تقدیم به آزادیخواهان دربند
به امید رهایی میهن و آزادی شما عزیزان دربند
بهارانتان خجسته باد
اخبار روز:
هموطنان عزیرم
با دلی مالامال از شادی نوروز را بشما تبریک می گویم. مالامال از شادی بخاطر تحریم گسترده انتخابات، که رای به شخصیت ملی، رای به حق حاکمیت ملت، رای به استقلال و آزادی ایران و رای به استقلال و آزادی انسان بود. رای به کرامت انسان، به حقوقمداری انسان بود. شما ایرانیان که بانی جشن نوروز هستید، می دانید که هیچ ملتی جشن ناتوانی نمی گیرد، جشن حقارت و ذلت نمی گیرد، جشن ترس و زبونی نمی گیرد؟ نوروز جشن توانایی است، آنروز که ملت ایران خود را بازیافت، بعنوان ملت صاحب رای، خویشتن را بازجست، آنروز که خرد و دانش و فن در کار آورد و به اینها توانایی جست، توانایی را جشن گرفت.
در طول تاریخ، نوروز همواره به ایرانی پیام است که از ذلت باز ایست، به خفت تن مده، تسلیم حقارت مشو. آن باور دینی و یا غیر دینی که انسان را به خفت می خواند و به تحقیر می خواند، او را زبون می خواهد، پیام خداوند نیست، دین شیطان است. آن باوری که انسان را بی اختیار و در حکم صغیر و یک تن را جبار او می گرداند و صاحب اختیار مطلق، پیام تحقیر، دین تحقیر، حقارت و ذلت است. تحریم این انتخابات عصیان بدین باور ضد انسان، ضد اسلام، ضد ایرانی و ایرانیت بود.
با تحریم انتخابات، در آستانه ملی شدن صنعت نفت و در آستانه نوروز باستانی، ایران وارد مرحله جدیدی از زندگی خویش شد. شما ایرانیان مسلم کردید که باطل، ولایت مطلقه جبار رفتنی و حق، ولایت جمهور مردم و جمهوری شهروندان، آمدنی است. هر گاه به جنبش خویش استمرار ببخشید، بسا سال جدید، سال استقرار ولایت جمهور شما مردم ایران بگردد، اگر پایه های چنین تحول میمون و مبارکی گذاشته شود.
آنها که بر خط استقلال و آزادی ایستادند، تجربه انقلاب ایران را رها نکردند، بشما می گویند دستاوردهای خود را کوچک نشمارید. این دستاورد که از سه پایه قدرت استبداد در تاریخ ایران جز یک پایه نمانده است، بزرگ است، کافی است که این پایه را هم بردارید تا حاکمیت ملت تحقق پیدا کند. این در سطح شما مردم ایران است که می باید تحول و تحقق پیدا کند، این شمایید که می باید جامعه مدنی توانا بسازید، این شمایید که باید دولت را کارگزار ملت بگردانید. این شمایید که می باید بعنوان انسان حقوقمند، بعنوان ملت حقوقمند، مستقل و آزاد و سرفراز بگردید و این استقلال و آزادی و توانایی و سرفرازی نوروز است. این نوروز بر شما پیروز باد.
امید دارم، بلکه یقین دارم که این نوروز با نوروزهای پیشین تفاوت بنیادین دارد. زیرا در این نوروز است که شما بعنوان ملت وارد صحنه می شوید، هم در برابر رژیم جبار و هم در برابر جهانی که برای منافع خود که حق شما مردم ایران است، دندان تیز کرده است. میشد و شده است تحریم را در رابطه با رژیم جبار ارزیابی کردن، اما از دید شما مردم که به این جنبش بنگریم، آن را پیامی سخت مبارک و بس ارزشمند می یابیم. چرا که می گوید این ملت حالا می داند که صاحب حق حاکمیت است. حالا می داند که در این دنیا می تواند مستقل و آزاد بزیید، حالا می داند که می تواند نقشی بزرگ در زمان خود و در آینده های نزدیک و دور به مثابه قلب یک تمدن بزرگ بازی کند، حالا میداند که می تواند فرهنگ استقلال و آزادی را ایجاد کند، خلق کند، حالا میداند که میتواند بعنوان انسان معنوی وارد صحنه زندگی بشر بگردد، حالا میداند که میتواند در شکوهمندی و زیبایی انسان آزاد و مستقل زندگی کند.
این زندگی بر شما مبارک باد. این نوروز، نوروز همیشگی شما باد. روزهای شما همه نوروز باد. نوروز استقلال و نوروز آزادی.
با دلی مالامال از شادی نوروز را بشما تبریک می گویم. مالامال از شادی بخاطر تحریم گسترده انتخابات، که رای به شخصیت ملی، رای به حق حاکمیت ملت، رای به استقلال و آزادی ایران و رای به استقلال و آزادی انسان بود. رای به کرامت انسان، به حقوقمداری انسان بود. شما ایرانیان که بانی جشن نوروز هستید، می دانید که هیچ ملتی جشن ناتوانی نمی گیرد، جشن حقارت و ذلت نمی گیرد، جشن ترس و زبونی نمی گیرد؟ نوروز جشن توانایی است، آنروز که ملت ایران خود را بازیافت، بعنوان ملت صاحب رای، خویشتن را بازجست، آنروز که خرد و دانش و فن در کار آورد و به اینها توانایی جست، توانایی را جشن گرفت.
در طول تاریخ، نوروز همواره به ایرانی پیام است که از ذلت باز ایست، به خفت تن مده، تسلیم حقارت مشو. آن باور دینی و یا غیر دینی که انسان را به خفت می خواند و به تحقیر می خواند، او را زبون می خواهد، پیام خداوند نیست، دین شیطان است. آن باوری که انسان را بی اختیار و در حکم صغیر و یک تن را جبار او می گرداند و صاحب اختیار مطلق، پیام تحقیر، دین تحقیر، حقارت و ذلت است. تحریم این انتخابات عصیان بدین باور ضد انسان، ضد اسلام، ضد ایرانی و ایرانیت بود.
با تحریم انتخابات، در آستانه ملی شدن صنعت نفت و در آستانه نوروز باستانی، ایران وارد مرحله جدیدی از زندگی خویش شد. شما ایرانیان مسلم کردید که باطل، ولایت مطلقه جبار رفتنی و حق، ولایت جمهور مردم و جمهوری شهروندان، آمدنی است. هر گاه به جنبش خویش استمرار ببخشید، بسا سال جدید، سال استقرار ولایت جمهور شما مردم ایران بگردد، اگر پایه های چنین تحول میمون و مبارکی گذاشته شود.
آنها که بر خط استقلال و آزادی ایستادند، تجربه انقلاب ایران را رها نکردند، بشما می گویند دستاوردهای خود را کوچک نشمارید. این دستاورد که از سه پایه قدرت استبداد در تاریخ ایران جز یک پایه نمانده است، بزرگ است، کافی است که این پایه را هم بردارید تا حاکمیت ملت تحقق پیدا کند. این در سطح شما مردم ایران است که می باید تحول و تحقق پیدا کند، این شمایید که می باید جامعه مدنی توانا بسازید، این شمایید که باید دولت را کارگزار ملت بگردانید. این شمایید که می باید بعنوان انسان حقوقمند، بعنوان ملت حقوقمند، مستقل و آزاد و سرفراز بگردید و این استقلال و آزادی و توانایی و سرفرازی نوروز است. این نوروز بر شما پیروز باد.
امید دارم، بلکه یقین دارم که این نوروز با نوروزهای پیشین تفاوت بنیادین دارد. زیرا در این نوروز است که شما بعنوان ملت وارد صحنه می شوید، هم در برابر رژیم جبار و هم در برابر جهانی که برای منافع خود که حق شما مردم ایران است، دندان تیز کرده است. میشد و شده است تحریم را در رابطه با رژیم جبار ارزیابی کردن، اما از دید شما مردم که به این جنبش بنگریم، آن را پیامی سخت مبارک و بس ارزشمند می یابیم. چرا که می گوید این ملت حالا می داند که صاحب حق حاکمیت است. حالا می داند که در این دنیا می تواند مستقل و آزاد بزیید، حالا می داند که می تواند نقشی بزرگ در زمان خود و در آینده های نزدیک و دور به مثابه قلب یک تمدن بزرگ بازی کند، حالا میداند که می تواند فرهنگ استقلال و آزادی را ایجاد کند، خلق کند، حالا میداند که میتواند بعنوان انسان معنوی وارد صحنه زندگی بشر بگردد، حالا میداند که میتواند در شکوهمندی و زیبایی انسان آزاد و مستقل زندگی کند.
این زندگی بر شما مبارک باد. این نوروز، نوروز همیشگی شما باد. روزهای شما همه نوروز باد. نوروز استقلال و نوروز آزادی.
بهاران خجسته باد!
اخبار روز: اتحاد جمهوریخواهان ایران، حزب دمکرات کردستان ایران، حزب دمکراتیک مردم ایران، حزب کومهله کردستان ایران، جبهه ملی ایران ـ اروپا، سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، کمیته همآهنگی ارتباطات شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران، شورای همآهنگی جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک ایران در پیام مشترکی فرا رسیدن سال نو را به ایرانیان تبریک گفته اند:
فرارسیدن نوروز ۱۳۹۱ را به همه هموطنان، در ایران و در سراسر جهان، شادباش می گوئیم. نیاکان ما از دیرباز هر سال با نوروز آغاز دیگری را از پس هر زمستان طبیعت جشن گرفته اند. امروز نیز با فرارسیدن هر بهار، امید به آغازی دیگر در جامعه و به فردائی دیگر، در ایرانی آزاد، آباد، بدون سرکوب و ستم و تبعیض زنده تر می شود.
سال ۱۳۹۰ برای ایران سال دشواری بود. سال تداوم بن بست بحران اتمی، تشدید تحریم های فلج کننده ی بین المللی، ادامه ی تهدیدات نظامی دولت اسرائیل و محافل جنگ طلب برخی از کشورهای غرب بود؛ دشوارهایی که دولت جمهوری اسلامی با پیگیری سیاست تنش زا و تخریب تلاش های دیپلماتیک برای حل بحران هسته ای، نقش تعیین کننده ای در تداوم آن دارد. سال۱۳۹۰، سال تخریب بیشتر اقتصاد کشور در نتیجه ی سیاست های ویرانگر اقتصادی رژیم و نیز تحریم های فراگیر بین المللی، سال تشدید بیکاری، گرانی مایحتاج عمومی مردم و گسترش دامنه فقر در بخش وسیعی از جامعه بود. سال ۹۰ اما، سال تلاش برای دنیایی بهتر و ایرانی آزاد، اعتراض بین المللی به نقض حقوق بشر و موفقیت مدافعان حقوق بشر در انتخاب نماینده ویژه ی سازمان ملل در امور مربوط به حقوق بشر برای ایران نیز بود. امیدواریم که سال ۱۳۹۱ سال پیروزی بر استبداد و خفقان، سال پایان بحران اتمی و تحریم های بین المللی، سال آزادی زندانیان سیاسی و گشایش های جدید در همه ی عرصه ها برای مردم کشورمان باشد.
۱۳۹۰ سال ادامه ی تحولات جدید در منطقه، سقوط قذافی در لیبی، سال تسخیر بهار عربی از درون توسط جریانات اسلامگرا در تونس، مصر از طریق انتخابات، خطر قدرت گرفتن اسلامگرایی افراطی از دل هرج و مرج جنگ داخلی در لیبی، نگرانی همگانی از سرنوشت بهار عربی در نخستین سالگرد آن بود. سال برآمد گسترده ی جنبش ضد دیکتاتوری درسوریه و تشدید سرکوب آن توسط ارتش این کشور، پشتیبانی همه جانبه ی حکومت جمهوری اسلامی ازدیکتاتوری خاندان اسد، تلاش برخی رژیم های منطقه در پشتیبانی از جریانات اسلامگرای افراطی، و سال اعلام همبستگی آزادیخواهان ایران و جهان با مردم سوریه بود.
سال ۱۳۹۰ سال برگزاری اولین انتخابات نمایشی بعد از انتخابات خرداد ۱۳۸۸ و سرکوب جنبش اعتراضی مردم در طول دو سال گذشته بود. انتخاباتی که در تحریم آن، برای نخستین بار طیف گسترده ای از نیروهای مخالف و منتقد حکومت همصدا شدند.
در سالی که گذشت نان از سفره ی بخش عظیمی از مردم کشور ما ربوده شد. کارخانه ها تعطیل و کارگران گروه گروه بیکارشدند. فعالان کارگری به جرم دفاع از حق حیات کارگران هم چنان بازداشت و زندانی شدند. فعالان جنبش زنان وحقوق ملی قومی تحت فشار قرار گرفتند و به جرم خواست برابرحقوقی و رفع تبعیض به زندان رفتند. بحران زیست محیطی در کشور و از جمله تبدیل بخش وسیعی از دریاچه ارومیه به شوره زار و افزایش آلودگی هوا فراز تازه ای یافت. در کردستان، خوزستان، بلوچستان، آذربایجان و دیگر استان ها و مناطقی که مردم وسیعا علیه استبداد وبرای دستیابی به حقوق خود مبارزه می کنند، بساط بازداشت، شکنجه و صدور احکام زندان و اعدام هم چنان برقرار ماند و خشونت علیه زندانیان سیاسی در سراسر کشور ادامه یافت، اما آن که امید برانگیز است، پایداری اقشار مختلف مردم در اقصی نقاط کشور در مقابل رژیم استبدادی جمهوری اسلامی است. در سال ۱۳۹۰ ایستادگی غرورانگیز جنبش آزادیخواهانه ی مردم کشورمان در برابر مستبدین حاکم و دفاع از آزادی ها و حقوق دمکراتیک مردم و حرمت انسانی ادامه یافت. زندانیان دربند کشورمان تحت بدترین شرائط، بدون هراس، انگشت اتهام را به سوی راس استبداد مذهبی، شخص ولایت فقیه نشانه رفتند.
بهار ۱۳۹۱ در شرائطی می رسد که بختک سیاه استبداد هم چنان در سرتاسر کشور به کمین آزادیخواهان نشسته است. با جشن ها و مراسم مردم دشمنی می ورزد. جشن و پایکوبی را حرام و هر گونه تجمعی را تهدیدی علیه موجودیت خود می داند. اما هیچ قدرتی را توان ایست دادن به نیروی پر توان زندگی در اعماق شکوفان جامعه نیست.
امیدواریم نوزائی طبیعت با رهائی مردم کشورمان از استبداد و بی حقوقی، درهم آمیزد و بهار آزادی هرچه زودتر فرارسد تا رنج هائی که برای دستیابی به دموکراسی و عدالت، بر مردم کشور ما هموار شده است و تلاش هائی که علیرغم کشتار، زندان، شکنجه، تهدید و اعدام، هر روز افزون تر گشته است، به بار نشیند. با این آرزو که استبداد نیز همچون زمستان طبیعت رخت بر بندد، چهره مردم میهن مان شکفته تر، خانه های دلشان از مهر و دوستی آکنده تر و زندگی آن ها از امید و خوشبختی، سرشارتر شود. زندان ها، به زباله دانی تاریخ سپرده شود و فقر و گرسنگی، نابرابری و تبعیض برای همیشه از میهن مان رخت بربندد.
ما احزاب و سازمان های سیاسی جمهوری خواه مدافع آزادی و برابری، رفع هرگونه تبعیض، دموکراسی، حقوق بشر، و جدایی دین و دولت، فرا رسیدن نوروز را با ارج گذاری به مبارزات آزاد زنان و آزاد مردان دلیری که برای رهائی از جور و ستم استبداد در تلاش اند، با احترام به خاطره ی جانباختگان راه آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی و با درود به زندانیان دلیری که نهال امید را با مقاومت خود در دل ها می نشانند، شادباش می گوئیم و برای همگان نوروزی خوش و نوبهاری خجسته آرزو می کنیم.
اتحاد جمهوریخواهان ایران
حزب دمکرات کردستان ایران
حزب دمکراتیک مردم ایران
حزب کومهله کردستان ایران
جبهه ملی ایران ـ اروپا
سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
کمیته همآهنگی ارتباطات شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران
شورای همآهنگی جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک ایران
یکشنبه ۲٨ اسفند ۱٣۹۰ - ۱٨ مارس ۲۰۱۲
فرارسیدن نوروز ۱۳۹۱ را به همه هموطنان، در ایران و در سراسر جهان، شادباش می گوئیم. نیاکان ما از دیرباز هر سال با نوروز آغاز دیگری را از پس هر زمستان طبیعت جشن گرفته اند. امروز نیز با فرارسیدن هر بهار، امید به آغازی دیگر در جامعه و به فردائی دیگر، در ایرانی آزاد، آباد، بدون سرکوب و ستم و تبعیض زنده تر می شود.
سال ۱۳۹۰ برای ایران سال دشواری بود. سال تداوم بن بست بحران اتمی، تشدید تحریم های فلج کننده ی بین المللی، ادامه ی تهدیدات نظامی دولت اسرائیل و محافل جنگ طلب برخی از کشورهای غرب بود؛ دشوارهایی که دولت جمهوری اسلامی با پیگیری سیاست تنش زا و تخریب تلاش های دیپلماتیک برای حل بحران هسته ای، نقش تعیین کننده ای در تداوم آن دارد. سال۱۳۹۰، سال تخریب بیشتر اقتصاد کشور در نتیجه ی سیاست های ویرانگر اقتصادی رژیم و نیز تحریم های فراگیر بین المللی، سال تشدید بیکاری، گرانی مایحتاج عمومی مردم و گسترش دامنه فقر در بخش وسیعی از جامعه بود. سال ۹۰ اما، سال تلاش برای دنیایی بهتر و ایرانی آزاد، اعتراض بین المللی به نقض حقوق بشر و موفقیت مدافعان حقوق بشر در انتخاب نماینده ویژه ی سازمان ملل در امور مربوط به حقوق بشر برای ایران نیز بود. امیدواریم که سال ۱۳۹۱ سال پیروزی بر استبداد و خفقان، سال پایان بحران اتمی و تحریم های بین المللی، سال آزادی زندانیان سیاسی و گشایش های جدید در همه ی عرصه ها برای مردم کشورمان باشد.
۱۳۹۰ سال ادامه ی تحولات جدید در منطقه، سقوط قذافی در لیبی، سال تسخیر بهار عربی از درون توسط جریانات اسلامگرا در تونس، مصر از طریق انتخابات، خطر قدرت گرفتن اسلامگرایی افراطی از دل هرج و مرج جنگ داخلی در لیبی، نگرانی همگانی از سرنوشت بهار عربی در نخستین سالگرد آن بود. سال برآمد گسترده ی جنبش ضد دیکتاتوری درسوریه و تشدید سرکوب آن توسط ارتش این کشور، پشتیبانی همه جانبه ی حکومت جمهوری اسلامی ازدیکتاتوری خاندان اسد، تلاش برخی رژیم های منطقه در پشتیبانی از جریانات اسلامگرای افراطی، و سال اعلام همبستگی آزادیخواهان ایران و جهان با مردم سوریه بود.
سال ۱۳۹۰ سال برگزاری اولین انتخابات نمایشی بعد از انتخابات خرداد ۱۳۸۸ و سرکوب جنبش اعتراضی مردم در طول دو سال گذشته بود. انتخاباتی که در تحریم آن، برای نخستین بار طیف گسترده ای از نیروهای مخالف و منتقد حکومت همصدا شدند.
در سالی که گذشت نان از سفره ی بخش عظیمی از مردم کشور ما ربوده شد. کارخانه ها تعطیل و کارگران گروه گروه بیکارشدند. فعالان کارگری به جرم دفاع از حق حیات کارگران هم چنان بازداشت و زندانی شدند. فعالان جنبش زنان وحقوق ملی قومی تحت فشار قرار گرفتند و به جرم خواست برابرحقوقی و رفع تبعیض به زندان رفتند. بحران زیست محیطی در کشور و از جمله تبدیل بخش وسیعی از دریاچه ارومیه به شوره زار و افزایش آلودگی هوا فراز تازه ای یافت. در کردستان، خوزستان، بلوچستان، آذربایجان و دیگر استان ها و مناطقی که مردم وسیعا علیه استبداد وبرای دستیابی به حقوق خود مبارزه می کنند، بساط بازداشت، شکنجه و صدور احکام زندان و اعدام هم چنان برقرار ماند و خشونت علیه زندانیان سیاسی در سراسر کشور ادامه یافت، اما آن که امید برانگیز است، پایداری اقشار مختلف مردم در اقصی نقاط کشور در مقابل رژیم استبدادی جمهوری اسلامی است. در سال ۱۳۹۰ ایستادگی غرورانگیز جنبش آزادیخواهانه ی مردم کشورمان در برابر مستبدین حاکم و دفاع از آزادی ها و حقوق دمکراتیک مردم و حرمت انسانی ادامه یافت. زندانیان دربند کشورمان تحت بدترین شرائط، بدون هراس، انگشت اتهام را به سوی راس استبداد مذهبی، شخص ولایت فقیه نشانه رفتند.
بهار ۱۳۹۱ در شرائطی می رسد که بختک سیاه استبداد هم چنان در سرتاسر کشور به کمین آزادیخواهان نشسته است. با جشن ها و مراسم مردم دشمنی می ورزد. جشن و پایکوبی را حرام و هر گونه تجمعی را تهدیدی علیه موجودیت خود می داند. اما هیچ قدرتی را توان ایست دادن به نیروی پر توان زندگی در اعماق شکوفان جامعه نیست.
امیدواریم نوزائی طبیعت با رهائی مردم کشورمان از استبداد و بی حقوقی، درهم آمیزد و بهار آزادی هرچه زودتر فرارسد تا رنج هائی که برای دستیابی به دموکراسی و عدالت، بر مردم کشور ما هموار شده است و تلاش هائی که علیرغم کشتار، زندان، شکنجه، تهدید و اعدام، هر روز افزون تر گشته است، به بار نشیند. با این آرزو که استبداد نیز همچون زمستان طبیعت رخت بر بندد، چهره مردم میهن مان شکفته تر، خانه های دلشان از مهر و دوستی آکنده تر و زندگی آن ها از امید و خوشبختی، سرشارتر شود. زندان ها، به زباله دانی تاریخ سپرده شود و فقر و گرسنگی، نابرابری و تبعیض برای همیشه از میهن مان رخت بربندد.
ما احزاب و سازمان های سیاسی جمهوری خواه مدافع آزادی و برابری، رفع هرگونه تبعیض، دموکراسی، حقوق بشر، و جدایی دین و دولت، فرا رسیدن نوروز را با ارج گذاری به مبارزات آزاد زنان و آزاد مردان دلیری که برای رهائی از جور و ستم استبداد در تلاش اند، با احترام به خاطره ی جانباختگان راه آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی و با درود به زندانیان دلیری که نهال امید را با مقاومت خود در دل ها می نشانند، شادباش می گوئیم و برای همگان نوروزی خوش و نوبهاری خجسته آرزو می کنیم.
اتحاد جمهوریخواهان ایران
حزب دمکرات کردستان ایران
حزب دمکراتیک مردم ایران
حزب کومهله کردستان ایران
جبهه ملی ایران ـ اروپا
سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
کمیته همآهنگی ارتباطات شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران
شورای همآهنگی جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک ایران
یکشنبه ۲٨ اسفند ۱٣۹۰ - ۱٨ مارس ۲۰۱۲
آلودگی هوا در اهواز به تعطیلی ادارهها و خانهنشینی مردم انجامیده است. مسافران نوروزی خوزستان در راهند اما مردم برخی شهرهای این استان با گرد و غباری ۵۱ برابر حد مجاز به سختی و با ماسک تنفس و تردد میکنند.
گرد و غباری زرد رنگ در روز یکشنبه (۲۸ اسفند) چهارمین شهر بزرگ ایران را در آستانه ورود مسافران نوروزی به تعطیلی کشاند. قبلا اعلام شده بود که یکشنبه آخرین روز کاری سال ۱۳۹۰ خواهد بود اما آلودگی هوا موجب شد که ادارهها و مدارس اهواز یک روز زودتر بسته شوند.
رسانههای ایران به نقل از تورج همتی، مدیرکل محیط زیست استان خوزستان نوشتهاند که گرد و غبار کنونی در استان از جنوب شرقی عربستان آغاز شده و پس از رفتن به عراق و شدت یافتن به سمت کوههای زاگرس و خوزستان آمده است.
تورج همتی گفته که میزان آلودگی هوا در ساعاتی از روز یکشنبه در آبادان، اهواز و دزفول به ترتیب ۵۱، ۲۹ و ۲۱ برابر حد مجاز شده است. شاهدان عینی میگویند که اوج آلودگی اهواز پیش از ظهر بود که ابری نارنجی رنگ فضای شهر را در بر گرفت.
مرکز بهداشت خوزستان از افراد مسن، بیماران قلبی و تنفسی خواسته که از قرار گرفتن در هوای آزاد خودداری کنند. به عموم شهروندان نیز تذکر داده شده که هنگام تردد در خیابانها از ماسک استفاده کنند.
مدیرکل محیط زیست استان خوزستان در خصوص خطرات آلودگی موجود در استان میگوید: «این گرد و غبار که به آن ریزگرد میگویند به صورت مستقیم وارد خون میشود و جمع شدن آن در خون به شکل گلوله میتواند موجب ایست قلبی شود. به همین دلیل مردم باید مراقب باشند که به هیچ وجه در هوای آزاد تردد نکنند.»
یکی از ساکنان اهواز به دویچهوله میگوید که خانهنشینی در آستانه عید امری ناممکن است: «ستادهای نوروزی باید اسکان مسافران را سازمان بدهند و بازار و مغازهها هم باید برای خرید ساکنان شهر و خیل مسافران باز باشد. از طرف دیگر کاروانهای راهیان نور هم یکی پس از دیگری برای دیدار از مناطق سابق جنگی وارد میشوند. چگونه میتوان در این شرایط از خانه بیرون نرفت؟»
یک اهوازی دیگر نیز میگوید که علاوه بر هوای شرجی و پرغبار، آب شرب مردم هم کدر، بدبو و بدمزه شده است. او اضافه میکند که رنگ توفان این بار به خلاف معمول که قرمز بود، نارنجی متمایل به قهوهای است.
هجوم مردم به بانکها
بانکهای خوزستان که به خلاف سایر ادارات در روز یکشنبه باز مانده بودند، با هجوم انبوهی از مردم روبرو شدند. به گفته شاهدان عینی، شهروندان بخاطرتعطیلات نوروزی بانکها و پیشگیری از جریمههای مربوط به دیرکرد حوالهها و اقساط بانکی با سختی و با ماسک خود را به شعبهها رسانده بودند.
این در حالی است که گرد و غبار شدید افق دید رانندگان و رهگذران را نیز محدود کرده و شلوغی گذرگاهها میتواند به تصادفهای پرخطر منجر شود. اداره کل هواشناسی خوزستان میزان شعاع دید در اهواز را حدود ۲۰۰ متر اعلام کرده است.
گرد و غبار در خوزستان پدیدهای نادر نیست. توفان خاک سالانه چند مرتبه شهرهای این استان را در مینوردد و گردش زندگی مردم را مختل میکند. این پدیده به خشکسالی، بادهای موسمی و شرایط اقلیمی عربستان و عراق نسبت داده میشود اما سهم خودروها و صنایع در آلایندگی محیط زیست این استان غیرقابل انکار است و تخریب فضای سبز نیز مزید بر آن میشود.
شهر اهواز بیشتر از سایر شهرهای خوزستان در معرض آلودگی است. نخستین طرح جامع کاهش آلودگی هوای این کلانشهر در سال ۱۳۸۰ به تصویب رسیده اما راهکارها و مصوبات ارائه شده در آن از جمله بهینه سازی بخش صنعت، توسعه کمربند سبز، مدیریت ترافیک، فرهنگ سازی و آموزش و از رده خارج کردن خودروهای آلاینده، تاکنون محقق نشدهاند.
سازمان بهداشت جهانی در مهر ماه سال ۱۳۹۰ کلانشهر اهواز را آلودهترین شهر جهان معرفی کرده است. مهمترین بند طرح جامع کاهش آلودگی هوای اهواز، ممنوعیت استقرار صنایع در محدوده شهر بوده اما هنوز هیچیک از کارخانهها به شعاع ۳۰ کیلومتری اهواز منتقل نشدهاند.
رسانههای ایران به نقل از تورج همتی، مدیرکل محیط زیست استان خوزستان نوشتهاند که گرد و غبار کنونی در استان از جنوب شرقی عربستان آغاز شده و پس از رفتن به عراق و شدت یافتن به سمت کوههای زاگرس و خوزستان آمده است.
تورج همتی گفته که میزان آلودگی هوا در ساعاتی از روز یکشنبه در آبادان، اهواز و دزفول به ترتیب ۵۱، ۲۹ و ۲۱ برابر حد مجاز شده است. شاهدان عینی میگویند که اوج آلودگی اهواز پیش از ظهر بود که ابری نارنجی رنگ فضای شهر را در بر گرفت.
مرکز بهداشت خوزستان از افراد مسن، بیماران قلبی و تنفسی خواسته که از قرار گرفتن در هوای آزاد خودداری کنند. به عموم شهروندان نیز تذکر داده شده که هنگام تردد در خیابانها از ماسک استفاده کنند.
مدیرکل محیط زیست استان خوزستان در خصوص خطرات آلودگی موجود در استان میگوید: «این گرد و غبار که به آن ریزگرد میگویند به صورت مستقیم وارد خون میشود و جمع شدن آن در خون به شکل گلوله میتواند موجب ایست قلبی شود. به همین دلیل مردم باید مراقب باشند که به هیچ وجه در هوای آزاد تردد نکنند.»
یکی از ساکنان اهواز به دویچهوله میگوید که خانهنشینی در آستانه عید امری ناممکن است: «ستادهای نوروزی باید اسکان مسافران را سازمان بدهند و بازار و مغازهها هم باید برای خرید ساکنان شهر و خیل مسافران باز باشد. از طرف دیگر کاروانهای راهیان نور هم یکی پس از دیگری برای دیدار از مناطق سابق جنگی وارد میشوند. چگونه میتوان در این شرایط از خانه بیرون نرفت؟»
یک اهوازی دیگر نیز میگوید که علاوه بر هوای شرجی و پرغبار، آب شرب مردم هم کدر، بدبو و بدمزه شده است. او اضافه میکند که رنگ توفان این بار به خلاف معمول که قرمز بود، نارنجی متمایل به قهوهای است.
هجوم مردم به بانکها
بانکهای خوزستان که به خلاف سایر ادارات در روز یکشنبه باز مانده بودند، با هجوم انبوهی از مردم روبرو شدند. به گفته شاهدان عینی، شهروندان بخاطرتعطیلات نوروزی بانکها و پیشگیری از جریمههای مربوط به دیرکرد حوالهها و اقساط بانکی با سختی و با ماسک خود را به شعبهها رسانده بودند.
گرد و غبار در خوزستان پدیدهای نادر نیست. توفان خاک سالانه چند مرتبه شهرهای این استان را در مینوردد و گردش زندگی مردم را مختل میکند. این پدیده به خشکسالی، بادهای موسمی و شرایط اقلیمی عربستان و عراق نسبت داده میشود اما سهم خودروها و صنایع در آلایندگی محیط زیست این استان غیرقابل انکار است و تخریب فضای سبز نیز مزید بر آن میشود.
شهر اهواز بیشتر از سایر شهرهای خوزستان در معرض آلودگی است. نخستین طرح جامع کاهش آلودگی هوای این کلانشهر در سال ۱۳۸۰ به تصویب رسیده اما راهکارها و مصوبات ارائه شده در آن از جمله بهینه سازی بخش صنعت، توسعه کمربند سبز، مدیریت ترافیک، فرهنگ سازی و آموزش و از رده خارج کردن خودروهای آلاینده، تاکنون محقق نشدهاند.
سازمان بهداشت جهانی در مهر ماه سال ۱۳۹۰ کلانشهر اهواز را آلودهترین شهر جهان معرفی کرده است. مهمترین بند طرح جامع کاهش آلودگی هوای اهواز، ممنوعیت استقرار صنایع در محدوده شهر بوده اما هنوز هیچیک از کارخانهها به شعاع ۳۰ کیلومتری اهواز منتقل نشدهاند.
جلال ذوالفنون آهنگساز و نوازنده برجسته سهتار بر اثر عوارض ناشی از عمل قلب در سن ۷۴ سالگی درگذشت. او که از شاگردان احمد عبادی بود با روش مستقل خود در نوازندگی سهتار، صاحب مکتب شناخته میشد.
استاد جلال ذوالفنون موسیقیدان و نوازنده چیره دست سهتار روز یکشنبه (۲۸ اسفند) در بیمارستان البرز کرج با زندگی بدرود گفته است. خبرآنلاین به نقل از علی صدیقی، خواننده و عضو گروه ذوالفنون نوشته که آمبولی ریه و سکته قلبی، دلیل درگذشت وی بوده است.
جلال ذوالفنون ده روز پیش از مرگ، عمل حراجی قلب باز را تحمل کرده بود. علی صدیقی گفته که «خانواده استاد با دیدن آن که ریه او آب آورده است، وی را روز شنبه به بیمارستان ایرانمهر منتقل کردند. پس از مداوا ایشان را روز یکشنبه مرخص کردند اما در مسیر بازگشت از تهران به کرج استاد ذوالفنون سکته کرد و پس از انتقال به بیمارستان البرز درگذشت.»
