۱۳۹۰ بهمن ۸, شنبه

مهمترین خبرهای روز شنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

کدام چپ؟ به بهانه‌ی آغاز روند گفتگوها برای شکل‌دهی تشکل بزرگ چپ

vasigh-sheydan.jpgشیدان وثیق

سازمان‌ها و فعالان چپ کنونی ایران، در اکثریت بزرگ‌شان، از نسل چپ سنتی و فرسوده گذشته هستند و جوانانی که امروزه «مارکسیست» می‌شوند هم‌چنان ملهم از بینش و فرهنگ چپ سویتیک و توتالیتر‌اند. در نتیجه، از فرایند گفتگوها برای «شکل‌دهی تشکل بزرگ چپ» چه می‌توان انتظار داشت؟
ویژه خبرنامه گویا
cvassigh@wanadoo.fr
بدون امیدواری، غیر مترقبه را نمی‌توان یافت (هراکلیت)
سرآغاز پشت سر ما نَیارمیده است بلکه پیشاپیش ما سربلند می‌کند (هایدگر)
این روزها در میان پاره‌ای از سازمان‌ها و فعالان چپِ سوسیالیست، به طور عمده در خارج از کشور، سخن از برگزاری گفتگوهایی باز به روی همه‌ی علاقه‌مندان پیرامون شکل‌دهی «تشکل بزرگ چپ» می‌رود. البته این نخستین بار نیست و واپسین بار نیز نخواهد بود که چنین خواست‌ و آرزویی در جنبش چپِ چندگانه‌ی ایران مطرح می‌شود. تلاش‌های تا کنونی اما، در این زمینه، بویژه در دوران جمهوری اسلامی، همواره یا با ناکامی رو به رو شده‌اند یا به اتحاد‌هایی شکننده و ناپایدار انجامیده‌اند و یا بر خلاف هدف ادعایی که ایجاد پدیداری نو بود، به «تکرار همان» در شکل و محتوا یعنی به بازسازی کهنه‌ پرداخته‌اند. با این همه، امید است - حداقل می‌توان در این راه مبارزه و شرطبندی کرد زیرا که به قول هراکلیت، بدون امیدواری، غیر مترقبه را نمی‌توان یافت – که این بار، تلاش جدید، اگر به برآمدن چپی نو نیانجامد – امری که تحقق آن در شرایط تاریخی کنونی و آن هم به طور عمده در خارج از کشور یعنی به دور از میدان عینی و واقعی جنبش اجتماعی، سخت بعید می‌نماید - اما حداقل شاید بتواند به پیشرفت بحث و تبادل نظر پیرامون مساله‌انگیزهای مختلف «چپِ دیگر» که ما چپ رهایی‌خواه می‌نامیم، در حوزه ی نظری و عملی یاری رساند. مهم‌تر از هر چیز در این جا، نه به تنهایی نتیجه‌ی کار چنین تلاش‌هایی است که عموماً کمتر به هدف دلخواه و مورد نظر می‌رسند بلکه تحول و دگرگون شدن خودِ انسان‌ها هستند، خودِ فعالان سیاسی‌-‌ اجتماعی که در چنین روند و کارزاری وارد می‌شوند و از طریق هم‌کوشی‌های نظری، مراوداتی و تجربی قادر می‌شوند ایده‌ها، راه‌کارها و ارزش‌هایی را برای تاریخ و آیندگان به جای گذارند.
در این میان اما پرسشی که بیش از هر پرسش دیگر سرنوشت این گونه تلاش‌ها را رقم می‌زند چه می‌تواند باشد؟ این پرسش، به باور ما، نه مساله‌ی اصل ضرورت یک تشکل بزرگ چپ ایران است - چه در هر شرایطی و در همه جا امروز می‌توان همواره از ضرورت متحد شدن چپ‌های پراکنده و تبدیل‌شدن آن‌ها به نیرویی تعیین کننده در سیاست سخن راند - و نه عامل کمی «بزرگ» بودن آن است - چه می‌دانیم که کمیت هیچ‌گاه در سیاست تعیین کننده نبوده است و نیست و «دیکتاتوری اعداد» بر بینش سیاسی همواره گمراه کننده بوده است. پس به راستی پرسش اصلی چیست؟
پرسشی که اکنون، بیش از هر زمان دیگر، خود را با بغرنجی روز افزون مطرح می‌سازد؛ پرسشی که در حقیقت از آغاز پیدایش افکار نوین سوسیالیستی و کمونیستی - که همواره با نام و نشان مارکس و مارکسیسم سرشته‌ شده‌اند - جنبش چپ را به تامل فرا می‌خواند؛ پرسشی که امروزه در میدان نقد «سیاست» و عمل شاید تنها پرسش اساسی‌ باشد که ارزش دارد در باره‌اش بی‌اندیشیم و در راه پاسخ‌گویی به آن فعالیت و مبارزه کنیم، پرسش «کدام چپ؟» است: چپِ قدرت‌طلبِ تمامت‌خواه؟ چپِ اصلاح طلبِ اداره کننده‌ی نظم سرمایه‌داری؟ و یا در گسست از این دو، چپِ دیگری، چپِ رهایی‌خواه در نفی سیستم‌های موجود؟
جنبش چپِ برآمده از مارکسیسمی که هیچ‌گاه یگانه نبوده است، در سِکانس‌های پایان یافته‌ا‌‌ی از تاریخ صد و پنجاه ساله‌‌اش، همواره پاسخ‌هایی متفاوت و متضاد به پرسش فوق داده است. نگاهی بر این سِکانس‌ها بی‌اندازیم.
سه سِکانس‌ خاتمه یافته
سِکانس نخستین و بنیادین را می‌توان مارکسی نامید. چپ مارکسیستی در این جا ریشه‌ در اندیشه‌های سوسیالیستی، انکشاف مناسبات سرمایه‌داری و برآمدن جنبش‌های کارگری در غرب دارد. این سِکانس از دهه‌ی 40 سده‌ی نوزدهم و به طور مشخص از مانیفست حزب کمونیست در سال 1848 آغاز می‌شود و با کمون پاریس در سال 1871 خاتمه پیدا می‌کند. این سِکانس تاریخی تام و تمام متعلق به اروپای ‌غربی است. در آن، شیوه‌ی طبقاتی classiste - طبقه علیه طبقه - بر اندیشه و عمل چپ انقلابی و مارکسیستی مستولی است. به این معنا که سیاستِ رهایی‌خواه از فرایند مبارزه‌ی طبقاتی دو طبقه‌ی مطلق و آنتاگویستیک، پرولتاریا و بورژوازی، می‌گذرد. از تصرف قدرت سیاسی و دولت توسط طبقه‌ی کارگر صنعتی آگاه و متشکلی که به حکم موقعیت‌ ویژه‌اش در نظام سرمایه‌داری، رسالت مسیحایی نجات انسان‌ها‌ را بر عهده دارد... تا برقراری دیکتاتوری پرولتاریا به جای دیکتاتوری بورژوازی و سرانجام امحای طبقات و دولت در کمونیسم. این سِکانس طبقاتی یا طبقاتیستی از سیاست و سوسیالیسم در پی ناکامی دو آزمون بزرگ تاریخی، بین‌الملل اول کارگری و کمون پاریس، به پایان می‌رسد. سِکانس‌های بعدی به طور اساسی ادامه و تکامل این نخستین نیستند.
سِکانس دوم را می‌توان سوسیال‌-‌ دموکراتیک نام‌گذارد. چپِ مارکسیستی در این سِکانس، به تدریج و قدم به قدم، به عدم امکان و حتا ضرورت برچیدن نظام سرمایه‌داری از طریق انقلاب یا تغییرات رادیکال پی می‌بَرَد. نظامی که از نظر او در بُن و اساس‌ یعنی در وجود مالکیت، سرمایه، کار مزدوری، بازار و دولت، تنها نظم عقلانی، عملی و ممکن بشری است و هیچ جایگزین یا بَدیلی بر آن متصور نیست. این سِکانس پس از شکست کمون پاریس و با شکل‌گیری پیوند جنبش کارگری آلمان با جنبش فکری سوسیالیستی‌- رفرمیستی تحت مفهوم آن چه که «سوسیال دموکراسی» نام می‌گیرد، به وجود می‌آید. با این که امروز، چپِ سوسیال ‌دموکرات به حیات خود در بسیاری از کشورها و نه تنها در زادگاه غربی‌-‌ اروپایی‌اش با فراز و نشیب‌هایی ادامه می‌دهد اما می‌توان گفت که تاریخ واقعی‌ آن به عنوان چپِ مارکسیستی به طور عمده با شرکت و مشارکت این چپ در جنگ امپریالیستی جهانی اول خاتمه پیدا می‌کند. احزاب سوسیال‌دموکرات و سوسیالیستِ اروپا و جهان با کنار گذاشتن هر گونه ارجاع به مارکسیسم در نیمه‌ی ‌اول سده‌ی بیستم، نقطه‌ی پایانی بر حیات خود چون چپِ خواهان گسست از نظام سرمایه‌داری و امحای آن می‌گذارند. به این سان، آن چه که امروزه از چنین چپی باقی مانده است، سازمان‌ها و احزاب رفرمیستی‌ هستند که مدعی انجام اصلاحاتی در نظام سرمایه‌داری در چهارچوب حفظ و مدیریت آن می‌باشند.
سِکانس سوم را می‌توان لنینی- استالینی یا به طور عام‌تر سویتیک نامید. این سِکانس به طور اساسی آسیایی و به طور عمده روسی است. با پیش‌درآمدی نظری و عملی، از چه باید کرد لنین در سال 1902 و به طور مشخص از انقلاب اکتبر و تصرف قدرت سیاسی توسط حزب بلشویک در سال 1917 آغاز می‌شود و با فروپاشی دولت‌های سوسیالیسم واقعاً موجود در 1990 به پایان می‌رسد. در این سِکانس تاریخی، مارکسیسمی که خواهان محو دولت بود به ایدئولوژی و سیاستِ حفظ و اقتدار مطلق دولتی بوروکراتیک و پلیسی تبدیل می‌شود. شیوه‌ی حزبی‌-‌‌ دولتی به جای شیوه‌ی جنبشی‌-‌ طبقاتی می‌نشیند. حزب‌- ‌دولت به جای طبقه‌ی کارگر و زحمتکشان و به نام آن‌ها رسالت مسیحایی قیمومیت بر انسان‌ها و هدایت جابرانه‌ی امور جامعه را در همه‌ی زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به دست می‌گیرد. دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی در اشکال مبتذل و جبرباورانه‌اش برای توجیه سلطه‌ی بی‌‌مانندی در تاریخ بشر که ساختمان سوسیالیسم در یک کشور نام گرفت از سوی ایدئولو دولتی حاکم به خدمت گرفته می‌شوند.
چپِ سویتیک
اهم احزاب چپ مارکسیستی در سه قاره‌ی آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین از جمله در ایران، در این سکانس تاریخی سوم پا به عرصه‌ی حیات و رشد می‌گذارند. برخی از آن‌ها در کشور‌شان صاحب نفوذ و قدرتی می‌شوند. اما این سازمان‌ها و احزاب نیز، در اکثریت بزرگ‌شان، همراه با فروپاشی سوسیالیسم واقعاً موجود، یا از هم می‌پاشند یا در احزاب سوسیال‌دموکرات، سوسیالیستی و غیره... استحاله پیدا می‌کنند و یا در فرقه‌هایی کوچک و در انتظار حسرت‌بار بازگشتِ ناممکن سِکانس‌ لنینی‌- ‌استالینی سپری شده، به بقای بی ثمر و ارزش خود ادامه می‌دهند.
مهم‌ترین آن‌ها در چین و ویتنام، در آمریکای لاتین و در پاره‌ای از کشورهای خاورمیانه و جنوب آسیا‌ -‌ با وجود تفاوت‌ها و اختلافاتی که با اتحاد شوروی در زمینه ی سیاست‌گذاری، شکل مبارزه‌‌ و درک از انقلاب و سوسیالیسم داشتند – به عنوان نمونه نظریه‌ی جنگ توده‌ای و تئوری دموکراسی نوین نزد مائو در انقلاب چین و یا تئوری کانون و عمل مسلحانه در گِواریسم ‌در آمریکای لاتین- اما در اساس، همان سوسیالیسم دولتی مستقر در اتحاد شوروی را سرمشق خود قرار داده بودند و در چهارچوب عمومی بینشی که با انقلاب اکتبر در روسیه حاکم می‌شود، فکر و عمل می‌کردند.
چپ مارکسیستی ایران نیز در متن سِکانس لنینی- استالینی شکل می‌گیرد. چپ‌های مارکسیست ایرانی از ابتدای تولدشان تحت تأثیر شیوه‌ی تفکر و عمل بلشویک‌ها که در اوایل سده‌ی بیستم در نوار مرزی شمال ایران فعالیت داشتند قرار می‌گیرند. آن‌ها نیز - از فرقه‌ی کمونیست ایران و حزب توده تا سازمان‌های چریکی، مارکسیستی- لنینیستی و غیره در دهه‌ی 40 و 50 – همگی، به جز شاید گروه خلیل ملکی و برخی محافل مستقل روشنفکری، در منظومه‌ی ایدئلوژیکی، نظری و سیاسی مارکسیسم سویتیک به وجود آمده و رشد می‌کنند.
به این ترتیب در این دوره، استثنایی در گسست از آن چه که در سِکانس سوم حاکم است رخ نمی‌دهد: نه در حوزه‌ی تئوری و نقد «سیاستِ واقعاً موجود» و نه در حوزه‌ی اشکال نوین سازماندهی و مبارزاتی. بخش کوچکی از این چپ، تنها در زمینه‌ی مبارزه‌ی ضد امپریالیستی، ضد دیکتاتوری و استقلال‌خواهی، گاه می‌تواند در پاره‌ای از کشورهای موسوم در آن زمان به جهان سوم، مواضعی درست و ارزشمند اتخاذ کند ( به جز حزب توده در ایران و احزابی مشابه در جهان که عوامل سرسپرده‌ی اتحاد شوروی بودند). با این همه اما باید تکرار و تاکید کنیم که در زمینه‌ی سیاست، انقلاب و سوسیالیسم، این چپِ جهان سومی، در اساس، در چهارچوب همان سیستم بینشی، نظری، عملی و ایدئولوژیکی سویتیک باقی می‌ماند و کمترین ایده و عمل نوینی از خود در گسست از آن ارایه نمی‌دهد.
تنها در دو رخ‌داد تاریخی قابل توجه، یکی در جنبش ماه مه‌ی 68 در اروپای غربی – آن جا که مساله‌ی انقلاب چون رهایش Emancipation و نه تصرف دولت و قدرت سیاسی مطرح می‌شود - و دیگری در لحظه‌‌ای کوتاه در انقلاب فرهنگی چین در نیمه‌ی دوم سال 1960 - آن جا که سخن از «به توپ بستن ستاد فرماندهی»، از میان برداشتن حزب‌-‌ دولت و تشکیل کمون‌ها می‌رود - می‌توان از تلاش‌هایی نوین اما متزلزل در گسست از سه سِکانس‌ تاریخی نامبرده سخن راند. اما این تلاش‌ها نیز، از جمله به دلیل شرایط تاریخی، کوتاهی فرصت و کاستی‌های فراوان‌ در نظریه و عمل، نتوانستند و نمی‌توانستند مفاهیم و نمونه‌های تجربی نوین، تعمیم بخش و جهان‌روای به جای گذارند.
چپ ‌رهایی‌خواه
بنا بر آن چه که رفت، ما امروز در شرایطی زندگی و مبارزه می‌کنیم که سه سِکانس‌ تاریخی چپ مارکسیستی، یکی پس از دیگری، بدون آن که ادامه و تکامل یکدیگر باشند، به پایان رسیده‌اند. پرسش این است: از آن‌ها چه اصول و ارزش‌های راهنمایی برای امروز ما باقی مانده‌اند؟
از سکانس نخست مارکسی تنها می‌توان ماتریالیسم تاریخی - که بی‌شک از ماتریالیسم جبر‌باورانه‌ و تاریخ‌باورانه‌ باید متمایز شود - و نقد اقتصاد سیاسی سرمایه‌داری را نام برد که هم‌چنان سلاح‌های نقد نیرومندی را در تحلیل از اوضاع و شرایط اجتماعی- سیاسی تشکیل می‌دهند. اما از دو سکانس تاریخی سوسیال دموکراتیک و سویتیک چه اصول، نظریه‌ها و راه‌کارهایی را می‌توان امروزه برای کاربرد در مبارزات جاری معتبر دانست؟ تئوری دولت؟ تئوری حزب؟ شیوه‌های سازماندهی؟ نظریه‌ی دولتِ‌رفاه؟ نظریه‌ی ساختمان سوسیالیسم در یک کشور؟ اقتصاد و سوسیالیسیم دولتی؟ ... کدام یک از این ها امروزه می‌توانند به کار چپِ رهایی خواه آیند؟ بی تردید پاسخ می‌دهیم که به تقریب اگر نه به طور مطلق: هیچ یک!
پس در نتیجه، چپِ دِگر، در گسست از دو چپ قدرت‌طلبِ توتالیتر و اطلاح‌طلبِ نظم موجود سرمایه‌داری، ناگزیر باید از نو و دوباره یعنی از بُن و اساس، از سرآغاز، در هر جا و مکان، در سطح ملی و جهانی، دست به ابداع و تاسیس ایده‌ها، نظریه‌ها، راه‌کارها و اشکال نوین زند. چه، با وام گرفتن از این ایده‌ی هایدگر، می‌توان گفت که سرآغاز چپِ رهایی‌خواه در گذشته‌ی او نَیارمیده است بلکه پیشاپیش‌ او سر‌بلند می‌کند. برای ایجاد چنین چپی البته می‌توان و باید شرط‌بندی و مبارزه کرد، اما هم‌زمان باید واقف بود که برآمدن آن در وضعیت امروز جهانی امری بسی دشوار و بغرنج است.
در توضیح ایده‌ی چپِ رهایی‌خواه و مبارزه در راه تکوین آن در مقیاس ملی و جهانی چه می‌توان از هم اکنون بر زبان آورد؟
اگر رهایی‌خواهی پرتو افکن راه مبارزات جاری ما می‌باشد، پس عمل سیاسی روزمره و کنونی چپ رهایی‌خواه نمی‌تواند به جهت راهی رود که او را از هدف خود دور تر می‌سازد. شکست سوسیالیسم واقعاً موجود از جمله در این بود که بین هدف آرمانی ادعایی و سیاست‌های روزمره‌‌اش شکافی ژرف و تضادی عظیم به وجود ‌آمد. به این سان که به نام لغو مالکیت خصوصی، مالکیت در شکل دولتی را به مراتب نیرومند‌تر از پیش کردند. به نام تخریب ماشین دولتی، دولت، بوروکراسی و تکنوکراسی را مقتدر‌تر از پیش کردند. به نام حکومت زحمتکشان، دیکتاتوری ‌حزب-‌ ‌دولت و سلطه‌ی ایدئولوژیکی- پلیسی بر کارگران و تمامی جامعه را شدید‌تر از پیش اعمال کردند.
رهایش یا رهایی‌خواهی که هم آرمان است و هم مضمون مبارزه‌ی حی و حاضر - در این جا و هم اکنون و نه در نا کجایی در آینده‌ای نامعلوم - تنها می‌تواند در گستره‌ی مبارزاتی و مداخله‌گری‌ تعریف و تبیین شود. در مبارزه برای آزادی و رهایی از سلطه‌های گوناگون. در مبارزه برای الغای مالکیت بر نیروهای مولده و الغای سرمایه‌داری. در مبارزه برای محو دولت و «سیاستِ واقعاً موجود» که نام دیگر «حکومت کردن و تحت حاکمیت قرار گرفتن» است. در مبارزه‌ برای برابری و عدالت اجتماعی. در مبارزه‌ی مردمان برای تصاحب مستقیم و بی‌‌واسطه یعنی بدون نمایندگی امور خود به دست خود و برای خود. سرانجام، در مبارزه برای تکامل آزادانه‌ی هر فرد چون شرط آزادی همگان در مشارکت و هم‌زیستی با هم.
تلاش در چنین جهتی البته تنها نظری نبوده است بلکه عملی نیز می‌باشد. یعنی همراه با مداخله‌گری در مبارزات سیاسی و اجتماعی انجام می‌پذیرد. در این راه ما هم به رویکردی فلسفی نیاز داریم و هم به آزمودن شکل‌ها و شیوه‌های نوین مبارزه. پس در برابر سه گونه پرسش یا بغرنج قرار می‌گیریم: کدام تغییر وضع موجود؟ توسط کدام فاعل جمعی انقلابی؟ با کدام اشکال نوین سازماندهی؟
کدام تغییر وضع موجود؟
