اخبار روز: در این گفتگو که توسط سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) برای انتشار ارسال شده است، آقای بهروز خلیق مسئول هیات سیاسی - اجرایی این سازمان، پیرامون طرح حضور پررنگ سازمان فدائیان (اکثریت) در کنفرانس واشنگتن (مهرداد مشایخی)، درخواست رضا پهلوی از دولت اسرائیل برای کمک به اپوزیسیون به جای حمله نظامی به ایران، افشاگری سیمور هیرش در مورد آموزش مجاهدین در صحرای نوادا توسط پنتاگون و همکاری با موساد و استفاده از اطلاعات آمریکا برای عملیات تروریستی در ایران و مذاکرات ایران و کشورهای ١+٥ در ترکیه، به پرسش ها، پاسخ گفته است:
گفته آقای شهریار آهی در برنامه افق صدای امریکا، این شبهه را در بین فعالین سیاسی به وجود آورد که گویا سازمان در کنفرانس واشنگتن (مهرداد مشایخی) شرکت دارد. آیا سازمان در این کنفرانش شرکت داشت؟
در کنفرانش واشنگتن (مهرداد مشایخی) دعوت از فعالین سیاسی صورت گرفته بود و نه از احزاب و سازمان های سیاسی. تعدادی از دعوت شدگان تعلق حزبی و سازمانی داشتند و نه نمایندگی. به گفته برگزارکنندگان کنفرانس، برخی از آنان حامل پروژه معین از جانب حزب و سازمانشان بودند. مراجعه ای به سازمان ما صورت نگرفته بود، لذا نماینده ای از جانب سازمان در آن کنفرانس شرکت نداشت و سازمان هم کسی را برای شرکت در آن نفرستاده بود. مشارکت در کنفرانس به صفت فردی بوده است. متاسفانه آقای شهریار آهی در برنامه افق صدای امریکا از حضور پررنگ سازمان در کنفرانس صحبت کرد که نادرست بود. از جانب دبیرخانه شورای مرکزی در همین رابطه، نامه زیر به برنامه افق ارسال شد و از اقای سیامک دهقان پور خواسته شد که این نامه به اطلاع بینندگان رسانده شود.
خدمت آقای سیامک دهقان پور!
اختصاص برنامه افق به نیروهای اپوزیسیون کار مثبت و ارزنده ای است که امید است تداوم پیدا کند.
در برنامه ای که شما پیرامون کنفرانس واشنگتن در روز پنجشنبه ٥ آوریل برگزار کردید، مطالبی توسط آقای شهریار آهی در مورد سازمان ما بیان گردید که شبهه آفرین بود:
١. آقای آهی از حضور پررنگ سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در کنفرانس واشنگتن سخن به میان آورد. در حالی که نماینده ای از سازمان ما در کنفرانس مشارکت ندارد و سازمان هم کسی را برای شرکت در آن نفرستاده است.
٢. طرح اینکه گویا سازمان های سیاسی از جمله سازمان ما در انتخاب نماینده برای شرکت در کنفرانس ها با مشکلات درونی روبرو هستند، غیر واقعی است.
٣. به گفته برگزارکنندگان کنفرانس، اعتماد آفرینی در بین نیروهای اپوزیسیون، یکی از اهداف برگزاری کنفرانس است. اما ایجاد شبهه و طرح غیرواقعی مسائل، به اعتمادآفرینی و نزدیکی نیروهای اپوزیسیون کمک نمی کند.
از شما درخواست می شود که این اطلاع را در برنامه روز دوشنبه افق اعلام کنید.
دبیرخانه شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
٨ آوریل ٢٠١٢
این متن در برنامه بعدی افق قرائت نشد و مسئله بگونه ای بیان گردید که گویا ما نسبت به عدم دعوت از سازمان معترض هستیم. در حالی که اعتراض ما نه به عدم دعوت، بلکه نسبت به طرح حضور پررنگ سازمان در کنفرانس بود.
پیرامون دخالت دولت ها در تحولات سیاسی کشور بحث هائی در بین نیروهای اپوزیسیون جریان دارد. اخیرا آقای رضا پهلوی در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی اسرائیلی مخالفت خود را با حمله نظامی به ایران اعلام کرده ولی از دولت اسرائیل خواسته است که به جای بمباران ایران به اپوزیسیون کمک کند. نظر سازمان در این مورد چیست؟
مخالفت آقای رضا پهلوی با حمله نظامی به ایران، موضعی است مثبت و همسو با بخش اعظم نیروهای اپوزیسیون. اما درخواست کمک او از دولت اسرائیل به اپوزیسیون، اقدامی است ناپسند و مغایر با نگاه و سیاست اکثریت نیروهای اپوزیسیون. آقای رضا پهلوی نه نماینده اپوزیسیون است و نه بخش اعظم نیروهای اپوزیسیون چنین درخواستی از دولت های خارجی از جمله دولت اسرائیل دارند. او طبعا از جانب خودش می تواند چنین سخنانی بر زبان راند ولی نباید آن را به حساب اپوزیسیون ایران جا بزند.
سازمان ما به عنوان یکی از نیروهای اپوزیسیون، مخالف سرسخت گرایشی است که می خواهد تحولات سیاسی در کشور با تکیه به دولت های خارجی رقم خورد. وارد کردن دولت های خارجی در معادلات سیاسی کشور، اعتماد در بین نیروهای سیاسی را می شکند، به روند دمکراتیک زیان می زند و می تواند پیآمدهای فاجعه بار برای کشور ما داشته باشد. ما با این گرایش که حامیانی در بین نیروهای سلطنت طلب و جمهوریخواه دارد، مرز داریم.
تحولات سیاسی در طرد استبداد و استقرار دمکراسی در کشور ما اساسا باید با تکیه به جنبش های اجتماعی، نیروهای سیاسی و طبقات و گروه های اجتماعی داخل کشور صورت گیرد.
اخیرا سیمور هرش در مقاله ای که روز ششم آوریل در نیویورکر منتشر شده، نوشته است که علیرغم آن که مجاهدین خلق در لیست گروه های تروریستی دولت آمریکا قرار دارند، اما در صحرای نوادا آموزش دیده و با همکاری موساد و استفاده از اطلاعات آمریکا در عملیات تروریستی در ایران مشارکت داشته اند. شما اطلاعی از آن دارید و نظر سازمان نسبت به مسائل مطروحه چیست؟
ما اطلاع مشخصی در این مورد نداریم و نمی توانیم آن را تائید و یا تکذیب کنیم. در این مطلب سیمور هیرش به موضوع مهم دیگری هم اشاره کرده است. آنهم در مورد افشاگری سازمان مجاهدین در سال ۲۰۰۲ در رابطه با پروژه هسته ای رژیم ایران. سیمور هرش نوشته است محمد البرادعی که در آن زمان مدیرعامل سازمان انرژی اتمی بود، "بعدها به او اطلاع داده بودند که موساد منبع تامین این اطلاعات بوده است".
سازمان مجاهدین از سال ٢٠٠١ و بعداز خلع سلاح شدن پایگاه اشرف، مدعی است که عملیات نظامی را کنار گذاشته و در سال های گذشته نیروی خود را برای خارج کردن نام خود از لیست گروه های تروریستی متمرکز کرده است.
اما نوشته سیمور هیرش حاکی از آن است که:
ـ بین سازمان مجاهدین و موساد رابطه نزدیکی وجود دارد و موساد اطلاعات و اسناد مربوط به پروژه هسته ای ایران را در اختیار مجاهدین می گذارد تا از کانال آن ها انتشار پیدا کند. مجاهدین هم پذیرای چنین اقدامی هستند.
ـ همکاری نزدیکی بین سازمان مجاهدین و پنتاگون وجود دارد و پنتاگون هم برای پیشبرد برنامه هایش در ایران از مجاهدین بهره می گیرد و مجاهدین هم تن به برنامه های پنتاگون می دهند.
ـ مجاهدین عملیات نظامی در داخل کشور را رها نکرده اند.
ـ مجاهدین با همکاری موساد در عملیات تروریستی در داخل کشور مشارکت دارند.
افشاگری سیمور هیرش، ادعای سازمان مجاهدین مبنی بر کنار گذاشتن عملیات نظامی در داخل کشور را زیر سئوال برده و مسائل جدیدی که در بالا به آن اشاره شد، به میان آورده است. سازمان مجاهدین لازم است رسما در مورد میزان اعتبار ادعاهای سیمور هیرش نظر دهد و صحت و سقم آن ها را مشخص کند.
مذاکرات ایران و کشورهای ٥+١ در ترکیه در فضای مناسبی برگزار شد. سازمان چه ارزیابی و موضعی نسبت به این مذاکره دارد؟
این بار برخلاف نوبت قبل، به گفته طرفین مذاکرات "سازنده" و "مثبت" بوده است. دبیر شورایعالی امنیت ملی جمهوری اسلامی گفته است که با "پیشنهادهای سازنده" در این اجلاس شرکت کرده بود. علیاکبر صالحی، وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی نیز پیشتر اعلام کرده بود که ایران خواهان گفتوگو و حل مسالمتآمیز مناقشه هستهای است. اینکه "پیشنهادهای سازنده" ایران چه بودهاند، هنوز روشن نیست. اما به هر روی این پیشنهادها چنان بودهاند که زمینههای ادامه گفتوگوها را فراهم آوردهاند.
در فاصله حدود پانزده ماه از مذاکره قبلی در ترکیه، خطر حمله نظامی به ایران افزایش یافته و تحریم های بین المللی ابعاد بی سابقه ای پیدا کرده است. تحریم ها نفت و گاز و نظام بانکی را در برگرفته و بر اقتصاد کشور تاثیرات مخربی گذاشته است. این امر نگرانی جدی در میان مردم کشور ما و نیروهای صلح طلب در سطح جهان به وجود آورده است.
این بار هیئت جمهوری اسلامی در مذاکرات از موضع طلبکارانه و تهاجمی فاصله گرفته و پذیرفته است که مذاکران حول مسائل معین تمرکز پیدا کند. تغییر رفتار جمهوری اسلامی در درجه اول به افزایش خطر حمله نطامی و تاثیرات فاجعه بار تحریم های بین المللی بر اقتصاد کشور بر می گردد.
نشستن هیئت گروه شش کشور قدرتمند جهان و ایران پشت میز مذاکره، سخن گفتن از "گفتگوی سازنده" و تداوم مذاکرات، نشان از گشایش فضای جدید دارد. لازم است از آن استقبال کرد و امیدوار بود که بحران هسته ای از کانال گفتگو حل شود، خطر حمله نظامی منتفی گردد و به تحریم اقتصادی کشور ما پایان داده شود.
حکومت ایران، اتحادیه اروپا و دولت اوباما نسبت به آغاز مذاکره و پیشرفت آن ابراز خرسندی کرده اند و تنها بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، از این که دور بعدی مذاکرات گروه ١+٥ با ایران به بیش از یک ماه دیگر موکول شده، ابراز ناخرسندی کرده و گفته است: "نخستین احساس من اینست که به ایرانیها هدیه دادهاند، چرا که بدین ترتیب ایران پنج هفته ی دیگر وقت به دست آورده تا غنیسازی اورانیوم را بدون هیچ محدودیتی ادامه دهد". دانی آیالون، معاون نخست وزیر اسرائیل هم گفته است که "نباید در دام فضای مثبت مذاکرات افتاد."
برای تماس و طرح سئوالات
آدرس ایمیل:
goftgou@fadai.org
دوم- اگر چه می توان با انگولک کردن حس وطن پرستی و فرهنگ دوستی ایرانیان اظهارات سفارت را توهینی آشکار به مردم و فرهنگ این کشور به حساب آورد و به دامان حرافی های بی سر و ته افتاد، ولی شاید بتوان با یک جاگیری مناسب موضوع را از زاویه ای بهتر هم دید و بحث را کمی گسترش داد. از این زاویه توجیهات مسئولین سفارت پر بیراه نیست یا به زبانی فرویدی لغزشی زبانی محسوب می شود که پته ی بسیاری چیزها را روی آب می ریزد. بر خلاف جامعه ای مثل برزیل که کودکان حق اقامه ی دعوا علیه کسی که حقوق شان را پایمال می کند را دارند، درجامعه ی مستبد و زورگوی ایران از این خبرها نیست. هیچ شخص و یا نهادی حق آن را نداشته و ندارد که رفتار افراد و یا نهادهای دولتی مرتبط با کودکان را رصد کند. مملکت صاحب دارد و این نهادها مشروعیت خود را نه از آرای مردم که از صاحب مملکت و مبانی مقدس ایدئولوژی رسمی می گیرند. با بیانی راحت تر مسئول اجرای آرمان هایی بلند هستند که باعث می شود تنها در برابر خدا و یا نمایند گان طبیعی اش بر روی زمین پاسخ گو باشند، با همین بهانه هم به احدی اجازه ی بازخواست کردن را نمی دهند. سال هاست که نهادهای مستقل مدافع حقوق کودک در ایران در برابر خواست نظارت و رصد عملکرد نهادهایی که به نوعی با کودکان در ارتباط هستند با یک دیوار سخت و بلند مواجه می شوند. تمام این نهادها از وزارت آموزش و پرورش و سازمان بهزیستی گرفته تا قوه ی قضاییه و سازمان زندان ها به نوعی در برابر نقش نظارتی نهادهای مدافع حقوق کودک مقاومت می کنند و به زبانی ساده درهای شان را باز نمی گذارند تا افکار عمومی بداند که در پشت این درها با کودکان چگونه برخورد می شود. بدون تردید یکی از علل چنین مقاومتی انسداد فضای سیاسی کشور و به رسمیت نشناختن رأی و نظر مردم است و همین امر هم باعث شده تا فجایع بسیاری در پشت این درها به وقوع پیوسته یا در حال وقوع باشد و تنها در مواردی که دیگر شدت فاجعه به حد انفجار می رسد بخشی از اخبار به جامعه سرریز کند، اگر نه دیگر هر وجدان بیداری می داند که با وجود گذشت بیش تر از یک دهه از قرن بیست و یکم، هم چنان رفتارهای خشن و تنبیه های بدنی دانش آموزان ایرانی را آزار می دهد، در سازمان های شبه نظامی ای هم چون بسیج کودک – سرباز تعلیم می دهند و یا کودکان چه مسیر خشن و آزار دهنده ای را در زندان های کودکان - با آن عنوان ریاکارانه اش – پشت سر می گذارند. از این میان اما شاید یادآوری داستان تکراری معلم های پرورشی با شاگردان حرف گوش کن تر ، به ماجرای دیپلمات باآبروی ایرانی نزدیک تر باشد. از همین رو پیش از این گفته شد که اظهارات سفارت ایران در برزیل یک لغزش زبانی است چرا که بی شک کارگزاران حکومت اسلامی دقیق تر از مردم می دانند که پشت درهای بسته ی مدارس و زندان ها و پایگاه های بسیج چه بر سر کودکان می رود. این اظهار نظر نه تنها یک اظهار نظر مغرضانه نسبت به کارگزاران حکومت اسلامی نیست بلکه تحمیل یک ایده ی و سوءظن توخالی به واقعیت هم نیست. زمانی که در روز روشن و دربرابر دید افراد دیگر چنین اعمالی از یک دیپلمات بلند پایه ی پنجاه ساله سر می زند که جدا از پرنسیب های مربوط به یک دیپلمات، سن وسالش او را ملزم به رعایت ساده ترین اصول اخلاقی یا اقلاً نقش بازی کردن می کند، به راحتی می توان پیام مخابره شده از سوی سفارت را این گونه هم ترجمه کرد که در مملکت ما از این دست اتفاقات بسیار رخ می دهد اما هیچ کس از این جار و جنجال ها به راه نمی اندازد و همه چیز ریش سفیدانه حل می شود.
سوم – خواست احقاق حقوق کودکان - که نزدیک به یک سوم جمعیت ایران را تشکیل می دهند - یک خواسته ی اساساً اجتماعی است. نهادهای مستقل فعال در این حوزه هم با توجه به موانع موجود تا کنون عملکرد قابل قبولی داشته اند. به این معنا که بحث درباره ی حقوق کودکان را توانسته اند به یکی از بحث های مورد علاقه ی جامعه تبدیل کنند. در میان دانشجویان حقوق و جامعه شناسی دیگر کم تر کسی دیده می شود که به این مسئله توجهی نشان ندهد و تنها پایان نامه هایی که در این حوزه نوشته می شود دلیلی بر همین مدعاست. منتها باید بدانیم که هر فعالیت اجتماعی ناخودآگاه به فازهای مختلف تقسیم بندی می شود. موفقیت نسبی نهادها و فعالین مستقل حقوق کودک ایران در فاز اول فعالیت شان که همان جا انداختن مسائل مربوط به کودکان در زندگی روزمره ی بخشی از جامعه بوده به هیچ عنوان به معنای آن نیست که ادامه دادن این روند پیمودن راهی صحیح است. اکثریت فعالین حقوق کودکان از همان ابتدای شکل گیری فعالیت های اجتماعی مربوط به کودکان بر این حقیقت واقف بودند که احقاق حقوق کودکان در ایران جز از مسیر یک جنبش اجتماعی آگاهانه عبور نخواهد کرد، چرا که این موضوع تغییرات اجتماعی وسیعی را طلب کرده و می کند. از سویی دیگر نیز حکومت اسلامی با تمام قوا در برابر طرح اجتماعی مسائل مربوط به کودکان جلوگیری می کند و به همین واسطه نیز چه بخواهیم و چه نخواهیم خواست های کودکان جزء خواست های سیاسی به شمار می رود و فعالین این حوزه با نزدیک شدن پایان دهه ی دوم فعالیت شان باید توانایی آن را در خود ایجاد نمایند تا چشم اندازی سیاسی برای مسائل کودکان تعریف کنند، اگر نه احقاق حقوق کودک در ایران یا در مرز کلیشه های لوکس گیر می کند و یا در دایره ی تنگ و طاقت فرسای فعالیت های اجرایی به عملی فرسایشی و صرفاً حرفه ای بدل می شود. اظهار نظرهای بسیاری از فعالین حقوق کودک در ایران بر نقد عملکرد دولت انگشت می گذارد، در صورتی که باور این نکته دیگر سخت نیست که ریشه ی بسیاری از سدهای پیش روی احقاق حقوق کودکان در بن بست هایی است که تمامیت سیستم جلوی روی فعالین می گذارد. سیستمی که حتی شرکت شهروندانش در انتخابات را نه یک حق بلکه یک تکلیف الهی می داند چه طور نیازهای یک کودک را به عنوان حق او به رسمیت خواهد شناخت؟ از نظر نگارنده ارائه ی این دست از اظهار نظرها نه به علت عدم تحلیل مناسب از طرف فعالین، بلکه به علت پاره ای ملاحظات است که در نهایت در برابر ضرورت های تاریخی و اجتماعی رنگ خواهد باخت و حقایق از زبان نسل جوان فعالین حقوق کودک بازگو خواهد شد، به این امید که تحلیل های جدید بتواند استراتژی فازدوم فعالیت حقوق کودک در ایران را تبیین نماید.
گفته آقای شهریار آهی در برنامه افق صدای امریکا، این شبهه را در بین فعالین سیاسی به وجود آورد که گویا سازمان در کنفرانس واشنگتن (مهرداد مشایخی) شرکت دارد. آیا سازمان در این کنفرانش شرکت داشت؟
در کنفرانش واشنگتن (مهرداد مشایخی) دعوت از فعالین سیاسی صورت گرفته بود و نه از احزاب و سازمان های سیاسی. تعدادی از دعوت شدگان تعلق حزبی و سازمانی داشتند و نه نمایندگی. به گفته برگزارکنندگان کنفرانس، برخی از آنان حامل پروژه معین از جانب حزب و سازمانشان بودند. مراجعه ای به سازمان ما صورت نگرفته بود، لذا نماینده ای از جانب سازمان در آن کنفرانس شرکت نداشت و سازمان هم کسی را برای شرکت در آن نفرستاده بود. مشارکت در کنفرانس به صفت فردی بوده است. متاسفانه آقای شهریار آهی در برنامه افق صدای امریکا از حضور پررنگ سازمان در کنفرانس صحبت کرد که نادرست بود. از جانب دبیرخانه شورای مرکزی در همین رابطه، نامه زیر به برنامه افق ارسال شد و از اقای سیامک دهقان پور خواسته شد که این نامه به اطلاع بینندگان رسانده شود.
خدمت آقای سیامک دهقان پور!
اختصاص برنامه افق به نیروهای اپوزیسیون کار مثبت و ارزنده ای است که امید است تداوم پیدا کند.
در برنامه ای که شما پیرامون کنفرانس واشنگتن در روز پنجشنبه ٥ آوریل برگزار کردید، مطالبی توسط آقای شهریار آهی در مورد سازمان ما بیان گردید که شبهه آفرین بود:
١. آقای آهی از حضور پررنگ سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در کنفرانس واشنگتن سخن به میان آورد. در حالی که نماینده ای از سازمان ما در کنفرانس مشارکت ندارد و سازمان هم کسی را برای شرکت در آن نفرستاده است.
٢. طرح اینکه گویا سازمان های سیاسی از جمله سازمان ما در انتخاب نماینده برای شرکت در کنفرانس ها با مشکلات درونی روبرو هستند، غیر واقعی است.
٣. به گفته برگزارکنندگان کنفرانس، اعتماد آفرینی در بین نیروهای اپوزیسیون، یکی از اهداف برگزاری کنفرانس است. اما ایجاد شبهه و طرح غیرواقعی مسائل، به اعتمادآفرینی و نزدیکی نیروهای اپوزیسیون کمک نمی کند.
از شما درخواست می شود که این اطلاع را در برنامه روز دوشنبه افق اعلام کنید.
دبیرخانه شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
٨ آوریل ٢٠١٢
این متن در برنامه بعدی افق قرائت نشد و مسئله بگونه ای بیان گردید که گویا ما نسبت به عدم دعوت از سازمان معترض هستیم. در حالی که اعتراض ما نه به عدم دعوت، بلکه نسبت به طرح حضور پررنگ سازمان در کنفرانس بود.
پیرامون دخالت دولت ها در تحولات سیاسی کشور بحث هائی در بین نیروهای اپوزیسیون جریان دارد. اخیرا آقای رضا پهلوی در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی اسرائیلی مخالفت خود را با حمله نظامی به ایران اعلام کرده ولی از دولت اسرائیل خواسته است که به جای بمباران ایران به اپوزیسیون کمک کند. نظر سازمان در این مورد چیست؟
مخالفت آقای رضا پهلوی با حمله نظامی به ایران، موضعی است مثبت و همسو با بخش اعظم نیروهای اپوزیسیون. اما درخواست کمک او از دولت اسرائیل به اپوزیسیون، اقدامی است ناپسند و مغایر با نگاه و سیاست اکثریت نیروهای اپوزیسیون. آقای رضا پهلوی نه نماینده اپوزیسیون است و نه بخش اعظم نیروهای اپوزیسیون چنین درخواستی از دولت های خارجی از جمله دولت اسرائیل دارند. او طبعا از جانب خودش می تواند چنین سخنانی بر زبان راند ولی نباید آن را به حساب اپوزیسیون ایران جا بزند.
سازمان ما به عنوان یکی از نیروهای اپوزیسیون، مخالف سرسخت گرایشی است که می خواهد تحولات سیاسی در کشور با تکیه به دولت های خارجی رقم خورد. وارد کردن دولت های خارجی در معادلات سیاسی کشور، اعتماد در بین نیروهای سیاسی را می شکند، به روند دمکراتیک زیان می زند و می تواند پیآمدهای فاجعه بار برای کشور ما داشته باشد. ما با این گرایش که حامیانی در بین نیروهای سلطنت طلب و جمهوریخواه دارد، مرز داریم.
تحولات سیاسی در طرد استبداد و استقرار دمکراسی در کشور ما اساسا باید با تکیه به جنبش های اجتماعی، نیروهای سیاسی و طبقات و گروه های اجتماعی داخل کشور صورت گیرد.
اخیرا سیمور هرش در مقاله ای که روز ششم آوریل در نیویورکر منتشر شده، نوشته است که علیرغم آن که مجاهدین خلق در لیست گروه های تروریستی دولت آمریکا قرار دارند، اما در صحرای نوادا آموزش دیده و با همکاری موساد و استفاده از اطلاعات آمریکا در عملیات تروریستی در ایران مشارکت داشته اند. شما اطلاعی از آن دارید و نظر سازمان نسبت به مسائل مطروحه چیست؟
ما اطلاع مشخصی در این مورد نداریم و نمی توانیم آن را تائید و یا تکذیب کنیم. در این مطلب سیمور هیرش به موضوع مهم دیگری هم اشاره کرده است. آنهم در مورد افشاگری سازمان مجاهدین در سال ۲۰۰۲ در رابطه با پروژه هسته ای رژیم ایران. سیمور هرش نوشته است محمد البرادعی که در آن زمان مدیرعامل سازمان انرژی اتمی بود، "بعدها به او اطلاع داده بودند که موساد منبع تامین این اطلاعات بوده است".
سازمان مجاهدین از سال ٢٠٠١ و بعداز خلع سلاح شدن پایگاه اشرف، مدعی است که عملیات نظامی را کنار گذاشته و در سال های گذشته نیروی خود را برای خارج کردن نام خود از لیست گروه های تروریستی متمرکز کرده است.
اما نوشته سیمور هیرش حاکی از آن است که:
ـ بین سازمان مجاهدین و موساد رابطه نزدیکی وجود دارد و موساد اطلاعات و اسناد مربوط به پروژه هسته ای ایران را در اختیار مجاهدین می گذارد تا از کانال آن ها انتشار پیدا کند. مجاهدین هم پذیرای چنین اقدامی هستند.
ـ همکاری نزدیکی بین سازمان مجاهدین و پنتاگون وجود دارد و پنتاگون هم برای پیشبرد برنامه هایش در ایران از مجاهدین بهره می گیرد و مجاهدین هم تن به برنامه های پنتاگون می دهند.
ـ مجاهدین عملیات نظامی در داخل کشور را رها نکرده اند.
ـ مجاهدین با همکاری موساد در عملیات تروریستی در داخل کشور مشارکت دارند.
افشاگری سیمور هیرش، ادعای سازمان مجاهدین مبنی بر کنار گذاشتن عملیات نظامی در داخل کشور را زیر سئوال برده و مسائل جدیدی که در بالا به آن اشاره شد، به میان آورده است. سازمان مجاهدین لازم است رسما در مورد میزان اعتبار ادعاهای سیمور هیرش نظر دهد و صحت و سقم آن ها را مشخص کند.
مذاکرات ایران و کشورهای ٥+١ در ترکیه در فضای مناسبی برگزار شد. سازمان چه ارزیابی و موضعی نسبت به این مذاکره دارد؟
این بار برخلاف نوبت قبل، به گفته طرفین مذاکرات "سازنده" و "مثبت" بوده است. دبیر شورایعالی امنیت ملی جمهوری اسلامی گفته است که با "پیشنهادهای سازنده" در این اجلاس شرکت کرده بود. علیاکبر صالحی، وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی نیز پیشتر اعلام کرده بود که ایران خواهان گفتوگو و حل مسالمتآمیز مناقشه هستهای است. اینکه "پیشنهادهای سازنده" ایران چه بودهاند، هنوز روشن نیست. اما به هر روی این پیشنهادها چنان بودهاند که زمینههای ادامه گفتوگوها را فراهم آوردهاند.
در فاصله حدود پانزده ماه از مذاکره قبلی در ترکیه، خطر حمله نظامی به ایران افزایش یافته و تحریم های بین المللی ابعاد بی سابقه ای پیدا کرده است. تحریم ها نفت و گاز و نظام بانکی را در برگرفته و بر اقتصاد کشور تاثیرات مخربی گذاشته است. این امر نگرانی جدی در میان مردم کشور ما و نیروهای صلح طلب در سطح جهان به وجود آورده است.
این بار هیئت جمهوری اسلامی در مذاکرات از موضع طلبکارانه و تهاجمی فاصله گرفته و پذیرفته است که مذاکران حول مسائل معین تمرکز پیدا کند. تغییر رفتار جمهوری اسلامی در درجه اول به افزایش خطر حمله نطامی و تاثیرات فاجعه بار تحریم های بین المللی بر اقتصاد کشور بر می گردد.
نشستن هیئت گروه شش کشور قدرتمند جهان و ایران پشت میز مذاکره، سخن گفتن از "گفتگوی سازنده" و تداوم مذاکرات، نشان از گشایش فضای جدید دارد. لازم است از آن استقبال کرد و امیدوار بود که بحران هسته ای از کانال گفتگو حل شود، خطر حمله نظامی منتفی گردد و به تحریم اقتصادی کشور ما پایان داده شود.
حکومت ایران، اتحادیه اروپا و دولت اوباما نسبت به آغاز مذاکره و پیشرفت آن ابراز خرسندی کرده اند و تنها بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، از این که دور بعدی مذاکرات گروه ١+٥ با ایران به بیش از یک ماه دیگر موکول شده، ابراز ناخرسندی کرده و گفته است: "نخستین احساس من اینست که به ایرانیها هدیه دادهاند، چرا که بدین ترتیب ایران پنج هفته ی دیگر وقت به دست آورده تا غنیسازی اورانیوم را بدون هیچ محدودیتی ادامه دهد". دانی آیالون، معاون نخست وزیر اسرائیل هم گفته است که "نباید در دام فضای مثبت مذاکرات افتاد."
برای تماس و طرح سئوالات
آدرس ایمیل:
goftgou@fadai.org
مهدی سامع
«این مذاکرات مفید و سازنده بود. اکنون به جهتی متمایل شده ایم که بتوانیم گفت وگوهای سازنده و موثری داشته باشیم....انتظار میرود که این نشستها بتواند به نتایج ملموسی برسد تا اعتماد جامعه جهانی به صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران تامین شود.» این دو جمله چکیده سخنان کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا است که پس از پایان مذاکرات کشورهای 5+1 با رژیم ایران در روز شنبه 26 فروردین 1391(14 آوریل 2012) در استانبول بیان کرد. سعید جلیلی، سرپرست هیات جمهوری اسلامی نیز پس از پایان مذاکرات 11 ساعته راهبرد پایه ای رویداد شنبه 26 فروردین را «گفت و گو و همکاری» دانست و نتیجه گرفت که مذاکرات «توانست موفق باشد و رو به جلو باشد».
مُنتِجِه سخنان اشتون_جلیلی همراه با عکس یادگاری آنها سبب گمانه زنیها و تحلیلهای بسیار در رسانه های جمعی جهان شد. رسانه های حکومتی ایران با غوغاسالاری از پیروزیهای جمهوری اسلامی و عقب نشینی غرب گفتند و نوشتند. ایرانیانی هم بودند که توجه خود را به شال گردن خانم اشتون و تاثیر آن بر قیمت مایحتاج عمومی متمرکز کرده و افت 300 تومانی از یک کیلو عدس و 400 تومان از یک کیلو مرغ را، البته به طنز، از نتایج انتشار عکس همراه با شال گردن کاترین اشتون در حضور سعید جلیلی دانستند.
از لاف زدنهای رسانه های حکومتی و از طنز تلخ برخی از ایرانیان که بگذریم، سوال اساسی این است که؛ در استانبول چه گذشته که طرفین ژست بُرد_بُرد می گیرند؟
برای بسیاری از تحلیلگران مذاکرات استانبول همان «دریچه» ای بود که رئیس جمهوری آمریکا به آن اشاره کرده و گفت:«هنوز دریچه ای برای حل دیپلماتیک منازعه وجود دارد. این دریچه در حال بسته شدن است و ایران باید از این فرصت استفاده کند».
گفته می شود که تحریمها و به ویژه تحریم بانکها در حال اثرگذاری است و ریش سفید بدون ریش قوم، خطرات ناشی از تحریمها را عِندالملاقات به آقا گوشزد کرده است.
روایت رسانه های نزدیک به باند احمدی نژاد چنین است که؛ حسن روحانی در «سفر مخفیانه» به وین (اتریش) حامل پیامی به مقامهای اروپایی بوده است. این خبر را حسن روحانی تکذیب کرده و اعلام نموده که سفر وی ارتباطی با مذاکرات هسته ای نداشته است.
همین رسانه ها پیشنهادات حسین موسویان منتشر شده در روزنامه «بوستون گلوب» را به عنوان «بسته پیشنهادی» جمهوری اسلامی در مذاکرات استانبول دانسته اند. بر اساس این پیشنهاد در گام اول غنی سازی ۲۰ درصدی اورانیوم در مقابل لغو تحریمهای بانکی و نفتی متوقف می شود. البته در مورد توقف احتمالی غنی سازی 20 درصدی بعضی از کارگزاران پروژه اتمی هم چراغ سبزهایی نشان داده اند.
دو روز قبل از مذاکرات استانبول، هیات مدیره روزنامه واشنگتن پست در سر مقاله روز پنجشنبه 24 فروردین این روزنامه می نویسد:«سوال عاجل این است كه آیا نوعی از معامله نیمه كاره می تواند صورت گیرد كه چیزی را كه شبیه لغزیدن به سوی جنگ است را در هم بشكند. تا اندازه یی به صورت علنی و تا اندازه یی در بریفینگهای خصوصی، دولت اوباما آنچه فكر می كند ضروری است را این طور مطرح كرده؛ یك توافق با ایران جهت توقف غنی سازی اورانیوم با درجه سطح بالای 20 درصد، صادر كردن مقدار 100 كیلوگرم از سوختی كه هم كنون تا این سطح غنی شده، و بستن تاسیسات جدید زیر اعماق كوه در نزدیك شهر قم. در حالی كه دولت جزئیات آنچه آماده است، ما به ازاء آن به ایران بدهد را مطرح نكرده است. به نظر میرسد حداقل چیز، قول متوقف كردن تحریمهای بیشتر و احتمال لغو میزانی از سختگیریهایی است كه هم اكنون اتخاذ گردیده، مانند آنهایی كه بانك مركزی ایران را هدف قرار داده است». سرمقاله نویسان واشنگتن پست ادامه می دهند:«برای آنهایی كه همانند ما معتقدند، اقدام نظامی طی ماههای آتی علیه ایران نه ضروری است و نه عاقلانه، یك قرارداد كه در آن ایران شروط دولت آمریكا را برآورده نماید، موجب آسودگی خاطر می گردد، ولی رضایت بخش نیست. احتمالا جلوی جنگ را میگیرد، اما این ریسك را دارد كه در میان مدت، غیر سازنده باشد، زیرا این موجب كاهش فشار فزاینده اقتصادی كنونی علیه ایران می گردد و به رژیم اجازه نفس كشیدن می دهد».
تا آن جا که به اظهار نظرهای رسمی پیرامون مذاکرات استانبول بر می گردد، طرفین به جز خوش بینی و تعیین قرار قبلی هیچ خبر دیگری منتشر نکرده اند. قرار است دور دوم مذاکرات در روز 3 خرداد امسال (۲۳ مه 2012) در بغداد برگزار شود.
