یکی از نزدیکان هنرمند زندانی در مصاحبه با روز:
رامین پرچمی دنبال رای گمشده خود است
یکی از نزدیکان رامین پرچمی، بازیگر سینما در مصاحبه با "روز" اعلام کرد این هنرمند مثل سایر مردم ایران به دنبال رای گمشده خود و آزادی است.وی همچنین گفت رامین در دو سال گذشته با مردم معترض همراه بود و در جریان اعتراضات مردمی در روز 25 بهمن بازداشت شده و ادعای برخی رسانه های حکومتی مبنی بر حمل مواد مخدر از سوی رامین پرچمی را کذب محض خواند.
رسانه های حکومتی طی روزهای گذشته مدعی شده اند که رامین پرچمی به دلیل قاچاق مواد مخدر بازداشت شده و در حال سپری کردن دوران محکومیت خود است.
اما یکی از نزدیکان خانواده آقای پرچمی که تحت فشارهای شدیدی هستند به "روز" می گوید : کسی که معتاد باشد یا قاچاق مواد مخدر کرده باشد به "اقدام علیه امنیت ملی" و "اخلال در نظم عمومی" متهم نمی شود.
رامین پرچمی، بازیگر 38 ساله سینما و تلویزیون، روز 25 بهمن و در جریان تجمعات اعتراضی مردمی بازداشت شد. او اکنون در بند 350 اوین زندانی است و از سوی دادگاه انقلاب به یکسال حبس تعزیری محکوم شده است.
برخی گزارش ها از نحوه بازداشت آقای پرچمی حاکی از این بود که ماموران لباس شخصی، او رادر جریان راهپیمایی ۲۵ بهمن شناسایی کرده و به او تذکر داده بودند که محل تجمع را ترک کند اما بعد از مقاومت این هنرمنداو را بازداشت کردند:رامین هم مثل سایر مردم است، هیچ فرقی با سایر جوانان مردم ندارد؛ وقتی برخوردها با مردم را دیده، طبیعی بود که همراه مردم بماند. حالا چون هنرمند و شناخته شده بود که دلیل نمی شود بی تفاوت باشد. او آدمی است که پای عقاید خود می ایستد و دردسر را هم به جان می خرد.
او می افزاید: رامین ماسکی بر صورت داشته اما با این حال ماموران او را شناسایی کرده بودند.
روز 25 بهمن، مردم ایران به دعوت میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای حمایت از جنبش اعتراضی مردم تونس و مصر به خیابان ها آمدند اما این تظاهرات به درگیری با نیروهای حکومتی و کشته شدن دو جوان دانشجوو ضرب و شتم صدها تن از مردم منجر شد.
خبر بازداشت رامین پرچمی تا پیش از انتقال او به بند 350 اوین با ابهاماتی مواجه بود که سکوت خانواده این هنرمند بر آن می افزود. چرا: "پدر و مادر رامین، حدود دو سال و نیم پیش در یک حادثه فوت کردند و خانم رامین هم برای درس خواندن از ایران خارج شده.یعنی خیلی منابع خبری نبود و متاسفانه اطلاع رسانی چندانی درباره بازداشت رامین صورت نگرفت. از طرفی چون رامین بازیگر به هر حال شناخته شده ای بود ماموران خیلی فشار آوردند که ما سکوت کنیم.آنها می ترسند رسما اعلام شود چهره های شناخته شده ای چون هنرمندان و ورزشکاران و... همراه مردم هستند و به وضعیت فعلی اعتراض دارند. احساس میکنم از روحیه ای که از این طریق به مردم تزریق می شود هراس دارند".
از او می پرسم آیا رامین در سایر تجمعات هم همراه مردم شرکت میکرد؟ می گوید: رامین از ابتدا احساس میکرد رای اش گم شده و در تمام این مدت سعی میکرد در هر فرصتی که پیش می آید برای این قضیه کاری انجام دهد، منتهی گرفتاری های دیگری داشت به دلیل فوت پدر و مادر و گرفتاری های طبیعی فوت آنها، خیلی فرصت اینکه بتواند کاری انجام دهد پیش نیامد. خانواده رامین گیلانی هستند و پدر و مادرش را که در سانحه از دست رفتند در گیلان به خاک سپرده اند؛ رامین هم درگیر مسائل خانواده و فوت پدر و مادر بود ولی 25 بهمن تهران بود و کاری را که فکر میکرد باید انجام دهد انجام داد و به خیابان رفت. خود او تعریف کرهد که از قضا پارچه سبزی که همیشه دستش بود آن روز نبوده اما تا حضور مردم را دیده سریع مچ بندی از مردم گرفته و به دستش بسته و سعی کرده همراهی خودش با مردم و وفاداری اش به آزادیخواهی را با حضورش اعلام کند.
دست خطی از رامین پرچمی منتشر شده که این هنرمند 9 اسفند 89 در زندان اوین برای یکی از هم بندی هایش نوشته است: ما دلیرانه به تاریکی شب تاخته ایم، طرح نابودی شب تا سحر انداخته ایم.
این عضو خانواده پرچمی می گوید : او هیچ اعتراض عجیب و غریبی ندارد؛ هیچ چیز عجیب و غریبی نمیخواهد و طرفدار هیچ جریان یا آدم خاصی نیست بیشتر آزادی برای او مهم است، اینکه دیکتاتوری نباشد، اینکه آزادی ای که هر فردی باید داشته باشد، وجود داشته باشد. می گفت باید بتوانم در کشور خودم آنطور که میخواهم زندگی کنم، نه اینکه خط قرمز های اطراف هر روز بیشتر و بیشتر شود و مرا در حصار تنگ تری بگیرد.
از او درباره وضعیت فعلی این هنرمند می پرسم. می گوید:ظاهرا ملاقات کابینی دارد؛ وضعیت اش هم بغرنج نیست ولی گفته هنرمند باید همراه مردم و با دردهای مردم زندگی کند.
