اخبار روز: دو هفته بعد از ماجرایی که قرار بود «حماسه ی دوم» را رقم بزند و تیترهای اول روزنامه ی کیهان و خبرگزاری فارس را به خود اختصاص داده بود، هیچ کس حاضر نیست مسئولیت تسخیر سفارت انگلیس را به عهده بگیرد، «دانشجویان» از خود سلب مسئولیت می کنند و دادستان تهران می گوید برای ماجرای تسخیر سفارت پرونده ی قضائی تشکیل می دهد. آقای علی لاریجانی رئیس مجلس که با گردن افراشته از اقدام «دانشجویان» دفاع می کرد، حالا ساکت است.
روزنامه ی ابتکار خبر داده است: تسخیر سفارت انگلیس در هشتم آذرماه به دست عده ای از دانشجویان اگر چه در ساعات اولیه و هیجانات ناشی از آن برخی از افراد و مسئولان را به همراهی واداشت، اما با فرو نشستن هیجانات انتقاد برخی از مسئولان کشوری را به دنبال داشت به گونه ای که از تریبونهای نماز جمعه نیز از این موضوع انتقاد شد و خطبای جمعه خواستار پیگیری موضوع انتقاد از سیاست های انگلیس از طریق قانونی شدند.
چند روز بعد نیز گروهی از دانشجویان تشکل های اصولگرا که این تسخیر به حساب آنها نوشته شده بود، با انتشار اطلاعیه ای ضمن انتقاد از این حرکت، آن را به محافلی در بیرون از دانشگاه نسبت دادند که به دنبال افزایش هزینه برای دستگاه دیپلماسی کشور میباشند. تسخیر سفارت انگلیس در حالی انجام شد که نمایندگان مجلس یک روز قبل از آن با تصویب طرحی خواستار اخراج سفیر انگلیس و تغییر در روابط ایران با انگلیس شده بودند.برخی از منتقدین همین اقدام قانونی مجلس را کافی دانسته وخواستار آن شده بودند که این موضوع مهم از سوی مراجع ذیربط پیگیری شود. اما تغییر تدریجی واکنش های مراجع نظام به این امر به جایی رسیده است که اکنون دادستان تهران خبر از تشکیل پرونده ای در مراجع قضایی برای حمله کنندگان به سفارت انگلیس داده است. پرونده ای برای رسیدگی به تخلفات دانشجویان حمله کننده به سفارت که در جریان حوادث روز هشتم آذر ماه دستگیر شده و البته روز بعد آزاد شدند.
واکنش احمدینژاد به ماجرای سفارت انگلیس
احمدی نژاد که از روز حمله ی بسیجی ها به سفارت انگلستان، ساکت مانده و اظهارنظری نکرده بود، در گفتوگویی با یک شبکه ونزوئلایی در پاسخ به سوالی درباره حمله به سفارت بریتانیا گفت: مسئولین وزارت خارجه موضع جمهوری اسلامی ایران را در این خصوص اعلام کردند و مسئولین امنیتی کشور نیز مشغول بررسی موضوع هستند.
«مسئولین وزارت خارجه» دولت احمدی نژاد در همان زمان نارضایتی خود را از این اقدام به صراحت اعلام داشته باشند.
روزنامه ی ابتکار خبر داده است: تسخیر سفارت انگلیس در هشتم آذرماه به دست عده ای از دانشجویان اگر چه در ساعات اولیه و هیجانات ناشی از آن برخی از افراد و مسئولان را به همراهی واداشت، اما با فرو نشستن هیجانات انتقاد برخی از مسئولان کشوری را به دنبال داشت به گونه ای که از تریبونهای نماز جمعه نیز از این موضوع انتقاد شد و خطبای جمعه خواستار پیگیری موضوع انتقاد از سیاست های انگلیس از طریق قانونی شدند.
چند روز بعد نیز گروهی از دانشجویان تشکل های اصولگرا که این تسخیر به حساب آنها نوشته شده بود، با انتشار اطلاعیه ای ضمن انتقاد از این حرکت، آن را به محافلی در بیرون از دانشگاه نسبت دادند که به دنبال افزایش هزینه برای دستگاه دیپلماسی کشور میباشند. تسخیر سفارت انگلیس در حالی انجام شد که نمایندگان مجلس یک روز قبل از آن با تصویب طرحی خواستار اخراج سفیر انگلیس و تغییر در روابط ایران با انگلیس شده بودند.برخی از منتقدین همین اقدام قانونی مجلس را کافی دانسته وخواستار آن شده بودند که این موضوع مهم از سوی مراجع ذیربط پیگیری شود. اما تغییر تدریجی واکنش های مراجع نظام به این امر به جایی رسیده است که اکنون دادستان تهران خبر از تشکیل پرونده ای در مراجع قضایی برای حمله کنندگان به سفارت انگلیس داده است. پرونده ای برای رسیدگی به تخلفات دانشجویان حمله کننده به سفارت که در جریان حوادث روز هشتم آذر ماه دستگیر شده و البته روز بعد آزاد شدند.
واکنش احمدینژاد به ماجرای سفارت انگلیس
احمدی نژاد که از روز حمله ی بسیجی ها به سفارت انگلستان، ساکت مانده و اظهارنظری نکرده بود، در گفتوگویی با یک شبکه ونزوئلایی در پاسخ به سوالی درباره حمله به سفارت بریتانیا گفت: مسئولین وزارت خارجه موضع جمهوری اسلامی ایران را در این خصوص اعلام کردند و مسئولین امنیتی کشور نیز مشغول بررسی موضوع هستند.
«مسئولین وزارت خارجه» دولت احمدی نژاد در همان زمان نارضایتی خود را از این اقدام به صراحت اعلام داشته باشند.
جشن فلسطینیان به خاطر عضویت کامل در یونسکو
فلسطینیان عضویت کامل خود را در یونسکو، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد جشن گرفتند. در مراسمی با حضور محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در پاریس، مقر یونسکو، برافراشته شدن پرچم کشور فلسطین به عنوان صد و نود و پنجمین کشور جهان، که عضویت این سازمان جهانی را پذیرفته، جشن گرفته شد. یونسکو اولین سازمان جهانی وابسته به سازمان ملل متحد است که کشور فلسطین را به عنوان عضو مستقل پذیرفته است. در روزهای پایانی ماه اکتبر مجمع عمومی سازمان ملل متحد با اکثریت قاطع آرا با عضویت کامل فلسطین به عنوان کشوری مستقل موافقت کرد.
هواپیمای بدون سرنشین آمریکا "مشکل فنی" داشت
مایک راجرز، رئیس کمیته اطلاعات مجلس نمایندگان ایالات متحده ادعای ایران در مورد هدف قرار دادن هواپیمای بدون سرنشین آمریکا را رد کرده و گفته است این پرنده به خاطر مشکلات فنی به دست ایرانیها افتاده است. برخی مقامهای ایرانی ادعا کردهاند که پهپاد آمریکایی پس از نقض حریم هوایی ایران، هدف قرار گرفته و سرنگون شده است. اما برخی دیگر گفتهاند که کنترل آن را بدست آورده و با خسارت اندکی بر زمین نشاندهاند. رئیس کمیته اطلاعات مجلس نمایندگان آمریکا روز سهشنبه ۱۳ دسامبر در واشنگتن گفت، علت سقوط پهپاد آمریکایی یک "مشکل فنی" بود.
اصلاحطلبان: شرکت در انتخابات دیگر موضوعیتی ندارد
"اصلاحطلبان" میگویند حاکمیت همه راههای مشارکت و روزنههای امید اصلاحطلبان را بسته و پس از ماهها انتظار، گفته شده که «اگر اصلاحطلبان توبه کنند، باز هم پذيرفته نيست».
رئیس دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات اعلام کرد که این شورا برای انتخابات مجلس لیستی ارائه نمیدهد و نامزدی معرفی نخواهد کرد. به گزارش خبرگزاری ایسنا٬ علیمحمد غریبانی گفت بهرغم انتظار و تلاشهای چندماهه این شورا برای فراهم کردن فضای انتخابات با مشارکت جدی و حضور فعال مردم٬ "عرصه هر روز تنگتر میشود".
به گفته رییس دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، «لغو پیش همایش هم اندیشی اصلاحطلبان و مساعد نشدن شرایط برای برگزاری هماندیشی سراسری اصلاحطلبان از جمله نشانههای مناسب نبودن فضا برای حضور در انتخابات است».
"توبه" تنها راهی است که از سوی آیتالله خامنهای و دیگر مقامات ارشد حاکمیت٬ پیشروی اصلاحطلبان گذاشته شده است. محمدرضا مهدی کنی٬ رئیس مجلس خبرگان چندی پیش به نقل از آیتالله خامنهای گفت که شرط لازم برای شرکت اصلاحطلبان در انتخابات "اقرار به اشتباه" است: «نه اینکه بگویند ما میخواهیم بیاییم در انتخابات از نان پخته شده استفاده کنیم. بیایند بگویند ما در برههای اشتباه کردیم و حال هم فهمیدهایم و دیگر نمیخواهیم آن اشتباهات را تکرار کنیم.»
انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی قرار است ۱۲ اسفند سال جاری برگزار شود و ثبتنام از داوطلبان شرکت در انتخابات در فاصله سوم تا نهم دی ماه انجام خواهد شد.
رییس دورهای "شورای هماهنگی جبهه اصلاحات" همچنین خبر داد که این شورا در آینده نزدیک با انتشار بیانیه یا بیانیههایی، دلایل خود برای عدم حضور در انتخابات را توضیح خواهد داد.
«مسئولیت متوجه شخص رهبری است»
مصطفی تاجزاده٬ از فعالان سرشناس اصلاحطلب و معاون سیاسی وزارت کشور در دولت محمد خاتمی٬ که ماهها است در زندان به سر میبرد٬ گفته است که «مسئولیت برگزاری انتخابات فرمایشی و رسوا٬ متوجه شخص رهبری است.»
آقای تاجزاده که ریاست ستاد انتخابات کشور در دولت محمد خاتمی بود٬ تاکید کرده که «فقط رهبری است که میتواند با اتخاذ تصمیمی تاریخی موجب برپایی انتخابات آزاد شود.» به اعتقاد او «ملت ایران چنین رفتار اهانتآمیزی را آن هم پس از بهار عربی و برگزاری انتخابات آزاد در مصر و تونس و ... هرگز بر حاکمان نخواهد بخشید» و در این صورت رهبر باید «درباره نتایج سوء و مهلک این اقدام غیرقانونی و غیرمصلحتآمیز پاسخگوی مردم و آیندگان باشد.»
یششرط مورد نظر مصطفی تاجزاده و بسیاری دیگر از فعالان اصلاحطلب برای پذیرش شرکت در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی٬ تحقق شروطی است که پیشتر توسط محمد خاتمی٬ رئیسجمهور اسبق ایران٬ تعیین و تبیین شده بود. آزادی زندانیان سیاسی، آزادی فعالیت احزاب و رسانهها٬ رفع حصر از رهبران جنبش سبز و تضمین آزادی و سلامت انتخابات، از جمله مواردی هستند که تحقق آنها پیشنیاز مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات اعلام شده بود.
اما به نظر میرسد محمد خاتمی نیز از برآورده شدن این خواستهها قطع امید کرده است. آقای خاتمی در آخرین اظهارات خود در ۱۶ آذر٬ روز دانشجو٬ گفت: «نشانی از فراهم آمدن شرایط حضور در انتخابات نمیبینم.» به گفته او٬ برخی از چهرهها در ساختار حکومت در ایران معتقدند «رای مردم تزئینی است٬ در رای مردم میتوان تصرف کرد و وقتی حکومتی روی کار آمد٬ به هر قیمتی میتواند ادامه دهد.»
«شرکت در انتخابات دیگر موضوعیتی ندارد»
علیرضا علویتبار٬ از دیگر چهرههای سرشناس اصلاحطلب در ایران است که اخیرا در مصاحبهای با وبسایت کلمه٬ رفتار حکومت در قبال اصلاحطلبان را «طردکننده» خوانده و گفته «تقریبا امروز همه قانع شدهاند که شرکت در انتخابات موضوعیتی ندارد».
به اعتقاد او «پاسخ منفی جناحهای مختلف حکومتی به حسننیت اصلاحطلبان٬ ضربهای اساسی به انگیزه آنان زد و بحث و گفتوگو از انتخابات را منتفی ساخت.»
علویتبار گفته است: «شرکت در انتخابات مهندسیشده تنها منجر به مشروعیت دادن به رفتارهای حکومت و گرم کردن تنور انتخابات خواهد شد.»
