لازم به توضیح است که شورای ملی سوریه در بیانیه ای از حرکت اعتراضی مردم در روز ۲۵بهمن – سالگرد حبس خانگی مهدی کروبی و میرحسین موسوی – اعلام حمایت کرده بودند.
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار سحام قرار گرفته، به شرح زیر است:
جناب آقای برهان غلیون و سایر اعضای شورای ملی سوریه
با سلام
پیام محبتآمیز و امیدوارکنندهی شما دوستان بار دیگر پیوند ناگسستنی همهی آزدایخواهان جهان را به نمایش گذاشت. بسیار خوشحالیم که مبارزان خردمند و شجاع سوریه با اشراف نسبت به جدایی کامل مردم ایران از حکومت جائر فعلی، خود را در کنار آزادیخواهان رنج دیدهی ایران میبینند. موجب سربلندی ما است که شما دوستان علیرغم تحمل رنجهای فراوان ناشی از وحشیگری بشار اسد و حمایت شرمآور جمهوری اسلامی از او، در سالگرد حبس رهبران نمادین جنبش سبز و درحالی که آرزوی آنها و همهی مردم ایران برای آزادی دو ملت تونس و مصر محقق شده است، با دوستان ایرانی خود اعلام همراهی نمودهاید. یقین داریم اعلام همراهی شما امید هموطنان ما برای رسیدن به فردایی که دو ملت سوریه و ایران رهایی از دیکتاتوری را جشن میگیرند، افزایش خواهد داد.
فوریه ۲۰۱۲
امضاء کنندگان این نامه:
حامد ابراهیمی نژاد
رامین احمدی
عبدالرضا احمدی
فریدون احمدی
فرشید آذرنیوش
فرشاد آریاش
آرش ازرحیمی
آرنوش ازرحیمی
سیروس (رضا) اشرفپور
امیر حسین اعتمادی
آرش اعلم
بیژن افتخاری
علی افشاری
دنیا اکبری
محمد جواد اکبرین
سارا اکرمی
نوشابه امیری
مهدی امینی
رضا انصاری
شهریار آهی
گلرخ ایرایی
رحیم باجغلی
احمد باطبی
شهلا باور
رضا بایگان
مهران براتی
محمد برزنجه
امیر حسین بلالی
سید علی بنی جمالی
شهلا بهاردوست
باقر پرهام
رامین پرهام
سپیده پورآقایی
لیلی پورزند
امید پور محمد علی
امید توانا
سید علی تاج زاده
محمد تهوری
نیکا جباری
محمد رضا جهان پرور
جواد خادم
امین آئین مهر
محمد پارسی
مجید تمجیدی
محمدعلی توفیقی
رضا جعفریان
بابک جمشیدی
رحمان جوانمردی
(پویا )جهاندار
مسعود چناسی
کاملیا حاج قاسم
جاوید حاج همتی
وحید حبیب پناه
آرام حسامی
ناهید حسینی
آرش حسینی پژوه
مجید حقی
بیژن حکمت
فرزاد حمیدی
آریا خسروی
امین خسروی
مهرداد درویش پور
احمد رافت
سالومه رحیمی
اشکان رضایی
امیر رضایی
ایمان رضایی
کاوه رضائی
پدرام رفعتی
شهرام رفیع زاده
نیما راشدان
امیر رشیدی
درویش رنجبر
میثم رودکی
امین ریاحی
حسن زارع زاده اردشیر
مریم زارع
محسن سازگارا
سپیده سالاروند
لاله سجودی
فواد سجودی فریمانی
سلمان سیما
غزاله سیاه پوش
صادق شجاعی
حسن شریعتمداری
سولماز شریف
مهین شکرالله پور
حسین شهرابی
عباس شیرازی
کاوه شیرزاد
شهابالدین شیخی
امیر صحتی
سید ضیاء الدین صدرالاشرافی
سیاوش صفوی
محسن صنعتی پور
مزدک عبدی پور
مهدی عربشاهی
اکبر عطری
مسعود علیزاده میانجی
رضا علیجانی
احمد عشقیار
لیونا عیسی قلیان
شاهین فاطمی
بهنام فرازمند
علیرضا فیروزی
فیروزه فولادی
پروین قاسمی
جعفر قدیم خانی
نوید کامران
علیرضا کاظمی
کاوه کرمانشاهی
بهزاد کریمی
علی کلائی
فرناز کمالی
علیرضا کیانی
دامون گلریز
سحر گلکار
امیرحسین گنج بخش
اکبر لکستانی
حمید مافی
نازی متانی
مهرداد ماجدی
نوید محبی
سوسن محمدخانی غیاثوند
رضا محمدی
منوچهر محمدی
محسن مخملباف
ابراهیم مرادی
آزاد مرادیان
آزاد مستوفی
مسعود مسجودی
منوچهر مقصودنیا
امیر معماریان
حامد منزه
علیرضا موسوی
محسن موسوی
آرش مهاجری نژاد
غلامرضا مهاجری نژاد
عبدالله مهتدی
بهزاد مهرانی
مسعود مناف
ابراهیم مهتری
مرتضی ملک محمدی
مهران میرفخرایی
حمید میریان
یوحنا نجدی
راضیه (پری) نشاط
بورگان نظامی نرجآباد
مهدی نوذر
بهنام نوری
علیرضا نوری زاده
علی نیکویی
سید مجتبی واحدی
سورنا هاشمی
علی هنری
محمدرضا یزدان پناه
اشکان یزدچی
محمد یعقوبی
بخش دوم
بستر شعار استقلالطلبی در انقلاب ۵۷
کاظم علمداری
آنگونه که در بخش نخست توضیح داده شد با تعریف دقیق و بررسی نمونههای متعدد تاریخی از استقلال درخواهیم یافت اگر کشوری زیرسلطه تصرف قدرت خارجی نباشد، انقلاب برای استقلال هم معنی ندارد. ایران نه زمان انقلاب و نه قبل و نه بعد ازآن زیرسلطه اشغال خارجی نبود که بخواهد استقلال بدست آورد. باید دید ایرانیان از شعاراستقلال طلبی در انقلاب ۵۷ چه برداشتی داشتند و آیا نوعی بد فهمی از معنی استقلال وجود نداشته است؟ این بد فهمی چه بود و چرا؟ و امروز در شرایط کنونی مفهموم استقلال برای ایران چه معنایی دارد؟
فرضیه این مقاله این است که فضای جهان دوقطبی و چند تئوری رایج درآن دوره بستر ساز درکی مخدوش و یک جانبه از استقلال برای ایران را فراهم آورد. محور این تئوریها عدالت خواهی و مقابله با دشمن جهانی بود، نه کسب آزادی سیاسی و دمکراسی. به همین دلیل این نظریهها سرشت ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی داشت. درحالیکه جامعه ایران به دلیل دیکتاتوری و نبود آزادی سیاسی به انقلاب کشیده شده بود، نه به دلیل سرمایه داری جهانی، یا تضاد بلوک شرق با بلوک غرب.
چهره سیاسی جهان در زمان انقلاب ایران
نخست میتوان به شرایطی که احتمالا بستر ساز و توجیه گر طرح شعاراستقلال طلبی درانقلاب ۵۷ بود اشاره کرد. شباهت سازی و الگو برداریهای انقلابی ازجوامعی که زیر سلطه استعمار بودند یا سابقه مستعمره بودن داشتند و طالب استقلال بودند توانست در فضایی که جهان به دوقطب شرق و غرب تقسیم شده بود زمینه و بستر تمام انقلابها بشود. این نظریهها با بار ایدئولوژیک، محصول دوران جنگ سرد، فروکاستن دهها تفاوت و تضاد به تقسیم و صف آرایی جهان میان دو بلوک شرق و غرب، تضاد و رقابتهای جهانی و غلبه دیسکورس (گفتمان) نجات بخش انقلاب و دگرگونی خشونت بار بود. قهر و خشونت، کشتن و کشته شدن به نوعی تقدیس میشد. این ذهنیت محصول دورهای بود که هنوز خاطره جنایات استعماری و امپریالیتسی فراموش نشده بود. دورهای که قهرمان انقلابیون جهان چهرههایی چون چه گوارا، جمیله بوپاشا، یاسرعرفات و فیدل کاسترو بودند. دورهای که موج جدیدی از کودتاهای متمایل به چپ مانند عبدالکریم قاسم درعراق، جمال عبدالناصر در مصر، حافظ اسد درسوریه، معمرقذافی در لیبی، و جعفر نمیری در سودان، رخ داد و مورد ستایش و پشتیبانی انقلابیون و چپها قرار میگرفت. رژیمهایی که متحد بلوک شرق محسوب میشدند. رژیمهایی که خود عامل تداوم فساد و خشونت و دیکتاتوری بودند، ولی با ایدئولوژی انقلابی و اتحاد کمونیستی توجیه میشدند. دولت عراق پس از چند کودتای پی در پی به صدام حسین رسید.
هم زمان کودتایهای دست راستی درکشورهای آمریکای لاتین علیه حکومتهای ملی چون یاکوب آربنز درگواتمالا، سالوادرآلینده درشیلی با مدیریت و کمک سازمان جاسوسی آمریکا انجام گرفت و دولت نظامیان قدرت را بدست گرفتند. دورهای که در اکثر کشورهای آمریکای لاتین با پشتیبانی آمریکا حکومت نظامیان برقرار بود. این شرایط توجیه گر بدیل خود، یعنی مبارزات چریکی میشد که دنیا را تحت تأثیراستراتژی و تفکر خود قرار میداد. ایران نیز از این وضعیت جدا نبود. مقابله و مقاومت علیه جنگ ویتنام، شورشهای کارگری و دانشگاهی سال ۱۹۶۸ دربسیاری کشورهای غربی، وحتی عملیات تروریستی گروههای چریکی درکشورهایی که دمکراسی، آزادی و انتخابات فراهم بود، مانند ترورهای بریگاردهای سرخ در ایتالیا، بادر ماینهف درآلمان، پلنگان سیاه در آمریکا، و مبارزه خونین در ایرلند و اتحاد انترناسیونالیستی آنها از جمله عوامل گسترش خشونت انقلابی در جهان بود.
درکمپ سوسیالیستی نیز مقاومت و شورشها اجتماعی علیه سلطه شوروی و سرکوبهای بزرگ متعاقب آن درکشورهای اروپای شرقی، ازجمله مجارستان و چکوسلواکی وضعیت کشورها را بسیار ملتهب کرده بود. جنگ اعراب و اسرائیل و عملیات ترورهای انقلابی در منطقه و جهان تشنج میان شرق و غرب را تشدید میکرد. در چنین فضایی تئوریهای انقلاب ویژگی انترناسیونالیستی، ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی داشت. همین وِیژگي شامل انقلاب ایران نیز شد، بطوریکه مبارزه علیه دیکتاتوری به مبارزه با آمریکا تغییر داده شد. درچنین شرایطی چهرههای ملی چون شاهپور بختیار و مهندس بازرگان و کسانی که خواهان حفظ رابطه عادی با غرب از جمله آمریکا بودند عامل امپریالیسم خوانده میشدند، و مقابله با امپریالیسم و قطع رابطه با آمریکا به نادرست استقلال طلبی تلقی میگردید. اشغال سفارت آمریکا با همین دیدگاه انجام گرفت. امروز نیز علی رغم سلطه کامل سرمایه داری درایران، جمهوری اسلامی دست از شعارعلیه سرمایه داری برنداشته است. آنها برای نگهداری آخرین بقایای حامیان نظام خود هنوز به این شعارهای نیاز دارند. در این بخش یکی از تئوریهای توجیه کننده مبارزه ضد سرمایه داری جهان که استقلال طلبی انقلابیون ایران را نیز توجیه میکرد، توضیح داده میشود.
الف: استعمارنو
یکی از نظریهای که میتوانست ذهنیت نیروهای سیاسی ایران را نیز تحت تأثیر قرار داده باشد تا شعار استقلال طلبی در انقلاب ۵۷ را طرح کنند پدیدهای "نواستعماری" بود. این نظریه سرمایه داری جهانی را علت عقب ماندگی کشورهای جهان سوم پس از پایان سلطله استعمار میدانست. قوام نکرومه، رهبراستقلال کشورغنا (۱۹۵۷)، مناسبات پسا استعماری، یعنی پس از کسب استقلال کشورهای مستعمره، میان این کشورها و کشورهای سرمایه داری پیشرفته و امپریالیستی را رابطه نواستعماری خواند. وی این نظریه را در کتابی با عنوان "استعمار نو: آخرین مرحله امپریالیسم" در سال ۱۹۶۵ منتشرکرد. مطابق این نظریه کشورهای مستعمره استقلال یافته بودند، ولی مناسبات سلطه نظامی – سیاسی دوره استعمار به سلطه اقتصادی بدل گردید. تئوری استعمارنو براساس نظریه روزا لوگزامبورگ و به ویژه لنین در کتاب "امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله سرمایه داری" توسط روشنفکران غربی و آمریکای لاتین بسط و توضیح تئوریک داده شد و ازآن تئوریهای مختلف با گرایشهای متفاوت مارکسیستی ساخته شد که در ادامه این سلسله مقالات توضیح داده خواهد شد.
نقش سرمایه
مطابق نظریه نواستعماری سلطه قدرتهای غربی نه از طریق اشغال خاک کشورهای دیگر، آنچه در دوره استعماری انجام میگرفت، بلکه درشکل مناسبات اقتصادی، سرمایه گذاری، تکنولوژیک، نفوذ فرهنگی، دینی و زبانی انجام میشد. به زعم نکرومه امپریالیسم تاکتیک خود را عوض کرده بود و بسیاری ازاین کشورها از طریق وامهای بانک جهانی مقروض میشدند. البته به هیچ کشوری به زور وام داده نمیشد. برعکس، شرایط وام گرفتن برای کشورها آسان نبود. اینکه این کشورها نیازمند این وامها بودند شکی نیست. ولی واقعیت این بود که بسیاری از این کشورها به دلیل فقر و فساد سیاسی قادر نبودند که حتی بهره وامها را هم بپردازند. روشنفکران چپ در خشم علیه بی عدالتیها، راه حل را در نابودی سرمایه داری جهانی میدیدند. بنابراین همه جا، درست و نادرست، خواست استقلال از سرمایه داری جهانی یا مناسبات نواستعماری مطرح بود. امروز در ایران علی رغم این واقعیت که سیستم سرمایه داری حاکم است هم حکومت و هم چپهای سنتی شعار علیه سرمایه داری را کنار نگذاشتهاند. چپهای سنتی خطر حمله نظامی به ایران را از جانب سرمایه داری جهانی و متحدین داخلیاش میدانند. به نقل قولی از بیانیهای که چندی پیش درمحکومیت حمله نظامی علیه ایران منتشرشد توجه کنید که ریشه جنگ را نه در اسرائیل، نه جمهوری اسلامی، بلکه "نظام سرمایه داری جهانی به سرکردگی آمریکا و حامیان آن در ایران" میداند.
این کلیشهای باقی مانده از گذشته است که مشخص نیست تکلیف بلوک سابقا سوسیالیستی که امروز به سرمایه داری جهانی پیوسته است چیست. روسیه و چین بخشی ازسرمایه داری جهانی اند، ولی زیر سرگردگی آمریکا نیستند. معیارنویسندگان این بیانیه کلیشه دوران جنگ سرد و جهان دو قطبی است که حتا در دوران جنگ سرد هم دقیق نبود تا برسد به امروز که جهان بسیار دگرگون شده است. اما حامیان نظام سرمایه داری جهانی به سرکردگی آمریکا در ایران کیست؟ آیا نظامی جز رژیم جمهوری اسلامی است؟ آیا سرمایه داری جهانی میخواهد علیه حامی خود درایران حمله کند؟
بطورتاریخی این تناقض از آنجا ناشی میشود که سرمایه مالی یکی از ارکان مهم رشد اقتصادی و توسعه بوده وهست و کشورهای فقیر ودر حال توسعه به شدت نیازمند آن بودند، و بطور طبیعی کشورهای پیشرفته حاضرنبودند بدون سود آنرا در اختیار کشورهای فقیربگذارند. سرمایه داخلی هم تابع همین اصل است. نکرومه خود برای ساختن سد آبیاری غنا که به نام او نام گذاری شد از خارج وام گرفت، ولی برای باز پرداخت آن به دشواری برخورد کرد. بنابراین مقابله با سرمایه داری جهانی به نادرست مبارزه برای استقلال نام گرفت. به همین دلیل امروز هم حکومت ایران و نیروهای چپ سنتی دست ازشعارعلیه استعمار و امپریالیسم و سرمایه داری نکشیدهاند.
دوگانگی کار
مطابق این نظریه کشورهای پیشرفته غرب به دلیل دسترسی به سرمایه و تکنولوژی قادر بودند که از نیروی کارارزان و منابع طبیعی کشورهای جهان سوم سود ببرند. این درست است. ولی یکی از نیازمندیهای اساسی توسعه در جهان سوم ایجاد کاربود که خود قادرنبودند آنرا تولید کنند. حل این دوگانگی آسان نبود. این کشورها در کنار کار به سرمایه، تکنولوژی و بازار کشورهای سرمایه داری پیشرفته نیازمند بودند. این نیازها را نمیشد از راه نابودی سرمایه داری جهانی، حتی اگرممکن بود، بدست آورد، بلکه با برقراری مناسبات اقتصادی و همکاری ممکن بود. آنچه امروز ویتنام را واداشته است که با متجاوزان سابق خود (ژاپن، فرانسه و آمریکا) رابطه اقتصادی نزدیک برقرار کند همین نیازمندیهای به ضرورتهای رشد اقتصادی است. روسیه و چین نیز مجبورشدند سرانجام رشد نا موزون خود را با برقراری مناسبات سرمایه دارنه و رابطه نزدیک با غرب جبران کنند.
اگرچه کشورهای "نواستعماری" نیازی به استقلال دوباره ویا قطع رابطه با غرب نداشتند، ایران بهر حال در زمره این کشورها نبود. این کشورها نیز با برقراری مناسبات نزدیک با غرب میتوانستند به پیشرفت دست یابند. آنچه نوآوریهای صنعتی و تولیدی، مالی ایران را ممکن میساخت داشتن رابطه با کشورهای صنعتی و پیشرفته جهان به ویژه غرب بود. بطور مثال کارخانه ذوب آهن اصفهان را از شوروی و تراکتورسازی تبریز را از رومانی، و صنایع اتومبیل سازی را از انگلستان، سوئد، فرانسه و آمریکا دریافت کرده بود، و هنوز دریافت میکند. یا دهها هزار دانشجو برای کسب علم و مهارت به کشورهایی غربی اعزام میشدند و هنوز هم میشوند و بطورطبیعی فرهنگ ارزشهای مدرن را به کشورخود منقل میکنند و بطور متقابل بر کشورهای غربی اثز میگذارند. این مناسبات نیازمندیهای رشد و توسعه جامعه است. تئوری نو استعماری روابط با غرب را به نا درست موجب ادامه سلطه در شکل نوین میدید. ولی کشوریهای در حال توسعه نه قادربوده اند، و نه از نظراقتصادی منطقی است که بخواهند تمام تکنولوژی مورد نیاز جامعه را خود بسازد. فراهم آوردن ماشین آلات تولیدی و صنایع مادر تنها با برقراری مناسبات اقتصادی دوستانه و دو جانبه با کشورهای دیگرو سرمایه گزاریهای خارجی امکان پذیر بوده است. وضعیت کنونی ایران نمودار برجسته این اصل است. سرمایه گزاری در صنایع نفتی و واردات ماشین آلات تولیدی از غرب بخشی از نیازمندیهای امروز ایران است که به دلیل رابطه خصمانۀ سیاسی جمهوری اسلامی با غرب این امکانات را از دست داده است. اینکه ایران برای دست یابی به انرژی اتمی میلیاردها دلار هزینه اضاقی میپردازد وتمام اقتصاد را معیوب میکند و آینده کشور را به خطر میاندازد ناشی از فساد، ایدئولوژی، نبود آزادی، حکومت مادام العمری و پرهیز از برقراری روابط عادی با غرب است.
عوامل فقر آفریقا
تئوری نواستعماری اثرات دو جانبه و درازمدت رابطه کشورهای پیشرفته غرب با کشورهای درحال توسعه را نمیدید. برخی مستعمرات پیشین، مانند کشور بزرگ هند و کشور کوچک سنگاپور توانستند پس از استقلال با استقبال از تکنولوژی و سرمایه گذاریهای غرب به پیشرفتهای تحسین برانگیزی دست یابند. ولی برخی با مشکلات فراوانی برخورد کردند که بیش از آنکه ناشی از پیشینه استعماری آنها باشد، ناشی از مشکلات ساختاری دورنی خودشان بود. ویژگیهای ساختار قبیلهای و کمبود منابع طبیعی رشد را نباید نادیده گرفت. پیشرفت و ثروت قطر، فقر سومالی را نمیتوان ازشرایط طبیعی آنها جدا کرد؛ و یا پیشرفت خیره کننده سندگاپور را ازمدیریت و همکاری آن با غرب. بسیاری از جنگهای داخلی در کشورهای آفریقایی به دلایل کمبود منابع مورد نیاز زندگی، تقابلهای قومی، فرهنگی وفساد سیاسی ادامه یافته است. بطور مثال فقر مفرط در کشورهایی مانند زیمبابوه یا اتیوپی و سومالی نه به دلیل حضورسرمایه جهانی، بلکه از وضعیت طبیعی، ساختاراقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آنها ناشی میشود. رابطه نزدیک این جوامع با جهان سرمایه داری میتوانست یکی از راههای برون رفت آنها از وضعیت کنونی باشد. بقول مارکس "بورژوازی از طریق ارتباط، همه و حتی وحشی ترین ملل را به سوی تمدن میکشاند. آنها اگرنخواهند نابود شوند ناگزیر هستند شیوه تولید بورژوازی را بپذیرند."(مانیفست) بسیاری از این کشورها در دوره پیشا سرمایه داری درجا میزنند.
در غننا نکرومه درعین برقراری حکومت تک حزبی، سرکوب مخالفان و مادام العمر کردن ریاست جمهوری خود، و البته ضدیت با سرمایه داری راه پیشرفت کشورخود را سد کرد. دیکتاتوری قانونی که او بنا نهاده بود نمیتوانست به رشد و خلاقیت و رقابتهای سالم بیانجامد. رقبای او با توسل به شیوههای مشابه، او را از میدان بدر کردند. در سال ۱۹۶۶ زمانی که نکرومه در مسافرت به ویتنام شمالی و چین رفته بود درپی یک کودتای نظامی توسط ژنرال امانوئل کوتوکا عضو شورای آزادیبخش ملی غنا از قدرت خلع شد و او تا آخرعمر نسبتا کوتاه خود در تبعید ماند. کسانی این کودتا را به سازمان جاسوسی آمریکا نسبت دادند. یکسال بعد کوتوکا نیز در کودتای دیگری کشته شد. این چرخه حکومت دیکتاتوری و مادالعمری است.
وحدت آفریقا
نکرومه درعین حال تصور میکرد که میتوان فقرآفریقا را با وحدت میان کشورهای آفریقایی پایان داد. این وحدت البته هشت سال پس از مرگ او در سال ۱۹۸۰ در معاهده لاگوس انجام گرفت، که به موجب آن، پنجاه کشور آفریقایی درشهر لاگوس پایتخت نیجریه متعهد به همکاری با یکدیگر شدند. ولی این معاهده از همان روز نخست توسط امضا کنندگان آن نادیده گرفته شد و باز هر کشور به راه خود رفت. اساس معاهده لوگوس تقدم دان به دو نیاز مردم فقیرآفریقا بود. یکی تولید برای نیازمندیهای جوامع آفریقایی، نه غرب، و دوم پذیرفتن پول این کشورها درمبادله میان خود. ده سال بعد در یک ارزیابی مشخص شد که فقط ۴ درصد مبادلات میان کشورهای آفریقایی انجام گرفته بود و مابقی تولید برای کشورهای غربی به منظور کسب ارزهای معتبرخارجی برای خرید تکنولوژی و کالاهای مورد نیازو یا کالاهای لوکس مورد علاقه قشرهای مرفه جامعه خود انجام گرفته بود.
الجزایر
الجزایر نمونه دیگر از دوری گزیدن ازغرب بوده است. پس از کسب استقلال (۱۹۶۲) کشمکشهای درونیاش به کودتا و سرانجام به جنگ داخلی خونین کشیده شد. بن بلا اولین رئیس جمهور الجزایر سه سال پس از استقلال دریک کودتا توسط وزیر دفاع خود بومدین برکنارشد. پانرده سال حکومت تک حزبی باگرایشهای چپ و سوسیالیستی زیر رهبری شورای انقلاب ادامه یافت. دولت سرانجام، به دنبال دگرگونی در بلوک شرق در سال ۱۹۹۱ به انتخابات چند حزبی تن داد. ولی با پیروزی اسلام گرایان در دور اول انتخابات ارتش مداخله و انتخابات را منحل کرد. در نتیجه الجزایر وارد جنگ داخلی بسیار خونین یازده ساله شد که بیش از ۱۸۰ هزارنفر کشته شدند و باز دیکتاتوری ادامه یافت. برخلاف غنا، الجزایر از درآمد نفتی نیز برخوردار بوده است.
هند و پاکستان
انقلاب ضد استعماری هند، نه تنها به حاکمیت ملی، بلکه به حاکمیت مردم (دمکراسی) منجرشد. جدایی پاکستان از هند اما دو آیندۀ متفاوت برای آنها ترسیم نمود. هند راه دمکراسی را پیمود، و پاکستان برای استقلال بر اساس هویت دینی، از راه دمکراسی فاصله گرفت و به دیکتاتوری نظامیان تکیه کرد. دین پدیده ملی نیست، بلکه امری فراملی است و نمیتواند معیارحاکمیت ملی و دمکراسی و هویت همگانی قرار بگیرد. اصرار رهبران جدایی طلب پاکستان مانند محمدعلی جناح برجدا سازی مسلمانها از هند، آن کشور را براهی انداخت که امروز به جنگ دینی میان خودشان منجر شده است و پاکستان را به پایگاه اصلی طالبان و تروریسم بدل کرده است. دست یابی پاکستان به بمب اتم مشکلات اقتصادی و دینی و قومی آنها را حل نکرد و نخواهد کرد. برعکس خطر خفتهای برای خود و تمام منطقه بوجود آورده است.
بنابراین براساس تئوری نواستعماری و به دلیل تقسیم بندی جهان میان دو بلوک شرق و غرب و قرار داشتن رژیم شاه در بلوک غرب و انقلابیون در بلوک شرق شعار استقلالطلبی به معنی قطع رابطه با غرب بود. کسانی نادرستی این نظریه را از همان روزهای نخست دریافتند، ولی فضای عمومی جامعه در دست غرب سیتزان دینی و احزاب چپ مدافع آنها بود. در بخش سوم، دو تئوری دیگری که بسترساز شعار استقلال در انقلاب ۵۷ بود توضیح داده خواهد شد.
ادامه دارد
فرضیه این مقاله این است که فضای جهان دوقطبی و چند تئوری رایج درآن دوره بستر ساز درکی مخدوش و یک جانبه از استقلال برای ایران را فراهم آورد. محور این تئوریها عدالت خواهی و مقابله با دشمن جهانی بود، نه کسب آزادی سیاسی و دمکراسی. به همین دلیل این نظریهها سرشت ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی داشت. درحالیکه جامعه ایران به دلیل دیکتاتوری و نبود آزادی سیاسی به انقلاب کشیده شده بود، نه به دلیل سرمایه داری جهانی، یا تضاد بلوک شرق با بلوک غرب.
چهره سیاسی جهان در زمان انقلاب ایران
نخست میتوان به شرایطی که احتمالا بستر ساز و توجیه گر طرح شعاراستقلال طلبی درانقلاب ۵۷ بود اشاره کرد. شباهت سازی و الگو برداریهای انقلابی ازجوامعی که زیر سلطه استعمار بودند یا سابقه مستعمره بودن داشتند و طالب استقلال بودند توانست در فضایی که جهان به دوقطب شرق و غرب تقسیم شده بود زمینه و بستر تمام انقلابها بشود. این نظریهها با بار ایدئولوژیک، محصول دوران جنگ سرد، فروکاستن دهها تفاوت و تضاد به تقسیم و صف آرایی جهان میان دو بلوک شرق و غرب، تضاد و رقابتهای جهانی و غلبه دیسکورس (گفتمان) نجات بخش انقلاب و دگرگونی خشونت بار بود. قهر و خشونت، کشتن و کشته شدن به نوعی تقدیس میشد. این ذهنیت محصول دورهای بود که هنوز خاطره جنایات استعماری و امپریالیتسی فراموش نشده بود. دورهای که قهرمان انقلابیون جهان چهرههایی چون چه گوارا، جمیله بوپاشا، یاسرعرفات و فیدل کاسترو بودند. دورهای که موج جدیدی از کودتاهای متمایل به چپ مانند عبدالکریم قاسم درعراق، جمال عبدالناصر در مصر، حافظ اسد درسوریه، معمرقذافی در لیبی، و جعفر نمیری در سودان، رخ داد و مورد ستایش و پشتیبانی انقلابیون و چپها قرار میگرفت. رژیمهایی که متحد بلوک شرق محسوب میشدند. رژیمهایی که خود عامل تداوم فساد و خشونت و دیکتاتوری بودند، ولی با ایدئولوژی انقلابی و اتحاد کمونیستی توجیه میشدند. دولت عراق پس از چند کودتای پی در پی به صدام حسین رسید.
هم زمان کودتایهای دست راستی درکشورهای آمریکای لاتین علیه حکومتهای ملی چون یاکوب آربنز درگواتمالا، سالوادرآلینده درشیلی با مدیریت و کمک سازمان جاسوسی آمریکا انجام گرفت و دولت نظامیان قدرت را بدست گرفتند. دورهای که در اکثر کشورهای آمریکای لاتین با پشتیبانی آمریکا حکومت نظامیان برقرار بود. این شرایط توجیه گر بدیل خود، یعنی مبارزات چریکی میشد که دنیا را تحت تأثیراستراتژی و تفکر خود قرار میداد. ایران نیز از این وضعیت جدا نبود. مقابله و مقاومت علیه جنگ ویتنام، شورشهای کارگری و دانشگاهی سال ۱۹۶۸ دربسیاری کشورهای غربی، وحتی عملیات تروریستی گروههای چریکی درکشورهایی که دمکراسی، آزادی و انتخابات فراهم بود، مانند ترورهای بریگاردهای سرخ در ایتالیا، بادر ماینهف درآلمان، پلنگان سیاه در آمریکا، و مبارزه خونین در ایرلند و اتحاد انترناسیونالیستی آنها از جمله عوامل گسترش خشونت انقلابی در جهان بود.
درکمپ سوسیالیستی نیز مقاومت و شورشها اجتماعی علیه سلطه شوروی و سرکوبهای بزرگ متعاقب آن درکشورهای اروپای شرقی، ازجمله مجارستان و چکوسلواکی وضعیت کشورها را بسیار ملتهب کرده بود. جنگ اعراب و اسرائیل و عملیات ترورهای انقلابی در منطقه و جهان تشنج میان شرق و غرب را تشدید میکرد. در چنین فضایی تئوریهای انقلاب ویژگی انترناسیونالیستی، ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی داشت. همین وِیژگي شامل انقلاب ایران نیز شد، بطوریکه مبارزه علیه دیکتاتوری به مبارزه با آمریکا تغییر داده شد. درچنین شرایطی چهرههای ملی چون شاهپور بختیار و مهندس بازرگان و کسانی که خواهان حفظ رابطه عادی با غرب از جمله آمریکا بودند عامل امپریالیسم خوانده میشدند، و مقابله با امپریالیسم و قطع رابطه با آمریکا به نادرست استقلال طلبی تلقی میگردید. اشغال سفارت آمریکا با همین دیدگاه انجام گرفت. امروز نیز علی رغم سلطه کامل سرمایه داری درایران، جمهوری اسلامی دست از شعارعلیه سرمایه داری برنداشته است. آنها برای نگهداری آخرین بقایای حامیان نظام خود هنوز به این شعارهای نیاز دارند. در این بخش یکی از تئوریهای توجیه کننده مبارزه ضد سرمایه داری جهان که استقلال طلبی انقلابیون ایران را نیز توجیه میکرد، توضیح داده میشود.
الف: استعمارنو
یکی از نظریهای که میتوانست ذهنیت نیروهای سیاسی ایران را نیز تحت تأثیر قرار داده باشد تا شعار استقلال طلبی در انقلاب ۵۷ را طرح کنند پدیدهای "نواستعماری" بود. این نظریه سرمایه داری جهانی را علت عقب ماندگی کشورهای جهان سوم پس از پایان سلطله استعمار میدانست. قوام نکرومه، رهبراستقلال کشورغنا (۱۹۵۷)، مناسبات پسا استعماری، یعنی پس از کسب استقلال کشورهای مستعمره، میان این کشورها و کشورهای سرمایه داری پیشرفته و امپریالیستی را رابطه نواستعماری خواند. وی این نظریه را در کتابی با عنوان "استعمار نو: آخرین مرحله امپریالیسم" در سال ۱۹۶۵ منتشرکرد. مطابق این نظریه کشورهای مستعمره استقلال یافته بودند، ولی مناسبات سلطه نظامی – سیاسی دوره استعمار به سلطه اقتصادی بدل گردید. تئوری استعمارنو براساس نظریه روزا لوگزامبورگ و به ویژه لنین در کتاب "امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله سرمایه داری" توسط روشنفکران غربی و آمریکای لاتین بسط و توضیح تئوریک داده شد و ازآن تئوریهای مختلف با گرایشهای متفاوت مارکسیستی ساخته شد که در ادامه این سلسله مقالات توضیح داده خواهد شد.
نقش سرمایه
مطابق نظریه نواستعماری سلطه قدرتهای غربی نه از طریق اشغال خاک کشورهای دیگر، آنچه در دوره استعماری انجام میگرفت، بلکه درشکل مناسبات اقتصادی، سرمایه گذاری، تکنولوژیک، نفوذ فرهنگی، دینی و زبانی انجام میشد. به زعم نکرومه امپریالیسم تاکتیک خود را عوض کرده بود و بسیاری ازاین کشورها از طریق وامهای بانک جهانی مقروض میشدند. البته به هیچ کشوری به زور وام داده نمیشد. برعکس، شرایط وام گرفتن برای کشورها آسان نبود. اینکه این کشورها نیازمند این وامها بودند شکی نیست. ولی واقعیت این بود که بسیاری از این کشورها به دلیل فقر و فساد سیاسی قادر نبودند که حتی بهره وامها را هم بپردازند. روشنفکران چپ در خشم علیه بی عدالتیها، راه حل را در نابودی سرمایه داری جهانی میدیدند. بنابراین همه جا، درست و نادرست، خواست استقلال از سرمایه داری جهانی یا مناسبات نواستعماری مطرح بود. امروز در ایران علی رغم این واقعیت که سیستم سرمایه داری حاکم است هم حکومت و هم چپهای سنتی شعار علیه سرمایه داری را کنار نگذاشتهاند. چپهای سنتی خطر حمله نظامی به ایران را از جانب سرمایه داری جهانی و متحدین داخلیاش میدانند. به نقل قولی از بیانیهای که چندی پیش درمحکومیت حمله نظامی علیه ایران منتشرشد توجه کنید که ریشه جنگ را نه در اسرائیل، نه جمهوری اسلامی، بلکه "نظام سرمایه داری جهانی به سرکردگی آمریکا و حامیان آن در ایران" میداند.
