آیدا قجر
جرس: یک هفته به انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی مانده است؛ انتخاباتی که اصلاح طلبان خود را از شرکت در آن کنار کشیده ، از مردم دعوت شده تا با عدم شرکت در این انتخابات اعتراض خود را به نبود «انتخابات آزاد»، «حصر رهبران جنبش سبز»، «آزاد نشدن زندانیان سیاسی» و دیگر رفتارهای مسئولان جمهوری اسلامی اعلام کنند.
پیرامون انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی و حضور یا تاثیر عدم حضور در انتخابات بر جامعه ی زنان با دکتر نیره توحیدی، جامعه شناس، استاد دانشگاه و نویسنده به گفتگو نشستیم، توحیدی معتقد است «نباید در هر انتخاباتی و با هر شرایطی شرکت کرد، حق شهروندی به این معناست که شما واقعا حق رای داشته باشید؛ وقتی بسیاری از شهروندان از حق شرکت در مسابقه انتخاباتی محروم میشوند در واقع حق انتخاب مردم زیر پا گذاشته میشود».
وی در ادامه نرخ مشارکت زنان در تصمیم گیری های سیاسی و دولتی ایران را از پائین ترین نرخ های رایج در جهان می داند.
در ادامه گفتگوی جرس با دکتر نیره توحیدی را می خوانید:
شما بیانیه ای مبنی بر «تحریم فعال» انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی به علت نمایشی بودن آن را امضا کردید، کلمه ی «تحریم فعال» دقیقا به چه معناست؟ آیا کلمات جدید طی تحولاتی از جنس انقلاب نیست که به زبان اضافه میشوند؟
فکر نمیکنم این کلمه تازه باشد، درست است که دقیقا با این ترکیب به کار نرفته اما اگر یادتان باشد اصلاح طلبان نیز از ترکیبات این چنینی استفاده کرده بودند، مثل "آرامش فعال" که البته غریب تر و ناممکن تر از تحریم فعال به نظر میرسد. به نظرم تحریم فعال با توجه به توضیحاتی که در این بیانیه آمده بود این است که صرف کنار کشیدن از انتخابات 12 اسفند کافی نیست بلکه در کنار شرکت نکردن در انتخابات این دوره باید چرائی و اهمیت این کنار کشیدن نیز توضیح داده شود. یعنی هم جنبه سلبی داشته باشد و هم جنبه ایجابی . به این معنی که از یک سو در باره ماهیت کاملا غیر آزاد، نمایشی، فرمایشی، خلاف قانون و نامشروع این انتخابات و لذا بی فایده، بلاموضوع و حتی غیراخلاقی بودن اشتراک در آن روشنگری فعال و وسیع صورت بگیرد و ازسوی دیگر بدیل انتخابات واقعی و آزاد ترویج گردد. یعنی از این نمایش انتخاباتی به مثابه فرصتی سیاسی بهره برداری گشته در جهت گفتمان سازی یا فرهنگ پردازی و ایجاد همگرائی میان تمامی نیروهای موافق تحریم حول شعار انتخابات آزاد تلاش فعال صورت گیرد. بعضی ها ممکن است بگویند در نظام جمهوری اسلامی هیچگاه انتخابات واقعا آزاد نبوده است و لذا همواره میباید مورد تحریم آزادیخواهان فرار میگرفت. عده ای –از جمله خود من-- از همان فردای بعد از انقلاب به بحث آری یا نه گفتن به جمهوری اسلامی اعتراض داشتند و از شرکت درآن کنار کشیدند زیرا معتقد بودند این نوع بدیل گذاشتن دموکراتیک نبود زیرا نمیدانستیم یعنی توضیح داده نشده بود که منظور از «جمهوری اسلامی» چیست و بدون داشتن یک تعریف مشخص و مستند نمیبایست به یک بدیل مبهم رای آری میدادیم. بعدها نیز به دلیل اعتراض به نبودن شرایط رقابت آزاد و عدم اجازه کاندیداتوری میان همه نیروهای موجود سیاسی عده زیادی از آزادیخواهان و دموکراسی طلبان در انتخابات شرکت نمیکردند. اما واقعیت این است که بسیاری دیگر نیز با توجه به تدریجی بودن فرایند دموکراسی و نسبی بودن درجات آزادی انتخابات به امید بهبود وضعیت به انتخاب میان بد و بدتر،تن میدادند و از فرصت های انتخاباتی علیرغم همه محدودیت ها و جوانب غیردموکراتیک آنها بهره برداری میکردند و شاهد یک حدی یا عناصری از رقابت و دموکراسی و نظارت طرفین در صحت نسبی شمارش آرا بودند. ولی بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم دیدیم وسعت تقلب آنقدر بود که نه تنها بخش بسیار بیشتری از مردم را از امکان سلامت و واقعی بودن انتخابات در این سیستم ناامید کرد، بلکه بخش مهمی از بدنه حکومت و اصلاح طلبان حکومتی نیز از دایره "خودی ها" طرد و اعتراض قانونی، مشروع و مسالمت آمیز بسیاری از مردم عادی رای دهنده و نیز کوشندگان سیاسی و مدنی با سرکوب خشن، زندان ،شکنجه و تجاوز روبرو شد. این وضعیت ضربه بزرگی به مشروعیت رژیم در دیدگاه اکثریت مردم وارد آورد و هر نوع اعتماد باقی مانده نسبت به سلامت و موضوعیت شرکت در انتخابات را ازبین برد.
قبل از ادامه صحبتتان، تعریف شما از انتخابات آزاد چیست؟
انتخابات آزاد تنها بر مبنای پذیرش اصل ایران برای همه ایرانیان ممکن میگردد و نه در نظام مبتنی بر تبعیض و تقسیم جامعه به "خودی" و "غیر خودی". انتخابات آزاد یعنی هر حزب و گروه سیاسی و یا افراد مستقل بتوانند نمایندگان خود را بدون تبعیض برمبنای جنس، جنسیت، نژاد، قومیت، دین و مرام و ایدئولوژی و یا طبقه و موقعیت اقتصادی، وارد صحنه رقابت آزاد و منصفانه کند تا با دسترسی به رسانه های جمعی و امکانات تبلیغاتی فراگیر و شفاف آنها،مردم بتوانند به انتخاب آزادانه فرد یا حزب مورد نظر خود رای دهند. یک نهاد مستقل و مورد اعتماد همه رقبا نیز باید بر صحت و سلامت انتخابات نظارت کند و نه یک نهادی چون "نظارت استصوابی" که فقط نظر و ترجیح "شورای نگهبان" یعنی اقتدار حاکم را درجهت حفظ مداوم قدرت خویش یعنی جلوگیری از چرخش قدرت اعمال میکند..
و در این دوره انتخابات ما شاهد این معیارها نیستیم؟
البته که نیستیم. در این انتخابات حتی آن حداقل معیارهایی هم که در انتخابات پیشین رعایت میشد زیر پا گذاشته شده است. یعنی حتی دایره خودی ها نیز بسیار تنگتر گشته است. افرادی میتوانند از تصفیه بگذرند که کاملا هم نظر و مطیع ولایت مطلقه باشند لذا همه چیز به صورت انتصابی و فرمایشی درآمده است. به علاوه آن حداقل آزادی های نسبی که در زمان های نزدیک به انتخابات ایجاد میشد را نیز دیگرشاهد نیستیم و فضای سیاسی کاملا امنیتی و نظامی شده است. خوب در چنین شرایطی شرکت در این انتخابات کاملا غیردموکراتیک و نا مشروع و خلاف همه استانداردهای بین المللی و خلاف حتی قوانین خود این نظام، نه تنها نا صحیح و بلا موضوع بلکه غیر اخلاقی هم هست. چرا که نوعی مشروعیت بخشی به حکومتی نا مشروع و نا دیده گرفتن خون شهدائی است که به صرف فریاد "رای من کو" به قتل رسیده اند و توهین به هزارها کسانی است که به "گناه" پاسداری از اصول دموکراتیک و دفاع از جمهوریت دستگیر شده آزار و شکنجه شدند و بی اعتنائی به صدها زندانیانی است که هنوز آزاد نگشته اند چرا که هنوز پرچم دموکراسی خواهی و عدالت جوئی را در دفاع از حقوق شهروندی میلیونها ایرانیان تشنه آزادی و حاکمیت مردمی برافراشته نگاهداشته اند. خوشبختانه همه گروه ها و طیف های مختلف منتقد و مخالف رژیم از آن حد از شجاعت اخلاقی و احترام به اصول دموکراتیک برخوردار بوده اند که بطور متحد عدم شرکت خود در این نمایش انتخابات تصنعی را اعلام کنند. البته برخی به شکل منفعل کنار کشید ه اند و حتی کلمه تحریم را به کار نمیبرند شاید چون رژیم از ترس تحریم وسیع، این بار حتی اعلام تحریم را که یک حق شهروندی است، جرم اعلام کرده است.
اگر تاکید بر تحریم و عدم شرکت در انتخابات باشد، چطور می توان معضل حفاظت از حقوق شهروندی را حل کرد؟ به طوریکه حق رای و صندوق رای در کشور یکی از حقوق پایه ی شهروندی است، آیا حفظ حقوق از وظایف شهروندی نیست؟
حرف شما علی الاصول درست است اما در مورد انتخابات واقعی و آزاد. نباید در هر انتخاباتی و با هر شرایطی شرکت کرد، حق شهروندی به این معناست که شما واقعا حق رای داشته باشید؛ وقتی بسیاری از شهروندان از حق شرکت در مسابقه انتخاباتی محروم میشوند در واقع حق انتخاب مردم زیر پا گذاشته میشود. در واقع در کنار رای دادن، رای گرفتن نیز قرار دارد و همانقدر که حق داریم رای بدهیم به همان میزان حق کاندیدا شدن داریم یا حق داریم کاندیداهای مطلوب خودرا در میان گزینه ها ببینیم. ولی حالا میدانیم که بسیار محتمل است که رای های نامطلوب دزدیده یا کنار گذاشته شود و از طرف دیگر تنها عده ای دستچین شده اجازه کاندیدا شدن را یافته اند. پس همانقدر که شرکت در رای دادن و تشویق مردم برای مشارکت در یک انتخابات آزاد حق مسلم شهروندی است، عدم شرکت در انتخابات غیر آزاد و تشویق مردم به تحریم انتخابات عیرآزاد و تصنعی نیز حق مسلم شهروندی مااست. والا خوب میدانیم که رژیم های استبدادی و اقتدارگرا (اتوریترین) متعددی بودند و هنوز هستند که سالها با سوء استفاده از سازوکارهای دموکراسی نظیر مجلس و انتخابات، به چهره خود شمایلی از شبه دموکراسی پوشانده به دیکتاتوری های طولانی مدت با ریاست جمهورهای مادام العمر نظیر آنچه در مصر، تونس، و امرور در سوریه می بینیم ادامه داده اند. لذا حال که در ایران در میان اکثریت بزرگی از مردم توهم زدائی شده است، دیگر نباید گذاشت رژیم چنین بازی فریبنده ای را با موفقیت به پیش ببرد.
با توجه به این که اصلاح طلبان از شرکت در انتخابات کنار کشیده اند، فکر میکنید با حذف این گروه از مجلس، خواسته و مطالبات زنان چه مبنی بر رعایت حقوق آنها و برابری جنسیتی چه جایگاهی در مجلس خواهد داشت و به چه سمت پیش خواهد رفت؟
میتوان پیش بینی کرد که مجلس آینده شبیه به مجلس کنونی و حتی بدترکیب تر و بیقدرت تر و فرمایشی تر شود؛ لذا اگر زنانی هم وارد این مجلس شوند احتمالا نه از نظر کمی و نه کیفی تغییر چندانی پیش نمیاید. امروز زنان کمتر از سه درصد نمایندگان مجلس را تشکیل میدهند (8 تن از 290 تن) و ایران از جهت مشارکت زنان در تصمیم گیری سیاسی و دولتی در پائین ترین رده های نرخ های رایج جهانی قرار دارد که باید مایه شرمندگی نظام حاکم باشد. برخلاف مجلس دوران اصلاحات،در مجلس کنونی و لابد مجلس بعدی زنان نماینده حکم زینت المجالس را داشته و خواهند داشت. یعنی اکثرا کسانی اجازه ورود خواهند یافت که بازی آقایان مردسالار با همان قوانین مردسالار را پیروی کنند چراکه اجازه نخواهند داد زنان چالشگر و تساوی طلب حضور داشته باشند، اگر هم چنین باشد همانطور که پیش از این نیز مشاهده کردیم، به قدری مجلس بیقدرت شده و همه رفتارهایش دیکتههای مقام ولایت فقیه و شورای نگهبان خواهد بود که در مقابل هر اصلاحیه و یا لایحه ی جدید اصلاح طلبانه سد بگذارند در نتیجه مجلس بعدی بسیار بعید است که بتواند قدرتی در جهت بهبود وضعیت زنان داشته باشد.
کمیت حضور زنان در مجلس را به چه شکل میبینید؟ به طور مثال برخی معتقدند برای برنامه بلندمدت و تاثیرگذار و در شروع باید بر کمیت برابرو هر چه بیشتر زنان در مجلس تاکید کرد، حتی اگر این زنان، معتقد به برابری جنسیتی نباشند و این اتفاق باعث شکستن بسیاری از تابوها در ذهن مردسالارانه حاکمان خواهد شد. شما چگونه به مساله کمیت زنان در مجلس می نگرید؟
البته که رشد کمی سهم زنان در نهادهای فانونگذاری ، مدیریت و تصمیم گیری با اهداف برابری جویانه مطابقت دارد. اما کافی نیست چرا که باید دید آیا کیقیت کار و دیدگاه ها و نقشی که این زنان به پیش میبرند در خدمت توانمندی و ارتقاء موقعیت زنان قرار میگیرد یا خیر. متاسفانه اکثریت مردسالار غالب بر مجلس از وجود نمایندگان زنی که به تساوی حقوق و توانمندی زنان متعهد نیستند حداکثر سوء استفاده را برای مطرح کردن قوانین ضد زن میکند تا قوانین تبعیض گرا علیه زنان از طریق خود آنها به مجلس ارائه و به جامعه تحمیل شود. به طور مثال انتخاب وزیر زن در کابینه آقای احمدی نژاد اصولا میتوانست امر مثبتی باشد و در واقع این دستاوردی از تلاش های زنان بود که با توجه به حضور زنان وزیر در دولت رژیم سابق ، پیشینه تاریخی هم داشت و از مطالبات زنان در در جریان مبارزات انتخاباتی دوره های مختلف هم بود. احمدی نژاد اما با اینکه تنها کاندیدائی بود که حاضر نشده بود به زنان قول وزیر زن بدهد، بدنبال افتضاح انتخاباتی و برای نوعی جبران مافات بطور فرصت طلبانه ژست ترقی خواهانه گرفت و سه زن را برای وزارت پیشنهاد داد. اما باید دید امروز کارنامه خانمی که بالاخره وزیر شد چیست و چه گلی به سر زنان جامعه ما زده است.
این عدم شرکت اصلاح طلبان و نیز توصیه های جمعی به تحریم انتخابات چقدر با بدنه جامعه ی زنان کشور و نه تنها تهران همخوانی دارد؟ فکر میکنید تا چه میزان این پیشنهاد از سوی مردم پاسخ داده شود؟
این نکته البته چالش بزرگی است؛ در شهرهای بزرگ گفتمان تحریم فعال می تواند اثر گذار باشد اما در شهرستان ها و مناطق حاشیه ای شرایط متفاوت است: گاهی رقابتهای محلی بین گروه های مختلف وجود دارد که در بخش هائی گاه رقابتها شبه قبیله ای میشود برای همین نمیتوان پیش بینی درستی داشت از اینکه در مناطق و سطوح مختلف کشور تحریم چقدر فراگیر خواهد بود. حتی ممکن است عناصری با خواسته های اصلاحی و ترقی خواهانه در گوشه و کنار کشور بتوانند وارد مجلس شوند. اینها مسائل حاشیه ای انتخابات است. اما آنچه مسلم است این است که امروزه برآیند تحولات سیاسی از جمله انتخابات را معمولا کلان شهرها تعیین میکنند. به هرحال تا آنجا که میشود اصلاح طلبان، تحول خواهان، آزادی خواهان و مخالفان تبعیض لابد تلاش خواهند کرد به خصوص با تکیه بر زنان و جوانان در میان مردم روشنگری کنند و گفتمان تحریم را به پیش برند..
این دعوت در کلان شهرها پاسخ خواهد گرفت؟
بستگی به میزان و گسترش تلاش نیروهای آزادی خواه و اصلاح طلب دارد و اینکه چقدر از همین امکانات بسیار محدود استفاده بهینه شود. میدانیم که در یکی دو ماه نزدیک به انتخابات این بار به جای گشایش نسبی بر دامنه دستگیری ها و احضارها و بازجوئی ها و تهدید ها افزوده اند. حکومتگران با ایجاد اختلال در سیستم های ارتباطی ،قطع تلفن ها و کند کردن یا قطع اینترنت درتلاشند تا هرنوع ارتباطی را محدود کنند و جو امنیتی و ارعاب را تشدید کنند. اما این وضعیت پارادوکسی است که به اهداف نمایشی رژیم در انظار عمومی، چه در داخل کشور و چه در افکار بین المللی آسیب خواهد زد و به ناگزیر ایماژ یا چهره منفی تری از خود ارائه خواهد داد و ترس و بی پایگی آنرا هویداتر خواهدکرد.
به هر حال آنها که کنشگر سیاسی هستند بهتر از امثال من میدانند که چگونه از این پارادوکس هائی که برای رژیم وجوددارد حداکثر حسن استفاده را بنمایند. میشنوم که تاکتیک ماندن در خانه ها در روز انتخابات و کمک به نمایاندن هر چه بیشتر کنارکشیدن و بی اعتنائی مردم به همه توصیه میشود و نمونه هائی تاریخی وجوددارد که نشان داده است که قهر و سکوت مردم "فریادی بلند از ناگفته هاست". خالی کردن خیابانها و سکوت مردم میتواند چشم وگوش و روحیه سرکوبگران حاکم را تخریب مند و در عوض در میان مردم احساس همبستگی و امید را تقویت نماید.
در واقع به نظر شما عدم مشارکت همچنین تحریم انتخابات یک استراتژی بلند مدت است؟ و قدم های بعدی دارد؟
البته، چرا که بازی بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم تغییر کرد؛ یک اصلی در بازی دموکراتیک در جامعه مدنی و سیاسی وجود دارد به اسم اصل آلترنیشن (آلترنانس) یعنی نوبتی و چرخشی بودن قدرت یعنی ما موقعی دموکراسی داریم که نیروهای رقیب و قدرتمندان اصل جا به جایی قدرت را بپذیرند و مکانیسم این جابجائی همانا روش مسالمت آمیز و دموکراتیک انتخابات آزاد و رقابتی و یا گاه رفراندم است. این انتخابات است که اکثریت حزبی یا تفکر و سیاست غالب را در مجلس و یا سایر نهادها و قوای سه گانه کشور تعیین میکند. ولی در ایران با تقلب های افزاینده و محدودیت ها و موانع همه جانبه تنگ تر شدن دایره رقابت حتی بر خودی های هر روز ناخودی شونده باید متوجه شد که اصولگرایان حاکم دیگر بطور کامل و بدون تعارف اصل جا به جایی قدرت را زیر پا گذاشته و تحول ازطریق انتخابات را هم توطئه می دانند و اسم آنرا انقلاب مخملی میگذارند.
حاکمان فعلی از یک طرف به خاطر دینامیسم انقلاب 1357 و مطالبات آن که انتخابات، جمهوریت (به جای سلطنت) را در جامعه ما جا انداخت را به ناگزیر پذیرفتند ، اما با تعبیه اصل ضد دموکراتیک ولایت مطلقه فقیه در ساختار قدرت، از همان آغاز بازی دموکراتیک و اصل الترنانس را مختل و دچار تناقض نمودند. ولی فقیه امروز یک قدرت خدادادی برای خودش قائل است که تا آخر عمر پابرجاست. تمام هم نظرانش هم باید همیشه حکومت کنند و خطی که گویا از طرف امام زمان رهبری میشود خطی است که تا ابد باید نه فقط ایران را بلکه جهان را مدیریت کند. اینان با "استکبار و امپریالیسم" مقابله میکنند چون خودشان در صدد تبدیل شدن به استکبار و امپریالیسم منطقه ای و جهانی میباشند تا حکومت اسلامی شیعی فقاهتی (تابع ولایت مطلقه فقیه) را بر دیگران مستولی نمایند. چنین نگاهی طبعا اصل انتخابات آزاد و چرخش فدرت را پذیرا نیست.
متاسفانه این برخورد عملا و نظرا امکان چرخش فدرت، تحول و اصلاح از طریق انتخابات آزاد را منتفی و جامعه را به سوی انقلاب قهر آمیز و خونین سوق میدهد و این خطریست که امروز جامعه ایران را تهدید میکند به خصوص که سایه جنگ و آثار مخرب تحریم نیز بر آسیب پذیری جامعه افزوده است و امثال مرا که مخالف انقلاب خونین و خشونت هستیم بیش از پیش متقاعد کرده است که استراتژی انتخابات آزاد به مثابه کم هزینه ترین، مشروع ترین و جهان پسندترین اصل میتواند ایران را از سقوط به ورطه جنگ و انفجار خونین اجتماعی برهاند. چرخش قدرت به سوی دموکراسی از طریق انتخابات آزاد که بتواند نظام سیاسی مستقر کند که درآن دولت عرفی و سکولار و غیر ایدئولوژیک بوده و همه مقامات اصلی دولتی، سیاسی و مدیریتی انتخابی، چرخشی و غیر مادام العمر باشند. برای بستر سازی در این جهت ناگزیر باید بر مطالبه حداقل هایی چون آزادی تمامی زندانیان سیاسی، از جمله رهبران نمادین جنبش سبز، آزادی مطبوعات و رسانه های جمعی، آزادی احزاب و سازمانهای مدنی و اتحادیه های صنفی و سیاسی پای فشرد، حداقل هائی که قاعدتا باید مورد توافق همه طیف های آپوزیسیون باشد.
اتحاد گروه های اصلاح طلب در دعوت به عدم مشارکت در انتخابات مجلس، نخستین تلاش اعتراضی سیاسی و هماهنگ این طیف بعد از انتخابات ریاست جمهوری است، از طرفی در این شرایط برای نظام هم این امکان وجود دارد که اکثریت و اقلیت مطلوب خود را بسازد. پس از این اقدام ، قدم های بعدی اصلاح طلبان برای جلوگیری از حذف نهایی از عرصه سیاست نظام چه باید باشد؟
نکته ی خوبی را اشاره کردید؛ این همگرایی که طی تحریم انتخابات کنونی ایجاد شده، خود یک دستاورد است و به خودی خود استفاده از فرصت این بازی انتخاباتی به مثابه یک فرصت سیاسی است. حداقل دستاورد تحریم فعال تا این لحظه این است که تمام دموکراسی خواهان، چه آنان که معتقد بودند در این سالها انتخاباتی مشروع نبود و چه آنها که به تدریج پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم به این اعتقاد رسیده اند توافق دارند که دیگر نباید وارد این بازی متقلبانه و نامشروع شد.
به نظرم قدم بعدی این است که با چه راهبرد یا استراتژی و گفتمانی باید پیش رفت که در عین حال که خواستار تحولات بنیادی هستیم مواجه با یک روند قهرآمیز انقلابی نشویم که آن همانا راهبرد انتخابات آزاد است. البته آشنائی نسبی من به جامعه شناسی انقلاب ها به من اجازه نمیدهد که مدعی شوم که روشنفکران میتوانند جلوی انقلاب را بگیرند. علیرغم تلاش صلح دوستان و خشونت پرهیزان، چه بسا دیکتاتورها جامعه را به طرف انفجار یا انقلاب خونین بکشانند. اما در هر حال من وظیفه کنشگران حقوق بشر و حقوق زنان و معلمینی چون خودم را در تلاش مداوم در ترویج، تدریس و تشویق اصول دموکراتیک از جمله اصل انتخابات آزاد و پذیرش چرخش دموکراتیک قدرت و رهبری در همه نهادها و مناسبات سیاسی و اجتماعی میدانم. .
