۱۳۹۰ فروردین ۱۵, دوشنبه

روز دوشنبه بخش سوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

به بهانه فراخوان سیزده فروردین در اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه

علی حامد ایمان

اخبار روز: 

حرکت ملی آذربایجان یکی از حرکت ها و جنبش های منطقه ای است که با شیوه ها و تاکتیک های حرکتی منحصر به خویش، سعی در برآورد کردن خواسته های مدرن و مدنی خویش دارد. این جنبش که بر دو محور هویت خواهی و دموکراسی خواهی گام های خود را برمی دارد، از تمام ظرفیت های موجود خود در این راه بهره می جوید.
حرکت ملی آذربایجان با یک ساختار افقی و به صورت جزیره ای حرکت می کند و همین امر برخورد عوامل قدرت را در مقابله و از بین بردن آن مشگل می سازد چرا که ساختار قدرت در این حرکت متکثر است و به صورت انحصاری در دستان هیچ فرد و یا طیف و گروهی نیز قرار ندارد. در این حرکت تمامی جریان ها به صورت موازی و در عین حال شبکه ای به حیات خود ادامه می دهند. این حرکت با این جریان های شبکه ای خود، هژمونی قدرتی را تشکیل می دهند که این هژمونی دارای یک حرکت همگرایی است به طوری که کلیه جریان های شکل دهنده آن به راحتی می توانند در کنار هم قرار گرفته و پازل قدرتی خود را شکل دهند و به آسانی برای رسیدن به هدفی واحد متحد گردند. پس از این گرد هم آمدن مرحله ای، زمانی که پروسه ای به پایان رسید دوباره هر کس وظیفه حرکتی خویش را به دوش گرفته و در حوزه فعالیتی خویش تلاش می نماید.
از طرف دیگر شیوه های مبارزاتی این حرکت نیز قابل تقدیر و تفسیر است. این جنبش در تاکتیک های حرکتی خویش تا به آنجا پیش رفته که می تواند از موضوع های ورزشی و اکولوژیکی نیز در جهت برآورد شدن خواسته های خویش بهره جوید. بهره جویی این حرکت از جنبش فوتبال در راستای خواسته های دموکراسی و هویت خواهی خویش، یکی از بی نظیرترین راهکارهایی می باشد که این حرکت توانسته است از آن بهره گیرد و حرکت خود را در افکار عمومی به صورت گسترده ای تعمیم دهد. همچنین بهره گیری این حرکت از مسایل اکولوژیکی چون خشک شدن دریاچه ارومیه نیز یکی دیگر از به نمایش گذاشتن قدرت این حرکت در راستای به بار نشستن خواسته های خویش است.
فراخوان سیزده فروردین در راستای اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه امسال نیز طی دعوت های متعددی صورت گرفت تا همچون سال گذشته نیز بتوان از این روز برای پیشبرد اهداف حرکت بهره جست. اما امسال برخلاف سال گذشته فراخوان های تجمع به صورت شناور و در میادین مهم هر شهر انتخاب شده بود که این نیز یکی از راهکارهای مهم بهره گیری بیشتر از توانایی های این حرکت است.
تاثیرگذاری این تجمع ها و این فراخوان ها را نه با حضور گسترده مردم که بایستی با حضور گسترده مامورین رسمی و نیروهای شبه دولتی لباس شخصی سنجید که در میادین مورد نظر حضور محسوسی دارند. این همه می رساند که با اینکه هر روز تمامی مجاری مبارزاتی محدود می گردند ولی حرکت ملی آذربایجان می تواند با شیوه های مبارزاتی خاص خویش، خود را از این انحصارها رهایی بخشد و قدرت خود را به نمایش بگذارد. این همه درس های مهمی است که بایستی حرکت ها و جنبش های دموکراسی خواهی مرکز گرا از این حرکت فرا گیرند. حرکت ملی آذربایجان با شاخصه های مبارزاتی منحصر به خود، شاخص های ویژه خود را دارد و دیگر هیچوقت تابع حرکت های مرکز گرا نخواهد گردید.




النا پنومونیدو - مترجم: بابک پاکزاد

اخبار روز: 
اگر وضعیت زنان را صرفا از منظر اقتصاد اجتماعی مورد ارزیابی قرار دهیم، این پرتره از اتحاد مجدد دو آلمان ( با توجه به مسکوت گذاردن این مساله که چارچوب های اجتماعی، فرهنگی و ایدئولوژیکی آلمان شرقی پاک شده و به جای آن چارچوب های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کاپیتالیستی غربی جایگزین شده است) بجا به نظر می رسد. در عمل ، کارشناسان و متخصصان موکدا اتحاد مجدد را همچون یک شوک، و به ویژه برای زنان، همچون یک شکست غیرقابل جبران توصیف کرده و اعلام می کنند که زنان بازنده اتحاد مجدد آلمان هستند.
همان طور که مشهور است، پیمان و تعهد جمهوری دمکراتیک آلمان در امور جنسیتی، ایده آل مادر شاغل را مورد حمایت و پشتیبانی قرار می داد. تبلیغات رسمی ادعا می کردند که جمهوری دمکراتیک آلمان یک کشور کاملا آزاد است که در آن زنان نیروی فعال و مولد در عرصه عمومی هستند. براساس ساختارهای حمایت اجتماعی نظیر مراقبت های روزانه جامع، کلکتیو های کارگری و دیگر موارد مشابه، در سال اتحاد مجدد دو آلمان، بیش از ۹۱ درصد زنان آلمان شرقی شاغل بودند و این در حالی است که فقط ۵٨ درصد زنان در آلمان غربی در همان سال شاغل بوده اند. علاوه بر این، زنان آلمان شرقی، بویژه در مقایسه با زنان آلمان غربی، از مهارت های بسیار بالایی برخوردار بوده و به شکلی جدی پا در عرصه هایی گذاشته بودند که بخش های سنتا مردانه بازار کار محسوب می شد. تصویر اقتصاد اجتماعی، آن نظام اجتماعی را حمایت می کرد که مرد را به عنوان نان آور اصلی خانواده در نظر نمی گرفت و ازدواج و خانواده هسته ای را تنها نرم قابل قبول برای روابط بین جنسیت ها نمی دانست.
در مقام مقایسه، در غرب، محل های مراقبت های روزانه جامع بسیار اندک و قوانین کار و خانواده نیز از آن چه مترقی و پیشرو تلقی می کنیم فاصله بسیار داشت. بر اساس این قوانین زنان و مردان آلمان غربی، مرد را به عنوان نان آور اصلی خانواده به رسمیت می شناختند و زنان نیز برای آشتی دادن وظایف مادری و وظایف شغلی اشان دست و پا می زدند و اغلب ضربات شغلی و حرفه ای قابل توجهی نظیر کسر حقوق، انتقال از شغل تمام وقت به نیمه وقت و حتی از دست دادن شغل را بر خود هموار می کردند. بنابراین اتحاد مجدد آلمان، نه فقط به دلیل این که زنان آلمان شرقی باید خود را با این سیستم وفق می دادند یک شوک محسوب می شد بلکه به دلیل این که شوک مذکور با تخریب اقتصادی ناشی از فرآیند ادغام شرق و غرب تقویت شد و از آن موقع، بسیاری از مناطق شرقی دچار نرخ بیکاری دو رقمی شدند نیز حایز اهمیت است و به نظر می رسد که این مشکل هنوز مرتفع نشده باشد.
بنابراین ما بیست سال بعد کجا ایستاده ایم؟ زنان آلمان شرقی به شکل فزاینده ای هر چه بهتر خود را با نظام غربی تطبیق می دهند و به این ترتیب تفاوت و نابرابری میان زنان آلمان شرقی و غربی در حال محو شدن است. اما این فقط در معنای آن است که زنان آلمان شرقی نیز درست مانند همتایان غربی اشان هم اکنون برای آشتی میان وظایف مادری و وظایف شغلی دست و پا می زنند. آن ها یا باید به خاطر شغلشان، به تعویق انداختن وظایف مادری را اختیار کنند که بنابراین سهم قابل توجهی در نرخ پایین زاد و ولد در آلمان خواهد داشت و یا آن که ضربات حرفه ای و شغلی را بر خود هموار کنند. بر اساس مطالعات اخیری که از می ۲۰۰۹ به این سو انجام گرفته، به رغم این که هم اکنون قوانین کار و خانواده پیشرفته تری وجود دارد، آلمان در تامین ساختارهای حمایت اجتماعی از زنان که آنها را قادر سازد دو حوزه زندگی اشان را با یکدیگر هماهنگ کنند، بسیار از کشورهایی چون انگلیس و ایالات متحده عقب تر است چه رسد به کشورهای اسکاندیناوی. بنابراین بر طبق نمودارهای اداره آمار فدرال، میزان اشتغال زنان از زمان اتحاد مجدد تا کنون به میزان اندکی افزایش یافته و از ۵٨ به ۶۲ درصد رسیده است. این در حالی است که هنوز نابرابری قابل توجهی میان دستمزدهای زنان و مردان وجود دارد. و برای بسیاری از زنان، مادری کردن هنوز برابراست با ضربات و هزینه های شغلی و حرفه ای. بنابراین هنوز راه درازی در برابر زنان آلمانی چه شرقی و چه غربی قرار دارد. و به این ترتیب آن ها وارد نبرد مشترکی شده اند.





مریم محمدی فارقی

اخبار روز: 

بیش از یک ماه از زمان انتشار ویراست دوم منشور جنبش سبز می گذرد و نقدهای متعددی بر آن نوشته شده است. نقد این منشور همچنان از ضرورت خاصی برخوردار است به ویژه آن که منشور خود را "میثاقی ملی" می خواند که قرار است " آرمان های عمومی جنبش را تعریف کند و فعالان جنبش سبز بر محور آن به فعالیت بپردازند". از طرف دیگر بیم آن می رود که برخی اظهارنظرهای کلی که خود را بی نیاز از استدلال و منطق می بینند متنی را که میثاق ملی فرض شده است در چنان جایگاه رفیع و قدسی قرار دهند که راه پرسشگری بیش از پیش بسته شود کما این که بیان می شود که این منشور "یکی از مهمترین و مترقی ترین مدارک تاریخی سی سال گذشته " ایران است. (1)

این نقد از زوایای متفاوتی میتواند صورت گیرد: (یک) میتوان آن را با منشور اول مقایسه کرد، (دو) میتوان بستر تاریخی اتفاقاتی را که انتشار این ویراست مقارن با آنها بود بررسی کرد، (سه) میتوان جایگاه نویسندگان و انتشاردهندگان منشور را مورد پرسش قرار داد و البته در راس همه (چهار) میتوان جایگاه مفهومی این منشور را در ارتباط با جنبش سبز تبیین کرد. از قرار معلوم، نویسندگان و انتشاردهندگان منشور دوم ترجیح میدهند، این نقد بیشتر از زاویه اول یعنی مقایسه با منشور اول صورت گیرد. برای مثال، عطااله مهاجرانی که گویا دستی در نگارش این منشور داشته در آن سخنرانی مشهور خود در لندن، تاکید ویژه ای بر تعویض چند واژه داشته است. به گمان ما، جنس تغییراتی که وی بدان موکدا اشاره کرده است (برای مثال تعویض واژه "اسلام" با واژه "ادیان توحیدی" و یا حذف اشاره به "امام راحل") اهمیت چندانی ندارند و در عوض تاکید بیش از حد بر آن، نشان از آن دارد که نویسندگان منشور خواهان آن هستند که از پیش نقادی بر این منشور را در مسیر خاصی کانالیزه کرده تا نقادی پیشرو، پرسشهای بنیادین را درباره چیستی منشور مطرح نکند. به زعم ما، نقد موردی اگر چه در جای خود حایز اهمیت است، اما در مورد منشور دوم این سوالهای اساسی تر است که بدوا بایستی پاسخ داده شوند. لذا در این مقاله کوشش خواهیم کرد به نقدی بپردازیم که کلیت منشور را زیر سوال می برد و نه موارد جزیی و نقادی موردی را به بخش دوم این مقاله موکول میکنیم.
پرسش اساسی ما در این مقاله آن است که اساسا چه نیازی به نگارش و انتشار نسخه دومی از منشور است و اگر چنین نیازی وجود دارد، ماهیت این نیاز دقیقا چیست؟

بگذارید ابتدا از شرایطی که نسخه دوم منشور در آن انتشار یافت، شروع کنیم. این منشور در تاریخ ٣ اسفند بر روی سایت کلمه و سایر سایتهای سبز قرار داده شد، یعنی با فاصله چند روز پس ازتظاهرات ۲۵ بهمن و یک اسفند که در حمایت از جنبش های آزادیخواهانه ی مردم تونس و مصر و به دعوت رهبران جنبش سبز صورت گرفته بود. توجه به این نکته ضروری است که جنبش سبز به دنبال سرکوب افسارگسیخته حکومت، و به زعم ما از آن مهم تر سیاستهای مبارزاتی اشتباه افراد در راس آن به حال رکود دهشتناکی افتاده بود و تنها رخداد انقلابی که در کشورهای منطقه افتاده بود توانست روح مجددی در کالبد به نفس افتاده آن بدمد. این چنین روح رستاخیزشده ای از چنان قدرت مهیبی برخوردار بود - و البته رستاخیز دوباره به صورت یک قاعده کلی قدرتمندتر و سرکش تر از پیش است – که بیگمان قوای حاکم از ترس قالب تهی کرده بود. شعارها عموما متوجه شخص رهبری و خواستها معطوف گشته بود به تغییر رادیکال شرایط، که همانا سقوط انقلابی نظام جمهوری اسلامی بود. در چنین شرایطی است که صحنه های گروتسک و مضحکی چون جمع شدن به اصطلاح نمایندگان در وسط مجلس و شعار "مرگ بر موسوی" و "مرگ بر کروبی" دادن آنها شد. صحنه هایی بی سابقه ای که در عین مضحک بودن حاکی از هراس بیمانند قوای حاکم و البته رادیکال تر شدن فضای مبارزاتی بود. (توجه به محتوای شعارها در این مورد بسیار گویاست: یک طرف مردم با شعار مستقیم مرگ بر خامنه ای و طرف دیگر قوای حاکم با شعار مستقیم مرگ بر موسوی و کروبی.) در چنین فضای دوقطبی شده و رادیکالی که در صورت تداوم مبارزات خیابانی مردم هر آن نوید/ بیم سقوط حکومت و به بار نشستن/ به هدر رفتن ثمره ی جانفشانی های معترضین وجود دارد منشور دوم انتشار می یابد، با این مضمون که مرزهای جنبش را با "حرکتهای انتقام گیرنده و بر اندازانه" به "صراحت" و "شفافیت" مشخص نماید.

در اینجاست که پرسش جایگاه نویسندگان و انتشاردهندگان منشور به راستی رخ مینماید. سوال اساسی آن است که این افراد کیستند که میخواهند مرزهای جنبش را به "صراحت" و "شفافیت" بیان کنند؟ این افراد خود را "شورای هماهنگی راه سبز" نامیده اند؛ اما سوال آن است که چه کسی آنها را به مسئوولیت "هماهنگی" گمارده است؟ و یا در صورتبندی بهتر: چگونه این افراد به خود اجازه داده اند که مردم را "هماهنگی" کنند؟ منشور اول را میرحسین موسوی نوشته و امضا کرده است. وی به صورت "طبیعی" از ابتدای جنبش از اوان انتخابات، به رهبر جنبش (به تنهایی و یا به همراه مهدی کروبی) بدیل گشته است – چه خود بخواهد و چه خود نخواهد - و امضای او و نوشته او از آن جهت مهم و حیاتی و تاریخی است که از جایگاه رهبری جنبش نوشته شده است. اما نوشته گروهی افراد ناشناس که خود را به نام غریب و مضحک "شورای هماهنگی" نامیده اند، چه اهمیتی دارد؟ در متن منشور مرتبا صحبت از "شفافیت" است: انتخاباتی را خواهان است که "شفافیت آن کاملا قابل تضمین باشد"؛ "دعوت به مذاکره و گفتگوی شفاف به منظور دفاع از حقوق مردم و حل منازعات اجتماعی" میکند؛ خواهان سیاست خارجی است مبتنی بر "تعامل شفاف با دنیا"؛ و مهمتر از همه گویا این "عدم شفافیت" مرزهای جنبش است که این شورای من در آوردی را واداشته نگارش دومی را از این منشور به دست دهد. حال سوالی که طبیعتا به ذهن متبادر میشود این است که چگونه است که این افراد که سنگ "شفافیت" را به سینه میزنند خود آن قدر صداقت و شفافیت ندارند که اسم خود را مشخصا اعلان کنند و در عوض تحت اسم بی معنا و جعلی شورای هماهنگی خود را پنهان میکنند؟
نکته اساسی آن است که ماهیت مانیفست، منشور، بیانیه و از این قسم چیزها به کل با ماهیت نوشته تحلیلی سیاسی، مقاله علمی، نوشته اقتصادی و یا نوشته ادبی تفاوت میکند. در مورد دوم، متن بیش و کم قایم به ذات است و محتوای نوشته ارتباط ماهوی با نویسنده ندارد. برای مثال تفاوت نمیکند که فلان مقاله علمی توسط فرد الف نوشته شده و یا فرد ب – آنچه مهم است محتوای عقلانی بحث و شواهد تجربی است که بحث بر آن اقامه شده. به همین دلیل است که مقالات علمی برای چاپ شدن تحت فرآیند "مرور کور" – که در آن مرورگر نام نویسنده را نمیداند – قرار میگیرند. اما در مورد نوشته های سیاسی به قالب بیانیه، جایگاه نویسنده ارتباط ذاتی و مفهومی با محتوای نوشته دارد. یک بیانیه در صورتی که توسط گروهی فاقد هویت شفاف و مشخص سیاسی نوشته شود ارزشی ندارد اما اگر عینا همان متن توسط شخصیت شناخته شده سیاسی که سخنان او تاثیر عینی بر شرایط دارند نوشته شود ارزشمند است. چه بسیار بیانیه هایی که ارزش تحلیلی خاصی ندارند و صرفا تکرار آن چیزهایی اند که بسیاری آنها را بهتر و رساتر بیان کرده اند اما با این وجود ارزشمند و گرانبها هستند – چرا که در واقع در سیاست این جایگاه سوژه نویسنده است که محتوای حقیقت بیانیه را تعیین میکند. در مورد ویراست دوم منشور سبز که نگارندگان از افشای نام خود خودداری کرده اند و نوشته خود را با ریاکاری به موسوی و کروبی نسبت داده اند (با "هماهنگی" قبلی!) اساسا نفس انتشار چنین بیانیه ای مورد سوال است و واقعا باید دنبال نیتهای پنهانی این نویسندگان گویا گمنام گشت.
اکنون میتوان درباره جایگاه مفهومی این منشور با اطمینان سخن گفت و با قطعیت آن را مورد قضاوت قرار داد. به طور مشخص اگر جنبش سبز را یک رخداد اجتماعی- سیاسی واقعی بدانیم که از خواست مردم برای تغییر وضعیت موجود منشا گرفته است اساسی ترین پرسشی که با آن مواجه هستیم آن است که منشور جنبش سبز که قصد آن را دارد اهداف و راهکارهای این جنبش را ترسیم کند و هویت آن را تعیین نماید، باید چه نوع ارتباطی با جنبش داشته باشد؟ منشور جنبش سبز تالی جنبش است یا مقدم بر آن؟ خواستهای جنبش را منعکس می نماید یا آنها را تعریف و تعیین می کند؟ گرچه دو ویراست منشور در بخشهای مربوط به هویت، اهداف و راهکارهای جنبش مضمون تقریبا واحدی دارند ویراست دوم به لحاظ ادبیاتی که برگزیده و بویژه در مقدمه ای که بر آن آمده است بسیار بیشتر از پیش در جایگاه تعریف و تعیین مطالبات جنبش و مشخص کردن محدوده هویت آن قرار گرفته است. در یک کلام منشور جنبش سبز دیگر در جایگاه نقطه نظر شخص موسوی به عنوان رهبری که همراه جنبش سبز است قرار ندارد - جایگاهی که می داند شاید "نتواند پاسخگوی همه سلیقه ها و مطالبات باشد" اما برای این معضل راه حلی می جوید مشابه "کسانی که می گفتند میان بد و بدتر، بد را انتخاب می کنند" (از مقدمه ویراست اول). در عوض به نظر می رسد ویراست دوم این مرحله پذیرش جامع و مانع نبودن را پشت سر گذاشته است و در پی "انتشار میثاقی ملی" و جویای "شفافیت و صراحت مرزهای جنبش با حرکتهای انتقام گیرنده و براندازانه" است.
لذا میبیینیم که این منشور به جای آن که خواستهای مردم را بازتاب دهد، وقیحانه جویای آن است که این خواستها را تعیین کند. به کار بردن لفظ "وقیح" در اینجا به هیچ وجه مبالغه آمیز نیست، چرا که این متن در شرایطی منتشر میشود که خواست مردم که در خیابانها خود را در معرض خطر قرار میدهند، دستگیر میشوند، زخمی و یا کشته میشوند به شدت رادیکالتر شده است. در چنین شرایطی؛ اگر منشور به جای کسانی که بخواهند مردم را "هماهنگی" کنند، توسط کسانی نوشته میشد که بخواهند خواست مردم را آینه گون منعکس کنند، منشوری به مراتب ریشه ای تر و رادیکالتر میداشتیم.
منشور مطلوب جنبش سبز منشوری بود با خواستهای بنیادین نوشته شده توسط افرادی با هویت سیاسی مشخص که نام خود را به صورت شفاف و بدون ملاحظه در انتها امضا میکردند، نه منشوری رقیق با جملاتی نخ نما شده نوشته شده توسط گروهی از افراد که هویت خود را ریاکارانه پنهان میکنند.
در پایان، بایستی به این پرسش پاسخ دهیم که ارتباط مفهومی منشور اول و دوم در چیست؟ آیا دگردیسی مفهوم بیان شده در منشور اول به مفهوم منشور دوم امری ضروری بوده است یا تصادفی؟ آیا این تصادفی است که منشور اول توسط شخص موسوی نوشته و امضا شده در حالیکه منشور دوم را افرادی دیگر نوشته اند و امضای موسوی و کروبی را در پای آن نهاده اند؟ پاسخ مکفی به این پرسش در حوصله این مقاله نمیگنجد، اما بایستی دست کم به این موضوع به صورت گذرا اشاره کرد. منشور اول منشوری است که نوعی گفتمان نیمه انقلابی – نیمه اصلاح طلبانه را بیان مینماید، در حالیکه منشور دوم با عقبگردی تاریخی به گفتمان اصلاح طلبی باز میگردد. در واقع واپسگرایی گفتمان نیمه رادیکال موسوی به گفتمان تماما محافظه کار اصلاح طلبی این سوال را در ذهن ایجاد میکند که چه شرایطی در گفتمان نخست بوده که باعث زاده شدن گفتمان دوم شده است. چنین است که در پرتو منشور دوم میتوان با نگاهی گذشته نگر منشور اول را مورد نقادی قرار داد و این موضوع را دریافت که گفتمان نیمه انقلابی و نیمه اصلاحی موسوی در مختصات سیاسی ایران (به عنوان مثال در شرایطی که به خاطر مونوپولی اقتصادی سپاه که هرگز قصد آن را ندارد که از ثروت به دست آمده از رانتهای اقتصادی و تاراج منابع طبیعی وطن چشم پوشی کند، و برای حفظ این مونوپولی حاضر به واگذار کردن هیچگونه امتیازی نیست) به ضروت گفتمانی سترون و ناکارآمد بوده است و لاجرم به گفتمان سترون تر و ناکارآمدتر و عقیم تر اصلاح طلبی تغییر شکل می دهد. گفتمانی که حتی در محدوده "اصلاح" امور نیز ناکارآمد و عقیم بوده است – ارجاع به دوران هشت ساله خاتمی – و تنها دست آورد آن همان چیزی بوده است که اکنون هدف و چشم انداز منشور دوم بیان می شود یعنی مرزبندی با براندازی نظام و محدود کردن مطالبات مردم.
ما در این فقره به نقد کلی منشور پرداختیم. نقد موارد جزیی تنها در سایه نقد این کلی امکانپذیر است و ما در فقره بعدی به نقد موردی خواهیم پرداخت. قصد ما از نقد موردی هرگز راضی نمودن نویسندگان ظاهرا گمنام و فرصت طلب منشور دوم نیست تا آنها جملاتی چند را در ویرایش آینده منشور خود – که البته به خود آنها تعلق دارد و نه مردم – تغییر دهند، چرا که ما این اشخاص را اساسا نماینده مردم نمیدانیم. بلکه قصد ما، نشان دادن رویه محافظه کار، مردسالارانه و قیم مآبانه نگاهی است که در پشت این منشور وجود دارد – نگاهی که حتی در صورت پیروزی در صورت مسلط شدن دردی از بیماری تاریخی ما را دوا نخواهد کرد.

1 www.emruznews.com




پیام به تشکلهای دانشجویی در اروپا

مهسا اصغری

اخبار روز: 


بهاره هدایت در ۱۶ اذر ۱۳۸۹ اینگونه به شما پیام داد و راهی سلول های سرد و رنج آور اوین شد:

"دوستان من دوستانی که در کشورهای آزاد زندگی میکنید صدای من را از ایران میشنوید ...در کشور من نقش جنبش دانشجویی برای دستیابی به خواسته های تاریخی که همانا ازادی و عدالت است بسیار مهم تلقی میشود... نقش آفرینی جنبش دانشجویی در تلاش برای دمکراسی بسیار سرنوشت ساز تلقی میشود. شما دانشجویان اروپایی از دیکتاتوری و استبداد و فضای بسته فقط نامی شنیده اید. اما ما در ایران آن را با گوشت و پوست خود لمس میکنیم. اینجا مردم و دانشجویان حتی برای گزارش کردن وقایعی که دیده اند زندانی و محاکمه میشوند.
مطالبات دانشجویان منتقد در ایران مطالبات بسیاری از مردم در ایران است. ما آزادی بیان و آزادی آکادمیک میخواهیم. ما میخواهیم هر کس عقاید خود را آزادانه بیان کند. و پس از بیان آن مورد تهدید و توبیخ قرار نگیرد. ما میخواهیم حذف سیستماتیک روشنفکران و دگر اندیشان برچیده شود. ما میخواهیم تبعیض جنسیتی در دانشگاه و جامعه کاهش یابد.
شما به من بگویید: که ایا اخبار اعتراضات گسترده دانشجویی و جنبش سبز را در کشور من دنبال میکنید؟ آیا میدانید که حمایت شما از مطالبات ما چقدر میتواند موثر باشد و دست دولت کودتایی احمدی نژاد را در سرکوبهای خشن و گسترده اش ببندد؟ .. در اینجا تجمع اعتراضی یعنی کتک خوردن، یعنی بازداشت، یعنی مورد توهین قرار گرفتن، یعنی شکنجه برای گرفتن اعترافات غیرواقعی و دروغ، یعنی سلول انفرادی یعنی محروم شدن از ادامه تحصیل، یعنی ممنوع الخروج شدن از کشور، یعنی متهم شدن به تبلیغ علیه نظام و اقدام بر علیه امنیت ملی، یعنی زندانی شدن به مدت ۳ سال ۴ سال ۵ سال... اینجا جمهوری اسلامی است. این روش حکومتی آنهاست.
دوستان عزیز! آیا گسترش دمکراسی و زیستن در جهانی با خشونت کمتر، برای شما انگیزه حمایت از جنبش دانشجویان ایران ایجاد نمیکند؟ بی تفاوت گذشتن از خشونتهای آشکار تحمیل شده بر دانشجویان ایرانی نیز نوعی همراهی با دولت کودتایی ایران تلقی میشود و این برای ایرانیانی که روش جامعه غربی را در پیاده سازی حقوق بشر و دمکراسی میپسندند باورنکردنی است. برایتان حقوق بشر مهم است؟ آزادی بیان مهم است؟ میخواهید شدت خشونتها کمتر شود؟ میخواهید در نقطه دیگری از این عرصه پهناور گیتی مشعلی از آزادیخواهی همچنان روشن بماند؟ پس در قبال این جنایتها و خشونت و سرکوب سکوت نکنید؟" (سخنرانی ویدئوکنفرانسی بهاره هدایت در همایش همبستگی جهانی با جنبش دانشجویی ایران به مناسبت ۱۶ آذر، روز دانشجو، ۵ دسامبر ۲۰۰۹ دانشگاه فناوری دلفت هلند)
بهاره هدایت درست ۳ هفته بعد از این پیام دستگیر میشود و به ۹ سال و نیم زندان محکوم میشود. دادگاه رسیدگی به اتهامات این فعال دانشجویی در روز ۱۵ فروردین ماه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب برگزار شد. در این دادگاه، قاضی مقیسه‌ای، بهاره هدایت را به اتهامات ”اجتماع و تبانی علیه نظام”، ”توهین به رئیس جمهور”، ”توهین به رهبری” و” تبلیغ علیه نظام”، مجموعا به ۷ سال و نیم زندان محکوم کرد که با احتساب ۲ سال حبس تعلیقی وی در پرونده مربوط به بازداشت در سال ۸۵، وی در مجموع به ۹ سال و نیم زندان محکوم شد.
بهاره هدایت متولد ۱۶ فروردین ۱۳۶۰ فعال دانشجویی (دانشگاه علوم اقتصادی تهران) و جنبش زنان، عضو شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت و از فعالان کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین زن‌ستیز است و تاکنون بخاطر فعالیتهای ازادیخواهنه و ضداستبداد و دیکتاتوری و در دفاع از حقوق برابر زنان در ایران ۴ بار بازداشت و زندانی شده است.

