«فرقان» در آیینه تاریخ - بخش اوّل
ايرج مصداقی
گروه فرقان نه یک سازمان با ساختار تشکیلاتی پیچیده بلکه یک گروه از فعالین مذهبی بودند که از سال ۵۶ در ارتباط با یکدیگر و حول محور اکبر گودرزی یک روحانی جوان فعالیت میکردند. نام این گروه با ترور سرلشگر قرنی در سوم اردیبهشت ۵۸ بر سر زبانها افتاد و سپس با ترور چهرههای مذهبی، سیاسی و اقتصادی به یکی از مطرح ترین گروههای سیاسی ایران تبدیل شد و با دستگیری و اعدام رهبران آن به سرعت به خاموشی گرایید.ویژه خبرنامه گویا
مقدمه:
گروه فرقان نه یک سازمان با ساختار تشکیلاتی پیچیده بلکه یک گروه از فعالین مذهبی بودند که از سال ۵۶ در ارتباط با یکدیگر و حول محور اکبر گودرزی یک روحانی جوان فعالیت میکردند. نام این گروه با ترور سرلشگر قرنی در سوم اردیبهشت ۵۸ بر سر زبانها افتاد و سپس با ترور چهرههای مذهبی، سیاسی و اقتصادی به یکی از مطرح ترین گروههای سیاسی ایران تبدیل شد و با دستگیری و اعدام رهبران آن به سرعت به خاموشی گرایید. پس از گذشت سی و سه سال صرفنظر از دیدگاه فردیام نسبت به لزوم جدایی «مذهب از سیاست» و نافرجام دانستن مبارزهی «مکتبی» و مخالفتم با حاکمیت هر نوع ایدئولوژی، نگاهی اجمالی خواهم داشت به تاریخچهی این گروه و فراز و فرودش در اواخر دههی ۵۰ خورشیدی.
چگونگی شکلگیری گروه فرقان
اولین هستههای گروه فرقان در سالهای ۵۵ و ۵۶ در مساجد تهران، به ویژه مناطق قلهک، سلسبیل، شوش، جوادیه، خزانه، اتابک و نازیآباد و در قالب جلسات تفسیر قرآن اکبر گودرزی شکل گرفتند.
در آغاز، فعالیتهای اکبر گودرزی رهبر این گروه عمدتاً تشکیل جلسات تفسیر قرآن و تبیین مفاهیم ایدئولوژیک در قالب برداشتهای مادی و تمثیلی بود. وی در تفاسیر خود برخلاف دیگر مفسران به كتب روایی و احادیث شیعه كمتر مراجعه کرده و بعد از قرآن به طور نسبی به نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه استناد میکرد.
به باور فرقان ضعف عمده سازمانها و تشکلهای انقلابی از مشروطه به بعد نداشتن آگاهی مکتبی و اندیشهی راهنمای عمل بود. ضعفی که بنیانگذاران مجاهدین پیشتر در دههی ۴۰ خورشیدی روی آن انگشت گذاشته بودند و به زعم خود در رفع آن کوشیده بودند.
فرقان در سال ۵۶ با تدوین دیدگاههای ایدئولوژیک و انتشار تفاسیر قرآن خود به عنوان یک گروه پا به عرصه وجود گذاشت. از آن پس، علاوه بر تلاش برای پیگیری کارهای ایدئولوژیک، به درک و تحلیل شرایط سیاسی جهان و طرح استراتژی جنگ مسلحانه علیه رژیم شاه پرداخت. در واقع فرقان رسالت خود را در مرحلهی نخست تدوین ایدئولوژی و سپس تلاش برای تحقق آن میدانست.
گودرزی در دادگاه در مورد چگونگی تشکیل فرقان میگوید:
«ما از ابتدایی که شروع کردیم، چهار پنج نفر بودهایم، مسائل فکری و اعتقادی و سیاسی را با همدیگر مطرح و تحلیل میکردیم و نتیجهگیریهایمان را به صورت کتابهای ایدئولوژیکی یا به صورت نشریات سیاسی منتشر کردیم. سیر کار ما این چنین بوده است» (کتاب ماه، فرهنگی تاریخی یادآور شماره ۶،۷،۸ ص ۲۹۰
گودرزی علاوه بر جلسه تفسیر قرآْن اقدام به برگزاری جلساتی به صورت خصوصی در منزل افراد اصلی این گروه كرد. «این جلسات عبارت بودند از جلسات خصوصی در منزل عباس عسگری با محمد متحدی و شاه بابا بیگ، در خیابان جوادیه با سید مهدی[آیتی] و حسن آقرلو، در خیابان گرگان با عباس عسگری و محمد متحدی و حسن آقرلو، در خیابان فرصت نیز با حمید[نیکنام] و رضا[یوسفی] و سعید[مرأت] و علی [حاتمی] و محسن سیاهپوش و بهرام [ آذر تیموری]. وی در خیابانهای اوستا و آزادی و باغ كرج و شورا نیز جلسات خصوصی داشت» (آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده اكبر گودرزی، كد 18383).
سرعت تحولات در سال ۵۷ به این گروه فرصت نداد تا دست به اقدام جدی علیه رژیم شاه بزند. به خاطر ضعف ساواک در دو سال آخر حکومت پهلوی و عدم فعالیت جدی این گروه، ردی از فرقان در اسناد ساواک به دست نیامده و این گروه برای شاخکهای اطلاعاتی و امنیتی ساواک و تحلیلگران آن ناشناس مانده بود. این دورانی است که گروههای اسلامی بنیادگرای متعددی از جمله «صف»، «منصورون»، «فلاح» و ... هم پا به عرصهی وجود گذاشته و عملیاتهای نظامی نیز انجام میدهند بدون آن که اعضای آن دستگیر شوند.
نخستین اطلاعیهی رسمی فرقان در پاسخ به اطلاعیهی مشترک مرتضی مطهری - مهدی بازرگان (۱) که در ۲۳ آذرماه ۱۳۵۶ علیه شریعتی انتشار یافته بود، صادر شد. این دو نفر صدور اطلاعیه علیه دیدگاههای شریعتی را که زنده نبود تا از خود دفاع کند «وظیفه شرعی» خود دانسته بودند. فرقان اطلاعیه بازرگان- مطهری را «ائتلاف ناجوانمردانهی ارتجاع و روشنفکران مدرن» دانسته و آنها را به «عوامفریبی» و «خیانتپیشگی» متهم کرد. بازرگان پس از مشاهدهی مخالفتهای وسیع در اقشار مختلف جامعه و به ویژه دانشجویان و روشنفکران در داخل و خارج از کشور و حتی دوستان و نزدیکان خود در تاریخ دوم بهمن ۱۳۵۶ اطلاعیهی جدیدی صادر کرد و به زعم خود در رفع سوءتفاهمات کوشید.
در سالگرد سفر دکتر شریعتی به اروپا نیز فرقان با صدور اطلاعیهای به مطهری و بازرگان حمله کرد.
در اطلاعیهی مزبور خطاب به شریعتی آمده است: «روحانیت تجدید حیات یافته و انقلابی که هنوز هم از متهم کردن تو به انواع تهمتهای سفارشی دست باز نداشته و هنوز هم ملایان بزرگ و فقهای عظیمالشأن و مفسران عالیقدر و وعاظ شهیر و فضلای فضول به کفر و وهابیبودنت فتوا میدهند و مطالعه آثارت را تجویز نمیفرمایند... بار دیگر سنگر مدافع اسلام شدند»
اطلاعیهی دیگر فرقان به مناسبت تظاهرات قم و تبریز صادر شد. فرقان «ضمن احترام به خون بیگناهان» خطری که جنبش را تهدید میکرد پیشبینیکرد. در اطلاعیه مزبور فرقان «زنده کردن دوباره روحانیت حاکم» و «دخالت بیرویه روحانیت» را «فاجعهای عظیم» دانست.
در این دوره فرقان بر تز «اقتصاد منهای نفت – اسلام منهای روحانیت» را که پیشتر شریعتی مطرح کرده بود صحه گذاشت و آن را در جامعه ترویج کرد.
رسول جعفریان یکی از محققان وابسته به مرکز اسناد انقلاب اسلامی و حوزهی علمیه قم در مورد کارهای ایدئولوژیک فرقان در این دوره مینویسد:
«فرقان در سالهای ۵۶ و ۵۷ مجلدات زیادی از تفسیر قرآن خود را که تحت عنوان پیام قرآن منتشر میشد، پخشکردند. تفسیر (با عنوان کلی پیام قرآن) و آثاری که از آنها ملاحظه شد، عبارت است از: «تفسیر فاطر»، «یس»، «صافات»، «تفسیر احزاب»، «سبأ و نجم، «تفسیر عنکبوت و روم»، «تفسیر لقمان و سجده»، «تفسیر شوری، و زخرف»، تفسیر «محمد، فتح و حجرات»، «تفسیر دخان، جاثیه و احقاف»، «تفسیر سوره مؤمن و فصلت» و تفسیر سوره «فرقان و نور»؛ همه اینها که گفته شد، نام مؤلف آنها نجمالدین شکیب آمده است که مانند دیگر نامهای روی تفاسیر مستعار است. تفسیر سوره انبیا به نام حسین صادقی، تفسیر سوره بقره (جواد صابر) تفسیر سورهمریم، تفسیر سوره طه (حسن قائمی)، تفیسر توبه، تفسیر شعراء، نمل، و قصص (احسان کمالی) تفسیر سوره یوسف، تفسیر جزء سیام (یا تفسیر نبأ تا ناس)، (محمد حسین آل یاسین و نیز به اسم احسان کمالی)، تفسیر مزمل، مدثر، قیامت، انسان و مرسلات (نجم الدین منتظر)، تفسیر سوره کهفو تفسیر ذاریات و ق؛
ترجمه کامل از قرآن نیز از آنان منتشر شده است. همچنین کتابی با نام فرازی از نهج البلاغه و شرح دعای عرفه (نام دیگرش، پیام حسین)، فروغ نهجالبلاغه دو جلد و کتاب «توحید و ابعاد گوناگون آن» (صادق داودی، نشر کاظمیه 320 ص). [کتاب توحید و ابعاد گوناگون آن ۲ جلد است. جلد اول به همین نام و جلد دوم به نام اصول تفکر قرآنی انتشار یافت.] نشریات یک ساله آنان (۱۳۵۷) تحت عنوان سالنامه فرقان چاپ شده است.
کتابی با نام دعا: تجلی خداگونگی انسان از سوی همین گروه (به نام محمد حسین آلیس) چاپ شده که شرح صحیفه سجادیه است. »
نشریات تبلیغی فرقان عبارت بودند از: نشریه "فرقان"، ارگان مرکزی و سراسری گروه؛ که اولین شمارهی آن در اسفند ۵۶ به چاپ رسید و تا اسفند ۵۹ سی و پنج شماره از آن به طور ماهانه منتشر گردید.
"انذار"، نشریه بخش دانشجویی؛ "بینه"، نشریه بخش دانشآموزی؛ "ذکر"، نشریه بخش دانشآموزی و نشریه "بقره".
فرقان خود را ادامه دهندهی راهی میدانست که شریعتی آغاز کرده بود. به اعتقاد آنها «در نهایت مرحوم دکتر علی شریعتی، آخرین تلاشش را برای جدایی تسنن اموی از تسنن محمدی [و] تشیع علوی از تشیع صفوی انجام داد و جامعه ما را تا مرز تدوین ایدئولوژیخلقهای اسیر پیش برد. مگر نه این که اسلام ایدئولوژی مستضعفین است؟» با این تعریف فرقان خود را ادامهی تشیع علوی و دشمن «آخوندیسم» معرفی کرد.
گودرزی در پاسخ یک پرسش (ش ۲۱۲) درباره این که آیا شما ادامهدهنده راه شریعتی هستید یا نه؟ میگوید: «فرقان کوشش داشت که افکار و اندیشههای شریعتی را هم ترویج کند، اگر این امر معنایش ادامه دادن راه شریعتی میباشد، آری ما ادامه دهندگان راه او بودیم.»
او در پاسخ به پرسشی دربارهی تشکیل گروه فرقان مینویسد: «فرقان جریانی [است] که با بهرهگیری از برداشتهای درست مؤمنان به خداوند، در طول تاریخ و به ویژه شهید شریعتی» شکل گرفته است.»
در نگاه فرقان توحید فقط وحدانیت خدا و هستی نیست، فقط نمود خارجی جنگ سراسری و دائمی موجودات برای حل تضادها و راهیافتن به تکامل برتر و والا نیست، توحید اندیشهای است برای تعریف سیر حرکت موجودات در دل این تضادها بسوی الله که نقطهی نهایی تکامل است، توحید نفی ظالمان و مشرکان و کافران هم هست. ظلم به شرک و کفر و به فقر اکثریت و غنای اقلیت میانجامد. پس مبارزه علیه ستمگران عین توحید است و...
در سالنامه یکم فرقان با اشاره به تاریخ خونین تشیع به پنج شهید تحت عنوان شهدای اول تا پنجم ایدئولوژی اشاره شده است. «شهید اول» (محمد بن مکی عاملی جزّینی در قرن هشتم) «شهید ثانی» (زینالدین بن علی بن احمد عاملی در سده دهم هجری)، «شهید ثالث» (حاج ملا محمد تقی برغانی قزوینی قرن سیزدهم هجری قمری)، «شهید چهارم» مجید شریف واقفی، شهید پنجم دکتر علی شریعتی.
فرقان در نوشتههای اولیهاش از آیتالله سعیدی و آیتالله غفاری به عنوان کسانی که زیر شکنجه به شهادت رسیدند تجلیل زیادی کرده بود اما پس از آن که مشخص شد این دو نفر نه در زیر شکنجه بلکه به خاطر بیماری و سکته قلبی در زندان فوت کردهاند و کمترین شکنجهای نشدهاند نوشتههای قبلی خود را تصحیح کرد.
فرقان با آنکه نظر مثبتی نسبت به آیتالله طالقانی(۲) و روحانیونی چون حبیبالله آشوری و جلال گنجهای داشت با این حال به شدت با روحانیت به عنوان یک طبقه مخالف بود.
پیش از پیروزی انقلاب برداشتهای متفاوت فرقان از قرآن آنچنان در محافل مذهبی نفوذ کرده بود که برخی از اشخاص و گروههای مذهی نیز مشتاق همکاری با آنها بودند. این همکاری و یا همدلی جنبهی تشکیلاتی نداشت و بیشتر ارتباط فردی با اعضای فرقان با مطالعهی آثار آنها بود. مرتضی الویری یکی از گردانندگان گروه «فلاح» که بعد از انقلاب از تشکیلدهندگان «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» بود میگوید:
«بعدها باخبر شدیم كه تفسیرهایی از قرآن در حال انتشار است و دست به دست میگردد از جمله تفسیر سوره كهف و بخشهایی از سوره بقره و... كه این تفسیرها نگاهی نو به قرآن داشت. وقتی اینها را خواندیم برایمان بسیار جالب بود و احساس میكردیم قرائت دیگری از اسلام درحال مطرحشدن است. به نظر میرسید این دیدگاهها مترقیتر و نوتر از دیدگاه دكترشریعتی بود. این مسئله برایمان جالب بود و احساس میكردیم این دیدگاه جدید كه گرایش بسیار پررنگی با مسائل اجتماعی دارد میتواند در جریان مبارزاتی به كارمان بیاید و به درد ما بخورد. ما در گروه فلاح برنامههای آموزشی مذهبی و اسلامی داشتیم. وقتی با طرز تفكر گروه فرقان روبهرو شدیم، تصمیم گرفتیم این را هم در گروه خودمان بررسی كرده و برای اعضا ارائه و توزیع كنیم. امكانات گروه فرقان بسیار محدود بود، از اینرو ما سعی كردیم به آنها برای نگهداری این جزوهها كمك كنیم. به یاد دارم مقدار زیادی از این جزوهها را در خانه یكی از دوستان در تهراننو نگهداری میكردیم و مقداری از آن را هم به باغی در دماوند بردیم و جاسازی كردیم تا بهتدریج مورد استفاده قرار بگیرد.»
الویری و گروه «فلاح» که به توصیهی مرتضی مطهری از همراهی با اندیشههای فرقان صرفنظر کرده بودند میگوید: «دیگر برای توزیع و نگهداری کتابهای آنها آمادگی نداشتیم. به یاد دارم چندصد هزار جلد کتاب آنها نزد ما باقی ماند که کتابها را معدوم کردیم.» [به نظر چند صد و یا چند ده صحیح است. چرا که کتابها در چنین ابعادی انتشار پیدا نمیکردند.]
حمیدرضا نقاشیان سراکیپ حفاظت از خمینی در مورد چگونگی آشناییاش با گروه فرقان میگوید:
«قبل از انقلاب گروههای مذهبی فعال و مبارز برای جوانان جذابیت داشتند. در غرب وشمال و اطراف تهران هم جلساتی با رهبری جوان پرشوری که تحصیلات حوزوی بسیار اندکی داشت تشکیل میشد که توانسته بود بچههای تحصیلکرده و بعضی از بچه هیأتیها را جذب کند. من تقریباً به تمام کانونهایی که در آنها مسائل مبارزاتی مطرح میشدند، سرک میکشیدم. بعد از شرکت در این جلسات حس کردم یک جای کار میلنگد. موضوعات مشکوک فکری مطرح شده در آن جلسات را با شهید عباسعلی ناطقنوری مطرح کردم و توسط ایشان به شهید مطهری انتقال یافت و بعد هم چند تا از جزوات آنها را به ایشان دادیم. شهید مطهری بعد از یک هفته مطالعه روی جزوات فرقان فرمودند اینها از مجاهدین خلق هم خطرناکترند و مأموریت دادند تا با شرکت در آن جلسات، در واقع عملکردشان را رصد کنیم و ایشان را در جریان بگذاریم.»
یکی از دوستانم تعریف میکرد کتاب «توحید و ابعاد گوناگون آن» نوشتهی فرقان و کتاب «توحید» نوشتهی حبیبالله آشوری علیرغم این که با نگاه امروز از استحکام چندانی برخوردار نبودند جزو تفاسیر قرآنی بودند که در سال ۵۶ به زندان مشهد راه یافتند. وی پس از مدتی متوجه میشود که مقدمهی «توحید و ابعاد گوناگون آن» در صحافی مجددی که از سوی زندانیان در زندان صورت گرفته حذف شده است که با اعتراضات جدی او دوباره مقدمهی مزبور را به کتاب اضافه میشود.
مواضع فرقان در ارتباط با کردستان، ترکمنصحرا، انتخابات، گروگانگیری، رفراندوم و ...
فرقان در بحبوحهی انقلاب و محرم ۵۷ و دورانی که عکس خمینی در ماه دیده میشد مینویسد:
«دیکتاتوری آخوندیسم بگونه گذشته میکوشد تا از خارج سرنوشت ملت مستضعف را تعیین کند. این دیکتاتوری که روزگاری در نجف و خارج از مرزهای ایران و دور از تضادها و درگیریها و دردها و رنجهای مردم این مرز و بوم سیاست اهریمنی خود را اعمال میکرد و دخالت همین سیاست از خارج بود که به همدستی ارتجاع داخلی انقلاب مشروطیت را تبدیل به کودتا کرد، و زمینههای مناسب را برای خونریزیها و «ذبح شرعیهای» بعدی فراهم ساخت اکنون بساط خود را در جای دیگری پهن کرده است. راستی آیا سرنوشت ایران و مردم مستضعف آن که روزگاری دیکتاتوری سیاست جهانی، آن را در لندن و ژنو تعیین مینمود و دیکتاتوری آخوندیسم روزگاری در نجف مدعی تعیین آن بود اکنون در پاریس تعیین میشود؟ و آیا در صورت تحقق این امر مردم مستضعف ایران و جامعه ایرانی از اسارت و خفقان رهایی خواهند یافت؟ پاسخ بدین پرسشها را تحولات آینده روشن خواهد ساخت. اما آنچه در اینجا باید بدان اشاره کرد و آن را به عنوان یک امر قطعی و تجربی لااقل از نظر ما دانست این است که سیاستهای خارجی حاصله از دیکتاتوری سیاست جهانی و دیکتاتوری آخوندیسم هیچگاه به سود مستضعفین ایران و راهگشای انقلاب توحیدی آنها نبوده و نخواهد بود. و از نظر ما هیچ تفاوتی میان سیاستهایی که از مسکو یا واشنگتن در جهت تعیین سرنوشت خلقها اعمال میشود با سیاست دیکتاتوری آخوندیسم که روزگاری از نجف و امروز از پاریس اعمال میشود نیست، و حتی دومی برای ملت مستضعف ایران و انقلاب توحیدی آنها غلط اندازتر و تباهی آورتر و انحرافزاتر است.» نشریه فرقان، شماره ۱۰، آذر ۱۳۵۷ ص ۷
فرقان همزمان با ورود خمینی به ایران بدون آن که اطلاعی از سیاست «هلال سبز» غرب داشته باشد به درستی مینویسد:
«اروپا طبق تجربیات زیادی که در طول قرنها استعمار ایران کسب کرده، به خوبی دریافته که باید ضمن تأکید بر روی وجود رژیم طرفدار غرب در ایران از آخوندیسم هم به عنوان عاملی که بقا و دوام رژیمی اینگونه را تضمین میکند، حمایت نماید. » فرقان شماره ۱۲، بهمن ۵۷ ، ص ۹
اما به شکل سادهانگارهای سقوط شاه را به درگیری بین اروپا و آمریکا ربط میدهد:
«انگلیسیها به تلافی سقوط هویدا در ایران و فرانسویها به تلاقی سقوط بوتو در پاکستان، زمینه سقوط شاه خائن را فراهم آوردند و بدین ترتیب آمریکاییها را خلع سلاح کردند و سازمان جاسوسی سیا را در محاصره قرار دادند .» فرقان شماره ۱۲ ، بهمن ۵۷ ، ص ۷
و یا در اولین موضعگیری خود پس از سرنگونی رژیم شاه در ادامه تحلیل قبلی خود مینویسد:
«رقابت بین آمریکا و اروپای استعمارگر یکی از عوامل اساسی ایجاد بحران سیاسی و اقتصادی در ایران گردید و تا آنجا ادامه یافت که رژیم ضدخلقی دست نشانده آمریکا را سرنگون کرد و رژیم منحط آخوندیسم و دست نشانده اروپا را روی کار آورد و انقلاب توحیدی خلق را به انحراف برد.» فرقان ، شماره ۱۳ ، اسفند ۵۷ ، ص ۶
ولی در ادامه به درستی میافزاید:
«به هر حال اکنون دیکتاتوری آخوندیسم به کمک دیکتاتوری سیاست جهانی همان طور که از قبل هم پیشبینی میشد، دیکتاتوری حاکم را به ظاهر سرنگون کرده و خود بر خر مراد سوار شده است، بدون این که خود ماهیت مردمی و توحیدی داشته باشد.» فرقان ، شماره ۱۳ ، ص ۱۰
فرقان در شماره فوقالعاده خود و در ارتباط با برگزاری رفرنداوم جمهوری اسلامی در فروردین ۵۸ مینویسد:
«فویل للذین یكتبون الكتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله... بقره ۷۹ پس وای بر آنان كه كتاب را به دست خود مینویسند و سپس میگویند این از نزد خداست...
محتوای ژرف و عمیق آیه در عین استمرار تاریخی تبلور جهتگیری خاص ملایان و آخوندیسم تبهكار در برابر خدا و خلق است. آخوندیسم كه به كمك چماق تكفیر و تحمیق هزار ساله خود، و به بركت نفهمی و بیسوادی توده ها بر خر مراد سوار شده، ساخته و پرداختهها و افكار دروغین خویش را به نام خدا و با مارك اسلام به خورد مردم میدهد و تا آنجا در خیانت پیش میرود كه مخالفین خود را هر چند عناصر توحیدی باشند به نام مخالف اسلام قلمداد میكند و هدفش هم از این كار روشن است، همان هدفی كه ملایان در طول تاریخ داشته و با توجیهات و تاویلات در تحقق آن كوشیدهاند، هدف دینفروشی برای كسب قدرت. آخوندیسم خیانتپیشه بر اساس دیكتاتوری مذهبی، بافته خود و نوشته خویش یعنی جمهوری اسلامی را به نام خدا ارائه داده و با به راه انداختن رفراندوم قلابی آن هم در محیطی آكنده از خفقان و تخدیر و توهین و اتهام و سركوبی و خیانت میگوید هر كس بگوید جمهوری اسلامی آری یعنی اسلام آری!، و هر كس بگوید جمهوری اسلامی نه، یعنی اسلام نه! آری، در همان حال كه مردم كردستان ایران در عزای قربانیان آخوندیسم و باندهای قدرتطلب دیگر در جامعه نشستهاند، در همان حال كه مردم اسیر و درمانده تركمن صحرا برای احقاق حقوق خود به مبارزه با ارتش مزدور و آخوندزدههای خائن پرداخته و در همان حال كه در بلوچستان ایران، آخوندیسم به توطئه و خیانت برای تخدیر و فریب و سركوب مشغول است و بالاخره در اوضاع نابسامان ایران، استعمار جهانی به كمك عامل اجرای سیاست های خود در ایران بازی رایگیری را به راه میاندازد تا همانگونه كه در هفتاد و چند سال قبل با تحكیم پایههای "مشروطه اسلامی" به قیمت سركوبی و قربانی شدن روشنفكران متعهد و توده های ناآگاه، مردم ما به اسارت چندین ساله رفتند و منافع خارجی تامین گشت، این بار هم با بنای "جمهوری اسلامی" دیگر بار شاهد احیای همه نمودهای پلیدی و زشتی و از همه مهم تر تحكیم پایههای دیكتاتوری و استبداد قرون وسطایی در جامعه باشیم. فرازهایی از بیانیه « رفراندوم: توطئه استحمار و استعمار» (فوقالعاده فروردین ۱۳۵۸)
همچنین فرقان با پخش تراکتی که روی آن نوشته شده بود «رفراندوم: توجیه شرعی و قانونی دیکتاتوری آخوندیسم» به استقبال رفراندوم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ رفت.
فرقان در مورد لشکرکشی به کردستان مینویسد:
«لشکرکشی به کردستان و توطئه سرکوبی ناجوانمردانه خلق مسلمان مستضعف کرد با توجه به زمینه سازیهای قبلی و نقش امپریالیستها در جهت بخشیدن به تحولات سیاسی ایران، ضمن تأیید ماهیت ارتجاعی و ژاندارم گونه ملایان، از نظر عوامل گوناگون داخلی و خارجی قابل بررسی است. به عبارت دیگر ضرورت اجرای این نقشه خائنانه از سوی رژیم فاسد حاکم را از یک طرف تضادهای داخلی و از طرف دیگر سیاست های خارجی توجیه می کنند ... آخوندیسم با تحریک عوام و تهییج واحدهای مختلف ارتش برای قتل عام خلق کرد به خیال واهی خویش موقعیت خود را تثبیت نموده و حاکمیت اهریمنانه اش را علنی ساخت تا بدین ترتیب یکه تاز میدان قدرت سیاسی گردد و سرنوشت توده های مستضعف این مرز و بوم را در خدمت منافع خود و اربابانش به دست گیرد .» نشریه فرقان ، شماره ۲۰ ، مهر ۵۸ ، ص ۴
و یا:
«دیکتاتوری آخوندیسم برای اعمال حاکمیت و ارضای شهوت قدرتطلبی خویش از هیچ جنایتی به خلق کرد خودداری نکرده و خاطره تلخ جنایات مهاجمان مغول و تاتار و جنایتکاران نازی و آدم کشان اسرائیلی را در رابطه با خلقهای تحت ستم به یاد میآورند، از محاصره اقتصادی شهرها و بخشها گرفته تا بمباران مراکز بیدفاع و آواره ساختن مردم بیگناه و مسلمان کرد ... » فرقان ، شماره ۲۰ ، مهر ۵۸ ، ص ۴ و ۵
همچنین:
«خلق مسلمان کرد هنوز هم خاطره تلخ سازش با رژیم ضدملی قبلی و نتایج شوم آن را که به قیمت ریختن خون صدها و هزاران رزمنده کرد و بیخانمان و آوارگی آنها و غارت سرمایههای مادی و معنوی شان تمام شد. از یاد نبرده بود که توطئهها و نیرنگهای سیاسی و کشتارهای وحشیانه تازهای آن هم به نام اسلام و به حساب ملت کرد درگیر شد.» فرقان، شماره ۲۰، مهر ۵۸، ص ۴
فرقان از تسخیر سفارت آمریکا به عنوان بلوای گروگانگیری یاد کرده و معتقد بود که جمهوری اسلامی برای تسلط بر برخی از چالشهای داخلی به گروگانگیری دست زده است این اهداف عبارت است از :
۱- خلع سلاح کردن مخالفان
۲- استحکام پایههای حاکمیت
۳- سرکوب وحشیانه معترضان
۴- پروندهسازی و زمینهسازیهای عوامفریبانه
۵- پیروزی در رقابت بین جناحهای حاکم.
فرقان به قدرت رسیدن روحانیت را ناشی از انحراف جنبش از مسیر خود میداند:
«ما در عین آن که به ایثار و گذشت مردم و جنبشهای قبلی احترام میگذاریم و آن را بزرگترین افتخار تاریخ و جامعه خویش تلقی میکنیم، ولی معتقد به انحراف جنبش از مسیر راستین خود هستیم، بنابراین اگر از دید مردم و آن کسانی که از سالیان دراز در نابودی رژیم ضدمردمی و طاغوتی قبلی بودند به مسئله بنگرید، انقلاب را طالب بودهاند، ولی اگر در رابطه با آنچه اکنون مطرح شده و هیئت حاکمهای که اکنون مسلط است بنگریم، حالت کودتا به خود میگیرد.» جزوه رهروان فرقان ، ۲۲ بهمن ۱۳۵۹، ص ۱
«رهروان فرقان» در مورد ماهیت حاکمان جدید مینویسند:
«اکنون ما با ایمان راسخ و قاطعیت انقلابی جهت احیای مجدد موضعگیریها و تحلیلهای به حقمان از چگونگی به حاکمیت رسیدن نظام حاکم و اثبات این حقیقت که رژیم دیکتاتوری آخوندیسم یک رژیم کودتایی است و نه تنها در ادامه طبیعی سیر مبارزات راستین خلق ما و بر اساس مبارزات خستگیناپذیر مجاهدین تشیع و انقلابگران توحیدی و به صورت ثمره و تبلور آنها به حاکمیت نرسیده، بلکه عظیم ترین خیانتها و بزرگترین انحراف ها را در حرکت توحیدی خلق مسلمان ایران و حتی منطقه ایجاد نموده و خود به عنوان یک زائده برای اسلام و اندیشه توحیدی و یک سد در راه اوجگیری مبارزات توحیدی محسوب میشود.» جزوه رهروان فرقان ، ۲۲ بهمن ۱۳۵۹ ، ص ۲
«رهروان فرقان» در مورد ماهیت جنگ ایران و عراق مینویسد:
«بیش از چهار ماه است که از جنگ ضدمردمی بین رژیمهای حاکم بر ایران و عراق میگذرد و در این مدت دیکتاتوری آخوندیسم نه تنها ارزشهای انقلابی خلق مسلمان کشورمان را به باد داده است، بلکه بیشتر از هر زمان دیگری استقلال، ارزشهای انقلابی و اخلاقی و اجتماعی خودش را چه در داخل کشور و چه در رابطه با خلقهای محروم سراسر جهان از دست داده است .» رهروان فرقان دیماه ۱۳۵۹
فرقان مخالف مالکیت خصوصی بوده و مینویسد:
مالکیت یک پدیدهی استعماری است. چه در رابطه با استعمار قدیم و چه در رابطه با استعمار جدید. به بیان دیگر انسان بر مبنای انحرافش از مدار توحیدی و فطرت انسانی خویش و فرار از اشتراک اولیه و بروز روح خودخواهی، برتری طلبی، تجاوزگری، استثمار و ... توانست خلاء درونی خود را که عمال همان انحرافش بود با دستاویزی اینچنین پر کند و با دلخوشی به این که این مالک بر زمین ونمودهایش شده است نوعی بیخیالی را از آنچه که تاکنون انجام داده است برای خویش فراهم آورد... مالکیت از دید کلی و عمومی آن منحصر به خداوند است و همه مدعیان مالکیت غارتگران حقوق خلق و چپاولگران اموال عمومی میباشند. (اصول تفکر قرآنی، توحید کتاب دوم)
فرقان همچنین «سرمایهداران بزرگ و ملاکان و بانکداران و کارتلهای بینالمللی و بورسبازان و زمینخواران» را عامل «همه بدبختیهای اجتماعی و فقر و ناداری و بحران و ورشکستگی اقتصادی تودههای اسیر» میداند.
پیام قران، تفسیر سوره فجر ص ۱۲۳.
فرقان از آنجایی که معتقد بود «ارزشهای راستین تشیع سرخ علوی» توسط روحانیت پایمال شده برای «آزاد ساختن اسلام علی از اسارت آخوندیسم»، به مبارزه قهرآمیز روی آورد. و مثلث «زر و زور و تزویر» را که شریعتی تبیین کرده بود هدف حملات خود قرار داد.
ترورهای فرقان
فرقان تحت عنوان مبارزه با «ائمهالکفر» به «اعدام انقلابی» سمبلهای «زر و زور و تزور» دست زد. حسن آقرلو یکی از رهبران فرقان در بازجوییهای خود دلایل ترور افراد را اینگونه بازگو میكند:
«قرهنی به دلیل عضویتش در باند زور، مطهری به دلیل عضویتش در باند تزویر كه همان روحانیت انحصارطلب میباشد، رفسنجانی به دلایل بالا، رضی شیرازی به دلایل بالا، دشتیانه به دلیل بالا، لاجوردی به دلیل عضویت در باند زر، مفتح به دلیل عضویت در باند تزویر، مهدیان به دلیل عضویت در باند زر، طرخانی به دلیل عضویت در باند زر...» پرونده حسن آقرلو، آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد ۸۶۴۱.
بر اساس برآورد نیروهای امنیتی درگیر در پروندهی فرقان، اعضای آن «۱۲۰ نفر بودند که هستهی عملیاتیشان به پنجاه نفر میرسید.» و نیروهایی که مستقیماً در عملیات نظامی دست داشتند ۱۷ نفر بودند. گفته میشود پس از پیروزی انقلاب انتخاب خط مشی مسلحانه و «اعدام انقلابی» چهرههای نظام توسط اکبر گودرزی و چند نفر از نزدیکانش صورت گرفت. در این تصمیمگیری حسن آقرلو، محمد متحدی، عباس عسگری و علیرضا شاهبابابیگ، حمید نیکنام و غلامرضا یوسفی شرکت داشتند. این تصمیمگیری در خانهای تیمی واقع در خیابان آزادی که توسط محسن سیاهپوش اجاره شده بود گرفته شد. پرونده اکبر گودرزی سوال ۲۲۵.
سرلشگر محمد ولی قرنی
۳ اردیبهشت ۵۸ سرلشگر محمدولی قرنی نخستین رئیس ستاد ارتش پس از پیروزی انقلاب که در بمباران کردستان نقش اساسی داشت و به دستور بازرگان در تاریخ ۶ فروردین ۵۸ برکنار شده بود در خانهی مسكونیاش توسط حمیدرضا نیکنام که به خانهی بهشتی هم رفت و آمد داشت و محمدعلی بصیری دانشجویی که در فیلیپین مشغول تحصیل بود به قتل رسید. قرنی در جریان کودتای ۲۸ مرداد علیه مصدق، فرمانده تیپ گیلان بود و پس از کودتا به ریاست رکن دو ارتش که نقش سیستم اطلاعاتی و امنیتی را داشت رسید. در اسفند ۱۳۳۶ به اتهام طرح توطئهی کودتا با حمایت آمریکا علیه رژیم شاه بازداشت شد؛ اما با وجود جرایم سنگینی که به وی نسبت داده شد تنها به سه سال زندان محکوم شد و چند ماه قبل از پایان محکومیت آزاد و از ارتش اخراج گردید. وی در بهمن ۱۳۴۲ به اتهام داشتن رابطه با آیتالله طالقانی، میلانی و زنجانی و چهرههایی چون بازرگان، سنجابی و اللهیار صالح دستگیر و در اواخر سال ۱۳۴۳ از زندان آزاد شد. در سالهای بعد از سوی رژیم شاه از وی «اعادهی حیثیت» شد اما تحت نظر باقی ماند.
سازمان مجاهدین، چریکهای فدایی خلق، جبهه دمکراتیک ملی و ... پیشتر نسبت به انتصاب او به فرماندهی ستاد ارتش اعتراض کرده و وی را مهرهی آمریکا معرفی کرده بودند.
فرقان در اطلاعیهای که پس از ترور قرنی انتشار داد او را متهم به موارد زیر کرده بود:
سرسپردگی به امپریالیزم آمریكا و كوشش در جهت انجام كودتای آمریكایی، همكاری با رژیم طاغوتی قبلی، همكاری با رژیم ضدتوحیدی فعلی و سرسپردگی به دیكتاتوری آخوندیسم، مفسد فیالارض، اقدام برای سركوبی مردم كردستان در جهت قلب حقایق و واقعیات و متهم كردن مردم به اینكه مامور اجنبی هستند، كوشش برای خلع سلاح مردم مبارز و محروم ایران و بازسازی ارتش، (آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی كد ۱۷۶۰۱ )
روز هشتم اردیبهشت ۵۸، روزنامه اطلاعات خبر داد که چهارتن از متهمان به قتل سرلشگر قرنی دستگیر شدند و در بازجویی نشان دادهاند که اطلاعات زیادی از مذهب ندارند. این روزنامه مدعی شد که افراد یاد شده محرمانه بازجویی میشوند و به شرکت در قتل و عضویت در گروه فرقان اعتراف کردهاند که البته واقعیت نداشت.
آیتالله مرتضی مطهری
شبانگاه ۱۱ اردیبهشت ،۵۸ محمدعلی بصیری (ضارب) و وفا قاضیزاده (راننده ماشین) هنگامی که مرتضی مطهری رئیس شورای انقلاب از منزل یدالله سحابی خارج شده بود با شلیک گلوله به قتل رساندند.
مطهری (۳) در حالی رئیس شورای انقلاب شده بود که در طول سالهای گذشته هیچ نقشی در مبارزه نداشت و در قشرهای مذهبی مبارز، سمبل «روحانیت اشرافی» تلقی میشد؛ کسی که در بالای شهر خانه دارد و با رانندهی شخصی تردد میکند. وی جایی در میان نسل جوان نداشت و نه تنها از طرف مبارزان مذهبی و دانشجویان داخل کشور بلکه از سوی دانشجویان خارج از کشور نیز طرد شده بود و نفرت از او در اطلاعیهی «دانشجویان مسلمان کالیفرنیا» که در زمستان ۵۶ خطاب به بازرگان انتشار یافته بود نیز دیده میشد:
«در خاتمه به عرضتان برسانیم که نسل جوان مسلمان، به امثال آقای مطهری که مسائل مردم برایشان مسئله نیست و از جیب مردم ارتزاق میکنند و کشته شدن هزاران و بیخانمان شدن میلیونها مردم مسلمان و تحریف اسلام راستین و دسیسه گشتن دین در دست جلادان زمان برایشان بیتفاوت است، کاری ندارند. ما کسانی را که به زندگی عثمانوار نشستهاند و دم از علی میزنند، جزء علمای راستین اسلام نمیدانیم که خود را مسئول شنیدن فتوایشان کنیم ...» شریعتی به روایت اسناد ساواک ج۳-ص۴۴۲
حتی مرتضی الویری نیز تأیید میکند که گروه فلاح که بعدها یکی از تشکیل دهندگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شد نظر مثبتی به مطهری نداشت و در اثر توصیهی خمینی به او نزدیک شدند.
فرقان پس از ترور مطهری با صدور اطلاعیهای دلایل محکومیت او را چنین اعلام کرد:
۱- همکاری با رژیم طاغوتی قبلی ۲- همکاری با رژیم ضدتوحیدی فعلی و طراحی سیاستهای دیکتاتوری آخوندیسم ۳- مفسد فیالارض ۴- بدعت گذاری در دین و جعل اصطلاح دروغین «ماتریالیسم منافق» ۵- کوشش برای بازسازی ارتش ضدملی ۶- سکوت در برابر کشتار وحشیانه خلق مسلمان کرد، ترکمن صحرا و ... توسط ارتش.
روز پانزده اردیبهشت، آیتالله خسروشاهی رئیس کمیته منطقه ۹ از دستگیری دو دختری خبر داد که اطلاعیهی فرقان در مورد ترور مطهری را پخش میکردند. اطلاعات ۱۵ اردیبهشت ۵۸ صفحهی ۱۲
محمدعلی بصیری و حمید نیکنام که پس از ترور به فاصلهی کوتاهی دستگیر شده بودند تا مدتها مورد شناسایی قرار نگرفته بودند ولی عاقبت به همین اتهام اعدام شدند. یکی از بستگان حمید نیکنام در قزوین در گفتگو با او متوجهی مواضع ضد روحانیت وی شده و او را لو میدهد. محمدعلی بصیری در چاپخانهای کار میکرد که اطلاعیهی مربوط به ترور مطهری در آنجا چاپ شده بود و مأموران با پیگیری کاغذ به کار رفته در اطلاعیه به چاپخانهی مزبور رسیده بودند.
وفا قاضیزاده که رانندگی اتومبیل عملیات ترور مرتضی مطهری را بر عهده داشت، توسط نیروهای رژیم مورد شناسایی قرار گرفت و طی درگیری کشته شد.
حجتالاسلام علیاکبر هاشمی رفسنجانی
۴ خرداد ۱۳۵۸ هاشمی رفسنجانی در منزل مسکونیاش هدف حملهی سعید واحد و غلامرضا یوسفی قرار گرفت و از ناحیهی کبد مجروح شد، وی با تلاش همسرش از این حادثه جان سالم به در برد.
آنها مدعی شده بودند که حامل پیامی از سوی علیاکبر ناطقنوری هستند و به این ترتیب به منزل رفسنجانی راه یافته بودند. سعید واحد پس از ورود هاشمی به اتاق پذیرایی با او گلاویز میشود كه بر اثر سر و صدای آنها عفت مرعشی همسر وی به سرعت خود را به اتاق پذیرایی میرساند و به او حمله میکند. غلامرضا یوسفی که در حیاط پاسداران را تهدید میکرده که دخالت نکنند به یاری سعید واحد میشتابد. در این درگیری هاشمی هدف دو گلوله قرار میگیرد و آنها به تصور این که وی به قتل رسیده به سرعت با اتوموبیل «بیامو» که همراه داشتند محل را ترک میکنند. اعلامیه زرد رنگی از سوی فرقان در اتاق پذیرایی به جای مانده بود كه هاشمی را به خیانت و دیكتاتوری در قبال جنبش توحیدی خلق مستضعف ایران متهم كرده بود.
خلاصهای از متن بازجویی سعید واحد دانشجوی صنعتی شریف و ضارب هاشمی رفسنجانی که توسط سایت خلیج فارس منتشر شده است:
«گروه فرقان دارای چه ایدئولوژی است؟
ایدئولوژی توحیدی.
استراتژی گروه فرقان را مفصلاً بیان كنید؟
مبارزه مسلحانه استراتژی گروه فرقان است به این معنا كه برای از بین بردن ایدئولوژی شرك و پاسداران و حامیانش جز توسل به اسلحه چاره دیگری نیست كه البته این هدف درازمدت است و در رابطه با این هدف اهداف كوتاهمدت و استراتژیهای مرحلهای را باید در نظر گرفت كه در این مرحله این استراتژی نابود كردن رهبران كفر است.
سازماندهی گروه فرقان را شرح دهید.
طبق اصول تفكر قرآنی بر مبنای تقسیم كار برای گروه اقتصادی و [گروه] انسانی است.... به علت كمبود نیروی انسانی هر دو كار را خودمان انجام میدادیم.