پس از مذاکرات استانبول وزیر امور خارجه رژیم، علی اکبر صالحی خواستار لغو تحریمها شد و در مقابل آمریکا و اروپا با پافشاری بر روی تحریمها، خواستار اقدام عملی از جانب رژیم ایران شدند. به نظر می رسد که موضوع اصلی و محوری در مورد پروژه اتمی، علیرغم مارشهای پیروزی همچنان به قوت خود باقی است. تا آن جا که به ولایت خامنه ای بر می گردد، در این مورد دو چشم انداز زیر وجود دارد.
حالت اول این است که خامنه ای خطر تحریمها را جدی گرفته و بنابرین تصمیم بر آن دارد که فعلاً از ادامه پروژه دستیابی به سلاح اتمی منصرف شده و بنابرین گام به گام و با گرفتن امتیازاتی به شفاف سازی وضع موجود مبادرت کند. این حالت علیرغم هر امتیازی که جمهوری اسلامی دریافت کند، یک باخت برای رژیم و یک بُرد کلان برای مردم ایران است.
حالت دوم این است که مذاکرات استانبول و در ادامه آن مذاکرات در بغداد جزیی از موش و گربه بازی خامنه ای برای خرید وقت و کُند کردن پروسه تحریمها و در نتیجه رسیدن به نقطه مطلوب باشد. این نقطه مطلوب می تواند دستیابی کامل به سلاح اتمی و مذاکره از موضع قدرت و یا تدارک کامل برای ساختن سلاح اتمی بدون آن که تصمیم سیاسی برای مرحله نهایی آن اتخاذ شود، باشد. در چنین وضعیتی پروژه اتمی رژیم همچون چماقی بالای سر همه جهان خواهد بود که البته رژیم کوشش خواهد کرد تا از مرز تحمل قدرتهای غربی عبور نکند. در واکنش به چنین وضعیتی کشورهای غربی یا به فشار بر رژیم ایران ادامه می دهند و یا این که سرانجام ولایت خامنه ای را در باشگاه اتمی می پذیرند. بدیهی است که این حالت به زیان مردم ایران و به سود خامنه ای و همه کسانی که از جنگ و توسعه بحران اتمی بهره برداری می کنند خواهد بود.
واقعیت این است که پروژه اتمی رژیم ایران به طور کامل در تقابل با منافع آنی و آتی مردم ایران و مردم سراسر جهان قرار دارد. منافع کشور و مردم ایران ایجاب می کند که خامنه ای با فشار مداوم جامعه جهانی، بدون استفاده از حربه جنگ، مجبور به عقب نشینی شود. در این عقب نشینی خامنه ای هر امتیاز متصوری که از جانب غرب دریافت کند، نمی تواند زیانهای ناشی از نوشیدن جام زهر را جبران کند و مردم ایران علیرغم خسرانهای احتمالی و منجمله به حاشیه رفتن نقض حقوق بشر در ایران، که البته اکنون هم در حد انتظار در متن نیست، سود خواهند برد.
منبع: نبردخلق شماره 322، آدینه 1 اردیبهشت 1391 - 20 آوریل 2012
http://www.iran-nabard.com/n322/yaddasht322.htm
«این مذاکرات مفید و سازنده بود. اکنون به جهتی متمایل شده ایم که بتوانیم گفت وگوهای سازنده و موثری داشته باشیم....انتظار میرود که این نشستها بتواند به نتایج ملموسی برسد تا اعتماد جامعه جهانی به صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران تامین شود.» این دو جمله چکیده سخنان کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا است که پس از پایان مذاکرات کشورهای 5+1 با رژیم ایران در روز شنبه 26 فروردین 1391(14 آوریل 2012) در استانبول بیان کرد. سعید جلیلی، سرپرست هیات جمهوری اسلامی نیز پس از پایان مذاکرات 11 ساعته راهبرد پایه ای رویداد شنبه 26 فروردین را «گفت و گو و همکاری» دانست و نتیجه گرفت که مذاکرات «توانست موفق باشد و رو به جلو باشد».
مُنتِجِه سخنان اشتون_جلیلی همراه با عکس یادگاری آنها سبب گمانه زنیها و تحلیلهای بسیار در رسانه های جمعی جهان شد. رسانه های حکومتی ایران با غوغاسالاری از پیروزیهای جمهوری اسلامی و عقب نشینی غرب گفتند و نوشتند. ایرانیانی هم بودند که توجه خود را به شال گردن خانم اشتون و تاثیر آن بر قیمت مایحتاج عمومی متمرکز کرده و افت 300 تومانی از یک کیلو عدس و 400 تومان از یک کیلو مرغ را، البته به طنز، از نتایج انتشار عکس همراه با شال گردن کاترین اشتون در حضور سعید جلیلی دانستند.
از لاف زدنهای رسانه های حکومتی و از طنز تلخ برخی از ایرانیان که بگذریم، سوال اساسی این است که؛ در استانبول چه گذشته که طرفین ژست بُرد_بُرد می گیرند؟
برای بسیاری از تحلیلگران مذاکرات استانبول همان «دریچه» ای بود که رئیس جمهوری آمریکا به آن اشاره کرده و گفت:«هنوز دریچه ای برای حل دیپلماتیک منازعه وجود دارد. این دریچه در حال بسته شدن است و ایران باید از این فرصت استفاده کند».
گفته می شود که تحریمها و به ویژه تحریم بانکها در حال اثرگذاری است و ریش سفید بدون ریش قوم، خطرات ناشی از تحریمها را عِندالملاقات به آقا گوشزد کرده است.
روایت رسانه های نزدیک به باند احمدی نژاد چنین است که؛ حسن روحانی در «سفر مخفیانه» به وین (اتریش) حامل پیامی به مقامهای اروپایی بوده است. این خبر را حسن روحانی تکذیب کرده و اعلام نموده که سفر وی ارتباطی با مذاکرات هسته ای نداشته است.
همین رسانه ها پیشنهادات حسین موسویان منتشر شده در روزنامه «بوستون گلوب» را به عنوان «بسته پیشنهادی» جمهوری اسلامی در مذاکرات استانبول دانسته اند. بر اساس این پیشنهاد در گام اول غنی سازی ۲۰ درصدی اورانیوم در مقابل لغو تحریمهای بانکی و نفتی متوقف می شود. البته در مورد توقف احتمالی غنی سازی 20 درصدی بعضی از کارگزاران پروژه اتمی هم چراغ سبزهایی نشان داده اند.
دو روز قبل از مذاکرات استانبول، هیات مدیره روزنامه واشنگتن پست در سر مقاله روز پنجشنبه 24 فروردین این روزنامه می نویسد:«سوال عاجل این است كه آیا نوعی از معامله نیمه كاره می تواند صورت گیرد كه چیزی را كه شبیه لغزیدن به سوی جنگ است را در هم بشكند. تا اندازه یی به صورت علنی و تا اندازه یی در بریفینگهای خصوصی، دولت اوباما آنچه فكر می كند ضروری است را این طور مطرح كرده؛ یك توافق با ایران جهت توقف غنی سازی اورانیوم با درجه سطح بالای 20 درصد، صادر كردن مقدار 100 كیلوگرم از سوختی كه هم كنون تا این سطح غنی شده، و بستن تاسیسات جدید زیر اعماق كوه در نزدیك شهر قم. در حالی كه دولت جزئیات آنچه آماده است، ما به ازاء آن به ایران بدهد را مطرح نكرده است. به نظر میرسد حداقل چیز، قول متوقف كردن تحریمهای بیشتر و احتمال لغو میزانی از سختگیریهایی است كه هم اكنون اتخاذ گردیده، مانند آنهایی كه بانك مركزی ایران را هدف قرار داده است». سرمقاله نویسان واشنگتن پست ادامه می دهند:«برای آنهایی كه همانند ما معتقدند، اقدام نظامی طی ماههای آتی علیه ایران نه ضروری است و نه عاقلانه، یك قرارداد كه در آن ایران شروط دولت آمریكا را برآورده نماید، موجب آسودگی خاطر می گردد، ولی رضایت بخش نیست. احتمالا جلوی جنگ را میگیرد، اما این ریسك را دارد كه در میان مدت، غیر سازنده باشد، زیرا این موجب كاهش فشار فزاینده اقتصادی كنونی علیه ایران می گردد و به رژیم اجازه نفس كشیدن می دهد».
تا آن جا که به اظهار نظرهای رسمی پیرامون مذاکرات استانبول بر می گردد، طرفین به جز خوش بینی و تعیین قرار قبلی هیچ خبر دیگری منتشر نکرده اند. قرار است دور دوم مذاکرات در روز 3 خرداد امسال (۲۳ مه 2012) در بغداد برگزار شود.
پس از مذاکرات استانبول وزیر امور خارجه رژیم، علی اکبر صالحی خواستار لغو تحریمها شد و در مقابل آمریکا و اروپا با پافشاری بر روی تحریمها، خواستار اقدام عملی از جانب رژیم ایران شدند. به نظر می رسد که موضوع اصلی و محوری در مورد پروژه اتمی، علیرغم مارشهای پیروزی همچنان به قوت خود باقی است. تا آن جا که به ولایت خامنه ای بر می گردد، در این مورد دو چشم انداز زیر وجود دارد.
حالت اول این است که خامنه ای خطر تحریمها را جدی گرفته و بنابرین تصمیم بر آن دارد که فعلاً از ادامه پروژه دستیابی به سلاح اتمی منصرف شده و بنابرین گام به گام و با گرفتن امتیازاتی به شفاف سازی وضع موجود مبادرت کند. این حالت علیرغم هر امتیازی که جمهوری اسلامی دریافت کند، یک باخت برای رژیم و یک بُرد کلان برای مردم ایران است.
حالت دوم این است که مذاکرات استانبول و در ادامه آن مذاکرات در بغداد جزیی از موش و گربه بازی خامنه ای برای خرید وقت و کُند کردن پروسه تحریمها و در نتیجه رسیدن به نقطه مطلوب باشد. این نقطه مطلوب می تواند دستیابی کامل به سلاح اتمی و مذاکره از موضع قدرت و یا تدارک کامل برای ساختن سلاح اتمی بدون آن که تصمیم سیاسی برای مرحله نهایی آن اتخاذ شود، باشد. در چنین وضعیتی پروژه اتمی رژیم همچون چماقی بالای سر همه جهان خواهد بود که البته رژیم کوشش خواهد کرد تا از مرز تحمل قدرتهای غربی عبور نکند. در واکنش به چنین وضعیتی کشورهای غربی یا به فشار بر رژیم ایران ادامه می دهند و یا این که سرانجام ولایت خامنه ای را در باشگاه اتمی می پذیرند. بدیهی است که این حالت به زیان مردم ایران و به سود خامنه ای و همه کسانی که از جنگ و توسعه بحران اتمی بهره برداری می کنند خواهد بود.
واقعیت این است که پروژه اتمی رژیم ایران به طور کامل در تقابل با منافع آنی و آتی مردم ایران و مردم سراسر جهان قرار دارد. منافع کشور و مردم ایران ایجاب می کند که خامنه ای با فشار مداوم جامعه جهانی، بدون استفاده از حربه جنگ، مجبور به عقب نشینی شود. در این عقب نشینی خامنه ای هر امتیاز متصوری که از جانب غرب دریافت کند، نمی تواند زیانهای ناشی از نوشیدن جام زهر را جبران کند و مردم ایران علیرغم خسرانهای احتمالی و منجمله به حاشیه رفتن نقض حقوق بشر در ایران، که البته اکنون هم در حد انتظار در متن نیست، سود خواهند برد.
منبع: نبردخلق شماره 322، آدینه 1 اردیبهشت 1391 - 20 آوریل 2012
http://www.iran-nabard.com/n322/yaddasht322.htm
اخبار روز: در ارتباط با رسوایی اخلاقی دیپلمات سوم ایرانی در یک استخر در پایتخت کشور برزیل و موضع گیری سفارت ایران در مورد «تفاوت های فرهنگی» بین دو کشور!، یادداشت زیر برای انتشار در اختیار اخبار روز قرار گرفته است:
«صدور انقلاب اسلامی به برزیل»
اتفاقی که چند روز پیش در برزیل رخ داد و مایه ی رسوایی دستگاه دیپلوماسی حکومت ایران و فی الواقع عاملی را برای نمایش ذات انقلاب فرهنگی دگم اندیشان حاکم فراهم آورد را حقیقتاً میبایست نوک کوه یخی بحساب آورد که از بد شانسی آقای دیپلومات در آن زمان و مکان خاص از سطح اقیانوس بی اخلاقی و جنایات آقایان فرا آمد و نمایان شد.
اما آنچه از همه چیز بیشتر مایه ی تاسف و تامل است این واقعیت می باشد که رخدادهایی ازین دست بوفور و روزانه در استخرهای داخل مرزهای اسلام نگاشت ایران و تحت آموزه های فرهنگی نظام نامقدس کنونی دیده میشوند، اما نه تنها صدایی بلند نمی شود بلکه گویی این کار بدل به عادتی کثیف در بین گونه ای از بیماران اغلب بسیجی شده است. بویژه اطلاع وثیق از رفتار اعضای بسیج شهری دارم که خصوصاً در تابستان ها که بسیج، کودکان و نوجوانان تازه بالغ را بهمراه اعضای بسیج به استخر میفرستد هر روز و هر ساعت از این فجایع اخلاقی رخ میدهد و همه و همه می دانند و می دانند.
گرگ های جنسی بسیجی در استخرها به کمین کودکان و نوجوانان مینشینند و داخل آب با زیرآبی رفتن آنها را دستمالی می کنند و سپس اگر گزینه ای یافتند که از سر ناآگاهی - چون ایرانی ها متاسفانه به کودکانشان راجع به این موضوعات آموزش و اطلاع نمیدهند - معنی این کارها را نمیفهمد آن وقت دست بکار میشوند و به بهانه ی آموزش غسل کردن به کودک بیچاره تعرض جنسی می کنند. این روشی که گفتم با علم و اطلاع از داخل بسیج خدمتتان عرض میکنم که روش مرسوم بسیجی ها در بچه بازی است و چیزی هم هست که همه ی دستگاه از بالا تا پایین از آن مطلعند.
«صدور انقلاب اسلامی به برزیل»
اتفاقی که چند روز پیش در برزیل رخ داد و مایه ی رسوایی دستگاه دیپلوماسی حکومت ایران و فی الواقع عاملی را برای نمایش ذات انقلاب فرهنگی دگم اندیشان حاکم فراهم آورد را حقیقتاً میبایست نوک کوه یخی بحساب آورد که از بد شانسی آقای دیپلومات در آن زمان و مکان خاص از سطح اقیانوس بی اخلاقی و جنایات آقایان فرا آمد و نمایان شد.
اما آنچه از همه چیز بیشتر مایه ی تاسف و تامل است این واقعیت می باشد که رخدادهایی ازین دست بوفور و روزانه در استخرهای داخل مرزهای اسلام نگاشت ایران و تحت آموزه های فرهنگی نظام نامقدس کنونی دیده میشوند، اما نه تنها صدایی بلند نمی شود بلکه گویی این کار بدل به عادتی کثیف در بین گونه ای از بیماران اغلب بسیجی شده است. بویژه اطلاع وثیق از رفتار اعضای بسیج شهری دارم که خصوصاً در تابستان ها که بسیج، کودکان و نوجوانان تازه بالغ را بهمراه اعضای بسیج به استخر میفرستد هر روز و هر ساعت از این فجایع اخلاقی رخ میدهد و همه و همه می دانند و می دانند.
گرگ های جنسی بسیجی در استخرها به کمین کودکان و نوجوانان مینشینند و داخل آب با زیرآبی رفتن آنها را دستمالی می کنند و سپس اگر گزینه ای یافتند که از سر ناآگاهی - چون ایرانی ها متاسفانه به کودکانشان راجع به این موضوعات آموزش و اطلاع نمیدهند - معنی این کارها را نمیفهمد آن وقت دست بکار میشوند و به بهانه ی آموزش غسل کردن به کودک بیچاره تعرض جنسی می کنند. این روشی که گفتم با علم و اطلاع از داخل بسیج خدمتتان عرض میکنم که روش مرسوم بسیجی ها در بچه بازی است و چیزی هم هست که همه ی دستگاه از بالا تا پایین از آن مطلعند.
اخبار روز:
یکم – ماجرای کودک آزاری یکی از دیپلمات های سفارت ایران در برزیل نه تنها یک افتضاح سیاسی به تمام معنا محسوب می-شود، بلکه یک افتضاح فرهنگی درست و حسابی هم هست. فهمیدن افتضاح سیاسی ناشی از زیر آبی رفتن دیپلمات بلند پایه نیاز چندانی به به باز کردن موضوع ندارد، چرا که دیگر خواب آلوده ترین افراد هم می توانند بفهمند که بعد از این علاوه بر ماجراجویی های بین المللی، ارتکاب کودک آزاری جنسی هم در سیاهه ی مقامات حکومت اسلامی نوشته شد. منتها زمانی که با دقت نظر بیش تر به این موضوع نگاه می کنیم و خصوصاً اظهارات سفارت ایران در برزیل را در توجیه رفتار "حکمت الله قربانی" می خوانیم، داستان بعد تراژیک خودش را بیش تر نشان می دهد و بحث را کمی دردناک تر می کند. سفارت ایران در توجیه این موضوع نوشته است که " حاصل سوء تفاهم ناشی از تفاوت در رفتارهای فرهنگی بوده است."؛ همین و والسلام! یعنی آن که دیپلمات محترم نه تنها به کودکان تعرض نکرده، بلکه قصد محبت کردن – در حد نوازش موی سر یا کشیدن لپ – به چند دختر نوجوان برزیلی را داشته که ایضاً جایگاه فرزندان این مرد پنجاه ساله را دارند. این توجیه سفارت ایران بیش تر به جرزدن های یک قمارباز تازه کار می ماند که با توسل به دروغ و حرافی می خواهد عملی را که حتی آن بخش از فرهنگ عقب افتاده ی سنتی – روستایی ایران به جای کودک آزاری جنسی از آن به عنوان بچه بازی یاد می کند را یکی از شیوه های محبت کردن بزرگ سالان ایرانی به کودکان شان معرفی نماید، آن هم در مقابل کشوری مثل برزیل که مجازات چنین اعمالی در قبال کودکان از هشت تا پانزده سال حبس است.دوم- اگر چه می توان با انگولک کردن حس وطن پرستی و فرهنگ دوستی ایرانیان اظهارات سفارت را توهینی آشکار به مردم و فرهنگ این کشور به حساب آورد و به دامان حرافی های بی سر و ته افتاد، ولی شاید بتوان با یک جاگیری مناسب موضوع را از زاویه ای بهتر هم دید و بحث را کمی گسترش داد. از این زاویه توجیهات مسئولین سفارت پر بیراه نیست یا به زبانی فرویدی لغزشی زبانی محسوب می شود که پته ی بسیاری چیزها را روی آب می ریزد. بر خلاف جامعه ای مثل برزیل که کودکان حق اقامه ی دعوا علیه کسی که حقوق شان را پایمال می کند را دارند، درجامعه ی مستبد و زورگوی ایران از این خبرها نیست. هیچ شخص و یا نهادی حق آن را نداشته و ندارد که رفتار افراد و یا نهادهای دولتی مرتبط با کودکان را رصد کند. مملکت صاحب دارد و این نهادها مشروعیت خود را نه از آرای مردم که از صاحب مملکت و مبانی مقدس ایدئولوژی رسمی می گیرند. با بیانی راحت تر مسئول اجرای آرمان هایی بلند هستند که باعث می شود تنها در برابر خدا و یا نمایند گان طبیعی اش بر روی زمین پاسخ گو باشند، با همین بهانه هم به احدی اجازه ی بازخواست کردن را نمی دهند. سال هاست که نهادهای مستقل مدافع حقوق کودک در ایران در برابر خواست نظارت و رصد عملکرد نهادهایی که به نوعی با کودکان در ارتباط هستند با یک دیوار سخت و بلند مواجه می شوند. تمام این نهادها از وزارت آموزش و پرورش و سازمان بهزیستی گرفته تا قوه ی قضاییه و سازمان زندان ها به نوعی در برابر نقش نظارتی نهادهای مدافع حقوق کودک مقاومت می کنند و به زبانی ساده درهای شان را باز نمی گذارند تا افکار عمومی بداند که در پشت این درها با کودکان چگونه برخورد می شود. بدون تردید یکی از علل چنین مقاومتی انسداد فضای سیاسی کشور و به رسمیت نشناختن رأی و نظر مردم است و همین امر هم باعث شده تا فجایع بسیاری در پشت این درها به وقوع پیوسته یا در حال وقوع باشد و تنها در مواردی که دیگر شدت فاجعه به حد انفجار می رسد بخشی از اخبار به جامعه سرریز کند، اگر نه دیگر هر وجدان بیداری می داند که با وجود گذشت بیش تر از یک دهه از قرن بیست و یکم، هم چنان رفتارهای خشن و تنبیه های بدنی دانش آموزان ایرانی را آزار می دهد، در سازمان های شبه نظامی ای هم چون بسیج کودک – سرباز تعلیم می دهند و یا کودکان چه مسیر خشن و آزار دهنده ای را در زندان های کودکان - با آن عنوان ریاکارانه اش – پشت سر می گذارند. از این میان اما شاید یادآوری داستان تکراری معلم های پرورشی با شاگردان حرف گوش کن تر ، به ماجرای دیپلمات باآبروی ایرانی نزدیک تر باشد. از همین رو پیش از این گفته شد که اظهارات سفارت ایران در برزیل یک لغزش زبانی است چرا که بی شک کارگزاران حکومت اسلامی دقیق تر از مردم می دانند که پشت درهای بسته ی مدارس و زندان ها و پایگاه های بسیج چه بر سر کودکان می رود. این اظهار نظر نه تنها یک اظهار نظر مغرضانه نسبت به کارگزاران حکومت اسلامی نیست بلکه تحمیل یک ایده ی و سوءظن توخالی به واقعیت هم نیست. زمانی که در روز روشن و دربرابر دید افراد دیگر چنین اعمالی از یک دیپلمات بلند پایه ی پنجاه ساله سر می زند که جدا از پرنسیب های مربوط به یک دیپلمات، سن وسالش او را ملزم به رعایت ساده ترین اصول اخلاقی یا اقلاً نقش بازی کردن می کند، به راحتی می توان پیام مخابره شده از سوی سفارت را این گونه هم ترجمه کرد که در مملکت ما از این دست اتفاقات بسیار رخ می دهد اما هیچ کس از این جار و جنجال ها به راه نمی اندازد و همه چیز ریش سفیدانه حل می شود.
سوم – خواست احقاق حقوق کودکان - که نزدیک به یک سوم جمعیت ایران را تشکیل می دهند - یک خواسته ی اساساً اجتماعی است. نهادهای مستقل فعال در این حوزه هم با توجه به موانع موجود تا کنون عملکرد قابل قبولی داشته اند. به این معنا که بحث درباره ی حقوق کودکان را توانسته اند به یکی از بحث های مورد علاقه ی جامعه تبدیل کنند. در میان دانشجویان حقوق و جامعه شناسی دیگر کم تر کسی دیده می شود که به این مسئله توجهی نشان ندهد و تنها پایان نامه هایی که در این حوزه نوشته می شود دلیلی بر همین مدعاست. منتها باید بدانیم که هر فعالیت اجتماعی ناخودآگاه به فازهای مختلف تقسیم بندی می شود. موفقیت نسبی نهادها و فعالین مستقل حقوق کودک ایران در فاز اول فعالیت شان که همان جا انداختن مسائل مربوط به کودکان در زندگی روزمره ی بخشی از جامعه بوده به هیچ عنوان به معنای آن نیست که ادامه دادن این روند پیمودن راهی صحیح است. اکثریت فعالین حقوق کودکان از همان ابتدای شکل گیری فعالیت های اجتماعی مربوط به کودکان بر این حقیقت واقف بودند که احقاق حقوق کودکان در ایران جز از مسیر یک جنبش اجتماعی آگاهانه عبور نخواهد کرد، چرا که این موضوع تغییرات اجتماعی وسیعی را طلب کرده و می کند. از سویی دیگر نیز حکومت اسلامی با تمام قوا در برابر طرح اجتماعی مسائل مربوط به کودکان جلوگیری می کند و به همین واسطه نیز چه بخواهیم و چه نخواهیم خواست های کودکان جزء خواست های سیاسی به شمار می رود و فعالین این حوزه با نزدیک شدن پایان دهه ی دوم فعالیت شان باید توانایی آن را در خود ایجاد نمایند تا چشم اندازی سیاسی برای مسائل کودکان تعریف کنند، اگر نه احقاق حقوق کودک در ایران یا در مرز کلیشه های لوکس گیر می کند و یا در دایره ی تنگ و طاقت فرسای فعالیت های اجرایی به عملی فرسایشی و صرفاً حرفه ای بدل می شود. اظهار نظرهای بسیاری از فعالین حقوق کودک در ایران بر نقد عملکرد دولت انگشت می گذارد، در صورتی که باور این نکته دیگر سخت نیست که ریشه ی بسیاری از سدهای پیش روی احقاق حقوق کودکان در بن بست هایی است که تمامیت سیستم جلوی روی فعالین می گذارد. سیستمی که حتی شرکت شهروندانش در انتخابات را نه یک حق بلکه یک تکلیف الهی می داند چه طور نیازهای یک کودک را به عنوان حق او به رسمیت خواهد شناخت؟ از نظر نگارنده ارائه ی این دست از اظهار نظرها نه به علت عدم تحلیل مناسب از طرف فعالین، بلکه به علت پاره ای ملاحظات است که در نهایت در برابر ضرورت های تاریخی و اجتماعی رنگ خواهد باخت و حقایق از زبان نسل جوان فعالین حقوق کودک بازگو خواهد شد، به این امید که تحلیل های جدید بتواند استراتژی فازدوم فعالیت حقوق کودک در ایران را تبیین نماید.
اخبار روز:
ایلنا: یک فعال حقوق کودکان کار اعلام کرد: به دلیل سنگفرش کردن خیابان ناصرخسرو تهران، امکان استفاده از وسیله نقلیه برای حمل بار مقدور نیست و کسبه از نیمه شب تا صبح از کودکان برای خالی کردن بار ماشینها و حمل آن تا بازار استفاده میکنند.
طاهره پژوهش عضو هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودک در اینباره به خبرنگار ایلنا گفت: تعدادی از این کودکان به دلیل بیسرپرست بودن در انبار مغازههای اطراف بازار میخوابند و چون آموزش خاصی در زمینه بهداشت به آنها داده نشده است، بیشتر در معرض انواع بیماریها و سوء تغذیه قرار میگیرند.
سرپرست خانه کودک ناصرخسرو درباره سایر مشاغلی که به عهده این کودکان گذاشته میشود گفت: این کودکان در کارگاههایی کار میکنند که از نظارت قانون به دورند و غالبا در خدمت اقتصاد زیرزمینی هستند.
پژوهش با اشاره به اینکه غالب این کودکان به اجبار تامین معیشت خانواده، از تحصیل محروم هستند، درباره فعالیتهای آموزشی خانه کودک ناصرخسرو توضیح داد: آموزش این کودکان ترکیبی از آموزشهای خلاق و کتابهای درسی آموزش و پرورش است که در هر یکسال دو پایه درسی را آموزش میبینند.
این فعال حقوق کودکان کار با اشاره به اینکه کودکان افغان هم تحت حمایت این نهاد غیر دولتی هستند، افزود: طبق کنوانسیون حقوق کودک، کودکان مستقل از رنگ و نژاد و مذهب و ملیت هستند و از جانب این نهاد ملیت کودکان تاثیری در ارائه خدمات به آنها ندارد.
پژوهش در پایان اظهار کرد: از دولت خواستاریم با حمایت از خانوادههای این کودکان، حقوقی را بطور ماهیانه برای آنها در نظر داشته باشد و به آموزش سراسری این کودکان بپردازد تا در آینده به صورت اصولی بتوانند معیشت خانوادهایشان را تامین کنند.
طاهره پژوهش عضو هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودک در اینباره به خبرنگار ایلنا گفت: تعدادی از این کودکان به دلیل بیسرپرست بودن در انبار مغازههای اطراف بازار میخوابند و چون آموزش خاصی در زمینه بهداشت به آنها داده نشده است، بیشتر در معرض انواع بیماریها و سوء تغذیه قرار میگیرند.
سرپرست خانه کودک ناصرخسرو درباره سایر مشاغلی که به عهده این کودکان گذاشته میشود گفت: این کودکان در کارگاههایی کار میکنند که از نظارت قانون به دورند و غالبا در خدمت اقتصاد زیرزمینی هستند.
پژوهش با اشاره به اینکه غالب این کودکان به اجبار تامین معیشت خانواده، از تحصیل محروم هستند، درباره فعالیتهای آموزشی خانه کودک ناصرخسرو توضیح داد: آموزش این کودکان ترکیبی از آموزشهای خلاق و کتابهای درسی آموزش و پرورش است که در هر یکسال دو پایه درسی را آموزش میبینند.
این فعال حقوق کودکان کار با اشاره به اینکه کودکان افغان هم تحت حمایت این نهاد غیر دولتی هستند، افزود: طبق کنوانسیون حقوق کودک، کودکان مستقل از رنگ و نژاد و مذهب و ملیت هستند و از جانب این نهاد ملیت کودکان تاثیری در ارائه خدمات به آنها ندارد.
پژوهش در پایان اظهار کرد: از دولت خواستاریم با حمایت از خانوادههای این کودکان، حقوقی را بطور ماهیانه برای آنها در نظر داشته باشد و به آموزش سراسری این کودکان بپردازد تا در آینده به صورت اصولی بتوانند معیشت خانوادهایشان را تامین کنند.
برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر: 6 سال زندان برای رضا شهابی برای خاموش کردن مدافعان حقوق کارگران
بیانیه مطبوعاتی ـ برنامه نظارت
ایران
برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر:
6 سال زندان برای رضا شهابی برای خاموش کردن مدافعان حقوق کارگران
علی نجاتی، شاهرخ زمانی، محمد جراحی، ساسان واهبی وش، بهنام ابراهیم زاده، رسول بداغی (بداقی)، محمد حسینی، مهدی فراحی شاندیز، فرزاد احمدی، مهرداد امیر وزیری، پدرام نصراللهی و علی اخوان، از جمله فعالان سندیکایی مستقل زندانی هستند
http://www.fidh.org/Six-years-prison-for-Shahabi?var_mode=calcul
پاریس ـ ژنو، 31 فروردین 1391. برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر، که برنامه مشترک «فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر» (FIDH) و «سازمان جهانی مبارزه با شکنجه» (OMCT) است، نگرانی عمیق خود را از محکومیت فعال سندیکایی رضا شهابی به شش سال زندان ابراز می کند.
وکیل مدافعِ رضا شهابی، صندوقدار و عضو هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، در تاریخ 26 فروردین 1391اطلاع یافت که قاضی ابوالقاسم صلواتی رییس شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی موکلش را به شش سال زندان محکوم کرده است. آقای شهابی به اتهام «تبلیغ علیه نظام» (یک سال زندان) و «تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» (پنج سال زندان) محکوم شد. او همچنین به ۵ سال محروميت از فعاليت های اجتماعی و سندیکایی محکوم شده است. به علاوه، محکومیت او شامل پرداخت جریمه نقدی به مبلغ 70 میلیون ریال است. آقای شهابی که 20 روز برای اعتراض به این حکم فرصت دارد هنوز در زندان اوین در بازداشت است.
با وجود این که وضع سلامتی آقای شهابی در بازداشت رو به وخامت رفته، مسئولان زندان امکان رسیدگی کافی پزشکی را در اختیار او قرار نداده اند. او در آبان 1390 به خاطر درد گردن و کمر به بیمارستان منتقل شد و دکترها تشخیص دادند که وضع چندین مهره گردن او وخیم است و وی باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد و پس از آن شش ماه در استراحت مطلق به سر ببرد؛ در صورت بستری نشدن در بیمارستان، ممکن است طرف چپ او فلج شود. در تاریخ 11 بهمن 1390، او برای عمل جراحی به بیمارستان منتقل شد، اما کمی بعد به خاطر خطرناک بودن عمل به زندان بازگردانده شد. گویا دکترها بر این عقیده هستند که او پیش از عمل باید چند ماه در استراحت مطلق به سر ببرد. اکنون علاوه بر گردن، کمر آقای شهابی نیز در وضعیت بدی است و وی ممکن است نیاز به عمل دیسک کمر داشته باشد. گویا ضایعات نخاعی و کمر او پس از دستگیری در اثر ضرب و شتم شدید در بند 209 وزارت اطلاعات در زندان اوین به وجود آمده است.
آقای رضا شهابی از تاریخ 26 فروردین 1391 در اعتراض به عدم رسیدگی به بیماری او و محکومیت زندان دست به اعتصاب غذای خشک زده و خواهان انتقال به بیمارستان و لغو حکم محکومیت شده است. برنامه نظارت یادآوری می کند که آقای شهابی پس از دستگیری در 22 خرداد 1389، و پیش از محاکمه در تاریخ 10 اسفند 1390 بیش از 22 ماه در بازداشت به سر برده است.
به علاوه برنامه نظارت یادآوری می کند که دولتمردان ایران به حمله به فعالان سندیکایی مستقل و آزار و تعقیب آنها و صدور حکم های ناعادلانه زندان علیه آنها ادامه می دهند تا از تعداد کسانی که حاضرند از حقوق کارگران دفاع کنند بکاهند. در حال حاضر چندین فعال سندیکایی مستقل در زندان به سر می برند، از جمله علی نجاتی، شاهرخ زمانی، محمد جراحی، ساسان واهبی وش، بهنام ابراهیم زاده، رسول بداغی (بداقی)، محمد حسینی، مهدی فراحی شاندیز، فرزاد احمدی، مهرداد امیر وزیری، پدرام نصراللهی و علی اخوان.
از سوی دیگر، برنامه نظارت از آزادی آقای ابراهیم مددی، نایب رییس سندیکای کارگران شرکت واحد، در تاریخ 30 فروردین 1391 پس از گذراندن محکومیت سه سال و نیم زندان که در آذر 1387 شروع شد، استقبال می کند.
سوهیر بالحسن، رییس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر گفت: «بسیاری از فعالان سندیکایی در ایران به خاطر دفاع از حقوق بشر در معرض آزار و اذیت دایمی، به ویژه در سطح قضایی، قرار دارند. آنها خودسرانه بازداشت می شوند یا در خطر دستگیری به سر می برند. این پیگردهای خودسرانه در چارچوب سرکوب عمومی جامعه مدنی ایران در شرایط کنونی تنها به قصد خاموش کردن مدافعان حقوق کارگران انجام می شود.»
