مصاحبه با بیژن حکمت
در قسمت اول این مصاحبه با بیژن حکمت دبیر سازمان جمهوریخواهان ایران، به نقد و بررسی دیدگاههای این سازمان در مورد استراتژی و برنامه سیاسیای که بتواند موجبات تقویت جنبش سبز را فراهم آورد پرداختیم. در این قسمت دوم و پایانی مصاحبه، تمرکز بحث بر سر ارزیابی گفتار و سنجش عملکرد این سازمان است درباره موضوعات مهمی چون شکل و شیوه مبارزات در خارج از کشور، لزوم حفظ هماهنگی با داخل و گسترش گفتمان دموکراسی به معنای امروزی آن.
جمهوریخواهی: در عین حال همانطور که خودتان اشاره کردید مشکلات امنیتی و نوعی خودسانسوری برای بقا در داخل کشور یکی از دلایل مهم ارجاع به قانون اساسی است. من مشخصاً بیشتر مد نظرم خودِ آقای خاتمی و مثلاً آقای تاجزاده است و دیگر کسانی که به این مطلب ارجاع میدهند و با این همه حتی از درون زندان هم بر لزوم انتخابات آزاد و لزوم ایجاد وضعیتی که همه نیروهای سیاسی بتوانند در آن شرکت بکنند تأکید دارند. آیا برداشتن این بخش از گفتار یعنی بخش ارجاع به قانون اساسی باعث نخواهد شد که خود به خود تمامی رهبری اپوزیسیون و تمامی فعالیت جنبش سبز به ناچار به خارج از کشور منتقل شود؟
بیژن حکمت: من تا قبل از حصر آقای موسوی و کروبی شاید بیشتر میپذیرفتم که این چتر امنیتی اهمیت دارد و باید آن را رعایت کرد و آقایان نمیتوانند حرفها را صریح و روشن بزنند. الآن کار به جایی رسیده که دیگر چتر امنیتیای در کار نیست. آقایان با اینکه به قانون اساسی ارجاع میدهند با آنها همان رفتاری صورت میگیرد که با مخالفان نظام صورت میگیرد. یعنی من فکر نمیکنم آقای تاجزاده اگر هم بگوید که من طرفدار جدایی دین از سیاست هستم رفتاری با او خواهند کرد بدتر از رفتار امروزی. و همینطور اگر آقای موسوی و کروبی این حرف را بزنند حکومت کاری بیشتر از حصر انجام دهد. یعنی فکر میکنم جامعه به جایی رسیده که در آن طرفدار حفظ این قانون اساسی با اصل ولایت فقیه در آن و مخالفان آن خیلی روشن در مقابل هم قرار گرفتهاند.
در کنار این، جوانب منفیاش را هم نگاه بکنید: اگر آقایان موسوی و کروبی در این پولاریزاسیون پیشگام نشوند و با جایگاهی که در نتیجه استقامت و مقاومتشان کسب کردند سعی نکنند این مبارزه را جهت بدهند و اتحاد عمل و وحدت کلمه بهوجود بیاورند ما در شرایط کنونی در ایران رهبران دیگری نداریم که بتوانند این کار را انجام بدهند. این خیلی سخت است که جریان سکولار بتواند در درون مبارزهای که در ایران صورت میگیرد برای خودش یک رهبری به وجود بیاورد متمایز از آقای کروبی و موسوی برای پیشبرد خواستههایش و استراتژی انتخابات آزاد. این جنبه را هم باید در نظر گرفت.
در کنار این، جوانب منفیاش را هم نگاه بکنید: اگر آقایان موسوی و کروبی در این پولاریزاسیون پیشگام نشوند و با جایگاهی که در نتیجه استقامت و مقاومتشان کسب کردند سعی نکنند این مبارزه را جهت بدهند و اتحاد عمل و وحدت کلمه بهوجود بیاورند ما در شرایط کنونی در ایران رهبران دیگری نداریم که بتوانند این کار را انجام بدهند. این خیلی سخت است که جریان سکولار بتواند در درون مبارزهای که در ایران صورت میگیرد برای خودش یک رهبری به وجود بیاورد متمایز از آقای کروبی و موسوی برای پیشبرد خواستههایش و استراتژی انتخابات آزاد. این جنبه را هم باید در نظر گرفت.
بر اساس چشماندازی که ترسیم میکنید، رهبران جنبش سبز از حصر خارج نخواهند شد، آرامآرام یا سریعاً امکان فعالیت کسانی مثل آقای خاتمی یا گفتارهایی که بر انتخابات آزاد تأکید میکنند فارغ از اینکه چقدر خودشان را وفادار به میراث انقلاب، به نظام یا قانون اساسی بدانند تنگتر خواهد شد. یعنی بنا بر تحلیل شما، فارغ از گفتاری که در قِبال قانون اساسی اتخاذ میشود تا زمانی که بر لزوم انتخابات آزاد تأکید شود ما بیشتر و بیشتر به سمت بسته شدن فضا در داخل و در نتیجه انتقال سخنگویی جنبش سبز به خارج از کشور میرویم. آیا تحلیل شما همین است؟
ببینید الآن هم امکانات جنبش اصلاحطلبی یا جنبش سبز در درون کشور بسیاربسیار محدود است. یعنی اینکه یا به آنها امکان حرف زدن نمیدهند یا یک نوع خودسانسوری را تحمیل میکنند که مجبور شوند کف مطالبات را طرح کنند و امکان ندارد که خواستههای واقعی و حقیقی خودشان را بیان کنند. آمدن آقای امیرارجمند به خارج و تعیین سخنگو در خارج از کشور برای شورای هماهنگی راه سبز امید که احتمالاً پایگاه اصلیاش در ایران است خودش نشانهای است که این وضعیتی که شما میگویید کمابیش اتفاق افتاده است به ویژه با حصر آقایان کروبی و موسوی. بنابراین باید دید چگونه میشود مبارزاتی که در خارج از کشور صورت گرفته یا گرایشهای سیاسیای که خارج از کشور وجود دارند در جهتی هماهنگ کرد که به مبارزات داخل لطمه نزند و در عین حال بتواند از مبارزات عملی که در درون کشور انجام میگیرد پشتیبانی کند و در عین حال گفتمان خودش را که یک گفتمان گسترده و دموکراسی به معنی امروزی آن است پیش ببرد.
چقدر فاصله است بین این مجموعه ای که شما میگویید باید در خارج از کشور به وجود بیاید برای همسو شدن با مبارزات داخل و پشتیبانی از مبارزات داخل و احیاناً چارچوب دادن به این مبارزات و این پروژهای با عنوان عجیب و غریب "آلترناتیوسازی در خارج از کشور" که این روزها به ویژه در فضای سیاسی خارج مطرح است.
در این زمینه دو گرایش عمده در خارج از کشور وجود دارد. یک گرایشی که به هیچوجه خواهان تعامل با جنبش سبز یعنی آقای موسوی و کروبی نیست و فکر میکند که با ساختن یک آلترناتیوی که خواهان سرنگونی یا انحلال نظام باشد و اینکه فاصله خودش را با این آقایان کاملاً حفظ بکند میتواند تأثیرگذار باشد بر جنبش درون کشور و میتواند واقعاً تبدیل به یک آلترناتیو سیاسی شود. این یک گرایش است و گرایش دیگر به هیچوجه به دنبال آلترناتیوسازی نیست؛ فکر میکند اتحادی از نیروهای سکولار که بتواند خودش را با شورای راه سبز امید هماهنگ کند، بهترین نوع همسویی و هماهنگیای است که در خارج از کشور میتواند به وجود آید. اگر ما بتوانیم در مقابل "آلترناتیوسازها" یک اتحادی، یک همسوییای یا حتی یک ارگانی از کسانی که طرفدار انتخابات آزاد هستند و بخواهند این انتخابات آزاد را به رژیم تحمیل بکنند به وجود بیاوریم به هیچوجه همسو با "آلترناتیوسازی" نخواهد بود. برای آنکه اولاً این مجموعه که بر اساس انتخابات آزاد تشکیل میشود در را بر روی همه گرایشهای سیاسی باز میگذارد: نه فقط اصلاحطلبها بلکه آنها که شما به عنوان نیروهای خاکستری نام بردید مثلاً گرایش آقای مطهری اگر روزی بخواهند در چنین پروژهای شرکت بکنند در بر رویشان باز است و به هیچ وجه به آنها نمیگوید شما بروید تا ما جایتان بیاییم. در صورتی که "آلترناتیوسازی" حرف اساسیاش همین است. در اینکه چگونه میتوان از طریق مبارزه و جنبش مردم این را به حکومت تحمیل کرد بحث دیگری را میطلبد.
در واقع مجموعه نیروهایی هستند که مبارزات دموکراتیک خودشان را در ادامه جنبش سبز میبینند و اینها تفاوت دارند با کسانی که جنبش سبز را یک اپیزودی از این مبارزه دموکراسیخواهانه میبینند. حرف اینها این است که جنبش سبز با یک رهبرانی و با یک خط و مشی جلو رفت و الآن نیاز به این است که یک ظرف دیگری برای آن درست شود. حال آنکه شما به عنوان جمهوریخواه نظرتان این است که ظرف جدیدی لازم نیست بلکه باید در تداوم همان مبارزه باشد. آیا میتوان گفت کسانی که جنبش سبز را پایان یافته نمیبینند و آن را یک اپیزود تمام شدهای در تاریخ مبارزات حقطلبانه مردم نمیدانند، بحث رفع ضعفها و کاستیها را پیش میکشند و دیگرانی که این جنبش را پایان یافته میدانند بر این نظرند که برای باز کردن فصل دیگری از تاریخ مبارزات حقطلبانه باید به دنبال ظرف جدیدی بود؟
نمیدانم واژه امتداد بیان کننده است یا اینکه بهتر باشد از گرایشی صحبت کنیم که خودش و مبارزهاش را در متن جنبش سبز میبیند و فکر میکند که باید در جنبش اتحاد و وحدت کلمهای به وجود بیاید و مسئله اساسی را در این میبیند که گوناگونی دموکراسیخواهی باید در این جنبش به رسمیت شناخته شود. باید آن شعارهایی را پیش کشید و راهکارهایی را پیشنهاد داد که بتواند این گرایشهای سیاسی مختلف را با هم متحد کند.
ببینید اگر ما بخواهیم انتخابات آزاد را هم کنار بگذاریم، همین پیش شرطهای انتخابات آزاد یعنی آزادی رسانهها، آزادی فعالیت همه سازمانهای سیاسی و غیره خودش زمینه یک اتحاد عمل گستردهای را بین گرایشهایی که میتوان اصلاحطلب یا طرفداران آقای موسوی کروبی نامید و گرایشهای دیگری که خودشان را سکولار و دموکرات میدانند برقرار کرد. خیلیها این دیدگاه را نمیپذیرند و فکر نمیکنند که یک چنین اتحادی در داخل کشور لازم است و فکر میکنند خودشان میتوانند مبدع یک جنبش خیلی رادیکالتر و به هر حال سرسختتری باشند که رژیم را سرنگون کند و دموکراسی را به ارمغان بیاورد.
ببینید اگر ما بخواهیم انتخابات آزاد را هم کنار بگذاریم، همین پیش شرطهای انتخابات آزاد یعنی آزادی رسانهها، آزادی فعالیت همه سازمانهای سیاسی و غیره خودش زمینه یک اتحاد عمل گستردهای را بین گرایشهایی که میتوان اصلاحطلب یا طرفداران آقای موسوی کروبی نامید و گرایشهای دیگری که خودشان را سکولار و دموکرات میدانند برقرار کرد. خیلیها این دیدگاه را نمیپذیرند و فکر نمیکنند که یک چنین اتحادی در داخل کشور لازم است و فکر میکنند خودشان میتوانند مبدع یک جنبش خیلی رادیکالتر و به هر حال سرسختتری باشند که رژیم را سرنگون کند و دموکراسی را به ارمغان بیاورد.
بله بحث اصلی سیاسی همین اتحاد است. اما خود شما هم در این بحث بر اجرا یا عدم اجرای قانون اساسی تأکید نکردید یعنی خود شما هم عملاً به نظر نمیآید برای این گفته نقش اساسیای در سیاست ورزی مشترک قائل باشید. کجاست که این گفتار تمایزطلبانه به میانجی معیارِ خواستن یا نخواستن اجرای بدون تنازل قانون اساسی در سیاستورزی مشترک تأثیر میگذارد؟
آنچه من عرض کردم در حقیقت یک نوع اتحاد عمل بر اساس کف مطالبات است. میدانید که کف مطالبات برای آنکه بتواند یک جنبش سیاسی را روی یک هدف معینی متحد کند کافی نیست. این شعارها معمولاً یک شعارهای سلبی بوده مثل "دیکتاتور باید برود" یا اینکه شعارهای ایجابی مثل "انتخابات آزاد" یا شعار "اجرای بدون تنازل قانون اساسی". یعنی فقط با آوردن یک سری خواستها که تا اندازه ای هم متفرق هستند نمیتوانید وحدت استراتژیک جنبش را تأمین کنید. شما تصور کنید زمانی که جنبش بیاید اوج بگیرد و یک مقداری خواستههای اولیه هم احتمالاً برآورده شود، قدمهای بعدی چه خواهند بود؟ بسیار شنیدیم و خواندیم که حتی کسانی که خیلی در جنبش سبز هم فعال بودند یک مقداری از بدون دورنما بودن این جنبش شکایت داشتند. یعنی علاوه بر یک رشته خواستها و مطالبات دموکراتیک که میتواند زمینه اتحاد در عمل و در مبارزه سیاسی باشد، باید حتماً بتوانید یک هدف استراتژیک در برابر جنبش بگذارید که زمانی که این جنبش پیشرفت میکند و به اوج خودش میرسد بداند چه دورنمایی دارد و به کجا میرود. این وظیفه رهبری سیاسی است که این خط را روشن بکند. به نظر من تکیه کردن روی اجرای بی تنازل قانون اساسی نمیتواند این خواست و هدف استراتژیک را برآورده کند. اینجاست که ما در مقابل میگوییم یک انتخابات آزادی بر اساس معیارهای بینالمللی که در آن مخالفین و منتقدین نظام هم بتوانند با دیگران حقوق برابر داشته باشند باید برقرار گردد. این هدف میتواند تمام گرایشهای جنبش سبز را با هم متحد بکند و در عین حال راه را برای پیوستن گرایشهای خاکستری هم باز بگذارد.
آیا پروژهای که اسمش را گذاشتیم "آلترناتیو سازی در خارج از کشور"، برخاسته از همین نیاز مشخصی که شما نام میبرید نیست ؟ به خصوص با توجه به اینکه تنش بین ایران وجهان دارد به یک سطح بالایی میرسد و به نظر میآید که آشتی بینالمللی هر روز دور از دسترستر میشود. یعنی من تفاوتی بین این دو پروژه نمیبینم.
ممکن است که محرکهای کسانی که دنبال آلترناتیوسازی هستند و کسانی که میخواهند به گِرد انتخابات آزاد اتحاد به وجود آورند یکی باشد؛ یعنی محرک هر دو این باشد که گرایشهای سکولار با همدیگر متحد شوند و صدای ویژه خودشان را داشته باشند. وقتی از محرک و نیاز صحبت میکنیم باید مقداری به نیتها و دیدگاهها نیز توجه شود. به هر حال اینها دو خط مختلف را در اپوزیسیون خارج از کشور تشکیل میدهند. کسانی که فکر میکنند تشنج بینالمللی به گونهای است که ممکن به تحولات خیلی زودهنگامی در ایران برسیم و ممکن است آشوبهایی پیش بیاید که لزوم یک رهبری باورپذیر را در خارج از کشور ایجاب میکند که بتواند در فقدان حضور رهبری جنبش سبز تأثیرگذار باشد. ولی مسئله بر سر این است که چنین رهبریای نمیتواند امشب تا فردا به وجود آید. من مخالف اتحاد سیاسی نیستم. مشکل ما در اپوزیسیون خارج از کشور این است که چندصدایی تبدیل به همهمه شده. صداها چنان زیاد شده که شاید به درستی نشود آنها را شنید. بنابراین اگر ما بتوانیم حرکتی به سمت دیالوگ ملی بین گرایشهای مختلف اپوزیسیون بگذاریم و سعی کنیم این صداهای مختلف را به چند صدای منسجم تبدیل بکنیم این خودش پیشرفت خیلی مهمی خواهد بود. این صداهای متمایز آن موقع میتوانند ببینند تا چه اندازه به هم نزدیک هستند، چه اندازه دورند تا کجا میتوانند با هم همکاری کنند و تا کجا نمیتوانند. تا این قدم اول برداشته نشود به نظر من اتحادهایی که ممکن است همینطوری روی یک سری گفتگو یا برگزاری یکی دو تا نشست صورت بگیرد به هیچ وجه پاسخگوی یک اتحاد مستحکمی که بتواند به همسویی و هماهنگی گرایشهای سکولار کمک کند نمی انجامد.