چندی پیش محمد موسوی خویینیها٬ دبیر کل مجمع روحانیون مبارز هم با شکوه از بستن راههای انتخابات به روی اصلاحطلبان گفته بود: «فرصت انتخاباتی برای کسانی که میخواهند وارد انتخابات شوند تمام شده و حتی اگر آیتالله جنتی نامه فدایت شوم هم برای اصلاحطلبان بنویسند٬ دیگر نتیجهای ندارد.»
رئیس دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات اعلام کرد که این شورا برای انتخابات مجلس لیستی ارائه نمیدهد و نامزدی معرفی نخواهد کرد. به گزارش خبرگزاری ایسنا٬ علیمحمد غریبانی گفت بهرغم انتظار و تلاشهای چندماهه این شورا برای فراهم کردن فضای انتخابات با مشارکت جدی و حضور فعال مردم٬ "عرصه هر روز تنگتر میشود".
به گفته رییس دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، «لغو پیش همایش هم اندیشی اصلاحطلبان و مساعد نشدن شرایط برای برگزاری هماندیشی سراسری اصلاحطلبان از جمله نشانههای مناسب نبودن فضا برای حضور در انتخابات است».
"توبه" تنها راهی است که از سوی آیتالله خامنهای و دیگر مقامات ارشد حاکمیت٬ پیشروی اصلاحطلبان گذاشته شده است. محمدرضا مهدی کنی٬ رئیس مجلس خبرگان چندی پیش به نقل از آیتالله خامنهای گفت که شرط لازم برای شرکت اصلاحطلبان در انتخابات "اقرار به اشتباه" است: «نه اینکه بگویند ما میخواهیم بیاییم در انتخابات از نان پخته شده استفاده کنیم. بیایند بگویند ما در برههای اشتباه کردیم و حال هم فهمیدهایم و دیگر نمیخواهیم آن اشتباهات را تکرار کنیم.»
انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی قرار است ۱۲ اسفند سال جاری برگزار شود و ثبتنام از داوطلبان شرکت در انتخابات در فاصله سوم تا نهم دی ماه انجام خواهد شد.
رییس دورهای "شورای هماهنگی جبهه اصلاحات" همچنین خبر داد که این شورا در آینده نزدیک با انتشار بیانیه یا بیانیههایی، دلایل خود برای عدم حضور در انتخابات را توضیح خواهد داد.
«مسئولیت متوجه شخص رهبری است»
مصطفی تاجزاده٬ از فعالان سرشناس اصلاحطلب و معاون سیاسی وزارت کشور در دولت محمد خاتمی٬ که ماهها است در زندان به سر میبرد٬ گفته است که «مسئولیت برگزاری انتخابات فرمایشی و رسوا٬ متوجه شخص رهبری است.»
آقای تاجزاده که ریاست ستاد انتخابات کشور در دولت محمد خاتمی بود٬ تاکید کرده که «فقط رهبری است که میتواند با اتخاذ تصمیمی تاریخی موجب برپایی انتخابات آزاد شود.» به اعتقاد او «ملت ایران چنین رفتار اهانتآمیزی را آن هم پس از بهار عربی و برگزاری انتخابات آزاد در مصر و تونس و ... هرگز بر حاکمان نخواهد بخشید» و در این صورت رهبر باید «درباره نتایج سوء و مهلک این اقدام غیرقانونی و غیرمصلحتآمیز پاسخگوی مردم و آیندگان باشد.»
یششرط مورد نظر مصطفی تاجزاده و بسیاری دیگر از فعالان اصلاحطلب برای پذیرش شرکت در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی٬ تحقق شروطی است که پیشتر توسط محمد خاتمی٬ رئیسجمهور اسبق ایران٬ تعیین و تبیین شده بود. آزادی زندانیان سیاسی، آزادی فعالیت احزاب و رسانهها٬ رفع حصر از رهبران جنبش سبز و تضمین آزادی و سلامت انتخابات، از جمله مواردی هستند که تحقق آنها پیشنیاز مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات اعلام شده بود.
اما به نظر میرسد محمد خاتمی نیز از برآورده شدن این خواستهها قطع امید کرده است. آقای خاتمی در آخرین اظهارات خود در ۱۶ آذر٬ روز دانشجو٬ گفت: «نشانی از فراهم آمدن شرایط حضور در انتخابات نمیبینم.» به گفته او٬ برخی از چهرهها در ساختار حکومت در ایران معتقدند «رای مردم تزئینی است٬ در رای مردم میتوان تصرف کرد و وقتی حکومتی روی کار آمد٬ به هر قیمتی میتواند ادامه دهد.»
«شرکت در انتخابات دیگر موضوعیتی ندارد»
علیرضا علویتبار٬ از دیگر چهرههای سرشناس اصلاحطلب در ایران است که اخیرا در مصاحبهای با وبسایت کلمه٬ رفتار حکومت در قبال اصلاحطلبان را «طردکننده» خوانده و گفته «تقریبا امروز همه قانع شدهاند که شرکت در انتخابات موضوعیتی ندارد».
به اعتقاد او «پاسخ منفی جناحهای مختلف حکومتی به حسننیت اصلاحطلبان٬ ضربهای اساسی به انگیزه آنان زد و بحث و گفتوگو از انتخابات را منتفی ساخت.»
علویتبار گفته است: «شرکت در انتخابات مهندسیشده تنها منجر به مشروعیت دادن به رفتارهای حکومت و گرم کردن تنور انتخابات خواهد شد.»
چندی پیش محمد موسوی خویینیها٬ دبیر کل مجمع روحانیون مبارز هم با شکوه از بستن راههای انتخابات به روی اصلاحطلبان گفته بود: «فرصت انتخاباتی برای کسانی که میخواهند وارد انتخابات شوند تمام شده و حتی اگر آیتالله جنتی نامه فدایت شوم هم برای اصلاحطلبان بنویسند٬ دیگر نتیجهای ندارد.»
به گزارش خبرگزاری نیمه دولتی آناتولی ترکیه، احمد داود اوغلو، وزیر خارجه آن کشور، مراتب ناخرسندی دولت خود از اظهارات یک نماینده مجلس ایران در مورد حمله به تاسیسات رادار دفاع ضد موشکی ناتو در خاک ترکیه را به آگاهی علی اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران، رسانده است.
روز گذشته حسین ابراهیمی، معاون کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، گفت که سپر دفاع موشکی ناتو در ترکیه در واقع برای حفاظت از اسرائیل طراحی شده و در صورتی که ایران مورد حمله قرار گیرد، حق دارد این تاسیسات را هدف قرار دهد.آقای صالحی به وزیر خارجه ترکیه اطمینان داده است که اظهارات آقای ابراهیمی دیدگاه شخصی او بوده و منعکس کننده نظرات دولت جمهوری اسلامی نیست.
برخی مقامات آمریکایی هدف از استقرار شبکه دفاع موشکی را دفاع از متحدان خود در برابر حملات موشکی کشورهایی مانند ایران و کره شمالی توصیف کرده اند و پس از موافقت ترکیه با نصب تجهیزات راداری مورد استفاده این شبکه، جمهوری اسلامی این اقدام را باعث اختلال در امنیت منطقه خواند.
یک مرد مسلح وابسته به گروه های راست افراطی در شهر فلورانس ایتالیا با تیراندازی به سوی فروشندگان خارجی در دو میدان این شهر، دو فروشنده اهل سنگال را کشته و تعدادی دیگر را زخمی کرده است.
به گفته شاهدان عینی، فرد مهاجم که فقط تنها دستفروشان آفریقایی تبار را هدف قرار می داد، پس از مدتی تیراندازی در یکی از میدان های فلورانس، برای ادامه عملیات خود به میدان دیگری در شمال این شهر رفت و پلیس بعدا جسد او را، که ظاهرا خودکشی کرده بود، در نزدیکی این میدان یافت.مقامات ایتالیایی گفته اند که فرد مهاجم به احتمال زیاد با انگیزه های نژادپرستانه دست به این حملات زده بود و جیورجیو ناپولیتانو، رئیس جمهوری ایتالیا، این حمله را به شدت محکوم کرده و با توصیف آن به عنوان "نتیجه انفجار کورکورانه نفرت و تعصب"، از دولت خواسته است با چنین گرایش هایی مقابله کند.
لئون پانتا، وزیر دفاع آمریکا در سفری به کابل گفته که بدون دوستی با پاکستان پیروزی در افغانستان ناممکن است.
آقای پانتا شامگاه روز سه شنبه، ۲۲ قوس/آذر در یک سفر از پیش اعلام نشده به کابل آمده است.او قصد دارد که به مقامهای دولت افغانستان اطمینان دهد که پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، این کشور تنها نخواهد ماند.
قرار است آقای پانتا در این سفر با حامد کرزی، رئیس جمهوری و عبدالرحیم وردک وزیر دفاع افغانستان دیدار و گفتگو کند.
این مقام ارشد دفاعی آمریکا در حالی از افغانستان دیدار می کند که روابط کشورش با پاکستان به دنبال کشته شدن ۲۴ سرباز پاکستانی در ماه گذشته میلادی به پایین ترین سطح خود سقوط کرده است.
پاکستان در واکنش به این حمله نظامیان آمریکایی را از پایگاه شمسی در بلوچستان بیرون و راه تدارکاتی ناتو به افغانستان را بست.
پاکستان این حمله را عمدی می خواند، ولی نظامیان آمریکایی این ادعا را رد کرده اند. یک گروه ماموران آمریکایی در این مورد تحقیق می کند و نتیجه بررسی های خود را تا ده روز دیگر ارائه خواهد کرد.
وزیر دفاع آمریکا گفت که پاکستان در بسیاری مناطق با آمریکا کمک کرده، اما در عملیات هایی که در مناطق قبائلی و مرزی آن کشور انجام شده، مشکلاتی بین دو طرف وجود داشته است.
او گفت که آمریکا و پاکستان در پیوند با تروریسم نگرانی های مشترک دارند.
وزیر دفاع آمریکا به خبرنگارانی که با او به کابل سفر می کردند، گفت که سال ۲۰۱۱، به ویژه آنجایی که تلاشها برای حمایت از افغانستان مطرح است، نقطه عطف خواهد بود.
او گفت که نیروهای آمریکایی و متحدان آن توانسته اند سطح خشونتها را در افغانستان کم کنند و شماری از مناطق مهم را نیز از کنترل شورشیان آزاد کرده اند.
شرکت مخابراتی نوکیا-زیمنس اعلام کرده است که قراردادهای جدیدی در ایران امضا نخواهد کرد و تعهدات فعلی خود را نیز به تدریج کاهش خواهد داد.
این شرکت با صدور بیانیه ای گفته است که این تصمیم از اول ژانویه ۲۰۱۲ به اجرا گذاشته خواهد شد.نوکیا-زیمنس گفته است که حداکثر تلاش خود را خواهد کرد که با وجود تحریمهای فعلی (علیه ایران) و آنچه که ممکن است در آینده اعمال شود، به تعهداتش در مقابل مشتریهای فعلی خود پایبند بماند.
نوکیا-زیمنس از ماه ژوئن ۲۰۱۰ تا کنون فقط با مشتریهای موجود خود، قراردادهای جدید بسته و با اپراتور سوم ایران هم قراردادی منعقد نکرده است.
این شرکت اکنون اعلام کرده است که به دلیل تحریمهای اتحادیه اروپا، سازمان ملل متحد و آمریکا علیه افراد، سازمانها و دولت ایران، قادر نیست به فعالیتهای اقتصادی خود در این کشور ادامه دهد.
شرکت مخابراتی نوکیا-زیمنس گفته است که تحریمهای اعمال شده علیه بانکها و نهادهای مالی ایران، موجب شده است که این شرکت در حدود یک سال گذشته فقط بتواند مبلغ کمی از پولهای خود را از ایران خارج کند. این شرکت میگوید قطع معاملات بانکی تعدادی از کشورهای اروپایی با بانکهای ایران، ادامه کار این شرکت با مشتریهای ایرانیش را تقریبا غیرممکن کرده است.
این شرکت مخابراتی میگوید که تحولات مربوط به ایران را از نزدیک دنبال میکند و کلیه فعالیتهایش در ایران مطابق با تحریمها و محدودیتهای موجود انجام میگیرد، اما اضافه کرده است که این بدان معنا نیست که این شرکت در صورت تغییر شرایط سیاسی در ایران، در فعالیتهای خود تجدید نظر نخواهد کرد.
شرکت نوکیا-زیمنس گفته است که به عقیده این شرکت، شبکههای مخابراتی با فراهم کردن شرایطی برای آزادی بیان، دسترسی به اطلاعات و تبادل عقاید، به رعایت حقوق بشر کمک میکنند، و وجود این شبکهها برای توسعه اقتصادی حیاتی است.
