۱۳۹۰ اسفند ۲۵, پنجشنبه

روز پنجشنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

پلیس هند، سه ایرانی مشکوک به شرکت در سوء قصد سفارت اسرائیل را شناسائی کرد

نوشتۀ بیژن برهمندی
هند از سازمان پلیس بین الملل (انترپول) کمک خواسته است که این سه نفر مشکوک به تروریسم را پیدا کنند.
ایندین اکسپرس از قول یک مقام امنیتی نقل کرده است که این سه ایرانی در زمان های متفاوتی وارد هند شده اند و هنگام خروج نیز با هم نبوده اند

 پلیس هند از مقامات قضائی کشور خواست که برای سه ایرانی مشکوک به شرکت در حادثه تروریستی انفجار بمب در کنار اتومبیل ماموران سفارت اسرائیل در دهلی نو ، حکم دستگیری صادر کند. دو نشریه هندی "تایمز آف ایندیا" و
"ایندین اکسپرس" با افشای این خبر که از جانب منابع پلیسی و نیز مقامات امنیتی کسب شده است، در عین حال اضافه کرده اند که نام این سه ایرانی را برای دولت ایران فرستاده اند.
بنا به ادعای این نشریات این سه نفر با ویزای توریستی وارد هند شده اند و پس از واقعه تروریستی علیه سفارت اسرائیل در هند، که سیزدهم فوریه گذشته اتفاق افتاد ، کشور را ترک کرده اند.
هند از سازمان پلیس بین الملل (انترپول) کمک خواسته است که این سه نفر مشکوک به تروریسم را پیدا کنند.
ایندین اکسپرس از قول یک مقام امنیتی نقل کرده است که این سه ایرانی در زمان های متفاوتی وارد هند شده اند و هنگام خروج نیز با هم نبوده اند.
مقام امنیتی مدعی شده است که جزئیات سفر این افراد در اختیار آنها قرار دارد. این سه ایرانی دو هفته قبل از سوء قصد وارد هند شده اند و در یک هتل اقامت کرده اند.
باید یاد آوری کرد که هفته گذشته پلیس دهلی نو از دستگیری شخص دیگری خبر داد که مشکوک به شرکت در همین حادثه تروریستی بود.
مقامات پلیس –که نامشان ذکر نشده است- گفتند که فرد دستگیر شده ملیت هندی دارد و به عنوان روزنامه نگار برای شعبه خبرگزاری دولتی ایران "ایرنا" در دهلی نو کار میکرده است.
در حادثه تروریستی ماه فوریه گذشته، یک خانم دیپلمات اسرائیلی – که همسر وابسته نظامی سفارت اسرائیل نیز بود- بر اثر انفجار بمبی که یک موتور سوار به پشت اتومبیلش وصل کرده بود بشدت زخمی شد. همان روز در گرجستان نیز پلیس موفق به کشف بمبی شد که در اتومبیل یکی از کارکنان سفارت اسرائیل در تفلیس کار گذاشته شده بود. فردای آنروز نیز یک ایرانی در بانکوک بر اثر یک سلسله انفجار زخمی شد و پلیس تایلند اعلام که یک برنامه سوء قصد علیه دیپلمات های اسرائیل توسط چند ایرانی را کشف کرده است.
تهران تاکنون هر گونه دخالت در این حوادث را تکذیب کرده است.




دو خبرنگار رسانه‌های ترکیه از روز چهارشنبه در شهر ادلب ناپدید شده‌اند. پی‌گیری‌های دولت ترکیه برای اطلاع از وضعیت آن‌ها بی‌نتیجه مانده و خانواده‌های آن‌ها در برابر سفارت سوریه در آنکارا دست به تجمع زده‌اند.
دو خبرنگار ترک که اخبار درگیری‌های سوریه را پوشش می‌دانند، در سوریه ناپدید شده‌اند. آدم اوزکوس، خبرنگار خاورمیانه مجله‌ی "حیات" و ستون‌نویس روزنامه‌ی "ملیت" ترکیه و حمید کوسکان، فیلمبردار آزاد شبکه‌های تلویزیونی ترکیه، دو خبرنگاری هستند که نزدیک به یک هفته است از آن‌ها هیچ خبری نیست.
خانواده‌های این دو روزنامه‌نگار می‌گویند که آخرین بار چهارشنبه‌ی هفته‌‌ی گذشته با آن‌ها تماس داشته‌اند و هردو گفته‌بودند که به شهر ادلب در شمال سوریه رسیده‌اند.
ادلب در هفته‌ی گذشته زیر بمباران شدید ارتش سوریه بود و شمار بسیاری در جریان درگیری‌های این شهر کشته یا مجروح شدند. نیروهای ارتش سوریه بعد از روزها درگیری با مخالفان، بار دیگر کنترل شهر ادلب را در دست گرفته‌اند.

خانواده‌های این دو روزنامه‌نگار از مقامات ترکیه خواسته‌اند وضعیت این دو را پیگیری کرده و به خانواده‌ها کمک کنند تا رد و نشانی از این دو به دست بیاورند.
روزنامه‌ی «ملیت» نیز که محل کار یکی از این دو خبرنگار است، به نقل از مقامات ترکیه گزارش داده است که آن‌ها خواهان پاسخگویی سریع دولت سوریه درباره‌ی وضعیت این دو خبرنگار ترک شده‌اند. این روزنامه نوشته است:«ما انتظار داریم که مقامات دولتی سوریه هرچه سریع‌تر درباره این دو خبرنگار اطلاع‌رسانی کنند.»
احمد داوداوغلو، وزیر امور خارجه‌ی ترکیه نیز اعلام کرده که دولت با "تلاش‌های جدی" به دنبال پیدا کردن ردپای این دو خبرنگار و کسب خیر درباره‌ی وضعیت آن‌هاست.
وزیر امور خارجه‌ی ترکیه با تاکید بر این‌که وضعیت حقوق بشر و شهروندان در سوریه، روز به روز بحرانی‌تر می‌شود، به شهروندان ترکیه هشدار داده است که اگر به سوریه سفر می‌کنند، "بسیار مراقب" جان و امنیت خود باشند.
تجمع در برابر سفارت سوریه
در پی بی‌خبری از وضعیت دو خبرنگاری که در ادلب ناپدید شده‌اند، خانواده‌های این دو خبرنگار به همراه عده‌ای دیگر از شهروندان معترض ترکیه ابتدا در برابر وزارت امور خارجه تجمع کرده و خواهان پیگیری جدی وضعیت دوخبرنگار شدند. خانواده‌ها و دیگر معترضان سپس به سمت محل سفارت سوریه در آنکارا رفته و دست به تجمع اعتراضی در آن‌جا زدند. آن‌ها در بیانیه‌ای خواهان اطلاع‌رسانی فوری درباره‌ی وضعیت دو خبرنگار شدند. در بیانیه‌ی معترضین آمده است:« ما نگران جان عزیزان خود هستیم. ما انتظار توضیح شفاف مقامات دولت سوریه را داریم.»
این گروه اعلام کرده‌اند تا زمانی که خبر شفافی درباره‌ی وضعیت دو خبرنگار ترک ناپدید شده از مقامات سوری نشنوند، به تجمع روزانه در برابر سفارت سوریه در ترکیه ادامه خواهند داد.

کوفی عنان پاسخ دولت سوریه را دریافت کرده، اما سوال‌ها و ابهام‌های جدی‌ای دراین‌باره وجود دارد.
سخنگوی معترضین در سخنان پایانی تجمع گفته است:« شهروندان، خبرنگاران و کارکنان نهادهای غیردولتی و خیریه در هیچ کجای جهان نباید قربانی آتش افروزی‌ها و خشونت‌ها شوند.» این سخنگو تاکید کرده است که این دو روزنامه‌نگار جان خود را به خطر انداخته‌اند تا درباره‌ی وضعیت سوریه اطلاع‌رسانی کنند.
افزایش شمار کشته‌شدگان در ادلب و حمص
یک سال بعد از آغاز اعتراض‌ها و درگیری‌ها در سوریه، شمار قربانیان درگیری‌ها همچنان فزونی می‌یابد. اپوزیسیون سوریه می‌گوید در درگیری‌های چهارشنبه، ۱۴ مارس ۲۰۱۲ در شهر ادلب که بعد از روزها نبرد خونین، بالاخره بار دیگر به دست ارتش سوریه افتاده است، دست‌کم ۳۴ نفر کشته شدند.
فعالان اپوزیسیون سوریه همچنین گزارش می‌دهند که در شهر حمص نیز که هفته‌هاست به میدان درگیری نیروهای بشار اسد و اپوزیسیون بدل شده، امروز نیز لااقل ۵ تن دیگر کشته شده‌اند.
از سوی دیگر گزارش‌ها حاکی از آن است که لااقل ۵ تن دیگر نیز در شهر دمشق به دست نیروهای بشار اسد کشته شده‌اند. پیش از این کوفی عنان، نماینده‌ی ویژه‌ی سازمان ملل متحد واتحادیه عرب، که برای مذاکره با مقامات سوری به دمشق سفر کرده بود، گفته بود که "پیشنهادهایی دقیق" را برای حل بحران به مقامات سوریه ارائه کرده و خواهان پاسخ‌گویی شده است. کوفی عنان گفته بود تا روز ۱۳ مارس مقامات سوریه باید به این پیشنهادات پاسخ دهند.
مارتین نسیرکی، سخنگوی سازمان ملل متحد در ژنو گفته است که کوفی عنان پاسخ دولت سوریه را دریافت کرده، اما سوال‌ها و ابهام‌های جدی‌ای دراین‌باره وجود دارد و کوفی عنان برای دریافت پاسخ به این ابهام‌ها دوباره به ملاقات مقامات سوری خواهد رفت.
این مقام مسئول سازمان ملل گفته است:« با توجه به وضعیت دردناک سوریه و شدت خشونت، زمان عنصری حیاتی است و جهان بیشتر از این نمی‌تواند معطل پاسخ‌های شفاف رهبران سوریه شود.»



وزارت امور خارجه‌ی بریتانیا سایتی با نام "بریتانیا برای ایرانیان" را برای اطلاع‌رسانی به مردم ایران درباره سیاست‌های این کشور افتتاح کرده است. ویلیام هگ گفته است بریتانیا هیچ نزاعی با مردم ایران ندارد.

سه ماه بعد از حمله‌ی نیروهای لباس شخصی به ساختمان سفارت بریتانیا در ایران، وزارت امور خارجه‌ی بریتانیا سایتی با عنوان "بریتانیا برای ایرانیان" را راه‌اندازی کرده است.
ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه‌ی بریتانیا با اعلام خبر راه‌اندازی این وب‌سایت تحت مدیریت وزارت امور خارجه، هدف راه‌اندازی آن را " گشودن دریچه‌ای به بریتانیا برای مخاطبان ایرانی" و "توضیح سیاست‌های بریتانیا در قبال موضوعات سیاسی و حقوق بشری ایران" توصیف کرده است.
در یادداشت آغاز به کار این وب‌سایت نیز آمده است که این سایت به دنبال "گشودن دریچه‌ای به بریتانیا" برای مخاطبان ایرانی خود است.

وزارت امور خارجه‌ی بریتانیا در توضیح دلایل راه‌اندازی وب‌سایت "بریتانیا برای ایرانیان"، گفته است:«مخاطبان ایرانی با مراجعه به این سایت می‌توانند با فرهنگ و زندگی در بریتانیا آشنا شوند. ضمنا از این سایت برای توضیح سیاست‌های بریتانیا در قبال ایران در موضوعاتی مانند حقوق بشر، برنامه‌ی اتمی و دیگر تحولات منطقه‌ی خاورمیانه استفاده خواهد شد.»
وب‌سایت "بریتانیا برای ایرانیان" بخش‌های مختلفی از جمله خبر، گفت‌وگو، اطلاعات لازم برای اخذ ویزای بریتانیا، کمک به اتباع بریتانیا در ایران و سیاست را طراحی کرده است. قرار است این وب‌سایت حضور چشمگیری در شبکه‌های اجتماعی از جمله "فیس بوک"، "توئیتر" و "گوگل پلاس" داشته باشد.
ویلیام هگ:« ما با مردم ایران هیچ نزاعی نداریم»
ویلیام هگ، وزیر امور خارجه‌ی بریتانیا در ویدیوی کوتاهی که برای افتتاح وب‌سایت "بریتانیا برای ایرانیان" در سایت قرار گرفته، جایزه‌ی اسکار برای فیلم "جدایی نادر از سیمین" ساخته‌ی اصغر فرهادی را آخرین نمونه از تولیدات فرهنگی تاثیرگذار ایرانی و ستایش غرب از این تولیدات توصیف کرده است.
هگ با تاکید بر این‌که به زودی مسابقات المپیک سال ۲۰۱۲ در لندن آغاز خواهد شد و آن‌ها چشم‌انتظار حضور ورزشکاران ایرانی هستند، گفته است:« در سال ۲۰۱۱ نیز جشنواره‌های مهمی در ادینبرو و لندن، فرهنگ و هنر ایرانی را مورد تجلیل قرار دادند. شمار بیشتری از مردم در بریتانیا آثار مولانا را می‌خوانند، همان‌طور که افراد بسیاری در ایران آثار بزرگ شکسپیر را تحسین می‌کنند. این‌ها نمونه‌های خوبی از ارتباطات فرهنگی بین دو کشور است.»

ویلیام هگ ابراز تاسف کرده است که بریتانیا ناچار شد فعالیت سفارت خود در تهران را متوقف کند
وزیر امور خارجه‌ی بریتانیا در پیام افتتاح سایت فارسی وزارت خارجه، با تاکید بر این‌که ارتباطات بین مردم ایران و بریتانیا، ارتباطی مهم و فوق‌العاده است، ابراز تاسف کرده است که مسئولان جمهوری اسلامی ایران، ارتباط مردم ایران با سیار نقاط جهان را از طریق کنترل "ایمیل‌ها، فیس‌بوک یا برنامه‌های بین‌المللی تلویزیونی" دشوارتر می‌کنند.
ویلیام هگ همچنین ابراز تاسف کرده است که بریتانیا ناچار شد فعالیت سفارت خود در ایران را متوقف کند و می‌گوید:« مقامات جمهوری اسلامی ایران نتوانستند به وظیفه خود در قبال حفاظت از کارمندان و اماکن دیپلماتیک  و انجام  تعهدات کنوانسیون وین عمل‌کنند.»
وزیر امور خارجه‌ی بریتانیا با تاکید بر این‌که بریتانیا "هیچ مشکل و نزاعی با مردم ایران ندارد"، اضافه کرده است که بریتانیا می‌خواهد تا جای ممکن، پذیرای مردم ایران باشد.
 هگ باردیگر اعلام کرده است که ایرانیان می‌توانند از سفارت‌خانه‌های بریتانیا در ترکیه و امارات متحده‌ی عربی، درخواست ویزا کنند تا همچنان بتواند اقوام و دوستان خود در این کشور را ملاقات کنند. این وب‌سایت قرار نیست خدمات صدور ویزا را برای شهروندان ایرانی ارائه کند.
وزیرخارجه بریتانیا  پیشاپیش فرارسیدن نوروز و سال نو را به مردم ایران تبریک گفته و از کاربران سایت "بریتانیا برای ایران"، خواسته است تا با ارسال سوال‌ها و نظرات خود در شبکه‌های اجتماعی، در به‌روزرسانی سایت مشارکت کنند. او با آرزوی آن‌که سال ۱۳۹۱، سالی فارغ از "اختلاف‌های جدی بین دولت‌های بریتانیا و ایران" باشد، تاکید کرده است که با آن‌که روابط دو کشور بر سر برنامه‌ی اتمی ایران بسیار دشوار است، بریتانیا در ماه‌های آتی از هرگونه مذاکره درباره‌ی برنامه اتمی ایران استقبال می‌کند.

وب‌سایتی مشابه "سفارتخانه‌ مجازی آمریکا برای ایرانیان"

افتتاح وب‌سایت "بریتانیا برای ایرانیان" سه ماه بعد از آغاز به کار "سفارت‌خانه مجازی آمریکا برای ایرانیان" صورت می‌گیرد. هر دو وب‌سایت اهداف مشابهی دارند و برای ایجاد پل ارتباطی بین مردم دو کشور و اطلاع‌رسانی درباره فرهنگ آمریکا و بریتانیا و توضیح سیاست‌های آن‌ها در قبال جمهوری اسلامی ایران، تاسیس شده‌اند.

آمریکا نیز پیشتر سفارتخانه مجازی برای ایرانیان تاسیس کرده تا بعد از سه دهه به شکل مستقیم با مردم ایران رابطه داشته باشد
مقامات جمهوری اسلامی ایران پیش از این در برابر تاسیس سفارت‌ مجازی آمریکا برای ایرانیان واکنش‌های تندی نشان داده‌ بودند.
 علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی این طرح آمریکا را طرحی برای جلب توجه جوانان ایرانی و "اغفال" آن‌ها توصیف کرده و گفته بود که این طرح شکست خواهد خورد. لاریجانی "لابی یهودی‌ها" را متهم کرده بود که پشت این طرح است.
مسئولان جمهوری اسلامی ایران هنوز به افتتاح سایت "بریتانیا برای ایرانیان" واکنشی نشان نداده‌اند. وب‌سایت "سفارت‌خانه مجازی آمریکا برای ایرانیان" بلافاصله بعد از افتتاح در ایران فیلتر شد.
بعد از حمله‌‌ی نیروهای لباس شخصی به سفارت بریتانیا در ایران نیز، وب‌سایت وزارت امور خارجه‌ی بریتانیا در ایران فیلتر شد.  ویلیام هگ در واکنش به فیلترینگ سایت وزارت امورخارجه به دستور قضایی مقامات جمهوری اسلامی ایران، گفته بود که به اعتقاد او سیستم سانسور در ایران، "مخرب" است و براساس "قضاوت‌های بیمارگونه" عمل می‌کند.
جمهوری اسلامی ایران همچنین بارها بخش فارسی بی بی سی – رسانه دولتی بریتانیا-  را متهم کرده است که به منظور "جاسوسی" و"تشویش اذهان عمومی" مخاطبان ایرانی و در راستای منافع سیاست‌های رسمی بریتانیا علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کند. برخی از روزنامه‌نگاران، مستندسازان و اعضای خانواده‌ی کارمندان بخش فارسی بی بی سی در ایران بازداشت و از سوی مقامات امنیتی جمهوری اسلامی متهم به جاسوسی برای بریتانیا شده‌اند.



ایالت متحده آمریکا از روسیه خواسته است که به جمهوری اسلامی هشدار دهد، مذاکرات آتی با گروه ۵+۱ را جدی بگیرد. از نظر واشنگتن این دور از مذاکرات بر سر برنامه هسته‌ای ایران "آخرین شانس" برای تهران است.
خبرگزاری رویترز به نقل از روزنامه روسی «کامرسانت» گزارش داد که هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا به سرگئی لاوروف، همتای روس خود گفته است که چنین موقعیتی آخرین فرصت برای تهران خواهد بود.
وی همچنین از روسیه خواسته است تا این موضوع را به مقامات ایران تفهیم کند. روزنامه کامرسانت به نقل از سرگئی ریابکف، معاون وزیر امور خارجه روسیه نوشت که انتقال چنین پیامی به ایران غیر حرفه‌ای است.
هفته گذشته پنج عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل و آلمان با پیشنهاد حکومت ایران برای برگزاری دور جدیدی از مذاکرات موافقت کردند. گرچه هنوز زمان و محل دقیق مذاکرات مشخص نیست.
الکساندر لوکاشویچ، سخنگوی وزارت امورخارجه روسیه درباره گزارش این روزنامه روسی می‌گوید که او نمی‌تواند اطلاعات منتشر شده را تایید و یا تکذیب کند.
مارک تونر، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا نیز در واکنش به این گزارش گفت: «ما در مورد مذاکرات دیپلماتیک خصوصی‌مان اظهارنظر نمی‌کنیم اما همچنان باور داریم که تا زمانی که ایران برای پاسخ دادن به نگرانی‌های بین‌المللی جدی باشد، می‌توان به راه حل دیپلماتیک امیدوار بود.»

