نخستین محاکمه رضا پهلوی در۲۰۱۲
علینژاد ادعا کرد که تحریم انتخابات به نفع رژیم است و از موضع رضا پهلوی پرسید ولی اجازه پاسخگویی نداد. بنده قصد قضاوت در بار علت اینگونه مصاحبهها را ندارم ولی باز باید تکرار کرد آیا این همه عصبیت نسبت به یک فعال سیاسی آنهم به سبک برنامه پارازیت نشان از آن ندارد که محبوبیت رضا پهلوی بسیاری را نگران ساخته و تب الود به مهتاب بد میگویند آیا سزاور است به جای پرسیدن از برنامهها و واکاوی خطوط فکری رهبران سیاسی آنها را به خاطر اشتباهات دیگران مورد تهاجم قرار دهیم
خانم علینژاد در اولین مصاحبه رضا پهلوی در سال۲۰۱۲ ایشان را به جای پدرش مورد بازخواست قرار داد و رضا پهلوی را به خاطر اینکه دیگران ایشان را شاهزاده خطاب میکنند مورد عتاب قرار داد.
مصاحبه کننده تلاش کرد حتی سقوط دکتر مصدق را با فعالیتهای اخیر رضا پهلوی مرتبط سازد. رضا پهلوی گفت که من هیچگاه خود را با لقبی معرفی نکردم ولی اینکه تلاش میکنیم شورای رهبری داشته باشیم حق همه هست. خانم علینژاد، تیم رضا پهلوی را نامرئی خواند و دهها سوال عصبی و گاه اهانت آمیز طرح کرد و به مجادله با رضا پهلوی تا پایان ادامه داد ... ولی با تکیه به این سخن رضا پهلوی که در پاسخ به مصاحبه کننده (که گفتند خیلیها شما را به رسمیت نمیشناسند ) جواب داد آنها که باید به رسمیت قبول کنند ملت داخل کشور هستند بحث را ادامه میدهیم.
رضا پهلوی در این مصاحبه گفت که ما نباید روی همدیگر ضربدر بکشیم امروز ایران در خطر جنگ هست؛ اعدام؛ سنگسار و فقر میهنمان را در برّ گرفته ما باید یا با نظام باشیم یا علیه آن تغییر رژیم برای من اصل است. علینژاد ادعا کرد که تحریم انتخابات به نفع رژیم میباشد و از موضع رضا پهلوی پرسید ولی اجازه پاسخگویی نداد.
بنده قصد قضاوت در بار علت اینگونه مصاحبهها را ندارم ولی باز باید تکرار کرد آیا این همه عصبیت نسبت به یک فعال سیاسی آنهم به سبک برنامه پارازیت نشان از آن ندارد که محبوبیت رضا پهلوی بسیاری را نگران ساخته و تب الود به مهتاب بد میگویند. آیا سزاور است به جای پرسیدن از برنامهها و واکاوی خطوط فکری رهبران سیاسی آنها را به خاطر اشتباهات دیگران مورد تهاجم قرار دهیم؟
اصلا خانم علینژاد باید این سوال را از خود بپرسند، نه از رضا پهلوی که شما که هستید خانم علینژاد ؟ ایشان رضا پهلوی هستند، همان که یک فرهنگ و تفکّر را رهبری میکنند و دارای پایگاه اجتماعی و تاریخی غیر قابل انکار. لطفا این بار شما پاسخ دهید که کی هستید؟ آیا روزنامهنگارید یا بازجوی دادگاه که فردی را که در زمان پدرش نوجوانی بیش نبود به خاطر پدرش با عصبانیت بازجویی میکنید؟
شاید این نوع روزنامه نگاری که استبداد حاکم را خرسند میکند یکی از بدعتهایست که در این ۳۳ سال بر ما وارد شده من و بسیاری دیگر منتظر پاسخ خانم علینژاد...
مصاحبه کننده تلاش کرد حتی سقوط دکتر مصدق را با فعالیتهای اخیر رضا پهلوی مرتبط سازد. رضا پهلوی گفت که من هیچگاه خود را با لقبی معرفی نکردم ولی اینکه تلاش میکنیم شورای رهبری داشته باشیم حق همه هست. خانم علینژاد، تیم رضا پهلوی را نامرئی خواند و دهها سوال عصبی و گاه اهانت آمیز طرح کرد و به مجادله با رضا پهلوی تا پایان ادامه داد ... ولی با تکیه به این سخن رضا پهلوی که در پاسخ به مصاحبه کننده (که گفتند خیلیها شما را به رسمیت نمیشناسند ) جواب داد آنها که باید به رسمیت قبول کنند ملت داخل کشور هستند بحث را ادامه میدهیم.
رضا پهلوی در این مصاحبه گفت که ما نباید روی همدیگر ضربدر بکشیم امروز ایران در خطر جنگ هست؛ اعدام؛ سنگسار و فقر میهنمان را در برّ گرفته ما باید یا با نظام باشیم یا علیه آن تغییر رژیم برای من اصل است. علینژاد ادعا کرد که تحریم انتخابات به نفع رژیم میباشد و از موضع رضا پهلوی پرسید ولی اجازه پاسخگویی نداد.
بنده قصد قضاوت در بار علت اینگونه مصاحبهها را ندارم ولی باز باید تکرار کرد آیا این همه عصبیت نسبت به یک فعال سیاسی آنهم به سبک برنامه پارازیت نشان از آن ندارد که محبوبیت رضا پهلوی بسیاری را نگران ساخته و تب الود به مهتاب بد میگویند. آیا سزاور است به جای پرسیدن از برنامهها و واکاوی خطوط فکری رهبران سیاسی آنها را به خاطر اشتباهات دیگران مورد تهاجم قرار دهیم؟
اصلا خانم علینژاد باید این سوال را از خود بپرسند، نه از رضا پهلوی که شما که هستید خانم علینژاد ؟ ایشان رضا پهلوی هستند، همان که یک فرهنگ و تفکّر را رهبری میکنند و دارای پایگاه اجتماعی و تاریخی غیر قابل انکار. لطفا این بار شما پاسخ دهید که کی هستید؟ آیا روزنامهنگارید یا بازجوی دادگاه که فردی را که در زمان پدرش نوجوانی بیش نبود به خاطر پدرش با عصبانیت بازجویی میکنید؟
شاید این نوع روزنامه نگاری که استبداد حاکم را خرسند میکند یکی از بدعتهایست که در این ۳۳ سال بر ما وارد شده من و بسیاری دیگر منتظر پاسخ خانم علینژاد...
نمودار ترکیب جمعیتی اپوزیسیون
از همه تخصصها به اندازه کافی موجود است فقط به تعدادی سیاست مدار ورزیده نیازمندیم.
دانلود کتاب «فتوای مرگبار» کاری از «مرکز اسناد حقوق بشر ایران»
در اوائل مرداد ماه ۱۳۶۷، جمهوری اسلامی شروع به بازجویی ، شکنجه و اعدام شتاب زده هزاران زندانی سیاسی در سراسر کشور کرد که تا پاییز آن سال ادامه یافت. این کشتار دسته جمعی که به دقت طراحی شده و به صورت حساب شده و مخفیانه انجام شد، عملا بقایای مخالفین سیاسی رژیم خمینی که در آن هنگام رهبر ایران بود را از میان برداشت. اگر چه شمار دقیق قربانیان معلوم نیست، اما هزاران زندانی طی دورهای چند ماهه شکنجه و اعدام شدند. مرکز اسناد حقوق بشر در این کتاب به تشریح مسائل آن زمان پرداخته است.
کتاب را میتوانید اینجا دانلود کنید.
سایت سفارت ایران در سوییس؛ یک شاهکار تمام عیار اینترنتی
اگر گذرتان به سایت سفارت جمهوری اسلامی ایران در سوییس بیافتد با یک شاهکار اینترنتی روبرو میشوید؛ سایتی که از فرط سادگی به ابتذال میزند و طراحی آن بیشتر به شوخی میماند!
این سایت را کلیک کنید! بله، اینجا وبسایت رسمی سفارت جمهوری اسلامی در سوییس است
اگر شما خواهان شنیدن سرود ملی ایران، هستید کافیست که بر روی کلمه «الله» در قسمت پایین و راست صفحه کلیک کنید تا شما را یکراست به سایت یوتیوپ هدایت کند!
با کلیک بر روی کلمه «اخبار» در قسمت چپ صفحه شما به وبسایت «خبرگزاری جمهوری اسلامی» انتقال داده میشوید!
در قسمت پایین و چپ سایت نیز یک سری شماره تلفن دیده میشود که در طراحی آنها نیز ذوق و سلیقه خاصی به خرج داده شده است. طراح سایت در این قسمت سعی کرده تا با استفاده از رنگهای مختلف و گلمنگولی کردن شمارهها، ذوق و مهارت هنری خود را به رخ مراجعهکنندگان بکشد. در این قسمت هنگامی که موشواره خود را به روی آدرس و شماره تماس سفارت میبرید، امکان کلیک کردن بر روی آن برای شما مهیا میشود. فکر میکنید که با کلیک بر روی آن چه اتفاقی میافتد؟ با کلیک بر روی آن یک پنجره دیگر باز میشود و شما مجددا به همان صفحهای که بودهاید بازمیگردید.
سایر قسمتهای این وبسایت نیز به همینگونه است؛ یک طراحی بینظیر که فقط از جمهوری اسلامی برمیآید. سایر زیانهای این وبسایت نیز همینگونه است و برخی از آنها خالی است؛ از جمله بخش اخبار و اطلاعیههای مهم به زیان انگلیسی.
حال مشخص نیست هدف جمهوری اسلامی از طراحی این شاهکار اینترنتی چیست؟
هفته پر از گوساله و دلار و...و هنوز اندر خم یک بشکهایم!
این آقا رستم وزارت نفت هم که اولویت خودش را اکتشاف میادین مشترک و توجه ویژه به توسعه میدان گازی پارس جنوبی اعلام کرده بود بعد از گرفتن رای اعتماد از مجلس حاجی حاجی مکه و نه تنها توسعه ای مشاهده نکردیم بلکه همین چهار تا میدان نفتی را هم که داشتیم در رقابت با قطر و کویت و عراق به باد دادیم و رفت پی کارش...دلار هم که زد بالا...رحیم مشایی هم ۱۰ هزار گوساله وارد کرد، اضافه کرد به گوسالههای دیگر...
دولت دودره باز!
هفته پیش پس از ۷ سال معلوم شد که وعدههای محمود احمدینژاد شیاد به یک پیرمرد صیاد که شانه او را در سال ۸۸ بوسیده و تصویر آن به عنوان پوستر تبلیغاتی اش در انتخابات ۸۸ بوده، ملاخور شده و این پیرمرد به جای شش میلیون تومان وعده کمک مالی از سوی دولت، ۱۰۰ هزارتومان بیشتر گیرش نیامده است.
گفتنی است این پیرمرد که حتما تصویر بوسه او بر شانه احمدینژاد را در پوستر تبلیغاتی «دکتر احمدی نژاد مردی از جنس مردم» دیدهاید در این روزها به جای صیادی و دریانوردی، به فروش ترشی و ماست کیسهای در بازار ماهی فروشان بابلسر مشغول است.
جالب است که میگویند کسبه بازار برای اینکه سر به سر این «صیاد ترشی فروش» بگذارند، گاهی چیزی درباره احمدینژاد میگویند و پیرمرد هم با چوب، دنبال شان میکند و فحش میدهد و نفرینی میکند.
اما ماجرای دوبار دبه کردن احمدینژاد سر قول و قرارش برای کمک مالی به این ترشیفروش پس از به قدرت رسیدن وی هم شنیدنی است، پیرمرد در گفتگو با رسانهها گفته است: «رفتم پیش رئیس جمهور، گفتم مریضم و او گفت غصه نخور هرچه پول درمانت بشود را میدهیم. برو هرچه پول میخواهی برایت میفرستیم بیاید. ۶ میلیون قرض داشتم، هنوز هم دارم. الان هم ۶ میلیون زیر قرضم. او به من گفت پول میدهد و نوشت ۶ میلیون اما فقط ۱۰۰ هزار تومانش را به من دادند.»
او درباره این که چه کسی نگذاشته این پولها را به او بدهند با لهجه غلیظ مازندرانی میگوید: «خوردند دیگر من چه میدانم چه کسی این پول را خورد من مریض بودم.»
با خودمان فکر میکردیم که شاید اگر اکبر هاشمی رفسنجانی که سال های سال قبل یعنی اواخر سال ۷۴ در دوره دوم ریاست جمهوری اش همچون احمدینژاد به بابلسر رفته بود سری به بازار ماهی فروش های این شهر زده بود و این پیرمرد را پیدا میکرد و بوسهای بین آن ها رد و بدل شده بود احتمالا در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری همای سعادت از روی دوشش پر نمیکشید و روی دوش «دکتر» نمی نشست تا به جای بازگشت دوباره به کاخ سعدآباد، از شر انتخابات «به خدا پناه ببرد.»
رستم نفتی!
تقریبا در طول تاریخ بشریت، هیچ وزیر نفتی نیست که برای گرفتن رای اعتماد به مجلس رفته باشد و اولویت اول برنامههایش را «توسعه میدان های مشترک» اعلام نکند!
این آقا رستم وزارت نفت هم که اولویت خودش را اکتشاف میادین مشترک و توجه ویژه به توسعه میدان گازی پارس جنوبی اعلام کرده بود بعد از گرفتن رای اعتماد از مجلس حاجی حاجی مکه و نه تنها توسعه ای مشاهده نکردیم بلکه همین چهار تا میدان نفتی را هم که داشتیم در رقابت با قطر و کویت و عراق به باد دادیم و رفت پی کارش!
گفته میشود که قطر پس از برداشت گسترده گاز از میدان مشترک پارس جنوبی، با صادرات روزانه ۳۵۵ هزار بشکه نفت به ژاپن به طور رسمی با کنار زدن شرکت ملی نفت ایران، جایگاه سومین صادرکننده نفت به این کشور آسیایی را تصاحب کرد.
دو کشور ایران و قطر دارای حوزه نفتی مشترک در خلیج فارس هستند که سهم هر کدام از آن بر اساس قراردادی در هفت سال پیش مشخص شده است، اما بنا بر گزارش خبرگزاری های رسمی جمهوری اسلامی ایران قطر با چاه ۱۲ هزار کیلومتری روزانه ۴۵۰ هزار بشکه نفت را در روز از این چاه برداشت میکند، این در حالی است که پس از هفت سال، ایران نتوانسته استحصالی انجام دهد و هنوز اندر خم یک بشکهایم!
فروش خیار با دلار
سه شنبه هفته گذشته از خواب که بیدار شدیم دلار ۱۲۰۰ تومان بود.
مشغول خشک کردن سر و کله مان بودیم که زیر نویس شبکه خبر اعلام کرد دلار شد ۱۳۰۰ تومان.
روزنامه را برداشتیم و چشممان خورد به مصاحبه رئیس بانک مرکزی ایران درباره تحریمهای غرب علیه ایران که گفته بود: «به خاطر این تحریمها دنیا به آمریکا میخندد»
چند خطی که خواندیم باجناقمان اس ام اس (پیامک قدیم) زد که دلار شد ۱۴۰۰ تومان.
پاراگراف بعدی مصاحبه بهمنی را که میخواندیم دلار شد ۱۵۰۰ تومان.
اس ام اس بعدی که آمد به خط آخر مصاحبه وزیر رسیده بودیم که گفته بود: «تحریم غرب علیه ایران یک مانور سیاسی و گزینه ای ناکام است.»
دلار که رسید به ۱۶۰۰ تومان خود به خود خنده مان گرفت، قهقهه زدیم و از خنده افتادم کف اتاق که احساس کردم دمپایی منزل جان به جواد خیابانی زوزه کشان از کنار گوشمان به اوت رفت!
کمی خودمان را جمع و جور کردیم و جلوی خنده مان را گرفتیم و باز اخبار را مرور میکردیم که اظهارات رهبر جمهوری اسلامی درباره تحریم های غرب را خواندیم که گفته بود: «به حول و قوه الهی نظام جمهوری اسلامی در برابر تحریم ها ضد ضربه شده است!»
در اس ام اس بعدی دلار شد ۱۷۰۰ تومان! خدا وکیلی کم کم نگران شده بودیم و اصلا خنده مان نیامد.
از خیر خواندن و خندیدن گذشتیم و با غرولند منزل جان برای خرید میوه و خرده فرمایشات لازمه ایشان جهت مهمانی شب (تشریف فرمایی مجدد باجناق) به میوه فروشی «اسمال آقا پیرهن دوز» رفتیم که سابق بر این خیاطی داشت و اخیرا گفته میشود با جریان انحرافی ریخته روی هم و وارد مافیای میوه شده است.
سه کیلو خیار، یک کیلو کلم بروکلی، سه عدد پرتقال، پنج عدد سیب، روی هم ۲۰ هزارتومان شد. دست کردیم در جیب مبارک که پول را پرداخت کنیم با تابلوی «فروش میوه با دلار به نرخ ۱۸۰۰ تومان» توجه مان را جلب کرد.
نگاهی به اطرافمان کردیم دیدیم ملت با دستههای دلار در صف خرید خیار هستند و دریغ از یک لبخند که به امریکا یا هر خراب شده دیگری بزنند.
خلاصه خیار به دست، مات و مبهوت ایستاده بودیم و «حالتی رفت که اسمال آقا به فریاد آمد!».
در گوشه میوه فروشی آب قند به حلقمان میریختند و اسمال آقا هم با روزنامه بادمان میزد که در همان حال چشممان به خبری در روزنامه افتاد به نقل از خبرگزاری مهر که نوشته بود: «اين روزها حتي در برخي مبادلات داخلي ريال حذف شده و فروشندگان براي فروش كالاهاي خود، دلار طلب مي كنند تا جایی که مبادلات کالاهای وارداتی و لوکس و حتی طلاهای خارجی در بازار و بسیاری از فروشگاههای لوکس فروشی با دلار انجام میشود و به این شکل دلار در مبادلات داخلی جایگزین ریال شده است»
لاکپشتهای نینجا
هفته پیش روزنامه کیهان نوشته بود که شخصی با مراجعه به دفتر این روزنامه در الیگودرز گفته است که «سال گذشته و بدون توجه به نظر همسرم اقدام به نصب ماهواره کردم. پس از گذشت چندین ماه متوجه شدم رفتارهای همسرم تغییر کرده و کمتر به انجام فرایض دینی اهمیت میدهد. به طوری که سریالهای شبکه فارسی وان در رأس همه امور زندگی ما قرار گرفته بود.»
خلاصه داستان این که طرف پس از مدتی متوجه میشود که همسرش با تقلید از سریالهای شبکه فارسی وان با جوانی دوست شده است و...
باور کنید این داستان را که خواندم نزدیک بود یک دست لباس لاکپشتهای نینجا به تن کنم و همراه با قلاب و طناب از دیوار آپارتمان همسایه ها بالا بروم و دیش های ملت را با پاره آجر له و لورده کنم! که منزل جان مانع این کار شد اما دست آخر برای فروکش کردن غیرت ما، راضی شد تا شبکه فارسی وان را از لیست کانال ها کن فیکون کند و همان سریال کوفتی GEM TV را نگاه کند.
داماد سالاری به جای شایسته سالاری
گیس و گیس کشی این هفته مجلس و دولت نه درباره اختلاس میلیاردی و نه جریان انحرافی و نه زایمان دولت زیر بار یارانه ها و هیچ کدام اینها نبود.
بلکه یک هفته تمام درگیری مجلس شورای اسلامی با دولت خدمتگذار بر سر انتصاب داماد محمود احمدی نژاد به ریاست سازمان استاندارد کشور بود.
خلاصه در هفته گذشته مجلس آنقدر به احمدی نژاد گیر داد که دست آخر باعث شد تا داماد به ۵ تا شغل قبلی خود برسد و رئیس قبلی سازمان استاندارد هم به سر میز خود برگردد و ماجرا به طلاق و طلاق کشی نکشد.
داستان از آنجا آغاز شد که شورایعالی استاندارد یکشنبهشب گذشته با حضور احمدی نژاد تشکیل جلسه داد و مهدی خورشیدی را با حفظ سمت به ریاست سازمان ملی استاندارد منصوب کرد و تغییر رییس سازمان استاندارد در اقدامی ناگهانی، در دستور کار قرار گرفت.