این شرکت تاکید کرده است که خود را نسبت به کشور ایران و همینطور مردم آن متعهد میداند.
در سال ۲۰۱۰ میلادی هم شرکت نوکیا-زیمنس به دنبال انتقاداتی که از این شرکت در مورد فروش تجهیزات پیشرفته شنود مکالمات تلفنی به ایران و ردیابی مخالفان حکومت این کشور شده بود، اعلام کرد که فروش تجهیزات شنود و ردیابی تلفن همراه به ایران را متوقف کرده است.
بیش از ۷۰ درصد کارگران ایران زیر خط فقر برآورد شدند
رئیس اتحادیه کارگران قراردادی در ایران میگوید بیش از ۷۰ درصد از کارگران سراسر کشور زیر خط فقر زندگی میکنند.
بگزارش خبرگزاری کار ایران، ایلنا « فتح الله بیات » همچنین گفت که بیش از ۵۰ درصد از کارگران قراردادی، حداقل مصوبه مزدی را دریافت میکنند.
رئیس اتحادیه کارگران قراردادی در ایران افزوده است بین ۳۰ تا ۴۰ درصد از کارگران پیمانی سراسر کشور نیز كمتر از پايه دستمزد يعنی بين ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان دریافت میدارند.
بگزارش خبرگزاری کار ایران، ایلنا « فتح الله بیات » همچنین گفت که بیش از ۵۰ درصد از کارگران قراردادی، حداقل مصوبه مزدی را دریافت میکنند.
رئیس اتحادیه کارگران قراردادی در ایران افزوده است بین ۳۰ تا ۴۰ درصد از کارگران پیمانی سراسر کشور نیز كمتر از پايه دستمزد يعنی بين ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان دریافت میدارند.
بگفته یک فرمانده سپاه پاسداران مراکز غنی سازی اورانیوم در ایران شاید جابجا شوند
رئیس سازمان پدافند غیرعامل در ایران میگوید اگر شرایط ایجاب کند مراکز غنی سازی اورانیوم به جاهای امن تر منتقل خواهد شد.
بگزارش خبرگزاری مهر سرتیپ پاسدار « غلامرضا جلالی » گفت که ایران با ایمن سازی زیرساختها و عرصۀ سایبری به بازدارندگی دست یافته است.
این فرمانده سپاه پاسداران افزود اگر آمریکائیها و اسرائیلی ها می توانستند به تاسیسات هسته ای ایران حمله کنند و به آن ضربه بزنند تاکنون این کار را انجام داده بودند.
وی همچنین در مورد ویروس کامپیوتری « دوکو » گفت که این ویروس در سیستم نرم افزاری دستگاههای اجرایی کشور منتشر نشده است.
غلامرضا جلالی اضافه کرد که با نمونه برداری از این ویروس، آنتی ویروس آن ساخته شد و در اختیار افراد ذیربط قرار گرفت تا با آن مقابله و مراکز آلوده را پاکسازی کنند.
بگزارش خبرگزاری مهر سرتیپ پاسدار « غلامرضا جلالی » گفت که ایران با ایمن سازی زیرساختها و عرصۀ سایبری به بازدارندگی دست یافته است.
این فرمانده سپاه پاسداران افزود اگر آمریکائیها و اسرائیلی ها می توانستند به تاسیسات هسته ای ایران حمله کنند و به آن ضربه بزنند تاکنون این کار را انجام داده بودند.
وی همچنین در مورد ویروس کامپیوتری « دوکو » گفت که این ویروس در سیستم نرم افزاری دستگاههای اجرایی کشور منتشر نشده است.
غلامرضا جلالی اضافه کرد که با نمونه برداری از این ویروس، آنتی ویروس آن ساخته شد و در اختیار افراد ذیربط قرار گرفت تا با آن مقابله و مراکز آلوده را پاکسازی کنند.
تعداد قربانیان حمله مسلحانه در بلژیک به پنج تن رسید
مقامات در بلژیک میگویند شمار قربانیان حملۀ مردی مسلح به مردم در آن کشور به پنج تن رسیده است که فرد مهاجم را هم شامل میشود.
در این حمله که روز سه شنبه در یک میدان مرکزی شهر « لی یژ » روی داد حدود یکصد تن نیز زخمی شده اند.
انگیزه این حمله هنوز روشن نیست اما وزارت کشور بلژیک آنرا با تروریسم بیارتباط دانسته است.
چگونگی مرگ فرد مهاجم که « نورالدین عمرانی » و ۳۳ ساله معرفی شده مشخص نشده است.
در این حمله که روز سه شنبه در یک میدان مرکزی شهر « لی یژ » روی داد حدود یکصد تن نیز زخمی شده اند.
انگیزه این حمله هنوز روشن نیست اما وزارت کشور بلژیک آنرا با تروریسم بیارتباط دانسته است.
چگونگی مرگ فرد مهاجم که « نورالدین عمرانی » و ۳۳ ساله معرفی شده مشخص نشده است.
کشف ۸ ميليارد بشکه ذخاير نفت خزر، ميدان گازی با آذربايجان مشترک نيست
مهر
خبرگزاری مهر- گروه اقتصادی: همزمان با کشف حدود ۵۰ تريليون فوت مکعب ذخاير گاز در دريای خزر احتمال کشف ذخيره ۸ ميليارد بشکهای نفت در اين مخزن گازی قوت گرفته است ضمن آنکه شرکت ملی نفت مشترک بودن ميدان جديد گازی با جمهوری آذربايجان را رد می کند.به گزارش خبرنگار مهر، با گذشت يک دهه از آغاز ساخت فعاليت های اکتشافی ايران و ساخت سکوی نيمه شناور اميرکبير، ايران در آبهای عميق دريای خزر يک مخزن با ذخيره ۵۰ تريليون فوت مکعبی گاز طبيعی کشف کرد.
بر اساس اعلام مسئولان شرکت ملی نفت ايران ميدان تازه اکتشاف شده گاز طبيعی در آبهای حاکميتی ايران در دريای خزر قرار گرفته است و با هيچيک از کشورهای همسايه مشترک نيست.
شرکت ملی نفت ايران برای کشف اين ذخيره جديد هيدروکربوری تاکنون هفت حلقه چاه اکتشافی در آبهای عميق دريای خزر حفاری کرده است که در نهايت هشتمين چاه اکتشافی در اين حوزه دريايی به کشف يک ميدان عظيم گازی ختم شده است.
از سوی ديگر با دستور رستم قاسمی وزير نفت به منظور بررسی بيشتر و تکميل مطالعات اکتشافی ميدان تازه اکتشاف شده گاز طبيعی قرار است با تکميل چاه اکتشافی يک حلقه چاه توصيفی در اين ميدان گازی کشف شود.
در حال حاضر ميزان ذخاير گاز طبيعی کشف شده در بلوک ۶ اکتشافی در دريای خزر به طور کامل نهايی نشده است اما مطالعات اوليه نشان می دهد که اين ميدان گاز طبيعی علاوه بر ذخاير گاز و ميعانات گازی دارای ذخاير قابل توجه نفت خام است.
پيگيری خبرنگار مهر از شرکت ملی نفت ايران نشان می دهد که در اين بلوک اکتشافی حدود ۸ تا ۱۰ ميليارد بشکه ذخاير نفت خام وجود دارد که با توجه به ادامه فعاليت های اکتشفی در مورد حجم دقيق ذخاير نفت اين بلوک در شرايط فعلی نمی توان اظهار نظر کارشناسی شدهای انجام داد.
محمد اصولی درباره کشف ذخاير نفت خام در بلوک ۶ اکتشافی ايران در دريای خزر به مهر گفت: وجود ذخاير نفت خام در اين بلوک اکتشافی محتمل است.
مديرعامل شرکت نفت خزر با تاييد وجود ذخاير نفت خام در اين بلوک اکتشافی، تصريح کرد: در حال حاضر نمیتوان در خصوص ميزان دقيق حجم ذخاير هيدروکربوری و نفت خام اين بلوک اکتشافی اظهار نظر کرد.
اين مقام مسئول با يادآوری اينکه در سالهای گذشته لرزه نگاریهای دو بعدی و سه بعدی گسترده ای در محدوده آب های حاکميتی ايران در دريای خزر انجام شده استف اظهار داشت: با حفاری چاههای جديد در اين بلوک اکتشافی در آينده حجم دقيق ذخاير گاز طبيعی و نفت خام آن اعلام خواهد شد.
وی همچنين درباره احتمال مشترک بودن بلوک اکتشافی ايران در دريای خزر، توضيح داد: مخزن گازی کشف شده به هيچوجه با جمهوری آذربايجان مشترک نيست.
پتانسيل سرمايهگذاری ۱۰ ميليارد دلاری در نفت خزر
به گزارش مهر، ساخت اين سکوی نيمه شناور اميرکبير با هدف شروع عمليات حفاری در دريای خزر، از نيمه اول سال ۱۳۸۰ با بودجه اوليه ۲۱۵ ميليون دلار و ۳۴ ميليارد تومان توسط کنسرسيوم صدرا ايران و GVA سوئد آغاز شد.
نيمه شناور حفاری امير کبير برای استقرار از هشت لنگر که در ۴ طرف سکو قرار دارند، استفاده می کند. برای اجرای عمليات لنگر اندازی و پشتيبانی سکو در دريا، پروژه ساخت سه يدک کش کاسپين ۱، ۲ و ۳ پيش بينی شده است.
اين سکوی حفاری میتواند عمليات حفاری را به صورت نيمه شناور تا عمق هزار و ۳۰ متر از سطح آب و تا ۶ هزار متری بستر دريا انجام دهد. سکوی ايران البرز حدود ۱۴ هزار تن وزن دارد و ۱۲۰ نفر روی آن فعاليت خواهند کرد.
در نهايت اين سازه ۱۵ هزار تنی تابستان سال ۱۳۸۸ با حضور رئيس جمهوری به طور رسمی افتتاح شد و فعاليت اکتشافی اميرکبير بهمن ماه همان سال در آبهای عميق خزر آغاز شد.
تاکنون برای ساخت سکوی امير کبير و شناورهای پشتيبانی آن بيش از ۵۰۰ ميليون دلار سرمايه گذاری شده است ضمن آنکه کارشناسان از نياز به سرمايه گذاری حدود ۱۰ ميليارد دلاری برای توسعه ذخاير احتمالی هيدروکربوری ايران در دريای خزر خبر می دهند.
قزاقستان پيشتاز برداشت نفت و گاز دريای خزر
بر اساس آخرين گزارشهای رسمی ميزان برداشت نفت خام سه کشور جمهوری آذربايجان، ترکمنستان و قزاقستان از منابع هيدروکربوری دريای خزر بالغ بر ۲.۷ ميليون بشکه در روز است.
در سالهای اخير ميزان افزايش برداشت نفت و گاز طبيعی کشورهای حاشيه دريای خزر به ميزان قابل توجه ای افزايش يافته است، به طوريکه در سالهای اخير بيش از ۱۱۸ ميليون تن معادل ۲.۳ ميليون بشکه در روز نفت خام توسط اين کشورها برداشت می کنند.
در شرايط فعلی قزاقستان بيشترين ميزان بهره برداری و استخراج نفت و گاز را از دريای خزر را در اختيار دارد، پس از قزاقستان، جمهوری آذربايجان روزانه ۶۴۰ هزار بشکه نفت از دريای خزر برداشت می کند که به زودی اين ظرفيت توليد به ۸۰۰ هزار بشکه در روز افزايش می يابد.
ميزان توليد نفت ترکمنستان از دريای خزر را ۱۷۵ هزار بشکه در روز است که پيش بينی می شود اين ظرفيت اخيرا به ۱۸۵ هزار بشکه در روز افزايش پيدا کند.
از سال ۱۳۹۴ ميلادی تاکنون حدود ۲۸ شرکت آمريکايی، اروپايی و آسيايی در منابع نفت و گاز با کشورهای حاشيه دريای خزر مشارکت دارند.
برآوردهای اوليه غير رسمی نشان می دهد که ايران از ۱۵ ميليارد بشکه نفت و ۱۱ تريليون متر مکعب گاز طبيعی ذخاير هيدروکربوری در دريای خزر برخوردار است، ضمن آنکه مطالعات انجام شده نشان می دهد که عمده ذخاير نفت و گاز ايران در اعماق ۵۰۰ تا ۸۰۰ متری زير بستر دريای خزر جنوبی قرار دارد.