شما تقریباً ۲۵ سال است که برای برقراری دموکراسی در ایران در شکل یک نظام جمهوری پارلمانی مبارزه میکنید و در واقع در زمره اولین افرادی بودید که در این راه قدم گذاشتید. چقدر در یک آینده پیشدیدنی، در یک آیندهی نه نزدیک و نه دور، در آیندهای قابل اندازهگیری، تأسیس یک چنین نظامی را در ایران ممکن میبینید؟
پیشدیدن آینده خیلی مشکل است. نظامهایی که از درون انقلاب پدید آمدند، بهویژه شکل خاص جمهوری اسلامی که هنوز پایگاههایی در میان مردم دارد مبارزه را طولانی میکند. سی سال طول کشید تا اینکه امروز این شکاف بزرگ را در جامعه ایران بین دو گرایش سیاسی ببینیم. ممکن است دوران مبارزه خیلی طولانیتر از آن که ما فکر میکنیم باشد. ولی خوب در این زمینه نمیشود از یک ضرورت یا یک قانونمندی صحبت کرد. گهگاهی تصادفات مختلف میتواند باعث شود جنبش مردمی سریعتر شکل بگیرد، سریعتر وارد صحنه مبارزه بشود و ضرورتهای گذر به یک جمهوری سکولار را فراهم بکند. آنچه که به ما برمیگردد مسئله اساسی بردن این گفتمان، کوشش در سازماندهی آن و پیش کشیدن سیاستهایی است که بتواند به اتحاد سیاسی نیروهای سکولار کمک کند، که وقتی جنبشی برخاست بتواند در آن تأثیرگذار باشد و روند تأسیس یک جمهوری امروزی و عرفی را در ایران تسهیل کند.
زنان ومسا ئل زنان کارگر در ایران
سوسن شهبازی
مسئله زن را در اینجا من از دو منظر نگریسته ام
1_ زن بعنوان بحش 50 درصدری جامعه، که حقوقش نادیده نه، بلکه پایمال میشود و
2_ زن بعنوان بخشی از نیروی تولیدگر جامعه که در مقایسه با مردان حقوقش نادیده و تضییع میشود.
1_ ازفردای انقلاب اسلامی خمینی فرمان حمله به ساختارهای جامعه مدنی که مانع برآمدن حکومتی توتالیتربر پایه مذهب شیعه میشد را صادر کرد. چون بررسی نظامهای توتالیتر مبحث این مفاله نیست ولی برای بیان وضع زن ایرانی جنبه حیاتی دارد درابتدا شمه کوتاهی از نوع رفتار این حکومتها را خواهم گفت تا بتوانم در انتها به مقصودم در رابطه با زن ایرانی در نظام تملمیت خواه جمهوری اسلامی برسم. حکومتهای توتالیتر علی رغم شکلهای ظاهرا متفاوتی که دارند درواقع یکسان عمل میکنند و دشمنی با پلورالیسم ( نکثر گرایی) برایشان حیاتی است.از میان برداشتن هر سازمان و تشکل مدنی که به فرد / جمع یا گروه خاصی هویت ببخشد و برایش حقی مستقل از برداشت حکومت از حق او ایجاد کند، مانع ایجاد حکومت تمامیت خواه است و باید نابود گردد.
دشمنی خمینی و به تبع آن نطام اسلامی با حقوق زنان جنبه شخصی ندارد بلکه خمینی بنا برروح فوانین مندرج در قرآن چاره ای جز اجرای قوانین اسلامی نداشته . در شریعت اسلامی و در سراسر قرآن که مانیفست نظام اسلامی است برای زن حقی در نظر گرفته نشده و اساسا زن نه یک انسان بلکه مایملک و جزء دارایی مرد بحساب میاید بنابراین خمینی که برای برپا کردن جامعه ای با آرمانهای اسلامی مبارزه میکرد از فردای بقدرت رسیدن، توپخانه تبلیغاتی و پیاده نظام اراذل و اوباشش را متوجه هر ساختاری کرد که با ایدئولوژی اسلامی منافات داشت. مهمترین خاکریزی که مانع برآمدن نظام اسلامی میشد مسلما حق فردی و در راسش حقوق اجتماعی زنان بود.
خمینی در سال 1342 و در مقابله با حق زنان برای انتخاب شدن و انتخاب کردن و همچنین قانون حمایت از خانواده که میرفت دست شریعت را ببندد و چند همسری را در ایران برای همیشه غیر قانونی اعلام کند وقانون تک همسری را بشکل قانون و لازم الاجرا در آورد، مردم عوام را به خیابانها کشید و آزادی زنان را فحشا خطاب کرد. تفاوت نطام توتالیتر اسلامی با همنوعان دیگرش در ایدئولوژیهای دیگر در این است که بنا بر شریعت اسلام زنان اساسا حقی در حیات اجتماعی ندارند و این یعنی در افتادن حکومت اسلامی با 50 درصد جامعه ای که یک دوره 50 ساله آزادیهای فردی و اجتماعی را از سر گذرانده و در کارهای اجرایی جامعه مداخله و نقش مستقیم داشته و حاضر نبوده بار دیگر به عصر بربریت باز گردد. بهمین دلیل برای درهم کوبیدن این خاکریز، رژیم در جنگی پیدا و پنهان سی سه ساله درگیراست ولی بخاطر مبارزه زنان در همه عرصه های اجتماهی هنوز نتوانسته زن را به حقارت زن عربستان سعودی در بیاورد
فتح خاکریز زنان به رژیم این امکان را میداد تا ساختار جامعه مدنی که آرام آرام میرفت از حالت فبیله گی فاصله بگیرد و بنیادهای مدرن بتدریج جایگزین رفتارهای مردسالارنه و عقب مانده گردد را به عقب رانده و نظم خود را به اجرا بگذارد. فرمان حجاب گذاردن و کتک زدن زنان در خیابانها متاسفانه با بی توجهی کامل گروههای سیاسی وخصوصا چپها روبرو شد و دست حکومت را در به اجرا در آوردن برنامه هایش باز گذاشت، یعنی زنان بی پشتوانه متین سیاسی در خیابانها رها شدند.دومین حمله ای که به زنان شد در عرصه حقوقی بود که تمامی حقوق قانونی زنان منجمله ازدواج اجباری / حق طلاق و حق حضانت و غیره را از زنان باز پس ستاندند و علاوه بر آن تمامی تشکلهای زنان نیز منحل اعلام شد . اعدام خانم فرخ رو پارسا که نخستین زن وزیر بود نه از این جهت بود که ایشان وزیر حکومت شاه بود و میبایست اعدام میشد چنانکه بسیاری از وزرای مرد بعد از سرنگونی حکومت در ایران ماندند که یا دستگیر نشدند و اگر هم شدند بعد از چند مدت از زندان رها شدند. اعدام یک زن وزیر آنهم با فاحشه های معروف آن زمان(پزی بلنده) در یک روز نشانه کینه ای بود که حکومت برآمده از اسلام از زن بعنوان یک انسان، انسانی که حقی برابر با مرد را درخواست میکرد میداد. حکومت بر آمده از انقلاب اسلامی بنابر آموزههای اسلامیش ماهیتی زن ستیز و عقب مانده دارد نتیجه این میشود که از فردای انقلاب این زنان هستند که باید برای رهایی خود و باز ستاندن آن حداقل حقوقی تلاش کنند که از آنان گرفته شده است یعنی نه تنها چیزی بدست نیامده بلکه آن حداقل نیز بصورت کامل پایمال شده است.اگر در ابتدای انقلاب و بخاطر جو اسلامی/انقلابی حاکم بر حامعه بخشی از زنان از این نظام بی قید و شرط حمایت کردند اما با گذشت زمان و فرو کش کردن آن احساسات هیجانی، بسیاری از زنان متوجه شدند که بازنده اصلی این انقلاب در واقع آنان بوده اند و چنین شد که مبارزه آرام و مدنی خود را شکل دادند و با انباشتن مراکز آموزشی /هنری/سیاسی و دیگر عرصه های اجتماعی جنگی را به رژیم اعمال کردند که هنوز پس از سی سال حاکمیت نتوانسته وضعیت عادی اعلام کند و وضعیت جامعه را همچنان در شرایط حکومت نظامی اعلام نشده نگه داشته است
اگر امروز اینجا و آنجا میشنویم که مثلا نوه خمینی(زن برادخاتمی) از آزادی حجاب صحبت میکند گویای آن است که علی رغم اینکه نوه خمینی از موقعیت برتر خانوادگی در جامعه برخوردار است ولی در مقام یک زن می بیند که حقش بعنوان یک زن تحصیل کرده و بعنوان یک انسان نادیده گرفته و پایمال میشود و نهایتا میبایست در یک خانه لوکس با لوازم لوکس زندگی کند و هر آن منتظر باشد که شوهرش سر او هوو بیاوزد یا دهها صیغه و متعه داشته باشد. چنین زیستی ، زیست در قفس طلایی است. بنابراین زنان ایران علیرغم اینکه در چه جایگاه اجتماعی باشند در یک موضوع باهم مشترکند" نداشتن حقوق به عنوان انسان ". بهمین دلیل است که می بینیم زنان در قبال رقتارهای حکومت بسیار حساستر و بی پروا تر رفتار کرده و انصافا در مبارزه برای آزادی و دموکراسی در سنگر نخست مبارزه ایستاده اند.
حال می پردازم به زنان بعنوان کارکر و کسی که مجبور است برای تامین معاش زندگی ، نیروی کارش را بفروشد. چنانکه در بالا توضیخ دادم زن ایرانی اساسا دارای حقی بعنوان یک انسان نیست تا به تبع ان دارای حقوق باشد . مثلا در یک جامعه که برده داری نظام حاکم است ،برده ، دارای چه حقی میتواند باشد و قوانین برای کسانی نوشته میشوند که بعنوان شهروند پذیرفته شده اند . میشو د اینجا به گفته من ایراد گرفت که مثلا زن ایرانی دارای حقوقی منجمله تحصیل/ رای دادن / و اندکی از حقوق کارگری است . این درست است چرا که بالاخره حکومت خمینی نتوانسته تمامی ساختارهای مدنی جامعه را تخریب کند بلکه سعی کرده این ساختارها را اسلامیزه کند مانند زن نماینده مسلمان/ دانشجوی زن مسلمان و زن کارگر مسلمان و در تمامی این موارد حقوق زن بعنوان یک انسان تحت سیطزه اسلام فرار گرفته و عملا به موجودی بظاهر با حقوق ولی در باطن بی حقوق مبدل شده است. سیاه چارگری زن وقتی بعیان نمایان میشود که این موجود بی حقوق باید در موسسات کارگری نیز بکار بپردازد و در برابر کار مساوی با مردان از مزدی بمراتب کمتر برخوردا باشد و در همین حال نیز مانند یک برده جنسی چه از سوی صاحبان کار و حتی از سوی همکاران نگریسته شود. در ایام بار داری فقط چند هفته را بعنوان اسراحت داشته باشد که در مقایسه با یک زن کارگر اروپایی که مدت (.....) پس از زیایمان را استراخت دارد اصلا قیاس مع الفارق است.
دوستان و رفقا به سیاهه سیاه چار گی زن ایرانی چه بعنوان یک زن و چه بعنوان یک زن کارگر میتوان صدها صفحه را اضافه کرد. در عصری که جهان به دهکده کوچکی تبدیل شده و دستیابی به اطلاعات بسادگی ممکن است نوشتن آمار دردی از دردهای ما نمیگشاید برای من یک سئوال مطرح است با چه قایقی به ساحل میرسم؟. ساحلی که حقوق برابر با مردان و داشتن هویت، هویتی مستقل در آن جاری است؟ اوکتاو یوپاز شاعر و نویسنده مکزیکی برنده نوبل ادبیات نوشت " آنکه آزادی ترا گرفت نان ترا هم میگیرد" . اگر گفته یوپاز را به جد بگیریم، تا که آزادی زن ایرانی محقق نشود و از بردگی جنسیتی به هویتی مستقل نرسد و دهانش بسته باشد هرکسی میتواند لقمه نانش را از دستش برباید. رباینده میتواند صاحب کار باشد و میتواند مرد خانه باشد.حتی میتواند مردی باشد که خود نیز در اردوی کار به وحشیانه ترین شیوه استثمار میشود. برای برابر شدن وگرفتن حقوق ، زنان چاره ای جز رهایی جنستی ندارند.
برای رهایی از دست نظام تمامیت خواه اسلامی رهایی زن شاه کلید قضیه است چنانکه برپایی نظام توتالیتر اسلامی با یورش به زنان آغاز شد
مسئله زن را در اینجا من از دو منظر نگریسته ام
1_ زن بعنوان بحش 50 درصدری جامعه، که حقوقش نادیده نه، بلکه پایمال میشود و
2_ زن بعنوان بخشی از نیروی تولیدگر جامعه که در مقایسه با مردان حقوقش نادیده و تضییع میشود.
1_ ازفردای انقلاب اسلامی خمینی فرمان حمله به ساختارهای جامعه مدنی که مانع برآمدن حکومتی توتالیتربر پایه مذهب شیعه میشد را صادر کرد. چون بررسی نظامهای توتالیتر مبحث این مفاله نیست ولی برای بیان وضع زن ایرانی جنبه حیاتی دارد درابتدا شمه کوتاهی از نوع رفتار این حکومتها را خواهم گفت تا بتوانم در انتها به مقصودم در رابطه با زن ایرانی در نظام تملمیت خواه جمهوری اسلامی برسم. حکومتهای توتالیتر علی رغم شکلهای ظاهرا متفاوتی که دارند درواقع یکسان عمل میکنند و دشمنی با پلورالیسم ( نکثر گرایی) برایشان حیاتی است.از میان برداشتن هر سازمان و تشکل مدنی که به فرد / جمع یا گروه خاصی هویت ببخشد و برایش حقی مستقل از برداشت حکومت از حق او ایجاد کند، مانع ایجاد حکومت تمامیت خواه است و باید نابود گردد.
دشمنی خمینی و به تبع آن نطام اسلامی با حقوق زنان جنبه شخصی ندارد بلکه خمینی بنا برروح فوانین مندرج در قرآن چاره ای جز اجرای قوانین اسلامی نداشته . در شریعت اسلامی و در سراسر قرآن که مانیفست نظام اسلامی است برای زن حقی در نظر گرفته نشده و اساسا زن نه یک انسان بلکه مایملک و جزء دارایی مرد بحساب میاید بنابراین خمینی که برای برپا کردن جامعه ای با آرمانهای اسلامی مبارزه میکرد از فردای بقدرت رسیدن، توپخانه تبلیغاتی و پیاده نظام اراذل و اوباشش را متوجه هر ساختاری کرد که با ایدئولوژی اسلامی منافات داشت. مهمترین خاکریزی که مانع برآمدن نظام اسلامی میشد مسلما حق فردی و در راسش حقوق اجتماعی زنان بود.