ذوالفنون متولد سال ۱۳۱۶ در شهر آباده بود و نواختن ویلون را از ده سالگی نزد برادرش محمود ذوالفنون فرا گرفت. در نوجوانی به هنرستان ملی موسیقی رفت و در آنجا با موسی معروفی و تکنیک سهتار آشنا شد.
ذوالفنون از نخستین دانشجویان رشته موسیقی در دانشکده هنرهای زیبای تهران بود. آشنایی با نورعلیخان برومند و داریوش صفوت موجب شد که او روی موسیقی اصیل ایرانی و ساز سهتار تمرکز کند و شاگرد احمد عبادی شود.
ذوالفنون پس از پایان تحصیل در دانشگاه در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ملی به تدریس سهتار پرداخت. از او چند کتاب آموزش سهتار به یادگار مانده است. سبک او در آموزش و نواختن یگانه بود و به مکتب ذوالفنون شهرت داشت.
شهرت عمومی ذوالفنون از سالهای میانی دهه شصت شمسی آغاز شد. در سالهایی که بسیاری آهنگسازان و نوازندگان بهنام چون محمدرضا لطفی و حسین علیزاده ایران را ترک کرده بودند، او در همکاری با شهرام ناظری و خلق آلبوم "گل صد برگ" به اوج معروفیت رسید.
آوردهاند که "گل صد برگ" نقطه عطفی در تاریخ موسیقی ایران به شمار میرود. زیرا تا پیش از آن استفاده از سهتار به تکنوازیها و آوازهایی بسیار اندک محدود میشد. اما در "گل صد برگ" سه تار ستاره است و شنونده را سحر میکند. برخی میگویند که اقبال بیسابقه هنرآموزان ایرانی به ساز سهتار نتیجه مستقیم اجرای "گل صد برگ" بود که قابلیتهای فراموششده این ساز را زنده کرد.
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
چند هفته قبل از مرگ ذوالفنون، از او در بیست و هفتمین جشنواره موسیقی فجر بهعنوان هنرمند برجسته موسیقی سنتی تجلیل شده بود.
زمان و مکان خاکسپاری این موسیقیدان فروتن و بیادعا هنوز روشن نیست. گلنوش ذوالفنون دختر او به رسانهها گفته که پدرش دوست داشت در امامزاده طاهر کرج آرام بگیرد.
جلال ذوالفنون ده روز پیش از مرگ، عمل حراجی قلب باز را تحمل کرده بود. علی صدیقی گفته که «خانواده استاد با دیدن آن که ریه او آب آورده است، وی را روز شنبه به بیمارستان ایرانمهر منتقل کردند. پس از مداوا ایشان را روز یکشنبه مرخص کردند اما در مسیر بازگشت از تهران به کرج استاد ذوالفنون سکته کرد و پس از انتقال به بیمارستان البرز درگذشت.»
ذوالفنون متولد سال ۱۳۱۶ در شهر آباده بود و نواختن ویلون را از ده سالگی نزد برادرش محمود ذوالفنون فرا گرفت. در نوجوانی به هنرستان ملی موسیقی رفت و در آنجا با موسی معروفی و تکنیک سهتار آشنا شد.
ذوالفنون از نخستین دانشجویان رشته موسیقی در دانشکده هنرهای زیبای تهران بود. آشنایی با نورعلیخان برومند و داریوش صفوت موجب شد که او روی موسیقی اصیل ایرانی و ساز سهتار تمرکز کند و شاگرد احمد عبادی شود.
ذوالفنون پس از پایان تحصیل در دانشگاه در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ملی به تدریس سهتار پرداخت. از او چند کتاب آموزش سهتار به یادگار مانده است. سبک او در آموزش و نواختن یگانه بود و به مکتب ذوالفنون شهرت داشت.
آوردهاند که "گل صد برگ" نقطه عطفی در تاریخ موسیقی ایران به شمار میرود. زیرا تا پیش از آن استفاده از سهتار به تکنوازیها و آوازهایی بسیار اندک محدود میشد. اما در "گل صد برگ" سه تار ستاره است و شنونده را سحر میکند. برخی میگویند که اقبال بیسابقه هنرآموزان ایرانی به ساز سهتار نتیجه مستقیم اجرای "گل صد برگ" بود که قابلیتهای فراموششده این ساز را زنده کرد.
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
چند هفته قبل از مرگ ذوالفنون، از او در بیست و هفتمین جشنواره موسیقی فجر بهعنوان هنرمند برجسته موسیقی سنتی تجلیل شده بود.
زمان و مکان خاکسپاری این موسیقیدان فروتن و بیادعا هنوز روشن نیست. گلنوش ذوالفنون دختر او به رسانهها گفته که پدرش دوست داشت در امامزاده طاهر کرج آرام بگیرد.
رییس کمیته بین المللی صلیب سرخ برای بررسی راه های کمک رسانی به مردم سوریه عازم مسکو شد
یاکوب کلنبرگر رییس کمیته بین المللی صلیب سرخ برای بررسی راه های ارسال کمک های بشردوستانه امروز (دوشنبه) در مسکو با سرگئی لاوروف وزیر امورخارجه روسیه دیدار می کند.
کلنبرگر پیش از این گفته بود روزانه دو ساعت آتش بس برای انتقال زخمی ها از مناطق محاصره شده همچون حمص مورد نیاز است.
بر اساس گزارش سازمان ملل طى يك سالی که از آغاز نا آرامى ها در سوريه می گذرد، حدود ۹ هزار نفر كشته شده اند ، ۳۰ هزار نفر از سوريه گريخته اند و ۲۰۰ هزار نفر نیز در داخل كشور مجبور به ترك خانه هايشان شده اند.
کلنبرگر پیش از این گفته بود روزانه دو ساعت آتش بس برای انتقال زخمی ها از مناطق محاصره شده همچون حمص مورد نیاز است.
بر اساس گزارش سازمان ملل طى يك سالی که از آغاز نا آرامى ها در سوريه می گذرد، حدود ۹ هزار نفر كشته شده اند ، ۳۰ هزار نفر از سوريه گريخته اند و ۲۰۰ هزار نفر نیز در داخل كشور مجبور به ترك خانه هايشان شده اند.
طرح عراق برای صدور نفت در صورت بسته شدن تنگه هرمز
این طرح فوق العاده را کمیسیون انرژی و امور اقتصادی دولت عراق برای جلوگیری از پیامدهای احتمالی بستن تنگه هرمز توسط ایران بر صادرات نفت عراق ارائه داده است.
بسته شدن تنگه هرمز میتواند حدود ۸۰ درصد از صادرات نفت عراق را متوقف کند.
ایران تهدید کرده است در صورتی که در معرض تحریم نفتی قرار گیرد، تنگه هرمز را خواهد بست. این تنگه محل عبور یک سوم نفت جهان است که از کشورهای منطقه به دیگر نقاط جهان صادر میشود. در هفتههای اخیر، اتحادیه اروپا تحریم صنعت نفت ایران را تصویب کرد.
علی الدباغ گفته است که طرح فوق العاده دولت عراق در فاز کوتاه و میان مدت، شامل افزایش تولید نفت، افزایش صادرات از راه بندر جیهان ترکیه و همچنین افزایش شمار خودروهای نفتکش است.
عراق در ماه فوریه جاری، روزانه ۲میلیون و ۱۴هزار بشکه نفت صادر کرد. ۱ میلیون و ۷۱۱ هزار بشکه آن از بندر جنوبی بصره و از طریق خلیج فارس و ۷۵ هزار بشکه از چاههای نفت کرکوک در نزدیکی بندر جیهان ترکیه صادر میشود.
سخنگوی دولت عراق گفت طرحهایی که دولت با آنها موافقت کرد، کوتاه مدت است که وزارت نفت آنها را توصیه کرده، اما نیاز به افزایش تلاشهایی وجود دارد تا آمریکا و ایران از اقدامی که منجر به بسته شدن تنگه هرمز میشود، دوری کنند.
او افزود که وزارت نفت پیشنهاد داد در ادامه ساخت لوله نفت استراتژیک شمال و مرتبط ساختن آن با لوله نفت کرکوک-جیهان تسریع شود تا بتوان نفت بصره را از راه این بندر ترکیه صادر کرد.
از سویی عاصم جهاد سخنگوی وزارت نفت عراق گفت که این کشور ساخت لوله ۶۸۰ کیلومتری با ظرفیت انتقال روزانه یک میلیون بشکه نفت خام چاههای نفت بصره تا پالایشگاه اصلی در شهر غربی الحدیثه را ادامه میدهد.
جهاد افزود که تاکنون ساخت ۲۰۰ کیلومتر از خط لوله به پایان رسیده است و انتظار میرود که در سال ۲۰۱۲ این پروژه پایان یابد. با پایان این پروژه انتقال نفت بصره به مناطق مختلف از جمله بندر جیهان آسان میشود.
گزارش ها حاکی از بروز درگیری شدید میان شورشیان ارتش آزاد سوریه و نیروهای حکومت بشار اسد در دمشق پایتخت سوریه است.
شاهدان عینی می گویند صدای مسلسل و آر پی جی (نارنجک انداز) از محله المزه شنیده می شود.این محله در قلب دمشق محل استقرار چندین مرکز امنیتی است و یکی از حفاظت شده ترین بخش های شهر به حساب می آید.
در ماه ژانویه ارتش آزاد سوریه موقتا چند محله در حومه دمشق را تحت کنترل گرفت.
المزه همچنین محل برگزاری چند مورد تظاهرات بزرگ ضددولتی بوده است.
یک ساکن محل به خبرگزاری رویترز گفت: "در نزدیکی فروشگاه حماده درگیری جریان دارد و صدای انفجارهایی از آنجا و سایر نقاط محل می رسد."
روز یکشنبه اتومبیلی در شهر شمالی حلب منفجر شد که حداقل دو نفر را کشت و ۳۰ نفر را زخمی کرد.
یک روز پیشتر نیز حداقل ۲۷ نفر در دو انفجار در پایتخت سوریه کشته شدند. آن انفجارها ۹۷ زخمی به جا گذاشت.
تلویزیون دولتی آن انفجارها را حملات "تروریستی" توصیف کرد.
با این حال فعالان مخالف در سوریه، دولت این کشور را به ترتیب دادن این نوع حوادث برای بی اعتبار کردن گروه های مخالف متهم کرده اند.
دو شهر دمشق و حلب از جمله شهرهای سوریه هستند که در جریان اعتراضات یک سال اخیر عمدتا آرام بوده اند.
این دو شهر برای جلوگیری از اعتراضات گسترده نظیر آن چه که در شهرهای حمص و ادلب دیده می شود، تحت تدابیر شدید امنیتی قرار دارد.
آقای اسد برای فرونشاندن یک شورش بیش از پیش مسلحانه، که در واکنش به سرکوب خشن اعتراضات مسالمت آمیز دموکراسی خواهانه بود سربرآورد، می کوشد.
این اعتراضات یک سال قبل آغاز شد.
سازمان ملل متحد تخمین می زند که بیش از هشت هزار نفر در این درگیری ها کشته شده اند.
آقای اسد اصرار دارد که با "گروه های جنایتکار مسلح" که قصد بی ثبات کردن سوریه را دارند می جنگد.
همزمان با نزدیک شدن ضربالاجل دولت آمریکا و اتحادیه اروپا برای آغاز تحریم خرید نفت از ایران، کشورهای تولیدکننده نفت، رایزنی با خریداران نفت ایران را آغاز کردهاند تا در صورت حذف احتمالی نفت خام ایران از بازار جهانی، بتوانند سهم بیشتری از این بازار را به نفت خام تولیدی خود اختصاص دهند.
در تازه ترین اقدامات از این دست، مقامات عراقی به دولت سریلانکا پیشنهاد کردهاند که کمبود احتمالی نفت خام ایران را برای این کشور پر کنند.گفته شده است که تنها پالایشگاه کشور سریلانکا فقط امکان پالایش و تصفیه نفتخامی با ویژگی مشابه نفت خام ایران را دارد و از زمان شدت یافتن تحریمهای مصوب آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ایران، سریلانکا به دنبال راهی برای یافتن جایگزین نفت خام ایران بوده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، عراق پیشنهاد کرده است که مقدار قابل توجهی از نفت خام خود را به سریلانکا عرضه کند.
گفته شده است که نفت خام سبک عربستان سعودی بهترین جایگزین برای نفت خام ایران در پالایشگاه سریلانکا به شمار میرود و این کشور برای دریافت نفت بیشتر با عربستان سعودی نیز در حال رایزنی بوده است.
سریلانکا همچنین برای واردات فرآوردههای نفتی، با عراق و عمان نیز مذاکره کرده است.
ایران روی خط قرمز
اتحادیه اروپا روز بیستم ژانویه اعلام کرد که از ابتدای ماه ژوئیه (یازده تیر) خرید نفت خام از ایران را متوقف میکند.با آن که ایران اعلام کرده است که اتحادیه اروپا تنها خریدار ۱۸ درصد نفت خام این کشور است و حذف بازار اروپا تاثیر چندانی در بازاریابی نفت ایران ندارد، به نظر میرسد که تحریمهای مصوب دولت آمریکا و دیگر مفاد تحریمهای اتحادیه اروپا، راه را برای ادامه حضور شرکت ملی نفت ایران در بازار جهانی نفت دشوار کرده است.
در چارچوب تحریمهای آمریکا علیه ایران که از ۲۸ ژوئن اجرایی خواهند شد، هر شرکت یا کشوری که به واردات کالا از ایران اقدام کند، مشمول مجازات های مصوب دولت آمریکا خواهد شد.
تحریمهای آمریکا مبادلات مالی با شبکه بانکی ایران از جمله بانک مرکزی این کشور را نیز شامل میشود و با اجرایی شدن آن، کشورهای خریدار نفت در واریز کردن پول نفت به حساب بانک مرکزی ایران با مشکل روبهرو خواهند شد.
اعمال محدودیت در تبادلات مالی با بانک مرکزی ایران از مفاد تحریمهای مصوب اتحادیه اروپا در ژانویه گذشته نیز بود.
در همین چارچوب، اتحادیه جهانی انتقالات بین بانکی (سوئیفت) دیروز ۱۷ مارس (۲۷ اسفند)، اعلام کرد که ارائه خدمات به بانکهای ایرانی تحت تحریم اتحادیه اروپا را متوقف کرده است.
گفته میشود که تقریبا تمام بانکهای دنیا برای معاملات خود از خدمات این اتحادیه استفاده میکنند و با اعمال این محدودیت، ارتباط بانک های تحریم شده ایرانی با شبکه نقل و انتقالات مالی جهان قطع می شود.
در عین حال، گزارشهایی از تلاش خریداران نفت ایران برای یافتن شیوههای جدید پرداخت پول نفت به این کشور منتشر شده است.
گفته میشود که این کشور توانسته است موافقت مقامات ایران را برای پرداخت پول نفت با روپیه کسب کند. گزارش شده که قرار است نفت صادراتی ایران به هند، در چارچوبی تعریفشده و مورد توافق طرفین، با کالاها و خدمات هندی مبادله شود.
اما به عنوان مانعی دیگر در روند عرضه نفت خام ایران در بازارهای جهانی، تحریمهای مصوب اتحادیه اروپا، شرکتهای بیمهگر اروپایی را نیز شامل شده است و این شرکتها از بیمه کشتیهایی که در هر جای دنیا حامل نفت خام و سوخت برای ایران هستند، منع شدهاند.
در صورتی که این محدودیت برای شرکتهای بیمهگر اجرایی شود، خریداران آسیایی نفت خام ناگزیر خواهند بود برای نفتکشهای حامل نفت ایران هزینههای بیمه بیشتری بپردازند و خرید نفت از ایران، اقدامی هزینهبر و پرخطر برای آنها خواهد بود.
رکورد تولید نفت عراق
در روزهای نخست ماه مارس، حسین شهرستانی، معاون نخست وزیر عراق در کنفرانسی مطبوعاتی در بغداد اعلام کرد که میزان تولید نفت خام عراق برای اولینبار در بیش از سه دهه اخیر به بیش از سه میلیون بشکه در روز رسیده است.خبرگزاری رویترز گزارش می دهد که میزان تولید نفت خام عراق تاکنون در سطحی کمتر از توان واقعی این کشور نگه داشته میشد، چون زیرساخت کافی برای صادرات نفت در این کشور وجود نداشت، ولی در هفتههای اخیر عراق سعی کرده است ظرفیت پایانههای صادراتی خود را نیز افزایش دهد.
در شرایطی که رایزنی کشورهای تحریمکننده ایران با خریداران نفت برای صرفنظر آنها از خرید نفت خام این کشور ادامه دارد، افزایش تولید و صادرات نفت عراق میتواند به کاهش التهاب در بازارهای جهانی کمک کند.
آشفتگی خریداران نفت خام از احتمال اختلال در صادرات نفت ایران، این فرصت را برای عراق فراهم کرده است تا سهم بیشتری از بازار جهانی نفت را به خود اختصاص دهد.
عراق افزون بر سریلانکا به مقامات کره جنوبی و هند نیز پیشنهاد افزایش عرضه نفت داده است.
وزارت اقتصاد کره جنوبی روز جمعه ۱۶ مارس، اعلام کرد که دولت عراق وعده داده است در صورتی که تحریمها علیه ایران بر عرضه جهانی نفت خام تاثیر بگذارد، نفت خام مورد نیاز کره جنوبی را تامین کند.
در گزارشهایی غیررسمی نیز گفته شده است که هند نسبت به خرید نفت خام بیشتر از عراق به جای نفت خام ایران اعلام آمادگی کرده است.
'تولید نفت عربستان بیشتر شده است'
آخرین دادههای رسمی عربستان سعودی، بزرگترین تولیدکننده نفت اوپک نیز نشانگر افزایش میزان تولید نفت این کشور است.عربستان سعودی از نخستین تولیدکنندگان نفت خام بود که در آستانه تشدید تحریمهای ایران، از آمادگی خود برای افزایش تولید و جایگزینی نفت خام ایران در بازار جهانی خبر داد.
خبرگزاری رویترز به نقل از آمار رسمی عربستان سعودی که امروز یکشنبه ۱۸ مارس (۲۸ اسفند) منتشر شد، گزارش داده است که صادرات نفت عربستان سعودی در ماه ژانویه گذشته ۱۴۳ هزار بشکه در روز بیشتر از ماه قبل شده است.
بنا بر این گزارش، عربستان سعودی در ماه ژانویه ۹ میلیون و ۸۷۱ هزار بشکه در روز نفت خام تولید کرده است که ۶۱ هزار بشکه بیش از ماه قبل از آن است.
یوسف بن علوی، وزیر امور خارجه عمان گفته است که خطر برخورد نظامی ایران و غرب در حال افزایش است، اما هنوز فرصتهای زیادی برای مذاکره باقی مانده است.
وزیر امور خارجه عمان به خبرگزاری رویترز گفته است که به نفع طرفین است که راهی میانه را برگزینند.عمان، یکی از اعضای شورای همکاری خلیج فارس به شمار می رود و با ایالات متحده روابط نزدیکی دارد. این کشور همچنین روابط دوستانه ای با ایران برقرار کرده است.
تنش ها بر سر برنامه هسته ای ایران اخیرا افزایش یافته و احتمال حمله نظامی اسرائیل علیه تاسیسات اتمی ایران مطرح شده است.
ایران، ادعای کشورهای غربی مبنی بر تلاش این کشور برای دستیابی به توان تولید سلاح هسته ای را رد می کند و می گوید برنامه هسته ای اش، مقاصد صلح آمیز دارد.
اخیرا وزیر امور خارجه اسرائیل گفته بود که کشورش ترجیح می دهد جامعه جهانی، مسئله اتمی ایران را از طریق مذاکرات گروه ۱+۵ یا تحریم های اقتصادی و یا راه های دیگر حل و فصل کند. او در عین حال هشدار داده بود که اگر این روش ها موثر واقع نشود، اسرائیل حق دارد از خود دفاع کند.
آمریکا و اتحادیه اروپا، تحریم های اقتصادی علیه ایران را شدت بخشیده اند و می گویند از این طریق قصد دارند ایران را به توقف بخشی از برنامه های اتمی خود، به خصوص غنی سازی اورانیوم وادار کنند.
عمان تا کنون چند بار به عنوان میانجی میان ایران و غرب عمل کرده و در میان کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، کم تنشترین رابطه را با ایران داشته است.
مقام های عمانی در آزادی سه شهروند آمریکایی متهم به جاسوسی در ایران نقش محوری داشتند.
وزیر امور خارجه عمان در مورد خطر حمله نظامی به ایران به خبرگزاری رویترز گفته است: "هنوز فرصت (برای یافتن راه حل) برای این بحران باقی است، اما نه برای مدتی زیاد."
یوسف بن علوی افزود کشورش تمام سعی خود را می کند تا تنگه هرمز را باز نگه دارد. او در عین حال گفت که اگر اوضاع عوض شود، نمی توان هیچ ضمانتی در این مورد داد.
تنگه هرمز که خلیج فارس را به آبهای آزاد وصل میکند، از مهمترین مسیرهای صادرات نفت خام کشورهای منطقه به شمار میرود.
مقامهای نظامی و سیاسی ایران بارها از توانایی این کشور برای بستن تنگه هرمز بر روی کشتی های تجاری و نفتکش ها سخن گفته اند. این در حالی است که آمریکا گفته است خود را نسبت به باز بودن این تنگه برای عبور و مرور نفتکش ها، متعهد می داند.
وزیر امور خارجه عمان گفت که کشورش با غرب و ایران روابط خوبی دارد و اگر فرصتی برای ارائه نظر و مشورت باشد، دریغ نخواهد کرد.
او افزود: "ما نگرانی جامعه جهانی را درک می کنیم و البته دیدگاه دولت ایران را هم می فهمیم."
مدیرعامل شرکت نفت فلات قاره ایران اعلام کرده است که ایران آماده است برای توسعه میدان مشترک آرش در خلیج فارس، با کویت همکاری کند.
خبرگزاری رسمی ایران (ایرنا) به نقل از محمود زیرکچیانزاده، مدیرعامل شرکت نفت فلات قاره ایران گزارش داده است که باید تمام میدانهای مشترک ایران با کشورهای دیگر در سال ۱۳۹۱ تعیین تکلیف شوند و میدان آرش (مشترک با کویت) یکی از میدانهایی است که باید توسعه یابد.او اضافه کرده است که ایران همچنان تاکید دارد که در توسعه میدانهای مشترک، دیپلماسی مثبت و مشارکت، جانشین رقابت شود.
در عین حال، آقای زیرکچیانزاده اضافه کرده است که "اگر دو کشور در مذاکرههای خود در یکی دو ماه آینده به نتیجه نرسند و طرف کویتی به طور یک جانبه فعالیتهای خود را ادامه دهد ایران هم عملیات توسعه را آغاز خواهد کرد."
او گفته است که کویت با برنامهریزی برای توسعه میدان الدوره (آرش)، "دکلهای حفاری خود را در این میدان مستقر کرده و در حال حفاری است."
پلیس می گوید دو پرستار مرد در اوروگوئه در ارتباط با آنچه تصور می شود مرگ بیماران در دو بیمارستان مونته ویدئو، پایتخت، باشد دستگیر شده اند.
مقام های پلیس می گویند این مردان که ۴۹ و ۳۶ سال دارند در پی تحقیقات دو ماهه پلیس تحت بازداشت درآمده اند.ادعا می شود که قتل ها در واحد قلب و عروق بیمارستان ماسیل و در واحد مراقبت های ویژه بیمارستان "اسپانیش میوچیال کر" روی داده است.
بعضی گزارش ها حاکیست که مظنونان "دلایل انساندوستانه" را برای اقدام خود ذکر کرده بودند.
نام مظنونان علنی نشده است.
گزارش ها در رسانه های اوروگوئه حاکیست که تا ۵۰ نفر در اثر تجویز دارو و سایر اقدامات کشته شده اند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس یک بازرس پلیس گفت که مواد سمی به بیمارانی که در شرایط وخیم قرار داشتند داده شده بود.
با این حال محققان می گویند که همه قربانیان دچار بیماری های مهلک نبوده اند.
روز یکشنبه دهها نفر از اعضای گروه زنان سفیدپوش در هاوانا پایتخت کوبا دستگیر شده اند.
این گروه برای آزادی زندانیان سیاسی کوبا تظاهرات سکوتی را سازماندهی کرده بودند که با حمله پلیس روبرو شدند.این گروه می گوید مقام های کمونیست کشورشان به تازگی فشارها را بیشتر کرده اند و آنها را اذیت می کنند.
دولت کوبا عقیده دارد دولت آمریکا از گروه زنان سفیدپوش حمایت مالی می کند.
یکشنبه نهمین سالگرد دستگیری ۷۵ زندانی از مخالفان دولت کوبا است.
این مخالفان در سال ۲۰۱۰ آزاد شدند اما گروه زنان سفیدپوش به تظاهرات هفتگی خود ادامه دادند چرا که می گویند زندانیان سیاسی بیشتری در زندانهای کوبا محبوس هستند.
دستگیری اعضای این گروه چند روز قبل از دیدار پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیک های جهان از کوبا صورت می گیرد.
دو گردشگر زن برزیلی به همراه راهنمای تور مصری خود توسط افراد مسلحی که ظن آن می رود از بدوی های مصر باشند، در شبه جزیره سینا ربوده شده اند.
افراد مسلح، اتوبوسی را که در حال بازگشت از صومعه کاترین مقدس بود، متوقف کردند و این سه نفر را با خود بردند.اخیرا در چند مورد ربوده شدن افراد مختلف در این منطقه گزارش شده است و گفته می شود که این کار برای فشار وارد کردن بر مقامهای مصری برای آزاد کردن زندانیان منطقه بدوی نشین می باشد.
ماه پیش سه زن اهل کره جنوبی و دو زن آمریکایی در دو حادثه جداگانه در نزدیکی این صومعه ربوده شدند. این افراد مدتی بعد، آزاد شدند.
اواخر ماه ژانویه امسال نیز افراد مناطق قبیله نشین بدوی، ۲۵ کارگر چینی را ربودند. این افراد یک روز بعد آزاد شدند.
دو خبرنگار بریتانیایی شبکه تلویزیونی پرس تیوی که در لیبی در بازداشت بودند، پس از اقرار به ورود غیرقانونی به لیبی، آزاد شدهاند.
گرث مونتگمری جانسون و نیکلاس دیویس جونز ماه گذشته در لیبی بازداشت شده بودند.پیش از این، وزارت کشور لیبی اعلام کرده بود که این دو نفر آزاد شدهاند و امروز دوشنبه (۱۹ مارس)، لیبی را ترک میکنند.
این دو خبرنگار که برای شبکه خبری انگلیسیزبان پرس تیوی، وابسته به حکومت ایران، کار میکردند، از اقدام خود در ورود غیرقانونی به لیبی ابراز تاسف کردهاند.
اتهام جاسوسی
یک سخنگوی وزارت امور خارجه بریتانیا گفت: "ما از آزادی این دو خبرنگار بریتانیایی که به تازگی در لیبی در بازداشت بودهاند، استقبال میکنیم."این دو خبرنگار روز ۲۲ فوریه توسط افراد مسلح وابسته به تیپ مصراته در طرابلس بازداشت شدند.
در ابتدا ادعاهایی درباره جاسوسی این دو نفر مطرح شده بود و پیش از این، بیم آن میرفت که اتهاماتی علیه آنها مطرح شود.
هفته گذشته فیلمی ویدئویی منتشر شد که در آن، این دو خبرنگار به دلیل ورود بدون مجوز به لیبی عذرخواهی کردند، اما گفتند که با آنها به خوبی رفتار شده است.
به دنبال رایزنی خانواده آقای مونتگمری جانسون و گروههای فعال در زمینه حقوق بشر، این دو نفر روز ۱۴ مارس به مقامات دولت لیبی تحویل داده شدند.
خبرگزاری فرانسه به نقل از عمر خدراوی، معاون وزیر کشور لیبی، گزارش داده است: "بعد از آن که روشن شد هیچ جرمی (توسط این دو خبرنگار) انجام نشده است، وزارت کشور حکم به آزادی آنها داد."
او اضافه کرد: "آنها ابراز تمایل کردهاند که لیبی را ترک کنند."
خبرنگار بیبیسی در طرابلس، پایتخت لیبی، میگوید ممکن است این که این دو نفر در استخدام تلویزیون ایرانی پرس تیوی بودهاند، به ضررشان بوده باشد.
او میگوید: "در گذشته این شبکه تلویزیونی به حمایت از قذافی و مخالفت با انقلاب لیبی متهم میشد."
خبرنگار بیبیسی اضافه کرد: "به نظر من، بازداشت این دو نفر بیشتر به دلیل کار کردن آنها برای پرس تیوی بود تا ورود غیرقانونی و مشکل ویزا، چون بیشتر خبرنگارانی که وارد لیبی شدهاند، عملا به طور غیرقانونی چنین کاری کردهاند."
ولادیمیر پوتین، دیکتاتور یا وطن پرست؟
هفته نامه لوپوئن، چاپ پاریس: ما فرانسویها به غلط تصور میکنیم که سقوط هر رژیم دیکتاتوریٍ بخودی خود به استقرار دموکراسی می انجامد. وحال آنکه، دموکراسی یک فرهنگ است، یک فلسفه چگونه زیستن است. دموکراسی، نیاز به زمان و تمرین دارد. دموکراسی فقط نمایش انتخابات و صندوق رأی نیست
لوپوئن: در میان صد و پانزده کشوری که در آن انتخابات برگزار میشود، شاید فقط بیست تای آنها "دموکراتیک" به مفهوم واقعی کلمه باشند. در بقیه این کشورها، در درجات مختلف، رهبران خوکامه و مستبد حکومت می کنند. و در بین این دسته از کشورها انصافأ باید قبول کرد که انتخابات روسیه بدترین نبوده است.
کسانی که ادعا میکنند ولادیمیر پوتین با تقلب به ریاست جمهوری روسیه انتخاب شده است، اگر روسیه را بشناسند، باید بدانند که چنانچه حتی کوچکترین تخلفی نیز در هیچیک از حوزه های انتخاباتی این کشور پهناور صورت نمیگرفت، بازهم بهرتقدیر ولادیمیر پوتین انتخاب میشده است. زیرا اکثریت قریب باتفاق مردم عادی روسیه سخت طرفدار او هستند.
هفته نامه لوپوئن ماهیت حکومت ولادیمیرپوتین را نوعی دموکراسی هدایت شده توصیف کرده، مینویسد: گرچه پوتین را یک رئیس جمهوری دموکرات به معنای غربی کلمه نمیتوان توصیف نمود، ولی در عین حال شاهد آن هستیم که مخالفین او آزادانه علیه وی در قلب مسکو راه پیمائی و تظاهرات بر گزار نموده، شعار "پوتین اخراج باید گردد" سر میدهند، بدون آنکه کسی مزاحم آنان شود یا مورد آزار و بازداشت و ممنوعیت قرار بگیرند...
کسانی که ادعا میکنند ولادیمیر پوتین با تقلب به ریاست جمهوری روسیه انتخاب شده است، اگر روسیه را بشناسند، باید بدانند که چنانچه حتی کوچکترین تخلفی نیز در هیچیک از حوزه های انتخاباتی این کشور پهناور صورت نمیگرفت، بازهم بهرتقدیر ولادیمیر پوتین انتخاب میشده است. زیرا اکثریت قریب باتفاق مردم عادی روسیه سخت طرفدار او هستند.
هفته نامه لوپوئن ماهیت حکومت ولادیمیرپوتین را نوعی دموکراسی هدایت شده توصیف کرده، مینویسد: گرچه پوتین را یک رئیس جمهوری دموکرات به معنای غربی کلمه نمیتوان توصیف نمود، ولی در عین حال شاهد آن هستیم که مخالفین او آزادانه علیه وی در قلب مسکو راه پیمائی و تظاهرات بر گزار نموده، شعار "پوتین اخراج باید گردد" سر میدهند، بدون آنکه کسی مزاحم آنان شود یا مورد آزار و بازداشت و ممنوعیت قرار بگیرند...
معاون قرارگاه پدافند هوایی خاتمالانبیاء خبر داد:
استقرار پدافند هوایی در شمال٬ جنوب و شرق
به گزارش روز یکشنبه (۲۸ اسفند) خبرگزاریها٬ آقای منصوریان این مطلب را در نخستین همایش فرماندهان هوا و فضای پدافند هوایی که در تهران برگزار شد٬ بیان کرده است.
وی گفته که این یگانهای هوایی پس از حضور نظامی «دشمنان» جمهوری اسلامی در جمهوری آذربایجان٬ افغانستان و کشورهای جنوبی٬ در شمال٬ جنوب و شرق ایران مستقر شدهاند.
معاون قرارگاه پدافند هوایی خاتمالانبیاء همچنین اظهار کرده که یگانهای پدافندی جمهوری اسلامی در غرب ایران نیز تقویت شده است.
تغییرات در ساختار پدافند هوایی در شرایطی در دستور کار نیروهای نظامی قرار گرفته که در سالهای اخیر گزارشهایی از احتمال حمله هوایی به ایران از سوی اسرائیل و آمریکا منتشر شده است.
آمریکا و اسرائیل بارها اعلام کردهاند برای حل و فصل پرونده برنامه هستهای جمهوری اسلامی به گزینه نظامی هم فکر میکنند.
فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی نیز در واکنش به این تهدیدهای مستقیم و غیرمستقیم اعلام کردهاند در صورت حمله پاسخ قاطعی به مهاجمان خواهند داد.
سایت محافظهکار «صریحنیوز»:
متکی گزینه احمدینژاد برای وزارت خارجه نبود
منوچهر متکی از سال ۱۳۸۹ در کابینه نخست احمدینژاد به عنوان وزیر امور خارجه مشغول به کار شد و در کابینه دوم نیز وزارت وی برای دومینبار از سوی رئیس دولت دهم تمدید شد.