«حمله به ایران قطعی است»
گرچه روزنامه کامرسانت به جزییات واکنش نظامی ایالات متحده آمریکا در صورت شکست راه حل‌های دیپلماتیک اشاره نکرده است اما به نقل از دیپلمات‌های روسی در سازمان ملل می‌نویسد: «مسئله این نیست که آیا اسرائیل به ایران حمله خواهد کرد و یا نه، موضوع تنها زمان این حمله است.»
این گزارش تصریح می‌کند که باراک اوباما در موقعیت دشواری قرار دارد تا از جنگ با ایران حمایت کند و یا پشتیبانی یک لابی قدرتمند هوادار اسرائیل را از دست بدهد.
در ماه‌های اخیر گمانه‌زنی‌ها در مورد احتمال حمله اسرائیل به ایران حتی بدون همراهی ایالات متحده آمریکا برای ضربه زدن به تاسیسات هسته‌ای این کشور افزایش یافته است.
لئون پانتا، وزیر دفاع آمریکا نیز گفته است که در صورت شکست تلاش‌های دیپلماتیک این احتمال وجود دارد که گزینه نظامی در دستور کار قرار گیرد.

اوباما: پنجره دیپلماسی تنگ‌تر می‌شود
در همین حال روز چهارشنبه ۱۴ مارس (۲۴ اسفند) باراک اوباما، رییس جمهور ایالات متحده آمریکا کنفرانس خبری مشترک با دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا، به ایران هشدار داد که امید‌ها برای یافتن راه حل دیپلماتیک درباره برنامه هسته‌ای این کشور در حال کاهش است.
آقای اوباما که در کاخ سفید به همراه دیوید کامرون سخن می‌گفت، تصریح کرد: «ما همه تلاش خود را برای حل این موضوع به کار خواهیم بست اما این سوی دیگر ماجرا است که باید شرایط را درک کند و متوجه باشد که پنجره حل دیپلماتیک این مساله هر روز بسته‌تر می‌شود.»
رییس جمهور آمریکا با اشاره به سیاست "وقت کشی و پرگویی" ایران در مذاکرات پیشین افزود: «ایران باید برای پرهیز از شرایط وخیم‌تر آینده، از مذاکره با گروه ۵+۱ استفاد کند. گرچه تضمینی وجود ندارد که ایران از دری که برایش گشوده شده وارد شود.»
غرب نسبت به اهداف نظامی برنامه هسته‌ای ایران مشکوک است و این کشور را به تلاش برای دستیابی به سلاح هسته‌ای متهم می‌کند، اما حکومت ایران با رد این اتهامات می‌گوید که این برنامه اهداف غیر نظامی دارد.




صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه می‌گوید که تشکیل هیات نظارت بر قانون اساسی توسط محمود احمدی‌نژاد غیرقانونی و غیرقابل قبول است. پیشتر شورای نگهبان نیز با تشکیل این هیات به شدت مخالفت کرده بود.
محمود احمدی‌نژاد میانه‌ی بهمن ماه سال جاری محمد علی حجازی را به عنوان عضو و دبیر «هیات نظارت بر حسن اجرای قانون اساسی» منصوب کرد. او چندی بعد بدون توجه به مخالفت‌های شورای نگهبان با تشکیل این هیات دیگر اعضای آن را معرفی کرد و در مورد تطبیق این اقدام با اصولی از قانون اساسی سخن گفت. اکنون رئیس قوه قضاییه می‌گوید مسئولان ارشد نظام با این تصمیم رئیس دولت مخالف هستند.
صادق لاریجانی در نشست مسئولان عالی قضایی گفت «نفس تشکیل این هیأت اگر جنبه مشورتی داشته باشد اشکالی ندارد اما این طور نیست که این هیئت بتواند بر کار دستگاه‌های دیگر ورود کند و اکیداً اعلام می‌کنیم ما در قوه قضاییه اجازه چنین کاری را به آنها نخواهیم داد.»
به گزارش اداره کل روابط عمومی و تشریفات قوه قضاییه لاریجانی این سخنان را در نشستی ایراد کرد که روز چهارشنبه ۲۴ اسفند برگزار شد. محمود احمدی‌نژاد تشکیل این هیات را مستند به اصل ۱۱۳ قانون اساسی عنوان می‌کند. در این اصل آمده است: «پس از مقام رهبری رئیس جمهور عالی‌ترین مقام رسمی کشور است و مسئولیت اجرای قانون اساسی و ریاست قوه مجریه را جز در اموری که مستقیما به رهبری مربوط می‌شود، بر عهده دارد.»
رئیس قوه قضاییه تفسیر احمدی‌نژاد از قانون اساسی را نادرست می‌خواند و می‌گوید: «در اصل ۱۱۳ صحبتی از نظارت به میان نیامده است بلکه مسئولیت اجرای قانون اساسی به عهده رئیس‌جمهور گذاشته شده و اگر بنا باشد مسئولیت اجرا را به آن نحو که آقای رئیس‌جمهور تفسیر می‌کند، بفهمیم، باید گفت بنابراین کل اجرای قوانین در کشور با ایشان است که امری است غیرمنطقی و غیرقابل قبول.»
مخالفت شورای نگهبان
تشکیل چنین هیاتی پیشتر نیز در دستور کار دیگر رئیسان دولت قرار گرفته بود اما همواره با مخالفت شورای نگهبان روبرو شده است. لاریجانی با اشاره به این سابقه گفت: « همان‌گونه که بارها شورای نگهبان در دوران روسای جمهور قبلی نیز تذکر داده، اصل ۱۱۳ قانون اساسی ربطی به اجرا یا عدم اجرای قوانین عادی کشور در نقطه‌ای خاص ندارد.»

محمود احمدی‌نژاد
محمود احمدی‌نژاد خود از مخالفان تشکیل هیات نظارت بر اجرای قانون اساسی بود و زمانی که به قدرت رسید تشکیلاتی را که در دوران محمد خاتمی برای این منظور شکل گرفته بود منحل کرد. احمدی‌نژاد به همین علت از "احیای" هیات سخن گفته و تصریح می‌کند: «زمانی برداشت بنده اين بود كه نيازی به وجود اين هيات نيست، اما امروز به اين نتيجه رسيده‌ام كه وجود چنين هياتی بسيار مورد نياز و لازم است.»
احمدی‌نژاد می‌گوید: «‌اينكه عده‌ای عنوان می‌كنند كه رئيس‌ جمهور فقط در قوه مجريه ناظر بر حسن اجرای قانون اساسي است تفسير غلطي است؛ چرا كه وظايف كشوري رئيس‌جمهور استثنا ندارد.» سخنگوی شورای نگهبان عباسعلی کدخدایی در یک نشست خبری و در واکنش به این اظهاران رئیس دولت گفت «در ادوار گذشته هنگامي که رييس‌جمهور وقت چنين هياتي را تشکيل داد، شوراي نگهبان نظر مخالف خود را اعلام کرد که اين نظر همچنان به قوت خود باقي است.»
محمود احمدی‌نژاد پیشتر گفته است نظارت بر اجرای قانون اساسی محدودیتی ندارد و شامل همه‌ی دستگاه‌های کشور می‌شود. صادق لاریجانی در دیدار روز چهارشنبه با مسئولان قضایی به این بخش از اظهارات احمدی‌نژاد انتقاد کرد و گفت «قوه‌قضائیه اجازه ورود بازرسان و اعضای این هيات به دستگاه قضایی را نخواهد داد.»
به گفته‌ی لاریجانی اگر هیاتی که رئیس دولت تشکیل داده بخواهد به نحوه‌ی اجرای قانون اساسی در دستگاه‌های دیگر رسیدگی کند این کار خلاف اصل تفکیک قوا خواهد بود. او تاکید می‌کند چنین کاری "ورود به حیطه قوای دیگر است و مسئولان عالی نظام نیز با آن مخالفند." به رغم این مخالفت محمود احمدی‌نژاد هفته‌ی گذشته اعضای این هیات را منصوب و یکی از ماموریت‌های آنها را «نظارت بر حسن اجرای اصول قانون اساسی و گزارش موارد عدم اجرای آن به رئیس جمهور» عنوان کرد.
وزیر دفاع آلمان با تأکید بر حمایت این کشور از افغانستان گفته است که نیروهای ائتلاف بین‌المللی همزمان به مأموریت خود در افغانستان پایان خواهند داد. او برنامه برای خروج زودهنگام از افغانستان را رد کرده است.
توماس د مزییر، وزیر دفاع آلمان روز چهارشنبه (۱۴ مارس/۲۴ اسفند) در سفری به افغانستان و دیدار با حامد کرزای، رئیس‌جمهور افغانستان و نیز همتای افغان خود بر ادامه حمایت کشورش از افغانستان تا پایان سال ۲۰۱۴ تأکید کرد. آقای د مزییر در دیدار با عبدالرحیم وردک، وزیر دفاع افغانستان یادآور شد که نیروهای بین‌المللی آیساف "با هم به این کشور آمده‌اند و با هم نیز خارج می‌شوند."
در هفته‌‌های اخیر صداهای مخالف بسیاری در آمریکا خواهان خروج زودهنگام نیروهای ارتش این کشور از خاک افغانستان شد‌ه‌اند. بر طبق برنامه تا پایان ماه سپتامبر سال جاری میلادی شمار نیروهای آمریکایی در افغانستان از ۹۰ هزار به ۶۸ هزار نفر کاهش خواهد یافت، هر چند مقامات آمریکایی اظهار داشته‌اند که نیروهای خود را در پایان سال ۲۰۱۴ از افغانستان خارج خواهند کرد.
وزیر دفاع آلمان در حالی بر حضور نیروهای آلمان در افغانستان تا پایان سال ۲۰۱۴ تاکید می‌ورزد که شماری از سیاستمداران احزاب دمکرات آزاد و سوسیال دمکرات‌ آلمان خواهان ارائه برنامه دقیق وزارت دفاع در مورد خروج نیروهای ارتش آلمان از افغانستان هستند.

ابراز همدردی با خانواد‌ه‌های قربانیان
توماس د میزییر در جریان سفر به کابل همچنین خاطرنشان ساخت که حمایت‌های آلمان در امر آموزش بیشتر نیروهای افغان و نیز پشتیبانی مالی این کشور برای تربیت این نیروها ادامه خواهند داشت. به گفته‌ی وزیر دفاع آلمان جزئيات این کمک‌ها در نشست ماه مه سران کشورهای عضو پیمان ناتو در شیکاگو اعلام خواهد شد.
در مقابل وزیر دفاع افغانستان نیز روند واگذاری تأمین امنیت به نیروهای افغان به ویژه در مناطق شمالی این کشور، که آلمان فرماندهی آیساف را در آن مناطق بر عهده دارد "بسیار خوب" توصیف کرد.
در هفته‌ جاری آنگلا مرکل به افغانستان سفر کرد
عبدالرحیم ورداک در این دیدار اظهار امیدواری کرد که شمار سربازان آلمانی در این منظقه در آینده نزدیک کاهش یابد و نقش این سربازان بیش از همه بر آموزش نیروهای امنیتی محلی متمرکز شود. او همچنین به همتای آلمانی خود اطمینان داد که تمام تلاش خود را برای جلوگیری از حمله سربازان و پلیس‌های افغانستان به متحدان بین‌المللی‌شان به کار خواهد بست.
در گذشته چندین بار چنین حملات مرگباری علیه نیروهای بین‌المللی از جمله ارتش آلمان صورت گرفته است.
پس از آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، توماس د میزییر نخستین مقام ارشد دولتی آلمان است که در هفته اخیر از افغانستان دیدن می‌کند.
خانم مرکل روز دوشنبه (۱۲ مارس/۲۲ اسفند) در سفری از پیش اعلام نشده وارد پایگاه نظامی ارتش آلمان در مزار شریف شد. این سفر یک روز پس از تیراندازی مرگبار یک سرباز آمریکایی به‌سوی غیر نظامیان افغان صورت گرفت که به کشته شدن ۱۶ غیرنظامی از جمله چند زن و کودک انجامید. وزیر دفاع آلمان در این سفر همچنین همدردی خود را با خانواده‌های قربانیان این حادثه ابراز داشت.

سفر همزمان وزیر دفاع آمریکا
همزمان با سفر وزیر دفاع آلمان، لئون پانه‌تا وزیر دفاع ایالات متحده نیز روز چهارشنبه از جنوب افغانستان دیدن کرد. پانه‌تا با حضور در یکی از پایگاه‌های نظامی آمریکا با سربازان آمریکایی، نمایندگان ناتو و سربازان افغان دیدار و گفت‌وگو کرد.
بر اساس گزارش‌های رسیده، اندکی پس از ورود وزیر دفاع آمریکا در پی انفجار یک بمب کنار جاده‌ای در ولایت هلمند یک دستگاه مینی‌بوس منفجر شد. در این حادثه ۸ غیر نظامی جان خود را از دست دادند.
به گفته‌ی یکی از سخنگویان نیروهای بین‌المللی آیساف در جریان این سفر هیچ‌خطری متوجه لئون پانه‌تا و یا اعضای هیئت همراه وی نشده است.




نيروی کار وچالش همزمان تورم و بيکاری

 پيشرفت بشر، هرچند محدود و نارسا و با هر نقدی به آن، موجب شده است تا نوعی اجماع جهانی بر حداقل حقوق نيروی کار بوجود آيد و اموری همچون استاندارد حداقل دستمزد، شرايط لازم برای ايمنی محيط کار، حقوق دوره بيکاری و حقوق بازنشستگی به رسميت شمرده شود.
البته نبايد تصور شود که پذيرش حتی اين حداقل، که شرط لازم برای پيشرفت اقتصادی - اجتماعی جهان است، از روی تصادف فراهم آمده باشد، زيرا تاريخی از بهره کشی و پيکار اجتماعی و رنج و بالاخره، عقلانيت نظام اجتماعی امروزی، پيدايش اين اجماع را توضيح می دهد. در ماده  ۲۳ اعلاميه جهانی حقوق بشر که بازتاب همين اجماع است «بر منصفانه بودن دستمزد به طوری که زندگی فرد و خانواده اش را هم شان با حيثيت و کرامت انسانی تامين کند» تاکيد شده است.
در ايران، در پی گسترش جنبش کارگری در دهه ۲۰ خورشيدی، حداقل دستمزد  در قانون کار مصوب سال ۱۳۲۵ به رسميت شمرده شد. چند سال بعد، در قانون کار مصوب سال ۱۳۳۸ مجددا بر تعيين حداقل دستمزد کارگران تاکيد شد.
زمانی نسبتا طولانی، يعنی ۱۱ سال، طول کشيد تا اين قانون جنبه عملی يابد و  قانون حداقل دستمزد در سال ۱۳۴۸ به اجرا گذاشته شد. هفت سال پس از آن، بالاخره در سال ۱۳۵۵، حداقل دستمزد ملی برای نخستين بار به تصويب مجلس آن زمان رسيد.
تعريف سازمان بين المللی کار (ILO) از حداقل دستمزد اين است: «پايين ترين سطح مزدی است که براساس عرف يا قانون صرف نظرازروش محاسبه آن يا صلاحيت کارگردر تصدی شغل، تعيين می شود؛ به شيوه ای که حداقل نيازهای کارگر و خانواده اش را با در نظر گرفتن شرايط اقتصادی و اجتماعی برآورده کند.»
شرايطی که سازمان بين المللی کار مقرر داشته، در ماده ۴۱ فصل سوم قانون کار ايران گنجانده شده است. بر اساس اين ماده، «حداقل مزد بدون آنکه مشخصات روحی  وجسمی کارگران  و ويژگی های کار محول شده را مورد توجه قرار دهد بايد به اندازه ای باشد تا زندگی يک خانوار که تعداد متوسط آنها توسط مراجع رسمی اعلام می شود را تامين کند.»
بنابراين معيار اساسی ميزان دستمزد، همان کفايت درآمد به حداقل هزينه هاست. بر همين اصل نيز خط فصل ميان شاغلين و بيکاران تعيين می شود. شاغل بر پايه چنين تعريفی، کسی است که بتواند با حداکثر ۴۰ ساعت کار در هفته، درآمد لازم را برای حداقل هزينه های لازم برای زيست شايسته وعرفی تامين کند.
عملکرد اقتصاد ايران اما به گونه ای بوده است که مقررات فوق، به شيوه¬ها و با انگيزه¬های گوناگون ناديده گرفته شده است. چرا که بنا به اطلاعات رسمی که در موارد بسياری نارسا است، در ۳۰ سال گذشته عليرغم افزايش اسمی حداقل حقوق کارگران از قدرت خريد آنها نسبت به دوره پيش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ به ميزان قابل توجهی کاسته شده است. اين روند به معنای کاهش چشم گير سطح زندگی و دشوارتر شدن معيشت برای کارگران ايران نيز هست.

علت تورم در ایران
علت اصلی کاهش ارزش واقعی دستمزد کارگران تورم است که بخشی از آن را می توان در کاهش ارزش پول ملی مشاهده کرد.
بنابراين می توان ادعا کرد که افزايش حقوق کارگران تنها ابزاری برای جلوگيری از اعتراض ها و همزمان پوششی برای سوء مديريت آنهم در سطح کلان و ملی است. چون در صورتی که تورم مهار می شد، رونق اقتصادی فراهم می آمد و تعادل در بازار کار برقرار می شد و نياز کمتری به افزايش دستمزدها احساس می شد.
علت تورم در ايران، مشکل ساختاری سازمان دهی جامعه و بخصوص سازمان دولت است. حجم عظيم دولت و تامين مالی آن با اعتبارات بدون پشتوانه، زمينه ساز تورم در ايران است. تامين مالی  دستگاه های تو در توی اداری، تبليغاتی و دستگاه ها و نيروهای انتظامی، نظامی و شبه نظامی که دارای بازده¬ توليدی در جامعه نيستند ساختار جامعه ايران را به گونه¬ای رقم زده اند که تورم از پيامدهای چنين دستگاهی است.
در ايران، معيار پايه تعيين دستمزد، نرخ تورم سالانه است. چنين معياری غالبا در کشورهای توسعه نيافته مرسوم است. در کشورهای پيشرفته مانند سوئد که مديريت اقتصادی جامعه توانسته است تورم و بيکاری را مهار کند، اين ميزان رشد اقتصادی است که معيار افزايش دستمزد است. استفاده از چنين معياری که مبتنی بر بازی برد- برد است، دارای پيامدهای مثبتی است.
نخستين پيامد اين است که مشوق های مادی را برای نيروی کار فراهم می آورد و علاوه بر آن، مصرف را که يکی از مولفه های افزايش توليد ناخالص داخلی است افزايش می دهد. بدين ترتيب افزايش دستمزد واقعی، قدرت خريد نيروی کار را افزايش می دهد و نقش مثبتی ايفا می کند. با اين مقايسه است که می توان دريافت  شکاف ميان جامعه جهان سومی و جهان پيشرفته به چه ميزانی است.
افزايش دستمزدها هر چند مطالبه ضروری برای نيروی کار به شمار می رود اما در فقدان ثبات سياسی و اقتصادی و ناکارآمدی مديريت اقتصاد، نقش يک مسکن ناکارآمد را ايفا می کند.
افزايش بهينه دستمزدها، در چارچوب نگاه سه جانبه گرا، که با مشارکت نيروی کار، کارفرمايان و دولت عملی است، بايد به گونه ای رشد کند که همزمان با سيهم کردن نيروی کار در منافع واحدهای اقتصادی، قدرت خريد آنها را افزايش دهد اما همزمان به کاهش اشتغال نينجامد.
اما در شرايط رکود تورمی حاکم بر اقتصاد ايران، افزايش دستمزد می تواند به ضد خود عمل کند و به بازی باخت- باخت ميان نيروی کار و کارفرمايان بينجامد، زيرا فعاليت های واحدهای اقتصاد که هم اکنون به ميزان قابل توجهی زير ظرفيت اسمی است، و همچنين با توجه به سيل واردات از کشورهای آسيای جنوب غربی و گران شدن سوخت و حامل های انرژی سودآوری شان بسيار کاهش يافته است، توانايی لازم را برای پرداخت دستمزد بيشتر را ندارند.
به همين دليل است که فرصت های شغلی از ايران به کشورهايی مانند چين نقل مکان می کند. در اين ارتباط بايد توجه داشت که فعاليت اقتصادی اگر دارای سودآوری کافی برای سرمايه گذاران واحدهای اقتصادی نباشد، آنها ترجيح می دهند سرمايه و توليد را به کشورهای ديگر انتقال دهند و در نتيجه، فعاليت توليدی خود در داخل را تعطيل کنند و به فعاليت تجاری- وارداتی روی آورند.
نمونه چنين امری البته در ايران امروز کم نيست. در اين ميان، حل مشکل کارگران از سويی مشروط به مشارکت فعال آنها در چارچوب نهادهای مدنی همچون اتحاديه های مستقل شاغلين است اما شرط ديگر، تنش زدايی در عرصه داخلی است که مقدمه آن، حاکميت دولت مشروع برآمده از انتخابات آزاد و همچنين تنش زدايی خارجی خواهد بود.
البته معيارهای ديگری نيز مطرح هستند؛ از جمله رونق اقتصادی، افزايش سرمايه گذاری در داخل، گسترش فعاليت های توليدی و مهار تورم.



