«کسی به داد ما نمیرسد»
پناهجویان ایرانی در ترکیه و آذربایجان:
بیشتر این شهروندان با مراجعه به کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در کشورهای همسایه ایران تقاضای پناهندگی به کشور سوم میکنند.
روند انتقال به کشور سوم مدت زمان مشخصی ندارد و به همین دلیل به تازگی شماری از پناهجویان ایرانی در کشورهای آذربایجان و ترکیه دست به اعتصاب غذا زدهاند.
مشکل اصلی این پناهجویان ایرانی، توقف کارهای اداری در مرحله انتقال به کشور سوم در کمیساریای عالی پناهندگان است.
متین کوراباتیر، سخنگوی کمیساریای عالی پناهندگان در ترکیه درباره روند انتقال به کشور سوم به بخش فارسی دویچهوله، شبکه برون مرزی آلمان گفته است: «در پروسه پناهندگی هیچ زمان مشخص و ثابتی وجود ندارد، نه در دوران پذیرش پناهندگی و نه در مرحلهای که این افراد در آن قرار دارند یعنی پیدا کردن یک کشور ثالث. در بعضی موارد این دوران خیلی کوتاه است اما در موارد دیگری این زمان میتواند خیلی طولانی شود. هر پرونده و هر مورد مختص خود است و هیچ زمان استانداردی وجود ندارد. بله بعضیها خیلی سریع کارشان انجام میشود اما این طبیعی است که برای برخی دیگر این دوره بیشتر طول بکشد.»
سخنگوی کمیساریای عالی پناهندگان در ترکیه با اشاره به اینکه تاکنون نتوانستهاند هیچ کشور مناسبی برای این پناهجویان پیدا کنند، افزوده است: «ما به تلاشمان ادامه میدهیم، اما من باید این را بگویم که کمیساریا نمیتواند کشوری را مجبور به پذیرش پناهنده کند. این تصمیم خود کشورهاست و مشکل هم در اینجاست.»
دو تن از این شهروندان در گفتوگو با زمانه از عدم پاسخگویی کمیساریای عالی پناهندگان در شهرهای وان ترکیه و باکوی آذربایجان گفتهاند.
یکی از آنها که در وضعیت جسمی وخیمی قرار گرفته و تاکنون چندینبار به بیمارستان منتقل شده است، میگوید: «هیچکس به داد ما نمیرسد! می خواهیم مانند یک انسان با ما رفتار شود.»
با یکی از پناهجویان آذربایجان که در سومین روز اعتصاب غذای خشک خود قرار دارد تماس میگیرم: خسرو حیدری که لب و گوش خود را دوخته است و با صدایی لرزان و بریده بریده به سئوالات من پاسخ میدهد.
در چندمین روز از اعتصاب غذای خشک به سر میبرید و چندنفر هستید؟
خسرو حیدری: سه روز از اعتصاب خشک ما می گذرد. ما سه نفر هستیم. البته دوماه پیش هم اعتصاب کرده بودیم. آن زمان رئیس «یو.ان» در باکو به طور شفاهی به ما قول داد که کار انتقال به کشور سوم به زودی درست میشود، اما فقط خواست ما را فریب دهد و تاکنون اقدامی در این زمینه صورت نگرفته است.
به نظر شما چرا کمیساریای عالی پناهندگان در باکو با اینکه به شما قول داده ولی تاکنون کاری برای شما انجام نداده است؟
آقای آریان سال که رئیس یو.ان در باکو است و از چهارسال پیش در این بخش مشغول به کار بوده، مدت خدمتش رو به اتمام هست. تنها میخواهد وقتکشی کند و همه کارها را به صورت معلق گذاشته است. شاید در چند روز آینده این پست را تحویل بدهد.
در چندروز گذشته چه پاسخی به شما دادهاند؟
تاکنون هیچ پاسخی به ما ندادهاند.
شما از کدام شهر ایران به آذربایجان آمدهاید؟
بنده از شهر سقز، یکی از دوستانم علی اکبر نیکبخت از تهران و گشتاسب شاهی از آذربایجان ایران.
از چه زمانی وارد خاک آذربایجان شدهاید؟
۱۹ سال است که در آذربایجان هستم و ۱۱ سال پیش از یو ان پاسخ مثبت گرفتهام. علیاکبر نیکبخت هم به همان شیوه سالهاست که قبولی گرفته است ولی ما را به کشور سوم منتقل نمیکنند. با این مدت طولانی هیچ کسی به داد ما نمیرسد. میخواهیم تنها مانند یک انسان با ما رفتار شود. ما دنبال حق انسانی خود هستیم.
چهار روز از اعتصاب غذای خشک شما میگذرد. میتوانید از وضعیت جسمی خودتان برای ما بگویید؟
به شدت سردرد و سرگیجه داریم. روز به روز ضعیفتر میشویم. یکی از دوستانم تاکنون دوبار دچار سکته قلبی شده است.
میخواهید به این اعتصاب غذا ادامه دهید؟
قصد شکست اعتصاب را نداریم، تا ببینیم خدا چه میخواهد.
آیا خانواده شما نیز در آذربایجان هستند؟
بله، بنده همراه با همسر و دو فرزندم در آذربایجان هستیم. علی اکبر نیکبخت هم متاهل است و شاهی مجرد.
چه تقاضایی از نهادهای بینالمللی و حقوق بشری دارید؟
به ما میگویند تروریست. وقتی سازمان ملل اینگونه برخورد کند، دیگر فعالیت حقوق بشری چه معنایی پیدا میکند. به ما میگویند: هیچ کاری از دست ما بر نمیآید؛ شما تروریست هستید... به اندازه کافی ضررمند و تحقیر شدهایم و شاهد تبعیض بودهایم. از همه کسانی که کمکی از دستشان برمیآید، میخواهم به ما کمک کنند. با ژنو و دیگر نهادها تماس بگیرید و به آنان بگویید که چرا بدین شیوه با ما برخورد میشود؟ ما از ظلم و بیدادگری جمهوری اسلامی فرار کردیم و اینجا در زندان افتادیم. ما چه گناهی کردهایم؟
پناهجویان در ترکیه
پناهجویان اعتصابکننده در شهر وان ترکیه هفت نفر هستند: شش شهروند کرد ایرانی و یک زن افغان که در ششمین روز اعتصاب غذای خشک به سر میبرند.
یکی از آنها به نام سعدی، با زمانه به گفتوگو نشسته است. شما در چه منطقهای از شهر وان دست به اعتصاب غذا زدهاید؟
سعدی: ما هشت روز است که روبهروی یو.ان در شهر وان، دست به اعتصاب غذا زدهایم.
مسئولان کمیساریای عالی پناهندگان چه پاسخی به شما دادهاند؟
تاکنون پاسخی دریافت نکردهایم. فقط یکبار، سهروز پیش رئیس یو.ان به ما سر زد. اسمش توماس هست. به نوعی با ما حرف میزد که انگار کار بدی انجام دادهایم. به نوعی تحقیرآمیز با ما صحبت میکرد که انگار میخواست به ما بگوید که کار شما اصلاً درست نبوده است و خلاصه هیچ کاری از دست ما بر نمیآید و شما هم کاری از پیش نخواهید برد.
شما به آقای توماس چه گفتید؟
مدت زیادی از پذیرش ما میگذرد. در بین ما کسانی هستند که چهار تا ششسال است که در ترکیه هستند. از پذیرش ما هم بین دو تا چهارسال میگذرد. به وی گفتیم هیچ راه دیگری نداریم و آخرین راهی است که امتحان میکنیم. ما میخواهیم به اعتصاب غذای خود ادامه بدهیم تا بلکه بالاخره جوابی دریافت کنیم.
آیا پیشتر در این زمینه با کمیساریای عالی پناهندگان صحبت کرده بودید؟
ما تاکنون بارها به یو.ان مراجعه کردهایم و بهندرت موفق شدهایم با رئیس یو.ان یا یکی از مسئولان صحبت و درخواستهایمان را مطرح کنیم. هربار هم که مطالباتمان را مطرح کردهایم، گفتهاند پرونده شما به ما ربطی ندارد و هیچ کاری از دست ما برنمیآید. یا به ما میگویند به آنکارا مراجعه کنید. آنکارا هم فقط روزهای پنجشنبه به مدت سه ساعت یک خط تلفن برای تماس همه پناهجویان در ترکیه گذاشته است.
با گذشت هفت روز از این اعتصاب غذا، حال در چه وضعیتی جسمی قرار دارید؟
پس از گذشته سه روز پزشک به ما گفت اگر آب ننوشید حتماً کلیههای خود را از دست میدهید. از روز سوم فقط آب مینوشیم و کماکان در اعتصاب غذا به سر میبریم. یکی از دوستان ما که میانسال است دو روز در بخش مراقبتهای ویژه در یکی از بیمارستانهای شهر وان بود. دکتر گفته است هر لحظه امکان سکته قلبی وی وجود دارد. به همین خاطر دو روز تحت مراقبت پزشک بود.
روز گذشته هم یکی از دوستانمان پس از حالت بیهوشی به بیمارستان منتقل شد که بعد از پنج ساعت با وصل کردن سرم برگشت و هم اکنون در اینجا حضور دارد. تاکنون همه ما بدون استثنا به بیمارستان منتقل شدهایم ولی بعضی از ما چندبار این اتفاق برایشان افتاده است.
آیا پیشتر نیز برای رسیدن به خواستههایتان دست به اعتصاب غذا زده بودید؟
ما سابقه اعتصاب نداریم و همه مراحل قانونی که یو.ان برای یک پناهجو وضع کرده، با کمال احترام طی شده است، اما تاکنون پاسخی دریافت نکردهایم. ما هم ناچار شدیم بدینشیوه اعتراض خود را بیان کنیم. ما طی صدها نامه به یو.ان این مسئله را مطرح کردهایم که هم خود و خانوادههایمان در ایران دچار مشکل هستند. این آخرین راهی بود که برگزیدیم.
ما از دست ظلم و ستم جمهوری اسلامی به یو.ان در این کشور پناه آوردهایم. از همه فعالان و نهادهای حقوق بشری میخواهیم نامههای حمایتی خود را به یو.ان شهر وان بفرستند تا ما از این وضع رهایی یابیم و به کشور سوم منتقل شویم.
شیرکو معارفی زیر حکم اعدام
پانتهآ بهرامی ـ به گزارش سازمان عفو بینالملل، ۹۶ کشور جهان در سال ۲۰۱۰ حکم اعدام را لغو و ۲۳ کشور همچنان مجازت اعدام را در قوانین جزایی خود حفظ کردهاند و ایران در میان این ۲۳ کشور قرار دارد که هنوز حکم اعدام در آن لغو نشده است.
به گزارش «گاردین» چاپ لندن، بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ در کشور ایران هزار و ۳۰نفر اعدام شدهاند. این رقم پس از چین، بالاترین رقم اعدام طی سالهای اخیر در یک کشور بوده است. در سال ۲۰۱۰ در مجموع، ۵۲۷ نفر در ۲۳ کشور جهان اعدام شدهاند که ۲۵۲ نفر آنان مربوط به ایران بوده است.
به گزارش نهادهای حقوق بشری، اعدامها در ایران در ابتدای سال ۲۰۱۱ روند صعودی داشته است. نهادهای حقوق بشر تلاش دارند ترمزی بر این روند صعودی ایجاد کنند. تلاش این نهادها برای تصویب گزارشگر ویژه برای ایران به واسطه شورای حقوق بشر سازمان ملل، در همین مسیر معنا مییابد. این تلاشها همچنان نیز ادامه دارد و کمپین جلوگیری از اعدام شیرکو معارفی یکی از آنها به شمار میرود.
به گزارش سایت «پارس دیلینیوز»، دادگاه انقلاب اسلامی سقز، حکم اعدام شیرکو را تأیید کرده و قرار بر این است که روز ۱۱ اردیبهشت، این حکم اجرا شود. وی از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، به عنوان محارب شناخته شده است.
مهین شکراللهپور از کمپین «شیرکو معارفی نباید اعدام شود»، در گفتوگو با زمانه از وضعیت این زندانی سیاسی میگوید.
مهین شکراللهپور: شیرکو معارفی یکی از فعالین کرد است که قبلاً با گروههای سیاسی کرد فعالیت داشته و حدود سه، چهار سال قبل از دستگیریاش فقط به فعالیتهای مدنی و تبلیغی مشغول بوده و با احزاب کردی کار نمیکرده است. اسم اصلی او بهمن معارفی، معروف به شیرکو است و ۳۱ سال دارد. وی اهل شهرستان بانه و در تاریخ نهم مهرماه ۱۳۸۷ دستگیر شده است و اکنون در زندان شهر سقز بهسر میبرد.
کنشگرانی که در کردستان دستگیر میشود، در دادگاههای چند دقیقهای محاکمه و حکمشان صادر میشود. دادگاههایی که در کردستان کار میکنند و حکم صادر میکنند، اتهام اکثر فعالین کرد را اقدام علیه امنیت ملی و محاربه اعلام میکنند. معمولاً هم آنها را به احزاب کرد ربط میدهند. اتهامی هم که به شیرکو وارده شده، از این قاعده مستثنی نیست. او نیز به اتهام فعالیت علیه امنیت ملی و محاربه در یک دادگاه چند دقیقهای محکوم شده و الان حدود سه سال است که در زندان سقز به سر میبرد.
شیرکو یکی از فعالین کرد و از یک خانوادهی خیلی فقیر شهرستان بانه است و در تمام طول فعالیتش، جز افشاگری، مبارزهی مدنی و تبلیغاتی، کار دیگری انجام نداده است. در حالیکه جمهوری اسلامی او را متهم به اقدام نظامی کرده است که اصلاً صحت ندارد.
اینکه میگویند آقای معارفی زیر حکم اعدام است، بر اساس چه منابعی است و این اطلاعات چقدر صحت دارد؟ چه کسی این خبر را اعلام کرده است؟
حکم شیرکو که قبلاً اعلام شده است. الان سه سال است که شیرکو در زندان بهسر میبرد و چندماه بعد از دستگیری، برای او حکم اعدام صادر شد. وکیل آقای شیرکو، آقای احمد سیدشیخی، قبلاً طبق مادهی ۱۸، اعتراضی در رابطه با حکم صادره کرده بود، اما اعتراض او در دادگاه تجدید نظر پذیرفته نشد و این دادگاه حکم اعدام او را تایید کرد.
الان سه سال است که این حکم برقرار است، اما همزمان با عید نوروز، از منابع موثق نزدیک به خانواده و خود زندان، اعلام شد که قرار است حکم شیرکو در تاریخ اول ماه مه امسال، یعنی ۱۱ اردیبهشت به اجرا دربیاید. این در حالی است که اول اردیبهشت سال ۸۸ هم، دلارام دارابی اعدام شد. گویا هدیهی جمهوری اسلامی در روز کارگر این است که یکی از فعالین را حتماً اعدام کند.
بنابراین این احتمال وجود دارد که شیرکو معارفی اول ماه مه اعدام شود. این حکم دوم، حکم دادگاه تجدید نظر بوده که به ایشان اعلام شده است؟
حکم دادگاه تجدید نظر قبلاً اعلام شده بود، اما اینکه به شیرکو ابلاغ کردند که در اول ماه مه، یعنی ۱۱ اردیبهشت اعدام میشود، درست همزمان با نوروز ۱۳۹۰ شمسی بوده است. این خبر از منابع موثقی که در زندان هستند، به بیرون منتقل شده که قرار است حکم شیرکو در ۱۱ اردیبهشت اجرا شود.
طبق اطلاعاتی که ما داریم، اکثریت زندانیان سیاسی کردستان به این حکم اعتراض کردهاند و از همهی مردم آزادیخواه و مدافعان حقوق بشر، افراد سیاسی و نهادهای بینالمللی برای لغو حکم شیرکو درخواست کمک کردهاند.
در سایتهای گوناگون، از جمله کارزار «شیرکو معارفی» اطلاعیهای از سوی جمعی از جوانان سنندج منتشر شده است. در بخشی از این اطلاعیه آمده است: «ما صدور حکم اعدام را ترویج و تشویق خشونت میشناسیم و درباره تاثیر بسیار مخرب آن بر شرایط سیاسی و انباشتن خشم و نفرت در جامعه هشدار میدهیم. اعدام سیاسی یعنی ویرانگری زمینههای همزیستی گروههای اجتماعی. ما به دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران کوچکترین اعتمادی نداریم و آن را ابزاری در دست نهادهای نظامی و امنیتی میشناسیم.»
اطلاعیه اینگونه نیز به پایان میرسد: «در صورت اعدام شیرکو و دیگر زندانیان سیاسی کرد، ما جمعی از جوانان کردستان ایران در شهر سنندج از جان خود میگذریم و کردستان را به جهنم برای قضات و مسئولن دستگاههای امنیتی تبدیل خواهیم کرد.» لطفاً کمی درباره این اطلاعیه توضیح دهید.
طبق خبری که به ما رسیده است، جوانهای کردستان به این حکم اعتراض کردهاند و خواستار تجدید نظر و لغو حکم اعدام شیرکو شدهاند، اما مسئلهای که میخواستم در اینجا مطرح کنم، این است که وقتی حکم حبیبالله لطفی اعلام شد، یک حرکت عظیم مردمی شروع شد و نهادهای حقوق بشری، احزاب سیاسی و مردم آزادیخواه در اعتراض به این حکم، اکسیونهای اعتراضی گوناگون برپا داشتند. همزمان با این حرکتها، واکنش سریع مردم سنندج و اینکه جلوی زندان رفتند، در آنجا تجمع کردند و خواستار لغو آن حکم شدند، بسیار مؤثر بود.
این بار هم از مردم، فعالین و مدافعان حقوق بشر و از خود مردم سقز و بانه درخواست میکنیم که یکبار دیگر این حرکت را تکرار کنند. میتوانیم با فعالیت خود جان شیرکو و جوانهایمان را نجات بدهیم و نگذاریم جمهوری اسلامی آنها را زیر چوبهی دار ببرد و اعدام کند.
فکر میکنید علت اینکه فشار روی جوانهای کرد تا بدین حد زیاد است و جمهوری اسلامی فعالین کرد را اعدام میکند، چیست؟
مسئله مشخص این است که در طول ۳۲ سالی که از قیام مردمی ایران در سال ۵۷ میگذرد، تمام کردستان به جمهوری اسلامی نه گفته است و این را در تمام این مدت، در مبارزاتی که کرده، نشان داده است. امروز هم رژیم به خاطر اینکه بتواند بر مبارزاتی که الان همهگیر شده است، کنترل داشته باشد، کردستان را مورد ارعاب، ستم و شکنجه قرار میدهد. البته فایدهای نداشته و این ترفند رژیم موفق نشده است. فقط کشتارها را بیشتر کرده، وگرنه در کل نتوانسته این مبارزه را در کردستان بخواباند.
حکم آقای معارفی به خانواده و وکیل او ابلاغ شده است؟
وکیل ایشان، آقای احمد سیدشیخ با هیچ رسانهی خارجیای مصاحبه نمیکند. ما خیلی سعی کردهایم با ایشان صحبت کنیم و تماس تلفنی برقرار کنیم، اما ایشان اعلام کردهاند با هیچ کسی که در خارج از کشور باشد، مصاحبه نمیکند. درخواست خانوادهی شیرکو از تمام جوامع آزادیخواه و مبارزین این است که به آنها برای لغو این حکم کمک کنند.
کنشگران مدنی و حقوق بشری از طریق کمپین «شیرکو معارفی نباید اعدام شود»، تاکنون ۱۱هزار امضا جمعآوری کردهاند که قرار است برای نهادهای حقوق بشری و کمپینهای ضد اعدام فرستاده شود.
از طریق همین کمپین نامهای به آقای جلال طالبانی و آقای بازرانی که به مناسبت عید نوروز ۱۳۹۰ به ایران دعوت شده بودند، نوشته شد. در این نامه که امضای زیادی هم زیر آنها جمع شده، از آنها برای لغو احکام اعدامهایی که در کردستان صادر شده، درخواست کمک شده بود. نامهای هم در همین زمینه به آقای بانکیمون نوشتهایم.
به گزارش «گاردین» چاپ لندن، بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ در کشور ایران هزار و ۳۰نفر اعدام شدهاند. این رقم پس از چین، بالاترین رقم اعدام طی سالهای اخیر در یک کشور بوده است. در سال ۲۰۱۰ در مجموع، ۵۲۷ نفر در ۲۳ کشور جهان اعدام شدهاند که ۲۵۲ نفر آنان مربوط به ایران بوده است.
به گزارش نهادهای حقوق بشری، اعدامها در ایران در ابتدای سال ۲۰۱۱ روند صعودی داشته است. نهادهای حقوق بشر تلاش دارند ترمزی بر این روند صعودی ایجاد کنند. تلاش این نهادها برای تصویب گزارشگر ویژه برای ایران به واسطه شورای حقوق بشر سازمان ملل، در همین مسیر معنا مییابد. این تلاشها همچنان نیز ادامه دارد و کمپین جلوگیری از اعدام شیرکو معارفی یکی از آنها به شمار میرود.
به گزارش سایت «پارس دیلینیوز»، دادگاه انقلاب اسلامی سقز، حکم اعدام شیرکو را تأیید کرده و قرار بر این است که روز ۱۱ اردیبهشت، این حکم اجرا شود. وی از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، به عنوان محارب شناخته شده است.
مهین شکراللهپور از کمپین «شیرکو معارفی نباید اعدام شود»، در گفتوگو با زمانه از وضعیت این زندانی سیاسی میگوید.
مهین شکراللهپور: شیرکو معارفی یکی از فعالین کرد است که قبلاً با گروههای سیاسی کرد فعالیت داشته و حدود سه، چهار سال قبل از دستگیریاش فقط به فعالیتهای مدنی و تبلیغی مشغول بوده و با احزاب کردی کار نمیکرده است. اسم اصلی او بهمن معارفی، معروف به شیرکو است و ۳۱ سال دارد. وی اهل شهرستان بانه و در تاریخ نهم مهرماه ۱۳۸۷ دستگیر شده است و اکنون در زندان شهر سقز بهسر میبرد.
