزهای خارجی بوده است تا به خارج از کشور منتقل نماید.»
در واکنش به انتشار این خبر از جمله سایت "ملی مذهبی" نسبت به «پروندهسازی فارس» و «پروژه امنیتی» علیه نرگس محمدی هشدار داد.
تقی رحمانی، نویسنده، فعال ملی مذهبی و همسر خانم نرگس محمدی که هم اکنون در خارج از کشور به سر میبرد، در مصاحبه با دویچه وله درباره نحوه بازداشت همسرش، علل احتمالی آن و اتهامی که خبرگزاری فارس علیه او مطرح کرده توضیح میدهد. وی همچنین به تحلیل و پیام فشارهایی میپردازد که دستگاه اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی بر همه فعالان سیاسی و جامعه مدنی در ایران وارد میآورد.
بشنوید: گفتوگو با تقی رحمانی درباره بازداشت نرگس محمدی
دویچهوله: آقای رحمانی، شما چگونه از احضار و دستگیری خانم نرگس محمدی، همسرتان، مطلع شدید؟
تقی رحمانی: روز جمعه اول اردیبهشت، روز تولد نرگس بود. من زنگ زدم که تولدش را تبریک بگویم و روز بعد متوجه شدم که ساعت ۱۲ به جلوی منزل پدر و مادر نرگس در زنجان رفتهاند و از او خواستهاند که با آنها برود. نرگس از آنها کارت خواسته، اما مطابق معمول که ما هنوز حقوق شهروندی نداریم و اساس بر ارباب و رعیتی است، کارتی به او نشان ندادهاند.
منتها نرگس به خاطر اینکه آنها وارد خانه نشوند و بچهها دوباره با سناریوی تکراریای که «یک روز مامانو آقا بدا میبرند، یک روز بابارو آقا بدا میبرن»، روبرو نشوند، با آنها میرود. بعدازظهر که پدر و مادر نرگس به ادارهی اطلاعات مراجعه میکنند، میگویند که ایشان متواری بوده و به این خاطر ما او را برای اجرای حکم به تهران فرستادهایم.
داستان به این شکل شروع میشود و تا آخر شب هم که ما زنگ زدیم، نرگس برنگشته بود که این یعنی بازداشت نرگس و انتقال او به تهران. ولی هنوز معلوم نیست که این بازداشت طولانی و اجرای حکم است یا نه. ما هنوز خبر نداریم.
شما مستقیماً با وکلای ایشان در تماس هستید که احیاناً خبری از آنها بتوان گرفت؟
مشکل وکلای ایران مضاعف است. یعنی داستان وکالت در ایران، داستان وحشتناکی است. شاهد فشاری که به آقای سلطانی و امثال ایشان آورده میشود هستیم. در حال حاضر هم آقای شریف وکیل پروندهی نرگس است، ولی در ایران در اینگونه پروندهها وکلا اصلاً مورد توجه قرار نمیگیرند. تلاششان قابل ارج است، ولی واقعاً قوهی قضاییهی ایران، حالا حالاها برای پروندههای سیاسی وکیل را به بازی نمیگیرد و حتی دور میزند، با خانوادهها صحبت میکند و خانوادهها را علیه وکلا تحریک میکند. البته بسیاری از خانوادهها وارد این بازیها نمیشوند. این مشکل جامعهی ماست.
وکلای پروندهی نرگس چند نفر هستند که بعضیهایشان زنداناند، ولی وکیل اصلی پروندهی نرگس، بهخصوص پروندهی اخیرش برای اجرای حکم، آقای شریف است. آقای شریف هم یک وکیل قانوندان است و معمولاً هم در این مواقع خوب عمل میکند، ولی مهم پاسخ قوهی قضاییه است. وکیل همهی پروندههای نرگس آقای محمد شریف بوده که معمولاً در آن ساختار حقوقی سعی میکند قانونمند و خیلی اصولی وارد بشود.
شما به علت دستگیریای که مطرح میکنند اشاره کردید. ممکن است در این باره بیشتر توضیح بدهید و نظر خودتان را بگویید؟
بله؛ اینها با سناریوی جالبی همزمان که میروند جلوی خانهی نرگس در زنجان، خبرگزاری فارس خبری روی سایت خودش میبرد که «نرگس محمدی برای اجرای حکم، به وسیلهی دادگاه شعبهی اوین فراخوانده شد». در صورتیکه میدانستند که اگر تلفنی هم از نرگس میخواستند که برای اجرای حکم به زندان برود، نرگس بلند میشد میرفت تهران که حکماش را بکشد. لازم نبود به این شکل تحتالحفظ ببرند و یک سناریوی هیجانانگیز ایجاد کنند. چون اساساً نوع نسبت جرم و مجازات داریم و به نوع برخورد با متهم هم در قوانین مدنی خود این آقایان اشاره شده است. اگر تلفن هم میکردند برای اجرای حکم، نرگس میرفت. تفکر نرگس این بود که میخواست در ایران بماند. او میدانست که حکم دارد و حکماش هم زمانی اجرا میشود.
این نحوهی بردن و بعد خبرسازیای که «اوراق مشارکت زیادی خریده بوده و خواسته بفروشد به ارز…» خود داستان جالبی است. ما دو و نیم میلیون تومان وام مسکن گرفته بودیم که خانه بخریم. دو و نیم میلیون تومان اوراق بورس چقدر میشود که نرگس بخواهد آن را تبدیل به ارز کند و از کشور خارج شود. چون ما نتوانستیم این وام را جور کنیم، او این دو و نیم میلیون تومان را به خواهرش داده است. برای این مسئله برداشتهاند و چنین سناریویی نوشتهاند. این نشان میدهد که تلفنها را شنود میکنند، به طور غیرقانونی، بعد برمیدارند چه سناریویی مینویسند. کسانی که ادعای قیامت، حسابکشی و اخلاق دارند و در بازجوییها همیشه اینها را به رُخ ما میکشند، در عمل باید نشان بدهند که چقدر اخلاقی هستند.
در متهم کردن انسانها به جرایم -اگر فعالیت حقوق بشری جرم باشد- حداقل پرونده باید متناسب با شخصیت انسانها ساخته بشود. اینطوری نیست که پرونده چیز دیگری باشد و طرف شخصیت دیگری داشته باشد. گفتهاند که نرگس میخواسته این بورسها را به ارز تبدیل کند و این ارزها را به خارج بفرستد. من نمیدانم چه کاری است که دو و نیم میلیون تومان پول تبدیل به ارز بشود و به خارج فرستاده شود.
این نوع فرهنگها متأسفانه هست و سالهاست دارند انجام میدهند و دیگر عادت کردهاند. متأسفانه عادت کردهاند به سناریوهای دروغ. آن موقع آن جوسازی را بر علیه خانم عبادی کردند و از شوهرش مصاحبه گرفتند و یا فشاری که بر فعالان حقوق بشری و یا فعالان دمکراسیخواه در ایران میآورند، یک سناریوی تکراری شده است.
خانم نرگس محمدی نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر هستند و همانطور که اشاره میکنید، پیش از این اعضای بنیانگذار این سازمان، از جمله آقایان سیفزاده، دادخواه و سلطانی حکمهای سنگین گرفتهاند، یا خانم شیرین عبادی در خارج از کشور هستند، خانم نسرین ستوده در این ارتباط الان در زندان هستند. فکر میکنید بازداشت خانم نرگس محمدی در این زمان به چه علت صورت گرفته است؟
خُب جریان بنیادگرا در ایران، این زبان را قبول ندارد و این زبان را خطرناکتر از زبانی میداند که یک نفر بیاید بگوید اسلام اصلاً با حقوق بشر نمیخواند. چون آن زبان خیلی از مسائل را میتواند حل کند. کانون وارد دعواهای ایدئولوژیک نشد، اصول حقوق بشر را به تعامل گذاشت و گفت ایدئولوژیها مختلف به آن نزدیک بشوند.
کانون مدافعان حقوق بشر اینگونه عمل کرده و جایزهاش هم حکمهای سنگینی است که به اعضایاش دادهاند، یا رئیس کانون مدافعان حقوق بشر الان مهاجر است، حق برگشتن به ایران را ندارد، تحت فشار است و شاهد فشاری بودیم که به خانوادهاش آمد.
خیلی کوتاه به این نکته اشاره کردید که ممکن است یک علت بازداشت دوبارهی خانم محمدی، فشار بر شما باشد. ممکن است در این مورد بیشتر توضیح بدهید؟
این هم هست؛ من از ایران که خارج میشدم، میدانستم این فشارها خواهد بود و این را به نرگس هم گفتم. نرگس، با همهی این تحلیلها، معتقد بود که داخل مفیدتر است. ولی ذهن انسانها هم مثل پروندههایشان از هم جداست. یعنی تقی رحمانی یک فعال ملی- مذهبی است، با گرایشهای روشنفکری مسلمان و یک فعال سیاسی. نرگس یک فعال حقوق بشری است.
واقعیت این است که نرگس علیرغم تعلقات ملی- مذهبی خودش، در کانون مدافعان حقوق بشر یک فعال حقوق بشری است، خودش را حقوق بشری تعریف کرده و مواضعاش هم کاملاً حقوق بشری است؛ همانطوری که کانون مدافعان حقوق بشر همهی ایرانیها را صاحب حق میداند و از همهی حقوق آنها دفاع میکند. من هم اینجوری فکر میکنم، ولی من یک حیطهی فعال حقوق بشری به مفهوم خاصاش نیستم، هرچند فعالیتهایام در چهارچوب حقوق بشر میتواند باشد.
ولی نرگس خود را اینطوری تعریف کرده و انتظار دارد که اینطوری با او برخورد بشود و باید دید که آیا کانون مدافعان حقوق بشر حقاش است که به این شکل با آن برخورد بشود؟ یعنی این زندانها برای آقای سلطانی، برای آقای سیفزاده، این برخوردها با خانم عبادی، برخوردهای بسیار ناروا و فشار آوردن به همسرش برای مصاحبه گرفتن و امثالهم.
اینها همه مسائل قابل تأملی است، ولی خیلی غمانگیز است که کسانی که ادعای خدا و پیغمبری دارند و ادعای اعتقاد به روز قیامت دارند، چنین برخوردهایی میکنند. ما اعتقاد به دوتا حسابرسی داریم؛ یک حسابرسی در این دنیا و یک حسابرسی در آن دنیا. ولی من نمیدانم، قدرت آنچنان شیرین است که اصلاً این حرفها را دیگر منتفی کرده است.
آقای رحمانی، به نظر میرسد که احکامی که قبلاً چند ماهه بود، در این اواخر تبدیل به احکام چند ساله شده است. این را در مورد فعالان حوزههای دیگر حقوق مدنی هم میبینیم؛ از جمله آقای رضا شهابی، فعال حقوق کارگری، که شش سال حبس گرفتهاند. تحلیل شما در این مورد چیست؟
یک ویژگی در جناح غالب این حکومت وجود دارد که معتقد است که اگر هرگونه رابطهای هم حتی با غرب بخواهد مسالمتآمیز بشود، ما به یک دعوای کمشدت با آنها نیاز داریم و در عین حال باید به فعالان سیاسی و مدنی بگوییم که حواستان باشد، فکر نکنید که اگر گفتوگویی با غرب صورت میگیرد، چیزی به شما خواهد داد. ما همچنان در داخل نیروی اصلی هستیم. این تحلیل آقای حسن شریعتمداری از سال ۱۳۷۹ است و مورد موافقت بیت هم هست و مطابق این عمل میشود. به این خاطر، آقای دکتر یزدی احضار میشود یا آقای رضا شهابی که یک فعال سندیکایی است که باید آزاد بشود و تشکل سندیکاییاش را پیش ببرد، دستگیر میشود. آقای حسین آقامددی را آزاد میکنند و حکماش تمام میشود، اما بعد آقای شهابی را دستگیر میکنند.
یعنی همواره روی هر تشکل صنفی، مدنی، سیاسی و قومی در ایران فشاری هست که این فشار شدتاش کم و زیاد میشود، ولی اصلاش ثابت است و آن این که شما نباید کاری انجام بدهید و این خط از سال ۱۳۸۴ با آمدن آقای احمدینژاد تشدید شده و همچنان هم ادامه پیدا کرده و جامعهی مدنی ایران، گروههای سیاسی و نهادهای سیاسی به شدت باید تحت فشار باشند؛
بهخصوص آنهایی که در داخل کشور زمینههای فعالیت دارند و زبانشان، زبانی است که در جامعه میتواند حرکتهایی ایجاد کند، حتی حرکتهای محدود. این فشار روی زنها بوده، روی اقوام بوده، روی اصناف بوده و روی احزاب سیاسی هم بوده و دقیقاً حساب شده است و با مکانیسم خاصی صورت میگیرد. پس شما همیشه شاهد یک سری احکام هستید، یک سری در انتظار حکم هستند، یک سری باید زندان بروند و…
در عین حال این را هم بگویم که این جو شکسته میشود، ولی امیدوارم وقتی این جو شکسته میشود، ما بتوانیم جامعهی ایران را به سوی دمکراسی برویم و دوباره دچار این تحولات نشویم. همهی این تدابیری که این آقایان میاندیشند، از جایی پاره میشود، در جایی گسسته میشود. من این را مطمئنام! ولی بیشتر به این فکر میکنم که وقتی گسسته شد، چطور کاری کنیم که این فضای دمکراسی و نیمهآزاد ایران استمرار پیدا کند.
وگرنه این سیاستی است که آقایان اعمال کردهاند. جز این هم راهی به نظرشان نمیرسد و این هم یک راهحل بسیار تکراری است که برای سالهایی جواب میدهد و بعد دیگر پاسخگو نیست.
این خبرگزاری همچنین بدون ذکر منبع نوشت: «گفته میشود که نرگس محمدی قبلا مقادیر معتنابهی سهام و اوراق مشارکت خریداری کرده بود که اخیرا در حال فروش آنها و تبدیل کردن سهام به ارزهای خارجی بوده است تا به خارج از کشور منتقل نماید.»
در واکنش به انتشار این خبر از جمله سایت "ملی مذهبی" نسبت به «پروندهسازی فارس» و «پروژه امنیتی» علیه نرگس محمدی هشدار داد.
تقی رحمانی، نویسنده، فعال ملی مذهبی و همسر خانم نرگس محمدی که هم اکنون در خارج از کشور به سر میبرد، در مصاحبه با دویچه وله درباره نحوه بازداشت همسرش، علل احتمالی آن و اتهامی که خبرگزاری فارس علیه او مطرح کرده توضیح میدهد. وی همچنین به تحلیل و پیام فشارهایی میپردازد که دستگاه اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی بر همه فعالان سیاسی و جامعه مدنی در ایران وارد میآورد.
بشنوید: گفتوگو با تقی رحمانی درباره بازداشت نرگس محمدی
دویچهوله: آقای رحمانی، شما چگونه از احضار و دستگیری خانم نرگس محمدی، همسرتان، مطلع شدید؟
تقی رحمانی: روز جمعه اول اردیبهشت، روز تولد نرگس بود. من زنگ زدم که تولدش را تبریک بگویم و روز بعد متوجه شدم که ساعت ۱۲ به جلوی منزل پدر و مادر نرگس در زنجان رفتهاند و از او خواستهاند که با آنها برود. نرگس از آنها کارت خواسته، اما مطابق معمول که ما هنوز حقوق شهروندی نداریم و اساس بر ارباب و رعیتی است، کارتی به او نشان ندادهاند.
منتها نرگس به خاطر اینکه آنها وارد خانه نشوند و بچهها دوباره با سناریوی تکراریای که «یک روز مامانو آقا بدا میبرند، یک روز بابارو آقا بدا میبرن»، روبرو نشوند، با آنها میرود. بعدازظهر که پدر و مادر نرگس به ادارهی اطلاعات مراجعه میکنند، میگویند که ایشان متواری بوده و به این خاطر ما او را برای اجرای حکم به تهران فرستادهایم.
داستان به این شکل شروع میشود و تا آخر شب هم که ما زنگ زدیم، نرگس برنگشته بود که این یعنی بازداشت نرگس و انتقال او به تهران. ولی هنوز معلوم نیست که این بازداشت طولانی و اجرای حکم است یا نه. ما هنوز خبر نداریم.
شما مستقیماً با وکلای ایشان در تماس هستید که احیاناً خبری از آنها بتوان گرفت؟
مشکل وکلای ایران مضاعف است. یعنی داستان وکالت در ایران، داستان وحشتناکی است. شاهد فشاری که به آقای سلطانی و امثال ایشان آورده میشود هستیم. در حال حاضر هم آقای شریف وکیل پروندهی نرگس است، ولی در ایران در اینگونه پروندهها وکلا اصلاً مورد توجه قرار نمیگیرند. تلاششان قابل ارج است، ولی واقعاً قوهی قضاییهی ایران، حالا حالاها برای پروندههای سیاسی وکیل را به بازی نمیگیرد و حتی دور میزند، با خانوادهها صحبت میکند و خانوادهها را علیه وکلا تحریک میکند. البته بسیاری از خانوادهها وارد این بازیها نمیشوند. این مشکل جامعهی ماست.
وکلای پروندهی نرگس چند نفر هستند که بعضیهایشان زنداناند، ولی وکیل اصلی پروندهی نرگس، بهخصوص پروندهی اخیرش برای اجرای حکم، آقای شریف است. آقای شریف هم یک وکیل قانوندان است و معمولاً هم در این مواقع خوب عمل میکند، ولی مهم پاسخ قوهی قضاییه است. وکیل همهی پروندههای نرگس آقای محمد شریف بوده که معمولاً در آن ساختار حقوقی سعی میکند قانونمند و خیلی اصولی وارد بشود.
شما به علت دستگیریای که مطرح میکنند اشاره کردید. ممکن است در این باره بیشتر توضیح بدهید و نظر خودتان را بگویید؟
بله؛ اینها با سناریوی جالبی همزمان که میروند جلوی خانهی نرگس در زنجان، خبرگزاری فارس خبری روی سایت خودش میبرد که «نرگس محمدی برای اجرای حکم، به وسیلهی دادگاه شعبهی اوین فراخوانده شد». در صورتیکه میدانستند که اگر تلفنی هم از نرگس میخواستند که برای اجرای حکم به زندان برود، نرگس بلند میشد میرفت تهران که حکماش را بکشد. لازم نبود به این شکل تحتالحفظ ببرند و یک سناریوی هیجانانگیز ایجاد کنند. چون اساساً نوع نسبت جرم و مجازات داریم و به نوع برخورد با متهم هم در قوانین مدنی خود این آقایان اشاره شده است. اگر تلفن هم میکردند برای اجرای حکم، نرگس میرفت. تفکر نرگس این بود که میخواست در ایران بماند. او میدانست که حکم دارد و حکماش هم زمانی اجرا میشود.
این نحوهی بردن و بعد خبرسازیای که «اوراق مشارکت زیادی خریده بوده و خواسته بفروشد به ارز…» خود داستان جالبی است. ما دو و نیم میلیون تومان وام مسکن گرفته بودیم که خانه بخریم. دو و نیم میلیون تومان اوراق بورس چقدر میشود که نرگس بخواهد آن را تبدیل به ارز کند و از کشور خارج شود. چون ما نتوانستیم این وام را جور کنیم، او این دو و نیم میلیون تومان را به خواهرش داده است. برای این مسئله برداشتهاند و چنین سناریویی نوشتهاند. این نشان میدهد که تلفنها را شنود میکنند، به طور غیرقانونی، بعد برمیدارند چه سناریویی مینویسند. کسانی که ادعای قیامت، حسابکشی و اخلاق دارند و در بازجوییها همیشه اینها را به رُخ ما میکشند، در عمل باید نشان بدهند که چقدر اخلاقی هستند.
در متهم کردن انسانها به جرایم -اگر فعالیت حقوق بشری جرم باشد- حداقل پرونده باید متناسب با شخصیت انسانها ساخته بشود. اینطوری نیست که پرونده چیز دیگری باشد و طرف شخصیت دیگری داشته باشد. گفتهاند که نرگس میخواسته این بورسها را به ارز تبدیل کند و این ارزها را به خارج بفرستد. من نمیدانم چه کاری است که دو و نیم میلیون تومان پول تبدیل به ارز بشود و به خارج فرستاده شود.
این نوع فرهنگها متأسفانه هست و سالهاست دارند انجام میدهند و دیگر عادت کردهاند. متأسفانه عادت کردهاند به سناریوهای دروغ. آن موقع آن جوسازی را بر علیه خانم عبادی کردند و از شوهرش مصاحبه گرفتند و یا فشاری که بر فعالان حقوق بشری و یا فعالان دمکراسیخواه در ایران میآورند، یک سناریوی تکراری شده است.
خانم نرگس محمدی نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر هستند و همانطور که اشاره میکنید، پیش از این اعضای بنیانگذار این سازمان، از جمله آقایان سیفزاده، دادخواه و سلطانی حکمهای سنگین گرفتهاند، یا خانم شیرین عبادی در خارج از کشور هستند، خانم نسرین ستوده در این ارتباط الان در زندان هستند. فکر میکنید بازداشت خانم نرگس محمدی در این زمان به چه علت صورت گرفته است؟
بخشی از آن ممکن است به خاطر فشار روی من باشد و بخشی هم ممکن است به خاطر فعالیتهای حقوق بشریاش باشد. واقعیت این است که کانون مدافعان حقوق بشر گام درستی برای نزدیکی اسلام با حقوق بشر برداشت و معتقد بود که اندیشههای متفاوت در ایران باید حرف بزنند و مقداری هم باید تعامل کرد با گرایشهای مذهبی و روشنفکری یا حتی روحانی در مورد تحقق حقوق زنان و امثالهم. این جریان مفیدتری در ایران است و همین مفید بودن باعث شد که کانون زیر فشار بیشتری قرار بگیرد. کانون میتوانست هم زبان حقوق بشری داشته باشد، هم زبان ملی داشته باشد و هم با زبان مذهبی جامعه تعارض نداشته باشد.
خُب جریان بنیادگرا در ایران، این زبان را قبول ندارد و این زبان را خطرناکتر از زبانی میداند که یک نفر بیاید بگوید اسلام اصلاً با حقوق بشر نمیخواند. چون آن زبان خیلی از مسائل را میتواند حل کند. کانون وارد دعواهای ایدئولوژیک نشد، اصول حقوق بشر را به تعامل گذاشت و گفت ایدئولوژیها مختلف به آن نزدیک بشوند.
کانون مدافعان حقوق بشر اینگونه عمل کرده و جایزهاش هم حکمهای سنگینی است که به اعضایاش دادهاند، یا رئیس کانون مدافعان حقوق بشر الان مهاجر است، حق برگشتن به ایران را ندارد، تحت فشار است و شاهد فشاری بودیم که به خانوادهاش آمد.
خیلی کوتاه به این نکته اشاره کردید که ممکن است یک علت بازداشت دوبارهی خانم محمدی، فشار بر شما باشد. ممکن است در این مورد بیشتر توضیح بدهید؟
این هم هست؛ من از ایران که خارج میشدم، میدانستم این فشارها خواهد بود و این را به نرگس هم گفتم. نرگس، با همهی این تحلیلها، معتقد بود که داخل مفیدتر است. ولی ذهن انسانها هم مثل پروندههایشان از هم جداست. یعنی تقی رحمانی یک فعال ملی- مذهبی است، با گرایشهای روشنفکری مسلمان و یک فعال سیاسی. نرگس یک فعال حقوق بشری است.
واقعیت این است که نرگس علیرغم تعلقات ملی- مذهبی خودش، در کانون مدافعان حقوق بشر یک فعال حقوق بشری است، خودش را حقوق بشری تعریف کرده و مواضعاش هم کاملاً حقوق بشری است؛ همانطوری که کانون مدافعان حقوق بشر همهی ایرانیها را صاحب حق میداند و از همهی حقوق آنها دفاع میکند. من هم اینجوری فکر میکنم، ولی من یک حیطهی فعال حقوق بشری به مفهوم خاصاش نیستم، هرچند فعالیتهایام در چهارچوب حقوق بشر میتواند باشد.
ولی نرگس خود را اینطوری تعریف کرده و انتظار دارد که اینطوری با او برخورد بشود و باید دید که آیا کانون مدافعان حقوق بشر حقاش است که به این شکل با آن برخورد بشود؟ یعنی این زندانها برای آقای سلطانی، برای آقای سیفزاده، این برخوردها با خانم عبادی، برخوردهای بسیار ناروا و فشار آوردن به همسرش برای مصاحبه گرفتن و امثالهم.
اینها همه مسائل قابل تأملی است، ولی خیلی غمانگیز است که کسانی که ادعای خدا و پیغمبری دارند و ادعای اعتقاد به روز قیامت دارند، چنین برخوردهایی میکنند. ما اعتقاد به دوتا حسابرسی داریم؛ یک حسابرسی در این دنیا و یک حسابرسی در آن دنیا. ولی من نمیدانم، قدرت آنچنان شیرین است که اصلاً این حرفها را دیگر منتفی کرده است.
آقای رحمانی، به نظر میرسد که احکامی که قبلاً چند ماهه بود، در این اواخر تبدیل به احکام چند ساله شده است. این را در مورد فعالان حوزههای دیگر حقوق مدنی هم میبینیم؛ از جمله آقای رضا شهابی، فعال حقوق کارگری، که شش سال حبس گرفتهاند. تحلیل شما در این مورد چیست؟
یک ویژگی در جناح غالب این حکومت وجود دارد که معتقد است که اگر هرگونه رابطهای هم حتی با غرب بخواهد مسالمتآمیز بشود، ما به یک دعوای کمشدت با آنها نیاز داریم و در عین حال باید به فعالان سیاسی و مدنی بگوییم که حواستان باشد، فکر نکنید که اگر گفتوگویی با غرب صورت میگیرد، چیزی به شما خواهد داد. ما همچنان در داخل نیروی اصلی هستیم. این تحلیل آقای حسن شریعتمداری از سال ۱۳۷۹ است و مورد موافقت بیت هم هست و مطابق این عمل میشود. به این خاطر، آقای دکتر یزدی احضار میشود یا آقای رضا شهابی که یک فعال سندیکایی است که باید آزاد بشود و تشکل سندیکاییاش را پیش ببرد، دستگیر میشود. آقای حسین آقامددی را آزاد میکنند و حکماش تمام میشود، اما بعد آقای شهابی را دستگیر میکنند.
یعنی همواره روی هر تشکل صنفی، مدنی، سیاسی و قومی در ایران فشاری هست که این فشار شدتاش کم و زیاد میشود، ولی اصلاش ثابت است و آن این که شما نباید کاری انجام بدهید و این خط از سال ۱۳۸۴ با آمدن آقای احمدینژاد تشدید شده و همچنان هم ادامه پیدا کرده و جامعهی مدنی ایران، گروههای سیاسی و نهادهای سیاسی به شدت باید تحت فشار باشند؛
بهخصوص آنهایی که در داخل کشور زمینههای فعالیت دارند و زبانشان، زبانی است که در جامعه میتواند حرکتهایی ایجاد کند، حتی حرکتهای محدود. این فشار روی زنها بوده، روی اقوام بوده، روی اصناف بوده و روی احزاب سیاسی هم بوده و دقیقاً حساب شده است و با مکانیسم خاصی صورت میگیرد. پس شما همیشه شاهد یک سری احکام هستید، یک سری در انتظار حکم هستند، یک سری باید زندان بروند و…
در عین حال این را هم بگویم که این جو شکسته میشود، ولی امیدوارم وقتی این جو شکسته میشود، ما بتوانیم جامعهی ایران را به سوی دمکراسی برویم و دوباره دچار این تحولات نشویم. همهی این تدابیری که این آقایان میاندیشند، از جایی پاره میشود، در جایی گسسته میشود. من این را مطمئنام! ولی بیشتر به این فکر میکنم که وقتی گسسته شد، چطور کاری کنیم که این فضای دمکراسی و نیمهآزاد ایران استمرار پیدا کند.
وگرنه این سیاستی است که آقایان اعمال کردهاند. جز این هم راهی به نظرشان نمیرسد و این هم یک راهحل بسیار تکراری است که برای سالهایی جواب میدهد و بعد دیگر پاسخگو نیست.