نتانياهو: ايران فلسطينی ها را به پرتاب راکت به اسرائیل تشويق می کند

در حالی که برای چهارمين روز پی در پی بحران ميان اسرائيل و باريکه غزه ادامه يافته است، بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسرائيل، جمهوری اسلامی ايران را متهم کرده است که در پشت پرده تشويق تشکل های مسلح فلسطينی به پرتاب راکت به جنوب اسرائيل قرار دارد.
آقای نتانياهو شامگاه يکشنبه در نشست ليکود، حزب تحت رهبری خويش، گفت: جهاد اسلامی فلسطين يک تشکل کاملاً ايرانی است و جمهوری اسلامی ايران صاحب و بانی اين سازمان است و لذا، وضع بوجود آمده در جنوب اسرائيل نه تنها معضل هسته ای ايران را به کناری نمی زند بلکه نقش ايران را برجسته تر در صدر امور ما قرار می دهد.
آقای نتانياهو گفت که «افراطيون جهاد اسلامی تسليحات، آموزش و کمک های لجيستيک را همگی از ايران دريافت می کنند و جهاد اسلامی که بيشترين بخش از راکت ها را شليک کرده است، کاملاً از سوی ايران تجهيز نظامی می شود».
همزمان، ارتش اسرائيل شامگاه يکشنبه در بيانيه ای جمهوری اسلامی ايران را پشتيبان اصلی سازمان جهاد اسلامی فلسطين معرفی کرد.
دراز شدن انگشت اتهام اسرائيل به سوی ايران در بحران جديد، بويژه به اين دليل است که «يگان های القدس»، شاخه نظامی سازمان جهاد اسلامی فلسطين مسئوليت اکثر راکت هايی را که از شنبه به سوی اسرائيل شليک شده است، بر عهده گرفت و ويديو کليپ هايی از نيروهای خود را در حال انجام حملات، برای «افتخار»، در وبسايت های خود قرار داده است.

سرهنگ يوآو مردخای، سخنگوی ارتش اسرائيل، می گويد که «جهاد اسلامی فلسطين به مثابه بازوی تروريستی ايران فعاليت می کند؛ از ايران حمايت مستقيم مالی و نظامی می گيرد و برای تأمين هدف های ايران به کار انداخته می شود».
سرهنگ مردخای افزود که «بايد به ياد داشت که در کشتی ويکتوريا نيز شمار زيادی راکت های زمين به دريا که ايران آن را برای نيروهای جهاد اسلامی فلسطين در غزه ارسال کرده بود، وجود داشت».
اسرائيل دو سال پيش با تسلط بر يک کشتی در آبهای دريای مديترانه، پيش از آنکه به غزه برسد، دهها تن محموله نظامی در آن يافت که در ميان کانتينرهايی که ظاهراً کيسه های سيمان بود، جاسازی شده بود. اين کشتی از بندرعباس بارگيری شده بود.
اسرائيل مدعی بود که کشتی ياد شده، تلاش ديگری از سوی شاخه قدس سپاه پاسداران ايران برای تجهيز هر چه بيشتر نيروهای مسلح فلسطينی در غزه است.
رمضان عبدالله شلح، دبير کل سازمان جهاد اسلامی فلسطين، ماه گذشته بار ديگر به ايران دعوت شد و مقامات ارشد ايران نيز با او ديدار و گفت و گو کردند و «مقاومت» نيروهای تحت امر او را در برابر «رژيم صهيونيستی» ستودند.
سرآغاز دور جديد حملات راکتی از غزه به اسرائيل و حملات هوايی اسرائيل به مقرها و ستادهای وابسته به تشکل های مسلح فلسطينی، روز پنجشنبه گذشته بود ؛ در آن روز دو فروند راکت به جنوب اسرائيل شليک شد و يک روز پس از آن، اسرائيل در يک حمله هوايی، زهير القيسی، يکی از فرماندهان شاخه نظامی «کميته های مقاومت مردمی فلسطين» را در حالی که با اتومبيل جا به جا می شد، از پای در آورد.
شبکه اول تلويزيون اسرائيل می گويد که دستور کشتن زهير القيسی مستقيماً از سوی نخست وزير اسرائيل تأييد شد و روز جمعه، رييس ستاد کل ارتش اين دستور را تلفنی از نتانياهو دريافت کرد.
آقای نتانياهو در نشست حزب خويش در شامگاه يکشنبه گفت که القيسی در حال برنامه ريزی برای ترورهای جديدی بود. همزمان آويگدور ليبرمن، وزير خارجه اسرائيل نيز يکشنبه در مصاحبه با راديوی کشورش، زهير القيسی را «يک بمب ساعتی» ناميد.
اهود باراک، وزير دفاع اسرائيل، نيز با گفتن اين که اسرائيل آگاه بود که دستور به از پای درآوردن زهير القيسی عواقبی دارد، يکشنبه در بازديد از مناطق مرزی از مردم کشورش خواست که شکيبا باشند و گفت که عمليات کنونی ممکن است که چند روز طول بکشد.
آقای باراک دوشنبه نيز گفت «کسانی را که به مردم ما حمله می برند، مجازات خواهيم کرد»؛ هشداری که نتانياهو نيز عصر يکشنبه در بازديدش از جنوب اسرائيل، بر آن مهر تأکيد نهاده بود.
ژنرال بنی گانتس، رييس ستاد کل ارتش اسرائيل هم در بازديد از جنوب اسرائيل، پس از نشستی با شرکت فرماندهان ارتش، گفت که نيروی هوايی حملات خود را شدت بخشيده است و سخنگوی ارتش اسرائيل نيز گفت «تا زمانی که حملات راکتی ادامه يابد، ما از آتش بس سخن نمی گوييم».
سه کشته در ميان فلسطينی ها، حاصل حملات هوايی اسرائيل در فاصله شامگاه يکشنبه تا بامداد دوشنبه بود. شمار کشته های فلسطينی به بيست نفر رسيده است.
فلسطينی ها گفته بودند که يک نوجوان ۱۵ ساله نيز بامداد دوشنبه در راه رفتن به مدرسه کشته شده است، ولی سخنگوی ارتش اسرائيل اين امر را تکذيب کرد و خبرگزاری فرانسه نيز تأييد کرد که ارتش اسرائيل در منطقه «بيت لحيا» عملياتی انجام نداده بود.
در حالی که در غزه تشييع جنازه کشته های حملات هوايی اسرائيل ادامه دارد، در جنوب اسرائيل نيز مردم در اضطراب بسر می برند و راکت پرانی ها، روند زندگی آنها را کاملاً مختل کرده و بسياری از محل های کسب و کار بسته شده و والدين به سر کار نرفته اند تا از فرزندان خود مراقبت کنند.
برای چندمين روز پی در پی، مدارس و حتی دانشگاه بن گوريون در جنوب اسرائيل بدليل بيم از عواقب حملات راکتی، تعطيل شده است - بويژه آنکه بعدازظهر يکشنبه يک راکت از نوع «گراد»، به يک مدرسه در بئرشبع، بزرگ ترين شهر در جنوب اسرائيل، اصابت کرد که در آن ساعت، خالی بود.
در همين حال، سيستم دفاع راکتی «گنبد آهنين» در ارتش اسرائيل، دهها فروند از راکت هايی را که فلسطينی ها شليک کرده اند، در هوا شکار کرده است.
در روزهای اخير بيش از ۱۲۰ فروند راکت به اسرائيل شليک شده است که بدليل تدابير مؤثر، تنها يک زخمی داشته ولی خساراتی وارد کرده است و وزير امور آب و انرژی اسرائيل نيز نسبت به احتمال هدف قرار گرفتن کارخانه اصلی برق در بندراشدود ابراز نگرانی کرده و هشدار داده است که در آن صورت، اسرائيل جريان برق به سوی غزه را قطع خواهد کرد.
مقامات اسرائيل تأييد کرده اند که حماس در اين دور از حملات راکتی نقشی ندارد اما گفته اند که دولت حماس درغزه بايد مسئوليت نشان دهد.
به گفته محمد عواد، وزير خارجه دولت حماس، اين سازمان در تماس با کشورهای مختلف بويژه با حاکميت مصر، خواهان پايان دادن به بحران است و همزمان، محمود عباس، رييس تشکيلات خود گردانی نيز در تماس با سران حماس در کشورهای عربی و غزه، خواهان حفظ آرامش شد.
در همين حال، محمود عباس و صائب عريقات، يک مقام ارشد سازمان آزاديبخش فلسطين نيز يکشنبه اين ديدگاه را مورد حمايت قرار دادند که نتانياهو می خواهد با گسترش نبرد در غزه و شايد کشاندن جنگ عليه حزب الله لبنان، وضع منطقه را به مسيری بکشاند که شايد در ادامه آن، اسرائيل بتواند به تأسيسات هسته ای ايران نيز حمله برد.
آمريکا و غرب حق اسرائيل دانسته اند که از مردم خود دفاع کند اما خواهان شکيبايی هر دو طرف شده اند. اما اتحاديه عرب، ترکيه و جمهوری اسلامی ايران در بيانيه هايی اسرائيل را عامل وضعيت ايجاد شده دانستند.
در پی وخامت اوضاع، ژنرال گانتس که قرار بود اين هفته برای ديداری رسمی به آمريکا برود و با همتای آمريکايی خود و نيز با ساير مقامات ارشد نظامی و دفاعی آمريکا در باره ايران گفت و گو کند، سفر خود را به تعويق انداخت.



محسن میلانی: بشار اسد يک مرده سياسی است


 کوفی عنان نماينده ويژه سازمان ملل و اتحاديه عرب برای حل بحران سوريه، پس از دو روز مذاکره با بشار اسد رييس جمهوری اين کشوربه ترکيه بازگشت.اين در حالی است که مخالفان حکومت دمشق روز دوشنبه از قتل بيش از ۴۷ زن و کودک توسط نيروهای دولتی در شهر حمص خبر داده اند.
  رادیو فردا  در گفت وگو با محسن ميلانی استاد علوم سياسی در دانشگاه فلوريدای جنوبی ابتدا اين پرسش را مطرح کرده که چرا بشار اسد با هيچ يک از پيشنهادهای کوفی عنان برای پايان دادن به خشونت ها موافقت نکرد؟
  ميلانی: امروز مسئله سوريه يک مسئله بين المللی شده است. يعنی فقط مسئله داخلی سوريه مطرح نيست.
  گفتگوی حسین قویمی با محسن میلانی، استاد علوم سیاسی در آمریکا
آقای اسد هم تنها کسی نبوده است که با برنامه های آقای کوفی عنان مخالفت کرده باشد. بلکه مخالفين آقای اسد هم با يکسری از پيشنهادهای آقای کوفی عنان مخالف بودند.
بنابر اين به اعتقاد من اين خيلی امر معمولی است که هر دو طرف در اين مقطع تاريخی اول مخالفت کنند و بعد ممکن است که به موافقت برسند.
اهميت اين سفر به نظر من در اين است که آقای کوفی عنان دارد تلاش می کند که هم ديدگاه ها و هم منافع کشورهايی را که دارند از اسد طرفداری می کنند، يعنی جبهه روسيه، ايران، شايد هم چين ، عراق و مقداری هم دولت لبنان از يک سو و جبهه ديگر که متشکل از آمريکا و اروپا، کشور قطر و کشور عربستان سعودی است، را در نظر بگيرد ويک نوع بالانس مابين اين دو جبهه ايجاد کند.
به اعتقاد من برنامه ای که دارد مطرح می کند اين است که اين اختلاف سوريه بايد از طرق غير نظامی و مسالمت آميز حل شود.

شما اشاره کرديد به کشورهای عربستان و قطر. آيا کمک های برخی کشورها مثل عربستان و قطر در ماه های آينده به گمان شما برای تجهيز مخالفان بشار اسد بيشتر نخواهد شد؟
هيچ کدام از کشورهای منطقه نه عربستان سعودی و نه قطر و نه ترکيه و ايران و عراق و لبنان به تنهايی نمی توانند مسئله سوريه را حل کنند.
تا زمانی که موافقتی بين آمريکا و کشورهای غربی و روسيه در رابطه با آينده سوريه انجام نشود، بعيد به نظر می رسد که کمک های نظامی و اقتصادی قطر و عربستان سعودی بتواند جنگ داخلی سوريه را به نفع مخالفين اسد به پايان برساند.
تا امروز حداقل مخالفين نتوانسته اند از لحاظ نظامی خطر عمده ای برای اسد باشند و کمک های احتمالی عربستان سعودی و قطر هم بدون پشتوانه دولت های غربی به جايی نخواهد رسيد.

آقای ميلانی، بشار اسد حتی از دسترسی مردم حمص به کمک های بشردوستانه سازمان ملل مخالفت کرده است. اين مخالفت در افکار عمومی جهانی از بشار اسد يک تاثير منفی به جای خواهد گذاشت. آيا اساسا بشار اسد به اين گونه قضاوت ها توجهی ندارد؟
من شخصا فکر می کنم که بشار اسد يک مرده سياسی است که فعلا دارد راه می رود و به زودی حکومتش به پايان خواهد رسيد. چه اين پايان چند ماه ديگر و چه يکسال به طول بيانجامد.
ولی به خاطر اين جنايت هايی که عليه ملت خودش اعمال کرده است، ديگر نه می تواند حکومت کند و نه حکومتش حقانيت دارد و نه در جامعه بين المللی مورد احترام خواهد بود.
بنابر اين الان تنها کاری که بايد بکند اين است که اگر فردا حکومتش ساقط شد، مورد تعقيب قانونی قرار نگيرد و بتواند اجازه بدهد که سيستمی که خودش و پدرش در سوريه ساخته اند، از بين نرود.
بنابر اين من از اينکه ايشان با اين برنامه ها مخالفت کرده  متعجب نيستم به خاطر اينکه استراتژی ايشان مبنی بر اين است که هر نوع نقطه ضعفی اگر در قبل مخالفينش و جامعه بين المللی از خودش نشان دهد، سر آغاز شکست های بعدی خواهد بود.

يکی از روزنامه های چاپ ترکيه با نام روزنامه راديکال به نقل از احمد داوود اغلو، وزير خارجه ترکيه گزارش داده است که ايران و ترکيه پشتيبانی خود از دولت بشاراسد را دارند کاهش می دهند. به تصور شما آيا اين ارزيابی درستی است؟
من اين مقاله را نخوانده ام. ولی در رابطه با اينکه ايران چه برنامه ای دارد؟ مقداری آشنايی و شناخت دارم.
به نظر من اولين اقدام و تلاش ايران اين است که سعی می کند آقای اسد را نگه دارد. چون اگر حکومت خاندان اسد که پدر و پسر درست کرده اند، ساقط شود، از لحاظ استراتژيک ضرر خيلی شديدی به ايران وارد خواهد کرد.
سوريه مهمترين طرفدار ايران در دنيای عرب است. از طريق سوريه است که دولت ايران کمک های مالی و اسلحه به حزب الله لبنان می رساند.
اگر حکومت اسد ساقط شود، اين برای ايران نه تنها شکست در سوريه خواهد بود، بلکه شرايط ايران را در لبنان هم خيلی بدتر خواهد کرد.
به همين دلايل هم جمهوری اسلامی تلاش خواهد کرد که اسد را نگه دارد.
ولی اگر هم نتوانند شخص اسد را نگه دارند؛ در تهران تلاش خواهند کرد که حکومت را را کماکان حفظ کنند.
 يعنی شخص اسد برود  ولی حکومتی که در سوريه بنيان گذاشته است باقی بماند.
و اين عين اتفاقی است که فعلا در مصر رخ داده است. بدين معنا که حسنی مبارک رفته است ولی يکسال بعد از رفتن او هنوز هم می بينيم که ارتش که در حقيقت پايه قدرت حکومت حسنی مبارک بود، هنوز هم از بين نرفته است.
همين اتفاق هم در يمن افتاده است.
 



روز جهانی عليه سانسور سايبری؛ «آزادی اينترنتی روز به روز محدودتر می‌شود»

 ۱۲ مارس، ۲۲ اسفند را سازمان گزارشگران بدون مرز،«روز جهانی عليه سانسور سايبری» ناميده است.
اين سازمان بين المللی مدافع خبرنگاران و رسانه ها، در سال ۲۰۰۸ ميلادی، چهار سال پيش، اينروز را به عنوان روز جهانی مبارزه با مميزی فضای مجازی اعلام کرد.
گزارشگران بدون مرز به اين مناسبت در تازه ترين فهرستش تحت عنوان «دشمنان اينترنت»  از جمهوری اسلامی در ايران و حکومت های چين، عربستان، ويتنام و تونس به عنوان رژيم هايی نام برده که دسترسی به اينترنت را محدود مي کنند و کاربران يا اصطلاحاً « نِتيزن هايشان Netizens» را آزار مي دهند.
 در همین زمینه،  رادیو  فردا  با رضا معینی، مسئول بخش ايران در سازمان گزارشگران بدون مرز گفت و گویی انجام داده است:

می توانید توضیحی در خصوص تازه ترین فهرست سازمان گزارشگران بدون مرز ارائه کنید؟
اين سه فهرست هر سال در روز «مبارزه عليه سانسور بر روی اينترنت» منتشر و به روز می‌شود. متاسفانه اين فهرست کم و زياد می‌شود، يعنی تعدادی از کشورها وارد ليست می‌شوند و بعضی کشورها از آن خارج می‌شوند.
ولی اصلی‌ترين کشورهای دشمن اينترنت همچنان برجای خود هستند، کشورهايی مانند جمهوری اسلامی ايران، ويتنام، عربستان سعودی و کشورهايی که تازه به اين ليست اضافه شده‌اند.
در کنار ليست دشمنان اينترنت ما ليست ديگری از سالها پيش تهيه کرده‌ايم؛ کشورهايی که بايد تحت مراقبت و مواظبت قرار بگيرند. متاسفانه در اين ليست کشورهايی هستند از جمله امسال فرانسه که عملا در اين چهارچوب می‌توان گفت به مبارزه عليه سانسور بر روی اينترنت کمکی نمی‌کنند.