کنشگرانی که در کردستان دستگیر میشود، در دادگاههای چند دقیقهای محاکمه و حکمشان صادر میشود. دادگاههایی که در کردستان کار میکنند و حکم صادر میکنند، اتهام اکثر فعالین کرد را اقدام علیه امنیت ملی و محاربه اعلام میکنند. معمولاً هم آنها را به احزاب کرد ربط میدهند. اتهامی هم که به شیرکو وارده شده، از این قاعده مستثنی نیست. او نیز به اتهام فعالیت علیه امنیت ملی و محاربه در یک دادگاه چند دقیقهای محکوم شده و الان حدود سه سال است که در زندان سقز به سر میبرد.
شیرکو یکی از فعالین کرد و از یک خانوادهی خیلی فقیر شهرستان بانه است و در تمام طول فعالیتش، جز افشاگری، مبارزهی مدنی و تبلیغاتی، کار دیگری انجام نداده است. در حالیکه جمهوری اسلامی او را متهم به اقدام نظامی کرده است که اصلاً صحت ندارد.
اینکه میگویند آقای معارفی زیر حکم اعدام است، بر اساس چه منابعی است و این اطلاعات چقدر صحت دارد؟ چه کسی این خبر را اعلام کرده است؟
حکم شیرکو که قبلاً اعلام شده است. الان سه سال است که شیرکو در زندان بهسر میبرد و چندماه بعد از دستگیری، برای او حکم اعدام صادر شد. وکیل آقای شیرکو، آقای احمد سیدشیخی، قبلاً طبق مادهی ۱۸، اعتراضی در رابطه با حکم صادره کرده بود، اما اعتراض او در دادگاه تجدید نظر پذیرفته نشد و این دادگاه حکم اعدام او را تایید کرد.
الان سه سال است که این حکم برقرار است، اما همزمان با عید نوروز، از منابع موثق نزدیک به خانواده و خود زندان، اعلام شد که قرار است حکم شیرکو در تاریخ اول ماه مه امسال، یعنی ۱۱ اردیبهشت به اجرا دربیاید. این در حالی است که اول اردیبهشت سال ۸۸ هم، دلارام دارابی اعدام شد. گویا هدیهی جمهوری اسلامی در روز کارگر این است که یکی از فعالین را حتماً اعدام کند.
بنابراین این احتمال وجود دارد که شیرکو معارفی اول ماه مه اعدام شود. این حکم دوم، حکم دادگاه تجدید نظر بوده که به ایشان اعلام شده است؟
حکم دادگاه تجدید نظر قبلاً اعلام شده بود، اما اینکه به شیرکو ابلاغ کردند که در اول ماه مه، یعنی ۱۱ اردیبهشت اعدام میشود، درست همزمان با نوروز ۱۳۹۰ شمسی بوده است. این خبر از منابع موثقی که در زندان هستند، به بیرون منتقل شده که قرار است حکم شیرکو در ۱۱ اردیبهشت اجرا شود.
طبق اطلاعاتی که ما داریم، اکثریت زندانیان سیاسی کردستان به این حکم اعتراض کردهاند و از همهی مردم آزادیخواه و مدافعان حقوق بشر، افراد سیاسی و نهادهای بینالمللی برای لغو حکم شیرکو درخواست کمک کردهاند.
در سایتهای گوناگون، از جمله کارزار «شیرکو معارفی» اطلاعیهای از سوی جمعی از جوانان سنندج منتشر شده است. در بخشی از این اطلاعیه آمده است: «ما صدور حکم اعدام را ترویج و تشویق خشونت میشناسیم و درباره تاثیر بسیار مخرب آن بر شرایط سیاسی و انباشتن خشم و نفرت در جامعه هشدار میدهیم. اعدام سیاسی یعنی ویرانگری زمینههای همزیستی گروههای اجتماعی. ما به دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران کوچکترین اعتمادی نداریم و آن را ابزاری در دست نهادهای نظامی و امنیتی میشناسیم.»
اطلاعیه اینگونه نیز به پایان میرسد: «در صورت اعدام شیرکو و دیگر زندانیان سیاسی کرد، ما جمعی از جوانان کردستان ایران در شهر سنندج از جان خود میگذریم و کردستان را به جهنم برای قضات و مسئولن دستگاههای امنیتی تبدیل خواهیم کرد.» لطفاً کمی درباره این اطلاعیه توضیح دهید.
طبق خبری که به ما رسیده است، جوانهای کردستان به این حکم اعتراض کردهاند و خواستار تجدید نظر و لغو حکم اعدام شیرکو شدهاند، اما مسئلهای که میخواستم در اینجا مطرح کنم، این است که وقتی حکم حبیبالله لطفی اعلام شد، یک حرکت عظیم مردمی شروع شد و نهادهای حقوق بشری، احزاب سیاسی و مردم آزادیخواه در اعتراض به این حکم، اکسیونهای اعتراضی گوناگون برپا داشتند. همزمان با این حرکتها، واکنش سریع مردم سنندج و اینکه جلوی زندان رفتند، در آنجا تجمع کردند و خواستار لغو آن حکم شدند، بسیار مؤثر بود.
این بار هم از مردم، فعالین و مدافعان حقوق بشر و از خود مردم سقز و بانه درخواست میکنیم که یکبار دیگر این حرکت را تکرار کنند. میتوانیم با فعالیت خود جان شیرکو و جوانهایمان را نجات بدهیم و نگذاریم جمهوری اسلامی آنها را زیر چوبهی دار ببرد و اعدام کند.
فکر میکنید علت اینکه فشار روی جوانهای کرد تا بدین حد زیاد است و جمهوری اسلامی فعالین کرد را اعدام میکند، چیست؟
مسئله مشخص این است که در طول ۳۲ سالی که از قیام مردمی ایران در سال ۵۷ میگذرد، تمام کردستان به جمهوری اسلامی نه گفته است و این را در تمام این مدت، در مبارزاتی که کرده، نشان داده است. امروز هم رژیم به خاطر اینکه بتواند بر مبارزاتی که الان همهگیر شده است، کنترل داشته باشد، کردستان را مورد ارعاب، ستم و شکنجه قرار میدهد. البته فایدهای نداشته و این ترفند رژیم موفق نشده است. فقط کشتارها را بیشتر کرده، وگرنه در کل نتوانسته این مبارزه را در کردستان بخواباند.
حکم آقای معارفی به خانواده و وکیل او ابلاغ شده است؟
وکیل ایشان، آقای احمد سیدشیخ با هیچ رسانهی خارجیای مصاحبه نمیکند. ما خیلی سعی کردهایم با ایشان صحبت کنیم و تماس تلفنی برقرار کنیم، اما ایشان اعلام کردهاند با هیچ کسی که در خارج از کشور باشد، مصاحبه نمیکند. درخواست خانوادهی شیرکو از تمام جوامع آزادیخواه و مبارزین این است که به آنها برای لغو این حکم کمک کنند.
کنشگران مدنی و حقوق بشری از طریق کمپین «شیرکو معارفی نباید اعدام شود»، تاکنون ۱۱هزار امضا جمعآوری کردهاند که قرار است برای نهادهای حقوق بشری و کمپینهای ضد اعدام فرستاده شود.
از طریق همین کمپین نامهای به آقای جلال طالبانی و آقای بازرانی که به مناسبت عید نوروز ۱۳۹۰ به ایران دعوت شده بودند، نوشته شد. در این نامه که امضای زیادی هم زیر آنها جمع شده، از آنها برای لغو احکام اعدامهایی که در کردستان صادر شده، درخواست کمک شده بود. نامهای هم در همین زمینه به آقای بانکیمون نوشتهایم.
ولی الامر در قرآن و تفاسیر (۱)
علی ممقانی − علمای دین و دینداران سنتی شیعه ضمن یکی دانستن احکام رسالتی و حکومتی قرآن وظیفه حکومتی پیامبر گرامی را جزء ذات رسالت او دانسته و همین شأن را برای امامان شیعه نیز قایلاند، لذا برای استخراج حکومت برای امامان شیعه (و بعضی ازعلما ) حتی حکومت فقیه، از قرآن متمسک به آیه "اولی الامر" شدهاند و این آیه محکم ترین دلیل بر اثبات نظرشان میباشد، چنانچه این آیه نظر آنان را تامین کند بقیه آیات و احادیث مورد استدلالشان مؤید خواهد بود اما چنانچه این آیه نظر آنان را تایید نکند بقیه مستندات آنان کارگشا نخواهد بود.
مقاله حاضر این باور را به نقد میکشد.
مقدمه
پیامبران ازجانب خداوند مامور بودهاند تا مردم را دعوت به یکتا پرستی کنند، راه پرستش خدا را آموزش دهند، اخلاق نیکو را به آنان بیاموزند ومردم را برای یک زندگی شرافتمندانه آماده سازند.
وظیفه رسالتی انبیا ابلاغ است (وما الرسول الا البلاغ ) وهیچ تسلط و سیطره ای بر مردم ندارند وتنها تذکردهنده هستند. (انما انت مذکر، لست علیهم بمسیطر)، پیامبران تا این مرحله به عنوان پیامبر به همه وظیفه خود عمل کردهاند واگر این وظیفه را انجام نمیدادند، اصولاً رسالت خود را ابلاغ نکرده بودند.
اما برای رسیدن به اهداف فوق لزوماً ویا به اجبار تشکیل حکومت نمیدادند زیرا آنان سیطره ای بر مردم نداشتند و نمیتوانستند داشته باشند، لذا اکثریت غالب انبیا حاکم بر مردم نبودند، حتی انبیاء بزرگی مانند ابراهیم و عیسی حکومتی تشکیل ندادند و این از ارزشهای آنان کم نکرده و نمیکند، اما پاره ای از آنان مانند داوود و سلیمان و انبیاء بزرگی مانند موسی و محمد (که درود خدا بر آنان باد) با خواست پیروان خود موفق به تشکیل حکومت شدند (البته موسی در مرز تشکیل حکومت در ارض موعود وفات یافت).
این وظیفه حکومتی نه از آن جهت که پیامبر هستند بر عهده آنان بود بلکه از آن جهت که پیروان آنان علاقمند بودند نبی حاکم بر آنان نیز باشد حکومت میکردند؛ این وظیفه نه از جانب خدا که از جانب مردم به آنان واگذار شده بود و این حکومت کردن نه ارزشی به ارزشهای آنان میافزود و نه برای مردم گناهی و مجازاتی برای عدم پذیرش حاکمیت انبیا (نه عدم پذیرش رسالتشان) منظور میشد.
پیامبرگرامی نیز از این قاعده مستثنی نبوده است، ایشان دارای دو شأن رسالتی و حکومتی بوده است، سیزده سال در مکه به وظیفه رسالتی خود عمل میکردند و زمانی که سران دو قبیله اوس و خزرج پس از ایمان به رسالت محمد از وی برای هجرت به یثرب دعوت میکنند و با او پیمان میبندند که حاکمیت اش را بپذیرند وظیفه حکومتی اش نیز آغاز میگردد.
لذا در قران با دو دسته از احکام روبرو هستیم، احکام عبادی و احکام حکومتی. راه تشخیص این دو دسته از احکام این است که ببینیم، اگر رسول گرامی حکومتی تشکیل نداده بود آیا ضرورتی بر انزال آن آیه میبود یا نه، و هم چنین است سنت رسول گرامی. و چون احکام حکومتی برخاسته ازعرف پذیرفته زمان بوده (و نهایتاً چنانچه عرفأ ناعادلانه بوده توسط نبی اصلاح شده) است دلیلی بر انطباق آن برعرف امروز وجود ندارد، چنانچه بسیاری از احکام حکومتی تغییر کرده و این تغییر مورد اعتراض عالمان دین و دینداران واقع نشده است (مانند شکل حکومت از بیعت و خلافت به سلطنت یا جمهوری ویا از تجمیع قوا در یک نفر تا تفکیک قوا...).
علمای دین و دینداران سنتی شیعه ضمن یکی دانستن احکام رسالتی و حکومتی قرآن وظیفه حکومتی پیامبر گرامی را جزء ذات رسالت او دانسته و همین شأن را برای امامان شیعه نیز قایلاند، لذا برای استخراج حکومت برای امامان شیعه (و بعضی ازعلما ) حتی حکومت فقیه از قرآن متمسک به آیه "اولی الامر" شدهاند و این آیه محکم ترین دلیل بر اثبات نظرشان میباشد، چنانچه این آیه نظر آنان را تامین کند بقیه آیات و احادیث مورد استدلالشان مؤید خواهد بود اما چنانچه این آیه نظر آنان را تایید نکند بقیه مستندات آنان کارگشا نخواهد بود.
مقاله حاضر این باور را به نقد میکشد.
اولی الامر در قرآن
در دو آیه از قرآن از لفظ اولی الامر استفاده شده است
آیه اول
وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ، لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیطانَ إِلَّا قَلِیلًا (نساء83)
و چون خبرى [حاکى] از ایمنى یا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند و اگر آن را به پیامبر و اولیاى امر خود ارجاع کنند، قطعاً از میان آنان کسانىاند که [مىتوانند درست و نادرست] آن را دریابند، و اگر فضل خدا و رحمتِ او بر شما نبود، مسلّماً جز [شمارِ] اندکى، از شیطان پیروى مىکردید.
شأن نزول آیه
دو شأن نزول برای این آیه نقل شده است، در تفاسیر شیعه اولی و در تفاسیر سنی هر دو نقل شده است.
علامه طباطبایی در المیزان مینویسد:
"خداى سبحان در این آیه، داستان بدر صغرا را خاطر نشان مىسازد و در این جریان جزء چیزهایى که افراد ضعیف الایمان را به خاطر آن ملامت مىکند.
.. .این آیه شریفه با داستان بدر صغرا تطبیق مىکند و ما پیرامون این جنگ در سوره آل عمران سخن گفتیم و اتفاقا آیات مورد بحث نیز از نظر مضمون بىشباهت به آیات آن سوره نیست و اگر کسى دقت کند این تشابه را احساس مىکند."
در بحرالمحیط فی التفسیر مینویسد:
"روى مسلم من حدیث ابن عباس عن عمر: «أنّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم لما اعتزل نساءه، فدخل عمر المسجد فسمع الناس یقولون:
طلق رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم نساءه، فدخل على النبی صلّى اللّه علیه و سلّم فسأله: أ طلقت نساءک؟ قال: لا. فخرج فنادى: ألا إنّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم لم یطلق نساءه، فنزلت.»"
ترجمه: شایع بود که رسول خدا زنانش را طلاق داده است،عمر وارد مسجد شده و میشنود مردم از طلاق زنان پیامبر میگویند، پیش پیامبر رفته و میپرسد "آیا زنانت را طلاق داده ای؟" پیامبر میفرمایند "نه"؛ از پیش پیامبر بیرون آمده و فریاد میزند بدانید رسول خدا زنانش را طلاق نداده است.
پیرو هر کدام آیه مذکور نازل شده باشد نشان میدهد یک موضوع اجتماعی در میان هست و آن اینکه در هر جامعه ای شایعاتی پخش میشود مردم موظفند به جای دامن زدن به شایعه آن را از کسانی که بر موضوع مطلع هستند و مورد وثوق میباشند بپرسند و اگر حاکمیت مورد وثوقشان باشد از حاکمشان و یا از کارگزاران حاکم جویا شوند.
لذا آیه مومنین را به رسول و اولیای امر از خودشان (مورد وثوقشان) برای دانستن صحت و سقم شایعه ارجاع میدهد، هم چنان که درجوامع امروزی وقتی شایعه ای پخش میشود مردم به کسانی که آگاه بر موضوع هستند و مورد اطمینانشان میباشند مراجعه میکنند، مثلاً اگر شایعه آنفلانزای مرغی در جامعه پخش شود از وزیر بهداشت میپرسند نه از وزیر دفاع یا وزیر فرهنگ و نه از مرجع تقلید، حتی آن مرجع تقلید نیز باید از وزیر بهداشت پرس وجو کند وهم چنین است در زمان وقوع جنگ و شایعات پیرامون آن نظرمسؤلان نظامی ملاک درستی یا نا درستی آن شایعه است نه نظرسایرمسؤلان یا حوزههای علمیه و این زمانی است که مردم به حرف مسؤلین خود اعتماد داشته باشند، بنا براین موضوع اجتماعی فوق موضوعی دینی نیست بلکه یک مسأله حکومتی است لذا ارجاع به خدا نشده است بلکه ارجاع به رسول( به عنوان حاکم) و اولی الامر (کارگزار حکومت) شده است.
درباره اینکه اولی الامر چه کسانی هستند تفاسیر شیعه و سنی نظرات مختلفی دارند، تفاسیر سنی اولی الامر را چنین معنا کردهاند:
خلفای راشدین (ابوبکر عمر عثمان و علی)، بزرگان صحابه، فرماندهان جنگ، علمای دین، اهل حل وعقد (شورای حکومتی).
اما ماجرای تفاسیر شیعه متفاوت است، از حدود ۵۰ تفسیر مورد بررسی شیعه که از جامع التفاسیر استفاده شده است کمی بیش از ۵۰ درصد با نقل حدیثی از امام باقر نوشتهاند "ایشان امامان معصوم هستند" و بقیه تفاسیر به جز امامان شیعه، فرماندهان جنگ، بزرگان صحابه، کارگزاران حکومت و علمای دین را نیز ذکر کردهاند.
نظر مفسرین شیعه
نظر صاحب المیزان را به عنوان سمبل مفسرین شیعه ای که اولی الامر را مختص امامان شیعه میدانند و برداشت اهل سنت را نادرست میشمرند نقل و نقد میشود، سپس نظر سایر مفسرین شیعه نقل میگردد.
I.
تفسیر علامه طباطبایی از آیه
ابتدا متن تفسیر علامه از آیه فوق نقل شده سپس مورد نقد قرار میگیرد .
ترجمه المیزان، ج۵، ص: ۲۸
«وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ....... منظور از امر چیزى که راجع به خوف و امن به آنان مىرسد و آن خبر را اشاعه مىدهند، اراجیفى است که به وسیله کفار و ایادى آنها براى ایجاد نفاق و خلاف در بین مؤمنین ساخته و پرداخته مىشد و مؤمنین ضعیف الایمان آن را منتشر مىکردند ......... رسول خدا (ص) همواره مردم را بعد از آسیب دیدن (بعد از محنت جنگ احد) دعوت مىکرده به اینکه براى جهاد با کفار بیرون شوند و مردمى در این تلاش بودهاند که مؤمنین را از شرکت در جهاد و یارى رسول خدا (ص) باز بدارند و به این منظور شایعهپراکنى مىکردند، که مشرکین علیه شما لشگر جمع مىکنند........ این ترساندنها و شایعهپراکنىها همه از ناحیه شیطان است ........ بر مؤمنین واجب مىکند که از این جوسازان نترسند.
و اما" رد" مذکور در اینجا" رد" آن خبرى است که به وسیله شایعه سازان در بین مسلمانان منتشر مىشد (که حال یا مربوط به امنیت بود و یا مربوط به ترس) و معنا ندارد که" رد" در این جا نیز همان" رد" در آن جا باشد (یعنى منظور" رد" به خداى تعالى و کتاب او باشد)، چون مساله شایعه مربوط به رسول و به اولى الامر است ........آن حضرات پیرامون شایعه تحقیق مىکنند و آنچه حق و صدق است...... را استنباط کرده و به آن پى بردهاند.
و اما کلمه" اولى الامر" در جمله:" وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ"، مراد از آنان همان" اولى الامر" در جمله:" أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ" است که در ذیل همان آیه گفتیم: مفسرین در تفسیر آن اختلاف کردهاند و نیز در آنجا ریشه آن اقوال را گفتیم که پنج قول است، چیزى که هست، آنچه را که ما استفاده کردیم معنایى روشنتر از سایر اقوال است.
اما اینکه بعضى گفتهاند:" اولى الامر" همان فرماندهان سریهها و به اصطلاح امروز هنگ و گردانها است، صحیح نیست: براى اینکه امراى ارتش، به جز امارت و سرپرستى سربازان خود، آنهم در یک واقعهاى خاص یعنى جنگى که پیش آمده، کارى و پستى و مسئولیتى ندارند، دائره امارت و سرپرستى امراى لشگر از چهار دیوارى لشکر تجاوز نمىکند و اما وقایع و حوادثى که از سنخ حادثه مورد آیه است یعنى شایعه سازى دشمن و اخلال در امنیت و ایجاد خوف و وحشت عمومى که به دست مشرکین و به وسیله ایادى آنان در بین مؤمنین صورت مىگیرد تا مؤمنین را بیچاره کنند، امراى ارتش در این نیز مسئولیتى و قدرتى ندارند، تا بتوانند حقیقت مطلب را براى مردمى که از آنان امثال آن شایعات را استفسار مىکنند، روشن سازند.
و اما اینکه بعضى دیگر ممکن است بگویند: که منظور از" اولى الامر" علماء امت است، نادرستى آن روشنتر از نظریه قبلى است، براى اینکه هیچ تناسبى با آیه شریفه ندارد:
زیرا علما که در صدر اسلام عبارت بودند از محدثین و فقها و قاریان و دانشمندانى که تخصصشان بحث پیرامون اصول دین بود، چه آگاهى از درستى و نادرستى شایعات داشتند؟
آگاهى آنان در همان فقه و حدیث و قرائت و اصول دین بود و آیه شریفه سخن از شایعههاى شایعه سازان دارد، مىفرماید:" وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ ..." و این شایعهها، ریشههاى سیاسى دارد که هر شایعه مربوط به یک غرض است و اى بسا که علماى مذکور در قبول آنها و یا رد و مسکوت گذاشتن و بىاعتنایى کردنشان به آن، مفاسد و مضارى اجتماعى براى مسلمانان به بار آورند، مفاسدى که با هیچ چیز نمىتوان آن را جبران نمود و یا مساعى امتى را که در راه سعادت خود تحمل کردهاند، به باد دهد و یا سیادت و سرورى آن امت را به ذلت و مسکنت مبدل سازند و یا خون افراد امت را هدر دهند و یا افرادى را اسیر دشمن سازند.