تاریخ مبارزات سیاسی ایران همواره در پیوندی ناگسستنی با مفهوم واقعۀ عاشورا بوده است. این پیوند نزدِ روشنفکرانِ ایرانی، مخالف، موافق و منتقدان متعددی دارد. عدهای معتقدند نمی توان از چارچوب نمادها و اسطوره های مذهبی پرقدرتی که در میان مردم ریشه های عمیقی دارند رها شد و عدهای دیگر میگویند روشنفکر موظف است گالیلهوار در مقابل پرطرفدارترین اسطورهها بایستد. این جدل در میان سه میهمانِ این میزگرد نیز وجود دارد.
نوشته: رضا ولی زاده
نوشته: رضا ولی زاده
عاشورا، حسین ابن علی و یزد؛ اسطوره ای پرطرفدار در میان اهل سیاست که همواره در کوشیده اند تا در رقابت با مخالفانشان به یک قرینه سازی تاریخی میان موقعیت خود و عاشورا دست بزنند. آن ها خودشان را در موقعیتی شبیه به حسین ابن علی و رقبا را نیز در مقام یزید به جامعه معرفی می کنند.
عاشورای سال 1388 در تهران نیز که با واکنش معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری گره خورده بود از این قاعده مستثنا نبود. اهالی جنبش اعتراضی سبز ایران و حاکمیت هر دو تلاش می کردند رقیب خود را در جایگاه یزید و لشکرش معرفی کنند. رد پای رقابت بر سر تصاحب نقش حسین ابن علی در واقعۀ عاشورا هنوز هم در طیف قابل توجهی از اهالی جنبش اعتراضی مردم ایران دیده می شود. آن هم جنبشی که مفاهیم سیاسی مدرنی چون سکولاریسم، لیبرالیسم و دموکراسی را در لایه های مختلف خود نمایندگی می کند.
آیا استفادۀ گفتمان های سیاسی و جنبش های سیاسی در ایران از واقعۀ عاشورا و نمادهای مذهبی اینچنینی برای بسیج نیروهای اجتماعی درست است؟ این کار چه آسیب هایی می تواند به یک جنبش دموکراسی خواهانه بزند؟
در این قسمت از میزگرد برنامۀ زمینه ها و زمانه ها آقایان رضا علیجانی، روزنامه نگار و فعال ملی-مذهبی ساکن پاریس، مهدی خلجی، دین پژوه، نویسنده و عضو مرکز مطالعات ایران در واشنگتن و شروین نکویی جامعه شناس و مدیر فستیوال هنری عرفان در هلند به دربارۀ این موضوع با یکدیگر به بحث پرداختهاند.
رضا علیجانی در پاسخ به این پرسش که آیا استفادۀ گفتمان های و جنبش های سیاسی در ایران از واقعۀ عاشورا و نمادهای مذهبی اینچنینی برای بسیج نیروهای اجتماعی درست است یا خیر، گفت: «پیش از ارزیابی ارزشیِ این موضوع باید یک ارزیابی جامعه شناسانه از آن داشت. در هر جامعه ای وقتی چالشی سیاسی رخ می دهد، کسانی که در دو سوی چالش ایستاده اند، این چالش ها و مخاطبان خود را به متن ها و تاریخ های مرجعی رجوع می دهند که در فضای جامعه هم شناخته شده اند. این طبیعی است و مشکلی هم در این ارجاع نیست. بلکه مشکل به نقش فربه و پراغراقی بازمی گردد که مذهب در یک دورۀ تاریخی در فضای سیاسی ایران بازی کرده است.»
او ارجاع به اسطوره ها را به عنوان بخشی از سنت فکری غالبِ در دورانِ پیش از تفکر دینی دارای ریشه هایی می داند که رها شدن از آن ها یک آرزوی محال است.
اما مهدی خلجی، دین پژوه و عضو مرکز مطالعات ایران در واشنگتن، تأکید دارد که باید از دایرۀ باطل اسطوره های این چنینی یا به طور کامل و یا نسبی رهایی یافت.
او می گوید: «از زمان مشروطه سعی شده مفاهیمی مانند قانون، آزادی و دموکراسی خواهی با رنگ و لعابی از مفاهیم مذهبی به جامعه عرضه شود. در حالی که این مفاهیم، مفاهیمی وارداتی هستند و در سنت ما وجود ندارند و اگر کسی تلاش کند با ارجاع به اسطوره های بنیادین فرهنگ ایرانی-اسلامی این مفاهیم را بفهمد یا عرضه کند و همچنین از قدرت و نفوذ اسطوره ها برای پیشبرد مفاهیمِ جامعۀ مدرن نظیر قانون، دموکراسی، حقوق شهروندی و... استفاده کند، هم خودش را فریب داده و هم جامعه را. دقیقا تلاش هایی از همین دست باعث شده تا از زمان مشروطه به این سو همواره نیروهای مرتجع بتوانند در رأس قدرت سیاسی بأیستند. به این ترتیب ما فقط سعی کردیم مفهوم دموکراسی و قانون را در چارچوب "سنت" بفهمیم و گسست مفاهیم مدرن از مفاهیم سنتی را به رسمیت نشناختیم.
شروین نکویی، جامعه شناس و اهل تصوف است او برخلاف مهدی خلجی می گوید: «من بر خلاف آقای خلجی فکر نمی کنم اسطوره ها و تاریخ مرجع ما استعداد لازم برای بازخوانی و کمک برای گذار به دموکراسی را ندارند. البته به نظر من باید میان این اسطوره ها تفکیک گذاشت. برخی از اسطوره ها و بخشی از تاریخ مرجع ما برای ترویج "مدارای سیاسی"، از استعداد بالایی برخوردارند.»
نکویی معتقد است در شرایطی که حاکمیت اقتدارگرا در ایران تعریف مشخصی از اسلام را به عنوان یک چماق بر سر مخالفانش می کوبد، مردم هم ناگزیرند گفتمانی در مقابل این چماق داشته باشند.
او به سه گفتمان به عنوان رویکردهای مختلف در ارجاع به گذشته اشاره می کند: «در مقابل گفتمان اسلام تهاجمی حاکمیت سه گفتمان وجود دارد که یکی «افسون زدایی از فرهنگ سیاسی» ماست که تأکید دارد برای گذار به دموکراسی و بالندگی فرهنگی هیچ کس نباید نسخه هایی بپیچد که به 1400 سال پیش برمی گردد؛ بلکه باید بر پایه عقلگرایی باشد.»
نکویی ادامه می دهد: «گفتمان دوم، یک گفتمان رقابتی-اسلامی است. من فکر می کنم طیفی از جنبش سبز وارد این رقابت و بازی یزیدی-حسینی شده و خودش را در مقابل حکومت، حسینِ زمان می داند. و گفتمان سوم را من یک گفتمان انسانی-اسلامی می دانم.»
و در مورد گفتمان سوم معتقد است: «گفتمان سوم که من خودم را نیز به آن نزدیک می دانم فضا را برای تکثرگرایی در بازخوانی تاریخ مرجع و رویدادهایی نظیر حماسۀ عاشورا متمرکز می کند و در نتیجه گیری خود به ترویج مدارای سیاسی می پردازد و به یک تحلیل عرفانی از تاریخ مرجع و اسلام تأکید دارد.»
ادامۀ بحث این سه کارشناس را در همین صفحه و در نسخۀ صوتی برنامه بشنوید.
عاشورای سال 1388 در تهران نیز که با واکنش معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری گره خورده بود از این قاعده مستثنا نبود. اهالی جنبش اعتراضی سبز ایران و حاکمیت هر دو تلاش می کردند رقیب خود را در جایگاه یزید و لشکرش معرفی کنند. رد پای رقابت بر سر تصاحب نقش حسین ابن علی در واقعۀ عاشورا هنوز هم در طیف قابل توجهی از اهالی جنبش اعتراضی مردم ایران دیده می شود. آن هم جنبشی که مفاهیم سیاسی مدرنی چون سکولاریسم، لیبرالیسم و دموکراسی را در لایه های مختلف خود نمایندگی می کند.
آیا استفادۀ گفتمان های سیاسی و جنبش های سیاسی در ایران از واقعۀ عاشورا و نمادهای مذهبی اینچنینی برای بسیج نیروهای اجتماعی درست است؟ این کار چه آسیب هایی می تواند به یک جنبش دموکراسی خواهانه بزند؟
در این قسمت از میزگرد برنامۀ زمینه ها و زمانه ها آقایان رضا علیجانی، روزنامه نگار و فعال ملی-مذهبی ساکن پاریس، مهدی خلجی، دین پژوه، نویسنده و عضو مرکز مطالعات ایران در واشنگتن و شروین نکویی جامعه شناس و مدیر فستیوال هنری عرفان در هلند به دربارۀ این موضوع با یکدیگر به بحث پرداختهاند.
رضا علیجانی در پاسخ به این پرسش که آیا استفادۀ گفتمان های و جنبش های سیاسی در ایران از واقعۀ عاشورا و نمادهای مذهبی اینچنینی برای بسیج نیروهای اجتماعی درست است یا خیر، گفت: «پیش از ارزیابی ارزشیِ این موضوع باید یک ارزیابی جامعه شناسانه از آن داشت. در هر جامعه ای وقتی چالشی سیاسی رخ می دهد، کسانی که در دو سوی چالش ایستاده اند، این چالش ها و مخاطبان خود را به متن ها و تاریخ های مرجعی رجوع می دهند که در فضای جامعه هم شناخته شده اند. این طبیعی است و مشکلی هم در این ارجاع نیست. بلکه مشکل به نقش فربه و پراغراقی بازمی گردد که مذهب در یک دورۀ تاریخی در فضای سیاسی ایران بازی کرده است.»
او ارجاع به اسطوره ها را به عنوان بخشی از سنت فکری غالبِ در دورانِ پیش از تفکر دینی دارای ریشه هایی می داند که رها شدن از آن ها یک آرزوی محال است.
اما مهدی خلجی، دین پژوه و عضو مرکز مطالعات ایران در واشنگتن، تأکید دارد که باید از دایرۀ باطل اسطوره های این چنینی یا به طور کامل و یا نسبی رهایی یافت.
او می گوید: «از زمان مشروطه سعی شده مفاهیمی مانند قانون، آزادی و دموکراسی خواهی با رنگ و لعابی از مفاهیم مذهبی به جامعه عرضه شود. در حالی که این مفاهیم، مفاهیمی وارداتی هستند و در سنت ما وجود ندارند و اگر کسی تلاش کند با ارجاع به اسطوره های بنیادین فرهنگ ایرانی-اسلامی این مفاهیم را بفهمد یا عرضه کند و همچنین از قدرت و نفوذ اسطوره ها برای پیشبرد مفاهیمِ جامعۀ مدرن نظیر قانون، دموکراسی، حقوق شهروندی و... استفاده کند، هم خودش را فریب داده و هم جامعه را. دقیقا تلاش هایی از همین دست باعث شده تا از زمان مشروطه به این سو همواره نیروهای مرتجع بتوانند در رأس قدرت سیاسی بأیستند. به این ترتیب ما فقط سعی کردیم مفهوم دموکراسی و قانون را در چارچوب "سنت" بفهمیم و گسست مفاهیم مدرن از مفاهیم سنتی را به رسمیت نشناختیم.
شروین نکویی، جامعه شناس و اهل تصوف است او برخلاف مهدی خلجی می گوید: «من بر خلاف آقای خلجی فکر نمی کنم اسطوره ها و تاریخ مرجع ما استعداد لازم برای بازخوانی و کمک برای گذار به دموکراسی را ندارند. البته به نظر من باید میان این اسطوره ها تفکیک گذاشت. برخی از اسطوره ها و بخشی از تاریخ مرجع ما برای ترویج "مدارای سیاسی"، از استعداد بالایی برخوردارند.»
نکویی معتقد است در شرایطی که حاکمیت اقتدارگرا در ایران تعریف مشخصی از اسلام را به عنوان یک چماق بر سر مخالفانش می کوبد، مردم هم ناگزیرند گفتمانی در مقابل این چماق داشته باشند.
او به سه گفتمان به عنوان رویکردهای مختلف در ارجاع به گذشته اشاره می کند: «در مقابل گفتمان اسلام تهاجمی حاکمیت سه گفتمان وجود دارد که یکی «افسون زدایی از فرهنگ سیاسی» ماست که تأکید دارد برای گذار به دموکراسی و بالندگی فرهنگی هیچ کس نباید نسخه هایی بپیچد که به 1400 سال پیش برمی گردد؛ بلکه باید بر پایه عقلگرایی باشد.»
نکویی ادامه می دهد: «گفتمان دوم، یک گفتمان رقابتی-اسلامی است. من فکر می کنم طیفی از جنبش سبز وارد این رقابت و بازی یزیدی-حسینی شده و خودش را در مقابل حکومت، حسینِ زمان می داند. و گفتمان سوم را من یک گفتمان انسانی-اسلامی می دانم.»