و اما سخن آخر؟
متاسفانه برخی از روشنفکران ما با دوقطبی کردن و تشدید اختلافات درمیان طیف های فکری گوناگون و ایجاد سوء ظن و تهمت زنی نسبت به هر نوع اتحاد و همگرائی به فضای بدبینی ، بی اعتمادی، واگرائی و پراکندگی دامن زده اند. که خواسته و نا خواسته به نفع حکومت استبدادی حاکم تمام شده است. ماجراجویی دولت ایران پیرامون مسائل هسته ای و نگرانی از تحریم هاو جنگ نیز بر اضطراب ها و بدبینی ها افزوده است. اما خوشبختانه کم نیستند تعداد کنشگران جوانتری که از شیوه های کهنه مریدی و مرادی و خود-مداری های جاه طلبانه کهنه کاران سیاست پیشه فراجسته اند و تلاش هایی صورت میگیرد تا بر فضای دو قطبی فائق آمده، بر اشتراکات تکیه کرده فضای همدلی ، همکاری، ائتلاف و اتحاد عمل جانشین تخریبات سکتاریستی و گسست های تصنعی نمایند. امروز به خصوص به خاطر جو خفقان داخل کشور، نقش نیروهای اپوزیسیون مقیم خارج مهمتر گشته است تا بتوانند با حداقلی از همگرایی و کنار گذاشتن پراکنده کاری ها و بدبینی ها، باعث امید بخشی و تسهیل کننده ائتلاف های کارساز و موثر برای داخل و خارج ایران باشند.
چند سال پیش زمانیکه در اثر تشدید سرکوب ها بخش های زیادی از جنبش های مدنی دیگر فعال نبودند، جنبش زنان توانست از خود ابتکار عمل های خوبی نشان دهد و با ایجاد کمپین های مختلف و حرکت های مطالبه محور مسالمت آمیز و متمرکز بر خواسته های مشخص به تحرک مدنی و تداوم گفتمان پردازی و فدهنگ سازی دموکراتیک یاری رساند. امروز هم من فکر میکنم شاید زنان کوشا و کنشگر ما با پیش گرفتن روش های مسالمت آمیز و کمک به گفتمان ضد خشونت و ضد استبداد و ضد جنگ و نیز مقاومت در برابر زبان خشن و تهمت آلود و هژمونی طلب "مذکر" در پوشش چپ و راست و ترویج فرهنگ و اخلاق مدنی دیالوگ و گفتگو و مدارا در سالم سازی فضای مبارزاتی و گسترش ادبیات امید و اتحاد به جای ادبیات بدبینی و بد گمانی نقش پیشروی به عهده گیرند.
نگذاریم بعضی نتایج منفی و خشونت بار بلافصل خیزش های مردمی در منطقه را، دشمنان آزادی و طرفداران دیکتاتوری به رخ ما زنان و مردان برابری خواه بکشند و ما را از مبارزات ضد دیکتاتوری هراسان و ناامید سازند. به یاد بیاوریم که اغلب قریب به اتفاق انقلاب های ضد استبدادی، از انقلاب کبیر فرانسه گرفته تا انقلاب آمریکا، روسیه، چین، الجزایر، ایران، تونس، مصر، لیبی، یمن، بحرین، سوریه،...همگی تا مدتها پر از خشونت، هرج و مرج، افت و خیز، و پیش و پس رفتن ها بوده است.
اگر چه هنوز "بهار عرب" برای بسیاری، به خصوص زنان همراه است با سوز و سرمای زمستانی ، اما خیزش های عظیم و تاریخساز زنان و مردان این کشورها نشان میدهد که عصر دیکتاتوری ها به پایان رسیده و موج چهارم دموکراسی بالاخره به منطقه ما نیز رسیده است. نسل های جوان و زنان خاورمیانه به پا خاسته اند و دیگر زیر بار پدر سالاران زورگو و ستمگر نمیروند. دیکتاتورها و حامیان هژمونی طلب خارجی آنها دیگر نمیتوانند سیر تاریخ را متوقف سازند حتی اگر دیکتاتورهای دیگر این بار در پوشش بنیادگراهای اسلامی تلاش در کسب هژمونی نمایند. آنها نیز چون تجربه ایران و حال شاید حتی خیلی زودتر ورشکستگی ایدئولوژیک ، ریا و تزویر و فساد اخلاقی ، و ناکارآمدی مدریتی و کشورداری خودرا به نمایش خواهند گذاشت. جهانی بهتر ممکن است و ما چاره ای نداریم جز آنکه امید را زنده و تلاش را تداوم بخشیم.
وی در ادامه نرخ مشارکت زنان در تصمیم گیری های سیاسی و دولتی ایران را از پائین ترین نرخ های رایج در جهان می داند.
در ادامه گفتگوی جرس با دکتر نیره توحیدی را می خوانید:
شما بیانیه ای مبنی بر «تحریم فعال» انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی به علت نمایشی بودن آن را امضا کردید، کلمه ی «تحریم فعال» دقیقا به چه معناست؟ آیا کلمات جدید طی تحولاتی از جنس انقلاب نیست که به زبان اضافه میشوند؟
فکر نمیکنم این کلمه تازه باشد، درست است که دقیقا با این ترکیب به کار نرفته اما اگر یادتان باشد اصلاح طلبان نیز از ترکیبات این چنینی استفاده کرده بودند، مثل "آرامش فعال" که البته غریب تر و ناممکن تر از تحریم فعال به نظر میرسد. به نظرم تحریم فعال با توجه به توضیحاتی که در این بیانیه آمده بود این است که صرف کنار کشیدن از انتخابات 12 اسفند کافی نیست بلکه در کنار شرکت نکردن در انتخابات این دوره باید چرائی و اهمیت این کنار کشیدن نیز توضیح داده شود. یعنی هم جنبه سلبی داشته باشد و هم جنبه ایجابی . به این معنی که از یک سو در باره ماهیت کاملا غیر آزاد، نمایشی، فرمایشی، خلاف قانون و نامشروع این انتخابات و لذا بی فایده، بلاموضوع و حتی غیراخلاقی بودن اشتراک در آن روشنگری فعال و وسیع صورت بگیرد و ازسوی دیگر بدیل انتخابات واقعی و آزاد ترویج گردد. یعنی از این نمایش انتخاباتی به مثابه فرصتی سیاسی بهره برداری گشته در جهت گفتمان سازی یا فرهنگ پردازی و ایجاد همگرائی میان تمامی نیروهای موافق تحریم حول شعار انتخابات آزاد تلاش فعال صورت گیرد. بعضی ها ممکن است بگویند در نظام جمهوری اسلامی هیچگاه انتخابات واقعا آزاد نبوده است و لذا همواره میباید مورد تحریم آزادیخواهان فرار میگرفت. عده ای –از جمله خود من-- از همان فردای بعد از انقلاب به بحث آری یا نه گفتن به جمهوری اسلامی اعتراض داشتند و از شرکت درآن کنار کشیدند زیرا معتقد بودند این نوع بدیل گذاشتن دموکراتیک نبود زیرا نمیدانستیم یعنی توضیح داده نشده بود که منظور از «جمهوری اسلامی» چیست و بدون داشتن یک تعریف مشخص و مستند نمیبایست به یک بدیل مبهم رای آری میدادیم. بعدها نیز به دلیل اعتراض به نبودن شرایط رقابت آزاد و عدم اجازه کاندیداتوری میان همه نیروهای موجود سیاسی عده زیادی از آزادیخواهان و دموکراسی طلبان در انتخابات شرکت نمیکردند. اما واقعیت این است که بسیاری دیگر نیز با توجه به تدریجی بودن فرایند دموکراسی و نسبی بودن درجات آزادی انتخابات به امید بهبود وضعیت به انتخاب میان بد و بدتر،تن میدادند و از فرصت های انتخاباتی علیرغم همه محدودیت ها و جوانب غیردموکراتیک آنها بهره برداری میکردند و شاهد یک حدی یا عناصری از رقابت و دموکراسی و نظارت طرفین در صحت نسبی شمارش آرا بودند. ولی بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم دیدیم وسعت تقلب آنقدر بود که نه تنها بخش بسیار بیشتری از مردم را از امکان سلامت و واقعی بودن انتخابات در این سیستم ناامید کرد، بلکه بخش مهمی از بدنه حکومت و اصلاح طلبان حکومتی نیز از دایره "خودی ها" طرد و اعتراض قانونی، مشروع و مسالمت آمیز بسیاری از مردم عادی رای دهنده و نیز کوشندگان سیاسی و مدنی با سرکوب خشن، زندان ،شکنجه و تجاوز روبرو شد. این وضعیت ضربه بزرگی به مشروعیت رژیم در دیدگاه اکثریت مردم وارد آورد و هر نوع اعتماد باقی مانده نسبت به سلامت و موضوعیت شرکت در انتخابات را ازبین برد.
قبل از ادامه صحبتتان، تعریف شما از انتخابات آزاد چیست؟
انتخابات آزاد تنها بر مبنای پذیرش اصل ایران برای همه ایرانیان ممکن میگردد و نه در نظام مبتنی بر تبعیض و تقسیم جامعه به "خودی" و "غیر خودی". انتخابات آزاد یعنی هر حزب و گروه سیاسی و یا افراد مستقل بتوانند نمایندگان خود را بدون تبعیض برمبنای جنس، جنسیت، نژاد، قومیت، دین و مرام و ایدئولوژی و یا طبقه و موقعیت اقتصادی، وارد صحنه رقابت آزاد و منصفانه کند تا با دسترسی به رسانه های جمعی و امکانات تبلیغاتی فراگیر و شفاف آنها،مردم بتوانند به انتخاب آزادانه فرد یا حزب مورد نظر خود رای دهند. یک نهاد مستقل و مورد اعتماد همه رقبا نیز باید بر صحت و سلامت انتخابات نظارت کند و نه یک نهادی چون "نظارت استصوابی" که فقط نظر و ترجیح "شورای نگهبان" یعنی اقتدار حاکم را درجهت حفظ مداوم قدرت خویش یعنی جلوگیری از چرخش قدرت اعمال میکند..
و در این دوره انتخابات ما شاهد این معیارها نیستیم؟
البته که نیستیم. در این انتخابات حتی آن حداقل معیارهایی هم که در انتخابات پیشین رعایت میشد زیر پا گذاشته شده است. یعنی حتی دایره خودی ها نیز بسیار تنگتر گشته است. افرادی میتوانند از تصفیه بگذرند که کاملا هم نظر و مطیع ولایت مطلقه باشند لذا همه چیز به صورت انتصابی و فرمایشی درآمده است. به علاوه آن حداقل آزادی های نسبی که در زمان های نزدیک به انتخابات ایجاد میشد را نیز دیگرشاهد نیستیم و فضای سیاسی کاملا امنیتی و نظامی شده است. خوب در چنین شرایطی شرکت در این انتخابات کاملا غیردموکراتیک و نا مشروع و خلاف همه استانداردهای بین المللی و خلاف حتی قوانین خود این نظام، نه تنها نا صحیح و بلا موضوع بلکه غیر اخلاقی هم هست. چرا که نوعی مشروعیت بخشی به حکومتی نا مشروع و نا دیده گرفتن خون شهدائی است که به صرف فریاد "رای من کو" به قتل رسیده اند و توهین به هزارها کسانی است که به "گناه" پاسداری از اصول دموکراتیک و دفاع از جمهوریت دستگیر شده آزار و شکنجه شدند و بی اعتنائی به صدها زندانیانی است که هنوز آزاد نگشته اند چرا که هنوز پرچم دموکراسی خواهی و عدالت جوئی را در دفاع از حقوق شهروندی میلیونها ایرانیان تشنه آزادی و حاکمیت مردمی برافراشته نگاهداشته اند. خوشبختانه همه گروه ها و طیف های مختلف منتقد و مخالف رژیم از آن حد از شجاعت اخلاقی و احترام به اصول دموکراتیک برخوردار بوده اند که بطور متحد عدم شرکت خود در این نمایش انتخابات تصنعی را اعلام کنند. البته برخی به شکل منفعل کنار کشید ه اند و حتی کلمه تحریم را به کار نمیبرند شاید چون رژیم از ترس تحریم وسیع، این بار حتی اعلام تحریم را که یک حق شهروندی است، جرم اعلام کرده است.
اگر تاکید بر تحریم و عدم شرکت در انتخابات باشد، چطور می توان معضل حفاظت از حقوق شهروندی را حل کرد؟ به طوریکه حق رای و صندوق رای در کشور یکی از حقوق پایه ی شهروندی است، آیا حفظ حقوق از وظایف شهروندی نیست؟
حرف شما علی الاصول درست است اما در مورد انتخابات واقعی و آزاد. نباید در هر انتخاباتی و با هر شرایطی شرکت کرد، حق شهروندی به این معناست که شما واقعا حق رای داشته باشید؛ وقتی بسیاری از شهروندان از حق شرکت در مسابقه انتخاباتی محروم میشوند در واقع حق انتخاب مردم زیر پا گذاشته میشود. در واقع در کنار رای دادن، رای گرفتن نیز قرار دارد و همانقدر که حق داریم رای بدهیم به همان میزان حق کاندیدا شدن داریم یا حق داریم کاندیداهای مطلوب خودرا در میان گزینه ها ببینیم. ولی حالا میدانیم که بسیار محتمل است که رای های نامطلوب دزدیده یا کنار گذاشته شود و از طرف دیگر تنها عده ای دستچین شده اجازه کاندیدا شدن را یافته اند. پس همانقدر که شرکت در رای دادن و تشویق مردم برای مشارکت در یک انتخابات آزاد حق مسلم شهروندی است، عدم شرکت در انتخابات غیر آزاد و تشویق مردم به تحریم انتخابات عیرآزاد و تصنعی نیز حق مسلم شهروندی مااست. والا خوب میدانیم که رژیم های استبدادی و اقتدارگرا (اتوریترین) متعددی بودند و هنوز هستند که سالها با سوء استفاده از سازوکارهای دموکراسی نظیر مجلس و انتخابات، به چهره خود شمایلی از شبه دموکراسی پوشانده به دیکتاتوری های طولانی مدت با ریاست جمهورهای مادام العمر نظیر آنچه در مصر، تونس، و امرور در سوریه می بینیم ادامه داده اند. لذا حال که در ایران در میان اکثریت بزرگی از مردم توهم زدائی شده است، دیگر نباید گذاشت رژیم چنین بازی فریبنده ای را با موفقیت به پیش ببرد.
با توجه به این که اصلاح طلبان از شرکت در انتخابات کنار کشیده اند، فکر میکنید با حذف این گروه از مجلس، خواسته و مطالبات زنان چه مبنی بر رعایت حقوق آنها و برابری جنسیتی چه جایگاهی در مجلس خواهد داشت و به چه سمت پیش خواهد رفت؟
میتوان پیش بینی کرد که مجلس آینده شبیه به مجلس کنونی و حتی بدترکیب تر و بیقدرت تر و فرمایشی تر شود؛ لذا اگر زنانی هم وارد این مجلس شوند احتمالا نه از نظر کمی و نه کیفی تغییر چندانی پیش نمیاید. امروز زنان کمتر از سه درصد نمایندگان مجلس را تشکیل میدهند (8 تن از 290 تن) و ایران از جهت مشارکت زنان در تصمیم گیری سیاسی و دولتی در پائین ترین رده های نرخ های رایج جهانی قرار دارد که باید مایه شرمندگی نظام حاکم باشد. برخلاف مجلس دوران اصلاحات،در مجلس کنونی و لابد مجلس بعدی زنان نماینده حکم زینت المجالس را داشته و خواهند داشت. یعنی اکثرا کسانی اجازه ورود خواهند یافت که بازی آقایان مردسالار با همان قوانین مردسالار را پیروی کنند چراکه اجازه نخواهند داد زنان چالشگر و تساوی طلب حضور داشته باشند، اگر هم چنین باشد همانطور که پیش از این نیز مشاهده کردیم، به قدری مجلس بیقدرت شده و همه رفتارهایش دیکتههای مقام ولایت فقیه و شورای نگهبان خواهد بود که در مقابل هر اصلاحیه و یا لایحه ی جدید اصلاح طلبانه سد بگذارند در نتیجه مجلس بعدی بسیار بعید است که بتواند قدرتی در جهت بهبود وضعیت زنان داشته باشد.
کمیت حضور زنان در مجلس را به چه شکل میبینید؟ به طور مثال برخی معتقدند برای برنامه بلندمدت و تاثیرگذار و در شروع باید بر کمیت برابرو هر چه بیشتر زنان در مجلس تاکید کرد، حتی اگر این زنان، معتقد به برابری جنسیتی نباشند و این اتفاق باعث شکستن بسیاری از تابوها در ذهن مردسالارانه حاکمان خواهد شد. شما چگونه به مساله کمیت زنان در مجلس می نگرید؟
البته که رشد کمی سهم زنان در نهادهای فانونگذاری ، مدیریت و تصمیم گیری با اهداف برابری جویانه مطابقت دارد. اما کافی نیست چرا که باید دید آیا کیقیت کار و دیدگاه ها و نقشی که این زنان به پیش میبرند در خدمت توانمندی و ارتقاء موقعیت زنان قرار میگیرد یا خیر. متاسفانه اکثریت مردسالار غالب بر مجلس از وجود نمایندگان زنی که به تساوی حقوق و توانمندی زنان متعهد نیستند حداکثر سوء استفاده را برای مطرح کردن قوانین ضد زن میکند تا قوانین تبعیض گرا علیه زنان از طریق خود آنها به مجلس ارائه و به جامعه تحمیل شود. به طور مثال انتخاب وزیر زن در کابینه آقای احمدی نژاد اصولا میتوانست امر مثبتی باشد و در واقع این دستاوردی از تلاش های زنان بود که با توجه به حضور زنان وزیر در دولت رژیم سابق ، پیشینه تاریخی هم داشت و از مطالبات زنان در در جریان مبارزات انتخاباتی دوره های مختلف هم بود. احمدی نژاد اما با اینکه تنها کاندیدائی بود که حاضر نشده بود به زنان قول وزیر زن بدهد، بدنبال افتضاح انتخاباتی و برای نوعی جبران مافات بطور فرصت طلبانه ژست ترقی خواهانه گرفت و سه زن را برای وزارت پیشنهاد داد. اما باید دید امروز کارنامه خانمی که بالاخره وزیر شد چیست و چه گلی به سر زنان جامعه ما زده است.
این عدم شرکت اصلاح طلبان و نیز توصیه های جمعی به تحریم انتخابات چقدر با بدنه جامعه ی زنان کشور و نه تنها تهران همخوانی دارد؟ فکر میکنید تا چه میزان این پیشنهاد از سوی مردم پاسخ داده شود؟
این نکته البته چالش بزرگی است؛ در شهرهای بزرگ گفتمان تحریم فعال می تواند اثر گذار باشد اما در شهرستان ها و مناطق حاشیه ای شرایط متفاوت است: گاهی رقابتهای محلی بین گروه های مختلف وجود دارد که در بخش هائی گاه رقابتها شبه قبیله ای میشود برای همین نمیتوان پیش بینی درستی داشت از اینکه در مناطق و سطوح مختلف کشور تحریم چقدر فراگیر خواهد بود. حتی ممکن است عناصری با خواسته های اصلاحی و ترقی خواهانه در گوشه و کنار کشور بتوانند وارد مجلس شوند. اینها مسائل حاشیه ای انتخابات است. اما آنچه مسلم است این است که امروزه برآیند تحولات سیاسی از جمله انتخابات را معمولا کلان شهرها تعیین میکنند. به هرحال تا آنجا که میشود اصلاح طلبان، تحول خواهان، آزادی خواهان و مخالفان تبعیض لابد تلاش خواهند کرد به خصوص با تکیه بر زنان و جوانان در میان مردم روشنگری کنند و گفتمان تحریم را به پیش برند..
این دعوت در کلان شهرها پاسخ خواهد گرفت؟
بستگی به میزان و گسترش تلاش نیروهای آزادی خواه و اصلاح طلب دارد و اینکه چقدر از همین امکانات بسیار محدود استفاده بهینه شود. میدانیم که در یکی دو ماه نزدیک به انتخابات این بار به جای گشایش نسبی بر دامنه دستگیری ها و احضارها و بازجوئی ها و تهدید ها افزوده اند. حکومتگران با ایجاد اختلال در سیستم های ارتباطی ،قطع تلفن ها و کند کردن یا قطع اینترنت درتلاشند تا هرنوع ارتباطی را محدود کنند و جو امنیتی و ارعاب را تشدید کنند. اما این وضعیت پارادوکسی است که به اهداف نمایشی رژیم در انظار عمومی، چه در داخل کشور و چه در افکار بین المللی آسیب خواهد زد و به ناگزیر ایماژ یا چهره منفی تری از خود ارائه خواهد داد و ترس و بی پایگی آنرا هویداتر خواهدکرد.
به هر حال آنها که کنشگر سیاسی هستند بهتر از امثال من میدانند که چگونه از این پارادوکس هائی که برای رژیم وجوددارد حداکثر حسن استفاده را بنمایند. میشنوم که تاکتیک ماندن در خانه ها در روز انتخابات و کمک به نمایاندن هر چه بیشتر کنارکشیدن و بی اعتنائی مردم به همه توصیه میشود و نمونه هائی تاریخی وجوددارد که نشان داده است که قهر و سکوت مردم "فریادی بلند از ناگفته هاست". خالی کردن خیابانها و سکوت مردم میتواند چشم وگوش و روحیه سرکوبگران حاکم را تخریب مند و در عوض در میان مردم احساس همبستگی و امید را تقویت نماید.
در واقع به نظر شما عدم مشارکت همچنین تحریم انتخابات یک استراتژی بلند مدت است؟ و قدم های بعدی دارد؟
البته، چرا که بازی بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم تغییر کرد؛ یک اصلی در بازی دموکراتیک در جامعه مدنی و سیاسی وجود دارد به اسم اصل آلترنیشن (آلترنانس) یعنی نوبتی و چرخشی بودن قدرت یعنی ما موقعی دموکراسی داریم که نیروهای رقیب و قدرتمندان اصل جا به جایی قدرت را بپذیرند و مکانیسم این جابجائی همانا روش مسالمت آمیز و دموکراتیک انتخابات آزاد و رقابتی و یا گاه رفراندم است. این انتخابات است که اکثریت حزبی یا تفکر و سیاست غالب را در مجلس و یا سایر نهادها و قوای سه گانه کشور تعیین میکند. ولی در ایران با تقلب های افزاینده و محدودیت ها و موانع همه جانبه تنگ تر شدن دایره رقابت حتی بر خودی های هر روز ناخودی شونده باید متوجه شد که اصولگرایان حاکم دیگر بطور کامل و بدون تعارف اصل جا به جایی قدرت را زیر پا گذاشته و تحول ازطریق انتخابات را هم توطئه می دانند و اسم آنرا انقلاب مخملی میگذارند.
حاکمان فعلی از یک طرف به خاطر دینامیسم انقلاب 1357 و مطالبات آن که انتخابات، جمهوریت (به جای سلطنت) را در جامعه ما جا انداخت را به ناگزیر پذیرفتند ، اما با تعبیه اصل ضد دموکراتیک ولایت مطلقه فقیه در ساختار قدرت، از همان آغاز بازی دموکراتیک و اصل الترنانس را مختل و دچار تناقض نمودند. ولی فقیه امروز یک قدرت خدادادی برای خودش قائل است که تا آخر عمر پابرجاست. تمام هم نظرانش هم باید همیشه حکومت کنند و خطی که گویا از طرف امام زمان رهبری میشود خطی است که تا ابد باید نه فقط ایران را بلکه جهان را مدیریت کند. اینان با "استکبار و امپریالیسم" مقابله میکنند چون خودشان در صدد تبدیل شدن به استکبار و امپریالیسم منطقه ای و جهانی میباشند تا حکومت اسلامی شیعی فقاهتی (تابع ولایت مطلقه فقیه) را بر دیگران مستولی نمایند. چنین نگاهی طبعا اصل انتخابات آزاد و چرخش فدرت را پذیرا نیست.