این کلیشهای باقی مانده از گذشته است که مشخص نیست تکلیف بلوک سابقا سوسیالیستی که امروز به سرمایه داری جهانی پیوسته است چیست. روسیه و چین بخشی ازسرمایه داری جهانی اند، ولی زیر سرگردگی آمریکا نیستند. معیارنویسندگان این بیانیه کلیشه دوران جنگ سرد و جهان دو قطبی است که حتا در دوران جنگ سرد هم دقیق نبود تا برسد به امروز که جهان بسیار دگرگون شده است. اما حامیان نظام سرمایه داری جهانی به سرکردگی آمریکا در ایران کیست؟ آیا نظامی جز رژیم جمهوری اسلامی است؟ آیا سرمایه داری جهانی میخواهد علیه حامی خود درایران حمله کند؟
بطورتاریخی این تناقض از آنجا ناشی میشود که سرمایه مالی یکی از ارکان مهم رشد اقتصادی و توسعه بوده وهست و کشورهای فقیر ودر حال توسعه به شدت نیازمند آن بودند، و بطور طبیعی کشورهای پیشرفته حاضرنبودند بدون سود آنرا در اختیار کشورهای فقیربگذارند. سرمایه داخلی هم تابع همین اصل است. نکرومه خود برای ساختن سد آبیاری غنا که به نام او نام گذاری شد از خارج وام گرفت، ولی برای باز پرداخت آن به دشواری برخورد کرد. بنابراین مقابله با سرمایه داری جهانی به نادرست مبارزه برای استقلال نام گرفت. به همین دلیل امروز هم حکومت ایران و نیروهای چپ سنتی دست ازشعارعلیه استعمار و امپریالیسم و سرمایه داری نکشیدهاند.
دوگانگی کار
مطابق این نظریه کشورهای پیشرفته غرب به دلیل دسترسی به سرمایه و تکنولوژی قادر بودند که از نیروی کارارزان و منابع طبیعی کشورهای جهان سوم سود ببرند. این درست است. ولی یکی از نیازمندیهای اساسی توسعه در جهان سوم ایجاد کاربود که خود قادرنبودند آنرا تولید کنند. حل این دوگانگی آسان نبود. این کشورها در کنار کار به سرمایه، تکنولوژی و بازار کشورهای سرمایه داری پیشرفته نیازمند بودند. این نیازها را نمیشد از راه نابودی سرمایه داری جهانی، حتی اگرممکن بود، بدست آورد، بلکه با برقراری مناسبات اقتصادی و همکاری ممکن بود. آنچه امروز ویتنام را واداشته است که با متجاوزان سابق خود (ژاپن، فرانسه و آمریکا) رابطه اقتصادی نزدیک برقرار کند همین نیازمندیهای به ضرورتهای رشد اقتصادی است. روسیه و چین نیز مجبورشدند سرانجام رشد نا موزون خود را با برقراری مناسبات سرمایه دارنه و رابطه نزدیک با غرب جبران کنند.
اگرچه کشورهای "نواستعماری" نیازی به استقلال دوباره ویا قطع رابطه با غرب نداشتند، ایران بهر حال در زمره این کشورها نبود. این کشورها نیز با برقراری مناسبات نزدیک با غرب میتوانستند به پیشرفت دست یابند. آنچه نوآوریهای صنعتی و تولیدی، مالی ایران را ممکن میساخت داشتن رابطه با کشورهای صنعتی و پیشرفته جهان به ویژه غرب بود. بطور مثال کارخانه ذوب آهن اصفهان را از شوروی و تراکتورسازی تبریز را از رومانی، و صنایع اتومبیل سازی را از انگلستان، سوئد، فرانسه و آمریکا دریافت کرده بود، و هنوز دریافت میکند. یا دهها هزار دانشجو برای کسب علم و مهارت به کشورهایی غربی اعزام میشدند و هنوز هم میشوند و بطورطبیعی فرهنگ ارزشهای مدرن را به کشورخود منقل میکنند و بطور متقابل بر کشورهای غربی اثز میگذارند. این مناسبات نیازمندیهای رشد و توسعه جامعه است. تئوری نو استعماری روابط با غرب را به نا درست موجب ادامه سلطه در شکل نوین میدید. ولی کشوریهای در حال توسعه نه قادربوده اند، و نه از نظراقتصادی منطقی است که بخواهند تمام تکنولوژی مورد نیاز جامعه را خود بسازد. فراهم آوردن ماشین آلات تولیدی و صنایع مادر تنها با برقراری مناسبات اقتصادی دوستانه و دو جانبه با کشورهای دیگرو سرمایه گزاریهای خارجی امکان پذیر بوده است. وضعیت کنونی ایران نمودار برجسته این اصل است. سرمایه گزاری در صنایع نفتی و واردات ماشین آلات تولیدی از غرب بخشی از نیازمندیهای امروز ایران است که به دلیل رابطه خصمانۀ سیاسی جمهوری اسلامی با غرب این امکانات را از دست داده است. اینکه ایران برای دست یابی به انرژی اتمی میلیاردها دلار هزینه اضاقی میپردازد وتمام اقتصاد را معیوب میکند و آینده کشور را به خطر میاندازد ناشی از فساد، ایدئولوژی، نبود آزادی، حکومت مادام العمری و پرهیز از برقراری روابط عادی با غرب است.
عوامل فقر آفریقا
تئوری نواستعماری اثرات دو جانبه و درازمدت رابطه کشورهای پیشرفته غرب با کشورهای درحال توسعه را نمیدید. برخی مستعمرات پیشین، مانند کشور بزرگ هند و کشور کوچک سنگاپور توانستند پس از استقلال با استقبال از تکنولوژی و سرمایه گذاریهای غرب به پیشرفتهای تحسین برانگیزی دست یابند. ولی برخی با مشکلات فراوانی برخورد کردند که بیش از آنکه ناشی از پیشینه استعماری آنها باشد، ناشی از مشکلات ساختاری دورنی خودشان بود. ویژگیهای ساختار قبیلهای و کمبود منابع طبیعی رشد را نباید نادیده گرفت. پیشرفت و ثروت قطر، فقر سومالی را نمیتوان ازشرایط طبیعی آنها جدا کرد؛ و یا پیشرفت خیره کننده سندگاپور را ازمدیریت و همکاری آن با غرب. بسیاری از جنگهای داخلی در کشورهای آفریقایی به دلایل کمبود منابع مورد نیاز زندگی، تقابلهای قومی، فرهنگی وفساد سیاسی ادامه یافته است. بطور مثال فقر مفرط در کشورهایی مانند زیمبابوه یا اتیوپی و سومالی نه به دلیل حضورسرمایه جهانی، بلکه از وضعیت طبیعی، ساختاراقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آنها ناشی میشود. رابطه نزدیک این جوامع با جهان سرمایه داری میتوانست یکی از راههای برون رفت آنها از وضعیت کنونی باشد. بقول مارکس "بورژوازی از طریق ارتباط، همه و حتی وحشی ترین ملل را به سوی تمدن میکشاند. آنها اگرنخواهند نابود شوند ناگزیر هستند شیوه تولید بورژوازی را بپذیرند."(مانیفست) بسیاری از این کشورها در دوره پیشا سرمایه داری درجا میزنند.
در غننا نکرومه درعین برقراری حکومت تک حزبی، سرکوب مخالفان و مادام العمر کردن ریاست جمهوری خود، و البته ضدیت با سرمایه داری راه پیشرفت کشورخود را سد کرد. دیکتاتوری قانونی که او بنا نهاده بود نمیتوانست به رشد و خلاقیت و رقابتهای سالم بیانجامد. رقبای او با توسل به شیوههای مشابه، او را از میدان بدر کردند. در سال ۱۹۶۶ زمانی که نکرومه در مسافرت به ویتنام شمالی و چین رفته بود درپی یک کودتای نظامی توسط ژنرال امانوئل کوتوکا عضو شورای آزادیبخش ملی غنا از قدرت خلع شد و او تا آخرعمر نسبتا کوتاه خود در تبعید ماند. کسانی این کودتا را به سازمان جاسوسی آمریکا نسبت دادند. یکسال بعد کوتوکا نیز در کودتای دیگری کشته شد. این چرخه حکومت دیکتاتوری و مادالعمری است.
وحدت آفریقا
نکرومه درعین حال تصور میکرد که میتوان فقرآفریقا را با وحدت میان کشورهای آفریقایی پایان داد. این وحدت البته هشت سال پس از مرگ او در سال ۱۹۸۰ در معاهده لاگوس انجام گرفت، که به موجب آن، پنجاه کشور آفریقایی درشهر لاگوس پایتخت نیجریه متعهد به همکاری با یکدیگر شدند. ولی این معاهده از همان روز نخست توسط امضا کنندگان آن نادیده گرفته شد و باز هر کشور به راه خود رفت. اساس معاهده لوگوس تقدم دان به دو نیاز مردم فقیرآفریقا بود. یکی تولید برای نیازمندیهای جوامع آفریقایی، نه غرب، و دوم پذیرفتن پول این کشورها درمبادله میان خود. ده سال بعد در یک ارزیابی مشخص شد که فقط ۴ درصد مبادلات میان کشورهای آفریقایی انجام گرفته بود و مابقی تولید برای کشورهای غربی به منظور کسب ارزهای معتبرخارجی برای خرید تکنولوژی و کالاهای مورد نیازو یا کالاهای لوکس مورد علاقه قشرهای مرفه جامعه خود انجام گرفته بود.
الجزایر
الجزایر نمونه دیگر از دوری گزیدن ازغرب بوده است. پس از کسب استقلال (۱۹۶۲) کشمکشهای درونیاش به کودتا و سرانجام به جنگ داخلی خونین کشیده شد. بن بلا اولین رئیس جمهور الجزایر سه سال پس از استقلال دریک کودتا توسط وزیر دفاع خود بومدین برکنارشد. پانرده سال حکومت تک حزبی باگرایشهای چپ و سوسیالیستی زیر رهبری شورای انقلاب ادامه یافت. دولت سرانجام، به دنبال دگرگونی در بلوک شرق در سال ۱۹۹۱ به انتخابات چند حزبی تن داد. ولی با پیروزی اسلام گرایان در دور اول انتخابات ارتش مداخله و انتخابات را منحل کرد. در نتیجه الجزایر وارد جنگ داخلی بسیار خونین یازده ساله شد که بیش از ۱۸۰ هزارنفر کشته شدند و باز دیکتاتوری ادامه یافت. برخلاف غنا، الجزایر از درآمد نفتی نیز برخوردار بوده است.
هند و پاکستان
انقلاب ضد استعماری هند، نه تنها به حاکمیت ملی، بلکه به حاکمیت مردم (دمکراسی) منجرشد. جدایی پاکستان از هند اما دو آیندۀ متفاوت برای آنها ترسیم نمود. هند راه دمکراسی را پیمود، و پاکستان برای استقلال بر اساس هویت دینی، از راه دمکراسی فاصله گرفت و به دیکتاتوری نظامیان تکیه کرد. دین پدیده ملی نیست، بلکه امری فراملی است و نمیتواند معیارحاکمیت ملی و دمکراسی و هویت همگانی قرار بگیرد. اصرار رهبران جدایی طلب پاکستان مانند محمدعلی جناح برجدا سازی مسلمانها از هند، آن کشور را براهی انداخت که امروز به جنگ دینی میان خودشان منجر شده است و پاکستان را به پایگاه اصلی طالبان و تروریسم بدل کرده است. دست یابی پاکستان به بمب اتم مشکلات اقتصادی و دینی و قومی آنها را حل نکرد و نخواهد کرد. برعکس خطر خفتهای برای خود و تمام منطقه بوجود آورده است.
بنابراین براساس تئوری نواستعماری و به دلیل تقسیم بندی جهان میان دو بلوک شرق و غرب و قرار داشتن رژیم شاه در بلوک غرب و انقلابیون در بلوک شرق شعار استقلالطلبی به معنی قطع رابطه با غرب بود. کسانی نادرستی این نظریه را از همان روزهای نخست دریافتند، ولی فضای عمومی جامعه در دست غرب سیتزان دینی و احزاب چپ مدافع آنها بود. در بخش سوم، دو تئوری دیگری که بسترساز شعار استقلال در انقلاب ۵۷ بود توضیح داده خواهد شد.
ادامه دارد
تهدیدهای مردم «سرزمین خون و عسل» برای آنجلینا جولی
فیلم «در سرزمین خون و عسل» علیرغم آن که در کشورهای مختلف با استقبال عمومی مواجه شده، مخالفانی نیز داشته و همین امر موجب شده است که در چند وقت گذشته، آنجلینا جولی، کارگردان این فیلم، و برخی دستاندرکاران صربی این فیلم مورد تهدید قرار بگیرند.
آنجلینا جولی در این خصوص به روزنامه بریتانیایی گاردین گفته است که شخص او پیامهای تهدیدآمیزی را به صورت آنلاین دریافت کرده، شیشه اتومبیل یکی از دستاندرکاران فیلم وی نیز شکسته شده و تلفن و ایمیلهای برخی دیگر از اعضای این فیلم نیز هک شدهاند.
در کنار این تهدیدها اما فیلم «در سرزمین خون و عسل» که روز دوشنبه، ۲۴ بهمنماه، جایزه صلح جشنواره بین المللی فیلم برلین را از آن خود کرد، در کشورهای مختلف، از جمله بوسنی، مورد استقبال قرار گرفته است.
آنجلینا جولی در این خصوص به روزنامه بریتانیایی گاردین گفته است که شخص او پیامهای تهدیدآمیزی را به صورت آنلاین دریافت کرده، شیشه اتومبیل یکی از دستاندرکاران فیلم وی نیز شکسته شده و تلفن و ایمیلهای برخی دیگر از اعضای این فیلم نیز هک شدهاند.
در کنار این تهدیدها اما فیلم «در سرزمین خون و عسل» که روز دوشنبه، ۲۴ بهمنماه، جایزه صلح جشنواره بین المللی فیلم برلین را از آن خود کرد، در کشورهای مختلف، از جمله بوسنی، مورد استقبال قرار گرفته است.
گفتوگوی رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی با آنجلینا جولی
حدود پنج هزار تن از مردم سارایوو روز چهاردهم فوریه در سرمای جانسوز شبانه برای تماشای «در سرزمین خون وعسل» به سینما رفتند. نمایش این فیلم در مجتمعی ورزشی برگزار شد که امروز دورتادورش را گورهای جانباختگان جنگ در بوسنی فرا گرفته است.
به گزارش رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی، نمایش این فیلم با استقبال زیاد تماشاگران همراه شد و در انتهای فیلم حضار خانم جولی و اعضای گروه تولیدی فیلم را ایستاده تشویق کردند و برایشان کف زدند.
آنجلینا جولی، که این فیلم نخستین تجربه او در مقام کارگردان به شمار می آید، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، چند کلمهای به زبان بوسنیایی برای حاضران سخن گفت و ساخت «در سرزمین خون و عسل» را تجربهای زندگی ساز برای خود توصیف کرد.
یک روز پس از نمایش «در سرزمین خون و عسل» جولی در مصاحبهای با بخش بالکان رادیو اروپای آزاد / رادیو آزادی در هتل تاریخی محل اقامتش، هتل «هالیدی این» به گفت و گو پرداخت. این هتل در جریان جنگ بوسنی (۱۹۹۲- ۱۹۹۵) آماج خمپاره های صرب ها شده بود.
آنجلینا جولی در این گفتوگو اظهار کرد که برای ساخت این فیلم احساس مسئولیت زیادی میکرده و گفت: «خیلی تلاش کردم که آن چیزی را که باور داشتم فیلم خوبی خواهد شد بسازم، فیلمی که میدانستم تماشایش برای مردمی که اینجا آن را میبینند دشوار است، چون روایتگر دورهای در تاریخ این مردم است که برایشان بسیار دردناک است. البته واضح است که در هر تفسیر هنری از یک مسئله، از زندگی یک شخص، این حس را پیدا می کنید که هرگز نمیتوانید در حق وی عدالت را رعایت کنید، تلاش خودتان را میکنید و امیدوارید که کار موفق از آب درآید و به اندازه کافی برایش مایه بگذارید و به درستی از پس آن بر آیید. وحشت مرا برداشته بود.»
«در سرزمین خون و عسل» به جنگ بوسنی در دهه ۱۹۹۰ پرداخته و فیلم پیرامون داستان عشق «دنیل»، یک سرباز و پسر یک ژنرال صرب، و «آیلا»، هنرمند بوسنیایی، است؛ عشقی که با آغاز جنگ ابعاد ویرانگر و مبهمی پیدا می کند. «آیلا» از اردوگاه اسرا سر در میآورد، جایی که زنان به شکلی سازمان یافته مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند، و فرمانده اردوگاه کسی نیست جز «دنیل».
آنجلینا جولی که در زمان جنگ بوسنی در دوران نوجوانی به سر میبرد میگوید بیتفاوتی و سکوت جهان در برابر فجایعی که در آن درگیری رخ داد برگه شرم آوری در تاریخ بشریت است.
به رغم جایگاه برجسته و تراز اول آنجلینا جولی در میان ستارگان هالیوود، این هنرمند زمان زیادی از وقت خود را صرف فعالیتهای بشردوستانه میکند. این هنرمند آمریکایی سفیر حسن نیت کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان نیز هست.
خانم جولی میگوید که وقتی برای ساخت این فیلم تحقیق میکرد، دلداده این نقطه از جهان شد و داستان جان به در بردگان از جنگ خانمانسوز دهه ۹۰ بوسنی عمیقاً برای او الهام بخش بود. ستاره پرآوازه هالیوود میگوید: «با خیلیها ملاقات کردم و در مواجه با این اشخاص تنها کاری که میکردم گوش دادن به حرفهایشان بود.»
رییس جمهور آلمان پیامدهای ناشی از فشار افکار عمومی را پذیرفت و از مقام خود کنارهگرفت. اوته شفر، سردبیر دویچهوله این را اقدامی مقدر اما دیرهنگام میداند که برای پرهیز از آسیب پذیری بیشتر این جایگاه سیاسی انجام شده است.
آغاز سوءظن دادستانی هانوفر، پایان ریاست جمهوری وولف را رقم زد. با وجود آن که تا پایان تحقیقات، اصل برائت رییس جمهور آلمان معتبر خواهد ماند، اما حضور کریستیان وولف در بالاترین جایگاه سیاسی آلمان با جنجالهای جاری دیگر پذیرفتنی نبود. دیرهنگام، بیان ملایمی برای این کنارهگیری است به منظور پرهیز از توصیف از موعد گذشته.
این پایانی دراماتیک برای کریستیان وولف بود که از هفتهها پیش میکوشید با سرسختی و با سخنانی مودبانه، جنجالهای خبری را از خود دور کند. او اما در تلاش برای ترمیم پایههای سست شده موقعیت متزلزل خود ناکام ماند. از این نتیجه باید راضی بود که نشانهای از بیطرفی رسانهها و استقلال ساختار قضایی در آلمان است.
ماجراهای نقل شده در رسانهها پیرامون استفاده کریستیان وولف از اقامتگاههای گرانقیمت، پذیرش دعوتافراد بر اساس علایق فردی و درهم آمیختن منافع سیاسی و اقتصادی در زمان نخست وزیری وولف بر ایالت نیدرساکسن، داستانهایی بودند که به تدریج مبدل به یک سریال مهیج شدند.
اوضاع چنان پیش رفت که قهرمان این روایتها، با وجود کوشش بسیار قادر به بیرون کشیدن خود از این ماجراها نشد. سرانجام تقاضای دادستان برای لغو مصونیت سیاسی وولف جنبهای بس جدی به وضعیت داد: بحث نه بر سر تخلفهای پیشپا افتاده، بلکه برسر اقداماتی بود که میتوانستند به مجازات قانونی بیانجامند.
اقدام وولف را باید دستاورد نوینی در تاریخ معاصر آلمان تلقی کرد، زیرا برای اولین بار در تاریخ معاصر آلمان تقاضای لغو مصونیت سیاسی عالیترین مقام دولتی تقاضا شد. این گام به شکل چشمگیری هم منطقی و هم دراماتیک بود، زیرا سیاستمداران آلمانی معمولا و در غالب موارد مشابه ماجرای وولف، پیش از بالا گرفتن ماجرا و قبل از جریحهدار شدن اعتماد افکار عمومی و آسیبهای جدی به وجهه نخبگان سیاسی ، از مقام خود کنارهگیری میکردند. شایسته بود کریستیان وولف نیز به چنین تصمیمی دست مییازید. هرچه زودتر بهتر!
نهاد ریاست جمهوری در آلمان بر اساس حسن اعتماد و بیطرفی مقام حاضر در آن استوار شده است، به گونهای که هر دو باید تجسم هم باشند. ریاست جمهوری در آلمان مقامی تشریفاتی با اختیاراتی محدود است.
رییس جمهور در آلمان مانند روسای جمهور سایر کشورها نفوذ و قدرتی در حد دستکاری تصمیمات مجلس یا قوه قضائیه را ندارد، بلکه پیش از همه والاترین نماینده جامعه در بیان اقتدار اخلاقی است. رییس جمهور در آلمان موظف است با رویکرد روشن خود در مباحث مهم اجتماعی و سیاسی، حافظ ارزشهای بنیادین کشور باشد و با موضع صریح خود آنها را بدرقه و همراهی کند. اما کریستیان وولف در مدت یکسال و نیم زعامت خود مضموناَ از عهده چنین رسالتی برنیامد و این اواخر دیگر واجد شرایط لازم برای این مقام هم نبود.
هنوز هم بسیاری از مردم در داخل و خارج آلمان گمان میبرند که کریستیان وولف قربانی کارزاری شده که رسانهها علیه وی به راه انداختند. اما واقعیت آن است که رسانهها در گزارشدهی از رویکرد و نزدیکی بیش از حد سیاستمداران به منافع و خواست گروههای دیگر اجتماعی، تنها به وظبفه خبررسانی خود عمل کردهاند. این کاررا روزنامهنگاران دیگر جهان نیز میکنند، که البته بر خلاف آلمان اغلب با تهدید و خطراتی برای آنها همراه است.
طرح تخلفات کریستیان وولف و روشنگری در مورد آنها توسط روزنامهنگاران آلمانی، ضرورت شغلی آنها بوده و تقاضای دادستانی مبنی بر لغو مصونیت سیاسی وی نیز نشانگر عدم وابستگی قوه قضائیه آلمان به حوزه سیاست حتی در قبال چهرههایی است که مقام بسیار بالایی دارند.
این در کنه خود درست است که ماجرای وولف به چنین فرجامی منتهی شد و استعفای او را رقم زد. این آخرین فرصتی بود که بتوان از بروز سایر آسیبها بر نهاد ریاست جمهوری جلوگیری کرد. شان و اعتبار سیاسی، استقلال و همبستگی نهادهای دمکراتیک آلمان همچنان از باورپذیری بالایی نزد جهانیان برخوردارند. وقتی آلمان از کشورهای دیگر مردمسالاری، قانونمداری و آزادی عقیده و بیان طلب میکند، شایسته است در زمان نقض احتمالی این موازین، با دولتمردان خویش نیز صرفنظر از مقام و مرتبتشان و بدون هرگونه چون و جرا روبرو شود.
نویسنده: اوته شفر(Ute Schäffer)
تحریریه: مهیندخت مصباح/ فرید وحیدی
این پایانی دراماتیک برای کریستیان وولف بود که از هفتهها پیش میکوشید با سرسختی و با سخنانی مودبانه، جنجالهای خبری را از خود دور کند. او اما در تلاش برای ترمیم پایههای سست شده موقعیت متزلزل خود ناکام ماند. از این نتیجه باید راضی بود که نشانهای از بیطرفی رسانهها و استقلال ساختار قضایی در آلمان است.
ماجراهای نقل شده در رسانهها پیرامون استفاده کریستیان وولف از اقامتگاههای گرانقیمت، پذیرش دعوتافراد بر اساس علایق فردی و درهم آمیختن منافع سیاسی و اقتصادی در زمان نخست وزیری وولف بر ایالت نیدرساکسن، داستانهایی بودند که به تدریج مبدل به یک سریال مهیج شدند.
اوضاع چنان پیش رفت که قهرمان این روایتها، با وجود کوشش بسیار قادر به بیرون کشیدن خود از این ماجراها نشد. سرانجام تقاضای دادستان برای لغو مصونیت سیاسی وولف جنبهای بس جدی به وضعیت داد: بحث نه بر سر تخلفهای پیشپا افتاده، بلکه برسر اقداماتی بود که میتوانستند به مجازات قانونی بیانجامند.
اقدام وولف را باید دستاورد نوینی در تاریخ معاصر آلمان تلقی کرد، زیرا برای اولین بار در تاریخ معاصر آلمان تقاضای لغو مصونیت سیاسی عالیترین مقام دولتی تقاضا شد. این گام به شکل چشمگیری هم منطقی و هم دراماتیک بود، زیرا سیاستمداران آلمانی معمولا و در غالب موارد مشابه ماجرای وولف، پیش از بالا گرفتن ماجرا و قبل از جریحهدار شدن اعتماد افکار عمومی و آسیبهای جدی به وجهه نخبگان سیاسی ، از مقام خود کنارهگیری میکردند. شایسته بود کریستیان وولف نیز به چنین تصمیمی دست مییازید. هرچه زودتر بهتر!
نهاد ریاست جمهوری در آلمان بر اساس حسن اعتماد و بیطرفی مقام حاضر در آن استوار شده است، به گونهای که هر دو باید تجسم هم باشند. ریاست جمهوری در آلمان مقامی تشریفاتی با اختیاراتی محدود است.
رییس جمهور در آلمان مانند روسای جمهور سایر کشورها نفوذ و قدرتی در حد دستکاری تصمیمات مجلس یا قوه قضائیه را ندارد، بلکه پیش از همه والاترین نماینده جامعه در بیان اقتدار اخلاقی است. رییس جمهور در آلمان موظف است با رویکرد روشن خود در مباحث مهم اجتماعی و سیاسی، حافظ ارزشهای بنیادین کشور باشد و با موضع صریح خود آنها را بدرقه و همراهی کند. اما کریستیان وولف در مدت یکسال و نیم زعامت خود مضموناَ از عهده چنین رسالتی برنیامد و این اواخر دیگر واجد شرایط لازم برای این مقام هم نبود.
هنوز هم بسیاری از مردم در داخل و خارج آلمان گمان میبرند که کریستیان وولف قربانی کارزاری شده که رسانهها علیه وی به راه انداختند. اما واقعیت آن است که رسانهها در گزارشدهی از رویکرد و نزدیکی بیش از حد سیاستمداران به منافع و خواست گروههای دیگر اجتماعی، تنها به وظبفه خبررسانی خود عمل کردهاند. این کاررا روزنامهنگاران دیگر جهان نیز میکنند، که البته بر خلاف آلمان اغلب با تهدید و خطراتی برای آنها همراه است.
طرح تخلفات کریستیان وولف و روشنگری در مورد آنها توسط روزنامهنگاران آلمانی، ضرورت شغلی آنها بوده و تقاضای دادستانی مبنی بر لغو مصونیت سیاسی وی نیز نشانگر عدم وابستگی قوه قضائیه آلمان به حوزه سیاست حتی در قبال چهرههایی است که مقام بسیار بالایی دارند.
این در کنه خود درست است که ماجرای وولف به چنین فرجامی منتهی شد و استعفای او را رقم زد. این آخرین فرصتی بود که بتوان از بروز سایر آسیبها بر نهاد ریاست جمهوری جلوگیری کرد. شان و اعتبار سیاسی، استقلال و همبستگی نهادهای دمکراتیک آلمان همچنان از باورپذیری بالایی نزد جهانیان برخوردارند. وقتی آلمان از کشورهای دیگر مردمسالاری، قانونمداری و آزادی عقیده و بیان طلب میکند، شایسته است در زمان نقض احتمالی این موازین، با دولتمردان خویش نیز صرفنظر از مقام و مرتبتشان و بدون هرگونه چون و جرا روبرو شود.
نویسنده: اوته شفر(Ute Schäffer)
تحریریه: مهیندخت مصباح/ فرید وحیدی
تهدیدهای اتمی ایران، بمبگذاریها در هند، گرجستان و تایلند که به ایران نسبت داده شده، شواهدی هستند که ایالات متحده آمریکا آنها را به حساب ضعف رهبران جمهوری اسلامی میگذارد. تفسیری از زوددویچه تسایتونگ
جی کارنی، سخنگوی کاخ سفید میگوید تبلیغات جدید ایران در رابطه با پیشرفتهای هستهای و حملات تروریستی که به این کشور نسبت داده میشود، نشانه سردرگمی ایران و موفقیت غرب است: «اینها همه برای تحریک کردن است. باوجود تلاشه برای منحرف کردن اذهان، آشکار است که تحریمها اثرگذار بودهاند. ما اطمینان داریم که تحریمها فشاری سنگین بر اقتصاد و حکومت ایران وارد کردهاند!»
این مقدمه تفسیری است در «زود دویچه تسایتونگ» چاپ آلمان به قلم کریستیان ورنیکه.
نگرانی در پس ظاهری خونسرد
سخنان جی کارنی این باور را بوجود میآورند که آمریکا خونسرد و خوشبین به دشمنی مینگرد که به دست وپا افتاده است. اما وضع آنقدرها هم برای باراک اوباما آسان نیست. او خود در سال انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا زیر فشار شدیدی قرار دارد. اوباما باید خود را قدرتمند نشان دهد تا جناح جمهوریخواه از وی کاریکاتور یک رئیس جمهور ضعیف را نکشد.
باراک اوباما همزمان با یک حکومت عصبانی و بدبین در اسرائیل سروکار دارد که آمریکا را در مقابل همه گزینهها در قبال ایران گذاشته است، از جمله حمله نظامی به ایران. با همه اینها رئیس جمهوری آمریکا سعی میکند از تشدید هرگونه تنشی پرهیز کند. تنشی که میتواند نه فقط با جنگ که با افزایش بهای نفت تا بشکهای ۲۰۰ یا ۴۰۰ دلار، اقتصاد آمریکا را فلج کند و رویای اوباما برای ریاست جمهوری دور دوم را نقش برآب نماید.
ضربشست به ایران
روزی در کاخ سفید بدون این فشار از سوی جمهوریخواهان سپری نمیشود که «اوباما باید به ایران ضربشست خود را نشان دهد». همزمان قرار است طرحی به سنای آمریکا ارائه شود که مماشات با ایران هستهای را برای اوباما غیرممکن کند. پشت دیوارهای کاخ سفید تلاش میشود تا اعضای جناح دمکرات از همراهی با این طرح منصرف گردند. استدلال میشود که سنا باید صبر کند تا اثر تحریمها خود را نشان دهد.
از سوی دیگر جناحی از محافظهکاران به رهبری دانیل پلتکا از American Enterprise Institute آتشبیار معرکهای است که تبلیغ میکند: «دولت اوباما بیشتر نگران این است که مبادا اسرائیل به ایران حمله کند، بجای آن که نگران این باشد که ایران به بمب هستهای دست پیدا کند.»
واقعیت این است که لئون پانهتا، وزیر دفاع آمریکا هشدار داده که نیروی هوایی اسرائیل ممکن است ایران را تا تابستان آینده مورد حمله قرار دهد. استدلالی که بر این پیشبینی استوار است که ایران احتمالا تا آن زمان موفق میشود اورانیوم غنی شده را در اعماق غیرقابل دسترسی پنهان کند که تنها بمبهای ویژهای آمریکا با ظرفیت بالای تخریبی توان انهدام آنها را دارند..
آیا اوباما از حمله به ایران حمایت میکند؟
گفته میشود که آمریکا در حال تقویت قدرت تخریب بمبهای «پناهگاه شکن» است. ۲۰ عدد از این بمبها در حال حاضر ساخته شدهاند که نسبت به توان تخریبی آنها برای حمله به تونلهای زیرزمینی عمیقی که ایران ساخته، هنوز اطمینان لازم وجود ندارد.
منقتدین اوباما قبل از هرچیز خواست او برای استفاده از این بمبها را زیر علامت سوال میبرند. این بدبینی تنها به خاطر هشدار جیمز کلاپر، رئیس سازمان امنیت ملی آمریکا نیست، بلکه به دلیل منطق اقتصادی اوباما نیز هست: حمله هوایی به نیروگاههای اتمی ایران میتواند بهای نفت را با جهشی ناگهانی روبرو کند و آمریکا را با یک رکود اقتصادی دیگر!
اوباما اما برای موفقیت بیش از هرچیز به رونق اقتصادی و ایجاد مشاغل جدید برای میلیونها بیکار نیاز دارد، وگرنه به آرای کافی در در ششم نوامبر سال جاری میلادی دست نخواهد یافت.
این مقدمه تفسیری است در «زود دویچه تسایتونگ» چاپ آلمان به قلم کریستیان ورنیکه.
نگرانی در پس ظاهری خونسرد
سخنان جی کارنی این باور را بوجود میآورند که آمریکا خونسرد و خوشبین به دشمنی مینگرد که به دست وپا افتاده است. اما وضع آنقدرها هم برای باراک اوباما آسان نیست. او خود در سال انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا زیر فشار شدیدی قرار دارد. اوباما باید خود را قدرتمند نشان دهد تا جناح جمهوریخواه از وی کاریکاتور یک رئیس جمهور ضعیف را نکشد.
ضربشست به ایران
روزی در کاخ سفید بدون این فشار از سوی جمهوریخواهان سپری نمیشود که «اوباما باید به ایران ضربشست خود را نشان دهد». همزمان قرار است طرحی به سنای آمریکا ارائه شود که مماشات با ایران هستهای را برای اوباما غیرممکن کند. پشت دیوارهای کاخ سفید تلاش میشود تا اعضای جناح دمکرات از همراهی با این طرح منصرف گردند. استدلال میشود که سنا باید صبر کند تا اثر تحریمها خود را نشان دهد.
از سوی دیگر جناحی از محافظهکاران به رهبری دانیل پلتکا از American Enterprise Institute آتشبیار معرکهای است که تبلیغ میکند: «دولت اوباما بیشتر نگران این است که مبادا اسرائیل به ایران حمله کند، بجای آن که نگران این باشد که ایران به بمب هستهای دست پیدا کند.»
واقعیت این است که لئون پانهتا، وزیر دفاع آمریکا هشدار داده که نیروی هوایی اسرائیل ممکن است ایران را تا تابستان آینده مورد حمله قرار دهد. استدلالی که بر این پیشبینی استوار است که ایران احتمالا تا آن زمان موفق میشود اورانیوم غنی شده را در اعماق غیرقابل دسترسی پنهان کند که تنها بمبهای ویژهای آمریکا با ظرفیت بالای تخریبی توان انهدام آنها را دارند..
آیا اوباما از حمله به ایران حمایت میکند؟
گفته میشود که آمریکا در حال تقویت قدرت تخریب بمبهای «پناهگاه شکن» است. ۲۰ عدد از این بمبها در حال حاضر ساخته شدهاند که نسبت به توان تخریبی آنها برای حمله به تونلهای زیرزمینی عمیقی که ایران ساخته، هنوز اطمینان لازم وجود ندارد.
منقتدین اوباما قبل از هرچیز خواست او برای استفاده از این بمبها را زیر علامت سوال میبرند. این بدبینی تنها به خاطر هشدار جیمز کلاپر، رئیس سازمان امنیت ملی آمریکا نیست، بلکه به دلیل منطق اقتصادی اوباما نیز هست: حمله هوایی به نیروگاههای اتمی ایران میتواند بهای نفت را با جهشی ناگهانی روبرو کند و آمریکا را با یک رکود اقتصادی دیگر!
اوباما اما برای موفقیت بیش از هرچیز به رونق اقتصادی و ایجاد مشاغل جدید برای میلیونها بیکار نیاز دارد، وگرنه به آرای کافی در در ششم نوامبر سال جاری میلادی دست نخواهد یافت.
پلیس تایلند اعلام کرده به دنبال دستگیری دو مظنون دیگر حملات تروریستی است. یکی از مظنونان لیلا روحانی نام دارد.اسرائیل نیز ایران و حزبالله لبنان را متهم کرده که به دنیال حملات گستردهتری هستند.
پلیس تایلند روز جمعه ۱۷ فوریه ۲۰۱۲ اعلام کرد که به دنبال دستگیری دو مظنون دیگر در پروندهی "ترور دیپلماتهای اسرائیلی" در بانکوک است.
مقامات پلیس احتمال میدهند که یکی از این دو مظنون، متخصص مواد منفجره باشد. به گفتهی پلیس تایلند، به نظر میرسد یکی از دو مظنون تحت پیگرد آنان به ۳ عضو دیگر گروه که پیشتر بازداشت شدهاند، آموزش کار با مواد منفجره و تولید نارنجک دستی داده باشد.