آموزشهای نظامی را كجا میدیدید؟
بیشتر در باغ كلاك كرج.
برای سنجش وظایف عبادی به چه مرجع یا منبعی مراجعه میكنید؟
به قرآن رجوع میكنم.
آیا اجتهاد و تقلید را قبول دارید؟ و اگر نه، احكام را چگونه استنباط میكنید؟
به آن معنا كه در فرهنگ روحانیت حاكم است نه، ولی به این معنا كه میشود (نه اینكه باید) و بهتر است به متخصص رجوع شود، آری.
كدامیك از تفاسیر موجود (از قرآن) را قابل اعتماد میشناسید؟
پرتوی از قرآن [آیتالله طالقانی] تفاسیر مجاهدین خلق، علی شریعتی و گروه فرقان.
كدام روزنامه را میخوانید؟
بامداد، اطلاعات و كیهان و از همه منحرفتر (روزنامه جمهوری اسلامی است.)
مسائل جنسیتان را چگونه حل میكردید؟ (۴)
مطرح نمیشد.
علاقههای عاطفیتان را چگونه حل میكردید؟
علاقههایی بالاتر از علاقههای عاطفی خانوادگی این علائق را تحتالشعاع قرار میداد فیالمثل زندگی با برادرانم این مسائل را كلا حل میكرد و علاقه و احساساتم در جهت دوستی و رفاقت با آنها شكل گرفته بود و لزومی به مبارزه با علائق خانوادگی نبود.»
حاج محمد تقی حاجطرخانی
۱۶ تیر ۱۳۵۸ محمدتقی حاج طرخانی از بنیانگذاران مسجد قبای تهران و باجناق هاشم صباغیان توسط گروه فرقان به قتل رسید.
اکبر گودرزی انگیزه ترور حاج طرخانی را مسائل سرمایه داری، ارتباط وی با محافل ارتجاعی و استفاده از سرمایه برای وجیهالمله شدن اعلام كرد. بازجویی اكبر گودرزی، ۲۱/۱۰/۵۸
«طرح ترور حاج تقی طرخانی نیز همانند ترورهای قبلی با حضور اكبر گودرزی و محمد متحدی بررسی شد. افراد دیگری چون علی فلاح اسدی و حسین قاسمی در اجرای آن نقش داشتند و محمد متحدی خود نیز در مرحله اجرا با آنها همكاری كرد.» (پرونده اكبر گودرزی 18383)
علی فلاح اسدی به شرکت در ٢٢ فقره ترور فرجام و نافرجام و سرقت بیش از ٨ بانک کشور متهم شد. (اطلاعات ۲۰ اسفند ۱۳۵۸)
مهندس عباس امیرانتظام
۲۰ تیرماه ۵۸ یك گروه سه نفره كه اقدام به شناسایی خانه عباس امیرانتظام، معاون نخست وزیر دولت موقت كرده بودند، مورد شناسایی گروه ضربت نخستوزیری قرار گرفتند و یکی از آنها به نام محمدعلی شیرینپور برادر رئیس ساواک آستارا دستگیر و دو نفر دیگر متواری شدند. بنا به گزاش روزنامه اطلاعات فرد دستگیر شده اعتراف كرد كه از سوی گروه فرقان مامور ترور امیرانتظام بوده است. روزنامه اطلاعات،۲۴ تیر ۱۳۵۸، ص ۱
بعدها هیچ گزارشی در این مورد انتشار نیافت و افراد دستگیر شده نیز آزاد شد. در پروندهی فرقان هم ذکری از این عملیات نیست. ظاهراً انتشار خبر فوق تلاش مأموران امنیتی و دولتی برای وصل فرقان به ساواک بود.
حجتالاسلام سیدرضی شیرازی
۲۴ تیرماه ۵۸ سیدرضی شیرازی پیشنماز مسجد شفا ترور شد. وی در گفتگو با نشریه یادآور در سال ۸۹ مدعی شد که مقر کمیته منطقه ۳(یوسفآباد و ولیعصر) در مسجد شفا بود و ریاست کمیته نیز بدون اطلاعش از طرف مهدوی کنی به وی واگذار شده بود! همچنین وی تأکید کرد که قرار بود کاندیدای روحانیت مبارز برای مجلس خبرگان باشد که بعلت ترور امکان آن به وجود نیامد. در حالی که وی در گفتگو با روزنامهی اطلاعات ۲۵ تیرماه ۵۸ هم ریاست کمیته را تکذیب کرده بود و هم کاندیداتوری برای مجلس خبرگان را و مدعی شده بود او را با شخص دیگری اشتباه گرفته بودند! وی که توسط محمود کشانی ترور شد میگوید:
«بعد از نماز ظهر و عصر از مسجد شفا بیرون آمدم. ... نزدیکی منزل دیدم که جوانکی پیدا شد و هفتتیری را زا جیبش در آورد و با خونسردی تمام شروع به شلیک کرد. اولین تیر به دستم خورد. دومی را میخواست به سرم بزند که از میان عمامهام رد شد و به سرم نخورد. سومی را به شکمم زد و چهارمی به پایم خورد. ... من با وجود این شلیکها بیهوش نشدم و بلافاصله مرا به بیمارستان منتقل کردند. ... بعد از چندی چون معالجات بیشتری لازم بود، به دعوت یکی از نزدیکانمان به بلژیک رفتم. شش ماهی آنجا بودم تا بهبودی نسبی حاصل شد.» نشریه یادآور شمارهی ۶ ، ۷ ، ۸ صفحههای ۴۳ و ۴۴
پس از ترور رضی شیرازی، خمینی در پیامی آن را به «عناصر فاسد رژیم منحط سابق» نسبت داد. و در ادامهی پیام از فرصت استفاده کرد به مجاهدین و فدائیان نیز طعنه زده و نوشت: »گروهی که به اسم اسلام، فرزندان اسلام را ترور میکنند و به اسم خلق، زندگی خلق را به تباهی میکشند. میتوان آنها را جزو هواخواهان اجانب و خیانتکاران به اسلام و خلق مسلمان دانست.» صحیفه امام جلد نهم صفحهی ۸۶
حجتالاسلام سیدمحسن بهبهانی
30 تیر ۵۸ سیدمحسن بهبهانی از مجریان برنامه های مذهبی رادیو تلویزیون در دوره پهلوی به اتهام همكاری با رژیم گذشته و طرفداری از آیتالله ابوالقاسم كاشانی توسط امرالله الهی ترور و در دم كشته شد. اطلاعات ۳۰ تیرماه ۱۳۵۸ ص ۱۱
امرالله الهی جریان ترور را بدین شرح توضیح میدهد:
«شناسایی بهبهانی را کمال [کمال یاسینی] کرده بود که بعداً با من در میان گذاشت و مشورت کردیم و اسلحه و موتور نیز او برایم آورد و من خودم تنها این کار را کردم. اسلحه کالیبر ۳۸ و موتور هوندای آبی رنگ ۱۲۵. من خودم تنها به آنجا رفتم و موتور را روشن کمی جلوتر از درب گذاشتم و اسلحه هم در داخل کیف بود. بعداً درب را زدم، او آمد. من این جمله را گفتم حجتالاسلام غفوری را میشناسید تا او خواست فکر کند، من هم کارم را انجام دادم و بعداً اسلحه را در داخل کیف گذاشتم و آن را زیر پایم گذاشتم و سوار موتور شدم و آمدم .»
پرونده امرالله الهی، کد پرونده ۱۸۷۳۹، ص ۹. ترور او از سوی دوایر حکومتی محکوم نشد و خمینی هم به روی خود نیاورد چرا که نمیشد ترور او را مانند دیگر ترورها به «عناصر فاسد رژیم منحط سابق» نسبت داد.
احمد لاجوردی
17 مردادماه ۵۸ احمد لاجوردی رئیس گروه صنعتی بهشهر هنگام خروج از خانهاش به همراه عباس اطمینان رانندهاش هدف گلوله دو موتورسوار [حسن نوری و امرالله الهی] قرار گرفت و هر دو نفر به شدت زخمی شدند. اطلاعات ۷ مرداد ۱۳۵۸ ص ۲
احمد لاجوردی پس از ترور برای درمان خود به خارج از کشور رفت و در اردیبهشت ۸۸ در کانادا درگذشت.
پیش از این واقعه در نیمههای تیرماه ۱۳۵۸، به پیشنهاد و پیگیری عزتالله سحابی قانون «حفاظت و توسعه صنایع» از تصویب شورای انقلاب گذشت و براساس آن اموال و داراییهای احمد لاجوردی و ۵۱ سرمایهدار دیگر به اتهام داشتن روابط غیرقانونی با رژیم پهلوی و انباشت سرمایه و ثروت از راههای نامشروع مصادره و به بنیاد مستضعفان داده شده بود. اکثر صنایع مزبور پس از مصادره در اثر سوء مدیریت یا به ورشکستگی کشیده شدند و یا نصیب نهادهای وابسته به رژیم شدند و مردم نفعی از آن نبردند.
در حالی که گروههای سیاسی ترورهای گروه فرقان را محکوم میکردند اما ترور ناکام احمد لاجوردی و رانندهاش مورد توجه این گروهها قرار نگرفت. دولت جمهوری اسلامی، شورای انقلاب و نهادهای حکومتی هم در محکومیت این ترور سخنی نگفتند. پیش از ترور لاجوردی، کازرونی یکی از بنیانگذاران صنعت نساجی مدرن در ایران ترور شده بود که مسئولیت آن را هم به دوش فرقان گذاشته بودند که به نظر میرسد واقعی نیست.
حاج مهدی و حسام عراقی
۴ شهریور ۵۸ حاج مهدی عراقی رئیس امور مالی روزنامه كیهان و پسرش حسام هدف شلیک مسلسل یوزی غلامرضا یوسفی قرار گرفتند و در دم کشته شدند و دیگر همراهشان حسین مهدیان (مدیر موسسه كیهان) مجروح شد.
حاج مهدی عراقی یکی از اعضای هیئتهای مؤتلفه بود که به اتهام شرکت در ترور حسنعلی منصور نخست وزیر اسبق ایران به زندان ابد محکوم شده بود اما بعد از درخواست عفو از شاه و شرکت در مراسم «شاهنشاها سپاس» بعد از تحمل ۱۲ سال زندان در سال ۵۵ آزاد شد. وی در سال ۵۷ به پاریس رفت و همراه با خمینی به کشور بازگشت.
بر اساس اعترافات اکبر گودرزی، رهبر گروه فرقان، طرح ترور حاج مهدی عراقی از سوی وی و محمد متحدی مسئول نظامی مطرح شد. «پیشنهاد مزبور مثل برنامههای قبلی ابتدا بین من و مسئول عملیات نظامی طرح شد و تصمیم بر انجام آن گرفته شد.» بازجویی اکبر گودرزی ، ۲۱/۱/۵۹
در پرونده گودرزی آمده است: علی فلاح اسدی، غلامرضا یوسفی و محمد متحدی، مهدی و حسام عراقی را به قتل رساندند و مهدیان را مجروج کردند. (پرونده اكبر گودرزی 18383)
- برای مطالعه ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید.
پیامبر بی معجزه ، پدر بی ابهت و جام زهر هسته ای
مجتبی واحدی
در دهه اول انقلاب، میزان «عقب نشینی ها» ی بین المللی جمهوری اسلامی در مقایسه با «شعارهای پرطمطراق » سران حکومت ، نسبت رسوا کننده ای نداشت ... هرچه از سالهای نخستین انقلاب گذشت هم بر حجم شعارهای بی پشتوانه و هزینه ساز سران حکومت افزوده شد و هم عقب نشینی های همراه با زبونی آنها ، رسوایی های بیشتری برای آنها به وجود آورد.ویژه خبرنامه گویا درشت گویی های بی حساب و عقب نشینی های زبونانه، اکنون به یکی از شاخصه های علنی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی تبدیل شده است. البته در تمام سالهای سه دهه اخیر، رگه هایی از این شاخصه در رفتار بین المللی جمهوری اسلامی قابل مشاهده بود. مثلا در جریان گروگان گیری کارمندان سفارت امریکا در تهران ، پس از حدود یک سال شعارهای دهان پُرکن حکومتی ، واسطه های اعزامی دولت ایران تلاش کردند با تیم انتخاباتی « رونالد ریگان » رقیب کارتر وارد مذاکره شوند و با دریافت امتیازاتی از جمهوری خواهان ، گروگانها را آزاد کنند. در آن زمان با توجه به ضربه سنگینی که موضوع گروگانگیری به کارتر وارد کرده ، احتمال انتخاب ریگان به ریاست جمهوری امریکا بیش از کارتر بود . اما ریگان و هم حزبی های او ، پیشنهاد نمایندگان ایران را چندان جدی نگرفتند و نهایتا در قبال قرار داد الجزایر که امتیاز قابل توجهی نصیب ایران نمی کرد گروگانهای امریکایی آزاد شدند .
در جریان جنگ با عراق هم ، وضعیت مشابهی برای ایران به وجود آمد . تا زمانی که برخی کشورها ، حد اقل به صورت ظاهری حاضر به اعطای امتیازاتی به ایران بودن سران حکومت بر تداوم جنگ تأکید می کردند . در آن دوره ، بسیاری از قدرت های جهانی به این واقعیت پی برده بودند که ایرانیان به صورت تقریبا یکپارچه ، در کنار حکومت ایران ایستاده اند و لذا شکست دادن ایران را بعید می دانستند . اما به تدریج ، جنگ به حالت فرسایشی در آمد وبسیاری از ایرانیان ، از طولانی شدن آن به ستوه آمدند تا جای که در آخرین فراخوان حکومت برای اعزام « صد هزار نفری » به جبهه که در بهار شصت وهفت صورت گرفت تعداد ثبت نام کنندگان برای اعزام به جبهه ، حتی یک دهم آمار مورد انتظار حکومت نبود .
وضعیت اقتصادی کشور هم در شرایط بسیار نامساعدی بود . در آن زمان ، قدرت های خارجی به خوبی فهمیدند که ادامه جنگ ، از پشتیباین مردمی برخوردار نیست . در آن شرایط پذیرش آتش بس ، نه یک انتخاب بلکه یک الزام برای سران حکومت ایران بود .لذا دیگر نه از «تعارف » برای تأمین خسارت های جنگ ، خبری بود و نه از فشار بر مجامع بین المللی برای زمین خسارت های ایران از طریق در آمد های نفتی عراق ( همان کاری که تنها دو سال بعد ، سازمان ملل وشورای امنیت برای تأمین خسارات حمله عراق به کویت انجام دادند ) نمونه های دیگری نیز از سالهای پس از انقلاب می توان ارائه نمود که همه آنها مصادیقی از درشت گویی های شعارگونه دولتمردان ایرانی در داخل و برخورد همراه با عقب نشینی آنان در مواجهه با دولت های خارجی است .
در عین حال با نگاهی به سه دهه گذشته ، به راحتی می توان گفت در دهه اول انقلاب ، میزان « عقب نشینی ها » ی بین المللی جمهوری اسلامی در مقایسه با « شعارهای پرطمطراق » سران حکومت ، نسبت رسوا کننده ای نداشت که ناشی از دو عامل بود : نخست آنکه بنیانگزار جمهوری اسلامی در مقایسه با جانشین خود ، از شجاعت بیشتری برخوردار بود و دوم آنکه پشتوانه مردمی او نسبت به میزان محبوبیت آقای خامنه ای در حدی بسیار بالاتر قرار داشت . به هرحال ، هرچه از سالهای نخستین انقلاب گذشت هم بر حجم شعارهای بی پشتوانه و هزینه ساز سران حکومت افزوده شد و هم عقب نشینی های همراه با زبونی آنها ، رسوایی های بیشتری برای آنها به وجود آورد که اوج این « شعار پراکنی » و « عقب نشینی » را در جریان مذاکرات هسته ای می توان مشاهده نمود . بنادارم در فرصتی مناسب ، گزارش کاملی از این رفتار پرهزینه و بی فایده جمهوری اسلامی ارائه نمایم اما در این مقاله ، تنها رفتار اخیر سران نظام در خصوص محل مذاکرات با گروه ۱+۵ از جمله تعامل دولت جمهوری اسلامی با ترکیه مورد بررسی قرار می گیرد .
از چند ماه قبل و پس از جدی شدن احتمال تحریم نفت ایران ، سران نظام با کاهش شعارهای جنگ جویانه ، آمادگی خود رابرای ادامه مذاکرات هسته ای اعلام وپیش قدم شدن برای آغاز مذاکرات را از طریق نامه ای که سعید جلیلی برای کاترین اشتون نوشت علنی نمودند . این در حالی بود که تا چند وقت پیش از آن ، سران جمهوری اسلامی با تأکید بر « بی تأثیر بودن تحریم ها » اعلام می کردند که حاضر به هیچگونه کوتاه آمدن در موضوع هسته ای نیستند . جدی شدن آمادگی جمهوری اسلامی برای از سرگیری مذاکراتی که حدود پانزده ماه به حالت تعلیق در آمد با عزم جامعه جهانی برای مقابله با تنها متحد استراتژیک جمهوری اسلامی ، هم زمان شد که در این ماجرا ، میزبان قبلی مذاکرات هسته ای ـ ترکیه ـ در جبهه مقابل ایران ایستاده بود . اما سران نظام که خطر را در کنار گوش خود احساس می کردند چشم و گوش خود را بر موضع گیری علنی رهبران ترکیه در برابر « بشار اسد » بستند و از برگزاری دور جدید مذاکرات در استانبول ، استقبال نمودند . نخست وزیر هوشمند ترکیه هم فرصت را غنیمت شمرد و به ایران آمد تا امتیازگیری از ایران را تکمیل نماید . او که به خوبی می دانست هیچیک ازمقامات سیاسی ایران ، به صورت مستقل ، حق تصمیم گیری و حتی اظهار نظر ندارند به مشهد رفت تا مستقیما با تنها تصمیم گیر نظام جمهوری اسلامی ، سخن بگوید . رهبر جمهوری اسلامی تصور می کرد اردوغان برای افزایش امتیازگیری های اقتصادی از ایران و نیز حفظ جایگاه ترکیه به عنوان « نقش آفرین جدید در تحولات منطقه ای و جهانی » به چراغ سبز اقای خامنه ای نیازمند است . لذا با قاطعیت تمام از دیکتاتور سوریه حمایت کرد تا شاید بتواند موضع اردوغان در خصوص لزوم برکناری بشار اسد را تعدیل نماید . در آن زمان ، رسانه های ایران ، پاسخ اردوغان به اظهارات رهبررا منعکس نکردند اما تنها سه روز بعد نخست وزیر ترکیه ، میزبان نمایندگان هفتاد کشور شد که برای یافتن راههایی به منظور خلاصی مردم سوریه از دیکتاتوردمشق ، در استانبول گرد آمده بودند. در ان زمان ، برخی رسانه های داخلی ایران ، که در مجیز گویی نسبت به رهبر با یکدیگر مسابقه دارند حملاتی را متوجه نخست وزیر ترکیه کردند و تغییر محل مذاکرات هسته ای را خواستار شدند . دبیر کم خرد و بی اراده مجمع تشخیص مصلحت نظام هم برای آنکه سرسپردگی خود به رهبری را آشکار سازد برگزاری گفتگوی ایران با گروه ۱+۵ در « بغداد » یا « دمشق »را پیشنهاد نمود ! در یک دوره دو سه روزه ، رسانه های حکومتی ایران به محلی برای جولان کسانی تبدیل شد که به چیزی جز « خوش آمد رهبر» نمی اندیشند اما آنها از این نکته غافل بودند که رهبر در حال فراهم کردن مقدمات برای « نوشیدن جام زهر » است و به هیچوجه حاضر نیست فرصت مذاکرات هسته ای را ازدست بدهد . ازسوی دیگر ، تغییر محل مذاکرات ، می توانست بهانه ای به دست گروه ۱+۵ بدهد تا باردیگر گفتگوها را به تعویق بیندازند .
این نکته ای بود که رجب طیب اردوغان به خوبی از آن آگاهی داشت لذا در یکی از شدید ترین موضعگیری های خود علیه نظام جمهوری اسلامی ، آنان را به « بی صداقتی » متهم کرد و گفت « کاری که آنها می کنند سیاست ورزی نیست بلکه نام دیگری دارد که جای ذکر آن نیست !» همین موضعگیری کافی بود تا همان رسانه های مجیز گوی رهبر ، پرده ای کاملا متفاوت از نمایش های تبلیغاتی خود را آماده اجرا نمایند . انها که با گذشت تنها چند روز از « درشت گویی » های رایج و متملقانه ، خود و رهبرشان را در استیصالی جدید مشاهده می کردند به ناگاه همه تندخویی ها علیه نخست وزیر مقتدر ترکیه را به کناری نهادند . اما با کنار گذاشتن « درشت گویی » ها و، تسلیم در برابر « تهدید » نخست وزیر ترکیه ، پرسشی بزرگ در برابر کسانی قرار می گرفت که تا ساعاتی قبل ، شاهد فحاشی ها علیه اردوغان و پافشاری های رسانه های حکومتی بر « لزوم خودداری از مذاکره در استانبول » بودند . لذا به ناگاه روایاتی « خنده آور » و بعضا « تهوع آفرین »از جریان دیدار اردوغان با سید علی خامنه ای در همان رسانه هایی منتشر شد که طی روزهای پیش از آن ، نخست وزیر ترکیه را عامل صهیونست ها می خواندند و به خاطر برگزاری کنفرانس مخالفان بشار اسد در استانبول ، خواهان کاهش روابط جمهوری اسلامی با ترکیه شده بودند ! در پرده جدید از نمایش ناشیانه ، ابتدا اعلام کردند که « دختر و همسر اردوغان ، در دیدار با رهبر جمهوری اسلامی به مدت طولانی می گریستند و این گریه ، هیئت همراه اردوغان را تحت تأثیر قرار داد » .اندکی بعد ، یکی دیگر از سایت ها مدعی شد: اردوغان در دیدار با خامنه ای ، خطاب به او گفته است «من به عنوان یک مسئول کشور در خدمت شما نیامده ام بلکه به عنوان مریدی به خدمت مرادم آمده ام» پس از آن هم با عقب نشینی از ادعای « گریه جانسوز دختر وهمسر اردوغان »ادعا کردند که «همسر و دختر آقای اردوغان در این دیدار خطاب به رهبر معظم انقلاب بیان کردند که شما ما را به یاد پیامبر گرامی اسلام می اندازید.»این ادعاها در الی مطرح شد که نه معجزه پیامبری که دختر و همسر اردوغان به خاطر دیدن او اشک ریخته بودند توانست کوچکترین اثری بر نخست وزیر ترکیه بگذارد و نه دیدار « مریدِ ترکیه ای » با «مرادِ ایرانی تبار وایران ستیز » توانست کوچکترین تأثیری بر دیدگاه اردوغان بگذارد . به طوری که تنها چند روز پس از ترک ایران توسط نخست وزیر ترکیه ، او در در داخل کشور خودش میزبان نمایندگان هفتاد کشور شد که خواهان سرنگونی دیکتاتور سوریه هستند و رهبر جمهوری اسلامی ، آنها را عوامل امریکا و اسرائیل می نامد . اردوغان در نشست موسوم به دوستان سوریه ، بدون توجه به « حنجره دریدن های وقیحانه خامنه ای در دفاع از بشار اسد »بر لزوم سرنگونی دیکتاتور خونخوار سوریه تأکید کرد تا نشان دهد همه ادعاهای رسانه های ایران در مورد پیامبر قلابی و تأثیر او بر نخست وزیر ترکیه و خانواده اش ، دروغی است بزرگ که تنها با هدف جبران حقارت جمهوری اسلامی در « پذیرش مذاکره در استانبول » ساخته وپرداخته شده است . اما مجیز گویان رهبر باز هم از دروغ پردازی های مشمئز کننده خود ، دست بر نداشتند و این بار دروغی بزرگ ساختند که به قول عوام الناس « حتی مرغ پخته را به خنده وا می دارد » . آنها مدعی شدند در پایان دیدار اردوغان و هیئت همراه با رهبر جمهوری اسلامی ، یکی از مشاوران اردوغان ، خواهان دریافت هدیه ای از خامنه ای شده واو هم یک عدد « مهر نماز » تقدیم اقای مشاور نموده است . نکته جالب این که در متن خبر ، بر « اهل سنت » بودن مشاور تأکید شده اما در عین حال از قول او گفته اند که «وصیت می کند این هدیه به همراه وی در سفر آخرتش گذاشته شود تا از رحمت و مغفرت الهی برخوردارشود» . کسانی که با دیدگاههای اهل سنت آشنا هستند می دانند آنها سجده برمُهر را نوعی بدعت در دین واستفاده از آن را حرام می شمارند . اما ماشین دروغ پردازی جمهوری اسلامی که قبل از آن ، رهبر نظام را «مراد نخست وزیر ترکیه » و « یاد آور پیامبر » برای همسر و فرزند اردوغان معرفی کرده بودند می توانستند این دروغ جدید را هم منتشر کنند تا قدری از حقارت رهبر خویش و عوامل او بکاهند .
هم زمان با این دروغ های تبلیغاتی ، بخش دیگری از حکومت ، مشغول انتشار اخبار غیر واقعی در مورد روند مذاکرات هسته ای بود . ادعاهای پرطمطراق در خصوص همترازی جمهوری اسلامی با گروه ۱+۵ در جریان مذاکرات استانبول در حالی مطرح می شد که قبل از آغاز مذاکرات ، علی اکبر صالحی وزیر خارجه دولت احمدی نژاد اعلام کرد « مطمئن هستم این دور از مذاکرات ، به نتایج مثبت منجر خواهد شد » . این سخن صالحی نشان می داد که جمهوری اسلامی و رهبر آن ، تصمیم خود برای نوشیدن جام زهر را گرفته اند و می دانند که قرار است هرچه قدرت های غربی می خواهند را به آنها بدهند تا بحران هسته ای ، بیش از این بر اقتصاد ورشکسته ایران ، فشار نیاورد و نظام جمهوری اسلامی را در بحرانی عمیق تر از انچه اکنون در آن قرار دارد فرو نبرد . صالحی ، پس از مذاکرات هم در گفتگویی با شبکه جام جم ، با شعفی وصف ناشدنی ، به پیش بینی خود اشاره کرد و از مثبت بودن مذاکرات خبر داد در حالی که اظهارات خود او نشان می داد تنها دستاورد نشست استانبول ، توافق بر سر برگزاری دور بعدی مذاکرات در بغداد بود . صالحی با اعتماد به نفسی که تنها مختص کارگزاران جمهوری اسلامی است از «دست بالای جمهوری اسلامی » در مذاکرات استانبول سخن می گفت در حالی که همان گفتگوی تلویزیونی نشان می داد او از محتوای مذاکرات و جزئیات آن بی خبر است . مثلا وقتی که خبر نگار از او پرسید « چرا آقای جلیلی به درخواست هیئت امریکایی برای گفتگوی دو جانبه ، پاسخ نداده است »اظهار داشت: « نشست استانبول ، برای مذاکره ایران با گروه ۱+۵ بوده نه دیدار های دو جانبه ». او سپس در پاسخ به خبرنگار که از او می پرسید «پس چرا آقای جلیلی با برخی اعضای هیئت های دیگر مستقر در استانبول به صورت دو جانبه ، گفتگو کرده است ؟»اظهار داشت : «بله فکر می کنم آقای جلیلی با یک یا دو هیئت دیگر ملاقات کرده که البته نمی دانم چین بوده یا کشور دیگر !!!»
روند پرادعایی در داخل و عقب نشینی جمهوری اسلامی در خارج ، به همین جا هم ختم نشد . دو سه روز بعد از پایان مذاکرات استانبول ، رسانه های داخلی ایران به نقل از رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس اعلام کردند « شرط ایران برای ادامه مذاکرات در نشست بغداد لغو تحریم هاست » این سخن ، با واکنش فوری اروپا وامریکا مواجه شد که « تحریم ها لغو نخواهد شد » و پاسخ جمهوری اسلامی هم از قبل معلوم بود که « در خواست لغو تحریم ها تا قبل از مذاکرات بغداد ، یک توصیه است نه شرط ایران برای انجام نشست بغداد!»
البته کسانی که وضعیت ترحم بر انگیز سران جمهوری اسلامی در داخل و خارج را می دانند از قبل هم می دانستند ادعاهایی که در خصوص « دست بالای جمهوری اسلامی در مذاکرات هسته ای » مطرح می شود دروغی بیش نیست زیرا رهبر جمهوری اسلامی کسی است که رئیس جمهور دست ساز خودش ، او را «پدر » می خواند اما « ابهتی » برایش قائل نیست ، او همان فردی است که رسانه های حکومت ، به دروغ او را برای نخست وزیر ترکیه و خانواده اش « شبیه پیامبر» می خوانند اما همان پیامبر ادعایی، عاجز از هرگونه معجزه در موضوع سوریه است که برای رهبر جمهوری اسلامی ، اهمیت حیاتی دارد . این رهبر بی کفایت ، به همه زیر دستان خود ثابت کرده آنچه بیش از هرچیز برایش اهمیت دارد شنیدن «مجیز »از « مزدوران»است . او با همین مجیز ها دلخوش است و در سایه « نشئگی » حاصل از « مجیز شنیدن ها» آماده است هرنوع امتیاز خارجی بدهد تا چند روزی بر عمر حکومت متزلزل وی افزوده شود . شاید هم برخی دست اندرکاران قراردادهای اقتصادی ، از همین لحظات نشئگی رهبر استقاده کرده و می کنند تا « ترکمانچای نفتی » را با چین امضا کنند و رضایت « روسیه »را در موضوع خزر جلب نمایند ونهایتا مقدمات لازم را آماده سازند تا در سایه مجیز گویی های مزدوران حکومت ، رهبر جمهوری اسلامی « جام زهر در پرونده هسته ای » را بنوشد . برای آشکار شدن آخرین پرده ها در این نمایش ، زمان زیادی لازم نیست .
در جریان جنگ با عراق هم ، وضعیت مشابهی برای ایران به وجود آمد . تا زمانی که برخی کشورها ، حد اقل به صورت ظاهری حاضر به اعطای امتیازاتی به ایران بودن سران حکومت بر تداوم جنگ تأکید می کردند . در آن دوره ، بسیاری از قدرت های جهانی به این واقعیت پی برده بودند که ایرانیان به صورت تقریبا یکپارچه ، در کنار حکومت ایران ایستاده اند و لذا شکست دادن ایران را بعید می دانستند . اما به تدریج ، جنگ به حالت فرسایشی در آمد وبسیاری از ایرانیان ، از طولانی شدن آن به ستوه آمدند تا جای که در آخرین فراخوان حکومت برای اعزام « صد هزار نفری » به جبهه که در بهار شصت وهفت صورت گرفت تعداد ثبت نام کنندگان برای اعزام به جبهه ، حتی یک دهم آمار مورد انتظار حکومت نبود .
وضعیت اقتصادی کشور هم در شرایط بسیار نامساعدی بود . در آن زمان ، قدرت های خارجی به خوبی فهمیدند که ادامه جنگ ، از پشتیباین مردمی برخوردار نیست . در آن شرایط پذیرش آتش بس ، نه یک انتخاب بلکه یک الزام برای سران حکومت ایران بود .لذا دیگر نه از «تعارف » برای تأمین خسارت های جنگ ، خبری بود و نه از فشار بر مجامع بین المللی برای زمین خسارت های ایران از طریق در آمد های نفتی عراق ( همان کاری که تنها دو سال بعد ، سازمان ملل وشورای امنیت برای تأمین خسارات حمله عراق به کویت انجام دادند ) نمونه های دیگری نیز از سالهای پس از انقلاب می توان ارائه نمود که همه آنها مصادیقی از درشت گویی های شعارگونه دولتمردان ایرانی در داخل و برخورد همراه با عقب نشینی آنان در مواجهه با دولت های خارجی است .
در عین حال با نگاهی به سه دهه گذشته ، به راحتی می توان گفت در دهه اول انقلاب ، میزان « عقب نشینی ها » ی بین المللی جمهوری اسلامی در مقایسه با « شعارهای پرطمطراق » سران حکومت ، نسبت رسوا کننده ای نداشت که ناشی از دو عامل بود : نخست آنکه بنیانگزار جمهوری اسلامی در مقایسه با جانشین خود ، از شجاعت بیشتری برخوردار بود و دوم آنکه پشتوانه مردمی او نسبت به میزان محبوبیت آقای خامنه ای در حدی بسیار بالاتر قرار داشت . به هرحال ، هرچه از سالهای نخستین انقلاب گذشت هم بر حجم شعارهای بی پشتوانه و هزینه ساز سران حکومت افزوده شد و هم عقب نشینی های همراه با زبونی آنها ، رسوایی های بیشتری برای آنها به وجود آورد که اوج این « شعار پراکنی » و « عقب نشینی » را در جریان مذاکرات هسته ای می توان مشاهده نمود . بنادارم در فرصتی مناسب ، گزارش کاملی از این رفتار پرهزینه و بی فایده جمهوری اسلامی ارائه نمایم اما در این مقاله ، تنها رفتار اخیر سران نظام در خصوص محل مذاکرات با گروه ۱+۵ از جمله تعامل دولت جمهوری اسلامی با ترکیه مورد بررسی قرار می گیرد .
از چند ماه قبل و پس از جدی شدن احتمال تحریم نفت ایران ، سران نظام با کاهش شعارهای جنگ جویانه ، آمادگی خود رابرای ادامه مذاکرات هسته ای اعلام وپیش قدم شدن برای آغاز مذاکرات را از طریق نامه ای که سعید جلیلی برای کاترین اشتون نوشت علنی نمودند . این در حالی بود که تا چند وقت پیش از آن ، سران جمهوری اسلامی با تأکید بر « بی تأثیر بودن تحریم ها » اعلام می کردند که حاضر به هیچگونه کوتاه آمدن در موضوع هسته ای نیستند . جدی شدن آمادگی جمهوری اسلامی برای از سرگیری مذاکراتی که حدود پانزده ماه به حالت تعلیق در آمد با عزم جامعه جهانی برای مقابله با تنها متحد استراتژیک جمهوری اسلامی ، هم زمان شد که در این ماجرا ، میزبان قبلی مذاکرات هسته ای ـ ترکیه ـ در جبهه مقابل ایران ایستاده بود . اما سران نظام که خطر را در کنار گوش خود احساس می کردند چشم و گوش خود را بر موضع گیری علنی رهبران ترکیه در برابر « بشار اسد » بستند و از برگزاری دور جدید مذاکرات در استانبول ، استقبال نمودند . نخست وزیر هوشمند ترکیه هم فرصت را غنیمت شمرد و به ایران آمد تا امتیازگیری از ایران را تکمیل نماید . او که به خوبی می دانست هیچیک ازمقامات سیاسی ایران ، به صورت مستقل ، حق تصمیم گیری و حتی اظهار نظر ندارند به مشهد رفت تا مستقیما با تنها تصمیم گیر نظام جمهوری اسلامی ، سخن بگوید . رهبر جمهوری اسلامی تصور می کرد اردوغان برای افزایش امتیازگیری های اقتصادی از ایران و نیز حفظ جایگاه ترکیه به عنوان « نقش آفرین جدید در تحولات منطقه ای و جهانی » به چراغ سبز اقای خامنه ای نیازمند است . لذا با قاطعیت تمام از دیکتاتور سوریه حمایت کرد تا شاید بتواند موضع اردوغان در خصوص لزوم برکناری بشار اسد را تعدیل نماید . در آن زمان ، رسانه های ایران ، پاسخ اردوغان به اظهارات رهبررا منعکس نکردند اما تنها سه روز بعد نخست وزیر ترکیه ، میزبان نمایندگان هفتاد کشور شد که برای یافتن راههایی به منظور خلاصی مردم سوریه از دیکتاتوردمشق ، در استانبول گرد آمده بودند. در ان زمان ، برخی رسانه های داخلی ایران ، که در مجیز گویی نسبت به رهبر با یکدیگر مسابقه دارند حملاتی را متوجه نخست وزیر ترکیه کردند و تغییر محل مذاکرات هسته ای را خواستار شدند . دبیر کم خرد و بی اراده مجمع تشخیص مصلحت نظام هم برای آنکه سرسپردگی خود به رهبری را آشکار سازد برگزاری گفتگوی ایران با گروه ۱+۵ در « بغداد » یا « دمشق »را پیشنهاد نمود ! در یک دوره دو سه روزه ، رسانه های حکومتی ایران به محلی برای جولان کسانی تبدیل شد که به چیزی جز « خوش آمد رهبر» نمی اندیشند اما آنها از این نکته غافل بودند که رهبر در حال فراهم کردن مقدمات برای « نوشیدن جام زهر » است و به هیچوجه حاضر نیست فرصت مذاکرات هسته ای را ازدست بدهد . ازسوی دیگر ، تغییر محل مذاکرات ، می توانست بهانه ای به دست گروه ۱+۵ بدهد تا باردیگر گفتگوها را به تعویق بیندازند .
این نکته ای بود که رجب طیب اردوغان به خوبی از آن آگاهی داشت لذا در یکی از شدید ترین موضعگیری های خود علیه نظام جمهوری اسلامی ، آنان را به « بی صداقتی » متهم کرد و گفت « کاری که آنها می کنند سیاست ورزی نیست بلکه نام دیگری دارد که جای ذکر آن نیست !» همین موضعگیری کافی بود تا همان رسانه های مجیز گوی رهبر ، پرده ای کاملا متفاوت از نمایش های تبلیغاتی خود را آماده اجرا نمایند . انها که با گذشت تنها چند روز از « درشت گویی » های رایج و متملقانه ، خود و رهبرشان را در استیصالی جدید مشاهده می کردند به ناگاه همه تندخویی ها علیه نخست وزیر مقتدر ترکیه را به کناری نهادند . اما با کنار گذاشتن « درشت گویی » ها و، تسلیم در برابر « تهدید » نخست وزیر ترکیه ، پرسشی بزرگ در برابر کسانی قرار می گرفت که تا ساعاتی قبل ، شاهد فحاشی ها علیه اردوغان و پافشاری های رسانه های حکومتی بر « لزوم خودداری از مذاکره در استانبول » بودند . لذا به ناگاه روایاتی « خنده آور » و بعضا « تهوع آفرین »از جریان دیدار اردوغان با سید علی خامنه ای در همان رسانه هایی منتشر شد که طی روزهای پیش از آن ، نخست وزیر ترکیه را عامل صهیونست ها می خواندند و به خاطر برگزاری کنفرانس مخالفان بشار اسد در استانبول ، خواهان کاهش روابط جمهوری اسلامی با ترکیه شده بودند ! در پرده جدید از نمایش ناشیانه ، ابتدا اعلام کردند که « دختر و همسر اردوغان ، در دیدار با رهبر جمهوری اسلامی به مدت طولانی می گریستند و این گریه ، هیئت همراه اردوغان را تحت تأثیر قرار داد » .اندکی بعد ، یکی دیگر از سایت ها مدعی شد: اردوغان در دیدار با خامنه ای ، خطاب به او گفته است «من به عنوان یک مسئول کشور در خدمت شما نیامده ام بلکه به عنوان مریدی به خدمت مرادم آمده ام» پس از آن هم با عقب نشینی از ادعای « گریه جانسوز دختر وهمسر اردوغان »ادعا کردند که «همسر و دختر آقای اردوغان در این دیدار خطاب به رهبر معظم انقلاب بیان کردند که شما ما را به یاد پیامبر گرامی اسلام می اندازید.»این ادعاها در الی مطرح شد که نه معجزه پیامبری که دختر و همسر اردوغان به خاطر دیدن او اشک ریخته بودند توانست کوچکترین اثری بر نخست وزیر ترکیه بگذارد و نه دیدار « مریدِ ترکیه ای » با «مرادِ ایرانی تبار وایران ستیز » توانست کوچکترین تأثیری بر دیدگاه اردوغان بگذارد . به طوری که تنها چند روز پس از ترک ایران توسط نخست وزیر ترکیه ، او در در داخل کشور خودش میزبان نمایندگان هفتاد کشور شد که خواهان سرنگونی دیکتاتور سوریه هستند و رهبر جمهوری اسلامی ، آنها را عوامل امریکا و اسرائیل می نامد . اردوغان در نشست موسوم به دوستان سوریه ، بدون توجه به « حنجره دریدن های وقیحانه خامنه ای در دفاع از بشار اسد »بر لزوم سرنگونی دیکتاتور خونخوار سوریه تأکید کرد تا نشان دهد همه ادعاهای رسانه های ایران در مورد پیامبر قلابی و تأثیر او بر نخست وزیر ترکیه و خانواده اش ، دروغی است بزرگ که تنها با هدف جبران حقارت جمهوری اسلامی در « پذیرش مذاکره در استانبول » ساخته وپرداخته شده است . اما مجیز گویان رهبر باز هم از دروغ پردازی های مشمئز کننده خود ، دست بر نداشتند و این بار دروغی بزرگ ساختند که به قول عوام الناس « حتی مرغ پخته را به خنده وا می دارد » . آنها مدعی شدند در پایان دیدار اردوغان و هیئت همراه با رهبر جمهوری اسلامی ، یکی از مشاوران اردوغان ، خواهان دریافت هدیه ای از خامنه ای شده واو هم یک عدد « مهر نماز » تقدیم اقای مشاور نموده است . نکته جالب این که در متن خبر ، بر « اهل سنت » بودن مشاور تأکید شده اما در عین حال از قول او گفته اند که «وصیت می کند این هدیه به همراه وی در سفر آخرتش گذاشته شود تا از رحمت و مغفرت الهی برخوردارشود» . کسانی که با دیدگاههای اهل سنت آشنا هستند می دانند آنها سجده برمُهر را نوعی بدعت در دین واستفاده از آن را حرام می شمارند . اما ماشین دروغ پردازی جمهوری اسلامی که قبل از آن ، رهبر نظام را «مراد نخست وزیر ترکیه » و « یاد آور پیامبر » برای همسر و فرزند اردوغان معرفی کرده بودند می توانستند این دروغ جدید را هم منتشر کنند تا قدری از حقارت رهبر خویش و عوامل او بکاهند .
هم زمان با این دروغ های تبلیغاتی ، بخش دیگری از حکومت ، مشغول انتشار اخبار غیر واقعی در مورد روند مذاکرات هسته ای بود . ادعاهای پرطمطراق در خصوص همترازی جمهوری اسلامی با گروه ۱+۵ در جریان مذاکرات استانبول در حالی مطرح می شد که قبل از آغاز مذاکرات ، علی اکبر صالحی وزیر خارجه دولت احمدی نژاد اعلام کرد « مطمئن هستم این دور از مذاکرات ، به نتایج مثبت منجر خواهد شد » . این سخن صالحی نشان می داد که جمهوری اسلامی و رهبر آن ، تصمیم خود برای نوشیدن جام زهر را گرفته اند و می دانند که قرار است هرچه قدرت های غربی می خواهند را به آنها بدهند تا بحران هسته ای ، بیش از این بر اقتصاد ورشکسته ایران ، فشار نیاورد و نظام جمهوری اسلامی را در بحرانی عمیق تر از انچه اکنون در آن قرار دارد فرو نبرد . صالحی ، پس از مذاکرات هم در گفتگویی با شبکه جام جم ، با شعفی وصف ناشدنی ، به پیش بینی خود اشاره کرد و از مثبت بودن مذاکرات خبر داد در حالی که اظهارات خود او نشان می داد تنها دستاورد نشست استانبول ، توافق بر سر برگزاری دور بعدی مذاکرات در بغداد بود . صالحی با اعتماد به نفسی که تنها مختص کارگزاران جمهوری اسلامی است از «دست بالای جمهوری اسلامی » در مذاکرات استانبول سخن می گفت در حالی که همان گفتگوی تلویزیونی نشان می داد او از محتوای مذاکرات و جزئیات آن بی خبر است . مثلا وقتی که خبر نگار از او پرسید « چرا آقای جلیلی به درخواست هیئت امریکایی برای گفتگوی دو جانبه ، پاسخ نداده است »اظهار داشت: « نشست استانبول ، برای مذاکره ایران با گروه ۱+۵ بوده نه دیدار های دو جانبه ». او سپس در پاسخ به خبرنگار که از او می پرسید «پس چرا آقای جلیلی با برخی اعضای هیئت های دیگر مستقر در استانبول به صورت دو جانبه ، گفتگو کرده است ؟»اظهار داشت : «بله فکر می کنم آقای جلیلی با یک یا دو هیئت دیگر ملاقات کرده که البته نمی دانم چین بوده یا کشور دیگر !!!»