آقای متکی ۲۲ آذر ماه سال ۱۳۸۹ در حالی که به منظور ابلاغ پیام محمود احمدینژاد در سنگال به سر میبرد، از سمت خود برکنار شد که برکناری وی جنجالهای فراوانی به همراه داشت.
تازهترین جنجال درباره این برکناری مربوط به اظهارات هفته گذشته احمدینژاد در مجلس و واکنش متکی به این اظهارات است که تنشها میان رئیس دولت دهم و وزیر سابق امور خارجه تشدید کرده است.
آقای متکی این ادعای احمدینژاد که وی از جانب رئیس دولت دهم ماموریتی برای سفر به سنگال نداشته را رد کرده و رئیس دولت را «گستاخ»٬ «خودسر» و «دروغگو» خوانده است.
سایت «صریحنیوز» که به تیم احمدینژاد وابسته است٬ در واکنش به این اظهارات٬ نوشته که متکی برخلاف میل و دستور احمدینژاد به سنگال سفر کرده بود.
این سایت نوشته که احمدینژاد نمیخواسته در زمانی که متکی در خارج از کشور بوده حکم برکناریاش اعلام شود.
«صریحنیوز» در بخش دیگری از گزارش خود٬ یکی از علتهای برکناری متکی از وزارت خارجه را پناهنده شدن چند دیپلمات ایرانی پس از وقایع سال ۱۳۸۸ اعلام کرده است.
این سایت اضافه کرده که احمدینژاد پیش از سفر متکی به سنگال به وی گفته بود برکنار شده و به سمت رئیس سازمان انرژی اتمی منصوب خواهد شد که متکی این پیشنهاد را نپذیرفته بود.
فیلتر وبلاگ منتقد ساختار بسته قدرت در ایران
وبلاگ «زهرا اچبی» یکی از وبلاگنویسان حزبالله پس از انتقاد صریح وی از ساختار «بسته»٬ «سخت» و «غیر منعطف» قدرت در جمهوری اسلامی فیلتر شد.
این وبلاگنویس یک روز پیش از برگزاری انتخابات ۱۲ اسفند مجلس نهم در پستی نوشته بود صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی «انعطاف چندانی نسبت به مخالفین یا منتقدین» خود ندارند.
وی همچنین به طور تلویحی خطاب به مقامهای جمهوری اسلامی نوشته بود: «اگه شما به مخالف آزادی عمل بدی و از دور برش ناظر باشی بهتر از بگیر و ببند است.»
این پست انتقادی در شرایطی نوشته شده بود که حدود پنج ماه پیش «مجتبی دانشطلب» به خاطر طرح برخی انتقادهای مشابه از جمهوری اسلامی و علی خامنهای بازداشت شد.
این فعال سایبری حزبالله پس از مدتی با انتشار متن کوتاهی٬ از رهبر جمهوری اسلامی به خاطر طرح برخی انتقادها عذرخواهی کرد و به فعالیتهای خود پایان داد.
آنطور که دوستان آقای «دانشطلب» گفتهاند٬ برخورد ماموران امنیتی با این «سرباز جنگ نرم» بسیار شدید و تند بوده٬ به طوری که با گذشت چند ماه همچنان تاوان انتقاد از آقای خامنهای را پس میدهد.
در دو سال گذشته ماموران امنیتی با چند نفر از «سربازان جنگ نرم» به خاطر طرح برخی انتقادها در شبکههای اجتماعی برخورد کرده و سایتها یا وبلاگهای آنها را مسدود کردهاند.
تقی دژاکام از کارکنان باسابقه روزنامه کیهان جمعه (پنجم اسفند) با انتشار پستی در وبلاگ خود٬ به این موضوع اشاره کرده و از ادامه برخورد با فعالان رسانهای حزبالله ابراز نگرانی کرده است.
زمستان امسال زورش را میزند؛ درگذشت جلال ذوالفنون
پس از درگذشت سیمین دانشور در آخرین روزهای زمستانی امسال، جلال ذوالفنون نوازنده پیشکسوت سهتار، نیز که حدود دوهفته پیش عمل جراحی قلب کرده بود، بعد از ظهرامروز یکشنبه 28 اسفندماه در بیمارستان البرز کرج در هفتاد و چهار سالگی درگذشت.
خبرآنلاین در این زمینه به نقل از علی صدیقی خواننده و یکی از اعضای گروه «ذوالفنون» نوشته که دلیل درگذشت این چهره موسیقی ایران آمبولی ریه و سکته قلبی بوده است.
به گفته صدیقی، «ذوالفنون 10 روز پیش به دلیل عمل قلب باز در بیمارستان ایرانمهر بستری شد و هفته گذشته پس از بهبودی نسبی از بیمارستان مرخص و به خانه منتقل شد. اما روز گذشته خانواده او متوجه شدند که ریه او آب آورده و او را به بیمارستان ایرانمهر منتقل کردند.»
او افزود: «پس از مدوای روز یکشنبه او را از بیمارستان مرخص کردند که در مسیر بازگشت از تهران به کرج استاد ذوالفنون سکته کرد و پس از انتقال به بیمارستان البرز درگذشت.»
گلنوش ذوالفنون نیز با اشاره به محل خاکسپاری پدرش به مهر گفت: استاد گنجهای برای مراسم تشییع و خاکسپاری با ما تماس گرفتهاند اما پدرم دوست داشت که در امامزاده طاهر کرج آرام بگیرد و لذا به محض مشخص شدن زمان و مکان مراسم، خبر آن را اعلام میکنیم.
جلال ذوالفنون نوازنده صاحب سبک سه تار را با موفقیت پشت سر گذاشته بود، به علت خونریزی داخلی جان به جان آفرین تسلیم کرد.
او متولد سال ۱۳۱۶ در آباده بود. در اوان کودکی به همراه خانوادهاش به تهران آمد و فراگیری موسیقی را در همان دوران خردسالی آغاز کرد. برای ادامه تحصیل به هنرستان موسیقی ملی رفت و در آنجا به نوازندگی سه تار پرداخت و توامان با سازهای دیگری چون تار و ویولن آشنا شد.
نوازندگی ویولن را نزد برادر بزرگترش محمود ذوالفنون فرا گرفت. بعدها در رشته موسیقی دانشکده هنرهای زیبا راه یافت و از آموزش های نورعلی برومند و دکتر داریوش صفوت بهره های فراوان برد.
ذوالفنون از آثار و نحوه نوازندگی بزرگانی چون ابوالحسن صبا، ارسلان درگاهی و همچنین احمد عبادی تاثیرات فراوانی گرفت اما در نهایت خود به بیان مستقلی در نوازندگی سه تار دست یافت.
جلال ذوالفنون آثار متعدد مکتوب و صوتی در زمینه موسیقی ملی ایران از خود به جای گذاشته است که از آن میان آلبوم های گل صدبرگ وآتشی در نیستان از شاخص ترین آنها است.
ذوالفنون در بیست و هفتمین جشنواره موسیقی فجر که اواخر بهمن ماه امسال در تالار وحدت برگزار شد به عنوان هنرمند برجسته موسیقی سنتی مورد تجلیل و تقدیر قرار گرفت.
به «تروجان»، اسب تروای اینترنتی، رکب بزن!
فرقی نمیکند شما فعال سیاسی و اجتماعی باشید یا یک فرد عادی. برای یک سایت خبری کار کنید یا با نامزدتان چت کنید. اسب «تروجان»، شتری است که چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم، در خانه خیلی از ما میخوابد.
اسبِ تروجان، یک برنامه نرم افزاریِ مستقلِ مخرب است که برخلاف ویروسهای کامپیوتری، تلاش نمیکند تا بدون اجازه شما بر روی دستگاههایتان نفوذ پیدا کند، وقتی با خیال راحت نشستهاید و زنگ در خانهتان را میزند با پذیرایی کامل به استقبالش میروید. در واقع این خود شما هستید که با رضایت مطلق اجازه میدهید یک عنصر نامطلوب به درون خانهی کامپیوتریتان نفوذ پیدا کند و گرگی باشد در لباس میش.
چرا گرگ؟ چرا اسب؟
ماجرا به خیلی قبلتر از اینها مربوط میشود. در عصرِ برنز. یونانیان، پس از ده سال محاصرهی شهر تروا، نتوانسته بودند آنجا را تصاحب کنند. در آن زمان، پیشنهاد شد تا اسبی از چوب ساخته شود. این اسب چوبی را توخالی ساختند و بسیاری از جنگجویان در آن پنهان شدند. آنها وانمود کردند که این اسب پیشکشی است برای صلح. طرف مقابل هم دندانهای آن را نشمرده و به آن اجازه ورود داد. با فرارسیدنِ شب، جنگجویان از درون آن بیرون آمدند و کار حاکمیت را ساختند.
این نیرنگ، هنوز که هنوز است قلعههای زیادی را تصاحب و قلههای زیای را فتح میکند.
نرمافزارهایی که با این منطق فعالیت میکنند به هیچوجه کمشمارتر و کمخطرتر از ویروسهای بیشماری که هر روزه برایشان ویروسکش نصب میکنیم نیستند. با اینحال مثل مامورانِ مخفیِ بدطینتی هستند که در قالب یک دوست وارد میشوند و با توجه به نیاز یک هکر(نفوذگر)، برای جمعآوری اطلاعات مورد نیازشان بدون اینکه ما متوجه شویم اقدام میکنند یا عملیات مخربی را که قرار است انجام دهند و از سوی هکر به آنها دستور داده میشود، بر روی سیستمِ کامپیوتریِ ما اجرا میکنند.
این برنامههای مخرب، دو بخش دارند. بخشی روی دستگاه ما قرار میگیرند و بخشی دیگر در سمتِ دستوردهندهی آن است. بخش نخست، کلاینت و بخش دوم، سرور نامیده میشود.
تروجان تو چه فکریه؟
یک تروجان ممکن است بخواهد از کامپیوتر شما به عنوان یک ابزار برای نفوذ به سیستم دیگران و برخی شبکههای دیگر استفاده کند. ممکن است به دنبال دزدیدن اطلاعاتی مانند رمزهای عبور ما باشند، فایلهایی را از روی کامپیوتر ما حذف کنند یا چیزی در آن کپی کنند. شاید هم قصدش استفاده از پهنایباند و یا سرعت اینترنت شما باشد و باعث کاهشِ آن بشود. یا از همه بدتر، یک قدرت مافوق، بنشینند و هر کاری که میکنیم را تماشا کنند.
تروجان از کجا میاد؟
این همه نرم افزاری که با ایمیلهای ناخواسته برای ما ارسال میشود. بسیاری از نشانیهایی که فیلم و تصویرهای جذاب را به صورت رایگان در اختیار ما میگذارند، یا حتا فقط تماشا کردن سایتهای دارای کد مخرب، یا برای نمونه، ایرادهای کوچکی که ممکن است در نرم افزارهایی مثل همین مرورگری که با آن این صفحه را میخوانید وجود داشته باشد. همهی اینها میتوانند حاملِ یک تروجان خیلی خطرناک باشند.
حالا میگی چیکار کنم؟
سعی کنید حتما نرم افزار هایتان را از سایت مخصوص و اصلی آن دانلود(بارگذاری) کنید. اگر نرم افزار قیمتی دارد و رایگان نیست، بهتر است به جای نسخه های دست دومی که قفل آنها شکسته شده از نرم افزارهای مشابه رایگان استفاده کنیم. میدانم کار اسانی نیست اما یادمان باشد که گربه، اینجا هم محضِ رضای خدا، موش نمیگیرد و احتمال این که پولی که صرف شکستن قفل یک نرمافزار و عرضه رایگان آن شده، قرار باشد از جای دیگر و با هدفی دیگر که چندان شرافتمندانه نیست، تامین شود، را فراموش نکنید.
اگر از آنهایی هستید که از چند سایت معروف بازدید میکنید، خطر کمتری در کمین شماست. اما اگر یک کاربر اهل گشت و گذار در اینترنت هستید که هر لحظه از طریق جستجوگرها وارد سایت تازهای میشوید، بسیار بیشتر مراقب باشید. هنوز که هنوز است، بسیاری از وبسایت ها هستند که مخربند اما توسط جستجوگرها و یا مرورهای اینترنتیتان شناسایی نمیشوند.
به نظر میرسد از میان مرورگر ها فایرفاکس و کروم امنتر از بقیه باشند. بسیاری مواقع این مرورگرها به وبسایت هایی مشکوک میشوند که اعلام آنها هشدار مفیدی برای ما میتواند باشد. همچنین جستجوگرهایی مانند گوگل هم گاهی به یک سایت مضنون میشوند و این را به اطلاع ما میرسانند.
میدانم: عکس میهمانی فلان خواننده خارجی یا عکس دوستدختر فلان بازیکن معروف فوتبال جذابند. اینکه لاتاری چند صد هزار دلاری برده باشید یا برنده گرین کارت شده باشید هم هیجان انگیز است. اما اول به این فکر کنید که اصلا در این لاتاریها شرکت کردهاید و فرم گرینکارت را پر کرده اید یا نه؟
هیچگاه و هیچگاه افرادِ ناشناس، نذر نکردهاند تا این عکسها یا برنامههای جذاب دیگری را به شما برسانند. پس ایمیل افراد ناشناس را باز نکنید، برای حفظ امنیت دیگرانی که ممکن است مانند شما آگاهی نداشته باشند، آنها را در سرویس پست الکترونیکتان به عنوان «اسپم» یا ایمیل ناخواسته گزارش کنید. این کار همچنین باعث میشود که دیگر ایمیلی از طرف آن شخص در صفحه اصلی پست الکترونیکتان جا خوش نکند.
تا میتوانید از آخرین نسخه نرم افزارهایتان که توسط شرکتهای رسمیشان عرضه میشود استفاده کنید.
تروجان ویروس نیست، اما ویروسکشها میتوانند تا حد زیادی شما را از شرِ آنها خلاص کنند. اما این مربوط به تمام تروجانها نیست، بهرحال جنگ ویروس و ویروسکش ها همیشه ادامه داشته و تروجان ها هم همینطور هستند. فرض بدبینانه میگوید که بهتر است در نهایت، حافظه کامپیوترتان را فرمت کنید. اما در واقع اینکار مانند این است که بخواهید از ترس اینکه کسی نامه شما را بخوانید، نامهتان را بسوزانید. اگر اطلاعات کافی درباره سیستمهای کامپیوتری دارید، نرم افزارهایی مانند «هایجکدیس» میتوانند در این زمینه راهگشا باشند، اما اگر اینطور نیستید، استفاده از این نرم افزار ها را توسط خودتان توصیه نمیکنم. بهتر است به سراغ دوست و آشنایی «قابل اعتماد» بروید. و فراموش نکنید که یک راننده خوب، باید کمی هم از مکانیکی ماشین سر دربیاورد!
فیلمی از وضعیت علی دایی پس از تصادف
در حالی که در ابتدا گفته شده بود حال عمومی آقای گل جهان و بازیکن سابق تیم بایرن مونیخ پس از تصادف در جاده نطنر – کاشان مناسب است، اما امروز صبح اعلام شد که علی دایی مورد عمل جراحی قرار گرفته و اکنون نیز در بیهوشی به سر میبرد؛ قرار است سرمربی تیم راه آهن در بیمارستان «لاله» تهران بستری شود.
با گذشت حدود یك روز از سانحه رانندگی علی دایی سرمربی تیم فوتبال راهآهن پزشكان بیمارستان شهید بهشتی كاشان همچنان در حال آماده كردن شرایط برای انتقال او به تهران هستند.
به گزارش ایسنا، پس از آن كه شب گذشته علی دایی در محور نطنز ـ كاشان به دلیل عدم توجه به جلو دچار سانحه رانندگی شد، به بیمارستان شهید بهشتی كاشان منتقل شد. از همان ابتدای انتقال دایی به این بیمارستان، پزشكان برای بهبود شرایط او دست به كار شدند و در ابتدا اعلام شد كه سرمربی راهآهن مشكلی ندارد و پس از چند ساعت استراحت میتواند از بیمارستان مرخص شود.
فرمانده پلیس راه كشور شب گذشته به ایسنا گفته بود، پس از «یكی، دو ساعت» دایی از بیمارستان مرخص میشود، اما در ساعتهای ابتدای روز یكشنبه دایی از ناحیه پوست سر و گوش مورد عمل جراحی قرار گرفت. پس از این عمل پزشكان از بستری شدن دایی در بخش ICU بیمارستان شهید بهشتی خبر دادند و او به دلیل این كه از مسكنهای قوی استفاده كرده بود به خواب رفت. با این حال پزشكان از عمل او ابراز رضایت كردند و گفتند كه به خاطر تزریق مسكنها ممكن است كه خواب آلودگی دایی چند ساعتی طول بكشد.
پس از عمل جراحی پزشكان برای به هوش آوردن دایی دست به كار شدهاند و بر اساس آخرین اخبار دریافتی، دایی برای انجام معاینات پزشكی و گرفتن سیتی اسكن از ICU خارج شده است.
پزشكان اعلام كردند كه تا زمان به هوش آمدن دایی اجازه انتقال وی را به تهران نمیدهند و پس از به هوش آمدن قرار است در بیمارستان «لاله» تهران بستری شود.
خبر تصاوف علی دایی در رسانههای اروپایی نیز بازتاب داشته است.
علی دایی، علاوه بر اینکه آقای گل جهان است، در چند تیم اروپایی از جمله بایرن مونیخ بازی کرده است.
«شنوده سوم» درگذشت
شنوده سوم، رهبر مسیحیان قبطی مصر، به علت کهولت سن و اختلالات قلبی در ۸۸ سالگی درگذشت؛ وی مخالف پیمان کمپدیوید بود.
وی در سال ۱۹۷۱ میلادی، به عنوان یکصد و هفدهمین پیشوای قبطی اسکندریه انتخاب شد.
۱۰ درصد از جمعیت ۸۰ میلیونی مصر مسیحی قبطی هستند.
قدمت کلیسای قبطی ارتدوکس در مصر به نخستین سدهی میلادی بازمیگردد.
در ماههای گذشته برخوردهای خونینی میان اسلامگرایان افراطی و مسیحیان قبطی در مصر رخ داده که دهها کشته برجای گذاشت.
با این حال شنوده سوم در طول چهار دهه رهبری دینی قبطیان، از محبوبیت خوبی میان اقلیت مسیحی و اکثریت مسلمانان مصر برخوردار بود و نماد «همزیستی ادیان» به شمار میرفت.
به گزارش یورونیوز، شنوده سوم به دلیل انتقادش از پیمان صلح کمپ دیوید میان اسرائیل و مصر در دوران ریاست جمهوری انور سادات از شهر قاهره تبعید شده بود.
به گزارش خبرگزاریهای ایران، برخی از مقامات جمهوری اسلامی درگذشت این شخصیت مذهبی را تسلیت گفتهاند.
عیادت عبدالله نوری از محسن امین زاده و عیسی سحرخیز
سحام نیوز: عبدالله نوری با حضور در بیمارستان از محسن امین زاده و نیز عیسی سحرخیز عیادت کرد. امین زاده و سحرخیز مدتی است به دلیل عارضه ناشی از مدت ها تحمل زندان با پیگیری های مستمر خانواده در بیمارستان همراه با ماموران زندان تحت مراقبت های پزشکی قرار گرفته اند.
به گزارش خبرهای دریافتی سحام، در این دیدار عبداالله نوری در جریان آخرین وضعیت درمانی این بزرگواران قرار گرفت و با تمجید از روحیه ی مقاوم این عزیزان و خانواده های آنها، برای سلامتی و بهبودی کامل شان و آزادی تمامی زندانیان سیاسی که به دلیل بیان عقاید خود در زندان اند دعا کرد.
در این دیدار، امین زاده و سحرخیز از زندانیان جنبش سبز که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازدداشت و تاکنون در زندان اوین و زندان رجائی شهر بسر می برند ضمن تشکر از عبدالله نوری به دلیل حضور در بیمارستان و عیادت و گفتگو با آنها از طرف خود و سایر زندانیان جنبش سبز که در زندان های اوین و رجائی شهر دربند هستند از همراهی و همدلی عبدالله نوری با اکثریت مردم ایران در شرکت نکردن در انتخابات مجلس تشکر و قدردانی کردند.
از ماه ها قبل که بحث انتخابات در محافل گوناگون رسمی و غیررسمی ایران مطرح بود، عبدالله نوری بر این باور بوده که باید با یک هم اندیشی و همفکری با تمام اقشار و گروه های سیاسی که مدافع اصلاحات و جنبش سبز می باشند در فضایی غیر احساسی و با در نظر گرفتن منافع مردم و منافع ملی تصمیم درخصوص عدم حضور یا حضور در انتخابات گرفته شود، از ماه ها قبل از انتخابات دیدگاه عبدالله نوری این بود که باید فواید و زیان های حضور و یا عدم حضور در انتخابات در جلسات کارشناسی به دقت بررسی شود و نهایتا به نتیجه ای رسید که بیشتر با منافع ملی، اصلاحات و جنبش سبز همخوان است و همه یکپارچه به آن نتیجه عمل کنند. البته چنین فضای گفتگو و نقد و بررسی در خصوص حضور و یا عدم حضور در انتخابات مجلس با محوریت منافع ملی و منافع مردم، در جبهه اصلاحات و جنبش سبز شکل نگرفت. بر اساس این گزارش عبدالله نوری بر این باور است که نوع نگاه و نوع برداشت از فرایند انتخابات در ایران باید تغییر کند، انتخابات از حقوق مردم است و ابزاری که به کمک آن بتوانند نسبت به سیاست های موجود تغییر و اصلاحی صورت دهند نه اینکه حضور مردم در انتخابات به جهت اصلاح و تغییر و حتی انتقاد و اعتراض، به عنوان تایید حاکمیت برداشت شود. عدم شرکت عبدالله نوری در انتخابات مجلس به دلیل همراهی با تصمیم اکثریت مردم، فعالان و جریانات سیاسی اصلاح طلب و حامی جنبش سبز و نیز اعلام رسمی و علنی وی به عدم شرکت در انتخابات در جمع خبرنگاران (درحاشیه مراسم ترحیم پدرش چند روز قبل از انتخابات) مورد استقبال فعالان سیاسی و دانشگاهی و اکثریت مردم قرار گرفته است.
به گزارش خبرهای دریافتی سحام، در این دیدار عبداالله نوری در جریان آخرین وضعیت درمانی این بزرگواران قرار گرفت و با تمجید از روحیه ی مقاوم این عزیزان و خانواده های آنها، برای سلامتی و بهبودی کامل شان و آزادی تمامی زندانیان سیاسی که به دلیل بیان عقاید خود در زندان اند دعا کرد.
در این دیدار، امین زاده و سحرخیز از زندانیان جنبش سبز که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازدداشت و تاکنون در زندان اوین و زندان رجائی شهر بسر می برند ضمن تشکر از عبدالله نوری به دلیل حضور در بیمارستان و عیادت و گفتگو با آنها از طرف خود و سایر زندانیان جنبش سبز که در زندان های اوین و رجائی شهر دربند هستند از همراهی و همدلی عبدالله نوری با اکثریت مردم ایران در شرکت نکردن در انتخابات مجلس تشکر و قدردانی کردند.
از ماه ها قبل که بحث انتخابات در محافل گوناگون رسمی و غیررسمی ایران مطرح بود، عبدالله نوری بر این باور بوده که باید با یک هم اندیشی و همفکری با تمام اقشار و گروه های سیاسی که مدافع اصلاحات و جنبش سبز می باشند در فضایی غیر احساسی و با در نظر گرفتن منافع مردم و منافع ملی تصمیم درخصوص عدم حضور یا حضور در انتخابات گرفته شود، از ماه ها قبل از انتخابات دیدگاه عبدالله نوری این بود که باید فواید و زیان های حضور و یا عدم حضور در انتخابات در جلسات کارشناسی به دقت بررسی شود و نهایتا به نتیجه ای رسید که بیشتر با منافع ملی، اصلاحات و جنبش سبز همخوان است و همه یکپارچه به آن نتیجه عمل کنند. البته چنین فضای گفتگو و نقد و بررسی در خصوص حضور و یا عدم حضور در انتخابات مجلس با محوریت منافع ملی و منافع مردم، در جبهه اصلاحات و جنبش سبز شکل نگرفت. بر اساس این گزارش عبدالله نوری بر این باور است که نوع نگاه و نوع برداشت از فرایند انتخابات در ایران باید تغییر کند، انتخابات از حقوق مردم است و ابزاری که به کمک آن بتوانند نسبت به سیاست های موجود تغییر و اصلاحی صورت دهند نه اینکه حضور مردم در انتخابات به جهت اصلاح و تغییر و حتی انتقاد و اعتراض، به عنوان تایید حاکمیت برداشت شود. عدم شرکت عبدالله نوری در انتخابات مجلس به دلیل همراهی با تصمیم اکثریت مردم، فعالان و جریانات سیاسی اصلاح طلب و حامی جنبش سبز و نیز اعلام رسمی و علنی وی به عدم شرکت در انتخابات در جمع خبرنگاران (درحاشیه مراسم ترحیم پدرش چند روز قبل از انتخابات) مورد استقبال فعالان سیاسی و دانشگاهی و اکثریت مردم قرار گرفته است.
عیدانه کروبی
سید مجتبی واحدی – مشاور مهدی کروبی
به نام دگرگون کننده چشم ها و دلها
زکوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ارمدد جویی چراغ جان بر افروزی
نوروز سال گذشته با نخستین روزها از دومین ماه زندانی شدن کروبی شجاع در زندان خانگی، مقارن بود. در آن زمان ، اطمینان داشتم که اگر شیخ ما ، در چنگال « آزادی ستیزان ضد ایرانی » اسیر نبود شادی خود از فرارسیدن نوروز را در قالب شادباش به ایرانیان سر فراز ابراز می نمود . اکنون دومین بهار ی فرا می رسد که زندانبانان زندان بزرگ ایران ، مانع حضور کروبی در کنار بازماندگان شهدا و خانواده زندانیان شجاع جنبش سبز برای شادباش نوروزی می شوند .باز هم یقین دارم اگر او در زندان نبود نخستین ساعات سال نو را غنیمت می شمرد تا به نمایندگی از میلیونها ایرانی ، به خانواده های داغدار و استوار شهدا ، عرض ارادت کند و کنار سفره هفت سین خانواده هایی بنشیند که عضو یا اعضایی از آنها ، در پشت میله های ساخته شده از حقارت و کینه کودتاچیان ، دعای تحویل سال را زمزمه می کنند . اگر کروبی در زندان نبود نخستین بوسه های خود را تقدیم فرزندان مظلوم و آینده ساز نسرین ستوده می کرد که عشق مادرشان به حمایت از زندانیان مظلوم ، بغض حکومت علیه مادر و فرزندان را به دنبال داشت ، کروبی آزاده اگر اسیر کودتاچیان نبود به خانه مهدی خزعلی می رفت تا به همسر وفرزندان او بگوید خاطره ایستادگی «حُر حقیقی دوران ما» در برابر« یزیدیان زمان » در تاریخ پر افتخار ایران ، ثبت خواهد شد . کروبی اگر در زندان نبود به دیدارنرگس محمدی می رفت تا هم از صدور حکم ظالمانه علیه آن بانوی شجاع ابراز تأسف نماید و هم با او و دو فرزند خردسالش به خاطر فرارسیدن دوره جدید فراق و دوری از همسر مقاوم و افتخار آفرینش ـ تقی رحمانی ـ ابراز همدردی کند . کروبی اگر می توانست با صدور پیام ، تأسف خویش از تداوم زندانی بودن دختران و بانوان شجاعی که سومین نوروز را در زندان حاکمان « بهار ستیز » ایران سپری می کنند ابراز می کرد و به دیدار خانواده نازنین خسروانی می رفت که در آستانه سال جدید ،به زندان فراخوانده شد. کروبی اگر زندانی نبود شادباش های خود را تقدیم خانواده وکیل شجاع ، عبدالفتاح سلطانی می کرد که به تاوان دفاع از زندانیان مظلوم ، حکم یازده سال زندان خود را در آستانه بهار دریافت نمود . کروبی در دیدار با خانواده سلطانی ، به آنها و خانواده های صبور سایر زندانیان ، اطمینان می داد که عمر دیکتاتور، کوتاه تر از آنست که حکم های ظالمانه را به صورت کامل اجرا نماید . و بالاخره اگر او لحظات تحویل سال از آزادی برخورداربود با صدای بلند برای ملت لیبی که در سال نود از یوغ دیکتاتور آزاد شدند رهایی از مصیبت های جدید را آرزو می کرد و برای آزادیخواهان سوریه ، خلاص شدن از ستم مشترک آدمکشان سوری و حامیان ایشان در حکومت ایران را مسئلت می نمود.
شیخ شجاع و مقاوم اکنون در لحظات آغاز سال جدید ازدرون زندان ، خدای بزرگ را سپاس می گوید که ظالمان حاکم برایران ، مشغول افشای متقابل مفاسد و بی کفایتی هایی هستند که منافع ملی ایران را به خطر انداخته است .کروبی اگر درزندان نبود به هموطنان خود بشارت می داد که افشای « مفاسد دولت کودتایی » توسط « مجلس دست نشانده » و تمسخر« مجلس بی اراده » از سوی « عروسک دست ساز حاکمیت » نشانه رسیدن حاکمان ضدمردمی به پایان خط است . کروبی اگر به رسانه های عمومی دسترسی داشت در آستانه نوروز نود ویک ، بهترین درودها و سپاس ها را تقدیم دهها میلیون ایرانی می کرد که با تحریم نمایش انتخابات ، قدرت خود را به رخ حاکمانی کشیدند که تصور می کردند با کشتار و سرکوب ، تداوم حاکمیت بلا منازع خویش را تضمین کرده اند. شیخ مردم دوست ، اگر درزندان نبود از هموطنانش می خواست هم زمان با لذت بردن از زیبایی های بهار ، دید وبازدید های نوروزی را غنیمت بدانند و در هم نشینی های بهاری ، هم از اتحاد مثال زدنی و موفقیت اکثریت بزرگ مردم ایران در ناکام گذاشتن نقشه های انتخاباتی حاکمیت سخن بگویند و هم به افشاگری هر چه بیشتر در مورد خیانت های روز افزونی بپردازند که همه روزه به دست حاکمان در عرصه های مختلف سیاسی ، بین المللی ، اجتماعی و اقتصادی انجام می شود و جدیدترین و خیانت بار ترین آنها به « ترکمانچای نفتی » مشهور شد . این افشاگری ها ، کسانی را که هنوز نسبت به عمق « ایران ستیزی حاکمان » پی نبرده اند مطمئن خواهد ساخت سکوت و همراهی به امید اصلاح کودتاچیان ، دستاوردی جز آتش زدن بیشتر به ثروت های عمومی و اعتبار عمومی کشور ندارد.
یقین دارم کروبی عزیز که از امکانات خبری محروم است اگر از فرارسیدن لحظه نوروز آگاه شود هم زمان با تحویل سال ، خدای «مقلب القلوب » را به خاطر پیروزی بزرگ ملت ایران در ناکام گذاشتن نمایش انتخاباتی حاکمیت ، سپاس خواهد گفت و به درگاه « تدبیر کننده روزها و شب ها » دست التجا بلند خواهد کرد که نوروز نود ویک را آخرین نوروز ستم کاران در ایران قرار دهد . پس ما هم ، یک دل و یک صدا با شیخ نستوه و همه « آزادیخواهانِ در بند » ، زبان به نیا یش می گشاییم و از « دگرگون کننده احوال » می خواهیم که هر روز بر یکپارچگی ملت بزرگ ایران در مقابله با کسانی که در دشمنی آنها با ایران و ضدیت ایشان با «اسلام حقیقی وغیر تحمیلی »،تردیدی وجود ندارد بیفزاید .
ای خدای بزرگ و مهربان ! تو می دانی که اکنون گروهی از بهترین جوانان ایران و مقاوم ترین پیران این سرزمین اهورایی ، شادی نوروزی خانواده خود را قربانی می کنند تا فردایی که در آن ، همه روز های ایران بوی « بهار آزادی » می دهد هرچه زودتر فرا برسد و یقین دارم آن روز بسیار زودتر از آنچه که « بهار ستیزان » تصور می کنند فرا خواهد رسید . پس از تو می خواهیم امید و آرزوی همه ایرانیان و فرزندان در بند آنان ونیز دعاهای برخاسته از اعماق جان « خانواده شهدا ی جنبش سبز » و بازماندگان شهدایی که در همه سالهای گذشته ، عزیزان خود را برای آزادی وآبادی ایران ، تقدیم کردند اجابت کن . ای کسی که تورا « مقلب القلوب » می خوانند و « نکو شدن حال ها » را از تو طلب می کنند از تو می خواهیم « بر اراده و استحکام همه ما » بیفزایی تا به دست خود ، « بهترین حال و احوال » را برای امروز و فردای ایران رقم بزنیم .
ای دگرگون کننده احوال ! ملت ایران رسیدن به « بهترین » ها را اراده کرده است . از تو می خواهیم همه خوبی ها را نصیب این ملت بزرگ نمایی.
بیانیه شورای هماهنگی در آستانه نوروز
سحام نیوز: شورای هماهنگی راه سبز امید به مناسبت سال نو در بیانیه ای با بیان اینکه تجربهی تاریخی ملتها و از جمله ایران، نشان داده که استبداد داخلی هموارکنندهی راه استعمار خارجی است آورده است: شایسته است سال آینده را سال «گسترش مبارزه مدنی و مقاومت در برابر جنگ طلبی» بنامیم.