ژنرال وینایی تانگسون، رئیس پلیس بانکوک با اعلام این خبر گفته است که در تصاویر دوربین مداربستهی نزدیک به خانهی محل سکونت سه ایرانی بازداشت شده، چهره مظنون چهارم که فراری است مشاهده شده است.
رئیس پلیس بانکوک گفته است تحقیقات آنها نشان میدهد که این مظنون ۵۲ ساله و از اهالی خاورمیانه است. او توضیح نداده است که آیا این مظنون نیز مثل سه متهمی که بازداشت شدهاند، ملیت ایرانی دارد یا نه.
پلیس تایلند به دنبال بازداشت یک زن ایرانی با نام لیلا روحانی هم هست که خانهی محل سکونت سه متهم ایرانی در اجاره او بوده است. به گفتهی پلیس به نظر میرسد این متهم موفق به فرار شده و به ایران بازگشته است.
از سوی دیگر یک مقام مسئول در اداره پلیس مرکزی مالزی اعلام کرده است که بررسیها نشان میدهد مسعود صداقتزاده، یکی از سه متهم ایرانی که روز چهارشنبه در فرودگاه بینالمللی کوالالامپور در حال بازگشت به ایران دستگیر شد، در سال گذشته بارها به این کشور سفر کرده است.
این مقام مسئول که خواسته نامش افشا نشود، گفته است که پلیس در حال بررسی همهی سفرهای پیشین این مظنون به "برنامهی تروریستی علیه دیپلماتهای اسرائیلی" است.
پلیس تایلند: «بمبها از نوع بمبهای حمله تروریستی هند هستند»
داماپونگ، رئیس بخش ویژهی حملات تروریستی پلیس تایلند در گفتوگو با رادیو بانکوک اعلام کرده که بمب پیدا شده از محل سکونت سه متهم ایرانی، کاملا مشابه بمبی است که پیشتر در حملات تروریستی هند و گرجستان استفاده شده است. او تاکید کرده است که این نوع بمب پیش از این در تایلند دیده نشده بود.
رئیس بخش ویژهی عملیات تروریستی پلیس تایلند با توصیف مشخصات بمب، گفته است که آهنربای نصب شده بر روی این بمب این امکان را فراهم میکرد که بمب به آسانی زیر ماشین نصب شود. از محل سکونت سه ایرانی بازداشتشده، بیش از ۱۰ گالن نیترات آمونیوم مایع نیز کشف و ضبط شده که برای ساخت انواع مواد منفجره به کار میرود.
داماپونگ تصریح کرده است:« وسایل و مواد منفجرهی لازم برای تهیهی این نوع بمب در تایلند نیز قابل تهیه است، بااینحال مشابه این بمب را پیش از این هرگز در تایلند ندیده بودیم. نوعی پلاستیک منفجره با نام سی ۴ که برای تهیه این بمب استفاده شده است، در تایلند نیز قابل خریداری است.»
برخی کارشناسان نظامی میگویند که تایلند آمادگی نظامی و امنیتی کافی برای دفاع از خود در برابر حملات تروریستی احتمالی در آینده را ندارد. یک دیپلمات اروپایی نیز که مایل به افشای نام خود نبوده، به خبرگزاری رویترز گفته است:« مقامات امنیتی تایلند همیشه خطرات حملات تروریستی را آنچنان که باید جدی نگرفته و شرایط را کم خطرتر از آنچه هست نشان میدهند.»
اسرائیل:«ایران به دنیال طراحی حملات تروریستی گستردهتر است»
یک مقام عالیرتبهی متخصص در مبارزه علیه تروریسم در اسرائیل اعلام کرده که شواهد نشان میدهد جمهوری اسلامی ایران و حزبالله لبنان به دنبال طراحی حملات تروریستی بیشتری علیه مقامات و شهروندان اسرائیلی هستند.
این مقام مسئول که خواسته نامش فاش نشود، در گفتوگو با رویترز گفته است:«اسرائیل شواهد کلیای در دست دارد که نشان میدهد جمهوری اسلامی ایران و حزبالله لبنان به دنبال حملات گستردهای هستند.»
این مقام تاکید کرده است که سازمانهای اطلاعاتی وامنیتی اسرائیل این شواهد کلی را از بررسی و تحلیل یافتههای حملات تروریستی در هند، گرجستان و تایلند به دست آوردهاند.
اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران را مسئول این حملات تروریستی دانسته و میگوید برخی شواهد حاکی از آن هستند که حزبالله لبنان به نیابت از سوی ایران، این حملات را ساماندهی و اجرا کرده است. حزبالله لبنان نیز همچون جمهوری اسلامی ایران، این اتهامها را رد کرده است.
از میان سه ایرانی بازداشت شده، سعید مرادی که در اثر انفجار بمب دو پای خود را از دست داده است، همچنان در بیمارستان بستری است. متهم دیگر، محمد خزائی بعد از دستگیری در فرودگاه بانکوک در بازداشت موقت به سر میبرد و مسعود صداقتزاده نیز در در بازداشت موقت در زندان کوالالامپور است.
دبیر انجمن صنایع استان تهران با انتقاد از عدم اختصاص یارانه صنعت میگوید، ۲۵ درصد کارخانههای تهران تعطیل شدهاند. با این حال وزیر اقتصاد از موفقیت اطرح هدفمندسازی یارانهها در همه زمینهها سخن گفته است.
به گزارش خبرگزاری مهر، یک مقام مسئول در کارگروه کنترل بازار از احتمال افزایش یارانههای تا حدود دو برابر در آستانه فاز دوم اجرای قانون هدفمندی یارانهها خبر داده است.
همچنین شمسالدین حسینی وزیر اقتصاد جمهوری اسلامی ایران در یادداشتی به بررسی اجرای قانون هدفمندی یارانهها در یک سال گذشته پرداخته و چهار هدف و سیاست مورد نظر هدفمندی یارانهها یعنی اصلاح الگوی مصرف، كاهش قاچاق، بهبود توزيع درآمد و تامين دغدغه جلوگيری از اضطرار را محقق شدهدانسته است.
وزیر اقتصاد ایران درباره حذف افراد مرفه از پرداخت یارانهها تاکید کرده است: «هر چند حداقل ۱۵ ميليون نفر میتوانند از دريافت يارانه انصراف دهند اما دولت تصميمی برای حذف این افراد ندارد چرا كه اين امر با روح قانون در تضاد است.»
وزیر اقتصاد جمهوری اسلامی میگوید: هر چند حداقل ۱۵ ميليون نفر میتوانند از دريافت يارانه انصراف دهند اما دولت تصميمی برای حذف این افراد ندارد
شمسالدین حسینی نوشته است: «امروز با سر بلندی و با صراحت میتوانيم ادعا كنيم كه در جمهوری اسلامی ايران كسی گرسنه سر به بالين نمیگذارد.»
در حالی که وزیر اقتصاد ایران اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها را در همه زمینهها مثبت ارزیابی کرده، مهدی میرعبداللهیان دبیر انجمن صاحبان صنایع استان تهران گفته است ۲۵ درصد کارخانجات تهران تعطیل شدهاند.
مهدی میرعبداللهیان در دومین جشنواره تجلیل از مدیران برتر و اشتغالزا با انتقاد از عدم تخصیص یارانههای بخش صنعت در فاز اول هدفمندی یارانهها گفته است: «۲۱ درصد کارخانجات نیمه فعال و ۱۶ درصد رو به تعطیلی هستند و ۲۵ درصد نیز عملا تعطیل شدهاند. متاسفانه در حال حاضر صرفا ۳۸ درصد از کارخانجات داخلی فعال هستند.»
دبیر انجمن صاحبان صنایع استان تهران با بیان اینکه راهاندازی هر شغل نیازمند ۱۰۰ میلیون تومان سرمایهگذاری است گقته است: «در فرایند قطع وابستگی بنگاهها به یارانههای دولتی، دولت ابتدا باید گام به گام بنگاهها را حمایت کند و سپس به قطع کامل یارانهها بپردازد.»
تعطیلی کامل ۲۵ درصد کارخانجات تهران
در ماههای اخیر دولت محمود احمدینژاد با تاخیر گزارش ۹ ماهه خود از هدفمندی یارانهها را به مجلس شورای اسلامی ارائه داد بود.
این گزارش مشخص کرد بود که دولت جمهوری اسلامی با ۹ ماه پرداخت یارانه نقدی، حداقل ۸ هزار میلیارد تومان كسری بودجه دارد.دولت محمود احمدینژاد در ۶ ماه نخست سال ۹۰ و ۳ ماه انتهای سال ۸۹ (مجموعا ۹ ماه) ۱۷هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان درآمد و ۲۵ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان پرداختی داشته است(
موسیالرضا ثروتی نماینده مجلس شورای اسلامی درباره تامین کسری بودجه ۸ هزار میلیارد تومانی گفته بود: «این کسری بودجه از خزانه بانک مرکزی برای پرداخت یارانهها گرفته شده و باید از محل افزایش قیمت حاملهای انرژی به خزانه برگشت داده شود.»
در روزهای گذشته غلامرضا مصباحی مقدم رئیس کمیسیون طرح تحول اقتصادی مجلس نیز درباره استقراض دولت از بانک مرکزی به عنوان محل منابع هدفمندی یارانهها گفته است: «۵ هزار میلیارد تومان در یک نوبت و سه هزار میلیارد تومان در نوبت دوم از بانک مرکزی استقراض شد، البته بخشی از ۵ هزار میلیارد تومان طی سالجاری پرداخت شد، اما این پرداختی نه اینکه از محل منابع هدفمندی یارانهها باشد، بلکه از منابع دیگر پرداخت شد.»
برخی اقتصاددانان و رسانههای ایران پیشبینی کرده بودند درصورتی که نمایندگان مجلس شورای اسلامی به دولت اجازه استفاده از منابع بخشهای دیگر برای پرداخت یارانههای نقدی را ندهند، دولت ایران مجبور خواهد شد طی سه ماهه پایانی سال ۹۰، پرداخت یارانه نقدی را متوقف کند. اما ظاهراَ دولت با استفاده ابهامآمیز از برخی منابع دیگر فعلاَ این پیچ را از سر گذرانده است. این در حالی است که بنا به بر پیشبینیها اگر تحریمهای سخت اخیر آمریکا و اتحادیه اروپا به این یا آن میزان کاهش صدور نفت ایران و افت درآمد نفتی این کشور را در پی داشته باشد دولت در پرداخت یارانهها عملاَ با مشکلات سختی روبرو خواهد شد.
یک روز پس از تصویب قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در محکومیت حکومت بشار اسد، سرکوب مخالفان در سوریه ادامه دارد. در همین حال یک مقام ارشد اطلاعاتی آمریکا فعال شدن القاعده در این کشور را نگرانکننده خواند.
روز پنجشنبه (۲۷ بهمن/ ۱۶ فوریه) اکثریت قاطع کشورهای عضو سازمان ملل با صدور قطعنامهای حکومت بشار اسد را به علت نقض حقوق بشر و سرکوب خشونتآمیز شهروندان معترض سوریه محکوم کردند. نمایندگان ۱۳۷ کشور به این قطعنامه رای مثبت دادند. روسیه، چین، ایران، ونزوئلا، کره شمالی و کوبا از جمله ۱۲ کشوری بودند که با محکومیت سوریه مخالفت کردند و ۱۷ کشور به قطعنامه رای ممتنع دادند.
انزوای بیشتر بشار اسد و حامیانش
به رغم افزایش اعتراضها و انتقادهای بینالمللی نظامیان حامی حکومت بشار اسد سرکوب معترضان را شدت دادهاند. بنابر گزارشها یگانهای ویژهی ارتش سوریه روز جمعه، ۲۸ بهمن نیز مناطق مختلف شهرهای حمص و حماه را گلوله باران کردهاند. یک تشکل حقوق بشری سوری که مرکزش در لندن قرار دارد میگوید ارتش سوریه روز جمعه با خمپاره به چند محلهی شهر حمص حمله کرده است. به گفتهی منابع نزدیک به مخالفان سوریه، در درگیریهای روز پنجشنبه دستکم ۴۴ نفر جان خود را از دست دادهاند.
مصوبه مجمع عمومی الزامآور نیست اما به اعتقاد ناظران فشار بر سوریه و متحدانش را افزایش میدهد. گیدو وستروله وزیر خارجه آلمان این قطعنامه را نشانهی آشکاری از همبستگی جهانی با مردم سوریه و محکومیت خشونت رژیم بشار اسد توصیف کرده است. او میگوید حمایت شمار زیادی از کشورهای منطقه از مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل پیام روشنی به کشورهایی است که همچنان از اسد پشتیبانی میکنند.
تحریم همهپرسی قانون اساسی
وزارت خارجه بریتانیا نیز با صدور بیانیهای تاکید کرد این قطعنامه نشان میدهد که خشونت در سوریه باید هرچه سریعتر خاتمه یابد و رژیم بشار اسد بایستی برای حل بحران راه را برای واگذاری مسالمتآمیز قدرت سیاسی هموار کند. دولت سوریه مسئول ناآرامیها در این کشور را تروریستها عنوان میکند و مدعی است اقدامهایی نظیر صدور قطعنامه اوضاع را وخیمتر میکند.
روز چهارشنبه، ۲۶ بهمن بشار اسد از بازنگری در قانون اساسی سوریه خبر داد و گفت پیشنویس قانون جدید ۲۶ فوریه به همهپرسی گذاشته میشود. جی کارنی سخنگوی کاخ سفید وعدهی اسد را مضحک خوانده است. او میگوید مسئله دیگر بر سر چگونگی کنارهگیری اسد از قدرت نیست بلکه بر سر زمان آن است.
حسن عبدالعظیم، دبیرکل یک تشکل سوری به نام "اتحاد سوسیال دمکرات"، ه خبرگزاری آلمان گفت ما نه در این همه پرسی شرکت میکنیم و نه در انتخابات آینده. او که از معدود مخالفان سرشناس سوری است که هنوز بازداشت نشده میگوید در شرایط کنونی پایان دادن به خشونتها از همه چیز مهمتر است.
مذاکره به شرط استعفای اسد
همزمان با این تحولات ژای جون، معاون وزیر امور خارجه چین برای رایزنی با رهبران سوریه وارد دمشق شد. ژای جون که در جستجوی یک راه حل سیاسی برای پایان دادن به بحران سوریه است چند روز پیش نیز با شماری از مخالفان بشار اسد دیدار کرده بود. او پیش از سفر به دمشق گفت ما خواهان حل مسئله سوریه در چهارچوب طرح اتحادیه عرب و از طریق سیاسی و مسالمتآمیز هستیم.
اتحادیه عرب که طراحی قطعنامهی سازمان ملل را نیز بر عهده داشته خواستار کنارهگیری بشار اسد از قدرت است. شورای ملی سوریه که از ائتلاف تعدادی از افراد و گروههای مخالف اسد تشکیل شده اعلام آمادگی کرده که با نمایندگان حزب حاکم بعث وارد مذاکره شود. این شورا شرط آغاز گفتگوها را استعفای بشار اسد عنوان کرده است.
افزایش حضور القاعده در سوریه
کشورهای غربی نگرانند که با ادامهی درگیریها و تشنجهای داخلی در سوریه فعالیت شبکه تروریستی القاعده در این کشور نیز افزایش یابد و در میان مخالفان نفوذ کند. جیمز کاپر، رئیس سازمان اطلاعات ملی آمریکا حضور نیروهای القاعده در میان مخالفان بشار اسد را "پدیدهای نگرانکنندهای" توصیف کرده است. او که در کمیسیونی در مجلس سنای آمریکا حضور پیدا کرد میگوید مخالفان غالبا نسبت به رخنهی القاعده در میان خود آگاه نیستند.
جیمز کاپر میگوید ما گمان میبریم که نیروهای القاعده عراق در حال گسترش نفوذ خود در سوریه هستند. به اعتقاد او در انفجارهایی که اخیرا در دمشق و حلب رخ داده ردپای این شبکه تروریستی قابل مشاهده است. وزیر دفاع ایالات متخده لئون پانهتا نیز در یک کنفرانس خبری گفته است حضور تروریستهای القاعده در سوریه مایهی نگرانی است اما هنوز مشخص نشده که آنها چه نقشی در این کشور بازی میکنند.
القاعده، خوراک تبلیغاتی دمشق
ناظران معتقدند القاعده انگیزههای فراوانی برای نفوذ در میان مخالفان سوریه دارد، اما قضاوت قطعی در این مورد دشوار است. ایمن الظواهری، رهبر القاعده اخیر در یک پیام ویدئویی دعوت به حمایت از "انقلاب سوریه" کرده است. او از مردم ترکیه، لبنان و اردن خواسته است برای سرنگونی "رژیم ضداسلامی دمشق" از مبارزان سوری پشتیبانی کنند.
دولت عراق میگوید شواهدی وجود دارد که نشان میدهد شبکه القاعده ارسال اسلحه و شبهنظامیان از این کشور به سوریه را افزایش دادهاست. به نظر میرسد افزایش رخنهی القاعده در میان مخالفان سوری، با هر انگیزهای انجام شده باشد خوراک تبلیغاتی مناسبی در اختیار حکومت بشار اسد میگذارد. دولت سوریه جنبش اعتراضی در این کشور را به گروههای تروریستی نسبت میدهد و سرکوب خونین معترضان را مقابله با تروریسم معرفی میکند.
بنابر گزارش سازمان ملل در یازده ماهی که از آغاز ناآرامیهای سوریه میگذرد بیش از ۵ هزار نفر جان خود را از دست دادهاند که اغلب شهروندان غیرنظامی بودهاند. منابع نزدیک به مخالفان سوری میگویند طی دو هفتهی گذشته بر اثر حملههای سنگین ارتش به مناطقی که در کنترل معترضان قرار داشته بیش از ۴۰۰ نفر قربانی شدهاند.
انزوای بیشتر بشار اسد و حامیانش
به رغم افزایش اعتراضها و انتقادهای بینالمللی نظامیان حامی حکومت بشار اسد سرکوب معترضان را شدت دادهاند. بنابر گزارشها یگانهای ویژهی ارتش سوریه روز جمعه، ۲۸ بهمن نیز مناطق مختلف شهرهای حمص و حماه را گلوله باران کردهاند. یک تشکل حقوق بشری سوری که مرکزش در لندن قرار دارد میگوید ارتش سوریه روز جمعه با خمپاره به چند محلهی شهر حمص حمله کرده است. به گفتهی منابع نزدیک به مخالفان سوریه، در درگیریهای روز پنجشنبه دستکم ۴۴ نفر جان خود را از دست دادهاند.
مصوبه مجمع عمومی الزامآور نیست اما به اعتقاد ناظران فشار بر سوریه و متحدانش را افزایش میدهد. گیدو وستروله وزیر خارجه آلمان این قطعنامه را نشانهی آشکاری از همبستگی جهانی با مردم سوریه و محکومیت خشونت رژیم بشار اسد توصیف کرده است. او میگوید حمایت شمار زیادی از کشورهای منطقه از مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل پیام روشنی به کشورهایی است که همچنان از اسد پشتیبانی میکنند.
تحریم همهپرسی قانون اساسی
وزارت خارجه بریتانیا نیز با صدور بیانیهای تاکید کرد این قطعنامه نشان میدهد که خشونت در سوریه باید هرچه سریعتر خاتمه یابد و رژیم بشار اسد بایستی برای حل بحران راه را برای واگذاری مسالمتآمیز قدرت سیاسی هموار کند. دولت سوریه مسئول ناآرامیها در این کشور را تروریستها عنوان میکند و مدعی است اقدامهایی نظیر صدور قطعنامه اوضاع را وخیمتر میکند.
روز چهارشنبه، ۲۶ بهمن بشار اسد از بازنگری در قانون اساسی سوریه خبر داد و گفت پیشنویس قانون جدید ۲۶ فوریه به همهپرسی گذاشته میشود. جی کارنی سخنگوی کاخ سفید وعدهی اسد را مضحک خوانده است. او میگوید مسئله دیگر بر سر چگونگی کنارهگیری اسد از قدرت نیست بلکه بر سر زمان آن است.
حسن عبدالعظیم، دبیرکل یک تشکل سوری به نام "اتحاد سوسیال دمکرات"، ه خبرگزاری آلمان گفت ما نه در این همه پرسی شرکت میکنیم و نه در انتخابات آینده. او که از معدود مخالفان سرشناس سوری است که هنوز بازداشت نشده میگوید در شرایط کنونی پایان دادن به خشونتها از همه چیز مهمتر است.
مذاکره به شرط استعفای اسد
همزمان با این تحولات ژای جون، معاون وزیر امور خارجه چین برای رایزنی با رهبران سوریه وارد دمشق شد. ژای جون که در جستجوی یک راه حل سیاسی برای پایان دادن به بحران سوریه است چند روز پیش نیز با شماری از مخالفان بشار اسد دیدار کرده بود. او پیش از سفر به دمشق گفت ما خواهان حل مسئله سوریه در چهارچوب طرح اتحادیه عرب و از طریق سیاسی و مسالمتآمیز هستیم.
اتحادیه عرب که طراحی قطعنامهی سازمان ملل را نیز بر عهده داشته خواستار کنارهگیری بشار اسد از قدرت است. شورای ملی سوریه که از ائتلاف تعدادی از افراد و گروههای مخالف اسد تشکیل شده اعلام آمادگی کرده که با نمایندگان حزب حاکم بعث وارد مذاکره شود. این شورا شرط آغاز گفتگوها را استعفای بشار اسد عنوان کرده است.
افزایش حضور القاعده در سوریه
کشورهای غربی نگرانند که با ادامهی درگیریها و تشنجهای داخلی در سوریه فعالیت شبکه تروریستی القاعده در این کشور نیز افزایش یابد و در میان مخالفان نفوذ کند. جیمز کاپر، رئیس سازمان اطلاعات ملی آمریکا حضور نیروهای القاعده در میان مخالفان بشار اسد را "پدیدهای نگرانکنندهای" توصیف کرده است. او که در کمیسیونی در مجلس سنای آمریکا حضور پیدا کرد میگوید مخالفان غالبا نسبت به رخنهی القاعده در میان خود آگاه نیستند.
جیمز کاپر میگوید ما گمان میبریم که نیروهای القاعده عراق در حال گسترش نفوذ خود در سوریه هستند. به اعتقاد او در انفجارهایی که اخیرا در دمشق و حلب رخ داده ردپای این شبکه تروریستی قابل مشاهده است. وزیر دفاع ایالات متخده لئون پانهتا نیز در یک کنفرانس خبری گفته است حضور تروریستهای القاعده در سوریه مایهی نگرانی است اما هنوز مشخص نشده که آنها چه نقشی در این کشور بازی میکنند.
القاعده، خوراک تبلیغاتی دمشق
ناظران معتقدند القاعده انگیزههای فراوانی برای نفوذ در میان مخالفان سوریه دارد، اما قضاوت قطعی در این مورد دشوار است. ایمن الظواهری، رهبر القاعده اخیر در یک پیام ویدئویی دعوت به حمایت از "انقلاب سوریه" کرده است. او از مردم ترکیه، لبنان و اردن خواسته است برای سرنگونی "رژیم ضداسلامی دمشق" از مبارزان سوری پشتیبانی کنند.
دولت عراق میگوید شواهدی وجود دارد که نشان میدهد شبکه القاعده ارسال اسلحه و شبهنظامیان از این کشور به سوریه را افزایش دادهاست. به نظر میرسد افزایش رخنهی القاعده در میان مخالفان سوری، با هر انگیزهای انجام شده باشد خوراک تبلیغاتی مناسبی در اختیار حکومت بشار اسد میگذارد. دولت سوریه جنبش اعتراضی در این کشور را به گروههای تروریستی نسبت میدهد و سرکوب خونین معترضان را مقابله با تروریسم معرفی میکند.
بنابر گزارش سازمان ملل در یازده ماهی که از آغاز ناآرامیهای سوریه میگذرد بیش از ۵ هزار نفر جان خود را از دست دادهاند که اغلب شهروندان غیرنظامی بودهاند. منابع نزدیک به مخالفان سوری میگویند طی دو هفتهی گذشته بر اثر حملههای سنگین ارتش به مناطقی که در کنترل معترضان قرار داشته بیش از ۴۰۰ نفر قربانی شدهاند.
پلیس ایتالیا اعلام کرده است که محمولهای از اوراق قرضه جعلی خزانهداری آمریکا را کشف کرده است. ارزش کل این اوراق جعلی ۶ هزار میلیارد دلار اعلام شده که برابر با نیمی از کل بدهیهای آمریکاست.
اعلام شده است که این اوراق در جریان عملیات شناسایی و متلاشی کردن یک باند سازمانیافته تبهکار به دست آمده است.این اوراق در سه صندوق فلزی در یک انبار در شهر زوریخ سوئیس پیدا شده است.
مقامات پلیس ایتالیا اعلام کردهاند که هشت نفر بازداشت شدهاند و تحقیقات درباره اتهام آنها به فساد مالی و دیگر جرایم در جریان است.
آنها همچنین گفتهاند که مطمئن نیستند اعضای این باند در حال طرحریزی برای چه کاری بودند، ولی به نظر میرسد که آنها میخواستند اوراق جعلی را در بازارهای آنی بفروشند.
ماموران رسیدگیکننده به این پرونده در شهر پوتنزا در جنوب ایتالیا گفتهاند که این کلاهبرداری "تهدیدی جدی" برای امنیت مالی بینالمللی به شمار میرود.
این اوراق طوری طراحی شده بودند که نشان میداد خزانهداری آمریکا آنها را در سال ۱۹۳۴ میلادی منتشر کرده است.
مقامات رسمی آمریکا جعلی بودن این اوراق را تایید کردهاند.
اسناد جعلی آمریکایی پیش از این هم در ایتالیا ضبط و توقیف شدهاند. از جمله دستکم سه صندوق از اسناد مشابه در سال ۲۰۰۹ میلادی در ایتالیا کشف شد.
اما این مورد خاص، مقیاسی متفاوت از موارد پیشین دارد و ارزش اوراق جعلی کشف شده، تقریبا معادل نیمی از بدهیهای دولت آمریکا است.
مقامات یونانی اعلام کرده اند که تعدادی از اشیای عتیقه از موزه ای در المپیا - زادگاه بازی های المپیک - به سرقت رفته است.
به گفته آنها دو مرد نقابدار پس از اینکه دست و پا و دهان یک نگهبان موزه را بستند، شیشه های موزه را شکستند.تیمیوس کوتزیاس، شهردار این شهر، گفت که ارزش اشیائی که به سرقت رفته بی اندازه زیاد است، ولی جزئیات بیشتری در این مورد ارائه نداد.
پاولوس گرونالوس، وزیر فرهنگ یونان، استعفای خود را تقدیم کرده است ولی استعفای او هنوز پذیرفته نشده است. او راهی غرب یونان شده است تا از محل حادثه بازدید کند.
بنا بر گزارش ها سارقان مسلح ساعت ۷:۳۰ روز جمعه (۵:۳۰ به وقت گرینویچ) وارد موزه شدند و از یک کارمند زن موزه خواستند که اشیای مختلفی را به آنها تحویل دهد.
وقتی این کارمند حاضر به انجام این کار نشد، سارقان دست و پا و دهان او را بستند.
آنها سپس قفسه ها را شکستند و بیش از ۶۰ قطعه را به سرقت بردند؛ به گفته مقامات، بیشتر این قطعه ها مجسمه های کوچک برنزی و سفالی بوده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه آقای کوتزیاس گفت: "باید صبر کنیم و ببینیم مسئول باستان شناس محلی چه می گوید ولی این اشیا ارزشی بی حساب داشته اند."
در این شهر دو موزه وجود دارد که یکی از آنها موزه باستان شناسی المپیاست که شامل گنجینه هایی قیمتی از معابد المپیای باستان است.
گزارش های متناقضی درباره اینکه کدام یک از این موزه ها هدف سرقت مسلحانه قرار گرفته منتشر شده و تماس های بی بی سی در این زمینه هنوز بدون پاسخ مانده است.
سرقت روز جمعه دومین سرقت بزرگ در یونان در دو ماه گذشته بوده است.
پیش از این، یک تابلو اثر پیکاسو که خود او به گالری ملی آتن هدیه داده بود، به علاوه تابلویی از پیت موندریان، نقاش هلندی و یک سیاه قلم از گوگلیلمو کاچا، نقاش ایتالیایی، از این گالری به سرقت رفته بود.
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا و کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به طور محتاطانه از نامه سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در پاسخ به گروه ۱+۵ استقبال کرده اند.
خانم کلینتون نامه آقای جلیلی را که در پاسخ به نامه ماه اکتبر خانم اشتون نوشته شده است، مهم دانست و آن را همان پاسخی دانست که گروه ۱+۵ منتظر آن بوده است.خانم کلینتون گفت: "فکر می کنیم این یک قدم مهم است و از این نامه استقبال می کنیم."
او تاکید کرد در صورت از سرگیری گفت و گو، مذاکرات باید به گونه ای باشد که مستمر و نتیجه بخش باشد.
آقای جلیلی این هفته در نامهای به خانم اشتون آمادگی خود را برای ادامه گفت و گوهای هستهای با گروه ۱+۵ اعلام کرد.
کاترین اشتون هم در این کنفرانس خبری گفت گروه ۱+۵ در حال بررسی و رایزنی درباره نامه آقای جلیلی است.
به گفته خانم اشتون این امکان وجود دارد که ایران برای از سرگیری گفت و گوهای هسته ای آماده باشد ولی تاکید کرد با این موضوع هم با احتیاط و هم خوشبینی برخورد می کند.
خانم اشتون گفت: "فکر می کنم خوب است که می بینیم نامه (ایران) رسیده است و به طور بالقوه امکان آمادگی ایران برای شروع گفت و گوها وجود دارد. به بحث در این باره ادامه می دهیم تا مطمئن شویم پیشنهاد ارائه شده جامعیت دارد."
او نامه آقای جلیلی را نمایانگر موثر بودن تحریم های بین المللی دانست.
سعید جلیلی در نامه خود به خانم اشتون که مذاکره کننده گروه ۱+۵ با ایران است، خواهان از سرگیری گفت و گوهای هسته ای شده است.
او در این نامه کوتاه پیشنهاد خاصی را مطرح نکرده است.
به گفته خانم کلینتون، از نامه آقای جلیلی به نظر می رسد که ایران موضع گروه ۱+۵ درباره تقدم گفت و گو درباره اختلافات هسته ای را در مذاکرات "پذیرفته" است.
محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت که حضور مردم در انتخابات آتی مجلس ایران از نظر "امنیتی و حیثیتی" مهم است.
به گزارش ایسنا، آقای رضایی در شامگاه روز پنجشنبه۲۷ بهمن، ۱۷ فوریه در سخنانی در شهر مشهد گفت: "دشمنان منتظرند تا در صورت حضور کمرنگ مردم در انتخابات، تحریمهای خود را تشدید کنند و ایران را تحت فشار قرار دهند."آقای رضایی همچنین تاکید کرد : "اگر به مردم بگوییم که هیچ خبری نیست، اشتباه کردهایم و اگر بگوییم باید تسلیم شویم، خلاف واقع سخن گفتهایم."
او گفت که تهدیدات نظامی آمریکا و اسرائیل علیه ایران "موضوعیت" ندارد اما در صورت حمله احتمالی، "حضور به موقع مردم در حمایت از جمهوری اسلامی ایران در چارچوب انتخابات و حضور در راهپیماییها حتی اجازه بلند شدن جنگندههای دشمن را هم نخواهد داد."
نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی روز دوازدهم اسفند در ایران برگزار خواهد شد.
بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد از دولت افغانستان خواسته است که به مبارزه با مواد مخدر اولویت دهد.
دبیرکل سازمان ملل متحد، خواهان تلاشهای بیشتر برای برخورد با قاچاقچیان مواد مخدر و از بین بردن مزارع خشخاش و کارگاه های تولید هروئین در افغانستان شده است.بان کی مون که در اجلاسی در وین سخن می گفت، با اشاره به معاهده پاریس، گفت که باوجود تلاشهای انجام شده، هنوز قاچاق مواد مخدر از افغانستان یک نگرانی جدی است.
معاهده پاریس (Paris Pact) معاهده ای است که براساس آن ۵۰ کشور توافق کرده اند که به صورت هماهنگ برای جلوگیری از قاچاق مواد مخدر و کاهش کشت خشخاش در افغانستان، باهم همکاری کنند.
کاهش مصرف در بازارهای اروپا بخشی از اهداف معاهده پاریس است.
اما این تلاشها و همچنین تلاشهای دولت افغانستان در ده سال گذشته نتوانسته است که کشت خشخاش در افغانستان و قاچاق مواد مخدر تولید شده در این کشور به دیگر کشورها را کاهش دهد.
براساس آمار سازمان ملل متحد، افغانستان به تنهایی حدود نود درصد تریاک جهان را تولید می کند و میزان تولید مواد مخدر در سال گذشته میلادی دراین کشور بیش از شصت درصد افزایش یافته است.
مقام های افغان افزایش قیمت مواد مخدر را یکی از عوامل افزایش کشت خشخاش در افغانستان می داند.
ضرار احمد مقبل، وزیر مبارزه با مواد مخدر در دولت افغانستان در هشتم فبروری (فوریه) امسال اعلام کرد که قیمت مواد مخدر نسبت به سال گذشته سه برابر شده و این مساله تقاضا برای تولید مواد مخدر را بیشتر کرده است.
آقای مقبل گفت که این مساله سبب افزایش کشت خشخاش و تولید مواد مخدر در افغانستان نیز شده است.
افغانستان در ده سال گذشته همواره از کاهش تولید مواد مخدر خبر می داد، اما سال گذشته تولید تریاک در افغانستان شصت و یک درصد افزایش یافت.
علاوه بر این، کشت خشخاش نیز در افغانستان در سال گذشته، هفت درصد بالا رفت.
مقامات افغان می گویند یکی از چالش های اصلی سر راه آنها، کشت و تولید مواد مخدر در مناطقی از افغانستان است که حکومت مرکزی، کنترل زیادی بر آن ندارد.
گزارشها حاکی از آن است که در ولسوالی ها و مناطقی که عمدتا طالبان بر آن تسلط دارند، کشت خشخاش و تولید مواد مخدر بالا بوده است.
آمارهای رسمی دولت افغانستان نیز نشان می دهد که بیشترین میزان مواد مخدر در افغانستان، در مناطقی از پنج ولایت هلمند، قندهار، فراه، اروزگان و بادغیس تولید می شود، مناطقی که عمدتا با ناامنی روبرو بوده است.
دولت افغانستان و جامعه جهانی باور دارد که ادامه ناامنی در جنوب و شرق افغانستان، با کشت خشخاش رابطه تنگاتنگی داشته است.
در همین حال وزارت داخله افغانستان گزارش کرده که کشت خشخاش در هفده ولایت افغانستان به صفر رسیده و در شش ولایت دیگر نیز نزدیک به صفر است.
دولت افغانستان تعهد کرده است به ولایاتی که کشت خشخاش را به صفر رسانده اند، یک میلیون دلار بدهد تا از آن در زمینه بازسازی و تقویت برنامه های اجتماعی استفاده کنند.
مطهری:آدم دم در مجلس میآورند تا نماینده تحت فشار قرار گیرد
سحام نیوز: خبرگزاری نیمه رسمی فارس در گزارشی از میزگرد “عملکرد مجلس هفتم و هشتم” که دردانشگاه علامه طباطبایی برگزاری می شد، سخنان علی مطهری را مدنظر قرار داده است. به گزارش سحام علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی امروز جمعه در میزگردی که با موضوع عملکرد مجلس هفتم و هشتم در دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی و با حضور سعید ابوطالب برگزار شد، فلسفه وجود مجلس را جلوگیری از سرکشی دولتها دانست و گفت: قدرت اجرایی در دست دولت است و قدرت هم در طبیعت خودش فسادآور است.
سرخط اظهارات مطهری به نقل از فارس به شرح زیر است:
*تنها در خصوص شخص معصوم قدرت فسادآور نیست چراکه معصوم از یک لطف الهی برخوردار است که البته این لطف هم نتیجه تلاش خود معصوم است.