دوستان
بهاره هدایت در پیامی که در بالا ذکر شد شما و کل جنبش دانشجویی اروپا را خطاب قرار داده و از درخواست کرده بود که مبارزه برای آزادی و علیه دیکتاتوری و اختناق و سرکوبهای گسترده دانشجویان را به وظایف انسانی خود در دفاع از دمکراسی و حقوق بشر اضافه کنید. بهاره علیرغم اینکه میدانست چنین پیامی میتواند برایش عواقب سنگینی مانند حبس و آزار و زندان و شکنجه و انفرادی در بر داشته باشد اما شجاعانه شما را خطاب قرار داد و دست کمک و یاری و همبستگی به سوی شما دراز کرد. بهاره برای زندگی شخصی خویش از شما درخواست کمک نکرده بود . بهراه بخاطر حقوق ابتدایی زنان و دانشجویان برای برچیدن دیوارهای تبیعض جنسیتی برای برخورداری از حق آزادی بیان برای حاکم کردن دمکراسی و حقوق بشر از شما درخواست کمک کرده بود.

بهراه هدایت اکنون زندان است. صدای رسای آزادیخواهنه اش را در پشت دیوارهای کلفت زندان اوین خاموش کرده اند. صدایی که هرگز خاموش نمیشود. بهاره را از هرگونه تماس به بیرون حتی یک تماس کوچک با خانواده اش محروم کرده اند. و همه اینها برای است که مبادا صدای بهاره بار دیگر به گوش شما برسد. اما اگر پچواک صدای بهاره را در میان دیوارهای بلند و کلفت اوین خاموش کرده اند ما دوستان و یاران بهاره ما هم دردان و همراهان بهاره هر کدام طنین صدای بهاره در سراسر دنیا میشویم. ما هر کدام همان مشعلی میشویم تا چشم مردم دنیا را بر آنچه به بهاره و سایر زندانیان سیاسی در ایران میرود باز کنیم.

اخیرا به همت جمعی از فعالین دانشجویی و زنان و حقوق بشر، کمپینی برای درخواست آزادی بهاره هدایت و هم زمان با روز تولد او آغاز شده است. این کمپین قصد دارد توجه نهادهای دانشجویی، دولتمردان دنیا و نهادهای حقوق بشری را به شرایط ویژه او ، جلب کند . بعنوان یکی از یاران بهاره هدایت، از شما مسئولین و نمایندگان تشکل های دانشجویی در سراسر اروپا درخواست میکنم که بهر شکل ممکن به یاری بهاره هدایت بشتابید. بهاره را در این شرایط تنها نگذارید. از کمپین تلاش برای آزادی بهاره هدایت بهر شکل ممکن حمایت کنید.

از شما میخواهیم که این اقدامات را فورا در دستور کار خود قرار دهید:
• به مسئولین و مقامات جمهوری اسلامی نامه ارسال کرده و ضمن اعتراض به این اعمال سرکوبگرانه خواهان آزادی فوری بهاره هدایت و سایر زندانیان سیاسی شوید.

• به دولت های خود نامه دهید و از آنها بخواهید برای آزادی بهاره هدایت جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار دهند.

• با رسانه های گروهی محل زندگی تان تماس گرفته و زندگی و مبارزات و مطالبات بهاره هدایت را به زیر نورافکن رسانه های گروهی قرار دهید.

• در دانشگاههای مختلف گروههای کاری کمپین آزادی بهاره را تشکیل دهید و بهر طریق ممکن برای ازادی بهاره هدایت تلاش کنید.

تلاش شما برای آزادی بهاره هدایت خود بخشی از تلاش و مبارزه مقدس شما علیه یکی از خشن ترین نظامهای استبدادی و دیکتاتوری جهان است. این تلاش های شما در تاریخ مبارزات آزادیخوانه مردم ایران ثبت میشود و نسلاهی آینده در فردای آزادی ایران با افتخار به آن نگاه میکنند.

----------------------

خلاصه ای از شرایط اسف بار این فعال سیاسی دانشجویی در شکنجه گاه اوین به قرار زیر است:

در تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۸۹ به همراه تمامی زنان زندانی سیاسی زن به بند متادون این زندان که محل نگهداری مجرمان خطرناک است منتقل شد. این بند که محل نگهداری مجرمان خطرناک از جمله معتادین به مواد مخدر است سالنی در بسته در حدود ۳۰ الی ۳۵ متر است که زندانیان در آن از هوای آزاد در طول روز کم‌تر از یک ساعت می‌توانند استفاده کنند. همچنین استفاده از کتاب و کتاب‌خانه و حق استفاده از تلفن مانند دیگر زندانیان برای زندانیان محبوس در این بند میسر نیست، همچنین زندانیان محبوس در این بند تنها به صورت کابینی می‌توانند خانواده خود را ملاقات کرده و از ملاقات حضوری ممنوع‌ هستند.
وی در این بند به بیماری سنگ صفرا دچار شده که شرایط زندان را برای وی سخت‌تر کرده است. در همین حال هدایت از ۲۷ آذر ۱۳۸۹ به علت ممنوع الملاقات شدن خود دست به اعتصاب غذا زد. وی که به دنبال اعتصاب غذا به بهداری زندان منتقل شده بود در تاریخ ۶ دی ۱۳۸۸ پس از احضار به دادسرای اوین مورد بازجویی مجدد قرار گرفت و بعد از یک هفته به اعتصاب غذای خود به صورت موقت پایان داد، اما علی رغم پایان اعتصاب غذایش همچنان ممنوع الملاقات ماند.
وی پس از دو هفته ممنوع الملاقات بودن در تاریخ ۱۵ دی ماه ۱۳۸۹ موفق به ملاقات با خانواده خود شد، اما بار دیگر و بعد از یک هفته پس از آن، بار دیگر ممنوع الملاقات شد. ۲۸ دی خانواده بهاره هدایت باز هم موفق به ملاقات با وی نشدند و بهاره هدایت همچنان ممنوع الملاقات است. وی ۱۲ بهمن ۸۹ به شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه فراخوانده شد تا مورد محاکمه قرار بگیرد این در حالی است که به وکیل و خانواده هدایت اطلاعی داده نشده بود. قاضی مقیسه رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب از بهاره هدایت خواسته است که با تکذیب بیانیه‌های منتشر شده و نوشته‌هایی که به بیرون از زندان فرستاده است، از سایت ها و عاملان انتشار این مطالب نیز اعلام شکایت کند که پس از مخالفت بهاره هدایت، قاضی مقیسه اعلام کرده است که با عدم پذیرش درخواست او از سوی وی، جلسه بعدی دادگاه با معرفی وکیل در آینده‌ای نزدیک برگزار خواهد شد.
با ادامه فشارها بر بهاره هدایت و نگهداری وی در بند متادون زندان اوین وی برای هفتمین هفته متوالی از ملاقات با خانواده اش محرم شد. علی رغم وجود محدودیت های فراوان در بند متادون و ممنوعیت تماس تلفنی، برای نهمین هفته باز هم بهاره هدایت از ملاقات با خانواده خود محروم ماند. در این شرایط و با ادامه ممنوعیت ملاقات ۳ ماهه هدایت، دادستان تهران از عدم اعطای مرخصی نوروزی به وی خبر داد.
بهاره هدایت ۲۶ اسفند ۸۹ پس از ۳ ماه محرومیت از ملاقات موفق به ملاقات با همسر خود شد، این ملاقات در دفتر دادستانی صورت گرفت. در حالی که انتظار می‌رفت با توجه به ملاقات چند دقیقه‌ای بهاره هدایت با همسرش در روزهای پایانی سال ۸۹ سخت‌گیری‌ها و محرومیت‌ها علیه وی در زندان پایان بپذیرد بار دیگر در ۱۰ فروردین ۹۰ گزارش شد که از حقوق قانونی خود مبنی بر ملاقات هفتگی با خانواده محروم و مجددا ممنوع الملاقات شده است. (به نقل از دفتر پیگیری وضعیت زندانین سیاسی. خانه حقوق بشر ایران).






اخبار روز: 

احمدی نژاد در نخستین کنفرانس مطبوعاتی خود در سال ۹۰ شرکت کرد و در سخنان خود حملات تندی را متوجه ی آمریکا و عربستان سعودی کرد. وی مدعی شد ایران سال گذشته، سال پررونقی را پشت سر گذاشت و گردنه های بزرگی از علم و فناوری ، صنعت و آبادانی و بخش های گوناگونی از فرهنگ و اقتصاد طی شد.
احمدی نژاد گفت: سال گذشته پیشرفت های فراوانی به دست آمد و سالی سرشار از موفقیت برای ملت ایران بود .
آقای احمدی نژاد با تاکید بر ادامه جهش های بزرگ در سال ۹۰ افزود: به طور مشخص ایجاد ۲ و نیم میلیون شغل که کمتر از نیمی از آن برای افرادی است که در نوبت اشتغال هستند در دستور کار قرار دارد.
احمدی نژاد افزایش بیش از ۴۰ درصدی در صادرات غیرنفتی ، گسترش برنامه مسکن مهر ، بهسازی روستایی و عمران شهری را از برنامه های مهم دولت در سال ۹۰ برشمرد.
آقای احمدی نژاد افزود: پیگیری برنامه های گسترده فرهنگی که در سفرهای استانی تصویب شده نیز در دستور کار امسال دولت است. احمدی نژاد کاهش هزینه های مصرفی، و افزایش هزینه های سرمایه ای را جزء کارهایی دانست که دولت برای امسال پیش بینی کرده است.
آقای احمدی نژاد در آغاز با تبریک نوروز به ملت ایران و همه ملت های آزاده جهان افزود: خوشبختانه امروز، نوروز عیدی جهانی و انسانی است ؛ روز نوشدن و پاک کردن همه کدورت ها، خودخواهی ها و بدخواهی ها و جایگزینی آن با مهربانی ها ، گذشت ها و فداکاریهاست.
احمدی نژاد بازیابی طراوت و امید به آینده را از ویژگی های نوروز دانست و اضافه کرد: گرچه نوروز جشنی است که از اعماق تاریخ برآمده اما متعلق به آینده و نوید به آینده، و نشانه و اشاره به آینده با شکوه برای جامعه بشری است .
آقای احمدی نژاد افزود: نوروز نشانه آینده ای است که در آن خبری از ظلم ، بی عدالتی، خودخواهی و کینه ورزی نیست و سرتاسر روابط انسانی و اجتماعی مالامال از عشق و محبت و دوستی است.
احمدی نژاد نوروز را هدیه ای آسمانی به جامعه بشری دانست و اضافه کرد: خوشبختانه اکنون نوروز به همت جمعی ازکشورها و تصویب یونسکو به عیدی جهانی تبدیل شده است و امیدوارم در آینده ای نزدیک روزی فرابرسد که همه ملل به طور واقعی نوروز را جشن بگیرند.
آقای احمدی نژاد ابراز امیدواری کرد: نوروز واقعی، جامعه بشری را پس از زمستان طولانی ظلم و ستم و استکبار به شادی بنشاند.

مشکل اصلی جامعه بشری ، مدیریت است
احمدی نژاد گفت: طرح تحول اقتصادی در سال جدید پیگیری خواهد شد ، برنامه هدفمند کردن یارانه ها با گستردگی هر چه بیشتر ادامه پیدا خواهد یافت و اصلاح نظام مالی ، مالیاتی و بانکی امسال به لطف خدا آغاز خواهد شد.
آقای احمدی نژاد افزود : پیش بینی ما این است که امسال ، سالی سرشار از تلاش و کوشش برای آحاد ملت ایران و سراسر این سرزمین باشد .
احمدی نژاد گفت: در عرصه بین الملل نیز ملت ایران آرمان های بلند انسانی ، عدالت،‌ محبت و برادری و رفع ظلم و ستم را با جدیت پیگیری خواهد کرد.
آقای احمدی نژاد افزود: نکته ای درباره مسائل جهانی این که همان طور که قبلاً نیز بارها تأکید شده ، مشکل اصلی جامعه بشری مشکل مدیریت است و همه فاصله ، تبعیض ها ، نابسامانی ها ، جنگ ها ، تحقیرها و همه اشغال گری ها ، تضییع حق ها و مشکلات جامعه بشری ناشی از مدیریت حاکم بر جهان است.
احمدی نژاد گفت: بیش از٣۰۰ سال است مدیریت و نگاه صرف مادی با هدف پر کردن جیب سرمایه سالاران و اقلیت سرمایه داران حاکم بر مراکز قدرت و ثروت بر جهان مدیریت می کند.
آقای احمدی نژاد افزود: دوره طولانی برده داری را همین ها بر بشر تحمیل کردند ، دوره تاریک و سیاه استعمار را همین ها بر بشر تحمیل کردند و دوره فریبکاری استعمار نو را هم باز همین ها بر بشرتحمیل کردند.
احمدی نژاد گفت: خوشبختانه با بیداری ملت ها دوره برده داری پایان یافت اما دوره سیاه استعمار جایگزین آن شد.

پایان دوره تاریخی چپاولگری
احمدی نژاد با بیان اینکه استعمار نو جای استعمار سیاه نشسته است، گفت: در دهه های اخیر بیداری عظیم انسانی با حرکت توده های مردم و با گرایش گسترده ملت ها به عدالت ، آزادی و کرامت انسانی ، دوره زشت استعمار نو هم به پایان خود نزدیک شده است.
آقای احمدی نژاد افزود: اما استعمارگران که همان برده داران سابق و معدودی سرمایه دار بی فرهنگ و ضد انسان هستند برای نجات خود ، سرمایه ها و منافع نامشروع خود در جای جای جهان طراحی کردند.
وی اضافه کرد: دولت قبلی آمریکا با هدف نجات سرمایه داران و نظام سرمایه داری با بهانه ساختگی یازده سپتامبر به منطقه ما لشکرکشی کرد و منطقه ما را و به طور مشخص دو کشور تاریخی و دو ملت بزرگ را آماج سنگین ترین حملات ضدانسانی خود قرار داد و همه سلاح های خود را در آنجا آزمایش کرد.
آقای احمدی نژاد با اشاره به اینکه آنها انواع کشتار را در این دو کشور به نمایش گذاشتند گفت: فجایعی در عراق و افغانستان اتفاق افتاد که روی همه جنایتکاران تاریخ را سفید کرد .
وی افزود: موج بیداری انسانها ، طراحی زشت و ضدانسانی سردمداران آمریکا را نقش بر آب کرد و دیری نپائید که چهره احمدی نژاد سابق آمریکا به عنوان منفورترین چهره عالم معرفی شد .
احمدی نژاد گفت: دست اندرکاران پشت صحنه نظام سرمایه داری تصمیم گرفتند که مهره های سوخته را از صحنه بیرون و مهره های جدیدی با شعارهای جدید وارد صحنه کنند.
آقای احمدی نژاد افزود: این بار شعار ، شعار تغییر ، همراهی با ملت ها و دفاع از حقوق ملتهاست اما در پس این نقاب به ظاهر زیبا همان جنایتکاران، دزدان حرفه ای و تاریخی و همان برده داران و استعمارگران پنهان شده اند.
وی اضافه کرد: هدف آنها این بار هم نجات سرمایه داران و نظام سرمایه داری و نجات پایگاه اصلی و مهم نظام سرمایه داری در قلب خاورمیانه یعنی رژیم صهیونیستی است .
احمدی نژاد گفت:‌ آنها گفتند تغییر و خیلی زود معلوم شد که منظور آنها از تغییر، تغییر ملتها ، انسانها و تغییر دیگران به نفع آنهاست و خیلی زود معلوم شد که منظور آنها از تغییر ، تغییر مناسبات برآمده از بیداری انسانها و ملت ها به نفع سرمایه داران بی فرهنگ است.
آقای احمدی نژاد افزود: البته این رویکرد یک تفاوتی دارد و آن اینکه رژیم و دولت قبلی آمریکا ، بی پرده و عریان و با سلاح ، توپ، تانک ، مسلسل و با کلام زور به میدان آمد اما جانشینان او که با شعار تغییر آمده اند در یک دست سلاح و زور دارند و در دست دیگر فریبکاری و ریاکاری .
وی اضافه کرد: می خواهم به آنها و ملتها بگویم که دوره تاریخی چپاول گری و تحمیل بر ملتها به پایان رسیده است و با این ترفندها و جنایتها نجات پیدا نخواهند کرد.
احمدی نژاد گفت: اگر احمدی نژاد قبلی آمریکا نام نیکی از خود برد جانشینان او هم به نوایی خواهند رسید و من باور دارم که اگر او با ننگ صحنه سیاست را ترک کرد جانشین او ننگین تر و زشت تر صحنه سیاست را ترک خواهد کرد چون هم با زور و هم با فریب آمد.

مدیریت عادلانه جایگزین نظام ضد بشری می شود
احمدی نژاد گفت: امروز روز بیداری ملت هاست و همه باید هوشیار باشند زیرا آن ها در پی مصادره مطالبات مردمی به نفع سرمایه داران هستند.
آقای احمدی نژاد افزود: آن ها با تغییر مهره ها در پی حفظ ساختارها و مبانی و اصول حفظ سرمایه سالاری هستند.
وی ادامه داد: یکی با شعار گردن کلفتی به میدان آمد و دیگری با شعار تغییر اما هر دو یک هدف را دنبال می کنند.
احمدی نژاد گفت: مشکل جامعه بشری مدیریت حاکم بر جهان است و می بینید با خیزش های مردمی چه کردند و چه می کنند .
آقای احمدی نژاد افزود: برخوردهای دوگانه و چندگانه نقاب فریب را از چهره آن ها دریده است و آنها آمده اند تا بار دیگر استعمارگران ، برده داران و سرمایه داران را از چنگال عدالت خواهی ملت ها نجات دهند اما من قاطعانه می گویم که نخواهند توانست و این دور آخر است.
وی ادامه داد: به لطف خدا ملت ها پیروز خواهند شد و بساط ظلم و ستم از جهان برچیده و مدیریت عادلانه و انسانی جایگزین نظام ضد انسانی موجود خواهد شد.
تدوین برنامه های گسترده اقتصادی و فناوری در سال جهاد اقتصادی
احمدی نژاد در نخستین نشست خبری خود با رسانه های داخلی و خارجی در پاسخ به سوال خبرنگار روزنامه ایران درباره اینکه دولت چه برنامه هایی را با توجه به سال جهاد اقتصادی در سال ۹۰ دارد، گفت: بعضی سرفصل های برنامه های دولت را در ابتدای مقدمه ذکر کرده ام .
آقای احمدی نژاد تاکیدکرد:دولت برنامه بسیارگسترده ای در سال جاری دارد وامیدوارم در برنامه ای مستقل جزئیات آن را به اطلاع مردم برسانم.
وی تاکید کرد: دولت در بخش های علم، اقتصاد ، فناوری، فرهنگ و سیاست خارجی برنامه بسیارگسترده ای را تدوین کرده است. احمدی نژاد گفت : امسال سال جهش علمی و اقتصادی است و ان شاءالله اهداف این جهش محقق خواهد شد.

بیش از ٣ و نیم میلیون نفر زندانی در آمریکا
خبرنگار خبرگزاری آسوشیتدپرس در ادامه نشست خبری رییس جمهور درباره وضع دو آمریکایی بازداشت شده در ایران و آخرین برنامه ها برای آزادی آن ها پرسید ، که احمدی نژاد پاسخ گفت : آن ها در اختیار دستگاه قضایی هستند و این دستگاه رسیدگی و وضع آنها را روشن می کند.
آقای احمدی نژاد افزود: البته ما از اینکه کسانی در بند باشند خوشحال نیستیم اما به هر حال وقتی تخلفی اتفاق می افتد دستگاه قضایی نیز برخورد می کند.
در ادامه ، خبرنگار خبرگزاری زنان درباره وضع خانم شهرزاد میرقلی خانی زن ایرانی شکنجه شده در زندان های آمریکا که به علل واهی در زندان های آمریکاست پرسید .
احمدی نژاد گفت : نمایندگی ما در آمریکا این موضوع را پی گیری می کند و حمایت های لازم حقوقی را خواهد کرد.
آقای احمدی نژاد ادامه داد: اما همان طور که اشاره کردید زندان های آمریکا شرایط بسیار سخت و فجیعی دارد و در واقع نقطه فراموش شده و تاریک خانه است ، بیش از سه و نیم میلیون نفر انسان در زندان های آمریکا در شرایط بسیار سخت و بدی در حال زندگی هستند.
احمدی نژاد افزود: در سفر به آمریکا بعضی از آنها به ما مراجعه کردند وقتی شرایط را تشریح می کردند آدم به یاد زندان های قرون وسطی می افتاد؛ رفتارهای بسیار زشت ، از حقوق اولیه هم برخوردار نیستند.
آقای احمدی نژاد اضافه کرد: درباره همه ایرانیان از جمله این خانم ما با همه توان موضوع را پی گیری می کنیم تا انشاءالله بتواند از حقوق خود استفاده کند و آزاد شود.

حرکت اقتصادی کشور، شکوفا و رو به جلو
احمدی نژاد در پاسخ به خبرنگار روزنامه خراسان درباره زمان اعلام آمارهای رسمی مربوط به کاهش نرخ بیکاری و نرخ رشد اقتصادی گفت: رشد اقتصادی کشور بعینه قابل مشاهده است.
آقای احمدی نژاد افزود: البته نرخ دو بخش دارد بخشی که در ان ما دخیل هستیم وکار می کنیم و حاصل ان را می بینیم و بخشی که ناشی از تحولات جهانی است ،مثل قیمت نفت.
وی گفت: موضوعی که مربوط به کار ملت است رشد شتابان بسیار بالایی دارد و به گمان من امارش اعلام شده است .
احمدی نژاد با بیان اینکه نرخ بیکاری هم طی شش ساله اخیر رو به کاهش است افزود: این نرخ امسال و سال گذشته هم کاهش پیدا کرد و امسال با ۵ / ۲ میلیون شغل ، کاهش اساسی پیدا خواهد کرد .
آقای احمدی نژاد گفت: سال گذشته یک میلیون و ۱۰۰ هزار شغل هدف گذاری شده بود اما با بسیجی که در کشور اتفاق افتاد این عدد از یک میلیون و ششصد هزار بالا رفت که همین ما را امیدوار کرد که سال ۹۰ را ۵ / ۲ میلیون شغل هدف گذاری کنیم که ان شاء الله به آن خواهیم رسید .
احمدی نژاد تصریح کرد: حرکت اقتصادی کشور حرکتی شکوفا و روبه جلوست.

موج عظیم بیداری ملتها در راه است
احمدی نژاد در پاسخ به سوال خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان مبنی بر رویکرد ایران برای روابط با مصر بعد از حسنی مبارک گفت: ما همیشه علاقه مند به رابطه با همه دولت ها و ملت ها به جز یک دولت ان هم رژیم صهیونیستی بوده ایم .
آقای احمدی نژاد افزود: امروز هم همین طور است و قبلا هم من اعلام کرده ام به خصوص با مصر امیدواریم که تحولاتی اتفاق بیفتد.
وی با تاکید بر اینکه چشم انداز آینده چشم اندازی بسیار روشن است ، گفت: موج عظیم بیداری ملتها در راه است و خواهد امد و همه قالب های مصنوعی را که بین ملتها فاصله ایجاد کرده است در هم خواهد شکست.
احمدی نژاد افزود: روابط بین ملتها شرط ندارد ملتها باید با هم ارتباط داشته باشند و همکاری کنند و کار را جلو ببرند.

برنامه تحول نظام بانکی در حال نهایی شدن است
احمدی نژاد در پاسخ به پرسش خبرنگار شبکه خبر درباره تحول نظام بانکی در سال۹۰ گفت: برنامه تحولات نظام بانکی کشور در حال نهایی شدن است.
آقای احمدی نژاد افزود: ما در نظام بانکی با دو مشکل اساسی مواجهیم که یکی از آن ها این است که مشارکت ها به طور کامل واقعی نیست.
احمدی نژاد گفت: در واقع بانک به وکالت از همه سپرده گذاران وارد و طرف حساب سرمایه گذاران می شود و از آنجا که بانک نمی تواند گروه های کارشناسی و نظارتی کافی برای ایفای این مأموریت بزرگ تدارک ببیند ، مشکلاتی ایجاد می شود و ارزیابی ها کامل نیست.
وی ادامه داد: مشکل دوم این است که منابع بانکی به طور مناسب و عادلانه در سراسر کشور و میان بخش ها و قشرهای گوناگون چرخش ندارد و چرخش ها محدود و معدود است.
احمدی نژاد گفت: طرح تحول بانکی این دو نقیصه بزرگ را رفع می کند و معلوم خواهد شد مردمی که سپرده می گذارند برای چه طرح هایی است ، آن طرح ها چه قدر سود دارد و چه قدر سهم سپرده گذار می شود.
آقای احمدی نژاد افزود: بانک خود طرف حساب سرمایه گذاری نیست بلکه نماینده و واسطه است و حق الزحمه و کارمزد خود را دریافت می کند اما طبق قرارداد ، اصل سود میان سرمایه گذاران و مجریان کار تقسیم خواهد شد.
احمدی نژاد افزود: دیگر اینکه منابع بانکی که سپرده های مردمی است چرخشی عادلانه و مناسب در کشور خواهد داشت مانند خونی که باید در همه رگ ها جاری شود و به همه سلول ها غذا برساند.
آقای احمدی نژاد گفت: این مبنای تحول نظام بانکی است که امسال آغاز خواهد شد.

تحریم کنندگان ایران شکست خورده اند
خبرنگار پرس تی وی از احمدی نژاد پرسید: اخیراً در فرودگاههای برخی کشورهای اروپایی از دادن سوخت به هواپیماهای مسافربری جمهوری اسلامی ایران خودداری شده است شما این عملکرد را چگونه ارزیابی می کنید، احمدی نژاد در پاسخ گفت : ما حتماً مقابله به مثل خواهیم کرد.
آقای احمدی نژاد افزود: اطمینان می دهم کسانی که این کارها را می کنند اساساً ضرر خواهند کرد.
وی گفت: اینها با خود گفتند ما ملت ایران را تحریم می کنیم آن هم تحریمهای فلج کننده ، همه آنان گفتند ما جوری تحریم کردیم که حتماً ملت ایران در سال ٨۹ زمین خواهد خورد، دیدند بزرگترین طرحهای تحول اقتصادی که نیازمند ثبات سیاسی و اقتصادی است در سال ٨۹ با موفقیت اجرا شد.
احمدی نژاد گفت: اگر ما از ملت ایران سوال کنیم و بگوییم چند درصد شما متوجه شدید که تحریم اتفاق افتاده است مطمئن باشید پاسخ نزدیک به صفر است.
آقای احمدی نژاد تصریح کرد: اینها در عرصه سیاسی و در عرصه تحریم شکست خورده اند.
هر جا ملت ها پیروزند ایران پیروز است
در ادامه نشست خبری احمدی نژاد، خبرنگار خبرگزاری فونیکس چین پرسید نظر شما درباره وضع کنونی خاورمیانه و ایران به عنوان بزرگترین برنده در این شرایط چیست .
احمدی نژاد در پاسخ گفت: هر تحول انسانی در جهان و هر بیداری انسانی به نفع همه است و همه ملت ها سود می برند.
آقای احمدی نژاد افزود: البته ما امروز از اینکه درگیری و کشتار است به شدت ناراحتیم چه در عراق، افغانستان و کشورهای دیگر و همه توان خود را به کار می گیریم که درگیری و کشتار نباشد.
احمدی نژاد گفت: هر یک نفر که کشته می شود اولا قابل جبران نیست ثانیا شرایط را سخت تر و پیچیده تر می کند .
وی ادامه داد: دیشب به آقای دبیرکل سازمان ملل هم گفتم که ای کاش این سازمان به میان می آمد و نقش سازمان مللی خود را ایفا می کرد ما هم آماده کمک رسانی در هر جا هستیم.
آقای احمدی نژاد افزود: ما حاضریم کمک کنیم ،گفتگو شود و راه حل پیدا کنیم، چرا با درگیری و کشتار، زور و موشک و ناتو و آمریکا و انگلیس؟
وی گفت: معلوم است که آمریکا و انگلیس به فکر جیب های خود هستند آنها به خاطر خدا به کسی سلام هم نمی کنند سلام هم می کنند توقع دارند صد برابر جیب آدم را خالی کنند.
احمدی نژاد افزود: آیا آنها طرفدار ملت ها هستند؟ ، پنجاه سال است که پشتیبان و روی کار آورنده و نگهدارنده اصلی دیکتاتورهای عالم همین دولت های آمریکایی و اروپایی هستند.
آقای احمدی نژاد گفت: یک دیکتاتوری را سراغ نداریم که مورد حمایت اینها نباشد. وی افزود: در آمریکای جنوبی و یا هرکجا که کودتا شده و پس از آن یک دیکتاتور بر سر کار آمده است این دولت ها پشت آن قرار داشته اند.
احمدی نژاد گفت:‌ هرجا خشن ترین دیکتاتورها حضور داشتند این دولت ها از آن پشتیبانی کرده اند و امروز هم همین طور است، به یکباره طرفدار ملت ها شده اند و ظرف سه تا چهار ساعت با یکدیگر توافق و قطعنامه صادر و موشک ها و کشتی ها را آماده می کنند و دستور حمله می دهند.
آقای احمدی نژاد افزود: اینها چه کسی را مورد حمله قرار می دهند؟ مردم و مردم بیچاره ای که از هر دو طرف می خورند .
وی گفت: هر جا بیداری انسانی اتفاق می افتد همه برنده اند و ملت ایران چون طرفدار آزادی ، عدالت و حقوق اساسی ملت هاست هرجا حرکت انسانی اتفاق می افتد ملت ایران خود را شریک می داند و احساس پیروزی می کند ، هر جا ملت ها پیروزند ایران پیروز است.