تغییر وضع موجود امروزه در گرو حل دو مناسبات سخت پیچیده و سر در گُم شده است. از یک‌سو مناسبات غالب سرمایه‌داری عمل می کنند که خصلت عمومی و چهانی پیدا کرده‌اند و بیش از پیش راه بهروزی و برابری در جوامع را محدود و مسدود می‌کنند و از سوی دیگر جهانی‌شدن و به هم پیوستگی امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشورهای مختلف است که راه‌حل‌های ملی و محلی را به میزانی بی‌سابقه و تعیین کننده غیر‌عملی می‌سازد.
تغییر نظم موجود امروزه بیش از پیش در همه‌ی کشورهای جهان و از جمله در جامعه‌ی ایران وابسته به خروج یا گسست از مناسبات سرمایه‌داری در اشکال و درجات مشخص، مختلف و ویژه شده است. این در حالی است که راه‌حل‌های تاکنونی به اصطلاح ضد‌ (یا غیر) سرمایه‌داری از نوع تمرکز مالکیت و اقتصاد در دست دولت (راه حل سوسیالیسم دولتی و توتالیتر) و یا اصلاحات رفرمیستی توسط «دولت رفاه» در چهارچوب حفظ مناسبات بازار و سرمایه (راه حل سوسیال‌دموکراتیک)،‌ در هر جا که طی یکصد سال گذشته تجربه شده‌اند، هر دو نشان داده‌اند که نه عدالت اجتماعی می‌آورند و نه برابری و بهزیستی برای مردم. امروزه پربلماتیکِ تصاحب جمعی و دموکراتیک نیروهای مولده و کنترل جمعی آن‌ها در اشکالی که نه دولتی باشد و نه خصوصی همواره چون بغرنجی پیچیده بدون پاسخ باقی مانده است.
در چنین شرایطی و به طور نمونه در جامعه‌ی ایران، می‌دانیم که سه اصل جمهوری، دموکراسی و جدایی دولت و دین که ما لائیسیته می نامیم، اگر چه، بدون تردید، بنیاد‌هایی اساسی آلترناتیوی در برابر نظام استبداد دینی کنونی‌ می‌باشند و از این نگاه پیش‌شرط‌‌‌های هر گونه تحول و دگرگونی‌ در کشور ما را تشکیل می‌دهند، اما این‌ها همه به تنهایی راه‌حل و پاسخی به چگونگی برون رفت از مناسبات اقتصادی حاکم در ایران که آمیزشی از سرمایه‌داری و اقتصاد رانتی متکی بر دولتی مستبد و فعال‌مایشا‌ست، به دست نمی‌دهند. برای دگرگون ساختن چنین مناسباتی، ما نیاز به ایده‌ها و راه‌کارهایی نوین و بدیع داریم که از هم‌اکنون و نه در آینده‌ای نامعلوم باید در دستور کار نظری و تجربی و مبارزات سیاسی- اجتماعی خود قرار دهیم.
امروزه با جهانی شدن جوامع بشری، خروج از مناسبات اقتصادی حاکم در یک کشور نمی تواند مستقل و منفک از دیگر کشورها در منطقه، قاره و جهان انجام پذیرد. نه تنها برآمدن جامعه‌ی نوین و مناسبات اجتماعی نوین در محدوده‌ی بسته‌ی یک کشور نا‌ممکن می‌شود - این را مارکس صد‌ و پنجاه سال پیش‌ مشاهده کرده بود - بلکه همه‌ی شواهد نشان می‌دهند که حتا اصلاحات در یک‌ کشور نیز بیش از پیش نیاز به هم‌راهی و هم‌سویی دیگر مردمان و اقتصادها در کشورهای دنیا و منطقه دارند. امروزه، جهانی‌شدن مناسبات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امر یافتن راه‌کار‌های مشخص برای تغییر وضع موجود در یک کشور، مستقل از تغییر و تحولات در دنیای خارج را هر چه بیشتر پیچیده و معمایی کرده است. چپِ رهایی‌خواه امروزه دیگر نمی‌تواند در چهارچوب محدود و بسته‌ی ملی – محلی بی‌اندیشد و مبارزه کند بلکه بیش از پیش، در هم‌سویی و هم‌کوشی با چپ‌های رهایی خواه جهان، باید به صورتی منطقه‌ای و جهانی فکر کند و چاره‌جویی کند.
گفتگو پیرامون کدام تغییر وضع موجود در ایران با توجه به وضعیت آن، به بیان دیگر گفت‌و‌ گو درباره‌ی معضل چگونگی پیوند مبارزات مبرم کنونی برای آزادی، حقوق بشر، جمهوری‌، دموکراسی‌ و لائیسیته از یکسو با مبارزه برای برابری‌ و بر ضد‌سرمایه‌داری و دولت‌گرایی از سوی دیگر‌، یکی از موضوعات اصلی بحث برای ترسیم سیمای کلی چپِ دیگر را تشکیل می‌دهد.
کدام فاعل جمعی؟
در بینش و سیستم‌ نظری چپ سنتی، نقش فاعل اجتماعی را پرولتاریا و «حزب طبقه کارگر» ایفا می‌کردند. اما طبقه‌ی کارگر جمعی، صنعتی و مولد یا به عبارت دیگر پرولتاریایی که در مرکز بینش‏ فرجام‌گرایانه و مسیحایی قرار داشت و مارکس از آن چون «جنبش اکثریتی عظیم به نفع اکثریتی عظیم» (مانیفست) نام می‌بُرد، طبقه‌ای که تا نیمه‌ی سده‌ی بیستم بر رسته و نیرویش‏ افزوده می‌شد، امروز نه تنها رو به تقلیل می‌رود بلکه از انسجام، اتحاد، خودآگاهی و خود‌-‌ ‌سازماندهی طبقاتی‌اش‏ کاسته می‌شود. چنین وضعیتی، بیش‏ از آن که اتفاقی یا گذرا باشد، ترجمان تغییر و تحولات ساختاری و اجتماعی است. به این معنا که تضاد میان کار و سرمایه، یعنی موضوع استثمار سرمایه‌داری در فرایند تولید، اگر چه همواره یک رکن مهم مبارزات طبقاتی و ضد سرمایه‌داری باقی می‌ماند، اما جایگاه انحصاری و سیادت سابق خود از اوایل سده‌ی نوزده تا نیمه‌ی سده‌ی بیست را از دست داده است. امروزه، نه تنها در مراکز بزرگ سرمایه‌داری جهانی بلکه در همه جا، تضاد میان کار و سرمایه در گستره‌ی تولید دیگر تنها عامل کسب خود‌‌آگاهی ضد‌سرمایه‌داری و تنها محرک تغییر و تحولات و ایجاد جنبش‏های ضد‌سستمی نمی‌شود، اگر چه این عامل اهمیت خود را همواره به مثابهی بخش قابل توجهی از این جنبش‌ها‏ حفظ می‌کند.
این سلطه‌ی همه جانبه‌ی سرمایه - همه‌ی انواع آن و نه فقط سرمایه اقتصادی بلکه به قول بوردیو سرمایه سمبُلیک یعنی سرمایه سیاسی، نظامی، علمی، فن‌آوری، رسانه‌‌ای و غیره - امروزه بر «کلیت جامعه» در همه‌ی ابعاد زندگی فردی، خصوصی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی... حاکم شده است. این سلطه نه تنها بر طبقه‌ی کارگر و در مکان تولید بلکه بر توده‌ی بسیارگونه multitude و در مکان‌های گوناگون اجتماعی اعمال می‌شود. این سلطه اما در عین حال می‌تواند (بدون آن که مسلم باشد) شرایط خود‌آگاهی، خود‌‌سازماندهی جمعی و مبارزه را‌ برای رهایی در میان قشرهای وسیع اجتماعی مساعد کند. خودآگاهی ضد‌سرمایه‌داری و رهایی‌خواهانه و خود‌‌سازماندهی اجتماعی می‌توانند حاصل مبارزاتی شوند که در بستر آن‌ها راه‌کار‌ها و پروژه‌های نفی ارزش‏های حاکم مطرح ‌شوند. در این مبارزات، قشرهایی مختلف (و نه تنها کارگران) در میدان‌هایی مختلف (و نه تنها در میدان تولید) با نظام و ارزش‏های حاکم درافتاده و درگیر می‌شوند. مردمانی که تحت انقیاد و ازخود‌بیگانگی مناسبات سرمایه‌داری قرار دارند با وارد شدن در میدان دخالت‌گری مدنی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خود- مدیریتی... قابلیت‌ها و توانایی‌های‌شان‌ را در چاره‌جویی برای ارایه‌ی راه کار‌ها جهت رهایی خود به کار می‌اندازند.
با این همه اما امروزه شاهد آنیم که آن فاعل جمعی انقلابی و دگرگون‌ساز که می‌بایست برانگیزنده‌ی فرایند دگرسانی اجتماعی شود، تنها به صورت لحظه‌ای و ناپایدار در رخ‌داد‌ها و برآمدهای بزرگ مبارزاتی و جنبشی و در مکان‌های مشخص شکل می‌گیرد و سپس فرو‌ ‌می‌نشیند و از پا در می‌آید. از یک‌سو، سلطه‌ی سیستم موجود قشر‌های وسیع اجتماعی را در سطح ملی و جهانی وارد میدان مبارزه‌ی ملی- جهانی ضد‌سیستمی می‌کند اما از سوی دیگر فاعل جمعی سیستم‌برانداز سر بر نمی‌آورد.
گفتگو پیرامون پروبلماتیکِ تبیین فاعل جمعی دگرگون ساز اجتماعی چه در جامعه‌ی ایران و چه در سایر جوامع، نیرویی که دیگر امروزه به طبقه‌ی کارگر صنعتی محدود و خلاصه نمی‌شود، یکی دیگر از محورهای اصلی بحث برای ترسیم سیمای چپِ دیگر را تشکیل‌ می‌دهد.
کدام اشکال نوین سازماندهی؟
در مساله‌ی سازماندهی جمعی و مناسبات میان هستی اجتماعی و آگاهی، دو بینش و شیوه‌ی اقتدارگرایانه را همواره تجربه کرده‌ایم و می‌کنیم. در سیستم‌های مدرن و دموکراتیک کنونی، تحزب به طور عمده به وسیلهی گروه‌هایی از نخبگان بورژوازی، متخصصان، کارشناسان و سازندگان «افکار عمومی» چون رسانه‌های عمومی با مشارکت تکنوکرات‌ها و روشنفکران و در بهترین حالت با نظرسنجی از مردم و مراجعه به آرای آن‌ها هر چند سال یکبار در انتخاباتی آزاد عمل می‌کند. از سوی دیگر، در سیستم فلسفی و بینشی چپ کلاسیک نیز، به همان سان، تنها «افرادی خاص» محدود و معین هستند که چون مسلح به «علم سوسیالیسم» ‌می‌باشند، رسالت رهبری و هدایتِ بلامنازع زحمتکشان و مردم از طریق فرمانروایی «حزب- دولت» را بر عهده می‌گیرند. با این تفاوت نسبت به دسته‌ی اول که این سیستم تمامت‌خواه برای اداره‌ی جامعه و کشور حتا نیازی به رایزنی عمومی و انتخابات آزاد ندارد.
این دو بینش در حقیقت از یک سنخ می‌باشند. هر دو از یک خاستگاه واحد دینی برآمده‌اند. از اعتقاد به نقش مهدوی نیرویی که جدا از جامعه، بر فراز آن و حاکم بر آن باید قرار گیرد تا انسان‌ها را به سوی رستگاری هدایت نماید. نیرویی که تا دیروز رسول-‌ کلیسای ناجی بود و امروز حزب- دولتِ راهبر است.
در برابر این دو بینش، آن ما فلسفه و بینش‏ دیگری را ما قرار می‌دهیم که از یکسو بر قابلیت‌ها و توانایی‌های فاعل اجتماعی در جنبش‌ها و مبارزات اجتماعی و از سوی دیگر بر فاصله گرفتن از قدرت و دولت و تحزب سنتی تأکید می‌ورزد. قابلیت‌های‌ این فاعل جمعی (کلکتیو) در کسب شناخت و دست‌یابی به ‌ایده‌ها، نطریه‌ها و طرح‌هایی به طور نسبی صحیح‌‌تر و نزدیک‌‌‌تر به «واقعیت» و به همین سان توانایی‌ در خود‌‌‌سازماندهی خویش. «واقعیت» در این جا البته نه به معنای آن چه که «به واقع» هست، مشاهده می‌شود، امکان‌پذیر می‌نماید و یا آن چه که به یقین باید انجام پذیرد، بلکه به مفهوم آنی است که به نظر ما ناممکن می‌رسد ولی می‌تواند رخ‌دهد و اتفاق بی‌افتد و حداقل می‌توان بر سر آن شرط‌بندی کرد. این قابلیت‌ها و توانایی‌ها نیز از آن جا ناشی می‌شوند که جنبش‌های‏ اجتماعی می‌توانند نمونه‌های عالی فضای آزاد، دمکراتیک و پر چالش تبادل و تقابل نظری باشند که در فرایند آن‌ها مبارزه و عمل دگرگشتی اجتماعی با مراوده‌ی فکری و برنامه‌ای آمیزش‏ می‌یابند و خودِ شهروندان در این فرایند، نقش‏ فاعلان، مبتکران و بازی‌کنان اصلی و مستقیم را ایفا می‌کنند. در یک ‌کلام، مداخله‌گری مستقیم و بدون واسطه‌، بدون واگذاری، بدون نمایندگی‌ از دیگران و بدون نماینده کردن دیگران.
امروزه با نقد و رد شکل‌ها و شیوه‌های کهنه‌ی فعالیت سیاسی و سازمانی، جنبش‌های احتماعی در همه جا در تکاپوی اختراع شکل‌های نوینی از مشارکت و خود‌‌‌سازماندهی‌اند. همه‌ی آن‌ها نیز در برابر چالش‌هایی جدید و سخت قرار دارند. اشکال تاریخی و سنتی سازماندهی‌های شناخته شده که در سده‌ی بیستم در نمونه‌ی حزب‌-‌ دولت، جبهه... برای رهبری و متحد کردن مردم، تصرف قدرت سیاسی و حفظ آن عمل می‌کردند و هم‌چنان نیز عمل می‌کنند، اکنون در بحران فکری و ساختاری ژرفی فرو رفته‌اند و نمی‌توانند نیروی اجتماعی‌ قابل توجهی را مانند سابق متشکل و فعال ‌کنند. در مساله‌ی شکل سازماندهی جمعی، ویژگی مشترک جنبش‌های اجتماعی کنونی در همه جا – چه در غرب و چه در جوامعی چون جامعه‌ی ایران – ناقد و نافی شکل‌های تاکنونی و سنتی فعالیت سیاسی و حزبی است.
تشکل‌های حزبی، تحزب واقعاً موجود، چه در گذشته و چه امروز، چه چپ و چه راست، با هر ایدئولوژی، ساختار و شیوه‌ای، چه با اتکا به مردم و چه بدون اتکا به مردم، همواره برای تصرف قدرت و حکومت کردن زاده، ساخته و پرداخته شده‌اند. این‌ها با وجود نقشی که در طول تاریخ مدرن در هدایت و سازماندهی مبارزات و تحولات سیاسی و اجتماعی ایفا کرده‌اند، همواره در زمان و مرحله‌ای از مبارزه، در مقابل و رویاروی حرکت‌ها و جنبش‌های اجتماعی رهایی‌خواهانه قرار گرفته و می‌گیرند. حزب قدرت‌طلب و دولت‌گرایی که امروزه و در شرایط تاریخی کنونی به قدرت می‌رسد، بنا بر سرشت محافظه‌کارانه‌ی «حفظ‌خود» چون دستگاهی در خود، برای خود و جدا از جامعه، برای اداره‌ی کشور ناگزیر دست به سلطه و ستم یا آن چه که «خشونت مشروع» می‌نامند خواهد زد. در مرحله‌ای از حاکمیت‌اش، اگر نه از همان ابتدا، از رشد و توسعه‌ی حرکت‌‌ها و جنبش‌‌های مستقل اجتماعی، خود‌مختار، معترض و رهایی‌خواهانه که خارج از حوزه‌ی اقتدار و کنترل و سازماندهی‌اش قرار می‌گیرند و یا مانع سیاست‌هایش می شوند، جلوگیری به عمل می‌آورد و حتا به سرکوب آن‌ها می‌پردازد.
اشکال خود‌ ‌سازماندهی‌ در جنبش‌های اجتماعی امروزی، با وجود موانع و مشکلات‌، دارای چنین خصوصیاتی‌اند که هر گونه انحصار‌طلبی، قدرت‌طلبی و سیادت‌طلبی را رد و مشارکت مستقیم و بدون واسطه‌ی همه‌ی داوطلبان و مداخله‌‌گران را به صورتی برابرانه تشویق می‌کنند. فعالان و کنشگران اجتماعی امروزه به شیوه‌های خودگردان سازماندهی تمایل دارند که مشخصه‌‌اش روابط تشکیلاتی از نوع دیگری است. این اشکال نوین، در حد شناخت کنونی ما، به گونه‌ای می توانند باشند که به افراد و گروه‌های مختلف و فعال و شرکت کننده امکان دهند نقش خود را به منزله‌ی کنشگران، دخالت‌گران و تعیین‌کنندگان مستقیم و بدون واسطه در شرایطی برابر و دموکراتیک ایفا کنند. جنبش‏های اجتماعی برای دگردیسی تمایل نیرومندی به خودمختاری، خودگردانی و خودرهایی دارند. خودمختاری به معنای استقلال، حاکم شدن، حاکم بودن و حاکم ماندن بر سرنوشت خود است. خودگردانی به معنای نفی رهبری توسط یک مرکز (ولو مرکزی انقلابی، آگاه و پیشرو) و خود‌-‌ مدیریت برابرانه و گردان امور است. خود‌‌رهایی به معنای آزادی و رهایی انسان‌ به دست خود از «سیاستِ واقعاً موجود» و از «حزب - دولت» چون نیروهایی بَرین و جدا از جامعه و مسلط بر آن و بنا بر این از سه سلطه‌ی‌ اساسی یعنی مالکیت، سرمایه و دولت است.
گفتگو پیرامون چگونگی سازماندهی نوین در گسست از تحزب کلاسیک، چه در شکل لنینی- استالینی آن و چه در اشکال مرسوم کنونی، تحزبی که نگاه به تصرف قدرت، تبدیل شدن به حزب- دولت و حاکمیت و سلطه بر جامعه در حفظ جدایی و فراسویی خود از آن است، محور اصلی سومی را در مباحثات برای ترسیم سیمای کلی چپِ دیگر تشکیل می‌دهد.
نتیجه‌گیری: تدارک نظری‌-‌ عملی
از بحث خود نتیجه می‌گیریم که امروزه، در برابر شکل گیری چپِ دیگر یا رهایی‌خواه، چه در ایران و چه در سایر کشورهای جهان، بغرنج‌های حل نشده‌ای سد راه می‌باشند. آن‌ها را در خطوط اساسی و در سه پرسش اصلی مورد توجه قرار دادیم: کدام تغییر وضع موجود؟ کدام فاعل جمعی انقلابی؟ کدام شکل دیگرِ سازماندهی؟ گفتیم که برآمدن چپِ رهایی‌خواه وابسته به چگونگی پاسخ دادن او به سه پرسش فوق در گسست از دو نوع چپِ توتالیتر و اداره کننده‌ی نظم موجود سرمایه‌داری است. با این توضیح، به باور ما، در شرایط ملی و جهانی کنونی، شکل گیری چنین چپی نیاز به زمان دارد. نیاز به تلاش‌های فراوان نظری و عملی. مهم تر از هر چیز نیاز به شکوفا شدن جنبش‌های سیاسی‌- اجتماعی در نفی نظم موجود و برآمدن رخدادهای نامترقبه دارد. از این رو، به باور ما، چنین چپی به تنهایی از اتحاد یا وحدت چند سازمان و فعال سیاسی ایرانی آن هم در خارج از کشور و در شرایطی که همواره با سرسختی و استمرار عناصر کهنه‌ی چپِ سنتی در بینش، تفکر، سیاست‌، سبک‌کار‌ و شیوه‌ی سازماندهی و غیره رو به رو هستیم، نمی تواند فرا روید. سازمان‌ها و فعالان چپ کنونی ایران، در اکثریت بزرگ‌شان، از نسل چپ سنتی و فرسوده‌ی گذشته هستند و جوانانی که امروزه «مارکسیست» می‌شوند هم‌چنان ملهم از بینش و فرهنگ چپ سویتیک و توتالیتر‌اند. در نتیجه، از فرایند گفتگوها برای «شکل‌دهی تشکل بزرگ چپ» چه می‌توان انتظار داشت؟ این که در زمینه‌های نظری و تجربی، قدم‌هایی هر چند کوچک در جهت آنی بردارد که ما در این نوشتار و در جاهای دیگر سه گسست از چپ سنتی در بینش، سیاست و سازماندهی نامیدیم.
نسل چپِ رهایی‌خواه، امروزه در همه جا، تنها می‌تواند دست به کار تدارکات نظری و عملی زند. مقدمات، زمینه‌ها وشرایط فرارویی سیاستی دیگر و چپی دیگر را در فرایند جنبش‌های اجتماعی و رخ‌داد‌های نامترقبه‌ای که ناممکن را ممکن می‌سازند، آماده و فراهم کند.