* انسانهای عادی اگر قدرت اقتصادی، سیاسی و مالی را در اختیار بگیرند، در معرض لغزش خواهند بود.
*نماینده باید دارای حریت و آزادی باشد تا حرفش را بزند، لذا اگر نمایندهای به کمک دولت وارد مجلس شود، نمیتواند مقابل دولت و تخلفاتش بایستد چراکه وامدار آنها شده است.
*ما در کشورمان احزاب قوی نداریم و چند ماه مانده به انتخابات تشکلهایی به وجود میآیند و رای مردم را جذب میکنند و بعد از انتخاب شدن هم کار خود را ادامه میدهند.
*مجلس باید از حقوق مردم دفاع کند و هر چند ما دولت خوبی داشته باشیم، ولی نماینده وکیل ملت است نه دولت.
*رابطه مجلس با ولی فقیه هم باید روشن باشد یعنی اگر ولی فقیه از دولتی تعریف کرد، دلیل نمیشود که مجلس مقابل تخلفات دولت نایستد و از رئیس جمهور و وزراء سؤال نکند.
*اینکه کلیت دولت مورد تایید باشد و دولت تخلف هم کند، ۲ مسئله جداست.
*اگر قرار است ما صرفا سخنان رهبری را در مجلس تکرار کنیم، نیازی به وجود مجلس نیست. ما باید حرف خودمان را بزنیم و اگر مصوبه مجلس اشکال شرعی داشته باشد، شورای نگهبان به آن ایراد میگیرد یا اینکه رهبری اگر مصلحت بزرگتری را تشخیص دهند، در خصوص آن تذکر میدهند.
* در زمان تصویب یک طرح یا لایحه نباید دائماً پای رهبری را وسط بکشیم؛ بنده در مدتی که در مجلس بودم، احساس کردم بزرگترین مانع مجلس برداشت غلط افراد از ولایت فقیه است و به همین دلیل مجلس همیشه حالت ایستا دارد.
* در مسئله سؤال از رئیس جمهور وقتی میخواستیم از نمایندهها امضاء بگیریم، به ما میگفتند که آیا از آقا اجازه گرفتهای در حالی که این مسئله جزو وظایف مجلس است و خود رهبری هم فرمودند که مجلس وظایفی دارد که رهبری در آن دخالت نمیکند.
* در نظام جمهوری اسلامی ایران ولایت فقیه به معنای استبداد نیست و ولی فقیه مزاحم کسی هم نیست.
* اگر افراد حر و آزاد وارد مجلس شوند، ما میتوانیم امیدوار به اصلاح امور در کشور باشیم، در غیر این صورت موفق نخواهیم شد.
* انتخابات از حساسیت خاصی برخوردار است و به خاطر شرایط ویژه کشور که با تحریمهای اقتصادی و تهدیدات نظامی روبهرو شدهایم، از این جهت باید شاهد مشارکت حداکثری مردم در انتخابات آینده باشیم چراکه این مشارکت میتواند پیام بسیار مهمی را به غربیها ابلاغ کند و این پیام آن است که مردم همچنان پای نظام خود ایستادهاند.
* اشتباه فاحشی که اصلاحطلبان داشتند، این بود که در انتخابات شرکت نکردند و به خاطر اعتراض به حوادث سال ۸۸ انتخابات را تحریم کردند، درصورتی که میتوانستند با حضور در انتخابات نقش تأثیرگذاری را در ترکیب مجلس نهم ایفا کنند و مطالبات مردم را در مجلس نهم دنبال کنند.
*بنده یک زمانی موضعگیریهایی داشتم که یک عده از اصولگرایان خواستار بررسی وضعیت من در شورای داوری اصولگرایان شدند؛ اگر امثال من از اصولگرایان بیرون بیایند، جز تملق و چاپلوسی چیزی نمیماند. باید مبانی اصولگرایی روشن شود.
*در جریان انتخابات برای مجلس آینده بنده به آقای افروغ گفتم که برای مجلس نهم کاندیدا شود که وی در پاسخ گفت که اگر من شما خونسرد بودم، میآمدم ولی من نمیتوانم خونسرد باشم و در مقابل حملهها مثل شما آرامش داشته باشم.
* مثلا نمایندگان طرحی را تصویب میکنند و این طرح مخالف میل عدهای هم است. در اینجا یک شبکه رسانهای قدرتمند وجود دارد که نمایندههای موافق این مصوبه را تحت فشار قرار میدهند و حتی آدم دم در مجلس میآورند تا نماینده تحت فشار قرار گیرد.
* در مسئله طرح وقف اموال دانشگاه آزاد عدهای از نمایندگان طرحی را برای این مسئله تهیه کردند که بعد از این مسئله مجلس متهم به ضدیت با رهبری شد در حالی که آن زمان کسی نمیدانست نظر رهبری در این مورد چیست.
* باید توجه کرد که این فشارها نماینده را در رسیدگی به انجام امور محول باز میدارد.
*بنده به آقای رسایی و کوچکزاده میگفتم که شما نماینده همه مردم حتی جنبش سبزیها هستید و باید اگر ظلمی در حق آنها هم شده است، از حقوقشان دفاع کنید.
*مهرهچینی برای ریاست مجلس یکی دیگر از اشکالاتی است که باید به آن توجه کرد، مثلا طوری لیست میدهند که یک آقا در نهایت رئیس مجلس شود که این مسئله خیانت به مردم است.
* پدیدهای به نام احمدینژاد در کشور ما به وجود آمد که خدمات زیادی هم داشت و مثلا بخشی از توفیقات انرژی هستهای به دلیل نقش وی بود، همچنین کارهایی مثل سرکشی به استانها نیز که توسط وی انجام شد، جای تقدیر دارد ولی باید توجه کرد که اینقدر قانونگریزی در دولتهای گذشته وجود نداشت.
* رئیس جمهور بر خلاف مصوبه قانونی مجلس نظر خودش را اعمال کرد که این مسئله مشکلاتی را به وجود آورد، باید توجه کرد که دولت مامور اجرای قانون است و حتی اگر قانون بد باشد، باید آن را اجرا کند.
* پدیدهای مثل احمدینژاد محصول مجلس هفتم و هشتم است و اگر ما مجالس قوی داشتیم، چنین پدیدهای به وجود نمیآمد.
* این تفکر در مجلس وجود دارد که عدهای نمیتوانند معنی التزام به ولایت فقیه را درست تحلیل کنند.
* در مسئله آقای کردان اگر مجلس را به حال خودش میگذاشتیم، هیچ وقت این اتفاق نمیافتاد و در مسئله سؤال از رئیس جمهور هم ما پیگر بودیم.
*نمایندگان شرایط کشور را خوب میدانند و حتی نمایندههای موافق دولت نیز میدانند که سخنان منتقدان درست است.
* برخی نمایندگان فضایی را درست میکنند که جرات انتقاد به دولت وجود نداشته باشد و این غلط است.
* اگر دولت قانونگریزی و تخلف کرد، مجلس باید اقدام درست را باید انجام دهد.
* این طور نیست که نماینده فقط وظیفه داشته باشد که نقل کننده حرف مردم باشد و باید برای مصلحت مردم هم تصمیمگیری کند.
سرخط اظهارات مطهری به نقل از فارس به شرح زیر است:
*تنها در خصوص شخص معصوم قدرت فسادآور نیست چراکه معصوم از یک لطف الهی برخوردار است که البته این لطف هم نتیجه تلاش خود معصوم است.
* انسانهای عادی اگر قدرت اقتصادی، سیاسی و مالی را در اختیار بگیرند، در معرض لغزش خواهند بود.
*نماینده باید دارای حریت و آزادی باشد تا حرفش را بزند، لذا اگر نمایندهای به کمک دولت وارد مجلس شود، نمیتواند مقابل دولت و تخلفاتش بایستد چراکه وامدار آنها شده است.
*ما در کشورمان احزاب قوی نداریم و چند ماه مانده به انتخابات تشکلهایی به وجود میآیند و رای مردم را جذب میکنند و بعد از انتخاب شدن هم کار خود را ادامه میدهند.
*مجلس باید از حقوق مردم دفاع کند و هر چند ما دولت خوبی داشته باشیم، ولی نماینده وکیل ملت است نه دولت.
*رابطه مجلس با ولی فقیه هم باید روشن باشد یعنی اگر ولی فقیه از دولتی تعریف کرد، دلیل نمیشود که مجلس مقابل تخلفات دولت نایستد و از رئیس جمهور و وزراء سؤال نکند.
*اینکه کلیت دولت مورد تایید باشد و دولت تخلف هم کند، ۲ مسئله جداست.
*اگر قرار است ما صرفا سخنان رهبری را در مجلس تکرار کنیم، نیازی به وجود مجلس نیست. ما باید حرف خودمان را بزنیم و اگر مصوبه مجلس اشکال شرعی داشته باشد، شورای نگهبان به آن ایراد میگیرد یا اینکه رهبری اگر مصلحت بزرگتری را تشخیص دهند، در خصوص آن تذکر میدهند.
* در زمان تصویب یک طرح یا لایحه نباید دائماً پای رهبری را وسط بکشیم؛ بنده در مدتی که در مجلس بودم، احساس کردم بزرگترین مانع مجلس برداشت غلط افراد از ولایت فقیه است و به همین دلیل مجلس همیشه حالت ایستا دارد.
* در مسئله سؤال از رئیس جمهور وقتی میخواستیم از نمایندهها امضاء بگیریم، به ما میگفتند که آیا از آقا اجازه گرفتهای در حالی که این مسئله جزو وظایف مجلس است و خود رهبری هم فرمودند که مجلس وظایفی دارد که رهبری در آن دخالت نمیکند.
* در نظام جمهوری اسلامی ایران ولایت فقیه به معنای استبداد نیست و ولی فقیه مزاحم کسی هم نیست.
* اگر افراد حر و آزاد وارد مجلس شوند، ما میتوانیم امیدوار به اصلاح امور در کشور باشیم، در غیر این صورت موفق نخواهیم شد.
* انتخابات از حساسیت خاصی برخوردار است و به خاطر شرایط ویژه کشور که با تحریمهای اقتصادی و تهدیدات نظامی روبهرو شدهایم، از این جهت باید شاهد مشارکت حداکثری مردم در انتخابات آینده باشیم چراکه این مشارکت میتواند پیام بسیار مهمی را به غربیها ابلاغ کند و این پیام آن است که مردم همچنان پای نظام خود ایستادهاند.
* اشتباه فاحشی که اصلاحطلبان داشتند، این بود که در انتخابات شرکت نکردند و به خاطر اعتراض به حوادث سال ۸۸ انتخابات را تحریم کردند، درصورتی که میتوانستند با حضور در انتخابات نقش تأثیرگذاری را در ترکیب مجلس نهم ایفا کنند و مطالبات مردم را در مجلس نهم دنبال کنند.
*بنده یک زمانی موضعگیریهایی داشتم که یک عده از اصولگرایان خواستار بررسی وضعیت من در شورای داوری اصولگرایان شدند؛ اگر امثال من از اصولگرایان بیرون بیایند، جز تملق و چاپلوسی چیزی نمیماند. باید مبانی اصولگرایی روشن شود.
*در جریان انتخابات برای مجلس آینده بنده به آقای افروغ گفتم که برای مجلس نهم کاندیدا شود که وی در پاسخ گفت که اگر من شما خونسرد بودم، میآمدم ولی من نمیتوانم خونسرد باشم و در مقابل حملهها مثل شما آرامش داشته باشم.
* مثلا نمایندگان طرحی را تصویب میکنند و این طرح مخالف میل عدهای هم است. در اینجا یک شبکه رسانهای قدرتمند وجود دارد که نمایندههای موافق این مصوبه را تحت فشار قرار میدهند و حتی آدم دم در مجلس میآورند تا نماینده تحت فشار قرار گیرد.
* در مسئله طرح وقف اموال دانشگاه آزاد عدهای از نمایندگان طرحی را برای این مسئله تهیه کردند که بعد از این مسئله مجلس متهم به ضدیت با رهبری شد در حالی که آن زمان کسی نمیدانست نظر رهبری در این مورد چیست.
* باید توجه کرد که این فشارها نماینده را در رسیدگی به انجام امور محول باز میدارد.
*بنده به آقای رسایی و کوچکزاده میگفتم که شما نماینده همه مردم حتی جنبش سبزیها هستید و باید اگر ظلمی در حق آنها هم شده است، از حقوقشان دفاع کنید.
*مهرهچینی برای ریاست مجلس یکی دیگر از اشکالاتی است که باید به آن توجه کرد، مثلا طوری لیست میدهند که یک آقا در نهایت رئیس مجلس شود که این مسئله خیانت به مردم است.
* پدیدهای به نام احمدینژاد در کشور ما به وجود آمد که خدمات زیادی هم داشت و مثلا بخشی از توفیقات انرژی هستهای به دلیل نقش وی بود، همچنین کارهایی مثل سرکشی به استانها نیز که توسط وی انجام شد، جای تقدیر دارد ولی باید توجه کرد که اینقدر قانونگریزی در دولتهای گذشته وجود نداشت.
* رئیس جمهور بر خلاف مصوبه قانونی مجلس نظر خودش را اعمال کرد که این مسئله مشکلاتی را به وجود آورد، باید توجه کرد که دولت مامور اجرای قانون است و حتی اگر قانون بد باشد، باید آن را اجرا کند.
* پدیدهای مثل احمدینژاد محصول مجلس هفتم و هشتم است و اگر ما مجالس قوی داشتیم، چنین پدیدهای به وجود نمیآمد.
* این تفکر در مجلس وجود دارد که عدهای نمیتوانند معنی التزام به ولایت فقیه را درست تحلیل کنند.
* در مسئله آقای کردان اگر مجلس را به حال خودش میگذاشتیم، هیچ وقت این اتفاق نمیافتاد و در مسئله سؤال از رئیس جمهور هم ما پیگر بودیم.
*نمایندگان شرایط کشور را خوب میدانند و حتی نمایندههای موافق دولت نیز میدانند که سخنان منتقدان درست است.
* برخی نمایندگان فضایی را درست میکنند که جرات انتقاد به دولت وجود نداشته باشد و این غلط است.
* اگر دولت قانونگریزی و تخلف کرد، مجلس باید اقدام درست را باید انجام دهد.
* این طور نیست که نماینده فقط وظیفه داشته باشد که نقل کننده حرف مردم باشد و باید برای مصلحت مردم هم تصمیمگیری کند.
انتخابات؛ قلب نظام سیاسی
علی مزروعی
تشبیه دوران حیات نظام های سیاسی به دوران حیات انسانی (زایش، کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی، پیری، مرگ) از زاویه دیدی می تواند درست باشد و از زاویه دیدی دیگر نه، چراکه تجربه های تاریخ بشری مصداق های فراوانی برای درستی این تشبیه در بر دارد، و در عین حال مصداق هایی هم در نفی آن، و طبعا بازخوانی این تجربه ها می تواند آموزنده این موضوع باشد که اگر نظام های سیاسی موجود نمی خواهند در چرخه حیات انسانی گرفتار و پیری و مرگ را تجربه کنند چه باید نکنند و چه باید بکنند که حیاتی مستمر و جوان داشته باشند؟
تاریخ اسلام و ایران بخوبی بازتاب دهنده مصداق هایی است که درستی تشبیه نظام های سیاسی برآمده از دل ایندو را به دوران حیات انسانی تایید می کند. روشنترین مصداق را می توان در تشکیل حکومت نبوی در مدینه تا غصب همین حکومت توسط امویان در شام دید، سیری که در کمتر از یک قرن رخداد داد و در سیر زمان آنچنان فاصله گیری از اهداف و آرمانهای اسلامی انجام گرفت که کشتن نوه گرامی پیامبر و یارانش در کربلا به عنوان کسانی که حاضر نشدند با خلیفه مسلمین بیعت و از او اطاعت کنند، توجیه دینی یافت و انجام شد.
در نگاهی کلان می توان از ظهور و سقوط تمدن اسلامی سخن گفت و آنرا هم مصداقی بر درستی این تشبیه گرفت، درعین حال که ظهور و سقوط خرده نظام های سیاسی شکل گرفته در درون این تمدن خود دلیل بارزی بر درستی این تشبیه هستند، و براحتی می شود چرخه حیات آنها راترسیم کرد.
تاریخ ایران خود گواهی دیگری براین موضوع است. نظام سیاسی سلطنتی مبتنی بر حاکمیت فردی و استبداد قالب غالب تاریخ ما بوده است اما شاهدیم که عمر سلسله های پادشاهی حاکم در ایران از همین قاعده دوران حیات انسانی پیروی کرده است و هریک تولد و مرگی داشته اند، با این تفاوت که بدلیل تحولات و پیشرفت های حادث عمر حاکمیت آنها در گذر زمان کوتاهتر شده است، و به عبارتی هرچه جامعه ایرانی آگاهتر و پیچیده تر شده، از عمر نظام های سیاسی سلطنتی حاکم کاسته شده و بدلیل عدم کارآمدی در پاسخگویی به مطالبات مردم دچار پیری زودرس و مرگ، آنهم از طریق جنبش و انقلاب مردمی شده اند. جنبش مشروطه زوال سلسله قاجار را رقم زد و رخداد انقلاب اسلامی هم سقوط سلسله پهلوی را در پی داشت، و حال پس از گذشت سی و سه سال از عمر نظام سیاسی برآمده از انقلاب با عنوان” جمهوری اسلامی ایران” باید پرسید که آیا این نظام هم مصداقی در ادامه سلسله نظام های قبلی حاکم برایران خواهد بود یا اینکه می تواند مصداقی خلاف تشبیه به دوران حیات انسانی را برجای گذارد؟
در دوران معاصر و درتجربه جهانی ظهور و سقوط حکومت کمونیستی شوروی(و دیگر حکومت های مشابه در اروپای شرقی) به عنوان یک حکومت ایدئولوژیک خود مصداق بارزی بر درستی این تشبیه نظام های سیاسی با دوران عمر حیات انسانی است اما نظام های سیاسی که مصداقی برای نادرستی این تشبیه هستند کدام ها هستند؟ نظام هایی هستند راه اصلاحات و تغییرات درونی و جابجایی مسالمت آمیز قدرت و حاکمیت را همواره بروی شهروندان خود باز گذاشته اند. هرچند قالب این نظام ها درتناسب با شرایط و ویژگی های هر واحد ملی شکل گرفته است و بطور مثال می بینیم در انگلیس و ژاپن با حفظ نظام پادشاهی تعریف شده است و در آمریکا و فرانسه در قالب نظام جمهوری، اما در این کشورها امکان تغییر و اصلاح درونی نظام و ساختارهای حقیقی و حقوقی آن فراهم آمده و در طی زمان تکامل یافته است بگونه ای که براحتی توانسته اند جنبش های بزرگ اجتماعی و مدنی را در دل خود هضم و جذب کنند که از جمله می توان به جنبش مدنی زنان و سیاهان در این جوامع اشاره کرد. آنچه تحقق چنین امری را ممکن و از درافتادن این جوامع در دام پیری و کهولت جلوگیری کرده است جلب مشارکت شهروندان در اداره امور جامعه از طریق صندوق های رای و انتخابات و جابجایی قدرت و حاکمیت به شیوه ای کاملا مسالمت آمیز و کم هزینه بوده است، شیوه ای که هرازگاه با تزریق نیروی تازه و پرجنب و جوش به حاکمیت آنرا جوان و پرتحرک کرده و از پیری نظام سیاسی جلوگیری می کند، و البته برای اینکه این جلب مشارکت به بهترین وجه انجام گیرد باید زمینه ها و بسترهای لازم و لوازم و مقتضیات ضروری آن از قبیل آزادی بیان و مطبوعات و رسانه ها، احزاب و نهادهای مدنی و صنفی، رقابت منصفانه و…فراهم باشد چرا که در غیر اینصورت این جلب مشارکت می تواند در شکلی کاریکاتوری و نمایشی توسط نظام سیاسی بکار گرفته شود که هرگز نمی تواند تامین کننده نیروی جوان و جلوگیر از دام پیری نظام باشد که تجربه رژیم پهلوی در کشورمان بخوبی شاهد این مدعاست.
در دوران معاصر و درتجربه جهانی ظهور و سقوط حکومت کمونیستی شوروی(و دیگر حکومت های مشابه در اروپای شرقی) به عنوان یک حکومت ایدئولوژیک خود مصداق بارزی بر درستی این تشبیه نظام های سیاسی با دوران عمر حیات انسانی است اما نظام های سیاسی که مصداقی برای نادرستی این تشبیه هستند کدام ها هستند؟ نظام هایی هستند راه اصلاحات و تغییرات درونی و جابجایی مسالمت آمیز قدرت و حاکمیت را همواره بروی شهروندان خود باز گذاشته اند. هرچند قالب این نظام ها درتناسب با شرایط و ویژگی های هر واحد ملی شکل گرفته است و بطور مثال می بینیم در انگلیس و ژاپن با حفظ نظام پادشاهی تعریف شده است و در آمریکا و فرانسه در قالب نظام جمهوری، اما در این کشورها امکان تغییر و اصلاح درونی نظام و ساختارهای حقیقی و حقوقی آن فراهم آمده و در طی زمان تکامل یافته است بگونه ای که براحتی توانسته اند جنبش های بزرگ اجتماعی و مدنی را در دل خود هضم و جذب کنند که از جمله می توان به جنبش مدنی زنان و سیاهان در این جوامع اشاره کرد. آنچه تحقق چنین امری را ممکن و از درافتادن این جوامع در دام پیری و کهولت جلوگیری کرده است جلب مشارکت شهروندان در اداره امور جامعه از طریق صندوق های رای و انتخابات و جابجایی قدرت و حاکمیت به شیوه ای کاملا مسالمت آمیز و کم هزینه بوده است، شیوه ای که هرازگاه با تزریق نیروی تازه و پرجنب و جوش به حاکمیت آنرا جوان و پرتحرک کرده و از پیری نظام سیاسی جلوگیری می کند، و البته برای اینکه این جلب مشارکت به بهترین وجه انجام گیرد باید زمینه ها و بسترهای لازم و لوازم و مقتضیات ضروری آن از قبیل آزادی بیان و مطبوعات و رسانه ها، احزاب و نهادهای مدنی و صنفی، رقابت منصفانه و…فراهم باشد چرا که در غیر اینصورت این جلب مشارکت می تواند در شکلی کاریکاتوری و نمایشی توسط نظام سیاسی بکار گرفته شود که هرگز نمی تواند تامین کننده نیروی جوان و جلوگیر از دام پیری نظام باشد که تجربه رژیم پهلوی در کشورمان بخوبی شاهد این مدعاست.
رهبری جمهوری اسلامی ایران اخیرا در سخنی موضوع جوانی و پیری نظام های سیاسی را مطرح کردند و ادعا کردند که نظام سیاسی حاکم برایران اتکا به ساز و کارهایی را دارد که آنرا از ابتلا به پیری می رهاند، در این باره باید گفت حتما رهبری در مشاوره با آنهائیکه توجهشان را به این موضوع جلب کرده اند باید به این امر متفطن شده باشند که قلب چرخه ای که جلوی پیری نظام های سیاسی را می گیرد” انتخابات ” است به همه لوازم و مقتصیاتش، و از کارانداختن این قلب با هرعنوان و شیوه ای باشد پیری و مرگ را بر نظام سیاسی تحمیل می کند، و حیرت و تعجب در همین جاست که ایشان چگونه هم در باره خطر پیری و مرگ نظام های سیاسی سخن می گوید، و همزمان با از کارانداختن ” انتخابات ” در کشور بمثابه اصلی ترین راه جلوگیری از این پیری خلاف این سخن عمل می کند؟ رهبری که پیشتر از این با واژه سازی ” براندازی قانونی ” هرگونه تلاش نیروهای سیاسی برای جابجایی مسالمت آمیز قدرت در سطح دولت و مجلس را به براندازی تحویل و اسباب برخورد با آنها را فراهم آورده بود در سیر زمان شرایط را بگونه ای ساخت که از دل آن کودتای انتخاباتی سال ۸۸ و حوادث بعدی آن برآمد و در این مسیر نیروهای اصلاح طلب ناچار از اعلام عدم شرکت در انتخابات مجلس شدند، و حالا می خواهد انتخاباتی برگزار شود که نه تنها هیچ تغییری در سطح حاکمیت و تزریق نیروی تازه به آنرا در پی ندارد بلکه به تحکیم حاکمیتی می پردازد که خود مسبب این وضعیت بوده و اسباب پیری زودرس نظام سیاسی موجود را رقم زده است.
البته افرادی که اکنون کرسی های قدرت را در کشور بدست دارند هر روز می توانند نسبت به آنواع و اقسام ” براندازی ” و ” انقلاب مخملی” و ” جنگ نرم ” و… اعلام نظر و خطر نمایند و عده ای را هم به اقدام برای اینها متهم و بازداشت و زندانی و اعدام نمایند اما باید بدانند که آنچه بیش از همه دارد نظام سیاسی موجود رو به پیری و مرگ زودرس و ” براندازی ” می برد عملکرد حاکمیت در عدم اجرا و پایبندی به همه اصول قانون اساسی و از کارانداختن ساز و کار انتخابات آزاد و منصفانه است، و در واقع براندازان واقعی نظام جمهوری اسلامی حاکمانی هستند که دیگر رای ملت را میزان نمی دانند و علاقه ای به جلب مشارکت همه شهروندان در اداره کشور ندارند و فکر می کنند با تکیه بر اقلیت خودی می توانند بر اکثریت مردم حکومت کنند.
خداوند در قرآن از حاکمیت قواعد و سنت هایی بر تاریخ و جوامع بشری سخن می گوید، یکی ازآنها قاعده مرگ و اجل جوامع بشری است که پیامد عملکرد نظام های سیاسی حاکم است و اینکه اگر مرگ و اجل جامعه ای فرارسید انجام خواهدشد بدون ساعتی پس و پیش، و قاعده دیگر اینکه خداوند حال هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد مگر اینکه خودشان حال و روزشان را تغییر دهند. خداوند قوم و خویشی با کسی و نظامی ندارد و این قواعد و سنت هاست که راهبر جوامعه است، و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران حتی اگر خود را بچه ننر خدا بداند گریزی از پیروی از این قواعد ندارد. رهبری جمهوری اسلامی ایران اگر بواقع نگران پیری و مرگ نظام سیاسی موجود است باید شیوه حکومتداری را تغییر دهد و اسباب جلب مشارکت همه شهروندان ایرانی را از راه انتخابات آزاد و منصفانه در اداره کشور فراهم آورد درغیر اینصورت مرگ و اجل بسراغ نظام خواهد آمد و گریز و گزیری از تغییر نخواهد بود. سوگمندانه نحوه عمل حاکمیت موجود مصداق این سخن مولای متقیان علی (ع) است که از ترس مرگ بسوی مرگ فرار می کنند در حالیکه پناه بردن به دامن مردم و جلب مشارکت همگان برای نظام سیاسی مرگ نیست بلکه حیات و سرزندگی است! « قلب نظام سیاسی ” زنده و پایدار انتخابات است و وقتی این قلب از کار افتاد مرگ آن نظام سیاسی اتفاق خواهد افتاد بدون ساعتی پس و پیش، و انتخابات در پیش روی مجلس گامی بسوی مرگ نظام سیاسی موجود است هرچند ادعا شود که این نظام می تواند خود را از دام پیری و مرگ برهاند!
منبع: ندای سبز آزادی
۱۵ سال دیگر، ایرانیان سالمترین مردم دنیا می شوند
وزیر بهداشت میگوید قرار است تا ۱۵ سال دیگر مردم ما سلامتترین مردم دنیا شوند. مردمی که این روزها با مشکلات زیادی در حوزه بهداشت و سلامت دستوپنجه نرم میکنند؛ از کمبود دارو گرفته تا هزینههای بالا.
این در حالی است که جایگاه ایران در جهان ۹۸ است که نشان از وضعیت نامساعد بهداشت و سلامت جامعه است.
طبق ماده ۹۰ قانون برنامه توسعه چهارم، سهم مردم از هزینه های سلامت در بازار واقعی باید به کمتر از ۳۰ درصد برسد و ۷۰ درصد دیگر این هزینه را دولت به عنوان یک وظیفه حاکمیتی پرداخت کند. در حالی که هم اکنون برنامه چهارم به پایان رسیده است، سهم هزینه های درمانی که از جیب مردم پرداخت می شود، به حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد رسیده و دولت نتوانست در اجرای این برنامه موفق عمل کند.
قرار بود هزینه ای که از جیب مردم بابت درمان بیماری پرداخت می شود در پایان برنامه چهارم به کمتر از ۳۰ درصد برسد.
در حال حاضر ۶۰ درصد این هزینه از جیب مردم پرداخت می شود به طوری که خانواده های زیادی در جامعه هستند که با یکبار پرداخت هزینه بستری و جراحی، به زیر خط فقر سقوط می کنند. آمار نشان می دهد ۳٫۵ تا ۴٫۵ درصد مردم کشور در این وضعیت قرار می گیرند.
در حال حاضر ۶۰ درصد این هزینه از جیب مردم پرداخت می شود به طوری که خانواده های زیادی در جامعه هستند که با یکبار پرداخت هزینه بستری و جراحی، به زیر خط فقر سقوط می کنند. آمار نشان می دهد ۳٫۵ تا ۴٫۵ درصد مردم کشور در این وضعیت قرار می گیرند.
مراسم رونمایی از نقشه تحول نظام سلامت با حضور دکتر وزیر بهداشت در دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار شد. در این مراسم وزیر بهداشت تأکید کرده است که «تا سال ۱۴۰۴ مردم ما باید سلامتترین مردم در جهان باشند.»
نقشه تحول نظام سلامت با توجه به تدوین نقشه جامع علمی در حوزه آموزش و پژوهش کشور تهیه شده، تا در راستای تکمیل فرآیند آموزش، پژوهش و ارائه خدمات در علوم پزشکی مسیر کاری وزارت بهداشت را در ۱۵ سال آینده ترسیم کند. این نقشه قرار است تحولی مهم در حوزه سلامت و درمان جامعه ما ایجاد کند.
وزیر بهداشت گفته است که این نقشه تحولی اساسی در حوزه آموزش، تحقیقات و خدمات بهداشت و سلامت جامعه به وجود میآورد و برای رسیدن به اهداف ۱۵ سال دیگر باید تجلی این موضوع در خدمات هم دیده شود.
آنها به ما حمله خواهند کرد!
محمد نوری زاد
سلام به رهبرگرامی حضرت آیت الله خامنه ای
یک: کاش متن صوتی نامه ی بیست و دوم مرا می شنودید. من برای این که صدای خود را به شما برسانم، برظرائفِ کلامی و موسیقایی آن متمرکزشدم. تلاش کردم تا “سیدعلی بشنو” کاری متفاوت از آب درآید و حوصله ی شما بهنگام شنودن آن سرنرود. من این متن را دوماه پیش برای جناب شما خوانده بودم. نامه نبود. دکلمه، یا بهتربگویم: گلبارانی از گلایه های گنج گونه بود. آمیزه ای از کلام و موسیقی. به دلیل قفل شدن اینترنت درهفته ی گذشته، این متنِ صوتی به صورت خودکاراز آرشیو داشته های من برآمد ومنتشرشد و دوستان من درچند نقطه ازجهان متن پیاده شده ومکتوب آن را نیز بدان افزودند و اسمش شد: نامه ی بیست و دوم. اگر نشنیده اید تقاضا می کنم حتماً بشنوید. از ابتدا تا پایان آن را. سخنان آهنگین خوبی درآن تقدیم جناب شما شده است.
دو: چه خوب که چهره ی شما این روزها بشاش است. حضورمیلیونی مردم در بیست و دوم بهمن، خیال خیلی ها را راحت کرد. هم خیال ما و شما را، وهم “دشمنان” ما را که دست ازسرما برنمی دارند وهمیشه ی خدا درکمین ما هستند. والبته این کم توفیقی نبوده ونیست. اولین بارقه ی تماشای این همه جمعیت درتهران و شهرستانها ، بارشِ “خیال راحت” است. آری، “خیال ما” راحت شد. خیال راحت هم اولین برکتش، بهت ولبخند است. بهت برای دیگران، ولبخند برای خودما. وشما بعد از مدتها لبخند زدید.
سه: مراچند پرسش است. پاسخ با جناب شما. این که آیا “آنها” به ما حمله خواهند آورد؟ وبساط ما را برخواهند چید؟ آیا این همان پازل یا تله ای نیست که سالها ما درآن جابجا شده ایم؟ تا درست به همین جایی برسیم که اکنون رسیده ایم؟ دنیا باردیگرآیا به تماشای شکستنِ مردمی خواهد نشست که تن به شعارسپرد ودربستری ازشعاربرای خود برج هایی ازشعاربالابرد؟ وآنقدرمرگ براین ومرگ برآن گفت تا عاقبت همان مردگانِ هزارباره سرازگورِ زیرکی بدرآوردند و دست به گلویش بردند؟
چهار: آنها ما را آیا خواهند شکست وبرچاههای نفت ما خیمه خواهند بست؟ جوری که نه ازموشک های شهاب ما کاری برآید ونه ازسرداران ما؟ درآن روزآیا ما برای قرنها تحقیر نخواهیم شد؟ وبار دیگر سرزمینمان ایران به شفیره ای از حقارت تاریخی فرونخواهد شد تا مگر در سده ای و هزاره ای دیگر جماعتی دیگربرای غارت مجدد فرزندان ونسل های بعدی ما خیزبردارند؟
پنج: دراین سی و سه سال پس ازانقلاب آیا ما به دستِ نفت خواران و مجامع بین المللی و کشورهای ماجراجو بقدرکافی بهانه نداده ایم تا برای بلعیدن ما آستین بالا بزنند و دریک زنگ تفریحِ مختصر پنجه درپنجه ی ما بیاندازند و خیلی زود همه ی حیثیت ما را به تاریخ بسپرند وازبساط خود “کرزایِ” دیگری برآورند وبرما بگمارند و با غش غش خنده هایشان به سمت تخلیه ی هویت ما دورخیزکنند؟
شش: تا برای پاسخ گفتن به پرسش های من مهیا می شوید، من با اجازه ی شما پنجره های بیتِ شریف را می گشایم تا هوای تازه ای درآن جریان یابد. دوستانه می گویم: چرخش هوا درمحیطی بسته، ما و شما را با واقعیت های جامعه ای که ناگزیراراده اش را به ما سپرده، بیگانه کرده است. چگونه؟ خواهم گفت:
هفت: ای بدا که این روزها جمعی از مردمان ما موافق دخالت نظامی اجانب شده اند. که با فشردن یک دکمه، موشک های قاره پیمای خود را از دوردست ها برسرمواضع اقتصادی و نظامی ما فرو بکوبند و تکلیف ما و شما را یکسره کنند. چرا؟ چون به این رسیده اند: حالا که جماعتی ازسران این نظام، هست و نیست ما را نشانه رفته اند و ازما می خورند ومی برند وتباه می کنند، بگذار یک چند وقتی هم آمریکاییها برسراین سفره بنشینند! وباز می گویند: وقتی ما اسیرحاکمان خویشیم، چه بهترکه اسارت آمریکاییها را هم تجربه کنیم. با این تفاوت که بسیاری ازحاکمان ما، به هیچ اصول انسانی و قانونی و حقوق بشری واسلامی پای بند نیستند اما آمریکاییها – به صورت ظاهر هم که شده – نشان داده اند که به افکارعمومی و موازین حقوق بشری و اینجورقضایا معتقد و معترفند و ازهمین منافذ می شود به دلشان نفوذ کرد و حداقل هایی را از آنان التماس نمود.