آقای معينی! اخيرا جمهوری اسلامی تدابير ديگری را در مورد اينترنت اعلام کرده که گفته می‌شود در راستای اعمال محدوديت‌ها و نظارت بيشتر در فضای مجازی است. در فهرستی که سازمان گزارشگران بدون مرز منتشر کرده اين اقدامات مطرح شده است؟
در اين ليست در مورد هر کدام از کشورهای دشمن اينترنت توضيح داده شده است و در مورد جمهوری اسلامی به طور مشخص بر روی فعاليت‌های يک سال گذشته از دستگيری‌ها گرفته تا اقدام برای مسدود کردن اينترنت صحبت شده و ما در مورد گام‌های بلندی که جمهوری اسلامی برای سانسور سايبری برداشته صحبت کرديم و يا حملاتی که برای جعل گواهينامه‌های امنيتی انجام داده است و همچنين در ارتباط با وضعيت وب نگاران.
طی يک سال گذشته در ايران ۲۹ وب نگار بازداشت شده اند و ازاين تعداد به طور مشخص ۱۹ نفر محکوم شده و تعدادی ديگر هم همچنان در بازداشت موقت به سر می‌برند و يا آزاد شدند و در انتظار محاکمه خود هستند. بسياری از وب نگارانی که دستگير شده‌اند در وضعيت خوبی به سر نمی‌برند و برای اولين بار در ايران پنج شهروند وب نگار يا وبلاگ نويس به مرگ محکوم شده‌اند.

آيا روز۱۲ مارس يا ۲۲ اسفند به عنوان روز جهانی عليه سانسور سايبری، در تقويم سازمان ملل هم گنجانده شده است؟
 
همان طور که سوم ماه می يعنی «روز جهانی آزادی مطبوعات» از سوی گزارشگران بدون مرز اعلام و سپس از سوی نهادهای بين المللی پذيرفته شد، اين روز هم چنين روندی را طی می‌کند.
سازمان‌هايی مانند يونسکو و ديگر نهادهای ناظر بر آزادی و آزادی مطبوعات و نهادهای فرهنگی همراهان ما هستند در اين روز، اما هنوز سازمان ملل اين روز را به عنوان يک روز در تقويم جهانی ثبت نکرده است.

سازمان گزارشگران بدون مرز انتظار دارد در آينده سازمان ملل اين روز را در تقويم خود بگنجاند و برای اين کار چه بايد کرد؟
آن چه برای ما مهم است صحبت درباره سانسور بر روی اينترنت است، اگر سازمان ملل بپذيرد که خيلی خوب است اگر نپذيرد مسئله خاص ما نيست.
مسئله خاص ما اين است که در اين روز بگوييم نسبت به سال گذشته ۳۰ درصد بر دستگيری‌های شهروند- وب‌نگاران و وبلاگ نويسان اضافه شده است. بگوييم آزادی بر روی اينترنت روز به روز دارد محدودتر می‌شود و در اين باره بايد حساس بود و بايد تلاش کرد چون اين آزادی از آن همه ما است. بگوييم کشورهايی هستند که تمام ثروت ملی خود را دراين رابطه خرج می‌کنند تا مردم آن کشور از دسترسی به آزادی اطلاعات و حق دانستن محروم بمانند و اين مسئله برای ما مهم است.




«اسرائیل از مدت‌ها پیش برنامه‌ای برای حمله نظامی به ایران داشته است»


خبرگزاری آسوشيتدپرس در گزارشی می نویسد برنامه ريزی های اسرائيل برای منهدم کردن تاسیسات هسته ای جمهوری اسلامی ايران امر تازه ای نيست و تدارکات و آماده سازی های آن به سال های دور باز می گردد و اين روند آمادگی تا به حال قاطعانه پيگيری شده است.
در این گزارش آمده که بيش از يک دهه است که اسرائيل به شيوه ای برنامه ريزی شده و منظم نيروی نظامی خود را به ويژه برای وارد آوردن ضربه احتمالی بر تاسيسات هسته ای ايران آماده می کند. اسرائيل برای اين منظور هواپيماهای جنگی خود را به تمرين ماموريت های راه دور فرستاده، بمب های سنگرشکن ساخت ايالات متحده را خريداری کرده و بر توان دفاع موشکی خود افزوده است.
تهديدهای بنيامين نتانياهو نخست وزير اسرائيل در مورد حمله به ايران، که هفته پيش هنگام ديدار پر سر و صدای او از کاخ سفيد شنيده شد، سخنانی توخالی نبود. با آن که احتمال می رود که حمله يک جانبه اسرائيل نتواند همه برنامه اتمی ايران را نابود کند، ولی تصور می شود که قادر باشد دست کم در حال حاضر ضربات سنگين بر آن وارد سازد.
يک افسر پيشين نيروی هوایی اسرائيل به نام يفعت شاپير که هم اکنون تحليلگر امور نظامی در انديشکده آی ان اس اس در تل آويو است، به آسوشیتد پرس می گويد: «اگر اسرائيل حمله کند، قصدش بيشتر فرستادن يک پيام سياسی خواهد بود و نه يک اقدام تاکتيکی  یاجنگی.»
اسرائيل در کنار ايالات متحده و ديگر کشورهای غربی به اين باور رسيده که ايران در راه اجرای برنامه های اتمی خود گام های کليدی برداشته است. آژانس بين المللی انرژی اتمی، که وظيفه آن نظارت بر فعاليت های هسته ای کشورهای عضو است، اين نگرانی را در گزارش های خود بازتاب داده، ولی در همان حال تاکيد کرده که بازرسانش شواهد مستقيمی نيافته اند که نشان دهد ايران به سوی جنگ افزار هسته ای گام بر می دارد.
در هر حال، رهبران اسرائيل استدلال می کنند که زمان به سرعت در حال گذر است. آنها صدای خود را در فراخوانی برای يک اقدام بين المللی همآهنگ شده عليه برنامه های اتمی ايران بلند و بلندتر کرده اند، و در همان حال تاکيد می کنند که اگر لزوم آن پيش آيد، حاضرند خودشان به تنهائی دست به اقدام بزنند.
مقامات دفاعی اسرائيل بر اين باورند که ايران قادر است در ظرف شش ماه اورانيوم غنی شده در سطحی که مورد نياز ساخت جنگ افزار هسته ای باشد فراهم سازد. بنا به ارزيابی آنها، پس از اين مرحله، به يک تا دو سال وقت نياز است که ايران بتواند وسائل نصب و پرتاب بمب را نيز آماده کند.
اسرائیل می گويد ايران در ماه های آينده بخش کافی از تاسيسات اتمی خود را به زير زمين انتقال خواهد داد تا از دسترس نيروی هوایی متعارفی خارج بوده و دنيا از متوقف ساختن آن عاجز بماند. اهود باراک وزير دفاع اسرائيل اين وضع را «منطقه مصونيت» می نامد.
مقامات دفاعی اسرائيل می گويند که برنامه مقابله با ايران از سال ها پيش در دست تدوين بوده، با اين فرض که رهبری عمليات به دست نيروی هوایی خواهد بود و برنامه ای بسيار پيچيده خواهد داشت.
اسرائيل در مجموع دارای سيصد فروند هواپيمای جنگی است، ولی به توصيه مقامات، حدود صد فروند از هواپيماهای خط اول در چنين ماموريتی شرکت خواهند کرد. اين مجموعه شامل هواپيماهای جنگنده و هواپيماهای همراه به هدف حمله به هواپيماهای دشمن و همچنين نابودی سيستم دفاع ضد هوایی آن و شماری هواپيماهای ياری رسان از قبيل هواپيماهای ارتباطی و جستجو و نجات خواهد بود.
قوی ترين بخش از اين نيرو اسکادران شماره ۲۴ جنگنده‌های اف – ۱۵ آی ساخت ايالات متحده است که می تواند جنگ افزارهای بسياری با خود حمل کند که از جمله شامل بمب های هدايت شونده ليزری ساخت آمريکا از نوع جی‌بی‌يو-۲۸ می باشد که ۲۲۰۰ کيلوگرم وزن دارد. اين بمب ها که به «سنگرشکن» معروف است، در مرکز اصلی هر عملياتی قرار خواهد داشت.
علاوه بر اين، اسرائيل دارای چهار اسکادران هواپيمای جنگنده از نوع اف – ۱۶ آی است که حدود صد فروند را شامل می شود. اين هواپيماها هنگام پرواز بسيار چابک تر بوده و قادرند به هدف های زمينی نيز حمله کنند – ولی برای همراهی کردن هواپيماهای تهاجمی سنگين ديگر، بهترين هستند. نيروی هوایی اسرائيل همچنين انواع «هواپیماهای بدون سرنشین و هدايت  از راه دور» را تهيه و توليد کرده است. اين پرنده های بدون سرنشين قادر به تامين اطلاعات نظامی، برقراری ارتباطات بی سيم و دادن ديگر نيازهای کمکی برای هرگونه عمليات هستند.
کارشناسان بر اين باورند که شماری از جنگنده های اسرائيلی، حتی اف -۱۶ که تانکر بزرگتری در آن تعبيه شده، نخواهند توانست بدون سوختگيری در وسط راه، مسير رفت و برگشت را به طور کامل طی کنند. اين امر البته به طولانی بودن مسافت و همچنين ميزان جنگ افزاری بستگی دارد که هواپيما با خود حمل می کند.
اسرائيل که دارای هشت هواپيمای سوخت رسان است، می تواند در ظرف چند دقيقه تانکر يک جنگنده در حال پرواز را پر کند – گرچه معلوم نيست که اين سوخت رسانی در چه نقطه ای از فضا صورت خواهد گرفت، زيرا بخش عمده ای از حريم هوایی اين منطقه در خدمت اسرائيل نخواهد بود.
اماکنی که در ايران ممکن است هدف حمله قرار گيرد و شامل تاسيسات غنی سازی نطنز و فردو در جنوب تهران می شود، همگی در فاصله ۱۶۰۰ کيلومتری از اسرائيل قرار دارد.
شاپير، افسر پيشين نيروی هوایی اسرائيل می گويد طراحان حمله بايد يکی از سه راهی را برگزينند که هر يک با خطرات جدی همراه است.
کوتاه ترين راه، پرواز بر فراز اردن و عراق است که در همسايگی ايران قرار دارد. هيچ کشوری توان آن را ندارد که از پرواز هواپيماهای اسرائيلی در حريم هوایی خويش جلوگيری کند، ولی اگر چنين پروازی صورت گيرد، موجب شرمندگی مقامات آن کشورها خواهد شد.
چنين رويدادی ممکن است موجب تنش ديپلماتيک در روابط اردن با اسرائيل شود. اردن در حال حاضر نزديک ترين هم پيمان اسرائيل در ميان کشورهای عرب است و چنين امری ممکن است اردن را در معرض اقدامات تلافی جويانه ايران قرار دهد. مقامات اردنی حاضر نشده اند به اين پرسش پاسخ دهند که اگر حريم هوایی کشورشان مورد استفاده اسرائيل قرار گيرد، به چه واکنشی دست خواهند زد.
مسير دوم می تواند پرواز به سوی جنوب و از طريق عربستان سعودی باشد. سعودی ها با اسرائيل روابط ندارند، ولی در همين حال که خود را به علت برنامه های اتمی ايران قويا مورد تهديد احساس می کنند، هر گونه نشان همکاری آن ها با کشور يهود موجب برانگيختن انتقادهای بی امان در جهان عرب خواهد شد. سعودی ها نيز ممکن است طعمه خوبی برای ضربات تلافی جويانه ايران باشند.
آخرين امکان نيروی هوایی اسرائيل می تواند پرواز از فراز ترکيه باشد. اسرائيل در حمله هوایی سال ۲۰۰۷ به سوريه نيز از حريم هوایی ترکيه استفاده کرد. ولی تصور می رود که از آن هنگام ترک ها شبکه راداری خود را تقويت کرده اند و روابط اسرائيل و ترکيه که روزگاری بسيار دوستانه بود به قهقرا کشيده شده است.
يک مقام ترکیه که نخواسته نامش فاش شود به آسوشیتد پرس گفت: «استفاده اسرائيل از حريم هوایی ترکیه، امری کاملا مردود است. اگر اسرائيل بخواهد بدون اجازه از حريم هوایی ترکيه استفاده کند، جنگنده های اسرائيل سرنگون خواهند شد.»

هنگامی هم که هواپيماهای جنگی اسرائيل به فراز ايران برسند، با واکنش سيستم دفاع ضد هوایی و جنگنده های آن کشور روبرو خواهند بود. مقامات اسرائيلی می گويند که آن ها اين تهديد را جدی می گيرند، ولی بر اين باورند که برتری قدرت آتش اسرائيل و همچنين تکنولوژی اختلال در سيستم راداری به آنها امکان خواهد داد ماموريت خويش را به انجام برسانند.
بزرگترين چالش برای اسرائيل ممکن است محدوديت قدرت آتش آن باشد. گفته می شود که تاسيسات غنی سازی اورانيوم در نطنز در عمق شش متری زمين قرار دارد و دو ديواره بتونی از آن حمايت می کند.
اين امر کارآمدی بمب های سنگرشکن اسرائيل را با مشکل روبرو می سازد و پاسخی به اين پرسش نيز هست که چرا اسرائيل ترجيح می دهد که ايالات متحده پيشگام انجام اين عمليات باشد. نيروهای آمريکایی در حوزه خليج فارس و در نزديکی خاک ايران مستقر هستند و آمريکایيان بمب های سنگرشکن قوی تری از اسرائيل در اختيار دارند.
ايران همچنين تاسيسات غنی سازی خود را به تدريج به کوهستان های جنوب تهران در فردو منتقل می کند که در ۹۰ متری عمق کوه برپا شده است. به گفته مقامات اسرائيلی، آن چه که قضيه را مشکل تر می کند، استفاده ايران از شبکه های ساخت روسيه است که تاسيسات را زير پوشش پنهان می برد و در تلاش هواپيماهای جاسوسی غربی برای شناسایی آنها ايجاد اختلال می کند.
اسرائيل برای رويارویی با هرگونه تهديدی، يک رشته سيستم های دفاع هوایی به وجود آورده است. عمليات آزمايشی نسل سوم ضد موشک «ختس» (پيکان) آغاز شده است. اين سيستم قادر است موشک هایی را که از راه دور و از جمله ايران پرتاب می شود هدف قرار دهد. اسرائيل همچنين اخيرا يک سيستم ضد موشکی ديگر را به نام «گنبد آهنين» وارد صحنه کرده که در روزهای اخير توانسته است ۸۰ در صد از موشک هایی را که از غزه به سوی اسرائيل پرتاب شده، هدف قرار دهد.
بسياری از کارشناسان بر اين باورند که ايران در صدد برخواهد آمد در صورت حمله اسرائيل، به هدف های آمريکایی در خليج فارس ضربه بزند و همچنين به کشورهایی چون عربستان سعودی با اين فرض که طرفدار حمله اسرائيل بوده اند، آسيب برساند.
تصور می رود که هرگونه حمله يک جانبه، با انتقادهای شديد بين المللی نيز روبرو شود. مفهوم اين امر آن است که عمليات اسرائيل بايد کوتاه مدت و سريع و حتی شايد تنها يک فقره حمله باشد و به صورت يک جنگ هوایی طولانی در نيايد.
«اسکات جانسون»، کارشناس پژوهشکده نظامی جينس آی-اچ-اف می گوید: «با در نظر گرفتن اين محدوديت ها، حداکثر آن که اسرائيل خواهد توانست برنامه های اتمی ايران را عقب اندازد و نه آن که باعث خنثی کردن آن شود.» به نظر او، «کليد موفقيت در ميزان کارآمدی بمب های سنگرشکن» خواهد بود.
«دانی ياتوم»، رئيس اسبق موساد می گويد: «حتی اگر اسرائيل نتواند برنامه های اتمی ايران را به طور کامل ويران کند، يک توقف جدی در آن نيز می تواند کافی باشد.»



افشای «ای‌میل‌های خصوصی» بشار اسد؛ «مشاوره گرفتن از ایران»


روزنامه بریتانیایی گاردین روز پنج‌شنبه، ۲۵ اسفندماه، در گزارشی اختصاصی از محتوای «چند هزار ای‌میل خصوصی» رئیس جمهور سوریه و همسرش خبر داد. این ای‌میل‌ها حاکی از «مشاوره گرفتن» حکومت سوریه از جمهوری اسلامی برای سرکوب اعتراضات و همچنین تمسخر اصلاحات در این کشور است.
روزنامه گاردین در شماره روز پنج‌شنبه خود به نقل از فعالان ضدحکومتی سوریه به محتوای «بیش از سه هزار» ای‌میل پرداخته است که «از مکاتبات خصوصی بشار اسد و همسرش اسما» گرفته شده است.
اعضای شورای عالی انقلاب سوریه که علیه حکومت خاندان آقای اسد فعالیت می‌کنند این مجموعه مکاتبات اینترنتی را از ماه ژوئن سال گذشته تا اوایل ماه فوریه گذشته، یک ماه پیش، زیر نظر داشته‌اند.
روزنامه گاردین می‌گوید برای تعیین صحت محتوای این ای‌میل‌ها با «ده نفر» تماس گرفته است که به نام‌شان در این ای‌میل‌ها اشاره شده است.
بنا بر گزارش اختصاصی گاردین که درست در روز سالگرد آغاز اعتراضات ضدحکومتی در سوریه به چاپ رسیده، رئیس جمهور سوریه در چند مورد با یا بی‌واسطه از جمهوری اسلامی ایران مشاوره گرفته است.
گاردین از جمله در یک مورد به سخنرانی بشار اسد در ماه دسامبر سال گذشته اشاره می‌کند که درباره موضوعات آن به گفته مشاور رسانه‌ای او با چندین نفر «از جمله مشاور سیاسی سفیر ایران» در سوریه مشورت شده است.
از همان ماه‌های آغازین اعتراضات به حکومت اسد در دمشق، کشورهای غربی تهران را متهم کردند که به سوریه در سرکوب مردم خود کمک می‌کند.
در حالی که این اتهام در یک سال گذشته چندین بار تکرار شده و حتی معترضان سوری از حضور نیروهای ایرانی در میان نیروهای سوری خبر داده‌اند، تهران همواره این اتهام را رد کرده است.
در ای‌میل مربوط به سفیر ایران،‌ به بشار اسد توصیه شده است در سخرانی‌اش لحنی «حاکی از قدرت و خشونت» به کار ببرد و به حمایت «کشورهای دوست» اشاره کند.
در این ای‌میل همچنین به آقای اسد توصیه شده است که حکومتش باید اطلاعات «مربوط به توانایی‌های نظامی خود» را بیشتر نشر دهد تا مردم متقاعد شوند که این حکومت حتی با نیروی نظامی نیز از پای درنخواهد آمد.
در مجموعه ای‌میل‌های افشاشده خانواده اسد به نام «حسین مرتضی» نیز اشاره شده است، بازرگان متنفذ لبنانی که به گفته گاردین با ایران «ارتباطاتی قوی» دارد.
روزنامه گاردین همچنین بر اساس این ای‌میل‌ها گزارش داده است که بشار اسد اصلاحاتی را که به مردم سوریه وعده داده تا بحران این کشور را خاموش کند به سخره گرفته است و در ای‌میل‌ها از «قوانین آشغال احزاب و رسانه‌ها و انتخابات» حرف می‌زند.
در حالی که معترضان سوری خواستار کناره‌گیری خاندان اسد از قدرت در این کشور هستند، آقای اسد در یک سال گذشته چندین بار در سخنرانی‌های خود وعده اصلاحات در شیوه اداره کشور را داده است، وعده‌ای که دست‌کم تاکنون متحقق نشده است.