علماى دین به آن جهت محدثند، یا فقیه و یا قارى و یا امثال آن هستند، چه اطلاعى از اینگونه مسائل دارند؟ تا خداى عز و جل امت اسلام را مامور سازد به اینکه در این مسائل به علما مراجعه کنید؟ در مراجعه به علما چه امیدى براى حل مشکلات سیاسى هست؟.
و اما اینکه بعضى دیگر گفتهاند و یا ممکن است بگویند که مراد از" اولى الامر" خلفائى هستند که بعد از رحلت رسول خدا (ص) زمام امور مسلمین را در دست گرفتند یعنى: ابا بکر، عمر، عثمان و على (ع) است، علاوه بر اینکه هیچ دلیلى قطعى از کتاب و سنت بر آن نیست، این اشکال بر آن وارد است که از دو حال بیرون نیست، یا حکم آیه شریفه مختص به زمان رسول خدا (ص) است و یا عمومى است و شامل زمانهاى بعد نیز مىشود. اگر مختص به زمان رسول خدا (ص) باشد، لازمهاش این است که در زمان رسول خدا (ص) همه مسلمین این چهار نفر را به عنوان" اولى الامر" بشناسند و حد اقل صحابه باید این شناسایى را داشته باشند در حالى که حدیث و تاریخ چنین شانى و شؤونى از این قبیل را براى خصوص آنان ضبط نکرده و اگر عمومى باشد، لازمهاش این است که با در گذشت این چهار نفر حکم آیه شریفه قطع شده باشد و لازمه دیگرش این است کهخود آیه باید این معنا را خاطر نشان کرده باشد، یعنى فرموده باشد حکم آیه بر خلاف آنچه از ظاهرش استفاده مىشود، منحصرا مربوط به زمان زندگى این چهار نفر است، هم چنان که مىبینیم همه احکامى که اختصاص به برههاى از زمان دارد آیهاى که آن را بیان مىکند، این معنا را خاطر نشان مىکند، مانند احکامى که مخصوص به رسول خدا (ص) است و ما در آیه شریفه اثرى از این تذکر نمىبینیم.
و اما اینکه بعضى دیگر گفتهاند و یا ممکن است بگویند: که مراد از" اولى الامر"، اهل حل و عقد از امت است، این است که گوینده این حرف چون دیده در عصر رسول خدا (ص) مسلمانان افراد معینى به نام اهل حل و عقد نداشتند و جامعه آن روز مانند جوامع امروز دنیا نبوده که امور عامه به وسیله هیاتى به نام هیات وزرا و یا جمعیتى که مردم به انتخاب خود به مجلس شورا مىفرستند و یا دولتمردانى دیگر اداره شود. بلکه در آن روز تنها حکم خدا و رسولش در بین مردم جارى مىشده، لذا براى اینکه چنین اشکالى به او نشود، نام اهل حل و عقد را مبدل به اهل شورا نمود و افرادى از صحابه که رسول خدا (ص) در امور با آنان مشورت مىکرده است. به هر حال چه بگوید:" اهل حل و عقد" و چه بگوید:" اهل شورا" این اشکال موجود است که: رسول خدا (ص) با افراد معینى مشورت نمىکرده، بلکه با مؤمنین و نیز منافقین از قبیل: عبد اللَّه بن ابى و رفقاى منافق او مشورت مىکرده و مشورت آن جناب در روز جنگ احد معروف است و چطور ممکن است خداى سبحان مردم را مامور کند که به امثال آنان مراجعه نموده، مشکلات را به آنان رد کنند.»
در نقد این تفسیر لازم است به نکات ذیل توجه شود:
۱. چون ایشان شأن نزول آیه را مربوط به شایعه حمله قریب الوقوع دشمن میداند، پرسش از درستی یا نا درستی شایعه از قضا مربوط به حاکم جامعه و فرماندهان جنگ است و پایین آوردن شأن امرای ارتش با جمله" دائره امارت و سرپرستى امراى لشگر از چهار دیوارى لشکر تجاوز نمىکند " نشانه عدم درک و یا توجه مفسر است، اگر امرای ارتش مساله قریب الوقوع بودن یا نبودن حمله دشمن را ندانند پس چه کسی میداند، یقینأ خود رسول گرامی نیز از طریق آنان مطلع میگردید.
۲. این که" علما که در صدر اسلام عبارت بودند از محدثین و فقها و قاریان و دانشمندانى که تخصصشان بحث پیرامون اصول دین بود، چه آگاهى از درستى و نادرستى شایعات داشتند"این ویژگی مربوط به علمای صدر اسلام است یا عمومیت دارد، اگر مربوط به صدر اسلام است باید گفت با فقه و حدیث محدود آن زمان و کوچک بودن جامعه علما درک درستی از شایعات نداشتهاند ولی اکنون که دامنه فقه و حدیث که به گفته فقها چهل سال دود چراغ خوردن دارد و جامعه نیز گسترده شده علما حالا میفهمند؟ واگر گفته شود الان نیز علما آگاهی از درست و نادرست بودن شایعات ندارند، بعید میدانم مورد توافق سایر علما قرار گیرد.
۳. مفسر در واقع با کوچک کردن عقیده دیگران قصد بزرگ کردن عقیده خود را دارد، اگر امرای ارتش و علمای دین چنین دید محدودی دارند چگونه خود به عنوان عالم دین میتواند ادعا کند چه کسی شایستگی رفع شایعات را دارد یا ندارد.
۴. مفسرالمیزان میگوید" علماى دین به آن جهت(که) محدثند، یا فقیه و یا قارى و یا امثال آن هستند، چه اطلاعى از اینگونه مسائل دارند؟ تا خداى عز و جل امت اسلام را مامور سازد به اینکه در این مسائل به علما مراجعه کنید؟ در مراجعه به علما چه امیدى براى حل مشکلات سیاسى هست؟" حقیقتأ ما هم فکر میکردیم نه تنها امید هست بلکه تنها راه حل مشکلات سیاسی علما هستند و ایکاش زنده یاد میبود و نتیجه کار علمای سیاسی را میدید.
۵. درباره اولی الامر بودن خلفای راشدین میگوید"لازمهاش این است که در زمان رسول خدا (ص) همه مسلمین این چهار نفر را به عنوان" اولى الامر" بشناسند و حد اقل صحابه باید این شناسایى را داشته باشند در حالى که حدیث و تاریخ چنین شانى و شؤونى از این قبیل را براى خصوص آنان ضبط نکرده" اگر مفسر این جمله خود را قبول دارد و قصد تخریب ندارد باید معتقد باشد علی نیز اولی الامر نیست زیرا او یکی از همین چهار نفر است.
۶. نکته دیگر این که اگر هیچ کس حتی صحابه رسول گرامی کسی را به عنوان اولی الامر شناسایی نکرده و در تاریخ و حدیث نیز ذکری از آن نشده است دو دلیل میتوانسته داشته باشد یا قرآن به مومنین دستور پرسش از کسی را داده که وجود خارجی نداشتهاند یا وجود داشتهاند اما صحابی پیامبر آن قدر ناآگاه بودند که نمیدانستهاند اولیای امرشان کیست و حتی از پیامبر نپرسیدهاند از چه کسی بپرسیم این شایعات درست است یا نه، عجبا همه ادیان از پیروان اولیه پیامبر خود با کمال احترام یاد میکنند و حتی قرآن سابقون را مقربون مینامد اما مفسر کبیر شیعه ظاهرا همه صحابی بزرگ به جز قلیلی را ناآگاه میداند
۷. این که گفته" با در گذشت این چهار نفر حکم آیه شریفه قطع شده باشد.... منحصرا مربوط به زمان زندگى این چهار نفر است" عین همین اشکال درباره انحصاری بودن اولی الامر به دوازده نفر و درگذشت یازده نفر و غیبت آخری نیز وارد است.
۸. مفسرالمیزان در نقد معتقدان به اهل "حل و عقد" میگوید" گوینده این حرف چون دیده در عصر رسول خدا (ص) مسلمانان افراد معینى به نام اهل حل و عقد نداشتند و جامعه آن روز مانند جوامع امروز دنیا نبوده که امور عامه به وسیله هیاتى به نام هیات وزرا و یا جمعیتى که مردم به انتخاب خود به مجلس شورا مىفرستند و یا دولتمردانى دیگر اداره شود. بلکه در آن روز تنها حکم خدا و رسولش در بین مردم جارى مىشده، لذا براى اینکه چنین اشکالى به او نشود، نام اهل حل و عقد را مبدل به اهل شورا نمود". برای توضیح مطلب باید گفت اهل حل و عقد همان بزرگان صحابه بودند که بعد از فوت رسول گرامی در تعیین خلیفه رسول نقش تعیین کننده داشتند و بعد به عنوان مشاور با آنها همکاری میکردند و در زمان حیات رسول گرامی نیز همواره طرف مشورت آن بزرگوار وهمیشه از کارگزاران(اولی الامر) او بودند.
۹. این جمله مفسر بزرگ شیعه در نوع خود بی نظیر است "رسول خدا (ص) با افراد معینى مشورت نمىکرده، بلکه با مؤمنین و نیز منافقین از قبیل: عبد اللَّه بن ابى و رفقاى منافق او مشورت مىکرده و مشورت آن جناب در روز جنگ احد معروف است و چطور ممکن است خداى سبحان مردم را مامور کند که به امثال آنان مراجعه نموده، مشکلات را به آنان رد کنند." ایشان برای کاستن از ارزش مشورت و شورا به چه چیزهایی متمسک میشود، اگر شورا بی ارزش است چرا رسول گرامی مشورت میکرده، آیا پیامبر کار بیهوده انجام میداده یا این که آن قدر مشورت مهم بوده که پیامبر از مشورت گرفتن از منافقین هم ابا نداشته چه برسد به اصحاب خود.
۱۰. فرض کنیم ولی امر باید معصوم باشد و مومنین فقط از او درستی و نادرستی شایعات را جویا شوند، در زمانی که امام علی در کوفه حکومت میکند و مثلا در یمن شایع میشود در شهر وبا آمده ویا در مصر شایع میشود دشمنان قصد حمله به مسلمین را دارند ویا شایع شده در مازندران کوفه سقوط کرده است ویا در شام شایع شده علی نماز نمیخواند بفرمایید مردم این شهرها چگونه برای رفع خوف وامنیت خود از ولی امر جویای حقیقت شوند، در صورتی که آگاهی از بعضی از این شایعات جنبه فوری و حیاتی داشته است.
۱۱. در زمان حال که ولی امری حضور عینی ندارد و مسلمین وحتی شیعیان که دسترسی به ولی امر معصوم منصوب ندارند، تکلیف شایعات چه میشود.
ادامه دارد
مقاله حاضر این باور را به نقد میکشد.
مقدمه
پیامبران ازجانب خداوند مامور بودهاند تا مردم را دعوت به یکتا پرستی کنند، راه پرستش خدا را آموزش دهند، اخلاق نیکو را به آنان بیاموزند ومردم را برای یک زندگی شرافتمندانه آماده سازند.
وظیفه رسالتی انبیا ابلاغ است (وما الرسول الا البلاغ ) وهیچ تسلط و سیطره ای بر مردم ندارند وتنها تذکردهنده هستند. (انما انت مذکر، لست علیهم بمسیطر)، پیامبران تا این مرحله به عنوان پیامبر به همه وظیفه خود عمل کردهاند واگر این وظیفه را انجام نمیدادند، اصولاً رسالت خود را ابلاغ نکرده بودند.
اما برای رسیدن به اهداف فوق لزوماً ویا به اجبار تشکیل حکومت نمیدادند زیرا آنان سیطره ای بر مردم نداشتند و نمیتوانستند داشته باشند، لذا اکثریت غالب انبیا حاکم بر مردم نبودند، حتی انبیاء بزرگی مانند ابراهیم و عیسی حکومتی تشکیل ندادند و این از ارزشهای آنان کم نکرده و نمیکند، اما پاره ای از آنان مانند داوود و سلیمان و انبیاء بزرگی مانند موسی و محمد (که درود خدا بر آنان باد) با خواست پیروان خود موفق به تشکیل حکومت شدند (البته موسی در مرز تشکیل حکومت در ارض موعود وفات یافت).
این وظیفه حکومتی نه از آن جهت که پیامبر هستند بر عهده آنان بود بلکه از آن جهت که پیروان آنان علاقمند بودند نبی حاکم بر آنان نیز باشد حکومت میکردند؛ این وظیفه نه از جانب خدا که از جانب مردم به آنان واگذار شده بود و این حکومت کردن نه ارزشی به ارزشهای آنان میافزود و نه برای مردم گناهی و مجازاتی برای عدم پذیرش حاکمیت انبیا (نه عدم پذیرش رسالتشان) منظور میشد.
پیامبرگرامی نیز از این قاعده مستثنی نبوده است، ایشان دارای دو شأن رسالتی و حکومتی بوده است، سیزده سال در مکه به وظیفه رسالتی خود عمل میکردند و زمانی که سران دو قبیله اوس و خزرج پس از ایمان به رسالت محمد از وی برای هجرت به یثرب دعوت میکنند و با او پیمان میبندند که حاکمیت اش را بپذیرند وظیفه حکومتی اش نیز آغاز میگردد.
لذا در قران با دو دسته از احکام روبرو هستیم، احکام عبادی و احکام حکومتی. راه تشخیص این دو دسته از احکام این است که ببینیم، اگر رسول گرامی حکومتی تشکیل نداده بود آیا ضرورتی بر انزال آن آیه میبود یا نه، و هم چنین است سنت رسول گرامی. و چون احکام حکومتی برخاسته ازعرف پذیرفته زمان بوده (و نهایتاً چنانچه عرفأ ناعادلانه بوده توسط نبی اصلاح شده) است دلیلی بر انطباق آن برعرف امروز وجود ندارد، چنانچه بسیاری از احکام حکومتی تغییر کرده و این تغییر مورد اعتراض عالمان دین و دینداران واقع نشده است (مانند شکل حکومت از بیعت و خلافت به سلطنت یا جمهوری ویا از تجمیع قوا در یک نفر تا تفکیک قوا...).
علمای دین و دینداران سنتی شیعه ضمن یکی دانستن احکام رسالتی و حکومتی قرآن وظیفه حکومتی پیامبر گرامی را جزء ذات رسالت او دانسته و همین شأن را برای امامان شیعه نیز قایلاند، لذا برای استخراج حکومت برای امامان شیعه (و بعضی ازعلما ) حتی حکومت فقیه از قرآن متمسک به آیه "اولی الامر" شدهاند و این آیه محکم ترین دلیل بر اثبات نظرشان میباشد، چنانچه این آیه نظر آنان را تامین کند بقیه آیات و احادیث مورد استدلالشان مؤید خواهد بود اما چنانچه این آیه نظر آنان را تایید نکند بقیه مستندات آنان کارگشا نخواهد بود.
مقاله حاضر این باور را به نقد میکشد.
اولی الامر در قرآن
در دو آیه از قرآن از لفظ اولی الامر استفاده شده است
آیه اول
وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ، لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیطانَ إِلَّا قَلِیلًا (نساء83)
و چون خبرى [حاکى] از ایمنى یا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند و اگر آن را به پیامبر و اولیاى امر خود ارجاع کنند، قطعاً از میان آنان کسانىاند که [مىتوانند درست و نادرست] آن را دریابند، و اگر فضل خدا و رحمتِ او بر شما نبود، مسلّماً جز [شمارِ] اندکى، از شیطان پیروى مىکردید.
شأن نزول آیه
دو شأن نزول برای این آیه نقل شده است، در تفاسیر شیعه اولی و در تفاسیر سنی هر دو نقل شده است.
علامه طباطبایی در المیزان مینویسد:
"خداى سبحان در این آیه، داستان بدر صغرا را خاطر نشان مىسازد و در این جریان جزء چیزهایى که افراد ضعیف الایمان را به خاطر آن ملامت مىکند.
.. .این آیه شریفه با داستان بدر صغرا تطبیق مىکند و ما پیرامون این جنگ در سوره آل عمران سخن گفتیم و اتفاقا آیات مورد بحث نیز از نظر مضمون بىشباهت به آیات آن سوره نیست و اگر کسى دقت کند این تشابه را احساس مىکند."
در بحرالمحیط فی التفسیر مینویسد:
"روى مسلم من حدیث ابن عباس عن عمر: «أنّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم لما اعتزل نساءه، فدخل عمر المسجد فسمع الناس یقولون:
طلق رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم نساءه، فدخل على النبی صلّى اللّه علیه و سلّم فسأله: أ طلقت نساءک؟ قال: لا. فخرج فنادى: ألا إنّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم لم یطلق نساءه، فنزلت.»"
ترجمه: شایع بود که رسول خدا زنانش را طلاق داده است،عمر وارد مسجد شده و میشنود مردم از طلاق زنان پیامبر میگویند، پیش پیامبر رفته و میپرسد "آیا زنانت را طلاق داده ای؟" پیامبر میفرمایند "نه"؛ از پیش پیامبر بیرون آمده و فریاد میزند بدانید رسول خدا زنانش را طلاق نداده است.
پیرو هر کدام آیه مذکور نازل شده باشد نشان میدهد یک موضوع اجتماعی در میان هست و آن اینکه در هر جامعه ای شایعاتی پخش میشود مردم موظفند به جای دامن زدن به شایعه آن را از کسانی که بر موضوع مطلع هستند و مورد وثوق میباشند بپرسند و اگر حاکمیت مورد وثوقشان باشد از حاکمشان و یا از کارگزاران حاکم جویا شوند.
لذا آیه مومنین را به رسول و اولیای امر از خودشان (مورد وثوقشان) برای دانستن صحت و سقم شایعه ارجاع میدهد، هم چنان که درجوامع امروزی وقتی شایعه ای پخش میشود مردم به کسانی که آگاه بر موضوع هستند و مورد اطمینانشان میباشند مراجعه میکنند، مثلاً اگر شایعه آنفلانزای مرغی در جامعه پخش شود از وزیر بهداشت میپرسند نه از وزیر دفاع یا وزیر فرهنگ و نه از مرجع تقلید، حتی آن مرجع تقلید نیز باید از وزیر بهداشت پرس وجو کند وهم چنین است در زمان وقوع جنگ و شایعات پیرامون آن نظرمسؤلان نظامی ملاک درستی یا نا درستی آن شایعه است نه نظرسایرمسؤلان یا حوزههای علمیه و این زمانی است که مردم به حرف مسؤلین خود اعتماد داشته باشند، بنا براین موضوع اجتماعی فوق موضوعی دینی نیست بلکه یک مسأله حکومتی است لذا ارجاع به خدا نشده است بلکه ارجاع به رسول( به عنوان حاکم) و اولی الامر (کارگزار حکومت) شده است.
درباره اینکه اولی الامر چه کسانی هستند تفاسیر شیعه و سنی نظرات مختلفی دارند، تفاسیر سنی اولی الامر را چنین معنا کردهاند:
خلفای راشدین (ابوبکر عمر عثمان و علی)، بزرگان صحابه، فرماندهان جنگ، علمای دین، اهل حل وعقد (شورای حکومتی).
اما ماجرای تفاسیر شیعه متفاوت است، از حدود ۵۰ تفسیر مورد بررسی شیعه که از جامع التفاسیر استفاده شده است کمی بیش از ۵۰ درصد با نقل حدیثی از امام باقر نوشتهاند "ایشان امامان معصوم هستند" و بقیه تفاسیر به جز امامان شیعه، فرماندهان جنگ، بزرگان صحابه، کارگزاران حکومت و علمای دین را نیز ذکر کردهاند.
نظر مفسرین شیعه
نظر صاحب المیزان را به عنوان سمبل مفسرین شیعه ای که اولی الامر را مختص امامان شیعه میدانند و برداشت اهل سنت را نادرست میشمرند نقل و نقد میشود، سپس نظر سایر مفسرین شیعه نقل میگردد.
I.
تفسیر علامه طباطبایی از آیه
ابتدا متن تفسیر علامه از آیه فوق نقل شده سپس مورد نقد قرار میگیرد .
ترجمه المیزان، ج۵، ص: ۲۸
«وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ....... منظور از امر چیزى که راجع به خوف و امن به آنان مىرسد و آن خبر را اشاعه مىدهند، اراجیفى است که به وسیله کفار و ایادى آنها براى ایجاد نفاق و خلاف در بین مؤمنین ساخته و پرداخته مىشد و مؤمنین ضعیف الایمان آن را منتشر مىکردند ......... رسول خدا (ص) همواره مردم را بعد از آسیب دیدن (بعد از محنت جنگ احد) دعوت مىکرده به اینکه براى جهاد با کفار بیرون شوند و مردمى در این تلاش بودهاند که مؤمنین را از شرکت در جهاد و یارى رسول خدا (ص) باز بدارند و به این منظور شایعهپراکنى مىکردند، که مشرکین علیه شما لشگر جمع مىکنند........ این ترساندنها و شایعهپراکنىها همه از ناحیه شیطان است ........ بر مؤمنین واجب مىکند که از این جوسازان نترسند.
و اما" رد" مذکور در اینجا" رد" آن خبرى است که به وسیله شایعه سازان در بین مسلمانان منتشر مىشد (که حال یا مربوط به امنیت بود و یا مربوط به ترس) و معنا ندارد که" رد" در این جا نیز همان" رد" در آن جا باشد (یعنى منظور" رد" به خداى تعالى و کتاب او باشد)، چون مساله شایعه مربوط به رسول و به اولى الامر است ........آن حضرات پیرامون شایعه تحقیق مىکنند و آنچه حق و صدق است...... را استنباط کرده و به آن پى بردهاند.
و اما کلمه" اولى الامر" در جمله:" وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ"، مراد از آنان همان" اولى الامر" در جمله:" أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ" است که در ذیل همان آیه گفتیم: مفسرین در تفسیر آن اختلاف کردهاند و نیز در آنجا ریشه آن اقوال را گفتیم که پنج قول است، چیزى که هست، آنچه را که ما استفاده کردیم معنایى روشنتر از سایر اقوال است.