روند پرادعایی در داخل و عقب نشینی جمهوری اسلامی در خارج ، به همین جا هم ختم نشد . دو سه روز بعد از پایان مذاکرات استانبول ، رسانه های داخلی ایران به نقل از رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس اعلام کردند « شرط ایران برای ادامه مذاکرات در نشست بغداد لغو تحریم هاست » این سخن ، با واکنش فوری اروپا وامریکا مواجه شد که « تحریم ها لغو نخواهد شد » و پاسخ جمهوری اسلامی هم از قبل معلوم بود که « در خواست لغو تحریم ها تا قبل از مذاکرات بغداد ، یک توصیه است نه شرط ایران برای انجام نشست بغداد!»
البته کسانی که وضعیت ترحم بر انگیز سران جمهوری اسلامی در داخل و خارج را می دانند از قبل هم می دانستند ادعاهایی که در خصوص « دست بالای جمهوری اسلامی در مذاکرات هسته ای » مطرح می شود دروغی بیش نیست زیرا رهبر جمهوری اسلامی کسی است که رئیس جمهور دست ساز خودش ، او را «پدر » می خواند اما « ابهتی » برایش قائل نیست ، او همان فردی است که رسانه های حکومت ، به دروغ او را برای نخست وزیر ترکیه و خانواده اش « شبیه پیامبر» می خوانند اما همان پیامبر ادعایی، عاجز از هرگونه معجزه در موضوع سوریه است که برای رهبر جمهوری اسلامی ، اهمیت حیاتی دارد . این رهبر بی کفایت ، به همه زیر دستان خود ثابت کرده آنچه بیش از هرچیز برایش اهمیت دارد شنیدن «مجیز »از « مزدوران»است . او با همین مجیز ها دلخوش است و در سایه « نشئگی » حاصل از « مجیز شنیدن ها» آماده است هرنوع امتیاز خارجی بدهد تا چند روزی بر عمر حکومت متزلزل وی افزوده شود . شاید هم برخی دست اندرکاران قراردادهای اقتصادی ، از همین لحظات نشئگی رهبر استقاده کرده و می کنند تا « ترکمانچای نفتی » را با چین امضا کنند و رضایت « روسیه »را در موضوع خزر جلب نمایند ونهایتا مقدمات لازم را آماده سازند تا در سایه مجیز گویی های مزدوران حکومت ، رهبر جمهوری اسلامی « جام زهر در پرونده هسته ای » را بنوشد . برای آشکار شدن آخرین پرده ها در این نمایش ، زمان زیادی لازم نیست .
خلائق را از براندازی ولایت فقیه می ترسانند
مجید محمدی
مبلغان بی عملی در برابر اراذل و اوباش حاکم به نمونههایی از هرج و مرج و نقض حقوق بشر پس از سقوط دیکتاتور لیبی یا دیکتاتور عراق اشاره می کنند تا معترضان را از قیام علیه خامنهای و کمک گیری از دول غربی برای ساقط کردن آن مایوس سازند. همچنین معترضان را از تجزیهکشور می ترسانند تا حکومت موجود را بر هر شرایط دیگری ترجیح دهند ... اراذل و اوباش حاکم برای تغییر چهره، خود را ضد امپریالیست و ضد صهیونیست معرفی می کنند و با جنبش جهانی چپ فالوده می خورند.ویژه خبرنامه گویا
یکی از دوستان امریکایی از من پرسید که مافیای ایران چه می کند و چرا ما خبری از آن نمی شنویم. پاسخ دادم که شما هر روز از آن می شنوید. مافیای ایران در قدرت است و هر چه بخواهد می کند. لاتها و اراذل و اوباش امروز در مقام رئیس دولت و دادستان و رئیس قوهی مقننه و قضاییه و دیگر دستگاههای اجرایی دارند فعالیت می کنند و عناصر عملیاتی مافیا در مقام فرماندهان سپاه و نیروی انتظامی هستند. این اراذل و اوباش کشوری را اشغال کرده و غیر از تاراج منابع کشور از تک تک شهروندان (از مجرای صادرات و واردات، قاچاق، پیمانکاریها، شرکتهای دولتی تملیک شده) باج می گیرند.
در ایرانِ تحت حکومت جمهوری اسلامی، عدهای اراذل و اوباش کشوری را اشغال کرده و نمی گذارند کسی نفس بکشد و کسانی که شجاعت اعتراض داشتهاند به زندان افتاده یا کشته شدهاند. عدهای از معترضان نیز با علم به سبعیت این اراذل و اوباش به خارج گریختهاند تا در آزادی به زندگی خود ادامه دهند یا سخنان خود را بگویند (حیرت انگیز سخنان کسانی است که از چنگ این اراذل و اوباش گریختهاند و هنوز به جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن که نظام ولایت فقیه را بنیان گذاشته باور دارند). وقتی می گویم اراذل و اوباش دقیقا معنای لغوی آن را مد نظر دارم. امروز کسانی که بر ایران حکم می رانند اغلب همانها هستند که روزی در خیابان با چوب و چماق به جان مردم می افتادند یا در طرحهای ترور داخل و خارج کشور مشارکت داشتهاند. شاید در دوره ای می شد حساب برخی از مقامات را با اراذل و اوباش جدا کرد اما امروز غیر ممکن است. خامنهای تنها به همین افراد اعتماد دارد و به همانها اتکا می کند.
انزواگرایی به نفع اوباش
اما دو گروه هستند که مخالف هر گونه دخالت دیگران در شرایط مردم تحت ستم این اراذل و اوباشند: گروهی که خود از دست این اراذل و اوباش گریختهاند و گروهی دیگر که یک ساعت تحت ستم آنها زندگی نکردهاند. آنها که از چنگ این اراذل و اوباش گریختهاند ولی با بخشی از اراذل و اوباش سابقهی دوستی دارند یا در یک دوره از یک جنس بودهاند (به واسطهی بچه محل بودن و رفاقت) به جای تمرکز بر زندگی تاسف بار افرادی که تحت حکومت اراذل و اوباشند در جامعهی جدید به یاد مشکلات جامعهی جهانی و امپریالیسم و مللی مثل لیبی و یمن افتادهاند و در عین حال مخالفان نظرات خود را همسو با بیگانه می نامند. معلوم نیست چرا وقتی در زیر ستم اراذل و اوباش هموطن خود بودند به یاد این موضوعات نمی افتادند. مگر مشکلات لیبی و یمن و مصر در سال 2011 خلق شدند؟
گروه دیگر اصولا دغدغهی مسائل و مشکلات مردم تحت ستم را ندارد و مبارزهی ضد امپریالیستی برای آن یک مغازهی بزرگ است. مغازه بودن این مبارزه را از اتهام زنی به مخالفان خود به عنوان ستون پنجم دشمن می توان متوجه شد. هر دو گروه از ردای ضد امپریالیستی و مبارزه علیه جنگ و تحذیر از تجزیه طلبی برای پیشبرد اهداف سیاسی خویش یعنی جلب مشروعیت سیاسی برای کسب قدرت، ثروت و منزلت اجتماعی استفاده می کنند بدون توجه به ستمی که بر خلائق می رود.
غش کردن به طرف دیکتاتورها
مبارزان عرصهی جهانی که فراموش کردهاند از کجا آمدهاند به جای تمرکز بر رفتار دیکتاتوریهای ایران و سوریه و چین و روسیه و همپیمانان آنها صرفا بر مبارزه با دول برآمده از دمکراسیها تحت عنوان دول امپریالیستی همت گذاشتهاند و از این تز انزواگرایانه دفاع می کنند که ملتها خود باید به تنهایی منجی خویش باشند. برخی از آنها همانند اشغالگران وال استریت یک ساعت زیر سایهی ولایت فقیه زندگی نکردهاند تا به درستی معنی استبداد را متوجه شوند و آن را با زندگی در کشورهای غربی مقایسه کنند. بر اساس این منطق، همهی مبارزان اروپایی که به اسپانیا رفته و علیه استبداد آن کشور جنگیدند مزدور بیگانه بودند. اگر قرار است صرفا مردم کشورها شرایط خود را تغییر دهند چرا نباید مردم امریکا مشکل امپریالیسم را حل کنند؟ پس این همه عناصر ضد امپریالیست در سراسر عالم چه می گویند؟ اگر سیاست خارجی ایالات متحده به همهی دنیا مربوط می شود مگر جمهوری اسلامی فقط برای ایران خطر ایجاد می کند که آنها که دغدغهی صلح جهانی را دارند جمهوری اسلامی را در پرانتز قرار می دهند؟
در این زمینه البته بدون هماهنگی یا با هماهنگی نوعی همصدایی میان این مبارزان و دستگاههای تبلیغاتی داخلی کشورهای ضد امپریالیست برای به فراموشی سپردن مسائل ناشی از حکومت اراذل و اوباش به چشم می خورد. اراذل و اوباش نیز برای تغییر چهره، خود را ضد امپریالیست و ضد صهیونیست معرفی می کنند و با جنبش جهانی چپ فالوده می خورند.
نسخهی بی عملی
پیشنهاد این مبارزان عرصهی جهانی این است که اولا خود مردم باید به تنهایی با اراذل و اوباش مقابله کنند (در حالی که خود از آنها گریخته و جای دیگری مسکن گزیدهاند) و ثانیا مخالفانی که از دست این اراذل و اوباش گریختهاند باید از کسانی که زیر مشت و لگد اراذل و اوباش داخل کشور هستند یا با آنها مماشات کرده و فالوده می خورند در راهبرد و تاکتیک مبارزه پیروی کنند. هر دو پیشنهاد نسخهی بی عملی پیچیدن و رها کردن کار قیصر به قیصر است. کسانی که برای آب خوردن باید از اراذل و اوباش موجود مجوز بگیرند و تا کسی صدایش در بیاید پنج تا ده سال زندان می گیرد چگونه باید به تنهایی اراذل و اوباش را از قدرت پایین بکشند؟
نادیده گرفتن نوع حکومت
گروهی که حاکمان موجود را از جنس اراذل و اوباش نمی بینند توصیه می کنند که مهمترین اقدامی که باید انجام داد مقابله با قدرت سرکوب نیست، بلکه بلاموضوع کردن این قدرت است: "قدرت سرکوب همیشه نیازمند توجیهاتی برای فعلیت یافتن و به کار گرفته شدن است. هرنوع سیاستی که چنین توجیهی را در اختیار قدرت قرارمیدهد، جز به کوبندگی و برندگی قدرت سرکوب کمکی نمیکند. یک هدف مهم سیاست اصلاحات، بلاموضوع کردن اعمال این قدرت است و یا درصورت اعمال، هزینه اخلاقی آن را بسیار بالا خواهدبرد." (عباس عبدی، جرس، 27 فروردین 1391) از جمله سیاستهایی که توجیه سرکوب را در اختیار خامنهای و دوستان می دهد نفس کشیدن، راه رفتن در خیابان و انجام فعالیتهای جاری مثل حرف زدن و زندگی است. عملی از مردم عادی هست که حکومت به آن حساسیت نداشته باشد؟ آقای عبدی ظاهرا در سوئیس زندگی می کنند و نه تحت ولایت فقیه در سی سال گذشته. البته خودیها و بخشی از سابقا - خودیها چنین احساسی از زندگی در داخل ایران دارند.
رهبر دقیق و روشن
ضد امپریالیستهای گریخته از چنگال اراذل و اوباش وطنی به جای استقبال از کمک خارجی برای براندازی رژیم اراذل و اوباش از براندازی آن توسط قدرتهای خارجی ابراز نگرانی می کنند و علی خامنهای (رهبر اراذل و اوباش) را برای توهم این تمایل، روشن بین و دقیق نام می گذارند. آنها از دول خارجی خواستار امنیت رژیم موجود می شوند تا ولی فقیه کمتر احساس ترس کرده و با خیال راحت به سرکوب معترضان داخلی و آتش افروزی در سوریه و عراق و افغانستان ادامه دهد. البته خامنهای در تقویت و روغنکاری ماشین سرکوب در ایران و تقسیم قدرت میان اراذل واوباش دقیق و روشن بین بوده است.
اینان فراموش می کنند که در زادگاه آنها سانسور وجود دارد، مردم نمی توانند در یک کنسرت موسیقی به طور آزادانه شرکت کنند، مراسم دعا و نماز اگر حکومت نخواهد در خانهها نمی تواند برگزار شود، جا به جا برای هیچ و پوچ مردم را در کوچه و خیابان مورد بازرسی قرار می دهند، مردم در انتخاب نوع پوشش خود آزاد نیستند و به طور کلی شهروندان هیچ حقی ندارند. ضد امپریالیستهای ساکن غرب پس از مدتی آزادیهای موجود در کشور میزبان خود را برای همه جای دنیا فرض می گیرند. البته بخش عمدهای از این ضد امپریالیستها (مارکسیست یا مذهبی) هنگامی که در ایران بودند نیز مشکل چندانی با تحمیل سبک زندگی روحانیت بر مردم نداشتند و خود همان سبک زندگی را داشتند.
تعیین تکلیف برای کسانی که زیر مشت و لگدند
خودخواهی عظیمی است که فردی خود از دست اراذل و اوباش به کشوری دیگر مهاجرت کند اما از برنهادهی عدم دخالت خارجی به هر طریق در امور کشوری اشغال شده توسط همان اراذل و اوباش دفاع کند. انصاف حکم می کند که این موضوع را به کسانی واگذاریم که در چنگ آن اراذل و اوباش گرفتار هستند. باید با نظر سنجیهای علمی از مردم آن کشور پرسید که آیا می خواهند با کمک خارجی از شر مافیای حاکم رهایی یابند یا نه. کسی که در آزادی زندگی می کند چه حقی دارد برای کسانی که زیر چکمه هستند و اراذل و اوباش هر روز زندگی آنها را کنترل می کنند تعیین تکلیف کند؟ چرا قربانیان اراذل و اوباش باید هزینهی دیدگاههای ضد امپریالیستی کسانی را بپردازند که نه سودای حقوق بشر دارند و نه سودای حقوق مدنی شهروندان عادی را؟ این ضد امپریالیستها اگر با بازداشت رفیق سیاسی خود مواجه می شدند فریاد سرکوب بر می آوردند اما اگر پسر یا دختر جوانی در خیابان از بسیجیها کتک می خورد ککشان هم نمی گزید و نمی گزد.
اینان حتی با تحریمهای نفتی که بدون آن سالانه دهها میلیارد دلار به جیب سرداران سپاه و روحانیون آریستوکرات سرازیر می شود مخالفت می کنند. از حدود 100 میلیارد دلار درامد سالانهی نفت، تنها حدود ده درصد صرف خرید کالاهای ضروری مردم مثل غذا و دارو می شود و تنها نیمی از آن برای به گردش آوردن چرخ کارخانهها و اقتصاد داخلی کافی است. بقیه خرج جاه طلبیهای نظامی جمهوری اسلامی و فساد می شود. اگر واردات نفت کشور به نصف کاهش یابد خللی به گذران زندگی شهروندان ایرانی داخل کشور وارد نمی شود، به شرطی که صرف باج خواهی اراذل و اوباش نشود.
آزادی بدون هزینه نیست
مبلغان بی عملی در برابر اراذل و اوباش داخلی به نمونههایی از هرج و مرج و نقض حقوق بشر پس از سقوط دیکتاتور لیبی یا دیکتاتور عراق اشاره می کنند تا معترضان را از قیام علیه خامنهای و کمک گیری از دول غربی برای ساقط کردن آن مایوس سازند. همچنین معترضان را از تجزیهی کشور می ترسانند تا حکومت موجود را بر هر شرایط دیگری ترجیح دهند. مبلغان بی عملی توجه ندارند که عراق حتی پس از حملهی نظامی و شکاف عمیق میان کردها، سنیها و شیعیان، و لیبی نیز پس از سقوط قذافی و علی رغم ساختار قبیلهای تجزیه نشدند. اینان به تفاوت نقض سازمان یافتهی حقوق بشر (توسط دولت استبدادی) و نقض موردی آن توسط افراد (در دورهی کوتاهی پس از سقوط دیکتاتور) توجه نمی کنند. کسانی که امروز تصویر سیاهی از لیبی و عراق ارائه می کنند شایسته است در کنار موارد منفی از خود مردم لیبی و عراق بپرسند که آیا همین وضعیت موجود را بر حکومت قذافی یا صدام ترجیح می دهند یا خیر.
اخبار روز:
متاسفانه بعد از اعلام ده دقیقه سکوت که از طرف جمعی از کارگران پتروشیمی ماهشهر اعلام شد مسئولین با احضار بعضی از کارگران که به زعم آنها رهبران شورشی کارگران هستند آنان را تهدید به اخراج و تعقیب توسط نیروهای حراست کرده اند
ما ضمن اعتراض به رفتار های آنان و تهدید کارگران بر بیانیه پیشین پای میفشریم و از کارگران و همکاران خود به دلیل حمایت های اعلامی در محیط کار تشکر میکنیم.
عدالت و آزادی تنها با اتحاد و سازمان دهی به بار مینشیند.
پیش به سوی ایجاد تشکل های مستقل کارگری
٣ اردیبهشت ۱٣۹۱
جمعی از کارگران پتروشیمی ماهشهر
ما ضمن اعتراض به رفتار های آنان و تهدید کارگران بر بیانیه پیشین پای میفشریم و از کارگران و همکاران خود به دلیل حمایت های اعلامی در محیط کار تشکر میکنیم.
عدالت و آزادی تنها با اتحاد و سازمان دهی به بار مینشیند.
پیش به سوی ایجاد تشکل های مستقل کارگری
٣ اردیبهشت ۱٣۹۱
جمعی از کارگران پتروشیمی ماهشهر
اخبار روز:
دویچه وله: نتایج اولیه انتخابات ریاست جمهوری فرانسه حاکی از پیروزی فرانسوا اولاند، نامزد حزب سوسیالیست است. اولاند با کسب بیش از ۲۸ درصد آرا از نیکلا سارکوزی پیشی گرفته است. دور دوم انتخابات اردیبهشت برگزار میشود.
انتخابات ریاستجمهوری فرانسه یکشنبه (۲۲ آوریل/ ۳ اردیبهشت) در این کشور برگزار شد. این انتخابات ساعت هشت شب به وقت فرانسه به پایان رسید. خبرگزاری فرانسه بر اساس گمانهزنی ها از پیروزی تاریخی فرانسوا اولاند، نامزد حزب سوسیالیستها خبر داده است.
به نقل از خبرگزاری آلمان نیز اولاند با کسب ۴/ ۲۸ درصد آرا از نیکلا سارکوزی، رئیسجمهور محافظهکار این کشور پیشیگرفته است. نیکلا سارکوزی، رئیس جمهور و کاندیدای حزب محافظهکار "همبستگی برای جنبش مردمی" ۲۵.۵ درصد آرا کسب کرده است.
ساعاتی پیش از پایان انتخابات، رادیوی دولتی بلژیک (RTBF) در وبسایت خود، نتیجه یک همهپرسی در مورد پیروز این انتخابات را منتشر کرد. در این همه پرسی واجدین شرایط رأیدهی پس از انداختن رأی خود به صندوق شرکت کردند.
نتیجه این همه پرسی حاکی از پیشیگرفتن فرانسوا اولاند، نامزد حزب سوسیالیستها از نیکلا سارکوزی، رئیس جمهور و کاندیدای حزب محافظهکار "همبستگی برای جنبش مردمی" بود.
این همهپرسی حکایت از آن داشت که فرنسوا اولاند ۵۷ ساله ۲۸ تا ۲۹ درصد آرا را از آن خود کرده است.
در مقابل پیشبینی شده بود که نیکلا سارکوزی موفق به کسب حدود ۲۶ تا ۲۶ درصد آرا شده است. پنج سال پیش، در دور نخست انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۷ نیکلا سارکوزی ۳۱ درصد آرا از آن خود کرده بود.
آن زمان نامزد حزب سوسیالیست، سگولن رویال، با اختلاف ۶ درصد از سارکوزی شکست خورد.
انتشار نتیجه این همهپرسی رادیو دولتی بلژیک بر اساس قوانین فرانسه تا ساعت ۲۰:۰۰ و بسته شدن تمامی حوزههای رأیگیری در فرانسه ممنوع بود. رادیو RTBF روشن نکرده که چه نهادی این همهپرسی را انجام داده است.
رقابت اولاند و سارکوزی در دور دوم انتخابات
در انتخابات ریاستجمهوری فرانسه ۱۰ نامزد با هم رقابت میکردند. از آنجا که هیچ یک از آنها بیش از ۵۰ درصد آرا را بدست نیاورند، انتخابات به دور دوم کشیده شد. دو نامزد برتر از دور اول در روز ششم ماه مه (۱۷ اردیبهشت) در برابر یکدیگر خواهند گرفت.
به نقل از خبرگزاری آلمان، مارین لوپن، رهبر "جبهه ملی" که یک حزب دست راستی افراطی است با کسب با ۲/ ۱۸ درصد آرا نفر سوم و ژان لوک ملانشون، نامزد چپ رادیکال با کسب ۵/ ۱۳ درصد آرا نفر چهارم خواهند بود.
مارین لوپن در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۲ به دلیل مشارکت اندک واجدین شرایط رأیدهی، به دور دوم انتخابات رسید.
مشارکت بالای واجدین شرایط رأیدهی
نهادهای نظرسنجی فرانسه پیشبینی میکنند که طرفداران احزاب چپ در دور دوم انتخابات به فرانسوا اولاند رأی خواهند داد.
خبرگزاری فرانسه نیز پیشبینی کرده است که آرای اولاند در دور دوم انتخابات که ۱۷ اردیبهشت (۶ ماه مه ) برگزار میشود حدود ۱۰ درصد از نیکلا سارکوزی بیشتر خواهد بود.
وزارت کشور فرانسه مشارک در انتخابات ریاستجمهوری روز یکشنبه را بالا توصیف کرده است.
حدود ۴۴ میلیون نفر واجد شرایط رأیدهی هستند که تا ساعت ۱۷:۰۰ بعد از ظهر ۶/ ۷۰ درصد آنها رأی خود را به صندوق انداختند. این رقم هرچند سه درصد کمتر از سال ۲۰۰۷ بوده اما ۱۲ درصد از انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۲ بیشتر بوده است.
رادیو فرانسه: بر اساس برآوردهای ساعت هشت شب یکشنبه، آقای فرانسوا هولاند با ۲٨.۴ درصد، و نیکلا سارکوزی با ۲۵.۵درصد آرا برندگان دور نخست انتخابات ریاست جمهوری فرانسه اعلام شدند. با این که هنوز تمامی آرا شمرده نشده، اما تجربه نشان میدهد که ارزیابیهایی که بلافاصله پس از پایان رایگیری انجام میشود، با نتایج قطعی چندان تفاوتی ندارد.
همانطور که تمام بنگاههای نظرسنجی پیشبینی کرده بودند، آقایان فرانسوا هولاند به عنوان نفر اول و نیکلا سارکوزی در رتبه ی دوم، برنده ی دور نخست انتخابات ریاستجمهوری فرانسه شدند. حدود ٤٥ میلیون فرانسوی امروز حق رای داشتند.
بدین ترتیب دور دوم انتخابات ریاستجمهوری در روز ششم ماه مه (١٧ اردیبهشت)، مطابق با الگوی معمول جمهوری پنجم فرانسه برگزار خواهد شد و دو کاندیدای راست و چپ دموکراتیک را رو در رو قرار خواهد داد.
تا ظهر امروز (یکشنبه)، میزان مشارکت مردم کمتر از انتخابات پنج سال قبل برآورد شد. اما حوالی غروب، میزان مشارکت بسیار بالا و حدود ٨٠ درصد اعلام شد. بدین ترتیب، مشارکت فرانسویها درانتخابات امسال، نسبت به دورههای قبل (طی پنجاه سال اخیر)، قابل توجه بوده است.
یک ساعت پیش از اعلام نتایج دور اول، خبرگزاری فرانسه حال و هوای ستاد انتخاباتی نیکلا سارکوزی را "نه چندان گرم" توصیف کرد. در مقابل، همین خبرگزاری، ستاد انتخاباتی سوسیالیستها را پرشور و شوق گزارش داد و آن را قابلمقایسه با دوران پیروزی فرانسوا میتران دانست.
یکی دیگر از نکات مهم دور اول این انتخابات، میزان رای بیسابقه ی کاندیدای راست افراطی است. بر اساس آخرین برآوردها، خانم مارین لوپن ٢٠ درصد آرا را از آن خود کرده است.
اینک با حذف هشت نامزد دیگر، دو نماینده ی اصلی جناحهای چپ و راست به دور دوم میروند. بنگاههای نظرسنجی معتبر، از چندی پیش، پیروزی نهایی کاندیدای سوسیالیست، آقای فرانسوا هولاند را قطعی میدانند. باید گفت که تا این لحظه، پیشبینیهای آماری این بنگاهها در مجموع درست بوده است.
با این حال طی دو هفته ی آینده که مبارزه ی انتخاباتی دو کاندیدا اوج خواهد گرفت، احتمال تغییر و تحول غیرممکن نخواهد بود.
اخبار روز:
شرق، حمید جعفری: یکی بود یکی نبود... زیر گنبد کبود، شهر با صفایی بود. در این شهر با صفا منطقهای پر از میدان بود؛ مردمانش همه خوب، همه پاک، مهربان؛ همه پرکار. راستی داشت یادم میرفت، اسم این منطقه قشنگ نارمک بود.خیابان «گلبرگ غربی» حدفاصل تقاطع خیابان «سمنگان» تا میدان «هفت حوض»، زندگی در جریان است. مردم در حال تهیه مایحتاج روزانه خود هستند. نزدیک پنج سال است که قیمت هر نوع از اقلام مصرفی، اغلب با این جغرافیا از تهران سنجیده میشود. ماجرا از وقتی شروع شد که آقای «احمدینژاد» هنگام تقدیم لایحه بودجه سال ۱۳۸۶ کل کشور به مجلس شورای اسلامی، از سوی نمایندگان مجلس هفتم بابت گرانیهای آن هنگام، مورد انتقاد قرار گرفت و نمایندگان از جمله به قیمت ۳۰۰۰ تومانی گوجه فرنگی اشاره کردند. همانجا بود که وی به نمایندگان توصیه کرد که گوجه فرنگی را با قیمت کیلویی ۱۲۰۰ تومان از میوه فروشیهای نزدیک منزلش خریداری کنند. این روزها کمی ماجرا جذابتر هم شده است زیرا داغی قیمتها «محمود احمدینژاد» را پریروز وادار به پذیرش رسمی گرانی افسارگسیخته در جامعه کرد. از این رو برای بررسی وضعیت قیمتها به محله ایشان (نارمک) رفتیم تا نظر همسایههایش را درباره قیمتهای کنونی بشنویم.
«از شخص ایشان بپرسید چرا همه چیز اینقدر گران شده است»، «روز عید با خودشان صحبت کردم گفتند بررسی میکنیم»، «ایشان که خودشان گوجهفرنگی نمیخرند، رییسجمهور هستند کارشان چیز دیگری است.» این پارهای از صحبتهای ساکنان محلهای از نارمک است که از قضا تا سالیان پیش همسایه «احمدینژاد» بودند. قصاب سلاخی میکرد، مشتری هم نداشت. فهرست اقلام موجودش چنین بود: گوشت گوساله، گوشت گوسفند، گوشت گوسفند سردست، جگر گوسفند و مرغ که البته موجود نبود. آقای قصاب میگوید: «از شخص رییس دولت بپرسید چرا همه چیز اینقدر گران شده است اما انشاءالله همه چیز درست میشود.» قیمت انواع گوشت که در بالا به آن اشاره شد از قرار هر کیلویی ۱۸۸۰۰، ۲۱۰۰۰، ۲۱۵۰۰، ۲۳۵۰۰ تومان نوشته شده بود. با اینکه مرغی در کار نبود اما قیمت روز آن ۴۶۰۰ تومان اعلام شد. همینطور که خیابان «گلبرگ غربی» را به سمت میدان «هفت حوض» طی میکنم به «میدان ۷۳» میرسم. میدانی که در امتداد آن به سمت «میدان ۷۲»، خانه «احمدینژاد» واقع است. میوهفروش در حال تمیزکردن میوهها و چیدمان تازههایی است که از میدان فراهم کرده؛ ریواس، برگ مو، چغاله بادام، گوجهسبز، سیبزمینی، پیاز، خیار، کاهو، سبزی، پرتقال، موز و... . قیمت گوجهفرنگی را ۲۰۰۰ تومان میخواند. پیرزنی در حال خرید است ناگاه به میان صحبت ما میآید، انگار که شنیده باشد خبرنگار هستم و درباره قیمتها و گرانی میپرسم، گفت: «پدر آمرزیده، مردم دیوانه شدند از گرانی که بیداد میکند.» به مغازهدار هم گفت: «عازم مکه هستم، حلالم کن.» میوهفروش میگوید: «دست دلالان در بازار میوه زیاد شده است. یک کارتن موز ۱۹کیلویی ۶۸۰۰۰ تومان برایم تمام میشود، خب کیلویی چند باید بفروشم تا مردم هم بتوانند خرید کنند؟ تا چند سال پیش سه کارتن موز را به این قیمت خریداری میکردم.» از او میپرسم تا به حال رییسجمهور یا خانوادهاش از فروشگاهش خرید کردهاند؟ میگوید: «خودشان نه اما آقای غلامحسین الهام از ما زیاد خرید میکنند.» در ادامه مسیر، نانوا نشسته است و نان «بربری» ساده را ۴۵۰ و بربری خشخاشی را به قیمت ۵۰۰ تومان میفروشد. «سنگک» هم با همین مشخصات به قیمت ۵۰۰ و ۱۰۰۰ تومان در سبد خرید مردم این منطقه جا میگیرد.
لبنیات هم گران شده است، ماست که تا پیش از عید ۱۲۵۰ تومان بوده است تا ۱۴۵۰ تومان افزایش پیدا کرده است و روغن ۲۳۵۰ تومانی هم در همین مدت زمانی ۴۵۰ تومان افزایش قیمت داشته است، کره و پنیر هم وضعیت مشابهی دارند و به قیمت ۶۰۰ و ۳۴۰۰ تومان فروخته میشوند. شیر یارانهای و آزاد هم فرقی با هم ندارند، در این منطقه به قیمت ۱۰۰۰ تومان به فروش میرسد. «میدان ۷۳» را که به سمت جنوب طی کنید نرسیده به «میدان ۷۲» سوپر مارکتی کوچک است که زن و شوهری مسن آن را اداره میکنند. پیرمرد از افزایش بیرویه قیمت روغن و لبنیات میگوید؛ درست مشابه آنچه که مغازهدارهای پیشین گفتند. درباره برنج هم میگوید: «برنج ایرانی هر کیلو ۱۰۰۰ تومان افزایش قیمت داشته است و برنج خارجی نیز با همین افزایش قیمت روبهرو بوده است.» میپرسم شما این مسایل را با توجه به اینکه با آقای «احمدینژاد» همسایه هستید با وی درمیان گذاشتید؟ میگوید: «بله. روز عید با خودشان صحبت کردم گفتند بررسی میکنیم. البته میدانم این گرانی تقصیر ایشان نیست، باید جلوی دمکلفتها را گرفت.» میگویم: «رییس دولت، باید دستور برخورد دهد.» میگوید: «ایشان گرفتاری داخلی و خارجی دارند انتقادش را به ایشان میکنند پولش در جیب دیگری میرود. باید با کسانی که احتکار میکنند برخورد شود.» در همین لحظه مشتری میانسالی وارد شد و گفت: «کشک دارید؟» نزدیکترین فروشگاهها به محل سکونت و دفتر مردمی نهاد ریاستجمهوری سابق، یکی سوپر مارکت است و دیگری میوهفروشی. از آقای میوهفروش میپرسم: «شما صاحب فروشگاهی هستید که آقای احمدینژاد قیمت گوجههایش را ۱۲۰۰ تومان اعلام کرد؟» میخندد و میگوید: «نه ایشان البته شوخی کردند.» پرسیدم گوجه چند؟ فرمودند ۱۸۰۰ تومان. مشتری در آن میانه گفت: «ایشان که خودشان گوجهفرنگی نمیخرند، رییسجمهور هستند، کارشان چیز دیگری است»...
آیا از ۳۰۰ مرغ اپوزیسیون، سیمرغ حاصل میشود؟
روز شنبه در مراسم کتابخوانی «سیمرغ» به تصویرگری «پیتر سیس» هنرمند بزرگ زاده چک حاضر بودم. برایم جالب بود که یک هنرمند غیر ایرانی به داستانی که بارها بخشهایی از آن را در کتابهای فارسی خواندهایم، علاقهمند شده و مصورش کرده...اندک اندک که بحث جلو میرفت، ذهنم از پرندههای داستان به سوی اپوزیسیون منحرف شد! چه شباهتی! این همه گروه و فعال سیاسی شناخته شده داریم، اما نمیتوانند یکی شوند! دوستی انگلیسی دارم که ایرانیان را به خوبی میشناسد و معتقد است که مشکل بزرگ اپوزیسیون، داشتن کسانی است که حتما میخواهند رهبر شوند و جایی در قدرت داشته باشند. میگوید: «شما ایرانیها، ۳۰۰ تا رهبر دارید، اما کسی حاضر نیست از این رهبران پیروی کند!» راستش بیراه نمیگوید. گرچه بخشی از اپوزیسیون «جمهوریخواه» تمایلات اصلاحطلبانه دارد و امیدوار است حاکمان جمهوری اسلامی به راه راست هدایت شوند و قدرت را دو دستی در اختیار آنها بگذارند، اما بخشهای دیگری که معتقدند این رژیم اصلاحناپذیر است، هنوز نتوانستهاند «یکی» شوند. احتمالا نمیتوان از آنها که مایل هستند به اصلاحطلبان نزدیک شوند انتظار داشت که «انحلالطلب» باشند. گمانم هدهد هم وقتی به سراغ پرندگان رفته بود با پاسخهای متفاوتی از پرندههایی که وضعشان راضی بودند یا از تلاش بیش از حد بدشان میآمد روبرو شده بود. اما بخشی از اپوزیسیون که لا اقل میداند چه نمیخواهد، چرا نمیتواند محوری برای توافق پیدا کند؟
به گمان من، اگر در چالشی منطقی، و از دل رقابتی سالم، گروهی از باهوشترین و کارآمدترینها بیرون بیایند وهمه هم توافق کنند که پشت این گروه بایستند، میتوان نهایتا به یک «هدهد» در راس رسید. اما باید قاعده بازی را منطقی ریخت و شرکت کنندگان هم متعهد به رعایتش باشند. «جر زنی» ممنوع! این رقابت سیاسی باید باز باشد، و نمایندههای رسانهها بتوانند ماجرا را گزارش کنند.برخی از اعضای اپوزیسیون معتقدند که باید یک چهره کاریزماتیک را از پیش برگزید و همه اطراف او جمع شوند. گمانم دوره بیعت گرفتن گذشته باشد. احتمالا سخنگو و رهبر را باید اندکی مدرنتر برگزید.
حالا هر کسی ممکن است ایدهای برای برگزیدن سخنگو داشته باشد، اما به نظرم باید قویترین فرد از میان قویترینها چنین موقعیتی داشته باشد.
به علاوه فکر میکنم اپوزیسیونی که میشناسیم، پیر شده. باید به این اندیشه کرد که جامعه جوان ایران نیاز به حاکمانی جوان، عاقل، جهاندیده و آشنا با ابزار دموکراسی و حقوق بشر دارد. کسانی که اقتصاد نوین را بشناسند، محیط زیست را پاس دارند و نگاهشان به آینده بر اساس توسعه پایدار باشد.
به گمانم پیران با تجربه اپوزیسیون بهتر است نقش مشاوران را بازی کنند.
از همه مهمتر، باید بین سیاسیون و روزنامهنگاران تفاوت قائل شد! روزنامهنگاری که فعالیت سیاسی میکند و یا به دنبال قدرت است یا جزئی از آن، میتواند حقیقت را به شکلی قلب شده به خورد مردم بدهد تا منافع خود یا گروهش را تامین کند. این خطرناک است!
امیدوارم پرندگان پراکنده، هدهدی بیابند...برای رسیدن به کوه قاف دموکراسی، باید سیمرغ شد.
خبرگزاری فارس:
ایران ۸۵ تن مواد غذایی به کره شمالی فرستاد
پویا حاجیان روز یکشنبه (سوم اردیبهشت) در گفتگو با خبرگزاری فارس این مطلب را بیان کرده و گفته این محموله شامل «مواد غذایی» است.
«آرد»، «شیر خشک» و «برنج» از جمله کالاهای اساسی هستند که به گفته این مقام مسئول از سوی جمهوری اسلامی در قالب محمولهای ۸۵ تنی تحویل صلیب سرخ کره شمالی شده است.
کره شمالی سالهاست تحت شدیدترین فشارها و تحریمهای بینالمللی قرار دارد و وضعیت معیشتی مردم این کشور بر اثر این تحریمها وخیم گزارش شده است.
کره شمالی و جمهوری اسلامی به خاطر ادامه دادن به برنامههای هستهای خود از سوی جامعه جهانی با تحریمهای گستردهای مواجه هستند.
این دو کشور آنطور که برخی رسانهها و کشورهای غربی میگویند همکاری موشکی تنگاتنگی با یکدیگر دارند.
واکنش خبرگزاری مهر به جنجال دیپلمات ایران در برزیل:
کاش سفارت ایران در برزیل سکوت میکرد
خبرگزاری مهر در واکنش به پاسخ سفارت ایران در برزیل در خصوص جنجالها پیرامون «تخلف جنسی» یک دیپلمات جمهوری اسلامی در استخر عمومی نوشت: «کاش هیچ جوابیهای صادر نمیشد.»
این خبرگزاری روز یکشنبه (سوم اردیبهشت) نوشته که پاسخ سفارت ایران در برزیل «طنز تلخی» است که «خوراکی با مزه برای رسانههای غربی جفت و جور کرده است.»
خبرگزاری مهر افزوده است: «میشد هر کار دیگری کرد و فقط استدلال نکرد که این اتهامات ناشی از تفاوت فرهنگی یا مغایر با سوابق این عضو سفارت ایران در برزیل است.»
این خبرگزاری در ادامه گزارش خود آورده که بروز چنین اتفافاتی در دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی «حکایت از نبود نظارت حداقلی بر انتصاب و عملکرد و رفتار دیپلماتها در کشورهای خارجی دارد.»
سفارت جمهوری اسلامی در برزیل هفته گذشته انتشار گزارشهایی در خصوص «آزار و اذیت» دختران نوجوان از سوی یک دیپلمات ایرانی در استخری در برزیل را ناشی از «تفاوتهای فرهنگی» اعلام کرده است.
این جوابیه بازتابهای گستردهای در میان رسانههای فارسی و انگلیسی زبان داشته٬ به طوری که برخی رسانهها محافظهکار در ایران نیز از محتوای آن انتقاد کردهاند.
روزنامه جمهوری اسلامی نیز روز گذشته با انتقاد از این جوابیه٬ از مسئولان وزارت امور خارجه خواسته بود در خصوص حضور این دیپلمات در استخر عمومی توضیح ارائه کنند.
جرس: امروز جمع زیادی از منتخبان مجلس نهم در راهروهای مجلس حضور یافته و بعضا با نمایندگان فعلی مجلس گفت وگو میکردند اما در این میان خبر های قطعی به گوش رسید که سعید مرتضوی بر سر کار خود حاضر می شود.
به گزارش بولتن نیوز، امروز یک شنبه در راهروهای مجلس از یکی از نمایندگان خانه ملت تایید کرد که سعید مرتضوی رئیس صندوق تامین اجتماعی همچنان بر سرکار خود حاضر می شود و رئیس جمهور با استعفای وی کاملاً مخالفت کرده است.
بنا بر این گزارش انتصاب سعید مرتضوی در صندوق تامین اجتماعی با حکم عبدالرضا شیخ الاسلامی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، استیضاح این وزیر را در مجلس کلید زد اما با استعفای مرتضوی، استیضاح این وزیر منتفی شد ولی احمدینژاد با این استعفاء مخالفت کرده است.
افزایش ۱۰۰ درصدی هزینه صدور گذرنامه
هزینه صدور و تعویض گذرنامه یک میلیون و ۲۶۰ هزار ریال، صدور شناسنامه ۲۳۸ هزار ریال و تعویض شناسنامه ۲۳۸ هزار ریال تعیین و ابلاغ شد.به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، بر این اساس، نرخ تعرفه صدور و تصدیق اوراق و اسناد مربوط به اشخاص و خدمات کنسولی شامل؛ صدور شناسنامه ۲۳۸هزار ریال، تعویض شناسنامه، ۲۳۸ هزار ریال، نخستین شناسنامه المثنی، ۴۹۰ هزار ریال، دومین شناسنامه المثنی، ۹۸۰ هزار ریال، تغییر نام و نام خانوادگی، ۴۹۰ هزار ریال، حل اختلاف سند سجلی، ۳۰۸ هزار ریال، الصاق عکس، ۱۴۰ هزار ریال تعیین می شود.
همچنین، در بخش امور مربوط به گذرنامه شامل؛ صدور و تعویض گذرنامه یک میلیون و ۲۶۰ هزار ریال، صدور گذرنامه مخدوش و آبدیده، یک میلیون و ۵۴۰ هزار ریال، استعلام تاریخ آخرین خروج از کشور، ۲۱۰ هزار ریال و در بخش امور مربوط به تابعیت؛ اظهارنامه بقاء به تابعیت پدر، ۱۴۰ هزار ریال، سند بقاء به تابعیت پدر، ۳۵۰ هزار ریال، اظهاریه تحصیل تابعیت، ۷۰۰ هزار ریال، درخواست اختیار تابعیت زوج، ۲۸۰ هزار ریال تعیین شد.
بر اساس این مصوبه، نرخ تعرفه خدمات مربوط به تصدیق اسناد و اوراق در اداره سجلات و احوال شخصیه وزارت امور خارجه و دفاتر وابسته به ازای هر صفحه شامل؛ تایید ترجمه احکام دادگاه، ۳۰ هزار ریال، تایید ترجمه ترازنامه شرکتها، ۵۰ هزار ریال، تایید ترجمه انواع گواهینامه رانندگی، ۳۰ هزار ریال، تایید ترجمه ثبت علائم تجاری و اختراعات، ۵۰ هزار ریال، تایید ترجمه گواهی فوت اتباع ایرانی، ۳۰ هزار ریال تعیین می شود.
همچنین در بخش نرخ تعرفه در مورد تابعیت اشخاص در اداره تابعیت و امور پناهندگان وزارت امور خارجه؛ اظهار نامه بقاء بر تابعیت پدر، ۵۰ هزار ریال، سند بقاء بر تابعیت پدر، ۱۵۰ هزار ریال، درخواست نامه اختیار تابعیت زوج، ۲۰۰ هزار ریال، اظهاریه تحصیل تابعیت، ۵۰۰ هزار ریال تعیین شده است.