نجات رژیم اسرائیل، هدف دخالت غرب درمنطقه
احمدی نژاد در ادامه نشست خبری در پاسخ به پرسش خبرنگار ایسنا درباره ارزیابی خود از تحولات منطقه گفت: اتفاقاتی در حال روی دادن است که مبنای این حوادث بیداری انسانی است و ملت ها در حال بیدار شدن هستند.
آقای احمدی نژاد افزود: البته این بیداری انسانی متحول کننده همه مناسبات جهانی ، در راه است و اینها مقدمه است.
وی با اشاره به دخالت های نظام سلطه در وقایع اخیر منطقه اضافه کرد: ما شاهد دخالت گسترده همان سرمایه سالاران و استعمارگران در حوادث منطقه ای هستیم که باید در این باره به چند موضوع توجه کرد.
احمدی نژاد با تاکید بر اینکه آزادی حق ملت هاست افزود: تعیین سرنوشت حق ملت هاست و آنان حق دارند عزیز ، محترم و با کرامت زندگی کنند.
آقای احمدی نژاد اضافه کرد: دولت ها و ملت ها باید در تعامل سازنده با هم باشند به نحوی که دولت ها از ملت ها نشأت بگیرند زیرا دولت بدون ملت یا جدا از آن بی معناست و دولت ها در واقع تبلور اراده ملت ها هستند.
احمدی نژاد دخالت آمریکا و همکارانش را در منطقه خاورمیانه در ادامه سیاست های قبلی آنان دانست و گفت: آنها آمده اند که اولاً نظام سرمایه داری را نجات دهند و دوم اینکه رژیم صهیونیستی را که در آستانه فروپاشی است نجات دهند.
آقای احمدی نژاد افزود: این در حالی است که امروز همه می دانند رژیم صهیونیستی شانسی برای ادامه حیات در منطقه ما ندارد.
احمدی نژاد ادامه داد : همه ملل منطقه به اتفاق علیه رژیم صهیونیستی و خواهان آزادی همه سرزمین های اشغالی هستند.
آقای احمدی نژاد گفت: رژیم صهیونیستی پایگاه تاریخی استعمارگران در قلب مهم ترین منطقه جهان است و در۶۰۰ سال اخیر اعمال اراده هر کس برای حاکم شدن بر جهان از مسیر تسلط بر خاورمیانه گذشته است.
احمدی نژاد با اشاره به استعدادها و ظرفیت های فرهنگی و شرایط سیاسی خاورمیانه افزود: اگر کسی بخواهد بر دنیا حاکم شود باید بر این منطقه حاکم شود و به این علت این منطقه بارها دست به دست شده است.
آقای احمدی نژاد گفت: پس از تجربیات طولانی ، رژیم صهیونیستی را به عنوان پایگاهی محکم در منطقه ما تحمیل کردند که با تسلط بر منطقه خاورمیانه بتوانند دنیا را اداره کنند و بر آن حاکم شوند.
احمدی نژاد افزود: همه برنامه ها را جلو بردند تا شرایط زیست این رژیم تحمیلی را عادی کنند اما با وقوع انقلاب اسلامی این طراحی شیطانی در هم شکست و اکنون پس از ٣۰ سال رژیم صهیونیستی فلسفه وجودی خود را از دست داده است و قادر به تأمین منافع غربی ها نیست.
آقای احمدی نژاد گفت: آنان امروز وارد شده اند و هدفشان از دخالت در مسائل منطقه نجات رژیم صهیونیستی است. همه ، هم دولت ها و هم ملت ها باید هوشیار باشند.
احمدی نژاد افزود: می بینید گرهی که با دست باز شدنی است عمدی دندان را وارد و شرایط را به نحوی مدیریت می کنند که بتوانند حمله نظامی و حرکات اصیل مردمی را سرکوب کنند.
وی گفت: بدانید آنان با هر جریانی که در منطقه ما پی پیگیر مطالبه و حق ملت ها برای برچیدن رژیم صهیونیستی باشد مخالفند و علیه آن قیام و برخورد می کنند.
احمدی نژاد افزود: علت برخوردهای دو و چند گانه فقط و فقط نجات رژیم صهیونیستی است که همه باید هوشیار باشند.
آقای احمدی نژاد با ابراز تأسف از ناهوشیاری برخی در این زمینه گفت: دیشب با دبیرکل سازمان ملل صحبت کردم و گفتم چرا شورای امنیت در این حد در امور داخلی ملت ها دخالت و قطعنامه ای صادر می کند که ابزاری به دست آمریکا و متحدانش می دهد تا هر کاری می خواهند بکنند؟ گرچه ظاهر قطعنامه اجازه دخالت نظامی را نداده است.
احمدی نژاد با محکوم کردن برخورد با ملت ها افزود: ما از روز نخست برخورد با مردم و مطالبات مردمی را محکوم کردیم و از دولت ها خواستیم با گفتگو ، خواسته های ملت هایشان را برآورده کنند.
ْآقای احمدی نژاد گفت: دولتی که ملتش را سرکوب می کند شانس ادامه حیات ندارد با کی می خواهد زندگی و بر که می خواهد حکومت کند؟ و اصلاً چرا و با چه شعاری می خواهد حکومت کند ؟ ادعایش چیست؟
احمدی نژاد با اشاره به دخالت دولت های غربی به ویژه آمریکا در رویدادهای منطقه افزود: امروز برای اینکه چهره خود را پنهان کنند ناتو را جلو فرستادند و فکر می کنند می توانند از مجازات فرار کنند.
آقای احمدی نژاد گفت: به دبیر کل سازمان ملل گفتم آیا بهتر نبود شورای امنیت گروه واقعاً بی طرفی را که مورد اعتماد دو طرف درگیری باشد انتخاب می کرد تا وارد گفتگو می شد و مسائل را با تفاهم حل می کرد؟
احمدی نژاد افزود: چه طور درگیری ها را تشدید کردید؟ امروز هم در یمن و هم در لیبی پشت صحنه تشدید درگیری ها آمریکا و متحدانش هستند.
آقای احمدی نژاد با بیان اینکه آنان تصور می کنند می توانند ملت ها را فریب دهند تاکید کرد: در حضور شما اعلام می کنم هر کسی که با بمب ها و موشک های ناتو به خاک و خون می افتد به حساب آمریکا و متحدانش نوشته خواهد شد و به زودی در دادگاه عدالت ملت ها این جنایتکاران محاکمه خواهند شد.
احمدی نژاد افزود: آنها بدانند دوره فریبکاری گذشته است و دیگر تأثیری ندارد ، حتی ملت ها بیدار شده اند حتی اگر بخواهند با فریبکاری مسیر مطالبات ملت ها را منحرف کنند ، آن هم دوره عمرش بسیار کوتاه خواهد بود زیرا اوج عظیم بیداری انسانی در جهان در راه است.
آقای احمدی نژاد گفت: از دولت ها و ملت ها می خواهم هوشیار باشند زیرا می شود اختلافات و مسائل را در داخل براساس قانون ، مقررات و اصلاحات حل کرد.
احمدی نژاد با بیان اینکه اصلاحات بدون خونریزی هم ممکن است افزود: امروز هر کس با تحریک دشمنان در پی درگیری است حتماً به ضرر ملت خود کار می کند.
آقای احمدی نژاد با تاکید بر اینکه دولت ها باید تابع ملت ها باشند اضافه کرد: دولت ها حقوق ملت ها را محترم بشمارند به فرض که دولتی توانست چند صباحی با فشار ، کشتار و سخت گیری های بی حد ادامه حیات دهد اما این دوره بسیار کوتاه خواهد بود.
احمدی نژاد افزود: همه باید توجه کنیم که از وسط این معرکه ، طراحی استعمارگران برای نجات رژیم صهیونیستی به نتیجه نرسد.
صهیونیستها و حامیان آنها رفتنی هستند
احمدی نژاد در ادامه در پاسخ به سوال خبرنگار خبرگزاری فونیکس چین که درباره روابط ایران و آمریکا پس از وقایع اخیر منطقه پرسید گفت: بهترین گزینه و تنها فرصت برای دولت های آمریکایی همکاری و رابطه عادلانه با ایران است اما متاسفانه دولت های آمریکایی چون اختیار ندارند و این را هم خوب است شما بدانید و ملت ها بدانند که دولت هایی که در آمریکا بر سر کار می آیند تصمیم گیر نیستند ؛ یک گروه پشت صحنه است که مهره ها را جابجا می کند یک روز اقتضا می کند یک مهره دیوصفتی را به صحنه بیاورند ، یک روز لازم است یک چهره پر از لبخند بیاید ، می آورند ، یک روز لازم است با موشک بیایند می آیند، یک روز لازم است با شعار حقوق بشر بیایند صحنه را عوض می کنند ، آنها هستند که تصمیم می گیرند.

وی افزود : آنها اجازه نمی دهند یعنی صهیونیست های حاکم بر نظام آمریکا اجازه نمی دهند ، این احمدی نژاد آمریکا با شعار تغییر بر سر کار آمد اگر صداقت وجود داشت بهترین فرصت برای تغییر چهره آمریکا و تغییر سیاست های ضدانسانی برای آمریکا بود.
آقای احمدی نژاد ادامه داد: اما چون این افرادی که بر سر کار می آیند متعهد و وابسته به کسانی هستند که پشت صحنه هستند نمی توانند خارج از اراده آنها عمل کنند و ایشان هم همینطور شد و احمدی نژاد آمریکا مجبور شد فریبکاری و خشونت کند به همین خاطر ننگین تر از قبلی به تاریخ خواهد پیوست.
احمدی نژاد گفت: البته هنوز هم دیر نشده است به جای اینکه بیایند بیانیه صادر کنند علیه ملت ایران که واقعا آدم تاسف می خورد گویا آن طرف عقلی وجود ندارد و نمی فهمند چه می گذرد ، خیال می کنند به ملت ایران توهین کنند ملت های منطقه از آنها خوششان می آید.
آقای احمدی نژاد افزود: ممکن است بعضی از مردم با من مخالف باشند اما قطعا هیچ فردی از ملت ایران موافق دولت آمریکا نیست.
وی ادامه داد: ما مسائل داخلی خودمان را داریم اما آنها می آیند توهین می کنند به ملت ایران و به دولت برآمده از رای ملت ایران و فکر می کنند شرایط برای آنها بهتر می شود از موضع غرور و قدرت به ملت ها و دولت ها دستور می دهند و فکر می کنند به نفعشان است ، نمی فهمند .
احمدی نژاد گفت: این مرگ و سقوط آنها را نزدیک تر می کند کما اینکه نزدیکتر کرده است.
وی افزود: تنها شانس دولت فعلی آمریکا این بود که بیاید و مناسباتش را با ایران اصلاح کند تا فرصتی برای ادامه حیات پیدا کند که ما هم این فرصت را به آنها دادیم اما آنها استفاده نکردند برای اینکه اختیاری از خودشان ندارند.
آقای احمدی نژاد گفت: آنها باید بروند ببینند سران صهیونیسم چه فرمایشی دارند بعد بیایند عمل کنند؛ صهیونیست ها هم که دشمن اساسی ملتها و ملت ایران هستند و تکلیفشان روشن است اما هم صهیونیست ها و هم حامیان آنها رفتنی هستند .
دولت در پی احیا و تثبیت جایگاه زنان
احمدی نژاد در پاسخ به سوال خبرنگار روزنامه آمریکایی لس آنجلس تایمز درباره اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها در بخش گاز خانگی گفت: اگر ساکنان درجه طبیعی را رعایت و مصرف طبیعی را حفظ کنند و مشکلی پیش آید ، آن را رفع خواهیم کرد.

آقای احمدی نژاد در پاسخ به خبرنگار خبرگزاری فارس درباره سخنان رهبر معظم انقلاب مبنی بر اینکه مسئولان کشور اگر گلایه های بحقی هم داشته باشند باید بین خود حل کنند و با مطرح کردن آن مردم را مأیوس نکنند ، گفت: ایشان فرمودند مطرح نکنند ، تمام شد ما هم این کار را نمی کنیم.
احمدی نژاد افزود: برخی وقتی تریبون گیر می آورند شروع به زدن بالا و پایین دولت نکنند.
آقای احمدی نژاد در پاسخ به سوال خبرنگار رادیو ایران درباره برنامه های دولت برای تقویت کانون خانواده و رفاه بیشتر زنان گفت: نقش زنان در جامعه ممتاز و ویژه است و انسان برای حرکت نیازمند دو بال جلال و جمال ، اقتدار و عشق و محبت است.
وی افزود: جلال و مدیریت در بستر عشق و جمال شکل می گیرد و خداوند زن را مظهر و کانون عشق در جامعه قرار داده است تا جامعه دچار نابسامانی نشود.
آقای احمدی نژاد اضافه کرد: کسانی که آدم می کشند ، بمب اتم می سازند و قطعنامه صادر می کنند تا به ملت ها حمله کنند ، محبت مادری نچشیده اند برای اینکه نقش واقعی زنان در جامعه آنان کمرنگ است.
احمدی نژاد گفت: به لطف خدا و هوشمندی زنان ایرانی ، این نقش در جامعه ایرانی حفظ شده است ولی باید به طور کامل این جایگاه را محافظت کنیم.
آقای احمدی نژاد به اقدامات دولت در عرصه های اجتماعی و خانواده اشاره کرد و گفت: زنان ایرانی که بیرون از خانه کار می کنند فداکارند چون مدیریت خانه را نیز انجام می دهند.
احمدی نژاد افزود: دولت تلاش می کند هزینه های سنگین مسکن و اشتغال را از دوش خانواده بردارد و فرصتی برای زنان فراهم کند.
آقای احمدی نژاد گفت: دولت در پی احیا و تثبیت جایگاه زنان در بخش های فرهنگی و علمی جامعه است و این سیاست را ادامه خواهد داد.
ملی گرایی در نوروز معنا ندارد
در ادامه نشست خبری احمدی نژاد خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی پرسید برخی با اقدام دولت در برگزاری جشن نوروز برخورد سلبی و دولت را به ملی گرایی افراطی متهم کردند، نظر شما در این باره چیست؟

احمدی نژاد گفت: نوروز جشنی جهانی است و ملی گرایی در نوروز معنا ندارد چون نوروز جشنی انسانی است و آیا محبت و احترام ملی گرایی است؟ آیا محبت و احترام به دیگران ، به دیدار دوستان و آشنایان رفتن و امید به رفع ظلم و برپایی عدالت ملی گرایی است؟
احمدی نژاد افزود: اینکه جوان شویم ، دلها را از کینه خالی و جای آن را با مهر و محبت پر کنیم اگر این، ملی گرایی است ما به این ملی گرایی افتخار می کنیم و خیلی هم در این باره افراطی هستیم اما من فکر نمی کنم این ملی گرایی باشد، این انسان گرایی ، ارزش گرایی ، عدالت گرایی و پاکی گرایی است.
وی اضافه کرد: امروز هم نوروز جشن جهانی است همه باید جشن بگیرند و فکر می کنم یکی از نقاط مشترک کل بشریت است و خوشحالیم که خاستگاه این جشن عظیم ایران است اما متعلق به ایران نیست، رنگ ملیت ندارد بلکه رنگ انسانیت دارد.
احمدی نژاد در پاسخ به پرسش دوم این خبرنگار درباره عقب نشینی دولت از دعوت از پادشاه اردن ، گفت: من از رئیس حکومت اردن برای سفر به ایران دعوت کردم و وی هم برای سفر به ایران ابراز تمایل کرد اما به دلایلی سفرش را عقب انداخت و این هیچ ارتباطی به اینکه کسی مقاله ای بنویسد و حرفی بزند ندارد و عقب نشینی نیست.
آقای احمدی نژاد افزود: تصمیمات دولت چه در داخل و چه در عرصه بین الملل ، سنجیده، پخته و براساس برنامه های بین المللی ملت ایران تنظیم شده است و چیزی نیست که اگر کسی حرفی زد دولت عقب نشینی کند.
وی ادامه داد: به این دلیل عقب نشینی نمی کنیم زیرا بر مبنای اصول مستحکم تصمیم می گیریم و جلو می رویم و با همه دولت ها و ملت ها به جز یک دولت دوست هستیم.
احمدی نژاد گفت: اگر دولت هایی از رژیم صهیونیستی حمایت و تبعیت کنند به نسبتی که به این رژیم نزدیک می شوند از ملت ایران دور می شوند و این فرمولی روشن و معیاری بسیار شفاف است و روابط ما با همه ملت ها و دولت ها بر این اساس تنظیم شده است و می شود.
احمدی نژاد افزود: البته مناسبات داخلی دولت ها ، مناسبات خودشان و نظر ما هم روشن است، همه جا دولت ها باید با ملت ها باشند ، نظر اکثریت باید حاکم باشد و دولت ها باید در کنار و خدمت ملت ها و برآمده از ملت ها باشند و احساس نوکری ملت ها را بکنند این یک فرمول عمومی است اما معنایش دخالت در مسائل داخلی کشورها نیست.

تسریع در رسیدگی به برخی پرونده های تضییع بیت المال
خبرنگار خبرگزاری آنا از احمدی نژاد پرسید : مکرر وعده کرده اید که در سال ۱٣۹۰ لیست مفسدان اقتصادی دانه درشت را معرفی خواهید کرد اما هنوز این لیست معرفی نشده است آیا امسال مفسدان اقتصادی دانه درشت را به قانون و عدالت می سپارید یا خیر ؟
آقای احمدی نژاد گفت : اواخر سال گذشته نامه ای به رئیس قوه قضاییه نوشتم و حدود ۲۵۰ نفر را که در بخشهای مختلف ، در بخش زمین و جاهای دیگر ، به نظر ما می آمدکه کاری کرده اند که خارج از قوانین است معرفی و درخواست کردیم که رسیدگی قضایی شود .
وی افزود : البته بسیاری یا بعضی از انها دارای پرونده هایی بودند که دولت قبلا شکایت کرده بود ، منتها دوره رسیدگی خیلی طولانی شده بود ، ما خواستیم که در رسیدگی ها تسریع کنند و تا انجایی که حقوق بیت المال تضییع شده است به بیت المال برگردانند .
احمدی نژاد گفت‌ : منتظر هستیم که رئیس قوه قضاییه به این پرونده ها رسیدگی کند.

کار اقتصادی ما اهداف فرهنگی دارد
خبرنگار شبکه تهران پرسید: در سال جهاد اقتصادی ،انتظار شما به غیر از مسئولان اقتصادی کشور از دستگاه های دیگر به ویژه متولیان فرهنگی چیست و اینکه آیا پارسال توقعات شما در امور فرهنگی برآورده شده است ؟
احمدی نژاد پاسخ داد: کار اقتصادی و جهاد اقتصادی در بستر فرهنگی شکل می گیرد .
آقای احمدی نژاد افزود: اقتصاد بدون فرهنگ می شود همین وضعی که در دنیا می بینیم ؛ آنها فرهنگ را کنار گذاشتند و گفتند فقط اقتصاد ، حاصل آن چپاول گری شد .
وی با بیان اینکه کار اقتصادی ما در فضایی فرهنگی و با اهداف فرهنگی است ، گفت: ما می خواهیم پیشرفت کنیم که اولا این پیشرفت بر پایه عدالت باشد ثانیا به مهربانی همبستگی و همدلی بیشتر منجر شود.
احمدی نژاد افزود: ما نمی خواهیم پیشرفت اقتصادی کنیم که فاصله طبقاتی زیاد شود و مردم از هم دور شوند و مهربانی کم شود.
آقای احمدی نژاد ادامه داد: نقش رسانه و دستگاه های فرهنگی همیشه نقش اولین و مهمی بوده یعنی اولویت اول با رسانه است.
وی به نقش خوب رسانه ملی و شبکه تهران در طرح هدفمند کردن یارانه ها اشاره کرد و گفت: اگر رسانه نبود اطلاعاتی که مردم امروز دارند حتما نداشتند.
احمدی نژاد اضافه کرد: رسانه و دستگاه فرهنگی آمد و در کنار مردم موضوع را تشریح کرد و راهکار داد و مردم هم دریافت و عمل کردند که این ادامه دارد.
آقای احمدی نژاد تاکید کرد: کار فرهنگی کاری مستمر است و تا رفع همه نواقص اخلاقی و رفتاری ادامه دارد .
احمدی نژاد گفت: هدف کار فرهنگی رسیدن به نقطه ای است که انسان ها بدون نقص شوند یعنی همه به انسان کامل نزدیک شوند.
وی افزود: البته پارسال حجمی که انتظار داشتیم اتفاق نیفتاد علت هم این بود که محدودیتی در بودجه پیدا کردیم و۲۰ درصد درآمد نفت برای صندوق توسعه ملی بلوکه شد و اجازه داده نشد در طول سال از آن استفاده کنیم که این۲۰ درصد ، خود را در بودجه هم در بخش عمرانی و هم در بخش فرهنگی منعکس کرد و ما آن رقمی را که پیش بینی کرده بودیم نتوانستیم برای جهش فرهنگی اختصاص دهیم .
آقای احمدی نژاد گفت: امیدوارم امسال بتوانیم آن را جبران کنیم .

تحریم کنندگان خودشان آسیب دیدند
خبرنگار خبرگزاری موج پرسید با توجه به نام گذاری امسال به نام جهاد اقتصادی آیا نقاط ضعف بخش های اقتصادی شناسایی شده است تا دشمنان نتوانند به کشورمان آسیب برسانند ؟ آیا ما توانسته ایم نقاط ضعف اقتصادی دشمن را شناسایی کنیم تا اقدامات آنان را خنثی و مقابله به مثل کنیم ؟
احمدی نژاد گفت: پاسخ این سوال در صحنه ای که پارسال اتفاق افتاد کاملاً روشن است، آنها ایران را تحریم کردند اما اروپا و آمریکا دچار مشکل اقتصادی شدند.
آقای احمدی نژاد افزود: آنها ما را تحریم اقتصادی کردند یعنی ما باید دچار مشکل می شدیم اما ما دچار مشکل نشدیم و آنها دچار مشکل شدند معنایش این است که راه ها شناسایی شده است و آنها نتوانستند به اقتصاد ما آسیب بزنند و خودشان آسیب دیدند.

عزت، امنیت و پیشرفت همه کشورها خواست ملت ایران است
خبرنگار شبکه العالم از احمدی نژاد پرسید: شورای همکاری خلیج فارس شب گذشته در بیانیه ای جمهوری اسلامی ایران را به دخالت در امور داخلی خودشان متهم کردند پاسخ شما به این بیانیه چیست؟ و چشم انداز روابط ایران با توجه به تحولات در این کشورها را چگونه ارزیابی می کنید.
احمدی نژاد گفت: برای مصوبه روز گذشته شورای همکاری خلیج فارس ارزش حقوقی قائل نیستیم.
وی ادامه داد: صحنه بسیار روشن است چرا که این مصوبات زیر فشارهای سیاسی آمریکا و متحدانش به تصویب می رسد.
آقای احمدی نژاد تأکید کرد: روابط ما با دولتها و ملتها خوب است البته به این دولتها باید بگویم که یک دوره فشار آمریکا و متحدانش در مخالفت و مقابله با ملت ایران تجربه شد و نتیجه اش معلوم است.
وی ادامه داد: ما دست دوستی دراز کردیم و همه باید هوشیار باشیم چرا که آمریکایی ها برای نجات رژیم صهیونیستی نیازمند تفرقه بین دولت ها و ملت ها در منطقه هستند.
آقای احمدی نژاد تأکید کرد: آنها به دنبال درگیری بین دولتها و ملتها با هم و دولت ها با همدیگر هستند و ضروری است که همه هوشیار باشند.
وی تصریح کرد: ما گذشته ها را چشم پوشی کرده ایم و امیدواریم بعضی خطاهای بزرگ تکرار نشود؛
آمریکا رفتنی است و طراحی های آمریکایی ها نیز رفتنی است.
احمدی نژاد افزود: من قول قطعی می دهم که این مدیریت آمریکایی امروز ، رسواتر و ننگین تر از مدیریت پیشین، صحنه سیاسی دنیا را ترک می کند و به تاریخ خواهد پیوست.
وی ادامه داد: امروز هر کس در دنیا سرنوشت خود را به آمریکا گره بزند، رفتنی است.
آقای احمدی نژاد به رفتار برخی حکومت های دیکتاتور منطقه با مردم شان اشاره کرد و افزود: این حکومت ها بروند با ملت هایشان ارتباط برقرار کنند و نباید به بحرین لشکرکشی کنند.
وی تصریح کرد: لشکرکشی به بحرین کار زشتی بود که پیش از این نیز صدام نیز همین کار را کرد.
آقای احمدی نژاد افزود: صدام به ایران و کویت حمله کرد اما الان صدام کجاست و چه نفعی از لشکرکشی به کشور همسایه برد که اکنون بعضی ها می خواهند همان تجربه را تکرار کنند.
وی افزود: نباید فریب آمریکا را بخورند چرا که آمریکایی ها از بی وفاترین دوستان هستند.
احمدی نژاد با بیان اینکه در اکثر جنگ ها آمریکایی ها با دوستان قبلی خودشان جنگیدند تأکید کرد: از ویتنام تا امروز اگر مشاهده کنیم معلوم است که آنها با دوستان خود چه کرده اند.
وی ادامه داد: صدام از دوستان بسیار صمیمی آمریکا بود و همه مدل اقتصادی ، حیثیت ، استقلال و موجودیت کشورش را در بازی آمریکا هزینه کرد اما به محض اینکه منافع آمریکاییها برای تغییر چهره و برای نجات سرمایه داران اقتضا کرد در یک چشم به هم زدن صدام را نابود کردند.
آقای احمدی نژاد یادآور شد : صدامی که وقتی شهرهای ایران را بمباران شیمیایی کرد آنها برای او هورا می کشیدند اما صدام را به یک چهره سیاه و خطرناک تبدیل کردند و بعد وی را بردند .
احمدی نژاد خطاب به کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس گفت: توجه داشته باشید که بازی آمریکایی ها و متحدانش یک بازی بزرگ است و آنها به دنبال خاورمیانه جدید هستند ،خاورمیانه ای که رژیم صهیونیستی مستقر و دور از خطر و سلطه آمریکا عمیق و پایدار باشد و مراقب باشید و کاری نکنید که در نقشه آمریکا بازی کنید.
احمدی نژاد گفت: قاطعانه می گویم اگر آمریکاییها به دنبال خاورمیانه جدید هستند ملتهای منطقه نیز به دنبال خاورمیانه جدید اما متفاوت هستند.
وی تأکید کرد: بدانند به لطف خدا خاورمیانه جدید بدون رژیم صهیونیستی و بدون سلطه آمریکا و نوکرانش شکل خواهد گرفت.
احمدی نژاد افزود:همه هوشیار باشند نظام فعلی ای که در دنیا مستقر است کارش تمام شده و رفتنی است.
وی ادامه داد: ما خبر داریم آمریکا برای همه دولت های منطقه نقشه کشیده است اما می خواهد برخی از نقشه هایش را به دست بعضی ها اجرا کند و مراقب باشند که در دام آمریکا نیفتند.
آقای احمدی نژاد با اشاره به حضور نظامی برخی کشورهای حوزه خلیج فارس در بحرین به منظور سرکوب قیام مردمی این کشور گفت: کار زشتی کردید که به بحرین لشکرکشی کردید ، این لشکرها را بیرون ببرید.
وی تصریح کرد: دولت بحرین کار زشتی کرد که مردمش را کشت، باید آنها مطالبات مردم را بشنوند و به آنها احترام بگذارند و انتخابات برگزار و با مردم همکاری کنند، اگر با مردم همکاری می کردند این مشکلات پیش نمی آمد و الان هم همین را می گویم و این دخالت در امور ملت ها نیست.
آقای احمدی نژاد با اشاره به حضور اشغالگران آمریکایی در عراق گفت: آمریکایی ها ٣۰۰ هزار نیروی نظامی را وارد عراق کردند در حالی که ایران را به دخالت در امور عراق متهم می کردند .
وی افزود: این کارها بد است ، ما همسایه هستیم و باید با هم زندگی کنیم، مراقب باشید که آمریکاییها توپ را در زمین شما نیندازند و ما همه دوستیم و می خواهیم با هم دوست و برادر باشیم و با هم زندگی کنیم.
احمدی نژاد تأکید کرد: عزت ، امنیت ، آبادانی و پیشرفت همه کشورها خواست ملت ایران است و همه را به دوستی و تفاهم دعوت می کنیم.
وی گفت: با هم بنشینند ، گفتگو و همکاری کنند و بی جهت متهم نکنند و این اتهام ها هیچ تأثیری ندارد وخوب است به نقشه نگاه کنند و ببینند با چه کسی حرف می زنند. هم آمریکاییها و هم دیگران نقشه را جلوی خود بگذارند و ببینند با چه کسی می خواهند حرف بزنند با ایران.
احمدی نژاد گفت: دوستی با ایران به نفع همه است و مراقب باشند که در دام آمریکایی ها گرفتار نشوند.
وی اضافه کرد: آنهایی هم که نیروی نظامی وارد بحرین کرده اند بیرون بروند و دولت بحرین نیز با مردم حرف بزند. همه آنها با مردمشان دوست باشند و این به نفع همه است.
آقای احمدی نژاد گفت: اگر می خواهند بمانند با مردمشان دوست باشند و این از سر دلسوزی است و این نصیحت دوستانه است. ما دوستتان داریم و می خواهیم شما بمانید و با مردمتان دوست باشید. ببینید مردم چه می خواهند، مردم چیز زیادی نمی خواهند اما می خواهند به آنها احترام گذاشته و انتخابات برگزار شود و به آنها آزادی رأی قائل شوید و حساب و کتابی باشد و شما آن را رعایت کنید.
احمدی نژاد تأکید کرد: آمریکا و متحدانش رفتنی هستند و آمریکا تکیه گاه مناسبی برای هیچ کس نیست و با متهم کردن ایران مشکلی حل نمی شود.