و در مورد گفتمان سوم معتقد است: «گفتمان سوم که من خودم را نیز به آن نزدیک می دانم فضا را برای تکثرگرایی در بازخوانی تاریخ مرجع و رویدادهایی نظیر حماسۀ عاشورا متمرکز می کند و در نتیجه گیری خود به ترویج مدارای سیاسی می پردازد و به یک تحلیل عرفانی از تاریخ مرجع و اسلام تأکید دارد.»
ادامۀ بحث این سه کارشناس را در همین صفحه و در نسخۀ صوتی برنامه بشنوید.
آیا نفت، عامل تاخیر رسیدن به دموکراسی در ایران است؟-۱
چرا به دنبال مسائلی هستیم که اکثریت به آنها بیتوجهاند؟ به قول دوستان، «بیکاریم»! سرمان «درد» میکند!...ولی نه، اگر معتقدیم که دانستن حق همه است، دانستن چیزهایی که به عمد در دولتهای مختلف از دید عموم پنهان مانده، از نظر ما جزو حقوق اصلی شهروندان ایرانی است.
از مجموعه عواملی که برخی از تحلیلگران سیاسی و اقتصادی در باره تاثیر منفی آن بر دموکراسی در ایران بارها سخن گفتهاند، «نفت» است. عباس عبدی میگوید: «وجود درآمدهاي كلان نفتي در خزانه دولتها، از جمله عوامل مخرب شكلگيري جنبشي اجتماعي و سياسي با اولويت آزادي است. اين منبع رانتي توجه همه را به خود جلب ميكند و اولين هدف كسب سهميه بيشتر از اين منبع است و اينجاست كه شعار برابريطلبانه مقدم بر شعار آزاديخواهانه ميشود. و هر فرصتطلب ناصادقي هم ميتواند متولي عهدهدار جنبش برابريطلبي شود، و حتي رهبران صديق و درستكار هم براي پيشرفت جنبش وسوسه ميشوند كه مطالبات برابريخواهانه مردم را بر شعار آزاديخواهانه مقدم بدارند، يا در عمل و به قيمت ناديده گرفتن اهداف آزاديخواهانه ،نيازهاي برابريطلبانه را تأمين كنند.» او در جای دیگر هم میگوید: «توزيع مستقيم پول نفت، راه دموكراسي را باز ميكند».
نگاههای مختلفی وجود دارد. بررسیهایی علمی ویژهای هم شده است. اما برخی هم معتقدند که نفت میتواند در کنار عوامل دیگر، از جمله عاملان عدم دستیابی به دموکراسی باشد. در این برنامه پرگار، میتوانید تفاوت نگاهها را ببینید.
فرهنگ سیاسی میتواند عاملی تاثیرگذار باشد، اما طبیعتا در کشوری که ساختارهای دموکراتیک در آنها شکل نگرفته و استبداد ریشهدار است، احتمالا میتوان تاثیر منفی قدرتمندتر شدن دولت به همین واسطه را بیشتر دید.
اما وقتی دولتی وابسته به مالیات مردم نباشد، میتواند حاکم بر همه چیز باشد...
برخی مثل عباس عبدی دیدگاه خودشان را نسبت به این مساله دارند. تا وقتی نظام مالیاتی ایران به هیچ دردی نمیخورد و مردم، طلبکار دولتشان نیستند، دموکراسی عملا نمیتواند شکل بگیرد! ما ایرانیها وقتی در خارج از ایران بابت مالیاتی که از ما گرفته میشود مینالیم، به این توجه نمیکنیم که اولا چه خدماتی میگیریم، و چگونه میتوانیم از دولتها طلبکار باشیم؟ اما وقتی دولتی حاکم بر نفت باشد و از درآمد نفت مردماش را سیراب کند و مردم هم به این پول معتاد شده باشند، سرنوشتشان و هر کاری که میکنند وابسته به بازیای است که دولت با نفت میکند.
با احترام به نظرهای مختلف، حداقل به عنوان یک روزنامهنگار برداشتی دارم، و نفت را عامل «رعیت» ماندن مردم ایران میدانم. حداقل به خاطر رشتهام، آگاهی بسیار اندکی در باره منابع نفتی و مطالعات این حوزه دارم. دوستانی دارم که در این حوزه فعال بودهاند و مدارکی را از طریق محققین بهدست آورده ام که شاید بتوان برای بررسی بیشتر در اختیار مخاطبان قرار داد.
من با این ایده موافقم که نفت میتواند یکی از بزرگترین موانع رسیدن به دموکراسی و آزادی در ایران باشد. اما ادر این باره باید تحقیق بهتری شود. سوال بزرگتر اینجاست؛ چرا ما روزنامهنگاران به دنبال ازاد کردن اطلاعات در باره نفت نبودهایم؟ شاید هر کسی دلیل خودش را داشته باشد. مهم این است که بدانیم آیا مسوولیتی نسبت به شهروندانمان داریم یا نه، و اگر بر اساس قواعد رسانهای، مهمترین مسوولیت ما، گفتن واقعیت و تامین منافع شهروندان است، پس حتما یک پایمان میلنگد.
شاید خیال کنید که دارم بیربط میگویم، اما ماجرا را از زاویه دید حقوق انسانیمان ببینیم! چرا حقوق بشر در ایران به راحتی نقض میشود و شهروندان قدرت ایستادن در برابر حاکم را ندارند؟ حاکم، ولی نعمت است! چه کسی میتواند مقابل ولینعمتی که پولاش و «حقوق»اش را از طریق نفت میپردازد بایستد؟ کسی که مقابل ولینعمت میایستد، گویی دست غذادهندهاش را گاز گرفته است! آیا شما کسی که سیرتان میکند را از خود میرانید؟
از نظر حاکم، «حقوق» ما تامین شده است. خود حاکم «حقوق» ما را تامین کرده و جز آن «حق»ی نداریم! اگر «حقوق» بیشتری از حاکم نفتی بخواهید، «حق»تان را کف دستتان میگذارد.
فضای نفتی ایران، تیره و تار است
شفافیت طلبیدن در فضای تیره و تار نفتی ایران غیر ممکن است. به جهت پیگیری یک پرونده نه چندان ساده، به نکاتی برخوردهایم که شاید از نظر بسیاری از شهروندان «عادی» باشد، اما اگر دانستن حق مردم است، و مردم به دنبال دانستنشان نبودهاند، شاید ناشی از این حس باشد که «حق» نداشتهاند بدانند. به عنوان مثال، کدام دستگاه نظارتی غیر وابسته به دولت، عملکرد شرکتهای دولتی را مورد بررسی قرار داده است؟ کدام شرکتها قراردادها و نحوه انعقادشان را بررسی کردهاند؟ آیا مدیران دولتی حق گرفتن «پورسانت» داشتهاند؟ مدیران دولتی چگونه توانستهاند در خارج از کشور در شرکتهایی سهیم باشند و از طریق «حق» ملت، به «حق و حقوق» برسند؟
به نظر من، نبود شفافیت مهمترین عاملی است که باعث میشود سوالهای زیادی برای کسانی که از حد عادی«فضول»تر باشند به وجود آید.
اگر خاطرتان باشد، سالها پیش، احمدینژاد میخواست کسانی را به وزارت نفت برساند که از نزدیکان او محسوب میشدند. چرا؟ مگر قبلیها چه کرده بودند که احمدینژاد می خواست به همان روش عمل کند؟ آیا نبود نظارت واقعی بر معاملات در دورههای مختلف جمهوری اسلامی باعث نشده بود که برخی از تازه به قدرت رسیدهها اشتهایشان برای قبضه کردن حوزه نفت زیاد شود؟
سالها پیش وقتی ماموران نظارت نروژ بر روی معاملات یک شرکت نفتی این کشور با ایرانیها دقیق شدند، متوجه شدند که یک جای کار میلنگد. اگر ناظران غیر وابسته به ماجرای شرکت «استات-اویل» گیر نمیدادند، شما هیچوقت متوجه خارج از «نرم» بودن معامله نفتی-گازی میان ایران و این شرکت میشدید؟ طبیعتا نه! کدام خبرنگار و گروه خبری ایرانی در این باره اطلاع داشت؟ کدام خبرنگار و گروه خبری ایرانی به معاملات حوزه نفت علاقهمند است تا ببیند منتفعین از معاملات چه کسانی و چه گروههایی هستند؟
یک منطق رایج در ایران میگوید که «بگذار فلانی دزدی کند، یک چیزی هم گیر مردم میآید». گمانم این منطق خود از مهمترین سدهای رسیدن به دموکراسی است. اعتقاد دارم که بخشی از اهالی رسانه منطبق با این منطق به اهالی قدرت نگاه میکنند. شاید برای بسیاری از دوستان ما، «بد» بهتر از «بدتر» باشد، حتی اگر نخواهد روز به روز «بهتر» شود. دوست همکاری میگفت: «سیاستمداران ما مثل حافظ به ماجرا نگاه میکنند؛ "اگر شراب خوری، جرعهای فشان بر خاک، از گناه که نفعی رسد به غیر، چهباک"»، به عبارتی، معتقد بود اگر سیاستمدار و فردی در مجموعه حاکمیت دزدی کند و سهمی از شکار را به «رعایا» بدهد، «باکی» نیست. مشکل من با این نگاه این است که همیشه باید نگاهمان به «دزد»ها باشد تا «باک»مان را پر کنند.
بررسی پروندههای مختلف نفتی شاید به ما کمک کند تا بدانیم آیا مثلا مورد مثل «استات-اویل» مسبوق به سابقه بوده و حاصل روندی بوده که جماعت نفتی به آن عادت کرده بودند یا نه، یک بار اتفاق افتاده و تکرار نشده بود.
اما ثبت شرکتهای متعدد در جاهایی که ناظران ایرانی امکان بررسی پروندههایشان را ندارند چه معنایی دارد. گرچه، در همان ایران خودمان هم نمیتوان به راحتی چیزی را بررسی کرد!
ممکن است از خودتان سوال کرده باشید که چرا بسیاری از شرکتهای وابستگان به قدرت در امارات عربی متحده و در شهر دوبی ثبت شدهاند؟ و چرا جماعت با خانوادههایی ایرانی-اماراتی شریک شدهاند؟ اگر تا حالا نپرسیدهاید که سرمایه عظیم «ایرانی» که در امارات اندوخته شده از کجا آمده، لطفا بپرسید، اگر به رسیدن به ایرانی دموکراتیک علاقهمندید! اگر «نفت» ایران حق مردم ایران است، پس پول نفت چرا در جای دیگری سرمایهگذاری میشود و سهمی به مردم نمیرسد؟
من کمونیست نیستم، اعتقادی به توزیع درآمد ایدهآل جماعت چپ ندارم، اما اگر ندانیم که چه بر سر «حق» ما آمده، گمانم باید بدانیم که در طول سالهای بعد از انقلاب، چه میزان نفت ایران بنا به چه دلایلی و با چه قیمتهایی به کشورهایی مثل سوریه رفته است...
بفهمیم که چه گروههایی از نفتی که به هر شکل متعلق به مردم بوده، بهرهمند شدهاند و چه میزان به مردم دادهاند...شاید پیشداوری ما اشتباه باشد! شاید این همه سال حق مردم را دو دستی تقدیم عامه کردهاند و فروتنانه زیستهاند تا «کوخنشینان» هر چه زودتر «کاخنشین» شوند.
من تنها میتوانم بر اساس مدارک و مستنداتی که در طی یک سال گذشته بهدست آوردهام سوالهایی را طرح کنم، اما شما نیز اگر مایل هستید، میتوانید در این بحث و احیانا تحقیق مشارکت کنید.
ادامه دارد
گفتگوی اختصاصی خودنویس با محمد نوریزاد: از اداره اطلاعات سپاه شکایت میکنم
محمد نوریزاد امروز به خودنویس گفت که فیلمی که از او در اینترنت پخش شده، از سوی ماموران اطلاعات سپاه از کامپیوتر شخصیاش به همراه فیلمها و عکسهای خانوادگی برده شده و از سوی آنان «سرهمبندی» و به همراه نوشتههای قدیمی او در روزنامه کیهان پخش شده است.
نوریزاد گفت که با وجود آنکه امیدی به دستگاه قضایی برای رسیدگی به خواسته خود ندارد، اما حتما شکایت خواهد کرد.