پیش از این زمزمه نشستن مهدی خورشیدی بر کرسی بازرسی ریاست جمهوری به گوش میرسید که یکباره خبر انتصاب او بر سازمان استاندارد منتشر شد.
با انتشار این خبر بود که اعتراضات به این فامیل بازی شروع شد و اوج این اعتراضات، تذکر کتبی ۴۲ نماینده مجلس به احمدینژاد نسبت به این انتصاب بود. در تذکر نمایندگان صراحتا عنوان شد که مهدی خورشیدی هیچ تجربه مدیریتیای ندارد بلکه تنها تجربهاش این است که داماد احمدی نژاد است.
گویا بعد از این قیل و قال مجلس، احمدینژاد شبانه به برزگری رئیس سابق سازمان استاندارد اطلاع میدهد که باید از فردا دوباره بر سر کار خود حاضر شود.
خود رئیس سازمان استاندارد هم در پاسخ به این سوال که آمدن داماد احمدی نژاد چه شد؟ گفته است: «آمدن فرد جدید منتفی شده و بنده سر کار خود حاضر شدهام» تا به این ترتیب پروژه ریاست آقای ماه داماد ناتمام بماند.
پیش از این نیز در مرداد ماه سال ۸۹ بود که احد قدمی داماد پروین احمدینژاد خواهر محمود احمدینژاد و عضو شورای اسلامی شهر تهران طی حکمی از سوی علی ترکاشوند، رئیس شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی کشور به سمت ریاست مجموعه ورزشی شهید کشوری منصوب شد.
درخت خونبار قزوینی!
هفته گذشته در خبرها آمده بود که درختی در قزوین وجود دارد که همه ساله در روز عاشورا خون گریه میکند!
حالا میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان قزوین هم قرار است که این درخت را در کنار دیگر جاذبه های شهر قزوین! به ثبت ملی برساند.
گفته میشود که این درخت خون بار با ۱۰ متر قطر و ۳۰ متر ارتفاع، دارای عزت و احترام زیادی در بین اهالی روستای زرآباد است و هر ساله ملت برای دریافت شفا به محل کاشت این درخت هجوم میبرند!
والله ما هم از دست این ملت خرافاتی و مسئولین دغل باز مملکت، چند سالی هست خون گریه میکنیم و یک نفر هم برای زیارتمان هجوم نمیآورد و ثبت ملی مان نمیکند.
جنتی مصر!
یک شیخ سلفی در مصر که به احمد جنتی مصر معروف شده است با بیان اینکه «قانون اساسی الاغی است که سیاستمداران از آن سواری میگیرند، تقلب در انتخابات را جایز دانست.»
پایگاه خبری الفجر مصر اعلام کرد که طلعت زهران در سخنانی که فیلم ویدئویی آن هم موجود است گفته که «تقلب در انتخابات حرام نیست بلکه واجب است».
به گزارش الفجر، این شیخ تاکید کرده که اگر انتخابات میان یک کافر و یک مسیحی و یک مسلمان باشد، واجب است که فرد مسلمان انتخاب شود حتی اگر آن مسلمان فرد گناهکاری باشد.
باور کنید این شیخ، اگر راضی به آزمایش DNA شود مشخص خواهد شد که اگر با جنتی نسبتی نداشته باشد صدی نود، با احمد خاتمی فامیل است بلاشک! حالا امتحان کنید دیگه!
علی کریمی در جمع طلاب!
گفته شده که علی کریمی در جمع طلاب و فضلای بابلی مقیم قم از «كمك رحيم مشايي براي واردات دهها هزار گوساله از طريق مرز سيستان و بلوچستان به ايران» خبرداده است.
علی کریمی ضمن انتقاد شديد از زد و بندهاي دوره احمدي نژاد گفته است: «من اعتراض خود درباره این نوع زد و بندها را به رئیس جمهور اعلام کردهام. بنده در بسیاری از سفرهای مهم خارج از کشور به همراه آقای احمدی نژاد بوده ام اما این ارتباط باعث نشده که از انتقادهای خود چشم پوشی کنم.»
کریمی با اشاره به همكاري مشايي براي واردات گوساله گفته: «فردی که رئیس جمهور محترم در ابتدای تشکیل دولت نهم شجاعانه و با اقتدار او را که سالها بر اریکه قدرت تکیه زده بود از مدیریت استانی در مازندران برچید به یکباره توانست با کمک مشایی، دهها هزار گوساله را از مرز سیستان و بلوچستان وارد کشور کرده و به بخش دامداري ونيز دامداران لطمات سنگيني وارد كند».
راستی یادم رفت بگویم که این علی کریمی با آن علی کریمی فرق دارد و این علی کریمی نماینده مردم شهرستان بابل در مجلس شورای اسلامی است و آن علی کریمی بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران به انتخاب منزل جان پرسپولیسی ماست!
احمدی بتشکن!
دعوای خامنهای و احمدی نژاد کم کم دارد به مرحله حساس خود نزدیک میشود و کار به بشکن نکشن هم رسیده است.
علی اکبرخان جوانفکر که تازه از بیمارستان مرخص شده اما انگار باز هم تنش میخارد با انتشار گزارشی به قلم خود در روزنامه ایران درباره نشست حامیان احمدینژاد در هفته گذشته نوشت که هواداران احمدینژاد در این مراسم یکپارچه شعار «احمدی بت شکن، بت بزرگ رو بشن» را در چند نوبت در فضای مجلس طنین انداز شد.»
جل الخالق!
مشاور رسانه ای محمود احمدی نژاد پرو پرو نوشته که «منظور آن ها کاملا روشن بود، آن ها از احمدی نژاد میخواستند برای شکستن بت بزرگ که مراد و منظورشان نیز "فرد مشخصی" است دست به اقدام بزند»
خدا مرگم بده!
جوانفکر در پایان این گزارش نوشته است که «آنهایی که فرد مشخصی را “بت بزرگ” مینامند باید بدانند که آن فرد نیز خود اسیر بتی بزرگتر شده و به دام آن یعنی نفس خویش گرفتار آمده است. به او باید این جمله را آموخت که «بلندی از آن یافت کو پست شد، در نیستی کوفت تا هست شد»
آقا ما که رفتیم بخوابیم... یعنی اصلا اعصاب معصاب ندارهها این جوانفکر...
خجالت اگر کشیدنی بود...
هفته گذشته را باید به عنوان نقطه عطفی در تاریخ نظام جمهوری اسلامی ثبت کنیم چون بعد از سی و دو سال یکی از مسوولان جمهوری اسلامی پیدا شد که بگوید از یک چیزی بالاخره به هر دلیلی خجالت میکشد!
حالا ماجرا این است که هفته گذشته مرکز آمار ایران بالاترین آمار بیکاری در نه سال اخیر اعلام کرد و متوجه شدیم که با تلاش دولت خدمتگذار و عنایات مقام معظم رهبری در سال جهاد اقتصادی هم اکنون بیش از سه میلیون و دویست هزار نفر بیکار وجود دارد.
تازه این آمار طبق تعریف من درآوردی دولت است که گفته: «کسی که حتی یک ساعت هم کار کرده باشد شاغل است».
یعنی خود دولت سر خودش را کلاه میذارد و حال میکند!
حالا احمدینژاد هم همزمان با اعلام این آمار طی سخنانی در آئین افتتاح مجتمع فولاد هرمزگان که با لباس فرم کارگران مجتمع حاضر شده بود گفته است: «خیلی وقت ها از اینکه بگوییم در فلان جا بیکاری داریم خجالت میکشم چرا باید با این همه منابع و استعداد بیکاری داشته باشیم».
یکی نیست بگوید خجالت اگر کشیدنی بود میکشیدیم و میانداختیم گردن مسئولان نظام!
تا بعد...
رئیس فراکسیون اصلاح طلبان مجلس:
قطعا باتابلوی اصلاحطلبی واردانتخابات میشوم/ اصلاحات مهره سفید ندارد
خبرگزاری مهر
قنبری نماینده اصلاحطلب مجالس هفتم و هشتم، تاکتیک سرمایهگذاری بر روی مهرههای سفید را بیش از اینکه تاکتیکی کارآمد برای اصلاحطلبان بداند، برای گروههای حامی دولت در عرصه انتخابات مجلس نهم کارا دانست.
داریوش قنبری در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به اینکه "آیا اصلاحطلبان از تاکتیک به میدان آوردن مهرههای سفید به صحنه رقابتهای انتخاباتی مجلس نهم بهره گرفتهاند؟" گفت: تا جایی که خبر دارم اصلاحطلبان با شناسنامه وارد رقابتهای انتخاباتی مجلس نهم میشوند.
وی با تکید بر اینکه "قطعاً با تابلوی اصلاحطلبی میآیم." افزود: اصلاحطلبانی که داوطلب نمایندگی انتخابات مجلس نهم شدهاند افراد شناسنامهدار و با هویتی هستند و نمیتوانند هویت اصلاحطلبانه خود را انکار کنند لذا بر اساس اطلاعاتی که دارم چهرهها یا مهرههای سفیدی نیستند که کسی از آنها اطلاعی نداشته باشد.
* تاکتیک مهره سفید به درد طرفداران دولت میخورد
نماینده اصلاحطلب مردم ایلام خاطرنشان کرد: چهرههای بیشناسنامه یا مهرههای سفید در انتخابات مجلس نهم بیشتر از طرف طیف طرفدار دولت کاندیدا شدهاند. تا جایی که خبر دارم طیف طرفدار دولت، مهرههای سفید زیادی را به صحنه آورده تا در صورتی که مهرههای اصلیشان رد صلاحیت شدند بر روی مهرههای دست دوم سرمایهگذاری کنند.
قنبری افزود: جای نگرانی وجود دارد که این مهرههای سفید خود را با استفاده از امکانات و منابع دولتی معرفی کنند و جا بیاندازند.
* تاکتیک به میدان آوردن مهره سفید در حال حاضر برای اصلاحطلبان جوابگو نیست
وی تاکتیک به میدان آوردن مهره سفید را در حال حاضر برای اصلاحطلبان جوابگو ندانست و گفت: اصلاحطلبان حتی اگر بر روی مهرههای سفید سرمایهگذاری کرده باشند، جواب مناسبی نمیگیرند چون باید امکانات خاصی در اختیار داشته باشند تا بتوانند این مهرههای سفید را معرفی کنند. این امکانات در حال حاضر در اختیار اصلاحطلبان نیست بنابراین اصلاحطلبان در این انتخابات بر روی مهرههای سفید سرمایهگذاری نکردهاند.
قنبری بار دیگر تأکید کرد: سرمایهگذاری بر روی مهرههای سفید واقعیتی است که باید آن را در میان کاندیداهای طرفداران دولت جستجو کرد.
رئیس فراکسیون اقلیت مجلس پیش از این در گفتگو با خبرنگار مهر گفته بود: تصمیم فراکسیون اقلیت و حرف همه مسئولان جبهه اصلاحات این است که اگر اصلاحطلبان در حوزههای انتخابیه با اقبال مردم مواجهند و حدس میزنند تائیدیه شورای نگهبان را هم دارند به صورت مستقل کاندیدا شوند نه با تابلوی اصلاحطلبی.
محمدرضا تابش که خود برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس نهم ثبت نام کرده است با بیان اینکه اگر قرار شود تجدیدنظری در راهبردهای اصلاحطلبان برای نحوه حضور در انتخابات مجلس نهم صورت گیرد با دو وضعیت مواجه هستیم گفته بود: اگر این تجدیدنظر بخواهد در جبهه اصلاحات انجام شود بزرگان جبهه اصلاحات باید تجدیدنظر را صورت دهند. اما در صورتی که فراکسیون اقلیت بخواهد تجدیدنظری صورت دهد این تجدیدنظر باید در شورای مرکزی و مجمع فراکسیون اقلیت مطرح شود.
نماینده مردم ساری و عضو دیگر فراکسیون اقلیت نیز که برای ورود به عرصه انتخابات مجلس نهم ثبتنام کرده است، در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه با پرچم اصلاحات وارد رقابتهای انتخاباتی مجلس نهم نمیشوم چون اصلاحطلبان قصد لیست دادن ندارند، گفته بود: به صورت مستقل وارد رقابتها میشوم.
علی اصغر یوسفنژاد در بیان دلیل حضور خود به صورت مستقل از احزاب اصلاح طلب در انتخابات نهم به خبرنگار مهر گفته بود: با پرچم اصلاحات نمیآیم چون مورد حمایت واقع نمیشود.
نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران:
حنای فتنه گران دیگر رنگی ندارد، اصلاح طلبان نگفته اند كه تحریم می كنند بلكه اعلام كرده اند لیست نمی دهند
(تیتر از جنگ خبر)
ایرنا
تهران- نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: نظرسنجی ها از مشاركت گسترده و 60 تا 65 درصدی مردم در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی حكایت دارد.
حجت الاسلام و المسلمین 'علی سعیدی' در گفت و گو با ایرنا در خصوص تلاش دشمنان برای كاستن از میزان مشاركت مردمی و حركت برخی گروه ها در این مسیر افزود: مردم در انتخابات مجلس نهم شركت می كنند و به حرف كسانی كه موضوع تحریم را مطرح می كنند توجهی ندارند.
وی تصریح كرد: حنای جریان فتنه گر و اصلاح طلب دیگر رنگی ندارد؛ زیرا زمانی كه آنها قدرت را دست داشتند كاری برای مردم نكردند و در دوره های بعد نیز عملكرد مثبتی نداشتند.
نماینده ولی فقیه در سپاه خاطرنشان كرد: جریان و گروهی كه زمانی در راس قدرت بوده و سپس كنار می رود باید تلاش كند تا چهره خود را اصلاح و محبوبیت ایجاد كند اما متاسفانه این جریان در فتنه سال 1388 بسیار بد عمل كرد و مردم نسبت به آن حساس شدند.
حجت الاسلام و المسلمین سعیدی اظهار داشت: البته اصلاح طلبان نگفته اند كه تحریم می كنند بلكه اعلام كرده اند كه در این انتخابات، لیست نمی دهند.
وی با بیان اینكه دشمنان بر روی موضوع تحریم انتخابات تبلیغ می كنند اضافه كرد: مردم ایران اسلامی نشان داده اند كه همواره هر چه دشمنان می گویند عكس آن عمل می كنند.
بر اساس اعلام وزارت كشور، پنج هزار و 283 نفر برای شركت در نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی كه 12 اسفندماه سال جاری برگزار می شود ثبت نام كرده اند.
محسنی اژهای: حکم فائزه هاشمی صحیح است
خبرگزاری مهر
سخنگوی قوه قضائیه در مورد حکم صادره علیه فائزه هاشمی گفت: حکم قاضی با استناد به قانون و معقولانه صادر شده است.
به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام محسنی اژه ای صبح شنبه در حاشیه همایش مبارزه با فساد در نیروی انتظامی در جمع خبرنگاران در پاسخ به پرسش خبرنگار مهر مبنی بر اینکه آیا پورمحمدی قائم مقام بانک مرکزی ممنوع الخروج شده گفت: وی تنها به قید وثیقه آزاد شده اند.
وی در پاسخ به پرسش دیگری در مورد برخی اعتراضها پیرامون حکم صادره علیه فائزه هاشمی گفت: تبلیغ علیه نظام سه ماه تا یک سال حبس دارد که قاضی پرونده هم بر این اساس حکم را صادر و برخی جریمه های دیگر هم لحاظ کرده است که به اعتقاد من حکم صحیحی است.
سخنگوی دستگاه قضا در مورد زمان صدور کیفرخواست در پرونده فساد مالی اخیر گفت: با توجه به اسناد جدیدی که کشف شده، پرونده وارد فاز جدیدی شده است.
خبرگزاری مهر
سخنگوی قوه قضائیه در مورد حکم صادره علیه فائزه هاشمی گفت: حکم قاضی با استناد به قانون و معقولانه صادر شده است.
به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام محسنی اژه ای صبح شنبه در حاشیه همایش مبارزه با فساد در نیروی انتظامی در جمع خبرنگاران در پاسخ به پرسش خبرنگار مهر مبنی بر اینکه آیا پورمحمدی قائم مقام بانک مرکزی ممنوع الخروج شده گفت: وی تنها به قید وثیقه آزاد شده اند.
وی در پاسخ به پرسش دیگری در مورد برخی اعتراضها پیرامون حکم صادره علیه فائزه هاشمی گفت: تبلیغ علیه نظام سه ماه تا یک سال حبس دارد که قاضی پرونده هم بر این اساس حکم را صادر و برخی جریمه های دیگر هم لحاظ کرده است که به اعتقاد من حکم صحیحی است.
سخنگوی دستگاه قضا در مورد زمان صدور کیفرخواست در پرونده فساد مالی اخیر گفت: با توجه به اسناد جدیدی که کشف شده، پرونده وارد فاز جدیدی شده است.
افزایش خشونت در ایران
دوره جنگ جهانی دوم یک افسر نازی آلمانی به پاریس آمد و از نقاشی های پیکاسو بازدید کرد. وقتی چشمش به تابلوی "گرنیکا" پیکاسو افتاد با آن ترکیب عجیب رنگ ها، آشوب و بی نظمی که در آن تابلو هست به پیکاسو گفت: این کار شماست؟
پیکاسو در پاسخ به او گفت: نه، این کار شماست.
گفتگو با امین بزرگیان، جامعه شناس و تحلیل گر مسائل اجتماعی مقیم فرانسه
نوشته: دلبر توکلی
امین بزرگیان، جامعه شناس و تحلیل گر مسائل اجتماعی مقیم فرانسه، پاسخ پیکاسو به افسر نازی را پاسخی مناسب برای علت افزایش تنوع و شدت آسیب های اجتماعی و خشونت در جامعه ایرانی دانست و در ادامه گفت: «مدام درمطبوعات، رسانه ها، آکادمی و تلویزیون بحث می شود و همه می گویند ما داریم همدیگررا کتک می زنیم و این کار بدی است اما سوال این است که این کار کیست؟»
او همچنین معتقد است که با نگاهی عمیق به جامعه ایران می توان دید که خشونت سیستمی در یک کلیتی در حال بازتولید است.
امین بزرگیان در تعریف خشونت سیستمی گفت: «خشونت سیستمی، مکانیزمی است که فرد را به جایی می رساند تا کنش خشونت آمیزی انجام دهد بدون این که دلیل قوی برای کار خود داشته باشد.»
این جامعه شناس می گوید: «منظورم از سیستم تنها دولت نیست، بلکه چیزی کلان ترازدولت است که دولت و حکومت می تواند بخشی از آن باشد.»
بزرگیان تاکید می کند که، خشونت سازماندهی شده با خشونتی که بدون برنامه ریزی و در لحظه فرد از خود نشان می دهد متفاوت است و در اصل این دو، ریشه های متفاوت دارند، چرا که خشونتی که در یک لحظه انسان از خود بروز می دهد، به نوعی شوریدن علیه وضعیتی است که در آن قرار می گیرد.
این جامعه شناس در ادامه گفت: «درجامعه ایرانی در داخل کشور، افراد دارای یک "فرا روایت ذهنی" هستند و دائم احساس می کنند که حق شان خورده شده است و به خود می گویند هر مشکلی که پیش می آید، کسی یا چیزی مقصر است، آنها دائم از خود می پرسند مسئولیت نا بسامانی های زندگی من کیست؟»
او در ادامه در پاسخ به این پرسش که چه عواملی موجب شد تا در جامعه ایرانی سطح بزهکاری به کشته شدن قهرمان محبوب جوانان "روح اله داداشی" و یا مرگ کارتونیست ایرانی بر اثر ضربات چاقو برسد؟ گفت:«فرد در لحظاتی می خواهد حق خود را ازاین خشونت سیستمی که بر او اعمال شده بگیرد و تنها ابزاری که برای او مانده، تن، بدن و کنش آنی اوست. وقتی به یک قهرمان بدن سازی یا دیگری حمله می شود و به او آسیب وارد می شود، این بدان معنی است که سیستم یک خسران و نا توانی برای افراد ایجاد می کند که فرد به تنها امکانش که بدن اوست برای اعمال خشونت متوسل می شود، یعنی سیستم شرایطی را فراهم می کند تا فرد در جامعه از سر ناتوانی دست به چنین کاری بزند و این برخلاف خشونت کنشگرانه (هدفمند) است؛ چرا که خشونتی کاملا کور است و ریشه در چیزی جز وضعیتی که فرد در آن قرار گرفته است ندارد و از ناتوانی است که دست به خشونت می زند.»