بر اساس آمار بانک مرکزی ایران، با وجود کاهش میزان مبادلات اقتصادی در سال ۱۳۹۰ نسبت به سال پیش از آن، میزان چکهای برگشتی افزایش داشته است. مبلغ چکهای برگشتی در طول شش سال اخیر حدود ۱۳ درصد بیشتر شده است.
خبرگزاریهای ایران در شهریور ماه سال ۱۳۹۰ از رکوردشکنی میزان چکهای برگشتی در ۵ ماههی نخست سال خبر دادند. این رکوردشکنی همچنان ادامه دارد.
گرچه این رقم به نظر چندان بزرگ نیست اما اگر این مقایسه بر اساس مبلغ اسناد برگشت خورده صورت گیرد، رشد چکهای برگشتی نزدیک به ۲۵ درصد خواهد بود.
از نظر تعداد برگ نیز در ۱۱ ماهه نخست سال ۹۰، دوازده و نیم درصد بیشتر چک برگشتی وجود داشته است که رکوردی جدید در اقتصاد ایران محسوب میشود.
اگر مبلغ چکهای برگشتی بر اساس دلار (با توجه به قیمت آن در بازار آزاد) محاسبه شود، نتیجه هشدار دهندهای را نمایان میکند. بیش از ۲۴ میلیارد دلار از کل مبادلات صورت گرفته توسط چک از فروردین تا بهمن ۱۳۹۰، بدون پرداخت مانده است.
این در حالی است که حجم مبادلات در سال ۱۳۹۰ نسبت به سال پیش از آن کاهش پنج و هفتدهم درصدی داشته، اما مبلغ چکها هشت دهم درصد افزایش یافته است.
مجموعهی این رخدادها، ریسک فعالیت اقتصادی در ایران را به شدت افزایش داده است. با توجه به آنکه با افزایش تورم و کمبود نقدینگی، استفاده از چک در معاملات اقتصادی گریزناپذیر به نظر میرسد.
تبعات اجتماعی چکهای برگشتی
کارشناسان اقتصادی معتقدند که مشکلات اقتصادی و کاهش نقدینگی بخشهای میانی جامعه است که زمینه برگشت خوردن چکها را فراهم میکند. به گفته این کارشناسان، چون بخش عمده معاملات بازار با مبادله چک و سفته صورت میگیرد، برگشت خوردن چکها، اعتماد عمومی را نسبت به بازار سلب میکند و نتایج بسیار نامطلوبی برای اقتصاد ایران در پی دارد.
اما برخی مسئولان جمهوری اسلامی بانکها را متهم میکنند که در دادن دستهچک به مشتریان دقت لازم را به عمل نمیآورند. این مسئولان معتقدند بانکها تنها به منافع خود فکر میکنند و به سلامت اقتصادی کشور و مشکلاتی که برگشت خوردن چکها به وجود میآورد توجه ندارند.
در این شرایط چک به عنوان یکی از ابزارهای تسریع در انجام معاملات تجاری، در ایران به یک معضل تبدیل شده است. اما این چکها نه تنها تبعات اقتصادی مخربی را به دنبال دارند بلکه سلسه آسیبهای اجتماعی را نیز موجب میشوند. افزایش شمار افرادی که به علت صدور چک بیمحل روانهی زندان میشوند، یکی از این مشکلات است.
بر اساس آمار قوه قضائیه ایران بیشترین تعداد ۱۱ میلیون پروندهای که سالانه در دادگاههای ایران تشکیل میشود، مربوط به طلاق و چکهای برگشتی است.
بر اساس آمار منتشر شده توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، رشد چکهای برگشتی در ۱۱ ماههی نخست سال گذشته نسبت به سال پیش از آن در حدود سه دهم درصد بوده است.
گرچه این رقم به نظر چندان بزرگ نیست اما اگر این مقایسه بر اساس مبلغ اسناد برگشت خورده صورت گیرد، رشد چکهای برگشتی نزدیک به ۲۵ درصد خواهد بود.
از نظر تعداد برگ نیز در ۱۱ ماهه نخست سال ۹۰، دوازده و نیم درصد بیشتر چک برگشتی وجود داشته است که رکوردی جدید در اقتصاد ایران محسوب میشود.
اگر مبلغ چکهای برگشتی بر اساس دلار (با توجه به قیمت آن در بازار آزاد) محاسبه شود، نتیجه هشدار دهندهای را نمایان میکند. بیش از ۲۴ میلیارد دلار از کل مبادلات صورت گرفته توسط چک از فروردین تا بهمن ۱۳۹۰، بدون پرداخت مانده است.
این در حالی است که حجم مبادلات در سال ۱۳۹۰ نسبت به سال پیش از آن کاهش پنج و هفتدهم درصدی داشته، اما مبلغ چکها هشت دهم درصد افزایش یافته است.
مجموعهی این رخدادها، ریسک فعالیت اقتصادی در ایران را به شدت افزایش داده است. با توجه به آنکه با افزایش تورم و کمبود نقدینگی، استفاده از چک در معاملات اقتصادی گریزناپذیر به نظر میرسد.
تبعات اجتماعی چکهای برگشتی
کارشناسان اقتصادی معتقدند که مشکلات اقتصادی و کاهش نقدینگی بخشهای میانی جامعه است که زمینه برگشت خوردن چکها را فراهم میکند. به گفته این کارشناسان، چون بخش عمده معاملات بازار با مبادله چک و سفته صورت میگیرد، برگشت خوردن چکها، اعتماد عمومی را نسبت به بازار سلب میکند و نتایج بسیار نامطلوبی برای اقتصاد ایران در پی دارد.
اما برخی مسئولان جمهوری اسلامی بانکها را متهم میکنند که در دادن دستهچک به مشتریان دقت لازم را به عمل نمیآورند. این مسئولان معتقدند بانکها تنها به منافع خود فکر میکنند و به سلامت اقتصادی کشور و مشکلاتی که برگشت خوردن چکها به وجود میآورد توجه ندارند.
در این شرایط چک به عنوان یکی از ابزارهای تسریع در انجام معاملات تجاری، در ایران به یک معضل تبدیل شده است. اما این چکها نه تنها تبعات اقتصادی مخربی را به دنبال دارند بلکه سلسه آسیبهای اجتماعی را نیز موجب میشوند. افزایش شمار افرادی که به علت صدور چک بیمحل روانهی زندان میشوند، یکی از این مشکلات است.
بر اساس آمار قوه قضائیه ایران بیشترین تعداد ۱۱ میلیون پروندهای که سالانه در دادگاههای ایران تشکیل میشود، مربوط به طلاق و چکهای برگشتی است.
نتایج اولیه انتخابات ریاست جمهوری فرانسه حاکی از پیروزی فرانسوا اولاند، نامزد حزب سوسیالیست است. اولاند با کسب بیش از ۲۸ درصد آرا از نیکلا سارکوزی پیشی گرفته است. دور دوم انتخابات اردیبهشت برگزار میشود.
انتخابات ریاستجمهوری فرانسه یکشنبه (۲۲ آوریل/ ۳ اردیبهشت) در این کشور برگزار شد. این انتخابات ساعت هشت شب به وقت فرانسه به پایان رسید. خبرگزاری فرانسه بر اساس گمانهزنی ها از پیروزی تاریخی فرانسوا اولاند، نامزد حزب سوسیالیستها خبر داده است.
به نقل از این خبرگزاری آلمان نیز اولاند با کسب ۴/ ۲۸ درصد آرا از نیکلا سارکوزی، رئیسجمهور محافظهکار این کشور پیشیگرفته است. نیکلا سارکوزی، رئیس جمهور و کاندیدای حزب محافظهکار "همبستگی برای جنبش مردمی" ۵ /۲۵ درصد آرا کسب کرده است.
ساعاتی پیش از پایان انتخابات، رادیوی دولتی بلژیک (RTBF) در وبسایت خود، نتیجه یک همهپرسی در مورد پیروز این انتخابات را منتشر کرد. در این همه پرسی واجدین شرایط رأیدهی پس از انداختن رأی خود به صندوق شرکت کردند.
نتیجه این همه پرسی حاکی از پیشیگرفتن فرانسوا اولاند، نامزد حزب سوسیالیستها از نیکلا سارکوزی، رئیس جمهور و کاندیدای حزب محافظهکار "همبستگی برای جنبش مردمی" بود.
این همهپرسی حکایت از آن داشت که فرنسوا اولاند ۵۷ ساله ۲۸ تا ۲۹ درصد آرا را از آن خود کرده است.
در مقابل پیشبینی شده بود که نیکلا سارکوزی موفق به کسب حدود ۲۶ تا ۲۶ درصد آرا شده است. پنج سال پیش، در دور نخست انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۷ نیکلا سارکوزی ۳۱ درصد آرا از آن خود کرده بود.
آن زمان نامزد حزب سوسیالیست، سگولن رویال، با اختلاف ۶ درصد از سارکوزی شکست خورد.
انتشار نتیجه این همهپرسی رادیو دولتی بلژیک بر اساس قوانین فرانسه تا ساعت ۲۰:۰۰ و بسته شدن تمامی حوزههای رأیگیری در فرانسه ممنوع بود. رادیو RTBF روشن نکرده که چه نهادی این همهپرسی را انجام داده است.
رقابت اولاند و سارکوزی در دور دوم انتخابات
در انتخابات ریاستجمهوری فرانسه ۱۰ نامزد با هم رقابت میکردند. از آنجا که هیچ یک از آنها بیش از ۵۰ درصد آرا را بدست نیاورند، انتخابات به دور دوم کشیده شد. دو نامزد برتر از دور اول در روز ششم ماه مه (۱۷ اردیبهشت) در برابر یکدیگر خواهند گرفت.
مارین لوپن در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۲ به دلیل مشارکت اندک واجدین شرایط رأیدهی، به دور دوم انتخابات رسید.
مشارکت بالای واجدین شرایط رأیدهی
نهادهای نظرسنجی فرانسه پیشبینی میکنند که طرفداران احزاب چپ در دور دوم انتخابات به فرانسوا اولاند رأی خواهند داد.
خبرگزاری فرانسه نیز پیشبینی کرده است که آرای اولاند در دور دوم انتخابات که ۱۷ اردیبهشت (۶ ماه مه ) برگزار میشود حدود ۱۰ درصد از نیکلا سارکوزی بیشتر خواهد بود.
وزارت کشور فرانسه مشارک در انتخابات ریاستجمهوری روز یکشنبه را بالا توصیف کرده است.
حدود ۴۴ میلیون نفر واجد شرایط رأیدهی هستند که تا ساعت ۱۷:۰۰ بعد از ظهر ۶/ ۷۰ درصد آنها رأی خود را به صندوق انداختند. این رقم هرچند سه درصد کمتر از سال ۲۰۰۷ بوده اما ۱۲ درصد از انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۲ بیشتر بوده است.
به نقل از این خبرگزاری آلمان نیز اولاند با کسب ۴/ ۲۸ درصد آرا از نیکلا سارکوزی، رئیسجمهور محافظهکار این کشور پیشیگرفته است. نیکلا سارکوزی، رئیس جمهور و کاندیدای حزب محافظهکار "همبستگی برای جنبش مردمی" ۵ /۲۵ درصد آرا کسب کرده است.
ساعاتی پیش از پایان انتخابات، رادیوی دولتی بلژیک (RTBF) در وبسایت خود، نتیجه یک همهپرسی در مورد پیروز این انتخابات را منتشر کرد. در این همه پرسی واجدین شرایط رأیدهی پس از انداختن رأی خود به صندوق شرکت کردند.
نتیجه این همه پرسی حاکی از پیشیگرفتن فرانسوا اولاند، نامزد حزب سوسیالیستها از نیکلا سارکوزی، رئیس جمهور و کاندیدای حزب محافظهکار "همبستگی برای جنبش مردمی" بود.
این همهپرسی حکایت از آن داشت که فرنسوا اولاند ۵۷ ساله ۲۸ تا ۲۹ درصد آرا را از آن خود کرده است.
در مقابل پیشبینی شده بود که نیکلا سارکوزی موفق به کسب حدود ۲۶ تا ۲۶ درصد آرا شده است. پنج سال پیش، در دور نخست انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۷ نیکلا سارکوزی ۳۱ درصد آرا از آن خود کرده بود.
آن زمان نامزد حزب سوسیالیست، سگولن رویال، با اختلاف ۶ درصد از سارکوزی شکست خورد.
انتشار نتیجه این همهپرسی رادیو دولتی بلژیک بر اساس قوانین فرانسه تا ساعت ۲۰:۰۰ و بسته شدن تمامی حوزههای رأیگیری در فرانسه ممنوع بود. رادیو RTBF روشن نکرده که چه نهادی این همهپرسی را انجام داده است.
رقابت اولاند و سارکوزی در دور دوم انتخابات
در انتخابات ریاستجمهوری فرانسه ۱۰ نامزد با هم رقابت میکردند. از آنجا که هیچ یک از آنها بیش از ۵۰ درصد آرا را بدست نیاورند، انتخابات به دور دوم کشیده شد. دو نامزد برتر از دور اول در روز ششم ماه مه (۱۷ اردیبهشت) در برابر یکدیگر خواهند گرفت.
به نقل از خبرگزاری آلمان، مارین لوپن، رهبر "جبهه ملی" که یک حزب دست راستی افراطی است با کسب با ۲/ ۱۸ درصد آرا نفر سوم و ژان لوک ملانشون، نامزد چپ رادیکال با کسب ۵/ ۱۳ درصد آرا نفر چهارم خواهند بود.
مارین لوپن در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۲ به دلیل مشارکت اندک واجدین شرایط رأیدهی، به دور دوم انتخابات رسید.
مشارکت بالای واجدین شرایط رأیدهی
نهادهای نظرسنجی فرانسه پیشبینی میکنند که طرفداران احزاب چپ در دور دوم انتخابات به فرانسوا اولاند رأی خواهند داد.
خبرگزاری فرانسه نیز پیشبینی کرده است که آرای اولاند در دور دوم انتخابات که ۱۷ اردیبهشت (۶ ماه مه ) برگزار میشود حدود ۱۰ درصد از نیکلا سارکوزی بیشتر خواهد بود.
وزارت کشور فرانسه مشارک در انتخابات ریاستجمهوری روز یکشنبه را بالا توصیف کرده است.
حدود ۴۴ میلیون نفر واجد شرایط رأیدهی هستند که تا ساعت ۱۷:۰۰ بعد از ظهر ۶/ ۷۰ درصد آنها رأی خود را به صندوق انداختند. این رقم هرچند سه درصد کمتر از سال ۲۰۰۷ بوده اما ۱۲ درصد از انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۲ بیشتر بوده است.
نخست وزیر اسرائيل در مصاحبه با نشریهای آلمانی ایران و اسرائيل را تنها کشورهای خاورمیانه دانسته که در حال حاضر قابلیت داشتن نظامی دمکراتیک را دارند. وی بار دیگر نسبت به ساخت بمب اتم در ایران هشدار داده است.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائيل، در مصاحبهای مفصل با "ولت ام زونتاگ" (شماره روز ۲۲ آوریل ۲۰۱۲) شرکت کرده و به پرسشهای گوناگون خبرنگار این نشریه آلمانی درباره روابط اسرائیل و آلمان، آخرین شعر گونتر گراس، نویسنده آلمانی برنده نوبل ادبی، که در آن از سیاست اسرائيل در قبال ایران انتقاد کرده، برنامه اتمی ایران و تحولات جهان عرب پاسخ گفته است.
در بخشی از این مصاحبه نتانیاهو میگوید که ایران و اسرائيل تنها کشورهای منطقه خاورمیانه هستند که امکان داشتن نظامی دمکراتیک را دارند. نخست وزیر اسرائيل معتقد است که کشورهای عربی در حال حاضر توانایی دمکراتیزه شدن را ندارند. به عقیده او، جوامع عربی باید نخست مرحلهای از دیکتاتوری اسلامی را طی کنند تا بتوانند به دمکراسی لیبرال راه یابند. وی سپس تاکید میکند که به جز اسرائيل در این منطقه هم اکنون تنها ایران است که قابلیت تبدیل به کشوری دمکراتیک را دارد.
نتانیاهو میگوید: «به نظر من تنها دو جا در خاورمیانه وجود دارد که در آن عموم مردم تمایلی قوی نسبت به دمکراسی با خصلت غربی نشان میدهند: کاملا روشن است که یکی از آنها اسرائيل است و دیگری هم ایران است. چرا؟ خب، موقعی که ایرانیها سه سال پیش انتخاباتی نسبتا آزاد داشتند، تندروها را بیرون کردند و در پی آن احمدینژاد و خامنهای در میلیونها رأی تقلب کردند و دست به سرکوب مردمشان زدند.»
نخست وزیر اسرائیل ایران را با کشورهای عربی مقایسه کرده، میافزاید: «ایران طور دیگری است، چون سی سال است در این کشور قوانین اسلامی را بکار میبرند و هر کسی در آنجا میداند که این چه وضع اسفباری است: این یعنی خشونت و نبود تمدن، و مردم خسته شدهاند. اگر مردم ایران حق انتخاب داشتند، خودشان را از دست ملاها رها میکردند.»
اسرائيل و "بمب اتم ایران"
نتانیاهو در بخش دیگری از مصاحبه با "ولت ام زونتاگ" تاکید میکند که هدف رهبری کنونی جمهوری اسلامی ایران از ساختن بمب اتم نابودی اسرائيل است. او میگوید: «تردیدی وجود ندارد که هدف رژیم ایران نابودی ماست و آنچه در ید قدرت دارد بکار میبندد تا به این هدف برسد.»
نخست وزیر اسرائيل همچنین بر این نظر است که اگر ایران بمب اتم در اختیار داشته باشد چیزی موجب واهمه و عقبنشینی آن نخواهد شد، یعنی غرب به موفقیتی که در دوره جنگ سرد در مورد اتحاد جماهیر شوروری دست یافت، در رابطه با ایران نخواهد رسید. وی میگوید که حکومتگران در ایران سخت معتقدند که روزی امامی غایب بازخواهد گشت و لازم است فاجعهای رخ دهد تا این امام پدیدار شود. نتانیاهو میافزاید عقل سالم ایجاب میکند که جلوی دستیابی چنین رژیمی به بمب اتم را بگیرند.
نتانیاهو همچنین تاکید کرد که اسرائيل نمیتواند به قولهای کسانی چون رئيس جمهور آمریکا، با بارک اوباما، اعتماد کند که میگویند جلوی بمب اتم ایران را خواهند گرفت. وی افزود، پرسش تعیینکننده این نیست که آیا دیگران قول میدهند که ایران را متوقف سازند، بلکه برای اسرائيل مهم این است که آیا توانایی دفاع از خود را خواهد داشت یا نه.
در بخشی از این مصاحبه نتانیاهو میگوید که ایران و اسرائيل تنها کشورهای منطقه خاورمیانه هستند که امکان داشتن نظامی دمکراتیک را دارند. نخست وزیر اسرائيل معتقد است که کشورهای عربی در حال حاضر توانایی دمکراتیزه شدن را ندارند. به عقیده او، جوامع عربی باید نخست مرحلهای از دیکتاتوری اسلامی را طی کنند تا بتوانند به دمکراسی لیبرال راه یابند. وی سپس تاکید میکند که به جز اسرائيل در این منطقه هم اکنون تنها ایران است که قابلیت تبدیل به کشوری دمکراتیک را دارد.
نتانیاهو میگوید: «به نظر من تنها دو جا در خاورمیانه وجود دارد که در آن عموم مردم تمایلی قوی نسبت به دمکراسی با خصلت غربی نشان میدهند: کاملا روشن است که یکی از آنها اسرائيل است و دیگری هم ایران است. چرا؟ خب، موقعی که ایرانیها سه سال پیش انتخاباتی نسبتا آزاد داشتند، تندروها را بیرون کردند و در پی آن احمدینژاد و خامنهای در میلیونها رأی تقلب کردند و دست به سرکوب مردمشان زدند.»
نخست وزیر اسرائیل ایران را با کشورهای عربی مقایسه کرده، میافزاید: «ایران طور دیگری است، چون سی سال است در این کشور قوانین اسلامی را بکار میبرند و هر کسی در آنجا میداند که این چه وضع اسفباری است: این یعنی خشونت و نبود تمدن، و مردم خسته شدهاند. اگر مردم ایران حق انتخاب داشتند، خودشان را از دست ملاها رها میکردند.»
کشورهای غربی ایران را متهم میکنند که در در لوای استفاده صلحآمیز از انرژی اتمی قصد دستیابی به سلاح هستهای را دارد، اتهامی که همواره از سوی ایران رد شده است
به نظر نتانیاهو کشورهای عربی هم بایست چنین راهی را بروند و تجربههایی مشابه را داشته باشند. او میگوید: «جامعههای عربی هم باید چنین راه دشوراری را بپیمایند. تراژدی این است. این کشورها اول پانعربیسم را تجربه کردند، بعد نوبت دیکتاتورهای سکولار رسید و حالا هم بدون اینکه خم به ابرو بیاورند حکومتهای اسلامی با قوانین شرعی را تجربه میکنند. بله، شاید باید از این کوچه تاریک عبور کنند تا به دولتی لیبرال برسند.»اسرائيل و "بمب اتم ایران"
نتانیاهو در بخش دیگری از مصاحبه با "ولت ام زونتاگ" تاکید میکند که هدف رهبری کنونی جمهوری اسلامی ایران از ساختن بمب اتم نابودی اسرائيل است. او میگوید: «تردیدی وجود ندارد که هدف رژیم ایران نابودی ماست و آنچه در ید قدرت دارد بکار میبندد تا به این هدف برسد.»
نخستوزیر اسرائيل معتقد است، ایران به اسرائيل حمله میکند، چون اسرائيل نماد دنیای آزاد و لیبرال غرب است. در برابر اما ایران زنان را سنگسار میکند و همجنسگرایان را به دار میآویزد. نتانیاهو در همین مورد میگوید: «این رژیمی قرون وسطایی و تاریک است که مردم خود را سرکوب میکند، در خیابانها به ضرب گلوله از پای درمیآورد، بهزور وارد خانههایشان میشود، اینترنت را سانسور میکند و شبها افراد را سر به نیست میکند.»
نخست وزیر اسرائيل همچنین بر این نظر است که اگر ایران بمب اتم در اختیار داشته باشد چیزی موجب واهمه و عقبنشینی آن نخواهد شد، یعنی غرب به موفقیتی که در دوره جنگ سرد در مورد اتحاد جماهیر شوروری دست یافت، در رابطه با ایران نخواهد رسید. وی میگوید که حکومتگران در ایران سخت معتقدند که روزی امامی غایب بازخواهد گشت و لازم است فاجعهای رخ دهد تا این امام پدیدار شود. نتانیاهو میافزاید عقل سالم ایجاب میکند که جلوی دستیابی چنین رژیمی به بمب اتم را بگیرند.
نتانیاهو همچنین تاکید کرد که اسرائيل نمیتواند به قولهای کسانی چون رئيس جمهور آمریکا، با بارک اوباما، اعتماد کند که میگویند جلوی بمب اتم ایران را خواهند گرفت. وی افزود، پرسش تعیینکننده این نیست که آیا دیگران قول میدهند که ایران را متوقف سازند، بلکه برای اسرائيل مهم این است که آیا توانایی دفاع از خود را خواهد داشت یا نه.
نمایشگاه بینالمللی صنایع در هانوفر با حضور آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان و ون جیابائو همتای چینی وی گشایش یافت. در این نمایشگاه ۵ هزار شرکتکننده از ۶۹ کشور تازههای صنایع و ماشینسازی را به نمایش گذاشتهاند.
نمایشگاه بینالمللی صنایع در هانوفر که بزرگترین نمایشگاه در نوع خود در جهان به شمار میرود، عصر یکشنبه (۲۲ آوریل) با حضور خانم آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان و ون جیابائو نخستوزیر چین افتتاح شد.
نخست وزیر چین که بعدازظهر امروز وارد آلمان شد، پیش از دیدار با همتای آلمانی خود، با گرهارد شرودر و هلموت اشمیت، صدراعظمهای پیشین این کشور نیز ملاقات کرد و گفتوگو کرد.
چین که دومین قدرت اقتصادی بزرگ در جهان محسوب میشود، امسال کشور شریک و مهمان ویژه در نمایشگاه بینالمللی صنایع هانوفر است. در این دوره که روز دوشنبه (۲۳ آوریل) رسما کار خود را باز میکند و تا روز جمعه (۲۷ آوریل) ادامه دارد، صنایع مربوط به حفظ محیط زیست موضوع محوری است.
اهمیت نوآوری در دوران دشوار
آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان پیش از افتتاح نمایشگاه هانوفر تصریح کرد که صنایع این کشور در مسیری درست گام برمیدارند. وی همچنین اظهار داشت که این نمایشگاه در دورانی برگزار میشود که آلمان در وضعیت اقتصادی خوبی به سر میبرد، چه از لحاظ صادرات و چه از لحاظ بازار داخلی.
مرکل در عین حال از شرکتها و صنایع خواست که از نیرویی که در عرصهی نوآوری صرف میکنند، نکاهند. وی گفت که رشد و ارتقای چین در اقتصاد جهان نشان میدهد که شدت رقابت در سطح جهان تا چه اندازه بالا است.
صدراعظم آلمان در این راستا اظهار داشت که چین ۲۵ سال پیش نیز کشور شریک و مهمان ویژه نمایشگاه صنایع هانوفر بود، البته با حضور حدود ۲۵ غرفه، اما در نمایشگاه امسال با ۵۰۰ غرفه.
چین و بحث حقوق بشر
به موازات برگزاری مراسم گشایش نمایشگاه هانوفر، فعالان حقوق بشر با برگزاری گردهمایی نسبت به مسئله نقض حقوق بشر در چین هشدار دادهاند.
یک سخنگوی سازمان عفو بینالملل در این رابطه گفت: «رشد و پویایی اقتصادی چین نباید سبب شود، این واقعیت را نادیدهبگیریم که حقوق بشر در چین همچنان پایمال میشود.» وی افزود که علیرغم معاملات چندین ساله، دگرگونی به سوی دمکراسی در چین صورت نگرفته است.
طبق اعلام پلیس حدود یکصد تن از فعالان حقوق بشر، از جمله نمایندگان اقلیتهای چینی و "جامعه اقوام در خطر" در برابر ساختمان مرکزی که صدراعظم آلمان و نخست وزیر چین در آن قرار بود نمایشگاه هانوفر را افتتاح کنند، گرد هم آمدند.
پنج هزار شرکتکننده از ۶۹ کشور
در این دوره از نمایشگاه صنایع هانوفر حدود ۵ هزار شرکت از ۶۹ کشور جهان تازهها و دستاوردهای صعنتی خود را در مساحتی به اندازه ۱۷۲ هزار متر مربع به نمایش میگذارند.
پیش از آغاز کار نمایشگاه رئیس اتحادیه صنایع ماشینسازی آلمان از افزایش درخور توجه فروش این صنایع در چین سخن گفته بود. چین نیز به نوبه خود در نمایشگاه امسال حضوری بسیار پررنگ دارد و بیش از پانصد شرکت این کشور تولیدات و محصولات خود را در این دوره عرضه میکنند.
طبق گزارش خبرگزاری رسمی چین، شینهوا، این کشور قصد دارد دارد از این طریق نشان دهد که محصولات "ساخت چین" به چه قدرتی دست یافتهاند.
وو هونگبو، سفیر چین در آلمان نیز تصریح کرده است که کشورش در نمایشگاه هانوفر دستاوردهای سه قرن سیاست اصلاحات و گشایش را نشان خواهد داد و در تلاش یافتن شریکانی سطح بالا برای همکاری در زمینه صنعت و فناوری خواهد بود.
نخست وزیر چین که بعدازظهر امروز وارد آلمان شد، پیش از دیدار با همتای آلمانی خود، با گرهارد شرودر و هلموت اشمیت، صدراعظمهای پیشین این کشور نیز ملاقات کرد و گفتوگو کرد.
چین که دومین قدرت اقتصادی بزرگ در جهان محسوب میشود، امسال کشور شریک و مهمان ویژه در نمایشگاه بینالمللی صنایع هانوفر است. در این دوره که روز دوشنبه (۲۳ آوریل) رسما کار خود را باز میکند و تا روز جمعه (۲۷ آوریل) ادامه دارد، صنایع مربوط به حفظ محیط زیست موضوع محوری است.