هشت: نمی دانم آیا شنیده اید یا نه، این روزها یک طنز رنج آوری از زبان شاهِ پهلوی درمیان مردم رواج پیدا کرده که: ای همه ی ایرانیان، اگردلتان برای تحریم و سرشکستگی و زد و بند وبیکاری واعتیاد ومصرف و دزدی و دروغ و چاپلوسی وسانسورو ریاکاری و چین و روسیه و موشک وماهواره و انرژی نیم بند هسته ای و دولتمردان بی لیاقت و ساواک اسلامی وحجاب اجباری و اینجورچیزها تنگ شده بود، خوب ما خودمان استاد همین قضایا بودیم. این ها را به خودمان اگرمی گفتید فی الفور ترتیبش را می دادیم! وادامه می دهد:
نه: اگر دل یکی ازآیت الله های شما برای داشتن دانشگاه ودرکنارش برای برج ها و مجتمع های تجاری تنگ شده بود، واگر آیت الله دیگری دلش هوای لاستیک دنا را داشت، یا آیت الله دیگری به واردات شکرعلاقه مند بود، یا آیت الله دیگری – همچنان که به اقامه نمازوحدت آفرین و دشمن شکن جمعه مشغول است – دلش را سنگ های سرخ معادنِ بیدخت استان فارس برده بود، یا دیگری مشتاقِ سرفرو بردن به داخل جوراب استارلایت بود، یا آن یکی به لبنیات و فراورده های جانبی آن می اندیشید، راه درستش این بود که اینها را با خود من درمیان می گذاشتند تا بلافاصله تقدیمشان کنم. وادامه می دهد:
ده: یا اگرحواریون آیت الله ها به هاله ی نورو داستانهای ابلهانه ای ازامام زمان و شرکت بیمه و کشتی های دروغین و اسکله های بی نشان و سهام مخابرات و حتی مثل خواهرخودمان اشرف، نبض شان برای قاچاق مواد مخدر می تپید و همزمان به هزار موضع اقتصادی و سیاسی و امنیتی و اطلاعاتی و برداشتن اموال مردم نظرداشتند، یا اگرشما ای مردم، مجلسِ صد درصد مرعوب ومطیع و رام و خبرگان پژمرده – مثل مجالس خود من – می خواستید، من مگر مرده بودم، به خودم می گفتید همه را برای شما و آیت الله های شما ردیف می کردم و جوری بساط سوروساتشان را پهن می کردم تا هرچه نفس دارند، هم خودشان هم نسلهای حاضرو غایبشان از آن سیربخورند. وباز ادامه می دهد:
یازده: اینها را اگربه خود من می گفتید دیگرنیازی به پیش کشیدن تاریخ هزارو چهارصد ساله و خدا و پیغمبروعلی و اولاد علی وکربلا و پسرفاطمه وهزارهزار شهید و این همه آسیب و خرابی وعقب ماندگی و این همه حقارت جهانی نبود. ما که داشتیم می خوردیم، یواشکی یک سفره هم برای این جنابان پهن می کردیم تمام می شد می رفت پی کارش.
دوازده: حضرتعالی در نمازجمعه ی اخیرتان فرمودید: چرا می گویند کشوردربحران است؟ چه بحرانی؟ کشوری آرام، با نشاط، …. بله، بظاهرهمین گونه است که شما می فرمایید. اما شرمگنانه می گویم: کشورما نه آرام است و نه با نشاط. ما، هم در متن یک بحران بزرگ دست به دست می شویم و هم خُلق مردمانمان تنگ است. هم به قدرکافی برای مجامع جهانی بهانه آراسته ایم تا به دست ماجراجویان و قَدَرقدرتان تکلیفمان روشن گردد، هم از بس دزدی و بی قانونی دیده ایم و رجز و شعارتحویلمان داده اند، به مردمانی بی تفاوت وسردرگم وبلاتکلیف بدل شده ایم تا مگردستی ازآسمان خدا برآید و زنجیرغلامان بشکند. این بلبشو البته بهترین وناب ترین اوضاع برای ابن الوقت های ریزو درشت است تا با گلوگاههایی که دراختیار دارند دارایی های مردم را یک لقمه کنند و همان یک لقمه را به گلوی خود و خویشان خود فرو ببرند.
سیزده: راستی تا یادم نرفته اجازه بفرمایید ازطریق همین نامه پیغام خودرا به جناب حجة الاسلام طائب – رییس اداره ی اطلاعات سپاه – برسانم. وبه وی بگویم که پیغامش به من رسید. آنجا که درپاسخ به پرسش بنده خدایی گفته بود: “یک خوابهایی برایشان دیده ایم. بعدِ انتخابات”. منظورش از”برایشان” به جمع خانواده ی من برمی گردد. به وی می گویم: جناب حجة الاسلام والمسلمین، هروقت خواستی دست بکار شوی، حتماً یک نگاهی به پایان کارخویش، وبه دستهای خونینِ خود بینداز. ما را باکی نیست. ما مهیاییم.
چهارده: رهبرگرامی، بحران را چرا نگویم امثال آقای طائب وجماعتی از پاسداران فربه و اطلاعاتی های هیولاوش وروحانیانی که دستشان به خون و پول مردم آلوده است، برای کشورفراهم آورده اند. اینان نه که نخواهند – بل نمی توانند – روزی را تجسم کنند که ورق برگشته وآنان دربرابر مردم ایستاده اند و به یک یک خون ها و غارتهایشان اعتراف می کنند. همین تجسم ویرانگر، آنان را به فروبردن هرچه بیشترِ کشور به غرقابِ مخمصه های بین المللی تحریک می کند. که: اگر قرار است من نباشم، بگذاردنیا نباشد!
پانزده: می دانید به دست ما و شما چه ضایعه هایی به عمق اعتقادات مردم فروخزیده است؟ یکی اش را بگویم و بگذرم: آنجا که ما تاریخِ همین سی و سه سال انقلاب را پیش چشم رسانه های عینی و مجازی وارونه تحریف می کنیم، وبرّوبرّبه چشمان مردم خود می نگریم و به حلقشان دروغ می تپانیم، چه تضمینی است برای درستیِ هزارهزار حدیثِ قدسی و نبوی و معصومین هزار و چهارصد سال پیش، با توجه به نبود وسایل ارتباط جمعی؟
درحالی که ما سخنان نادرست خود را درهمین سی و سه سال اخیر، تاریخ می کنیم و به خورد بچه ها و مردم خویش می دهیم، چرا باید همین مردم، فلان سخنی را که ما وشما مصرانه به دوردست های تاریخ، به امام باقرو امام صادق منتسبش می کنیم، باورکنند؟
شانزده: درزندان که بودم،تأثیرسخن یکی اززندانیان تا مدتها با من بود. که ازقول یکی از معصومین(ع) می گفت: تا زمان قیام قائم ما، همه ی صنوف فرصت تشکیل حکومت پیدا می کنند تا فردا درپیشگاه خدا طلبکارانه با خدا محاجه نکنند که ای خدا اگر به ما فرصت حکومت می دادی، ما بشریت را به جایگاه معهودش فرا می بردیم. همو می گفت: درایران خودمان، بسیاری از صنوف فرصت پیدا کردند تا به حکومت برسند. مثل ماهیگیران( آل بویه) ومسگران(صفاریه) وصوفیان( صفویه) ونظامیان( نادرشاه و رضاشاه) وطایفه ها و قبیله های گوناگون. حتی مغولان و هیولایان. مانده بود روحانیان شیعه. که اگر به حکومت نمی رسیدند، مگر خدا حریف طلبکاری آنان می شد؟
روحانیان شیعه اگر به حکومت نمی رسیدند، درهمان محشرخدا یقه می دراندند که ای خدا، جلوی چشم ما همه را برکشیدی و برتخت مراد نشاندی و یک نگاهی به ما نکردی؟ مگر ما برمنابرخود از خوبی ها و شایستگی ها و بایستگی ها کم سخن می گفتیم؟ مگرما مرتب به ترسیم مدینه ی فاضله ی شیعی نمی پرداختیم؟ ما را اگر به حکومت می رساندی، ما همان خورشیدی را که ازمنابرمان سربرمی کشید، به نورافشانی عالم مأمورمی فرمودیم. وآنچنان دنیایی ازامن و امان و رفاه برمی آوردیم که گرگان با آهوبرگان به همزیستی و مجاورت قدم بردارند.
این شد که خدا زبانم لال ازغوغای روحانیان هراس فرمود و یک چند صباحی رشته ی امورِتنها کشور شیعیِ جهان را به دست روحانیان سپرد. نتیجه ی این واگذاری این شد که برای نخستین بار، دست روحانیان به خون نشست و پاسداران انقلاب اسلامی اش – امروز – به بی رقیب ترین دزدان منطقه بدل شده اند. جوری که درکشتی ها و کانتینرهای قاچاقش ازجان آدمیزاد که بی ارزش ترین کالاست، تا شیرمرغ، تا هرچه که شما نام از آن ببرید یافت می شود. حتی مواد مخدر؟ چرا که نه! چه کاروکسبی بالاتراز قاچاق مواد مخدر؟ راستی یک زمانی حدیثی از قول پیامبربرای ما می فرمودید که: الکاسب حبیب الله، این آیا شامل حال کاروکسب پاسداران فربه ی ما نیز می شود؟ کجایید ای شهیدان خدایی؟ بلاجویان دشت کربلایی؟
هفده: بعد ازتماشای فراوانیِ راهپیمایان بیست و دوم بهمن، خوشبختانه چهره ی شما به تبسم نشست. خدای را سپاس. حضورآن همه مردم درآن راهپیمایی باشکوه، یک واقعیت بی تردید بود. واقعیتی که دهان بسیاری ازخام گویان را بست و تبسم توفیق را برجمال شما نشاند. ما برای آنکه به یک چنین نمایشی توفیق یابیم، همه ی درها را به روی رقیبان خود بستیم. اجتماعات آنان را برآشفتیم. درپس دادگاههای غیرقانونی و دورازچشم به زندانشان انداختیم. وهیچ فرصتی برای نمایش عده وعُده ی آنان باقی نگذاردیم. بدیهی است که نمایش یک تنه وبی رقیب ما دربیست و دوم بهمن- مثل پرواز یک پرنده دربرابر پرندگان درقفس – تماشایی به نظرمی رسد. پیروزی ما آنجا به واقعیتِ محض می انجامید که ما زنجیرازپای رقیبان خود می گشودیم و به آنان فرصت می دادیم تا معترضانه اما درسکوت، باردیگر جمعیت خود را به ما وجهانیان نشان بدهند. سخن گفتن از اقتدارخویش ازیک سوی، و رجزخوانی برای” دشمنِ” زبون و ذلیل از دیگرسوی، آنجا به تعارض می نشیند که ما برای خفیف کردن معترضان داخلی، دست به بستن” ایمیل”های رایج مردم می بریم. این یعنی بجای درافتادن با کرکسی که برسرما چرخ می خورد، به گنجشکان یک درخت سنگ بپرانیم و باتماشای فرارفوج گونه ی آنان برای شجاعتِ خود کف بزنیم وهورا بکشیم.
هجده: شما یادم هست برای آنکه رقیبان داخلی خود را سرجایشان بنشانید، خط و نشان کشیدید که اگر بنا برمقابله باشد، ما راه امام حسن را که به صلح انجامید انتخاب نمی کنیم، بلکه به راه امام حسین درمی افتیم و تا آخرین قطره ی خون خود به مقاتله می پردازیم. چرامشفقانه به حضرت شما نگویم که این سخن واین نگاه، ازارتفاع مناسبی برخوردار نیست. وازتنگنای یک افقِ همسطح رنج می برد. شور بختانه اگر روند این خط ونشان جناب شما به جاهای باریک بکشد، فرزندان شما وارث یکی از تلخ ترین خاطره ها خواهند شد. وازمواجهه با نگاه پرسشگرمردم هراس خواهند داشت. می دایند کجا؟ آنجا که فرزندان تاریخی ما رو به آنان می گویند: یک بار، آری فقط یک بار، حکومت به دست روحانیان افتاد و رهبرروحانی این حکومت، تا توانست از مخاطبان داخلی و خارجی آن فروکاست و جامعه را به انشقاقی غلیظ درانداخت و دست پاسداران خود را برای هرکاری – آری برای هرکاری – واگشود.
نوزده: چه تلخ اگرکه بگویم آن ” دشمن” ی که هماره از آن سخن می گفتید، امروزه برای برچیدن بساط ما شال وکلاه می کند.هموبا عنایت به رجزهای پوک ما وهیاهوهای جاهلانه ی افرادی چون احمدی نژاد همه ی عرصه های حقوقی وبین المللی را برای یک زنگ تفریح تماشایی آراسته است. برای او برچیدن ما کاردشواری نیست. تجربه اش را دارد. بدا به حال ما و شما در آن روز که هرچه نعره می کشیم: یا ایهاالمسلمون اتحدوا اتحدوا، کسی باورمان نمی کند. می دانید چرا؟ چون صداقت سخن ما رنگ باخته و کسی ما را درآن تنگنای بودن و نبودن باور نمی کند. جنگی اگر دربگیرد، بسیاری از مردمان ایران را باور براین است که این جنگ، ربطی به آنان و خواسته های آنان ندارد. جنگی است میان قدرت های زیرک جهان ازیک سوی، وروحانیان وپاسدارانی که درتنگنای رفتن و ماندن، به دست های خونین و اموال غارت شده ی خویش می نگرند، ازدیگرسوی. یکی دوماه پیش، یکی ازسرداران فدایی جناب شما گفته بود: ما با سیدعلی تا خود جهنم هم که شده پیش می رویم. شما خود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل! گویا شمایان دست بکار این حکومت شدید تا ما را به بهشت خدا رهنمون شوید!
بیست: ای گرامی، تنها راه بقای ما و شما، مراجعه به مردم است. مباد بخواهید این مراجعه به مردم را درانتخابات اسفندماه نشان ما بدهید؟ خود نیک ترازهمه ی ما می دانید: بسیاری ازداوطلبانی که صلاحیتشان برای حضوردراین انتخابات تأیید شده، ازرام ترین و حرف گوش کن ترین و البته از کاسبکار ترین های این سالهای پس ازانقلاب اند. که همگانشان از فیلترهای تنگ و تاریک دستگاههای اطلاعاتی عبورکرده اند و پیشاپیش آداب چاکری به آنان تفهیم شده است. والله اگر طالب بقا در دوجهانید چاره ای جزروی آوردن به مردم ندارید. اعتمادتان را ازپاسداران فربه بگسلید و به مردم – همه ی مردم – چه کافرو چه مسلمان، روی آورید. این تنها راه بقای ما و شماست. تنها راه. آری تنها راه. خدای می داند که تنها راه.
بیست و یک: اگربه مردم – آری همه ی مردم – روی آورید، همین مردم نگرانی ها را از خاطر مبارکتان خواهند زدود. این مردم تنها چیزی که از ما مطالبه دارند، صداقت است. یعنی همان گوهر نابی که ما دراین سالهای انقلاب از آنان دریغ کرده ایم. مردم اگر صداقت ما را باورکنند، درکنارما خواهند ماند و درترمیم کاستی ها همراه و مشاورما خواهند بود. وعجب گوهر بی بدیلی است این صداقت. مردم اگرما وشما را باورکنند، خودشان ازپس تحریمها و تهدیدات بین المللی برخواهند آمد. کافی است ما را باورکنند. باوری ازجنس آب های زلال. به روانی ابرهای آسمان. و به سترگی کهکشان بالای سر. باوری که ازاو بوی درستی برآید. که با این باور، می شود برتوهین ها و تحقیرها و ناکارآمدی ها و گسست ها فائق آمد. می شود دست های مردم را در دست هم، ودست مردم را دردست خدا نهاد. مگرشما و خیل روحانیان به همین بهانه پای درحکومت ننهاده اید؟ پس کودست مردم؟ کودست خدا؟ به دست پاسداران فربه وهیولاهای وزارت اطلاعات منگرید. آن دست ها آلوده است. خونین است.
بیست و دو: من خود می دانم نوشته ام تلخ است. تیزابی است. و ای بسا روان شما را برآشوبد وبخراشد. باکی نیست. این سخن تلخ مرا امروز نوش جان کنید تا همگان – هم ما هم شما – به سلامت ازاین مهلکه بدر رویم. فردا با تبسمی درست به من خواهید نگریست. که : دوستان واقعی من دراین سوی بوده اند و من بدانان پشت کرده بودم.
بیست و سه: من کاری به این ندارم که آن” دشمن” کمین کرده به ما حمله خواهد کرد یا نخواهد کرد. اما باوربفرمایید بسیارمایلم تا زمانی که خواب جناب حجة الاسلام والمسلمین طائب تعبیرشود، به وسایل ربوده شده ام دست پیدا کنم. بیش ازدوسال تمام است که برادران اطلاعات و سپاه ابزارکارمرا دزدیده و برده اند و هیچ به خود نمی گویند که این بنده ی خدا شاید به این پنج دستگاه کامپیوترو دهها متعلقات ربوده شده ی آن محتاج باشد وبخواهد فیلم محرمانه ی دیگری از مخوفگاه های برادران بسازد. ایکاش دراین خصوص نیزدستورعاجل صادر می فرمودید. بدرود تا جمعه ای دیگرکه امید دارم تا آن موقع هم این نامه را خوانده وهم “سیدعلی بشنو” را شنیده باشید. و اکنون یک نجوای کوتاه با خدایی که برپیدا وپنهان ما وشما نظاره گراست:
خدایا، توشاهدی که من درهرنوشته وبا هرکلمه ای که برمی گزینم، می میرم و زنده می شوم. ازدرونِ من خبرداری که مرا به آزردن دلی اراده نیست. گرچه دلِ یک اطلاعاتیِ مخوف که ازاو با هیولا نام می برم. اما چه کنم که جامعه ی ما را چاره ای جز بدررفتن از این هزارتوی خوف انگیزنیست. خدایا مرا بکش وتاروپودم را به باد ده اما جامعه ام را بسلامت ازاین بحران بدرببر. خدایا مرا به دست طائب ها و اطلاعاتی ها وفربگانی که به لباس سپاه فرو شده اند تکه تکه کن اما سرزمینم را و مردمان سرزمینم را ازاندوه، ازرنج، ازبلاتکلیفی، ازغصه های تمام نشدنی، ازتحقیر، ازعقب ماندگی، ازدربه دری، ازغارت، ازترس، ازلکنت، ازقحطی، ازکاستی های انسانی، ازدست مدیران و روحانیان بی لیاقت رهایی ببخش. نابودم کن اما به مردم سرزمینم سرفرازی عنایت فرما. آمین
بیست و هشتم بهمن ماه سال نود
با احترام و ادب: محمد نوری زاد
منبع: وبسایت نویسنده
روایتی دیگر از بیست و پنجم بهمن نود؛ ما سه نفر بودیم…
یکی از سبزاندیشان حاضر در مراسم ۲۵ بهمن امسال با ارسال دلنوشته ای به کلمه از منظر خود به روایت آنچه آنروز دیده است پرداخت که با هم میخوانیم.
سلام بر عاشقان خمینی ، سلام بر معترضان ۲۵بهمن، مردم صبور، شجاع ومقاوم ، خوبان وسربزیران ؛ آنانی که علیرغم یال و کوپال وچنگ ودندان نشان دادن ماموران، چه با انیفورم و یا با لباس شخصی، دل به دریا زده و در پی اعتراض به حبس و حصر غیر قانونی یاران انقلاب ومومنان راستین و باورندگان اصیل ارزشها که در غل و زنجیر کوته نظران هستند؛ بپا خاستند. معترض به دروغ ها و یاوه گویی ها، که هر معترض را منسوب به خارجی می کنند تا تاریکی های اندیشه و عمل خود را تطهیر نمایند. آنها بار دیگر به میدان آمدند تا بگویند ما با شما سر جنگ نداریم. نه در دستمان سلاح سرد و گرم است و نه بر زبانمان شعاری که دل شما را بلرزاند؛ بلکه گام های استوار ما بر روی سنگ های سرد خیابان انقلاب دل های شما را به لرزه اندازد که بعد از دوسال بگیر و ببندو ظلم های سنگین هنوز این مردم بدون تبلیغات و بدون پذیرایی و بدون رسانه ، همراه با تهدید و وجود هزاران مامور که بیش از مردم حاضر ، حضور داشتند، به صحنه آمدند.
تعداد مهم نیست- کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره بإذن الله ..
اما چرا ! پذیرایی بود !… از آن جمله است ، جسارت به مادری که نجات فرزند خود را از دست ماموران طلب می کرد وآنها که برای عدم جلب توجه ، خواستند که صدای او را در گلو خفه کنند و بدین دلیل بعد از هل دادن او بسمت پیاده رو توسط مردان قوی هیکل و به ظاهر مذهبی!!! یکی از آنها شال این زن را از قسمت جلو به دور دست خود پیچیده و بدین شکل زن را به دنبال خود می کشید، این در حالی بود که مشت مرد چنان بر گلوی زن فشار می آورد که خون در صورتش دویده و حالت خفگی به او دست داده بود . این برادران به ظاهر مومن ، زن را با زور به داخل ماشینی فرستادندکه پر از مردانِ رشیدِ اسیر شده بود ، تا هیچ گوشی صدای او را نشنود و هیچ چشمی او را نبیند !
این مردمِ فهیمِ خوب آمدند تا بگویند باید به اصول قانون اساسی برگردیم. سپاهیان ما باید از سیاست کناره بگیرند، از اقتصاد کناره بگیرند. باید در کنار مردم خود باشند . اگر ریشه از مردم دارند، باید به مردم خود باز گردند و به خواسته های مردمی تن بدهند. این سپاه برای پشتیبانی از ایمان و ارزش های اسلامی تبلور یافته، نه پشتیبانی از ظلم و جور .
خدا این صحنه را دید. ملائکه دیدند. ما ۳ نفر بودیم اما حدود ۳۰ نفر از لباس شخصی هایی که حتما خانواده دارند، زن دارند ،دختر دارند ،عزیز دارند این صحنه را دیدند – شما گواهان روز قیامتید. هم در دنیا و هم در آخرت کاری که امروز دیدید و سکوت کردید فردا یقینا بدتر از آن سر شما خواهد آمد. غیرت شما کجا رفته. آن زن فریاد زد؛ نه این که خلخال از پایش ربوده باشند بلکه عزیزش را از کنارش ربوده بودند و شمایان چگونه آنشب سر به سجده گذاشتید و یا سر به بالین نهادید که خدایا برای حفظ حکومت! به زنی جسارت نمودیم و یا نمودند و ما همراهی کردیم . خدایا این شکوه به کجا برم که در جامعه ای که صدای خفه در گلو نیز پاسخش جسارت به ناموس الهی است آنهم مردانی نه با نشانه کفر که با نشانه ایمانی جسارت می کنند این درد را کجا بریم. به چه کسی بگوئیم که این ها چه نانی می خورند که ایمان را اینگونه تعریف می کنند چگونه با خون شهدایمان بازی می کنند. علمای بزرگ که باید چشمان جامعه باشید تا فتوای به حق بدهید، اینست ایمان؟این است مملکت داری؟ این صحیح است که در حکومت اسلامی به زنی که در حمایت عزیزش فریاد می زند اینگونه جسارت کنند؟
آیا سفارش علی(ع) را در مورد زنان ، اینگونه آویزه گوش کرده اید ؟ ( که فرمود: حتی در زمان جاهلیت نیز همه ملزم بودند که حرمت زنان را نگاه دارند چه رسد به زمان اسلام. ) وقتی در حضور این همه چشم، در سر چهار راه نه در خیابان فرعی با زن مردم چنین کنند در زندان های تاریک و تنها چه می کنند ؟! این چه توجیهی است که برای حفظ حکومت، هر خلافی و هر جسارتی را، جلوی چشم همگان امضاء نمودند. آیا نشان دادن حمله به تظاهر کنندگان بحرین با آن همه شعار و اعتراض دیگر تبلیغی می خواهد ؟! شما که در مقابل سکوت تحمل ندارید چرا به کشور های دیگر که در مقابل شعار، گلوله به کار می برند معترضید ؟! آنها یک سرو گردن از شما بالاترند. شما تحمل سکوت و نجابت را نیز ندارید.این را بدانید هیچ حکومت با ظلم پا نمیگیرد بلکه حرکت های شما حکم موریانه ای را دارد که پایه های یک نظام ارزشی را می خورد و متاسفانه همه به فکر بزک کردن روی این ساختمان هستند حال آنکه بنیانش توسط خود شما پوک شده است …. والسلام .
فرید ادیب هاشمی
جرس: باربارا اسلی وین، روزنامه نگار و کارشناس امور ایران در واشنگتن می گوید امریکا مخالف حمله اسرائیل به ایران است و به همین دلیل عمدا خبر تصمیم اسرائیل برای حمله به ایران به مطبوعات درز پیدا کرد. او معتقد است که حمله به ایران می تواند ایران را به پاکستانی دیگر در منطقه و پناهگاه دوم طالبان در منطقه تبدیل کند.
اسلی وین در مورد آینده روابط ایران و امریکا می گوید برای ایجاد تغییر در روابط ایران و امریکا باید منتظر به کرسی نشستن رهبر بعدی ایران باشیم زیرا آیت الله خامنه ای بهبود رابطه با امریکا را نوعی تهدید برای حکومت ایران تلقی می کند.
باربارا اسلی وین ، کارشناس ارشد امور ایران در موسسه ی Atlantic Council در واشنگتن است . سابقه ی آشنایی او با ایران به دهه ی هفتاد میلادی و هنگامی که خبرنگار روزنامه نیویورک تایمزبود برمی گردد. او بعدها به روزنامه ی USA Todayپیوست . اسلی وین هفت بار به ایران سفر کرده و با بسیاری از مقامات بلند پایه جمهوری اسلامی از جمله علی اکبر هاشمی رفسنجانی و محمود احمدی نژاد، دیدار و مصاحبه داشته است. کتاب او با عنوان " دوستان جفا کار، دشمنان وفادار؛ ایران و امریکا و چرخش به سوی رویارویی" در سال 2007 در امریکا منتشر شد.باربارا اسلی وین سالها در مصر، روسیه ، ژاپن و چین زندگی کرده و به عنوان کارشناس میهمان در شبکه های رسانه ای پی بی اس، سی- اسپن و ان پی آر امریکا حضور می یابد.
متن کامل این مصاحبه که قبل از عملیات تروریستی اخیر در تایلند، هند و گرجستان انجام شده، در پی می آید:
مایلم مصاحبه را با اشاره به احتمال حمله به ایران آغاز کنم. شما اخیرا از این موضوع به عنوان نوعی بازی کودکانه و خطرناک یاد کردید که معمولا برای تعیین آنکه شجاعتر ویا ترسوتر است مورد استفاده قرار می گیرد. واقعا سه کشور اسرائیل، ایالات متحده امریکا و جمهوری اسلامی ایران با سیاستهای جنگ طلبانه خود دنبال چه هستند و چه بر سر امنیت و صلح جهانی خواهند آورد؟
در این مورد باید بگویم که طرف های دعوامعمولا مواضعی اتخاذ می کنند که اغلب به آن باور ندارند اما گاه مجبورمی شوند که مواضع و تهدید های خود را مرتبا تکرار کنند. در این بازی کودکانه، طرفین آنقدر بر موضع خود پافشاری می کنند تا طرف مقابل اولین نشانه ضعف را بروز دهد. این بازی، بسیار خطرناک وشرایط ناشی از آن بسیار تنش زا و سخت است. من از طریق دوستانم در ایران می شنوم که مردم نگران حمله اسرائیل یا امریکا و یا حمله مشترک هر دو، به کشورشان هستند. من امیدوارم که این فقط یک بازی و نوعی رو کم کنی باشد و هرگز به یک حمله و جنگ -که برای همه ویرانگر خواهد بود- نیانجامد.
شما با روند امور در واشنگتن و رفتار سیاستمداران امریکایی آشنایید و بهتر از من می دانید که در پشت هر خبری که به مطبوعات درز داده می شود نیت و قصدی نهفته است. نیت از درز دادن خبر احتمال حمله اسرائیل به ایران چه بود؟
خبر احتمال حمله اسرائیل به ایران به این دلیل درز کرد که ایالات متحده امریکا مایل نیست اسرائیل به ایران حمله کند. برخی ازاین موارد نشت خبر در واقع تلاش هایی است که برای متقاعد کردن اسرائیل به انصراف از حمله به ایران انجام می شود. به نظر من خبری که به نقل از وزیر دفاع ایالات متحده امریکا مبنی بر برنامه اسرائیل برای حمله به ایران در ماه آوریل درز کرد، یک تلاش عمدی برای جلوگیری از وقوع چنین حمله ای با فاش کردن آن بود. نکته جالب اینجاست که اکثر کارشناسان دفاعی و جاسوسی اسرائیل مخالف چنین حمله ای هستند. در این زمینه ما شاهد اعلام مخالفت روسای پیشین و کنونی موساد در مخالفت با حمله اسرائیل به ایران بودیم. آنها صراحتا اعلام کردند که جنگ با ایران در جهت منافع اسرائیل نیست. به نظر من بخش مهمی از نیت نشت دهندگان این خبر تاکید بر این نکته است که حمله نظامی راه حل مناسبی برای خلاص شدن از شر برنامه هسته ای ایران نیست.
خطر تبدیل ایران به پاکستانی دیگر
همانطور که اشاره کردید بسیاری در اسرائیل نیز با حمله به ایران مخالفند. اخیرا دو تن از مقامات بلند پایه ارتش در اسرائیل مخالفت خود را این گونه بیان کردند که "حمله به ایران می تواند تاثیرات مخربی بر اسرائیل و کل منطقه درطی یکصد سال آینده داشته باشد". آنها بر این باورند که " نه تنها ایران به اقدامات تلافی جویانه علیه اسرائیل و امریکا دست خواهد زد بلکه چنین حمله ای سیاستهای ایرانیان و اعراب را به شکلی غیر قابل پیش بینی رادیکالیزه و تندروانه خواهد کرد. " چه کسانی از حمله اسرائیل به ایران نفع می برند و چه اهدافی را از چنین حمله ای دنبال می کنند؟
ما در ایالات متحده، طی دهه ی گذشته به خوبی درک کرده و یاد گرفته ایم که آغاز جنگ کار راحتی است اما به آن راحتی نمی توان به آن پایان داد. علاوه بر آن تجربه کرده ایم که نتیجه ی جنگ نیز همیشه مطابق پیش بینی های انجام شده نخواهد بود. درعراق ما از شر صدام حسین خلاص شدیم اما در شرایط وحشتناک جنگ فرقه ای قرار گرفته ایم. از شر صدام خلاص شدیم اما با شخصی به عنوان نخست وزیرمواجهیم که ممکن است به بدی صدام حسین نباشد اما قطعا به دنبال گسترش دمکراسی نیست و بیشتر به دنبال تامین منافع گروهی فرقه خویش است.
آینده افغانستان نیز علی رغم نابودی القاعده ، کاملا نامعلوم است. در صورت حمله امریکا به ایران بسیاری از کشورها که چندان علاقه ای به ایران ندارند نیز در جهان عرب به مخالفت به حمله خواهند پرداخت. آنچه تا کنون مسلم شده این است که ایران هنوز به سلاح اتمی دست نیافته و هر گونه حمله به ایران درشرایط کنونی ، یک حمله ی پیشگیرانه خواهد بود که بخش وسیعی از جامعه بین الملل آن را غیر مشروع خواهد خواند. تاثیر دیگر چنین حمله ای افزایش بی سابقه قیمت نفت خواهد بود که اقتصاد همه کشورها به جز کشورهای صاحب نفت را دچار ضربه خواهد کرد. ایالات متحده امریکا، اروپا و اکثر کشورهای آسیایی از این افزایش قیمت صدمه خواهند دید. اقدامات تلافی جویانه علیه اسرائیل از سوی حزب الله نتیجه ی دیگرچنین حمله ای خواهد بود. در نظر گرفتن پنجاه هزار موشکی که حزب الله در اختیار دارد قطعا به میزان نگرانی ها از نتایج حمله احتمالی به ایران خواهد افزود. ایالات متحده نیز با داشتن تعداد کثیری پرسنل در افغانستان وعراق در برابر اقدامات تلافی جویانه از سوی گروههای مورد حمایت ایران، بسیار آسیب پذیر خواهد بود. یکی از نگرانی های من آنست که در صورت حمله، ایران به پاکستان دیگری تبدیل و پناهگاه دوم طالبان شود.چنین اتفاقی تلاش های امریکا برای ایجاد ثبات در افغانستان و خروج نیروها از این کشور را دچار مشکلات جدی خواهد کرد.
من از طرفداران حمله به ایران می پرسم آیا تحمل تمام این همه تبعات خطرناک صرفا برای آنکه ایران ممکن است به یک یا دو بمب هسته ای دست پیدا کند مقرون به فایده است؟ باید از خود پرسید حتی اگر ایران به سلاح هسته ای دست یابد با آن چه خواهد کرد؟استفاده از سلاح هسته ای برای ایران به منزله ی خودکشی خواهد بود چرا که اقدامات وحشتبار تلافی جویانه ای به دنبال خواهد داشت. حتی اقتصاد ایران را به وضعیتی به مراتب بدتر از امروز خواهد کشاند زیرا دامنه تحریمها به مراتب شدیدتر و گسترده تر از امروز خواهد شد . در صورت تحقق چنین سناریویی ، آن دسته از کشورها که امروز در تحریم ایران مشارکت ندارند نیزبه جمع تحریم کنندگان خواهند پیوست. من حتی مطمئن نیستم که دستیابی به سلاح هسته ای باعث افتخار و پرستیژ مردم ایران شود. زیرا امروز مردم ایران برای تهیه ضروریات روزمره زندگی نیز با مشکل مواجهند و وقوع هر جنگی این وضعیت را به مراتب بدتر خواهد کرد.
بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران همچون شما معتقدند که دستیابی ایران به سلاح هسته ای مساله ای خطرناک خواهد بود . اما در صورت تحق این "اگر"، ایران تنها کشور ی نخواهد بود که به سلاح هسته ای مسلح است. سلاح هسته ای پاکستان و کره شمالی از کسی پوشیده نیست اما جهان یادگرفته که چگونه با وجود برخورداریشان از سلاح هسته ای با آنها تعامل کند. بسیاری می پرسند که چرا فشارها بر جمهوری اسلامی ایران به جای تاکید بر برنامه هسته ای، بر نقض گسترده حقوق بشر در ایران متمرکز نیست؟
من معتقدم که تاکید روی حقوق بشر نیز صورت می گیرد. من شخصا روی حقوق بشر تاکید فراوان دارم و می دانم که بسیاری از تحریم ها بر مبنای حقوق بشر و به منطور تنبیه کسانی که در نقض آن دست داشته اند تنظیم شده است. اما نمی توان منکر این شد که سلاح هسته ای بیشتر جلب توجه می کند و در سیاست امریکا در برابر ایران بیشتر خود نمایی می کند. نباید فراموش کنیم که بسیاری از تحریم هایی که در دو سه سال اخیر بر ایران اعمال شده و می شود به خاطر مسائل ناشی از انتخابات سال 2009 و سرکوب تظاهرات دمکراسی خواهانه مردم بعد از آن انتخابات بود.
برنامه هسته ای و سرکوب آزادی ها
به اعتقاد من سیاست آقای اوباما در برابر ایران علی رغم ابتدای دوران ریاست جمهوریش ، امروز به " تحریم"، " منزوی ساختن" و " حمله نظامی" محدود شده است. ایرانیان مایلند که امریکا بیشتر بر حقوق شهروندی مردم و آزادی های دمکراتیک آنان متمرکز شود نه آنکه با تحریمهای بیشتر نمک بر زخم مردم عادی بپاشد.
من هم با شما موافقم . آقای اوباما در این باره تلاش هایی را در ابتدای دوره ی ریاست جمهوری اش آغاز کرد اما بعد از آنکه تلاش های اولیه ی او با شکست مواجه شد، به اقدام دیگری در این زمینه روی نیاورد. البته باید این نکته را نیز مد نظرداشت که اوباما شدیدا از سوی کنگره امریکا تحت فشار قرار دارد. کنگره امریکا با گذراندن قوانین پی در پی علیه ایران او را در موقعیتی قرار داده که چاره ای جز امضای این قوانین ندارد. البته نباید این نکته را نیز فراموش کنیم که در صحنه دیپلماسی هم گزینه های زیادی برای اوباما باقی نمانده است چرا که ایران علی رغم تمامی قطعنامه های شورای امنیت به برنامه های هسته ای خود همچنان ادامه می دهد. من از سیاست های او نسبت به ایران راضی نیستم اما باید اذعان کنم که گزینه های پیش روی او نیز چندان زیاد نیست.