او می گوید: رامین روحیه بالایی دارد؛در آخرین ملاقاتی که داشته گفته این زندان و این قضایا یک خوبی داشت و آن اینکه وقتی بقیه زندانیان او را دیدند خوشحال شدند که جنبش زنده است و افرادی که به نحوی چهره ای محسوب می شوندهم همراه جنبش هستند. او گفته: از این مساله حس خوبی دارم. وقتی آمدم کسانی که از مدتها پیش اینجا هستند، چون اخبار خیلی به داخل زندان نمی رسد، این حس را داشتند که جنبش سرد شده ولی جریان 25 بهمن و دستگیری کسانی مثل من در زندان این حس را در آنها به وجود آورد که جنبش هست و زنده است.
او می افزاید: رامین از اینکه امید و حس خوبی را با حضورش در زندان ایجاد کرده خوشحال است.
رامین پرچمی، دارای کارشناسی ارشد کارگردانی و بازیگری تئاتر است و مردم او را با فیلم هایی چون "ضیافت، مهمان مامان، تلفن، خاکستری، اخراجی های 2" وهمچنین سریال های تلویزیونی چون "در پناه تو، همسایه ها و زیر آسمان شهر" می شناسند.
او مدتی سردبیر هفته نامه فرهنگی هنری نقش "آفرینان" بود و فیلم کوتاهی با عنوان "راه حل" را نیز کارگردانی کرده است.
رامین پرچمی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تجمع غیرقانونی، فیلمبرداری و اخلال در نظم عمومی از سوی شعبه ۱۳ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.
رسانه های حکومتی طی روزهای گذشته مدعی شده اند که رامین پرچمی به دلیل قاچاق مواد مخدر بازداشت شده و در حال سپری کردن دوران محکومیت خود است.
اما یکی از نزدیکان خانواده آقای پرچمی که تحت فشارهای شدیدی هستند به "روز" می گوید : کسی که معتاد باشد یا قاچاق مواد مخدر کرده باشد به "اقدام علیه امنیت ملی" و "اخلال در نظم عمومی" متهم نمی شود.
رامین پرچمی، بازیگر 38 ساله سینما و تلویزیون، روز 25 بهمن و در جریان تجمعات اعتراضی مردمی بازداشت شد. او اکنون در بند 350 اوین زندانی است و از سوی دادگاه انقلاب به یکسال حبس تعزیری محکوم شده است.
برخی گزارش ها از نحوه بازداشت آقای پرچمی حاکی از این بود که ماموران لباس شخصی، او رادر جریان راهپیمایی ۲۵ بهمن شناسایی کرده و به او تذکر داده بودند که محل تجمع را ترک کند اما بعد از مقاومت این هنرمنداو را بازداشت کردند:رامین هم مثل سایر مردم است، هیچ فرقی با سایر جوانان مردم ندارد؛ وقتی برخوردها با مردم را دیده، طبیعی بود که همراه مردم بماند. حالا چون هنرمند و شناخته شده بود که دلیل نمی شود بی تفاوت باشد. او آدمی است که پای عقاید خود می ایستد و دردسر را هم به جان می خرد.
او می افزاید: رامین ماسکی بر صورت داشته اما با این حال ماموران او را شناسایی کرده بودند.
روز 25 بهمن، مردم ایران به دعوت میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای حمایت از جنبش اعتراضی مردم تونس و مصر به خیابان ها آمدند اما این تظاهرات به درگیری با نیروهای حکومتی و کشته شدن دو جوان دانشجوو ضرب و شتم صدها تن از مردم منجر شد.
خبر بازداشت رامین پرچمی تا پیش از انتقال او به بند 350 اوین با ابهاماتی مواجه بود که سکوت خانواده این هنرمند بر آن می افزود. چرا: "پدر و مادر رامین، حدود دو سال و نیم پیش در یک حادثه فوت کردند و خانم رامین هم برای درس خواندن از ایران خارج شده.یعنی خیلی منابع خبری نبود و متاسفانه اطلاع رسانی چندانی درباره بازداشت رامین صورت نگرفت. از طرفی چون رامین بازیگر به هر حال شناخته شده ای بود ماموران خیلی فشار آوردند که ما سکوت کنیم.آنها می ترسند رسما اعلام شود چهره های شناخته شده ای چون هنرمندان و ورزشکاران و... همراه مردم هستند و به وضعیت فعلی اعتراض دارند. احساس میکنم از روحیه ای که از این طریق به مردم تزریق می شود هراس دارند".
از او می پرسم آیا رامین در سایر تجمعات هم همراه مردم شرکت میکرد؟ می گوید: رامین از ابتدا احساس میکرد رای اش گم شده و در تمام این مدت سعی میکرد در هر فرصتی که پیش می آید برای این قضیه کاری انجام دهد، منتهی گرفتاری های دیگری داشت به دلیل فوت پدر و مادر و گرفتاری های طبیعی فوت آنها، خیلی فرصت اینکه بتواند کاری انجام دهد پیش نیامد. خانواده رامین گیلانی هستند و پدر و مادرش را که در سانحه از دست رفتند در گیلان به خاک سپرده اند؛ رامین هم درگیر مسائل خانواده و فوت پدر و مادر بود ولی 25 بهمن تهران بود و کاری را که فکر میکرد باید انجام دهد انجام داد و به خیابان رفت. خود او تعریف کرهد که از قضا پارچه سبزی که همیشه دستش بود آن روز نبوده اما تا حضور مردم را دیده سریع مچ بندی از مردم گرفته و به دستش بسته و سعی کرده همراهی خودش با مردم و وفاداری اش به آزادیخواهی را با حضورش اعلام کند.
دست خطی از رامین پرچمی منتشر شده که این هنرمند 9 اسفند 89 در زندان اوین برای یکی از هم بندی هایش نوشته است: ما دلیرانه به تاریکی شب تاخته ایم، طرح نابودی شب تا سحر انداخته ایم.
این عضو خانواده پرچمی می گوید : او هیچ اعتراض عجیب و غریبی ندارد؛ هیچ چیز عجیب و غریبی نمیخواهد و طرفدار هیچ جریان یا آدم خاصی نیست بیشتر آزادی برای او مهم است، اینکه دیکتاتوری نباشد، اینکه آزادی ای که هر فردی باید داشته باشد، وجود داشته باشد. می گفت باید بتوانم در کشور خودم آنطور که میخواهم زندگی کنم، نه اینکه خط قرمز های اطراف هر روز بیشتر و بیشتر شود و مرا در حصار تنگ تری بگیرد.