دادستان تهران: به متهمان زن ارفاق می کنیم/ نرگس محمدی با بیماری فلج عضلانی به اوین رفت
کلمه: در حالی که نرگس محمدی که به بیماری فلج عضلانی مبتلاست با وجود دو فرزند کوچک برای گذران حبس خود راهی اوین شد، دادستان تهران مدعی است در برخی از مواد قانونی ارفاقهایی نسبت به زنان شده برای مثال زمانی که این افراد به برخی از بیماریها مبتلا باشند اجرای حکم به تعویق میافتد اما فراموش نکنید که دادگاه برای اجرای هرکدام از آنها تابع دلایل است.جعفری دولت آبادی با اشاره به دادگاهی که برای چهار متهم زن تشکیل شد، ادعا کرد: دادگاه اختلاس را با چهار متهم زن تشکیل جلسه داد دلیلش این است که خواستیم این چهارنفر که تنها متهمان زن این پرونده هستند زودتر تکلیفشان مشخص شود!
ادعای این مقام قضایی در حالی صورت می گیرد که در حال حاضر نسرین ستوده وکیل دادگستری بدون مرخصی در زندان بسر می برد و نه تنها از مرخصی محروم است بلکه بندرت می تواند با فرزندان خردسال خود ملاقات حضوری داشته باشد.
در کنار آن ده ها زندانی سیاسی زن دیگر در زندان ها به سر می برند که از ابتدایی ترین حقوق انسانی خود بی بهره هستند. زنان جوانی که از بودن در کنار خانواده و فرزندان خود محروم هستند.
حال دادستان تهران مدعی می شود که برای زندانیانی که بیمار هستند ارفاق قائل می شوند و به پرونده متهمان زن زودتر رسیدگی می شود!
نرگس محمدی فعال حقوق بشر و مادر دوقلوهای پنج ساله است. او دو روز پیش در پی احضار به اداره اطلاعات زنجان بازداشت شده بود، به بند زنان زندان اوین منتقل شد.
بازداشتی که نه تنها محافل حقوق بشر بین المللی بلکه رسانه های داخلی را هم به واکنش واداشت.
گویا دادستان تهران فراموش کرده است که نرگس محمدی پس از یورش ماموران به خانه اش در نامه به وی با شرح ماوقع نوشته بود: دیشب وقتی مردان نامحرم ناشناس در مقابل من ایستاده بودند و مرا با سر و روی نامناسب میدیدند، احساس کردم در ایران نیستم. احساس کردم سرزمین مادریام به تاراج رفته و من بیپناه در سرزمینی غریب و بیگانهام. حال سؤال دارم از شمای مسئول و طلب پاسخ دارم: آیا زنان این سرزمین، بر مردان حکومت حلال شدهاند؟ آیا ما زنان و مادران دیگر حرمتی در این سرزمین نداریم؟ آیا با وضع ظاهری درون خانه دیدن من ، یک مادر، یک زن ۳۷ ساله در منزل شخصی و در شب هنگام توسط مردان ناشناس و نامحرم هیچ گناهی در پیشگاه خداوند متعال نیست؟
جعفری دولت آبادی که مدعی ارفاق به زنان است، باید به یاد بیاورد بخشی از نامه نرگس محمدی را که نوشته بود: نمیدانم رنجی را که بر من و خانوادهام روا میدارند چگونه بر قلم جاری سازم. زمانی که ۲۰/۳/۸۹ وارد زندان اوین شدم سرحال و سالم بودم اما وقتی از آن در بیرون آمدم، با بیماری نگرانکنندهای دست به گریبان بودم. ۶ ماه است که تحت معالجه پزشکان هستم و هنوز من بیمارم و ناتوان. بارها درخواست کردم پاسپورتم را بدهند تا من برای معالجه از ایران بروم و ندادند. من دو کودک ۴ ساله دارم. زمانی که مرا بازداشت کردند کیانا را عمل کرده بودم. ناله میکرد و ضجه میزد و گریه میکرد. سه بار تا پایین پلهها مرا بردند و دخترم با صدای لرزان از من خواست تا او را ببوسم و بروم. ۳ بار بالا آمدم و او را بوسیدم. نگذاشتم اشکم را ببیند ولی خدا شاهد است که در دل خون میگریستم. کیانا را عمل جراحی کرده بودم. شکمش پر از بخیه و زخم بود. همان شب ساعت ۸ از بیمارستان به منزل آورده بودم. و باید مراقب بخیهها میبودم. دختر کوچک سه سال و نیمهام تب داشت.عمل جراحی سختی شده بود و من ۱۰ شب و روز بیدار بر بالین کوچکش بودم. در زندان آرزو کردم ای کاش مادر نبودم. آیا در این سرزمین مادر بودن گناه است؟ ای وای بر ما!
استخدام رسمی، یک هفته مرخصی و پاداش نقدی برای رفتگر وظیفه شناس بجنوردی
در حالی که پرداخت تنها دویست هزار تومان پاداش در برابر عمل ارزشمند رفتگر که کیفی به ارزش یک میلیارد تومان را بازگرداند، انتقاداتی را به همراه داشته است، صاحب کیف می گوید در صدد است تا در فرصت مناسب جبران کند.استخدام رسمی، یک هفته مرخصی و پاداش نقدی از جمله امتیازاتی است که به رفتگر وظیفه شناس تعلق می گیرد.
رفتگری که همسری بیمار دارد و مشکلات زندگی او را احاطه کرده است.
روزنامه شرق که با صاحب کیف مصاحبه کرده است می نویسد: «رفتگر یکمیلیارد تومانی» همه را شگفتزده کرده است. در روزگار قحطی خبرهای خوش، کاری که احمد ربانی- رفتگر ۳۹ساله شهرداری منطقه یک بجنورد- انجام داد تحسین همگان را از مردم عادی تا نخبگان و از ثروتمندان تا آنهایی که با مشکلات مالی مواجه هستند برانگیخت.
مرد نارنجیپوش هنگامی که در حال انجام وظیفه و جاروکردن خیابان بود کیف یک میلیاردتومانی را پیدا کرد و آن را با کمک حراست شهرداری به صاحبش بازگرداند و او را از دلشوره و تشویش نجات داد اما این اتفاق در زندگی خود احمد تاثیر چندانی نداشت. او هنوز همان رفتگر ساده است با همان رویاها و آرزوهای کوچک که میداند خیلی از آنها تا پایان عمرش برآورده نمیشود.
از سوی دیگر شادترین فرد در این ماجرا قطعا صاحب کیف است؛ مردی ملاک و ساختمانساز به نام صادقصدیقزاده که میگوید پیداشدن کیفش اتفاقی بزرگ و غیرقابل وصف است. او بعد از گمشدن کیف ساعات سخت و پراضطرابی را گذراند تا اینکه یک تلفن او را از نگرانی درآورد. صدیقزاده میگوید نمیداند به چه زبانی از احمد تشکر کند.
فکر میکردید کیفتان پیدا شود؟
یکدرصد هم فکر نمیکردم اینطور پیدا شود. میخواستم در روزنامهها آگهی بدهم و پاداش تعیین کنم. فکر میکردم شاید با این کار کیف را برایم بیاورند اما اصلا فکر نمیکردم یک رفتگر آن را پیدا کند و بدون هیچ چشمداشتی برایم پسبیاورد.
قصد داشتید چه مبلغی را برای پیدا شدن کیفتان به عنوان پاداش تعیین کنید؟
یک یا دو میلیون تومان.
بعد از پیدا شدن کیف ۲۰۰هزار تومان به احمد کمک کردید.
ناقابل بود، منتظر هستم فرصت پیش بیاید و کار بیشتری برایش انجام بدهم.
کیف را چهطور گم کردید؟
ساعت ۱۱شب به خانه رفتم. آن موقع متوجه کیف نبودم. ساعت ۴:۳۰صبح بود که فهمیدم کیفم نیست اصلا یادم نمیآمد آن را چه کار کردهام. بعدا که به شهرداری رفتم فهمیدم کیف را روی ماشینم که در کوچه پارک کردم، گذاشته بودم، کیف با ماشین همرنگ بود برای همین هم تا قبل از احمد کسی آن را ندید.
چه زمانی و چهطور متوجه شدید کیف پیدا شده است؟
ساعت ۷:۳۰صبح بود که از حراست شهرداری زنگ زدند و گفتند یک رفتگر کیفم را پیدا کرده است.
وقتی خبر را شنیدید چه حسی داشتید؟
اصلا نمیشود بیان کرد. البته من قبلا هم سابقه این اتفاق را داشتم؛ سه سال پیش کیف و مدارکم را گم کردم و بعد از ششماه آگاهی مردی را گرفت و آن مرد اعتراف کرد مدارکم پیش او است.
پس خوششانس هستید؟
شاید خوششانس، شاید هم چون باطن خوبی دارم، نمیخواهم از خودم تعریف کنم اما من هر کاری که از دستم بربیاید برای مردم انجام میدهم.
میگویند کیف یک میلیارد تومان ارزش داشت.
با سندهایی که داخلش بود این رقم درست است. داخل کیف سند چند مغازه داشتم، حدود پنج تا ششمیلیون تومان طلا، پاسپورت و کارتشناسایی و دستهچکم هم بود. دستهچک مهر و امضا شده بود و هر کسی میتوانست داخل آن هر مبلغی بنویسد و نقد کند اما احمد این کار را نکرد و با رعایت امانتداری کیف را به من پس داد.
این همه مدارک و طلا را چرا در کیفتان گذاشته بودید؟
طلا از قدیم در کیفم بود، سند مغازهها هم برای این بود تا اجارهنامهها را تمدید کنم.
از اوضاع زندگی احمد خبر دارید؟
به خانهشان رفتم و دو، سه ساعتی آنجا بودم و وضع زندگیاش را از نزدیک دیدم. دوست دارم اوضاعش بهتر شود همسرش هم کسالت دارد که امیدوارم زودتر خوب شود.
فکر میکنید برای اینکه مردم تشویق شوند مثل احمد رفتار کنند چه باید کرد؟
مسوولان شهرداری قول دادهاند احمد را رسمی کنند چون او قراردادی کار میکند، قرار است برایش پاداش نقدی هم در نظر بگیرند و یک هفته هم به او مرخصیدادهاند.
خطر در کمین کارت های بانکی مشتریان: شبکه شتاب امنیت ندارد
یک مقام ناظر بر عملکرد بانک مرکزی، خواستار تقدیر از فردی شد که با انتشار رمزشده اطلاعات سه میلیون کارت بانکی، آسیب پذیر بودن امنیت آنها را افشا کرده بود.یک مقام ناظر بر فعالیت بانک مرکزی در گفتگو با بازتاب ضمن تایید اشکالات جدی امنیت شبکه بانکی گفت: چیزی که همه می دانند، این است که اطلاعات ۱۳۵ میلیون کارت بانکی عضو شبکه شتاب در معرض سوء استفاده قرار گرفته است، اما موضوعی که کسی به آن اشاره نمی کند، آن است که این اطلاعات همچنان در معرض خطر است و با تغییر رمز هیچ اتفاقی در امن شدن شبکه بانکی رخ نداده است.
وی افزود: موضوع فقدان امنیت شبکه شتاب بارها به بانک مرکزی تذکر داده شده بود، اما توجهی به این موضوع نمی شد. با این حال با اقدام این مهندس در افشا کردن اطلاعات، امید می رود با فشار افکار عمومی، این آسیب پذیری بزرگ در شبکه بانکی مرتفع گردد.
وی توضیح داد: واقعیت آن است که هم اکنون حدود ۲۰ شرکت خدمات دستگاه های کارت خوان را در کشور ارائه می کنند که نظام استانداردی بر این شرکتها حاکم نیست و امنیت شبکه شتاب کاملا تامین نشده است، بنابراین این ۲۰ شرکت دارای اطلاعات کلیه کارتهایی هستند که یک بار از دستگاه های کارت خوان آنها استفاده کرده اند و اتفاقی که در یک شرکت افتاد و خروج یکی از کارشناسان منجر به افشای اطلاعات سه میلیون کارت بانکی شد، می تواند در ۱۹ شرکت دیگر هم رخ بدهد.
انتقاد الهه کولایی از عدم اجرای برخی از اصول قانون اساسی
قانون اساسی کشورهای در حال توسعه نماد آرزوها و آمال آن ملت است و معمولا به شکل ترجمه از قوانین اساسی کشورهای توسعه یافته اقتباس و استفاده میشود.این فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با ایلنا، تصریح کرد: در نظامهای ایدئولوژیک هم، مجموعهای از آرمانهای ایدئولوژیک و اسطورهها قانون اساسی کشور را تشکیل میدهد.
کولایی افزود: در پی انقلابها و جنبشها، مانند مشروطه و انقلاب اسلامی قانون اساسی تصویب شد. همانگونه که تجربه نشان داد در هر دو مورد بسیاری از اصول قانون اساسی، بعد از چند دهه اجرا نشده باقی ماند.
وی افزود: در واقع قانون اساسی تنها یک نقشه راه است و به ویژه در کشورهای در حال توسعه باید اراده سیاسی و اجرایی شدن آن باشد که هم در جنبش مشروطه و هم انقلاب اسلامی این اراده شکل گرفت.
وی اضافه کرد: این اراده به مفهوم اجرای محتوای قانون اساسی نیست. اجرایی کردن این مواد نیازمند تلاشهای مستمر و پیگیر و خستگی ناپذیر نخبگان در همه سطوح و کسب حمایت تودهها است.
این فعال سیاسی اصلاح طلب با تاکید بر توجه کامل به فصل سوم قانون اساسی اظهار داشت: تامین حقوق ملت، کاهش هزینه فعالیت سیاسی، شکل گیری نهادهای سیاسی و اجتماعی و مانند آن، به عنوان ضرورتهای تحقق این بندها و فصلها در یک روند مستمر و خستگی ناپذیر از تلاشهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و حتی اقتصادی شکل میگیرد.
وی ادامه داد: عمل نشدن به بخشهایی از قانون اساسی، پدیده جدیدی نیست، بیتردید تحقق همه این فصول یعنی حقوق و مسئولیتهای فردی و جمعی، جز در فرایندی مستمر و سازگار با سازو کارهای تغییر جامعه شکل نمیگیرد.
این فعال سیاسی با اشاره به این مطلب که ملت باید پیگیر مطالبات و حقوق خود باشند، گفت:متاسفانه در کشور ما برآوردهای دقیق و واقع بینانه نسبت به امکان تغییرهای اجتماعی کمتر به صحنه عمل سیاسی میآید.
سفر نخستوزیر عراق به ایران، در سایه تنش با ترکیه
کلمه – گروه بین الملل: نوری مالکی، نخست وزیر عراق، روز یکشنبه، سوم اردیبهشت، وارد تهران شد. به گزارش خبرگزاری های دولتی این سفر در راستای اراده تهران و بغداد برای توسعه و تقویت روابط دو کشور و رایزنی درباره تحولات منطقه انجام میشود. اما به نظر می رسد این سفر با هدف تغییر مواضع و پیگیری سیاست های جدیدی در منطقه انجام شده است.نخست وزیر عراق در رأس یک هیئت بلندپایه سیاسی و اقتصادی وارد تهران شده است. در این سفر نوری مالکی با محمود احمدینژاد، علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، و سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی دیدار خواهد کرد.
رادیو عراق آزاد در آستانه سفر نوری مالکی به تهران، محور گفتوگوهای دوجانبه را لزوم توافق دو کشور بر سر مسائل اقلیمی، از جمله میادین نفتی مشترک، منابع آبی و تعیین مرز دو کشور عنوان کرده است. علی موسوی، مشاور رسانهای نخست وزیر عراق، به رادیو عراق آزاد گفته است که مالکی در این سفر درباره مسائل بازرگانی، صنعت و انرژی و به طور حتم مسئله منابع آبی گفتوگو خواهد کرد.
سایت خبرآنلاین نیز پیشبینی کرده است که حجم مبادلات تجاری و همکاریهای اقتصادی ایران و عراق در سال ۱۳۹۱ به رقم ۱۲ میلیارد دلار برسد. به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ایرنا، حجم همکاریها و مبادلات تجاری دو کشور در سال ۱۳۹۰ به رقم ۹ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار رسید که نسبت به سال پیش از آن، رشدی حدود ۵۰ درصدی داشت.
تنش لفظی با ترکیه
پس از سفر رجب طیب اردوغان در اواسط فروردین ماه به تهران مقامات جمهوری اسلامی با تغییر موضعی ناگهانی خواستار آن شدند که مذاکرات هستهای ایران و گروه ۱+۵ در بغداد برگزار شود. اگر چه از مدت ها قبل قرار بود این مذاکرات در استانبول برگزار شود.
ترکیه و ایران و عراق بر سر مسایل مختلف از جمله موضوع تحولات سوریه دارای اختلاف دیدگاه هستند. در حالی که ایران و عراق هر دو از حامیان حکومت بشار اسد و دولت سوریه هستند، ترکیه به پناهگاهی برای مخالفان سوری تبدیل شده است و دولت رجب طیب اردوغان بیشترین انتقاد ها را از بشار اسد مطرح کرده است و پس از آن که آنکارا از مواضع عراق در قبال سوریه از حمایت مالکی از بشار اسد مطلع شد، به شدت از این موضوع ابراز ناخرسندی کرد.
تغییر ناگهانی محل نشست مذاکره توسط ایران باعث تنش و مجادلات زیادی بین سیاستمداران ترک و ایرانی شد. در نهایت دور نخست نشست ایران با گروه ۵+۱ در استانبول انجام شد و قرار شد دور دوم آن در بغداد برگزار شود.
نوری مالکی، نخستوزیر عراق روز یکشنبه در حالی وارد تهران شد که بین او و رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه درگیری های لفظی شدیدی ایجاد شده است. اردوغان روز پنجشنبه ۳۱ فروردین در دیدار با مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان عراق مالکی را به باد انتقاد گرفته بود. او گفته بود که مالکی با تلاش برای به دست گرفتن قدرت در عراق، تنشهای مذهبی میان شیعه و سنی و کرد را تقویت میکند.
اظهارات اردوغان را مالکی به تندی جواب داد و خطاب به او گفت: «آقای اردوغان با ایراد این اظهارات در حقیقت اعتبار سیاسی ترکیه را زیر سوال میبرد و به مصالح کشورش ضربه میزند.»
از سویی در تحولات داخلی عراق، روابط اربیل با بغداد نیز به شدت آشفته شده است. تنش میان شیعیان و سنیهای در دولت عراق پس از آن شدت گرفت که نوری مالکی تصمیم گرفت صالح المطلق، معاون سنیمذهب خود را به دلیل اوجگیری انتقادها از او برکنار کند. صدور حکم بازداشت طارق هاشمی، معاون سنیمذهب رئیس جمهور عراق، به اتهام دست داشتن در بسیاری از سوءقصدها، بمبگذاریها و کشتار مردم عراق این تنش را به اوج رساند. طارق هاشمی که به منطقه کردنشین عراق پناه برده، به نوشتهی روزنامه الشرقالاوسط در حال حاضر در ترکیه به سر میبرد.
پس از خروج الهاشمی از اربیل و رفتنش به قطر، بارزانی رئیس منطقه کرد نشین و خود مختار مورد انتقاد شدید مالکی قرار گرفت که نتیجه این ناخرسندی تبادل آتش کلامی میان او با بارزانی بود که همچنان هم ادامه دارد. حالا در بحبوحه این تنشها بارزانی به ترکیه سفر کرده است.
نوری مالکی، نخستوزیر عراق، در آستانه سفر خود به تهران، ترکیه را کشور “دشمن” عراق توصیف کرد که دارای اهدافی مذهبی در منطقه است. مالکی در متنی که بر روی سایت اینترنتی خود منتشر کرده، سخنان اردوغان را دخالتی آشکار در مسائل داخلی عراق دانسته و افزوده است که سخنان اردوغان باعث تنش طایفهای در منطقه میشود و ادامه این سیاستها به منافع ترکیه در منطقه آسیب رسانده و آن را به کشور دشمن برای همه تبدیل میکند.
اما جنگ لفظی اردوغان و نوری المالکی همتای عراقی او همچنان ادامه دارد. رجب طیب اردوغان به دنبال سخنان مالکی که گفته بود ترکیه تبدیل به کشور دشمن در منطقه میشود، همتای عراقی خود را متهم به تلاش برای «عرض اندام» کرده است. نخستوزیر ترکیه در کنفرانسی مطبوعاتی در استانبول گفت: «از طریق وزارت خارجه به سخنان مالکی پاسخ دادیم و اگر عرصه را بیشتر برای وی باز بگذاریم تا بتواند صحبت کند، به این مقام عراقی فرصت عرض اندام میدهیم، بنابراین نباید وی را در این زمینه تشویق کنیم.» اردوغان تصریح کرد که ترکیه در بدترین شرایط در کنار عراق بود و آنکارا هیچ تفاوتی میان شیعه و سنی یا کرد و عرب قائل نیست و مالکی باید بداند که نمیتواند ما را از برادران عراقیمان دور کند.
سفر برای جلب حمایت بیشتر؟
در چنین فضایی نوری مالکی فردا به تهران میآید تا با مقامهای ارشد ایرانی، حامیان اصلی او در عراق به رایزنی بپردازد. خبرگزاری مهر به نقل از نبیل حربو، یکی از نمایندگان پارلمان عراق که عضو فهرست العراقیه است، نوشت: «با توجه به مسائل معلقمانده میان دو کشور و البته مشکلات در روابط ایران با کشورهای منطقه از جمله ترکیه و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، سفر نخست وزیر عراق در زمان مناسبی انجام می شود.»
او ابراز امیدواری کرده است که سفر مالکی به حل این اختلافات منجر شود. عراق در حال حاضر ریاست اتحادیه عرب را بر عهده دارد. این کشور البته حاضر به همکاری با اتحادیه عرب در اجرای تحریمهای سوریه نیست و خواستار تعامل بیشتر با حکومت دمشق است.
این که نتیجه این دیدارها چه خواهد شد، معلوم نیست ولی از اظهارات پیشاپیش مقامهای عراقی این گونه برداشت میشود که باید در روزهای آینده شاهد تحولاتی تازه در روابط ایران و عراق و موضع گیری های منطقه ای باشیم.
طبل بزرگ زیر پای چپ؛ گزارش تحلیلی کلمه از انتخابات ریاستجمهوری فرانسه
فرانسویان با مشارکت ۸۰ درصدی در انتخابات شگفتی آفریدند
کلمه – گروه بین الملل: وزارت کشور فرانسه اعلام کرده که تا ساعت ۱۷ به وقت پاریس درصد مشارکت شهروندان این کشور در انتخابات ریاست جمهوری معادل ۷۰.۵۹ بوده است و مقامات فرانسه از مشارکت حدود ۸۰ درصد واجدان شرایط در انتخابات ریاست جمهوری این کشور خبر داده اند. این مشارکت به گفته شبکه های تلویزیونی فرانسه، شگفتی انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۲ توصیف شد.بر اساس نتایج اولیه انتخابات در فرانسه، فرانسوا اولاند کاندیدای سوسیالیست ها با کسب ۲۸.۶ درصد آرا به همراه نیکلا سارکوزی کاندیدای راست میانه که ۲۷ درصد آرا را به دست آورده به دور دوم خواهند رفت. مارین لوپن، نامزد راست افراطی ۱۸.۳ درصد آرا و ژان-لوک ملانشون نامزد چپ رادیکال ۱۱.۱ درصد آرا را به دست آورده اند.
بدین ترتیب از میان ۱۰ رقیب انتخاباتی، فرانسوا اولاند و نیکولا سرکوزی در دور دوم برای رسیدن به ریاست کاخ الیزه رقابت خواهند کرد.
نیکولا سارکوزی در تلاش است تا برای یک دوره دیگر پست ریاست جمهوری را در اختیار بگیرد. سارکوزی در جریان رقابت های انتخاباتی گفته است که تنها کسی است که می تواند فرانسه را مقتدر نگه دارد. فرانسوا اولاند، کاندیدای سوسیالیست ها هم گفته است حال نوبت چپگراهاست که کشور را اداره کنند.
اما دو موضوع ذهن تحلیلگران را به خود مشغول کرده است، نکته اول میزان بالای آرای خانم لوپن است. مارین لوپن، رهبر جبهه ملی که یک حزب دست راستی افراطی است. او دختر ژان ماری لوپن، بنیانگذار جبهه ملی است. بر اساس تحلیل ها آرای لوپن در دور اول انتخابات به نیکولا سارکوزی در دور دوم کمک خواهد کرد که یک بار دیگر به عنوان رئیس جمهور فرانسه انتخاب شود.
مارین لوپن در سخنرانی پس از انتخابات خود گفت که این آغاز گردهمایی وطنپرستان فرانسوی است؛ از چپ و راست. لوپن در سخنرانی آتشین خود گفت که کشور به دست دو حزب بانکدارها و شرکتهای چندملیتی اداره میشود و رایگیری امروز لرزهای برای این نظام بود. لوپن در میان هواداران خود گفت من احتیاج به شما دارم تا غرور و عزت و حاکمیت فرانسویها را به آنها بازگردانم. مارین لوپن در پایان گفت: «امروز میلیونها فرانسوی وارد مقاومت شدند؛ به نبرد ادامه دهید.»
نکته دوم آرای ژان لوک ملانشون، نامزد چپ رادیکال است. او چهار سال پیش از حزب سوسیالیست جدا شد. ملانشون عقاید ضد سرمایهداری دارد. به نظر میرسد اگر رقابت در دور دوم میان سارکوزی و اولاند باشد، هواداران او در کنار نامزد سوسیالیستها خواهند ایستاد. بر همین اساس او همان نقشی را میتواند بازی کند که مارین لوپن در اردوگاه راستگرایان دارد.
ژان لوک ملانشون پس از پایان انتخابات گفت من رای خود را در دور دوم بدون هیچ چشمداشتی به کاندیدای مخالف سارکوزی میدهم. او گفت هر کسی که رئیس جمهوری فرانسه شود، موسسههای مالی آمادهاند به حقوق مردم تجاوز کنند اما رئیس جمهور باید میان تسلیم شدن یا مقاومت یکی را انتخاب کند. او از هواداران خود خواست در مرحله دوم در پای صندوقها حاضر شوند تا به ریاست سارکوزی پایان دهند و جریان حاکم بر اتحادیه اروپا را عوض کنند.
در این دوره از انتخابات اعمال محدودیت های تازه در مورد انجام نظرسنجی از کسانی که رأی خود را به صندوق ریخته اند و همچنین اعمال ممنوعیت بر انتشار نتایج اولیه انتخابات مورد توجه رسانه های فرانسوی قرار گرفته است.
فرانسوا اولاند پس از اعلام نتایج اولیه در میان هواداران خود حاضر شد و گفت این نتایج بیانگر اعتماد به برنامه من بود. نامزد حزب سوسیالیست گفت او امروز نامزد همه نیروهایی است که خواستار ورق زدن تاریخ فرانسه هستند. اولاند تاکید کرد که وظیفه نهایی او بازگرداندن اتحادیه اروپا به مسیر اشتغال و رشد اقتصادی است. اولاند نتایج انتخابات را نشانگر «مجازات» سارکوزی و «رد» راه او دانست. او خواستار اتحاد در برابر نیکولا سرکوزی شد و از جایگاه سوم نامزد راست افراطی در انتخابات ابراز نگرانی کرد.
نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه، هم برای طرفدارانش سخنرانی کرد و نامزد حزب سوسیالیست را به چالش طلبید. سارکوزی از اولاند خواست که پیش از مرحله دوم انتخابات در سه مناظره با او شرکت کند. سارکوزی نخستین رئیسجمهور تاریخ معاصر فرانسه است که در که در دور اول انتخابات به نامزد اپوزیسیون میبازد.
نیکولا سارکوزی که از سال ۲۰۰۷ رییس جمهور فرانسه بوده، وعده داده است که کسری بودجه عظیم فرانسه را کاهش دهد و از کسانی که برای فرار مالیاتی کشور را ترک می کنند مالیات بگیرد. سارکوزی در عین حال خواستار تصویب قانونی شده است که قراردادهای دولتی را تنها به شرکت های اروپایی بدهد و تهدید کرده که اگر اعضای اتحادیه اروپا ورود مهاجران از کشورهای غیراروپایی را مهار نکنند، فرانسه را از اتحادیه اروپا خارج خواهد کرد.
اولاند نیز وعده داده است که مالیات شرکت های بزرگ و کسانی را که بیش از یک میلیون یورو در سال درآمد دارند افزایش دهد. او در عین حال می خواهد حداقل دستمزد را افزایش دهد، ۶۰ هزار معلم بیشتر استخدام کند و سن بازنشستگی را از ۶۲ سال به ۶۰ سال برساند. اگر اولاند در این انتخابات پیروز شود، اولین رییس جمهوری چپ گرای فرانسه بعد از فرانسوا میتران خواهد بود که دو دوره هفت ساله رئیس جمهور فرانسه بود.
اگر سارکوزی نتواند در این انتخابات به پیروزی برسد، اولین رئیس جمهور از زمان والری ژیسکاردستن در سال ۱۹۸۱ خواهد بود که تنها برای یک دوره پست ریاست جمهوری را در اختیار داشت. دوره ریاست جمهوری در فرانسه در حال حاضر ۵ سال است.
بسیاری از تحلیلگران و موسسات نظرسنجی، در هفته ها و ماه های گذشته پیش بینی کرده بودند که درصد قابل توجهی از مردم فرانسه، به علت بحران اقتصادی کشور و بی اعتمادی به توانایی سیاستمداران در غلبه بر بحران، تمایلی به شرکت در انتخابات نداشته باشند. دور دوم انتخابات در ششم ماه می برگزار خواهد شد.
انتقاد امیر ارجمند از ناکارآمدی حاکمیت در دفاع از منافع ملی ایران
سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید: جزایر سه گانه جزء لاینفک سرزمین ایران است
به تازگی، کنفرانسی در تونس با شرکت نمایندگانی از احزاب و سازمان های دموکراسی خواه کشورهای مختلف منطقه و نیز نمایندگانی از احزاب سوسیالیست اروپائی برگزار شد. هدف از برپایی این کنفرانس بررسی چالش های ایجاد تغییر در نظام سیاسی جهان عرب و کشور های خاورمیانه اعلام شد.در این کنفرانس اردشیر امیر ارجمند نیز حضور داشت. وی با نمایندگان جنبشهای مختلف در مورد تحولات منطقه و همچنین وضعیت جنبش سبز گفتگو و تبادل نظر کرد.در بخش دستور کار این کنفرانس در مورد ایران با حمایت از حرکت های آزادیخواهانه آمده است: سرکوب مداوم جنبش های دموکراسی خواهی در ایران باید متوقف شود. ما خواهان برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه در ایران هستیم ما فریاد می زنیم که خواهان آزادی رهبران مخالفان سیاسی از جمله موسوی، کروبی، رهنورد و دیگر زندانیانی هستیم که به خاطر اعتقادات سیاسی در زندان هستند.
جرس درباره این کنفرانس و دستاوردهای آن و همچنین رویدادهای پیشآمده درباره جزایر سهگانه و ادعای کشورهای عربی درباره مالکیت این جزایر با اردشیر امیرارجمند، سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید و مشاور ارشد میرحسین موسوی گفتوگویی انجام داده که در پی میآید:
آقای امیرارجمند، شما به تازگی به عنوان نمایندهای از جنبش دموکراسیخواهانه مردم ایران در کنفرانس تونس حضور یافتید، شرکت کنندگان و قالب این کنفرانس چهگونه بود و چه هدفی را پی گیری میکرد؟
این دومین کنفرانسی بود که در رابطه با بهار عربی در تونس تشکیل میشد و هدفش بررسی وضعیت حال و تحولات نهضتهای اخیر در منطقه و چالشهای فراروی آنها برای تحقق اهداف اصلی یعنی استقرار نظامهای دمکراتیک و پیشبرد عدالت اجتماعی بود. شرکت کنندگان نظرات و تحلیل خود را در خصوص فرصتها، خطرات و چالشها و همچنین نقش جامعه جهانی به اشتراک گذاشتند. شرکتکنندگان هم نمایندگانی بودند از جنبشها و جریانات سیاسی کشورهای حوزهی مدیترانه و سایر کشورهای عربی که در شرایط حاضر شاهد تغییر در شرایط سیاسی و اجتماعی انها هستیم.از کشورهای حوزه خلیج فارس هم شرکت داشتند. نمایندگانی از فلسطین، تونس، مصر، مراکش، لیبی، بحرین، یمن، مالی، اردن، عراق، سوریه، ترکیه و همچنین احزاب سوسیال دموکرات غالب کشورهای اروپایی و حزب سوسیالیست اروپا و برخی نمایندگان پارلمان اروپا حضور داشتند.
بنابراین در این کنفرانس نمایندگانی از احزاب و سازمان های دموکراسی خواه کشورهای مختلف منطقه حضور داشتنند. شباهتها و تفاوتها بین جنبش دموکراسیخواهی در ایران با سایر جنبشهای دموکراسیخواهانه کشورهای منطقه را پس از شرکت در این کنفرانس چطور میبینید؟
آنچه به نظر من بسیار جالب بود اتفاق نظر تقریبا همه شرکت کنندگان، چه آنهایی که در مرحله اول موفق شدهاند و چه جنبشهایی که همچنان در حال مبارزه با دیکتاتوری هستند، بر اجتناب از مدل سازی و الگوی واحد بود و اینکه علی رغم مطالبات نسبتا مشترک جنبشها، شرایط داخلی و همچنین بینالمللی برای هر کدام از آنها متفاوت است و لذا مردم هر کشوری باید تاکتیکها و استراتژیهای مناسب با شرایط خودشان را انتخاب کنند. واقعبینی و ارزیابی دقیق از شرایط هر کشوری اهمیت اساسی دارد و نباید ویژگیهای ملی در سایه تحلیلهای کلی و برخی کلیشههای رایج به فراموشی سپرده شود. اما موضوعی که میتوان نقطه مشترک این مجموعه دانست این است که غالب نهضتهای آنان حول دو محور شکل گرفته بودند. یکی بحثهای مربوط به آزادی و حقوق شهروندی و حاکمیت ملی و دموکراسیخواهی بود. مورد دوم که بسیار حایز اهمیت است و نباید مورد بیتوجهی قرار بگیرد بحث فساد اقتصادی و مدیریت ناکارآمد اقتصادی کشورها بود و این به هر حال این کشورها غالبشان علاوه بر بحرانهای سیاسی دچار بحرانهای اقتصادی و اجتماعی هم هستند و نیروهایی که بعدا در این کشورها به قدرت میرسند در صورتی میتوانند وضعیت را به خوبی تغییر دهند که بتوانند این بحرانهای اجتماعی و اقتصادی را مهار کنند. این نقطهی اشتراکی بود که وجود داشت. همچنین نحوه استفاده از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی از جانب فعالان و در نقطه مقابل روشهای سرکوب مورد استفاده از جانب نیروهای سرکوبگر.
نظر نمایندگان احزاب و سازمانهای شرکت کننده دیگر کشورها در مورد وضعیت فعلی ایران چه بود؟
همدلی با مردم ایران برای دستیابی به آزادی و عدالت و تغییر وضعیت. همانطور که بیانیهی نهایی هم نشان میدهد، برخی موارد تاکید بر مطالبات مشترک همه جنبشها بود. که یکی از مهمتربن آنها که با وضعیت کنونی ما به ویژه انتخابات نمایشی اسفند ماه در ایران منطبق بود ضرورت برگزاری انتخابات آزاد، سالم و منصفانه بود و این که نظارت بر انتخابات باید کاملا بیطرفانه باشد. در واقع آنچه که در وهلهی اول مهم میدانستند این بود که باید مساله مشترک همهی ما در حوزهی آزادیخواهی بحث انتخابات آزاد باشد. این که باید تلاش شود انتخابات آزاد به عنوان یکی از حقوق اساسی شهروندی همهی ملل کاملا به رسمیت شناخته شود و جامعه بینالملل و همه کشورها سعی کنند که این حق اساسی به مرحلهی عملیاتی و اجرایی برسد. برخی دیگر از موارد مربوط به هر کشور خاص بود مثلا در مورد بحرین محکومیت مداخله قدر تهای خارجی و عربستان مورد تاکید قرار گرفت و در مورد ایران در کنار حمایت از جنش دموکراسی خواهی در ایران درخواست آزادی زندانیان سیاسی و همچنین میرحسین موسوی و مهدی کروبی و خانم رهنورد صورت گرفت. که به عنوان یکی از مطالبات مردم ایران همچنان پابرجاست و حمایت گسترده بینالمللی هم از آن وجود دارد. میدانید که حمایتها محدود به کشورهای حوزهی عربی نبوده و فراتر و گستردهتر و در حوزهی بینالمللی از این خواسته حمایت شده است. به هر حال آنچه مهم است این است که حاکمان خودسر باید بدانند زندانی کردن این افراد بدون محاکمه یا طی مراحل قضایی و در وهله دوم محروم کردن آنها از حقوق اولیه و معمولی زندانیان چیزی جز ننگ برای آنها و افشای فریادهای فریبکارانه آنها در حمایت از آزادی ندارد. هر انسان اگاهی از خود میپرسد چرا این افراد را زندانی کردهاید؟ اگرشما از مطالبات مردم دیگر کشورها دفاع میکنید چرا مردم خودتان را سرکوب میکنید؟ یا چرا از سرکوب مردم سوریه دفاع میکنید؟ علی رغم همه تبلیغات زشت حاکمان، علاقه مردم روز به روز به رهبران زندانی جنبش سبز بیشتر میشود. مردم به روشنی میبینند چگونه نگرانیها و هشدارهای انها چه در حوزه مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و چه در حوزه بینالمللی صادقانه، منصفانه و واقعی بود. ناکارامدی و بیاخلاقی و دروغگویی طرف مقابل را هم در همه عرصهها میبنند.
آقای امیرارجمند، در مورد مساله جزایر سهگانه و مشکلی که این روزها درباره آن پیش آمده چه نظری دارید؟
این جزایر جزء لاینفک سرزمین ایران است. هر گونه تردید در این خصوص از جانب هر کشور و قدرتی نیز تهدید بر علیه تمامیت ارضی و حاکمیت ملی مردم ایران تلقی میشود. دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور مورد اتفاق نظر همه ایرانیان است و یکی از اصول بنیادین و خدشه ناپذیر جنبش سبز به شمار میآید. اما متاسفانه شاهد هستیم که مقامات حکومتی توانایی دفاع مناسب از منافع ملی ایران در عرصهی بین المللی را ندارند. بخشی از این ناکارامدی ناشی از سیاستهای ماجراجویانه آنها است که موجب میشود کشور در عرصه بینالمللی در تگناهای بیجهت و ناموجه و قابل اجتناب قرار گیرد و امکان دفاع از منافع حقیقی کشور دشوار شود. بخش دیگری متاسفانه مربوط میشود به ترجیح منافع باندی و جناحی به منافع ملی کشور از طرف جریانات سیاسی اقتدارگرای رقیب. آنهایی که تا دیروز در کودتای انتخاباتی باهم همدست بودند امروز از قربانی کردن منافع ملی برای تامین منافع باندی خود ابایی ندارند. اما وظیفه همه ما این است که ضمن دفاع قاطعانه از آزادی و حق حاکمیت مردم منافع ملی را بر منافع سیاسی کوتاه مدت ترجیح دهیم و از آن قاطعانه حمایت کنیم.
انتخابات ریاستجمهوری فرانسه به دور دوم کشیده شد
سحام نیوز: انتخابات ریاستجمهوری کشور فرانسه که امروز (یکشنبه) برگزار شد، به دور دوم کشیده شد.
به گزارش ایسنا ، خبرگزاری شینهوا گزارش داد، بر اساس نتایج انتخابات ریاستجمهوری فرانسه، فرانسوا اولاند، کاندیدای حزب سوسیالیست و نیکولا سارکوزی، رئیسجمهوری کنونی فرانسه و کاندیدای حزب «اتحاد برای جنبش مردمی» به دور دوم انتخابات راه یافتند.
بر اساس نتایج اولیه انتخابات ریاست جمهوری در فرانسه، فرانسوا اولاند با کسب ۲۷.۴ درصد آرا به همراه نیکلا سارکوزی که ۲۵.۷ درصد آرا را به دست آورده به دور دوم خواهند رفت.
بر اساس این نتایج، مارین لوپن، نامزد راست افراطی ۲۰ درصد آرا و ژان-لوک ملانشون نامزد چپ رادیکال ۱۱.۵ درصد آرا را به دست آورده اند.
همچنین شبکه تلویزیونی العربیه لحظاتی پیش از راهیابی دو نامزد اصلی انتخابات ریاست جمهوری فرانسه به دور دوم این انتخابات خبر داد.
بی بی سی نیز گزارش داده است که بر اساس اعلام وزارت کشور فرانسه در این دوره مشارکت مردمی بیش از ۷۰ درصد بوده است. این در حالی است که انتخابات در شهرهای بزرگ تا ساعت ۲۰ تمدید شده است.
مقامات در فرانسه از مشارکت بیش از ۷۰ درصد واجدان شرایط در انتخابات ریاست جمهوری این کشور خبر داده اند که در شهرهای بزرگ تا ساعت هشت شب به وقت محلی ادامه خواهد داشت.
گفته شده این میزان اندکی کمتر از نتایج ثبت شده در انتخابات سال ۲۰۰۷ میلادی است.
این انتخابات در حالی برگزارمی شود که نگرانی ها در مورد بحران در منطقه یورو و بیکاری گسترده افزایش یافته است.
نیکولا سارکوزی، کاندیدای راست میانه در تلاش است تا برای یک دوره دیگر پست ریاست جمهوری را در اختیار بگیرد.
آقای سارکوزی گفته است که تنها کسی است که می تواند فرانسه را “مقتدر نگه دارد.”
رقیب جدی آقای سارکوزی در این دوره فرانسوا اولاند، کاندیدای سوسیالیست ها است که گفته است “حال نوبت چپگراهاست که کشور را اداره کنند.”
در این دوره از انتخابات ده کاندیدا حضور دارند، در صورتی که هیچ یک از آنها بیش از ۵۰ درصد آرا را بدست نیاورند، انتخابات به دور دوم کشیده خواهد شد.
هنوز نتایج اولیه رسمی منتشر نشده است.
به گزارش ایسنا ، خبرگزاری شینهوا گزارش داد، بر اساس نتایج انتخابات ریاستجمهوری فرانسه، فرانسوا اولاند، کاندیدای حزب سوسیالیست و نیکولا سارکوزی، رئیسجمهوری کنونی فرانسه و کاندیدای حزب «اتحاد برای جنبش مردمی» به دور دوم انتخابات راه یافتند.
بر اساس نتایج اولیه انتخابات ریاست جمهوری در فرانسه، فرانسوا اولاند با کسب ۲۷.۴ درصد آرا به همراه نیکلا سارکوزی که ۲۵.۷ درصد آرا را به دست آورده به دور دوم خواهند رفت.
بر اساس این نتایج، مارین لوپن، نامزد راست افراطی ۲۰ درصد آرا و ژان-لوک ملانشون نامزد چپ رادیکال ۱۱.۵ درصد آرا را به دست آورده اند.
همچنین شبکه تلویزیونی العربیه لحظاتی پیش از راهیابی دو نامزد اصلی انتخابات ریاست جمهوری فرانسه به دور دوم این انتخابات خبر داد.
بی بی سی نیز گزارش داده است که بر اساس اعلام وزارت کشور فرانسه در این دوره مشارکت مردمی بیش از ۷۰ درصد بوده است. این در حالی است که انتخابات در شهرهای بزرگ تا ساعت ۲۰ تمدید شده است.
مقامات در فرانسه از مشارکت بیش از ۷۰ درصد واجدان شرایط در انتخابات ریاست جمهوری این کشور خبر داده اند که در شهرهای بزرگ تا ساعت هشت شب به وقت محلی ادامه خواهد داشت.
گفته شده این میزان اندکی کمتر از نتایج ثبت شده در انتخابات سال ۲۰۰۷ میلادی است.
این انتخابات در حالی برگزارمی شود که نگرانی ها در مورد بحران در منطقه یورو و بیکاری گسترده افزایش یافته است.