برخی می گویند تمرکز فشارها و سیاست های امریکا و اروپا بر توقف برنامه های هسته ای ایران، فراموشی پرونده ی بد ایران در رعایت حقوق شهروندی شهروندانش را به دنبال خواهد داشت. به عنوان مثال اگر فردا ایران به توقف برنامه های هسته ای اش رضایت دهد، دنیا با آغوش باز و با امتیازهای اقتصادی فراوان از این اقدام استقبال کرده و کسی مزاحم آنها در سرکوب آزادی ها و حقوق شهروندی مردم نخواهد شد. نظر شما چیست؟
من با این نظر موافق نیستم. اگر به تحریم های اعمال شده علیه ایران نگاه کنید خواهید دید که بسیاری از آنها صرفا کسانی را مد نظر قرار داده اند که در سرکوب های بعد از انتخابات ریاست جمهوری در سال 2009 و 2010 مشارکت داشته اند. برخی ازاین تحریم ها افراد و مقامات حکومت ایران را هدف قرار داده اند و با حل مساله ی هسته ای ایران و یا آهسته کردن روند توسعه ی آن، از میان برداشته نخواهند شد.
این دیدگاه معتقد است که اگر مذاکرات پنج به علاوه یک با ایران روندی رو به پیشرفت به خود بگیرد، ایرانی ها نیز همه ی خواسته هایشان را روی میز خواهند گذاشت و از جمله خواستار لغو تحریم ها علیه افراد حکومتی خواهند شد و در نهایت بازهم مردم بازنده ی مذاکرات و تحریم ها- هردو- خواهند بود.
آن دسته از تحریم های اعمال شده علیه ایران که به خاطر سرکوب ها و نقض حقوق بشر در ایران وضع شده اند با حصول پیشرفت احتمالی در مذاکرات هسته ای از میان نخواهند رفت مگر آنکه جمهوری اسلامی ایران سیاست های حقوق بشری خود را مورد تجدید نظر قرار دهد. البته اگر ایران در سیاست هسته ای خود تجدید نظر کند قطعا شاهد شروع تدریجی لغو برخی از تحریم ها خواهیم بود. مساله دیگری که کنگره امریکا بسیار روی آن تاکید دارد مساله ی تروریسم و حمایت ایران از گروههایی است که از سوی ایالات متحده در فهرست گروههای تروریستی قرار گرفته اند و مهمترین آنها حزب الله لبنان است. این مساله می تواند در رفع و لغو تحریم ها نقش اساسی ایفا کند.
رهبر بعدی و بهبود رابطه با امریکا
افق روابط تهران و واشنگتن را چگونه می بینید؟ شاید بهتر باشد با استفاده از عنوان کتابی که نوشته اید بپرسم که آیا آنها به دوستانی جفا کار تبدیل می شوند و یا آنکه کماکان به دشمنی دیرین خود وفادار خواهند ماند؟
متاسفانه باید بگویم که برای مدتی شاهد تغییر نخواهیم بود. فکر می کنم قبل از آنکه شاهد تغییراتی در سیاست واشنگتن باشیم لازم است تغییراتی را در سیاست های تهران در برخی زمینه ها ببینیم. ایران حداقل باید محدودیت هایی را در برنامه هسته ای خود بپذیرید. شاید هم برای ایجاد تغییر در روابط تهران و واشنگتن باید منتظر به کرسی نشستن رهبر بعدی ایران باشیم زیرا به نظر نمی رسد که رهبر کنونی، تمایلی به عادی سازی روابط داشته باشد. آیت الله خامنه ای بهبود رابطه با امریکا را نوعی تهدید برای حکومت ایران تلقی می کند. بنا بر این باید برای مدتی صبر پیشه کنیم.
عقب گرد در مسیر دمکراسی
شما هفت بار به ایران سفر کرده اید و از سالهای دهه هفتاد میلادی با موضوع ایران سروکار دارید. با مقامات عالیرتبه ایران همچون علی اکبر هاشمی رفسنجانی و محمود احمدی نژاد و بسیاری دیگر دیدار کرده و از نزدیک رویدادهای ایران را دنبال می کنید. این روزها مصادف است با سی و سومین سالگرد سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی ایران. آینده را چگونه می بینید ؟آیا مردم ایران بعد از یک سده مبارزه با انواع دیکتاتوری ها به رویای دمکراسی خود نزدیکتر شده اند؟
گفتن این نکته راحت نیست اما باید بگویم که متاسفانه شاهد نوعی عقب گرد در این مسیر هستیم. به زودی انتخابات پارلمانی در ایران برگزار خواهد شد که اصلا انتخابات دمکراتیکی نخواهد بود. گزینه های پیش روی مردم این بار محدودتر ازهمیشه شده است . در واقع غیر از حلقه ی نزدیکان وفادار به رهبری، بقیه از شرکت در انتخابات منع شده اند. حتی حذف پست ریاست جمهوری نیزمطرح شده است. گفته می شود طرفداران رهبر در صددند که مقام ریاست جمهوری را بسیار ضعیف کرده ویا آن را حذف کنند و مقام نخست وزیری را احیا نمایند تا از امکان و حق مردم در انتخاب مستقیم رهبرانشان جلوگیری کنند زیرا می دانند که هرگونه فرصت برای مشارکت مردم ، ممکن است به چالشی برای آنها تبدیل شود.
صادقانه باید بگویم که تصویر پیش روی، نه چندان واضح و روشن بلکه مبهم و تاریک است. من نمی دانم که چه عاملی می تواند باعث ایجاد تغییر در این روند شود. تغییر رهبر نظام شاید یکی از گزینه ها باشد. اما آنچه شاهدیم آنست که روز به روز از میزان دمکراتیک بودن سیستم حکومتی در جمهوری اسلامی ایران کاسته می شود.
خاورمیانه بعد از خروج امریکا
ایالات متحده امریکا اعلام کرده که تاپایان سال 2014 از افغانستان خارج خواهد شد. خروج از عراق نیز قبلا رسما اعلام شده است. همه نگرانند که جمهوری اسلامی خلاء وجود امریکا را با استفاده از نفوذ خود پرکند. شما در سال 2008 مطلبی نوشتید در باره میزان نفوذ ایران در منطقه که با عنوان "ملایان، پول و شبه نظامیان" منتشر شد. امروز شرایط منطقه تغییر کرده است. سوریه با بحران داخلی روبروست ، جنبش بهار عربی کل منطقه را تحت تاثیر قرار داده ، حماس به تغییر در نگاه به ایران روی آورده و ایران نیز خود آبستن حوادث غیر قابل پیش بینی به نظر می رسد. فردای خاورمیانه را بعد از خروج امریکا از منطقه چگونه تصویر می کنید؟ آیا ایران کماکان از همان سطح نفوذ قبلی برخوردار خواهد بود؟
به نظرمن ایران در حال از دست دادن میزان نفوذ خود در منطقه است. علی رغم آنکه شاهد قدرت گیری جنبش اسلامی در کشورهای عربی هستیم اماباید بگویم که جنبش های اخیر اکثرا جنبش هایی از نوع اسلام سنی هستند و علی رغم تاکیدات رهبر ایران، جنبش های منطقه چندان علاقه ای به اسلام ایرانی و شیعه ندارند. آنچه من شاهدم هرچه بیشتر قطبی شدن نیروهای فعال در منطقه ورشد فرقه گرایی است که مطمئنا برای اسلام شیعی ایران چندان خوشایند نخواهد بود.
البته همانطور که ایران نفوذ خود را از دست می دهد شاهد کاسته شدن از میزان نفوذ امریکا در منطقه نیز خواهیم بود. اما ایران دیگر مدل مطلوب مردم منطقه نیست و نخواهد بود. جمهوری اسلامی به حکومتی تبدیل شده که امکان استفاده از آزادی های فردی را از شهروندانش گرفته و در مسائل اقتصادی نیز علی رغم افزایش بی سابقه ی درآمدهای نفتی، دچار یک اقتصاد به هم ریخته و پریشان شده است. جمهوری اسلامی ناگزیر از ایجاد تغییرات در درون خانه ی خود است و دیگر نمی تواند به حمایت های منطقه ای چشم داشته باشد.
البته همانطور که ایران نفوذ خود را از دست می دهد شاهد کاسته شدن از میزان نفوذ امریکا در منطقه نیز خواهیم بود. اما ایران دیگر مدل مطلوب مردم منطقه نیست و نخواهد بود. جمهوری اسلامی به حکومتی تبدیل شده که امکان استفاده از آزادی های فردی را از شهروندانش گرفته و در مسائل اقتصادی نیز علی رغم افزایش بی سابقه ی درآمدهای نفتی، دچار یک اقتصاد به هم ریخته و پریشان شده است. جمهوری اسلامی ناگزیر از ایجاد تغییرات در درون خانه ی خود است و دیگر نمی تواند به حمایت های منطقه ای چشم داشته باشد.
جرس:
چهار محقق برجسته علوم سیاسی، تاریخ و علوم اجتماعی در ژاپن، با انتشار بیانیه و راهاندازی کمپینی خواهان آزادی دکتر سعید مدنی شدند.
به گزارش جرس، دکتر یاسو یوکی ماتسوناگا، استاد و پژوهشگر ارشد علوم سیاسی؛ دکتر توموکو یاماگیشی، استاد دانشگاه و محقق ارشد آسیاشناسی، دکتر شینتارو یوشیمورا، استاد دانشگاه و پژوهشگر ارشد تاریخ معاصر؛ و آرزو فخرجهانی محقق و دکترای علوم اجتماعی در ژاپن، با انتشار اعلامیهای اظهار داشتند: «انتشارخبر دستگیری استاد ارجمند آقای دکتر سعید مدنی، مدرس دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ما را بی نهایت متعجب و بهتزده ساخت. خبر دستگیری این استاد برجسته دانشگاه با توجه به مقالات علمی ممتاز و برجسته ایشان برای ما غیر قابل تصور بود. »
این چهار محقق علوم اجتماعی در ژاپن در بیانیه خود تاکید کردهاند: «استاد مدنی در سفر سال ۲۰۱۰ ، به ژاپن نه تنها ما را در اطلاعات علمی خویش شریک فرمودند، بلکه با ابراز محبت دوستانه شان ما را در جامعه علمی شیفته خویش ساختند. ایشان پس از بازگشت به ایران نیز در پروژه های علمی مشترک ما محققان ژاپنی، با ایده هایشان یاری رساندند تا سطح درک ما از جامعه ایران بالاتر برود. برای ما، آقای دکتر مدنی ، امیدی غیرقابل تغییر در پیشبرد درک از جامعه ایران است و همینطور شخصی هستند که به کمک ایشان می توان درک ژاپن را در بین محققان ایرانی بالاتر برد. »
این اساتید دانشگاه و پژوهشگران ارشد ژاپنی افزودهاند: «دستگیری دکتر سعید مدنی نه تنها مانعی در زندگی علمی ایشان خواهد بود، بلکه خدشه ای در بهبود روابط علمی متقابل ژاپنی-ایرانی خواهد بود. ما در اینجا، بهشدت به دستگیری ایشان اعتراض می کنیم ، و آزادی هر چه سریعتر و بدون شرط ایشان را خواستاریم.»
درخواست کنندگان با راهاندازی کمپین اعتراضی (پتیشنی)، خواهان مشارکت همهی حامیان حقوق بشر و نخبگان در اعتراض به تداوم وضع سعید مدنی شده اند.
سعید مدنی، فعال ملی مذهبی و روزنامهنگار حامی جنبش سبز از حدود 6 هفته پیش بازداشت شده است. وی در این مدت هیچ تماس تلفنی با خانواده نداشته و از امکان دیدار با وکیل خود نیز محروم بوده است.
هفته ی گذشته، منابع خبری جنبش سبز از درون زندان اوین، اخبار نگران کننده ای در مورد فشارهای جسمی و روانی و بازجوییهای غیرانسانی علیه این پژوهشگر ارشد علوم اجتماعی منتشر شد.
سعید مدنی، فعال ملی- مذهبی در نیمه دی ماه گذشته در خیابان بازداشت شد. او پس از بازرسی منزل و محل کارش در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران، به سلولهای انفرادی زندان اوین منتقل شد.
همزمان با بازداشت این کنشگر سیاسی و محقق علوم اجتماعی، خواهرزاده اش نیز در اصفهان بازداشت شده است.
مدنی از جمله پایه گذاران ماهنامه ایران فردا در کنار مرحوم عزت الله سحابی، و دبیر اجتماعی این نشریه بوده است. او همچنین از جمله پژوهشگران ارشد در حوزه آسیبهای اجتماعی (فقر، اعتیاد و فحشا)، عضو هیات علمی دانشگاه بهزیستی و سردبیر فصلنامه علمی-پژوهشی رفاه اجتماعی (تا پیش از اعمال فشار شدید نهادهای امنیتی در سال 1389) بوده است.
وی همچون علیرضا رجایی و مسعود پدرام، ازجمله فعالان ملی مذهبی حامی جنبش سبز محسوب میشود که پس از کودتای انتخاباتی 1388 بارها احضار و درنهایت به شکل غیرقانونی بازداشت شده است. مدنی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم، و سرکوب های متعاقب آن، در مقالات متعددی به تبیین و تحلیل علمی جنبش سبز، بهمثابهی جنبش اجتماعی مدرن پرداخت.
در ماه های گذشته، به ویژه پس از درگذشت مهندس عزت الله سحابی و جانباختن هاله سحابی و هدی صابر (که مدنی در برگزاری آیین های بزرگداشت آنان نقش ویژه ای داشت)، و نیز پس از انتشار نامه 143 روشنفکر و فعال سیاسی به سیدمحمدخاتمی و تاکید امضاکنندگان نامه بر غیرآزاد و ناسالم بودن انتخابات مجلس نهم، وی بارها توسط نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و قضایی گوناگون، احضار، بازجویی و تهدید شد.
سعید مدنی همچنین ازجمله فعالان ملی-مذهبی است که در اسفندماه 1379 در جریان بازداشت گروهی نیروهای ملی مذهبی (ازجمله مهندس سحابی، دکتر حبیب الله پیمان، دکتر محمد ملکی، محمد بسته نگار، دکتر رضا رییس طوسی و جمعی دیگر) دستگیر شد. وی حدود 6 ماه در سلولهای انفرادی بازداشتگاه سپاه پاسداران، محبوس بود و بعد از یک سال با قرار وثیقه 200 میلیون تومانی آزاد شد. قاضی حداد، رییس شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران او را نیز همچون دیگر فعالان ملی مذهبی پرونده ی یاد شده، در دادگاهی غیرعلنی محکوم کرد.
مدنی از دادگاه بدوی حکم 6 سال زندان و 10 سال محرومیت از حقوق اجتماعی ممنوعیت کار سیاسی دریافت کرد.
دور جدید بازداشت نیروهای سیاسی و روزنامه نگاران که با بازداشت سعید مدنی، احسان هوشمند (فعال ملی مذهبی و محقق علوم اجتماعی در حوزه اقوام و هویت های فرهنگی)، پرستو دوکوهکی و مرضیه رسولی (روزنامه نگار) و چند کنشگر مدنی و فعال مطبوعاتی دیگر آغاز شده، در هفته های منتهی به انتخابات مجلس نهم، محدودیت ها و سرکوب های جدیدتری را متوجه جامعه مدنی ایران کرده است.
چهار محقق برجسته علوم سیاسی، تاریخ و علوم اجتماعی در ژاپن، با انتشار بیانیه و راهاندازی کمپینی خواهان آزادی دکتر سعید مدنی شدند.
به گزارش جرس، دکتر یاسو یوکی ماتسوناگا، استاد و پژوهشگر ارشد علوم سیاسی؛ دکتر توموکو یاماگیشی، استاد دانشگاه و محقق ارشد آسیاشناسی، دکتر شینتارو یوشیمورا، استاد دانشگاه و پژوهشگر ارشد تاریخ معاصر؛ و آرزو فخرجهانی محقق و دکترای علوم اجتماعی در ژاپن، با انتشار اعلامیهای اظهار داشتند: «انتشارخبر دستگیری استاد ارجمند آقای دکتر سعید مدنی، مدرس دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ما را بی نهایت متعجب و بهتزده ساخت. خبر دستگیری این استاد برجسته دانشگاه با توجه به مقالات علمی ممتاز و برجسته ایشان برای ما غیر قابل تصور بود. »
این چهار محقق علوم اجتماعی در ژاپن در بیانیه خود تاکید کردهاند: «استاد مدنی در سفر سال ۲۰۱۰ ، به ژاپن نه تنها ما را در اطلاعات علمی خویش شریک فرمودند، بلکه با ابراز محبت دوستانه شان ما را در جامعه علمی شیفته خویش ساختند. ایشان پس از بازگشت به ایران نیز در پروژه های علمی مشترک ما محققان ژاپنی، با ایده هایشان یاری رساندند تا سطح درک ما از جامعه ایران بالاتر برود. برای ما، آقای دکتر مدنی ، امیدی غیرقابل تغییر در پیشبرد درک از جامعه ایران است و همینطور شخصی هستند که به کمک ایشان می توان درک ژاپن را در بین محققان ایرانی بالاتر برد. »
این اساتید دانشگاه و پژوهشگران ارشد ژاپنی افزودهاند: «دستگیری دکتر سعید مدنی نه تنها مانعی در زندگی علمی ایشان خواهد بود، بلکه خدشه ای در بهبود روابط علمی متقابل ژاپنی-ایرانی خواهد بود. ما در اینجا، بهشدت به دستگیری ایشان اعتراض می کنیم ، و آزادی هر چه سریعتر و بدون شرط ایشان را خواستاریم.»
درخواست کنندگان با راهاندازی کمپین اعتراضی (پتیشنی)، خواهان مشارکت همهی حامیان حقوق بشر و نخبگان در اعتراض به تداوم وضع سعید مدنی شده اند.
سعید مدنی، فعال ملی مذهبی و روزنامهنگار حامی جنبش سبز از حدود 6 هفته پیش بازداشت شده است. وی در این مدت هیچ تماس تلفنی با خانواده نداشته و از امکان دیدار با وکیل خود نیز محروم بوده است.
هفته ی گذشته، منابع خبری جنبش سبز از درون زندان اوین، اخبار نگران کننده ای در مورد فشارهای جسمی و روانی و بازجوییهای غیرانسانی علیه این پژوهشگر ارشد علوم اجتماعی منتشر شد.
سعید مدنی، فعال ملی- مذهبی در نیمه دی ماه گذشته در خیابان بازداشت شد. او پس از بازرسی منزل و محل کارش در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران، به سلولهای انفرادی زندان اوین منتقل شد.
همزمان با بازداشت این کنشگر سیاسی و محقق علوم اجتماعی، خواهرزاده اش نیز در اصفهان بازداشت شده است.
مدنی از جمله پایه گذاران ماهنامه ایران فردا در کنار مرحوم عزت الله سحابی، و دبیر اجتماعی این نشریه بوده است. او همچنین از جمله پژوهشگران ارشد در حوزه آسیبهای اجتماعی (فقر، اعتیاد و فحشا)، عضو هیات علمی دانشگاه بهزیستی و سردبیر فصلنامه علمی-پژوهشی رفاه اجتماعی (تا پیش از اعمال فشار شدید نهادهای امنیتی در سال 1389) بوده است.
وی همچون علیرضا رجایی و مسعود پدرام، ازجمله فعالان ملی مذهبی حامی جنبش سبز محسوب میشود که پس از کودتای انتخاباتی 1388 بارها احضار و درنهایت به شکل غیرقانونی بازداشت شده است. مدنی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم، و سرکوب های متعاقب آن، در مقالات متعددی به تبیین و تحلیل علمی جنبش سبز، بهمثابهی جنبش اجتماعی مدرن پرداخت.
در ماه های گذشته، به ویژه پس از درگذشت مهندس عزت الله سحابی و جانباختن هاله سحابی و هدی صابر (که مدنی در برگزاری آیین های بزرگداشت آنان نقش ویژه ای داشت)، و نیز پس از انتشار نامه 143 روشنفکر و فعال سیاسی به سیدمحمدخاتمی و تاکید امضاکنندگان نامه بر غیرآزاد و ناسالم بودن انتخابات مجلس نهم، وی بارها توسط نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و قضایی گوناگون، احضار، بازجویی و تهدید شد.
سعید مدنی همچنین ازجمله فعالان ملی-مذهبی است که در اسفندماه 1379 در جریان بازداشت گروهی نیروهای ملی مذهبی (ازجمله مهندس سحابی، دکتر حبیب الله پیمان، دکتر محمد ملکی، محمد بسته نگار، دکتر رضا رییس طوسی و جمعی دیگر) دستگیر شد. وی حدود 6 ماه در سلولهای انفرادی بازداشتگاه سپاه پاسداران، محبوس بود و بعد از یک سال با قرار وثیقه 200 میلیون تومانی آزاد شد. قاضی حداد، رییس شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران او را نیز همچون دیگر فعالان ملی مذهبی پرونده ی یاد شده، در دادگاهی غیرعلنی محکوم کرد.
مدنی از دادگاه بدوی حکم 6 سال زندان و 10 سال محرومیت از حقوق اجتماعی ممنوعیت کار سیاسی دریافت کرد.
دور جدید بازداشت نیروهای سیاسی و روزنامه نگاران که با بازداشت سعید مدنی، احسان هوشمند (فعال ملی مذهبی و محقق علوم اجتماعی در حوزه اقوام و هویت های فرهنگی)، پرستو دوکوهکی و مرضیه رسولی (روزنامه نگار) و چند کنشگر مدنی و فعال مطبوعاتی دیگر آغاز شده، در هفته های منتهی به انتخابات مجلس نهم، محدودیت ها و سرکوب های جدیدتری را متوجه جامعه مدنی ایران کرده است.
جـــرس:
عضو كمیته داوری جبهه متحد اصولگرایان و رئیس مجلس هفتم می گوید: "هیچ كدام از این كارهایی كه ما (اصولگرایان) میكنیم، در معنای حقوقی و سیاسی و حزبی خودش، صددرصد منطبق بر روشهای دموكراتیك متعارف نیست."
وی همچنین اذعان می کند که اصلاح طلبان در انتخابات حضور جدی ندارند و "نظرسنجیها نیز حكایت از یك رقابت نزدیك میان اصلاحطلبان و اصولگرایان در این انتخابات نمیكند."
به گزارش «جام جم»، غلامعلی حدادعادل، طی مصاحبه ای تفصیلی پیرامون مسائل روز، صف بندی انتخابات مجلس نهم و همچنین در مقام پاسخگویی به برخی انتقادات به عملكرد جبهه متحداصولگرایان، ابتدا به سراغ جبهه پایداری رفته و در خصوص افراطیون این گروه می گوید :
" این جبهه پایداری، علیالاصول، اصولگراست، اما با جبهه متحد اصولگرایان، اختلافاتی هم دارد كه این اختلافات در این دوره 4 ساله، در فاصله مجلس هشتم تا نهم به ظهور رسیده و ناشی از حوادثی است كه در این 4 سال اتفاق افتاده است. یعنی این دوره 4 ساله اخیر، زمینهای برای این تمایز فراهم آورده است كه اگر لازم شد به آن اشاره خواهم كرد. من پاسخ سوال شما را مجمل میدهم و پاسخ تفصیلی را بهتر میدانم كه به بعد از انتخابات موكول كنم."
از دستمان در رفت
رئیس كمیسیون فرهنگی مجلس هشتم، در خصوص اختلافات جدی در اردوی اصولگرایان، که در نهایت منجر به عدم وحدت میان آنها شد می گوید: "در انتخابات گذشته (مجلس هشتم)، وحدت اصولگرایان با حضور سه ضلع، شكل گرفت، اما در این دوره با حضور دو ضلع (با خروج گروهی تحت عنوان جبهه پایداری) البته ما در تعابیر داخلی خودمان، از حضور نمایندگان آقایان لاریجانی و قالیباف هم به زاویه تعبیر میكنیم و میگوییم دو ضلع و دو زاویه در ساز و كار وحدت حضور دارند ولی قبلا سه ضلع در این ساز و كار حضور داشتند. ما مایل بودیم این اتفاق نیفتد و تلاش زیادی هم كردیم و سعی داشتیم در فضای انتخابات كه متاسفانه اقتضای درگیری و نزاع در آن وجود دارد، كنشها و واكنشهای لفظی را كنترل كنیم، تا حدود زیادی هم موفق شدیم و البته بعضی جاها نیز از دست در رفت.
فلسفه وجودی جبهه پایداری
این عضو جبهه متحد اصولگرایان در خصوص فلسفه وجودی جبهه پایداری گفت: "شكی نیست كه حوادث اردیبهشت امسال كه حول موضوع عزل و ابقای وزیر اطلاعات، شكل گرفت در آرایش انتخاباتی اصولگرایان تاثیر گذاشت. ولی جبهه پایداری، فلسفه وجودی خودش را بیشتر در داستان حوادث 88 و تا حدودی نیز در پدید آمدن جریان انحرافی جستجو میكند تا به صورت خاص در حوادث اردیبهشت 90. البته ماهیت جریان انحرافی با آنچه در اردیبهشت 90، اتفاق افتاد با یكدیگر اتصال و ارتباط دارد و این دو در یك جعبه جا میگیرند ولی جبهه پایداری، بیش از آنچه فلسفه وجودی خودش را در فاصله گرفتن از جبهه انحرافی بداند، فاصله گرفتن از جریان فتنه میداند. البته من از جانب آنها حرف نمیزنم ولی اگر قرار شود من نظر خودم را بگویم باید عرض كنم كه جبهه پایداری در تبلیغات خودش، 65 درصد روی موضوع فتنه و ساكتین فتنه تاكید میكند و 35 درصد روی تمایز و تفاوت خودش با جریان انحرافی."
دلایل جدایی
حاد عادل می گوید: "هر دو جریان (اصولگرایان و جبهه پایداری) مدعی و معتقدند كه هم باید از فتنه فاصله بگیرند و هم از جریان انحرافی، منتها جریان پایداری، فاصله جبهه متحد اصولگرایان را از فتنه، كافی نمیداند و متقابلا جبهه متحد اصولگرایان هم فاصله جبهه پایداری را از جریان انحرافی، كافی نمیداند. در واقع، این تعبیر اخیر من خلاصه آن اختلافی است كه فعلا میان این دو جبهه، وجود دارد."
کارهایمان دموکراتیک نیست
این فعال سرشناس جریان اصولگرا اذعان داشت: "هیچ كدام از این كارهایی كه ما میكنیم، در معنای حقوقی و سیاسی و حزبی خودش، صددرصد منطبق بر روشهای دموكراتیك متعارف نیست. ما در این گونه كارهای موقت سیاسی، تركیبی از روشهای دموكراتیك و روشهای عرفی و سنتی جامعه خودمان را به كار میگیریم و این یك حقیقت است. این كه میگویم موقت، برای این است كه همه این كارها مربوط به یك هدف مشخصی است كه همان انتخابات است.
رهبری دخالتی ندارد
وی مدعی شد: "رهبری، در انتخابات، اظهارنظری كه به معنای طرفداری از یك جریان سیاسی خاص یا یك تشكل خاص باشد نمیكند، طبیعی و منطقی هم هست زیرا انتخابات، عرصه حضور عموم مردم است و رهبری هم طالب مشاركت حداكثری هستند و طبیعی است كه نه خود ایشان از یك تشكل خاص حمایت میكنند و نه دیگران چنین صحبتی را نسبت به ایشان مطرح میكنند. لكن رهبری، معیارها را در انتخاب نمایندگان مطرح میكنند و راه تشخیص را هم به طور كلی به مردم نشان میدهند. "
رقابت با اصلاح طلبان نیست
رئیس مجلس هفتم در خصوص این ادعا که "وزارت كشور اعلام كرده است 14 درصد از داوطلبان شركتكننده در انتخابات اصلاحطلب هستند و براساس اخباری كه منتشر شده است احتمالا دو سه فهرست انتخاباتی هم از سوی این جریان ارائه خواهد شد" و در پاسخ به اینکه "آیا به اعتقاد شما اصلاحطلبان میتوانند یك رقیب جدی برای اصولگرایان در انتخابات آتی باشند؟"، گفت: "نظرسنجیها حكایت از یك رقابت نزدیك میان اصلاحطلبان و اصولگرایان در این انتخابات نمیكند."
مردم شرکت گسترده خواهند داشت
حداد عادل بدون رویکرد و اشاره به عدم حضور قاطبه جریان ها و شخصیت ها و فعالان مردمی در انتخابات، مدعی شد: "من نگرانی جدی از میزان مشاركت مردم در انتخابات ندارم. حالا ممكن است در بعضی از شهرها، میزان مشاركت، درصد مختصری كم و زیاد شود ولی فضای كلی كشور را از حیث مشاركت مردم در انتخابات، مثبت ارزیابی میكنم. در مسافرتهایی كه در یك ماه و نیم اخیر به 7 استان داشتهام و مشاهدات عینی كه از مردم داشتهام تصور میكنم كه مشاركت خوبی در انتخابات آتی داشته باشیم. بنده تصور میكنم، عموم كسانی كه در راهپیمایی 22 بهمن شركت كردند در انتخابات هم حضور خواهند داشت و حتی بعضی از كسانی كه ممكن است در راهپیمایی هم شركت نكرده باشند ممكن است در انتخابات شركت كنند. یك موجبات دیگری هم هست كه شركت مردم در انتخابات را تقویت میكند كه از جمله آنها میتوان به افق روشنی اشاره كرد كه با بیداری اسلامی در پیش چشم مردم ایران پیدا شده است."
اوضاع سیاسی آینده
وی در خصوص "اوضاع سیاسی آینده كشور" و پاسخ به اینکه "آیا اصلاحطلبان با آن مسائلی كه بهوجود آمد خواهند توانست در آینده بار دیگر همچون گذشته به شكل جدی، فعالیت سیاسی داشته باشند و احتمالا در آینده دوباره بخشهایی از قدرت را در اختیار بگیرند؟"، مدعی شد: "مشكل اصلاحطلبان، قبل از اینكه با نظام باشد با خودشان است. آنها یك تناقضهایی در درون دارند كه تا آن تناقضها را حل نكنند نمیتوانند فعالیت سیاسی طبیعی داشته باشند. اصلاحطلبان بیش از آن كه محتاج اجازه از سوی نظام باشند گرفتار مواضع قبلی خودشان هستند. اگر اصلاحطلبان معتقدند كه در انتخابات سال 88 تقلب شده است، همان وزارت كشور و همان شورای نگهبان انتخابات را برگزار میكند. بنابراین به دلیل عقیده خودشان نباید در انتخابات شركت كنند ولی اگر دوباره قصد شركت دارند، پس باید بگویند آن ادعایی كه راجع به تقلب در انتخابات مطرح كردند درست بوده یا نادرست؟ اصلاحطلبان نمیتوانند هم بر سر اعتقاد قبلی خودشان مبنی بر تقلب در انتخابات، پافشاری كنند و هم مجددا در انتخاباتی با همان ساز و كار شركت كنند. این نوع مسائل است كه من از آنها به عنوان تناقضات درونی یاد میكنم كه باید از سوی اصلاحطلبان حل شود."
وی بدون اشاره به عدم توجه حکومت به مطالبات اصلاح طلبان و همچنین واکنش سرکوبگرانه نسبت به انتقادات مستند، ادعا کرد: "آنها هم مایلند كه این ادعای تقلب در انتخابات را به عنوان یك حربه تبلیغاتی در دست داشته باشند و هم بیایند و در چارچوب نظام در انتخابات شركت كنند. چنین چیزی در هیچ جای دنیا ممكن نیست. یعنی ممكن نیست كه یك جریان سیاسی معتقد باشد كه دستگاه برگزاركننده انتخابات تقلب میكند و با این اعتقاد بیاید و در انتخابات هم شركت كند. پشت صحنه فعال نبودن اصلاحطلبان در انتخابات، چنین مسائلی مطرح است. البته آنها به این صراحت، این مطلب را بیان نمیكنند و اظهار میكنند كه به ما اجازه داده نشده است یا كاندیداهای ما رد صلاحیت میشوند ولی واقعیت این است كه اصلاحطلبان ترجیح دادند فعلا سكوت كنند. البته تعدادی از افراد اصلاحطلب ثبتنام كردهاند و فعالیت هم میكنند و قطعا تعدادی از آنها هم وارد مجلس خواهند شد كه اشكالی هم ندارد."
اصلاح طلبان و ...
حداد عادل بدون اشاره به اینکه اصولگرایان هنوز تعریفی از اصولگرایی ارائه نداده اند، مدعی شد "مشكل اصلاحطلبان از روز اول این بود كه تعریف واضح و روشنی از اصلاحطلبی به دست ندادند. اصلاحطلبی از سال 76 در ایران، بیشتر براساس معیارهای سلبی شكل گرفت، نه توافقهای ایجابی درون جبهه اصلاحطلب. همین مبتنیبودن بر معیارهای سلبی، بالاخره این حركت را به ناكامی كشاند. اگر جریان سیاسی دیگری بخواهد با حفظ همان تناقضات درونی، درصدد جذب طرفداران آنها باشد به همان سرنوشت آنها دچار خواهد شد."
چرک و خون
عضو كمیته داوری جبهه متحد اصولگرایان در پیش بینی انتخابات گفت: "بازار تحلیل داغ است، بازار تحریف هم داغ است و متاسفانه بازار دروغپردازی هم داغ است. هر كسی هم نگران هر چیزی كه هست سعی میكند یك حرفی برای اشخاصی كه احتمالا ممكن است موجب نگرانی او باشند دربیاورد و فضا را شكل بدهد و تیره كند. من این مسائل را از قبیل چرك و خون انتخابات میدانم. یكی از فیلسوفان غربی تعبیر قشنگی دارد و میگوید با هر نوزادی، مقداری هم چرك و خون به دنیا میآید. ما هم در به دنیا آمدن مجلس نهم، قدری چرك و خون داریم و منظور من از این چرك و خون، همین حرفهای كثیف و دروغهایی است كه در فضای رسانهای دیده میشود. حالا مقداری از این حرفها از ناحیه ضدانقلاب خارج از كشور و مقداری از آن هم از سوی طرفداران تنگنظر جریانهای سیاسی است. "
تکذیب می کنم
حداد عادل در خصوص انتشار اظهاراتش در جمع هادیان سپاه گفت: "یكی از مطالبی كه این روزها توسط بعضیها منتشر شده بود و به من نشان دادند این بود كه فلانی در جمع هادیان سپاه سخنرانی كرده و راجع به امام، عبارتهایی به زبان آورده كه چون من از تكرار آنها شرم دارم آنها را به زبان نمیآورم. همچنین گفته شده كه فلانی راجع به آقا مجتبی ـ داماد خودش و فرزند رهبری ـ گفته كه آقا مجتبی، جانشین امام زمان یا نایب نایب امام زمان است. این حرفها من را به یاد آن لطیفهای میاندازد كه یك نفر میخواست اسكناس تقلبی چاپ كند رفته بود 7 تومانی چاپ كرده بود. واقعا كسی كه فهم سیاسی داشته باشد و بنده را بشناسد و آقا مجتبی را بشناسد میفهمد كه این حرفها چقدر بیپایه است و دروغ محض است، اما بالاخره گفته میشود دیگر و مقداری از آن از سایتهای خارجی و به وسیله همین فیلترشكنهایی كه بعضیها در اختیار دارند به داخل كشور سرایت میكند. من در مجلس هم در نطقی كه در روز سهشنبه، 18 بهمن داشتم گفتم كه من اصلا در جمع هادیان سپاه سخنرانی نكرده ام كه حالا از قول سردار نقدی چیزی راجع به من گفته شود یا از قول من در جمع هادیان سپاه گفته شود. حتی قضایایی نقل كردند كه سردار نقدی گفته كه یك روز من بودم و حداد عادل و آقامجتبی و در آن جلسه راجع به ولایتمداری آقای حدادعادل صحبت كردیم، صددرصد دروغ است؛ یعنی بنده هیچوقت جلسهای با حضور سردار نقدی و آقامجتبی نداشتهام كه حالا در آن جلسه راجع به موضوعی بحث شده باشد. اینها طراحیهای مغزهای علیل افرادی است كه به خارج از كشور فرار كردهاند."