خمینی در سال 1342 و در مقابله با حق زنان برای انتخاب شدن و انتخاب کردن و همچنین قانون حمایت از خانواده که میرفت دست شریعت را ببندد و چند همسری را در ایران برای همیشه غیر قانونی اعلام کند وقانون تک همسری را بشکل قانون و لازم الاجرا در آورد، مردم عوام را به خیابانها کشید و آزادی زنان را فحشا خطاب کرد. تفاوت نطام توتالیتر اسلامی با همنوعان دیگرش در ایدئولوژیهای دیگر در این است که بنا بر شریعت اسلام زنان اساسا حقی در حیات اجتماعی ندارند و این یعنی در افتادن حکومت اسلامی با 50 درصد جامعه ای که یک دوره 50 ساله آزادیهای فردی و اجتماعی را از سر گذرانده و در کارهای اجرایی جامعه مداخله و نقش مستقیم داشته و حاضر نبوده بار دیگر به عصر بربریت باز گردد. بهمین دلیل برای درهم کوبیدن این خاکریز، رژیم در جنگی پیدا و پنهان سی سه ساله درگیراست ولی بخاطر مبارزه زنان در همه عرصه های اجتماهی هنوز نتوانسته زن را به حقارت زن عربستان سعودی در بیاورد
فتح خاکریز زنان به رژیم این امکان را میداد تا ساختار جامعه مدنی که آرام آرام میرفت از حالت فبیله گی فاصله بگیرد و بنیادهای مدرن بتدریج جایگزین رفتارهای مردسالارنه و عقب مانده گردد را به عقب رانده و نظم خود را به اجرا بگذارد. فرمان حجاب گذاردن و کتک زدن زنان در خیابانها متاسفانه با بی توجهی کامل گروههای سیاسی وخصوصا چپها روبرو شد و دست حکومت را در به اجرا در آوردن برنامه هایش باز گذاشت، یعنی زنان بی پشتوانه متین سیاسی در خیابانها رها شدند.دومین حمله ای که به زنان شد در عرصه حقوقی بود که تمامی حقوق قانونی زنان منجمله ازدواج اجباری / حق طلاق و حق حضانت و غیره را از زنان باز پس ستاندند و علاوه بر آن تمامی تشکلهای زنان نیز منحل اعلام شد . اعدام خانم فرخ رو پارسا که نخستین زن وزیر بود نه از این جهت بود که ایشان وزیر حکومت شاه بود و میبایست اعدام میشد چنانکه بسیاری از وزرای مرد بعد از سرنگونی حکومت در ایران ماندند که یا دستگیر نشدند و اگر هم شدند بعد از چند مدت از زندان رها شدند. اعدام یک زن وزیر آنهم با فاحشه های معروف آن زمان(پزی بلنده) در یک روز نشانه کینه ای بود که حکومت برآمده از اسلام از زن بعنوان یک انسان، انسانی که حقی برابر با مرد را درخواست میکرد میداد. حکومت بر آمده از انقلاب اسلامی بنابر آموزههای اسلامیش ماهیتی زن ستیز و عقب مانده دارد نتیجه این میشود که از فردای انقلاب این زنان هستند که باید برای رهایی خود و باز ستاندن آن حداقل حقوقی تلاش کنند که از آنان گرفته شده است یعنی نه تنها چیزی بدست نیامده بلکه آن حداقل نیز بصورت کامل پایمال شده است.اگر در ابتدای انقلاب و بخاطر جو اسلامی/انقلابی حاکم بر حامعه بخشی از زنان از این نظام بی قید و شرط حمایت کردند اما با گذشت زمان و فرو کش کردن آن احساسات هیجانی، بسیاری از زنان متوجه شدند که بازنده اصلی این انقلاب در واقع آنان بوده اند و چنین شد که مبارزه آرام و مدنی خود را شکل دادند و با انباشتن مراکز آموزشی /هنری/سیاسی و دیگر عرصه های اجتماعی جنگی را به رژیم اعمال کردند که هنوز پس از سی سال حاکمیت نتوانسته وضعیت عادی اعلام کند و وضعیت جامعه را همچنان در شرایط حکومت نظامی اعلام نشده نگه داشته است
اگر امروز اینجا و آنجا میشنویم که مثلا نوه خمینی(زن برادخاتمی) از آزادی حجاب صحبت میکند گویای آن است که علی رغم اینکه نوه خمینی از موقعیت برتر خانوادگی در جامعه برخوردار است ولی در مقام یک زن می بیند که حقش بعنوان یک زن تحصیل کرده و بعنوان یک انسان نادیده گرفته و پایمال میشود و نهایتا میبایست در یک خانه لوکس با لوازم لوکس زندگی کند و هر آن منتظر باشد که شوهرش سر او هوو بیاوزد یا دهها صیغه و متعه داشته باشد. چنین زیستی ، زیست در قفس طلایی است. بنابراین زنان ایران علیرغم اینکه در چه جایگاه اجتماعی باشند در یک موضوع باهم مشترکند" نداشتن حقوق به عنوان انسان ". بهمین دلیل است که می بینیم زنان در قبال رقتارهای حکومت بسیار حساستر و بی پروا تر رفتار کرده و انصافا در مبارزه برای آزادی و دموکراسی در سنگر نخست مبارزه ایستاده اند.
حال می پردازم به زنان بعنوان کارکر و کسی که مجبور است برای تامین معاش زندگی ، نیروی کارش را بفروشد. چنانکه در بالا توضیخ دادم زن ایرانی اساسا دارای حقی بعنوان یک انسان نیست تا به تبع ان دارای حقوق باشد . مثلا در یک جامعه که برده داری نظام حاکم است ،برده ، دارای چه حقی میتواند باشد و قوانین برای کسانی نوشته میشوند که بعنوان شهروند پذیرفته شده اند . میشو د اینجا به گفته من ایراد گرفت که مثلا زن ایرانی دارای حقوقی منجمله تحصیل/ رای دادن / و اندکی از حقوق کارگری است . این درست است چرا که بالاخره حکومت خمینی نتوانسته تمامی ساختارهای مدنی جامعه را تخریب کند بلکه سعی کرده این ساختارها را اسلامیزه کند مانند زن نماینده مسلمان/ دانشجوی زن مسلمان و زن کارگر مسلمان و در تمامی این موارد حقوق زن بعنوان یک انسان تحت سیطزه اسلام فرار گرفته و عملا به موجودی بظاهر با حقوق ولی در باطن بی حقوق مبدل شده است. سیاه چارگری زن وقتی بعیان نمایان میشود که این موجود بی حقوق باید در موسسات کارگری نیز بکار بپردازد و در برابر کار مساوی با مردان از مزدی بمراتب کمتر برخوردا باشد و در همین حال نیز مانند یک برده جنسی چه از سوی صاحبان کار و حتی از سوی همکاران نگریسته شود. در ایام بار داری فقط چند هفته را بعنوان اسراحت داشته باشد که در مقایسه با یک زن کارگر اروپایی که مدت (.....) پس از زیایمان را استراخت دارد اصلا قیاس مع الفارق است.
دوستان و رفقا به سیاهه سیاه چار گی زن ایرانی چه بعنوان یک زن و چه بعنوان یک زن کارگر میتوان صدها صفحه را اضافه کرد. در عصری که جهان به دهکده کوچکی تبدیل شده و دستیابی به اطلاعات بسادگی ممکن است نوشتن آمار دردی از دردهای ما نمیگشاید برای من یک سئوال مطرح است با چه قایقی به ساحل میرسم؟. ساحلی که حقوق برابر با مردان و داشتن هویت، هویتی مستقل در آن جاری است؟ اوکتاو یوپاز شاعر و نویسنده مکزیکی برنده نوبل ادبیات نوشت " آنکه آزادی ترا گرفت نان ترا هم میگیرد" . اگر گفته یوپاز را به جد بگیریم، تا که آزادی زن ایرانی محقق نشود و از بردگی جنسیتی به هویتی مستقل نرسد و دهانش بسته باشد هرکسی میتواند لقمه نانش را از دستش برباید. رباینده میتواند صاحب کار باشد و میتواند مرد خانه باشد.حتی میتواند مردی باشد که خود نیز در اردوی کار به وحشیانه ترین شیوه استثمار میشود. برای برابر شدن وگرفتن حقوق ، زنان چاره ای جز رهایی جنستی ندارند.
برای رهایی از دست نظام تمامیت خواه اسلامی رهایی زن شاه کلید قضیه است چنانکه برپایی نظام توتالیتر اسلامی با یورش به زنان آغاز شد
سیزدهم فوریه ،دوهزار و دوازده
دبیر کل سازمان ملل ترور "دانشمند هستهای" ایران را محکوم کرد
بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد، روز جمعه ۲۳ دیماه، ترور دانشمند هستهای ایران را محکوم کرد.
به گزارش آسوشیتدپرس، دبیر کل سازمان ملل که برای دیدار از لبنان در این کشور بهسر میبرد، هرگونه عملیات تروریستی، کشتن دانشمندان یا غیرنظامیان را به شدت محکوم کرده و گفته است باید از حقوق بشر حمایت شود.
پیش از این، محمد خزاعی، نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد، در نامهای به دبیرکل، رئیس مجمع عمومی و رئیس شورای امنیت سازمان ملل خواستار محکوم کردن ترور احمدی روشن از سوی این نهاد شده بود.
مصطفی احمدی روشن که از سوی رسانههای ایرانی «دانشمند هستهای» و «استاد دانشگاه شریف» و «معاون بازرگانی سایت نطنز» معرفی شد، بامداد چهارشنبه (۱۱ ژانویه/۲۱ دی) بر اثر انفجار یک "بمب مغناطیسی" در حوالی میدان کتابی تهران کشته شد.
بنا به گزارشها، این بمب توسط یک موتور سوار به خودروی در حال حرکت احمدی روشن نصب شده است. اسرائیل دخالت در ترور را رد کرد
پیش از این شیمون پرز رئیسجمهور اسرائیل در واکنش به اتهامات مقامات جمهوری اسلامی، مبنی بر دست داشتن تلآویو برای ترور این دانشمند هستهای ایران، این اتهام را رد کرده بود.
شیمون پرز رئیس جمهور اسرائیل به شبکه خبری CNN گفته بود که اسرائیل در قتل مصطفی احمدی روشن دخالتی نداشته است. رئیس جمهور اسرائیل افزود، اینکه در ایران برای هر اتفاقی آمریکا و اسرائیل را سرزنش میکنند، امری متدوال است.
آمریکا و بریتانیا محکوم کردند
پیش از این آمریکا و بریتانیا نیز دخالت در ترور این مقام هستهای ایران را رد کرده بودند. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در واکنش به ترور مصطفی احمدی روشن معاون بازرگانی تاسیسات غنیسازی نطنز، دست داشتن کشورش در هر گونه اقدام خشونتآمیز را با قاطعیت رد کرده بود.
از سوی دیگر ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، با محکوم کردن "قتل مقام هستهای ایران" گفته بود: «ما همدردی خود را با خانواده کارشناس مقتول ابراز میداریم».
همچنین الستر برت، معاون خاورمیانهای وزارت امور خارجه بریتانیا، ضمن رد هر نوع دخالت کشورش در انفجار منطقه سیدخندان اعلام کرد: «ما همیشه کشتن غیرنظامیان را به هر شکل محکوم کردهایم».
«نزدیکی محل ترور به وزارت اطلاعات ربطی به عملکرد این وزارتخانه ندارد»
آيتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران کشته شدن مصطفی احمدی روشن را به "طراحی یا همراهی سيا و موساد" نسبت داده و تاکید کرده که «از مجازات مرتكبان اين جنايت و عاملان پشت صحنه آن هرگز چشمپوشی نخواهيم كرد.»
آقای خامنهای ترور این فرد را "بزدلانه" توصیف کرده و گفته بود: "عاملان و طراحانش هرگز جرات نخواهند كرد به جنايت كثيف و پليد خود اعتراف كنند و مسئوليت آن را بپذيرند.»
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز با صدور بیانیهای ترور مصطفی احمدی روشن را "طرحی آمریکایی – اسرائیلی" برای «مانع تراشی» در راه پیشرفت برنامههای هستهای ایران عنوان کرده بود.
پس از ترور مصطفی احمدی روشن، اسماعیل کوثری نایبرئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، به نزدیکی محل ترور "دانشمندان هستهای ایران" به ساختمان وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی اشاره کرده و گفته بود: «این برداشت درست نیست که چون محل ترورها نزدیک وزارت اطلاعات است، پس وزارتخانه قوی عمل نمیکند. اصلا ممکن است محل حادثه دو وجبی وزارت خانه باشد و ربطی به عملکرد وزارتخانه ندارد.»
پیش از مصطفی احمدی روشن که مقابل دانشكده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايی در نزدیکی ساختمان وزارت اطلاعات ایران ترور شد، داریوش رضایی، "استاد فیزیک هستهای" نیز اوایل مرداد ماه در خیابان بنیهاشم، حوالی ساختمان وزارت اطلاعات ایران ترور شد.
به گزارش آسوشیتدپرس، دبیر کل سازمان ملل که برای دیدار از لبنان در این کشور بهسر میبرد، هرگونه عملیات تروریستی، کشتن دانشمندان یا غیرنظامیان را به شدت محکوم کرده و گفته است باید از حقوق بشر حمایت شود.
پیش از این، محمد خزاعی، نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد، در نامهای به دبیرکل، رئیس مجمع عمومی و رئیس شورای امنیت سازمان ملل خواستار محکوم کردن ترور احمدی روشن از سوی این نهاد شده بود.
مصطفی احمدی روشن که از سوی رسانههای ایرانی «دانشمند هستهای» و «استاد دانشگاه شریف» و «معاون بازرگانی سایت نطنز» معرفی شد، بامداد چهارشنبه (۱۱ ژانویه/۲۱ دی) بر اثر انفجار یک "بمب مغناطیسی" در حوالی میدان کتابی تهران کشته شد.
بنا به گزارشها، این بمب توسط یک موتور سوار به خودروی در حال حرکت احمدی روشن نصب شده است. اسرائیل دخالت در ترور را رد کرد
پیش از این شیمون پرز رئیسجمهور اسرائیل در واکنش به اتهامات مقامات جمهوری اسلامی، مبنی بر دست داشتن تلآویو برای ترور این دانشمند هستهای ایران، این اتهام را رد کرده بود.
شیمون پرز رئیس جمهور اسرائیل به شبکه خبری CNN گفته بود که اسرائیل در قتل مصطفی احمدی روشن دخالتی نداشته است. رئیس جمهور اسرائیل افزود، اینکه در ایران برای هر اتفاقی آمریکا و اسرائیل را سرزنش میکنند، امری متدوال است.
آمریکا و بریتانیا محکوم کردند
پیش از این آمریکا و بریتانیا نیز دخالت در ترور این مقام هستهای ایران را رد کرده بودند. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در واکنش به ترور مصطفی احمدی روشن معاون بازرگانی تاسیسات غنیسازی نطنز، دست داشتن کشورش در هر گونه اقدام خشونتآمیز را با قاطعیت رد کرده بود.
از سوی دیگر ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، با محکوم کردن "قتل مقام هستهای ایران" گفته بود: «ما همدردی خود را با خانواده کارشناس مقتول ابراز میداریم».
همچنین الستر برت، معاون خاورمیانهای وزارت امور خارجه بریتانیا، ضمن رد هر نوع دخالت کشورش در انفجار منطقه سیدخندان اعلام کرد: «ما همیشه کشتن غیرنظامیان را به هر شکل محکوم کردهایم».
«نزدیکی محل ترور به وزارت اطلاعات ربطی به عملکرد این وزارتخانه ندارد»
آيتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران کشته شدن مصطفی احمدی روشن را به "طراحی یا همراهی سيا و موساد" نسبت داده و تاکید کرده که «از مجازات مرتكبان اين جنايت و عاملان پشت صحنه آن هرگز چشمپوشی نخواهيم كرد.»
آقای خامنهای ترور این فرد را "بزدلانه" توصیف کرده و گفته بود: "عاملان و طراحانش هرگز جرات نخواهند كرد به جنايت كثيف و پليد خود اعتراف كنند و مسئوليت آن را بپذيرند.»
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز با صدور بیانیهای ترور مصطفی احمدی روشن را "طرحی آمریکایی – اسرائیلی" برای «مانع تراشی» در راه پیشرفت برنامههای هستهای ایران عنوان کرده بود.
پس از ترور مصطفی احمدی روشن، اسماعیل کوثری نایبرئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، به نزدیکی محل ترور "دانشمندان هستهای ایران" به ساختمان وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی اشاره کرده و گفته بود: «این برداشت درست نیست که چون محل ترورها نزدیک وزارت اطلاعات است، پس وزارتخانه قوی عمل نمیکند. اصلا ممکن است محل حادثه دو وجبی وزارت خانه باشد و ربطی به عملکرد وزارتخانه ندارد.»
پیش از مصطفی احمدی روشن که مقابل دانشكده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايی در نزدیکی ساختمان وزارت اطلاعات ایران ترور شد، داریوش رضایی، "استاد فیزیک هستهای" نیز اوایل مرداد ماه در خیابان بنیهاشم، حوالی ساختمان وزارت اطلاعات ایران ترور شد.
سفر دیدهبانهای هستهای سازمان ملل به ایران
بر اساس تازهترین گزارشها انتظار میرود یک هیات بالامرتبه از دیدهبان هستهای سازمان ملل در اواخر ماه ژانویه به ایران سفر کند. هدف این سفر رفع نگرانیهای طولانی مدت غرب در مورد ماهیت برنامههای هستهای ایران و توانایی این کشور در ساخت بمب اتمی اعلام شده است.