متاسفانه این برخورد عملا و نظرا امکان چرخش فدرت، تحول و اصلاح از طریق انتخابات آزاد را منتفی و جامعه را به سوی انقلاب قهر آمیز و خونین سوق میدهد و این خطریست که امروز جامعه ایران را تهدید میکند به خصوص که سایه جنگ و آثار مخرب تحریم نیز بر آسیب پذیری جامعه افزوده است و امثال مرا که مخالف انقلاب خونین و خشونت هستیم بیش از پیش متقاعد کرده است که استراتژی انتخابات آزاد به مثابه کم هزینه ترین، مشروع ترین و جهان پسندترین اصل میتواند ایران را از سقوط به ورطه جنگ و انفجار خونین اجتماعی برهاند. چرخش قدرت به سوی دموکراسی از طریق انتخابات آزاد که بتواند نظام سیاسی مستقر کند که درآن دولت عرفی و سکولار و غیر ایدئولوژیک بوده و همه مقامات اصلی دولتی، سیاسی و مدیریتی انتخابی، چرخشی و غیر مادام العمر باشند. برای بستر سازی در این جهت ناگزیر باید بر مطالبه حداقل هایی چون آزادی تمامی زندانیان سیاسی، از جمله رهبران نمادین جنبش سبز، آزادی مطبوعات و رسانه های جمعی، آزادی احزاب و سازمانهای مدنی و اتحادیه های صنفی و سیاسی پای فشرد، حداقل هائی که قاعدتا باید مورد توافق همه طیف های آپوزیسیون باشد.
اتحاد گروه های اصلاح طلب در دعوت به عدم مشارکت در انتخابات مجلس، نخستین تلاش اعتراضی سیاسی و هماهنگ این طیف بعد از انتخابات ریاست جمهوری است، از طرفی در این شرایط برای نظام هم این امکان وجود دارد که اکثریت و اقلیت مطلوب خود را بسازد. پس از این اقدام ، قدم های بعدی اصلاح طلبان برای جلوگیری از حذف نهایی از عرصه سیاست نظام چه باید باشد؟
نکته ی خوبی را اشاره کردید؛ این همگرایی که طی تحریم انتخابات کنونی ایجاد شده، خود یک دستاورد است و به خودی خود استفاده از فرصت این بازی انتخاباتی به مثابه یک فرصت سیاسی است. حداقل دستاورد تحریم فعال تا این لحظه این است که تمام دموکراسی خواهان، چه آنان که معتقد بودند در این سالها انتخاباتی مشروع نبود و چه آنها که به تدریج پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم به این اعتقاد رسیده اند توافق دارند که دیگر نباید وارد این بازی متقلبانه و نامشروع شد.
به نظرم قدم بعدی این است که با چه راهبرد یا استراتژی و گفتمانی باید پیش رفت که در عین حال که خواستار تحولات بنیادی هستیم مواجه با یک روند قهرآمیز انقلابی نشویم که آن همانا راهبرد انتخابات آزاد است. البته آشنائی نسبی من به جامعه شناسی انقلاب ها به من اجازه نمیدهد که مدعی شوم که روشنفکران میتوانند جلوی انقلاب را بگیرند. علیرغم تلاش صلح دوستان و خشونت پرهیزان، چه بسا دیکتاتورها جامعه را به طرف انفجار یا انقلاب خونین بکشانند. اما در هر حال من وظیفه کنشگران حقوق بشر و حقوق زنان و معلمینی چون خودم را در تلاش مداوم در ترویج، تدریس و تشویق اصول دموکراتیک از جمله اصل انتخابات آزاد و پذیرش چرخش دموکراتیک قدرت و رهبری در همه نهادها و مناسبات سیاسی و اجتماعی میدانم. .
و اما سخن آخر؟
متاسفانه برخی از روشنفکران ما با دوقطبی کردن و تشدید اختلافات درمیان طیف های فکری گوناگون و ایجاد سوء ظن و تهمت زنی نسبت به هر نوع اتحاد و همگرائی به فضای بدبینی ، بی اعتمادی، واگرائی و پراکندگی دامن زده اند. که خواسته و نا خواسته به نفع حکومت استبدادی حاکم تمام شده است. ماجراجویی دولت ایران پیرامون مسائل هسته ای و نگرانی از تحریم هاو جنگ نیز بر اضطراب ها و بدبینی ها افزوده است. اما خوشبختانه کم نیستند تعداد کنشگران جوانتری که از شیوه های کهنه مریدی و مرادی و خود-مداری های جاه طلبانه کهنه کاران سیاست پیشه فراجسته اند و تلاش هایی صورت میگیرد تا بر فضای دو قطبی فائق آمده، بر اشتراکات تکیه کرده فضای همدلی ، همکاری، ائتلاف و اتحاد عمل جانشین تخریبات سکتاریستی و گسست های تصنعی نمایند. امروز به خصوص به خاطر جو خفقان داخل کشور، نقش نیروهای اپوزیسیون مقیم خارج مهمتر گشته است تا بتوانند با حداقلی از همگرایی و کنار گذاشتن پراکنده کاری ها و بدبینی ها، باعث امید بخشی و تسهیل کننده ائتلاف های کارساز و موثر برای داخل و خارج ایران باشند.
چند سال پیش زمانیکه در اثر تشدید سرکوب ها بخش های زیادی از جنبش های مدنی دیگر فعال نبودند، جنبش زنان توانست از خود ابتکار عمل های خوبی نشان دهد و با ایجاد کمپین های مختلف و حرکت های مطالبه محور مسالمت آمیز و متمرکز بر خواسته های مشخص به تحرک مدنی و تداوم گفتمان پردازی و فدهنگ سازی دموکراتیک یاری رساند. امروز هم من فکر میکنم شاید زنان کوشا و کنشگر ما با پیش گرفتن روش های مسالمت آمیز و کمک به گفتمان ضد خشونت و ضد استبداد و ضد جنگ و نیز مقاومت در برابر زبان خشن و تهمت آلود و هژمونی طلب "مذکر" در پوشش چپ و راست و ترویج فرهنگ و اخلاق مدنی دیالوگ و گفتگو و مدارا در سالم سازی فضای مبارزاتی و گسترش ادبیات امید و اتحاد به جای ادبیات بدبینی و بد گمانی نقش پیشروی به عهده گیرند.
نگذاریم بعضی نتایج منفی و خشونت بار بلافصل خیزش های مردمی در منطقه را، دشمنان آزادی و طرفداران دیکتاتوری به رخ ما زنان و مردان برابری خواه بکشند و ما را از مبارزات ضد دیکتاتوری هراسان و ناامید سازند. به یاد بیاوریم که اغلب قریب به اتفاق انقلاب های ضد استبدادی، از انقلاب کبیر فرانسه گرفته تا انقلاب آمریکا، روسیه، چین، الجزایر، ایران، تونس، مصر، لیبی، یمن، بحرین، سوریه،...همگی تا مدتها پر از خشونت، هرج و مرج، افت و خیز، و پیش و پس رفتن ها بوده است.
اگر چه هنوز "بهار عرب" برای بسیاری، به خصوص زنان همراه است با سوز و سرمای زمستانی ، اما خیزش های عظیم و تاریخساز زنان و مردان این کشورها نشان میدهد که عصر دیکتاتوری ها به پایان رسیده و موج چهارم دموکراسی بالاخره به منطقه ما نیز رسیده است. نسل های جوان و زنان خاورمیانه به پا خاسته اند و دیگر زیر بار پدر سالاران زورگو و ستمگر نمیروند. دیکتاتورها و حامیان هژمونی طلب خارجی آنها دیگر نمیتوانند سیر تاریخ را متوقف سازند حتی اگر دیکتاتورهای دیگر این بار در پوشش بنیادگراهای اسلامی تلاش در کسب هژمونی نمایند. آنها نیز چون تجربه ایران و حال شاید حتی خیلی زودتر ورشکستگی ایدئولوژیک ، ریا و تزویر و فساد اخلاقی ، و ناکارآمدی مدریتی و کشورداری خودرا به نمایش خواهند گذاشت. جهانی بهتر ممکن است و ما چاره ای نداریم جز آنکه امید را زنده و تلاش را تداوم بخشیم.
این انتخابات نیست، انتصابات است
ندای سبز آزادی- ایمان مصطفوی: با وجود نزدیک شدن به موعد انتخابات مجلس نهم فضای انتخابات در ایران به شکل محسوسی همچنان سرد و بی روح است. این در حالی است که مسئله تحریم و اثرات منفی آن بر زندگی مردم و خطر حمله به ایران از جمله نگرانی های شدید مردم است. دکتر داوود هرمیداس باوند، استاد ارشد علوم سیاسی و عضو شورای رهبری جبهه ملی ایران با اشاره به عدم توجه مردم به مسئله انتخابات تصریح می کند: " من هیچگاه ندیدم که در دانشگاه و تجمعات تا این حد نسبت به مساله انتخابات بی تفاوت و سرد باشند. تحریم هاجوّ نگران کننده ای را بوجود آورده است، چه در عرصه ی اقتصادی و چه در حوزه سیاسی، مردم نگرانند. بنابراین فکر نکنم انتخابات بتواند اثری در حل مشکلات داشته باشد، نه از لحاظ وضع داخلی نه از جهت شرایط خارجی. مردم فرصتی را در مجلس نمی بینند که بتواند حلال مسائل و مشکلات باشد آنان نگرانی هایی دارند که ملموس و روزانه است؛ و آنچه که جنبه سیاسی دارد نگرانیهایی است که برای مردم به صورت بالقوه وجود دارد."
دکتر داوود هرمیداس باوند، استاد برجسته حقوق بینالملل و روابط بینالملل و عضو ارشد جبهه ملی ایران است. وی از سال ۱۳۵۴ به استخدام وزارت خارجه ایران درآمد و از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۲ در سازمان ملل فعالیت کرده و یک سال ریاست کمیته حقوق مجمع عمومی سازمان ملل را بر عهده داشت. وی بعدتر در دانشگاه های ایران (تهران، امام صادق، آزاد، و علامه طباطبایی) به تدریس حقوق بین الملل و روابط بین الملل مشغول شد.
متن کامل گفتگوی ندای سبز آزادی با این استاد و صاحبنظر برجسته علوم سیاسی در خصوص انتخابات مجلس و تاثیر تحریم ها و فشارهای بین المللی بر آن، در پی می آید:
آقای دکتر باوند، با توجه به اینکه چند روزی بیشتر به برگزاری انتخابات مجلس باقی نمانده، جنابعالی به عنوان یک تحلیلگر و اندیشمند سیاسی، فضای کنونی کشور را چگونه می بینید؟
به نظر من، علاقه و توجهی به انتخابات در مردم وجود ندارد. خود من شخصا به عنوان یک ایرانی و استاد دانشگاه پیگیری خاصی نسبت به انتخابات و حتی نامزدهای آن ندارم و فکر هم نکنم اکثریت مردم علاقه چندانی به این مساله نشان دهند. در حقیقت فضایی که بخواهد موجب بحث و تجزیه و تحلیل منطقی شود وجود ندارد. در شرایط موجود انتظار نمی رود که انتخابات به صورت عادی و بدون هیاهو برگزار شود بیشتر یک انتصاب است تا انتخابات.
شما مطرح فرمودید انتخاباتی در کار نیست و انتصابات است ، این را از منظر توجه به انتخابات سال 88 می فرمایید یا از بعد محدودیتهای موجود و نقش شورای نگهبان؟
انتخابات به این معنا است که احزاب و گروه های مختلف کاندیدا داشته باشند تا یک رقابت آزاد و سالم تشکیل شود. زمانی که اصلاح طلبان نفی شده باشند، گروه های دیگر هم به عنوان غیرقانونی مورد برخورد قرار گیرند، دیگر انتخابات منحصر به یک گروه اصولگرا شده است. اگرچه بین گروه اصولگرا هم شکافی ایجاد شده اما نتیجه انتخابات فقط این است که از این دو گروه اصولگرا کدام می توانند کاندیداهای خودشان را به کرسی بنشانند. در این خصوص هم همه نظرات بر اساس شایعات و قرائن است و نمی شود به ضرس قاطع اظهار نظر کرد. بنابراین نیروهای سیاسی قابل توجهی -چه آن گروه هایی که در ساختار سیستم نقش داشته اند و چه آنهایی که در حاشیه بوده اند و معمولا امکان داشتن کاندیدا در انتخابات نداشتند- در میدان حضور ندارد و انتخابات میان نامزدهای یک طیف و تفکر سیاسی برگزار می شود. بر همین مبنا مردم توجه خاصی به انتخابات ندارند. حتی من هیچگاه ندیدم که در دانشگاه و تجمعات تا این حد نسبت به مساله انتخابات بی تفاوت و سرد باشند.
مشروعیت مجلس بعدی در نگاه جهان و روابط بین المللی در چه اندازه ای خواهد بود؟
اساسا جامعه ی بین المللی مسائلی فراتر از انتخابات را مد نظر دارد؛ در سیاست خارجی مساله ی حقوق بشر، مساله ی تکنولوژی هسته ای و انتظاراتی که آنها در مورد مذاکرات احتمالی دارند (که آیا نتیجه خواهد داد یا همانند گذشته بی نتیجه خواهد بود) مورد توجه است. یعنی غربی ها برای تصمیم گیریشان مسائلی فراتر از انتخابات را در نظر دارند. زمانی (مثل انتخابات سال 1388) انتخابات توجه ویژه ای را جلب می کرد؛ و ناظران بین المللی می دانستند که اگر فرآیند انتخابات به نحو مطلوب ایجاد می شد تغییر مسالمت آمیز در فضای داخلی صورت می پذیرفت، و بازتاب آن نیز در سیاست خارجی و مشکلاتی که وجود دارد نمایان می شد. اما اینکه الان انتخاباتی برگزار شود و تاثیر چندانی بر این مسائل و مشکلات فیمابین بگذارد، چنین چیزی وجود ندارد. انتخابات 12 اسفند با توجه به مجلس فعلی و نامزدهای موجود، رقابت میان یک جناح است؛ منهای آن صد نفر به ظاهر مستقل و اصلاح طلب که نامزد شده اند و ممکن است برای خالی نبودن عریضه ده، بیست نفری هم از آنان انتخاب شوند؛ اما خضور آنان در مجلس چیزی را تغییر نمی دهد. بنابراین فضای انتخابات چندان قابل توجه نیست.
نقش و تاثیر فشارهای بین المللی و تحریم ها را در فضای انتخاباتی کشور چگونه ارزیابی می کنید؟
تحریم ها جو نگران کننده ای را بوجود آورده است چه در عرصه ی اقتصادی و چه در حوزه ی سیاسی. بنابراین فکر نکنم انتخابات بتواند اثری در حل مشکلات داشته باشد، نه از لحاظ وضع داخلی و نه از جهت شرایط خارجی. مردم فرصتی را در مجلس نمی بینند که بتواند حلال مسائل و مشکلات باشد؛ نگرانی های شهروندان متوجه مسائل ملموس و روزانه است و آنچه که جنبه سیاسی دارد نگرانیهایی است که برای مردم به صورت بالقوه وجود دارد. حال اینکه چه خواهد شد بستگی به رویدادهایی دارد که در منطقه در جریان است، و یا اینکه در داخل تعدیلاتی صورت بگیرد. الان معلوم نیست گروهی که سعی می کنند مردم را در فرآیند انتخابات بسیج کنند بتوانند دستآوردی داشته باشند اما این احتمال وجود دارد که اقدامات آنان موجب پدید آمدن وضعیتی شود که تنش را در داخل کشور بیشتر کند.
خطر حمله به ایران را تا چه حد قوی می دانید؟
بیشتر سعی می شود که تحریم ها اثرگذار شود و بعد مساله حمله مطرح می شود. اسرائیلیها این را مطرح می کنند که امتیاز بگیرند. اشاره می شود که ممکن است اسرائیل اقدامی کند و بعد آمریکا سعی می کند آن را کنترل کند؛ اما در قبال این تهدیدها، اسرائیل سلاحهای پیشرفته بیشتری دریافت می کند و همچنین کمکهای مالی بلاعوض قابل توجه نیز می گیرد. از سوی دیگر، تهدیدهای اسرائیل یک بالون آزمایشی است که افکار عمومی جهان را آشنا کنند و بازتاب آن را در داخل آمریکا و خارج ببیند و مبنای ارزیابی قرار دهد. آنها ترجیح می دهند که اگر قرار است اقدامی انجام شود، دیگری مساله را در دست بگیرد و پیامدهای آن را به جان بخرد، و ترجیحا آمریکا این کار را انجام دهد. در کنار آن، سعی می کنند بحرانها و تنشهایی را ایجاد کنند. اما خطر جدی است؛ باید توجه داشت که مقامات آنها هم اظهارات ضد و نقیض زیادی مطرح می کنند. شخصا فکر می کنم اسرائیل می خواهد اگر قرار است حمله ای به ایران صورت پذیرد پدیده ای غیر از اسرائیل -به خصوص آمریکا- این کار را انجام دهد و پیامدهای آن را به گردن بگیرد.
آیا با این معادلات سیاسی، حاکمیت جمهوری اسلامی ابزارهای دیپلماتیک را برای حل و فصل مسائل با جامعه ی جهانی دراختیار دارد؟
امیدوارم با ارزیابی خردمندانه سعی کنند که موضع قبلی را تعدیل کنند و وارد گفتگوی سازنده شوند.
مسعود نقره کار
ویژه خبرنامه گویا
«..... سعید محسنی (نائینی) زندان به زندان میگشت و درس شکنجه و بازجویی و کشتار میداد. او البته فقط به زندانهای مرکز استانها میرفت، بازجوها و شکنجه گرها و زندانبانها را از زندانهای دیگر به زندان مرکزی میآوردند تا در کلاس تعلیم او شرکت کنند. من در اصفهان، شیراز، مشهد و تهران با او بودم. در زندان» هتل «(اصفهان) با حکم حاکم شرع و شخص موسوی اردبیلی رفت و آمد میکردم. هر کسی اجازه نداشت به این قتلگاه ورود کند.
سعید را در یکی از صحبت هایاش خیلی عصبانی دیدم. او در واقع» ده فرمان «آیت الله شاهرودی را که برمبنای آن میباید دستگیری و بازجویی و شکنجه و اعدام عمل میشد با زبانی ساده، اما پر ابهت وگاه ترسناک به شکنجه گرها و بازجوها و زندانبانها تعلیم میداد:
«.... نگذارید دشمن فرار کند، او را دنبال کنیدو تا دستگیری و یا کشتن رهایش نکنید، اگر زخمی شد زخم او را مداوا نکنید، بگذارید عفونت کند. اگر اظهار عجز و درد کرد و یا فریاد زد او را بزنید. در خانههای تیمی اگر احساس خطر کردید همه را بزنید. رحم نکنید. تمام وسائل را ضبط کنید و اگر لازم شد خانه را ویران کنید و کشته شدگان را زیر آوار بگذارید. اگر فراری به خانهای پناه برد به آن خانه و محل وارد شوید. هرکس مزاحم کار شما شد از میان برش دارید، فرق نمیکند زن باشد، کودک باشد، پیر یا جوان باشد، کسی که مزاحم کار شماست باید از بین برود. کارتان باید ایجاد رعب و وحشت باشد. به هر شکل ممکن، این را باید حلقه گوشتان بکنید.»
به طرف مشهد میرفتیم. من و او در صندلی عقب نشسته بودیم. رانند ه جوان پاسداری بود و اسلحهاش را که کلاشینکف بود روی صندلی جلو گذاشته بود. سعید هم کلتاش را جلوی پایاش گذاشته بود. از داخل کیفاش اول دیوان عزلیات حافظ را در آورد و بعد یک کتاب قطور انگلیسی و کتاب دیگری که به لاتین نوشته شده بود. پرسید:» کتاب میخوونی؟ «گفتم:» غیر از قران و کتابهای دینی کتابی نخواندهام «. با تمسخر گفت:» قران؟ این کتاب مگر خووندن داره؟ «. راننده با ناراحتی برگشت و نگاهی به سعید انداخت. سعید با عصبانیت و صدای بلند به راننده گفت:»: جلوتو نیگا کن، جلوتو نیگا کن، نبینم دفعهٔ دیگه بر گردی و منو نیگا کنی، فهمیدی؟ «. راننده چیزی نگفت. سعید رو کرد به من و پرسید:» تو آنتونی گیدنز رو میشناسی؟ این کتاب انگلیسی یکی از کارهای اوست «. گفتم:» نه، نمیشناسم «، و عصبانی گفت:» برای همین است که انقلابتون داره راه دیگهای میره. شما چطور انقلاب کردین؟ چطور میخواین نگهاش دارین؟ «. کتاب انگلیسی را جلوی روی من گرفت و گفت:» این مرد بزرگترین جامعهشناس دنیاست؟ آدم تا جامعهشناسی ندونه حتی بازجو و شکنجه گر خوبی از آب در نمیآد، این کتاب خیلی درسها داره «. پرسیدم:» در باره بازجویی و شکنجه کردن هم داره؟ «بهم ریخت، زرد و عصبانیتر شد، دست جپاش شروع به لرزیدن کرد. کتاب را روی صندلی گذاشت و با دست راست دست چپاش را گرفت و تکرار کرد:» آروم حیوان، آروم «. راننده با تعجب از توی آینه نگاهاش کرد. تصمیم گرفتم دیگر از او سؤال نکنم، اصلن نمیشد از این آدم سؤال کرد. بعد دیوان حافظ را برداشت و جلو روی من گرفت. پرسید:».. اینو که دیگه میشناسی؟ «گفتم:» بله میشناسم «. پرسید:».. شعر از او حفظ هستی؟ «. گفتم:» نه «. با صدایی بلند پرسید:» تو از حافظ شعر حفظ نیستی؟ په چرا زندهای؟ هر ایرانی باید حافظ رو بخوونه و شعرهای او رو حفظ باشه، شما که خودت کنار دست حافظ بزرگ شدی، اونوقت شعر از او حفظ نیستی، باید شرمنده شد، من با شعرهای حافظ زندگی میکنم.»
ساکت شد. خیرهٔ جاده شد و شروع کرد با خودش حرف زدن:
«شما لیاقت اینها را ندارین، لیاقت حافظ، سعدی، فردوسی، مولانا و نظامی رو، اینها در دنیا مثال وشبیه ندارن، بهتر است همان مزخرفات را بخوانین»، و پشت سرش را چند بار محکم به پشتی صندلی کوبید، چشم هایاش را بست و بعد از چند دقیقه خرخراش شروع شد.
در یکی از شهرهای مسیر کاری داشت و میبایست توقف کوتاهی میکردیم. راه بندان بود. شهدای جبهه را آورده بودند و تشییع میکردند. سعید نگاهی به جمعیت و تابوتها انداخت و گفت:» مملکتی که رزمنده هاش اینها باشن هر روز باید شاهد تشییع جنازه باشه «و رو کرد به من و پرسید:» شما جبهه رفتین؟ «. پاسخ دادم:» هنوز این سعادت نصیبم نشده «. با پوزخند گفت: «معلوم میشه آدم عاقلی هستی .» راننده جوان باز ناراحت سر برگرداند تا چیزی بگوید. سعید با کف دستش صورت را ننده را به طرف جلو چرخاند و با تحکم گفت:» مگه بهت نگفتم کارتو بکن، فقط جلوتو نیگا کن، این دفعهٔ آخره که بهت تذکر میدم، فهمیدی؟ «. راننده با دلخوری و رنگ و رویی پریده به کارش ادامه داد.