اهمیت نوآوری در دوران دشوار
آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان پیش از افتتاح نمایشگاه هانوفر تصریح کرد که صنایع این کشور در مسیری درست گام برمیدارند. وی همچنین اظهار داشت که این نمایشگاه در دورانی برگزار میشود که آلمان در وضعیت اقتصادی خوبی به سر میبرد، چه از لحاظ صادرات و چه از لحاظ بازار داخلی.
مرکل در عین حال از شرکتها و صنایع خواست که از نیرویی که در عرصهی نوآوری صرف میکنند، نکاهند. وی گفت که رشد و ارتقای چین در اقتصاد جهان نشان میدهد که شدت رقابت در سطح جهان تا چه اندازه بالا است.
صدراعظم آلمان در این راستا اظهار داشت که چین ۲۵ سال پیش نیز کشور شریک و مهمان ویژه نمایشگاه صنایع هانوفر بود، البته با حضور حدود ۲۵ غرفه، اما در نمایشگاه امسال با ۵۰۰ غرفه.
چین و بحث حقوق بشر
به موازات برگزاری مراسم گشایش نمایشگاه هانوفر، فعالان حقوق بشر با برگزاری گردهمایی نسبت به مسئله نقض حقوق بشر در چین هشدار دادهاند.
یک سخنگوی سازمان عفو بینالملل در این رابطه گفت: «رشد و پویایی اقتصادی چین نباید سبب شود، این واقعیت را نادیدهبگیریم که حقوق بشر در چین همچنان پایمال میشود.» وی افزود که علیرغم معاملات چندین ساله، دگرگونی به سوی دمکراسی در چین صورت نگرفته است.
طبق اعلام پلیس حدود یکصد تن از فعالان حقوق بشر، از جمله نمایندگان اقلیتهای چینی و "جامعه اقوام در خطر" در برابر ساختمان مرکزی که صدراعظم آلمان و نخست وزیر چین در آن قرار بود نمایشگاه هانوفر را افتتاح کنند، گرد هم آمدند.
پنج هزار شرکتکننده از ۶۹ کشور
در این دوره از نمایشگاه صنایع هانوفر حدود ۵ هزار شرکت از ۶۹ کشور جهان تازهها و دستاوردهای صعنتی خود را در مساحتی به اندازه ۱۷۲ هزار متر مربع به نمایش میگذارند.
پیش از آغاز کار نمایشگاه رئیس اتحادیه صنایع ماشینسازی آلمان از افزایش درخور توجه فروش این صنایع در چین سخن گفته بود. چین نیز به نوبه خود در نمایشگاه امسال حضوری بسیار پررنگ دارد و بیش از پانصد شرکت این کشور تولیدات و محصولات خود را در این دوره عرضه میکنند.
طبق گزارش خبرگزاری رسمی چین، شینهوا، این کشور قصد دارد دارد از این طریق نشان دهد که محصولات "ساخت چین" به چه قدرتی دست یافتهاند.
وو هونگبو، سفیر چین در آلمان نیز تصریح کرده است که کشورش در نمایشگاه هانوفر دستاوردهای سه قرن سیاست اصلاحات و گشایش را نشان خواهد داد و در تلاش یافتن شریکانی سطح بالا برای همکاری در زمینه صنعت و فناوری خواهد بود.
آنگ سن سوچی رهبر حزب دموکراسی خواه برمه در جلسه بازگشایی پارلمان این کشور در روز دوشنبه حضور نخواهد یافت که به محتوای سوگند وفاداری نمایندگان مربوط می شود.
خانم سوچی از جمله ۴۳ عضو حزب "لیگ ملی دموکراسی" (ان ال دی) است که در انتخابات میان دوره ماه آوریل به پارلمان راه یافتند.این حزب خواهان ادای سوگندی است که براساس آن نمایندگانش به قانون اساسی کشور که به گفته آنها غیردموکراتیک است ادای "احترام" می کنند نه اینکه "حافظ" آن خواهند بود.
قانون اساسی برمه توسط حاکمان سابق نظامی تدوین شده است.
اون کایینگ سخنگوی "ان ال دی" که جزو راه یافتگان به پارلمان است به سرویس برمه ای بی بی سی گفت: "فقط زمانی که عبارت بندی سوگند عوض شد ما خواهیم توانست در پارلمان حاضر شویم."
فیلم آینه های روبرو با کارگردانی نگار آذربایجانی برنده جایزه سرکل (circle)جشنواره فیلم واشنگتن شده است.
این جایزه در طی مراسمی در سفارت فرانسه در واشنگتن دی سی به فرشته طائرپور تهیه کننده این فیلم داده شد.خانم طائرپور از تماشاچیان تشکر کرد و گفت که خیلی خوشحال است که برگ تازه ای به کتاب جوائز سینمای ایران که هم اکنون بر روی جلد آن فیلم "جدایی نادر از سیمین" قرار دارد، اضافه شده است.
خانم طائرپور گفت: "چنین استقبالی از فیلم نشان می دهد که فیلمهایی که از زاویه دید یک جامعه و فرهنگ نسبتا مذهبی و سنتی نسبت به یک موضوع روز و ملتهب جهانی ساخته می شوند، می توانند مخاطبین غیر ایرانی را هم به خود جذب کنند."
فيلم آينه های روبرو درباره دو زن است: یکی قصد دارد تغییر جنسیت دهد و دیگری در غیاب شوهر زندانیش مسافر کشی می کند.
هر چند فرهنگهای این دو نفر با هم متفاوت است اما سرنوشت آنها را به هم متصل کرده و در پایان هر دو به نحوی به هم کمک می کنند.
فیلم "آینه های روبرو" با وجود بردن شش جایزه، از جمله جایزه فستیوال فیلم فجر سال گذشته، هنوز در ایران پخش نشده است.
قرار است این فیلم به ۵ فستیوال بین المللی دیگر هم راه پیدا کند.
نوری مالکی، نخست وزیر عراق روز یکشنبه سوم اردیبهشت، وارد تهران شد و در آغاز این سفر دو روزه با محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران دیدار کرد.
آقای احمدی نژاد در تمجید از آقای مالکی گفت که نخست وزیر عراق برای بازسازی و پیشرفت کشورش می کوشد.او همچنین گفت که اگر ایران و عراق قدرتمند باشند، جایی برای حضور "دشمنان این ملت ها" در منطقه از جمله آمریکا و اسرائیل وجود نخواهد داشت.
خبرگزاری رسمی ایران (ایرنا) گزارش داده است که سفر آقای مالکی به ایران در راستای عزم و اراده تهران و بغداد برای توسعه و تقویت روابط دو کشور و رایزنی درباره تحولات منطقه انجام میشود.
عراق هماکنون ریاست اتحادیه عرب را به عهده دارد و دور آتی مذاکرات هستهای ایران با نمایندگان گروه ۱+۵ روز سوم خرداد ماه در بغداد، پایتخت عراق، برگزار خواهد شد.
گزارش شده است که وزیران صنایع، بازرگانی و برنامهریزی عراق، آقای مالکی را در سفرش به تهران همراهی میکنند.
انتظار می رود که آقای مالکی در این سفر با آیت الله علی خامنه ای رهبر ایران نیز دیدار کند.
مقام های مصری می گویند که موافقتنامه ای برای عرضه گاز طبیعی به اسرائیل را لغو کرده اند.
اسرائیل حدود ۴۰ درصد گاز مورد نیازش را از مصر وارد و از آن برای تولید برق استفاده می کند.این خبر درحالی اعلام می شود که خط لوله انتقال گاز میان دو کشور هدف حملات متعدد خرابکارانه قرار گرفته است.
یووال استاینیتز وزیر دارایی اسرائیل گفت که این اقدام "باعث نگرانی جدی" است و موافقتنامه های صلح میان دو کشور را تحت الشعاع قرار می دهد.
مصر اولین کشور خاور میانه بود که در سال ۱۹۷۹ با اسرائیل پیمان صلح امضا کرد و معامله عرضه انرژی یکی از بخش های کلیدی توافقات میان دو کشور بوده است.
اما جان لاین خبرنگار بی بی سی در قاهره می گوید که این معامله گاز شدیدا در مصر باعث نارضایتی عمومی بود و یکی از اتهامات علیه حسنی مبارک رئیس جمهوری سابق مصر این بود که گاز را خیلی ارزان می فروشد.
شرکت گاز طبیعی مصر در بیانیه ای گفت که به عرضه گاز پایان می دهد چون شرایط قرارداد نقض شده است.
در مقابل شرکت اسرائیلی خریدار گاز گفت تلاش برای قطع گاز را "غیرقانونی" می داند و خواستار عقب نشینی از آن شد.
شرکت اسرائیلی "امپل" خواستار داوری بین المللی برای گرفتن غرامت به خاطر قطع مکرر جریان گاز به علت حملات در صحرای سینا در شمال شرقی مصر شده است.
از زمان قیام عمومی مصر که باعث برکناری حسنی مبارک در سال گذشته شد ۱۴ حمله به این خط لوله صورت گرفته است.
ناآرامی در این ناحیه طی یک سال اخیر تا حدودی به دلیل تنش با قبایل بادیه نشین در آنجا بالا گرفته است.
با مشخص شدن نتایج انتخابات ریاستجمهوری فرانسه، نیکلا سارکوزی، رئیسجمهور کنونی و فرانسوا اولاند، رقیب اصلی او، در دور دوم این انتخابات که روز ششم می برگزار میشود، رقابت خواهند کرد.
در انتخابات روز یکشنبه، ۲۲ آوریل (سوم اردیبهشت)، نیکلا سارکوزی، رئیسجمهور فرانسه تنها ۲۷ درصد رأیهای انتخابات ریاستجمهوری را به خود اختصاص داد، در حالی که فرانسوا اولاند توانست ۲۸.۵ درصد آراء را به دست آورد.این اولینباری است که یک رئیسجمهور فرانسه در اولین دور انتخابات ریاستجمهوری از رقیب خود عقب میافتد.
مارین لوپن، نامزد راست افراطی در این رقابتها نیز در جایگاه سوم قرار گرفته است.
او توانست ۱۸ درصد آرا را به دست آورد که بیشترین سهمی است که حزب ملی راست افراطی تاکنون توانسته است در یک انتخابات به خود اختصاص دهد.
به دنبال پیروزی آقای اولاند با فاصلهای اندک از نیکلا سارکوزی در دور اول انتخابات ریاستجمهوری، تحلیلگران گفتهاند که آقای سارکوزی در شرایط کنونی برای آن که همچنان رئیسجمهور فرانسه بماند، ناگزیر خواهد بود به حزب راست افراطی روی بیاورد و از حامیان خانم لوپن بخواهد که به او رأی بدهند.
نگرانی رأیدهندگان نسبت به رشد کند اقتصادی و افزایش بیکاری در فرانسه، باعث شده است انتخابات ریاستجمهوری این کشور تحتتأثیر مسایل اقتصادی باشد.
همزمان با آغاز اعلام نتایج انتخابات، فرانسوا اولاند گفت که او برای ریاستجمهوری فرانسه "در جایگاه بهتری" است و آقای سارکوزی از سوی رأیدهندگان تنبیه شده است.
این اولینباری است که رئیسجمهور فرانسه برای انتخاب شدن دوباره در این سمت، باید در دور دوم انتخابات شرکت کند.
آقای سارکوزی که از سال ۲۰۰۷ میلادی بر سر کار بوده، پیشنهاد کرده است که در طول دو هفته باقی مانده تا دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، دو رقیب سه دور مناظره درباره اقتصاد، مسائل اجتماعی و روابط بینالملل داشته باشند.
ولی فرانسوا اولاند این ایده آقای سارکوزی را بلافاصله رد کرده و به خبرنگاران گفته است که یک دور مناظرهای که به طور سنتی قرار است قبل از دومین دور انتخابات برگزار شود، کافی است و این مناظره نیز باید "تا حدی که لازم است" طول بکشد.
شگفتی راست افراطی
بیش از ۸۰ درصد افراد واجد شرایط در انتخابات ریاستجمهوری فرانسه در روز یکشنبه، ۲۲ آوریل، شرکت کردند.مارین لوپن با کسب ۱۸ درصد آرای انتخابات ریاستجمهوری، رکورد حزب راست افراطی را در کسب آرای مردم فرانسه شکست.
این رکورد در رقابتهای انتخاباتی سال ۲۰۰۲ میلادی و با کسب ۱۶ درصد آرا توسط ژان ماری لوپن، پدر خانم لوپن، ثبت شده بود.
خانم لوپن بعد از اعلام نتایج در جمع حامیانش گفت که این، "تنها آغاز راه است".
ژان لوک ملانشون، نامزد چپ رادیکال در این انتخابات هم که از حمایت حزب کمونیست برخوردار بود، با کسب ۱۲ درصد آراء در جایگاه چهارم قرار گرفت.
او از حامیانش خواسته است که به فرانسوا اولاند رأی بدهند.
فرانسوا بیرو نیز که در رقابتهای سال ۲۰۰۷ میلادی توانسته بود ۱۸ درصد آراء را به دست آورد، در انتخابات روز یکشنبه تنها حدود ۹ درصد آراء را به خود اختصاص داد.
نظرسنجیها نشان میدهد که آقای اولاند میتواند به راحتی در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری فرانسه برنده شود.
در صورت پیروزی، آقای اولاند اولین رئیسجمهور چپگرای فرانسه از زمان فرانسوا میتران، رئیس جمهور فرانسه در فاصله سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۵ میلادی، خواهد بود.
مذاکره کنندگان آمریکایی و افغان موافقتنامه همکاری در مورد نقش آمریکا در افغانستان پس از خروج نیروهایش از آن کشور در پایان سال ۲۰۱۴ را نهایی کرده اند.
پیش نویس این موافقتنامه که روابط بلندمدت دو کشور را تعریف می کند، پس از ماه ها مذاکره در کابل پایتخت افغانستان امضا شد.جزئیات این توافقنامه که اکنون باید توسط رؤسای جمهوری دو کشور مرور شود علنی نشده است.
اختلافات جدی در مورد میزان حمایت مالی آمریکا و ناتو از دولت افغانستان پس از خروج نیروهایشان از آن کشور وجود داشته است.
حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان هفته گذشته از آمریکا خواست طی سندی کتبی نسبت به پرداخت حداقل دو میلیارد دلار برای حفظ نیروهای افغان متعهد شود.
'بنیادی قوی'
در نشست هفته گذشته وزرای کشورهای عضو ناتو، آمریکا از دیگر کشورها خواست تا سالانه کمکی معادل یک میلیارد دلار به افغانستان را تقبل کنند، درحالی که واشنگتن گفت خود سالانه تا ۳ میلیارد دلار ارائه می کند.اما معلوم نبود که آیا آمریکا مایل به دادن تعهدی قطعی هست یا نه.
موافقتنامه روز یکشنبه در کابل از سوی رایان کروکر سفیر آمریکا و رنگین دادفر اسپنتا مشاور امنیت ملی افغانستان امضا شد.
آقای اسپنتا در بیانیه ای ضمن اعلام این توافق گفت: "سندی که امروز نهایی شد بنیادی قوی برای امنیت افغانستان، منطقه و جهان فراهم می کند و سندی برای توسعه منطقه است."
انتظار می رود که معاهده نهایی در مورد تامین مالی نیروهای امنیتی افغان در اجلاس سران ناتو در ماه آینده در شیکاگو اعلام شود.
در مورد اینکه آیا نیروهای افغان قادر به تامین امنیت کافی پس از خروج نیروهای ناتو خواهند بود یا نه تردیدهایی وجود داشته است.
اما در نشست هفته گذشته ناتو هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا گفت که حملات هماهنگ هفته گذشته طالبان در کابل که در آن دو سرباز افغان و 17 پیکارجو کشته شدند نشان داد که نیروهای افغان آمادگی دارند.
خانم کلینتون گفت: "واکنش نیروهای امنیتی افغان سریع و موثر بود و حملات ناکام ماند.... به این ترتیب افغان ها خود را بیش از پیش آماده به عهده گرفتن مسئولیت های آینده نشان داده اند."
به فاصله کوتاهی پس از خروج نیروهای سودان جنوبی از یک شهر مورد مناقشه مرزی با سودان، نیروهای دو طرف بار دیگر با هم درگیر شده اند.
مقام های نظامی سودان جنوبی می گویند حملات زمینی و هوایی را پس زده اند.سودان درگیری های تازه را که ۱۰ روز پس از نبرد بر سر شهر نفتی هجلیج روی می دهد تایید کرده است.
تصاویر ماهواره ای از ناحیه هجلیج که یکشنبه منتشر شد حاکی از آسیب دیدگی شدید این تاسیسات نفتی در نبردهاست به طوری که دیگر فعال نیست.
این تصاویر توسط گروه "پروژه ماهواره ای سنتینل" تحلیل شده اما این گروه می گوید نمی توان گفت که چه گروهی مسئول خسارات است.
هر یک از طرف مناقشه دیگری را به حمله به این تاسیسات متهم می کند. سودان جنوبی روز جمعه گفت که نیروهایش را از هجلیج عقب می کشد اما سودان گفت که آنها را عقب رانده است.
دلایل اصلی مناقشه میان سودان و سودان جنوبی
- مبلغ حق ترانزیتی که سودان جنوبی برای استفاده از خط لوله ها باید به سودان بپردازد
- علامتگذاری مرزها
- دو طرف مدعی مالکیت بر منطقه ابیی هستند
- حقوق شهروندان دو کشور که هم اینک در کشور خارجی زندگی میکنند. نزدیک به ۵۰۰ هزار شهروند سودان جنوبی در سودان هستند و ۸۰ هزار سودانی در سودان جنوبی
- دو طرف، یکدیگر را به حمایت از گروههای شورشی متهم میکنند
درگیری های تازه در جنوب میادین نفتی هجلیج رخ داده، هرچند معلوم نیست در کدام سوی مرز - که آن هم مورد مناقشه است - روی می دهد.
مقام های نظامی سودان گفتند که نیروهای آن حمله ای عمده را پس زده اند.
جیمز کوپنال خبرنگار بی بی سی در شهر مرزی بنیتو می گوید که نبردها روشن می کند که تنش ها کاهش نیافته، و خطر بروز جنگی تمام عیار وجود دارد.
او می گوید که سودان جنوبی در حال تقویت نیروهایش در نزدیکی مرز است و فرض این است که سودان نیز مشغول همین کار است.
روز جمعه وقتی دولت سودان جنوبی اعلام کرد که از میدان نفتی هجلیج عقب نشینی می کند به نظر می رسید تنش ها میان دو کشور درحال فروکش کردن باشد.
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا از روسای جمهوری دو کشور خواسته است تا شجاعت نشان داده و به میز مذاکره برگردند و اختلافات خود را از راههای صلح آمیز حل و فصل کنند.
این خشونتها، جدیترین درگیری میان دو کشور از زمان استقلال سودان جنوبی در ژوئیه سال گذشته به شمار میرود.
ناظران میگویند منطقه نفتخیز مورد مناقشه دو کشور، منجر به افزایش تنشها شده است.
نزدیک به سه چهارم ذخایر نفتی سودان در جنوب این کشور قرار دارد ولی خط لوله های نفت صادراتی، از شمال سودان میگذرد.
بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد از اقدام سودان جنوبی در تسخیر نظامی میدان نفتی هجلیج در سودان انتقاد کرده و آن را غیرقانونی خوانده بود.
عبدالرضا شیخ الاسلامی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی ایران گفته است که "برخی ده تا سی درصد از مایحتاج مردم را به عمد و خبیثانه گران کردند و باید گفت که برخی به دنبال ایجاد گرانی هستند".
به گزارش مهر، آقای شیخ الاسلامی در جمع هیات مدیره اتحادیه تعاونی های سراسر کشور گفته که به دنبال "ایجاد تعاونی های توزیعی و فروش کالا به صورت شبکه ای هستیم چرا که در سال جاری برخی مایحتاج مردم را بدون دلیل و به عمد گران کرده اند."قیمت کالاهای مصرفی در ایران در روزهای اخیر به شدت افزایش پیدا کرده و محمود احمدی نژاد رئیس جمهور نیز با پذیرش گرانی از استانداران خواسته که "با فعال کردن بازرسی ها" از افزایش بی رویه قیمت کالاها و اجناس ضروری مردم جلوگیری کنند.
با این حال احمد کریمی اصفهانی، دبیر جامعه انجمن های اصناف بازار، دولت را "تنها مقصر گرانی" معرفی کرده و گفته است که این میزان گرانی در هیچ دولتی سابقه نداشته ولی "متاسفانه در حال حاضر برخی افراد به دلیل عدم موفقیت خود در مدیریت و کنترل بازار مدام موضوع گرانفروشی را در جامعه تلقین میکنند، این در حالی است که گرانیهای حال حاضر ناشی از سوءمدیریتهاست."
آقای کریمی اصفهانی گفته که هیچ وقت سابقه نداشت که "در خلال یک سال قیمت کالاهای اساسی و مصرفی نزدیک به ۵۰درصد افزایش یابد" و هشدار داده است که دولت "اگر بخواهد همچنان با ابزار تعزیراتی با گرانیها برخورد کند، منجر به تشدید گرانی در بازار خواهد شد."
به نظر می رسد احتمال شروع مرحله دوم برنامه حذف یارانه ها از سوی دولت نیز بر فضای روانی بازار اثر گذاشته است. با اجرای مرحله اول تورم از حدود ده درصد به بیشتر از بیست درصد رسیده و این نگرانی وجود دارد که با شروع مرحله دوم، آتش تورم شعله ورتر شود.
مشکلات اقتصادی داخلی به خصوص افزایش حجم نقدینگی و ناتوانی دولت در کنترل آن، تورم بالای بیست درصد و تحریم های بین المللی از جمله دلایل افزایش قیمت کالاها در ایران است
علی اکبر کسائیان، دبیر هیات منصفه مطبوعات در ایران مصوبه اخیر دولت در باره نحوه فعالیت خبرگزاری ها را اقدامی در "شرایط اضطراری و تحریم" خوانده و گفته که این اقدام دولت برای "دفاع از خود در برابر جنگ دیجیتالی" بوده است.
آقای کسائیان به خبرگزاری مهر گفته که "اگر در شرایط تحریم نبودیم و مملکت در شرایط عادی به سر می برد، دولت لازم بود فقط مجری قوانین مجلس باشد و در مورد رسانه ها می باید مو به مو قانون مطبوعات را اجرا می کرد ولی امروز در شرایطی هستیم که تحریم ها و تهدید به جنگ ما را محاصره کرده است."دولت محمود احمدی نژاد روز گذشته شنبه دوم اردیبهشت متن مصوبه ای را منتشر کرد که در آن تاکید شده بود مقررات جدید دولت در جهت "ساماندهی فعالیت ها، ایجاد تسهیلات و نظارت بیشتر بر کار خبرگزاری ها و نشریات الکترونیکی" است و این رسانه ها موظف شده اند که مقررات مصوب دولت را رعایت کنند.
در مقررات جدید دولت، خبرگزاری ها موظف شده اند که "منابع اخبار" خود را درج کنند و "نقل آن قسمت از اخبار، مطالب یا تصاویر نشریات و خبرگزاری ها که موجب توقیف، لغو پروانه یا پالایش (فیلتر) شده، توسط خبرگزاری ممنوع است."
این مصوبه با واکنش تند خبرگزاری ها رو به رو شده که معتقدند دولت با تصویب آن می خواهد مانع از اطلاع رسانی شود؛ اما آقای کسائیان فضای موجود را فضای جنگ توصیف کرده و می گوید که "در چنین شرایط اضطراری ای دولت می تواند چنین مصوبه ای را ابلاغ کند ولی در شرایط عادلی باید صبر کند تا قانون جامع رسانه ها در مجلس به تصویب برسد."
در پی انتشار این مصوبه، خبرگزاری فارس اعلام کرد که این مصوبه با قانون مطبوعات مغایر است و به همین دلیل "دادخواستی را علیه این آئین نامه به دیوان عدالت اداری ارائه خواهد داد."
به عقیده خبرگزاری فارس این مصوبه مغایر بخشی از قانون مطبوعات است چون "از این پس خبرگزاری ها نخواهند توانست اخباری را که از نهادهای رسمی مختلف دولتی و غیر دولتی کسب می کنند، اما نهادهای مربوطه تمایلی به انتشار آنها ندارند و اجازه رسمی انتشار نمی دهند، روی خروجی خود بفرستند."
خبرگزاری ها می گویند که دولت به دنبال "محدود کردن رسانه ها منتقد" است و برای همین سعی دارد تا با ملزم کردن خبرگزاری ها به درج منابع خبری خود، رسانه ها را به روابط عمومی سازمان های دولتی تبدیل کند.
هدف مصوبه دولت: خبرگزاری ها و سایت های خبری
در سال ۱۳۸۸ مجلس با اصلاح بخشی از قانون مطبوعات، خبرگزاری ها را نیز به فهرست رسانه هایی که قانون مطبوعات در مورد آنها اعمال می شود اضافه کرد به این معنی که در اصلاحیه مجلس متن تبصره ای به ماده یک قانون مطبوعات اضافه شد که بر اساس آن خبرگزاری های داخلی از حیث حقوق، وظایف، حمایت های قانونی و جرایم و مجازات ها و مرجع و نحوه دادرسی، مشمول احکام مقرر در این قانون و اصلاحات آن شدند.با این تغییر مدیر عامل، نویسندگان و تهیه کنندگان مطالب خبرگزاری های داخلی ایران از نظر قانونی دارای همان مسئولیت هایی شدند که در قانون مطبوعات برای مدیر مسئول و نویسنده مطبوعات چاپی در نظر گرفته شده بود.
با وجود این، جواد آرین منش، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس به خبرگزاری مهر گفته که "قانون مطبوعات قابل تعمیم به رسانه های دیجیتال نیست."
آقای آرین منش تاکید کرده که مجلس سرگرم بررسی "طرح جامع رسانه ها" است و "طبیعی است که دولت حق قانون گذاری در حوزه رسانه ها را ندارد."
به گفته این نماینده مجلس، علت تلاش مجلس برای تصوب قانون جامع رسانه ها این است که "قوانین و ضوابطی که بر رسانه های مکتوب حاکم است قابل تعمیم به فضای سایبر و دیجیتال نیست."
این در حالی است که وزارت ارشاد با اتکا به مصوبه مجلس در سال ۱۳۸۸ اعلام کرده که از این به بعد هیئت نظارت بر مطبوعات و خبرگزاری ها برای سایت های خبری تحلیلی (نشریات الکترونیک) مجوز صادر می کند و تمامی سایت های خبری می توانند با ارائه درخواست صدور مجوز به هیئت نظارت بر مطبوعات، ضمن دریافت مجوز نشریه الکترونیک، از مزایا و یارانه های مربوط به مطبوعات و خبرگزاری ها بهره مند شوند.
طبق تعریفی که در سال ۸۸ در مجلس به تصویب رسید، سایتهای خبری رسانه هایی هستند که به طور مستمر در محیط دیجیتال، انواع خبر، تحلیل، مصاحبه و گزارش را در قالب نوشتار، صدا و تصویر منتشر می کنند و خبرگزاری ها هم جزو این بخش قرار می گیرند.
ایران روز یکشنبه ادعا کرد که داده های یک فروند هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی که سال گذشته در این کشور ساقط شد را استخراج کرده است که از جمله شامل اطلاعات مورد استفاده هواپیما برای تجسس در مورد محل اقامت اسامه بن لادن پیش از مرگ او می شود.
ایران همچنین گفت که در حال ساختن نمونه ای از این هواپیماست.یک سناتور آمریکایی در واکنش به خبر ساخت نمونه ای از هواپیما توسط ایران، آن را یک "بزرگنمایی" توصیف کرده است.
هواپیما در ماه دسامبر گذشته در شرق ایران به زمین افتاد و تصاویری که ایران پس از تصاحب هواپیما ارائه کرد نشان می داد که تقریبا هیچ آسیبی ندیده است.