«ولخرجی» و «پناهندگی به قطر»
اما یک موضوع عمده دیگر ای‌میل‌های خصوصی اسما اسد، همسر رئیس جمهور سوریه،‌ است که بخشی از گزارش گاردین را به خود اختصاص می‌دهد.
محتوای ای‌میل‌های خانم اسد بیشتر به خرید‌های آن‌لاین او اختصاص دارد، از جمله گاردین می‌گوید که او در یک مورد ده هزار پوند خرج «شمعدان و میز و چلچراغ از پاریس» کرده است.
این در حالی است که به‌ویژه در دو ماه گذشته مردم دست‌کم یک شهر، حمص، به دلیل محاصره شدن توسط ارتش حتی به آب و غذای کافی نیز دسترسی نداشته‌اند.
در ای‌میلی دیگر به اسما اسد که هم‌چنان تلاش می‌کند چهره‌ای مدرن از کشور و همسر شخص اول سوریه را به نمایش بگذارد دختر امیر قطر، حامد بن خلیفه آل ثانی، به خانم اسد توصیه می‌کند که به اتفاق همسرش سوریه را ترک کند و به چند شهری که پذیرای آنان هستند، «از جمله دوحه»، پایتخت قطر، پناهنده شوند.
روزنامه گاردین از قول فعالان سوری مخالف حکومت می‌گوید که آنها نام کاربری و اسم رمز ای‌میل‌های خانواده اسد را از خبرچینی گرفته‌اند که در حلقه پیرامونی بشار اسد بوده است.
به گفته گاردین، دسترسی به این ای‌میل‌ها روز هفت فوریه گذشته قطع شده است.
این نخستین بار نیست که محتوای ای‌میل‌های خصوصی بشار اسد در سراسر جهان منتشر می‌شود.
یک ماه پیش نیز ای‌ميل‌های آقای اسد و شمار ديگری از سران حکومت سوريه توسط «هکرهای ناشناس» هک شد و پس از چند روز روزنامه معتبر اسرائيلی هاآرتص اعلام کرد که امتياز انتشار اين پست‌های الکترونيک را به دست آورده است.



هند برای سه ایرانی به اتهام ارتباط با بمب‌گذاری قرار بازداشت صادر کرد


دادگاهی در هند برای سه ایرانی به اتهام ارتباط با بمب‌گذاری بهمن‌ماه در دهلی نو علیه دیپلمات اسرائیلی قرار بازداشت صادر کرد.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، مقام‌های پلیس هند که نخواستند نام‌شان فاش شود، روز پنج‌شنبه اعلام کردند که دادگاه دهلی نو روز چهارشنبه برای سه ایرانی به نام‌های «سید علی مهدی صدر»، «محمدرضا ابولقاسمی» و «حسین افشار» قرار بازداشت صادر کرده است.
۲۴ بهمن‌ماه در جریان یک بمب‌گذاری در یک خودرو در دهلی نو، پایتخت هند، همسر یک دیپلمات اسرائیلی به همراه راننده‌اش و دو تن همراه دیگر زخمی شدند.
روزنامه «تایمز آو ایندیا» روز پنج‌شنبه گزارش کرد که این سه ایرانی با ویزای توریستی وارد هند شده‌اند و بلافاصله پس از انفجار بمب از این کشور گریخته‌اند. آسوشیتدپرس نیز بر خروج فوری این سه نفر از هند پس از وقوع انفجار تأکید کرده است.
به گفته مقام‌‌های پلیس در هند، دولت هند برای یافتن و دستگیری این سه فرد از پلیس بین‌الملل کمک خواهد خواست.
هند اگرچه تاکنون از ارتباط دادن انفجار در دهلی نو به ایران به طور مستقیم خودداری کرده، در چند وقت گذشته ایرانیان و افرادی را که به نوعی با ایران مرتبط بودند هدف بازجویی‌های خود قرار داده است.
روز ۱۷ اسفندماه یک خبرنگار هندی که برای یکی از آژانس‌های خبری ایران مشغول به کار بوده در ارتباط با بمب‌گذاری خودروی متعلق به سفارت اسرائیل بازداشت شد.
همزمان با انفجار در هند در ۲۴ بهمن‌ماه، یک خودروی بمب‌گذاری شده در نزدیکی سفارت اسرائیل در پایتخت گرجستان کشف شد.
۲۵ بهمن‌ماه نیز انفجار‌هایی در بانکوک، پایتخت تایلند، به وقوع پیوست که به دنبال آن سه ایرانی به اتهام ارتباط با این انفجارها دستگیر شدند. دو تن از این متهمان در تایلند و یک نفر دیگر در مالزی در حالی که قصد داشت به تهران بازگردد در فرودگاه بازداشت شد.
روز پنج‌شنبه دادگاهی در کوآلالامپور، پایتخت مالزی، مسعود صداقت‌زاده، متهم بازداشت شده در مالزی، را به دست‌ داشتن در انفجارهای بانکوک متهم کرد.
مسعود صداقت‌زاده، ۳۱ ساله، این اتهام را رد کرده و تأکید کرده است که تنها برای گذراندن تعطیلات به تایلند سفر کرده بود.
وکیل آقای صداقت‌زاده نیز اعلام کرده است که موکلش برای تعطیلات به پاتایا در تایلند رفته و پس از آن نیز برای خرید قطعات خودروی مرتبط با تجارتش در تهران به مالزی آمده بود.
بانکوک که می‌گوید این سه ایرانی خواستار هدف قرار دادن دیپلمات‌‌های اسرائیلی در تایلند بوده‌اند، خواستار استرداد آقای صداقت‌زاده‌ است‌ و مالزی تأکید دارد که این استرداد باید روند قانونی خود را طی کند.
اسرائیل ایران را به دست داشتن در بمب‌گذاری‌های هند، گرجستان و تایلند متهم کرده است، با این‌ حال ایران تمامی این اتهام‌ها را رد کرده و تأکید دارد که خود قربانی حملات تروریستی است.




تاکید اوباما و کامرون بر دیپلماسی در مورد برنامه اتمی ایران

باراک اوباما، رئیس جمهوری ایالات متحده و دیوید کامرون، نخست‌وزیر بریتانیا، بار دیگر بر فشار بر ایران برای منصرف کردن تهران از برنامه هسته‌ای‌اش تاکید کردند.
دیوید کامرون برای یک دیدار سه روزه به ایالات متحده سفر  کرده است. نخست وزیر بریتانیا و رئیس جمهوری امریکا پس گفت‌وگو با یکدیگر در یک کنفرانس خبری مشترک شرکت کردند.
باراک اوباما در این کنفرانس خبری گفت که یکی از محورهای گفت‌وگو با دیوید کامرون ایران بود. باراک اوباما اظهار داشت که تهران باید دریابد که روزنه‌ دیپلماتیک برای حل مناقشه هسته‌ای‌اش در حال بسته شدن است.
رئیس جمهور ایالات متحده  با بیان اینکه هنوز «زمان و فضا» برای حل‌وفصل‌ سیاسی مناقشه هسته‌ای ایران وجود دارد، اظهار داشت: «فکر می‌کنم که ایرانی‌ها باید دریابند که ...  پنجره ای که برای حل دیپلماتیک این موضوع وجود دارد در حال بسته شدن است.»
باراک اوباما افزود: «ما هر کاری می‌کنیم که این موضوع از راه دیپلماتیک حل شود اما درنهایت ما باید یک نفر را در آن طرف میز داشته باشیم که این موضوع را جدی بگیرد و من امیدوارم که رژیم ایران این مسئله را دریابد.»
اوباما همچنین پیش‌بینی کردکه فشار تحریم‌ها بر اقتصاد ایران بیشتر در تابستان نمایان شود.
باراک اوباما گفت: «ما مصمیم که ایران را از دستیابی به جنگ‌افزار هسته‌ای باز داریم.»
رئیس جمهور ایالات متحده تصریح کرد: «ایرانی‌ها باید دریابند که ما موضو‌ع هسته‌ای را  جدی می‌گیریم. آنها می‌دانند که تداوم  ریشخند زدن به جامعه جهانی برای آنها پیامد خواهد داشت.»
رئیس جمهور ایالات متحده تصریح کرد: «من برای آنها به صورت خیلی مستقیم و علنی پیام فرستادم که باید فرصت گفت‌وگو با گروه ۱+۵ را مغتنم بشمارند تا از بدتر شدن عواقب ‌(رفتارشان) در آینده جلوگیری کنند.»
دیوید کامرون، نخست‌وزیر بریتانیا، نیز با اشاره با گفت‌وگوهای در پیش‌ روی تهران و گروه ۱+۵ گفت: «ما درباره این گفت‌وگوها که قرار است از سرگرفته شود، جدی هستیم. اما این رژیم باید به تعهدات بین‌المللی‌‌اش عمل کند. و اگر چنین نکند، آنگاه بریتانیا و آمریکا در کنار دیگر شرکای بین‌المللی‌مان، فشار سیاسی و اقتصادی را همچنان افزایش خواهند داد تا به یک نتیجه مسالمت‌‌‌آمیز در این بحران دست یابیم. همانند رئیس جمهور اوباما، من هم‌ گفته‌ام که هیچ گزینه‌ای (در مورد) ایران منتفی نیست. این برای امنیت این منطقه و جهان ضروری است.»


اسد و همسرش
در سالگرد آغاز اعتراضات سیاسی در سوریه و تشدید فشار دیپلماتیک بر حکومت آن کشور، یک روزنامه بریتانیایی گفته است رهبر سوریه برای سرکوب اعتراضات با ایران مشورت می کرد.
روزنامه بریتانیایی گاردین، چاپ لندن، در گزارشی که در سایت اینترنتی این نشریه منتشر شده گفته است که بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، در مورد نحوه مقابله با قیام علیه حکومت آن کشور از طریق رابط هایی، از ایران راهنمایی و مشورت می گرفت.
گاردین نوشته است که این گزارش را براساس ایمیل هایی تهیه کرده که آقای اسد و همسرش بین ژوئن سال گذشته و فوریه سال جاری ارسال و دریافت کردند و مخالفان حکومت سوریه توانسته بودند آنها را رسد کنند.
به گفته مخالفان، یک فرد نفوذی در تشکیلات اداری ریاست جمهوری توانست به اسم ورود و رمز ایمیل های مورد استفاده آقای اسد و همسرش دست یابد و برای چند ماه، امکان خواندن ایمیل های مبادله توسط آنان را داشته باشد.
تصویری که محتوای این ایمیل ها از بشار اسد به دست می دهد، حاکی از فردی نگران است که گاه خود را شخصی مظلوم می داند و گاه به اعمال خشونت تمایل می یابد.
شماری از این ایمیل ها شامل اطلاعاتی در مورد ارتباط بین بشار اسد و ایران است که عمدتا به موضوع نحوه برخورد حکومت سوریه با اعتراضات رو به گسترش در این کشور ارتباط دارد و نشان می دهد که رئیس جمهوری سوریه در مواردی چند دریافت کننده راهنمایی و مشورت از افراد وابسته به جمهوری اسلامی بوده است.
از جمله، قبل از سخنرانی بشار اسد در ماه دسامبر سال گذشته، مشاور رسانه ای او فهرستی از موضوعات مناسب برای این سخنرانی را توصیه کرد و نوشت که این توصیه ها را براساس "مشورت با تعداد قابل توجهی از افراد و از جمله مشاور رسانه ای و سیاسی سفیر ایران" تهیه کرده است.
مشاور رسانه ای آقای اسد در این گزارش توصیه می کند که رئیس جمهوری در سخنرانی خود، لحنی "قاطع و خشن" داشته باشد و همچنین قدردانی خود را "از حمایت کشورهای دوست" صراحتا ابراز دارد.
در بخش دیگری از این گزارش توصیه شده است که دولت سوریه اجازه دهد "اطلاعاتی در مورد توانمندی ارتش کشور به بیرون درز کند" تا مردم بپذیرند که حکومت توانایی مقابله با چالش های نظامی را هم دارد.
به نوشته گاردین، رئیس جمهوری سوریه همچنین از راهنمایی ها و مشورت های حسین مرتضی، از تاجران متنفذ لبنانی که دارای ارتباط نزدیک با ایران است برخوردار می شد.

توصیه علیه متهم کردن القاعده

در ماه دسامبر، و پس از انفجارهایی در دمشق که پیش از ورود هیات اعزامی اتحادیه عرب به سوریه روی داد، این بازرگان لبنانی به آقای اسد توصیه کرد که مقامات و رسانه های دولتی دیگر این انفجارها را به شبکه القاعده نسبت ندهند.
آیت الله خامنه ای، اسد، احمدی نژاد
رهبران جمهوری اسلامی همواره حکومت اسد را متحد استراتژیک خود دانسته اند
حسین مرتضی در ایمیل خود به رئیس جمهوری سوریه نوشت که به نفع او نیست که بگوید انفجارهای دمشق کار القاعده بوده زیرا این ادعا باعث رفع اتهام از دولت آمریکا و مخالفان دولت سوریه می شود و افزود: "من به عنوان مدیر تعدادی از کانال های ایرانی و لبنانی، پیام هایی از ایران و حزب الله دریافت کرده ام که راهنمایی می کنند که نگوییم شبکه القاعده پشت این انفجارها بوده؛ چنین اظهاراتی یک خطای رسانه ای آشکار است."
وی در ایمیل دیگری توصیه کرده است که لازم است نیروهای امنیتی بین ساعات ۳ تا ۹ بعد از ظهر در تمامی میدان ها مستقر شوند تا از تجمع مخالفان جلوگیری کنند.
به نوشته گاردین، برخی دیگر از ایمیل ها حاکی از تماس مکرر بشار اسد با خالد الاحمد، ظاهرا از افراد وابسته به حزب الله است که، به گفته مخالفان، به عنوان مشاور در عملیات سرکوب در شهرهای حمص و ادلیب انجام وظیفه می کرد.
خالد الاحمد در تماس با بشار اسد توصیه می کند که نواحی اطراف این دو شهر را در محاصره نیروهای امنیتی در آورد و می افزاید که اطلاع یافته است تعدادی از روزنامه نگاران اروپایی به صورت مخفیانه با عبور از مرز لبنان وارد سوریه شده اند و در صدد تهیه گزارش از شرایط این کشور هستند.
او در گزارش دیگری می نویسد که از منابع موثق شنیده است که اخیرا مقداری اسلحه که از لیبی برای مخالفان ارسال و در بنادر یکی از کشورهای همسایه تخلیه شده بود به دست مخالفان در محله باب عمرو حمص رسیده است.
اطلاعاتی که مخالفان در اختیار گاردین گذاشته اند همچنین حاکی از تماس های مکرر همسر آقای اسد با دختر امیر قطر است که در یکی از ایمیل های خود، با اشاره به شرایط سوریه، تلویحا موضوع پناهندگی خانواده اسد به آن امیرنشین را مطرح می کند.
دختر امیر قطر در ایمیلی که در ماه دسامبر برای خانم اسد فرستاده می نویسد که پدرش همچنان بشار اسد را دوست خود می داند و می افزاید "فرصت تغییر و تحول واقعی مدتهاست که سپری شده اما فرصت های دیگری فراهم آمده و من امیدوارم که زمان تفکر و دست کشیدن از انکار واقعیات سپری شده باشد."
وی در ایمیلی که در ماه ژانویه برای خانم اسد فرستاده، علنا موضوع اعطای پناهندگی به آقای اسد و خانواده او در قطر بدون خطر تعقیب قانونی را مطرح می کند.
بخش دیگری از این ایمیل ها به مسایل خصوصی آقای اسد و همسرش ارتباط دارد که از جمله شامل موفقیت در شکست محاصره اقتصادی به منظور انجام خرید های شخصی در کشورهای غربی است.

ارتباط سوریه و ایران

اینکه جمهوری اسلامی در سرکوب خشونت آمیز اعتراضات سیاسی در سوریه به حکومت آن کشور یاری رسانده، اتهام جدیدی نیست و مخالفان دولت سوریه و برخی منابع غربی از کمک نظامی و امنیتی ایران و حضور نفرات نظامی ایران و حزب الله برای برخورد با تظاهرات مخالفان دولت سوریه سخن گفته اند اما مقامات دو کشور همواره این اتهام ها را رد کرده اند.
تظاهرات اعتراضی در ایران
حکومت سوریه از معدود متحدان جمهوری اسلامی و از جمله مجاری اصلی تاثیرگذاری ایران در منطقه محسوب می شود و اگرچه به حمایت وسیع مادی ایران وابسته است، اما سقوط آن می تواند ضربه عمده ای را به سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی وارد سازد و اعتبار سیاسی آن را در داخل و خارج تضعیف کند.
برخی ناظران گفته اند در مراحل اولیه حرکت اعتراضی مردم منطقه، از جمله در سوریه، نشانه هایی از روش های مورد استفاده در اعتراضات پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران دیده می شد و از جمله، به بهره برداری گسترده از تکنولوژی نوین ارتباطی برای عبور از حصارهای ایجاد شده در زمینه اطلاع رسانی اشاره کرده اند.
به گفته آنان، واکنش مقامات سوری نیز به اقدامات جمهوری اسلامی در مقابله با حرکت اعتراضی پس از انتخابات بی شباهت نبوده که از جمله شامل تلاش برای جلوگیری از انتشار خبر از طریق اخراج و محدود کردن فعالیت روزنامه نگاران خارجی و مستقل، انحصاری کردن منبع انتشار خبر، قطع ارتباطات اینترنتی و موبایل و توسل به شدت عمل در برابر تظاهرات مسالمت آمیز مردم به جهت ایجاد جو رعب و وحشت بوده است.
عملکرد حکومت ایران در برابر اعتراضات در آن زمان به موفقیت انجامید و از گسترش اعتراضات علنی جلوگیری کرد اما در همانحال، به نظر می رسد که فعالان سیاسی در سایر کشورها، از جمله سوریه، از تجربه حرکت اعتراضی در ایران استفاده کرده و راه های جدیدی را برای خنثی کردن اقدامات حکومت به دست آورده اند.
حرکت اعتراضی در سوریه از یک سال پیش با برگزاری تظاهراتی به منظور درخواست از رئیس جمهوری برای اصلاحات سیاسی و مبارزه با فساد آغاز شد در حالیکه بسیاری از مخالفان داخلی و کشورهای دیگر، انتظار داشتند بشار اسد، به عنوان فردی "اصلاح طلب" به این خواست ها پاسخ مساعد بدهد.
با ادامه تظاهرات، دولت سوریه به اعزام واحدهای ارتشی برای مقابله با تظاهرکنندگان مبادرت کرد و گفته می شود که طی این مدت، دست کم هشت هزار تن از شهروندان سوریه به دست ارتش این کشور کشته، و هزاران تن دیگر بازداشت و ناپدید شده اند.
با ادامه ناآرامی ها، شماری از نظامیان با خودداری از کشتن تظاهرکنندگان، ترک خدمت کردند و نیرویی به نام "ارتش ملی سوریه" را با هدف اعلام شده حمایت از تظاهرات مسالمت آمیز در برابر حملات ارتش دولتی تاسیس کردند و مقامات سوری گفته اند که مخالفان مسلح، که از آنان با نام تروریست های وابسته به خارج نام می برند، تا کنون چند صد تن از نفرات ارتش و نیروهای امنیتی سوریه را کشته اند.
در خبر دیگری در مورد سوریه، دولت ایتالیا گفته است که سفارت خود در سوریه را تعطیل کرده و عربستان سعودی نیز اعلام داشته که دیپلمات های خود را از دمشق خارج می کند.
همزمان، شبکه تلویزیونی پرس تی وی، متعلق به دولت ایران، گفته است که روز پنجشنبه، ۲۵ اسفند (۱۵ مارس)، یک هواپیمای حامل چهل تن کمک های بشردوستانه ایران برای سازمان هلال احمر سوریه به آن کشور وارد شده است.