نماینده جمهوری اسلامی در آژانس بینالمللی انرژی هستهای، در همین زمینه از آمادگی ایران برای پاسخ دادن به سئوالات آژانس جهت رفع "هر گونه ابهام" در مورد فعالیتهای هستهای این کشور خبر داده و اضافه کرده که ایران خواستار آن است که موضوع "یک بار برای همیشه" روشن شود.
اعلام این خبر در حالی است که دیپلماتهای غربی با یادآوری ادبیات مشابه ایران در گذشته، به مؤثر بودن این سفر و قانع شدن آژانس در این زمینه به دیده تردید مینگرند. یکی از دیپلماتهای غربی در گفتگو با خبرگزاری رویترز با اشاره به "بینتیجه بودن" این سفر خاطر نشان ساخته است که درس گرفتن از تجربههای گذشته موجب عدم خوشبینی به دستاوردهای مثبت بازدید از تأسیسات هستهای ایران شده است.
به باور سیاستمداران غربی دعوت ایران از بازرسان آژانس، حربهای از سوی دولت این کشور برای "وقتکشی" و کاستن از فشارهای جامعهی جهانی است، بدون آنکه به خواستهای آژانس توجهی کرده یا برنامههای هستهای خود را محدود کند.
با وجودی که بازرسان آژانس انرژی هستهای در گذشته نیز برای بازدید از تأسیسات اتمی ایران به این کشور سفر کردهاند، اما همواره از محدودیت دسترسی به سایتهای هستهای، تجهیزات و اسناد مورد نیاز و همچنین عدم امکان گفتگو با کارشناسان هستهای ایران انتقاد کردهاند.
یکی از مقامات غربی به خبرگزاری رویترز گفته است: «ایرانیها باید متوجه شوند که نمیتوانند با نادیده گرفتن این پرسشها از پاسخ دادن به آنها شانه خالی کنند و این نکتهای است که آژانس به طور حتم با آنها در میان خواهد گذاشت.»
آمادگی ایران برای از سرگیری مذاکرات
در همین حال علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی در سفر اخیر خود به ترکیه از آمادگی تهران برای از سرگیری گفتوگوها با گروه ۵+۱ بر سر برنامه اتمی خبر داد. آقای لاریجانی با ادعای "روشن بودن" موضوع هستهای ایران مدعی شده بود که ایران "گرفتار بازیگریهای غربیها" شده است.
آخرین دور مذاکرات ایران با گروه ۵+۱ سال گذشته در استانبول انجام گرفت اما بدون نتیجه پایان یافت. ایران این بار نیز موافقت خود را با میزبانی ترکیه برای این نشست اعلام داشته است.
ایران در حالی به سیاست پیشین خود مبنی بر دعوت از بازرسان آژانس برای بازدید از تأسیسات هستهای خود روی آورده که این کشور با موج تازهای از تحریمهای فراگیر علیه خود روبروست.
اتحادیه اروپا در پی توافقی همهجانبه برای تحریم واردات نفت و فرآوردههای شیمیایی ایران به کشورهای عضو است. قرار است وزرای خارجه این اتحادیه در روز ۲۳ ژانویه (۳ بهمن) در بروکسل با یکدیگر دیدار کنند.
آمریکا نیز که پیشتر بانک مرکزی ایران را هدف تحریمهای خود قرار داده بود، هم اینک به دنبال همراه کردن متحدان خود برای کاهش خرید نفت از ایران است.
"ژاپن هنوز در مورد تحریم نفت ایران تصمیم نگرفته است"
روز جمعه (۱۳ ژانویه/۲۳ دی) یوشیهیکو نودا، نخستوزیر ژاپن، اعلام کرد که تحریم نفت ایران از سوی این کشور هنوز قطعی نشده است.
آقای نودا گفت که اظهارات وزیر دارایی این کشور در مورد کاهش واردات نفت از ایران "نظر شخصی" وی بوده و دولت ژاپن در صدد است این موضوع را ابتدا در محافل بازرگانی این کشور به بحث و بررسی بگذارد.
وزیر امور خارجه ژاپن و یکی از سخنگویان ارشد دولت نیز در سخنانی جداگانه خاطر نشان ساختند که توکیو هنوز به طور قطعی در مورد کاهش واردات نفت از ایران تصمیم نگرفته است.
وزیر دارایی ژاپن روز پنجشنبه در کنفرانس خبری مشترکی با تیموتی گایتنر، وزیر خزانهداری آمریکا گفته بود که ژاپن مصمم است واردات نفت از ایران را "سریعا و مرحله به مرحله" کاهش دهد.
ژاپن یکی از خریداران عمده نفت ایران به شمار میرود و پس از فاجعه اتمی سال گذشته در فوکوشیما نیاز این کشور به واردات انرژی بیش از هر زمان دیگری شدت گرفته است.
شماری از مقامات ارشد دولتی در ژاپن نگرانند که تحریم نفتی ایران باعث افزایش قیمت نفت در جهان شود و در پی آن اقتصاد این کشور که پس از بحران سال گذشته در دوران نقاهت به سر میبرد، با آسیبهای جدی روبرو شود.
وزیر امور خارجه ژاپن به تازگی در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک با آلن ژوپه، همتای فرانسوی خود با اشاره با این موضوع یادآوری کرده بود که تحریمهای نفتی علیه ایران چنانچه موجب افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی شوند، بر اقتصاد جهان تأثیر منفی خواهند داشت اما در مقابل باعث سود ایران میشوند.
اما وزیر امور خارجه فرانسه وضعیت کنونی را با زمان آغاز عملیات نظامی علیه لیبی مقایسه کرده و گفته بود که در آن زمان نیز قیمت نفت با افزایش چشمگیری روبرو نشد و در نهایت کشورهای دیگری برای پاسخگویی به نیاز بازار جایگزین شدند.
سفر دیوید کامرون به عربستان
به موازات گفتوگوها در مورد اعمال تحریمهای شدیدتر بر ایران، دیوید کامرون نخستوزیر بریتانیا روز جمعه (۱۳ ژانویه) برای دیدار با مقامات عربستان سعودی وارد ریاض شد. لندن ماه گذشته حلقه تحریمها علیه ایران را تنگتر کرد. هفته گذشته نیز پیشرفتهترین ناو جنگی بریتانیا عازم خلیج فارس شد.
عربستان سعودی یکی از خریداران عمده سلاحهای بریتانیایی است و منابع آگاه در وزارت دفاع بریتانیا احتمال میدهند که در این سفر مذاکراتی نیز در مورد فروش هواپیماهای پیشرفته جنگی به عربستان صورت بگیرند.
روابط ایران و عربستان در پی موضعگیری تهران در مورد دخالت نیروهای امنیتی عربستان در سرکوب معترضان در بحرین و همچنین نقش ایران در توطئه ترور سفیر عربستان در واشنگتن به شدت به تیرگی گراییده است.
نماینده جمهوری اسلامی در آژانس بینالمللی انرژی هستهای، در همین زمینه از آمادگی ایران برای پاسخ دادن به سئوالات آژانس جهت رفع "هر گونه ابهام" در مورد فعالیتهای هستهای این کشور خبر داده و اضافه کرده که ایران خواستار آن است که موضوع "یک بار برای همیشه" روشن شود.
اعلام این خبر در حالی است که دیپلماتهای غربی با یادآوری ادبیات مشابه ایران در گذشته، به مؤثر بودن این سفر و قانع شدن آژانس در این زمینه به دیده تردید مینگرند. یکی از دیپلماتهای غربی در گفتگو با خبرگزاری رویترز با اشاره به "بینتیجه بودن" این سفر خاطر نشان ساخته است که درس گرفتن از تجربههای گذشته موجب عدم خوشبینی به دستاوردهای مثبت بازدید از تأسیسات هستهای ایران شده است.
به باور سیاستمداران غربی دعوت ایران از بازرسان آژانس، حربهای از سوی دولت این کشور برای "وقتکشی" و کاستن از فشارهای جامعهی جهانی است، بدون آنکه به خواستهای آژانس توجهی کرده یا برنامههای هستهای خود را محدود کند.
با وجودی که بازرسان آژانس انرژی هستهای در گذشته نیز برای بازدید از تأسیسات اتمی ایران به این کشور سفر کردهاند، اما همواره از محدودیت دسترسی به سایتهای هستهای، تجهیزات و اسناد مورد نیاز و همچنین عدم امکان گفتگو با کارشناسان هستهای ایران انتقاد کردهاند.
یکی از مقامات غربی به خبرگزاری رویترز گفته است: «ایرانیها باید متوجه شوند که نمیتوانند با نادیده گرفتن این پرسشها از پاسخ دادن به آنها شانه خالی کنند و این نکتهای است که آژانس به طور حتم با آنها در میان خواهد گذاشت.»
آمادگی ایران برای از سرگیری مذاکرات
در همین حال علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی در سفر اخیر خود به ترکیه از آمادگی تهران برای از سرگیری گفتوگوها با گروه ۵+۱ بر سر برنامه اتمی خبر داد. آقای لاریجانی با ادعای "روشن بودن" موضوع هستهای ایران مدعی شده بود که ایران "گرفتار بازیگریهای غربیها" شده است.
آخرین دور مذاکرات ایران با گروه ۵+۱ سال گذشته در استانبول انجام گرفت اما بدون نتیجه پایان یافت. ایران این بار نیز موافقت خود را با میزبانی ترکیه برای این نشست اعلام داشته است.
ایران در حالی به سیاست پیشین خود مبنی بر دعوت از بازرسان آژانس برای بازدید از تأسیسات هستهای خود روی آورده که این کشور با موج تازهای از تحریمهای فراگیر علیه خود روبروست.
اتحادیه اروپا در پی توافقی همهجانبه برای تحریم واردات نفت و فرآوردههای شیمیایی ایران به کشورهای عضو است. قرار است وزرای خارجه این اتحادیه در روز ۲۳ ژانویه (۳ بهمن) در بروکسل با یکدیگر دیدار کنند.
آمریکا نیز که پیشتر بانک مرکزی ایران را هدف تحریمهای خود قرار داده بود، هم اینک به دنبال همراه کردن متحدان خود برای کاهش خرید نفت از ایران است.
"ژاپن هنوز در مورد تحریم نفت ایران تصمیم نگرفته است"
روز جمعه (۱۳ ژانویه/۲۳ دی) یوشیهیکو نودا، نخستوزیر ژاپن، اعلام کرد که تحریم نفت ایران از سوی این کشور هنوز قطعی نشده است.
آقای نودا گفت که اظهارات وزیر دارایی این کشور در مورد کاهش واردات نفت از ایران "نظر شخصی" وی بوده و دولت ژاپن در صدد است این موضوع را ابتدا در محافل بازرگانی این کشور به بحث و بررسی بگذارد.
وزیر امور خارجه ژاپن و یکی از سخنگویان ارشد دولت نیز در سخنانی جداگانه خاطر نشان ساختند که توکیو هنوز به طور قطعی در مورد کاهش واردات نفت از ایران تصمیم نگرفته است.
وزیر دارایی ژاپن روز پنجشنبه در کنفرانس خبری مشترکی با تیموتی گایتنر، وزیر خزانهداری آمریکا گفته بود که ژاپن مصمم است واردات نفت از ایران را "سریعا و مرحله به مرحله" کاهش دهد.
ژاپن یکی از خریداران عمده نفت ایران به شمار میرود و پس از فاجعه اتمی سال گذشته در فوکوشیما نیاز این کشور به واردات انرژی بیش از هر زمان دیگری شدت گرفته است.
شماری از مقامات ارشد دولتی در ژاپن نگرانند که تحریم نفتی ایران باعث افزایش قیمت نفت در جهان شود و در پی آن اقتصاد این کشور که پس از بحران سال گذشته در دوران نقاهت به سر میبرد، با آسیبهای جدی روبرو شود.
وزیر امور خارجه ژاپن به تازگی در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک با آلن ژوپه، همتای فرانسوی خود با اشاره با این موضوع یادآوری کرده بود که تحریمهای نفتی علیه ایران چنانچه موجب افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی شوند، بر اقتصاد جهان تأثیر منفی خواهند داشت اما در مقابل باعث سود ایران میشوند.
اما وزیر امور خارجه فرانسه وضعیت کنونی را با زمان آغاز عملیات نظامی علیه لیبی مقایسه کرده و گفته بود که در آن زمان نیز قیمت نفت با افزایش چشمگیری روبرو نشد و در نهایت کشورهای دیگری برای پاسخگویی به نیاز بازار جایگزین شدند.
سفر دیوید کامرون به عربستان
به موازات گفتوگوها در مورد اعمال تحریمهای شدیدتر بر ایران، دیوید کامرون نخستوزیر بریتانیا روز جمعه (۱۳ ژانویه) برای دیدار با مقامات عربستان سعودی وارد ریاض شد. لندن ماه گذشته حلقه تحریمها علیه ایران را تنگتر کرد. هفته گذشته نیز پیشرفتهترین ناو جنگی بریتانیا عازم خلیج فارس شد.
عربستان سعودی یکی از خریداران عمده سلاحهای بریتانیایی است و منابع آگاه در وزارت دفاع بریتانیا احتمال میدهند که در این سفر مذاکراتی نیز در مورد فروش هواپیماهای پیشرفته جنگی به عربستان صورت بگیرند.
روابط ایران و عربستان در پی موضعگیری تهران در مورد دخالت نیروهای امنیتی عربستان در سرکوب معترضان در بحرین و همچنین نقش ایران در توطئه ترور سفیر عربستان در واشنگتن به شدت به تیرگی گراییده است.
جنگ قدرت میان ارتش و رییس جمهور پاکستان
رسانههای پاکستانی از چند ماه پیش سرگرم گمانهزنی در باره یک کودتای نظامی قریبالوقوع در این کشور بودهاند. آخرین شایعه مندرج در این رسانهها، تصمیم دولت مبنی بر برکناری رییس ستاد ارتش و اداره اطلاعات ارتش است.
ژنرال اشفق کیانی، رییس ستاد ارتش و ژنرال احمد شجاع پاشا، رییس اداره امنیت ارتش پاکستان دو بازیگر اصلی صحنه سیاست پاکستان به شمار میروند و مناسبات آنها با رییس دولت پاکستان پس از برملا شدن محتوای یک یادداشت رو به تیرگی گراییده و در آستانه گسست است.
گفته میشود این یادداشت را دولت پاکستان کمی پس از کشته شدن اسامه بنلادن خطاب به وزارت دفاع آمریکا نوشته است. از قرار معلوم، دولت پاکستان در این یادداشت از کودتای نظامی قریبالوقوعی در این کشور خبر داده و از آمریکا درخواست کمک کرده بود.
یادداشت پر رمز و راز
تاریخچه جنگ قدرت بین ژنرالها و سیاستمداران پاکستانی به سال ۱۹۴۷ و آغاز استقلال پاکستان باز میگردد. مرور تاریخ این نزاع نشان میدهد که پیروزمندان این نبرد معمولا ارتشیان بوده و تقریبا در نیمی از این زمان، نظامیان مستبد بر پاکستان حکم راندهاند.
پس از سقوط ژنرال مشرف در سال ۲۰۰۸ نیز هرچند دولتی غیرنظامی بر سر کار آمد، اما این ارتش است که همچنان در پشت صحنه سکان مسائل امنیتی و سیاست خارجی پاکستان را در دست دارد.
یادداشتی که بحران بین ارتش و دولت پاکستان را دامن زد، در ماه اکتبر منتشر شد. نخست اعلام شد که این یادداشت را یک بازرگان آمریکایی-پاکستانی به نام منصور اعجاز به ایالات متحده تسلیم کرده است. جنجال اصلی زمانی بالا گرفت که منصور اعجاز در ماه نوامبر در مقالهای در روزنامه فایننشال تایمز نوشت که حسین حقانی، سفیر وقت پاکستان در واشنگتن طراح این نامه و مسئول تحویل آن به وزارت دفاع آمریکا بوده است.
وزارت دفاع آمریکا پیشتر اعلام کرده بود که این یادداشت را معتبر و موثق ارزیابی نکرده است.
حسین حقانی در ماه نوامبر از مقام سفارت استعفا کرد و برای محاکمه به پاکستان فراخوانده شد. او در نخستین جلسه دادگاه خود هرگونه ارتباط با یادداشت یاد شده و اتهام کودتا به ارتش پاکستان را رد کرد. حقانی از معتمدان نزدیک زرداری است و به همان نسبت منفور نظامیان پاکستانی است.