ایران گفته که کنترل این هواپیمای "آر کیو- ۱۷۰ سنتینل" از نوع فوق محرمانه مجهز به ابزارهای تجسسی را در آسمانش به عهده گرفته و سالم به زمین نشانده است.
آمریکا می گوید که این هواپیما دچار اشکال شد و هر گونه ادعایی دایر بر بهره برداری ایران از اطلاعات حساس را کمرنگ جلوه داده است زیرا می گوید تدابیری برای محدود کردن اطلاعات حساس موجود در هواپیمایی از این نوع که در منطقه دشمن پرواز می کند اندیشیده شده است.
لئون پانه تا وزیر دفاع آمریکا یک بار ارزش فنی هواپیما برای ایران را ناچیز دانست.
مقام های آمریکایی ابتدا گفتند که هواپیما در منطقه مرزی ایران و افغانستان ناپدید شد اما بعدا تایید کردند که طی ماموریتی از سوی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا درحال نظارت بر تاسیسات نظامی و اتمی ایران بوده است.
باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا در یک کنفرانس خبری علنا خواستار بازگرداندن هواپیما شد، اما ایران این درخواست را رد کرده است.
'دارایی ملی'
سردار امیر علی حاجی زاده فرمانده هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران روز یکشنبه به تلویزیون دولتی این کشور گفت که این هواپیما یک "دارایی ملی" برای ایران است و نمی تواند جزئیات کامل فنی اش را فاش کند.اما او نمونه هایی از اطلاعاتی که ادعا کرد کارشناسان ایرانی از هواپیما استخراج کرده اند را ارائه کرد.
او گفت که تقریبا هیچ بخشی از هواپیما از چشم کارشناسان ایرانی پنهان نمانده و حتی بخشی از داده های پاک شده نیز بازیابی شده و رمزهای آن گشوده شده است.
او گفت یکی از ماموریت های سابق هواپیما تجسس مجتمع محل زندگی اسامه بن لادن رهبر سابق القاعده در پاکستان بوده است.
او ادعا کرد که این هواپیما دو هفته پیش از کشته شدن رهبر القاعده بر فراز مجتمع محل سکونت او پرواز کرده بود.
اسامه بن لادن در روزهای نخست ماه مه ۲۰۱۱ توسط کماندوهای آمریکایی به قتل رسید.
سردار حاجی زاده همچنین گفت که هواپیما در اکتبر ۲۰۱۰ برای "کارهای فنی" به کالیفرنیا منتقل و بعد در ۱۸ نوامبر همان سال به قندهار در افغانستان منتقل شد.
او گفت که این هواپیما پروازهایی از افغانستان انجام داد اما به علت وجود مشکلاتی در دسامبر ۲۰۱۰ به لس آنجلس منتقل شد تا حسگرهای آن مورد آزمایش قرار گیرد.
او گفت این اطلاعات را ارائه می کند تا به آمریکایی ها ثابت کند که ایران "تا چه اندازه به این هواپیما نفوذ کرده."
وزارت دفاع آمریکا گفت که در مورد امور اطلاعاتی اظهار نظر نمی کند.
جوزف لیبرمن سناتور آمریکایی روز یکشنبه به شبکه خبری فاکس آمریکا گفت که این ادعای ایران که درحال ساخت نمونه ای از این هواپیماست را "مشکوک" می داند.
این سناتور مستقل که ریاست کمیته امنیت ملی سنا را به عهده دارد گفت: "بزرگنمایی های ایران در این زمینه سابق دارد به خصوص حالا که آنها به دلیل تحریم های اقتصادی ما در حالت تدافعی هستند."
از لباس خانم اشتون تا اتهام دیپلمات ایرانی در برزیل
*عمار ملکی پژوهشگر سیاستگزاری مقایسه ای در دانشگاه تیلبرگ هلند است
۱- ارزشهای فرهنگی یک ملت به عنوان باورهای مشترک میان آنها شناخته می شوند که نمایانگر گرایش اکثریت یک جامعه به یک ارزش است. به طور مثال وقتی گفته می شود که فردگرایی ارزش فرهنگی در کشوری مثل هلند است و یا جمع گرایی یک ارزش فرهنگی در اندونزی است، این بدان معنی است که اغلب مردم این جوامع به یکی از این دو ارزش فرهنگی بیشتر متمایل هستند.
در دوران مدرن، با استفاده از روشهای نوین نظرسنجی و تحلیل های آماری، ارزشهای فرهنگی مردم کشورها و تفاوتهایشان تعیین می شود. شناخت تفاوت ارزشهای فرهنگی به عنوان یک شاخه علوم اجتماعی، در برقراری روابط میان-فرهنگی اهمیت بالایی دارد و در حوزه های مختلف جامعه و سیاست مورد بهره برداری قرار می گیرد. مهمترین کاربرد این دانش در زمینه هایی است که تعامل و برخورد افراد با فرهنگ های مختلف بیشتر امکان بروز خواهد داشت.
ارتباطات در تجارت بین المللی، مدیریت و همکاری در پروژه های بین المللی نمونه هایی از حوزه های کاربرد این دانش است. یکی دیگر از مهمترین کاربردهای شناخت تفاوت میان فرهنگی، حوزه روابط دیپلماتیک و بین الملل است. در این حوزه دیپلمات های یک کشور بدلیل مراودات مستمری که با افراد کشورهای دیگر دارند، باید از تفاوتها و حساسیتهای فرهنگی کشورهای مختلف کاملا آگاهی و شناخت داشته باشند تا بروز رفتارهای نابجا، موجب ایجاد حساسیت و حتی سوء تفاهمات جدی و بعضا غیر قابل جبران در روابط دیپلماتیک نشود. این مساله نیاز به آموزش کافی و پرورش نیروهای آگاه به تفاوتهای فرهنگی دارد که در کشورهای توسعه یافته و دموکراتیک معمولا مورد توجه قرار می گیرد.
۱- ارزشهای فرهنگی یک ملت به عنوان باورهای مشترک میان آنها شناخته می شوند که نمایانگر گرایش اکثریت یک جامعه به یک ارزش است. به طور مثال وقتی گفته می شود که فردگرایی ارزش فرهنگی در کشوری مثل هلند است و یا جمع گرایی یک ارزش فرهنگی در اندونزی است، این بدان معنی است که اغلب مردم این جوامع به یکی از این دو ارزش فرهنگی بیشتر متمایل هستند.
در دوران مدرن، با استفاده از روشهای نوین نظرسنجی و تحلیل های آماری، ارزشهای فرهنگی مردم کشورها و تفاوتهایشان تعیین می شود. شناخت تفاوت ارزشهای فرهنگی به عنوان یک شاخه علوم اجتماعی، در برقراری روابط میان-فرهنگی اهمیت بالایی دارد و در حوزه های مختلف جامعه و سیاست مورد بهره برداری قرار می گیرد. مهمترین کاربرد این دانش در زمینه هایی است که تعامل و برخورد افراد با فرهنگ های مختلف بیشتر امکان بروز خواهد داشت.
ارتباطات در تجارت بین المللی، مدیریت و همکاری در پروژه های بین المللی نمونه هایی از حوزه های کاربرد این دانش است. یکی دیگر از مهمترین کاربردهای شناخت تفاوت میان فرهنگی، حوزه روابط دیپلماتیک و بین الملل است. در این حوزه دیپلمات های یک کشور بدلیل مراودات مستمری که با افراد کشورهای دیگر دارند، باید از تفاوتها و حساسیتهای فرهنگی کشورهای مختلف کاملا آگاهی و شناخت داشته باشند تا بروز رفتارهای نابجا، موجب ایجاد حساسیت و حتی سوء تفاهمات جدی و بعضا غیر قابل جبران در روابط دیپلماتیک نشود. این مساله نیاز به آموزش کافی و پرورش نیروهای آگاه به تفاوتهای فرهنگی دارد که در کشورهای توسعه یافته و دموکراتیک معمولا مورد توجه قرار می گیرد.
*عمار ملکی پژوهشگر سیاستگزاری مقایسه ای در دانشگاه تیلبرگ هلند است
۱- ارزشهای فرهنگی یک ملت به عنوان باورهای مشترک میان آنها شناخته می شوند که نمایانگر گرایش اکثریت یک جامعه به یک ارزش است. به طور مثال وقتی گفته می شود که فردگرایی ارزش فرهنگی در کشوری مثل هلند است و یا جمع گرایی یک ارزش فرهنگی در اندونزی است، این بدان معنی است که اغلب مردم این جوامع به یکی از این دو ارزش فرهنگی بیشتر متمایل هستند.
در دوران مدرن، با استفاده از روشهای نوین نظرسنجی و تحلیل های آماری، ارزشهای فرهنگی مردم کشورها و تفاوتهایشان تعیین می شود. شناخت تفاوت ارزشهای فرهنگی به عنوان یک شاخه علوم اجتماعی، در برقراری روابط میان-فرهنگی اهمیت بالایی دارد و در حوزه های مختلف جامعه و سیاست مورد بهره برداری قرار می گیرد. مهمترین کاربرد این دانش در زمینه هایی است که تعامل و برخورد افراد با فرهنگ های مختلف بیشتر امکان بروز خواهد داشت.
ارتباطات در تجارت بین المللی، مدیریت و همکاری در پروژه های بین المللی نمونه هایی از حوزه های کاربرد این دانش است. یکی دیگر از مهمترین کاربردهای شناخت تفاوت میان فرهنگی، حوزه روابط دیپلماتیک و بین الملل است. در این حوزه دیپلمات های یک کشور بدلیل مراودات مستمری که با افراد کشورهای دیگر دارند، باید از تفاوتها و حساسیتهای فرهنگی کشورهای مختلف کاملا آگاهی و شناخت داشته باشند تا بروز رفتارهای نابجا، موجب ایجاد حساسیت و حتی سوء تفاهمات جدی و بعضا غیر قابل جبران در روابط دیپلماتیک نشود. این مساله نیاز به آموزش کافی و پرورش نیروهای آگاه به تفاوتهای فرهنگی دارد که در کشورهای توسعه یافته و دموکراتیک معمولا مورد توجه قرار می گیرد.
به عنوان یک نمونه ازاهمیت دادن به این مساله در حوزه روابط بین الملل، می توان به نحوه پوشش خانم کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در مذاکرات با مقامات جمهوری اسلامی اشاره کرد. ایشان بعد از اینکه متوجه شد رسانه های جمهوری اسلامی نسبت به پوشش یقه لباس ایشان در دیدارهای قبلی حساسیت داشته و در گزارش های خبری عکس وی را سانسور کرده اند، در دور جدید مذاکرات در هفته گذشته، هنگام دیدار با مقامات ایرانی از شال گردن استفاده کرده تا نشان دهد که به این مساله توجه دارد. این ملاحظات دیپلماتیک در حذف مشروبات الکلی از ضیافتهایی که مقامات کشورهای اسلامی در آن حضور دارند نیز مشاهده می شود.
۲-رفتار یک فرد یا گروه کوچکی از مردم یک جامعه را هرگز نمی توان نماینده فرهنگ کل آن کشور دانست، اما با این وجود بعضی افراد یک کشور که پستهای سیاسی حساسی دارند و رفتار و گفتارشان در رسانه های عمومی و بین المللی بازتاب می یابد، در چشم مردم دیگر کشورها به عنوان نمایندگان فرهنگی یک کشور شناخته می شوند و رفتارهای ایشان می تواند تبعات ملی به همراه داشته باشد .
این مساله باعث می شود که حکومتها به طور ویژه در آموزش و انتخاب دیپلماتها و کارگزاران سیاسی در عرصه بین المللی که حرکاتشان بیشتر زیر ذره بین قرار می گیرد، وسواس و دقت به خرج دهند تا نمایندگان کشورشان چهره موجه و مثبتی از آن کشور و فرهنگش در برابر دیدگان دیگران قرار دهند.
این حساسیت در کشورهای دموکراتیک و دولتهای پاسخگو که مردم امکان بازخواست حکومت و کارگزارانش را دارند، مورد توجه ویژه قرار می گیرد. در این کشورها دیپلماتها و کارگزاران سیاسی بدلیل اینکه اعتبار سیاسی و آینده شغلی خود را در گرو رضایت مردم از عملکرد خود می دانند، تلاش می کنند تا بر رفتار و گفتار خود بخصوص در عرصه های بین المللی کنترل بیشتری داشته باشند.
در کشورهای غیر دموکراتیک که حکومت کنندگانش خود را پاسخگو به مردم نمی دانند، دیپلماتها و کارگزاران سیاسی کمتر به اهمیت مساله بالا توجه نشان می دهند. آنها در واقع دست نشانده حکومت غیردموکراتیک هستند و خود را در برابر مردم پاسخگو نمی دانند و تنها به جلب رضایت و حمایت حکومت متکی هستند. آنها به همین دلیل ملاحظات و مراعات رفتاری پذیرفته شده در عرف بین المللی را کم اهمیت می دانند و به تبعات احتمالی رفتارهای خطا و نابجای خود چندان بها نمی دهند.
این افراد در بعضی موارد به پشت گرمی حمایتهای حکومت و البته بدلیل عدم آموزش و بی مبالاتی، رفتارهای نادرستی را که بخاطر مصونیتهای ناعادلانه بعضا در کشور خود براحتی و بدون هیچ عواقبی انجام می دهند را در کشور محل ماموریتشان هم انجام می دهند، که گاه موجب رسوایی و تبعات دیپلماتیک در روابط کشورها می شود.
این افراد معمولا از نظر افکار عمومی دیگر کشورها به عنوان نمایندگان فرهنگ کشورشان محسوب می شوند، اما چون در ساختار غیردموکراتیک حاکم بر آن کشور، نمایندگان واقعی مردم اجازه حضور در مناصب حکومت را ندارند، در واقع آنها را نباید نمایندگان فرهنگی آن کشور بلکه نمایندگان «فرهنگ حاکمان» بحساب آورد، اگر چه متاسفانه این تفکیک را نمی توان به سادگی به افکار عمومی کشورهای میزبان یادآوری کرد.
۳- اتهام اخلاقی که علیه یک دیپلمات ارشد جمهوری اسلامی در برزیل مطرح شد و حمایتی که سفارت ایران در برزیل از او انجام داد و فرهنگ ایران را دستمایه توجیه اتهام وی کرد، مثالی از بحث فوق است. زشت تر از اتهامی که علیه دیپلمات ایرانی مطرح شده است، تعرضی است که سفارت جمهوری اسلامی در برزیل به فرهنگ ایران کرد و رفتار احتمالی او را به "تفاوت فرهنگی" مرتبط ساخت.
رفتارهای نابجا و غیراخلاقی ممکن است از مقامات سیاسی و دیپلماتهای کشورهای دموکراتیک و توسعه یافته هم سر بزند. مساله اتهام تعرض جنسی دومینیک استراوس کان، رییس صندوق بین المللی پول و یکی از کاندیداهای بالقوه ریاست جمهوری فرانسه در آن زمان، و یا اتهام رسوایی اخلاقی دیپلمات آمریکایی در روسیه یا ماموران تیم حفاظت اوباما نمونه های اخیر از این اتفاقات بوده است. اما آنچه اهمیت دارد نحوه مواجهه کشور مسئول در مواجهه با این گونه موارد است.
در کشورهای پاسخگو، این رفتارهای ناهنجار معمولا به بهانه "تفاوت های فرهنگی" توجیه نمی شود و رفتار شخص خاطی مورد تحقیق و بررسی قرار می گیرد و با آن به طور قاطع برخورد می شود. در اینگونه موارد، مقامات آن کشور تمام تلاش خود را می کنند تا رفتار زشت آن مقام سیاسی را بی ارتباط به کلیت جامعه و فرهنگ ملی خود نشان دهند و اعتبار ملی و فرهنگی خود را بازیچه لغزش یک کارگزار سیاسی قرار نمی دهند.
در هر جامعه ای که انسان و حقوق بشر ارزش داشته باشد، تعرض به انسان دیگر با مجازات و تنبیه روبرو خواهد بود. اگر در کشوری این بدعت زشت وجود دارد که کارگزاران حکومت به خاطر تعرض به دیگران مورد مجازات قرار نمی گیرند، دلیل بر این نمی شود که تصور کنند همه جای دنیا از این مصونیت برخوردارند.
۱- ارزشهای فرهنگی یک ملت به عنوان باورهای مشترک میان آنها شناخته می شوند که نمایانگر گرایش اکثریت یک جامعه به یک ارزش است. به طور مثال وقتی گفته می شود که فردگرایی ارزش فرهنگی در کشوری مثل هلند است و یا جمع گرایی یک ارزش فرهنگی در اندونزی است، این بدان معنی است که اغلب مردم این جوامع به یکی از این دو ارزش فرهنگی بیشتر متمایل هستند.
در دوران مدرن، با استفاده از روشهای نوین نظرسنجی و تحلیل های آماری، ارزشهای فرهنگی مردم کشورها و تفاوتهایشان تعیین می شود. شناخت تفاوت ارزشهای فرهنگی به عنوان یک شاخه علوم اجتماعی، در برقراری روابط میان-فرهنگی اهمیت بالایی دارد و در حوزه های مختلف جامعه و سیاست مورد بهره برداری قرار می گیرد. مهمترین کاربرد این دانش در زمینه هایی است که تعامل و برخورد افراد با فرهنگ های مختلف بیشتر امکان بروز خواهد داشت.
ارتباطات در تجارت بین المللی، مدیریت و همکاری در پروژه های بین المللی نمونه هایی از حوزه های کاربرد این دانش است. یکی دیگر از مهمترین کاربردهای شناخت تفاوت میان فرهنگی، حوزه روابط دیپلماتیک و بین الملل است. در این حوزه دیپلمات های یک کشور بدلیل مراودات مستمری که با افراد کشورهای دیگر دارند، باید از تفاوتها و حساسیتهای فرهنگی کشورهای مختلف کاملا آگاهی و شناخت داشته باشند تا بروز رفتارهای نابجا، موجب ایجاد حساسیت و حتی سوء تفاهمات جدی و بعضا غیر قابل جبران در روابط دیپلماتیک نشود. این مساله نیاز به آموزش کافی و پرورش نیروهای آگاه به تفاوتهای فرهنگی دارد که در کشورهای توسعه یافته و دموکراتیک معمولا مورد توجه قرار می گیرد.
به عنوان یک نمونه ازاهمیت دادن به این مساله در حوزه روابط بین الملل، می توان به نحوه پوشش خانم کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در مذاکرات با مقامات جمهوری اسلامی اشاره کرد. ایشان بعد از اینکه متوجه شد رسانه های جمهوری اسلامی نسبت به پوشش یقه لباس ایشان در دیدارهای قبلی حساسیت داشته و در گزارش های خبری عکس وی را سانسور کرده اند، در دور جدید مذاکرات در هفته گذشته، هنگام دیدار با مقامات ایرانی از شال گردن استفاده کرده تا نشان دهد که به این مساله توجه دارد. این ملاحظات دیپلماتیک در حذف مشروبات الکلی از ضیافتهایی که مقامات کشورهای اسلامی در آن حضور دارند نیز مشاهده می شود.
۲-رفتار یک فرد یا گروه کوچکی از مردم یک جامعه را هرگز نمی توان نماینده فرهنگ کل آن کشور دانست، اما با این وجود بعضی افراد یک کشور که پستهای سیاسی حساسی دارند و رفتار و گفتارشان در رسانه های عمومی و بین المللی بازتاب می یابد، در چشم مردم دیگر کشورها به عنوان نمایندگان فرهنگی یک کشور شناخته می شوند و رفتارهای ایشان می تواند تبعات ملی به همراه داشته باشد .
این مساله باعث می شود که حکومتها به طور ویژه در آموزش و انتخاب دیپلماتها و کارگزاران سیاسی در عرصه بین المللی که حرکاتشان بیشتر زیر ذره بین قرار می گیرد، وسواس و دقت به خرج دهند تا نمایندگان کشورشان چهره موجه و مثبتی از آن کشور و فرهنگش در برابر دیدگان دیگران قرار دهند.
این حساسیت در کشورهای دموکراتیک و دولتهای پاسخگو که مردم امکان بازخواست حکومت و کارگزارانش را دارند، مورد توجه ویژه قرار می گیرد. در این کشورها دیپلماتها و کارگزاران سیاسی بدلیل اینکه اعتبار سیاسی و آینده شغلی خود را در گرو رضایت مردم از عملکرد خود می دانند، تلاش می کنند تا بر رفتار و گفتار خود بخصوص در عرصه های بین المللی کنترل بیشتری داشته باشند.
در کشورهای غیر دموکراتیک که حکومت کنندگانش خود را پاسخگو به مردم نمی دانند، دیپلماتها و کارگزاران سیاسی کمتر به اهمیت مساله بالا توجه نشان می دهند. آنها در واقع دست نشانده حکومت غیردموکراتیک هستند و خود را در برابر مردم پاسخگو نمی دانند و تنها به جلب رضایت و حمایت حکومت متکی هستند. آنها به همین دلیل ملاحظات و مراعات رفتاری پذیرفته شده در عرف بین المللی را کم اهمیت می دانند و به تبعات احتمالی رفتارهای خطا و نابجای خود چندان بها نمی دهند.
این افراد در بعضی موارد به پشت گرمی حمایتهای حکومت و البته بدلیل عدم آموزش و بی مبالاتی، رفتارهای نادرستی را که بخاطر مصونیتهای ناعادلانه بعضا در کشور خود براحتی و بدون هیچ عواقبی انجام می دهند را در کشور محل ماموریتشان هم انجام می دهند، که گاه موجب رسوایی و تبعات دیپلماتیک در روابط کشورها می شود.
این افراد معمولا از نظر افکار عمومی دیگر کشورها به عنوان نمایندگان فرهنگ کشورشان محسوب می شوند، اما چون در ساختار غیردموکراتیک حاکم بر آن کشور، نمایندگان واقعی مردم اجازه حضور در مناصب حکومت را ندارند، در واقع آنها را نباید نمایندگان فرهنگی آن کشور بلکه نمایندگان «فرهنگ حاکمان» بحساب آورد، اگر چه متاسفانه این تفکیک را نمی توان به سادگی به افکار عمومی کشورهای میزبان یادآوری کرد.
۳- اتهام اخلاقی که علیه یک دیپلمات ارشد جمهوری اسلامی در برزیل مطرح شد و حمایتی که سفارت ایران در برزیل از او انجام داد و فرهنگ ایران را دستمایه توجیه اتهام وی کرد، مثالی از بحث فوق است. زشت تر از اتهامی که علیه دیپلمات ایرانی مطرح شده است، تعرضی است که سفارت جمهوری اسلامی در برزیل به فرهنگ ایران کرد و رفتار احتمالی او را به "تفاوت فرهنگی" مرتبط ساخت.
رفتارهای نابجا و غیراخلاقی ممکن است از مقامات سیاسی و دیپلماتهای کشورهای دموکراتیک و توسعه یافته هم سر بزند. مساله اتهام تعرض جنسی دومینیک استراوس کان، رییس صندوق بین المللی پول و یکی از کاندیداهای بالقوه ریاست جمهوری فرانسه در آن زمان، و یا اتهام رسوایی اخلاقی دیپلمات آمریکایی در روسیه یا ماموران تیم حفاظت اوباما نمونه های اخیر از این اتفاقات بوده است. اما آنچه اهمیت دارد نحوه مواجهه کشور مسئول در مواجهه با این گونه موارد است.
در کشورهای پاسخگو، این رفتارهای ناهنجار معمولا به بهانه "تفاوت های فرهنگی" توجیه نمی شود و رفتار شخص خاطی مورد تحقیق و بررسی قرار می گیرد و با آن به طور قاطع برخورد می شود. در اینگونه موارد، مقامات آن کشور تمام تلاش خود را می کنند تا رفتار زشت آن مقام سیاسی را بی ارتباط به کلیت جامعه و فرهنگ ملی خود نشان دهند و اعتبار ملی و فرهنگی خود را بازیچه لغزش یک کارگزار سیاسی قرار نمی دهند.
در هر جامعه ای که انسان و حقوق بشر ارزش داشته باشد، تعرض به انسان دیگر با مجازات و تنبیه روبرو خواهد بود. اگر در کشوری این بدعت زشت وجود دارد که کارگزاران حکومت به خاطر تعرض به دیگران مورد مجازات قرار نمی گیرند، دلیل بر این نمی شود که تصور کنند همه جای دنیا از این مصونیت برخوردارند.
در پی وقوع سیل در تهران و آبگرفتگی متروی این شهر، دولت و شهرداری تهران یکدیگر را به وارد کردن خسارت به اموال عمومی و تشویش اذهان عمومی متهم و تهدید کرده اند که در دادگاه از یکدیگر شکایت خواهند کرد.
دعوای استانداری تهران با شهرداری این شهر در حالی بالا گرفته که امروز یکشنبه سوم اردیبهشت (۲۲ آوریل) در جلسه مشترکی "معضل آب گرفتگی مترو و خسارات" آن را بررسی می کنند.بارندگی شدید ۲۷ فروردین ماه تهران موجب شکسته شدن دیواره کانال رود کن در کنار خط متروی تهران به کرج در غرب تهران و آب گرفتگی شدید بخش هایی از شبکه متروی تهران شد.
محمودرضا محمودی معاون عمرانی استانداری تهران گفته که به خاطر جاری شدن سیلاب در متروی تهران بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیارد تومان به اموال عمومی خسارت وارد شده و شهرداری باید در دادگاه جواب بدهد.
استانداری تهران می گوید که در هنگام جاری شدن سیلاب و آبگرفتگی متروی تهران، ماموران این نهاد برای بررسی وضعیت به آنجا رفته اند اما ماموران شهرداری مانع انجام وظیفه آنها شده اند.
آقای محمودی می گوید که عملکرد شهرداری در راه ندادن ماموران دولتی به متروی تهران برای برآورد خسارات و مستند سازی سیل اخیر غیر قانونی است.
شهرداری تهران میزان خسارت را ۲۱ میلیارد تومان براورد کرده اما معاون استانداری به روزنامه اعتماد چاپ تهران گفته که چهار قطار زیر گل و لای مانده اند و به طور کلی از کار افتاده اند در شرایط فعلی قیمت هر قطار ۲۵ میلیارد تومان است و فقط خسارت این قطارها ۱۰۰ میلیارد تومان می شود چون سیستم آنها الکترونیکی است، دیگر قابل استفاده نیست، به غیر از این در شرایط تریم هستم و هر قعطه که برای کنترل این سیستم ها استفاده می شود با هزینه گزافی وارد کشور می وشد که البته قابل برآورد و اندازه گیری نیست.
مقامات دولتی ابتدا خسارت سیل در متروی تهران را یک هزار میلیارد تومان برآورد کرده بودند و محمد هادی ایازی سخنگوی شهردار تهران در پاسخ آنها می گوید "از ابتدای افتتاح مترو تاکنون هزاران میلیارد خرج نشده پس چطور می گویند که هزار میلیارد تومان خسارت به مترو خورده است؟"
استانداری می گوید که شهرداری مسیل میانرود را لایروبی نکرده و همین مسئله باعث شکسته شدن دیواره این بخش شده و سیل وارد مترو شده است ولی شهرداری می گوید که مدیریت روخانه ها با دولت است و استانداری تهران به دلیل اعلام خسارت میلیاردی "تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب" کرده و باید پاسخ بدهد.
با این حال سخنگوی شهردار تهران می گوید که شهرداری سالانه ۳۰ میلیارد تومان بابت لایروبی کانال ها هزینه می کند و اگر آبگیرهایی که شهرداری در مناطق شمالی ساخته است، وجود نداشت، سیلاب وارد شهر تهران می شد و مشکلات زیادی را برای مردم ایجاد می کرد.
نفتی ها آب مترو را تخلیه می کنند
باوجود اختلافاتی که دولت و شهرداری بر سر سیلاب اخیر با هم پیدا کرده اند، گزارش شده است که محمود احمدی نژاد رئیس جمهور، به وزارت نفت ماموریت داده تا از شرکت نفتی حفاری شمال برای کمک به تخلیه آب متروی تهران استفاده کند.به نظر می رسد اختلاف دولت و شهرداری بر سر مترو تمامی ندارد. دو طرف در چند سال گذشته بر سر مصوبه مجلس در باره اختصاص یک میلیارد دلار از حساب ذخیره ارزی برای توسعه مترو با هم درگیر بودند.