تقی زاده
در ده سوم قرن بیستم میلادی، نهضت مخالفت با همجنس‌گرایی در ایران شکل گرفت و بسیاری از روشنفکران مشروطه خواه به آن پیوستند. فرهنگ مدرن این دوره‌ ایران، سکس با پسران نوجوان را کمتر از سابق می‌پذیرفت، اما سبک زندگی مدرن همجنسگرایانه (Gay life style) را هم پذیرا نشده بود.
همان اوایل قرن بیستم بود که مجله پر نفوذ «کاوه» (۱۹۱۶ - ۱۹۲۱) در برلین و با سردبیری حسن تقی‌زاده، مشروطه‌خواه معروف، منتشر شد. این نشریه افکار عمومی در ایران را به مخالفت با همجنسگرایی (که در اذهان عمومی با بچه بازی یکسان بود) تشویق می‌کرد. تقی‌زاده در آن زمان بدل به مدرن‌گرایی بی‌چون و چرا شده بود. نقل قول مشهوری از او هست که «ایرانیان باید ظاهرا و باطنا و جسما و روحا فرنگی‌ماب شوند و بس»، تنها از این طریق خواهد بود که ایرانیان می‌توانند به پای غرب برسند.
اعضای هیات تحریریه‌ «کاوه» از حقوق زنان به خصوص حق بیشتر زن در ازدواج و طلاق حمایت می‌کردند. روند مدرنیزاسیون حالا به هنجارسازی عشق دگرجنسگرایانه (عشق بین زن و مرد) و ممنوعیتِ همه‌ کنش‌ها و تمایلات همجنسگرایانه منجر شده بود. این نشریه اعلام کرد که مردان ایرانی «در اندرونی (و حریم خصوصی) زنانشان را لعن و نفرین می‌کنند و در بیرونی (و حریم عمومی) مردان را می‌ستایند و به مردان عشق می‌ورزند». با این تفکر تنها عشق دگرجنسگرایانه بود که مشروعیت داشت و مردانی که در دام تمایلات همجنس‌خواهانه گرفتار می‌شدند عقب‌مانده به شمار می‌رفتند. چنین مردانی «در پذیرفتن تمدن اروپایی‌های شش‌تیغ‌کرده سرسختی نشان می‌دادند». احتمالا مرد ایرانی مردان بی‌ریش اروپایی را با امرد‌ها (نوجوان‌های بی‌ریش در رابطه همجنسگرا) یکی می‌گرفت و به همین خاطر هم به آداب (دگرجنسگرایانه‌) غرب بی‌توجه بود.
مطالب نشریهٔ «کاوه» ادامه‌دهنده‌‌‌ همان گفتمانی بود که با آخوندزاده و کرمانی در قرن نوزدهم شروع شد و بعد‌ها در مجله‌ «ملا نصرالدین» و به دست جلیل محمد قلی‌زاده در اوایل قرن بیستم گسترش پیدا کرده بود.
در‌‌ همان زمان‌ها بود که ایرج میرزا ناگهان بدل به مدافع آداب مدرن جنسی شد. وی که به اشعار همجنس‌خواهانه‌اش معروف بود، شروع کرد به انتقاد سرسختانه از همجنسگرایی مردانه. ایرج میرزا به همراه دیگر چهره‌های سیاسی، به ترویج دگرجنسگرایی اجباری (Compulsory Heterosexuality) برای مردان پرداخت. وی در «عارف‌نامه»، مثنوی هجوی و معروف‌اش، اعتراف می‌کند که در جوانی به پسران بی‌ریش تمایل داشته، اما وقتی مسن‌تر شده تمایلش به زنان گردیده. وی حجاب را باعث و بانی همجنسگرایی شایع در جامعه‌ ایران می‌دانست. در آن زمان میهن‌پرستی راستین مستلزم پذیرفتن مدرنیزاسیون بود، که آن هم مستلزم برگزیدن گرایش جنسی به زنان به جای پسران، توسط مردان، بود. لازمه اخلاقیات راستین کشف حجاب و دگرجنسگرایی اجباری بود.
همزمان روشنفکران و نویسندگان دیگر نیز خواستار حذف اشعار با محتویات همجنسگرایانه از کتاب‌های درسی شدند. نام‌آورترینشان احمد کسروی (۱۸۹۰-۱۹۴۶)، تاریخ‌دان برجسته، بود که در شکل‌گیری بسیاری از سیاست‌های فرهنگی و آموزشی ده‌های دوم و سوم قرن بیستم میلادی در ایران تاثیرگذار بود. کسروی که در جوانی به کسوت روحانیت درآمده بود، تحت تاثیر انقلاب مشروطه به منتقد سرسختِ نهاد روحانیت بدل گشت.
احمد کسروی بعد‌ها یکی از قضات برجسته و استاد تاریخ در دانشگاه تهران شد. در این حین، روزنامه‌نگاری هم می‌کرد؛ وی همچنین نویسنده کتاب «تاریخ مشروطه ایران» و بنیان‌گذار جنبش سیاسی با هدف سکولار ساختن جامعه ایرانی (که به جنبش «پاک‌دینی» معروف است و در دورهٔ حکومت پهلوی شکل گرفت) است.
جنبش پاک‌دینی پیروان گسترده‌ای پیدا کرد. این جنبش دعوی مدرنیته‌ «عقلانی» داشت و دیدگاه‌هایی را محکوم می‌کرد که کسروی غیرعقلانیشان می‌دید؛ دیدگاه‌هایی مانند شیعه (اما نه همه‌ اسلام)، بهایی‌گری، صوفی‌گری، و داروینیسم اجتماعی. قابل پیش‌بینی بود که روحانیون به عقاید وی معترض باشند؛ در میان ایشان، آیت‌الله خمینی جوان یکی از کسانی بود که شدیدا به کسروی و پیروان‌اش حمله می‌کرد.
کسروی هم‌چنین از شعرهایی حمایت می‌کرد که به مسایل اجتماعی می‌پرداختند. وی شعرِ «سالم» پروین اعتصامی را می‌ستود که در آثارش از سختی‌های زن بودن در دنیای منزوی و تفکیک جنسیتی شده سخن می‌گفت. کسروی شعر ملا نصرالدین را نیز می‌ستود چرا که آن نیز طرف‌دار دگرجنسگرایی و مخالف با تعدد زوجات بود. اشعار عرفای بزرگ که درگیر عشق همجنسگرایانه و شراب و مخدرات بودند، با موازین کسروی جور درنمی‌آمدند. از دید کسروی، همجنسگرایی نشانه‌ عقب‌ماندگی فرهنگی بود.
کسروی می‌نویسد که شعرای صوفی «زندگی انگلی» داشتند و در نوشته‌هایشان مشوق جبرگرایی و تقدیرنگری بودند. این گونه شعر‌ها از نظر کسروی خطرناک بودند و می‌باید حذف می‌شدند. کسروی و پیروان‌اش تا آن‌جا پیش رفتند که در چله زمستان مراسم کتاب‌سوزی راه می‌انداختند. کتاب‌هایی که غیراخلاقی و مضر تشخیص داده می‌شدند در مراسمی که یادآور عقاید نازی‌ها و شوروی در حذف ادبیات «منحط» بود به درون آتش افکنده می‌شد.
دانش آموزان و افسران بسیاری از اقدامات کسروی حمایت می‌کردند. در تهران گروهی از دانش آموزان تشکیل شد که هدف‌اش «مبارزه با خطر شعرا» بود. با این‌همه بیشترین نخبگان فرهنگی با این عمل کسروی مخالف بودند.
در سال ۱۳۱۳ «انجمن ادب» از کسروی دعوت کرد تا به بیان دیدگاه‌های‌اش بپردازد. اگرچه بیشتر اعضای این انجمن کماکان با عقاید کسروی مخالف بودند، اما سرانجام در نشستی موافقت کردند که محدودیت‌هایی در انتشار اشعار جدید اعمال کنند. از آن زمان به بعد، شاعران فقط می‌توانستند در رابطه با شش موضوع خاص شعر بسرایند و قرار شد از قالب غزل (که مختص عشق همجنسگرایانه بود) استفاده نکنند.
کسروی بعد‌ها متن سخنرانی‌های‌اش را در مجله‌ «پیمان» منتشر ساخت. وی شعرای کلاسیک فارسی نظیر خیام و مولوی و سعدی و حافظ را محکوم کرد و خواستار آن شد که آثار این شعرا از کتب درسی حذف شود.
پس از انتشار این مقاله، محمدعلی فروغی (نخست‌وزیر وقت از ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۴) که طرف‌دار سعدی بود دستور داد نشریه‌ کسروی سانسور شود.
وزارت فرهنگ در‌‌ همان زمان نسخه‌ جدیدی از گلستان سعدی را منتشر کرده بود. محمد علی فروغی هم بر آن مقدمه‌ای نوشته بود و به‌ویژه برداشت سعدی از عشق را ستوده بود.
فروغی و کسروی با هم ملاقات کردند و در‌‌ همان ملاقات بود که کسروی نخست‌وزیر را تشویق کرد که برخی از شعرهای همجنسگرایانهٔ سعدی را از کتب درسی حذف کند. فروغی نیز از روی اکراه دستور داد در همه‌ مدارس کشور فصل ۵ گلستان که در باب «عشق و جوانی» است (و عمدتا به عشق همجنسگرایانه می‌پردازد) تدریس نشود.
کسروی هنوز معترض بود و می‌دانست که دانش‌آموزان حال بیش از پیش مشتاق خواهند بود که این بخش را بخوانند. چندی بعد کسروی از فروغی خواست که از انتشار شعرهای همجنسگرایانه در روزنامه‌ها نیز جلوگیری به عمل آورد. نخست‌وزیر این‌بارنیز به کسروی بی‌محلی کرد و مناقشه‌شان ادامه پیدا کرد. در ‌‌نهایت این محمود جم (که بعد از فروغی از ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۸ عهده‌دار نخست‌وزیری شد) بود به خواسته‌ کسروی تن در داد.
مخالفت کسروی با شعر کلاسیک فارسی تا آن‌جا پیش رفت که وی را در میان روشنفکران و دانشگاهیان ایران منزوی ساخت. در اواخر سال ۱۳۱۰ آنگاه که او را به رتبه استادی در دانشگاه تهران ارتقا ندادند، از شغل تدریس در دانشگاه استفعا داد.

ادبیات کلاسیک و هنجارسازی دگرجنسگرایی

بعد از سال ۱۳۲۰ بود که جنبش ایدئولوژیک و سکولار کسروی (جنبش پاک‌دینی) حامیان فراوانی پیدا کرد. طرف‌داران این جنبش، سازمانی را بنا نهادند و نشریه‌ پرخواننده‌ «پرچم» را منتشر ساختند.
این سازمان به اصول پیشرویی معتقد بود، از اصلاحات ارضی حمایت می‌کرد و خواستار حقوق بیشتری برای زنان بود (از جمله، کشف حجاب و طلاق) اما از نظر کسروی آموزش زنان می‌بایست محدود به اقتصاد خانه باشد. کسروی هم‌چنان با همه‌ باورهای دینی و ایدئولوژیک «غیرعقلانی» مانند شیعه‌گری و صوفی‌گری مخالف بود و خود را وقف اصلاح اجتماعی ساخته بود. اعضای مجلس و روشنفکران جامعه مخالفت کسروی را با عشق همجنسگرایانه در اشعار عرفانی نمی‌پسندیدند و مراسم کتاب‌سوزی جنبش پاک‌دینی را قبول نداشتند. همین مسئله هم باعث شد «جنجالی عظیم» در سراسر کشور ایجاد شود: «از کلاس‌های درس گرفته تا راهروهای مجلس، از دفا‌تر روزنامه‌ها تا حلقه‌های ادبی، دانش‌جویان و استادان، سیاسیون و روزنامه‌نگار‌ها همگی در این بحث ملی درگیر بودند. هر دو طرف این بحث دوآتشه بودند، اما آتش مخالفان کسروی تیز‌تر بود. یکی از روزنامه‌های تهران، «آزاد»، به‌خاطر حملهٔ بی‌امان کسروی به شعرا خواستار محاکمهٔ وی شد» (جزایری، ۱۹۸۱، ص ۳۱۵)
منتقدان کسروی می‌گفتند وی تمثیلات و استعارات موجود در اشعار فارسی را نادیده می‌گیرد، «مراد از کلماتی مانند «عشق» و «عاشق» و «معشوق» و «می‌» و «می‌فروش» و «مست» و «گدا» و «شاهدباز» و «ساقی» و «میخانه» و غیره معانی ظاهریشان نیست بل [رساننده‌ی] مفاهیم روحانی و والایی هستند» (جزایری ۱۹۸۱، ص ۳۱۹).
کسروی اما مخالف بود: «از زمینهٔ شعر پیداست که مراد شاعر‌‌ همان معانی اصلی و واقعی است و استعاره به موضوع خارجی نیست. (جزایری ۱۹۸۱، ص ۳۱۹). دیگران معتقد بودند که شعرایی که از همجنسگرایی سخن می‌راندند «خود شخصا همجنسگرا نبوده‌اند».
محمدعلی فروغی
کسروی در مقام یک قاضی جواب می‌دهد «انسانی که عقل سلیمی داشته باشد به جرم یا عملی غیراخلاقی‌ای که نکرده اعتراف نمی‌کند» (جزایری ۱۹۸۱، ص ۳۲۰).
اصول جنبش پاک‌دینی هم روشنفکران مترقی و هم مخالفان محافظه‌کار کسروی را خمشگین کرده بود چرا که او با شیعه‌گری در افتاده بود از سکولاریسم حمایت می‌کرد. کسروی به اتهام توهین به مقدسات و قرآن‌سوزی تحت پیگرد بود، اتهاماتی که کسروی شدیدا رد می‌کرد. وی بار‌ها تهدید به مرگ شد و از پلیس خواستار حفاظت جانی شد و اداره پلیس هم درخواست‌اش را اجابت کرد.
در اسفند ۱۳۲۴ و در میانه‌ محاکمه‌اش در کاخ دادگستری تهران بود که مجتبی می‌رلوحی (معروف به نواب صفوی) طلبه‌ ایرانی و بنیان‌گذار فدائیان اسلام کسروی را ترور کرد. نواب صفوی مدعی بود که از جانب روحانیون بلندمرتبه فتوای این کار را داشته است.
کسروی به چند دلیل با عشق و تمایلات همجنسگرایانه‌ در شعر کلاسیک فارسی مخالفت می‌کرد. وی انتظار داشت نسل جوان به مطالعه‌ علوم غربی بپردازند تا ملت ایران را از نو بسازند، و از این نظر شعر صوفیانه را انحرافی خطرناک می‌دید. او به تا آنجا پیش رفت که احیای شعر فارسی را دسیسه‌ شرق‌شناسان انگلیسی و آلمانی می‌دانست تا جوانان ملت را از میراث انقلابی مشروطه منحرف سازند و به بی‌عاری و امور غیراخلاقی مشغول شوند. وی در مقام وکالت و قضاوت پرونده‌های زیادی را درباره‌ تجاوز و مزاحمت رسیدگی کرده و نگران آسیب‌های اخلاقی و روان‌شناختی‌ای بود که در روابط لواط (بچه بازی) بر پسران جوان وارد می‌آید. وی طرفدار مجازات مرگ برای مردانی بود که کودکان را آزار جنسی می‌دادند.
بسیاری از حامیان حقوق زنان با پروژهٔ کسروی همدلی داشتند، زیرا وی خواستار ترویج عشق دگرجنسگرایانه، تک‌همسری و مسئولیت متقابل در ازدواج بود. کسروی معتقد بود که شعرای بزرگ ایرانی در عشقشان به پسر‌ها هیچ مسولیتی احساس نمی‌کردند.
برای نمونه، سعدی دنبال پسری می‌افتد و از وی می‌خواهد که عشق‌اش را قبول کند و «با وی معاشقه کند» و بعد وقتی پسر موقتا سعدی را ترک می‌کرد و می‌رفت، سعدی لابه می‌کرد تا پسر برگردد. اما همین‌که پسر «ریش درمی‌آورد» شاعر بی‌آنکه به آینده‌ پسر توجه و نگرانی داشته باشد، دست از وی می‌کشید.
کسروی این رفتار را ظالمانه و «نکوهیده» می‌دانست. وی این رفتار را با رفتار مردی مقایسه می‌کرد که دختری را شکار می‌کند و به وی قول می‌دهد که پس از ایجاد رابطه جنس با وی ازدواج خواهد کرد اما بعد از آنکه به کامش رسید، دختر را طرد می‌کند و می‌گوید «چه‌طور با چنین دختری ازدواج کنم؟ من به زن آبرومند احتیاج دارم».
در این دوره‌ تاریخی، نه کسروی و نه فمینیست‌ها بین آزار و تجاوز به پسر‌ها و روابط متقابل همجنسگرایانه بین دو مرد بالغ تماییزی نمی‌گذاشتند. به عبارتی از نظر آنان همجنسگرایی مترادف بود با بچه بازی و تجاوز به پسربچه‌ها. کسروی آن باور قدیمی را تکرار می‌کرد که مفعول (در رابطه جنسی) مردی است معیوب و منحط، و برای این داوری خویش نیز ادله‌ علمی و مدرن می‌آورد:
«گرایش جنسی یک مرد (یک مرد درست) جز به زن نتواند بود. آنان که به پسران می‌گرایند و خودداری نتوانسته پی آنان می‌روند،‌‌ همان مردان نادرستی می‌باشند که می‌باید گفت: به سرشت آنان ذرات مادینه درآمیخته. از این‌جاست که مردان آن‌چنانی بسیار پست و بی‌ارج باشند. زیرا نه مرد باشند و نه زن، از داراک‌های ستودهٔ هر دو جنس بی‌بهره باشند» (کسروی، «در پیرامون ادبیات»، ص ۱۳۲).
یکی از منتقدان فمینیست و معروف کسروی، دکتر فاطمه سیاح، که استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه تهران و رهبر حزب زنان بود و با حمله‌ کسروی بر کل رمان‌های غربی و «غیرتاریخی» و «غیراخلاقی» خواندن آن‌ها مخالف بود، با نظرِ کسروی موافق بود که دولت باید ادبیات تحریک‌کننده و ناشایست را سانسور کند و از ترجمهٔ آن‌ها به فارسی جلوگیری به عمل آورد (بهفر، ۲۰۰۰، ص ۶۳).
شصت سال طول کشید تا برخی مدافعان حقوق زنان، عشق همجنسگرایانه را بپذیرند و آن را یکی از اشکال مشروع عشق بدانند که در تضاد با پروژه‌ رهایی زنان نیست.