نیروگاه بوشهر در آستانه راه اندازی
احمدی نژاد در ادامه نشست خبری خود با رسانه های داخلی و خارجی گفت: نیروگاه بوشهر در آستانه راه اندازی است.
آقای احمدی نژاد در پاسخ به پرسش خبرنگار شبکه مرکزی چین ( سی سی تی وی) درباره زمان بهره برداری از نیروگاه بوشهر افزود: پس از نصب تجهیزات این نیروگاه در یکی از قطعات داخلی آن در دوره آزمایشی نقص فنی ایجاد شد که اکنون در حال رفع آن نقص هستند.
احمدی نژاد گفت: آقای مدودف احمدی نژاد محترم روسیه هم در تماس با من اطمینان داد که این نیروگاه در زمان مقرر حتماً آماده می شود و به بهره برداری خواهد رسید.
آقای احمدی نژاد همچنین در پاسخ به تبریک این خبرنگار چینی به مناسبت نوروز گفت: من هم نوروز را به شما و مردم چین تبریک می گویم زیرا بخش وسیعی از مردم چین هم نوروز را جشن می گیرند و نوروز متعلق به آنها هم هست.

کمک دولت نهم و دهم به مترو، ۵ برابر دولت های قبلی
احمدی نژاد در پاسخ به پرسش خبرنگار رادیو تهران درباره حمل و نقل شهری و علنی تر شدن کمک های دولت به مترو ، گفت : کمک های دولت نهم و دهم به متروی تهران حدود پنج برابر کل کمک دولت های قبلی است و این روند ادامه پیدا خواهد کرد.
آقای احمدی نژاد افزود : در این باره هم کمک نقدی می کنیم و هم ۵۰ درصد وام های خارجی را که متروی تهران برای ساخت و تاسیسات می گیرد ، تقبل و پرداخت می کنیم.
وی اضافه کرد : فکر می کنم اگر سهم جمعیتی کشور را حساب کنیم این رقم سهم بسیار بالایی است.
احمدی نژاد با بیان این که امیدوارم کسانی که در عرصه مدیریت مترو هستند مقداری در هزینه های مترو مدیریت کنند ، گفت : به نظر من با این پول ها بیشتر می توان کار کرد و ما کمک خواهیم کرد که شبکه مترو تکمیل شود.
دولت و ملت سوریه دوست ما هستند
خبرنگاری خارجی از احمدی نژاد پرسید: نظر رسمی جمهوری اسلامی ایران در خصوص وقایعی که در سوریه اتفاق می افتد چیست؟
احمدی نژاد پاسخ داد: این اتفاقات مسائل داخلی سوریه است و ما در مسائل داخلی کشورها دخالتی نداریم و دخالت نمی کنیم.
آقای احمدی نژاد گفت: دولت سوریه دوست ماست و دوست صمیمی ما هم است و در خط مقدم مقاومت است و ملت سوریه نیز دوست ماست و ما نیز دوست ملت سوریه هستیم و آنها در خط مقدم مقاومت در برابر توسعه طلبی رژیم صهیونیستی هستند.
احمدی نژاد گفت: ما فکر می کنیم هم دولت و هم ملت سوریه خودشان با تدبیر مسائل خودشان را حل خواهند کرد .
آقای احمدی نژاد افزود : البته این را هم می دانیم که از اهداف توسعه طلبی آمریکا و متحدانش و رژیم صهیونیستی درهم شکستن خط مقاومت است و حتماً آنها نمی خواهند دولت و ملت سوریه در صمیمیت و آرامش و در تفاهم با هم زندگی و مسائل خود را حل کنند و جلو ببرند.
احمدی نژادگفت: ما فکر می کنیم یک معیار بیشتر وجود ندارد و آن هم آزادی ملت هاست ؛ هیچ کس ، هیچ جا نمی تواند آزادی ملت ها را مخدوش کند .
آقای احمدی نژاد افزود : البته آزادی ملت ها تبلورش در رأی اکثریت است و راه دیگری وجود ندارد جز اینکه ما بپذیریم رأی اکثریت حاکم باشد ؛ در همه جای دنیا ، در سوریه ، در ایران و هر جای دیگر دنیا.
احمدی نژاد گفت: البته امیدواریم روزی برسد که در آمریکا و اروپا نیز رأی اکثریت حاکم باشد چون در آنجا مردم فرصت انتخاب واقعی ندارند دو یا چند حزب هستند و مردم مجبورند به آنها رأی بدهند.
آقای احمدی نژاد گفت: در همین انتخابات اخیر آمریکا دیدید یا مردم باید به ادامه بوش رأی می دادند یا غیر از بوش و انتخاب دیگری وجود نداشت.
احمدی نژاد ادامه داد: آنهایی که دلسوز آمریکا بودند گفتند غیر از بوش و این معنایش این نیست که آزادی و انتخاب در آنجا بوده است.
احمدی نژاد گفت:‌ امیدواریم روزی برسد که همه ملت ها از جمله ملت های آمریکایی ، اروپایی از آزادی انتخاب برخوردار شوند و در سوریه هم دخالت نکنند. ما می بینیم دولت آمریکا سراسیمه شده است که جشن بگیرد که یک اتفاقی یا اعتراضی در سوریه بوجود آمده است.
وی افزود: ما فکر می کنیم مردم سوریه مردم هوشمندی هستند و باید با دولت سوریه بنشینند و مسائل خود را حل کنند.

ایجاد دو و نیم میلیون شغل ؛ امسال
خبرنگار واحد مرکزی خبر پرسید: با توجه به نام گذاری امسال به سال جهاد اقتصادی ، دولت چه برنامه ویژه ای برای بهبود وضع معیشت مردم دارد ؟
احمدی نژاد گفت:‌ فکر می کنیم در سال ۱٣٨۹ کاهش قابل توجه فاصله برخورداری داشتیم یعنی ضریب جینی کاهش یافت و در سال۹۰ هم این کاهش ادامه خواهد یافت .
آقای احمدی نژاد افزود: امیدوارم در دو سال هدف برنامه پنجم توسعه را محقق کنیم و ضریب جینی را به کمتر از ٣۵ صدم کاهش دهیم و این شدنی و به معنی کاهش فاصله طبقاتی و رفع فقر و محرومیت است.
وی با اشاره به اینکه امسال دو میلیون و ۵۰۰ هزار شغل ایجاد خواهیم کرد ، گفت: معنایش این است که صنعت ، کشاورزی و خدمات باید فعال شوند و سرمایه گذاری ها صورت گیرد تا این شغل ها ایجاد شود.
احمدی نژاد افزود: زمانی که این شغل ها ایجاد شد ، افزایش درآمد و رفع محرومیت و فقر اتفاق خواهد افتاد.
احمدی نژاد: کار دولت ، دقیق است
احمدی نژاددر پاسخ به پرسش خبرنگار خبرگزاری پانا مبنی بر پاسخ دولت به اقدام اخیرآقای لاریجانی در متهم کردن دولت به تخلف گفت: چه جوابی بدهیم ؟ ایشان یک بار دیگر در آستانه انتخابات ما را متهم کرد و گفت دولت یک میلیارد دلار تخلف کرده است.
آقای احمدی نژاد افزود: همه دستاویز رقبای ما در انتخابات ، یکی گشت ارشاد و دیگری یک میلیارد دلار آقای لاریجانی بود.
احمدی نژاد گفت: ما همان زمان هم گفتیم که اشتباه می کنید ، در محاسبات خود اشتباه کرده اید ، دولت کارش دقیق است اما تا شب انتخابات این موضوع را در بوق کردند و بعد معلوم شد که اشتباه کردند. اکنون نیز دوباره همان موضوع را به نوع دیگری تکرار کردند.
آقای احمدی نژاد در پاسخ به پرسش دوباره این خبرنگار مبنی بر اینکه آیا نمی خواهید این موضوع را پیگیری حقوقی کنید تصریح کرد: از کدام رئیس قوه به کدام رئیس قوه شکایت کنیم؟ ما را به دردسر نیاندارید ، بگذارید کارمان را بکنیم.

شفاف بودن بودجه سال ۹۰
احمدی نژاددر پاسخ به سوال خبرنگار روزنامه مردم سالاری درباره حواشی زیاد بودجه سال ۹۰ و دیر تحویل دادن آن به مجلس گفت: بودجه امسال حواشی ندارد.
آقای احمدی نژاد افزود: اتفاقاً بودجه ای که تقدیم مجلس کردیم خیلی خلاصه و شفاف است زیرا ما همه قوانین پایه و دائمی نظیر قانون اصل ۴۴، قانون حمل و نقل و قانون زمین و مسکن را داریم.
احمدی نژاد با بیان اینکه همه اینها در دولت نهم و دهم با کمک و همراهی خوب مجلس تدارک دیده شد گفت:ما باید قانون بودجه را بر اساس قانون برنامه می دادیم و چون قانون برنامه روز سی ام بهمن پارسال رسمیت پیدا کرد ما اول اسفند قانون بودجه را ارائه کردیم و فکر نمی کنم زودتر از این می توانستیم این کار را انجام دهیم.
وی گفت: مجلس هم حتماً کارهای دیگری داشته و نرسیده است، البته در یک ماه هم می شد به بودجه رسیدگی کرد اما صلاح دانستند رسیدگی به آن ، امسال انجام شود که برای ما هم مشکلی ایجاد نکرده است و نخواهد کرد.

رعایت استانداردهای ایمنی در نیروگاه بوشهر
احمدی نژاد در پاسخ به پرسش خبرنگار شبکه ان اچ کی ژاپن درباره اقدامات جدید ایران در نیروگاه بوشهر با توجه به بهره برداری قریب الوقوع آن با عبرت گرفتن از حادثه نیروگاه اتمی فوکوشیمای ژاپن گفت: همانطور که شما هم می دانید نیروگاه فوکوشیما بر اثر موج آب و سونامی منهدم شد.
آقای احمدی نژاد افزود: این نیروگاه در برابر زلزله مقاومت کرد اما وقتی سونامی با ارتفاع ۱۴ متر و براساس آنچه شنیده ام با سرعت ٨۰۰ کیلومتر به محدوده نیروگاه فوکوشیما رسید می توان محاسبه کرد که چند برابر ضربه ناشی از زلزله ٨ و ۹ دهم ریشتری به آن وارد کرد.
احمدی نژاد گفت: البته ما در منطقه خلیج فارس سابقه و زمینه وقوع سونامی نداریم اما با اطمینان همه استانداردهای ایمنی روز دنیا را در آن رعایت می کنیم.
آقای احمدی نژاد افزود: فناوری نیروگاه فوکوشیما مربوط به حدود ۵۰ سال قبل است اما آنچه در ایران انجام می شود براساس فناوری روز است و استانداردهای ایمنی طبق مصوبات آژانس بین المللی انرژی اتمی رعایت می شود و فکر نمی کنم اینجا مشکلی ایجاد شود.
احمدی نژاد همچنین در پاسخ به سپاسگزاری خبرنگار شبکه ان اچ کی ژاپن از ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران به علت کمک به مردم ژاپن پس از وقوع سونامی و زلزله گفت: دوباره از طرف ملت ایران با دولت و ملت ژاپن اظهار همدردی می کنم.
آقای احمدی نژاد افزود: وقتی تصاویر این حادثه سنگین را می بینیم و اخبار آن را می شنویم نگران سلامت و زندگی مردم ژاپن هستیم و با آنان همدردی می کنیم.
احمدی نژاد ابراز امیدواری کرد: با همبستگی و نظم و انضباط ملت ژاپن ، این ملت بتواند به سرعت بر شرایط غلبه و تا حد ممکن خسارت های وارده را جبران کند گرچه خسارت های انسانی قابل جبران نیست.
افزایش حقوق در سال های اخیر خوب بوده است
خبرنگار روزنامه سیاست روز در ادامه نشست خبری احمدی نژاد پرسید: امسال شاهدیم افزایش حقوق کارگران را ۹ درصد اعلام کرده اند در حالی که تورم به صورت رسمی ۱۲ درصد اعلام شده است؟ سال گذشته نیز افزایش حقوق بازنشستگان حدود شش درصد بود، این را چگونه می خواهید اصلاح کنید؟
احمدی نژاد گفت: افزایش شش درصدی ، قانون بودجه است و برای همه بوده است؛ چه کارمندان، چه بازنشسته ها.
احمدی نژاد افزود: ما فکر می کنیم طی سال های اخیر افزایش حقوق ها خیلی خوب بوده ضمن این که هدفمند کردن یارانه ها نیز در کنار آن قرار گرفته و به نظر من وضع خیلی بهتر است.
احمدی نژاد گفت: البته ما راضی نیستیم و می خواهیم تک تک مردم در بهترین شرایط مادی زندگی کنند اما بالأخره ما نیز باید هم به فکر کارگر هم به فکر تولید باشیم.
احمدی نژاد افزود: برای کارکنان دولت امسال شش درصد است، برای کارگران ۹ درصد.
همین خبرنگار دوباره از احمدی نژاد پرسید: آیا این مقدار افزایش کافی است؟
احمدی نژاد پاسخ داد: برای انسان چیزی کافی نیست و انسان باید به بهترین نقطه برسد و ما هم به دنبال این هستیم که ان شاء الله همه به بهترین نقطه برسند.
احمدی نژاد افزود: امیدواریم امسال متوسط تورم در طول سال به کمتر از ۹ درصد برسد تا کارگران در فشار نباشند.

قیمت واقعی نفت بامناسبات اقتصادی واقعی می شود
خبرنگار خبرگزاری رویترز از احمدی نژاد پرسید: شما سال های گذشته درباره تحولات خاورمیانه پیش بینی هایی می کردید و بر مبنای آن درباره نرخ واقعی نفت ،عدد و رقم هایی را هم گفته بودید، فکر می کنید بعد از تحولات اخیرخاورمیانه که قیمت نفت رو به بالا بود ، قیمت نهایی نفت در سال جاری به چه حد خواهد رسید.
احمدی نژادگفت:من تحول در خاورمیانه هیچ وقت نگفته ام و گفته ام تحولات جهانی و اصلاح می کنم.
آقای احمدی نژاد افزود : قیمتی هم برای نفت نگفتم اما به نظرم قیمت نفت صعودی خواهد بود.
این خبرنگار پرسید : آیا الان رقم ۱۰٨ دلار غیر واقعی است .
احمدی نژاد گفت: بحث من واقعی و غیر واقعی نیست، این بحثی اقتصادی است.
آقای احمدی نژاد افزود: اگر ما بخواهیم بگوییم چه زمانی قیمت نفت واقعی می شود ، زمانی است که مناسبات اقتصادی واقعی شود که الان واقعی نشده است.
وی ادامه داد: نفت می شود ۱۰٨ دلار و این عدد وقتی وارد بازار اروپا می شود دولتهای اروپایی نزدیک به ۱۷۰ دلار از ان مالیات می گیرند و این مالیات دوباره به فروشندگان نفت تحمیل می شود.
احمدی نژاد با تاکید بر اینکه زمانی قیمت نفت واقعی می شود که مناسبات اقتصادی واقعی شود ، افزود: الان مناسبات و مقررات یک نظم اقتصادی یکسویه است و پول آمریکا و اروپا بر دیگران حاکم است بنابراین با مناسبات پولی سود و ضررهاتغییر می کند.
آقای احمدی نژاد گفت: انها در عرصه سیاسی با ما اختلاف دارند و نمی توانند منطق ما را بشنوند و یعنی منطق آنها در برابر منطق ما کم می اورد.
وی گفت: آنها می روند از ساختارهای اقتصادی که سرحلقه هایش دست خودشان است در اقتصاد استفاده می کنند که این نمی تواند اقتصاد را واقعی کند و اگر اینها برداشته شود واقعا اقتصاد آزاد می شود.
احمدی نژاد با تاکید بر اینکه هم اکنون شرایط بازار هیچ جا حاکم نیست ، افزود: هم اکنون شرایط سیاسی قیمت ها را تعیین می کند و در نفت هم همین طور است.
آقای احمدی نژاد خطاب به این خبرنگار گفت: شما سوال کردید که آیا این عدد بالا می رود ، بله بالا می رود، من فکر می کنم در یک فاصله زمانی تا حول وحوش ۱۵۰ دلار بالا می رود و این اولین عددی است که من درباره آن گفتم .

تحریم ها واقعاً بی معناست
احمدی نژاد در پاسخ به پرسش خبرنگار روزنامه جوان مبنی بر واسطه گری بانک فدرال آلمان میان ایران و هند برای انتقال گاز از ایران و ارزیابی این رفتار متناقض آلمان به عنوان یکی از پیشگامان تحریم علیه کشورمان گفت: یک وجه تحریم، سیاسی و جنبه دیگر آن اقتصادی است.
آقای احمدی نژاد افزود: وجه سیاسی تحریم ها فضا سازی ، تبلیغات و محروم کردن دیگران از رابطه اقتصادی با ایران و وجه اقتصادی آن ، این است که از انحصار خودشان استفاده کنند.
احمدی نژاد گفت: آیا نظام اقتصاد سرمایه داری و دوره اقتصاد آزاد می تواند با تحریم سازگاری داشته باشد؟ تحریم بی معناست ، نمی توانند ؛ باید مراوده داشته باشند.
آقای احمدی نژاد افزود: قطع مراودات با ایران مانند پاک کردن بخشی از شبکه بزرگی است که همه جای آن با هم مرتبط است که در چنین حالتی همه شبکه دچار اخلال و اختلال می شود ؛ در چنین شرایطی فقط ایران با مشکل مواجه نمی شود.
احمدی نژاد گفت: تقریباً همه بازرگانان دنیا در پی راهکارهایی برای توسعه همکاری با ایران هستند زیرا ایران کشوری بزرگ ، با اقتصاد ، ملت و ظرفیت های بزرگ است و هیچ کس نمی تواند از رابطه با آن چشم پوشی کند و هر کس چشم پوشی کرده ، خود دچار زیان شده است.
آقای احمدی نژاد افزود: اتفاقاً علت اینکه آمریکا مدام سردمدار تحریم می شود این است که سی سال خود با ما رابطه ندارد و می خواهد دیگران را هم محروم کند تا شاید فرصتی برای خود بیابد.
احمدی نژاد با بیان اینکه صحنه بسیار روشن است اضافه کرد: آمریکا رابطه اقتصادی با ایران ندارد به همین علت به اروپایی ها فشار وارد می کند تا ایران را تحریم کنند اما راه چاره این نیست ، تو هم بیا رابطه برقرار کن ، دو طرف سود می برند.
احمدی نژاد تصریح کرد: نه اینکه آدم های مغروری هستند ، حرف غلطی زده اند خیال می کنند روزی می رویم از آنها خواهش می کنیم اما ما هیچ گاه از آمریکایی ها خواهش نمی کنیم و آن روز نخواهد آمد مگر براساس قانون، عدالت و احترام بیایند و رابطه برقرار کنند.
آقای احمدی نژاد صدور قطعنامه های ضد ایرانی در هر یکی دو سال یکبار را بیهوده دانست و افزود: هر بار می گویند این بار دیگر می خواهیم خیلی خیلی فشار وارد کنیم ، در ادامه چه واژه ای می خواهند پیدا کنند ؟ تحریم واقعاً بی معناست.
وی با بیان اینکه دولت آلمان علاقمند به توسعه روابط با ایران است اضافه کرد: رابطه ما رابطه ای سنتی و خوب است و بسیاری تجار و صنعتگران ما با طرف های آلمانی کارهای خوبی می کنند.
احمدی نژاد افزود: به علت خواست های غیر قانونی مثلاً یک گروه صهیونیستی در آمریکا ، دلیلی بر آسیب دیدن این روابط نیست.
آقای احمدی نژاد استفاده از واژه واسطه گری درباره اقدام بانک فدرال آلمان را بی معنا و نادرست دانست و اضافه کرد: همه بانک ها با هم در ارتباط هستند و پول در چرخش است.
احمدی نژاد گفت: ما وقتی با یورو معامله می کنیم در اروپا می چرخد و زمانی که با دلار معامله می کنیم در آمریکا چرخش دارد و اینها مربوط به نظام بانکی است.
آقای احمدی نژاد افزود: همه بانک ها و اقتصادها از یک سو عامل و از سوی دیگر واسطه اند بنابر این اصطلاح واسطه واژه ای زیبا نیست.

ملت ایران می تواند پیشتازی ارتقای فرهنگی را حفظ کند
خبرنگاری از احمدی نژاد پرسید: با توجه به اینکه در دولت دهم رویکرد فرهنگی را در برنامه کاری داریم ، نقش این دولت را در ارتقا و توسعه فرهنگی در عرصه بین المللی چگونه ارزیابی می کنید؟
احمدی نژاد پاسخ داد: با گسترش ارتباطات ، فرهنگ گسترش می یابد یعنی وقتی مرزهای محصور قطع کننده ارتباطات ملت ها برداشته می شود ، فرهنگ حرکت می کند.
آقای احمدی نژاد افزود: فرهنگ مثل عطر و رایحه است که نمی شود آن را محبوس کرد و هرچه غل و زنجیرها را باز کنیم پرواز می کند.
احمدی نژاد گفت: رشد فرهنگی ملت ایران در واقع در ظروف مرتبطه اتفاق می افتد و منعکس می شود ؛ همان طور که اگر در ملت دیگری هم رشد فرهنگی اتفاق بیفتد منعکس می شود.
آقای احمدی نژاد افزود: اثر هنری و فرهنگی خوب ، همه جا می رود و محدودیتی ندارد.
احمدی نژاد گفت: فکر می کنیم ملت ایران می تواند پیشتازی ارتقای فرهنگی را حفظ کند برنامه ریزی های ما نیز برای همین است و امیدواریم این مهم محقق شود.
رابطه ایران با عراق تاریخی و کاملا مردمی است
خبرنگار شبکه تلویزیونی التجاء در ادامه نشست خبری احمدی نژاد پرسید: مرد عراق اعلام می کنند که اشغالگران از این کشور خارج شوند، جمهوری اسلامی ایران چه نقشی می تواند در این هدف مردم عراق ایفا کند.
احمدی نژاد گفت: رابطه ما با عراق تاریخی و کاملا مردمی است .
آقای احمدی نژاد افزود: الان خیلی چهره های شناخته شده ایران متولد عراق از جمله کربلا و نجف و کاظمین هستند و عراقی هایی هم هستند که متولد ایران هستند.
وی گفت: خیلی از مسئولان عراقی مدت مدیدی در ایران زندگی کردند و بعضی از علما و بزرگان ما هم همین طور و این پیوندی تاریخی است.
احمدی نژاد با بیان اینکه به طور طبیعی تحولات در دو طرف منعکس می شودگفت: ما از ابتدا در کنار مردم عراق چه در زمان دیکتاتوری صدام و چه در دوره بعد از آن بوده ایم.
وی افزود:هر کمکی که ملت عراق و مسئولان بر امده از رای ملت عراق خواسته اند ما دریغ نکرده ایم .
احمدی نژاد ادامه داد: یادم است یک سال خودمان در تامین نیاز برق در کشور مشکل داشتیم اما حلقه ارتباطی برق ما و عراق وصل بود.
وی با اشاره به اینکه در یک دوره ای ، فراورده های نفتی را به طور انبوه به تقاضای مردم عراق و مسئولان ان کشور فرستادیم، افزود: همین الان هم چندین مرز باز است و بیش از ۵ میلیارد دلار حجم مبادلات اقتصادی ماست.
آقای احمدی نژاد گفت: ما در کنار دولت و ملت عراق برای صیانت از استقلال و منافع آنها همیشه بوده ایم و هستیم و این معنایش دخالت نیست .
احمدی نژاد با اشاره به اینکه ملت عراق هر کجا که از ما کمک خواسته اند حضور داشته ایم ، افزود: بیشترین فشار سیاسی بر آمریکا را برای خروج از عراق ملت ایران وارد کرده است و ما همچنان بر این فشار ادامه خواهیم داد.
وی گفت: می آیند یک کشوری را اشغال و بعد قراردادهایی را امضا می کنند و به بهانه آنها می مانند و با گروههای مسلح ، نیات خودشان را به دولت برامده از رای ملت تحمیل می کنند.
احمدی نژاد با تاکید بر اینکه این منطق مردود است و دوره آن به پایان رسیده است، افزود: من فکر می کنم از این به بعد شاید نیازی هم به کمک ما نباشد چون این روند خود به خود دارد از صحنه تاریخ حذف می شود.
ملت لیبی زیر پای استعمارگران فرش قرمز پهن نخواهد کرد
خبرنگار شبکه هلال تی وی ترکیه پرسید اگر کشورهای اسلامی بخواهند با نیرویی متحد ، تحولات منطقه را کنترل کنند نتایج آن چه خواهد بود ؟
احمدی نژاد پاسخ داد : اگر دولت های اسلامی با هم متحد بودند این مسائل اصلاً پیش نمی آمد و اگر متحد باشند به راحتی می توانند این مسائل را حل کنند اما مشکل این است که دشمن اجازه نمی دهد دولت های اسلامی متحد شوند و تفرقه را تحمیل می کند.
آقای احمدی نژاد با بیان اینکه دخالت ناتو در لیبی ادامه جریان برده داری استعمار است افزود: معلوم است که خودشان نقشه کشیده و برای حمله صحنه سازی کرده اند ؛ همان بازی که در افغانستان و عراق درست کردند و اینها همان ها هستند و چیزی عوض نشده است.
وی ادامه داد: دوباره به آنها می گویم بدانید این دفعه مانند قبل نیست و دیشب هم به دبیرکل سازمان ملل هم گفتم شما آمده اید در کنار مرزهای ما دو منطقه را نا امن کرده اید ، همه کشورها آسیب دیدند و ما می فهمیم در جوار کشوری نا امن زندگی کردن چقدر سخت است.
احمدی نژاد گفت: ناتو و آمریکا حماقت کردند که نا امنی را کنار مرزهای خود بردند و چطور مطمئن هستند که ناامنی به داخل اروپا سرایت نمی کند ؟ آنها به دست خود ، خودشان را به مهلکه انداختند.
آقای احمدی نژاد افزود: ما نگران نیستیم البته آنها به زودی شروع می کنند به غرغر و سر و صدا کردن درباره ایران و حرف هایی درباره ایران خواهند زد اما درمجموع ، همه آنها رفتنی هستند و به شما می گویم که این چرخ آخر دوره استعمار است.
وی اضافه کرد: آنها همه توان و فریبکاری خود را در این منطقه و شمال آفریقا خالی کردند اما به جایی نمی رسند ، اینقدر حماقت کردند که خود را درگیر نبردی نظامی در لیبی کردند و اگر فرض کنیم با جنگ نظامی بتوانند دولت لیبی را ساقط کنند وارد منطقه ای می شوند که مردم آن سابقه مبارزه سنگین با استعمار دارند و حتماً زیر پای آنها فرش قرمز پهن نخواهند کرد.
احمدی نژاد گفت: اینها جان ، مال و موجودیت ملت ها را زیر موشک و تانک می برند و هرچه فریاد می زنیم گوش نمی دهند و خیال می کنند در عالم فریادرسی نیست ، چرا ؟ ‌هست و به زودی یقه آنها را خواهد گرفت.
دوران رژیم صهیونیستی به پایان رسیده است
خبرنگار روزنامه قدس از احمدی نژادپرسید: قاضی گلدستون از گزارشی که قبلاً درباره جنگ ٣٣روزه غزه داده بود عقب نشینی کرد و به نظر می رسد در حال آماده کردن بستر حمله تازه رژیم صهیونیستی به نوار غزه هستند ، نظر شما چیست؟
احمدی نژاد گفت: رژیم صهیونیستی خود وجودی ندارد و این را سردمداران صهیونیستی که پشت صحنه بر امریکا و اروپا حاکمند برای پیشبرد منافع خود ایجاد کردند چون این منافع دوباره به خطر افتاده است ، سناریوی جدیدی به نام خاورمیانه جدید طراحی کرده اند که هدف آن نجات رژیم صهیونیستی و تنها راه نجات این رژیم را تشکیل دو دولت می دانند .
آقای احمدی نژاد با بیان اینکه شنیده ام بعضی ها را به تشکیل دو دولت راضی کرده اند اضافه کرد: مقدمه تشکیل این دو دولت یک حرکت تند رژیم صهیونیستی است که همه اینها را بترساند و از طرفی ارباب هم برای تشکیل دو دولت وارد ماجرا شود.
وی افزود: سناریو این است که بخشی از اردن را جدا کنند تا دو دولت تشکیل شود اما فکر می کنم اینها خیالات است و دوران رژیم صهیونیستی به پایان رسیده و این رژیم رفتنی است ، البته نگویند ایران می خواهد حمله کند که ما نیاز به حمله نداریم.
احمدی نژاد گفت: مناسبات تاریخی منطقه به جایی رسیده است که این رژیم دیگر فرصت ماندگاری ندارد حتی اگر به ظاهر دو دولت تشکیل دهند این آغاز سقوط است.
آقای احمدی نژاد با اشاره به اینکه انها از اهداف خود کوتاه نیامده اند و کل منطقه را می خواهند افزود: حرکت جدید، حرکتی تاکتیکی است زیرا در این مرحله شکست خوردند و می خواهند بگویند دو دولت تشکیل شود تا بعد ادامه دهند.
وی اضافه کرد: در واقع این رژیم یک کلنی میکروبی است که مرض صعب العلاج درست می کند و انها می خواهند این کلنی را حفظ کنند در حالیکه ملت های منطقه می خواهند آن را متلاشی کنند و فکر می کنم اراده ملت ها که برخاسته از اراده خداوند است حتماً غالب خواهد شد.
اصلاح ساختارهای تولید در طرح هدفمندی یارانه ها
در ادامه نشست خبری احمدی نژاد ، خبرنگار روزنامه راه مردم پرسید: نظرسنجی روزنامه ما نشان دهنده حمایت٨۰ تا۹۰ درصدی مردم از طرح هدفمند کردن یارانه هاست ، شما به عنوان رئیس دولت اجرا کننده این طرح مهم چه برنامه هایی برای آینده آن دارید؟
احمدی نژاد پاسخ داد: طرح هدفمند کردن یارانه ها اهداف متعددی پی گیری می کند که یکی از این اهداف عدالت است و ما گام هایی در جهت تحقق عدالت برداشتیم.
آقای احمدی نژاد افزود: یکی دیگر از اهداف ، اصلاح ساختارهای تولید کشور است که برنامه ریزی های گسترده ای شده است و خوشبختانه تولید کنندگان اعم از صنعتگران و کشاورزان از این طرح استقبال بسیار عالی کرده اند ، خود را صاحب طرح می دانند و آمده اند همراهی می کنند که امیدوارم در سه سال قریب به اتفاق ساختارهای تولیدی ما اصلاح شود.
احمدی نژاد ادامه داد: یعنی بهره وری بالا رود ، مصرف انرژی کمتر و فناوری ها عوض شود.
آقای احمدی نژاد افزود: هدف دیگر طرح هدفمند کردن یارانه ها ، اصلاح رفتارهای اقتصادی است یعنی اولویت های اقتصادی مردم باید عوض شود که این مقداری زمان می برد اما خوشبختانه آغاز شده است یعنی مردم در حساب و کتاب های خود قدری تغییر داده اند ، تخصیص منابع قدری متفاوت شده است و می دانند منابعی که در اختیار دارند چگونه و کجا هزینه کنند اما هنوز باید جلو برویم.
احمدی نژاد گفت: ما در منظری کلی در اوایل راه هدفمند کردن یارانه ها هستیم یعنی بخش عدالت و مردمی سریع اجرا شد اما تغییر رفتار و تغییر فناوری ها در پی است که زمان می برد و ان شاء الله محقق خواهد شد.
پیش بینی رشد ۴۰درصدی صادرات غیرنفتی درسال ۹۰
خبرنگار روزنامه دنیای اقتصاد با ارائه برخی آمارها از آقای احمدی نژاد پرسید: آیا ایران در شرایط رکود اقتصادی به سر می برد و اینکه شما رکود اقتصادی را درکشور قبول دارید یا خیر؟
احمدی نژاد با رد این ادعا در پاسخ گفت: در کشوری که سالی یک میلیون و ۲۰۰ هزار واحد مسکونی ساخته می شود و صادرات غیرنفتی از هفت میلیارد دلار در سال به ٣۰ میلیارد دلار رسیده است و ورودی نیروی کار سالانه نیز بیش از یک میلیون و دویست هزار نفر است، این موضوع معنی ندارد.
آقای احمدی نژاد ادامه داد: در کشوری که شاخص بورس با حجم معاملات بسیار بالا فعالیت دارد و اینکه درسال گذشته بیش از۲۰ هزار میلیارد تومان حجم معاملات این بورس بود ، رکود اقتصادی چه معنی دارد.
وی یادآور شد: اگر حجم معاملات بورس بالا نبود اما شاخص بالا می رفت معنایش حباب در بورس بود اما وقتی حجم بالای معاملات را که بعنوان مثال در روز به ٨۰ تا ۱۲۰ میلیارد تومان در روز می رسد چگونه می توانیم بگوییم کشور در رکود اقتصادی به سر می برد.
احمدی نژاد تصریح کرد: حجم واگذاری های دولت حدود ۲۵ برابر همه هفده سال پیش از این دولت است و همه آن در بورس جذب شده است بنابراین روشن است که اقتصاد ما بسیار فعال است.
احمدی نژاد به موضوع حجم بالای خرید مردم در ایام نوروز اشاره کرد و گفت: این حجم عظیم خریدهای نوروزی مردم از کجا آمده است ، از یک جا تولید شده و کارگاه ها و مزارع کشور نیز تولیدات بالایی داشتند و این نشان می دهد که رکودی در کار نیست.
آقای احمدی نژاد تاکید کرد: کشور نه تنها در رکود نیست بلکه در یک دوره فعال و شکوفایی اقتصادی به سر می برد.
احمدی نژاد با بیان اینکه سیاست های اقتصادی دولت ضد تورم نیز است گفت: دولت نه تنها بدنبال سیاست های تورمی نیست بلکه بدنبال کاهش سود بانکی است.
آقای احمدی نژاد گفت: هم برنامه های مسکن و هم تولید بویژه در کشاورزی ، صنعت و خدمات در سال جدید با شتاب بیشتری ادامه پیدا خواهد کرد.
وی افزود: صادرات غیرنفتی کشور نیز در سال ۹۰ نیز رشد بیش از ۴۰ درصدی را تجربه خواهد کرد که جهش بزرگی است.
آقای احمدی نژاد تاکید کرد: همه اینها نیازمند تولید است و این نیز نشان از فعال بودن اقتصاد کشور است و هیچ نشانه ای از رکود اقتصادی ایران دیده نمی شود.
احمدی نژاد افزود: فعالیت های اقتصادی کشور نیز گسترده تر از سال های قبل خواهد بود.