نوریزاد همچنین در پاسخ به سوال خودنویس در باره تشابههای رفتارهای فعلی با آنچه در گذشته به عنوان «نیمه پنهان» و «هویت» از سوی دستگاههای امنیتی انجام میشد گفت: «این اتفاقات خلقالساعه نبوده. مثل اینکه دیواری کج بوده و الان فرو ریخته. اگر مهندسی معکوس کنیم نسبت به گذشته، میبینیم که قدمها را از همان اول کج برداشتهایم. با همان اعدامهای اولیه پس از انقلاب و مصادرههای اموال مردم و تلخ بودن و تندی کرد، مردم را آزردن و ایجاد تنگنا برای مردم...مردمی که خودشان بودند، بیحجاب، باحجاب، کمونیست و آمده بودند دست به دست هم تا این انقلاب پا بگیرد مواجه شدند با برخوردهای شداد و غلاظ که این انقلاب فقط برای مسلمانان است و با محوریت روحانیت است ولاغیر و هر کسی و هر تشکیلاتی که میخواهد تحمل بشود باید در این شاکله قرار بگیرد. این شاکله نمیتوانست آزادی را به معنای مصطلحش در اختیار مردم بگذارد و فضا برای رشد ایجاد کند و این بود که ما سال به سال کج رفتیم و این شیوه به کجروی ما در این دو سال اخیر باعث واژگونی بسیاری از مناسبات شد.»
متن و فایل صوتی گفتگوی کامل با محمد نوریزاد به زودی در خودنویس منتشر خواهد شد.
آثار و پیامدهای نواندیشی دینی در عمل؛ مطلبی از همایون علم
ایمان ما ایمانی موروثی است.
ما مسلمان و شیعه هستیم، چون در خانوادهای مسلمان و شیعه به دنیا آمده و بزرگ شده ایم،همین.
اگر در خانوادهای یهودی بزرگ میشدیم، قطعا امروز یهودی بوده و ستاره داوود برایمان مقدس بود.
البته اگر هم بخواهیم علل ایمان مذهبی عموم مردم را در گسترهی تاریخی وسیعی، مثلا به وسعت ۱۴۰۰ سال بررسی کنیم، یقینا به علل دیگری علاوه بر وراثت، هم بر خواهیم خورد.
علتهایی به برندگی شمشیر.........
منصف باشیم! کدامیک از ما با دلایل وشواهد کافی و استدلال های محکم به وجود خدا یا پیامبری محمد ایمان پیدا کرده است؟
ممکن است در مقابل چنین ادعایی برخی مدعی شوند که:
نه! ایمان ما ،ایمانی مبتنی بر پژوهش و شناخت، ایمانی محکم و مستدل است.
فکر میکنم راستی آزمایی این ادعا دشوار نباشد.
شواهد و مدارک و دلایل کافی،هر انسان معقولی را مجاب خواهد کرد،حتی علارغم میلش،خصوصا هنگامی که موضوع رستگاری ابدی بوده و اشتباه در شناخت حقیقت یا عناد ورزیدن با آن بتواند ما را به عذابی ابدی دچار کند.
اگر باورهای متافیزیکی ما ،باورهایی مدلل، باورهایی مبتنی بر عقل و استدلال باشند،باید بتوانیم با ارائه دلائل و مدارکی که خودمان رابه عقایدی خاص باورمند
کردهاند، دیگران را نیز به باورهای خودمان باورمند کنیم.
شمایی که ادعا میکنید ایمان مذهبی تان ، ایمانی مستدل وقابل توجیه است، فکر میکنید بتوانید یک مسیحی را مسلمان کرده یا یک سنی را شیعه کنید؟
فکر میکنید بتوانید وجود یا وحدت و یگانگی خدا را اثبات کنید؟
هیچیک نمیتوانیم
اساسا تا کنون هیچ کس نتوانسته است چنین ادعاهایی را اثبات کند.
ایمان مذهبی ما هیچگاه حاصل خردگرایی و روشناندیشی نبوده است اما متاسفانه یا خوشبختانه این امکان را دارد که توسط خرد واندیشه مورد تردید واقع شده و ازبین برود.
شک و تردید خورهی ایمان است و خرد با مطالبهی دلیل برای باورهایمان و در عین حال نیافتن پاسخی قانع کننده، عامل ایجاد این شک و تردید.
نواندیشان دینی به دنبال عقلانی کردن و عادلانه کردن باورهای دینی ، خرافه زدایی وخشونت زدایی از آنها و در یک کلام به دنبال اصلاح باورهای دینی بر اساس ارزشهایی چون حقوق بشر و دموکراسیاند.
ارزشهایی که امروزه از سوی تمام ملل متمدن جهان پذیرفته شدهاند.
آنها به دنبال آداپت کردن مذهب به گونهای هستند که میان زندگی در جهان امروز و پیروی از ضرورت هایش و در عین حال پایبندی به مذهب ، میان مدرن بودن و مذهبی بودن،میان خردمند بودن و مذهبی بودن، میان دموکرات بودن و مذهبی بودن و ... تضادی وجود نداشته باشد.
اما باور نگارنده این است که نواندیشی آنان اثری متفاوت از آثار مورد انتظارشان خواهد داشت.
نواندیشان دینی ای همچون جناب گنجی، در مورد (برخی) از باورهای عموم این ادعا را مطرح میکنند که:
نه تنها شواهد و دلائل قوی برای اثبات این باورها وجود ندارد بلکه مدارک معتبری در جهت ابطال آنها نیز وجود دارد و اینچنین سبب میشوند که عموم مردم به برخی از باورهایشان شک کنند.
اما مساله این است که عموم مردم برای سایر باورهای متافیزیکی شان هم دلایل قوی و مدارک کافی و مجاب کنندهای ندارند.
اولین سوالی که فرد شکاک پس از شک کردن به برخی از باور هایش،به ضرورت منطقی از خویش میپرسد،این است که:
- چرا به ما بقی باور هایم شک نکنم؟
- اگر قرار است معقول بودن و توجیه پذیری ،معیارپذیرش یک باورباشد، چرا معیاری برای همهی باورهایمان نباشد؟
- امام دوازدهم دروغ است؟
- چرا یازده امام دیگر دروغ نباشند؟
- چه دلائل متقنی برای امام بودن و معصوم بودن آنها وجود دارد؟
- امامانی که در مجموعههایی همچون بحارالانوار و اصول کافی، مهملات فراوانی به آنها نسبت داده شده است.
- مهملاتی که تا دیروز با تکیه بر فرض، معصوم بودن گویندگانشان، توجیهات و تفاسیری افلاطونی برای آنها دست و پا کرده و خود را از تناقض میرهاندیم.
- حال که ممکن است امامت و عصمت دوازده امام دروغ باشد، چرا پیامبری و عصمت محمد ابن عبدالله دروغ نباشد؟
-اساسا چرا وجود خدا و آخرت را بپذیریم؟
- چه دلایل محکمی برای وجود خدا و روح وآخرت وجود دارد؟
- اگر دوازده امام واقعا امام و معصوم بودهاند، چرا سنی ها آنان را محترم نمیدارند؟
- اگر محمد آخرین فرستادهی خدا و حامل کامل ترین دین بوده است، چرا مسیحیان و یهودیان و بودایی ها،ادیان ناقص خود را رها نکرده و به دین کامل ما نمیگرایند؟
- آیا همگی عناد ورزیده و رستگاری ابدی را نمیخواهند؟
-یاعلتش این است که باوری به باورهای ما ندارند؟
- حقیقتی چنین بزرگ و تعیین کننده چون خاتمیت محمد را چرا تا کنون اکثریت مردم جهان نفهمیده یا نپذیرفتهاند؟
- آیا دلیلش عدم وجود دلائلی مجاب کننده برای این ادعا نیست؟
* ادعاهای فوق العاده ، دلایل فوق العاده نیز میخواهند (کارل گاسان)
شک و تردید به بیماری واگیری میماند که به زودی به تمامی باورهایمان سرایت کرده و بنیان ایمانمان رامتزلزل میسازد، البته هنگامی که معیارمعقول بودن و توجیه پذیری باورهایمان را به طور گزینشی، تنها برای ابطال کردن برخی باورهای دست و پاگیر و مشکل ساز به کار نبرده و شجاعت پیگیری تردیدهایمان را تا انتها داشته باشیم.
جناب سروش بیان میکنند که: تنها دستورات عبادی قرآن کلام خداست.
پرسش این است:
چرا و به چه دلایلی، ۱۷ رکعت نماز خواندن یا سی روز، روزه گرفتن را دستور خدا میدانید، اما قطع دست و سنگسار، نابرابری مرد و زن در ارث و .. را دستور خدا نمیدانید؟
آیا برای ادعاهای اول مدارک و دلائل کافی و مجاب کننده بدست آوردهاید؟
آیا خدایی دانستن احکام عبادی تنها به این دلیل نیست که با حقوق بشر و دموکراسی، با عرف پذیرفته شدهی جهان امروز در تضاد نیستند؟
در حالی که احکامی چون سنگسار و قطع ید و تبعیض جنسیتی و .. چون امروز وحشیانه به نظر رسیده و در تضاد با حقوق بشر و دموکراسیاند، آنها را دیگر دستور خدا نمیدانید؟
جناب گنجی ، کشتارهای ۶۷ را جنایت علیه بشریت خوانده و جمهوری اسلامی و شخص آیت الله خمینی را به خاطر آنها محکوم میکند.
در عین حال دم از پیامبر گرامی اسلام میزند.
فرض کنیم به طور قطعی ثابت شود کشتارهای ۶۷ به دستور شخص آیت الله خمینی بوده است.
آیا میتوان ادعا کرد: عمل او خلاف سیرهی پیامبر اسلام بوده است؟
مگرمحمد ابن عبدالله و علی ابن ابیطالب هم همین کارها را نمیکردند؟
آیا این محمد نبود که شخصا فرماندهی بیش از ۷۰ جنگ(غزوه) را بر عهده داشت؟
ایشان نبودند که برای دگراندیشان نامه نوشته و آنان را به پذیرش اسلام، دادن جزیه یا جنگ تهدید میکرد؟
ایشان، علی خامنهای را به خاطر قتل های زنجیرهای یا به خاطر صدور فرمان سرکوب در حوادث پس از انتخابات قاتل میداند.
علی ابن ابی طالب که قتال بود.
قتال العرب که بود؟
ناکثین و مارقین و قاسطین که بودند؟
چه توجیهی برای چنین تناقض های آشکاری وجود دارد؟
اگر محمد برای هدایت بشریت آمده بود،او هم میتوانست مانند مسیح حرفش را زده و بگذارد مخالفینش حتی او رابه صلیب بکشند.
آیا کشتن مسیح آیین او را برانداخت؟
آیا هدایت با شمشیر ممکن است؟
اما تاریخ پر درد ما نشان میدهد که ممکن است...
قصهی اسلام در خوشبینانه ترین تفسیر به قصهی معلمی میماند که به کمک حواریونش شمشیر به دست گرفته و برای هدایت و اصلاح دانش آموزان، مدارس را فتح میکند!
ارزشگذاری اعمال دیروز بر اساس ارزش های امروز به دور از واقعبینی است.
اما در همان زمان هم درجزیره العرب، مدارای دینی وجود داشت و اقوام مختلف با ادیان متفاوت به طور مسالمت آمیز در کنار هم زندگی میکردند.
این سوال ها و بیشمارسوال دیگر از این دست، حاصل تردید در باره عقایدمان و خوداندیشی در باب آنهاست.
البته حاصل آزاداندیشی است، نه حاصلاندیشهای کنترل شده، از نوعاندیشهی نواندیشان دینی.
نه حاصلاندیشیدنی با هدف حفظ و مستحکم کردن باورها ی موروثی مان.
نه حاصلاندیشیدنی برای بدست آوردن جوابی از پیش تعیین شده.
نه حاصلاندیشیدنی برای توجیه باورهایی که از دوران کودکی به ما تلقین شده و با آنها بزرگ شده و به آنها دل بستهایم.
اینها پرسشهایی است حاصلاندیشیدنی شجاعانه برای کشف حقیقت با هر پیامدی، نه حاصلاندیشیدنی اسکولاستیک.
اینها پرسشهایی است که به ضرورت منطقی در پی تردید در برخی از باورهایمان به وجود خواهند آمد.
پرسشهایی که به جرئت میتوان ادعا کرد هیچگاه به پاسخی قطعی منتهی نشده و نمیشوند.
پاسخی که در عین منطقی بودن و مستدل بودن ومحکم بودن به توجیه و به تبع نگهداری باورهای امروزمان یا اصلاحی جزیی در باور هایمان منتهی شود.
آنچه به وقوع میپیوند یک انقلاب عقیدتی است نه یک اصلاح.
حقیقت این است که مذهب به خانهای میماند که فقط میتوان از آن خارج شد.
به محض اینکه به خاطر پریشانی های ناشی از خروج مان از مامن عقیدتی دیروزمان و با هدف احیا یقین و آرامش گذشته مان،هوای بازگشت به سرمان زند، به محض چرخش برای بازگشت با هزاران در روبرو میشویم.