بر اساس مصوبه مجلس ایران، دولت باید دو میلیارد دلار از حساب ذخیره ارزی برای توسعه مترو در تهران و دیگر شهرها اختصاص می داد. قرار بود از این مبلغ، یک میلیارد دلار به متروی تهران، ۷۰۰ میلیون دلار برای متروی دیگر شهرها و ۳۰۰ میلیون دلار هم به توسعه حمل و نقل عمومی اختصاص داده شود.
محمود احمدینژاد، رئیس جمهوری ایران، با پرداخت این بودجه مخالف بود و می گفت دولت لزومی به اجرای این قانون نمی بیند.
او گفته بود که این مصوبه غیر قانونی است و "این موضوع که مجلس محل تامین این بودجه را از صندوق ارزی تعیین کرده، اشتباه است زیرا برای همه موجودی حساب ذخیره ارزی برنامه ریزی شده و نمیتوان خارج از آن عمل کرد."
البته بعدها وقتی آقای احمدی نژاد برای پاسخ به سئوالات نمایندگان به مجلس رفت گفت که پولی در حساب ذخیره ارزی نبوده است که او بخواهد به مترو اختصاص بدهد.
در آستانه روز جهانی کارگر، اول ماه مه (۱۲ اردیبهشت)، اعتراضات کارگران ایران نسبت به حقوق معوقه، عدم امنیت شغلی و گرانی در گوشه و کنار این کشور بالا گرفته است.
فعالان کارگری ایران معتقدند که این روز فرصتی مناسب برای بیان خواستههایشان است و مطابق اصل ۲۷ قانون اساسی، حق برگزاری راهپیمایی و تجمع دارند. اما به باور آنان دولت ایران در این زمینه همکاری نمیکند.امروز یکشنبه ۳ اردیبهشت (۲۲ آوریل)، هادی ابوی، سخنگوی کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران ایران، در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا، ضمن انتقاد از عدم برگزاری مراسم روز کارگر در چهار سال گذشته به دلیل "سیاستهای ضد و نقیض دولتها"، هشدار داده است که خطر اخراج، کارگران شرکتکننده در تجمع احتمالی را تهدید میکند.
وزارت کشور ایران میگوید که درخواست خانه کارگر برای برگزاری راهپیمایی در روز کارگر "در حال بررسی است". محمدعلی پورموسوی، مدیر کل سیاسی وزارت کشور، به خبرگزاری ایسنا گفته است که "جزییات بیشتر را باید از استانداری تهران جویا شد".
برخی فعالان کارگری، از جمله علی دهقان کیا و علیاکبر عیوضی، از اعضای شوراهای اسلامی کار، میگویند که کارگران در صورت عدم صدور مجوز نیز به صورت خودجوش اقدام به راهپیمایی و بیان اعتراضات خود خواهند نمود.
در تازهترین نمونه از این اعتراضات، کارگران شرکت لولهسازی خوزستان در مقابل استانداری خوزستان تجمع کردند.
آقایار حسینی، دبیر اجرایی خانه کارگر خوزستان، به خبرگزاری فارس گفته است که تعداد زیادی از ۴۰۰ کارگر این کارخانه "بیش از ۲۵ ماه حقوق طلب دارند".
این شرکت در پی اجرای طرح خصوصیسازی توسط دولت آقای احمدینژاد به بخش خصوصی واگذار و دچار مشکلاتی شده است.
نام شرکت لولهسازی خوزستان در جریان دادگاه رسیدگی به پرونده فساد بزرگ مالی ایران نیز مطرح شده است.
غلامعلی ریاحی، وکیل مدافع مدیر بانک صادرات اهواز، از متهمان این پرونده، مدعی شده است که شخصی برای خرید این شرکت از بانک وام گرفته و سپس از کشور گریخته است.
همچنین یکی از متهمین این پرونده، در بخشی از اظهاراتش از پرداخت یک میلیارد تومان به شرکت لولهسازی خوزستان توسط گروه امیرمنصور آریا گفته است.
لولهسازی خوزستان تنها شرکتی نیست که پس از خصوصیسازی گرفتار مشکل شده است؛ کارخانه پلاستیک شاهین نیز در پی واگذاری به بخش خصوصی ناچار به اخراج نزدیک به دو سوم ۳۵۰ کارگر خود شده است.
رضا یزدانپناه، رئیس پیشین شورای اسلامی کار این کارخانه، هفته گذشته به خبرگزاری ایلنا گفته است که اعضای شورای کارگری کارخانه پلاستیک شاهین با آغاز سال جدید اخراج شدهاند.
در نخستین روزهای امسال خبر رسیده بود که ۶۵۰ تن از کارگران شهاب خودرو و ۲۰۰ نفر از کارگران ذوب آهن غرب کشور نیز اخراج شدهاند.
البته مسعود اقلامی، مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی همدان درباره کارگران ذوب آهن غرب اعلام کرده بود که "اخراجی در کار نبوده بلکه قرارداد این کارگران تمدید نشده است".
فعالان کارگری اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها را از جمله مواردی میدانند که موجب افزایش بیکاری شده است.
فرامرز توفیقی، فعال کارگری، به خبرگزاری ایلنا گفته است که به علت وضعیت بحرانی "۳۰ درصد از کارگران واحدهای تولیدی از ابتدای سال ۹۱ اخراج شدهاند".
علاوه بر خطر اخراج و بیکاری، حقوق و مطالبات معوقه نیز از جمله مشکلات شایع کارگران ایران است.
هفته گذشته حدود ۸۰۰ تن از کارگران صنایع فلزی ایران در اعتراض به "۸ ماه عدم پرداخت دستمزد و حق بیمه معوق" مقابل وزارت صنایع تجمع کردند.
در نمونهای دیگر نصراله دریابیگی، دبیر اجرایی خانه کارگر مازندران، دیروز به خبرگزاری ایلنا گفته است که برخی از کارگران نساجی مازندران ۱۸ ماه است که حقوق نگرفته اند. به گفته او "هیچ گوش شنوایي فریادهای حق طلبانه کارگران نساجی مازندران را نمیشنود".
کارگران ایران اجازه تشکیل نهادهای صنفی مستقل را ندارند و دولت ایران با فعالان کارگری مستقل برخورد میکند.
در یکی از تازه ترین نمونه ها، هفته گذشته رضا شهابی، عضو سندیکای اتوبوسرانی شرکت واحد، به تحمل شش سال زندان محکوم شد.
پیتر اسلیپر، رئیس مجلس استرالیا در پی ادعاهای مربوط به آزار جنسی و کلاهبرداری موقتا استعفا داده است.
آقای اسلیپر متهم شده که به یکی از همکاران سابق همجنسگرایش پیشنهاد رابطه جنسی داده است.گفته شده آقای اسلیپر همچنین از خدمات تاکسیرانی که توسط بودجه عمومی تامین می شود، سوء استفاده کرده است.
پلیس استرالیا تحقیقاتی را در این مورد آغاز کرده است.
آقای اسلیپر اتهامات وارده به خود را رد کرده، اما گفته است که تا زمان مشخص شدن نتیجه تحقیقات پلیس از سمتش کناره گیری می کند.
به گفته خبرنگاران، این موضوع دولت جولیا گیلارد، نخست وزیر استرالیا را که از ثبات چندانی برخوردار نیست، تحت تاثیر قرار داده است.
در همین حال جیمز اشبای، از کارکنان سابق پارلمان استرالیا که خود یک همجنسگراست، اقداماتی قانونی را علیه ادعاهای مطرح شده در مورد آزار جنسی آقای اسلیپر آغاز کرده است.
آقای اسلیپر که یک مرد متاهل است و در زمان انتشار این ادعاها در خارج از استرالیا بسر می برد، فورا در بیانیه ای "قویا" ادعاهای مطرح شده را رد کرد.
او گفته است " زمانی که کذب ادعاهای مطرح شده، روشن شود، آنگاه کارم را دوباره آغاز می کنم ."
در حال حاضر آنا بورک، معاون آقای اسلیپر از حزب کارگر جانشین او شده است.
حمایت پیتر اسلیپر از دولت به عنوان چهره ای مستقل باعث شد که خانم گیلارد در پارلمان از اکثریت برخوردار شود.
در صورت برکناری آقای اسلیپر از این سمت، دولت خانم گیلارد برای کسب رای اعتماد با دشواری روبرو خواهد شد.
«فرقان» در آیینه تاریخ، ايرج مصداقی (بخش دوم)
حجتالاسلام محمدباقر دشتیانه۱۷مهرماه محمد باقر دشتیانه، سرپرست كمیته انقلاب اسلامی منطقه 13 تهران ترور شد و جراحت برداشت. روزنامه اطلاعات، 18/7/58، ص 2ـ1
محمود کشانی ۲۱ ساله در عملیات ترور محمد باقر دشتبانه، نقش ضارب را بر عهده داشت. وی همچنین در سرقت از بانک شرکت داشت و در حملهی سپاه به یکی از خانههای تیمی گروه فرقان، واقع در خیابان سپه، دستگیر شد. یک نفر از ساکنین این خانه تیمی مجروح و دو نفر دیگر دستگیر شدند. افراد مذکور به سرقت یک میلیون تومان پول در تاریخ ۲۹ دی ماه ۵۸ از بانک ملی شعبه عباس آباد اعتراف کردند. در تراکتی که فرقان در ارتباط با ترور دشتیانه پخش کرد آمده بود: «اعدام انقلابی محمدباقر دشتیانه» و در پایین آن جملهی زیر از مقدمهی «با مخاطبهای آشنا» دکتر علی شریعتی آمده بود: «خداپرستی را آخوندیسم به ابتذال کشاند»
هانس یوآخیم لاریب (تبعه آلمان)
22 مهرماه ۵۸ هانس یوآخیم لاریب رئیس حسابداری و معاون مدیرعامل شركت داروسازی ایران مرك توسط امرالله الهی به قتل رسید. فرقان در اطلاعیه خود، او را به جاسوسی برای دولت آلمان متهم كرده بود. اطلاعات ۳۰/۷/۵۸، ص ۲
اکبر گودرزی درباره ترور وی میگوید:
«در رژیم قبلی یک بار عباس عسگری در جمع چهار نفری (من و خودش و محمد و علیرضا) مطرح کرد که یک خارجی را شناسایی کرده است که با توجه به حفاظتی که از او میشود ، پیداست که نقش مهمی دارد که اگر زده شود بد نیست. ولی ما در آن موقع سلاح نداشتیم و این کار میسر نشد.» پرونده اکبر گودرزی ، ۷۷۴
بعد از پیروزی انقلاب دوباره او را شناسایی کردند، و افراد مرتبط با عباس عسگری او را ترور کنند.
آیتالله سیدمحمد قاضی طباطبایی
۱۰ آبان ۵۸ سید محمد قاضی طباطبایی نماینده خمینی و امام جمعه تبریز، هدف حمله گروه فرقان قرار گرفت و به قتل رسید. روزنامه اطلاعات ۳/۸/۵۸، ص 2
طراح عملیات محمد (مهدی) متحدی اهل سبزوار و مجری آن مسعود تقیزاده بود. آنها قاضی را به اتهام این که سد راه فی سبیلالله است و به «بیتالمال» خیانت میکند ترور کردند. این دو را در تاریخ 8/11/۱۳۶۰در نماز جمعه تبریز به دار آویختند.
نشریه فرقان در تاریخ ۱۳/۹/۵۸ دلایل ترور محمدعلی قاضی طباطبایی را چنین برشمرد:
ـ همكاری فعالانه با رژیم طاغوتی قبلی و رژیم ضدتوحیدی و ضدمردمی فعلی
ـ سرسپردگی به دیكتاتوری آخوندیسم و طراحی و اجرای سیاستهای استعماریش در حوزه مأموریت خویش
ـ كمیته بازی برای تحكیم پایههای رژیم پلیسی و فاشیستی و تداوم بخشیدن به جنایتهای ساواك
ـ مفسد فیالارض
ـ همدستی با فرماندهان خائن محلی و ارتش مزدور و تلاش برای بازسازی آن
ساختوساز با سرمایهداران و فئودالهای منطقه و تلاش در موجه جلوه دادن آنها از طریق تكفیر روشنفكران متعهد و انقلابگران توحیدی (آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی كد ۱۷۶۰۱).
پس از ترور قاضی، خمینی از فرصت استفاده کرد و با عوامفریبی حزب «جمهوری خلق مسلمان» وابسته به آیتالله شریعتمداری، چریکهای فدایی خلق، فرقان و عباس امیرانتظام را در یک «مجتمع» معرفی کرده و گفت:
«شما که سرنیزه را برداشته و تفنگها را کشیدهاید و میروید فلان جا تلویزیون آنجا را میگیرید و میآیند با شماها بیعت میکنند و تلویزیون را میگیرند؟ و عرض میکنم که آن «چریکهای فدایی» همین اشخاصی که همهتان میشناسید چه اشخاصیاند، به شما ملحق میشوند و آن «فرقانی» که آقای مطهری را، خدا رحمتش کند، کشته است و سرلشگر قرنی را کشته است و آقای هاشمی را تیز زده است و خواسته ترور کند، آقای قاضی را کشته، آنها هم به اینها ملحق شدهاند. شما بفهمید جه وضعیاست این. بدانید که چه کسانی هستند که با هم مجتمع شدهاند. آنها هم که مجتمع شدند، یکیش را که دیدید پروندههای او درآمده، باقیش هم کم کم شاید پیدا بشود. صحیفه امام جلد یازدهم صفحهی ۳۰۸.
حجتالاسلام محمد مفتح
۲۷ آذر ۵۸ محمد مفتح ، رئیس کمیته منطقه ۴ و رئیس دانشكده الهیات دانشگاه تهران همراه اصغر نعمتی و جواد بهمنی راننده و محافظ خود در محل این دانشكده به قتل رسید. کمال یاسینی انگیزه خود از ترور مفتح را اینگونه نوشته است:
«پرواضح است كه نقشی كه دكتر در زیربنای این رژیم داشت و همچنین شركت فعالانه او در برپایی دستگاه سازمان امنیت و سازشكاریهای او با رژیم شاه (كه در اعلامیهای هم افشا شد) و دیگر... دلایل برای اینگونه برخورد نزد ما محسوب میشد؛ اما در شكل كلی انجام ترورها ناشی از این دیدگاه بود كه از لحاظ ایدئولوژیك خصوصاً و تودههای محروم عموما با این رژیم هیچ نقطه وحدتی نداشتیم و تضاد ما با او (رژیم) به حالت تعارض رسیده بود مخصوصاً با كشتار كردستان» (زندگی و مبارزات آیتالله شهید دكتر محمد مفتح، رحیم نیكبخت، مركز اسناد انقلاب اسلامی، سال۱۳۸۴صفحه 288 تا290).
در اعلامیه فرقان که پس از ترور مفتح پخش شد این گروه ضمن برشمردن 9 مورد او را متهم به كمیته بازی و حزب بازی و تلاش برای تشكیل ساواك جدیدی تحت عنوان «ساواما» كرده بود. در اطلاعیه فرقان همچنین آمده بود: «صفیر گلولههای انقلابگران توحیدی و فرزندان راستین خلق مسلمان به زندگی ننگین او و آخوندزدههای مزدور همراهش خاتمه داد و آنان را به جهنم همیشگیشان رهنمون نمود.»
افراد شرکت کننده در تیم ترور مفتح که از پیش شناخته شده بودند یک هفته بعد از عملیات در ۴ دی ۵۸ همگی دستگیر شدند. از آنجایی که مقامات رژیم در به در دنبال به دست آوردن ردی از گودرزی بودند اجازه دادند مفتح ترور شود اما اقدام به دستگیری گروهی که قصد ترور او را داشت نکردند.
در درگیری اولیه، دو نفر از محافظان مفتح به نامهای جواد بهمنی و اصغر نعمتی که راننده او نیز بود توسط برادران نوری به قتل میرسند. کمال یاسینی ضارب مفتح در دو ملاقات حضوری که بعد از دستگیری و پیش از اعدام داشت، چگونگی و محل کشته شدن مفتح را برای اعضای خانوادهاش تشریح کرده بود.
بعد از آن که مفتح از ماشین پیاده میشود و به سمت دانشکده میرود، کمال به طرف او شلیک میکند. تیر اول به پای مفتح اصابت میکند و او به سمت ساختمان دانشکده فرار میکند. نرسیده به پلههای جلوی ساختمان، تیر دوم به شانه او اصابت میکند. بالای پلهها، قبل از این که مفتح در را باز کند و وارد ساختمان دفتر کارش شود به عقب بر میگردد که ببیند کمال کجاست. کمال تیر سوم را شلیک میکند که به سر او میخورد و منجر به مرگش میشود.
در طول مسیر تعقیب و گریز، مفتح فریاد میزند که منو نکش، هر چه بخواهی به تو میدهم (۵) و کمال هم در جواب میگوید: «مگر نمیگویید شهادت بالاترین نعمت است. میخواهم تو را شهید کنم و به بهشت بفرستم.»
بنا به گفتهی کمال یاسینی به خانوادهاش، ظاهراً عملیات از قبل لو رفته بود.
مفتح که از اعضای اولیه شورای انقلاب بود چندماه پس از پیروزی انقلاب با برکناری بدون سر و صدا از شورای انقلاب، به پست حاشیهای و کم اهمیتی مانند رئیس دانشکده الهیات و عضویت در شورای گسترش آموزش عالی كشور رسید. اعضای گروه فرقان قبل از عملیات چندین مرتبه با پاسداران محافظ وی تماس گرفته بودند و به آنها گوشزد کرده بودند که عنقریب مفتح را مجازات خواهند کرد و از آنها خواسته بودند که دخالتی در این امر نکنند.
مرتضی الویری میگوید: «ما حتی میتوانستیم زودتر اقدام به دستگیری فرقانیها کنیم که آقای مفتح هم شهید نشود، ولی به ما گفتند که اگر حالا اقدام کنید، اینها ریشهکن نخواهند شد. اجازه بدهید تعقیب و مراقبتها به صورت کامل انجام شود و لذا کار ادامه پیدا کرد و زمان موعود فرا رسید.»
http://tarikhirani.ir/fa/news/۴bodyView/723
مهندس حسین مفتح برادر محمد مفتح در شهریور۶۰ به علت هواداری از مجاهدین اعدام شد. در دادگاه به او گفته بودند تو با حمایت از «منافقین» آبروی برادرت را بردی و وی در پاسخ گفته بود برادرم آبروی من و خانواده را برده است. به همین دلیل دادگاه حکم اعدام وی را صادر کرد.
حجتالاسلام مهدی فقیه ایمانی
۱۴ دی ۵۸، مهدی فقیه ایمانی روحانی اصفهانی نیز مورد سوءقصد قرار گرفت و از ناحیه دهان و زبان مجروح شد و دیگر نتوانست به تدریس و ... بپردازد. اطلاعات ۱۷ دیماه ۱۳۵۸
در بعضی منابع این عملیات به پای فرقان گذاشته شده است اما بعید به نظر میرسد توسط فرقان انجام شده باشد. در پروندهی اعضای فرقان هم به آن اشارهای نشده است. احتمالاً ناشی از درگیری باندهای درونی رژیم در اصفهان بوده است.
شیخ قاسم اسلامی
پس از دستگیری گستردهی اعضای فرقان و اعدام گودرزی و رهبران آن یك وقفه نسبتا طولانی در عملیات فرق افتاد و این بار «رهروان فرقان» در ۵ مرداد ۵۹ قاسم اسلامی، مخالف سرسخت دكتر علی شریعتی، را به قتل رساندند. روزنامه كیهان، ۶/۵/۵۹، ص3
وی در سال ۵۸ نیز در حیاط منزل خود از سوی افراد ناشناسی شدیداً مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.
شیخ قاسم اسلامی یکی از وابستگان فدائیان اسلام و آیتالله کاشانی بود که به دشمنی با کسروی و بهاییان شهره بود و در ضدیت با دکتر مصدق نیز کم نگذاشته بود.
فرزند شیخ قاسم میگوید: «بعد ما را با ضارب مواجه كردند. هرچه من و عمویم با ضارب حرف زدیم، حتی یك كلمه هم جواب نداد! او میدانست كه اعدامش خواهند كرد و دست كم باید یك كلمه عذرخواهی میكرد، ولی حتی نگاه هم نمیكرد و تمام مدت سرش پائین بود! یك ساعت با او حرف زدیم كه چیزی بفهمیم، ولی مطلقاً حرف نزد. بعد از یك ساعت یك آدم هیكلدار آمد و یقه او را گرفت. بعد سوار مینیبوس شدیم و رفتیم بالای تپههای اوین. مینیبوس ایستاد و او را بردند كه اعدام كنند. من پشتم را كردم، ولی حواسم نبود كه روی اخوی كوچكم را هم برگردانم و او ایستاد و تماشا كرد. او كه صحنه ترور پدرمان را هم دیده بود، كاملاً به هم ریخت و چنان تأثیر سوئی روی او گذاشت كه هنوز هم از آثارش رنج میبرد.»
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=87018
در نشریه یادآور آمده است که «هویت ضاربان وی تا هم اینک نیز به درستی روشن نیست»
فرزند شیخ قاسم اسلامی گفته است که آنها در یک پاساژ کفش کار میکردند و در سالگرد ترور شیخ قاسم یکی از آنها اعدام و دیگری به پانزده سال حبس محکوم شد.
در طول دوران زندان به فردی که در ارتباط با این پرونده دستگیر و به پانزده سال زندان محکوم شده باشد برخورد نکردم. دوستان فرقانیام نیز چنین کسی را که در زندان بایستی شناخته شده باشد نمیشناسند.
آیتالله عبدالکریم موسوی اردبیلی
۲ دی ۵۹ عبدالکریم موسوی اردبیلی، دادستان كل كشور و عضو برجسته حزب جمهوری اسلامی مورد حمله فرقان قرار گرفت اما جان سالم به در برد. این نخستین تلاش «رهروان فرقان» برای ترور رهبران جمهوری اسلامی با انفجار بمب بود. كیهان، 2/10/۵۹، این عملیات توسط اروج امیرخانزاده صورت گرفت.
حجتالاسلام سیدعلی خامنهای
ششم تیرماه سال۱۳۶۰«رهروان فرقان» تلاش کردند تا با انفجار بمب كار گذاشته شده در ضبط صوت، خامنهای را در مسجد ابوذر تهران به قتل برسانند. خامنهای در این سوء قصد، جان سالم به در برد، اما جراحات شدیدی بر او وارد شد. بر اساس اخبار منتشره در همان زمان، وی «از نقطه بالای كتف راست و بالای ران سمت راست» مجروح شد. استخوان ترقوه وی شكسته شد و چند رگ و عصب دست راست او نیز قطع شد و در نهایت دست راستش از کار افتاد. این عملیات توسط اروج امیرخانزاده دانشجوی سال سوم دانشکدهی کشاورزی کرج، اهل ارومیه و ایرج افشاری انجام شد. اروج امیرخانزاده در اردیبهشت ۶۱ توسط مأموران آگاهی دستگیر و تحویل اوین شد و در شهریور همانسال در نماز جمعه تبریز به دار آویخته شد. http://www.irajmesdaghi.com/page1.php?id=437
در دههی هفتاد و هشتاد خورشیدی از آنجایی که گروه فرقان دیگر وجود خارجی نداشت و خامنهای و دستگاه ولایت نمیتوانستند روی آن مانور دهند رژیم جمهوری اسلامی کوشید این عملیات را به مجاهدین نسبت دهد که همچنان به مبارزه با رژیم مشغولند.
در سال ۶۱ یکی از اعضای «رهروان فرقان» با نام محمود سعیدی در اوین بود که سرگذشتی شبیه به اروج امیرخان زاده و ایرج افشاری داشت و پس از انتقال به همدان در نماز جمعه به دار آویخته شد.
آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی
نهم فروردین ۶۰ عبدالرحیم ربانی شیرازی عضو شورای نگهبان در راه بازگشت از جهاد سازندگی، مورد سوء قصد قرار گرفت. یکی از تیرهای شلیک شده کمانه کرده و به گردن او اصابت کرد و زخمی شد. گفته میشد فرقان مسئولیت این عملیات را به عهده گرفت.
در تاریخ 17/12/۱۳۶۰ وقتی ربانی شیرازی برای شرکت در جلسهی شورای نگهبان از شیراز عازم تهران بود، در بین راه دلیجان و محلات، اتومبیل وی پس از ترکیدن لاستیک آن توسط گلوله از جاده منحرف و واژگون شد. در این سانحه ربانی شیرازی کشته شد. ترور وی را نیز به فرقان نسبت دادند. اما به نظر میرسد قتل او توسط باندهای درونی رژیم صورت گرفته باشد. به همین خاطر این ترور هیچگاه پیگیری نشد و روشنگری در مورد سوءقصدکنندگان صورت نگرفت.
مصادرهی بانک
گروه فرقان با مصادره موجودی بانکها هزینهی عملیات و زندگی نیروهای خود را تأمین میکرد. این گروه از جمله موجودی بانکهای زیر را مصادره کرد.
بانک ایران و خاورمیانه در خیابان پاسداران، بانک ملی شعبه دزاشیب، بانک سپه در خیابان پاسداران، بانک صادرات شعبه بخارست، بانک ملی شعبه قلهک، بانک ملی شعبه تجریش، بانک ملی شعبه عباسآباد، بانک ملی شعبه طالقانی، بانک ملی شعبه ستارخان، بانک بازرگانی شعبه میرداماد، بانک صادرات شعبه بیات. و در حمله به بانک صادرات خیابان ولیعصر و بانک صادرات خیابان زعفرانیه با شکست مواجه شد.
در آستانه انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری ایران در ۲۷ خرداد ۱۳۸۴، بار دیگر چند انفجار صورت گرفت که از طرف وزیر کشور به گروه باقیمانده فرقان منسوب گردید. در حالی که در تاریخ ذکر شده فرقان وجود خارجی نداشت و انفجارها کار باندهای درونی رژیم بود که تلاش میکردند با نا امن جلوه دادن کشور توجه رأی دهندگان را به کاندیدای مورد نظر خود جلب کنند.
برخورد گروهها و شخصیتهای سیاسی با ترورهای فرقان
پس از ترور مرتضی مطهری با آن که اطلاعیههای گروه فرقان در سطح گستردهای در محل ترور و در محلات مختلف تهران پخش شده بود و کلیه گروههای سیاسی این عملیات را محکوم کرده بودند اما خمینی، علی اکبر هاشمی رفسنجانی و مهندس مهدی بازرگان فرصت را مناسب دیده بدون آن که کوچکترین مدرکی در دست داشته باشند آمریکا و کمونیستها و مارکسیستها را عامل این ترور معرفی کرده و جامعه را علیه آنان شوراندند.
نورالدین کیانوری رهبر حزب توده نیز فرصت را غنیمت شمرده مدعی شد با اسناد محکمی که به دست آورده فرقان دست ساخته ساواک و عوامل جاسوسی آمریکاست.
روز ۱۵ اردیبهشت ۵۸ خمینی طی سخنانی در جمع عدهای از پاسداران و پرسنل شهربانی گفت: «آمریكا بد گمان كرده است كه با كشتن و ترور میتواند كاری انجام دهد. كمونیستهای ساختگی بد خیال كردهاند. مكتبهای انحرافی بد گمان كردهاند. ریشههای گندیده سابق خیال كردهاند كه میتوانند با ترور جلوی احساسات ملت ما را بگیرند. احساسات را فزون كردهاند. باز حسابهایشان باطل شد.»
وی همچنین در مصاحبه با اریک رولو مفسر روزنامه لوموند گفت: »عمال آمریکا در جریان این ترورها خود را پشت سازمان مذهبی دروغین فرقان پنهان کردهاند و پس از دستگیری معلوم شد که از قران هیچ نمیدانند» اطلاعات ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۸ صفحههای ۱ و ۲
خمینی در حالی این اتهامات را مطرح میکرد که هنوز هیچ ردی از اعضای فرقان به دست نیامده بود و تنها دو نفر به اتهام قتل مطهری دستگیر شده بودند.