مجاهدین از اشغال نظامی بخشی از کمپ اشرف خبر می دهد

همبستگی ملی - 14 فروردین
تلویزیون الرافدین روز ۳ آوریل خبر داد: مجاهدین خلق ایران ارتش عراق را متهم کرد که با دستور نوری المالکی به مقرش در استان دیالی نفوذ کرده است.
سازمان اپوزیسیون مجاهدین خلق ایران ارتش دولتی را متهم کرد که با دستور نخست‌وزیر دولت ناقص و غیرمشروع نوری المالکی به مقرش در استان دیالی نفوذ کرده است. این گروه گفت نیروهای لشکر پنجم به دستور مالکی بخش هایی از اردوگاه اشرف را با ستونهایی از زرهی اشغال کرده است که تعداد آنها به سی زرهی می‌رسد.
این گروه اشغال نظامی اردوگاه را محکوم کرد و آن را نقض قوانین و توافقات بین‌المللی توصیف نمود. این گروه از دبیرکل سازمان ملل و نماینده ویژه‌اش در عراق و سفیر آمریکای اشغالگر و نیروهای اشغالگر خواستار دخالت فوری برای خروج این نیروها از اردوگاه اشرف شد».




سهم دستمزد در هزينه تمام شده توليد كمتر از 8 درصد است

(تیتر از جنگ خبر)
ایرنا
تهران- يك كارشناس حوزه كار گفت: سهم دستمزد نيروي انساني در هزينه تمام شده توليد در ايران كمتر از 13 درصد است، در حاليكه ميانگين آن در جهان 30 تا 35 درصد است.

'عليرضا حيدري' روز دوشنبه در گفت و گو با خبرنگار اقتصادي ايرنا با بيان اينكه سهم هزينه نيروي انساني در برخي از صنايع داخلي كمتر از هشت درصد است، تاكيد كرد: رشد فناوري در واحدهاي اقتصادي مي تواند بر هزينه تمام شده تاثير داشته باشد و به عبارتي آنرا تقليل دهد.
وي بااظهار اين مطلب كه دستمزد سال 1382نزديك به 10 درصد بيش از نرخ تورم در آن سال بود، افزود: پس از افزايش دستمزد كارگران در سال 1382،نتيجه نظرسنجي كه در برخي از واحدهاي اقتصادي انجام شد حاكي از آن بود كه اين امر افزايش بهره وري به ميزان بسيار چشمگير را بدنبال داشته است.
وي بابيان اينكه چسبندگي مزد و بهره وري خود را با افزايش ميزان دستمزد نشان داد، افزود: مشاهدات در 830 تا 840 واحد اقتصادي نشان داد كه پس از افزايش دستمزد در سال 1382 كه 10 درصد بيش از نرخ تورم اعلامي از سوي بانك مركزي بود ، ميزان ساعت كار در آن واحد ها افزايش يافته و كارگران مصمم تر براي افزايش توليد بودند. بدين ترتيب بهره وري افزايش يافت، در حاليكه هزينه هاي ديگر توليد ثابت بود.
اين كارشناس اقتصادي حوزه كار تصريح كرد: در سال 1382 قرار بر اين شد عقب افتادگي دستمزد كارگران كه در دوران جنگ تحميلي به علت شرايط اقتصادي خاص كشور محقق نشده بود، در يك دوره چهار ساله جبران شود كه اين مهم فقط در همان سال صورت گرفت.
حيدري معتقد است: در صورتي كه كارگران از درآمد مناسب برخوردار باشند، به طور يقين با دلگرمي بيشتري در كار حضور مي يابند و مي توانند زمينه رشد اقتصادي را فراهم كنند.
به گفته ي اين كارشناس حوزه كار بهره وري زماني معنا مي يابد كه تمام ظرفيت هاي اسمي واحدهاي اقتصادي به كار گرفته شود.
اين فعال اقتصادي معتقد است: در صورتي كه توليد در واحدهاي اقتصادي افزايش يابد و كارگران قدرت خريد خود را حفظ كنند، تقاضا افزايش يافته و تحرك اقتصادي در كشور بيشتر مي شود.
حداقل دستمزد كارگران براي سال 1390 با 9 درصد افزايش به سه ميليون و 300 هزار ريال (330 هزار تومان) افزايش يافته است.




پنبه "طلای سفید" ایران با واردات پنبه چینی زده شد

خانه ملت
عضو کمیسیون اصل نودم قانون اساسی مجلس با بیان این که واردات بی‌رویه پنبه از چین و کشور‌های جنوب شرقی آسیا موجب بی‌انگیزگی کشاورزان برای کشت پنبه در کشور شده است، گفت: وقتی که کشاورزان خودشان می‌توانند پنبه درجه یک تولید کنند، چه لزومی دارد پنبه وارد کنیم.
"عبدالحسین ناصری" در گفت وگو با خبرنگار خانه ملت، گفت: استان گلستان به ویژه شهر گرگان در بحث کیفیت پنبه یکی از بهترین‌ها در سطح منطقه است که صنعت پنبه اگر می‌خواهد پیشرفت کند به کمک مسئولان نیاز دارد.
نماینده مردم گرگان و آق‌قلا در مجلس شورای اسلامی افزود: متأسفانه چند سال است که دیگر کشاورزان به علت این که کاشت پنبه، گران تمام می‌شود، هیچ رغبتی به کاشت این محصول ندارند و این امر باعث می‌شود که در آینده صنعت پنبه در استان گلستان نابود شود.
وی در باره نبود قیمت مناسب برای خرید تضمینی پنبه از سوی دولت اظهار کرد: با وجود افزایش نرخ تورم و همچنین بالا رفتن هزینه‌های جانبی، اما قیمت خرید تضمینی محصولات از طرف دولت هیچ فرقی با سال گذشته نکرده است و کشاورزان از این مسئله ناراحت هستند.
ناصری با بیان این که کشاورزی یکی از زنجیره‌های تولید، اشتغال و نیز راه اندازی صنعت در هر استانی است، تاکید کرد: با توجه به شرایط موجود در کشور، از جمله هزینه‌های متعدد برای کشاورزی و نیز وضعیت آب و خاک، خرید تضمینی محصولات کشاورزی باید به صورتی انجام شود که کفایت زندگی روزانه کشاورزان را داشته باشد، نه این که در پایان سال و بعد از برداشت محصولات، به جای کسب سود از محصولات تولیدی، بدهکار بانک‌ها شوند.
وی گفت: دولت هم اکنون هر کیلو پنبه را به قیمت 650 تومان خریداری می‌کند که این بسیار کم و نامناسب است و این امر باعث آسیب دیدن پنبه کاران می‌شود.
عضو کمیسیون اصل نودم قانون اساسی مجلس با انتقاد از واردات بی رویه پنبه یادآور شد: پنبه وارداتی از کشور‌هایی مثل ترکمنستان، هند و چین وارد می‌شود که هم کیفیت مناسبی ندارد و هم قیمت آن بسیار پایین است که باعث نابودی صنعت پنبه در کشور می‌شود.
ایران در دو سه سال اخیر، به یکی از واردکنندگان پنبه در جهان تبدیل شده است؛ زمانی استان گلستان به ویژه شرق آن از مناطق مهم کشت محصول پنبه در کشور به شمار می رفت و به منطقه طلای سفید مشهور بود.





لیلا جدیدی
سید علی خامنه ای در جمع فرماندهان دست به سینه نظامی و انتظامی حکومتش یک "خالی بندی" تمسخر آمیز تازه و یک ادعای واهی کهنه شده را برای دلداری دادن به مزدورانش تکرار کرد.
او نخست ادعا کرد که جنبشهای جاری در منطقه "بنا به اذعان تقريباً همه تحليلگران دنيا" ناشی از حکومت سرکوبگر و فاسد جمهوری اسلامی است. او به این وسیله روشن کرد که جنبش اجتماعی مردم ایران، ماشین دروغ پردازیهای آیت الله ولی فقیه را به طور جدی به روغن سوزی انداخته است.
وی سپس با موتور سوخته باز هم ناپرهیزی بیشتری کرده و دود کنان وارد قضیه هسته ای شد. او کارنامه حکومتش در اصلی ترین مساله سیاست خارجی جمهوری اسلامی را اینگونه جمع زد: "ایران اسلامی بر همه تلاشها و فشارهای استکبار فایق آمده".
این در حالیست که دو مزدور بلندپایه سابق در وزارت خارجه در جریان مرافعه شخصی بین خود، پته او و "فایق آمدن" را روی آب ریخته اند. صادق خرازی در مصاحبه ای، وزارت خارجه دوران متکی را گرفتار "نخبه زدایی" توصیف کرد و گفت که وی "دستگاه سیاست خارجی را به دستگاه تبلیغات و تشریفات تبدیل کرد".
در پاسخ، متکی انتقادهای خرازی را "خالی بندی" خوانده و گفت: "ایشان سیاست خارجی را صرفا التماس برای مذاکره با آمریکاییها می داند."
خرازی نیز در جواب به این ادعا، قال قضیه را کند و به بی خبری متکی از صدور قطعنامه و "ارایه خالی بندیهایی پر از اطلاعات نادرست به بزرگان (خامنه ای)" اشاره کرد. وی دوران متکی را "دوران مذاکرات بدون ما‌به‌ازای جمهوری اسلامی با آمریکا در افغانستان و عراق، سرگردانی چندروزه ایشان در لیبی برای ملاقات با سرهنگ معمر قذافی دیکتاتور این کشور، سفرهای ناموفق به سنگال و دیگر کشورها و نیز التماس برای سفر به کشورهای اروپایی، بی‌توجهی به قرارداد 1975 در مذاکرات با عراق، سفر به بحرین برای عذرخواهی ملتمسانه به مقامات این کشور بر سر یادآوری پیشینه روابط دو کشور و..." توصیف کرد.
با توجه به اینکه خرازی خود در جای دیگری تصریح کرده است که : "وزارت خارجه مجری است. شورای عالی امنیت ملی هم استراتژی را برحسب فرمان و نظر رهبری ابلاغ می کند"، بنابراین کارنامه ای که او از متکی قرایت کرده، در حقیقت دسته گلهایی است که خامنه ای با واسطه به آب داده است. حال خامنه ای روی همان "خالی بندیها" یی که صدایش هم درآمده، مانور می دهد و فیل هسته ای و انقلابهای منطقه ای هوا می کند. لاف زنیهای دیروز او سند تبریه متکی هم هست چون ثابت کرده که ماهی از سر گنده گردد نی ز دم!
به نظر میرسد سیاست یکدست سازی خامنه ای کار دستش داده و او را از هول به تنهایی نوش جان کردن حلیم قدرت به چاهی انداخته که به طور دایم با ضربات دور دیگ غنایم نشستگان دیروز و امروز بر یکدیگر، نشست بیشتری می کند.




ترجمه بهروز عارفی


آلن گرش (28 مارس 2011، بلاگ لوموند دیپلماتیک)

یکی از آخرین کشورهائی که از شورش های اعراب بر کنار مانده بود، به نوبه خود به خروش آمد. در شرایطی که در کمال بی تفاوتی دولت های درگیر علیه جنایت های رژیم لیبی، سرکوب در بحرین ادامه دارد؛ در حالی که مشهود است که راه حلی در باره یمن پیدا نشده؛ در حالی که تظاهرات در اردن، فزونی گرفته و تندتر می شوند؛ جنبش اعتراضی سوریه را نیز فراگرفت. نه فقط شهر درعا، واقع در جنوب کشور با ناآرامی های شدید روبروست، بلکه دامنه تنش ها به شهرهای مختلف کشور نیز رسیده و ده ها نفرکشته شده اند.
ناآرامی ها در شهر درعا، با دستگیر چند کودک ده ساله شروع شد که شعار هائی در مخالفت با دولت بر روی دیوارهای شهر نوشته بودند. مادران آنان را که برای آزادی فرزندان شان جمع شده بودند، با پلیس درگیر شدند. بنا به گفته شاهدان، برخی از مادران را دستگیر و سرهای شان را تراشیده اند. این جرقه، آتش به باروتی کشید که آماده حریق بود.
همان طوری که جوشوآ لاندیس، یکی از بهترین ناظران بر اوضاع سوریه در تارنامه « Syria comment » (1) می نویسد: «درعا شهری فقیر و سنی نشین است و هر آن چه در سوریه مسئله آفرین است، در این شهر گردهم امده است: اقتصادی ورشکسته، انفجار جمعیتی، فرماندار بد و نیروهای امنیتی خودکامه».
این مشکلات با آن چه بقیه جهان عرب را به آتش کشید، متفاوت نیست، هر چند وضعیت سوریه ویژگی خود را دارد (هر کشوری ویژگی های خود را دارد). بدیهی است که نگران کننده ترین بعد، مسئله مذهبی است: سوریه را اقلیت علوی رهبری می کند، در حالی که 60 درصد اهالی سنی اند. هرچند رژیم توانسته است پیوندی نزدیک با بورژوازی سنی دمشق ببندد. ده درصد جمعیت نیز مسیحی است.
فراموش نکنیم که اقلیت بااهمیت کردی در سوریه زندگی می کنند که بخش از آن حتی از داشتن ملیت سوری محرومند.
لاندیس در مورد تظاهرات دمشق توضیح می دهد: «برای نخستین بار، دیروز (22 مارس) شعارهای مذهبی شنیدیم، در حالی که تا کنون، اپوزیسیون به شعارهای ملایم نظیر برچیدن وضعیت فوق العاده، قانون جدیدی برای احزاب و گسترش آزادی ها اکتفا می کرد. اما روز پنجشنبه، تظاهرکنندگان شعارهای میانه رو را کنار گذاشته و فریا می زدند: «نه، ایران؛ نه حزب الله؛ ما خواهان اسلامی هستیم که از خدا بترسد». این شعارها، یادآور شعار هائی است که احوان المسلمین در سال های دهه های 1970 و 1980 می دادند، زمانی که انان، حافظ اسد را کافر تلقی می کردند.
اگر درعا شهری است سنی، لاذقیه در مرکز منطقه علوی مذهب واقع شده است. در آن شهر، خطر درگیری فرقه ای مستقیم وجود دارد. میان تظاهرکنندگان و میلیشیای طرفدار اسد، برخوردهای شدیدی روی داد و شایع شد که گروه های مسلح علوی از کوهستان سرازیر شده اند تا سنی ها را به قتل برسانند. (2). روز 27 ژانویه نیز درگیری های جدیدی گزارش شده بود. (3)

آیا رژیم سوریه با تهدیدی روبروست؟
رژیم می کوشد از موضع مقاومت در جریان کشمکش اعراب-اسرائیل، بهره گیرد. اما، همان طوری که عبدالباری عطوان، سردبیر روزنامه عربی زبان القدس چاپ لندن می نویسد (روزنامه ای که به داشتن زبانی صریح، پشتیبانی از فلسطینیان و مخالفت با آمریکا شهرت دارد) (3) :همبستگی با مقاومت لبنان (حزب الله)، پذیرفتن دبیرکل های سازمان های فلسطینی (از جمله حماس)، در حالی که درهای همه پاستخت های عرب بر روی آنان بسته بود، موضعی قابل احترام است که به خاطر آن از رژیم سوریه ممنونیم. این رژیم بهای گزافی برای آن پرداخته است. آما، به دیده ما، هیچ تناقضی بین این مواضع و قبول خواست های مردم سوریه وجود ندارد. و اگر تناقضی وجود داشته باشد، ما ترجیح می دهیم که رژیم از پشتیبانی خود از فلسطینی ها و آرمان فلسطین دست بردارد و به خواست های مردم کشورش پاسخ مثبت دهد که گسترش آزادی ها و مبارزه با فساد از آن جمله است (...) زیرا خلق های ستمدیده قادر به آزادساختن سرزمین های اشغالی نبوده و ارتش های دیکتاتوری ها نیز قادر به جنگی پیروزمندانه نیستند.»
تارنامه اینترنتی حزب الله، مخمصه سازمان های متعددی را در برابر رویدادهای سوریه بازتاب می دهد و دست امپریالیسم را در آن ها می بیند. المنار، بیانات هوگو چاوز، رئیس جمهوری ونزئلا را تکرار می کند که سوریه را قربانی توطئه آمریکائی می داند که هدفش تکرار سناریوی لیبی است. (5)*
رژیم سوریه تلاش دارد که خود را ضامن اتحاد کشور و گوناگونی مذهبی آن معرفی کند. اما، آیا هراس از داستانی شبیه به عراق برای متوقف ساختن تظاهرکنندگان کافی است؟ چنین احتمالی ضعیف است. هیئت حاکمه در چند شهر بزرگ، تظاهرات پشتیبانی از خود به راه انداخت، تلویزیون الجزیره را به خاطر پوشش رسانه های بین المللی هو کردند. از سوی دیگر، رژیم اصلاحاتی را قول داد: از نظر اجتماعی، افزایش سی درصدی حقوق کارمندان، در زمینه سیاسی، پایان وضعیت فوق العاده (که جزئیات ان هنوز روشن نشده است) و قانون جدیدی برای مطبوعات. بشار اسد، قراراست بزودی با مردم سخن بگوید تا چهارچوب اصلاحات را توضیح دهد. او آگاه است که پیش از او، بن علی و مبارک امتیازاتی دادند ولی نتیجه معکوس داد و تظاهرات را گسترده تر کرد.
هیلاری کلینتون، وزیرخارجه ایالات متحده در برنامه تلویزیون سی بی اس اظهار داشت که نه فقط مداخله نظامی در سوریه در دستور کار نیست، بلکه تاکید کرد که برای هر دو حزب آمریکا، بشار اسد «یک اصلاح طلب» است. (نقل شده در سایت جوشوآ لاندیس) (6) (27 مارس).
پیتر هارلینگ، مدیر برنامه در «گروه بین المللی بحران International Crisis Group » که چند سال است در دمشق، رویدادهای سوریه را دنبال می کند در ستون بحث آزاد در روزنامه لوموند (7) می نویسد «سوریه باید در جستجوی راه سوم باشد»:
«رئیس جمهوری سوریه که توانسته محبوبیتی برای خود دست و پا کند، از جمله به خاطر موفقیت در سیاست خارجی، در حرف، سرمایه ای سیاسی در اختیار دارد که زمان آن رسیده تا به نفع بینشی سرمایه گذاری کند که می تواند به راه سوم میان حفظ وضع موجود و نامعلومی یک تحول انقلابی خدمت کند. اما این سرمایه ممکن است بسیار زود ارزش خود را ازد ست بدهد.»