در بخشی از این بیانیه همچنین آمده است: “همین تجربه، حقیقتی انکارناپذیر را آشکار کرد: ضرورت تشکل فعالان و همراهان جنبش سبز در داخل و خارج از کشور در اشکال ممکن آن. امیدواریم با برنامهریزی صورت گرفته و همراهی همگان، سال ۱۳۹۱، سال تشکیل هستههای خودبنیاد سبز در داخل و گسترش کانونهای سبز در خارج از کشور، در چارچوب اهداف جنبش سبز باشد. برای هستهها و کانونهای سبز، فهرستی از کنشهای مشترک و اختصاصی پیشنهاد خواهد شد که میتواند سرآغاز تلاشی منسجم در حرکت اعتراض مدنی باشد. ”
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار سحام قرار گرفته به شح زیر است:
هموطنان عزیز، ایرانیان آگاه، همراهان پایدار
نوروز برای همهی ما ایرانیان، با هر عقیده و مرام، کانون امید و سرآغازی آیندهساز است. نوروز هم فرصت است و هم تذکر؛ فرصت است برای از نو آغاز کردن، راه خطا را کنار گذاشتن، تاریکی و جهل را از دلها زدودن، و نور و آگاهی را پرورش دادن؛ و تذکر است به همهی ما که برای بهزیستی خود و دیگران گامی برداریم و عمر را در سکون و جمود سر نکنیم و نوشوندگی را از زندگی خویش بیرون نرانیم.
چهارشنبه آخر سال، نماد دور کردن تاریکی و سردی و بزرگداشت نور و گرمی است؛ سفره هفت سین نمادی از گوناگونی دیدگاهها به زندگی و باورهای ما که با تکیه بر نقاط مشترک میتوانیم بر سر یک سفره بنشانیم و بنشینیم؛ دید و بازدید با دوستان و خویشان نماد همبستگی و خویشاوندی ملی ماست؛ حضور در کنار آرامگاه درگذشتگان نماد باور ما به پیوند نسلها و عصرها و زندگی و مرگ است؛ سفرهای نوروزی به ما یادآوری میکند که کشور ما چه پهناور است و مردمان آن چه گوناگونند و ما چه راه طولانی در پیش داریم تا به این گوناگونی احترام بگذاریم و هر که را مانند ما نمیاندیشد و همچون ما زندگی نمیکند همچون جان خود عزیز بداریم؛ و نوروز، نماد هویت مشترک ملی و دینی ایرانیان در سراسر میهن و پهنه گیتی است.
نوروز همچنین فرصتی است برای ارزیابی سالی که پشت سر گذاشتهایم و اندیشیدن برای سالی که در پیش داریم. سال ۱۳۹۰ را در حالی پشت سر گذاشتیم که سرکار خانم زهرا رهنورد، و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، همراهان بزرگوارمان در حبس خانگی بودند، و بسیاری از یاران آزاده و گرانقدرمان در سلولهای انفرادی یا جمعی، زندانی استبداد. جرم تمام آنها و شهیدان جنبش سبز ملت ایران، همان جرم ما بوده و هست: ما ایرانی آزاد، آباد، مستقل و حکومتی عادل میخواهیم؛ ما ایرانی میخواهیم که در آن روند حذف دگراندیشی با توسل به زور متوقف شود؛ ایرانی که نخبگان و زبدگان آن مجبور نباشند برخلاف میل خود به دیگر نقاط جهان مهاجرت کنند؛ ایرانی که در آن همگان از آزادی و حقوق قانونی خود چنان بهرهمند باشند که خلاقیتهایشان شکوفا شود و زندگی روزمرهشان امنیت و آرامش گیرد؛ ایرانی که تبعیضهای قومیتی، دینی، مذهبی و جنسیتی، راه را بر شکوفایی انسانها نبندد؛ ایرانی که بجای تخاصم مستمر با جهانیان، در عین حراست از منافع ملی و تمامیت ارضی و امنیت خود، روابط خود با دیگران را براساس احترام متقابل، گفتوگو و تعامل سازنده استوار کند، و در یک کلام ایرانی که مردم آن با وجود بهرهمندی از سرمایههای انسانی و اقتصادی کمنظیر، بر اثر بیتدبیریها هر روز با فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم نکنند و نسبت به فردای خود و فرزندانشان دلنگران و پریشانخاطر نباشند. اگر به باور صاحبان قدرت، اعتقاد به این اصول و پیگیری برای تحقق این خواستهها جرم است، ما نیز مجرمیم و به جرم خود افتخار می کنیم.
جنبش سبز در سالی که گذشت فراز و فرودهای زیادی از سر گذراند. اعمال سرکوب خشن و ضدانسانی تمامعیار از سوی دستگاههای امنیتی، تجمعات اعتراضی را با دشواریهای زیادی روبرو ساخت. درگذشت غمبار مهندس عزتالله سحابی، همراه صمیمی جنبش سبز، و خشونت و سختگیریهای غریب در تشییع پیکر او، که به شهادت مظلومانه هاله سحابی و سپس شهادت غریبانهی هدی صابر منتهی شد؛ و جلوگیری حاکمیت اقتدارگرا از هرگونه تجمع (حتی برگزاری جلسات مذهبی) تنها نمونههایی از رفتارهای ضداخلاقی و توجیه ناپذیر مدعیان شریعتمداری در ایران زیر چکمهی نیروهای امنیتی و نظامی است. با این همه، راهپیماییهای سکوت در بیست و دوم خرداد و بیست و پنجم بهمن سال ۹۰، نشان از شجاعت و ایستادگی مردم معترض و پیگیری مجدانهی سبزها از یکسو، و بحران مشروعیت حاکمیت و هراس دستگاه سرکوب از جنبش اعتراضی مردم ایران از سوی دیگر داشت.
آنچه پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸ اتفاق افتاد در خور تأمل بسیار است؛ در روزهای اوج اعتراضهای خیابانی، گویی مردم در آفتاب بودند و صاحبان قدرت و سرکوبگران در سایه، و در نتیجه، هرچه مردم میخواستند انجام بدهند قابل پیشبینی و سرکوب و مهار بود؛ اما پس از آن، مردم به سایه رفتهاند و حاکمیت در آفتاب است. رفتار مردم برای حاکمان غیرقابل پیشبینی شده، در حالی که آنچه در خلوتخانهی بالاترین مقامات میگذرد ظرف چند روز بر سر زبانهاست. بسط آگاهیها همهگیر شده و امواج بیداری، شهر و روستا را درمینوردد. شهروندان فهیم ایرانزمین دیگر تنها شنوندهی خبرها نیستند، بلکه خود تحلیلگر و مفسر آنند. رسانههای سبز با آن که آماج حملات ارتش سایبری اقتدارگرایان هستند، هم بهلحاظ کمی و هم بهلحاظ کیفی در حال رویش هستند. همزمان، ریزش نیروهایی که تا دیروز از روی دلسوزی برای نظام از ابراز انتقادات خودداری میکردند روزافزون است. شکاف و اختلاف نگاه در مواجهه با مسائل کشور در میان مهمترین نهادهای نظامی و امنیتی کشور عینی است. در سالی که گذشت معلوم شد که همه سپاهیان و بسیجیان را نباید به یک چشم نگاه کرد و باید حساب بخشهای سرکوبگر و سوداپیشه را از بدنهی مخلص و پیشکسوتان متعهد جدا کرد. چه قلمها و زبانها که در سال گذشته به گفتن حقایق باز نشد. مکتوبات ارجمندی که از درون و بیرون زندانهای جمهوی اسلامی، بذر امید و مقاومت و آگاهی میافکند. نهضت نامههای سرگشاده، پیام مبتنی بر بصیرت میر دربندمان را به نمایش میگذارد که «آگاهی، چشم اسفندیار خودکامگان است». آزادگان دربند و تحت فشار، با وجود همهی محدودیتها و تهدیدها، خود یکی از مهمترین نقاط کانونی امیدآفرین جنبش سبزند.
در سال گذشته، تدبیر جنبش در قبال انتخابات نمایشی و فرمایشی، موجب پیدایش اجماعی بینظیر برای عدم شرکت در انتخابات دروغینی شد که اقتدارگرایان ماهها برای آن برنامهریزی کردند. عدم شرکت نیروهای مختلف سیاسی و قهر اکثریت مهم و معنادار مردم ایران با انتخابات صوری، به تجربهای گرانبها انجامید که همانا مقاومت مدنی منفی است؛ تجربهای که پیش از این در نهضت تحریم تنباکو در ایران و به اشکال مختلف در جنبشهای مدنی سراسر دنیا تجربه شده است. در سرآغاز سال گذشته، تنوع بخشی به اشکال مبارزه مسالمتآمیز برای احقاق حقوق از دست رفته ملت نوید داده شده بود. جنبش خانهنشینی، شاید نخستین تمرین فراگیر چنین روشهایی است. امیدواریم در سالی که روزهای نخست آن پیش روی ماست، با تکیه بر خلاقیت یکایک همراهان جنبش، بر دامنهی این مبارزه و مقاومت مدنی و تنوعبخشی آن افزوده شود.
همین تجربه، حقیقتی انکارناپذیر را آشکار کرد: ضرورت تشکل فعالان و همراهان جنبش سبز در داخل و خارج از کشور در اشکال ممکن آن. امیدواریم با برنامهریزی صورت گرفته و همراهی همگان، سال ۱۳۹۱، سال تشکیل هستههای خودبنیاد سبز در داخل و گسترش کانونهای سبز در خارج از کشور، در چارچوب اهداف جنبش سبز باشد. برای هستهها و کانونهای سبز، فهرستی از کنشهای مشترک و اختصاصی پیشنهاد خواهد شد که میتواند سرآغاز تلاشی منسجم در حرکت اعتراض مدنی باشد. بار دیگر از همه همراهان جنبش سبز میخواهیم یکدیگر را به پایبندی به ارزشهای اخلاقی و پرهیز از بداخلاقی سفارش کنند که این نشانه تفاوت شیوههای ما در مبارزه را با اقتدارگرایانی است که موازین اخلاقی را به آسانی در راه رسیدن به اهداف خود قربانی میکنند. چرا که بیتردید هدف و وسیله از هم تفکیکناپذیرند؛ وسیله و روش، هدف را همرنگ خود میکند. با روشهای غیراخلاقی نمیتوان اخلاق را تحکیم کرد و با ستم نمیتوان عدالت را حاکم کرد. نمیتوان با روشهای غیر دموکراتیک دموکراسی برقرار کرد. بیش از یکصد سال است ملت ایران برای دستیابی به آزادی و عدالت تلاش میکند. اگر به نتیجه نرسیدهایم باید علت را در خود جستجو کنیم. عدالت و آزادی باید در ما به صورت یک فرهنگ در بیاید و تنها در این صورت است که میتوان به این آرمانها رسید.
جنبش سبز به عنوان یک جنبش مدنی آزادیخواه، عدالتمحور و استقلالطلب باید از هم اکنون این مفاهیم را در خود تعمیق بخشد و نهادینه کند. برای ساختن چنین جامعهای نباید منتظر پیروزی جنبش و به دست گرفتن قدرت شد. بر عکس، تلاش برای ساختن این جامعه است که پیروزی ماست. جنبش سبز باید این مفاهیم را در عرصه عمل در خود نهادینه کند. اختلاف ما با اقتدارگرایان دعوای قدرت نیست، بلکه مبارزه بر سر ارزشهای الهی و انسانی است. اگر آنان آزادی را پاس نمیدارند و «دیگری» را به رسمیت نمیشناسند، بخشهای مختلف جنبش سبز باید موجودیت، آزادی و حقوق اقشار و جریانهای مختلف درون خود و حتی بخشهای بیرون خود را محترم بدارد. اگر حاکمیت برای پیشبرد اهداف خود از هر وسیلهای مانند دروغ و تزویر و تهمتزنی به منتقدان خود استفاده میکند، فعالان و نیروهای جنبش سبز از این روشها پرهیز میکنند. ما در روابط درونی از هر گونه روشهای غیر اخلاقی قضاوتهای ظالمانه بی مبالاتی های اخلاقی، تهمت و افترا و پخش شایعه و دروغ نسبت به یکدیگر خودداری میکنیم. اگر حکومت طبقات محروم را رها کرده است، جنبش سبز خود را نسبت به طبقات محروم مسؤل میداند و به کمک و حمایت محرومان میشتابد. اگر آستانه تحمل حکومت اقتدارگرا در برابر نقد به شدت پایین است، بخشهای مختلف جنبش سبز از انتقاد استقبال میکنند و آنرا برسازنده جامعهای بهتر میدانند. بنیانهای اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه بر اثر سیاستهای حاکمیت اقتدارگرا در حال نابودی و فروپاشی است. نباید منتظر دولت ماند. این دولت به چیزی جز حفظ قدرت خود و صرف سرمایههای ملی برای بقای خود نمیاندیشد. بودجههای کلان نهادهای اجتماعی وابسته به دولت نظیر صندوق بازنشستگی و … را خارج از قانون بودجه به نفع خود هزینه میکند و بخش عظیمی از بودجه نهادهای خیریه نظیر بهزیستی و غیره برای حفظ قدرت هزینه میشود. در چنین شرایطی باید در قبال کیان جامعه و همبستگی اجتماعی احساس مسؤولیتی مضاعف داشت. از این رو نیروهای جنبش سبز با تشکیل نهادهای اجتماعی، مدنی و عامالمنفعه در جهت حفظ همبستگی و توان اجتماعی و بسط اخلاق و ارزشهای اسلامی و انسانی در مناسبات اجتماعی میکوشند.باید توجه داشت که در این میان، سیاستهای غلط و ماجراجویانهی دولتمردان نیز کشور ما را در معرض تهدیدهای جدی قرار داده است. تجربهی تاریخی ملتها و از جمله ایران، نشان داده که استبداد داخلی هموارکنندهی راه استعمار خارجی است. بر این اساس و با توجه به آنچه بیان شد، شایسته است سال آینده را سال «گسترش مبارزه مدنی و مقاومت در برابر جنگ طلبی» بنامیم.
پروردگارا! تو میدانی که این مردم رنجدیده برای دستیابی به حقوق از دست رفتهشان قیام کردهاند. تو میدانی که قهرمانان سرافراز این ملت در زندان، نه در هوای قدرتطلبی، که برای احقاق حقوق یکایک مردم، نوروز را به دور از خانه و خانواده میگذرانند. تو میدانی که همراهان مقاوم و صبور این حرکت عظیم و فراگیر به جرم این که خواهان عزت ایران و ایرانی هستند در زندان خانگی بهسر میبرند. تو میدانی که شهدای انقلاب، جنگ و جنبش اعتراضی مردم ایران آرزویی جز بازگرداندن کرامتی که تو به انسان عطا کردهای نداشتند. و تو ای خدای توانا و مهربان، مظلومان را به صبر و استقامت دعوت کردی و پیروزی آنان را نوید دادی. از تو میخواهیم یاریمان کنی تا این سرزمین اهورایی و این مردم نجیب و فهیم، طعم آزادی، عدالت، استقلال و پیشرفت را بچشند و با برخورداری از آسایش دنیوی، سعادت اخروی خود را رقم زنند.
شورای هماهنگی راه سبز امید
در بخشی از این بیانیه همچنین آمده است: “همین تجربه، حقیقتی انکارناپذیر را آشکار کرد: ضرورت تشکل فعالان و همراهان جنبش سبز در داخل و خارج از کشور در اشکال ممکن آن. امیدواریم با برنامهریزی صورت گرفته و همراهی همگان، سال ۱۳۹۱، سال تشکیل هستههای خودبنیاد سبز در داخل و گسترش کانونهای سبز در خارج از کشور، در چارچوب اهداف جنبش سبز باشد. برای هستهها و کانونهای سبز، فهرستی از کنشهای مشترک و اختصاصی پیشنهاد خواهد شد که میتواند سرآغاز تلاشی منسجم در حرکت اعتراض مدنی باشد. ”
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار سحام قرار گرفته به شح زیر است:
بهنام خدا
«ای دگرگونکنندهی حالات، ما را در دگرگون ساختن حال و دستیابی به آیندهای روشن یاری فرما»هموطنان عزیز، ایرانیان آگاه، همراهان پایدار
نوروز برای همهی ما ایرانیان، با هر عقیده و مرام، کانون امید و سرآغازی آیندهساز است. نوروز هم فرصت است و هم تذکر؛ فرصت است برای از نو آغاز کردن، راه خطا را کنار گذاشتن، تاریکی و جهل را از دلها زدودن، و نور و آگاهی را پرورش دادن؛ و تذکر است به همهی ما که برای بهزیستی خود و دیگران گامی برداریم و عمر را در سکون و جمود سر نکنیم و نوشوندگی را از زندگی خویش بیرون نرانیم.
چهارشنبه آخر سال، نماد دور کردن تاریکی و سردی و بزرگداشت نور و گرمی است؛ سفره هفت سین نمادی از گوناگونی دیدگاهها به زندگی و باورهای ما که با تکیه بر نقاط مشترک میتوانیم بر سر یک سفره بنشانیم و بنشینیم؛ دید و بازدید با دوستان و خویشان نماد همبستگی و خویشاوندی ملی ماست؛ حضور در کنار آرامگاه درگذشتگان نماد باور ما به پیوند نسلها و عصرها و زندگی و مرگ است؛ سفرهای نوروزی به ما یادآوری میکند که کشور ما چه پهناور است و مردمان آن چه گوناگونند و ما چه راه طولانی در پیش داریم تا به این گوناگونی احترام بگذاریم و هر که را مانند ما نمیاندیشد و همچون ما زندگی نمیکند همچون جان خود عزیز بداریم؛ و نوروز، نماد هویت مشترک ملی و دینی ایرانیان در سراسر میهن و پهنه گیتی است.
نوروز همچنین فرصتی است برای ارزیابی سالی که پشت سر گذاشتهایم و اندیشیدن برای سالی که در پیش داریم. سال ۱۳۹۰ را در حالی پشت سر گذاشتیم که سرکار خانم زهرا رهنورد، و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، همراهان بزرگوارمان در حبس خانگی بودند، و بسیاری از یاران آزاده و گرانقدرمان در سلولهای انفرادی یا جمعی، زندانی استبداد. جرم تمام آنها و شهیدان جنبش سبز ملت ایران، همان جرم ما بوده و هست: ما ایرانی آزاد، آباد، مستقل و حکومتی عادل میخواهیم؛ ما ایرانی میخواهیم که در آن روند حذف دگراندیشی با توسل به زور متوقف شود؛ ایرانی که نخبگان و زبدگان آن مجبور نباشند برخلاف میل خود به دیگر نقاط جهان مهاجرت کنند؛ ایرانی که در آن همگان از آزادی و حقوق قانونی خود چنان بهرهمند باشند که خلاقیتهایشان شکوفا شود و زندگی روزمرهشان امنیت و آرامش گیرد؛ ایرانی که تبعیضهای قومیتی، دینی، مذهبی و جنسیتی، راه را بر شکوفایی انسانها نبندد؛ ایرانی که بجای تخاصم مستمر با جهانیان، در عین حراست از منافع ملی و تمامیت ارضی و امنیت خود، روابط خود با دیگران را براساس احترام متقابل، گفتوگو و تعامل سازنده استوار کند، و در یک کلام ایرانی که مردم آن با وجود بهرهمندی از سرمایههای انسانی و اقتصادی کمنظیر، بر اثر بیتدبیریها هر روز با فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم نکنند و نسبت به فردای خود و فرزندانشان دلنگران و پریشانخاطر نباشند. اگر به باور صاحبان قدرت، اعتقاد به این اصول و پیگیری برای تحقق این خواستهها جرم است، ما نیز مجرمیم و به جرم خود افتخار می کنیم.
جنبش سبز در سالی که گذشت فراز و فرودهای زیادی از سر گذراند. اعمال سرکوب خشن و ضدانسانی تمامعیار از سوی دستگاههای امنیتی، تجمعات اعتراضی را با دشواریهای زیادی روبرو ساخت. درگذشت غمبار مهندس عزتالله سحابی، همراه صمیمی جنبش سبز، و خشونت و سختگیریهای غریب در تشییع پیکر او، که به شهادت مظلومانه هاله سحابی و سپس شهادت غریبانهی هدی صابر منتهی شد؛ و جلوگیری حاکمیت اقتدارگرا از هرگونه تجمع (حتی برگزاری جلسات مذهبی) تنها نمونههایی از رفتارهای ضداخلاقی و توجیه ناپذیر مدعیان شریعتمداری در ایران زیر چکمهی نیروهای امنیتی و نظامی است. با این همه، راهپیماییهای سکوت در بیست و دوم خرداد و بیست و پنجم بهمن سال ۹۰، نشان از شجاعت و ایستادگی مردم معترض و پیگیری مجدانهی سبزها از یکسو، و بحران مشروعیت حاکمیت و هراس دستگاه سرکوب از جنبش اعتراضی مردم ایران از سوی دیگر داشت.
آنچه پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸ اتفاق افتاد در خور تأمل بسیار است؛ در روزهای اوج اعتراضهای خیابانی، گویی مردم در آفتاب بودند و صاحبان قدرت و سرکوبگران در سایه، و در نتیجه، هرچه مردم میخواستند انجام بدهند قابل پیشبینی و سرکوب و مهار بود؛ اما پس از آن، مردم به سایه رفتهاند و حاکمیت در آفتاب است. رفتار مردم برای حاکمان غیرقابل پیشبینی شده، در حالی که آنچه در خلوتخانهی بالاترین مقامات میگذرد ظرف چند روز بر سر زبانهاست. بسط آگاهیها همهگیر شده و امواج بیداری، شهر و روستا را درمینوردد. شهروندان فهیم ایرانزمین دیگر تنها شنوندهی خبرها نیستند، بلکه خود تحلیلگر و مفسر آنند. رسانههای سبز با آن که آماج حملات ارتش سایبری اقتدارگرایان هستند، هم بهلحاظ کمی و هم بهلحاظ کیفی در حال رویش هستند. همزمان، ریزش نیروهایی که تا دیروز از روی دلسوزی برای نظام از ابراز انتقادات خودداری میکردند روزافزون است. شکاف و اختلاف نگاه در مواجهه با مسائل کشور در میان مهمترین نهادهای نظامی و امنیتی کشور عینی است. در سالی که گذشت معلوم شد که همه سپاهیان و بسیجیان را نباید به یک چشم نگاه کرد و باید حساب بخشهای سرکوبگر و سوداپیشه را از بدنهی مخلص و پیشکسوتان متعهد جدا کرد. چه قلمها و زبانها که در سال گذشته به گفتن حقایق باز نشد. مکتوبات ارجمندی که از درون و بیرون زندانهای جمهوی اسلامی، بذر امید و مقاومت و آگاهی میافکند. نهضت نامههای سرگشاده، پیام مبتنی بر بصیرت میر دربندمان را به نمایش میگذارد که «آگاهی، چشم اسفندیار خودکامگان است». آزادگان دربند و تحت فشار، با وجود همهی محدودیتها و تهدیدها، خود یکی از مهمترین نقاط کانونی امیدآفرین جنبش سبزند.
در سال گذشته، تدبیر جنبش در قبال انتخابات نمایشی و فرمایشی، موجب پیدایش اجماعی بینظیر برای عدم شرکت در انتخابات دروغینی شد که اقتدارگرایان ماهها برای آن برنامهریزی کردند. عدم شرکت نیروهای مختلف سیاسی و قهر اکثریت مهم و معنادار مردم ایران با انتخابات صوری، به تجربهای گرانبها انجامید که همانا مقاومت مدنی منفی است؛ تجربهای که پیش از این در نهضت تحریم تنباکو در ایران و به اشکال مختلف در جنبشهای مدنی سراسر دنیا تجربه شده است. در سرآغاز سال گذشته، تنوع بخشی به اشکال مبارزه مسالمتآمیز برای احقاق حقوق از دست رفته ملت نوید داده شده بود. جنبش خانهنشینی، شاید نخستین تمرین فراگیر چنین روشهایی است. امیدواریم در سالی که روزهای نخست آن پیش روی ماست، با تکیه بر خلاقیت یکایک همراهان جنبش، بر دامنهی این مبارزه و مقاومت مدنی و تنوعبخشی آن افزوده شود.
همین تجربه، حقیقتی انکارناپذیر را آشکار کرد: ضرورت تشکل فعالان و همراهان جنبش سبز در داخل و خارج از کشور در اشکال ممکن آن. امیدواریم با برنامهریزی صورت گرفته و همراهی همگان، سال ۱۳۹۱، سال تشکیل هستههای خودبنیاد سبز در داخل و گسترش کانونهای سبز در خارج از کشور، در چارچوب اهداف جنبش سبز باشد. برای هستهها و کانونهای سبز، فهرستی از کنشهای مشترک و اختصاصی پیشنهاد خواهد شد که میتواند سرآغاز تلاشی منسجم در حرکت اعتراض مدنی باشد. بار دیگر از همه همراهان جنبش سبز میخواهیم یکدیگر را به پایبندی به ارزشهای اخلاقی و پرهیز از بداخلاقی سفارش کنند که این نشانه تفاوت شیوههای ما در مبارزه را با اقتدارگرایانی است که موازین اخلاقی را به آسانی در راه رسیدن به اهداف خود قربانی میکنند. چرا که بیتردید هدف و وسیله از هم تفکیکناپذیرند؛ وسیله و روش، هدف را همرنگ خود میکند. با روشهای غیراخلاقی نمیتوان اخلاق را تحکیم کرد و با ستم نمیتوان عدالت را حاکم کرد. نمیتوان با روشهای غیر دموکراتیک دموکراسی برقرار کرد. بیش از یکصد سال است ملت ایران برای دستیابی به آزادی و عدالت تلاش میکند. اگر به نتیجه نرسیدهایم باید علت را در خود جستجو کنیم. عدالت و آزادی باید در ما به صورت یک فرهنگ در بیاید و تنها در این صورت است که میتوان به این آرمانها رسید.
جنبش سبز به عنوان یک جنبش مدنی آزادیخواه، عدالتمحور و استقلالطلب باید از هم اکنون این مفاهیم را در خود تعمیق بخشد و نهادینه کند. برای ساختن چنین جامعهای نباید منتظر پیروزی جنبش و به دست گرفتن قدرت شد. بر عکس، تلاش برای ساختن این جامعه است که پیروزی ماست. جنبش سبز باید این مفاهیم را در عرصه عمل در خود نهادینه کند. اختلاف ما با اقتدارگرایان دعوای قدرت نیست، بلکه مبارزه بر سر ارزشهای الهی و انسانی است. اگر آنان آزادی را پاس نمیدارند و «دیگری» را به رسمیت نمیشناسند، بخشهای مختلف جنبش سبز باید موجودیت، آزادی و حقوق اقشار و جریانهای مختلف درون خود و حتی بخشهای بیرون خود را محترم بدارد. اگر حاکمیت برای پیشبرد اهداف خود از هر وسیلهای مانند دروغ و تزویر و تهمتزنی به منتقدان خود استفاده میکند، فعالان و نیروهای جنبش سبز از این روشها پرهیز میکنند. ما در روابط درونی از هر گونه روشهای غیر اخلاقی قضاوتهای ظالمانه بی مبالاتی های اخلاقی، تهمت و افترا و پخش شایعه و دروغ نسبت به یکدیگر خودداری میکنیم. اگر حکومت طبقات محروم را رها کرده است، جنبش سبز خود را نسبت به طبقات محروم مسؤل میداند و به کمک و حمایت محرومان میشتابد. اگر آستانه تحمل حکومت اقتدارگرا در برابر نقد به شدت پایین است، بخشهای مختلف جنبش سبز از انتقاد استقبال میکنند و آنرا برسازنده جامعهای بهتر میدانند. بنیانهای اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه بر اثر سیاستهای حاکمیت اقتدارگرا در حال نابودی و فروپاشی است. نباید منتظر دولت ماند. این دولت به چیزی جز حفظ قدرت خود و صرف سرمایههای ملی برای بقای خود نمیاندیشد. بودجههای کلان نهادهای اجتماعی وابسته به دولت نظیر صندوق بازنشستگی و … را خارج از قانون بودجه به نفع خود هزینه میکند و بخش عظیمی از بودجه نهادهای خیریه نظیر بهزیستی و غیره برای حفظ قدرت هزینه میشود. در چنین شرایطی باید در قبال کیان جامعه و همبستگی اجتماعی احساس مسؤولیتی مضاعف داشت. از این رو نیروهای جنبش سبز با تشکیل نهادهای اجتماعی، مدنی و عامالمنفعه در جهت حفظ همبستگی و توان اجتماعی و بسط اخلاق و ارزشهای اسلامی و انسانی در مناسبات اجتماعی میکوشند.باید توجه داشت که در این میان، سیاستهای غلط و ماجراجویانهی دولتمردان نیز کشور ما را در معرض تهدیدهای جدی قرار داده است. تجربهی تاریخی ملتها و از جمله ایران، نشان داده که استبداد داخلی هموارکنندهی راه استعمار خارجی است. بر این اساس و با توجه به آنچه بیان شد، شایسته است سال آینده را سال «گسترش مبارزه مدنی و مقاومت در برابر جنگ طلبی» بنامیم.
پروردگارا! تو میدانی که این مردم رنجدیده برای دستیابی به حقوق از دست رفتهشان قیام کردهاند. تو میدانی که قهرمانان سرافراز این ملت در زندان، نه در هوای قدرتطلبی، که برای احقاق حقوق یکایک مردم، نوروز را به دور از خانه و خانواده میگذرانند. تو میدانی که همراهان مقاوم و صبور این حرکت عظیم و فراگیر به جرم این که خواهان عزت ایران و ایرانی هستند در زندان خانگی بهسر میبرند. تو میدانی که شهدای انقلاب، جنگ و جنبش اعتراضی مردم ایران آرزویی جز بازگرداندن کرامتی که تو به انسان عطا کردهای نداشتند. و تو ای خدای توانا و مهربان، مظلومان را به صبر و استقامت دعوت کردی و پیروزی آنان را نوید دادی. از تو میخواهیم یاریمان کنی تا این سرزمین اهورایی و این مردم نجیب و فهیم، طعم آزادی، عدالت، استقلال و پیشرفت را بچشند و با برخورداری از آسایش دنیوی، سعادت اخروی خود را رقم زنند.
شورای هماهنگی راه سبز امید
جــرس:
همزمان با نزدیک شدن ضربالاجل دولت آمریکا و اتحادیه اروپا برای آغاز تحریم خرید نفت از ایران، کشورهای تولیدکننده نفت، رایزنی با خریداران نفت ایران را آغاز کردهاند تا در صورت حذف احتمالی نفت خام ایران از بازار جهانی، بتوانند سهم بیشتری از این بازار را به نفت خام تولیدی خود اختصاص دهند.
به گزارش بی بی سی، در تازه ترین اقدامات از این دست، مقامات عراقی به دولت سریلانکا پیشنهاد کردهاند که کمبود احتمالی نفت خام ایران را برای این کشور پر کنند.
گفته شده است که تنها پالایشگاه کشور سریلانکا فقط امکان پالایش و تصفیه نفتخامی با ویژگی مشابه نفت خام ایران را دارد و از زمان شدت یافتن تحریمهای مصوب آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ایران، سریلانکا به دنبال راهی برای یافتن جایگزین نفت خام ایران بوده است.
خبرگزاری فرانسه در همین زمینه گزارش داده است که عراق پیشنهاد داده مقدار قابل توجهی از نفت خام خود را به سریلانکا عرضه کند.
گفته شده است که نفت خام سبک عربستان سعودی بهترین جایگزین برای نفت خام ایران در پالایشگاه سریلانکا به شمار میرود و این کشور برای دریافت نفت بیشتر با عربستان سعودی نیز در حال رایزنی بوده است.
سریلانکا همچنین برای واردات فرآوردههای نفتی، با عراق و عمان نیز مذاکره کرده است.
اتحادیه اروپا روز بیستم ژانویه اعلام کرد که از ابتدای ماه ژوئیه (یازده تیر) خرید نفت خام از ایران را متوقف میکند.
بر اساس این گزارش، با آن که جمهوری اسلامی اعلام کرده است که اتحادیه اروپا تنها خریدار ۱۸ درصد نفت خام این کشور است و حذف بازار اروپا تاثیر چندانی در بازاریابی نفت ایران ندارد، به نظر میرسد که تحریمهای مصوب دولت آمریکا و دیگر مفاد تحریمهای اتحادیه اروپا، راه را برای ادامه حضور شرکت ملی نفت ایران در بازار جهانی نفت دشوار کرده است.
در چارچوب تحریمهای آمریکا علیه ایران که از ۲۸ ژوئن اجرایی خواهند شد، هر شرکت یا کشوری که به واردات کالا از ایران اقدام کند، مشمول مجازات های مصوب دولت آمریکا خواهد شد.
رکورد تولید نفت عراق
در روزهای نخست ماه مارس، حسین شهرستانی، معاون نخست وزیر عراق در کنفرانسی مطبوعاتی در بغداد اعلام کرد که میزان تولید نفت خام عراق برای اولینبار در بیش از سه دهه اخیر به بیش از سه میلیون بشکه در روز رسیده است.
گزارش مذکور به نقل از منابع بین المللی گزارش داده است که میزان تولید نفت خام عراق تاکنون در سطحی کمتر از توان واقعی این کشور نگه داشته میشد، چون زیرساخت کافی برای صادرات نفت در این کشور وجود نداشت، ولی در هفتههای اخیر عراق سعی کرده است ظرفیت پایانههای صادراتی خود را نیز افزایش دهد.