تئوری توطئه در پاکستان
سوءظن محافل سیاسی نسبت به یکدیگر از مختصات غیرقابل انکار جامعه پاکستان است و تکذیب دولت و تاکید حقانی بر عدم دخالت در ماجرای این یادداشت، نظامیان پاکستانی را متقاعد نکرد. آنها میگویند که زرداری از هیچ کانال دیگری بهجز حقانی نمیتوانسته تیشه به ریشه ارتش بزند.
حقانی اینک در دادگاهی محاکمه میشود که به جهتگیری و عدم استقلال شهرت دارد. این محکمه همزمان پرونده یک شکایت قدیمی از زرداری به اتهام فساد را نیز در دست بررسی دارد.
یوسف رضا گیلانی نخست وزیر پاکستان و رفیق حزبی زرداری از چنین شرایطی در کشور ابراز نگرانی کرده و نسبت به توطئهچینی برای سقوط دولت هشدار داده است. منظور او روشن است: ارتش پاکستان پس از ماجرای کشته شدن بن لادن لطمه سنگینی خورده و ژنرالها را نسبت به تداوم قدرت خود بیمناکتر از همیشه کرده است.
تهدیدهای آشکار
گیلانی اخیرا در یک مصاحبه روسای ارتش و سرویس مخفی پاکستان را متهم به ایجاد "دولت در دولت" و نقض قانون اساسی کرده و افزوده که این دو باید پاسخگوی رفتارها و اقدامات خود در مجلس باشند.
واکنش ارتش به سخنان گیلانی نیز بسیار تند بوده است. در بیانیه ارتش آمده که این سخنان پیامدهایی جدی و بالقوه خطیر و دردناک برای پاکستان در بر خواهند داشت.
گیلانی اما در ادامه هشدارهای خود، روز چهارشنبه (۱۱ ژانویه/۲۱ دی) مشاور وزارت دفاع را که ژنرالی بازنشسته و معتمد اشفق کیانی است از کار برکنار کرد و یک غیرنظامی را به جانشینی او گمارد. این در حالی است که معمولا مسئول این پست را که پلی ارتباطی بین دولت و ارتش پاکستان به شمار میرود، نظامیان تعیین میکنند.
پس از این اقدام، رسانههای پاکستانی شروع به گمانهزنی کرده و از تلاشهای آشکار و پنهان گیلانی برای کنارگذاشتن ژنرال کیانی و ژنرال پاشا نوشتند.
ناظران سیاسی اما میگویند که شانس دولت پاکستان در غلبه بر نظامیان این کشور اندک است. آنها معتقدند که برکناری دو ژنرال قدرتمند در پاکستان، عملا جاده را بیش از پیش برای یک کودتای نظامی هموار میکند. به نظر این گروه بهترین راه برون رفت از منازعه کنونی، استعفای رییس جمهور یا انتخابات پیش از موعد در پاکستان است.
آینده پاکستان در دست کیست؟
در ماههای گذشته ژنرال کیانی و ژنرال پاشا به دیوان عالی پاکستان گفتهاند که "یادداشت متهم کننده کذایی"، توطئهای علیه ارتش بوده و عاملان آن باید محاکمه شوند. البته شواهد موجود بیشتر به نفع دولت هستند، زیرا ارتش پاکستان هیچگاه از قدرتگیری سیاسی همسر بینظیر بوتو خوشنود نبوده و ترجیح میدهد راهی برای خلاصی از او بیابد.
تحلیلگران سیاسی میگویند که ژنرال کیانی مایل است به جای کشمکش آشکار با زرداری، "از شر او با اتکاء به قانون اساسی و دیوانعالی پاکستان خلاص شود." این در حالی است که قضات این دیوان به پشتیبانی سنتی از نظامیان شهرت دارند و میتوانند یادداشت اتهامی علیه ارتش را به سندی محکمه پسند برای عزل زرداری تبدیل کنند.
البته زرداری نیز از نظر قانونی، در قبال چنین محاکمهای مصونیت دارد اما ثابت شده که دستگاه قضایی پاکستان میتواند مانورهای ارتش را با استناد به انواع مواد و تبصرههای حقوقی پوشش دهد و منویات نظامیان را برآورده سازد.
کشمکش میان دولت و ارتش پاکستان در حالی اوج گرفته که نظامیان هنوز جانشینی برای زرداری نیافتهاند. نواز شریف، رهبر حزب مسلم لیگ پاکستان نیز هنوز اعتماد آنان را جلب نکرده است. شانس عمران خان، نامزد حزب " تحریک انصاف" در این میان از همه بیشتر است. هرچند حزب "تحریک انصاف" هنوز از اکثریت در پارلمان برخوردار نیست، اما به گفته کارشناسان، نظامیان پاکستانی میتوانند زرداری را با کمک این حزب و قضات دیوان عالی از سر راه خود بردارند.
دیوید کامرون: کشورهای جهان تنگه هرمز را باز نگه میدارند
دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا، که روز جمعه از عربستان سعودی دیدار کرد، میگوید اگر ایران بخواهد تنگه هرمز را ببندد کشورهای جهان اجازه این کار را نخواهند داد.
دیوید کامرون در یک مصاحبه تلویزیونی تصریح کرد: «در مورد تنگه هرمز، منافع همه جهان در این است که این تنگهها باز بماند و من مطمئنم، اگر هرگونه تهدیدی برای بستن آنها صورت گیرد، جهان دست به دست خواهد داد و کاری خواهد کرد که این تنگهها باز بمانند.»
دیوید کامرون در سفر یک روزهاش با ملک عبدالله و دیگر اعضای بلندپایه خاندان سعودی دیدار کرد.
نخستوزیر بریتانیا همچنین گفت در دیدارش با پادشاه عربستان که دو ساعت به درازا کشید، درباره ایران و همچنین یمن، سوریه و سومالی گفتوگو داشته است.
دیدار دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا، همزمان است با افزایش تنش میان ایران و کشورهای غربی؛ در حالی که آمریکا و کشورهای غربی حلقه تحریمهای ایران را تنگتر میکنند، و در عین حال واشینگتن و اسراییل هم از همه گزینههای در قبال ایران سخن میگویند، شماری از مقامهای لشکری و کشوری ایران تهدید به بستن تنگه هرمز کردهاند.
پس از تهدید محمدرضا رحیمی، معاون اول احمدینژاد، بود که آمریکا و متحدانش به ایران هشدار دادند که چنین اقدامی بیپاسخ نخواهد ماند؛ وزیر دفاع بریتانیا از جملهٔ این هشدار دهندگان به ایران بود.
برپایه گزارشهای منتشر شده، بریتانیا، همزمان با این تهدیدها یکی از پیشرفتهترین ناوهای خود را روانه آبهای منطقه کرده است.
از دیگر سو، در حالی که ایالات متحده با تحریم بانک مرکزی، فروش نفت ایران را با مشکل مواجه کرده و از ارزش ریال کاسته است، در اتحادیه اروپا نیز، رایزنیها برای تحریم نفت ایران ادامه دارد.
آنطورکه برخی دیپلماتهای اروپایی پیش از این گفتهاند، این اتحادیه از جمله با عربستان سعودی در تماس است تا اطمینان یابد خلا نفت ایران در اروپا پر میشود.
افزون بر این مناسبات ایران و عربستان هم در ماههای اخیر و به ویژه پس از طرح اتهام ترور سفیر سعودی هر چه بیشتر به وخامت گذاشت.
تحولات منطقهای و از جمله اوضاع بحرین و سوریه هم از موارد عمده اختلاف تهران و ریاض است.
در روزهای اخیر و در بحبوحه جنگ لفظی تهران و واشینگتن بر سر بستن تنگه هرمز، آمریکا از فروش میلیاردها دلار تسلیحات به عربستان و امارات متحده خبر داد.
دولت باراک اوباما از فروش ۳۰ میلیارد دلاری جنگندههای «اف-۱۵ اس آ» به عربستان سعودی و قرارداد سه میلیارد و ۴۸۰ میلیون دلاری، سامانه ضدموشک تاد به امارات خبر داده است.
خبرگزاری رویترز به نقل از منابع وزارت دفاع بریتانیا گزارش داده است، که لندن هم با ریاض سرگرم مذاکره برای فروش ۴۸ جنگنده « تایفون یورو فایتر» است.
عربستان سعودی در سال ۲۰۰۶ موافقت کرد که ۷۲ جنگنده تایفون خریداری کند.
دیوید کامرون در سفر روز جمعه خود به عربستان، با شاهزاده نایف ولیعهد عربستان، سعود الفیصل وزیر خارجه و شاهزاده مقرن بن عبدالعزیز وزیر اطلاعات سعودی هم دیدار کرد.
دیوید کامرون در یک مصاحبه تلویزیونی تصریح کرد: «در مورد تنگه هرمز، منافع همه جهان در این است که این تنگهها باز بماند و من مطمئنم، اگر هرگونه تهدیدی برای بستن آنها صورت گیرد، جهان دست به دست خواهد داد و کاری خواهد کرد که این تنگهها باز بمانند.»
دیوید کامرون در سفر یک روزهاش با ملک عبدالله و دیگر اعضای بلندپایه خاندان سعودی دیدار کرد.
نخستوزیر بریتانیا همچنین گفت در دیدارش با پادشاه عربستان که دو ساعت به درازا کشید، درباره ایران و همچنین یمن، سوریه و سومالی گفتوگو داشته است.
دیدار دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا، همزمان است با افزایش تنش میان ایران و کشورهای غربی؛ در حالی که آمریکا و کشورهای غربی حلقه تحریمهای ایران را تنگتر میکنند، و در عین حال واشینگتن و اسراییل هم از همه گزینههای در قبال ایران سخن میگویند، شماری از مقامهای لشکری و کشوری ایران تهدید به بستن تنگه هرمز کردهاند.
پس از تهدید محمدرضا رحیمی، معاون اول احمدینژاد، بود که آمریکا و متحدانش به ایران هشدار دادند که چنین اقدامی بیپاسخ نخواهد ماند؛ وزیر دفاع بریتانیا از جملهٔ این هشدار دهندگان به ایران بود.
برپایه گزارشهای منتشر شده، بریتانیا، همزمان با این تهدیدها یکی از پیشرفتهترین ناوهای خود را روانه آبهای منطقه کرده است.
از دیگر سو، در حالی که ایالات متحده با تحریم بانک مرکزی، فروش نفت ایران را با مشکل مواجه کرده و از ارزش ریال کاسته است، در اتحادیه اروپا نیز، رایزنیها برای تحریم نفت ایران ادامه دارد.
آنطورکه برخی دیپلماتهای اروپایی پیش از این گفتهاند، این اتحادیه از جمله با عربستان سعودی در تماس است تا اطمینان یابد خلا نفت ایران در اروپا پر میشود.
افزون بر این مناسبات ایران و عربستان هم در ماههای اخیر و به ویژه پس از طرح اتهام ترور سفیر سعودی هر چه بیشتر به وخامت گذاشت.
تحولات منطقهای و از جمله اوضاع بحرین و سوریه هم از موارد عمده اختلاف تهران و ریاض است.
در روزهای اخیر و در بحبوحه جنگ لفظی تهران و واشینگتن بر سر بستن تنگه هرمز، آمریکا از فروش میلیاردها دلار تسلیحات به عربستان و امارات متحده خبر داد.
دولت باراک اوباما از فروش ۳۰ میلیارد دلاری جنگندههای «اف-۱۵ اس آ» به عربستان سعودی و قرارداد سه میلیارد و ۴۸۰ میلیون دلاری، سامانه ضدموشک تاد به امارات خبر داده است.
خبرگزاری رویترز به نقل از منابع وزارت دفاع بریتانیا گزارش داده است، که لندن هم با ریاض سرگرم مذاکره برای فروش ۴۸ جنگنده « تایفون یورو فایتر» است.
عربستان سعودی در سال ۲۰۰۶ موافقت کرد که ۷۲ جنگنده تایفون خریداری کند.
دیوید کامرون در سفر روز جمعه خود به عربستان، با شاهزاده نایف ولیعهد عربستان، سعود الفیصل وزیر خارجه و شاهزاده مقرن بن عبدالعزیز وزیر اطلاعات سعودی هم دیدار کرد.
داداجان عطاالله، روزنامهنگار مخالف دولت تاجیکستان، در رستورانی در مرکز شهر مسکو پایتخت روسیه، هدف حمله قرار گرفته و شدیدا زخمی شده است.
منابع پلیس روسیه گفتهاند که آقای عطاالله چند ضربه چاقو برداشته و به بیمارستانی در مسکو منتقل شده است.رسانههای روسیه روز جمعه ۱۳ ژانویه خبر دادند که پلیس یک فرد مظنون در ارتباط با این حادثه را بازداشت کرده است.
فرد بازداشت شده یک شهروند ۲۳ ساله و تبعه تاجیکستان است. گفته میشود که بازپرسی از این فرد آغاز شده است.
خبرگزاری اینترفاکس پیشتر از قول یک منبع بیمارستانی گفته بود که آقای عطاالله از ناحیه قلب زخم چاقو برداشته و وضع جسمی اش بسیار وخیم است.
به گفته منابع بیمارستانی، کبد (جگر) و ریه (شُش) این روزنامه نگار تاجیک هم جراحت برداشته است."
خوش بینی پزشکان نسب به بهبود حال داداجان عطاالله
در همین حال، پیوندان آقای عطاالله به بی بی سی گفتند که صبح روز جمعه ۱۳ ژانویه وضع این خبرنگار تاجیک بهبود یافته و حالا پزشکان نسبت به سرنوشت وی خوشبین هستند.
خبرگزاری اینترفاکس همچنین از قول منابعی در پلیس روسیه خبر میدهد که سوءقصد به جان داداجان عطاالله ممکن است سفارشی باشد، چون قبل از این حادثه فردی با او در رستوران نزدیک منزلش قرار ملاقات گذاشته بود.
آقای عطاالله سالهاست که به دلیل تحت تعقیب بودن از سوی مقام های تاجیکستان در مسکو به سر میبرد.
وی رهبری جنبش "وطندار" را بر عهده دارد و پیوسته از مقامات تاجیکستان، به ویژه امامعلی رحمان، رئیس جمهور این کشور شدیدا انتقاد میکند.
داداجان عطاالله نخستین کسی بود که قضیه زندانی شدن خلبانهای روس و استونیایی در تاجیکستان را با موضوع بازداشت و محکومیت رستم حکمف، پسر امانالله حکم، رئیس شرکت "راه آهن تاجیکستان" و از نزدیکان رئیس جمهور این کشور، مرتبط دانسته بود.
نورالدین قرشیبایف، رئیس انجمن ملی رسانههای مستقل تاجیکستان، به بی بی سی گفت که فعلا چند سازمان خبرنگاری این کشور مشغول تهیه بیانیه ای مشترَک در رابطه با حمله به داداجان عطاالله هستند.
آینهال بابانظروا، از فعالان حقوق بشر در تاجیکستان، میگوید که وی به عنوان یک حقوقشناس (حقوقدان) فعلا به دلیل نداشتن اطلاع دقیق نمیتواند در این باره ابراز نظر کند.
با این وجود، وی گفت: "خبرنگاران پیوسته به دلیل فعالیت حرفهای خود مورد حمله و یا سوقصد قرار میگیرند."
سهراب شریفف، عضو پارلمان تاجیکستان، سوء قصد به آقای عطاالله را محکوم کرد و گفته که به باور او، این قضیه به فعالیتهای سیاسی این خبرنگار ربطی ندارد.
وی افزود: "این قضیه نتیجه سیاستهای روس گرایی و ملت گرایی مقامات روسیه است که باعث حمله نه تنها به داداجان عطاالله، بلکه به صدها نمایندگان کشورهای آسیای مرکزی شده است."
آقای شریفف میگوید که حالا شاید برخیها بر این عقیده باشند که سوءقصد به جان داداجان عطاالله سفارش مقامات تاجیک است: "ولی این عقیده درست نیست، زیرا در تاجیکستان آقای عطاالله را به عنوان چهره جدی سیاسی کسی نمیشناسد."
با این وجود، آقای شریفف اظهار امیدواری کرد که بازرسان روس که "خیلی حرفهای هستند"، بزودی مظنونان این حادثه را آشکار کنند: "به گونهای که اصل قضیه مربوط به رستم حکمف اخیرا روشن شد."
داداجان عطاالله نخستین کسی بود که قضیه زندانی شدن خلبانهای روس و استونیایی در تاجیکستان را با موضوع بازداشت و محکومیت رستم حکمف، پسر امانالله حکم، رئیس شرکت "راه آهن تاجیکستان" و از نزدیکان رئیس جمهور این کشور، مرتبط دانسته بود.