 

مهرداد خوانساری: کنگره ملی با روی‌کرد «دموکراتیک و مردمی» تشکیل می‌شود

اینک، مدتی است که مقوله تشکیل «کنگره ملی و شورای رهبری»، بار دیگر ورد زبان این و آن قرار گرفته و تلاش‌هایی نیز به منظور برگزاری نشست‌های مختلفی برای رسیدن به این هدف در حال انجام است.
تجربه نشان می‌دهد، که در گذشته نیز هرگاه نسبت به شرایط زمان، اینطور بنظر می‌رسید که قرار است عرصه بر جمهوری اسلامی تنگ شود، برخی از شهرت یافتگان در لابلای اپوزیسیون خارج از کشور، پیش‌قدم می‌شدند و تلاش می‌کردند تا شرایط لازم برای تشکیل یک کنگره ملی و انتخاب یک شورای رهبری، با هدف ایجاد زمینه برای دریافت کمک‌های مادی و معنوی مورد نیاز از کشورهای غربی، را هموار سازند، تا پس از آن کار مبارزه با جمهوری اسلامی را شروع کنند.
متأسفانه در گذشته بعلت عدم آمادگی برای شرایط ضروری، نه نیروهای معتبر و تعیین کننده قادر به کنار آمدن در چنین چارچوبی بودند و نه اینکه غرب آمادگی ایستادن جدی در مقابل جمهوری اسلامی را داشت و به همین دلایل بود که اساساً واژه «کنگره ملی و شورای رهبری»، مورد استفاده بیهوده قرار گرفت و بدین ترتیب لوث و بی اعتبار گردید.
امروز هم که شرایط برای اقدام جدی به مراتب آماده‌تر از همیشه می‌باشد و لزوم توجه بیشتر به اینگونه ابتکارات را ضروری می‌سازد، هیچکس نیست که با تشکیل کنگره ملی به معنی واقعی که از خواست‌های ضروری نیروهای میهن پرست که خواستار پایان دادن به عمر جمهوری اسلامی و پدید آوردن شرایط لازم برای استقرار یک حکومت آزاد، دموکراتیک و مردمی در کشورمان می‌باشند، موافق نباشد. ولی، تشکیل چنین کنگره‌ای باید با مشارکت همه نیروهای سیاسی که قوائد بازی دمکراتیک را می‌پذیرند و دارای اهداف دقیق و مشخص می باشند تشکیل گردد. در غیر این‌صورت، فقط واژه کنگره ملی و یا هر واژه دیگر مشابه آن که ادعای نمایندگی قشرهای مستأصل جامعه ما را بنماید، نمی‌تواند به حق، خود را حرکتی کافی و مشروع قلم‌داد سازد.
از همه مهم‌تر و بدیهی‌تر آنکه، در شرایط فعلی که ما تجربیات متعدد، «استحاله و اصلاحات»، را پشت سر گذاشته‌ایم، تردیدی وجود ندارد، هرگونه حرکتی که نتواند پیامی واضح و قاطع به هم میهنان بدهد و آنها را، در جهت ساختار شکنی تشویق و راهنمائی نکند، هرگز امکان توفیق در ایجاد آن انسجام لازم و هدفمند که منتج به پایان عمر جمهوری اسلامی گردد، را نخواهد داشت.
لذا هر نشستی که بخواهد، بازهم مخلوطی از «ساختار شکن و اصلاح‌طلب» را در کنار هم قرار دهد و در انتها با پیامی نیم بند قصد این را داشته باشد که به حساب خود صرفاً پاسخی نمایشی برای خلاء موجود در رهبری فراهم آورد، فقط وقت خودش و هم میهنان را تلف می‌کند وفقط به آن حس بدبینی و عدم اعتماد موجود در فضای مسموم سیاسی کمک بیشتر می‌نماید.
دست زدن به اینگونه حرکات باید مسئولانه و منحصرا با اهداف مشخص و با شرکت نمایندگان سازمان‌های سیاسی که خواستار براندازی نظام ولائی و جمهوری اسلامی می باشند، دنبال شود تا جلوی فرصت‌طلبی و شکست‌های قطعی و اجتنابناپذیر بعدی، از پیش گرفته شود.




هفته‌ای که هم قیمت سکه دچار نوسان شد و هم عقد و عروسی

image
با این زیاد شدن قیمت سکه، شاه‌داماد می‌گوید: «با این وضعیت بازار، کدام دیوانه‌ای شب عروسی سکه طلای یک میلیون تومانی! به ما هدیه می‌دهد؟»...اما الان تمام فک و فامیل جمع بشوند و بخواهند شراکتی یک «نیم سکه» بخرند هم باز امکان خرید آن وجود ندارد و تازه هر آن احتمال دارد که ...
 
یکی بخر پنج تا ببر!
 یادش بخیر تا همین چند وق پیش، از شش ماه قبل از افتتاحیه جشنواره فیلم فجر به هر صغیر و کبیری رو می‌انداختیم تا با پارتی بازی بلیط برایمان گیر بیاورد و با آغاز جشنواره هم از بوق سگ تا باز هم بوق سگ در صف خرید بلیط می‌ماندیم تا بلیط تهیه کنیم و هر کس که بلیط جشنواره به دستش می‌رسید چنان فخری به خلق الله می‌فروخت و چنان کلاسی برای فک و فامیل و دوست آشنا می‌گذاشت که انگار قرار است جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول را به او بدهند،
  اما الان کار به جایی رسیده است که ماشالله به دلیل استقبال گسترده علاقه مندان!! مسئولان این حشنواره آتش زده اند به مالشان و البته به خاطر عیالشان و اعلام کرده اند که همزمان با آغاز جشنواره فیلم فجر، موسسه رسانه‌های تصویری، یکصدهزار بسته فرهنگی حاوی پنج فیلم منتخب به عنوان هدیه به تماشاگرانی که برای تماشای فیلم های جشنواره در تهران و شهرستان‌‌ها به سینما بیایند اهدا خواهد کرد!
 
امام خاوری علیه السلام و مسئله بیت المال
خدایا ما را ببخش و بیامرز که این قدر پشت سر محمود رضا خاوری رئیس سابق بانک ملی که سه هزار میلیارد تومان را هاپولی هاپو کرد و زد به چاک حرف زدیم و غیبتش را کردیم.

البته گناهش گردن محسنی اژه‌ای که اعلام کرد خاوری جزو اختلاس کنندگان است و از کشور فرار کرده و فلان و بهمان.

اما هفته گذشته یکی از دوستان محمود رضا خاوری خاطره‌ای از این بنده خدا تعریف کرده است که فقط خدا باید از سر تقصیرات ما بگذرد که این قدر پشت سر این مرد شریف «دی وی دی» گذاشتیم!
 این دوست که لامصب این بار هم نخواست نامش فاش شود گفته است که «زمانی که خاوری هنوز در استان لرستان بود و به تهران منتقل نشده بود، در سفری به تهران رفتاری از او سر زد که تا همین اواخر در ذهن من نقش بسته بود.»
 حالا این رفتاری که از این مرد بزرگ سر زده این بوده که «زمانی که یکی از همراهان خواست تا برای خریدن چای و نوشیدن آن توقف کنیم، راننده وی گفت آقای خاوری همچون همیشه با هزینه شخصی خودش چایی تهیه کرده و افزود ایشان آنقدر ملاحظه می‌کند که هیچوقت با خودکار بیت‌المال برای کار شخصی خود حتی یک شماره تلفن را هم یادداشت نمی‌کند!»

 نوسانات بازار عقد و ازدواج!
همزمان با نوسانات بازار ارز و طلا و افزایش بی سابقه قیمت سکه طلا، این اخوی کوچک ما هم که قرار بود بعد از سال‌ها تلاش مستمر، هفته بعد داماد شود، حالا پایش را در یک کفش کرده که با این وضعیت بازار سکه طلا، «من بمیرم هم زن بگیر نیستم که نیستم!»
هر چه هم که خانم والده می‌گوید: آخه چرا ذلیل شده؟
اخوی ما از خر شیطان پایین نمی آید و می‌گوید: «با این وضعیت بازار، کدام دیوانه‌ای شب عروسی سکه طلای یک میلیون تومانی! به ما هدیه می‌دهد؟»
خب راست می‌گوید دیگر، اگر یادتان باشد تا قبل از طرح تحول اقتصادی این نوای دلنشین نقل هر مجلس عروسی بود: «خاله عروس سه تا سکه تمام! عمه دوماد شش تا نیم سکه! دایی عروس سه تا سکه تمام!»
اما الان تمام فک و فامیل جمع بشوند و بخواهند شراکتی یک «نیم سکه» بخرند هم باز امکان خرید آن وجود ندارد و تازه هر آن احتمال دارد که حتی بابای داماد یا خواهر عروس، شب حنابندان در خیابان ناصر خسرو و هنگام خرید سکه طلا توسط «پلیس بانکی» بازداشت شوند! آن وقت خر بیار و باقالی پاک کن!
به هر تقدیر مراسم ازدواج اخوی ما با نظر مثبت خانواده عروس خانم، تا کاهش نوسانات بازار طلا به تعویق افتاد.
از آن طرف هم همسر جان ما، یک هفته است که ماشین حساب به دست با کمک فیلتر شکن در سایت مثقال دات کام می‌چرخد و آمار مبلغ مهریه اش را به روز حساب می‌کند و خلاصه روی اعصاب ما راه می‌رود!
 
پارکینگ که تحریم نیست
سایت عصر ایران که کلا ما نفهمیدیم با کی خوب است و با کی بد! هفته گذشته در گزارشی درباره مشکل جای پارک در فرودگاه مهرآباد نوشته است که «این واقعاً بی انصافی است که هر روز هزاران انسان که دغدغه رسیدن به پرواز دارند، بعد از عبور از ترافیک وحشتناک تهران و رسیدن به موقع به فرودگاه، در دام بی پارکینگی بیفتند و استرسی مضاعف بر آنها تحمیل شود که آیا به پرواز می‌رسند یا نه؟ و گاه هم نمی‌رسند، فقط به خاطر این که مدت‌ها درگیر پیدا کردن جایی برای توقف خودروهایشان هستند».
هر چند این مشکل یعنی «پیدا کردن جای پارک» نیز همچون مشکل «سوت کشیدن بلندگو در مساجد» از صدر اسلام وجود داشته و نکته تازه‌ای نیست اما موضوع جالبی که سایت عصر ایران به آن اشاره کرده اینجا است که می‌گوید: «اگر نوسازی ناوگان هوایی، مشکل تحریم هاست، ساختن دو تا پارکینگ در مهرآباد و نجات مردم از سردرگمی هاهم مشکل تحریم‌هاست؟ پارکینگ را که در تحریم نیستیم!».
البته این سایت عصر ایران گویا هنوز متوجه نشده است که آقا فرموده اند که فعلا «ما در شرایط بدر و خیبر هستیم» و کندن پارکینگ توسط بولدوزر احتمال مربوط به شرایط «خندق» می‌شود که خب بحث آن جداست!

هجوم به عتبات عالیات
هفته پیش تیتر خبر سایت جهان نیوز درباره «هجوم ایرانیان به عراق» را که خواندیم با خودمان گفتیم عجیب است ملت در این هاگیر واگیر و بدبختی، پول از کجا آورده‌اند که به زیارت و سیاحت عتبات عالیات می‌روند، اما وارد متن خبر که شدیم دیدیم ای دل غافل در متن آمده است که «هزاران ایرانی طی چند روز اخیر در مرزهای مشترک کشورمان با عراق تجمع کرده‌اند که البته این بار، هدف از این تجمع، دریافت مجوز عبور برای زیارت عتبات نیست بلکه فقط برای به دست آوردن یک مشت دلار است»
صرافی‌ها و ارزفروشان شهر «کوت» در شرق عراق هم گفته‌اند که با افزایش خرید دلار در ورودی‌های مرزی شرق این کشور مانند «زرباطیه»، «شلمچه»، «المنذریه» و «الشهابی» مواجه شده‌اند که از مهم ترین گذرگاه‌های تجاری و سیاحتی بین عراق و ایران هستند.
یعنی این ملت عقلشان به جاهایی می‌رسد که به عقل جن‌های عباس غفاری (جن گیر دولت) نمی‌رسد‌ها!
تصور کن در شرایطی که دلار در ایران به ۲۲۰۰ تومان رسیده این ملت خیلی راحت یا با ماشین شخصی و بدون دردسر یا با اتوبوس با بلیط ۲۵ هزارتومانی به کردستان عراق یا شهرهای مرزی جنوب ایران با عراق می‌روند و مفت و مفت دلار می‌خرند و به ایران می‌آورند و با فروش آن کلی مایه به جیب می‌زنند!
حال کردید؟ حالا شما بنشینید دائم برای افزایش قیمت دلار جوک بسازید و برای هم پیامک کنید! ملت هم دارند پول پارو می‌کنند!

 چه کسی دامن را به بازار زد؟
ما که آخر نفهمیدم چه کسی دامن به التهاب بازار ارز می‌زند!
سایت‌های اصول‌گراها به نقل از یک مقام آگاه! می‌گویند که «التهابات بازارها ناشی از جو روانی سازمان یافته بوده و رسانه‌های فارسی زبان مانند «BBC» و «VOA» به آن دامن می‌زنند»
خبرگزاری فارس هم، خبرگزاری ایسنا را متهم کرد که با خبرسازی در روز تعطیل بازار، در صدد دامن زدن به بازار سکه و ارز است.
از طرف دیگر این حسین آقای شریعتمداری مدیرمسئول کیهان هم گفته است که «جریانی همسو با اصحاب فتنه که چندان هم ناشناخته نیست درصدد است تا با افزایش مصنوعی بهای سکه و دلار برالتهاب بازار دامن بزند!»
خود محمود احمدی نژاد رئیس انحرافی دولت هم «به عنوان مطلع» می‌گوید هیچ مشکلی در اقتصاد کشور وجود ندارد و ما از ثبات اقتصادی برخورداریم اما دشمنان به مشکلات دامن می‌زنند!
از یک طرف دیگر کارشناسان اقتصادی خارجی می‌گویند سپاه پاسداران از نوسانات قیمت ارز نهایت بهره را می‌برد برد و این نیروی نظامی به بحران ارز در ایران دامن می‌زند!
جوانفکر هم در روزنامه ایران گفته است که حمله کنندگان به سفارت انگلیس و باغ قلهک در تهران و نمایندگان مجلس و شهرداری  تهران به بحران اقتصادی کشور دامن می‌زنند!
با این اوصاف این روزها کل مسئولان لشکری و کشوری دامن هایشان را در آورده اند و به التهاب بازار می‌زنند!
 
به روش استاد مصباح
هفته پیش استاد مصباح با آن سابقه درخشان  و روش‌های کم هزینه! برای حل و فصل مشکلات، اعلام کرده که باید دنبال روش های دیگری به جز وضع قانون و بازرسی و غیره برای از میان برداشتن فساد برویم!
حوزه نیوز (اسم رو فقط داشته باش جان مولانا) هفته گذشته نوشت که آیت‌الله مصباح یزدی در مراسمی در مرکز تربیت مربی اخلاق قم، با اشاره به اشاعه فساد در جامعه، گفته که «این‌که گمان کنیم تنها با وضع قانون و بازرسی، تظاهرات و نوشتن طومار و مانند آن، می‌توان جلوی این فسادها را گرفت، بسیار ساده لوحی است؛ نمی‌توان این سیل خانمان برانداز را با مشتی خاک فرونشاند».
راست می‌گوید! واقعا درکجای دنیا دیده اید که مشکلات کشور را با وضع قانون و بازرسی و اعتراض و نوشتن طومار و این مسخره بازی‌ها حل نمایند؟
باید کار را بسپارند به شاگردان استاد مصباح که در همان اول بسم الله ۲۰۰ -۳۰۰ نفر را در جا درازکش کنند تا بقیه حساب کار دست‌شان بیاید و به قوانین احترام بگذارند!
  
بوس خوشمزه و پری پیامبر
هفته گذشته آقای خامنه ای با خانواده مصطفی احمدی روشن، معاون بازرگانی تاسیسات هسته‌ای نطنز، که هفته پیش ترور شده بود دیدار کرد و از آن جا چون مسیرش می‌خورد بعد از یک سال سری هم به منزل داریوش رضایی نژاد که سال گذشته ترور شده بود زد.
البته حاشیه های دیدار خامنه ای با خانواده رضایی نژاد از متن آن جالب تر بود.
گویا در این دیدار آرمیتا دختر ۵ ساله داریوش رضایی‌نژاد موهای بلندی داشته است که مورد توجه آقای خامنه‌ای قرار گرفته و درباره موهای بلند آرمیتا خانم از مادرش سوال می‌کند.
مادر آرمیتا هم که بنده خدا هول کرده بوده تصور می‌کند که خامنه ای در شمایل ماموران گشت ارشاد به موهای دختر بچه گیر داده است به او توضیح می‌دهد که «پدر آرمیتا خیلی موهای او را دوست داشت و برای همین آرمیتا اجازه کوتاه کردن آنها را نمی‌دهد».
غافل از این که خامنه‌ای نه تنها کاری به موهای آرمیتا نداشته بلکه از یک سند از امام صادق اندر مزایای موی بلند خانم‌ها رو می‌کند و می‌گوید: «روایتی از امام صادق داریم که فرموده موهای ام سلمه همسر پیامبر آنقدر بلند بوده که آن را به «هجل» (پابند)ش می‌بسته و وقتی می‌ایستاده، از زیبایی مثل «پری» می‌شده است».
جالب است که در گزارشی که از این دیدار در سایت خامنه‌ای منتشر شده آمده است که آرمیتا خانم کوچولو هم وقتی تصویر خودش را با موهای بلندش نقاشی کرد، نقاشی‌اش شبیه تبدیل به تصویر یک پری می‌شود.
اما لحظه خداحافظی خامنه‌ای، از آرمیتا خانم هم جز لحظات ماندگار در تاریخ جمهوری اسلامی خواهد بود آن جایی که رهبر رمانتیک ما، اجازه می‌گیرد که یکی از نقاشی‌های آرمیتا را بردارد و دختر داریوش رضایی نژاد نیز به او می‌گوید: «باشه همین رو ببر» و «آقا نقاشی آرمیتا از خودش را برمی‌دارند».
و بعد خامنه ای از آرمیتا می‌خواهد که «یک بوس خوشمزه» به او بدهد. آرمیتا هم همین کار را می‌کند و بعد هم «خودش با بوسیدن صورت آقا، محبتش را تمام می‌کند
یعنی اشک تو چشم‌هام «آلاسکا» شد وقتی این ماجرا را خواندم!