از او درباره وضعیت فعلی این هنرمند می پرسم. می گوید:ظاهرا ملاقات کابینی دارد؛ وضعیت اش هم بغرنج نیست ولی گفته هنرمند باید همراه مردم و با دردهای مردم زندگی کند.
او می گوید: رامین روحیه بالایی دارد؛در آخرین ملاقاتی که داشته گفته این زندان و این قضایا یک خوبی داشت و آن اینکه وقتی بقیه زندانیان او را دیدند خوشحال شدند که جنبش زنده است و افرادی که به نحوی چهره ای محسوب می شوندهم همراه جنبش هستند. او گفته: از این مساله حس خوبی دارم. وقتی آمدم کسانی که از مدتها پیش اینجا هستند، چون اخبار خیلی به داخل زندان نمی رسد، این حس را داشتند که جنبش سرد شده ولی جریان 25 بهمن و دستگیری کسانی مثل من در زندان این حس را در آنها به وجود آورد که جنبش هست و زنده است.
او می افزاید: رامین از اینکه امید و حس خوبی را با حضورش در زندان ایجاد کرده خوشحال است.
رامین پرچمی، دارای کارشناسی ارشد کارگردانی و بازیگری تئاتر است و مردم او را با فیلم هایی چون "ضیافت، مهمان مامان، تلفن، خاکستری، اخراجی های 2" وهمچنین سریال های تلویزیونی چون "در پناه تو، همسایه ها و زیر آسمان شهر" می شناسند.
او مدتی سردبیر هفته نامه فرهنگی هنری نقش "آفرینان" بود و فیلم کوتاهی با عنوان "راه حل" را نیز کارگردانی کرده است.
رامین پرچمی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تجمع غیرقانونی، فیلمبرداری و اخلال در نظم عمومی از سوی شعبه ۱۳ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.
گزارش روز از روز جهانی آزادی مطبوعات
روزنامه ای برای توقیف نمانده است
سازمان گزارشگران بدون مرز، با انتشار بیانیهای به مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات با یادآوری اینکه سالهای گذشته بیش از ۲۰۰ روزنامهنگار و وبلاگنویس در ایران بازداشت و زندانی شدهاند، از محمود احمدی نژاد، رئیس و آیت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی به عنوان دو نفر از 38 دشمن آزادی مطبوعات در سال ۲۰۱۱ در سراسر دنیا یاد کرد.
همزمان در این روز يونسکو، سازمان علمی-فرهنگی وابسته به سازمان ملل متحد، جايزۀ جهانی آزادی مطبوعات در سال ۲۰۱۱ ميلادی را به احمد زيدآبادی، روزنامه نگار ايرانی اهدا نمود.
احمد رافت، روزنامه نگار باسابقه ایرانی و عضو هیات مدیره انجمن بین المللی روزنامه نگاران، با اشاره به اینکه روزنامه نگاران ایرانی یکی از بدترین سالهای خود را به لحاظ آزادی مطبوعات پشت سر گذاشته اند، به روز می گوید:در سالهای گذشته برای آزادی خبرنگاران یا روزنامه ها اعتراض می کردیم؛ اما اکنون روزنامه ای در ایران برای بستن نمانده است که حتی به توقیف آن اعتراض شود.
٢٠٠ روزنامهنگار و وبنگار در زندان
سازمان گزارشگران بدون مرز، که مقر آن در پایتخت فرانسه است، روز سهشنبه، 13 اردیبهشت در گزارش خود به مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات، از آیت الله علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد به عنوان دشمنان ایرانی آزادی مطبوعات نام برد.
آن گونه که در این بیانیه آمده، "محمود احمدی نژاد که در انتخابات مورد مناقشه خرداد ١٣٨٨ مجددا به ریاست جمهوری منصوب شد و علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، مسوولان اصلی سرکوب گسترده معترضان و برگزاری دادگاههای استالینی علیه مخالفان سیاسی و روزنامه نگاران و مدافعان حقوق بشر، پس از اعتراض به انتخابات ریاست جمهوری هستند."
گزارشگران بدون مرز، که مدافع حقوق روزنامه نگاران در سراسر جهان است در گزارش خود با اشاره به اینکه "بیش از ٢٠٠ روزنامهنگار و وبنگار در ایران بازداشت و زندانی شده اند" اعلام کرده است که ٤٠ نفر از روزنامه نگاران و وبنگاران ایرانی با اتهاماتی چون "توهین به مقام رهبری یا رئیس جمهور" و یا "جاسوسی، اقدام علیه امنیت ملی و نشر اکاذیب" همچنان در زندان بسر میبرند.
به گزارش سالانه این نهاد مدافع حقوق روزنامه نگاران، امروز در ایران بیش از ٣٠٠٠ نفر از حرفهکاران رسانهها به دلیل توقیف رسانه و یا ممنوع از کار شدن، از سوی مقامات قضایی امنیتی، بیکار هستند.
گزارشگران بدون مرز همچنین خواهان اعزام فوری گزارشگر ویژه سازمان ملل به ایران است.
قطعنامه تعیین گزارشگر ويژه برای بررسی و گزارش از وضعیت حقوق بشر در ایران در تاریخ ٢٤ مارس از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل به تصویب رسیده است.
احمد رافت، عضو هیات مدیره انجمن بین المللی روزنامه نگاران و روزنامه نگار باسابقه ایرانی در مصاحبه با روز گزارشهای مربوط به نقض حقوق روزنامه نگاران ایرانی را امری مفید می داند اما نسبت به تاثیرات احتمالی آنها در رفتار جمهوری اسلامی بسیار خوش بین نیست.
او می گوید: "افشای موارد نقض حقوق روزنامه نگاران در هرجای دنیا کار مفیدی به نظر می رسد، اما من فکر نمی کنم در مورد ایران انتشار این گزارش ها تاثیری در رفتار نظام جمهوری اسلامی برجای بگذارد. جمهوری اسلامی در تمام فهرست هایی که در رابطه با حوزه های مختلف حقوق بشر، به ویژه اعدام و آزادی مطبوعات منتشر می شود در رتبه های اول قرار دارد و همیشه در کنار کشورهایی همچون چین رده بندی می شود."