«ظهور مجدد کیش شخصیت رو به قهقرا، حضور پدرمآبانه رئیس جمهور در میان مردم (مثلا بدون محافظ در مراسم افتتاح این یا ان طرح) و دیدار هیئت های سیار، شکل مناسبی از رهبری در شرایط موجود نیست: اعتماد به نفس و شناسائی بین المللی در بهترین حالت، اجزاء برنامه ای جمعی هستند که باید به اجرا گذاشته شود ولی خود این برنامه می بایست روشن شود.»
«مقاومت بسیار خوبست ولی تکلیف سوریه چه می شود؟ در این حال، مشکل می توان گفت که سرکوبی رو به افزایش که اجبارا تحت رهبری رئیس جمهور و به نام او اعمال می شود، بتواند پایه چنین طرحی قرار بگیرد.» (...)
«هیچ کس در منطقه نمی تواند تصور کند که در برابر ده ها سال تاخیر، نباید بهای هنگفتی پرداخت. این بها، دگرگونی عمیق در ساختار و عملکرد حکومت است از طریق مشارکت سیاسی واقعی و توزیع مجدد عادلانه اقتصادی و عادی سازی روابط با کلیه بخش های جامعه. و همه این تغییرات می بایست بر پایه گفت و گوئی فوری انجام بگیرد و نه تصمیمات دلبخواهانه. »
-------
Révolte en Syrie par Alain Gresh, 28 mars 2011 ;
http://blog.mondediplo.net/2011-03-28-Revoltes-en-Syrie

پاورقی ها:
1 -,Wednsday, March 23rd 2011; Deraa: The Government Takes off its Gloves: 15 Killed
http://www.joshualandis.com/blog/?p=8692
2 -
http://www.joshualandis.com/blog/?p=8789
3 -
http://english.aljazeera.net/news/middleeast/2011/03/201132616546326475.html
4 - http://www.alqudsnewspaper.com/todaypages/all.pdf
5 - http://www.almanar.com.lb/english/adetails.php?eid=7823&frid=18&cid=18&fromval=1&seccatid=57
6 - http://www.joshualandis.com/blog/?p=8822
7 – La Syrie doit chercher une troisième voie, le monde, 22 mars 2011,
http://www.lemonde.fr/idees/article/2011/03/22/la-syrie-doit-rechercher-une-troisieme-voie_1496852_3232.html

* توضیحات مترجم:
خبرگزاری های رسمی و نیمه رسمی جمهوری اسلامی از جمله ایرنا و فارس، مطالب بسیاری را به شورش های بحرین، مصر، لیبی و یمن اختصاص داده و از مبارزات مردم «پشتیبانی» و مداخله خارجی را برای «سرکوب جنبش در این کشورها» محکوم کرده است. اما، در مورد سوریه یا سکوت اختیار کرده و یا جنبش اعتراضی مردم سوریه را به «کشورهای خارجی، غرب و صهیونیست ها» منسوب کرده اند. ایرنا، خبرگزاری جمهوری اسلامی (10 فروردین 2011) در مطلبی از حمایت امارات، سودان و لبنان از رژیم سوریه گزارش داده و با اشاره به حمایت عربستان، می نویسد:

«در حالي ملك عبدالله مدعي حمايت از بشاراسد مي شود كه شبكه تلويزيوني العربيه وابسته به اين كشور در ايجاد فتنه و ناآرامي در سوريه نقش بسيار پررنگي دارد.» http://www.irna.ir/NewsShow.aspx?NID=30315973
ایرنا در خبر دیگری نوشته است:
« سخنراني اسد خطاب به مردم سوريه يك روز پس از برگزاري راهپيمايي عظيم و ميليوني مردم سوريه در شهرهاي مختلف اين كشور با عنوان وفاداري به وطن صورت مي گيرد.
سوريه در هفته هاي اخير با برخي تحركات افراد خرابكار در مناطق جنوب و استان درعا و لاذقيه در غرب اين كشور مواجه بوده است كه در جريان آن شماري كشته و زخمي شدند.
در همين ارتباط 300 عضو يك باند خرابكار در لاذقيه از سوي نيروهاي امنيتي سوريه دستگير شدند كه مليت اين افراد آمريكايي ، لبناني ، اردني ، الجزايري ، عراقي است و برخي از آنان داراي سلاح هاي دوربين دار براي كشتن افراد از مسافت هاي دور بوده اند.
شبكه تلويزيوني ' المنار ' لبنان روز گذشته اعلام كرد: سوريه قايق هايي را توقيف كرده كه از شهر طرابلس واقع در شمال لبنان به سمت بنادر سوريه سلاح حمل مي كردند و مسؤولان سوريه حزب ' سعد حريري ' نخست وزير سابق لبنان را به دست داشتن در اين ماجرا و برخي ناآرامي ها در سوريه متهم كردند.»
http://www.irna.ir/NewsShow.aspx?NID=30315701



صديق جھانى

اين تنھا حكومتھاى سرمايه‌دارى و مرتجع شمال آفريقا و خاورميانه‌‌ نيستند كه‌ در برابر نارضايتى كارگران و ديگر اقشار محروم جامعه‌ وحشت زده‌ شده‌اند بلكه ‌ كل نظام ھاى سرمايه‌دارى دنيا و در رأس¬شان كشورھاى بازار مشترك اروپا و آمريكا در نگرانى بسر مى برند. پايه‌ى اين ترس، از طرفى گنديدگى سيستم سرمايه‌دارى و از سوى ديگر جدى شدن بلوك تنگدستان با تودھاى ناراضى اين جوامع و رشد آگاھى آنھا مى باشد. ھم اكنون، تظاھراتھاى دھا ھزار نفرى در بريتانيا، آمريكا و ... سر بلند كرده‌ و تنگدستان اين جوامع نيز مانند طغيانگران شمال آفريقا و خاورميانه‌، شعار تغيير و بھبود در زندگى را سر مى دھند.
غرب و شركا، با اتخاذ سياست ميليتاريزه‌ كردن منطقه‌ و بقول خودشان مبارزه‌ با "ديكتاتور" و ... بطور ھماھنگ تلاش مى كنند كه‌ به‌ ھر نحوى شده،‌ روند رويدادھاى جارى را از كنترل محرومان مبارز منحرف سازند. نمونه‌ى ابژكتيو اين واقعيت، صدور قطعنامه‌ "شواى امنيت سازمان ملل متحد" مبنى بر مداخله‌ نظامی قدرت های بزرگ جھانى عليه‌ حكومت ديكتاتورى لیبی مى باشد. ظاھر اين قطعنامه‌‌، دفاع از معترضان ليبى بيان شده‌، اما پشت اين ژست بغايت دروغين، چپاول منابع طبيعى اين كشور خوابيده‌ است. در واقع مجوز حمله‌ به‌ ليبى، معامله‌ى است بين آمريكا، اروپا، عربستان سعودى و چند كشور حاشيه‌ى خليج فارس.
پيشنھاد حمله‌ به‌ ليبى، اول از فرانسه و بعدأ توسط بريتانيا طرح شد زيرا اين كشورھا فھميده‌ بودند كه‌ آمريكا توان جنگ ديگرى بدونه‌ مشاركت ديگر ھم پيمانانش در منطقه را‌ ندارد. به‌ ھمين دليل، اينھا به‌ اھرم فشارى روى "سازمان ملل" تبديل شدند كه‌ از طريق اين سازمان راه‌ قانونى مبنى بر مشروعيت دادن به‌ حمله‌ى نظامى طى شود. اما اين واقعيت را نيز بايد در نظر داشت كه‌ اين كشورھاى غارتگر از‌ مدتھا پيش ناوگانھاى جنگى خود را به‌ منطقه‌ برده‌ بودند و بخاطر اين آمادگى قبلى بود كه‌ يك ساعت بعد از صدور قطعنامه‌، حمله‌ خود را به‌ مواضع ديكتاتور ليبى آغاز كردند. ھم اكنون فرانسه‌ و بريتانيا چھار نعل مى دوند كه مانند‌ آمريكا كه‌ نفت عراق را از آن خود كرد‌، اينھا ھم صاحب نفت ليبى بشو‌ند.
آنچه‌ كه‌ در حال حاضر اھميت دارد، موضع كمونيستھا و نيروھاى مترقى مبنى بر محكوم نمودن مداخله‌ نظامی در جنگ داخلى ليبى است. ايستادن در مقابل چپاولگران به‌ معنى دفاع از رژیم قذافی و امثالھم نيست زيرا سرنگون كردن حكومت قذافى و ھم قطارانش در اولويت فعاليت كمونيستھا و آزاديخواھان و نيروھاى مترقى قرار دارند. امپرياليسم و شركا، از تجربه‌ انقلاب ٥٧ ايران درس گرفته‌ و ھم اكنون در تلاش¬اند كه‌ بدونه‌ به‌ھم خوردن سيستم ظالمانه‌ى اين كشورھا، حاكميت را در شكل فعلى حفظ نمايند. فعلأ در اين راستاء گام برمى دارند و كار كنونى شان، تنھا برداشتن افراد و مھرھاى سوخته‌ى اين حكومتھا از صحنه‌ى سياست و ناچارأ پذيرش حد معينى از خواستھاى توده‌ى ناراضى مردم مى باشد. با اين ترفند، تمام كوشش امپرياليستھا و حاكميت اين كشورھا معطوف به‌ كم دامنه‌ و محدود كردن مطالبات حقه‌ى طغيان كنندگان است. شواھد عينى در اين جوامع نشان مى دھد كه‌ ھدف اصلى اينھا از حمله‌ به‌ ليبى جلوگيرى از روند انقلابات منطقه‌ و از سوى ديگر شکل دادن به حكومتھاى دست¬نشانده‌ است. اين واقعيت، قبلأ در يگوسلاوى سابق، عراق، افغانستان و ... اجراء شده‌ و جدا از كشتار ميليونى، آوارگى، درد و رنجھاى بى شمار و از سوى ديگر چپاول ثروت جامعه‌ چيز ديگرى عايد محرومان نشده‌ است‌.
اکنون، ترفند ١١ سپتامبر و يا تئورى بمب اتم ديكتاتور ليبى و ... در كار نيست بلكه‌ اين دولتھا با دست آويز قرار دادن اعمال وحشى گرانه‌ ديكتاتور ليبى در صدد ھستند كه‌ روند طغيان در ليبى را خود در اختيارگيرند، تا بتوانند حق تعين سرنوشت را از مردم ليبى سلب نموده‌ و نيروھاى را‌ بر سر قدرت سوار نمايند كه‌ به‌ اراده‌ى غارتگران تمكين كنند.
نبايد اجازه‌ داد كه‌ اين سياست ضد انقلابى در منطقه‌ موفق شود زيرا به‌ ھر درجه‌ى كه‌ جاى پاى قدرتھاى جھانى در جنبش ھاى انقلابى جارى باز شود، به‌ ھمان اندازه، اين جنبش ھا تحت تسلط نيروھاى امپرياليسم قرار گرفته‌ و منافع و سياست ھاى آنھا را پيش خواھند برد. پر واضح است كه‌ اگر روند رويدادھا به‌ نفع امپرياليسم پيش برود، آنگاه‌ پس لرزه‌ھاى اين واقعه‌ براى محرومان جامعه‌ سخت و پر درد خواھد بود. براى درك ابعاد جنايتھاى غرب، به سناريوى تكان دھنده‌ و تمام نشدنى در‌ عراق، افغانستان، يوگوسلاوى سابق و ھم اكنون در ليبى نگاه‌ كنيد، آنگاه‌ توحش "انسان دوستان" كشورھاى غربى برايتان عريانتر مى شود.
دولتھاى بحرین و يمن، بطور آشكار تظاھرات مسالمت آميز مردم را به‌ گلوله‌ مى بندند. علاوه‌ بر اين، براى تداوم اين كشتار و سركوب دھا ھزار نيروى نظامى دولتھاى عمارات و عربستان سعودى براى سركوب تظاھرات كنندگان بى دفاع، به‌ اين كشور گسيل كرده‌اند. در قبال اين سياست ظالمانه‌، نه‌تنھا قطعنامه‌ پرواز ممنوعى در كار نيست بلكه غرب با چشم پوشى اين سركوب را ناديده‌ مى گيرد و از دولت ھاى سركوبگر بطور ضمنى و گاھأ به‌ صراحت پشتيبانى مى كند. براى اينكه‌، تغيير حكومت فاسد بحرين و يمن با منفعت دولت آمريكا ناسازگار است. اما در مورد ليبى مسئله‌ فرق مى كند. زيرا در اين كشور چاھاى نفت فراوانى وجود دارد و غرب كنترلى بر آنھا ندارد. جالب اين است‌، طبق قطعنامه‌ شوراى امنيت سازمان ملل متحد، قرار بوده‌ كه‌ منطقه‌ پرواز ممنوع عليه‌ دولت ديكتاتور قذافى به‌ اجراء درآيد. ديكتاتور ليبى ھم اين شرايط را پذيرفت اما باوجود اين عقب نشينى، غرب حمله‌ نظامى خود را آغاز كرد. حالا با افتخار مى گويند، تمام سيستم دفاع ھواى قذافى را از كار انداخته‌اند. در كنار اين پيروزى، به‌ نيروى زمينى قذافى ھم حمله‌ مى كنند. از طريق ھوا و زمين، نيروى زمينى قذافى را شديدأ بمب باران و موشك باران كرده و اميدوار بوده‌ و ھستند كه‌ نيروھاى شورشى شھر به‌ شھر پيشروى نمايند.
در ابتدا، تصور مى شد كه‌ ھمه‌ چيز طبق برنامه‌ پيش مى رود زيرا چند شھر از كنترل قذافى خارج شد اما نيروھاى قذافى با حمله‌ مجدد تمام شھرھاى تصرف شده‌ را پس گرفتند. اين واقعه‌ نشان دھنده‌ آن است كه‌ نيروھاى شورشى تحت امر نيروھاى غربى دارى آن چنان پايگاھى نيستند كه‌ بتوانند به‌ اتكاء به‌ نيروى ھواى غرب و بدون نياز به‌ نيروى زمينى شان قذافى را ساقد نمايند. بايد متوجه‌ بود كه‌ جنبش اعتراضى در ليبى ابتدأ يك حركت مردمى بود. در چند روز اول، مردم قادر شدند با حمايت بخشى از نيروھاى مسلح ليبى اكثر شھرھاى مھم را تصرف نمايند ولى با پيوستن بخشى از حاكميت به‌ شورش و در اختيار گرفتن امر اعتراضات مردم را از رأس شورش به‌ كنار زدند. به‌ ھر حال، چند عامل باعث منفل شدن نيروھاى مردمى گرديد. اول اينكه‌ نيروھاى مسلح كه‌ به‌ شورش پيوسته‌ بودند حاضر به‌ توضيح سلاح در بين معترضين نشدند زيرا فرمان آنھا در دست غرب بود و مى كوشيدند كه‌ تمام قدرت را در اختيار خود داشته‌ باشند. از سوى ديگر، با پيوستن وزرا و امراى ارتش كه‌ در تمام جنايات و سركوبھاى مردم ھمراه‌ قذافى بودند و بلاخره‌ سمتگيرى رھبرى شورش به‌ غرب، باعث گرديد كه‌ طغيان از حالت انقلابى به‌ ارتجاع مبدل گردد. در واقع، اين جنگ سه‌ جانبه‌ بر سر حقوق بشر، خواست آزادى، رفاء، عدالت و استقلال نيست. شايد ذكر اين مسئله‌ قابل توجه‌ باشد كه‌ در روزھاى اول، مردم صحنه‌ گردان شورش و اعتراضات خيابانى بودند و با حمل شعارھاى مبنى بر اينكه‌ ما خواستار دخالت خارجى نيستيم، گوياى استقلال طلبى و ھويت انسانى مردم معترض ليبى باشد.

كلام آخر
بھار عربى با پيروزى در تونس و مصر و تداوم آن در اردون، سوريه‌، بحرين، يمن، سوريه‌ ... و حتى در ھمين حد پيروزى، موازنه‌ قدرت را در خاورميانه‌ و شمال آفريقا به‌ ھم ريخته‌ است. اين حد از بيدارى مردمى، امپرياليسم و دولتھاى منطقه‌ را به‌ تكاپو و وحشت انداخته‌ و طبق خصلت غارتگريشان در تلاش¬اند كه‌ اين بھار و روند آزاديخواھى را متوقف سازند. البته‌ جنگ كنونى در ليبى، ده‌ سال پيش نزديك بود به‌ وقوع بپيوندد اما قذافى برنامه‌ ساختن سلاح اتمى خود را در اختيار غرب گذاشت و غرب نيز با گرفتن امتيازات بزرگ نفتى، حكومت قذافى را از ليست دشمنان مردم حذف نمودند.

اما برخلاف خيلى از نظريه‌ پردازان، پروسه‌ انقلاب در اين كشورھا، در لحظات حساس و تاريخى قربانى مماشات پشت پرده‌ مرتجعين محلى و در رأس آنھا دولت آمريكا گرديد. اشتباه‌ اصلى طغيان كنندگان اين بود كه‌ به‌ كناره‌گيرى امثال حسنى مبارك رضايت داده‌ و سيستم را دست نخورده‌ تحويل ارتش دادند. به‌ باور من، منفعت مردم در تداوم اعتراضات بود زيرا آنھا با تداوم نارضايتى خود، بطور گام به‏گام مى توانستند از سوى حركتھاى خود را رادیکال‏تر نمايند و از طرف ديگر مطالبات فورى و پایه‏ای‏شان را بكرسى بنشانند. پر واضح است كه‌ اينطور چالشى، به‌ دلگرمى و حتى به‌ تضمینى براى معترضين منطقه‌ نيز مبدل مى شد. اگر كارگران و سوسياليستھاى اين جوامع، بعد از رفتن حسنى مبارك، در ميدان تحرير و ... باقى مى ماندند و از سوى ديگر چرخھاى توليد را در دست مى گرفتند و در كنار اين سنگرھاى فتح شده‌،‌ بسوى تصرف قدرت سياسى خيز برمى داشتند، آنگاه‌ معادله‌ به‌ نفع محرومان تغيير پيدا مى كرد و در چنين شرايطى قدرت ھاى جھانى و مرتجعين محلى، به‌ ھيچ نحوى قدرت مانور را پيدا نمى كردند. با این تفاصیل، حاصل طغيانھاى اخير عايد محرومان نمى شود بلكه‌ اين آمريكا، اسرائيل و حكومتھاى دستناشنده‌ است كه‌ روى نعمات اين جوامع مى نشينند. در حقيقت، آقايان بن على، حسنى مبارك، قذافى و امثالھم عناصر مصرف تمام شده‌ سازمانھاى "سيا‌" و "موساد" بوده‌اند. در نتيجه‌، بر برداشتن اينھا توسط غرب نه‌تنھا دفاع از حقوق معترضان اين جوامع نيست بلكه‌ يك ترفند است. اما در مقابل معترضين سردرگمى كه‌ از آمريكا درخواست تداخل‌ نظامى مى كنند، يك سوال وجود دارد! براستی غرب در يوگسلاوى سابق، افغانستان، عراق، سوماليا و ... چه‌ دسته‌ گلى به‌ سر محرومان زده‌ كه‌ امروز در مصر، تونس، ليبى و ... به‌ سر‌ معترضين بزند؟
البته در ھمان روز نخست، مشخص بود كه‌ جنبش‏های اعتراضی شمال آفريقا و خاورميانه‌، بخاطر فقدان ھژمونى كمونيستى، توسط سرمايه‌دارى جھانى به‌ بيراھه‌ كشيده‌ مى شدند. به‌ ھر حال، بعد از انقلاب ٥٧ در ايران، اين دومين حركت ناكامى است كه‌ در منطقه‌ مى بينيم. در حال حاضر، كانون ھاى اعتراضى در اين جوامع، كماكان موج مى زند. خيلى ھا متوجه‌ شده‌اند كه‌ در قالب اين حكومتھاى دستشانده‌، داشتن زندگى شايسته‌ محال است. از اين رو، وقتش رسيده‌ كه‌ كمونيستھا دور ھم متحد و متشكل شوند و با ارائه‌ راه‌كارھاى اصولى و دخالت‏گری‏های عملی، جنبش‏های اعتراضی جارى را بسوى بديل سرمايه‌دارى ھماھنگ و سازماندھى كنند.
صديق جھانى




شقایق ایران
در ارتباط با یادداشت سیاسی رفیق مهدی سامع گرامی، مایلم نظر خود را ابتدا به عنوان یک مخاطب و در وهلهء دوم به عنوان یک ایرانی زجرکشیده و آسیب دیده از درون کشور، بنویسم. و البته بر آن چه که می نویسم نام «نقد» نمی گذارم.
اما نظرم:
این که «ولایت فقیه» در راس هرم قدرت، نماد نظام استبداد مذهبی است، شکی نیست. اما این تفکر در بین توده ها و عوام جامعه به شکلی دیگر تفهیم شده است. به ویژه این که دو قطب روحانیت و جناح رفسنجانی-خاتمی، چنین نگاهی به این مقوله نداشته و این گونه نمی اندیشند!
قشر وسیعی از روحانیون شیعه و سنی، و به طور اخص جامعه مدرسین قم و نجف، و همچنین مریدان و هواداران آقای کاظمینی بروجردی، هرگز «آقای علی خامنه ای» را سمبل «جمهوری اسلامی» نمی دانند!
جناح رقیب خامنه ای و احمدی نژاد هم که برنامه و هدفشان مشخص است. آنها نیز با آگاهی به این که ولایت فقیه آنهم در تحت مالکیت خامنه ای، مساوی با حکومت جمهوری اسلامی باشد کاملا و صددرصد مخالفند و چنین دیدگاهی ندارند.
در اقشار مختلف جامعه نیز، سوای این دو قطب که اشاره نمودم، مردم هیچ اطمینان خاطری ندارند که با برچیده شدن «ولایت فقیه»، حاکمیت مذهبی به پایان می رسد.
آن چه در 25 بهمن و 1 اسفند مشاهده شد، جنبش دانشجویان و بخش قلیلی از جوانان بود از هر طیف حتی مذهبی و اصلاح طلب. کما این که در 25 بهمن طلاب حوزه ها و تنی چند از طلبه –دانشجوهای شیراز که از دوستان من هستند در تظاهرات شیراز شرکت داشتند. این عده ، از هواداران دستغیب در شیراز هستند و از فعالان شناخته شده می باشند که با ولایت فقیه مسئله دارند، اما با جمهوری اسلامی بدون اصل ولایت فقیه مشکلی ندارند!
و باز باید اشاره کنم به مردم ساده و معمولی با گرایش مذهبی که از آگاهی و اختیارات سیاسی یک شهروند، بی خبر و بی اطلاعند و به دلیل همین ناآگاهی سیاسی و عدم اطلاع از قانون اساسی، در فردای برچیده شدن «ولایت فقیه» باز ممکن است به دام بیفتند و به ادامهء این نظام با تغییرات و حذف ولی فقیه به گونه ای که از نظر اقتصادی بهبودی در زندگیشان مشاهده یا حتی وعده داده شود، راضی شوند و رای به بقایای همین حاکمیت دهند!
در همین راستا باید از روحانیونی در مراتب بالا، مثل وحید خراسانی نام برد که می تواند همانند منتظری محبوب القلوب شوند، چرا که با ولی فقیه در تعارض، اما با حاکمیت نظام اسلامی موافقند. رفسنجانی هم که هرگونه تعرض به نظام را حرام می داند، میرحسین موسوی نیز که صحبت از دوران طلایی خمینی می کند و کروبی نیز که کمتر از آنها نیست، تاکنون حرفی از تغییر نظام نزده اند و بر همین اساس با سرمایه گذاری و حمایت حامیان جهانی خود که همانا دولتهایی هستند که از حفظ نظام منافع سرشاری عایدشان می شود، به خوبی می توانند کنترل فضای جامعه را بعد از سرنگونی «علی خامنه ای و ولایت فقیهش» به عهده گرفته و از سقوط نظام ممانعت نمایند.
آنچه مسلم است صرف هزینه های بسیار کلان از سوی رفسنجانی برای ایجاد تنفر از جناح مقابل و تحریک مردم علیه خامنه ای، برای قدرت گیری خودش است.
در این میان فقط مردم ساده و جوانان رشید ما هستند که تلف می شوند و قربانی بازی دو جناح! تا زمانی که هدف اصلی مشخص نشود و شعار اساسی و نهایی یعنی «مرگ بر جمهوری اسلامی» سر داده نشود، نمی تواند برای فردای ایران امیدوارکننده باشد.
در ضمن، این را هم بگویم که باید به اعتصابات سراسری، و همچنین پیوند دادن جنبشهای دانشجویی و زنان و کارگران و دیگر اصناف همت گماشت و فرصت تجدید قوا و خرید زمان را به حکومت نداد.
اینها در صدد هستند که با یک اتفاق فوق العاده چند ماه مردم را ساکت کنند تا بتوانند مسلط شوند، یک سورپرایز فراهم کرده اند برای همین هدف. نباید فرصت داد و نباید گذاشت که یک جناح بر دیگری پیروز شود و نظام را حفظ نماید.
تاکید موکد بر این نکته دارم که هرچه زودتر باید مسیر حرکت نهایی مردم مشخص شود و شعار «مرگ بر دیکتاتوری» و نه فقط مرگ بر دیکتاتور! و «مرگ بر جمهوری اسلامی» سر داده شود. اگرچه لازمهء این امر فراهم کردن مقدمات آنست، اما در نهایت هیچ راهی به جز این نمانده که از موش و گربه بازی دست برداریم و روزنهء تبانی و امید را بر آنانی که خواهان حفظ نظام اسلامی هستند را ببندیم. چرا که هیچ بعید نیست در سالی که در پیش رو داریم یعنی سال 1390 آقای خامنه ای از دنیا برود و با مرگ او داستان ولایت فقیه به پایان رسیده و بعد از کش و قوسهایی که حکومت و جامعه درگیرش خواهند شد، در سال 1392 میرحسین موسوی بر صندلی ریاست جمهوری اسلامی تکیه زده و هشت سال دیگر به فریب مردم و چپاول ثروتهای مادی و معنوی کشور با فرم و رنگ و بویی دیگر ادامه دهند!
به همین دلیل بر آخرین بخش یادداشت سیاسی نیز معترضم چون آن سه شعار هیچ فرقی با هدف رفسنجانی و موسوی ندارد. امیدم بیشتر بر این بود و هست که شعارها را به سمت هدفمند سوق دهیم و از لفظ سرنگونی کل حاکمیت و نظام یاد کنیم و سخن بگوییم چراکه آن «زنده باد آزادی» که در اطلاعیه دوم اسفند از سوی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران نگاشته شده، تحقق نخواهدیافت مگر آن که آن چه مُخِل «زنده بودن» بلکه زایش و تقویت و رشد آزادی است، از بین رفته و از پایه و بن مضمحل گردد.
در پرانتز این نکته را هم یادآور می شوم که در مورد تونس و مصر نیز با دیدگاه شما از این نظر که در آن کشورها «انقلاب» ی رخ داده، کاملا مخالفم چرا که «انقلاب» به معنای تحول و دگرگونی بنیانی و ریشه ای است، حال آن که در تونس تحولات روبنایی و ظاهری بود نه بنیادی و پایه ای و در مصر که صرفا" کودتای ارتش بود و نه چیزی بیش از آن!
من تصور نمی کنم که آنچه در کشورهای عربی در جریان است از تونس تا لیبی، هیچکدام «انقلاب» باشد، چون هدف از انقلاب را در زمان حاضر اگر بر مبنای سیاستی که در آن کشورها اعمال می شده، چنانچه «خواهان دمکراسی بودن» فرض کنیم، ابدا" روند دمکراسی در این کشورها مشاهده نمی شود و به همین دلیل شورش چند هفتگی مردم یا کودتای ارتش را نمی توان «انقلاب» نام نهاد.
شقایق ایران


چند توضیح کوتاه
مهدی سامع

1: نوشته رفیق شقایق یک نقد به معنی دقیق است. موضوعی را رد کرده و به جای آن موضوع جدیدی گذاشته است. بعضی مطالب با عنوان نقد منتشر می شود که فقط جنبه ردکردن و نفی دارد که این دسته از مطالب را نمی توان نقد نامید.

2: این که آیا رویدادهای تونس و مصر را می توان انقلاب نامید یا نه، بستگی به این دارد که چه تعریفی برای انقلاب مورد نظر باشد. از نگاه من انقلاب سیاسی می تواند آغازی برای دگرگونیهای اجتماعی باشد. اما این که اگر این دگرگونیهای اجتماعی تحقق نیافت ما اصل انقلاب را نفی کنیم منطقی نیست. هر انقلابی در گام اول با سرنگونی قدرت حاکم با نیروی توده مردم شروع می شود. اما این بدان معنی نیست که این انقلاب حتماً به پیروزی می رسد. پبروزی انقلاب به عوامل مختلفی بستگی دارد که مهمترین آن موضوع رهبری است. دیدگاه سکتاریستی با تکیه به موضوع رهبری، اساس انقلاب را نفی می کند و شرکت در انقلاب را منوط به داشتن رهبری مورد نظر خود می داند. نگرش اصولی اما با مداخله در انقلاب تلاش می کند تا بتواند پتانسیل رهبری مورد نظر خود را برای ادامه انقلاب تقویت کند. این همان کاری هست که نیروهای ترقیخواه، رادیکال و سوسیالیستی در تونس و مصر بدان مشغول هستند.

3: در مورد سه شعار اصلی قیام 25 بهمن سال گذشته من نظرم را در یادداشت سیاسی که مورد نقد شقایق قرار گرفته، به طور شفاف نوشتم. به گمان من هر نگاهی به مرحله کنونی تحولات در ایران داشته باشیم، این تحول از کانال نفی دیکتاتوری و به طور مشخص نفی استبداد دینی ولایت فقیهی می گذرد.
در جنبش رنگین کمان مردم ایران و در قیامهای بیشماران شعارهای گوناگونی مطرح می شود که نشاندهنده وسعت جنبشهای اجتماعی مردم ایران.
با توجه به ساختار مشخص نظام سیاسی در ایران، نفی ولایت فقیه به معنی سرنگونی جمهوری اسلامی است. بنابرین اختلاف با رفیق شقایق در مورد سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی با همه دسته بندیها و باندهای درونی آن نیست. بلکه اختلاف در انتخاب شعار مناسب است که بتواند وسیع ترین نیروها را برای سرنگونی کل رژیم بسیج کند. به نظرم این شعار ضد دیکتاتوری، ضد ولایت فقیه و ضد خامنه ای است. فکر نمی کنم که جمهوری اسلامی بدون ولایت فقیه بتواند پابرجا بماند. همان طور که نظام شاهنشاهی بدون شاه نتوانست پایدار بماند. البته با توجه به توضیح دوم باید با تاکید یادآوری کنم که گرچه سرنگونی نظام ولایت فقیه گام اول برای یک انقلاب دمکراتیک است، اما این بدان معنی نیست که در صورت تحقق سرنگونی رژیم ولایت فقیه، مسیر پیشرفت و تکامل انقلاب تضمین شده است. مسیر انقلاب مثل خریدن هندوانه به شرط چاقو نیست. انقلاب یک مسیر پر پیچ و خم است که شرکت نیروهای اجتماعی گوناگون و مداخله این نیروها در امر رهبری آن، مسیر آینده اش را تعیین می کند.