بهمن، ماه زوال دیکتاتوری‌ها

سردار علایی
بهمن ماه برای بسیاری از ایرانیان و اخیرا برای کشورهای عربی ایام پر خاطره و نشاط آوری است. در ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ مردم ایران توانستند با مبارزات مستمر خود امام خمینی را پس از ۱۴ سال تبعید، با عزت و شکوه تمام به میهن بازگردانند. شاه پس از سخنرانی آیت‌الله خمینی علیه اعطاء حق مصونیت قضایی به آمریکائیان به ویژه مستشاران شاغل در ایران، ایشان را در سال ۱۳۴۳ ابتدا به ترکیه و سپس به عراق تبعید کرده بود. در دوران تبعید امام خمینی، حکومت پهلوی آنقدر به بقا و پایداری خود امیدوار بود که جشن هنر شیراز را با افتضاح تمام برگزار کرد و جشن‌های سلطنت ۲۵۰۰ ساله را با حضور تعدادی از سران کشورهای جهان به راه انداخت. کارتر رئیس‌جمهور وقت آمریکا هم، ایران را جزیرة ثبات نامید ولی مردم ایران، این دوران را ایام توسعة ظلم و خفقان می‌نامیدند و با خود می‌گفتند:
فغان زین همه ظلم و بیداد و آه
شب است و حصار و دل قتلگاه
گرچه سکوت قبرستانی بر این دوران حاکم بود ولی بسیاری از مبارزین منتظر ایجاد جرقه‌ای بودند تا بساط ظلم و طغیان را از سر کشور برچینند. با رحلت حاج آقا مصطفی فرزند امام خمینی در اول آبان ماه ۱۳۵۶ زمینه برای تحرک مردم آفریده شد. مردم با استفاده از این فرصت در مجالس ختم فرزند مرجع و پیشوای خود به دور هم جمع شدند. امام هم درگذشت فرزندشان را از الطاف خفیة الهی نامیدند زیرا بار دیگر مردم ایران را علیه خودکامگی و استبداد نظام سلطنتی به خروش در آورد. به هر حال مردم ایران توانستند با مبارزه‌ای ۱۵ ساله در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ حکومت خودکامه و استبدادی محمد رضا پهلوی را ساقط نمایند و به عمر ۲۵۰۰ سالة نظام‌های پادشاهی در ایران خاتمه دهند. از فردای همین روز بود که فضای آزادی در ایران طنین افکن شد و مردم توانستند احساس کنند که حال می‌توانند حکومت دلخواه خود را با رفتن بر سر صندوق‌های رأی و با انتخاباتی آزاد و سالم بر سر کار آورند.
اما از سال گذشته بهمن ماه برای مردم کشورهای عربی هم ماه سرنگونی طاغوت‌ها شد. در روزهای نزدیک به آغاز بهمن ماه ۱۳۸۹ حاکم مادام العمر تونس با قیام مردم این کشور به عربستان گریخت و از ۶ بهمن ماه هم قیام گستردة مردم مصر شروع شد و در ۲۲ بهمن سال گذشته هم حسنی مبارک دیکتاتور مصر از حکومت ۳۱ ساله به زیر کشیده شد. امسال هم در اول بهمن ماه، علی عبدالله صالح رئیس‌جمهور مادام العمر یمن به آمریکا فرار کرد و راه برای ایجاد مردم سالاری در این کشور باز شد. البته سقوط قذافی هم که خود را رهبر مردم لیبی می‌خواند را نباید از نظر دور داشت. بنابراین به نظر می‌رسد که عمر نظام‌های استبدادی در جهان به پایان رسیده است و دیکتاتورها نمی‌توانند با خودکامگی بر مردم فرمانروایی کنند.آیا بهمن ماه سال آینده شاهد سقوط دیکتاتورهای دیگری چون بحرین، سعودی و… خواهیم بود؟ و سیعلم الذین ظلموا‌ای منقلب ینقلبون




خانواده فرماندهان سپاه: سردار علایی! بر صراط مبارزه با استبداد بمان

خانواده های جمعی از فرماندهان شهید سپاه در نامه ای به حسین علایی با اعلام حمایت و همراهی از وی خواسته اند که “بمان بر همان صراطی که برگزیدی و آن پیروی از حق و همراهی با مردم حق طلب و مبارزۀ با استبداد در همه حال است.”
به گزارش کلمه، این”خانواده های جمعی از فرماندهان شهید سپاه که سابقۀ دوستی و همراهی با سردار علایی”  را در دوران دفاع مقدس داشته اند” افزوده اند: ما پس از شهیدانمان چشم بر شما دوختیم تا چه می کنید. زندگانی ساده و بی آلایش و همراهی بی ریا با رزمندگان پاک و خانوادۀ شهدا، و عدم رغبت به مال و مقام دنیا تو را برای چنین روزهایی ذخیره کرد تا زبان و فلم حسرت کشیدگان اسلام ناب محمدی(ص) باشی.
بدنبال یادداشت نوزده دی سردار علایی، از سوی بخشی از فرماندهان سپاه و لباس شخصی ها به این سردار سپاه توهین شد. بطوری که عده ای سازمان دهی شده در روز اربعین حسینی به مقابل خانه وی رفته و علایی را “بی بصیرت” خواندند.
حسین علایی بدون توجه به جو سازی های صورت گرفته اعلام کرده که بر سر پیمان خویش که دفاع از آرمان های انقلاب اسلامی و مبارزه با استبداد است، همچنان استوار ایستاده است.
حسین علایی فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه و از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس است.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
بنام خدا
برادر عزیز سردار سرتیپ دکتر حسین علائی
سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار
در این روزگار، که روزگاز سختی و امتحان است برای شما فرزند رشید اسلام که از دل آزمون های سخت، پر افتخار و سر افراز بیرون آمده اید چه جای واهمه است اگر بر شما بتازند و شما را چه نیاز است به حمایت بندگان خدا که شما با خدا معامله کرده اید.
در بازار مکاره ای که دنیاپرستان برپا کرده اند و با هیاهوی بسیار خزف را بجای لعل قالب می کنندو نقد دنیای خویش را با وعدۀ آخرت به ساده دلان و ساده اندیشان حاصل می کنندبرای آن کس که گوهر وجود خویش را به پای دنیا خواهان دین فروش نمی ریزد جز خون دل نصیبی نیست. اما چه غم که خون دل عیار لعل را بالا می برد و قیمتش را می افزاید.
برادر عزیز!
ما همچنان نیازمند حاج حسین علائی و امثال او هستیم که خلوص نیت و عمل صالحش در کوران حوادث انقلاب و جنگ، و در رکاب امام صالحان اعتبارش بخشید و تداوم ساده زیستی و مردم داریش در دورا ن پس از دفاع مقدس و امام راحل(ره) آن را برایش حفظ نمود. تو از تبار همان فرماندهان شهیدی هستی که جان خویش را در پای آرمانها و ارزشها فدا کردند تا مبادا گرفتار جهان پر فتنه ای شوند که در آن سعدبن ابی وقاص، نام آورترین فرمانده جنگ، ثروتمند ترین اشراف جامعۀ خود شده و برای حفظ ثروت و موقعیت خویش شرف جهادی خود را قربانی و حق را فرو گذار می نماید.
تو آن نبوده و نیستی که به چنین دام در افتی. تو از تبار شهیدانی و حق را فرو نمی گذاری. ما پس از شهیدانمان چشم بر شما دوختیم تا چه می کنید. زندگانی ساده و بی آلایش و همراهی بی ریا با رزمندگان پاک و خانوادۀ شهدا، و عدم رغبت به مال و مقام دنیا تو را برای چنین روزهایی ذخیره کرد تا زبان و فلم حسرت کشیدگان اسلام ناب محمدی(ص) باشی.
بگذار سعدبن ابی وقاص ها جمعاً تو را تخطئه کرده و به تو بد بگویند و فرزندانشان عمر بن سعد ها بر تو بشورند و درب خانه ات را بسوزند. تو را چه غم که مولایت علی(ع) ست و فرمانده ات حسین (ع). بمان بر همان صراطی که برگزیدی و آن پیروی از حق و همراهی با مردم حق طلب و مبارزۀ با استبداد در همه حال است.
اینک ما به عنوان خانواده های جمعی از فرماندهان شهید سپاه که سابقۀ دوستی و همراهی با تو را در دوران دفاع مقدس داشته اند وظیفه دانستیم که حمایت و همراهی خویش را با تو که یادگاری از صفا، صمیمیت و پاک اندیشی عزیزانمان هستی اعلام داریم. از خداوند متعال برای تو و سایر عزیزان حق طلب و مردمی سپاه که کم نیستند اما مجال ابراز نظر ندارند سلامتی، عزت و توفیق در عمل را مسألت می نمائیم.
جمعی از همسران سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس




صدور کارت ملی هوشمند برای همه ایرانیان

رئیس سازمان ثبت احوال کشور از صدور کارت ملی هوشمند برای همه ایرانیان خبر داد.
به گزارش  واحد مرکزی خبر، محمد ناظمی اردکانی در مراسم بازدید از اداره کل ثبت احوال خراسان رضوی از صدور کارت ملی هوشمند برای همه ایرانیان در نیمه دوم سال ۹۱ خبر داد و گفت: در آینده ای نزدیک کارت ملی هوشمند جایگزین شناسنامه می‌شود.
او گفت: در۶ ماه اول سال آینده صدور کارت ملی هوشمند بصورت پایلوت در استان قم آغاز می شود و در صورت موفقیت آمیز بودن طرح ، در نیمه دوم سال نیز اجرای سراسر آن برای همه مردم کشور آغاز خواهد شد.
رئیس سازمان ثبت احوال کشور با اشاره به اینکه بهره برداری از کارت ملی هوشمند با سازمان ثبت احوال است گفت: فضای کاربری سایبری و مجازی برای این کار در سازمان آغاز شده است و دیگر دستگاههایی که از کارت ملی هوشمند استفاده خواهند کرد باید زیر ساختهای خود را آماده کنند.
ناظمی اردکانی افزود : کارت ملی هوشمند برای ایرانیان خارج از کشور هم که دارای کارت شناسایی و شناسنامه ایرانی هستند نیز صادر خواهد شد.
رئیس سازمان ثبت احوال کشورگفت : طرح کارت ملی هوشمند، هسته اولیه ورود به دولت الکترونیک است به‌طوری که با تحقق و اجرایی شدن این طرح همه خدمات به‌صورت غیرحضوری و با امنیت کامل اجرا خواهد شد همچنین از این کارت می‌توان برای اموری چون تعیین هویت افراد و یا رای‌گیری استفاده کرد ضمن اینکه از جعل و سوءاستفاده از اسناد هویتی جلوگیری می‌شود.
ناظمی اردکانی همچنین گفت : به‌زودی آرشیو همه اسناد موجود در ثبت احوال به‌صورت الکترونیک کامل خواهد شد و دیگر نیاز نیست افرادی که زادگاه و محل سکونتشان با هم فرق می‌کند برای انجام امور ثبتی به زادگاهشان مراجعه کنند.
ناظمی اردکانی افزود : بیش از ۳۰ درصد از طرح آرشیو الکترونیک اسناد کشور که از ابتدای سال ۹۰ آغاز شده اجرایی شده است و تا پایان سال ۹۱ به پایان می رسد.



مرغ ۳۰۰ تومان گران شد

به دنبال افزایش قیمت نهاده‌های دامی نظیر کنجاله سویا و دان مرغ، قیمت مرغ در هر کیلوگرم ۳۰۰ تومان افزایش یافت.
به گزارش فارس؛ مرغ زنده که پیش از این ۲۱۰۰ تومان الی ۲۲۰۰ تومان درب مرغداری به فروش می‌رسید با ۲۰۰ تومان افزایش به ۲۳۰۰ الی ۲۴۰۰ تومان رسیده است.
همچنین قیمت مصرف کننده که پیش از این به قیمت ۳ هزار و ۱۰۰ تومان بود با حدود ۳۰۰ تومان افزایش به سه هزار و ۳۰۰ الی ۳۴۰۰ تومان رسیده است.
تولید‌کنندگان دلیل افزایش قیمت مرغ در بازار را افزایش نهاده‌های دامی نظیر کنجاله سویا و دان مرغ عنوان می‌کنند.
به گفته تولید کنندگان مرغ، طی دو روز گذشته قیمت کنجاله و سویا بیش از ۲۰۰ تومان افزایش داشته و از ۴۸۰ تومان در هر کیلو به ۷۲۰ تومان و دان مرغ نیز ۳۰۰ تومان افزایش داشته است. همچنین ذرت از کیلویی ۴۶۵ تومان به ۵۶۰ تومان رسیده است.






ادعای وزیر اطلاعات: عوامل پشت پرده گرانی ارز شناسایی شدند

بدنبال نوسانات در بازار ارز و طلا، وزیر اطلاعات از اقدامات سربازان گمنام امام زمان (عج) برای شناسایی پشت صحنه های آشفتگی بازار ارز و طلا خبر داد.
وی مدعی شد که نتایج خوبی هم گرفته ایم که در زمان مناسب هم اعلام خواهد شد.
حیدر مصلحی در پاسخ به اینکه تشدید نوسانات بازار ارز و طلا از سوی چه کسانی صورت گرفته است، گفت: “برای دریافت پاسخ به این سوال، باید حوصله کنید. الآن قابل بیان نیست.”
وزیر اطلاعات در پاسخ به این سوال مبنی بر اینکه “برخی کارشناسان اقتصادی در پی تشدید نوسانات بازار ارز و طلا، این وضعیت را به جریانی تحت عنوان جریان انحرافی اقتصادی نسبت دادند. آیا عنوان جریان انحرافی اقتصادی را تایید می کنید؟” گفت: “بالاخره اینکه اقداماتی توسط بیرون و داخل در جهت ایجاد روح نا امیدی در مردم دارد دنبال می شود، وجود دارد و از جمله اقداماتشان این است که تنش هایی در مسائل اقتصادی کشور ایجاد کنند.”
پیش از این برخی از مایندگان مجلس از احتمال دست داشتن جریان های داخلی در تنش های بازار ارز سخن گفته و بر لزوم ورود دستگاه های امنیتی برای شناسایی و برخورد با این عوامل تاکید کرده بودند.
احمدی نژاد هم بعد از اینکه سکوتش را شکست از عوامل سیاسی در افزایش قیمت سکه و ارز خبر داد.


علی لاریجانی خبر داد: طرح هیئت منصفه دادگاه های سیاسی در مجلس هشتم

در حالی که تعداد زیادی از فعالان سیاسی با اتهام اقدام علیه امنیت ملی در زندان هستند، علی لاریجانی رئیس مجلس خبر داد که طرح هیئت منصفه دادگاه های سیاسی احتمالا تا پایان مجلس هشتم بررسی خواهد شد.
اصل ۱۶۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی مقرر می دارد:« رسیدگی به جرایم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری صورت گیرد. نحوه ی انتخاب، شرایط و اختیارات هیئت منصفه و تعریف جرم سیاسی را قانون بر اساس موازین اسلامی معین می کند».
این در حالی است که زندانیان سیاسی در دادگاه هایی غیرمستقل و زیر فشار بازجویان و ماموران امنیتی و اطلاعاتی تشکیل شده و صدها تن از فعالان سیاسی، کنشگران مدنی و روزنامه نگاران مدتهاست که در زندان هستند.
علی لاریجانی رئیس مجلس بررسی طرحی درباره هیئت منصفه دادگاه های سیاسی را یکی از طرح هایی برشمرد که احتمال می دهد تا پایان دوره مجلس هشتم مطرح شود.
وی افزود: اگر این طرح به مجلس هشتم برسد خیلی خوب است زیرا اصلی از قانون اساسی است که قانونی برای آن نوشته می شود.
بر اساس قانون مجازات اسلامی، صرف انتقاد از نظام سیاسی یا اصول قانون اساسی یا اعتراض به عملکرد مسئولان کشور یا دستگاه‌های اجرایی یا بیان عقیده در ارتباط با امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظایر آن جرم محسوب نمی‌شود.
در همین رابطه، امین حسین رحیمی نماینده ملایر و مخبر کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس در گفت وگو با خراسان گفته است: تشکیل هیئت منصفه دادگاه های سیاسی از مدت ها پیش مطرح بوده است اما به صورت مکتوب یعنی تدوین طرح یا لایحه به کمیسیون داده نشده است.
وی افزود: اگر رئیس مجلس به این موضوع اشاره کرده احتمال دارد طرح در دست تهیه باشد اما هنوز به کمیسیون ارجاع نشده باشد.
مخبر کمیسیون حقوقی در عین حال تاکید کرد: البته باید در ابتدای امر به تعریفی از جرم سیاسی برسیم هنوز جرم سیاسی تعریف نشده است اگرچه هر دولتی که آمده در پی تعریف جرم سیاسی بوده اما این موضوع در حد حرف باقی مانده است.
وی در ادامه افزود: از آن جایی که مجری این موضوع (هیئت منصفه دادگاه های سیاسی) دولت و قوه قضاییه هستند بهتر است این دو قوه این مسئله را به صورت لایحه به مجلس بدهند. این دو قوه با اشرافی که به موضوع دارند می توانند سازوکارها و راهکارهای لازم را برای تشکیل هیئت منصفه دادگاه های سیاسی در لایحه ای تدوین کنند تا در زمان اجرای قانون با کمترین مشکلی مواجه شوند.
بر اساس ماده ۴ قانون مجازات اسلامی، هریک از اعمال زیر چنانچه با قصد مخالفت با نظام جمهوری اسلامی ایران صورت گیرد و متضمن خشونت نباشد جرم سیاسی محسوب و مرتکب به حبس از شش ماه تا دو سال یا اجبار به اقامت در محل معین یا منع از اقامت در محل معین از دو تا سه سال و محرومیت از حقوق اجتماعی به مدت پنج سال محکوم خواهد شد.
یک ـ فعالیت‌های تبلیغی مؤثر علیه نظام
دو ـ برگزاری اجتماعات یا راهپیمایی‌های غیرقانونی
سه ـ نشر اکاذیب یا تشویش اذهان عمومی از طریق سخنرانی در مجامع عمومی، انتشار در رسانه‌ها، توزیع اوراق چاپی یا حامل‌های داده (دیتا) و امکان آن.
چهار ـ تشکیل یا اداره جمعیت غیرقانونی یا همکاری مؤثر در آنها
پنج ـ تلاش برای ایجاد یا تشدید اختلاف بین مردم در زمینه‌های دینی، مذهبی، فرهنگی و نژادی
تبصره یک : چنانچه جرم سیاسی همراه با یکی از جرائم دیگر ارتکاب یابد، مرتکب به مجازات اشد محکوم خواهد شد.