اما اینکه بعضى گفتهاند:" اولى الامر" همان فرماندهان سریهها و به اصطلاح امروز هنگ و گردانها است، صحیح نیست: براى اینکه امراى ارتش، به جز امارت و سرپرستى سربازان خود، آنهم در یک واقعهاى خاص یعنى جنگى که پیش آمده، کارى و پستى و مسئولیتى ندارند، دائره امارت و سرپرستى امراى لشگر از چهار دیوارى لشکر تجاوز نمىکند و اما وقایع و حوادثى که از سنخ حادثه مورد آیه است یعنى شایعه سازى دشمن و اخلال در امنیت و ایجاد خوف و وحشت عمومى که به دست مشرکین و به وسیله ایادى آنان در بین مؤمنین صورت مىگیرد تا مؤمنین را بیچاره کنند، امراى ارتش در این نیز مسئولیتى و قدرتى ندارند، تا بتوانند حقیقت مطلب را براى مردمى که از آنان امثال آن شایعات را استفسار مىکنند، روشن سازند.
و اما اینکه بعضى دیگر ممکن است بگویند: که منظور از" اولى الامر" علماء امت است، نادرستى آن روشنتر از نظریه قبلى است، براى اینکه هیچ تناسبى با آیه شریفه ندارد:
زیرا علما که در صدر اسلام عبارت بودند از محدثین و فقها و قاریان و دانشمندانى که تخصصشان بحث پیرامون اصول دین بود، چه آگاهى از درستى و نادرستى شایعات داشتند؟
آگاهى آنان در همان فقه و حدیث و قرائت و اصول دین بود و آیه شریفه سخن از شایعههاى شایعه سازان دارد، مىفرماید:" وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ ..." و این شایعهها، ریشههاى سیاسى دارد که هر شایعه مربوط به یک غرض است و اى بسا که علماى مذکور در قبول آنها و یا رد و مسکوت گذاشتن و بىاعتنایى کردنشان به آن، مفاسد و مضارى اجتماعى براى مسلمانان به بار آورند، مفاسدى که با هیچ چیز نمىتوان آن را جبران نمود و یا مساعى امتى را که در راه سعادت خود تحمل کردهاند، به باد دهد و یا سیادت و سرورى آن امت را به ذلت و مسکنت مبدل سازند و یا خون افراد امت را هدر دهند و یا افرادى را اسیر دشمن سازند.
علماى دین به آن جهت محدثند، یا فقیه و یا قارى و یا امثال آن هستند، چه اطلاعى از اینگونه مسائل دارند؟ تا خداى عز و جل امت اسلام را مامور سازد به اینکه در این مسائل به علما مراجعه کنید؟ در مراجعه به علما چه امیدى براى حل مشکلات سیاسى هست؟.
و اما اینکه بعضى دیگر گفتهاند و یا ممکن است بگویند که مراد از" اولى الامر" خلفائى هستند که بعد از رحلت رسول خدا (ص) زمام امور مسلمین را در دست گرفتند یعنى: ابا بکر، عمر، عثمان و على (ع) است، علاوه بر اینکه هیچ دلیلى قطعى از کتاب و سنت بر آن نیست، این اشکال بر آن وارد است که از دو حال بیرون نیست، یا حکم آیه شریفه مختص به زمان رسول خدا (ص) است و یا عمومى است و شامل زمانهاى بعد نیز مىشود. اگر مختص به زمان رسول خدا (ص) باشد، لازمهاش این است که در زمان رسول خدا (ص) همه مسلمین این چهار نفر را به عنوان" اولى الامر" بشناسند و حد اقل صحابه باید این شناسایى را داشته باشند در حالى که حدیث و تاریخ چنین شانى و شؤونى از این قبیل را براى خصوص آنان ضبط نکرده و اگر عمومى باشد، لازمهاش این است که با در گذشت این چهار نفر حکم آیه شریفه قطع شده باشد و لازمه دیگرش این است کهخود آیه باید این معنا را خاطر نشان کرده باشد، یعنى فرموده باشد حکم آیه بر خلاف آنچه از ظاهرش استفاده مىشود، منحصرا مربوط به زمان زندگى این چهار نفر است، هم چنان که مىبینیم همه احکامى که اختصاص به برههاى از زمان دارد آیهاى که آن را بیان مىکند، این معنا را خاطر نشان مىکند، مانند احکامى که مخصوص به رسول خدا (ص) است و ما در آیه شریفه اثرى از این تذکر نمىبینیم.
و اما اینکه بعضى دیگر گفتهاند و یا ممکن است بگویند: که مراد از" اولى الامر"، اهل حل و عقد از امت است، این است که گوینده این حرف چون دیده در عصر رسول خدا (ص) مسلمانان افراد معینى به نام اهل حل و عقد نداشتند و جامعه آن روز مانند جوامع امروز دنیا نبوده که امور عامه به وسیله هیاتى به نام هیات وزرا و یا جمعیتى که مردم به انتخاب خود به مجلس شورا مىفرستند و یا دولتمردانى دیگر اداره شود. بلکه در آن روز تنها حکم خدا و رسولش در بین مردم جارى مىشده، لذا براى اینکه چنین اشکالى به او نشود، نام اهل حل و عقد را مبدل به اهل شورا نمود و افرادى از صحابه که رسول خدا (ص) در امور با آنان مشورت مىکرده است. به هر حال چه بگوید:" اهل حل و عقد" و چه بگوید:" اهل شورا" این اشکال موجود است که: رسول خدا (ص) با افراد معینى مشورت نمىکرده، بلکه با مؤمنین و نیز منافقین از قبیل: عبد اللَّه بن ابى و رفقاى منافق او مشورت مىکرده و مشورت آن جناب در روز جنگ احد معروف است و چطور ممکن است خداى سبحان مردم را مامور کند که به امثال آنان مراجعه نموده، مشکلات را به آنان رد کنند.»
در نقد این تفسیر لازم است به نکات ذیل توجه شود:
۱. چون ایشان شأن نزول آیه را مربوط به شایعه حمله قریب الوقوع دشمن میداند، پرسش از درستی یا نا درستی شایعه از قضا مربوط به حاکم جامعه و فرماندهان جنگ است و پایین آوردن شأن امرای ارتش با جمله" دائره امارت و سرپرستى امراى لشگر از چهار دیوارى لشکر تجاوز نمىکند " نشانه عدم درک و یا توجه مفسر است، اگر امرای ارتش مساله قریب الوقوع بودن یا نبودن حمله دشمن را ندانند پس چه کسی میداند، یقینأ خود رسول گرامی نیز از طریق آنان مطلع میگردید.
۲. این که" علما که در صدر اسلام عبارت بودند از محدثین و فقها و قاریان و دانشمندانى که تخصصشان بحث پیرامون اصول دین بود، چه آگاهى از درستى و نادرستى شایعات داشتند"این ویژگی مربوط به علمای صدر اسلام است یا عمومیت دارد، اگر مربوط به صدر اسلام است باید گفت با فقه و حدیث محدود آن زمان و کوچک بودن جامعه علما درک درستی از شایعات نداشتهاند ولی اکنون که دامنه فقه و حدیث که به گفته فقها چهل سال دود چراغ خوردن دارد و جامعه نیز گسترده شده علما حالا میفهمند؟ واگر گفته شود الان نیز علما آگاهی از درست و نادرست بودن شایعات ندارند، بعید میدانم مورد توافق سایر علما قرار گیرد.
۳. مفسر در واقع با کوچک کردن عقیده دیگران قصد بزرگ کردن عقیده خود را دارد، اگر امرای ارتش و علمای دین چنین دید محدودی دارند چگونه خود به عنوان عالم دین میتواند ادعا کند چه کسی شایستگی رفع شایعات را دارد یا ندارد.
۴. مفسرالمیزان میگوید" علماى دین به آن جهت(که) محدثند، یا فقیه و یا قارى و یا امثال آن هستند، چه اطلاعى از اینگونه مسائل دارند؟ تا خداى عز و جل امت اسلام را مامور سازد به اینکه در این مسائل به علما مراجعه کنید؟ در مراجعه به علما چه امیدى براى حل مشکلات سیاسى هست؟" حقیقتأ ما هم فکر میکردیم نه تنها امید هست بلکه تنها راه حل مشکلات سیاسی علما هستند و ایکاش زنده یاد میبود و نتیجه کار علمای سیاسی را میدید.
۵. درباره اولی الامر بودن خلفای راشدین میگوید"لازمهاش این است که در زمان رسول خدا (ص) همه مسلمین این چهار نفر را به عنوان" اولى الامر" بشناسند و حد اقل صحابه باید این شناسایى را داشته باشند در حالى که حدیث و تاریخ چنین شانى و شؤونى از این قبیل را براى خصوص آنان ضبط نکرده" اگر مفسر این جمله خود را قبول دارد و قصد تخریب ندارد باید معتقد باشد علی نیز اولی الامر نیست زیرا او یکی از همین چهار نفر است.
۶. نکته دیگر این که اگر هیچ کس حتی صحابه رسول گرامی کسی را به عنوان اولی الامر شناسایی نکرده و در تاریخ و حدیث نیز ذکری از آن نشده است دو دلیل میتوانسته داشته باشد یا قرآن به مومنین دستور پرسش از کسی را داده که وجود خارجی نداشتهاند یا وجود داشتهاند اما صحابی پیامبر آن قدر ناآگاه بودند که نمیدانستهاند اولیای امرشان کیست و حتی از پیامبر نپرسیدهاند از چه کسی بپرسیم این شایعات درست است یا نه، عجبا همه ادیان از پیروان اولیه پیامبر خود با کمال احترام یاد میکنند و حتی قرآن سابقون را مقربون مینامد اما مفسر کبیر شیعه ظاهرا همه صحابی بزرگ به جز قلیلی را ناآگاه میداند
۷. این که گفته" با در گذشت این چهار نفر حکم آیه شریفه قطع شده باشد.... منحصرا مربوط به زمان زندگى این چهار نفر است" عین همین اشکال درباره انحصاری بودن اولی الامر به دوازده نفر و درگذشت یازده نفر و غیبت آخری نیز وارد است.
۸. مفسرالمیزان در نقد معتقدان به اهل "حل و عقد" میگوید" گوینده این حرف چون دیده در عصر رسول خدا (ص) مسلمانان افراد معینى به نام اهل حل و عقد نداشتند و جامعه آن روز مانند جوامع امروز دنیا نبوده که امور عامه به وسیله هیاتى به نام هیات وزرا و یا جمعیتى که مردم به انتخاب خود به مجلس شورا مىفرستند و یا دولتمردانى دیگر اداره شود. بلکه در آن روز تنها حکم خدا و رسولش در بین مردم جارى مىشده، لذا براى اینکه چنین اشکالى به او نشود، نام اهل حل و عقد را مبدل به اهل شورا نمود". برای توضیح مطلب باید گفت اهل حل و عقد همان بزرگان صحابه بودند که بعد از فوت رسول گرامی در تعیین خلیفه رسول نقش تعیین کننده داشتند و بعد به عنوان مشاور با آنها همکاری میکردند و در زمان حیات رسول گرامی نیز همواره طرف مشورت آن بزرگوار وهمیشه از کارگزاران(اولی الامر) او بودند.
۹. این جمله مفسر بزرگ شیعه در نوع خود بی نظیر است "رسول خدا (ص) با افراد معینى مشورت نمىکرده، بلکه با مؤمنین و نیز منافقین از قبیل: عبد اللَّه بن ابى و رفقاى منافق او مشورت مىکرده و مشورت آن جناب در روز جنگ احد معروف است و چطور ممکن است خداى سبحان مردم را مامور کند که به امثال آنان مراجعه نموده، مشکلات را به آنان رد کنند." ایشان برای کاستن از ارزش مشورت و شورا به چه چیزهایی متمسک میشود، اگر شورا بی ارزش است چرا رسول گرامی مشورت میکرده، آیا پیامبر کار بیهوده انجام میداده یا این که آن قدر مشورت مهم بوده که پیامبر از مشورت گرفتن از منافقین هم ابا نداشته چه برسد به اصحاب خود.
۱۰. فرض کنیم ولی امر باید معصوم باشد و مومنین فقط از او درستی و نادرستی شایعات را جویا شوند، در زمانی که امام علی در کوفه حکومت میکند و مثلا در یمن شایع میشود در شهر وبا آمده ویا در مصر شایع میشود دشمنان قصد حمله به مسلمین را دارند ویا شایع شده در مازندران کوفه سقوط کرده است ویا در شام شایع شده علی نماز نمیخواند بفرمایید مردم این شهرها چگونه برای رفع خوف وامنیت خود از ولی امر جویای حقیقت شوند، در صورتی که آگاهی از بعضی از این شایعات جنبه فوری و حیاتی داشته است.
۱۱. در زمان حال که ولی امری حضور عینی ندارد و مسلمین وحتی شیعیان که دسترسی به ولی امر معصوم منصوب ندارند، تکلیف شایعات چه میشود.
ادامه دارد
سالگرد رفراندم جمهوری اسلامی
سحاب سپهری
پرسش آن رفراندم به این صورت طرح شده بود: «تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی که قانون اساسی آن از تصویب ملت خواهد گذشت. آری یا نه؟» آن پرسش فقط در مورد رد یا قبول رژیم جمهوری اسلامی نبود، بلکه همزمان دو پرسش را با هم مطرح میکرد:
۱- آیا علاقهمند به رژیم سابق (سلطنتی) هستید؟ آری یا نه؟
۲- آیا علاقهمند به ایجاد رژیم جمهوری اسلامی هستید؟ آری یا نه؟
در این میان تکلیف افرادی که نه علاقهمند به رژیم سابق و نه علاقهمند به رژیم جمهوری اسلامی بودند معلوم نبود. در نتیجه آدمهایی که نمیخواستند بین رژیم شاهنشاهی منقرض شده و رژیم جمهوری اسلامی هنوز مشخص نشده، یکی را انتخاب کنند، در آن رفراندم شرکت نکردند.
دولت موقت در پایان آن رفراندم به طور رسمی اعلام کرد که ۹۸.۲ درصد کلیه کسانی که در کشور میتوانستهاند رای بدهند در آن رفراندم به جمهوری اسلامی رای آری دادهاند. به دیگر سخن در مجموع فقط ۱.۸ درصد کل جمعیت کشور به هر دلیلی نتوانستند در رفراندم شرکت کنند، یا آن رفراندم را تحریم کردند یا به طرح پیشنهادی رژیم جمهوری اسلامی رای «نه» دادند. نحوه محاسبه نتیجه آن رفراندم (خلوص ۹۸.۲ درصد کل کسانی که می توانستند رای بدهند) مورد شک و تردید معترضان قرار گرفت. از آن دوران مدیران و طرفداران نظام جدید از ناخودیهای آن زمان با عنوان تحقیرآمیز «دو درصدیها» نام بردهاند. اگرچه خود به زودی از حلقه خودیها کنار زده شدند.
متن قانون اساسی جمهوری اسلامی از این عدد به صورت زیر نام میبرد: «در همهپرسی دهم و یازدهم فروردین ماه ۱۳۵۸ با اکثریت ۹۸.۲ درصد کلیه کسانی که حق رای داشتند، به آن رای مثبت داد.» به طوری که ملاحظه میکنید در این نتیجهگیری ناخودیهایی که آن رفراندم را تحریم کردند یا افرادی که به هر دلیل دیگری در آن دو روز رای ندادند اصولا محو شدهاند. احتمالاً خودیها این چنین استدلال کردند: آنها که در آن رفراندم شرکت نکردند حق رای دادن را از خود سلب کردند. وقتی شما حقی را از خود سلب می کنید، دیگر آن حق را ندارید. پس فقط آنها که در رفراندم شرکت کردند «حق رای داشتند»! شاید با این تاویل آن بند قانون اساسی هم توجیه شود.
بعد از ۳۰ سال خیلی چیزها عوض شده است، ولی خلوص نتیجه آن رفراندم (۹۸ درصد) هنوز مورد تقدس بعضی مقالههای شکواییه علیه نظام حال باقی مانده است.
«دموکراسی با اسلحه پا نمیگیرد»
مریم محمدی
هنوز دلیل تایید شدهای برای این که چرا نیروهای ناتو به کاروان مخالفان قذافی حمله کردهاند، مطرح نشده است، اما آیا این حرکت میتواند یکی از نشانههای گسترش جنگ تمام عیار نظامی برای زمان طولانی و افزایش تلفات انسانی باشد؟ آیا سرنوشتی نظیر افغانستان و عراق در انتظار لیبی است؟ در آن صورت آیا برکناری قذافی به سود مردم لیبی خواهد بود؟
این پرسشها را با ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیس جمهور ایران در سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷ و محمد برقعی، استاد جامعهشناسی و علوم سیاسی در مریلند آمریکا درمیان گذاشتهام.
ابوالحسن بنیصدر: من از اول با مداخله نظامی، به نام حقوق بشر و به خاطر دفاع از دموکراسی مخالف بودم. حالا این روزها مثلاً در فرانسه، لوموند و روزنامههای دیگر، مقالات متعددی انتشار میدهند که این جنگ آیا برای این است که آقای سارکوزی که در فرانسه خیلی بیاعتبار شده است، برای انتخابات سال آینده اعتباری کسب کند؟ در آمریکا آقای سرهنگ « خلیفه آفتر» او را معرفی می کند میکنم که در ارتش لیبی بوده، ۲۰ سال در آمریکا بوده، در چاد عملیات میکرده و حالا برگشته تا شیوه کونتوروها «کونترو» ها، در نیکارآگوئه را، در لیبی بهکار بگیرد؛ آنهم بر ضد رژیم قذافی و ارتباطاتی که با سی.آی.ای دارد. خب قذافی آدمی از خودش میپرسد چگونه است که سی.آی.ای اینگونه دخالت آشکار در این مبارزه ای میکند که مردم لیبی باید بکنند. البته واقعیت هم در زمین بیشتر از همه گویاتر از همه به من و شما میگوید که این گونه مداخلات قطعاً به سود دموکراسی نیست. فرض کنیم در نهایت تیم قذافی رفت و این گروههای مسلح حاکم شدند. چه کسی باور میکند که در جامعهای با ساخت ایلی، اینها اسلحه را زمین بگذارند و بگویند حالا از این به بعد حاکمیت با مردم است.
یعنی شما معتقد هستید که دخالت غرب منجر به روی کارآمدن یکی از گروههای مسلح میشود که به دموکراسی اعتقاد ندارند؟
جای کسی دیگر در لیبی نیست با این گروههای که دارند در لیبی می جنگند! اگر قرار براین باشد که نه مردم لیبی مثل مصر و تونس با جنبش خودشان رژیم استبدادی قذافی را سرنگون نکنند، بلکه مسئله از طریق عمل نظامی با حمایت ناتو پیش برود که اسم شریف است دیگر، خودمان خوب ما میدانیم که اینهایی که دارند با قذافی میجنگند، در واقع آمریکا و فرانسه و انگلیس هستند. پس اینها میخواهند رژیم قذافی را از بین ببرند و رژیم دیگری را جانشین آن کنند. آن کسانی که قرار است این کار را بکنند، این آقای سرهنگ است که همکار سی.آی.ای بوده و این افراد مسلحاند که هر روز در این تلویزیونها طرز رفتار و کردارشان را میبینیم. خب اینها میخواهند دموکراسی برقرارکنند؟ انسان باید واقعبین باشد.
پس چه باید چه کرد؟ در شرایطی که مطالبات مردم توسط رژیم قذافی سرکوب میشود، به نظر میآید مردم نمیتوانند با آنچه امکانات خودشان هست، رژیم قذافی را سرنگون کنند. آیا دخالت از خارج اساساً نباید باشد و لازم است یا شیوه دیگری باید وجود داشته باشد؟
ببینید! این آقایان راست نمیگویند. از آخر نباید شروع کرد، از اول باید شروع کرد. ۴۲ سال است که اینها رژیم قذافی را تروخشک کردهاند. یک روز و دو روز که نیست. عمر یک نسل است. حالا آمده در لحظه آخر میگوید در این لحظه من چه کنم؟ در همین لحظه هم هزار کار دیگر هست که شما میتوانید بکنید، برای این که به مردم آن کشور کمک شود. غرب میتواند حمایت اخلاقی کند. درواقع نوعی سختگیریهای بسیار شدیدی میتواند نسبت به رژیمهای استبدادی برقرار شود. نمونه آن را در آفریقای جنوبی دیدیم که مؤثر هم شد و بالاخره آن تبعیض نژادی را در آنجا برانداخت. احتیاجی نبود به آنجا قشون ببرند و نبردند، ولی تبعیض نژادی از بین رفت. کمی طولانیتر خواهد شد، صحیح! اما واقعاً یک استبداد ویرانگر پرفساد میرود، یا که بجایش یک دموکراسی میآید؟ چطوری است که یک بام و دو هواست. چطور در بحرین شما از سرکوب نظامی حمایت میکنید؟ چطور آنجا یادتان نیست که مردم قیام کردهاند و میخواهند آزادی داشته باشند؟ همین طور در یمن؟! اینها راست نمیگویند. اینها دنبال منافعشان هستند و همهی دنیا این را میدانند.
ولی بعضیها معتقدند با وجود این که آنها منافع خودشان را میخواهند، اما دخالت آنها منجر به سرنگونی قذافی میشود؛ همان طور که منجر به سرنگونی صدام شد و مردم لیبی این هزینهای را که میپردازند، بابت آن استبدادی است که سرنگون میشود.
میدانم، چه جایش میآورند؟ در عراق جای صدام چه آمده؟ دموکراسی آمده؟ در افغانستان جای طالبان چه آمده؟ یک جنگ مزمن درازمدتی که معلوم نیست چه وقت تمام میشود. وقتی تمام شد، آن مردم چه خواهند داشت؟ این واقعیت را ما میبینیم. اما با این وضعیت که الان ما داریم مشاهده میکنیم، در عمل چه وقت رژیم قذافی میرود؟ این بستگی به عواملی دارد که من اطلاعی از آنها ندارم که به شما بگوییم خیلی زیاد یا خیلی کم. نمیدانم. دوم این که جایش چه میآید؟ مسئله اینجاست. اینهایی که مقابل او قرار گرفتهاند هم نظامیاند و تا بهحال هم ندیدیم در کشورهای ما یک گروه مسلح بیاید و دموکراسی به ارمغان بیاورد. در کشور خود ما تازه انقلاب این طوری نبود، انقلاب جنبش همگانی بود و مداخله خارجی هم نبود. خود ما نادانی کردیم و این سپاه پاسدار و ستون و پایههای دیگر را ساختیم، ولی به محض این که اینها را ساختیم حاکم شدند و دموکراسی را هم از بین بردند.