دبیر کل سازمان جهانی مبارزه با شکنجه، جرالد استابِرُک، نیز اضافه کرد: «برنامه نظارت به شدت محکومیت آقای شهابی را تقبیح می کند و از دولتمردان ایران می خواهد به آزار و اذیت مدافعان حقوق بشر پایان دهند، فوری و بدون قید و شرط تمام مدافعان حقوق بشر را که در بازداشت به سر می برند آزاد نمایند، سلامت جسمانی و روحی آنها را در هر شرایطی تضمین کنند، و به طور کلی اعلامیه سازمان ملل در باره مدافعان حقوق بشر، اعلامیه جهانی حقوق بشر و عهدنامه های بین المللی حقوق بشر را که ایران تصویب کرده رعایت کنند.»
تماس برای اطلاعات بیشتر
• FIDH: Karine Appy / Arthur Manet : + 33 1 43 55 25 18
• OMCT: Delphine Reculeau : + 41 22 809 49 39
جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران (عضو فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر): lddhi(at)fidh.net
بیانیه مطبوعاتی ـ برنامه نظارت
ایران
برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر:
6 سال زندان برای رضا شهابی برای خاموش کردن مدافعان حقوق کارگران
علی نجاتی، شاهرخ زمانی، محمد جراحی، ساسان واهبی وش، بهنام ابراهیم زاده، رسول بداغی (بداقی)، محمد حسینی، مهدی فراحی شاندیز، فرزاد احمدی، مهرداد امیر وزیری، پدرام نصراللهی و علی اخوان، از جمله فعالان سندیکایی مستقل زندانی هستند
http://www.fidh.org/Six-years-prison-for-Shahabi?var_mode=calcul
پاریس ـ ژنو، 31 فروردین 1391. برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر، که برنامه مشترک «فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر» (FIDH) و «سازمان جهانی مبارزه با شکنجه» (OMCT) است، نگرانی عمیق خود را از محکومیت فعال سندیکایی رضا شهابی به شش سال زندان ابراز می کند.
وکیل مدافعِ رضا شهابی، صندوقدار و عضو هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، در تاریخ 26 فروردین 1391اطلاع یافت که قاضی ابوالقاسم صلواتی رییس شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی موکلش را به شش سال زندان محکوم کرده است. آقای شهابی به اتهام «تبلیغ علیه نظام» (یک سال زندان) و «تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» (پنج سال زندان) محکوم شد. او همچنین به ۵ سال محروميت از فعاليت های اجتماعی و سندیکایی محکوم شده است. به علاوه، محکومیت او شامل پرداخت جریمه نقدی به مبلغ 70 میلیون ریال است. آقای شهابی که 20 روز برای اعتراض به این حکم فرصت دارد هنوز در زندان اوین در بازداشت است.
با وجود این که وضع سلامتی آقای شهابی در بازداشت رو به وخامت رفته، مسئولان زندان امکان رسیدگی کافی پزشکی را در اختیار او قرار نداده اند. او در آبان 1390 به خاطر درد گردن و کمر به بیمارستان منتقل شد و دکترها تشخیص دادند که وضع چندین مهره گردن او وخیم است و وی باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد و پس از آن شش ماه در استراحت مطلق به سر ببرد؛ در صورت بستری نشدن در بیمارستان، ممکن است طرف چپ او فلج شود. در تاریخ 11 بهمن 1390، او برای عمل جراحی به بیمارستان منتقل شد، اما کمی بعد به خاطر خطرناک بودن عمل به زندان بازگردانده شد. گویا دکترها بر این عقیده هستند که او پیش از عمل باید چند ماه در استراحت مطلق به سر ببرد. اکنون علاوه بر گردن، کمر آقای شهابی نیز در وضعیت بدی است و وی ممکن است نیاز به عمل دیسک کمر داشته باشد. گویا ضایعات نخاعی و کمر او پس از دستگیری در اثر ضرب و شتم شدید در بند 209 وزارت اطلاعات در زندان اوین به وجود آمده است.
آقای رضا شهابی از تاریخ 26 فروردین 1391 در اعتراض به عدم رسیدگی به بیماری او و محکومیت زندان دست به اعتصاب غذای خشک زده و خواهان انتقال به بیمارستان و لغو حکم محکومیت شده است. برنامه نظارت یادآوری می کند که آقای شهابی پس از دستگیری در 22 خرداد 1389، و پیش از محاکمه در تاریخ 10 اسفند 1390 بیش از 22 ماه در بازداشت به سر برده است.
به علاوه برنامه نظارت یادآوری می کند که دولتمردان ایران به حمله به فعالان سندیکایی مستقل و آزار و تعقیب آنها و صدور حکم های ناعادلانه زندان علیه آنها ادامه می دهند تا از تعداد کسانی که حاضرند از حقوق کارگران دفاع کنند بکاهند. در حال حاضر چندین فعال سندیکایی مستقل در زندان به سر می برند، از جمله علی نجاتی، شاهرخ زمانی، محمد جراحی، ساسان واهبی وش، بهنام ابراهیم زاده، رسول بداغی (بداقی)، محمد حسینی، مهدی فراحی شاندیز، فرزاد احمدی، مهرداد امیر وزیری، پدرام نصراللهی و علی اخوان.
از سوی دیگر، برنامه نظارت از آزادی آقای ابراهیم مددی، نایب رییس سندیکای کارگران شرکت واحد، در تاریخ 30 فروردین 1391 پس از گذراندن محکومیت سه سال و نیم زندان که در آذر 1387 شروع شد، استقبال می کند.
سوهیر بالحسن، رییس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر گفت: «بسیاری از فعالان سندیکایی در ایران به خاطر دفاع از حقوق بشر در معرض آزار و اذیت دایمی، به ویژه در سطح قضایی، قرار دارند. آنها خودسرانه بازداشت می شوند یا در خطر دستگیری به سر می برند. این پیگردهای خودسرانه در چارچوب سرکوب عمومی جامعه مدنی ایران در شرایط کنونی تنها به قصد خاموش کردن مدافعان حقوق کارگران انجام می شود.»
دبیر کل سازمان جهانی مبارزه با شکنجه، جرالد استابِرُک، نیز اضافه کرد: «برنامه نظارت به شدت محکومیت آقای شهابی را تقبیح می کند و از دولتمردان ایران می خواهد به آزار و اذیت مدافعان حقوق بشر پایان دهند، فوری و بدون قید و شرط تمام مدافعان حقوق بشر را که در بازداشت به سر می برند آزاد نمایند، سلامت جسمانی و روحی آنها را در هر شرایطی تضمین کنند، و به طور کلی اعلامیه سازمان ملل در باره مدافعان حقوق بشر، اعلامیه جهانی حقوق بشر و عهدنامه های بین المللی حقوق بشر را که ایران تصویب کرده رعایت کنند.»
تماس برای اطلاعات بیشتر
• FIDH: Karine Appy / Arthur Manet : + 33 1 43 55 25 18
• OMCT: Delphine Reculeau : + 41 22 809 49 39
جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران (عضو فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر): lddhi(at)fidh.net
محسن رفیقدوست٬ رئیس پیشین بنیاد مستضعفان:
سپاه نباید وارد سیاست٬ تجارت و جناحبازی شود
آقای رفیقدوست که از وی به عنوان نخستین وزیر سپاه یاد میشود٬ این مطالب را روز شنبه (دوم اردیبهشت) در گفتگو با خبرگزاری ایسنا مطرح کرده است.
وی گفته که «سپاه نباید متمایل به این جناح و آن جناح باشد» و «اگر قرار است {یک سپاهی} در سیاست دخالت کند، باید از سپاه خارج شود. سپاهی نباید سیاسی شود.»
رئیس پیشین بنیاد مستضعفان همچنین افزوده است: «من با این مساله که سپاه تجارت کند، مخالفم. با این مساله که سپاه وارد صنایع نظامی شود یا در کار ساخت و ساز ورود کند نیز مخالفم.»
رفیقدوست در ادامه سخنان خود گفته که «مردم باید نسبت به ورود سپاه به مسائل اقتصادی روشن شوند.»
این مقام سابق سپاه در بخش دیگری از سخنان خود به دخالت سپاه در وقایع سال ۱۳۸۸ اشاره کرده و گفته برخی از افراد این نیرو مرتکب «اشتباه» شدند که با آنها نیز «برخورد» شد.
وی در عین حال افزوده که اشتباه این افراد را نباید به کل بدنه سپاه تعمیم داد.
رفیقدوست در بخش پایانی این گفتگو اظهار کرده که سپاه پاسداران از بشار اسد٬ حزبالله لبنان و حماس حمایت میکند و در آموزش حزبالله لبنان نقش داشته است.
روزنامه جمهوری اسلامی:
دیپلمات ایران در استخر مختلط چه میکرده است؟
روزنامه «جمهوری اسلامی» از مقامهای وزارت امور خارجه خواست درباره علت حضور یک دیپلمات ایرانی در استخری مختلط در برزیل توضیح دهند.
این پرسش انتقادی پس از آنکه اعلام شد پلیس برزیل یک دیپلمات ایرانی ۵۱ ساله به نام حکمتالله قربانی را به دلیل «دست اندازی» به دختران زیر سن قانونی برای مدتی بازداشت کرد٬ مطرح شده است.
انتشار این خبر بازتابهای گستردهای در فضای مجازی فارسی زبان داشته٬ اما رامین مهمانپرست سخنگوی وزارت امور خارجه این خبر را تکذیب کرده است.
سفارت جمهوری اسلامی در برزیل نیز گزارشهای مربوط به «تخلف جنسی» آقای قربانی را ناشی از «تفاوتهای فرهنگی» دانسته است.
روزنامه «جمهوری اسلامی» روز شنبه (دوم اردیبهشت) با انعکاس این خبر از مقامهای وزارت خارجه پرسیده چرا تاکنون درباره حضور یک دیپلمات ایرانی در استخر مختلط توضیحی ارائه نکردهاند.
این روزنامه در عین حال از این مقامهای پرسیده که چرا بر رفتار کارمندان خود نظارت ندارند؟
افزایش انتقادها از اظهارات الهام علیه مجمع تشخیص
روزنامه کیهان: الهام باید عذرخواهی کند
آقای الهام روز ۲۸ فروردین گفته که علی خامنهای «برای جلوگیری از بیکاری برخی چهرههای سیاسی، آنان را به عضویت مجمع تشخیص منصوب کرده است.»
گفتههای مشاور حقوقی محمود احمدینژاد بازتابهای فراوانی داشته است به طوری که روزنامه کیهان در شماره روز شنبه (دوم اردیبهشت) خود از وی خواسته به خاطر این گفتهها «عذرخواهی» کند.
این روزنامه که زیرنظر نماینده ولی فقیه اداره میشود٬ اظهارات الهام را «سخیف» خوانده و نوشته این گفتهها با استقبال رسانههای «ضد انقلاب» روبرو شده است.
مصطفی پورمحمدی٬ رئیس سازمان بازرسی کل کشور نیز به خبرگزاری مهر گفته است: «اظهارات الهام سخیف بود و مردم پشت پرده این گونه هتاکیها را میدانند.»
محمدرضا باهنر٬ نماینده مجلس هم اظهار کرده است: «اگر حرف وی {الهام} درست بود خود او باید به عضویت در مجمع منصوب میشد.»
جعفر شجونی٬ عضو جامعه روحانیت مبارز نیز اظهارات مشاور حقوقی احمدینژاد «توهین آمیز» دانسته است.
محمود احمدینژاد و نزدیکان وی رابطه خوبی با اکبر هاشمی رفسنجانی و مجمع تشخیص مصلحت نظام ندارند و در سالهای اخیر انتقادهای قابل توجهی متوجه عملکرد این مجمع کردهاند.
احمدینژاد در اعتراض به ترکیب مجمع تشخیص و ریاست هاشمی بر آن مدتهاست در جلسات این مجمع شرکت نمیکند.
تحلیل محمد هاشمی از نامه نگاری هاشمی با آیت الله خمینی
محمد هاشمی، برادر اکبر هاشمی رفسنجانی طی مصاحبه ای، ضمن تحلیل سخنان برادرش درباره ارتباط با آمریکا، جزئیات بیشتری از این نامه را آشکار کرد.
جـــرس: در پی جنجال های دامنه دار پیرامون اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی در خصوص نامه نگاری هفت ماده ای وی به رهبر فقید جمهوری اسلامی، محمد هاشمی، برادر اکبر هاشمی رفسنجانی طی مصاحبه ای، ضمن تحلیل سخنان برادرش درباره ارتباط با آمریکا، جزئیات بیشتری از این نامه را آشکار کرد.
این عضو موسس حزب کارگزاران، در مصاحبه ای با مجله آسمان، پیرامون این نکته که "هاشمی رفسنجانی در مصاحبهای با فصلنامه «مطالعات بینالمللی» از نامهای سخن گفت که به امام خمینی نوشته و به هفت موضوع مهم از جمله رابطه با آمریکا اشاره کرده بود، آیا ایشان پاسخی به این نامه داد؟ نتیجه این نامهنگاری چه بود؟ و بقیه موارد؟" گفت: "در حقیقت شما سه سئوال را در سئوال اولتان مطرح کردید.
الف – موارد هفتگانه نامه حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی به امام
ب- پاسخ امام
ج- نتیه این نامه نگاری
با توجه به حساسیت موضوع و فضایی که بعد از انتشار این گفت و گو در رسانهها اعم از داخلی و خارجی پدید آمده قبل از پرداختن به پاسخ سئوالات شما ابتدا متنی که حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی در گفت و گو با فصلنامه «روابط بینالملل» در این خصوص گفتهاند با هم مرور میکنیم.
ایشان فرمود: من در سالهای آخر حیات امام نامهای خدمتشان نوشتم و هفت موضوع را مطرح کردم و نوشتم بهتر است در زمان حیاتتان اینها را حل کنید. در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سد راه آینده کشور شود.
یکی از این مسائل، رابطه با آمریکا بود، نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم – که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم – قابل دوام نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست، مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا، روسیه با آمریکا چه تفاوتی دارد. اگر با آنها مذاکره داریم چرا با آمریکا مذاکره نکنیم.
اگر در این متن دقت شود ایشان میگویند چرا مثل سایر کشورها مذاکره نکنیم. در ادبیات سیاسی مذاکره و رابطه دو مقوله متفاوت و جدای از هم هستند معمولا در مذاکره شرایط و خواسته های طرفین مشخص میشود و بر اساس توافقات حاصل در مذاکره رابطه برقرار میشود اما اگر در مذاکره توافقی حاصل نشود طبعا رابطهای هم برقرار نخواهد شد."
الف – موارد هفتگانه نامه حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی به امام
ب- پاسخ امام
ج- نتیه این نامه نگاری
با توجه به حساسیت موضوع و فضایی که بعد از انتشار این گفت و گو در رسانهها اعم از داخلی و خارجی پدید آمده قبل از پرداختن به پاسخ سئوالات شما ابتدا متنی که حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی در گفت و گو با فصلنامه «روابط بینالملل» در این خصوص گفتهاند با هم مرور میکنیم.
ایشان فرمود: من در سالهای آخر حیات امام نامهای خدمتشان نوشتم و هفت موضوع را مطرح کردم و نوشتم بهتر است در زمان حیاتتان اینها را حل کنید. در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سد راه آینده کشور شود.
یکی از این مسائل، رابطه با آمریکا بود، نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم – که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم – قابل دوام نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست، مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا، روسیه با آمریکا چه تفاوتی دارد. اگر با آنها مذاکره داریم چرا با آمریکا مذاکره نکنیم.
اگر در این متن دقت شود ایشان میگویند چرا مثل سایر کشورها مذاکره نکنیم. در ادبیات سیاسی مذاکره و رابطه دو مقوله متفاوت و جدای از هم هستند معمولا در مذاکره شرایط و خواسته های طرفین مشخص میشود و بر اساس توافقات حاصل در مذاکره رابطه برقرار میشود اما اگر در مذاکره توافقی حاصل نشود طبعا رابطهای هم برقرار نخواهد شد."
محمد هاشمی افزود: نکته دوم که بسیار مهم است رابطه انواع متفاوتی دارد رابطه بین دو دولت اعم از رابطه سیاسی، اقتصادی، علمی، اجتماعی، فرهنگی و رابطه دو ملت در همین زمینه ها و سایر زمینه ها.
نکته قابل توجه اینکه ملت ایران و ملت آمریکا هیچگاه قطع رابطه نکردند شما میدانید چندین میلیون ایرانی در آمریکا زندگی و فعالیت میکنند و ارتباطات متعددی بین دو ملت وجود دارد.
حتی دولت ایران هم هنوز با ملت آمریکا و یا شرکتهای آمریکایی قطع رابطه نکرده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا مدتهای طولانی بسیاری از کالاهای آمریکایی یا قطعات یدکی صنایع آمریکایی موجود رد ایران مستقیم از آمریکا تامین میشد و هنوز هم میشود حتی در اواخر سال نود رسانهها اعلام کردند، ایران مقدار زیادی گندم از آمریکا خریداری کرده است. هنوز هم تعداد قابل توجهی از جوانان ایرانی سالانه برای تحصیل به آمریکا میروند و در دانشگاههای آمریکا تحصیل میکنند، حتی هستند روحانیونی که برای تبلیغ و ترویج در ایام خاص به آمریکا سفر میکنند و ر جمع مسلمانان در آمریکا به تبلیغ میپردازند. هیاتهای علمی که برای شرکت در کنفرانس های علمی بین دو کشور مبادله میشود... پس رابطه وجود داشته و دارد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی روابط به دلایل گوناگون فراز و فرود داشته ولی هیچگاه قطع نشده است.
نکته قابل توجه اینکه ملت ایران و ملت آمریکا هیچگاه قطع رابطه نکردند شما میدانید چندین میلیون ایرانی در آمریکا زندگی و فعالیت میکنند و ارتباطات متعددی بین دو ملت وجود دارد.
حتی دولت ایران هم هنوز با ملت آمریکا و یا شرکتهای آمریکایی قطع رابطه نکرده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا مدتهای طولانی بسیاری از کالاهای آمریکایی یا قطعات یدکی صنایع آمریکایی موجود رد ایران مستقیم از آمریکا تامین میشد و هنوز هم میشود حتی در اواخر سال نود رسانهها اعلام کردند، ایران مقدار زیادی گندم از آمریکا خریداری کرده است. هنوز هم تعداد قابل توجهی از جوانان ایرانی سالانه برای تحصیل به آمریکا میروند و در دانشگاههای آمریکا تحصیل میکنند، حتی هستند روحانیونی که برای تبلیغ و ترویج در ایام خاص به آمریکا سفر میکنند و ر جمع مسلمانان در آمریکا به تبلیغ میپردازند. هیاتهای علمی که برای شرکت در کنفرانس های علمی بین دو کشور مبادله میشود... پس رابطه وجود داشته و دارد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی روابط به دلایل گوناگون فراز و فرود داشته ولی هیچگاه قطع نشده است.
این عضو مجمع تشخیص مصلحت پیرامون اینکه "به نظر میرسد پیشنهاد این نوع روابط که شما میگویید و وجود هم دارد، نبوده است، مقصود ایشان ظاهراً مذاکره بین ۲ دولت بوده است"، گفت: "صحیح است. ایشان منظورشان مذاکره ۲ دولت بوده است. توضیحی که من در این مورد دارم، در شرایطی که هاشمی رفسنجانی این نامه را نوشت، به اصل مذاکره هم ایرادی نبوده است چون شیوه امام نفی مذاکره نبود من در این مورد خاطرههایی از حضرت امام دارم که نقل آن میتواند مفید باشد. اگر به نظرات و بیانات امام، از آغاز دوران نهضت اسلامی راجع به آمریکا توجه کنیم امام همواره بیانات تندی علیه دولت آمریکا داشتند و دولت آمریکا را غارتگر اموال مسلمین و مسئول بسیاری از کشتارها و جنایات رد کشور اسلامی و در ایران میدانستند، مواضع امام از سال ۱۳۴۲ حتی قبل از آن در آثار باقیمانده از امام درج شده و علاقهمندان میتوانند به آنان مراجعه کنند. اما در روزهای آخر توقف امام در پاریس در سال ۱۳۵۷ که من هم در پاریس در خدمت امام بودم. آقای جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا نمایندهای را به پاریس اعزام کرد و نماینده آقای کارتر به همراه نماینده ژیسکاردستن رئیس جمهور وقت فرانسه از حضرت امام درخواست ملاقات کردند. حضرت امام اجازه دادند که نماینده رئیس جمهور آمریکا و رئیس جمهور فرانسه برای ملاقات و گفت و گو به حضور امام برسند. این دو نماینده حدود ساعت ۱۰ شب به محل اقامت حضرت امام در نوفل لوشاتو آمدند خدمت امام رسیدند و حدود یک ساعت و نیم با امام مذاکره و گفت و گو کردند. حدود ساعت ۱۲ شب اقامتگاه حضرت امام را ترک کردند. حضرت امام بعد از گفت و گو و مذاکره با این نمایندگان فرمودند: اعلام کنید که من در اولین فرصت به ایران بر میگردم. متن خبر را همزمان به رادیو فرانسه دادیم و رادیو فرانسه در اخبار ساعت ۱۲ شب خود این خبر را پخش کرد و رسانههای مختلف بعد از رادیو فرانسه به این خبر پرداختند و پیرامون آن تحلیل و تفسیر کردند."
هاشمی افزود: دولت بختیار مانع اعزام هواپیمای ایران ایر برای انتقال امام و همراهان از پاریس به تهران شد. با اقداماتی که انجام شد حدود ده روز بعد با اجازه یک فروند هواپیمای ۷۴۷ ایرفرانس امام و همراهان، فرودگاه شارل دو گل پاریس به مقصد فرودگاه مهرآباد تهران را ترک کردن و حدود ساعت ۹ صبح روز جمعه ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ وارد تهران شدند. وقتی که دلیل تصمیم حضرت امام برای اعلام حرکت به تهران را بعد از ملاقات و مذاکره نمایندگان دولتین آمریکا و فرانسه جویا شدیم، امام فرمودند: آنها در آن مذاکره از راه دلسوزی برای من وارد شدند و به من پشنهاد دادند فعلا به ایران نروم چون احتمال خطر برای جانم وجود دارد و ادامه دادند من که میدانم آقای کارتر، دلش برای من نسوخته حتماً توطئه علیه ملت ایران دارد و میداند اگر من در ایران باشم از انجام توطئه او جلوگیری میکنم از این جهت بلافاصله پس از ترک آن دو نفر اعلام کردم که به ایران میروم. درسهایی که ما از این رفتار امام آموختیم:
اولا – امام مواضعشان راجع به جنایات آمریکاییها و اینکه آمریکا دشمن است روشن بوده است.
ثانیاً – در مذاکره مستقیم با دشمن استراتژی دشمن را کشف کردند و برای خنثی کردن توطئه دشمن تصمیم به بازگشت به ایران گرفتند.
ثالثاً – نه تنها هیچ امتیازی به دشمن ندادند بلکه با شناسایی استراتژی دشمن توطئه او را خنثی کردند.
وی در خصوص نحوه برخورد دیپلماتیک رهبر فقید جمهوری اسلامی با شخصیت ها و مقامات بین المللی گفت: "از ۱۱۷ روزی که امام در پاریس بود، من این افتخار را داشتم که ۱۱۴ روز را در پاریس در خدمت امام باشم و در این ایام درسهای بسیاری از سیره عملی و رفتار حضرت امام و نوع تعامل حضرت امام با شخصیتهای سیاسی، نمایندگان، دولتها، احزاب سیاسی، علما و شخصیتهای فرهنگی، جوانان ودانشجویان با هر اندیشه و تفکری آموختم و خاطرات بسیار ارزشمندی از آن دوران برایم باقی مانده است. اما در پاسخ به سئوال شما که «پاسخ حضرت امام به این موضوع چه بوده است؟» دقیقا نمیدانم و باید از حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی سئوال کنم ولی اجمالا ایشان گفتند که بعد از این نامه حضرت امام در یکی از سخنرانیهای عمومی خودشان شرایطی را برای رابطه با آمریکا تعیین کردند."
هاشمی افزود: در پاسخ به سئوال شما که سایر موارد هفتگانه نامه ایشان چه بوده است؟ هاشمی رفسنجانی روز شنبه مورخ ۱۹/۱/۹۱ در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام چند مورد دیگر را ذکر کرد، گفت سایر موارد عبارت بودند از: مسأله جنگ، مساله حج(که سال ۶۶ تعطیل شده بود) مسأله ساختار قوه قضائیه، مسأله ساختار قوه مجریه(نخست وزیر و رئیس جمهور) مساله رابطه شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی و مسأله رابطه با آمریکا که اینها شش مورد از هفت مورد میشوند و به مورد هفتم اشارهای نداشتند. در پاسخ به سئوال شما که نتیجه این نامهنگاری چه بوده است؟ آنچه مشخص است این موارد (به جز رابطه با آمریکا) همگی حل شدند جنگ با پذیرش قطعنامه و آتشبس پایان یافت و اسرا به وطن بازگشتند و مسأله حج حل شد، حجاج ایرانی پس از سه سال توقف توانستند برای انجام مناسک مجددا به عربستان سفر کنند.بحث ساختار قوه قضائیه و قوه مجریه در بازنگری قانون اساسی بر اساس دستور امام حل شد. دوگانگیهایی که موجب اختلاف بود بر طرف شد و در خصوص رابطه شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی با تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوی حضرت امام مساله حل شد و اینک مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان یک نهاد بنبست شکن بسیاری از مشکلات و معضلات را حل کرده است و در باره رابطه با آمریکا هم آنچنان که هاشمی رفسنجانی به اجمال فرمود: امام در یک سخنرانی عمومی شرایطی را برای رابطه تعیین کردند.
این فعال عضو حزب کارگزاران در خصوص برخورده ای صورت گرفته با هاشمی طی هفته های ایخر گفت: "مدتهاست که نسبت به بعضی گفت و گوها و نامهها و مطالبی که از آیتالله هاشمی رفسنجانی پخش میشود بعضی از اصولگرایان واکنشهای تند و بعضا خارج از اصول و عرف اخلاقی و رسانهای نشان میدهند و مورد اخیر هم یکی از نمونههای آن است. در عرف سیاسی اینگونه واکنشها دلایل گوناگون دارد؛ یکی از دلایل مهم آن، جایگاه و اعتبار شخصیت حقیقی یا حقوقی مطرح کننده و خاطرات و ذهنیت جامعه که از این شخصیت دارند، میباشد. همچنان که میدانیم هاشمی چه در دوران نهضت اسلامی و چه در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از یاران امام خمینی و از معدود شخصیتهای خردگرا و تأثیرگذار بودند. همواره در شرایط دشوار و حساس کشور با تحلیلها و مواضعی که اتخاذ میکردند باعث آرامش در مردم و کشور میشدند. قضاوت عمومی در مورد آیتالله هاشمی رفسنجانی، فردی واقعبین خردگرا و صاحب فکر و اندیشه و راهکاری برای حل مشکلات و معضلات کشور است.
شاید به همین دلایل باشد که بعضی به دلیل تاثیرگذاری مواضع ایشان در جامعه با این برخوردهای تند و بعضاً توهینآمیز و غیرمودبانه به اصطلاح میخواهند از آثار مثبت و سازنده مواضع ایشان بکاهند. ولی تجربه نشان داده است اینگونه برخوردها نه تنها تاثیری منفی بر قضاوت مردم خردمند و هوشمند کشور یا منطقه نسبت به آقای هاشمی ندارد بلکه آثار منفی آن بیشتر متوجه واکنش دهنده این موارد میباشد. البته دلایل متعدد دیگری هم میتواند وجود داشته باشد باید از خود آنها سئوال شود."
شاید به همین دلایل باشد که بعضی به دلیل تاثیرگذاری مواضع ایشان در جامعه با این برخوردهای تند و بعضاً توهینآمیز و غیرمودبانه به اصطلاح میخواهند از آثار مثبت و سازنده مواضع ایشان بکاهند. ولی تجربه نشان داده است اینگونه برخوردها نه تنها تاثیری منفی بر قضاوت مردم خردمند و هوشمند کشور یا منطقه نسبت به آقای هاشمی ندارد بلکه آثار منفی آن بیشتر متوجه واکنش دهنده این موارد میباشد. البته دلایل متعدد دیگری هم میتواند وجود داشته باشد باید از خود آنها سئوال شود."
محمد هاشمی در پاسخ به اینکه "احمدینژاد تا کنون چند بار شخصا برای اوباما نامه فرستاده و واکنشی نشان داده نشده اما مطرح شدن بحث ارتباط از سوی هاشمی رفسنجانی واکنشهای زیادی برانگیخته، دلیل این امر چیست؟"، اظهار عقیده کرد: "در پاسخ به سئوالی قبلی شما یکی از دلایل واکنشها را جایگاه حقیقی و حقوقی شخصیت مطرح کننده و میزان تاثیرگذاری شخصیتها در مسائل ذکر کردم. بر اساس همان دلیل، عدم واکنش نسبت به نامهها، گفته ها و دیگر اقدامات آقای احمدینژاد میتواند همین شخصیت حقیقی آقای احمدینژاد باشد. چون از آقای احمدینژاد در دوران نهضت اسلامی و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سوابق چندانی ضبط نشده است. تفاوت شخصیت حقیقی احمدی نژاد با شخصیت حقیقی آیت الله هاشمی رفسنجانی و دیگر یاران امام بسیار است. به قول شاعر: «میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است» دلیل دیگر میتواند این باشد که آقای احمدی نژاد این روزها به عنوان اصولگرا شناخته شده و اصولگرایان نسبت به رفتارهای ایشان واکنشی نشان نمیدهند، ضربالمثلی است که میگوید: «چاقو، دسته خود را نمیبرد» از مقایسه این قبیل موارد که رخ میدهد میتوانیم این نتیجه را بگیریم از نظر بعضیها اصل رابطه یا مذاکره مطرح نیست بلکه چه کسی مطرح کند مهم است."
محمد هاشمی در خصوص رابطه با آمریکا طی سالهای بعد از انقلاب گفت: "بحث مساله ارتباط با آمریکا از اوایل انقلاب تا کنون همواره در همه دولتها مطرح بوده است و همه دولتها به فراخور شرایط زمانی اقداماتی انجام دادهاند و تلاش کردهاند. مثلا در دوران دولت موقت نخست وزیر و وزیر خارجه در حاشیه کنفرانس در الجزایر با نماینده آمریکا مذاکره کردند وقتی که از امام خمینی سئوال شد که این ملاقات با اجازه شما بوده، ایشان فرمودند: نه تنها با اجازه ایشان نبوده بلکه با اطلاع ایشان هم نبوده است، در دولت زمان جنگ تسخیر لانه جاسوسی، حادثه طبس، غیرمستقیم توسط بعضی از سران کشورهای دیگر و یا از طریق دفاتر حافظ منافع دو دولت پیامهای زیادی رد و بدل میشد. همچنین برای تأمین بعضی قطعات یدکی تجهیزات و سلاحهای جنگی از طرق مختلف اقداماتی انجام میشد. حتی در این ارتباط، سفر مک فارلین به تهران بود که البته بی نتیجه بود. در دولت سازندگی مصوبه شورای امنیت ملی برای تشنجزدایی و گسترش روابط بین دو کشور به جز رابطه سیاسی به تصویب رسید و ملاک عمل بود. در این راستا یکی از شرکتهای نفتی آمریکایی به نام «کنکو» برنده مناقصه پارس جنوبی شد ولی آقای کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا با استفاده از اختیارات خود مانع عقد قرارداد و حضور شرکت آمریکایی در ایران شد و این قرارداد با برنده دوم (شرکت توتال فرانسه) منعقد شد. پیامها و خواستهها از مجاری مختلف یا دفاتر حافظ منافع طرفین رد و بدل میشد.
در دولت اصلاحات هم گفت و گوی تلویزیونی جناب آقای خاتمی با خانم امانپور شبکه سی ان ان واکنش زیادی داشت و متعاقباً خانم مادالین البرایت وزیر خارجه وقت در سخنرانی خود به خاطر سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، از ملت ایران عذرخواهی کرد. تبلیغات رسانهای تا حدودی کاهش پیدا کرد. استراتژی دولت آمریکا از «تغییر نظام به تغییر رفتار» مبدل شد و سیاست مهار دوگانه ایران و عراق توسط کلینتون اعلام شد.
در دولت آقای احمدی نژاد آنچنان که در سئوال قبلی آمده بود نامههایی از سوی آقای احمدینژاد به روسای جمهور وقت آمریکا نوشته شد یا در حاشیه سفرهای سالانه آقای احمدینژاد به نیویورک (جهت شرکت در اجلاس سازمان ملل) آنچنان که بعضی رسانهها مطرح میکردند اقدامات از سوی همراهان ایشان در جهت بهبود روابط انجام میشده است ولی تاثیر منفی در ارتباط با ایران داشته است به گونهای که تقریباً بعد از هر صحبت آقای احمدینژاد در سازمان ملل یک قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت یا سازمان ملل گذشته است. به هر حال تلاش بوده است اما نتایج حاصله هیچ گاه مطلوب ایران نبوده مگر در موارد نادری که بعضی از خواستهها عملی شده است."
محمد هاشمی در خصوص اینکه "چه کسانی میتوانند در حل مسائل مربوط به رابطه با آمریکا گرهگشا باشند؟"، گفت: "در پاسخ به این سئوال شما ابتدا باید به سئوال مقدر دیگر پاسخ داده شود آن این است که در شرایط فعلی جهانی از نگاه مسئولان نظام جمهوری اسلامی رابطه با آمریکا ضرورت دارد یا ندارد؟ پاسخ به این سئوال را این روزها در رسانهها زیاد دیدیم اینها رابطه با آمریکا را نه تنها ضروری نمیدانند بلکه لازم هم نمیدانند. بنابر این اصولاً بحث رابطه با آمریکا را یک بحث غیرضرور میدانند و اما پاسخ به سئوال اصلی شما یعنی «چه کسانی میتوانند در حل مسأله گرهگشا باشند؟» بدیهی است همچنان که این روزها در تریبونها و رسانهها مطرح شد اصل مسأله در ایران مربوط به رهبری و از اختیارات ایشان است."در دولت اصلاحات هم گفت و گوی تلویزیونی جناب آقای خاتمی با خانم امانپور شبکه سی ان ان واکنش زیادی داشت و متعاقباً خانم مادالین البرایت وزیر خارجه وقت در سخنرانی خود به خاطر سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، از ملت ایران عذرخواهی کرد. تبلیغات رسانهای تا حدودی کاهش پیدا کرد. استراتژی دولت آمریکا از «تغییر نظام به تغییر رفتار» مبدل شد و سیاست مهار دوگانه ایران و عراق توسط کلینتون اعلام شد.
در دولت آقای احمدی نژاد آنچنان که در سئوال قبلی آمده بود نامههایی از سوی آقای احمدینژاد به روسای جمهور وقت آمریکا نوشته شد یا در حاشیه سفرهای سالانه آقای احمدینژاد به نیویورک (جهت شرکت در اجلاس سازمان ملل) آنچنان که بعضی رسانهها مطرح میکردند اقدامات از سوی همراهان ایشان در جهت بهبود روابط انجام میشده است ولی تاثیر منفی در ارتباط با ایران داشته است به گونهای که تقریباً بعد از هر صحبت آقای احمدینژاد در سازمان ملل یک قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت یا سازمان ملل گذشته است. به هر حال تلاش بوده است اما نتایج حاصله هیچ گاه مطلوب ایران نبوده مگر در موارد نادری که بعضی از خواستهها عملی شده است."