آقای رافت می افزاید: "هر چند این گزارشها هیچ تغییر در رفتار جمهوری اسلامی ایجاد نکرده و نمی کند، اما از طرفی بسیار مفید است به این خاطر که افکار عمومی جهان و کشورهایی که با چنین حکومتی در ارتباط هستند بدانند سر و کار آنها با چگونه حکومتی است. اما انتظار اینکه این نوع گزارش ها و یا حتی ارسال گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد به ایران بتواند در رفتار این کشور با امر آزادی بیان تغییری به وجود بیاورد، به نظر من یک انتظار بیش از حد خوشبینانه است."
حلقه تحمل نظام تنگ تر شده است
برخی روزنامه نگاران ایرانی معتقدند که سال گذشته به لحاظ آزادی بیان یکی از بدترین سالها برای اهالی مطبوعات و دیگر فعالان رسانه ای در ایران بود.
احمد رافت، عضو هیات مدیره انجمن بین المللی روزنامه نگاران می گوید: "در سالهای گذشته برای آزادی این یا آن خبرنگار یا علیه این یا آن روزنامه اعتراض می کردیم و با صورت بندی موارد نقض آزادی بیان آنها را در روز جهانی آزادی مطبوعات به اطلاع عموم می رساندیم. در حال حاضر اما روزنامه ای در ایران برای بستن نمانده است که حتی به توقیف آن اعتراض شود. تنها روزنامه هایی که باز هستند یا روزنامه های حکومتی هستند یا رسانه هایی که غیر مستقیم به شخصیت های حکومتی و افراد نظام وابسته هستند. بنابراین در سال گذشته به عنوان مثال تعداد روزنامه های توقیف شده نسبت به سالهای قبل خیلی پایین بود. به خاطر اینکه تمام روزنامه ها به محاق توقیف رفتند و اجازه انتشار روزنامه هایی که خارج از سیستم حکومتی باشد وجود ندارد."
آقای رافت می افزاید: "آزادی بیان در ایران نسبت به سالهای گذشته به مراتب بدتر شده است. به قول یکی از دوستان که ده سال پیش گفته بود، در ایران ما آزادی بیان داریم، اما آزادی بعد از بیان نداریم، به این معنی اگر مطلبی خلاف آنچه خلاف حاکمیت می خواهد می نوشتیم بازداشت می شدیم، اکنون وضعیت خیلی بدتر شده، چون آزادی بیانی در کار نیست تا نگران آزادی بعد از آن باشیم. خیلی از همکارانی که در طول چند سال گذشته دستگیر شدند، به خاطر مقالات ومطالبی بوده که امکان انتشار آن وجود داشته است. در سال گذشته کار به جایی رسیده که فعالان رسانه ای ما قبل از انتشار یا بیان نظر خاصی، دستگیر شده اند. بنابراین در سال گذشته جامعه مطبوعات و رسانه های ایرانی روند بسیار منفی تری را نسبت به سالهای گذشته سپری کردند."
عضو هیات مدیره انجمن بین المللی روزنامه نگاران معتقد است که بر خلاف سالهای گذشته دامنه نقض حقوق روزنامه نگاران در سال گذشته حتی به رسانه های دولتی نیز رسیده است.
او می گوید: "حلقه تحمل نظام سال به سال تنگ تر می شود. در یک سال و نیم اخیر شاهد یک پدیده جدید بوده ایم: خبرنگاران رسانه های رسمی جمهوری اسلامی از جمله ایرنا و فارس و یا حتی آقای نوری زاد که قبلا خبرنگار کیهان بود بازداشت شدند. در پاره ای موارد حتی تعدادی از خبرنگاران وابسته به رسانه های حکومتی تحت فشار ناچار به ترک ایران شده اند. بر این اساس، امروز گسترش سرکوب مطبوعات و آزادی بیان حتی به داخل خود نظام نیز سرایت کرده و تنها منتقدین نظام نیستند که در این حوزه مورد غضب نظام قرار می گیرند. انتقادات کسانی را هم که امروز در داخل حلقه نظام هستند بر نمی تابند."
گزارشگران بدون مرز در بیانیه روز سه شنبه خود همچنین آورده است که در طول دو سال گذشته بیش از ١٠٠ روزنامهنگار و وبلاگ نویس ایرانی مجبور به ترک کشور شدهاند. آما آیا این روزنامه نگاران می توانند در خارج از کشور، خلاء های مربوط به اطلاع رسانی را پر کنند؟
احمد رافت با ارائه آمار تازه ای در مورد روزنامه نگاران تبعیدی پاسخ می دهد: "گفته می شود بعد از انتخابات تا به امروز بین 400 تا 450 نفر از کسانی که با رسانه های مختلف در ایران به عنوان خبرنگار، عکاس و یا حتی فیلم بردار رسانه های دولتی کار می کردند ناچار به ترک کشور شده اند. به یمن مطبوعات خارج از کشور، امر اطلاع رسانی در بیست ماه گذشته گسترش پیدا کرده است."
این روزنامه نگار با سابقه ایرانی می افزاید: "روزنامه نگارهای خارج شده از ایران کار بسیار بزرگ و وظیفه ی بسیار خطیری را بر دوش دارند، اما با توجه به اینکه در ایران اکثریت مردم به ابزارهای ارتباطی به عنوان مثال اینترنت دسترسی ندارند، تاثیر گذاری آنها به اندازه زمانی که داخل ایران بوده اند نیست. حتی دسترسی به ابزارهای رایج تری چون رادیو و تلویزیون نیز در ایران به علت محدویت های ایجاد شده و یا عدم امکان دسترسی به گیرنده های ماهواره ای، دشوارتر شده است. بنابر این در بهترین نحو، ما رسانه های خارج از کشور به صورت محدودی از عهده پر کردن خلاء اطلاع رسانی در ایران برآمده ایم."
جایزه ای برای همکاران زندانی و تبعیدی
کنفرانس روز جهانی آزادی مطبوعات، سه شنبه، 14 اردیبهشت در باشگاه ملی خبرنگاران در پایتخت ایالت متحده آمریکا برگزار شد که در پایان آن جایزه "گیلرمو کانو" ۲۰۱۱ به طور غیابی به احمد زیدآبادی اهدا شد.