در شرایطی که رایزنی کشورهای تحریمکننده ایران با خریداران نفت برای صرفنظر آنها از خرید نفت خام این کشور ادامه دارد، افزایش تولید و صادرات نفت عراق میتواند به کاهش التهاب در بازارهای جهانی کمک کند.
آشفتگی خریداران نفت خام از احتمال اختلال در صادرات نفت ایران، این فرصت را برای عراق فراهم کرده است تا سهم بیشتری از بازار جهانی نفت را به خود اختصاص دهد.
عراق افزون بر سریلانکا به مقامات کره جنوبی و هند نیز پیشنهاد افزایش عرضه نفت داده است.
وزارت اقتصاد کره جنوبی روز جمعه ۱۶ مارس، اعلام کرد که دولت عراق وعده داده است در صورتی که تحریمها علیه ایران بر عرضه جهانی نفت خام تاثیر بگذارد، نفت خام مورد نیاز کره جنوبی را تامین کند.
در گزارشهایی غیررسمی نیز گفته شده است که هند نسبت به خرید نفت خام بیشتر از عراق به جای نفت خام ایران اعلام آمادگی کرده است.
تولید نفت عربستان بیشتر شده است
آخرین دادههای رسمی عربستان سعودی، بزرگترین تولیدکننده نفت اوپک نیز نشانگر افزایش میزان تولید نفت این کشور است.
عربستان سعودی از نخستین تولیدکنندگان نفت خام بود که در آستانه تشدید تحریمهای ایران، از آمادگی خود برای افزایش تولید و جایگزینی نفت خام ایران در بازار جهانی خبر داد.
بر اساس آخرین گزارش ها، صادرات نفت عربستان سعودی در ماه ژانویه گذشته ۱۴۳ هزار بشکه در روز بیشتر از ماه قبل شده است.
جــرس:
شهرام ناظری، هنرمند موسیقی اصیل ایرانی معتقد است: "در هر عرصه ای کار سبک و دلقک بازی کنید ره صدساله را یکشبه طی می کنید، الان وضعیت جامعه ما عصیان زده است و دوره، دوره هنر نیست."
به گزارش خبرآنلاین، سومین شماره هفته نامه «نگاه پنجشنبه» با سردبیری سیدعلی میرفتاح منتشر شد.
در این شماره آثاری از همایون خرم، محمدرضا لطفی، همایون کاتوزیان، خشایار دیهیمی، عبدالجبار کاکایی، ناصر فیض، شهرام شکیبا، ابولحسن مختاباد و... منتشر شده است.
شهرام ناظری طی گفتگو با این نشریه گفته است: "عشق اول من ادبیات است. برای من ادبیات، پشتوانه موسیقی است. من راجع به مولانا حرف هایی دارم که حاصل سال ها مواجهه ام با این شاعر بزرگ بوده و کمتر خواننده ای می شناسم که بتواند به این شکل با مولانا ارتباط برقرار کند و راجع به او حرفی برای گفتن داشته باشد."
وی می افزاید: "سال هاست درباره اندیشه های ژرف و پیچیده فردوسی کارکرده ام. من شاهنامه را هم از نظر موسیقی بررسی کرده ام و هم از نظر مفاهیم حماسی و اسطوره ای آن."
ناظری تاکید می کند "سالهاست به ویژگی های زیبایی شناختی شعر نو توجه کرده ام و به قابلیت هایی که در رابطه با تلفیق شعر و موسیقی در این قالب شعری وجود دارد، فکر کرده ام و به قابلیت هایی که در رابطه با تلفیق شعر و موسیقی در این قالب شعری وجود دارد، فکر کرده ام. من بیدل را خیلی دوست دارم. با استاد شفیعی کدکنی در این مورد بحث هایی داشتم و قرار شد اشعار بیدل را بخوانم."
این هنرمند صاحب سبک در موسقی اصیل ایرانی، همچنین خاطرنشان می کند: "بخشی از بداقبالی یک اثر هنری اصیل و جدی، به سطح فهم و ردک مخاطب بر کمی گردد. امروزه کار هنری خیلی عمیق، برد زیادی ندارد. در هر عرصه ای کار سبک و دلقک بازی کنید ره صدساله را یکشبه طی می کنید. الان وضعیت جامعه ما عصیان زده است و دوره دوره هنر نیست. نمی شود به هنر فقط از بعد هنری نگاه کرد باید مسائل دیگری را هم لحاظ کنیم و از زوایای دیگر هم این قضیه را ببینید."
وی می گوید "طلسم فردوسی را من پنج سال پیش شکستم. آن روزها اجازه نمی دادند در ایران اجرا شود. چون فکر می کردند مشوق پان ایرانیسم است بنابراین من در ژاپن، فرانسه، آمریکا و حتی آفریقا کارهایم را اجرا کردم."
جرس:
به گفته مقامات مسئول سه بانک بورسی،دیروز بانک مرکزی بخش قابل توجهی ازحدود 3 هزار میلیارد تومان مبلغ برداشتی از بانک ها را برگشت داد. باقی مانده وجوه هم سال آینده به حساب بانک ها واریز خواهد شد.
به گزارش فارس، روز گذشته درحالی دو مقام مسئول بانک های بورسی از توافق و برنامه بانک مرکزی برای برگشت بخش قابل توجهی از حدود 3 هزار میلیارد تومان به حساب بانک ها طی دو روز اخیر خبر داده بودند که پیگیری ها نشان می دهد دیروز بیش از نیمی از این مبلغ به حساب بانک ها واریز شده است.
در این رابطه یکی از مسئولان ارشد بانک ها گفت: بانک مرکزی طبق قولی که داده بود ، دیروز بیش از نیمی از وجوه برداشتی را به حساب ما واریز کرده و قول داده باقی مانده مبلغ را اوایل سال آینده بازگشت دهد
یکی از مدیران ارشد دیگر بانک بورسی هم با تایید این خبر گفت: هرچند پایه محاسباتی بانک مرکزی در برداشت از حساب بانک ها بابت مصارف ارزی نامشخص است اما دیروز بانک مرکزی بخش قابل توجهی از وجوه برداشت شده ما را برگشت داد.
مدیرعامل یک بانک خصوصی بورسی هم گفت: بانک مرکزی دیروز 80 درصد از وجوه برداشت شده ما را برگرداند تا این موضوع برطرف شود.
در پی برگزاری جلسه ایی در دوشنبه گذشته بین مدیران بانک مرکزی و بانک ها ، مقرر شده بود بانک مرکزی دو سوم از مبلغ حدود 3 هزار میلیارد تومانی را در روزهای پایانی سال برگشت دهد.
در این رابطه بانکهای ملی ایران ( بیشترین حجم برداشت شده به مبلغ تقریبی 1.3 هزار میلیارد تومان)، صادرات، سپه، ملت، تجارت، پاسارگاد، پارسیان، اقتصاد نوین، توسعه صادرات، سرمایه، سامان، سینا و برخی بانک های دیگر، مشمول این برگشت وجوه شده اند.
در این میان هر چند این موضوع به همراه تحریم بانک های داخلی توسط سازمان جهانی انتقالات بین بانکی ( سویفت) موجب کاهش سهام بانک های بورسی و فرابورسی شده بود، اما انتشار خبر دیروز و تصمیم بانک مرکزی برای برگشت وجوه برداشت شده ، موجب شده سهام اکثر بانک ها در آخرین روزکاری بورس با افزایش قیمت داد و ستد شوند و در کنار رشد سایر گروه ها و صنایع قرار گیرند. بطوریکه به جز پست بانک ، بهای سهام سایر بانک های بورسی و فرابورسی با رشد حداقل نیم تا حداکثر 4 درصد معامله شده اند.
به گفته مقامات مسئول سه بانک بورسی،دیروز بانک مرکزی بخش قابل توجهی ازحدود 3 هزار میلیارد تومان مبلغ برداشتی از بانک ها را برگشت داد. باقی مانده وجوه هم سال آینده به حساب بانک ها واریز خواهد شد.
به گزارش فارس، روز گذشته درحالی دو مقام مسئول بانک های بورسی از توافق و برنامه بانک مرکزی برای برگشت بخش قابل توجهی از حدود 3 هزار میلیارد تومان به حساب بانک ها طی دو روز اخیر خبر داده بودند که پیگیری ها نشان می دهد دیروز بیش از نیمی از این مبلغ به حساب بانک ها واریز شده است.
در این رابطه یکی از مسئولان ارشد بانک ها گفت: بانک مرکزی طبق قولی که داده بود ، دیروز بیش از نیمی از وجوه برداشتی را به حساب ما واریز کرده و قول داده باقی مانده مبلغ را اوایل سال آینده بازگشت دهد
یکی از مدیران ارشد دیگر بانک بورسی هم با تایید این خبر گفت: هرچند پایه محاسباتی بانک مرکزی در برداشت از حساب بانک ها بابت مصارف ارزی نامشخص است اما دیروز بانک مرکزی بخش قابل توجهی از وجوه برداشت شده ما را برگشت داد.
مدیرعامل یک بانک خصوصی بورسی هم گفت: بانک مرکزی دیروز 80 درصد از وجوه برداشت شده ما را برگرداند تا این موضوع برطرف شود.
در پی برگزاری جلسه ایی در دوشنبه گذشته بین مدیران بانک مرکزی و بانک ها ، مقرر شده بود بانک مرکزی دو سوم از مبلغ حدود 3 هزار میلیارد تومانی را در روزهای پایانی سال برگشت دهد.
در این رابطه بانکهای ملی ایران ( بیشترین حجم برداشت شده به مبلغ تقریبی 1.3 هزار میلیارد تومان)، صادرات، سپه، ملت، تجارت، پاسارگاد، پارسیان، اقتصاد نوین، توسعه صادرات، سرمایه، سامان، سینا و برخی بانک های دیگر، مشمول این برگشت وجوه شده اند.
در این میان هر چند این موضوع به همراه تحریم بانک های داخلی توسط سازمان جهانی انتقالات بین بانکی ( سویفت) موجب کاهش سهام بانک های بورسی و فرابورسی شده بود، اما انتشار خبر دیروز و تصمیم بانک مرکزی برای برگشت وجوه برداشت شده ، موجب شده سهام اکثر بانک ها در آخرین روزکاری بورس با افزایش قیمت داد و ستد شوند و در کنار رشد سایر گروه ها و صنایع قرار گیرند. بطوریکه به جز پست بانک ، بهای سهام سایر بانک های بورسی و فرابورسی با رشد حداقل نیم تا حداکثر 4 درصد معامله شده اند.
فرق است بین ولایتی که شما به آن تمسک میجویید و ولایتی که ما به آن قائلیم
جرس:
زهرا ربانی املشی، عروس آیت الله منتظری چندی پیش در نامهای به طاهره کلباسی مادر دکتر خزعلی، نوشته بود "به یاری خانوادههایی بشتابیم و وسایل استخلاص بیگناهانی را فراهم کنیم که جانشان همچون جان مهدی عزیز در خطر است، تا مادران چشم به راه خوشحال و خانه با حضور عزیزانشان منوَر گردد."
در پاسخ این نامه، همسر آیتالله خزعلی در نامهای تند که به طور گستردهای در رسانههای داخلی منتشر شد، نوشته بود: از بنده خواسته اید با توجه به موقعیتی که دارم برای فرزندم کاری انجام دهم؛ اگر موقعیتی را خداوند به بنده عطا کرده بخاطر این ملت، رهبر بزرگوارش و خون شهیدان است و آنرا جز برای ارزش های این انقلاب عظیم هزینه نخواهم کرد.
به گزارش جرس، پس از آن در پاسخی دیگر عروس آیتالله منتظری در نامهای پاسخ مکتوب مادر دکتر خزعلی را به شرح زیر نوشته است:
حضور محترم سرکار حاجیه خانم خزعلی
پس از عرض سلام، نامه جنابعالی را در سایتهای زنجیرهای زیارت کردم. ظاهرا نامه اینجانب مستقیم به دست شما نرسیده که فرمودهاید آن را در سایتهای "بیگانه" مشاهده نمودهاید. چنانچه در رساندن مستقیم نامه به شما قصوری صورت گرفته عذرخواهی میکنم.
البته اغلب این سایتها که شما "بیگانه" لقب دادهاید، توسط اشخاصی اداره میشوند که غالباً وطندوست و متدین و قرآن پژوه هستند، ولی سایتهای زنجیرهای که نامه شما را منعکس کردهاند، اغلب به وسیله افراد و نهادهای گمنامی اداره میشوند که مردم حتی از دانستن هویت مسئولین آن محروم و بیخبرند.
بعضی از مطالبی که شما نسبت به من ابراز داشتهاید از مصادیق تهمت است؛ هدف من از نوشتن نامه تشویق شما به اقدامات عاجلی برای حفظ جان فرزندتان آقای دکتر مهدی خزعلی بود که مظلومانه جانش به خطر افتاده است و هیچگونه قصد دیگری مانند قضاوت در مورد عقاید شما و یا تلاش برای تغییر آن نداشتم.
متاسفانه من آن آزادی و مصونیتی را که شما دارید ندارم، تا بتوانم آنچه میخواهم بگویم و بنویسم تا در روزنامهها و سایتهای رسمی و دولتی و البته فیلتر نشده در معرض قضاوت عموم قرار گیرد، اما درهمین حد، برای تنویر افکارعمومی بهخصوص جوانانی که دنبال حقیقت هستند مطالب ذیل را عرض میکنم:
1- من آزاد فکری و آزاد اندیشی را از پدر بزرگوارم آموختهام. برای مثال ایشان با اینکه ارادت خاصی نسبت به مرحوم آیت الله بهجت داشت ولی در مقابل همه افکار او تسلیم نبود. دوستی دیرینه آیت الله بهجت با مرحوم پدربزرگم موجب آن شده بود که پدرم مورد لطف و راهنماییهای ایشان قرار بگیرد؛ از جمله راهنماییهای ایشان این بود که همواره او را از مبارزه با حکومت شاهنشاهی نهی کرده و میفرمودند: "دست از این کارها بردارید، هر قیامی که قبل از قیام حضرت حجت(عج) صورت گیرد باطل است"؛ اما آزاد فکری و آزاد اندیشی به پدرم اجازه نمیداد که دست از مبارزه و همراهی با نهضت آیتالله خمینی بردارد.
این کلام گهربار امام علی(ع) که فرمودند: "اعرف الحق تعرف اهله" باید سرمشق ما باشد و افراد باید با ملاکهای حق سنجیده شوند و نه اینکه افراد را ملاک و الگو قرار دهیم و حق را از افراد جایزالخطا بیاموزیم. به یاد دارم که عالم عامل و اسوه استقامت آیتالله منتظری همیشه عمل به این حدیث شریف را توصیه میفرمودند که: "لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق".
2- جنابعالی فرمودهاید که «مقایسه بین این زمان و آن زمان غیرمنصفانه و ناجوانمردانه است». من در نامه به شما در مقام مقایسه دو رژیم شاهنشاهی و جمهوری اسلامی نبودم، چون اساساً این دو رژیم ماهیتاً نباید قابل مقایسه باشند، امّا آیا ظلم در قبل و بعد از انقلاب تفاوت دارد؟ آیا میتوانید بگویید چون در قبل از انقلاب شاهان حاکم بودند ظلم امری نکوهیده بود اما اکنون که فقها حاکمند ظلم قبیح نیست؟ آیا ظلم را که قباحت ذاتی دارد باید توجیه کرد و یا باید با آن مبارزه نمود؟ مضافاً اینکه مبارزه با ظلم و بیعدالتی در زمانی که حکومت به نام اسلام است ضرورت بیشتری دارد. ظلم در حکومت اسلامی علاوه بر آثار تخریب کننده خاص خود، چهره دین را نیز مخدوش کرده ومتاسفانه خدشه بر اعتقادات مردم از مهمترین خساراتی است که ایجاد میکند. جنابعالی به راه دوری نروید، کافی است صحبتها و قضاوتهای نوههای عزیز خود (فرزندان آقا مهدی) که از نحوه زندانی نمودن پدر ارجمند خود و برخوردهایی که با او به جرم آزاد اندیشی و حقگویی در حکومتی که به نام دین بر پا شده است انجام گرفته، بشنوید. نگویید اینها بچهاند و جوان و گول خورده، بلکه آنان وابستگیشان به دنیا کم است و دارای وجدان پاکی هستند که هنوز با سیاست و توجیهات و ... آلوده نشده است.
3- بسیار موجب تعجب و البته تاسف است که مسائل و گرایشات سیاسی آنقدر اصل شده است که مهر مادری را، که مثال نازدنی است، تحتالشعاع قرار داده و مادر، فرزند خود را که بیگناه زندانی و مضروب شده است محکوم میکند. مگر فرزند شما آقا مهدی، غیر از امر به معروف و نهی از منکر زبانی، گناه و جرم دیگری مرتکب شده است؟ آیا از او که تحصیل کرده و دنیا دیده و از فرهیختگان جامعه میباشد انتظار دارید که چشم و گوش بسته تسلیم دیگران باشد؟
حضرتعالی به جای اینکه به بازجویان چراغ سبز بدهید که ظلم بیشتری به فرزند شما و دیگر فرزندان این ملت بنمایند، آنان را از این راه کج و راه انحراف از صراط مستقیم باز دارید و با کلام خود به جوانان ثابت نمایید که ارزشهای اسلامی و انسانی مثل امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با ظلم و بیعدالتی هنوز زنده است و باید زنده بماند.
4- جنابعالی از اینکه من دو فرزندتان را مقایسه کردهام تعجب کردهاید ولی انصافاً زمانی که حسین شما و ما شعار مرگ بر شاه سر میداد چقدر احتمال این را میداد که مورد اصابت گلوله قرار بگیرد و شهید شود؟ میلیونها نفر مردم آن زمان شعار مرگ بر شاه میدادند ولی شهید و مجروح نگردیدند؛ ولی اکنون مهدی ما و شما برای دفاع از همان ارزشهایی که با هزینه خون شهدا به دست آمده است جان بر کف نهاده و آگاهانه به انجام وظیفه شرعی خود مشغول است. آیا بازهم فکر میکنید فقط آن شهید بزرگوار راهش را خود انتخاب کرده و این عزیز اغفال شده است؟!
5- جنابعالی در نامه خود از آیات قرآن و نهجالبلاغه بسیار استفاده کردهاید ولی این مسأله مورد غفلت قرار گرفته که اساساً روح قرآن و نهجالبلاغه مبارزه با ظلم و استکبار و بیعدالتی است. اگر بخواهیم به تکتک آیات قرآن به تنهایی و بدون توجه به شأن نزول آنها نگاه کنیم، تفسیرهای متفاوت و گاه متضاد به دست میآید. با توجه به کل آیات قرآن و شأن نزول آنها و روایات و سنت معصومین علیهم السلام، برداشت درست از اسلام حاصل میشود.
6- مثال خوبی زدید "قطار انقلاب"، ما همه با هم سوار این قطار شدیم. من اگر، به زعم شما، از قطار انقلاب پیاده شده بودم دیگر برای تکتک مردمان آن، چه آنان که ظلم روا میدارند و چه آنان که مورد ظلم واقع میشوند، دل نمیسوزاندم. من اگر پیاده شده بودم حاکمان را مورد نقد قرار نمیدادم و امر به معروف و نهی از منکر را با همه هزینههای آن انجام نمیدادم. اما از نظر من، در این قطار مورد نظر شما، هر وسیلهای هدفم را توجیه نمیکند، وقتی هدف خدا شد مگر میشود به ابزار و وسایلی مثل ظلم و شکنجه و تجاوز و زندان متوسل شد؟
رحم و شفقت و گذشت و ایثار و شجاعت و شهامت و انجام وظیفه امر به معروف و نهی ازمنکر راه وصال حق است. لذا اگر روزی قرار باشد در این قطار "من" جای "خدا" را بگیرد ترجیح میدهم حتی در بیابانی، همچون ربذه، ابوذروار پیاده شوم و در آنجا بمیرم ولی به مدینهای نرسم که در آن بیت المالش حیف و میل میشود، منتقدانش به زندان میافتند، چاپلوسان و متملقانش تشویق میگردند و رعایایش روز به روز ضعیفتر میگردند.
7- فرق است بین ولایتی که شما به آن تمسک میجویید و بر اساس آن حبس و حصر و تبعیدها را تأیید میکنید و ولایتی که ما به آن قائلیم و امیدواریم وسیله نجات ما در این دنیا و جهان آخرت باشد. ما به ولایت پیامبر و ائمه اطهار سلامالله علیهم معتقدیم و آنان را مقتدا و پیشوای خود میدانیم. ائمه معصومین نه تنها مخالفین و منتقدین خود، بلکه کافرین و مشرکین را تحمل میکردند و برخوردشان با آنان همیشه سازنده و آموزنده بوده است.
شما نیز میدانید که جرم آقای دکتر مهدی خزعلی، چیزی جز استقلال اندیشه و تبعیت نکردن بیچون و چرا از دیگران نیست و این نتیجه مطالعات و مشاهدات و تجربیات خود ایشان است نه "وسوسههای شیاطین داخل و خارج و توهمات" که شما فرمودهاید. و صد البته اگر با این اختلافات و ناهمسوییها درست برخورد شود باعث تضارب افکار و آرا شده و در نهایت با انتخاب قول احسن، رشد جامعه بالا میرود، ولی متأسفانه به جای چنین برخوردی، ایشان و دیگر دگراندیشان را زندانی نموده و آنان را از حقوق اولیه انسانی و اسلامی محروم کردهاند. والسلام.
زهرا ربانی املشی 28/12/1390
زهرا ربانی املشی، عروس آیت الله منتظری چندی پیش در نامهای به طاهره کلباسی مادر دکتر خزعلی، نوشته بود "به یاری خانوادههایی بشتابیم و وسایل استخلاص بیگناهانی را فراهم کنیم که جانشان همچون جان مهدی عزیز در خطر است، تا مادران چشم به راه خوشحال و خانه با حضور عزیزانشان منوَر گردد."
در پاسخ این نامه، همسر آیتالله خزعلی در نامهای تند که به طور گستردهای در رسانههای داخلی منتشر شد، نوشته بود: از بنده خواسته اید با توجه به موقعیتی که دارم برای فرزندم کاری انجام دهم؛ اگر موقعیتی را خداوند به بنده عطا کرده بخاطر این ملت، رهبر بزرگوارش و خون شهیدان است و آنرا جز برای ارزش های این انقلاب عظیم هزینه نخواهم کرد.
به گزارش جرس، پس از آن در پاسخی دیگر عروس آیتالله منتظری در نامهای پاسخ مکتوب مادر دکتر خزعلی را به شرح زیر نوشته است:
حضور محترم سرکار حاجیه خانم خزعلی
پس از عرض سلام، نامه جنابعالی را در سایتهای زنجیرهای زیارت کردم. ظاهرا نامه اینجانب مستقیم به دست شما نرسیده که فرمودهاید آن را در سایتهای "بیگانه" مشاهده نمودهاید. چنانچه در رساندن مستقیم نامه به شما قصوری صورت گرفته عذرخواهی میکنم.
البته اغلب این سایتها که شما "بیگانه" لقب دادهاید، توسط اشخاصی اداره میشوند که غالباً وطندوست و متدین و قرآن پژوه هستند، ولی سایتهای زنجیرهای که نامه شما را منعکس کردهاند، اغلب به وسیله افراد و نهادهای گمنامی اداره میشوند که مردم حتی از دانستن هویت مسئولین آن محروم و بیخبرند.
بعضی از مطالبی که شما نسبت به من ابراز داشتهاید از مصادیق تهمت است؛ هدف من از نوشتن نامه تشویق شما به اقدامات عاجلی برای حفظ جان فرزندتان آقای دکتر مهدی خزعلی بود که مظلومانه جانش به خطر افتاده است و هیچگونه قصد دیگری مانند قضاوت در مورد عقاید شما و یا تلاش برای تغییر آن نداشتم.
متاسفانه من آن آزادی و مصونیتی را که شما دارید ندارم، تا بتوانم آنچه میخواهم بگویم و بنویسم تا در روزنامهها و سایتهای رسمی و دولتی و البته فیلتر نشده در معرض قضاوت عموم قرار گیرد، اما درهمین حد، برای تنویر افکارعمومی بهخصوص جوانانی که دنبال حقیقت هستند مطالب ذیل را عرض میکنم:
1- من آزاد فکری و آزاد اندیشی را از پدر بزرگوارم آموختهام. برای مثال ایشان با اینکه ارادت خاصی نسبت به مرحوم آیت الله بهجت داشت ولی در مقابل همه افکار او تسلیم نبود. دوستی دیرینه آیت الله بهجت با مرحوم پدربزرگم موجب آن شده بود که پدرم مورد لطف و راهنماییهای ایشان قرار بگیرد؛ از جمله راهنماییهای ایشان این بود که همواره او را از مبارزه با حکومت شاهنشاهی نهی کرده و میفرمودند: "دست از این کارها بردارید، هر قیامی که قبل از قیام حضرت حجت(عج) صورت گیرد باطل است"؛ اما آزاد فکری و آزاد اندیشی به پدرم اجازه نمیداد که دست از مبارزه و همراهی با نهضت آیتالله خمینی بردارد.
این کلام گهربار امام علی(ع) که فرمودند: "اعرف الحق تعرف اهله" باید سرمشق ما باشد و افراد باید با ملاکهای حق سنجیده شوند و نه اینکه افراد را ملاک و الگو قرار دهیم و حق را از افراد جایزالخطا بیاموزیم. به یاد دارم که عالم عامل و اسوه استقامت آیتالله منتظری همیشه عمل به این حدیث شریف را توصیه میفرمودند که: "لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق".
2- جنابعالی فرمودهاید که «مقایسه بین این زمان و آن زمان غیرمنصفانه و ناجوانمردانه است». من در نامه به شما در مقام مقایسه دو رژیم شاهنشاهی و جمهوری اسلامی نبودم، چون اساساً این دو رژیم ماهیتاً نباید قابل مقایسه باشند، امّا آیا ظلم در قبل و بعد از انقلاب تفاوت دارد؟ آیا میتوانید بگویید چون در قبل از انقلاب شاهان حاکم بودند ظلم امری نکوهیده بود اما اکنون که فقها حاکمند ظلم قبیح نیست؟ آیا ظلم را که قباحت ذاتی دارد باید توجیه کرد و یا باید با آن مبارزه نمود؟ مضافاً اینکه مبارزه با ظلم و بیعدالتی در زمانی که حکومت به نام اسلام است ضرورت بیشتری دارد. ظلم در حکومت اسلامی علاوه بر آثار تخریب کننده خاص خود، چهره دین را نیز مخدوش کرده ومتاسفانه خدشه بر اعتقادات مردم از مهمترین خساراتی است که ایجاد میکند. جنابعالی به راه دوری نروید، کافی است صحبتها و قضاوتهای نوههای عزیز خود (فرزندان آقا مهدی) که از نحوه زندانی نمودن پدر ارجمند خود و برخوردهایی که با او به جرم آزاد اندیشی و حقگویی در حکومتی که به نام دین بر پا شده است انجام گرفته، بشنوید. نگویید اینها بچهاند و جوان و گول خورده، بلکه آنان وابستگیشان به دنیا کم است و دارای وجدان پاکی هستند که هنوز با سیاست و توجیهات و ... آلوده نشده است.
3- بسیار موجب تعجب و البته تاسف است که مسائل و گرایشات سیاسی آنقدر اصل شده است که مهر مادری را، که مثال نازدنی است، تحتالشعاع قرار داده و مادر، فرزند خود را که بیگناه زندانی و مضروب شده است محکوم میکند. مگر فرزند شما آقا مهدی، غیر از امر به معروف و نهی از منکر زبانی، گناه و جرم دیگری مرتکب شده است؟ آیا از او که تحصیل کرده و دنیا دیده و از فرهیختگان جامعه میباشد انتظار دارید که چشم و گوش بسته تسلیم دیگران باشد؟
حضرتعالی به جای اینکه به بازجویان چراغ سبز بدهید که ظلم بیشتری به فرزند شما و دیگر فرزندان این ملت بنمایند، آنان را از این راه کج و راه انحراف از صراط مستقیم باز دارید و با کلام خود به جوانان ثابت نمایید که ارزشهای اسلامی و انسانی مثل امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با ظلم و بیعدالتی هنوز زنده است و باید زنده بماند.
4- جنابعالی از اینکه من دو فرزندتان را مقایسه کردهام تعجب کردهاید ولی انصافاً زمانی که حسین شما و ما شعار مرگ بر شاه سر میداد چقدر احتمال این را میداد که مورد اصابت گلوله قرار بگیرد و شهید شود؟ میلیونها نفر مردم آن زمان شعار مرگ بر شاه میدادند ولی شهید و مجروح نگردیدند؛ ولی اکنون مهدی ما و شما برای دفاع از همان ارزشهایی که با هزینه خون شهدا به دست آمده است جان بر کف نهاده و آگاهانه به انجام وظیفه شرعی خود مشغول است. آیا بازهم فکر میکنید فقط آن شهید بزرگوار راهش را خود انتخاب کرده و این عزیز اغفال شده است؟!
5- جنابعالی در نامه خود از آیات قرآن و نهجالبلاغه بسیار استفاده کردهاید ولی این مسأله مورد غفلت قرار گرفته که اساساً روح قرآن و نهجالبلاغه مبارزه با ظلم و استکبار و بیعدالتی است. اگر بخواهیم به تکتک آیات قرآن به تنهایی و بدون توجه به شأن نزول آنها نگاه کنیم، تفسیرهای متفاوت و گاه متضاد به دست میآید. با توجه به کل آیات قرآن و شأن نزول آنها و روایات و سنت معصومین علیهم السلام، برداشت درست از اسلام حاصل میشود.
6- مثال خوبی زدید "قطار انقلاب"، ما همه با هم سوار این قطار شدیم. من اگر، به زعم شما، از قطار انقلاب پیاده شده بودم دیگر برای تکتک مردمان آن، چه آنان که ظلم روا میدارند و چه آنان که مورد ظلم واقع میشوند، دل نمیسوزاندم. من اگر پیاده شده بودم حاکمان را مورد نقد قرار نمیدادم و امر به معروف و نهی از منکر را با همه هزینههای آن انجام نمیدادم. اما از نظر من، در این قطار مورد نظر شما، هر وسیلهای هدفم را توجیه نمیکند، وقتی هدف خدا شد مگر میشود به ابزار و وسایلی مثل ظلم و شکنجه و تجاوز و زندان متوسل شد؟
رحم و شفقت و گذشت و ایثار و شجاعت و شهامت و انجام وظیفه امر به معروف و نهی ازمنکر راه وصال حق است. لذا اگر روزی قرار باشد در این قطار "من" جای "خدا" را بگیرد ترجیح میدهم حتی در بیابانی، همچون ربذه، ابوذروار پیاده شوم و در آنجا بمیرم ولی به مدینهای نرسم که در آن بیت المالش حیف و میل میشود، منتقدانش به زندان میافتند، چاپلوسان و متملقانش تشویق میگردند و رعایایش روز به روز ضعیفتر میگردند.
7- فرق است بین ولایتی که شما به آن تمسک میجویید و بر اساس آن حبس و حصر و تبعیدها را تأیید میکنید و ولایتی که ما به آن قائلیم و امیدواریم وسیله نجات ما در این دنیا و جهان آخرت باشد. ما به ولایت پیامبر و ائمه اطهار سلامالله علیهم معتقدیم و آنان را مقتدا و پیشوای خود میدانیم. ائمه معصومین نه تنها مخالفین و منتقدین خود، بلکه کافرین و مشرکین را تحمل میکردند و برخوردشان با آنان همیشه سازنده و آموزنده بوده است.
شما نیز میدانید که جرم آقای دکتر مهدی خزعلی، چیزی جز استقلال اندیشه و تبعیت نکردن بیچون و چرا از دیگران نیست و این نتیجه مطالعات و مشاهدات و تجربیات خود ایشان است نه "وسوسههای شیاطین داخل و خارج و توهمات" که شما فرمودهاید. و صد البته اگر با این اختلافات و ناهمسوییها درست برخورد شود باعث تضارب افکار و آرا شده و در نهایت با انتخاب قول احسن، رشد جامعه بالا میرود، ولی متأسفانه به جای چنین برخوردی، ایشان و دیگر دگراندیشان را زندانی نموده و آنان را از حقوق اولیه انسانی و اسلامی محروم کردهاند. والسلام.
زهرا ربانی املشی 28/12/1390
جرس:
رسول حیدرزاده و اسماعیل برزگر دو زندانی سیاسی اهل آذربایجان در آستانه عید نوروز و در پی آغاز سومین دوره اعتصاب غذای خود پس از بازداشت، به سلول های انفرادی بند 240 زندان اوین منتقل شدند.
بنا به اخبار رسیده به جرس، اسماعیل برزگر و رسول حیدرزاده، دو موزیسین آذری که به اتهام های امنیتی بهار امسال بازداشت شدهاند، به دلیل نقض بارز حقوق اولیه خود سیزدهم بهمن ماه امسال نیز دست به اعتصاب غذا زده بودند که در نهایت با اصرار مقامامت امنیتی و وعده رسیدگی به درخواست های شان، به اعتصاب غذای خود پایان دادند.
این دو زندانی سیاسی پس از عدم تحقق خواستههای خود، دوباره دست به اعتصاب غذا زده و اعلام کرده اند که در این مدت نه فقط هیچ کدام از وعده های داده شده از سوی مقامات امنیتی محقق نشده است که حتی اجازه ملاقات با وکلای خود را ندارند و به این دلیل برای سومین بار در یازده ماه گذشته، سومین دوره اعتصاب غذای خود را آغاز می کنند.این دو زندانی سیاسی گفته اند تا زمانی که اجازه ملاقات با وکلای خود را نداشته باشند به اعتصاب غذا ادامه خواهند.