گرد و غبار و زمین لرزه به جان مردم افتاد
جـــرس: در حالی که از شامگاه پنجشنبه زمین لرزه های مکرر در شهرستان دهلران از توابع استان ایلام مردم را نگران کرده است، عصر امروز نیز زمین لرزهها با شدت بیشتر به وقوع می پیوندد و بیشتر مردم شهرستان در هوای غبارآلود به خیابانها پناه آورده اند.
به گزارش مهر، در حالی که شامگاه پنجشنبه تا جمعه بیش از یازده بار شهرستان دهلران با شدتهای مختلف لرزیده است، با وقوع زمین لرزه ای دیگر حوالی غروب جمعه اغلب مردم شهرستان دهلران به داخل کوچه ها و خیابانها پناه آورده اند.
در همین حال ستاد بحران شهرستان دهلران با ریاست بهزاد علیزاده فرماندار شهرستان در فرمانداری تشکیل شد و حالت آماده باش برای خطرات احتمالی صادر شد.
آخرین زمین لرزه در شهرستان که با صدای مهیبی همراه بود باعث ترس مردم و بیرون کشاندن آنها از خانه ها به خیابان شد.
شدیدترین زمین لرزه های شهرستان مرزی دهلران بین چهار تا پنج درجه در امواج درونی زمین (ریشتر) رخ داده است و این اتفاق سبب شده که هلال احمر استان برای امدادرسانی احتمالی به حالت آماده باش درآید.
طی چند ماه گذشته زمین لرزه های پی در پی در شهرستان دهلران رخ داده است.
مختل شدن زندگی مردم دهلران/ گرد و غبار و زمین لرزه به جان مردم افتاد
این موارد درحالیست که هوای آلوده و گرد و غبار نیز مردم را اذیت کرده و در حال حاضر نه می توانند در داخل خانه باشند نه بیرون خانه.
بر اساس این گزارش، طی دو روز گذشته شهرستان دهلران شاهد زمین لرزه های متوالی بوده و همین عامل باعث شده مردم شهرستان شبها و روزها را بیرون از خانه سپری کنند.
در این بین گرد و غبار باعث شد مردم در بیرون از خانه ها آسایش نداشته باشند و در حال حاضر زندگی مردم این شهرستان مختل شده است.
تعدادی از مردم شهرستان در داخل حیاط خانه های خود چادر زده اند و زندگی را در داخل این چادرها سپری می کنند ولی گرد و غبار به حدی شدت دارد که مردم گاهی از ترس زلزله، تنفس غبار را به زمین لرزه ترجیح می دهند و گاهی از شدت گرد و غبار ترس از زلزله را فراموش کرده و به خانه ها پناه می برند.
جـــرس:
به گزارش منابع حقوق بشری، در ادامه بازداشت و آزار و تهدید فعالان و شهروندان، طی روزهای اخیر، محمدرضا روزخوش، وبلاگنویس و رسول مقدم، از حامیان جنبش سبز در تهران و کرج بازداشت شدهاند.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، رسول مقدم، شامگاه یکشنبه در حال عزیمت به شهر کرج و حضور در محل خدمت سربازی خود توسط چند تن از ماموران امنیتی در مقابل منزلش بازداشت و پس از تفتیش منزل و ضبط برخی اسناد، مدارک و کامپیوتر شخصیاش، به محلی نامعلوم منتقل شده است.
همچنین محمدرضا روزخوش، وبلاگنویس (وبلاگ ندای درون) روز دوشنبه در محل کار خود در کرج توسط سه مأمور لباس شخصی بازداشت شد، مأموران، شامگاه همان روز با مراجعه با منزل وی، ضمن برخورد بسیار بد با خانواده او، به تفتیش منزل پرداخته و بسیاری از اسناد، کامیپوتر و اموال شخصیاش را ضبط کرده کرده و او را به محل نامعلومی منتقل کردند.
محمدرضا روزخوش در جریان حوادث بعداز انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ نیز، به مدت سه ماه در بازداشت بود.
هنوز از دلیل دستگیری، محل بازداشت و سرنوشت این دو اطلاعی در دست نیست.
طی روزهای اخیر، مقامات امنیتی جمهوری اسلامی از دستگیری تعدادی از شهروندان در شهرهای مختلف کشور خبر داده و آنها را متهم به "جاسوسی" و اقدام علیه امنیت ملی کرده اند.همچنین محمدرضا روزخوش، وبلاگنویس (وبلاگ ندای درون) روز دوشنبه در محل کار خود در کرج توسط سه مأمور لباس شخصی بازداشت شد، مأموران، شامگاه همان روز با مراجعه با منزل وی، ضمن برخورد بسیار بد با خانواده او، به تفتیش منزل پرداخته و بسیاری از اسناد، کامیپوتر و اموال شخصیاش را ضبط کرده کرده و او را به محل نامعلومی منتقل کردند.
محمدرضا روزخوش در جریان حوادث بعداز انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ نیز، به مدت سه ماه در بازداشت بود.
هنوز از دلیل دستگیری، محل بازداشت و سرنوشت این دو اطلاعی در دست نیست.
جـــرس:
فرمانده کل سپاه پاسداران با بیان اینکه "اساس شکلگیری سپاه، دفاع و پاسداری از انقلاب در همه عرصهها و مقابله با انواع مخاطراتی است که انقلاب را تهدید میکند"، مولفههای استراتژیک سپاه پاسداران در شرایط فعلی" را تشریح کرد.
پاسدار محمد علی (عزیز) جعفری همچنین گفت: حفاظت هوشمندانه و همراه با تدبیر و تعقل نیروی دریایی سپاه از خلیج فارس بر شدت نگرانی و ناکامی دشمنان افزوده است.
به گزارش ایلنا، پاسدار جعفری در جریان بازدید از واحدهای ستادی و عملیاتی نیروی دریایی سپاه مستقر در استان هرمزگان، طی سخنانی در اجتماع فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه با اشاره به سالروز تشکیل سپاه گفت: امروز هر گامی که در راه اقتدار و اعتلای انقلاب و پاسداری از جمهوری اسلامی برداشته شود، یک عبادت بزرگ و ارزشمند است.
وی با اشاره به سخنی از رهبر فقید جمهوری اسلامی که "حفظ و حراست از جمهوری اسلامی از نماز هم واجب تر است"، گفت: "ما در یکی از حساسترین مقاطع تاریخی انقلاب اسلامی قرار داریم و باید با درک این رسالت و مأموریت مقدس، بر دامنه تلاش، هوشمندی، تعقل و مجاهدت خود بیفزاییم. بر همین اساس دغدغه اصلی ما انجام حداکثری انتظارات و مأموریت است و آماده بودن برای مقابله با دشمن یک انتظار حداقلی است. "
فرمانده كل سپاه در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اهمیت جابجایی ستاد نیروی دریایی سپاه و حضور نیروها و فرماندهان ارشد این نیرو در لبه جلویی میدان دفاعی جمهوری اسلامی در حراست از خلیج فارس، گفت: کسب رتبه برتر آمادگیهای دفاعی و عملیاتی توسط نیروی دریایی سپاه هر چند که یک امتیاز قابل تقدیر است اما مهمتر از آن انجام حداکثری انتظارات و گرفتن نمره عالی نزد خداوند متعال است.
وی خطاب به کارکنان نیروی دریایی سپاه، افزود: حفاظت هوشمندانه و همراه با تدبیر و تعقل شما از خلیج فارس بر شدت نگرانی و ناکامی دشمنان افزوده است.
وی تصریح کرد: مدل مدیریتی ما باید مدل مدیریت و فرماندهی دوران هشت سال دفاع مقدس و اولویت ما تربیت و بکارگیری نیروهای مؤمن، باانگیزه و اندیشمند باشد؛ چرا که توفیقات به دست آمده مرهون این نیروها بوده است.
وی در جمع کارکنان و فرماندهان نیروی دریایی سپاه تأکید کرد: هر چند که ادوات و تجهیزات و سخت افزار برای مقابله با دشمن جایگاه خاص خود را دارد اما آنچه موفقیت ما را در عرصههای مختلف رقم زده، تکیه بر نیروهای مؤمن، عاقل، مجاهد و مخلصی است که در راه آرمان خود حاضرند تا آخرین قطره خون مبارزه کنند.
وی تصریح کرد: مدل مدیریتی ما باید مدل مدیریت و فرماندهی دوران هشت سال دفاع مقدس و اولویت ما تربیت و بکارگیری نیروهای مؤمن، باانگیزه و اندیشمند باشد؛ چرا که توفیقات به دست آمده مرهون این نیروها بوده است.
وی در جمع کارکنان و فرماندهان نیروی دریایی سپاه تأکید کرد: هر چند که ادوات و تجهیزات و سخت افزار برای مقابله با دشمن جایگاه خاص خود را دارد اما آنچه موفقیت ما را در عرصههای مختلف رقم زده، تکیه بر نیروهای مؤمن، عاقل، مجاهد و مخلصی است که در راه آرمان خود حاضرند تا آخرین قطره خون مبارزه کنند.
جعفری در بخش دیگری از سخنان خود گفت: توجه به مؤلفههای بازدارندگی بخشی از استراتژی ماست و بخشهای زیادی از روشهای مقابله و تاکتیکهای دفاعی که بخشی از توانمندی ماست باید تا زمان اجرای مأموریت عملیاتی مستتر باقی بماند.
وی خطاب به کارکنان ستاد نیروی دریایی سپاه افزود: مجموعه شما امروز یگان در مأموریت ویژه سپاه است و این احساس موجب شده است تا سطح ایمان، معنویت، توانمندی، مهارت و آمادگی خود را بالاتر ببرید و این از امتیازات نیروی دریایی سپاه است.
فرمانده کل سپاه با بیان اینکه "موضوع هماندیشی در سپاه نباید به مسائل حداقلی محدود شود" افزود: دغدغههای کلان و حداکثری سپاه باید در چارچوب جلسات هم اندیشی مورد مباحثه قرار بگیرد.
وی ادامه داد: ماهیت شکلگیری و نوع رسالت و مأموریت سپاه به گونهای است که نمیتواند مانند سایر ارتش های نظامی خود را در تاکتیکها و قالبهایی خاص محدود کرده و به آنها اکتفا کند.
جعفری بدون اشاره به وظیفه مصرحه سپاه در قانون، مدعی شد "اساس شکلگیری سپاه، دفاع و پاسداری از انقلاب اسلامی در همه عرصهها و مقابله با انواع مخاطراتی است که این انقلاب را تهدید میکند."
وی خطاب به کارکنان ستاد نیروی دریایی سپاه افزود: مجموعه شما امروز یگان در مأموریت ویژه سپاه است و این احساس موجب شده است تا سطح ایمان، معنویت، توانمندی، مهارت و آمادگی خود را بالاتر ببرید و این از امتیازات نیروی دریایی سپاه است.
فرمانده کل سپاه با بیان اینکه "موضوع هماندیشی در سپاه نباید به مسائل حداقلی محدود شود" افزود: دغدغههای کلان و حداکثری سپاه باید در چارچوب جلسات هم اندیشی مورد مباحثه قرار بگیرد.
وی ادامه داد: ماهیت شکلگیری و نوع رسالت و مأموریت سپاه به گونهای است که نمیتواند مانند سایر ارتش های نظامی خود را در تاکتیکها و قالبهایی خاص محدود کرده و به آنها اکتفا کند.
جعفری بدون اشاره به وظیفه مصرحه سپاه در قانون، مدعی شد "اساس شکلگیری سپاه، دفاع و پاسداری از انقلاب اسلامی در همه عرصهها و مقابله با انواع مخاطراتی است که این انقلاب را تهدید میکند."
محوریت خاتمی برای بازسازی جریان اصلاحات را قبول ندارم
جـــرس: عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران با ادعای اینکه معاندین خارجی درصدد سوءاستفاده از جریان اصلاح طلبی هستند گفت: بخاطر مصالح نظام و عدم سوءاستفاده اپوزوسیون از گفته ها و اظهارنظرهای اصلاح طلبان سکوت کرده ایم.
به گزارش مهر، مرتضی سجادیان با اشاره به حضور کم رنگ اصلاح طلبان و تاثیرگذاری این جریان در فضای سیاسی کشور گفت: اصلاح طلبان به دلیل مصالح نظام و جلوگیری از سوءاستفاده عناصر بیگانه از آنان فعالیت و حضور پررنگی در صحنه سیاست ندارند.
عضو شورای مرکزی کارگزاران افزود: اپوزوسیون خارج نشین همیشه در کمین هستند تا صحبت و اظهارنظری از سوی اصلاح طلبان صورت بگیرد که آنرا پیراهن عثمان کنند و در جهت منافع و عقده های روانی خود از آن بهره گیرند بنابراین بخاطر مصالح نظام سکوت کردیم.
سجادیان با بیان اینکه عدم حضور اصلاح طلبان منافع نظام را تامین نمی کند گفت: این حضور باید پررنگ تر شود اما به گونه ای که موجب سوءاستفاده عوامل بیگانه نشود.
وی با بیان اینکه اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم حضور داشتند تصریح کرد: این جریان به انزوا نرفته و تا آنجا که فضا و بستر فراهم بود اصلاح طلبان در انتخابات مجلس شورای اسلامی حضور داشتند و برای انتخابات ریاست جمهوری نیز با برنامه عمل خواهد کرد.
محوریت خاتمی برای بازسازی جریان اصلاحات را قبول ندارم
وی با بیان اینکه محوریت محمد خاتمی را برای بازسازی جریان اصلاحات قبول ندارم، تاکید کرد: نباید یک فرد در محوریت یک جریان قرارگیرد؛ چراکه با رفتار و عملکرد اشتباه آن فرد کل جریان به نابودی کشیده می شود .
چهره های معتدل و منطقی زیادی برای هدایت جریان اصلاحات وجود دارد
مدیر مسئول روزنامه اسبق کارگزاران با اشاره به ظرفیت های موجود در جریان اصلاحات برای راهبری این جریان گفت: افراد منطقی و چهره های معتدل زیادی در جریان اصلاحات وجود دارند که می توانند هدایت این جریان را برعهده بگیرند تا حضور پررنگتری در انتخابات ریاست جمهوری داشته باشیم.
سجادیان اظهار عقیده کرد: صحبتها و اظهارنظرهای اصلاح طلبان زیر ذره بین معاندین خارجی نظام قرار دارد؛ لذا اصلاح طلبان واقعی که بیشتر دغدغه نظام و مردم را دارند باید وارد صحنه شده و با هوشیاری زمینه حضور اصلاح طلبان را برای انتخابات ریاست جمهوری فراهم سازند تا جواب دندان شکنی به معاندین داخلی و خارجی باشد.
وی با بیان اینکه محوریت محمد خاتمی را برای بازسازی جریان اصلاحات قبول ندارم، تاکید کرد: نباید یک فرد در محوریت یک جریان قرارگیرد؛ چراکه با رفتار و عملکرد اشتباه آن فرد کل جریان به نابودی کشیده می شود .
چهره های معتدل و منطقی زیادی برای هدایت جریان اصلاحات وجود دارد
مدیر مسئول روزنامه اسبق کارگزاران با اشاره به ظرفیت های موجود در جریان اصلاحات برای راهبری این جریان گفت: افراد منطقی و چهره های معتدل زیادی در جریان اصلاحات وجود دارند که می توانند هدایت این جریان را برعهده بگیرند تا حضور پررنگتری در انتخابات ریاست جمهوری داشته باشیم.
سجادیان اظهار عقیده کرد: صحبتها و اظهارنظرهای اصلاح طلبان زیر ذره بین معاندین خارجی نظام قرار دارد؛ لذا اصلاح طلبان واقعی که بیشتر دغدغه نظام و مردم را دارند باید وارد صحنه شده و با هوشیاری زمینه حضور اصلاح طلبان را برای انتخابات ریاست جمهوری فراهم سازند تا جواب دندان شکنی به معاندین داخلی و خارجی باشد.
آیا دموکراسی و حقوق بشر قربانی توافق هستهای میشود؟
کلمه: در حالی که مذاکرات هسته ای ایران با گروه ۱+۵ در استانبول از سوی سیاستمداران غربی و ایرانی موفقیت آمیز توصیف شده است، برخی از تحلیلگران نگران نادیده گرفته شدن حقوق مردم ایران، قربانی شدن دموکراسی و حقوق بشر در مقابل مذاکرات هسته ای و توافق با ایران هستند. در مقابل تحلیلگرانی نیز هستند که ادامه تحریم ها و انزوای سیاسی ایران را خطرناک می دانند.
رابرت هادیک تحلیلگر نشریه «نبردهای کوچک» در مقاله ای در نشریه «فارین پالیسی» با اشاره به بخشی از سخنرانی احمدی نژاد در استان هرمزگان، سخنان او را خطرناک توصیف کرده است. احمدی نژاد در سفر به هرمزگان طی یک سخنرانی گفته بود که ایران دارای منابع مالی زیادی است و حتی بدون فروش نفت کشور دو تا سه سال، بدون مشکل اداره می شود.
هادیک می نویسد: ادعای احمدی نژاد در حالی است که رهبران کشور های غربی به موثر بودن تحریم ها مطمئن هستند.
او ادامه سیاست تحریم را برای ایران مخرب ارزیابی کرده و معتقد است ادامه روش های غرب ایران را به کره شمالی شماره ۲ تبدیل می کند. او با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و سرکوب شدید مخالفان دولت پس از این انتخابات، می نویسد: اگر چه ممکن است که تحریم ها و فشار اقتصادی در ایران باعث اعتراض مردم و گسترش مخالفت ها علیه حکومت شود اما قطعا نیرو های دولتی باز هم به سرکوب شدید مخالفان خواهند پرداخت.
این تحلیلگر با مقایسه شرایط ایران با کره شمالی می نویسد: رهبران کره شمالی با وجود تحریم های گسترده و فلج کننده سال هاست که برنامه هسته ای و موشکی خود را ارزشمند تر می دانند و همچنان علی رغم فشار اقتصادی شدید به مردم، به این برنامه ادامه می دهند. در عین حال نیروی امنیتی کره شمالی با سرکوب گسترده مردم مانع اعتراضات مردمی می شود.
حمایت مقامات جمهوری اسلامی از ادامه غنی سازی ها به قیمت سخت ترین تحریم های اقتصادی و اعمال فشار بر مردم کشور، این نگرانی را تقویت می کند که ایران در سال های آینده راه کره شمالی را در پیش بگیرد. از سوی دیگر هادیک تمرکز قدرت و تاکید رهبری به غرب ستیزی و ادامه برنامه هسته ای را نشانه های شباهت ایران با کره شمالی می داند.
هادیک می پرسد: آیا ایران در راه تبدیل شدن به کره شمالی نیست؟ او معتقد است ادامه تحریم ها به فروپاشی اقتصادی ایران در کنار سرکوب شدید مردم، به انزوای سیاسی و تقویت حکومت پلیسی کمک می کند.
دموکرات ها را قربانی نکنیم
از سوی دیگر پاتریک کلاوسون مدیر مرکز پژوهشی مطالعات خاور نزدیک در واشنگتن، در مقاله ای در وب سایت نشریه فارین پالیسی، در مورد توافقات اخیر در استانبول در مورد مذاکرات هسته ای نوشته است: بن بست در مسائل هسته ای، تنها موارد اختلاف میان ایران و ایالات متحده نیست. باراک اوباما در آخرین پیام خود به مناسبت نوروز در ماه مارس بک بار دیگر بر حقوق بشر تاکید کرد و گفت مردم ایران ار آزادی های اولیه و از آزادی دسترسی آزاد به اطلاعات محروم هستند. اوباما گفت که دولت ایران یک پرده الکترونیکی در اطراف کشور خود کشیده تا از دسترسی مردم به اطلاعات آزاد جلوگیری کند.
این تحلیلگر سیاسی ضمن انتقاد از نمایندگان کشور های غربی در مذاکرات ۱+۵ می نویسد: در جریان مذاکرات هسته ای بین ایران و نمایندگان کشورهای ۱+۵ در سخنان دیپلمات های غربی و مقامات آمریکایی هیچ اشاره ای به موضوع حقوق بشر دیده و شنیده نشد. کسی به شمار اعدام ها در ایران و یا بازداشت و حبس گسترده روزنامه نگاران، فعالان مدنی و سیاسی اشاره ای نکرد و کسی به یاد سرکوب و آزار اقلیت های قومی و مذهبی در ایران نیست.
او می نویسد: این برخورد سیاستمداران غربی باعث نگرانی طرفداران دموکراسی شده است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که سران دولت ایران برای بقای خود حاضرند به هرگونه توافقی با غرب برسند، به شرط آنکه کشورهای دیگر در مورد مسائلی نظیر حقوق بشر و یا سرکوب آزادی های سیاسی و مدنی به آن دولت فشار نیاورند.
به عقیده وی، یکی از دلایل نگرانی طرفداران دمکراسی در ایران از اینکه ممکن است در راه یک توافق بر سر بحران هسته ای فدا شوند، این احتمال است که غرب و آمریکا حاضر باشند در راه رسیدن به راهی برای حل بحران هسته ای ایران، دمکراسی و حقوق بشر را در آن کشور فدا کنند.
این تحلیلگر ضمن غیر قابل اعتماد خواندن مقامات ایرانی، افزوده است که هیچ تضمینی وجود ندارد که ایران به تعهدات خود در برابر جامعه جهانی پایبند بماند و غنی سازی را به شکلی مخفیانه از سر نگیرد.
او معتقد است اعتماد به حکومت ایران یک قمار پر خطر است، اما حمایت از دموکراسی خواهان ایران و کمک به احقاق حقوق بشر و ایجاد آزادی در ایران برای غرب ارزشمندتر خواهد یود.
پاتریک کلاوسون هشدار می دهد که در صورت توافق غرب و ایران بر سر برنامه های هسته ای، دولت ایران قطعا از این موقعیت برای تثبیت خود و سرکوب مخالفان و طرفداران دمکراسی بهره برداری خواهد کرد. علاوه بر این یک بار دیگر در تاریخ معاصر ایران دمکراسی خواهان آن کشور شاهد خواهند بود که آمریکا به جای طرفداری از نیروهای مردمی و ترقی خواه، از نیروهای ارتجاعی دفاع کرده است.
او در این باره به حمایت آمریکا از کودتای نظامی علیه حکومت مردمی دکتر محمد مصدق اشاره می کند که هنوز در خاطره سیاسی ایرانیان زنده است.
ترجمه: زهرا امیریادامه اقدامات غیرقانونی دولت احمدی نژاد؛ انفصال از خدمت برای ۱۷۱ مسئول دولتی
بدنبال افزایش تخلفات و اقدامات غیر قانونی مسئولان دولتی، رئیس دیوان عدالت اداری اعلام کرد: برخی مسئولان دولتی آنقدر در اجرای قوانین سهل انگاری میکنند که مجبور شدیم ۱۷۱ حکم انفصال آنها را صادر کنیم.
به گزارش مهر، محمد جعفر منتظری روز شنبه در جلسه تعامل معاونان حقوقی دستگاههای اجرایی با دیوان عدالت گفت: پس از صدور آرای دیوان برخی از مسئولان و دستگاهها آنقدر مشکل ایجاد می کنند که مجبوریم اعمال ماده ۳۷ کنیم. ماده ۳۷ یعنی اینکه ما به وزیر، معاون وزیر، مسئول، استاندار و .. ابلاغ کرده ایم که فلان حکم را اجرا کنید ولی آنها عمل نمی کنند که به حکم دیوان تاکنون ۱۷۱ رای انفصال صادر شده است.
وی افزود: برخی دستگاهها ۴۶ پرونده انفصال، برخی ۲۵ و برخی ۱۱ پرونده دارند که در مجموع ۲۵ دستگاه اجرایی می شوند هر چند که ما هنوز این احکام را اجرا نکرده ایم ولی اگر تعاملات نتیجه ندهد این احکام اجرا می شود.
همچنین در ادامه این نشست برخی از دستگاهها به احکام و آمار شکایات اعتراض داشتند به عنوان نمونه در آمارها اعلام شده است که از نیروی انتظامی ۴ هزار شکایت شده همچنین از وزارت ارتباطات ۱۲۴۹ شکایت وجود دارد که مدیران حقوقی این دستگاهها نسبت به برخی آمارها گلایه داشتند.
معاون حقوقی صدا و سیما هم اعتراض داشت که ما برای ایجاد برخی از دکل های آنتن تلویزیونی نیاز به خرید املاک داریم ولی دیوان رای می دهد که فلان املاک را برگردانید در حالیکه ما کلی هزینه کرده ایم که وی در پاسخ یکی از معاونین دیوان گفت وقتی که صدا و سیما به جای کار عمرانی مجتمع تفریحی برای کارکناش می سازد معلوم است که رای می دهیم چون حق صاحب ملک پایمال شده است.
معاون حقوقی سازمان اوقاف هم از دیوان خواست تا شعب ویژه ای برای اوقاف در نظر گرفته شود که معاون دیوان اعلام کرد سازمان اوقاف نیاز به شعبه ندارد چون که مشکلات آنها حقوقی است و تنها در مورد شکایت پرسنل با دیوان مرتبط می شوند.
ارجاع برداشت غیرقانونی شبانه از بانکها به قوه قضاییه
در پی برداشت غیرقانونی شبانه از بانک ها، مجلس شورای اسلامی این پرونده را به قوه قضاییه ارجاع کرد.
نایب رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس با بیان اینکه گزارش مجلس از برداشت غیرقانونی دولت از حساب بانکها به احتمال زیاد فردا یکشنبه در صحن علنی قرائت خواهد شد، گفت: هیئت تطبیق و بررسی مصوبات دولت با قوانین مجلس این مصوبه را به دلیل غیرقانونی بودن، ابطال کرد.
پیمان فروزش در گفتگو با مهر درخصوص جزئیات گزارش کمیسیون اقتصادی مجلس از برداشت شبانه دولت (بانک مرکزی) از حساب بانکها بابت “مابهالتفاوت ارز دریافتی” گفت: هیئت تطبیق و بررسی مصوبات دولت با قوانین مجلس، مصوبه هیأت دولت مبنی بر برداشت پول توسط بانک مرکزی از حساب بانکها را غیرقانونی تشخیص داد و آن را ابطال کرد.
وی اقدام هیئت وزیران و بانک مرکزی در این زمینه را غیرقانونی خواند واظهار داشت: بانک مرکزی با این اقدام ضرر و زیانی را به بانکها تحمیل کرده است و باید در این خصوص پاسخگو باشد.
نایب رئیس کمیسیون اقتصادی با اشاره به اینکه براساس تصمیمات اتخاذ شده و بر اساس نظر هیئت تطبیق و بررسی مصوبات دولت با قوانین مجلس و تصمیمات کمیسیون اقتصادی و اعلام نظر به رئیس مجلس، این مصوبه ابطال شده است، گفت: این موضوع به قوه قضائیه ارجاع داده شده میشود تا با متخلفین برخورد شود.
فروزش با بیان اینکه به احتمال زیاد فردا یکشنبه این گزارش در صحن علنی مجلس قرائت خواهد شد، پیشنهاد کرد که بانک مرکزی رقم برداشت کرده را با نرخ ۳۴ درصد سود به حساب بانکها واریز کند.
قتل دانش آموز ۱۷ ساله بوکانی در ” امن ترین ” شهر نیروی انتظامی
کلمه_ زینت سادات حسینی: تعدادی از شهروندان بوکانی روز گذشته در مقابل فرمانداری این شهر دست به تجمع اعتراضی زدند و خواستار برخورد جدی با عوامل قتل سمیه دانش آموز بوکانی شدند.
در حالی که فرمانده ناجا از ” امن ترین ” سال جمهوری اسلامی سخن می گوید هر روز خبری از ناامنی و تعدی به حقوق شهروندان در رسانه ها منتشر می شود.
فرمانده نیروی انتظامی بوکان نیز بر این باور است که بوکان ” امن ترین” شهر استان است. اما پیدا شدن جسد یک دختر دانش آموز احساسات مردم شهر را جریحه دار کرده و آن را به تجمعی در برابر فرمانداری شهر کشاند.
مردم در حالی که شعار می دادند، “امنیت، امنیت، حق مسلم ماست”، “قاتلین سمیه محکوم باید گردند” از مسئولان خواستند با عاملان این مجازات برخورد جدی کنند.
رسانه های دولتی از انتشار اخبار مربوط به این قتل خودداری کرده و برخی از اخبار منتشر شده در فضای مجازی حاکی از آدم ربایی، آزار جنسی و قتل است.
این در حالی است که فرمانده نیروی انتظامی بوکان روایت دیگری از این حادثه دارد. او از دفترچه خاطرات سمیه و اختلافاتی که این دانش آموز نوجوان با خانواده اش داشته سخن می گوید و مدعی است که هیچ پرونده و یا گزارشی از آدم ربایی در این خصوص وجود ندارد و اینها فقط شایعه هستند.
او هم مثل سایر همکارانش در نیروی انتظامی بدون اشاره به ناامنی های اجتماعی و آمار بالای قتل و تجاوز و آدم ربایی بر اساس گزارش های رسمی ناجا، مدعی می شود که پلیس در تمام صحنه ها وجود دارد.
فرمانده نیروی انتظامی می گوید: ما با هرگونه نا امنی به شدیدترین وجه برخورد می کنیم از طرف هر کسی باشد.
او حتی آزادی افرادی را که گفته می شود در رابطه با این پرونده دستگیر شده اند را هم تکذیب می کند و ادعا می کند که کلیه افراد مرتبط با این پرونده با قرار وثیقه سنگین در بازداشت هستند.
به گزارش آژانس خبری موکریان در بوکان، در پی پیدا شدن جسد یک دختر جوان به نام سمیه در اطراف بوکان، ساعت ۶ بعد از ظهر امروز جمعه اول اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ جمعی از شهروندان بوکانی طی یک تجمع اعتراضی خواهان مجازات عامل یا عاملان این جنایت شدند.
در این تجمع که با حضور گسترده نیروهای انتظامی همراه بود فرماندار بوکان خواست که سخنرانی کند اما با اعتراض حاضران روبرو شد.
در ادامه پدر سمیه به سخنرانی پرداخت و اظهار داشت: که نیروهای انتظامی و امنیتی در جهت پیدا کردن عامل یا عاملین مرگ سمیه تلاش زیادی به عمل آورده اند و از مردم خواست که آرامش و خونسردی خود را حفظ کنند.
در پی سخنرانی پدر سمیه، فرمانداربوکان پشت تریبون قرار گرفت و قول داد که عامل یا عاملان این جنایت را به سزای عمل خود برسانند.
بر اساس اخبار غیر رسمی، هفته گذشته، مدارس ابتدایی ،راهنمایی و دبیرستان در شهر بوکان در اعتراض به موارد متعدد کودک ربایی تعطیل شده بود.فرهنگیان این شهر اعتراض می کردند که پیگیری و شکایت متعدد شهروندان بوکانی به مسئولان قضایی و انتظامی در خصوص ده مورد کودک ربایی که منجر به تجاوز و قتل شده است بی پاسخ مانده و در این راستا فرهنگیان این شهر با تعطیلی مدارس خواهان پیگیری این حوادث هستند.
گزارش ها حاکی است که جسد یک دختر۱۷ ساله اهل شهر بوکان به نام سمیه فیاض پور که چند روز پیش ناپدید شده بود، روز پنج شنبه ۲۴ فروردین ماه در زیر پل امیرآباد این شهر پیدا شد. براساس این گزارش، در پی کشف جسد و انتقال به بیمارستان، مشخص شده که نامبرده چند روز پیش فوت کرده است.
بولتن خبری بوکان در تشریح این حادثه نوشت: دخترک با لباس مدرسه درون آب افتاده است. دقیقا در ورودی فاضلاب به آب رودخانه. بر روی شکم افتاده ،دهانش باز و درون آب است. لجن رودخانه صورتش را پوشانیده است صحنه های وحشتناکی است.
نتیجه پزشک قانونی حاکی از مرگ بوسیله خفگی در آب است. در این گزارش ادعا شده که هیچ گونه آثار ضرب و جرح یا شکنجه در بدن دختر دیده نشده و هیچ گونه عمل غیر اخلاقی نیز انجام نگرفته است.
در حالی که مردم از آزار جسمی و جنسی به سمیه می گویند، فرمانده نیروی انتظامی تاکید می کند که شایعه ها در خصوص شکستگی ها و شکنجه و تجاوز کاملا دور از حقیقت است و در حضور خانواده دختر بررسی ها در این مورد انجام شده است.
بر اساس این گزارش زمان مرگ مشخص نیست اما به احتمال زیاد ۱۷/۱/۹۱ است.
فرماندهی نیروی انتظامی بوکان، بابانژاد می گوید بوکان از امن ترین شهر های استان است و در جریان انتخابات و تعطیلات نوروز بوکان از امن ترین شهر بوده است بهمین دلیل در استان به ما شهر برتر امنی می گویند. باید این امنیت را حفظ کنیم. و اعلام می کند: با هرگونه نا امنی توسط هر کسی به شدیدترین وجه برخورد می کنیم.
حادثه ای تلخ در ایلام
در همین حال، از سوی فرمانده انتظامی استان ایلام روایت تلخ کشته شدن نوجوان ۱۳ ساله ایلامی تشریح شد.
در همین حال، از سوی فرمانده انتظامی استان ایلام روایت تلخ کشته شدن نوجوان ۱۳ ساله ایلامی تشریح شد.
امیر حیدر عباسزاده ظهر در جمع خبرنگاران اظهار داشت: این حادثه با ربوده شدن این پسر نوجوان توسط یکی از بستگانش کلید خورد.
وی ادامه داد: فرد قاتل با نقشه شیطانی از اسلام آباد وارد ایلام شده و به درب منزل امیر حسین رفته و در اقدامی نسبت به ربایش امیرحسین ۱۳ ساله اقدام میکند. این فرمانده انتظامی اضافه کرد: امیر حسین با توجه به اینکه فرد قاتل از بستگانش بوده و وی را میشناخته با وی همراه شده و ایلام را با خودروهای عبوری به مقصد اسلام آباد ترک میکند.
عباسزاده تصریح کرد: فرد قاتل به دروغ متوسل شده و به امیر حسین میگوید که عمویش در اسلام آباد فوت کرده و باید به اسلام آباد بروند. فرمانده انتظامی استان ایلام گفت: قاتل در مسیر ایلام – اسلام آباد از خودروی عبوری پیاده شده و در رودخانه مسیر امیر حسین را خفه کرده و به قتل میرساند. وی ادامه داد: پس از آن با ارسال پیامکی از پدر امیر حسین درخواست ۱۰۰ میلیون تومان برای آزاد کردن امیر حسین میکند.