در زندان وکیل آباد مشهد غروب بودکه میخواست تعلیم بدهد. اذان میگفتند. یکی دو تا از بازجوها و شکنجه گرها پا شدند که بروند نمار بخوانند. پرسید:» کجا؟ «، یکی از آنها گفت:» وقت نماز است «. با عصبانیت گفت:» برین اما دیگه بر نگردین «. آنها منصرف شدند و خواستند بنشینند اما به آنها اجازه نداد و گفت:» گفتم برین بیرون، بیرون «و بیرونشان کرد. با همان زنگ صدا و شمرده شروع کرد:
«...طوری با زندانی رفتار کنید که همان چند ساعت اول تخلیه شود، صبر نکنید والا اطلاعاتی که دارد میسوزد. نباید بگذارید به ۲۴ ساعت برسد. آنقدر باید بزنید و فشار بیاورید که تخلیه شود. باید فکر کنید که از قربانی چیزی نمیدانید باید بگذارید خودش در باره خودش بگوید، باید خودش بگوید وقتی خودش بگوید دیگر در اختیار شماست. زندانیای که میدانید اعدامی ست اما حرف نمیزند را میتوانید با شلیک گلوله به بدناش به حرف بیاورید. گلوله چهار جا دردناک است و دردش را نمیشود تحمل کرد، شلیک به شانهها و زانوها، محصوصا «سر زانو، مطمئن باشید این روش زندانی را به حرف میآورد و نشان خواهد داد که ما حوصله و وقت برای قهرمان بازی نداریم.»
در محلی دیگر در همین زندان وکیل آباد تعلیم میداد و صحبت میکرد، مثل همیشه حرف حرف او بود. معاون فرمانده سپاه (جلیل طالشی) میخواست حرف بزند. سعید اجازه نداد و به او گفت بنشیند. معاون فرمانده سپاه با اعتراض جلسه را ترک کرد. جلسه بعد باز همین فرد وارد شد. سعید از او پرسید:» کی اجازه داده شما وارد این جلسه بشی؟ «معاون فرمانده سپاه گفت:» من احتیاج به اجازه ندارم هر جا دلم بخواد وارد میشم «. سعید از او خواست نزدیک او بیاید. معاون فرمانده پذیرفت. وقتی به نزدیکی سعید رسید سعید چنان سیلی ی محکمی به او زد که او به در و دیوار کوبیده شد. معاون فرمانده را که مردی ورزیده و تنومند بود، بلافاصله بردند. سعید طبق عادت و بیماریاش بلافاصله دست جپاش شروع به لرزیدن کرد. در برابر جمع با دست راست مچ دست چپاش را گرفت و گفت:»... آروم باش حیوون، آروم «و دست را چند بار به دیوار کوبید، و به تعلیم و صحبت هایاش ادامه داد.
من بارها شاهد این دست اتفاقها در سفرهایی که او را همراهی میکردم، بودم. این سؤال هم بارها به ذهن من آمد که آدمی که نماز نمیخواند، خواندن حافظ و جامعهشناسی گیدنز را برخواندن قران ترجیح میدهد، ریشاش را میتراشد، با همکاراناش رفتار خشن و تندی دارد، چگونه تحمل شده و چرا در چنین موقعیت مهمی قرار گرفته است؟ او البته آدم بیایمانی نبود اما نگاه خاص خودش را به دین و ایمان داشت، او وقتی از فردوسی و حافط و سعدی حرف میزد طوری وانمود میکرد و میخواست حالی من کند که ملتی که این بزرگان را داشته دین را دیگربرای چه میخواسته و میخواهد؟
البته بعدها متوجه شدم که چرا او در چنین موقعیتی هست و کسی نمیتواند به او چیزی بگوید. دلیل این بود که پدر سعید، که یکی از بازرگانان متدین و متمول ایرانی در اروپا بود و کار تجارت میکرد از دوستان و نزدیکان آیت الله بهشتی بود. شنیدم که بهشتی هر چه داشت از پدر سعید محسنی داشت. بهشتی به توصیه پدر سعید، او را وارد سیستم قضایی کرد تا ضمن خدمت شاید متدین شود و به راه راست هدایت شود، البته متدین آنطور که پدر سعید میفهمید. سعید اما راه خودش را میرفت راهی که از عبادت جسارت را میفهمید و از جسارت خشونت و شقاوت را.....»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زیرنویس
ویژه خبرنامه گویا
«..... سعید محسنی (نائینی) زندان به زندان میگشت و درس شکنجه و بازجویی و کشتار میداد. او البته فقط به زندانهای مرکز استانها میرفت، بازجوها و شکنجه گرها و زندانبانها را از زندانهای دیگر به زندان مرکزی میآوردند تا در کلاس تعلیم او شرکت کنند. من در اصفهان، شیراز، مشهد و تهران با او بودم. در زندان» هتل «(اصفهان) با حکم حاکم شرع و شخص موسوی اردبیلی رفت و آمد میکردم. هر کسی اجازه نداشت به این قتلگاه ورود کند.
سعید را در یکی از صحبت هایاش خیلی عصبانی دیدم. او در واقع» ده فرمان «آیت الله شاهرودی را که برمبنای آن میباید دستگیری و بازجویی و شکنجه و اعدام عمل میشد با زبانی ساده، اما پر ابهت وگاه ترسناک به شکنجه گرها و بازجوها و زندانبانها تعلیم میداد:
«.... نگذارید دشمن فرار کند، او را دنبال کنیدو تا دستگیری و یا کشتن رهایش نکنید، اگر زخمی شد زخم او را مداوا نکنید، بگذارید عفونت کند. اگر اظهار عجز و درد کرد و یا فریاد زد او را بزنید. در خانههای تیمی اگر احساس خطر کردید همه را بزنید. رحم نکنید. تمام وسائل را ضبط کنید و اگر لازم شد خانه را ویران کنید و کشته شدگان را زیر آوار بگذارید. اگر فراری به خانهای پناه برد به آن خانه و محل وارد شوید. هرکس مزاحم کار شما شد از میان برش دارید، فرق نمیکند زن باشد، کودک باشد، پیر یا جوان باشد، کسی که مزاحم کار شماست باید از بین برود. کارتان باید ایجاد رعب و وحشت باشد. به هر شکل ممکن، این را باید حلقه گوشتان بکنید.»
به طرف مشهد میرفتیم. من و او در صندلی عقب نشسته بودیم. رانند ه جوان پاسداری بود و اسلحهاش را که کلاشینکف بود روی صندلی جلو گذاشته بود. سعید هم کلتاش را جلوی پایاش گذاشته بود. از داخل کیفاش اول دیوان عزلیات حافظ را در آورد و بعد یک کتاب قطور انگلیسی و کتاب دیگری که به لاتین نوشته شده بود. پرسید:» کتاب میخوونی؟ «گفتم:» غیر از قران و کتابهای دینی کتابی نخواندهام «. با تمسخر گفت:» قران؟ این کتاب مگر خووندن داره؟ «. راننده با ناراحتی برگشت و نگاهی به سعید انداخت. سعید با عصبانیت و صدای بلند به راننده گفت:»: جلوتو نیگا کن، جلوتو نیگا کن، نبینم دفعهٔ دیگه بر گردی و منو نیگا کنی، فهمیدی؟ «. راننده چیزی نگفت. سعید رو کرد به من و پرسید:» تو آنتونی گیدنز رو میشناسی؟ این کتاب انگلیسی یکی از کارهای اوست «. گفتم:» نه، نمیشناسم «، و عصبانی گفت:» برای همین است که انقلابتون داره راه دیگهای میره. شما چطور انقلاب کردین؟ چطور میخواین نگهاش دارین؟ «. کتاب انگلیسی را جلوی روی من گرفت و گفت:» این مرد بزرگترین جامعهشناس دنیاست؟ آدم تا جامعهشناسی ندونه حتی بازجو و شکنجه گر خوبی از آب در نمیآد، این کتاب خیلی درسها داره «. پرسیدم:» در باره بازجویی و شکنجه کردن هم داره؟ «بهم ریخت، زرد و عصبانیتر شد، دست جپاش شروع به لرزیدن کرد. کتاب را روی صندلی گذاشت و با دست راست دست چپاش را گرفت و تکرار کرد:» آروم حیوان، آروم «. راننده با تعجب از توی آینه نگاهاش کرد. تصمیم گرفتم دیگر از او سؤال نکنم، اصلن نمیشد از این آدم سؤال کرد. بعد دیوان حافظ را برداشت و جلو روی من گرفت. پرسید:».. اینو که دیگه میشناسی؟ «گفتم:» بله میشناسم «. پرسید:».. شعر از او حفظ هستی؟ «. گفتم:» نه «. با صدایی بلند پرسید:» تو از حافظ شعر حفظ نیستی؟ په چرا زندهای؟ هر ایرانی باید حافظ رو بخوونه و شعرهای او رو حفظ باشه، شما که خودت کنار دست حافظ بزرگ شدی، اونوقت شعر از او حفظ نیستی، باید شرمنده شد، من با شعرهای حافظ زندگی میکنم.»
ساکت شد. خیرهٔ جاده شد و شروع کرد با خودش حرف زدن:
«شما لیاقت اینها را ندارین، لیاقت حافظ، سعدی، فردوسی، مولانا و نظامی رو، اینها در دنیا مثال وشبیه ندارن، بهتر است همان مزخرفات را بخوانین»، و پشت سرش را چند بار محکم به پشتی صندلی کوبید، چشم هایاش را بست و بعد از چند دقیقه خرخراش شروع شد.
در یکی از شهرهای مسیر کاری داشت و میبایست توقف کوتاهی میکردیم. راه بندان بود. شهدای جبهه را آورده بودند و تشییع میکردند. سعید نگاهی به جمعیت و تابوتها انداخت و گفت:» مملکتی که رزمنده هاش اینها باشن هر روز باید شاهد تشییع جنازه باشه «و رو کرد به من و پرسید:» شما جبهه رفتین؟ «. پاسخ دادم:» هنوز این سعادت نصیبم نشده «. با پوزخند گفت: «معلوم میشه آدم عاقلی هستی .» راننده جوان باز ناراحت سر برگرداند تا چیزی بگوید. سعید با کف دستش صورت را ننده را به طرف جلو چرخاند و با تحکم گفت:» مگه بهت نگفتم کارتو بکن، فقط جلوتو نیگا کن، این دفعهٔ آخره که بهت تذکر میدم، فهمیدی؟ «. راننده با دلخوری و رنگ و رویی پریده به کارش ادامه داد.
در زندان وکیل آباد مشهد غروب بودکه میخواست تعلیم بدهد. اذان میگفتند. یکی دو تا از بازجوها و شکنجه گرها پا شدند که بروند نمار بخوانند. پرسید:» کجا؟ «، یکی از آنها گفت:» وقت نماز است «. با عصبانیت گفت:» برین اما دیگه بر نگردین «. آنها منصرف شدند و خواستند بنشینند اما به آنها اجازه نداد و گفت:» گفتم برین بیرون، بیرون «و بیرونشان کرد. با همان زنگ صدا و شمرده شروع کرد:
«...طوری با زندانی رفتار کنید که همان چند ساعت اول تخلیه شود، صبر نکنید والا اطلاعاتی که دارد میسوزد. نباید بگذارید به ۲۴ ساعت برسد. آنقدر باید بزنید و فشار بیاورید که تخلیه شود. باید فکر کنید که از قربانی چیزی نمیدانید باید بگذارید خودش در باره خودش بگوید، باید خودش بگوید وقتی خودش بگوید دیگر در اختیار شماست. زندانیای که میدانید اعدامی ست اما حرف نمیزند را میتوانید با شلیک گلوله به بدناش به حرف بیاورید. گلوله چهار جا دردناک است و دردش را نمیشود تحمل کرد، شلیک به شانهها و زانوها، محصوصا «سر زانو، مطمئن باشید این روش زندانی را به حرف میآورد و نشان خواهد داد که ما حوصله و وقت برای قهرمان بازی نداریم.»
در محلی دیگر در همین زندان وکیل آباد تعلیم میداد و صحبت میکرد، مثل همیشه حرف حرف او بود. معاون فرمانده سپاه (جلیل طالشی) میخواست حرف بزند. سعید اجازه نداد و به او گفت بنشیند. معاون فرمانده سپاه با اعتراض جلسه را ترک کرد. جلسه بعد باز همین فرد وارد شد. سعید از او پرسید:» کی اجازه داده شما وارد این جلسه بشی؟ «معاون فرمانده سپاه گفت:» من احتیاج به اجازه ندارم هر جا دلم بخواد وارد میشم «. سعید از او خواست نزدیک او بیاید. معاون فرمانده پذیرفت. وقتی به نزدیکی سعید رسید سعید چنان سیلی ی محکمی به او زد که او به در و دیوار کوبیده شد. معاون فرمانده را که مردی ورزیده و تنومند بود، بلافاصله بردند. سعید طبق عادت و بیماریاش بلافاصله دست جپاش شروع به لرزیدن کرد. در برابر جمع با دست راست مچ دست چپاش را گرفت و گفت:»... آروم باش حیوون، آروم «و دست را چند بار به دیوار کوبید، و به تعلیم و صحبت هایاش ادامه داد.
من بارها شاهد این دست اتفاقها در سفرهایی که او را همراهی میکردم، بودم. این سؤال هم بارها به ذهن من آمد که آدمی که نماز نمیخواند، خواندن حافظ و جامعهشناسی گیدنز را برخواندن قران ترجیح میدهد، ریشاش را میتراشد، با همکاراناش رفتار خشن و تندی دارد، چگونه تحمل شده و چرا در چنین موقعیت مهمی قرار گرفته است؟ او البته آدم بیایمانی نبود اما نگاه خاص خودش را به دین و ایمان داشت، او وقتی از فردوسی و حافط و سعدی حرف میزد طوری وانمود میکرد و میخواست حالی من کند که ملتی که این بزرگان را داشته دین را دیگربرای چه میخواسته و میخواهد؟
البته بعدها متوجه شدم که چرا او در چنین موقعیتی هست و کسی نمیتواند به او چیزی بگوید. دلیل این بود که پدر سعید، که یکی از بازرگانان متدین و متمول ایرانی در اروپا بود و کار تجارت میکرد از دوستان و نزدیکان آیت الله بهشتی بود. شنیدم که بهشتی هر چه داشت از پدر سعید محسنی داشت. بهشتی به توصیه پدر سعید، او را وارد سیستم قضایی کرد تا ضمن خدمت شاید متدین شود و به راه راست هدایت شود، البته متدین آنطور که پدر سعید میفهمید. سعید اما راه خودش را میرفت راهی که از عبادت جسارت را میفهمید و از جسارت خشونت و شقاوت را.....»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زیرنویس
* سلسله مطالبی که هشتمین بخش آن را خواندید، اظهارات یکی از کارکنان سابق قوه قضائیه حکومت اسلامی درشکنجهگاهها و زندانهای این حکومت است. او به عنوان شاهد تجاوزبه دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه واعدام زندانیان سیاسی و عقیدتی از گوشههایی از جنایتهای پنهان ماندهٔ جنایتی به نام حکومت اسلامی پرده بر میدارد. با توجه به اینکه در زندانها حکومت اسلامی، شاغلین در زندانها از نامهای متعدد و مستعار استفاده میکردند (و میکنند)، نامها و فامیلیها میتوانند واقعی (و حقیقی) نباشند. (م. ن)
چهارشنبه 3 اسفند 1390» بخش هشتم: "جنایتکار تحصیلکرده و غزلیات حافظ"
چهارشنبه 26 بهمن 1390» بخش هفتم: "حکومت اسلامی را اين سه نفر میچرخانند"
شنبه 22 بهمن 1390» بخش ششم: "تحصیلکرده ای از جنس جنایت"
جمعه 14 بهمن 1390» بخش پنجم: قتل های زنجیره ای با قتل طرفداران منتظری در سپاه آغاز شد
پنجشنبه 6 بهمن 1390» بخش چهارم: استشهادیهای رژيم آماده انفجار در اروپا و آمريکا
جمعه 30 دی 1390» بخش سوم: پرده بکارت پاداش بازجوها و شکنجه گرها بود
یکشنبه 25 دی 1390» بخش دوم: آمریکای جنوبی لانه قاتلان وشکنجه گران رژیم
دوشنبه 19 دی 1390» بخش اول: ترانه فقط ۱۶ سال و سه ماه داشت
چهارشنبه 26 بهمن 1390» بخش هفتم: "حکومت اسلامی را اين سه نفر میچرخانند"
شنبه 22 بهمن 1390» بخش ششم: "تحصیلکرده ای از جنس جنایت"
جمعه 14 بهمن 1390» بخش پنجم: قتل های زنجیره ای با قتل طرفداران منتظری در سپاه آغاز شد
پنجشنبه 6 بهمن 1390» بخش چهارم: استشهادیهای رژيم آماده انفجار در اروپا و آمريکا
جمعه 30 دی 1390» بخش سوم: پرده بکارت پاداش بازجوها و شکنجه گرها بود
یکشنبه 25 دی 1390» بخش دوم: آمریکای جنوبی لانه قاتلان وشکنجه گران رژیم
دوشنبه 19 دی 1390» بخش اول: ترانه فقط ۱۶ سال و سه ماه داشت
افتخار میکنم استاد اخراجی دانشگاه جمهوری اسلامی هستم
مراسم اختتامیه هشتمین جشنواره فیلم ۱۰۰ در حالی برگزار شد که نورالدین زرینکلک، پدر انیمیشن ایران در این مراسم با افتخار اعلام کرد که استاد اخراجی دانشگاه است و این موضوع باعث خشم رسانههای محافظهکار شد.
در اختتاميه هشتمين جشنواره بینالمللی فيلم ۱۰۰، از نورالدین زرینکلک، پدر انیمیشن ایران نیز تجلیل شد.
هنگامی که آزاده نامداری، مجری این مراسم، زرینکلک را استاد دانشگاه خطاب کرد و از وی درخواست کرد بهروی سن بیاید، آقای زرینکلک پشت تریبون قرار گرفت و گفت «اینجا مرا به عنوان استاد دانشگاه نام بردند، بله من استاد دانشگاه تهران بودم، اما اخراج شدم.»
سخنان وی با تشویق مردم روبرو شد؛ و زرینکلک در ادامه خطاب به مردم گفت: «استاد واقعی شما هستید.»
اما این موضوع باعث خشم رسانههای محافظهکار شد؛ به طوری که بسیاری از سایتها همچون فارس و کیهان به آن واکنش نشان دادند و با عناوینی چون «صحنهاي براي تجليل از يك سينماگر هتاك» و «تجليل و بزرگداشت بيش از حد از نورالدين زرينكلك» از آن یاد کردند.
گفتنی است نورالدین زرینکلک استاد دانشکده هنرهای دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، در سال ۱۳۸۶ از دانشگاه اخراج شد.
احتمال حذف شدن از لیست دوستان فیسبوکی خانمها بیشتر است
- احتمال حذف شدن از لیست دوستان فیس بوکی خانمها بیشتر است.
-خانم ها تنظیمات امنیتی بالاتری را انتخاب میکنند.
-آقایان تقریبا دوبرابر خانم ها مطالبی را به اشتراک می گذارند که بعداً پشیمان میشوند.
-۶۳ درصد از افراد مورد مطالعه، کسانی را از لیست دوستان خود حذف کرده اند این رقم در سال ۲۰۰۹ فقط ۵۶ درصد بوده است.
-۶۷ درصد از خانمها اظهار داشتند که کسانی را از لیست دوستان خود حذف کردهاند این رقم برای آقایان ۵۸ درصد است. - ۵۸ درصد از افراد مورد مطالعه تنظیمات صفحه خود را روی خصوصی تنظیم میکنند، بدین معنی که فقط دوستانشان قادر به دیدن صفحات آنان هستند.
- ۱۹ درصد تنظمیات را به گونهای قرار میدهند که دوستانِ دوستانشان نیز قادر به دیدن صفحات آنها هستند.
- ۲۰ درصد صفحات خود را به صورت قابل رویت عمومی تنظیم میکنند.
- ۶۷ درصد خانمها صفحه خود را خصوصی میکنند این رقم برای آقایان ۴۸ درصد است.
- ۴۸ درصد ازکاربران اظهار داشتند که برای تنظیم خصوصی سازی صفحه خود با مشکلاتی روبرو بودهاند، در حالی که ۴۹ درصد گفتهاند که هیچگاه به مشکلی برنخوردهاند. - این بررسی نشان میدهد که آقایان با احتمالی تقریبن دو برابر خانمها از گذاشتن عکس، فیلم، نظر و پستهایی که به اشتراک گذاشتهاند بعداً پشیمان شدهاند. ۱۵ درصد از آقایان و ۸ درصد از خانمها این تجربه را داشتهاند.
-۹۳ درصد از افراد مورد مطالعه از فیس بوک استفاده میکردند در حالی که این آمار در سال ۲۰۰۹ فقط ۷۳ در صد بوده است.
-بر اساس این مطالعه تعداد استفاده کنندهگان از شبکههای اجتماعی رقیب فیس بوک، مانند «Myspace» کاسته شده ولی تعداد استقاده کنندهگان از توییتر افزایش یافته است.
این بررسی در ماه های آوریل و مه سال ۲۰۱۱ انجام گرفته و در آن ۲۲۷۷ نفر شرکت داشته اند خطای تقریبی این پیمایش ۲/۴ درصد است.
روزنامه آمریکایی، ۲۲ سال پیش: خامنهای فارغالتحصیل روسیه است
روزنامه «آبزرور-ریپورتر» آمریکا، تنها چند روز پس از درگذشت آیتالله خمینی درباره جانشین او نوشته بود که خامنهای فارغالتحصیل دانشگاه پاتریس لومومبای شوروی است و احتمالا گرایش بیشتری به شوروی خواهد داشت.
بر اساس لینک موجود از نسخه موجود از روزنامه آبزرور-ریپورتر روز ۱۱ ژوئن ۱۹۸۹، یعنی چند روز بعد از درگذشت آیتالله خمینی و انتخاب حجتالاسلام خامنهای به مقام رهبری نظام، پیشبینی کرد که خامنهای، که سابقه همکاری با بلوک شرق و حکومتهای رادیکال جهان سوم را دارد، احتمالا بعد از رهبر شدن به شوروی گرایش بیشتری نشان خواهد داد تا ایالات متحده.
آیتالله دستغیب خامنهای را به «بیمنطقی و عدم اجتهاد» متهم کرد
پیرو نقل قول منسوب به علی خامنهای مبنی بر اجازه ندادن وی به اعضای خبرگان برای نظارت بر وظایف رهبری، یک عضو مجلس خبرگان رهبری گفت اگر این سخن صحت داشته باشد، فردی که آن را گفته بیمنطق است، «احکام خدا را نمیفهمد» و مجتهد نیست.
ماجرا از آنجا آغاز شد که هفتهی گذشته عباس نبوی، رییس موسسه تمدن و توسعه اسلامی در جمع اعضای انصار حزب الله گفت که علی خامنهای «بهطور مکتوب» به اعضای این مجلس اعلام کرده است که اجازه دخالت آنان در مورد جزییات عملکرد خود را نمیدهد.
این اظهار نظر که همچنان در سایت یالثارات (ارگان انصار حزبالله) و برخی سایتهای محافظهکار دیگر قرار دارد تاکنون تکذیب نشده و دفتر رهبری هم به آن واکنش نشان نداده است.
حال یک عضو مجلس خبرگان میگوید اگر این سخن صحت داشته باشد، گوینده آن «بیمنطق» است و «احکام خدا را نمیفهمد» و همچنین مجتهد هم نیست.
به گزارش خبرنگاران سبز، آیتالله دستغیب، عضو مجلس خبرگان در واکنش به این نقل قول گفته است: «اين سخن که گفته میشود نبايد در جزیيات دخالت کرد، به علت عدم منطق و اينکه اين افراد احکام خدا را نمیفهمند، است.»
این مرجع تقلید منتقد حکومت در ادامه سخنان خود افزوده است: «اگر اين جمله، صحّت داشته باشد، از ناحيهی عدم اجتهاد است... چون اعضای خبرگان مجتهد هستند و از روی اجتهاد صحبت میکنند، وظيفه دارند در هر موردی که خلاف شرع و قانون است، تذکر دهند و الا مسئول هستند.»
در خاتمه ذکر این نکته ضروری است که آیتالله دستغیب خود عضو مجلس خبرگان است و اگر آنطور که آقای عباس نبوی گفته دستور رهبری بهطور «مکتوب» برای اعضای خبرگان ارسال شده، برای دستغیب هم قاعدتا باید رفته باشد، اما شاید همانطور که آقای دستغیب در آخرین اجلاس خبرگان رهبری دعوت نشد، این دستورالعمل هم برای وی ارسال نشده باشد.