بحرانی بدتر از دیکتاتوری!
محمد برقعی نیز در گفتوگویی کوتاه با زمانه، از مخالفت خود با درگیری نظامی غرب در لیبی میگوید.
محمد برقعی: اگر غرب بتواند در آنجا مستقیم یا غیر مستقیم وارد جنگ شود، مسئلهای را که ایجاد خواهد کرد، این است که یک نابسامانی بزرگ در آنجا اتفاق خواهد افتاد و این کشور مثل سومالی و افغانستان خواهد شد. هیچ خیری از آن درنمیآید، غیر از آشفتگی و کشتار بیشتر. حاصل فقط همین خواهد بود. حتی اگر ما توجه نکنیم به این مسئله برخورد دوگانه که در همان حال که بحران کشور بحرین با سکوت روبهرو است، اسراییل نیز دارد بزرگترین جنایتها را میکند و همه محکومیتها برایش مطرح هست و غرب در قبال آن هیچ کاری نمیکند. اگر همه اینها را هم بگذاریم کنار و هیچکدام را در نظر نگیریم، دخالت نیروی خارجی که برای از بین بردن قذافی وارد میدان میشود، آینده بسیار تیرهای برای لیبی ترسیم خواهد کرد و آن آینده تیره یا یک نوع آشفتگی عظیم همراه خواهد بود، مثل سومالی و افغانستان در طی سی و خردهای سال که هیچ نتیجهای جز خونریزی بیشتر ندارد. یا این که منجر خواهد شد به یک دیکتاتوری دیگری یا یک رهبری که آلت دست غرب باشد و در آنجا باشد. فاجعه خواهد بود. بههرحال آنچه باید بشود، این است که جلوی قذافی گرفته شود. بیشتر از آن هرگونه دخالتی فاجعهبار خواهد بود.
در مقابل این استدلال که مردم لیبی به ازای تحمل هزینه انسانی ناشی از دخالت نظامی غرب، موفق خواهند شد دیکتاتوری را سرنگون و نظام نویی بنیاد کنند، آقای برقعی میگوید:
من نمیدانم این تضمین را از کجا دارند. فرض کنید یک دیکتاتوری برود. خب! دیکتاتور بعدی میآید. چه فرقی خواهد کرد؟ مسئله فقط عوارض جنگ و کشته نیست. در آنجا یا آشفتگی خواهد بود مثل سومالی و افغانستان، و یا دیکتاتور دیگری خواهد آمد. یعنی با این تصور که گفته شود این دکتر دیکتاتور میرود و مسئله درست میشود، نمیتوان مسائل را پیش برد اینطور نیست. مثل این که من دندانم درد میکند و برای این که دندان دردم خوب شود، بروم تریاکی شوم. جلوگیری از فعالیت یک دیکتاتور کار درستی است، ولی عوارض هرگونه دخالت بیشتری غیر از این، فاجعه است و نتیجه بسیار بدتر خواهد شد.
همین نکته اینگونه هم طرح می شود که بعضیها معتقدند اتفاقهایی که دارد میافتد بیشتر از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد است. برخی دیگر نیز معتقدند که آن قطعنامه فراتر از فقط ممنوعیت فضایی است.
نه، الان دارند یک مقداری بیشتر میروند. ما اگر نگاه کنیم، موضع ترکیه در اینجا بسیار موضع منطقیتری است. ترکیه میگوید دست ناتو باشد در محدوده و فقط محدودهای که آن قطعنامهی سازمان ملل تصویب کرده و این که جلوی کشتار قذافی گرفته شود. الان ما شاهدیم که دخالت نظامی میکنند و خود آقای اوباما هم میگوید که مأمورین سی.آی.ای در آنجا وارد کار شده است اند. بالاخره ما که نمیتوانیم از این واقعیت چشم بپوشیم که اینها هم منافع خودشان را دارند. بنابراین جانشین کردن دیکتاتور با یک آشفتگی بزرگ، مثل سومالی، فاجعهاش خیلی بیشتر خواهد بود و از آن هم خیلی نتیجه مثبتی درنمیآید. اینها با کدام تضمین فکر میکنند که اگر یک دیکتاتور برود، مسئله حل میشود. فقط حرکت مردمی تعیینکننده است. حرکت مردمی هر مقداری که توان داشته باشد، همان اندازه پیشرفت در جامعه حاصل میشود. بیشتر از آن دخالت خارجی خواهد بود؛ بعد این یک معیاری میشود و دیگر در همه جای دنیا از هر دولتی که خوششان نیاید و توجیهی برایش داشته باشند می گویند که این دولت دیکتاتور است، پس ما برویم و آن را بزنیم. آن وقت وضع بسیار بدتر خواهد شد.
وقتی از اپوزیسیون در لیبی صحبت میکنیم، دقیقاً درباره چه صحبت میکنیم؟
الان در لیبی یک سازمان شکل گرفته، یعنی سازمان شکل گرفته مردمی، وجود دارد ما الان ندار یم. اتفاقاً همه ظرافت کار در اینجا این است که ما الان که یک سازمان متشکل نداریم، از بین بردن دیکتاتور کار درستی نیست است، ولی اگر عجله کنیم و زیادی فشار بیاوریم، جای آن چه کسی خواهد آمد؟ درواقع آن را جایگزین خواهند کرد با یک آشفتگی بزرگ. اینطور نیست که بلافاصله تا او رفت کنار، مجموعهای از بحران یک مجموعه ای درست شود. تنها همان نمونهای که برای من مشخص است، سومالی است. سومالی الان وضعش خیلی بدتر از زمانی است که یک دیکتاتور در آنجا وجود داشته باشد.
از احتمال جنگهای طولانیمدت داخلی در لیبی صحبت میشود. آیا ساختار اجتماعی لیبی چنین امکانی را بهوجود میآورد؟
حتماً چنین خواهد شد. ما وقتی یک سازمان منظمی داریم، این همه مکافات داریم. در کشوری که هنوز یک سازمان منظم در میان اپوزیسیون نیست، جنگ قبیلهای و آشفتگی هم زیاد است، و می دانید وقتی اساس کشور بههم ریخته شود، جمع کردن آن بسیار مشکل میشود. نمونه آن عراق است. ما صدام جنایتکار را کنار گذاشتیم. نتیجه این عمل تهاجمی تعداد عظیمی از کشته بود، بهاضافه این که چنان ساخت بههم ریخته شده است که الان جنگ شیعه و سنی و کرد که سابقه نداشته، شاید تا 20، 30 سال دیگرهم وضعش درست نشود. مگر وضعیت عراق الان خیلی بهتر از زمان صدام است؟ آشفتگی بسیار بیشتر از پیش است. تعداد کشته هم بیشتر است. باز من برمیگردم به سومالی. اگر در سومالی یک دیکتاتور باشد، بهتر از این وضع آشفتهای است که الان وجود دارد.
پژاک مسئوليت حمله مسلحانه مريوان را پذيرفت
حزب حيات آزاد کردستان (پژاک) مسئوليت عمليات نظامی اخير در دو روستا از توابع مريوان را بر عهده گرفت.
در اطلاعيهای که اين گروه شبهنظامی در تارنمای خود منتشر کرده، آورده است که حمله نظامی فوق در پاسخ به اعدام حسين خضری و «فشار بر خلق کرد»، انجام يافته است.
حسين خضری، زندانی سياسی کرد بامداد ۲۴ دیماه ۱۳۸۹ در زندان اروميه اعدام شد در حالی که وکيل و خانوادهاش از اجرای اين حکم خبری نداشتند.
اتهام وی «اقدام عليه امنيت ملی» ذکر شده بود. تلويزيون ايران نيز اتهام وی را «شرکت در عمليات مسلحانه و کشتن يکی از مأموران نيروی انتظامی در پاسگاه مرزی گل شيخان شهرستان اروميه در سال ۱۳۸۳» عنوان کرده بود اما او اين اتهامات را رد میکرد.
پژاک تاريخ اين حمله را ۱۱ فروردينماه جاری اعلام کرده است در حالی که خبرگزاریهای ايران آن را بامداد ۱۳ فروردين اعلام کرده بودند.
اين اطلاعيه آورده است که در اين عمليات پايگاه نظامی بين آسکول و سياناو در نزديکی مريوان مورد حمله يک تيم چريکی از اين گروه قرار گرفت.
به نوشته پژاک، نيروهای اين پايگاه بخشی از نيروهای مستقرشده در منطقه جهت تدارک «يک عمليات نظامی» عليه چريکهای اين گروه بودند.
اطلاعيه افزوده است اين نيروها روزانه مواضع پژاک را زير آتشبار توپخانه گرفته و نيروهای امنيتی و عوامل آن «بهطور مداوم در اين پايگاه در تردد بودند.»
حزب حيات آزاد کردستان (پژاک) مدعی شده است که در جريان اين عمليات ۹ تن از نيروهای حکومت ايران کشته، «تعداد زيادی» زخمی شدند و پايگاه مزبور «کاملأ منهدم» شده است.
پژاک گفته است که در حمله مسلحانه فوق آسيبی به نيروهای اين گروه وارد نيامده است.
اين در حالی است که خبرگزاریهای ايران اعلام کرده بودند در حمله افراد مسلح ناشناس به يک پاسگاه مرزی در روستای سياناو نزديکی روستای کانیکبود مريوان يکی از پرسنل کادر و سه سرباز وظيفه کشته و دو سرباز وظيفه ديگر نيز زخمی شدند.
حزب حيات آزاد کردستان (پژاک) در اواخر بهمنماه سال گذشته نيز کشته و زخمی شدن چهار تن از نيروهای انتظامی را در مريوان به عهده گرفته بود.
پژاک یک گروه شبه نظامی و افراطی چپگرا در کردستان ایران است که مدعی است «برای احقاق حقوق ملت کرد در ایران» مبارزه میکند.
اين گروه خود را به گروه نظامی پکک کردستان ترکيه نزديک میداند و از سوی حکومت ایران در فهرست گروههای تروریستی قرار دارد.
در اطلاعيهای که اين گروه شبهنظامی در تارنمای خود منتشر کرده، آورده است که حمله نظامی فوق در پاسخ به اعدام حسين خضری و «فشار بر خلق کرد»، انجام يافته است.
حسين خضری، زندانی سياسی کرد بامداد ۲۴ دیماه ۱۳۸۹ در زندان اروميه اعدام شد در حالی که وکيل و خانوادهاش از اجرای اين حکم خبری نداشتند.
اتهام وی «اقدام عليه امنيت ملی» ذکر شده بود. تلويزيون ايران نيز اتهام وی را «شرکت در عمليات مسلحانه و کشتن يکی از مأموران نيروی انتظامی در پاسگاه مرزی گل شيخان شهرستان اروميه در سال ۱۳۸۳» عنوان کرده بود اما او اين اتهامات را رد میکرد.
پژاک تاريخ اين حمله را ۱۱ فروردينماه جاری اعلام کرده است در حالی که خبرگزاریهای ايران آن را بامداد ۱۳ فروردين اعلام کرده بودند.
اين اطلاعيه آورده است که در اين عمليات پايگاه نظامی بين آسکول و سياناو در نزديکی مريوان مورد حمله يک تيم چريکی از اين گروه قرار گرفت.
به نوشته پژاک، نيروهای اين پايگاه بخشی از نيروهای مستقرشده در منطقه جهت تدارک «يک عمليات نظامی» عليه چريکهای اين گروه بودند.
اطلاعيه افزوده است اين نيروها روزانه مواضع پژاک را زير آتشبار توپخانه گرفته و نيروهای امنيتی و عوامل آن «بهطور مداوم در اين پايگاه در تردد بودند.»
حزب حيات آزاد کردستان (پژاک) مدعی شده است که در جريان اين عمليات ۹ تن از نيروهای حکومت ايران کشته، «تعداد زيادی» زخمی شدند و پايگاه مزبور «کاملأ منهدم» شده است.
پژاک گفته است که در حمله مسلحانه فوق آسيبی به نيروهای اين گروه وارد نيامده است.
اين در حالی است که خبرگزاریهای ايران اعلام کرده بودند در حمله افراد مسلح ناشناس به يک پاسگاه مرزی در روستای سياناو نزديکی روستای کانیکبود مريوان يکی از پرسنل کادر و سه سرباز وظيفه کشته و دو سرباز وظيفه ديگر نيز زخمی شدند.
حزب حيات آزاد کردستان (پژاک) در اواخر بهمنماه سال گذشته نيز کشته و زخمی شدن چهار تن از نيروهای انتظامی را در مريوان به عهده گرفته بود.
پژاک یک گروه شبه نظامی و افراطی چپگرا در کردستان ایران است که مدعی است «برای احقاق حقوق ملت کرد در ایران» مبارزه میکند.
اين گروه خود را به گروه نظامی پکک کردستان ترکيه نزديک میداند و از سوی حکومت ایران در فهرست گروههای تروریستی قرار دارد.
ويرايش نهايی پيشنويس منشور "خانه آزادی بيان"
ویرایش نهایی پیشنویس منشور «خانه آزادی بیان» برای عضویت کلیه کسانی که در یکی از شیوههای فرهنگی فعال هستند و اثرهایی تولید کردهاند، منتشر شد.به گزارش رادیو زمانه، پیشنویس منشور «خانه آزادی بیان» منتشر شد. در مقدمه این منشور از نویسندگان، شاعران، پژوهشگران و هنرمندان ایرانی که آثاری را منتشر کردهاند دعوت به عمل آمده که به عضویت «خانه آزادی بیان» درآیند.
فرصت داوطلبان برای عضو شدن و نامزدی انتخاب در هیأت دبیران دوره نخست، از زمان انتشار متن (۱۵ فروردین) تا یکم اردیبهشت تعیین شده است. همچنین فرصت انتخاب هیأت دبیران (از راه ایمیل) از یکم اردیبهشت تا ۱۵ اردیبهشت خواهد بود.
در پیشنویس این منشور، خانه آزادی بیان به شکل نهادی آزاد و مستقل و غیرانتفاعی تعریف شده که با باور به «بیانیه جهانی حقوق بشر» (دی ۱۳۲۷)، «متن ۱۳۴ نویسنده» (مهر ۱۳۷۳) و «منشور کانون نویسندگان ایران» (شهریور ۱۳۷۵) بر اساس اصولی آغاز به فعالیت میکند. سپس در ادامه این اصول تعریف شده است.
در منشور «خانه آزادی بیان» آمده است که آزادیِ بیانِ اندیشه و تخیل، به هر شکل و به هر شیوه، بیهیچ حصر و استثناء، حق همهگان است و هر شخص حقیقی و هر نهاد حقوقی در بیان حاصل اندیشه، تخیل و احساس خویش در همه عرصههای زندگی فردی و اجتماعی، و در هر یک از شکلها و شیوههای آفرینش فکری و هنری (گفتار، نوشتار، طراحی، نقاشی، کاریکاتور، گرافیک، مجسمه، معماری، نمایش، فیلم، رقص، موسیقی) آزاد است.
«خانه آزادی بیان» همچنین بر این موضوع تأکید کرده که هیچ شخص حقیقی یا نهاد حقوقی رسمی یا نارسمی نمیتواند برای چگونگی بیان اندیشه و تخیل، قیدها، محدودیتها، روشها یا چارچوبهایی تعیین کند.
و نیز پاسخ بیان هرگونه اندیشه، تخیل و همه فرآوردههای فرهنگی، تنها بیان به یکی از شیوههای فرهنگی است و هیچ شخص حقیقی یا حقوقی، نهاد رسمی یا نارسمی نمیتواند به بهانه انتقاد و توهین به کسان، عقیدهها، دینها، قومها، ملتها و نمادهای آنها، اثرها را سانسور کند، سدی در راه انتشار اثرها ایجاد کند و آفرینشگران و تولیدکنندگان اثرها را بازداشت، شکنجه و زندانی کند.
در منشور «خانه آزادی بیان» آمده که هر گونه سانسور و سدی در راه انتشار و گسترش آزادی بیان، به هر بهانهای و در هر وضعیتی، مخالف اصل آزادی بیان است و «خانه آزادی بیان» وظیفه خود میداند در برابر همه شیوههای سانسور بایستد و در راه امحای آنها بکوشد.
«خانه آزادی بیان»، همچنین دفاع از همه کسانی را که به اتهام یا به جرم بیان اندیشه و تخیلشان بازداشت یا محکوم شدهاند، یا با فشارهای گوناگونی چون حذف فرهنگی، محرومیت از کار فرهنگی و برخوردهای خشونتآمیز روبهرو گشتهاند، وظیفه خود میداند و در راه آزادی آنها و بیان اندیشه و تخیل و انتشار اثرهایشان با روشهای صلحآمیز میکوشد.
«خانه آزادی بیان» اعلام کرده است که هر کس و هر نهاد حقیقی یا حقوقی که منشور «خانه آزادی بیان» را باور دارد، صرف نظر از زبان، ملیت، دین، عقیده، جنسیت، میتواند به صورت عضو وابسته یا پیوسته یا باز با آن همکاری کند.
و در ادامه پیشنویس منشور «خانه آزادی بیان» بر این موضوع تأکید شده که اين نهاد میتواند در راه تحقق و گسترش آزادی بیان، اندیشه و تخیل و امحای هرگونه سانسوری با هر شخص حقیقی و نهاد حقوقی رسمی یا نارسمیِ باورمند به «بیانیه جهانی حقوق بشر» و آزادیهای دمکراتیک، همکاریهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داشته باشد.
همچنین درباره چگونگی تأمین هزینه اینگونه فعالیتها در پیشنویس منشور«خانه آزادی بیان» آمده که این نهاد نوبنیاد هزینههای مادیاش را از راه برگزاری جلسهها، سیمنارها و جشنوارههای فرهنگی، هنری، سیاسی و به وسیله تولید و فروش کالاهای فرهنگی (کتاب، مجله، سیدی، فیلم، نقاشی و.. محصول عضوها و همکاران)، و از راههایی که سدی در راه تعالیِ آزادی بیان نباشند، تأمین میکند.
نویسندگان، شاعران، هنرمندان و پژوهشگرانی که مایلاند به عضویت خانه آزادی بیان درآیند، میتوانند تقاضای عضویت خود را به یکی از دو نشانی زیر بفرستند:
speechhouse@hotmail. Com
mansourkoushan@yahoo. no
تاکنون نویسندگان، شاعران و هنرمندان و پژوهشگران زیر به عضویت «خانه آزادی بیان» درآمدهاند:
منصور کوشان، فرج سرکوهی، حسین نوشآذر، پرتو نوریعلا، مجید نفیسی، عباس معروفی، اسفندیار منفردزاده، علی نگهبان، بیژن بیجاری، قاضی ربیحاوی، ملیحه تیرهگل، ناصر غیاثی، خسرو باقرپور، علی زرین، حمیرا طاری، شهلا بهاردوست، حسین رحمت، حسین گیلآوایی، عباس شکری، کیامرث باغبانی، محمود کویر، مهری جعفری، مهرانگیز رساپور، سهراب رحیمی، شیما کلباسی، رباب محب، مهناز بدیهیان، فریبا شادکهن، فریده معصومه ابلاغیان، اسماعیل فهیمی، فیروزه خطیبی، ویدا فرهودی، فهمیه فرسایی، هادی ابراهیمی، هادی خوجنیان، فرشید آریان، مجید فلاحزاده، مانا آقایی، زینب حسنپور، خیراله فرخی، سیاوش اوستا، آذر محلوجیان، بیژن روحانی.
پس از کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم، «خانه آزادی بیان» تلاش دیگری است در جهت تحقق دادن به آزادی بیان به عنوان یکی از حقوق بنیادین انسانها.
لاریجانی: اوباما در پیام نوروزی مانند رئیس حزب سبز سخن گفت
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، لاريجانی امروز دوشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۰ در مجلس شورای اسلامی ايران گفت اوباما در پيام نوروزی، «لباس رئيسجمهوری يک کشور بزرگ را از تن به در آورد و در حد رئيس حزب سبز شعبه يکی از شهرهای دورافتاده اروپا سخن راند.»
به گفته وی، اين اقدام رئيسجمهوری آمريکا باعث شد تا «ايرانيان پشت صحنه دغلکاری يکی دو سال آنان (آمريکا) در پيگيری گفتوگو با جمهوری اسلامی را بهتر بشناسند.»
باراک اوباما، رئيسجمهور آمريکا در پيام نوروزی امسال گفته بود همان نيروهای اميدی که ميدان تحرير (مصر) را درنورديدند در ژوئن ۲۰۰۹ در ميدان آزادی (تهران) ديده شدند.
اين بخش از سخنان اوباما به تجمع ميليونی معترضان مصری در بهمن ٨٩ در ميدان تحرير اين کشور که منجر به کنارهگيری حسنی مبارک از رياستجمهوری مصر شد، اشاره دارد. در ژوئن ۲۰۰۹ (۲۵ خرداد ۸۸) نيز معترضان به نتيجه انتخابات بحثبرانگيز رياستجمهوری ايران در سال ۸۸، در ميدان آزادی تهران تجمع ميليونی برگزار کردند. شمار حاضران در اين تجمع بين يک تا سه ميليون نفر برآورد شده است.
اين بخش از پيام نوروزی اوباما با واکنش آيتالله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ايران نيز مواجه شد.
وی روز دوشنبه اول فروردين جاری گفت: «اوباما گفته است مردمی که در ميدان آزادی جمع شدند شبيبه مردم مصر در ميدان تحرير هستند. بله مردمی که در ميدان آزادی هر سال ۲۲ بهمن جمع می شوند شبيه آنها هستند، چون شعار مرگ بر آمريکا سر میدهند.»
رئيسجمهور آمريکا همچنین در پیام نوروزی خطاب به مردم ايران گفت: «آينده ايران با ترس شکل نخواهد گرفت.»