انتقال محمد سلیمانی نیا به بند ۳۵۰ و ادامه اعتصاب غذا
محمد سلیمانی نیا مدیر مدیر یکی از شرکت های رسانه های آنلاین، بعد از ۱۷ روز اعتصاب غذا در بند ۲۰۹، روز چهارشنبه به بند ۳۵۰ اوین منتقل شده است.
به گزارش خبرنگار کلمه، در پی اعتصاب غذای محمد سلیمانی نیا، زندانی سیاسی، وی از بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات به بند ۳۵۰ منتقل شد، اما همچنان در اعتصاب غذا به سر می برد.
این زندانی سیاسی که از ۱۴ فروردین ماه سال جاری اعتصاب خود را آغاز کرده علت آن را اعتراض به بازداشت غیر قانونی، بدرفتاری و شکنجه توسط بازجوها و بلاتکلیفی خویش بیان کرده است.
محمد سلیمانی نیا در تاریخ بیستم دی ماه سال گذشته به اتهام ایجاد شبکه های اجتماعی غیرقانونی و همکاری با دول متخاصم توسط ماموران وزارت اطلاعات در تهران بازداشت شده بود، وی مدیریت چند شبکه اجتماعی و سایت اینترنتی را به عهده داشته است.
این متخصص آی تی و مترجم که تا کنون بدون تفهیم اتهام روزهای بسیاری را در سلول های انفرادی گذراند، در دوران بازجویی به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بارها از طریق بازجویان تهدید شده است.
وی در زمان بازجویی و انفرادی از هرگونه حقی مانند هواخوری، ملاقات، تلفن و حتی داشتن قرآن نیز محروم بوده و تمام این اقدامات غیر قانونی برای اعتراف گیری از وی صورت گرفته است.
روزنامه جمهوری اسلامی: دیپلمات جمهوری اسلامی در استخر مختلط چه میکرد؟
روزنامه جمهوری اسلامی با انتقاد از موضع مقامهای وزارت امور خارجه درباره رسوایی اخیر یک دیپلمات ایرانی در برزیل، خواستار توضیح درباره علت حضور یک دیپلمات جمهوری اسلامی در استخری مختلط در برزیل شد.
اشاره این روزنامه به تکذیب ماجرا از سوی سخنگوی وزارت امور خارجه و نیز موضعگیری سفارت جمهوری اسلامی در برزیل است که گزارشهای مربوط به «تخلف جنسی» یک دیپلمات ایرانی ۵۱ ساله در این کشور را ناشی از «تفاوتهای فرهنگی» دانسته است.
این روزنامه نوشت: جمهوری اسلامی سخنگوی وزارت خارجه کشورمان اتهام تخلف جنسی دیپلمات ایرانی در برزیل را روز پنجشنبه ۳۱ فروردین رد کرد و گفت: “بررسیهای به عمل آمده نشان میدهد که مطالب منتشر شده توسط اینگونه رسانهها، خلاف واقع و فاقد صحت است.” وی اتهامات وارد شده را “مغایر با سوابق این عضو سفارت ایران در برزیل” دانست. روز چهارشنبه، روزنامه وال استریت جورنال در گزارشی اعلام داشت: پلیس برزیل یک دیپلمات ایرانی پنجاه و یک ساله را به دلیل “دست اندازی” به دختران زیر سن قانونی برای مدتی بازداشت کرد. براساس گزارشها این واقعه روز شنبه گذشته در یک استخر مختلط در یک باشگاه خانوادگی در شهر سائوپائولو، روی داد و انعکاس وسیعی در رسانههای برزیل داشت.
در ادامه خبری که در ستون «جهت اطلاع» این روزنامه منتشر شده، آمده است: سؤالی که در تکذیبیه سخنگوی وزارت خارجه کشورمان بیجواب مانده اینست که آیا حضور این دیپلمات ایرانی در استخر مختلط صحت دارد یا خیر؟ اگر جواب مثبت است، چرا وزارت خارجه بر رفتار کارمندان خود نظارت ندارد؟
نباید آبرو یک نظام و یک ملت را به پای یک ندانم کاری ریخت
در همین حال سایت تابناک نزدیک به محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با انتقاد از واکنش وزارت خارجه نسبت به مساله این دیپلمات نوشت: البته در این میان پرسشهای فراوان دیگری نیز هست که به فرض پذیرش این سوء تفاهم، این دیپلمات ایرانی در چنان مکانی چه کار میکرده است؟ مگر دیپلماتهای ایرانی، پروتکلهای بینالمللی و البته پیماننامههای مختص به جمهوری اسلامی را رعایت نمیکنند و…؟!
اما نکته اساسیتر، نحوه برخورد وزارت خارجه و دیگر دستگاهها و نهادهای دولتی کشور با اخباری از این دست است. بیگمان، کارگزاران هر نظامی دچار تخلف، فساد و موارد نکوهیده دیگری هم میشوند و این بستگی به نوع نظامهای سیاسی ندارد؛ یعنی در یک دمکراسی لیبرال تخلف روی میدهد، در یک دمکراسی دینی هم ممکن است تخلف روی دهد، اما میزان شاید تخلف روی داده در هر یک از این نظامها، متفاوت باشد و در واقع، مدیران و کارگزاران کشور ما هم از این قاعده جدا نیستند.
این در حالی است که ما عموما به صورت خودآگاه و ناخود آگاه در برابر این دست اخبار موضع یکطرفهای میگیریم و موضوع را به کل تکذیب میکنیم و هیچ گاه تلاش نمیکنیم اگر اشتباهی هم شده، آن را بپذیریم و در رفع آن بکوشیم.
اکنون بحث بر سر این نیست که این خبر قطعا درست است و باید آن را بپذیریم، بلکه موضوع درباره رویکرد ما نسبت به اخباری است که درباره نواقصمان در دنیا منتشر میشود؛ اخباری که افکار عمومی را درگیر میکند، ولی هیچ گاه پاسخ مناسبی نمیگیرد.
نکته دیگری که شاید دستگاه دیپلماسی به آن توجه کرده باشد، این که موضعگیری رسمی مقامهای دیپلماسی ایران و پذیرش آن برای وجهه جهانی کشورمان زیبنده نباشد؛ اما شما را راهنمایی میکنیم به رخدادای که دو هفته پیش در جریان سفر باراک اوباما به کلمبیا روی داد؛ خوشگذرانی شبانه محافظان او در یک کلوپ شبانه، باعث شد تا در میانه سفر، اوباما محافظانش را به آمریکا بازگرداند.
کوتاه سخن آن که گویا این روزها، نگه داشتن وجهه بینالمللی از راضی نگه داشتن افکار عمومی در کشور برای دوستان مهمتر است، حال آن که نگه داشتن وجهه داخلی یک نهاد یا مجموعه نظام سیاسی و قانع کردن افکار عمومی درباره کارکردها و فعالیتهای آن برای افکار عمومی داخلی، از هر وجهه جهانی دیگری مهمتر است! نمی توان و نباید آبرو یک نظام و یک ملت را به پای یک ندانم کاری بچه گانه ریخت.
» آخرین بخش گفت و گوی کلمه با محمد نوری زاد
محمد نوری زاد: به رهبری حق می دهم که خود را به ندیدن و نشنیدن بزنند
کلمه – سپند میریوسفی:
محمد نوری زاد در ادامه گفت و گوی خود با کلمه که بخش اول و دوم آن هفته ی گذشته منتشر شد، با اشاره تا به حال به اینکه هیچ پاسخی از طرف رهبری دریافت نکردم و بهمین دلیل از ایشان بسیار گله مندم می گوید: بیست و چهار نامه ی من حداقل بیست و چهار سلام با خود داشت. ایشان علاوه برمقامی که بعنوان رهبری دارند، یک عالم اسلامی هستند. و می دانند ابتدایی ترین منازل انسانی و اسلامی را با ادب و ادب ورزی باید طی کرد. حتماً می دانند که اگر سلام مستحب است پاسخش واجب است. انصاف این بود که ایشان نه به محتوا بلکه به این بیست و چهار سلام من جواب می دادند.
به گزارش کلمه، این مستند ساز و جهادگر دوران دفاع مقدس در این گفتگو با طرح این سوال که چرا رهبری تمامی سرنخ های حساس کشور را حتی تعیین تکلیف زندانیان سیاسی را به اراده ی فردی خویش بند کرده اند؟ ادامه می دهد: چرا در دل بسیجیان خوش نام سال های جنگ به اختراع جماعتی با همین نام دست برده اند که این جماعت به هیچ اصلی از اصول انسانی مقید نیستند و جز فحاشی و ضرب و شتم و تخریب و به هم زدن اوضاع بدیهی امور ندارند؟ و چرا داستان پرونده ی حمله ی این اوباشان مذهبی به کوی دانشگاه و به منزل معترضان به سرانجام نرسیده است؟ چرا روند کلی کشور بجای این که مطلوب عقلا و عقلگرایی باشد، مطلوب مداحان و فریبکاران و ریاکاران و رانت خواران شده است؟
آخرین بخش از گفت و گوی تفضیلی کلمه با محمد نوریزاد را با هم می خوانیم:
گفتید داستان ساخت مصلای تهران داستان جمهوری اسلامی است. شاید از این زاویه که این مصلا بودجه ی فراوانی (حدوداً ده برابر یک مصلا با همین زیربنا و نقشه و مصالح) صرف کرده و هنوز دست نیازش دراز است. یا این مصلا باید نهایتاَ در مدت پنج سال ساخته و افتتاح می شد اما می بینیم بعد از سی و یکی دو سال هنوز ناتمام است. با تشبیه جمهوری اسلامی به مصلای تهران آیا منظور شما به هدر رفتن سرمایه ها و زمان در این کشور است؟
این هدر رفتن سرمایه ها و زمان البته یک بخش اساسی منظور من در این مثال است اما نه همه ی آن. گاه ممکن است شما درگیر حادثه و مشکلی شوید که وقوع آن از اراده ی شما خارج است و سرمایه های شما را و زمان شما را مصروف خود می کند. اینجا ای بسا شما مقصر نباشید. که چرا پول و زمان را صرف کرده اید و به صورت ظاهر چیز زیادی عایدتان نشده. مثل سال های جنگ. اگرچه در آن سال ها هم می شد به جای اداره ی عارفانه ی جنگ، به اداره ی عاقلانه ی آن همت کرد، اما با وقوع ناخواسته ی آن، هم سرمایه های پولی و انسانی ما از دست رفت و هم ما برای آبادانی و ساخت این کشورزمان را از دست دادیم. کار دیگری هم نمی شد کرد. وقتی کشوری درگیر جنگی ناخواسته می شود باید همه ی کارهایش را زمین بگذارد و به همان بپردازد. کمترین غفلت در اینجا موجب خسارت های تاریخی می شود.
اما قصد من به آن سوترِ این هدر شدن سرمایه و زمان اشاره دارد. اگر بخواهم تعارف را کنار بگذارم باید بگویم ما به کارناوال هدردادن سرمایه و زمان در مثال مصلای تهران، دو هیولای مخوف داخل کردیم. یکی هیولای بلاهت، یکی هم هیولایی که دردزدی و فریب و نامردی برای خود دم و دستگاهی دارد و خنده دار این که به ازای دزدی های آشکارش، خود را مجاهد و سرباز و خدمتگزار و مردمی نیز می داند و به کمتر از بهشت خدا هم راضی نیست.
در داستان مصلا، یک سوژه ی مذهبی بساطی فراهم می کند که جماعتی به نان و نوا برسند. شما فاکتور دزدی را از مصلای تهران حذف کنید ببینید چه عامل دیگری می تواند مانع برنامه ریزی و ساخت بهنگام این مصلا شود؟ انگار جماعتی در این سالها وارد چرخه ی ساخت مصلای تهران می شده اند با جیب های دراز. یک آجر برمی داشتند و در جایی روی زمین می گذاشتند و بلافاصله یک مشت پول بی زبان می تپاندند داخل همان جیب دراز. بعد یک آجر دیگر روی آجر قبلی می گذاشتند باز یک کپه پول می فشردند داخل جیب سیری ناپذیرشان. بدون آنکه نظارتی در کار باشد یا اساساً دستگاهی جرأت و توان نظارت بر تشکیلاتی مثل قرارگاه خاتم الانبیا را داشته باشد. شب های جمعه هم در همان خاک و خل و در هیبت پسران پیغمبر یک هیاهویی سر می دادند و دعای کمیلی برگزار می کردند تا کسی جرأت نکند به این دراز دزدان چپ نگاه کند. منظور من از انطباق داستان مصلا با داستان انقلاب، آمیختگی سوژه های مذهبی است با دو عامل. یکی بلاهت یکی هم دزدی وفریب. که این شابلون بلاهت و دزدی و فریب را می شود در بسیاری از طرح ها و پروژه ها بکار برد و همین نتیجه را گرفت.
دقیقاً مثل چی؟
من صراحتاً بگویم داستان پرتاب ماهواره ی امید، جز فریب هیچ نبوده و نیست. این که شما یک تکنولوژی نامأنوس را با پول زیاد بخری و آن را به اسم خودت هوا کنی که نشد پیشرفت. کشورهایی که به سمت تکنولوژی هسته ای می روند یا بسیار کارآمد و هوشمند و قدر قدرت اند یا ابله. من دانش هسته ای را در فرانسه و انگلستان و آمریکا و چین ناشی از هوشمندی می دانم اما در شوروی سابق و کره ی شمالی و پاکستان و هندوستان و اسراییل و کشور خودمان ناشی از بلاهت.
در داستان هسته ای خودمان من بلاهت را می بینم که هیبتی از قلندری برآورده و سینه چاک و عربده کش حریف می طلبد. همین حالا به این پرسش پاسخ بدهیم که اگر ما اینهمه پول و اعتبار و وقتی را که صرف داستان نیم بند هسته ای خود کرده ایم، صرف اتمام پالایشگاه های عسلویه می کردیم و شانه به شانه ی قطری ها از چاه های مشترک گاز برداشت می کردیم، بُرد کرده بودیم یا حالا که هم پولمان هدر رفته و هم در مدار تحریم های کمرشکن قرار گرفته ایم و هم نیروگاه اتمی بوشهرمان یک لامپ نمی تواند برای ما روشن کند.
یک نگاهی به غوغای هسته ای در پاکستان و هندوستان بیندازید. اینها در فقر دست و پا می زنند اما بخاطر این که عقب ماندگی های خود را با قدم های بلند و جهش های فریبکارانه جبران کنند، به سراغ سوژه ای می روند که بهره مندی از آن به بلوغ نیاز دارد. شما یک تیغ صورت تراشی را بدهید به دست یک کودک. یک ترقه را بدهید دست یک نوجوان. دکمه ی انفجار یک معدن را در اختیار یک دیوانه بگذارید. معلوم است که خسارت ببار می آورد.
من شاید باور نکنید موافق حساسیت مجامع جهانی درباره ی جریان هسته ای خودمان هستم. چرا؟ چون ما به بلوغ هسته ای نرسیده ایم و ممکن است بعدها کار دست خودمان و مردمان جهان بدهیم. این بلوغ یعنی این که شما چاقو داشته باشید و در دعواهای تن به تن هرگز از آن استفاده نکنید. کلت داشته باشید و به طرف کسی که شما را عصبانی کرده و حال شما را گرفته شلیک نکنید. صدام این چاقو را داشت و عصبانی که شد به مردم خودش هم رحم نکرد. با ما جنگ داشت اما مردم حلبچه را با بمب های شیمیایی اش جزغاله کرد. ما کجا به بلوغ هسته ای رسیده ایم آنجا که در ساک مسافران بی خبر مکه ی خودمان اسلحه مخفی می کنیم و به عربستان می فرستیم؟ یا به محض شلیک آمریکایی ها و زدن هواپیمای مسافربری ما، داد و قال سرمی دهیم که ای دنیا این آمریکایی های نامرد را ببینید که به هواپیمای مسافربری هم رحم نمی کنند؟! اما دم برنمی آوریم که در سایه ی معکوس همان هواپیمای مسافربری جنگنده های خود را مخفی کرده بودیم تا از رادار ناو آمریکایی فرار کنند و به او ضربه بزنند. در قاموس بلوغ ما آیا یک زنگ خطری فعال نشد که ممکن است آن همه مسافربی پناه بخاطر هوش زیاد ما جانشان را از دست بدهند؟
ما نشان داده ایم که تا رسیدن به آن بلوغ حالا حالاها فاصله داریم. شما یک نگاهی به قد و بالای آقای احمدی نژاد با آن شعارهای هسته ای و غیرهسته ای اش بیاندازید ببینید دو گرم چیزی به اسم بلوغ در او پیدا می کنید؟ مثلاً دانشمندان می گویند آقا اکوسیستم طبیعی یک منطقه را همینجوری هردمبیل به هم نزنید چرا که ممکن است طبیعت آن منطقه به صورت واژگون طغیان کند و کار دستتان بدهد. صدام در اواخر عمرش تالاب بزرگ و هزاران ساله ی هورالعظیم کرد را برای کشت و کارخشک کرد. بی آنکه بداند این تالاب با سایر پدیده های طبیعی در یک چرخه ی تنگاتنگ بده و بستان دارد.
همین غباری که هر از گاه چشم مردم عراق و عربستان و اهواز را کور می کند و گاه تا خود تهران پیش می آید ناشی از شلتاق همان بلوغ نداشته است. یا بلایی که بلاهت مسئولان نابالغ ما به سر دریاچه ی ارومیه آورده است. یا سرازیرکردن شتابزده ی بنزین با سرب و ناخالصی زیاد به اسم تولید داخلی به چرخه ی مصرف سوخت کشور. اینها حالا تبعاتش بعدها معلوم خواهد شد. من یک واژه اختراع کرده ام برای همین کارهای مطالعه نشده ی ناگهانی. چی؟ “بلوغ احمدی نژادی”. این واژه ناظر به این حقیقت است که ما شب خوابیده ایم ناگهان که صبح از خواب برمی خیزیم می شنویم که دولتمردان و مجلسیان و قاضیان ما تصمیم گرفته اند کوهی را در وسط کویر جابجا کنند. کلی پول و متخصص و بولدوزر و لودروبیل مکانیکی می ریزند توی همان کویر و مشغول کار می شوند. هرچه دانشمندان و بچه های کودکستانی می گویند آقایان این کار شما مطالعه شده و عقلانی و اقتصادی نیست چپ چپ نگاهشان می کنند که یعنی می گویید ما نمی فهمیم؟
اجازه بدهید مسیر سئوال و جواب را ببریم به سمت نامه هایی که شما به رهبری نوشتید. سه نامه ی اول را که نوشتید شما را بردند به اوین. از داخل زندان اوین نامه های چهارم و پنجم را نوشتید. به مرخصی که آمدید با وجود آنکه برای شما شرط گذاشته بودند که ننویس و بیرون باش نامه ی ششم را نوشتید. خیلی هم تند. شما را برگرداندند به زندان. نامه ی هفتم و هشتم را از داخل زندان نوشتید و منتشر کردید. این دوره یک دو سالی طول کشید که یک سال و نیمش را شما در زندان گذراندید. از زندان که بیرون آمدید یک مدت هیچ خبری از شما نشد. ناگهان نامه ی نهم را نوشتید. و مطرح کردید که در این مدت مشغول فیلمسازی از ماجرای زندان خودتان بوده اید تا برای رهبری بفرستید. بعد هم مسلسل وار نامه های دهم و یازدهم تا آخری که نامه ی بیست و چهارم یا بیست و پنجم باشد. مخاطب همه ی نامه های شما رهبری بود. سئوال این که از این همه نامه هیچ جوابی گرفتید؟ هیچ سیگنالی از طرف بیت رهبری برای شما نیامد که حرف حسابتان چیست؟ این سئوالی است که اغلب به ذهن همه خطور می کند.
پاسخم منفی است. من هیچ پاسخی از طرف ایشان دریافت نکردم. و بهمین دلیل از ایشان بسیار گله مندم. بیست و چهار نامه ی من حداقل بیست و چهار سلام با خود داشت. ایشان علاوه برمقامی که بعنوان رهبری دارند، یک عالم اسلامی هستند. و می دانند ابتدایی ترین منازل انسانی و اسلامی را با ادب و ادب ورزی باید طی کرد. حتماً می دانند که اگر سلام مستحب است پاسخش واجب است. انصاف این بود که ایشان نه به محتوا بلکه به این بیست و چهار سلام من جواب می دادند.
فکر نمی کنید همین که با شما کاری ندارند خودش یک جور جواب است؟ هر کس دیگر بجای شما بود به قول خودتان حتماً پودرش می کردند. مثل سعیدی سیرجانی. یا همان بلایی که سر آقای زید آبادی آمد. یک نامه نوشت و به سال ها زندان و تبعید محکوم شد.
من در آن نامه ها شاید ده ها پرسش مطرح کرده ام. با ده ها پیشنهاد و ده ها آسیب و درد. و راه هایی برای برون رفت از این اوضاع و احوالی که گرفتارش هستیم. در نهج البلاغه نامه های متقابل حضرت علی و معاویه هست. نامه های معاویه به حضرت علی هم هست. این یعنی چه؟ یعنی حضرت علی برای نامه ی فردی مثل معاویه ارزش قائل می شده. در نهایت ادب با او محاجه می کرده. حالا رهبر ما همان حضرت علی و من همان معاویه. انصاف نبود به نامه های این معاویه ی خانگی پاسخ داده می شد؟
البته من بعضی وقت ها به ایشان حق می دهم که از کنار اینگونه نامه ها به نرمی عبور کنند و خودشان را به ندیدن و نشنیدن بزنند. من خودم را جای ایشان می گذارم می بینم نامه ای ازطرف نوری زاد منتشر شده که در او آمده: ای رهبر گرامی، بعضی از پاسداران اطراف شما دزدند. بعضی از اطلاعاتی های اطراف شما هیولایند. اینها دارند اموال مردم را غارت می کنند. قاچاق می کنند. در کشتار و شکنجه ی مردم سهم و نقش دارند. در کارهای اقتصادی دخول کرده و می کنند. آن هم بی در و پیکر. بی آنکه دستگاهی جرأت اعتراض و حسابرسی از آنها را داشته باشد. در کارهای سیاسی دخول کرده اند. در کارهای امنیتی دخول کرده اند.
خب، شما جای رهبری، ایشان جواب بدهند که چه؟ بگویند: نخیر اینها اینطور که شما می گویید خطار کار نیستند بلکه فرزندان فداکارمنند؟ بگویند اینها دزد نیستند؟ بگویند اینها قاچاقی نیستند و به کارهای اقتصادی و سیاسی و اطلاعاتی دخول نکرده اند؟ حفظ نظام که اوجب واجبات است. حفظ نظام می گوید پاسداران من باید از لوازم آرایش تا دیش و رسیور ماهواره و یخچال و فریزر و لوازم پزشکی و داروهای غیراستاندارد و هزار قلم دیگر را قاچاق کنند. حفظ نظام می گوید که پاسداران من باید همه ی پیمانها را در مناقصه های صوری درو کنند. حفظ نظام می گوید پاسداران من باید درکارهای اطلاعاتی دخول کنند. اصلاً هم این کارها غیرقانونی نیست. چرا؟ چون من خودم فراتر از قانونم. فراتر از قانون؟ بله، این را خود قانون می گوید.
آیا رهبر می تواند به این پرسش من پاسخ بگوید که چرا و به چه دلیل با یک تلفن بیت ایشان، ناگهان جوان ناکارآمدی چون سعید مرتضوی به مقام دادستانی گمارده می شود؟ یا چرا آدم های هفت خط اما خودی از پرونده ی اختلاس سه هزار میلیارد تومانی کنار گذاشته می شوند؟ یا این چه نظامی است که زیر عبای آن از خلخالی هست تا جنتی تا سید محمد خاتمی؟ و همه در چارچوب نظام؟ قبول می کنید که رهبری اگر لب وا کنند و بخواهند به یکی از نامه های من پاسخ بدهند، از در و دیوار بر او نامه می بارد و این خط قرمز مورد تعرض قرار می گیرد. که در آن صورت مگر می شود جلوی این سیل ویرانگر را گرفت؟ پس چه بهتر که نامه ها را ندیده و نخوانده و نشنیده بگیرند. به نظر شما اینجوری بهتر نیست؟
شما در یکی از نامه هایتان نوشته بودید که ما در مجاورت فروپاشی هستیم. فکر نمی کنید خود شما با این نامه ها به روند آن فروپاشی دارید کمک می کنید؟
بله، من دارم به این فروپاشی کمک می کنم. اصلاً صریح تر بگویم. من دارم به این فروپاشی اصرار می ورزم. فروپاشی چه؟ فروپاشی بی قانونی ها و ظلم ها و دروغ ها و نکبت ها.
البته این یک حرف کلی است. شما حرف از قانون می زنید. اجازه می دهید ما هم صریح بپرسیم؟ شما در نسبت با رهبری، خودتان را دوست ایشان می دانید؟
من خودم را حتماً دوست ایشان می دانم. و دوست دارم به شرطی که ایشان به حقوق مردم بها بدهند صد سال عمر کنند و صد سال ولی فقیه باشند و صدسال سایه شان روی سرما باشد.
اصلاً باورکردنی نیست؟
چی باورکردنی نیست؟
این دوست داشتن های شما که خواستار صد سال باقی ماندن رهبر هستید. این خواست شما با محتوای نامه های شما جور در نمی آید.
اتفاقاً بسیار هم جور است. آقای خامنه ای به این چند شرط من بها بدهند و صد سال دیگر بر ما رهبری کنند. شاید بگویید نوری زاد کی هست که با چند تا شرط بخواهد رهبری آقای خامنه ای را تا صد سال دیگرت ضمین کند؟ به این چند شرط من اگر دقت کنید اطمینان می دهم با من هم رأی خواهید شد و به صد سال رهبری آقای خامنه ای رضایت خواهید داد.
من می گویم آقای خامنه ای صد سال رهبر ما باشند اما شجاعانه در برابر بهاییان ایرانی بنشینند و به آنان بگویند: به همه ی هستی قسم خدا و پیغمبر کجا منظورشان این بوده که شما را بخاطر اعتقاداتتان به تنگنا بیاندازند و شما را از ابتدایی ترین حقوق انسانی تان باز بدارند! وای بر آن کسی که حکم محرومیت های بدیهی و انسانی شما را امضا کرده و به نام اسلام در مدت سی و سه سال بارانی از تحقیر و ظلم و محرومیت بر سر تک تک شما بارانده. با آنکه شما گفته اید ومی گویید: ما نه جاسوسیم نه اسلحه به دستیم نه خواستارسرنگونی جمهوری اسلامی هستیم نه ازدیوار کسی بالا می رویم نه هرزه ایم نه با رواج فحشا موافقیم نه با دشمنان شما دست به یکی کرده ایم. تنها تفاوت ما با شما عقیده ی ماست. همان عقیده ای که خدا ما را در انتخاب آن آزاد و مخیر ساخته است.
آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما رسماً در برابر تاریخ و مردم آسیب دیده ی ایران زانو بزنند و بگویند: این کارهایی که ما در این سی و سه سال کردیم هیچ ربطی به اسلام نداشته. ما می خواسته ایم حاکم باشیم بهمین دلیل رقبای خود را و معترضان خود را زدیم و کشتیم و اموالشان را مصادره کردیم.
آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما اعتراف کنند که: در هیچ کجای اسلام و در هیچ کجای قاموس الهی ظهور قصابانی چون خلخالی و فلاحیان گنجانده نشده که به راحتی خیار و پنیری که می شود بی زحمت دو نیمشان کرد، جماعتی از انسانهای بی گناه را بی آنکه مجال دفاع به آنان بدهند از وسط دو نیمشان کردند و به رگبارشان بستند و گوش تا گوش سرشان را بریدند و نابودشان کردند.
آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما حتماً به کشتار فله ای در سال شصت و هفت اشاره کنند و فقط این را به ما بگویند که اختیار این عمل هولناک را از کجای اسلام و از کجای انسانیت و از کجای عقل بیرون کشیده اند.
من معتقدم کشتار خاموش سال شصت و هفت لکه ی ننگی است نه تنها بر پیشانی حاکمان ما، که بر پیشانی تک تک مراجع تقلید و مسئولان و دستگاه قضایی و نمایندگان مجلس ما الی الابد. آنانی که بخاطر یک لقمه اعتبار، در برابر و قوع این حادثه ی خونین سکوت کردند و نام ما را در ردیف هیتلرها و چنگیزها جای دادند. ما باید در پیشگاه این مردم و دربرابر تاریخ و آیندگان به خاک بیفتیم و زاربزنیم و عمامه از سربرداریم و گریبان پاره کنیم و هوار بکشیم و ضجه بزنیم و خون گریه کنیم و خود را به اراده ی قانون و خواست جمعی مردم بسپریم. این خون های بنا حق ریخته شده، اصلاً چیزی نیست که با اطلاق یک واژه ی منافق بشود پای برآن نهاد و نادیده اش گرفت.
معتقدم امروز هر که بخواهد بر این سرزمین فلک زده حکومت کند یا بعدها به گردونه ی انتخابات درست و مردمی وآزاد آن داخل شود، باید تکلیفش را با حادثه ی خونین و قصابانه ی سال شصت وهفت روشن کند. این خون ها همچنان تروتازه اند و ازتک ما که درآن سهم و نقشی داشته ایم مطالبه ی حق خود را می کنند. چرا؟ چون این خون ها را ما به اسم اسلام ریخته ایم و ذات اسلام از یک چنین قصابی و وحشی گری متنفر است. ما باید به تاریخ و به صاحبان این خون های بناحق ریخته شده پاسخ بدهیم که در کدام دادگاه و با کدام قانون و با کدام وکیل و با کدام پرونده و با کدام حق دفاع و با کدام هیأت منصفه و با اعتنا به کدام رویه ی عقلانی ما به یک چنین قتل عام کوردست برده ایم؟
من از سایت کلمه بخاطر جایگاه روشنگری اش بسیار سپاس مندم. اما نه سایت کلمه بل همه ی ما باید این را تمرین کنیم که اگر خطایی درگذشته انجام داده ایم بهترین راهِ محو یا تقلیل یا جبران آن خطا اعتراف به آن و سعی درترمیم آن است نه لاپوشانی آن. شاید به شما که مثل خود من خود را موظف به حمایت از آقایان میرحسین موسوی و خاتمی می دانید دشوار باشد که از نوری زاد بشنوید: چرا آقای خاتمی جرأت و شهامت اعتراف به این را ندارد که از تضییع حقوق بهاییان ایران سخن بگوید؟ یا از همین کشتارسال شصت و هفت؟ راستی چرا؟ مگر می شود اصلاح طلب بود و در همان حال به چشم خود دید جماعتی دارند زیر چرخ های اسلامی ما له می شوند؟ و سکوت کرد؟
آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما مرد و مردانه به ما بگویند: چه میزان از پول مردم به اشاره و دستور مستقیم ایشان به افغانستان و سوریه و لبنان و حزب الله و فلسطین و میانمار و هر جای دیگر سرازیر شده است؟
آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما در یک جمله به ما بگویند این را از کجای اسلام پیدا کرده اند که مجموعه های تحت امر ایشان مثل بنیاد مستضعفان و آستان قدس رضوی و سپاه و اطلاعات چرا نباید به هیچ تشکیلات نظارتی اجازه ی واکاوی در چند و چونشان را بدهند؟
آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما به ما بگویند این را از کجای اسلام برداشت کرده اند که سنی ها و دراویش و سایر معتقدان به نحله های متفاوت فکری، نباید امنیت اعتقادی داشته باشند؟
ایشان صد سال دیگر رهبر ما باشند اما به شرط این که صادقانه به ما بگویند علت این که زلف اعتبارشان را به زلف فرد نامتعادلی مثل آقای احمدی نژاد گره زدند چه بوده؟ به بما بگویند علت این که با حمایت های بی دریغشان از احمدی نژاد خسارت های جبران ناپذیری به شاکله ی کلی کشور وارد آورده اند و هنوز نیز می آورند و در این مسیر سخن مشفقانه ی احدالناسی را نیز نخواسته اند که بشنوند در این بوده که خدا وکیلی در آقای احمدی نژاد مختصری عقل و درایت مشاهده کرده اند؟ یا نه، او را برای بقای خود مناسب تر یافته اند؟
آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما صادقانه به ما بگویند بعد از پیروزی انقلاب، روحانیان در یک جا، تنها در یک جا، تنها در یک جا، تنها در یک جا، تنها در یک جا، مدیر بوده اند و در همان یک جا موفق عمل کرده اند. و بلافاصله صادقانه اعتراف کنند که: روحانیان بخاطر سوادی که نداشته اند، مسیر نخبگی و تخصصی کشور را ضایع کرده اند و با دخالت های بی در و پیکرشان در اموری که بدان ها مربوط نبوده، ایران بزرگ را ذلیل و خوارکرده اند و بر زمین گرم تباهی اش کوفته اند.
آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما به ما بگویند چگونه شد که نخبگی در کشور ما رو به افول نهاد و پخمگی برآمد و برمسند نشست؟
ایشان به ما بگویند چرا تمامی سرنخ های حساس کشور را حتی تعیین تکلیف زندانیان سیاسی را به اراده ی فردی خویش بند کرده اند؟ چرا در دل بسیجیان خوش نام سال های جنگ به اختراع جماعتی با همین نام دست برده اند که این جماعت به هیچ اصلی از اصول انسانی مقید نیستند و جز فحاشی و ضرب و شتم و تخریب و به هم زدن اوضاع بدیهی امور ندارند؟ و چرا داستان پرونده ی حمله ی این اوباشان مذهبی به کوی دانشگاه و به منزل معترضان به سرانجام نرسیده است؟ چرا روند کلی کشور بجای این که مطلوب عقلا و عقلگرایی باشد، مطلوب مداحان و فریبکاران و ریاکاران و رانت خواران شده است؟
تشکر آقای نوری زاد. اگرچه این ترجیع بند شما می تواند خیلی گسترده وادامه دارباشد اما به همین جا بسنده می کنیم.
تظاهرات هزاران مصری در اعتراض به حکومت نظامیان
کلمه- گروه بین الملل: هزاران تن از مردم مصر در اعتراض به نحوه اداره این کشور توسط شورای عالی نیروهای مسلح نظامی خواستار کناره گیری این شورا شده اند. روز جمعه، ۱ اردیبهشت، چند هزار تن از مردم مصر با تجمع در میدان تحریر قاهره، علیه ادامه حکومت شورای نظامی حاکم دست به تظاهرات زدند و خواستار انتقال قدرت به یک دولت غیرنظامی شدند.
تجمع روز جمعه یکی از بزرگترین تظاهرات ماه های اخیر توصیف شده و در پی رد صلاحیت شماری از نامزدهای اصلی در انتخابات ریاست جمهوری مصر برگزار شده است.
گفتنی است، بیش از ۵۰ جنبش سیاسی و ائتلاف انقلابی در مصر در این تظاهرات شرکت کردند. در میان این گروه ها، هواداران تشکل های سیاسی اسلامگرا و حامیان گروه های لائیک و لیبرال تر دیده می شدند.