اسماعیل گرامی مقدم تشریح کرد

رنج و مشقت مهدی کروبی در برگزاری یک انتخابات سالم، آزاد و عادلانه

آقای کروبی امروز درحالی دوران حبس را می گذراند که عزای رد صلاحیت نامزده های جریان اصلاح طلب را ندارد و او چون درمسیر دستیابی به برگزاری یک انتخابات سالم ،آزاد و عادلانه پس از دوره های متوالی مشقت و رنج ، مسیر دیگری را یعنی عدم شرکت در انتخابات فرمایشی را انتخاب نمود.
مشاور کروبی با ذکر این مطلب می گوید: من ایمان دارم امروز درحالی که شیخ اصلاحات در سلول انفرادی در یک آپارتمان روزانه ساعت ها قدم می زندبا ضمیری آرام و با باطنی پراز اطمینان به درستی تصمیمات گذشته و آینده می اندیشد ، ودربرابر تاریخ سربلند و سرافراز است ، برای اینکه به این نقطه نرسد دوست و دشمن شاهد بود ه است که او تمام گزینه ها را که برخی از آنها علی رغم میل باطنی بسیار آزاد دهند بود، برگزید تا به این نقطه ای که هستیم نرسیم.
سخنگوی حزب اعتماد ملی و مشاور مهدی کروبی  پیرامون روند رد صلاحیت ها و رویداد های اخیر مصاحبه ای را انجام داد. اسماعیل گرامی مقدم در این مصاحبه به تشریح انتخابات های قبلی مجلس و نقش شورای نگهبان در چینش صندلی های مجلس پرداخت.
وی در بخشی از این مصاحبه با ذکر خاطراتی گفت: “از خاطرمان نرفته است که در آن روزها دفتر آقای کروبی مملو از جمعیت رد صلاحیت شده ای بود که در انتظار راه گشایی بودند، تا این گره را با مذاکره و گفت و گو باز نماید و باز یادمان نرفته است که برخی از دوستان اصلاح طلب ما شیوه آقای کروبی را نمی پسندیدند و حتی در رسانه های خود این اقدام آقای کروبی را دراز کردن کاسه گدایی برای گرفتن صلاحیت می پنداشتند!”
به گزارش سحام نیوز، این عضو حزب اعتماد ملی و نماینده سابق مجلس در خصوص رایزنی های مهدی کروبی با رهبری گفت: “آقای کروبی بطور کامل از شورای نگهبان قطع امید کرد و در سه مرحله بعدی ملاقات خود با رهبری ،از وی خواستار مداخله و حل وفصل مسئله را درخواست کرده بودند همگی شاهد بودیم که راه گفت و گو ومصالحه شیخ اصلاحات سرانجام امیدوار کننده ای را طی نکرد و ایشان پس از روایت این داستان تلخ رد صلاحیت های گسترده درنزد حزب و درجمع روحانیون و اعضای برجسته مجمع روحانیون با تاسف فراوان و تلخ کامی بیان می کردند که “من مهدی کروبی فرزند احمد درانتخابات آتی مجلس درصورتی که این شیوه ادامه پیدا کند هرگز این مسیر را ( که منظورش گفت و گو و رایزنی با مقامات ارشد نظام بود ) طی نخواهم کرد .”
وی در پایان این مصاحبه در خصوص مقالات و یادداشت های سردار علایی و حواشی آن گفت: “ دردورانی سیزده سالی که درسپاه خدمت کردم و با بدنه ی این نهاد عجین بودم می توانم با قاطعیت عرض کنم سردار علایی از محبوب ترین فرمانده هان جنگ و بعد از جنگ محسوب می شود .”
متن کامل این مصاحبه به شرح زیر است:
علاقمندم به سوابق ردصلاحیت ها و علل و عوامل آ ن و تاثیر آن بر سیر تاریخی تشکیل مجالس برای نسل جدید توضیح بفرمائید ؟ تا روشن شود درشرایط کنونی که مواجه بابررسی صلاحیت ها توسط شورای نگهبان هستیم درچه موقعیتی قرارداریم ؟
باگذشت ۳۲ سال از انقلاب می توانیم ارزیابی دقیقی را از دوره زمانی عملکرد شورای نگهبان و فرازوفرودهای بررسی صلاحیت ها ارائه دهیم ،اما بهتر است ابتدا اشاره نمایم که از انتخابات مجلس سوم شورای نگهبان با انگیزه دخالت در انتخابات این انحراف را در شورای که می بایستی پناهگاهی برای رسیدگی به تخلف ها و تظلم خواهی ها باشد بوجود آورد، آن هنگام شورای نگهبان در دورانی که امام در قید حیات بودند ، نتایج انتخابات حاکی از پیروزی قاطع جریان خط امام بود. این شورا حاضر نشد ، نتایج انتخابات تهران را اعلام نماید . تا اینکه آیت الله خمینی با مداخله مستقیم ، شورای نگهبان را وادار به اعلام نتایج انتخابات نمود ، درانتخابات مجلس چهارم شورای نگهبان بستر را به دلایلی که عرض می کنم بسیار مناسب برای مداخله در ترکیب مجلس چهارم از هر جهت آماده دید .
۱-جریان خط امام بزرگترین حامی و پشتیبان خود را ( حضرت امام(ره) ) از دست داده بود .
۲-دولت آقای هاشمی علاقه ای به ترکیب مجلس سوم که از منتقدان وی بودند نداشت و فرمانداری ها همسو با شورای نگهبان عمل کردند که مصادیق آن از حوصله این بحث خارج است .
۳-برای اولین بار درنماز جمعه تهران رهبری از مردم خواستند به فتنه گرها ( جریان اکثریت مجلس سوم ) رای ندهند .
۴-شورای نگهبان بدون وجود قانون استصوابی با حمایت ارکان حکومتی اقدام به رد صلاحیت ۵۳ نفر از نمایندگان مجلس سوم و ده ها نامزد منتسب به این جریان نمود .
بدین ترتیب شورای نگهبان با ضربه سنگینی که به جریان سیاسی خط امام به واسطه رد صلاحیت ها زد توانست به سهولت نامزد های همسو با خود را به مجلس چهارم فرستاده و اکثریت مجلس چهارم را درحقیقت شورای نگهبان به تصرف در آورد .
انتخابات مجلس پنجم اکثریت جریان خط امام به رهبری مجمع روحانیون مبارز ارائه لیست نکرد و دلیل آن را بعنوان اعتراض به رد صلاحیت های گسترده ی مجلس چهارم اعلام کرد ، علی رغم این سیاست ، اقلیت اثرگذاری در مجلس پنجم بوجود آمد ، یعنی ملاحظه می شود که باز هم بدلیل عملکرد شورای نگهبان که یک جریان بزرگ و ریشه دار از ورود به انتخابات اجتناب می کند اکثریت مجلس پنجم همسو با شورای نگهبان تشکیل می گردد .
انتخابات مجلس ششم که متاثر از رویداد های جنبش اصلاحات بود ، علی رغم تلاش های فراوان شورای نگهبان برای رد صلاحیت نامزد های جریان اصلاح طلب ، مجال مکفی نیافت و هنگامی که نتایج آرا نشان داد که اصلاح طلبان با اکثریت قاطع برنده انتخابات مجلس شده اند ، شورای نگهبان برای کاستن از قدرت این مجلس انتخابات شهر تهران را باز شماری نمود و به تعبیری زهر خود را ریخت و بطور غیر قانونی ۷۰۰ هزار رای قانونی مردم را باطل کرد تا دونفر که به حق رای آورده بودند نتوانند به مجلس راه پیدا کنند و نفرات بعدی که مورد علاقه شورای نگهبان بودند به مجلس راه یابند .
روند رد صلاحیت های غیر قانونی درمجلس هفتم که باعث شد ۸۵ نماینده مجلس و ده ها فرماندار و استاندار و مدیران دولتی رد صلاحیت گریدند( به استناد گزارش وزیر وقت کشور آقای موسوی لاری درروز افتتاحیه مجلس هفتم ) تا بدین وسیله رقبای اصلی اصولگرایان حذف شوند و شورای نگهبان در یک بازی بدون رقیب درمیدان انتخابات به دروازه خالی گل زد! و ترکیب اکثریت مجلس هفتم را مجددا” متصرف شد !.
انتخابات مجلس هشتم نیز از پرمسئله ترین انتخابات جمهوری اسلامی است (که در آخرین نطق قبل از دستورم در مجلس هفتم به دلایل آن بطور مفصل اشاره کرده ام ) چون علاوه بر رد صلاحیت گسترده جریان اصلاح طلب که منجرب به صرفا” رقابت برای ۹۰ کرسی شد ، مداخله شورای نگهبان درشمارش یک طرفه صندوق های رای در کلان شهر ها و بویژه تهران که نمایندگان نامزد های اصلاح طلب را قبل از شمارش آراء از شعب اخذ رای اخراج کردند ، می تواند بعنوان نقطه عطفی درعملکرد شورای نگهبان بعد از اعمال رد صلاحیت های غیر قانونی بدلیل ورود داوری نابرابر یعنی شمارش آراء صرفا” توسط اعضای شعب اخذ رای که از مخالفین اصلاح طلبان بوده اند محسوب می شود .
شما بعنوان سخنگوی حزب اعتماد ملی که از نزدیک ترین افراد به آقای کروبی بویژه در انتخابات مجلس هشتم بودید بفرمائید چرا ایشان معتقد بودند انتخابات مجلس هشتم از نظر روند رسیدگی به صلاحیت ها از بدترین دوره ها بوده است ؟
بله آقای کروبی این اظهارات را نه تنها بارها در جلسات شورای مرکزی حزب اعلام می کرد بلکه درجلسه ای که بانی آن جناب آقای جمارانی بوده اند و اعضای مجمع روحانیون مبارز نیز اکثرا” حضور داشته اند ، اقای کروبی با اظهار تاسف شدید کار پیگیری صلاحیت نامزد های اصلاح طلب را در این دوره بسیار دشوار می خواندند و براین باور بودند که در این دوره شورای نگهبان هم هیچ کاره بوده اند و افرادی بعنوان کارشناس که خارج از شورای نگهبان بودند تعین می کردند که چه کسی رد صلاحیت بشود یا صلاحیتش تائید بشود !
آقای کروبی می گفت : آنقدر کار سخت و پیچیده شده است که گاهی تصورمی کنم که میدان جنگ است ، شبیه آن چیزی که دردوران جنگ ساعاتی را رزمندگان اسلام ارتفاعات کله قندی را تصرف می کردند و ساعاتی دیگرسربازان دشمن آن را پس می گرفتند! به این اعتبار او به وضوح شرح می داد که ما با رهبری مذاکره می کنیم از او کمک می خواستیم برخی از اعضای شورای نگهبان و حقوقدان ها کمک می کردند نامزدهای تا چند ساعت برایشان صلاحیت صادر می گردید! اما در ناباوری کامل چند ساعت بعد دوباره اطلاع کسب می کردیم ،همان نامزد ها رد صلاحیت شدند ! دوباره از شورای نگهبان می پرسیدیم چه اتفاقی افتاده است ؟ بعضی از آنها جالب بود که اظهار بی اطلاعی می کردند، برخی هم می گفتند: جایی مطرح نکنید ، از دست ما خارج است ، یک عده کارشناس اقدام به صدورنامه های رد صلاحیت یا قبول صلاحیت می کنند.
آقای کروبی یکی از مصادیقی که مدام بازگو می کرد جریان رد صلاحیت آقای مرتضی الویری بود ، کسی که درهیئت رئیسه مجلس دوم همکار آیت الله محمد یزدی بود(عضو شورای نگهبان ) باعث شگفتی بود که آیت الله یزدی به آقای کروبی گفته بودند ، نه تنها من درجریان رد صلاحیت ایشان نیستم ،بلکه حتی اطلاع ندارم ایشان در انتخابات ثبت نام کرده باشد!؟
آقای کروبی بیشترین ملاقات را با آیت الله خامنه ای در ایام یک ماه ی بررسی صلاحیت ها در انتخابات مجلس هشتم داشته است شما بفرمائید ایشان چه مقصودی از این ملاقات ها داشتند و چه نتایجی را از این ملاقات ها به دست آوردند؟
خوب شما می دانید که شورای نگهبان درانتخابات مجلس هشتم اکثر نامزد های اصلاح طلب را رد صلاحیت کردند ، از خاطرمان نرفته است که در آن روزها دفتر آقای کروبی مملو از جمعیت رد صلاحیت شده ای بود که در انتظار راه گشایی بودند، تا این گره را با مذاکره و گفت و گو باز نماید و باز یادمان نرفته است که برخی از دوستان اصلاح طلب ما شیوه آقای کروبی را نمی پسندیدند و حتی در رسانه های خود این اقدام آقای کروبی را دراز کردن کاسه گدایی برای گرفتن صلاحیت می پنداشتند!
اما آقای کروبی بر این باور بودند، که با مصالحه و گفت و گو با اعضای شورای نگهبان بتواند تعداد بیشتری از نامزده ها را تائید صلاحیت بگیرد و رقابت نسبتا” عادلانه ای دربرابر اصول گرایان بوجود آید ، وقتی که آقای کروبی پس از یک هفته تلاش به درهای بسته شورای نگهبان خورد، تصمیم گرفت مسائل بوجود آمده را با رهبری درمیان بگذارد و از او کمک بخواهد که وی با رهبری در پنج مرحله صرفا” برای بر طرف شد ن رد صلاحیت های غیر قانونی در آن ایام ملاقات کردند ، یادم هست که درملاقات دوم رهبری پیشنهاد نشست مشترک آقای کروبی و آقای جنتی را داده بودند و این نشست هم در منزل اقای جنتی انجام گرفت اما آنگونه که آقای کروبی اظهار می کردند، آقای جنتی حاضر نشدند قدمی درجهت بررسی مجدد صلاحیت ها بردارند به همین دلیل بود که آقای کروبی بطور کامل از شورای نگهبان قطع امید کرد و در سه مرحله بعدی ملاقات خود با رهبری ،از وی خواستار مداخله و حل وفصل مسئله را درخواست کرده بودند همگی شاهد بودیم که راه گفت و گو ومصالحه شیخ اصلاحات سرانجام امیدوار کننده ای را طی نکرد و ایشان پس از روایت این داستان تلخ رد صلاحیت های گسترده درنزد حزب و درجمع روحانیون و اعضای برجسته مجمع روحانیون با تاسف فراوان و تلخ کامی بیان می کردند که “من مهدی کروبی فرزند احمد درانتخابات آتی مجلس درصورتی که این شیوه ادامه پیدا کند هرگز این مسیر را ( که منظورش گفت و گو و رایزنی با مقامات ارشد نظام بود ) طی نخواهم کرد .” و ملاقات های مکرر انجام شده با رهبری را اتمام حجت کردند با مقامات ارشد نظام می دانستند .
با این توصیف تاریخی که شما از روند برخوردحاکمیت در مقابل سیاست آقای کروبی مبنی بر گفت و گو و مصالحه بیان کردید آیا به نظر نمی رسد ایشان نیز بایستی درآن زمان مسیر دیگری را انتخاب می کردند و به مانند برخی دیگر ازگروه های اصلاح طلب برای گرفتن صلاحیت به تعبیر آنها گدایی نمی کردند ؟
آقای کروبی از آن دسته از سیاست مدارانی بوده است که هرگز حرف آخر را اول نمی زند و اگر برگردیم به پشت سرمان و این ۳۲ سال موضع گیری های سیاسی ایشان را بعنوان یک ناظر بی طرف ارزیابی کنیم ، تصدیق خواهیم کرد ایشان بدلیل اینکه در جبهه خط امام و اصلاحات اموراین جریان را در مسیر پیچ و خم سیاست دراکثر مواقع با موفقیت طی نموده ، به همین دلیل ایشان شهرت به دو ویژگی بارز پیدا کرد ، بدین مفهوم که راه گفت و گو و مذاکره را بطور سنتی و حرفه ای خوب بلد بودند .
دوم اینکه همه اذعان دارند که وی در مواضع اش همواره مقاوم ، استوار و پرتلاش بوده ، اگر آقای کروبی این مسیر پرپیچ و خم را یعنی مذاکره و رایزنی در پیگیری تائید صلاحیت نامزدها را در پیش نمی گرفت ! آیا امروز او و همفکرانش متهم نبودند که چرا بجای انتخاب راه و روش مصالحه گرا از ابتدا مسیر عدم شرکت و تحریم را ایشان انتخاب کرد ؟ من ایمان دارم امروز درحالی که شیخ اصلاحات در سلول انفرادی در یک آپارتمان روزانه ساعت ها قدم می زندبا ضمیری آرام و با باطنی پراز اطمینان به درستی تصمیمات گذشته و آینده می اندیشد ، ودربرابر تاریخ سربلند و سرافراز است ، برای اینکه به این نقطه نرسد دوست و دشمن شاهد بود ه است که او تمام گزینه ها را که برخی از آنها علی رغم میل باطنی بسیار آزاد دهند بود، برگزید تا به این نقطه ای که هستیم نرسیم ، آقای کروبی امروز درحالی دوران حبس را می گذراند که عزای رد صلاحیت نامزده های جریان اصلاح طلب را ندارد و او چون درمسیر دستیابی به برگزاری یک انتخابات سالم ،آزاد و عادلانه پس از دوره های متوالی مشقت و رنج ، مسیر دیگری را یعنی عدم شرکت در انتخابات فرمایشی را انتخاب نمود .
همانگونه که شما گفتید همه شاهد بودیم که در ایام رد صلاحیت های دوره هشتم انتخابات مجلس دبیر کل حزب اعتماد ملی مواجع با فشار های زیادی برای گرفتن رد صلاحیت نامزدها بود ، می خواهیم بطور روشن بفرمائید آیا ایشان از این روش مصالح گرا صرفا” بدنبال گرفتن نامزد های مورد حمایت حزب خودش بود یا درصدد اصلاح رویه غیر قانونی رد صلاحیت ها بودند ؟
از زمانی که اقای کروبی اقدام به تشکیل مجمع روحانیون با جمعی از همفکران خود نمودند درمواجهه با پدیده رد صلاحیت های غیر قانونی و مداخلات غیر قانونی شورای نگهبان برای تصاحب اکثریت کرسی های مجلس بدنبال اصلاح این رویه غلط بودند ، خوب مسلم است که برای مقابله با این روش غیر قانونی ایشان موارد مختلفی از تخلفات را جمع آوری می کردند، با مقامات ارشد نظام برای رفع آنها گفت و گو می کردند، در صدد اصلاح کلی روش مداخله جویانه ی شورای نگهبان بودند ، آقای کروبی هرگز صرفا” بدنبال تائید صلاحیت های نامزدهای مورد حمایتش نبود بعنوان نمونه باید عرض کنم ایشان وقتی که می خواستند با رهبری ملاقات نمایند یک لیستی را از رئیس ستاد انتخابات حزب اعتماد ملی گرفته بودند و از من و دو نفر دیگر از اعضای حزب نیز خواستند لیستی را به ایشان تحویل دهیم که اعضای همه گروه ها در سراسر کشور و بویژه اصرار داشتند که هیچ یک از نامزد های رد صلاحیت شده مشارکت و مجاهدین نیز از قلم نیفتاده باشد هرچند ممکن بود درآن دوره این سلیقه آقای کروبی برمذاق برخی ها خوش نیاید ولی اوبا سماجت و تاکید براین سیاق ، سیر می کرد که بایستی بگونه ای این رد صلاحیت ها پیگیری شود که بطور کلی این روش غلط محکوم و معدوم شود .
اگر اینجا اجازه بفرمائید این سوال را غیر انتخاباتی مطرح نمایم ، با توجه به سوابق شما در سپاه پاسداران و شناختی که از آن دارید بفرمائید یادداشت آقای حسین علایی و مقابله ی خشونت آمیز اقتدار گرایان حکایت از چیست ؟
اولا” : باید عرض کنم دردورانی سیزده سالی که درسپاه خدمت کردم و با بدنه ی این نهاد عجین بودم می توانم با قاطعیت عرض کنم سردار علایی از محبوب ترین فرمانده هان جنگ و بعد از جنگ محسوب می شود .
ثانیا” : ایشان از سرخیر خواهی و پند آموزی بعنوان یک دلسوخته جنگ و انقلاب دراین یادداشت پیامی را به سران حاکمیت منعکس کردند که پژواک دیدگاه بدنه سپاه است .
ثالثا” : سوال اینجاست که چه اتفاقی افتاده که سطح تحمل نظام از سرداران سپاه نیز پایین تر آمده و اساسا” حاضر نیست به نصیحت ها و پند ها حتی از سوی وفاداران خود توجه نماید ، وانگهی ! این جمعیتی که ازیادداشت آقای علایی براشفته شده اند چه شباهت هایی میان رفتارحاکمیتی خود با شاه را دیده اند و چرا بجای اصلاح و ترمیم تصویر خود درآینه ای که آقای علایی مقابلشان قرار داده است اقدام به شکستن آینه می کنند !؟ آرزو می کردم فردی مصلح به مانند مرحوم حاج احمد خمینی دربیت رهبری وجود داشتند وبرای عبور از این بحران ها که برای جمهوری اسلامی بوجود آمده و بویژه بعد از انتخابات پرماجرای سال ۸۸، بلکه شخصیت های با نفوذ ، با سابقه را از جریانات مختلف گرد هم می آورد و مقدمات آشتی ملی را فراهم می کرد و امروز کار بجایی نمی رسید که دوگانگی ها درنهاد های حاکمیتی تا این حد برجسته شود .