احمد رافت در مورد این جایزه به روز می گوید: "این جایزه و حتی بیشتر از آن حق آقای زیدآبادی بود، نه صرفا به خاطر اینکه او در حال حاضر در زندان به سرمی برد، به خاطر آنکه وی یکی از بهترین مفسران اخبار خاورمیانه و از جمله بهترین روزنامه نگاران و تحلیگران سیاسی ایرانی است. زیدآبادی بسیاری از خط قرمزهایی که در این ارتباط وجود داشته است را پشت سر گذاشت و به صراحت به ابراز نظرات خود پرداخت."
احمد زیدآبادی طی پیامی به مدیرکل یونسکو، جایزه "گیلرمو کانو" ۲۰۱۱ را جایزه ای برای تمام زندانیان عقیدتی و همکارانش دانسته و آن را تقدیم به همسرش کرده است.
این روزنامه نگار زندانی در نامه ای که از درون زندان نوشته، گفته است: "من این جایزه را که در واقع جایزه ایست برای تمام زندانیان عقیدتی در کشور و نیز همه همکاران در زندان و یا در دیار غربت که به نحوی گرفتارند تقدیم می کنم به خانواده ام بخصوص همسر و فرزندانم که علاوه بر آلام روحی این دو سال بیش از ده سال است که در هراس و اضطراب سندروم 'زنگ خانه' به سر می برند و با هر زنگ بی موقع یا به موقعی قلب های کوچک و معصومشان به لرزه در می آید."
احمد زیدآبادی از جمله افرادی بود که پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ بازداشت و سپس به طور دسته جمعی در آنچه "دادگاه های نمایشی" نام گرفت، محاکمه شدند.
او در نامه خود به مناسبت دریافت جایزه روزجهانی مطبوعات با تقدیر از قربانیان حوادث بعد از انتخابات ایران نوشته است: "من همچنين اين جايزه را تقديم میکنم به مادر سهراب اعرابی و همه مادران دلشکستهای که فرزندانشان هرگز به خانه باز نگشتند. به همه مادران و خواهران و دختران و فرزندانی که در فراق و هجران عزيزان در بند خود اشک بر گونههايشان خشکيده نمیشود."
احمد رافت، با اشاره به وضعیت نامناسب احمد زیدآبادی در زندان می افزاید: "تا جایی که ما اطلاع داریم آقای زیدآبادی در شرایط بسیار بدی در زندان به سرمی برد. من فکر می کنم ما خبرنگاران خارج از کشور باید بیش از آنچه تا کنون انجام داده ایم برای ایشان انجام بدهیم. البته متاسفانه روزی که ما باید به خاطر دریافت این جایزه خوشحال باشیم، همزمان عزادار بودیم، چون چند روز قبل از آن یکی از پیشکسوتان روزنامه نگاری در ایران، آقای سیامک پورزند برای آزادی از این زندان 11 ساله ای که برایش تعیین کرده بودند، بدون اینکه مرتکب هیچ گناهی شده باشد، مجبور شد تنها راه برای آزاد شدن و پیوستن به خانواده اش در خارج از کشور را امتحان و خودش را از طبقه ششم یک آپارتمان محقر در تهران پرت کند. بنابراین روز آزادی مطبوعات برای ما همزمان هم خوب بود هم بد. خوشحال بودیم به خاطر اهدای جایزه به همکار گرانقدرمان آقای زیدآبادی، و سوگوار به خاطر اینکه یک همکار بسیار عزیز را از دست دادیم که ما فکر می کنیم مستقیما قربانی سرکوب حکومتی در ایران شد."
پیش از تعلق جایزه جهانی آزادی مطبوعات یونسکو به احمد زیدآبادی، جایزه قلم طلایی آزادی در روز چهارشنبه، ۱۴ مهرماه سال ۲۰۱۰ در مراسم سالانه این انجمن در هامبورگ آلمان به او تعلق گرفته بود.
همزمان در این روز يونسکو، سازمان علمی-فرهنگی وابسته به سازمان ملل متحد، جايزۀ جهانی آزادی مطبوعات در سال ۲۰۱۱ ميلادی را به احمد زيدآبادی، روزنامه نگار ايرانی اهدا نمود.
احمد رافت، روزنامه نگار باسابقه ایرانی و عضو هیات مدیره انجمن بین المللی روزنامه نگاران، با اشاره به اینکه روزنامه نگاران ایرانی یکی از بدترین سالهای خود را به لحاظ آزادی مطبوعات پشت سر گذاشته اند، به روز می گوید:در سالهای گذشته برای آزادی خبرنگاران یا روزنامه ها اعتراض می کردیم؛ اما اکنون روزنامه ای در ایران برای بستن نمانده است که حتی به توقیف آن اعتراض شود.
٢٠٠ روزنامهنگار و وبنگار در زندان
سازمان گزارشگران بدون مرز، که مقر آن در پایتخت فرانسه است، روز سهشنبه، 13 اردیبهشت در گزارش خود به مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات، از آیت الله علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد به عنوان دشمنان ایرانی آزادی مطبوعات نام برد.
آن گونه که در این بیانیه آمده، "محمود احمدی نژاد که در انتخابات مورد مناقشه خرداد ١٣٨٨ مجددا به ریاست جمهوری منصوب شد و علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، مسوولان اصلی سرکوب گسترده معترضان و برگزاری دادگاههای استالینی علیه مخالفان سیاسی و روزنامه نگاران و مدافعان حقوق بشر، پس از اعتراض به انتخابات ریاست جمهوری هستند."
گزارشگران بدون مرز، که مدافع حقوق روزنامه نگاران در سراسر جهان است در گزارش خود با اشاره به اینکه "بیش از ٢٠٠ روزنامهنگار و وبنگار در ایران بازداشت و زندانی شده اند" اعلام کرده است که ٤٠ نفر از روزنامه نگاران و وبنگاران ایرانی با اتهاماتی چون "توهین به مقام رهبری یا رئیس جمهور" و یا "جاسوسی، اقدام علیه امنیت ملی و نشر اکاذیب" همچنان در زندان بسر میبرند.