این جنبش ها تحقق اهداف انقلاب را منوط به عملی شدن شش مورد دانست که شامل آزادی زندانیان سیاسی، جلوگیری از محاکمه غیرنظامیان در دادگاه های نظامی و اصلاح ماده ۲۸ قانون اساسی در خصوص انتخابات است.
همچنین سایر درخواستها ، توافق در خصوص هیات تهیه قانون اساسی به گونه ای که این هیات در برگیرنده نمایندگان همه گروه ها باشد، ممنوعیت نامزدی بازمانده های نظام سابق در انتخابات ریاست جمهوری و پاکسازی دستگاه های اداری از عناصر نظام سابق است. جنبش های مختلف مصری تاکید کرده اند که در تظاهرات امروز باید از سر دادن هرگونه شعارهای حزبی و در طرفداری از جریان های سیاسی خاص خودداری شود و همه شرکت کنندگان به گونه ارگانیسم واحد برای تحقق شش خواسته مذکور تلاش کنند .
برگزاری این تظاهرات می تواند نشانه آغاز دوره جدیدی از درگیری در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری باشد که ماه آینده میلادی برگزار می شود.
این نخستین انتخابات ریاست جمهوری از زمان کناره گیری حسنی مبارک، رئیس جمهوری سابق مصر است که پس از سی سال در پی تظاهرات اعتراضی از حکومت ساقط شد. از زمان سقوط حسنی مبارک، شورای نظامی متشکل از فرماندهان ارشد ارتش، عملا اختیارات رئیس جمهوری را در دست داشته است.
مخالفان شورای نظامی گفته اند که رد صلاحیت شماری از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری می تواند نشانه قصد نظامیان برای “دستکاری” در انتخابات و روی کار آوردن فرد مورد نظر آنان باشد. همچنین این نگرانی وجود دارد که ممکن است شورای نظامی به بهانه های مختلف از برگزاری انتخابات در موعد مقرر سر باز زند و همچنان در قدرت باقی بماند.
در مقابل، نظامیان حاکم بر مصر تاکید کرده اند که انتخابات طبق برنامه اعلام شده برگزار خواهد شد و با انتخاب رئیس جمهوری جدید، آنان تمامی اختیارات خود را به وی تفویض خواهند کرد و از صحنه سیاسی خارج خواهند شد. اگرچه نظامیان با مخالفت شمار قابل توجهی از فعالان سیاسی و مردم مواجه هستند، اما به گفته ناظران، مخالفان آنان دارای وحدت لازم نیستند.
برخی گزارش ها از تجمع روز جمعه در میدان تحریر حاکی از آن است که طرفداران تشکل های مختلف سیاسی در گروه های مجزا در این تظاهرات شرکت کرده اند و اختلاف نظر بین آنها کاملا مشهود است.
تهدید محمد توسلی به قتل در بهداری بند ۲۰۹ اوین
سحام نیوز: محمد توسلی، مسئول تبلیغات ستادهای راهپیمایی و ستاد استقبال از امام خمینی در دوران انقلاب و دوست و همراه شهید رجایی که بیش از هفت ماه است در بند ۲۰۹ نگهداری می شود چندین بار در بهداری اوین تهدید به مرگ شده است.
به گزارش کلمه، محمد توسلی از جمله مبارزان و فعالان سیاسی ایران که این روزها و در سن ۷۴ سالگی در سلول های بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین به همراه یک زندانی دیگر نگهداری می شود در وضعیت جسمی نامساعدی به سر می برد.
وی در این مدت چندین بار به بهداری اوین منتقل شده است، و آنجا خطاب قرار داده شده که “تو را خواهیم کشت، این بار مانند سال ۸۰ نیست و مرگ تدریجی را تجربه خواهی کرد.”
بر اساس این گزارش، اولین شهردار تهران پس از انقلاب، در حالی که از ساده ترین حق یک زندانی مانند هواخوری هم بی بهره است دچار لرزش شدید و بدحالی مضاعف است.
در همین زمینه هفته ی گذشته همسر محمد توسلی در گفتگو با کلمه با اعتراض به این که همسرش از آبان ماه سال پیش تا کنون در حالی در بند ۲۰۹ به سر می برد که دچار مشکلات جسمانی شدیدی به لحاظ سن بالای خود است، تصریح کرده بود که چشم وی آب مروارید آورده، شنوایی او ضعیف شده، درد شدید استخوان و مفاصل دارد، دچار ناراحتی گوارشی و بسیار ضعیف و نحیف شده است. در چنین فضایی که هوا و نور مناسب نیست و امکان حداقل تغذیه سالم متناسب با سن وی وجود ندارد، افت شرایط جسمی انتظار می رود و آنچه باعث نگرانی است، طولانی شدن زمان بازداشت در این شرایط نامناسب است.
محمد توسلی، رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران در ۱۲ آبان سال ۹۰ در تهران و در ارتباط با نامهٔ ۱۴۳ فعال سیاسی و اجتماعی بازداشت شده بود. همچنین داماد وی فرید طاهری از اعضای نهضت آزادی است که در جریان حوادث پس از انتخابات در ۲۷ دی ماه ۸۸ بازداشت و به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش کلمه، محمد توسلی از جمله مبارزان و فعالان سیاسی ایران که این روزها و در سن ۷۴ سالگی در سلول های بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین به همراه یک زندانی دیگر نگهداری می شود در وضعیت جسمی نامساعدی به سر می برد.
وی در این مدت چندین بار به بهداری اوین منتقل شده است، و آنجا خطاب قرار داده شده که “تو را خواهیم کشت، این بار مانند سال ۸۰ نیست و مرگ تدریجی را تجربه خواهی کرد.”
بر اساس این گزارش، اولین شهردار تهران پس از انقلاب، در حالی که از ساده ترین حق یک زندانی مانند هواخوری هم بی بهره است دچار لرزش شدید و بدحالی مضاعف است.
در همین زمینه هفته ی گذشته همسر محمد توسلی در گفتگو با کلمه با اعتراض به این که همسرش از آبان ماه سال پیش تا کنون در حالی در بند ۲۰۹ به سر می برد که دچار مشکلات جسمانی شدیدی به لحاظ سن بالای خود است، تصریح کرده بود که چشم وی آب مروارید آورده، شنوایی او ضعیف شده، درد شدید استخوان و مفاصل دارد، دچار ناراحتی گوارشی و بسیار ضعیف و نحیف شده است. در چنین فضایی که هوا و نور مناسب نیست و امکان حداقل تغذیه سالم متناسب با سن وی وجود ندارد، افت شرایط جسمی انتظار می رود و آنچه باعث نگرانی است، طولانی شدن زمان بازداشت در این شرایط نامناسب است.
محمد توسلی، رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران در ۱۲ آبان سال ۹۰ در تهران و در ارتباط با نامهٔ ۱۴۳ فعال سیاسی و اجتماعی بازداشت شده بود. همچنین داماد وی فرید طاهری از اعضای نهضت آزادی است که در جریان حوادث پس از انتخابات در ۲۷ دی ماه ۸۸ بازداشت و به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.
تحریم های تازه سازمان ملل علیه دو عضو سپاه قدس
سحام نیوز: سازمان ملل متحد روز جمعه دو فرد و یک شرکت ایرانی را به دلیل قاچاق اسلحه به نیجریه به لیست سیاه تحریم هایش اضافه کرد.
به گزارش بی بی سی، کمیته تحریم های سازمان ملل متحد گفته این افراد وابسته به نیروی سپاه قدس هستند و نام آنها را حسین (عظیم) آقاجانی و علی اکبر طباطبایی عنوان کرده است.
این افراد پیشتر به اتهام قاچاق موشک، مواد منفجره و نارنجک به نیجریه در دادگاهی در این کشور حضور پیدا کرده بودند.
در اکتبر سال ۲۰۱۰، ماموران نیجریه، در جریان بازرسی از یک کشتی تجاری ۱۳ کانتینر حاوی اسلحه و مواد منفجره کشف کرده بودند. این کشتی از بندرعباس در جنوب ایران بارگیری شده بود. سلاح های کشف شده میان مصالح ساختمانی جاسازی شده بودند.
سوزان رایس نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد در بیانیه ای از این عمل استقبال کرده و گفت: “افرادی که امروز در لیست تحریم ها قرار گرفته اند، با زیر پا گذاشتن قطعنامه های پیشین علیه ایران، تلاش داشته اند اسلحه به نیجریه بفرستند.”
در ادامه این بیانیه آمده: “این دو نفر اعضای سپاه قدس ایران هستند، بخشی که افراط گرایی و تروریسم را در خارج از خاک ایران هدایت می کند.”
علاوه بر این افراد، نام شرکت تجاری بهینه نیز به این لیست اضافه شده است. به گفته کمیته تحریم های سازمان ملل متحد این شرکت، یکی از دو شرکتی است که پیشتر در قاچاق اسلحه به کشورهای غرب آفریقا دست داشته است. شرکت باربری یاس ایر هم در فروردین ماه مورد تحریم وزارت دارایی آمریکا قرار گرفته بود.
یک دیپلمات عضو کمیته تحریم ها در سازمان ملل متحد به خبرگزاری رویترز گفته این تحریم ها بنا به درخواستی که ماه گذشته بریتانیا به این کمیته ارائه کرده، وضع شده است.
دولت نیجریه به کمیته تحریم های سازمان ملل درباره کشف اسلحه هایی که از ایران به این کشور فرستاده شده بود، شکایت کرده بود. در آن زمان مقام های ایرانی اعلام کردند این محموله بخشی از یک قرارداد قانونی با گامبیا بوده است.
در تحریم هایی که وزارت دارایی آمریکا در این مورد وضع کرد، فرد نیجریه ای به نام علی عباس جگا نیز در این لیست قرار گرفت.
دولت نیجریه می گوید ایران این اسلحه ها را برای پشتیبانی از گروه های شیعه در این کشور ارسال می کند. ایران اما این اتهامات را رد کرده است.
به گزارش بی بی سی، کمیته تحریم های سازمان ملل متحد گفته این افراد وابسته به نیروی سپاه قدس هستند و نام آنها را حسین (عظیم) آقاجانی و علی اکبر طباطبایی عنوان کرده است.
این افراد پیشتر به اتهام قاچاق موشک، مواد منفجره و نارنجک به نیجریه در دادگاهی در این کشور حضور پیدا کرده بودند.
در اکتبر سال ۲۰۱۰، ماموران نیجریه، در جریان بازرسی از یک کشتی تجاری ۱۳ کانتینر حاوی اسلحه و مواد منفجره کشف کرده بودند. این کشتی از بندرعباس در جنوب ایران بارگیری شده بود. سلاح های کشف شده میان مصالح ساختمانی جاسازی شده بودند.
سوزان رایس نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد در بیانیه ای از این عمل استقبال کرده و گفت: “افرادی که امروز در لیست تحریم ها قرار گرفته اند، با زیر پا گذاشتن قطعنامه های پیشین علیه ایران، تلاش داشته اند اسلحه به نیجریه بفرستند.”
در ادامه این بیانیه آمده: “این دو نفر اعضای سپاه قدس ایران هستند، بخشی که افراط گرایی و تروریسم را در خارج از خاک ایران هدایت می کند.”
علاوه بر این افراد، نام شرکت تجاری بهینه نیز به این لیست اضافه شده است. به گفته کمیته تحریم های سازمان ملل متحد این شرکت، یکی از دو شرکتی است که پیشتر در قاچاق اسلحه به کشورهای غرب آفریقا دست داشته است. شرکت باربری یاس ایر هم در فروردین ماه مورد تحریم وزارت دارایی آمریکا قرار گرفته بود.
یک دیپلمات عضو کمیته تحریم ها در سازمان ملل متحد به خبرگزاری رویترز گفته این تحریم ها بنا به درخواستی که ماه گذشته بریتانیا به این کمیته ارائه کرده، وضع شده است.
دولت نیجریه به کمیته تحریم های سازمان ملل درباره کشف اسلحه هایی که از ایران به این کشور فرستاده شده بود، شکایت کرده بود. در آن زمان مقام های ایرانی اعلام کردند این محموله بخشی از یک قرارداد قانونی با گامبیا بوده است.
در تحریم هایی که وزارت دارایی آمریکا در این مورد وضع کرد، فرد نیجریه ای به نام علی عباس جگا نیز در این لیست قرار گرفت.
دولت نیجریه می گوید ایران این اسلحه ها را برای پشتیبانی از گروه های شیعه در این کشور ارسال می کند. ایران اما این اتهامات را رد کرده است.
تفاوت فرهنگی از زندان کهریزک تا استخر برزیل در خدمت رهبر
سید مجتبی واحدی – مشاور مهدی کروبی
می گویند دولت جمهوری اسلامی ، حکومت حسین قلی خانی دارد و هر کس در آن ، هر کاری را که دلش می خواهد
انجام می دهد . می گویند ارکان کشور ، هیچگونه هماهنگی با یکدیگر ندارند . اما امروز یقین کردم حد اقل در مورد «وقاحت » ، هماهنگی صد درصدی میان ارکان نظام م از رهبر تا کارمند سفارت ایران در برزیل وجود دارد . سفارت جمهوری اسلامی در برزیل ، با رد اتهام « تعدی جنسی کارمند سفارت به دختران نابالغ در استخر »این اتهام را ناشی از « تفاوت فرهنگی » دانسته است. وقتی این اطلاعیه را دیدم متوجه شدم بسیاری از اتفاقات دیگر در ایران هم ناشی از تفاوت فرهنگی است . اگر کسی به دنبال یافتن نمونه از « تفاوت فرهنگی » باشد صدها نمونه می توان ارائه نمود که در این یادداشت کوتاه ، تعدادی از آنها مورد اشاره قرار می گیرد
یک ـ وقتی رهبر جمهوری اسلامی ، سال نود را سال « جهاد اقتصادی » نامید و در همان سال بزرگترین افتضاح اقتصادی در کشور رخ داد این اتفاق ناشی از تفاوت فرهنگی بود . رهبر ، ازجهاد و تلاش برای پر شدن جیب عوامل حکومت سخن می گفته اما به دلیل تفاوت فرهنگی ، عده ای تصور کرده اند در سال جهاد اقتصادی ، باید وضعیت معاش خانواده های ایرانی بهبود یابد .
دو ـ در مورد رئیس دولت نیز ، همین وضعیت وجود دارد . اگر او می گوید در «ایران ، هیچکس ، گرسنه نیست » مقصودش اینست که همه« گدا گشنه ها» در خانواده خود را به نان ونوایی رسانده اما تفاوت فرهنگی ، باعث شده که عده ای گمان کنند « نباید هیچ گرسنه ای در سراسر ایران وجود داشته باشد » لذا از دیدن فیلم کوتاهی که یک هموطن بندرعباسی ، گرسنگی خود را در مقابل احمدی نژاد فریاد می زند تعجب می کنند .
سه ـ سی و یک ماه پیش ، مهدی کروبی به افشای « تجاوز در زندان کهریزک » پرداخت . در آن موقع همه ارکان نظام از جمله رهبر ، فریاد کشیدند که «عده ای با این حرف ها ، آبروی نظام را برده اند » حالا که فکر می کنم می بینم حق با رهبر بوده و کروبی تفاوت فرهنگی را درک نکرده است . فرهنگی که کروبی به آن باور دارد برای انسان ها ، ارزش قائل است و در فرهنگ رهبر ، حفظ نظام به هرقیمتی ، مجاز است . پس کسی حق ندارد به روش های مورد استفاده برای حفظ نظام از طریق سرکوب مخالفان اعتراض کند.
چهار ـ روزی که محسن رضایی ، ناگهان شکایت پر سر وصدای خود از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری را پس گرفت عده ای به او اعتراض کردند که « مگر تو نگفتی اعتراض خود را تا آخر ادامه خواهی داد ودفاع از آرای مردم را مانند حفظ ناموس ، بر خود واجب می شماری ؟» آن روز هم حق با محسن رضایی بود زیرا در فرهنگ او ، حفظ رضایت رهبر بر هر چیز ترجیح دارد اما عده ای دیگر که فرهنگ متفاوتی دارند گمان می کردند « حفظ ناموس » بسیار مهم است.
پنج ـ در موضوع استیضاح وزیر کار و بر کناری مرتضوی هم به نظر می رسد «تفاوت فرهنگی »علت اصلی برخی سوء تفاهم ها بود. در آن ماجرا ، فرهنگی ترین چهره سیاسی مجلس که مرتبا در وصف رهبری ، شعر می گوید نامه ای به نمایندگان نوشت و خواستار « خودداری از استیضاح » شد . فرهنگ حاکم بر مجلس هم به نمایندگان تفهیم کرد که نباید پا بر دم شیر بگذارند . اما عده ای دیگر که در فرهنگ آنها ، قتل و شکنجه مخالفان ، قبیح است بدون آنکه به تفاوت های فرهنگی توجه کنند نمایندگان مجلس و دولت را به خاطر انتصاب یک قاتل به ریاست ثروتمند ترین تشکیلات دولتی ، محکوم می کنند.
شش ـ فرهنگ رئیس قوه قضائیه ، به او حق می دهد که اعلام کند « مهم ترین دغدغه برای من ، حفظ رضایت رهبری است » اما عده ای که «تفاوت های فرهنگی » را درک نمی کنند ازرئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی توقع دارند مهم ترین دغدغه او « اجرای عدالت » باشد .
هفت ـ فرهنگ حاکم بر خانواده تعدادی از آخوندهای درباری و مراجع حکومتی به آنها آموخته است که حفظ منافع مادی و توسعه رانت خواری آقازاده ها بر هر چیز ترجیح دارد اما عده ای که این فرهنگ را به درستی درک نمی کنند به انتظار نشسته اند که این گروه از روحانیون درباری ، در برابر ظلم های گسترده ای که در کشور وجود دارد فریاد بر آورند.
هشت ـ در فرهنگ نظام جمهوری اسلامی ، حتی افزودن یک روز به عمر نظام متزلزل حاکم بر ایران ، از هر چیز دیگری مهم تر است اما عده ای که هنوز تفاوت های فرهنگی را نشناخته اند هر روز به سران نظام ایراد می گیرند که « چرا در ماجرای خزر ، کوتاه آمدید ؟» ،« چرا به درشت گویی های شیوخ کم مقدار خلیج فارس ، جواب نمی دهید ؟»،چرا « برای جلب همراهی چین با خود ، ترکمانچای نفتی ، امضا کردید ؟» و صدها چرای دیگر
اگر کمی منصف باشیم و همه اتفاقات سالهای اخیر را با تکیه بر « تفاوت فرهنگی » ارزیابی کنیم ما هم به همان نتیجه ای خواهیم رسید که رهبر جمهوری اسلامی و جیره خواران او رسیده اند» تفاوت فرهنگی از « زندان کهریزک » تا « استخر برازیلیا » در خدمت رهبر و جیره خواران جمهوری اسلامی ! فقط همین
می گویند دولت جمهوری اسلامی ، حکومت حسین قلی خانی دارد و هر کس در آن ، هر کاری را که دلش می خواهد
انجام می دهد . می گویند ارکان کشور ، هیچگونه هماهنگی با یکدیگر ندارند . اما امروز یقین کردم حد اقل در مورد «وقاحت » ، هماهنگی صد درصدی میان ارکان نظام م از رهبر تا کارمند سفارت ایران در برزیل وجود دارد . سفارت جمهوری اسلامی در برزیل ، با رد اتهام « تعدی جنسی کارمند سفارت به دختران نابالغ در استخر »این اتهام را ناشی از « تفاوت فرهنگی » دانسته است. وقتی این اطلاعیه را دیدم متوجه شدم بسیاری از اتفاقات دیگر در ایران هم ناشی از تفاوت فرهنگی است . اگر کسی به دنبال یافتن نمونه از « تفاوت فرهنگی » باشد صدها نمونه می توان ارائه نمود که در این یادداشت کوتاه ، تعدادی از آنها مورد اشاره قرار می گیرد
یک ـ وقتی رهبر جمهوری اسلامی ، سال نود را سال « جهاد اقتصادی » نامید و در همان سال بزرگترین افتضاح اقتصادی در کشور رخ داد این اتفاق ناشی از تفاوت فرهنگی بود . رهبر ، ازجهاد و تلاش برای پر شدن جیب عوامل حکومت سخن می گفته اما به دلیل تفاوت فرهنگی ، عده ای تصور کرده اند در سال جهاد اقتصادی ، باید وضعیت معاش خانواده های ایرانی بهبود یابد .
دو ـ در مورد رئیس دولت نیز ، همین وضعیت وجود دارد . اگر او می گوید در «ایران ، هیچکس ، گرسنه نیست » مقصودش اینست که همه« گدا گشنه ها» در خانواده خود را به نان ونوایی رسانده اما تفاوت فرهنگی ، باعث شده که عده ای گمان کنند « نباید هیچ گرسنه ای در سراسر ایران وجود داشته باشد » لذا از دیدن فیلم کوتاهی که یک هموطن بندرعباسی ، گرسنگی خود را در مقابل احمدی نژاد فریاد می زند تعجب می کنند .
سه ـ سی و یک ماه پیش ، مهدی کروبی به افشای « تجاوز در زندان کهریزک » پرداخت . در آن موقع همه ارکان نظام از جمله رهبر ، فریاد کشیدند که «عده ای با این حرف ها ، آبروی نظام را برده اند » حالا که فکر می کنم می بینم حق با رهبر بوده و کروبی تفاوت فرهنگی را درک نکرده است . فرهنگی که کروبی به آن باور دارد برای انسان ها ، ارزش قائل است و در فرهنگ رهبر ، حفظ نظام به هرقیمتی ، مجاز است . پس کسی حق ندارد به روش های مورد استفاده برای حفظ نظام از طریق سرکوب مخالفان اعتراض کند.
چهار ـ روزی که محسن رضایی ، ناگهان شکایت پر سر وصدای خود از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری را پس گرفت عده ای به او اعتراض کردند که « مگر تو نگفتی اعتراض خود را تا آخر ادامه خواهی داد ودفاع از آرای مردم را مانند حفظ ناموس ، بر خود واجب می شماری ؟» آن روز هم حق با محسن رضایی بود زیرا در فرهنگ او ، حفظ رضایت رهبر بر هر چیز ترجیح دارد اما عده ای دیگر که فرهنگ متفاوتی دارند گمان می کردند « حفظ ناموس » بسیار مهم است.
پنج ـ در موضوع استیضاح وزیر کار و بر کناری مرتضوی هم به نظر می رسد «تفاوت فرهنگی »علت اصلی برخی سوء تفاهم ها بود. در آن ماجرا ، فرهنگی ترین چهره سیاسی مجلس که مرتبا در وصف رهبری ، شعر می گوید نامه ای به نمایندگان نوشت و خواستار « خودداری از استیضاح » شد . فرهنگ حاکم بر مجلس هم به نمایندگان تفهیم کرد که نباید پا بر دم شیر بگذارند . اما عده ای دیگر که در فرهنگ آنها ، قتل و شکنجه مخالفان ، قبیح است بدون آنکه به تفاوت های فرهنگی توجه کنند نمایندگان مجلس و دولت را به خاطر انتصاب یک قاتل به ریاست ثروتمند ترین تشکیلات دولتی ، محکوم می کنند.
شش ـ فرهنگ رئیس قوه قضائیه ، به او حق می دهد که اعلام کند « مهم ترین دغدغه برای من ، حفظ رضایت رهبری است » اما عده ای که «تفاوت های فرهنگی » را درک نمی کنند ازرئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی توقع دارند مهم ترین دغدغه او « اجرای عدالت » باشد .
هفت ـ فرهنگ حاکم بر خانواده تعدادی از آخوندهای درباری و مراجع حکومتی به آنها آموخته است که حفظ منافع مادی و توسعه رانت خواری آقازاده ها بر هر چیز ترجیح دارد اما عده ای که این فرهنگ را به درستی درک نمی کنند به انتظار نشسته اند که این گروه از روحانیون درباری ، در برابر ظلم های گسترده ای که در کشور وجود دارد فریاد بر آورند.
هشت ـ در فرهنگ نظام جمهوری اسلامی ، حتی افزودن یک روز به عمر نظام متزلزل حاکم بر ایران ، از هر چیز دیگری مهم تر است اما عده ای که هنوز تفاوت های فرهنگی را نشناخته اند هر روز به سران نظام ایراد می گیرند که « چرا در ماجرای خزر ، کوتاه آمدید ؟» ،« چرا به درشت گویی های شیوخ کم مقدار خلیج فارس ، جواب نمی دهید ؟»،چرا « برای جلب همراهی چین با خود ، ترکمانچای نفتی ، امضا کردید ؟» و صدها چرای دیگر
اگر کمی منصف باشیم و همه اتفاقات سالهای اخیر را با تکیه بر « تفاوت فرهنگی » ارزیابی کنیم ما هم به همان نتیجه ای خواهیم رسید که رهبر جمهوری اسلامی و جیره خواران او رسیده اند» تفاوت فرهنگی از « زندان کهریزک » تا « استخر برازیلیا » در خدمت رهبر و جیره خواران جمهوری اسلامی ! فقط همین
حکومت ایران می گوید اتهام آزار جنسی از سوی برزیل ناشی از "اختلافات فرهنگی" است
سفارت جمهوری اسلامی ایران در برزیل ضمن "نادرست" خواندن گزارشهای منتشر شده در مورد اتهام آزار جنسی دختران نوجوان توسط یک دیپلمات این سفارتخانه، این اتهام را ناشی از "اختلافات فرهنگی" دانسته است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، در پی بازداشت موقت یک دیپلمات ایرانی به اتهام آزار و اذیت جنسی چند دختر نوجوان در استخری واقع در شهر برازیلیا، پایتخت برزیل، سفارت جمهوری اسلامی ایران طی بیانیهای این گزارشها را "نادرست" و ناشی از "اختلافات فرهنگی" دانسته است.
سفارت جمهوری اسلامی در برزیل اطلاعیه ای را منتشر کرده و گفته است که اتهام تعدی جنسی علیه این فرد نادرست بوده و "حاصل سوء تفاهم ناشی از تفاوت در رفتارهای فرهنگی بوده است."
سفارت ایران در این اطلاعیه، پوشش رسانه ای خبر تعدی جنسی آقای قربانی را محکوم کرده و گفته است که نشریات "عموما نسبت به موضوعات مربوط به کشورهایی مانند جمهوری اسلامی ایران موضعی تبعیض آمیز اتخاذ می کنند."
روز گذشته، سخنگوی وزارت امور خارجه برزیل در واکنش به رفتار دیپلمات ایرانی در استخر شنا در برزیلیا، گفت که مقامات دولتی "این موضوع را در دست ارزیابی دارند و پس از تکمیل بررسی ها، در مورد واکنش مناسب تصمیم گیری خواهند کرد."
وی افزود که سفارت جمهوری اسلامی در برزیل از نتیجه این روند مطلع خواهد شد.
روزنامه برزیلی "اوگلبو" پیشتر هویت این دیپلمات را فاش کرده و نوشته بود که نام این فرد که نزدیک به ۵۰ سال سن دارد، حکمتالله قربانی است
به نوشتهی این روزنامه، این دیپلمات در سلسله مراتب سفارت جمهوری اسلامی ایران در برزیل، فرد سوم محسوب میشود.
یک دیپلمات ایرانی به اتهام آزار جنسی دختران نوجوان در استخری در برزیل بازداشت شد. پلیس بعد از محرز شدن هویت دیپلماتیک وی، او را آزاد کرد.
وزارت خارجه برزیل اعلام کرده است که این وزارتخانه گزارش پلیس در مورد ماجرای تخلف جنسی دیپلمات ایرانی را همراه با اظهارات مادر یکی از دخترانی که هدف آزار جنسی این فرد قرار گرفته، دریافت کرده است.
پنجشنبه (۱۹ آوریل/ ۳۱ فروردین) سخنگوی وزارت امور خارجه برزیل در واکنش به رفتار دیپلمات ایرانی اظهار داشت: «ما این موضوع را در دست بررسی داریم و پس از تکمیل بررسیها، در مورد واکنش مناسب، تصمیمگیری خواهیم کرد.»
به گزارش وال استریت ژورنال، شاهدان واقعه در استخر به پلیس گفتهاند که این مرد (دیپلمات ایرانی) مدام زیر آب رفته و در حالی که وانمود میکرده شنا میکند، پاها و "اندام خصوصی" این دختران را که بین ۹ تا ۱۶ سال سن دارند، لمس میکرده است. بنا به گفتهی این شاهدان، برخی از دخترها وحشتزده جیغ کشیده و از استخر بیرون آمدهاند.
در عین حال روز گذشته رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجهی جمهوری اسلامی ایران، در گفتوگویی با خبرگزاری دولتی "ایرنا" ضمن رد اتهام آزار جنسی دیپلمات ایرانی، این اظهارات را "بی اساس" خواند. وی گفت ایراد چنین اتهاماتی با "سوابق این دیپلمات" مغایرت دارد.
هرانا؛ کالبد شکافی پرونده محمد پورعبدالله، شکنجه و سه سال بازداشت غیر قانونی / محمد مصطفایی
آنچه از نظر گرامیتان خواهد گذشت قسمتی از دفاعیات اینجانب از محمد پورعبدالله و نیز پاره ای از بی عدالتی ها و زجرها و شکنجه هایی است که بر محمد پورعبدالله در طول سه سال گذشته رفت. نگهداری در سلول انفرادی، شکنجه های فیزیکی و روحی و روانی، سلب حق ملاقات خانواده و وکیل و …. از جمله بی عدالتی هایی است که بر یک دانشجوی عاشق وطن رفت.
"اینجانب کلیه اتهامات وارده را رد می کنم.فعالیت های من در محدوده دانشگاه و با توجه به قوانین و ضوابط دانشگاه و آئین نامه انضباطی نشریات بوده است.اینجانب هیچ کس را بر علیه نظام جمهوری اسلامی تحریک نکرده و هیچ گونه تبلیغی علیه نظام یا اقدامی علیه امنیت کشور نکرده ام.اینجانب به هیچ وجه از گروه های مخالف نظام دفاع نکرده ام."
اظهارات فوق نوشته های آقای محمد پور عبدالله است. بعد از اینکه چهار ماه در بازداشت غیر قانونی بدون مرخصی به سر می برد، وکالت وی را پذیرفتم. در تاریخ ۲۵/۱۰/۱۳۸۶ ایشان تمام اتهام های خود را رد می کند.
علی الاصول و بر طبق مقررات آیین دادرسی کیفری،نمی توان کسی را دستگیر و بازداشت کرد،مگر آنکه دلایل و مدارک متقن و مبرهن بر مجرمیت وی وجود داشته باشد.محمد پورعبدالله در تاریخ ۲۴/۱۰/۱۳۸۶ دستگیر و در همان زمان بدون آنکه امکان دفاع از خود را داشته باشد،با قرار بازداشت موقت راهی زندان می شود.تا بنا به یکی از گزارشهای وزارت محترم اطلاعات تخلیه اطلاعاتی گردد.
لطفاً به قسمت اخیر گزارشمورخ ۱۷/۱/۱۳۸۸ وزارت اطلاعات توجه بفرمایید:
"با توجه به مراتب فوق ،خواهشمند است در صورت موافقت دستور فرمایید به منظور ادامه تحقیقات و تکمیل پرونده، متهم از زندان قزلحصار به زندان اوین بند امنیتی 209 منتقل و جهت تخلیه کامل جدای از سایر متهمین در اختیار این اداره کل قرار گیرد."
از کلمه، تخلیه کامل چه برداشتی می توان، به غیر از اعمال شکنجه برای اخذ اقرار به دست آورد.
در این پرونده هیچگونه دلیل محکمه پسندی که دلالت بر توجه به اتهام به محمد وجود نداشت، اما دستگاه امنیتی به نحضبازداشت محمد وی را به اتهامهای واهی و بی اساس:
۱-اقدام علیه امنیت کشور
۲-فعالیت تبلیغی علیه نظام
۳-عضویت در گروه های مخالف نظام (پان ایرانیست) بازجویی می کنند.
در مرحله بازجویی آقای پورعبدالله، تحت شکنجه های روحی و روانی سختی قرار می گیرد. مدتهای مدیدی او را از ارتباط با خارج از زندان محروم می کنند و در سلول انفرادی نگهداری می نمایند.
آنچه در پرونده وجود داشته است،اندک اقاریر و اظهاراتی است که محمد در مرحله بازجویی(تحقیقات مقدماتی) به خصوص هنگام حبس ،تحت فشار روحی و روانی قرار دادن وی و همچنین حبس در سلول انفرادی بیان نموده است.که بدیهی است به هیچ عنوان قابلیت استناد به عنوان ادله اثبات اتهامات وارده را نداشته است.
در این پرونده هیچگونه دلیل محکمه پسندی که دلالت بر توجه به اتهام به محمد وجود نداشت، اما دستگاه امنیتی به نحضبازداشت محمد وی را به اتهامهای واهی و بی اساس:
۱-اقدام علیه امنیت کشور
۲-فعالیت تبلیغی علیه نظام
۳-عضویت در گروه های مخالف نظام (پان ایرانیست) بازجویی می کنند.
در مرحله بازجویی آقای پورعبدالله، تحت شکنجه های روحی و روانی سختی قرار می گیرد. مدتهای مدیدی او را از ارتباط با خارج از زندان محروم می کنند و در سلول انفرادی نگهداری می نمایند.
آنچه در پرونده وجود داشته است،اندک اقاریر و اظهاراتی است که محمد در مرحله بازجویی(تحقیقات مقدماتی) به خصوص هنگام حبس ،تحت فشار روحی و روانی قرار دادن وی و همچنین حبس در سلول انفرادی بیان نموده است.که بدیهی است به هیچ عنوان قابلیت استناد به عنوان ادله اثبات اتهامات وارده را نداشته است.
با مشقت فراوان توانستم پرونده محمد را در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب مطالعه کنم. بعد از مطالعه پرنده نامه ای به قاضی رسیدگی کننده به پرونده نوشتم و بیان داشتم:
متاسفانه با مطالعه این پرونده و چند پرونده امنیتی که داشتم به این نتیجه رسیدم که بخشی از دستگاه قضایی کشورمان فاقد استقلال بوده و مرجع قضایی به خصوص آنانی که در مسند قضا قرار دارند(اعم از دادیار و بازپرس) مستقل نبوده و بیش تر دستورات مراجع اجرایی را مورد نظر و لحاظ قرار می دهند.اگر به دقت پرونده اتهامی محمد، مطالعه گردد،خواهیم دید که وزارت اطلاعات در گزارشهای متعدد خود مرجع قضایی را راهنمایی و ارشاد می نماید تا مطابق میل و خواسته آنان دستور و تصمیمی اتخاذ گردد. اگر وزارت اطلاعات درخواست حبس فردی در انفرادی را می نماید، همین درخواست مورد اجابت قرار می گیرد و اگر این وزارت درخواست دستگیری، تفتیش منزل و یا صدور قرار بازداشت موقت را می نماید.خواسته ها توسط مرجع قضایی محقق می گردد و مهمتر اینکه این وزارتخانه تقاضای مجازات، تعلیق، تخفیف یا تشدید مجازات را نیز می نماید که در ذیل نمونه هایی از آنها به نظر گرامیتان می رسد:
گزارش مورخ ۱۷/۱/۱۳۸۸:"...با توجه به مراتب فوق خواهشمند است در صورت موافقت دستور فرمایی به منظور ادامه تحقیقات و تکمیل پرونده،متهم از زندان قزلحصار به زندان اوین بند امنیتی ۲۰۹ منتقل و جهت تخلیه کامل جدای از سایر متهمین در اختیار این اداره کل قرار گیرد."