عضو كمیته داوری جبهه متحد اصولگرایان و رئیس مجلس هفتم می گوید: "هیچ كدام از این كارهایی كه ما (اصولگرایان) میكنیم، در معنای حقوقی و سیاسی و حزبی خودش، صددرصد منطبق بر روشهای دموكراتیك متعارف نیست."
وی همچنین اذعان می کند که اصلاح طلبان در انتخابات حضور جدی ندارند و "نظرسنجیها نیز حكایت از یك رقابت نزدیك میان اصلاحطلبان و اصولگرایان در این انتخابات نمیكند."
به گزارش «جام جم»، غلامعلی حدادعادل، طی مصاحبه ای تفصیلی پیرامون مسائل روز، صف بندی انتخابات مجلس نهم و همچنین در مقام پاسخگویی به برخی انتقادات به عملكرد جبهه متحداصولگرایان، ابتدا به سراغ جبهه پایداری رفته و در خصوص افراطیون این گروه می گوید :
" این جبهه پایداری، علیالاصول، اصولگراست، اما با جبهه متحد اصولگرایان، اختلافاتی هم دارد كه این اختلافات در این دوره 4 ساله، در فاصله مجلس هشتم تا نهم به ظهور رسیده و ناشی از حوادثی است كه در این 4 سال اتفاق افتاده است. یعنی این دوره 4 ساله اخیر، زمینهای برای این تمایز فراهم آورده است كه اگر لازم شد به آن اشاره خواهم كرد. من پاسخ سوال شما را مجمل میدهم و پاسخ تفصیلی را بهتر میدانم كه به بعد از انتخابات موكول كنم."
از دستمان در رفت
رئیس كمیسیون فرهنگی مجلس هشتم، در خصوص اختلافات جدی در اردوی اصولگرایان، که در نهایت منجر به عدم وحدت میان آنها شد می گوید: "در انتخابات گذشته (مجلس هشتم)، وحدت اصولگرایان با حضور سه ضلع، شكل گرفت، اما در این دوره با حضور دو ضلع (با خروج گروهی تحت عنوان جبهه پایداری) البته ما در تعابیر داخلی خودمان، از حضور نمایندگان آقایان لاریجانی و قالیباف هم به زاویه تعبیر میكنیم و میگوییم دو ضلع و دو زاویه در ساز و كار وحدت حضور دارند ولی قبلا سه ضلع در این ساز و كار حضور داشتند. ما مایل بودیم این اتفاق نیفتد و تلاش زیادی هم كردیم و سعی داشتیم در فضای انتخابات كه متاسفانه اقتضای درگیری و نزاع در آن وجود دارد، كنشها و واكنشهای لفظی را كنترل كنیم، تا حدود زیادی هم موفق شدیم و البته بعضی جاها نیز از دست در رفت.
فلسفه وجودی جبهه پایداری
این عضو جبهه متحد اصولگرایان در خصوص فلسفه وجودی جبهه پایداری گفت: "شكی نیست كه حوادث اردیبهشت امسال كه حول موضوع عزل و ابقای وزیر اطلاعات، شكل گرفت در آرایش انتخاباتی اصولگرایان تاثیر گذاشت. ولی جبهه پایداری، فلسفه وجودی خودش را بیشتر در داستان حوادث 88 و تا حدودی نیز در پدید آمدن جریان انحرافی جستجو میكند تا به صورت خاص در حوادث اردیبهشت 90. البته ماهیت جریان انحرافی با آنچه در اردیبهشت 90، اتفاق افتاد با یكدیگر اتصال و ارتباط دارد و این دو در یك جعبه جا میگیرند ولی جبهه پایداری، بیش از آنچه فلسفه وجودی خودش را در فاصله گرفتن از جبهه انحرافی بداند، فاصله گرفتن از جریان فتنه میداند. البته من از جانب آنها حرف نمیزنم ولی اگر قرار شود من نظر خودم را بگویم باید عرض كنم كه جبهه پایداری در تبلیغات خودش، 65 درصد روی موضوع فتنه و ساكتین فتنه تاكید میكند و 35 درصد روی تمایز و تفاوت خودش با جریان انحرافی."
دلایل جدایی
حاد عادل می گوید: "هر دو جریان (اصولگرایان و جبهه پایداری) مدعی و معتقدند كه هم باید از فتنه فاصله بگیرند و هم از جریان انحرافی، منتها جریان پایداری، فاصله جبهه متحد اصولگرایان را از فتنه، كافی نمیداند و متقابلا جبهه متحد اصولگرایان هم فاصله جبهه پایداری را از جریان انحرافی، كافی نمیداند. در واقع، این تعبیر اخیر من خلاصه آن اختلافی است كه فعلا میان این دو جبهه، وجود دارد."
کارهایمان دموکراتیک نیست
این فعال سرشناس جریان اصولگرا اذعان داشت: "هیچ كدام از این كارهایی كه ما میكنیم، در معنای حقوقی و سیاسی و حزبی خودش، صددرصد منطبق بر روشهای دموكراتیك متعارف نیست. ما در این گونه كارهای موقت سیاسی، تركیبی از روشهای دموكراتیك و روشهای عرفی و سنتی جامعه خودمان را به كار میگیریم و این یك حقیقت است. این كه میگویم موقت، برای این است كه همه این كارها مربوط به یك هدف مشخصی است كه همان انتخابات است.
رهبری دخالتی ندارد
وی مدعی شد: "رهبری، در انتخابات، اظهارنظری كه به معنای طرفداری از یك جریان سیاسی خاص یا یك تشكل خاص باشد نمیكند، طبیعی و منطقی هم هست زیرا انتخابات، عرصه حضور عموم مردم است و رهبری هم طالب مشاركت حداكثری هستند و طبیعی است كه نه خود ایشان از یك تشكل خاص حمایت میكنند و نه دیگران چنین صحبتی را نسبت به ایشان مطرح میكنند. لكن رهبری، معیارها را در انتخاب نمایندگان مطرح میكنند و راه تشخیص را هم به طور كلی به مردم نشان میدهند. "
رقابت با اصلاح طلبان نیست
رئیس مجلس هفتم در خصوص این ادعا که "وزارت كشور اعلام كرده است 14 درصد از داوطلبان شركتكننده در انتخابات اصلاحطلب هستند و براساس اخباری كه منتشر شده است احتمالا دو سه فهرست انتخاباتی هم از سوی این جریان ارائه خواهد شد" و در پاسخ به اینکه "آیا به اعتقاد شما اصلاحطلبان میتوانند یك رقیب جدی برای اصولگرایان در انتخابات آتی باشند؟"، گفت: "نظرسنجیها حكایت از یك رقابت نزدیك میان اصلاحطلبان و اصولگرایان در این انتخابات نمیكند."
مردم شرکت گسترده خواهند داشت
حداد عادل بدون رویکرد و اشاره به عدم حضور قاطبه جریان ها و شخصیت ها و فعالان مردمی در انتخابات، مدعی شد: "من نگرانی جدی از میزان مشاركت مردم در انتخابات ندارم. حالا ممكن است در بعضی از شهرها، میزان مشاركت، درصد مختصری كم و زیاد شود ولی فضای كلی كشور را از حیث مشاركت مردم در انتخابات، مثبت ارزیابی میكنم. در مسافرتهایی كه در یك ماه و نیم اخیر به 7 استان داشتهام و مشاهدات عینی كه از مردم داشتهام تصور میكنم كه مشاركت خوبی در انتخابات آتی داشته باشیم. بنده تصور میكنم، عموم كسانی كه در راهپیمایی 22 بهمن شركت كردند در انتخابات هم حضور خواهند داشت و حتی بعضی از كسانی كه ممكن است در راهپیمایی هم شركت نكرده باشند ممكن است در انتخابات شركت كنند. یك موجبات دیگری هم هست كه شركت مردم در انتخابات را تقویت میكند كه از جمله آنها میتوان به افق روشنی اشاره كرد كه با بیداری اسلامی در پیش چشم مردم ایران پیدا شده است."
اوضاع سیاسی آینده
وی در خصوص "اوضاع سیاسی آینده كشور" و پاسخ به اینکه "آیا اصلاحطلبان با آن مسائلی كه بهوجود آمد خواهند توانست در آینده بار دیگر همچون گذشته به شكل جدی، فعالیت سیاسی داشته باشند و احتمالا در آینده دوباره بخشهایی از قدرت را در اختیار بگیرند؟"، مدعی شد: "مشكل اصلاحطلبان، قبل از اینكه با نظام باشد با خودشان است. آنها یك تناقضهایی در درون دارند كه تا آن تناقضها را حل نكنند نمیتوانند فعالیت سیاسی طبیعی داشته باشند. اصلاحطلبان بیش از آن كه محتاج اجازه از سوی نظام باشند گرفتار مواضع قبلی خودشان هستند. اگر اصلاحطلبان معتقدند كه در انتخابات سال 88 تقلب شده است، همان وزارت كشور و همان شورای نگهبان انتخابات را برگزار میكند. بنابراین به دلیل عقیده خودشان نباید در انتخابات شركت كنند ولی اگر دوباره قصد شركت دارند، پس باید بگویند آن ادعایی كه راجع به تقلب در انتخابات مطرح كردند درست بوده یا نادرست؟ اصلاحطلبان نمیتوانند هم بر سر اعتقاد قبلی خودشان مبنی بر تقلب در انتخابات، پافشاری كنند و هم مجددا در انتخاباتی با همان ساز و كار شركت كنند. این نوع مسائل است كه من از آنها به عنوان تناقضات درونی یاد میكنم كه باید از سوی اصلاحطلبان حل شود."
وی بدون اشاره به عدم توجه حکومت به مطالبات اصلاح طلبان و همچنین واکنش سرکوبگرانه نسبت به انتقادات مستند، ادعا کرد: "آنها هم مایلند كه این ادعای تقلب در انتخابات را به عنوان یك حربه تبلیغاتی در دست داشته باشند و هم بیایند و در چارچوب نظام در انتخابات شركت كنند. چنین چیزی در هیچ جای دنیا ممكن نیست. یعنی ممكن نیست كه یك جریان سیاسی معتقد باشد كه دستگاه برگزاركننده انتخابات تقلب میكند و با این اعتقاد بیاید و در انتخابات هم شركت كند. پشت صحنه فعال نبودن اصلاحطلبان در انتخابات، چنین مسائلی مطرح است. البته آنها به این صراحت، این مطلب را بیان نمیكنند و اظهار میكنند كه به ما اجازه داده نشده است یا كاندیداهای ما رد صلاحیت میشوند ولی واقعیت این است كه اصلاحطلبان ترجیح دادند فعلا سكوت كنند. البته تعدادی از افراد اصلاحطلب ثبتنام كردهاند و فعالیت هم میكنند و قطعا تعدادی از آنها هم وارد مجلس خواهند شد كه اشكالی هم ندارد."
اصلاح طلبان و ...
حداد عادل بدون اشاره به اینکه اصولگرایان هنوز تعریفی از اصولگرایی ارائه نداده اند، مدعی شد "مشكل اصلاحطلبان از روز اول این بود كه تعریف واضح و روشنی از اصلاحطلبی به دست ندادند. اصلاحطلبی از سال 76 در ایران، بیشتر براساس معیارهای سلبی شكل گرفت، نه توافقهای ایجابی درون جبهه اصلاحطلب. همین مبتنیبودن بر معیارهای سلبی، بالاخره این حركت را به ناكامی كشاند. اگر جریان سیاسی دیگری بخواهد با حفظ همان تناقضات درونی، درصدد جذب طرفداران آنها باشد به همان سرنوشت آنها دچار خواهد شد."
چرک و خون
عضو كمیته داوری جبهه متحد اصولگرایان در پیش بینی انتخابات گفت: "بازار تحلیل داغ است، بازار تحریف هم داغ است و متاسفانه بازار دروغپردازی هم داغ است. هر كسی هم نگران هر چیزی كه هست سعی میكند یك حرفی برای اشخاصی كه احتمالا ممكن است موجب نگرانی او باشند دربیاورد و فضا را شكل بدهد و تیره كند. من این مسائل را از قبیل چرك و خون انتخابات میدانم. یكی از فیلسوفان غربی تعبیر قشنگی دارد و میگوید با هر نوزادی، مقداری هم چرك و خون به دنیا میآید. ما هم در به دنیا آمدن مجلس نهم، قدری چرك و خون داریم و منظور من از این چرك و خون، همین حرفهای كثیف و دروغهایی است كه در فضای رسانهای دیده میشود. حالا مقداری از این حرفها از ناحیه ضدانقلاب خارج از كشور و مقداری از آن هم از سوی طرفداران تنگنظر جریانهای سیاسی است. "
تکذیب می کنم
حداد عادل در خصوص انتشار اظهاراتش در جمع هادیان سپاه گفت: "یكی از مطالبی كه این روزها توسط بعضیها منتشر شده بود و به من نشان دادند این بود كه فلانی در جمع هادیان سپاه سخنرانی كرده و راجع به امام، عبارتهایی به زبان آورده كه چون من از تكرار آنها شرم دارم آنها را به زبان نمیآورم. همچنین گفته شده كه فلانی راجع به آقا مجتبی ـ داماد خودش و فرزند رهبری ـ گفته كه آقا مجتبی، جانشین امام زمان یا نایب نایب امام زمان است. این حرفها من را به یاد آن لطیفهای میاندازد كه یك نفر میخواست اسكناس تقلبی چاپ كند رفته بود 7 تومانی چاپ كرده بود. واقعا كسی كه فهم سیاسی داشته باشد و بنده را بشناسد و آقا مجتبی را بشناسد میفهمد كه این حرفها چقدر بیپایه است و دروغ محض است، اما بالاخره گفته میشود دیگر و مقداری از آن از سایتهای خارجی و به وسیله همین فیلترشكنهایی كه بعضیها در اختیار دارند به داخل كشور سرایت میكند. من در مجلس هم در نطقی كه در روز سهشنبه، 18 بهمن داشتم گفتم كه من اصلا در جمع هادیان سپاه سخنرانی نكرده ام كه حالا از قول سردار نقدی چیزی راجع به من گفته شود یا از قول من در جمع هادیان سپاه گفته شود. حتی قضایایی نقل كردند كه سردار نقدی گفته كه یك روز من بودم و حداد عادل و آقامجتبی و در آن جلسه راجع به ولایتمداری آقای حدادعادل صحبت كردیم، صددرصد دروغ است؛ یعنی بنده هیچوقت جلسهای با حضور سردار نقدی و آقامجتبی نداشتهام كه حالا در آن جلسه راجع به موضوعی بحث شده باشد. اینها طراحیهای مغزهای علیل افرادی است كه به خارج از كشور فرار كردهاند."
در پی ارسال پیام های متعدد تسلیت و همدردی برای آیت الله صانعی، به مناسبت درگذشت همسرشان، این مرجع تقلید مردمی، با صدور پیامی، از تمامی ارسال کنندگان پیام ها تشکر کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی یوسف صانعی، این مرجع ساکن قم، با ارسال نامه ای به محسن کدیور ،خواستار آن شد تا "از فعالان سیاسی خارج از کشور که با ارسال پیام تسلیت اظهار همدردی کرده اند، تشکر کند."
متن پیام این مرجع حامی جنبش سبز به شرح زیر است:
باسمه تعالی
جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر محسن کدیور (دامت توفیقاته)
با سلام و تحیت،
پیام تسلیت و نوشتار جنابعالی به مناسبت درگذشت همسر اینجانب واصل و موجب تسلّی خاطر شد. ضمن تقدیر و تشکر از اظهار لطف و محبت حضرت عالی، از طرف اینجانب از جمعی از فعالان سیاسی خارج از کشور (دامت توفیقاتهم) که با ارسال پیام تسلیت اظهار همدردی کردند تشکر بفرمائید.
امیدوارم هر ایرانی در هر کجای عالم که هست مشمول توفیقات الهی گردد.
امیدوارم هر ایرانی در هر کجای عالم که هست مشمول توفیقات الهی گردد.
انشاءالله موفّق و مؤیّد باشید
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
قم القدسه، ۱۳۹۰/۱۱/۲۰
یوسف صانعی
یوسف صانعی
"اگر آیت الله منتظری را تنها نمی گذاشتند، امروز وضعیت زندان ها اینگونه نمی بود"
احمد منتظری به دویچه وله میگوید، مسخره کردن مقدسات دینی توسط بازجویان سابقه دارد اما به آن رسیدگی نشده است. پیشتر مهدی خزعلی در نامهای به احمد منتظری به توصیف وضعیت زندانها و نحوه بازجوییها پرداخته بود.
مهدی خزعلی پزشک و نویسنده منتقد حکومت در نامهای به احمد منتظری از پیام او برای شکستن اعتصاب غذا تشکر کرده و از ادامه اعتصاب غذای خود در زندان اوین سخن گفته است.
آقای خزعلی در سی و هفتمین روز اعتصاب غذای خود خطاب به احمد منتظری فرزند آیتالله منتظری نوشته است: «بگذار جان ناقابل من نیز سبب شود تا آیین دادرسی در محکمهها رعایت شود و از نفوذ عناصر ضد انقلاب و منافق در وزارت اطلاعات و سپاه کاسته شود، شاید آیندگان برای من نیز خدا بیامرزی بگویند.»
او در این نامه به وضعیت سه نفر از هم اتاقیهای خود اشاره کرده که «بدون ادله و مستندات و اقرار» توسط قاضی پیرعباسی در یک محاکمه دو دقیقهای به ١٧سال حبس محکوم شدهاند. یا فرد دیگری را بدون دلیل و اقرار به صرف دریافت یک ایمیل جعلی یک و نیم سطری به اعدام محکوم کردهاند.
این نویسنده منتقد حکومت به رعایت نشدن کمترین حقوق متهم و زندانی در دادگاههای انقلاب اشاره کرده و درباره اعتراض آیتالله منتظری به وضعیت زندانیان سیاسی در دهه شصت نوشته است: «حال میفهمم اگر فریاد اعتراض پدر شما نبود، چه بر سرما میآمد، اینجا همه زندانیان برای والد معظم شما دعا میکنند وبرایش علو درجات مسئلت دارند.»
آقای خزعلی درباره عدم رعایت موازین دینی در جریان «شکنجهها» نوشته است: «عزیزان دربند، شکنجهگران را به فاطمه زهرا سوگند میدهند و بازجو باتمسخر میگوید: این حاجیه خانم دیگه کیه؟»
مهدی خزعلی پزشک و نویسنده منتقد حکومت در نامهای به احمد منتظری از پیام او برای شکستن اعتصاب غذا تشکر کرده و از ادامه اعتصاب غذای خود در زندان اوین سخن گفته است.
آقای خزعلی در سی و هفتمین روز اعتصاب غذای خود خطاب به احمد منتظری فرزند آیتالله منتظری نوشته است: «بگذار جان ناقابل من نیز سبب شود تا آیین دادرسی در محکمهها رعایت شود و از نفوذ عناصر ضد انقلاب و منافق در وزارت اطلاعات و سپاه کاسته شود، شاید آیندگان برای من نیز خدا بیامرزی بگویند.»
او در این نامه به وضعیت سه نفر از هم اتاقیهای خود اشاره کرده که «بدون ادله و مستندات و اقرار» توسط قاضی پیرعباسی در یک محاکمه دو دقیقهای به ١٧سال حبس محکوم شدهاند. یا فرد دیگری را بدون دلیل و اقرار به صرف دریافت یک ایمیل جعلی یک و نیم سطری به اعدام محکوم کردهاند.
این نویسنده منتقد حکومت به رعایت نشدن کمترین حقوق متهم و زندانی در دادگاههای انقلاب اشاره کرده و درباره اعتراض آیتالله منتظری به وضعیت زندانیان سیاسی در دهه شصت نوشته است: «حال میفهمم اگر فریاد اعتراض پدر شما نبود، چه بر سرما میآمد، اینجا همه زندانیان برای والد معظم شما دعا میکنند وبرایش علو درجات مسئلت دارند.»
آقای خزعلی درباره عدم رعایت موازین دینی در جریان «شکنجهها» نوشته است: «عزیزان دربند، شکنجهگران را به فاطمه زهرا سوگند میدهند و بازجو باتمسخر میگوید: این حاجیه خانم دیگه کیه؟»
مهدی خزعلی در آخرین مصاحبه خود پیش از دستگیری، روز جمعه ۹ دی (۳۰ دسامبر) همزمان با پایان مهلت ثبتنام داوطلبان نمایندگی انتخابات مجلس در گفتوگو با دویچه وله با بیان اینکه «۱۲ اسفند، شهر بوی مرده خواهد داد»، درباره انتخابات مجلس شورای اسلامی تاکید کرده بود:«قطعا ۱۲ اسفند، اولین انتخاباتی خواهد بود که پای هیچ صندوق رأیی نخواهم رفت.»
احمد منتظری، فرزند آیتالله منتظری در گفتوگو با دویچه وله با مقایسه وضعیت زندانیان سیاسی دهه شصت و امروز میگوید: «مسخره کردن مقدسات دینی توسط بازجویان پیش از این هم سابقه داشته اما کسی به آن رسیدگی نکرده است.»
دویچه وله: مهدی خزعلی در پاسخ پیام شما برای شکستن اعتصاب غذا، نامهای خطاب به شما نوشته و از رعایت نشدن حقوق زندانیان خبر داده و اینکه به اعتصاب غذای خود پایان نخواهد داد. دربارهی توصیفات مهدی خزعلی از محل نگهداری خود و بهطور کلی وضعیت فعلی زندانیان سیاسی چه فکر میکنید؟
احمد منتظری: اساسا وجود زندانی سیاسی در یک نظام، به معنای نبودن آزادی عقیده و بیان است. این امری کاملا مشخص است.
در جمهوری اسلامی، هم از این نظر که ما اسلامی هستیم و دین اسلام آزادی بیان و عقیده را تصریح کرده (لا اکراه فی الدین) و هم از این نظر که در قانون اساسی به آزادی بیان و عقیده تصریح شده است، وجود زندانی سیاسی، خلاف قانون اساسی و خلاف دین ما است.
خیلی عجیب است که هنوز آقایان سرشان را زیر برف کردهاند واسم زندانی سیاسی را "زندانی امنیتی" میگذارند تا بتوانند هرکاری بکنند، وگرنه وجود زندانی سیاسی، به معنای نبود آزادی عقیده و بیان است.
در نامه اخیر مهدی خزعلی، به اعتراض آیتالله منتظری به وضعیت زندانیان سیاسی دهه شصت اشاره شده و اینکه بعد از اعتراض آیتالله منتظری، وضعیت زندانیان بهتر شده بود. قضاوت شما نسبت به وضعیت زندانیان سیاسی در دههی شصت، در مقایسه با وضعیت امروز نگهداری زندانیان سیاسی چیست و چه راهی به نظر شما میرسد برای اینکه حکومت ایران وضعیت زندانیان را بهبود ببخشد؟
احمد منتظری، فرزند آیتالله منتظری در گفتوگو با دویچه وله با مقایسه وضعیت زندانیان سیاسی دهه شصت و امروز میگوید: «مسخره کردن مقدسات دینی توسط بازجویان پیش از این هم سابقه داشته اما کسی به آن رسیدگی نکرده است.»
دویچه وله: مهدی خزعلی در پاسخ پیام شما برای شکستن اعتصاب غذا، نامهای خطاب به شما نوشته و از رعایت نشدن حقوق زندانیان خبر داده و اینکه به اعتصاب غذای خود پایان نخواهد داد. دربارهی توصیفات مهدی خزعلی از محل نگهداری خود و بهطور کلی وضعیت فعلی زندانیان سیاسی چه فکر میکنید؟
احمد منتظری: اساسا وجود زندانی سیاسی در یک نظام، به معنای نبودن آزادی عقیده و بیان است. این امری کاملا مشخص است.
در جمهوری اسلامی، هم از این نظر که ما اسلامی هستیم و دین اسلام آزادی بیان و عقیده را تصریح کرده (لا اکراه فی الدین) و هم از این نظر که در قانون اساسی به آزادی بیان و عقیده تصریح شده است، وجود زندانی سیاسی، خلاف قانون اساسی و خلاف دین ما است.
خیلی عجیب است که هنوز آقایان سرشان را زیر برف کردهاند واسم زندانی سیاسی را "زندانی امنیتی" میگذارند تا بتوانند هرکاری بکنند، وگرنه وجود زندانی سیاسی، به معنای نبود آزادی عقیده و بیان است.
در نامه اخیر مهدی خزعلی، به اعتراض آیتالله منتظری به وضعیت زندانیان سیاسی دهه شصت اشاره شده و اینکه بعد از اعتراض آیتالله منتظری، وضعیت زندانیان بهتر شده بود. قضاوت شما نسبت به وضعیت زندانیان سیاسی در دههی شصت، در مقایسه با وضعیت امروز نگهداری زندانیان سیاسی چیست و چه راهی به نظر شما میرسد برای اینکه حکومت ایران وضعیت زندانیان را بهبود ببخشد؟
فکر میکنم شرایط این دو دوره اصلا قابل مقایسه نیست و وضعیت نسبت به گذشته بهتر شده است، ولی باز اصلا قابل قبول نیست که اولا ما زندانی سیاسی داشته باشیم و ثانیا تا این حد زندانیان حتی از نظر سرما و گرما و وضعیت پزشکی و همینظور خانوادههای زندانیان در مضیقه باشند. اگر بر فرض حتی زندانی مجرم باشد، خانواده هیچ گناهی ندارد، اما خانوادههای زندانیان را دائم اذیت میکنند. البته از دههی شصت به این طرف، شرایط رو به خوبی بوده، یعنی اصلا قابل مقایسه نیست.
اولین نامهای که آیتالله منتظری نوشتند و از وضعیت زندانیان شکایت کردند، در سال شصت بود. ایشان در تاریخ ۵ / ۷ / ۱۳۶۰ به مرحوم آیتالله خمینی نوشتند که دختران ۱۳-۱۴ سالهای فقط به جرم تندزبانی در زندان هستند. این نامه در خاطرات ایشان وجود دارد و جزو افتخارات ایشان است که چند ماه بعد از شهادت پسرشان، از کسانی دفاع کردهاند که گول خوردهاند و حتی به آن گروه وابسته شدهاند. آیتالله منتظری این مسائل را میگفتند، ولی کسی تبعیت و کمک نمیکرد، ایشان تنها بود. اگر آن موقع کمک میکردند، الان وضع اینطور نبود.
به یاد دارم وقتی برادرم آقای سعید منتظری، ۱۱ ماه در زندان انفرادی بود، حتی یک روزنامه در زمان اصلاحات ننوشت که ایشان در زندان است. تا من بهطور اتفاقی آقای سراجالدین میردامادی را دیدم و به ایشان گله کردم که چرا در این زمینه خبررسانی نمیکنند و بعد ایشان آن روز در روزنامه "حیات نو" این خبر را نوشتند. شاید همین هم باعث شد که زودتر به پروندهی برادرم رسیدگی کردند. فکر میکنم وظیفه رسانهها است که آگاهسازی کنند زندانی سیاسی چیست، کیست و در چه شرایطی به سر میبرد و اساسا معنای داشتن زندانی سیاسی چیست که هم مردم و هم مسئولان آگاه شوند. چه بسا مسئولان از بس در جلساتشان گفتهاند "زندانی امنیتی"، واقعا یقین کردهاند که اینها امنیتی هستند.
در حالی که کدام زندانی امنیتی؟! اینها کسانی هستند که مسئولان کشور بودهاند، جزو خدمتگزاران بودهاند و بسیاریشان در پیروزی انقلاب نقش داشتهاند و جانفشانی کردهاند. خیلی زشت است که الان این افراد در زندان باشند. فکر میکنم آگاهسازی مردم، خیلی کمک میکند که این دوره تمام شود و مسئولان و نظام واقعا اصلاح شوند و خدای نکرده به جایی نرسد که مردم به فکر براندازی بیافتند.
پیشتر برخی زندانیان سیاسی از توهین بازجویان به مقدسات اسلام هنگام بازجویی خبر داده بودند. در نامه اخیر مهدی خزعلی هم به این مورد اشاره شده است. در این باره چه فکر میکنید؟
بله این مسئله هم متاسفانه بوده است، ولی چون گفته نمیشده و همیشه سرپوش گذاشته میشده، به جایی نرسیده است. حتی در سال ۱۳۶۵، آقای عبدالله کاظمی که زندانی بود، همین اهانت را شنیده و ایشان هم میگفتند که صریحا به حضرت فاطمه زهرا اهانت میشده و گفتهاند «این حاجخانم کیست که داری اسماش را میبری». ایشان این را میگفتند، ولی هیچکس پیگیری نکرد. خیلی از مسئولان تکذیب کردند و باور نکردند، در نتیجه به جایی نرسید. اگر مسئولین خود را به این دین معتقد میدانند، بیایند تحقیق کنند و ببینند چه کسی این تخلف را کرده و متخلفان را مجازات کنند. شما که بیگناهان را مجازات میکنید، چرا کسی را که به حضرت زهرا اهانت کرده در درون نظام تحمل میکنید؟
لااقل بیاید و از مردم عذرخواهی کنید و بگویید این اهانت شد و ما رسیدگی کردیم. اما اگر دائما سرپوش گذاشته شود و بگویند که نه اینطور نبوده و یقین نداریم، هیچوقت اصلاح نمیشود.
حسین کرمانی
تحریریه: جواد طالعی
اولین نامهای که آیتالله منتظری نوشتند و از وضعیت زندانیان شکایت کردند، در سال شصت بود. ایشان در تاریخ ۵ / ۷ / ۱۳۶۰ به مرحوم آیتالله خمینی نوشتند که دختران ۱۳-۱۴ سالهای فقط به جرم تندزبانی در زندان هستند. این نامه در خاطرات ایشان وجود دارد و جزو افتخارات ایشان است که چند ماه بعد از شهادت پسرشان، از کسانی دفاع کردهاند که گول خوردهاند و حتی به آن گروه وابسته شدهاند. آیتالله منتظری این مسائل را میگفتند، ولی کسی تبعیت و کمک نمیکرد، ایشان تنها بود. اگر آن موقع کمک میکردند، الان وضع اینطور نبود.
به یاد دارم وقتی برادرم آقای سعید منتظری، ۱۱ ماه در زندان انفرادی بود، حتی یک روزنامه در زمان اصلاحات ننوشت که ایشان در زندان است. تا من بهطور اتفاقی آقای سراجالدین میردامادی را دیدم و به ایشان گله کردم که چرا در این زمینه خبررسانی نمیکنند و بعد ایشان آن روز در روزنامه "حیات نو" این خبر را نوشتند. شاید همین هم باعث شد که زودتر به پروندهی برادرم رسیدگی کردند. فکر میکنم وظیفه رسانهها است که آگاهسازی کنند زندانی سیاسی چیست، کیست و در چه شرایطی به سر میبرد و اساسا معنای داشتن زندانی سیاسی چیست که هم مردم و هم مسئولان آگاه شوند. چه بسا مسئولان از بس در جلساتشان گفتهاند "زندانی امنیتی"، واقعا یقین کردهاند که اینها امنیتی هستند.
در حالی که کدام زندانی امنیتی؟! اینها کسانی هستند که مسئولان کشور بودهاند، جزو خدمتگزاران بودهاند و بسیاریشان در پیروزی انقلاب نقش داشتهاند و جانفشانی کردهاند. خیلی زشت است که الان این افراد در زندان باشند. فکر میکنم آگاهسازی مردم، خیلی کمک میکند که این دوره تمام شود و مسئولان و نظام واقعا اصلاح شوند و خدای نکرده به جایی نرسد که مردم به فکر براندازی بیافتند.
پیشتر برخی زندانیان سیاسی از توهین بازجویان به مقدسات اسلام هنگام بازجویی خبر داده بودند. در نامه اخیر مهدی خزعلی هم به این مورد اشاره شده است. در این باره چه فکر میکنید؟
بله این مسئله هم متاسفانه بوده است، ولی چون گفته نمیشده و همیشه سرپوش گذاشته میشده، به جایی نرسیده است. حتی در سال ۱۳۶۵، آقای عبدالله کاظمی که زندانی بود، همین اهانت را شنیده و ایشان هم میگفتند که صریحا به حضرت فاطمه زهرا اهانت میشده و گفتهاند «این حاجخانم کیست که داری اسماش را میبری». ایشان این را میگفتند، ولی هیچکس پیگیری نکرد. خیلی از مسئولان تکذیب کردند و باور نکردند، در نتیجه به جایی نرسید. اگر مسئولین خود را به این دین معتقد میدانند، بیایند تحقیق کنند و ببینند چه کسی این تخلف را کرده و متخلفان را مجازات کنند. شما که بیگناهان را مجازات میکنید، چرا کسی را که به حضرت زهرا اهانت کرده در درون نظام تحمل میکنید؟
لااقل بیاید و از مردم عذرخواهی کنید و بگویید این اهانت شد و ما رسیدگی کردیم. اما اگر دائما سرپوش گذاشته شود و بگویند که نه اینطور نبوده و یقین نداریم، هیچوقت اصلاح نمیشود.
حسین کرمانی
تحریریه: جواد طالعی
رادیو دویچه وله
هرانا؛ احکام اعدام زانیار و لقمان مرادی در اجرای احکام / تصویر اسناد
خبرگزاری هرانا – دیوان عالی کشور احکام اعدام صادره برای زانیار و لقمان مرادی را بدون ابلاغ کتبی به ایشان به اجرای احکام زندان رجایی شهر کرج ارجاع داده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، بر اساس احکام صادره از سوی دیوان عالی کشور که هنوز به روئیت این دو متهم نیز نرسیده است و «ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران» بدان دست یافته است این احکام در کمتر از شش ماه پس از صدور حکم دادگاه بدوی تائید و یک روز بعد نیز به اجرای احکام زندان اوین (دادسرای موسوم به شهید مقدس) ارسال شده است و در تاریخ ۲۷ تیر ماه سالجاری به ریاست زندان رجایی شهر ابلاع شده است.
این در حالی است که حکم صادره دیوان عالی کشور اخیرا و در تاریخ ۱۷ بهمن ماه سال ۹۰ به صورت رسمی از سوی قاضی عمرانی رئیس اداره دفتر دیوان عالی کشور در رسانه ها اعلام شد.
بر اساس سند شماره یک زندانی سیاسی لقمان مرادی فرزند عثمان متولد سال ۶۲ که در تاریخ ۱۳ مرداد ۸۸ بازداشت و در تاریخ یک دی ماه از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده بود، در تاریخ ۱۸ تیر ماه سال ۹۰ از سوی دیوان عالی کشور به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق محاربه، ترور و مشارکت در وارد کردن یک قبضه سلاح از عراق به اعدام در محل ترور (شهر مریوان) محکوم شده است.
حکم صادره در تاریخ ۱۹/۴/۹۰ به امضای قاضی اجرای احکام رسیده و نسخه ای از آن نیز به ریاست زندان رجایی شهر کرج ابلاغ شده است.
بر اساس سند شماره دو زندانی سیاسی لقمان مرادی از تاریخ ۱۹ بهمن ماه سال ۸۹ از حق ملاقات و تماس تلفنی تا اطلاع ثانوی محروم است.
بر اساس سند شماره سه زندانی سیاسی زانیار مرادی فرزند اقبال ۲۱ ساله که در تاریخ ۱۳ مرداد ۸۸ بازداشت و در تاریخ یک دی ماه از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده بود، در تاریخ ۱۸ تیر ماه سال ۹۰ از سوی دیوان عالی کشور به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق محاربه، ترور و مشارکت در وارد کردن یک قبضه سلاح از عراق به اعدام در محل ترور (شهر مریوان) محکوم شده است.
حکم صادره در تاریخ ۱۹/۴/۹۰ به امضای قاضی اجرای احکام رسیده و نسخه ای از آن نیز به ریاست زندان رجایی شهر کرج ابلاغ شده است.
بر اساس سند شماره چهار زندانی سیاسی زانیار مرادی از تاریخ ۱۹ بهمن ماه سال ۸۹ از حق ملاقات و تماس تلفنی تا اطلاع ثانوی محروم است.