منبع: نبرد خلق، شماره 309، دوشنبه 1 فروردین 1390(21 مارس 2011)




عباس فرد

http://omied.de
info@omied.de
fard.abbas@yahoo.com

بورژوازی درکلیت وجودی‌اش، همانند جانوری‌که همه‌‌ی نسبت‌های طبیعی و اجتماعی را به‌درون معده‌ی سودافزای خویش می‌ریزد تا به‌‌انباشت در همه‌ی ابعاد متصور (اعم از اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی) دست یابد، بدون فریبکاری ـ‌در همه‌جا و همیشه‌ـ امکان دوام و بقای خود را از دست می‌دهد. گرچه این ویژگی در مورد بورژوازی ایران هم صادق است؛ اما عقب‌ماندگی این بورژوازی به‌گونه‌ای است‌که آن ویژگی را دوباره ویژگی می‌بخشد. فریبکاری بورژوازی (از گوبلز گرفته تا بوش و سرکوزی و برلوسکونی و مانند آن) به‌ایران که می‌رسد در بخشی از بورژوازی به‌رمالی و در بخش دیگر به‌پررویی و گستاخی استحاله می‌یابد، که ذاتاً همان فریبکاری است ـ‌اما‌ـ با روی‌کردهای به‌اصطلاح دیگرگونه!
در حالی‌که «جنبش انقلابی نان و آزادی» در شمال آفریقا، خاورمیانه و به‌طور بارزتری در تونس و خصوصاً مصر (با گرایش انترناسیونالیستی‌ و جهانی‌اش) همه‌ی کارگران جهان را به‌خیزش طبقاتی و انقلابی فرامی‌خواند[1]؛ و بورژوازی جهانی نیز به‌بهانه‌ی دفاع از مردم و تأمین «آزادی» آن‌ها در لیبی، ضمن کشتار همان مردم، مقابله‌ی همه‌جانبه با این جنبش انقلابی را نیز تدارک می‌بیند؛ «اپوزیسیونِ چپِ» بورژوایی ایران هم به‌این صرافت افتاده که در پشت جنبش انقلابی نان و آزادی پنهان شود تا شاید بتواند زمینه‌ی «دفاع» ناتو و دیگر دسته‌بندی‌های نظامی‌ـ‌‌آدم‌خوار از «آزادی» را در ایران هم فراهم کند.
یکی از نمونه‌های این تلاش مذبوحانه که بیش‌ آن‌که از فریبکاری عام بورژوایی نشان داشته باشد، پررویی و گستاخی حقارت‌آمیز «اپوزیسیون» بورژوازیِ «چپ» را به‌نمایش می‌گذارد، ایجاد وب‌لاگی به‌نام «نان و آزادی»[2] است‌که تبلیغ آن در بعضی از سایت‌های در حال استحاله (مثل سایت اشتراک) نیز دیده می‌شود[3]. این وب‌لاگ که با حروف درشت̊ همگان را به‌پیوستن به‌جنبش نان و آزادی فرامی‌خواند، مطالبات حقارت‌آمیزی را پیش‌نهاده دارد که به‌این شعار ختم می‌گردد: «به‌جنبش نان و آزادی بپیوندید و با سازماندهی شبکه‌های اجتماعی، مبارزه را زیر پرچم جنبش نان و آزادی، سازمان دهید».
با نادیده گرفتن دستِ‌‌راستی‌ترین بخش از «اپوزیسیون» بورژوایی (مانند سازگارا و مخملبافو امثالهم[4]) که برای ترغیب حمله‌ی نظامی به‌ایران و «آزاد» کردن آزادی[!؟]، دست به‌هرتوطئه‌ای می‌زنند و دربرابر نظامیان و جنایت‌کاران غربی‌ و ناتویی زانو زده و چکمه‌‌‌لیسی می‌کنند؛ می‌بایست پرسید: چرا مطالبات وب‌لاگ بورژوایی «نان و آزادی» حقارت‌آمیز است و چرا خاصه‌ی این حقارت، پررویی و گستاخی است؟ ساده‌ترین راه پاسخ به‌این سؤال مقایسه‌ی مطالبات امروز سایت «نان و آزادی» با مطالبات کارگران ایران در منشور مطالباتی آن‌ها در 2 سال پیش (یعنی: سال 1388) است.
وب‌لاک نان و آزادی که ظاهراً برعلیه جنبش سبز موضع می‌گیرد، قبل از طرح مطالبات به‌اصطلاح برگرفته‌اش از جنبش انقلابی نان و آزادی در مصر و تونس، می‌نویسد: «جنبش سبز از برجای ماندن جمهوری اسلامی دفاع می‌کند که تمام دوران موجودیت‌اش به‌غیر از دیکتاتوری و اختناق، نابرابری، ستم و تبعیض، فقر، گرسنگی و بیکاری نتیجه‌ای برای مردم ایران نداشته است. جنبش امروز ما، جنبش نان و آزادی، جنبش نفی جمهوری اسلامی است». در این عبارت‌پردازی ظاهراً رادیکال ـ‌اما مزورانه‌‌ـ کلامی از ماهیت طبقاتی نظام جمهوری اسلامی (یعنی: نظام خرید و فروش نیروی‌کار) گفته نمی‌شود تا این حقیقت مورد بحث قرار نگیرد که حتی اگر جمهوری اسلامی هم «نفی» شود، بازهم «نابرابری، ستم و تبعیض، فقر، گرسنگی و بیکاری» جزءِ لاینفک و ذاتی نظام سرمایه‌داری یا سیستم خرید و فروش نیروی‌کار است که اینک در شکل جمهوری اسلامی خودمی‌نمایاند.
مطالباتی که وب‌لاگ «نان و آزادی» پیش می‌کشد، به‌جز این حقیقت که بارزترین و انقلابی‌ترین مطالبه‌ی طبقاتیِ جنبش انقلابی نان و آزادی در مصر و تونس را پنهان می‌کند [که چند پاراگراف پایین‌تر به‌آن می‌پردازم]، به‌لحاظ میزان و چگونگی به‌مراتب نازل‌تر از «منشور مطالبات حداقلی کارگران ایران» به‌مناسبت سی و یکمین سالروزانقلاب است.
نگاهی به‌مطالبات برآمده از تشکل‌ها و نهادهایی‌که به‌نوعی جانب‌دار طبقه‌ی کارگر محسوب می‌شوند و نیز مقایسه‌ی آن با مطالبات تعبیر بورژوایی از «جنبش انقلابی نان و آزادی» که در وب‌لاگ نان و آزادی مندرج است، به‌طور خودبه‌خود گویای جنبه‌ی تقلیل‌گرایانه‌ی و گستاخی حقارت‌آمیز اپوزیسیون بورژوایی در ایران را نشان می‌دهد:

منشور مطالبات حداقلی کارگران[5]:
1- برسمیت شناخته شدن بی قید و شرط ایجاد تشكلهای مستقل كارگری، اعتصاب، اعتراض، تجمع، آزادی بیان، مطبوعات و تحزب
2- لغو فوری مجازات اعدام و آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه فعالین کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی از زندان
3- افزایش فوری حداقل دستمزدها براساس اعلام نظرخود كارگران ازطریق نمایندگان منتخب آنها در مجامع عمومی کارگری
4- طرح هدفمند کردن یارانه ها باید متوقف و دستمزدهای معوقه كارگران باید فورا" و بی هیچ عذر و بهانه ای پرداخت گردد
5- تامین امنیت شغلی برای كارگران و تمامی مزد بگیران، لغو قراردادهای موقت و سفید امضاء، برچیده شدن کلیه نهادهای دست ساز دولتی از محیطهای کار و تدوین و تصویب قانون کار جدید با دخالت مستقیم نمایندهای منتخب مجامع عمومی کارگران
6- اخراج و بیكار سازی كارگران به هر بهانه ای باید متوقف گردد و تمامی كسانی كه بیكار شده اند و یا به سن اشتغال رسیده و آماده به كار هستند باید تا زمان اشتغال به كار از بیمه بیكاری متناسب با یك زندگی انسانی برخوردار شوند
7- لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بی قید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی
8- برخورداری تمامی بازنشستگان از یك زندگی مرفه و بدون دغدغه اقتصادی و رفع هرگونه تبعیض در پرداخت مستمری بازنشستگان و بهره مندی آنان از تامین اجتماعی و خدمات درمانی
9- تمامی كودكان باید جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی والدین، نوع جنسیت و وابستگی های ملی و ن‍‍ژادی و مذهبی از امكانات آموزشی، رفاهی و بهداشتی یكسان و رایگانی برخوردار شوند
10- اول ماه مه باید تعطیل رسمی اعلام گردد و در تقویم رسمی كشور گنجانده شود و هر گونه ممنوعیت و محدودیت برگزاری مراسم این روز ملغی گردد

مطالبات منشورِ حقارت‌بارِ بورژوایی مطرح شده در وب‌لاگ نام و آزادی به‌قرار زیر است.
١- برانداختن جمهوری اسلامی
٢- جدائی کامل دین از دولت و نظام آموزشی کشور
٣- برقراری آزادی‌های سیاسی
٤- آزادی تمامی زندانیان سیاسی
٥- برابری حقوق سیاسی و اجتماعی زن و مرد، لغو حجاب اجباری
٦- برابری ملیت‌های ساکن ایران و خودمختاری منطقه‌ای برای مناطقی با ترکیب ملی ویژه
٧- افزایش حداقل دستمزد کارگران به‌بالای خط فقر، پرداخت بیمه بیکاری به تمامی بیکاران، آزادی تشکل و اعتصاب
٨- برقراری یک نظام جامع تامین اجتماعی از تولد تا پایان عمر

براساس کدام معیار و سنجه‌ای که از زمین زندگی واقعی روییده باشد، مردم کارگر و زحمت‌کش باید «منشور مطالبات حداقلی کارگران...» را بگذارند و به‌مطالبات فریب‌آمیز و باسمه‌ای منشور بورژواییِ سایت نان و آزادی بچسبند؟ حقیقتاً که «اپوزیسیون» چپِ بورژوایی̊ گستاخی و پُررویی را از حد گذرانده، که مردم را این‌چنین نادان و ساده‌لوح فرض می‌کند. حقیقت این است‌که خاستگاه معرفت‌شناسانه‌ی این فرضیه (که مردم کارگر و زحمت‌کش را نسبت به‌مطالبات‌شان نادان و ساده‌لوح به‌حساب می‌آورد) چیزی جز پُرروییِ متمایل به‌حماقت نیست.
اما به‌راستی شأن نزول این مطالبات فریب‌آمیز و به‌مراتب نازل‌تر از منشور مطالبات حداقلی کارگران چیست که چهره‌ی زشت، گستاخ و حقیر خود را پشت «جنبش انقلابی نان و آزادی» در مصر، تونس و دیگر نقاط جهان پنهان می‌کند؟
حقیقت این است‌که «‌فدراسیون مستقل اتحادیه‌های کارگری» در مصر طی نشستی که در 30 ژانویه 2011 «با حضور نمایندگان اتحادیه‌های مستقل کارمندان ادارات املاک و مستغلات و کارمندان جمع‌آوری مالیات، اتحادیه بازنشستگان، اتحادیه تکنسین‌های بهداشت و درمان، اتحادیه مستقل معلمان و همچنین رهبران کارگری از شهرهای محله، حلوان و شهر سادات و دهم رمضان» تشکیل داد، ضمن اعلام موجودیت خود، 5 مطالبه‌ی فوری را نیز در برابر دستگاه‌های دولتی و طبقه‌ی صاحبان سرمایه‌های کلان قرار داد[6]. دومین مطالبه‌ از میان این مطالبات پنج‌گانه بیان‌گر جوهره‌ی «جنبش انقلابی نان و آزادی» است‌که نه تنها در ایران می‌تواند به‌یک مطالبه‌ی طبقاتی و سازمان‌دهنده تبدیل شود، بلکه احتمال پذیرش جهانی آن نیز چندان ناچیز نیست. عین این خواسته چنین است «2- تعیین حداقل دستمزدی که کمتر از 1200 لیره (پوند مصر) نباشد، همراه با افزایش سالانه آن به‌تناسب نرخ تورم، تضمین حق شاغلین برای دریافت مزایا و پاداشها به‌تناسب کارشان، به‌ویژه برای مشاغل خطرناک. علاوه براین حداکثر دستمزدها به‌هیچ وجه مجاز نیستند که بیش از ده برابر حداقل دستمزدها باشند»[تأکید از من است].
این مطالبه‌‌‌ی تاریخی‌ـ‌طبقاتی ضمن این‌که وحدت طبقاتی همه‌ی کارگران و زحمت‌کشان جهان را در برابر همه‌ی صاحبان سرمایه‌های کلان و بوروکرات‌های رده بالا پیش‌نهاده دارد، درعین‌حال وحدت و هم‌راستایی تاریخی مبارزات کارگری را نیز از کمون پاریس تا «جنبش انقلابی نان و آزادی» نمایندگی می‌کند. ویژگی سازمان‌دهنده، طبقاتی و رادیکال این مطالبه در آن‌جایی به‌بارزترین شکل نمایان می‌شود که فریبکاری ذاتی بورژازی را به‌چالش می‌کشد. بورژوازی ـ‌در همه‌جا و همیشه‌ـ به‌واسطه‌ی پنهان نگهداشتن ذات فریبکارانه‌ی خود در برابر کارگران، زحمت‌کشان و تهیدستان، هیچ‌گاه این جرأت را پیدا نکرده است‌که برعلیه مطالبه‌ی حداکثر دستمزد و حداکثر درآمد̊ قانون بنویسد و مجازات تعیین کند. این پنهان‌کاری تا آن‌جا برای بورژوازی حیاتی است‌که حتی در شرع و عرف بورژوایی هم ردی از گناه‌آلودگی و مذمومیت در برابر مطالبه‌ی حداکثر دستمزد و حداکثر درآمد پیدا نمی‌شود. به‌هرروی، طرح مطالبه‌ی حداکثر دستمزد̊ و تعمیم کاملاً منطقی، به‌جا و شایسته‌ی آن به‌حداکثر درآمدِ همه‌ی آحاد اجتماع̊̊ ضمن این‌که طنین مطالبه‌ی حداقل دستمزد را در درون و بیرون مناسبات کارگری ده‌ها برابر می‌‌گستراند و می‌تواند به‌عامل بسیار مؤثری در امر سازمان‌یابی طبقاتی توده‌های مردم تبدیل شود، درعین‌حال دارای این ویژگی است‌‌که بورژوازی، دولت و متشرعینِ جیره‌خوار بورژوازی ـ‌نیز‌ـ در برابر آن خلع سلاح‌اند.
شأن نزول پیدایش وب‌لاگ نان و آزادی، راهبردها و مطالباتش ـبه‌جز طرح فراطبقاتی و مجازی «شبکه‌های اجتماعی» و ایجاد پارادوکس در برابر امکان تشکل‌یابی سندیکایی و اتحادیه‌ای کارگران در ایران، ارائه‌ی تصویری دفرمه از «جنبش انقلابی نان و آزادی» است. چراکه نادیده گرفتن مطالبه‌ی حداکثر دستمزد چیزی جز انکار روح بالنده‌ی «جنبش انقلابی نان و آزادی» و خاصه‌ی طبقاتی و جهانی آن به‌منظور ایجاد زمینه برای گسترش و تعمیق بیش‌تر کاپیتالوپارلمانتاریسم نیست که در دفاع از سیستم مبتنی بر فروش نیروی‌کار و پیامدهای ناگزیر آن [«نابرابری، ستم و تبعیض، فقر، گرسنگی و بیکاری»]، هم‌اینک همه‌ی تأسیسات زیربنایی لیبی را «یوگوسلاویزه» می‌کند تا ضمن بازی در نقش «نجات‌دهنده»، زمینه‌ی ارسال صدها و هزاران کارشناسِ کارنشناس را به‌لیبی و دیگر کشورهای شمال آفریقا فراهم بیاورد.
حقیقت این است‌که با طرح سازمان‌یافته‌ی مطالبه‌ی حداکثر دستمزد (و طبیعتاً مطالبه‌ی حداکثر درآمد) می‌توان بورژوازی را در درون ذات فریب‌کارانه‌اش به‌تنگنا انداخت؛ بازی‌گری‌های دیپلماتیک و قشری‌اش را به‌ضد خویش تبدیل نمود؛ و زمینه‌ی بسیار مؤثری برای افزایش حداقل دستمزد فراهم آورد. جنبش سبزِ بدون موسوی ـ(که وب‌لاگ نان و آزادی فقط یکی از هواداران آن است) از همین مطالبه‌ی طبقاتی، انترناسیونالیستی و انقلابی است‌که به‌دست و پا افتاده‌ و نان و آزادی را از «جنبش انقلابی نان و آزادی» کِش ‌رفته است.
‌در همه‌جا و همیشه‌، این ذات بورژوازی بوده است‌که جانورگونه همه‌ی نسبت‌ها و دست‌آوردهای طبیعی و اجتماعی را به‌درون معده‌ی سودافزای خویش ریخته تا انباشت اجتماعی را به‌انباشت سیاسی و انباشت سیاسی را به‌انباشت اقتصادی تبدیل کند. جنبش کارگری اگر نتواند ضربات جدی به‌این چرخه و نیز روند معکوس آن وارد آورد، هرگز نمی‌تواند کیفیتاً گامی به‌جلو بردارد. مطالبه‌ی حداکثر دستمزد یک اهرم نیروافزا، کم هزینه و استراتژیک برای گام‌های بلند و کیفیتاً نوین است.


پانوشت‌ها:
[1] لینک زیر مقاله‌ا‌ی مندرج در سایت جنبش کارگری است‌که تصویر عمومیِ گسترش جهانی جنبش انقلابی نان و آزادی را نشان می‌دهد:
فِرِد ویلسون: خیزش جهانی کارگران: "آخرین سنگر" در مقابل تهاجم سازمان‌یافته به‌طبقه‌ی کارگر و طبقه‌ی متوسط

[2] لینک سایت نان و آزادی:
http://nan-azadi.blogspot.com/

[3] چنین به‌نظر می‌رسد که سایت اشتراک درجهت‌گیری جدیدش ‌که مصاحبه با آقای دهباشی و تبلیغ وب‌لاگ نان و آزادی از نمودهای آن است، به‌طیف چپِ جنبش سبزِ «نوین» ـ‌یا جنبش سبزِ بدون موسوی و نماد سبز) چرخیده و در جهت آن گرایش قرار گرفته که می‌خواهد جنبش فروپاشیده‌ی سبز را با شعار سرنگونی جمهوری اسلامی و نادیده گرفتن ماهیت طبقاتی و بورژوایی آن بازسازی کند!؟ برای مطالعه‌ و بررسی مصاحبه‌ی سایت اشتراک با آقای حمید دهباشی به‌لینک‌های زیر مراجعه کنید:
http://www.eshterak.info/m/2011/02/post-50.html
http://www.omied.de/component/k2/item/297-حمید-دباشی-کیست؟.html

[4] محسن سازگارا از اولین عوامل، پادوها و کارچاق‌های سپاه پاسداران بود که ویژگی‌ آن (خصوصاً در بدو شکل‌گیری‌اش) این بوده است که می‌تواند هرآدم اندکی مخالف منافع خودرا به‌نوعی پای دیوار بگذارد و از هستی ساقطش‌ کند. محسن مخملباف نیز به‌عنوان یک هنرمندنما که اینک در نقش «هنرمند» خودفروشی هم می‌کند؛ در سال‌های 60 تا 65 هفت‌تیر به‌کمر می‌بست و ـ‌گاه همراه با لاجوردی و گاه همراه جانورانی دیگری که به‌همان اندازه درنده‌خو بودند‌ـ به‌گشت خیابانی می‌آمد تا زندانیان سیاسی سابق را شناسایی و بازداشت کند. به‌طورکلی، واقعیت این است‌که بسیاری از افراد و عناصر «اپوزیسیون» راستِ بورژوایی̊ سوابق بسیار «درخشانی» در جنایت و شکنحه و آدم‌کشی دارند. ناگفته نماند که در مقایسه‌ی بین آریامهری‌ها با اسلامی‌ها، این اسلامی‌ها هستند که مدال کله‌ی خونین و شنکنجه شده را از آن خود می‌کنند.
[5] برای مطالعه‌ی «منشور...»، ازجمله می‌توانید به‌سایت اتحادیه آزاد کارگران ایران مراجعه کنید:
http://www.etehade.com/?page=news&nid=1677

[6] روی لینک مقابل کیلیک کنید تا تمامی بیانه در دسترس قرار بگیرد: بیانیه اعلام موجودیت هیأت مؤسس فدراسیون مستقل اتحادیه های مصر.



گزارشي از روند طرح تفكيك جنسيتي در دانشگاه‌ها
تفكيك جنسيتي يا تبعيض

مهدیه فراهانی

mahdie-farahani.jpg
تا قانون خانواده برابر: طرح معروف به تفکیک جنسیتی در سالهای اخیر بارها از سوی دولت مستقر مطرح شده است و در بعضی از وزارتخانه ها از جمله وزارت علوم در دستور کار قرار گرفته و تا حدودی در برخی از دانشگاه ها اجرا شده است.

این طرح ابتدا در بعضی از واحد های دانشگاه آزاد مانند دماوند و ورامین که پذیرش دانشجو در اکثر رشته های آن تک جنسیتی صورت می گرفت با تفکیک روزهای تحصیل دانشجویان و یا تفکیک ساختمانهای برگزاری کلاسهای درس به اجرا درآمد. هم چنین گروه معارف در بعضی از دانشگاه های دولتی کلاسهای جداگانه ای را برای پسران و دختران ارائه کرد. از جمله این دانشگاه ها می توان علم و صنعت و صنعتی شریف را نام برد. بعضی از واحدهای دانشگاه پیام نور نیز کلاسهای دروس عمومی را تفکیک شده برگزار کردند. در ترم تحصیلی جاری دانشگاه علامه طباطبایی اکثر دروس غیر اختصاصی خود را به صورت جداگانه برای "زن" و "مرد" ارائه کرد. رئیس دانشگاه علامه که از مدافعان طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها است علت این اقدام را تراکم بالای جمعیتی دانشجویان عنوان کرده [1] اما با وجود اینکه اکثریت دانشجویان را در دانشگاه علامه طباطبایی دختران تشکیل می دهند همانطور که قابل پیش بینی بود با اجرای طرح تفکیک جنسیتی همچنان مشکل تراکم بالای جمعیتی در کلاسهای دانشگاه علامه وجود دارد. در دانشگاه علامه طباطبایی تعداد دانشجویان است که با ظرفیت های ارائه شده مطابقت ندارد و به نظر نمی رسد این موضوع با جنسیت دانشجویان ارتباطی داشته باشد.

سه دیدگاه اصلی برای تفکیک جنسیتی وجود دارد. دیدگاهی که اختلاط دو جنس را غیراسلامی می داند و عقیده دارد برای اسلامی کردن دانشگاه باید طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه را اجرا کرد. دیدگاهی که نقش های متفاوتی را برای زنان و مردان قائل است و اجرای این طرح را با جدا کردن رشته های دانشگاهی یکسان می داند و دیدگاه پایانی که تفکیک جنسیتی را تبعیضی مثبت برای زنان می داند، دیدگاه آخر تا کنون در آموزش عالی و در ایران مطرح نشده است.

1- برخی با بیان اینکه لازم است کلاسهای دانشگاه، اسلامی باشد طرح تفکیک جنسیتی را برای حفظ اخلاق در بین دانشجویان ضروری می دانند. حجت الاسلام فضل علی لزوم تفکیک جنسیتی را: "جلوگیری از خطر جدی دوست شدن دخترها و پسرهای جوان عنوان می کند، به نظر نماینده ولی فقیه در دانشگاه خواجه نصیر فضای آزاد دوجنسیتی مصداق این است که گوشت را جلوی گربه بیندازی". [2] دلایلی که مسئولان برای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها عنوان می کنند غیر شفاف و غیر کارشناسانه است.

شهلا اعزازی، جامعه شناس معتقد است مناسب تر است کمی انسانی تر با روابطی که بین افراد می تواند به وجود آید برخورد کرد. زیرا اگر روابط دو جنس را به صورت تهاجمی همانطور که یک حیوان به طعمه اش حمله می کند در نظر بگیرید هر زمان که اینها در ارتباط با هم قرار گیرند حمله صورت خواهد گرفت. [3]

مریم بهروزی دبیرکل جامعه زینب و از موافقان طرح تفکیک جنسیتی می گوید: اگر شرایط و امکانات به گونه ای باشد که بتوان دختر و پسر را از یکدیگر جدا کرد، احتیاط از اختلاط ضروری است. [4]

برخی از متفکران اسلامی مانند صدیقه وسمقی با عرفی دانستن مبنای احکام فقهی که قوانین ما از آن استنتاج می شود معتقدند: "زن امروز از نظر بینش همانند زن روزگاران گذشته نیست که مشمول همان قوانین باشد." [5] در دهه های گذشته برای تطبیق احکام با شرایط کنونی زنان تلاش های گسترده ای انجام شده که با در نظر گرفتن آن می توان از تبعیض نسبت به زنان جلوگیری کرد.

سید احمد خان از اصلاح گران مسلمان در هندوستان که پیشتاز تحصیلات عالی مسلمانان بود از آموزش جدید، چه برای زنان و چه برای مردان، حمایت و با انزوای زنان و در پس پرده بودن مخالفت می کرد.

در مصر دهه 1870 نیز، شیخ محمد عبده معتقد بود که اسلام باید با روح جستجوگری منطقی هدایت شود. وی معتقد بود دین اسلام مخالف تساوی زنان با مردان نیست. [6]

2- اهمیت طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه هنگامی مشخص می شود که وزیر علوم درباره آن این گونه اظهار می کند: "رشته های خاص بانوان و رشته های خاص آقایان را در دانشگاه ها ایجاد می کنیم، همچنین دانشگاه های خاص آقایان و خاص بانوان اگر لازم باشد ایجاد می شود." [7]

دیدگاهی که در آن وظیفه، توان و استعداد زنان متفاوت از مردان است و برای پرورش هر جنس باید حوزه متفاوتی را در نظر گرفت سرانجام به تقسیم کار جنسیتی می انجامد، البته با حضور زنان درشغل های گوناگون نمی توان دوباره تقسیم کار گذشته را که زنان به کار خانگی می پرداختند و مردان کارخارج از خانه را برعهده داشتند شیوه غیر قابل تغییر زندگی دانست. اما این دیددگاه کار خانگی را وظیفه زنان می داند و مشاغل را به دو گونه زنانه و مردانه تقسیم می کند.

تفکیک مشاغل به دو دلیل اهمیت دارد. نخست اینکه کلیشه ای نگریستن به مشاغل شدیدا انتخاب های شغلی افراد را محدود می کند. دوم این که تفکیک مشاغل نقش مهمی در تفاوت جنسیتی در دستمزد ها دارد. مشاغلی که عمدتا زنانه هستند به ناگریز دستمزد پایین تری دریافت می کنند. [8]

با وجود اینکه مدارس در ایران غیر مختلط است اما این کار برای آموزش متفاوت بین دختران و پسران صورت نگرفته است. اگر چه این اتفاق نیز در حال روی دادن است. "هنگامی که کودکان کلاسی برای چند ماه یا چند سال به طور مصنوعی جدا شده اند دیگر نمی توانند خود را عضو گروهی جداگانه احساس نکنند و این جدایی دائمی را که هر روز تکرار می شود به قانونی آهنین و تخطی ناپذیر بدل نسازد. این تقسیم شکلی از نژادپرستی است ولی ظاهری چنان طبیعی دارد که جلوی هر گونه بدگمانی را نسبت به نا درستی و بی عدالتی می گیرد." [9] تحصیل افراد در مدارس غیر مختلط که با نگاه حفاظت از کودکان شکل گرفته مشکلاتی را برای ادامه زندگی که در آن هر دو جنس کنار هم زندگی و تحصیل و کار می کنند به وجود می آورد، اما اگر این جداسازی در دانشگاه که افراد بالغ وارد آن می شوند، نیز ادامه یابد نقش های جنسیتی که برساخته جامعه هستند مدام تقویت می شوند، نقش های جنسیتی خصلتی کسب شده، موقعیتی مقرر شده و بخشی از یک ایدئولوژی است که نقش های زنان را ناشی از طبیعت آنها می داند. [10] تحقیقات نشان می دهد مدارس غیرمختلط کلیشه سازی را تقویت کرده، انتخاب دختران را محدود می کند و به لحاظ اجتماعی نامطلوب است. [11]

تاکید بر روی تفکیک جنسیتی در مراکز آموزشی می تواند منجر به کسب نقش های جنسیتی متفاوت زنان و مردان شود که به موجب آن زنان در موقعیتی فرودست باقی می مانند.

3- به عقیده اسپندر که 30 سال پیش آموزش مدارس بریتانیا را مورد نقد قرار داد. تفکیک جنسیتی در کلاسهای ریاضیات و علوم می تواند تبعیض مثبتی برای دختران باشد. زیرا تحقیقات نشان داده است که موفقیت تحصیلی دختران (در دروس علوم و ریاضیات) در مدارس مختلط کاهش می یابد. به عقیده اسپندر موفقیت تحصیلی بیشتر پسران در کلاسهای مختلط نشان دهنده این است که حضور دختران برای تقویت تصویر مثبت از پسران ضروری است و این به زیان دختران است که پسرها برجسته شوند. در جامعه ای که مردسالاری روابط بین انسانها را تعیین می کند در مدارس مختلط به ناگریز هنر سلطه و اطلاعت تمرین و القا می شود. [12]

تفکیک جنسیتی را بدون در نظر گرفتن شرایط موجود نمی توان بررسی کرد. در شرایط کنونی کشور ما و با توجه به مبنا قرار دادن کلیشه های جنسیتی از زن در اجرای طرح سهمیه بندی جنسیتی و بومی گزینی به نظز نمی رسد سیاست گذاری آموزش عالی در جهت رفع تبعض از زنان عمل کند بلکه این طرح نیز مقدمه ای برای تبعیض آمیز نمودن دوباره فضاهایی است که زنان توانسته اند در آن به موفقیت هایی برسند.
يادداشت

[1] مهر، جزئیات تفکیک جنسیتی کلاسهای دانشگاه علامه/ کلاسهای عمومی جدا می‌شوند، ۱۳۸۹/۱۱/۰۹

[2] خبر آنلاين، دانشگاه ها دخترانه پسرانه مي شوند، سه شنبه 15 دي 1388

[3] همان

[4] همان

[5] زن فقه اسلام ، صديقه وسمقي، تهران، نشر صمديه، ، صفحه 40، 1387

[6] زنان در تكاپو، شيلا روباتام، ترجمه حشمت الله صباغي ، تهران، نشر شيرازه،‌1387

[7] خبر آنلاين، وزير علوم: تفكيك جنسي دانشجويان كذب محض است ،‌6 آذر 1388

[8] روانشناسي زنان، جانت شيلي هايد،‌ آگه، صفحه 271، 1383

[9] اگر فرزند دختر داريد، النا جانيني بلوتي، ترجمه محمد جعفر پوينده، تهران ، نشر نی، صفحه 190، 1381

[10] فرهنگ نظريه هاي فمينيستي ،‌مگي هام،‌ترجمه فيروزه مهاجر و ديگران،تهران، نشر توسعه، صفحه125، 1382

[11] 1382جامعه شناسي جنسيت، استفاني گرت،‌ترجمه كتايون بقايي، تهران، نشر ديگر ، صفحه 112، 1385(به نقل از دیل)

[12] همان



"حق دخالت های بشردوستانه" و "سیزده به در"

منصوره شجاعی

mansoure-shojai-2.jpg
مدرسه فمینیستی: نوروز 1390، با اتفاقات زیادی در منطقه همراه بود. شتاب جریانات از اواخر سال گذشته به حدی بود که گویی فاصله دو شاخ گاو اسطوره ای تقویم تغییر سال شمسی کم شده است ویا حتی شاید شاخ حامل زودتر از موعد طاقت به سر آورده بود. به هرحال شاخ مربوطه، سال نو راآنچنان به سوی آن شاخ دیگر پرتاب کرد که خبرزلزله هسته ای ژاپن و احتمال تکرار این خطر درباقی کشورهایی که سرگرم بازی خطرناک انرژی هسته ای هستند و خبر اعزام گزارشگر ویژه حقوق بشربه ایران و خبرقطعنامه شورای امنیت و خبر حمله نظامی نیروهای ائتلاف به کشور لیبی و.... چنان در هم پیچید که سال نو را به سال قیامت بدل کرد.