اوباما افزود: «صدها زندانی عقيدتی (درایران) در زندانها به سر میبرند، بیگناهان ناپديد شدهاند، روزنامهنگاران را خاموش کردهاند، زنان در معرض شکنجه قرار گرفتهاند و کودکان به مرگ محکوم شدهاند.»
به گفته وی «آينده ايران متعلق به جوانان است، جوانانی که سرنوشت خود را تعيين میکنند.»
اين سومين پيام نوروزی اوباما از هنگام انتخاب شدن به عنوان رئيسجمهور آمريکا، خطاب به مردم و رهبران ايران و کسانی است که نوروز را جشن میگيرند.
به گفته وی، اين اقدام رئيسجمهوری آمريکا باعث شد تا «ايرانيان پشت صحنه دغلکاری يکی دو سال آنان (آمريکا) در پيگيری گفتوگو با جمهوری اسلامی را بهتر بشناسند.»
باراک اوباما، رئيسجمهور آمريکا در پيام نوروزی امسال گفته بود همان نيروهای اميدی که ميدان تحرير (مصر) را درنورديدند در ژوئن ۲۰۰۹ در ميدان آزادی (تهران) ديده شدند.
اين بخش از سخنان اوباما به تجمع ميليونی معترضان مصری در بهمن ٨٩ در ميدان تحرير اين کشور که منجر به کنارهگيری حسنی مبارک از رياستجمهوری مصر شد، اشاره دارد. در ژوئن ۲۰۰۹ (۲۵ خرداد ۸۸) نيز معترضان به نتيجه انتخابات بحثبرانگيز رياستجمهوری ايران در سال ۸۸، در ميدان آزادی تهران تجمع ميليونی برگزار کردند. شمار حاضران در اين تجمع بين يک تا سه ميليون نفر برآورد شده است.
اين بخش از پيام نوروزی اوباما با واکنش آيتالله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ايران نيز مواجه شد.
وی روز دوشنبه اول فروردين جاری گفت: «اوباما گفته است مردمی که در ميدان آزادی جمع شدند شبيبه مردم مصر در ميدان تحرير هستند. بله مردمی که در ميدان آزادی هر سال ۲۲ بهمن جمع می شوند شبيه آنها هستند، چون شعار مرگ بر آمريکا سر میدهند.»
رئيسجمهور آمريکا همچنین در پیام نوروزی خطاب به مردم ايران گفت: «آينده ايران با ترس شکل نخواهد گرفت.»
اوباما افزود: «صدها زندانی عقيدتی (درایران) در زندانها به سر میبرند، بیگناهان ناپديد شدهاند، روزنامهنگاران را خاموش کردهاند، زنان در معرض شکنجه قرار گرفتهاند و کودکان به مرگ محکوم شدهاند.»
به گفته وی «آينده ايران متعلق به جوانان است، جوانانی که سرنوشت خود را تعيين میکنند.»
اين سومين پيام نوروزی اوباما از هنگام انتخاب شدن به عنوان رئيسجمهور آمريکا، خطاب به مردم و رهبران ايران و کسانی است که نوروز را جشن میگيرند.
قاسم شعلهسعدی بازداشت شد
قاسم شعلهسعدی، استاد دانشگاه تهران و نماينده شيراز در مجلس سوم و چهارم، بازداشت شد.
به گزارش تارنمای رسمی شعلهسعدی، وی يکشنبه ۱۴ فروردين جاری در راه بازگشت از شيراز، در فرودگاه مهرآباد تهران بازداشت و به زندان اوين منتقل شده است.
علت بازداشت اين استاد دانشگاه هنوز اعلام نشده است. قاسم شعلهسعدی استاد حقوق و روابط بينالملل دانشگاه تهران است.
وی در سال ۱۳۸۱ طی نامهای سرگشاده، شديداً از عملکرد آيتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ايران انتقاد کرده بود. شعلهسعدی پس از انتشار اين نامه بازداشت و پس از ۳۶ روز آزاد شد.
شعله سعدی در اين نامه خطاب به آيتالله خامنهای نوشته بود: «لااقل از دوم خرداد ۷۶ حضرتعالی رأی اعتماد ملت ايران را از دست دادهايد.»
وی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی ايران افزوده بود: «جنابعالی از بدو جنبش اصلاحطلب ايران (سال ۱۳۷۶) با آن سرسختانه مخالفت کرديد. مطبوعات مستقل را پايگاه دشمن خوانديد و دادگستری، گوش به فرمان به صرف موضعگيری شما، حجت را بر خود تمام ديد و مبادرت به بستن فلهای آنها نمود.»
در ارديبهشت سال ۱۳۷۹ پس از انتقاد آيتالله خامنهای از وضعيت مطبوعات، دهها نشريه در ايران توقيف شدند.
اين استاد دانشگاه در بخش ديگری از اين نامه نوشته بود: «مجلس اصلاحات (مجلس ششم) را به منفعلترين شکل ممکن درآورديد و علاوه بر موانع متعدد بر سر راه قانونگذاری آن و نفی مصونيت پارلمانی و تعقيب و محکوميت و بازداشت بعضی از نمايندگان، به صراحت تهديد کرديد که در مقابل رئيسجمهور (محمد خاتمی) و نمايندگان مجلس میايستيد. مگر رئيسجمهور و نمايندگان مجلس با رأی مستقيم اکثريت قاطع مردم ايران انتخاب نشدهاند؟ مگر آنها تبلور ملت ايران نيستند؟ و مگر مقابله با آنها مقابله با ملت بزرگ ايران تلقی نمیشود؟ آيا شما در مقابل ملت عظيمالشأن ايران میايستيد؟ اين است سزای ملتی که بيش از ۲۳ سال سنگر جهاد و تحمل را رها نکرده است؟ اين است معنی مردمسالاری دينی؟ اين است معنی آزادی در شعار محوری استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی؟»
وی در پايان اين نامه از آيتالله خامنهای خواسته بود تا به جای «واکنش ناشی از توهم توطئه»، کلامش را «منصفانه» بررسی کند و نسبت به هر مقدارش که «حق» است، «تسليم» شود.
شعلهسعدی در سال ۱۳۸۸ برای دهمين دوره انتخابات رياستجمهوری ایران نيز کانديدا شد اما شورای نگهبان «صلاحيت» وی را رد کرد.
به گزارش تارنمای رسمی شعلهسعدی، وی يکشنبه ۱۴ فروردين جاری در راه بازگشت از شيراز، در فرودگاه مهرآباد تهران بازداشت و به زندان اوين منتقل شده است.
علت بازداشت اين استاد دانشگاه هنوز اعلام نشده است. قاسم شعلهسعدی استاد حقوق و روابط بينالملل دانشگاه تهران است.
وی در سال ۱۳۸۱ طی نامهای سرگشاده، شديداً از عملکرد آيتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ايران انتقاد کرده بود. شعلهسعدی پس از انتشار اين نامه بازداشت و پس از ۳۶ روز آزاد شد.
شعله سعدی در اين نامه خطاب به آيتالله خامنهای نوشته بود: «لااقل از دوم خرداد ۷۶ حضرتعالی رأی اعتماد ملت ايران را از دست دادهايد.»
وی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی ايران افزوده بود: «جنابعالی از بدو جنبش اصلاحطلب ايران (سال ۱۳۷۶) با آن سرسختانه مخالفت کرديد. مطبوعات مستقل را پايگاه دشمن خوانديد و دادگستری، گوش به فرمان به صرف موضعگيری شما، حجت را بر خود تمام ديد و مبادرت به بستن فلهای آنها نمود.»
در ارديبهشت سال ۱۳۷۹ پس از انتقاد آيتالله خامنهای از وضعيت مطبوعات، دهها نشريه در ايران توقيف شدند.
اين استاد دانشگاه در بخش ديگری از اين نامه نوشته بود: «مجلس اصلاحات (مجلس ششم) را به منفعلترين شکل ممکن درآورديد و علاوه بر موانع متعدد بر سر راه قانونگذاری آن و نفی مصونيت پارلمانی و تعقيب و محکوميت و بازداشت بعضی از نمايندگان، به صراحت تهديد کرديد که در مقابل رئيسجمهور (محمد خاتمی) و نمايندگان مجلس میايستيد. مگر رئيسجمهور و نمايندگان مجلس با رأی مستقيم اکثريت قاطع مردم ايران انتخاب نشدهاند؟ مگر آنها تبلور ملت ايران نيستند؟ و مگر مقابله با آنها مقابله با ملت بزرگ ايران تلقی نمیشود؟ آيا شما در مقابل ملت عظيمالشأن ايران میايستيد؟ اين است سزای ملتی که بيش از ۲۳ سال سنگر جهاد و تحمل را رها نکرده است؟ اين است معنی مردمسالاری دينی؟ اين است معنی آزادی در شعار محوری استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی؟»
وی در پايان اين نامه از آيتالله خامنهای خواسته بود تا به جای «واکنش ناشی از توهم توطئه»، کلامش را «منصفانه» بررسی کند و نسبت به هر مقدارش که «حق» است، «تسليم» شود.
شعلهسعدی در سال ۱۳۸۸ برای دهمين دوره انتخابات رياستجمهوری ایران نيز کانديدا شد اما شورای نگهبان «صلاحيت» وی را رد کرد.
تظاهرات مخالفان انرژی اتمی در توکیو
در برابر مقر شرکت تأمین انرژی "تپکو" در توکیو، صدها نفر دست به تظاهرات زدند. آنها مخالفت استفاده از انرژی اتمی هستند. اجتماع این میزان از تظاهرکننده برای جامعه ژاپن یک تظاهرات بزرگ محسوب میشود.
یک زن تظاهرکننده میگوید: «من نسبت به انرژی اتمی هر چه بیشتر نگران میشوم. اگر ما از این رویداد درس نگیریم، کسی نمیداند دیگر چه زمان میتواند یک جنبش ضد پایگاههای اتمی شکل بگیرد. من اینجا آمدهام تا بگویم "نیروی اتمی؟ نه ممنون!"»
با وضعیت کنونی نگرانیها نسبت به انرژی اتمی امری موجه است. از رآکتورهای نیروگاه اتمی فوکوشیما هنوز مواد رادیواکتیو به بیرون درز میکند و زبالهی رادیواکتیو به آب دریا سرازیر میشود.
شکافی که در یکی از محفظههای بتونی ایجاد شده، بیش از اندازه بزرگ است. شرکت تپکو هنوز نتوانسته با مواد پلاستیکی یا بتون این درز را بپوشاند. به همین دلیل دولت ژاپن اعلام کرده که ماهها طول خواهد کشید تا درز محفظهها بسته شوند.
۳۰ هزار قربانی سونامی و پایان عملیات تجسس
در این میان عملیات گستردهی تجسس برای یافتن جسدهای قربانیان سونامی پایان یافته است. شمار قربانیان به حدود ۳۰ هزار نفر رسیده که یا مردهاند یا ناپدید شدهاند.
زنده ماندن یک مرد ۴۰ ساله به نام تاکاکو سوزوکی در منطقهی ساحلی ریکوزنتاکاتا به یک معجزه شبیه است. وی از طریق بلندگوها هشدار در مورد سونامی را شنید و به سرعت به سمت نقطهی نقل و انتقال ساکنان دوید.
سوزوکی میگوید: «آب سیاه رنگ با صدایی وحشتناک پنجرهها را شکست و من را در میان گرفت، به طوری که من را به این سو آنسو میغلتاند.»
نجاتیافتگان در مناطق ویرانشده با حسی از شکرگزاری با تمام نیرو در بازسازی منطقهی خود میکوشند.
همسر آقای سوزوکی هر روز به یک معبد بودایی برای نیایش و شکرگزاری میرود. کمیآنطرفتر درختان آلبالو شکوفه زدهاند و برخی را به سوی باغستانی میکشاند که بهار را جشن بگیرند تا از درد خود بکاهند.
برخی دیگر در حال جمعآوری کمک مالی از مردم هستند. دو سازمان امداد ژاپنی تاکنون یک میلیارد یورو کمک مالی جمع کردهاند. مردم ژاپن همبستگی خود را حفظ کرده و هر فردی میکوشد این بحران را به شیوهی خود از سر بگذراند.
عدم تمایل اسرائيل به سقوط بشار اسد
ایال زیسر، مدیر پیشین مرکز مطالعات خاورمیانه و آفریقای موشه دایان در تل آویو، وضعیت سوریه را به یک جنگ داخلی تشبیه میکند. روزنامه "نویه سورشر" به نقل از زیسر مینویسد: «با اینکه ناآرامیهای سوریه یک دولت دشمن اسرائيل را در منطقه به لرزه در آورده است، اسرائيل تحولات سوریه را با نگرانی دنبال میکند.»
سوریه در کام هرج و مرج
مدیر پیشین مرکز موشه دایان معتقد است که سیاستمداران اسرائيلی از اینکه بشار اسد، بهعنوان یکی از مهمترین دشمنان آنها، قدرت را در سوریه از دست بدهد، خرسند نیستند. از دید اسرائيلیها، تنها بدیل واقعی اسد هرج و مرج است. ایال زیسر میگوید: «در سوریه بیش از انتقال آرام قدرت، امکان بروز روندی مثل لیبی وجود دارد. نظام سوریه در واقع یک دشمن است، اما دشمنی که از ۴۰ سال پیش بهگونهای قابل اعتماد به حفظ آرامش مرزی کمک کرده است.»
اسرائيل در سال ۱۹۶۷ بلندیهای جولان را که بخشی از خاک سوریه است اشغال کرد. در سال ۱۹۷۳ دو کشور برای آخرین بار وارد جنگ شدند. با گذشت ۳۸ سال، هنوز پیمان صلحی میان تلآویو و دمشق به امضا نرسیده است. در سالهای گذشته بشار اسد برای صلح با اسرائيل پیشنهادهایی ارائه داده است. در یکی از این پیشنهادها وی اعلام آمادگی کرده که در صورت پس گرفتن بلندیهای جولان، پشتیبانی از حزبالله لبنان را رها کند و مناسبات خود با تهران را نیز مورد تجدیدنظر قرار دهد.
هراس اسرائيل از رژیمهای بنیادگرا
مدیر مرکز موشه دایان در توضیح سیاست اسرائيل در مقابل بشار اسد میگوید: «اسد متحد ایران است و از حزبالله و حماس هم پشتیبانی میکند. بنابراین در صورت سقوط اسد، نیروهای ضداسرائيلی مهمترین پشتیبان خود را از دست میدهند. این برای اسرائيل یک برد است. اما نتانیاهو، نخستوزیر اسرائيل، ارزیابی مثبتی از ناآرامیهای سوریه ندارد.»
به گزارش "نویه سورشر"، نتانیاهو گفته است که تصور ایجاد کشورهای دموکرات عربی واقعی نیست. بیشتر احتمال دارد که در این کشورها رژیمهای مذهبی با رهبری بنیادگرای اسلامی مستقر شوند.»
اسرائيل و مسئله فلسطین
هم مخالفان داخلی نتانیاهو و هم متحدان خارجی وی، در هفتههای گذشته از وی خواستهاند که با توجه به تحولات جهان عرب، به سمت صلح با فلسطینیها گام بردارد. وزیرخارجه بریتانیا هفته گذشته در سفر به اسرائيل اعلام کرد: «به نفع اسرائيل نیست که نظم جدید در زمانی مستقر شود که امید کمی به روند صلح وجود دارد.»
زیپی لیونی، رهبر حزب کادیما نیز به عنوان رهبر مخالفان نتانیاهو، به تازگی گفته است: «نتانیاهو اسرائيل را به سمت انزوای کامل بینالمللی رهبری میکند.» زیسر، مدیر مرکز موشهدایان هم، دولت اسرائيل را به خاطر نداشتن یک استراتژی روشن در برابر تغییرات منطقه مورد انتقاد قرار میدهد.
نتانیاهو تحولات جهان عرب را تهدیدی برای اسرائيل میداند و به این دلیل اصرار میورزد که امنیت نظامی کشورش بر هر چیز دیگری مقدم است. در روزهای گذشته ارتش اسرائيل دست به مانورهایی زد که هدف آن تمرین ورود به جنگ در چند جبهه مختلف بود؛ سناریویی که در سالهای گذشته غیرواقعی قلمداد میشد.
رئیس قوه قضائیه: وقتی پول نمیدهید توقع امنیت نداشته باشید
خبرگزاری مهر گزارشی از سخنرانی صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه را در جمع مسئولان قضایی استان کهگیلویه و بویراحمد منتشر کرده است. بخش عمدهای از سخنان آقای لاریجانی در این مراسم به مسئله کمبود بودجه قوه قضائیه و نارساییهایی که در اثر آن در عملکرد این قوه به وجود آمده اختصاص داشته است.
رئیس قوه قضائیه به برشمردن وعدههایی پرداخته که به گفتهی وی هیچکدام عملی نشدهاند. او گفته: «بر اساس قانون برنامه توسعه قرار بود دولت ساختمان زندانها را به خارج شهر منتقل کند که این کار انجام نشد و با توجه به افزایش جمعیت، افزایش جرایم و سیاست سختگیرانه دستگاه قضایی در مخالفت با اعطای مرخصی مگر در موارد خاص، شاهد افزایش مشکلات زندانها شدهایم و در این زمینه شایسته است با همکاری دولت و مجلس مشکلات قوه قضائیه رفع شود».
وی در بخش دیگری از سخنانش به وابستگی صد در صد قوه قضائیه به دولت برای پرداخت ریزترین هزینهها اشاره کرد و گفت: «بر اساس اصل ۱۵۷ قانون اساسی ایجاد تشکیلات قضایی بر عهده قوه قضائیه است ولی قوه قضائیه برای ایجاد دفاتر، مراکز، استخدام و حتی پرداخت حقوق آبدارچی هم نیاز به تائید دولت دارد و این برخلاف قانون است چون در قانون اساسی آمده ایجاد این تشکیلات برعهده قوه قضائیه است. در حالی که بسیاری از قضات و کارکنان توقع دارند که حقوق، تسهیلات و مزایای بیشتری بگیرند ولی کیفیت پرداخت حقوق کارکنان و قضات در اختیار ما نیست. بودجه قوه قضائیه مشخص است و ما نمی توانیم بیشتر از آن مصرف کنیم و دستگاه قضا به خود اجازه نمی دهد تا از اعتبارات و ردیف بودجه جایی برای جایی دیگر استفاده کند.
«بودجه برای امحای کاغذهای باطله هم نداریم»
بعد از سخنان صادق لاریجانی در این جلسه، رازینی، معاون حقوقی و برنامه ریزی قوه قضائیه به ذکر مشکلاتی که در زمینهی کاری وی وجود دارد پرداخت. به عقیدهی او نیز مسئله بودجه مهمترین مشکل قوه قضائیه است به طوری که حتی برای از بین بردن کاغذهای باطله دچار کمبود بودجه است. وی گفت: «یکی از مهمترین مشکلات دستگاه قضا بایگانی راکد است که در سال ۸۹ موفق شدیم ۱۵ میلیون پرونده را پس از ثبت در رایانه امحا کنیم اما اگر بودجهی لازم باشد، تا شهریور سال ۱۳۹۰ میتوانیم بیش از ۱۶۰ میلیون پرونده راکد را پس از ثبت رایانهای امحا کنیم که با این اقدام، چندین هزار متر مربع فضای اشغال شده در دادگستریها و دستگاه قضا آزاد میشوند».
همچنین سید ابراهیم رئیسی ، معاون اول قوه قضائیه نیز در این جلسه با بیان اینکه استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات رایانهای در دستور کار قوه قضائیه قرار گرفته، بر این نکتخ تاکید کرد که توسعه صد در صدی فناوری اطلاعات در قوه قضائیه نیازمند تامین بودجه است.
وی افزود: «هر چند که استفاده از رایانه، بانک اطلاعات و شبکه می تواند قضات، وکلا، کارشناسان و مردم را در دسترسی آسان به امور قضائی و حقوقی سوق دهد ولی تا زمانی که بودجه لازم در اختیار قوه قضائیه قرار نگیرد رایانه قضات خاموش است و مردم نمی توانند از امکاناتی مانند اطلاع از پرونده خود به صورت غیر حضوری و اینترنتی برخوردار شوند».
بر اساس این گزارش، احمد تویسرکانی، رئیس سازمان ثبت اسناد کشور وضعیت بایگانی اسناد را نامناسب و نیازمند توجه بیشتر دولت و مجلس دانست و گفت: «بایگانی و آرشیو اسناد کشور در ساختمانهای قدیمی و اجارهای نوعی آسیب برای نگهداری اسناد کشور محسوب میشود که نیازمند توجه بیشتر مجلس و دولت برای تامین وبودجه این سازمان است».
همچنین ابراهیم رئیسی معاون اول قوه قضائیه نیز اظهار داشت که ۳۵ درصد بودجه دستگاه قضا در سال ۸۹ از سوی دولت پرداخت نشده و بودجه سال ۹۰ هم نمیتواند کفاف ۳۰ سال چالش دستگاه قضا را بدهد.
وزیر خارجه آلمان از قائممقامی صدراعظمی کنارهگیری میکند
وستروله پیش از ظهر امروز دوشنبه (۴ آوریل/۱۵ فروردین) ضمن اعلام کنارهگیری از قائممقامی صدراعظم آلمان، آنگلا مرکل، گفت: «طبیعی است رئیس بعدی حزب لیبرالها (دمکراتهای آزاد FDP)، اگر عضو هیئت دولت باشد، مقام معاونت صدراعظم را هم کسب خواهد کرد.»
رئيسجدید حزب لیبرالها کیست؟
کمیته مرکزی حزب لیبرالها، از بامداد امروز رایزنیهای خود را برای انتخاب رئیسجدید این حزب آغاز کرده است. گیدو وستروله، بدنبال شکستهای انتخاباتی در چند ایالت، زیر فشار شدید اعضای حزب خود قرار گرفته است. وی روز یکشنبه اعلام کرد که در کنگره آینده دیگر داوطلب ریاست حزب نخواهد شد. کنگره حزب لیبرالها در میانه ماه مه در شهر روستوک برگزار میشود.