بزرگیان در ادامه گفت: « افزایش آسیب های اجتماعی ناشی از تنوع فشارها است، چرا که سیستم تنها از یک طریق اعمال زور نمی کند. نکته مهمی که وجود دارد و باید به آن دقت کرد این است که این خشونت ها و آسیب های اجتماعی و خشونت هایی که توسط کارگزاران و مردم عادی رخ می دهد، نتیجه خشونت سیستمی است یعنی وقتی خشونت سیستمی به صورت منظم و متداوم و مکرر اعمال می شود نتیجه ای که به بار می آورد آسیب ها و خشونت هایی است که به صورت خرد و عکس العملی رخ می دهد. در واقع یک رابطه تو در تو و به هم پیوسته بین خشونت سیستمی و خشونت های عادی که هر روز در شهر اتفاق می افتد وجود دارد.»
خشونت در ایران به مرحله بحران رسیده است
روزی نیست که خبرهای متعددی از اسید پاشی، درگیری های خیابانی و ... نخوانیم یا نشنویم، جامعه شناسان معتقدند به رغم آن که میزان وقوع قتل در ایران از میانگین جهانی پایین تر است اما خشونت در ایران به مرحله بحرانی رسیده است .
"سعید مدنی" پژوهشگر مسایل اجتماعی دراین خصوص در گفت و گو با "جرس" می گوید: «برای ارزیابی وضعیت اجتماعی از نظر میزان وقوع خشونت شاخص های مختلفی را می توان مورد ارزیابی قرار داد.
یکی از این شاخص ها مقایسه ی وضعیت با میانگین جهانی شاخص است. به عنوان مثال میانگین تعداد وقوع قتل به ازای هر صدهزار نفر جمعیت در سطح جهانی حدود ۵/۶ گزارش شده است، در حالی که این شاخص برای ایران دست کم ۵/۳ تا ۵/۴ قتل است.
یعنی در ایران به ازای هر صدهزار نفر جمعیت ۵/۳ تا ۵/۴ قتل رخ می دهد. همانطور که می بینید بر اساس این شاخص میزان وقوع قتل در ایران از میانگین جهانی پایین تر است، اما آیا می توان بر این اساس نتیجه گرفت که ما وضعیت اجتماعی مطلوبی داریم؟ »
"سعید مدنی" پژوهشگر مسایل اجتماعی دراین خصوص در گفت و گو با "جرس" می گوید: «برای ارزیابی وضعیت اجتماعی از نظر میزان وقوع خشونت شاخص های مختلفی را می توان مورد ارزیابی قرار داد.
یکی از این شاخص ها مقایسه ی وضعیت با میانگین جهانی شاخص است. به عنوان مثال میانگین تعداد وقوع قتل به ازای هر صدهزار نفر جمعیت در سطح جهانی حدود ۵/۶ گزارش شده است، در حالی که این شاخص برای ایران دست کم ۵/۳ تا ۵/۴ قتل است.
یعنی در ایران به ازای هر صدهزار نفر جمعیت ۵/۳ تا ۵/۴ قتل رخ می دهد. همانطور که می بینید بر اساس این شاخص میزان وقوع قتل در ایران از میانگین جهانی پایین تر است، اما آیا می توان بر این اساس نتیجه گرفت که ما وضعیت اجتماعی مطلوبی داریم؟ »
نا گفته نماند که خشونت منحصر به قتل نمی شود، ضرب و جرح، خشونت علیه کودکان و زنان، همه ابعاد دیگری از خشونت هستند که بخش مهمی از آنها پنهانی انجام می شود ودر آمار محسوب نمی شوند.
سایت «رها پرس» وابسته تیم احمدینژاد:
هاشمی میخواهد کار احمدینژاد را تمام کند
«رها پرس» روز جمعه (۱۶ دی) نوشته است «عدهای از افراد رده بالای چند حزب به این جمعبندی رسیدهاند که سکوت رهبری در قبال جریان انحرافی دوام چندانی نخواهد داشت لذا باید قبل از شروع وقت اضافه، گل طلایی را» بزنند.
این سایت با اعلام نام اختصاری محمدرضا باهنر٬ نوشته که وی در نشستی گفته است: «سکوت رهبری در قبال جریان انحرافی کاملا شکننده بوده و بعید نیست حتی ایشان در دقیقه ۹۰ از لیدر جریان انحرافی حمایت هم کند.»
آنطور که «رها پرس» نوشته است٬ آقای باهنر این مطلب را پس از دیدار با اکبر هاشمی رفسنجانی اعلام کرده است.
این سایت همچنین نوشته که هاشمی «در دیداری که با یکی از مقامات عالی نظام {خامنهای} داشته با ادبیات خاص خود به شکلی وارونه نظام را تهدید به انتقامگیری کرده است.»
به نوشته «رها پرس» آقای هاشمی پس از دیدار با رهبر جمهوری اسلامی «در سایت شخصی خود نامهای تاریخی را با تیتر خاص و مقدمهای تهدیدآمیز منتشر کرده است.»
اکبر هاشمی رفسنجانی٬ رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام چند روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ نامهای سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی نوشت که چندی پیش این نامه را در سایت خود بازنشر کرد.
نامه بدون سلام رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با خشم محافظهکاران حامی علی خامنهای مواجه شده است.
این سایت در ادامه نوشته است: «جریان فتنه که اینبار بازیگرانی قدرتمندتر و به مراتب خطرناکتر دارد، نوک پیکان حمله را موازی با منتخب مردم به سمت شخص رهبری نشانه رفته است.»
«رها پرس» افزوده که «این عده با دانستن حرف اصلی رهبر معظم انقلاب تصمیم گرفتهاند پیش از مشخص کردن خطوط و تکلیف، به قول خودشان تکلیف را یکسره کنند.»
آنطور که این سایت وابسته به تیم احمدینژاد ادعا کرده «همه شواهد و قرائن موجود نشان میدهد به جوخههای آموزش دیده دستور آمادهباش برای یک حرکت نهایی و تمام کننده داده شده است.»
به نوشته این سایت «اختلال در شبکه همراه و اینترنت کشور، نوعی آمادهسازی روانی برای قطع یک یا چند روزه این شبکهها و اجرای عملیات موسوم به تمام کننده میباشد.»
«رها پرس» در پایان گزارش خود احتمال داده است: «نقشه جوخههای فوقالذکر با یک خودزنی یا رد شدن از خط قرمز تعیین شده از طرف رئیس جمهور کلید خواهد خورد.»
به نوشته این سایت «این عده قصد دارند به اسم دفاع و طرفداری از دولت جوخههای فوقالذکر را به سطح خیابانها آورده و دست به سلسله عملیاتهای خرابکاری یا اغتشاشات مهندسی شده بزنند و سپس با برخوردی شدید و قهرآمیز ماجرا را به اصطلاح تمام کنند.»
«رها پرس» با اعلام این هشدار از حامیان احمدینژاد خواسته است: «در صورت وقوع هر حادثه غیرمعمول و ناگواری، بر خود مسلط بوده و به هیچ فراخوان یا دعوت به تجمع غیرقانونی جواب مثبت ندهند.»
این سایت وابسته به تیم احمدینژاد در شرایطی این ادعاها را مطرح کرده که پیشتر گروهی از محافظهکاران اعلام کرده بودند رئیس دولت دهم و نزدیکان وی قصد دارند منتقدان و مخالفان محافظهکار خود را به هاشمی بچسبانند تا آنها را از چشم مردم بیندازند.
عباس سلیمی نمین٬ رئیس دفتر تدوین و مطالعات تاریخی ایران نیز پنجشنبه گذشته گفت: «نقد احمدینژاد در شرایط کنونی به هاشمی رفسنجانی نقد قدرت است و اصولی نیست. او بنا دارد از هاشمی برای قطببندی جامعه استفاده کند.»
علاءالدین بروجردی٬ رئیس کمیسیون امنیت ملی:
وضعیت اروپا را در صورت تحریم نفت آشفته میکنیم
علاءالدین بروجردی٬ رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس هشدار داد: «چنانچه تصمیم اتحادیه اروپا در خصوص تحریم نفت ایران عملیاتی شود، تهران وضعیت کشورهای غربی را آشفته خواهد کرد.»
آقای بروجردی روز شنبه (۱۷ دی) به سایت «نسیم آنلاین» گفته است: «اگر اتحادیه اروپا دچار اشتباه استراتژیک شده و نفت ایران را تحریم کند تدابیری اتخاذ خواهیم کرد که آنها آسیب جدی از قبال این تصمیم ببینند.»
وی افزوده است: «غرب با چنین اندیشه خامی عملا آب در هاون میکوبد و هیچ نتیجهای از چنین تصمیمی نخواهد گرفت و ما هیچگاه برنامهای هستهای خود را متوقف نخواهیم کرد.»
کشورهای عضو اتحادیه اروپا هفته گذشته در مورد ممنوعیت خرید نفت از ایران به توافق اصولی رسیدند که این مسئله با واکنش منفی مقامهای جمهوری اسلامی مواجه شده است.
روابط ایران با کشورهای غربی در ماههای اخیر با گسترش تحریمها علیه مقامهای جمهوری اسلامی به خاطر بیاعتنایی تهران به قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر توقف برنامههای هستهای خود٬ تیرهتر از گذشته شده است.
کشورهای غربی و آمریکا در ماههای اخیر دایره تحریمها علیه تهران را گسترش داده و به حوزه بانک مرکزی و نفت کشاندهاند.
ایران نیز در واکنش به این تحریمها اعلام کرده که تنگه هرمز را خواهد بست که این تهدید با واکنش بریتانیا و آمریکا مواجه شده است.
انتشار نامه سرگشاده کارکنان تامین اجتماعی
سحام نیوز: بیش از ۱۰هزار نفر از کارکنان قرارداد موقت این سازمان که به کارکنان ماده (۲۰) شهرت یافتهاند در شرایط سخت کاری با اختلاف فاحش در حقوق و مزایای دریافتی، قربانی بیعدالتی در نظام اداری حاکم بر این سازمان شدهاند.
درحالیکه در آییننامه استخدامی سازمان تامیناجتماعی تاکید شده است که ایجاد حسنتفاهم برای شرکت افراد در کوشش جمعی جز از طریق استقرار نظام اداری صحیح و مناسب امکانپذیر نیست، بیش از ۱۰هزار نفر از کارکنان قرارداد موقت این سازمان که به کارکنان ماده (۲۰) شهرت یافتهاند، در شرایط سخت کاری با اختلاف فاحش در حقوق و مزایای دریافتی، قربانی پای لنگ عدالت در نظام اداری حاکم بر این سازمان شدهاند. جمعی از کارکنان قرارداد موقت ماده (۲۰) سازمان تامیناجتماعی با ارسال نامهای به نوع قرارداد کار و اختلاف بیش از اندازه میان دریافتیهای کارکنان پیمانی و رسمی این سازمان با نیروهای قرارداد موقت، اعتراض و خواستار پیگیری و حل این مشکل از سوی شیخالاسلامی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی شدهاند.
در بخشی از این نامه آمده است: «در شرایطی که بر اساس آییننامه استخدامی این سازمان بیمهگر، اصل پرداخت مساوی بر مبنای کار مساوی و بر پایه مناسبترین شیوههای علمی و کاربردی، ایجاد رضایت و امنیت شغلی و حفظ و تامین رفاه کارکنان در زمان اشتغال و بازنشستگی است، بیش از ۱۰هزار نفر از کارکنان این سازمان که هر روز همدوش کارکنان رسمی و پیمانی در جهت دستیابی به اهداف این سازمان زحمت میکشند از هیچ یک از اصول عنوانشده در این آییننامه استخدامی بهرهمند نیستند.»در ادامه این نامه آمده است: «متأسفانه در سازمان تامیناجتماعی سه شیوه استخدامی (رسمی، پیمانی ماده (۲) و قرارداد موقت ماده (۲۰) موجب اختلاف فاحش بین دریافتی کارکنان شده است. در حقیقت کارکنان رسمی و پیمانی ماده (۲) از تمام مزایای نقدی و غیرنقدی برخوردارند، اما کارکنان قرارداد موقت ماده (۲۰) به دلیل آنکه نظام اداری این سازمان، قرارداد آنها را مشمول قانون کار قرار داده است از تمام مزایای نقدی و غیرنقدی محروم هستند.» این افراد در ادامه از مسوولان این سازمان گلایه کردهاند: «از حدود سهسال قبل مدیران ارشد سازمان تامیناجتماعی در مقاطع مختلف زمانی و مکانی قول مساعد دادند که این مشکل به شکل ریشهای حل خواهد شد، اما تاکنون شاهد هیچ اقدام مثبتی نبودهایم. در این رابطه مدیرعامل جدید این سازمان (رحمتالله حافظی) در مقاطع مختلف و حتی در دیدار با کارکنان، قول مساعد دادند که مشکل کارکنان ماده (۲۰) حل خواهد شد. وی همچنین قول دادند نوع قرارداد کارکنان تحصیلکرده قرارداد موقت ماده (۲۰) با برگزاری آزمون به قرارداد ماده (۲) (پیمانی) تغییر یابدکه متأسفانه این آزمون آذرماه امسال برگزار شد، اما شرط سنی و نوع رشتههای تحصیلی مورد درخواست به نحوی بود که هیچیک از کارکنان قراردادی ماده (۲۰) موفق به استفاده از این امکان نشدند و در مقابل اعتراض این کارکنان، مدیرعامل این سازمان ضمن همدردی و ابراز تاسف باز هم ابراز امیدواری کرد که در آزمونهای استخدامی آینده سعی خواهد شد این مشکل حل شود. بهراستی در مقابل این پاسخ چه میتوان گفت و از چه کسی جز وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی میتوان انتظار کمک داشت؟»
درحالیکه در آییننامه استخدامی سازمان تامیناجتماعی تاکید شده است که ایجاد حسنتفاهم برای شرکت افراد در کوشش جمعی جز از طریق استقرار نظام اداری صحیح و مناسب امکانپذیر نیست، بیش از ۱۰هزار نفر از کارکنان قرارداد موقت این سازمان که به کارکنان ماده (۲۰) شهرت یافتهاند، در شرایط سخت کاری با اختلاف فاحش در حقوق و مزایای دریافتی، قربانی پای لنگ عدالت در نظام اداری حاکم بر این سازمان شدهاند. جمعی از کارکنان قرارداد موقت ماده (۲۰) سازمان تامیناجتماعی با ارسال نامهای به نوع قرارداد کار و اختلاف بیش از اندازه میان دریافتیهای کارکنان پیمانی و رسمی این سازمان با نیروهای قرارداد موقت، اعتراض و خواستار پیگیری و حل این مشکل از سوی شیخالاسلامی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی شدهاند.
در بخشی از این نامه آمده است: «در شرایطی که بر اساس آییننامه استخدامی این سازمان بیمهگر، اصل پرداخت مساوی بر مبنای کار مساوی و بر پایه مناسبترین شیوههای علمی و کاربردی، ایجاد رضایت و امنیت شغلی و حفظ و تامین رفاه کارکنان در زمان اشتغال و بازنشستگی است، بیش از ۱۰هزار نفر از کارکنان این سازمان که هر روز همدوش کارکنان رسمی و پیمانی در جهت دستیابی به اهداف این سازمان زحمت میکشند از هیچ یک از اصول عنوانشده در این آییننامه استخدامی بهرهمند نیستند.»در ادامه این نامه آمده است: «متأسفانه در سازمان تامیناجتماعی سه شیوه استخدامی (رسمی، پیمانی ماده (۲) و قرارداد موقت ماده (۲۰) موجب اختلاف فاحش بین دریافتی کارکنان شده است. در حقیقت کارکنان رسمی و پیمانی ماده (۲) از تمام مزایای نقدی و غیرنقدی برخوردارند، اما کارکنان قرارداد موقت ماده (۲۰) به دلیل آنکه نظام اداری این سازمان، قرارداد آنها را مشمول قانون کار قرار داده است از تمام مزایای نقدی و غیرنقدی محروم هستند.» این افراد در ادامه از مسوولان این سازمان گلایه کردهاند: «از حدود سهسال قبل مدیران ارشد سازمان تامیناجتماعی در مقاطع مختلف زمانی و مکانی قول مساعد دادند که این مشکل به شکل ریشهای حل خواهد شد، اما تاکنون شاهد هیچ اقدام مثبتی نبودهایم. در این رابطه مدیرعامل جدید این سازمان (رحمتالله حافظی) در مقاطع مختلف و حتی در دیدار با کارکنان، قول مساعد دادند که مشکل کارکنان ماده (۲۰) حل خواهد شد. وی همچنین قول دادند نوع قرارداد کارکنان تحصیلکرده قرارداد موقت ماده (۲۰) با برگزاری آزمون به قرارداد ماده (۲) (پیمانی) تغییر یابدکه متأسفانه این آزمون آذرماه امسال برگزار شد، اما شرط سنی و نوع رشتههای تحصیلی مورد درخواست به نحوی بود که هیچیک از کارکنان قراردادی ماده (۲۰) موفق به استفاده از این امکان نشدند و در مقابل اعتراض این کارکنان، مدیرعامل این سازمان ضمن همدردی و ابراز تاسف باز هم ابراز امیدواری کرد که در آزمونهای استخدامی آینده سعی خواهد شد این مشکل حل شود. بهراستی در مقابل این پاسخ چه میتوان گفت و از چه کسی جز وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی میتوان انتظار کمک داشت؟»
یکی از شاکیان: سعید مرتضوی مصونیت دارد
سحام نیوز: شعبه ۱۵ دادسرای ویژه جرائم کارکنان دولت به شکایت چندنفر از کسانی که دادستان سابق تهران را به تخلف متهم کرده اند رسیدگی می کند.
پیمان حاج محمودعطار از شاکیان قاضی سعیدمرتضوی که خودش وکیل پایه یک دادگستری است، می گوید: بادستور غیرقانونی آقای سعیدمرتضوی، دادستان سابق تهران، اینجانب به اتهام همکاری باعباس پالیزداردستگیرو مدتی در سلول انفرادی نگهداری شدم .پس ازآزادی ، ازایشان و قضاتی که دراین پرونده دخالت داشته اندشکایت نمودم.
به گزارش خبرآنلاین، حاج محمود عطار در این خصوص که مرتضوی بدلیل داشتن منصب قضایی،مصونیت دارد گفت:
قاضی دارای مصونیت قضایی می باشدو چنانچه مرتکب تخلف انتظامی یا جمی شود نمی توان بدون سلب مصونیت قضایی اش ، اوراتحت پیگردقضایی قرارداد. مرجعی که مجاز به رسیدگی به موضوع و سلب مصونیت قضایی قاضی می باشد دادسراو دادگاه عالی انتظامی قضات می باشد. شخصی که ادعای ارتکاب جرم یاتخلف توسط قاضی رادارد، باید نخست علیه وی به این مرجع شکایت کندو قضات این دادسرادرصورت احراز وقوع بزه یاتخلف توسط قاضی، اورا از شغل قضاوت تعلیق می نمایندو باتعلیق قاضی ، مصونیت قضایی وی سلب می شودو پس ازتعلیق قاضی ازخدمت قضایی، دادسرای انتظامی قضات پرونده اتهامی قاضی متهم را جهت رسیدگی ، به دادسرای عمومی و انقلاب محل وقوع جرم ارسال می نماید.این مرجع پس از طی تشریفات قانون آیین دادرسی کیفری ،درصورت احراز جرم انتسابی، برای مشارالیه قرارمجرمیت و کیفرخواست صادرخواهدکرد.
