خوش باشید که باز اراذل و اوباش نتوانستند حریف شادیهای مردم بشوند.
از همه جای میهن خبر از جشن و سرور و آتش بازی می آید.
دلشان همیشه شاد، سرشان همیشه سلامت.
سخنگوی مرکز بررسی جرایم سازمانیافته سپاه:
شرکتهای گوگل و یاهو به ما اطلاعات نمیدهند
سخنگوی «مرکز بررسی جرایم سازمانیافته» سپاه از قطع همکاری این مرکز با «کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه» خبر داد و گفت سپاه در اختلالهای اینترنتی اخیر «هیچ نقشی» ندارد.
آقای سعیدی روز دوشنبه (۲۲ اسفند) در گفتگو با سایت «وبلاگنیوز» علت غیبت مرکز بررسی جرایم سازمانیافته سپاه در «کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه» را «برخی اختلاف دیدگاهها» عنوان کرده است.
وی در عین حال گفته که سپاه نقش اساسی و محوری در روند ایجاد و راهاندازی کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه که به اختصار «کارگروه فیلترینگ» نامیده میشود، داشته است.
سعیدی همچنین اظهار کرده که سپاه در اختلالهای اخیر اینترنتی در ایران نقشی ندارد و «چه بسا خودش منتقد نحوه فعلی اجرای فیلترینگ است.»
سخنگوی مرکز بررسی جرایم سازمانیافته سپاه در بخش دیگری از این گفتگو از شرکتهای «گوگل» و «یاهو» به خاطر همکاری نکردن با جمهوری اسلامی انتقاد کرده است.
وی گفته است: «تاکنون درخواستهای متعددی از دو سرویس پربازدید در ایران -گوگل و یاهو- شده تا اطلاعات مجرمین و متهمین را در اختیار نهادهای مذکور قرار دهند، اما این دو سرویس به هیچ وجه خود را پاسخگوی چنین مسائلی نمیدانند.»
مرکز بررسی جرایم سازمانیافته سپاه یکی از مهمترین نهادهای شکل گرفته از سوی این نیرو در فضای مجازی فارسی زبان به منظور مقابله با انچه که «جنگ نرم» خوانده میشود٬ به شمار میرود.
این برای نخستینبار است که یک مقام سپاه از نحوه فیلترینگ در جمهوری اسلامی و همکاری نکردن شرکتهای گوگل و یاهو با نهادهای امنیتی و اطلاعاتی ایران به طور علنی انتقاد میکند.
اختلالهای اینترنتی یک ماه گذشته در ایران با انتقادهای گستردهای همراه بوده است٬ اما تاکنون هیچ نهادی حاضر به پاسخگویی در این زمینه نشده است.
دامنه این محدودیتها تا جایی پیش رفته که طی دو هفته گذشته چندین سایت و وبلاگ محافظهکار نیز فیلتر شدهاند.
آقای سعیدی روز دوشنبه (۲۲ اسفند) در گفتگو با سایت «وبلاگنیوز» علت غیبت مرکز بررسی جرایم سازمانیافته سپاه در «کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه» را «برخی اختلاف دیدگاهها» عنوان کرده است.
وی در عین حال گفته که سپاه نقش اساسی و محوری در روند ایجاد و راهاندازی کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه که به اختصار «کارگروه فیلترینگ» نامیده میشود، داشته است.
سعیدی همچنین اظهار کرده که سپاه در اختلالهای اخیر اینترنتی در ایران نقشی ندارد و «چه بسا خودش منتقد نحوه فعلی اجرای فیلترینگ است.»
سخنگوی مرکز بررسی جرایم سازمانیافته سپاه در بخش دیگری از این گفتگو از شرکتهای «گوگل» و «یاهو» به خاطر همکاری نکردن با جمهوری اسلامی انتقاد کرده است.
وی گفته است: «تاکنون درخواستهای متعددی از دو سرویس پربازدید در ایران -گوگل و یاهو- شده تا اطلاعات مجرمین و متهمین را در اختیار نهادهای مذکور قرار دهند، اما این دو سرویس به هیچ وجه خود را پاسخگوی چنین مسائلی نمیدانند.»
مرکز بررسی جرایم سازمانیافته سپاه یکی از مهمترین نهادهای شکل گرفته از سوی این نیرو در فضای مجازی فارسی زبان به منظور مقابله با انچه که «جنگ نرم» خوانده میشود٬ به شمار میرود.
این برای نخستینبار است که یک مقام سپاه از نحوه فیلترینگ در جمهوری اسلامی و همکاری نکردن شرکتهای گوگل و یاهو با نهادهای امنیتی و اطلاعاتی ایران به طور علنی انتقاد میکند.
اختلالهای اینترنتی یک ماه گذشته در ایران با انتقادهای گستردهای همراه بوده است٬ اما تاکنون هیچ نهادی حاضر به پاسخگویی در این زمینه نشده است.
دامنه این محدودیتها تا جایی پیش رفته که طی دو هفته گذشته چندین سایت و وبلاگ محافظهکار نیز فیلتر شدهاند.
یک نماینده مجلس خبر داد:
چهار هزار متخصص صنعت نفت ایران پناهنده شدهاند
اسدالله عباسی٬ نماینده رودسر و املش از پناهنده شدن چهار هزار متخصص صنعت نفت ایران به کشورهای خارجی خبر داد.
به گزارش روز سهشنبه (۲۳ اسفند) خبرگزاری ایلنا٬ آقای عباسی با اعلام این مطلب گفته که مقامهای جمهوری اسلامی با افزایش حقوق این افراد میتوانستند مانع خروج آنها از ایران شوند.
اظهارات این نماینده مجلس پس از آنکه سایت محافظهکار «محدوده» از تلاش برخی شرکتهای بزرگ نفتی غرب برای «خارج کردن متخصصان صنعت نفت ایرانی از کشور» خبر داد٬ مطرح شده است.
این سایت نوشته که شرکتهای «استات اویل»، «توتال»، «شل» و «بیپی» در ماههای اخیر تلاشها برای ترغیب متخصصان ایرانی برای مهاجرت به کشورهای منطقه را تشدید کردهاند.
«محدوده» گزارش کرده از قطر٬ عمان و امارات «تماسهایی» با برخی متخصصان گرفته شده و به آنها پیشنهاد شده در قبال دریافت تسهیلات٬ در صنایع نفتی آنها مشغول فعالیت شوند.
حیدر بهمنی٬ مدیر عامل شرکت ملی حفاری ایران نیز تائید کرده که این شرکتها «پیشنهادهای وسوسهانگیزی به کارمندان حفاری» دادهاند.
دولت: غنیسازی «میتواند» توجیه اقتصادی هم داشته باشد؛ همان دولت: «تکذیب» میشود!
نویسنده طبق یادداشت جداگانه ای درباره غیر اقتصادی بودن غنی سازی اورانیم ( کاری به دلایل اصلی نداریم ) توضیح داد و البته کسی در نظام ایران هرگز در این زمینه وارد بحث با منتقدین نمی شود زیرا نتیجه آن از قبل روشن است .
خبری از قول یکی از مسوولین سازمان انرژی اتمی منتشر شد که بر اساس آن ظاهرا با کشف معادن جدید اورانیم؛ غنیسازی «میتواند» اقتصادی هم باشد که تایید تلویحی بر غیر اقتصادی بودن فعلی آن بود .
چند روز بعد کشف معادن تکذیب شد !
حال اینکه معدن مانند کامیون نیست که بتوان بود یا نبودش را تکذیب کرد ولی مشکل اصلی خبر پیدا کردن چند معدن نبود که هزاران برابر آن در کشورهای دیگر هم وجود دارد بلکه اصولا هر خبری که با تحلیل اقتصادی غنیسازی ربط داشته باشد باید حذف شود.
فارس نیوز: شیث رضایی و محمد نصرتی علیه احمد شهید شکایت میکنند!
خبرگزاری فارس در خبری تحت عنوان «نصرتی و رضایی از احمد شهید شکایت میکنند» از قول مهرداد بذرپاش معاون سابق رئیس جمهور و صاحب امتیاز روزنامه «وطن امروز» ادعا کرده است که احمد شهید، گزارشگر سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی، رضایی و نصرتی را «همجنسگرا» لقب داده است و این دو بازیگر فوتبال احساس میکنند به آنان توهین شده و به زودی نسبت به سازمان ملل و گزارشگرش «اقامه دعوا خواهند کرد.»
فارس نیوز در این خبر خود نوشته است، «صاحب امتیاز روزنامه وطن امروز به آن بخش از گزارش احمد شهید که به ماجرای جریمه شیث رضایی و محمد نصرتی به دلیل اقدام غیر اخلاقی استناد نموده، اشاره و تصریح کرد: در توضیحات احمد شهید به ماجرای ۲ فوتبالیست اشاره شده است. این موضوع خیلی جالبی است. از همین موضوع میشود فضای ذهنی مورد انتظار غرب را تصور کرد.»
طبق این گزارش، بذر پاش با تاکید بر این که گزارش فرستاده ویژه حقوق بشر سازمان ملل «فاقد پشتوانه عقلی و حقوقی» میباشد، به چند «نمونه» اشآره کرد، از جمله اینکه گزارش فوق «صرفا یک سری تخیلات را در مورد ادعای تقلب در انتخابات مطرح میکند». وی سپس با اشاره به ماجرای رضایی و نصرتی گفت، «در ایران ۲ بازیکن فوتبال یک اقدام غیر اخلاقی انجام دادند که واقعا موجب تاسف همه شد. با این حال حقوق بشر مورد ادعای غرب این اقدام را به "همجنسگرایی" تعبیر میکند و این ۲ بازیکن را ذیل حقوق همجنسگرایان باز تعریف میکند! مطمئنا این بازیکنان علیه احمد شهید به دلیل این اهانت او اقامه دعوا میکنند. از همه جالبتر نظام اسلامی را به عدم رعایت حقوق همجنسگرایان متهم میکند! البته این از افتخارات جمهوری اسلامی است که ناقض حقوق همجنسگرایان است.»
گفتنی است که اگرچه آقای «احمد شهید» در بخشی از گزارش خود به اتفاق و بازیکنان مورد اشاره بذرپاش اشاره کرده است، اما وی اتفاقا برعکس ادعای فارس و بذرپاش آنچه اتفاق افتاد را به این صورت مطرح کرده است که جمهوری اسلامی آنچنان از موضوع و عمل همجنس گرایی در هراس است که هرنوع رفتاری که شائبه و اشاره ای به ارتباط جنسی بین دو همجنس داشته باشد را مورد سرکوب شدید قرار میدهد.
در بند ۶۷ از گزارش احمد شهید (صفحه ۱۹) که به نظر میرسد بخش مورد نظر بذپاش و خبرگزاری فارس باشد، آمده است «مسوولان ایرانی اغلب همجنسگرایی را به عنوان یک بیماری مطرح میکنند، و بر اجرای تنبیهات شدید بر رفتارهایی که از نظر آنان طبیعتی همجنس گرایانه دارند اصرار می ورزند. به عنوان نمونه، در سال ۲۰۱۱ دو بازیگر فوتبال سرشناس ایرانی که در هنگام ابراز احساسات پس از گل زدن نقاط خصوصی بدن یکدیگر را لمس کرده بودند به اتهام انجام «رفتار غیر اخلاقی» در زمین فوتبال محکوم به تعلیق به مدت نامعلوم و پرداخت جریمه شدند.»
علت حضور داوود رشیدی در ژنو چه بود؟
وبسایت صبح امروز نوشته است که حضور داوود رشیدی، بازیگر مطرح ایرانی در اجلاس جانبی حقوقبشر در ژنو که بخشی از آن اختصاص به وضعیت حقوقبشر در ایران و بررسی گزارش احمد شهید داشت، با فشار نیروهای امنیتی همراه بوده است.
اجلاس جانبی حقوق بشر که روز دوشنبه ۲۲ اسفند (۱۲ مارس) در ژنو برگزار شد بهدنبال انتشار گزارش احمد شهید دربارهی نقض «خیرهکننده حقوق بشر در ایران» بود؛ گزارشی که با واکنش مقامات ایران روبرو شد و محمد جواد اردشیر لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر ایران در این اجلاس احمد شهید را متهم کرد که گزارش «منصفانه، حقیقی و معتبر» درمورد وضعیت حقوق بشر ایران ارائه نداده است.
اما یکی از حواشی این اجلاس حضور داوود رشیدی در این نشست بود که این حضور با حرف و حدیثهای فراوانی روبهرو شد.
آنطور که وبسایت صبح امروز نوشته است، حضور این بازیگر مطرح با فشار نیروهای امنیتی بوده است؛ این سایت نوشته است: «یک منبع موثق در تهران به «صبحامروز» گفته است که داستان حضور رشیدی در این اجلاس به چند هفته قبل باز میگردد. آنجا که سه چهره مطرح سینمای ایران، کیومرث پوراحمد، سعید راد و عزتالله انتظامی به اتاقی در طبقه دهم هتل هما دعوت میشوند.. چهار تن، دو مرد و دو زن، به استقبال آنان میآیند و با احترام نیز با آنها برخورد میکنند.چند دقیقه پس از حضور این سه تن اما، آنها با حضور فردی مواجه میشوند که به نظر میرسید دارای مقامی بالاتر از افراد دیگر است و در کنار وی نیز یک چهره آشنای سینما حضور داشت: داوورد رشیدی!»
صبح امروز ادامه داده است: «فردی که به نظر مامور عالیرتبه وزارت اطلاعات میرسید، اعلام میکند که طی روزهای آینده کنفرانسی در ژنو برپا میشود و لازم است که سینماگران برای دفاع از کشور خود در آن حضور پیدا کنند. [وی] اعلام میکند که این کنفرانس مربوط به وضعیت حقوقبشر در ایران است و لازم است که هنرمندان با حضور در این جلسه، فشارهای وارده بر خورد را تکذیب و اعلام کنند که از آزادی کافی برای انجام فعالیتهای هنری خود، برخوردارند. همچنین از آنها خواسته میشود که تا حد امکان از طریق مصاحبه و سخنرانی، به بحث درباره وضعیت حقوقبشر در ایران پرداخته و آن را «مناسب» توصیف کنند.»
به نوشتهی صبح امروز سخنان این مقام امنیتی، با تایید داوورد رشیدی مواجه میشود؛ اما کیومرث پوراحمد و عزتالله انتظامی به این سخنان اعتراض کرده و همراه با سعید راد، جلسه را ترک میکنند.
البته داوود رشیدی پیشتر نیز در فیلمی مستند که از تلویزیون دولتی ایران پخش شد؛ وفاداری خود را به حکومت نشان داده بود. رشیدی که تحصیلکرده زبان فرانسه است در این فیلم مستند (که در پاریس ساخته شد) همراه با یک نویسنده جوان در جستجوی خلبان هواپیمای ایرفرانسی برمیآیند که آقای خمینی را در سال ۵۷ به ایران آورده بود.
آیا احمدینژاد فردا در مجلس افشاگری خواهد کرد؟
پس از کش و قوسهای فراوان قرار است فردا احمدینژاد در مجلس حضور یابد و به سوالات نمایندگان پاسخ گوید؛ اما امروز رسانههای داخلی با اخبار متناقضی که منتشر کردند، این حضور را در هالهای از ابهام قرار دادند.
ماجرای سوال از رییس جمهور که با پیگیری نمایندگان منتقد دولت از جمله علی مطهری پیش از انتخابات مجلس نهم به سرانجام رسید به روز چهارشنبه ۲۴ اسفندماه موکول شد؛ اما ساعاتی قبل یک عضو هیات رئیسه مجلس اعلام کرد که ۱۱ نفر از امضاءکنندگان طرح سوال از رئیسجمهوری امضای خود را پس گرفتهاند.
ابتدا خبرگزاری فارس از قول محمدحسین فرهنگی، عضو هیات رییسه مجلس نوشت که با پس گرفتن امضای یازده نفر از امضا کنندگان، تعداد امضاهای طرح سوال از رئیسجمهور به ۶۸ امضا کاهش یافته است و بنابراین «احتمالا و مطابق برداشتی از آیین نامه مجلس» این طرح به حد نصاب نخواهد رسید و این موضوع به محاق خواهد رفت.
اما پس از انتشار این خبر مصطفی رضا حسینی، سخنگوی طراحان سوال از رییسجمهوری، با تکذیب خبر پس گرفتن تعدادی از امضاها، انتشار این خبر را «شیطنت دوستان دولت» دانست که به زعم او قصد دارند «خوشخدمتی دیگری به دولت کنند»
آقای حسینی به مهر گفت که در صورتی سوالکنندگان از رییسجمهوری امکان پس گرفتن امضای خود را داشتند که این طرح هنوز در مجلس اعلام و قرائت نشده بود، اما پس از اعلام توسط هیات رئیسه و ابلاغ به رییسجمهوری دیگر امکان پس گرفتن امضا وجود ندارد.
در رویدادی دیگر و در همین زمینه خبرگزاری ایرنا وابسته به دولت از صدا و سیما درخواست کرد که مراسم طرح سوال از رییس جمهور به صورت زنده از تلویزیون پخش شود تا همگان پاسخهای احمدینژاد را بشنوند.
احمد توکلی نیز در گفتگویی تفصیلی در همین زمینه گفته است که نباید به خاطر اینکه یک سال دیگر از عمر دولت باقی مانده از احمدینژاد بترسیم.
به گزارش بازتاب وی گفته است «اگر مجبور شویم احمدی نژاد را استیضاح کنیم، نباید از تهدیدش بترسیم» و باید رییس جمهور را در همین فاصله یک سال مانده به پایان ریاست جمهوریاش برکنار کنیم.
جانشین فرمانده نیروی انتظامی میگوید کسانی که در مراسم چهارشنبهسوری بازداشت میشوند تا پایان تعطیلات نوروز میهمان پلیس خواهند بود. تدبیرهای مشابهی برای خودروهای "مخل نظم عمومی" در نظر گرفته شده است.
پلیس جمهوری اسلامی قصد دارد با برگزارکنندگان مراسم چهارشنبهسوری شدیدتر از سالهای پیش برخورد کند. احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، ادعا میکند «طی چند روز گذشته تماسهای زیادی از طرف مردم با پلیس برقرار شده که درخواست داشتند پلیس به ناهنجاریهای احتمالی در [شب] چهارشنبه آخر سال توجه داشته باشد.»
مطهری: چهارشنبهسوری سند خریت پدران شماست
خبرگزاریهای داخلی ایران بامداد سه شنبه (۱۳ مارس/ ۲۳ اسفند) از قول رادان نوشتهاند پلیس با شادی مردم مخالف نیست اما اعتقاد دارد که «سنتهای خوب باید تقویت و سنتهای زشت و خطرناک چهارشنبه آخر سال به فراموشی سپرده شوند.»
رادان که به مراسم چهارشنبهسوری در شامگاه آخرین سهشنبه سال اشاره میکند در مورد آنچه به نظر پلیس سنتهای زشت و خطرناک هستند توضیح بیشتری نداده است.
مرتضی مطهری، از نظریهپردازان اصلی جمهوری اسلامی که در ادبیات رسمی "معلم شهید" خوانده میشود، کسانی که مراسم چهارشنبهسوری، نوروز و سیزدهبهدر را جشن میگیرند "بدبختهای احمقی" توصیف میکند که به زعم او حماقت پدرانشان را تکرار میکنند. بسیاری از روحانیان با نظر مطهری موافقاند و برخی دیگر منکر مغایرت سنتهای نوروز با احکام اسلام هستند.
مطهری میگوید «از روی آتش میپرند که ای آتش زردی من از تو سرخی تو از من! این چقدر حماقت است؟ خب چرا چنین میکنید؟ میگویند پدران ما چنین میکردند ما نیز چنین میکنیم! اگر پدران شما چنین میکردند و شما میبینید که آن کار احمقانه است و دلیل خریت پدران شما است رویش را بپوشید! چرا این سند حماقت را سال به سال تجدید میکنید؟»
توقیف سه هفتهای خودروهای "اخلالگر"
احمدرضا رادان میگوید با تلاشهای پلیس در سال گذشته حوادث مراسم چهارشنبهسوری ۴۲ درصد کاهش داشته است. به گزارش خبرگزاری مهر رادان گفته است امسال «دستگیرشدگان [شب] چهارشنبه آخر سال تا پایان تعطیلات نوروزی میهمان پلیس خواهند بود.» او همچنین گفته «برابر خواست مردم موضوع چهار شنبه آخر سال کوچهمحور است.»
همزمان با اظهارات رادان خبرگزاری ایسنا از قول محمدرضا اسحاقی، فرمانده انتظامی خوزستان نوشت «خودروهایی که در [شب] چهارشنبه آخر سال در نظم عمومی اخلال ایجاد کنند تا پایان تعطیلات نوروزی توقیف میشوند.»
او میگوید «تجربه سالهای گذشته نشان میدهد که برخی افراد در [شب] چهارشنبه آخر سال موجب آسیب و وارد آمدن صدمه به دیگران میشوند، به همین دلیل حضور پلیس در این روز پررنگخواهد بود.»
افزایش چشمگیر ضبط مواد منفجره
فرمانده انتظامی خوزستان میگوید «از جوانان توقع داریم که در مواجهه با مواد آتشزای خطرناک مواظب باشند و شادی و انرژی خود را به نحوی منطقیتر و منضبطتر و در محدوده قوانین تخلیه کنند.»
به گفتهی محمدرضا اسحاقی میزان مواد انفجاری که پلیس در سال ۱۳۹۰ ضبط کرده به نسبت سال پیش از آن بیش از دو برابر بوده است: «در ۱۱ ماه نخست سال گذشته ۵۵۶ هزار و ۷۷۱ قطعه مواد محترقه و منفجره در استان کشف شده بود که این میزان در مدت مشابه در سال جاری به یک میلیون و ۲۷۱ هزار و ۷۷۹ قطعه رسیده است.»
به گزارش خبرگزاری مهر فتح الله زمانیان، معاون پلیس مبارزه با قاچاق کالا پلیس آگاهی میگوید در سراسر ایران «در ماههای پایانی سال ۹۰ بیش از ۴۵ میلیون مواد محترقه کشف و ۱۱۷ قاچاقچی دستگیر شدهاند.»
اسحاقی میگوید پلیس خوزستان نزدیک به هزار دکه و چادر انتظامی در پارکها و تفریگاهها مستقر کرده اما به گمان او این تعداد به توجه به جمعیت استان کافی نخواهد بود. برای تهران و دیگر شهرهای بزرگ نیز تدبیرهای مشابهی در دستور کار پلیس قرار گرفته است.
مطهری: چهارشنبهسوری سند خریت پدران شماست
خبرگزاریهای داخلی ایران بامداد سه شنبه (۱۳ مارس/ ۲۳ اسفند) از قول رادان نوشتهاند پلیس با شادی مردم مخالف نیست اما اعتقاد دارد که «سنتهای خوب باید تقویت و سنتهای زشت و خطرناک چهارشنبه آخر سال به فراموشی سپرده شوند.»
مرتضی مطهری، از نظریهپردازان اصلی جمهوری اسلامی که در ادبیات رسمی "معلم شهید" خوانده میشود، کسانی که مراسم چهارشنبهسوری، نوروز و سیزدهبهدر را جشن میگیرند "بدبختهای احمقی" توصیف میکند که به زعم او حماقت پدرانشان را تکرار میکنند. بسیاری از روحانیان با نظر مطهری موافقاند و برخی دیگر منکر مغایرت سنتهای نوروز با احکام اسلام هستند.
مطهری میگوید «از روی آتش میپرند که ای آتش زردی من از تو سرخی تو از من! این چقدر حماقت است؟ خب چرا چنین میکنید؟ میگویند پدران ما چنین میکردند ما نیز چنین میکنیم! اگر پدران شما چنین میکردند و شما میبینید که آن کار احمقانه است و دلیل خریت پدران شما است رویش را بپوشید! چرا این سند حماقت را سال به سال تجدید میکنید؟»
توقیف سه هفتهای خودروهای "اخلالگر"
احمدرضا رادان میگوید با تلاشهای پلیس در سال گذشته حوادث مراسم چهارشنبهسوری ۴۲ درصد کاهش داشته است. به گزارش خبرگزاری مهر رادان گفته است امسال «دستگیرشدگان [شب] چهارشنبه آخر سال تا پایان تعطیلات نوروزی میهمان پلیس خواهند بود.» او همچنین گفته «برابر خواست مردم موضوع چهار شنبه آخر سال کوچهمحور است.»
همزمان با اظهارات رادان خبرگزاری ایسنا از قول محمدرضا اسحاقی، فرمانده انتظامی خوزستان نوشت «خودروهایی که در [شب] چهارشنبه آخر سال در نظم عمومی اخلال ایجاد کنند تا پایان تعطیلات نوروزی توقیف میشوند.»
او میگوید «تجربه سالهای گذشته نشان میدهد که برخی افراد در [شب] چهارشنبه آخر سال موجب آسیب و وارد آمدن صدمه به دیگران میشوند، به همین دلیل حضور پلیس در این روز پررنگخواهد بود.»
افزایش چشمگیر ضبط مواد منفجره
فرمانده انتظامی خوزستان میگوید «از جوانان توقع داریم که در مواجهه با مواد آتشزای خطرناک مواظب باشند و شادی و انرژی خود را به نحوی منطقیتر و منضبطتر و در محدوده قوانین تخلیه کنند.»
احمدرضا رادان "تماسهای زیاد مردم" را انگیزه پلیس برای برخورد پلیس با "ناهنجاریهای احتمالی" چهارشنبهسوری دانسته است
به گزارش ایسنا او همچنین گفت «تاکید بر این است که در برگزاری سنت دیرینهای که در نادرست بودن نحوه برگزاری آن میتوان مطالب بسیاری بیان کرد، خانوادهها کنترل بیشتری بر فرزندان خود داشته باشند.»به گفتهی محمدرضا اسحاقی میزان مواد انفجاری که پلیس در سال ۱۳۹۰ ضبط کرده به نسبت سال پیش از آن بیش از دو برابر بوده است: «در ۱۱ ماه نخست سال گذشته ۵۵۶ هزار و ۷۷۱ قطعه مواد محترقه و منفجره در استان کشف شده بود که این میزان در مدت مشابه در سال جاری به یک میلیون و ۲۷۱ هزار و ۷۷۹ قطعه رسیده است.»
به گزارش خبرگزاری مهر فتح الله زمانیان، معاون پلیس مبارزه با قاچاق کالا پلیس آگاهی میگوید در سراسر ایران «در ماههای پایانی سال ۹۰ بیش از ۴۵ میلیون مواد محترقه کشف و ۱۱۷ قاچاقچی دستگیر شدهاند.»
اسحاقی میگوید پلیس خوزستان نزدیک به هزار دکه و چادر انتظامی در پارکها و تفریگاهها مستقر کرده اما به گمان او این تعداد به توجه به جمعیت استان کافی نخواهد بود. برای تهران و دیگر شهرهای بزرگ نیز تدبیرهای مشابهی در دستور کار پلیس قرار گرفته است.
شورای ملی اپوزیسیون سوریه در سالگرد اعتراضات اعلام اعتصاب کرده است.کوفی عنان گفته که دولت سوریه تا باید به "پیشنهادهای دقیق" او پاسخ دهد. سازمان ملل میگوید بیش از ۳۰ هزار سوری آواره شدهاند.
یک سال بعد از آغاز اعتراضها علیه رژیم بشار اسد، فعالان اپوزیسیون سوریه روز سهشنبه (۱۳ مارس/ ۲۳ اسفند) را روز عزای عمومی و اعتصاب اعلام کردهاند
کمیتهی مجلی شورای ملی اپوزیسیون سوریه با انتشار بیانیهای از مردم خواسته است: «در کلاسهای درس شرکت نکنید، مغازهها را تعطیل کنید، در ادارات حاضر نشوید و خیابانها را ببیندید.»
اپوزیسیون سوریه میگوید تا بهحال بیش از ۹۰۰۰ نفر در درگیریها و خشونتهای یک سال گذشته سوریه کشته شدهاند.
نصیر عبدالعزیز الناصر، رئیس مجمع عمومی سازمان ملل متحد شمار کشتهشدگان بر مبنای آمار و گزارشهای سازمان ملل را ۸۰۰۰ تخمین میزند. عبدالعزیز ناصر روز دوشنبه با تاکید بر اینکه اقدام فوری از سوی جامعهی بینالملل وظیفهی جهان در قبال سوریه است، گفته بود: «نقض حقوق بشر در سوریه سیستماتیک و بسیار گسترده است.»
بااینحال اختلاف نظرها بر سر چگونگی واکنش و مقابله با کشتارهای ارتش سوریه همچنان ادامه دارد. روز دوشنبه (۱۲ مارس/ ۲۲ اسفند) "شورای ملی اپوزیسیون سوریه" که متشکل از همهی گروههای فعال و مخالف رژیم بشار اسد است، صراحتا خواستار مداخلهی نظامی بینالمللی برای توقف خشونتها و جلوگیری از گستردهتر شدن کشتارها در این کشور شده بود.
کوفی عنان در انتظار پاسخ سوریه
کوفی عنان، دبیرکل سابق سازمان ملل متحد که به عنوان نمایندهی اتحادیه عرب به سوریه سفر کرده است تا با مقامات دولت سوریه مذاکره کند، گفته است از دولت سوریه انتظار دارد تا پایان روز سهشنبه پاسخ روشن و شفافی به "پیشنهادهای دقیق" او برای خروج از بحران و توقف کشتار بدهد.
کوفی عنان در کنفرانس خبریای که در شهر آنکارا، پایتخت ترکیه بعد از ملاقات وی با رهبران اپوزیسیون تشکیل شده است، گفته است: «بعد از آن که پاسخ دولت سوریه را دریافت کردیم، تصمیم خواهیم گرفت و روشن خواهد شد که چطور باید برخورد کنیم.»
نمایندهی اتحادیه عرب گفته است با این حال آنچه روشن است و جای هیچگونه مذاکرهای ندارد، این نکته است که کشتار شهروندان و معترضان باید بلافاصله متوقف شود. کوفی عنان جزئیات "پیشنهادهای دقیق" خود را به سران سوریه اعلام نکرده است.
سرگی لاوروف، سفیر روسیه در سازمان ملل متحد روز دوشنبه گفته بود که کوفی عنان در صحبتهای خود با مقامات سوریه، پیشنهادهای مبنی بر " پنج شیوه و راهکار" برای توقف خشونتها و حل بحران را مطرح کرده است و افزوده بود که این ۵ پیشنهاد به تایید سوریه نیز رسیده است. روسیه پیش از این به همراه چین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه دولت بشار اسد را وتو کرده بود.
کوفی عنان در ترکیه با رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه و وزیر امور خارجهی این کشور نیز دیدار و درباره حل بحران سوریه گفتوگو کرده است. عنان گفته است:« همهی جهان با ما همکاری میکنند تا بحران سوریه را چارهجویی کنیم و با پیگیری و جدیت همه امیدوارم که به پیشرفتی برسیم و از گستردهتر شدن خشونتها جلوگیری کنیم.»
کنفرانسی متشکل از نمایندگان ۵۰ کشور در ترکیه
اردوغان، نخستوزیر ترکیه اعلام کرده است که این کشور قرار است در ماه آوریل ۲۰۱۲ میزبانی کنفرانسی مشتکل از نمایندگان بیش از ۵۰ کشور جهان را که برای حل منازعه و بحران سوریه تلاش میکنند، برعهده گیرد. بنا به گفتهی نخستوزیر ترکیه بیشتر کشورهای حاضر در این نشست، کشورهای غربی و عرب خواهند بود و با همفکری تلاش خواهند کرد راهکارهای عملی جدیتری برای متوقف کردن کشتارهای بشار اسد و مذاکره بین دولت سوریه و اپوزیسیون پیدا کنند.