بخشی از کتاب "سیاست های جنسی در ایران مدرن" نوشته ژانت آفاری




اوباما و کامرون در محوطه کاخ سفید
اوباما در محوطه کاخ سفید درحالی که دیوید کامرون در کنارش ایستاده بود اظهار نظر می کرد
باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا روز چهارشنبه گفته است که فرصت یافتن راه حلی دیپلماتیک برای اختلاف بر سر برنامه اتمی ایران درحال از دست رفتن است و تهران را تشویق کرد از گفتگوها برای پرهیز از پیامدهایی حتی شدیدتر از تحریم های کنونی استفاده کند.
آقای اوباما در کنفرانسی خبری با دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا در کاخ سفید گفت که تهران در گفتگو با قدرت ها معمولا تمایل به وقت کشی داشته است.
او گفت: "آنها باید از موقعیت مذاکره با گروه ۱+۵ استفاده کنند تا از فرجام حتی وخیم تری در آینده اجتناب کنند. آیا من تضمینی دارم که ایران به این دری که برایشان گشوده ایم وارد شود؟ خیر. در مذاکرات گذشته با گروه ۱+۵ ایران تمایلی به تاخیر، وقت کشی، حرف زیاد زدن اما درجا زدن از خود نشان داده است."
او یک بار دیگر این موضع خود را تکرار کرد که سیاست او نه مهار یک ایران مجهز به سلاح اتمی، بلکه جلوگیری از دسترسی ایران به سلاح اتمی است.
به گزارش خبرگزاری رویترز او همچنین گفت: "ما هر چه بتوانیم برای حل این موضوع به شیوه دیپلماتیک انجام خواهیم داد اما نهایتا باید کسی در آن سوی میز باشد که این را جدی بگیرد و امیدوارم که حکومت ایران متوجه این مساله باشد."
او افزود: "پنجره حل این مساله به صورت دیپلماتیک بسته تر می شود."
کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و هماهنگ کننده مذاکرات هسته ای گروه ۱+۵ با ایران، روز ششم مارس با ارسال نامه ای برای سرپرست مذاکرات هسته ای جمهوری اسلامی، موافقت این گروه را برای برگزاری دور جدیدی از مذاکرات به آگاهی او رسانده بود.
گروه ۱+۵ از ایران خواسته است که در مذاکرات هسته ای با این گروه "جدی" باشد و به بازرسان بین المللی اجازه دسترسی به تمامی مراکز مورد نظر آنان را بدهد.
کشورهای آلمان، آمریکا، بریتانیا، چین، روسیه و فرانسه، موسوم به گروه ۱+۵، روز ۸ اسفند (۸ مارس) با صدور بیانیه مشترکی، خواست های خود از ایران را در مذاکراتی که قرار است در مورد پرونده هسته ای این کشور برگزار شود شرح دادند.
در این بیانیه که در جریان اجلاس دوره ای شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی صادر و در میان شرکت کنندگان در اجلاس توزیع شد، آمده است: "ما از ایران می خواهیم تا برای دستیابی به نتایج ملموس، بدون پیش شرط وارد روند مذاکراتی جدی و بدون وقفه شود.
آخرین دور مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ در ژانویه سال ۲۰۱۱ در استانبول برگزار شد اما بدون نتیجه به پایان رسید.
شورای امنیت سازمان ملل با تصویب قطعنامه هایی از ایران خواسته است بخشی از فعالیت های هسته ای خود، به خصوص در زمینه غنی سازی اورانیوم را متوقف سازد و برای وادار کردن جمهوری اسلامی به اجرای این قطعنامه ها، یک رشته تحریم های الزام آور بین المللی را علیه این کشور به اجرا گذاشته اما دولت ایران این قطعنامه ها را غیرقانونی دانسته و از اجرای آنها خودداری ورزیده است.

ديويد کمرون و باراک اوباما در کاخ سفيددیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا در کنفرانس خبری مشترکی با باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا در کاخ سفید گفت که ماموریت افغانستان مراحل نهایی را طی می کند.
هر دو رهبر به پیشرفتها در افغانستان اشاره کردند.
قرار است نیروهای بین المللی از سال ۲۰۱۳ نقش حمایتی ایفا کرده و افغانها هم در سال ۲۰۱۴ مسئولیت کامل امور امنیتی کشور خود را بر عهده بگیرند.
تنش ها در افغانستان بر سر کشتار ۱۶ غیرنظامی توسط یک سرباز آمریکایی در قندهار بالا گرفته است.
آقای اوباما در این کنفرانس خبری گفت که حوادث اخیر نشان می دهد که به چه اندازه این ماموریت مشکل بوده است.
او گفت: "چیزی که هیچگاه نمی توانیم فراموش کنیم تلاش نیروهایمان است."
به گفته آقای اوباما جزئیات مراحل انتقال کنترل به افغانها در اجلاس ناتو در شیکاگو مشخص خواهد شد.
رئیس جمهوری آمریکا گفت: "ما این ماموریت را کامل می کنیم و این کار را با مسئولیت انجام می دهیم."
به گفته نیک رابینسون، دبیر اخبار سیاسی بی بی سی، هیچ کدام از این دو رهبر به جدول زمانی مشخصی برای خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان اشاره نکردند. اما هر دو آنها گفتند که علیرغم فشار افکار عمومی حاضرند همچنان در این کشور به ماموريت خود ادامه دهند.
آقای کامرون که در یک سفر سه روزه به واشنگتن آمده است گفت: "ما از افغانستان دست نخواهیم کشید چرا که این کشور هرگز نباید محل امنی برای القاعده شود و به ما حمله کند."
او گفت: "ما افغانستانی بی نقص نخواهیم ساخت اما تا کنون موفقیت های زیادی کسب کرده ایم."
نخست وزیر بریتانیا گفت: "ما می خواهیم مطمئن شویم که افغانستان می تواند امنیت خود را حفظ کند و به نیروهای خارجی احتیاجی نخواهد داشت."
او افزود که با حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان همکاری خواهد کرد تا راه حلی سیاسی پیدا کنند.



تاسیسات نفتی ایرانسازمان بین المللی انرژی پیش بینی کرده است که صادرات نفت ایران تا اواسط ۲۰۱۲ روزانه هشتصد هزار بشکه کاهش خواهد یافت که معادل افتی ۴۰ درصدی خواهد بود.
البته این به شرطی است که ایران نتواند جایگزینی برای نفت صادراتی خود به اروپا که تحریم هایش علیه نفت ایران به زودی اجرا خواهد شد پیدا کند.
این درحالی است که میزان جهانی تقاضا برای نفت امسال به میزان ۸۰۰ هزار بشکه در روز افزایش خواهد یافت.
اتحادیه اروپا که ۲۷ عضو دارد روز ۲۳ ژانویه ممنوعیت خریداری، انتقال، تامین مالی و بیمه نفت ایران را تصویب کرد. اما قراردادهایی که از قبل امضا شده بود تا اول ژوئیه به قوت خود باقی خواهد بود.
سازمان بین المللی انرژی می گوید که تقریبا کلیه خریداران نفت ایران به دلیل تحریم ها از واردات خود از ایران خواهند کاست.
این نهاد همچنین گفته است که نفت صادراتی ایران در فاصله ماه های نوامبر تا فوریه از دو میلیون و ۶۰۰ هزار بشکه به کمتر از دو میلیون بشکه در روز کاهش یافته است.
اما وزیر نفت ایران گفته است که صادرات کشورش نسبت به سال گذشته تغییری نکرده.
او همچنین این مساله را که کشورش در گرفتن بیمه برای ناوگان تانکرهایش مشکل دارد رد کرد.
همزمان ایران در روز چهارشنبه آنچه را استفاده از نفت به عنوان یک ابزار سیاسی خواند محکوم کرد.
رستم قاسمی وزیر نفت ایران در نشست مجمع دوسالانه سازمان بین المللی انرژی در اشاره به تحریم های غرب علیه کشورش غیرمستقیما کشورهای غربی را مورد انتقاد قرار داد.
او گفت بعضی کشورهای بزرگ نفت را یکی از ابزارهای اصلی در استراتژی نظامی، امنیتی و سیاسی خود می دانند.
او محدودیت های اقتصادی یکجانبه را تهدیدی خواند که باعث صدمه دیدن تجارات آزاد و جریان عرضه نفت می شود.
با این حال عربستان سعودی بارها گفته است که کاهش نفت صادراتی ایران را جبران خواهد کرد.
علی نعیمی وزیر نفت سعودی روز چهارشنبه گفت که عربستان و سایر کشورها آماده جبران کمبود نفت در صورت افت میزان عرضه هستند اما او از ایران نامی نبرد.
در نشست مجمع بین المللی انرژی به مساله نگرانی بازارهای نفت نسبت به تنش غرب و ایران بر سر برنامه برنامه اتمی این کشور رسیدگی نشد.
آمریکا و اتحادیه اروپا در ماه های اخیر صادرات نفت و بانک مرکزی ایران را هدف قرار داده اند.
قصد آنها واداشتن ایران به تعلیق غنی سازی اورانیوم است. ایران می گوید اورانیوم را برای مصارف غیرنظامی می خواهد.
اما این تنش از عوامل افزایش بهای نفت عنوان می شود که اخیرا از بشکه ای ۱۲۵ دلار تجاوز کرده است.



مسعود صداقت زاده، شهروند ایرانی که پس از انفجار بمب در پایتخت تایلند در ماه گذشته در مالزی بازداشت شد، روز پنجشنبه، ۲۴ اسفند (۱۴ مارس)، در دادگاهی در کوالالامپور، پایتخت مالزی، حضور یافت.
به گفته پلیس تایلند، انفجار ماه فوریه با توطئه ای برای قتل دیپلمات های اسرائیلی مرتبط بوده و حضور آقای صداقت زاده به منظور رسیدگی به درخواست مالزی برای استرداد وی به تایلند تشکیل شد و قرار است جلسه بعدی ماه آینده برگزار شود.
دولت تایلند از مقامات مالزی خواسته است آقای صداقت را برای تحقیقات به آن کشور تحویل دهد اما وکیل این شهروند ایرانی گفته است که موکل او صرفا برای گذراندن تعطیلات به مالزی سفر کرده بود و ارتباطی با انفجارهای بانکوک ندارد.




دادگاه بین المللی کیفری جنگسلار کنگو را گناهکار خوانده است.
این اولین رای دادگاه پس از ده سال است اما حکم او در دادگاه بعدی مشخص می شود.
این دادگاه او را به استفاده از کودکان زیر ۱۵ سال به عنوان سرباز و شورشی محکوم کرده است.
گفته می شود او به ۲۵ تا ۳۰ سال زندان محکوم خواهد شد.



پليس مراکش روز چهارشنبه برای مقابله با تظاهرکنندگان در رباط، پايتخت اين کشور، از خشونت استفاده کرد.
اين معترضان برای اعلام همبستگی با تظاهرکنندگان در شمال اين کشور تجمع کرده بودند.
پليس مراکش استفاده از خشونت را رد کرد و گفت که تظاهرکنندگان برای اين گردهمايی مجوز نداشته اند.
تظاهرکنندگان می گويند هدف آنها برگزاری تظاهراتی صلح آميز بوده است.



محمود احمدی نژاد، اولین رییس جمهوری در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بود که (۲۴ اسفند) به مجلس رفت و در قالب سوال از سوی نمایندگان در مقام پاسخگویی قرار داده شد؛ اما عملکرد وی بگونه ای بود که بجای شفاف سازی و روشن کردن ابهامات، سوالهای بیشتری ایجاد کرد.
عملکرد آقای احمدی نژاد در مجلس دستکم از دو جنبه قابل بررسی است: شخصیتی و سیاسی. تاثیرات این حضور هم از چند جهت دیگر قابل بررسی است: اثر بر رابطه مجلس و دولت وی، اثر روی آینده سیاسی جناحی که با آقای احمدی نژاد تعریف می شود و اثرش بر روی مسائل کلانی مانند حفظ یا حذف پست ریاست جمهوری و همچنین اثرش روی عملکرد آیت الله خامنه ای در قبال پدیده ای به نام احمدی نژاد.

شخصیت و لحن پاسخگویی در مجلس

آقای احمدی نژاد را همه دیگر می شناسند. برخی لحن او را می پسندند و برخی هم آن را در شان یک رییس جمهور نمی دانند.
طرفدار هریک از این داوری ها که باشید، لحن و ادبیات آقای احمدی نژاد در مجلس، لحن همان احمدی نژاد همیشگی بود. اما آیا وی نمی دانست که با عبارت خودمانی حرف زدن و استفاده از عباراتی مثل "شاسی ماسی"، "صفا کنیم"، "جوک"، "نمره بیست"، "نامردی" و امثال آن به سادگی بهانه ای به دست منتقدانش خواهد داد؟
بعید است که تیم مشاوران آقای احمدی نژاد این نکته را به وی یادآوری نکرده باشند یا خود وی نتوانسته باشد این مساله را درک کند.
اگر این فرض را بپذیریم بنظر می رسد که استمرار استفاده از لحن و ادبیات همیشگی، این بار در مجلسی که او را به پاسخگویی کشیده بود، شاید بیشتر جنبه عمدی داشت.
جنبه عمدی ماجرا می توانست این باشد که وی به مجلسی ها نشان دهد که اقدامشان نتوانسته وی را در موضع دفاعی قرار دهد.
وی برای نشان دادن موضع تهاجمی خود، با پیش گرفتن اصل بهترین دفاع حمله است، حتی مدرک تحصیلی طراح سوالات را زیر سوال برد. با طعنه از کنار ماجرای موسوم به خانه نشینی یازده روزه گذشت و حتی با لحنی که می شد طلبکارانه توصیفش کرد گفت که مردم به او می گویند کمی به حال و روز خودش توجه کند و زیاد کار نکند.
جنبه دیگر عمد ماجرا برای اینگونه صحبت کردن وی را می توان در این نکته جستجو کرد که وی می خواست باردیگر با لحنی تحقیرآمیز به مجلس یادآوری کند که مجلس کاره ای نیست و سخن آیت الله خمینی در باب "مجلس در راس امور است"، جمله ای بوده متعلق به گذشته که به اصطلاح شان نزولش به دوران ابوالحسن بنی صدر و دعواهای سیاسی آن زمان بین جناح ها و نهادهای مختلف برمی گردد و اکنون مثل خیلی از کشورهای دارای سیستم ریاستی، این قوه مجریه و شخص رییس جمهوری است که در راس امور است.
نکته سوم این بود که آقای احمدی نژاد با علم به این مساله پاسخ می داد که سوال از وی، حتی اگر اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی باشد و برای کارنامه سیاسی وی یک نمره منفی محسوب شود، ولی اهرمی بود که فاقد پیامدهای بعدی بود؛ چرا که سوال از رییس جمهوری با رای گیری راجع به قانع شدن یا نشدن نمایندگان و کسب رای اعتماد مجدد و ادامه ماجرا در قالب های دیگر همراه نبود.
این امر شاید آقای احمدی نژاد را به این سمت برده باشد که با در پیش گرفتن رفتار و لحنی تهاجمی، به سبک خودش، مجلس را به چالش بکشد.

جنبه سیاسی عملکرد آقای احمدی نژاد

محمود احمدی نژاد شاید با لحن و ادبیات مخصوص خودش مجلس را تا حد گلایه و شکایت نمایندگان ملتهب کرد، اما آثار سیاسی این عملکرد چیست؟
در میان نکات متعددی که می توان به آنها اشاره کرد، اعتراف آقای احمدی نژاد بود به اینکه موجودی صندوق ذخیره ارزی صفر است. این اذعان می تواند بار دیگر پای بحث همیشگی دوران وی را به میان بکشد که تکلیف حدود ۳۰۰ میلیارد پول نفتی که ظرف پنج شش سال گذشته عاید کشور شده چیست.
یا آنجا که وی به نحوه برخورد با حجاب اشاره کرد و حکومت را متهم به دو رویی و نفاق بر سر برخورد با آنچیزی کرد که بدحجابی خوانده می شود.
وی روی سیاست یک بام و دو هوای حکومت دست گذاشت، یعنی چشم پوشی روی وضع ظاهری به اصطلاح بدحجابانی که در تظاهرات های حکومتی مثل ۲۲ بهمن حاضر می شوند و عکسهایشان در خبرگزاری های حاکمیت مثل فارس منتشر می شود و روز بعد با آنها برخورد قهری می شود. وی آینده این رفتارها را خطرناک خواند.
ولی این حرفها آیا کمکی به آقای احمدی نژاد کرد تا بتواند مجلس را در مقام دفاعی قرار دهد؟ بنظر می رسد که جواب منفی است.
اظهارات وی در بحث حجاب در گذشته هم کمابیش مطرح شده بود. وی در زمان کارزارهای انتخاباتی گذشته هم همین حرفها را زده بود ولی نیروی انتظامی و تشکیلات امنیتی متعلق یا تفویض شده به دولت وی، همان سیاست های قهری را ادامه دادند و حرفهای آقای احمدی نژاد در حد حرف باقی ماند.
شاید مهم ترین نکته سیاسی که با حضور آقای احمدی نژاد و عملکردش خود را تا حد زیادی برجسته ساخت این سوال بود که آیا آقای احمدی نژاد در واقع از موضع یک بازنده و یک سیاستمدار به انتهای خط رسیده برخورد نکرد؟ جواب این پرسش تا حد زیادی مثبت است.
آقای احمدی نژاد به دلایل مختلف به سمت تبدیل شدن به یک رییس جمهور شکست خورده حرکت کرده و بخشی از این حرکت، اجباری بوده است چون سطح فشارها بر اطرافیان وی و پرونده های مختلف بطور بالقوه می توانند از ادامه کار یک رییس جمهوری جلوگیری کنند.
این وضع البته یادآور دوران سید محمد خاتمی است، رییس جمهوری که به لحاظ لحن و ادبیات با آقای احمدی نژاد تفاوتی فاحش داشت، اما خود او هم بخاطر فشارها و بحران های به گفته خودش هر چند روزه یکبار، به جایی رسید که لایحه افزایش اختیارات رییس جمهوری به مجلس برد و در نهایت پس گرفت و کارهایش به جایی نرسید.
در خصوص آقای احمدی نژاد البته وضعیت ظریف و در برخی نقاط پیچیده است.
طرفداران وی در مجلس بعدی در اقلیت خواهند بود. مشاوران و نزدیکانش یا مانند علی اکبر جوانفکر، مشاور رسانه ای، با حکم زندان مواجه شده اند یا مانند اسفندیار رحیم مشایی، سر دفتر رییس جمهوری، چنان تحت فشار و مساله ساز شده اند که ترجیح خود آقای احمدی نژاد این شده که آقای مشایی در ملا عام زیاد ظاهر نشود.
اینها در کنار وضعیتی که وی بخاطر انتقادهای جدی و همه جانبه جناح محافظه کار و نزدیک به رهبری دچار آن است، می تواند آقای احمدی نژاد را به سمت برخورد توام با بی توجهی و به سخره گرفتن مجلس و عدم ارائه پاسخ های جدی سوق داده باشد.
سوال اینجاست که آیا آقای احمدی نژاد متوجه شده است که در مدت باقی مانده از ریاست جمهوری اش وی به نوعی "تحمل" و از طریق اهرم های متعدد هم "مهار" می شود؟ ترکیب این دو عامل، برای یک رییس جمهوری جای زیادی برای بازی باقی نمی گذارد.