عطار همچنین گفت:
درمرحله نخست به آقای علیرضاآوایی رییس کل دادگستری استان تهران که همزمان رییس هیات نظارت بررعایت حقوق شهروندی نیزمی باشد،شکواییه ای ازتخلفات و جرائم ارتکابی برخی ازقضات دراین پرونده تقدیم نمودم. آقای آوایی بااستنادبه اختیارات قانونی خودناشی ازقانون حفظ و رعایت حقوق شهروندی مصوب ۱۳۸۳مجلس شورای اسلامی، یک نسخه ازاین شکواییه رابه دادستان عالی انتظامی قضات ارسال نمود.ازقرارمعلوم پرونده شکواییه ما پس از رسیدگی دردادسرای انتظامی قضات وصدور تعلیق قضات و لغو مصونیت قضایی آنان ، بابت رسیدگی ازحیث ارتکاب جرم به دادسرای ویژه جرائم کارکنان دولت ارسال وبه شعبه ۱۵ بازپرسی این دادسراارجاع شده است.
این وکیل دادگستری افزود:افراد متعددی بعنوان اعضای باند عباس پالیزدار دستگیرو مدتها در بازداشت بسربردند. علاوه برمن، افراددیگری نیز ازآقای مرتضوی و سایر همکاران او شکایت کرده اند که آقای مصطفی ترک همدانی وکیل دادگستری وکالت چهار نفر از شکات را بعهده دارد.
پیمان حاج محمودعطار از شاکیان قاضی سعیدمرتضوی که خودش وکیل پایه یک دادگستری است، می گوید: بادستور غیرقانونی آقای سعیدمرتضوی، دادستان سابق تهران، اینجانب به اتهام همکاری باعباس پالیزداردستگیرو مدتی در سلول انفرادی نگهداری شدم .پس ازآزادی ، ازایشان و قضاتی که دراین پرونده دخالت داشته اندشکایت نمودم.
به گزارش خبرآنلاین، حاج محمود عطار در این خصوص که مرتضوی بدلیل داشتن منصب قضایی،مصونیت دارد گفت:
قاضی دارای مصونیت قضایی می باشدو چنانچه مرتکب تخلف انتظامی یا جمی شود نمی توان بدون سلب مصونیت قضایی اش ، اوراتحت پیگردقضایی قرارداد. مرجعی که مجاز به رسیدگی به موضوع و سلب مصونیت قضایی قاضی می باشد دادسراو دادگاه عالی انتظامی قضات می باشد. شخصی که ادعای ارتکاب جرم یاتخلف توسط قاضی رادارد، باید نخست علیه وی به این مرجع شکایت کندو قضات این دادسرادرصورت احراز وقوع بزه یاتخلف توسط قاضی، اورا از شغل قضاوت تعلیق می نمایندو باتعلیق قاضی ، مصونیت قضایی وی سلب می شودو پس ازتعلیق قاضی ازخدمت قضایی، دادسرای انتظامی قضات پرونده اتهامی قاضی متهم را جهت رسیدگی ، به دادسرای عمومی و انقلاب محل وقوع جرم ارسال می نماید.این مرجع پس از طی تشریفات قانون آیین دادرسی کیفری ،درصورت احراز جرم انتسابی، برای مشارالیه قرارمجرمیت و کیفرخواست صادرخواهدکرد.
عطار همچنین گفت:
درمرحله نخست به آقای علیرضاآوایی رییس کل دادگستری استان تهران که همزمان رییس هیات نظارت بررعایت حقوق شهروندی نیزمی باشد،شکواییه ای ازتخلفات و جرائم ارتکابی برخی ازقضات دراین پرونده تقدیم نمودم. آقای آوایی بااستنادبه اختیارات قانونی خودناشی ازقانون حفظ و رعایت حقوق شهروندی مصوب ۱۳۸۳مجلس شورای اسلامی، یک نسخه ازاین شکواییه رابه دادستان عالی انتظامی قضات ارسال نمود.ازقرارمعلوم پرونده شکواییه ما پس از رسیدگی دردادسرای انتظامی قضات وصدور تعلیق قضات و لغو مصونیت قضایی آنان ، بابت رسیدگی ازحیث ارتکاب جرم به دادسرای ویژه جرائم کارکنان دولت ارسال وبه شعبه ۱۵ بازپرسی این دادسراارجاع شده است.
این وکیل دادگستری افزود:افراد متعددی بعنوان اعضای باند عباس پالیزدار دستگیرو مدتها در بازداشت بسربردند. علاوه برمن، افراددیگری نیز ازآقای مرتضوی و سایر همکاران او شکایت کرده اند که آقای مصطفی ترک همدانی وکیل دادگستری وکالت چهار نفر از شکات را بعهده دارد.
هفدهمین نامه ی محمد نوری زاد به رهبر
محمد نوری زاد
سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران
این روزها اگرچند خبرداغ کشوررا رصد کنیم، یکی از آنها داغیِ خبر انتخابات است. و این که جماعتی بدان مشتاق اند و جماعتی از آن رویگردان. عده ای قصد وغرض هایی بکار بسته اند تا به مجلسی دیگر، ازجنس همین که آخرین نفس هایش را می کشد دست یابند، وکسانی دیگر، انتخابات را نمایشی بیش نمی دانند و بنا ندارند در این نمایش هیچ درهیچ، نقش سیاهی لشکررا بعهده بگیرند. خلاصه این که جماعتی به این مجلس طمع بسته اند و جماعتی از آن دل بریده اند. دراین میان، من می خواهم مخالف جریان رودِ معترضان شناکنم. می خواهم تمام نفرت ها و رنج ها و زخم هایم را درکیسه ای فرو بریزم وسرکیسه را ببندم و آن را پای دیوارخانه ی شما خاک کنم و با شما تا محل اخذ رأی بروم و رأی بدهم.
من ازهمه ی آنانی که تمایلی به حضوردرانتخابات ندارند، وازآنانی که به تحریمی نانوشته روی برده اند، تقاضا دارم بعد از مطالعه ی این نامه با من همراه شوند و تنور انتخابات را گرما بخشند. شاید پدران و مادرانی که هنوز خون فرزندانشان تروتازه و بلاتکلیف است به من بگویند: ای نابکار، آخرنیش خود را به جان این جنبش مظلوم فرو کردی و زهرخودت را ریختی و ذات ناجورت را برملا کردی. که می گویم: هرکسی را نقطه ضعفی است. بله، نقطه ضعف من، همین سخن گفتنِ ملایم با رهبراست. تا مگر خدا به دل او دست ببرد و پیش از آنکه خون معترضان به جوش آید، به جانب آنان متمایل گردد و به حقوق مسلمشان نظر کند.
رهبرگرامی،
زمان زیادی به روز رأی گیری نمانده است. ما با شما در انتخابات شرکت خواهیم کرد و به نمایندگان منتخب خود رأی خواهیم داد. حتماً. و با شما به آسمان خدا خواهیم نگریست، و آغوش خود را برای بارش برکات آسمانی اش خواهیم گشود. اطمینان دارم خدا در آن روز، در خنده های ما به تجلی درخواهد آمد و برشانه های مردم محزون ما بوسه خواهد زد و کدورت های آنان را به دست پروردگاری اش خواهد زدود. در روز رأی گیری، خود به چشم خود خواهید دید آنچه که بیش از همه به دل ما و شما می نشیند، چهره ی شاداب مردم است.
خواهیم دید که مردم در آن روز، از صمیم دل شادند. بله، آن شادمانی ای که سالها به حاشیه رفته بود، با همه ی استعداد آسمانی اش به خانه ها بازمی گردد و به دلها نفوذ می کند. خواهید دید که اسم شما به نیکی برزبانها جاری می شود وغریبه و آشنا به خود تبریک و به شما درود می گوید. بچشم خود خواهید دید که همین مردم، نفرت ها را دور می ریزند و آسمان “گذشت” را تا خود زمین پایین می کشند. ما و شما در روز رأی گیری، خدا را نیز شادمان خواهیم یافت. این شادمانی را می شود از برکاتی که خدا بر فهم مردم ما می بارد فهمید. تعجب نکنید. من راز این همه شکوه را یک به یک با شما می گویم.
در ترسیم این افق دگرگون، خدای گواه است که من به وادی تخیل و رؤیا سرفرو نبرده ام. من این روز را با همه ی فهم مختصرم در دسترس می بینم. شما در دوقدمی این افق مبارک ایستاده اید. کافی است دستی برآورید و لبخندی به صورت بدوانید و به روی مردم آغوش بگشایید.
درروز رأی گیری، مردمان خود را خواهیم دید که چند به چند سرود می خوانند و پای می کوبند و به صورت خندان خدا دست می کشند و برگونه های او بوسه می بارند. و خدا را خواهیم دید که با همه ی بزرگی اش به بوسه های مردم پاسخ می گوید و سفیران صلح و سلامت خود را به دلهای بیمار و نگران و سراسیمه ی ما گسیل می کند و دم گوش یک یک ما نغمه هایی از غروب غصه ها و طلوع لحظه ها می سراید.
درآن روز خوب، هرطایفه و هر جماعت به تناسب ذوق و سلیقه ای که دارد، به پای بوس آن شادمانی و آن فهم بزرگ می رود و هرکجا را که تیره و تاریک می بیند، آنجا را به نور حضورش روشن می کند.
درآن روز خوب، دراویش مان را خواهید دید که با لباس های سپید و کشکول ها و تبرزین های خود هوحق کنان از علی (ع) می خوانند. کمی که به اشعارشان توجه کنید خواهید دانست که در لابلای اذکارشان نام مبارک شما را نیز جای داده اند. یکی از آنها هسته ی بادامی را به شما هدیه می دهد و می گوید: من تا به صبح براین دانه ی بادام دعا باریده ام. تناول کنید تا مزه ی قدم زدن در راههایی که به آسمان خدا منتهی می شود به جانتان فرو شود. همو به شانه ی شما بوسه می زند و می گوید: از این که ما دراویش را به عزت انسانی مان باز بردید و از جفاهایی که هواداران شما برسرما فرو ریختند پوزش خواستید از شما سپاس داریم.
دخترکان ابتدایی را خواهید دید که درلباس های یک شکل، موهای قشنگ خود را در اطرافِ صورتِ فرشته گونشان آراسته اند و پرچم های رنگین خود را با پیچ و تابِ سرودی که برلب دارند، تاب می دهند. به محتوای سرودشان گوش کنید آقا، از شما می خوانند و از شما تشکر می کنند. از این که حکم خدا را در باره ی آنان آشکار فرموده اید. این که حجاب، یک امر شخصی است و به باور شخصی افراد مربوط است. چه برسد به این که دخترکان نا بالغ نیز به این پوشش اجباری تحکم شوند.
پسرکانِ ما چه؟ آنان با خوانشِ شعر شورانگیز” فردا از آنِ ماست” به آسمان خدا اشاره می کنند وجای شما را در کهکشانی که شرافت آن از زمین پیداست نشان می دهند. پسرکانی که پای می کوبند و کف می زنند و شما را به سفره ی شادمانی خویش فرا می خوانند. وشما، پیشانی یکی از آنان را می بوسید و دم گوشش می فرمایید: از مدرسه که باز آمدم، می آیم و با شما بازی می کنم. و برای من داستان همبازی شدن پیامبر با کودکان کوچه را تعریف می کنید.
زنان ما، برخی با حجاب های شایسته، وبرخی بدون حجاب، برای شما دست تکان می دهند و شناسنامه های خود را نشان شما می دهند. که یعنی: نگاه کنید آقا، ما به اشاره ی شما آمده ایم تا رأی بدهیم. شما اما چه می کنید؟ دست می برید و از آسمان خدا واژه های نیک برمی چینید و به آنان هدیه می دهید. برپوشش رویین آن هدیه ها، این عبارت شریف قرآنی نقش بسته است: ” لااکراه فی الدین”. و برای چندمین باراز بانوان سرزمین تان بخاطر آسیب های این سالهای پس از انقلاب پوزش خواهی می کنید. وآنان با بزرگواری از فرداهای خوب می گویند و می گویند: گذشته را به دست گذشته سپرده اند.
جوانان ما، چه دختر و چه پسر، در لباس های رنگارنگ، و با چهره هایی که از نشاطی عمیق به وجد آمده است، هیاهو می کنند و به شما شادباش می گویند. شما بزرگوارانه با تبسمی به وسعت فهم، پاسخشان را می دهید و بی صدا به من می گویید: من یک چنین صورت های نورانی را بخواب نیز ندیده بودم. و باز با نگاه به غوغای جوانان، به من می گویید: چقدر دلم برای تماشای این چهره ها تنگ شده بود. و این که: این همه شادمانی کجا مدفون شده بود و چرا باید از این جوانان دریغ می شده است؟ یکی از جوانان را پیش می خوانید و به بازوی او دست می نهید و به صورتش تبسم می بارید که: ما را بخاطر این که این همه سال شما را از بدیهی ترین حقوق انسانی تان دور ساختیم ببخشایید. و آن جوان، صمیمانه به صورت شما خنده می کند و می گوید: از این که در کنار ما هستید، خوشحالیم.
شما برای رأی دادن باید از میان دانشمندان و فرهیختگان سرزمین مان عبور کنید. آنانی که درایران بوده اند ویا بعد از سالها دوری اخیراً به میهن شان باز آمده اند. دانشمندان ما با تحسین به شما نگاه می کنند. نگاهی که برای شما تازگی دارد. شما تا کنون یک چنین نگاهی را تجربه نکرده اید. نگاه مخاطبان شما تا پیش از این، اغلب با ترس و تملق آلوده بود و شما شخصاً حس و حالِ این ترس ها و تملق ها را می شناخته اید. اما اکنون در این چهره ها نه ترس هست نه چیزی که به تملق آمیخته باشد. هرچه هست، ادب و احترام و سپاس و امتنانِ صادقانه است.
وشما به من می فرمایید: من چقدر به این چهره های سلیم و شریف محتاج بوده ام و خود نمی دانستم. یکی از دانشمندان ما دست شما را می گیرد و سپاس صورتش را نشان شما می دهد و می گوید: از این که درهمین فرصت باقیمانده، قدر خود و قدرمردم و سرزمین خود را دانسته اید و برای رهایی این سرزمین، برخواسته های فردی خود پای نهاده اید، از شما ممنونم. وشما سخنی برلب نمی آورید. چرا که آن بانوی دانشمند، اشک چشم شما را رصد کرده و معنای آن را فهمیده است.
هنرمندان ما برای شما راه می گشایند. عده ای به خاطر گل روی شما ترانه ای و تصنیفی اجرا می کنند. یکی از آنها جلو می آید و می گوید: آقا، ما هنرمندان، تا این تاریخ به شما و به این نظام و به این انقلاب پشت کرده بودیم. دلایلش را خودتان بهتر می دانید. اما اکنون با افتخار برای شما آثار هنری برآورده ایم و به این کار خود غرور نیزمی ورزیم. نقاشان و مجسمه سازان و موسیقیدانان و نویسندگان و فیلمسازان و شاعران و خوشنویسان و بازیگران و معماران،همه و همه، آثاری خلق کرده اند که هریک از آن آثارطعمی از شما دارد. اشک به چشمان شما هجوم می برد. به من می فرمایید: من چرا این همه صداقت را به دور دست ها تارانده بودم؟
درکنار خانواده های شهدا و جانبازان و آزادگان و ایثارگران، ایرانیانِ سرمایه داری که از اطراف و اکناف دنیا به کشورشان باز آمده اند، چشم به راه شمایند تا زیباترین الفاظ انسانی خود را نثار شما کنند. وشما با بوسیدن سریکی از نوادگان شهدا، دست سرمایه داری را که به تازگی به ایران باز آمده می فشارید و به او می فرمایید: اینک این سرزمین شما! ما خرابش کردیم و شما آبادش کنید. سرمایه دار ایرانی دست شما را به گرمی می فشارد و می گوید: ما هرکه بوده ایم و هرکه هستیم، ایرانی هستیم. دارو ندارمان را برای سرفرازی ایران فدا می کنیم. باشید و تماشا کنید. وهمو از این که شایستگان را، ونه صرفاً هواداران و خویشان و بی مایگان را به مدیریت و اداره ی کشور فرا خوانده اید از شما تشکر می کند.
با هرقدم به قدمی که شما برمی دارید و با هرتبسمی که به صورت می نشانید و با هرسخن شایسته ای که بر زبان می نشانید، مردمان جهان از رسانه های خود با شما همراهند و تولد یک گاندی دیگر را به هم تبریک می گویند. این که: دیدید درانسان ظرفیت هایی نهفته است که می تواند یک شبه، آری یک شبه دگرگون شود و فردای همان شب به پاسداران اطراف خود فرمان دهد: به پادگان های خود باز روید و از هرکجا که سرفرو برده بودید، سربیرون کشید و کار مردم را به خود مردم وا بگذارید. و به مأموران اطلاعاتی بفرماید: وای اگر برای شکستن متهمی دست بالا ببرید و برسراو هوار بکشید. چه برسد به این که او را بزنید و بکشید و جنازه اش را در یک جای بی نشان دفن کنید و خبری هم به خانواده اش ندهید.
طبق آماری که رسانه های جهان منتشر کرده اند، پربیننده ترین برنامه ی تلویزیونی تا آن روز، سخنان شما با مردم ایران و جهان بوده است. که در آن از مردم ایران خواسته اید گذشته را به دست گذشته بسپارند و از خطای خطا کاران بگذرند. وحتی اگر توان گذشت ندارند، خاطیان را – هرکه هستند- به دست قانون بسپرند. دراین سخن یکجانبه، شما با صدایی که از عمق صداقت برمی آید، مردم ایران را به فردایی نوید داده اید که نمایندگان واقعی مردم و شایستگان و فرهیختگان و مدیران بایسته برسرکارند. وفرموده اید: من براین سرزمین بیست و سه سال رهبری کردم. اکنون که به پشت سرمی نگرم، شایستگی را در این می بینم که ایکاش مرا و ما را با نقد ها وآسیب شناسی خیرخواهان خصومت نبود.
ایکاش اداره ی کشور را به مدیران شایسته وا می نهادیم. ایکاش با مردم خودعبوس نبودیم. ایکاش برسرهمه ی مردم – ونه جماعتی معدود – بال می گشودیم. ایکاش با مردمان جهان درمی آمیختیم و واژه ی دشمن را از کثرت استعمال به فرسودگی در نمی انداختیم. ایکاش حضور بی دلیل خدا را به هرکجای جامعه فرو نمی فشردیم. ایکاش خود را زیرک تر و فهیم تر و نخبه تر و خبره ترو محق تر، و دیگران را نفهم و لازم الاطاعه ی محض نمی دانستیم. ایکاش بجای نظام، حفظ ارزش های انسانی را اوجب واجبات می دانستیم. ایکاش هیچ دخترو پسری به جرم های خنده دار از ما سیلی نمی خورد و سالهای جوانی اش را بخاطر توهین به ما و نظام و فلان مسئول خطاکار در زندان نمی گذراند. ایکاش ما جوانان کم سن و سال و معترض خود را که مختصر زاویه ای با گرایش ما داشتند، اعدام نمی کردیم. ایکاش به کار نمایندگان مجلس فرو نمی شدیم. ایکاش زبان مردم را از شدت ترس به لکنت در نمی انداختیم. ایکاش به قاموس قضا و قضاوت بها می دادیم. وایکاش به امتداد این همه ایکاش های شرم آور دچار نمی شدیم.
مردمان جهان سخنان صادقانه ی شما را “باور” می کنند. پیش از آنها، این مردم ایرانند که شما را باور کرده اند. شما در همان سخنان یکجانبه، فرموده اید: به دلیل این که حدوداً بیست میلیون نفر از مردم ایران به این انتخابات راضی نیستند، من با عنایت به اختیارات قانونی ام، زمان برگزاری انتخابات را به تعویق می اندازم تا همگان – ونه بخش معدودی از مردم – با تماشا و باورِ فضای فراخی که ایجاد شده، در انتخابات شرکت کنند. زندانیان سیاسی را آزاد می کنم. شخصاً به در خانه ی آقایان موسوی و کروبی می روم و جلوی دوربین های رسانه های جهانی، آنان را در آغوش می کشم و از آنان بخاطر رنج هایی که متحمل شده اند پوزش خواهم خواست. دخالت های فراقانونی را محو می کنم. خودم با همه ی وجودم بر روند این انتخابات نظارت می کنم. وسپس درکنار می ایستم و اداره ی کشور را به شایستگان و نمایندگان راستین مردم می سپارم.