رستم حکمف سال ۲۰۱۰ در روسیه به اتهام قاچاق مواد مخدر برای ۱۰ سال و نیم به زندان محکوم شده بود. ولی در اواخر سال گذشته میلادی دادگاه استیناف ولایت او را تبرئه کرد.
این امر باعث شد که برخی از ناظران گمانه زنی هایی درباره احتمال معاملهای میان مقامات تاجیک و روس مطرح کنند.
در نامهای سرگشاده، سازمان گزارشگران بدون مرز، از ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل خواسته که درباره "تشدید سرکوب" روزنامهنگاران و وبنگاران ایرانی تذکر دهد.
این سازمان "گسترش سانسور اینترنت" و "رسانهها" و همین طور "سرکوب علیه روزنامهنگاران و وبنگاران" را "فاجعهبار" توصیف کرده است.همچنین در این نامه از خانم پیلای خواسته شده که درباره "خطر راه اندازی اینترنت ملی که اکثریت شهروندان را از اتصال به شبکه جهانی اینترنت محروم میکند" به مقامهای ایران تذکر دهد.
رضا معینی، مسئول دفتر ایران و افغانستان سازمان گزارشگران بدون مرز، در گفتگویی با بیبیسی گفت که "با توجه به مجموعه وضعیت ایران باید به شکل فعالتری درباره ایران صحبت کرد و برخورد کرد."
آقای معینی گفت که "ایران در قبال کنوانسیونهایی که پذیرفته باید پاسخگو باشد."
او گفت که دلیل ارسال این نامه سرگشاده به کمیسر عالی حقوق بشر این است که به ایران در این زمینهها "تذکر دهد".
روزنامهنگاران زندانی
در بخشی از نامه سازمان گزارشگران بدون مرز، به بازداشتهای جدید اشاره شده است. از جمله به بازداشت فاطمه خردمند، که همسر روزنامهنگارش، مسعود لواسانی، به تازگی از زندان آغاز شده است.در این نامه و از قول آقای لواسانی آمده که ماموران وزارت اطلاعات خانم خردمند را به دلیل "ارتباط با خانوادههای زندانیان سیاسی" بازداشت کردهاند.
همچنین به بازداشت سعید مدنی اشاره کردهاند. جامعه شناسی که در مطبوعات هم مطلب مینوشته است.
و به بازداشت احسان هوشمند، که روزنامهنگار و جامعه شناس متخصص تاریخ کردستان است.
در این نامه به "اعمال فشار" به خانواده روزنامهنگاران زندانی هم اشاره شده است.
از جمله به "بازجویی" چند ساعته از مادر مهدی محمودیان "روزنامهنگار زندانی" و بازداشت و زندانی کردن پروین مخترع، مادر کوهیار گودرزی، که خانواده اش میگویند "برای مصاحبه با رسانهها در باره وضعیت پسرش" بازداشت و زندانی شده است.
در این نامه همچنین نسبت به وضعیت برخی از روزنامهنگاران زندانی ابراز نگرانی شده است. نامهایی که گزارشگران بدون مرز در این بخش آوردهاند، این افراد هستند: مسعود باستانی، عیسی سحرخیز، محمد صدیق کبودند، حسین رونقی ملکی، سعید متینپور، مهدی محمودیان، کیوان صمیمی بهبهانی و آرش هنرور شجاعی.
در این نامه همچنین از مهدی خزعلی، نام برده شده است. وبلاگنویسی که همسرش میگوید هنگام بازداشت از سوی ماموران مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
نگرانی از حکم اعدام
گزارشگران بدون مرز، در نامه خود به ناوی پیلای نسبت به سرنوشت دو وبنگاری که به اعدام محکوم شدهاند نیز ابراز نگرانی کرده است.وحید اصغری و سعید ملکپور دو نفری هستند که در دادگاه به اتهام "راهاندازی سایتهای پورنوگرافی و ضد اسلامی" به اعدام محکوم شدهاند.
خانواده آقای اصغری میگوید که او "بر اثر شکنجه" دچار "روانپریشی" شده است و حکم اعدام او هم اکنون برای بررسی در دیوان عالی کشور است.
سعید ملکپور هم که پیش از این وکیلش گفته بود در دیوان عالی کشور، حکم اعدامش لغو شده است، دوباره در دادگاه به اعدام محکوم شده است.
اینترنت ملی
نگرانی دیگر گزارشگران بدون مرز، درباره راهاندازی "اینترنت ملی" است.در این نامه سرگشاده آمده است: "رژیم به سوی اینترنتی با دو سرعت گام برمیدارد. از یک سو اینترنت جهانی برای دولت، رهبران، سپاه پاسداران انقلاب، و شرکتهای بزرگ وابسته به قدرت، و از سوی دیگر اکثریت مردم که به اینترنتی پالایش شده وصل میشوند."
و سپس ابراز نگرانی شده که "حاکمیت در نظر دارد، که تبعیضی بزرگ را علیه مردم خود اعمال کند."
همچنین در این نامه نسبت به شرکتهایی که تجهیزات "سانسور" در اینترنت را به ایران میفروشند ابراز نگرانی شده و به کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل گفته شده قوانین مربوط به فروش این تجهیزات باید تغییر کند.
این سازمان میگوید که ایران تحریمهای مربوط به فروش این تجهیزات را "دور میزند."
گاهی روزهای سرد زمستانی، سردتر می شود وقتی صبحی از خواب برمی خیزی و می بینی یا می شنوی که جهان از امروز کسی و چیزهایی را کم دارد. ۲۳ دی ماه هم یکی از همین روزهاست وقتی که تا غروبش مدام به یاد می آوری که فرصت و بخت آن را از دست داده ای که باری دیگر و بارهایی دیگر، ایرج گرگین را ببینی یا صدایش را بشنوی.
نخستین بار، ایرج گرگین را وقتی دیدم که نوجوانی بودم در عطش یافتن و خواندن هرآنچه به ادبیات مربوط می شد. او را در هیئت یک گفت و گوی چاپ شده در یک کتاب فروشی پیدا کردم که کتاب های قدیمی می فروخت؛ کتاب هایی که در نیمه دهه شصت امیدی به انتشار دوباره شان نبود. من آن زمان ایرج گرگین را نمی شناختم و اگر کتاب گفت و گویش را خریدم به خاطر فروغ فرخزاد بود.یکی دو سالی بعد اما نوار صدای همان گفت و گو را یافتم و چه حظ فراوانی داشت شنیدن صدای فروغ. آن موقع هم، هنوز چیزی در باره مصاحبه کننده ای که طنین صدایش را نمی توانستی از یاد ببری، نمی دانستم.
چند سالی گذشت تا بار دیگر آن صدای گرم و مخملین را باز شنیدم. این بار زنده و از رادیویی تازه پا گرفته به نام آزادی که از پراگ پخش می شد. آن موقع دانشجو بودم و روزنامه نگاری می کردم و در باره ایرج گرگین بیشتر شنیده بودم.
این می توانست همه دانسته های من باشد از مردی که سال ها در حوزه فرهنگ و روزنامه نگاری کارها کرده بود اگر تندباد حوادث بر ما نوزیده بود و غربت نشین نشده بودیم.
اما تلخی دوری ناگزیر را شیرینی آشنایی ها و دیدارهایی کمتر کرد. و این تلخی یک بار هم وقتی کم شد که ایرج گرگین را دیدم. وقتی که دیدمش، حسی در من بیدار شده بود از سال هایی که دیگر دور می نمود. صدایش بود در واقع که حسی خفته یا شاید گم شده را بیدار یا پیدا کرده بود؛ صدایی که حالا بخشی از نوجوانی من شده بود و همدان را در آن سال های نیمه شصت به یادم می آورد و خودم را با آرزوها و امیدها که داشتم.
فرصتی دست داده بود تا دو سالی همکار شویم و هم کلام. اقتضای کار نبود همه اش که حرف هامان تنها به گذشته بر نمی گشت و به حال و آینده هم می پرداختیم.
گاه و مخصوصا زمانی که بیرون از کار فرصت دیدار و گپ و گفتی دست می داد و می خواستی و اصرار می کردی، از گذشته ها می گفت و از خاطراتش. از سال هایی که او کار رادیو را آغاز کرده بود از دهه سی یا شبکه ای که مدیریتش را بر عهده داشت و یادگارها به جا گذاشت در دهه چهل، که یکی اش همان صدای کمیاب و گفت و گویش بود با فروغ فرخزاد.
بارها برایم تعریف کرده بود از اینکه چگونه توانست روزنی باز کند و مجالی دهد نویسنده و شاعر عصر را که با مردمانش و مخاطبانش سخن بگوید. قدر کاری که کرده بود بعدها بود که بیشتر پیدا شد وقتی که دوباره رسانه ها از شاعران و نویسندگان زمانه خالی شدند و فرصت ها چنان از دست رفت که مجال جبرانی نماند. و شاید همین کارهایش بود که فکر کرده ام همیشه چنین صدایی انکار خاموشی است و فراموشی.
تنها در کار صدا نبود. مجله تماشا،همان که بعدها شد سروش، را برای سازمان رادیو و تلویزیون منتشر کرد و بعد سرآخر، مدیر شبکه دو تلویزیون شد تا فرصتی پدید آید که شماری از بهترین کارهای تلویزیونی ساخته شود. ایرج گرگین خود شرح مختصری از این دوره ها را در گفت و گویش با ماندانا زندیان داده است.
چند ماهی پیش از انقلاب از سمتش استعفا کرد و یک سال بعد ایران را ترک گفت. در لس آنجلس کار خود را پی گرفت. رادیو امید را تاسیس کرد. به کارهای فرهنگی اش ادامه داد، گفت و گوهایش با شاعران و نویسندگان و دکلمه اشعار و متون.
با تاسیس رادیو آزادی، فرصتی یافت که ایده هایش را اجرایی و رسانه ای کند. با تجربه ای که از دو دهه زندگی و کار در غربت به دست آورده بود و دیدن تحولاتی که جامعه ایران از سر گذرانده بود.
همه اینها بود و منش و خصلت هایش که او را چنان کرده بود تا همه کسانی که با او کار کرده بودند، تنها به چشم یک مدیر و رئیس نبینندش. استادش ببینند و بخوانند با همه تفاوت های سنی و نسلی و اختلاف دیدگاه ها و درک های متفاوت از کار روزنامه نگاری.
در گذشته ها نمانده بود. پویا بود. به اصول خود وفادار بود، اما جوان ها را باور می کرد، شاید به خاطر آنکه به جوانی اعتقاد داشت. خود را در گذشته ها محبوس نکرده بود و همگام و همراه تحولات بود. در کار خود زبده بود و خبره. رادیو و تلویزیون را می شناخت و از آن مهم تر، مخاطبش را. به طیفی از مخاطبانش که فرهیخته تر بودند بهای بیشتری می داد و امید و شوقش آن بود که بر شمار آنان بیفزاید. و در همه حال، کوشید که حرفه ای بماند و ارزش های کارش را خود بیش و پیش از دیگران پاس بدارد.
نجیب و محترم بود، فرهنگی مردی اهل گفت و گو.
فقط همسرش، اعظم، نیست که تنها شده. دنیای ما حالا بدون ایرج گرگین، با آن بزرگواری و فروتنی، با توشه ای پربار از گذشته ، با خاطراتش و صدایی که خود دیگر بخشی از خاطره ها شده، چیزهای زیادی کم دارد.
یکی از حیرت انگیز ترین چیزها در دنیای ما آدمیزادها این است که می بینی یک نفر که دو هزار و سیصد و پنجاه و پنج سال پیش در گوشه ای از این زمین خدا به دنیا آمد و شصت و دو سالی زندگی کرد و رفت به آنجایی که همه رفته اند و می روند و خواهند رفت، حرفهایی می زده است که هنوز هم مثل شکوفه های بهاری تر و تازه و معطّر است و آدم را به آیندۀ انسانیت امیدوار می کند.
و یک نفر دیگر امروز حرفهایی می زند که اگر بیست و چهار قرن پیش از دهنش در می آمد و به گوش آن «یک نفر» می رسید، آن «یک نفر» که باباش یا ننه اش اسمش را گذاشت «اریسطوطلیس»، قاه قاه می خندید و می گفت: «بیچاره تقصیری ندارد! آدم امروز نیست! جهلِ قرنهای خیلی دور توی مغزش رفته است و با زبان او حرف می زند!»بشنوید
در حالی که این غربیها داشتند با علاقه و سعی و همّت و جدّیت این کارها را می کردند، شرقیها کم کم خوابشان گرفت و همین طور از ترس جهنّم، عزا گرفتند وشبهای جمعه خیرات دادند و همه اش خوابهای بهشتی دیدند، تا همین حدود صد و پنجاه سال پیش که کم کم صدای توپ و تفنگ و راه آهن و میکروسکوپ و برق و تلگراف و تلفون و اتومبیل و هواپیما و کارخانۀ این و کارخانۀ آن و چی و چی و چی از خواب شیرین پراندشان.
خوب، می پرسید چی می خواهم بگویم؟ هیچ چیز! آخر تازگیها می بینم، تقریباً در هر زمینه ای که دارم کتابی می خوانم که یکی از همین غربیها، آن را پیش از جنگ اوّل یا جنگ دوّم جهانی، یا به ندرت پیش از ظهور رونالد ریگان و مارگارت تاچر نوشته است، معمولاً برای توجیه عقل و شعورش حرفهایی از «ارسطو» نقل می کند که ما به ش می گوییم «معلّم اوّل» و غربیها او را «پیغمبر عصر علم و خرد» می دانند.
امّا حالا، در اوایل قرن بیست و یکم، شکر خدا، «پول» دیگر به هیچکس اجازه نمی دهد که حرفی از ارسطوها بزند یا بشنود، فلسفه هم فاتحه اش، یا خاتمه اش، خوانده شده است، و شرق و غرب از سر و ته به هم رسیده اند و دارند دنبال پول می دوند! به کجا؟ این را، زبانم لال، خدا هم نمی داند!
همزمان با مراسم تشیع پیکر مصطفی احمدی روشن، معاون بازرگانی مرکز غنی سازی اورانیوم نطنز و از دانشمندان اتمی این کشور که دو روز پیش در تهران ترور شد، رئیس مجلس ایران گفته است که 'از نظر عملیاتی ترور کار بی ارزشی است و دیگران هم می توانند.'
علی لاریجانی که به ترکیه سفر کرده بود، در واکنش به ترور معاون مرکز غنی سازی اورانیوم نطنز و از دانشمندان اتمی این کشور گفته است که 'از نظر عملیاتی ترور کار بی ارزشی است و دیگران هم می توانند.'رئیس مجلس ایران گفته که "ترورهایی که دشمن در ایران انجام میدهد" اثبات دیدگاه آیت الله خمینی درباره اسرائیل است.
آقای لاریجانی جمله ای از بنیانگذار جمهوری اسلامی را یادآوری کرده که با اشاره به اسرائیل گفته بود "تا این غده سرطانی وجود داشته باشد، منطقه روی آرامش را نمیبیند."
مقام های ایرانی ترور مصطفی احمدی روشن را به تلاش عوامل خارجی برای به توقف کشاندن برنامه های اتمی این کشور نسبت داده و نماینده ایران در سازمان ملل، ضمن تایید این نظر، خواستار محکومیت این ترور در شورای امنیت و مجمع عمومی این سازمان شده است.
مراسم تشیع پیکر مصطفی احمدی روشن روز جمعه در تهران برگزار شد. پیکر آقای احمدی روشن در گورستانی در شمال تهران به خاک سپرده شد.
به گزارش رسانه های ایران شماری از مقام های این کشور از جمله رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در این مراسم حضور داشته اند.
پیشتر آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران در پیامی تشکیلات برون مرزی شبکه اطلاعاتی اسرائیل (موساد) و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) را "طراح یا همراه" ترور دانشمند اتمی ایران خوانده بود.
رهبر ایران در این پیام گفته بود که "ما از مجازات مرتکبان این جنایت و عاملان پشت صحنه آن هم هرگز چشمپوشی نخواهیم کرد."
سال گذشته خورشیدی هم مجید شهریاری و فریدون عباسی دوانی دو فیزیکدان ایرانی در یکی از خیابان های شمالی شهر تهران مورد سوء قصد قرار گرفتند.
آقای شهریاری بر اثر این سوءقصد درگذشت اما آقای عباسی دوانی که همراه همسرش مجروح شده بود، از این حادثه جان به در برد و اینک رئیس سازمان انرژی اتمی ایران است.
یک روز پس از کشته شدن معاون مرکز غنی سازی اورانیوم نطنز، حسین شریعتمداری، مدیر و نماینده آیت الله خامنه ای در روزنامه کیهان از "حق قانونی [حکومت ایران] برای مقابله به مثل" دفاع کرده بود.