از این میان تنها یکی دو خبر توان عیان شدن از درون غبار سم کوبان گاو خشمگین از شاخ های طاقت زده را یافت. اما خبری که کانون بیشتر بحث های نظری و سیاسی در نوروز بود حق دخالت بشردوستانه و یا جضور نظامی حقوق بشری بود. مقاله هایی هم در نفی و تایید نوشته شد و بحث های زیادی حول و حوش موضوع صورت گرفت از اینکه درد بشر درد مشترک است ، یا حضور حقوق بشری با حضور نظامی میسر نمی شود...و یا حاکمیت ملی و استقلال سیاسی در چارچوب کدام نوع از حکومت ، جوهره واقعی و مفهوم والای خویش را حفظ می کند و حتی مباحثی دیرین همچون امپریالیسم ازیک سو و نمادهای ضد امپریالیستی از یک سوی دیگر تا کجا درمقابل و یا در خدمت برقراری دموکراسی واقعی است و بحث هایی از این دست . به هرحال ازچهارشنبه سوری تا سیزده به در، به شکلی دقیق و حساب شده برای هرروز سال نو موضوعی برای تعمق و تفکرو بحث و جدل وجود داشت که با توجه به گرانی سرسام آور در ایران و نبود امکان سفر و تفریح و دل خوش به ویژه برای خانواده های "درگیر" راه حل خوبی برای به پایان رساندن روزهای عید بود . واما درخانواده های تک نفره ودور ودر حصار تنهایی ونبود همفکر و هم صحبت، و در ممنوعیت استفاده مکرر از کامپیوتر، وقتی که سیزده به درمی شود نه حرف ها را به نتیجه رسانده ای و نه ایمیل ها را کامل نگاه کرده ای و نه مقاله ها را خوانده ای و نه تصمیمی نهایی برای ادامه کارو زندگی گرفته ای و نه حوصله داری که به صحرا بزنی و نه حتی ..."عشقی که باریده باشد".

شنبه دوم آپریل، سیزده به درایرانی، هوا آفتابی است. و در نورنبرگ این یعنی بهشتی شدن زمین !! یک بطری آب گوارا ، کمی پنیر ، مقداری نان سیاه و داستان بلندی که عزیزی فرستاده بودبرای خواندن... ابزاری برای سیزده را تنها و به یاد دوست به درکردن. هفت صفحه ! به فال نیک گرفتم. عدد هفت عدد نوروزی است حتما سیزده ام به درمی شود.

خسته و نگران از تمام کارهای ناتمام و دلهره های بی پایان افکار مغشوشی در ذهن ام می گذشت و گناه بخشی از این اغتشاش ذهنی را طبق معمول به گردن جریان هایی دیگرانداختم و باخود گفتم بخشی از این بلاتکلیفی ها و بی تصمیمی ها به خاطر "دخالت های بشردوستانه" است. سالهای سال یک انتخاب داشتی... آری یانه ؟ سالهای سال تنها بین دو حالت حق انتخاب داشتی ، تسلیم و آرامشی نسبی یا تغییر و تشویشی مدام ؟ سکوت در برابر تبعیض یا زبان به سرخی گشودن و سرسبز به باد دادن ؟ سالها اصولا حق انتخاب نداشتی و یا فقط بین دو حالت باید یک تصمیم می گرفتی ... دوآلیسمی جاویدان... وحالا در سایه مداخله های بشر دوستانه نمیدانی چه کنی و به طیفی از تصمیم گیری رسیدی که تجربه اش را نداری ،بلد نیستی ..... کدام روش ؟ کدام پزشک ؟ کدام نوع درمان ؟ کدام دانشگاه ؟ کدام کشور؟ خب بلاتکلیف می مانی دیگر!! سالهای سال یک راه حل پیش پای ات گذاشتند و قدر ندانستی : اخراج از همه جا مگر زندان !

ضمن فکر کردن به این لاطائلات که احتمالا دراثر خواندن و درگیر شدن با موضوع "حق دخالت های حقوق بشری" در نوروزبود سبزه کوچک ام را هم به زحمت داخل یک کیسه گذاشتم و به قصد رودخانه نزدیک محل زندگی ام به راه افتادم. باخود فکر کردم اولین قربانی دخالت های بشردوستانه امروزاحتمالا خودم خواهم بود. درست در لحظه ای که قصد انداختن سبزه به رودخانه را دارم ممکن است رهگذران مانع این کار شوند و در باب آلوده نکردن آب توصیه هایی بکنند و خلاصه مانع عملیات افتخار آفرین سیزده به در شوند .

چقدر دقت کردم که محلی را انتخاب کنم که رهگذران مرا نبینند و هنگام انداختن سبزه در آب به جرم آلوده کردن رودخانه واقدام به ازبین بردن مرغابی ها و اردک ها و انواع و اقسام پرنده و آبزی و هوازی ... که تقریبامثل "اقدام علیه امنیت ملی" خودمان است دستگیرنشوم.

هنگام سبزه گره زدن هرچند چهره یکایک دوستانی که گره بر آزادی اشان خورده به جلوه تمام در چشمانم ظاهرمی شد و با آرزوی رهایی اشان به هرنام یک سبزه گره می زدم اما در همان حالِ عزیز دقت می کردم که کسی متوجه ام نشود و به جرم تخریب محیط زیست که تقریبا همان "اقدام به تخریب اموال عمومی" خودمان است پلیس را بر علیه ام نشوراند ....

القصه ، عملیات با موفقیت انجام شد . رو به آفتاب و رودخانه ، پشت بردرخت ، تن بر خاک نهادم و کاغذها را ولو کردم و چقدر دقت کردم که هنگام خواندن داستان حضورعزیز نویسنده را چنان تصویر کنم که انگار سیزده را درکنار او به در می کنم که ناگهان تلفن دستی ام زنگ زد.

صدای صمیمی و مهربان دوستی بود که برای چندمین بارطی یک هفته تشویق ام می کرد که در مراسم سیزده به در ایرانی به صرف کباب و آش رشته و باقالی پلو شرکت کنم . طفلک نگران ام بود ، به ویژه آنکه برایش گفته بودم شب پیش بادوستی حرف زدم که گله از نادیدن همسر داشت و غصه فرزند سه ساله ای که هفت ماه است روی مادر را ندیده.... وبرایش گفته بودم که تا صبح از شدت ضربان قلب نخوابیدم ودرد کشیدم . و حالا نسخه حقوق بشری اوبرای من کباب و آش رشته و باقالی پلو بود و کوتاه هم نمی آمد.

حالِ عزیز خودم را برایش تصویر کردم . احتمالا به حساب افسردگی گذاشت چون بیشتر اصرار کرد. خلاصه پیش از آنکه کار به حضور نظامی برسد در مرحله "لابی" او پیروز شد.

بساط ام را جمع کردم و راه افتادم .در طول راه به پرستوفروهر زنگ زدم که ببینم او سیزده بهار را چه می کند. که همیشه پاییز را باهم سر کرده بودیم. صدا غمگین بود و گفت که روز تولدش است و او از روز تولدش بیزار است و به یاد مادر وپدر این روز را خشمگین سپری می کند. اما درعین ابراز خشم مدنی ، طنزمدنی پدرنیز به یادش بود که تولد اورا به نحسی سیزده نسبت می داد و حالا او دوست نداشت که دیگر کسی تولدش را تبریک بگوید... اما من تبریک ام را گفتم چون شاید او در موقعیتی نبود که بتواند برای خودش تعیین سرنوشت کند پس وظیفه حقوق بشری من ایجاب می کرد که اورا وادار کنم از روز تولدش لذت ببرد. شروع کردم به لاطائلات گویی و سرهم کردن حرف هایی مانند حق اندیشیدن به نوعی متافیزیک درونی ضمن احترام به ماتریالیسم اجتماعی!! و شهادت دادن رسمی به حضورقطعی پدر و مادرش در این روز در کناراو و....!! در برابر هرکلام نفی وهر ممانعت معصومانه او که میخواست راجع به تولدش سکوت شود من همچنان ادامه می دادم و با تکیه بر حق مداخله حقوق بشری اورا وادار کردم که از تولدش لذت ببرد و او هم برد.! خیال ام راحت شد .صرفنظراز هرگونه تربیت حقوق بشری و فرهنگ خشونت پرهیزی انتقام گرفتم . آنچه ازپافشاری و مهربانی دوستی شفیق برسرم آمده بود برسر پرستو آوردم.

شنبه دوم آپریل سیزده به در ایرانی ، تراموای خط 6 به مدت دو ساعت کار نکرد. بعد از بیست دقیقه به دوست مهربان ام زنگ زدم که از ما صرفنظر کند . کلی راهنمایی شهروندی کرد و خلاصه بعد از نیم ساعت موفق شدم که تراموایی دیگر سوار شوم. با احتساب همیشگی حداکثر نیم ساعت بعد به ایستگاه اصلی ترن می رسیدم که محل قرارمان بود. اما دوباره زنگ تلفن دستی ام حکایت از دخالت حقوق بشری دیگری کرد.دوستم به اصرار از من می خواست که فورا از تراموا پیاده شوم چون یکی از دوستان اش با اتومبیل شخصی خود به دنبال من آمده بود هرچه اصرار کردم و از حالِ عزیز خودم از یافتن یک تراموای خالی گفتم پذیرفته نشد چون شاید من در شرایطی نبودم که توان تعیین سرنوشت خودم را در آن لحظه داشته باشم.

پیاده شدم. درست بیست دقیقه منتظر ماندم و کسی نیامد تا تراموای بعدی رسید. درکمال جدیت و مصمم و بدون اطلاع به دوستم سوارتراموا شدم. دوباره زنگ تلفن..... به اعتراض به او گفتم که من اگر با تراموای قبلی رفته بودم الان رسیده بودم ودیگر حاضر نیستم باکسی قرار بگذارم و خودم شخصا می آیم ، خلاص ! به هرحال فراموش نکنیم که تمام این مداخله ها بابت این بود که من خوشحال باشم ،افسرده نشوم، تنها نمانم ،غصه نخورم و به جای نان سیاه و پنیر سفید و آبی گوارا ، مقدار معتنابهی کباب و آش رشته وباقالی پلو و باقلوا ورنگینک وچای و مخلفات دیگر بخورم که تقویت بشوم !! چون در آن لحظه از نگاه مداخله گرایانه مدافعان حقوق بشرمن به ویتامین وپروتئین احتیاج داشتم .واقعا که فقط در شهر نورنبرگ و در همجواری با "دادگاه نظامی بین المللی"1 میتوان این میزان دخالت حقوق بشری انجام داد.
***********************************

در پایان روز، تمام این مقایسه ها را گذاشتم به حساب تاثیر جریانات جهانی در سیزده روزه نوروزی .و اینکه به هرحال مسولیت مردم نسبتا به یکدیگر از مرزهای سیاسی فراتر رفته. ونیز گذاشتم به حساب اینکه حساسیت های اخلاقی و مسئولیت های اجتماعی کنشگران اجتماعی و روشنفکران سیاسی ، به ویژه فعالان جنبش زنان موجب شده که لحظه لحظه زندگی روزمره را با نغمه نغمه های تغییر و برابری تاخت بزنند. و گذاشتم به حساب اینکه سایه پراگماتیسم علمی بر زندگی عادی مردم ، پس از گذر از این دوران پرتنش بی تردید شهروندانی اندیشمندتر می پروراند.

در پایان روز، به تفاوت میان مفاهیمی چون دلسوزی ، مسولیت ،بی مسولیتی، پادرمیانی، کدخدامنشی ، مداخله ،بی تفاوتی ، حساسیت ، و... در فرهنگ های مختلف فکر میکردم وبه متغیرهایی همچون سنت و مناسبات و نوع ارتباطات در تعیین معنای این مفاهیم. هرچند موضوع دموکراسی و مباحث حقوق بشری شاید هنوز بدان میزان از اعتلا و گستردگی نرسیده است که فرق میان حق مداخله برای برگزاری یک سیزده به در تک نفره و حق مداخله در کوتاه کردن دست دیکتاتوری بدنام را تعریف کند ، اما به راحتی میتواند در مورد حق اخلاقی چشم پوشی از سود بیکران تجارت اسلحه، نفت ارزان و انرژی نا پاک اعلام موضع کند.

در پایان روز، با نویسندگان مقاله های نوروزی بلند بلند حرف میزدم : درست است که درد بشر درد مشترک است اما این را مناسبات میان افراد و پدیده ها تعیین میکند. اینکه ما حق مداخله در امر تجاوز پدری به کودک اش را با حق مداخله نظامی در یک کشور مقایسه کنیم درواقع قیاسی مع الفارق است و هرچند بتواند برای تبیین مفهوم حق مداخله برای توده مردم عادی موثر باشد اما برای تحلیلی اندیشمندانه نکاتی عمیق ترمورد نیاز است. وقتی حضور نظامی در دوران جدید منافاتی کاملا روشن با تفکر حقوق بشری دارد روش های مدنی و حقوق بشری کوتاه کردن دستان به خون آلوده دیکتاتور بدنامی همچون معمر قذافی چیست ؟ حق تعیین سرنوشت از آن چه کسی است اگر از آن ملت نباشد ؟ آیا تحریم اقتصادی که به هرحال به ضرر ملت کشور تحریم شده هم تمام می شود مداخله حقوق بشری است ؟ مرز مداخله های حقوق بشری از تحریم اقتصادی تا حضور نظامی که هردو به ضرر ملت کشور تحریم شده و اشغال شده است را چه چیز و چه کس تعیین می کند ؟ چگونه میتوان چشم بر تمام فجایع ضد حقوق بشر بست و به بحث های منتزعی همچون سر برآوردن امپریالیسم جهانی و حق حاکمیت ملی دامن زد آن هم درمورد کشورهایی که در آنها حاکمیت ملی به معنای حاکمیت ملت نیست به معنای حاکمیت دولت است و دولت نیز لزوما برآیند رای و خواسته مردم نیست ، نیروی سرکوب مردم نیز هست.

شنبه دوم آپریل از سیزده به در ایرانی درنورنبرگی آفتابی آنچه که در ذهن ام به جا ماند این بود که خواست واقعی یک ملت ، میزان فجایعی که در نقض حقوق بشر بر علیه آن ملت انجام میگیرد، و تعهد جامعه جهانی حقوق بشر نسبت به حفظ جان و مال و حقوق ملت ها اصلی ترین عواملی است که میزان و چگونگی حق مداخله حقوق بشری نیروهای بین المللی را تعیین می کند....

پانوشت:

1.دادگاه بین المللی نورنبرگ در ۲۰ نوامبر ۱۹۴۵م پس از خاتمه جنگ جهانی دوم به منظور محاکمه ۲۲ تن از رهبران آلمان نازی که باعث کشته شدن بیش از ۵۰ میلیون نفر و متلاشی شدن زندگی میلیون‌ها انسان بودند، تشکیل شد.این دادگاه در شهر نورنبرگ آلمان برگزار شد. و اولین دادگاه علیه جنایات حقوق بشری بود.




کمیتۀ مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران

بعد از سانحه در فوکوشیما:سیاست های اتمی جمهوری اسلامی، خطرناک تر از همیشه!

ما خواستار پایان دادن به پنهانکاری در مورد پروژه هسته ای، حل اختلافات با جامعه بین المللی بر سر برنامه اتمی، اجرای قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل، همکاری همه جانبه با آژانس بین المللی انرژی اتمی، کوتاه کردن دست سپاه پاسداران از مراکز هسته ای، ازادی بحث و اظهار نظر در این باره و بررسی اقتصادی بودن استفاده از انرژی هسته ای با توجه به امکانات کشور در تامین انرژی از منابع دیگر و کم خطر تر، هستیم.
سانحۀ اتمی در نیروگاه فوکو شیما که به دنبال زمین لرزۀ روز جمعه یازده مارس، در نزدیکی سواحل شمال شرق ژاپن رخ داد، هنوز هم جهانیان را به خود مشغول کرده است. موج های سهمگین سونامی بعد از زمین لرزه، که سواحل شمال شرقی ژاپن را درهم نوردید، هزاران نفر را در کام خود بلعید و شهر ها و مناطق وسیعی را ویران ساخت. در پی این زمین لرزه، نیروگاه اتمی «فوکوشیما» آسیب دید و بدنبال چند انفجار، جداره‌های ایمنی رآکتورهای آن شکاف برداشته و کنترل تشعشات رادیواکتیو را با مشکلات جدی روبرو کرد، به گونه ای که خطر افزایش تشعشات رادیواکتیو، تا حد یک انفجار اتمی در این نیروگاه، واقعی شده است. این سانحه که در یکی از پیشرفته ترین کشورهای صنعتی جهان رخ داد، می رود به فاجعه دیگری برای جهان تبدیل شود. ماجرای فوکوشیما، ابعاد خطر استفاده از انرژی هسته ای را برای انسان و طبیعت برملاتر ساخت و نشان داد که اسطورۀ ایمنی انرژی هسته ای واقعی نیست.

ابعاد ماجرای فوکوشیما، با توجه به توانایی های تکنیکی ژاپن، چنان غیر مترقبه بود که همه کشورهای مهم جهان از جمله آلمان، سویس، ایتالیا، فرانسه و چین را به باز اندیشی در مورد ادامه پروژه های تولید انرژی هسته ای و باز بینی نیروگاه های موجود خود واداشت. سانحه در فوکوشیما نشان داد که نیروگاه های هسته ای می توانند به تهدیدی برای زندگی هزاران انسان تبدیل شده و بخشی از کشور را غیر قابل زیست کنند. طبیعی است که وقوع چنین اتفاقاتی، به خصوص در کشور هایی که از دانش و توانایی های علمی لازم برخوردار نیستند و به تکنولوژی پیشرفته هم دسترسی ندارند، خسران های بیشتری ایجاد نموده و تاثیرات آن به دلیل فقدان مدیریت کارآمد، نداشتن سیستم ایمنی و واکنش سریع در مواقع اضطراری، فاجعه بارتر خواهد شد.

سانحه اتمی در فوکوشیما، هم چنین ابعاد دیگری از خطراتی که پروژۀ اتمی جمهوری اسلامی متوجه مردم می کند، آشکارتر ساخت و هشداری است به همه ما، در مواجهه با ماجراجویی های اتمی سردمداران حکومت. اگر تاکنون سیاست خارجی تنش زای جمهوری اسلامی و استفاده ابزاری از پروژه هسته ای و عواقب چنین سیاستی بود که دستمایه انزوای بین المللی و تحریم اقتصادی کشور ما بود، اکنون وبعد از فوکوشیما، ابعاد فاجعه ای که در نتیجه سیاست های اتمی جمهوری اسلامی می تواند دامنگیر مردم و کشور ما بشود، برجسته تر شده است.

بعد از ماجرای فوکوشیما، در حالی که همه کشورهای صنعتی جهان در اندیشه بازنگری پروژه های اتمی خود فرو رفته اند، در جمهوری اسلامی با ادعاهای بی پایه واساس مواجهیم. رئیس جمهور این حکومت، نیروگاه هسته ای موجود در بوشهر را، که بیش از سه دهه هنوز هم راه نیفتاده است، از نیروگاه های ژاپن مدرن تر و ایمن تر اعلام می کند. جدا از این قبیل ادعاهای غیر واقعی، پروژۀ اتمی جمهوری اسلامی اما محدود به نیروگاه بوشهر نیست. ابعاد فعالیت هسته ای دولت جمهوری اسلامی هنوز هم به طور کامل روشن نیست و اصولا صحبت بر سر آن هم ممنوع است. هر روز اطلاعات تازه ای از برپا کردن تاسیسات اتمی در گوشه و کنار کشور منتشر می‌شود. امروز برنامه اتمی جمهوری اسلامی حکم تیغ دو لبه ای را برای مردم ایران دارد: از یک سو تاسیسات اتمی حکومت با توجه به تنش با جامعه بین المللی در معرض حمله قرار دارند؛ از سوی دیگر، با توجه به سطح نازل تکنولوژی عاریتی از بازار سیاه و مدیریت بی کفایت کشور، از نقطه نظر ایمنی غیر قابل اعتماد است.

جمهوری اسلامی با محدود کردن و بستن تمام مجاری اطلاعاتی، حاکم نمودن جو خفقان و سرکوب، هر گونه اطلاع رسانی آزاد در مورد مسائل مهم کشور از جمله برنامه اتمی را مسدود ساخته است. هیچ کس اطلاع دقیقی از ابعاد برنامه حکومت در این مورد ندارد. نه بودجه آن روشن است و نه ابعاد آن. پافشاری بر ادامۀ غنی سازی اورانیوم و تبدیل پروژۀ هسته ای به یک مسالۀ امنیتی و استراتژیک و سپردن سکان آن به دست سپاه پاسداران، تردید در ماهیت صلح آمیز بودن ان را بیشتر کرده است و عملا همۀ مسائل دیگر کشور را تحت الشعاع خود قرار داده است.

ما خواستار پایان دادن به پنهانکاری در مورد پروژه هسته ای، حل اختلافات با جامعه بین المللی بر سر برنامه اتمی، اجرای قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل، همکاری همه جانبه با آژانس بین المللی انرژی اتمی، کوتاه کردن دست سپاه پاسداران از مراکز هسته ای، ازادی بحث و اظهار نظر در این باره و بررسی اقتصادی بودن استفاده از انرژی هسته ای با توجه به امکانات کشور در تامین انرژی از منابع دیگر و کم خطر تر، هستیم. استفاده از تکنولوژی هسته ای، به همراه خود خطراتی را حمل می کنند که با سرنوشت تک تک احاد ملت ایران مربوط است، جامعه ما حق دارد که آزادانه نسبت به این اقدامات در استفاده از انرژی هسته ای آگاه بوده و اظهار نظر کند. تا زمانی که استبداد در جامعه ما برقرار است و آزادی اندیشه و بیان و نشر نقض می شود، هر اقدامی در زمینه تکنولوژی اتمی، باید معوق به تامین آزادی بحث و نظر در جامعه گردد.

کمیتۀ مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران با تاکید بر درس های سانحه اتمی در فوکوشیما و با عطف توجه به مخاطرات چنین سوانحی، خواستار توقف غنی سازی اورانیوم و حل بحران اتمی بر سر میز مذاکره و در توافق با آژانس بین المللی انرژی اتمی است. پایان دادن به بحران اتمی، نخستین گام در جهت بازبینی و باز اندیشی در مورد استفاده از انرژی هسته ای با توجه به مخاطرات آن است. ما پافشاری رژیم جمهوری اسلامی بر ادامه سیاست تاکنونی و در جهت گسترش فعالیت های اتمی را محکوم می کنیم و از همه نیروهای آزادیخواه، دمکرات و چپ دعوت می کنیم تا با مخالفت صریح با سیاست اتمی جمهوری اسلامی، خواستار تعلیق غنی سازی اورانیوم، توقف و باز اندیشی در مورد پروژۀ هسته ای کنونی و تعلیق نقشه های گسترش آن باشند.

کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران

جمعه 12 فروردین 1390 برابر اوا آوریل 2011



اتحاد جمهوریخواهان ایران:

از اعزام گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل به ایران استقبال می کنیم

etehade-jomhourikhahan.jpg
با تعیین گزارشگر ویژه همکاری و همگامی نیروهای آزادیخواه و سیاست گذاری همآهنگ با نهادهای حقوق بشری ایرانی فعال در داخل و خارج از کشور اهمیتی روز افزون خواهد داشت. ما همه نیروها و سازمان های مدافع حقوق بشر را به تلاش مشترک برای سازمان دادن یک فعالیت هماهنگ در این راستا فرا می خوانیم.
اتحاد جمهوریخواهان ایران خواستار پایان دادن به نقض گستردۀ حقوق بشر در ایران، آزادی فعالیت نهادهای مدافع حقوق بشر و همکاری با گزارشگر ویژه سازمان ملل است

اتحاد جمهوریخواهان ایران از تصویب قطعنامۀ شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و تعیین گزارشگر ویژه برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران استقبال می کند و تعیین نمایندۀ ویژه را گامی مثبت در جهت توجه به خواست آزادیخواهان و مدافعان حقوق بشر در ایران می داند.

در کشور ما نقض حقوق بشر در طول نزدیک به دو سال گذشته و بعد از برآمد جنبش سبز در دفاع از حقوق شهروندی مردم ایران، به شدت افزایش یافته است. حمله به صفوف تظاهرات آرام مردم، تير اندازی و کشتار تظاهر کنندگان، ضرب و شتم آن ها، بازداشت های گسترده، شکنجه و زندان، برگزاری محاکمات نمایشی، صدور احکام سنگین و غیرمتعارف علیه فعالان سیاسی، مدنی و مطبوعاتی، از جمله اعدام، بسیاری از کشورهای عضو شورای حقوق بشر را متقاعد ساخته است، که به درخواست نهادهای ایرانی مدافع حقوق بشر پاسخ مثبت داده و به اعزام گزارشگر رای بدهند.

سازمان ملل قبلا نیز نماینده ویژه ای برای ایران تعیین کرده بود، اما از زمانی که فعالیت نهادهای مدافع حقوق بشر از طرف حکومت تحمل شد، به خصوص از زمانی که شکایات از نقض حقوق بشر از مجرای نهادهای قانونی کشور ممکن گشت، از جمله کمیسیون اصل نود مجلس ششم که کارنامه ای پر ثمر در توجه به نقض حقوق بشر و گزارش تحقیقات خود در این عرصه را به یادگار گذاشته است، عملا ماموریت نماینده ویژه سازمان ملل متحد ادامه نیافت. اما با مهندسی انتخابات و تبدیل کامل مجلس و دیگر نهادهای قانونی کشور به حیات خلوت نیروهای امنیتی و به ویژه با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد، عملا همه مجاری قانونی شکایت از نقض حقوق شهروندان بسته شده است، دفاع از حقوق بشر به جرم تبدیل شده است و تهاجم دولت به نهادهای مدنی و محدود ساختن فعالیت کانون ها و انجمن های مدافع حقوق بشر، بازداشت و محاکمۀ فعالان حقوق بشر روز به روز افزایش یافته است. هم اکنون بسیاری از مدافعان حقوق بشر و وکلای مدافع آنان در زندان ها به سر می برند و به حبس های طویل المدت محکوم شده اند.

دولت جمهوری اسلامی واکنش مناسبی در مورد تصمیم شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای اعزام گزارشگر ویژه به ایران نشان نداده است و ممکن است که از صدور روادید و همکاری با گزارشگر سازمان ملل سرباز بزند. این امر می تواند منجر به تشکیل پرونده جدیدی علیه جمهوری اسلامی ایران و ارسال آن به شورای امنیت سازمان ملل متحد گردد. طی دوسال اخیر، کار نظارت بر وضع حقوق بشر بیش از پیش دشوار شده است. منافع ملی کشور ما ایجاب می کند که اولا نقش نهادهای مدنی در نظارت بر این وضع تقویت گردد و ثانیاً نهادهای دولتی در مقابل گزارش های آن ها پاسخگو باشند.

تاکنون اکثریت بزرگی از نیروهای آزادیخواه ایران همواره خواستار آن بوده اند که جامعه بین المللی به جای تمرکز روی بحران بر سر پروژه هسته ای، معضل نقض حقوق بشر در ایران را در مرکز توجه خود قرار دهد. سیر رویدادها اکنون جامعه جهانی را به این نتیجه رسانده است که نقض گستردۀ حقوق بشر در ایران دیگر قابل تحمل نیست. حکومت جمهوری اسلامی علاوه بر نقض حقوق مخالفان، عدم رعایت حقوق و آزادی های اولیه شهروندان، بالاترین رقم اعدام ها را نیز بعد از چین به خود اختصاص داده است.

با تعیین گزارشگر ویژه همکاری و همگامی نیروهای آزادیخواه و سیاست گذاری همآهنگ با نهادهای حقوق بشری ایرانی فعال در داخل و خارج از کشور اهمیتی روز افزون خواهد داشت. ما همه نیروها و سازمان های مدافع حقوق بشر را به تلاش مشترک برای سازمان دادن یک فعالیت هماهنگ در این راستا فرا می خوانیم.

اتحاد جمهوریخواهان ایران خواستار پایان دادن به نقض گستردۀ حقوق بشر در ایران، آزادی فعالیت نهادهای مدافع حقوق بشر و همکاری با گزارشگر ویژه سازمان ملل است.

هیات سیاسی اجرائی
اتحاد جمهوریخواهان ایران

۱۵ فروردين ۱۳۹۰
۴ آپريل ۲۰۱۱