در این کنفرانس خبری، برهان غلیون، رئیس شورای ملی اپوزیسیون سوریه نیز تاکید کرده است: «هدف یافتن راهحلی دیپلماتیک و سیاسی برای خروج از این بنبست و توقف کشتار است، هرچند که برخی کشورها قول تهیهی سلاح و مهمات را نیز دادهاند، بااینحال در حال حاضر هدف اصلی ما یافتن راهحلی دیپلماتیک برای خروج از این بحران است.»
فرار بیش از ۳۰ هزار شهروند سوری
در سالگرد اعتراضهای مخالفان رژیم بشار اسد در سوریه، کمیسیارای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد میگوید در یک سال اخیر لااقل ۳۰ هزار شهروند سوری بر اثر درگیریها و خشونت شدید ناچار به ترک خانههای خود و فرار به کشورهای همسایه شدهاند.
بنا به گزارش سازمان ملل متحد بیشتر این افراد که به ترکیه و لبنانپناه بردهاند، همچنان احساس خطر میکنند. والری آموس، رئیس برنامهی کمکهای بشردوستانهی سازمان ملل که شرایط سوریه را "بنبست کامل" توصیف کرده، گفته است: «مقامات سوریه در چند هفتهی اخیر در برخی نواحی مرزی بین سوریه و لبنان و ترکیه مین کار گذاشتهاند و آنها که فرار میکنند ممکن است در حین فرار قربانی مینهای نیروهای اسد شوند.»
سازمان "دیدهبان حقوق بشر" نیز با انتشار بیانیهای وجود مین در برخی نواحی مرزی را تایید کرده و گفته است:« دولت سوریه باید از کار گذاشتن مین در این زمینهای مناطق مرزی دست بردارد و متوجه باشد که وجود این مینها تا سالها میتواند برای شهروندان خطرآفرین و مرگبار باشد.»
دولت ترکیه در برخی نواحی استانهای جنوبی این کشور کمپهایی برای اسکان آوارگان سوری تهیه دیده است و هزاران نفر از افرادی که خانههای خود را از دست داده و مجبور به فرار شدهاند، در چادرهای این کمپها استقرار یافتهاند.»
آمریکا، ژاپن و اتحادیه اروپا از چین به دلیل اعمال محدودیت در صادرات فلزات کمیاب به سازمان تجارت جهانی شکایت کردند. این فلزات در تولید فناوریهای پیشرفته نظیر گوشیهای همراه و خودروهای برقی استفاده میشوند.
کارل دو گوخت کمیسر اتحادیه اروپا در امور تجارت روز سهشنبه (۱۳ مارس/۲۳ اسفند) اقدامات دولت چین را مبنی بر سهمیهبندی صادرات، تعیین تعرفهها و قیمت حداقل بر خلاف قوانین تجارت بینالمللی دانست که این کشور خود یکی از امضاکنندگان آن بوده است.
به گفتهی این مقام ارشد اتحادیه اروپا این رفتار چین باعث " ضرر و زیان به تولیدکنندگان و مصرفکنندگان در اتحادیه اروپا و سراسر جهان" شده است و به همین دلیل این اختلاف باید از سوی سازمان تجارت جهانی حل و فصل شود.
سازمان تجارت جهانی شکایت اتحادیه اروپا، ژاپن و آمریکا از چین را تأیید کرده است.
فلزات کمیاب نظیر اسکاندیوم، لانتان یا پرومتیوم در تولید دستگاههای رایانه و همچنین صنعت ارتباطات مورد استفاده قرار میگیرند. دولت چین با محدود کردن صادرات این گونه فلزات موجب شده تا موقعیتی انحصاری برای خود بهعنوان تامینکننده در سراسر جهان ایجاد کند.
در همین راستا تولیدکنندگان نسبت به پیامدهای ناشی از کمبود این فلزات در بازارهای جهانی هشدار دادهاند که بیش از همه در تولید فناوریهای پیشرفته نظیر گوشیهای تلفن همراه و خودروهای برقی به کار میروند.
اتحادیه اروپا همچنین در شکایتی که همراه آمریکا و ژاپن به سازمان تجارت جهانی تسلیم کرده، تنگستن و مولیبدن را نیز جزو فلزاتی نام برده که دولت چین محدودیت صادرات را بر آنها اعمال کرده است.
واکنش چین به شکایت از این کشور
به گزارش خبرگزاری شینهوا، وزیر صنایع چین با ابراز تاسف از شکایت از این کشور گفته که دولت چین در برابر این اتهامات از خود دفاع خواهد کرد وموضوع را "از دیدگاه خود" توضیح خواهد داد. در حال حاضر ۹۷ درصد از استخراج این فلزات کمیاب در چین صورت میگیرد.
در ماه ژانویه سال ۲۰۱۲ سازمان تجارت جهانی محدودیتهای اعمال شده از سوی چین بر صادرات شماری از فلزات کمیاب را غیرقانونی اعلام کرد. دولت چین در واکنش اولیه نسبت به طرح این دعوی، محدودیتهای صادراتی را "در صورتی که با کاهش همزمان تولید و مصرف داخلی در کشور همراه شوند" مجاز توصیف کرد.
خبرگزاری دولتی شینهوا نیز در تفسیری که در آن زمان در مورد این شکایت منتشر کرد، مدعی شد که دولت چین با این تصمیم خود قصد اعمال تبعیض علیه شرکتهای خارجی را ندارد. این خبرگزاری همچنین با "ناعادلانه و بیاساس" خواندن اتهامات وارده از اقدامات متقابل دولت چین خبر داد.
تلاشهای چین برای نقض حکم صادره از سوی سازمان تجارت جهانی ناکام ماندند و این سازمان محکومیت این کشور را برای اعمال محدودیت در صادرات فلزاتی نظیر مس و منیزیم تأیید کرد.
سال گذشته پژوهشگران ژاپنی منبعی از فلزات نادر را در اقیانوس آرام کشف کردند. گفته میشود که این منبع میتواند به انحصار چین در زمینه استخراج اینگونه فلزات پایان دهد.
به گفتهی این مقام ارشد اتحادیه اروپا این رفتار چین باعث " ضرر و زیان به تولیدکنندگان و مصرفکنندگان در اتحادیه اروپا و سراسر جهان" شده است و به همین دلیل این اختلاف باید از سوی سازمان تجارت جهانی حل و فصل شود.
سازمان تجارت جهانی شکایت اتحادیه اروپا، ژاپن و آمریکا از چین را تأیید کرده است.
فلزات کمیاب نظیر اسکاندیوم، لانتان یا پرومتیوم در تولید دستگاههای رایانه و همچنین صنعت ارتباطات مورد استفاده قرار میگیرند. دولت چین با محدود کردن صادرات این گونه فلزات موجب شده تا موقعیتی انحصاری برای خود بهعنوان تامینکننده در سراسر جهان ایجاد کند.
در همین راستا تولیدکنندگان نسبت به پیامدهای ناشی از کمبود این فلزات در بازارهای جهانی هشدار دادهاند که بیش از همه در تولید فناوریهای پیشرفته نظیر گوشیهای تلفن همراه و خودروهای برقی به کار میروند.
اتحادیه اروپا همچنین در شکایتی که همراه آمریکا و ژاپن به سازمان تجارت جهانی تسلیم کرده، تنگستن و مولیبدن را نیز جزو فلزاتی نام برده که دولت چین محدودیت صادرات را بر آنها اعمال کرده است.
واکنش چین به شکایت از این کشور
به گزارش خبرگزاری شینهوا، وزیر صنایع چین با ابراز تاسف از شکایت از این کشور گفته که دولت چین در برابر این اتهامات از خود دفاع خواهد کرد وموضوع را "از دیدگاه خود" توضیح خواهد داد. در حال حاضر ۹۷ درصد از استخراج این فلزات کمیاب در چین صورت میگیرد.
در ماه ژانویه سال ۲۰۱۲ سازمان تجارت جهانی محدودیتهای اعمال شده از سوی چین بر صادرات شماری از فلزات کمیاب را غیرقانونی اعلام کرد. دولت چین در واکنش اولیه نسبت به طرح این دعوی، محدودیتهای صادراتی را "در صورتی که با کاهش همزمان تولید و مصرف داخلی در کشور همراه شوند" مجاز توصیف کرد.
خبرگزاری دولتی شینهوا نیز در تفسیری که در آن زمان در مورد این شکایت منتشر کرد، مدعی شد که دولت چین با این تصمیم خود قصد اعمال تبعیض علیه شرکتهای خارجی را ندارد. این خبرگزاری همچنین با "ناعادلانه و بیاساس" خواندن اتهامات وارده از اقدامات متقابل دولت چین خبر داد.
تلاشهای چین برای نقض حکم صادره از سوی سازمان تجارت جهانی ناکام ماندند و این سازمان محکومیت این کشور را برای اعمال محدودیت در صادرات فلزاتی نظیر مس و منیزیم تأیید کرد.
سال گذشته پژوهشگران ژاپنی منبعی از فلزات نادر را در اقیانوس آرام کشف کردند. گفته میشود که این منبع میتواند به انحصار چین در زمینه استخراج اینگونه فلزات پایان دهد.
شورشیان مسلح در قندهار به اعضای کمیتهی دولتی که مسئول تحقیق در مورد کشته شدن غیرنظامیان افغان هستند، حمله کردند. در پی تشدید اعتراضات وزیر دفاع آمریکا از اجرای "اشد مجازات" برای سرباز آمریکایی خبر داد.
یک هیأت بلندمرتبه دولتی در افغانستان که مسئولیت تحقیق در مورد کشته شدن غیرنظامیان توسط یک سرباز آمریکایی را بر عهده دارد، مورد حمله شورشیان مسلح قرار گرفت. این حمله روز سهشنبه (۱۳ مارس/۲۳ اسفند) به هنگام مراسم خاکسپاری قربانیان صورت گرفت و در جریان آن یک سرباز و یک مأمور پلیس کشته شدند.
به گفتهی سخنگوی وزارت امور خارجه افغانستان شورشیان به مدت ده دقیقه از چند جهت به سوی این هیأت شلیک کردهاند. دو برادر حامد کرزای، رئیسجمهور افغانستان نیز در میان اعضای این هیأت بودهاند.
یک شاهد عینی گزارش داده است که سربازان آمریکایی از فراز آسمان موفق به شناسایی موقعیت ۱۲ شورشی شدند اما به دستور مقامات بالاتر حملهای علیه این افراد صورت نگرفت.
در همین حال در شهر جلالآباد ۴۰۰ دانشجو در تظاهراتی اعتراضی شرکت کردند و خواستار محاکمه علنی سرباز آمریکایی شدند. مقامات پلیس محلی از آمادگی نیروهای امنیتی برای برخورد با هر گونه خشونت خبر دادهاند اما در عین حال اضافه کردهاند که تظاهرات تا لحظه تنظیم گزارش به صورت صلحآمیز ادامه داشته است.
به گفتهی سخنگوی وزارت امور خارجه افغانستان شورشیان به مدت ده دقیقه از چند جهت به سوی این هیأت شلیک کردهاند. دو برادر حامد کرزای، رئیسجمهور افغانستان نیز در میان اعضای این هیأت بودهاند.
یک شاهد عینی گزارش داده است که سربازان آمریکایی از فراز آسمان موفق به شناسایی موقعیت ۱۲ شورشی شدند اما به دستور مقامات بالاتر حملهای علیه این افراد صورت نگرفت.
در همین حال در شهر جلالآباد ۴۰۰ دانشجو در تظاهراتی اعتراضی شرکت کردند و خواستار محاکمه علنی سرباز آمریکایی شدند. مقامات پلیس محلی از آمادگی نیروهای امنیتی برای برخورد با هر گونه خشونت خبر دادهاند اما در عین حال اضافه کردهاند که تظاهرات تا لحظه تنظیم گزارش به صورت صلحآمیز ادامه داشته است.
روز یکشنبه (۱۱ مارس/۲۱ اسفند) شلیک مرگبار یک سرباز آمریکایی به سوی غیرنظامیان افغان منجر به کشته شدن ۱۶ نفر از جمله ۹ کودک و ۳ زن شد. بر اساس گزارش رسانههای آمریکایی این سرباز ۳۸ ساله و پدر دو فرزند است و پیشتر مأموریتهایی را در عراق پشت سر گذاشته است.
در ماه دسامبر سال ۲۰۱۱ او برای نخستین بار به افغانستان فرستاده شد. این سرباز هماکنون در بازداشت نیروهای آمریکایی به سر میبرد. همچنین مشخص شده که این سرباز که نامش فاش نشده، در سال ۲۰۱۰ به هنگام مأموریت در عراق در یک سانحه رانندگی از ناحیه مغزی به شدت آسیب دیده است.
"اشد مجازات" برای سرباز آمریکایی
لئون پانهتا، وزیر دفاع آمریکا از اجرای "اشد مجازات" برای این سرباز آمریکایی خبر داده و احتمال صدور حکم اعدام را با توجه به شرایط پیشآمده "دور از ذهن" ندانسته است.
ژنرال جان آلن، فرمانده کل نیروهای ناتو در افغانستان گفته است که این سرباز آمریکایی شامگاه شنبه پایگاه خود در پنجاوی در ولایت قندهار را ترک کرده و در پی آن یک گروه تجسسی نیز برای یافتن وی به راه افتاد. اما اندکی بعد از آغاز عملیات این گروه، نخستین خبرها از حادثه رخداده و کشته شدن غیرنظامیان مخابره شده است.
در ماه دسامبر سال ۲۰۱۱ او برای نخستین بار به افغانستان فرستاده شد. این سرباز هماکنون در بازداشت نیروهای آمریکایی به سر میبرد. همچنین مشخص شده که این سرباز که نامش فاش نشده، در سال ۲۰۱۰ به هنگام مأموریت در عراق در یک سانحه رانندگی از ناحیه مغزی به شدت آسیب دیده است.
"اشد مجازات" برای سرباز آمریکایی
لئون پانهتا، وزیر دفاع آمریکا از اجرای "اشد مجازات" برای این سرباز آمریکایی خبر داده و احتمال صدور حکم اعدام را با توجه به شرایط پیشآمده "دور از ذهن" ندانسته است.
ژنرال جان آلن، فرمانده کل نیروهای ناتو در افغانستان گفته است که این سرباز آمریکایی شامگاه شنبه پایگاه خود در پنجاوی در ولایت قندهار را ترک کرده و در پی آن یک گروه تجسسی نیز برای یافتن وی به راه افتاد. اما اندکی بعد از آغاز عملیات این گروه، نخستین خبرها از حادثه رخداده و کشته شدن غیرنظامیان مخابره شده است.
مقامات آمریکایی از جمله باراک اوباما، رئیسجمهور و همچنین لئون پانهتا وزیر دفاع این کشور اقدام این سرباز آمریکایی را "فردی" توصیف کردهاند. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا نیز اعلام کرد که دولت این کشور تمامی تلاش خود را برای کشاندن این سرباز آمریکایی به پای میز محاکمه انجام خواهد داد.
کاخ سفید در عین تصریح کرده است که این رخداد تغییری را در اهداف آمریکا ایجاد نخواهد کرد و این کشور همچنان به مبارزه با شبکه تروریستی القاعده ادامه خواهد داد.
همزمان مجلس افغانستان نیز خواهان محاکمه علنی سرباز آمریکایی در دادگاهی در افغانستان شده است. نمایندگان مجلس در لحنی هشدار آمیز اجرای این خواسته را «درس عبرتی برای کسانی که به هر بهانه خون افغانها را به زمین میریزند» دانستهاند.
همچنین نیروهای طالبان در ایمیلی تهدید آمیز از واکنش انتقامجویانه این گروه تروریستی خبر دادهاند.
کاخ سفید در عین تصریح کرده است که این رخداد تغییری را در اهداف آمریکا ایجاد نخواهد کرد و این کشور همچنان به مبارزه با شبکه تروریستی القاعده ادامه خواهد داد.
همزمان مجلس افغانستان نیز خواهان محاکمه علنی سرباز آمریکایی در دادگاهی در افغانستان شده است. نمایندگان مجلس در لحنی هشدار آمیز اجرای این خواسته را «درس عبرتی برای کسانی که به هر بهانه خون افغانها را به زمین میریزند» دانستهاند.
همچنین نیروهای طالبان در ایمیلی تهدید آمیز از واکنش انتقامجویانه این گروه تروریستی خبر دادهاند.
منابع نزدیک به وزارت خارجه ژاپن میگویند این کشور بانک تجارت را تحریم کرده است. این بیست و یکمین موسسه مالی و بانکی جمهوری اسلامی است که در ارتباط با پروندهی هستهای ایران توسط دولت ژاپن تحریم میشود.
ژاپن در تازهترین اقدام خود بانک تجارت به عنوان یکی از بزرگترین بانکهای ایران را به فهرست موسسههای تحریمشده اضافه کرد. خبرگزاری آلمان این خبر را روز سه شنبه (۲۳ اسفند/ ۱۳ مارس) به نقل از منابع ژاپنی منتشر کرد. خبر تحریم بانک تجارت را برخی از خبرگزاریهای نیمهرسمی ایران نیز به نقل از رویترز انتشار دادهاند.
تاکنون حدود ۳۰۰ شرکت و شخص که مظنون به همکاری با برنامههای مناقشهبرانگیز هستهای و نظامی جمهوری اسلامی ایران هستند در فهرست تحریم دولت ژاپن قرار گرفتهاند. خبرگزاری کیودو روز سه شنبه از قول یکی از مقامهای وزارت خارجه ژاپن که نامش فاش نشده نوشت، سومین بانک بزرگ ایرانی به اتهام نقش داشتن در برنامههای هستهای جمهوری اسلامی توسط این کشور تحریم شده است.
به گزارش خبرگزاری آلمان این مقام ارشد وزارت خارجه میگوید، تحریم بانک تجارت ممکن است تاثیر منفی اندکی بر اوضاع اقتصادی ژاپن داشته باشد اما ما گمان میکنیم که اهمیت آن برای پیشبرد همکاریهای بینالمللی بسیار زیاد باشد.
بانک تجارت یک موسسه مالی دولتی است و از فعالترین موسسههای جمهوری اسلامی در روابط بازرگانی بینالمللی این کشور به شمار میرود. این بانک پیشتر از سوی ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم شده بود.
احتمال کاهش خرید نفت از ایران
به گزارش منابع خبری دولت ژاپن همچنین درصدد است از میزان واردات نفت خود از ایران بکاهد. ژاپن در حال حاضر پس از چین و هند سومین خریدار مهم نفت خام ایران است.
چین پیشتر واردات نفت از ایران را کاهش داده و هند به دلیل تحریمهای بانکی علیه جمهوری اسلامی در بازپرداخت بدهیهای نفتی خود با مشکل روبروست.
مطابق تازهترین توافقها میان ایران و هند، قرار است از این پس بهای نفت دریافتی هند از جمهوری اسلامی به روپیه و به حسابی در شعبهی بانک پارسیان در دهلینو واریز شود.
ایالات متحده خریداران اصلی نفت ایران را برای همراهی با تحریم نفت این کشور تحت فشار قرار داده است.
روزنامه ژاپنی یومیوری در شماره ۲۱ فوریهی خود نوشته بود که ژاپن خواهان معاف شدن از همکاری با تحریمهای نفتی آمریکا علیه تهران شده است. به نوشتهی این روزنامه مقامهای ارشد دو کشور در این مورد به توافقهایی رسیدهاند و تفاهمنامهای برای امضا آماده کردهاند.
به رغم این تحریم بانک تجارت نشان میدهد ژاپن برای همراهی با اقدامهای جهانی به منظور وادار کردن ایران به شفافسازی فعالیتهای اتمیاش آماده است.
تاکنون حدود ۳۰۰ شرکت و شخص که مظنون به همکاری با برنامههای مناقشهبرانگیز هستهای و نظامی جمهوری اسلامی ایران هستند در فهرست تحریم دولت ژاپن قرار گرفتهاند. خبرگزاری کیودو روز سه شنبه از قول یکی از مقامهای وزارت خارجه ژاپن که نامش فاش نشده نوشت، سومین بانک بزرگ ایرانی به اتهام نقش داشتن در برنامههای هستهای جمهوری اسلامی توسط این کشور تحریم شده است.
به گزارش خبرگزاری آلمان این مقام ارشد وزارت خارجه میگوید، تحریم بانک تجارت ممکن است تاثیر منفی اندکی بر اوضاع اقتصادی ژاپن داشته باشد اما ما گمان میکنیم که اهمیت آن برای پیشبرد همکاریهای بینالمللی بسیار زیاد باشد.
بانک تجارت یک موسسه مالی دولتی است و از فعالترین موسسههای جمهوری اسلامی در روابط بازرگانی بینالمللی این کشور به شمار میرود. این بانک پیشتر از سوی ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم شده بود.
احتمال کاهش خرید نفت از ایران
به گزارش منابع خبری دولت ژاپن همچنین درصدد است از میزان واردات نفت خود از ایران بکاهد. ژاپن در حال حاضر پس از چین و هند سومین خریدار مهم نفت خام ایران است.
مطابق تازهترین توافقها میان ایران و هند، قرار است از این پس بهای نفت دریافتی هند از جمهوری اسلامی به روپیه و به حسابی در شعبهی بانک پارسیان در دهلینو واریز شود.
ایالات متحده خریداران اصلی نفت ایران را برای همراهی با تحریم نفت این کشور تحت فشار قرار داده است.
روزنامه ژاپنی یومیوری در شماره ۲۱ فوریهی خود نوشته بود که ژاپن خواهان معاف شدن از همکاری با تحریمهای نفتی آمریکا علیه تهران شده است. به نوشتهی این روزنامه مقامهای ارشد دو کشور در این مورد به توافقهایی رسیدهاند و تفاهمنامهای برای امضا آماده کردهاند.
به رغم این تحریم بانک تجارت نشان میدهد ژاپن برای همراهی با اقدامهای جهانی به منظور وادار کردن ایران به شفافسازی فعالیتهای اتمیاش آماده است.
کاهش محبوبیت اوباما همزمان با افزایش بهای بنزین در آمریکا
پیشبینی رفسنجانی از آینده مجمع تشخیص در مصاحبه با اعتماد
اکبر هاشمی رفسنجانی به روزنامه «اعتماد»، چاپ تهران، میگوید: ترکیب مجمع تشخیص مصلحت نظام در دور ششم تغییر زیادی نمیکند.
او همچنین در این گفتوگو به شدت به دولت انتقاد میکند که یا از سند چشمانداز بیست ساله عقب است یا در اجرای آن تخلف میکند.
رادیوفردا در این گزارش به جزئیات این مصاحبه روزنامه اعتماد با اکبر هاشمی رفسنجانی پرداخته است:
اگرچه مخالفان و منتقدان اکبر هاشمی رفسنجانی ماههاست که از پایان عمر سیاسی او و کنار گذاشتنش از مجمع تشخیص مصلحت نظام سخن میگویند، آقای هاشمی رفسنجانی در گفتوگو با روزنامه اعتماد از نظرخواهی آیتالله علی خامنهای از او درباره ترکیب آینده این مجمع خبر داده است.
اکبر هاشمی رفسنجانی میگوید به آیتالله علی خامنهای درباره ترکیب مجمع تشخیص مصلحت نظام گفته است که خیلی ضرورتی به تغییر نمیبیند، به جز دو سه نفر که یا فوت شدهاند یا به مجمع نمیآیند.
البته او میگوید با وجود آن که آقای خامنهای در حدود یکی دو ماه پیش از او پرسیده که درباره ترکیب اعضای مجمع پیشنهادی دارد یا خیر، او کسی را پیشنهاد نداده است.
اکبر هاشمی رفسنجانی به روزنامه اعتماد میگوید که بعید است تغییر قابل توجهی در ترکیب مجمع تشخیص مصلحت نظام به وجود آید.
آقای هاشمی رفسنجانی در این گفتوگو همچنین به برخی از تخلفات دولت از سند چشمانداز اشاره میکند: یارانهها، واگذاریها، خصوصیسازیها، کم نشدن وابستگی کشور به نفت، و در عوض وابستگی بیشتر و سال به سال به نفت، از جمله مواردی است که آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان تخلف دولت از آنها یاد میکند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنین تاکید میکند که ما برای درآمدهای واگذاری، مصرف تعیین کرده بودیم: چهار مصرف در سیاستها تعیین شده است. یکی این بود که برای مردم نیازمند ایجاد شغل کنیم، و زندگی آنها اصلاح شود و به آنها سرمایه داده شود.
اما دولت سهام عدالت را گنجاند که چیزی دستگیر مردم نمیشود. و معمولا هم واحدهای بزرگی که ۴۰ یا ۵۰ درصدش را سهام عدالت دادهاند، سرمایهگذار آن را نمیخرد، جز این که نهادهای شبهدولتی این کار را بکنند که اینها تخلف بود.
آقای هاشمی رفسنجانی با اشاره به سفرهای استانی دولت میگوید: بسیاری از مواردی را که دولت به عهده میگیرد، اجرای آن ربطی به دولت ندارد و در بودجهها هم نیست.
اکبر هاشمی رفسنجانی همچنین درباره سیاستهای اصل ۴۴ تاکید میکند که قرار بود ظرف پنج سال دولت تمام کارهای تصدیگری که خودش به عهده گرفته، همه را واگذار کند. نه تنها این کار نشده، بلکه تعهدات هم زیادتر شده است.
او همچنین در این گفتوگو به شدت به دولت انتقاد میکند که یا از سند چشمانداز بیست ساله عقب است یا در اجرای آن تخلف میکند.
رادیوفردا در این گزارش به جزئیات این مصاحبه روزنامه اعتماد با اکبر هاشمی رفسنجانی پرداخته است:
اگرچه مخالفان و منتقدان اکبر هاشمی رفسنجانی ماههاست که از پایان عمر سیاسی او و کنار گذاشتنش از مجمع تشخیص مصلحت نظام سخن میگویند، آقای هاشمی رفسنجانی در گفتوگو با روزنامه اعتماد از نظرخواهی آیتالله علی خامنهای از او درباره ترکیب آینده این مجمع خبر داده است.
اکبر هاشمی رفسنجانی میگوید به آیتالله علی خامنهای درباره ترکیب مجمع تشخیص مصلحت نظام گفته است که خیلی ضرورتی به تغییر نمیبیند، به جز دو سه نفر که یا فوت شدهاند یا به مجمع نمیآیند.
البته او میگوید با وجود آن که آقای خامنهای در حدود یکی دو ماه پیش از او پرسیده که درباره ترکیب اعضای مجمع پیشنهادی دارد یا خیر، او کسی را پیشنهاد نداده است.
اکبر هاشمی رفسنجانی به روزنامه اعتماد میگوید که بعید است تغییر قابل توجهی در ترکیب مجمع تشخیص مصلحت نظام به وجود آید.
آقای هاشمی رفسنجانی در این گفتوگو همچنین به برخی از تخلفات دولت از سند چشمانداز اشاره میکند: یارانهها، واگذاریها، خصوصیسازیها، کم نشدن وابستگی کشور به نفت، و در عوض وابستگی بیشتر و سال به سال به نفت، از جمله مواردی است که آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان تخلف دولت از آنها یاد میکند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنین تاکید میکند که ما برای درآمدهای واگذاری، مصرف تعیین کرده بودیم: چهار مصرف در سیاستها تعیین شده است. یکی این بود که برای مردم نیازمند ایجاد شغل کنیم، و زندگی آنها اصلاح شود و به آنها سرمایه داده شود.
اما دولت سهام عدالت را گنجاند که چیزی دستگیر مردم نمیشود. و معمولا هم واحدهای بزرگی که ۴۰ یا ۵۰ درصدش را سهام عدالت دادهاند، سرمایهگذار آن را نمیخرد، جز این که نهادهای شبهدولتی این کار را بکنند که اینها تخلف بود.
آقای هاشمی رفسنجانی با اشاره به سفرهای استانی دولت میگوید: بسیاری از مواردی را که دولت به عهده میگیرد، اجرای آن ربطی به دولت ندارد و در بودجهها هم نیست.
اکبر هاشمی رفسنجانی همچنین درباره سیاستهای اصل ۴۴ تاکید میکند که قرار بود ظرف پنج سال دولت تمام کارهای تصدیگری که خودش به عهده گرفته، همه را واگذار کند. نه تنها این کار نشده، بلکه تعهدات هم زیادتر شده است.
تلویزیون رسا چرا تعطیل شد؟
رسانه سبز ایران، رسا، که از آن به عنوان شبکۀ تلویزیونی جنبش سبز در خارج از کشور نام برده میشد تعطیل شده است. مسئولان تلویزیون رسا دلیل تعطیلی این شبکۀ ماهوارهای را مسائل مالی ذکر کردهاند.
رادیوفردا در گفتگو با فرزانه بذرپور، یکی از دستاندرکاران «رسا»، دلایل تعطیلی این شبکۀ تلویزیونی را جویا شده است.
فرزانه بذرپور در کوآلالامپور، مالزی: تلویزیون رسا بنا بر منشور جنبش سبز و منشور رسا، بر پایه حمایت مردم و بدون حمایت دولتها و موسسات خارجی اداره میشده است. بودجه این تلویزیون تنها با کمکهای مردمی تامین میشد. از این جهت مسائل مالی برای ادامه کار این تلویزیون خیلی مهم و حیاتی بود که کمکهای مالی به این تلویزیون به صورت مستمر از داخل و خارج از کشور دریافت شود.
مدتی قبل، چیزی حدود سه ماه پیش، هم تلویزیون رسا به دلیل مشکلات مالی درباره پخش ماهوارهای خودش با مشکلاتی مواجه شد و حتی مدتی از روی امواج ماهواره قطع شد.
اما علت قطعی این بار چه بوده است؟ این بار هم مسائل مالی علت این مسئله است و فکر میکنم که اگر این شبکه نتواند مسائل مالی خودش را حل کند، متاسفانه این تلویزیون متوقف خواهد شد.
انتقاداتی هم متوجه برنامههای شبکه رسا بوده، به ویژه این که گفته میشد که این شبکه معرف همه جنبش سبز نیست و یا به گونهای یک شبکه فراگیر که همه شاخههای جنبش سبز را پوشش دهد نبوده است.
به هر حال این تلویزیون از ابتدا منشور خودش را اعلام کرده بود و خط فکری و نوع نگاهش نسبت به طیفهای متنوع فکری که در جریان جنبش سبز زندهاند را معین کرده بود.
به هر حال شبکه رسا بیشتر طیف مذهبی بهخصوص داخل کشور را پوشش میداد و اکثریت دستاندرکاران و مدیران این شبکه هم مربوط به طیف اصلاحطلب و حامی قانون اساسی بودند که خط فکریشان را نظر و دیدگاه رهبران جنبش سبز، آقایان موسوی و کروبی، قرار داده بودند.
چون بخش عمده حمایت مالی که از تلویزیون رسا انجام میشد از داخل کشور بود و این مسائل مالی که مرتبط به اختلاف نرخ ارز بود و تحریمهایی که در مورد مناسبات بانکی و پولهایی که منتقل میشد در تامین هزینههای شبکه اعمال شد، شبکه رسا را دچار مشکلاتی کرد.
حتی این اتفاقات توانست مسائلی را به لحاظ قضایی متوجه شبکه رسا کند.
رادیوفردا در گفتگو با فرزانه بذرپور، یکی از دستاندرکاران «رسا»، دلایل تعطیلی این شبکۀ تلویزیونی را جویا شده است.
فرزانه بذرپور در کوآلالامپور، مالزی: تلویزیون رسا بنا بر منشور جنبش سبز و منشور رسا، بر پایه حمایت مردم و بدون حمایت دولتها و موسسات خارجی اداره میشده است. بودجه این تلویزیون تنها با کمکهای مردمی تامین میشد. از این جهت مسائل مالی برای ادامه کار این تلویزیون خیلی مهم و حیاتی بود که کمکهای مالی به این تلویزیون به صورت مستمر از داخل و خارج از کشور دریافت شود.
مدتی قبل، چیزی حدود سه ماه پیش، هم تلویزیون رسا به دلیل مشکلات مالی درباره پخش ماهوارهای خودش با مشکلاتی مواجه شد و حتی مدتی از روی امواج ماهواره قطع شد.