گزارش مورخ ۱۷/۱/۱۳۸۸:"...با توجه به مراتب فوق خواهشمند است در صورت موافقت دستور فرمایی به منظور ادامه تحقیقات و تکمیل پرونده،متهم از زندان قزلحصار به زندان اوین بند امنیتی ۲۰۹ منتقل و جهت تخلیه کامل جدای از سایر متهمین در اختیار این اداره کل قرار گیرد."
-گزارش مورخ ۲۶/۱۱/۱۳۸۷: اداره کل حقوقی وزارت اطلاعات درخواست می نماید تا محمد ۳۰ روز جدای از سایر متهمین نگهداری شود.
-در گزارش دیگری مرقوم شده است:"تجربه گذشته در پرونده متهمین پیمان و بهروز...آنها با وثیقه اجاره ای موفق به فراراز عدالت گردیده اند.پیشنهاد می گردد جلسه دادگاه نامبرده زودتر تشکیل و تا آن موعد مشخص در زندان بماند."
-قسمتی از گزارش مورخ ۵/۲/۱۳۸۸:" با توجه به مراتب فوق و احتمال فرار از کشور خواهشمند است مقرر فرمایید تا تشکیل دادگاه نامبرده در بازداشت نگهداری شود."
-و در بند ۱۴ همین گزارش آمده است که:"تخفیف در جرم نامبرده بی اثر ارزیابی می گردد و نوعی ترس از مجامع بیرونی و خارجی را در اذهان ایشان جلوه خواهد داد."
حال سوال اینجاست که آیا مرجع اجرایی یا انتظامی،می تواند به قاضی دادگستری تعیین تکلیف کند؟آیا در شان قاضی است که بر خواسته های این مراجع که اکثراً غیر قانونی،واهی و بی اساس هستند جامه عمل بپوشاند؟آیا اینگونه رفتار کردن باعث مخدوش شدن استقلال قاضی نیست؟
به هر تقدیرخواسته های اداره کل حقوقی قضایی وزارت اطلاعات حکایت از آن دارد که نوعی اقتدار سالاری و قدرت نمایی در این سیستم حاکم است و باعث می شود ذهن هر فردی که یک بار- حتی گذرا- پرونده محمد را مطالعه می نماید به این سمت و سو سوق داده شود.در این پرونده به دلیل چشم پوشی نهادهای امنیتی از مقررات جاری و حقوق متهم اقرارهایی اخذ شده که تمام آنها،بر اساس وارد کردن فشارهای روحی و روانی بوده است.به این جهت است که برای تخلیه کامل موکل،وزارت اطلاعات خواهان بازداشت وی در سلول انفرادی بوده است که این عمل نه تنها بر خلاف قانون است،بلکه باعث ابطال تمام اقاریر و صورتجلسات تنظیمی و گزارش وزارت اطلاعات می گردد که می بایست از جمله ادله اثبات دعوی خارج گردد.وگرنه عدالت مخدوش و حکمی که بر این اساس صادر می گردد نا عادلانه و برخلاف کرامت انسانی است.
اگر واقعاً در این پرونده محمد تحت فشارهای روحی و روانی و حتی جسمی اقرار نمی کرد آیا لازم بود در صفحه 47 پرونده از وی در مورد نوع رفتار در طول بازداشت وی سوال شود و وی پاسخ دهد که:"پس از بازداشت شدن در سال 86 و انتقال به بند ۲۰۹، در بازداشتگاه شرایط بیسار خوبی داشتیم و به هیچ وجه توهین و بی احترامی به ما نشد و همچنین همواره مورد خوش رفتاری کارشناسان قرار می گرفتیم"؟؟؟!!!!
کیفر خواست صادره علیه محمد نشان از انتساب سه اتهام به وی دارد:
۱- اجتماع و تبانی و به قصد بر هم زدن امنیت کشور
۲- فعالیت تبلیغی علیه نظام
۳- عضویت در گروههای مخالف نظام
۱- اجتماع و تبانی و به قصد بر هم زدن امنیت کشور
۲- فعالیت تبلیغی علیه نظام
۳- عضویت در گروههای مخالف نظام
اولاً – کیفر خواست را نمی توان به صورت کلی تهیه و تنظیم نمود. کیفر خواست می بایست مستند و مستدل بوده تا متهم بتواند از خود به نحو عادلانه ای دفاع کند. در صورتی که صرفاً اتهامات را ذکر و دلایل آن را که اعم باشد از اقرار متهم یا گزارش مامورین نیروی انتظامی یا اطلاعاتی اعلام کنیم، خود را از انجام وظیفه و تکلیف قانونی مبرا نموده و با این وصف نمی توانیم به درستی عدالت را اجرا نماییم. بنابراین لازم و ضروری است تا عناصر سه گانه تکمیل کننده جرم(مادی، معنوی وقانونی)به صورت مشروح، توسط دادستان یا معاون وی در دادسرای ویژه امنیت مشحص می گردید.
ثانیاً – محمد پورعبدالله در زمان دستگیری و آخرین دفاع خود منکر هر گونه عمل بر خلاف قانون شده و اقراری مبنی بر اینکه ایشان علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران تبلیغ نموده یا به قصد بر هم زدن امنیت کشور اجتماع و تبانی کرده یا عضو گروههای معاند نظام بوده است وجود ندارد و آنچه هست را نمی توان قابل پذیرش و ترتیب اثر قرار داد. لذا چون محمد صرفاً به دنبال مطالعه کتابهای فلسفی یا داشتن عقاید جریانهای دیگر بوده است را نمی توان جرم به حساب آورد و وی را به ناحق محکوم نمود.
پورعبدالله صراحتاً در بخشهایی از پرونده اعلام نموده است که هیچ عضویتی در هیچ حزبی نداشته و فقط با اندیشه های آنان آشنا شده است. متاسفانه مامورین وزارت اطلاعات مواردی را در گزارش خود ذکر کرده اند که جای تامل دارد.
به عنوان مثال:
الف) ادعا شده است که پورعبدالله عضویت در حزب معاند را داشته است. در حالی که وی شدیداً منکر این ادعا بوده و اعلام داشته که با هیچ گروهی ارتباط نداشته و نام مستعاری نیز نداشته است و دلیلی نیز در این خصوص در پرونده موجود نمی باشد که بتوان بر آن تکیه کرد.
الف) ادعا شده است که پورعبدالله عضویت در حزب معاند را داشته است. در حالی که وی شدیداً منکر این ادعا بوده و اعلام داشته که با هیچ گروهی ارتباط نداشته و نام مستعاری نیز نداشته است و دلیلی نیز در این خصوص در پرونده موجود نمی باشد که بتوان بر آن تکیه کرد.
ب) ادعا شده است که پورعبدالله فعالیت در تشکل غیرقانونی دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب با نام اختصاری ( داب) داشته است. در حالیکه باز هم وی منکر این ادعا بوده و شدیداً تکذیب می نماید. حال آنکه به خوبی می دانید نمی توان آشنایی با تفکرات یک حزب یا گروه را از موارد فعالیت به شمار آورد.
ج) ادعا شده است که پورعبدالله جلسات مطالعاتی کتاب کاپیتال را در دانشگاه تهران راه اندازی نموده، که هدف وی ترویج تفکرات چپ مارکسیستی است. و حال سوال می شود که آیا بحث کردن پیرامون کتابی که انتشار آن با مجوز وزارت ارشاد بوده است را می توان جرم به حساب آورد و به همین دلیل اتهامی را به فردی وارد نمود؟ و همچنین مسلم است که نمی توان طراحی و یا تلاش برای راه اندازی نشریه یا سایتی را دلیل بر مجرمیت فردی به حساب آورد.
د) متاسفانه در گزارش وزارت اطلاعات به کذب آمده است که علت و انگیزه ارتکاب جرم توسط متهم ضدیت با نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است. (بند ۹ گزارش مورخ ۵/۲/۱۳۸۸) که لازم است توضیحاتی در این خصوص ارائه گردد.
اول آنکه – پورعبدالله در جایی که هیچگونه فشاری بر وی تحمیل نشده است صراحتاً پایبندی خود را به نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده است. و در ملاقات با وی به این نتیجه رسیده ام که تمام اتهامات وارده به وی بی اساس و بی پایه بوده و پورعبدالله جوانی است عاشق میهن و وطن خود.
دوم آنکه – چرا باید برای محکوم نمودن یک بی گناه متوسل به اکاذیبی شویم که حتی شنیدن آنها برای افراد غیر قابل تحمل است؟ چرا باید جوانان این مرز و بوم را متهم به ضدیت با نظام جمهوری اسلامی ایران کنیم؟ در حالیکه می بایست به جوانان انگیزه عشق به این نظام را بیافزاییم و آنها را امیدوار به ماندن کنیم. نه آنکه به ناروا بگوییم متهم قصد فرار از کشور را دارد. آیا این درست است که جوانان این مرز و بوم که به خاک ایران تعلق دارند ناامید از ماندن در سرزمین مادری خود شوند؟ و آیا این صحیح است که این جوانان را در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران قرار دهیم؟
به خدا سوگند می خورم روشی که پیش گرفته شده است به بیراهه می رود و این روش با اصل عدالت و انصاف مغایرت آشکار دارد و بر آن قاضی است تا بدور از هرگونه جانبداری به این واقعیت بیاندیشد که جوانان آینده سازان این کشورند و باید برای آنها ارزش قائل شد نه اینکه با دستگیری، بازداشت، بازجویی های غیر قانونی ارزش و شخصیت آنها را زیر پا قرار دهیم.
ه) در یک قسمت از گزارش مامورین اطلاعات ذکر شده است که پورعبدالله برای اجرای اعمال ضد انقلابی خود مبلغ ده میلیون تومان از خانم ژاله گرفته است (بند ۱۱/۴ گزارش) و در بند ۱۲ گزارش اعلام نموده که در خصوص منافع مالی و میزان آن سندی موجود نمی باشد. پورعبدالله نیز منکر دریافت هرگونه وجهی شده است و در قسمت دیگری از گزارش می خوانیم که پورعبدالله قصد آلوده نمودن فضای علم و دانش را داشته است و لب تاب وی مملو از نشریات و مقالات چپ مارکسیستی است. در حالی که تمام موارد یاد شده صرفاً جهت به کرسی نشاندن اتهام است . آیا وجود چند مقاله یا نوشتن چند مقاله که بیشتر آنها در دفاع از حقوق بشر بوده یا عقاید یک گروه یا حزب را نمایان می سازد را می توان از جمله دلایل اثبات جرمی دانست؟ و یا در زمره عناصر مادی جرم به حساب آورد که در واقع جرم محسوب نمی شود؟
متاسفانه عملکرد بازپرس پرونده به گونه ای بوده است که قاضی محترم شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب در مقام رسیدگی به اعتراض پورعبدالله بر قرار بازداشت موقت خطاب به بازپرس چنین می نگارد:
".... ظاهراً اصل لایتغیر است که همیشه عده ای باید تاوان ندانم کاری و سهل انگاری دیگران پس بدهند و بدتر از آن اینکه شخص ندانم بکار به انحاء مختلف و توسل به ابزار گوناگون بخواهد عمل ناصواب خود را با مقصر جلوه دادن دیگران توجیه نماید. در مانحن فیه آقای بازپرس شعبه دوم امنیت که هویت ایشان را به لحاظ عدم ذکر در کنار و سمت امضا ایشان نمی دانم و شاید این هم از موارد امنیتی است! در مرقوم یا بهتر بگویم توجیه نامه مورخ 13/1/88 قلم فرسایی کرده و مواردی را از باب انتقاد به اینجانب ذکر کرده اند که پاسخ آن به شرح ذیل است. و قاضی محترم شعبه در بند یک پاسخ خود، مرقوم می نماید که:
" نمی دانم این همکار محترم چند سال سابقه کار قضایی دارد که اینطور از موضع قدرت و فردی که همه چیز را می داند و می فهمد صحبت کرده است و شاید هم با پسوند کلمه امنیت به ایشان این احساس دست داده است که باید از ایشان سوال کرد واقعاً به جهت تضییع حقوق متهم نگران و دل می سوزانند و ایراداتی که از طرف این شعبه گرفته شده و به جا هم بوده، موجب اطاله دادرسی را فراهم کرده است. به چه علت در قرار بازداشت موقت اصداری مورخ ۲۴/۱۱/۱۳۸۷ (صفحه ۴۲) کاملاً حقوق متهم را برایش توجیه نکرده اید که حق قانونی وی است که نسبت به قرار صادره و در مدت قانونی اعتراض کند و صرفاً امضای وی اخذ شده و در کنار کلمه اعتراض، تصریح نشده که بالاخره متهم نسبت به قرار صادره اعتراض دارد یا خیر که اگر این کار انجام و متهم به معنای واقعی، حقوق قانونی وی برایش تفهیم می شد به احتمال قریب به یقین در همان تاریخ به قرار صادره اعتراض می کرد و پرونده در همان زمان به جهت اعتراض متهم به دادگاه ارسال می شد. که چه بسا مورد قبول هم واقع می شد نه اینکه بعد از گذشت قریب به دو ماه و نیم بعد، پرونده آنهم به صورت ناقص به دادگاه ارسال شود.( که البته از نظر اینجانب این عمل تخلف انتظامی است.)
به نظر می رسد با این وصف دیگر نیازی به توضیح در خصوص تضییع حقوق پورعبدالله ضرورتی نداشته باشد.
لازم له توضیح است که در این پرونده آقای سبحانی بازپرس و آقای حیدری فر که در حال حاضر تحت تعقیب کیفری هستند دادیار اظهار نظر بوده اند.
مطابقت مختصر مواد قانونی مورد استناد دادسرا با محتویات پرونده:
۱-ماده ۴۹۹ قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد: "هر کس در یکی از دسته ها یا جمعیت های مذکور در ماده ۴۹۸ عضویت یابد به سه ماه تا ۵ سال حبس محکوم می گردد. مگر آنکه ثابت گردد از اهداف آن بی اطلاع بوده است."
مراد و منظور از عضویت ،قبول رسمی عضویت در یکی از دسته های غیر قانونی است و یک همفکری یا تایید شفاهی و حتی کتبی آرمان و هدف جمعیت یا طرفداری نمودن ابتدایی و ساده،عضویت محسوب نمی شود.چه رسد به اینکه ارتباطی با گروه خاصی وجود نداشته باشد.از طرفی نمی توان شخصی را که حتی اگر از اهداف گروهی اطلاع داشته باشد و عضو آن گروه نشود مجرم تلقی کرد.پورعبدالله در تمام مراحل دادرسی اعلام نموده است که عضو هیچ یک از دسته ها یا جمعیت ها یا شعب آنها نبوده است.به همین جهت و اینکه هیچ گونه دلیلی در پرونده به زیان پورعبدالله وجود ندارد نمی توان مجازات ماده فوق را نسبت به وی اعمال نمود.
۲- ماده ۴۹۸ قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد: "هر کس با هر مرامی، دسته، جمعیت یا شعبه جمعیتی بیش از دو نفر در داخل یا خارج از کشور تحت هر اسم یا عنوانی تشکیل دهد یا اداره نماید که هدف آن بر هم زدن امنیت کشور باشد و محارب شناخته نشود به حبس از دو تا ده سال محکوم می شود." در پرونده اتهامی موکل هیچ دسته یا جمعیتی معرفی نشده است تا بگوییم مفاد این ماده قابلیت ترتیب اثر دادن دارد. چرا که لازمه اطلاق عنوان دسته یا جمعیت تشکیل سه نفر و بیشتر است. مضاف به اینکه پورعبدالله در هیچ برهه از زمان قصد بر هم زدن امنیت را نداشته و نخواهد داشت. لذا در خصوص این ماده قانونی که در کیفر خواست تنظیمی به آن اشاره شده ایت نیز باید گفت هیچگونه دلیل و مدرکی که بر گناه کاری پورعبدالله دلالت کند وجود ندارد.
۳-دیگر اتهامی که به پورعبدالله منتسب شده است اجتماع و تبانی بر ضد امنیت داخلی است که دراین مورد ماده اتهامی ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد:"هر گاه دو نفر یا بیشتر اجتماع و تبانی نمایند که جرایمی بر ضد امنیت داخلی یا خارجی کشور مرتکب شوند یا وسایل ارتکاب آن را فراهم نمایند به دو تا پنج سال حبس محکوم خواهند شد."انکار پورعبدالله نسبت به این اتهام و عدم وجود دلیل بر اجتماع و تبانی با هدف بر هم زدن امنیت داخلی کشور را می توان به وضوح ملاحظه کرد.در این پرونده نه وسایلی از جمله سلاح و آلات وادوات جنگ وجود داشته است و نه اوراقی به منظور تحریک مردم و فراهم ساختن امکانات مالی و غیره جهت ارتکاب جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی کشور می توان یافت.
با وجود اینکه هیچ دلیلی بر انتساب اتهام به محمد پورعبدالله نداشت، وی توسط قاضی صلواتی که در اصل صلاحیت رسیدگی به این پرونده را نداشته است به شش سال حبس تعزیری محکوم گردید. بعد از ابلاغ دادنامه، به حکم ناعادلانه ای که صادر شده بود اعتراض کردم و پرونده به شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر مستقر در دادگاه انقلاب ارجاع شد. مادر محمد پورعبدالله دهها بار به این شعبه مراجعه کرد و در نهایت قضات این شعبه حکم ناعادلانه محمد را به سه سال حبس تعزیزی تبدیل کردند.
مادر وی همانطور که مرقوم گردید، در طول بازداشت فرزندش، تلاش های بسیار زیادی نمود و رنج های مشقت باری را متحمل شد تا بتواند فرزند بی گناهش را از زندان رها کند. مادر پورعبدالله پله ای دادگستری را هر روز می پیمود تا بتواند فرزندش را ملاقات کند، اما متاسفانه گوش شنوایی بر دادرسی وی نبود و او نمی توانست فرزندش را ملاقات کند.
مادر محمد پورعبدالله بعد از صدور حکم سنگین ۶ سال زندان در حمایت از فرزنش می نویسد:
روز چهارشنبه ساعت شش صبح، با زنگ تلفن از خواب بیدار شدم. صدای محمد را شنیدم که با لحنی آرام ومهربان به من اطلاع داد او را برای ابلاغ حکم به دادگاه می برند.
ازهمان لحظه نگرانی واضطراب تمام وجودم را فرا گرفت ، هزاران سؤال در ذهنم ایجاد شد:
چه حکمی برایش صادر میشود؟ آیا با صدور حکم فرزندم آزاد میشود و این کابوس یک ساله به پایان میرسد؟...
نمی دانم فاصله منزل تا دادسرا را چگونه طی کردم .از یک طرف نگران نتیجه حکم بودم و از طرفی در دل احساس شعف می کردم که می توانم محمد را پس از ماهها از نزدیک ببینم، اورا درآغوش بگیرم و وجودش رالمس کنم .حال اینکه کدام حس به دیگری برتری داشت، نمیدانم!
به دادسرا رسیدم. با شعبه مربوطه تماس گرفتم. متوجه شدم که هنوزمحمد را نیاورده اند. بعداز ساعتها انتظار و دلهره وتشویش محمد را دیدم .کنترل خودم را از دست دادم و بدون توجه به اخطار ماموران او را در آغوش کشیدم وبوسیدم.
درآن زمان به تنها چیزی که فکر نمیکردم حکم دادگاه بود. تمام جسم وفکرم این بود که با محمد هستم . بالاخره قاضی دادگاه محمد را احضار کرد تا حکم را به او ابلاغ کند. دوباره دلشوره وجودم را فرا گرفت...
بالاخره محمد ازاطاق بیرون آمد محکم واستوار، با دیدنش لحظه ای خوشحال شدم، گمان بردم باچنین روحیه حتما حکم خوبی صادر شده است.
- محمد جان چه حکمی دادند؟
محمد درحین روحیه دادن بمن آرام گفت: مادر برا یم شش سال حبس ....
خدایا تو میدانی آن لحظه بمن چه گذشت.
محمد ازمن خواست مقاوم باشم. گرچه از درون ویران بودم، به ظاهر خود را مقاوم نشان دادم. محمد دوباره با دستبد سوار بر اتوبوس زندان شد. احساس دلتنگی هم بر تمام غمهایم در آن لحظه افزوده شد. در تمامی مسیر از دادسرا تا خانه احساس نا امیدی بر من غالب شده بود وگریه یک لحظه امانم نمی داد، چرا که باور داشتم حکمی که در بیداد سرای انقلاب برای فرزندم صادر شد ناعادلانه بوده است، چرا که باور داشتم فرزندم را تنها به جرم آزادیخواهی محکوم کرده اند. هنوز هم چنین باور دارم.
دوباره روز ملاقات رسید. طبق روال هر هفته راهی زندان شدم. در همان اتوبوسی که خانواده زندانیان مسافران آن بودند. اکثرا مادران و زنانی که فرزندان و شوهرانشان هر کدام به جرمی زندانی بودند و هر کدام قصه و داستانی داشتند. در تمام مسیر تنها صورت معصوم محمد پیش چشمانم بود.
بالاخره به زندان رسیدم. مثل همیشه مجبور بودم برای زدن مهری در کف دستم که مجوز دیدار فرزندم را به من میداد در صف بمانم. غرق در افکارم بودم. ناگهان نام محمد در بلندگوی زندان خوانده شد. با نگرانی دالان کابین را طی میکردم که ناگهان محمد را مقابل خود دیدم، مثل همیشه با استوار و با روحیه!
این روزها محمد با سکوت خود بیش از هر زمانی فریاد آزادیخواهی را سر می دهد:
"من زنده ام، فریاد من بی جواب نیست"
محمد پورعبدالله پس از بازجویی های طاقت فرسای مامورین امنیتی در زندان اوین، به زندان قزلحصار که ویژه متهمین به مواد مخدر، ضرب و جرح و آدم ربایی است، اغلب نیز افاغنه را محبوس می کنند منتقل می گردد، او در یکی از خاطرات خود می نویسد:
سرمای استخوان سوز هوا باعث می شود که جرات کنار کشیدن پتو را از روی سرت نداشته باشی، حتی اگر کرک های پتو که بوی نمشان حالت تهوع ایجاد می کند گلویت را خراش دهند.صدای زندانی خدمات قرنطینه که با لهجه ی افغانی می گوید :"بلند شید آماره" بیدارت میکند و مجددا یادآوری می کند که در چه جهنمی هستی و مبهوت ازینکه در این جهنم چه می کنی.
روز چهارشنبه ساعت شش صبح، با زنگ تلفن از خواب بیدار شدم. صدای محمد را شنیدم که با لحنی آرام ومهربان به من اطلاع داد او را برای ابلاغ حکم به دادگاه می برند.
ازهمان لحظه نگرانی واضطراب تمام وجودم را فرا گرفت ، هزاران سؤال در ذهنم ایجاد شد:
چه حکمی برایش صادر میشود؟ آیا با صدور حکم فرزندم آزاد میشود و این کابوس یک ساله به پایان میرسد؟...
نمی دانم فاصله منزل تا دادسرا را چگونه طی کردم .از یک طرف نگران نتیجه حکم بودم و از طرفی در دل احساس شعف می کردم که می توانم محمد را پس از ماهها از نزدیک ببینم، اورا درآغوش بگیرم و وجودش رالمس کنم .حال اینکه کدام حس به دیگری برتری داشت، نمیدانم!
به دادسرا رسیدم. با شعبه مربوطه تماس گرفتم. متوجه شدم که هنوزمحمد را نیاورده اند. بعداز ساعتها انتظار و دلهره وتشویش محمد را دیدم .کنترل خودم را از دست دادم و بدون توجه به اخطار ماموران او را در آغوش کشیدم وبوسیدم.
درآن زمان به تنها چیزی که فکر نمیکردم حکم دادگاه بود. تمام جسم وفکرم این بود که با محمد هستم . بالاخره قاضی دادگاه محمد را احضار کرد تا حکم را به او ابلاغ کند. دوباره دلشوره وجودم را فرا گرفت...
بالاخره محمد ازاطاق بیرون آمد محکم واستوار، با دیدنش لحظه ای خوشحال شدم، گمان بردم باچنین روحیه حتما حکم خوبی صادر شده است.
- محمد جان چه حکمی دادند؟
محمد درحین روحیه دادن بمن آرام گفت: مادر برا یم شش سال حبس ....
خدایا تو میدانی آن لحظه بمن چه گذشت.
محمد ازمن خواست مقاوم باشم. گرچه از درون ویران بودم، به ظاهر خود را مقاوم نشان دادم. محمد دوباره با دستبد سوار بر اتوبوس زندان شد. احساس دلتنگی هم بر تمام غمهایم در آن لحظه افزوده شد. در تمامی مسیر از دادسرا تا خانه احساس نا امیدی بر من غالب شده بود وگریه یک لحظه امانم نمی داد، چرا که باور داشتم حکمی که در بیداد سرای انقلاب برای فرزندم صادر شد ناعادلانه بوده است، چرا که باور داشتم فرزندم را تنها به جرم آزادیخواهی محکوم کرده اند. هنوز هم چنین باور دارم.
دوباره روز ملاقات رسید. طبق روال هر هفته راهی زندان شدم. در همان اتوبوسی که خانواده زندانیان مسافران آن بودند. اکثرا مادران و زنانی که فرزندان و شوهرانشان هر کدام به جرمی زندانی بودند و هر کدام قصه و داستانی داشتند. در تمام مسیر تنها صورت معصوم محمد پیش چشمانم بود.
بالاخره به زندان رسیدم. مثل همیشه مجبور بودم برای زدن مهری در کف دستم که مجوز دیدار فرزندم را به من میداد در صف بمانم. غرق در افکارم بودم. ناگهان نام محمد در بلندگوی زندان خوانده شد. با نگرانی دالان کابین را طی میکردم که ناگهان محمد را مقابل خود دیدم، مثل همیشه با استوار و با روحیه!
این روزها محمد با سکوت خود بیش از هر زمانی فریاد آزادیخواهی را سر می دهد:
"من زنده ام، فریاد من بی جواب نیست"
محمد پورعبدالله پس از بازجویی های طاقت فرسای مامورین امنیتی در زندان اوین، به زندان قزلحصار که ویژه متهمین به مواد مخدر، ضرب و جرح و آدم ربایی است، اغلب نیز افاغنه را محبوس می کنند منتقل می گردد، او در یکی از خاطرات خود می نویسد:
سرمای استخوان سوز هوا باعث می شود که جرات کنار کشیدن پتو را از روی سرت نداشته باشی، حتی اگر کرک های پتو که بوی نمشان حالت تهوع ایجاد می کند گلویت را خراش دهند.صدای زندانی خدمات قرنطینه که با لهجه ی افغانی می گوید :"بلند شید آماره" بیدارت میکند و مجددا یادآوری می کند که در چه جهنمی هستی و مبهوت ازینکه در این جهنم چه می کنی.
سرمای هوا در هواخوری زندان از پوست تراشیده سرت به عمق افکارت رسوخ می کند. آواز گنجشک ها روی سیم خاردارهای زندان همراه با چهره ی عبوس افسر نگهبان که در تلاش است وظیفه ی شمردنت را بدون نقص انجام دهد ملغمه ای دراماتیک ایجاد می کند که همراه با تماشای چهره ی تراژیک زندانیان، کمدی زندگیت را بیرحمانه تکمیل می کند.
تو زندانی ۱۸۹۴۵۶ هستی، به اتهام اقدام علیه امنیت ملی. در میان زندانیانی با شماره های مشابه و با اتهاماتی غیر مشابه از آدم ربایی و اسیدپاشی و تجاوز گرفته تا خرید و فروش و قاچاق مواد مخدر.
برای حفظ سلامتی همه ی زندانیان باید دوش بگیرند. در حالیکه جریان آب از لوله ی آب روی سر تراشیده ات میریزد و سرمای تنت را تثبیت میکند، اعتراض می کنی و می گویی :"آقا آب خیلی سرده" و جواب میدهند که :"سرد نیست داداش تو خماری".
شب عید است و ایرانیان رسم دارند شب عید را در کنار خانواده باشند و تو در میان خانواده ی جدیدت ازینکه اینقدر خوشبختی در میانشان وفور دارد مشعوف می شوی ! آنقدر خوشبخت هستند که یکیشان از خماری به دنبال تراشیدن نئوپان تخت برای دود کردنش است و آن یکی از بالای سرت خوشبختی را به صورت زرداب بالا می آورد. جریان زرداب از روی لبه ی تخت به پایین می چکد. قطره قره ی این زرداب از معده ای بیرون آمده که از نرسیدن مواد مخدر کثافت وجود آدم خوشبخت را توی صورتت می پاشد. آنطرف تر یک انسان حوشبخت دیگر که بیشتر از نوزده سال سن ندارد از لای شلوار پاره پاره ی کثیفش چرک و کثافت زخم های پایش را بیرون می کشد. می گویند این کثافت یا به زبان علمی عفونت نتیجه ی کشیدن کراک و تحلیل رفتن بدن است. یک انسان خوشبخت دیگر دست و پایش را با چند تکه پارچه بسته و محکم می کشد و سرش را به دیوار می کوبد. همه ی زندانیان می گویند او ایدز دارد و واهمه دارند ازینکه نزدیکش شوند. تو تنها در هیاهوی زنگی ها نشسته ای و خوشبخت بودنت را به یاد میاوری، خوشبختی ای که با این تئاتر زیبا روی صحنه نمایش داده می شود. موسیقی متن این تئاتر از سیمای ملی پخش میشود، تصاویری از جوش و خروش مردم به هنگام خرید شب عید ماهی قرمزهای کوچک، سفره ی هفت سین و دیگر مراسم مرتبط با نوروز همراه با موسیقی فیلم آملی که موسیقی بسیار زیباییست از فیلمی با موضوع خوشبختی. با شنیدن آهنگ در ذهنت صحنه ای از رقصیدن والس با معشوقه ات را تجسم می کنی و با ذره ذره ی وجودت رقص واقعی خوشبختی را حس می کنی. رقاصان این والس زندانیان هستند. آن زندانی در هنگام رقص چرک از پایش بیرون میریزد و روی پای معشوقه اش میریزد و آن یکی در هنگام بوسیدن لبان معشوقش زراداب به دهانش میریزد و لابد آن یکی هم که با دستنبد از فنس های هواخوری آویزان شده با چنگ زدن به آنها بدن معشوقه اش را تجسم میکند.
برای حفظ سلامتی همه ی زندانیان باید دوش بگیرند. در حالیکه جریان آب از لوله ی آب روی سر تراشیده ات میریزد و سرمای تنت را تثبیت میکند، اعتراض می کنی و می گویی :"آقا آب خیلی سرده" و جواب میدهند که :"سرد نیست داداش تو خماری".
شب عید است و ایرانیان رسم دارند شب عید را در کنار خانواده باشند و تو در میان خانواده ی جدیدت ازینکه اینقدر خوشبختی در میانشان وفور دارد مشعوف می شوی ! آنقدر خوشبخت هستند که یکیشان از خماری به دنبال تراشیدن نئوپان تخت برای دود کردنش است و آن یکی از بالای سرت خوشبختی را به صورت زرداب بالا می آورد. جریان زرداب از روی لبه ی تخت به پایین می چکد. قطره قره ی این زرداب از معده ای بیرون آمده که از نرسیدن مواد مخدر کثافت وجود آدم خوشبخت را توی صورتت می پاشد. آنطرف تر یک انسان حوشبخت دیگر که بیشتر از نوزده سال سن ندارد از لای شلوار پاره پاره ی کثیفش چرک و کثافت زخم های پایش را بیرون می کشد. می گویند این کثافت یا به زبان علمی عفونت نتیجه ی کشیدن کراک و تحلیل رفتن بدن است. یک انسان خوشبخت دیگر دست و پایش را با چند تکه پارچه بسته و محکم می کشد و سرش را به دیوار می کوبد. همه ی زندانیان می گویند او ایدز دارد و واهمه دارند ازینکه نزدیکش شوند. تو تنها در هیاهوی زنگی ها نشسته ای و خوشبخت بودنت را به یاد میاوری، خوشبختی ای که با این تئاتر زیبا روی صحنه نمایش داده می شود. موسیقی متن این تئاتر از سیمای ملی پخش میشود، تصاویری از جوش و خروش مردم به هنگام خرید شب عید ماهی قرمزهای کوچک، سفره ی هفت سین و دیگر مراسم مرتبط با نوروز همراه با موسیقی فیلم آملی که موسیقی بسیار زیباییست از فیلمی با موضوع خوشبختی. با شنیدن آهنگ در ذهنت صحنه ای از رقصیدن والس با معشوقه ات را تجسم می کنی و با ذره ذره ی وجودت رقص واقعی خوشبختی را حس می کنی. رقاصان این والس زندانیان هستند. آن زندانی در هنگام رقص چرک از پایش بیرون میریزد و روی پای معشوقه اش میریزد و آن یکی در هنگام بوسیدن لبان معشوقش زراداب به دهانش میریزد و لابد آن یکی هم که با دستنبد از فنس های هواخوری آویزان شده با چنگ زدن به آنها بدن معشوقه اش را تجسم میکند.
سال نو می آید. این بار برای تو آمدن سال نو چهره ی عریان آن چیزیست که با آن مبارزه می کنی. سال نو یادآوری کردن تداوم و استمرار استثمار است. تدام جامعه ای که بهره کشی از انسان ها شالوده ی آن است. مراسم سال نو به انسان ها یادآوری می کند که چقدر خوشبخت هستند که خورشید یک بار دیگر از همان جایی که ۳۶۵ روز پیش گذشته بود عبور کرد و آن ها هنوز استثمار میشوند و هنوز از دل این جامعه کثافت و لجن بیرون میزند.
و فوران خوشبختی اینجاست که قرنطینه ی زندان تئاتر را یک روز کش میدهد تا سال کبیسه شود.
خورشید به دور زمین می چرخد و می چرخد و می چرخد، خوشبختی جریان دارد و جریان دارد و جریان دارد و آهنگ فیلم آملی نیز پخش می شود و می شود و می شود و انسان های خوشبخت استثمار شده در جامعه ی طبقاتی با تمام علایم خوشبختی روی چهره و پوست و تنشان با این آهنگ می رقصند و می رقصند و می رقصند و استثمار می شوند و استثمار می شوند و استثمار می شوند.