پورمحمدی: پروندههای زیادی مانند اختلاس سههزار میلیاردی داریم
رییس سازمان بازرسی کل کشور با بیان اینکه نگاه مردم ایران به مبارزه با فساد خوب نیست گفت که در حال حاضر پروندههای زیادی مشابه پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی از بانک صادرات در ایران وجود دارد.
به گزارش خبرگزاری ایلنا مصطفی پورمحمدی، عضو هیات مرگ در سال ۶۷، وزیر پیشین دولت و رییس فعلی سازمان بازرسی کل کشور با بیان این مطلب و نیز با اشاره به افزایش فساد در ایران گفته است که باید به فکر چاره باشیم.
آقای پورمحمدی گفته است که در گذشته ملاک کار سازمان بازرسی کل کشور بر مبنای «خوشبینی» بوده که بر اساس همین شرایط هم پروندههای فساد زیادی همانند پرونده اختلاس سه هزار میلیاردی از بانک صادرات بوجود آمده است.
وی افزوده است که برهمین مبنا در فضای فعلی جمهوری اسلامی که پروندههای فساد زیادی وجود دارد، جای خوشبینی نیست و سازمان بازرسی کل کشور باید دقت بیشتری داشته باشد.
گفتنی است اختلاس سه هزار میلیارد تومانی از بانک صادرات، یکی از بزرگترین پروندههای فساد مالی بود که در جمهوری اسلامی با هیاهوی بسیار در رسانهها مطرح شد و علیرغم اینکه اصولگرایان؛ تیم احمدینژاد را به دست داشتن در این فساد متهم کرده بودند در نخستین جلسه دادگاه متهمان این پرونده (که هفته گذشته و در فاصله دو هفته مانده به برگزاری انتخابات نهم مجلس برگزار شد) نامی از نزدیکان احمدینژاد برده نشد.
نبرد اصولگرایان در سکانس آخر: احمدینژاد مختار ثقفی شد
جبهه متحد اصولگرایان به پشتوانه قوه قضائیه میتواند سایتها را فیلتر کند و خبرنگاران حامی جبهه پایداری را بازداشت، اما نمیداند این سی دی جدید هواداران احمدینژاد را کجای دلش بگذارد. این سیدی این بار به جای شعیب بن صالح، احمدینژاد را با مختار ثقفی مقایسه کرده است. فردی که حداقل به دلیل سریال مختارنامه بیشتر ازقبل شناخته شده است.
چیزی که عوض دارد، گله ندارد. اعضای جبهه پایداری شب نامه پخش میکنند و پیامک میدهند. اعضای جبهه متحد هم به قوه قضائیه متوسل میشوند تا سایتهای آنان را فیلترکند. این به آن در.
نبرد اصولگرایان ازجدال لفظی هم گذشته و به اقدام متقابل رسیده است. جبهه متحد اصولگرایی ازتوزیع شب نامه و پیامکهای تخریبی علیه خود خبر میدهد، یک سایت اصولگرا هم از فیلتر شدن ۳ سایت جبهه پایداری. براساس این خبرها سه پایگاه اینترنتی صراط نیوز، بی باک نیوز و ۵۹۸ روز شنبه فیلتر شدهاند.
جبهه متحد اصولگرایان به پشتوانه قوه قضائیه میتواند سایتها را فیلتر کند و خبرنگاران حامی جبهه پایداری را بازداشت، اما نمیداند این سی دی جدید هواداران احمدینژاد را کجای دلش بگذارد. این «سی دی» این بار به جای شعیب بن صالح، احمدینژاد را با مختار ثقفی مقایسه کرده است. فردی که حداقل به دلیل سریال مختارنامه بیشتر ازقبل شناخته شده است. به گفته سایتهای اصولگرا دراین «سی دی» اتهام زنی به مختار با اتهام زنی به احمدینژاد مقایسه شده است. موضوع اتهام البته تنها درایران اتهام است و درکشورهای دیگر شاید باعث افتخار هم باشد. ایرانیگری امری است که اصولگرایان آن را اتهام میدانند همانطور که درسالهای ابتدایی انقلاب کلماتی مانند «میهنپرست»، «لیبرال» و یا «پولدار» فحش محسوب میشد. البته دراین «سی دی» گفته نشده که احمدینژاد قرار است انتقام چه کسی را و چگونه بگیرد.
توزیع این «سی دی» طبیعتا بخشی از فعالیتها در رقابتهای انتخاباتی تفسیر میشود و احتمالا هم میافتد گردن رحیم مشایی. از ماه های پیش اصولگرایان به حامیان خود هشدار دادهاند که جریان مشایی و یا به تعبیر آنان جریان انحرافی درپی تسخیر مجلس است. این جریان البته دربین کاندیداهای فعلی مجلس چهره شاخصی ندارد و بیشتر چهرههای انان کاندیداهای شهرستان هستند،اما اصولگرایان نزدیک به رهبری همچنان هشدار میدهند که حامیان مشایی درانتخابات حضوری گسترده دارند، به گونهای که حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران ازتشکلهای تندرو اصولگرا خبر داده که ۶۰۰ نفر از کاندیداهای این جریان رد صلاحیت شدهاند.
دو جریانی که به جان هم افتادهاند البته هریک با مدیریت یک آیت الله اداره می شوند. جبهه پایداری محمدتقی مصباح یزدی عضو مجلس خبرگان رهبری را پدرمعنوی خود میداند و جبهه متحد اصولگرایی با مدیریت محمدرضا مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری اداره میشود.
اصولگرایان عضوجبهه متحد البته همچنان ازموضع بالا به جیهه پایداری می نگرند، به گونهای که محمدرضا باهنر، نایب رئیس مجلس، فهرست جبهه متحد را تنها فهرست انتخاباتی سنگین درتهران معرفی کرده است. وی البته گفته که «مصلحت اصولگرایان در رقابت نیست، اما زمانی که برادران ما در ایستادگی، پایداری و.. فهرست جداگانهای بدهند طبیعی است که ما با آنها هم رقابت میکنیم.»
هردو جریان اصولگرا تلاش میکنند خود را به رهبری نزدیکترنشان دهند، اما برای ریختن پته یکدیگر بر روی آب ملاحظه رهبری را هم نمیکنند به گونهای که علی لاریجانی سخنان یکی از روحانیون را نقل کرده که معتقد بوده رهبری به سخنانی که درباره جذب حداکثری و دفع حداقلی زده اعتقادی ندارد.
لاریجانی گفته است: «یکی از همین آقایان، چندی پیش بعد درباره راهبرد اصولی رهبری یعنی "جذب حداکثری و دفع حداقلی" از اساس منکر شده بود که رهبری این حرف را زدهاند و سپس گفته بود ما به سیره ایشان عمل میکنیم زیرا خود ایشان به این حرف بیاعتقادند.»
لاریجانی همچنین ازتوزیع سی دی و شب نامه علیه خود گلایه کرده و گفته است: «برخی از این افراد گفته اند لاریجانی در قم خانهای بزرگ در شهرک پردیسان میسازد، من یک وجب زمین در قم ندارم.»
کمک ۴۵۰ میلیون تومانی صادق محصولی
مناظرههای انتخاباتی اصولگرایان هم جایی برای افشاگری اصولگرایان ازوضعیت مالی یکدیگر شده است شاید به همین دلیل احمد توکلی اعلام کرده موافق مناظره های انتخاباتی نیست. دریکی ازهمین مناظرهها علی مطهری، حامیان جبهه پایداری را شعبان بی مخ و ساندیس خور خواند. درهمین مناظره نبویان عضو جبهه پایداری کمک ۴۵۰ میلیون تومانی صادق محصولی وزیر میلیاردی احمدینژاد به جبهه پایداری را تائید کرد و البته گفت که این پول به عنوان خمس و با مجوز مراجع به جبهه پایداری داده شده است.
جبهه پایداری درحالی این ۴۵۰ میلیون را دریافت کرده که یکی ازشعارهای اصلی خود را مبازره با فساد خوانده و همین دیروز مرتضی آقا تهرانی رئیس این جبهه که شاگرد نزدیک مصباح یزدی است نیز گفته است: «برخی اینطور بیحساب و کتاب پول خرج میکنند که رقیبشان انتخاب نشود. ولی ما نباید به کسی تهمت بزنیم و هزینههای سنگین کنیم.»
رد صلاحیت ۵ نماینده به دلیل مشارکت دراختلاس ۳ هزار میلیاردی
فساد مالی اصولگرایان البته گویا بیشتر ازاین رقمها است به گونهای که شورای نگهبان نیز نتوانسته چشم برروی انها ببندد و صلاحیت ۳۵ نفر از نمایندگان فعلی مجلس را رد کرده است. سخنگوی شورای نگهبان ضمن تائید این مطلب اعلام کرده که دلیل رد صلاحیت کمتر از ۵ نفر از این افراد در ارتباط با مسائل فساد اقتصادی اخیر است.
دادن شام حرام است
اصولگرایانی که ازدرگیریهای شدید بین اصولگرایان ناراضیاند دست به دامان مراجع تقلید شدهاند تا از آنان استفتاء بگیرند که تمسخر نامزدهای انتخابات را حرام اعلام کنند. آیت الله مکارم شیرازی هم البته به این استفتاء ها پاسخ داده و هر گونه اهانت به کاندیدهای رقیب را حرام اعلام کرده، حتی اگر با کشیدن کاریکاتورباشد. او همچنین شام دادن کاندیداها برای تبلیغات و رای جمع کردن را نیز خلاف شرع دانسته است.
پیشبینی غلط ایران: عربستان جای خالی نفت ایران را پر کرد
در حالی که آذر ماه سال جاری وزیر نفت ایران در وین گفته بود که عربستان سعودی جای خالی نفت ایران را در بازارهای بینالمللی پر نخواهد کرد؛ امروز خبرگزاریها از افزایش ناگهانی صادرات نفت عربستان خبر دادند.
هنگامی که اتحادیه اروپا تصمیم گرفت نفت جمهوری اسلامی را تحریمکند، کارشناسان اقتصادی خبر از افزایش بهای نفت دادند، و صندوق بینالمللی پول در واکنش به این اقدام هشدار داد که توقف صادرات نفت ایران، بهای نفت را در بازارهای جهانی ۲۰ تا ۳۰ درصد افزایش خواهد داد.
با این وجود در همان زمان برخی مقامات اروپایی از قول مقامات عربستان سعودی گفتند که این کشور شیرهای نفتی خود را باز خواهد کرد و جای خالی نفت ایران را پر میکند.
در واکنش به این رویدادها رستم قاسمی، وزیر نفت جمهوری اسلامی آذر ماه امسال در یک کنفرانس خبری در وین گفت که پیش از نشست اوپک با علی نعیمی، وزیر نفت عربستان سعودی، دیدار داشته و او وعده داده که درصورت تحریم نفت ایران، جای خالی ایران را با تولید مازاد پر نخواهد کرد.
اما امروز در خبری که منتشر شد، پیشبینی وزیر نفت ایران غلط از آب درآمد و عربستان سعودی صادرات نفت خود را «بهطور ناگهانی» افزایش داد.
به نوشتهی «مارکت واچ» عربستان سعودی در پی درخواست واردکنندگان نفت، برای مهار قیمتهای فراوردههای نفتی صادرات نفت خود را یکو نیم میلیون بشکه افزایش داد و آن را به رقم ۹ میلیون بشکه در روز رساند.
عربستان که یکی از بزرگترین صادرکنندههای نفت در جهان است بهطور میانگین روزانه هفت و نیم میلیون بشکه صادرات نفت داشته که در حال حاضر این رقم را به بیش از ۹ میلیون بشکه در روز رسانده است.
گفتنی است اینکه آیا عربستان سعودی قرار است این حجم از صادرات را در بلندمدت هم ادامه دهد هنوز مشخص نیست.
لطفاً برسد به دست بازجوی سهامالدین بورقانی!
در حالیکه «مركز بررسی جرائم سازمان يافته سپاه پاسداران انقلاب اسلامي» مدعی است که «عمليات چشم روباه» مربوط به فعالیتهای شبکه بیبیسی فارسی در ایران بوده و از تعداد از روزنامهنگاران و وبنگاران دستگیر شده به عنوان عوامل این «توطئه» نام برده، پناه فرهاد بهمن، یکی از تهیه کنندگان بیبیسی در فیسبوک خود، پاسخ خود در باره نوع ارتباطش با یکی از بازداشت شدگان، یعنی سهامالدین بورقانی را داده است.
یکی از اتهامهای مطرح شده برای گروهی از دستگیر شدگان، ارتباط با کارمندان بیبیسی است. رابطه دوستی سهامالدین بورقانی و دیگران با اعضایی از بیبیسی به سالها قبل از پیوستن این گروه به این رسانه باز میگردد. بسیاری از کارکنان بیبیسی فارسی در روزنامههای ایران فعال بودهاند و به این طریق همکار و دوست دستگیر شدگان محسوب میشدهاند. مرضیه رسولی و پرستو دوکوهکی نیز همزمان با سهامالدین بورقانی دستگیر شدهاند.متن کامل نامه پناه فرهاد بهمن به شرح زیر است:
مینویسم تا ضمیمه شود به پرونده سهام بورقانی، دوستترین «آقازاده» روی زمین. مینویسم تا برسد به دست آقای بازجو. مینویسم تا با سهام در اعترافهایش سهیم شوم. مینویسم تا آقای بازجو بداند هر که از دندان تیز او و مشت فولادینش حساب میبرد، ما نمیبریم که اگر میبردیم در محفل عاشقان نمیرقصیدیم.
نمیدانم آنکه سهام را بیش از پنج هفته در انفرادی محبوس کرده و او را میفریبد و به خانوادهاش دروغ میگوید چیزی از رفاقت میفهمد یا نه؟ در دنیای سیاه او چیزی به نام محبت و همدلی هم هیچگاه وجود داشته؟ آیا جایگاهی برای دوستی و صمیمیت هم قائل است؟
آقای بازجو!
تو درست گفتهای. من با سهام در ارتباط بودهام. اما برای فهمیدن این ارتباط که این همه زمینهچینی و صحنهسازی لازم نبود! کدام رابطه پنهانی را کشف کردهای؟ نوشتههایمان روی دیوار فیسبوکمان را؟ اینکه شب قبل از بازداشتش روی دیوارش نوشته بودم که دلم باقالیپخته میخواهد؟! نکند «باقالی» اسم رمزمان بوده؟! کدام رابطه پیچیده؟! اینکه او عکسهای عقدش را برایم فرستاده بود و من مثل یک برادر در تنهایی برایش ذوق کرده بودم؟ کدام رابطه هدفمند؟! اینکه برایش نوشته بودم دست زنت را بگیر و بزن بیرون و او پاسخ داده بود که من همه اعضای خانوادهام را در کنارم میخواهم و آن هم در ایران؟ اگر وجودش را داری لابلای سندسازیهایت جایی هم برای اینها بگذار. که قصه سندسازی و داستانپردازیهای تو کهنه است و هر خوانندهای نخوانده آخرش را میداند. تو پیش از این هم زیاد از این بازیها در آوردهای.
حالا هم اگر توانستهای حرفی در دهانش بگذاری، خیلی به حساب توانمندیهای خودت نگذار! سهام بر خلاف تو، اصولی دارد که به آن پایبند است. خانوادهاش برایش خط قرمز است و برای رهاندن آنها از نگرانی و بازگشت به آغوش آنها ممکن است تن به هر مشقتی بدهد. همان خانوادهای که دل به فریب تو داد و سکوت کرد تا زودتر سهام آزاد شود که حالا این سیاهه مبتذل دروغ را به عنوان اتهاماتش پیش رویش میبیند.
تو حسادت میکنی! حق داری. هیچ گاه فرزندت، برادرت، خواهرت، آنطور که او خانوادهاش را دوست دارد، دوستت نداشتهاند. هیچگاه کسی برای جلب رضایت تو بیچشمداشت کاری نکردهاست. که اگر کرده بود تو اینگونه پرخدعه و پر دروغ و پر نفرت نبودی!
من با سهام مثل من با بقیه دوستانم، و سهام با بقیه دوستانش، خیلی وقت است که به بلوغی رسیدهایم که بتوانیم جایگاه هر کس و هر چیز را در زندگیمان متمایز کنیم. ما یاد گرفتهایم که با هر اختلاف نظری قیصریه دوستیهایمان را به آتش نکشیم. مخالفت او با همکاری و استخدام در یک رسانه خارجی هیچگاه جلوی رفاقتمان را نگرفت که اگر راست میگویی و به ایمیلهای سهام دسترسی داری باید آن گفتگوی ۱۵۹ خطی را دیده باشی که او چگونه با تعصب و اعتقاد بر مخالفتش با مهاجرت و جذب رسانهای خارجی شدن تاکید میکرد.
آقای بازجو!
اگر این نمایش سخیف برای ترساندن ما از دوستیهایمان باشد، باید بگویم کور خواندهای که در دنیا دوستیهایی هست که ریشهدار از هر چیزی است. ریشهدار تر از آن که تبر خشونت تو بتواند آن را قطع کند. دوستیهایی که با صدای بلند و بیهراس از هر گزمهای فریادش میکنیم. گیرم که دروغهای تو از دهان سهام بیرون بیاید، اما وقتی که سهام از قرنطینه نفرت تو بیرون بیاید، به همه این زبونیهای تو با هم میخندیم و سهام برای من عزیزتر خواهد بود که او در زندگیاش ارزشهایی پیدا میشود که برای حفظشان حتی حاضر است تن به دروغ بدهد، اما تو خود تمثال دروغ و فریبی و باطلالسحر تو حقیقت است. همین است که از من و همکارانم در بیبیسی و هر رسانه آزادی وحشت داری!
دوستیهای ما نه به تو به مربوط است و نه به بیبیسی و نه هیچ چیز دیگری. خواستم بدانی که تیرت به سنگ خورده. سهام، پرستو، مرضیه و همه دوستانمان روزی آزاد خواهند شد و از این روزگار تلختر از زهر جز خاطرهای باقی نخواهد ماند. روزی که تو صفحهای از تاریخ شدهای!
کنشگرایان: تحریم فعال، قدم اول مبارزه براندازانه است
«کنشگرایان» امروز در بیانیهای، خواستار تحریم فعال انتخابات از سوی واجدین شرایط حضور در انتخابات مجلس نهم شدند. در بیانیه این گروه آمده است: «تـخريب انتخابات نـمايشی دوازدهم اسـفند ماه با «تـحريم فـعال» آن قدمی آغازيـن برای وارد شدن به مرحله اصلی مبارزه براندازانه اسـت.»
متن بیانیه کنشگرایان ایران که به دست خودنویس رسیده به شرح زیر است:
هم ميهن گرامی
دوباره رژيم استبداد و ارتجاع اسلامی حاکم بر ميهنمان در نظر دارد انتخابات نمايشی ديگری را برپا کند. همگان آگاهند که از بدو تولد اين رژيـم، هيچگاه انتخابات و يا نظرخواهی های برگزار شده واقعی نبودهاند. همواره يا با حيله و فريب و يا با زور و اجبار به نام مردم، سخن خود را گفتند و تا آنجا که توانستند آرای واقعی مردم را پايمال نمودند و ناديده گرفتنـد.
انتخابات هنگامی مردم سالارانه و تبلور آرای مردمی است که آزادانه، آگاهانه و در فضايی سالم برگزار گردد. آزادی در حضور همگان، آگاهی در آزادی بيان برای همگان و سالمی فضا در نبودن تقلب میباشد.
در يک جامعه مردم سالار دموکراتيک همه نيروها و انديشه های موجود در جامعه اجازه حضور در انتخابات را دارند. همه نيروها و انديشه های حاضر در انتخابات خود را به مردم آزادانه معرفی میکنند و در آگاهی رسانی در مورد خود هيچ محدوديتی ندارند. پس از انجام انتخابات آرای واقعی صندوقها بدون دستکاری ابلاغ میشود و همگان به رای اکثريت احترام میگذارند. کدامين از اين شروط و خصوصيتها را شما هم ميهنان در انتخابات و يا نظرخواهی های به نمايش گذاشته شده بتوسط جمهوری اسلامی ديدهايد؟؟؟ از معرفی حتی يک موردش هم عاجزيد.
بـديهی اسـت که مردمی که رای خود را در اين نظام نمیبـينند، نبـايد هيچگاه در نـمايشهای عوام فريبـانه و گول زننده، مخصوصا برای جامعه بين المللی، شرکت کنند. اما آيا تنها شرکت نکردن و يا به عبارتی تحريم غير فعال کافی اسـت؟ در هنگامی که تمامی دستگاه های تبليغاتی در اختيار رژيم است، خبرنگارهای خارجی و داخلی اجازه فعاليت آزاد را ندارند و بـسياری تنها به اميد و بدنبال تامين لقمه نانی مجبور به شرکت در انتخابات حکومتی هستند، چگونه میتوانيم عدم حضور واقعی مـردم را ثـابت کنيم؟
در اينجاست که هم ميهن گرامی نياز مبرم به فعال بودن حتی در «تحريم» ديده میشود. بايد همگان و مخصوصا جامعه بين المللی بدانند که سخن اين رژيم سخن مردم ايران نيسـت. بايد بدانند که مردم در اکثريتـشان در اين انتخابات نمايشی شرکت نمیکنند. بايد بدانند که نيروهای فعال جوان داخل کشوری آمادهاند که مرحله نهايی براندازی را به تحقق برسـانند و قـدرت را پس از اين رژيم بدسـت بگيرند. حضور فعال اين نيروها امروز هم اميد اسـت و هم تضمين.
تـخريب انتخابات نـمايشی دوازدهم اسـفند ماه با «تـحريم فـعال» آن قدمی آغازيـن برای وارد شدن به مرحله اصلی مبارزه براندازانه اسـت. همه آنهايی که میدانند و میتوانند بايد در اين جهت حرکت کنند. چگونگی تخريب انتخابات را نـيروهای جوان و مبـارز داخل کشـوری تعيين خواهند نـمود و مـا از همگان در خواسـت داريم که هم يار و هم بلندگوی کنشگرايان مبارز باشـند. ياری رسانی به اين نيروها وظيفهاید است ميهنی.
باشـد که دنيا بوضوح ببينـد که جمهوری اسلامی ايران نيسـت و همه نمايش های عوام فريبانه اش پوشالی و دروغين است. باشد که با «تحريم فعال»، نگذاريم که رژيم به نادرسـت چه در داخل و چه در خارج برای خود تبليغ کند و سخن خود را به نام مردم ايران ارائه بدهـد.
هدف هر ايرانی ميهن دوست داشتن ايرانی آزاد، آباد و مملو از رفاه و آسايش برای مردمانش است. اين ايران را با بودن جمهوری اسلامی هرگز نخواهيم داشت. سرنگونی اين رژيم پيش شرط هر تکامل و پيشرفتی چه فرهنگی و چه اجتماعی است.
زنده باد ايران، زنده باد آزادی
سخنی از کنشگرايان
چهارم اسفند ماه ۱۳۹۰
هم ميهن گرامی
دوباره رژيم استبداد و ارتجاع اسلامی حاکم بر ميهنمان در نظر دارد انتخابات نمايشی ديگری را برپا کند. همگان آگاهند که از بدو تولد اين رژيـم، هيچگاه انتخابات و يا نظرخواهی های برگزار شده واقعی نبودهاند. همواره يا با حيله و فريب و يا با زور و اجبار به نام مردم، سخن خود را گفتند و تا آنجا که توانستند آرای واقعی مردم را پايمال نمودند و ناديده گرفتنـد.
انتخابات هنگامی مردم سالارانه و تبلور آرای مردمی است که آزادانه، آگاهانه و در فضايی سالم برگزار گردد. آزادی در حضور همگان، آگاهی در آزادی بيان برای همگان و سالمی فضا در نبودن تقلب میباشد.