اما علت قطعی این بار چه بوده است؟ این بار هم مسائل مالی علت این مسئله است و فکر میکنم که اگر این شبکه نتواند مسائل مالی خودش را حل کند، متاسفانه این تلویزیون متوقف خواهد شد.
انتقاداتی هم متوجه برنامههای شبکه رسا بوده، به ویژه این که گفته میشد که این شبکه معرف همه جنبش سبز نیست و یا به گونهای یک شبکه فراگیر که همه شاخههای جنبش سبز را پوشش دهد نبوده است.
به هر حال این تلویزیون از ابتدا منشور خودش را اعلام کرده بود و خط فکری و نوع نگاهش نسبت به طیفهای متنوع فکری که در جریان جنبش سبز زندهاند را معین کرده بود.
به هر حال شبکه رسا بیشتر طیف مذهبی بهخصوص داخل کشور را پوشش میداد و اکثریت دستاندرکاران و مدیران این شبکه هم مربوط به طیف اصلاحطلب و حامی قانون اساسی بودند که خط فکریشان را نظر و دیدگاه رهبران جنبش سبز، آقایان موسوی و کروبی، قرار داده بودند.
- شما فکر میکنید که آیا این تلویزیون میتواند کارش را دوباره از سر بگیرد؟
چون بخش عمده حمایت مالی که از تلویزیون رسا انجام میشد از داخل کشور بود و این مسائل مالی که مرتبط به اختلاف نرخ ارز بود و تحریمهایی که در مورد مناسبات بانکی و پولهایی که منتقل میشد در تامین هزینههای شبکه اعمال شد، شبکه رسا را دچار مشکلاتی کرد.
حتی این اتفاقات توانست مسائلی را به لحاظ قضایی متوجه شبکه رسا کند.
- شما به مسئله تحریمها اشاره کردید و گفتید که این تحریمها در قطع منبع مالی شبکه رسا اثرگذار بوده است. یعنی شبکه رسا از داخل ایران حمایت مالی میشده است؟
- فعالین جنبش سبز که در داخل اکثرا یا در حبساند یا دربند. این کمکها از کجا دریافت میشد؟
نقدی بر «رسانههای اسلامگرایان سبز»: طرحهایی برای شکست
دو رسانهٔ قابل توجه از رسانههای اسلامگرایان سبز، تلویزیون رسا و وبسایت خبری جرس، مستقر در خارج از کشور در اواخر سال ۲۰۱۱ اعلام کردند که در صورت فقدان همیاری و کمک قابل توجه به زودی بسته میشوند. تلویزیون رسا که از اواخر مرداد ۱۳۸۹ آغاز به کار کرده بود، به دلیل عدم توانایی در پرداخت هزینهٔ آنتن، از ادامهٔ پخش پس از ۱۷ اسفند ۱۳۹۰ بازماند. فعالیت دیگر سایتهای سبز نیز که توسط اصلاحطلبان مذهبی اداره میشوند به شدت کاهش یافته است.
چرا این رسانهها پس از مدتی اندک به پایان عمر خویش یا به شرایطی شکننده نزدیک شدهاند؟ چه سیاستها و روشهایی موجب بقای برخی رسانههای غیر دولتی فارسیزبان در خارج کشور و چه سیاستها و روشهایی موجب مرگ زودرس برخی دیگر شدهاند؟
کولهبار اقتدارگرایی
حکایت اسلامگرایانی که اصلاحطلبی در چارچوب رژیم را پیشه کرده و امروز بسیاری از آنها در خارج از کشور زندگی و کار میکنند از حیث بررسی فرایند تحول یا عدم تحول نظام رفتاری و باورهای افراد و گروهها پس از انتقال به خارج کشور بسیار آموزنده است. بسیاری از اصلاحطلبانی که سابقا نقشی در حکومت داشتند و همهٔ امور آنها از جمله رسانههایشان دولتی بود و امروز در دنیای آزاد زندگی میکنند بسیاری از محتویات کولهبار فرهنگ سیاسی اقتدارگرایی را بر دوش میکشند و همین امر آنها را از گشودن پنجرههای تازه در برابر خود بازداشته است. آنها علیرغم خروج از کشور هنوز زندانی جمهوری اسلامیاند. بسیاری از این افراد آنچنان از نظر اقتصادی و فکری به حکومت وابسته بودهاند که در دنیای آزاد نیز در همان چارچوبها زندگی میکنند. خروج بسیاری از آنها از حکومت نه انتخاب خود آنان، بلکه تصمیم مقامات حکومتی بوده است.
همچنان یکسویه
طبیعی است که این کولهبار تاثیر خود را در رفتار سیاسی و رسانهای آنها حتی در خارج کشور نشان میدهد. تصمیمگیری در محیطهای کوچک و خودی، عدم ورود به گفتوگو با دیگر جریانهای سیاسی، تکصدا بودن رسانههای اختصاصی، و عدم بیان مرجع مطالبی که از دیگر رسانهها وام میگیرند بخشی از ویژگیهایی هستند که در خارج کشور نیز در رفتار این اصلاحطلبان مشاهده میشود.
اصلاحطلبان مذهبی که همانند رقیب درونحکومتی خود سه دهه به رسانههای دولتی و شبهدولتی دسترسی داشتند خود را مالکالرقاب رسانههای تحت مدیریت خود دانسته و در میدانی کمرقابت یا بیرقابت میراندند. این رسانهها به افراد تهمت میزدند یا به دیدگاههای آنها میپرداختند بدون آن که فضای پاسخگویی را برای آنها فراهم کنند. مخاطب در آن سیستم که هنوز در رسانههای رسمی جمهوری اسلامی جاری است از هیچ حقی برخوردار نبود.
مدیران رسانههای اسلامگرای سبز که امروز در کشورهای غربی مستقر هستند همچنان در چارچوب همان الگو عمل میکنند. این رسانهها افراد را نقد میکنند، به آنها نکاتی را منتسب میسازند و گاه نسبتهای ناروا به آنها میدهند، اما جایی برای پاسخگویی وجود ندارد. در موارد مشخصی که این رسانهها از درج پاسخ افراد سرباز زدهاند تصور میکنند دروازههای اینترنت به دست آنهاست و افراد نمیتوانند پاسخ خود را در جایی دیگر درج کنند. این رسانهها هنوز گویی ممکن است توسط شورای نگهبان یا دستگاه رهبری مورد داوری و فشار قرار گیرند تلاش میکنند به حیطههای ممنوعه توسط حکومت وارد نشوند، بالاخص اگر نیروهای سکولار و لیبرال بخواهند به آن حیطهها وارد شوند یا قبلا وارد شده باشند.
رسانههای سبز اسلامگرا جایی برای انعکاس دیدگاههای مخاطبان نیز در نظر نگرفتهاند. جرس در ابتدای کار برای مدتی کوتاه فضایی برای بازخوردهای مخاطبان داشت (که البته همانند رسانههای دولتی و شبهدولتی به گزینش ایدئولوژیک میان آنها میپرداخت)، اما به سرعت این فضا را حذف کرد. در انتهای برخی از مطالب هنوز جایی برای اظهار نظر هست، اما هیچ وقت اظهار نظری درج نمیشود. تلویزیون رسا نیز رسانهای یکسویه بود و فضایی برای گرفتن تلفنهای مخاطبان نداشت.
همچنان دروازهبانی غیرحرفهای
نقش مدیران رسانههای اسلامگرای سبز همچنان نقش سنتی دروازهبانی خبر و تحلیل بر اساس معیارهای غیرحرفهای (ایدئولوژی، روابط حزبی و دوستانه، و نوع عکسالعمل حاکمیت) است. فرض این دروازهبانان آن است که اگر سخنی در رسانه آنها طرح نشود اصولا قابل طرح نخواهد بود (مثل دهههای شصت و هفتاد در ایران) یا طرح یک موضوع توسط یک رسانه به مدیران رسانه منتسب خواهد شد. ترس از انتساب تفکر نویسنده به ویراستاران میراث حکومت دینی است که هنوز اسلامگرایان سبز بر دوش میکشند.
باحجاب، بدحجاب یا بیحجاب
رسانههای سبز اسلامگرا که مدیران و ویراستاران آن سالها در جمهوری اسلامی در همین نقشها ظاهر شدهاند همچنان بر اساس الگوهای سابق خود عمل میکنند با این تفاوت که در خارج کشور مستقر هستند و بسیاری از همکاران آنها حضورهای عمومی غیر از رسانهٔ مد نظر دارند. عکس برخی از خانمهای خبرنگار در رسانههای سبز اسلامگرا همچنان با روسری و چادر است، اما هنگام مصاحبه با صدای آمریکا یا بیبیسی فارسی (از منظر اسلامگرایان) بدحجاب یا نیمهحجاب یا ظاهرا محجبه (با کلاه) هستند. این امر هم برای رسانهٔ سبز اسلامگرا و هم برای همکاران آنها مشکل بیاعتمادی و دوگانگی رفتاری ایجاد میکند.
هیئتیها بیشتر اقتضای زمانه را درک میکنند
یک شبکهٔ تلویزیونی به نام «مرکزی» در یک دوره توسط برخی سرداران سپاه در خارج از کشور راهاندازی یا اجاره شده بود که بنای آن دفاع از جمهوری اسلامی و بسیج و سپاه بود. کافی است برنامههای این شبکهٔ تلویزیونی را با شبکهٔ رسا مقایسه کنید. علیرغم فرهنگ غالب اوباش بر این رسانه و عصا قورت دادگی رسا، مخاطب معمولی رغبت بیشتری به دیدن «مرکزی» خواهد داشت: فیلم آمریکایی پخش میکند، زن بیحجاب اما پوشیدهتر به نمایش میگذارد، تجاری است و مملو از آگهیهای بازرگانی، موسیقی کوچهبازاری به سلیقهٔ هیئتیها پخش میکند و این کارها را تا حدی میکند که تشخیص تمایز میان آن با برخی دیگر از شبکههای تلویزیونی معروف به لسآنجلسی (غیر از برنامهٔ بوق تبلیغاتی آن به نام «خط آزاد») دشوار است.
همان مجریای که در یک دوره از فرماندهان موجود سپاه دفاع میکند در دورهای دیگر به انتقاد از خمینی نیز میپردازد تا مخاطب را آشفته سازد یا مشخص کند که تامینکنندهٔ مالیاش تغییر کرده است. شبکهٔ بیست نیز همین الگو را دنبال میکرده است. از آگهیهای بازرگانی این دو شبکه (که در داخل ایران تولید شده و برای شرکتهایی است که در داخل فعالیت دارند) میتوان ارتباط آنها را با مقامات داخل کشور تشخیص داد.
تعیین تکلیف
رسانههای سبز اسلامگرا همچنان ایران و اسلام و دیگر منابع هویتی و ملی را صرفا از آن خود میدانند (درست مثل رقیب اسلامگرای خود در حکومت). با همین نگرش است که خود را صاحبان عزا و عروسی ایران و ایرانی میدانند و حقی فراتر از دیگران برای خود در باب اظهار نظر در مورد مسائل ایران قائل هستند: «اگر کسی نمیخواهد به ایران بازگردد، یا نمیتواند، یا خودش میخواهد ولی خانوادهاش نمیتوانند با او همراهی کنند، صادقانه این است که به ایران به عنوان یک کشور اجدادی و توریستی نگاه کند و در سرنوشت آن دخالت نکند. اگر کسی سی سال است از ایران خبر ندارد و اطلاعاتش درباره ایران از اطلاعاتش درباره هلند و سوئد و کانادا کمتر است، برود کنار تا ایرانیانی که وضع ایران را میشناسند و میخواهند در آن زندگی کنند معرف ایران باشند.» (ابراهیم نبوی، جرس، ۲۷ فروردین ۱۳۹۰)
پنهانکاری
ما هنوز نمیدانیم که چه کسانی تلویزیون رسا را اداره میکنند یا شورای سردبیری جرس پس از تحولات ماههای اولیه که بسیاری از اسامی اعلام شده کنار رفتند چه کسانی هستند. بسیاری از مطالب آنها با اسم مستعار یا بدون اسم منتشر شده است. سیاستهای این رسانهها به روشنی اعلام نشده است. نمیدانیم منابع مالی آنها چیست، چون میدانیم که نه به منابع دولتی و نه به آگهی تجاری وابسته بودهاند. همچنین نمیدانیم منابعی را که به دست آوردهاند چگونه خرج کردهاند. با این اوصاف چگونه میتوان از افراد انتظار داشت که به این رسانهها اعتماد کرده و کمک مالی کنند.
فراتر از این، رسانههای سیاسی غیردولتی در خارج کشور ممکن است در دورهای افرادی را که میخواهند از این ابزار برای بازگشت به قدرت استفاده کنند به کمک مالی تحریک کنند، اما در درازمدت این فرمول کار نمیکند. رسانههای اسلامگرایان سبز از حیث تامین منابع مالی مسیری را در پیش گرفتند که انتهایش تعطیلی است، بالاخص برای شبکههای تلویزیونی که هزینهشان بالاست.
پرهیز از غرب
برخی از اسلامگرایان مخالف خامنهای برای آن که از سوی حکومت متهم به همکاری با دول غربی نشوند تلاش کردهاند فعالیتهای رسانهای خود را در کشورهایی با اکثریت مسلمان مستقر سازند. آن طور که از قرائن برمیآید، دفتر تلویزیون رسا یا سایت تحول سبز در مالزی مستقر شد (خود آنها محل دفترشان را اعلام نکردهاند). این امر البته در مقایسه با اروپا و ایالات متحده از حاشیهٔ امن برای آنها کاسته است (احضار مجری تلویزیون رسا به وزارت اطلاعات مالزی). ظاهرا حتی پس از خروج از کشور، بخشی از اسلامگرایان سبز ایرانی هنوز رفتار خود را بر اساس اتهامات بالقوه و بالفعل مقامات جمهوری اسلامی تنظیم میکنند. آنها هنوز وقتی چیزی میگویند یا مینویسند به عکسالعمل روزنامهٔ کیهان و رادیو و تلویزیون دولتی میاندیشند.
چرا این رسانهها پس از مدتی اندک به پایان عمر خویش یا به شرایطی شکننده نزدیک شدهاند؟ چه سیاستها و روشهایی موجب بقای برخی رسانههای غیر دولتی فارسیزبان در خارج کشور و چه سیاستها و روشهایی موجب مرگ زودرس برخی دیگر شدهاند؟
کولهبار اقتدارگرایی
حکایت اسلامگرایانی که اصلاحطلبی در چارچوب رژیم را پیشه کرده و امروز بسیاری از آنها در خارج از کشور زندگی و کار میکنند از حیث بررسی فرایند تحول یا عدم تحول نظام رفتاری و باورهای افراد و گروهها پس از انتقال به خارج کشور بسیار آموزنده است. بسیاری از اصلاحطلبانی که سابقا نقشی در حکومت داشتند و همهٔ امور آنها از جمله رسانههایشان دولتی بود و امروز در دنیای آزاد زندگی میکنند بسیاری از محتویات کولهبار فرهنگ سیاسی اقتدارگرایی را بر دوش میکشند و همین امر آنها را از گشودن پنجرههای تازه در برابر خود بازداشته است. آنها علیرغم خروج از کشور هنوز زندانی جمهوری اسلامیاند. بسیاری از این افراد آنچنان از نظر اقتصادی و فکری به حکومت وابسته بودهاند که در دنیای آزاد نیز در همان چارچوبها زندگی میکنند. خروج بسیاری از آنها از حکومت نه انتخاب خود آنان، بلکه تصمیم مقامات حکومتی بوده است.
همچنان یکسویه
طبیعی است که این کولهبار تاثیر خود را در رفتار سیاسی و رسانهای آنها حتی در خارج کشور نشان میدهد. تصمیمگیری در محیطهای کوچک و خودی، عدم ورود به گفتوگو با دیگر جریانهای سیاسی، تکصدا بودن رسانههای اختصاصی، و عدم بیان مرجع مطالبی که از دیگر رسانهها وام میگیرند بخشی از ویژگیهایی هستند که در خارج کشور نیز در رفتار این اصلاحطلبان مشاهده میشود.
اصلاحطلبان مذهبی که همانند رقیب درونحکومتی خود سه دهه به رسانههای دولتی و شبهدولتی دسترسی داشتند خود را مالکالرقاب رسانههای تحت مدیریت خود دانسته و در میدانی کمرقابت یا بیرقابت میراندند. این رسانهها به افراد تهمت میزدند یا به دیدگاههای آنها میپرداختند بدون آن که فضای پاسخگویی را برای آنها فراهم کنند. مخاطب در آن سیستم که هنوز در رسانههای رسمی جمهوری اسلامی جاری است از هیچ حقی برخوردار نبود.
مدیران رسانههای اسلامگرای سبز که امروز در کشورهای غربی مستقر هستند همچنان در چارچوب همان الگو عمل میکنند. این رسانهها افراد را نقد میکنند، به آنها نکاتی را منتسب میسازند و گاه نسبتهای ناروا به آنها میدهند، اما جایی برای پاسخگویی وجود ندارد. در موارد مشخصی که این رسانهها از درج پاسخ افراد سرباز زدهاند تصور میکنند دروازههای اینترنت به دست آنهاست و افراد نمیتوانند پاسخ خود را در جایی دیگر درج کنند. این رسانهها هنوز گویی ممکن است توسط شورای نگهبان یا دستگاه رهبری مورد داوری و فشار قرار گیرند تلاش میکنند به حیطههای ممنوعه توسط حکومت وارد نشوند، بالاخص اگر نیروهای سکولار و لیبرال بخواهند به آن حیطهها وارد شوند یا قبلا وارد شده باشند.
رسانههای سبز اسلامگرا جایی برای انعکاس دیدگاههای مخاطبان نیز در نظر نگرفتهاند. جرس در ابتدای کار برای مدتی کوتاه فضایی برای بازخوردهای مخاطبان داشت (که البته همانند رسانههای دولتی و شبهدولتی به گزینش ایدئولوژیک میان آنها میپرداخت)، اما به سرعت این فضا را حذف کرد. در انتهای برخی از مطالب هنوز جایی برای اظهار نظر هست، اما هیچ وقت اظهار نظری درج نمیشود. تلویزیون رسا نیز رسانهای یکسویه بود و فضایی برای گرفتن تلفنهای مخاطبان نداشت.
همچنان دروازهبانی غیرحرفهای
نقش مدیران رسانههای اسلامگرای سبز همچنان نقش سنتی دروازهبانی خبر و تحلیل بر اساس معیارهای غیرحرفهای (ایدئولوژی، روابط حزبی و دوستانه، و نوع عکسالعمل حاکمیت) است. فرض این دروازهبانان آن است که اگر سخنی در رسانه آنها طرح نشود اصولا قابل طرح نخواهد بود (مثل دهههای شصت و هفتاد در ایران) یا طرح یک موضوع توسط یک رسانه به مدیران رسانه منتسب خواهد شد. ترس از انتساب تفکر نویسنده به ویراستاران میراث حکومت دینی است که هنوز اسلامگرایان سبز بر دوش میکشند.
باحجاب، بدحجاب یا بیحجاب
رسانههای سبز اسلامگرا که مدیران و ویراستاران آن سالها در جمهوری اسلامی در همین نقشها ظاهر شدهاند همچنان بر اساس الگوهای سابق خود عمل میکنند با این تفاوت که در خارج کشور مستقر هستند و بسیاری از همکاران آنها حضورهای عمومی غیر از رسانهٔ مد نظر دارند. عکس برخی از خانمهای خبرنگار در رسانههای سبز اسلامگرا همچنان با روسری و چادر است، اما هنگام مصاحبه با صدای آمریکا یا بیبیسی فارسی (از منظر اسلامگرایان) بدحجاب یا نیمهحجاب یا ظاهرا محجبه (با کلاه) هستند. این امر هم برای رسانهٔ سبز اسلامگرا و هم برای همکاران آنها مشکل بیاعتمادی و دوگانگی رفتاری ایجاد میکند.
هیئتیها بیشتر اقتضای زمانه را درک میکنند
یک شبکهٔ تلویزیونی به نام «مرکزی» در یک دوره توسط برخی سرداران سپاه در خارج از کشور راهاندازی یا اجاره شده بود که بنای آن دفاع از جمهوری اسلامی و بسیج و سپاه بود. کافی است برنامههای این شبکهٔ تلویزیونی را با شبکهٔ رسا مقایسه کنید. علیرغم فرهنگ غالب اوباش بر این رسانه و عصا قورت دادگی رسا، مخاطب معمولی رغبت بیشتری به دیدن «مرکزی» خواهد داشت: فیلم آمریکایی پخش میکند، زن بیحجاب اما پوشیدهتر به نمایش میگذارد، تجاری است و مملو از آگهیهای بازرگانی، موسیقی کوچهبازاری به سلیقهٔ هیئتیها پخش میکند و این کارها را تا حدی میکند که تشخیص تمایز میان آن با برخی دیگر از شبکههای تلویزیونی معروف به لسآنجلسی (غیر از برنامهٔ بوق تبلیغاتی آن به نام «خط آزاد») دشوار است.
همان مجریای که در یک دوره از فرماندهان موجود سپاه دفاع میکند در دورهای دیگر به انتقاد از خمینی نیز میپردازد تا مخاطب را آشفته سازد یا مشخص کند که تامینکنندهٔ مالیاش تغییر کرده است. شبکهٔ بیست نیز همین الگو را دنبال میکرده است. از آگهیهای بازرگانی این دو شبکه (که در داخل ایران تولید شده و برای شرکتهایی است که در داخل فعالیت دارند) میتوان ارتباط آنها را با مقامات داخل کشور تشخیص داد.
تعیین تکلیف
رسانههای سبز اسلامگرا همچنان ایران و اسلام و دیگر منابع هویتی و ملی را صرفا از آن خود میدانند (درست مثل رقیب اسلامگرای خود در حکومت). با همین نگرش است که خود را صاحبان عزا و عروسی ایران و ایرانی میدانند و حقی فراتر از دیگران برای خود در باب اظهار نظر در مورد مسائل ایران قائل هستند: «اگر کسی نمیخواهد به ایران بازگردد، یا نمیتواند، یا خودش میخواهد ولی خانوادهاش نمیتوانند با او همراهی کنند، صادقانه این است که به ایران به عنوان یک کشور اجدادی و توریستی نگاه کند و در سرنوشت آن دخالت نکند. اگر کسی سی سال است از ایران خبر ندارد و اطلاعاتش درباره ایران از اطلاعاتش درباره هلند و سوئد و کانادا کمتر است، برود کنار تا ایرانیانی که وضع ایران را میشناسند و میخواهند در آن زندگی کنند معرف ایران باشند.» (ابراهیم نبوی، جرس، ۲۷ فروردین ۱۳۹۰)
پنهانکاری
ما هنوز نمیدانیم که چه کسانی تلویزیون رسا را اداره میکنند یا شورای سردبیری جرس پس از تحولات ماههای اولیه که بسیاری از اسامی اعلام شده کنار رفتند چه کسانی هستند. بسیاری از مطالب آنها با اسم مستعار یا بدون اسم منتشر شده است. سیاستهای این رسانهها به روشنی اعلام نشده است. نمیدانیم منابع مالی آنها چیست، چون میدانیم که نه به منابع دولتی و نه به آگهی تجاری وابسته بودهاند. همچنین نمیدانیم منابعی را که به دست آوردهاند چگونه خرج کردهاند. با این اوصاف چگونه میتوان از افراد انتظار داشت که به این رسانهها اعتماد کرده و کمک مالی کنند.
فراتر از این، رسانههای سیاسی غیردولتی در خارج کشور ممکن است در دورهای افرادی را که میخواهند از این ابزار برای بازگشت به قدرت استفاده کنند به کمک مالی تحریک کنند، اما در درازمدت این فرمول کار نمیکند. رسانههای اسلامگرایان سبز از حیث تامین منابع مالی مسیری را در پیش گرفتند که انتهایش تعطیلی است، بالاخص برای شبکههای تلویزیونی که هزینهشان بالاست.
پرهیز از غرب
برخی از اسلامگرایان مخالف خامنهای برای آن که از سوی حکومت متهم به همکاری با دول غربی نشوند تلاش کردهاند فعالیتهای رسانهای خود را در کشورهایی با اکثریت مسلمان مستقر سازند. آن طور که از قرائن برمیآید، دفتر تلویزیون رسا یا سایت تحول سبز در مالزی مستقر شد (خود آنها محل دفترشان را اعلام نکردهاند). این امر البته در مقایسه با اروپا و ایالات متحده از حاشیهٔ امن برای آنها کاسته است (احضار مجری تلویزیون رسا به وزارت اطلاعات مالزی). ظاهرا حتی پس از خروج از کشور، بخشی از اسلامگرایان سبز ایرانی هنوز رفتار خود را بر اساس اتهامات بالقوه و بالفعل مقامات جمهوری اسلامی تنظیم میکنند. آنها هنوز وقتی چیزی میگویند یا مینویسند به عکسالعمل روزنامهٔ کیهان و رادیو و تلویزیون دولتی میاندیشند.
چماق بزرگ، چماق بزرگتر، پوسیدن گزینهها روی میز؟
سه روز پس از اظهارات بیسابقه لئون پانهتا، وزیر دفاع آمریکا، درباره مقایسه میزان تخریب ناشی از حملات احتمالی اسرائیل و آمریکا علیه ایران و تاکید بر این که «حمله نظامی آمریکا بسیار کوبندهتر از حمله نظامی اسرائیل علیه تاسیسات اتمی ایران خواهد بود»، محمود احمدینژاد طی سخنانی در کرج، با اشاره به «گزینههای روی میز» بار دیگر خطر حمله نظامی خارجی را بیاهمیت شمرد.
اگرچه سیاست رسمی اعلام شده آمریکا در مقابله با برنامههای اتمی ایران، ترجیح راه حل سیاسی بر استفاده از ظرفیتهای نظامی است، از زمان جرج بوش، رئیس جمهور سابق، تاکنون «حفظ گزینههای نظامی (علیه ایران) روی میز (رئیس جمهوری آمریکا)» همواره از سوی مقامات رسمی واشینگتن مورد تاکید قرار گرفته است.
طی ماههای اخیر و همزمان با متزلزلتر شدن رژیم بشار اسد در سوریه، تهدید به استفاده از گزینه نظامی علیه ایران شدت بیسابقهای یافته است. با این وجود مسئولان رسمی ایران همواره خطر حمله نظامی را بیاهمیت شمرده و آن را اقدامی تبلیغاتی معرفی کردهاند.
تبلیغات بعد از انتخابات
احمدینژاد در اولین سخنرانی خود پس از برگزاری انتخابات مجلس اسلامی که نتایج آن به نظر پارهای از ناظران به ضعیفتر شدن پایگاه وی در ساختار حکومت جمهوری اسلامی انجامیده، و در فاصله چند روز پیش از احضار بیسابقه به مجلس برای پاسخگویی به سوالات نمایندگان، پیشبینی کرد که گزینه نظامی (آمریکا و اسرائیل) روی میز میپوسد.
نکتهای که مسئولان ایران از پرداختن به آن نزد افکار عمومی داخلی پرهیز میکنند، ابعاد واقعی قدرت نظامی آمریکا و همچنین دلایل حفظ چنین قدرتی است.
سالانه نزدیک به هزار میلیارد دلار از اعتبارات عمومی آمریکا صرف تجهیز و نگاهداری نیروهای مسلح آن کشور میشود، و تامین این هزینه نجومی تنها به منظور شرکت دادن آنها در نمایشهای نظامی یا تهدیدهای توخالی نیست.
مقایسه اعتبارات نظامی سالانه آمریکا و بودجه نظامی چین، با قریب به ۱.۵ میلیارد جمعیت و دارا بودن دومین مقام از نظر هزینههای سالانه نظامی جهان (۱۰۰ میلیارد دلار)، حاکی از ابعاد قدرت بیرقیبی است که در اختیار واشینگتن قرار دارد.
نیروهای نظامی آمریکا علاوه بر دفاع از امنیت ملی آن کشور، مسئولیت تحقق هدفهای سیاست خارجی ایالات متحده را نیز بر عهده داشته و در اجرای این مسئولیت، از زمان پایان جنگ دوم جهانی تاکنون، هرگز بیش از دو سال خارج از درگیری نظامی برونمرزی نبودهاند.
پس از خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق و در شرایطی که این کشور آماده ترک افغانستان میشود، حضور این نیروها در سوریه، با هدف گسترش رژیمهای انتخابی در جهان عرب، و پس از آن، درگیر شدن در یک جنگ گستردهتر علیه ایران، به منظور پیوند دادن جغرافیایی تغییراتی که از سال ۲۰۰۱ تاکنون در عراق و افغانستان صورت گرفته، گزینهای واقعی است.
مردود شمردن این گزینه از سوی مسئولان جمهوری اسلامی، به هر دلیل، یک اشتباه راهبردی غیر قابل جبران خواهد بود.
هدفهای سیاسی
اظهارات اخیر وزیر دفاع آمریکا که طی گفتوگوی روز پنجشنبه وی با نشریه «نشنال جورنال» صورت گرفته، اگرچه تلاشی است در جهت کاهش فشارهای اسرائیل، در عین حال نشانه آمادگی دولت آمریکا برای مقابله نظامی با ایران- در صورت به نتیجه نرسیدن راه حلهای سیاسی، و همچنین آماده ساختن افکار عمومی آن کشور پیش از داخل شدن در مرحله بحرانی و مبادرت به جنگ احتمالی علیه جمهوری اسلامی است.
پانهتا در پاسخ سوالی طی همان مصاحبه بار دیگر تاکید کرد که «ارتش (آمریکا) یک طرح اضطراری خاص برای حمله نظامی علیه تاسیسات اتمی ایران آماده ساخته است».
اگر چه آمریکا و اسرائیل در مورد «فوریت خطر اتمی ایران» دارای اتفاق نظر نیستند، در عین حال هر دو کشور طرحهای جدی و تمرینهای متعدد برای برخورد نظامی با ایران را تدارک دیدهاند. آمریکا معتقد است که اسرائیل فعلا میباید از حمله یکجانبه علیه ایران پرهیز کند.
باراک اوباما و سایر رهبران آمریکا همواره تاکید کردهاند که در صورت شکست تلاشهای سیاسی برای متوقف کردن برنامههای اتم ایران، استفاده از گزینه نظامی همواره مطرح است.
جنگ در قرن ۲۱
همزمان با انتشار مصاحبه اخیر وزیر دفاع آمریکا، بنا بر گزارش روز ۹ مارس جاری خبرگزاری رویترز از واشینگتن، ژنرال هربرت کارلایل، معاون ستاد فرماندهی نیروی هوایی آمریکا، در طی کنفرانس دفاعی «کردیت سوئیس مک الیس» یادآور شد که در صورت برخورد نظامی با ایران از یک بمب سنگرشکن تازه به وزن ۱۳۶۰۰ کیلوگرم استفاده خواهد شد.
قدرت تخریب تنها یک عدد از چنین بمبی، بیش از قدرت تخریب ناشی از پرتاب ۴۰ فروند موشک شهاب ۳ ایران (وزن کلاهک جنگی ۷۴۰ کیلوگرم) علیه هدفهای خارجی است (در بهترین شرایط و حتی بدون در نظر گرفتن نقص فنی احتمالی در موتور یا سیستم هدایت آنها) از هر دو موشک زمین به زمین پرتاب شده ایران (خانواده شهاب)، تنهای یکی از آنها به حوالی هدف تعیین شده خواهد رسید، ضمن این که قدرت انفجاری مواد مورد استفاده در بمبهای سنگرشکن ساخت آمریکا از قدرت انفجاری بمبهای ساخت ایران با وزن مساوی، بسیار زیادتر است.
ژنرال کارلایل تاکید کرد: «قدرت نفوذ این بمب در لایههای دفاعی شگفتانگیز است و ما همچنان روی بهبود عملکرد آن کار میکنیم.»