به محل رأی گیری نزدیک می شویم. جماعتی از سنیان سرزمین مان به سمت شما می آیند و از این که آنان را در اداره ی استانهای سنی نشین مختار ساخته اید و درتهران و درهرکجا به آنان اجازه ی احداث مسجد داده اید تشکر می کنند. یکی از سنیان به شما می گوید: آقا جان، ما سنیان، پیش از آنکه سنی بوده باشیم، ایرانی بوده ایم و همچنان ایرانی هستیم. مگر می شود یک ایرانی به سرزمین مادری اش دل نسوزاند؟ وشما به شانه ی او دست می نهید و می گویید: درست می گویید عزیزمن، همه ی ما پیش از آنکه به عقیده ای و گرایشی متمایل و معتقد باشیم، ایرانی بوده ایم. پس این ایرانِ ما و شما. درهرکجا که دلتان با آن است آرام بگیرید و در اداره ی سرزمین تان سهیم باشید.
اقلیت های مذهبی و حتی کمونیست های ما نیز برای رأی دادن صف بسته اند. یکی از کمونیست ها پیش می آید و خوشحالی اش را از این که در دانشگاه به او کرسی تدریس پیشنهاد شده، نشان شما می دهد. یکی از بسیجیان به دست شما شاخه گلی می دهد و می گوید: از این که ما را از شر نیروهای خود سرو بی سواد و بد دهن و قمه به دست و چاقوکش رهایی بخشیده اید از شما سپاس داریم. وشما آن شاخه گل را تقدیم بانویی می کنید که سابق براین فاحشه بوده و به یمن برکاتی که برسرجامعه باریده، به آغوش خانواده بازگشته.
رسانه های جهانی خبر می دهند که مشاهده ی این همه تغییر در ایران، کشورهای تحریم کننده را به شرمندگی درانداخته و آنان یک به یک از پافشاری برتحریم ایران پس می کشند. همین رسانه ها، راز این عقب نشینی پی درپی را فشارافکار عمومی مردمان جهان اعلام می کنند.
پای صندوق رأی، یکی از خبرنگاران خارجی از شما می پرسد: چه شد که ناگهان ورق برگشت؟ وشما درنهایت شجاعت پاسخش می دهید: ما جای مردم هراسی را با خدا ترسی عوض کردیم. خبرنگار می پرسد: یعنی چه؟ توضیح می دهید: ما بجای این که از خدا بترسیم و رعایت سنت های حتمی او را بکنیم، به مردم هراسی دچار شده بودیم. خیال می کردیم اگر مردم سربرآورند و اعتراض کنند و جولان بگیرند، همه ی مناسبات هستی به هم می ریزد. به همین دلیل هیچگاه اجازه ندادیم مردم در این سی و سه سال سربلند کنند و به ما بگویند: چرا؟ حالا ما جای این دو تا را عوض کرده ایم.
در شعبه ی رأی گیری، شناسنامه ی خود را می دهید و برگه ای می گیرید. ظاهراً باید این رأی دادن مخفیانه باشد. و کسی نداند شما به چه کسی رأی می دهید. اما خودتان بدون این که از کسی اسم ببرید به من می فرمایید: بنا دارم به یک مسیحی رأی بدهم که تخصصش از همه ی مسلمانان و دوستان من بیشتراست. او را می شناسم و درباره اش تحقیق کرده ام. به یک کلیمی رأی می دهم که درتحلیل قانون دومی ندارد. او را نیز شناسایی کرده ام و به درستی نگاه او یقین دارم. می خواهم به یک زرتشتی نیزکه منصف تر از او ندیده ام رأی بدهم. این خانم زرتشتی، درعلم و ادب و فرهیختگی سرآمد است. به یک خانم هنرمند هم می خواهم رأی بدهم. او را درکار هنر متبحر و صاحب رأی یافته ام. می گویم: آقا این خانم هنرمند که شما می فرمایید بی حجاب و لاقید و قائل به برابری حقوق زن و مرد است. می فرمایید: این که بی حجاب است و قیودات مذهبی ندارد و یک چنین عقایدی دارد مهم نیست. همین که به وطنش و به انسانیت عشق می ورزد خواستنی است.
از شعبه ی اخذ رأی که بیرون می آییم به گنبد وبارگاه امام رضا(ع) اشاره می فرمایید و می گویید: به آستان قدس رضوی و هرکجا که تا کنون زیر نظر رهبری بوده دستور داده ام باید به حسابرسان دستگاههای نظارتی پاسخگو باشند. و سرآخر دست به سینه می نهید و به امام رضا سلام می گویید و از او برای آینده ی خود و آینده ی مردم ایران سرفرازی طلب می کنید.
برگ کاغذی به دست من می دهید و با نگاهی کوتاه به صورت من، روی برمی گردانید و به سمتی می روید. شما دور می شوید و من به عظمت مردی می نگرم که با درون خود جنگید و به سلامت از این نبرد بزرگ بدرآمد. دریک مدرسه ی کهن، طلاب فراوانی برای درس آموختن چشم به راه شمایند. من اطمینان دارم آنان، آنسوتر از درس خارج فقه و اصول، درس بی بدیل دیگری از شما می آموزند که مدرّس آن تنها و تنها خود شمایید ومردانِ صاحب نامی چون گاندی و نلسون ماندلا. و آن: ” از خود گذشتن بخاطر مردم ” است
مادر شهید سهراب اعرابی خود را به من می رساند و با من به دور شدن شما می نگرد. به او می گویم: از خون فرزندتان بگذرید بانو. می گوید: گذشتم. همان لحظه ای که این مرد ذره ذره برخود پای می نهاد و از مردم حلیت می طلبید، گذشتم.
به برگ کاغذی که شما به من داده اید نگاه می کنم. می بینم با خط خوش به پاسداران و اطلاعاتی ها نوشته اید: ” وسایلی را که سالها پیش از نوری زاد و دیگران برداشته اید، به آنان بازگردانید. دزدی، دزدی است. چه از جانب یک ولگرد گرسنه باشد، چه از جانب پاسداران و اطلاعاتی هایی که یک روز مردمان فلک زده ی این سرزمین بدانها امید بسته بودند. درانتهای نامه مرقوم فرموده اید: حسابرسی از پولهایی که برداشته اید و برداشته ایم، وحسابرسی از ظلم هایی که کرده اید و کرده ایم، بماند بعهده ی نمایندگان راستین مردم”.
من ازهمه ی آنانی که تمایلی به حضوردرانتخابات ندارند، وازآنانی که به تحریمی نانوشته روی برده اند، تقاضا دارم بعد از مطالعه ی این نامه با من همراه شوند و تنور انتخابات را گرما بخشند. شاید پدران و مادرانی که هنوز خون فرزندانشان تروتازه و بلاتکلیف است به من بگویند: ای نابکار، آخرنیش خود را به جان این جنبش مظلوم فرو کردی و زهرخودت را ریختی و ذات ناجورت را برملا کردی. که می گویم: هرکسی را نقطه ضعفی است. بله، نقطه ضعف من، همین سخن گفتنِ ملایم با رهبراست. تا مگر خدا به دل او دست ببرد و پیش از آنکه خون معترضان به جوش آید، به جانب آنان متمایل گردد و به حقوق مسلمشان نظر کند.
رهبرگرامی،
زمان زیادی به روز رأی گیری نمانده است. ما با شما در انتخابات شرکت خواهیم کرد و به نمایندگان منتخب خود رأی خواهیم داد. حتماً. و با شما به آسمان خدا خواهیم نگریست، و آغوش خود را برای بارش برکات آسمانی اش خواهیم گشود. اطمینان دارم خدا در آن روز، در خنده های ما به تجلی درخواهد آمد و برشانه های مردم محزون ما بوسه خواهد زد و کدورت های آنان را به دست پروردگاری اش خواهد زدود. در روز رأی گیری، خود به چشم خود خواهید دید آنچه که بیش از همه به دل ما و شما می نشیند، چهره ی شاداب مردم است.
خواهیم دید که مردم در آن روز، از صمیم دل شادند. بله، آن شادمانی ای که سالها به حاشیه رفته بود، با همه ی استعداد آسمانی اش به خانه ها بازمی گردد و به دلها نفوذ می کند. خواهید دید که اسم شما به نیکی برزبانها جاری می شود وغریبه و آشنا به خود تبریک و به شما درود می گوید. بچشم خود خواهید دید که همین مردم، نفرت ها را دور می ریزند و آسمان “گذشت” را تا خود زمین پایین می کشند. ما و شما در روز رأی گیری، خدا را نیز شادمان خواهیم یافت. این شادمانی را می شود از برکاتی که خدا بر فهم مردم ما می بارد فهمید. تعجب نکنید. من راز این همه شکوه را یک به یک با شما می گویم.
در ترسیم این افق دگرگون، خدای گواه است که من به وادی تخیل و رؤیا سرفرو نبرده ام. من این روز را با همه ی فهم مختصرم در دسترس می بینم. شما در دوقدمی این افق مبارک ایستاده اید. کافی است دستی برآورید و لبخندی به صورت بدوانید و به روی مردم آغوش بگشایید.
درروز رأی گیری، مردمان خود را خواهیم دید که چند به چند سرود می خوانند و پای می کوبند و به صورت خندان خدا دست می کشند و برگونه های او بوسه می بارند. و خدا را خواهیم دید که با همه ی بزرگی اش به بوسه های مردم پاسخ می گوید و سفیران صلح و سلامت خود را به دلهای بیمار و نگران و سراسیمه ی ما گسیل می کند و دم گوش یک یک ما نغمه هایی از غروب غصه ها و طلوع لحظه ها می سراید.
درآن روز خوب، هرطایفه و هر جماعت به تناسب ذوق و سلیقه ای که دارد، به پای بوس آن شادمانی و آن فهم بزرگ می رود و هرکجا را که تیره و تاریک می بیند، آنجا را به نور حضورش روشن می کند.
درآن روز خوب، دراویش مان را خواهید دید که با لباس های سپید و کشکول ها و تبرزین های خود هوحق کنان از علی (ع) می خوانند. کمی که به اشعارشان توجه کنید خواهید دانست که در لابلای اذکارشان نام مبارک شما را نیز جای داده اند. یکی از آنها هسته ی بادامی را به شما هدیه می دهد و می گوید: من تا به صبح براین دانه ی بادام دعا باریده ام. تناول کنید تا مزه ی قدم زدن در راههایی که به آسمان خدا منتهی می شود به جانتان فرو شود. همو به شانه ی شما بوسه می زند و می گوید: از این که ما دراویش را به عزت انسانی مان باز بردید و از جفاهایی که هواداران شما برسرما فرو ریختند پوزش خواستید از شما سپاس داریم.
دخترکان ابتدایی را خواهید دید که درلباس های یک شکل، موهای قشنگ خود را در اطرافِ صورتِ فرشته گونشان آراسته اند و پرچم های رنگین خود را با پیچ و تابِ سرودی که برلب دارند، تاب می دهند. به محتوای سرودشان گوش کنید آقا، از شما می خوانند و از شما تشکر می کنند. از این که حکم خدا را در باره ی آنان آشکار فرموده اید. این که حجاب، یک امر شخصی است و به باور شخصی افراد مربوط است. چه برسد به این که دخترکان نا بالغ نیز به این پوشش اجباری تحکم شوند.
پسرکانِ ما چه؟ آنان با خوانشِ شعر شورانگیز” فردا از آنِ ماست” به آسمان خدا اشاره می کنند وجای شما را در کهکشانی که شرافت آن از زمین پیداست نشان می دهند. پسرکانی که پای می کوبند و کف می زنند و شما را به سفره ی شادمانی خویش فرا می خوانند. وشما، پیشانی یکی از آنان را می بوسید و دم گوشش می فرمایید: از مدرسه که باز آمدم، می آیم و با شما بازی می کنم. و برای من داستان همبازی شدن پیامبر با کودکان کوچه را تعریف می کنید.
زنان ما، برخی با حجاب های شایسته، وبرخی بدون حجاب، برای شما دست تکان می دهند و شناسنامه های خود را نشان شما می دهند. که یعنی: نگاه کنید آقا، ما به اشاره ی شما آمده ایم تا رأی بدهیم. شما اما چه می کنید؟ دست می برید و از آسمان خدا واژه های نیک برمی چینید و به آنان هدیه می دهید. برپوشش رویین آن هدیه ها، این عبارت شریف قرآنی نقش بسته است: ” لااکراه فی الدین”. و برای چندمین باراز بانوان سرزمین تان بخاطر آسیب های این سالهای پس از انقلاب پوزش خواهی می کنید. وآنان با بزرگواری از فرداهای خوب می گویند و می گویند: گذشته را به دست گذشته سپرده اند.
جوانان ما، چه دختر و چه پسر، در لباس های رنگارنگ، و با چهره هایی که از نشاطی عمیق به وجد آمده است، هیاهو می کنند و به شما شادباش می گویند. شما بزرگوارانه با تبسمی به وسعت فهم، پاسخشان را می دهید و بی صدا به من می گویید: من یک چنین صورت های نورانی را بخواب نیز ندیده بودم. و باز با نگاه به غوغای جوانان، به من می گویید: چقدر دلم برای تماشای این چهره ها تنگ شده بود. و این که: این همه شادمانی کجا مدفون شده بود و چرا باید از این جوانان دریغ می شده است؟ یکی از جوانان را پیش می خوانید و به بازوی او دست می نهید و به صورتش تبسم می بارید که: ما را بخاطر این که این همه سال شما را از بدیهی ترین حقوق انسانی تان دور ساختیم ببخشایید. و آن جوان، صمیمانه به صورت شما خنده می کند و می گوید: از این که در کنار ما هستید، خوشحالیم.
شما برای رأی دادن باید از میان دانشمندان و فرهیختگان سرزمین مان عبور کنید. آنانی که درایران بوده اند ویا بعد از سالها دوری اخیراً به میهن شان باز آمده اند. دانشمندان ما با تحسین به شما نگاه می کنند. نگاهی که برای شما تازگی دارد. شما تا کنون یک چنین نگاهی را تجربه نکرده اید. نگاه مخاطبان شما تا پیش از این، اغلب با ترس و تملق آلوده بود و شما شخصاً حس و حالِ این ترس ها و تملق ها را می شناخته اید. اما اکنون در این چهره ها نه ترس هست نه چیزی که به تملق آمیخته باشد. هرچه هست، ادب و احترام و سپاس و امتنانِ صادقانه است.
وشما به من می فرمایید: من چقدر به این چهره های سلیم و شریف محتاج بوده ام و خود نمی دانستم. یکی از دانشمندان ما دست شما را می گیرد و سپاس صورتش را نشان شما می دهد و می گوید: از این که درهمین فرصت باقیمانده، قدر خود و قدرمردم و سرزمین خود را دانسته اید و برای رهایی این سرزمین، برخواسته های فردی خود پای نهاده اید، از شما ممنونم. وشما سخنی برلب نمی آورید. چرا که آن بانوی دانشمند، اشک چشم شما را رصد کرده و معنای آن را فهمیده است.
هنرمندان ما برای شما راه می گشایند. عده ای به خاطر گل روی شما ترانه ای و تصنیفی اجرا می کنند. یکی از آنها جلو می آید و می گوید: آقا، ما هنرمندان، تا این تاریخ به شما و به این نظام و به این انقلاب پشت کرده بودیم. دلایلش را خودتان بهتر می دانید. اما اکنون با افتخار برای شما آثار هنری برآورده ایم و به این کار خود غرور نیزمی ورزیم. نقاشان و مجسمه سازان و موسیقیدانان و نویسندگان و فیلمسازان و شاعران و خوشنویسان و بازیگران و معماران،همه و همه، آثاری خلق کرده اند که هریک از آن آثارطعمی از شما دارد. اشک به چشمان شما هجوم می برد. به من می فرمایید: من چرا این همه صداقت را به دور دست ها تارانده بودم؟
درکنار خانواده های شهدا و جانبازان و آزادگان و ایثارگران، ایرانیانِ سرمایه داری که از اطراف و اکناف دنیا به کشورشان باز آمده اند، چشم به راه شمایند تا زیباترین الفاظ انسانی خود را نثار شما کنند. وشما با بوسیدن سریکی از نوادگان شهدا، دست سرمایه داری را که به تازگی به ایران باز آمده می فشارید و به او می فرمایید: اینک این سرزمین شما! ما خرابش کردیم و شما آبادش کنید. سرمایه دار ایرانی دست شما را به گرمی می فشارد و می گوید: ما هرکه بوده ایم و هرکه هستیم، ایرانی هستیم. دارو ندارمان را برای سرفرازی ایران فدا می کنیم. باشید و تماشا کنید. وهمو از این که شایستگان را، ونه صرفاً هواداران و خویشان و بی مایگان را به مدیریت و اداره ی کشور فرا خوانده اید از شما تشکر می کند.
با هرقدم به قدمی که شما برمی دارید و با هرتبسمی که به صورت می نشانید و با هرسخن شایسته ای که بر زبان می نشانید، مردمان جهان از رسانه های خود با شما همراهند و تولد یک گاندی دیگر را به هم تبریک می گویند. این که: دیدید درانسان ظرفیت هایی نهفته است که می تواند یک شبه، آری یک شبه دگرگون شود و فردای همان شب به پاسداران اطراف خود فرمان دهد: به پادگان های خود باز روید و از هرکجا که سرفرو برده بودید، سربیرون کشید و کار مردم را به خود مردم وا بگذارید. و به مأموران اطلاعاتی بفرماید: وای اگر برای شکستن متهمی دست بالا ببرید و برسراو هوار بکشید. چه برسد به این که او را بزنید و بکشید و جنازه اش را در یک جای بی نشان دفن کنید و خبری هم به خانواده اش ندهید.
طبق آماری که رسانه های جهان منتشر کرده اند، پربیننده ترین برنامه ی تلویزیونی تا آن روز، سخنان شما با مردم ایران و جهان بوده است. که در آن از مردم ایران خواسته اید گذشته را به دست گذشته بسپارند و از خطای خطا کاران بگذرند. وحتی اگر توان گذشت ندارند، خاطیان را – هرکه هستند- به دست قانون بسپرند. دراین سخن یکجانبه، شما با صدایی که از عمق صداقت برمی آید، مردم ایران را به فردایی نوید داده اید که نمایندگان واقعی مردم و شایستگان و فرهیختگان و مدیران بایسته برسرکارند. وفرموده اید: من براین سرزمین بیست و سه سال رهبری کردم. اکنون که به پشت سرمی نگرم، شایستگی را در این می بینم که ایکاش مرا و ما را با نقد ها وآسیب شناسی خیرخواهان خصومت نبود.
ایکاش اداره ی کشور را به مدیران شایسته وا می نهادیم. ایکاش با مردم خودعبوس نبودیم. ایکاش برسرهمه ی مردم – ونه جماعتی معدود – بال می گشودیم. ایکاش با مردمان جهان درمی آمیختیم و واژه ی دشمن را از کثرت استعمال به فرسودگی در نمی انداختیم. ایکاش حضور بی دلیل خدا را به هرکجای جامعه فرو نمی فشردیم. ایکاش خود را زیرک تر و فهیم تر و نخبه تر و خبره ترو محق تر، و دیگران را نفهم و لازم الاطاعه ی محض نمی دانستیم. ایکاش بجای نظام، حفظ ارزش های انسانی را اوجب واجبات می دانستیم. ایکاش هیچ دخترو پسری به جرم های خنده دار از ما سیلی نمی خورد و سالهای جوانی اش را بخاطر توهین به ما و نظام و فلان مسئول خطاکار در زندان نمی گذراند. ایکاش ما جوانان کم سن و سال و معترض خود را که مختصر زاویه ای با گرایش ما داشتند، اعدام نمی کردیم. ایکاش به کار نمایندگان مجلس فرو نمی شدیم. ایکاش زبان مردم را از شدت ترس به لکنت در نمی انداختیم. ایکاش به قاموس قضا و قضاوت بها می دادیم. وایکاش به امتداد این همه ایکاش های شرم آور دچار نمی شدیم.