آقای شریعتمداری در یادداشتی در این روزنامه نوشته بود: "ترور نظامیان و مقامات اسرائیلی به آسانی امکانپذیر است و این جرثومه های فساد به راحتی قابل شناسایی و به آسانی قابل دسترسی هستند."
آمریکا ترور دانشمند اتمی ایران را محکوم کرده و بریتانیا هرگونه دخالت را ترور او رد کرده است.
شورای امنیت سازمان ملل تاکنون طی شش قطعنامه ضمن اعمال تحریم های سیاسی و اقتصادی از ایران خواسته است که به غنی سازی اورانیوم پایان دهد.
ایران اعلام کرده است که در حال حاضر در دو مرکز غنی سازی این کشور در قم و نطنز در حال غنی کردن اورانیوم است.
کشورهای غربی مظنون به انحراف اهداف ایران از برنامه غنی سازی اورانیوم و احتمال بکارگیری آن در فعالیت های نظامی هستند اما مقام های ایرانی به طور مکرر اهداف برنامه اتمی خود را صلح آمیز و برای مصارف پزشکی و تولید برق عنوان می کنند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اخیرا در بیانیه ای که به مناسبت ترور آقای احمدی روشن صادر کرده، گفته است که ادامه ترور دانشمندان اتمی "هیچ گونه خللی در دفاع مقدس هسته ای ملت ایران" وارد نکرده است.
فعالان مخالف دولت سوریه خواستار برپایی راهپیمایی های مردمی در حمایت از "ارتش آزاد سوریه"، گروهی از افسران ارتشی شده اند که از دولت جدا شده و به معترضان پیوسته اند.
راهپیمایی هایی در حمایت از ارتش آزاد سوریه در شهرهای مختلف، از جمله حلب، حمص، حماة و دمشق برپا شده است.یک گروه از فعالان مخالف دولت گفته است که هشت نفر در ناآرامیهای امروز سوریه کشته شده اند.
ارتش آزاد سوریه و شورای ملی سوریه، یکی از دیگر گروههای مخالف، دیروز (پنجشنبه ۱۲ ژانویه) اعلام کردند که همکاری و هماهنگی نزدیکتری خواهند داشت.
شورای ملی سوریه در ابتدا مخالف توسل به زور در قیام علیه حکومت سوریه بود، در حالی که ارتش آزاد سوریه از ابتدا مستقل از شورای ملی عمل می کرد.
تعداد کل نظامیانی که به ارتش آزاد سوریه پیوسته اند دقیقا مشخص نیست ولی سرهنگ ریاض الاسد، یک فرمانده نظامیان مخالف، می گوید که بیست هزار نفر از نظامیان سوری از دولت جدا شده و به ارتش آزاد پیوسته اند.
ارتش آزاد می گوید که حملات زیادی را علیه واحدهای ارتشی وفادار به حکومت طراحی و اجرا کرده است.
ژنرال مصطفی احمد الشیخ بلند مرتبه ترین افسری که از حکومت جدا شده پیشتر گفته بود که اگر ۲۵ یا ۳۰ هزار نیروی نظامی مخالف در گروههای کوچک به جنگ چریکی علیه ارتش سوریه ادامه دهند، ارتش عملا در یک سال تا یک سال و نیم آینده فرسوده و خنثی خواهد شد.
دولت سوریه می گوید ۲۰۰۰ نفر از ماموران نظامی و امنیتی در مقابله با "تروریستها" کشته شده اند. این در حالی است که سازمان ملل متحد نیز می گوید که بیش از ۵ هزار شهروند سوری معترض توسط نیروهای دولتی در این مدت کشته شده اند.
بیش از ۱۶۰ بازرس از سوی اتحادیه عرب در سوریه مشغول نظارت بر اوضاع جاری هستند.
روسیه: حمله به ایران، تهدید مستقیم ماست
سحام نیوز: سفیر روسیه در ناتو هشدار داد که این کشور هرگونه دخالت نظامی در ایران را تهدیدی علیه امنیت خود میداند.
به گزارش بی بی سی ، دیمیتری روگزین، نماینده روسیه در ناتو و معاون نخستوزیر این کشور گفت: “اگر اتفاقی برای ایران بیفتد و این کشور درگیر اقدام نظامی شود، آن اقدام تهدیدی مستقیم برای امنیت ما خواهد بود.”
آقای روگزین که در پایان ماموریت چهارساله خود در ناتو، در یک کنفرانس خبری در بروکسل شرکت کرده بود، گفت “هر کشوری حق دارد هر آنچه برای تامین امنیت و راحتی خود نیاز دارد در اختیار داشته باشد.”
او گفت: “ایران هم چنین حقی دارد. به همین دلیل ما به تمام کسانی که درگیر این بازی هیجانانگیز در ارتباط با ایران شده اند، میگوییم آرام باشید و هنگام بحث و بررسی این موضوع جار و جنجال نکنید.”
در هفتههای اخیر تلاش کشورهای غربی برای تحریم نفتی ایران به دلیل برنامه هستهای این کشور و در مقابل تهدید ایران به بستن تنگه هرمز باعث تشدید تنش و مطرح شدن احتمال درگیری نظامی شده است.
دیمیتری روگزین گفت که روسیه با وجود کمک به کشورهای دیگر برای دستیابی به منابع انرژی مدرن، “سیاستهای سختگیرانهای” برای جلوگیری از سوء استفاده از این کمکها در جهت دستیابی به سلاح اتمی دارد.
آمریکا، کشورهای اروپایی و اسرائیل میگویند که ایران برای دستیابی به سلاح اتمی تلاش می کند، اما ایران این اتهام را تکذیب میکند.
روسیه، به عنوان عضو دائم و دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، تا کنون از قطعنامههای این شورا علیه برنامههای اتمی ایران حمایت کرده و به این قطعنامهها رای مثبت داده است.
ساعاتی پیش از اظهارات آقای روگزین، معاون وزیر امور خارجه روسیه نیز هشدار داده بود که “گسترش تحریمها علیه ایران و همچنین اقدام نظامی احتمالی علیه این کشور بیتردید از نظر جامعه جهانی اقدامی محسوب میشود که هدف از آن تلاش برای تغییر رژیم در ایران است.”
معاون وزیر خارجه روسیه گفت: “موضع ما این است که با توجه به اینکه قطعنامههای قبلی مصوب شورای امنیت سازمان ملل متحد همکاری نظامی با ایران را محدود کرده، تحریمهای شورای امنیت علیه ایران با ظرفیت کامل به اجرا گذاشته شده است.”
گنادی گاتیلوف وضع تحریم های جدید علیه ایران را “مانعی بر سر راه تلاش جامعه جهانی برای یافتن راه حلی مسالمتآمیز برای بحران ناشی از برنامههای اتمی ایران” توصیف کرد.
به گزارش بی بی سی ، دیمیتری روگزین، نماینده روسیه در ناتو و معاون نخستوزیر این کشور گفت: “اگر اتفاقی برای ایران بیفتد و این کشور درگیر اقدام نظامی شود، آن اقدام تهدیدی مستقیم برای امنیت ما خواهد بود.”
آقای روگزین که در پایان ماموریت چهارساله خود در ناتو، در یک کنفرانس خبری در بروکسل شرکت کرده بود، گفت “هر کشوری حق دارد هر آنچه برای تامین امنیت و راحتی خود نیاز دارد در اختیار داشته باشد.”
او گفت: “ایران هم چنین حقی دارد. به همین دلیل ما به تمام کسانی که درگیر این بازی هیجانانگیز در ارتباط با ایران شده اند، میگوییم آرام باشید و هنگام بحث و بررسی این موضوع جار و جنجال نکنید.”
در هفتههای اخیر تلاش کشورهای غربی برای تحریم نفتی ایران به دلیل برنامه هستهای این کشور و در مقابل تهدید ایران به بستن تنگه هرمز باعث تشدید تنش و مطرح شدن احتمال درگیری نظامی شده است.
دیمیتری روگزین گفت که روسیه با وجود کمک به کشورهای دیگر برای دستیابی به منابع انرژی مدرن، “سیاستهای سختگیرانهای” برای جلوگیری از سوء استفاده از این کمکها در جهت دستیابی به سلاح اتمی دارد.
آمریکا، کشورهای اروپایی و اسرائیل میگویند که ایران برای دستیابی به سلاح اتمی تلاش می کند، اما ایران این اتهام را تکذیب میکند.
روسیه، به عنوان عضو دائم و دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، تا کنون از قطعنامههای این شورا علیه برنامههای اتمی ایران حمایت کرده و به این قطعنامهها رای مثبت داده است.
ساعاتی پیش از اظهارات آقای روگزین، معاون وزیر امور خارجه روسیه نیز هشدار داده بود که “گسترش تحریمها علیه ایران و همچنین اقدام نظامی احتمالی علیه این کشور بیتردید از نظر جامعه جهانی اقدامی محسوب میشود که هدف از آن تلاش برای تغییر رژیم در ایران است.”
معاون وزیر خارجه روسیه گفت: “موضع ما این است که با توجه به اینکه قطعنامههای قبلی مصوب شورای امنیت سازمان ملل متحد همکاری نظامی با ایران را محدود کرده، تحریمهای شورای امنیت علیه ایران با ظرفیت کامل به اجرا گذاشته شده است.”
گنادی گاتیلوف وضع تحریم های جدید علیه ایران را “مانعی بر سر راه تلاش جامعه جهانی برای یافتن راه حلی مسالمتآمیز برای بحران ناشی از برنامههای اتمی ایران” توصیف کرد.
پنج روز از اعتصاب غذای مهدی خزعلی گذشت
مهدی خزعلی، پزشک و وبلاگ نویس منتقد از روز بازداشت خود در اعتصاب غذا به سر می برد.
به گزارش کلمه، این نویسنده و فعال سیاسی که روز دوشنبه با ضرب و شتم توسط ماموران امنیتی بازداشت شده بود، با دست و دندانی شکسته در سلول انفرادی امروز پنجمین روز اعتصاب غذای خود را پشت سر گذاشت.
بدنبال انتشار”جنتی نامه” و انسداد وبسایت مهدی خزعلی، او برای پنجمین بار راهی اوین شد.
وی چندی پیش در نامه ای خطاب به رهبری نوشته بود که آمادگی آن را دارد تا دردها و مشکلات جامعه و مردم را هفته ای یکبار به گوش ایشان برساند و در انتها گفته بود که مختارید این درخواست را بپذیرید و یا برای پنجمین بار مرا راهی سلول انفرادی نمایید.
فرزند آیت الله خزعلی پیش از این احضاریه ای برای حضور در شعبه نهم دادسرای انقلاب دریافت کرده بود، اما پیش از برگزاری این جلسه ماموران با کمین خیابانی وی را دستگیر و در محل زندان تفهیم اتهام شد.
روایت فیگارو از شیوه عمل موساد در ترور شهید احمدی روشن
روزنامه فرانسوی فیگارو در گزارشی به بررسی نفوذ موساد در منطقه کردستان عراق و بهره گیری از این منطقه برای ترور دانشمندان هسته ای ایران پرداخت.روزنامه فیگارو در گزارشی با عنوان’موساد نفوذ خود را نزد کردهای عراق تقویت می کند’، نوشت: به نقل از یک منبع آگاه فرانسوی در خاورمیانه، موساد با پیش بینی خروج نظامیان آمریکایی در عراق، حضور خود را طی ماه های اخیر در استان های کردنشین شمال عراق و در همسایگی ایران تقویت کرده است. سرویس های اطلاعاتی فرانسه در عراق از نزدیک در جریان تقویت نفوذ عاملان اسراییلی نزد کردها هستند.
در گزارش فیگارو که چهارشنبه منتشر شد، آمده است: البته مشکل بتوان گفت ترور مصطفی احمدی روشن، مهندس هسته ای در انفجار صبح امروز که چهارمین ترور دانشمندان هسته ای ایران طی یک سال گذشته است، به مدد اطلاعات ارایه شده از سوی یکی از همین عمال کرد طرفدار اسراییل نفوذی در ایران انجام شده است، اما روش انجام این ترور یادآور ترورهای پیشین است که اسراییل هرگز زیر بار اتهام ایران نرفت، اما به زعم کارشناسان برچسب موساد را بر پیشانی داشت. در این کار، دولت اسراییل به سنت حذف دشمنان خود پیش از آنکه آن ها امنیتش را تهدید کنند، وفادار مانده است.
بر اساس این گزارش، مقامات ایرانی نیز سریعا اسراییل را متهم کردند. چنانچه یکی از روحانیون در تهران به وضوح اسراییل را مسئول این ترور خوانده و گفته است که این عمل مشابه ترورهای پیشین است.
فیگارو ضمن تشریح جزئیات ترور احمدی روشن به فعالیت های او در سایت هسته ای نطنز اشاره کرده و در ادامه می نویسد: همکاری موساد و سرویس های اطلاعاتی کردهای عراقی، اتفاق تازه ای نیست. همکاری ای که از پیش از وقوع انقلاب ایران به طور قدرتمندی برقرار بود، اما با بهره گیری از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، جاسوسان اسراییلی بار دیگر در مناطق کردنشین شمال عراق و با موافقت مقامات محلی بویژه مسعود بارزانی، نفوذ کردند، اما در سال های اخیر، دولت اسراییل با جریان هسته ای ایران که بیش از پیش مطرح شده، از کردستان عراق به عنوان پایگاهی برای جذب مخالفان کرد ایرانی پناهنده در این بخش پیش از اعزام آنها برای مأموریت به آن سوی مرزهای ایران استفاده می کند.
فیگارو در ادامه این گزارش می نویسد: انفجار صبح امروز تهران در زمان اوج تنش ها میان ایران و غرب رخ داد. اتحادیه اروپا با حمایت آمریکا برای تشدید فشارها بر تهران، آمادگی خود را برای تحریم نفت ایران اعلام کرد. ایران نیز با تهدید کردن به بستن تنگه هرمز به این اقدام، واکنش نشان داد.
فیگارو همچنین در گزارش دیگری آورده بود: یک منبع امنیتی عراقی تأیید کرده است که موساد برای پیشبرد اهداف خود در قبال ایران از منطقه خودمختار کردستان عراق استفاده می کند، جایی که عواملش نفوذ خود را در آن منطقه تقویت کرده اند. اسراییلی ها همچنین از مخالفان کرد ایرانی نیز که به این منطقه پناهنده شده اند، بهره می گیرند.
بین کشورهای غربی در مواجه با پیشرفت های گسترده ایران در زمینه های هسته ای و غیرهسته ای اختلاف نظر جدی به وجود آمده است. برخی از این کشورها مانند آلمان خواهان مذاکره هستند. با این وجود جناح طرفدار رژیم صهیونسیتی به اقدامات کور و ترور روی آورده است.
تارنمای زایت آلمان در این باره نوشت: در برنامه تحریم های هسته ای ایران، اروپا به هیچ وجه نباید سیاست های راهبردی خود را به سوی جنگ پیش برد و می بایست حالتی انعطاف پذیر از خود نشان دهد.
این منبع افزود: دنیای غرب همچنان می خواهد نفت ایران را مورد تحریم قرار دهد و البته یادآور شده است که دستور این تحریم ها ازسوی خود اتحادیه اروپا وارد نشده است بلکه ایالات متحده آمریکا از رهبران اروپایی خواسته است که نفت ایران را مورد تحریم قرار دهند و با این اقدام ایران را تنبیه و مجازات کنند.
ادامه نوسان در بازار ارز و طلا؛ باز هم افزایش نرخ دلار
پس از اینکه انواع سکه در بازار دیروز در ساعات پایانی یک افت قیمت را تجربه کرد امروز صبح مجددا با افزایش قیمت طلا در بازارهای جهانی رشد کرد.
به گزارش فارس، قیمت هر اونس طلا امروز پنج دلار افزایش یافت و اگر چه این پنج دلار نباید تاثیر آنچنانی بر افزایش قیمت سکه در بازار داخلی بگذارد، اما چون بازار طلا و ارز این روزها با هر تلنگر کوچکی افزایش قیمت را در سرلوحه کار خود قرار میدهد، امروز نیز قیمت انواع سکه بهار آزادی افزایش یافت.
بنابراین گزارش، قیمت انواع سکه بهار آزادی طرح جدید اواخر روز گذشته در بازار حدود ۱۵ هزار تومان کاهش یافت و به ۶۶۵ هزار تومان رسید، اما امروز صبح مجددا قصد افزایش قیمت به خود گرفته و به ۶۶۹ هزار تومان رسید.