ژنرال آمریکایی یادآور شد که در صورت برخورد نظامی با سوریه و ایران، نیروهای آمریکا در اجرای عملیات نظامی، از تفکر تاکتیکی تازهای که در وزارت دفاع از آن به عنوان «جنگ هوا دریا» یاد میشود استفاده خواهند کرد.
بنا بر اظهارات وی، در جنگ احتمالی آینده از شبکههای پیشرفته ارتباطی بین نیروهای مختلف نظامی و عملیات چندبعدی در هوا، دریا، فضا، و فضای مجازی (اینترنت) علیه خطوط دشمن استفاده خواهد شد.
اشاره ژنرال هوایی کارلایل به «وجود قابلیتهای فضایی، ظرفیت سایبری، نسل پنجم سلاحهای هوایی و هواپیماهای جنگنده، و نیروهایی که از خود جای پای اندکی بر جای میگذارند» نشانه عزم آمریکا برای استفاده از نوآوریهای تسلیحاتی در یک صحنه نظامی واقعی است.
کارلایل طی کنفرانس دفاعی یاد شده همچنین تاکید کرد: «تمامی این گزینهها روی میز قرار دارند و ما در زمان تدوین طرحهای عملیات نظامی خود پیرامون آنها فکر کردهایم. سوریه و ایران به منظور دور نگاه داشتن حمله نظامی ظرفیت دفاعی قابل ملاحظهای را ایجاد کردهاند و استراتژی «جنگ هوا دریا» به منظور دور زدن این تمهیدات تدوین شده است.»
اگرچه خطر جنگ آمریکا یا اسرائیل علیه ایران قطعی نیست، در عین حال جنگهای صربستان، افغانستان، عراق و لیبی طی ۱۵ سال گذشته حاکی از آمادگی آمریکا برای درگیر شدن در جبهههای خارجی است.
بیتردید گزینه نظامی علیه ایران روی میز رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی آمریکا تنها برای «پوسیدن» قرار نگرفته و تغییرات آینده در سوریه به افزایش فوریت و جدیت استفاده از این گزینه علیه ایران کمک خواهد کرد.
اگرچه سیاست رسمی اعلام شده آمریکا در مقابله با برنامههای اتمی ایران، ترجیح راه حل سیاسی بر استفاده از ظرفیتهای نظامی است، از زمان جرج بوش، رئیس جمهور سابق، تاکنون «حفظ گزینههای نظامی (علیه ایران) روی میز (رئیس جمهوری آمریکا)» همواره از سوی مقامات رسمی واشینگتن مورد تاکید قرار گرفته است.
طی ماههای اخیر و همزمان با متزلزلتر شدن رژیم بشار اسد در سوریه، تهدید به استفاده از گزینه نظامی علیه ایران شدت بیسابقهای یافته است. با این وجود مسئولان رسمی ایران همواره خطر حمله نظامی را بیاهمیت شمرده و آن را اقدامی تبلیغاتی معرفی کردهاند.
تبلیغات بعد از انتخابات
احمدینژاد در اولین سخنرانی خود پس از برگزاری انتخابات مجلس اسلامی که نتایج آن به نظر پارهای از ناظران به ضعیفتر شدن پایگاه وی در ساختار حکومت جمهوری اسلامی انجامیده، و در فاصله چند روز پیش از احضار بیسابقه به مجلس برای پاسخگویی به سوالات نمایندگان، پیشبینی کرد که گزینه نظامی (آمریکا و اسرائیل) روی میز میپوسد.
نکتهای که مسئولان ایران از پرداختن به آن نزد افکار عمومی داخلی پرهیز میکنند، ابعاد واقعی قدرت نظامی آمریکا و همچنین دلایل حفظ چنین قدرتی است.
سالانه نزدیک به هزار میلیارد دلار از اعتبارات عمومی آمریکا صرف تجهیز و نگاهداری نیروهای مسلح آن کشور میشود، و تامین این هزینه نجومی تنها به منظور شرکت دادن آنها در نمایشهای نظامی یا تهدیدهای توخالی نیست.
مقایسه اعتبارات نظامی سالانه آمریکا و بودجه نظامی چین، با قریب به ۱.۵ میلیارد جمعیت و دارا بودن دومین مقام از نظر هزینههای سالانه نظامی جهان (۱۰۰ میلیارد دلار)، حاکی از ابعاد قدرت بیرقیبی است که در اختیار واشینگتن قرار دارد.
نیروهای نظامی آمریکا علاوه بر دفاع از امنیت ملی آن کشور، مسئولیت تحقق هدفهای سیاست خارجی ایالات متحده را نیز بر عهده داشته و در اجرای این مسئولیت، از زمان پایان جنگ دوم جهانی تاکنون، هرگز بیش از دو سال خارج از درگیری نظامی برونمرزی نبودهاند.
پس از خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق و در شرایطی که این کشور آماده ترک افغانستان میشود، حضور این نیروها در سوریه، با هدف گسترش رژیمهای انتخابی در جهان عرب، و پس از آن، درگیر شدن در یک جنگ گستردهتر علیه ایران، به منظور پیوند دادن جغرافیایی تغییراتی که از سال ۲۰۰۱ تاکنون در عراق و افغانستان صورت گرفته، گزینهای واقعی است.
مردود شمردن این گزینه از سوی مسئولان جمهوری اسلامی، به هر دلیل، یک اشتباه راهبردی غیر قابل جبران خواهد بود.
هدفهای سیاسی
اظهارات اخیر وزیر دفاع آمریکا که طی گفتوگوی روز پنجشنبه وی با نشریه «نشنال جورنال» صورت گرفته، اگرچه تلاشی است در جهت کاهش فشارهای اسرائیل، در عین حال نشانه آمادگی دولت آمریکا برای مقابله نظامی با ایران- در صورت به نتیجه نرسیدن راه حلهای سیاسی، و همچنین آماده ساختن افکار عمومی آن کشور پیش از داخل شدن در مرحله بحرانی و مبادرت به جنگ احتمالی علیه جمهوری اسلامی است.
پانهتا در پاسخ سوالی طی همان مصاحبه بار دیگر تاکید کرد که «ارتش (آمریکا) یک طرح اضطراری خاص برای حمله نظامی علیه تاسیسات اتمی ایران آماده ساخته است».
اگر چه آمریکا و اسرائیل در مورد «فوریت خطر اتمی ایران» دارای اتفاق نظر نیستند، در عین حال هر دو کشور طرحهای جدی و تمرینهای متعدد برای برخورد نظامی با ایران را تدارک دیدهاند. آمریکا معتقد است که اسرائیل فعلا میباید از حمله یکجانبه علیه ایران پرهیز کند.
باراک اوباما و سایر رهبران آمریکا همواره تاکید کردهاند که در صورت شکست تلاشهای سیاسی برای متوقف کردن برنامههای اتم ایران، استفاده از گزینه نظامی همواره مطرح است.
جنگ در قرن ۲۱
همزمان با انتشار مصاحبه اخیر وزیر دفاع آمریکا، بنا بر گزارش روز ۹ مارس جاری خبرگزاری رویترز از واشینگتن، ژنرال هربرت کارلایل، معاون ستاد فرماندهی نیروی هوایی آمریکا، در طی کنفرانس دفاعی «کردیت سوئیس مک الیس» یادآور شد که در صورت برخورد نظامی با ایران از یک بمب سنگرشکن تازه به وزن ۱۳۶۰۰ کیلوگرم استفاده خواهد شد.
قدرت تخریب تنها یک عدد از چنین بمبی، بیش از قدرت تخریب ناشی از پرتاب ۴۰ فروند موشک شهاب ۳ ایران (وزن کلاهک جنگی ۷۴۰ کیلوگرم) علیه هدفهای خارجی است (در بهترین شرایط و حتی بدون در نظر گرفتن نقص فنی احتمالی در موتور یا سیستم هدایت آنها) از هر دو موشک زمین به زمین پرتاب شده ایران (خانواده شهاب)، تنهای یکی از آنها به حوالی هدف تعیین شده خواهد رسید، ضمن این که قدرت انفجاری مواد مورد استفاده در بمبهای سنگرشکن ساخت آمریکا از قدرت انفجاری بمبهای ساخت ایران با وزن مساوی، بسیار زیادتر است.
ژنرال کارلایل تاکید کرد: «قدرت نفوذ این بمب در لایههای دفاعی شگفتانگیز است و ما همچنان روی بهبود عملکرد آن کار میکنیم.»
ژنرال آمریکایی یادآور شد که در صورت برخورد نظامی با سوریه و ایران، نیروهای آمریکا در اجرای عملیات نظامی، از تفکر تاکتیکی تازهای که در وزارت دفاع از آن به عنوان «جنگ هوا دریا» یاد میشود استفاده خواهند کرد.
بنا بر اظهارات وی، در جنگ احتمالی آینده از شبکههای پیشرفته ارتباطی بین نیروهای مختلف نظامی و عملیات چندبعدی در هوا، دریا، فضا، و فضای مجازی (اینترنت) علیه خطوط دشمن استفاده خواهد شد.
اشاره ژنرال هوایی کارلایل به «وجود قابلیتهای فضایی، ظرفیت سایبری، نسل پنجم سلاحهای هوایی و هواپیماهای جنگنده، و نیروهایی که از خود جای پای اندکی بر جای میگذارند» نشانه عزم آمریکا برای استفاده از نوآوریهای تسلیحاتی در یک صحنه نظامی واقعی است.
کارلایل طی کنفرانس دفاعی یاد شده همچنین تاکید کرد: «تمامی این گزینهها روی میز قرار دارند و ما در زمان تدوین طرحهای عملیات نظامی خود پیرامون آنها فکر کردهایم. سوریه و ایران به منظور دور نگاه داشتن حمله نظامی ظرفیت دفاعی قابل ملاحظهای را ایجاد کردهاند و استراتژی «جنگ هوا دریا» به منظور دور زدن این تمهیدات تدوین شده است.»
اگرچه خطر جنگ آمریکا یا اسرائیل علیه ایران قطعی نیست، در عین حال جنگهای صربستان، افغانستان، عراق و لیبی طی ۱۵ سال گذشته حاکی از آمادگی آمریکا برای درگیر شدن در جبهههای خارجی است.
بیتردید گزینه نظامی علیه ایران روی میز رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی آمریکا تنها برای «پوسیدن» قرار نگرفته و تغییرات آینده در سوریه به افزایش فوریت و جدیت استفاده از این گزینه علیه ایران کمک خواهد کرد.
چهارشنبه سوری، نماد هویت ایرانیان مهاجر
جشن چهارشنبه سوری برای ايرانيان برونمرز، تنها برگزاری يک سنت و بهانهای برای پايکوبی نيست.
در طول بيش از سه دهه مهاجرت پیدرپی ايرانيان در سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷ خورشيدی، چهارشنبه سوری کمکم برای آنها به "نماد هويت" و در دهه اخير فرصتی برای فعاليتهای "حقوق بشری" تبديل شده است.
امسال سومين سال پیدرپی است که جشن چهارشنبه سوری در استکهلم توسط "تئاتر ملی سوئد" برگزار میشود و همين میتواند بهانهای باشد تا ايرانيان اين مراسم ايرانی را به شهروندان غير ايرانی معرفی کنند. امسال اين جشن در پارک kungsträdgården واقع در مرکز شهر استکهلم و دويست متری پارلمان سوئد برپا میشود.
در اين برنامه، حاجی فيروز با هنرنمايی امير برقشی، بازيگر تئاتر، با ساز و دهل و رقص و آواز، آمدن بهار را هم روی صحنه و هم در ميان مردم خبر میدهد. او صبح سه شنبه با لباس سرخ و دايرهای در دست، در شبکه چهار تلويزيون ظاهر شد و همراه با منصور حسينی، تهيهکننده تئاتر ملی سوئد به اختصار از سنت چهارشنبه سوری در ميان ايرانيان سخن گفت.
به عقيده آقای حسينی، "به جز اين مراسم، هيچ مراسم ديگر ايرانی اين همه مردم را از گرايشهای مختلف سياسی دور هم جمع نمیکند."
او می گويد: "اگر برنامههايی نظير چهارشنبه سوری به شکلی قابل ارتباط برای جامعه اکثريت برگزار شود، نگاه رسانهها متوجه ايران میشود و میتوان کمکم از چنين فرصتهايی برای ساختن افکار عمومی پيرامون ايران و ايرانيان استفاده کرد."
تهيهکننده تئاتر ملی سوئد، با تاکيد بر اين که اين جشن تنها جشن ايرانی در برونمرز است که توسط يک نهاد رسمی اروپايی برگزار میشود، میگويد: "بيشتر برنامههای ايرانی توسط نهادهای ايرانی برگزار میشوند و در نهايت مراکز اروپايی از آنها حمايت جانبی میکند. به عبارت ديگر بهطور مستقيم برگزارکننده نيستند، اما در جشن چهارشنبه سوری مرکز استکهلم، تئاتر ملی سوئد بهطور مستقيم برگزارکننده اين جشن است و ۸۵ درصد بودجه اين برنامه را بهطور مستقيم میپردازد. انجمن فرهنگ و مرکز آموزشی کارگران سوئد(ABF) و همچنين بيش از ۱۵ نهاد و انجمن ايرانی و غير ايرانی نيز در برگزاری اين مراسم همکاری دارند."
به گفته وی، يک درصد جمعيت سوئد را مهاجران ايرانی تشکيل میدهند. او ادامه میدهد: "توجه به فرهنگ هموطنان مهاجرتبار و هم رسيدن به دموکراسی از مدخل برنامههای فرهنگی از مهمترين اهداف تئاتر ملی سوئد در برگزاری اين جشن بوده است. ديگر اينکه برای تئاتر ملی سوئد مهم بود که اين برنامه به گونهای برگزار شود که قابل ارتباط برای ايرانی و غير ايرانی باشد."
منصور حسينی ازجمله بر اين نکته تاکيد میکند که "فرزندان نسل اول ايرانيان مهاجر، در اروپا متولد شدهاند و مسلط به زبان فارسی نيستند و در واقع ايرانی- اروپايیاند. در چنين شرايطی با توجه به رويکرد رسانههای غربی به خاورميانه، تغيير افکار عمومی نسبت به ايرانيان، فارغ از حکومتهایشان، به زيست راحتتر نسل دوم در جوامع اروپايی کمک خواهد کرد."
ماز جبرانی روی صحنه چهارشنبه سوری
ماز جبرانی، کمدين ۴۰ ساله ايرانی - آمريکايی که سالها پيش کار خود را در گروه Axis of Evil Comedy Club آغاز کرد، مجری مراسم چهارشنبهسوری در مرکز شهر استکهلم خواهد بود.
او تاکنون در برنامههای تلويزيونی، فيلمها و سريالهای گوناگون ايفای نقش کرده است و چهرهای شناخته شده در عالم هنر بهشمار میرود. او در برنامه چهارشنبه سوری، به دو زبان انگليسی و فارسی حرف خواهد زد.
ماز جبرانی از شش سالگی در آمريکا زندگی میکند و ۳۴ سال از عمرش را در خارج از ايران بوده است. او جشن چهارشنبه سوری در ايران را به خاطر میآورد و میگويد: "از همين زاويه اين شب هميشه برايم جنبه نوستالژيک داشته است."
آقای جبرانی نخستينبار است که در برنامه چهارشنبه سوری به اجرای برنامه میپردازد و میگويد: "اين که يک نهاد غير ايرانی و سوئدی چنين مراسمی را برگزار میکند خيلی جالب است. در واقع فرصتی است تا گوشهای از فرهنگ و وجوه زيبای فرهنگ ايرانيان را به مخاطب غير ايرانی نشان دهيم."
او با تاکيد بر اين که ما در خارج از ايران، "شانه به شانه مليتهای مختلف" زندگی میکنيم و نمیتوانيم خود را "محدود به رابطه با هموطنان خود" کنيم، میگويد: "شرط موفقيت برای انسان مهاجر و تبعيدی، يکی اين است که مراسم فرهنگی، آيينی و کهن خود را با ديگران تقسيم کند و به نوعی تبادل فرهنگی برسد."
او به اخباری که روزانه راجع به مردم منطقه خاورميانه در رسانهها منتشر میشود اشاره میکند و میگويد: "بيشتر اين اخبار سويهای تلخ دارند و به جنگ و بحران اشاره میکنند، اما همه ما خوب میدانيم که اين تنها چهره خاورميانه- و در اينجا ايران- نيست. ايران جدا از حکومتش، مردم و فرهنگ زيبايی دارد که در چهره اصلیشان در هجوم اين خبرها پنهان مانده است."
اين هنرمند بر اين نکته تاکيد میکند که چهارشنبه سوری، طيفهای مختلف را به خود جلب میکند و فرصت خوبی است برای ساختن افکار عمومی پيرامون وضعيت مردم ايران و نقض گسترده حقوق بشر در ايران: "اگر چهارشنبه سوری و ديگر برنامههای ايرانی مدام به زبان فارسی برگزار شود ما به دام تکرار دانستههای خودمان میافتيم. در صورتی که در مراسمی چون چهارشنبه سوری استکهلم در ساختن افکار عمومی نقش خواهيم داشت."
سعيد شنبهزاده
گروه سعيد شنبهزاده برای حضور و اجرای برنامه در مراسم چهارشنبه سوری به استکهلم سفر کرده است. کارهای سعيد شنبهزاده از نواحی بوشهر و خليج فارس سرچشمه میگيرد. او که آهنگساز و نوازنده نیانبان، نی جفتی و دمام ايرانی است، توانسته موسيقی جنوب ايران را با موسيقی جاز جنوب فرانسه تلفيق کند.
او در مراسم امشب چهارشنبه سوری در استکهلم، ازجمله به اجرای موسيقی و رقص متداول در "مراسم شاد جنوب" میپردازد. در بخش ديگر نيز به "موسيقی کار جنوب" و موسيقیای که در صحنههای اجتماع از آن استفاده میشود خواهد پرداخت. سارا حميدی، خواننده جوان که در اين برنامه معرفی میشود، ترانههايی از جنوب را در اين گروه خواهد خواند.
گروه سعيد شنبهزاده هرساله برنامههای مختلفی را در کشورهای مختلف برگزار میکند و بيشتر آنها را مراکز اروپايی برگزار میکنند.
آقای شنبهزاده در پاسخ به اين که تا به امروز واکنش مخاطب غير ايرانی نسبت به کارهای هنری او چه بوده است، با اشاره به ضرورت "تحقيق و جست و جو در موسيقی"، میگويد: "موسيقی نوعی زبان بينالمللی است و برای فهم و ارتباط با آن نيازی نيست تا مخاطب ايرانی باشد."
او پيرامون واکنش هنرمندان در برابر نقض گسترده حقوق بشر در ايران میگويد: "وظيفه يک هنرمند اين نيست که از رنج بگويد. او رنج را به تصوير میکشد و بدون واسطه و به دور از هرگونه شعار، از تفکرات خطرساز برای انسان میگويد. اگر هنر، هنر باشد و پشت آن فلسفه و نگاه و تحقيق باشد برای بيان حقيقت نياز به شعار ندارد. من با کارهايم نشان دادهام که يک ناسيوناليست هستم و به وطنم ايران افتخار میکنم. به عنوان يک هنرمند، با هرنوع بيداد عليه انسان در تمام جهان ازجمله حکومت ايران مخالفم و اين نگاه را با هنرم آميختهام."
چهارشنبه سوری و سنتهای آن
به گزارش "تئاتر ملی سوئد"، جشن چهارشنبه سوری در مرکز شهر استکهلم، طی سه ساعت، در دوبخش برگزار میشود: بخش "سنت چهارشنبه سوری" که شامل پريدن علاقهمندان از روی آتش و خواندن" سرخی تو از من، زردی من از تو" میشود و بخش "برنامههای هنری". در کنار آتش چهارشنبه سوری، قرار است نمايشهای مختلف آتشبازی و سيرک آتش در تمام طول شب و در خلال برنامهها اجرا شود.
در اين جشن علاوه بر سارا حميدی، سه خواننده زن ديگر حضور دارند که دوتن از آنها در سوئد به دنيا آمدهاند: "ماهان معين" که در کارهايش موسيقی غربی و ايرانی را باهم تلفيق میکند و پيش از اين در رقابتهای آکادمی گوگوش حضور داشته و "صفورا صفوی"، يکی از خواهران گروه ايرانی- سوئدی آبجيز که نزديک به يک دهه است که به فعاليت حرفهای در زمينه موسيقی مشغول است.
چهارمين خواننده، "مريم کيان" است که ترانههای موسيقی سنتی و محلی ايران را میخواند. او همراه با گروه کاير به روی سن میرود و همراه با نوازندگانی چون "مشتاق فيضيابی"، "حسن مقدم"، "امين ميرشاهی"، "محمد خالديان" و "هنر آذرپيرا" به سرپرستی "جمال محمدی" به اجرای موسيقی نواحی ايران ازجمله لری و مازندرانی خواهد پرداخت.
جمال محمدی برای اين برنامه، ترانههای فولکلور لری و مازندرانی انتخاب کرده است و میگويد: " فکر کرديم بهتر است ترانههايی را انتخاب کنيم که با همراهی سرنا و دهل و دف بتوانند در اين جشن که در فضای باز و سرمای زمستان سوئد برگزار میشود، فضايی پرانرژی برای مخاطب بسازند. اين سازها علاوه بر اين که برای مخاطب ايرانی جالب هستند به شدت نيز مخاطب سوئدی را کنجکاو میکنند."
امين ميرشاهی، نوازنده دوتار، دف و دايره نيز با اشاره به ضرورت ارتباط فعالان فرهنگی ايرانی با رسانههای اروپايی و اطلاعرسانی به آنها میگويد: "متاسفانه موازی با ميزان برنامههای ايرانی ارتباط با رسانههای کشور ميزبان وجود ندارد و به همين دليل بيشتر هنرمندان ايرانی آنطور که بايد نمیتوانند کار خود را به جامعه ميزبان معرفی کنند. حضور در برنامههای فارسی- سوئدی از اين زاويه بسيار مهم است."
در طول بيش از سه دهه مهاجرت پیدرپی ايرانيان در سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷ خورشيدی، چهارشنبه سوری کمکم برای آنها به "نماد هويت" و در دهه اخير فرصتی برای فعاليتهای "حقوق بشری" تبديل شده است.
امسال سومين سال پیدرپی است که جشن چهارشنبه سوری در استکهلم توسط "تئاتر ملی سوئد" برگزار میشود و همين میتواند بهانهای باشد تا ايرانيان اين مراسم ايرانی را به شهروندان غير ايرانی معرفی کنند. امسال اين جشن در پارک kungsträdgården واقع در مرکز شهر استکهلم و دويست متری پارلمان سوئد برپا میشود.
در اين برنامه، حاجی فيروز با هنرنمايی امير برقشی، بازيگر تئاتر، با ساز و دهل و رقص و آواز، آمدن بهار را هم روی صحنه و هم در ميان مردم خبر میدهد. او صبح سه شنبه با لباس سرخ و دايرهای در دست، در شبکه چهار تلويزيون ظاهر شد و همراه با منصور حسينی، تهيهکننده تئاتر ملی سوئد به اختصار از سنت چهارشنبه سوری در ميان ايرانيان سخن گفت.
به عقيده آقای حسينی، "به جز اين مراسم، هيچ مراسم ديگر ايرانی اين همه مردم را از گرايشهای مختلف سياسی دور هم جمع نمیکند."
او می گويد: "اگر برنامههايی نظير چهارشنبه سوری به شکلی قابل ارتباط برای جامعه اکثريت برگزار شود، نگاه رسانهها متوجه ايران میشود و میتوان کمکم از چنين فرصتهايی برای ساختن افکار عمومی پيرامون ايران و ايرانيان استفاده کرد."
تهيهکننده تئاتر ملی سوئد، با تاکيد بر اين که اين جشن تنها جشن ايرانی در برونمرز است که توسط يک نهاد رسمی اروپايی برگزار میشود، میگويد: "بيشتر برنامههای ايرانی توسط نهادهای ايرانی برگزار میشوند و در نهايت مراکز اروپايی از آنها حمايت جانبی میکند. به عبارت ديگر بهطور مستقيم برگزارکننده نيستند، اما در جشن چهارشنبه سوری مرکز استکهلم، تئاتر ملی سوئد بهطور مستقيم برگزارکننده اين جشن است و ۸۵ درصد بودجه اين برنامه را بهطور مستقيم میپردازد. انجمن فرهنگ و مرکز آموزشی کارگران سوئد(ABF) و همچنين بيش از ۱۵ نهاد و انجمن ايرانی و غير ايرانی نيز در برگزاری اين مراسم همکاری دارند."
به گفته وی، يک درصد جمعيت سوئد را مهاجران ايرانی تشکيل میدهند. او ادامه میدهد: "توجه به فرهنگ هموطنان مهاجرتبار و هم رسيدن به دموکراسی از مدخل برنامههای فرهنگی از مهمترين اهداف تئاتر ملی سوئد در برگزاری اين جشن بوده است. ديگر اينکه برای تئاتر ملی سوئد مهم بود که اين برنامه به گونهای برگزار شود که قابل ارتباط برای ايرانی و غير ايرانی باشد."
منصور حسينی ازجمله بر اين نکته تاکيد میکند که "فرزندان نسل اول ايرانيان مهاجر، در اروپا متولد شدهاند و مسلط به زبان فارسی نيستند و در واقع ايرانی- اروپايیاند. در چنين شرايطی با توجه به رويکرد رسانههای غربی به خاورميانه، تغيير افکار عمومی نسبت به ايرانيان، فارغ از حکومتهایشان، به زيست راحتتر نسل دوم در جوامع اروپايی کمک خواهد کرد."
ماز جبرانی روی صحنه چهارشنبه سوری
ماز جبرانی، کمدين ۴۰ ساله ايرانی - آمريکايی که سالها پيش کار خود را در گروه Axis of Evil Comedy Club آغاز کرد، مجری مراسم چهارشنبهسوری در مرکز شهر استکهلم خواهد بود.
او تاکنون در برنامههای تلويزيونی، فيلمها و سريالهای گوناگون ايفای نقش کرده است و چهرهای شناخته شده در عالم هنر بهشمار میرود. او در برنامه چهارشنبه سوری، به دو زبان انگليسی و فارسی حرف خواهد زد.
ماز جبرانی از شش سالگی در آمريکا زندگی میکند و ۳۴ سال از عمرش را در خارج از ايران بوده است. او جشن چهارشنبه سوری در ايران را به خاطر میآورد و میگويد: "از همين زاويه اين شب هميشه برايم جنبه نوستالژيک داشته است."
آقای جبرانی نخستينبار است که در برنامه چهارشنبه سوری به اجرای برنامه میپردازد و میگويد: "اين که يک نهاد غير ايرانی و سوئدی چنين مراسمی را برگزار میکند خيلی جالب است. در واقع فرصتی است تا گوشهای از فرهنگ و وجوه زيبای فرهنگ ايرانيان را به مخاطب غير ايرانی نشان دهيم."
او با تاکيد بر اين که ما در خارج از ايران، "شانه به شانه مليتهای مختلف" زندگی میکنيم و نمیتوانيم خود را "محدود به رابطه با هموطنان خود" کنيم، میگويد: "شرط موفقيت برای انسان مهاجر و تبعيدی، يکی اين است که مراسم فرهنگی، آيينی و کهن خود را با ديگران تقسيم کند و به نوعی تبادل فرهنگی برسد."
او به اخباری که روزانه راجع به مردم منطقه خاورميانه در رسانهها منتشر میشود اشاره میکند و میگويد: "بيشتر اين اخبار سويهای تلخ دارند و به جنگ و بحران اشاره میکنند، اما همه ما خوب میدانيم که اين تنها چهره خاورميانه- و در اينجا ايران- نيست. ايران جدا از حکومتش، مردم و فرهنگ زيبايی دارد که در چهره اصلیشان در هجوم اين خبرها پنهان مانده است."
اين هنرمند بر اين نکته تاکيد میکند که چهارشنبه سوری، طيفهای مختلف را به خود جلب میکند و فرصت خوبی است برای ساختن افکار عمومی پيرامون وضعيت مردم ايران و نقض گسترده حقوق بشر در ايران: "اگر چهارشنبه سوری و ديگر برنامههای ايرانی مدام به زبان فارسی برگزار شود ما به دام تکرار دانستههای خودمان میافتيم. در صورتی که در مراسمی چون چهارشنبه سوری استکهلم در ساختن افکار عمومی نقش خواهيم داشت."
سعيد شنبهزاده
گروه سعيد شنبهزاده برای حضور و اجرای برنامه در مراسم چهارشنبه سوری به استکهلم سفر کرده است. کارهای سعيد شنبهزاده از نواحی بوشهر و خليج فارس سرچشمه میگيرد. او که آهنگساز و نوازنده نیانبان، نی جفتی و دمام ايرانی است، توانسته موسيقی جنوب ايران را با موسيقی جاز جنوب فرانسه تلفيق کند.
او در مراسم امشب چهارشنبه سوری در استکهلم، ازجمله به اجرای موسيقی و رقص متداول در "مراسم شاد جنوب" میپردازد. در بخش ديگر نيز به "موسيقی کار جنوب" و موسيقیای که در صحنههای اجتماع از آن استفاده میشود خواهد پرداخت. سارا حميدی، خواننده جوان که در اين برنامه معرفی میشود، ترانههايی از جنوب را در اين گروه خواهد خواند.
گروه سعيد شنبهزاده هرساله برنامههای مختلفی را در کشورهای مختلف برگزار میکند و بيشتر آنها را مراکز اروپايی برگزار میکنند.
آقای شنبهزاده در پاسخ به اين که تا به امروز واکنش مخاطب غير ايرانی نسبت به کارهای هنری او چه بوده است، با اشاره به ضرورت "تحقيق و جست و جو در موسيقی"، میگويد: "موسيقی نوعی زبان بينالمللی است و برای فهم و ارتباط با آن نيازی نيست تا مخاطب ايرانی باشد."
او پيرامون واکنش هنرمندان در برابر نقض گسترده حقوق بشر در ايران میگويد: "وظيفه يک هنرمند اين نيست که از رنج بگويد. او رنج را به تصوير میکشد و بدون واسطه و به دور از هرگونه شعار، از تفکرات خطرساز برای انسان میگويد. اگر هنر، هنر باشد و پشت آن فلسفه و نگاه و تحقيق باشد برای بيان حقيقت نياز به شعار ندارد. من با کارهايم نشان دادهام که يک ناسيوناليست هستم و به وطنم ايران افتخار میکنم. به عنوان يک هنرمند، با هرنوع بيداد عليه انسان در تمام جهان ازجمله حکومت ايران مخالفم و اين نگاه را با هنرم آميختهام."
چهارشنبه سوری و سنتهای آن
به گزارش "تئاتر ملی سوئد"، جشن چهارشنبه سوری در مرکز شهر استکهلم، طی سه ساعت، در دوبخش برگزار میشود: بخش "سنت چهارشنبه سوری" که شامل پريدن علاقهمندان از روی آتش و خواندن" سرخی تو از من، زردی من از تو" میشود و بخش "برنامههای هنری". در کنار آتش چهارشنبه سوری، قرار است نمايشهای مختلف آتشبازی و سيرک آتش در تمام طول شب و در خلال برنامهها اجرا شود.
در اين جشن علاوه بر سارا حميدی، سه خواننده زن ديگر حضور دارند که دوتن از آنها در سوئد به دنيا آمدهاند: "ماهان معين" که در کارهايش موسيقی غربی و ايرانی را باهم تلفيق میکند و پيش از اين در رقابتهای آکادمی گوگوش حضور داشته و "صفورا صفوی"، يکی از خواهران گروه ايرانی- سوئدی آبجيز که نزديک به يک دهه است که به فعاليت حرفهای در زمينه موسيقی مشغول است.
چهارمين خواننده، "مريم کيان" است که ترانههای موسيقی سنتی و محلی ايران را میخواند. او همراه با گروه کاير به روی سن میرود و همراه با نوازندگانی چون "مشتاق فيضيابی"، "حسن مقدم"، "امين ميرشاهی"، "محمد خالديان" و "هنر آذرپيرا" به سرپرستی "جمال محمدی" به اجرای موسيقی نواحی ايران ازجمله لری و مازندرانی خواهد پرداخت.