مردمان جهان سخنان صادقانه ی شما را “باور” می کنند. پیش از آنها، این مردم ایرانند که شما را باور کرده اند. شما در همان سخنان یکجانبه، فرموده اید: به دلیل این که حدوداً بیست میلیون نفر از مردم ایران به این انتخابات راضی نیستند، من با عنایت به اختیارات قانونی ام، زمان برگزاری انتخابات را به تعویق می اندازم تا همگان – ونه بخش معدودی از مردم – با تماشا و باورِ فضای فراخی که ایجاد شده، در انتخابات شرکت کنند. زندانیان سیاسی را آزاد می کنم. شخصاً به در خانه ی آقایان موسوی و کروبی می روم و جلوی دوربین های رسانه های جهانی، آنان را در آغوش می کشم و از آنان بخاطر رنج هایی که متحمل شده اند پوزش خواهم خواست. دخالت های فراقانونی را محو می کنم. خودم با همه ی وجودم بر روند این انتخابات نظارت می کنم. وسپس درکنار می ایستم و اداره ی کشور را به شایستگان و نمایندگان راستین مردم می سپارم.
به محل رأی گیری نزدیک می شویم. جماعتی از سنیان سرزمین مان به سمت شما می آیند و از این که آنان را در اداره ی استانهای سنی نشین مختار ساخته اید و درتهران و درهرکجا به آنان اجازه ی احداث مسجد داده اید تشکر می کنند. یکی از سنیان به شما می گوید: آقا جان، ما سنیان، پیش از آنکه سنی بوده باشیم، ایرانی بوده ایم و همچنان ایرانی هستیم. مگر می شود یک ایرانی به سرزمین مادری اش دل نسوزاند؟ وشما به شانه ی او دست می نهید و می گویید: درست می گویید عزیزمن، همه ی ما پیش از آنکه به عقیده ای و گرایشی متمایل و معتقد باشیم، ایرانی بوده ایم. پس این ایرانِ ما و شما. درهرکجا که دلتان با آن است آرام بگیرید و در اداره ی سرزمین تان سهیم باشید.
اقلیت های مذهبی و حتی کمونیست های ما نیز برای رأی دادن صف بسته اند. یکی از کمونیست ها پیش می آید و خوشحالی اش را از این که در دانشگاه به او کرسی تدریس پیشنهاد شده، نشان شما می دهد. یکی از بسیجیان به دست شما شاخه گلی می دهد و می گوید: از این که ما را از شر نیروهای خود سرو بی سواد و بد دهن و قمه به دست و چاقوکش رهایی بخشیده اید از شما سپاس داریم. وشما آن شاخه گل را تقدیم بانویی می کنید که سابق براین فاحشه بوده و به یمن برکاتی که برسرجامعه باریده، به آغوش خانواده بازگشته.
رسانه های جهانی خبر می دهند که مشاهده ی این همه تغییر در ایران، کشورهای تحریم کننده را به شرمندگی درانداخته و آنان یک به یک از پافشاری برتحریم ایران پس می کشند. همین رسانه ها، راز این عقب نشینی پی درپی را فشارافکار عمومی مردمان جهان اعلام می کنند.
پای صندوق رأی، یکی از خبرنگاران خارجی از شما می پرسد: چه شد که ناگهان ورق برگشت؟ وشما درنهایت شجاعت پاسخش می دهید: ما جای مردم هراسی را با خدا ترسی عوض کردیم. خبرنگار می پرسد: یعنی چه؟ توضیح می دهید: ما بجای این که از خدا بترسیم و رعایت سنت های حتمی او را بکنیم، به مردم هراسی دچار شده بودیم. خیال می کردیم اگر مردم سربرآورند و اعتراض کنند و جولان بگیرند، همه ی مناسبات هستی به هم می ریزد. به همین دلیل هیچگاه اجازه ندادیم مردم در این سی و سه سال سربلند کنند و به ما بگویند: چرا؟ حالا ما جای این دو تا را عوض کرده ایم.
در شعبه ی رأی گیری، شناسنامه ی خود را می دهید و برگه ای می گیرید. ظاهراً باید این رأی دادن مخفیانه باشد. و کسی نداند شما به چه کسی رأی می دهید. اما خودتان بدون این که از کسی اسم ببرید به من می فرمایید: بنا دارم به یک مسیحی رأی بدهم که تخصصش از همه ی مسلمانان و دوستان من بیشتراست. او را می شناسم و درباره اش تحقیق کرده ام. به یک کلیمی رأی می دهم که درتحلیل قانون دومی ندارد. او را نیز شناسایی کرده ام و به درستی نگاه او یقین دارم. می خواهم به یک زرتشتی نیزکه منصف تر از او ندیده ام رأی بدهم. این خانم زرتشتی، درعلم و ادب و فرهیختگی سرآمد است. به یک خانم هنرمند هم می خواهم رأی بدهم. او را درکار هنر متبحر و صاحب رأی یافته ام. می گویم: آقا این خانم هنرمند که شما می فرمایید بی حجاب و لاقید و قائل به برابری حقوق زن و مرد است. می فرمایید: این که بی حجاب است و قیودات مذهبی ندارد و یک چنین عقایدی دارد مهم نیست. همین که به وطنش و به انسانیت عشق می ورزد خواستنی است.
از شعبه ی اخذ رأی که بیرون می آییم به گنبد وبارگاه امام رضا(ع) اشاره می فرمایید و می گویید: به آستان قدس رضوی و هرکجا که تا کنون زیر نظر رهبری بوده دستور داده ام باید به حسابرسان دستگاههای نظارتی پاسخگو باشند. و سرآخر دست به سینه می نهید و به امام رضا سلام می گویید و از او برای آینده ی خود و آینده ی مردم ایران سرفرازی طلب می کنید.
برگ کاغذی به دست من می دهید و با نگاهی کوتاه به صورت من، روی برمی گردانید و به سمتی می روید. شما دور می شوید و من به عظمت مردی می نگرم که با درون خود جنگید و به سلامت از این نبرد بزرگ بدرآمد. دریک مدرسه ی کهن، طلاب فراوانی برای درس آموختن چشم به راه شمایند. من اطمینان دارم آنان، آنسوتر از درس خارج فقه و اصول، درس بی بدیل دیگری از شما می آموزند که مدرّس آن تنها و تنها خود شمایید ومردانِ صاحب نامی چون گاندی و نلسون ماندلا. و آن: ” از خود گذشتن بخاطر مردم ” است
مادر شهید سهراب اعرابی خود را به من می رساند و با من به دور شدن شما می نگرد. به او می گویم: از خون فرزندتان بگذرید بانو. می گوید: گذشتم. همان لحظه ای که این مرد ذره ذره برخود پای می نهاد و از مردم حلیت می طلبید، گذشتم.
به برگ کاغذی که شما به من داده اید نگاه می کنم. می بینم با خط خوش به پاسداران و اطلاعاتی ها نوشته اید: ” وسایلی را که سالها پیش از نوری زاد و دیگران برداشته اید، به آنان بازگردانید. دزدی، دزدی است. چه از جانب یک ولگرد گرسنه باشد، چه از جانب پاسداران و اطلاعاتی هایی که یک روز مردمان فلک زده ی این سرزمین بدانها امید بسته بودند. درانتهای نامه مرقوم فرموده اید: حسابرسی از پولهایی که برداشته اید و برداشته ایم، وحسابرسی از ظلم هایی که کرده اید و کرده ایم، بماند بعهده ی نمایندگان راستین مردم”.
ادامه دروغ پردازیها در باره عاشورای ۸۸؛ حقایقی که از آن می گریزند
کلمه – نسیم بهشتی
کربلای تهران چیزی نیست که به این زودی از خاطره ها برود و بتوان آنچه در این روز رخ داد تحریف کرد. هنوز همه شاهدان عینی این حادثه تلخ حضور دارند. آنان که شاهدی بودن بر مظلومیت مردمی که زیر مشت و لگد شانزده هزار نیروی انتظامی و اطلاعاتی خونین شدند. هنوز خانواده داغدار مصطفی و شبنم و امیر وسیدعلی و… هر روز در راهروهای دادگستری تهران می روند تا شاید نشانی بیابند از قاتلانی که توانستند به پشتوانه قدرت، ظلم کنند و خون بی گناهان بر زمین بریزند.
امسال هم این خانواده ها بودند که حتی نتوانستند آگهی ترحیم برای عزیزانشان بدهند و اینک استاندار تهران در یک اظهار نظر با ادعای پروژه کشته سازی مدعی می شود “افرادی که روز عاشورا از روی پل کالج سقوط کردند، مشخصاً غیر از خود اینها چه کسی در آنجا بود؟ روی پل کالج و زیر پل کالج تا چهارراه ولیعصر کسی غیر از خود اینها نبود. بگوییم مردم به اینها حمله کردند؟ بگوییم نیروی انتظامی به اینها حمله کرد؟” اینها همه کنار صحنه بودند و کسی در میانه میدان نبود. یا بعضی از افرادی که جانشان را در حوادث و روزهای دیگر از دست دادند، مکان کشته شدن اینها و شکل کشته شدنشان نشان میدهد که این کار کاملاً طراحی شده بود. یک گوشه این قضیه را در مورد ندا آقاسلطان دیدید. خوشبختانه شکل و نحوه کشته شدن او در فیلمها بهخوبی ثبت شده و کاملاً روشن است. پروژه کشتهسازی یکی از دلایل ماست که اینها در صحنه بودند و مسلح هم بودند.”
و از آن سو محمدجواد لاریجانی که تکلیف پرونده زمین خواری هایش هنوز روشن نشده، مدعی می شود که جنبش سبز از دین استفاده ابزاری می کند و در مراسم عاشورا حضور می یابند و می افزاید: از آنجا که فتنه حساب شده بود دشمنان به دلیل محبوب بودن دین در بین مردم ابتدا باز نمادهای دینی استفاده کردند وابتدا حتی با سردادن شعار الله و اکبر وارد میدان شدند و پس از آن بود که با کفش به نماز جمعه رفتند و در نهایت نیز حوادث عاشورا را رقم زدند. وی به این بسنده نکرده و با قلب واقعیت می گوید در برخورد با معترضان که او آنها را اهل “فتنه” می خواند، حکومت از نیروهای امنیتی و انتظامی و حتی بسیج استفاده نکرد! و این مردم بودند که در صحنه حاضر شدند و “فتنه” را بر اساس ” بصیرت” و تشخیص از بین بردند!
آقای استاندار تهران و برادر قاضی القضات گویی دچار فراموشی شده و یادش رفته است اظهارات آقای رادان را در همان شب حادثه که وعده بررسی داده بود و با صدایی حزن انگیز از قتل مردم پرده برداشته بود. گویی فراموش کرده است پروژه سازی کار تیم سعید امامی است که برای هر حرکت مردمی پیشاپیش برنامه و طرح “خودجوش” دارد و نیروهای جان برکفش را سوار بر “اتوبوسها” باتوم به دست ردیف می کند تا نظم عمومی را برهم زده و امنیت مردم را به خطر اندازند.
تمدنها و لاریجانی ها فراموش کرده اند که چند روز مانده به عاشورای ۸۸ پیام هایی که رد و بدل می شد و هشدارهایی که داده می شد و خط و نشان هایی که کشیده می شد و شانزده هزار نیرویی که راهی خیابانها شده بودند تا با مردم عزاردار مقابله کنند.
نیروی انتظامی با کدام علم غیبی هشدار داده بود که اگر کسانی در حاشیه عزاداری محرم دست به «کارهای خلاف امنیت» بزنند با آنها برخورد خواهد شد. احمدی مقدم از کجا می دانست که عده ای می خواهند ” تخریب و اغتشاش” کنند. و آن همه بولتنهای داخلی در خصوص ” محرم سبز” برای چه منظوری بین بسیجیان و لباس شخصی ها رد و بدل می شد.
تنها کافی است مروری به اخبار پیش از عاشورای هشتادو هشت کرد تا روشن شود استقرار و آماده باش مراکز امدادی به چه منظوری صورت گرفته بود. گویی آقای تمدن و محمدجواد لاریجانی فراموش کرده اند روز تاسوعا پلیس کلیه مبادی ورودی ایستگاههای مترو را بسته بود و حتی مسافران را بازرسی بدنی می کردند. استقرار نیروی هزار نفره پلیس ضدشورش در اطراف میدان امام حسین و ضرب و شتم مردم هم گویی از ذهن آنان رفته است.
مردم که آرام و عزادار با بیرق هایی که نام حسین بر آن بود از سمت میدان امام حسین به سوی انقلاب می رفتند. به پل چوبی که نرسیده بودند نیروهای انتظامی با خشونت مانع از ادامه مسیر شدند. نیروهای ضدشورش شروع به زدن مردم کردند. مردم شعار می دادند ما ” جنبش سبزیم و علمدار حسینیم”. اما نام حسین برایشان گران تمام می شود. شروع به زدن مردم کردند. شیشه ماشین ها را مغازه ها را شکستند. همه باتوم در دستشان بود می زدند و رحم نمی کردند. عده ای را هم بازداشت کردند و به ماشین هایشان بردند.
چهارراه کالج از شب قبل تصرف شده بود. لباس شخصی ها همه جا را گرفته بودند. مردم از هر طرف تحت فشار بودند. ماموران با باتوم به ماشین هایی می کوبیدند که در ترافیک خیابانها تهران نه راه پس داشتند نه راه پیش. مردم در اتوبوسها و پیاده رو ها فقط شعار ” حسین حسین” می دادند. وقتی حمله بیشتر شد مردم تکبیر سردادند و یاری خدایشان را طلب می کردند. فریاد الله اکبرشان پیوند می خورد با فحش و ناسزایی که ماموران نثار عزادارن حسین می کردند. مردم شعار می دادند ” هیهات من الذله”. در داستانها خوانده بودند که این فریاد امامشان بود آنگاه که باران نیزه بر سر یارانش فرو می بارید در صحرای کربلا.
“ابوالفضل علمدار دیکتاتور را برش دار” “این ماه ماه خونه یزید سرنگونه” باز این مردم بودند که در برابر این همه فحاشی و توهین با تمسک به امام شهیدان می خواستند به این لشکری که تا بن دندان مسلح به رزمگاه آمده بودند پاسخ دهند. مردم در روز عاشورا به همان نتیجه ای رسیدند که امروز ابوالفضل قدیانی در اوین رسیده است وقتی شعار می دادند که ” … به آخرش رسیده” و چون قاتل است …باطل شده است. چون به چشم خود دیده بودند عزیزانشان در برابر دیدگانشان نقش بر زمین می شوند و ماشین نیروهای نظامی از روی پیکر او رد می شود.
مردم در روز عاشورا تکلیف خود را با ظالمان روشن کرده بودند. “یا حجت ابن الحسن ریشه ظلم را بکن” نشان از باور عمیق مردمی بود که اسلام را برای کشور خود برگزیده بودند و می دانستند که ” تجاوز توی زندان” نبوده توی قرآن. آنها می دانستند در اسلام کسی را به خاطر پرسشگری از رایش به گلوله نمی بندند. می دانستند در هیچ مکتبی در روز عاشورا سیاه پوشان امام حسین را کسی به خون نمی کشد. مردم در هیاتهای محرم شنیده بودند که زینب سلام الله را هم به کاخ یزید بردند و او توانست پیام آور خون شهیدانی باشد که در کربلا به زمین ریخته شده بود.
در نظامی که ولایتش را به زور سرنیزه به مردم تحمیل می کند حتی عاجز است که شهامت یزید را داشته باشد و شنوای پیام آوران صحنه کربلا باشد. لیلای جوان باید به زندان رود چون فقط شاهدی بوده است به ظلمی که بر امیر رفت وقتی به چشمش دید این ماشین نیروی انتظامی است که از روی جسد بی جان امیر بارها رد می شود.
یزید آنقدر مردانگی داشت که عقیله بنی هاشم در برابرش ایستاد و خطابش کرد: “اى یزید، براى تو کافى است در قیامت به دادگاهى وارد شوى که قاضى آن خدا، باشد و خصم و طرف دعواى تو محمد(ص) و پشتیبان او جبرئیل. در روز قیامت، نه تنها تو به مکافات اعمال ضد انسانى خواهى رسید، بلکه آنهایى هم که تو را بر این مسند نشاندند و بر گرده مسلمین سوار کردند، سزاى همکارى هاى خود را دریافت خواهند نمود. آن روز است که بدانید، چه سرنوشت دردناکى دارید و یکى پس از دیگرى بدبخت و بیچاره تر و ناتوان تر و شکست خورده تر خواهید بود.”
اما بازماندگان میلیونی و شاهدان ناظر بر کربلای ایران را حتی نگذاشتند داستان مظلومیت خود به کسی بازگویند. زینب می تواند در کاخ ستم فریاد بر آورد که ” اى زاده معاویه! اگر چه حوادث روزگار مرا در شرایطى قرار داد که با تو سخن بگویم، اما من، تو را کوچک مى شمارم و بسیار سرزنش مى کنم و توبیخ فراوانت مى کنم. آه چه شگفت انگیز است که مردان خدا به دست گروهى شیطان صفت کشته شوند.” در حالی که مردم سرکوب شده ناچار بودند رجز خوانی و دروغ پردازی و نمایشهای خودساخته کسانی را شاهد باشند که عزیزانشان را به خون نشانده بود.
بر مرکب دین، دینداران را به حبس می کنند و خون مردم را مباح و گمان دارند که این مرکب ابدی است و هنوزسه سال نگذشته از ظلمی که به این مردم کردند، دروغ پردای می کنند و یادشان می رود آینده نگری زینب را که می گفت ” اى یزید! هرچه مى توانى در راه دشمنى ما مکر و حیله و نقشه طرح کن و کوشش به خرج بده، به خدا نمى توانى نام ما را از خاطره ها و صفحه تاریخ، محو نمایى و فروغ وحى ما را خاموش سازى و از این راه به آرزوى نهایى خود برسى و این ننگ و عار همیشگى را از دامن خود پاک نمایى”.
ننگ عاشورای ۱۳۸۸ چیزی نیست که به این زودی از خاطر کسی پاک شود و شاید تصویری که میرحسین موسوی از جنایتی که در روز عاشورا اتفاق افتاد ارائه می دهد، گویاترین و نزدیکترین تصویر به واقعیت است. فاجعه ای که سخت است پاک کردنش از صفحه ذهن مردمی که برای عزاداری امام حسین به خیابان ها آمده بودند و خود را مواجه دیدند با لشکر تا بن دندان مسلحی که تنها می توانست یادآور یک لشکر در ظهر عاشورا باشد. در میان طوفانی از تهدیدها و تبلیغات و تکفیرها و اهانتها، عزاداران حسینی در این روز مقدس حسین حسین گویان به صورت مسالمت آمیز و بدون شعارهای تند روانه میدانها و مسیرهایی شدند که خود انتخاب کرده بودند و این بار نیز چون دفعات گذشته با اعمال تحریک آمیز مواجه شدند، خشونت های غیرقابل باور چون زیر کردن راهپیمانان، تیراندازی نیروهای لباس شخصی که امروز هویت آنها بر کسی پوشیده نیست و روز بروز پرده از چهره آنان و سرانشان کنار زده می شود، فاجعه ای را آفرید که اثرات آن به این زودی از صحنه سیاسی کشورمان رخت برنخواهد بست.
و روز داوری برای امثال تمدن ها و لاریجانی ها نزدیک است.
باز دوگانگی در آمار؛ این بار میزان کاربران اینترنت
تازهترین آمارگیری نشان میدهد ۸۵ درصد کاربران اینترنت در ایران از طریق Dial up به اینترنت وصل میشود.
ضریب نفوذ اینترنت در ایران ۷/۱۴ درصد است. این تازهترین آمار از وضعیت اینترنت در کشور است که بر اساس نتایج طرح آمارگیری از کاربران اینترنت در سال ۱۳۸۹ و توسط مرکز آمار ایران منتشر شده است.
به گزارش دنیای اقتصاد، آمارهای جدید مرکز آمار ایران نشاندهنده عقبماندگی شدید ایران در زمینه توسعه اینترنت است و از با آمارهایی که پیش از این توسط وزارت ارتباطات و سازمان فناوری اطلاعات منتشر میشد، کاملا منافات دارد. دلیل آن فرمولی بود که مسوولان وزارت ارتباطات برای محاسبه تعداد کاربران اینترنت به کار میگرفتند و به این ترتیب میزان کاربران و شاخصها به شکل اعجاب انگیزی بالا رفت.