مهدی بازرگان، نیز در پیامی كه به مناسبت هفتمین روز ترور مرتضی مطهری منتشر كرد، گفت: «آیتالله مطهری پیش از آن كه آخرین خدمات خود را انجام دهد، به تلافی مبارزات صادقانه چندین سالهاش علیه ماركسیسم با گلوله ضد اسلام و ضد انقلاب شهید شد. روزنامه اطلاعات ۱۸ اردیبهشت ۵۸ ص ۱۱
مسائل و مشكلات اولین سال انقلاب از زبان مهندس بازرگان، گردآورنده و ناشر مهندس عبدالعلی بازرگان، تهران، ۱۳۶۲، ص ۳۶
نکتهی حائز اهمیت آن که این کتاب در سال ۶۲ توسط عبدالعلی بازرگان انتشار یافته اما بخاطر مواضع ضد مارکسیستی مهندس بازرگان و فرزندش عبدالعلی بازرگان، ۴ سال بعد از ترور مرتضی مطهری و پس از برملا شدن واقعیت هم توضیحی در مورد اشتباه مهندس بازرگان داده نشده است که ترور مطهری ربطی به مبارزات «صادقانه» وی علیه «مارکسیسم» نداشته است و اتفاقاً برعکس به اتهام خیانت به «اسلام» و سد راه خدا و تحت عنوان «ائمهالکفر» توسط مسلمین و برای «رضای خداوند» به قتل رسیده است.
علیاکبر هاشمی رفسنجانی، عضو شورای انقلاب در سخنانی که در مدرسه فیضیه قم ایراد کرد ترور مرتضی مطهری را به نیروهای چپ نسبت داد و گفت: «با كمال پررویی بلندگوهایشان فریاد میزند و انتخابات و رفراندوم ما را تحریم میكنند. اسلحه به دوش گرفتهاند، مراكز دولتی را قبضه كرده اند، آزادانه در خیابان حركت میكنند و ذخایر انقلاب ما را ناجوانمرانه در دل شب به خاك و خون میكشند. اینقدر مردم گفتند اسلام پیروز است و كمونیسم نابود است. چرا این شعار را ما بصراحت از تلویزیون نشنیدیم... اگر ما به مردم نصیحت نكنیم، اگر رهبر عظیمالشأن ما از مردم نخواهد كه آرام بمانند، میدانید كه در مقابل یك خون با شما چه میكنند؟»
همچنین در تشییع جنازه مطهری در تهران، حزب جمهوری اسلامی و روحانیت تلاش کردند از فضای به دست آمده برای تحریک عوام علیه نیروهای چپ و مجاهدین استفاده کنند. آنها شعارهایی را هم در این زمینه تهیه کرده بودند که پارهای از آنها در روزنامه اطلاعات ۱۵ اردیبهشت ۵۸ به شرح زیر آمده است:
«مرگ بر منافقین، درود بر مطهری، اسلام پیروز است چپ و راست نابود است، اسلام پیروز است کمونیسم و صهیونیسم نابود است، مرگ بر کمونیست، مرگ بر فدایی ضدخلق.» رفسنجانی که پس از ترور مطهری معرکهدار شده بود در سخنرانی مزبور، رادیو تلویزیون را به دلیل عدم پخش شعارهای یاد شده محکوم کرد.
بخشی از سخنان رفسنجانی در فیضیه در آدرس زیر آمده است:
رفسنجانی ماه بعد میرفت که برای همیشه توسط فرقان خاموش شود اما بخت یارش شد و زنده ماند. اما بعدها با آن که ضاربش را به جوخهی اعدام سپردند اما به روی خود نیاورد که پیشتر چه گفته بود و چه اتهامات ناروایی را به رقبا نسبت داده بود.
نورالدین کیانوری دبیرکل حزب توده ایران ادعاهایی را که تنها از شخصیت یک فرد توطئهگر و عوامفریب بر میآمد در مورد فرقان و ترور قرنی و مطهری مطرح کرده و گفت: «ما اطلاعات موثقی داریم که نمیتوانیم منبع آنها را فاش کنیم. این سازمان (یعنی فرقان) پیش از انقلاب برای ترور رهبران سیاسی مخالف رژیم شاه به وجود آمده بود اما آن برنامه شکست خورد و ترورهای کنونی ادامه فعالیتهای ساواک است. خط قرمز ارتباط بین «فرقان» و ساواک پیدا شده است. ما این خبرها را از یک منبع دقیق به دست آوردهایم، اما نمیخواهیم آن را معرفی کنیم. دبیرکل حزب توده ایران گفت: به عقیدهی ما تنها نیروهای ارتجاعی از این گونه ترورها سود میبرند. اطلاع داریم که سازمانهای جاسوسی نیروهای ارتجاعی فوقالعاده فعالند. ما قبلاً هم در این مورد اطلاعیه دادهایم که ۱۳۵ نفر متخصص ایجاد آشوب از طرف «سیا» به ایران آمدهاند و با گروههایی از ساواک، سازمانی مخفی تشکیل دادهاند و مشغول فعالیت علیه حکومت و ملت شدهاند.» تهران مصور شمارهی ۱۶ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ ص ۹
حزب توده ترور سرلشگر قرنی را نیز به «توطئهی بازماندگان ساواک و عوامل امپریالیسم» نسبت داده و ادعا کرده بود: «این واقعه صحت هشدارهای حزب ما را در زمینهی خطر توطئههای ساواک و عوامل ضدانقلاب نشان میدهد و با دیگر لزوم مبارزه شدید علیه نیروهای سیاه ضدانقلاب را گوشزد میکند.»
اطلاعات ۴ اردیبهشت ۱۳۵۸ ص ۸
حسین شریعتمداری به نقل از احسان طبری میگوید: »با قاطعیت گفت که ترور ایشان [مطهری] نمیتواند کار یک گروه بیشعور نظیر گروه فرقان باشد. طبری به جد معتقد بود (و برای این اعتقاد خود نیز دلایل و شواهد فراوانی میآورد) که ترور استاد مطهری، طرح و برنامه سازمان سیا و موساد بوده و صرفاً با هدف خشک کردن یکی از چشمههای جوشان معارف اسلامی صورت پذیرفته است. مرحوم طبری میگفت که آکادمی عوم شوروی نیز به اندازه آمریکاییها از تولید فکر شهید مطهری نگران بود. » یادآور شمارهی ۶،۷،۸ ص ۱۶۵
یوری کورنیلف مفسر سیاسی عالیرتبهی شوروی نیز اعلام کرد که «ترورهای سیاسی اخیر ایران کار نیروهایی است که از سوی شاه حمایت میشوند و از پشتیبانی ماموران سیا نیز برخوردارند.» وی ترور مطهری را ناشی از «نقشههای جنایتکارانهی امپریالیسم در برابر پیروزی انقلاب ایران» دانست. کورنیلف همچنین قرنی را رئیس «ارتش انقلابی ایران» معرفی کرد. او در مورد فرقان گفت: «بدون شک تنها یک ابزار ساده ساواک شاه هستند.» و در خاتمه پا را فراتر گذاشت و گفت: «این گروه همچنین وابسته به سازمان پلیس مخفی اسرائیل نیز هستند.» اطلاعات ۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۸ ص ۱۲
«سازمان انقلابی» که از حزب توده منشعب شده و به «مائوئیسم» گرایش داشت نیز «امپریالیسم، صهیونیسم و عمال باقیمانده ساواک را در ترور استاد مطهری دخیل دانست» اطلاعات ۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۸
مؤسسه خیریه تعلیماتی و تحقیقات علمی و دینی حسینیه ارشاد که در اختیار «ملیمذهبیها» بود در اطلاعیهشان دیواری کوتاه تر از «مدعیان طرفدار حقوق بشر» پیدا نکردند. در اطلاعیهی آنها آمده است:
«مدعیان طرفدار حقوق بشر بدانند که در کشور ستمزده ما باز جنایتکاران ضدبشر آبروباخته دست به ابتکار تازهای زده و در تاریکی شب دزدانه (اما از همه جهت شناخته) به ضرب گلوله با اندیشمندان انقلاب اسلامی به مقابله پرداخته و پیرو جنایات مکرر خود سخت سفیهانه و عجیب عاجزانه مغز متفکر بزرگ فقیه نامی و فیلسوف اسلامی روانشاد آیتالله مرتضی مطهری را هدف ساختهاند...» اطلاعات ۱۵ اردیبهشت ۵۸ ص ۱
بنیصدر برخلاف رفسنجانی و بازرگان که تلاش میکردند به نوعی پای مارکسیستها را به میان بکشند گفت:
«اینکه میگویند مارکسیستها در ترورها دست داشتهاند بر ما ثابت نیست. کسی فریب این حرفها را نمیخورد برای ما کاملاً روشن است که ترورها به دست صهیونیستها و ساواکیهایی که منافعشان را از دست دادهاند صورت گرفته است. اطلاعات ۱۷ اردیبهشت ۵۸ ص ۸
پس از ترور هاشمی رفسنجانی نیز آیتالله منتظری و ابوالحسن بنیصدر از فرصت استفاده کرده آمریکا را عامل ترور مرتضی مطهری معرفی کردند.
آیتالله منتظری گفت: «خبر سوء قصد به حجهالاسلام هاشمی مایه تأسف شد و خوشحالیم که ایشان سالم هستند و حالشان رضایتبخش است. بایستی به گروههایی که متصدی این حرفها هستند بگوییم که آنها نمیتوانند روح یأس در رهبر و ملت ایجاد کنند. هم رهبر ما قاطع است و هم ملت ما. در این سوء قصد دست آمریکا در کار است و اگر دست چپ هم باشد، چپ آمریکایی است، مانند تودههای نفتی در زمان دکتر مصدق، اگر کار چپیها باشد چپیهای ساخت آمریکا هستند ولی مردم قاطعتر میشوند و دست شرق و غرب را قطع میکنند. دنیا، دنیایی است که مردم روشن شدهاند.» آیتالله منتظری در جواب سوال خبرنگار کیهان که به نظر شما چند درصد دست آمریکا در کار است؟ گفت: «صدی نود دست آمریکا در کار است. با این کارها میخواهند روح یأس در رهبر و ملت ایجاد کنند ولی این روح ایجاد نمیشود و مردم برای کوتاه کردن دست شرق و غرب قاطعتر میشوند» کیهان دوشنبه، هفتم خرداد ۱۳۵۸
ابوالحسن بنیصدر نیز در پاسخ به سؤال خبرنگار کیهان گفت: «به نظر میرسد که توطئههایی است برای از بین بردن موانع ایجاد رژیم آمریکایی در ایران که حافظ منافع آنها در ایران باشد. آمریکا میخواهد ایران را از دست ندهد. آیتالله هاشمی آنطور که برای من معلوم شد، روحیه ضد آمریکاییش قوی است.»
کیهان دوشنبه، هفتم خرداد ۱۳۵۸
افراد یاد شده نمیخواستند بپذیرند و یا منافعشان اقتضا میکرد که چشمشان را بر این واقعیت ببندند که یک گروه مذهبی براساس آیات قرآن افراد فوق را به عنوان «دشمنان خدا» و «مفسدین فیالارض» و «ائمهالکفر» به قتل میرساند.
سازمان مجاهدین خلق، سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان پیکار در راه آزادی طبقه كارگر، جبههی دمکراتیک ملی ایران، کانون نویسندگان ایران ضمن محکومیت شدید ترورها بدون آن که مرتکبین را عامل ساواک، سیا و یا امپریالیسم و صهیونیسم و ... قلمداد کنند این اعمال را در جهت منافع امپریالیسم و ارتجاع ارزیابی کردند.
چگونگی دستگیری اعضای گروه فرقان
برای پیگیری و دستگیری گروه فرقان چندین گروه تشکیل شده بودند که هر یک با توجه به سرنخهایی که داشتند تلاش میکردند اعضای گروه فرقان را دستگیر کنند. افرادی که پیش از انقلاب با فرقان ارتباط داشتند اطلاعات زیادی از این گروه و کسانی که به آنها پیوسته بودند داشتند که میتوانست در ردیابی آنها مؤثر باشد. عیسی معرفی اهل حسنآباد قلهک یکی از کسانی بود که در این زمینه نقش مهمی داشت. (۶)
تا پیش از دستگیری گستردهی اعضای گروه فرقان هر از چند گاه اخبار نادرستی از دستگیری اعضای فرقان و پایگاه های آنها در صفحات اول روزنامهها انتشار مییافت. برای مثال در ۲۴ شهریور ۵۸ روزنامهها خبر از کشف مخفیگاه و انبار مهمات گروه فرقان در یکی از روستاهای اراک و دستگیری ۵ نفر دادند.
فرماندهی عملیات دستگیری گروه فرقان از سوی دادستانی انقلاب را حمیدرضا نقاشیان(۷) سر اکیپ حفاظت از خمینی به عهده داشت که محمد هنردوست (۸) و محمد کریمی او را همراهی میکردند. از آنجایی که ناطق نوری در مدرسه علوی مسئول انتظامات بود و نیروهایی که در کار انتظامات فعال بودند پیگیر این پرونده شده بودند او و برادرش عباسعلی که در انفجار حزب جمهوری اسلامی کشته شد نقش فعالی در این پرونده داشتند.
مسئولیت عملیات پیگیری و تعقیب و مراقبت علیه گروه فرقان از سوی دیگر با احمدیان از گروه منصورون بود. وی از سوی سازمان مجاهدین انقلاب به این كار اقدام كرد. (پرونده محسن شریعت، كد ۲۰۴۱۶)
مرتضی الویری و محمدباقر ذوالقدر و محمد بروجردی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به همراه تشکیلات این سازمان از دیگر نیروهای درگیر در تعقیب و مراقبت و دستگیری اعضای گروه فرقان بودند. (۹)
جمال اصفهانی از اطلاعات کمیته مرکز گروه دیگری را تشکیل میداد که نقش فعالی در دستگیری اعضای فرقان داشت.
کلاهسبزهای تیپ نوهد از جمله زمان شاهوزهی، محسن افشار بکشلو، محمد نصراللهی، حمید جراحی،(۱۰) محمود احمدزاده، اکبر پژمان از طریق علیاکبر ناطقنوری در این پروژه به خدمت گرفته شده بودند و بعدها به واحد اطلاعات سپاه پاسداران پیوستند.
بازجویی از اعضای گروه فرقان توسط محمدباقر ذوالقدر، حمید نقاشیان، شیرازی، اسدالله لاجوردی، محمد عطریانفر و ... صورت میگرفت. حکام شرع دادگاه اعضای گروه فرقان عبارت بودند از علیاکبر ناطقنوری، عبدالمجید معادیخواه و محمدمحمدی گیلانی که تنها یک در یک دادگاه شرکت داده شد. مسئولیت اعدامها به عهدهی محمد کچویی، اصغر رخصفت و حمیدرضا نقاشیان بود.
1۹ دی ماه ۵۸ پس از 8 ساعت درگیری گودرزی همراه ۳۵ نفر در پایگاههای این گروه در خبابانهای جمالزاده (خانه شماره 23 كوچه اخوان)، خزانه فرحآباد، سه راه آذری، کمال، تهرانپارس، تهراننو، شمال شهر و مرکز تهران دستگیر شدند. و در 3 بهمن همان سال نیز اعضای شاخه نظامی آن گروه دستگیر شدند. (شماره بازیابی ۱۱۶۰، ص ۱۲۸) پیش از آن تعدادی از اعضای فرقان در تهران دستگیر شده بودند.
جمال اصفهانی رئیس اطلاعات کمیته و یکی از مسوولان پرونده فرقان میگوید:
«بعد از ترور آقای مطهری این مساله جدی شد. بچههای کمیته و اطلاعات و سپاه هر کدام جداگانه و به صورت موازی بازداشتهایی را به صورت کور و خودجوش انجام دادند. مردم در دانشگاهها و خیابانها هر کس را که فکر میکردند به گروه فرقان گرایش دارد لو میدادند و او بازداشت میشد. یادم هست که رانندهای با زنش دعوایشان شده بود و آن زن، شوهر خود را به عنوان قاتل شهید مطهری به ماموران معرفی کرده بود و روزنامهها هم تیتر زدند که «قاتل مطهری بازداشت شد». تا اینکه همان زمان آقای مهدویکنی در مقام ریاست کمیتهها، آقای آذریقمی در مقام دادستان و آقای محسن رضایی در مقام ریاست اطلاعات سپاه جلسهای گذاشتند و تصمیم گرفتند که برنامههایشان را متمرکز کنند.»
محمد عطریانفر، یکی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که از جمله عوامل کشف این گروه و بازجویی از اعضای آن بوده، در این زمینه به «شهروند امروز» میگوید:
«... با این حال ترورها دوش به دوش بازداشتها و پیگیریها ادامه پیدا كرد. در زندان اوین بند جدیدی را كه زمان شاه ساخته شده بود و الان معروف به 209 است، اختصاص دادند به كسانی كه دستگیر میشدند. بچههای مجاهدین انقلاب با توجه به سوابق آشناییشان با فضای زندان و بازجویی در سالهای قبل از انقلاب توسط بخش اطلاعات كمیته به كمك گرفته شدند و سرانجام اطلاعات لازم درباره 21 خانه تیمی گروه فرقان جمعآوری شد... از طرف مجاهدین انقلاب اسلامی، محمد بروجردی بیشتر از همه در جریان این پرونده و پس از بروجردی، «جمال» (جمال اصفهانی) كه ظاهرا مسئولیت واحد اطلاعات كمیته را بر عهده داشت نقش داشت. در یک عملیات شبانه، اكبر گودرزی هم بازداشت شد؛ ... به گفته او در آن شب عموم بچههای فرقان یعنی حدود شصت تا هفتاد نفر بازداشت شدند و این گروه به كنترل درآمد. تمام سلولهای بند 209 اوین پر شد و ترورها متوقف شد.» http://www.tabnak.ir/pages/?cid=9802
مرتضی الویری در این زمینه میگوید:
«در آن زمان آقای هاشمی رفسنجانی وزیر كشور بود. من به نزد ایشان رفتم و درباره تشكیلاتمان با ایشان صحبت كردم و خواستم به ما فقط ۵ دستگاه اتومبیل پیكان و ۵ دستگاه بیسیم بدهند تا بدین ترتیب با گروه فرقان و تروریستهای دیگر مقابله كنیم و با اتومبیل به تعقیبشان بپردازیم. آقای هاشمی رفسنجانی موافقت كرد و دستور داد كه آنچه خواستهایم به ما بدهند بدین ترتیب ما اسلحه داشتیم و بیسیم هم گرفتیم و آماده بودیم تا با گروه فرقان مقابله كنیم. دوستی [محسن شریعت] داشتم كه در دوران سربازی با یكی از فرقانیها در یك پادگان بود. او به نزد ما آمد و گفت كه یكی از فرقانیهای را میشناسد و اینكه دوران سربازی را باهم گذراندهاند و میتواند در حال حاضر به آن شخص نزدیك شود و رابطه برقرار كند. ما پذیرفتیم و به دوستم گفتم كه با آن شخص تماس بگیرد و خود را هواخواه او معرفی كند و بگوید كه میتواند خانه و امكانات برایشان مهیا كند.
دوستم این كار را كرد و آنها كه فعالیت زیرزمینی داشتند و نیازمند جا و مكان بودند از گفته دوستم استقبال كردند. ما خانهای را در اطراف مدرسه رفاه در نظر گرفتیم و یك طبقه آن ساختمان دو طبقه را برای گروه فرقان تعیین و طبقه دیگر را گذاشتیم تا مأموران ما در آنجا شنود كنند.
برای اینكه شنود كنیم یك خط تلفن هم برایش كشیدیم و یك میكروفن هم در سقف گذاشتیم كه به ضبط صوت مأمور ما منتهی میشد و او میتوانست مكالمات غیرتلفنی را ضبط كند. كارمان كه تمام شد گروه فرقان در آنجا مستقر شدند.
مدتی گذشت و ما توانستیم از طریق مكالمات آنها اطلاعات خوبی كسب كنیم حتی رفت و آمدها را نیز با تعقیب كردن پیگیری میكردیم و چند كادر قوی مسئول تعقیب آن بودند.
اطلاعات ما از شبكه تروریستی فرقان هر روز كاملتر میشد و عاقبت زمانی فرا رسید كه كل شبكه شناسایی گردید و با كمك نیروهای كمیته انقلاب اسلامی در یك زمان به تمام خانههای تیمی آنها حمله شد و همه شان یا دستگیر شدند و یا در درگیری از بین رفتند. بدین ترتیب شبكه تروریستی گروه فرقان كاملاً متلاشی شد.» (خاطرات مرتضی الویری، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاب اول ۱۳۵۷ صفحه ۸۶ تا ۸۸).
الویری در مورد مسئولیت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در تعقیب و مراقبت از فرقان میگوید:
«به هر حال ما این خانه را برای فرقانیها گرفتیم و سرنخهائی را هم پیدا کردیم، سپس موضوع را در شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب مطرح کردیم و پرسیدیم که آیا سازمان اساساً میخواهد روی این برنامه وقت بگذارد یا نه؟ تصویب شد که وقت بگذاریم و آقای دکتر داروسازی را که شاید نخواهند نامشان را ذکر کنم، مسئول کمیته پیگیری فرقان کردیم.» http://tarikhirani.ir/fa/news/۴/bodyView/723
حمیدرضا نقاشیان در همین رابطه میگوید:
«ابتدا به زندان قصر رفتم و با حمید نیكنام ملاقات كردم. من او و برادرانش را میشناختم. در جلسه اول فقط سكوت كرد و مثل یخ منجمد بود، ولی بعدها خیلی به ما كمك كرد. برای رسیدگی به این پرونده، بخشی را در زندان اوین در اختیار ما گذاشتند كه شماره تلفن داخلی آن 209 بود و به همین نام هم مشهور شد. هنوز هم همین اسم را دارد.
ما هم امكانات شنود و پیگیری نداشتیم و محدودیتهای خاصی داشتیم. تشكیلات ساواك از بین رفته و اتصال به بخشهای زیادی از مخابرات غیرممكن شده بود. ما برای یك شنود ساده باید به محل میرفتیم و یك ضبط صوت را به سیم داخل كیوسك مخابرات وصل میكردیم و پشت سر هم نوارها را عوض میكردیم و وقتی بر میگشتیم، مینشستیم و آنها را گوش میدادیم.»
نقاشیان در مورد ضربه به خانههای تیمی گروه فرقان و دستگیری گودرزی میگوید:
«آن شب یازده خانه تیمی را زدیم، من فرماندهی كل عملیات را داشتم و با تیمها در ارتباط بودم ولی وقتی او را به اوین آوردند، دیدمش. او به محض اینكه چشمش به من افتاد، سخت یكه خورد. شاید پیش خودش فكر نمیكرد جمع آوریشان كار ماست! من قبل از انقلاب، نوعاً در جلسات سؤال پیچش میكردم، ولی قطعاً تصور نكرده بود كه گزارش كارهای او را برای شهید مطهری و دیگران میبرم؛ به همین دلیل برایش بسیار حیرتآور بود كه من آنجا به عنوان كسی كه قرار است از او بازجویی كند، ایستادهام. ... من هفتهای یك بار خدمت امام میرفتم و به ایشان گزارش میدادم و با مرحوم احمد آقا صحبت میكردم. گاهی شكایتی داشتم كه مطرح میكردم و امام به احمدآقا دستور رسیدگی میدادند.»
اکبر گودرزی به همراه حسن آقرلو در پایگاه خیابان جمال زاده، کوچه اخوان، شماره ۲۳، در تاریخ ۱۹/ ۱۰/ ۵۸ دستگیر شدند. پس از رد و بدل کردن آتش در نیمههای شب، دو تن از نیروهای کلاه سبز تیپ نوهد ارتش به نامهای حمید جراحی و اکبر پژمان پلههای ساختمان را از پایین به بالا غلتیده و خود را به اتاق اکبر گودرزی رسانده و یک نارنجک داخل اتاق او میاندازند که باعث بیهوشی او میشود. گفته میشد نیروهای کلاه سبز تحت امر علی صیاد شیرازی که بعدها به فرماندهی نیروی زمینی ارتش رسید بودند. به گفتهی مقامات شرکت کننده در دستگیری گودرزی آنها تا پیش از سقوط پایگاهی وی اطلاعی از حضور وی در محل نداشتند.
حسن آقرلو واقعه سقوط این پایگاه و دستگیری خود و اکبر گودرزی را چنین شرح میدهد:
«حدود ساعت ۳ بعد از نیمه شب بود که برادرم اکبر مرا بیدار کرد و گفت زنگ طبقه بالا را میزنند و خانمی که در آنجا زندگی میکند میگوید چند نفر با تفنگ جلوی در ورودی ایستادهاند. از اینجا ما فهمیدیم که خانه لو رفته و درصدد مقابله برآمدیم. با دو کلتی که داشتیم چند تیر به سمت محل تیراندازی شلیک کردیم ... در این مدت به طور مرتب رگبار مسلسل به ساختمان مسکونی ما بسته میشد ... به هر حال پس از چند لحظه که ما همچنان به تیرها پاسخ میدادیم، یک نارنجک توأم با رگبار مسلسل به هال پرتاب شد که در این هنگام برادرم اکبر شروع کرد به ناله کردن، من به گمان این که گلوله به وی اصابت کرد به طرف او رفتم و در آغوشش گرفتم، اما به علت تاریکی بیش از حد موضع جراحت در سر او دیده نمیشد. در طول مدتی که مأمورین یکسره به سوی ما تیراندازی میکردند، من به طور نیمه خیز برادرم را که به حالت اغما افتاده بود، نفس مصنوعی میدادم. در لحظات آخر هم که نارنجک گاز سمی به اتاق پرتاب کرده و قادر به تنفس نبودیم، برای این که امکان به بیمارستان رساندن برادرم وجود داشته باشد، هیچ چارهای جز تحویل سلاحها و تسلیم خود ندیدم.»
پرونده حسن آقرلو ، کد پرونده ۸۶۴۱ ، بازجویی ۷/۲/۵۹
یک مقام آگاه در سپاه پاسداران پس از دستگیری گودرزی مدعی شد در پایگاهی که او به سر میبرد جلسهی سران این گروه بوده و ۱۵ نفر در آن خانه همراه با گودرزی دستگیر شدند. روزنامه اطلاعات ۲۲ دیماه ۵۸
شکنجهی زندانیان فرقان
از آنجایی که اکثر اعضای فرقان در یورش سراسری به خانههای تیمی آنها دستگیر شده بودند و امکان سوختن اطلاعات آنها نبود، شکنجهی آنها که شامل کابل زدن و قپانی بود به شکل حساب شده و در صورت لزوم صورت میگرفت. به گفتهی دوستانم که از نزدیک در جریان بودند، تمامی اعضای فرقان که اعدام شدند مورد شکنجه قرار گرفته بودند اما اکبر گودرزی، حمید نیکنام و مهدی آیتی بیشتر از بقیه شکنجه شدند.
یکی از دوستانم تعریف میکرد حمید نقاشیان به او و حسن ملکیپور گفته بود شما دو نفر جا دارد ۳۰۰ تا کابل بخورید، از آن بیشتر خواهید مرد. در پاسخ آنها که پرسیده بودند از کجا اینقدر دقیق میگویی، پاسخ میدهد: تجربهی ساواک اینجاست ما همه را میخوانیم و آموزش میگیریم.
وی همچنین میگفت: ۴ ماه بعد از دستگیریام، من و مسعودرضا امیری را به سالن دادگاه بردند تا فیلم دوم دادگاه گودرزی را ببینیم، آن موقع ۹ ماه از دستگیری مسعودرضا میگذشت ولی هنوز پاهایش به خاطر ضربات کابل داغون بود. وی بیش از یک سال در انفرادی ۲۰۹ به سر برد و عاقبت در سال ۶۰ اعدام شد.