جمال محمدی برای اين برنامه، ترانههای فولکلور لری و مازندرانی انتخاب کرده است و میگويد: " فکر کرديم بهتر است ترانههايی را انتخاب کنيم که با همراهی سرنا و دهل و دف بتوانند در اين جشن که در فضای باز و سرمای زمستان سوئد برگزار میشود، فضايی پرانرژی برای مخاطب بسازند. اين سازها علاوه بر اين که برای مخاطب ايرانی جالب هستند به شدت نيز مخاطب سوئدی را کنجکاو میکنند."
امين ميرشاهی، نوازنده دوتار، دف و دايره نيز با اشاره به ضرورت ارتباط فعالان فرهنگی ايرانی با رسانههای اروپايی و اطلاعرسانی به آنها میگويد: "متاسفانه موازی با ميزان برنامههای ايرانی ارتباط با رسانههای کشور ميزبان وجود ندارد و به همين دليل بيشتر هنرمندان ايرانی آنطور که بايد نمیتوانند کار خود را به جامعه ميزبان معرفی کنند. حضور در برنامههای فارسی- سوئدی از اين زاويه بسيار مهم است."
مهمانپرست: در سایت نظامی پارچین پاکسازی انجام ندادهایم
سخنگوی وزارت خارجه ایران اتهامات مربوط به اینکه تهران در حال پاک کردن آثار آزمایشهای هستهای از سایت پارچین در شرق تهران است را رد کرد و گفت: «اگر در منطقهای فعالیت هستهای انجام شود، آثار آن قابل پاک شدن نیست.»
یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، روز جمعه در گفتوگو با خبرگزاری رویترز گفت اطلاعاتی در دست آژانس است که نشان میدهد فعالیتهایی در پارچین در جریان است و افزود احتمال آن که جمهوری اسلامی در تلاش است تا پیش از دیدار بازرسان آژانس از پارچین، آثار آزمایشهای هستهای در این منطقه را پاک کند، منتفی نیست.
وی افزود: «ما به طور قطع نمیتوانیم این مسئله را تأیید کنیم، چون آنجا نیستیم... باید به آنجا برویم.»
به گزارش خبرگزاری ایرنا، رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران، روز سهشنبه در واکنش به این اظهارات آن را «فضاسازی تبلیغاتی» نامید و درباره پارچین گفت که «در این سایت فعالیتهای متعارف نظامی انجام میشود، بنابراین اظهارنظرها درباره انجام فعالیتهای هستهای نظامی در این سایت دقیق و سنجیده نیست.»
وی افزود: «کسانی که از مسایل فنی هستهای آگاه هستند میدانند که این فضاسازی تبلیغاتی اظهارات قابل توجهی نیست؛ چرا که اگر در منطقهای فعالیت هستهای انجام شود، آثار آن قابل پاک شدن نیست.»
پارچین منطقهای نظامی واقع در مسیر جاده تهران به مشهد و محلی است برای پژوهش، توسعه و تولید مهمات، موشک و مواد منفجره قوی توسط نیروهای نظامی ایران.
پیشتر دیپلماتهای غربی اعلام کرده بودند که تصاویر ماهوارهای به دست آمده از مرکز نظامی پارچین در تهران نشان میدهد که تعدادی کامیون و دیگر وسایل نقلیه سنگین مخصوص خاکبرداری در این مرکز در حال فعالیت هستند.
این دیپلماتها اضافه کردهاند که احتمالا این تحرکات نشانهای دال بر تلاش جمهوری اسلامی برای پاکسازی آثار آزمایشهای هستهای در این منطقه است.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز هشتم آبان در گزارشی نوشت که ایران مدل رایانهای کلاهکهای هستهای را آزمایش کرده و نیز یک محفظه فولادی برای آزمایش انفجاری در پارچین برپا کردهاست.
هیاتی که به تازگی از سوی آژانس دو سفر به ایران داشته در پی آن بود تا مشخص کند که آیا آزمایش چاشنیهای انفجاری در این مرکز با ساخت جنگافزار هستهای در ارتباط بودهاست یا خیر و برای این منظور خواستار بازدید از این مجتمع نظامی است.
رامین مهمانپرست در نشست خبری سهشنبه خود گفت که «طرف ایرانی در پاسخ به درخواست جدید برای بازدید، با اصل بازدید مخالفتی نداشتهاست ولی باید مجموعه همکاریهای ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در قالب یک چارچوب و توافقنامه باشد.»
«آژانس اگر صبور بود از پارچین بازدید میکرد»
با این حال اکنون مقامهای جمهوری اسلامی میگویند که اجازه دسترسی آژانس به سایت نظامی پارچین را خواهند داد، اما آژانس روز ۱۸ اسفندماه اعلام کرد که ایران هنوز در این زمینه هیچگونه تماس رسمی با آژانس نگرفته است.
رامین مهمانپرست در ادامه نشست خبری روز سهشنبه خود فعالیتهای سایت نظامی پارچین را «متعارف» خواند و افزود: «اگر تیم مذاکرهکننده آژانس بین المللی انرژی اتمی در سفر اخیر خود به تهران، صبوری بیشتری داشت و مدت بیشتری را در ایران اقامت میکرد، بعد از توافق درباره مدالیته جدید، امکان بازدید از این سایت برای آنها فراهم میشد.»
وی افزود: «عجلهای که هیات اعزامی آژانس بین المللی انرژی اتمی داشتند و این که آقای آمانو (مدیرکل این آژانس) خواسته بود که این هیات زودتر برگردد، دیدار از سایت پارچین انجام نشد.»
اظهارات رامین مهمانپرست در حالی بیانی می شود که آژانس پس از آخرین سفر هیات خود به ایران در بیانیهای اعلام کرد که این سفر نتیجهای در بر نداشته و مقامهای ایرانی اجازه بازرسی منطقه نظامی پارچین را ندادهاند.
هفته گذشته نیز گروه ۱+۵ که طرف مذاکره هستهای با ایران است بیانیهای صادر کرده و از ایران خواست تا «به تعهد خود عمل کند و اجازه دسترسی به پارچین را بدهد.»
قدرتهای غربی میکوشند با افزودن فشارها بر ایران برنامه هستهای جمهوری اسلامی که از دید آنها مشکوک است را متوقف کنند؛ مقامهای جمهوری اسلامی این شک و تردیدها را بیپایه میدانند.
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران روز سهشنبه در مورد مکان برگزاری دور جدید مذاکرات با ۱+۵ اظهار داشت: «کشورهای مختلفی برای میزبانی نشست بعدی اعلام آمادگی کردهاند که هنوز قطعی نشدهاست.»
وی ادامه داد: «از جمله مکانهایی که به طور رسمی پیشنهاد برگزاری نشست آینده ایران و گروه ۱+۵ مطرح شده استانبول ترکیه است که باید منتظر توافق نهایی طرفین مذاکرهکننده در مورد زمان و مکان دور جدید مذاکرات ماند.»
یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، روز جمعه در گفتوگو با خبرگزاری رویترز گفت اطلاعاتی در دست آژانس است که نشان میدهد فعالیتهایی در پارچین در جریان است و افزود احتمال آن که جمهوری اسلامی در تلاش است تا پیش از دیدار بازرسان آژانس از پارچین، آثار آزمایشهای هستهای در این منطقه را پاک کند، منتفی نیست.
وی افزود: «ما به طور قطع نمیتوانیم این مسئله را تأیید کنیم، چون آنجا نیستیم... باید به آنجا برویم.»
به گزارش خبرگزاری ایرنا، رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران، روز سهشنبه در واکنش به این اظهارات آن را «فضاسازی تبلیغاتی» نامید و درباره پارچین گفت که «در این سایت فعالیتهای متعارف نظامی انجام میشود، بنابراین اظهارنظرها درباره انجام فعالیتهای هستهای نظامی در این سایت دقیق و سنجیده نیست.»
وی افزود: «کسانی که از مسایل فنی هستهای آگاه هستند میدانند که این فضاسازی تبلیغاتی اظهارات قابل توجهی نیست؛ چرا که اگر در منطقهای فعالیت هستهای انجام شود، آثار آن قابل پاک شدن نیست.»
پارچین منطقهای نظامی واقع در مسیر جاده تهران به مشهد و محلی است برای پژوهش، توسعه و تولید مهمات، موشک و مواد منفجره قوی توسط نیروهای نظامی ایران.
پیشتر دیپلماتهای غربی اعلام کرده بودند که تصاویر ماهوارهای به دست آمده از مرکز نظامی پارچین در تهران نشان میدهد که تعدادی کامیون و دیگر وسایل نقلیه سنگین مخصوص خاکبرداری در این مرکز در حال فعالیت هستند.
این دیپلماتها اضافه کردهاند که احتمالا این تحرکات نشانهای دال بر تلاش جمهوری اسلامی برای پاکسازی آثار آزمایشهای هستهای در این منطقه است.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز هشتم آبان در گزارشی نوشت که ایران مدل رایانهای کلاهکهای هستهای را آزمایش کرده و نیز یک محفظه فولادی برای آزمایش انفجاری در پارچین برپا کردهاست.
هیاتی که به تازگی از سوی آژانس دو سفر به ایران داشته در پی آن بود تا مشخص کند که آیا آزمایش چاشنیهای انفجاری در این مرکز با ساخت جنگافزار هستهای در ارتباط بودهاست یا خیر و برای این منظور خواستار بازدید از این مجتمع نظامی است.
رامین مهمانپرست در نشست خبری سهشنبه خود گفت که «طرف ایرانی در پاسخ به درخواست جدید برای بازدید، با اصل بازدید مخالفتی نداشتهاست ولی باید مجموعه همکاریهای ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در قالب یک چارچوب و توافقنامه باشد.»
«آژانس اگر صبور بود از پارچین بازدید میکرد»
با این حال اکنون مقامهای جمهوری اسلامی میگویند که اجازه دسترسی آژانس به سایت نظامی پارچین را خواهند داد، اما آژانس روز ۱۸ اسفندماه اعلام کرد که ایران هنوز در این زمینه هیچگونه تماس رسمی با آژانس نگرفته است.
رامین مهمانپرست در ادامه نشست خبری روز سهشنبه خود فعالیتهای سایت نظامی پارچین را «متعارف» خواند و افزود: «اگر تیم مذاکرهکننده آژانس بین المللی انرژی اتمی در سفر اخیر خود به تهران، صبوری بیشتری داشت و مدت بیشتری را در ایران اقامت میکرد، بعد از توافق درباره مدالیته جدید، امکان بازدید از این سایت برای آنها فراهم میشد.»
وی افزود: «عجلهای که هیات اعزامی آژانس بین المللی انرژی اتمی داشتند و این که آقای آمانو (مدیرکل این آژانس) خواسته بود که این هیات زودتر برگردد، دیدار از سایت پارچین انجام نشد.»
اظهارات رامین مهمانپرست در حالی بیانی می شود که آژانس پس از آخرین سفر هیات خود به ایران در بیانیهای اعلام کرد که این سفر نتیجهای در بر نداشته و مقامهای ایرانی اجازه بازرسی منطقه نظامی پارچین را ندادهاند.
هفته گذشته نیز گروه ۱+۵ که طرف مذاکره هستهای با ایران است بیانیهای صادر کرده و از ایران خواست تا «به تعهد خود عمل کند و اجازه دسترسی به پارچین را بدهد.»
قدرتهای غربی میکوشند با افزودن فشارها بر ایران برنامه هستهای جمهوری اسلامی که از دید آنها مشکوک است را متوقف کنند؛ مقامهای جمهوری اسلامی این شک و تردیدها را بیپایه میدانند.
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران روز سهشنبه در مورد مکان برگزاری دور جدید مذاکرات با ۱+۵ اظهار داشت: «کشورهای مختلفی برای میزبانی نشست بعدی اعلام آمادگی کردهاند که هنوز قطعی نشدهاست.»
وی ادامه داد: «از جمله مکانهایی که به طور رسمی پیشنهاد برگزاری نشست آینده ایران و گروه ۱+۵ مطرح شده استانبول ترکیه است که باید منتظر توافق نهایی طرفین مذاکرهکننده در مورد زمان و مکان دور جدید مذاکرات ماند.»
مارین لوپن، رهبر حزب راست گرای افراطی فرانسه توانسته حمایت لازم برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را به دست آورد.
برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، هر فرد به ۵۰۰ امضا از مقامات نیاز دارد و خانم لوپن می گوید این تعداد امضاها را جمع آوری کرده است.این در حالی است که خانم لوپن هفته گذشته نسبت به کسب ۵۰۰ امضا از سوی مقامات این کشور ابراز تردید کرده بود.
مارین لوپن، کوچکترین دختر ژان ماری لوپن رهبر سابق جبهه ملی فرانسه است.
آقای لوپن پس از چهل سال از رهبری جبهه ملی کناره گیری کرد و دخترش توانست با کسب بیش از دو سوم آرا به ریاست این حزب برگزیده شود.
حزب جبهه ملی فرانسه با مهاجرت مخالف است ولی مارین لوپن تلاش کرده از بیگانه ستیزی و چهره ضد اسلام این حزب فاصله بگیرد.
درنظرسنجی های انجام شده در هفته گذشته خانم لوپن در رده سوم قرار داشت.
در این نظرسنجی ها، نیکولا سارکوزی، رئیس جمهوری فرانسه برای اولین بار در مقام اول قرار گرفته، این در حالی است که فرانسیس اولاند، رهبر حزب سوسیالیست در رده دوم قرار دارد.
در همین حال آقای سارکوزی قویا ادعاها در این باره که معمر قذافی، رهبرسابق لیبی، در جریان مبارزات انتخاباتی ۲۰۰۷ میلادی میلیونها دلار به فعالیت های انتخاباتی او کمک کرده را رد کرده است.
سال گذشته در جریان حملات ناتو به لیبی، سیف الاسلام پسر معمر قذافی ادعا کرد که این کشور از نظر مالی به مبارزات انتخاباتی آقای سارکوزی کمک کرده است.
پیشتر آقای سارکوزی، رییس جمهور فرانسه، گفته بود که در صورت عدم انتخاب مجدد به سمت ریاست جمهوری، از سیاست کناره گیری خواهد کرد.
هیأت رئیسه مجلس ایران می گوید که انصراف ۱۱ امضاء کننده طرح سئوال از رئیس جمهور این کشور پس از پایان مهلت قانونی اعلام شده است و آقای احمدینژاد فردا در مجلس به سئوالها پاسخ خواهد داد.
محسن کوهکن، سخنگوی هیأت رئیسه مجلس شورای اسلامی امروز سه شنبه ۲۳ اسفند به خبرنگاران گفت که موضوع انصراف این گروه از امضاءکنندگان طرح سئوال در جلسه امروز بعدازظهر این هیأت مطرح شده و مقرر شده است که سئوال مذکور طبق برنامه فردا در مجلس مطرح شود.حسین سبحانی نیا، عضو دیگر هیأت رئیسه مجلس ایران هم به خبرگزاری جمهوری اسلامی گفته است که آقای احمدی نژاد ساعت ۹ صبح فردا، چهارشنبه، برای پاسخ دادن به سئوالات نمایندگان در صحن علنی مجلس حاضر خواهد شد.
گروهی از نمایندگان اصولگرای منتقد دولت و عده ای از نمایندگان حامی دولت، به دلایل متفاوت، با طرح سئوال از آقای احمدی نژاد مخالفت کرده اند.
حامیان دولت، این اقدام نمایندگان مجلس را نوعی تقابل با آقای احمدی نژاد و تلاشی در جهت تضعیف موقعیت او می دانند.
گروهی از نمایندگان اصولگرای منتقد دولت هم با اشاره به وقت غیر متوازنی که طراحان سئوال و آقای احمدی نژاد در جلسه فردا خواهند داشت، اظهار نگرانی کرده اند که او به جای پاسخ دادن به سئوالات، به تهاجم علیه منتقدان خود بپردازد و بر میزان تنش های سیاسی موجود بیفزاید.
مضامین طرح سئوال از احمدی نژاد
- عدم تخصیص تسهیلات ارزی مصوب مجلس به متروی تهران و شهرهای بزرگ ایران
- تعلل در معرفی وزیر ورزش به مجلس
- کاهش شدید نرخ رشد اقتصادی ایران
- نحوه هزینه شدن ۱۵۰۰ میلیارد تومان بودجه مصوب برای ارتقاء شاخص های فرهنگی
- حذف یارانه سوخت با شتابی بیش از شتاب در نظر گرفته شده در قانون مصوب مجلس
- "مقاومت ۱۱ روزه" در مقابل دستور رهبر ایران مبنی بر ابقای حیدر مصحلی در سمت وزیر اطلاعات
- برکناری تحقیرآمیز منوچهر متکی از وزارت امور خارجه
- اظهار این سخن که "مجلس در رأس امور نیست"
- و انتقاد علنی از نحوه اجرای قانون عفاف و حجاب و "ترویج مکتب ایرانی به جای مکتب اسلام"
'استراتژی تحمل احمدینژاد'
همزمان آقای توکلی در گفت و گو با روزنامه اعتماد، چاپ تهران، از "استراتژی تحمل احمدی نژاد" توسط اصولگرایان دفاع کرده، اما در عین حال هشدار داده است که ممکن است آقای احمدی نژاد دوره دوم ریاست جمهوری خود را به پایان نرساند.رئیس مرکز پژوهش های مجلس ایران، رئیس جمهور این کشور را به قانون شکنی و بی اعتنایی به انتقادات متهم کرده است.
او گفته است که اصولگرایان باید به آقای احمدی نژاد یک بار دیگر فرصت بدهند تا "خدمات ایشان افزایش پیدا کند و اشتباهات و خطاهایشان کاهش پیدا کند" و به این ترتیب از پرداختن هزینه سنگین "جابجایی یک رئیس جمهور در سال آخر صدارت" خودداری کنند.
اما به گفته آقای توکلی، "اگر نشد، نباید بیش از این در باره جابجایی ایشان تعلل کرد".
البته طرح سئوال از آقای احمدی نژاد که در دستور کار جلسه فردای مجلس قرار گرفته است، نمی تواند به استیضاح او منجر شود.
در قوانین ایران پیش بینی نشده است که اگر نمایندگان سئوال کننده از پاسخ های رئیس جمهور قانع نشدند، بتوانند سئوال خود را پی گیری کنند.
مجلس برای برکنار کردن رئیس جمهور باید عدم کفایت سیاسی او را با اکثریت دو سوم آرای نمایندگان به تصویب برساند و درخواست عزل او را برای رهبری بفرستد.
آمریکا، ژاپن و اتحادیه اروپا، به سازمان تجارت جهانی در مورد تصمیم چین برای محدودیت در صادرات عناصر کمیاب این کشور شکایت کرده اند.
گفته می شود چین، که تولید کننده ۹۵ در صد عناصر کمیاب است، محدودیت هایی را در مورد سهیمه صادرات این نوع عناصر ایجاد کرده و کشورهای غربی این اقدام را باعث افزایش بهای این مواد دانسته اند. چین این انتقاد را رد کرده و جلوگیری از تخریب محیط زیست به دلیل حفاری بیش از حد معادن را عامل تصمیم به کاهش تولید عناصر کمیاب قلمداد کرده است.
عناصر کمیاب در ساخت کالاهای با تکنولوژی پیشرفته در صنایع اتومبیل الکترونیکی، صفحه نمایش کامپیوتر، تلویزیون و حتی برخی دارو ها کاربرد دارد و به گفته کارشناسان، بدون این مواد، ادامه حیات اقتصاد امروز جهان دشوار می شود.
آمریکا زمانی تولید کننده عمده این مواد بود اما اکنون به دلیل تولید ارزان آن ها در چین، به فعالیت در این صنعت ادامه نمی دهد.
به گزارش خبرگزاری مهر، در پی اقدامات کنسولی و حقوقی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، امیر حسین اردبیلی، شهروند ایران که در کشور گرجستان بازداشت و به آمریکا مسترد شده بود، روز ۲۴ اسفند ماه به ایران باز می گردد.
در سال ۲۰۰۷، دولت گرجستان آقای اردبیلی را ظاهرا به درخواست مقامات آمریکایی به اتهام تلاش برای خرید و قاچاق تجهیزات حساس مورد استفاده در موشک و هواپیماهای نظامی بازداشت کرد و در ژانویه سال ۲۰۰۸ به آمریکا تحویل داد.آقای اردبیلی اواخر سال ۲۰۰۹ در دادگاهی در ایالت دلور آمریکا، ظاهرا به دلیل حساسیت پرونده، به طور غیرعلنی محاکمه شد و مقام های قضایی آمریکا گفتند که وی اتهام توطئه برای قاچاق اسلحه به ایران را پذیرفته است.
در آن زمان گزارش شد که وی به پنج سال زندان محکوم شده اما خبر گزاری مهر مشخص نمی کند که آیا بازگشت امیرحسین اردبیلی به ایران به دلیل بخشودگی بخشی از محکومیت اوست و یا نتیجه اقدامات خاصی در این زمینه بوده است.
دیدهبان حقوق بشر می گوید که حکومت سوریه برای جلوگیری از فرار مردم از خشونت های اخیر، مناطق مرزی این کشو با ترکیه و لبنان را مین گذاری کرده است.
این گروه مدافع حقوق بشر اعلام کرده است که این اطلاعات را براساس گواهی شهود متعدد و اظهارات خنثی کنندگان مین به دست آورده است.دیده بان حقوق بشر از دولت سوریه خواسته تا هر چه سریعتر این مین ها را جمع آوری کند. به گفته این سازمان حقوق بشری چنین اقداماتی تنها باعث کشته و مجروح شدن غیرنظامیان در سالهای آتی خواهد شد.
دیده بان حقوق بشر اعلام کرده که یک افسر پیشین ارتش سوریه که سابقا به کار خنثی کردن مین مشغول بوده است، به آنها گفته که او به همراه گروهی از دوستانش در اوایل ماه میلادی جاری حدود ۳۰۰ مین را از منطقه حسنیه و در امتداد جاده ای که منتهی به ترکیه می شود، خنثی کرده اند.
استیو گیز، رئیس امور تسلیحات دیده بان حقوق بشر گفته است: "هر گونه استفاده از مین های ضد نفر اقدامی نامعقول است."
سوریه یکی از ۱۵۹ کشوری است که توافقنامه سال ۱۹۹۷ اوتاوا را در مورد منع تولید، استفاده و انبار مین های ضد نفر امضا نکرده است.
تاکنون مقامات سوری در مورد مین گذاری مناطق مرزی این کشور اظهارنظر علنی نکرده اند.
دیده بان حقوق بشر می گوید که از تعداد مین هایی که در اختیار دولت سوریه قرار دارد، اطلاع درستی در دست نیست، اما تصور می شود که اکثر آنها ساخت روسیه و بعضی از آنها هم مربوط به دوران شوروی سابق باشد.
گزارش های مربوط به مین گذاری نواحی مرزی سوریه نخستین بار در اواخر ماه نوامبر گذشته منتشر شد.
در آن زمان یکی از مقامات دولت سوریه به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته بود: "سوریه برای کنترل مرزهای این کشور دست به هر اقدامی خواهد زد."
خبرنگار بی بی سی از شهر ختای در ترکیه که در نزدیکی مرز با سوریه قرار دارد، گفته است که پناهندگانی را دیده که به دلیل عبور از مناطق مین گذاری شده، اعضای بدنشان را از دست داده اند.
در همین حال کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرق برای حل بحران سوریه، امروز سه شنبه ۱۳ مارس با اعضای گروههای مخالف دولت سوریه در ترکیه دیدار و مذاکره کرده است.
آقای عنان پیش از سفر به ترکیه در پایان هفته گذشته برای مذاکره با بشار اسد، رئیس جمهور و سایر مقامات سوریه به این کشور سفر کرده بود.
او می گوید که انتظار دارد تا اواخر امروز پاسخ دولت سوریه را در مورد پیشنهادات ارائه شده برای پایان یافتن خشونت ها در کشور دریافت کند.
رهبران مخالفان دولت سوریه گفته اند که اگر تلاش های دیپلماتیک برای حل بحران جاری در سوریه با شکست مواجه شود، دولت های خارجی باید قول دهند که سلاح در اختیار مخالفان قرار دهند.
رئیس مجمع عمومی سازمان ملل گفته است که از زمان شروع اعتراضات در این کشور در ماه مارس سال گذشته تاکنون بیش از ۸۰۰۰ نفر کشته شدند.
یکی از مسئولان ستاد مبارزه با قاچاق در ایران امروز ۲۳ اسفندماه انتصاب سعید مرتضوی به سمت مدیر عامل سازمان تامین اجتماعی را تایید کرد و گفت که "شایعه پراکنی برخی رسانه ها علیه این انتصاب" را پی گیری قضایی خواهد کرد.
علی اکبر حیدری فرد، مشاور رییس ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز در گفتگو با ایرنا، خبرگزاری دولتی ایران گفت: "تخریب مرتضوی در جریان انتصاب او به سمت ریاست سازمان تامین اجتماعی، امتداد موضع گیری های مغرضانه علیه انتصابات رییس جمهوری است."آقای حیدری فرد افزود: "طی روزهای گذشته به رغم صدور حکم انتصاب آقای مرتضوی به عنوان مدیر عامل جدید سازمان تامین اجتماعی برخی از خبرپراکنی های مذموم رسانه ای سعی در ایجاد ذهنیت کاذب، غیر واقع و شایعه سازی در خصوص انتصاب او داشتند."
خبر انتصاب آقای مرتضوی به سمت مدیر عامل سازمان تامین اجتماعی هنوز به طور رسمی منتشر نشده است، اما چند روز پیش خبرگزاری فارس در خبری اختصاصی، از قول مهدی ابویی، معاون هماهنگی و پیشگیری ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز نوشته بود که "رفتن سعید مرتضوی به سازمان تأمین اجتماعی قطعی است".
در پی انتشار این خبر، تعدادی از نمایندگان مجلس ایران در تذکری به محمود احمدی نژاد، رییس جمهور این کشور نسبت به خبر انتصاب سعید مرتضوی واکنش منفی نشان داده اند و در روز دوشنبه ۱۵ اسفند (۵ مارس) در تذکری که در جلسه علنی مجلس خوانده شد، با اشاره به "اخبار موثق" حاکی از انتصاب آقای مرتضوی به سمت جدید، وی را فاقد هرگونه تخصص و تجربه مرتبط با تامین اجتماعی دانستند.
در پی بروز این واکنش ها، مشاور رییس ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز امروز با اشاره به "تهدیدهای نرم پیش روی نظام" گفت: "متاسفانه برخی از رسانه ها و خبرگزاری های ایران در جهت معکوس و پشت به دشمن و رو در روی سنگرهای سربازان نظام ایستاده و حملات تخریبی برخی از این رسانه ها بسیار زیانبارتر از عملیات روانی و رسانه ای شبکه های اجتماعی غربی است."
سعید مرتضوی که در حال حاضر ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز را به عهده دارد، در زمان انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ دادستان تهران بود، اما در پی عملکرد خبرساز خود در جریان اعتراضات انتخاباتی، از این سمت برکنار شد و از قوه قضائیه به دولت رفت.
سعید مرتضوی در حوادث بعد از انتخابات، از سوی کمیسیون ویژه مجلس به عنوان صادر کننده دستور انتقال بازداشت شدگان روز ۱۸ تیر به بازداشتگاه کهریزک معرفی شده بود اما، غلامحسین محسنی اژه ای دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضائیه حدود یک ماه پیش از نقض قرار تعقیب سعید مرتضوی دادستان سابق تهران توسط دستگاه قضایی خبر داد.
اخیرا گزارش تأیید نشده ای در مورد تفهیم اتهام به آقای مرتضوی در پرونده بازداشتگاه کهریزک منتشر شده است.
لئون پانه تا، وزیر دفاع آمریکا به قرقیزستان سفر کرده است تا با رئیس جمهوری این کشور درباره سرنوشت پایگاه هوایی این کشور موسوم به مناس مذاکره کند.
قرقیزستان گفته است که نظامیان آمریکایی باید پس از پایان قرارداد اجاره این پایگاه، این مکان را تخلیه کند.آمریکا از پایگاه مناس به عنوان مسیری برای عبور نیروهایش به افغانستان و سوختگیری هواپیماهایش استفاده می کند.
گفته می شود که این پایگاه هوایی در مجاورت فرودگاه اصلی بین المللی قرقیزستان و در خارج از بیشکک، پایتخت واقع است.
آلمازبیک آتومبایف، رئیس جمهور قرقیزستان می گوید که قصد ندارد قرارداد این پایگاه را که در اواسط سال ۲۰۱۴ میلادی بپایان می رسد، تمدید کند.
یک مقام آمریکایی که نخواست نامش فاش شود گفته است که وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون، موضع آقای آتومبایف را تصمیم نهایی این کشور نمی داند و هنوز "راههایی برای چانه زنی" در مورد سرنوشت این پایگاه هوایی وجود دارد.
آقای پانهتا پیش از ورود به بیشکک، گفت که قصد دارد در جریان سفر خود درباره اهمیت این پایگاه هوایی با وزیر دفاع قرقیزستان مذاکره کند.
وزیر دفاع آمریکا گفت: "من از قرقیزستان به دلیل همکاری های آنها و دادن این اطمینان که این همکاری ها در آینده هم ادامه خواهد داشت، تشکر می کنم."
نیروهای رزمی آمریکا در پایان سال ۲۰۱۴ میلادی، یعنی همان سالی که قرارداد این پایگاه در قرقیزستان بپایان می رسد، از افغانستان خارج می شوند.
به گفته تحلیلگران، از دست دادن پایگاه مناس در قرقیزستان می تواند نحوه پشتیبانی خروج نیروهای آمریکایی را پیچیده کند.
گفته شده بستن این پایگاه هوایی می تواند مورد استقبال روسیه که جمهوری های پیشین شوروی سابق را تحت نفوذ خود می داند، قرار بگیرد.
قربان بیک باقیاف، رئیس جمهور پیشین قرقیزستان که در سال ۲۰۱۰ میلادی و در پی اعتراضات گسترده در این کشور از کار برکنار شد، پس از دریافت کمک هایی مالی از روسیه در سال ۲۰۰۹ میلادی وعده داد که این پایگاه را در پایان مهلت قراردادش خواهد بست.
اما او پس از آنکه آمریکا میزان اجاره پرداختی این پایگاه را از ۱۷.۵ میلیون دلار به ۶۰ میلیون دلار افزایش داد، در این تصمیمش تجدید نظر کرد.
میخائیل پروخوروف، پدیده پیشبینی نشده انتخابات روسیه
*ساناز آریا ، خبرنگار ایرانی در مسکو است
افرادی که وضعیت سیاسی روسیه را از نزدیک دنبال می کنند، همانقدر که از جایگاه ولادیمیر پوتین به عنوان برنده انتخابات ریاست جمهوری مطمئن بودند، از قدرت و محبوبیت گنادی زوگانف، رهبر حزب کمونیست نیز با خبر بودند. کمونیست کهنه کاری که حتی یکبار در سال ۱۹۹۶ در رقابت با بوریس یلتسین انتخابات را به دور دوم کشاند. ولی در انتخابات اخیر، نه تنها در مسکو بلکه در چند شهر و منطقه مهم دیگر روسیه میخائیل پروخوروف، میلیاردر روس از این کمونیست پرسابقه جلو زد. مرد مجردی که وقتی نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد قول داد که بعد از انتخابات به نامزدی و ازدواج هم تن بدهد.