به گزارش سالانه این نهاد مدافع حقوق روزنامه نگاران، امروز در ایران بیش از ٣٠٠٠ نفر از حرفهکاران رسانهها به دلیل توقیف رسانه و یا ممنوع از کار شدن، از سوی مقامات قضایی امنیتی، بیکار هستند.
گزارشگران بدون مرز همچنین خواهان اعزام فوری گزارشگر ویژه سازمان ملل به ایران است.
قطعنامه تعیین گزارشگر ويژه برای بررسی و گزارش از وضعیت حقوق بشر در ایران در تاریخ ٢٤ مارس از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل به تصویب رسیده است.
احمد رافت، عضو هیات مدیره انجمن بین المللی روزنامه نگاران و روزنامه نگار باسابقه ایرانی در مصاحبه با روز گزارشهای مربوط به نقض حقوق روزنامه نگاران ایرانی را امری مفید می داند اما نسبت به تاثیرات احتمالی آنها در رفتار جمهوری اسلامی بسیار خوش بین نیست.
او می گوید: "افشای موارد نقض حقوق روزنامه نگاران در هرجای دنیا کار مفیدی به نظر می رسد، اما من فکر نمی کنم در مورد ایران انتشار این گزارش ها تاثیری در رفتار نظام جمهوری اسلامی برجای بگذارد. جمهوری اسلامی در تمام فهرست هایی که در رابطه با حوزه های مختلف حقوق بشر، به ویژه اعدام و آزادی مطبوعات منتشر می شود در رتبه های اول قرار دارد و همیشه در کنار کشورهایی همچون چین رده بندی می شود."
آقای رافت می افزاید: "هر چند این گزارشها هیچ تغییر در رفتار جمهوری اسلامی ایجاد نکرده و نمی کند، اما از طرفی بسیار مفید است به این خاطر که افکار عمومی جهان و کشورهایی که با چنین حکومتی در ارتباط هستند بدانند سر و کار آنها با چگونه حکومتی است. اما انتظار اینکه این نوع گزارش ها و یا حتی ارسال گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد به ایران بتواند در رفتار این کشور با امر آزادی بیان تغییری به وجود بیاورد، به نظر من یک انتظار بیش از حد خوشبینانه است."
حلقه تحمل نظام تنگ تر شده است
برخی روزنامه نگاران ایرانی معتقدند که سال گذشته به لحاظ آزادی بیان یکی از بدترین سالها برای اهالی مطبوعات و دیگر فعالان رسانه ای در ایران بود.
احمد رافت، عضو هیات مدیره انجمن بین المللی روزنامه نگاران می گوید: "در سالهای گذشته برای آزادی این یا آن خبرنگار یا علیه این یا آن روزنامه اعتراض می کردیم و با صورت بندی موارد نقض آزادی بیان آنها را در روز جهانی آزادی مطبوعات به اطلاع عموم می رساندیم. در حال حاضر اما روزنامه ای در ایران برای بستن نمانده است که حتی به توقیف آن اعتراض شود. تنها روزنامه هایی که باز هستند یا روزنامه های حکومتی هستند یا رسانه هایی که غیر مستقیم به شخصیت های حکومتی و افراد نظام وابسته هستند. بنابراین در سال گذشته به عنوان مثال تعداد روزنامه های توقیف شده نسبت به سالهای قبل خیلی پایین بود. به خاطر اینکه تمام روزنامه ها به محاق توقیف رفتند و اجازه انتشار روزنامه هایی که خارج از سیستم حکومتی باشد وجود ندارد."
آقای رافت می افزاید: "آزادی بیان در ایران نسبت به سالهای گذشته به مراتب بدتر شده است. به قول یکی از دوستان که ده سال پیش گفته بود، در ایران ما آزادی بیان داریم، اما آزادی بعد از بیان نداریم، به این معنی اگر مطلبی خلاف آنچه خلاف حاکمیت می خواهد می نوشتیم بازداشت می شدیم، اکنون وضعیت خیلی بدتر شده، چون آزادی بیانی در کار نیست تا نگران آزادی بعد از آن باشیم. خیلی از همکارانی که در طول چند سال گذشته دستگیر شدند، به خاطر مقالات ومطالبی بوده که امکان انتشار آن وجود داشته است. در سال گذشته کار به جایی رسیده که فعالان رسانه ای ما قبل از انتشار یا بیان نظر خاصی، دستگیر شده اند. بنابراین در سال گذشته جامعه مطبوعات و رسانه های ایرانی روند بسیار منفی تری را نسبت به سالهای گذشته سپری کردند."
عضو هیات مدیره انجمن بین المللی روزنامه نگاران معتقد است که بر خلاف سالهای گذشته دامنه نقض حقوق روزنامه نگاران در سال گذشته حتی به رسانه های دولتی نیز رسیده است.
او می گوید: "حلقه تحمل نظام سال به سال تنگ تر می شود. در یک سال و نیم اخیر شاهد یک پدیده جدید بوده ایم: خبرنگاران رسانه های رسمی جمهوری اسلامی از جمله ایرنا و فارس و یا حتی آقای نوری زاد که قبلا خبرنگار کیهان بود بازداشت شدند. در پاره ای موارد حتی تعدادی از خبرنگاران وابسته به رسانه های حکومتی تحت فشار ناچار به ترک ایران شده اند. بر این اساس، امروز گسترش سرکوب مطبوعات و آزادی بیان حتی به داخل خود نظام نیز سرایت کرده و تنها منتقدین نظام نیستند که در این حوزه مورد غضب نظام قرار می گیرند. انتقادات کسانی را هم که امروز در داخل حلقه نظام هستند بر نمی تابند."