مسوولان زندان اوین پس از اعتصاب غذای مجدد این زندانیان، آنها را به سلول انفرادی منتقل کردهاند.
این دو زندانی سیاسی از حق داشتن وکیل مدافع محروم بوده و هستند و مرحله تجدیدنظر خواهی محکومیتشان نیز بدون حضور وکیل هم اکنون در حال انجام است.
سبزهای گمنام
غلامحسین آذری نجف آبادی؛ بازداشتی ۲۵ بهمن در بلاتکلیفی
غلامحسین آذری نجف آبادی که در پی فراخوان شورای هماهنگی جنبش سبز روز ۲۵ بهمن ماه ۹۰ دستگیر شده هچنان در بلاتکلیفی به سر می برد.به گزارش خبرنگار کلمه، غلامحسین آذری نجف آبادی روز ۲۵ بهمن ماه با حمل پرچمی سبز از ابتدای خیابان آزادی و نزدیک میدان انقلاب به سوی میدان آزادی در حرکت بود که ماموران لباس شخصی وی را در خیابان بازداشت و مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند.
این زندانی سیاسی پس از آن به زندان اوین اعزام شد، با قرار وثیقه ابتدا به اندرزگاه ۷ و سپس به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد و دلیل ادامه بازداشت وی، عدم توانایی تودیع وثیقه ۲۰۰ کیلیون تومانی است.
همسر و فرزندان این زندانی سیاسی ساکن تهران نیستند و به دلیل مشکلات مالی توانایی ملاقات هفتگی این زندانی سیاسی را ندارند و به همین دلیل وضعیت علامحسین آذری بلاتکلیف باقی مانده است.
بر اساس این گزارش غلامحسین آذری به همبندیان خود گفته است: دلیل حضورم با پرچم سبز نشان دادن این موضوع بود که جنبش زنده است و حاضر نیستم در حالی که یاران جنبش در زندان و اسارت قرار دارند، آرام بنشینم.
لغو تمام پروازهای تهران-مشهد
پس از تاخیرهای پی در پی در پروازهای هواپیماهای تهران-مشهد در روز یکشنبه ۲۸ اسفند ۹۰، بالاخره ساعت ۲۰:۳۰ تمام پروازها از تهران به مقصد مشهد باطل شد.به گزارش خبرآنلاین؛ این درحالی است که برخی از مسافران مشهد، بیش از ۱۰ ساعت در فرودگاه مهرآباد منتظر سوار شدن به هواپیما بودند، اما هیچ پروازی به مقصد پایتخت مذهبی ایران انجام نشد تا اینکه تمام شرکت های هواپیمایی، برنامه پروازهای تهران مشهد را باطل کردند.
پیش از این هواپیمایی ماهان اعلام کرده بود به دلیل شرایط بد آب و هوایی، پرواز ساعت ۲۰:۳۰ یکشنبه شب، به صبح دوشنبه موکول شده است.
از پیش از ظهر دیروز، هیچ کدام از شرکت های هواپیمایی پروازی به سمت مشهد نداشته اند.
اما باطل شدن پروازهای تهران-مشهد درحالی اتفاق می افتد که شرکت های هواپیمایی موظف هستند در صورت انجام نشدن و لغو پرواز، دوباره برای همان مسافران بلیت فروشی داشته باشند و مسافران را به مقصد برسانند. اما اکنون با باطل شدن تمام پروازها، شرکت های هواپیمایی هیچ مسوولیتی در برابر مسافرانشان ندارند. به نظر می رسد ابطال پروازهای انجام نشده روز یکشنبه و جایگزین نشدن با پروازهای روز دوشنبه، ۲۹ اسفند به دلیل تراکم بالای پروازها در روز آخر سال است. چه اینکه هیچ کدام از شرکت های هواپیمایی، پرواز فوق العاده برای مشهد اعلام نکرده اند.
شرکت های هواپیمایی اکنون روی بلیت های مسافران مهر “انصراف از سفر به دلیل تاخیر” را می زنند. با این مهر، عملا هیچ جای احقاق حقی برای مسافران وجود ندارد.
به هرحال اکنون مسافران بسیاری در فرودگاه مهرآباد سرگردان هستند و امکانات رفاهی هم به اندازه حجم بالای مسافران بلیت در دست نیست.
ابوالفضل قدیانی به مرخصی نوروزی آمد
ابوالفضل قدیانی دقایقی پیش به مرخصی پانزده روزه برای نوروز آمد.به گزارش خبرنگار کلمه، ابوالفضل قدیانی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که روز جمعه به مرخصی ۲۴ ساعته آمده و در پی تمدید نشدن مرخصی به اوین بازگشته بود، دقایقی پیش به مرخصی نوروزی آمد.
این فعال سیاسی و مبارز دوران ستمشاهی روز گذشته در حالی مرخصی اش تمدید نشد که دچار سرماخوردگی نیز شده بود و در شرایط جسمی نامساعدی به بند ۳۵۰ اوین بازگشت.
وی ظهر امروز در دادسرا حاضر به درخواست مرخصی نشد اما با توجه به شرایط جسمی وی مسئولان قضایی برای او قرار مرخصی صادر کردند.
ماه پیش، ابوالفضل قدیانی بعلت وخامت حال جسمی به بخش سی سی یو بیمارستان مدرس منتقل شده بود. وی پس از دو هفته بستری بودن در بیمارستان در حالی به زندان برگشت که همچنان اطرافیان از وضعیت جسمی وی نگران بوده و احتمال هر اتفاقی را وقتی تحت نظر پزشک نباشد می دهند.
قدیانی ۶۳ ساله در حال حاضر با ناراحتی قلبی، بیماری حاد پرکاری تیرویید، پروستات و چندین بیماری دیگر دست و پنجه نرم می کند. وی اخیرا علاوه بر مشکلات قلبی با کاهش شدید وزن نیز رو به رو بوده است.
عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آذر ماه سال جاری در حالی که دوران محکومیتش به پایان رسیده بود بار دیگر محاکمه شد و بنا بر حکم جدید و به اتهام “توهین به رهبری” به سه سال زندان دیگر محکوم شد.
ابوالفضل قدیانی اولین بار در دی ماه ۸۸ بازداشت و به اتهام توهین به رییس دولت به یک سال حبس محکوم شده بود.
این مبارز دوران ستمشاهی که ۴ سال در زندان های ساواک شکنجه شده و مقاومت کرده بود، در دادگاهی که در شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب برایش تشکیل شده بود، شرکت نکرده و آن را غیر قانونی خوانده بود.
عضو ارشد و دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با ارئه ی لایحه ای گفته بود دادگاه سیاسی، عقیدتی باید علنی و با هیئت منصفه باشد، بنابراین دادگاه غیرقانونی و مجری آن مجرم است.
ابوالفضل قدیانی سال گذشته قبل از بازگشت به زندان در مصاحبه ای به خبرنگار کلمه گفته بود: احمدی نژاد دروغگو، ریاکار، مستبد، قانون گریز و قانون ستیز است و اینها صفات حقیقی اوست. اینها را در دفاعیه ام و در دادگاه گفتم. من به احمدی نژاد فحش ندادم فقط صفات های او را برشمردم و مواردی که من گفتم توهین نبوده انتقاد بوده است.
رئیس جمهور آینده چه کسی خواهد بود
کلمه- علی محمد شمس:گرچه تحولات آینده را نمیتوان پیش گویی کرد اما با تحلیل شرایط و با فرض ثابت ماندن عوامل مؤثر در شرایط کنونی میتوان معنا و دلالت برخی اتفاقات را دریافت و سمت و سوی تحولات آینده را پیش بینی کرد. این روزها با توجه به جنگ قدرت میان باندهای حاکم و درگیریهای احمدی نژاد با جریان وابسته به رهبری، همگان از جانشین احمدینژاد در دوره آینده میپرسند. اکنون دیگر تردیدی وجود ندارد که برآمدن احمدینژاد در انتخابات سال ۸۴ و بقای او در انتخابات سال ۸۸ مرهون تدبیر و خواست رهبری بوده است. او منشاء خدماتی برای رهبری بود که هیچ کس دیگر قادر به انجام آن نبود. وجود اصلاح طلبان در حاکمیت، نفوذ هاشمی رفسنجانی در قدرت، روند رشد و توسعه کشور، روابط نسبتا خوب با اروپا و … از جمله امور مخالف خواست و اراده رهبری بودند. در نگاه رهبری اصلاح طلبان هدف سرنگونی رهبری و حدف ولایت فقیه تعقیب میکنند از این رو وجود آن ها در حاکمیت قابل تحمل نبود.
همچنین در نگاه ایشان، هاشمیِ قدرتمند و ذینفوذ در حاکمیت همواره میتوانست تهدیدی مهم به شمار آید بنابراین تضعیف موقعیت وی ضروری بود. «رشد و توسعه اقتصادی اجتماعی» در نگاه رهبری پروژه ای غربی و توطئهای برای جذب کشورهای مستقل در شبکه اقتصاد جهانی تلقی می شود که باید با آن برخوردی قاطع شده و مفهوم «الگوی پیشرفت به اصطلاح اسلامی-ایرانی» جایگزین آن شود. توسعه اقتصادی در دوره دولت سازندگی و توسعه سیاسی و اقتصادی در دوره دولت اصلاحات از نگاه رهبری براساس الگوی توسعه غربی صورت گرفته و هرچه سریعتر باید متوقف میشد. ایشان در دوره اصلاحات طی سخنرانی در شهر کرمان تصریح کردند که سرمایهگذاری و انجام پروژههای کلان کافی است و از این پس باید نفت برسرسفرههای مردم بیاید. با توجه به این نگاه توطئه اندیشانه چندان شگفتانگیز نخواهدبود اگر مشاهده کنیم مؤلفههای اجتماعی توسعه از جمله گسترش نهادهای مدنی، شکل گیری مؤسسات اجتماعی و توانمندسازی نیروهای اجتماعی مستقل از دولت، از نگاه ایشان کاملا مغایر با الگوی پیشرفت اسلامی و به طور مشخص مردمسالاری اسلامی تلقی شده و مقابله با آن مسوولیتی انقلابی دانسته شود. در عرصه سیاست خارجی رهبری معتقد بودند غرب در پی سرنگونی جمهوری اسلامی است بنابراین در عرصه دیپلماسی کشور راهبرد رویکرد به شرق باید جانشین راهبرد رویکرد به غرب شود. در میان ارادتمندان رهبری هیچ کس قادر به اجرای این دیدگاهها نبود. از نظر ایشان حتی افرادی مانند قالیباف و لاریجانی اگر چه در عمل تابع رهبری هستند به اجرای این دیدگاهها تن میدهند اما اعتقادی به آن ندارند و در نتیجه نخواهند توانست به خوبی انجام وظیفه کنند. کسی همچون احمدینژاد لازم بود که ایدئولوژیکمان به این امور باور داشته باشد و به علت عدم هویت و سابقه در انقلاب و نظام، حاضر به تخریب همه آن چیزی باشد که تاکنون ساخته شده بود. بیدلیل نبود که رهبری به تصریح خود، او را از هاشمی هم به خویش نزدیک تر میدید.
طی هفت سال گذشته همه خواستهها و دیدگاههای رهبری به دست احمدینژاد اجرا شد. روند توسعه متوقف گردید. پول نفت به جای سرمایه گذاری در پروژههای ملی و تولید، در میان اقشار روستایی توزیع شد تا «نفت بر سر سفره مردم بیاید». احزاب و مطبوعات تعطیل و نهادهای مدنی و غیر دولتی از اتحادیهها و انجمنهای صنفی گرفته تا انجمنهای دانشگاهی و تا خانه سینما تحت فشار شدید تعطیل یا غیر فعال شدند تا مردمسالاری دینی در قالب رابطه مستقیم و عاشقانه! مردم با رهبری آن گونه که در انتخابات مجلس نهم شاهد بودیم، شکل بگیرد. اصلاحطلبان و منتقدان و مصلحان از حاکمیت و بدنه اجرایی دولت و نیز از عرصه رقابت سیاسی حذف شدند. هاشمی رفسنجانی آماج حملات تبلیغاتی دولتی و رسانه ملی قرار گرفت و در نهایت زمینه برای کنار گذاشتن وی از ریاست مجلس خبرگان فراهم شد. اما احمدینژاد به رغم این خدمات شخصیت خودشیفته و متوهمی داشت و نهایتاً نمیتوانست بپذیرد تاریخ مصرفی دارد و پس از انجام مأموریت باید حداقل عرصه مدیریت اجرایی کشور را ترک کند. او مجذوب شخصیت پوتین است و تصور میکرد میتواند به رغم اراده رهبری همچون پوتین پس از یک دوره ریاست جمهوری معاونش مشایی مجددا قدرت اجرایی کشور را در دست بگیرد و اراده رهبری را در کنار گذاشتن وی از صحنه قدرت به چالش بکشد.
چنان که پیش از این در مقاله «بحران جنگ قدرت کنونی و سرانجام آن» اشاره کردیم اقدام او برای تغییر وزیر اطلاعات پیش از برگزاری انتخابات مجلس نهم از سوی رهبری با واکنش قاطع مواجه شد تا دریابد او نمیتواند پوتین ایران باشد. به این ترتیب احمدینژاد از فردی محبوب و برخوردار از حمایت نامشروط به فردی تبدیل شد که باید رفتار او تا پایان دوره و حذف کامل از قدرت، کنترل و مدیریت شود. ممکن است احمدینژاد این روند را نپذیرد و پیش از پایان دوره ریاست جمهوری واکنش نشان دهد همچنین این احتمال وجود دارد از هراس عواقب خطرناک چالش با رهبری در برابر اراده ایشان تمکین کند در هر دو صورت سؤال مهمتر این است که چه کسی جانشین احمدینژاد خواهد شد. آیا رهبری آن چنان احساس اقتدار میکند که انتخاب رئیس جمهور آینده را به رقابت آزاد سیاسی و رأی مردم واگذارد و هرکس را که مردم انتخاب کردند تأیید و حمایت کنند و یا در صدد انتصاب رئیس جمهوری مطیع بر خواهند آمد؟ در صورت اخیر این فرد چه کسی میتواند باشد؟
در محافل سیاسی از هم اکنون گمانهزنی در این موضوع جاری است. قالیباف، ولایتی، لاریجانی از جمله کسانی هستند که نامشان در این گمانهزنی ها مطرح می شود. هرگونه پیش بینی در این زمینه در گرو تحلیل صحیح از روند تحولات کشور طی سالهای اخیر و سمت سوی آینده آن است. تحولات سالهای اخیر آشکار از روند اداره کشور به سوی تمرکز بیشتر بر محور رهبری خبر میدهد. این روند از انتخابات مجلس هفتم آغاز شد. برگزاری انتخابات مجلس هشتم توسط دولت احمدینژاد این امکان را فراهم ساخت تا علاوه بر سازوکار نظارت استصوابی، برای اولین بار پس از انقلاب از مکانیسم مهندسی آرا برای برگزاری انتخاباتی با نتایجی مطمئن و شکل گیری مجلسی مطیع استفاده شود. تکنولوژی نوین مهندسی آراء در انتخابات ریاست جمهوری دهم در سطحی وسیعتر و به نحوی کارآمدتر به کار گرفته شد و نتیجه آن انتخاباتی شد که احمدینژاد رکورد آرای خاتمی را نیز بشکند و با اختلافی ۱۱ میلیونی پیروز انتخابات معرفی شود تا به قول رهبری کسی احتمال تقلبی به این وسعت را نیز ندهد.
نتیجه به کارگیری این تکنولوژی در انتخابات مجلس نهم، چنان بود که حتی شگفتی نمایندگان مجلس مطیع هشتم را برانگیخت و در حالی که همه نظر سنجیها و مشاهدات عینی در سراسر کشور از کاهش شدید مشارکت خبر میداد، به موجب آمار رسمی رکورد رقم ۶۴ درصد برای انتخابات مجلس نهم به ثبت رسید تا پیش بینی رهبری مبنی بر مشارکت دشمن شکن مردم محقق شود و این رکورد به نام رأی ملت به رهبری تبلیغ شود. نتایج انتخابات مجلس نهم از شکل گیری مجلسی خبر میدهد که اکثریت قاطع آن را عناصر بیهویت سیاسی تشکیل میدهند. مجموعهای که قرار است اقلیتی حدود سی تا چهل نفر از مریدان رهبری آن را مدیریت کنند. مجلسی به مراتب مطیعتر و ناتوانتر از مجلس هشتم. به این ترتیب آقای لاریجانی میتواند خوشحال باشد که نام او به عنوان رئیس ضعیفترین مجلس تاریخ انقلاب ثبت نخواهد شد. زیرا اگر مجلس هشتم به تعبیر آقای لاریجانی هرجا متوجه می شد مصوبهاش نظر رهبری را تأمین نکرده، در تغییر آن درنگ نمیکرد، ترکیب مجلس نهم به گونهای تعیین شده است که اساسا اقدام و مصوبهای مغایر با نظر رهبری نداشته باشد که نیاز به تغییر باشد.
سایر بخشهای حاکمیت به ویژه بخشهای نظامی و انتظامی و امنیتی نیز از این جهت وضعی روشن دارند. مهمترین وظیفه آنها اثبات صحت نظرات، تحلیلها و دیدگاههای رهبری است. اگر ایشان بفرمایند مثلاً انگلستان خبیث تر از همه دول غربی است باید سفارت انگلستان به نام مردم اشغال شود و یا پروژه چشم روباه به اجرا در آید و روزنامهنگاران وهنرمندانی دستگیر شوند و تحت فشار قرارگیرند تا اعتراف به جاسوسی برای بیبی سی کنند.
تکلیف قوه قضائیه نیز روشن است. این قوه نیز طی سالهای اخیر نشان داده است که تأمین نظر رهبری را فراتر از هر قانون و مصلحتی برای کشور میداند.
تنها بخشی از نظام که آینده آن در هالهای از ابهام باقی مانده قوه مجریه است. روند امور در سطح مدیریت کشور نشان میدهد که رئیس جمهور آینده باید کسی باشد که اولاً دستکم در حوزه سیاست و اجرا از خود هیچ هویت مستقلی نداشته باشد و اطاعت کامل از رهبری را بر هر امری مقدم بدارد و ثانیاً ثبات و استمرار وی بر این روش تضمین شده باشد. تجربه احمدینژاد ثابت کرد انتخاب چنین فردی از میان افراد گمنام و ناشناخته حاشیهای چندان اطمینان بخش نیست. از میان کسانی که نام بردیم هیچ یک واجد چنین خصوصیاتی نیستند. قالیباف و لاریجانی اگر چه تابع قدرتند و فرصت شناس و مراتب ارادت و اطاعت خود را به اثبات رساندهاند، اما اولاً این ارادت و اطاعت مصلحتاندیشانه است و نه ایدئولوژیک. ثانیاً این افراد از خود فکر و سلیقهای دارند و براساس آن عمل میکنند و البته هرجا این فکر و سلیقه با نظر رهبری تعارض پیدا کند، به نفع رهبری از آن چشم میپوشند. در حالی که از نظر رهبری رئیس جمهور ایدهآل کسی است که نه تنها عمل بلکه فکر و سلیقهاش را با رهبری تنظیم کند. آقای ولایتی نیز نمیتواند کاندیدای مطلوب رهبری برای ریاست جمهوری باشد. مشکل او بر عکس مشکل آقایان قالیباف و لاریجانی است. او ثابت کرده است که در تنظیم افکار و سلایقش با رهبری از ظرفیت کافی برخوردار است. اما روش مدیریتی او مطلوب رهبری نیست. تجربه سالها اداره وزارت امور خارجه نشان میدهد که او در قبال باندهای قدرت از تز موازنه مثبت پیروی میکند. وزارت امور خارجه در زمان وزارت او محل حضور سفیران و مسؤلانی شد که سفارش این یا آن شخصیت و یا باند قدرت بودند. مهمتر از این او از مدیران با سابقه نظام است سالها وزیر هاشمی رفسنجانی بوده و حریم وی را پاس میدارد و نمیتواند در قبال هاشمی همچون احمدینژاد عمل کند.
در این میان یک نفر هست که نه تنها از این معایب مبری است بلکه حسن ویژهای هم دارد. او حداد عادل است. آقای حداد در تنظیم عقاید و سلایق خود با رهبری استعدادی منحصر به فرد دارد. او فاقد هرگونه سابقه انقلابی است او پیش از انقلاب جزو شاگردان و مریدان دکتر نصر بود. در دانشگاه شریف کلاس او به هنگام اعتصابها جزو کلاسهایی بود که هرگز تعطیل نمیشد. تا دهه هفتاد هیچ حضوری در عرصه سیاست نداشت و تا آن زمان هیچ موضع رادیکال و انقلابی از او مشاهده نشد. اما از این دوره به بعد او را در حلقه ارادتمندان ویژه رهبری مییابیم. ستاره اقبال آقای حداد عادل پس ازدواج آقا مجتبی پسر آیت الله خامنهای با دختر وی طلوع کرد. در سخنانی که اخیراً از او در یکی از بولتنهای محرمانه سپاه منتشرشد، وی صریحا میگوید در دوران ریاست مجلس تصمیمات خود را با آقا مجتبی هماهنگ میکرد. وی همچنین تصریح میکند آقا مجتبی و رهبری را دونفری میداند که با امام زمان رابطه دارند. و رهبری را دارای مقامی برتر از امام میداند. از آقای حداد عادل تا کنون هیچ موضع سیاسی ثابتی جز دفاع و پیروی از مواضع و سخنان اگر چه متضاد رهبری مشاهده نشده است. ویژگی بارز دیگر آقای حداد عادل ضعف و ناتوانی مفرط او در اداره امور است. او این ناتوانی مفرط را در دوره ریاست مجلس هفتم به نمایش گذاشت. حداد عادل با این خصوصیات بهترین گزینه برای اجرای بی عیب و نقص و بدون درد سر پروژه ای است که خاتمی زمانی از آن تحت عنوان «اداره کشور به وسیله یک رئیس دفتر» یاد کرده بود. پروژه ای که اجرای آن با ریاست جمهوری احمدی نژاد به اجرا در آمد اما به علت شخصیت متوهم وی شکست خورد. اما حداد عادل چنین خصوصیتی ندارد او بهترین گزینه برای اجرای این پروژه است.
پیش بینی ریاست جمهوری حداد عادل البته اگر اوضاع کشور بر همین منوال پیش رود تنها متکی ارزیابی خصوصیات شخصیتی او نیست بلکه شواهد و قرائنی آن را تأیید میکند. مهمترین شاهد صحت این پیش بینی قرار دادن نام وی در رأس فهرست انتخاباتی مجلس نهم از سوی جبهه پایداری است که در این انتخابات جریان وابسته به بیت را نمایندگی میکرد. در این انتخابات مهندسی شده حداد عادل بیشترین آراء پایتخت را به خود اختصاص داد. دومین قرینهای که این پیش بینی را تأیید میکند اختصاص بالاترین رأی انتخابات مجلس نهم به حداد عادل است. او باید رئیس مجلس آینده باشد تا زمینه برای ریاست جمهوری وی در دور آینده فراهم شود. اگر چه سنت مجلس چنین بوده است که رئیس مجلس بر اساس پارامترهای دیگری جز میزان آرا انتخاب میشده است اما حداد عادل در مقایسه با دیگر کاندیداهای این مسؤلیت ویژگی خاصی ندارد، بنابراین بیشترین آرا باید به او اختصاص مییافت تا ریاست مجلس وی توجیه پذیر باشد. علاوه براین برخی اخبار پشت پرده نیز این پیش بینی را تأیید میکند. از جمله اخیراً یکی از چهرههای معروف کشور که در بیت رهبری مسؤلیتی حاشیهای دارد، طی پیامی به قالیباف به او نصیحت کرده است از تلاش بیهوده برای انتخابات ریاست جمهوری آینده خودداری کند زیرا اراده رهبری بر ریاست جمهوری حداد عادل تعلق گرفته است.
شاید ترکیب اعضای مجمع تشخیص مصلحت در حکم اخیر رهبری مهمترین قرینه در صحت این پیش بینی باشد. در حکم رهبری برای انتصاب اعضای جدید مجمع تشخیص مصلحت علاوه بر رؤسای سه قوه و فقهای شورا نگهبان و برخی مقامات دیگر که به اعتبار شخصیت حقوقی خود به عضویت مجمع منصوب شدهاند، برخی دیگر به اعتبار شخصیت حقیقی خود به عضویت این مجمع درآمدهاند. در میان این افراد نام علی لاریجانی بیش از دیگران توجه تحلیلگران سیاسی کنجکاو را به خود جلب میکند. او در حال حاضر رئیس مجلس شورای اسلامی است و طبعاً به اعتبار شخصیت حقوقی خود میتواند عضو مجمع باشد. در آینده نیز طبعا اگر همچنان رئیس مجلس باشد، به همین اعتبار عضویت وی در مجمع تداوم خواهد یافت. با توجه به این که مجلس نهم چهار ماه دیگر آغاز به کار خواهد کرد، ذکر نام وی در حکم رهبری در میان افرادی که به اعتبار شخصیت حقیقی به عضویت مجمع منصوب شدهاند، حامل پیامهای زیادی است. اول آن که رئیس مجلس آینده به اراده رهبری تعیین میشود. دوم این اراده رهبری بر این تعلق گرفته است که علی لاریجانی ریاست مجلس آینده را بر عهده نداشته باشد. در غیر این صورت دلیلی نداشت که وی به عنوان شخصیت حقیقی خود به عضویت مجمع منصوب شود. سوم این که به احتمال زیاد حداد رئیس مجلس آینده خواهد بود. و چهارم آن که اگر پیش بینی تصمیم ریاست مجلس حداد عادل درست باشد، – که ظاهراً چنین است- این تصمیم دلیلی جز این نخواهد داشت که زمینه ذهنی جامعه را برای ریاست جمهوری آینده او فراهم کنند.
با ریاست جمهوری حداد عادل این امکان اداره کشور به دست رهبری و از طریق آقا مجتبی فراهم خواهد آمد و به این ترتیب پروژه قدرت مطلقه فردی تکمیل خواهد شد.
آقای خاتمی، اصلاحات، مصلحت و انتخابات
حسین منتظر حقیقی
نقدی بر گفتار و کردار آقای سید محمد خاتمی در انتخابات دوازده اسفند
به نظر من فشارهائی را که بر آقای خاتمی وارد ساخته تا او را وادار به شرکت در انداختن رأی به صندوق های رأی سازد، همراه با القائات امیدوار کننده در ایشان مبنی بر اینکه شرائط داخلی و خارجی که در پی روز دوازده اسفند 1390 تغییر خواهد کرد، همه نشان از دریافت پیام کمپین عدم مشارکت در انتخابات و بعضا" حصر خانه نشینی خود ساختۀ مردم معترض، بوسیلۀ مقامات تصمیم گیرندۀ جمهوری اسلامی داشته و نشان از کوششی است که مقامات جمهوری اسلامی برای ازمیان بردن این «اجماع مردمی» ای که برای باز پس گیری حقوق پایمال شدۀ خود از راه های مسالمت آمیز و به دور از خشونت و غیر وابسته به سیاست های خارجی بوجود آمده است، می باشد.
*******
روز دوازدهم اسفند ماه 1390 در تاریخ سی و سه سالۀ موجودیت جمهوری اسلامی، روزی بسیار مهم و فراموش نشدنی به ثبت رسید.
دوازدهم اسفند ماه 1390، روزی که مقامات جمهوری اسلامی، پس از سرکوب ها و بگیر و ببند ها و اعدام های بعد از 22 خرداد 1388 تا آن روز، امید داشتند که این تلاشها بتواند، کشور ایران را بصورت گورستانی بزرگ در آورده باشد و برای فریفتن افکار عمومی جهانیان، با دست زدن به یک نمایش انتخاباتی، بتوانند برای برپائی «حکومت اسلامی» با محوریت «ولایت و بصیرت» در این گورستان، رقص و پایکوبی به راه اندازند.
از سوی دیگر آزادیخواهان و مبارزین سیاسی، علیرغم همۀ محرومیت ها، فشارها، تحمل دوری های اعضاء خانواده ها از یکدیگر و یا با تحمل از دست دادن عزیزانشان، به کرات با ارسال «کد» های مختلف، زنده و پویا بودن خود را به مرده پرستان حکومتی ابلاغ کرده بودند، بر آن شدند تا یکبار دیگر به دور از هر گونه خشونت، درحالی که همۀ ناظران داخلی و خارجی، شاهد آن بودند حکومتیان را به چالش بکشند.
مقامات حکومتی از تمام امکانات تبلیغاتی خود بهره جستند تا بتوانند در این نمایش، همۀ رکورد های گذشته را بشکنند و حتی به رکورد های تازه ای نیز دست یابند اما آنان خود بهتر از مردم عادی کشور می دانستند که این امر بطور طبیعی شدنی نیست زیرا که آگاه بودند که در زیر پوست جامعۀ مدنی کشور چه تحرکاتی در جریان است. از اینرو آقای خامنه ای با مطرح کردن آنچه در «تهجد!» (1) شبانه که از «عالم بالا» به او الهام شده بود، حد نصاب مشارکت مردمی چنین رکوردی را بالای 60 در صد واجدین شرائط اعلام کرد و در عین حال انتظارش از دست اندرکاران این نمایش را بیان نمود.
شخصیت های سیاسی و مذهبی و نیروهای سیاسی طرفدار حقوق شهروندی، حاکمیت قانون، حاکمیت ملی، حاکمیت ملت، و تمامیت ارضی کشور چه بصورت فردی و چه در قالب جنبش های سبز، اصلاحات و سازمانها و احزاب سیاسی ملی، چپ و ... با طرح عدم شرکت در انتخابات و یا حصر خانگی خود ساختۀ در روز 12 اسفند ماه 1390 با بنمایش گذاشتن نیروی یکپارچۀ خود، تمام رؤیا های شیرین پیروان «ولایت و بصیرت» را نقش بر آب کرده و آنها را به کابوسی علیه حاکمان مبدل ساختند.
در این میان اما آقای سید محمد خاتمی با شرکت خود در مراسم رأی گیری، جدا از آنکه از این قافلۀ مردمی فاصله گرفت، با طرح تعابیر و تفاسیر جدیدی از نظام، حقوق ملت، چگونگی مبارزۀ مدنی و عاری از خشونت، اصلاحات و حفظ روزنهء اصلاحات با حاکمیت و ... در واقع فراخوان جدیدی برای بازنگری در بارۀ آن مقولات ارائه کردند که نیروهای وابسته به جنبش سبز و اصلاح طلبی و دیگر جریانهای همسو، بمنظور شفافیت راه و چاه خود باید آنها را مورد ارزیابی قرار داده و نتیجه بررسی های خود را در اختیار افکار عمومی قرار دهند.
از همان زمانی که آقای خاتمی در دهاتی دورافتاده در نزدیکی های تهران، رأی خود را به صندوق انداختند و خبر آن به مردم رسید، عکس العمل ها آغاز و با چنان سرعتی گسترش یافت که بنا بر گفتۀ برخی، انتخابات مهندسی شدۀ مجلس نهم را تحت الشعاع قرار داد وابتدا نزدیکان آقای خاتمی و سپس شخص وی را ملزم به پاسخگوئی نمود. آقای خاتمی ابتدا طی یک بیانیۀ (2) کوتاه و سپس با شرکت در جمع عده ای از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران (3)، پیش زمینه های تصمیم فردی خود برای شرکت در مراسم رأی گیری را توضیح دادند که من (حسين منتظرحقيقی) سخنان ایشان در جمع دانشجویان را مبنای این تحلیل قرار داده، کوشش می کنم پرتوی بر نکات آن بیاندازم به این امید که اندیشمندان وعلاقمندان به آزادی و استقلال کشور، بر مبنای «گذشته چراغ راه آینده است»، بدون غلبۀ احساسات بر عقل عملی، به روشنگری پرداخته، اجازه داده نشود تلاشهائی که برای آزادی و حق تعیین سرنوشت مردم به دست خود مردم صورت می گیرد فدای مصلحت اندیشی ها ی گذرا قرار گیرند.
آقای خاتمی در تبیین این پیش زمینه ها چنین آغاز می کند:
«... معتقدیم که اسلام و دین خدا محصور در چارچوب تعیین رفتار فردی و رابطه صرف انسان و خدا نیست، بلکه به جامعه و تنظیم زندگی این جهانی نیز توجه دارد، از جمله در سپهر سیاست و حیات سیاسی نیز دارای نظر، موضع و رهنمود است و از همین جا مرز میان معتقدان به این امور با سکولاریسم مشخص میشود و ما و شما موظفیم در این عرصه فکری کار زیادتری کنیم...».