میلیاردر جوانی که در انتخابات ریاست جمهوری روسیه پس از پوتین و زوگانف، سوم شد، کیست و چقدر در آینده سیاسی روسیه شانس باقی ماندن دارد؟
میلیاردر جوانی که در انتخابات ریاست جمهوری روسیه پس از پوتین و زوگانف، سوم شد، کیست و چقدر در آینده سیاسی روسیه شانس باقی ماندن دارد؟
خانواده پدری او از زمین داران و کشاورزان ثروتمند بودند ولی پدر او همه ثروتش را از دست داد و به نقطه ای دور دست در طبیعیت خشن سیبری برای شروع یک زندگی تازه گریخت. مادرش هم به عنوان مهندس متخصص مواد پلاستیکی با یک گروه تحقیقاتی در دانشگاه کار می کرد. میخائیل در ۲۴ سالگی از دانشگاه اقتصاد روسیه فارغ التحصیل شد و بلافاصله کارش را به عنوان مدیر یک بانک شروع کرد. او بعدا به یک بانک بین المللی منتقل شد و تا سمت ریاست هیات مدیره ارتقا پیدا کرد.
مثل خیلی از ثروتمندان فعلی روسیه زمانی بخت با او یار شد که نظام کمونیستی فروپاشید و چوب حراج به اموال دولتی خورد. اندک ثروتی که جمع کرده بود و آشنایی و رابطه گرم با بوریس یلتسین رئیس جمهوری وقت روسیه به او کمک کرد تا بر قدرت و نفوذ اقتصادی خود بیفزاید.
او در جریان برنامه خصوصی سازی صنایع دولتی با ولادیمیر پوتین آشنا و همکار شد. در حالیکه خیلی از چهره های تازه به ثروت رسیده روس با وارد شدن به گود سیاست با ولادیمیر پوتین رو در رو شدند و یکی یکی ثروت خود را بر سر این رقابت گذاشتند، پروخوروف مسیر خود را از اقتصاد تغییر نداد.
او عرصه های جدیدی را برای سرمایه گذاری انتخاب کرد، از وارد شدن به استخراج معدن گرفته تا تولید طلا و سوخت هیدروژنی. همه این سرمایه گذاریها نتیجه داد به طوری که اخیرا نشریه فوربس، دارایی او را بالغ ۱۸ میلیارد دلار تخمین زد. جایگاه سومین مرد ثروتمند روسیه از آن اوست.
ولی او که چندان تمایلی به سیاست نداشت، قبل از سال نو میلادی و بعد از انتخابات پارلمانی در روسیه اعلام کرد که به عنوان فردی مستقل وارد رقابت با ولادیمیر پوتین می شود. شایعات زیادی درباره این تصمیم او منتشر شد. حتی گفته شد که او بعد از تماسی تلفنی با آقای پوتین پا به این عرصه گذاشته تا باعث تقسیم آرای مخالفان شود. موضوعی که خود او آن را رد کرد. او گفت که می تواند در دنیای سیاست برای کشورش فرد مفیدی باشد.
شاید طبقه متوسطی که خواهان تغییر وضعیت روسیه و بهبود شرایط اجتماعی و سیاسی کشورشان بودند، مهمترین تکیه گاه آقای پروخوروف در نگاه اول به حساب می آمدند و به همین دلیل هم او در جمع آوری بیشتر از دو میلیون امضا برای شرکت در انتخابات به مشکل چندانی بر نخورد.
وقتی لغو خدمت سربازی اجباری، بازگشایی آرشیو اسناد دوران کمونیسم و جاودانه کردن نام قربانیان دوران استالین را در میان برنامه های خود اعلام کرد، بیشتر از پیش نظر این طبقه از جامعه را جلب کرد.
در میدان سیاست هم اعلام کرد که خواهان عفو میخائیل خودورکوفسکی است. میلیاردری که در برابر آقای پوتین ایستاد و باید سالها به اتهام فرار از مالیات و پولشویی در زندان بماند.
حکمی که خیلی از فعالان حقوق بشر آن را سیاسی می دانند و می گویند نشانه ای عدم مدارای حاکمیت سیاسی روسیه در برابر منتقدان و مخالفان است. پروخوروف حتی اعلام کرد که حاضر است این زندانی به گفته او سیاسی را، نخست وزیر خود کند.
ولی مواردی پیش آمد که نشان داد این اقتصاددان پولدار، در دنیای سیاست تازه کار است. یکبار در یک بحث تلویزیونی به یکی از رهبران محلی کمونیست با نیشخند گفت که نزدیکتر بنشیند چون از آن فاصله نمی تواند درست ببیند. اتفاقا این سیاستمدار کمونیست نابینا بود. موضوعی که انتقادهای تندی را برانگیخت و حتی او را وادار به عذر خواهی از مرد نابینا کرد.
او یکبار دیگر هم نشان داد که در مناظره های زنده تلویزیونی هنوز راههای فرار در بحثها را نمی شناسد. مثلا وقتی با اصرار از او خواسته شد تا بگوید که از نظر او دشمنان روسیه چه کشورهایی هستند، یکباره گفت، کشورهایی مثل ایران و سوریه!
رقبای او در مناظره تلویزیونی به این گفته او بسیار خرده گرفتند و گفتند که او الفبای سیاست خارجی روسیه را نمی داند چرا که این دو کشور نزدیکترین متحدان استراتژیک روسیه هستند، و اگر دوستان روسیه نباشند، دست کم دشمنان روسیه هم نیستند.
انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و میخائل پروخوروف با نزدیک به هشت درصد آرا نفر سوم شد. او این انتخابات را غیر عادلانه خواند و گفت که هرگز حاضر به همکاری با دولت پوتین نخواهد شد ولی در روز اعلام نتایج مقدماتی انتخابات، با آقای پوتین دیدار کرد. همان شب، او در جمع مخالفان حاضر شد گفت که به فکر تاسیس یک حزب جدید است و هنوز برای او و برای روسیه فرصت باقی است.
مثل خیلی از ثروتمندان فعلی روسیه زمانی بخت با او یار شد که نظام کمونیستی فروپاشید و چوب حراج به اموال دولتی خورد. اندک ثروتی که جمع کرده بود و آشنایی و رابطه گرم با بوریس یلتسین رئیس جمهوری وقت روسیه به او کمک کرد تا بر قدرت و نفوذ اقتصادی خود بیفزاید.
او در جریان برنامه خصوصی سازی صنایع دولتی با ولادیمیر پوتین آشنا و همکار شد. در حالیکه خیلی از چهره های تازه به ثروت رسیده روس با وارد شدن به گود سیاست با ولادیمیر پوتین رو در رو شدند و یکی یکی ثروت خود را بر سر این رقابت گذاشتند، پروخوروف مسیر خود را از اقتصاد تغییر نداد.
او عرصه های جدیدی را برای سرمایه گذاری انتخاب کرد، از وارد شدن به استخراج معدن گرفته تا تولید طلا و سوخت هیدروژنی. همه این سرمایه گذاریها نتیجه داد به طوری که اخیرا نشریه فوربس، دارایی او را بالغ ۱۸ میلیارد دلار تخمین زد. جایگاه سومین مرد ثروتمند روسیه از آن اوست.
ولی او که چندان تمایلی به سیاست نداشت، قبل از سال نو میلادی و بعد از انتخابات پارلمانی در روسیه اعلام کرد که به عنوان فردی مستقل وارد رقابت با ولادیمیر پوتین می شود. شایعات زیادی درباره این تصمیم او منتشر شد. حتی گفته شد که او بعد از تماسی تلفنی با آقای پوتین پا به این عرصه گذاشته تا باعث تقسیم آرای مخالفان شود. موضوعی که خود او آن را رد کرد. او گفت که می تواند در دنیای سیاست برای کشورش فرد مفیدی باشد.
شاید طبقه متوسطی که خواهان تغییر وضعیت روسیه و بهبود شرایط اجتماعی و سیاسی کشورشان بودند، مهمترین تکیه گاه آقای پروخوروف در نگاه اول به حساب می آمدند و به همین دلیل هم او در جمع آوری بیشتر از دو میلیون امضا برای شرکت در انتخابات به مشکل چندانی بر نخورد.
وقتی لغو خدمت سربازی اجباری، بازگشایی آرشیو اسناد دوران کمونیسم و جاودانه کردن نام قربانیان دوران استالین را در میان برنامه های خود اعلام کرد، بیشتر از پیش نظر این طبقه از جامعه را جلب کرد.
در میدان سیاست هم اعلام کرد که خواهان عفو میخائیل خودورکوفسکی است. میلیاردری که در برابر آقای پوتین ایستاد و باید سالها به اتهام فرار از مالیات و پولشویی در زندان بماند.
حکمی که خیلی از فعالان حقوق بشر آن را سیاسی می دانند و می گویند نشانه ای عدم مدارای حاکمیت سیاسی روسیه در برابر منتقدان و مخالفان است. پروخوروف حتی اعلام کرد که حاضر است این زندانی به گفته او سیاسی را، نخست وزیر خود کند.
ولی مواردی پیش آمد که نشان داد این اقتصاددان پولدار، در دنیای سیاست تازه کار است. یکبار در یک بحث تلویزیونی به یکی از رهبران محلی کمونیست با نیشخند گفت که نزدیکتر بنشیند چون از آن فاصله نمی تواند درست ببیند. اتفاقا این سیاستمدار کمونیست نابینا بود. موضوعی که انتقادهای تندی را برانگیخت و حتی او را وادار به عذر خواهی از مرد نابینا کرد.
او یکبار دیگر هم نشان داد که در مناظره های زنده تلویزیونی هنوز راههای فرار در بحثها را نمی شناسد. مثلا وقتی با اصرار از او خواسته شد تا بگوید که از نظر او دشمنان روسیه چه کشورهایی هستند، یکباره گفت، کشورهایی مثل ایران و سوریه!
رقبای او در مناظره تلویزیونی به این گفته او بسیار خرده گرفتند و گفتند که او الفبای سیاست خارجی روسیه را نمی داند چرا که این دو کشور نزدیکترین متحدان استراتژیک روسیه هستند، و اگر دوستان روسیه نباشند، دست کم دشمنان روسیه هم نیستند.
انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و میخائل پروخوروف با نزدیک به هشت درصد آرا نفر سوم شد. او این انتخابات را غیر عادلانه خواند و گفت که هرگز حاضر به همکاری با دولت پوتین نخواهد شد ولی در روز اعلام نتایج مقدماتی انتخابات، با آقای پوتین دیدار کرد. همان شب، او در جمع مخالفان حاضر شد گفت که به فکر تاسیس یک حزب جدید است و هنوز برای او و برای روسیه فرصت باقی است.
ایالات متحده و بنیادگرایی مذهبی در افغانستان
*محمد محق پژوهشگر اسلامی در مصر است
خصومت آشتی ناپذیر میان بلوک سرمایه داری و جهان سوسیالیستی از ویژگیهای بارز دوران جنگ سرد بود. در این خصومت روا دانسته می شد که برای ضربه زدن و به زانو در آوردن حریف از هر ابزار ممکن استفاده شود. در بخشی از جهان که از دو بلوک قدرت فاصله داشت و نسبت روشن و قابل قبولی با آن دو برقرار نکرده بود، گروه های متعددی فعالیت داشتند تا در رقم زدن سرنوشتی دیگر، و تا حدی بهتر، برای جوامع خود سهمی داشته باشند. این گروه ها دانسته یا ندانسته گرایش به یکی از دو بلوک یا هم پیمانی با آن را، و لو در حد تاکتیک، روا می دانستند. برخی از گروه های مذهبی که سودای سیاست در سر داشتند و می خواستند نقشی در تحولات کشورهای شان داشته باشند، از جمله این گروه ها بودند. آنها هرچند در ایدئولوژی با کلیت تمدن جدید سرِ ناسازگاری داشتند، اما بنا به ضرورتِ ورود به سیاست، مانعی نمی دیدند که از حمایت غیر مستقیم بلوک سرمایه داری بهره مند شوند.
جهان غرب و در رأس آن ایالات متحده نیز با درک این واقعیت و با اعتقاد به ضرورت تضعیف اردوگاه مقابل، اشکالی نمی دید که از چنین گروه هایی پشتیبانی کند ودر تقویت آنها سهمی داشته باشد تا هزینه این مبارزه را یکتنه به دوش نکشد، به ویژه هزینه انسانی اش را که در آن دیار، برعکس جهان سوم، هزینه ای سنگین و توانفرسا تلقی می شود.
این گونه بود که نقطه تلاقی میان ایالات متحده و گروه های مذهبی بنیادگرا در افغانستان شکل گرفت. آغاز این ماجرا بر می گردد به دورانی که ذوالفقار علی بوتو رئیس جمهور سکولار مشرب پاکستان، همسو با سیاست همپیمانی با ایالات متحده، در صدد بسط نفوذ کشورش در افغانستان و تضعیف حکومت سردار محمد داود بر آمد. محمد داود که با همکاری گروه هایی از کمونستهای افغانی و با تایید اتحاد جماهیر شوروی روی کار آمده بود و بلندپروازی هایی در سر داشت، مایه نگرانی پاکستان شده بود. تضعیف یکی از همپیمانان شوروی در منطقه با سیاست کلی ایالات متحده همخوانی داشت و بوتو می دانست که تعمیق ارتباط با گروه های بنیادگرای مذهبی در افغانستان بستر مساعدی برای تحقق اهداف استراتژیک پاکستان در قبال این کشور فراهم می کند و مورد تایید ایالات متحده خواهد بود. وی در این راستا از گروه های بنیادگرای مذهبی پاکستان و به ویژه حزب جماعت اسلامی، که ظاهرا از احزاب اپوزیسیون نظام اسلام آباد بود، برای برقراری این ارتباط سود برد.
روی کارآمدن رژیم کمونیستی در افغانستان از طریق کودتا و سپس به راه افتادن اعمال خشونت آمیز و اندکی بعد تجاوز نظامی ارتش شوروی به افغانستان، فرصتی طلایی برای پاکستان بود تا هم نفوذش را در میان نیروهای مخالف دولت کابل تقویت بخشد و هم اهمیتش را در دیدِ جهان غرب و به ویژه ایالات متحده بالا ببرد و از این طریق کمکهای فراوانی را بسوی این کشور جلب کند.
ایالات متحده با درک اینکه دام خوبی برای دولت شوروی پهن شده است، گرم کردن تنور جنگ بر ضد آن را مورد ارزیابی قرار داد. اندکی بعد، توجه کشورهای همپیمان غرب و از جمله کشورهای عربی به این قضیه معطوف گردید و سیلی از کمکهای مالی به طرف پاکستان سرازیر شد. بخشی از این کمکها به دست مجاهدین افغانستان می رسید که در مواردی صرف آموزشهای ایدئولوژیکی و تعلیمات مذهبی به سبک بنیادگرایانه می شد.
در این دوران شمار مدارس دینی برای جوانان افغانستان به شکل بی سابقه ای فزونی گرفت، مراکز آموزشی نیمه سنتی- نیمه مدرن نیز در گوشه و کنار مناطق مهاجر نشین تاسیس گردیدند، نشریاتی با محتویات بنیادگرایانه از طرف احزاب مختلف مجاهدین و نیز موسساتی که ظاهرا به کمک آنها آمده بودند، به تیراژ بالا و به صورت رایگان منتشر و کتابها و رسائل ایدئولوژیکی نیز به وفور چاپ و توزیع شد. تجارب گروه های بنیادگرای عربی و پاکستانی نیز به شکل سیستماتیک به بخشی از جوانان افغانی انتقال می یافت، موسسات خیریه متعددی بنام کمک به مهاجران ایجاد گردید که همزمان پوشش خوبی برای کارهای سیاسی-مذهبی به سبک بنیادگرایانه بود، مواد خام کافی برای سربازگیری تولید شد هم برای القاعده و هم برای همفکرانش در سازمان استخباراتی پاکستان تا بعدا سپاه طالبان تشکیل شود، همانگونه که قبلا سپاه صحابه و لشکر طیبه و جنگجویان کشمیری تشکیل یافته بودند.
در بسیجی که با اشاره ایالات متحده به راه افتاده بود، نخست انور سادات رئیس جمهوری مصر پیشگام شد و به مجاهدین افغانستان کمکهایی را تقدیم کرد. عربستان سعودی، کویت و کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز به این روند پیوستند. این کشورها علاوه بر کمکهای مستقیم خودشان، زمینه را برای کمکهای مردمی و موسسات خیریه اسلامی نیز مساعد گردانیدند تا دوشادوش دولتها سهم خود را در این روند داشته باشند. آنان با این کار از یک سو می خواستند هزینه خود را سبک بسازند تا تمام مصارف را بر عهده نداشته باشند، از دیگر سو می خواستند با مشارکت دادن مردم به این روند، نشان دهند که واجب دینی خود را در قبال اسلام و امت اسلامی ادا می کنند، و از سویی دیگر می خواستند بخشی از انرژی نیروهای مذهبی را که ممکن بود صرف فعالیتهای درد سرساز در درون این کشورها گردد، به بیرون هدایت نمایند و در واقع مزاحمت را از خود دور کنند.
سازمانها و موسسات مردمی ای که برای مجاهدان و مهاجران افغانی در پاکستان تشکیل می شدند و با روحیه ای قوی و انگیزه ای مذهبی به فعالیت می پرداختند، یک کار دو منظوره را به پیش می بردند، از یک سو انجام عملیات انساندوستانه و خیریه ای که بخشی از جامعه افغانستان را پوشش می داد، از دیگرسو ترویج فکر بنیادگرایی و جایگزین ساختن آن بجای اسلام سنتیِ معروف در جامعه افغانی، که در موازات کارهای خیریه به پیش می رفت.
کمکهای انساندوستانه در آن شرایط برای بخشی از مردم کشور که از جنگها آسیب دیده و به پاکستان مهاجر شده بودند، و نه برای عموم مردم، سودمند بود و بخشی از مشکلات عاجل آنها را برطرف می کرد و برای آنان مجالی فراهم می آورد که فرزندان خود را به مدارس، آموزشگاه ها و دانشگاه های پاکستان بفرستند. این بخش از جامعه که عمدتا روستایی بود اینک نسل دومی را پرورش می داد که به ترکیبی از فرهنگ روستا و آموزشهای سنتی یا نیمه مدرن مجهز بود. نسل دوم بنیادگرایان مذهبی افغانستان در این دوره تربیت یافتند. آنان محصول مستقیم جنگ سرد میان ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بودند.
در کنارآن، از پیامدهای وابستگی به این نوع از کمکها، شیوع فرهنگ چشم داشتن به مساعدتهای خارجی بود که در حد وسیعی در این جامعه گسترش یافت و زمینه را به جریانهایی که قصد نفوذ در این کشور را داشتند بیشتر از قبل مساعد گردانید. از آن مهمتر بذر فساد و اختلاس بود که در همین دوره افشانده شد، زیرا سرمایه های بادآورده ای بدون حساب و کتاب دقیق در اختیار رهبران سیاسی، فرماندهان نظامی و دست اندرکاران حزبی قرار می گرفت... و این پدیده که در آغاز یک وضعیت عارضی تصور می شد، به مرور زمان به بخشی ستبر از واقعیت زندگی در این جامعه تبدیل شد. فساد مالی سالهای اخیر، در حقیقت ادامه همان روند است که در حد و اندازه ای وسیعتر و حجمی بزرگتر صورت گرفته است. اقتصاد جنایی-مافیایی که امروزه در کنار اقتصاد مشروع دولتی به تشکیل خرده دولتهای سایه انجامیده و عرصه را بر شکل گیری یک دولت کارامد و پویا تنگ کرده است، از منابع عمده تمویل بنیادگرایی بوده است که آغازش به همان سالها بر می گردد.
به هر روی، جدا از این عوارض جانبی، رشد بنیادگرایی از همان آغاز روندی تصاعدی داشت. اگر چه برخی موسسات انساندوستانه متعلق به جهان دموکراتیک نیز در آن دوره فعالیت داشتند، اما آنها فراتر از کمک به جنگجویان و حمایت پشت جبهه مبارزه با شورویها، برنامه ای نداشتند، به ویژه در زمینه رشد فرهنگی و مبارزه با بیسوادی و طرح مقولات فکری مهمی که به پاگرفتن فرهنگ دموکراسی و آشنایی با جهان مدرن و عبور جامعه به طرف توسعه مدد برساند.
مطالعه مفاهیم و مقولات فکری طرح شده در این دوران به روشنی نشان می دهد که ایده های مدرن و اصلاح طلبانه در مقایسه با مفاهیم بنیادگرایانه خشونت محور نمودی نداشته است. این موضوع که با توجه به حجم کمکهای سرازیر شده و با توجه به فرصت خانه تکانی ای که برای جامعه افغانستان فراهم گردیده بود، می توانست از اهمیت خاصی برخوردار باشد، توجه کسی را در آن زمان بر نینگیخت. ایالات متحده و هم پیمانهایش کافی می پنداشتند که حریف قدرتمند شان ضربه ای سرنوشت ساز را متحمل شود.. و اینکه از آن پس چه اتفاقی خواهد افتاد چندان اهمیتی نداشت. این به معنای نادیده گرفتن خطر بنیادگرایی بود.
از لحظه ای که شکست اتحاد جماهیر شوروی محرز گردید و قرار شد عساکر آن از افغانستان خارج گردند و به دنبال آن فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم آشکار شد، افعانستان اهمیت خود را برای جهان غرب از دست داد و پاکستان به عنوان وکیل تام الاختیار آن فرصت پیدا کرد که برنامه هایش را با دست باز به اجرا گذارد و به رؤیاهایی که ژنرالهای آن کشور از سالهای دور در سر می پروراندند، نزدیکتر شود.
جالب است که ماهیت نظام ژنرال ضیاءالحق و همنوایی شدید آن با گروه های بنیادگرا برای غربیان و از جمله ایالات متحده واضح بود، و آنان می دیدند که در سایه توجه او، هم روحیه بنیادگرایی در ارتش و استخبارات آن کشور قوت می گیرد و عناصر تندرو در مراکز کلیدی این دو دستگاه مهم جابجا می شوند و هم روز به روز بر شمار مدارس دینی در آن کشور افزوده می گردد و خیل عظیمی از درس خواندگان این مدارس بدون پیش بینی هیچ نقش روشنی در آینده برای آنان، در حال تربیت هستند. با این حال، از نظر برخی تحلیل گران، به دلیل برخورد ابزاری برخی کشورهای غربی و از جمله ایالات متحده با مقوله های فکری و فرهنگی که استراتژیهای آن را از نگرش تمدنی بلند مدت به قضایای سیاسی محروم می گرداند، هیچ اهمیتی به این داده نشد که رها کردن افغانستان در مشت ژنرال های پاکستانی و خالی گذاشتن صحنه به گروه های بنیادگرای عربی-پاکستانی، بدون ایجاد و تشکل نیروهای دموکرات متعهد به منافع افغانستان، چه آشفته بازاری را در این کشور به راه خواهد انداخت.
هنگامی که جنگهای مجاهدین در کابل به راه افتاد و کشور در ورطه ای گسترده از بی سروسامانی غوطه ور بود، ایالات متحده و کشورهای همسو با آن کاری فراتر از اظهار نگرانی از وضعیت نکردند و در نظر نگرفتند که ممکن است این کشور به لانه تندروان تبدیل شود. این بی اعتنایی آشکار به سرنوشت یک ملت که با هزینه انسانی آن، حریف قدرتمندی از پا در آمده بود، اشتباه خطیری بود که تاریخ کیفر پرهزینه ای برای آن تعیین کرد.
هنگامی که طالبان از شرق تا غرب افغانستان تاخت و تاز داشتند و نهال بنیادگرایی اینک به ثمر رسیده بود و طعم تلخ آن کام زنان افغانستان، جوانان، فرهنگیان و تقریبا همه طیفهای آن را به شدت می آزرد، نه برای ایالات متحده اهمیت داشت و نه برای همپیمانهایش که در این کشور چه می گذرد. اگر تلاشهای برخی از گروه های مدافع حقوق بشر در غرب و به ویژه سازمانهای دفاع از حقوق زنان آمریکا نبود، دولت بیل کلینتون در دور اول ریاست جمهوری اش آماده می شد به تشویق پاکستان و سعودی یکی از تاریک اندیش ترین رژیمهای بنیادگرا را که پناهگاه خطرناکترین تندروان جهان شده بود، به رسمیت بشناسد. وجدان اخلاقی بخشی از جامعه آمریکا با فشارهایش توانست جلو این عمل سیاستمداران آن کشور را بگیرد.
انفجار برجهای دوقلو با در هم شکستن غرور ابرقدرت جهان، خواب را از چشم سیاستمداران بهت زده آن کشور پراند و آنها برای اولین بار متوجه شدند که برخورد ابزاری با بنیادگرایی و نادیده گرفتن عواقب بذری که روزی با تشویق آنان آبیاری شده بود، به کجا می انجامد.
ناگهان تغییری صد و هشتاد درجه ای در موضع ایالات متحده نسبت به بنیادگرایی رونما شد و برای اولین بار جنگی تمام عیار بر ضد آن اعلان گردید و از دیگران نیز خواسته شد که حساب خود را روشن سازند تا معلوم شود که چه کسی با بنیادگرایان است و چه کسی بر آن!
این تغییر موضع، بسیاری را به ویژه در افغانستان که مردمش بیشترین رنج را برده بودند، خوشحال ساخت، و از اینکه عزمی جدی به برچیدن بساط این گروه ها بوجود آمده و در این عزم بخش وسیعی از جهان نیز مشارکت دارد، این امیدواری پیدا شد که موج چهارم دموکراسی نیز به راه خواهد افتاد و محیطهای استبداد زده شاهد ایام نوینی در تاریخ معاصر خود خواهند بود.
گذشت زمان اما نشان داد که تغییر موضع اگر از روی احساسات باشد و نه از روی محاسبه و شناخت، راه به جایی نخواهد گشود. اقدامات متکی به منافع زودگذر و محاسبات عاجل نمی تواند به نتایجی پایدار و ماندگار بینجامد. مبارزه با تروریسم که اینک وجه بارز بنیادگرایی شده بود، وقتی می توانست با نتایج دلخواهی همراه باشد که تعریف روشنی از بنیادگرایی، تروریسم و خشونت وجود داشته باشد و کسانی که با آن سر جنگ دارند بر این تعریف به اتفاق برسند.
در این نوبت نیز مبارزه ایالات متحده با تروریسم/بنیادگرایی مبارزه ای تک بعدی و بیشتر متمرکز بر گروه های مسلح داخل افغانستان و مناطق مرزی خط دیورند (مرز افغانستان و پاکستان) ماند. کسانی که در سی سال گذشته در آن سوی مرزهای افغانستان پرورش دهندگان اصلی و قدرتمند بنیادگرایی در این منطقه بودند همچنان از تیررس به دور ماندند و بلکه دوباره به آنان کمکهای چندملیاردی شد. در داخل افغانستان هم توجه چندانی به خشکاندن ریشه های فکر بنیادگرایی نشان داده نشد و برای توسعه فکری و فرهنگی جامعه و تزریق مفاهیم مدرن به بدنه فرهنگی کشور تلاشی صورت نگرفت، و بلکه به اشکال مختلف به عناصر و گروه های بنیادگرا مجال فعالیت و مانور مجدد داده شد و گفتمان بنیادگرایی همچنان پابرجا ماند.
اینک که سخن از خروج نیروهای آمریکایی و جامعه جهانی از افغانستان در میان است، بدون اینکه معضل بنیادگرایی حل شده باشد، خون تازه ای به پیکره این جریان تزریق می شود و باور شکست ناپذیری را که از رهگذر پیچ و خم چندین دهه کسب کرده است، در آن قوت بیشتر خواهد بخشید، و شعارهای دموکراسی خواهی جهان غرب را بیش از گذشته زیر سوال خواهد برد.
این طرز تعامل با معضل بنیادگرایی در افغانستان که بیش از سه دهه وقت گرفته است، سیاست ناموفق و زیانباری بوده است که هم نیروهای دموکراسی خواه منطقه از آن زیان دیده اند و هم خود کشورهای غربی از این بابت متضرر شده اند و هم از این رهگذر تنش بین تمدنها و فرهنگها تشدید شده است، و خطراتی را برای ثبات بسیاری از کشورها ایجاد کرده است. موج فزاینده اسلام هراسی در غرب و روحیه شدید غرب ستیزی در بسیاری از کشورهای اسلامی، یکی از نتایج این وضعیت است.
ایالات متحده و کشورهای همپیمانش و بلکه همه نیروهای دموکراسی خواه جهان می توانند، و وظیفه اخلاقی دارند، که بنیادگرایی را از هر نوعش، چه اسلامی و چه مسیحی یا یهودی، به چشم یک مشکل جدی بنگرند و برای مهار آن و نجات جوامع معاصر از در افتادن به دام تبلیغات آن برنامه ریزی کنند و بستر همگرایی، تفاهم و آزادیخواهی را هموار نمایند.
این کار با ایجاد نهادهای متعهد به نشر افکار ترقی خواهانه و دور نگه داشتن دست سیاست از بازی با ارزشهای جهانشمولی که بشریت در مسیر تکامل اجتماعی خود بدانها دست یافته است، امکانپذیر خواهد بود.
روی کارآمدن رژیم کمونیستی در افغانستان از طریق کودتا و سپس به راه افتادن اعمال خشونت آمیز و اندکی بعد تجاوز نظامی ارتش شوروی به افغانستان، فرصتی طلایی برای پاکستان بود تا هم نفوذش را در میان نیروهای مخالف دولت کابل تقویت بخشد و هم اهمیتش را در دیدِ جهان غرب و به ویژه ایالات متحده بالا ببرد و از این طریق کمکهای فراوانی را بسوی این کشور جلب کند.
ایالات متحده با درک اینکه دام خوبی برای دولت شوروی پهن شده است، گرم کردن تنور جنگ بر ضد آن را مورد ارزیابی قرار داد. اندکی بعد، توجه کشورهای همپیمان غرب و از جمله کشورهای عربی به این قضیه معطوف گردید و سیلی از کمکهای مالی به طرف پاکستان سرازیر شد. بخشی از این کمکها به دست مجاهدین افغانستان می رسید که در مواردی صرف آموزشهای ایدئولوژیکی و تعلیمات مذهبی به سبک بنیادگرایانه می شد.
در این دوران شمار مدارس دینی برای جوانان افغانستان به شکل بی سابقه ای فزونی گرفت، مراکز آموزشی نیمه سنتی- نیمه مدرن نیز در گوشه و کنار مناطق مهاجر نشین تاسیس گردیدند، نشریاتی با محتویات بنیادگرایانه از طرف احزاب مختلف مجاهدین و نیز موسساتی که ظاهرا به کمک آنها آمده بودند، به تیراژ بالا و به صورت رایگان منتشر و کتابها و رسائل ایدئولوژیکی نیز به وفور چاپ و توزیع شد. تجارب گروه های بنیادگرای عربی و پاکستانی نیز به شکل سیستماتیک به بخشی از جوانان افغانی انتقال می یافت، موسسات خیریه متعددی بنام کمک به مهاجران ایجاد گردید که همزمان پوشش خوبی برای کارهای سیاسی-مذهبی به سبک بنیادگرایانه بود، مواد خام کافی برای سربازگیری تولید شد هم برای القاعده و هم برای همفکرانش در سازمان استخباراتی پاکستان تا بعدا سپاه طالبان تشکیل شود، همانگونه که قبلا سپاه صحابه و لشکر طیبه و جنگجویان کشمیری تشکیل یافته بودند.
در بسیجی که با اشاره ایالات متحده به راه افتاده بود، نخست انور سادات رئیس جمهوری مصر پیشگام شد و به مجاهدین افغانستان کمکهایی را تقدیم کرد. عربستان سعودی، کویت و کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز به این روند پیوستند. این کشورها علاوه بر کمکهای مستقیم خودشان، زمینه را برای کمکهای مردمی و موسسات خیریه اسلامی نیز مساعد گردانیدند تا دوشادوش دولتها سهم خود را در این روند داشته باشند. آنان با این کار از یک سو می خواستند هزینه خود را سبک بسازند تا تمام مصارف را بر عهده نداشته باشند، از دیگر سو می خواستند با مشارکت دادن مردم به این روند، نشان دهند که واجب دینی خود را در قبال اسلام و امت اسلامی ادا می کنند، و از سویی دیگر می خواستند بخشی از انرژی نیروهای مذهبی را که ممکن بود صرف فعالیتهای درد سرساز در درون این کشورها گردد، به بیرون هدایت نمایند و در واقع مزاحمت را از خود دور کنند.