نیم سکه بهار آزادی شب گذشته ۳۳۳ هزار تومان بود اما امروز با دو تا سه هزار تومان افزایش به ۳۳۶ هزار تومان رسید.
ربع سکه بهار آزادی کمترین رشد قیمت را نسبت به شب گذشته و آن هم در حد ۱۵۰ تومان داشت و در حال حاضر ۱۷۱ هزار و ۵۰۰ تومان خرید و فروش میشود.
قیمت هر اونس طلا در بازارهای جهانی ۱۶۴۷ دلار بود.
دلار آمریکا امروز نیز در بازار غیررسمی نایاب بود و اکثر مراجعه کنندگان به صرافیها با جمله دلار و یورو نداریم مواجه میشدند که همین موضوع باعث افزایش نرخ دلار در بازار غیر رسمی بود.
دلار آمریکا امروز توسط دلالان ۱۶۹۵ تومان معامله میشد و نرخ یورو ۲۲۰۰ تومان، دلار کانادا ۱۷۳۰ تومان و پوند انگلیس ۲۷۲۰ تومان بود.
خودسوزی دو اردنی در اعتراض به فقر و فساد
دو شهروند اردنی در اعتراض به شرایط سخت معیشتی و فساد در این کشور خودسوزی کردند.
به گزارش بی بی سی عربی، یکی از این دو فرد پیش از خودسوزی در پیامی به ملک عبد الله پادشاه اردن گفت در اعتراض به فساد و پارتی بازی خود را در مقابل دربار به آتش خواهد کشید.
علاء المطارنه پسر این شهروند تصریح کرد: «او۱۲۰۰ دینار اردنی حقوق می گرفت. آنان (مدیرانش) بدون هیچ علتی وی را پیش از موعد بازنشسته کردند در حالی که همیشه گزارشهای ارزیابی نحوه کارش مثبت بودند».
بر اساس این گزارش احمد مطارنه ۱۷۰۰ دلار دریافت می کرد ولی پس از بازنشستگی حقوق وی سیصد دلار شد و با این حقوق خیلی دشوار است هزینه یک خانواده تامین شود.
این گزارش با اشاره به این که شهروند دیگری به نام یاسین الزعبی که بیش از بیست سال سن داشت هم خود را به اتش کشید، تصریح کرد: وی معلم در مدرسه دولتی بود و به علت شرایط بد معیشتی به این اقدام دست زد.
همچنین حسین الخزاعی استاد علوم سیاسی تصریح کرده است: «شهروند اردنی در شرایط ناامید کننده به سر می برد. فقر، بیکاری، ظلم ، اقدامات تبعیض آمیز و نبود عدالت باعث شد که مردم به خودکشی رو بیاورند».
در پایان این گزارش با اشاره به این که دستگاه های امنیتی اردن درباره افزایش میزان خودکشی اظهار نظر نکردند، خاطرنشان شده است: روانشناسان و جامعه شناسان فقر و ظلم را عامل افزایش میزان خودکشی دانسته اند، عواملی که باعث شد نظامهای حاکم در برخی کشورهای عربی سرنگون شود.
در پی پیروزی های مداوم احزاب اسلامی در سه دوره انتخابات اخیر در مصر و تداوم انسداد قدرت در دست نظامیان آن کشور، جیمی کارتر، رئیس جمهور پیشین آمریکا، از انتقال قدرت توسط نظامیانابراز نا امیدی کرد.
به گزارش انتخاب، جیمی کارتر در مصاحبه ای با خبرگزاری رویترز، گفت: شورای نظامی حاکم هنوز نتایج انقلاب و روند انتخاباتی را می پذیرد و احزاب مصری مثل اخوان المسلیمن به شورای نظامی حاکم اجازه خواهند داد تا در دوره ای محدود همچنان قدرت را در اختیار داشته باشد.
کاتر گفت: من در گفتگو با اخوان المسلمین و دیگران به این نتیجه رسیدم که شورای نظامی برتری و حاکمیت خود در کشور را تا ماه ژوئن امسال همچنان ادامه خواهد داد، اما باید محدودیت دائمی آنها برای اعمال حاکمیت در کشور در دوره ای مشخص پایان یابد و این موضوع در قانون اساسی کشور که در دو تا سه ماه آینده نوشته می شود، ذکر شود.
گفتنی است، چهل ناظر از مرکز کارتر از ماه نوامبر در مصر به سر می برند، در این مدت سه مرحله از انتخابات مصر برگزار شده است. با توجه به پیروزی اخوان المسلمین در هر سه مرحله از انتخابات بسیاری گمان می کنند دولتی که با رهبری اخوان المسلیمن تشکیل شود، با آمریکا مشکلاتی خواهد داشت اما کارتر می گوید تنها اختلاف آمریکا با اخوان المسلیمن درباره موضوع فلسطین و اسرائیل خواهد بود.
کارتر گفت: انتظار می رود دولت جدید بیشتر نگران حقوق فلسطینیان در مقایسه با دولت قبلی و رهبران قبلی مصر باشد، این می تواند تنها نکته اختلافات بین دولت جدید مصر و آمریکا باشد. اما من فکر می کنم این مسئله باعث ایجاد دیدگاهی بهتر برای صلح بین اسرائیل و فلسطین باشد.
جیمی کارتر رئیس جمهور پیشین آمریکا و برنده جایزه صلح نوبل، بر ضرورت اداره امور كشور توسط غیرنظامیان تاكید كرده و عنوان داشت كه انتخابات پارلمانی مصر به صورت كاملا شفاف برگزار شده است.
كارتر همچنین عنوان داشت: به نظر من ارتش سعی خواهد كرد اختیارات خود را حفظ كند و هنوز نتایج انتخابات پارلمانی و انقلاب مصر را نپذیرفته است.
وی همچنین به حزب آزادی و عدالت به دلیل پیروزی در انتخابات پارلمانی این كشور تبریك گفته و عنوان داشت: شاهد توافق بینالمللی برای احترام به نتایج این انتخابات كه بیانگر خواست و اراده مصریها است، هستیم.
كارتر همچنین از حزب آزادی و عدالت خواست كه احزاب جوانان این كشور را كه پیروزی چندانی در انتخابات به دست نیاورد، در روند سیاسی مشاركت دهد.
وی در ادامه افزود: از این حزب میخواهیم تا زنان را در عرصههای مختلف به ویژه پارلمان مشاركت دهد. مرحله آینده در مصر به حضور یك كشور غیر نظامی نیاز دارد مشروعیت واقعی از سوی مردم به نمایندگان داده میشود.
كارتر همچنین عنوان داشت: ما حتی انتخابات سال 2006 فلسطین را نیز زیر نظر داشته و اعلام كردیم كه انتخاباتی شفاف بود اما آمریكا و جامعه بینالملل با این مساله مخالفت كردند.
وی در ادامه افزود: توافق نامه صلح امضا شده میان قاهره و تل آویو در برگیرنده دو بخش است اول تعهدات اسرائیل و جامعه بینالملل در قبال مساله فلسطین و دوم مسائل نظامی اما تنها بخش دوم اجرایی شده و بخش مربوط به حقوق فلسطینیها به صورت خوبی اجرا نشده است. نظام سابق مصر نیز در به حاشیه راندن این مساله نقش بسزایی داشت.
جـــرس:
در ادامه واکنش ها نسبت به انفجار تروریستی تهران و جانباختن یکی دیگر از دانشمندان اتمی ایران، دبیر کل سازمان ملل متحد نیز با تاکید بر لزوم رعایت حقوق بشر، این رخداد تروریستی را محکوم کرد.
همزمان، یکصد و بیست کشور عضو گروه کشورهای جنبش عدم تعهد در نیویورک نیز، با صدور بیانیه ای ترور مصطفی احمدی روشن، ترور معاون بازرگانی سایت نطنز و دانشمند هسته ای ایران را محکوم کردند.
همچنین در واکنشی دیگر، شیمون پرز رئیسجمهور اسرائیل دخالت اسرائیل در قتل مصطفی احمدی روشن را رد کرد.
به گزارش خبرگزاری آلمان، بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد، روز جمعه ۲۳ دیماه، ترور دانشمند هستهای ایران را محکوم کرد.
دبیر کل سازمان ملل که برای دیدار از لبنان در این کشور بهسر میبرد، هرگونه عملیات تروریستی، کشتن دانشمندان یا غیرنظامیان را به شدت محکوم کرده و گفته است باید از حقوق بشر حمایت شود.
پیش از این، محمد خزاعی، نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد، در نامهای به دبیرکل، رئیس مجمع عمومی و رئیس شورای امنیت سازمان ملل خواستار محکوم کردن ترور احمدی روشن از سوی این نهاد شده بود.
۱۲۰ کشور ترور دانشمند ایرانی را محکوم کردند
در گزارشی دیگر، گروه کشورهای جنبش عدم تعهد در نیویورک با صدور بیانیه ای ترور شهید مصطفی احمدی روشن دانشمند هسته ای ایران را محکوم کرد .
به گزارش مهر، در این بیانیه آمده است : جنبش عدم تعهد ضمن تاکید مجدد بر اینکه تروریسم در همه اشکال و مظاهر آن می تواند یک تهدید جدی بر علیه صلح و امنیت بین المللی باشد ، حمله تروریستی مورخ 21 دیماه 1390 در تهران علیه جان مصطفی احمدی روشن دانشمند برجسته ایرانی که منجر به جراحت و صدمه جانی به برخی از افراد دیگر نیز گردید را با شدید ترین لحن محکوم می نماید .
همچنین تاکید شده است : جنبش عدم تعهد یاد آور می شود که در سند نهائی اجلاس وزرای بالی، حملات تروریستی علیه دانشمندان ایرانی که منجر به خسران منابع ارزشمند انسانی که لازمه توسعه است ،قویا محکوم گردید .
اسرائیل دخالت در ترور را رد کرد
در واکنشی دیگر، و درحالیکه مقامات اسرائیلی در جریان ترورهای گذشته سکوت اختیار کرده بودند و در رخداد اخیر نیز انگشت اتهام به سوی سرویس های امنیتی اسرائیلی رفته بود، شیمون پرز رئیسجمهور اسرائیل در واکنش به اتهام دست داشتن تلآویو برای ترور این دانشمند هستهای ایران، این اتهام را رد کرد.
پرز به شبکه خبری سی ان ان گفت که اسرائیل در قتل مصطفی احمدی روشن دخالتی نداشته و در ایران برای هر اتفاقی آمریکا و اسرائیل را سرزنش میکنند، امری متدوال است.
گفتنی است، طی روزهای اخیر، در حالی که مقامات جمهوری اسلامی، ايالات متحده و اسرائيل را به دست داشتن در ترور اين "دانشمند هسته ای" متهم کرده بودند، آمريکا نیز ضمن رد هرگونه دخالت در این اقدام تروریستی، آنرا قویا محکوم کرد و بریتانیا نیز اعلام کرد که کشورش هیچگونه دخالتی در ترور معاون تأسیسات نطنز نداشته است.
بیانیه دانشجویان دانشگاه سبزوار در اعتراض به حمله نیروهای بسیجی به یکی از اساتید منتقد
در پی حمله نیروهای بسیجی و لباس شخصی به یک استاد دانشگاه غیر همسو با دولت در دانشگاه سبزوار، جمعی از دانشجویان این دانشگاه با انتشار بیانیه ای ضمن محکومیت این «مداخلات بي جا و خودسرانه» نیروهای مهاجم، از مسئولان این دانشگاه خواسته اند تا با قاطعانه با این اقدامات برخورد نمایند. گفتنی است این بیانیه به امضا و مهر بیش از 20 انجمن علمی و کانون فرهنگی دانشگاه رسید که باعث خشم فعالان بسیج و دستور فوری مسوولین حراست برای جمع آوری بیانیه ها از سطح دانشگاه و عدم صدور مجوز پخش آن گردید.
به گزارش دانشجونیوز، در چند روز گذشته که دو تن از دانشجویان وابسته به بسیج و نیروهای حکومتی به اتاق یکی از اساتید دانشگاه سبزوار بنام دكتر سيد ابوالفضل حسيني حمله برده و به وی توهین نموده اند، جمعی از دانشجویان این دانشگاه با انتشار بیانیه ای که علاوه بر دانشجویان به امضای بیش از ۲۰ انجمن علمی و کانون فرهنگی دانشگاه نیز رسیده ، به این «مداخلات بي جا و خودسرانه» اعتراض نموده اند.
در بخشی از این بیانیه خطاب به نیروهای بسیجی نوشته شده است: «حجاب بر سرت واجب است اما كمي هم حجاب بر دهانت بزن. و تقواي پرهيز پيشه كن، ما از زبان درد با تو سخن مي گوييم با زباني بريده.اما تو با زباني سخت و گزنده و دراز و سرشار از توهين!
درد من ناگفتني هاست ، اما واقعا درد تو چيست؟؟؟»
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
"رنج نامه"
ادب مرد به ز دولت اوست
انتظار از كسي كه از راستي ميگويد،جز اين است.
طي چند روز گذشته خبرهايي حاكي از بي ادبي و توهين دو نفر از دانشجويان خودسر،كه يكي از آنها در حال حاضر اصلا دانشجوي اين دانشگاه نيست ، و حمله به اتاق يكي از اساتيد(جناب آقاي دكتر سيد ابوالفضل حسيني) در تمام دانشگاه پيچيد و جامعه دانشجويي را متاثر نمود!
" و كساني كه مردان مؤمن و زنان مؤمن را بي آنكه گناهي كرده باشند مي آزارند ، بهتان و گناه آشكاري را به دوش مي كشند"
سوره احزاب- آيه 58
استاد دكتر سيد ابوالفضل حسيني، روحاني زاده ، كه از عنوان نامش دين و ديانت سرشار است و كساني كه حداقل آشنايي را با ايشان دارند از مبارزات انقلابي ايشان در مقابل رژيم ظالم سابق آگاهند و به نقش ايشان به عنوان يكي از پايه هاي بنيادين فكري و تئوريك در نهادينه كردن انقلاب اسلامي و فرهنگ اسلامي در شهرستان سبزوار واقف هستند. كسي كه از شاگردان دكتر شريعتي بود و در مجالس خصوصي به تفسير قرآن مي پردازد، اما صرفا برداشت خشك و بي روح از مذهب ندارد و سعي در ترويج افكار مذهبي باز دارد و دائم در افكارش پس زمينه هايي از اسلام و روشن فكري نمايان است. اندك رنج نامه ما فرصت بيان فضائل ايشان را ندارد اما جاي بسي تعجب است كه به چنين شخصيتي افترا دين گريزي و مخالفت با موازين ديني و مخالفت با حجاب مي زنند!
اما دوست ما بدان ،
استاد تو، دوست تو، همكلاسيت ، همسايه ات ، هم محليت ، هم شهريت ، هم وطن تو و تمام اين "هم ها" كه بسيارند تو بايد در كنار اينها زندگي كني و اجباري به پذيرش برداشت تو از مذهب ،از علم ، از سياست و... ندارند! تو آزادي عقيده ات را بيان كني.او هم آزاد است. اما نه تو و نه ما و نه هيچ بشري حق توهين و استهزا و افترا ندارد. كه نه شرع تو را محق مي داند و نه قانون كشورت! حجاب بر سرت واجب است اما كمي هم حجاب بر دهانت بزن. و تقواي پرهيز پيشه كن، ما از زبان درد با تو سخن مي گوييم با زباني بريده.اما تو با زباني سخت و گزنده و دراز و سرشار از توهين!
درد من ناگفتني هاست ، اما واقعا درد تو چيست؟؟؟
نشان مرد خدا عاشقي است،با خود دار كه در مشايخ شهر اين نشان نميبينم "حافظ"
اما مسئولين محترم دانشگاه..
ما به عنوان گوشه ي كوچك جامعه دانشجويي تقاضاي رسيدگي قاطع به اين مداخلات بي جا و خودسرانه را از مسؤولين ذي ربط دانشگاه داريم. و اين عمل و برخورد نامناسب این دانشجويان را محكوم مي كنيم.
اين رفتارها شايد اندكي براي ما آشناست و باز ما را به اين حقيقت مي رساند كه: ادب مرد به ز دولت اوست.
11/10/1390
لازم به ذکر است که این بیانیه به امضا و مهر بیش از 20 انجمن علمی و کانون فرهنگی دانشگاه رسید که باعث خشم فعالان بسیج و دستور فوری مسوولین حراست برای جمع آوری بیانیه ها از سطح دانشگاه و عدم صدور مجوز پخش آن گردید.