اسامی تعدادی از اعضای گروه فرقان
۱- حمید احمدیان ۲- جمشید احمدی ۳- فرهاد اقبالی ۴- غلامرضا بهرامینژاد ۵- مهدی حسینی ۶- حسن حسینیخرمآبادی ۷- تقی شعبانی ۸- مجید عزیزی ۹- محمدرضا ظریففرد ۱۰- رحیم اسدزاده ۱۱- امیر هوشنگ فعله نوتاش ۱۲- احمد رضاییملایری ۱۳- داود درستی ۱۴- فرشاد رحیمی ۱۵- حسن عزیزی ۱۶- عبدالرضا رضوانی ۱۷- محمود مشهدی ۱۸- محسن خطیبی ۱۹- حسن آقرلو ۲۰- سعید مرآت ۲۱- عباس عسگری ۲۲- مرتضی واحدی ۲۳- صالح قنادی ۲۴- حسین گلزار ۲۵- سیدمصطفی حسینیجوادی ۲۶- حسین فلاح ۲۷- زهرا ترابی ۲۸- سیدمصطفی بیژنی ۲۹ - علی حاتمی ۳۰- ناصر شیرینکامی ۳۱- عباس امینی ۳۲-مجید مرآت ۳۳- نورالله خدارحمی ۳۴- رسول همکار ۳۵- محمد مهری ۳۶- عارف رضوانی ۳۷- علیرضا شاه بابابیکتبریزی ۳۸- علیرضا ابراهیمزاده ۳۹- غلامرضا بیات ۴۰- حمید نیکنام ۴۱- حسن نوری ۴۲- بهرام آذرتیموری ۴۳- غلامرضا یوسفی ۴۴- سعید واحد ۴۵- محمد متحدی ۴۶- اکبر گودرزی ۴۷- علیاکبر منصوری ۴۸- ابوالقاسم (محسن) سیاهپوش ۴۹- علی فلاح اسدی ۵۰- حسین ملکی ۵۱- حمید متحدی ۵۲- فریبرز کشاورز ۵۳- احمد محبی ۵۴- محمد نیکنام ۵۵- امرالله الهی ۵۶- محمد نوری ۵۷- محمدحسین بیدهندی ۵۸- پیروز پورمند شهیدلو ۵۹- محمود کشانی ۶۰- محمدعلی بصیری ۶۱-کمال یاسینی ۶۲- مسعود تقیزاده ۶۳- علی مشکینی ۶۴- سعید یاسینی، ۶۵- مصطفی اشرفیموسوی ۶۶- سیدمهدی آیتی ۶۷- فرهمند توکلی ۶۸- محراب مندیزاده ۶۹- غلامرضا اربابی ۷۰- مسعودرضا امیری ۷۱- شیرین رضایی ۷۲- مصطفی شریفی ۷۳- اکبر قاسمی ۷۴- گوهر (خدیجه) گودرزی ۷۵- رسول گیاهی ۷۶- کاظم متحدی ۷۷- شیوا (شیدا) مرآتنوبری ۷۸- فرحام مقبلیزال ۷۹- حسن ملکیپور ۸۰- محمدرضا ملکیپور ۸۱- مرتضی نبیالهی ۸۲- جعفر کفاشان ۸۳- وفا قاضیزاده ۸۴- نسرین نکوبخت. ۸۵- عباس اسدی ۸۶- کامبیز عباسی کوسچی ۸۷- نیکو سخن ۸۸ اروج امیرخانزاده ۸۹- فروردین ۹۰- حسین چرندابی ۹۱-هوشنگ دریانورد ۹۲- عباس هاشمی ۹۳- علی خادمی -۹۴ علی سیرانی ۹۵ - حمید میرحاجی ۹۶- ایرج افشاری ۹۷- حسین قاسمی ۹۸- محمد حسینی ۹۹- نورمحمدی ۱۰۰- صادق مرآت ۱۰۱- مهین احمدیان ۱۰۲- معصومه بهرامینژاد ۱۰۳- معصومه دارایی.
تمام کسانی که در رابطه با فرقان هرکجای ایران دستگیر میشدند به اوین فرستاده میشدند. برای مثال وابستگان فرقان که در نقده و تبریز دستگیر شده بودند به اوین منتقل کردند و بعد از چند سال آزاد شدند.
در جریان حمله به خانههای تیمی فرقان و پایگاههایشان مقادیر زیادی پول و سلاح و امکانات چاپی به دست نیروهای پاسدار افتاد. مهمترین مخفیگاه فرقان در كلاك كرج در تاریخ ۶/۸/۵۸ كشف و وسایل زیر به دست آمد:
ـ یك آزمایشگاه مجهز شیمی و مقدار زیادی مواد منفجره
ـ یك تن گوگرد و مقدار زیادی تجهیزات جنگی، نارنجك، ادوات و آلاتی كه برای ساختن فشنگ و چاشنیهای انفجاری بكار میرفت و همچنین تعدادی بمب ساعت شمار
ـ بیست و هشت قبضه مسلسل كلاشینكف و یوزی، بیش از هزار تیر فشنگهای مختلف
- سه قبضه کلت و یک قبضه کلت مخصوص پرتاب گاز اشکآور
ـ تعدادی باطری انفجاری و گاز اشكآور
ـ سه دستگاه بیسیم
ـ شش كارتن چاپ شده از اعلامیههای گروه فرقان
ـ مبلغ چهار میلیون و پانصدهزار ریال وجه نقد و تعدادی چك و شناسنامه جعلی (شماره بازیابی ۱۱۶۰) و روزنامه اطلاعات ۷ آبان ۱۳۵۸
بعد از دستگیری گروه فرقان نیروهای درگیر در این موضوع تشویق شدند و قطعه زمینی در ملاصدرا و شیخ بهایی به آنها داده شد (خاطرات ناطق نوری 188 تا189).
محاکمه و اعدام اعضای گروه فرقان
در ابتدا محاکمهی اعضای گروه فرقان به محمد محمدیگیلانی رئیس حکام شرع اوین سپرده شد اما به دنبال اختلاف وی با قدوسی دادستان کل انقلاب و نقاشیان بازجو و مسئول پرونده و ناطقنوری که در پشت صحنه رشتهی قضایا را در دست داشت این مسئولیت از او سلب شد و به خواست آنها با حکم آیتالله منتظری و مشکینی به علیاکبر ناطقنوری و عبدالمجید معادیخواه سپرده شد. تا پیش از ۳۰ خرداد محمدیگیلانی به خاطر آنکه سه پسرش عضو مجاهدین بودند (۱۱) در چنین پروندههایی مورد اعتماد رژیم نبود و تصور دستگاه قضایی این بود که وی تحتتأثیر مجاهدین است. کما این که پروندهی سعید متحدین، محمدرضا سعادتی و تقی شهرام نیز برای محاکمه به او داده نشد.
محمدی گیلانی پس از آغاز به کار دادگاه فرقان اعلام کرده بود که «از این به بعد (۸ بهمن ۵۸) خانواده شهدا و خبرنگاران میتوانند در جلسات محاکمه اعضای گروه فرقان شرکت داشته باشند.»
گیلانی معتقد بود سری بودن و یا علنی بودن جلسات دادگاه بستگی به نظر حاکم شرع دارد و نه دادستان. علنی بودن محاکمات گروه فرقان قبل از هر چیز دست خمینی، رفسنجانی و باند حاکم را در تبلیغات لجامگسیختهای که علیه نیروهای چپ و مجاهدین کرده بودند رو میکرد و نشان میداد که این گروه بر اساس برداشتشان از اسلام و به منظور مقابله با حاکمیت «آخوندیسم» دست به ترور زدهاند. از مقایسه گفتههای نقاشیان و ناطقنوری که هر دو در موضوع برکناری گیلانی و برگماری لاجوردی دخیل بودند مشخص میشود که هیچیک راست نمیگویند.
حمیدرضا نقاشیان در ارتباط با چگونگی برکناری گیلانی از قضاوت پروندهی فرقان میگوید:
«ابتدا آقای گیلانی، قاضی بودند. اولین محاكمه هم مربوط به حمید نیكنام، ضارب شهید قرنی بود. شهید لاجوردی كیفرخواست را خواند و در این فاصله آقای گیلانی سه چهار بار احساساتی شدند و متهم را لعن و نفرین كردند. من دو سه بار یادداشت دادم كه آقا! قاضی باید بیطرف باشد و حق ندارد عصبانی بشود، ولی ایشان ترتیب اثر ندادند. من دادگاه را تعطیل و به وقت دیگری موكول كردم و بلافاصله نزد شهید قدوسی رفتم و ماوقع را شرح دادم. در آنجا پیشنهاد دادم كسانی به عنوان قاضی انتخاب شوند كه زندان رفته باشند و این فضا را بشناسند و با روند این گونه محاكمات آشنا باشند و لذا آقایان انواری، معادیخواه و ناطق را پیشنهاد كردم. آقای قدوسی پذیرفتند و به من فرمودند برای انجام این كار به قم بروم. آقای انواری به علت بیماری از قبول این مسئولیت خودداری كردند و من به قم رفتم و با جلب نظر حضرت امام احكام قضاوت را نوشتم و امضا گرفتم و برگشتم.» http://qachib.blogfa.com/post-298.aspx
برخلاف ادعای نقاشیان، ناطقنوری که از قضا نقاشیان نوچهی اوست اعتراف میکند وقتی که ریاست دادگاه به وی محول شد او به دیدار لاجوردی رفته و پذیرش دادستانی پرونده را به او پیشنهاد میکند و لاجوردی بعد از مخالفت اولیه می پذیرد:
«گروه فرقان به كمك آقایان نقاشان و هنردوست و نیروهاى صیادشیرازى دستگیر شدند... بعد من به آقاى بهشتى گفتم حضرت عباسى اینها را دست كسى بدهید كه شل نباشد كه بعد اینها را آزاد كند. مرحوم بهشتى بسیار زرنگ بود یك لبخندى زد و گفت خودت. تا گفت خودت، من لكنت زبان گرفتم. آمادگى هم نداشتم یك دفعه گفتم: "م م.. من اصلاً تا به حال قضاوت نكردم، قاضى نبودم پدرم و پدر بزرگم هم قاضى نبودند". مرحوم بهشتى فرمودند: مگر پدر من رییس دیوان عالى كشور بود انقلاب شده خودت قاضى باش. آقاى معادیخواه و انوارى هم كمك مىكنند. گفتم بسیار خوب اما اگر من بخواهم قاضى شوم براى این پرونده دادستان آن را باید خودم انتخاب بكنم. مرحوم شهید بهشتى فرمود: بكن. یكى دو روز فكر كردم و قاطعتر و جدىتر از مرحوم شهید لاجوردى پیدا نكردم. لذا با توجه به شناختى كه مرحوم لاجوردى از منافقین در زندان داشت و با اینها در زندان بحثهاى طولانى كرده بود، به مغازه ایشان در بازار رفتم و بعد از احوال پرسى گفتم : آقا اسدالله یك خوابى براى من دیدهاند و من هم یك خواب براى تو دیدهام. مرحوم بهشتى به من گفته كه پرونده گروه فرقان را پیگرى كنم. من هم فكر كردم تنها كسى كه میتواند دادستان این پرونده باشد شما هستى! ایشان فرمود: من به درد دادستانى نمىخورم. حافظهام ضعیف است. دادستان باید حافظه قوى داشته باشد گفتم عیبى ندارد با همین حافظه قبولت دارم شما بیا. گفت اگر تكلیف و وظیفه است مىآیم. گفتم بله وظیفه است (خاطرات ناطق نوری جلد ۱، ص۱۸۶)
تردیدی نیست ناطقنوری در نقل گفتههای بهشتی دروغ میگوید چرا که حکم مشترک آیتالله منتظری و مشکینی برای او و عبدالمجید معادیخواه جهت تصدی دادگاه فرقان در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۵۸ صادر شده است در حالیکه بهشتی در تاریخ ۴ اسفند ۱۳۵۸ از سوی خمینی به ریاست دیوان عالی کشور رسید و لاجوردی در تاریخ ۴ بهمن هم دادستان دادگاه بود!
نکتهی قابل توجه آنکه حکم انتصاب ناطقنوری و معادیخواه به خط حمید نقاشیان است.
در ثانی حمید نقاشیان میگوید به قم رفته و «با جلب نظر حضرت امام احكام قضاوت» ناطقنوری و معادیخواه را گرفته است. خمینی در تاریخ سوم بهمنماه ۱۳۵۸ به خاطر عارضهی قلبی به تهران منتقل و در بیمارستان قلب بستری شد.
نقاشیان در همان مصاحبه و یک پارگراف قبل در مورد چگونگی انتخاب لاجوردی به سمت دادستانی گفته بود:
«ما برای انتخاب دادستان با آقای ناطق مشورت كردیم و به این نتیجه رسیدیم كه باید فردی زندان كشیده و آشنا با تفكر گروهكهای گوناگون سیاسی باشد. وقتی به این نتیجه رسیدیم كه شهید لاجوردی فرد مناسبی است، موضوع را با شهید قدوسی در میان گذاشتیم و ایشان هم تأیید كردند، سپس در معیت آقای ناطق به مغازه آقای لاجوردی در بازار رفتیم. ایشان روسری فروشی داشت و از دیدن ما خیلی تعجب كرد. وقتی پیشنهاد ما را شنید، مهلت خواست تا فكر كند و پس از استخاره، جواب ما را بدهد. فردا صبح به من تلفن زد كه میآیم. ایشان رابطه نزدیكی با شهید كچویی و اصغرآقا رخصفت داشت و از آنها هم كمك گرفت. ... خودم برای ایشان كارت ورود به زندان صادر كردم و حكم بازپرس و نمایندگی دادستانیاش را از مرحوم شهید قدوسی گرفتم.» http://qachib.blogfa.com/post-298.aspx
نکتهی بدیع در تاریخ قضاوت این که همه چیز را از قبل آراستهاند؛ بازجو و مسئول دستگیری متهمان(نقاشیان)، حاکم شرع و مسئول قضایی پرونده (محمدی گیلانی) را برکنار و افراد مورد نظر خودشان (ناطقنوری و معادیخواه) را انتخاب میکند و حاکم شرع مربوطه(ناطقنوری) دادستان مورد نظرش (لاجوردی) را برمیگمارد و دادستان مربوطه(لاجوردی) رئیس زندان مورد علاقهاش (کچویی) را انتخاب میکند تا پرونده را به شکلی که میپسندند جمع و جور کنند.
احمد قدیریان معاون اجرایی لاجوردی و قدوسی که تا زمان برکناری لاجوردی در دیماه ۶۳ اعدامها نیز تحت نظر وی صورت میگرفت در مورد تعداد اعضای اعدام شدهی فرقان میگوید:
«اعدامیهای گروه فرقان ۴، ۵ نفر بیشتر نبودند و مابقی توبه كردند، عدهای هم به جبهه رفتند و شهید شدند. آنها تا آخر عمر با آقای لاجوردی رابطه بسیار صمیمانهای داشتند، از زندان كه آزاد شدند، عمدتاً در جلسات قرآن منزل ایشان شركت میكردند. من معتقدم لاجوردی حق ناشناخته و حتی مورد ناسپاسی قرار گرفتهای، برگردن این انقلاب دارد. فكر میكنم واقعاً كسی جز مرحوم امام، شهید بهشتی و شهید قدوسی بهدرستی به این نقش پی نبردند.» http://rajanews.com/Detail.asp?id=90380
حمیدرضا نقاشیان در مورد تعداد اعضای اعدام شدهی فرقان میگوید:
«ما ۶ نفر اعدامی داشتیم، در حالی كه شهدا 9 نفر بودند. [وی احمد لاجوردی، هانس یوآخیم لاریب و محسن بهبهانی را از آنجایی که وابسته به رژیم نبودهاند در زمرهی قربانیان محسوب نمیکند] قاتل بعضی از این افراد یك نفر بود. یكی از علل هم این بود كه امام به من فرمودند: "برو و به حكام شرع بگو فقط برای كسانی حكم اعدام صادر كنند كه آدم كشتهاند." در اسلام بعضی از جرمها از جمله محاربه با نظام هم حكم اعدام دارد، منتهی در آن روزها، حضرت امام به دلیل آشنا نبودن جهان با احكام اسلامی، چنین مصلحت میدیدند كه جنبه رأفت بیش از خشونت مطرح شود. حكام شرع به این فرمایش امام دقت كردند و لذا تعداد اعدامیها بیش از ۶ نفر نشد.» http://alef.ir/vdcfj1de.w6dxvagiiw.html?7txt
ناطقنوری در خاطراتش برخلاف نظر نقاشیان در مورد فرمان خمینی در ارتباط با فرقان مینویسد:
«با توجه به این که حضرت امام فرموده بودند: "نفس عضویت در فرقان محاربه با خدا و رسول است" اما حکام و قاضیان شرع که آقایان: ناطق نوری، معادیخواه و آقای انواری بودند با این اندیشه که جوانان کم سن و سال فریب رهبران فرقان را خوردهاند، با دیده اغماض محاکمات را اداره میکردند.» (خاطرات ناطقنوری، ج ۱، ص ۱۸۷)
عبدالمجید معادیخواه در مورد تعداد اعدامیها میگوید:
«میدانید چرا میگویم برگ زرین دستگاه قضایی است؟ به خاطر اینکه تعداد اعدامیهای گروه فرقان، کمتر از تعدادی است که این گروه، شخصیتها را ترور کرده بودند.» شهروند اردیبهشت 1387شماره ۴۴
عطریانفر درباره اعدامشدگان میگوید: از حدود 110 نفری كه بازداشت شده بودند، ۲۵ و حداكثر سی نفر بیشتر اعدام نشدند. http://www.tabnak.ir/pages/?cid=9802
این ادعاها درحالی صورت میگیرد که دهها نفر از اعضای فرقان اعدام شدند که نام تعدادی از آنها در اطلاعیههای دادستانی و روزنامهها آمده است. از این تعداد بیش از ۲۰ نفر در فاصلهی بهمن ۵۸ تا خرداد ۵۹ اعدام شدند که نام آنها در جرائد رژیم آمده است:
-۱ بهرام آذرتیموری ۱۷ اسفند ۱۳۵۸ درگیری
۲-سید مهدی آیتی ۶ اسفند ۱۳۵۸ زیر شکنجه کشته شد
۳-غلامرضا اربابی تیر ۱۳۶۰
۴-مرتضی اشرفی موسوی ۷ تیر ۱۳۶۰ (قبلاً به ده سال زندان محکوم شده بود)
۵-حسن آقرلو ۳ خرداد ۱۳۵۹
۶-امرالله الهی ۱۳ اسفند ۱۳۵۸
۷-مسعودرضا امیری ۲ آبـــــان ۱۳۶۰
۸- عباس اسدی فروردین ۱۳۶۱
۹-اروج امیرخانزاده ( تبریز ۱۳۶۱)
۱۰-ایرج افشاری ۱۳۶۱
۱۱-محمدعلی بصیری ۵ بهمن ۱۳۵۸
۱۲-مسعود تقیزاده ۹ بهمن ۱۳۶۰
۱۳-علی حاتمی ۳ خرداد ۱۳۵۹
۱۴-معصومه دارابی ۱۲ مهر ۱۳۶۰
۱۵-شیرین رضایی ۲۸ فروردین ۱۳۶۲
۱۶-ابوالقاسم (محسن) سیاهپوش ۱۷ اسفند ۱۳۵۸
۱۷-علی سیرانی ۴ مهر۱۳۶۰
۱۸-علیرضا شاه بابابیگ تبریزی ۳ خرداد ۱۳۵۹
۱۹-مصطفی شریفی ۸ تیر ۱۳۶۰
۲۰-عباس عسکری ۳ خرداد ۱۳۵۹
۲۱-کامبیز عباسی کوسچی بهمن ۱۳۵۸
۲۲-علی فلاح اسدی ۱۷ اسفند ۱۳۵۸
۲۳-اکبر قاسمی ۱۳۶۱
۲۴-محمود کشانی ۱۳ اسفند ۱۳۵۸
۲۵-جعفر کفاشیان ۱۷ اسفند ۱۳۵۸
۲۶- اکبر گودرزی ۳ خرداد ۱۳۵۹
۲۷-گوهر(خدیجه) گودرزی ۱۳۶۲
۲۸-رسول گیاهی ۱۳۶۱ (درگیری)
۲۹-کاظم متحدی بهـــــــــار ۱۳۶۱
۳۰-محمد متحدی ۹ بهمن ۱۳۶۰
۳۱-احمد محبی ۶ تیـــــر ۱۳۶۰
۳۲-سعید مرآت ۳ خرداد ۱۳۵۹
۳۳-شیوا (شیدا) مرآت نوبری ۲۶ مهــــر ۱۳۶۰
۳۴-فرجام مقبلی زال ۱۴ مهـــــر ۱۳۶۰
۳۵-حسن ملکیپور ۲۷ مهــر ۱۳۶۰
۳۶-محمدرضا ملکیپور ۶ دی ۱۳۶۰ (وی به همراه مرتضی نبیاللهی در مشهد دستگیر شده بود)
۳۷-محراب مندیزاده ۱۴ مهر ۱۳۶۰
۳۸-مرتضی نبیاللهی ۸ آذر ۱۳۶۰ (وی در سال ۵۸ با آن که زخمی شده بود از زندان پادگان عشرت آباد فرار کرد و پس از دستگیری در مشهد به سرعت اعدام شد. )
۳۹-حمید نیکنام ۵ بهمن ۱۳۵۸
۴۰-حسن نوری ۱۳ اسفند ۱۳۵۸
۴۱-محمد نوری ۱۳ اسفند ۱۳۵۸
۴۲-نیکوسخن ۱۳۵۸
۴۳-سعید واحد ۱۳ اسفند ۱۳۵۸
۴۴-کمال یاسینی ۱۳ اسفند ۱۳۵۸
۴۵-غلامرضا یوسفی ۱۳ اسفند ۱۳۵۸
۴۶-وفا قاضیزاده ۳ بهمن۱۳۵۸ (درگیری)
(محمود سعیدی در سال ۱۳۶۱ در نماز جمعه همدان به دار آویخته شد)
علیرغم ادعاهای عناصر رژیم تعدادی از اعضای فرقان همچون،شیرین رضایی، شیوا مرأت، حسن و محمدرضا ملکیپور، سید مهدی آیتی، علی حاتمی، مسعودرضا امیری، احمد محبی، غلامرضا اربابی، علی سیرانی، مصطفی شریفی، مرتضی اشرفی موسوی و ... در هیچ عملیات نظامی شرکت نداشتند با این حال به جوخهی اعدام سپرده شدند.
عبدالمجید معادیخواه حاکم شرع دادگاه در مورد نحوهی دادرسی گروه فرقان در پاسخ به سؤالات نشریه شهروند میگوید:
«کی به زندان رفتید؟
شاید ۲۴ساعت از دستگیری این افراد نگذشته بود که رفتم.
بند خاصی بودند؟
بله. همین بند 209 که الان زبانزد است، احتمالاً کارش را با همین گروه شروع کرده است. آنجا از آقای نقاشان سراغ قاتل شهید مطهری را گرفتم. گفت اعدامش کردیم. من شوکه شدم. برایم عجیب بود که در فاصله حدود ۲۴ساعت او را اعدام کردهاند.
وقتی آقای نقاشان به شما گفت که قاتل را اعدام کردند، شما اعتراض نکردید که چرا بدون دادرسی این اتفاق افتاده؟
من گفتم که این کار از هر جهت خیلی بد است. ایشان گفت بقیه را هم میکشیم.
حکم اعدام قاتل شهید مطهری را چه کسی داده بود؟
نمیدانم. هنوز هم مشخص نیست. بعدا هم که مشغول کار شدم، دیگر نپرسیدم چه کسی این حکم را صادر کرده است. احتمالاً آقای محمدی گیلانی باید حکم را داده باشد. چون اوین یک افرادی را برای این کارها داشت. آن افرادی که آن زمان در اوین مشغول بودند، در رأسشان محمدی گیلانی بود. بقیه نیروهای ایشان بودند.
رأی صادر نمیکردید؟
نه. فقط برای اکبر گودرزی و دو نفر دیگر حکم صادر کردم.
در جریان احکام هم بودید؟
نکته جالبش همین جا بود. وقتی قضیه تمام شد، یک شب لیستی را آوردند که من احکام را امضا کنم. گفتم من که اصلاً در محاکمه اینها نبودم که امضا کنم. گفتند که آقای منتظری به شما حکم داده است. گفتم اگر در آن حکم، دو نفر قاضی وجود داشته، پس چرا محاکمه تنهایی انجام شده است؟
یعنی آقای ناطق آنها را محاکمه کرده و حکم دادند؟
من دقیق نمیدانم.» شهروند شماره ۴۴ اردیبهشت 138۷
معادیخواه که امروز خود را مخالف خشونت و اهل مدارا و گفتگو نشان میدهد، کمتر از یک ماه پس از اعدام تعدادی از اعضای گروه فرقان که به حکم وی صورت گرفت در نماز جمعه ۲۳ خرداد ۵۹ به عنوان سخنران پیش از خطبهها حضور یافت و گفت: «در هر وزارتخانهای، مؤسسهای و در هر سازمان بزرگی باید در همانجا یک دادگاه انقلاب پیشبینی شود، هرکس ثابت شد که برای متوقف کردن چرخ انقلاب کوچکترین عملی انجام میدهد، کمترین کیفرش اعدام انقلابی است.» نشریه مجاهد شماره ۹۰ سه شبنه ۲۷ خرداد ۱۳۵۹
ناطق نوری در گفتگو با نشریه یادآور و در پاسخ به سؤال «یکی از مهمترین ویژگیهای دادگاه فرقان این بود که تعداد اعدامیهای آن خیلی کمتر از کسانی بود که به دست آنها شهید شده بودند»، میگوید:
«فقط سه چهار نفر از اینها لجبازی کردند و بر مواضع خود ماندند و گرنه بقیه برگشتند. علت هم این بود که دوستان ما و از جمله مرحوم لاجوردی انصافاً برای بحث و روشنگری اینها وقت و انرژی فراوانی گذاشتند و اغلب تا سپیده صبح با اینها صحبت میکردند. گاهی هم اینها را با سرانشان روبرو میکردیم»
و همچنین در ادامه میگوید:
«چند وقت بعد از رسیدگی به پرونده فرقان، رفتم اوین و دیدم یک خانمی مثل کارمندان آن مجموعه غذا میبرد و میآورد. لاجوردی گفت: "این را میشناسی؟ خودت محاکمهاش کردی." زن سعید مرآت بود! خودش و شوهرش خیلی هم تند بودند، حالا به خاطر نوع برخورد ما شده بود از پرسنل خدمتگزار اوین! این شیوه سبب شد که شاکله فکری اینها به هم بریزد و به اسلام واقعی برسند.»
تا آنجا که میدانم سعید مرآت ازدواج نکرده بودکه همسرش «پرسنل خدمتگزار اوین» شده باشد. شاید منظور کس دیگری بوده است.
در جریان کشتار سال ۶۷ در تهران باقیماندهی اعضای فرقان در زندان که ۶ نفر میشدند همچون هواداران شریعتی (آرمان مستضعفین و موحدین) نزد هیئت ویژه مرگ برده نشدند.
برای آزادی باقیمانده اعضای گروه فرقان در سال ۷۰ نیز ناطق نوری به عنوان حاکم شرع و لاجوردی دادستان نظر میدادند. این در حالی بود که در دوران یاد شده این دو پست قضایی نداشتند. لاجوردی رئیس سازمان زندانها بود و ناطق نوری نمایندهی مجلس.
اکبر گودرزی رهبر فرقان
اکبر گودرزی با نام مستعار «عباس» در ده کوچکی به نام دوزان (بین خمین و الیگودرز) در سال ۱۳۳۵ به دنیا آمد. از آنجا که پدرش چوپان بود، فرقانیها از وی با عنوان «چوپان زاده آزاده» یاد میکردند. وی بین سالهای ۵۱ و ۵۲ از الیگودرز به خوانسار رفت و مدتی در مدرسه علمیه آنجا تحصیل کرده و سپس به قم عزیمت کرد و ضمن آن که در دبیرستان درس میخواند در مدرسه علمیه آیتالله نجفی نیز به صورت نیمه وقت به تحصیل پرداخت. گودرزی سپس به تهران آمده و مدتی در مدرسه چهلستون و سپس در مدرسه حاج شیخ عبدالحسین به تحصیل علوم حوزوی پرداخت و در سال ۵۶ با مطرح کردن بحث شکل و محتوا از سلک روحانیت خارج شد. وی روحانیت شیعه را مصداق آیهی ۳۴ سورهی توبه میدانست و معتقد بود مراجع تقلید و دستگاه روحانیت به ناحق اموال مردم را به عنوان خمس، زكات، سهم امام، صدقات و ... میگیرند و سیستم باطلی را بهوجود میآورند که سد راه خداست.