سازمانها و موسسات مردمی ای که برای مجاهدان و مهاجران افغانی در پاکستان تشکیل می شدند و با روحیه ای قوی و انگیزه ای مذهبی به فعالیت می پرداختند، یک کار دو منظوره را به پیش می بردند، از یک سو انجام عملیات انساندوستانه و خیریه ای که بخشی از جامعه افغانستان را پوشش می داد، از دیگرسو ترویج فکر بنیادگرایی و جایگزین ساختن آن بجای اسلام سنتیِ معروف در جامعه افغانی، که در موازات کارهای خیریه به پیش می رفت.
کمکهای انساندوستانه در آن شرایط برای بخشی از مردم کشور که از جنگها آسیب دیده و به پاکستان مهاجر شده بودند، و نه برای عموم مردم، سودمند بود و بخشی از مشکلات عاجل آنها را برطرف می کرد و برای آنان مجالی فراهم می آورد که فرزندان خود را به مدارس، آموزشگاه ها و دانشگاه های پاکستان بفرستند. این بخش از جامعه که عمدتا روستایی بود اینک نسل دومی را پرورش می داد که به ترکیبی از فرهنگ روستا و آموزشهای سنتی یا نیمه مدرن مجهز بود. نسل دوم بنیادگرایان مذهبی افغانستان در این دوره تربیت یافتند. آنان محصول مستقیم جنگ سرد میان ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بودند.
در کنارآن، از پیامدهای وابستگی به این نوع از کمکها، شیوع فرهنگ چشم داشتن به مساعدتهای خارجی بود که در حد وسیعی در این جامعه گسترش یافت و زمینه را به جریانهایی که قصد نفوذ در این کشور را داشتند بیشتر از قبل مساعد گردانید. از آن مهمتر بذر فساد و اختلاس بود که در همین دوره افشانده شد، زیرا سرمایه های بادآورده ای بدون حساب و کتاب دقیق در اختیار رهبران سیاسی، فرماندهان نظامی و دست اندرکاران حزبی قرار می گرفت... و این پدیده که در آغاز یک وضعیت عارضی تصور می شد، به مرور زمان به بخشی ستبر از واقعیت زندگی در این جامعه تبدیل شد. فساد مالی سالهای اخیر، در حقیقت ادامه همان روند است که در حد و اندازه ای وسیعتر و حجمی بزرگتر صورت گرفته است. اقتصاد جنایی-مافیایی که امروزه در کنار اقتصاد مشروع دولتی به تشکیل خرده دولتهای سایه انجامیده و عرصه را بر شکل گیری یک دولت کارامد و پویا تنگ کرده است، از منابع عمده تمویل بنیادگرایی بوده است که آغازش به همان سالها بر می گردد.
به هر روی، جدا از این عوارض جانبی، رشد بنیادگرایی از همان آغاز روندی تصاعدی داشت. اگر چه برخی موسسات انساندوستانه متعلق به جهان دموکراتیک نیز در آن دوره فعالیت داشتند، اما آنها فراتر از کمک به جنگجویان و حمایت پشت جبهه مبارزه با شورویها، برنامه ای نداشتند، به ویژه در زمینه رشد فرهنگی و مبارزه با بیسوادی و طرح مقولات فکری مهمی که به پاگرفتن فرهنگ دموکراسی و آشنایی با جهان مدرن و عبور جامعه به طرف توسعه مدد برساند.
مطالعه مفاهیم و مقولات فکری طرح شده در این دوران به روشنی نشان می دهد که ایده های مدرن و اصلاح طلبانه در مقایسه با مفاهیم بنیادگرایانه خشونت محور نمودی نداشته است. این موضوع که با توجه به حجم کمکهای سرازیر شده و با توجه به فرصت خانه تکانی ای که برای جامعه افغانستان فراهم گردیده بود، می توانست از اهمیت خاصی برخوردار باشد، توجه کسی را در آن زمان بر نینگیخت. ایالات متحده و هم پیمانهایش کافی می پنداشتند که حریف قدرتمند شان ضربه ای سرنوشت ساز را متحمل شود.. و اینکه از آن پس چه اتفاقی خواهد افتاد چندان اهمیتی نداشت. این به معنای نادیده گرفتن خطر بنیادگرایی بود.
از لحظه ای که شکست اتحاد جماهیر شوروی محرز گردید و قرار شد عساکر آن از افغانستان خارج گردند و به دنبال آن فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم آشکار شد، افعانستان اهمیت خود را برای جهان غرب از دست داد و پاکستان به عنوان وکیل تام الاختیار آن فرصت پیدا کرد که برنامه هایش را با دست باز به اجرا گذارد و به رؤیاهایی که ژنرالهای آن کشور از سالهای دور در سر می پروراندند، نزدیکتر شود.
جالب است که ماهیت نظام ژنرال ضیاءالحق و همنوایی شدید آن با گروه های بنیادگرا برای غربیان و از جمله ایالات متحده واضح بود، و آنان می دیدند که در سایه توجه او، هم روحیه بنیادگرایی در ارتش و استخبارات آن کشور قوت می گیرد و عناصر تندرو در مراکز کلیدی این دو دستگاه مهم جابجا می شوند و هم روز به روز بر شمار مدارس دینی در آن کشور افزوده می گردد و خیل عظیمی از درس خواندگان این مدارس بدون پیش بینی هیچ نقش روشنی در آینده برای آنان، در حال تربیت هستند. با این حال، از نظر برخی تحلیل گران، به دلیل برخورد ابزاری برخی کشورهای غربی و از جمله ایالات متحده با مقوله های فکری و فرهنگی که استراتژیهای آن را از نگرش تمدنی بلند مدت به قضایای سیاسی محروم می گرداند، هیچ اهمیتی به این داده نشد که رها کردن افغانستان در مشت ژنرال های پاکستانی و خالی گذاشتن صحنه به گروه های بنیادگرای عربی-پاکستانی، بدون ایجاد و تشکل نیروهای دموکرات متعهد به منافع افغانستان، چه آشفته بازاری را در این کشور به راه خواهد انداخت.
هنگامی که جنگهای مجاهدین در کابل به راه افتاد و کشور در ورطه ای گسترده از بی سروسامانی غوطه ور بود، ایالات متحده و کشورهای همسو با آن کاری فراتر از اظهار نگرانی از وضعیت نکردند و در نظر نگرفتند که ممکن است این کشور به لانه تندروان تبدیل شود. این بی اعتنایی آشکار به سرنوشت یک ملت که با هزینه انسانی آن، حریف قدرتمندی از پا در آمده بود، اشتباه خطیری بود که تاریخ کیفر پرهزینه ای برای آن تعیین کرد.
هنگامی که طالبان از شرق تا غرب افغانستان تاخت و تاز داشتند و نهال بنیادگرایی اینک به ثمر رسیده بود و طعم تلخ آن کام زنان افغانستان، جوانان، فرهنگیان و تقریبا همه طیفهای آن را به شدت می آزرد، نه برای ایالات متحده اهمیت داشت و نه برای همپیمانهایش که در این کشور چه می گذرد. اگر تلاشهای برخی از گروه های مدافع حقوق بشر در غرب و به ویژه سازمانهای دفاع از حقوق زنان آمریکا نبود، دولت بیل کلینتون در دور اول ریاست جمهوری اش آماده می شد به تشویق پاکستان و سعودی یکی از تاریک اندیش ترین رژیمهای بنیادگرا را که پناهگاه خطرناکترین تندروان جهان شده بود، به رسمیت بشناسد. وجدان اخلاقی بخشی از جامعه آمریکا با فشارهایش توانست جلو این عمل سیاستمداران آن کشور را بگیرد.
انفجار برجهای دوقلو با در هم شکستن غرور ابرقدرت جهان، خواب را از چشم سیاستمداران بهت زده آن کشور پراند و آنها برای اولین بار متوجه شدند که برخورد ابزاری با بنیادگرایی و نادیده گرفتن عواقب بذری که روزی با تشویق آنان آبیاری شده بود، به کجا می انجامد.
ناگهان تغییری صد و هشتاد درجه ای در موضع ایالات متحده نسبت به بنیادگرایی رونما شد و برای اولین بار جنگی تمام عیار بر ضد آن اعلان گردید و از دیگران نیز خواسته شد که حساب خود را روشن سازند تا معلوم شود که چه کسی با بنیادگرایان است و چه کسی بر آن!
این تغییر موضع، بسیاری را به ویژه در افغانستان که مردمش بیشترین رنج را برده بودند، خوشحال ساخت، و از اینکه عزمی جدی به برچیدن بساط این گروه ها بوجود آمده و در این عزم بخش وسیعی از جهان نیز مشارکت دارد، این امیدواری پیدا شد که موج چهارم دموکراسی نیز به راه خواهد افتاد و محیطهای استبداد زده شاهد ایام نوینی در تاریخ معاصر خود خواهند بود.
گذشت زمان اما نشان داد که تغییر موضع اگر از روی احساسات باشد و نه از روی محاسبه و شناخت، راه به جایی نخواهد گشود. اقدامات متکی به منافع زودگذر و محاسبات عاجل نمی تواند به نتایجی پایدار و ماندگار بینجامد. مبارزه با تروریسم که اینک وجه بارز بنیادگرایی شده بود، وقتی می توانست با نتایج دلخواهی همراه باشد که تعریف روشنی از بنیادگرایی، تروریسم و خشونت وجود داشته باشد و کسانی که با آن سر جنگ دارند بر این تعریف به اتفاق برسند.
در این نوبت نیز مبارزه ایالات متحده با تروریسم/بنیادگرایی مبارزه ای تک بعدی و بیشتر متمرکز بر گروه های مسلح داخل افغانستان و مناطق مرزی خط دیورند (مرز افغانستان و پاکستان) ماند. کسانی که در سی سال گذشته در آن سوی مرزهای افغانستان پرورش دهندگان اصلی و قدرتمند بنیادگرایی در این منطقه بودند همچنان از تیررس به دور ماندند و بلکه دوباره به آنان کمکهای چندملیاردی شد. در داخل افغانستان هم توجه چندانی به خشکاندن ریشه های فکر بنیادگرایی نشان داده نشد و برای توسعه فکری و فرهنگی جامعه و تزریق مفاهیم مدرن به بدنه فرهنگی کشور تلاشی صورت نگرفت، و بلکه به اشکال مختلف به عناصر و گروه های بنیادگرا مجال فعالیت و مانور مجدد داده شد و گفتمان بنیادگرایی همچنان پابرجا ماند.
اینک که سخن از خروج نیروهای آمریکایی و جامعه جهانی از افغانستان در میان است، بدون اینکه معضل بنیادگرایی حل شده باشد، خون تازه ای به پیکره این جریان تزریق می شود و باور شکست ناپذیری را که از رهگذر پیچ و خم چندین دهه کسب کرده است، در آن قوت بیشتر خواهد بخشید، و شعارهای دموکراسی خواهی جهان غرب را بیش از گذشته زیر سوال خواهد برد.
این طرز تعامل با معضل بنیادگرایی در افغانستان که بیش از سه دهه وقت گرفته است، سیاست ناموفق و زیانباری بوده است که هم نیروهای دموکراسی خواه منطقه از آن زیان دیده اند و هم خود کشورهای غربی از این بابت متضرر شده اند و هم از این رهگذر تنش بین تمدنها و فرهنگها تشدید شده است، و خطراتی را برای ثبات بسیاری از کشورها ایجاد کرده است. موج فزاینده اسلام هراسی در غرب و روحیه شدید غرب ستیزی در بسیاری از کشورهای اسلامی، یکی از نتایج این وضعیت است.
ایالات متحده و کشورهای همپیمانش و بلکه همه نیروهای دموکراسی خواه جهان می توانند، و وظیفه اخلاقی دارند، که بنیادگرایی را از هر نوعش، چه اسلامی و چه مسیحی یا یهودی، به چشم یک مشکل جدی بنگرند و برای مهار آن و نجات جوامع معاصر از در افتادن به دام تبلیغات آن برنامه ریزی کنند و بستر همگرایی، تفاهم و آزادیخواهی را هموار نمایند.
این کار با ایجاد نهادهای متعهد به نشر افکار ترقی خواهانه و دور نگه داشتن دست سیاست از بازی با ارزشهای جهانشمولی که بشریت در مسیر تکامل اجتماعی خود بدانها دست یافته است، امکانپذیر خواهد بود.
حملات متقابل اسرائیل و گروه های فلسطینی در غزه چرخه خاص خود را دارد: هر چند ماه یک بار ناگهان شروع می شود، چند روز ادامه دارد و سپس طرفین به آتشبس تن می دهند.
نیروی هوایی اسرائیل این بار ۲۵ فلسطینی را در غزه کشته و دها نفر را زخمی کرده است.به گفته منابع فلسطینی، پنج تن از کشته ها غیرنظامی بودند.
گروه جهاد اسلامی در این نبرد چهار روزه، سنگین ترین تلفات را متحمل شد و ۱۷ عضو خود را از دست داد.
حماس، بزرگ ترین گروه فلسطینی در غزه، در این واقعه از حمله به اسرائیل خودداری کرد.
راکت های گروه های جهاد اسلامی و کمیته های مقاومت مردمی، قدرت و دقت بمب های اسرائیل را ندارد.
سیستم دفاع موشکی "گنبد آهنین" اسرائیل هم ده ها راکت شلیک شده به سوی مناطق مسکونی را ره گیری و نابود کرد.
'ایستگاه های پناهگاه'
شهر اسدروت، در ۱۰ کیلومتری نوار غزه، طی چند روز گذشته برخلاف دفعات پیش، هدف اصلی آتشباری فلسطینی ها نبود.ایستگاه های اتوبوس شهری اسدروت پناهگاه های بتون آرمه است. از مدارس کودکان آن هم با حصار فولادی ضخیمی محافظت می شود.
اما بئرشوا (بئرالسبع)، بزرگ ترین شهر منطقه صحرای النقب، به خاطر راکت های فلسطینی ها به حالت نیمه تعطیل درآمده است.
ابراهیم، مربی آموزش رانندگی عرب تبار در بئرشوا، می گوید: "امروز و دیروز اصلا کار نکرده ام. مردم می ترسند به خیابان ها بیایند. من هم نمی خواهم که به آنها بگویم که بیرون بیایند و اگر مساله ای پیش آمد مسئول باشم."
تال، یکی از ساکنان دیگر این شهر نیز می گوید که به سه فرزندش نگفته که درگیری نظامی رخ داده است.
او به بیبیسی فارسی گفت: "سنشان خیلی کم است و درک نمی کنند که جنگ چه یعنی چه. نمی خواهم بدانند که در شرایط بحرانی زندگی می کنیم. دوست دارم طوری آنها را بزرگ کنم که بدون توجه به دین یا ملیت به دیگران احترام بگذارند."
کشته شدن زهیر القیسی، رهبر کمیته های مقاومت مردمی در حمله هوایی اسرائیل بود که به پرتاب بیش از ۲۴۰ راکت به سوی این کشور منجر شد.
اسرائیل می گوید که او برای حمله به اسرائیل در مرز مصر تدارک می دیده است.
سال ۲۰۰۷ جهان به برکت وجود رسانههای کوچک و بزرگی که سیمای عصر اطلاعات را رقم زدهاند تا حد زیادی در جریان آخرین ناآرامیها در برمه قرار گرفت. در این ناآرامیها که نهایتاً سرکوب شدند، راهبان بودایی نقشی عمده داشتند و چندین و چند روز خیابانهای رانگون را با لباسهای زعفرانیرنگ خود به تسخیر درآوردند. پیش از آن که رژیم نظامی به قلع و قمع معترضان دست بزند این امید به وجود آمد که اعتراضها تکرار موفقیتآمیز جنبش سال ۱۹۸۸ باشند و نسلهای تازهتری از مردم برمه اینک بتوانند آن جنبش شکستخورده را به سرانجام برسانند.
جنبش سال ۱۹۸۸ بسیار گستردهتر از اعتراضهای سال ۲۰۰۷ بود، اما محدودیتهای رسانهای آن زمان سبب شد که جهان چندان در جریان آن قرار نگیرد. آن جنبش که اعتصاب عمومی و اعتراضهای تودهای گسترده را درهم آمیخته بود، رژیم نظامی را که از سال ۱۹۶۴ بر کشور فرمان میراند واداشت که "راه ویژه برمه به سوی سوسیالیسم" را ترک کند و به حاکمیت نظام تکحزبی پایان دهد. ارتش اما این عقبنشینیها را برنتابید و در هیات دستهای دیگر از ژنرالها با انجام یک کودتا به کشتار وسیع معترضان روی آورد.
پس از این کشتار، آنگ سن سو چی، دختر ژنرال سوچی، از پیشگامان استقلال برمه با بهرهگیری از محبوبیت و آوازه پدر خویش برای هدایت جنبش مخالفان به برمه باز گشت. او تشکلی با نام اتحادیه ملی دموکراسی ایجاد کرد که به سرعت در سراسر کشور هواخواهان زیادی یافت.
اصلاحاتی مرحله به مرحله
در نوامبر ۲۰۱۰ رژیم نظامی حاکم پس از ۲۲ سال انتخاباتی تقریبا نمایشی برگزار کرد که در جریان آن بخش عمدهای از کرسیهای مجلس به حزب دستساخته این رژیم تعلق گرفت. گرچه اتحادیه ملی دموکراسی این انتخابات را تحریم کرد، ولی چند روز پس از انتخابات، نظامیان در اقدامی غیرمنتظره خانم سو چی را از حبس خانگی آزاد کردند و به او اجازه دادند که آزادانه وارد فعالیت سیاسی شود.مجلس یادشده در مارس ۲۰۱۰ یکی از ژنرالهای سابق ارتش به نام تین سین که لباس نظامی را از تن درآورده بود به ریاست جمهوری برگزید. سین از افراد مورد اعتماد ژنرال تان شو بود که از سال ۱۹۹۲ در راس رژیم نظامی برمه قرار داشت. او اصلاحاتی را شروع کرد که سرعت و ابعاد آن در مقیاس برمه بسیاری را به شگفتی واداشت. از جمله در ۱۳ ژانویه امسال عفوی را برای زندانیان سیاسی اعلام کرد که به موجب آن ۶۵۱ نفر از این زندانیان آزاد شدند. شماری از آزادشدهها فعالان اعتراضهای سالهای ۱۹۹۸ و ۲۰۰۷ هستند.
نیونت از افسران ارشد ارتش است که در فاصله ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ نخستوزیر برمه بود. او در همان دوره کوتاه صدارت خود طرحی هفت مرحلهای را برای دموکراتیزهکردن برمه با نام "نقشه راه دموکراسی کنترلشده" پیشنهاد کرد. این طرح از سوی حزب خانم سن سو چی فریبکاری و تلاشی برای وقتخریدن به سود ادامه حاکمیت نظامیان ارزیابی شد. خود نیونت هم اندکی بعد از کار برکنار شد و تحت بازداشت خانگی قرار گرفت.
اما نشستی که برای اجراییکردن طرح نیونت تشکیل شده بود به کار خود ادامه داد و تدوین قانون اساسی جدید برمه را در دستور کار خود گذاشت. جانشینان نیونت نیز کم و بیش به پیشبرد طرح او پایبند ماندند. این گونه بود که پس از سه سال کشوقوس، سرانجام قانون اساسی جدید تدوین شد و طبق برنامه زمانبندی شده، در سال ۲۰۰۸ به رفراندوم گذاشته شد.
حکومت نظامی برمه مدعی شد که بیش از ۹۲ درصد رایدهندگان به قانون اساسی جدید رای دادهاند. در این قانون سهم عمده نظامیان در قدرت تضمین شده و از جمله، ۲۵ درصد کرسیهای مجلس به آنها تعلق گرفته است. وزرای کلیدی کابینه باید با موافقت ارتش گمارده شوند و اعلام حالت فوقالعاده هم کماکان از اختیارات ارتش است.
بر اساس همین قانون اساسی جدید بود که پس از ۲۲ سال اولین انتخابات مجلس در برمه در نوامبر سال ۲۰۱۰ برگزار شد. پیش از برگزاری انتخابات، نظامیان حاکم هواداران خود را در تشکلی به نام "حزب اتحاد برای همبستگی و توسعه" گرد آوردند و انتخابات هم عملا به سود این حزب رقم خورد.
تفاهم و تعامل نسلهای جدیدتر
با برگزیدهشدن تین سین به ریاست جمهوری از سوی این مجلس در مارس ۲۰۱۱ روند گشایشها که بلافاصله پس از انتخابات با آزادی خانم سو چی شروع شده بود شتابی قابل اعتنا به خود گرفت. اجازه تشکیل سندیکاهای کارگری و اصلاحات در قانون سانسور رسانهها از جمله این گشایشها بود. توقف ایجاد سد بزرگ میتسون که از سالها پیش با مخالفت مردم منطقه مواجه بود نیز از اعتنا و توجه رهبر جدید به خواست و آمال مردم خبر میداد. طرفه این که این سد قرار بود تامینکننده برق برای چین، بزرگترین حامی دولت نظامی در دو دهه گذشته باشد.از این رو، توقف ساخت آن نشانهای از تلاش برای فاصلهگیری از چین و ایجاد توازن با سایر قدرتهای جهانی نیز تلقی شد.اما اوج اصلاحات جدید در تصویب قانون احزاب نمودار شد که به موجب آن اتحاد ملی برای دمکراسی خانم سو چی نیز مجدداً اجازه فعالیت پیدا کرد. از پیامدهای این گشایش اعلام نامزدی خانم سو چی برای انتخابات میان دورهای مجلس است که در آوریل امسال برگزار میشود. به این ترتیب مبارزه سیاسی در برمه میرود که بیش از پیش از تظاهرات و اعتراضهای خیابانی ۲۵ سال گذشته به سوی صندوقهای رای تغییر مسیر دهد.
در میان رهبران اپوزیسیون هستند بسیاری از چهرههای قدیمی که نسبت به رویکردهای خانم سو چی نظر مساعدی ندارند و همچنان به نیات و اهداف ارتش در پیشبرد سیاستهای جدید با بدبینی مینگرند. با این همه، اعتبار اخلاقی سو چی که از رنج سالها زندان و بازداشت خانگی برای او فراهم آمده مانع میدانداری چهرههای یادشده در رقمزدن به سیاستهای اپوزیسیون و ایجاد مانع در راه رویکردهای سو چی است.
انگیزههایی برای حفظ منافع
در باره انگیزه نظامیان برمه برای رفع تدریجی سرکوب و انسداد و انجام اصلاحات در ساختار سیاسی کشور گمانهزنیهای متفاوتی میشود. در این گمانهزنیها هم از تلاش برمه برای بهبود وجهه بینالمللی و منطقهای خویش جهت به عهده گرفتن ریاست آسهآن (اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا) در سال ۲۰۱۴ سخن در میان است و هم از تاثیرگیری از بهار عربی و همگامشدن با روندهای مسلط در عرصه بینالمللی.فشار تحریمهای غرب و نیز تلاش رهبران نظامی برای ایجاد تعادل در مناسبات بینالمللی، به گونهای که آنها را از اتکای یک جانبه به چین برهاند نیز دلایل دیگری هستند که در توضیح روندهای جدید در برمه به آنها اشاره میشود.
گرچه همه عوامل یادشده در تحولات جاری در برمه بیتاثیر نیستند، ولی واقعیت این است که اندیشه اصلاحات از ۸ سال پیش در این کشور شکل گرفته و مرحله به مرحله و "کنترلشده" پیش آمده است. به ویژه ویژگیهای بعضاً بحثانگیز بخشهای وسیعی از مردم برمه مانند تحمل و بردباری، کنترل خشم و نارضایتی خویش، تمایل عمومی آنها به تعامل و سازش و نیز رفتار سنتا شکلگرفته اطاعت و حرفشنوی از نهادهای حاکم به علاوه تاثیرپذیری محدود اقتصاد برمه از تحریمهای غرب، همه و همه دست به دست هم دادند که نظامیان در پیشبرد اصلاحات شتابی نداشته باشند و سرعت و شدت آن را خود تعیین کنند.
این اجرای مرحله به مرحله و کمسرعت اصلاحات در خدمت این هم بوده که نظامیان برنامههای خود برای اقتصاد کشور را نیز به اجرا درآورند. پیش از انتخابات نوامبر سال ۲۰۱۰ موج بزرگی از خصوصیسازی اقتصاد در برمه به جریان افتاد که اکثر سهمبران آن افسران بلندپایه و سطوح میانی ارتش بودند. نیروگاههای آبی، بندرها، جایگاههای ارائه بنزین، شماری از کارخانهها، معادل فلزات کمیاب، شبکه تلفنهای همراه و نیز یک خط هوایی از جمله شرکتهایی بودهاند که تا کنون مشمول خصوصیسازی شدهاند. این روند تا ۹۰ درصد اموال و داراییهای دولت را شامل میشود. به این ترتیب نظامیان در اقتصاد کشور نقش عمدهای به عهده گرفتهاند و الیگارشی اقتصادی جدیدی را در این کشور میسازند. قانون اساسی جدید هم کم و بیش موقعیت سیاسی آنها را در ساختار حکومتی تضمین کرده است.
واکنش آمریکا به تحولات برمه
خصوصیسازیها البته کشور را از انزوای اقتصادی هم بیرون میآورد، راه را برای حضور سرمایه خارجی نیز هموار میکند و نیروی کار ارزان و بیمدعای برمه را که تا کنون منبع باارزشی برای اقتصاد کشورهایی مانند تایلند بوده عمدتا وارد روندهای تولیدی و خدماتی درون کشور میکند. به ویژه که منابع غنی مختلفی هم در برمه نهفته است و میتواند کمک شایانی برای این سمتگیری اقتصادی باشد. به این ترتیب کشور از مناسبات اقتصادی یک جانبه با چین هم خلاص میشود. اصلاحات سیاسی نیز تبعاً مکمل این روند است و کشورها و سرمایهگذاران غربی دیگر نگران آن نخواهند بود که به همکاری با کشوری دارای یک رژیم اقتدارگرا و سرکوبگر متهم شوند.هنوز روند اصلاحات سیاسی در برمه ثبات و استواری لازم را دارا نیست و دستکم تا آوریل امسال یعنی تا انتخابات میاندورهای مجلس نمیتوان رویکرد واقعی دولت را نسبت به شرکت اپوزیسیون در ساختار قدرت و گشودن بیشتر این ساختار محک زد. با این همه، آمریکا نسبتا سریع به تحولات جاری در برمه واکنش نشان داد و وزیر خارجه خود را پس از پنجاه سال، در دسامبر گذشته به برمه فرستاد تا از روند اصلاحات جاری حمایت و دولت تین سین را به شتاب بیشتر در این راه تشویق کند. برداشتن تدریجی تحریمها هم از پیامدهای این رویکرد است.
واکنش سریع آمریکا به تحولات برمه گرچه با چراغ سبز و تایید خانم سو چی همراه بود، اما تلاش واشنگتن برای دورکردن هرچه سریعتر برمه از چین هم در آن نقش قابل اعتنایی داشته است. رویکرد جدید در استراتژی امنیتی آمریکا بیش از پیش بر حضور این کشور در آسیا و مهار چین تمرکز دارد و تبعاً بیرونآوردن برمه از مدار پکن به این یا آن میزان هم در خدمت این استراتژی نوین است.
اصلاحات در رویارویی با فقر و چالشهای قومی
اینک این پرسش مطرح است که روند اصلاحات در برمه تا چه حد برگشتناپذیر شده است و چه خطراتی احیانا آن را تهدید میکنند.شتاب و ابعاد تحولات یک سال اخیر در برمه برای بسیاری از ناظران حیرتانگیز بوده است. با این همه، هنوز شمار قابل اعتنایی از زندانیان سیاسی در برمه آزاد نشدهاند، آزادی اجتماعات و مطبوعات همچنان شکننده و با موانعی روبرو است و تلاش چندانی برای مستقلساختن قوه قضائیه نمیشود. در میان نظامیان صاحب نفوذ که همچنان در پشت پرده بر بسیاری از تصمیمگیریها تاثیر میگذارند، بخشی با اصلاحات همراهند و آن را به سود منافع درازمدت خویش میبیینند، اما محافل قدرتمندی هم هستند که با بدبینی به نظاره تحولات نشستهاند و چه بسا که زمانی در جهتی منفی با اصلاحات فعال شوند.
مسئله مرکزی برای پیشرفت اصلاحات سیاسی این است که در عرصه اقتصادی تا چه حد گشایش و بهبودی حاصل شود و برمه با مساحتی برابر دو پنجم خاک ایران و با ۵۴ میلیون جمعیتش، از فقر گستردهای که این کشور را صدرنشین فهرست کشورهای فقیر جهان کرده به تدریج رهایی یابد. تجربه کشورهای جنوب شرقی آسیا نیز نشانگر این واقعیت است که بدون کاهش فقر، بدون تنومندشدن قشر متوسط و قدرتیابی جامعه مدنی و بدون ایجاد میزانی از رفاه و عدالت اجتماعی، دموکراسی و اصلاحات سیاسی شکننده خواهد بود و بعضا روندی معکوس به خود خواهد گرفت.
در برمه نوع توجه و رویکرد به حل مسائل قومی و ملی نیز تاثیر عمدهای در موفقیت یا عدم موفقیت روند اصلاحات خواهد داشت. در دوران استعمار بریتانیا اقلیتها که یک سوم جمعیت کشور را تشکیل میدهند در ساختار سیاسی برمه نقش قابل اعتنایی داشتند. اما با قدرتگیری اکثریت در سالهای پس از استقلال، طرد اقلیتها از این ساختار شروع شد و روند دموکراتیزاسیون نیمبند برمه نیز از جمله به همین دلیل به شکست کشید. در دهههای گذشته دولت نظامی با تخریب زیستبوم این اقلیتها بخش بزرگی از چوب و مواد معدنی را برای صادرت به چین تدارک دیده است و اینک نیز تمهیداتی برای صدور گاز و نفت منطقه کاچین به چین در جریان است.
به این ترتیب میتوان گفت اصلاحات جاری و تثبیتنشده در برمه هنوز بیشتر مشمول شهرهای بزرگ است و مناطق قومی کمتر از آن بهره بردهاند. هم تثبیت و برگشتناپذیری اصلاحات در شهرهای عمده، از جمله از طریق ادغام منصفانه اپوزیسیون در ساختار قدرت و کاهش هر چه بیشتر سهم نظامیان در این ساختار و هم بهره مند شدن اقلیتها از اصلاحات شاید سنجهای باشد که خانم سو چی را از "خوشبینی محتاطانه" کنونی نسبت به روند این اصلاحات فراتر برد و او و همه مدافعان دموکراسی در برمه و خارج از آن بتوانند با اطمینان بیشتری نسبت به این روند اظهار نظر کنند.
خبرها پیرامون مجسمه “بزآهنی تجریش”
سحام نیوز: با ناپدید شدن مجسمه “بز آهنی” بعنوان دومین مجسمه در طی چند روز گذشته باز هم کابوس سرقت سریالی مجسمههای پایتخت در حال تکرار است.
مهر گزارش داده است که بعد از انتشار خبر ناپدید شدن مجسمه “گردهافشانی” ساخته کوروش گلناری، مشاهدات میدانی نشان از این دارد که مجسمه “بز آهنی” میدان تجریش هم ناپدید شده است. اتفاقی که میتواند باردیگر خاطره سرقت سریالی مجسمههای پایتخت را زنده کند.
مجسمه “بز آهنی” که طرحی مشابه مجسمههای معروف مش اسماعیل را داشت، متعلق به آهنگری به نام استاد تقی بود که در منطقه یک شهرداری، میدان تجریش، روبروی کوچه امامزاده صالح(ع) نصب شده بود اما چند روزی است که خبر از آن نیست!