آخرین آمار منتشر شده روی سایت Internet world stats نشاندهنده این است که تعداد کاربران اینترنت در ایران ۳۳ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر است. این سایت که اطلاعاتش را از اتحادیه جهانی مخابرات و به تبع آن از مجرای وزارت ارتباطات ایران دریافت میکند عملا تعداد کاربران ایرانی و ضریب نفوذ اینترنت در ایران را بسیار بالاتر از حد تصور اعلام میکرد.
مرکز آمار ایران اما اطلاعاتش را نه از طریق فرمول بلکه از طریق آمارگیری علمی به دست میآورد و این کاری است که در طی چند سال اخیر دوبار انجام داده است.
بر اساس آمار منتشر شده مرکز آمار ایران تعداد کاربران ایرانی تنها ۱۱ میلیون نفر بودهاند و به همین دلیل ضریب نفوذ ایران از کل ۸/۷۴ میلیون نفر بالغ بر ۷/۱۴ درصد است و هر چند نسبت به آمارگیری دو سال قبل ۶/۳ درصد افزایش نشان میدهد، اما هنوز با آمارهای رویایی که وزارت ارتباطات از ضریب نفوذ اینترنت در ایران ارائه میداد بسیار فاصله دارد.
فرمولنویسان در شرکت فناوری اطلاعات و وزارت ارتباطات تا آنجا پیش رفتند که ایران را دارای بالاترین تعداد کاربران در میان کشورهای منطقه و همسایگان معرفی میکردند این در حالی بود که حقایق آماری چیز دیگری میگویند.
خانوارها و ضریب نفوذ اینترنت
آمارهای جدید نشاندهنده فاصله بسیار زیاد بین دسترسی به اینترنت در نقاط شهری و نقاط روستایی است. براساس آمار مرکز آمار ایران تعداد خانوارهای دارای دسترسی به اینترنت در شهرها ۳/۲۷ درصد و در خانوارهای روستایی ۹/۴ درصد است. به طور کلی از مجموع ۲۰ میلیون خانوار در کشور ۳/۴ میلیون خانوار (۴/۲۱ درصد) در محل سکونت به اینترنت دسترسی داشتهاند.
همچنین این گپ دیجیتالی بین استانهای توسعهیافته و محروم هم به وضوح دیده میشود. این آمارگیری نشان میدهد که بیشترین ضریب نفوذ اینترنت در نقاط شهری به ترتیب مربوط به استان تهران با ۱/۲۳ درصد، استان مازندران با ۷/۲۲ درصد و استان اصفهان با ۲۲ درصد بوده است. استان سیستان و بلوچستان با ۵/۱۰ درصد کمترین ضریب نفوذ اینترنت در نقاط شهری را داشته است.
از سوی دیگر آمارهای مرکز آمار نشان میدهد بخش عمده کاربران اینترنت عمدتا از منزل به اینترنت متصل میشوند. از سوی دیگر این آمار نشان میدهد که بخش کمی از کاربران اینترنت ایرانی در محل کار به اینترنت متصل میشوند. بر این اساس ۲/۷۵ درصد از محل سکونت، ۴/۲۲ درصد از کافی نت، ۴/۱۴ درصد در محل کار، ۴/۱۳ درصد محل تحصیل، ۳/۴ درصد با موبایل به اینترنت متصل میشوند.
نکته مهم دیگری که در این آمار به آن اشاره شده این است که بخش عمده کاربران اینترنت یعنی ۹/۸۴ درصد هنوز از دایال آپ استفاده میکنند.
با این حال مرکز آمار ایران میزان دسترسی به اینترنت پرسرعت را که آمارهای مربوط به آن بسیار پرمناقشه هست را اعلام نکرده است.
آمارهای جانبی
از مجموعه خانوارهای کشور در سال ۱۳۸۹، ۹۴ درصد از محل سکونت خود دارای تلفن ثابت بوده و ۳۵ درصد نیز دارای رایانه بودهاند. همچنین ۷/۸۵ درصد از خانوارهای کشور دارای حداقل یک عضو با تلفن همراه بودهاند. این سهمها برای نقاط شهری به ترتیب ۷/۹۶، ۵/۴۳ و ۴/۸۹ درصد بوده است.
آمار معتبر
مرکز آمار ایران آمارگیری از کاربران اینترنت را بر اساس طرح آمارگیری از کاربران اینترنت برای اولینبار در دی ماه سال ۱۳۸۷ و سپس در سال ۱۳۸۹ انجام داد. هدف اصلی این طرح برآورد ضریب نفوذ اینترنت در کشور بود که یکی از شاخصهای مهم در حوزه فناوری اطلاعات کشورها و در زمره شاخصهای اهداف توسعه هزاره است. مرکز آمار ضریب نفوذ اینترنت را نسبت جمعیت استفادهکننده از اینترنت در کشور به کل جمعیت کشور ضرب درصد در نظر گرفته است. در این طرح منظور از استفادهکننده از اینترنت فردی است که در ۱۲ ماه منتهی به زمان آمارگیری (دیماه ۱۳۸۹) حداقل یک بار در داخل کشور به اینترنت وصل شده است. در این آمارگیری ۲۵۷ نفر آمارگیر و بازبین مشارکت داشتهاند و به ۵۳ هزار و ۷۲۴ خانوار نمونه کشور مراجعه کردهاند.
آنچه مرکز آمار انجام نداد
آمارهای مرکز آمار ایران از جمله معتبرترین آمارهای موجود در اینترنت در کشور است. در فقر آماری و اطلاعاتی در این حوزه وجود این آمارها به خودی خود بسیار مهم و قابل توجه به شمار میآیند. هر چند ایستادگی این مرکز در مقابل فشارهای وزارت ارتباطات و سازمان فناوری اطلاعات برای افزایش آمارها (خصوصا در دوره نخست آمارگیری) جای تقدیر دارد، اما انتظار میرفت در دور دوم این آمارگیری جزئیات بیشتری از آمارهای مربوط به این شبکه ارتباطی در کشور استخراج و اعلام میشد. اینکه کاربران ایرانی با چه سرعتی به اینترنت دسترسی دارند و از چه سرویسهایی (ADSL، وایمکس و…) استفاده میکنند.
همچنین معرفی کاربری که سالی یک بار به اینترنت متصل شده به عنوان کاربر اینترنت چندان توجیهی ندارد. در جهان امروزه کاربر اینترنت به کسی گفته میشود که حداقل هفتهای چند بار و یا روزی یک بار به اینترنت متصل میشود. همچنین در آمارهای مرکز آمار از زمان استفاده از اینترنت و محتوای مورد استفاده نیز اطلاعاتی ارائه نشده است.
وزارت ارتباطات و آمارهای جدید
آمارهای جدید نشاندهنده وضعیت پرمخاطرهای است که در مسیر توسعه اینترنت در کشور وجود دارد. در حالی که مسوولان وزارت ارتباطات هفتهای نیست از توسعه پهنای باند سخن میگویند آمارهای مرکز آمار نشان میدهد که ۸۶ درصد مردم ایران حتی سالی یک بار هم به اینترنت وصل نمیشوند. این وضعیت در مقایسه با ضریب نفوذ کشورهای همسایه که گاه به بالای ۷۰ درصد میرسد نشاندهنده عقبماندگی شدید ایران در حوزه اینترنت است.
در همین حال مسوولان متولی اینترنت در کشور طی این چند سال عمدتا روی موضوع توسعه اینترنت ملی تمرکز کردهاند، موضوعی که با اطلاعات مبهمی که از آن به فضای جامعه مخابره شده و اختلالات اخیر اینترنتی اساسا با استقبال کاربران اینترنتی روبهرو نشده است. امروزه حتی در مقایسه با سه سال قبل کسب و کارهای بیشتری با اینترنت سروکار دارند و کاربری اینترنت نیز حرفهایتر و متناسبتر شده است.
پرونده سعید مرتضوی در دادسرا به جریان افتاد
کلمه – سرویس سیاسی: شعبه ۱۵ دادسرای ویژه جرائم کارکنان دولت به شکایت چندنفر از کسانی که در جریان پرونده پالیزدار، سعیدمرتضوی دادستان سابق تهران را به تخلف متهم کرده اند رسیدگی می کند.
سعید مرتضوی ، قاضی دادگاه مطبوعات از سال ۱۳۸۱ بمدت هفت سال دادستان تهران بود که بدنبال فاجعه کهریزک و تغییر رییس قوه قضاییه از کار برکنار شد.
پس از گذشت یکسال از حادثهٔ کهریزک و کشته شدن سه تن و شکنجه شماری از بازداشت شدگان، حکم تعلیق و عزل سعید مرتضوی و دو مقام مرتبط دیگر صادر شد.
هر چند این مصونیت قضایی تعیلق شد اما تاکنون نتیجه رسیدگی به جرم های وی منتشر نشده است.
پیمان حاج محمودعطار از شاکیان قاضی سعیدمرتضوی که خودش وکیل پایه یک دادگستری است، می گوید: با دستور غیرقانونی سعیدمرتضوی، دادستان سابق تهران، اینجانب به اتهام همکاری باعباس پالیزداردستگیرو مدتی در سلول انفرادی نگهداری شد. پس ازآزادی ، ازایشان و قضاتی که دراین پرونده دخالت داشته اند شکایت نمودم.
عباس پالیزدار با بیش از چهل درصد جانبازی، عضو هیاتِ تحقیق و تفحص مجلس هفتم از قوهٔ قضائیه بود که به اتهام سوء استفاده مالی، افترا، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و پخش شایعه به ده سال زندان محکوم شد. او هم اکنون با وجود بیماری شدید در حبس است.
گفتنی است قاضی مرتضوی که در تعطیلی مطبوعات نقش بسزایی داشت، اتهام قتل فتو ژورنالیست دو ملیتی زهرا کاظمی را نیز در پرونده خود دارد. در خصوص این اتهام در گزارش کمیسیون اصل ۹۰ مجلس آمده بود: “قاضی مرتضوی پس از درگذشت زهرا کاظمی، خارج از حیطهمسوولیتش و بدون اطلاع وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیرکل رسانههای خارجی این وزارت را احضار میکند و از وی میخواهد طی مصاحبهای فوت کاظمی را به علت سکته مغزی اعلام کند. وی پس از مصاحبهمدیرکل مذکور چند بار با خبرگزاری تماس میگیرد تا خبر مصاحبه را سریعا مخابره کنند. به گفته خانوادهزهرا کاظمی، دادستانی همچنین اصرار بر دفن سریع وی داشته است.”
همچنین به گزارش کمیتهٔ ویژهٔ مجلس شورای اسلامی برای پیگیری حوادث پس از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری که در دی ماه ۸۸ در صحن علنی مجلس قرائت شد، مرتضوی، دادستان وقت تهران، شخصاً دستور انتقال بازداشت شدگان ۱۸ تیر ۸۸ را به بازداشتگاه کهریزک صادر کردهاست. این گزارش سخن مرتضوی را که علت انتقال بازداشت شدگان را به کهریزک محدودیت جا در زندان اوین دانسته و علت مرگ ۳ تن از آنها را ابتلا به مننژیت بیان کرده بود رد کرده و مرتضوی را به خلافگویی متهم میکند. مرتضوی گزارش مجلس را رد کرده و مدعی شد که از همه اتهام ها تبرئه شده است.
سعید مرتضوی پس از برکناری از دادستانی توسط احمدی نژاد به سمت ریاست ستاد مبارزه با کالا و قاچاق ارز منصوب شد. هفته پیش محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد که دارای پرونده فساد مالی است مرتضوی را “دوستی عزیز، همراه و کوشا” خواند و از زحمات وی تقدیر کرد.
یک میلیون و نیم تومان وام ضروری به بازنشستگان و هزینه های سرسام آور
کلمه – سرویس اقتصادی: در حالی که بازنشستگان برای تامین نیازهای خود با مشکلات جدی رو به رو هستند، معاون اداری و مالی صندوق بازنشستگی کشوری از پرداخت وام ضروری یک و نیم میلیون تومانی به بازنشستگان خبر داد.بنا بر آمار رسمی ۹۵ درصد از بازنشستگان کشور، زیر خط فقر زندگی می کنند، در حالی که کارشناسان معتقدند شاخص میزان حقوق و رسیدگی به بازنشستگان در هر جامعه ای محکی برای شاخص های دیگر در حوزه رفاه، امنیت و تامین اجتماعی شهروندان است. حال باید دید وضعیت رفاهی کشور با میلیاردها دلار درآمد نفتی چیست و چرا بازنشستگان باید از حداقل حقوق و مزایای انسانی محروم باشند.
به گزارش ایرنا ‘مجید نادری’ افزود: این تسهیلات که میزان آن بین ده میلیون ریال تا پانزده میلیون ریال است به بازنشستگانی تعلق می گیرد.
وی گفت: این وام به بازنشستگانی که در سایت صندوق بازنشستگی کشوری ثبت نام کردند و پس از قرعه کشی برای دریافت وام ضروری انتخاب شده اند، تعلق می گیرد.
وی با بیان اینکه برای تمام این بازنشستگان و موظفین در بانک ملی حساب سپرده کوتاه مدت افتتاح شده است، گفت: باز پرداخت اقساط ۳۶ ماهه خواهد بود و اقساط آن از تاریخ یکم اسفند ماه امسال از حقوق آنان کسر خواهد شد.
گفتنی است پایین بودن مستمری، نداشتن مسکن مناسب، افزایش مخارج زندگی، ارائه نشدن خدمات درمانی مناسب و رایگان از جمله مشکلات بازنشستگان است که هر روز با آن دست به گریبان هستند.
به این مشکلات می توان کهنسالی را نیز افزود. بخش عظیمی از مستمری بازنشستگان به هزینه های پزشکی اختصاص می یابد.
بر اساس گزارش وزارت بهداشت ۹۵ درصد سالمندان نیازمند سمعک، سمعک ندارند، ۴۲ درصد سالمندان نیازمند دندان مصنوعی، فاقد دندان هستند و ۹ درصد سالمندان هیچگونه درآمدی ندارند. واقعیت این است که تعهدات بیمه تکمیلی به هیچ وجه جوابگوی هزینه های سنگین بیماریهای قلب و عروق، دهان و دندان، کلیه و انواع مختلف بیماریهای خاص نیز نیست.
علم الهدی باز شرط گذاشت: اگر نظام را قبول دارید باید رهبری را هم قبول کنید
علم الهدی باز هم برای مردم و هواداران جمهوری اسلامی شرط گذاشت و ادعا کرد: اگر کسی نظام را قبول دارد باید رهبری را هم قبول داشته باشد و اگر کسی رهبری را قبول نداشت، نظام را هم قبول ندارد.
وی گفت: در خطبههای نماز جمعه ۲۹خرداد ۸۸ با آن شفافیتی که رهبری صحبت کرد، برای کسی ابهام باقی نماند. چطور کسی نظام و رهبری را قبول دارد و هنوز ابهام دارد؟!
علمالهدی بدون اشاره به اصالت حرکت اعتراضی مردم و با تمسک به شعارهای پراکنده در تجمعات مردمی ادامه داد: کسی که نظام را قبول دارد، آیا جمهوری اسلامی قبول دارد یا جمهوری غیر اسلامی؟ اگر جمهوری اسلامی را قبول دارد، چطور وقتی آنها آمدند در خیابانها و شعار دادند “استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی” هنوز برایش ابهام باقی مانده است؟! اینکه نظام را قبول دارند، آیا امام(ره) را قبول دارند یا قبول ندارند؟ اگر امام(ره) را قبول دارند، چطور وقتی دید که عکس امام(ره) را در دانشگاه تهران پاره کردند هنوز برایش ابهام باقی مانده است؟! این آقایی که نظام را قبول دارد، اصلا امامحسین(ع) را قبول دارد یا قبول ندارد؟ چطور در مورد اینهایی که در روز عاشورای ۸۸، آمدند و پرچم امامحسین(ع) را آتش دادند هنوز برایش ابهام باقی مانده است؟!
خطیب نماز جمعه مشهد نگفت که پاره کردن عکس امام و بی حرمتی به نمادهای عاشورا فقط توسط دوربین های سیما مشاهده، ضبط و بارها پخش شد.
علم الهدی بدون اشاره به کشتن مردم در روز عاشورا و هتاکی و فحاشی به عزاداران امام حسین ادامه داد: ممکن است بفرمایید که آنها یک عده اراذل و اوباش بودند و به سران فتنه مربوط نبودند. تمام این اردوکشیهای خیابانی و آوردن مردم به عرصه خیابان تا دست به این کارها بزنند و این شعارها را بدهند، همه را سران فتنه انجام دادند. آنها هفده بیانیه دادند. بعد از حادثهای که در آن عکس امام(ره) پاره کردند، به نفع آمریکا شعار دادند، “نه غزه، نه لبنان” گفتند، پرچم امام حسین(ع) را آتش زدند، در برابر همه این حوادث، این آقا اعلامیه و بیانیه داده و در بیانیهاش این حرکتها را تشویق کرده است.
این گفته ها در حالی عنوان می شود که میرحسین موسوی بعد از حوادث روز عاشورا با محکوم کردن هر بی حرمتی به ساحت عاشوراییان و مردم عزادار به صراحت اعلام کرد ما پیروان اباعبدالله حسین علیه السلام هستیم. ما شیفتگان حریتی هستیم که منادیش آن امام مظلوم بود . ما پیرو کسی هستیم که در قلمرو وسیع اسلامی ربودن خلخالی از پای یک زن را برنمی تابید. ما معتقد به تفسیر رحمانی از اسلام هستیم که انسانها را یا هم کیش هم می دانند و یا همسانانی در خلقت. نگاهی که بر کرامت ذاتی انسان باور دارد و برنمی تابد که ضارب او در زندان با غذایی جز شبیه غذای او نگهداری شود و یا مورد شکنجه و امثال آن قرار گیرد.
گزارش مهدی خزعلی از ملاقات با سحرخیز: با دست بند و پابند در بیمارستان؛ اما استوار
کلمه: سحرخیز که بعلت نوسانات فشار خون و ضعف شدید در حال حاضر در بیمارستان بستری است، با دست بند و پابند به تخت بسته شده است.مهدی خزعلی که روز گذشته برای ملاقات با وی به بیمارستان رفته بود در وبلاگ خود می نویسد: اولین باری که او را دیدم در دفترمرتضوی ( دادستان) مهمان بودم که سحر خیز وارد شد، می خواست رفع ممنوعیت خروج خود را بگیرد و برای سخنرانی به همایشی خارج از کشور برود، قاضی مرتضوی با روی باز او را پذیرفت و قول مساعدت داد، سحر خیز از اتاق او خارج نشده، تلفن را برداشت و گفت: ” این آقا می خواهد برود سخنرانی کند، لازم نکرده است، ممنوع الخروج بماند! “ از این همه دورویی دادستان تأسف خوردم. این خاطره را امروز با عیسی مرور کردم!
آخرین باری که او را دیده بودم، قبل از انتخابات بود، به دعوت من لبیک گفت و در آن همایش سخنانی منطقی و زیبا بیان کرد، در آن همایش از کاندیداتوری من برای هیأت نظارت بر مطبوعات حمایت کرد، اما بعدها هر دو نشریه مرا لغو امتیاز کردند که خدای ناکرده پایم به نظارت بر مطبوعات باز نشود!
گذشت و گذشت و گذشت، انتخاباتی شد و … هر کس به اتهامی راهی زندان شد و عیسی سحر خیز هم زندانی تبعیدی ماست!
امروز به بیمارستان امام خمینی رفته و با او ملاقات کردم، به تخت یک دستبند و پابند بسته بودند، البته ممنون زندانبانان بود که فقط روزهای نخست او را به تخت می بستند! حالش خوب بود، جسمش را نمی دانم، اما اراده اش استوار بود!
من از جناح حاکم می پرسم، از این همه بگیر و ببند چه طرفی بسته اید؟ یکی را در بند می کنید، ده تا زاده می شود، آن یکی هم که هر روز محکم تر و استوار تر است، کمی تامل کنید، این ره که تو می روی به هیچستان است!