«یا ایهاالذین امنوا ان كثیراً منالاحبار و الرهبان لیأكلون اموالالناس بالباطل و یصدون عن سبیلالله والذین یكنزون الذهب والفضه ولاینفقونها فیسبیلالله فبشرهم بعذاب الیم.» (توبه:3۴)
اى كسانى كه ایمان آوردهاید، به یقین بسیارى از دانشمندان اهل كتاب و راهبان آنها، اموال مردم را به باطل مىخورند و مردم را از راه خدا باز مىدارند و كسانى كه طلا و نقره را گنجینه مىسازند و در راه خدا هزینه نمىكنند همه آنان را به عذابى دردناك بشارت ده. وی به شدت به حرام و حلال خداوند باور داشت و امکان نداشت ذرهای در این راه مماشات به خرج دهد و یا از اموال عمومی استفاده شخصی کند.
گودرزی که از استعداد شگرفی برخوردار بود و ذهن خلاقی داشت در سال ۵۷ در حالی که تنها ۲۲ سال از سن او گذشته بود دهها جلد کتاب تفسیر قرآن و شرح آیات و ترجمه و تشریح ادعیه و نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه و ... انتشار داده بود.
مرتضی مطهری از سال ۵۵ خطر اکبر گودرزی را احساس کرده و عدهای را برای زیر نظر گرفتن وی مأمور کرده بود. به اعتقاد او گودرزی که از قضا چون بسیاری از پیامبران «چوپان» و «چوپانزاده» بود میتوانست «غائله»ای همچون محمدعلی باب و «بابیه» علم کند و چالشهای بزرگی را برای دستگاه روحانیت به وجود آورد.
مرتضی الویری یکی از اعضای رهبری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که یکی از مسئولان تعقیب و مراقبت و دستگیری گروه فرقان بود در مورد گودرزی میگوید:
«چیزی كه برای من جالب توجه بود زندگی آقای گودرزی بود. ایشان هنگام دستگیری در خانه بسیار ساده و فقیرانهای زندگی میكرد و زیلوی مندرسی در آنجا بود، ولی در همان خانه فقیرانه 300هزار تومان نگهداری میشد. این امر نشان میداد كه او در كار خودش چقدر جدیت و اعتقاد داشت، اما به هر حال سبك و سلیقه خاص خود را داشت و پولها را صرف رفاه خود نمیكرد.»
جمال اصفهانی مسئول اطلاعات کمیته میگوید:
«یک بار من پدر و مادر او را آوردم و روبرویش نشاندم. آنها گفتند که تو با نظام مشکل داشتی، ولی مشکلت با خانواده چه بود و چرا رابطهات با ما را قطع کردی؟ من یک بار به زخمزبان به اکبر گودرزی گفتم که تو حداقل میتوانستی به خانوادهات محبت داشته باشی و به آنها سر بزنی. اکبر گودرزی به من گفت که پولهایی که من داشتم و از سرقت بانکها به دست آمده بود، متعلق به بیتالمال بود و من شرعاً اجازه نداشتم که با آن پول به دیدن پدر و مادرم بروم. »http://www.shahrvandemrouz.com/content/۴76۴/default.aspx
با آن که از گودرزی به عنوان رهبر گروه فرقان یاد میشود اما وی در بازجوییها و دادگاه منكر نقش رهبری خود شده و ادعا میکند كه بحث رهبری در گروه فرقان مطرح نبوده بلكه وی صرفاً مباحث ایدئولوژیكی را طرح میكرده است. در دادگاهی که برای رسیدگی به پروندهی او تشکیل شد ناطق نوری و معادیخواه محاکمهی او را توأمان به عهده گرفتند و لاجوردی نقش دادستان را داشت.
موارد اتهامی اكبر گودرزی در دادگاه توسط دادستان چنین مطرح شد:
ـ مسخ اندیشه توحیدی با اتكا به دروغ و تزویر
ـ تأسیس و بنیانگذاری و رهبری گروه فرقان با مشی مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی
ـ ایجاد رعب و وحشت در جامعه و زمینه سازی برای برقراری یك دیكتاتوری یعنی خط آمریكا
- ترور شخصیتهای قابل قبول مردم و نیز ترور كسانی كه باید توسط دادگاههای عدل اسلامی مجازات میشدند (آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده اكبر گودرزی، كد 18383).
در این «دادگاه» لاجوردی در نقش دادستان به جای دفاع از کیفرخواست، به صورتی تحریف شده تفاسیر قرآن صورت گرفته از سوی فرقان را مورد تمسخر قرار داده و از گودرزی به عنوان «ملعون کثیف» نام میبرد.
همچنین در متن کیفرخواست آمده بود: «دادگاه انقلاب اسلامی، امروز با چهرهای روبروست که در تاریخ جنایت و انحراف و بدعت، به سختی میتوان همانند او را جست و در پلیدی نیز دارای نبوغهایی است. ... بدون شک دادگاه انقلاب را توان آن نیست که این نابغه جنایت و تزویر را کیفر دهد و جز عذاب الهی همه کیفرها در این زمینه نارساست.... فرقان به رهبری داهیه اکبرخان که روی خانهای تاریخ را سفید کرده، پیشگام در جنایت میشود...»
اکبر گودرزی در دادگاه همچنان بر مواضع خود پایداری کرده و به دفاع از عملکرد فرقان پرداخت. وی در پاسخ به ناطقنوری گفت: «در مورد زمینهسازی برای روی کار آوردن رژیم دیکتاتوری، حرف بیربطی است، برای اینکه ما در برابر رژیمهای دیکتاتوری و ضدمردمی حرکت کردیم و نوشتهها و گفتهها و عملکرد ما مشخص میکند که نه تنها جویای رژیم دیکتاتوری نبودهایم، بلکه قربانی این رژیمها بودهایم و با تمام توانمان با این رژیمها مبارزه کردهایم.»
وی همچنین در پاسخ به ناطقنوری که مدعی بود مطهری را به خاطر نوشتن مطلبی علیه شریعتی ترور کردهاند گفت: «این دروغ است» و در ادامه توضیح داد: «اصولاً موضعگیری ما در برابر مطهری و امثال او، هیچوقت به عنوان این که اینها نظریات و افکار مخالف دارند، نبوده. موضعگیری ما در برابر اینها به خاطر وجود رژیمی بوده که حاکم بوده و اینها هم در رأس این رژیم جا داشتند. در سرکوبی مردم نقش داشتند و دستور میدادند.»
او چندین بار از ناطقنوری خواست تا دلایل ترور مطهری را که در اطلاعیه فرقان آمده در دادگاه بخواند که ناطق نوری از انجام آن سرباز زد.
وی همچنین در دادگاه جعل واژهی «ماتریالیسم منافق» از سوی مطهری را خدمت به دستگاه ساواک و رژیم شاه دانست و اضافه کرد: «جامعه ما قربانی اصطلاحاتی چون مارکسیست اسلامی شد و افرادی از این مملکت قربانی همین اصطلاحات شدند، چه در زندانهای رژیم، چه در رابطه با توده مردم. وقتی این اصطلاحات مطرح شدند، مردم یک حالت بدبینی نسبت به [عدهای] پیدا کردند که این اصطلاحات و این اتهامات بر آنها بار میشد و این خودش عاملی بود در جدایی مبارزین از مردم و مردم از آنها.» وی همچنین به «تفتیش عقاید» در جلسه دادگاه اعتراض کرد. و در پاسخ به ناطق نوری که از او میپرسید اگر حضور در شورای انقلاب جرم است چرا نگاه شما به آیتالله طالقانی فرق میکند و او را همسنگ با مطهری نمیدانید گفت: «نقشی که طالقانی در شورای به اصطلاح انقلاب داشته، مثل نقش علی بود در شورای عمر، علی هم در شورای عمر شرکت میکند.»
گودرزی به عنوان آخرین دفاع با استناد به آیات قرآن به استقبال مرگ رفت و گفت: «مطلب به عنوان این که بخواهم از خودم دفاع کنم ندارم، فقط یک سری مسائل را دربارهی خط مشی کلی خودمان و این موضوعات میخواهم مطرح کنم. بسمالله الرحمن الرحیم، اشهد ان لا الله الا الله و اشهد ان محمد رسولالله و اشهد ان علیا ولیالله. قالالله العظیم فی کتابه: قال امنتم له قبل ان اذن لکم انه الکبیر کم الذی علمکم السحر فلسوف لا قطعن ایدیکم و ارجلکم من خلاف و لا صلبنکم اجمعین. قالوا لا ضیرانا الی ربنا منقلبون.[سوره الشعراء آیات ۴۹ و ۵۰] فرعون گفت شما پیش از این که برایتان اجازه داده شود، به او ایمان آوردید. او رهبر بزرگ شماست که شما را سحر آموخت. پس به زودی آگاه میشوید. حتما دستها و پاهایتان را بر نحو خلاف قطع میکنند و شما را همگی به دار میآویزند. گفتند چارهای نیست و قطعاً ما به سوی پروردگارمان برگرداندهایم. به راستی ما از خداوند طمع داریم که پروردگارمان برایمان گناهانمان را بیامرزد. از این که ما اولین گرایش یافتگان باشیم. اصولاً نظامات حاکم بر جوامع... (صحبت گودرزی توسط ناطقنوری قطع شد و اجازه نداد ادامه دهد)
حمیدرضا نقاشیان و دیگر بازجویان و متصدیان سرکوب گروه فرقان تلاشکردهاند که به دروغ گودرزی را شخصی مذبذب و سست عنصر معرفی کنند که در همان ابتدای ورود به اوین اسامی کسانی که مطهری و رفسنجانی و قرنی را ترور کرده بودند لو داد. در حالی که در دادگاه مشخص شد او حسن گودرزی و مهدی حسینی دو نفر از اعضای سپاه پاسداران و به قول ناطق نوری «بهترین چهره»های نظام را به عنوان ضارب آنها معرفی کرده بود.
گروه فرقان پس از اعدام اکبر گودرزی در ویژهنامهای که به یاد او انتشار داد وی را ششمین شهید ایدئولوژیک نامید. در ابتدای یادنامهی مزبور آمده است:
«با یاد زندگی سراسر درد و محرومیتش و فریادهای آغازین از جان برخاستهاش که جوانان مرحوم و پاک را ابوذر وار به رویارویی با غارتگران خلق و ملکهای ظالم بر میشوراند... » فرقان ، شماره ۲۶ ، خرداد ۱۳۵۹ ، ص ۵
«با یاد رگبارهای آتشیناش که در غیر منتظرهترین موقعی که دشمن انتظارش را نداشت، قلب و مغز عناصر خیانتکار نظام نوپا را نشانه گرفت و به آنها فهماند که به سادگی نمیتوانند بر سرنوشت ملت محروم کشورمان تسلط یابند ... و خواب و خیال امپراطوریهای روم باستان و واتیکان قبل از رنسانس را در سر بپرورانند .» فرقان، شماره ۲۶ ، خرداد ۱۳۵۹ ، ص ۵
«آری، شهید ششم ایدئولوژیک شیعه، اکبر گودرزی چوپان زاده آزاده، این الگوی درد و رنج و محرومیت و انسانیت و این تجسم عینی عصیان و قاطعیت و سازشناپذیری و آزادگی، در طول زندگی گوتاه و سراسر تلاش و حرکتش با فریاد و قلم رسواگرش به تمام آنها که مشتاق اسلام و قرآنند، فهماند که تا اسلام و قرآن اسیر طبقه و قشر خاصی همچون روحانیت است، هدایتگری و تکامل آفرینی اندیشه توحیدی انتظاری عبث و بیهوده است و قبل از این که از اسلام و توحید انتظار رهاییبخشی و آزادسازی داشته باشیم، باید که خود اسلام و توحید را از اسارت متولیان غاصبش آزاد ساخت.» فرقان شماره ۲۶ ، هشتم خرداد ، ۱۳۵۹ ، ص ۳
در تراکتی که فرقان پس از اعدام گودرزی پخش کرد آمده است:«ما آزادانه فکر کردیم، آزادانه عمل کردیم و آزادانه هم میمیریم»
اعضای اصلی گروه فرقان
اکبر گودرزی، عباس عسگری، حسن آقرلو، علیرضا شاه بابابیك تبریزی، علی حاتمی، محمد متحدی، سعید مرآت، کمال یاسینی، مهدی آیتی، حمید نیکنام اعضای اصلی فرقان را تشکیل میدادند.
عباس عسگری دانشجوی پلیتکنیک و نفر دوم فرقان محسوب میشد و در مطالب انتشار یافته از سوی منابع امنیتی و پژوهشی رژیم و در جریان نخستین بازجویی خود در تشریح نگاه فرقان به روحانیت شیعه میگوید: «از صفویه به بعد روحانیت همواره در کنار رژیم فاسد حاکم ، بر گرده مردم سوار بوده و به تحمیق آنها پرداخته است و اکثریت روحانیت .... در مقابل ظلم و ستم و بدعتهای رژیم سکوت میکردهاند.»
حسن آقرلو در یک خانه تیمی با اکبر گودرزی زندگی میکرد و به لحاظ نوشتاری و قلمی به وی کمک میکرد و تا آخرین لحظه بر اعتقاداتش پافشاری کرد.
علیرضا شاه بابابیك تبریزی دانشجوی رشته مكانیك دانشگاه صنعتی تهران بود و در بهار 57 برای تهیه وسایل از قبیل كلت و ارزیابی چگونگی ارتباط با جنبشهای آزادیبخش حدود یك ماه به خارج سفر كرد و از جمله تخصصهای وی در زمینه شیمی و مواد انفجاری بود. نشریه آخوندیسم چگونه به قدرت میرسد در نتیجه تلاشهای او تهیه شد. وی در بازجوییهای خود میگوید: «من به اندیشه فرقان معتقد میباشم. من از زمینههای این اندیشه از طریق مطالعه آثار دکتر شریعتی آشنا گشتم». یک بار لاجوردی به اعضای دستگیر شدهی فرقان در زندان گفت: ما یک روزنههای امیدی داشتیم که گودرزی از مواضعاش برگردد ولی در رابطه با شاه بابا بیک این روزنه را هم نداشتیم.
سعید مرات: دانشجوی دانشكده ارومیه و از عناصر فعال گروه بود كه در تهران و آذربایجان در جهت تحقق اهداف فرقان تلاش كرد.
علی حاتمی معلم مدرسهی جهانآرا در قلهک بود و در زمرهی شاگردان شریعتی به شمار میرفت.
در اسناد مرکز اسناد نقلاب اسلامی راجع به او آمده است: «معلمی به نام علی حاتمی كه در بخش كتابخانه مسجد [خمسه] مشغول به كار بود، عدهای از جوانان را كنار خود گرد آورده بود و برای آنان از مباحث اخلاقی و برداشت قرآنی میگفت. شیوه رفتاری و خصوصیات فردی او باعث جذب جوانانی میشد كه به این مركز راه پیدا میكردند. مدتی نگذشت كه به دعوت حاتمی، گودرزی برای برگزاری جلسات تفسیر قرآن به مسجد اعظم قلهك آمد. ورود این طلبه جوان و حرفهای تازهای كه از برداشتهای قرآنی داشت برای جوانان جذابیت داشت.» (پرونده محمود كشانی، شماره بازیابی ۱۱۵۶)
او که چهرهی شناخته شدهای بود بعد از ترور قرنی دستگیر و سپس آزاد شد. بعد از ترور مطهری دوباره دستگیر شد و تا سال بعد که اعدام شد در زندان بود. وی در هیچ عملیات نظامی شرکت نداشت. در آخرین دفاع او آمده است: «خدایا تو شاهدی که من در گروه نظامی نبودم و هیچ اطلاعی هم از این که فرقان گروه نظامی داشته، نداشتم و ترورها از دید من برخوردی غیراصولی و محکوم است» (پرونده علی حاتمی۹۳۶، آخرین دفاعیه ۵۹/۳/۲) افرادی چون محمد موسویخوئینیها، محمد غرضی و محمد مفتح که بعدها در زمرهی مقامات رژیم قرار گرفتند به خوبی وی ر ا میشناختند. مفتح پیش از انقلاب از طریق او تلاش کرد که گودرزی را برای تفسیر قرآن به مسجد قبا ببرد که مورد قبول گودرزی قرار نگرفت.
علی حاتمی تفسیر سورهی «کهف» را که یکی از اولین تفاسیر قرآن فرقان بود برای چاپ در خارج از کشور در اختیار دکتر محمد ملکی قرار داد. عدهای که فرقان را نمیشناختند این گروه را «کهفیها» مینامیدند.
شیرین رضایی معلم و یکی از اعضای خانوادههای قدیمی قلهک بود که در اواخر ۵۶ با علی حاتمی ازدواج کرد. وی مدت کوتاهی در سال ۵۸ به زندگی مخفی رویآورد. او در سال ۶۱ دستگیر شد و در همه مراحل بازجویی و دادگاه از مواضع فرقان و دیدگاههایش دفاع کرد. او که دارای دختر خردسالی به نام هاجر بود در اواخر ۶۱ در حسینیه اوین در مناظره با لاجوردی و موسوی مسئول فرهنگی زندان به دفاع از مواضع فرقان پرداخت. موسوی که در مقابل استدلالهای وی قادر به پاسخگویی نبود همانجا گفت اگر دست من بود همین جا میدادم تیربارانت کنند. تهدید موسوی چندی بعد اجرا شد و شیرین مقابل جوخهی اعدام قرار گرفت.
بسیاری از عملیات نظامی فرقان توسط محمد متحدی لیسانسیه دانشگاه علم و صنعت طراحی و اجرا شد. از او به عنوان رهبر شاخهی نظامی فرقان یاد میشود. وی در پرونده بازجویی خود جز دو سه خط مطلب دیگری را به عنوان اعتراف مطرح نكرده است (آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده محمد متحدی، کد ۵۱۶۹).
وی ساعاتی پیش از اعدام در گفتگوی ضبطشدهای با محمدحسن عبد یزدانی میگوید: »قرآن منطق مسجل ماست و ما منطقمان را از قرآن میگیریم نه بر اساس رأی خودمان و استثنا و تفسیری هم بر آن نمیبندیم» و در ادامه میگوید:« ما مبنای حرکتمان را خواست مردم قرار نمیدهیم. ما یک حرکت سیاسی نداشتیم که با یک شعار خدمتگزاری به مردم بخواهیم حرکتهایمان را دنبال کنیم. ما یک حرکت اعتقادی و ایدئولوژیک داشتیم. در وهله اول، فضل و رضایت خداوند را میجستیم و در رابطه با رضایت خداوند بوده که خودمان را در برابر سرنوشت مردم، مسئول میدانستیم.» یادآور شماره ۶،۷،۸ ص ۲۰۰
کمال یاسینی دانشجوی تربیت معلم یکی از کسانی بود که برای اعضای گروه فرقان کلاس ایدئولوژی میگذاشت. روز ۱۲ اسفند ۵۸ یکی از بستگان کمال به مدد هم نامی با قدوسی دادستان کل انقلاب، توانست یک ملاقات حضوری پیش از اعدام برای مادر کمال بگیرد. در ملاقات مزبور کمال با خوشحالی به مادرش خبر داده بود که روز بعد به همراه تنی چند از دوستانش اعدام خواهند شد. او به مادرش تأکید کرده بود که آنشب به همین مناسبت با دوستانش جشن خواهند گرفت و شادمانی خواهند کرد. او سپس بخشی از وسایلاش را به عنوان یادگاری به مادرش داده بود. کمال با اعتقاد راسخ نسبت به اعمالی که انجام داده بود به جوخهی اعدام شتافت. (۱۲) امیر عراقی فرزند حاج مهدی عراقی میگوید: »غیر از یوسفی که ضارب حاجآقا بود، برخی از آنها خیلی معتقد و مصر بودند و روی عقایدشان هم ایستادگی میکردند! ... بعضی از آنها تا همان لحظه آخر سر حرفشان بودند. مخصوصاً ضارب مرحوم مفتح بسیار شاد و شنگول بود و میگفت داریم میرویم پیش خدا.»
سید مهدی آیتی پیش از آن که به فرقان بپیوندد، با مجاهدین در ارتباط بود. برای آن که فرقان را به مجاهدین وصل کنند او را مورد شکنجههای وحشیانه قرار دادند. وی در اسفندماه ۱۳۵۸ طبق گواهیای که پزشکی قانونی به خانوادهاش داد در زیر شکنجه کشته شد. مهدی بیش از دیگر اعضای فرقان مورد شکنجه قرار گرفت. هر گاه کچویی و لاجوردی او را میدیدند امکان نداشت او را مورد ضرب و شتم قرار ندهند. یک بار لاجوردی و کچویی با چند نفر از اعضای فرقان که بعد از ترور مطهری دستگیر شده بودند سر مسائل صنفی بحث میکنند، لاجوردی میگوید شما پارهی تن امام را کشتید حالا امکانات بیشتر هم میخواهید؟ مهدی جواب میدهد آنقدر از این پارههای تن امامتان را خواهیم کشت تا امامتان هم بمیرد. لاجوردی و کچویی آنقدر مهدی را میزنند که تا چند روز خون بالا میآورد. وی در هیچ عملیات نظامی شرکت نداشت و به گفتهی گودرزی در دادگاه آشنایی وی با آیتی به سال ۵۳ یا ۵۴ بر میگردد که وی در جلسات تفسیر قران وی شرکت میکرد. آیتی سپس مبادرت به تکثیر تفسیر سورهی کهف میکند. گودرزی در مورد او در دادگاه میگوید: » این آشنایی و ارتباط تا یک سال یا ۱۵ ماه پیش از سقوط رژیم قبلی ادامه داشت و به خاطر مسائلی که مطرح شد و در پرونده هم این مسائل را مطرح کردهام، ارتباط ما با ایشان قطع شد... نسبتهای دروغی هم که داده شده، همه بیپایه است.»
توابین فرقان
پروژهی تواب سازی در زندانهای جمهوری اسلامی با دستگیری گروه فرقان آغاز شد. در جو ملتهب پس از انقلاب عدهای به خاطر هیجانی که اعمال چریکی داشت به این گروه پیوسته بودند و در جوی که گروههای سیاسی هنوز از خمینی به نیکی یاد میکردند، دستگیر و به زیر فشارهای روحی و جسمی برده شدند. در نتیجهی زمینهی مناسبی وجود داشت تا بخشی از افراد این گروه به جرگهی توابین بپیوندند و یا از دیدگاههای سابق خود فاصله بگیرند.
از آنجایی که تعداد دستگیر شدگان زیاد نبود و عوامل این پروژه وقت زیادی داشتند تا روی افراد انواع و اقسام فشارهای روحی و ایدئولوژیک وارد کنند نتایج مثبتی هم گرفتند. تعدادی از اعضای فرقان علیرغم داشتن حکمهای سنگین در سالهای اولیه دههی ۶۰ از زندان آزاد شدند.
در پروسهی توابسازی، معادیخواه، لاجوردی، عباس عبدی، جلالالدین فارسی (۱۳)، حجتالاسلام احمد احمدی و ... شرکت داشتند. عباس عبدی به عنوان کسی که از اسناد سفارت آمریکا اطلاع دارد و تحلیلگر سیاسی است تلاش میکرد با حضور در سلولهای انفرادی و تشکیل کلاسهای جمعی با لطایفالحیل فرقان را به آمریکا وصل کند و در جو ضد آمریکایی آن دوران از آب گلآلود ماهی بگیرد.
عبدالکریم سروش و علی مطهری نیز با حضور در اوین به بحث با گودرزی پرداخته و سوالاتی را از وی پرسیده بودند.
لاجوردی به عنوان دادستان از توابین فرقان خواسته بود تا با نوشتن نامههایی به دادگاه ضمن آن که خود را بیگناه جلوه میدهند گودرزی را عامل انحراف خود معرفی کرده و خواستار مجازات وی شوند. در دادگاهی که برای گودرزی برگزار شده نامههایی از این دست توسط لاجوردی قرائت شد. وی تعداد آنها را ۴۲ نامه ذکر کرد.
جدا از چند مصاحبهای که از اعضای گروه فرقان در تلویزیون پخش شد و افراد نادم و تواب به نقد عملکرد خود پرداختند در سال ۵۹ محمدحسین بیدهندی، علی حاتمی، امرالله الهی، محمد مهری، حسن عزیزی، محمود متحدی، محمود كشانی و حمید احمدیان در گفتگویی که در روزنامهی کیهان انتشار یافت به تحلیل دلایل خود برای پیوستن فرقان پرداختند. آنها تضاد با امپریالیسم و روابط سازشكارانه دولت موقت با آمریكا و ملاقات مهدی بازرگان با عوامل امپریالیسم در الجزایر را از جمله دلایل خود برای پیوستن به فرقان اعلام کردند که واقعی نبود. ملاقات بازرگان و یزدی با برژنیسکی در آبان ۵۸ صورت گرفت در حالی که افراد یادشده در سال ۵۷ و پیش از تشکیل جمهوری اسلامی به فرقان پیوسته بودند و ضدیت با «آخوندیسم» دلیل وصل آنها به فرقان بود. در میزگرد یاد شده آنها حرفهای باب طبع بازجویان، دستگاه قضایی و افراد درگیر در پروژهی توابسازی را تکرار میکردند. توابسازان تلاش میکردند دلیل رشد گروههایی چون فرقان را هم نتیجهی عملکرد «دولت موقت» جلوه دهند تا رقیب را در تنگنا قرار دهند. بعدها از این جنس مصاحبهها در سالهای اولیه دههی ۶۰ در رسانههای رژیم به وفور انتشار یافت.
در نتیجهی سیاست توابسازی تعدادی از اعضای گروه فرقان به همکاری گسترده با دستگاه اطلاعاتی پرداختند و یا بعدها ادارهی بهداری اوین در سیاهترین روزهای تاریخ میهنمان را به عهده گرفتند.
مجید مرآت که به همکاری گسترده با رژیم پرداخته بود یکی از متصدیان بهداری اوین شد. ناصر شیرینکام و رسول همکار توابانی بودند که در شناسایی و دستگیری «رهروان فرقان» فعال بودند.
محمد نیکنام برادر کوچکتر حمید نیکنام نیز با بازجوها همکاری میکرد و حتی اجازه پیدا كرده بود كه شبها به خانه برود. گفته میشود به اصرار او دادستانی از آزادی برادرش «حمید» خودداری کرد و عاقبت وی اعدام شد. حمید پس از ترور مطهری دستگیر شده بود اما از آنجایی که مدرکی علیه وی نبود قصد آزادیاش را داشتند.
محسن خطیبی یکی از توابین فرقان در سال ۶۰ از زندان آزاد شد و به همکاری با دادستانی ادامه داد. وی به دروغ مطرح میکرد که از زندان فرار کرده است و به این ترتیب سعی میکرد اعتماد افراد را به خود جلب کند.
یکی از توابین فرقان داماد یکی از مسوولین دادستانی انقلاب شد.
گفته میشود حدود دوازده نفر از زندانیان وابسته به فرقان از زندان به جبهه رفتند و پنج نفر آنها از جمله نورمحمدی و احتمالاً صالح قناد کشته شدند.
حمید احمدیان دیگر تواب فرقان پس از آزادی به آمریکا رفت و پزشک شد. مهین احمدیان خواهر وی با یکی از بازجویان اوین ازدواج کرد. بازجوی مربوطه ظاهراً درگیر پروندهی شهرام جزایری شد و به دوبی رفت. رحیم اسدزاده دیگر تواب فرقان نیز پس از آزادی، به تحصیل ادامه داد و وکیل دادگستری شد. غلامرضا بهرامینژاد یکی از دیگر توابین فعال زندان بود که خواهرش معصومه نیز جزو توابین بود. عارف رضوانی نیز یکی از توابین فعال فرقان بود که با یکی دیگر از توابین فرقان به نام هایده ازدواج کرد.
- برای مطالعه ادامه مطلب اینجا را بخوانید.
یا به قسمت بعدی خبرهای روز مراجعه نمایید.