در يک جامعه مردم سالار دموکراتيک همه نيروها و انديشه های موجود در جامعه اجازه حضور در انتخابات را دارند. همه نيروها و انديشه های حاضر در انتخابات خود را به مردم آزادانه معرفی میکنند و در آگاهی رسانی در مورد خود هيچ محدوديتی ندارند. پس از انجام انتخابات آرای واقعی صندوقها بدون دستکاری ابلاغ میشود و همگان به رای اکثريت احترام میگذارند. کدامين از اين شروط و خصوصيتها را شما هم ميهنان در انتخابات و يا نظرخواهی های به نمايش گذاشته شده بتوسط جمهوری اسلامی ديدهايد؟؟؟ از معرفی حتی يک موردش هم عاجزيد.
بـديهی اسـت که مردمی که رای خود را در اين نظام نمیبـينند، نبـايد هيچگاه در نـمايشهای عوام فريبـانه و گول زننده، مخصوصا برای جامعه بين المللی، شرکت کنند. اما آيا تنها شرکت نکردن و يا به عبارتی تحريم غير فعال کافی اسـت؟ در هنگامی که تمامی دستگاه های تبليغاتی در اختيار رژيم است، خبرنگارهای خارجی و داخلی اجازه فعاليت آزاد را ندارند و بـسياری تنها به اميد و بدنبال تامين لقمه نانی مجبور به شرکت در انتخابات حکومتی هستند، چگونه میتوانيم عدم حضور واقعی مـردم را ثـابت کنيم؟
در اينجاست که هم ميهن گرامی نياز مبرم به فعال بودن حتی در «تحريم» ديده میشود. بايد همگان و مخصوصا جامعه بين المللی بدانند که سخن اين رژيم سخن مردم ايران نيسـت. بايد بدانند که مردم در اکثريتـشان در اين انتخابات نمايشی شرکت نمیکنند. بايد بدانند که نيروهای فعال جوان داخل کشوری آمادهاند که مرحله نهايی براندازی را به تحقق برسـانند و قـدرت را پس از اين رژيم بدسـت بگيرند. حضور فعال اين نيروها امروز هم اميد اسـت و هم تضمين.
تـخريب انتخابات نـمايشی دوازدهم اسـفند ماه با «تـحريم فـعال» آن قدمی آغازيـن برای وارد شدن به مرحله اصلی مبارزه براندازانه اسـت. همه آنهايی که میدانند و میتوانند بايد در اين جهت حرکت کنند. چگونگی تخريب انتخابات را نـيروهای جوان و مبـارز داخل کشـوری تعيين خواهند نـمود و مـا از همگان در خواسـت داريم که هم يار و هم بلندگوی کنشگرايان مبارز باشـند. ياری رسانی به اين نيروها وظيفهاید است ميهنی.
باشـد که دنيا بوضوح ببينـد که جمهوری اسلامی ايران نيسـت و همه نمايش های عوام فريبانه اش پوشالی و دروغين است. باشد که با «تحريم فعال»، نگذاريم که رژيم به نادرسـت چه در داخل و چه در خارج برای خود تبليغ کند و سخن خود را به نام مردم ايران ارائه بدهـد.
هدف هر ايرانی ميهن دوست داشتن ايرانی آزاد، آباد و مملو از رفاه و آسايش برای مردمانش است. اين ايران را با بودن جمهوری اسلامی هرگز نخواهيم داشت. سرنگونی اين رژيم پيش شرط هر تکامل و پيشرفتی چه فرهنگی و چه اجتماعی است.
زنده باد ايران، زنده باد آزادی
سخنی از کنشگرايان
چهارم اسفند ماه ۱۳۹۰
دولتِ از خود راضی، کاربرانِ ناراضی
خبرگزاری مهر، در خبری که منتشر کرده، نوید این را داده است که در میانِ برترین کشورها از نظر تعداد کاربر اینترنت، ایران سرآمد بقیه است و در ایران ۴۷ درصد مردم در ایران به اینترنت دسترسی دارند. اما مرکز آمار میگوید این رقم تنها ۱۴ درصد است.
خبرگزاری مهر، در خبری که منتشر کرده، نوید این را داده است که در میانِ برترین کشورها از نظر تعداد کاربر اینترنت، ایران سرآمد بقیه است.
منبع این خبرگزاری، سایت «آمار جهانی وب» است که اعلام کرده: «آسیا، بیشترین تعداد کاربر اینترنت در جهان را به خود اختصاص داده است.»
منبع این خبرگزاری، سایت «آمار جهانی وب» است که اعلام کرده: «آسیا، بیشترین تعداد کاربر اینترنت در جهان را به خود اختصاص داده است.»
خبرنگار، که قصد دارد خبر خود را مستند جلوه بدهد، جدولی از ایران و رقبایش ترسیم کرده، که به کلی ناقص است.
او به جای جدول مربوط به آسیا، برای اثبات حرف خود تنها از جدول مربوط به خاورمیانه استفاده کرده است.
فلسطین رو خط بزن، ایران برنده میشه!
در جدولی که این خبرگزاری منتشر کرده، «ایران» با ۳۶ میلیون و ۵۰۰ هزار کاربر رتبه اول در خاورمیانه را دارد و پس آن «عربستان»، «رژیم اشغالگر قدس»، «سوریه» و «امارات» قرار گرفته اند. در آخر جدول منتشر شده در مهرنیوز، قطر با عنوان آخر خاورمیانه جای گرفته است.
خبرگزاری اصولگرا و ارزشی «مهر» در حالی که ستونی در جدول خود برای «رژیم اشغالگر قدس» در نظر گرفته، اما فلسطین را با ۲ میلیون و پانصد و شصت و هشت هزار نفر جمعیت، و یک میلیون و پانصد و دوازده هزار نفر کاربر اینترنت که میزان نفود اینترنت را تا ۵۸/۹ ، یعنی به مراتب بیشتر از از ضریب نفوذ ایران، طبق همین اعداد حدود ۴۷ درصد است، از جدول حذف کرده است.
با مقایسه این دو جدول چیزی که به چشم میآید حذف «کرانه باختری»، «اسراییل» و «نوار غزه» است. وقتی این موارد را به جدول مهرنیوز اضافه میکنیم مشاهده میکنیم که «اسراییل» اگرچه به خاطر تعداد کمتر جمعیتش نسبت به ایران نفوذ کمتری در میان خاورمیانه دارد اما از سوی دیگر، در داخل کشور خودش ضریب نفوذ خیلی بالاتری دارد.
آمار از کجا شروع شد؟
سوالی که اینجا پیش میآید این است که این آمار ۳۶ میلیون و ۵۰۰ هزار کاربر در ایران از کجا میآید؟
به طور معمول، چند شیوه برای به دست آوردن میزان کاربران اینترنت در کشور موجود است که یکی نظرسنجی و تحقیقات میدانیست. دیگری بررسی آماری از طریق دولتها است که به شیوه های گوناگونی انجام میشود.
در سال 1387 سازمان فناوري اطلاعات با عقد يك قرارداد از مركز آمار ايران میخواهد که تعداد كاربران اينترنت را محاسبه كند. در دي ماه سال 1387 براي اين آمارگيري، در مناطق شهري و روستايي همه استانهاي كشور نمونههايي به شيوه خوشهاي انتخاب شد و با مراجعه حضوري از آنها امارگيري شد. در پرسشنامه اين طرح بر اساس نظر سازمان فناوري اطلاعات، كاربر با همان تعريف ITU فردي دانسته شده كه در يك سال قبل از آمارگيري (دي 86 تا دي 87) حداقل يك بار به اينترنت متصل شدهباشد.
طبق تعریف «مرکز آمار ایران»، کاربر اینترنت، کسی است که «از دوازده ماه قبل از زمان آمارگیری تا زمان آمارگیری (دیماه ۱۳۸۹) در داخل کشور، با اتصال به شبکهی اینترنت به هر مدت، حداقل از یکی از خدمات اینترنتی استفاده کرده باشد.»
نتايج اين طرح توسط مركز آمار استخراج و به سازمان فناوري اطلاعات اعلام شد. آمارگيري نشان ميداد ضريب نفوذ اينترنت در ايران ۱۱/۱ درصد است. نتايج آمارگيري تفاوت فاحشي با ارقام اعلام شده پيشين داشت.
بالاخره، با پایان این پروژه، عدد ۲۵ درصد به عنوان ضریب نفوذ تعیین شد. در این آمارگیری، «تعداد مشترک» جای «تعداد کاربر» را گرفته بود. در این حالت، کسی که از خانه و موبایل به اینترنت دسترسی داشته باشد دو مشترک محسوب میشود.
حال، دو مرکز در کشور آمار مربوط به نفوذ اینترنت را اعلام میکنند. یکی مرکز آمار و دیگری وزارت ارتباطات. و آمار وزارت ارتباطات که نماینده رسمی دولت در نهادهای بینالمللی است، در این مواقع مورد استفاده قرار میگیرد که مشخص است عدد بزرگتری را شامل میشود که به نفع این وزارتخانه است.
این رقم طبق نتایج طرح آمارگیری از کاربران اینترنت که در سال ۱۳۸۹ انجام شده و توسط مرکز آمار ایران منتشر شده، رقم ۱۴/۷ درصد است. که نسبت به سال قبل، ۳/۶ درصد افزایش یافته است. و نه رقم ۴۷ درصد اعلام شده در خبرها.
ضریب نفوذ یک شاخص تعیین کنندهی دسترسی به اینترنت در هر جامعه است که به معنای «تعداد کاربران اینترنت به ازای هر ۱۰۰ نفر» است.
سازمان های جهانی مانند «اتحادیه مخابرات بین المللی» در مورد این تعریف اتفاق نظر دارند.
در جدولی که این خبرگزاری منتشر کرده، «ایران» با ۳۶ میلیون و ۵۰۰ هزار کاربر رتبه اول در خاورمیانه را دارد و پس آن «عربستان»، «رژیم اشغالگر قدس»، «سوریه» و «امارات» قرار گرفته اند. در آخر جدول منتشر شده در مهرنیوز، قطر با عنوان آخر خاورمیانه جای گرفته است.
خبرگزاری اصولگرا و ارزشی «مهر» در حالی که ستونی در جدول خود برای «رژیم اشغالگر قدس» در نظر گرفته، اما فلسطین را با ۲ میلیون و پانصد و شصت و هشت هزار نفر جمعیت، و یک میلیون و پانصد و دوازده هزار نفر کاربر اینترنت که میزان نفود اینترنت را تا ۵۸/۹ ، یعنی به مراتب بیشتر از از ضریب نفوذ ایران، طبق همین اعداد حدود ۴۷ درصد است، از جدول حذف کرده است.
با مقایسه این دو جدول چیزی که به چشم میآید حذف «کرانه باختری»، «اسراییل» و «نوار غزه» است. وقتی این موارد را به جدول مهرنیوز اضافه میکنیم مشاهده میکنیم که «اسراییل» اگرچه به خاطر تعداد کمتر جمعیتش نسبت به ایران نفوذ کمتری در میان خاورمیانه دارد اما از سوی دیگر، در داخل کشور خودش ضریب نفوذ خیلی بالاتری دارد.
آمار از کجا شروع شد؟
سوالی که اینجا پیش میآید این است که این آمار ۳۶ میلیون و ۵۰۰ هزار کاربر در ایران از کجا میآید؟
به طور معمول، چند شیوه برای به دست آوردن میزان کاربران اینترنت در کشور موجود است که یکی نظرسنجی و تحقیقات میدانیست. دیگری بررسی آماری از طریق دولتها است که به شیوه های گوناگونی انجام میشود.
در سال 1387 سازمان فناوري اطلاعات با عقد يك قرارداد از مركز آمار ايران میخواهد که تعداد كاربران اينترنت را محاسبه كند. در دي ماه سال 1387 براي اين آمارگيري، در مناطق شهري و روستايي همه استانهاي كشور نمونههايي به شيوه خوشهاي انتخاب شد و با مراجعه حضوري از آنها امارگيري شد. در پرسشنامه اين طرح بر اساس نظر سازمان فناوري اطلاعات، كاربر با همان تعريف ITU فردي دانسته شده كه در يك سال قبل از آمارگيري (دي 86 تا دي 87) حداقل يك بار به اينترنت متصل شدهباشد.
طبق تعریف «مرکز آمار ایران»، کاربر اینترنت، کسی است که «از دوازده ماه قبل از زمان آمارگیری تا زمان آمارگیری (دیماه ۱۳۸۹) در داخل کشور، با اتصال به شبکهی اینترنت به هر مدت، حداقل از یکی از خدمات اینترنتی استفاده کرده باشد.»
نتايج اين طرح توسط مركز آمار استخراج و به سازمان فناوري اطلاعات اعلام شد. آمارگيري نشان ميداد ضريب نفوذ اينترنت در ايران ۱۱/۱ درصد است. نتايج آمارگيري تفاوت فاحشي با ارقام اعلام شده پيشين داشت.
بالاخره، با پایان این پروژه، عدد ۲۵ درصد به عنوان ضریب نفوذ تعیین شد. در این آمارگیری، «تعداد مشترک» جای «تعداد کاربر» را گرفته بود. در این حالت، کسی که از خانه و موبایل به اینترنت دسترسی داشته باشد دو مشترک محسوب میشود.
حال، دو مرکز در کشور آمار مربوط به نفوذ اینترنت را اعلام میکنند. یکی مرکز آمار و دیگری وزارت ارتباطات. و آمار وزارت ارتباطات که نماینده رسمی دولت در نهادهای بینالمللی است، در این مواقع مورد استفاده قرار میگیرد که مشخص است عدد بزرگتری را شامل میشود که به نفع این وزارتخانه است.
این رقم طبق نتایج طرح آمارگیری از کاربران اینترنت که در سال ۱۳۸۹ انجام شده و توسط مرکز آمار ایران منتشر شده، رقم ۱۴/۷ درصد است. که نسبت به سال قبل، ۳/۶ درصد افزایش یافته است. و نه رقم ۴۷ درصد اعلام شده در خبرها.
ضریب نفوذ یک شاخص تعیین کنندهی دسترسی به اینترنت در هر جامعه است که به معنای «تعداد کاربران اینترنت به ازای هر ۱۰۰ نفر» است.
سازمان های جهانی مانند «اتحادیه مخابرات بین المللی» در مورد این تعریف اتفاق نظر دارند.
طبق این آمار، تنها ۲۱/۴ درصد مردم ایران طبق این تعریف در محل سکونت خود به اینترنت دسترسی دارند.
این اطلاعات مشخص میکند که هنوز «۸۴/۰ درصد از اینترنت دایل آپ (دسترسی با خط تلفن با سرعت پایین) استفاده میکنند و تنها ۱۳ درصد از اینترنت ایدیاسال برخوردارند. ۰/۹ درصد اینترنت بیسیم دارند. ۳/۸ درصد درباره نحوه دسترسیشان توضیح نداده«اند و ۰/۲ هم از روش های دیگری استفاده میکنند» که نام برده نشده است.
از کل کاربران کشور، ۲۶/۱ درصد حداقل یکبار در روز، ۳/۶ درصد حداقل یکبار در هفته ولی نه هر روز، بیش از ۲۶/۶ درصد حداقل یکبار در ماه ول ینه هر هفته و ۱۴/۱ درصد کمتر از یکبار در ماه از اینترنت استفاده کردهاند.
وقتی این آمار را از از نظر عددی و نه نسبی، بررسی کنیم، به این نتیجه میرسیم که تنها ۱۱ میلیون نفر کاربر اینترنت در ایران هستند و این آمار، مورد تایید مرکز آمار ایران است.
در میان این کاربران، بیشترین درصد متعلق به تهران، مازندران و اصفهان است و سیستان و بلوچستان در انتهای جدول قرار دارد.
با این حال به طور قطع اگر تمام افراد ایرانی که در سایت ساماندهی وارد شدهاند و مشخصات آنها برای دریافت یارانه ثبت شده را هم به عنوان کاربر اینترنت در نظر بگیریم به اعداد بزرگتری خواهیم رسید. این طور فکر نمیکنید؟
این اطلاعات مشخص میکند که هنوز «۸۴/۰ درصد از اینترنت دایل آپ (دسترسی با خط تلفن با سرعت پایین) استفاده میکنند و تنها ۱۳ درصد از اینترنت ایدیاسال برخوردارند. ۰/۹ درصد اینترنت بیسیم دارند. ۳/۸ درصد درباره نحوه دسترسیشان توضیح نداده«اند و ۰/۲ هم از روش های دیگری استفاده میکنند» که نام برده نشده است.
از کل کاربران کشور، ۲۶/۱ درصد حداقل یکبار در روز، ۳/۶ درصد حداقل یکبار در هفته ولی نه هر روز، بیش از ۲۶/۶ درصد حداقل یکبار در ماه ول ینه هر هفته و ۱۴/۱ درصد کمتر از یکبار در ماه از اینترنت استفاده کردهاند.
وقتی این آمار را از از نظر عددی و نه نسبی، بررسی کنیم، به این نتیجه میرسیم که تنها ۱۱ میلیون نفر کاربر اینترنت در ایران هستند و این آمار، مورد تایید مرکز آمار ایران است.
در میان این کاربران، بیشترین درصد متعلق به تهران، مازندران و اصفهان است و سیستان و بلوچستان در انتهای جدول قرار دارد.
با این حال به طور قطع اگر تمام افراد ایرانی که در سایت ساماندهی وارد شدهاند و مشخصات آنها برای دریافت یارانه ثبت شده را هم به عنوان کاربر اینترنت در نظر بگیریم به اعداد بزرگتری خواهیم رسید. این طور فکر نمیکنید؟
آیت الله دستغیب: آیا پرسش در مورد حصر آقایان موسوی و کروبی دخالت در اُمور جزئی است؟
سحام نیوز: آیت الله دستغیب، در نامهای به اعضای مجلس خبرگان با اشاره به این که صحبت پیرامون خلاف شرعهای صورت گرفته لازم میباشد و وظیفه خبرگان است، گفتند: «اگر سؤال شود که چرا متّهمین در زندانها بدون محاکمه به سر میبرند و با اکراه و اجبار از آنها اعتراف میگیرند و برای خانوادهٔ زندانیان، رعب و وحشت ایجاد می کنند، و چرا مردم به راحتی نمیتوانند مطلب حقّشان را بیان کنند، و چرا مسوولین قانون اساسی را به طور کامل اجراء نمیکنند؟ این طور جواب داده میشود که: اعضای خبرگان نباید در کارهای جزئی دخالت کنند.» ایشان ادامه داد: «این سخن که گفته میشود نباید در جزئیات دخالت کرد، به علت عدم منطق و این که این افراد احکام خدا را نمیفهمند، است.»
به گزارش جرس، ادراین نامه آمده است:”آیا نیمه شب و با رعب و وحشت به منزل افراد مشکوک الاتّهام وارد شدن، شرعی است؟ آیا بیان این حرف که چرا جناب آقای مهندس میرحسین موسوی و حجة الاسلام و المسلمین کروبی در حصر میباشند، دخالت در اُمور جزئی است؟
اصل نظام زیر سؤال رفته، مردم از دین خدا فاصله گرفتهاند و نسبت به آن بدبین شدهاند؛ عدّهای مسیحی شدهاند و عدّهای دیگر اصلاً اعتقادی به اسلام ندارند؛ در صورتی که قبل از انتخابات ۸۴، مسألهٔ حادّی نبود، آنچه بود فقط از ناحیهٔ مدّاحی عدّهای بود و به طور آشکار حقّی ضایع نشده بود، امّا بعد از انتخابات ۸۴، در اثر سُوء مدیریّت و تحکّمِ عدّهای غیر متخصّص، نظام دچار خدشه شده است.”
به گزارش حدیث سرو، متن کامل نامه آیت الله دستغیب بشرح زیر است:
بسمه تعالی
گفته شده که اعضای خبرگان نباید در کارهای جزئی، دخالت کنند.
اگر این جمله، صحّت داشته باشد، از ناحیهٔ عدم اجتهاد است. این که گفته میشود بین افراد خبرگان و رهبر، هیچ تفوّقی نیست، بدین جهت است که همه، مجتهد میباشند؛ لذا از میان خود شخصی را که دارای شرائط موجود در قانون اساسی است، انتخاب میکنند؛ و الاّ اعتبار اصل ۱۱۰ از ناحیهٔ غیر مجتهدین، و این خلافِ قانون اساسی است.
چون اعضای خبرگان مجتهد هستند و از روی اجتهاد صحبت میکنند، وظیفه دارند در هر موردی که خلاف شرع و قانون است، تذکّر دهند و الاّ مسؤول هستند.
اگر سؤال شود که چرا متّهمین در زندانها بدون محاکمه به سر میبرند و با اکراه و اجبار از آنها اعتراف میگیرند و برای خانوادهٔ زندانیان، رعب و وحشت ایجاد میکنند، و چرا مردم به راحتی نمیتوانند مطلب حقّشان را بیان کنند، و چرا مسؤولین قانون اساسی را به طور کامل اجراء نمیکنند؟ این طور جواب داده میشود که: اعضای خبرگان نباید در کارهای جزئی دخالت کنند.
آیا نیمه شب و با رعب و وحشت به منزل افراد مشکوک الاتّهام وارد شدن، شرعی است؟ آیا بیان این حرف که چرا جناب آقای مهندس میرحسین موسوی و حجة الاسلام و المسلمین کروبی در حصر میباشند، دخالت در اُمور جزئی است؟
اصل نظام زیر سؤال رفته، مردم از دین خدا فاصله گرفتهاند و نسبت به آن بدبین شدهاند؛ عدّهای مسیحی شدهاند و عدّهای دیگر اصلاً اعتقادی به اسلام ندارند؛ در صورتی که قبل از انتخابات ۸۴، مسألهٔ حادّی نبود، آنچه بود فقط از ناحیهٔ مدّاحی عدّهای بود و به طور آشکار حقّی ضایع نشده بود، امّا بعد از انتخابات ۸۴، در اثر سُوء مدیریّت و تحکّمِ عدّهای غیر متخصّص، نظام دچار خدشه شده است.
مردم حق دارند سؤال کنند و بر عهدهٔ مسؤولین است که جواب صحیح، با ارائهٔ دلیل موجّه از شرع وقانون بدهند.
آیا آبروی مردم را از طریق صدا و سیما بردن خلاف شرع نیست؟ آیا مناظرههای مهندسی شده در انتخابات ۸۸، شرعی بود؟ مگر میشود مردم را به زور تسلیم کرد؟ امام خمینی (ره) با الهام از قرآن و سنّت مردم را نسبت به حقّشان بیدار کرد که نباید زیر باز ظلم رفت.
اگر چنین مطالبی که گفته شد و امثال آن در کشور باشد، دیگر نمیتوان گفت کشور اسلامی است، و اگر اسلامی نباشد، خبرگان معنی ندارد و صحبتهای اعضاء ارزشی ندارد.
شما از تمام مراجع سؤال کنید که آیا حصر و زندانی کردن بدون محاکمه، شرعی و اسلامی است؟ آیا شُنودِ مکالمات و کنترل رفت و آمد خانوادهها به صرف اتّهام، شرعی است؟ آیا ایجاد رعب و وحشت برای مردم از ناحیهٔ سپاه، اسلامی است؟ کدام مرجع میتواند حکم به شرعی بودن این مسائل بدهد؟
این که گفته میشود اعضای خبرگان باید مجتهد و مورد تأیید مراجع و علماء بزرگوار باشند، بدین خاطر است که در صورت لزوم بتوانند انحرافات را به سمع کسانی که تأیید کردهاند برسانند. در حال حاضر بعضی از اعضای مجلس خبرگان، مورد تأیید مراجع و علماء نیستند و از دفاتر عقیدتی سیاسی به مجلس خبرگان راه یافتهاند؛ هرگز مراجع و علماء این قبیل افراد را تأیید نمیکنند و به همین نحو نظام را چون تخلّف از احکام اسلامِ نظام را، قبول ندارند.
ما میگوئیم اسلام دین کامل است و تا روز قیامت بر پا است و در هر موضوعی حکم دارد و پاسخ هر سؤالی را دارد و جهان را میتواند با منطق و دلیل اداره کند، امّا چگونه شد که مسؤولین جواب این همه سؤالها و شبهاتی که از ناحیهٔ عملکرد خودشان ایجاد شده را نمیدهند و میخواهند با تحکّم و زورِ اسلحه و زندان و ایجاد رعب و وحشت و تهمت، همه را تسلیم کنند؛ لذا نمیتوان از ایران عزیز در مجامع بین المللی دفاع نمود، و الاّ در معرض این همه تهدید قرار نمیگرفت.