خورشید به دور زمین می چرخد و می چرخد و می چرخد، خوشبختی جریان دارد و جریان دارد و جریان دارد و آهنگ فیلم آملی نیز پخش می شود و می شود و می شود و انسان های خوشبخت استثمار شده در جامعه ی طبقاتی با تمام علایم خوشبختی روی چهره و پوست و تنشان با این آهنگ می رقصند و می رقصند و می رقصند و استثمار می شوند و استثمار می شوند و استثمار می شوند.
در گوشت صدایی منفجر می شود :
آغاز سال چند هزار و چند صد و چند استثماری مبارک !
محمد پورعبدالله پس از سه سال حبس بی آنکه بتواند از مرخصی استفاده کند از زندان آزاد شد و به دلیل فشارهای روحی و روانی که پس از آزادی بر وی وارد آمد ترجیح داد ایران را ترک کند.
این پرونده یک نمونه کوچک از پروندهایی است که سربازان گمنام امام زمان علیه جوانان این مرز و بوم تشکیل می دهند.
آغاز سال چند هزار و چند صد و چند استثماری مبارک !
محمد پورعبدالله پس از سه سال حبس بی آنکه بتواند از مرخصی استفاده کند از زندان آزاد شد و به دلیل فشارهای روحی و روانی که پس از آزادی بر وی وارد آمد ترجیح داد ایران را ترک کند.
این پرونده یک نمونه کوچک از پروندهایی است که سربازان گمنام امام زمان علیه جوانان این مرز و بوم تشکیل می دهند.
نویسنده: محمد مصطفایی وکیل پایه یک دادگستری
منبع: هرانا
انجمن جهانی قلم خواهان آزادی محمد سلیمانینیا شد
خبرگزاری هرانا - انجمن جهانی قلم (پن) با انتشار بیانیهای خواهان آزادی فوری و بیقید و شرط محمد سلیمانینیا، مترجم و متخصص اینترنت در ایران شد.
انجمن جهانی قلم در بیانیهای که روز گذشته ۳۱ فروردین (۱۹ آوریل) منتشر کرده بازداشت محمد سلیمانینیا، مترجم رمان «عطر سنبل، عطر کاج»، مدیر سایت یو٢۴ شبکه اجتماعی متخصصان ایرانی و طراح بسیاری از سایتهای انجمنهای جامعه مدنی را محکوم کرده است. محمد سلیمانینیا روز ۲۰ دی ماه سال گذشته توسط وزارت اطلاعات ایران بازداشت شد و نزدیک به دو ماه هیچ کس از محل نگهداری او اطلاعی نداشت.
پس از گذشت نزدیک به دو ماه سلیمانینیا در اعتراض به شرایط نامعلوم، طولانیشدن دوران انفرادی و قطع هرگونه ارتباط با دنیای خارج از زندان دست به اعتصاب غذا زد.
انجمن جهانی قلم نگرانی خود را نسبت به زیر پا گذاشتن ماده ۱۹ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی که از سوی حکومت ایران نیز امضا شده است، ابراز داشت.
میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی یکی از پیمانهای سازمان ملل متحد بر پایه اعلامیه جهانی حقوق بشر است که از سال ۱۹۷۶ میلادی لازمالاجرا شد.
پس از گذشت نزدیک به دو ماه سلیمانینیا در اعتراض به شرایط نامعلوم، طولانیشدن دوران انفرادی و قطع هرگونه ارتباط با دنیای خارج از زندان دست به اعتصاب غذا زد.
انجمن جهانی قلم نگرانی خود را نسبت به زیر پا گذاشتن ماده ۱۹ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی که از سوی حکومت ایران نیز امضا شده است، ابراز داشت.
میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی یکی از پیمانهای سازمان ملل متحد بر پایه اعلامیه جهانی حقوق بشر است که از سال ۱۹۷۶ میلادی لازمالاجرا شد.
ماده ۱۹ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی مربوط به آزادی بیان است و در آن آمده است: «هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی کسب دانش، گرفتن و دادن اطلاعات و هر نوع عقایدی، بدون توجه به چگونگی ارائه آن بهطور زبانی یا نوشتاری یا چاپی و در شکل هنری یا به هر وسیله دیگری که خود انتخاب میکند، میباشد.»
انجمن جهانی قلم نوشته است بر اساس اطلاعاتی که به این انجمن رسیده، محمد سلیمانینیا، ۳۹ سال دارد و بههنگام دستگیری توسط مأموران امنیتی برای پاسخگویی به سئوالات آنان به دادگاه انقلاب اسلامی تهران رفته بود. وی از آنجا بههمراه مأموران برای بازرسی خانهاش به کرج رفت که در این بازرسی مأموران امنیتی مدارک و اطلاعات کامپیوتری وی را ضبط کردهاند.
انجمن جهانی قلم وضعیت جسمانی این زندانی را بهدلیل اعتصاب غذایی که نزدیک به سه هفته پیش آغاز کرد نگرانکننده عنوان کرده است.
این انجمن از همه خواسته است تا اعتراض خود به بازداشت محمد سلیمانینیا را در نامههایی به آیتالله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران، محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران و نمایندگیهای جمهوری اسلامی در کشورهای مختلف ارسال کنند.
روز پنجشنبه ۲۴ فروردین (۱۲ آوریل) نیز سازمان گزارشگران بدون مرز با انتشار بیانیهای ادامه بازداشت محمد سلیمانینیا را محکوم کرد و خواهان آزادی فوری وی شد.
سازمان گزارشگران بدون مرز نوشت سلیمانینیا پیش از بازداشت بارها از سوی وزارت اطلاعات ایران احضار شده بود تا کنترل سایتهای تحت مدیریتش را در اختیار مأموران این سازمان قرار دهد.
این سازمان بینالمللی مدافع آزادی بیان، سلیمانینیا را «قربانی طرح اینترنت ملی» در ایران نامید و نوشت وزارت اطلاعات از وی خواسته بود تا با آنها همکاری کند اما وی حاضر به این کار نشد.
انجمن جهانی قلم نوشته است بر اساس اطلاعاتی که به این انجمن رسیده، محمد سلیمانینیا، ۳۹ سال دارد و بههنگام دستگیری توسط مأموران امنیتی برای پاسخگویی به سئوالات آنان به دادگاه انقلاب اسلامی تهران رفته بود. وی از آنجا بههمراه مأموران برای بازرسی خانهاش به کرج رفت که در این بازرسی مأموران امنیتی مدارک و اطلاعات کامپیوتری وی را ضبط کردهاند.
انجمن جهانی قلم وضعیت جسمانی این زندانی را بهدلیل اعتصاب غذایی که نزدیک به سه هفته پیش آغاز کرد نگرانکننده عنوان کرده است.
این انجمن از همه خواسته است تا اعتراض خود به بازداشت محمد سلیمانینیا را در نامههایی به آیتالله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران، محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران و نمایندگیهای جمهوری اسلامی در کشورهای مختلف ارسال کنند.
روز پنجشنبه ۲۴ فروردین (۱۲ آوریل) نیز سازمان گزارشگران بدون مرز با انتشار بیانیهای ادامه بازداشت محمد سلیمانینیا را محکوم کرد و خواهان آزادی فوری وی شد.
سازمان گزارشگران بدون مرز نوشت سلیمانینیا پیش از بازداشت بارها از سوی وزارت اطلاعات ایران احضار شده بود تا کنترل سایتهای تحت مدیریتش را در اختیار مأموران این سازمان قرار دهد.
این سازمان بینالمللی مدافع آزادی بیان، سلیمانینیا را «قربانی طرح اینترنت ملی» در ایران نامید و نوشت وزارت اطلاعات از وی خواسته بود تا با آنها همکاری کند اما وی حاضر به این کار نشد.
هشدار یک سازمان حقوق بشری نسبت به خطر اجرای حکم اعدام حبیب الله گلپری پور
خبرگزاری هرانا - سازمان مدافع حقوق بشری دیفند اینترنشنال در رابطه با خطر اجرای حکم اعدام حبیب الله گلپریپور بیانیهای جهت اطلاع افکار عمومی صادر کرد.
دیفند اینترنشنال به مسئولان ایران در رابطه با تمامی پیماننامههای سازمان ملل در رابطه با دفاع از حقوق مدنی و سیاسی که امضا کرده است هشدار داد.
سازمان مدافع حقوق بشری دیفند اینترنشنال در بیانیهای مطبوعاتی با استناد به گزارشهایی که از شرق کردستان به سازمانهای حقوق بشری و رسانهها رسیده، اعلام کرد، پس از انتقال حبیب الله گلپریپور از زندان ارومیه به زندان سمنان، خطر اجرای حکم اعدام گلپریپور افزایش یافته است.
دیفند اینترنشنال ضمن اشاره به تشابه شرایط انتقال حبیب الله گلپریپور به شرایط زندانی سیاسی کرد و عضو پژاک حسین خضری مینویسد، در ماه مارس سال ۲۰۱۰ حسین خضری از زندان ارومیه به زندان قزوین منتقل شد.
دیفند اینترنشنال ضمن اشاره به تشابه شرایط انتقال حبیب الله گلپریپور به شرایط زندانی سیاسی کرد و عضو پژاک حسین خضری مینویسد، در ماه مارس سال ۲۰۱۰ حسین خضری از زندان ارومیه به زندان قزوین منتقل شد.
اما پس از یک ماه و نیم وی را بار دیگر به زندان ارومیه انتقال و سپس حکم اعدامش را به اجرا درآوردند.
این سازمان در ادامه بیانیه خود با اشاره به وضعیت دشواری که زندانیان سیاسی کرد در زندانها با آن روبرو هستند اعلام کرد، دست کم ۲۲ فعال سیاسی کرد در زندانها در انتظار اجرای احکامشان هستند.
دیفند اینترنشنال گفته است مسئولان ایرانی باید ضمن توقف حکم گلپریپور، بر پایه قوانین بین المللی در حکم وی تجدید نظر کنند.
در پایان از افکار عمومی جهان به ویژه اروپا خواسته است تا با فشار بر ایران، این کشور را وادار کنند بر اساس قوانین بین المللی عمل کند. این سازمان همچنین اعلام کرده است که با دقت بر شرایط ایران نظارت میکنند.
هرانا؛ تشدید نگرانی نسبت به وضعیت سریر صادقی
خبرگزاری هرانا – پس از گذشت بیش از ۱۰ روز از بازداشت سریر صادقی نگرانی خانواده این زندانی بهایی در مورد وی تشدید شده است.
یک منبع آگاه به گزارشگر هرانا گفت: «خانواده سرپر صادقی تا کنون دوبار و آن هم به مدت سه دقیقه موفق به ملاقات با فرزندشان شدند.»
وی ادامه داد: «در این ملاقاتها خانواده صادقی متوجه ابتلای وی به بیماری تنگی نفس و تپش غیر طبیعی قلب وی شدند که تا پیش از بازداشت مسبوق به سابقه نبوده است.»
گفته میشود این زندانی به دلیل این بیماری هم اکنون با مصرف دارو تحمل حبس میکند.
هرانا؛ شکستن دست و پای یکی از زندانیان عادی زندان رجایی شهر
خبرگزاری هرانا - مامورین زندان رجایی شهر کرج دست راست و پای چپ یکی از زندانیان عادی این زندان به نام «حامد خنجری» را در حین ضرب و شتم شکستهاند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، چندی پیش در بند ۵ که به بند جوانان معروف گشته جوانی بنام حامد خنجری به دستور ریاست بند «دفتری» و توسط ۴ زندانبان، مورد ضرب و شتم شدید با باتومهای چوبی قرار گرفت، تا حدی که دست راست و پای چپ وی شکسته شد.
وی که به علت خواندن آواز در سر صف آمار صبحگاهی مورد ضرب و شتم قرار گرفته، در حالی پس از این مهم به علت درد شدید با فریاد درخواست کمک مینموده که بیش از ۴۰ دقیقه هیچ فردی به وضعیت وی رسیدگی نکرده است.
گفتنی ست در بند ۵ که به بند جوانان معروف گشته در طی روز به طور متوسط سه زندانی با باتومهای چوبی مورد ضرب و شتم قرار میگیرند و یا با کابل فلک میشوند.
شایان ذکر است که ضرب و شتم و تحقیر زندانیان عادی در زندان رجایی شهر کرج به امری عادی و متداول تبدیل شده است.
گفتنی ست در بند ۵ که به بند جوانان معروف گشته در طی روز به طور متوسط سه زندانی با باتومهای چوبی مورد ضرب و شتم قرار میگیرند و یا با کابل فلک میشوند.
شایان ذکر است که ضرب و شتم و تحقیر زندانیان عادی در زندان رجایی شهر کرج به امری عادی و متداول تبدیل شده است.
هرانا؛ بازداشت محمودرضا علامه، شهروند ساکن ساری
خبرگزاری هرانا - گزارشها حاکی از آن است که محمودرضا علامه، از فعالین سیاسی در استان مازنداران چندی پیش بازداشت شده و از وضعیت وی هیچ اطلاعی در دست نیست.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمودرضا علامه، شهروند اهل ساری، قریب به ده روز پیش توسط ماموران امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.
گفتنی ست که مسئولین در مقابل پیگیریهای خانوادهی علامه، که از خانوادهی جان باختگان جنگ ایران و عراق محسوب میشوند، ایشان را تهدید کردهاند که در صورت هرگونه اقدامی منجمله رسانهای کردن خبر بازداشت فرزندشان، حقوقی که بنیاد شهید به آنان پرداخت میکند؛ قطع خواهند کرد.
ده تن از دراویش گنابادی به محاربه و افساد فی الارض متهم شدند
خبرگزاری هرانا - دادگاه رسیدگی به اتهامات هفده تن از دراویش گنابادی شهرستان کوار استان فارس، با انتساب اتهام سنگین محاربه (افساد فی الارض) به ده تن از این دراویش اسفندماه سال گذشته برگزار شده است.
شعبه ۱۰۱ دادگاه عمومی و جزایی شهرستان کوار به ریاست قاضی همتی، در جلسهای که اسفندماه سال گذشته و با حضور هفده تن از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی ساکن شهرستان کوار استان فارس برگزار گردید، با طرح اتهام حمل سلاح غیر مجاز بر علیه تمامی متهمان، ده تن از این دراویش را نیز به محاربه (افساد فی الارض) متهم کرد.
بر اساس اعلام تارنمای مجذوبان نور، از هفده درویش مذکور آقایان کاظم دهقان، حمیدرضا آرایش، محمد علی دهقان، امیر حمزه دهقان، محسن اسماعیلی، ابوذر ملکپور، بهیار رجبی، سید ابراهیم بهرامی، محمد علی شمشیر زن و محمد علی صادقی به «محاربه و افساد فی الارض» و «حمل سلاح غیر مجاز» متهم شده و اتهام هفت تن دیگر از این دراویش به نامهای آقایان غلامعلی بیرمی، امید علی اکبری تبار، مهرداد کشاورز، محمد آرایش، عبدالرضا آرایش، منوچهر زارع و امان چراغی نیز «حمل سلاح غیر مجاز» عنوان گردید.
بر این اساس و با توجه به نوع اتهامات مطروحه، قاضی پرونده، رسیدگی به اتهامات این پرونده را خارج از اختیارات ذاتی و صلاحیت دادگاه اعلام کرده و رسیدگی و اتخاذ تصمیم را به دادگاه انقلاب شیراز واگذار کرده است.
لازم به یادآوری است که در جریان ناآرامیهای یازدهم شهریورماه سال گذشته در شهرستان کوار استان فارس که با حمله به منازل تعدادی از دراویش این شهر و پرتاب گار اشک آور و شلیک گلوله از سوی نیروهای خودسر آغاز شد، قریب چهل تن از این دراویش بازداشت شده و تعدادی نیز زخمی شدند. همچنین وحید بنانی از دیگر دراویش این شهرستان نیز جان خود را از دست داد.
انتقال وکیل دراویش گنابادی به بیمارستان پس از ماه ها تعلل
خبرگزاری هرانا - افشین کرمپور یکی از وکلای دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی صبح روز سه شنبه بیست و نهم فروردین ماه به جهت درمان شکستگی ناحیه پا به بیمارستان طالقانی تهران منتقل شد.
به گزارش تارنمای مجذوبان نور، آقای کرمپور که بیش از سه ماه است از ناحیه مچ پای چپ دچار آسیب دیدگی شده بود، علیرغم درد شدیدی که طی این مدت با آن مواجه بوده است، با خودداری مسئولان زندان اوین برای انتقال ایشان به بیمارستان روبرو بود.
اسفندماه سال گذشته و زمانی که ماموران زندان قصد انتقال آقای کرمپور به بیمارستان را داشتند، وی به دلیل استفاده ماموران یگان حفاظت زندان اوین از دستبند و پابند از انتقال به بیمارستان خودداری کرده و این اقدام را خلاف قوانین توصیف کردند.
افشین کرمپور از وکلای دراویش گنابادی میباشد که سیزدهم شهریور ماه سال گذشته و در جریان وقایع و ناآرامیهای شهرستان کوار استان فارس، در پی دعوت به فرمانداری شهرستان کوار و حضور در آن محل توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بند امنیتی زندان اوین منتقل شد.
افشین کرمپور از وکلای دراویش گنابادی میباشد که سیزدهم شهریور ماه سال گذشته و در جریان وقایع و ناآرامیهای شهرستان کوار استان فارس، در پی دعوت به فرمانداری شهرستان کوار و حضور در آن محل توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بند امنیتی زندان اوین منتقل شد.
احضار ابراهیم یزدی برای اجرای حکم زندان
خبرگزاری هرانا - دبیرکل نهضت آزادی ایران جهت اجرای حکم زندان به زندان اوین فراخوانده شده است.
به گزارش تارنمای میزان، دکتر ابراهیم یزدی، روز دوشنبه ۲۸ فروردین ماه ۱۳۹۱ مطلع شده است که میبایست ظرف مدت ۲۰ روز جهت اجرای حکم زندان خود را به اوین معرفی نماید.
به گزارش تارنمای میزان، دکتر ابراهیم یزدی، روز دوشنبه ۲۸ فروردین ماه ۱۳۹۱ مطلع شده است که میبایست ظرف مدت ۲۰ روز جهت اجرای حکم زندان خود را به اوین معرفی نماید.
این در حالی است مسئولان و رئیس دادگاه بدوی به وکیل دکتر یزدی در چند نوبت گفته بودند که پرونده هنوز برای تجدید نظر فرستاده نشده است، اما پرونده به دادگاه تجدید نظر رفته و حکم قطعی بدون شرکت این فعال سیاسی و دفاعیت وکیل او صادر شده است.
اتهامهای دبیر کل نهضت آزادی در دادگاه بدوی، تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور و اقدام علیه امنیت ملی از طریق همکاری با نهضت آزادی ایران عنوان شد. در پی این اعلام این اتهامها، دکتر یزدی در جریان برگزاری جلسه دادگاه، صلاحیت دادگاه انقلاب را برای رسیدگی به پرونده خود رد کرده و حاضر به دفاع نشده بود.
دبیرکل نهضت آزادی ایران در دفاعیه خود خطاب به قاضی صلواتی، رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب نوشته بود: «پرونده تشکیل شده و کیفر خواست صادره در واقع علیه نهضت آزادی ایران است که در سال ۱۳۴۰ تاسیس شده است. دادگاه انقلاب صلاحیت ذاتی برای رسیدگی به اتهامات علیه نهضت آزادی ایران و اینجانب را ندارد.»
دکتر ابراهیم یزدی که عضویت در شورای انقلاب، وزیر خارجه و معاون نخست وزیر دولت موقت مهندس بازرگان و نمایندگی مردم تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی را در کارنامه سیاسی خود دارد از سال ۱۳۷۳ و در پی درگذشت مهندس مهدی بازرگان، دبیرکلی نهضت آزادی ایران را برعهده گرفته است.
دکتر ابراهیم یزدی که عضویت در شورای انقلاب، وزیر خارجه و معاون نخست وزیر دولت موقت مهندس بازرگان و نمایندگی مردم تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی را در کارنامه سیاسی خود دارد از سال ۱۳۷۳ و در پی درگذشت مهندس مهدی بازرگان، دبیرکلی نهضت آزادی ایران را برعهده گرفته است.
مرگ یک کارگر ساختمانی در سنندج بر اثر حادثه در محیط کار
خبرگزاری هرانا - گزارشها حاکی از آن است که یک کارگر ساختمانی در سنندج به نام "فتح الله سهرابی" که بر اثر حادثه در محیط کار مصدوم شده بود، به دلیل شدت جراحات وارده، در بیمارستان فوت کرد.
به گزارش کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری، روز چهارشنبه ۲۳ فروردین ماه سال جاری، فتح الله سهرابی، بر اثر فرو ریزی دیوار در محلهی "تپه کرباسی" سنندج مجروح شد.
این کارگر ساختمانی که ۶۰ سال سن داشت، پس از سه روز مبارزه با مرگ، به علت شدت جراحات وارده، سرانجام روز شنبه ۲۶ فروردین درگذشت.
گفتنی ست سالانه صدها کارگر، به دلیل عدم وجود ایمنی کافی در محیطهای کاریشان، دچار مصدومیتهای جدی شده و بعضاً جان خود را از دست میدهند.
انتقال علی سالم فعال دانشجویی چپ به بند ۳۵۰ اوین
خبرگزاری هرانا - علی سالم، فعال دانشجویی چپ که روز بیست و یک فروردین ماه، در پی مراجعت به زندان اوین، جهت اجرای حکم بازداشت شده بود. هم اکنون در بند ۳۵۰ به سر میبرد.
بنا گزارش تارنمای کمیته گزارشگران حقوق بشر، علی سالم، از جمله دانشجویان طیف چپ است که در آذرماه ۱۳۸۶ در جریان دستگیری فعالان طیف چپ بازداشت و مدت دو ماه را در بند ۲۰۹ زندان اوین سپری کرد، وی سپس با قرار وثیقه ۸۰ میلیون تومانی آزاد شد. این فعال دانشجویی پیش از شرکت در تجمع روز ۱۶ آذر، بازداشت شد.
علی سالم در شعبهی۲۸ دادگاه انقلاب، به ریاست قاضی مقیسه، به اتهامات تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور محاکمه شد. این دادگاه طی حکمی در تاریخ ۲۴ آبان ماه سال ۱۳۸۸، علی سالم را از اتهام تبلیغ علیه نظام تبرئه و برای اتهام اجتماع و تبانی به دو سال حبس تعزیری محکوم کرد. این حکم در شعبه ۵۴ تجدیدنظر دادگاه انقلاب، مورد تایید قرار گرفت و در روندی غیرقانونی، بدون ابلاغ به متهم به دایره اجرای احکام زندان اوین ارسال شد.
در جریان بازداشت گسترده دانشجویان طیف چپ در آذرماه ۸۶؛ حداقل ۶۰ دانشجو به بازداشت نهادهای امنیتی در آمدند.
اعتراض دستفروشان در سنندج
کمیته هماهنگی
روز سه شنبه 29/1/91 ماموران شهرداری طی حکمی به دستفروشان خیابان کارآموزی سنندج، اعلام کردند که تنها سه روز مهلت دارند، اجناس و وسایل خود را از پیاده روها و کنار بازارچه جمع آوری نمایند؛ در غیر این صورت ماموران گارد ویژه با استناد به حکم شهرداری، به آن ها حمله برده وبه زور اقدام به جمع آوری وسایل و اجناس آنان می نمایند.
در پی این اخطاریه، روز پنجشنبه 31/1/91 ساعت 9 صبح بیش از 100 نفر از دست فروشان با پای پیاده از محل کسب خود به سمت شهرداری مرکزی سنندج راه پیمایی کرده و در مقابل آن تجمع نمودند. در پی این تجمع، ماموران نیروی انتظامی در محل حاضر شده و آن ها را به داخل حیاط شهرداری فرستادند. دستفروشان خواستار حضور شهردار در میان خود شده و پس از حضور شهردار در میان آنان، با بیان خواسته های خود، خواهان ایجاد مکان مشخّص و یا بازارچه ای جهت سامان دادن به کسب و کار خویش شدند. شهردار به آن ها وعده داد که تا سه ماه آینده برای آن ها بازارچه ای در محله "کانی کوزه له" سنندج ایجاد کنند و تا آماده شدن بازارچه اقدام به جمع آوری آن ها ننمایند .
لازم به توضیح است که این دستفروشان حدود 300 نفر هستند که در پیاده رو و کوچه کنار بازارچه مشغول کسب و کار اند.علی رغم این دستاورد مقطعی، نباید فراموش کرد که دستفروشی نه تنها شغل نیست، بلکه نماد بیکاری پنهان و آشکار در جامعه می باشد. ما خواهان ایجاد شغل شرافتمندانه و یا بیمه بیکاری مکفی برای کلّیه دستفروشان و دوره گردان کوچه و بازار و حاشیه شهرها می باشیم.
کمیته هماهنگی
روز سه شنبه 29/1/91 ماموران شهرداری طی حکمی به دستفروشان خیابان کارآموزی سنندج، اعلام کردند که تنها سه روز مهلت دارند، اجناس و وسایل خود را از پیاده روها و کنار بازارچه جمع آوری نمایند؛ در غیر این صورت ماموران گارد ویژه با استناد به حکم شهرداری، به آن ها حمله برده وبه زور اقدام به جمع آوری وسایل و اجناس آنان می نمایند.
در پی این اخطاریه، روز پنجشنبه 31/1/91 ساعت 9 صبح بیش از 100 نفر از دست فروشان با پای پیاده از محل کسب خود به سمت شهرداری مرکزی سنندج راه پیمایی کرده و در مقابل آن تجمع نمودند. در پی این تجمع، ماموران نیروی انتظامی در محل حاضر شده و آن ها را به داخل حیاط شهرداری فرستادند. دستفروشان خواستار حضور شهردار در میان خود شده و پس از حضور شهردار در میان آنان، با بیان خواسته های خود، خواهان ایجاد مکان مشخّص و یا بازارچه ای جهت سامان دادن به کسب و کار خویش شدند. شهردار به آن ها وعده داد که تا سه ماه آینده برای آن ها بازارچه ای در محله "کانی کوزه له" سنندج ایجاد کنند و تا آماده شدن بازارچه اقدام به جمع آوری آن ها ننمایند .
لازم به توضیح است که این دستفروشان حدود 300 نفر هستند که در پیاده رو و کوچه کنار بازارچه مشغول کسب و کار اند.علی رغم این دستاورد مقطعی، نباید فراموش کرد که دستفروشی نه تنها شغل نیست، بلکه نماد بیکاری پنهان و آشکار در جامعه می باشد. ما خواهان ایجاد شغل شرافتمندانه و یا بیمه بیکاری مکفی برای کلّیه دستفروشان و دوره گردان کوچه و بازار و حاشیه شهرها می باشیم.
متهم اختلاس 3000 میلیادی همچنان قائم مقام بانک مرکزی است!؟
فردا
متهم پرونده فساد بانکی به استناد سایت بانک مرکزی همچنان در کسوت قائم مقام رییس کل بانک مرکزی است. در تصویری که می بینید در سایت بانک مرکزی حمید پورمحمدی که در فرایند رسیدگی به پروند اختلاس 3000 میلیاردی بازداشت شده بود همچنان به عنوان قائم مقام آقای بهمنی معرفی می شود. حال این پرسش مطرح است که چگونه این امر -یعنی بازداشت وی- برای مسئولان بانک مرکزی تا این حد بی اهمیت است که زحمت حذف نام وی از سایت رسمی ابن نهاد را به خود نمی دهند!
این در حالی است که در 29 آذر 1390یک مقام مسئول خبر داد که حمید پورمحمد گلسفید با وثیقه ای معادل 5 میلیارد ریال معادل 500 میلیون تومان آزاد شده است و پرونده وی همچنان در دادسرا مفتوح است.
در عین حال محمود بهمنی، رییس کل بانک مرکزی، در تاریخ 23 /8/ 90 اعلام کرد: تا پایان هفته قائم مقام و معاون اقتصادی جدید بانک مرکزی را معرفی خواهد کرد؛ اما با گذشت چندین ماه هنوز این وعده محقق نشده است.
نوسانات بازار ارز و سکه، برداشت شبانه از حساب بانکها، افزایش نرخ سود بانکی در پی درخواستهای مکرر رییس کل و... از جمله مقولاتی است که طی چندماه اخیر بانک مرکزی بشدت با آن درگیری بوده است و حتی باعث شد که شایعه استعفای وی بر سر زبان ها بیفتد. شاید این مشغله ها باعث شده است که حذف نام پورمحمدی فراموش شود!
براساس تبصره 1 ماده 88 قانون برنامه پنجم توسعه، قائم مقام بانک مرکزی که عضو هیات عامل این بانک است، به پیشنهاد رییس کل بانک مرکزی و پس از تایید مجمع عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران با حکم رییس جمهور منصوب میشود.
همچنین در تبصره 2 همین ماده قانونی آمده است: رییس کل بانک مرکزی و قائم مقام وی باید از میان متخصصان مجرب پولی و بانکی و اقتصادی با حداقل 10 سال تجربه کاری و تحصیلات حداقل کارشناسی ارشد در رشتههای مرتبط و دارای حسن شهرت انتخاب شوند.
براساس قانون پولی و بانکی کشور اختیارات قائم مقام از طرف رییس کل بانک تعیین میشود و در صورت غیبت یا استعفا یا معذوریت یا فوت وی، قائم مقام دارای کلیه اختیارات رییس کل است.
بدهی قابل توجه دانشگاه تهران به اساتید؛
"تلاش می کنیم در سه سال آینده بدهی مان را بپردازیم"
(تیتر از جنگ خبر)
خبرگزاری مهر
وی در خصوص زمان بازپرداخت بدهی گرنتهای پژوهشی دانشگاه تهران به اساتید، یادآور شد: میزان بدهی دانشگاه به اساتید رقم قابل توجهی است از این رو در تلاش هستیم تا با روش جدیدی در عرض ۳ سال این بدهی پرداخت شود.
معاون پژوهشی دانشگاه تهران از بدهی این دانشگاه به اساتید از بابت اعطای پژوهانه (گرنت) خبر داد و گفت: بر اساس برنامه جدید این دانشگاه میزان گرنت پژوهشی به اساتید بر اساس فعالیت های سالیانه آنها تغییر خواهد کرد.
دکتر قاسم عمو عابدینی در گفتگو با مهر، با اشاره به بدهی این دانشگاه به اساتید، اظهار داشت: از حدود ۴ سال قبل بدهی از بابت اعطای گرنت پژوهشی به اساتید داشته ایم که در تلاش هستیم با برنامه ریزی هایی این مشکل را برطرف کنیم.
معاون پژوهشی دانشگاه تهران به بیان برنامه دانشگاه تهران در زمینه گرنت پژوهشی پرداخت و ادامه داد: علاوه بر اینکه طی ۳ سال تلاش می شود که دانشگاه بدهی سالیانه در حوزه اعطای گرنت پژوهشی نداشته باشد، طی برنامه منسجمی بدهی های گذشته به اساتید پرداخته خواهد شد.
وی در خصوص زمان بازپرداخت بدهی گرنتهای پژوهشی دانشگاه تهران به اساتید، یادآور شد: میزان بدهی دانشگاه به اساتید رقم قابل توجهی است از این رو در تلاش هستیم تا با روش جدیدی در عرض ۳ سال این بدهی پرداخت شود.
عموعابدینی همچنین در خصوص میزان این بدهی، اظهار داشت: مبلغ این بدیهی پس از جمع بندی کلی مشخص می شود.
وی از برنامه های جدید این دانشگاه در زمینه اعطای گرنت پژوهشی خبر داد و افزود: در حال حاضر به ازای هر امتیازی که اساتید کسب می کنند ۲۰۰ هزار تومان گرنت پژوهشی اعطا می شود ولی بر اساس برنامه جدید دانشگاه میزان اعطای گرنت پژوهشی با توجه به فعالیت سالیانه اساتید تغییر خواهد کرد.
وزارت صنابع عراق:
سايپا 30هزار خودرو در عراق فروخته است
خبرگزاري موج
شرکت ملي خودروسازي وابسته به وزارت صنايع عراق(SCAI) از فروش 30 هزار دستگاه از محصولات گروه خودروسازي سايپا در اين کشور خبر داد.
به گزارش خبرگزاري موج به نقل از اصوات العراق، بيشتر مردم و مشتريان به خريد و استفاده از محصولات سايپا تمايل دارند و اين باور در ميان عموم مشتريان به وجود آمده که با توجه به قيمت اقتصادي اين محصولات، کم مصرف بودن و سهولت تردد و جابجائي با آن در مناطق پر ترافيک، توانسته است که به فروش 30 هزار دستگاه از آن از اواخر سال 2010 ميلادي دست يابد.
اين گزارش مي افزايد همزمان با آغاز توليد ديگر محصول گروه خودروسازي سايپا با نام تيبا، تردد آن از ماه مارس سال 2012 در خيابان هاي عراق آغاز شده است.
يادآور مي شود: فروش ويژه محصولات توليدي گروه خودروسازي سايپا همزمان با برپايي نمايشگاه بين المللي خودرو نجف اشرف از ابتداي سال جاري آغاز شده است.
مالکی: ترکیه به دولتی متخاصم تبدیل می شود
العالم
نخست وزیر عراق تأکید کرد، ترکیه به دلیل سیاستهای نخست وزیر این کشور به دولتی متخاصم در منطقه تبدیل می شود.
به گزارش روز شنبه پایگاه اطلاع رسانی شبکه العالم، "نوری مالکی" در واکنش به اظهارات مداخله جویانه "رجب طیب اردوغان" نخست وزیر ترکیه گفت: اظهارات اخیر اردوغان دخالت دوباره ترکیه در امور داخلی عراق است.
رجب طیب اردوغان پنج شنبه گذشته نوری مالکی را به فتنه انگیزی بین شیعه ها، سنی ها و کردهای عراق متهم کرد.
نوری مالکی ترکیه را به تلاش برای سلطه بر منطقه متهم کرد و گفت: اظهارات اردوغان طایفه ای و فرقه گرایانه است، و پافشاری او بر ادامه این سیاستهای داخلی و منطقه ای، به منافع ترکیه ضربه می زند و این کشور را در چشم همگان به یک دولت متخاصم تبدیل می کند.
اردوغان پیش از این نیز مدعی شده بود که دولت ترکیه در برابر "درگیری های طایفه ای" در عراق دست بسته نخواهد نشست.
مواضع مداخله جویانه دولت ترکیه علیه عراق، از دسامبر 2011 و پس از صدور حکم بازداشت "طارق الهاشمی" معاون تحت تعقیب رییس جمهوری عراق آغاز شد.
دستگاه قضایی عراق پس از بازداشت شماری از کارمندان دفتر و عناصر گارد امنیتی طارق الهاشمی به اتهام دست داشتن در عملیات تروریستی و جنایت، حکم بازداشت وی را صادر کرد.طارق الهاشمی پس از صدور این حکم فورا به کردستان عراق گریخت. وی اخیرا با کمک امیر قطر توانست از عراق خارج شود و پس از سفر به قطر و عربستان سعودی، اکنون در ترکیه حضور دارد.