گزارشگران بدون مرز در بیانیه روز سه شنبه خود همچنین آورده است که در طول دو سال گذشته بیش از ١٠٠ روزنامهنگار و وبلاگ نویس ایرانی مجبور به ترک کشور شدهاند. آما آیا این روزنامه نگاران می توانند در خارج از کشور، خلاء های مربوط به اطلاع رسانی را پر کنند؟
احمد رافت با ارائه آمار تازه ای در مورد روزنامه نگاران تبعیدی پاسخ می دهد: "گفته می شود بعد از انتخابات تا به امروز بین 400 تا 450 نفر از کسانی که با رسانه های مختلف در ایران به عنوان خبرنگار، عکاس و یا حتی فیلم بردار رسانه های دولتی کار می کردند ناچار به ترک کشور شده اند. به یمن مطبوعات خارج از کشور، امر اطلاع رسانی در بیست ماه گذشته گسترش پیدا کرده است."
این روزنامه نگار با سابقه ایرانی می افزاید: "روزنامه نگارهای خارج شده از ایران کار بسیار بزرگ و وظیفه ی بسیار خطیری را بر دوش دارند، اما با توجه به اینکه در ایران اکثریت مردم به ابزارهای ارتباطی به عنوان مثال اینترنت دسترسی ندارند، تاثیر گذاری آنها به اندازه زمانی که داخل ایران بوده اند نیست. حتی دسترسی به ابزارهای رایج تری چون رادیو و تلویزیون نیز در ایران به علت محدویت های ایجاد شده و یا عدم امکان دسترسی به گیرنده های ماهواره ای، دشوارتر شده است. بنابر این در بهترین نحو، ما رسانه های خارج از کشور به صورت محدودی از عهده پر کردن خلاء اطلاع رسانی در ایران برآمده ایم."
جایزه ای برای همکاران زندانی و تبعیدی
کنفرانس روز جهانی آزادی مطبوعات، سه شنبه، 14 اردیبهشت در باشگاه ملی خبرنگاران در پایتخت ایالت متحده آمریکا برگزار شد که در پایان آن جایزه "گیلرمو کانو" ۲۰۱۱ به طور غیابی به احمد زیدآبادی اهدا شد.
احمد رافت در مورد این جایزه به روز می گوید: "این جایزه و حتی بیشتر از آن حق آقای زیدآبادی بود، نه صرفا به خاطر اینکه او در حال حاضر در زندان به سرمی برد، به خاطر آنکه وی یکی از بهترین مفسران اخبار خاورمیانه و از جمله بهترین روزنامه نگاران و تحلیگران سیاسی ایرانی است. زیدآبادی بسیاری از خط قرمزهایی که در این ارتباط وجود داشته است را پشت سر گذاشت و به صراحت به ابراز نظرات خود پرداخت."
احمد زیدآبادی طی پیامی به مدیرکل یونسکو، جایزه "گیلرمو کانو" ۲۰۱۱ را جایزه ای برای تمام زندانیان عقیدتی و همکارانش دانسته و آن را تقدیم به همسرش کرده است.
این روزنامه نگار زندانی در نامه ای که از درون زندان نوشته، گفته است: "من این جایزه را که در واقع جایزه ایست برای تمام زندانیان عقیدتی در کشور و نیز همه همکاران در زندان و یا در دیار غربت که به نحوی گرفتارند تقدیم می کنم به خانواده ام بخصوص همسر و فرزندانم که علاوه بر آلام روحی این دو سال بیش از ده سال است که در هراس و اضطراب سندروم 'زنگ خانه' به سر می برند و با هر زنگ بی موقع یا به موقعی قلب های کوچک و معصومشان به لرزه در می آید."
احمد زیدآبادی از جمله افرادی بود که پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ بازداشت و سپس به طور دسته جمعی در آنچه "دادگاه های نمایشی" نام گرفت، محاکمه شدند.
او در نامه خود به مناسبت دریافت جایزه روزجهانی مطبوعات با تقدیر از قربانیان حوادث بعد از انتخابات ایران نوشته است: "من همچنين اين جايزه را تقديم میکنم به مادر سهراب اعرابی و همه مادران دلشکستهای که فرزندانشان هرگز به خانه باز نگشتند. به همه مادران و خواهران و دختران و فرزندانی که در فراق و هجران عزيزان در بند خود اشک بر گونههايشان خشکيده نمیشود."
احمد رافت، با اشاره به وضعیت نامناسب احمد زیدآبادی در زندان می افزاید: "تا جایی که ما اطلاع داریم آقای زیدآبادی در شرایط بسیار بدی در زندان به سرمی برد. من فکر می کنم ما خبرنگاران خارج از کشور باید بیش از آنچه تا کنون انجام داده ایم برای ایشان انجام بدهیم. البته متاسفانه روزی که ما باید به خاطر دریافت این جایزه خوشحال باشیم، همزمان عزادار بودیم، چون چند روز قبل از آن یکی از پیشکسوتان روزنامه نگاری در ایران، آقای سیامک پورزند برای آزادی از این زندان 11 ساله ای که برایش تعیین کرده بودند، بدون اینکه مرتکب هیچ گناهی شده باشد، مجبور شد تنها راه برای آزاد شدن و پیوستن به خانواده اش در خارج از کشور را امتحان و خودش را از طبقه ششم یک آپارتمان محقر در تهران پرت کند. بنابراین روز آزادی مطبوعات برای ما همزمان هم خوب بود هم بد. خوشحال بودیم به خاطر اهدای جایزه به همکار گرانقدرمان آقای زیدآبادی، و سوگوار به خاطر اینکه یک همکار بسیار عزیز را از دست دادیم که ما فکر می کنیم مستقیما قربانی سرکوب حکومتی در ایران شد."
پیش از تعلق جایزه جهانی آزادی مطبوعات یونسکو به احمد زیدآبادی، جایزه قلم طلایی آزادی در روز چهارشنبه، ۱۴ مهرماه سال ۲۰۱۰ در مراسم سالانه این انجمن در هامبورگ آلمان به او تعلق گرفته بود.
قاتلان خامنه ای یا قاتلان احمدی نژاد
یکم- طرح مسأله: طی چند سال گذشته عده ای این مدعا را مطرح ساختند که نظام جمهوری اسلامی در حال تبدیل شدن به دیکتاتوری نظامی(دولت پادگانی، وضعیت بناپارتی، حکومت سپاهیان و بسیجیان) است. آنان دورانی را که با انتخاب احمدی نژاد در سال 1384 آغاز شد، دوران برآمدن نیروهای نظامی/امنیتی/لباس شخصی ها/شکجه گران و قاتلان قلمداد می کردند. گویی این گروه آمده بودند تا روحانیت/مراجع تقلید را عقب برانند و خود تمام قدرت را به چنگ آورند. احمدی نژاد نماد و پرچمدار این نیروها قلمداد می شد.