نیکولا سارکوزی، کاندیدای راست میانه در تلاش است تا برای یک دوره دیگر پست ریاست جمهوری را در اختیار بگیرد.
آقای سارکوزی گفته است که تنها کسی است که می تواند فرانسه را “مقتدر نگه دارد.”
رقیب جدی آقای سارکوزی در این دوره فرانسوا اولاند، کاندیدای سوسیالیست ها است که گفته است “حال نوبت چپگراهاست که کشور را اداره کنند.”
در این دوره از انتخابات ده کاندیدا حضور دارند، در صورتی که هیچ یک از آنها بیش از ۵۰ درصد آرا را بدست نیاورند، انتخابات به دور دوم کشیده خواهد شد.
هنوز نتایج اولیه رسمی منتشر نشده است.
فدایی : تلاش احمدینژاد برای ریاست لاریجانی در مجلس نهم
سحام نیوز: دبیرکل جمعیت ایثارگران با تاکید بر اینکه احمدی نژاد و برخی از حامیانش تلاش بسیاری برای ریاست علی لاریجانی بر مجلس هشتم انجام دادند گفت: بنده حتما مدیریت عقلانی آقای حداد عادل را بر مدیریت فعلی ترجیح میدهم.
به گزارش مهر حسین فدایی در نشست هفتگی انصار حزب الله در دفتر مرکزی این تشکل برگزار شد در پاسخ به سئوال مهر در خصوص بحث ریاست علی لاریجانی بر مجلس نهم و ابراز تمایل جبهه پایداری به ریاست حداد عادل گفت: در مجلس هشتم احمدی نژاد و برخی از حامیانش به طور جدی برای ریاست لاریجانی در مجلس هشتم تلاش کردندو آن را دنبال می کردند و حرف آنها این بود که اگر علی لاریجانی رئیس مجلس شود تعامل مجلس و دولت خوب می شود.
وی افزود: همچنین استدلال آنها این بود که اگر لاریجانی ریاست مجلس را از ان خود کند اقتدار مجلس بالا می رود اما باید سئوال کرد آیا در طول مجلس هشتم تعامل دولت و مجلس خوب شد؟ اقتدار مجلس افزایش پیدا کرد؟
دبیر کل جمعیت ایثارگران خاطرنشان کرد: همان افرادی که برای ریاست لاریجانی بر مجلس هشتم تلاش زیادی کردند بعد از سه ماه نظرشان صد درصد تغییر کرد لذا معتقدم ما باید در حوزه های سیاسی با دلایل قوی ورود پیدا کنیم و موجب نشود که بعد از چند مدت تصمیمان متزلزل شود.
وی با بیان اینکه بنده حتما مدیریت غلامعلی حداد عادل را بر علی لاریجانی ترجیح می دهم گفت: این به معنای نفی دیگران نیست اما معتقدم مدیریت آقای حداد عادل عقلانی ، برخوردار از خرد جمعی و بی تاثیر از فضاهای سیاسی و حزبی و شفاف بود.
فدایی همچنین تاکید کرد: مجلس هفتم توفیقات بسیار خوبی داشت که این با مجلس هشتم قابل مقایسه است و موجب شد که در جامعه آرامش ایجاد شود و چالش میان دولت و مجلس به حداقل برسد.
دبیر کل جمعیت ایثارگران همچنین به ابراز تمایل جبهه پایداری به ریاست حداد عادل در مجلس نهم اشاره کرد و گفت: برخی از اعضای جبهه پایداری به من گفتند که اگر بتوانیم فردی از میان خودمان را به عنوان کاندید ریاست مجلس معرفی کنیم آن را انجام می دهیم در غیر این صورت حداد عادل یکی از گزینه های جدی ماست.
به گزارش مهر حسین فدایی در نشست هفتگی انصار حزب الله در دفتر مرکزی این تشکل برگزار شد در پاسخ به سئوال مهر در خصوص بحث ریاست علی لاریجانی بر مجلس نهم و ابراز تمایل جبهه پایداری به ریاست حداد عادل گفت: در مجلس هشتم احمدی نژاد و برخی از حامیانش به طور جدی برای ریاست لاریجانی در مجلس هشتم تلاش کردندو آن را دنبال می کردند و حرف آنها این بود که اگر علی لاریجانی رئیس مجلس شود تعامل مجلس و دولت خوب می شود.
وی افزود: همچنین استدلال آنها این بود که اگر لاریجانی ریاست مجلس را از ان خود کند اقتدار مجلس بالا می رود اما باید سئوال کرد آیا در طول مجلس هشتم تعامل دولت و مجلس خوب شد؟ اقتدار مجلس افزایش پیدا کرد؟
دبیر کل جمعیت ایثارگران خاطرنشان کرد: همان افرادی که برای ریاست لاریجانی بر مجلس هشتم تلاش زیادی کردند بعد از سه ماه نظرشان صد درصد تغییر کرد لذا معتقدم ما باید در حوزه های سیاسی با دلایل قوی ورود پیدا کنیم و موجب نشود که بعد از چند مدت تصمیمان متزلزل شود.
وی با بیان اینکه بنده حتما مدیریت غلامعلی حداد عادل را بر علی لاریجانی ترجیح می دهم گفت: این به معنای نفی دیگران نیست اما معتقدم مدیریت آقای حداد عادل عقلانی ، برخوردار از خرد جمعی و بی تاثیر از فضاهای سیاسی و حزبی و شفاف بود.
فدایی همچنین تاکید کرد: مجلس هفتم توفیقات بسیار خوبی داشت که این با مجلس هشتم قابل مقایسه است و موجب شد که در جامعه آرامش ایجاد شود و چالش میان دولت و مجلس به حداقل برسد.
دبیر کل جمعیت ایثارگران همچنین به ابراز تمایل جبهه پایداری به ریاست حداد عادل در مجلس نهم اشاره کرد و گفت: برخی از اعضای جبهه پایداری به من گفتند که اگر بتوانیم فردی از میان خودمان را به عنوان کاندید ریاست مجلس معرفی کنیم آن را انجام می دهیم در غیر این صورت حداد عادل یکی از گزینه های جدی ماست.
پاسخ دکتر ابراهیم یزدی به محمدجواد حجتیکرمانی
سحام نیوز: دکتر ابراهیم یزدی، دبیر کل نهضت آزادی ایران در تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۹۰، در پاسخ نامهء محمد جواد حجتی کرمانی، جوابیه ای برای ایشان ارسال نمود. در این نامه، دبیر کل نهضت آزادی ایران، به بیان بسیاری از مسائل پرداخته است.
متن این نامه به گزارش ندای سبز آزادی به شرح زیر است:
بسمهتعالی
برادر بزرگوار جناب آقای محمد جواد حجتی کرمانی
با سلام و با آرزوی توفیق جلب رضای حق سبحانه و تعالی و خدمت به ایران و اسلام
یادداشت مورخهی ۱۱ آبانماه ۱۳۹۰ جنابعالی چند روز پیش عز وصول بخشید. از ابراز لطف و محبتهایتان صمیمانه تشکر می کنم. شما مرد موفقی بودهاید و من برایتان آرزوی سلامتی و موفقیتهای بیشتر را از خداوند خواهانم.
مقالات ارسالی را خواندم. مقالهی ” سال ۹۰ – دقیقهی ۹۰، آشتی ملی ” اگرچه بسیار جالب و امیدوار کننده اما متاثر کننده بود. امیدوار کننده بود از این جهت که هنوز هم در این مجموعه، صدای منطق، عقلانیت، عشق و لطافت به گوش می رسد. هنوز هم کسانی هستند که حقایق را می بینند و با درک مسوولیت از امکانات استفاده می کنند و حقایق را به گوش رهبر انقلاب می رسانند. این خود بروز و ظهور ” حجت ” است که نگویند، ادعا نکنند، بهانه نیاورند که “نمیدانستم” کسی به ما نگفت.
می گویند بعضی نامها از آسمان نازل می شود. شما حجتی هستید، نه نامتان که منش شما، رفتار شما حجت است. خوشا به حالتان. اما نامه شما مرا متاثر کرد. تاثرم از باب آن چیزی است که بر این ملک و ملت می گذرد و من یکی از شاهدان آن هستم. نامهی شما تاریخ ۱۱ آبان را داشت، روزی که به دادگاه رفته بودم. شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست آقای صلواتی. دادگاهی غیرعلنی با حضور رییس دادگاه، نمایندهی دادستان آقای نوریانی هم کسوت شما و یک خانم جوان، منشی، دو وکیل من و من متهم. تاثر من از دو نکته بود. نکتهی اول را که در دادگاه بیان کردم. دو کیفرخواست علیه من صادر شده است.
کیفرخواست اول، اقدام علیه امنیت کشور. اما در طول مدت بازداشت نه سندی ارائه دادند که من چه کار کردهام که آنها آن را اقدام علیه امنیت تشخیص دادند و نه از من توضیحی خواستند. کیفرخواست دوم تشکیل و ادارهی جمعیت غیرقانونی و ضد امنیتی نهضت آزادی ایران. اما دربارهی کیفرخواست دوم به گردشکار توجه کنید:
در ساعت سه بعد از نیمه شب، در عاشورا شب، یعنی شام غریبان – ۷ دی ماه ۱۳۸۸ – یک گروه هفت نفری به منزل ما ریختند. من تنها بودم. مرا بردند. منزل را زیر و رو کردند. هرچه خواستند از اسناد و اوراق و پول بردند.
شصت روز در سلول انفرادی در ۲۰۹ اوین و سپس بیمارستان و عمل جراحی قلب باز و آزادی با وثیقه برای گذراندن دوران نقاهت. سپس در ۹ مهر ماه ۱۳۸۹ که برای شرکت در ختم یک دختر جوان دوستی به اصفهان رفته بودم، به اتهام “شرکت در نماز جمعهی غیرقانونی” با طرز بسیار زنندهای بازداشت شدم و این بار سه ماه در سلول انفرادی و سه ماه در خانهی امن و سپس آزادی با وثیقه در ۲۹ اسفند ۱۳۸۹. در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۹۰ که روز تعطیل هم هست تلفنی به شعبهی دو بازپرسی اوین احضار شدم. از من خواسته شد روز دوشنبه ۱۶ خرداد به بازپرسی بروم. اما چون به علت مراجعه به پزشک معالجم، رفتن به دادسرا در آن روز میسر نبود. به روز سهشنبه ۱۳۹۰/۳/۱۷ موکول شد. روز سهشنبه باز زنگ زدند و خواستند که با کفیل بروم. اما چون پیدا و آماده کردن کفیل به آن سرعت میسر نبود، قرار به روز چهارشنبه ۱۸ خرداد موکول شد. در آن روز مراجعه کردم. بازپرس محترم، آقای فراهانی نامهی مورخ ۱۳۹۰/۳/۱۷ توجه کنید یک روز قبل از بازپرسی وزارت اطلاعات را به من داد که بخوانم. در این نامه که کیفرخواست دوم بود. اتهام من تشکیل و ادارهی جمعیت نهضت آزادی ذکر شده بود. این یعنی ۴۲۶ روز بعد از بازداشت در ۷ دی ماه ۱۳۸۸ وزارت اطلاعات تازه متوجه شده است، یا تازه به هر دلیلی خواستهاند اتهام نهضت را در پرونده اضافه کنند !! در حالی که بعد از بازداشت اول در ۱۳۸۸/۱۰/۷ در دو نوبت از من کتبی پرسیدند که آیا مسئولیت بیانیه های نهضت آزادی را می پذیرم؟ و جواب من مثبت بود. در کیفر خواست دوم، به سه بیانیه نهضت آزادی استناد شده بود. اما در دوره اسارت، وقتی از من پرسیدند دربارهی اسناد نهضت نوشتم که به شرط اثبات صدور آنها از جانب نهضت می پذیرم. اما آنها تنها دو مورد را به من ارائه دادند و خواندم. یک مورد آن نامهای بود به تاریخ ۱۳۸۸/۵/۵ خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی. در بازجویی کتبی نوشتم که این نامه اصالت ندارد.
در ۱۳۸۸/۵/۵ اکثریت اعضای دفتر سیاسی زندان بودند و ما نامهای در آن تاریخ ننوشتهایم. اما آنها اصرار داشتند آن را اصیل تلقی کنند. در کیفرخواست این سند نیامده بود. اما سه سند دیگر بود که هرگز آنها را به من ارائه ندادند و از من توضیحات نخواستند. در دادگاه نمایندهی دادستان با درخواست من برای کپی این سه بیانیه موافقت کرد اما قاضی اجازه نداد کپی داده شود. نه به من کپی دادند و نه دربارهی مطالب آن توضیح خواستند. به قاضی گفتم رویهی قضایی این است که سند را به متهم ارائه می دهند و بعد از او می خواهند که اصالت آن را تایید کند یا نکند. اگر تایید کرد درباره مطالب آن بازجویی می شود اما این رویه انجام نشد.
بعد از بازداشت در ۱۳۸۹/۷/۹ چندین بار به بازداشت غیرقانونی ام کتباً اعتراض کردم و در نهایت بازپرس شعبهی چهار آقای حاج محمدی در سلول انفرادی بودم که جواب کتبی ایشان را به رویت من رساندند. او اطلاع داده بود که پرونده همراه کیفرخواست به دادگاه ارسال شده است. چند روز بعد روز دادگاه شانزده آذر ۸۸ تعیین و کتباً به منزل مسکونی ابلاغ شد. من سپس طی نامهای درخواست کردم اولاً یک نسخه از کیفر خواست به من داده شود. ثانیاً ترتیب دیدار و گفتگو با وکیلم را بدهند. وکیل آمد اما کیفرخواست را ندادند. وقتی کیفرخواست صادره به دادگاه ارسال می شود یعنی پرونده کامل است. مگر در این فاصله جرم و خلاف جدیدی کشف شود، کیفرخواست جدید صادر شود. اما عضویت و دبیر کلی من در نهضت یک امر پوشیده نبود. دادگاه در شانزده آذر تشکیل نشد. به روز ۲۹ دی ماه به تعویق افتاد و سپس به ۲۳ اسفند ۱۳۸۹. اما وزارت اطلاعات در هفده خرداد ۱۳۸۹ تصمیم می گیرد که فعالیتهای مرا در نهضت جرم بداند و اعلام جرم کند و کیفرخواست دوم را صادر نماید!!
در جلسهی دادگاه خطاب به دادرس دادگاه و نمایندهی دادستان گفتم به هوش باشید این دومین محاکمهی نهضت آزادی در طی ۵۰ سال عمر فعالیتهایش می باشد. در طی این ۵۰ سال، نهضت هم در دوران ستمشاهی و هم در جمهوری اسلامی ولایت فقیه، تحت فشار و سرکوب بوده و هست. و اکنون هم محاکمهی دوم. دادگاه اول نهضت در محکمهی نظامی بود، اما دادگاه علنی بود. خانوادهها و دوستان با وفا و با جرات شرکت می کردند. کیفرخواست را به متهمین می دادند. در دوران زندان هیچ یک از متهمین در سلولهای انفرادی، محروم از قلم، کاغذ، کتاب، هواخوری، تماس با خانواده نبودند. همه با هم بودند. کتاب میخواندند و می نوشتند و آثار گرانقدری چون پرتوی از قرآن و سیر تحول قرآن را پدید آوردند. دبیرکل حزب نیز به ۱۰ سال محکوم شد. این محاکمهی دوم است و من دومین دبیر کل آن. با این تفاوت که نهضت آزادی در تاسیس نظام سلطنتی هیچ نقشی نداشت اما ما در تاسیس جمهوری اسلامی خود را سهیم می دانیم و اگر نقش اصلی نداشتیم، نقش تعیین کننده داشتهایم. شما در این جمهوری، نهضت را و دبیر کلاش را در یک دادگاه غیر علنی با این وضعیت محاکمه می کنید. اعضای بازداشت شدهی نهضت، از جمله دبیرکل، ماهها در سلولهای انفرادی بوده و هستند. به آنها یادآور شدم، در بازجویی کتبی به عنوان اعتراض نوشتم که بر طبق نظر رییس پیشین قوهی قضاییه آقای شاهرودی، یک مجتهد مسلم و منصوب مقام رهبری، سلول انفرادی مصداق شکنجه است. خصوصاً وقتی نه کتاب، نه قلم، نه کاغذ و نه حق تلفن به خانواده را نداشته باشیم و دو نورافکن قوی نصب شده بر سقف سلول و روشن در تمام ۲۴ ساعت، مانع خواب شما بشود.
من نه از زندان می ترسم و نه از مرگ، اما شما چه بخواهید و چه نخواهید، این دو محاکمه را با هم مقایسه می کنند و جمهوری اسلامی در این مقایسه زیان می بیند. من به نظام جمهوری اسلامی رای دادهام و به رای خود وفادارم. شما با این ظلمها و ستمها، مقدمات سقوط نظام را فراهم می کنید. حیف است نکنید! در لایحهی دفاعیهی خود در اولین جلسهی دادگاه – در ۱۳۹۰/۸/۱۱ – یعنی همان روز که شما یادداشت برای من نوشتهاید در رد صلاحیت دادگاه نوشتم که کار شما ظلم است و پیامبر خدا فرمود: الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم. شما براندازان آرام و خاموش این نظام هستید. اما این همهی داستان نیست.
علاوه بر چند جملهی بازجویی کتبی، بارها بازجویی شفاهی شدم، در این بازجویی های شفاهی کسانی که خود را یار غار سعید امامی می دانستند و از او به عنوان یک قدیس و یک شهید نام می بردند از من می خواستند تا دربارهی نحوهی هزینهی وجوه شرعی که از جانب آقای خمینی دریافت می کردم توضیح بدهم. به آنها گفتم: آقای خمینی هرگز از من نخواست و نپرسید که من چگونه آن وجوهات را هزینه می کنم شما چه کاره هستید که می پرسید! وقتی به کارشناس پرونده نظر نیازی را دربارهی سعید امامی گفتم، که مامور موساد بوده است، به او فحشهای رکیک داد. در بازجویی های شفاهی از من می خواست که بگویم به دستور کارتر به همراه آقای خمینی به پاریس رفتهام!! به تندی جواب دادم این ادعای پهلوی طلبهاست که آمریکایی ها آقای خمینی را به پاریس بردند و شاه را ساقط کردند. مگر شما پهلوی طلب هستید!! در بازجویی های کتبی و شفاهی از من خواستند تا دربارهی نقش خودم در اعدام تیمسار رحیمی بنویسم! نوشتم و گفتم اینها سخنان و ادعاهای سلطنتطلبان است، که شما آن را تکرار می کنید!! من در اعدام رحیمی هیچ نقشی نداشتم، دستور مستقیم رهبر انقلاب بود. به قول عربها: یا للهول، اعدام تیمسار رحیمی و سفر من به پاریس چه ربطی به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی دارد!!
جناب آقای حجتی عزیز، قصد من از نوشتن این نامه شرح ماجراهای این دورهی زندان و خانهی امن نیست. آنها را به تفصیل نوشتهام و در جایی محفوظ است و در فرصتی دیگر برای شما خواهم فرستاد.
اما نکتهی دوم من برای شما این است که آقای خمینی در پاریس و در موارد متعدد گفتند که در نظام جمهوری اسلامی، حتی مارکسیستها هم حق ابراز نظر و فعالیت دارند. اکنون کار جمهوری اسلامی به جایی رسیده است که فردی مثل من حق حیات ندارد، آرامش از من و خانوادهام به کلی سلب شده است. در این سن و سال که بیش از هر زمان نیاز به آرامش داریم، من و همسرم را آزار می دهند. اما من در این سن و سال آزاد باشم یا در زندان، برایم فرقی نمی کند. طالب رضای حق هستم. اگر با زندان رفتن من مشکلات آقایان حل میشود، باشد، زندانی ام سازند.
اما نکتهی سوم – وزارت اطلاعات زیرمجموعهی قوهی مجریه است. اما در جریان برکناری آقای مصلحی و بازگشت او به سر کار بر اثر مخالفت مقام رهبری با برکناری اش، اکنون هر آنچه در وزارت اطلاعات می گذرد، به پای مقام رهبری نوشته می شود، هم در محضر الهی، و هم در محضر مردم ناظر و آگاه به مسائل. آنچه من اشاره کردهام، رفتار با خود من بوده است اما شاهد رفتار ماموران اطلاعات با جوانان و زنان بودهام. اینها را برای شما نوشتم، تا بر شما حجت باشد و شما خود دانید که چگونه عمل کنید.
نکتهی چهارم- من با یادداشت شما، “سال ۹۰، دقیقهی ۹۰، آشتی ملی” موافقم. کاملاً موافقم. بارها گفته و نوشتهام که با تغییر در ساختار حقوقی ( حذف اصل ۱۱۰ ) موافق نیستم. مشکل تاریخی ایران با تغییر در ساختارهای حقوقی حل نمی شود. رضا شاه و پسرش، ساختار حقوقی قانون اساسی را تغییر ندادند (جز در مواردی خاص). اما آنها در عمل قانون را زیر پا گذاشتند. مشکل ما ساختار حقیقی است. ما باید فکری برای تغییر در ساختار حقیقی بکنیم. در طول عمر مشروطه، تنها در یک دوره بود که پادشاه نتوانست هر کاری را که می خواهد انجام دهد و آن دورهی ۱۲ ساله از ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ بود. نیروی مردمی طیف وسیعی از گروههای سیاسی فعال و حاضر در صحنه بودند. شاه جرات نمی کرد قدمی فراتر از قانون بردارد. راه حل مشکل تاریخی ما، تغییر در ساختار حقیقی است. یعنی همین که شما پیشنهاد دادهاید. در سال ۱۳۸۱، که بعد از درمان سرطانم به ایران برگشتم، نهضت طی بیانیهای، با شرح و بسط فراوان، ضرورت وفاق ملی را مطرح ساخت. هر خیرخواه ملک و ملت همین را می گوید و می خواهد. با شما هم کاملاً موافقم که کلید این کار در دست مقام رهبری است. این بر عهدهی شما و یاران و همراهان شماست که ایشان را قانع کنید که برای نجات کشور و نظام باید این کار را انجام بدهند. به دلیل آنچه در انتظار ماست و قابل پیشبینی، بسیار وحشتناک است. در روزهایی که در خانهی امن بودم و آقایان اطلاعاتی، پنج – شش نفر بعد از شام یا ناهار می نشستند و از من می خواستند که نظرات سیاسی ام را توضیح بدهم به آنها گفتم که من سالها با برادران روحانی، هاشمی، مطهری، بهشتی و ….. محشور بودهام و با هم همکاری می کردیم. بهشتی و هاشمی و شبستری، غفوری، آیت الله خرازی، دکتر احمدی، بنابیو…ینها همه وقتی آمریکا آمدند بر من وارد شدند. ما با همه دوست بودیم همکاری می کردیم. بعد از انقلاب، حرفها و مواضع متفاوت شنیدیم. آقای خمینی هم از اینها حمایت می کردند و ما هم به قول هاشمی «نجیبانه کنار رفتیم». اما من می دانم هاشمی کیست؟ از کجا آمده، چه کار کرده و می کند. اما نمی دانم احمدی نژاد کیست. و یک رییس جمهور یهودی تبار چگونه می خواهد کار کند. برخلاف مسلمانان زرتشتی تبار، مسلمانان یهودی تبار کارنامهی خوبی ندارند. وزارت اطلاعات کتابی دارد دربارهی رجال سیاسی ایران، که موسسهی اطلاعات آن را چاپ کرده است. نقش سیاستمداران یهودی تبار ایران را بخوانید. من از مسلمانان یهودی تبار صدر اسلام سخن نمی گویم. از همین عصر و همین دوران خودمان صحبت می کنم. اگر قرار باشد مسیر تحولات و تغییرات به جایی برسد که منجر به تغییر در ساختار حقوقی بشود در این شرایط من آن را به ضرر ایران می دانم. شما می دانید ما با اصل ولایت مطلقهی ولایت فقیه موافق نیستیم در دیماه ۶۶ یا ۶۷، که آقای خمینی آن را مطرح کردند در واکنش به آن، طی بیانهای اعتراض کردیم. آقای خمینی در نامهای به آقای خامنهای در بهمن همان سال نوشتند که بعضی ها ایراد گرفتهاند، انتقاد کردهاند، این خوب است، حتی اگر تخطئه هم کرده باشند خوب است و باید استقبال کرد(نقل به مضمون). اما ما تابع قانون هستیم. به هر حال این اصل در قانون اساسی آمده است، اما حذف آن کارساز نیست. ما با عملکردها و سیاستها مخالفیم، ما خواهان تغییر در ساختار حقیقی هستیم. شرایط کشور، چینش نیروها، مناسبات نیروها، شرایط بحرانی خاورمیانه و همسایگان، همه و همه به گونهای است که تغییر در ساختار حقوقی موجب بر هم خوردن نظم و تعادلی می شود که پیامد سرنوشت بسیار نامعلوم و نگران کننده برای کشورمان خواهد بود. اما ادامهی وضعیت کنونی، سرانجام این تغییر را بر کشور و نظام تحمیل خواهد کرد. اما کلید این کار در دست مقام رهبری است. در دقیقهی ۹۰ هستیم. باید کاری کرد، قبل از آن که از دست شما و مقام رهبری و من دیگر کاری بر نیاید.
اما چه کسانی باید این جام را به دست مقام رهبری بدهند. شما و تمامی کسانی که با شما همسو و همفکر هستند و با ایشان نزدیک، این وظیفه و تکلیف تاریخی را بر عهده دارند. من نمی دانم شما آگاهانه و یا بر حسب ترادف، سال ۹۰، دقیقهی ۹۰ را انتخاب کرده و به کار بردهاید. در مسابقات فوتبال دقیقهی ۹۰، یعنی پایان و یا نزدیک به پایان مسابقه. گاهی یک بازیکن خوب، در دقیقهی ۹۰، با یک گل نتیجهی مسابقه را عوض می کند. اگر آقای خامنهای پیشنهاد شما را نپذیرد و در دقیقهی ۹۰ مسیر و نتیجهی بازی را به نفع ملت و نظام عوض نکنند، آینده بسیار وحشتناک خواهد بود.
اما نکتهی آخر، شما در جایی گفته بودید که آقای هاشمی جزای رفتارش را با مهندس بازرگان در مجلس اول می دهد. شما این داستان را از من نشنیدهاید. به آقای هاشمی در همان مجلس و به همان مناسبت گفتم آقای هاشمی نکنید! مار در آستین پرورش می دهید! گفت سرنخ دست خودم است. گفتم شما اشتباه می کنید. شما فرانکنشتاین می سازید و آن شما را نابود خواهد کرد. با تعجب پرسید منظورت چیست؟ داستان فرانکنشتاین را به اختصار گفتم و به او توصیه کردم که از داداش محمد بخواهد فیلم ویدئویی فرانکشتاین را برایش ببرد و ببیند. من نمیدانم شما این داستان علمی تخیلی را دیدهاید یا خیر؟ خلاصهاش این است که یک شیمیست (کیمیاگر) انگلیسی به دنبال کشف مادهای بود که به یک مرد عادی بدهد و او به یک غول تبدیل شود و سپس دارویی بدهد که به حال عادی برگردد. او در این کار خود موفق شد. دارویی ساخت که به همراه مستخدم آزمایشگاه به بانک می رفت و آن را به او می داد و او می خورد و به یک غول فرمانبر و مطیع ارباب تبدیل می شد و به دستور ارباب بانک را می چاپید، رقبا را می کشت و هر کار لازم بود انجام می داد و سپس قرص دوم را می داد و می خورد و غول به شکل عادی بر می گشت. اسکاتلندیارد مبهوت که این چه پدیدهای است که در وسط شهر لندن غولی پیدا می شود و جنایت می کند. دزدی و قتل و سپس ناپدید می شود. کیمیاگر توانست رقبا و حریفان را از سر راه بردارد. ثروت خوبی به چنگ آورد. اما در یک نوبت غول حاضر نشد قرص دوم را بخورد و به حال عادی برگردد. کیمیاگر را کشت، آزمایشگاه را آتش زد و خود در میان آتش سوخت.
آقای هاشمی فرانکشتاینها تربیت کرده است و حالا آنها نافرمانی می کنند. در حضور مردم در خیابان به دخترش زشتترین حرفها را می زنند اما او توان مقابله و برخورد را ندارد. اکنون آقای خامنهای اشتباه آقای هاشمی را تکرار می کند. فرانکنشتاینهای خلق شده همه را نابود خواهند کرد و همه چیز را بر باد خواهند داد. فرانکنشتاین کیمیاگر داستانی با جواسیس رنگارنگ مکار همه فن حریف سر و کار نداشت، اطراف فرانکنشتاینهای کیمیاگران کشورمان، انواع جاسوسانی هستند که یوسوس فی صدور الناس می کنند.
در دور اول که احمدی نژاد انتخاب شـد، در تحلیل انتخابات، در یک بند به “پروژهی تنهاسازی رهبر” اشاره کرده بودم. در انتخابات اخیر (خرداد ۸۸) در تحلیل آن، که در اعتماد ملی چاپ شد، نوشتم پروژهی تنهاسازی رهبر کامل شد. اما ننوشتم که ” علی مانده و حوضش ” و تاریخ مملو است از نمونههایی که در یک بزنگاه، سر ایشان را زیر آب می کنند. به خدا پناه می برم از آنچه ممکن است اتفاق بیافتد. اکنون شما و دوستانتان از نزدیکان ایشان افرادی نظیر مهدوی کنی، ناطق نوری، هاشمی، خاتمی، موسوی اردبیلی و ……. می توانید با ایشان صحبت کنید. همین پیشنهاد خود شما، ایشان را قانع کنید که اگر انعطاف به خرج ندهند، اگر در دقیقهی ۹۰ این بازی را انجام ندهند، کشورمان آسیبهای فراوان خواهد دید.
از طولانی شدن نامهام پوزش می طلبم. ناگزیر این داستان را می گویم و ختم می کنم: می گویند پیامبری یا عارفی از خدا خواست که به جناب عزراییل دستور دهد هر زمان نوبت سفر او رسید، او را از قبل آگاه سازد. خداوند درخواستش را اجابت کرد و به عزراییل دستورات لازم را ابلاغ فرمود. روزی جناب عزراییل آمد و به آن شخص دستور سفر داد. او اعتراض کرد و گفت قرار ما با خدا این بود که از قبل به من خبر بدهی. جناب عزراییل گفت خبر دادم اما تو نگرفتی! گفت کی؟ گفت پدرت رفت خبر بود، مادرت رفت خبر بود، و … همه خبر بود. اما آنها را نخواندی. حال جناب حجتی عزیز شاه رفت خبر بود. صدام آن را نگرفت. صدام رفت، مبارک و بنعلی نگرفتند. بنعلی و مبارک رفتند، قذافی گفت آنها بلد نبودند من می دانم چهکار کنم. قذافی رفت، اسد خبر را نمی پذیرد؟ علی صالح عبدالله و حاکم بحرین و سایر امیران خاورمیانه نمی پذیرند که وقت رحیل فرا رسیده است. عصر حکومتهای تک نفرهی مادامالعمری تمام شده است.
بله من با شما موافقم که گاهی در دقیقهی ۹۰ می شود سرنوشت بازی را عوض کرد. اما به شرطها و شروطها و این بار بر دوش شما و امثال شماست. خداوند یار و نگهبان شما باد.
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم و خواه از سخنم پند گیر، خواه ملال. زنده و سالم باشید. ارادتمند.
ابراهیم یزدی یازده آذر۱۳۹۰
این نامه خصوصی است و فقط برای خود شماست. با تشکر.
متن این نامه به گزارش ندای سبز آزادی به شرح زیر است:
بسمهتعالی
برادر بزرگوار جناب آقای محمد جواد حجتی کرمانی
با سلام و با آرزوی توفیق جلب رضای حق سبحانه و تعالی و خدمت به ایران و اسلام
یادداشت مورخهی ۱۱ آبانماه ۱۳۹۰ جنابعالی چند روز پیش عز وصول بخشید. از ابراز لطف و محبتهایتان صمیمانه تشکر می کنم. شما مرد موفقی بودهاید و من برایتان آرزوی سلامتی و موفقیتهای بیشتر را از خداوند خواهانم.
مقالات ارسالی را خواندم. مقالهی ” سال ۹۰ – دقیقهی ۹۰، آشتی ملی ” اگرچه بسیار جالب و امیدوار کننده اما متاثر کننده بود. امیدوار کننده بود از این جهت که هنوز هم در این مجموعه، صدای منطق، عقلانیت، عشق و لطافت به گوش می رسد. هنوز هم کسانی هستند که حقایق را می بینند و با درک مسوولیت از امکانات استفاده می کنند و حقایق را به گوش رهبر انقلاب می رسانند. این خود بروز و ظهور ” حجت ” است که نگویند، ادعا نکنند، بهانه نیاورند که “نمیدانستم” کسی به ما نگفت.
می گویند بعضی نامها از آسمان نازل می شود. شما حجتی هستید، نه نامتان که منش شما، رفتار شما حجت است. خوشا به حالتان. اما نامه شما مرا متاثر کرد. تاثرم از باب آن چیزی است که بر این ملک و ملت می گذرد و من یکی از شاهدان آن هستم. نامهی شما تاریخ ۱۱ آبان را داشت، روزی که به دادگاه رفته بودم. شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست آقای صلواتی. دادگاهی غیرعلنی با حضور رییس دادگاه، نمایندهی دادستان آقای نوریانی هم کسوت شما و یک خانم جوان، منشی، دو وکیل من و من متهم. تاثر من از دو نکته بود. نکتهی اول را که در دادگاه بیان کردم. دو کیفرخواست علیه من صادر شده است.
کیفرخواست اول، اقدام علیه امنیت کشور. اما در طول مدت بازداشت نه سندی ارائه دادند که من چه کار کردهام که آنها آن را اقدام علیه امنیت تشخیص دادند و نه از من توضیحی خواستند. کیفرخواست دوم تشکیل و ادارهی جمعیت غیرقانونی و ضد امنیتی نهضت آزادی ایران. اما دربارهی کیفرخواست دوم به گردشکار توجه کنید:
در ساعت سه بعد از نیمه شب، در عاشورا شب، یعنی شام غریبان – ۷ دی ماه ۱۳۸۸ – یک گروه هفت نفری به منزل ما ریختند. من تنها بودم. مرا بردند. منزل را زیر و رو کردند. هرچه خواستند از اسناد و اوراق و پول بردند.
شصت روز در سلول انفرادی در ۲۰۹ اوین و سپس بیمارستان و عمل جراحی قلب باز و آزادی با وثیقه برای گذراندن دوران نقاهت. سپس در ۹ مهر ماه ۱۳۸۹ که برای شرکت در ختم یک دختر جوان دوستی به اصفهان رفته بودم، به اتهام “شرکت در نماز جمعهی غیرقانونی” با طرز بسیار زنندهای بازداشت شدم و این بار سه ماه در سلول انفرادی و سه ماه در خانهی امن و سپس آزادی با وثیقه در ۲۹ اسفند ۱۳۸۹. در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۹۰ که روز تعطیل هم هست تلفنی به شعبهی دو بازپرسی اوین احضار شدم. از من خواسته شد روز دوشنبه ۱۶ خرداد به بازپرسی بروم. اما چون به علت مراجعه به پزشک معالجم، رفتن به دادسرا در آن روز میسر نبود. به روز سهشنبه ۱۳۹۰/۳/۱۷ موکول شد. روز سهشنبه باز زنگ زدند و خواستند که با کفیل بروم. اما چون پیدا و آماده کردن کفیل به آن سرعت میسر نبود، قرار به روز چهارشنبه ۱۸ خرداد موکول شد. در آن روز مراجعه کردم. بازپرس محترم، آقای فراهانی نامهی مورخ ۱۳۹۰/۳/۱۷ توجه کنید یک روز قبل از بازپرسی وزارت اطلاعات را به من داد که بخوانم. در این نامه که کیفرخواست دوم بود. اتهام من تشکیل و ادارهی جمعیت نهضت آزادی ذکر شده بود. این یعنی ۴۲۶ روز بعد از بازداشت در ۷ دی ماه ۱۳۸۸ وزارت اطلاعات تازه متوجه شده است، یا تازه به هر دلیلی خواستهاند اتهام نهضت را در پرونده اضافه کنند !! در حالی که بعد از بازداشت اول در ۱۳۸۸/۱۰/۷ در دو نوبت از من کتبی پرسیدند که آیا مسئولیت بیانیه های نهضت آزادی را می پذیرم؟ و جواب من مثبت بود. در کیفر خواست دوم، به سه بیانیه نهضت آزادی استناد شده بود. اما در دوره اسارت، وقتی از من پرسیدند دربارهی اسناد نهضت نوشتم که به شرط اثبات صدور آنها از جانب نهضت می پذیرم. اما آنها تنها دو مورد را به من ارائه دادند و خواندم. یک مورد آن نامهای بود به تاریخ ۱۳۸۸/۵/۵ خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی. در بازجویی کتبی نوشتم که این نامه اصالت ندارد.
در ۱۳۸۸/۵/۵ اکثریت اعضای دفتر سیاسی زندان بودند و ما نامهای در آن تاریخ ننوشتهایم. اما آنها اصرار داشتند آن را اصیل تلقی کنند. در کیفرخواست این سند نیامده بود. اما سه سند دیگر بود که هرگز آنها را به من ارائه ندادند و از من توضیحات نخواستند. در دادگاه نمایندهی دادستان با درخواست من برای کپی این سه بیانیه موافقت کرد اما قاضی اجازه نداد کپی داده شود. نه به من کپی دادند و نه دربارهی مطالب آن توضیح خواستند. به قاضی گفتم رویهی قضایی این است که سند را به متهم ارائه می دهند و بعد از او می خواهند که اصالت آن را تایید کند یا نکند. اگر تایید کرد درباره مطالب آن بازجویی می شود اما این رویه انجام نشد.
بعد از بازداشت در ۱۳۸۹/۷/۹ چندین بار به بازداشت غیرقانونی ام کتباً اعتراض کردم و در نهایت بازپرس شعبهی چهار آقای حاج محمدی در سلول انفرادی بودم که جواب کتبی ایشان را به رویت من رساندند. او اطلاع داده بود که پرونده همراه کیفرخواست به دادگاه ارسال شده است. چند روز بعد روز دادگاه شانزده آذر ۸۸ تعیین و کتباً به منزل مسکونی ابلاغ شد. من سپس طی نامهای درخواست کردم اولاً یک نسخه از کیفر خواست به من داده شود. ثانیاً ترتیب دیدار و گفتگو با وکیلم را بدهند. وکیل آمد اما کیفرخواست را ندادند. وقتی کیفرخواست صادره به دادگاه ارسال می شود یعنی پرونده کامل است. مگر در این فاصله جرم و خلاف جدیدی کشف شود، کیفرخواست جدید صادر شود. اما عضویت و دبیر کلی من در نهضت یک امر پوشیده نبود. دادگاه در شانزده آذر تشکیل نشد. به روز ۲۹ دی ماه به تعویق افتاد و سپس به ۲۳ اسفند ۱۳۸۹. اما وزارت اطلاعات در هفده خرداد ۱۳۸۹ تصمیم می گیرد که فعالیتهای مرا در نهضت جرم بداند و اعلام جرم کند و کیفرخواست دوم را صادر نماید!!
در جلسهی دادگاه خطاب به دادرس دادگاه و نمایندهی دادستان گفتم به هوش باشید این دومین محاکمهی نهضت آزادی در طی ۵۰ سال عمر فعالیتهایش می باشد. در طی این ۵۰ سال، نهضت هم در دوران ستمشاهی و هم در جمهوری اسلامی ولایت فقیه، تحت فشار و سرکوب بوده و هست. و اکنون هم محاکمهی دوم. دادگاه اول نهضت در محکمهی نظامی بود، اما دادگاه علنی بود. خانوادهها و دوستان با وفا و با جرات شرکت می کردند. کیفرخواست را به متهمین می دادند. در دوران زندان هیچ یک از متهمین در سلولهای انفرادی، محروم از قلم، کاغذ، کتاب، هواخوری، تماس با خانواده نبودند. همه با هم بودند. کتاب میخواندند و می نوشتند و آثار گرانقدری چون پرتوی از قرآن و سیر تحول قرآن را پدید آوردند. دبیرکل حزب نیز به ۱۰ سال محکوم شد. این محاکمهی دوم است و من دومین دبیر کل آن. با این تفاوت که نهضت آزادی در تاسیس نظام سلطنتی هیچ نقشی نداشت اما ما در تاسیس جمهوری اسلامی خود را سهیم می دانیم و اگر نقش اصلی نداشتیم، نقش تعیین کننده داشتهایم. شما در این جمهوری، نهضت را و دبیر کلاش را در یک دادگاه غیر علنی با این وضعیت محاکمه می کنید. اعضای بازداشت شدهی نهضت، از جمله دبیرکل، ماهها در سلولهای انفرادی بوده و هستند. به آنها یادآور شدم، در بازجویی کتبی به عنوان اعتراض نوشتم که بر طبق نظر رییس پیشین قوهی قضاییه آقای شاهرودی، یک مجتهد مسلم و منصوب مقام رهبری، سلول انفرادی مصداق شکنجه است. خصوصاً وقتی نه کتاب، نه قلم، نه کاغذ و نه حق تلفن به خانواده را نداشته باشیم و دو نورافکن قوی نصب شده بر سقف سلول و روشن در تمام ۲۴ ساعت، مانع خواب شما بشود.
من نه از زندان می ترسم و نه از مرگ، اما شما چه بخواهید و چه نخواهید، این دو محاکمه را با هم مقایسه می کنند و جمهوری اسلامی در این مقایسه زیان می بیند. من به نظام جمهوری اسلامی رای دادهام و به رای خود وفادارم. شما با این ظلمها و ستمها، مقدمات سقوط نظام را فراهم می کنید. حیف است نکنید! در لایحهی دفاعیهی خود در اولین جلسهی دادگاه – در ۱۳۹۰/۸/۱۱ – یعنی همان روز که شما یادداشت برای من نوشتهاید در رد صلاحیت دادگاه نوشتم که کار شما ظلم است و پیامبر خدا فرمود: الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم. شما براندازان آرام و خاموش این نظام هستید. اما این همهی داستان نیست.
علاوه بر چند جملهی بازجویی کتبی، بارها بازجویی شفاهی شدم، در این بازجویی های شفاهی کسانی که خود را یار غار سعید امامی می دانستند و از او به عنوان یک قدیس و یک شهید نام می بردند از من می خواستند تا دربارهی نحوهی هزینهی وجوه شرعی که از جانب آقای خمینی دریافت می کردم توضیح بدهم. به آنها گفتم: آقای خمینی هرگز از من نخواست و نپرسید که من چگونه آن وجوهات را هزینه می کنم شما چه کاره هستید که می پرسید! وقتی به کارشناس پرونده نظر نیازی را دربارهی سعید امامی گفتم، که مامور موساد بوده است، به او فحشهای رکیک داد. در بازجویی های شفاهی از من می خواست که بگویم به دستور کارتر به همراه آقای خمینی به پاریس رفتهام!! به تندی جواب دادم این ادعای پهلوی طلبهاست که آمریکایی ها آقای خمینی را به پاریس بردند و شاه را ساقط کردند. مگر شما پهلوی طلب هستید!! در بازجویی های کتبی و شفاهی از من خواستند تا دربارهی نقش خودم در اعدام تیمسار رحیمی بنویسم! نوشتم و گفتم اینها سخنان و ادعاهای سلطنتطلبان است، که شما آن را تکرار می کنید!! من در اعدام رحیمی هیچ نقشی نداشتم، دستور مستقیم رهبر انقلاب بود. به قول عربها: یا للهول، اعدام تیمسار رحیمی و سفر من به پاریس چه ربطی به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی دارد!!
جناب آقای حجتی عزیز، قصد من از نوشتن این نامه شرح ماجراهای این دورهی زندان و خانهی امن نیست. آنها را به تفصیل نوشتهام و در جایی محفوظ است و در فرصتی دیگر برای شما خواهم فرستاد.