طرح این نقطه نظر، پس از تجربۀ عملی سی و سه سالۀ حکومت جمهوری اسلامی و برداشت های متفاوتی که ازاین قبیل آموزه های دینی وجود دارد بدون آنکه مشخص شود که آیا رهنمود های اسلام در سپهر سیاست و حیات سیاسی فقط از طریق برقراری حکومت با محوریت « ولی فقیه » قابل پیاده شدن است و یا با « رأی آگاهانۀ مردم مسلمان » نیز عملی خواهد بود، مشکل آفرین است. ما می دانیم، همۀ آنهائی که به عنوان کارشناس مسائل اسلامی از گذشته تا حال زیسته و یا می زیند در بارۀ تحقق مسائلی که آقای خاتمی به آنها اشاره کرده اند ، هم نظر نبوده و نیستند ، بدون اینکه بتوان در علاقمندی آنان به اسلام تردید کرد. و باز می دانیم که پسوند اسلامی به کلمۀ جمهوری و با توجه به اینکه یک شخصیت مذهبی باید در رأس این سیستم حکومتی قرار داشته باشد، در میان کسانی که خود را طلبۀ علوم دینی دانسته و یا مراتب مختلف از دانش دینی را پشت سر گذاشته و در پست های مختلف دینی ، اجتماعی و سیاسی قرار گرفته اند، یک سوء تفاهم گسترده ای بوجود آورده است بدینصورت که آنها چنین احساس می کنند که اجازه دارند در هر فازی و یا هر مرحله ای ، برداشت های فقهی ، اجتماعی و تاریخی خود را بدون اینکه روند قانون شدن را طی نماید بر قوانین موجود تحمیل نموده و یا به عنوان یک راهکار پسندیده به اجرا در آورند . این امر تا کنون مشکلات زیادی را ایجاد کرده و مانع از حاکمیت قانون در کشور گردیده است.
بهترین مثال برای مورد فوق انتخاب ولی فقیه است که قانون اساسی کشور در اصل 109 ، ویژگیهای این شخص را چنین بیان می کند:
1. صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه.
2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.
3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.
در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قویتر باشد مقدم است.
1. صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه.
2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.
3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.
در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قویتر باشد مقدم است.
بنا بر اصل فوق در هر زمانی ممکن است بیش از یک نفر واجد شرائطی باشد که در آن اصل آمده است. اما اجتماع خبرگان که مسؤل اجرای این قانون و انتخاب ولی فقیه هستند، بخصوص در هنگام ریاست آیة الله مشکینی به این دلیل که احتمالا" در برخی از مقوله های فقهی تخصص هائی را دارا می باشند بخود اجازه می دهند که در بارۀ ویژگیهای ولی فقیه، اصل 109 را نادیده گرفته بجای مسألۀ « انتخاب ولی فقیه » از میان واجدین شرائط به مسألۀ « کشف ولی فقیه » تمایل نشان دهند که اولا" در زمان واحد نمی تواند بیش از یک نفرواجد شرائط باشد. و ثانیا" پیامد این تغییر جهت، تأثیرات عمیقی بر نظارت بر رفتار ولی فقیه، سؤال از انگیزه های رفتاری او، چگونگی برخورد با نظرات سیاسی او و یا عزل او از مسند نهاد حکومتی و ... بر جای گذاشته و یا می گذارد.
اکنون آقای خاتمی به عنوان یک شخصیت اصلاح طلب که در یک مقطع حساس سیاسی به یک عمل سیاسی ای جدا از دیگر اصلاح طلب ها و نیرو های آزادیخواه و غیر برانداز، دست زده است باید روشن کنند که آیا منظورشان از طرح برداشت هائی که از اسلام و فقه آن، و نقش آن در سپهر جامعه و در روابط دولت – ملت همانی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده و در عمل و در شکل حاکمیت « ولی فقیه » بروز و ظهور یافته، می باشد و یا شیوه های دیگری نیز مورد توجه ایشان قرار گرفته است؟
مثلا" بجای آن نوعی که در قانون اساسی آمده ، از این نقطه آغاز کنیم که مردم ایران با شعورند و اکثر آنها مسلمانند و درهر انتخابی، طبیعتا" با توجه به دریافت های خود ازتجربیات ، دانش و باور های دینی خود، دست به بهترین اتنخاب ها خواهند زد و مسؤلین و چگونگی ادارۀ جامعۀ خویش را معین خواهند کرد. شیوه ای که ضمن دارا بودن محتوای باور های دینی ، از شیوه های دموکراتیک نیز پیروی می نماید. البته باید توجه داشت که تغییر الگوی سیستم حکومتی نیازمند طی روندی است که ترتیبات آنرا قانون تعیین می کند.
آنچه مشخص است و ازمشاهدات اکثریت مردم جامعه و گزارشات منتشره حکایت می کند اینست که برداشت حکام کنونی از چگونگی نقش اسلام در جامعه بدون اینکه به رشد آگاهی های دینی مردم یاری رسانده باشد به رشد بی تناسب قشر «متولی های دینی» که خود، خود را متولی کرده است ، منتهی گردیده و با اینکه بودجه های هنگفتی از بیت المال را صرف خود کرده اما با تأثیر گزاری و گسترش پذیرش آموزه های دینی در میان آحاد جامعه، رابطۀ معکوس یافته است که گویای شکست آشکار چنین برداشت و یا قرائت از اسلام است.
آقای خاتمی در ادامه می گویند:
« ... ما معتقدیم پایبندی به اسلام و قبول نقش آن در عرصه حیات اجتماعی و زندگی این جهانی نه تنها منافی با حقوق و حرمت مردم و آزادیهای اساسی و حق تعیین سرنوشت نیست، بلکه به همه این امور مهم فراخوانده است و خدا محوری با اهتمام به حق و حرمت انسان منافات ندارد و منظورمان از انسان نیز فقط انسان مسلمان نیست. همه انسانها دارای حق و حرمتند...».
« ... ما معتقدیم پایبندی به اسلام و قبول نقش آن در عرصه حیات اجتماعی و زندگی این جهانی نه تنها منافی با حقوق و حرمت مردم و آزادیهای اساسی و حق تعیین سرنوشت نیست، بلکه به همه این امور مهم فراخوانده است و خدا محوری با اهتمام به حق و حرمت انسان منافات ندارد و منظورمان از انسان نیز فقط انسان مسلمان نیست. همه انسانها دارای حق و حرمتند...».
سؤال اینجاست که آیا این منظور، درشکل « حاکمیت ولی فقیه » در« نظام» جمهوری اسلامی تحقق یافته است یا نه؟
اما آقای خاتمی به این پرسش اساسی نیز پاسخ نمی دهند بلکه می افزایند:
« ...مگر همین قانون اساسی ما «ملت » را برسمیت نشناخته و مگر بخش مهمی از همین قانون از حقوق ملت صحبت نکرده است و برای ملت حقوق و حرمت قائل نشده است؛ ملت ایران هم فقط شیعیان یا مسلمانان نیستند همه کسانی که در این کشور میزیند و به آن دلبستهاند جزء ملت هستند هر چند که اکثریت با مسلمانان است...»
و در برابر این سخن آقای خاتمی، باز این سؤال مطرح می شود که در سی و سه سالی که از عمر جمهوری اسلامی گذشته است آیا واقعا" حقوق ملت رعایت شده است؟ آیا ملت ایران به شهروند های درجه یک و دو و ..تقسیم نشده اند ؟ آیا شیعیان را به خودی و غیر خودی تقسیم نکرده اند؟
ومیان آنان و دیگر مسلمانان تفاوتی نبوده است؟ آیا دیگر آحاد ملت که علاقمند به پذیرش تفکرات دینی نبوده و با «التزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی» زندگی می کنند، از حقوق مساوی با دیگران برخوردار بوده اند؟ و ...
بهر حال بخش زیادی از مردم این کشور بر این باورند که حقوق قانونی و شهروندی آنان بوسیلۀ حاکمیتی که زیر نظر مستقیم « ولی فقیه » فعالیت می کنند زیرپا گذاشته شده است و در پی کسب حقوق پایمال شده خود هستند . چگونه باید حقوق پایمال شده خود را بدست آورند ؟ این بخش از ملت بارها کوشش کرده از طریق مراجعه به صندوق های رأی حقوق پایمال شدۀ خود را باز پس گیرند ، اما نتوانسته اند . چرا نتوانسته اند ؟ زیرا حاکمیت ، با رأی مردم سر سازگاری ندارد .چرا حاکمیت با رأی مردم سر سازگاری ندارد ؟ زیرا بر خلاف گفتۀ آقای خاتمی بلحاظ شعور انسانی و مسؤلیت پذیری، آنان خود را با دیگر آحاد ملت در یک سطح نمی بینند. چرا آن بخش از قانون اساسی که به حقوق ملت مربوط است مورد توجه قرار نمی گیرد؟ زیرا قدرت آنان را محدود می کند و در برخی موارد شاید قدرت را بطور کامل از چنگ آنان خارج نماید . در هر نظام استبدادی این چنین است وهر مستبدی از « مردم » هراس دارد و تا توان دارد می خواهد از بروز قدرت « مردم » جلوگیری نماید. ومی توان سؤالات دیگری از این قبیل را مطرح ساخت و پاسخش را در برابر آن قرار داد. بهرحال بسیاری از مردم ما به این نتیجۀ محتوم رسیده اند که حاکمیت موجود خود را نیازمند مشارکت مردم در مراسم رأی گیری می داند ، اما به آراء آنها فقط بصورت یک امر « تزئینی » نگاه می کند و نه بیشتر.
متأسفانه آقای خاتمی بجای آنکه حاکمیتی که حقوق و رأی مردم را نا دیده می گیرد، مورد عتاب قرار داده ، گوشزد کند که نادیده گرفتن حقوق و رأی مردم بوسیلۀ حاکمیت ، آنهم زیر نظر ولی فقیه ، سرنوشتی بهتر از سرنوشت نظام شاهنشاهی برای جمهوری اسلامی متصور نخواهد بود و ثمرۀ تلاشها و خونهائی که ریخته شده تا بساط پادشاهی را برچیند ، به هدر خواهد داد چنین می گویند:
متأسفانه آقای خاتمی بجای آنکه حاکمیتی که حقوق و رأی مردم را نا دیده می گیرد، مورد عتاب قرار داده ، گوشزد کند که نادیده گرفتن حقوق و رأی مردم بوسیلۀ حاکمیت ، آنهم زیر نظر ولی فقیه ، سرنوشتی بهتر از سرنوشت نظام شاهنشاهی برای جمهوری اسلامی متصور نخواهد بود و ثمرۀ تلاشها و خونهائی که ریخته شده تا بساط پادشاهی را برچیند ، به هدر خواهد داد چنین می گویند:
« .. انجمن و ما و بخش عظیمی از جامعه که خود را اصلاح طلب میداند خود را در درون نظام تعریف میکند، ...بنابراین با براندازی آن مخالف است،..»
آقای خاتمی که در توجیه مشارکت خود در مراسم رای دادن به نمایندگان مجلس شورای اسلامی سخن می راند بر تعبیر غیر حقوقی و تبعیض آمیز خود تکیه کرده و می گویند ایشان و انجمن اسلامی ها و بخش وسیعی از جامعه که خود را اصلاح طلب می دانند خود را در درون نظام تعریف می کند اما نتیجۀ منطقی چنین تعبیر های بی اساسی را بیان نمی کنند .قاعدتا" باید بگویند آن بخش که در تعریف ایشان نمی گنجند از نظر حقوقی در کجا قرار دارند و دیگر اینکه با تعبیری که می کنند باید بپذیرند جزء نظام بودن یعنی شریک بودن در تمامی عملکرد حاکمیت از قتل های متعدد و کشتارتا تجاوز به حقوق شهروندی و قانونی مردم تا شریک بودن در اختلاسهای کوچک و بزرگ و دست کردن نا روا و غیر قانونی به بیت المال مردم و ... این مهم نیست که ایشان شخصا" از این اختلاس ها منتفع شده یانه ، در قتل ها مستقیم شرکت داشته اند و یا مباشرت در قتل ها ، مهم اما اینست که آقای خاتمی این تعبیر و تبعات آنرا می پذیرند یا نه ، شاید ایشان ، جزء نظام بودن را اینطورتعریف نکنند .آیا منظور ایشان از جزء نظام بودن اینست که فقط کسانی در درون نظام تعریف می شوند که به تمام اجزاء قانون اساسی صد در صد باورو اعتقاد داشته باشند .ولی فقیه را بالاتر از قانون و فعال مایشاء بدانند. ولی فقیهی که بوسیلۀ عده ای از روحانیون به عنوان خبرگان که برای حقوق مردم پشیزی ارزش قائل نیستند انتخاب شده است را جانشین ائمۀ معصومین و پیامبر بدانند . این عده جزء نظام محسوب می شوند. به عبارت دیگر همین گروه هستند که ازهمه گونه حقوق برخوردارند. می توانند فعالیت سیاسی سازمان یافته داشته باشند .همین گروه هستند که اجازۀ تجمعات صنفی دارند .همین گروه هستند که حق هرگونه راهپیمائی و تظاهرات خیابانی دارند ، همین گروه است که می توانند بر حمایت قوۀ قضائیه و سایر نهاد های امنیتی و مالی از خود حساب کند وووو. اما آنها که با قید التزام به قانون در کشور خود زندگی می کنند از هیچ یک ازاین حقوق و دیگر حقوق مصرح در قانون اساسی برخوردار نیستند . آقای خاتمی با تاکید بر اینکه اگر انتقاد و اعتراضی هست در درون نظام است نه علیه آن، ادامه داد:
« کسانی که خود را در درون نظام میدانند انتقادهایی دارند و راه و رسم بیان انتقادات را نیز راه و رسم مدنی و دوری از خشونت میدانند.»
از آقای خاتمی باید سؤال شود آیا آنانی که به اعلام نتایج انتخابات دهمین دورۀ ریاست جمهوری اعتراض داشتند و اعتراض خود را در یک راهپیمائی « سکوت » برگزار کردند که با تیر اندازی مأمورین مسلح ، این راهپیمائی با شکوه خونین شد ، برانداز هستند ؟ آیا آنانی که سراغ رأی خود را می گرفتند اقدامی علیه « نظام » مرتکب شدند؟ آیا آنهائی که « اجرای بی تنازل قانون اساسی » را خواستند ، علیه نظام بودند و اگر اینطور است مقامات جمهوری اسلامی بر اساس کدام قانون تمام ما یملک ملت ایران را در اختیار گرفته اند؟ .آیا درخواست اجرای بی تنازل قانون اساسی ، براندازی است ؟ اینها که در آن هنگام جزء نظام بودند پس چرا در حبس خانگی گرفتارند ؟ دلیل چیست ؟.
برای اینکه روشن گردد فقط همان گروهی که دربالا به آن اشاره شد جزء نظام هستند و از حقوقی که برای ملت در قانون اساسی تعریف شده ، فقط آن گروه بهره مند است ، نگاهی هر چند ملال آور به پرونده های احزاب و سازمانهای سیاسی در کشور و فعالین سیاسی ای که التزام به قانون اساسی را پذیرفته اند بیاندازیم و ببینیم آیا از حقوقی که درقانون اساسی برای ملت در نظر گرفته شده چیزی جز محرومیت ، تهدید و زندان نصیب آنان بوده است یا نه . از حزب مشارکت اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نمی گویم زیرا اکثرا" از وضعیت آنان آگاهند و می دانند که تا همین اواخر از همکاران مقامات حکومتی و آقای خاتمی بوده اند اما دو مورد نهضت آزادی ایران و جبهۀ ملی ایران که نه برای سرنگونی جمهوری اسلامی برنامه ای داشته و نه برای بدست آوردن حقوق خود که در قانون آمده است ، اسلحه بدست گرفته اند و نه به این قانون اساسی باور مندند بلکه فقط خود را ملتزم به آن می دانند ، مؤید سخنان فوق می باشد .
آقای خاتمی با تاکید بر اینکه اگر انتقاد و اعتراضی هست در درون نظام است نه علیه آن، ادامه داد:
« کسانی که خود را در درون نظام میدانند انتقادهایی دارند و راه و رسم بیان انتقادات را نیز راه و رسم مدنی و دوری از خشونت میدانند.»
« کسانی که خود را در درون نظام میدانند انتقادهایی دارند و راه و رسم بیان انتقادات را نیز راه و رسم مدنی و دوری از خشونت میدانند.»
آقای خاتمی با تکرار این تعبیر غیر حقوقی و تبعیض آمیز خود به انتقاد هائی که بخش های مختلف مردم ایران دارند که صد در صد به قانون اساسی باور ندارند و فقط خود را ملتزم به آن می دانند بی توجه می ماند و نمی گوید که این بخش از ملت چنانچه انتقادی داشته باشند چگونه باید انتقاد خود را بیان کنند بلکه مکررا" تأکید می کنند :
«... کسانی که خود را در درون نظام میدانند انتقادهایی دارند و راه و رسم بیان انتقادات را نیز راه و رسم مدنی و دوری از خشونت است.»،
«... کسانی که خود را در درون نظام میدانند انتقادهایی دارند و راه و رسم بیان انتقادات را نیز راه و رسم مدنی و دوری از خشونت است.»،
و باز معلوم نیست منظور آقای خاتمی از راه و رسمی که مدنی و به دور از خشونت است و برای بیان انتقادات باید مورد استفاده قرار گیرند ،چیست .
آیا منظور ایشان اینست که برای بیان انتقادها از طریق روزنه هائی که باید باز نگهداشته شود و در پشت در های بسته موضوع گفتگو قرار گیرند ، می باشد؟
آیا منظور ایشان از راه و رسم مدنی اینست که انتقاد ها باید براساس و ضوابط قانونی باشد و منشأ تطبیق راه و رسم ها با ضوابط قانونی هم برخی ازسازمان های حکومتی مثل وزارت کشور و یا اداره هائی هستند که زیر مجموعۀ آن وزارتخانه می باشند ؟
حال برای اینکه راه و رسم مدنی رعایت گردد ، برای تشکیل یک اجتماع کوچک به آن وزارتخانه و یا زیر مجموعه های آن مراجعه کرده واز آنها می خواهیم هم مجوز بدهند و هم بنا یر وظیفۀ ذاتی نیروهای انتظامی است امنیت و حفاظت این اجتماع را بعهده بگیرند آیا تا کنون چنین اتفاقی افتاده است در حالی که آنها بدون هیچ مستند قانونی و برپایۀ یک سری مسائل غیر قانونی و واهی از صدور هر مجوزی خودداری می کنند ، چه باید کرد ؟ چه باید کرد در حالی که مصلحت اندیشی در بارۀ تجمع عده ای که انتقاد داشته و می خواهند آنرا بیان نمایند ، را کارمند آن ادره در حیطۀ اختیار خود می دانند.
یکبار مراجعه شد ، پاسخ منفی بود . دو بار مراجعه شد و نه تنها مجوزی صادر نشد بلکه پای تهدید نیز بمیان آمد و الی آخر که نمونه های بسیار زیاد آن هر روزه در نقاط مختلف کشور اتفاق می افتد .در این صورت از نظر آقای خاتمی آیا باید از بیان انتقاد صرفنظر کرد ؟
و یا اینکه اصولا" باید مبنای کار را بر این پایه قرار داد که ما اشتباه می کنیم که می گوئیم انتقاد داریم ، نه ،هر کاری که از ناحیۀ حاکمیت زیر نظر ولی فقیه انجام می شود ، بی عیب و غیر قابل انتقاد و لازم الاتباع است زیرا بنا بر گفتۀ آقای جنتی در حکومت جمهوری اسلامی ، در هیچ کجای کشور، هیچ کار خلاف شرعی انجام نمی شود وو.. و کسانی که خود را در درون نظام تعریف می کنند چاره ای جز این ندارند که زبانی و یا عملی آنها را تأئید نمایند.
همین کاری که آقای خاتمی با صندوق رأی کردند . حاضر شدند پای همۀ قانون شکنی های مقامات جمهوری اسلامی راکه خود قبلا" به آنها اعتراف کرده بودند و اعتراض داشتند، مهر« صحیح است » بزنند و رأی خود را که برروی آن نوشتند « جمهوری اسلامی » به صندوق بیاندازند.
آیا این همان مردمسالاری دینی مورد نظر است وشیوۀ مرضیه ای از ادارۀ جامعه است که نسخۀ آنرا برای دیگر ملت ها پیچیده اند و یا می خواهند بپیچند؟
و يا روش های دیگری برای انتقاد کردن وجود دارد ،که اگر وجود داشته باشد، متأسفانه آقای خاتمی تا کنون آنها را ارائه نکرده اند؟
برای روشن تر شدن مسأله ،بیائیم در بارۀ یک موضوع مشخص تر صحبت کنیم. سخنان آقای خاتمی در توجیه شرکت خود در مراسم رأی اندازی به صندوق رأی برای انتخاب نمایندگان نهمین دورۀ مجلس اسلامی بوده است. به عبارت دیگر از آنجائی که طبق گفته های قبلی شخص آقای خاتمی ، شرائط مقدماتی یک انتخابات آزاد ، عادلانه و منصفانه فراهم نبوده ، و هیچ یک از تلاشهای گروههای سیاسی و افراد صاحب نفوذ در درون حاکمیت نیز نتوانست نظر صاحبان قدرت را تغییر دهد و شرائط مناسب برای یک انتخابات آزاد ، عادلانه و رقابتی را فراهم آورد ،بر اساس چنین زمینه ای، نیروهای سیاسی ایران با یک « اجماع » نانوشته ، تصمیم گرفتند دست به عمل اعتراضی غیر خشونت آمیز بزنند.
بدین منظورابتدا عده ای (4) از زندانیان سیاسی از آزادیخواهان و طیف های اصلاح طلب و جنبش سبز که هیچیک از آنان اقدام براندازانه ای را مرتکب نشده بودند اعلام کردند به عنوان اعتراض در انتخابات شرکت نخواهند کرد.
شورای هماهنگی راه سبز امید (5) که بارها برنامۀ مبارزاتی خود را مسالمت آمیز و به دور از خشونت تبیین کرده است با جمعبندی تجربیات گذشته ، ضمن دعوت برای عدم شرکت در انتخابات ، از مردم خواست در روز انتخابات در حصر خانگی خودساخته ، از منازل خود خارج نشوند ، هواداران نهضت آزادی(6) اعلام کردند که در رأی گیری شرکت نخواهند کرد . برخی از رهبران جبهۀ ملی ایران مانند آقای ادیب برومند(7) اعلام کردند کما کان شرائط انتخابات را قانونی نمی دانند و از شرکت در آن خودداری می کنند. اکثر شخصیت های مذهبی در ایران وبرخی شخصیت ها و سازمانهای سیاسی خارج از کشور که نمونه هائی از آنها را در پانویس (8) ملاحظه خواهید کرد یا شرکت نکرده و یا اعلام نمودند که از شرکت در انتخابات خود داری خواهند کرد و در این میان برخی نیز از کلمۀ تحریم استفاده کرده و از مردم خواستند که در انتخابات شرکت نکنند.
کدام یک از این دعوت ها براندازانه بوده است که آقای خاتمی اقدام یک پارچه این بخش وسیع از مردم ایران را « براندازانه » توصیف می کنند؟
آیا حاکمیت ، شرائط شرکت در انتخابات را فراهم ساخت و این سازمانها این شرائط را نا دیده گرفته از شرکت درآن خودداری کردند ؟ که متهم به براندازی می شوند ؟ آقای خاتمی که خود به فراهم نبودن شرائط یک انتخابات آزاد، رقابتی و ... اعتراف دارند، پس از چه چیزی نگرانند که کوشش می کنند تا حرکت اعتراضی عدم مشارکت در رأی گیری را، حرکتی بر اندازانه جلوه دهند؟
آقای خاتمی می گوید: « ... ولی از دو سو این طور القاء شد که اصلاح طلبان تحریم کننده انتخابات هستند بخصوص از سوی بعضی محافل تندرو و انحصار طلب در درون کشور که میخواستند بهانهای پیدا کنند و مدعی شوند که اصلاحطلبان براندازند و از این راه تنگناهای جدیدی را ایجاد کنند...»
نگرانی ازفعالیت کانونهای توطئه ای که به آن اشاره می کنند که این امر تازه ای نیست . این کانونها از ابتدای تولد جمهوری اسلامی بوده و اکنون هم هست و بعید می دانم بعد ها هم ، این کانونها تعطیل شوند. و یا نگرانی آقای خاتمی ازنا دیده گرفتن قانون است که اولا" شرکت نکردن در مراسم رأی گیری خلاف قانون نیست در حالیکه یک عمل سیاسی است .ثانیا" بهتر است تاریخچه جمهوری اسلامی را بررسی کنیم و ببنیم که در این کشور اصولا" در چه زمانی قانون حکومت کرده و یا قانون حاکمیت داشته است ! می ماند نگرانی ازتشکیل و ایجاد یک جبهۀ گسترده از منتقدین و مخالفین سیاسی که برای کسب حقوق قانونی خود در خارج از نظام در حال شکل گیری است که از ویژگیهای آن اینست که این بار سر نخ آن نه در درست مقامات « نظام » و نه در« بیت رهبری » است . اعتراضی که صورت گرفته نه براندازانه بوده ونه خشونت آمیز و نه بر خلاف ضوابط قانونی ، همچنین که برای رسیدن به حقوق خود نه وابستگی به بیگانه را پذیرفته اند و نه رفتار خشونت آمیز را.
آقای خاتمی چنین می گویند:
«.. ما هیچگاه انتخابات را تحریم نکردیم بلکه به صراحت گفته شد که ندادن لیست و عدم معرفی نامزد به معنی تحریم انتخابات نیست ولی از دو سو این طور القاء شد که اصلاح طلبان تحریم کننده انتخابات هستند بخصوص از سوی بعضی محافل تندرو و انحصار طلب در درون کشور که میخواستند بهانهای پیدا کنند و مدعی شوند که اصلاحطلبان براندازند و از این راه تنگناهای جدیدی را ایجاد کنند. وی ادامه داد: من اطلاع دارم که خط تحریم از درون القاء میشد و جریانهائی قصد داشتند با جا انداختن این دروغ، نظام را به رویارویی مجدد با همه افراد و جریانها و نهادهائی بکشانند که انتقاد و اعتراض دارند...»
«.. ما هیچگاه انتخابات را تحریم نکردیم بلکه به صراحت گفته شد که ندادن لیست و عدم معرفی نامزد به معنی تحریم انتخابات نیست ولی از دو سو این طور القاء شد که اصلاح طلبان تحریم کننده انتخابات هستند بخصوص از سوی بعضی محافل تندرو و انحصار طلب در درون کشور که میخواستند بهانهای پیدا کنند و مدعی شوند که اصلاحطلبان براندازند و از این راه تنگناهای جدیدی را ایجاد کنند. وی ادامه داد: من اطلاع دارم که خط تحریم از درون القاء میشد و جریانهائی قصد داشتند با جا انداختن این دروغ، نظام را به رویارویی مجدد با همه افراد و جریانها و نهادهائی بکشانند که انتقاد و اعتراض دارند...»
شاید این بخش از گفتۀ آقای خاتمی صحیح باشد که اصلاح طلبان از کلمۀ تحریم استفاده نکرده اند و هر کس می توانسته رأسا" نیز تصمیم بگیرد که در مراسم رأی دادن شرکت کند.
اما شرکت آقای خاتمی در انتخاباتی که به قول خود ایشان هیچ یک از مقدمات لازم و ضروری آن فراهم نیست چه معنائی دارد؟
اما شرکت آقای خاتمی در انتخاباتی که به قول خود ایشان هیچ یک از مقدمات لازم و ضروری آن فراهم نیست چه معنائی دارد؟
آیا این مشارکت مؤید آن نیست که آقای خاتمی هم به آراء خود و مردم نگاهی « تزئینی » دارند؟ که می خواهند به تقویت قانون شکنان کمک کنند. آیا این مشارکت به این جهت صورت نگرفت که از بوجود آمدن یک جبهۀ سیاسی یکپارچه از مخالفین و منتقدین درون و برون کشور ، که نه به بیگانگان وابسته اند و نه به راههای خشونت آمیز اعتقادی دارند، جلوگیری نماید؟
آقای خاتمی برای توجیه کاری که به اجماع نانوشتۀ بخش های مختلف سیاسی ایران خلل وارد ساخت ، بر روی کلمۀ تحریم تکیه کرده ، آنرا پر رنگ می نمایند و نمی خواهند به این مسأله توجه نمایند که بخشی از همین گروه ها که در انتخابات شرکت نکردند در بسیاری از انتخابات های گذشته شرکت کرده و چه بسا در آینده اگر شرائط مناسبی فراهم آید باز شرکت خواهند کرد.
به عبارت دیگر عدم شرکت و یا تحریم آنها یک استراتژی سیاسی نیست بلکه فقط احترام خود را لحاظ کرده اند و برای اینکه مورد سوء استفاده یک مشت انحصار طلب قرار نگیرند از حق قانونی خود چشم پوشی کرده اند. بنابراین پر رنگ کردن خط تحریم با اشاره به تبعات آن بیشتر معطوف به انحراف از مسألۀ اصلی و محوری یعنی جلوگیری از تشکیل جبهۀ گسترده ای است که در بالا به آن اشاره کردم ،تا خود موضوع تحریم.
آقای خاتمی بر روی کلمۀ تحریم تکیه کرده ، چنین وانمود می کنند که کلمۀ تحریم از ناحیۀ گروه های تند روی داخلی مطرح و قصد جا انداختن آنرا داشتند تا بهانه ای گردد که محدودیت های بیشتری برای اصلاح طلبان فراهم نمایند . در اینجا جا دارد از ایشان سؤال شود که این محدودیت هائی که شخص ایشان و دیگر اصلاح طلبان ، تا قبل از رأی دادن به مجلس نهم ، در آن گرفتار بوده اند، عده ای از آنان را به زندانهای طویل المدة محکوم کرده اند ،عده ای را بدون برگزاری هیچ دادگاهی در حصر خانگی نگهداشته اند ، برخی از آنها که در زندان ها بسر می برند در حالی که گرفتار انواع و اقسام بیماری ها هستند ، از خدمات پزشکی محرومند همۀ اینها به این خاطر بوده است که عنوان تحریم انتخابات و اقدام براندازی را در پرونده داشته اند؟
آقای خاتمی واقعا" چگونه می اندیشند؟
آیا بر این باورند اقداماتی که علیه وی انجام داده اند درست بوده و ایشان مستحق این فشار ها و محدودیت ها بوده وهستند؟
آیا بر این باورند که محرومیتی که به دوستان اصلاح طلبشان تحمیل کرده اند ، حق این انسانها است و یا اینکه قبول می فرمایند که دستگاه های عریض و طویلی در این نظامی که مورد تأئید ایشان می باشد ، درست شده که کارشان پرونده سازی علیه افراد و سازمانها است ، کارشان اینست که در این جامعه حق را نا حق و ناحق را حق جلوه دهند؟
آیا آقای خاتمی تصور می کنند که با انداختن کاغذ رأی در صندوق ، تمام دستگاهای دروغ و تهمت و پرونده سازی هائی که هر روزه برای هر آزاده ای پرونده می سازند ، دستگیر می کنند ، شکنجه می کنند ، بر خانواده های آنان فشار های غیر قانونی و غیر اخلاقی وارد می کنند ، برچیده شده و یا خواهد شد و دیگر به کسی به ناروا برچسبی و اتهامی وارد نخواهد شد و اگر این اقدام قبیح و غیر قانونی و غیر اخلاقی صورت گرفت ملجأ و پناهی برای شکایت یافت خواهد شد؟
آقای خاتمی «... با بیاناینکه همچنان باید روزنههای اصلاح را بازگذاشت و تندروی را از سوی هر کس که باشد محکوم کرد، افزود: امیدوارم بعد از انتخابات به یاری خداوند جلو بسیاری از توطئه هائی که علیه کشور و مردم بخصوص از بیرون وجود دارد گرفته شود....»
من نمی دانم « امیدواری » آقای خاتمی برای جلوگیری از توطئه ها ، حاصل گفتگوهای پشت در های بسته با مقامات تصمیم گیرندۀ جمهوری اسلامی است یا اینکه جدا از هر واقعۀ دیگری آنرا پیامد انداختن رأی خود به صندوق رأی ارزیابی می کنند ، من نمی دانم.
اما آقای خاتمی به عنوان یک «اصلاح طلب » باید بپذیرند که کسب حقوق قانونی و مدنی ملت از راه « گدائی » قابل حصول نیست. قدرتی باید در جامعه وجود داشته باشد که از حقوق مردم صیانت کرده از تعدی به آنان جلوگیری نماید. مقامات جمهوری اسلامی و نهاد های اخته شدۀ آن نشان داده اند که تصمیمی برای صیانت از حقوق مردم ندارند وبنا براین خود مردم و فعالین و سازمانهای سیاسی دموکرات و غیر حکومتی و غیر وابسته به سیاست ها بیگانه هستند که برای تضمین آزادی ، استقلال، حقوق قانونی و شهروندی خود باید به « اجماعی » دست یابند و برنامه های مشترکی تدارک دیده و با انجام آنها به انحصار گران و دست اندر کاران تجاوز به حقوق ملت فشار های سیاسی -اجتماعی وارد کرده آنها را « مجبور » به عقب نشینی ودست کشیدن از تجاوز بنمایند.
البته حکام جمهوری اسلامی در هنگامی که فشار ناشی از نارضایتی های داخلی با فشار های بین المللی علیه ایران که خود حاکمیت مسبب بخشی از آنها می باشد ،همزمان می گردد ، ممکن است برای رهائی خود از فشار های فزاینده ، با پیروی از سیاست « از این ستون تا آن ستون فرج است » استفاده کرده و با نشان دادن در باغ سبزی موقتا" فشار های وارده بر ملت را قدری کاهش دهند و پس از اینکه از گردنه های سهمگین فشار ها گذشتند ، بار دیگر چنگ و دندان نشان بدهند که درب سیاست برروی همان پاشنه های قبلی می چرخد. این سیاست ها تجربه شده است و دوباره تجربه کردن آن از عقلانیت به دور است. تجربۀ هشت سال ریاست جمهوری شخص آقای خاتمی که حاوی دستاورد هائی نیز بوده است ملاک ارزنده ای است که ببینیم چقدر از آثار آن دوران در زمان حاضرباقی است.