برای پیگیری سرنوشت این مجسمه در گفتوگو با علیرضا جاوید؛ شهردار ۳۲ ساله منطقه یک تهران بینتیجه ماند و وی حاضر به مصاحبه نشد، اما کارمندان سازمان زیباسازی منطقه یک، ناپدید شدن مجسمه تایید کرده و در عین حال از سرنوشت آن ابراز بیاطلاعی کردند.
قابل توجه اینکه اثر حجمی “گردهافشانی” از آثار کوروش گلناری نیز طی چند روز گذشته ناپدید شده و هنوز مسئولان شهری درباره آن هم اطلاعرسانی نکردهاند.
این ابراز بیاطلاعی و عدم پاسخگویی مسئولان شهری در حالی است که مردم و هنرمندان هنوز خاطره سرقتهای سریالی مجسمههای شهری در پایتخت را فراموش نکردهاند. در چنین شرایطی باز هم از سرقت و ناپدید شدن مجسمههای شهر تهران خبر میرسد و این باعث نگرانی اهالی هنر و مردم شهر شده که آیا باز هم قرار است شاهد ناپدید شدن مجسمههای شهر درست در ایام تعطیلات نوروز که شهر خلوتتر از همیشه است باشیم. تأسفآور اینکه هنوز سارقان سرقتهای سریالی سالهای پیش گرفتار قانون نشدهاند.
سرقت سریالی مجسمههای شهر تهران نخستین بار در سال ۱۳۸۹ رسانهای شد و به دنبال آن در کمتر از سه ماه ۱۲ اثر حجمی برنزی از سطح شهر تهران ناپدید شد.
خبر تکمیلی:
ایسنا نوشت: شهردار منطقه یک شهرداری تهران خبر دزدیده شدن مجسمه فلزی بز میدان تجریش را که امروز صبح برخی خبرگزاریها اعلام کرده بودند تکذیب کرد وگفت: این مجسمه برای تعمیرات به انبار اداره زیباسازی منطقه منتقل شده است.
جاوید با اعلام اینکه این مجسمه فلزی به دلیل فرسودگی از مدتی قبل در برنامه ترمیم و مرمت اداره زیباسازی منطقه قرار داشته و فعلا برای انجام این تعمیر و ترمیم منتقل شده است.
وی یادآور شد: هیچ نگرانی و حساسیتی در مورد بازگردانده شدن این مجسمه وجود ندارد.
مهر گزارش داده است که بعد از انتشار خبر ناپدید شدن مجسمه “گردهافشانی” ساخته کوروش گلناری، مشاهدات میدانی نشان از این دارد که مجسمه “بز آهنی” میدان تجریش هم ناپدید شده است. اتفاقی که میتواند باردیگر خاطره سرقت سریالی مجسمههای پایتخت را زنده کند.
مجسمه “بز آهنی” که طرحی مشابه مجسمههای معروف مش اسماعیل را داشت، متعلق به آهنگری به نام استاد تقی بود که در منطقه یک شهرداری، میدان تجریش، روبروی کوچه امامزاده صالح(ع) نصب شده بود اما چند روزی است که خبر از آن نیست!
برای پیگیری سرنوشت این مجسمه در گفتوگو با علیرضا جاوید؛ شهردار ۳۲ ساله منطقه یک تهران بینتیجه ماند و وی حاضر به مصاحبه نشد، اما کارمندان سازمان زیباسازی منطقه یک، ناپدید شدن مجسمه تایید کرده و در عین حال از سرنوشت آن ابراز بیاطلاعی کردند.
قابل توجه اینکه اثر حجمی “گردهافشانی” از آثار کوروش گلناری نیز طی چند روز گذشته ناپدید شده و هنوز مسئولان شهری درباره آن هم اطلاعرسانی نکردهاند.
این ابراز بیاطلاعی و عدم پاسخگویی مسئولان شهری در حالی است که مردم و هنرمندان هنوز خاطره سرقتهای سریالی مجسمههای شهری در پایتخت را فراموش نکردهاند. در چنین شرایطی باز هم از سرقت و ناپدید شدن مجسمههای شهر تهران خبر میرسد و این باعث نگرانی اهالی هنر و مردم شهر شده که آیا باز هم قرار است شاهد ناپدید شدن مجسمههای شهر درست در ایام تعطیلات نوروز که شهر خلوتتر از همیشه است باشیم. تأسفآور اینکه هنوز سارقان سرقتهای سریالی سالهای پیش گرفتار قانون نشدهاند.
سرقت سریالی مجسمههای شهر تهران نخستین بار در سال ۱۳۸۹ رسانهای شد و به دنبال آن در کمتر از سه ماه ۱۲ اثر حجمی برنزی از سطح شهر تهران ناپدید شد.
خبر تکمیلی:
ایسنا نوشت: شهردار منطقه یک شهرداری تهران خبر دزدیده شدن مجسمه فلزی بز میدان تجریش را که امروز صبح برخی خبرگزاریها اعلام کرده بودند تکذیب کرد وگفت: این مجسمه برای تعمیرات به انبار اداره زیباسازی منطقه منتقل شده است.
جاوید با اعلام اینکه این مجسمه فلزی به دلیل فرسودگی از مدتی قبل در برنامه ترمیم و مرمت اداره زیباسازی منطقه قرار داشته و فعلا برای انجام این تعمیر و ترمیم منتقل شده است.
وی یادآور شد: هیچ نگرانی و حساسیتی در مورد بازگردانده شدن این مجسمه وجود ندارد.
جــرس:
در ادامه انتقادات مردمی به سید محمد خاتمی به دلیل شرکت وی در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی، گروهی از فعالان ملی مذهبی خارج از کشور، با انتشار بیانیه ای، ضمن نقد عملکرد رئیس جمهور سابق، که علیرغم تاکید خود بر "عدم شرکت در انتخابات غیر آزاد"، در این عرصه حضور پیدا کرد، خواستار حفظ شان و حضور خاتمی در جبهه مردمی برای دستیابی به آزادی شدند.
بنا به گزارش های رسیده به جرس، در بیانیه این فعالان ملی مذهبی و اعضای خارج از کشور نهضت آزادی همچنین آمده است:
"ما به عنوان جمعی از دوستان دلسوز آقای خاتمی ، از طرفی نقد و گلایه مشفقانه به ایشان را ضروری دانستیم و از طرف دیگر خواستیم از دوستان جوان تری که در این مواقع دچار یاس و انفعال می شوند، هم چنین از عزیزان دیگری که ابراز خشم و عصبانیت می کنند خواهش کنیم اندازه نگه دارند و در حس درونی و بیان بیرونی خود مصالح ملک و ملت را بیشتر در نظر داشته باشند. از دوست گرانقدرمان آقای خاتمی نیز می خواهیم ایشان هم اندازه نگه دارند و در طرح نظرات و مواضع خود نسبت به رویداد های آینده و توانمندی های متناسب با هر مواجهه سیاسی ، پیش بینی واقع بینانه تری را لحاظ فرمایند."
"ما به عنوان جمعی از دوستان دلسوز آقای خاتمی ، از طرفی نقد و گلایه مشفقانه به ایشان را ضروری دانستیم و از طرف دیگر خواستیم از دوستان جوان تری که در این مواقع دچار یاس و انفعال می شوند، هم چنین از عزیزان دیگری که ابراز خشم و عصبانیت می کنند خواهش کنیم اندازه نگه دارند و در حس درونی و بیان بیرونی خود مصالح ملک و ملت را بیشتر در نظر داشته باشند. از دوست گرانقدرمان آقای خاتمی نیز می خواهیم ایشان هم اندازه نگه دارند و در طرح نظرات و مواضع خود نسبت به رویداد های آینده و توانمندی های متناسب با هر مواجهه سیاسی ، پیش بینی واقع بینانه تری را لحاظ فرمایند."
متن کامل این بیانیه انتقادی، که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفته، به شرح زیر است:
به نام خدا
اندازه نگه داریم!
در حالی که انتخابات نمایشی و فرمایشی به عرصه همسویی بخشی از نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه تبدیل شده و در بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچک میزان مشارکت مردم در انتخابات کاهش چشمگیری نسبت به دوره های قبل داشت و این روند می توانست ( و می تواند ) هشدار و زنگ خطری برای حاکمیت نظامی – امنیتی باشد ؛ متاسفانه خبر رای دادن آقای خاتمی در رسانه ها به تیتر اول اخبار تبدیل شد و مسائل اصلی تری را تحت الشعاع خود قرار داد. این رخداد غیر منتظره را از دو زاویه می توان مورد نقد و بررسی قرار داد : تغییر موضع ناگهانی آقای خاتمی و عکس العمل معترضین.
۱- نقد آقای خاتمی- بدیهی است آقای خاتمی (به سان هر شهروند آزاد دیگر) این حق را دارند که هر مشی سیاسی که ترجیح می دهند را در پیش گیرند. بحث و بررسی در باره نظرات و مشی سیاسی ایشان موضوع مستقلی است که اینک نیازی به ورود به آن نیست، آن چه جای نقد و گله مندی دوستانه دارد؛ یکی به لحاظ ارزش های اخلاقی در عرصه سیاست است که ایشان برخلاف مواضع و مواعد گذشته انتظار نبود در اخذ رای شرکت می کردند. پرواضح است که عموما از تعیین شرط های ایشان برای شرکت در انتخابات و سکوت تاییدآمیزشان در برابر بیانیه های دوستان اصلاح طلب آزاد یا زندانی خود، این استنباط را داشته و دارند که نظر ایشان عدم حضور در پای صندوق رای بوده است. اگر ایشان در این مدت معنا و منظور دیگری را مد نظرداشته اند، باید به صراحت با همگان مطرح می کردند.
نقد دوم ما به رفتار جمعی و سازمانی ایشان است. در یک حرکت جمعی، که خوشبختانه این بار به هم سویی وسیعی میان ایرانیان منتقد و معترض تبدیل شد، هیچ فردی، به خصوص اگر مورد ارجاع و توجه جمعی قرار گیرد، شایسته نیست به صورت فردی و بدون مشورت جمعی (با دیگرانی که در آن تصمیم گیری سهیم بوده اند ) تصمیمی بگیرد و با ندیده گرفتن توافق های قبلی ناگهان آن را به اجرا بگذارد. سخن از محتوای مباحث ایشان نیست ، که خود جای بحث موافق و مخالف فراوانی است، بلکه سخن بر سر روش ها و شیوه های عمل و رفتار است .
ما به لحاظ ارزش های دینی و اخلاقی، که آقای خاتمی را متصف و مشهور به آن می شناسیم ، وفای به عهد، مقاومت و صبوری در برابر فشارها و ناملایمات، قبول هزینه های مجاهدت در راه حق و رایزنی و مشورت را جزء اساسی ترین ارزش های رفتار سیاسی می دانیم.
بدیهی است گله مندی و نقد ما به آقای خاتمی به هیچ وجه انکار خدمات گذشته (و انشاءالله آینده) ایشان نیست (و نخواهد بود). آقای خاتمی و دولت ایشان، که خود برآمده از تحولات بنیادی کشور ما و مطالبات مشارکت جویانه جامعه تحول یافته ایران بود، خدمات ارزنده و ماندگاری به ویژه در حوزه آزادی های نسبی سیاسی و فرهنگی داشته اند. هم چنین ایشان قدم های ارزنده ای در ثبات اقتصادی و اصلاح روابط بین الملل در جهت ایجاد تعامل، صلح و گفتگوی تمدن ها برداشته اند که جای تقدیر دارد. ضمن آنکه ممکن است نقدهائی جدی نیز به برخی رفتارها و رویکردهای ایشان، که عموما معطوف به تردیدها و عدم ایستادگی بر مواعد و مواضع است، وجود داشته باشد.
۲- موضعگیری های مخالف – تصمیم غیر منتظره آقای خاتمی از طرفی موجب یاس و نومیدی و از طرف دیگر برانگیزنده خشم و پرخاش ، به ویژه در میان نسل جوان حاضر درجنبش سبز و صحنه های فداکاری و ایثار شد. حافظه تاریخی نشان می دهد که مبارزات آزادی خواهانه در سرزمین ما از این فراز و نشیب ها بسیار داشته است و اگر با افراد و روندها، واقع بینانه برخورد شود و در ستایش و نقد از افراط خود داری گردد، به سود منافع ملی ومصلحت خود اشخاص است. نه دوستان ستایشگر آقای خاتمی باید توقعی بیش از واقع داشته و ایشان را فراتر از آنچه بوده وهستند، و در بیانیه توضیحی اخیر خود برآن تصریح کرده اند، می نشاندند (و بنشانند) و نه منتقدان ایشان چنان راه افراط در پیش گیرند که مردم و مبارزه مردمی را از ظرفیت و توانمندی های خاص و مشخص ایشان محروم سازند.
ما به عنوان جمعی از دوستان دلسوزآقای خاتمی ، از طرفی نقد و گلایه مشفقانه به ایشان را ضروری دانستیم و از طرف دیگر خواستیم از دوستان جوان تری که در این مواقع دچار یاس و انفعال می شوند، هم چنین از عزیزان دیگری که ابراز خشم و عصبانیت می کنند خواهش کنیم اندازه نگه دارند و در حس درونی و بیان بیرونی خود مصالح ملک و ملت را بیشتر در نظر داشته باشند. از دوست گرانقدرمان آقای خاتمی نیز می خواهیم ایشان هم اندازه نگه دارند و در طرح نظرات و مواضع خود نسبت به رویداد های آینده و توانمندی های متناسب با هر مواجهه سیاسی ، پیش بینی واقع بینانه تری را لحاظ فرمایند.
در پایان، به ویژه خطاب به دوستان معترض به ایشان باید یادآور شویم ما هم چنان آقای خاتمی را یکی از سرمایه های اجتماعی و ملی مردم خود می دانیم که با قدر و اندازه خاص، اما ارزشمندشان باید در جبهه مردم و مبارزه برای آزادی و عدالت و سربلندی ملت ایران حفظ شوند.
22 اسفند 1390
سید کوهزاد اسماعیلی - مهدی اقدم - عبدالعلی بازرگان - ایرج باقرزاده – فرزانه بذرپور- پروین بختیارنژاد – محمد برقعی - هوشنگ تبریزی – محمد باقرتلغری زاده - رضا جعفریان - رضا حاجی – محمد رهبر - علی سرداری - پیام سعیدی - لیلا شکوهی – محمد صابر- ارشاد علیجانی - رضا علیجانی - احد فضیلی - آزاده فضیلی - هادی کحال زاده - علی کلایی - پروین کهزادی - الهه گلکار- یاسر معصومی- پیمان ملاذ - مهدی ممکن - مجتبی نجفی - مهدی نوربخش – احمد هادوی - حسن یوسفی اشکوری
رویکرد شورای نگهبان، بله قربان گو به مجلس می آورد
نماینده شیراز: رضا خان سه دوره مدرس را تحمل کرد، اینها نمی توانند
به گزارش خبرآنلاین، این نماینده اصلاح طلب در نطق امروز خود با بیان اینکه نمایندگان را نمیتوان به سبب اظهاراتشان در دوره نمایندگی یا نظرات و آرایشان تعقیب و توقیف کرد، افزود: اما شورای نگهبان به دلیل عدم التزام عملی به اسلام و ولایت فقیه و پایبندی به نظام جمهوری اسلامی، اینجانب را رد صلاحیت نموده و امکان رقابتی عادلانه را ناعادلانه از من سلب کرد و آرای مردم را ضایع کرد و علی رغم درخواست کتبی بنده دلایل این کار را به اینجانب اعلام نکرد.
دستغیب گفت: این رویکرد شورای نگهبان، استقلال مجلس و حریت نمایندگان را سلب و افرادی بله قربان گو را در مجلس می آورد. گویا نمیدانند که بر سر شاخ نشسته و بن میبرند. قضاوت در این خصوص را به خداوند متعال و مردم واگذار می کنم.
وی ادامه داد: عجبا که در حکومت اسلامی اینگونه با آبروی اشخاص بازی و آنها را نامسلمان خوانده و اجازه دفاع از خود نمیدهند.
نماینده شیراز گفت: چگونه به همچو منی تهمت نامسلمانی می زنید که نوه آیت الله دستغیب و از فرزندان مجتهد بزرگی با ۸۰۰ سال سابقه فقاهت هستم و در ترک محرمات و انجام فرایض کوشیده ام و تا سطوح حوزی تححصیل و امام جماعت بوده ام؟
او افزود: چگونه به من تهمت عدم التزام به جمهوری اسلامی می زنید که برای این انقلاب و در جنگ رزمیده ام و لحظه ای در دفاع از جمهوری اسلامی کوتاهی نکردهام. البته از جمهوری اسلامیای دفاع کردهام که در آن ظلمی نشود و حتی دانهای از دهن مورچهای گرفته نشود.
دستغیب ادامه داد: در صورتیکه حکم شورای نگهبان درباره بنده را بپذیریم، چگونه فردی که شرایط حضور درمجلس نهم را ندارد، صلاحیت تصویب قوانین در مجلس هشتم را دارد؟ و اگر نپذیریم به کجا شکایت بریم؟
او در پایان گفت: مجلسی که سکوت پیشه کند در راس امور نیست. رضا خان، مدرس را سه دوره تحمل کرد، اما اکنون تحمل شنیدن اندک صدای منتقدی در مجلس نیست.
این نماینده شیراز در واکنش به اقدامات رسایی در راهروهای مجلس و اعلام شکایت ۱۰۰ نماینده از میرحسین موسوی، این فعالیتها را کار مذبوحانهای دانسته بود.
دستغیب پیش از این نیز در سخنانی در مجلس که از صدای جمهوری اسلامی ایران نیز پخش میشد به بازخوانی سخنان فراموش شده و بایکوت شده امام خمینی(ره) درباره عدم دخالت نظامیان در سیاست، حکومت قانون، حرام بودن اهانت به مراجع و استقلال و آزاد بودن انتقاد در صدا و سیما پرداخت و گفت:« بر اساس کدام قانون نانوشته و حجت شرعی اسم و آبروی افراد در این مجلس برده میشود و اتهامهای گوناگون به آنها زده می شود؟»
او گفته بود: قانون اساسی پایه و اساس قوانین کشور است و همگان اعم از جناح های سیاسی و افراد باید در دفاع و صیانت از آن تلاش کنند. قانون اساسی یک هویت واحد است نمی توان برخی از اصول آنرا قبول داشت و برخی دیگر را کنار گذاشت. امروز برخی از اصول قانون اساسی از جمله اصول ۲۶ و ۲۷ درخصوص آزادی احزاب، جمعیت ها و تشکیل اجتماعات و راهپیماییها تعطیل و برخی دیگر از آن، از جمله اصول ۷۶، ۸۴ و ۸۶ درخصوص حق تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی در تمام امور کشور، اظهارنظر هر نماینده در همه مسائل داخلی و خارجی کشور، و آزادی کامل نمایندگان مجلس در مقام ایفای وظایف نمایندگی در اظهارنظر و رای خود مورد تهدید جدی است.
مناقصه های نفتی هم به وزیر نفت واگذار شد
تنها یک روز بعد از بازدید رهبری از پژوهشگاه وزارت نفت، اعتماد گسترده مجلس به رستم قاسمی پس از تفویض اختیارات احمدی نژاد به وی در ریاست شرکت های ملی نفت این بار به واگذاری اکتشافات و مناقصههای نفتی رسید.
رستم قاسمی پیش از وزارت نفت در قرارگاه خاتم الانبیا بود. وی تنها وزیری است که برای ورود به کابینه شرط گذاشته بود. وی گفته بود: نیازی به وزیر شدن نداشته و طبیعتاً نمی تواند همانند وزیران قبلی نفت، از شورایی متشکل از مردان احمدی نژاد که برای تصمیمات راهبردی نفت شکل گرفته اطاعت کند یا به او زنگ بزنند و برایش معاون معرفی کنند.
هفته گذشته، نمایندگان مجلس در میان مخالفت مقامات دولتی طرحی را به تصویب رساندند که بر مبنای آن اختیارات احمدی نژاد در بخش نفت کاهش یافته و به وزیر نفت منتقل میشود.
این در حالی است که در همان هفته مجلس گفته بود دولت ۴ میلیارد دلار از درآمدهای نفتی ایران را به خزانه واریز نکرده است و گزارش تخلف دولت را به قوه قضائیه ارجاع داد.
بنظر می رسد که کاهش اختیارات احمدی نژاد در راستای مخالفت ها با سیاست های اقتصادی دولت دهم است.
به گزارش خبرآنلاین، در خلال بررسی طرح یک فوریتی قانون وزارت نفت، محمدرضا خباز در تذکری گفت: اگر دولت لایحهای برای این منظور میآورد، چنین اختیاراتی برای وزارت نفت در نظر نمیگرفت که مجلس در نظر گرفته است.
اشاره وی به اجازه واگذاری اکتشافات، برگزاری مناقصات، تصمیم گیری درباره اموال منقول و غیرمنقول و … از سوی وزیر نفت بود. برخی نمایندگان حامی دولت هم منتقد این نوع قانون گذاری بودند. به گفته وی، اگرچه رستم قاسمی یک “وزیر بسیجی و معتقد” است اما نمیتوان چنین اختیاراتی را به هر وزیر نفتی واگذار کرد.
مصطفی کواکبیان نماینده مردم سمنان هم در جریان بررسی ماده ۱۱ از طرح قانون وزارت نفت که مربوط به نحوه برگزاری مناقصات است، به اصول ۴۴ و ۴۸ قانون اساسی استناد کرد و گفت: ماده ۱۱ عملاً یک نوع اختیار خاصی به دوستان وزارت نفت میدهد تا بدون هرگونه مناقصه اقداماتشان را انجام دهند. اگر به شرکتهای شبه دولتی هم پروژهها داده شود، خلاف اصل ۴۴ و خصوصیسازی است. استدلال دوستان برای ماده ۱۱ این است که برگزاری مناقصه زمان بر است؛ این استدلال درست نیست و ما باید بحثهای زمانبر را حل کنیم. اگر راه را برای شکوفایی مناقصهها باز نکنیم، در میادین مشترک نمیتوانیم استفاده خوبی داشته باشیم.
با این حال نمایندگان مجلس مصوب کردند که واگذاری و اجرای طرح های مربوط به اکتشاف، توسعه، تولید، تعمیر و نگهداشت میادین مشترک نفت و گاز با تأیید وزیر نفت و فقط با رعایت آییننامه معاملات شرکت ملی نفت ایران از شمول قانون برگزاری مناقصات مستثنی است.
همچنین ترخیص کالاها و ماشینآلات مربوط به طرح های موضوع این ماده از مبادی گمرکی کشور، قبل از پرداخت مالیات بر ارزش افزوده و حقوق ورودی و هزینههای گمرکی، بلافاصله پس از ثبت در مبادی فوق با تعهد ذیحسابی و تأیید وزیر نفت مجاز است و حقوق متعلقه پس از محاسبه و اعلام به شرکت های اصلی تابعه وزارت نفت پرداخت میشود. تمدید موارد ورود موقت به روش فوق مجاز است.
علاوه بر این وزارت نفت مکلف است بهمنظور تدوین و تنظیم مقررات لازم و بهبود فضای کسبوکار در صنعت نفت و گاز و صنایع مرتبط و وابسته و ایجاد زمینه رقابت سالم و شفاف بین فعالان اقتصادی این بخش و جلوگیری از انحصار، سازوکار لازم را با مشارکت شورای رقابت بهتصویب هیأت وزیران برساند.
برداشت غیر مجاز تعاونی مسکن دادگستری از حساب خزانه مردم
به گزارش ایلنا، “تقوی”، معاون حقوقی و نماینده شهرداری در شورای شهر در جلسه امروز(سهشنبه ۲۳ اسفند ۹۰) شورا با یادآوری ایجاد فضای سبز در زمینی که متعلق به فردی حقیقی است، گفت: « این زمین به دلیل شیب بسیار غیرقابل ساخت و ساز بود، که ناگهان دوستان دادگستری استان تهران تعاونی تشکیل داده و این زمین را متعلق به خود دانستند اما خود آنها نیز اقرار کردند یک خانه نیز نمی تواند در این شیب زیاد ساخته شود.»
وی افزود: « شهرداری تهران در یک منطقه فضای سبز ایجاد کرد که نهایتاً اختلاف با دادگستری استان تهران در کمیسیون حل اختلاف بررسی و قرار شد مبلغی از آن پیش از سال پرداخت شود و ۳۴ میلیارد تومان آن به صورت تخفیف تا آخر اردیبهشت طی چک هایی به این تعاونی ارائه شود که بخشی از آن حقوق کارکنان شرکت واحد اتوبوسرانی بود.»
او با بیان اینکه حساب خزانه شهرداری تهران در بانک ملی است، گفت:« این تعاونی با استفاده از اختیارات ویژه کل مبلغ را از حساب برداشت کرده و هنوز نیز چک ها در دست آنهاست.»
وی تأکید کرد: « متأسفانه تمامی پولها در دقیقه ۹۰ برداشت شده است که امیدواریم این چک ها گم نشود و به صاحبانشان که مردم تهران هستند بازگردانده شود.»
“حسن بیادی”، نائب رئیس شورای شهر تهران نیز با بیان اینکه شهرداری اسامی کسانی را که از خزانه شهر برداشت کردهاند، افشا کند گفت: « این نابسامانی در دریافت ها و پرداخت ها وجود دارد و مخصوص دو سه ساختمان عظیم نیست همانطور که می بینید ساخت و ساز های غیر قانونی در دره ها و زمین های با کاربری غیر مسکونی ادامه دارد.»
وی ادامه داد: « ما شکایت از برداشت بدون اطلاع از خزانه مردم را به کجا ببریم، حتما باید به AFC شکایت کرد، شاید مشکلمان رفع شود.»
هرانا؛ انتقال دو تن از بازداشت شدگان روز زبان مادری به زندان تبریز
خبرگزاری هرانا - سالار طوری و وحید حبیب چشمه دو تن از بازداشت شدگان روز جهانی زبان مادری به زندان تبریز منتقل شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این دو فعال سیاسی که از دوم اسفند ماه در بازداشت اداره اطلاعات تبریز بسر می بردند پس از اتمام بازجویی ها به زندان مرکزی تبریز منتقل شدند.
وحید حبیب چشمه و سالار طوری از سوی ماموران امنیتی در شهر جدید سهند بدون ارائه حکم، بازداشت و پس از تفتیش منزل و محل کار و ضبط وسایل شخصی به بازداشتگاه اداره اطلاعات منتقل شدند.
همزمان با روز جهانی زبان مادری برخی از فعالین مدنی نیز در شهرهای دیگر آذربایجان بازداشت شدند.
ویژه نامه روزنامه “ایران” در چاپخانه توقیف شد
خبرگزاری هرانا - ویژه نامه روزنامه ایران، ارگان مطبوعاتی دولت محمود احمدی نژاد در چاپخانه توقیف شد.
به گزارش سحام این روزنامه صبح امروز در ستون دیگه چه خبر خود نوشت: "در حالی که طرح سوال از رئیس جمهور مدتها است با جنجال و هیاهوی فراوان از سوی تعدادی از نمایندگان و رسانه های خاص با هدف تخریب دولت انجام می شود، قوه قضاییه ویژه نامه روزنامه ایران با رویکرد فکری-اندیشهای را که در آن به بندهای ده گانه سوال از رئیس جمهور پاسخ داده شده بود، قبل از توزیع و در حین چاپ توقیف کرد."
بر این اساس بازپرس شعبه ۹ دادسرای فرهنگ و رسانه، شبانه و بدون هرگونه دلیل مشخصی این ویژه نامه را توقیف کرد. مطالب این نشریه تماما در حوزه فکری و توسط تعدادی از طلاب حوزه های علمیه تهیه شده و در صدد بود ابهامات و شبهات مطرح شده در طرح سوال از دکتر احمدی نژاد را به نحوی مستدل و منطقی پاسخ دهد.
سه زندانی در قزوین به دار آویخته شدند/ متهمان با خنده پای چوبه دار
خبرگزاری هرانا - سه زندانی سحرگاه امروز، سه شنبه، بیست و سوم اسفندماه، در زندان چوبیندر قزوین به دار آویخته شدند.
اتهام سه فردی که صبح امروز در زندان چوبیندر قزوین اعدام شدند، جرایم مربوط به مواد مخدر عنوان شده است.
گفته میشود یکی از اعدام شدگان قاچاقچی بین المللی مواد مخدر بوده است. وی همچنین در حین دستگیری نیز سه نفر از پرسنل نیروی انتظامی و پلیس مبارزه با مواد مخدر استان قزوین را مجروح کرده بود.
به گزارش مهر، حاشیههای این مراسم اعدام به شرخ زیر است:
"هر سه نفر اعدامی با خونسردی کامل آماده مرگ شدند و دو نفر از این افراد با خنده به پای چوبه دار رفتند.
منصور عطایی قاچاقچی بین المللی در هنگامی که طناب دار را بر گردن خود دید خطاب به یکی از ماموران زندان گفت: اگرنترسیده بودی و چهارصد میلیون تومان من را قبول می کردی الان می توانستی زندگی خوبی در خارج داشته باشی.
نامبرده چند بار تقاضی رشوه داده بود تا وی را تا درب زندان هدایت کنند تا بتواند از زندان بگریزد.
یکی از متهمان پس از بالارفتن از محل جدید اعدام در زندان مرکزی به دو نفر دیگر خداحافظی کرد و به شوخی گفت: چرا بالا آمدی برای من جا نگه نداشتی حالا با هم می رویم.
هیچگونه علامت ندامت و پشیمانی در چهره اعدامیان دیده نشد و وقتی دادستان قزوین به آنها توصیه کرد تا توبه کنند و ذکر شهادتین را دوباره به زبان جاری کنند با بی ملی این کار صورت گرفت.
منصور عطایی قاچاقچی بین المللی لحظاتی قبل از اعدام به یک فقره قتل اعتراف کرد که دادستان به خبرنگاران گفت: این ترفند برای تاخیر در اجرای حکم اعدام صورت گرفته و این افراد بدلیل سابقه کیفری با شگردهای تاخیر حکم آشنا هستند و اعلام این موضوع چند لحظه قبل از اعدام بدون هیچ تاثری به احتمال زیاد برای انحراف افکار و عدم اجرای حکم است که محلی از قانون ندارد و قابل اعتنا نیست."
"هر سه نفر اعدامی با خونسردی کامل آماده مرگ شدند و دو نفر از این افراد با خنده به پای چوبه دار رفتند.
منصور عطایی قاچاقچی بین المللی در هنگامی که طناب دار را بر گردن خود دید خطاب به یکی از ماموران زندان گفت: اگرنترسیده بودی و چهارصد میلیون تومان من را قبول می کردی الان می توانستی زندگی خوبی در خارج داشته باشی.
نامبرده چند بار تقاضی رشوه داده بود تا وی را تا درب زندان هدایت کنند تا بتواند از زندان بگریزد.
یکی از متهمان پس از بالارفتن از محل جدید اعدام در زندان مرکزی به دو نفر دیگر خداحافظی کرد و به شوخی گفت: چرا بالا آمدی برای من جا نگه نداشتی حالا با هم می رویم.
هیچگونه علامت ندامت و پشیمانی در چهره اعدامیان دیده نشد و وقتی دادستان قزوین به آنها توصیه کرد تا توبه کنند و ذکر شهادتین را دوباره به زبان جاری کنند با بی ملی این کار صورت گرفت.
منصور عطایی قاچاقچی بین المللی لحظاتی قبل از اعدام به یک فقره قتل اعتراف کرد که دادستان به خبرنگاران گفت: این ترفند برای تاخیر در اجرای حکم اعدام صورت گرفته و این افراد بدلیل سابقه کیفری با شگردهای تاخیر حکم آشنا هستند و اعلام این موضوع چند لحظه قبل از اعدام بدون هیچ تاثری به احتمال زیاد برای انحراف افکار و عدم اجرای حکم است که محلی از قانون ندارد و قابل اعتنا نیست."