درهایی که تا قبل از خروج ازآن خانه،توجهی به آنها نکرده، یا آنها را جدی نگرفته بودیم.
کافیست خواسته یا ناخواسته ایمانمان به شیعه و اسلام را از دست داده و بار دیگر بخواهیم به اسلام یا هر مذهب دیگری باز گردیم.
به صورتی کاملا ناگزیر و آزار دهنده با پرسش های بیشماری از این دست روبرو میشویم:
- چرا شیعه شویم؟
- اساسا چرا اسلام ؟
- چرا مسیحی نشویم ؟
- چرا بودایی نشویم؟
- چرا به آیین یهود در نیاییم؟
این یعنی وارد شدن به وادی پرسشهایی بیپایان.
اگر به دنبال انتخاب عقلانی دین آینده مان باشیم، باید تمامی متون مربوط به
همهی ادیان و مذاهب و فرقه ها را تحلیل و بررسی کنیم.
اما این اقیانوس متون و مدارک و ادعا های مذهبی را بر اساس کدام معیارها بررسی کنیم تا پژوهشمان به (پاسخی قطعی) منجر شود؟
توجه کنیم که آنچه در این تحقیق و پژوهش میتواند برای ما چاره ساز باشد، تنها قطعیت و یقین است، چون تنها قطعی بودن پاسخ فرضی این پژوهش است که میتواند به ایمانی مدلل منتهی شود.
کمترین تردیدی در باب صحت پاسخ بدست آمده مانع ایجادایمانی مدلل خواهد شد
چون اساسا ایمان مبتنی بر تردید ممکن نمیباشد.
محمد، مدعی شده است که ۱۴۰۰ سال قبل با خدا حرف زده و فرستادهی اوست
موسی هم ادعا دارد بیش از سه هزار سال قبل خدا را در طور سینا دیده است.
چگونه میخواهیم در باب این ادعا ها تحقیق کنیم؟
آیا اساسا این ادعاها تحقیق پذیرند؟
آیا ممکن است تحقیقی چنین عظیم ترتیب داد و در نهایت به پاسخی چنان قطعی رسید که مثلا سبب شود شیعه بودن را رها کرده و به آیین بودا ایمان آوریم؟
ظهور اینشتین و ایجاد پارادایمی کاملا متفاوت از پارادایم نیوتنی برای توجیه واقعیت، ما را به این باور رساند که حتی یقینی ترین دستاوردهای بشری در حوزه قطعی ترین دانش هایمان هم قابل ابطال هستند و دانش انسان اساسا خطا پذیر بوده و نمیتواند به قطعیت و به تبع یقین منجر شود.
آیا ارزش دست آوردهایمان در حوزهی متافیزیک، میتواند یقینی تر از دست آورد هایمان در حوزهی فیزیک باشد؟
* متافیزیک، اقیانوسی تیره، بی کرانه و بدون فانوس دریایی است،سرشار از کشتی های شکستهی فلسفه. (کانت)
ممکن است گروهی در مقابل پرسشهایی از این دست که: چرا اسلام را بپذیریم؟
یا چرا شیعه شویم؟
پاسخ دهند که چون اسلام کامل ترین دین است و شیعه نیز محقترین فرقه آن است.
به یقین میتوان ادعا کرد که گزافه گوییهایی از این دست:
- محمد خاتم انبیاست....
- اسلام کامل ترین دین است....
- جهان برای علی و فاطمه خلق شده است
و ......
تنها در پستوهای حوزه های علمیه قابل بیاناند
با کدام شواهد و قرائن میتوان این ادعا ها را اثبات کرد؟
اگر آقایان مکارم شیرازی و نوری همدانی و مصباح یزدی و جوادی عاملی و ... مدعیاند که میتوانند این ادعا ها را اثبات کنند، چرا در یک برنامهی زنده تلویزیونی که بطور زنده برای تمامی جهان پخش میشود، این کار را نکرده و یک بار برای همیشه بشریت را از گمراهی و تباهی و ظلمت نجات نمیدهند؟
ساده است، چنین کاری را انجام نمیدهند چون نمیتوانند انجام دهند.
بر خلاف انتظارنواندیشان دینی،اندیشه های آنان دارای اثری کنترل شده براندیشهی عموم نیست.
ایمان دینی، به بنایی میماند که درآوردن تنها یه قطعه کوچک از آن، سبب فرو ریختن همهی آن میشود.
اگر شجاعت به خرج داده و تردید هایمان را تا انتها دنبال کنیم، در عین حال نظری هم بر گزیدهای از اظهار نظرهایی بیندازیم که در متون مقدس، به پیامبران و امامان نسبت داده شده است، در انتها اگربه شیادی، دروغ گویی، یا بلاهت پیامبران ایمان نیاوریم، قطعا دلیلی قطعی و محکم هم برای ایمان آوردن به پیامبری و عصمت و ارتباط آنان با کانون خیر و علم و زیبایی مطلق بدست نخواهیم آورد.
حقیقت این است که خرد شکاک و جستجو گر ما سبب نابودی ایمان موروثی و معلل مان میشود، بدون اینکه بتواند ایمانی مدلل برایمان به ارمغان آورد.
*ماهرترین مدافعان یک دین ،بزرگترین دشمنان آن هستند، زیرا مهارت و موشکافی آنان،هر لحظه ذهن را بر میانگیزد و ایجاد شک و شبه میکند. (ویل دورانت،تاریخ فلسفه)
باور های متافیزیکی میمانند و تطور مییابند، اما همچنان به شکلی معلل.
«واقعیت در راه»، سنگ محک محکمی برای راستی آزمایی این ادعا میباشد.
-------------
ما مسلمان و شیعه هستیم، چون در خانوادهای مسلمان و شیعه به دنیا آمده و بزرگ شده ایم،همین.
اگر در خانوادهای یهودی بزرگ میشدیم، قطعا امروز یهودی بوده و ستاره داوود برایمان مقدس بود.
البته اگر هم بخواهیم علل ایمان مذهبی عموم مردم را در گسترهی تاریخی وسیعی، مثلا به وسعت ۱۴۰۰ سال بررسی کنیم، یقینا به علل دیگری علاوه بر وراثت، هم بر خواهیم خورد.
علتهایی به برندگی شمشیر.........
منصف باشیم! کدامیک از ما با دلایل وشواهد کافی و استدلال های محکم به وجود خدا یا پیامبری محمد ایمان پیدا کرده است؟
ممکن است در مقابل چنین ادعایی برخی مدعی شوند که:
نه! ایمان ما ،ایمانی مبتنی بر پژوهش و شناخت، ایمانی محکم و مستدل است.
فکر میکنم راستی آزمایی این ادعا دشوار نباشد.
شواهد و مدارک و دلایل کافی،هر انسان معقولی را مجاب خواهد کرد،حتی علارغم میلش،خصوصا هنگامی که موضوع رستگاری ابدی بوده و اشتباه در شناخت حقیقت یا عناد ورزیدن با آن بتواند ما را به عذابی ابدی دچار کند.
اگر باورهای متافیزیکی ما ،باورهایی مدلل، باورهایی مبتنی بر عقل و استدلال باشند،باید بتوانیم با ارائه دلائل و مدارکی که خودمان رابه عقایدی خاص باورمند
کردهاند، دیگران را نیز به باورهای خودمان باورمند کنیم.
شمایی که ادعا میکنید ایمان مذهبی تان ، ایمانی مستدل وقابل توجیه است، فکر میکنید بتوانید یک مسیحی را مسلمان کرده یا یک سنی را شیعه کنید؟
فکر میکنید بتوانید وجود یا وحدت و یگانگی خدا را اثبات کنید؟
هیچیک نمیتوانیم
اساسا تا کنون هیچ کس نتوانسته است چنین ادعاهایی را اثبات کند.
ایمان مذهبی ما هیچگاه حاصل خردگرایی و روشناندیشی نبوده است اما متاسفانه یا خوشبختانه این امکان را دارد که توسط خرد واندیشه مورد تردید واقع شده و ازبین برود.
شک و تردید خورهی ایمان است و خرد با مطالبهی دلیل برای باورهایمان و در عین حال نیافتن پاسخی قانع کننده، عامل ایجاد این شک و تردید.
نواندیشان دینی به دنبال عقلانی کردن و عادلانه کردن باورهای دینی ، خرافه زدایی وخشونت زدایی از آنها و در یک کلام به دنبال اصلاح باورهای دینی بر اساس ارزشهایی چون حقوق بشر و دموکراسیاند.
ارزشهایی که امروزه از سوی تمام ملل متمدن جهان پذیرفته شدهاند.
آنها به دنبال آداپت کردن مذهب به گونهای هستند که میان زندگی در جهان امروز و پیروی از ضرورت هایش و در عین حال پایبندی به مذهب ، میان مدرن بودن و مذهبی بودن،میان خردمند بودن و مذهبی بودن، میان دموکرات بودن و مذهبی بودن و ... تضادی وجود نداشته باشد.
اما باور نگارنده این است که نواندیشی آنان اثری متفاوت از آثار مورد انتظارشان خواهد داشت.
نواندیشان دینی ای همچون جناب گنجی، در مورد (برخی) از باورهای عموم این ادعا را مطرح میکنند که:
نه تنها شواهد و دلائل قوی برای اثبات این باورها وجود ندارد بلکه مدارک معتبری در جهت ابطال آنها نیز وجود دارد و اینچنین سبب میشوند که عموم مردم به برخی از باورهایشان شک کنند.
اما مساله این است که عموم مردم برای سایر باورهای متافیزیکی شان هم دلایل قوی و مدارک کافی و مجاب کنندهای ندارند.
اولین سوالی که فرد شکاک پس از شک کردن به برخی از باور هایش،به ضرورت منطقی از خویش میپرسد،این است که:
- چرا به ما بقی باور هایم شک نکنم؟
- اگر قرار است معقول بودن و توجیه پذیری ،معیارپذیرش یک باورباشد، چرا معیاری برای همهی باورهایمان نباشد؟
- امام دوازدهم دروغ است؟
- چرا یازده امام دیگر دروغ نباشند؟
- چه دلائل متقنی برای امام بودن و معصوم بودن آنها وجود دارد؟
- امامانی که در مجموعههایی همچون بحارالانوار و اصول کافی، مهملات فراوانی به آنها نسبت داده شده است.
- مهملاتی که تا دیروز با تکیه بر فرض، معصوم بودن گویندگانشان، توجیهات و تفاسیری افلاطونی برای آنها دست و پا کرده و خود را از تناقض میرهاندیم.
- حال که ممکن است امامت و عصمت دوازده امام دروغ باشد، چرا پیامبری و عصمت محمد ابن عبدالله دروغ نباشد؟
-اساسا چرا وجود خدا و آخرت را بپذیریم؟
- چه دلایل محکمی برای وجود خدا و روح وآخرت وجود دارد؟
- اگر دوازده امام واقعا امام و معصوم بودهاند، چرا سنی ها آنان را محترم نمیدارند؟
- اگر محمد آخرین فرستادهی خدا و حامل کامل ترین دین بوده است، چرا مسیحیان و یهودیان و بودایی ها،ادیان ناقص خود را رها نکرده و به دین کامل ما نمیگرایند؟
- آیا همگی عناد ورزیده و رستگاری ابدی را نمیخواهند؟
-یاعلتش این است که باوری به باورهای ما ندارند؟
- حقیقتی چنین بزرگ و تعیین کننده چون خاتمیت محمد را چرا تا کنون اکثریت مردم جهان نفهمیده یا نپذیرفتهاند؟
- آیا دلیلش عدم وجود دلائلی مجاب کننده برای این ادعا نیست؟
* ادعاهای فوق العاده ، دلایل فوق العاده نیز میخواهند (کارل گاسان)
شک و تردید به بیماری واگیری میماند که به زودی به تمامی باورهایمان سرایت کرده و بنیان ایمانمان رامتزلزل میسازد، البته هنگامی که معیارمعقول بودن و توجیه پذیری باورهایمان را به طور گزینشی، تنها برای ابطال کردن برخی باورهای دست و پاگیر و مشکل ساز به کار نبرده و شجاعت پیگیری تردیدهایمان را تا انتها داشته باشیم.
جناب سروش بیان میکنند که: تنها دستورات عبادی قرآن کلام خداست.