ورشکستگی کارخانجات در پی افزایش نرخ سود سپرده‌ها

یک کارشناس اقتصادی اعلام کرد: تا زمانی که بازار طلا و ارز سودده است مردم تمایلی به سپرده‌گذاری در بانک ها ندارند و سرمایه‌ها از بخش تولید خارج و در بازار ارز پس انداز می‌شود.
دکتر محمد حسن اعتضادی در گفتگو با ایلنا افزایش نرخ سود سپرده‌های بانکی را موجب ورشکستگی واحدهای تولیدی و بیکاری تعداد زیادی از کارگران فعال در بخش صنعت اعلام کرد و خاطرنشان ساخت: به منظور پیشگیری از رکود اقتصادی، دولت باید نرخ سود سپرده‌های بانکی را در کشور ترجیحی کند.
او با اشاره به کاهش نرخ رشد اقتصادی در پی افزایش نرخ سود سپرده‌های بانکی یاد آور شد: با افزایش نرخ سود سپرده‌های بانکی بانک‌ها نمی‌توانند با نرخ‌های فعلی به فعالان اقتصادی تسهیلات بدهند.
این کارشناس بانکی، با بیان این که نرخ بهره بانکی همچنان زیر تورم ۲۵ درصدی است یاد آور شد: به منظور جذب سپرده‌های مردم در بانک ها باید نرخ سود سپرده گذاری در بانک های کشور نرخ جذاب و قابل قبولی باشد. از این رو تا زمانی که نرخ طلا و ارز در بازار ایران بالاست مردم تمایلی به سپرده گذاری در بانک ها ندارند. و سرمایه ها از بخش تولید خارج و در بازار ارز پس انداز می شود.
او با اشاره به افزایش حجم پول های سرگردان در کشور یاد آور شد: حجم پول های سرگردان در جامعه هم اکنون به ۲۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده است.
اعتضادی،‌ با اشاره به افزایش قیمت ارز در ماه‌های آینده تصریح کرد: در صورت تداوم تحریم بانک مرکزی قیمت ارز همچنان در بازار ایران رشد صعودی خواهد داشت.




شورای نگهبان لایحه مجازات اسلامی را تایید کرد

به گفته کدخدایی در بررسی طرح بیمه بیکاری و حمایت از بیکاران متقاضی کار نیز در ماده ۱۱ نظر به اینکه مکلف کردن دولت به پیش بینی بودجه در سالهای بعد به افزایش هزینه عمومی می افزاید و طریق جبران آن معلوم نگردیده مغایر اصل ۷۵ قانون اساسی شناخته شد.
سخنگوی شورای نگهبان از تایید لایحه مجازات اسلامی که بر اساس اصل ۸۵ قانون اساسی در کمیسیون حقوقی – قضایی مجلس شورای اسلامی به تصویب رسیده بود خبر داد.
عباسعلی کدخدایی صبح روز شنبه در جلسه هفتگی خود با خبرنگاران نظر شورای نگهبان در خصوص مصوبات مجلس را تشریح کرد.
به گفته کدخدایی طرح دو فوریتی ادغام صندوق بازنشستگی کارکنان وزارت جهاد کشاورزی در صندوق بازنشستگی کشوری، طرح دو فوریتی استفساریه مفاد جزء (ب) بند ۴۶ قانون بودجه سال ۱۳۹۰ کل کشور و لایحه مجازات اسلامی مورد تایید شورای نگهبان قرار گرفتند.
به گزارش مهر، کدخدایی از تایید نشدن طرح بهبود مستمر محیط کسب و کار به دلیل ابهام و مغایرت با اصول ۶۰ و ۱۷۴ قانون اساسی در یک ماده خبر داد و گفت: لایحه موافقتنامه همکاری در زمینه قرنطینه گیاهی و حفظ نباتات بین دولت جمهوری اسلامی ایران و دولت فدراسیون روسیه و همچنین طرح بیمه بیکاری و حمایت از بیکاران متقاضی کار نیز مورد تایید شورای نگهبان قرار نگرفت.
وی درباره لایحه موافقتنامه همکاری ایران و روسیه گفت: نظر به اینکه ضمائم موافقتنامه ارسالی در اوراق غیر رسمی و بدون تعیین تعداد مواد و فاقد امضا است ضروری است ضمائم آن به صورت رسمی تنظیم و در انتهای آن مراتب تصویب در مجلس با تعداد موارد ذکر گردد.
به گفته کدخدایی در بررسی طرح بیمه بیکاری و حمایت از بیکاران متقاضی کار نیز در ماده ۱۱ نظر به اینکه مکلف کردن دولت به پیش بینی بودجه در سالهای بعد به افزایش هزینه عمومی می افزاید و طریق جبران آن معلوم نگردیده مغایر اصل ۷۵ قانون اساسی شناخته شد.
سخنگوی شورای نگهبان گفت: در تبصره ۲ ماده ۳۲ نیز از این جهت که مشخص نیست که اجرای آن منوط به تصویب در مجلس شورای اسلامی است یا خیر ابهام دارد و پس از رفع ابهام اظهار نظر خواهد شد.




 جـــرس: در پی انتشار نامه انتقاد آمیز جمعی از زندانیان سیاسی آزاد شده خطاب به گروهی از نامزدهای انتخابات مجلس نهم، که در شرایط انسداد سیاسی و درحالیکه پرونده انتخابات دو سال همچنان باز بوده و معترضان به آن در حبس به سر می برند، خود را نامزد انتخابات غیر آزاد آتی کرده اند، یکی از این نامزدها جوابیه ای در این خصوص صادر کرد.
 گفتنی است، جمعی از زندانیان سیاسی آزاد شده حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری، در واکنش به ثبت نام نامزدهای مدعی اصلاح طلبی خطاب به آنان نوشته بودند: "قبری که بر سر آن گریه می کنید مرده ای ندارد و شما حتی فرصت طلبان خوبی هم نیستید چون زمانی یاد چسبیدن به قدرت افتاده اید که صدای فروریزی پایه های آن از هر طرف به گوش می رسد."
 به گزارش کلمه، این زندانیان آزاد شده خاطرذنشان ساخته بودند "علیرغم آن که تمام گروه ها و شخصیت های اصلاح طلب و همراهان جنبش سبز از شرکت در این انتخابات نمایشی خودداری کرده اند نام افرادی چون اعلمی و ... در میان نامزدها باعث شادی رسانه ها و نهادهای وابسته به جریان اقتدارگرا شده"، تاکید کردند حداقل امتیاز این عمل این بود که تکلیف همه روشن شد.
 در واکنش به این بیانیه، اکبر اعلمی، از نامزدهای ثبت نام کرده – و  رد صلاحیت شده- در جوابیه ای در دفاع از خود آورده است:
 کی از عقل می لافد یکی طامات می بافد، بیا کین داوری ها را به پیش داور اندازیم/ پاسخ ما به سایت کلمه
در پی ثبت نام اینجانب و جمعی از داوطلبان منسوب به اردوگاه اصلاح طلبان، در نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی که با رد صلاحیت راقم از سوی هیات اجرائی و هیات نظارت همراه بوده است، سایت کلمه، ارگان منسوب به جناب میرحسین موسوی اقدام به انتشار نامه بی نام و نشانی با عنوان "نامه جمعی از زندانیان سیاسی آزاد شده به ثبت نام کنندگان انتخابات" کرد که بلافاصله در بعضی از سایت ها و پایگاه های خبری همسو نیز منتشر شد.
پس از انتشار این نامه عده ای از دوستانو کاربران عزیز از طریق تماس تلفنی و یا ایمیل و یادداشت های ارسالی خود اصرار داشتند تا ضمن اشاره به دلایل و انگیزه های ثبت نام خود در انتخابات اخیر، به مطلب مندرج در سایت خبری کلمه هم پاسخ لازم داده شود.
اکنون زمان آن است تاپاسخ خود را هم ارائه دهم با این امید که دست اندرکاران سایت کلمه و دیگر پایگاه های خبری انتشار دهنده نامه مذکور، در این حد به رسالت حرفه ای خود و اخلاق مطبوعاتی پایبند باشند و این جوابیه را هم عینا در همان ستون و با همان فونت و اندازه منعکس نمایند:
 1-اگر از برخوردهای شعاری و نگارش کودکانه، سطحی و ناشیانه این باصطلاح نامه جمعی از زندانیان سیاسی عبور کنیم، می توان گفت این قبیل نامه های بی نام و نشان، اساسا ارزش توجه و پاسخگوئی را ندارد و بقول ظریفی شاید بهترین و سهلترین روش برای پاسخگوئی به اتهامات و هتاکی هائی از این دست، این است که مقابله به مثل کرده و بنام جمعی از زندانیان سیاسی نامه ای را منتشر و با بی تقوائی و بداخلاقی ضمن فحاشی به دست اندرکاران کلمه و نویسنده نامه مزبور، از بابت ثبت نام خود در انتخابات و رد صلاحیت شدن غیرقانونی ام که بدون هزینه نخواهد بود تشکر و قدردانی شود!
اما اولا، چون انتخاب چنین روشی با شان امثال راقم ناسازگار است؛
ثانیا، نظر به اینکه این نامه در ارگان رسمی و سایت خبری منسوب به جناب آقای میرحسین موسوی نخست وزیر دوران جنگ منتشر و در سایر پایگاه های خبری همسو و ناهمسو انعکاس یافته است، از اینرو برخلاف نویسندگان نامه مزبور بجای پنهان شدن در پشت نام زندانیان و بازی کردن با احساسات مخاطبین خود، سعی می کنم با منطق به طامات و شطحیات گردانندگان ناشناس سایت کلمه و باصطلاح جمعی از زندانیان سیاسی رها شده بی نام و نشان پاسخ بگویم:
 2-بنده با درک اوضاع و شرایط کشور و این باور که حتی اگر یکنفر هم از مداحان مجلسی کاسته شود و جای او را کسی بگیرد که امتحان خود را پس داده و می تواند پژواک دهنده فریاد ملت باشد، در انتخابات اخیر ثبت نام کردم. پیش از این در پست ""چرا داوطلب شرکت در نهمین دوره انتخابات مجلس شدم؟/ پاسخ به پرسش های کاربران، به تفصیل در مورد دلایل ثبت نام خود در نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی توضیحات لازم ارائه شده است و از این حیث دیگر ضرورتی به اطاله کلام نیست و در این پست به پاسخ جهات دیگر مندرج در این نامه می پردازم:
 3- یک ضرب المثل ایرانی می گوید:"ادب مرد به از دولت اوست" و اتفاقا همین ضرب المثل در انتخابات ریاست جمهوری، دستاویز آقای موسوی برای واکنش به پرده دری و هتاکی های آقای احمدی نژاد در مناظره هایش شد. ایکاش حداقل سایت منسوب به ایشان نیز در این حد معرفت به خرج می داد و در عمل به این ضرب المثل زیبای ایرانی پایبند و وفادار باقی می ماند و بجای هتاکی و ایراد اتهامات ناروا به دیگران و خارج شدن از جاده ادب و انصاف، ضمن احترام به عقاید و تصمیمات آنها، با رعایت حریم های اخلاقی و منطق مخاطبین خود را به آنچه نیکو می دانند فرا می خواندند و به روشنگری و نقد منصفانه و مشفقانه عملکرد بنده و سایر ثبت نام کنندگان در انتخابات و آنچه که اشتباه تلقی می کنند می پرداختند.
اما دریغا که مشی همه خودخواهان و خودکامگان یکیست و دست اندرکاران این سایت مدعی هم با نسبت دادن اتهامات ناچسب و ناروائی همچون: "دوروئی"، "فرصت طلبی"، "مشتاق رسیدن به قدرت"، به راقم و سایرین و کنار هم قرار دادن چند صغری و کبرای نامربوط به نتیجه گیری هائی روی آورده است که رابطه معروف میان "گودرزی" و "شقایق" را به مخاطب تداعی می کند!
 4-از دست اندرکاران ناشناس سایت کلمه و نیز کسانی که بخاطر اعتراض به ناکامی(به هر دلیلی) نامزد مورد نظرشان در انتخابات ریاست جمهوری، به زندان افتاده اند و مشی سیاسی پس از انتخابات آنها هم معطوف به پذیرش رهبری آقای موسوی و پیروی بی چون و چرا از رهنمود های ایشان است، انتظار می رود لااقل قاعده بازی را مراعات کنند و به عنوان ماموم از امام خود پیشی نگیرند!
 در این صورت نظر به این که آقای موسوی بارها بر اعتقاد و التزام و وفاداری خود به نظام و قانون اساسی و اجرای بی تنازل این قانون تاکید کرده اند، بر پیروان و مقلدین ایشان هم واجب است که بر همین منوال عمل کنند. در این صورت این دسته از رهروان جناب موسوی به طریق اولی نمی توانند برکسی که هرگز سرسپرده آنها و یا دیگری نبوده است و باوجود انتقادات فراوانی که به شیوه حکومت داری و عملکرد برخی مسئولان نظام دارد، اما همچنان به قانون اساسی و آرمان های انقلاب و نظام موعودی که مختصاتش در همین قانون تبیین شده است وفادار می باشد، خرده بگیرند که چرا می خواهد با بهره مندی از حقوق اجتماعی خویش و ظرفیت های قانونی، در حد توان فاصله میان وضع موجود با وضع مطلوب را بکاهد و منویات و اصلاحات مورد نظر خود را تحقق بخشد!
 مگر اینکه به موجه و ممدوح بودن دیکتاتوری سبز و تحمیل عقاید قبیله های سیاسی بر دیگران قائل باشند! والّا هیچ فرد و گروهی مجاز به تحمیل تصمیمات فردی و قبیله ای خود بر دیگران نیست تاچه رسد به کسانی که در داخل و یا خارج از کشور، در پس پرده حجاب برای سایرین نسخه می پیچند!
 5-کلمه ای ها هم مانند همه مستبدان و دیکتاتورها که گفتار و پندار و آراء خود را به همه مردم تعمیم می دهند در صدر نوشتار خود مدعی شده اند: "برخلاف اکثر مردم که شما را به دلیل نام نویسی در انتخابات ملامت می کنند..."!
ایکاش این نمایندگان اکثریت مردم حداقل یک دلیل علمی و قابل قبول برای درستی ادعای خود ارائه می دادند تا بنده با پی بردن به ناخرسندی "اکثر مردم" از ثبت نام خود در انتخابات و مصون ماندن از ملامت آنان، در اولین فرصت توبه نامه ای نوشته و بخاطر ارتکاب این گناه نابخشودنی از مردم پوزش بطلبم!
مضافا بر این اگر این ادعا مقرون به صواب باشد، حضرات کلمه ای نباید عجولانه به موضعگیری می پرداختند زیرا فعلا نه به بار است و نه به دار و حتی با فرض صدور ویزای ورود به میدان رقابت ها، این "اکثریت مردم" در روز رای گیری با عدم استقبال خود از انتخابات، می توانند مراتب ناخرسندی خود را نسبت به هریک از داوطلبان نشان داده و مانع از ورود آنها به مجلس شوند و لذا نیازی به دشنامگوئی و لن ترانی گفتن آنها نیست.
مضحک تر از این بنده در سایتی،"اصلاح طلب سابق" خوانده شده ام که خود دو سال است به صف رسانه های اصلاح طلب پیوسته است و دست اندرکاران پرده نشین اش هنوز هم جرئت و شهامت بیان نام و نشان خود را در داخل و یا خارج از کشور ندارند و این درحالیست که در مدت 20 سال سکوت رهبران و رهروان این سایت، حداقل کارنامه نگارنده این یادداشت حاکیست که لحظه ای از بیان صریح و بدون لکنت زبان مواضع اصلاح طلبانه خود غفلت و عقب نشینی نکرده است و بر عقلای این قوم پوشیده نیست که به همین دلیل نیز به موازات تائید صلاحیت آقای موسوی و داوطلبان دیگر در انتخابات ریاست جمهوری و حتی انتخابات قبل و پس از 88، راقم چهار بار پی در پی، از استفاده از حقوق اجتماعی خود محروم مانده است!
 6-در قسمتی از نامه کذائی با اشاره به این که "خیلی از کسانی که قبل از شما بر آن صندلی هایی که شما برای رسیدن به آن اشتیاق دارید، امروز در همین زندان ها هستند"، نوشته اند: "ممکن است مردم آدم های بد یا بعضی از مزدوران استبداد را ببخشند اما آدم های دو رو و فرصت طلب را هرگز"!
 نویسنده یا نویسندگان این نامه حداقل در مورد بنده عمدا تجاهل کرده اند و خود را اصطلاحا به کوچه علی چپ زده اند. زیرا بر هیچ فعال سیاسی منصف و باوجدانی پوشیده نیست در زمانی که امیر و رهبر و بعضی از هم قبیله ای های سیاسی دست اندرکاران"کلمه" پست های سیاسی را اشغال و میان خود توزیع می کردند و یا عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام و مشاورت احمدی نژاد و ریاست فرهنگستان هنر را عهده دار بودند و فارغ از قیل و قال های سیاسی اوقات فراغت خود را به کشیدن نقاشی سپری می کردند، راقم از سال 69 با نیش قلم در روزنامه ها و با عملکرد و مواضع خویش در طول 8 سال نمایندگی اش در مجلس، علیه آنچه وضع نامطلوب می خوانیم و کلمه ای ها ظرف دو سال اخیر آنهم پس از مطلوب نبودن نتایج انتخابات به فکر مبارزه با آن افتاده اند، موضعگیری و مبارزه کرده است.
 بنابراین اگر بنده برای رسیدن به صندلی های مورد اشاره اشتیاق داشتم و یا دو رو و فرصت طلب بودم حداقل در طول دو دوره ای که در مجلس بودم بجای انجام مرّ وظایف نمایندگی و دفاع از حقوق ملت و کل کل کردن با صاحبان قدرت، همچون بسیاری از کسانی که پس از حذف از قدرت و بریده شدن دستشان از کانون های ثروت و قدرت به طرفه العینی مبارز شده اند، بکمک بادسنج خود و متناسب با وزش باد موضعگیری می کردم و بهتر از خیلی ها می توانستم طریق مداحی را در پیش گرفته و محکم به صندلی هائی بچسبم که کاملا در اختیارم بود و لاجرم راهی را می پیمودم که بسیاری از هم پالکی های نویسندگان این نامه کذائی پیموده اند!
 7- نویسنده و یا نویسندگان این نامه، با با اشاره کنایه آمیز به دستگیری ها و بازداشت های ناموجه دو سال اخیر، محروم شدن زندانیان از داشتن وکیل، وادار شدن به اعترافات اجباری، وجود شکنجه و توهین در بازداشتگاه ها، تحمل زندان های انفرادی، اعمال نفوز اشخاص غیرمسئول در احکام قضائی صادر شده، نامتناسب بودن جرم و مجازات، محرومیت از حقوق شهروندی و اراذل و اوباش خوانده شدن برخی زندانیان، بدون ارائه کوچکترین استدلال منطقی، همه آنها را به ثبت نام گروهی از افراد منسوب به اصلاح طلب در انتخابات مجلس پیوند زده و سپس با دشنام دادن به ثبت نام کنندگان آنان را از اینکه در نهمین دوره انتخابات مجلس ثبت نام کرده اند مورد شماتت و ملامت و حتی تهدید قرار داده اند و در انتهای نوشتار خود تاکید کرده اند که "قبری که بر سر آن گریه می کنید مرده ای ندارد"!
 در مواردی هم همین سایت و سایت های مشابه، کشته شدن شهروندانی مانند مرحوم ندا آقا سلطان را هم دستمایه هتاکی های خود نسبت به ثبت نام کنندگان در انتخابات پیش رو قرار داده اند و مدعی شده اند که انها برای رسیدن به قدرت و مقام، خون کشته شدگان حوادث پس از انتخابات را نادیده گرفته اند!!
 گرچه هنوز راقم ارتباط محرومیت های اجتماعی و ناهنجاری های فوق را با تلاش برای گرفتن حق و استفاده از "حق انتخاب شدن توسط مردم و حقوق اجتماعی ام با هدف رفع بخشی از مشکلات موجود و بهبود اوضاع به روش های مدنی، درک نکرده ام و نمی دانم که چرا کلمه ای ها با دستاویز قرار دادن رفتارهای غیرقانونی دیگران به شرح مواردی که در نامه ذکر شده است، بر ثبت نام قانونی اینجانب در انتخابات تاخته اند، با این وجود در این بخش با همان منطق "کلمه ای ها " پاسخ آنها را می دهم؛
7/1- کسانی که مواضع راقم را بطور مرتب پیگیری می کنند شهادت می دهند که در وقت مناسب مورد به مورد اعتراض خود را نسبت به حوادث تلخ پس از انتخابات بیان کرده ام. بنابراین بدون آنکه در مقام تقلیل و یا تخفیف تلخی ها و فجایع و حوادث پس از انتخابات سال 88 باشم، مایلم "کلمه" ای ها و نویسندگان نامه کذائی را مخاطب قرار داده و از آنها ببپرسم:
آیا همه معضلات، کاستی ها، ناملایمات، قانون شکنی ها و فجایع و رفتارهای مجرمانه ای که در این نامه و سایر نوشته های انتقادی ذکر شده است، بیکباره پس از انتخابات سال 88 عارض شده است، یا معضلاتی است که پس از انقلاب هم ریشه و قدمت 32 ساله دارد؟
آیا در 8 سال نخست وزیری جناب آقای موسوی و در زمانی که بنیانگذار انقلاب در قید حیات بودند و هریک از چهره های شاخص معترض و منتقد امروزی خود جزء مقامات بلندپایه و دست اندرکاران اصلی کشور محسوب می شدند و یا در دوران حکومت بلامنازع جناب هاشمی و دولت ایشان و مجالس هم عصر، آزادی ها سرکوب نمی شد؟ به بهانه های ضدیت با ولایت فقیه، صدای منتقدین و معترضین خفه نمی شد؟ هزاران نفر در زندان ها به سر نمی بردند؟ صدها نفر در ظرف کوتاهترین مدت بدون وکیل و طی مراسم قانونی اعدام نمی شدند؟ نمایندگان مجلس واقعا آزادانه عمل می کردند؟ در مجلس ها نمایندگان منتقد کتک نمی خوردند؟ در مجلس قانون های تحدید کننده آزادی ها به تصویب نمی رسید؟ مخالفت با دولت مخالفت با نظام به شمار نمی رفت؟ به دفاتر و اجتماعات کوچک و بزرگ گروه های سیاسی دگراندیش حمله نمی شد؟ مخالفین و منتقدین حکومت و حتی منتقدین اشخاص درجه دو و سه کشور سرکوب نمی شدند؟ مخالف هاشمی دشمن پیغمبر تلقی نمی شد؟ اعتراضات و اجتماعات قانونی به رسمیت شناخته می شد؟ شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه سر داده نمی شد؟
آیا قبل از انتخابات 88 همه انتخابات(اعم از مجلس و ریاست جمهوری و خبرگان رهبری) سالم و بدون تقلب و تخلف برگزار شده و اعتراضی به نتایج انتخابات وجود نداشته است؟ آیا قبل از سال 88 کسی بخاطر اعتراض به نتایج انتخابات بازداشت و یا کشته نشده است؟ و آیا....!؟
 اگر پاسخ به پرسش های فوق مثبت است، خوب است "کلمه ای ها" قبل از اینکه مرا بخاطر ثبت نام در انتخاباتی که نتیجه اش ردصلاحیت بوده مورد شماتت و هتاکی قرار دهند، به این پرسش پاسخ دهند که اگر قبر مورد ادعای آنها مرده ای ندارد که بر سر آن گریه کنیم، رهبر و مراد کلمه ای ها و دیگر دوستان آنان در انتخابات سال 88 برای کدام مرده شیون و مویه کرده و ناخن بر سر و روی خود می کشیدند!؟ آیا به تعبیر آنها، این قبر پس از ناکامی نامزد مورد نظر آنان در انتخابات، از مرده تهی شده است!؟
 و همچنینن باید پاسخ دهند که چرا در دوره های قبل، شرکت در انتخابات یک تکلیف شرعی بود و با هزار و یک بهانه و تراشیدن دلیل و توجیه همه را به شرکت در انتخابات تشویق می کردند!؟ چرا در هر دوره از انتخابات و در شرایطی که بسیاری از داوطلبان شرکت در انتخابات مختلف از استفاده از حقوق اجتماعی خود محروم می شدند، "رهبر و یا رهبران کلمه ای ها" و پیروان و مریدان انها با همه توش و توان خود در انتخابات از جمله انتخابات دهم ریاست جمهوری شرکت می کردند؟ و اساسا چرا هنوز هم مدینه فاضله "مراد کلمه ای ها" اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت به دوران امام خمینی است!؟
 آیا داوطلب شدن امثال آقایان خاتمی، موسوی، کروبی، رفسنجانی و بقول شما کسانی که قبلا در مجلس بوده اند و امروز در زندان به سر می برند در انتخابات مختلف را هم ناشی از دوروئی، فرصت طلبی و شوق رسیدن به قدرت می پندارید یا هرکس بجز شما و رهبرانتان مصمم به استفاده از حقوق اجتماعی خود باشد مستحق برخورداری از چنین القابی است!؟
 به هر روی هر پاسخی که برای پرسش های فوق ارائه شود، لطفا آنرا جزء یکی از دلایل ثبت نام بنده در انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی منظور کنید! اگر اصرار آقای موسوی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و پس از آن اصرار بر پیروزی اش در انتخابات را ناشی از شوق خدمت می خوانید، در این صورت کم لطفی است که امثال مرا از این عنوان محروم کرده و ثبت نام کردن در انتخابات و رد صلاحیت شدن را ناشی از شوق رسیدن به قدرت به حساب آورید!
 لذا نسبت دادن تهمت هائی مانند مقام پرستی، فرصت طلبی و دوروئی و ... به اینجانب اوصافی کمال بی انصافی و بداخلاقی است!
وانگهی گفته اند: "انّما الاعمال بالنّیات" و شیوه عملکرد راقم در 8 سال دوران نمایندگی اش بیانگر نیات او از ثبت نام در انتخابات اخیر است و صاحب هر عقل سلیمی می داند که ناهنجاری ها و کاستی های مذکور در این نامه در فضای مجازی و از طریق فحاشی و ایراد تهمت و افترا به دیگران حل نخواهد شد و باید در میدان عمل و در کانون های قدرت مرتفع شود!؟
 7/2-واقعیت این است که بنده با این قبیل جریان سازی ها و القاءات رنگرزان سیاست بیگانه نیستم و با ترفندهای مقطعی آنها کاملا آشنایم و می دانم که هرگاه منافعشان ایجاب کند و خود از فرصت استفاده در انتخابات برخوردار شوند، همچون ملاصدرا با دهها توجیه حوض خالی(بخوانید قبر خالی) را پرآب (بخوانید دارای مرده) نشان می دهند و برعکس هرگاه اقتضا کند و خود به هردلیلی از چنین فرصت هائی محروم شوند، با توسل به دهها توجیه دیگر حوض پرآب(بخوانید قبر خالی) را خالی از آب(بخوانید خالی از مرده) نشان خواهند داد!
بنابراین اگر شما بدلیل محروم شدن از حق انتخاب شدن خود و دوستانتان، مجازید از شرکت در انتخابات و حق انتخاب کردن صرفنظر کرده و حتی دیگران را به پیروی از خود و تحریم انتخابات تشویق کنید، این حق را برای امثال بنده هم قائل باشید که از حق انتخاب شدن محروم شدیم در آنصورت از حق انتخاب کردن هم احتراز کرده و به شما بپیوندیم و از هواداران خود هم انتظار داشته باشیم که به همین منوال عمل کنند!
 8- اکنون فرض می کنیم که این نامه کذائی واقعا منسوب به جمعی از زندانیان سیاسی رهیده از بند است.
به پیروی از جمله مشهور و منسوب به امام حسین(ع) که فرموده اند "انّ الحیات عقیده و جهاد"، هرکس که صادقانه و از روی اعتقاد قلبی خود برای رسیدن به اهداف شریف و ارزشمند و مدینه فاضله دلخواهش و آنچه را که حق و حقیقت می پندارد مبارزه بکند و در این راه متحمل خسارت و زندان بشود، در نزد من محترم است هرچند که رویکردم با عقیده و مرام او متفاوت باشد.
اما هرگز برای کسی که از شهامت لازم برای نوشتن یک نامه با نام و نشان و بدون تهمت و افترا حتی خطاب به امثال بنده، بی بهره است، کوچکترین ارزشی قائل نیستم و این نشان می دهد که زندان رفتن چنین افرادی هم از روی هوی و هوس و یا ناخودآگاه و غیرقابل اجتناب بوده است و پرواضح است که فرجام مبارزات چنین افراد دن کیشوت گونه ای هم چیزی جز توبه و اظهار ندامت و پشیمانی در مقابل دوربین نیست!
بر این اساس:
 8/1- از قدیم گفته اند هرگردی گردو نیست، لذا ارزش و اعتبار هر زندانی سیاسی در نزد مردم هم به عقیده و مرام و دلایل زندانی شدنش و میزان پایداری اش در برابر ظلم و استبداد بستگی دارد. والا زندانی شدن به خاطر یک کاندیدای خاص و یا در اعتراض به نتایج یک انتخابات با هدف جانبداری از یک کاندیدای خاص الزاما به کسی ارزش و اعتبار نمی دهد تا چه رسد به این که او جزء توابین باشد و حتی از نوشتن نام و نشان خود در زیر یک بیانیه هتاکانه هم بیم و هراس داشته باشد. با این وصف حتی اگر برای این گروه از زندانیان اجری هم متصور باشد، پاداش آنان برعهده همان کاندیدائی است که بخاطرش زندانی شده اند نه افرادی که کوچکترین نفعی ندارند.
 8/2-در مورد کسانی که شخصیت سیاسی خود را مرهون و مدیون تحریم کنندگان بوده و یا خود جزء طراحان تحریم بوده باشند ولیکن پیمان شکنی کرده و به دوستان خود نارو زده باشند، شاید بتوان حق را به نویسندگان نامه داد تا آنها را شماتت بکنند. اما بنده نه شخصیت خود را از فرد یا گروهی به عاریت گرفته ام و نه مدیون هیچ شخص و جریان خاص سیاسی هستم و نه در تصمیم گیری های تحریم کنندگان کوچکترین نقش و دخالتی داشته ام.
کسانی که حتی حاضر نیستند برای نوشتن یک نامه سرگشاده به امثال بنده مسئولیت آنرا هم پذیرفته و حداقل امضای خود را پای چنین نامه ای بگذارند، بر اساس کدام منطق سیاسی به خود اجازه می دهند تا در نقش یک رهبری سیاسی از کسانی که خود در میدان سیاست چندین پیراهن بیشتر از آنها پاره کرده اند و همواره با نام و نشان کامل مواضع خود را صریح و شفاف بیان کرده و می کنند، انتظار پیروی داشته باشند!؟
 اساسا این افراد گمنام باید پاسخ دهند که بنده کی در زمین آنها بازی کرده ام و یا برعکس آنها کی در زمین بنده بازی کرده اند و یا کی در تصمیمات پشت پرده آنها مشارکت داشته ام که اکنون با مشتی رتب و یابس کنار هم قرار دادن، قیم مآبانه، طلبکارانه و قلدرمآبانه از راقم می خواهند، در زمین کسانی بازی کنم که نه هدف و منویّات مشخصی ندارند و نه شهامت بیان نام و نشان خود را!؟
 بنده خود زمین بازی مستقلی دارم و همچنانکه تاکنون از کسی نخواسته ام تا در زمین من بازی کند، و همچنانکه در بسیاری از مشکلات و سختی ها تنها مانده ام و یار و یاوری نداشته ام، قهرا به کسی هم اجازه نمی دهم که مرا وادار به بازی در زمینی نماید که عرض و طول و مساحت و مالک آن مجهول است و لذا مادامی که عضو حزب و گروهی نشده ام همچنان با شاخص ها و معیارهای خود مستقل تصمیم می گیرم و به آن عمل می کنم. و این همان واقعیتی است که 4 سال قبل نیز در سخنرانی زنجان مورد تاکید قرار دادم و به واسطه آن انواع تکفیرها و هزینه های فراوانی را متحمل شدم.
 از طرفی حتی اگر قرار باشد روزگاری دست از استقلال فکری خود برداشته و مرید و مقلّد این و آن شوم، قهرا به کسانی اقتدا خواهم کرد و در زیر بیرق کسانی سینه خواهم زد که حداقل همچون نویسندگان نامه بی نام و نشان کلمه ای ها کسی را به گناه مستقل اندیشیدن و عدم پیروی کورکورانه از خود و نادیده گرفتن همه سوابق درخشانش مورد اهانت و هتاکی قرار ندهند نه کسانی که نمام هنرشان این است که در دنیای مجازی با نام مستعار نقش قهرمانانی پوشالی را بازی می کنند،
 طرفه انکه؛ تصمیمات، خط مشی ها و و رهنمودهای هیچیک از زندانیان به صفت زندانی شدنشان حداقل برای بنده مطاع و الزام اور نیست و از اینرو شخصا بر پایه همان خط کش و شاخص هائی عمل می کنم که خود به آن معتقدم و به حقانیتش پی برده ام.
 