فردا، روسای مراکز ایالتی حزب لیبرالها، به جلسه کمیته مرکزی در شهر روستوک میپیوندند. به این دلیل انتظار نمیرود که نامزد جانشینی وستروله امروز انتخاب شود.
در داخل حزب لیبرالها، بر سر آینده آقای وستروله به عنوان وزیر امور خارجه نیز اختلافنظر وجود دارد. به گفته مارتین لیندنر، نماینده این حزب در مجلس فدرال آلمان، قابل فهم است که وستروله بخواهد وزیرامور خارجه باقی بماند، اما در حزب، هنوز آخرین حرف در این مورد زده نشده است.
اما برخی از چهرههای سرشناس حزب لیبرالها، کنار گذاشتن وستروله را از وزارت امور خارجه منصفانه نمیدانند و معتقدند که او نقش خود را به عنوان وزیر امور خارجه آلمان به خوبی انجام داده و تا انتخابات بعدی باید در این مقام بماند.
پسران قذافی طرح صلح مستقل خود را دنبال میکنند
از قرار معلوم معمر قذافی در خانواده خود نیز چندان مورد حمایت نیست. به گزارش "نیویورک تایمز"، دو تن از پسران وی در مذاکره با کشورهای غربی طرح صلحی را زمینهچینی میکنند که در آن سرهنگ قذافی از قدرت کنارهگیری میکند.
اطلاعات جدید بر گمانهزنیها در مورد کنارهگیری سرهنگ قذافی میافزایند. به گزارش "نیویورک تایمز"، سیفالاسلام قذافی، فرزند دیکتاتور لیبی، پیشنهادی برای برونرفت از مناقشه با شورشیان ارائه داده که در آن کنارهگیری معمر قذافی پیشبینی شده است.
"نیویورک تایمز" این اطلاعات را از دیپلماتهایی به دست آورده که رابطهای نزدیک با رژیم لیبی دارند. این روزنامه مینویسد، هنوز مشخص نیست که معمر قذافی خود با این طرحها موافق است یا خیر، ولی یک فرد نزدیک به خانوادهی قذافی گفته است که دیکتاتور لیبی با کنارهگیری خود موافق است.
"نیویورک تایمز" مینویسد، ساعدی قذافی از طرحهای برادرش سیفالاسلام حمایت میکند. این دو برادر میکوشند بدون حضور پدر زمینهی چرخشی سیاسی در لیبی را فراهم آورند.
فرد نزدیک به خانواده قذافی میگوید، یکی از پسران وی بارها تأکید کرده است که خواست مخالفان رژیم خواست خود او نیز هست. از قرار معلوم پسران قذافی در نظر دارند انتقال قدرت به رهبری خود آنها صورت گیرد.
"نیویورک تایمز" در شماره روز یکشنبه(۳ آوریل/۱۴ فروردین) خود نوشت که بر اساس طرح پسران قذافی، خلع قدرت از پدر جزئی از طرح انتقال به دمکراسی مبتنی بر قانون است.
این روزنامه با استناد به یک دیپلمات لیبی که نامش برده نشده نوشت که سیفالاسلام قصد دارد انتقال قدرت را رهبری کند.
مخالفت شدید شورشیان با انتقال قدرت به رهبری پسران قذافی
به گزارش رسانههای بریتانیا، دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا، روز یکشنبه یک مقام بلندپایهی سیاسی کشور را در رأس هیأتی راهی بنغازی کرد. این هیأت قرار است با شورشیان درباره آتشبس و دولتِ پس از قذافی گفتوگو کند.
با انتشار گزارش "نیویورک تایمز"، روز دوشنبه (۴ آوریل/۱۵ فروردین) "شورای موقت ملی" لیبی که رهبری شورشیان را برعهده دارد، به تلاشهای پسران قذافی واکنش نشان داد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، این شورا هر نوع انتقال قدرت به رهبری پسران معمر قذافی را قویا رد کرد.
شمسالدین عبدالملاح، سخنگوی شورای موقت در بنغازی ضمن اعلام مخالفت اکید این شورا با طرح پسران قذافی گفت: «پیش از آنکه هر نوع مذاکرات دیپلماتیک صورت گیرد، قذافی و پسرانش باید کشور را ترک کنند.»
سخنگوی شورای موقت افزود که رژیم در حالی که هنوز شهر مصراته را در محاصره و زیر بمباران دارد، حق مذاکره را از خود سلب کرده است. وی گفت: «در شرایطی که گلولهها سخن میگویند، چگونه میتوان مذاکره کرد؟»
عبدالملاح در مورد سیفالاسلام قذافی گفت که پیش از ناآرامیهای لیبی تصور میرفت که وی قصد دارد از درون حکومت دست به اصلاحات بزند. وی افزود: «مردم فکر میکردند او یک اصلاحطلب است، ولی زمانی که انقلاب آغاز شد، او چهرهی واقعی خود را نشان داد و معلوم شد که کپی پدرش است.»
بنا به ارزیابی "نیویورک تایمز"، در صورتی که تلاشهای پسران قذافی بدون اطلاع پدر صورت گرفته باشد، آنگاه میتوان گفت که معمر قذافی پشتیبانی خود را به طور قابل توجهی از دست داده است.
پس از فرار موسی کوسا، وزیر امور خارجه لیبی، به لندن، معمر قذافی فقط میتواند به پسران خود متکی باشد. سیفالاسلام و ساعدی در سالهای گذشته بارها با پدر مشکل داشتهاند، زیرا هر دو مدتهاست که خواستار اصلاحات در کشور هستند.
سفر نماینده معمر قذافی به آتن
به نظر میآید طرحهای پسران قذافی تنها تلاشهایی نیستند که درون رژیم برای راهبرونرفت از بحران ارائه میشود.
عبدالعاطی العبیدی، معاون وزیر امور خارجه لیبی که فرد مورد اعتماد سرهنگ قذافی است، روز یکشنبه (۳ آوریل/ ۱۴ فروردین) به یونان رفت و با گیورگوس پاپاندرهئو، نخستوزیر این کشور، دیدار و مذاکره کرد. این ملاقات بنا به درخواست طرف لیبیایی صورت گرفته بود.
دیمیتری دروتساس، وزیر امور خارجه یونان، در این رابطه گفت که رژیم قذافی برای حل مناقشه تلاش میکند.
پاپاندرهئو به فرستادهی قذافی گفته است که مصوبات سازمان ملل باید محترم شمرده شده و با تمام جزئیات آن اجرا شوند. این به معنای توقف سریع عملیات رزمی و در وهلهی نخست، پایان خشونتورزی علیه مردم غیرنظامی است. نخستوزیر یونان گفته است که نیروهای ائتلافی را در جریان این گفتوگو قرار خواهد داد.
نخستوزیر یونان پیش از گفتوگو با فرستادهی قذافی، با نخستوزیر بریتانیا و ترکیه و برخی دیگر رهبران سیاسی منطقه مشورت کرده بود.
وزارت امور خارجه یونان اطلاع داد که فرستاده لیبی قرار است به ترکیه و مالت نیز سفر کند.
آمریکا خواهان انتقال قدرت در یمن
سرکوب خشونتبار معترضان در یمن ادامه دارد. به نقل از خبرگزاری رویترز، در ۲۴ ساعت گذشته دستکم ۱۵ تن در شهر الحدیده واقع در ساحل دریای سرخ کشته شدهاند. شاهدان عینی و پزشکان شمار مجروحان را بیش از ۴۰۰ تن اعلام کردند. در جریان تظاهرات در شهر الحدیده، پلیس و نیروهای ضدشورش با گشودن آتش و استفاده از گاز اشکآور معترضانی را که در حال حرکت به سوی ساختمان ریاست جمهوری بودند متفرق کردند.
شاهدان عینی میگویند، پلیس لباس شخصی نیز با پرتاب سنگ به تظاهرکنندگان حمله کرده است. به گفته پزشکان، بیش از پنجاه نفر با سنگ مصدوم شدهاند. به گزارش خبرگزاری فرانسه، در شهر تعز نیز دستکم یک نفر با گلوله نیروهای پلیس کشته شده است. شاهدان عینی از زخمی شدن دستکم ۲۵۰ نفر در این شهر خبر میدهند.
پیشنهاد اپوزیسیون برای انتقال قدرت
ناآرامیها در یمن در حالی شدت گرفته است که گروههای اپوزیسیون روز شنبه ۱۳ فرودین (۲مارس) طرحی برای انتقال قدرت ارائه کردند. علی عبدالله صالح، رئيسجمهور یمن، اعلام کرده بود تنها در صورتی که راهحلی مناسب و مطابق قانون اساسی برای انتقال قدرت آماده شود، آماده است که پست خود را واگذار کند.
در طرح ارائه شده توسط اپوزیسیون پیشنهاد شده است که معاون رئیسجمهور به طور موقت سرپرستی امور را بر عهده گیرد. بر اساس این طرح، پس از کنارهگیری صالح، دولت "اتحاد ملی" تشکیل خواهد شد تا انتقال نظاممند قدرت را کنترل کرده و شرایط را برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری مهیا کند.
با وجود ارائه این طرح، هنوز نشانی از تصمیم رئیسجمهور برای کنارهگیری از قدرت دیده نمیشود. نیروهای اپوزیسیون میگویند، صالح میخواهد تا اواخر سال و انتخاب رئیسجمهور و مجلس جدید بر مسند قدرت بماند.
تغییر موضع آمریکا
به نظر میرسد متحدان خارجی علی عبدالله صالح نیز دست از حمایت از وی برداشتهاند. روزنامه نیویورک تایمز در گزارش تازهای خبر از تغییر موضع آمریکا در قبال یمن میدهد.
دولت آمریکا که تا کنون از انتقاد روشن در مورد سرکوب خشونتبار مخالفان در یمن پرهیز کرد بود، بر اساس این گزارش دیگر امیدی به اصلاحات در دولت علی عبدالله صالح ندارد.
این در حالی است که علیعبدالله صالح به دلیل همکاری با آمریکا در نبرد با گروه تروریستی القاعده، یکی از متحدان آمریکا به شمار میآمد. نیویورک تایمز به نقل از منابع نزدیک به دولت آمریکا نوشته است، موضع واشنگتن در قبال صالح از هفته گذشته تغییر کرده است. دولت آمریکا اکنون خواهان انتقال قدرت در یمن است.
بر اساس آمار رسمی، تا کنون بیش از ۱۰۰ نفر از مردم این کشور در جریان ناآرامیهای هفتههای اخیر در یمن کشته شدهاند. این کشور از شش هفته پیش شاهد تظاهراتهای گسترده خیابانی است. معترضان یمنی خواستار کنارهگیری علیعبدالله صالح از قدرت هستند. صالح از ۳۲ سال پیش رئیسجمهور یمن، کشور فقیر در جنوب شبه جزیره عرب، است.
«مصاحبه ايرنا با ابراهيم يزدی با فشار بازجویان انجام شده»
خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی، ايرنا، روز يکشنبه مطلبی را تحت عنوان مصاحبه با ابراهيم يزدی منتشر کرد که در آن مطالبی به نقل از دبيرکل مستعفی نهضت آزادی درباره دليل استعفا از دبيرکلی این حزب، حوادث پس از انتخابات رياست جمهوری و سياست خارجی دولت آمريکا بيان شده است.
وی از خردادماه ۸۸ تاکنون سه باز بازداشت شده است، و آزادی اخیر وی همزمان با انتشار اين مصاحبه صورت گرفت.
اين مصاحبه به گفته ايرنا در آخرين روز اسفند سال گذشته انجام شده است.
راديو فردا در گفت و گو با مرتضی کاظميان، فعال سياسی نزديک به جناح ملی مذهبی، از او درباره مطلب اخير خبرگزاری دولت پرسيده است.
وی از خردادماه ۸۸ تاکنون سه باز بازداشت شده است، و آزادی اخیر وی همزمان با انتشار اين مصاحبه صورت گرفت.
اين مصاحبه به گفته ايرنا در آخرين روز اسفند سال گذشته انجام شده است.
راديو فردا در گفت و گو با مرتضی کاظميان، فعال سياسی نزديک به جناح ملی مذهبی، از او درباره مطلب اخير خبرگزاری دولت پرسيده است.
مرتضی کاظمیان: اين مصاحبه کاملا شکل بازجويی دارد و معلوم است با هماهنگی و فشار بازجويان انجام شده و در فضای خاصی که دکتر يزدی به عنوان يک انسان ۸۰ ساله با بيماری های مختلف و به خصوص جراحی قلب در آن قرار داشته است.
در اين مصاحبه آقای دکتر يزدی ديدگاه های خودش را که در فضای آزاد هم ابراز می کرده، بيان کرده است اما طبيعی است که تمام ديدگاه های خودش را بيان نکرده، کما اين که قابل بيان هم نبود.
کسانی که فضای بازجويی ها و تعامل با نيروهای امنيتی را لمس کرده اند به خوبی می دانند دکتر يزدی هوشمندانه و به عنوان يک سياستمدار از امکانی که در اختيارش بوده استفاده کرده برای اين که بخشی از ديدگاه های خود را بيان کند و به يک معنا، آقايان بازجو و تيم امنيتی دلخوش باشند به اين که مثلا از آقای دکتر يزدی مصاحبه گرفته اند و يا دبيرکل نهضت آزادی را مجبور به استعفا کرده اند.
اما در واقع اتفاقی رخ نمی دهد چون نهضت آزادی به عنوان يک جريان فکری- سياسی همچنان زنده است.
به نظر شما نکته های مهم اين مصاحبه کدام بود؟
اول اين که دکتر يزدی اشاره کرده به وضع جسمی و بيماری قلبی خودش و اين که جراحی قلب داشته و در شرايط خاصی بوده و بسيار زيرکانه گفته است اين يک اخلاق دينی است که اگر کسی نمی تواند مسئوليتی را در چهارچوب قانون انجام دهد بايد آن را واگذار کند. مجموع ديدگاه های ابراز شده از طرف دکتر يزدی بخشی از ديدگاه های ايشان است اما همه آن نيست.
ايشان مثل سابق خيلی راحت ابراز کرده که به قانون اساسی التزام دارد، يعنی تاکيد کرده به برخی اصول اعتقاد ندارد و کاملا مشخص است منظور اصل ولايت مطلقه فقيه است.
ايشان به صراحت گفته به برخی سياست ها و رفتارهای مسئولين نظام معترض است و تاکيد کرده افراد منتقد، دشمن نيستند و نبايد خلاف قانون عمل کرد.
دکتر يزدی در اين مصاحبه اشاره کرده بايد بررسی شود که چطور نخست وزير چند سال مملکت کارش به اينجا کشيده می شود که حادثه کوچکی نيست و بايد موضوع را ريشه يابی کرد.
بر اساس مصاحبه ای که خبرگزاری ايرنا منتشر کرده، آقای دکتر يزدی در مورد حوادث پس از انتخابات نيز صحبت کرده است. نظر شما درباره اين مطالب چيست؟
دکتر يزدی سياستمدارانه تلاش کرده ديدگاه های خودش را ابراز کند. يعنی از يک طرف در اين مصاحبه تاکيد کرده که مطابق قانون اساسی، راهپيمايی آزاد است و حق شهروندان؛ و از طرفی اشاره کرده اين راهپيمايی ها توسط افرادی که مطالبات واقع بينانه نسبت به فضای اجتماعی ايران نداشته باشند ممکن است به يک فضای راديکال سوق يابد و به يک سری تعارضات دامن بزند که بستر آن از طرف حاکميت فراهم است.
اما نکته مهم اين است که دکتر يزدی به روندی اشاره کرده که توضيح می دهد چطور نخست وزير کشور به رأس جريان مخالف می رسد و اين نشان می دهد نظام سياسی ايران يکباره مدار جديدی پيدا کرده است.
در اين مصاحبه آقای دکتر يزدی ديدگاه های خودش را که در فضای آزاد هم ابراز می کرده، بيان کرده است اما طبيعی است که تمام ديدگاه های خودش را بيان نکرده، کما اين که قابل بيان هم نبود.
کسانی که فضای بازجويی ها و تعامل با نيروهای امنيتی را لمس کرده اند به خوبی می دانند دکتر يزدی هوشمندانه و به عنوان يک سياستمدار از امکانی که در اختيارش بوده استفاده کرده برای اين که بخشی از ديدگاه های خود را بيان کند و به يک معنا، آقايان بازجو و تيم امنيتی دلخوش باشند به اين که مثلا از آقای دکتر يزدی مصاحبه گرفته اند و يا دبيرکل نهضت آزادی را مجبور به استعفا کرده اند.
اما در واقع اتفاقی رخ نمی دهد چون نهضت آزادی به عنوان يک جريان فکری- سياسی همچنان زنده است.
به نظر شما نکته های مهم اين مصاحبه کدام بود؟
اول اين که دکتر يزدی اشاره کرده به وضع جسمی و بيماری قلبی خودش و اين که جراحی قلب داشته و در شرايط خاصی بوده و بسيار زيرکانه گفته است اين يک اخلاق دينی است که اگر کسی نمی تواند مسئوليتی را در چهارچوب قانون انجام دهد بايد آن را واگذار کند. مجموع ديدگاه های ابراز شده از طرف دکتر يزدی بخشی از ديدگاه های ايشان است اما همه آن نيست.
ايشان مثل سابق خيلی راحت ابراز کرده که به قانون اساسی التزام دارد، يعنی تاکيد کرده به برخی اصول اعتقاد ندارد و کاملا مشخص است منظور اصل ولايت مطلقه فقيه است.
ايشان به صراحت گفته به برخی سياست ها و رفتارهای مسئولين نظام معترض است و تاکيد کرده افراد منتقد، دشمن نيستند و نبايد خلاف قانون عمل کرد.
دکتر يزدی در اين مصاحبه اشاره کرده بايد بررسی شود که چطور نخست وزير چند سال مملکت کارش به اينجا کشيده می شود که حادثه کوچکی نيست و بايد موضوع را ريشه يابی کرد.
بر اساس مصاحبه ای که خبرگزاری ايرنا منتشر کرده، آقای دکتر يزدی در مورد حوادث پس از انتخابات نيز صحبت کرده است. نظر شما درباره اين مطالب چيست؟
دکتر يزدی سياستمدارانه تلاش کرده ديدگاه های خودش را ابراز کند. يعنی از يک طرف در اين مصاحبه تاکيد کرده که مطابق قانون اساسی، راهپيمايی آزاد است و حق شهروندان؛ و از طرفی اشاره کرده اين راهپيمايی ها توسط افرادی که مطالبات واقع بينانه نسبت به فضای اجتماعی ايران نداشته باشند ممکن است به يک فضای راديکال سوق يابد و به يک سری تعارضات دامن بزند که بستر آن از طرف حاکميت فراهم است.
اما نکته مهم اين است که دکتر يزدی به روندی اشاره کرده که توضيح می دهد چطور نخست وزير کشور به رأس جريان مخالف می رسد و اين نشان می دهد نظام سياسی ايران يکباره مدار جديدی پيدا کرده است.
ایران از آزادی آخرین کشتی توقیفی خود در مالت خبر داد
خبرگزاری نیمهرسمی فارس روز یکشنبه به نقل از مدیرعامل شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی گزارش داد که آخرین فروند از کشتیهای ایرانی که به دنبال تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل مشمول توقیف شده بودند، آزاد شده است.
خبرگزاریهای خارجی در نخستین روزهای دیماه سال ۱۳۸۹ از توقیف یک کشتی باری مرتبط با کشتیرانی ایران به دلیل «بدهی» صاحبان آن به چندین بانک اروپایی در آبهای هنگ کنگ خبر داده بودند.
گزارش خبرگزاری فرانسه حاکی از آن بود که این کشتی باری که با پرچم کشور مالت در حرکت بوده است یکم دیماه ۱۳۸۹ پس از آن که چهار بانک، از جمله بانک آلمانی «اچ اس اچ- نورد بانک»، صاحبان این کشتی را به عدم پرداخت بدهی ۲۶۸ میلیون دلاری به این بانکها متهم کردند توقیف شده است.
در واکنش به این گزارشها، محمدحسین داجمر، مدیرعامل شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی، اعلام کرد که خبر توقیف کشتی «متعلق» به کشتیرانی جمهوری اسلامی در هنگکنگ «صحت ندارد».
حال آقای داجمر از آزادی این کشتی توقیفی در مالت خبر داده و تأیید کرده است که این کشتی «به دلیل مشکلات ناشی از تحریم توسط یک بانک آلمانی توقیف شده بود».
از چهار کشتی دیگر متعلق به کشتیرانی جمهوری اسلامی که در پی تحریمهای سازمان ملل توقیف شده بودند، سه کشتی در ماه ژانویه سال جاری میلادی در سنگاپور رفع توقیف شدند و یک کشتی در ماه فوریه در هنگ کنگ.
به دنبال تشدید تحریمهای بینالمللی علیه ایران در تابستان سال گذشته معاملات تجاری و بازرگانی برای شرکتهای دولتی و خصوصی ایران و استفاده آنها از خدمات بانکهای خارجی بسیار دشوار شده است.
جمهوری اسلامی هدف چهار دور تحریم اقتصادی و سیاسی از سوی شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفته است تا شاید از غنیسازی اورانیوم در تأسیسات اتمی خود دست بردارد.
در حالی که کشورهای غربی و در رأس آنها ایالات متحده ظن آن را دارند که مقامات تهران به دنبال دستیابی به سلاح اتمیاند، ایران همواره اتهام تلاش برای ساخت تسلیحات هستهای را رد کرده و به غنیسازی اورانیوم ادامه داده است.
خبرگزاریهای خارجی در نخستین روزهای دیماه سال ۱۳۸۹ از توقیف یک کشتی باری مرتبط با کشتیرانی ایران به دلیل «بدهی» صاحبان آن به چندین بانک اروپایی در آبهای هنگ کنگ خبر داده بودند.
گزارش خبرگزاری فرانسه حاکی از آن بود که این کشتی باری که با پرچم کشور مالت در حرکت بوده است یکم دیماه ۱۳۸۹ پس از آن که چهار بانک، از جمله بانک آلمانی «اچ اس اچ- نورد بانک»، صاحبان این کشتی را به عدم پرداخت بدهی ۲۶۸ میلیون دلاری به این بانکها متهم کردند توقیف شده است.