مردم انقلاب کردند و انقلابشان را هم دوست دارند، امّا هرگز زیر بار زور و خلاف شرع و قانون نمیروند. این سخن که گفته میشود نباید در جزئیات دخالت کرد، به علت عدم منطق و اینکه این افراد احکام خدا را نمیفهمند، است (اذ انتفی الجزء انتفی الکلّ). هنگامیکه احکام اسلام اجراء نگردید، اسلامی نیست.
امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: این ابو موسی اشعری را حَکَمْ قرار ندهید. عدّهای از مردم قبول نکردند و این مقدمه شد برای روی کار آمدن معاویه.
مردم به شورای نگهبان گفتند این همه تخلّف در انتخابات ۸۴ و ۸۸ و این همه اهانت از ناحیهٔ صدا و سیما و این همه سرکوب از ناحیهٔ سپاه، مقدمه است برای نابودی اسلام و ایران عزیز. اینها فریاد زدند که شورای نگهبان نباید برای مردم رئیس جمهور تعیین کند، بلکه باید شخص لایق و سابقهدار در اسلام و مکتب امامت را معرفی کند تا مردم رأی دهند؛ این کار که به قول آقایان « دخالت در امورجزئی » است، منتهی شد به این همه فساد در جامعه و انحراف از اسلام و این همه جدایی مردم از نظام. اگر نصیحتهای بزرگان و مراجع را میپذیرفتند، هرگز در مهلکهٔ این چنینی واقع نمیشدند.
هنگامی که اعضای خبرگان از دخالت در امور جزئی (به قول گفته شده) ممنوع شدند، این گونه میشود که در مشکلات پیش آمده به قوهٔ قضائیه رجوع میشود و آنها هم میگویند ما گوش به فرمان رهبری هستیم، در حالی که میفرمایند این قوّه مستقلّ است!
مردم در مشکلات پیش آمده به قوهٔ مقنّنه رجوع میکنند و آنها میگویند ما ولائی هستیم، در حالی که آقایان میگویند مجلس مستقلّ است! و قوهٔ مجریه نیز به همین نحو؛ و اعضای خبرگان هم اگر انتقادی کنند، صلاحیت از آنها سلب شده، چون از تحت امر بیرون رفته و ولایت فقیه را قبول ندارند! همین امور سبب میشود که حوزهها از استقلال خارج شوند و کار به سپاه محوّل شود و آنها در همهٔ مسائل حوزهها، دخالت کنند.
البته باید دانست که حوزه، وابسته به عالم عامل و مجتهد مهذّب است؛ هر جا که چنین افراد وارستهای باشند، همانجا حوزه است و در قلب مردم است و از بین رفتنی نیست. پس هیچگاه در محاصره خواستههای غیر شرعی قرار نمیگیرد و این نوعِ علمای عامل هستند که مردم را به خدا و اسلام و قرآن و سنّت آشنا میکنند و دلها را از خُلقیات حیوانی پاک میکنند؛ همانند میرزای شیرازی، میرزای نائینی، امام خمینی -رحمهم الله- و امثالهم، که الاٰن هم در قلب مردم هستند، که مردم را به خدا توجّه دادند نه آنکه به خود دعوت نمودند.
اینجانب امیدوارم که اعضای شورای نگهبان و اعضای مجلس خبرگان، به وظیفه اصلی خود که ابلاغ احکام اسلام و جلوگیری از خلاف شرعهایی که گفته شد، عمل کنند که در این صورت است که مردم آنان را همراهی میکنند چون مردم به دنبال حقّ و عمل به احکام اسلام و قانون اساسی هستند.
و السلام- سید علی محمّد دستغیب
۹۰/۱۲/۴
اصل نظام زیر سؤال رفته، مردم از دین خدا فاصله گرفتهاند و نسبت به آن بدبین شدهاند؛ عدّهای مسیحی شدهاند و عدّهای دیگر اصلاً اعتقادی به اسلام ندارند؛ در صورتی که قبل از انتخابات ۸۴، مسألهٔ حادّی نبود، آنچه بود فقط از ناحیهٔ مدّاحی عدّهای بود و به طور آشکار حقّی ضایع نشده بود، امّا بعد از انتخابات ۸۴، در اثر سُوء مدیریّت و تحکّمِ عدّهای غیر متخصّص، نظام دچار خدشه شده است.”
به گزارش حدیث سرو، متن کامل نامه آیت الله دستغیب بشرح زیر است:
بسمه تعالی
گفته شده که اعضای خبرگان نباید در کارهای جزئی، دخالت کنند.
اگر این جمله، صحّت داشته باشد، از ناحیهٔ عدم اجتهاد است. این که گفته میشود بین افراد خبرگان و رهبر، هیچ تفوّقی نیست، بدین جهت است که همه، مجتهد میباشند؛ لذا از میان خود شخصی را که دارای شرائط موجود در قانون اساسی است، انتخاب میکنند؛ و الاّ اعتبار اصل ۱۱۰ از ناحیهٔ غیر مجتهدین، و این خلافِ قانون اساسی است.
چون اعضای خبرگان مجتهد هستند و از روی اجتهاد صحبت میکنند، وظیفه دارند در هر موردی که خلاف شرع و قانون است، تذکّر دهند و الاّ مسؤول هستند.
اگر سؤال شود که چرا متّهمین در زندانها بدون محاکمه به سر میبرند و با اکراه و اجبار از آنها اعتراف میگیرند و برای خانوادهٔ زندانیان، رعب و وحشت ایجاد میکنند، و چرا مردم به راحتی نمیتوانند مطلب حقّشان را بیان کنند، و چرا مسؤولین قانون اساسی را به طور کامل اجراء نمیکنند؟ این طور جواب داده میشود که: اعضای خبرگان نباید در کارهای جزئی دخالت کنند.
آیا نیمه شب و با رعب و وحشت به منزل افراد مشکوک الاتّهام وارد شدن، شرعی است؟ آیا بیان این حرف که چرا جناب آقای مهندس میرحسین موسوی و حجة الاسلام و المسلمین کروبی در حصر میباشند، دخالت در اُمور جزئی است؟
اصل نظام زیر سؤال رفته، مردم از دین خدا فاصله گرفتهاند و نسبت به آن بدبین شدهاند؛ عدّهای مسیحی شدهاند و عدّهای دیگر اصلاً اعتقادی به اسلام ندارند؛ در صورتی که قبل از انتخابات ۸۴، مسألهٔ حادّی نبود، آنچه بود فقط از ناحیهٔ مدّاحی عدّهای بود و به طور آشکار حقّی ضایع نشده بود، امّا بعد از انتخابات ۸۴، در اثر سُوء مدیریّت و تحکّمِ عدّهای غیر متخصّص، نظام دچار خدشه شده است.
مردم حق دارند سؤال کنند و بر عهدهٔ مسؤولین است که جواب صحیح، با ارائهٔ دلیل موجّه از شرع وقانون بدهند.
آیا آبروی مردم را از طریق صدا و سیما بردن خلاف شرع نیست؟ آیا مناظرههای مهندسی شده در انتخابات ۸۸، شرعی بود؟ مگر میشود مردم را به زور تسلیم کرد؟ امام خمینی (ره) با الهام از قرآن و سنّت مردم را نسبت به حقّشان بیدار کرد که نباید زیر باز ظلم رفت.
اگر چنین مطالبی که گفته شد و امثال آن در کشور باشد، دیگر نمیتوان گفت کشور اسلامی است، و اگر اسلامی نباشد، خبرگان معنی ندارد و صحبتهای اعضاء ارزشی ندارد.
شما از تمام مراجع سؤال کنید که آیا حصر و زندانی کردن بدون محاکمه، شرعی و اسلامی است؟ آیا شُنودِ مکالمات و کنترل رفت و آمد خانوادهها به صرف اتّهام، شرعی است؟ آیا ایجاد رعب و وحشت برای مردم از ناحیهٔ سپاه، اسلامی است؟ کدام مرجع میتواند حکم به شرعی بودن این مسائل بدهد؟
این که گفته میشود اعضای خبرگان باید مجتهد و مورد تأیید مراجع و علماء بزرگوار باشند، بدین خاطر است که در صورت لزوم بتوانند انحرافات را به سمع کسانی که تأیید کردهاند برسانند. در حال حاضر بعضی از اعضای مجلس خبرگان، مورد تأیید مراجع و علماء نیستند و از دفاتر عقیدتی سیاسی به مجلس خبرگان راه یافتهاند؛ هرگز مراجع و علماء این قبیل افراد را تأیید نمیکنند و به همین نحو نظام را چون تخلّف از احکام اسلامِ نظام را، قبول ندارند.
ما میگوئیم اسلام دین کامل است و تا روز قیامت بر پا است و در هر موضوعی حکم دارد و پاسخ هر سؤالی را دارد و جهان را میتواند با منطق و دلیل اداره کند، امّا چگونه شد که مسؤولین جواب این همه سؤالها و شبهاتی که از ناحیهٔ عملکرد خودشان ایجاد شده را نمیدهند و میخواهند با تحکّم و زورِ اسلحه و زندان و ایجاد رعب و وحشت و تهمت، همه را تسلیم کنند؛ لذا نمیتوان از ایران عزیز در مجامع بین المللی دفاع نمود، و الاّ در معرض این همه تهدید قرار نمیگرفت.
مردم انقلاب کردند و انقلابشان را هم دوست دارند، امّا هرگز زیر بار زور و خلاف شرع و قانون نمیروند. این سخن که گفته میشود نباید در جزئیات دخالت کرد، به علت عدم منطق و اینکه این افراد احکام خدا را نمیفهمند، است (اذ انتفی الجزء انتفی الکلّ). هنگامیکه احکام اسلام اجراء نگردید، اسلامی نیست.
امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: این ابو موسی اشعری را حَکَمْ قرار ندهید. عدّهای از مردم قبول نکردند و این مقدمه شد برای روی کار آمدن معاویه.
مردم به شورای نگهبان گفتند این همه تخلّف در انتخابات ۸۴ و ۸۸ و این همه اهانت از ناحیهٔ صدا و سیما و این همه سرکوب از ناحیهٔ سپاه، مقدمه است برای نابودی اسلام و ایران عزیز. اینها فریاد زدند که شورای نگهبان نباید برای مردم رئیس جمهور تعیین کند، بلکه باید شخص لایق و سابقهدار در اسلام و مکتب امامت را معرفی کند تا مردم رأی دهند؛ این کار که به قول آقایان « دخالت در امورجزئی » است، منتهی شد به این همه فساد در جامعه و انحراف از اسلام و این همه جدایی مردم از نظام. اگر نصیحتهای بزرگان و مراجع را میپذیرفتند، هرگز در مهلکهٔ این چنینی واقع نمیشدند.
هنگامی که اعضای خبرگان از دخالت در امور جزئی (به قول گفته شده) ممنوع شدند، این گونه میشود که در مشکلات پیش آمده به قوهٔ قضائیه رجوع میشود و آنها هم میگویند ما گوش به فرمان رهبری هستیم، در حالی که میفرمایند این قوّه مستقلّ است!
مردم در مشکلات پیش آمده به قوهٔ مقنّنه رجوع میکنند و آنها میگویند ما ولائی هستیم، در حالی که آقایان میگویند مجلس مستقلّ است! و قوهٔ مجریه نیز به همین نحو؛ و اعضای خبرگان هم اگر انتقادی کنند، صلاحیت از آنها سلب شده، چون از تحت امر بیرون رفته و ولایت فقیه را قبول ندارند! همین امور سبب میشود که حوزهها از استقلال خارج شوند و کار به سپاه محوّل شود و آنها در همهٔ مسائل حوزهها، دخالت کنند.
البته باید دانست که حوزه، وابسته به عالم عامل و مجتهد مهذّب است؛ هر جا که چنین افراد وارستهای باشند، همانجا حوزه است و در قلب مردم است و از بین رفتنی نیست. پس هیچگاه در محاصره خواستههای غیر شرعی قرار نمیگیرد و این نوعِ علمای عامل هستند که مردم را به خدا و اسلام و قرآن و سنّت آشنا میکنند و دلها را از خُلقیات حیوانی پاک میکنند؛ همانند میرزای شیرازی، میرزای نائینی، امام خمینی -رحمهم الله- و امثالهم، که الاٰن هم در قلب مردم هستند، که مردم را به خدا توجّه دادند نه آنکه به خود دعوت نمودند.
اینجانب امیدوارم که اعضای شورای نگهبان و اعضای مجلس خبرگان، به وظیفه اصلی خود که ابلاغ احکام اسلام و جلوگیری از خلاف شرعهایی که گفته شد، عمل کنند که در این صورت است که مردم آنان را همراهی میکنند چون مردم به دنبال حقّ و عمل به احکام اسلام و قانون اساسی هستند.
و السلام- سید علی محمّد دستغیب
۹۰/۱۲/۴
جـــرس:
در ادامۀ فراخوان ها جهت عدم مشارکت در انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی، چهار حزب کردستان طی بیانیه مشترکی از مردم این خطه خواستهاند تا در روز انتخابات در خانههای خود بمانند.
به گزارش خبرگزاری آلمان، حزب دمکرات کردستان، کومله زحمتکشان کردستان، پارت آزادی کردستان و سازمان خبات کردستان ایران در بیانیه مشترکی از مردم کردستان خواستهاند که انتخابات نهمین دور مجلس شورای اسلامی را تحریم کنند.
در بیانیه چهار حزب کردستان آمده است: "تجربهی تلخ مردم ایران از پیامد انتخابات پیشین به ویژه دهمین دورهی ریاست جمهوری که به مصادرهی آرای مردم و خارج ساختن احمدی نژاد از صندوقهای رأی از سوی رهبر نظام و سپاه پاسداران انجامید، بیاعتمادی مردم به این رژیم و به ویژه دم و دستگاههای ذیربط در انتخابات را به اوج خود رسانده است. از طرف دیگر گردانندگان رژیم ایران در روند تأیید صلاحیت کاندیداها، حلقهی "خودیها" را آنقدر تنگ کردهاند که حتی بسیاری از مهرههای سابق این رژیم درآن جای نگرفته و رد صلاحیت شدهاند."
بر اساس این اظهارات، نویسندگان این بیانیه به این نتیجه رسیدهاند که "پروسهی انتخابات از تمامی معیارهای یک انتخابات آزاد و دمکراتیک خالی است و مجلس نمیتواند خارج از امر و ارادهی خامنهای عمل کند". به همین دلیل افق پیش روی انتخابات مجلس نهم را "تیره و تار" توصیف کردهاند.
در پایان این بیانیه از مردم کردستان درخواست شده تا روز انتخابات از طریق شبکههای اجتماعی و به هر شیوهی ممکن، به طور فشرده در راستای تحریم انتخابات فعالیت کنند.
در بیانیه حزب دمکرات کردستان، کومله زحمتکشان کردستان، پارت آزادی کردستان و سازمان خبات کردستان ایران از مردم کردستان خواسته شده تا در روز ۱۲ اسفند، روز برگزاری انتخابات مجلس نهم در خانههای خود بمانند.
در بیانیه این چهار حزب آمده است: "برای آنکه بایکوت انتخابات در کردستان، انعکاس و بازتاب بهینهای داشته باشد، خواستار آنیم که روز دوازدهم اسفند، مردم در منازل خود باقی بمانند تا مراکز رأی گیری، خیابانها و اماکن عمومی خلوت باشند و تنها نیروهای سرکوبگر و عوامل جمهوری اسلامی در آنها مشاهده شوند."
احزاب کردستان معمولا انتخاباتهای برگزارشده در جمهوری اسلامی را تحریم کردهاند. البته استثناهایی هم وجود داشته است.
همن سیدی، تحلیلگر مسائل کردستان میگوید تحریم انتخابات یک سنت و کلیشه در کردستان نیست. او میگوید: "حزب دموکرات کردستان ایران که آن زمان با حزب دموکرات کردستان یکی بودند، در سال ۱۳۷۸، انتخابات مجلس ششم را نه تنها تحریم نکرد، بلکه از مردم خواست که به کاندیداهای آزادیخواه رأی دهند و به هرحال شرکت در انتخابات را تأیید کردند بنابراین اینطور نیست که فقط به خاطر رویدادهای پیش آمده در پی انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ چنین تحریمی صورت گرفته باشد. دو حزب از این چهار حزب تحریمکننده کنونی نیز ازجمله حزب دموکرات کردستان و پارت آزادی کردستان در انتخابات پیشین ریاست جمهوری مردم را به شرکت در انتخابات تشویق کرده بودند. پس این را نمیتوانیم بهعنوان یک کلیشه یا روتین یا یک سنت کلی درنظر بگیریم. این خودش یک ابتکار است."
گفتنی است، در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، حزب دموکرات کردستان و پارت آزادی کردستان پس از سخنان مهدی کروبی در دفاع از حقوق اقلیتها، از این کاندیدا حمایت کردند و مردم را به شرکت در انتخابات و رای دادن به کروبی تشویق کردند.
پیشتر در دیماه دو حزب دموکرات کردستان ایران و کومله کردستان ایران در بیانیه مشترکی انتخابات مجلس را تحریم کرده بودند.
مخالفان بشار اسد، برگزاری همه پرسی را تحریم کردند
در حالی که خشونت ها در سوریه ادامه دارد، دولت سوریه قصد برگزاری همه پرسی سراسری بر سر یک قانون اساسی تازه را دارد. مخالفان این همه پرسی را تحریم کرده اند.
قانون اساسی تازه ایجاب می کند انتخابات چند حزبی مجلس ظرف سه ماه در سوریه برگزار شود.
نیروهای مخالف، همه پرسی روز یکشنبه را یک نمایش مضحک خوانده اند و از بشار اسد خواسته اند از قدرت کناره گیری کند.
به گزارش بی بی سی، رای گیری در این همه پرسی در حالی برگزار می شود که خشونت ها ادامه دارد و فعالان مخالف می گویند روز شنبه بیش از ۸۰ نفر در سراسر سوریه کشته شده اند.
دولت تلاش کرده علیرغم اعتراضات زمینه را برای برگزاری این همه پرسی آماده کند و بیش از ۱۳ هزار حوزه اخذرای را برای بیش از ۱۴ میلیون رای دهنده حاضر کرده است.
تلویزیون دولتی سوریه مدتی است درباره سند جدید قانون اساسی که اجازه مخالفت بیشتری با حزب بعث می دهد مباحثاتی را برگزار می کند و به مردم آموزش می دهد که چگونه می توانند رای بدهند.
با این همه این قانون اساسی صریحا توسط مخالفان رد شده است.
یک گروه از مخالفان دولت قانون اساسی تازه را تقلبی و همه پرسی را نمایشی مضحک خواند.
به گفته این گروه حکومت بشار اسد هیچ گاه حتی به قانون اساسی پیشین احترام نگذاشته، قانون اساسی که حق آزادی بیان و تظاهرات مسالمت آمیز را به رسمیت می شناسد و شکنجه را ممنوع می کند.
مشخص نیست این رای گیری چگونه می تواند در شرایط فعلی برگزار شود.
وزیر خارجه ترکیه احمد داوداوغلو در یک کنفرانس به همین نکته اشاره کرد و گفت: ” از یک سو می گویی رفراندوم برگزار می کنی و از سوی دیگر با تانک به مناطق غیرنظامی حمله می کنی؟ هنوز هم فکر می کنی مردم این مناطق در این همه پرسی شرکت می کنند؟”
آمریکا این همه پرسی را بی اهمیت دانسته و خنده دار خوانده است.
ناظران سوری حقوق بشر که یک گروه فعال مقیم بریتانیاست گفت در میان کشته شدگان روز شنبه، ۲۴ نفر از شهر حمص بوده اند.
به گفته این گروه ۲۳ سرباز دولت در درگیری با شورشیان در سراسر سوریه کشته شده اند.
فیلم هایی از سوگواری در منطقه خالده حمص بر روی وب سایت یوتیوب منتشر شده است.
صلیب سرخ تلاش کرده تعداد بیشتری از غیرنظامیان گرفتار در منطقه باباعمر حمص را از این شهر خارج کند اما اذعان کرده که روز شنبه هیچ پیشرفتی در این کار نداشته است.
درمیان کسانی که صلیب سرخ قصد کمکشان را دارد دو روزنامه نگار زخمی خارجی به نام های ادیت بوویه و پاول کانروی وجود دارند. صلیب سرخ درعین حال می خواهد اجساد دو روزنامه نگار خارجی دیگر به نام های مری کالوین و رمی اشلیک را که هفته گذشته کشته شدند بیرون بیاورد.
صدها نفر از شورشیان مسلح از ارتش سوریه آزاد در این منطقه پناه گرفته اند.
در همین حال فشار بین المللی بر بشار اسد برای پایان سرکوب یازده ماهه دولتش رو به افزایش است.
کوفی عنان، دبیرکل سابق سازمان ملل متحد که به عنوان نماینده ویژه و مشترک سازمان ملل و اتحادیه عرب در بحران سوریه منصوب شده از تمام طرف های درگیر خواسته برای یافتن راه حلی مسالمت آمیز برای این بحران همکاری کنند.
روز جمعه کنفرانس “دوستان سوریه” در تونس برگزار شد.
هیات هایی از ۷۰ کشور جهان با صدور بیانیه ای از دولت سوریه خواستند بلافاصله خشونت را متوقف کند و به سازمان های کمک رسانی اجازه بدهد مایحتاج ضروری را به آسیب دیدگان برسانند.
سازمان ملل متحد تخمین زده تا دی ماه سال جاری نزدیک به ۵ هزار و ۴۰۰ نفر در درگیری ها در سوریه کشته شده اند.
فعالان سیاسی می گویند این آمار بیش از ۷ هزار نفر است.
دولت سوریه فعالیت روزنامه نگاران را محدود می کند و تعداد کشته شدگان قابل تایید نیست.
استاد بازداشتی دانشگاه شریف در آمریکا هر روز با خانواده اش تماس می گیرد
یک مقام مسئول در دانشگاه شریف با اعلام خبر برگزار شدن دادگاه استاد بازداشت شده این دانشگاه در آمریکا، گفت: دادگاه اعلام حکم دکتر عطاردی ۱ماه آینده برگزار می شود و علیرغم درخواست دانشگاه برای بازگشت موقت وی به ایران در ایام نوروز، دادگاه با این تقاضا موافقت نکرد.
این استاد دانشگاه به جرم خرید و فروش وسایل آزمایشگاهی بازداشت شده است.
محمد شریف خانی – مدیر کل روابط عمومی دانشگاه صنعتی شریف در گفتگو با مهر با اعلام این خبر اضافه کرد: اتهامات دکتر مجتبی عطاردی پنجشنبه ۴ اسفندماه در دادگاه شهر سانفرانسیسکو به وی تفهیم شد و طی یک ماه آینده دادگاه دیگری به منظور اعلام حکم نهایی برگزار می شود.
وی گفت: شرایط جسمی دکتر عطاردی در وضعیت مناسبی است و از طریق اینترنت و تلفن با خانواده خود در ایران ارتباط دارد. دکتر عطاردی هم اکنون در منزل برادرش در شهر لس آنجلس به سر می برد.
به گفته این مقام مسئول در دانشگاه صنعتی شریف، مسئولان ایرانی در این زمینه اقداماتی را انجام داده اند که تاکنون به نتیجه ای نرسیده و تنها مبلغ وثیقه ای که در این زمینه مهیا شد، اثرگذار بود.
مدیر کل روابط عمومی دانشگاه صنعتی شریف همچنین از یک تقاضای این دانشگاه به منظور بازگشت موقت دکتر عطاردی به ایران در زمان آغاز تعطیلات نوروز خبر داد و گفت: دانشگاه شریف از دادگاه دکترعطاردی درخواست کرد تا پیش از برگزاری دادگاه بعدی وی، جهت ملاقات با خانواده به ایران بیاید اما به علت اینکه دادگاه بعدی در ماه مارس برگزار می شود این اجازه را ندادند. با این حال پیگیریها ادامه دارد.