گیرندگان:
سایت کلمه و کلیه سایت ها و پایگاه های خبری منعکس کننده نامه مذکور





برای اعتراض به حصر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد بپا خیزیم
جـــرس: 
در آستانه یکمین سالگرد حصر راهبران جنبش سبز، و در پی انتشار بیانیه گروهی از زندانیان سیاسی جهت فراخواندن فعالان و هموطنان به تلاش برای آزادی رهبران جنبش، سازمان جمهوریخواهان ایران با صدور بیانیه ای، همگان را به اتحاد عمل جهت این مهم دعوت کرد.
به گزارش جرس، این تشکل سیاسی در بیانیه ای که روز هفتم بهمن صادر و انتشار داده، خاطرنشان می کند: "ما از سرنوشت رهبران جنبش، در دست ماموران امنیتی و خطری که سلامت و امنیت آنان را تهدید می کند نگرانیم و باید متحدا بهر صورت ممکن خواست آزادی آنان را به گوش حکومتگران و جهانیان برسانیم."
سازمان جمهوریخواهان ایران همچنین متذکر این می شود که که "ما در خارج از کشور می کوشیم با برگزاری تظاهرات، نامه های سرگشاده، برانگیختن حساسیت مطبوعات و رسانه ها...و هر نوع اقدام تبلیغی دیگری، به فراخوان یاران دربندمان پاسخ گوییم و از همه همفکران و هموطنان خود انتظار داریم با هر ابتکار ممکن، در این میدان گام بگذارند."

متن این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفته به شرح زیر است:

در پاسخ به ندای زندانیان سیاسی
هموطنان عزیز
نزدیک به یکسال از حصر غیرقانونی رهبران نمادین جنبش سبز که مصداق بارز آدم ربایی در حقوق بین المللی است، می گذرد. اعتراض و استقامت آنها در برابر پایمال شدن حقوق مردم یکی از عوامل اساسی پیدایش و تداوم جنبش مردم ایران برای گر فتن حق خود از حکومت بوده است. آخرین پیام های آنان برای عدم شرکت در انتخابات موجب اتحاد نظر گسترده ای میان منتقدان و مخالفان نظام حاکم در ایران شده است.
ما از سرنوشت آنان در دست ماموران امنیتی و خطری که سلامت و امنیت آنان را تهدید می کند نگرانیم و باید متحدا بهر صورت ممکن خواست آزادی آنان را به گوش حکومتگران و جهانیان برسانیم.
ما در خارج از کشور می کوشیم با برگزاری تظاهرات، نامه های سرگشاده، برانگیختن حساسیت مطبوعات و رسانه ها...و هر نوع اقدام تبلیغی دیگری، به فراخوان یاران دربندمان پاسخ گوییم و از همه همفکران و هموطنان خود انتظار داریم با هر ابتکار ممکن، در این میدان گام بگذارند.
بیایید دست در دست هم برای رهایی این سه تن و همه پیکارگران از زندان، شکنجه و اعدام مبارزه کنیم.

هفتم بهمن 1390 – 27 ژانویه 2012
سازمان جمهوریخواهان ایران





اصغر فرهادی: پاسخ این همه مِهر هم‌میهنان در توان من نیستجـــرس: 
در واکنش به موج پیام های تبریک و پاسداشت به اصغر فرهادی، کارگردان بین المللی سینمای ایران، به دلیل موفقیت های خیره کننده جهانی، وی از پیام‌های تبریکی که طی هفته های اخیر در این خصوص منتشر شده، قدردانی کرد.
به گزارش ایسنا، کارگردان فیلم «جدایی» (جدایی نادر از سیمین)، درحالیکه برای پیش‌تولید فیلم جدیدش در فرانسه بسر می‌برد، در پیامی به تمامی تبریک گویندگان نوشته است: “پاسخ این همه مِهرهم‌میهنان در توان من نیست. خوشحالم در ادامه‌ی راهی که پیش از من سینماگران کشورم با بردباری گشودند و پیمودند، فیلم «جدایی نادر از سیمین» بهانه‌ای شد برای اندکی دلگرمی در روزهای سردی که بر سینمای این سرزمین رقم خورد.
از همه‌ی مردم بزرگوار، سینماگران صبور و شخصیت‌های برجسته‌ی عرصه‌ی علم، ادب، فرهنگ و هنر که در این روزها با پیغام‌ها و نوشته‌های پر مهرشان، من، گروهم و خانواده‌ی سینمای ایران را مورد لطف خود قراردادند، سپاسگزارم.”
خبرگزاری فرانسه روز جمعه گزارش داد که آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آن کشور، اسامی نامزدهای سی و هفتمین دوره جوایز «سزار» را اعلام کرده، که در بخش بهترین فیلم خارجی، از میان ۵۵۵ فیلم شرکت کننده، فیلم‌های «قوی سیاه» دارن آرونوفسکی، «گفتار پادشاه» تام هوپر، «راندن» نیکلاس ویندینگ رفن، «پسری با دوچرخه» برادران داردن، «آتش‌افروزان» دنی وینو، «ملانکولیا» لارس فون تریر و «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی نامزد دریافت جایزه هستند.
گفتنی است، در حالیکه مقامات و رسانه ها و سیمای رسمی کشور در قبال موفقیت فرهادی در سطح بین المللی سکوت کرده اند، جواد شمقدری معاون امور سینمایی وزارت ارشاد با انتشار پیامی موفقیت اصغر فرهادی را در جوایز گلدن گلوب (منتقدان جهان) به او تبریک گفت و در مطلبی کوتاه اعلام کرد "... اصغر فرهادی توانست از موانع بگذرد و قضاوتی بخردانه فیلم او را بر سکوی برگزیده‌ها بنشاند.این موفقیت را تبریک می‌گویم."
شمقدری اما در برنامه ای از صدای جمهوری اسلامی در پاسخ به سوالی مبنی بر برنامه وزارت ارشاد برای تقدیر از اصغر فرهادی چیست گفت: "با توجه به کار سنگینی که برای جشنواره فجر امسال در پیش داریم، بسیار درگیر هستیم و شاید اگر در شرایط دیگری بودیم می توانستیم برای این کار برنامه ریزی کنیم. اما اگر «جدایی نادر از سیمین» اسکار امسال را دریافت کند آن موقع فکری برای تقدیر از کارگردانش می کنیم."