پرسش این است:
چرا و به چه دلایلی، ۱۷ رکعت نماز خواندن یا سی روز، روزه گرفتن را دستور خدا میدانید، اما قطع دست و سنگسار، نابرابری مرد و زن در ارث و .. را دستور خدا نمیدانید؟
آیا برای ادعاهای اول مدارک و دلائل کافی و مجاب کننده بدست آوردهاید؟
آیا خدایی دانستن احکام عبادی تنها به این دلیل نیست که با حقوق بشر و دموکراسی، با عرف پذیرفته شدهی جهان امروز در تضاد نیستند؟
در حالی که احکامی چون سنگسار و قطع ید و تبعیض جنسیتی و .. چون امروز وحشیانه به نظر رسیده و در تضاد با حقوق بشر و دموکراسیاند، آنها را دیگر دستور خدا نمیدانید؟
جناب گنجی ، کشتارهای ۶۷ را جنایت علیه بشریت خوانده و جمهوری اسلامی و شخص آیت الله خمینی را به خاطر آنها محکوم میکند.
در عین حال دم از پیامبر گرامی اسلام میزند.
فرض کنیم به طور قطعی ثابت شود کشتارهای ۶۷ به دستور شخص آیت الله خمینی بوده است.
آیا میتوان ادعا کرد: عمل او خلاف سیرهی پیامبر اسلام بوده است؟
مگرمحمد ابن عبدالله و علی ابن ابیطالب هم همین کارها را نمیکردند؟
آیا این محمد نبود که شخصا فرماندهی بیش از ۷۰ جنگ(غزوه) را بر عهده داشت؟
ایشان نبودند که برای دگراندیشان نامه نوشته و آنان را به پذیرش اسلام، دادن جزیه یا جنگ تهدید میکرد؟
ایشان، علی خامنهای را به خاطر قتل های زنجیرهای یا به خاطر صدور فرمان سرکوب در حوادث پس از انتخابات قاتل میداند.
علی ابن ابی طالب که قتال بود.
قتال العرب که بود؟
ناکثین و مارقین و قاسطین که بودند؟
چه توجیهی برای چنین تناقض های آشکاری وجود دارد؟
اگر محمد برای هدایت بشریت آمده بود،او هم میتوانست مانند مسیح حرفش را زده و بگذارد مخالفینش حتی او رابه صلیب بکشند.
آیا کشتن مسیح آیین او را برانداخت؟
آیا هدایت با شمشیر ممکن است؟
اما تاریخ پر درد ما نشان میدهد که ممکن است...
قصهی اسلام در خوشبینانه ترین تفسیر به قصهی معلمی میماند که به کمک حواریونش شمشیر به دست گرفته و برای هدایت و اصلاح دانش آموزان، مدارس را فتح میکند!
ارزشگذاری اعمال دیروز بر اساس ارزش های امروز به دور از واقعبینی است.
اما در همان زمان هم درجزیره العرب، مدارای دینی وجود داشت و اقوام مختلف با ادیان متفاوت به طور مسالمت آمیز در کنار هم زندگی میکردند.
این سوال ها و بیشمارسوال دیگر از این دست، حاصل تردید در باره عقایدمان و خوداندیشی در باب آنهاست.
البته حاصل آزاداندیشی است، نه حاصلاندیشهای کنترل شده، از نوعاندیشهی نواندیشان دینی.
نه حاصلاندیشیدنی با هدف حفظ و مستحکم کردن باورها ی موروثی مان.
نه حاصلاندیشیدنی برای بدست آوردن جوابی از پیش تعیین شده.
نه حاصلاندیشیدنی برای توجیه باورهایی که از دوران کودکی به ما تلقین شده و با آنها بزرگ شده و به آنها دل بستهایم.
اینها پرسشهایی است حاصلاندیشیدنی شجاعانه برای کشف حقیقت با هر پیامدی، نه حاصلاندیشیدنی اسکولاستیک.
اینها پرسشهایی است که به ضرورت منطقی در پی تردید در برخی از باورهایمان به وجود خواهند آمد.
پرسشهایی که به جرئت میتوان ادعا کرد هیچگاه به پاسخی قطعی منتهی نشده و نمیشوند.
پاسخی که در عین منطقی بودن و مستدل بودن ومحکم بودن به توجیه و به تبع نگهداری باورهای امروزمان یا اصلاحی جزیی در باور هایمان منتهی شود.
آنچه به وقوع میپیوند یک انقلاب عقیدتی است نه یک اصلاح.
حقیقت این است که مذهب به خانهای میماند که فقط میتوان از آن خارج شد.
به محض اینکه به خاطر پریشانی های ناشی از خروج مان از مامن عقیدتی دیروزمان و با هدف احیا یقین و آرامش گذشته مان،هوای بازگشت به سرمان زند، به محض چرخش برای بازگشت با هزاران در روبرو میشویم.
درهایی که تا قبل از خروج ازآن خانه،توجهی به آنها نکرده، یا آنها را جدی نگرفته بودیم.
کافیست خواسته یا ناخواسته ایمانمان به شیعه و اسلام را از دست داده و بار دیگر بخواهیم به اسلام یا هر مذهب دیگری باز گردیم.
به صورتی کاملا ناگزیر و آزار دهنده با پرسش های بیشماری از این دست روبرو میشویم:
- چرا شیعه شویم؟
- اساسا چرا اسلام ؟
- چرا مسیحی نشویم ؟
- چرا بودایی نشویم؟
- چرا به آیین یهود در نیاییم؟
این یعنی وارد شدن به وادی پرسشهایی بیپایان.
اگر به دنبال انتخاب عقلانی دین آینده مان باشیم، باید تمامی متون مربوط به
همهی ادیان و مذاهب و فرقه ها را تحلیل و بررسی کنیم.
اما این اقیانوس متون و مدارک و ادعا های مذهبی را بر اساس کدام معیارها بررسی کنیم تا پژوهشمان به (پاسخی قطعی) منجر شود؟
توجه کنیم که آنچه در این تحقیق و پژوهش میتواند برای ما چاره ساز باشد، تنها قطعیت و یقین است، چون تنها قطعی بودن پاسخ فرضی این پژوهش است که میتواند به ایمانی مدلل منتهی شود.
کمترین تردیدی در باب صحت پاسخ بدست آمده مانع ایجادایمانی مدلل خواهد شد
چون اساسا ایمان مبتنی بر تردید ممکن نمیباشد.
محمد، مدعی شده است که ۱۴۰۰ سال قبل با خدا حرف زده و فرستادهی اوست
موسی هم ادعا دارد بیش از سه هزار سال قبل خدا را در طور سینا دیده است.
چگونه میخواهیم در باب این ادعا ها تحقیق کنیم؟
آیا اساسا این ادعاها تحقیق پذیرند؟
آیا ممکن است تحقیقی چنین عظیم ترتیب داد و در نهایت به پاسخی چنان قطعی رسید که مثلا سبب شود شیعه بودن را رها کرده و به آیین بودا ایمان آوریم؟
ظهور اینشتین و ایجاد پارادایمی کاملا متفاوت از پارادایم نیوتنی برای توجیه واقعیت، ما را به این باور رساند که حتی یقینی ترین دستاوردهای بشری در حوزه قطعی ترین دانش هایمان هم قابل ابطال هستند و دانش انسان اساسا خطا پذیر بوده و نمیتواند به قطعیت و به تبع یقین منجر شود.
آیا ارزش دست آوردهایمان در حوزهی متافیزیک، میتواند یقینی تر از دست آورد هایمان در حوزهی فیزیک باشد؟
* متافیزیک، اقیانوسی تیره، بی کرانه و بدون فانوس دریایی است،سرشار از کشتی های شکستهی فلسفه. (کانت)
ممکن است گروهی در مقابل پرسشهایی از این دست که: چرا اسلام را بپذیریم؟
یا چرا شیعه شویم؟
پاسخ دهند که چون اسلام کامل ترین دین است و شیعه نیز محقترین فرقه آن است.
به یقین میتوان ادعا کرد که گزافه گوییهایی از این دست:
- محمد خاتم انبیاست....
- اسلام کامل ترین دین است....
- جهان برای علی و فاطمه خلق شده است
و ......
تنها در پستوهای حوزه های علمیه قابل بیاناند
با کدام شواهد و قرائن میتوان این ادعا ها را اثبات کرد؟
اگر آقایان مکارم شیرازی و نوری همدانی و مصباح یزدی و جوادی عاملی و ... مدعیاند که میتوانند این ادعا ها را اثبات کنند، چرا در یک برنامهی زنده تلویزیونی که بطور زنده برای تمامی جهان پخش میشود، این کار را نکرده و یک بار برای همیشه بشریت را از گمراهی و تباهی و ظلمت نجات نمیدهند؟
ساده است، چنین کاری را انجام نمیدهند چون نمیتوانند انجام دهند.
بر خلاف انتظارنواندیشان دینی،اندیشه های آنان دارای اثری کنترل شده براندیشهی عموم نیست.
ایمان دینی، به بنایی میماند که درآوردن تنها یه قطعه کوچک از آن، سبب فرو ریختن همهی آن میشود.
اگر شجاعت به خرج داده و تردید هایمان را تا انتها دنبال کنیم، در عین حال نظری هم بر گزیدهای از اظهار نظرهایی بیندازیم که در متون مقدس، به پیامبران و امامان نسبت داده شده است، در انتها اگربه شیادی، دروغ گویی، یا بلاهت پیامبران ایمان نیاوریم، قطعا دلیلی قطعی و محکم هم برای ایمان آوردن به پیامبری و عصمت و ارتباط آنان با کانون خیر و علم و زیبایی مطلق بدست نخواهیم آورد.
حقیقت این است که خرد شکاک و جستجو گر ما سبب نابودی ایمان موروثی و معلل مان میشود، بدون اینکه بتواند ایمانی مدلل برایمان به ارمغان آورد.
*ماهرترین مدافعان یک دین ،بزرگترین دشمنان آن هستند، زیرا مهارت و موشکافی آنان،هر لحظه ذهن را بر میانگیزد و ایجاد شک و شبه میکند. (ویل دورانت،تاریخ فلسفه)
باور های متافیزیکی میمانند و تطور مییابند، اما همچنان به شکلی معلل.
«واقعیت در راه»، سنگ محک محکمی برای راستی آزمایی این ادعا میباشد.
-------------
مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.
خواستههای دولت اوباما در توافق سنا و مجلس نمایندگان بر سر تحریم ایران مد نظر گرفته شد
مجلس نمایندگان و سنای آمریکا با در نظر گرفتن خواستههای دولت اوباما یا همان انعطاف پذیری تحریمها، بر سر بایکوت بانک مرکزی ایران به توافق رسیدند. مجلس نمایندگان امیدوار است که این لایحه را در هفته جاری به تصویب برساند.
بعد از تصویب طرح تحریم بانک مرکزی ایران در سنای آمریکا، دولت اوباما که به دلیل احتمال شوک نفتی ناشی از این تحریمها، با طرح مخالف بود، تلاش کرد تا از شدت این تحریمها بکاهد. به همین منظور مذاکره کنندگانی از سنا و مجلس نمایندگان گرد هم آمدند تا نظرات دولت را بررسی کنند.
به گزارش رویترز، روز دوشنبه این هیات اعلام کرد که مجلس و سنا بر سر تحریم بانک مرکزی ایران به توافق رسیدند. این هیات افزود که تغییراتی بر اساس خواست دولت در طرح اعمال شده است. هیات از انعطاف پذیری بیشتر در قبال شرکتهای طرف معامله با بانک مرکزی ایران خبر داد.
سناتور لوین به خبرنگاران گفت که لایحه جدید حدود نود و شش درصد مشابه لایحه تصویب شده در سنا است. در لایحه جدید، شرکتهای طرف معامله با بانک مرکزی ایران همچنان با تحریم مواجه خواهند شد اما تغییرات حاصله این امکان را فراهم کرده است که به جای قطع رابطه کامل با چنین شرکتهایی، دولت بتواند تنبیهات و محدودیتهای دیگری برای آنها در نظر بگیرد. به گفته لوین، این تغییرات همچنین استثناء قائل شدن (یا عدم تحریم) شرکتهایی که کشورشان به ایالات متحده در فشار آوردن به ایران کمک می کنند را برای دولت آسانتر کرده است.
در قانون تحریم علیه ایران که برای اولین بار در سال ۱۹۹۶ توسط کلینتون به تصویب و بعدها به امضای سایر روسای جمهور آمریکا رسید، دو بند وجود دارد که به دولت اجازه میدهد که اگر کشور کمپانی مد نظر، بتواند از امکانات دیپلماتیک خود برای مهار دسترسی ایران به سلاح کشتار جمعی استفاده کند و یا اگر رئیس جمهوری آمریکا تحریم را به ضرر منافع ملی بداند، کمپانی غیر آمریکایی تحریم نمیشود. به نظر میرسد که در لایحه جدید دست دولت در استفاده از این بندها بازتر خواهد بود..