شریف خانی به امضای نامه ای توسط تمام استادان دانشگاه شریف اشاره کرد و گفت: در این نامه، از بازگشت دکتر عطاردی به ایران حمایت شده و استادانی که در آمریکا این استاد دانشگاه را می شناسند در حال انجام اقداماتی هستند.
اعتراض زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر به حکم صادر شده برای مهسا امرآبادی
هفت تن از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر در بیانیه ای ضمن محکوم کردن حکم صادره برای مهسا امرآبادی، خواستار ایجاد امنیت روانی و قضایی برای خانواده ی زندانیان سیاسی و جلوگیری از احضارها و دستگیری افرادی که اعضای درجه یک خانواده زندانیان سیاسی به شمار می روند و ناچارند در طول سال های سخت حبس و زندان، پی گیر وضعیت عزیزانشان باشند، شده اند.
به گزارش کلمه، در بخشی از این نامه آمده است: گناه بزرگ این روزنامه نگار مستقلِ حامی جنبش سبز و همسر هم بندیمان آقای مسعود باستانی، تنها دفاع از حقوق زندانیان سیاسی به ویژه همسر زندانی اش بوده و دیگر این که طی این سال ها حاضر نشده است از آزادی خواهی راستین و عدالت طلبی شهروندان ایرانی که در قالب جنبش سبز تبلور یافته است، چشم پوشی کند.
به گفته ای امضا کنندگان این بیانیه تأسف بار تر این است که برخورد با خانواده ی زندانیان سیاسی و توهین و بی حرمتی و بازداشت آنان رفتار ناپسندی ست که در حکومت گذشته نیز سابقه نداشته است.
مهسا امرآبادی هفته گذشته به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی به ۵ سال زندان که ۴ سال آن تعلیق و یک سال آن تعزیری است، محکوم شد. اتهامات امرآبادی عدم اعلام برائت از مهندس موسوی و کروبی؛ حضور در جلسات قرآن خانوادههای زندانیان سیاسی، مصاحبه و نوشتن گزارش در روزنامهها، دیدار با مراجع تقلید مستقل و دفاع از حقوق همسر زندانیاش عنوان شده بود.
این روزنامهنگار در ۱۰ اسفند سال گذشته برای بار دوم توسط اطلاعات سپاه بازداشت و با قید وثیقه آزاد شد. امرآبادی پیش از این و در خرداد سال ۸۸ هم بازداشت و به یک سال زندان تعزیری محکوم شده بود. مسعود باستانی همسر مهسا امرآبادی از دیگر روزنامهنگاران زندانی است که از تیر ماه سال ۸۸ در زندان رجاییشهر به سر میبرد و به ۶ سال زندان و پرداخت جریمه نقدی محکوم شده است.
متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
قلع و قمع آزادی های اساسی و حقوق شهروندی به ویژه آزادی بیان و مطبوعات به منظور ایجاد یک جامعه ی تک صدایی و خاموش کردن چراغ اعتراضات مدنی و مردمی برنامه ای ست که همواره به صورت جدی در دستور کار حاکمیت خودکامه قرار داشته و اینک در آستانه ی انتخابات نمایشی و فرمایشیِ مجلس بار دیگر شاهد تشدید آن هستیم. در این میانه روزنامه نگاران شجاع و مستقل که در این وضعیت، وظیفه ی خطیر آگاهی بخشی و روشنگری در راستای منافع ملی را هنوز به فراموشی نسپرده اند، آماج بیشترین سرکوب ها، حبس ها، تهمت ها و شکنجه ها قرار گرفته اند.
اخیرا با خبر شدیم که خانم مهسا امرآبادی روزنامه نگار مستقلِ حامی جنبش سبز و همسر هم بندیمان آقای مسعود باستانی، از سوی دادگاه انقلاب مجموعا به ۵ سال حبس محکوم شده است.
محاکمه ی وی در شعبه ی ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس به صورت غیر علنی و بدون حضور هیأت منصفه انجام شد. گناه بزرگ ایشان تنها دفاع از حقوق زندانیان سیاسی به ویژه همسر زندانی اش بوده و دیگر این که طی این سال ها حاضر نشده است از آزادی خواهی راستین و عدالت طلبی شهروندان ایرانی که در قالب جنبش سبز تبلور یافته است، چشم پوشی کند. گفتنی ست خانم امرآبادی در خرداد ماه سال ۱۳۸۸ هم یک بار دیگر به همراه همسرش بازداشت شده بود و در آن زمان هم به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس قطعی محکوم گردید.
ما امضا کنندگان این بیانیه ضمن محکوم کردن حکم صادره، خواستار ایجاد امنیت روانی و قضایی برای خانواده ی زندانیان سیاسی و جلوگیری از احضارها و دستگیری افرادی هستیم که اعضای درجه یک خانواده زندانیان سیاسی به شمار می روند و ناچارند در طول سال های سخت حبس و زندان، پی گیر وضعیت عزیزانشان باشند. تأسف بار تر این که برخورد با خانواده ی زندانیان سیاسی و توهین و بی حرمتی و بازداشت آنان رفتار ناپسندی ست که در حکومت گذشته نیز سابقه نداشته است.
کیوان صمیمی
رسول بداقی
عیسی سحرخیز
حشمت الله طبرزدی
مهدی محمودیان
جعفر(شاهین) اقدامی
رضا شریفی بوکانی
چه کسی مجوز واردات میوه را داده است؟
درحالیکه مسوولان سازمان توسعه تجارت ایران هفته گذشته از صدور مجوز واردات سیب و پرتقال از سوی وزارت جهاد کشاورزی خبر دادهاند، معاون وزیر جهاد کشاورزی اعلام کرد: این وزارتخانه هیچ مجوزی برای واردات میوه صادر نکرده و واردات انواع میوه به جز موز همچنان ممنوع است.
به گزارش ایسنا، محمدعلی نیکبخت تصریح کرد: با توجه به تولید بالای انواع میوه بهویژه محصولات باغی، هیچگونه کمبودی در بازار داخل وجود ندارد و این وزارتخانه به عنوان متولی تولید، هیچگونه مجوزی برای واردات میوه صادر نکرده است. به گفته وی تعرفه واردات محصولات کشاورزی براساس نامه ارسالشده این وزارتخانه به وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت در خردادماه لازمالاجراست و هیچگونه تغییری در این ممنوعیت واردات و تعرفههای محصولات کشاورزی صورت نگرفته است.
معاون وزیر جهاد کشاورزی تاکید کرد: برداشت داخلی بیش از نیاز و تقاضای بازار است و نه تنها هیچگونه کمبودی ندارد بلکه انبارهای کشورمان مملو از میوه است.
معاون وزیر جهاد کشاورزی تاکید کرد: برداشت داخلی بیش از نیاز و تقاضای بازار است و نه تنها هیچگونه کمبودی ندارد بلکه انبارهای کشورمان مملو از میوه است.
این درحالی است که حاتمی مدیرکل دفتر مقررات صادرات و واردات سازمان توسعه تجارت کشور هفته گذشته از برداشته شدن ممنوعیت واردات سیب و پرتقال خبر داده و اعلام کرده است: براساس اعلام وزارت جهاد کشاورزی از ابتدای بهمن ماه امسال تا پایان اردیبهشت واردات پرتقال و سیب با تعرفه چهاردرصدی انجام میشود. به گفته وی این واردات هیچگونه سقفی ندارد و براساس نیاز بازار انجام میشود.
تصویب قوانین جدید برای برخورد با ارسالکنندگان پارازیت
بر اساس قوانین و مقررات جدید حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات در ITU – اتحادیه ارتباطات راه دور سازمان ملل متحد – که به تصویب کشورهای عضو این نهاد بینالمللی نیز رسیده است، به کشورهای عضو اختیارات بیشتری میدهد تا با مختلسازیهای ماهوارهای مقابله کنند.
به نوشته شرق، این تصمیم در اجلاس جهانی ارتباطات رادیویی (WRC-12) و پس از درخواستABU اتحادیه صدا و سیماهای اروپا و گروههای هوادار حقوق بشر و آزادی مطبوعات به تصویب رسید. ۱۶۵ کشور عضو اجلاس جهانی ارتباطات رادیویی (WRC) از ۱۹۳ عضو آیتییو این تغییر در بند ۲۱/۱۵ مقررات مذکور را تصویب کردند.
به گفته اینگرید دلتنر، دبیرکل ABU باید ITU با هر تلاش عمدی برای ایجاد اختلال در گردش اطلاعات برخورد کند. این اقدام در راستای ارسال پارازیتهای ماهواره است که روی شبکههای ماهوارهای ارسال میشود. پیش از این نیز شبکههای ماهوارهای مانند نایلست و عربست نسبت به ارسال پارازیتهای ماهوارهای به اتحادیه بینالمللی ارتباطات راه دور شکایت کرده بودند. کشورهای آمریکا و کانادا در قاره آمریکا، کشورهای انگلستان و فرانسه در اروپا و کشورهای روسیه و… در آسیا عمدهترین ارسالکنندگان پارازیت ماهوارهای در جهان هستند. پس از تصویب این قوانین جدید دولتها موظف هستند نسبت به ارسالکنندگان پارازیتهای ماهوارهای برخورد کنند و چنانچه از این قوانین سرپیچی کنند با تحریمهایی از سوی کشورهای عضو اتحادیه ارتباطات راه دور مواجه خواهند شد.
ممنوعیت عرضه سکههای پارسیان و مصنوعات طلای خارجی
یک مقام سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان با اشاره به ممنوعبودن عرضه سکههای پارسیان و مصنوعات طلای خارجی از کشف ۳۰۰ کیلو سکه غیراستاندارد خبر داد.
شهرام میرآخورلو در مورد طرح جمعآوری سکههای پارسیان که مشاهدات نشان میدهد خرید وفروش آنها همچنان ادامه دارد، گفت: طرح جمعآوری سکههای پارسیان همچنان ادامه دارد و اکنون غیر از بانک مرکزی، مرکزی نمیتواند سکههای مدور تولید کند و در صورتی که این کار را انجام دهد با آنها برخورد میشود.
مدیرکل دفتر نظارت بر کالاهای فلزی و معدنی سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان ادامه داد: در حال حاضر گزارشی نداریم که در مرکزی سکههای پارسیان عرضه میشود و سکههای پارسیان در سطح بازار و در دست مردم نیز از طریق اتحادیهها دریافت و آب شدهاند.
میرآخورلو یادآور شد: در نمایشگاه اخیر طلا و جواهر نیز سکههای پارسیان وجود نداشت و سکههایی در اشکال هندسی ۱۰ ضلعی و نزدیک به دایره و بیضی شکل وجود داشت که آنها ایرادی ندارند.
وی در مورد میزان سکههای پارسیان جمعآوری شده به رقم اعلام شده توسط اتحادیه طلا و جواهر مبنی بر جمعآوری ۳۰۰ کیلو سکه غیراستاندارد اشاره کرد و افزود: هنگام قیچیکردن برخی از این سکهها مشخص شد که اصلا طلا نبودند.
مسلم بیات، مدیرکل استاندارد تهران نیز در این مورد به ایسنا گفت: عرضه سکههای تحت عنوان پارسیان در بازار همچنان ممنوع بوده و اگر مردم موردی را مشاهده میکنند، آنرا به بانک مرکزی اطلاع دهند. اتحادیه طلا و جواهر هم پذیرفته که اگر سکه پارسیان در اختیار مردم است، آنرا بازخرید کند.
مدیرکل دفتر نظارت بر کالاهای فلزی و معدنی سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان در مورد مصنوعات طلای خارجی نیز به ممنوع بودن آنها و طرح جمعآوری آنها از سطح بازار اشاره و اظهار کرد: از آنجایی که این نوع مصنوعات حجم قابل توجهی در بازار دارند و هنوز نیز به صورت غیرآشکار و زیر ویترینی عرضه میشوند تا زمانی که به صورت کامل این مصنوعات جمعآوری نشوند، طرح جمعآوری آنها ادامه خواهد داشت.
به گفته این مقام سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان به واسطه سود بالای مصنوعات خارجی میل به عرضه آنها وجود دارد، در حالی که این کار قاچاق محسوب میشود و تاکنون حجم قابل توجهی از سطح بازار جمعآوری شده است.
وی در این مورد متذکر شد: با وجود گشتهای نظارتی برای جمعآوری مصنوعات خارجی، هنوز به نتیجه مطلوب در این مورد نرسیدیم، اما همچنان آن را ادامه خواهیم داد.
دلار ۱۹۱۰؛ سکه ۸۱۱ هزار تومان
هر دلار و یورو در بازار آزاد تهران به ترتیب ۱۹۱۰ تومان و ۲۵۱۰ تومان فروخته میشود. سکه طرح قدیم نیز به قیمت ۸۱۱ هزار تومان خرید و ۸۰ هزار تومان فروخته میشود.
خبرنگار مهر از بازار ارزفروشان تهران – میدان فردوسی- گزارش داد: هر دلار امروز (شنبه ۶ اسفند) به قیمت ۱۹۱۰ تومان در بازار آزاد فروخته میشود و ۱۹۰۰ تومان قیمت خرید از سوی دلالان دارد. همچنین هر یورو نیز امروز در بازار آزاد تهران ۲۵۰۰ تومان خریداری و ۲۵۱۰ تومان فروخته میشود.
با این حال، قیمت دلار دولتی در تابلوی صرافیها ۱۲۲۶ تومان قیمت خرید و ۱۲۳۸ تومان نیز قیمت فروش دارد اما صرافان تاکنون زیر بار این قیمت نرفتهاند و این نوع ارز این این نرخها معامله نمیشود. نرخ فروش هر یورو نیز در تابلوی صرافیها ۱۶۳۷ تومان است که وضعیت این نوع ارز هم همچون دلار است.
با این حال تفاوت قیمت درج شده در تابلوی صرافیها و بازار آزاد قابل توجه است. پوند هم امروز در تابلوی صرافیها ۱۹۲۸ تومان قیمت خرید و ۱۹۴۸ تومان قیمت فروش دارد.
قیمت انواع سکه در بازار
نگاهی به تابلوی قیمت انواع سکه در برخی صرافیها هم نشان میدهد که قیمت خرید هر قطعه سکه تمام بهار آزادی طرح قدیم در تابلوی صرافیها امروز شنبه ۸۱۱ هزار تومان و قیمت فروش آن نیز ۸۲۰ هزار تومان اعلام شده است.
نیم سکه نیز در تابلوی صرافیها ۳۹۵ هزار تومان قیمت خرید و ۴۰۵ هزار تومان قیمت فروش دارد. ربع سکه ۲۰۴ هزار تومان خریداری و ۲۰۹ هزار تومان نیز فروخته میشود.
بررسی وضعیت قیمتی سکههای گرمی حاکی از آن است که هر قطعه سکه گرمی ۹۵ هزار تومان خریداری و ۱۰۵ هزار تومان فروخته میشود.
افزایش وام مسکن به بازار شوک وارد می کند
وزیر راه و شهرسازی گفت: منتفی شدن افزایش پنجمیلیون تومانی سقف تسهیلات خرید مسکن به موقع بوده و در آرامش کنونی و سال آینده بازار مسکن موثر خواهد بود.
علی نیکزاد در پاسخ به این سوال که آیا منتفی شدن افزایش پنجمیلیون تومانی سقف تسهیلات خرید مسکن میتواند در آرامش بازار مسکن سال آینده مفید و موثر باشد، افزود: مطمئنا منتفی شدن افزایش پنجمیلیون تومانی سقف تسهیلات خرید مسکن در آرامش کنونی و سال آینده بازار مسکن موثر خواهد بود، چراکه این عدد شاید چندان زیاد نباشد اما شوک روانی زیادی به بازار مسکن وارد میکند.
فتوای جدید آیت الله خامنه ای : شرکت در انتخابات واجب است
یکی از روحانیون حکومتی که رسانه های ایران وی را «حجت الاسلام فلاح زاده»، کارشناس حوزوی معرفی کرده اند، به نقل از رهبر جمهوری اسلامی گفته است: «شرکت در انتخابات واجب است»
به گزارش دانشجونیوز، بر اساس گفته آقای فلاح زاده در پاسخ به سؤال خبرنگاران در ارتباط با نظر آیت الله خامنه ای در ارتباط با شرکت در انتخابات گفته است: «به نظر حضرت آقا برای کسانی که شرایط را دارند و امکان شرکت در انتخابات برای آنها وجود دارد؛ واجب است.»
وی در ادامه به نقل از آیت الله خامنه ای گفته است: «افرادی که شورای نگهبان صلاحیت آنها را تایید کردند صلاحیت نمایندگی را دارند اما به حکم عقل، بین صالح و اصلح، اصلح باید انتخاب شود.»
در ادامه خبرنگاران دولتی در مورد اسراف و شام دادن برخی از نمایندگان پرسیده است که به گفته آقای فلاح زاده، رهبر جمهوری اسلامی برخی را اسراف نداشته و آن را «اطعام» معرفی نموده است.
به گفته آقای فلاح زاده، آیت الله خامنه ای گفته است: « استفاده از بیت المال چه برای تبلیغات انتخاباتی و یا غیر انتخاباتی حتی برای تبلیغات دینی کلاً باید برحسب قوانین باشد یعنی مقرراتی برای مصرف بیت المال و اموال دولتی مشخص شده است و خلاف آن هم شرعا حرام است و موجب ضمان هم است. کسی که خرج کند ضامن است و باید جبران کند و به این معنا نیست که خرج می کنیم بعدا هزینه آن را می پردازیم نه، اصل کار خلاف است.»
با نزدیک شدن به انتخابات نهمین دوره مجلس ایران، برخی از رسانه های حکومتی ایران به گفتگو با شخصیت های مذهبی و سیاسی ایران پرداخته که در بسیاری از این شخصیت ها از لزوم شرکت شهروندان در انتخابات سخن گفته و آن را تکلیف شرعی برشمرده اند.
در همین راستا آیتالله ناصر مکارم شیرازی نیز هفته گذشته خودداری از شرکت در انتخابات «بدون عذر شرعی جایز ندانسته و شرکت نکردن در انتخابات «معصیت و گناه» عنوان کرده بود.
خواهش میکنم مردم در انتخابات شرکت کنند
از سوی دیگر یحیی رحیمصفوی٬ مشاور آیت الله خامنهای از مردم ایران خواهش کرده در صورتی که صدای او را میشنوند در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی شرکت کنند.
رحیمصفوی روز دوشنبه (اول اسفند) گفته است: «خواهشم از همه کسانی که صدای من را میشنوند این است که در انتخابات مجلس حضوری سرنوشتساز داشته باشند.»
وی از مردم خواسته است: «انتخابات روز ۱۲ اسفند را جدی بگیرند و با حضور حداکثری خود همانند حماسهای که در روز ۲۲ بهمن امسال خلق کردند٬ حماسه دیگری خلق کنند.»
روحانیون و نظامیان حاکم بر ایران در هفتههای اخیر بارها از مردم خواستهاند در انتخابات ۱۲ اسفند نهمین دوره مجلس شورای اسلامی شرکت کنند.
به باور بسیاری ناظران سیاسی این دوره از انتخابات یکی از حساسترین و مهمترین انتخاباتی است که طی ۳۲ سال گذشته در جمهوری اسلامی بزگزار شده است.
فرماندهان سپاه پاسداران از دو ماه پیش ادعا کردهاند که نرخ مشارکت مردم در این دوره از انتخابات بیش از ۶۰ درصد است.
گفته می شود روحانیون و نظامیان حاکم بر ایران از تحریم انتخابات ۱۲ اسفند ماه از سوی مردم به شدت نگران هستند و تلاشها برای تشویق شهروندان برای حضور در پای صندوقهای رای را از مدتها پیش آغاز کردهاند.
اول اسفند ماه نیز غلامرضا مصباحی مقدم٬ نماینده مجلس گفته بود دولت محمود احمدینژاد با پرداخت پول به مردم تلاش میکند آنها را به شرکت در انتخابات آتی مجلس ترغیب کند.
هرانا؛ بیخبری از وضعیت دو شهروند بهایی در شیراز
خبرگزاری هرانا - از وضعیت ایمان رحمت پناه و هومن زارعی دو تن از شهروندان بهایی بازداشت شده اخیر شیراز هیچ اطلاعی در دست نیست.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، علی رغم پیگیریهای مکرر از سوی خانوادهی این دو بازداشتی، تاکنون هیچ پاسخ روشنی در خصوص وضعیت این دو شهروند بهایی به ایشان داده نشده است.
مسئولین قضایی به خانوادهی ایمان رحمت پناه اعلام کردند پس از نوروز پیگیر وضعیت وی باشند این خانواده که تاکنون نزد مسئولان متعددی منجمله دادستانی و رئیس دادگستری شیراز و حتی امام جمعهی این شهر نیز رفتهاند، پاسخ روشن و شفافی دریافت نکردند.
این در حالیست که طی این مدت وی از حق ملاقات و تماس تلفنی با خانوادهی خود نیز محروم مانده است.
گفتنی است که منزل این شهروند بهایی ساکن شیراز صبح جمعه ۱۴ بهمن ماه همزمان با مراجعه نیروهای امنیتی به منزل حدود ۳۰ تن از شهروندان بهائی ساکن شیراز مورد تفیش واقع شد و اندکی بعد یعنی در ۱۸ بهمن ماه نیز شخص وی بازداشت شد.
در همین خصوص هومن زارعی دیگر شهروند بهایی که پنج شنبه صبح ۴ اسفند در شیراز و در محل کارش بازداشت شده بود با وجود گذشت ۷۲ ساعت از بازداشت وی هنوز از محل دقیق نگهداری و اتهام وارده خبری نیست.
قابل ذکر است که پاسخ مسئولان به خانوادهی این شهروند بهایی زندانی نیز، عدم پیگیری وضعیت وی تا پیش از نوروز بوده است.
شاهین موسوی، دانشجوی دانشگاه طبری بابل، اخراج شد
خبرگزاری هرانا - شاهین موسوی دانشجوی رشته عمران دانشگاه غیر انتفاعی طبری بابل به علت اعتقادات مذهبی از دانشگاه اخراج شد.
به گزارش تارنمای جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، مسئولین دانشگاه طبری بابل ابتدا از حضور این دانشجوی بهایی در کلاس های درس جلوگیری کرده و وی را به سازمان سنجش ارجاع داده اند. پس از آن حراست دانشگاه با جلوگیری از ورود وی به دانشگاه، اعلام کرده اند که وی برای پیگیری به وزارت علوم مراجعه کند.
پیگیری های شاهین موسوی در سازمان سنجش و وزارت علوم از طرف مسئولین این دو نهاد دولتی بی پاسخ مانده است.
بر اساس مدارک منتشر شده توسط فعالین حق تحصیل در سال های گذشته، وزارت اطلاعات با شناسایی دانشجویان بهایی و فشار بر وزارت علوم و سازمان سنجش، عامل اصلی اخراج دانشجویان بهایی از دانشگاه ها است.
در ماه های گذشته سال ۱۳۹۰، دانشجویان دیگری به همین علت از دانشگاه های صنعتی شریف، فردوسی مشهد، صنعتی اصفهان و چند دانشگاه دیگر اخراج شده اند.
هرانا؛ علی رشیدی، فعال ملی- مذهبی آزاد شد
خبرگزاری هرانا - دکتر علی رشیدی، اقتصاددان و عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران، از زندان اوین آزاد شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، علی رشیدی که در آبان ماه سال جاری توسط ماموران امنیتی بازداشت شده بود، پس از حدود چهار ماه دوشنبهی گذشته آزاد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، علی رشیدی که در آبان ماه سال جاری توسط ماموران امنیتی بازداشت شده بود، پس از حدود چهار ماه دوشنبهی گذشته آزاد شد.
پروندهی آقای رشیدی جهت محاکمه به اتهام "تبلیغ علیه نظام" و "اهانت به رهبری" از طریق نگارش و انتشار بیانیهی اخیر جبههی ملی در رابطه با وضعیت اقتصادی کشور، در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی قرار دارد.
گفتنی ست که پس از آزادی نامبرده تعدادی از اعضای جبهه ملی با وی دیداری داشتند.
گفتنی ست که پس از آزادی نامبرده تعدادی از اعضای جبهه ملی با وی دیداری داشتند.