سند شماره یک
سند شماره دو
سند شماره سه
سند شماره چهار
رضا شهابی، فعال کارگری، بدون اتمام معالجاتش به زندان اوين بازگردانده شد
خبرگزاری هرانا - رضا شهابی، عضو هيات مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه، بدون پايان يافتن معالجاتش در بيمارستان به زندان اوين بازگردانده شد.
به گزارش کميته دفاع از رضا شهابی، انتقال او در حالی انجام شد که پزشکان متخصص بر لزوم استراحت مطلق در منزل به مدت حداقل ۳ ماه و به منظور آماده شدن اين فعال کارگری برای عمل جراحی تأکيد داشتند.
گزارش های قبلی حاکی از آن بود که رضا شهابی نياز فوری به عمل جراحی بر روی ديسک گردن دارد و پزشکان معالجش گفته اند که خطر فلج شدن بخش از بدن او وجود دارد.
به گزارش کميته دفاع از رضا شهابی، انتقال او در حالی انجام شد که پزشکان متخصص بر لزوم استراحت مطلق در منزل به مدت حداقل ۳ ماه و به منظور آماده شدن اين فعال کارگری برای عمل جراحی تأکيد داشتند.
گزارش های قبلی حاکی از آن بود که رضا شهابی نياز فوری به عمل جراحی بر روی ديسک گردن دارد و پزشکان معالجش گفته اند که خطر فلج شدن بخش از بدن او وجود دارد.
عدم پرداخت ۶ ماه حقوق معوقه کارگران قند بهستان
خبرگزاری هرانا - رئیس کانون هماهنگی شورای اسلامی خراسان جنوبی اعلام کرد: کارخانه قند بهستان با ۱۰۰ کارگر رسمی و ۶۰ کارگر فصلی به جهت کم بودن ورودی چغندر قند و کمبود نقدینگی از پرداخت ۶ ماه حقوق معوقه کارگران خود درمانده است.
علی سالاری با بیان اینکه این واحد تولیدی با دریافت کمکهای نقدی از سوی ارگانهای دولتی استان در تلاش است که خود را از بحران هزینهها نجات دهد، اضافه کرد: در این کارخانه درآمد کم جوابگوی هزینهها نیست.
سالاری یکی از مهمترین عوامل ایجاد بحران در کارخانهها را افزایش قیمت حاملهای انرژی به تبع هدفمندی یارانهها دانست و افزود: کارفرمایان با افزایش حاملهای انرژی و مواد اولیه ناچارند به قیمت کالاهای تولیدی خود بیافزایند تا بتوانند حقوق کارگران را بموقع پرداخت کنند.
او ادامه داد: خراسان جنوبی منطقهای محروم است و کشاورزان به دنبال محصولی هستند که در آمد بیشتری داشته باشد و چغندر قند محصول فصلی و کم درآمدی است، به این جهت کارخانههای تولید قند در تامین مواد اولیه با مشکلاتی مواجه اند.
علی سالاری در بخش دیگری از این گفتگو، ضمن بیان اینکه افزایش دستمزد کارگران حتی با نرخ تورم جهانی نیز (۱۱/۸درصد) همخوانی ندارد، افزود: افزایش ۹ درصدی حقوق کارگران در سال جاری ۲ الی ۳ درصد پایین تر از نرخ تورم جهانی است.
او با اشاره به اینکه هنوز افزایش درصدی حقوق کارگران مشخص نشده است اظهار داشت: اگر این افزایش دستمزد با نرخ تورم اعلامی بانک مرکزی برابری کند باز هم کارگران راضی هستند.
او با تاکید بر اینکه از ابتدای سال تا کنون با افزایش چند برابری اقلام مصرفی مواجهه بودیم ادامه داد: دولت باید با افزایش اقلام مصرفی در سبد خرید خانوار کارگری از آنان حمایت کند.
علی سالاری با بیان اینکه این واحد تولیدی با دریافت کمکهای نقدی از سوی ارگانهای دولتی استان در تلاش است که خود را از بحران هزینهها نجات دهد، اضافه کرد: در این کارخانه درآمد کم جوابگوی هزینهها نیست.
سالاری یکی از مهمترین عوامل ایجاد بحران در کارخانهها را افزایش قیمت حاملهای انرژی به تبع هدفمندی یارانهها دانست و افزود: کارفرمایان با افزایش حاملهای انرژی و مواد اولیه ناچارند به قیمت کالاهای تولیدی خود بیافزایند تا بتوانند حقوق کارگران را بموقع پرداخت کنند.
او ادامه داد: خراسان جنوبی منطقهای محروم است و کشاورزان به دنبال محصولی هستند که در آمد بیشتری داشته باشد و چغندر قند محصول فصلی و کم درآمدی است، به این جهت کارخانههای تولید قند در تامین مواد اولیه با مشکلاتی مواجه اند.
علی سالاری در بخش دیگری از این گفتگو، ضمن بیان اینکه افزایش دستمزد کارگران حتی با نرخ تورم جهانی نیز (۱۱/۸درصد) همخوانی ندارد، افزود: افزایش ۹ درصدی حقوق کارگران در سال جاری ۲ الی ۳ درصد پایین تر از نرخ تورم جهانی است.
او با اشاره به اینکه هنوز افزایش درصدی حقوق کارگران مشخص نشده است اظهار داشت: اگر این افزایش دستمزد با نرخ تورم اعلامی بانک مرکزی برابری کند باز هم کارگران راضی هستند.
او با تاکید بر اینکه از ابتدای سال تا کنون با افزایش چند برابری اقلام مصرفی مواجهه بودیم ادامه داد: دولت باید با افزایش اقلام مصرفی در سبد خرید خانوار کارگری از آنان حمایت کند.
آیا بحران سوریه به جنگ منطقه ای منتهی خواهد شد؟
بسیاری از عناوین نخست نشریات امروز چاپ فرانسه به بررسی وضعیت بحرانی سوریه اختصاص دارند. در این زمینه روزنامۀ لوموند می نویسد:" آیا بحران سوریه به جنگ منطقه ای منتهی خواهد شد؟"
به نوشتۀ لوموند نمی توان به هیچ وجه این فرضیه را نادیده گرفت ، خصوصأ که با تشدید فجایع در سوریه و وخامت بیش از پیش اوضاع این کشور، به سوی نقطه ای می رویم که در آن بدبینانه ترین و وخیمترین سناریوهای ممکنه برای سوریه اجرا خواهد شد.
آمریکا وزارت اطلاعات ایران را تحریم کرد
وزارت خزانه داری آمریکا روز گذشته وزارت اطلاعات ایران را تحریم کرد. در بیانیۀ این وزارتخانه، وزارت اطلاعات ایران به مشارکت در سرکوب مخالفان حکومت سوریه و همچنین تداوم نقض حقوق بشر در ایران متهم شده است؛ اما مجید محمدی معتقد است انجام عملیات تروریستی در برخی کشورها نخستین عامل این تصمیمگیری است.
با اعمال تحریم مورد نظر وزارت خزانه داری آمریکا، از این پس تمامی دارایی های وزارت اطلاعات ایران در خاک آمریکا توقیف خواهد شد و هیچ یک از اعضای وزارت اطلاعات ایران اجازۀ ورود به خاک آمریکا را نخواهند داشت.
دیوید کوهن، معاون وزیر دارایی آمریکا در این بیانیه اعلام کرده است: وزارت اطلاعات و امنیت ایران را به خاطر همکاری با دولت بشار اسد در سرکوب شهروندان سوریه و همچنین ادامۀ نقض حقوق بشر شهروندان ایران متهم کردیم.
همچنین وزارت خزانه داری آمریکا در بیانیه خود وزارت اطلاعات ایران را به حمایت از گروههای القاعده ، حزب الله لبنان و حماس حمایت متهم کرده است.
مجید محمدی، تحلیلگر مسائل سیاسی در آمریکا در گفت و گو با بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه گفت: «دلایلی که در متن بیانیه تحریم اعلام شده بیشتر جنبۀ ثانوی دارد و دلایل نخست آن را باید در تحرکات تروریستی اخیری دنبال کرد که در دنیا مانند هند، گرجستان و تایلند دنبال کرد. غیر از این در چند ماه گذشته دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا به طور مرتب در مورد احتمال اقدام تروریستی ایران درخاک آمریکا هشدار داده اند و تحرکات اخیر وزارت اطلاعات می تواند منشأ اصلی این تحریم باشد.»
ادامۀ این گفت و گو را می توانید در فایل صوتی ضمیمۀ این خبر بشنوید.
سپاه در تهران و قم "حوزۀ علمیه" تأسیس میکند
سپاه پاسداران قصد دارد در شهرهای قم و تهران حوزۀ علمیه راه اندازی کند. علی سعیدی نمایندۀ ولی فقیه در سپاه اعلام کرده است هدف از تأسیس این حوزه های علمیه تربیت طلاب نخبه و پژوهشگر است.
نشست سران ایران، افغانستان و پاکستان در اسلام آباد
میهمان برنامه، صدیق الله توحیدی، پژوهشگر ومسئول دیده بان رسانه های آزاد افغانستان: سران ایران، افغانستان و پاکستان، بیش از آنکه اجلاس اسلام آباد را بعنوان فرصتی برای تبادل نظر صادقانه برای بر طرف کردن اختلافات خود تلقی کنند، آنرا به تریبونی برای تکرار حرفهای خویش درآورده اند
صدیق الله توحیدی: از یکطرف محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی ایران، که در انزوای کامل بین المللی قرار دارد، میخواهد ازنشست اسلام آباد بعنوان تریبونی برای حمله به آمریکا و اروپا و انتقاد و اتهام علیه این و آن بهره جوید. از جانب یگر، رئیس جمهوری پاکستان، آصف علی زرداری، نظر به تیره شدن روابطش با آمریکا، سعی میکند که از خود ظاهری هم-گرا نشان دهد. و بنوبه خود، حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان کوشش میکند که کاستیهای خود در اجلاس قطر را جبران نماید.
بکلام دیگر، هر یک از سران این سه کشور برای این به اسلام آباد آمده است تا ساز خاص خود را بنوازد. حد اقل در افغانستان کسی انتظار دستاورد ملموسی را از مذاکرات سه جانبه اسلام آباد ندارد.
حقیقت اینست که منشأ تمام معضلات افغانستان و مشکلات اینکشور ناشی ازدولت پاکستان، و بویژه زیر سر دستگاه اطلاعاتی اینکشور، "آی-اس-آی" است. باید دانست که دولت پاکستان از کلیه امکانات و توانائی های لازم برای حل معضلات افغانستان و مهار کردن طالبان بر خوردار است. اما دولت پاکستان هیچگاه حاضر به اعتراف این واقعیت نشده است...
آمادگی شبکۀ سوئیفت برای قطع همکاری با بانکهای ایران
شبکۀ انتقالات میان بانکی جهانی ملقب به سوئیفت اعلام کرد که آمادۀ قطع همکاری با بانکهای ایرانی است که در حال حاضر مشمول تحریم های اتحادیۀ اروپا در چهارچوب تشدید فشارهای بین المللی در مورد پروندۀ هسته ای جمهوری اسلامی هستند.
شرکت جهانی ارتباطات مالی میان بانکی که به اختصار سوئیفت نامیده می شود، سازمانی است که به صورت یک تعاونی سازماندهی شده و از طریق آن تمامی مبادلات مالی و اقتصادی میان بانکهای سراسر جهان انجام می پذیرند.
شورای مدیریت سازمان سوئیفت که مقر آن در بروکسل پایتخت بلژیک است، روز جمعه در بیانیه ای اعلام کرد که به دنبال مذاکرات و مکاتبات مکرر با مقامات رسمی مسئول در زمینۀ سرپرستی موازین مبادلات مالی و اقتصادی جهانی ،حاضر است همکاری خود را با بانک ها و نهاد های مالی ایران قطع کند.
همچنین در این بیانیه شورای مدیریت سوئیفت تأکید کرده است که اتخاذ این تصمیم نمایانگر وضعیت ویژۀ کنونی است و حمایت جامعۀ جهانی از تشدید تحریم ها علیه جمهوری اسلامی ایران.
شایان یاد آوریست دولت آمریکا از اتحادیه اروپا و سیستم جهانی بانکداری الکترونیکی خواسته است تا بانکهای ایران را از شبکه انتقال پول خارج کنند. بدین ترتیب یکی از آخرین راههای تبادلات مالی ایران نیزمسدود خواهد شد.
در حال حاضر تمامی مبادلات و نقل و انتقالات مالی بیش از 9000 بانک ، نهاد مالی و سازمانهای اقتصادی 209 کشور جهان از طریق شبکۀ ارتباطی سوئیفت انجام می پذیرند و در صورت اعمال تحریم از سوی این شبکه سیستم بانکی ایران دیگر قادر به انجام نقل و انتقالات مالی حتی به دیگر کشورهایی که در تحریمها شرکت ندارند ، نخواهد بود.
شورای مدیریت سازمان سوئیفت که مقر آن در بروکسل پایتخت بلژیک است، روز جمعه در بیانیه ای اعلام کرد که به دنبال مذاکرات و مکاتبات مکرر با مقامات رسمی مسئول در زمینۀ سرپرستی موازین مبادلات مالی و اقتصادی جهانی ،حاضر است همکاری خود را با بانک ها و نهاد های مالی ایران قطع کند.
همچنین در این بیانیه شورای مدیریت سوئیفت تأکید کرده است که اتخاذ این تصمیم نمایانگر وضعیت ویژۀ کنونی است و حمایت جامعۀ جهانی از تشدید تحریم ها علیه جمهوری اسلامی ایران.
شایان یاد آوریست دولت آمریکا از اتحادیه اروپا و سیستم جهانی بانکداری الکترونیکی خواسته است تا بانکهای ایران را از شبکه انتقال پول خارج کنند. بدین ترتیب یکی از آخرین راههای تبادلات مالی ایران نیزمسدود خواهد شد.
در حال حاضر تمامی مبادلات و نقل و انتقالات مالی بیش از 9000 بانک ، نهاد مالی و سازمانهای اقتصادی 209 کشور جهان از طریق شبکۀ ارتباطی سوئیفت انجام می پذیرند و در صورت اعمال تحریم از سوی این شبکه سیستم بانکی ایران دیگر قادر به انجام نقل و انتقالات مالی حتی به دیگر کشورهایی که در تحریمها شرکت ندارند ، نخواهد بود.
نخستین سالگرد آغاز انقلاب، ادامۀ هرج و مرج و نقض حقوق بشر در لیبی
در این نخستین سالگرد، امید به رعایت حقوق بشر و برقراری آزادی ها در لیبی به شدت به زیر سوأل رفته است و ماه ها پس از سقوط رژیم قذافی هنوز دولت و قدرتی متمرکز در این کشور بر سر کار نیست. وجود مراکز متعدد قدرت در کشور و نقض مکرر حقوق بشر به ویژه در زندان ها، موجب ابراز نگرانی ها و انتقادات محافل سیاسی و نهادهای حقوق بشری در دیگر کشورهای جهان در ارتباط با حال و آیندۀ لیبی است.
مردم لیبی امروز (جمعه) نخستین سالگرد آغاز قیام علیه رژیم معمر قذافی- رهبر پیشین این کشور- را که به سقوط قذافی پس از٤١ سال حکومت بلامنازع بر این کشور شد، جشن گرفتند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه از شهر بنغازی، نقطۀ آغاز این قیام در ١٧ فوریۀ سال پیش، جشن های نخستین سالگرد در میان تدابیر شدید امنیتی و بدون هیچ گونه برنامه ریزی رسمی از سوی دولت جدید برگزار می شود.
با وجود این بخش اعظم این گرامیداشت قرار است پس از برگزاری نماز جمعه صورت پذیرد، اما مردم به گونه ای خودجوش از روز چهارشنبه به مناسبت فرارسیدن این سالگرد به برگزاری جشن و شادمانی مبادرت کرده اند.
همزمان با رسیدن این سالگرد، مصطفی عبدالجلیل- رئیس شورای ملی انتقالی لیبی- که پس از سقوط قذافی رهبری کشور را در دست دارد دیشب هشدار داد که این شورا با کسانی که قصد بر هم زدن ثبات کشور را دارند به گونه ای قاطع برخورد خواهد کرد.
باید یادآوری کنیم که در این نخستین سالگرد، امید به رعایت حقوق بشر و برقراری آزادی ها در لیبی به شدت به زیر سوأل رفته است و ماه ها پس از سقوط رژیم قذافی هنوز دولت و قدرتی متمرکز در این کشور بر سر کار نیست.
افزون بر این شورای ملی انتقالی لیبی نیز هنوز موفق نشده است گروه های انقلابی را قانع کند که سلاح هایشان را بر زمین بگذارند.
به همین خاطر، شهرهای بزرگ لیبی از جمله پایتخت این کشور از سوئی صحنۀ زد و خورد میان این گروه های مسلح و از دیگر سو عرصۀ اذیت و آزار مردم به وسیلۀ این گروه هاست.
وجود مراکز متعدد قدرت در کشور، نقض مکرر حقوق بشر به ویژه در زندان ها و بالاخره افتادن سلاح و مهمات به دست همه و انتقال آن به کشورهای مجاور، موجب ابراز نگرانی ها و انتقادات محافل سیاسی و نهاد های حقوق بشری در دیگر کشورهای جهان در ارتباط با حال و آیندۀ لیبی است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه از شهر بنغازی، نقطۀ آغاز این قیام در ١٧ فوریۀ سال پیش، جشن های نخستین سالگرد در میان تدابیر شدید امنیتی و بدون هیچ گونه برنامه ریزی رسمی از سوی دولت جدید برگزار می شود.
با وجود این بخش اعظم این گرامیداشت قرار است پس از برگزاری نماز جمعه صورت پذیرد، اما مردم به گونه ای خودجوش از روز چهارشنبه به مناسبت فرارسیدن این سالگرد به برگزاری جشن و شادمانی مبادرت کرده اند.
همزمان با رسیدن این سالگرد، مصطفی عبدالجلیل- رئیس شورای ملی انتقالی لیبی- که پس از سقوط قذافی رهبری کشور را در دست دارد دیشب هشدار داد که این شورا با کسانی که قصد بر هم زدن ثبات کشور را دارند به گونه ای قاطع برخورد خواهد کرد.
باید یادآوری کنیم که در این نخستین سالگرد، امید به رعایت حقوق بشر و برقراری آزادی ها در لیبی به شدت به زیر سوأل رفته است و ماه ها پس از سقوط رژیم قذافی هنوز دولت و قدرتی متمرکز در این کشور بر سر کار نیست.
افزون بر این شورای ملی انتقالی لیبی نیز هنوز موفق نشده است گروه های انقلابی را قانع کند که سلاح هایشان را بر زمین بگذارند.
به همین خاطر، شهرهای بزرگ لیبی از جمله پایتخت این کشور از سوئی صحنۀ زد و خورد میان این گروه های مسلح و از دیگر سو عرصۀ اذیت و آزار مردم به وسیلۀ این گروه هاست.
وجود مراکز متعدد قدرت در کشور، نقض مکرر حقوق بشر به ویژه در زندان ها و بالاخره افتادن سلاح و مهمات به دست همه و انتقال آن به کشورهای مجاور، موجب ابراز نگرانی ها و انتقادات محافل سیاسی و نهاد های حقوق بشری در دیگر کشورهای جهان در ارتباط با حال و آیندۀ لیبی است.
سرمای اوین همیشگی است
هر اتفاقی که در زندان بر اثر سوء مدیریت یا سهل انگاری یا بی احتیاطی رخ بدهد و در رابطه با این سهل انگاری یک زندانی یا فردی که بازداشت شده خسارتی متحمل شود سازمان زندان ها در بدو امر و سپس( چون سازمان زندان ها زیر نظر قوه قضائیه است) رئیس قوه قضائیه مسئول است.
وزیر اطلاعات از "تغییر ماهوی" تهدیدات دشمن و جنگ تمام عیار علیه نظام خبر داد
وزیر اطلاعات تاکید کرد که جریان فتنه دو حلقه در خارج و داخل کشور دارد. بعقیده او نمایندگان فتنه با طراحی سرویس های اطلاعاتی غرب در کشورهای اروپائی اقامت کرده اند و این سرویس ها حمایت سنگینی از آنان میکنند. وزیر اطلاعات مدعی شد که در داخل نیز حلقه ای وجود دارد که این حلقه داخل و خارج با هم مرتبطند
حیدر مصلحی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی طی رهنمود هائی خطاب به ائمه جماعات استان تهران مدعی شد که" جنگ همه جانبه" و "تمام عیاری" که اینک علیه جمهوری اسلامی اغاز شده است، تنها "یک شعار و تهدید نیست" بلکه براساس "اطلاعات دقیق" میتوان گفت که یک جنگ نرم سنگین علیه نظام براه افتاده است.
وزیر اطلاعات تاکید کرد که "دشمن" در تمام حوزه ها طراحی های گسترده ای انجام داده و اعتراف کرد که "تهدید ها و آسیب پذیری هائی" بوجود آمده است.
وزیر اطلاعات توضیح داد که این آسیب ها بدلیل بی سر و صدا بودن جنگ نرم علیه جبهه خودی است. این جنگ "یک هدف ندارد، سیال و ژله ای است، مخاطب ساز است، آسیب آفرین، تضاد افرین و یاس افرین" است. او مدعی شد که خیلی از کارشناسان به این سادگی نمی توانند جبهه های جنگ نرم را تشخیص دهند.
وزیر اطلاعات سپس به سراغ نیروهای "فتنه" رفت و مدعی شد که در جریان حوادث سال 88 "تمام گروههای معاند نظام و انقلاب از انجمن حجتیه گرفته تا منافقین و موساد دست به دست هم دادند. وزیر اطلاعات تاکید کرد که کشورهای منطقه نیز در این فتنه همراهی کردند.
وزیر اطلاعات نوید داد که وی یک "نگاه جدید" نسبت به موضوعات اتخاذ کرده، چرا که اینک تغییرات ماهوی و جدی در حوزه تهدیدات علیه نظام صورت گرفته است.
با این حال وزیر اطلاعات هیچ دیدگاه جدیدی مطرح نکرد و تنها به تکرار اتهامات همیشگی علیه رهبران فتنه بسنده نمود. او تاکید کرد که جریان فتنه دو حلقه در خارج و داخل کشور دارد. بعقیده او نمایندگان فتنه با طراحی سرویس های اطلاعاتی غرب در کشورهای اروپائی اقامت کرده اند و این سرویس ها حمایت سنگینی از آنان میکنند. وزیر اطلاعات مدعی شد که در داخل نیز" حلقه ای وجود دارد که این حلقه داخل و خارج با هم مرتبطند"
حیدر مصلحی در این رهنمود ها "خواص مردود" را هم بی نصیب نگذاشت و مدعی شد که آنها اقدام به "تاکتیک سوخته فرار رو به جلو" کرده اند. بعقیده او این تاکتیک در ایام انتخابات بمعنای بزرگنمائی برخی از مشکلات و تخریب گفتمان ارزشمدار نظام است.
وزیر اطلاعات ائمه جمعه را تشویق کرد که مردم را اگاه کنند تا فریب نقشه دشمن برای تحریم انتخابات و یا نافرمانی مدنی را نخورند او با نام بردن از شورای هماهنگی راه سبز امید از یک "ضد انقلاب در شبکه سیا" نقل کرد که این شورا قرار است انتخابات مجلس را به "صحنه جنگ داخلی تبدیل و مردم را به اغتشاش" تحریک کند.
وزیر اطلاعات تاکید کرد که "دشمن" در تمام حوزه ها طراحی های گسترده ای انجام داده و اعتراف کرد که "تهدید ها و آسیب پذیری هائی" بوجود آمده است.
وزیر اطلاعات توضیح داد که این آسیب ها بدلیل بی سر و صدا بودن جنگ نرم علیه جبهه خودی است. این جنگ "یک هدف ندارد، سیال و ژله ای است، مخاطب ساز است، آسیب آفرین، تضاد افرین و یاس افرین" است. او مدعی شد که خیلی از کارشناسان به این سادگی نمی توانند جبهه های جنگ نرم را تشخیص دهند.
وزیر اطلاعات سپس به سراغ نیروهای "فتنه" رفت و مدعی شد که در جریان حوادث سال 88 "تمام گروههای معاند نظام و انقلاب از انجمن حجتیه گرفته تا منافقین و موساد دست به دست هم دادند. وزیر اطلاعات تاکید کرد که کشورهای منطقه نیز در این فتنه همراهی کردند.
وزیر اطلاعات نوید داد که وی یک "نگاه جدید" نسبت به موضوعات اتخاذ کرده، چرا که اینک تغییرات ماهوی و جدی در حوزه تهدیدات علیه نظام صورت گرفته است.
با این حال وزیر اطلاعات هیچ دیدگاه جدیدی مطرح نکرد و تنها به تکرار اتهامات همیشگی علیه رهبران فتنه بسنده نمود. او تاکید کرد که جریان فتنه دو حلقه در خارج و داخل کشور دارد. بعقیده او نمایندگان فتنه با طراحی سرویس های اطلاعاتی غرب در کشورهای اروپائی اقامت کرده اند و این سرویس ها حمایت سنگینی از آنان میکنند. وزیر اطلاعات مدعی شد که در داخل نیز" حلقه ای وجود دارد که این حلقه داخل و خارج با هم مرتبطند"
حیدر مصلحی در این رهنمود ها "خواص مردود" را هم بی نصیب نگذاشت و مدعی شد که آنها اقدام به "تاکتیک سوخته فرار رو به جلو" کرده اند. بعقیده او این تاکتیک در ایام انتخابات بمعنای بزرگنمائی برخی از مشکلات و تخریب گفتمان ارزشمدار نظام است.
وزیر اطلاعات ائمه جمعه را تشویق کرد که مردم را اگاه کنند تا فریب نقشه دشمن برای تحریم انتخابات و یا نافرمانی مدنی را نخورند او با نام بردن از شورای هماهنگی راه سبز امید از یک "ضد انقلاب در شبکه سیا" نقل کرد که این شورا قرار است انتخابات مجلس را به "صحنه جنگ داخلی تبدیل و مردم را به اغتشاش" تحریک کند.
تشدید بمباران شهر حمص پس از محکومیت رژیم سوریه در سازمان ملل متحد
در فردای تصویب قطعنامعه ای در محکومیت رژیم سوریه به خاطر سرکوب خونین مردم این کشور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، شهر حمص- گرانیگاه قیام مردم سوریه علیه رژیم بشار اسد- امروز هدف شدیدترین بمباران ها طی ١٤ روز اخیر بود. به گفتۀ هادی عبدالله، یکی از اعضای "کمیسیون عمومی انقلاب سوریه"، شدت بمباران در روز جمعه (امروز) در مقایسه با ١٤ روز اخیر باور نکردنی است و در هردقیقه دست کم سه راکت از طرف نیروهای ر ژیم شلیک می شود و تمامی محلات شهر هدف بمباران است.
طی دوهفتۀ اخیر بیش از ٣٠٠ نفر از ساکنان این شهر را نیروهای دولت بشار اسد با استفاده از سلاح های سبک و سنگین از جمله توپ، خمپاره و راکت انداز از پای درآورده اند.
در جریان سرکوب خونین و بیرحمانۀ مردم سوریه طی ١١ ماه اخیر بیش از ٦٠٠٠ نفر کشته شده اند. ده ها هزار زندانی و شماری کثیر مفقود الاثر از دیگر نتایج این سرکوب است.
در پی ناتوانی جامعۀ بین المللی در تصویب قطعنامه ای در شورای امنیت سازمان متحد در محکومیت این آدم کشی گستردۀ رژیم بشار اسد به خاطر وتوی چین و روسیه، کشورهای عربی و غربی به مجمع عمومی این سازمان متوسل شدند و این مجمع دیشب (پنجشنبه شب) با تصویب قطعنامه ای با اکثریت چشمگیر کشورهای عضو ضمن محکوم کردن سرکوب خونین مردم از سوی رژیم پشتیبانی خود از طرح اتحادیۀ عرب مبنی بر کنار گذاشتن بشار اسد از قدرت را اعلام کرد.
این قطعنامه با ١٣٧ رأی موافق، ١٢ رأی مخالف و ١٧ رأی ممتنع به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید.
روسیه، چین، جمهوری اسلامی ایران، کرۀ شمالی، ونزوئلا و کوبا از جمله کشورهائی هستند که به این قطعنامه رأی مخالف دادند.
در پی تصویب این قطعنامه، عفو بین الملل از آن به عنوان پیامی "روشن و بی ابهام" به رژیم سوریه دانست.
نمایندۀ عفو بین الملل در سازمان ملل متحد ضمن استقبال از این قطعنامه افزود در حالی که سوریه به صحنۀ جنایت علیه بشریت از سوی رژیم این کشور تبدیل شده است، تصویب این قطعنامه با چنین اکثریتی نشان می دهد که رژیم دمشق و پشتیبانان آن چون روسیه و انگشت شماری کشورهای دگر تا چه اندازه در جامعۀ جهانی در انزوا قرار دارند.
باید یادآوری کنیم که قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل بر خلاف قطعنامه های شورای امنیت این سازمان الزام آور نیستند اما طی ١١ ماه اخیر چین و روسیه با توسل به حق وتوی خود مانع تصویب قطعنامه ای علیه سوریه در این شورا شده اند.
در پی ناتوانی جامعۀ بین المللی در تصویب قطعنامه ای در شورای امنیت سازمان متحد در محکومیت این آدم کشی گستردۀ رژیم بشار اسد به خاطر وتوی چین و روسیه، کشورهای عربی و غربی به مجمع عمومی این سازمان متوسل شدند و این مجمع دیشب (پنجشنبه شب) با تصویب قطعنامه ای با اکثریت چشمگیر کشورهای عضو ضمن محکوم کردن سرکوب خونین مردم از سوی رژیم پشتیبانی خود از طرح اتحادیۀ عرب مبنی بر کنار گذاشتن بشار اسد از قدرت را اعلام کرد.
این قطعنامه با ١٣٧ رأی موافق، ١٢ رأی مخالف و ١٧ رأی ممتنع به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید.
روسیه، چین، جمهوری اسلامی ایران، کرۀ شمالی، ونزوئلا و کوبا از جمله کشورهائی هستند که به این قطعنامه رأی مخالف دادند.
در پی تصویب این قطعنامه، عفو بین الملل از آن به عنوان پیامی "روشن و بی ابهام" به رژیم سوریه دانست.
نمایندۀ عفو بین الملل در سازمان ملل متحد ضمن استقبال از این قطعنامه افزود در حالی که سوریه به صحنۀ جنایت علیه بشریت از سوی رژیم این کشور تبدیل شده است، تصویب این قطعنامه با چنین اکثریتی نشان می دهد که رژیم دمشق و پشتیبانان آن چون روسیه و انگشت شماری کشورهای دگر تا چه اندازه در جامعۀ جهانی در انزوا قرار دارند.
باید یادآوری کنیم که قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل بر خلاف قطعنامه های شورای امنیت این سازمان الزام آور نیستند اما طی ١١ ماه اخیر چین و روسیه با توسل به حق وتوی خود مانع تصویب قطعنامه ای علیه سوریه در این شورا شده اند.
اسرائیل سپاه قدس را متهم به انجام اقدامات تروریستی علیه اسرائیلی ها کرد
امروز موشه یالون معاون نخست وزیر اسرائیل، ژنرال قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس را متهم به سازماندهی این عملیات کرد. او تاکید کرد که با مطالعه حوادث اتفاق افتاده در هند، تایلند و گرجستان، میتوان فهمید که این عملیان طرح واحدی داشته، از بمبهای مشابهی استفاده شده که در یک کارگاه تهیه شده اند.
"موشه یالون" معاون نخست وزیر اسرائیل امروز تاکید کرد که مسئولیت انجام سوء قصدها علیه سفارتخانه های اسرائیل در هند و گرجستان بعهده سپاه قدس – واحد ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – است.
در این دو حادثه، همسر وابسته نظامی اسرائیل در دهلی نو مجروح شد ولی بمب کارگزاری شده در تفلیس پیش از انفجار خنثی گردید.
فردای این حادثه مقامات تایلندی اعلام کردند که یک شبکه از ایرانیانی را که قصد حمله به اسرائیلیان را داشته اند کشف و خنثی کرده اند.
بنیامین نتان یاهو نخست وزیر اسرائیل این حوادث را به حزب الله لبنان و ایران نسبت داد. اتهامی که هر دو آنرا تکذیب کردند.
با این حال امروز موشه یالون با ذکر جزئیات، ژنرال قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس را متهم به سازماندهی این عملیات کرد.
او تاکید کرد که با مطالعه حوادث اتفاق افتاده در هند، تایلند و گرجستان، میتوان فهمید که این عملیان طرح واحدی داشته، از بمبهای مشابهی استفاده شده که در یک کارگاه تهیه شده اند. او این سخنان را امروز در مصاحبه با نشریه"معاریو" بر زبان آورد. او تاکید کرد که سلیمانی تحت فرمان رهبران جمهوری اسلامی عمل می کند و حزب الله نیز در این عملیات همدست بوده است.
قبلاً آمریکا نیز سپاه قدس را در عملیات علیه سفارت عربستان در واشنگتن و نیز سوء قصدهائی در عراق و افغانستان متهم کرده بود.
امروز همچنین یکی از مقامات بلند پایه امنیتی اسرائیل – که نمی خواست نامش فاش شود- اعلام کرد که ایران و حزب الله در تدارک سوء قصد های جدیدی علیه اسرائیلیان در نقاط مختلف جهان هستند. او گفت که در حال حاضر صحرای سینا بزرگترین محل تجمع اسرائیلی ها در جهان است. او به توریست های اسرائیلی توصیه کرد که از رفتن به جنوب تایلند هم خودداری کنند و در بقیه نقاط نیز قواعد امنیتی را بشدت مراعات کنند.
در پی حوادث تروریستی روز دوشنبه، پلیس تایلند از ملزی خواست که یک ایرانی دستگیر شده را به تایلند مسترد کند. گفته میشود که او جزو گروه سه نفره ایرانیانی است که در بانکوک سوءقصد را تدارک دیده بودند
در این دو حادثه، همسر وابسته نظامی اسرائیل در دهلی نو مجروح شد ولی بمب کارگزاری شده در تفلیس پیش از انفجار خنثی گردید.
فردای این حادثه مقامات تایلندی اعلام کردند که یک شبکه از ایرانیانی را که قصد حمله به اسرائیلیان را داشته اند کشف و خنثی کرده اند.
بنیامین نتان یاهو نخست وزیر اسرائیل این حوادث را به حزب الله لبنان و ایران نسبت داد. اتهامی که هر دو آنرا تکذیب کردند.
با این حال امروز موشه یالون با ذکر جزئیات، ژنرال قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس را متهم به سازماندهی این عملیات کرد.
او تاکید کرد که با مطالعه حوادث اتفاق افتاده در هند، تایلند و گرجستان، میتوان فهمید که این عملیان طرح واحدی داشته، از بمبهای مشابهی استفاده شده که در یک کارگاه تهیه شده اند. او این سخنان را امروز در مصاحبه با نشریه"معاریو" بر زبان آورد. او تاکید کرد که سلیمانی تحت فرمان رهبران جمهوری اسلامی عمل می کند و حزب الله نیز در این عملیات همدست بوده است.
قبلاً آمریکا نیز سپاه قدس را در عملیات علیه سفارت عربستان در واشنگتن و نیز سوء قصدهائی در عراق و افغانستان متهم کرده بود.
امروز همچنین یکی از مقامات بلند پایه امنیتی اسرائیل – که نمی خواست نامش فاش شود- اعلام کرد که ایران و حزب الله در تدارک سوء قصد های جدیدی علیه اسرائیلیان در نقاط مختلف جهان هستند. او گفت که در حال حاضر صحرای سینا بزرگترین محل تجمع اسرائیلی ها در جهان است. او به توریست های اسرائیلی توصیه کرد که از رفتن به جنوب تایلند هم خودداری کنند و در بقیه نقاط نیز قواعد امنیتی را بشدت مراعات کنند.
در پی حوادث تروریستی روز دوشنبه، پلیس تایلند از ملزی خواست که یک ایرانی دستگیر شده را به تایلند مسترد کند. گفته میشود که او جزو گروه سه نفره ایرانیانی است که در بانکوک سوءقصد را تدارک دیده بودند