حاکمیت جمهوری اسلامی نشان داده است همچنان که تاکنون به حقوق مردم تجاوز کرده اند و با دست زدن به سرکوب وحشیانه، دستگیری ، شکنجه ، زندان و اعدام ، جلو راه هرگونه اعتراض قانونی و مسالمت آمیز را مسدود ساخته اند به راه خود ادامه خواهد داد و اکنون آقای خاتمی باید پاسخ دهند ، مردم معترض از چه راه و یا راه های قانونی وبه دور از خشونت و عملی که شرافتمدانه نیز باشد می توانند استفاده کنند که صدای خود را بگوش دست اندر کاران برسانند و به نتیجه برسند.
این یک امر مسلم است و در سراسر تاریخ و در سراسر دنیا مشهود بوده وهست ، تا زمانی که نیروئی اجتماعی و آگاه به حقوق خود در برابر حکام قانون شکن بوجود نیاید هیچ چرخش و هیچ نرمشی در سیاست های آنان دیده نخواهد شد و برای ما که به استقلال و حاکمیت ملی اذعان داریم و خواهان کسب دموکراسی با تکیه بر نیروی مردم خود هستیم آیا چاره ای جز بسیج مردم حول خواسته های قانونی و شهروندی باقی می ماند که آقای خاتمی آنرا براندزانه ننامند؟
تجربۀ عدم مشارکت مردم در رأی گیری و حصر خانگی خود ساختۀ بمنظور رسوا کردن تلاشهای انتصاباتی بجای انتخابات و استقبال گسترده از این طرح به ایجاد انگیزه ها وافزایش خودباوری مردم در این شرائط یأس آورکمک شایان توجهی کرد و پیام چنین حرکتی که حکایت از بهم ریختن تعادل نیروهای اجتماعی به نفع گرایش آزادیخواهی و حقوق شهروندی بود نیز توسط مقامات بالای جمهوری اسلامی دریافت شد.
به نظر من فشارهائی را که بر آقای خاتمی وارد ساخته تا او را وادار به شرکت در انداختن رأی به صندوق های رأی سازد ، همراه با القائات امیدوار کننده در ایشان مبنی بر اینکه شرائط داخلی و خارجی که در پی روز دوازده اسفند 1390 تغییر خواهد کرد ، همه نشان از دریافت پیام کمپین عدم مشارکت در انتخابات و بعضا" حصر خانه نشینی خود ساختۀ مردم معترض ، بوسیلۀ مقامات تصمیم گیرندۀ جمهوری اسلامی داشته و نشان از کوششی است که مقامات جمهوری اسلامی برای ازمیان بردن این « اجماع مردمی » ای که برای باز پس گیری حقوق پایمال شدۀ خود از راه های مسالمت آمیز و به دور از خشونت و غیر وابسته به سیاست های خارجی بوجود آمده است ، می باشد.
پانویس:
1 – تهجد به ترتیباتی گفته می شود که نماز مستحبی شب را به نماز واجب صبحگاهی متصل می سازد.2 - اقدام من از منش و بینش سیاسی ام ریشه می گیرد
3 - سيد محمد خاتمی : خواستار اصلاح امور به شیوه مدنی هستیم
4- بیانیه 39 زندانی سیاسی
5–شورای هماهنگی: ۱۱ اسفند روز آگاهی و ۱۲ اسفند خانه نشینی در اعتراض به حبس خانگی موسوی و کروبی
6 - اعضا و علاقمندان نهضت آزادی ایران در خارج کشور دعوت به عدم شرکت در انتخابات
7 – ادیب برومند، رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران، در این انتخابات هم شرکت نمی کنم
8 - عدم حضور هشت تن از مراجع تقلید در انتخابات فرمایشی مجلس نهم
- پيام آقای بنی صدر درباره انتخابات اسفند۱۳۹۰ و خطر حمله نظامی
- بیانیه تعدادی از نمایندگان سابق مجلس: شرکت در انتخابات هیج فایدهای برای ملت ایران ندارد
- سازمان سوسياليست های ايران ـ سوسياليست های طرفدار راه مصدق در انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی شرکت نمی کند،
- بیانیه بیش از 280 فعال سیاسی-مدنی پیرامون تحریم فعال انتخابات نمایشی اسفند ماه
بیانیه نوروزی شورای دفاع از حق تحصیل: سال جديد، سال آزادی و لغو احكام ظالمانه محروميت و زندان باشد
شورای دفاع از حق تحصیل با انتشار بیانه ای به مناسبت فرارسیدن نوروز، به توصیف شرایط حاکم بر وضعیت دانشجویان و دانشگاه ها در ایران پرداخته و اظهار امیدواری کرده که سال جديد، «سال آزادي و لغو تمام احكام ظالمانه محروميت و زندان باشد.»
به گزارش دانشجونیوز، در بخشی از بیانیه این شورا آمده است: «هم كلاسيهايمان به جاي كلاس درس دانشگاه در زندان و تبعيد به سر بردند؛ براي چندمين سال متوالي ستارههاي محروميت بين دهها داوطلب شايسته كنكور كارشناسي ارشد تقسيم شد؛ احكام بي رويه تعليق از تحصيل همچنان دسته دسته دانشجويان ايراني از تحصيل محروم كرد؛ اساتيد غير همسو با حاكميت باز هم و باز هم اخراج يا به اجبار بازنشسته شدند؛ مديريت آموزش عالي كشور بين برادراني كه تنها نسبت روشنشان با دانشگاه نام فاميلشان است تقسيم شد؛...خلاصه آن كه به نيت "زدن" دانش و دانشگاه تبرداران به تكاپوي خود ادامه دادند.»
متن کامل این بیانیه که در اختیار دانشجونیوز قرار گرفته به شرح زیر است:
بهاران وطن در زنجيرند
سال نود، از سياهترين سالهای تاریخِ دانشگاه بود؛
هم كلاسيهايمان به جاي كلاس درس دانشگاه در زندان و تبعيد به سر بردند؛
براي چندمين سال متوالي ستارههاي محروميت بين دهها داوطلب شايسته كنكور كارشناسي ارشد تقسيم شد؛
احكام بي رويه تعليق از تحصيل همچنان دسته دسته دانشجويان ايراني از تحصيل محروم كرد؛
اساتيد غير همسو با حاكميت باز هم و باز هم اخراج يا به اجبار بازنشسته شدند؛
مديريت آموزش عالي كشور بين برادراني كه تنها نسبت روشنشان با دانشگاه نام فاميلشان است تقسيم شد؛...
خلاصه آن كه به نيت "زدن" دانش و دانشگاه تبرداران به تكاپوي خود ادامه دادند.
باري،
نوروز ميشود اما روزِ دانشگاه و دانشجو چندين سال است كه نو نشده و در خيالات سورچيانِ ارابهي استبداد بنا است كه سالها بدين منوال بماند.
سرود دانشجو، بهاريه دانشگاه، درس خواندن است. اما تصاحبكنندگان نامشروع قدرت سر آن كه این نويد را فرصت ترنم دهند، ندارند.
بهار طبيعت مي آيد اما چه بهاري؟ كه بهاران وطن به ظلم، در زنجيرند؛ آنها كه "حق انساني تحصيل" خود و همكلاسانشان مطالبه مي كردند و جز به مسالمت پاي در عمل نگذاردند.
بهار ما، سه ياردبستاني سرافرازمان هستند؛
ضيا نبوي كه زندگي كردن را حتي از حبس مي آموزاند؛
مهديه گلرو كه راست ايستاده؛
و مجيد دري كه بندش را ريسمان راه شرافت كرده است.
زمستان از دانشگاه زماني مي رود كه يارانمان رها شوند و به تحصيل به ديده حق نگريسته شود، نه امتيازي در انحصار حاكميت كه به هر كس خواست بهرهاي دهد.
با اين همه شوراي دفاع از حق تحصيل سال جديد را به جامعه دانشگاهي تبريك ميگويد.
شورا نوروز را به همه دانشجويان محروم از تحصيل به ويژه به دانشجويان زنداني شادباش ميگويد و اميدوار است سال جديد، سال آزادي و لغو تمام احكام ظالمانه محروميت و زندان باشد.
شوراي دفاع از حق تحصيل
نوروز ٩١
پس از هفتاد روز اعتصاب غذا، مهدی خزعلی آزاد شد
بنا بر گزارش وبسایت کلمه، دکتر خزعلی در این مدت بر اثر اعتصاب غذا بیش از سی کیلو وزن کم کرده و شدت ضعف بدنی او به حدی است که این اواخر دیگر رمق راه رفتن نداشته و برای راه رفتن به ناچار از عصا استفاده میکرده است.
او از روز اول بازداشت خود و در اعتراض به خشونت مامورین امنیتی هنگام بازداشت دست به اعتصاب غذا زده بود.
خشونت مامورین وزارت اطلاعات در هنگام بازداشت به حدی بود که موجب شکستگی دست و آسیب دیدگی دندان و پایش شده بود که پس از بازداشت به مدت سه هفته دست ایشان در گچ بود.
درمدت بازداشت بارها حال جسمی وی وخیم شد تا آنجا که یک بار بر اثر حمله قلبی منجر به بستری شدن در بخش سی سی یو بیمارستان طالقانی شد و در آنجا نیز نیمه شب توسط مامورین امنیتی به بیمارستان دیگری منتقل شد تا تحت نظر مامورین امنیتی باشد.
وی روز گذشته با قرار وکفالت آزاد شد.
هرانا؛ وضعیت حاد جسمی یک زندانی کرد تبعهی سوریه
خبرگزاری هرانا - وضعیت جسمی یک زندانی کرد تبعهی سوریه به نام "احمد کمال رمضان" به علت عدم رسیدگی پزشکی حاد گزارش شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، احمد کمال رمضان که در حین دستگیری به علت شلیک مستقیم ماموران امنیتی از ناحیهی دست آسیب میبیند، به علت عدم رسیدگی پزشکی مسئولان در وضعیت بدی به سر میبرد.
بر این اساس زخمِ دست وی که علی رغم گذشت چهار سال، التیام نیافته، عفونت کرده تا جایی که کرم درآورده است.
این زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج، چندی پیش در داخل زندان مورد عمل جراحی قرار گرفت اما به دلیل ناکافی بودن امکانات پزشکی موجود در زندان، این عمل موفقیت آمیز نبود و درد دستش دو چندان شده است.
شایان ذکر است که احمد کمال رمضان که تبعهی کشور سوریه است، در حدود چهار سال پیش به اتهام عضویت در پژاک دستگیر شد.هرانا؛ گزارشی از وضعیت زندانیان بهایی در پایان سال ۱۳۹۰
۶۷ بهایی در آغاز سال تو در زندان خواهند بود
خبرگزاری هرانا - با فرارسیدن عید باستانی نوروز و سال نو، در واپسین روزهای سال ۱۳۹۰ طبق اخبار رسمی ۶۷ شهروند بهایی دور از خانواده هایشان در
زندان ها و بازداشتگاههای جمهوری اسلامی محبوس می باشند.
۴۳ نفر از این زندانیان بهایی در حال گذراندن مجموعا «۲۶۰ سال حبس تعزیری هستند و ۲۴ نفر دیگر در بازداشت موقت ادارات اطلاعات می باشند. این آمار در حالی ارائه می شود که در سال ۱۳۹۰ بسیاری از شهروندان بهایی خارج از لیست ذیل، مدتی را بازداشت یا دوران محکومیتشان به اتمام رسیده است.
در این سال تعداد زیادی از بهاییان به حکم های از ۱۲ سال تا ۴ ماه حبس تعزیری محکوم شدند بسیاری منتظر احضار و اجرای حکم و بسیار دیگر
منتظر رای دادگاه های تجدید نظر می باشند.
تعدادی از بهاییان از جمله شعله طائف و مهران بندی پس از اتمام دوران حبس به محل های تبعید رفتند. اماکن کسب بسیاری از بهاییان، پلمپ و جواز کسب بسیاری دیگر لغو یا تمدید نگردید
تعداد اندک از دانشجویان بهایی باقیمانده در دانشگاهها اخراج شدند و پس از چند سال بار دیگر در دفترچه ثبت نام آزمون سراسری یکی از شرایط شرکت در کنکورسال ۱۳۹۱ اعتقاد به اسلام یا یکی از ادیان رسمی مذکور در قانون اساسی عنوان شد و این در حالی صورت گرفت که در خرداد ماه طی یک هجوم از قبل طراحی شده تعداد زیادی از اساتید دانشگاه مجازی بهاییان، بازداشت و منازل بهاییان مرتبط با موسسه مزبور مورد تفتیش قرار گرفت تا با این عمل تنها روزنه کسب علم جوانان محروم از تحصیل بهایی گرفته شود.
پرونده آتش زدن بیش از پنجاه خانه روستاییان بهایی ایول در مازندران پس از یک سال بی هیچ نتیجه ای مختومه اعلام شد و بهاییان روستای کتا (از توابع یاسوج) مورد حمله، تهدید و بازداشت قرار گرفتند تا محل زندگی و زمینهای کشاورزی خود را ترک کنند و هیچ مسئولی حاضر به اجرای عدالت و حمایت از ایشان نشد.
نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر بزودی در پایان سال ۹۰ به صورت تفصیلی و آماری اقدام به انتشار گزارشات نقض حقوق بشر خواهد کرد اما در زیر می توانید اسامی زندانیان بهایی که در آغاز سال جدید در زندان بسر خواهند برد را ملاحظه کنید.
اسامی زندانیان بهایی عبارتست از:
تهران (اوین – بند زنان):
۱ - فریبا کمال آبادی (محکومیت ۲۰ سال)
۲- مهوش ثابت (محکومیت ۲۰ سال)
۳- نوشین خادم (محکومیت ۴ سال)
۴- منیژه نصرالهی (محکومیت ۳ سال)
تهران (اوین – بند ۳۵۰):
۵- شهرام چینیان (محکومیت ۸ سال)
۶- پیمان کشفی (محکومیت ۴ سال)
۷- افشین حیرتیان (محکومیت ۴ ساله)
۸- شاهرخ طائف (محکومیت ۴ ساله)
۹- فواد خانجانی (محکومیت ۴ ساله)
۱۰- دیدار رئوفی (محکومیت ۳ سال)
۱۱- سما نورانی (محکومیت یک سال)
کرج (رجایی شهر):
۱۲- جمال الدین خانجانی (محکومیت ۲۰ سال)
۱۳- وحید تیزفهم (محکومیت ۲۰ سال)
۱۴- عفیف نعیمی (محکومیت ۲۰ سال)
۱۵- بهروز توکلی (محکومیت ۲۰ سال)
۱۶- سعید رضایی (محکومیت ۲۰ سال)
۱۷- کامران مرتضایی (محکومیت ۵ سال)
۱۸- محمود بادوام (محکومیت ۴ سال)
۱۹- فرهاد صدقی (محکومیت ۴ سال)
۲۰- رامین زیبایی (محکومیت ۴ سال)
۲۱- ریاض سبحانی (محکومیت ۴ سال)
۲۲- کامران رحیمیان (محکومیت ۴ سال – در مرحله تجدید نظر)
مشهد:
۲۳- داور نبیل زاده (محکومیت ۵ سال)
۲۴- جلایر وحدت (محکومیت ۵ سال)
۲۵- سیما اشراقی (محکومیت ۵ سال)
۲۶- رزیتا واثقی (محکومیت ۵ سال)
۲۷- ناهید قدیری (محکومیت ۵ سال)
۲۸- سیما رجبیان (محکومیت ۲ سال)
۲۹- نسرین قدیری (محکومیت ۲ سال)
۳۰- کاویز نوزدهی (محکومیت ۲ سال)
۳۱- هومن بخت آور (محکومیت ۲ سال)
۳۲- عزت الله احمدیان (بازداشت موقت)
۳۳- شهزاد خلیلی (بازداشت موقت)
۳۴- حوریه محسنی (بازداشت موقت)
۳۵- نگین احمدیان (بازداشت موقت)
۳۶- آرمان مختاری (بازداشت موقت)
۳۷- نغمه ذبیحیان (بازداشت موقت)
۳۸- شایان تفضلی (بازداشت موقت)
شیراز:
۳۹- کیوان کرمی (محکومیت ۱۰ ماه)
۴۰- وحدت دانا (محکومیت ۱۰ ماه)
۴۱- افشین احسنیان (محکومیت ۱۰ ماه)
۴۲- فرهام معصومی (محکومیت ۱۰ ماه)
۴۳- نیما دهقان (بازداشت موقت)
۴۴- یکتا فهندژ (بازداشت موقت)
۴۵- مژگان عمادی (بازداشت موقت)
۴۶- سام جابری (بازداشت موقت)
۴۷- سینا ساریخانی (بازداشت موقت)
۴۸- فرید عمادی (بازداشت موقت)
۴۹- مژده فلاح (بازداشت موقت)
۵۰- فرشید یزدانی (بازداشت موقت)
۵۱- ایمان رحمت پناه (بازداشت موقت)
۵۲- هومن زارعی (بازداشت موقت)
۵۳- کامبیز حبیبی (بازداشت موقت)
۵۴- کاووس صمیمی (بازداشت موقت)
سمنان:
۵۵- افشین ایقانی (محکومیت ۴ سال و ۳ ماه)
۵۶- بهفر خانجانی (محکومیت ۴ سال)
۵۷- سیامک ایقانی (محکومیت ۳ سال)
۵۸- نادر کسایی (محکومیت ۳ سال)
۵۹- علی احسانی (محکومیت ۲ سال)
کرمان:
۶۰- عرفان شجاعی (بازداشت موقت)
۶۱- بختیار راسخی (بازداشت موقت)
۶۲- فرحناز نعیمی (بازداشت موقت)
۶۳- فرین راسخی (بازداشت موقت)
ساری:
۶۴- هوشنگ فناییان (محکومیت ۴ سال)
۶۵- انور مسلمی (محکومیت یک سال)
۶۶- ناتولی درخشان (بازداشت موقت)
یاسوج:
۶۷- علی بخش بذر افکن (محکومیت ۲ سال و شش ماه)
تهیه و گرداوری: لوا متحده
۱ - فریبا کمال آبادی (محکومیت ۲۰ سال)
۲- مهوش ثابت (محکومیت ۲۰ سال)
۳- نوشین خادم (محکومیت ۴ سال)
۴- منیژه نصرالهی (محکومیت ۳ سال)
تهران (اوین – بند ۳۵۰):
۵- شهرام چینیان (محکومیت ۸ سال)
۶- پیمان کشفی (محکومیت ۴ سال)
۷- افشین حیرتیان (محکومیت ۴ ساله)
۸- شاهرخ طائف (محکومیت ۴ ساله)
۹- فواد خانجانی (محکومیت ۴ ساله)
۱۰- دیدار رئوفی (محکومیت ۳ سال)
۱۱- سما نورانی (محکومیت یک سال)
کرج (رجایی شهر):
۱۲- جمال الدین خانجانی (محکومیت ۲۰ سال)
۱۳- وحید تیزفهم (محکومیت ۲۰ سال)
۱۴- عفیف نعیمی (محکومیت ۲۰ سال)
۱۵- بهروز توکلی (محکومیت ۲۰ سال)
۱۶- سعید رضایی (محکومیت ۲۰ سال)
۱۷- کامران مرتضایی (محکومیت ۵ سال)
۱۸- محمود بادوام (محکومیت ۴ سال)
۱۹- فرهاد صدقی (محکومیت ۴ سال)
۲۰- رامین زیبایی (محکومیت ۴ سال)
۲۱- ریاض سبحانی (محکومیت ۴ سال)
۲۲- کامران رحیمیان (محکومیت ۴ سال – در مرحله تجدید نظر)
مشهد:
۲۳- داور نبیل زاده (محکومیت ۵ سال)
۲۴- جلایر وحدت (محکومیت ۵ سال)
۲۵- سیما اشراقی (محکومیت ۵ سال)
۲۶- رزیتا واثقی (محکومیت ۵ سال)
۲۷- ناهید قدیری (محکومیت ۵ سال)
۲۸- سیما رجبیان (محکومیت ۲ سال)
۲۹- نسرین قدیری (محکومیت ۲ سال)
۳۰- کاویز نوزدهی (محکومیت ۲ سال)
۳۱- هومن بخت آور (محکومیت ۲ سال)
۳۲- عزت الله احمدیان (بازداشت موقت)
۳۳- شهزاد خلیلی (بازداشت موقت)
۳۴- حوریه محسنی (بازداشت موقت)
۳۵- نگین احمدیان (بازداشت موقت)
۳۶- آرمان مختاری (بازداشت موقت)
۳۷- نغمه ذبیحیان (بازداشت موقت)
۳۸- شایان تفضلی (بازداشت موقت)
شیراز:
۳۹- کیوان کرمی (محکومیت ۱۰ ماه)
۴۰- وحدت دانا (محکومیت ۱۰ ماه)
۴۱- افشین احسنیان (محکومیت ۱۰ ماه)
۴۲- فرهام معصومی (محکومیت ۱۰ ماه)
۴۳- نیما دهقان (بازداشت موقت)
۴۴- یکتا فهندژ (بازداشت موقت)
۴۵- مژگان عمادی (بازداشت موقت)
۴۶- سام جابری (بازداشت موقت)
۴۷- سینا ساریخانی (بازداشت موقت)
۴۸- فرید عمادی (بازداشت موقت)
۴۹- مژده فلاح (بازداشت موقت)
۵۰- فرشید یزدانی (بازداشت موقت)
۵۱- ایمان رحمت پناه (بازداشت موقت)
۵۲- هومن زارعی (بازداشت موقت)
۵۳- کامبیز حبیبی (بازداشت موقت)
۵۴- کاووس صمیمی (بازداشت موقت)
سمنان:
۵۵- افشین ایقانی (محکومیت ۴ سال و ۳ ماه)
۵۶- بهفر خانجانی (محکومیت ۴ سال)
۵۷- سیامک ایقانی (محکومیت ۳ سال)
۵۸- نادر کسایی (محکومیت ۳ سال)
۵۹- علی احسانی (محکومیت ۲ سال)
کرمان:
۶۰- عرفان شجاعی (بازداشت موقت)
۶۱- بختیار راسخی (بازداشت موقت)
۶۲- فرحناز نعیمی (بازداشت موقت)
۶۳- فرین راسخی (بازداشت موقت)
ساری:
۶۴- هوشنگ فناییان (محکومیت ۴ سال)
۶۵- انور مسلمی (محکومیت یک سال)
۶۶- ناتولی درخشان (بازداشت موقت)
یاسوج:
۶۷- علی بخش بذر افکن (محکومیت ۲ سال و شش ماه)
تهیه و گرداوری: لوا متحده
هرانا؛ سه نوکیش مسیحی در شیراز آزاد شدند
خبرگزاری هرانا - سه تن از بازداشت شدگان مسیحی در شیراز پس از ۳۶ روز بازداشت و بلاتكلیفی آزاد شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این سه نوكیش مسیحی كه برای هر كدام از این افراد از سوی دادگاه انقلاب اسلامی شیراز وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی درخواست شده است در روز چهارشنبه مورخ ۲۴ اسفند ماه ۱۳۹۰ بطور موقت آزاد شدند.
اسامی آزاد شدگان عبارتند از " شریفه دوخ " ، " مسعود گلرویان" و " نیما شكوهی ۱۷ ساله "می باشد كه این افراد باید تا احضاریه مجدد و تعیین زمان برگزاری دادگاه در انتظار بمانند .
هم چنین دیگر بازداشت شدگان مسیحی " مجتبی حسینی " ، " همایون شکوهی" ، " محمدرضا پرتویی و "وحید حکانی" در تاریخ ۲۴ اسفند ماه ۱۳۹۰ به زندان عادل آباد شیراز انتقال یافتند.
خانم "فریبا ناظمینان " دیگر بازداشتی نیز به بند نسوان زندان دیزل آباد منتقل شده است. كه از وضعیت سلامت این افراد تاكنون اطلاع دقیقی در دست نیست.
گفته شده این افراد پس از بازداشت برای بازجوئی بیشتر به بازداشتگاه اطلاعات در شیراز موسوم به پلاك ۱۰۰ منتقل شده بودند.
هرانا؛ مخالفت مسئولان دادستانی با مرخصی زندانیان رجایی شهر کرج
خبرگزاری هرانا - علیرغم موافقت وزارت اطلاعات با مرخصی چند تن از زندانیان سیاسی- امنیتی محبوس در زندان رجایی شهر کرج، معاون امنیتی دادستان از این مهم ممانعت به عمل آورده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، چند تن از ماموران وزارت اطلاعات که به زندان رجایی شهر کرج آمده بودند، روز پنج شنبه و جمعه با احمد زیدآبادی، مهدی محمودیان، خالد حردانی، شاهین زینلی، وحید تیزفهم و رضیالله سبحانی ملاقات مینماید.
بر این اساس وزارت اطلاعات با مرخصی نوروزی این زندانیان موافقت میکند اما راشد احمدی، معاون امنیتی دادستان، از این مهم ممانعت به عمل میآورد.
این در حالیست که مسئولان همچنین به احمد زیدآبادی متذکر شدهاند، رئیس قوهی قضاییه در بیانیهای اعلام نموده که به زندانیان سیاسی و عقیدتی مرخصی تعلق نمیگیرد و به همین دلیل راشد احمدی درخواست مرخصیها را رد کرده است.
هرانا؛ چهار شهروند بهایی به زندان مشهد منتقل شدند
خبرگزاری هرانا – چهار شهروند بهایی روز شنبه ۲۷ اسفند ماه از بازداشتگاه اداره اطلاعات مشهد به زندان مرکزی این شهر منتقل شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، عصر روز شنبه ۲۷ اسفند عزت الله احمدیان، شهزاد خلیلی، شایان تفضلی و آرمان مختاری از بازداشتگاه اداره اطلاعات به زندان اصلی مشهد واقع در بلوار وکیل آباد منتقل شدند.
از وضعیت حوریه محسنی، نگین احمدیان و نغمه ذبیحیان اطلاعی دردست نیست.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، عصر روز شنبه ۲۷ اسفند عزت الله احمدیان، شهزاد خلیلی، شایان تفضلی و آرمان مختاری از بازداشتگاه اداره اطلاعات به زندان اصلی مشهد واقع در بلوار وکیل آباد منتقل شدند.
از وضعیت حوریه محسنی، نگین احمدیان و نغمه ذبیحیان اطلاعی دردست نیست.
هرانا؛ آزادی سه شهروند بهایی در مشهد
خبرگزاری هرانا - غروب روز شنبه ۲۷ اسفند ماه ۹۰ سه شهروند بهایی ساکن مشهد به نامهای نوید نبیلی، بهناز حدادزاده و فتانه حاجی پور پس از یک ماه بازداشت هر کدام به قید وثیقه ملکی معادل ۶۰ میلیون تومان آزاد شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این سه شهروند بهایی به همراه ۷ شهروند بهایی دیگر در رابطه با نمایشگاه خصوصی نوجوانان بهایی دستگیر شده بودند نمایشگاه مزبور جهت کمک به کودکان بی بضاعت تشکیل شده بود.
اسامی هفت شهروند بهایی دیگر عبارتست از: شایان تفضلی، عزت الله احمدیان، شهزاد خلیلی، آرمان مختاری، نغمه ذبیحیان، نگین احمدیان و حوریه محسنی
پروین مخترع آزاد شد
خبرگزاری هرانا - پروین مخترع، مادر کوهیار گودرزی، پس از تحمل هشتماه حبس، بعدازظهر امروز از زندان آزاد شد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، پروین مخترع، در تاریخ ۱۰ مردادماه، یک روز پس از بازداشت پسرش، در منزلش در کرمان، دستگیر شد و مدت هشتماه در بند عمومی زندان کرمان نگهداری شد.
وی ابتدا از سوی دادگاه انقلاب کرمان، به اتهام «فعالیت تبلیغی و اجتماع و تبانی علیه نظام» به تحمل ۲۳ ماه حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ۲۳ ماه حبس تعلیقی کاهش یافت.
دادگاه دیگری برای رسیدگی به اتهام «توهین به مقامات» نیز هفته گذشته در دادسرای عمومی کرمان برای وی تشکیل شد که در این دادگاه وی از اتهام «توهین به رهبری» تبرئه شده و برای اتهامات دیگر خود از جمله «توهین به شهدا»، به پرداخت جریمه نقدی محکوم شد.
وزیر امور خارجۀ بریتانیا، در بیانیۀ تندی فیلتر شدن سایت خود توسط دولت جمهوری اسلامی ایران را محکوم کرد. روز چهارشنبۀ گذشته، وزارت خارجۀ انگلستان سایت اینترنتی «بریتانیا برای ایرانیان» را با هدف تسهیل ارتباط با مردم ایران و از جمله ارائه خدمات و اطلاعات لازم برای گرفتن روادید و همچنین توضیح سیاستهای بریتانیا در خصوص ایران، راهاندازی کرد.
دادگاه دیگری برای رسیدگی به اتهام «توهین به مقامات» نیز هفته گذشته در دادسرای عمومی کرمان برای وی تشکیل شد که در این دادگاه وی از اتهام «توهین به رهبری» تبرئه شده و برای اتهامات دیگر خود از جمله «توهین به شهدا»، به پرداخت جریمه نقدی محکوم شد.
اعتراض لندن به فیلتر شدن سایت "بریتانیا برای ایرانیان"
وزیر امور خارجۀ بریتانیا، در بیانیۀ تندی فیلتر شدن سایت خود توسط دولت جمهوری اسلامی ایران را محکوم کرد. روز چهارشنبۀ گذشته، وزارت خارجۀ انگلستان سایت اینترنتی «بریتانیا برای ایرانیان» را با هدف تسهیل ارتباط با مردم ایران و از جمله ارائه خدمات و اطلاعات لازم برای گرفتن روادید و همچنین توضیح سیاستهای بریتانیا در خصوص ایران، راهاندازی کرد.
وزیر امور خارجۀ بریتانیا، ویلیام هیگ، در بیانیۀ تند خود اعلام کرد که دولت بریتانیا هیچ اختلاف و دعوایی با ملت ایران ندارد و افسوس میخورد که مقامات جمهوری اسلامی از ملت خود در هراساند و از امکان هرگونه تماس ایرانیان با دنیای خارج وحشت دارند.
آقای ویلیام هیگ در بیانیۀ خود تأکید کرد که دولت متبوعش کماکان به تلاش برای بازگشایی باب تماس و ارتباط با ملت ایران – و نه دولت این کشور- ادامه خواهد داد و از هر فرصتی برای ایجاد رابطه با مردم ایران استفاده خواهد کرد، زیرا دولت بریتانیا معتقد است که ملت ایران سزاوار آنست که از آزادیهایی که سایر مردم جهان از آن برخودارند، بهرهمند باشد.
وزیر خارجۀ بریتانیا در ادامۀ بیانیه، ضمن اشاره به تشدید سانسور در ایران، میافزاید: "مسئولان جمهوری اسلامی ایران نه تنها کانالهای تلویزیونی بینالمللی را برای جلوگیری از دسترسی مردم به اطلاعات هدف پارازیت قرار داده، نه تنها تئاتر و سینما و دیگر تولیدات فرهنگی را بر مردم ایران ممنوع ساخته، بلکه حتی انتشار بسیاری از آثار ادبی دیرینه و سنتی ایران را هم ممنوع کردهاند.
به نظر میرسد که آقای ویلیام هیگ به مشکلاتی اشاره دارد که اخیراً وزارت ارشاد در مقابل انتشار آثاری چون "خسرو و شیرین" ایجاد کرده بود.
حدود چهار ماه قبل، به دنبال هجوم گروهی از طرفداران جمهوری اسلامی به سفارت بریتانیا در تهران که به آتش کشیدن و آسیب دیدن برخی از اموال و اسناد این سفارتخانه انجامید، دولت بریتانیا نمایندگی خود در تهران را تعطیل کرد و ضمن بازگرداندن دیپلماتهایش به انگلستان، نمایندگان جمهوری اسلامی در لندن را نیز از خاک کشور اخراج نمود.
آقای ویلیام هیگ در بیانیۀ خود تأکید کرد که دولت متبوعش کماکان به تلاش برای بازگشایی باب تماس و ارتباط با ملت ایران – و نه دولت این کشور- ادامه خواهد داد و از هر فرصتی برای ایجاد رابطه با مردم ایران استفاده خواهد کرد، زیرا دولت بریتانیا معتقد است که ملت ایران سزاوار آنست که از آزادیهایی که سایر مردم جهان از آن برخودارند، بهرهمند باشد.
وزیر خارجۀ بریتانیا در ادامۀ بیانیه، ضمن اشاره به تشدید سانسور در ایران، میافزاید: "مسئولان جمهوری اسلامی ایران نه تنها کانالهای تلویزیونی بینالمللی را برای جلوگیری از دسترسی مردم به اطلاعات هدف پارازیت قرار داده، نه تنها تئاتر و سینما و دیگر تولیدات فرهنگی را بر مردم ایران ممنوع ساخته، بلکه حتی انتشار بسیاری از آثار ادبی دیرینه و سنتی ایران را هم ممنوع کردهاند.
به نظر میرسد که آقای ویلیام هیگ به مشکلاتی اشاره دارد که اخیراً وزارت ارشاد در مقابل انتشار آثاری چون "خسرو و شیرین" ایجاد کرده بود.
حدود چهار ماه قبل، به دنبال هجوم گروهی از طرفداران جمهوری اسلامی به سفارت بریتانیا در تهران که به آتش کشیدن و آسیب دیدن برخی از اموال و اسناد این سفارتخانه انجامید، دولت بریتانیا نمایندگی خود در تهران را تعطیل کرد و ضمن بازگرداندن دیپلماتهایش به انگلستان، نمایندگان جمهوری اسلامی در لندن را نیز از خاک کشور اخراج نمود.