اما نکتهی دوم من برای شما این است که آقای خمینی در پاریس و در موارد متعدد گفتند که در نظام جمهوری اسلامی، حتی مارکسیستها هم حق ابراز نظر و فعالیت دارند. اکنون کار جمهوری اسلامی به جایی رسیده است که فردی مثل من حق حیات ندارد، آرامش از من و خانوادهام به کلی سلب شده است. در این سن و سال که بیش از هر زمان نیاز به آرامش داریم، من و همسرم را آزار می دهند. اما من در این سن و سال آزاد باشم یا در زندان، برایم فرقی نمی کند. طالب رضای حق هستم. اگر با زندان رفتن من مشکلات آقایان حل میشود، باشد، زندانی ام سازند.
اما نکتهی سوم – وزارت اطلاعات زیرمجموعهی قوهی مجریه است. اما در جریان برکناری آقای مصلحی و بازگشت او به سر کار بر اثر مخالفت مقام رهبری با برکناری اش، اکنون هر آنچه در وزارت اطلاعات می گذرد، به پای مقام رهبری نوشته می شود، هم در محضر الهی، و هم در محضر مردم ناظر و آگاه به مسائل. آنچه من اشاره کردهام، رفتار با خود من بوده است اما شاهد رفتار ماموران اطلاعات با جوانان و زنان بودهام. اینها را برای شما نوشتم، تا بر شما حجت باشد و شما خود دانید که چگونه عمل کنید.
نکتهی چهارم- من با یادداشت شما، “سال ۹۰، دقیقهی ۹۰، آشتی ملی” موافقم. کاملاً موافقم. بارها گفته و نوشتهام که با تغییر در ساختار حقوقی ( حذف اصل ۱۱۰ ) موافق نیستم. مشکل تاریخی ایران با تغییر در ساختارهای حقوقی حل نمی شود. رضا شاه و پسرش، ساختار حقوقی قانون اساسی را تغییر ندادند (جز در مواردی خاص). اما آنها در عمل قانون را زیر پا گذاشتند. مشکل ما ساختار حقیقی است. ما باید فکری برای تغییر در ساختار حقیقی بکنیم. در طول عمر مشروطه، تنها در یک دوره بود که پادشاه نتوانست هر کاری را که می خواهد انجام دهد و آن دورهی ۱۲ ساله از ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ بود. نیروی مردمی طیف وسیعی از گروههای سیاسی فعال و حاضر در صحنه بودند. شاه جرات نمی کرد قدمی فراتر از قانون بردارد. راه حل مشکل تاریخی ما، تغییر در ساختار حقیقی است. یعنی همین که شما پیشنهاد دادهاید. در سال ۱۳۸۱، که بعد از درمان سرطانم به ایران برگشتم، نهضت طی بیانیهای، با شرح و بسط فراوان، ضرورت وفاق ملی را مطرح ساخت. هر خیرخواه ملک و ملت همین را می گوید و می خواهد. با شما هم کاملاً موافقم که کلید این کار در دست مقام رهبری است. این بر عهدهی شما و یاران و همراهان شماست که ایشان را قانع کنید که برای نجات کشور و نظام باید این کار را انجام بدهند. به دلیل آنچه در انتظار ماست و قابل پیشبینی، بسیار وحشتناک است. در روزهایی که در خانهی امن بودم و آقایان اطلاعاتی، پنج – شش نفر بعد از شام یا ناهار می نشستند و از من می خواستند که نظرات سیاسی ام را توضیح بدهم به آنها گفتم که من سالها با برادران روحانی، هاشمی، مطهری، بهشتی و ….. محشور بودهام و با هم همکاری می کردیم. بهشتی و هاشمی و شبستری، غفوری، آیت الله خرازی، دکتر احمدی، بنابیو…ینها همه وقتی آمریکا آمدند بر من وارد شدند. ما با همه دوست بودیم همکاری می کردیم. بعد از انقلاب، حرفها و مواضع متفاوت شنیدیم. آقای خمینی هم از اینها حمایت می کردند و ما هم به قول هاشمی «نجیبانه کنار رفتیم». اما من می دانم هاشمی کیست؟ از کجا آمده، چه کار کرده و می کند. اما نمی دانم احمدی نژاد کیست. و یک رییس جمهور یهودی تبار چگونه می خواهد کار کند. برخلاف مسلمانان زرتشتی تبار، مسلمانان یهودی تبار کارنامهی خوبی ندارند. وزارت اطلاعات کتابی دارد دربارهی رجال سیاسی ایران، که موسسهی اطلاعات آن را چاپ کرده است. نقش سیاستمداران یهودی تبار ایران را بخوانید. من از مسلمانان یهودی تبار صدر اسلام سخن نمی گویم. از همین عصر و همین دوران خودمان صحبت می کنم. اگر قرار باشد مسیر تحولات و تغییرات به جایی برسد که منجر به تغییر در ساختار حقوقی بشود در این شرایط من آن را به ضرر ایران می دانم. شما می دانید ما با اصل ولایت مطلقهی ولایت فقیه موافق نیستیم در دیماه ۶۶ یا ۶۷، که آقای خمینی آن را مطرح کردند در واکنش به آن، طی بیانهای اعتراض کردیم. آقای خمینی در نامهای به آقای خامنهای در بهمن همان سال نوشتند که بعضی ها ایراد گرفتهاند، انتقاد کردهاند، این خوب است، حتی اگر تخطئه هم کرده باشند خوب است و باید استقبال کرد(نقل به مضمون). اما ما تابع قانون هستیم. به هر حال این اصل در قانون اساسی آمده است، اما حذف آن کارساز نیست. ما با عملکردها و سیاستها مخالفیم، ما خواهان تغییر در ساختار حقیقی هستیم. شرایط کشور، چینش نیروها، مناسبات نیروها، شرایط بحرانی خاورمیانه و همسایگان، همه و همه به گونهای است که تغییر در ساختار حقوقی موجب بر هم خوردن نظم و تعادلی می شود که پیامد سرنوشت بسیار نامعلوم و نگران کننده برای کشورمان خواهد بود. اما ادامهی وضعیت کنونی، سرانجام این تغییر را بر کشور و نظام تحمیل خواهد کرد. اما کلید این کار در دست مقام رهبری است. در دقیقهی ۹۰ هستیم. باید کاری کرد، قبل از آن که از دست شما و مقام رهبری و من دیگر کاری بر نیاید.
اما چه کسانی باید این جام را به دست مقام رهبری بدهند. شما و تمامی کسانی که با شما همسو و همفکر هستند و با ایشان نزدیک، این وظیفه و تکلیف تاریخی را بر عهده دارند. من نمی دانم شما آگاهانه و یا بر حسب ترادف، سال ۹۰، دقیقهی ۹۰ را انتخاب کرده و به کار بردهاید. در مسابقات فوتبال دقیقهی ۹۰، یعنی پایان و یا نزدیک به پایان مسابقه. گاهی یک بازیکن خوب، در دقیقهی ۹۰، با یک گل نتیجهی مسابقه را عوض می کند. اگر آقای خامنهای پیشنهاد شما را نپذیرد و در دقیقهی ۹۰ مسیر و نتیجهی بازی را به نفع ملت و نظام عوض نکنند، آینده بسیار وحشتناک خواهد بود.
اما نکتهی آخر، شما در جایی گفته بودید که آقای هاشمی جزای رفتارش را با مهندس بازرگان در مجلس اول می دهد. شما این داستان را از من نشنیدهاید. به آقای هاشمی در همان مجلس و به همان مناسبت گفتم آقای هاشمی نکنید! مار در آستین پرورش می دهید! گفت سرنخ دست خودم است. گفتم شما اشتباه می کنید. شما فرانکنشتاین می سازید و آن شما را نابود خواهد کرد. با تعجب پرسید منظورت چیست؟ داستان فرانکنشتاین را به اختصار گفتم و به او توصیه کردم که از داداش محمد بخواهد فیلم ویدئویی فرانکشتاین را برایش ببرد و ببیند. من نمیدانم شما این داستان علمی تخیلی را دیدهاید یا خیر؟ خلاصهاش این است که یک شیمیست (کیمیاگر) انگلیسی به دنبال کشف مادهای بود که به یک مرد عادی بدهد و او به یک غول تبدیل شود و سپس دارویی بدهد که به حال عادی برگردد. او در این کار خود موفق شد. دارویی ساخت که به همراه مستخدم آزمایشگاه به بانک می رفت و آن را به او می داد و او می خورد و به یک غول فرمانبر و مطیع ارباب تبدیل می شد و به دستور ارباب بانک را می چاپید، رقبا را می کشت و هر کار لازم بود انجام می داد و سپس قرص دوم را می داد و می خورد و غول به شکل عادی بر می گشت. اسکاتلندیارد مبهوت که این چه پدیدهای است که در وسط شهر لندن غولی پیدا می شود و جنایت می کند. دزدی و قتل و سپس ناپدید می شود. کیمیاگر توانست رقبا و حریفان را از سر راه بردارد. ثروت خوبی به چنگ آورد. اما در یک نوبت غول حاضر نشد قرص دوم را بخورد و به حال عادی برگردد. کیمیاگر را کشت، آزمایشگاه را آتش زد و خود در میان آتش سوخت.
آقای هاشمی فرانکشتاینها تربیت کرده است و حالا آنها نافرمانی می کنند. در حضور مردم در خیابان به دخترش زشتترین حرفها را می زنند اما او توان مقابله و برخورد را ندارد. اکنون آقای خامنهای اشتباه آقای هاشمی را تکرار می کند. فرانکنشتاینهای خلق شده همه را نابود خواهند کرد و همه چیز را بر باد خواهند داد. فرانکنشتاین کیمیاگر داستانی با جواسیس رنگارنگ مکار همه فن حریف سر و کار نداشت، اطراف فرانکنشتاینهای کیمیاگران کشورمان، انواع جاسوسانی هستند که یوسوس فی صدور الناس می کنند.
در دور اول که احمدی نژاد انتخاب شـد، در تحلیل انتخابات، در یک بند به “پروژهی تنهاسازی رهبر” اشاره کرده بودم. در انتخابات اخیر (خرداد ۸۸) در تحلیل آن، که در اعتماد ملی چاپ شد، نوشتم پروژهی تنهاسازی رهبر کامل شد. اما ننوشتم که ” علی مانده و حوضش ” و تاریخ مملو است از نمونههایی که در یک بزنگاه، سر ایشان را زیر آب می کنند. به خدا پناه می برم از آنچه ممکن است اتفاق بیافتد. اکنون شما و دوستانتان از نزدیکان ایشان افرادی نظیر مهدوی کنی، ناطق نوری، هاشمی، خاتمی، موسوی اردبیلی و ……. می توانید با ایشان صحبت کنید. همین پیشنهاد خود شما، ایشان را قانع کنید که اگر انعطاف به خرج ندهند، اگر در دقیقهی ۹۰ این بازی را انجام ندهند، کشورمان آسیبهای فراوان خواهد دید.
از طولانی شدن نامهام پوزش می طلبم. ناگزیر این داستان را می گویم و ختم می کنم: می گویند پیامبری یا عارفی از خدا خواست که به جناب عزراییل دستور دهد هر زمان نوبت سفر او رسید، او را از قبل آگاه سازد. خداوند درخواستش را اجابت کرد و به عزراییل دستورات لازم را ابلاغ فرمود. روزی جناب عزراییل آمد و به آن شخص دستور سفر داد. او اعتراض کرد و گفت قرار ما با خدا این بود که از قبل به من خبر بدهی. جناب عزراییل گفت خبر دادم اما تو نگرفتی! گفت کی؟ گفت پدرت رفت خبر بود، مادرت رفت خبر بود، و … همه خبر بود. اما آنها را نخواندی. حال جناب حجتی عزیز شاه رفت خبر بود. صدام آن را نگرفت. صدام رفت، مبارک و بنعلی نگرفتند. بنعلی و مبارک رفتند، قذافی گفت آنها بلد نبودند من می دانم چهکار کنم. قذافی رفت، اسد خبر را نمی پذیرد؟ علی صالح عبدالله و حاکم بحرین و سایر امیران خاورمیانه نمی پذیرند که وقت رحیل فرا رسیده است. عصر حکومتهای تک نفرهی مادامالعمری تمام شده است.
بله من با شما موافقم که گاهی در دقیقهی ۹۰ می شود سرنوشت بازی را عوض کرد. اما به شرطها و شروطها و این بار بر دوش شما و امثال شماست. خداوند یار و نگهبان شما باد.
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم و خواه از سخنم پند گیر، خواه ملال. زنده و سالم باشید. ارادتمند.
ابراهیم یزدی یازده آذر۱۳۹۰
این نامه خصوصی است و فقط برای خود شماست. با تشکر.
تقی رحمانی: بچهها هنوز نمیدانند چه اتفاقی افتاده است
سحام نیوز: نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و همسر تقی رحمانی، پژوهشگر و فعال مدنی که روز گذشته در پی احضار به اداره اطلاعات زنجان بازداشت شده بود، به بند زنان زندان اوین منتقل شد.
تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در گفتگو با کلمه با بیان اینکه بازداشت همسرم هنوز به طور رسمی به ما اعلام نشده ولی اطلاع دادند که او را به تهران منتقل کرده اند می گوید: ما پیگیر هستیم که تهران برای اجرای حکم برده اند و یا اینکه بازداشت جدید صورت گرفته است. البته خبرگزاری فارس گفته برای اجرای حکم برده اند ولی به نرگس گفته بودند شما احضار شدید.
وی در ادامه با اشاره به خبر روز گذشته فارس می گوید: جو سازی دیروز فارس که اوراق مشارکت زیادی از همسرم بدست آوردند و این حرف ها کاملا تکلیفش مشخص است. ما دو و نیم میلیون تومان داشتیم که قرار بود وام مسکن بگیریم چون در بازار بورس الان وام را می خرند. اما چون نتوانستیم آن وام را بگیریم برای خریدن آپارتمان آن را منتقل کردیم به خواهرش.
این فعال سیاسی در ادامه تشریح می کند: به پدر مادر نرگس گفته بودند ایشان چون حکم داشته از تهران متواری شده در صورتی که این هم یک دروغ است چون اینها خودشان می دانستند که ما زنجانیم و به دستور خودشان ما در یک تبعید نا خواسته به سر می بردیم ان نه الان، بلکه از آبان ۱۳۹۰.
وی با اشاره به اینکه معمولا روش های دستگیری عجیب و غریب است می گوید: ما می توانیم سر و صدا هم بکنیم ولی این ها غالبا برای روش های دستگیری پاسخگو نیستند.
به گفتهی وی وقتی به خانه مراجعه می کنند و می گویند با ما بیا و نرگس محمدی می گوید به من کارت نشان بدهید کارت نشان نمی دهند.
نرگس محمدی چندی پیش به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد. به گفته نرگس محمدی، رای صادره به شدت توهین و تحقیر آمیز بوده و نشانگر رویکرد امنیتی جدید حاکمیت در برخورد با فعالان حقوق بشر است.
اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام و عضویت در گروه ها یا جمعیت هایی که با هدف بر هم زدن امنیت کشور فعالیت می کنند، اتهاماتی است که به این فعال حقوق بشر نسبت داده شده و بر مبنای این اتهامات، حکم ۶ سال حبس تعزیری صادر شده است.
نه برانداز و نه حتی فعال سیاسی
رئیس هیات اجرایی شورای ملی صلح، خود را یک فعال حقوق بشر میداند که نه برانداز است و نه فعالیت سیاسی دارد.
از جمله تلاش نرگس محمدی برای تشکیل شورای ملی صلح، تأسیس کمیته انتخابات آزاد، سالم و منصفانه و تشکیل کمپین اعدام بس کودکان از عناوین مجرمانه خانم محمدی است. همچنین ملاقات وی با زندانیان سیاسی و نیز ملاقاتش با مهدی کروبی به عنوان جرم تلقی شده است.
تقی رحمانی، مبارز سیاسی که بیش از ۱۵ سال از سال های مبارزه خود را در زندان سپری کرده، معتقد است: متاسفانه فرهنگ شهروندی تبدیل شده به فرهنگ ارباب و رعیتی. هیچ حقوقی که برای افراد به خصوص برای مخالفین خودشان قایل نیستند حتی مخالفی که حقوق بشری باشد و مسالمت جو. ظاهرا هم اگر آدم مسالمت جو و آرام باشد باید هزینه سنگینی بدهد.
نرگس محمدی در اردیبهشت سال ۱۳۸۹ به اتهام عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر به شعبه ۴ دادگاه انقلاب احضار شد و پس از چند جلسه دفاع با صدور قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد. اما تنها چند روز بعد، شبانه در منزل خود توسط مأموران امنیتی بازداشت شد.
خانم محمدی که در شرکت بازرسی مهندسان ایران کار میکرد، آبان سال ۸۸ به دلیل عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر از محل کارش نیز اخراج شد. وی مادر دو کودک دوقلوی چهارساله است.
دو مساله نگران کننده برای خانواده رحمانی
تقی رحمانی به کلمه می گوید: ما در حال حاضر دو مساله داریم یکی مریضی نرگس که خیلی نگران کننده است. نرگس ناگهان دچار فلج عضلانی می شود و دکترها گفته بودند که باید جایی باشد که بتواند راحت تر باشد و فشار کمتری رویش باشد. ولی متاسفانه این دستگیری باز برایش مساله ایجاد می کند. مساله دوم هم بچه ها هستند.
وی اما با لبخند تلخی می گوید: البته این بار باید خوشحال باشیم. سال های قبل بارها شبانه به خانه ما حمله کردند و بچه ها اصلا با “آقا بدا آمدند و بابا رو بردند و یا مامان رو بردند” عادت کرده بودند. این بار دیگر به خانه حمله نکردند. این خودش یک قدم جلو آمده از قبل.
بیست و دوم بهمن ۸۹ هم تقی رحمانی همسر خانم محمدی به نحوی بازداشت شد که او در نامه ای به دادستان تهران از نحوه بازداشت و ورود ماموران به منزلش شکایت کرد.
خانم محمدی در این نامه خطاب به دادستان نوشته بود که ماموران امنیتی در ورودی خانه را با دیلم شکسته بودند و بدون گفتن کلمه ای یا صدایی در حالی وارد منزل او شدند که نه او لباس مناسبی بر تن داشته و نه حجابی بر سر. او افزوده بود: “بگذارید صادقانه بگویم دیشب وقتی مردان نامحرم ناشناس در مقابل من ایستاده بودند و مرا با سر و روی نامناسب میدیدند، احساس کردم در ایران نیستم؛ احساس کردم سرزمین مادریام به تاراج رفته و من بیپناه در سرزمینی غریب و بیگانهام، حال سؤال دارم از شمای مسئول و طلب پاسخ دارم: آیا زنان این سرزمین، بر مردان حکومت حلال شدهاند؟ آیا ما زنان و مادران دیگر حرمتی در این سرزمین نداریم؟ وی همچنین نوشته بود: نمیدانم رنجی را که بر من و خانوادهام روا میدارند چگونه بر قلم جاری سازم. زمانی که ۲۰/۳/۸۹ وارد زندان اوین شدم سرحال و سالم بودم اما وقتی از آن در بیرون آمدم، با بیماری نگرانکنندهای دست به گریبان بودم. ۶ ماه است که تحت معالجه پزشکان هستم و هنوز من بیمارم و ناتوان. بارها درخواست کردم پاسپورتم را بدهند تا من برای معالجه از ایران بروم و ندادند. من دو کودک ۴ ساله دارم. زمانی که مرا بازداشت کردند کیانا را عمل کرده بودم. ناله میکرد و ضجه میزد و گریه میکرد. سه بار تا پایین پلهها مرا بردند و دخترم با صدای لرزان از من خواست تا او را ببوسم و بروم. ۳ بار بالا آمدم و او را بوسیدم. نگذاشتم اشکم را ببیند ولی خدا شاهد است که در دل خون میگریستم. کیانا را عمل جراحی کرده بودم. شکمش پر از بخیه و زخم بود. همان شب ساعت ۸ از بیمارستان به منزل آورده بودم. و باید مراقب بخیهها میبودم. دختر کوچک سه سال و نیمهام تب داشت.عمل جراحی سختی شده بود و من ۱۰ شب و روز بیدار بر بالین کوچکش بودم. در زندان آرزو کردم ای کاش مادر نبودم. آیا در این سرزمین مادر بودن گناه است؟ ای وای بر ما!
بچه ها هنوز نمی دانند چه اتفاقی افتاده، فعلا می گویند مامان نیست
تقی رحمانی در ادامه خاطر نشان می کند: بچه ها نمی دانند چه اتفاقی افتاده، فعلا می گویند مامان نیست. ما فکر می کردیم که با توجه به اینکه خودشان گفته بودند از تهران خارج شود و عملا نرگس به خاطر مریضی اش قادر به فعالیت خاصی نبود اصلا حکم اجرا نخواهد شد. که حالا دیدیم مثل اینکه آرام نمی نشینند و می خواهند جوایز خود به فعالان حقوق بشر و هر کسی که نگاه متفاوتی داشته باشد بدهند.
ای کاش آنها که ادعای مسلمانی میکنند…
وی در ادامه می افزاید: بازجوها خیلی در بازجویی هایشان دم از اخلاق و اسلام و منش اسلامی می زنند ولی منش را چطور می توان دید؟ منش هر کس را در عمل او می توان مشاهده کرد. زدن اتهام البته این چیز عحیبی نیست چون آقایان معتقدند که اگر یک فردی دشمن باشد می شود به او خدعه زد. ما که اینها را دشمن خود نمی دانیم ما اینها را مخالف خود می دانیم ولی آن ها تعریف درستی از دشمن ندارند تا وقتی می خواهند اتهام بزنند حداقل انصاف را رعایت کنند. این توقع وجود دارد وقتی کسی می گوید من نماز می خوانم و روزه می گیرم و اعتقاد به خدا و قیامت دارم لااقل در اتهام زنی این جوانمردی را داشته باشند که درست تر با انسانها برخورد کند.
این درد مشترک همه ماست
تقی رحمانی می گوید: البته باید بگویم این داستان ما نیست داستان همه کسانی است که در راه آزادی و دموکراسی فعالیت می کنند و من هم دو قلو دارم آقای رسول بداغی هم دو قلو دارند که دو سال و نیم هست که پدرشان را ندیدند و خیلی های دیگر. ما همه درد مشترک داریم خونمان از خون دیگران رنگین تر نیست.
وی با بیان اینکه آرزویم این است که برای آزادی و دموکراسی خواهی آزادی حداقلی لااقل دیگر بچه های ما زندان نروند تصریح می کند: آرزویم این است که اقلا اگر می خواهند در مجامع جهانی از ایران حرف بزنند از فعالیت های علمی ما حرف بزنند نه به خاطر فعالیت حقوق بشری ما مورد توجه قرار بگیریم. فعالیت های حقوق بشری ما باید در خود ایران جایزه بگیرد. این آرزویی است که بعد از سالها زندان که هنوز هم در آن هستم می توانم داشته باشم.
نرگس معتقد بود که کینه ها را باید زدود
این مبارز و فعال ملی مذهبی می گوید: نرگس معتقد بود که فعالیت هایش همه درست است و فعالیت حقوق بشری حق است. در عین حال اینکه اعتقاد داشت این راه زدودن کینه ها است. باید کینه ها را شست. برای ایران آزاد و ایران آباد کار کرد و هر کسی هم می تواند در چهارچوب قانون و مقررات حق حیات اولیه و حق آزادی بیان داشته باشد.
ما مسلمانیم و درآن دنیا نیز پرونده مان گشوده خواهد شد
رحمانی تاکید می کند: این حقی است که به نظر من اگر قوه قضاییه یک مقدار استقلال در پرونده قضایی داشته باشد، محقق خواهد شد. من نمی گویم همه قضات ولی آن قضات و آن کسانی که در این چارچوب فعالیت می کنند لا اقل آن حقوق اولیه که در این قوانین نوشته شده برای متهمین رعایت کنند. از دادن حکم های کیلویی پرهیز کنند.
همسر نرگس رحمانی در پایان خاطر نشان می کند: این حرف ها زیاد باب میل آقایان نیست ولی به هر حال تاریخی هست و قضاوتی خواهد شد و در عین حال ما مسلمانیم و معتقدیم آن دنیایی وجود دارد و آن دنیا ما پرونده مان باز خواهد شد. به امید اینکه لااقل در آن دنیا آدم ها سرفراز باشند. ما امیدمان به این است در عین حال باید بدانیم پرونده آن دنیا در این دنیا پر می شود با اعمال مان در این دنیا.
تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در گفتگو با کلمه با بیان اینکه بازداشت همسرم هنوز به طور رسمی به ما اعلام نشده ولی اطلاع دادند که او را به تهران منتقل کرده اند می گوید: ما پیگیر هستیم که تهران برای اجرای حکم برده اند و یا اینکه بازداشت جدید صورت گرفته است. البته خبرگزاری فارس گفته برای اجرای حکم برده اند ولی به نرگس گفته بودند شما احضار شدید.
وی در ادامه با اشاره به خبر روز گذشته فارس می گوید: جو سازی دیروز فارس که اوراق مشارکت زیادی از همسرم بدست آوردند و این حرف ها کاملا تکلیفش مشخص است. ما دو و نیم میلیون تومان داشتیم که قرار بود وام مسکن بگیریم چون در بازار بورس الان وام را می خرند. اما چون نتوانستیم آن وام را بگیریم برای خریدن آپارتمان آن را منتقل کردیم به خواهرش.
این فعال سیاسی در ادامه تشریح می کند: به پدر مادر نرگس گفته بودند ایشان چون حکم داشته از تهران متواری شده در صورتی که این هم یک دروغ است چون اینها خودشان می دانستند که ما زنجانیم و به دستور خودشان ما در یک تبعید نا خواسته به سر می بردیم ان نه الان، بلکه از آبان ۱۳۹۰.
وی با اشاره به اینکه معمولا روش های دستگیری عجیب و غریب است می گوید: ما می توانیم سر و صدا هم بکنیم ولی این ها غالبا برای روش های دستگیری پاسخگو نیستند.
به گفتهی وی وقتی به خانه مراجعه می کنند و می گویند با ما بیا و نرگس محمدی می گوید به من کارت نشان بدهید کارت نشان نمی دهند.
نرگس محمدی چندی پیش به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد. به گفته نرگس محمدی، رای صادره به شدت توهین و تحقیر آمیز بوده و نشانگر رویکرد امنیتی جدید حاکمیت در برخورد با فعالان حقوق بشر است.
اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام و عضویت در گروه ها یا جمعیت هایی که با هدف بر هم زدن امنیت کشور فعالیت می کنند، اتهاماتی است که به این فعال حقوق بشر نسبت داده شده و بر مبنای این اتهامات، حکم ۶ سال حبس تعزیری صادر شده است.
نه برانداز و نه حتی فعال سیاسی
رئیس هیات اجرایی شورای ملی صلح، خود را یک فعال حقوق بشر میداند که نه برانداز است و نه فعالیت سیاسی دارد.
از جمله تلاش نرگس محمدی برای تشکیل شورای ملی صلح، تأسیس کمیته انتخابات آزاد، سالم و منصفانه و تشکیل کمپین اعدام بس کودکان از عناوین مجرمانه خانم محمدی است. همچنین ملاقات وی با زندانیان سیاسی و نیز ملاقاتش با مهدی کروبی به عنوان جرم تلقی شده است.
تقی رحمانی، مبارز سیاسی که بیش از ۱۵ سال از سال های مبارزه خود را در زندان سپری کرده، معتقد است: متاسفانه فرهنگ شهروندی تبدیل شده به فرهنگ ارباب و رعیتی. هیچ حقوقی که برای افراد به خصوص برای مخالفین خودشان قایل نیستند حتی مخالفی که حقوق بشری باشد و مسالمت جو. ظاهرا هم اگر آدم مسالمت جو و آرام باشد باید هزینه سنگینی بدهد.
نرگس محمدی در اردیبهشت سال ۱۳۸۹ به اتهام عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر به شعبه ۴ دادگاه انقلاب احضار شد و پس از چند جلسه دفاع با صدور قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد. اما تنها چند روز بعد، شبانه در منزل خود توسط مأموران امنیتی بازداشت شد.
خانم محمدی که در شرکت بازرسی مهندسان ایران کار میکرد، آبان سال ۸۸ به دلیل عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر از محل کارش نیز اخراج شد. وی مادر دو کودک دوقلوی چهارساله است.
دو مساله نگران کننده برای خانواده رحمانی
تقی رحمانی به کلمه می گوید: ما در حال حاضر دو مساله داریم یکی مریضی نرگس که خیلی نگران کننده است. نرگس ناگهان دچار فلج عضلانی می شود و دکترها گفته بودند که باید جایی باشد که بتواند راحت تر باشد و فشار کمتری رویش باشد. ولی متاسفانه این دستگیری باز برایش مساله ایجاد می کند. مساله دوم هم بچه ها هستند.
وی اما با لبخند تلخی می گوید: البته این بار باید خوشحال باشیم. سال های قبل بارها شبانه به خانه ما حمله کردند و بچه ها اصلا با “آقا بدا آمدند و بابا رو بردند و یا مامان رو بردند” عادت کرده بودند. این بار دیگر به خانه حمله نکردند. این خودش یک قدم جلو آمده از قبل.
بیست و دوم بهمن ۸۹ هم تقی رحمانی همسر خانم محمدی به نحوی بازداشت شد که او در نامه ای به دادستان تهران از نحوه بازداشت و ورود ماموران به منزلش شکایت کرد.
خانم محمدی در این نامه خطاب به دادستان نوشته بود که ماموران امنیتی در ورودی خانه را با دیلم شکسته بودند و بدون گفتن کلمه ای یا صدایی در حالی وارد منزل او شدند که نه او لباس مناسبی بر تن داشته و نه حجابی بر سر. او افزوده بود: “بگذارید صادقانه بگویم دیشب وقتی مردان نامحرم ناشناس در مقابل من ایستاده بودند و مرا با سر و روی نامناسب میدیدند، احساس کردم در ایران نیستم؛ احساس کردم سرزمین مادریام به تاراج رفته و من بیپناه در سرزمینی غریب و بیگانهام، حال سؤال دارم از شمای مسئول و طلب پاسخ دارم: آیا زنان این سرزمین، بر مردان حکومت حلال شدهاند؟ آیا ما زنان و مادران دیگر حرمتی در این سرزمین نداریم؟ وی همچنین نوشته بود: نمیدانم رنجی را که بر من و خانوادهام روا میدارند چگونه بر قلم جاری سازم. زمانی که ۲۰/۳/۸۹ وارد زندان اوین شدم سرحال و سالم بودم اما وقتی از آن در بیرون آمدم، با بیماری نگرانکنندهای دست به گریبان بودم. ۶ ماه است که تحت معالجه پزشکان هستم و هنوز من بیمارم و ناتوان. بارها درخواست کردم پاسپورتم را بدهند تا من برای معالجه از ایران بروم و ندادند. من دو کودک ۴ ساله دارم. زمانی که مرا بازداشت کردند کیانا را عمل کرده بودم. ناله میکرد و ضجه میزد و گریه میکرد. سه بار تا پایین پلهها مرا بردند و دخترم با صدای لرزان از من خواست تا او را ببوسم و بروم. ۳ بار بالا آمدم و او را بوسیدم. نگذاشتم اشکم را ببیند ولی خدا شاهد است که در دل خون میگریستم. کیانا را عمل جراحی کرده بودم. شکمش پر از بخیه و زخم بود. همان شب ساعت ۸ از بیمارستان به منزل آورده بودم. و باید مراقب بخیهها میبودم. دختر کوچک سه سال و نیمهام تب داشت.عمل جراحی سختی شده بود و من ۱۰ شب و روز بیدار بر بالین کوچکش بودم. در زندان آرزو کردم ای کاش مادر نبودم. آیا در این سرزمین مادر بودن گناه است؟ ای وای بر ما!
بچه ها هنوز نمی دانند چه اتفاقی افتاده، فعلا می گویند مامان نیست
تقی رحمانی در ادامه خاطر نشان می کند: بچه ها نمی دانند چه اتفاقی افتاده، فعلا می گویند مامان نیست. ما فکر می کردیم که با توجه به اینکه خودشان گفته بودند از تهران خارج شود و عملا نرگس به خاطر مریضی اش قادر به فعالیت خاصی نبود اصلا حکم اجرا نخواهد شد. که حالا دیدیم مثل اینکه آرام نمی نشینند و می خواهند جوایز خود به فعالان حقوق بشر و هر کسی که نگاه متفاوتی داشته باشد بدهند.
ای کاش آنها که ادعای مسلمانی میکنند…
وی در ادامه می افزاید: بازجوها خیلی در بازجویی هایشان دم از اخلاق و اسلام و منش اسلامی می زنند ولی منش را چطور می توان دید؟ منش هر کس را در عمل او می توان مشاهده کرد. زدن اتهام البته این چیز عحیبی نیست چون آقایان معتقدند که اگر یک فردی دشمن باشد می شود به او خدعه زد. ما که اینها را دشمن خود نمی دانیم ما اینها را مخالف خود می دانیم ولی آن ها تعریف درستی از دشمن ندارند تا وقتی می خواهند اتهام بزنند حداقل انصاف را رعایت کنند. این توقع وجود دارد وقتی کسی می گوید من نماز می خوانم و روزه می گیرم و اعتقاد به خدا و قیامت دارم لااقل در اتهام زنی این جوانمردی را داشته باشند که درست تر با انسانها برخورد کند.
این درد مشترک همه ماست
تقی رحمانی می گوید: البته باید بگویم این داستان ما نیست داستان همه کسانی است که در راه آزادی و دموکراسی فعالیت می کنند و من هم دو قلو دارم آقای رسول بداغی هم دو قلو دارند که دو سال و نیم هست که پدرشان را ندیدند و خیلی های دیگر. ما همه درد مشترک داریم خونمان از خون دیگران رنگین تر نیست.
وی با بیان اینکه آرزویم این است که برای آزادی و دموکراسی خواهی آزادی حداقلی لااقل دیگر بچه های ما زندان نروند تصریح می کند: آرزویم این است که اقلا اگر می خواهند در مجامع جهانی از ایران حرف بزنند از فعالیت های علمی ما حرف بزنند نه به خاطر فعالیت حقوق بشری ما مورد توجه قرار بگیریم. فعالیت های حقوق بشری ما باید در خود ایران جایزه بگیرد. این آرزویی است که بعد از سالها زندان که هنوز هم در آن هستم می توانم داشته باشم.
نرگس معتقد بود که کینه ها را باید زدود
این مبارز و فعال ملی مذهبی می گوید: نرگس معتقد بود که فعالیت هایش همه درست است و فعالیت حقوق بشری حق است. در عین حال اینکه اعتقاد داشت این راه زدودن کینه ها است. باید کینه ها را شست. برای ایران آزاد و ایران آباد کار کرد و هر کسی هم می تواند در چهارچوب قانون و مقررات حق حیات اولیه و حق آزادی بیان داشته باشد.
ما مسلمانیم و درآن دنیا نیز پرونده مان گشوده خواهد شد
رحمانی تاکید می کند: این حقی است که به نظر من اگر قوه قضاییه یک مقدار استقلال در پرونده قضایی داشته باشد، محقق خواهد شد. من نمی گویم همه قضات ولی آن قضات و آن کسانی که در این چارچوب فعالیت می کنند لا اقل آن حقوق اولیه که در این قوانین نوشته شده برای متهمین رعایت کنند. از دادن حکم های کیلویی پرهیز کنند.
همسر نرگس رحمانی در پایان خاطر نشان می کند: این حرف ها زیاد باب میل آقایان نیست ولی به هر حال تاریخی هست و قضاوتی خواهد شد و در عین حال ما مسلمانیم و معتقدیم آن دنیایی وجود دارد و آن دنیا ما پرونده مان باز خواهد شد. به امید اینکه لااقل در آن دنیا آدم ها سرفراز باشند. ما امیدمان به این است در عین حال باید بدانیم پرونده آن دنیا در این دنیا پر می شود با اعمال مان در این دنیا.
دیدار فعالین دانشجویی با خانواده مجید اسدی، دانشجوی زندانی
سحام نیوز: در سالروز تولد مجید اسدی دانشجوی زندانی در بند ۳۵۰ زندان اوین، جمعی از دوستان وی با حضور در کنار خانواده ایشان، این روز را گرامی داشتند.
به گزارش ادوارنیوز، مجید اسدی، فارغ التحصیل رشته اقتصاد دانشگاه علامه در تاریخ ۱۳ تیر ۸۷ دستگیر و ۸۷ روز را در انفرادی ۲۰۹ سپری کرد. محاکمه اولیه وی در بهمن ماه همان سال صورت گرفت ولی حکم دادگاه بدوی وی در تاریخ اردیبهشت ۸۹ به وی ابلاغ گردید، که در آن به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
علی رغم درخواست تجدید نظر وی بدون اینکه حکم نهایی به وی ابلاغ شود، برای اجرای حکم به زندان فرا خوانده شد و از تاریخ ۱۳ مهر ماه ۹۰ را در بند ۳۵۰ میگذراند.
لازم به ذکر است که طی این مدت علی رغم درخواست های مکرر خانواده ، با ملاقات حضوری او با خانواده و مرخصی موافقت نشده است.
به گزارش ادوارنیوز، مجید اسدی، فارغ التحصیل رشته اقتصاد دانشگاه علامه در تاریخ ۱۳ تیر ۸۷ دستگیر و ۸۷ روز را در انفرادی ۲۰۹ سپری کرد. محاکمه اولیه وی در بهمن ماه همان سال صورت گرفت ولی حکم دادگاه بدوی وی در تاریخ اردیبهشت ۸۹ به وی ابلاغ گردید، که در آن به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
علی رغم درخواست تجدید نظر وی بدون اینکه حکم نهایی به وی ابلاغ شود، برای اجرای حکم به زندان فرا خوانده شد و از تاریخ ۱۳ مهر ماه ۹۰ را در بند ۳۵۰ میگذراند.
لازم به ذکر است که طی این مدت علی رغم درخواست های مکرر خانواده ، با ملاقات حضوری او با خانواده و مرخصی موافقت نشده است.
وضعیت کشور جنگی است، رسانه ها باید محدود شوند
سحام نیوز: علی اکبر کسائیان، دبیر هیات منصفه مطبوعات، دلیل مصوبه اخیر دولت محمود احمدی نژاد برای محدود کردن مطبوعات را “شرایط جنگی” حاکم بر ایران دانست.
دولت احمدی نژاد شنبه مصوبه ای را ابلاغ کرده است که بر اساس آن، خبرگزاری ها موظف شده اند منبع اخبار خود را اعلام کنند و همچنین نقل آن قسمت از اخبار، مطالب یا تصاویر نشریات و خبرگزاری ها که موجب توقیف، لغو پروانه یا فیلتر شده، توسط خبرگزاری ممنوع شده است.
کسائیان در گفت و گو با خبرگزاری “مهر” تصریح کرده است: ” اگر در شرایط تهدید و تحریم نبودیم و مملکت در شرایط عادی به سر میبرد، دولت لازم بود فقط مجری قوانین مجلس باشد و در مورد رسانهها میبایست مو به مو قانون مطبوعات را اجرا میکرد، ولی امروز در شرایطی هستیم که تحریمها و تهدید به جنگ ما را محاصره کرده است.”
وی ادامه داده است: “در چنین شرایطی میتوان این را پذیرفت که دولت برای دفاع از خودش در برابر جنگ دیجیتالی مصوبهای را تصویب و اجرا کند.”
کسائیان با تاکید بر شرایط ویژه کشور گفت: “سازمان اطلاعات امنیت آمریکا با مدیریت ژنرالی پنج ستاره مسئول جنگ سایبری با مخالفان آمریکا به ویژه مسلمانان و ایرانیان است در چنین شرایطی ما نباید اجازه دهیم هر کسی یک سایت یا وبلاگ راهاندازی کرده و هرچه میخواهد علیه نظام بنویسد و وقتی از او بپرسی این خبرها را از کجا آوردهای بگوید نمیدانم.”
دبیر هیئت منصفه مطبوعات افزود: “باز هم میگویم در چنین شرایط اضطراری دولت میتواند چنین مصوبهای را ابلاغ کند، ولی در شرایط عادی باید صبر کند تا قانون جامع رسانهها در مجلس تصویب شود.”
وی اضافه کرد: “عدهای از همکاران مطبوعاتی منبع را ذکر نمیکنند و از عباراتی چون “میگویند و شنیدهها حاکی از آن است” استفاده میکنند که با این شیوه نمیشود اطلاعرسانی کرد. خبرنگار میتواند خودش منبع خبر باشد و باید شهامت داشته باشد و بگوید خودم دیدهام و شنیدهام و یا این نگاه من به یک قضیه است.
منبع خبر باید قابل تایید باشد. برخی رسانهها ذیل عنوان یک مقام آگاه عقاید خود را ارائه میدهند که باید با این رویه مقابله کرد.”
دولت احمدی نژاد شنبه مصوبه ای را ابلاغ کرده است که بر اساس آن، خبرگزاری ها موظف شده اند منبع اخبار خود را اعلام کنند و همچنین نقل آن قسمت از اخبار، مطالب یا تصاویر نشریات و خبرگزاری ها که موجب توقیف، لغو پروانه یا فیلتر شده، توسط خبرگزاری ممنوع شده است.
کسائیان در گفت و گو با خبرگزاری “مهر” تصریح کرده است: ” اگر در شرایط تهدید و تحریم نبودیم و مملکت در شرایط عادی به سر میبرد، دولت لازم بود فقط مجری قوانین مجلس باشد و در مورد رسانهها میبایست مو به مو قانون مطبوعات را اجرا میکرد، ولی امروز در شرایطی هستیم که تحریمها و تهدید به جنگ ما را محاصره کرده است.”
وی ادامه داده است: “در چنین شرایطی میتوان این را پذیرفت که دولت برای دفاع از خودش در برابر جنگ دیجیتالی مصوبهای را تصویب و اجرا کند.”
کسائیان با تاکید بر شرایط ویژه کشور گفت: “سازمان اطلاعات امنیت آمریکا با مدیریت ژنرالی پنج ستاره مسئول جنگ سایبری با مخالفان آمریکا به ویژه مسلمانان و ایرانیان است در چنین شرایطی ما نباید اجازه دهیم هر کسی یک سایت یا وبلاگ راهاندازی کرده و هرچه میخواهد علیه نظام بنویسد و وقتی از او بپرسی این خبرها را از کجا آوردهای بگوید نمیدانم.”
دبیر هیئت منصفه مطبوعات افزود: “باز هم میگویم در چنین شرایط اضطراری دولت میتواند چنین مصوبهای را ابلاغ کند، ولی در شرایط عادی باید صبر کند تا قانون جامع رسانهها در مجلس تصویب شود.”
وی اضافه کرد: “عدهای از همکاران مطبوعاتی منبع را ذکر نمیکنند و از عباراتی چون “میگویند و شنیدهها حاکی از آن است” استفاده میکنند که با این شیوه نمیشود اطلاعرسانی کرد. خبرنگار میتواند خودش منبع خبر باشد و باید شهامت داشته باشد و بگوید خودم دیدهام و شنیدهام و یا این نگاه من به یک قضیه است.
منبع خبر باید قابل تایید باشد. برخی رسانهها ذیل عنوان یک مقام آگاه عقاید خود را ارائه میدهند که باید با این رویه مقابله کرد.”
نام جزایر ایرانی در خیابان های امارات
سحام نیوز: حاکم شیخ نشین عجمان اقدام به نامگذاری سه خیابان با نام سه جزیره ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک کرد. به گزارش ایسنا شیخ حمید بن راشد النعیمی حاکم شیخ نشین عجمان روز گذشته دستور نامگذاری سه خیابان به نام های جزایر سه گانه ایرانی صادر کرد.