گفتنی است عیسی سحرخیز، عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران، مدیر مسئول ماهنامه توقیف شده آفتاب، و مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد در دوران اصلاحات است. وی نیمه تیرماه ۱۳۸۸ و پس از نگارش چند یادداشت انتقادی، حمایت از جنبش سبز، و نقد صریح رهبر جمهوری اسلامی، به شکل غیرقانونی بازداشت شد. سحرخیز در جریان بازداشت مورد ضرب و شتم ماموران امنیتی قرار گرفت، به شکلی که دندههای او شکست.
او ماهها در انفرادی و شرایط سخت بازداشتگاه های ۲۰۹ و ۲۴۰ محبوس بود و بعدتر به زندان رجایی شهر تبعید شد.
سحرخیز بر اثر شرایط زندان دچار ضعف و لاغری شدید شده است. همچنین کمر درد و گردن درد او تا بدان حد است که امکان به جای آوردن نماز در حالت عادی، و خم کردن سر و گردن خود را ندارد.
زندانیان زندان رجایی شهر در هفته های گذشته با محدودیت بسیار زیاد برای خوردن میوه و سبزی مواجه بوده اند. شلغم، تنها فرآورده ی صیفی است که آنها از آن بهره مند بوده اند.
جـــرس:
درحالیکه منابع دیپلماتیک اتحادیه اروپا از توافق اصولی بر سر تحریم نفتی ایران خبر داده بودند، شامگاه جمعه منابع مطلع در اتحادیه اروپا گفتند که آغاز ممنوعیت خرید نفت ایران توسط کشورهای این اتحادیه ممکن است چند ماه طول بکشد، چون بعضی از این کشورها برای آماده کردن اقتصاد خود برای این ممنوعیت نیازمند زمان هستند.
در همین زمینه مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا، در گفتوگو با رادیو فردا، از درخواست چند کشور اروپایی برای تعویق تحریم نفت ایران از سوی اتحادیه اروپا خبر داد.
به گفته این مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا، در این هفته چند عضو اتحادیه اروپا، درخواست کردهاند برای "هماهنگی" بیشتر، تحریم نفت ایران به تعویق بیفتد.
اتحادیه اروپا روز چهارشنبه اعلام کرده بود، برای تحریم ایران میان اعضا توافق اصولی حاصل شده است.
مهرداد عمادی، مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا میگوید: "شماری از کشورهای اروپایی خواستهاند تخفیفهایی را هم که ایران برای این کشورها در نظر داشته، مورد محاسبه قرار گیرد؛ مضاف بر اینکه برخی از اقتصادهای اروپایی هم نمیتوانند خود را به سرعت با شرایط جدید مطابقت دهند."
از سوی دیگر یک دیپلمات بلندپایه اروپایی به خبرگزاری فرانسه گفته است، این اتحادیه از جمله با عربستان در تماس است تا مشخص شود آیا عربستان میتواند فقدان نفت ایران در بازار را جبران کند یا نه.
یک دیپلمات دیگر اروپایی نیز به این خبرگزاری گفته است که محور اصلی مذاکرات این است که چه هنگام قراردادهای کنونی با ایران لغو شوند. این دیپلمات در ادامه گفته است که در این مورد هنوز توافقی حاصل نشده است.
مهرداد عمادی درباره اینکه کشورهای عضو اتحادیه چقدر زمان خواستهاند تا خرید نفت ایران را متوقف کنند، گفت: "بیشترین مهلت زمانی که من به صورت غیر رسمی شنیدهام یک مهلت شش ماهه بوده است. این طولانیترین زمانی بوده است که درخواست شده است؛ اما در دو مورد دیگر صحبت از یک مهلت ۱۲ تا ۱۴ هفته ای بوده است که این کشورها شروع به کاهش خرید از ایران کرده و بعد، این خرید را به صفر برسانند."
این مشاور اقتصادی اروپا با اشاره به بحران اقتصادی عمیق برخی کشورهای اروپایی گفت که از این کشورها نمیتوان انتظار داشت دست به ریسکهای جدی بزنند چراکه این اقدامات میتواند حتی به تعویض دولتها منجر شود.
وی با این حال اظهار داشت از آنجا که در سطوح عالی سیاسی اتحادیه اروپا برای تحریم نفت ایران توافق حاصل شده این، تحریم به احتمال بسیار زیاد دیر یا زود عملی خواهد شد.
در همین حال خبرگزاری فرانسه به نقل از یک دیپلمات نوشته است که یونان خواستار یک سال مهلت برای توقف خرید نفت از ایران شده است.
هفته گذشته نیز، ایتالیا خواستار معاف و مستثنا بودن شرکت نفتی بزرگ آن کشور در روند تحریم جمهوری اسلامی شده بود.
گفتنی است؛ کشورهای عضو اتحادیه اروپا در نیمه اول سال ۲۰۱۱ حدود ۱۸ درصد از نفت و میعانات گازی صادراتی ایران را خریده اند که در این میان سهم کشورهای ایتالیا و اسپانیا بیشتر بوده است.
بازداشت یکی از فعالان سرشناس حقوق بشری
جـــرس:
نیروهای حکومت بحرین، رییس مرکز حقوق بشر آن کشور را پس از ضرب و شتم شدید بازداشت کردند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه العالم، فرزند «نبیل رجب»، اعلام کرد، که نیروهای امنیتی رژیم آل خلیفه پس از ضرب و شتم شدید پدرش، وی را بازداشت کردند.
وی افزود: به دلیل شدت جراحات پدرش به بیمارستان منتقل شده است.
همزمان گزارش رسیده است که تظاهرات مسالمت آمیز مردم بحرین، روز جمعه نیز در مناطق مختلف این کشور با وجود تشدید اقدامات سرکوبگرانه رژیم آل خلیفه و نظامیان سعودی برگزار شد.
خبرگزاری مهر به نقل از منابع بحرینی نوشته است اعتراضات مسالمت آمیز مردم بحرین در مناطق مختلف این کشور با وجود تشدید اقدامات سرکوبگرانه رژیم آل خلیفه همچنان ادامه دارد و در همین راستا، تظاهرات کنندگان در مناطق الجفیر، النعیم، باربار، الشاخوره والبلاد القدیم هدف حملات نیروهای امنیتی رژیم قرار گرفتند.
همچنین، نیروهای آل خلیفه با گاز اشک آور به مردم روستای ابوصبیع حمله ور شدند.
العالم نیز گزارش داده است که نیروهای حکومتی، با حمایت نظامیان سعودی به مردم معترض در روستاهای ابوصیبع، بنی جمره و المالکیه حمله ور شدند.
بر اساس این گزارش، از سوی دیگر یوسف ربیع رئیس باشگاه حقوق بشر بحرین فاش کرد رژیم آل خلیفه از گازهای سمی و سلاح های ممنوعه درحمله به مردم و تظاهرکنندگان مسالمت آمیز در این کشور استفاده می کند و این سلاح ها را آمریکا و انگلیس در اختیار رژیم قرار می دهند .
یوسف ربیع رئیس باشگاه حقوق بشر بحرین فاش کرد رژیم آل خلیفه از گازهای سمی و سلاح های ممنوعه درحمله به مردم و تظاهرکنندگان مسالمت آمیز در این کشور استفاده می کند و این سلاح ها را آمریکا و انگلیس در اختیار رژیم قرار می دهند و به همین سبب در جنایات رژیم بحرین علیه مردم این کشور همدست هستند.
وی با بیان اینکه شمار شهدای انقلاب بحرین به 52 نفر رسیده و این تعداد در حال افزایش است ، گفت: سازمانهای حقوق بشری جهان و نماینده های حامی مردم بحرین در مجلس اعیان انگلیس و کنگره آمریکا برای متوقف کردن استفاده از بمبهای سمی و ارسال آن برای رژیم آل خلیفه، اقدام عملی کنند.
رئیس مرکز پژوهش های مجلس خبر داد
جـــرس: رئیس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی گفت: علت سفرهای مشایی از وزیر امور خارجه سئوال میشود.
به گزارش فارس، احمد توکلی ظهر جمعه در حسینیه نصرت مشهد اظهار داشت: یکی از سئوالیهایی که در کمیسیون خارجی مجلس شورای اسلامی مطرح است طرح سئوال از وزیر امور خارجه در ارتباط با سفرهای خارجی مشایی است.
رئیس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی افزود: در این راستا خواسته شده که صورت جلسه سفرهای خارجی مشایی ارائه شود.
۹۶ سفر خارجی در مدت ۵ سال برای مشایی
نماینده تهران در مجلس هشتم اظهار داشت: در مدت ۵سال آقای مشایی ۹۶ سفر خارجی داشتهاند (هر ۱۹ روز یک سفر خارجی) و اکنون در این سئوال این مطالب مطرح است که آقای مشایی کجا رفت، چرا به این سفرها رفت و اینکه چه ضرورتی برای این تعداد سفر خارجی برای رئیس سازمان میراث فرهنگی کشور وجود داشته است.
توکلی در ادامه به دیدار مشایی با سفیر اسبق اسرائیل در یکی از سفرهای خارجی مشایی اشاره کرد و گفت: رئیس سازمان میراث فرهنگی کشور چه کاری با سفیر اسبق اسرائیل داشته است.
وی در ادامه به ضرورت حضور نماینده وزارت امور خارجه در دیدارها برای ارائه صورتجلسه اشاره کرد و گفت: مطابق قانون باید در دیدارهای خارجی نماینده وزارت امور خارجه برای ارائه صورتجلسه حضور داشته باشد.
نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی افزود: اما در سفرهای مشایی این سئوال مطرح است که چرا نماینده وزارت خارجی در این دیدارها حضور نداشته است و یا اینکه چرا این دیدارها بدون حضور نماینده وزارت امور خارجه باید شکل بگیرد.
برگزاری دادگاه رسیدگی به اتهام سعید موغانلی در دادگاه جزایی تبریز
جلسه ی رسیدگی به اتهام بیت الله محمدی ( سعید موغانلی) روز چهاشنبه چهاردهم دی ماه در شعبه ی صد و پنج دادگاه عمومی جزایی تبریز به ریاست آقای پودراتچی برگزار شد.
در این جلسه سعید موغانلیبه اتهام تحصیل مال از طریق نامشروع به لحاظ شرکت در کلاسهای روزنامهنگاری قفقاز در جمهوری آذربایجان مورد محاکمه قرار گرفت.
محمدی هیجدهم خردادماه دستگیر و روز سوم مهر ماه با وثیقه ی پنجاه میلیون تومانی به صورت موقت آزاد شده بود. پیش تر بیت الله محمدی (سعید موغانلی ) در شعبه اول دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی حملبر و به اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی محاکمه و به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده بود که حکم صادره عینا در دادگاه نجدید نظر استان آذربایجان شرقی مورد تایید قرار گرفت.
اجرای بی امان حکم اعدام؛ چهل نفر در پنج روز اعدام شدند
تارنمای خبری کردپا گزارش داده است که صلاح رشیدی فرزند عظیم از اهالی روستای اربیلا از توابع ارومیه به اتهام خرید و فروش مواد مخدر در زندان شهر زنجان در تاریخ ۱۲ دی ماه جاری اعدام شده است.
به گفتهی یکی از اعضای خانواده این زندانی، چند ساعت پس از اجرای حکم اعدام جنازه وی را تحویل گرفتهاند.
دادگستری استان زنجان نیز از اجرای پنج حکم اعدام در این روز در زندان شهر زنجان خبر داده است. بر اساس گزارش دادگستری استان زنجان این پنج نفر به جرم، خرید و فروش، حمل و نگهداری هروئین دستگیر شده بودند.
روابط عمومی دادگستری استان مرکزی نیز از اجرای دو حکم اعدام در تاریخ ۱۳ دی ماه جاری خبر داده است.
بر پایه این گزارش متهم ردیف اول به هویت ج -ش به جرم حمل و نگهداری دو کیلو و پانصد گرم هروئین فشرده در شعبه دوم دادگاه انقلاب شهر ستان اراک به اعدام محکوم شد. همچنین متهمین ردیف دوم نیز به هویت ع – ع به جرم حمل چهارکیلو و چهار صدو پنجاه گرم کراک در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی اراک به اعدام با دار محکوم شدند. حکم این افراد که به تایید دادستان کل کشور رسیده بود سرانجام در سحرگاه سه شنبه ۱۳ دیماه۱۳۹۰ در زندان مرکزی اراک اعدام شدند.
تارنمای فعالین حقوق بشر و دموکراسی نیز از ۲۲ مورد اجرای حکم اعدام در زندان اوین در تاریخ ۱۳ دی ماه خبر داده است.
این گزارش میافزاید این ۲۲ زندانی طی روزهای شنبه ۱۰ دی ماه و یکشنبه ۱۱ دی ماه از واحد ۲ زندان قزل حصار کرج به سلولها انفرادی زندان اوین منتقل شده بودند. اتهام این ۲۲ نفر در رابطه با جرائم مواد مخدر بوده است.
اسامی این ۲۲ زندانی بدین شرح است:
۱-غلام رضا فاروغ بابل زهی، ۲۸ ساله که از شهروندان افغانستان است. ۲- علیرضا جاوید شیرازی، ۳۸ ساله نزدیگ به ۲۰ ماه در زندان قزل حصار بسر میبرد. ۳-عزیز شکری، ۲۴ ساله بیش از ۲۰ ماه در زندان قزل حصار زندانی بود (او به دلیل داشتن ۲۰ گرم مواد مخدر قرار است اعدام شود) ۴- محسن کاکاوند، ۳۲ ساله و نزدیگ به ۲ سال در زندان قزل حصار زندانی بود. ۵- حسن پناهی، ۴۵ ساله ۲ سال در زندان بسر میبرد ۶- محمود کرمانی ۷-یدالله محمدی، ۴۰ ساله نزدیگ به ۳ سال در زندان بسر میبرد ۸- عبدالرعوف بروهی، ۴۰ ساله ۳ سال در زندان بسر میبرد ۹-اصغر شیخ ستوده ۱۱- عبدالحمید ده مرده ۱۲- سعید رضازاده، ۲۶ ساله و نزدیگ به ۱۵ ماه در زندان بسر میبرد ۱۳- محمد درویشی، ۲۷ ساله ۳ سال در زندان بسر میبرد
دادگستری استان کرمان نیز از اعدام پنج زندانی با اتهام مواد مخدر در زندان بم و کرمان خبر داده است.
بر پایه این گزارش محمد-ع” به جرم مشارکت در حمل ۱۴ کیلو و ۷۰۰ گرم هروئین ،”علی – ن” به جرم مشارکت در حمل ۱۴ کیلو و ۷۰۰ گرم هروئین و “احمد-ت” نیز به جرم مشارکت در حمل ۱۲ کیلو و ۸۵۰ گرم هروئین و یک کیلو و ۷۰۰ گرم تریاک ، توسط محاکم انقلاب اسلامی کرمان به مجازات اعدام محکوم شده بودند که احکام صادره پس از تشریفات قانونی در زندان کرمان به مرحله اجرا درآمد.
در همین راستا و براساس احکام صادره از محاکم انقلاب اسلامی بم “علیرضا- ب” دارای سوابق متعدد کیفری و به جرم حمل ونگهداری ۲۹ کیلو گرم تریاک وسابقه محکومیت قبلی به جرم حمل بیشتر از بیست کیلوگرم تریاک و”حمزه – م” دارای هشت فقره سابقه کیفری مختلف و به جرم تهیه ونگهداری دو کیلو و۷۰۰ گرم هروئین به اعدام محکوم شده بودند که احکام آنان نیز در زندان بم به مرحله اجرا درآمد.
این احکام قبلا در دادستانی کل کشور تأیید و با درخواست عفومحکومین درمراجع ذیصلاح عفو وبخشودگی ،مخالفت شده بود.
دادگستری استان سمنان نیز از اجرای یک حکم اعدام در این شهر خبر داده است.
بر پایه این گزارش الف. ت اهل سرخس بوده است که با جرم حمل و نگهداری ۳/۹۵۲ کیلوگرم هروئین فشرده (کراک) توسط دادگاه انقلاب اسلامی سمنان به اعدام محکوم شده بود و حکم وی پس از طی تشریفات قانونی و تأیید در دادستانی کل کشور و موافقت ریاست قوه قضائیه، در تاریخ ۱۴ دی ماه در زندان مرکزی سمنان اعدام شده است.
روابط عمومی دادگستری استان سمنان افزوده است که تقاضای عفو این متهم در دو مرحله مطرح شده بود که پس از انجام بررسی های لازم و عدم احراز شرایط، توسط کمیسیون مرکزی عفو و بخشودگی رد شد.
روابط عمومی دادگستری استان سمنان افزوده است که تقاضای عفو این متهم در دو مرحله مطرح شده بود که پس از انجام بررسی های لازم و عدم احراز شرایط، توسط کمیسیون مرکزی عفو و بخشودگی رد شد.
دادگستری استان کرمانشاه نیز از اجرای حکم اعدام سه زندانی به اتهام سرقت مسلحانه در ملاء عام خبر داده است.
علیرضا احمدی فرزند خداد ۴۸ ساله، صادق اسکندری فرزند ولی ۳۳ ساله و ساسان بسامی فرزند جهانگیر ۳۶ ساله صبح امروز پنج شنبه، پانزدهم دی ماه در میدان آزادی کرمانشاه اعدام شدند.
این سه تن به اتهام سرقت مسلحانه از بانک سپه کرمانشاه به اعدام در ملاءعام محکوم شده بودند.
خبرگزاری مهر نیز گزارش داده است نظرعلی مرادی فرزند کرمعلی ساعت ۶ و ۳۰ دقیقه صبح پنج شنبه ۱۵ دیماه، به جرم نگهداری ۲۱۵ گرم هروئین و یک کیلو و ۱۰گرم تریاک در سن ۵۳ سالگی در زندان خورین ورامین اعدام شده است.
بر اساس این گزارش درخواست عفو وی نیز از طرف دستگاه قضایی رد شده بود.
ضرب و شتم مهدی محمودیان به دلیل نامه نگاری در ایام حبس
خبرگزاری هرانا - درحالیکه منابع خبری دو روز پیش اعلام کرده بودند مهدی محمودیان از بند چهار زندان گوهردشت به نقطهای نامعلوم منتقل شده، خبرهای جدید حاکی از ضرب و شتم شدید مهدی محمودیان در بند دو الف سپاه پاسداران میباشد.
به گزارش کلمه، مهدی محمودیان، روزنامه نگار زندانی، هفته گذشته توسط بازجویان سپاه به دلایل نامشخص و در حالی که مشغول گذراندن حکم شش سال زندانش بود، به بند دو الف سپاه منتقل کردند.
بر اساس این گزارش، در تمام راه انتقال این روزنامه نگار زندانی از کرج تا اوین، ماموران او را به شدت مورد ضرب شتم قرار دادند.
همچنین در بند دو الف هم این ضرب و شتم با باتوم ادامه یافت و محمودیان ضمن بازجویی مجدد مدام با کلمات رکیک بازجوها مواجه بود که او را به خاطر نگارش نامه هایی از زندان تهدید می کردند.
گزارش مذکور می افزاید شدت ضرب و شتم ها تا حدی بوده که گفته می شود مهدی محمودیان بیهوش شده و بازجویان مجبور شدهاند او را به بهداری زندان منتقل کرده و دستگاه اکسیژن به او وصل کنند.
مهدی محمودیان چندی پیش به دلیل مشکلات قلبی در بیمارستان بستری بود و مسوولان زندان خود می دانند که او وضعیت جسمانی نامناسبی دارد.
گفتنی است، بازجویی یک زندانی که در حال گذراندن حکم زندانش است غیر قانونی می باشد.
مهدی محمودیان، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر، در تاریخ ٢۶ شهریور ٨٨، در جریان اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
تارنمای فعالین حقوق بشر و دمکراسی، اوایل هفته اخیر گزارش داده بود که محمودیان از سالن ایزوله شده بند چهار زندان گوهردشت کرج تحت عنوان انتقال به دادگاه فرا خوانده شد و از آن روز بازنگردانده نشده است.