در واکنش به این گزارشها، محمدحسین داجمر، مدیرعامل شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی، اعلام کرد که خبر توقیف کشتی «متعلق» به کشتیرانی جمهوری اسلامی در هنگکنگ «صحت ندارد».
حال آقای داجمر از آزادی این کشتی توقیفی در مالت خبر داده و تأیید کرده است که این کشتی «به دلیل مشکلات ناشی از تحریم توسط یک بانک آلمانی توقیف شده بود».
از چهار کشتی دیگر متعلق به کشتیرانی جمهوری اسلامی که در پی تحریمهای سازمان ملل توقیف شده بودند، سه کشتی در ماه ژانویه سال جاری میلادی در سنگاپور رفع توقیف شدند و یک کشتی در ماه فوریه در هنگ کنگ.
به دنبال تشدید تحریمهای بینالمللی علیه ایران در تابستان سال گذشته معاملات تجاری و بازرگانی برای شرکتهای دولتی و خصوصی ایران و استفاده آنها از خدمات بانکهای خارجی بسیار دشوار شده است.
جمهوری اسلامی هدف چهار دور تحریم اقتصادی و سیاسی از سوی شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفته است تا شاید از غنیسازی اورانیوم در تأسیسات اتمی خود دست بردارد.
در حالی که کشورهای غربی و در رأس آنها ایالات متحده ظن آن را دارند که مقامات تهران به دنبال دستیابی به سلاح اتمیاند، ایران همواره اتهام تلاش برای ساخت تسلیحات هستهای را رد کرده و به غنیسازی اورانیوم ادامه داده است.
میراث فرهنگی ایران با موزه لوور پاریس «قطع رابطه» کرد
رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران روز دوشنبه از قطع ارتباط با موزه لوور پاریس خبر داد.
حمید بقایی از موزههای سرشناس اروپایی چون لوور و موزه بریتانیا به عنوان «مراکز به ظاهر علمی» نام برد و موزه لوور را متهم به «عهدشکنی» کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس، حمید بقایی در نشست خبری در محل موزه ملی ایران در این پیوند گفت: «از همین جا اعلام میکنم که از امروز هیچ نوع همکاری با موزه لوور نخواهیم داشت چون بر اساس توافقنامهای که سالها قبل با این موزه به امضا رسیده بود باید آثار تاریخی ایران در این موزه برای نمایش به کشورمان منتقل میشد اما موزه لوور در این باره عهدشکنی کردهاست.»
وی در ادامه افزود: «ایران تاکنون دو بار نمایشگاه در موزه لوور داشتهاست و آنها نیز باید سال ۸۸ نمایشگاهی از آثار ایرانی در کشور ما برگزار میکردند که تاکنون اقدامی در این رابطه انجام ندادهاند و ما نیز در مقابل این حرکت آنها کل ارتباطاتمان با این موزه را قطع میکنیم.»
حمید بقایی خواستار آن شد که «نگاه کشورها به ایران عوض شود» و در مورد «نگاه» غربیان اظهار داشت که شرایط «نگاه بالا به پایین» در حال حاضر «کاملاً برعکس شدهاست.»
وی در این نشست خبری گفت: «آنها فکر میکنند قرن نوزدهم است و میتوانند به ایران نگاه از بالا به پایین داشته باشند در حالی که این شرایط کاملاً برعکس شدهاست.»
رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران همچنین خبر داد که «از این پس هیچ هیئت باستانشناسی خارجی به طور مستقل نمیتواند در ایران عملیات کاوش انجام دهد» و افزود که «از این پس ما هیچ شیء تاریخی را برای مطالعه از کشور خارج نخواهیم کرد.»
این نخستین بار نیست که حمید بقایی موزههای مهم بینالمللی را تهدید به قطع رابطه میکند. وی در فوریه ۲۰۱۰ اعلام کرد که تهران در اعتراض به تأخیر در قرض دادن منشور کوروش، روابط خود با موزه بریتانیا را قطع کردهاست.
حمید بقایی روز دوشنبه در مورد بحثهای قبلی با موزه بریتانیا توضیح داد: «آنها یکی از مهمترین دلایل را امکانات فنی و امنیتی در ایران عنوان میکردند و در زبان دیپلماسی محترمانه به ما میگفتند که لیاقت نگهداری منشور را ندارید؛ اما ما در مقابل این حرکت آنها، کل ارتباطاتمان را با موزه بریتانیا برای مدتی قطع کردیم و این راه پاسخ داد.»
حمید بقایی پیش از این، نگرانی موزه بریتانیا از شرایط سیاسی بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران به عنوان مهمترین دلیل آن موزه برای تردید در قرض دادن کتیبه کوروش به ایران یاد کردهبود.
سنگنوشته ۲۶۰۰ساله کوروش هخامنشی که از آن با عنوان قدیمیترین منشور حقوق بشر در جهان یاد میشود در آن تاریخ به عاملی برای دامن زدن به تنش در روابط سرد میان تهران و لندن تبدیل شد.
حمید بقایی از موزههای سرشناس اروپایی چون لوور و موزه بریتانیا به عنوان «مراکز به ظاهر علمی» نام برد و موزه لوور را متهم به «عهدشکنی» کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس، حمید بقایی در نشست خبری در محل موزه ملی ایران در این پیوند گفت: «از همین جا اعلام میکنم که از امروز هیچ نوع همکاری با موزه لوور نخواهیم داشت چون بر اساس توافقنامهای که سالها قبل با این موزه به امضا رسیده بود باید آثار تاریخی ایران در این موزه برای نمایش به کشورمان منتقل میشد اما موزه لوور در این باره عهدشکنی کردهاست.»
وی در ادامه افزود: «ایران تاکنون دو بار نمایشگاه در موزه لوور داشتهاست و آنها نیز باید سال ۸۸ نمایشگاهی از آثار ایرانی در کشور ما برگزار میکردند که تاکنون اقدامی در این رابطه انجام ندادهاند و ما نیز در مقابل این حرکت آنها کل ارتباطاتمان با این موزه را قطع میکنیم.»
حمید بقایی خواستار آن شد که «نگاه کشورها به ایران عوض شود» و در مورد «نگاه» غربیان اظهار داشت که شرایط «نگاه بالا به پایین» در حال حاضر «کاملاً برعکس شدهاست.»
وی در این نشست خبری گفت: «آنها فکر میکنند قرن نوزدهم است و میتوانند به ایران نگاه از بالا به پایین داشته باشند در حالی که این شرایط کاملاً برعکس شدهاست.»
رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران همچنین خبر داد که «از این پس هیچ هیئت باستانشناسی خارجی به طور مستقل نمیتواند در ایران عملیات کاوش انجام دهد» و افزود که «از این پس ما هیچ شیء تاریخی را برای مطالعه از کشور خارج نخواهیم کرد.»
این نخستین بار نیست که حمید بقایی موزههای مهم بینالمللی را تهدید به قطع رابطه میکند. وی در فوریه ۲۰۱۰ اعلام کرد که تهران در اعتراض به تأخیر در قرض دادن منشور کوروش، روابط خود با موزه بریتانیا را قطع کردهاست.
حمید بقایی روز دوشنبه در مورد بحثهای قبلی با موزه بریتانیا توضیح داد: «آنها یکی از مهمترین دلایل را امکانات فنی و امنیتی در ایران عنوان میکردند و در زبان دیپلماسی محترمانه به ما میگفتند که لیاقت نگهداری منشور را ندارید؛ اما ما در مقابل این حرکت آنها، کل ارتباطاتمان را با موزه بریتانیا برای مدتی قطع کردیم و این راه پاسخ داد.»
حمید بقایی پیش از این، نگرانی موزه بریتانیا از شرایط سیاسی بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران به عنوان مهمترین دلیل آن موزه برای تردید در قرض دادن کتیبه کوروش به ایران یاد کردهبود.
سنگنوشته ۲۶۰۰ساله کوروش هخامنشی که از آن با عنوان قدیمیترین منشور حقوق بشر در جهان یاد میشود در آن تاریخ به عاملی برای دامن زدن به تنش در روابط سرد میان تهران و لندن تبدیل شد.
ادامه اعتراض افغانها به قرآنسوزی برای چهارمین روز متوالی
۱در ادامه اعتراضات گسترده مردم افغانستان به سوزانده شدن نسخهای از قرآن در آمریکا، روز دوشنبه برای چهارمین روز متوالی حدود ۳۰۰ تظاهرکننده افغان این بار در ولایت شرقی لغمان دست به راهپیمایی زدند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، این تظاهرکنندگان که چوب و چماق به دست داشتهاند به سوی افراد پلیس سنگ پرت کردهاند و نیروهای پلیس ولایت لغمان نیز در پاسخ و برای متفرق کردن مردم معترض تیر هوایی شلیک کردهاند.
گرچه به نظر میرسد اعتراضات روز دوشنبه در افغانستان تا این ساعت تلفات جانی و مجروح به جای نگذاشته است، در سه روز گذشته دستکم ۲۱ نفر در جریان این اعتراضات جان خود را از دست دادهاند.
روز جمعه گذشته هزاران نفر در اعتراض به سوزانده شدن قرآن به دست تری جونز، کشیش آمریکایی در فلوریدا، به مقر سازمان ملل در شهر مزار شریف افغانستان حمله کردند و نزدیک به ۲۰ نفر از کارکنان آن را به قتل رساندند.
برپایه گزارشها، هنگامی که معترضان به مقر سازمان ملل راه یافتند، سر دو نفر از کارکنان خارجی، یک سوئدی و یک نروژی، را بریدهاند.
تری جونز که شبکه خبری سیانان در وبسایت خود او را کشیشی «جویای نام» توصیف میکند پیشتر در تابستان سال گذشته پیشنهاد داده بود که در سالروز حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر کتاب مقدس مسلمانان به آتش کشیده شود.
پیشنهاد او به واکنشهایی چنان منفی در داخل و خارج از آمریکا و بهویژه از سوی مقامات ایالات متحده دامن زد که او بعدا اعلام کرد که از این اقدام منصرف شده و هرگز این کار را نخواهد کرد.
اما آقای جونز در روز ۲۰ مارس گذشته یک نسخه از قرآن را در کلیسای خود در ایالت فلوریدای آمریکا به آتش کشید، اقدامی که پسلرزههای آن همچنان در افغانستان ادامه دارد.
خبرگزاری آسوشیتدپرس میگوید اقدام تری جونز آمریکایی ظاهراً در افغانستان که بیش از ۹ سال است درگیر جنگ و حضور نیروهای خارجی است به احساسات ضدخارجی فروخفته در این کشور دامن زده است.
در همین زمینه خبرگزاری رویترز روز دوشنبه از قتل دو سرباز خارجی در شمال افغانستان به دست یک نیروی پلیس محلی خبر داده است.
به گفته یک مقام محلی در ولایت شمالی فاریاب، یک نیروی پلیس مرزی در این ولایت دو سرباز آمریکایی را که مسئولیت آموزش پلیس را بر عهده داشتهاند با گلوله به قتل رسانده و پا به فرار گذاشته است.
خبرگزاری رویترز این حادثه در افغانستان را تازهترین نمونه از مجموعه حملات «خودسرانه» نیروهای امنیتی افغان به مربیان خود توصیف کرده است.
این خبرگزاری میگوید از سال ۲۰۰۹ که یک سرباز افغان پنج نیروی ارتش بریتانیا را که تربیت و آموزش سربازان را بر عهده داشتند به قتل رساند، قوانین سربازگیری در افغانستان سختتر شده اما با این همه در سال ۲۰۱۰ چندین نیروی خارجی دیگر در این کشور به قتل رسیدهاند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، این تظاهرکنندگان که چوب و چماق به دست داشتهاند به سوی افراد پلیس سنگ پرت کردهاند و نیروهای پلیس ولایت لغمان نیز در پاسخ و برای متفرق کردن مردم معترض تیر هوایی شلیک کردهاند.
گرچه به نظر میرسد اعتراضات روز دوشنبه در افغانستان تا این ساعت تلفات جانی و مجروح به جای نگذاشته است، در سه روز گذشته دستکم ۲۱ نفر در جریان این اعتراضات جان خود را از دست دادهاند.
روز جمعه گذشته هزاران نفر در اعتراض به سوزانده شدن قرآن به دست تری جونز، کشیش آمریکایی در فلوریدا، به مقر سازمان ملل در شهر مزار شریف افغانستان حمله کردند و نزدیک به ۲۰ نفر از کارکنان آن را به قتل رساندند.
برپایه گزارشها، هنگامی که معترضان به مقر سازمان ملل راه یافتند، سر دو نفر از کارکنان خارجی، یک سوئدی و یک نروژی، را بریدهاند.
تری جونز که شبکه خبری سیانان در وبسایت خود او را کشیشی «جویای نام» توصیف میکند پیشتر در تابستان سال گذشته پیشنهاد داده بود که در سالروز حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر کتاب مقدس مسلمانان به آتش کشیده شود.
پیشنهاد او به واکنشهایی چنان منفی در داخل و خارج از آمریکا و بهویژه از سوی مقامات ایالات متحده دامن زد که او بعدا اعلام کرد که از این اقدام منصرف شده و هرگز این کار را نخواهد کرد.
اما آقای جونز در روز ۲۰ مارس گذشته یک نسخه از قرآن را در کلیسای خود در ایالت فلوریدای آمریکا به آتش کشید، اقدامی که پسلرزههای آن همچنان در افغانستان ادامه دارد.
خبرگزاری آسوشیتدپرس میگوید اقدام تری جونز آمریکایی ظاهراً در افغانستان که بیش از ۹ سال است درگیر جنگ و حضور نیروهای خارجی است به احساسات ضدخارجی فروخفته در این کشور دامن زده است.
در همین زمینه خبرگزاری رویترز روز دوشنبه از قتل دو سرباز خارجی در شمال افغانستان به دست یک نیروی پلیس محلی خبر داده است.
به گفته یک مقام محلی در ولایت شمالی فاریاب، یک نیروی پلیس مرزی در این ولایت دو سرباز آمریکایی را که مسئولیت آموزش پلیس را بر عهده داشتهاند با گلوله به قتل رسانده و پا به فرار گذاشته است.
خبرگزاری رویترز این حادثه در افغانستان را تازهترین نمونه از مجموعه حملات «خودسرانه» نیروهای امنیتی افغان به مربیان خود توصیف کرده است.
این خبرگزاری میگوید از سال ۲۰۰۹ که یک سرباز افغان پنج نیروی ارتش بریتانیا را که تربیت و آموزش سربازان را بر عهده داشتند به قتل رساند، قوانین سربازگیری در افغانستان سختتر شده اما با این همه در سال ۲۰۱۰ چندین نیروی خارجی دیگر در این کشور به قتل رسیدهاند.
بحران اتمی ژاپن، موضوع اصلی نشست امنیت هستهای وین
نمایندگان بیش از ۱۰ کشور از روز دوشنبه در وین، پایتخت اتریش گرد هم آمدهاند تا به مسائل مربوط به امنیت هستهای نیروگاههای یکدیگر بپردازند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، بحران هستهای که در نیروگاه اتمی «فوکوشیما داییچی» ژاپن پیش آمده دستور کار امسال این نشست را تحتالشعاع خود قرار دادهاست.
از جمله اهداف اصلی این نشست، پیشگیری از رخ دادن سوانحی نظیر بحران در نیروگاه هستهای فوکوشیما داییچی ژاپن اعلام شدهاست.
به دنبال رخدادهای نیروگاه فوکوشیمای ژاپن پس از زمینلرزه و سونامی سه هفته پیش چند کشور اروپایی اعلام کردند تلاش خواهند کرد سطح ایمنی نیروگاههای خود را بالا ببرند.
ژاپن در گزارشی که برای نشست وین آماده کردهاست به مسائل آمادگی نیروگاهها برای زمینلرزه پرداخته و گزارشی از ارزیابی دوباره نیروگاههای خود ارائه داد.
در این گزارش که در سپتامبر ۲۰۱۰ تنظیم شده آمدهاست که ژاپن در حال ارزیابی مجدد تمامی نیروگاههای هستهای خود از نظر مقاومت در برابر زمینلرزه، حریق و نشت هستهای است.
اما به گزارش آسوشیتدپرس، توجه کشورهای شرکتکننده در این نشست بیشتر به گزارش تازهتری جلب شده که در آن اشکالات مجتمع «داییچی» قید شدهاست.
در این گزارش که دوم ماه مارس منتشر شد، انتقاداتی متوجه شرکت ادارهکننده نیروگاه فوکوشیما داییچی شدهاست ازجمله اینکه این شرکت در انجام بازرسیهای لازم از تجهیزات حیاتی نیروگاه، کوتاهی کردهاست.
یک نشست حاشیهای جداگانه که ویژه تمرکز بر مسائل نیروگاه اتمی «فوکوشیما داییچی» بود نیز دوشنبه شب در وین برگزار شد.
میزبان نشست امنیت هستهای امسال که تا ۱۴ آوریل ادامه خواهد داشت، آژانس بینالمللی انرژی اتمی مستقر در وین است که همایشهای مشابهی را از سال ۱۹۹۴ برگزار میکند.
کشورها با شرکت در این همایشها موظف میشوند تا گزارشهایی از بازنگریها و بازرسیهای نیروگاههای اتمی خود را برای بررسی به همتایان خود ارائه کنند.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی قصد دارد با این کار دقت کشورها به موضوع امنیت هستهای نیروگاههای خود را در سطح بالایی نگاه دارد.
در همین حال نیکولا سرکوزی، رئیس جمهور فرانسه نیز از نشست مقامات هستهای کشورهای عضو گروه ۲۰ برای رسیدن به استانداردهای تازه در ایمنی صنایع اتمی در ماه مه، یک ماه دیگر، خبر دادهاست.
به دنبال وقوع حادثه نیروگاه فوکوشیما، محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران در پاسخ به پرسشهایی درخصوص نگرانی از امنیت نیروگاه اتمی بوشهر در جنوب ایران گفت که «تأسیسات نیروگاه اتمی بوشهر از لحاظ امنیتی مدرنتر از نیروگاه اتمی ژاپن است» و فکر نمیکند که وقوع زمینلرزه سهمگین در نزدیکی این نیروگاه موجب بروز مشکلات جدی بشود.
محمود احمدینژاد در حالی از ایمنی بالای نیروگاه اتمی بوشهر خبر داده است که در اوایل اسفند سوخت اتمی داخل رآکتور بوشهر به دلیل «شکستگی» یکی از چهار پمپ سیستم خنککننده رآکتور تخلیه شد.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، بحران هستهای که در نیروگاه اتمی «فوکوشیما داییچی» ژاپن پیش آمده دستور کار امسال این نشست را تحتالشعاع خود قرار دادهاست.
از جمله اهداف اصلی این نشست، پیشگیری از رخ دادن سوانحی نظیر بحران در نیروگاه هستهای فوکوشیما داییچی ژاپن اعلام شدهاست.
به دنبال رخدادهای نیروگاه فوکوشیمای ژاپن پس از زمینلرزه و سونامی سه هفته پیش چند کشور اروپایی اعلام کردند تلاش خواهند کرد سطح ایمنی نیروگاههای خود را بالا ببرند.
ژاپن در گزارشی که برای نشست وین آماده کردهاست به مسائل آمادگی نیروگاهها برای زمینلرزه پرداخته و گزارشی از ارزیابی دوباره نیروگاههای خود ارائه داد.
در این گزارش که در سپتامبر ۲۰۱۰ تنظیم شده آمدهاست که ژاپن در حال ارزیابی مجدد تمامی نیروگاههای هستهای خود از نظر مقاومت در برابر زمینلرزه، حریق و نشت هستهای است.
اما به گزارش آسوشیتدپرس، توجه کشورهای شرکتکننده در این نشست بیشتر به گزارش تازهتری جلب شده که در آن اشکالات مجتمع «داییچی» قید شدهاست.
در این گزارش که دوم ماه مارس منتشر شد، انتقاداتی متوجه شرکت ادارهکننده نیروگاه فوکوشیما داییچی شدهاست ازجمله اینکه این شرکت در انجام بازرسیهای لازم از تجهیزات حیاتی نیروگاه، کوتاهی کردهاست.
یک نشست حاشیهای جداگانه که ویژه تمرکز بر مسائل نیروگاه اتمی «فوکوشیما داییچی» بود نیز دوشنبه شب در وین برگزار شد.
میزبان نشست امنیت هستهای امسال که تا ۱۴ آوریل ادامه خواهد داشت، آژانس بینالمللی انرژی اتمی مستقر در وین است که همایشهای مشابهی را از سال ۱۹۹۴ برگزار میکند.
کشورها با شرکت در این همایشها موظف میشوند تا گزارشهایی از بازنگریها و بازرسیهای نیروگاههای اتمی خود را برای بررسی به همتایان خود ارائه کنند.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی قصد دارد با این کار دقت کشورها به موضوع امنیت هستهای نیروگاههای خود را در سطح بالایی نگاه دارد.
در همین حال نیکولا سرکوزی، رئیس جمهور فرانسه نیز از نشست مقامات هستهای کشورهای عضو گروه ۲۰ برای رسیدن به استانداردهای تازه در ایمنی صنایع اتمی در ماه مه، یک ماه دیگر، خبر دادهاست.
به دنبال وقوع حادثه نیروگاه فوکوشیما، محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران در پاسخ به پرسشهایی درخصوص نگرانی از امنیت نیروگاه اتمی بوشهر در جنوب ایران گفت که «تأسیسات نیروگاه اتمی بوشهر از لحاظ امنیتی مدرنتر از نیروگاه اتمی ژاپن است» و فکر نمیکند که وقوع زمینلرزه سهمگین در نزدیکی این نیروگاه موجب بروز مشکلات جدی بشود.
محمود احمدینژاد در حالی از ایمنی بالای نیروگاه اتمی بوشهر خبر داده است که در اوایل اسفند سوخت اتمی داخل رآکتور بوشهر به دلیل «شکستگی» یکی از چهار پمپ سیستم خنککننده رآکتور تخلیه شد.