کنایه بی‌سابقه مصباح یزدی به احمدی‌نژاد:

برخی اهداف پلید را با لباس اسلامی دنبال می‌کنند

محمدتقی مصباح یزدی از کسانی سخن گفته که «با رموز روان‌شناختی و تبلیغات، بر باطل لباس حق می‌پوشاندند٬ اهداف پلید را با لباس اسلامی دنبال می‌کنند و دم از قانون و حمایت از مستضعفین می‌زنند.»
به گزارش روز پنجشنبه (ششم بهمن) مرکز خبر حوزه٬ آقای مصباح یزدی گفته اقدامات این افراد کار را به جایی رسانده که «بین همرزمان و دوستان» اختلاف ایجاد کرده است.
وی افزوده است: «در مورد اشخاص نباید تنها به ظواهر اکتفا کرد و اگر بدون تحقیق به کسی اعتماد کردید و مشکل اعتقادی و اخلاقی داشت، مسئول هستید.»
محمدتقی مصباح یزدی این سخنان را در شرایطی ایراد کرده که در دو انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ به صراحت از نامزدی محمود احمدی‌نژاد حمایت کرده بود.
مصباح یزدی در آن زمان علت حمایت از احمدی‌نژاد را مسائلی اعلام کرده بود که امروز‌‌ همان مسائل را نشانه کسانی می‌داند که قصد دارند جامعه را به این وسیله فریب دهند.
این روحانی نزدیک به علی خامنه‌ای همچون بسیاری از محافظه‌کاران٬ در ماه‌های اخیر هرچند انتقاد‌های تندی و تیزی متوجه احمدی‌نژاد کرده است٬ اما حاضر نشده به اشتباه خود و همفکرانش در حمایت از احمدی‌نژاد به صراحت اعتراف کند.
مصباح یزدی در بخش دیگری از سخنان خود به صراحت اعلام کرده با کسانی که می‌خواهند قدرت را در میان خود تقسیم کنند وحدتی صورت نخواهد گرفت.
منظور غیرمستقیم وی٬ «جبهه متحد اصول‌گرایان» به رهبری محمدرضا مهدوی کنی است که از سوی اعضای «جبهه پایداری» به «ساکتین فتنه» مشهورند.





وبلاگ‌های تیم احمدی‌نژاد گزارش کردند:

نقش سپاه پاسداران در آشفتگی بازار سکه و ارز

وبلاگ‌های تیم احمدی‌نژاد به طور غیرمستقیم با معرفی سپاه به عنوان عامل اصلی نابسامانی در بازار سکه و ارز اعلام کرده‌اند رئیس دولت دهم مجبور به «عقب نشینی تاکتیکی» مقابل این نهاد نظامی شده است.
این وبلاگ‌ها٬ آشفتگی در بازار سکه و ارز را با قاچاق گسترده کالا توسط سپاه پاسداران مرتبط دانسته و نوشته‌اند ۹۰ درصد از ۲۰ میلیارد دلار کالای قاچاق وارد شده به ایران متعلق به این نهاد نظامی است.
وبلاگ «سوپر انحرافی» بدون آنکه به نام سپاه اشاره کند٬ نوشته این ارگان پول‌های حاصل از فروش کالا‌های قاچاق را به بانک‌ها سپرده و به دولت فشار آورده که نرخ سود سپرده‌های بانکی را افزایش دهد.
به نوشته این وبلاگ پس از مخالفت احمدی‌نژاد با افزایش نرخ سود سپرده‌های بانکی٬ بازار سکه و ارز دچار آشفتگی شده تا دولت مجبور به افزایش نرخ سود‌های بانکی شود.
این وبلاگ همچنین سپاه را یکی از ارگان‌های زمین‌خوار معرفی کرده که به بهانه آزمایش موشک‌های بالستیک اقدام به مصادره زمین‌ در ایران می‌کند.
وبلاگ «ضمیر خودآگاه» نیز در پستی از «عقب نشینی تاکتیکی احمدی‌نژاد در جنگ احزاب اقتصادی» خبر داده و از جریان حزب‌الله به خاطر سکوت در برابر فشار‌ها به دولت انتقاد کرده است.
این وبلاگ نوشته که احمدی‌نژاد در مبارزه با فساد اقتصادی تنها مانده و بر اثر فشار‌های گسترده مجبور به افزایش نرخ سود سپرده‌های بانکی به ۲۱ درصد شده است.
برخی از وبلاگ‌های تیم احمدی‌نژاد نیز اقدام به انتشار بخش‌هایی از سخنان ۲۶ آذر رئیس دولت دهم در مراسم «طرح تحول گمرکی» کرده‌اند که در آن به سپاه کنایه‌های غیر مستقیمی به خاطر قاچاق کالا زده شده است.
احمدی‌نژاد در این مراسم گفته در گمرک جنوب به اسم واردات کالای محرمانه٬ هفته‌ای پنجاه کانتینر لوازم آرایشی وارد می‌شده است.
وی افزوده است: «این طوری نیست که ۲۵۰۰ تا کانتینر بیاورند یا از گمرک هرمزگان لباس بیاورند و بگویند که این‌ها کالاهای محرمانه است.»
محمود احمدی‌نژاد در سخنرانی دو روز پیش خود نیز به طور تلویحی به دست داشتن سپاه در آشفته کردن بازار سکه و ارز اشاره کرده بود.




حسین علایی از سرداران سابق سپاه پاسداران:

عمر نظام‌های استبدادی به پایان رسیده است

حسین علایی در تازه‌ترین یادداشت خود نوشته که «عمر نظام‌های استبدادی در جهان به پایان رسیده است و دیکتاتور‌ها نمی‌توانند با خودکامگی بر مردم فرمانروایی کنند.»
آقای علایی در شماره روز شنبه (هفتم بهمن) روزنامه جمهوری اسلامی این پرسش را مطرح کرده که «آیا بهمن ماه سال آینده شاهد سقوط دیکتاتورهای دیگری چون بحرین، سعودی و... خواهیم بود؟»
وی یادداشت خود را با این آیه سوره شعراء «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» به پایان برده است.
«کسـانی که ستم می‌کنند خواهند دانست که بازگشتشان به کجا و سرنوشتشان چگونه است»٬ ترجمه آیه ۲۲۷ سوره شعراء است.
حسین علایی ۱۹ دی ماه امسال در روزنامه اطلاعات در یادداشتی به طور تلویحی انتقاد‌هایی متوجه عملکرد علی خامنه‌ای کرد که با خشم حامیان رهبر جمهوری اسلامی مواجه شد.
علایی پس از حملات و انتقاد‌های تندی که هفته‌های اخیر از سوی حامیان علی خامنه‌ای متوجه وی شده٬ اقدام به انتشار این یادداشت کنایه‌ آمیز کرده است.
یادداشت این فرمانده سابق سپاه برخلاف یادداشت روز ۱۹ دی روزنامه اطلاعات هیچ توصیه‌ای به دیکتاتور‌ها نکرده و سرنوشت محتوم آنها را به روایت قرآن نقل کرده است.





«خبرگزاری دانشجو» اعلام کرد:

فعالیت آزاد سایت‌های تیم احمدی‌نژاد علیه سپاه


«خبرگزاری دانشجو» وابسته به سازمان بسیج دانشجویی با انتشار گزارشی درباره فعالیت شش سایت تیم احمدی‌نژاد٬ نوشت این سایت‌ها حمله به سپاه پاسداران و شورای نگهبان را در دستور کار خود قرار داده‌اند.
«خبرگزاری دانشجو» در گزارش روز شنبه (هشتم بهمن) خود دیگر اهداف و برنامه‌های این سایت‌ها را توجیه اظهارات رحیم‌مشایی٬ استفاده ابزاری از سخنان رهبر و تلاش برای ایجاد فضای دو قطبی احمدی‌نژاد-هاشمی اعلام کرده است.
«ایجاد و تعمیق شکاف میان رئیس جمهور با گروه‌ها و افراد دلسوز انقلاب» و «تهمت و بی‌حرمتی به شخصیت‌های حقیقی مومن و انقلابی» از دیگر برنامه‌های این سایت‌ها به روایت «خبرگزاری دانشجو» است.
«محرمانه نیوز»٬ «رهاپرس»٬ «معیار نیوز»٬ «زمان نیوز»٬ «خردادپرس» و «همت نگار» شش سایت نوپای تیم احمدی‌نژاد هستند که فعالیت آنها در هفته‌های اخیر آغاز شده است.
این سایت‌ها با وجود حملات تندی که به سپاه و نزدیکان علی خامنه‌ای می‌کنند٬ همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهند و برخلاف گذشته فیلتر نشده‌اند.
«رها‌پرس» یکی از شش سایتی است که در هفته‌های اخیر حملات تندی متوجه سپاه پاسداران کرده است.
به نظر می‌رسد کنار آمدن با فعالیت چنین سایت‌هایی که حملات تندی متوجه سپاه٬ شورای نگهبان و نزدیکان علی خامنه‌ای می‌کنند بی‌ارتباط با انتخابات آتی مجلس و کمک به گرم شدن تنور انتخابات نباشد.
تیم احمدی‌نژاد در یک سال گذشته به خاطر طرح برخی حملات و انتقاد‌ها از سپاه و علی خامنه‌ای٬ ده‌ها سایت و وبلاگ خود را از دست داده است.




عدم حضور مقامات دولتی در مجلس برای بار دوم

جلسه امروز مجلس و دولت که قرار بود با حضور وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی برای بررسی بازار سکه و ارز تشکیل شود، به دلیل عدم حضور مسئولان دولتی به تعطیلی کشیده شد.
به گزارش خبرگزاری ها، قرار بود در نشست مشترک مجلس و دولت که به میزبانی مجلس در بهارستان برگزار می شد وضعیت بازار سکه و ارز و نحوه عملکرد دولت بررسی شود که در روزهای گذشته دوران پر التهابی را پشت سر گذاشته است. اما این دومین بار در دو هفته گذشته است که وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی در این جلسه شرکت نمی کنند.

در حالی وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی بدون اعلام هیچ دلیلی در جلسه خود با مجلسی‌ها حاضر نشدند، که  علی لاریجانی، رئیس مجلس، و روسای کمیسیون‌های تخصصی در مجلس شورای اسلامی و همین طور عده‌ای از نمایندگان دیگر برای دیدار با نمایندگان دولت و بررسی آشفتگی‌های اخیر در بازار ارز و سکه حاضر شده بودند.
حدود دو هفته پیش در اوج تلاطم بازار طلا و ارز، مجلس اسلامی آماده برگزاری جلسه ویژه ای برای "نجات اقتصاد ملی" بود اما به دلیل عدم حضور وزرا و رئیس کل بانک مرکزی این جلسه لغو شد.
در آن نشست وزرای اقتصادی دولت به همراه محمود احمدی نژاد رئیس جمهور به سفر آمریکای جنوبی رفته بودند ولی رئیس کل بانک مرکزی که قرار بود به همراه معاونان وزارتخانه ها در جلسه شرکت کند، بدون هیچ توضیحی به جلسه نرفت.
در یک ماه گذشته بازار طلا و ارز در ایران شاهد آشفتگی و نابه‌سامانی غریب و بی‌سابقه‌ای بوده و دست‌کم تاکنون هیچ یک از موضع‌گیری‌ها و سیاست‌های دولت احمدی‌نژاد در آرام کردن این بازار موثر نیفتاده است.
در همین مدت قیمت سکه طلا و ارزهای خارجی و به‌ویژه دلار آمریکا رکوردهایی بی‌سابقه در تاریخ جمهوری اسلامی را به ثبت رسانده است: هفته گذشته که می‌توان آن را زمان اوج رکوردگذاری دانست، قیمت سکه تمام‌بهار تا یک میلیون و پنجاه هزار تومان نیز رسید و هر دلار آمریکا ۲۲۰۰ تومان هم معامله شد.





آمار فیلترینگ سایت های بهائی

طی چهار سال گذشته، جمهوری اسلامی وب سایت هایی بهائی را بیش از یکصدبار فیلتر کرده است.
ایجاد محدودیت در دسترسی آزاد به اطلاعات، ارسال پارازیت بر روی امواج ماهواره ای و فیلتر کردن وب سایت های اینترنتی، اعمالی هستند که همگی جزیی از موارد نقض حقوق بشر قلمداد می شوند. این نقض حقوق بشر، در ایران اگرچه برای تمامی شهروندان ایرانی مصداق دارد، اما جمهوری اسلامی، در برخورد با اقلیت های مذهبی سختگیری های بیشتری را اعمال می کند.
به گزارش خانه حقوق بشر ایران، طی چهار سال گذشته وب سایت های بهائی، بیش از ۱۰۰ بار توسط جمهوری اسلامی فیلتر شده اند و این در حالی است که بهائیان در ایران همه روزه با موارد گسترده نقض حقوق بشر روبرو هستند. همچنین دستگاه های تبلیغاتی جمهوری اسلامی، با ایراد اتهامات مختلف به این دسته، تنها راه پاسخگویی به اتهامات که همانا استفاده از فضای مجازی نظیر وب سایت و وبلاگ است را نیز مسدود می کنند.
بنابراین آمار، وب سایت آئین بهائی با ۲۳ بار فیلتر شدن در رده اوّل فیلترینگ قرار دارد. بعد از آن وب سایت دنیای بهائی با ۱۵ بار فیتلر شدن رده دوم و سایت ورقا با ۱۳ فیلتر شدن رده سوم و سایت پروژه های بهائی با ۱۲ بار فیلتر شدن رده چهارم را دارد. این سایت ها بعد از تاریخ ۵ آذر ۱۳۸۶ شمسی تاسیس شده اند.
این آمار شامل سایت هایی نظیر:
آئین بهائی ۲۳ بار فیلتر
دنیای بهائی ۱۵ بار فیلتر
ورقا ۱۳ بار فیلتر
پروژه های بهائی ۱۲ بار فیلتر
بهائی سایتز ۱۲ بار فیلتر
جوانیم با ۱۱ بار فیلتر
ضیافت ۱۱ بار فیلتر
تعلیم و تربیت با ۷ بار فیلتر
درس اخلاق ۶ بار فیلتر
تاریخ نبیل ۴ بار فیلتر، شده اند.
همچنین سایت آگاهی که در زمینه حقوق بشر کار می کند نیز ۶ مرتبه فیلتر شده است.
در این آمار، تعداد دفعات فیلتر شدن سایت هایی مانند نگاه، نقطه نظر، سرویس خبری بهائی و ولوله در شهر، عهد و میثاق و واصلان لحاظ نشده است. همچنین از آمار فیلتر شدن، وبلاگ هایی بهائی، اطلاعی در دست نیست.




قلاده های طلا توقیف شد

خبرگزاری هرانا - جشنواره فیلم فجر در حالی از چهارشنبه هفته جاری رسما آغاز به کار می کند که هنوز تکلیف نمایش تعدادی فیلم در این جشنواره مشخص نیست.
از جمله این فیلم ها «قلاده های طلا» ساخته ابوالقاسم طالبی است که گویا مشکلش خارج از اداره نظارت بوده و مقامات بالاتر خواسته اند که این فیلم در جشنواره اکران نشود.
در همین رابطه ابوالقاسم طالبی کارگردان فیلم به شبکه ایران می گوید: «فیلم رسما توقیف شده است؛ تمام!
طالبی درباره این مساله که چه کسی دستور توقیف فیلم را داده است اظهار داشت: «مقامات بالادستی به وزارت ارشاد رسما اعلام کرده اند که این فیلم توقیف است و نباید در جشنواره به نمایش درآید.»
طالبی از ارائه توضیحات بیشتر درباره این که فارغ از جشنواره وضعیت اکران رسمی این فیلم چه خواهد شد، خودداری نمود.



هرانا؛ مهدی علیزاده،طنز نویس و فعال سایبری به اعدام محکوم شد

خبرگزاری هرانا - در تداوم روند صدور احکام مرگ توسط قاضی صلواتی، رئیس شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، طی هفته‌های اخیر؛ "مهدی علیزاده"، طنز نویس و فعال سایبری نیز به اعدام محکوم شده است.
به گزارش هرانا، شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران مهدی علیزاده را محارب شناخته و به اعدام محکوم کرد.
این حکم که توسط دادگاه بدوی صادر شده، طی روزهای گذشته به وکیل و خانواده‌ی وی ابلاغ شده است.
مهدی علیزاده فخر آباد ۳۰ ساله، متاهل و اهل مشهد برای اولین بار در تابستان سال ۸۷ و پیروِ پروژه‌ی موسوم به مضلین بازداشت و مدت ۹ ماه را در بند ۲ الف زندان اوین گذراند و سپس به قید وثیقه‌ی ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
وی برای دومین مرتبه و در تاریخ بیستم فروردین ماه سال ۹۰ دستگیر شد و هم‌اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین محبوس است.
گفتنی ست که مهدی علیزاده هم‌پرونده‌ای سعید ملک پور و وحید اصغری که ایشان نیز به اعدام محکوم اند، می‌باشد.
شایان ذکر است که ابوالقاسم صلواتی به تازگی برای جواد لاری، وحید اصغری و امیر میرزایی حکمتی نیز حکم اعدام صادر کرده است.




بازداشت پنج شهروند در روستایی از توابع سنندج

خبرگزاری هرانا - صبح روز گذشته ٥ نفر از اهالی روستایی از توابع سنندج به نام‌های سعدان محمدیان، رمضان عباسی، شعیب محمدیان، حشمت ابراهیمی و شجاع محمدیان توسط نیروهای نظامی و امنیتی بازداشت گردیدند.
به گزارش وبسایت کُردپا، بامداد روز جمعه تعداد زیادی از مأمورین نیروی انتظامی و نیروهای حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران پس از حضور در روستای تنگیسر، پنج نفر از اهالی آنجا را بازداشت و با خود بردند.
در این اقدام، سعدان محمدیان، رمضان عباسی، شعیب محمدیان، حشمت ابراهیمی و شجاع محمدیان توسط نیروهای نظامی و امنیتی بازداشت شدند.
به گفته‌ منابع مطلع قبل از هرگونه اقدام جهت بازداشت این چند نفر، تمامی روستا به طور کامل توسط نیروهای حکومتی محاصره شده بود.
به جز این ٥ نفر دو نفر دیگر نیز از اهالی این روستا به نام‌های عزالدین عوضی و سیروان ملکی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بودند که در فاصله‌ای نزدیک از روستا آزاد شده‌اند.
طی این بازداشت‌ها منازل بسیاری از اهالی روستای تنگی‌سر توسط نیروهای نظامی وامنیتی مورد بازرسی قرار گرفته و در مواردی نیز کامپیوتر و وسایل شخصی دیگری همچون کتاب را نیز با خود برده‌اند.
تا لحظه انتشار این خبر از دلایل و اتهامات احتمالی وارده به این شهروندان کُرد اطلاعی در دست نمی‌باشد.



هرانا؛ خواهر زاده دکتر مدنی همزمان با وی در اصفهان بازداشت شد

خبرگزاری هرانا – همزمان با بازداشت دکتر سعید مدنی عضو شورای فعالان ملی مذهبی خواهر زاده وی سامان سرمست نیز در شهر اصفهان بازداشت شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، مهندس سامان سرمست، خواهر زاده آقای دکتر سعید مدنی همزمان با ایشان در روز شنبه ۱۷ دیماه در شهر اصفهان بازداشت و به تهران (احتمالا زندان اوین - بند ۲۰۹) انتقال پیدا کرده است.
ایشان دانشجوی مقطع دکترا و استاد دانشگاه آزاد نجف آباد دارای مقامهای متعدد ملی و بین المللی در مسابقات رباتیک ایران می باشد.
وی در زمان بازداشت و همچنین مدرس مرکز فنی و حرفه ای اصفهان بوده است.
بر اساس اعلام نزدیکان وی مهندس سرمست سابقه فعالیت سیاسی نداشته است و خانواده ایشان بشدت نگران وضعیت روحی و جسمی ایشان هستند.