براساس این دستور خیابان مرکزی عجمان در منطقه “مشیرف” به نام خیابان ابوموسی و خیابانی در منطقه ” الجرف” به نام تنب بزرگ و نیز خیابانی در منطقه “الحمیدیه ” به نام خیابان تنب کوچک نامگذاری شد.
براساس این دستور خیابان مرکزی عجمان در منطقه “مشیرف” به نام خیابان ابوموسی و خیابانی در منطقه ” الجرف” به نام تنب بزرگ و نیز خیابانی در منطقه “الحمیدیه ” به نام خیابان تنب کوچک نامگذاری شد.
یک نماینده مجلس : نام ایرانی بر خیابان های امارات مبارک است
سحام نیوز: عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت:با ثبت نام خیابان های امارات به نام جزایر سه گانه ایران،نام ایران درکشورهای عربی برای همیشه ثبت می شود.
محمد کرمی راد، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در گفتگو با مهر با اشاره به اقدام اخیر اماراتی ها مبنی بر نامگذاری خیابان ها در این کشور با عنوان تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی تأکید کرد: آنچه اتفاق افتاده از یک منظر برای ایران مبارک است چراکه آنها با این اقدام خود نام جزایر سه گانه ایران را در کشورشان برای همیشه ثبت می کنند و برای آیندگان به یادگار می گذارند.
وی با اشاره به اینکه اماراتی ها برای اظهار نظر درباره جزایر سه گانه باید به پیشینه خود توجه کنند، اظهار داشت: امارات متحده عربی بخشی از خاک ایران اسلامی بوده است و با توجه به شرایط حال حاضر در نظام بین المللی جایی برای ادعای واهی و بی اساس در مورد جزایر سه گانه خلیج فارس برای این کشور وجود ندارد.
کرمی راد با بیان اینکه اسناد محکمی در زمینه تعلق تاریخی جزایر سه گانه به ایران اسلامی وجود دارد ، تصریح کرد: ادعای واهی اماراتی ها در شرایط فعلی باعث خوشحالی بیگانگان و دشمنان اسلام می شود و در راستای سیاست های آمریکا و رژیم صهیونیستی و البته نشان می دهد که سیاست های این کشورها تا چه اندازه در امارات تأثیرگذار است.
وی تصریح کرد: این کشورها هر از چند گاهی یک جنگ روانی تبلیغاتی به راه می اندازند و این جنگ روانی به ویژه در شرایط مذاکرات ۱+۵ و موفقیت هایی که ایران به دست می آورد، ایجاد می شود، چراکه قصد آنها این است که با برپایی این تبلیغات موفقیت های ایران را تحت الشعاع قرار دهند.
این نماینده مجلس همچنین با اشاره به اینکه در استانبول توانستیم اولین قدم را در راستای مذاکرات هسته ای برداریم، تصریح کرد: از این نتیجه نیز کسانی ناراحتند که در جهت سیاست های اسرائیل و آمریکا گام بر می دارند و بنابر این آنچه که از سوی اماراتی ها صورت می گیرد تنها تلاش برای برد تبلیغاتی است.
وی در پایان تأکید کرد: البته اقدام اخیر آنها برای ما نیز مثبت بوده است چراکه جزایر سه گانه ایران در کشورهای عربی به ثبت می رسد و نام ایران در این کشورها ماندگار خواهد ماند.
محمد کرمی راد، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در گفتگو با مهر با اشاره به اقدام اخیر اماراتی ها مبنی بر نامگذاری خیابان ها در این کشور با عنوان تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی تأکید کرد: آنچه اتفاق افتاده از یک منظر برای ایران مبارک است چراکه آنها با این اقدام خود نام جزایر سه گانه ایران را در کشورشان برای همیشه ثبت می کنند و برای آیندگان به یادگار می گذارند.
وی با اشاره به اینکه اماراتی ها برای اظهار نظر درباره جزایر سه گانه باید به پیشینه خود توجه کنند، اظهار داشت: امارات متحده عربی بخشی از خاک ایران اسلامی بوده است و با توجه به شرایط حال حاضر در نظام بین المللی جایی برای ادعای واهی و بی اساس در مورد جزایر سه گانه خلیج فارس برای این کشور وجود ندارد.
کرمی راد با بیان اینکه اسناد محکمی در زمینه تعلق تاریخی جزایر سه گانه به ایران اسلامی وجود دارد ، تصریح کرد: ادعای واهی اماراتی ها در شرایط فعلی باعث خوشحالی بیگانگان و دشمنان اسلام می شود و در راستای سیاست های آمریکا و رژیم صهیونیستی و البته نشان می دهد که سیاست های این کشورها تا چه اندازه در امارات تأثیرگذار است.
وی تصریح کرد: این کشورها هر از چند گاهی یک جنگ روانی تبلیغاتی به راه می اندازند و این جنگ روانی به ویژه در شرایط مذاکرات ۱+۵ و موفقیت هایی که ایران به دست می آورد، ایجاد می شود، چراکه قصد آنها این است که با برپایی این تبلیغات موفقیت های ایران را تحت الشعاع قرار دهند.
این نماینده مجلس همچنین با اشاره به اینکه در استانبول توانستیم اولین قدم را در راستای مذاکرات هسته ای برداریم، تصریح کرد: از این نتیجه نیز کسانی ناراحتند که در جهت سیاست های اسرائیل و آمریکا گام بر می دارند و بنابر این آنچه که از سوی اماراتی ها صورت می گیرد تنها تلاش برای برد تبلیغاتی است.
وی در پایان تأکید کرد: البته اقدام اخیر آنها برای ما نیز مثبت بوده است چراکه جزایر سه گانه ایران در کشورهای عربی به ثبت می رسد و نام ایران در این کشورها ماندگار خواهد ماند.
یک ترم تعلیق دیگر برای داریوش جلالی، دانشجوی معترض دانشگاه یاسوج
داریوش جلالی، فعال دانشجویی دانشگاه یاسوج که روز ۳۰ بهمن ماه سال گذاشته در اعتراض به وضعیت نامطلوب دانشگاه اقدام به دوختن لب ها و در زنجیر کردن پاها کرده و بازداشت شده بود، در حکمی جدید از سوی کمیته انضباطی دانشگاه یاسوج به یک ترم محرومیت از تحصیل دیگر محکوم شده است.
به گزارش دانشجونیوز، داریوش جلالی داریوش جلالی، دانشجوی رشته مهندسی مواد دانشگاه یاسوج و ورودی ۸۸ این دانشگاه، که در روز ٣٠ بهمن ١٣٩٠ در اعتراض به فشارهای وارده از سوی نیروهای امنیتی و حراستی، اقدام به دوختن لب های خود و همچنین بستن پاها با غل و زنجیر کرده بود و بازداشت شده بود به گزارش وبسایت هرانا از بی یک ترم تعلیق از تحصیل محکوم شده است.
بر اساس این گزارش داریوش جلالی متولد سال ۱۳۶۸ دانشجوی رشته مهندسی مواد در دانشگاه یاسوج است که گفته می شود به دلیل اقدام اعتراضی و تحصن یک نفره وی در اثر فشار مسئولین دانشگاه با این حکم مواجه شده است.
در ادامه وبسایت هرانا نوشته است: «این در حالی است که وی پس از بازداشت توسط نیروهای امنیتی در آن روز و تحمل ۱۹ روز زندان، با قرار وثیقه ۲۰ میلیون تومانی آزاد و هنوز حکمی از سوی دادگاه در این باره برای وی صادر نشده است. ولی کمیته انضباطی به چنین دلیلی استناد و وی را به یک ترم محرومیت از تحصیل محکوم کرده است.»
بنابر گزارش های پیشین دانشجونیوز، داریوش جلالی پیش از این چندین ماه در زندان بوده و با محرومیت های مختلف تحصیلی از سوی مسوولان دانشگاهی و اطلاعاتی مواجه شده است..
این فعال دانشجویی در بهمن سال ۸۸ از تحصیل معلق شده بود، در بهمن سال ١٣٨٩ چند روز پس از تظاهرات ٢۵ بهمن با یورش نیرو های امنیتی به منزلش دستگیر و بعد از شکنجه همراه با شوک الکتریکی به یکسال حبس محکوم گردید که پس از تحمل سه ماه از آن به صورت مشروط آزاد گردید.
گفتنی است وی پس از آزادی از زندان با تعلیق های پیاپی و همچنین فشار هایی از طرف حراست دانشگاه مواجه شد که منجر به اتخاذ این تصمیم از سوی وی شده است.
پس از اقدام اعتراضی این دانشجو، وی با حمله ی نیرو های انتظامی و امنیتی مواجه گردیده که به صورت وحشیانه ای پس پاره کردن زنجیر و کشیدن او بر روی زمین وی را به زور سوار خودرو کرده و از محیط دانشگاه خارج کرده بودند.
این دانشجوی محروم از تحصیل ضمن اقدام تحصن یک نفری، بیانیه ای در شرح دلایل این اقدام اعتراضی خویش را به نگارش در آورده و به دانشجویان و مسولان این دانشگاه اعلام کرده بود..
در بخشی از این بیانیه وی در توضیح این تحصن وی آمده بود: «اما چرا بدین شیوه معترضم؟ چرا با دهان بسته؟ چرا با پای در زنجیر نشسته؟ دهان خود را دوخته ام، چرا که فریاد تظلم خواهی ام را کسی نشنید. پای خود بسته ام چرا که دویدنم به جایی نرسید. هر چه فریاد زدم کسی نشنید، گفتم شاید سکوتم را بشنوند, هر چه دویدم کسی ندید، گفتم شاید به غل نشستنم را ببینند.»
شیرین عبادی: صدای دانشجویان دربند را به گوش مردم جهان برسانیم
شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل و رییس "کانون مدافعان حقوق بشر" در تور سخنرانی خود در دانشگاه های آمریکا بر روی وضعیت دانشجویان زندانی در ایران تاکید زیادی داشته است.
در همین زمینه، دانشجونیوز گفتگویی را با خانم عبادی انجام داده و نظر وی را پیرامون نقض حقوق دانشجویان جویا شده است.
خانم عبادی می گوید که نقض حقوق دانشجویان مصداق نقض حقوق بشر است و با وجود تاکید بر این موارد در گزارش های بین المللی، حکومت ایران قصد سازش و آشتی ملی را ندارد و به رفتار غیرعادلانه خود ادامه می دهد:
«طبیعی است که وقتی به خاطر یک اعتراض ساده و یا به خاطر اعتقاد به مذهبی خاص، کسی را از حق تحصیل محروم می کنند و او را ستاره دار و اخراج می کنند، یکی از مهمترین حقوق بنیادین وی صدمه خورده است. یا زمانی که دانشجویان را بیگناه در حالتی که محروم از یک دادرسی عادلانه هستند، به زندان می اندازند و از آن بدتر، برخی از آنها را محکوم به حبس در تبعید می کنند این ستم مضاعفی است بر یک جوان. یعنی به جای آنکه سالهای جوانی را صرف دانش آموزی و اندوختن تجربه کند بایستی بیگناه پشت میله های زندان سپری کند.»
شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، در پاسخ به سوالی در مورد تنبیهات ممکن برای ناقضان حقوق دانشجویان، مانند روسای دانشگاه، مسئول کمیته های انضباطی و ...، می گوید: «مجازات هایی که برای نقض حقوق بشر در نظر گرفته شده بایستی در شورای حقوق بشر مورد تایید قرار بگیرد. که بر حسب تخلف یک کشور می تواند از تعیین گزارشگر شروع شده و حتی منجر به ارسال پرونده به دادگاه بین المللی شود.اما همانطوری که گفتم این تنبیهات سلسله مراتب دارد یعنی ارسال پرونده با دادگاه بین المللی بایستی با موافقت شورای امنیت صورت گیرد و در حال حاضر به نظر نمی رسد با توجه به پشتیبانی چین و روسیه چنین امری اتفاق افتد. اما این دلیل نمی شود که سایرین سکوت بکنند و اعتراضی در زمینه زندانی شدن جوانان نداشته باشند.»
شیرین عبادی همچنین در پیامی خطاب به دانشجویان در دانشگاه های خارج از کشور می گوید که آنان باید از آزادی خود استفاده کنند و صدای همکلاسی دربند خود را به گوش مردم جهان برسانند. برای یک زندانی سیاسی و عقیدتی مهمترین مسئله آن است که صدای او در جهان انعکاس یابد.
متن کامل این گفتگو در ادامه آمده است:
حسین ترکاشوند: اولین سوال بنده از شما در مورد برنامه ی سخنرانی شما در برخی از دانشگاه های آمریکا است و اینکه محورهای اصلی این سخنرانی ها چیست و چه اهدافی را دنبال می کند.
شیرین عبادی: من همه ساله دو نوبت در دانشگاه های آمریکا تور سخنرانی دارم و برای جوانان دانشجو صحبت می کنم و محور صحبت های من در مورد حقوق بشر در جهان اسلام و در جهان غرب و امکان انطباق اسلام با حقوق بشر می باشد؛ با توجه به وضعیت دردناک دانشجویان زندانی در ایران که نمونه ای از آن را در نامه ی ضیاء نبوی می خوانید، تصمیم گرفتم که در این دوره از سخنرانیهای خود کمی راجع به وضعیت دانشجویانی که در زندان هستند اطلاع رسانی کنم و از دانشجویان آمریکایی بخواهم که از آزادی خود استفاده کرده و صدای همکلاسی های ایرانی خود را به گوش جهانیان برسانند.
خانم دکتر عبادی میدانیم که بیش از ٣٠ تن از دانشجویان در ایران با احکام طولانی مدت در زندان به سر می برند، و شاهد بیش از دو هزار نقض حقوق دانشجویان در دانشگاه های ایران اعم از احضارهای مختلف، اخراج و محرومیت از تحصیل و احکام کمیته انضباطی هستیم که هم در گزارش ویژه دفتر تحکیم وحدت و هم در گزارش آقای احمد شهید، گزارشگر ویژه ی شورای حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، به آنها اشاره شده و مورد تاکید قرار گرفته است. سوال من از شما این است که آیا از نظر شما نقض حقوق دانشجویان، جنبه ای از نقض حقوق بشر محسوب می شود یا خیر.
بله. مگر دانشجو بشر نیست؟ طبیعی است که وقتی به خاطر یک اعتراض ساده و یا به خاطر اعتقاد به مذهبی خاص، کسی را از حق تحصیل محروم می کنند و او را ستاره دار و اخراج می کنند، یکی از مهمترین حقوق بنیادین وی صدمه خورده است. یا زمانی که دانشجویان را بیگناه در حالتی که محروم از یک دادرسی عادلانه هستند، به زندان می اندازند و از آن بدتر، برخی از آنها را محکوم به حبس در تبعید می کنند این ستم مضاعفی است بر یک جوان. یعنی به جای آنکه سالهای جوانی را صرف دانش آموزی و اندوختن تجربه کند بایستی بیگناه پشت میله های زندان سپری کند.
خانم دکتر عبادی، برای احیای حقوق بشر در ایران، به خصوص حقوق دانشجویان به عنوان جنبه ای حقوق بشر که شما به درستی به آن اشاره کردید، سازمان های بین المللی و نهادهای بین المللی حقوق بشر، چه تنبیهاتی را می توانند برای ناقضان حقوق بشر مشخصاً در دانشگاه ها اعم از رؤسای دانشگاه ها، معاونین آنها و مسئولین حراست و کمیته انضباطی در نظر بگیرند.
مجازات هایی که برای نقض حقوق بشر در نظر گرفته شده بایستی در شورای حقوق بشر مورد تایید قرار بگیرد. که بر حسب تخلف یک کشور می تواند از تعیین گزارشگر شروع شده و حتی منجر به ارسال پرونده به دادگاه بین المللی شود. اما همانطوری که گفتم این تنبیهات سلسله مراتب دارد یعنی ارسال پرونده با دادگاه بین المللی بایستی با موافقت شورای امنیت صورت گیرد و در حال حاضر به نظر نمی رسد با توجه به پشتیبانی چین و روسیه چنین امری اتفاق افتد. اما این دلیل نمی شود که سایرین سکوت بکنند و اعتراضی در زمینه زندانی شدن جوانان نداشته باشند.
در صحبت ها و سخنرانی های شما، روی سخن شما نه با مسئولین ایران بلکه با نهادهای بین المللی است، از شما می پرسم که با توجه به نقش عظیم دانشجویان در راه رسیدن به دموکراسی و پاسداشت حقوق بشر در ایران، در نظر نگرفتن نقض حقوق دانشجویان از سوی نهادهای بین المللی مانند سازمان ملل متحد، شورای حقوق بشر و... چه تبعاتی دارد.
در درجه اول باید بگویم که نقض حقوق بشر در مورد دانشجویان در نظر گرفته شده است. شما به گزارش های آقای احمد شهید و یا قبل از آن گزارش های آقای بان کی مون مراجعه کنید، میبینید که این مسائل در آن منعکس شده است. بنابراین مسئله سر این است که با توجه به درج اینگونه مسائل در گزارش های حقوق بشر چرا دولت ایران به رفتارغیرعادلانه خود ادامه میدهد؟ که در جواب بایستی بگویم متاسفانه حکومت ایران قصد سازش و آشتی ملی را ندارد و همین پافشاری بر ادامه و استمرار حقوق بشر باعث شد که برای ایران گزارشگر بگذارند. الان در آسیا، کره شمالی و ایران گزارشگر دارند، یعنی هر دو کشور آنچنان وضعیت حقوق بشر را تضعیف کرده اند که گزارشگر تعیین شده است.
در پایان شما برای دانشجویان خارج از کشور چه پیامی دارید.
پیام من برای دانشجویانی که در دانشگاه های خارج از ایران تحصیل می کنند آن است که از آزادی خود استفاده کنید و صدای همکلاسی دربند خود را به گوش مردم جهان برسانید.
برای یک زندانی سیاسی و عقیدتی مهمترین مسئله آن است که صدای او در جهان انعکاس یابد و توصیه من برای جوانانی که در کشورهای اروپایی و آمریکا تحصیل می کنند آن است که از آزادی خود استفاده کنید و صدای همکلاسی دربند خود باشید.
صدای دانشجویان دربند باشیم (علی افشاری و مهندس موسوی خوئینی)
دفتر تحکیم وحدت و سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) با انتشار فراخوانی مشترک از تمامی دانشگاهیان، نهادهای مدنی، سازمان های مدافع حقوق بشر و تمامی هموطنان در داخل و خارج از کشور خواستند تا به شکل ویژه حمایت خود را از دانشجویان دربند اعلام نموده و به کارزار سراسری برای اعتراض به تدوام حبس این دانشجویان بپیوندند.
در راستای حمایت از دانشجویان دربند، شماری از فعالین دانشجویی، سیاسی و مدنی نیز در پیام هایی جداگانه خطاب به دانشجویان زندانی از آنان تقدیر کردند. هم اکنون نزدیک به سی تن از دانشجویان در زندان به سر می برند و بیشتر آنان به احکام طولانی مدت حبس محکوم شده اند.
در هر روز، تعدادی از این پیام های ویدئویی منتشر خواهد شد.
عصبانیت خبرگزاری دولتی "مهر" از جنجال دیپلمات ایرانی در برزیل : کاش هیچ جوابیه ای صادر نمی شد
یک خبرگزاری دولتی ایران در جدید واکنش به پاسخ سفارت ایران در برزیل در خصوص جنجالها پیرامون «تخلف جنسی» یک دیپلمات جمهوری اسلامی در استخر عمومی نوشته است: «کاش هیچ جوابیهای صادر نمیشد.»
به گزارش دانشجونیوز، خبرگزاری دولتی "مهر" در جدیدترین گزارش با عنوان «دیپلماتهای دردسر ساز، از برزیل تا رومانی و لیبی» به بررسی فعالیت دیپلمات های ایرانی در کشور های دیگر پرداخته و با انتقاد از «نظارت ناکافی وزارت خارجه» جمهوری اسلامی بر این دیپلمات ها، نوشته است: «اتفاقی که در برزیل افتاد برگی به پرونده دردسرهایی که سفیران و دیپلمات ها برای دستگاه دیپلماسی درست کرده اند افزود و البته برگی به پرونده نظارت های ناکافی وزارت خارجه بر انتصاب، عملکرد و رفتار و گفتار این دیپلمات ها و سفیران.
این خبرگزاری همچنین در بخش دیگری از گزارش خود از تکذیبه های وزارت خارجه جمهوری اسلامی هم با عنوان « بخش ثابت قضیه» یاد کرده و نوشته است: «هر جا هم که پای چنین دردسرهایی در میان باشد، تکذیبه هم بخش ثابت قضیه است.»
این خبرگزاری روز یکشنبه (سوم اردیبهشت) نوشته که پاسخ سفارت ایران در برزیل «طنز تلخی» است که «خوراکی با مزه برای رسانههای غربی جفت و جور کرده است.»
خبرگزاری دولتی مهر همچنین افزوده است: «میشد هر کار دیگری کرد و فقط استدلال نکرد که این اتهامات ناشی از تفاوت فرهنگی یا مغایر با سوابق این عضو سفارت ایران در برزیل است.»
در پی بازداشت موقت یک دیپلمات ایرانی به اتهام آزار و اذیت جنسی چند دختر نوجوان در استخری واقع در شهر برازیلیا، پایتخت برزیل، سفارت جمهوری اسلامی ایران طی بیانیهای این گزارشها را "نادرست" و ناشی از "اختلافات فرهنگی" ارزیابی کرده بود .
سفارت جمهوری اسلامی در برزیل اطلاعیه ای را منتشر کرده و گفته بود که اتهام تعدی جنسی علیه این فرد نادرست بوده و "حاصل سوء تفاهم ناشی از تفاوت در رفتارهای فرهنگی بوده است."
سفارت ایران در این اطلاعیه، پوشش رسانه ای خبر تعدی جنسی آقای قربانی را "محکوم" کرده و گفته بود که نشریات "عموما نسبت به موضوعات مربوط به کشورهایی مانند جمهوری اسلامی ایران موضعی تبعیض آمیز اتخاذ می کنند."
این جوابیه بازتابهای گستردهای در میان رسانههای فارسی و انگلیسی زبان داشته٬ به طوری که برخی رسانهها محافظهکار در ایران نیز از محتوای آن انتقاد کردهاند.
روزنامه جمهوری اسلامی نیز روزهای گذشته با انتقاد از این جوابیه٬ از مسئولان وزارت امور خارجه خواسته بود در خصوص حضور این دیپلمات در استخر عمومی توضیح ارائه کنند.
پلمپ یک کارگاه تولید دیش ماهواره در تبریز
خبرگزاری هرانا - رئیس پلیس امنیت اخلاقی استان آذربایجانشرقی گفت: کارگاه بزرگ ساخت دیش ماهواره در تبریز شناسایی و پلمب شد.
به گزارش فارس از تبریز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی پلیس آذربایجان شرقی، ابوالفضل رضایی اظهار کرد: برابر گزارشات مردمی مبنی بر فعالیت کارگاهی در حاشیه کلانشهر تبریز در امر تولید دیش ماهواره شناسایی و دستگیری عوامل این کارگاه در دستور کار پلیس امنیت اخلاقی قرار گرفت. وی در ادامه افزود: پس از انجام یکسری کار اطلاعاتی، تحقیقاتی و محرز شدن گزارش و اخذ دستور مقام قضایی در یک عملیات غافلگیرانه کارگاه مورد نظر در محاصره پلیس قرار گرفته و تعداد سه نفر دستگیر شدند.
رضایی در ادامه اشاره کرد: در این کارگاه تعداد زیادی دیش آماده و دستگاه برش، پرس و رنگرزی از هر کدام دو دستگاه کشف و ضمنا یک دستگاه خودروی نیسان برای حمل و نقل دیشها استفاده میشده توقیف شد.
رئیس پلیس امنیت اخلاقی در آذربایجانشرقی تاکید کرد: در هفته گذشته نیز تعدادی دیش از یک کارگاه رنگرزی و مقادیر زیادی مشروبات الکلی دستساز کشف شد از همشهریان و شهروندان گرامی درخواست داریم که موارد مشکوک در این زمینه را در اسرع وقت با شمارههای ۱۱۰ و ۱۹۷ به پلیس اطلاع دهند.
به گزارش فارس از تبریز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی پلیس آذربایجان شرقی، ابوالفضل رضایی اظهار کرد: برابر گزارشات مردمی مبنی بر فعالیت کارگاهی در حاشیه کلانشهر تبریز در امر تولید دیش ماهواره شناسایی و دستگیری عوامل این کارگاه در دستور کار پلیس امنیت اخلاقی قرار گرفت. وی در ادامه افزود: پس از انجام یکسری کار اطلاعاتی، تحقیقاتی و محرز شدن گزارش و اخذ دستور مقام قضایی در یک عملیات غافلگیرانه کارگاه مورد نظر در محاصره پلیس قرار گرفته و تعداد سه نفر دستگیر شدند.
رضایی در ادامه اشاره کرد: در این کارگاه تعداد زیادی دیش آماده و دستگاه برش، پرس و رنگرزی از هر کدام دو دستگاه کشف و ضمنا یک دستگاه خودروی نیسان برای حمل و نقل دیشها استفاده میشده توقیف شد.
رئیس پلیس امنیت اخلاقی در آذربایجانشرقی تاکید کرد: در هفته گذشته نیز تعدادی دیش از یک کارگاه رنگرزی و مقادیر زیادی مشروبات الکلی دستساز کشف شد از همشهریان و شهروندان گرامی درخواست داریم که موارد مشکوک در این زمینه را در اسرع وقت با شمارههای ۱۱۰ و ۱۹۷ به پلیس اطلاع دهند.
حسین نیکخواه از زندان آزاد شد
به گزارش کلمه، حسین نیکخواه که به شش ماه حبس تعزیری و یک سال و نیم حبس تعلیقی محکوم شده بود، از آذرماه گذشته در بند ۳۵۰ اوین زندانی بود. این فعال سیاسی ۳۰ خرداد ۸۸ یک هفته پس از انتخابات توسط حفاظت اطلاعات سپاه بازداشت شد و مدت ۵۰ روز را در بازداشتگاه دو الف متعلق به سپاه پاسداران گذراند.
وی در دادگاه بدوی به دوسال زندان محکوم شد که این مدت در دادگاه تجدید نظر به ۶ ماه حبس تعزیری و یک سال و نیم حبس تعلیقی تغییر کرد.
همچنین بر اساس رای دادگاه، وی به مدت ۵ سال از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی محروم شده است.
انتقال ۳ تن از زندانیان قزل حصار برای اجرای حکم اعدام
خبرگزاری هرانا - سه تن از زندانیان واحد ۲ زندان قزل حصار کرج که به اتهام مواد مخدر محکوم به اعدام شدهاند برای اجرای حکم به سلولهای انفرادی منتقل شدند.بنابه گزارش تارنمای فعالین حقوق بشر و دمکراسی، روز یکشنبه ۳ اردیبهشت ماه حداقل ۳ زندانی از واحد ۲ زندان قزل حصار کرج جهت اجرای حکم اعدام به سلولهای انفرادی منتقل شدند. زندانیان که برای اجرای حکم اعدام منتقل شدند جوان بوده و سن آنها ۲۴ الی ۲۷ ساله میباشد. اکثریت زندانیان واحد ۲ زندان قزل حصار کرج محکوم به اعدام هستند. اسامی تعدادی از زندانیان که به سلولها انفرادی جهت اجرای حکم اعدام منتقل شدند به قرار زیر میباشد:
۱- زندانی علی شکوهی ۲۶ ساله از سالن ۳ زندان قزل حصار کرج و نزدیگ به ۱ سال است که در زندان میباشد او به اتهام داشتن ۲۵ گرم مواد مخدر شیشه محکوم به اعدام شده است.
۲- زندانی هادی خانزاده ۲۷ ساله از سلول ۱ سالن ۳ واحد ۲ زندان قزل حصار و بیش از ۱۳ ماه در زندان بسر میبرد.
۳- حسین باقری ۲۴ ساله از سالن ۷ (سالن جوانان) واحد ۲ زندان قزل حصار بیش از ۱ سال در زندان بسر میبرد.
هرانا؛ فرشید فتحی، شهروند مسیحی به شش سال حبس محکوم شد
خبرگزاری هرانا - فرشید فتحی از بازداشت شدگان نوکیش مسیحی توسط دادگاه انقلاب اسلامی به تحمل شش سال حبس محکوم گردید.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، فرشید فتحی از بازداشت شدگان نوکیش مسیحی که بیش از ۱۵ ماه است بدون حق مرخصی در زندان اوین بسر میبرد، توسط دادگاه انقلاب به۶ سال حبس محکوم گردید.
دادگاه فرشید فتحی به بهانههای مختلف چندین بار به تعویق افتاده بود و سرانجام پس از گذشت بیش از یکسال بلاتکلیفی پس از انجام امور بازپرسی و تشکیل پرونده در محل دادسرای مستقر در زندان اوین، دادگاه ایشان در دی ماه سال ۱۳۹۰ (ژانویه ۲۰۱۲) برگزار گردید.
در حالی که گزارشی از جزئیات برگزاری این دادگاه منتشر نشده اما به نقل از یک منبع آگاه، و بر اساس حکم صادره گفته میشود دادگاه اتهام وی را اقدام علیه امنیت ملی، ارتباط با سازمانهای خارجی و تبلیغ مذهبی، عنوان نموده است.
این حکم در حالی برای این هموطن مسیحی صادر میشود که در ۱۵ ماه بازداشت غیر قانونی، وی به صورت بلاتکلیف در زندان بسر برده است.
گفتنی ست فرشید فتحی هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری میشود.
خطر اخراج كارگران در صورت برگزاري راهپيمايي روز كارگر
خبرگزاری هرانا - سخنگوي كانون عالي انجمنهاي صنفي كارگران كشور اعلام كرد: اين خطر وجود دارد كه كارگران در صورت برگزاري راهپيمايي و تجمع روز جهاني كارگر اخراج شوند.
هادي ابوي در گفتگو با ايلنا برگزاري راهپيمايي در روز جهاني كارگر را حق صنفي كارگران اعلام كرد و گفت: طبق اصل 27 قانون اساسي دولت بايد نسبت به ارائه مجوز راهپيمايي در روز جهاني كارگر اقدام كند.
او با انتقاد از عدم برگزاري راهپيمايي روز كارگر در طي سالهاي گذشته تصريح كرد: در صورتي كه دولت در سال حمايت از كار و توليد ملي به كارگران مجوز برگزاري راهپيمايي را ندهد در حق آن ها جفا كرده است.
سخنگوي كانون عالي انجمنهاي صنفي كارگران در ادامه با اشاره به بينيازي برگزاري راهپيمايي مسالمتآميز به مجوز وزارت كشور طبق اصل 27 قانون اساسي، تصريح كرد: با توجه به اين كه 11 ارديبهشت، روز جهاني كارگر در قانون كار جمهوري اسلامي به رسميت شناخته شده است از اين رو كارگران نبايد در صورت برگزاري تجمع و راهپيمايي در اين روز اخراج شوند.
او در ادامه تصريح كرد: از دولت خواستاريم تا با ارائه مجوز در روز جهاني كارگر به آن ها اجازه دهد تا با برگزاري راهپيمايي خواستههاي صنفي خود را به گوش مسئولين برسانند.
ابوي با انتقاد از اعمال سياست هاي ضد و نقيض دولت ها در خصوص ارائه مجوز راهپيمايي در روز جهاني كارگر گفت: دولت ها در ايران براساس سياست هاي خود نسبت به ارائه مجوز راهپيمايي در روز جهاني كارگر اقدام ميكنند.
هادي ابوي در گفتگو با ايلنا برگزاري راهپيمايي در روز جهاني كارگر را حق صنفي كارگران اعلام كرد و گفت: طبق اصل 27 قانون اساسي دولت بايد نسبت به ارائه مجوز راهپيمايي در روز جهاني كارگر اقدام كند.
او با انتقاد از عدم برگزاري راهپيمايي روز كارگر در طي سالهاي گذشته تصريح كرد: در صورتي كه دولت در سال حمايت از كار و توليد ملي به كارگران مجوز برگزاري راهپيمايي را ندهد در حق آن ها جفا كرده است.
سخنگوي كانون عالي انجمنهاي صنفي كارگران در ادامه با اشاره به بينيازي برگزاري راهپيمايي مسالمتآميز به مجوز وزارت كشور طبق اصل 27 قانون اساسي، تصريح كرد: با توجه به اين كه 11 ارديبهشت، روز جهاني كارگر در قانون كار جمهوري اسلامي به رسميت شناخته شده است از اين رو كارگران نبايد در صورت برگزاري تجمع و راهپيمايي در اين روز اخراج شوند.
او در ادامه تصريح كرد: از دولت خواستاريم تا با ارائه مجوز در روز جهاني كارگر به آن ها اجازه دهد تا با برگزاري راهپيمايي خواستههاي صنفي خود را به گوش مسئولين برسانند.
ابوي با انتقاد از اعمال سياست هاي ضد و نقيض دولت ها در خصوص ارائه مجوز راهپيمايي در روز جهاني كارگر گفت: دولت ها در ايران براساس سياست هاي خود نسبت به ارائه مجوز راهپيمايي در روز جهاني كارگر اقدام ميكنند.
زبالهگردي خطر ابتلا به ايدز را ميان كودكان كار افزايش داده است
خبرگزاری هرانا - عضو هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان نسبت به افزايش آمار مبتلايان به ايدز در ميان كودكان كار هشدار داد.
ليلا ارشد در گفتگو با خبرنگار ايلنا یکی از دلایل افزايش ابتلا به ایدز در کودکان كار و خيابان را رواج «زباله گردي» ميان اين كودكان دانست و افزود: اين كودكان هنگام زبالهگردي با وسايل آلوده و برندهاي مثل سوزن و تيغ و سرنگ تماس مستقيم برقرار ميكنند كه لمس اين اشياء برنده ميتواند عامل انتقال ويروس HIV باشد.
اين مددكار اجتماعي ادامه داد: علاوه بر كودكاني كه در نظافت شهر توسط پيمانكاران به خدمت گرفته ميشوند، کودکانی که به دلیل فقرخانوادههايشان مجبور به تکدی یا زباله گردی در خیابانها هستند نيز بايد تحت نظارت شهرداري قرار بگيرند و با دريافت امكانات حداقلي همچون دستكش مقاوم خطر ابتلا به انواع بيماريها را براي اين كودكان كار كاهش دهند.
او تاكيد کرد: : مادرانی که بدلایل مختلف به اين بیماری مبتلا هستند بايد شناسايي و تحت حمایت و کنترل قرار گيرند تا این بیماری را به فرزندان آنان منتقل نشود.
لیلا ارشد در بخش ديگري از اين گفتگو به حذف روز جهاني ايدز از تقويم رسمي كشور انتقاد كرد و افزود: طي دو سال اخير با حذف روز جهانی ایدز از تاريخ رسمی طبق تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، يادآوري و اطلاع رساني به افراد جامعه جهت پیشگیری از ابتلا به اين ويروس كشنده بسیار کاهش یافته و یا شاید فراموش شده است و اين در حالي است كه روز به روز بیماري ايدز بخصوص در ميان کودکان خیابانی در حال افزايش است.
ليلا ارشد در گفتگو با خبرنگار ايلنا یکی از دلایل افزايش ابتلا به ایدز در کودکان كار و خيابان را رواج «زباله گردي» ميان اين كودكان دانست و افزود: اين كودكان هنگام زبالهگردي با وسايل آلوده و برندهاي مثل سوزن و تيغ و سرنگ تماس مستقيم برقرار ميكنند كه لمس اين اشياء برنده ميتواند عامل انتقال ويروس HIV باشد.
اين مددكار اجتماعي ادامه داد: علاوه بر كودكاني كه در نظافت شهر توسط پيمانكاران به خدمت گرفته ميشوند، کودکانی که به دلیل فقرخانوادههايشان مجبور به تکدی یا زباله گردی در خیابانها هستند نيز بايد تحت نظارت شهرداري قرار بگيرند و با دريافت امكانات حداقلي همچون دستكش مقاوم خطر ابتلا به انواع بيماريها را براي اين كودكان كار كاهش دهند.
او تاكيد کرد: : مادرانی که بدلایل مختلف به اين بیماری مبتلا هستند بايد شناسايي و تحت حمایت و کنترل قرار گيرند تا این بیماری را به فرزندان آنان منتقل نشود.
لیلا ارشد در بخش ديگري از اين گفتگو به حذف روز جهاني ايدز از تقويم رسمي كشور انتقاد كرد و افزود: طي دو سال اخير با حذف روز جهانی ایدز از تاريخ رسمی طبق تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، يادآوري و اطلاع رساني به افراد جامعه جهت پیشگیری از ابتلا به اين ويروس كشنده بسیار کاهش یافته و یا شاید فراموش شده است و اين در حالي است كه روز به روز بیماري ايدز بخصوص در ميان کودکان خیابانی در حال افزايش است.
سه زندانی در اصفهان اعدام شدند
خبرگزاری هرانا - دو زندانی متهم به حمل و نگهداری مواد مخدر و یک زندانی متهم به قتل عمد پس از تائید حکم اعدامشان در زندان اصفهان اجرا شد.
به گزارش مهر، نخستین اعدامی فردی به نام علی. الف فرزند عبدالعلی متولد ۱۳۶۴ و ساکن فریدن بود که به جرم نگهداری ۷۱۰ گرم کراک بر اساس رأی شعبه پنجم دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان به اعدام محکوم شد.
دومین محکوم به مرگ نیز مهدی. الف فرزند حجت اله متولد ۱۳۶۲ اهل اصفهان بود که به جرم نگهداری ۶۲۸ گرم کراک بارأی شعبه پنجم دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان به اعدام محکوم شد.
هر دو حکم توسط دادستان کل کشور تأیید و پس از آنکه درخواست عفو آنها در دو نوبت مورد مخالفت قرار گرفت، با طی مراحل و تشریفات قانونی به اجرا درآمد و محکومان به دار آویخته شدند.
همچنین فردی به نام امیر که به اتهام قتل عمد بازداشت شده بود پس از محاکمه در شعبه ۱۰۶ دادگاه عمومی و جزائی اصفهان به قصاص محکوم شد که با تائید حکم اعدام از سوی دیوان عالی کشور حکم اعدام وی در زندان اصفهان اجرا شد.
هر دو حکم توسط دادستان کل کشور تأیید و پس از آنکه درخواست عفو آنها در دو نوبت مورد مخالفت قرار گرفت، با طی مراحل و تشریفات قانونی به اجرا درآمد و محکومان به دار آویخته شدند.
همچنین فردی به نام امیر که به اتهام قتل عمد بازداشت شده بود پس از محاکمه در شعبه ۱۰۶ دادگاه عمومی و جزائی اصفهان به قصاص محکوم شد که با تائید حکم اعدام از سوی دیوان عالی کشور حکم اعدام وی در زندان اصفهان اجرا شد.
حکم اعدام دو زندانی متهم به سرقت و تجاوز تائید شد
خبرگزاری هرانا - دو زندانی که به اتهام سرقت و تجاوز به یک مادر و دختر در اصفهان بازداشت شدند از سوی دیوان عالی کشور به اعدام محکوم شدند.
دادستان اصفهان در گفتگو با خبرگزاری فارس گفت: "پرونده این دو سارق متجاوز پس از طی مراحل قانونی در اصفهان نیز اعتراض حکم توسط دو متجاوز برای بررسی بیشتر به دیوان عالی کشور رفت.
وی در ادامه تصریح کرد: قضات دیوان عالی کشور پس از بررسی پرونده حکم اعدام دو سارق متجاوز را صادر کردند.
وی ادامه داد: از سوی دستگاه قوه قضائیه مجوز اجرای حکم صادر و به زودی این دو سارق متجاوز در محل زندان اصفهان به دار مجازات آویخته میشوند.
دیپلماتهایی که سرو گوششان میجنبد
محمدرضا حیدری کنسول سابق ایران در اسلو میگوید: «تمام دیپلماتهای جمهوری اسلامی آموزش میبینند که درباره خانم ها مواظب باشند چه به لحاظ مسائل امنیتی و چه به لحاظ دیگر موضوعات مد نظر جمهوری اسلامی... دیپلماتی که در برزیل این اقدام را انجام داده فکر میکرده که خطری درکمینش نیست و احتمالا به صورت طویل المدت بدون اینکه هویت خود را مشخص کند از این استخر استفاده میکرده است.»
حکمت الله قربانی را میتوان از جمله بدشانس ترین دیپلماتهای جمهوری اسلامی دانست. پیش از او هم برخی از دیپلماتهای ایران سرو گوششان جنبیده است اما هیچ کدام به اندازه قربانی رسوا نشدهاند. رسوایی جنسی البته برای دیپلماتهای همه کشورها حساس و مناقشه برانگیز است چرا که تورهای اطلاعاتی همیشه برای دیپلماتها پهن است.محمدرضا حیدری کنسول سابق سفارت جمهوری اسلامی در اسلو از موارد متعدد تخلفات جنسی دیپلماتهای ایرانی میگوید که البته به دلیل روابط کشورها با یکدیگر لاپوشانی شده است.
خودنویس: درجریان اتهام مطرح شده برای دیپلمات ایرانی دربرزیل هستید. با این گونه موارد معمولا دروزارت امور خارجه چه برخوردی میشود؟
حیدری: در طول بیست سالی که من در وزارت امور خارجه بودم، موارد متعددی از اینگونه تخلفات بوده است. برخی از این اتفاقات در داخل کشور و در ادارات وزارت امور خارجه رخ داده است. معمولا با این تخلفات به دو شکل برخورد میشود. اگر فرد متخلف از نیروهای ارزشی و وابسته به نیروهای رده بالای وزارت باشد او را درمکانهایی که کمتر مورد توجه است مستقر میکنند و بعد از مدتی دوباره به صحنه میآورند. اما اگر فرد متخلف از افراد عادی وزارت خارجه باشد که به واسطه تحصیلات و کار خودش به جایگاهی رسیده اداره بازرسی و تخلفات وزارت خارجه این فرد را بازخرید،منفصل ازخدمت و اخراج میکند.
خودنویس: اشاره داشتید که موارد متعددی از پروندههای جنسی درباره دیپلماتها وجود داشته اما چرا این مسائل درگذشته بازتاب زیادی پیدا نکرده است؟
حیدری: موارد متعددی در کشورهای خارجی بوده است.اما عدم افشای این موارد به روابط بین کشورها باز میگردد. مواردی در کوبا، قرقیزستان و قزاقستان و برخی از دیگر کشورها رخ داده اما به دلیل روابط دو کشور موضوع به جراید کشیده نشده است. دربرخی از این موارد فرد خاطی را به کشور بازگرداندند و در داخل کشور مشغول به کار شد تا آب ها از آسیاب بیافتد. درمواردی هم فرد اخراج شده است.
البته اکثر دیپلماتها به دلیل موقعیت شغلی و حقوق خود سعی میکنند دراین چاله ها نیافتند و در مدت ماموریتشان بیشتر از جنبه دیگری به ملت ایران ضرر میزنند. در خریدها، رفت و آمدها صرفا به دنبال صرفهجویی هستند و به طور مثال از ماشینهای رده پائین استفاده میکنند که این برای جایگاه یک دیپلمات مناسب نیست.
خودنویس: معمولا سازمانهای اطلاعاتی از زنان به عنوان دامی برای به تور انداختن دیپلماتها استفاده میکنند. دیپلماتهای ایرانی تا چه حد دراین دامها میافتند؟
حیدری: در یک مورد که من اطلاع داشتم. چندین سال پیش درباره سفیر ایران در روسیه از این حربه استفاده شد و او را در دام انداختند. اما خود سفیر این موضوع را به اطلاع ایران رسانده بود و مسوولین به او گفتند که به کشور بازگردد. این سفیر پس از بازگشت، از کادر وزارت خارجه خارج و به عنوان یک استاد در دانشگاه مشغول به کار شد.