اثراث بعدی ۲۴ اسفند


آیت الله علی خامنه ای از عملکرد خود در قبال حمایت بی چون و چرای سالهای اولیه ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد تا دوره رکود و سردی روابط وی و دفترش با رییس جمهوری و اطرافیانش چه درسی گرفته است
رابطه مجلس و دولت آقای احمدی نژاد در مسیر سراشیبی است و چشم انداز بعد از حضور وی در مجلس در ۲۴ اسفند نشان می دهد که این شیب تندتر هم خواهد شد.
برخی گفته اند که مجلسیان بعد از حضور آقای احمدی نژاد از وی رنجیده و مجلس اکنون علیه رییس جمهوری است. مجلس بعدی هم چندان به میل آقای احمدی نژاد عمل نخواهد کرد چرا که یاران و همسویان وی کم شمارند و پراکنده.
جناحی که خود را با آقای احمدی نژاد تعریف می کرد، مانند جبهه پایداری، از دید کارشناسان اقبالی در انتخابات مجلس در روز یازدهم اسفند بدست نیاورد.
تهران با همه اهمیتی که دارد بلاتکلیف ماند و ۲۵ کرسی از ۳۰ کرسی پایتخت به دور دوم کشیده شد. اثر سخنان آقای احمدی نژاد در مجلس به احتمال قوی به نفع رقیبان جناح طرفدار وی بوده و بر دور دوم انتخابات مجلس اثر خواهد گذاشت.
اما شاید مهم ترین نکته برای تحلیلگران آن بود که آیت الله علی خامنه ای از عملکرد خود در قبال حمایت بی چون و چرای سالهای اولیه ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد تا دوره رکود و سردی روابط وی و دفترش با رییس جمهوری و اطرافیانش چه درسی گرفته است.
از نظر بسیاری، آیت الله خامنه ای با حمایت شتابزده خود از محمود احمدی نژاد نشان داد که از نظر وی بالاخره کسی در راس قوه مجریه است که تنها مطیع منویات رهبری خواهد بود و به گفته خود آیت الله خامنه ای به لحاظ فکری و عملکردی به دیدگاه های رهبری نزدیک تر است.
اما اکنون آن همه حمایت های همه جانبه با این مساله که رییس جمهور محبوب و بشدت مورد حمایت دیروز، امروز اولین رییس جمهوری است که پایش برای پاسخ به سوالات به مجلس کشیده شد، سوال برانگیز شده و این سوالات در نوشتارهای ناظران درون و بیرون از ایران، عملکرد و تصمیم گیری های آیت الله خامنه ای را مورد سوال قرار داده است.
در اصل وقتی آقای احمدی نژاد در مقابل تریبون مجلس ایستاد، آیت الله خامنه ای هم بگونه ای در این حضور شریک بود.
شراکت آیت الله خامنه ای دو گونه بود: نخست آنکه چون در ایران امروز تقریبا مسایل مهم سیاسی همه به رهبری ختم می شوند، سوال از آقای احمدی نژاد هم احتمالا حاوی این پیام بود که رهبری مخالفتی با آن ندارد. در گذشته برخی از قول یا به نیابت از رهبری از نارضایتی آیت الله خامنه ای از بحث سوال از احمدی نژاد در مجلس گفته بودند.
گونه دیگر حضور آیت الله خامنه ای در ۲۴ اسفند در نزد دیدگان مردم ایران بود چرا که رییس جمهوری در مقام پاسخگویی قرار می گرفت که در گذشته به کلیه حمایت های رهبری مفتخر بود و حتی نحوه استقبال رهبری از انتخابات ریاست جمهوری جنجالی اخیر که یک روز پس از رای گیری صورت گرفت و از پیروزی محمود احمدی نژاد حمایت کرد هم سوالات زیادی ایجاد کرده بود.
شاید یک اثر مهم نشست ۲۴ اسفند در مجلس آن باشد که رهبری و طرفداران ایده حذف پست ریاست جمهوری در نگاه خود مصمم تر شوند. احتمال دارد که این اقدام در آینده اشتباه بودنش اثبات شود ولی سیاستمداران معمولا برای امروز و فردای فوری برنامه ریزی می کنند تا رقیبان و مخالفان را کنار بزنند.
اینکار را خود آقای احمدی نژاد هم کرد. مثلا وی بسرعت هیات نظارت بر قانون اساسی که در دوران رییس جمهوری قبلی تاسیس شده بود را منحل کرد و به گفته خودش بعدا به این برداشت رسید که وجود چنین هیاتی لازم است.
از این رو، آیت الله خامنه ای می تواند امروز پست ریاست جمهوری را حذف کند و در آینده آن را احیا کند و به بحث های احتمالی مانند دموکراسی و اصل انتخاب شخص اول اجرایی مملکت هم توجهی نشود.
در مجموع، می توان چنین گفت که رفتار و مواضع آقای احمدی نژاد در نشست مجلس از یک سو می تواند چنین تعبیر شود که آقای احمدی نژاد نشان داد که به انتهای خط عمر سیاسی موثر خود رسیده و با عملکرد خود نشان داد که این مساله را پذیرفته است. در غیر اینصورت، وی قاعدتا باید تلاش می کرد تا مجلس را قانع و رفتاری دیگر در پیش گیرد.
بعید است که مجلس ایران در موقعیتی باشد که بخواهد سطح کار را از این هم فراتر ببرد و کار را به استیضاح رییس جمهوری برساند چرا که این اقدام بی تاثیر روی وجهه و نام آیت الله خامنه ای نخواهد بود.




نیروهای ناتو در افغانستانظرف چند روزی که از قتل ۱۶ غیر نظامی در قندهار می گذرد، بسیاری از منتقدان ضد جنگ، چه در افغانستان و چه در آمریکا، از لزوم خروج نیروهای آمریکای از افغانستان صحبت کرده اند. برخی از چهره های علمی آمریکا نیز در این گروه قرار می گیرند.
دیوید کورترایت، دبیر مطالعات سیاسی انستیتوی پژوهشهای صلح بین المللی در دانشگاه نوتر دام، اخیرا ً کتابی تحت عنوان "پایان دادن به جنگ اوباما: عقب نشینی مسئولانه از افغانستان " منتشر کرده است. آقای کورترایت پس از انتشار خبر این کشتار خواستار اقدامی اساسی برای پایان دادن به جنگ افغانستان شده است.
در این باره با این استاد دانشگاه گفتگویی داشتم که متن آن به شرح زیر است:
س: منظور شما از لزوم "اقدامی اساسی" برای پایان دادن به جنگ افغانستان چیست؟
"جنون این یک سرباز، جنون آمیز بودن کل این ماموریت را عیان کرده است. هیچ امیدی به یافتن یک راه حل نظامی وجود ندارد و هر تصور دیگری بی اساس است. پس اگر راه حل نظامی در کار نیست، باید به دنبال راهی برای پایان سریع این جنگ باشیم. فکر می کنم برای این منظور به چند اقدام عاجل نیاز است. در گام اول باید عملیات ایذایی متوقف شوند. این یک اقدام اعتماد ساز خواهد بود که می تواند زمینه را برای مذاکره با شورشیان فراهم کند. دوما ً ما باید تلاشمان برای یافتن راه حلی از طریق مذاکره را تشدید کنیم. انرژی بیشتری صرف آن کنیم و این هدف را در راس اولویتهای دیپلماتیک آمریکا و ناتو قرار دهیم و واقعا ً فرایند مذاکرات را سرعت بخشیم. و در وهله سوم من فکر می کنم باید با یک تعهد اساسی، جدول زمانی برای خروج کلیه نیروهای آیساف و ناتو تدوین کنیم. این بدان معنا نیست که باید بلافاصله خارج شویم، بلکه لازم است که بگوئیم ما آمادگی خروج بر اساس یک جدول زمان بندی شده را داریم و در مذاکره با شورشیان از این حربه به عنوان اهرمی برای ایجاد حکومتی دموکراتیک تر و فراگیر تر در کابل و حفاظت از پیشرفهای اجتماعی و اقتصادی که ظرف ۱۰ سال مداخله بین المللی در افغانستان رخ داده استفاه کنیم."
س: شما در کتابتان بر لزوم عقب نشینی مسئولانه از افغانستان تاکید کرده اید. به نظر شما عقب نشینی مسئولانه چه مختصاتی باید داشته باشد؟
"عقب نشینی مسئولانه بدین معناست که ما نیروهایمان را به شیوه ای چند مرحله ای خارج کنیم. این به معنای خیز برداشتن آنی به سمت مبادی خروجی نیست. ما نمی خواهیم مردم افغانستان را همینطور رها کنیم بلکه می خواهیم نسبت به خروج نیروهایمان متعهد شویم، چون می دانیم که صرف وجود نیروهای خارجی است که به شورشها دامن می زند و منشا بسیاری از خشونتهایی است که در افغانستان روی می دهد."
س: در حالی که به واسطه دهه ها جنگ، جامعه مدنی در افغانستان صدمه جدی خورده و تلاشهایی که برای احیای آن انجام شده هنوز تا به ثمر نشستن فاصله زیادی دارد، آیا فکر نمی کنید چنین عقب نشینی ای زمینه را برای سقوط دوباره افغانستان به ورطه بنیادگرایی مذهبی و خشونت فراهم کند؟
"اتفاقا ً جامعه مدنی در افغانستان نسبتا ً پویا است. هنگامی که در ماه اکتبر در کابل بودم، هیات ما با دهها سازمان مدنی، سازمان های غیر دولتی، شبکه های حمایتی زنان و سایر گروه هایی از این دست ملاقات کرد. مردم خواستار پایان جنگ هستند. با هر کسی که صحبت کردیم اعتقاد داشت این جنگ باید پایان یابد، اما آنها همچنین تشخیص می دهند که این فرایند باید به نحو مسئولانه ای انجام شود. مردم خواستار بازگشت طالبان به قدرت نیستند و من فکر نمی کنم چنین اتفاقی شانس چندانی داشته باشد. تعداد نیروهای ارتش و پلیس ملی افغانستان به نزدیک ۳۰۰ هزار نفر رسیده است، و ما می توانیم از این نیرو به عنوان تضمینی برای امنیت کشور استفاده کنیم. اما ما باید به شورشها پایان دهیم و تنها راه برای این کار، خروج نیروهای خارجی و برقراری نوعی مشارکت در قدرت در دولت کابل است که در آن جامعه پشتون و شورشیانی که آنها را نمایندگی می کنند، سهم بیشتری از قدرت داشته باشند."
"اقدام دیگری که باید صورت گیرد، تقویت نقش سازمان ملل متحد به عنوان یک نیروی بی طرف در مدیریت انتقال قدرت است. غیر منطقی است اگر تصور کنیم که نیروهای آیساف و ناتو که یک طرف درگیر در این جنگ هستند می توانند انتقال قدرت را مدیریت کنند. در هیچ فرایند صلحی چنین اتفاقی نمی افتد. شما باید یک طرف سوم را وارد کنید."




ادلبفعالان ضد دواتی می گويند پس از چند روز درگيری، نيروهای دولت سوريه کنترل شهر ادلب در شمال غربی سوريه را بدست گرفتند.
نيروهای امنيتی سوريه اکنون جستجوی خود را خانه به خانه در اين منطقه آغاز کرده اند. اين شهر از پایگاه های مهم ارتش آزاد سوريه بوده است.
اطلاعات زيادی درباره تعداد کشته شدگان در دست نيست و معلوم نيست که مخالفان مسلح دولت به کجا رفته اند.
در همين حال فرستاده سازمان ملل متحد در سوريه می گويد، بشار اسد، رئيس جمهوری سوريه، به پيشنهاد صلح پاسخ داده است.
سخنگوی کوفی عنان، نماینده مشترک سازمان ملل و اتحادیه عرب برای توقف خشونت در سوریه، می گويد که پاسخ سوريه را دريافت کرده اما سئوالهايی در اين باره دارد و به دنبال جواب آنها است.
جهاد المقديسی، سخنگوی وزارت خارجه سوريه به بی بی سی گفت که رئيس جمهوری کشورش پاسخ مثبتی به اين پيشنهاد داده چرا که او می خواهد آقای عنان در اين راه موفق شود.
او گفت: "سوريه قصد دارد آقای عنان به هدفش برسد چرا که سوريه يک راه حل ديپلماتيک می خواهد."
اما مقامها به خبرگزاری آسوسيتدپرس گفته اند که سوريه در پاسخ خود به کناره گيری آقای اسد، اصلاحات سياسی، پايان کشتار و خروج نيروهای امنیتی از شهرها اشاره نکرده است.
قرار است آقای عنان روز جمعه سازمان ملل متحد را در جریان پاسخ سوريه بگذارد.

بسته شدن سفارت

عربستان سعودی روز چهارشنبه سفارتخانه خود را در سوريه بست و همه کارمندان خود را از اين کشور فرا خواند.
وزارت خارجه اين کشور طی بيانيه ای اعلام کرد که اين تصميم بر اساس "حوادثی که در حال حاضر در سوريه رخ می دهد، گرفته شده است."
چندين کشور عربی دیگر و غربی هم کارمندان و ديپلماتهای خود را به نشان اعتراض به بشار اسد، رئيس جمهوری اين کشور، کاهش داده اند.
اتحادیه عرب تا کنون فشارهای زیادی بر سوريه فشار وارد کرده است.
بسیاری از کشورهای حمايت خود را از مخالفان مسلح سوریه نشان داده اند و خواستار مجهز کردن آنها به سلاح شده اند تا بتوانند در مقابل توپ و تانک و تفنگ ارتش سوريه از خود دفاع کنند.
اما شمار کمتری از کشورهای عربی از اين رویکرد حمايت نکرده اند. آنها ابراز نگرانی می کنند که اين کار باعث دامن زدن به جنگ داخلی در سوريه خواهد شد.
در هفته های اخير آمريکا، بريتانيا و فرانسه هم سفارتخانه های خود را در دمشق بسته اند.
به گزارش سازمان ملل متحد از سال گذشته تا کنون هشت هزار نفر در سوريه جان خود را از دست داده اند.






اخبار روز: همسر آیت اله خزعلی و مادر مهدی خزعلی که در زندان و در اعتصاب غذا به سر می برد، در نامه ای که در پاسخ زهرا ربانی املشی (عروس آیت اله منتظری) نوشته است، فرزند خود را فریب خورده خواند.
به گزارش سایت رجانیوز در این نامه آمده است:
نامه جنابعالی خطاب به اینجانب از طریق سایت های بیگانه واصل گردید. مسلما ادب چیز دیگری حکم می‌کرد. در این نامه خاطرات خوش ایام انقلاب و بهمن ۵۷ و روزهای حماسی قبل از آن و ایام شهادت فرزندم حسین را یادآوری کرده بودید و از شرکت خویش در مراسم شهادت فرزندم ذکر به میان آورده بودید، اگر در آن مراسم حضور داشتید حتما حال و هوای بنده و خانواده ما را به یاد دارید و لابد به خاطر دارید که خواهر شهید خطابه ای علیه شاه ایراد نمود و از ایستادگی در برابر او و پیروی از حسین زمان سخن گفت که این نوار در دوران انقلاب با عنوان "پیام خواهر شهید" منتشر شد؛ جا دارد که بدانید هنوز من و فرزندانم بر همان پیمان استوار و در تبعیت از حسین زمان و رهبر فرزانه انقلاب، ذره ای تردید روا نمی داریم چرا که استواری بر راه و نلغزیدن را از شروع حرکت مهم تر و دشوارتر می دانیم.
در ادامه ی این نامه آمده است: اگر یکی از ۹ فرزندم (مهدی) با وسوسه شیاطین داخل و خارج دچار لغزش و برخی توهمات گردیده، روز و شب برای هدایت و بازگشتش دعا می کنم. مقایسه ای بین آن زمان و این زمان انجام داده اید که بس غیرمنصفانه و ناجوانمردانه است. بنده به عنوان زنی که شاهد ظلم های بی شمار پهلوی اول و دوم به پدر و همسرم بوده‌ام و ایام بسیاری را با دستگیری آنان و زندان و تبعیدشان به خاطر حفظ ارزش ها و آرمان ها ی دینی تحمل کرده و فرزندش را در این مسیر تقدیم کرده؛ باید اعتراف کنم که همانقدر که دیدن فرزندم در لباس شهادت و در تبعیت از امام بزرگوار شیرین، گوارا و آرام بخش بود؛ مشاهده فریب خوردگی فرزند دیگرم به دست فتنه گران داخل و دشمنان قسم خورده خارج دردناک و جانکاه است و زیر سوال بردن حرکت های مقتدرانه حضرت امام (ره) در سال ۶۰ و پس از آن را، چه از جانب فرزندم یا هر کس دیگر، جفایی نابخشودنی به آن عزیز و کفرانی بزرگ در برابر نعمتهای عظیمی می دانم که از جانب خداوند متعال به واسطه انقلاب بر ما باریده است.

و چقدر جای تاسف است که این حرکت های همسو با استکبار جهانی و اسرائیل جنایتکار با حرکت فرزند شهیدم که در مسیری کاملا مخالف با این فتنه گری ها بوده، بخواهد در یک ترازو قرار گرفته و با هم مورد مقایسه قرار گیرد.

همسر آیت اله خزعلی نوشته است: خواهر گرامی، امتحانی بس بزرگ در راه است و راهی بسیار دشوار و اینجاست که کسانی که منافع و مصالح خویش را بر دین خدا برگزینند؛ خسارتی جبران ناپذیر را در دنیا و آخرت خواهند چشید؛ وباوجود آنکه فتنه گران تلاش می کنند حقایق را وارونه جلوه دهند، خداوند دینش را نصرت و حق را آشکار خواهد نمود چنانکه تاکنون چنین بوده است.
جنابعالی بنده را با عنوان همسفر دیروز خویش خطاب کرده اید؛ پس بیایید از این قطار تندرو که به سرعت یارانی را در سراسر جهان در ایستگاههای گوناگون سوار می کند، و برخی نیز به دلیل انتخاب غلط و همنشینی‌ها و توهمات پیاده می-شوند پیاده نشوید و اگر پیاده شده اید یک بار دیگر به پشت سر و پیش رو نگاه کنید و برگردید و دوباره سوار این قطار یا کشتی نجاتی شوید که هر روز قویتر و استوار تر راه خویش را می گشاید و با وجود دادن شهیدانی چون احمدی روشن ها، جوانان آن مرکز علمی را از شور و نشاط علمی و ایمانی خود پر کرده برای جانشینی دانشمندان از دست رفته با یکدیگر مسابقه می دهند.بیایید قدردان نظامی باشید که با وجود هجومهای بی سابقه دشمن مظلومانه اما مقتدرانه با پشتوانه قوی مردمی که بخشی از آن در انتخابات زیبای اسفند تجلی نمود؛ به مسلمانان و مستضعفان امید می بخشد.
بیایید از سادگی فرزند من و احساسات غیرمتعادل کنترل نشده اش برای پیاده کردن او از این کشتی نجات سوء استفاده نکنید و از قرار دادن او در برابر پدر و دسترنج عمری مجاهدت و مبارزه او، دست بردارید؛ مهدی بارها متوجه این راه خطا گردیده و سعی بر بازگشت و همراهی با این اقیانوس عظیم الهی داشته ولی متاسفانه تشویق های توهم زای اصحاب فتنه و قهرمان سازی از او و به قول خودش هندوانه زیر بغل دادنها؛ موجب غفلت او وستم به خود، خانواده و پدر و مادرش گردید.
از بنده خواسته اید با توجه به موقعیتی که دارم برای فرزندم کاری انجام دهم؛ اگر موقعیتی را خداوند به بنده عطا کرده بخاطر این ملت، رهبر بزرگوارش و خون شهیدان است و آنرا جز برای ارزش های این انقلاب عظیم هزینه نخواهم کرد، بحمدلله چه در منزل پدر بزرگوار روحانی‌ام و چه درخانه همسر مجاهدم پای مکتبی و آموزش دینی قرار گرفته‌ام که در مکتب مولایم علی (ع) می‌فرماید هیچ عاطفه ای حتی مادری را در برابر عظمت رحمت دین الهی قرار ندهم و ایمانم را با آن معامله نکنم.
بنده در امور عادی تفاوتی بین فرزندانم و سایر فرزندان ملت قائل نبوده‌ام چگونه می‌توانم در مسائل مهم دین و میهن و امنیت کشور؛ خودخواهانه تمایلات نفسانی و عاطفی خود را حاکم کنم.
باید بدانید اینجانب با دلی پرخون از آنان که در پی صید طعمه های چرب برای دشمنان دیرینه و آشکار این مملکت هستند و فرزند مرا وسیله مطامع خویش قرار داده اند و خود در سایه نشسته اند؛ برای هدایت، بازگشت و بصیرت فرزندم دعا می کنم وبارها بنده و پدرش به او اعلام نموده ایم که در صورتی از او رضایت داریم که شیوه خویش را اصلاح نماید و به رهبر عزیزم و نایب امام زمانم اعلام می کنم که در مسیر اطاعت از شما و در پاسداشت چنین نعمت بی نظیر الهی که خدا نصیب این امت نموده شاکر و خدمت‌گزارم.