خودنویس: آیا تاکنون آماری درباره این اتفاقات به صورت محرمانه منتشر شده است که اطلاع داشته باشید؟
حیدری: دراینگونه موارد سعی میشود کار به جراید کشیده نشود. حتی دروزارت خارجه نیز افراد معدودی از این موضوع اطلاع پیدا میکنند. در مورد اخیر چون کار به جراید برزیل کشید موضوع تا این حد بازتاب داشت. اما این موضوع درداخل کشور به اندازه خارج بازتاب نداشته و حتی با برخی از دوستان که صحبت کردم اطلاع نداشتد. بنابراین اطلاع رسانی دراین باره معمولا انجام نمیشود و خصوصا در وزارت خارجه اطلاع رسانی به شکلی نیست که بتوان آماری داشت.
خودنویس: درباره این مسائل آیا برای دیپلماتهای ایرانی دورههای آموزشی نیز برگزار میشود؟
حیدری: قبل از اعزام به ماموریت برای دیپلماتهای جمهوری اسلامی کلاسهای متعددی برگزار میشود. دراین کلاسها به جز شئونات دیپلماتیک، یک سری نکات دیگر که جمهوری اسلامی مد نظر دارد مطرح میشود، مانند دست دادن با زنها عدم شرکت درمکانهایی که میتواند برایشان مشکل ساز باشد مانند حضور در استخرها و مراکز ورزشی مختلط و یا جشن هایی که مشروبات الکی سرو میشود. درکشورهای مختلف هم سفارتهای جمهوری اسلامی معمولا استخرهایی را برای استفاده پرسنل سفارت کرایه میکنند تا پرسنل به مراکز عمومی مختلط رفت و آمد نداشته باشند.
تمام دیپلماتهای جمهوری اسلامی آموزش میبینند که درباره خانمها مواظب باشند چه به لحاظ مسائل امنیتی، و چه به لحاظ دیگر موضوعات مد نظر جمهوری اسلامی. به دیپلماتها گوشزد میشود که فردی که موقعیت دیپلمات را میپذیرد در آستانه خطر است. و این مسائل حساس است و میتواند موقعیت شغلی آنها را به خطر بیاندازد. البته دیپلماتی که در برزیل این اقدام را انجام داده فکر میکرده که خطری درکمینش نیست و احتمالا به صورت طویل المدت بدون اینکه هویت خود را مشخص کند از این استخر استفاده میکرده است.
خودنویس: کشورهای دیگرتا چه حد درباره روابط دیپلماتهای خود با زنان و یا تخلفات جنسی دیپلماتها حساس هستند؟
حیدری: با توجه به اینکه دیپلماتها در موقعیت حساسی کار میکنند همه کشورها این تذکرات را به دیپلماتهای خود میدهند. البته طبیعتا ارتباط با خانم ها برای آنان ازجهات دیگری مانند مسائل امنیتی مورد توجه است.
درپایان اگر نکتهای را ضروری میدانید؟
حیدری: دیپلماتهای جمهوری اسلامی هم مانند دیگر مردم در داخل کشوردچار محدودیتها اعمال شده هستند و این باعث شده برخی از این دیپلماتهای وقتی به دنیای آزاد خارج گام میگذارند دست به اقدامات اینچنینی بزنند که به موقعیت خودشان و حیثیت کشور لطمه میزند.
اصرار نامعلوم دولت برای اجرای پروژه مبهم انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی ایران
هر چند خبر عملیات پروژه شیرینسازی و انتقال آب دریای خزر به حوضه فلات مرکزی ایران با حضور رییس کابینه دهم در مراسم کلنگزنی این پروژه منتشر شد، اما جزییات آن همانند طرحهای امنیتی و اطلاعاتی در دسترس افکار عمومی قرار نگرفته است.
۲۸ فروردین ماه سالجاری محمود احمدینژاد فرمان اجرای این پروژه را با رمز «یا مهدی»صادر کرد. به گزارش خبرگزاری مهر، او با تاکید بر ضرورت کنترل کویرزایی اعلام کرد که انتقال آب دریای خزر شش الی هفت استان را در فلات مرکزی کشور زنده خواهد کرد و طرحی مربوط به جنوب کشور نیز در همین رابطه در آینده معرفی خواهد شد.در همین ارتباط محمدرضا عطارزاده، معاون وزیر نیرو در امور آب و آبفا از آماده بودن زیرساختهای این طرح خبر داد. به گزارش خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی، وی اظهار کرده است که طرح شیرینسازی و انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی از دو سال پیش در دستور کار وزارت نیرو قرار گرفت و با پیگیریهای رییسجمهوری این کار سرعت بیشتری یافت.
اطلاعات فنی منتشر شده از این پروژه بسیار محدود است و تنها به حجم انتقال آب به میزان ۵۰۰ میلیون مترمکعب در سال و کلیاتی از مسیرهای آبرسانی آن محدود میشود. عطارزاده در اینباره گفته است: «مسیر الف از ساری آغاز میشود و با گذر از سمنان، قم و کاشان به اصفهان خواهد رسید. مسیر ب از خلیج گرگان یک شاخه به سبزوار و یک شاخه به بیرجند و دیگری به یزد میروند و مسیر از غرب بندرعباس به گلگهر متصل میشود.»
معاون وزیر نیرو، پیمانکار این پروژه سه هزار میلیارد تومانی را قرارگاه خاتمالانبیا سپاه پاسداران معرفی کرد.
به نوشته خبرآنلاین عطارزاده مدعی شد: «برای انتخاب مکان اجرای طرح ۹ گزینه مورد بررسی قرار گرفته که بهترین گزینه مسیر خط هفت بوده است. معیار انتخاب این خط، آسانی اجرا، آماده بودن زیرساختها، انجام مطالعههای گسترده پیشین، حداقل زمان اجرا، استفاده از تجربههای پیشین مسیر خط لوله نفت و آب، حجم آب مورد نیاز، هزینههای بهینه اجرای طرح و حداقل مشکلات زیستمحیطی- اجتماعی و استملاک است. گزینه هفت هیچ تداخلی با مناطق حفاظت شده محیط زیست ندارد و آسیبی به محیطزیست نمیزند.»
پیش از این در اسفند ماه سال گذشته مصطفی کواکبیان، نماینده مردم سمنان به سایت تابناک گفته بود مطالعات و بررسیهایی از طرف قرارگاه خاتمالانبیا در حال انجام است که سرریز آبهایی که به دریای خزر میریزد هدایت شوند و برای استفاده در کشاورزی، صنعت و یا حتی آب شرب استفاده شود. به گفته وی بحث این نیست که آب دریای خزر را شیرین کنیم و به سمنان ببریم.
طرح انتقال آب خزر به حوضه فلات مرکزی ایران معنتقدان و معترضانی نیز داشت. درست یک روز پس از انتشار سخنان رییس کابینه، علیاکبر آقایی و سلمان ذاکر، نمایندگان سلماس و ارومیه در مجلس شورای اسلامی نسبت به طرح انتقال آب دریای خزر به استانهای سمنان، خراسان جنوبی و یزد اعتراض کردند. این دو نماینده مجلس بدون اشاره به عواقب اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی انتقال آب خزر به سمنان، نسبت به شرایط دریاچه ارومیه اظهار نگرانی کردند و گفتند که که نجات ارومیه اولویت بیشتری دارد.
محمد درویش، عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور در یادداشتی که در روزنامه آرمان منتشر شده به نقل از استاندار سمنان نوشته است: «اگر فقط حدود یک پنجم ۴۰ هزار هکتار (از اراضی کشاورزی استان سمنان را به سامانههای آبیاری تحت فشار محهز کرد، آن گاه سالانه ۱۱۰ میلیون مترمکعب در این بخش صرفهجویی میشود.» درویش سپس نتیجه گیری میکند: «معنی سخن استاندار سمنان آن است که چنانچه فقط تمامی اراضی را در بخش کشاورزی بتوان به این سامانه مجهز کرد، آن گاه آب مازادی که صرفجویی میشود به مراتب بیشتر از ۵۰۰ میلیون مترمکعبی است که بخواهیم با هزینههای گزاف و تحمل تبعات محیطزیستی و حقوقی جبرانناپذیرش از دریای مازندارن انتقال داده و شیرین کنیم و لابد پساب بسیار آلوده آن را هم در دشت کویر تخلیه سازیم!»
در تعدادی از گزارشهای منتشره، طرح انتقال آب خزر به استان سمنان بخشی از یک پروژه بزرگتر معرفی شده که قرار است خزر را به خلیجفارس متصل کند. محمد علی دلاور، عضو کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی ضمن انتقاد از این پروژه گفته است: «زیر ساختها برای اجرای طرح انتقال آب از دریای خزر آماده نیست.» همچنین انوشیروان محسنی بندپی، نایب رییس فراکسیون محیطزیست و توسعه پایدار مجلس نیز، انتقال آب خزر به سمنان را غیرقانونی خوانده است. به گفته او تدوین و اجرای این طرح بهطور حتم بر خلاف قانون برنامه چهارم و پنجم توسعه کل کشور است. نماینده مردم نوشهر و چالوس در مجلس ضمن اشاره به این که طرح انتقال آب به سمنان فاقد توجیه اقتصادی است به سبزپرس گفت: «این طرح بیشتر به شعار شبیه است تا یک طرح عمرانی و در کل غیرکارشناسی و غیراستاندارد است. بهطور حتم تبعات بسیار خطرناکی را برای محیطزیست کرانه شمالی کشور بهدنبال دارد.»
سام خسرویفرد، روزنامهنگار و پژوهشگر محیطزیست در گفتوگو با رادیو فردا طرح انتقال آب خزر به فلات مرکزی ایران را رویاپردازانه توصیف کرد که پیش از انقلاب اسلامی نیز مطرح شده بود. به گفته او، در برخی جزوات و کتابهایی که به مناسبت انقلاب سفید شاه و مردم منتشر میشد، جنگل کردن بیابانهای ایران مورد توجه قرار گرفته بود. او افزود: «با بالا رفتن قیمت نفت در اوایل دهه ۵۰ پروژههایی نظیر اتصال دریای خزر به خلیج فارس مطرح میشد. بعد از انقلاب و در زمان ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی این قبیل پروژهها که در گنجهها خاک میخورد بیرون کشیده و دوباره مطرح شد.»
به عقیده خسرویفرد، جزییات این طرح روشن نیست و عواقب مخرب و زیستمحیطی آن را نمیتوان به طور دقیق و کامل پیشبینی کرد. به علاوه ایران تا کنون نتوانسته است چنین پروژههای عمرانی بزرگی را به درستی انجام بدهد و کمبود آب در مناطق مرکزی بهانهای است برای اجرای طرحی که بسیاری آن را شعار و تبلیغات میدانند. به گفته این کارشناس محیطزیست نبود مدیریت به خصوص در بخش منابع آب مشکل عمده کشور در حوزه محیطزیست است.
بسیاری از کاربران اینترنت و وبسایتهایی از جمله خبرآنلاین، سبزپرس و رادیوفردا این طرح را شکسته خورده و غیرقابل انجام توصیف کردهاند. با این حال هنوز معلوم نیست چرا دولت علیرغم بحران اقتصادی موجود که گریبان کشور را گرفته اصرار دارد چنین پروژه مخربی را اجرایی کند.
دعوای دولت و شهرداری بر سر آبگرفتگی متروی تهران
بی بی سی: در پی وقوع سیل در تهران و آبگرفتگی متروی این شهر، دولت و شهرداری تهران یکدیگر را به وارد کردن خسارت به اموال عمومی و تشویش اذهان عمومی متهم و تهدید کرده اند که در دادگاه از یکدیگر شکایت خواهند کرد.
دعوای استانداری تهران با شهرداری این شهر در حالی بالا گرفته که امروز یکشنبه سوم اردیبهشت (۲۲ آوریل) در جلسه مشترکی "معضل آب گرفتگی مترو و خسارات" آن را بررسی می کنند.
بارندگی شدید ۲۷ فروردین ماه تهران موجب شکسته شدن دیواره کانال رود کن در کنار خط متروی تهران به کرج در غرب تهران و آب گرفتگی شدید بخش هایی از شبکه متروی تهران شد.
محمودرضا محمودی معاون عمرانی استانداری تهران گفته که به خاطر جاری شدن سیلاب در متروی تهران بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیارد تومان به اموال عمومی خسارت وارد شده و شهرداری باید در دادگاه جواب بدهد.
استانداری تهران می گوید که در هنگام جاری شدن سیلاب و آبگرفتگی متروی تهران، ماموران این نهاد برای بررسی وضعیت به آنجا رفته اند اما ماموران شهرداری مانع انجام وظیفه آنها شده اند.
آقای محمودی می گوید که عملکرد شهرداری در راه ندادن ماموران دولتی به متروی تهران برای برآورد خسارات و مستند سازی سیل اخیر غیر قانونی است.
شهرداری تهران میزان خسارت را ۲۱ میلیارد تومان براورد کرده اما معاون استانداری به روزنامه اعتماد چاپ تهران گفته که چهار قطار زیر گل و لای مانده اند و به طور کلی از کار افتاده اند در شرایط فعلی قیمت هر قطار ۲۵ میلیارد تومان است و فقط خسارت این قطارها ۱۰۰ میلیارد تومان می شود چون سیستم آنها الکترونیکی است، دیگر قابل استفاده نیست، به غیر از این در شرایط تریم هستم و هر قعطه که برای کنترل این سیستم ها استفاده می شود با هزینه گزافی وارد کشور می وشد که البته قابل برآورد و اندازه گیری نیست.
مقامات دولتی ابتدا خسارت سیل در متروی تهران را یک هزار میلیارد تومان برآورد کرده بودند و محمد هادی ایازی سخنگوی شهردار تهران در پاسخ آنها می گوید "از ابتدای افتتاح مترو تاکنون هزاران میلیارد خرج نشده پس چطور می گویند که هزار میلیارد تومان خسارت به مترو خورده است؟"
استانداری می گوید که شهرداری مسیل میانرود را لایروبی نکرده و همین مسئله باعث شکسته شدن دیواره این بخش شده و سیل وارد مترو شده است ولی شهرداری می گوید که مدیریت روخانه ها با دولت است و استانداری تهران به دلیل اعلام خسارت میلیاردی "تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب" کرده و باید پاسخ بدهد.
با این حال سخنگوی شهردار تهران می گوید که شهرداری سالانه ۳۰ میلیارد تومان بابت لایروبی کانال ها هزینه می کند و اگر آبگیرهایی که شهرداری در مناطق شمالی ساخته است، وجود نداشت، سیلاب وارد شهر تهران می شد و مشکلات زیادی را برای مردم ایجاد می کرد.
نفتی ها آب مترو را تخلیه می کنند
باوجود اختلافاتی که دولت و شهرداری بر سر سیلاب اخیر با هم پیدا کرده اند، گزارش شده است که محمود احمدی نژاد رئیس جمهور، به وزارت نفت ماموریت داده تا از شرکت نفتی حفاری شمال برای کمک به تخلیه آب متروی تهران استفاده کند.
به نظر می رسد اختلاف دولت و شهرداری بر سر مترو تمامی ندارد. دو طرف در چند سال گذشته بر سر مصوبه مجلس در باره اختصاص یک میلیارد دلار از حساب ذخیره ارزی برای توسعه مترو با هم درگیر بودند.
بر اساس مصوبه مجلس ایران، دولت باید دو میلیارد دلار از حساب ذخیره ارزی برای توسعه مترو در تهران و دیگر شهرها اختصاص می داد. قرار بود از این مبلغ، یک میلیارد دلار به متروی تهران، ۷۰۰ میلیون دلار برای متروی دیگر شهرها و ۳۰۰ میلیون دلار هم به توسعه حمل و نقل عمومی اختصاص داده شود.
محمود احمدینژاد، رئیس جمهوری ایران، با پرداخت این بودجه مخالف بود و می گفت دولت لزومی به اجرای این قانون نمی بیند.
او گفته بود که این مصوبه غیر قانونی است و "این موضوع که مجلس محل تامین این بودجه را از صندوق ارزی تعیین کرده، اشتباه است زیرا برای همه موجودی حساب ذخیره ارزی برنامه ریزی شده و نمیتوان خارج از آن عمل کرد."
البته بعدها وقتی آقای احمدی نژاد برای پاسخ به سئوالات نمایندگان به مجلس رفت گفت که پولی در حساب ذخیره ارزی نبوده است که او بخواهد به مترو اختصاص بدهد.
انباشت مطالبات کارگری در آستانه روز کارگر در ایران
بی بی سی: در آستانه روز جهانی کارگر، اول ماه مه (۱۲ اردیبهشت)، اعتراضات کارگران ایران نسبت به حقوق معوقه، عدم امنیت شغلی و گرانی در گوشه و کنار این کشور بالا گرفته است.
فعالان کارگری ایران معتقدند که این روز فرصتی مناسب برای بیان خواستههایشان است و مطابق اصل ۲۷ قانون اساسی، حق برگزاری راهپیمایی و تجمع دارند. اما به باور آنان دولت ایران در این زمینه همکاری نمیکند.
امروز یکشنبه ۳ اردیبهشت (۲۲ آوریل)، هادی ابوی، سخنگوی کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران ایران، در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا، ضمن انتقاد از عدم برگزاری مراسم روز کارگر در چهار سال گذشته به دلیل "سیاستهای ضد و نقیض دولتها"، هشدار داده است که خطر اخراج، کارگران شرکتکننده در تجمع احتمالی را تهدید میکند.
وزارت کشور ایران میگوید که درخواست خانه کارگر برای برگزاری راهپیمایی در روز کارگر "در حال بررسی است". محمدعلی پورموسوی، مدیر کل سیاسی وزارت کشور، به خبرگزاری ایسنا گفته است که "جزییات بیشتر را باید از استانداری تهران جویا شد".
برخی فعالان کارگری، از جمله علی دهقان کیا و علیاکبر عیوضی، از اعضای شوراهای اسلامی کار، میگویند که کارگران در صورت عدم صدور مجوز نیز به صورت خودجوش اقدام به راهپیمایی و بیان اعتراضات خود خواهند نمود.
در تازهترین نمونه از این اعتراضات، کارگران شرکت لولهسازی خوزستان در مقابل استانداری خوزستان تجمع کردند.
آقایار حسینی، دبیر اجرایی خانه کارگر خوزستان، به خبرگزاری فارس گفته است که تعداد زیادی از ۴۰۰ کارگر این کارخانه "بیش از ۲۵ ماه حقوق طلب دارند".
این شرکت در پی اجرای طرح خصوصیسازی توسط دولت آقای احمدینژاد به بخش خصوصی واگذار و دچار مشکلاتی شده است.
نام شرکت لولهسازی خوزستان در جریان دادگاه رسیدگی به پرونده فساد بزرگ مالی ایران نیز مطرح شده است.
غلامعلی ریاحی، وکیل مدافع مدیر بانک صادرات اهواز، از متهمان این پرونده، مدعی شده است که شخصی برای خرید این شرکت از بانک وام گرفته و سپس از کشور گریخته است.
همچنین یکی از متهمین این پرونده، در بخشی از اظهاراتش از پرداخت یک میلیارد تومان به شرکت لولهسازی خوزستان توسط گروه امیرمنصور آریا گفته است.
لولهسازی خوزستان تنها شرکتی نیست که پس از خصوصیسازی گرفتار مشکل شده است؛ کارخانه پلاستیک شاهین نیز در پی واگذاری به بخش خصوصی ناچار به اخراج نزدیک به دو سوم ۳۵۰ کارگر خود شده است.
رضا یزدانپناه، رئیس پیشین شورای اسلامی کار این کارخانه، هفته گذشته به خبرگزاری ایلنا گفته است که اعضای شورای کارگری کارخانه پلاستیک شاهین با آغاز سال جدید اخراج شدهاند.
در نخستین روزهای امسال خبر رسیده بود که ۶۵۰ تن از کارگران شهاب خودرو و ۲۰۰ نفر از کارگران ذوب آهن غرب کشور نیز اخراج شدهاند.
البته مسعود اقلامی، مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی همدان درباره کارگران ذوب آهن غرب اعلام کرده بود که "اخراجی در کار نبوده بلکه قرارداد این کارگران تمدید نشده است".
فعالان کارگری اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها را از جمله مواردی میدانند که موجب افزایش بیکاری شده است.
فرامرز توفیقی، فعال کارگری، به خبرگزاری ایلنا گفته است که به علت وضعیت بحرانی "۳۰ درصد از کارگران واحدهای تولیدی از ابتدای سال ۹۱ اخراج شدهاند".
علاوه بر خطر اخراج و بیکاری، حقوق و مطالبات معوقه نیز از جمله مشکلات شایع کارگران ایران است.
هفته گذشته حدود ۸۰۰ تن از کارگران صنایع فلزی ایران در اعتراض به "۸ ماه عدم پرداخت دستمزد و حق بیمه معوق" مقابل وزارت صنایع تجمع کردند.
در نمونهای دیگر نصراله دریابیگی، دبیر اجرایی خانه کارگر مازندران، دیروز به خبرگزاری ایلنا گفته است که برخی از کارگران نساجی مازندران ۱۸ ماه است که حقوق نگرفته اند. به گفته او "هیچ گوش شنوایي فریادهای حق طلبانه کارگران نساجی مازندران را نمیشنود".
کارگران ایران اجازه تشکیل نهادهای صنفی مستقل را ندارند و دولت ایران با فعالان کارگری مستقل برخورد میکند.
در یکی از تازه ترین نمونه ها، هفته گذشته رضا شهابی، عضو سندیکای اتوبوسرانی شرکت واحد، به تحمل شش سال زندان محکوم شد.
بی بی سی: در آستانه روز جهانی کارگر، اول ماه مه (۱۲ اردیبهشت)، اعتراضات کارگران ایران نسبت به حقوق معوقه، عدم امنیت شغلی و گرانی در گوشه و کنار این کشور بالا گرفته است.
فعالان کارگری ایران معتقدند که این روز فرصتی مناسب برای بیان خواستههایشان است و مطابق اصل ۲۷ قانون اساسی، حق برگزاری راهپیمایی و تجمع دارند. اما به باور آنان دولت ایران در این زمینه همکاری نمیکند.
امروز یکشنبه ۳ اردیبهشت (۲۲ آوریل)، هادی ابوی، سخنگوی کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران ایران، در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا، ضمن انتقاد از عدم برگزاری مراسم روز کارگر در چهار سال گذشته به دلیل "سیاستهای ضد و نقیض دولتها"، هشدار داده است که خطر اخراج، کارگران شرکتکننده در تجمع احتمالی را تهدید میکند.
وزارت کشور ایران میگوید که درخواست خانه کارگر برای برگزاری راهپیمایی در روز کارگر "در حال بررسی است". محمدعلی پورموسوی، مدیر کل سیاسی وزارت کشور، به خبرگزاری ایسنا گفته است که "جزییات بیشتر را باید از استانداری تهران جویا شد".
برخی فعالان کارگری، از جمله علی دهقان کیا و علیاکبر عیوضی، از اعضای شوراهای اسلامی کار، میگویند که کارگران در صورت عدم صدور مجوز نیز به صورت خودجوش اقدام به راهپیمایی و بیان اعتراضات خود خواهند نمود.
در تازهترین نمونه از این اعتراضات، کارگران شرکت لولهسازی خوزستان در مقابل استانداری خوزستان تجمع کردند.
آقایار حسینی، دبیر اجرایی خانه کارگر خوزستان، به خبرگزاری فارس گفته است که تعداد زیادی از ۴۰۰ کارگر این کارخانه "بیش از ۲۵ ماه حقوق طلب دارند".
این شرکت در پی اجرای طرح خصوصیسازی توسط دولت آقای احمدینژاد به بخش خصوصی واگذار و دچار مشکلاتی شده است.
نام شرکت لولهسازی خوزستان در جریان دادگاه رسیدگی به پرونده فساد بزرگ مالی ایران نیز مطرح شده است.
غلامعلی ریاحی، وکیل مدافع مدیر بانک صادرات اهواز، از متهمان این پرونده، مدعی شده است که شخصی برای خرید این شرکت از بانک وام گرفته و سپس از کشور گریخته است.
همچنین یکی از متهمین این پرونده، در بخشی از اظهاراتش از پرداخت یک میلیارد تومان به شرکت لولهسازی خوزستان توسط گروه امیرمنصور آریا گفته است.
لولهسازی خوزستان تنها شرکتی نیست که پس از خصوصیسازی گرفتار مشکل شده است؛ کارخانه پلاستیک شاهین نیز در پی واگذاری به بخش خصوصی ناچار به اخراج نزدیک به دو سوم ۳۵۰ کارگر خود شده است.
رضا یزدانپناه، رئیس پیشین شورای اسلامی کار این کارخانه، هفته گذشته به خبرگزاری ایلنا گفته است که اعضای شورای کارگری کارخانه پلاستیک شاهین با آغاز سال جدید اخراج شدهاند.
در نخستین روزهای امسال خبر رسیده بود که ۶۵۰ تن از کارگران شهاب خودرو و ۲۰۰ نفر از کارگران ذوب آهن غرب کشور نیز اخراج شدهاند.
البته مسعود اقلامی، مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی همدان درباره کارگران ذوب آهن غرب اعلام کرده بود که "اخراجی در کار نبوده بلکه قرارداد این کارگران تمدید نشده است".
فعالان کارگری اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها را از جمله مواردی میدانند که موجب افزایش بیکاری شده است.
فرامرز توفیقی، فعال کارگری، به خبرگزاری ایلنا گفته است که به علت وضعیت بحرانی "۳۰ درصد از کارگران واحدهای تولیدی از ابتدای سال ۹۱ اخراج شدهاند".
علاوه بر خطر اخراج و بیکاری، حقوق و مطالبات معوقه نیز از جمله مشکلات شایع کارگران ایران است.
هفته گذشته حدود ۸۰۰ تن از کارگران صنایع فلزی ایران در اعتراض به "۸ ماه عدم پرداخت دستمزد و حق بیمه معوق" مقابل وزارت صنایع تجمع کردند.
در نمونهای دیگر نصراله دریابیگی، دبیر اجرایی خانه کارگر مازندران، دیروز به خبرگزاری ایلنا گفته است که برخی از کارگران نساجی مازندران ۱۸ ماه است که حقوق نگرفته اند. به گفته او "هیچ گوش شنوایي فریادهای حق طلبانه کارگران نساجی مازندران را نمیشنود".
کارگران ایران اجازه تشکیل نهادهای صنفی مستقل را ندارند و دولت ایران با فعالان کارگری مستقل برخورد میکند.
در یکی از تازه ترین نمونه ها، هفته گذشته رضا شهابی، عضو سندیکای اتوبوسرانی شرکت واحد، به تحمل شش سال زندان محکوم شد.
"اورمو گولو"؛ آغاز به کار سایت سه زبانه ی بحران زیست محیطی دریاچه ی اورمیه
يكشنبه ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۱
آذوح: دریاچه ی اورمیه، روزها و لحظات بسیار سختی را سپری می نماید. سیاستهای غلط و آگاهانه ی رژیم ایران که بی صبرانه در آرزوی خشکیدن این دریاچه است روز به روز عرصه را بر حیات این نگین فیروزه ای تنگتر کرده و آخرین نفسهای حیات دریاچه را موجب شده است.
با عنایت به اهمیت هزارباره ی این فاجعه ی عظیم و لزوم آگاهسازی اقشار مختلف جامعه و لزوم وجود منابع مستند و متمرکز در چندین زبان مختلف، آذربایجان اویرنجی حرکاتی- آذوح با تلاش اعضای خویش و همراهی جمعی از حامیان محیط زیست و فعالین اجتماعی، سایت "اورمو گولو" را در زبانهای "انگلیسی، ترکی، فارسی" آماده ی فعالیت نمود.
http://urmu.azoh.info/
http://az.urmu.azoh.info/
http://fa.urmu.azoh.info/
http://en.urmu.azoh.info/
جنبش دانشجویی آذربایجان-آذوح با توجه به وضعیت وخیم دریاچه ی اورمیه و با دقت در جوانب این فاجعه ی بسیار عظیم، بیش از 70 درصد برنامه های سالیانه ی خویش را بر این محور قرار داده و در ماههای آتی بیش از پیش بر این موضوع تاکید خواهد داشت.
در سالی که رژیم ایران بنا به شواهد و قراین درصدد کشتن همیشگی این دریاچه است، امیدواریم و از تمامی فعالین سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، محیط زیست و... آذربایجان خواهشمندیم تمامی توان خود را بر موضوع "اورمو گولو" قرار دهند.
گوج، بیرلیکده دیر...
آذوح
يكشنبه ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۱
آذوح: دریاچه ی اورمیه، روزها و لحظات بسیار سختی را سپری می نماید. سیاستهای غلط و آگاهانه ی رژیم ایران که بی صبرانه در آرزوی خشکیدن این دریاچه است روز به روز عرصه را بر حیات این نگین فیروزه ای تنگتر کرده و آخرین نفسهای حیات دریاچه را موجب شده است.
با عنایت به اهمیت هزارباره ی این فاجعه ی عظیم و لزوم آگاهسازی اقشار مختلف جامعه و لزوم وجود منابع مستند و متمرکز در چندین زبان مختلف، آذربایجان اویرنجی حرکاتی- آذوح با تلاش اعضای خویش و همراهی جمعی از حامیان محیط زیست و فعالین اجتماعی، سایت "اورمو گولو" را در زبانهای "انگلیسی، ترکی، فارسی" آماده ی فعالیت نمود.
http://urmu.azoh.info/
http://az.urmu.azoh.info/
http://fa.urmu.azoh.info/
http://en.urmu.azoh.info/
جنبش دانشجویی آذربایجان-آذوح با توجه به وضعیت وخیم دریاچه ی اورمیه و با دقت در جوانب این فاجعه ی بسیار عظیم، بیش از 70 درصد برنامه های سالیانه ی خویش را بر این محور قرار داده و در ماههای آتی بیش از پیش بر این موضوع تاکید خواهد داشت.
در سالی که رژیم ایران بنا به شواهد و قراین درصدد کشتن همیشگی این دریاچه است، امیدواریم و از تمامی فعالین سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، محیط زیست و... آذربایجان خواهشمندیم تمامی توان خود را بر موضوع "اورمو گولو" قرار دهند.
گوج، بیرلیکده دیر...
آذوح
نقض مستمر توافقات، خنثي و بي محتوا كردن پيش نويسها و پيشنهادات ملل متحد توسط دولت عراق و درخواستهاي برحق ساكنان اشرف براي انتقال پنجمين گروه به ليبرتي
همزمان با سفر مالكي، نخست وزير عراق، به تهران براي ديدار با خامنه اي و توسعه روابط دو جانبه، رژيم ملايان اعلام كرد حجم مبادلات دو كشور در سال 1390 با 50 درصد افزايش نسبت به سال قبل از آن به 7/9 ميليارد دلار رسيده و امسال به 12 ميليارد دلار مي رسد. دولت عراق بهترين امكانات را براي دور زدن تحريمهاي ملل متحد براي رژيم ايران فراهم كرده است. به گفتة مقامها و رسانه هاي رژيم، سوريه و بحرين و موضوع مجاهدين در ديدار مالكي و خامنه اي مورد بحث قرار ميگيرد.
در حاليكه دولت عراق حداكثر فشار را براي ادامه انتقال ساكنان اشرف به ليبرتي وارد مي كند و در حاليكه در ليبرتي از تأمين حداقل نيازمنديهاي انساني جلوگيري مي كند، پيش نويسها و پيشنهاداتي را كه نماينده ويژه دبيركل در عراق طي گفتگوهاي طولاني و مكاتبات متعدد به نمايندگان ساكنان، قبولانده است، يكي پس از ديگري، خنثي و بي تأثير و از محتوا تهي مي كند. به اين ترتيب، در فاصله 25 مارس تا 21 آوريل، يعني در كمتر از يكماه، از هفت پيش نويس (درافت) سرانجام آنچه باقي مانده است، چيزي جز كلي بافي و مشروط كردن همه نيازمنديها و درخواستهاي برحق ساكنان به « توافق دولت عراق» نيست. از انتقال منابع آب و فاضلاب و تعداد ژنراتور و وسايل آشپزخانه از اشرف و ساختن سايبان براي بنگالهاي بدون حفاظ و سيمان پياده روها براي بيماران و معلولان و كاشتن يك درخت و استفاده از ليفتراك و جراثقال در ليبرتي و حتي سمپاشي در فصل گرما كه مارها و حشرات موذي بيرون مي آيند، همه چيز، مشروط به توافق نامتصور دولت عراق شده است .تعهدات اين دولت براي تأمين آب و برق از طريق شبكة سراسري نيز هيچ تضمين اجرايي و زمانبندي مشخص ندارد. در حاليكه حل مساله آب از نظر تكنيكي بسيار ساده و در عرض چند روز عملي است. تقاضاهاي مستمر دو ماهه ساكنان از نماينده دولت عراق در حضور ناظران يونامي به جايي نرسيده و هم اكنون ليبرتي با بحران بي آبي مواجه است.
مجروحان و بيماران اشرف بهويژه كساني كه از كمر به پايين فلج هستند و نميتوانند راه بروند، نميتوانند خودروها و سرويسها و بنگالهاي ويژة زندگي روزانه خود را به ليبرتي ببرند و بايد شكنجه دائمي و مرگ تدريجي را بپذيرند.
تعهدات و توافقات پيشين كه پس از هفته ها گفتگو در نامه هاي نماينده ويژه دبيركل امضا شده است، از قبيل عقب كشيدن پليس از داخل كمپ، ممانعت از حضور مأموران رژيم ايران در ليبرتي، انتقال ژنراتورهاي ايستگاه برق ساكنان اشرف و حق انتقال 10خودرو براي هر گروه 400نفري، يكي پس از ديگري نقض مي شوند. در عوض كيوسكهاي پليس در ليبرتي افزوده مي شود و نيروي زرهي هم وارد مي شود. همه چيز نشاندهنده مخالفت رژيم ايران و دولت عراق با راه حل مسالمت آميز و انواع و اقسام بهانه گيري و اشكالتراشي و سنگاندازي در اين مسير است.
در اثر فشارهاي وارد بر ساكنان اشرف در شب سال نو ايراني، در جريان انتقال سومين گروه به ليبرتي يكي از ساكنان جان خود را از دست داد. در سالروز 8آوريل، 29تن در اثر حمله نيروهاي عراقي مجروح و مصدوم شدند. حقوق بشر و حقوق انساندوستانه بين المللي وحقوق پناهجويان لگد مال مي شود و سازمان ملل دولت عراق را به تبعيت از قوانين و التزامات بين المللي وادار نمي كند و حتي از يك موضعگيري رسمي و علني هم خودداري مي كند.
بههمين خاطر رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران با قويترين اعتراض عليه فشارهاي روز افزون بر ساكنان اشرف و ليبرتي و بي خانمان سازي و جابهجايي اجباري آنها از رئيس جمهور آمريكا و دبيركل ملل متحد خواستار جلوگيري از وقوع يك تراژدي انساني به ويژه در مورد زنان شد (اطلاعيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران-30 فروردين 1391).
خانم رجوي خاطرنشان كرد دولت آمريكا كه با يكايك ساكنان اشرف موافقتنامه حفاظت تا فرجام نهايي امضا كرده و به همگي آنها كارت «شخص حفاظت شده» داده است در مقابل هر آسيبي كه به ساكنان اشرف و ليبرتي وارد شود مسئوليت دارد و بايد رفتار انساني از جانب دولت عراق با آنها را تضمين كند.
ساكنان اشرف و ليبرتي در نامهيي كه در روز 2 ارديبهشت (21آوريل) از طريق نمايندگانشان براي مشاور ويژه وزير خارجه آمريكا در امور اشرف و نماينده ويژه دبيركل ارسال شد، موارد زير را بهعنوان حداقل نيازمنديهاي لازم براي رفتن گروههاي بعدي از اشرف به ليبرتي اعلام كردند:
1- بيرون بردن زرهيها از ليبرتي
2-اجراي مواد مندرج در نامه نماينده ويژه دبيركل در 16 مارس 2012 در مورد مواضع و گشتهاي پليس و نامه 15فوريه او در مورد عدم حضور عوامل خارجي در ليبرتي
3- زمانبندي مشخص براي وصل آب و برق ليبرتي به شبكه شهري و تا آن زمان انتقال 4ژنراتور از اشرف براي هر گروه 400 نفري
4-انتقال خودروهاي خاص رفت و آمد معلولان و سرويسها و بنگالهاي ويژه آنها از اشرف همراه با 10خودرو سواري و خودروهاي خدماتي لازم در هر ستون 400 نفري كه در نامه 15 فوريه نماينده ويژه دبيركل با آن موافقت شده بود
5- امكان استفاده از جراثقال در ليبرتي براي نصب منابع و سرويسهاي بهداشتي و انتقال چند ليفتراك از اشرف براي هر گروه 400 نفري براي حمل و نقل و جابهجا كردن بارهاي سنگين.
6- باقي ماندن نفرات لازم و كافي در اشرف همچنانكه نماينده ويژه دبيركل توافق كرده بود، براي نگهداري و حفاظت از اموال و مالكيتها تا زمان حل و فصل اين موضوع.
دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران
3 ارديبهشت 1391 (22 آوريل 2012)
همزمان با سفر مالكي، نخست وزير عراق، به تهران براي ديدار با خامنه اي و توسعه روابط دو جانبه، رژيم ملايان اعلام كرد حجم مبادلات دو كشور در سال 1390 با 50 درصد افزايش نسبت به سال قبل از آن به 7/9 ميليارد دلار رسيده و امسال به 12 ميليارد دلار مي رسد. دولت عراق بهترين امكانات را براي دور زدن تحريمهاي ملل متحد براي رژيم ايران فراهم كرده است. به گفتة مقامها و رسانه هاي رژيم، سوريه و بحرين و موضوع مجاهدين در ديدار مالكي و خامنه اي مورد بحث قرار ميگيرد.
در حاليكه دولت عراق حداكثر فشار را براي ادامه انتقال ساكنان اشرف به ليبرتي وارد مي كند و در حاليكه در ليبرتي از تأمين حداقل نيازمنديهاي انساني جلوگيري مي كند، پيش نويسها و پيشنهاداتي را كه نماينده ويژه دبيركل در عراق طي گفتگوهاي طولاني و مكاتبات متعدد به نمايندگان ساكنان، قبولانده است، يكي پس از ديگري، خنثي و بي تأثير و از محتوا تهي مي كند. به اين ترتيب، در فاصله 25 مارس تا 21 آوريل، يعني در كمتر از يكماه، از هفت پيش نويس (درافت) سرانجام آنچه باقي مانده است، چيزي جز كلي بافي و مشروط كردن همه نيازمنديها و درخواستهاي برحق ساكنان به « توافق دولت عراق» نيست. از انتقال منابع آب و فاضلاب و تعداد ژنراتور و وسايل آشپزخانه از اشرف و ساختن سايبان براي بنگالهاي بدون حفاظ و سيمان پياده روها براي بيماران و معلولان و كاشتن يك درخت و استفاده از ليفتراك و جراثقال در ليبرتي و حتي سمپاشي در فصل گرما كه مارها و حشرات موذي بيرون مي آيند، همه چيز، مشروط به توافق نامتصور دولت عراق شده است .تعهدات اين دولت براي تأمين آب و برق از طريق شبكة سراسري نيز هيچ تضمين اجرايي و زمانبندي مشخص ندارد. در حاليكه حل مساله آب از نظر تكنيكي بسيار ساده و در عرض چند روز عملي است. تقاضاهاي مستمر دو ماهه ساكنان از نماينده دولت عراق در حضور ناظران يونامي به جايي نرسيده و هم اكنون ليبرتي با بحران بي آبي مواجه است.
مجروحان و بيماران اشرف بهويژه كساني كه از كمر به پايين فلج هستند و نميتوانند راه بروند، نميتوانند خودروها و سرويسها و بنگالهاي ويژة زندگي روزانه خود را به ليبرتي ببرند و بايد شكنجه دائمي و مرگ تدريجي را بپذيرند.
تعهدات و توافقات پيشين كه پس از هفته ها گفتگو در نامه هاي نماينده ويژه دبيركل امضا شده است، از قبيل عقب كشيدن پليس از داخل كمپ، ممانعت از حضور مأموران رژيم ايران در ليبرتي، انتقال ژنراتورهاي ايستگاه برق ساكنان اشرف و حق انتقال 10خودرو براي هر گروه 400نفري، يكي پس از ديگري نقض مي شوند. در عوض كيوسكهاي پليس در ليبرتي افزوده مي شود و نيروي زرهي هم وارد مي شود. همه چيز نشاندهنده مخالفت رژيم ايران و دولت عراق با راه حل مسالمت آميز و انواع و اقسام بهانه گيري و اشكالتراشي و سنگاندازي در اين مسير است.
در اثر فشارهاي وارد بر ساكنان اشرف در شب سال نو ايراني، در جريان انتقال سومين گروه به ليبرتي يكي از ساكنان جان خود را از دست داد. در سالروز 8آوريل، 29تن در اثر حمله نيروهاي عراقي مجروح و مصدوم شدند. حقوق بشر و حقوق انساندوستانه بين المللي وحقوق پناهجويان لگد مال مي شود و سازمان ملل دولت عراق را به تبعيت از قوانين و التزامات بين المللي وادار نمي كند و حتي از يك موضعگيري رسمي و علني هم خودداري مي كند.
بههمين خاطر رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران با قويترين اعتراض عليه فشارهاي روز افزون بر ساكنان اشرف و ليبرتي و بي خانمان سازي و جابهجايي اجباري آنها از رئيس جمهور آمريكا و دبيركل ملل متحد خواستار جلوگيري از وقوع يك تراژدي انساني به ويژه در مورد زنان شد (اطلاعيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران-30 فروردين 1391).
خانم رجوي خاطرنشان كرد دولت آمريكا كه با يكايك ساكنان اشرف موافقتنامه حفاظت تا فرجام نهايي امضا كرده و به همگي آنها كارت «شخص حفاظت شده» داده است در مقابل هر آسيبي كه به ساكنان اشرف و ليبرتي وارد شود مسئوليت دارد و بايد رفتار انساني از جانب دولت عراق با آنها را تضمين كند.
ساكنان اشرف و ليبرتي در نامهيي كه در روز 2 ارديبهشت (21آوريل) از طريق نمايندگانشان براي مشاور ويژه وزير خارجه آمريكا در امور اشرف و نماينده ويژه دبيركل ارسال شد، موارد زير را بهعنوان حداقل نيازمنديهاي لازم براي رفتن گروههاي بعدي از اشرف به ليبرتي اعلام كردند:
1- بيرون بردن زرهيها از ليبرتي
2-اجراي مواد مندرج در نامه نماينده ويژه دبيركل در 16 مارس 2012 در مورد مواضع و گشتهاي پليس و نامه 15فوريه او در مورد عدم حضور عوامل خارجي در ليبرتي
3- زمانبندي مشخص براي وصل آب و برق ليبرتي به شبكه شهري و تا آن زمان انتقال 4ژنراتور از اشرف براي هر گروه 400 نفري
4-انتقال خودروهاي خاص رفت و آمد معلولان و سرويسها و بنگالهاي ويژه آنها از اشرف همراه با 10خودرو سواري و خودروهاي خدماتي لازم در هر ستون 400 نفري كه در نامه 15 فوريه نماينده ويژه دبيركل با آن موافقت شده بود
5- امكان استفاده از جراثقال در ليبرتي براي نصب منابع و سرويسهاي بهداشتي و انتقال چند ليفتراك از اشرف براي هر گروه 400 نفري براي حمل و نقل و جابهجا كردن بارهاي سنگين.
6- باقي ماندن نفرات لازم و كافي در اشرف همچنانكه نماينده ويژه دبيركل توافق كرده بود، براي نگهداري و حفاظت از اموال و مالكيتها تا زمان حل و فصل اين موضوع.
دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران
3 ارديبهشت 1391 (22 آوريل 2012)