مقاله ی "ماهیت دولت ایران"(زمستان 1388) نشان می داد که بالا آمدن نظامیان/امنیتی ها در ساختار سیاسی و سپردن پروژه های کلان اقتصادی به آنان را همچنان می توان در پرتو نظریه ی سلطانیسم تبیین کرد. به تعبیر دیگر، رژیم همچنان "نظام سلطانی فقیه سالار" است[1].
در نزاع اخیر بر سر عزل وزیر اطلاعات، با اشاره ی سلطان علی خامنه ای، سپاهیان و بسیجیان به انتقاد از احمدی نژاد پرداخته و خواستار تبعیت محض او از رهبری شده اند. آنان در سال 84 و پس از آن، به فرمان سلطان به حمایت از احمدی نژاد برخاستند و به طور سازمان یافته در انتخابات 84 و 88 کوشیدند تا وی رئیس جمهور ایران شود. اما اینک، همانها به اشارتی، پشت وی را خالی کرده/می کنند. واقعیت دیگر این است که سپاهیانی چون محسن رضایی، محمد باقر قالیباف، عزت الله ضرغامی، علی لاریجانی و... از ابتدأ به احمدی نژاد به چشم رقیب می نگریستند. رقیبی که واجد صلاحیت ها و سوایق خودشان نبود. نه سابقه ی فرماندهی سپاه را در کارنامه داشت و نه سوابق حضور درست و حسابی در جبهه های جنگ.
احمدی نژاد در زندگینامه ی رسمی اش فقط ادعا کرده که "در دوران جنگ تحميلی به عنوان داوطلب بسيجی در قسمت های متعدد جبهه به ويژه مهندسی رزمی به خدمت پرداخته" است[2]. اما همین مدعا نیز از طرف رقبای سپاهی اش تکذیب شده است. محمد باقر قالیباف در سخنانی که پس از انتخابات ریاست جمهوری 88 علیه او بیان کرده، گفته است که احمدی نژاد حتی یک ساعت در جبهه ها حضور نداشته و یک سیلی در راه انقلاب نخورده است[3]. محسن رضایی(فرمانده ی کل سپاه پاسداران 1376- 1360) نیز مکرراً از نقش تعیین کننده ی رهبری در مقابله ی با جریان انحرافی جدید سخن گفته و پشنهاد تبدیل وزارت اطلاعات به سازمان اطلاعات تحت نظر ولی فقیه را مطرح کرده است.
اما قشر دیگری را هم نباید نادیده گرفت. آنان که طی سه دهه ی گذشته نهادهای امنیتی را در کنترل داشته و شکنجه و ترور برنامه ریزی شده ی مخالفان را پی گرفته اند. اینان کجا هستند و در این نزاع، در جبهه ی چه کسی قرار خواهند گرفت؟ زمانی که احمدی نژادی مطرح نبود و مسئولیت های کوچک حاشیه ای داشت، اینان- در زمان آیت الله خمینی و سپس در دوران آیت الله خامنه ای- به سرکوب سازمان یافته اشتغال داشتند. شاید بتوان روح الله حسینیان( و حسین شریعتمداری) را نماد این اقشار به شمار آورد. او بخوبی صدای این قشر را به گوش همه می رساند. روح الله حسینیان یک بار صادقانه گفت:
"من هم قاضی بودم در این کشور ۱۸ سال قضاوت کردم. سختترین جاها و امنیتیترین پروندهها هم بنده رسیدگی کردم. هیچ کس هم نمیتواند ادعا بکند به اندازه ی من امنیتیترین پروندهها را رسیدگی کرده... آخه باباجون، آخه ما خودمان یک زمان قاتل بودیم، یک زمانی زندانبان بودیم"[4].
پرسش این است: شکنجه گران/قاتلان، نیروهای چه کسی و پشت چه کسی هستند؟
دوم- سعید امامی و قتل های زنجیره ای: سعید امامی طی سال هایی به عنوان معاون امنیتی وزارت اطلاعات خدایی می کرد. او به طور مستقیم با سلطان علی خامنه ای در ارتباط بود و از حمایت کامل وی برخوردار بود. اعتماد به وی به میزانی بود که وقتی همسر آیت الله خامنه ای جهت معالجه به خارج از کشور سفر کرد، سعید امامی در تمام مدت مسئول سفر و همراه او بود. در هشت سال ابتدای زعامت سلطان علی خامنه ای- که مصادف با هشت سال ریاست جمهوری هاشمی بود- صدها تن از مخالفان در داخل و خارج از کشور ترور شدند. این پروژه توسط روزنامه نگارانی افشا شد. سعید امامی به همراه چند تن دیگر بازداشت گردیدند. اگر سعید امامی دادگاهی می شد، در دادگاه پای علی فلاحیان و آیت الله خامنه ای را به میان می کشید. او را در سلول انفرادی به قتل رساندند تا ارتباط پائین(سازمان ترور) و بالا(سلطان) قطع شود.
در ایام افشای قتل های زنجیره ای جهت مذاکره و ابلاغ نظر نظام به وزارت اطلاعات احضار شدم. در آن جلسه یکی از معاونین وقت و چند تن از مدیران کل حضور داشتند. معاون وزیر گفت: "شما می توانید درباره ی قتل های زنجیره ای بنویسید. اما فقط بگوئید چهار قتل کنونی بوده و آمران و مجریانش هم همین چند تن بوده اند". گفتم: "بیش از یکصد تن را به قتل رسانده اند". گفتند: "بیش از سیصد و پنجاه تن را به قتل رسانده اند. اما باید این مسأله را تمام کرد و نبش قبر کمکی به پایان مسأله نمی کند". گفتم: "من از علی فلاحیان پائین تر نمی آیم. حداقل باید او را بازداشت و محاکمه کرد". گفتند: "امکان ندارد. در دادگاه حداقل خواهد گفت همه چیز با آقا/رهبری هماهنگ شده بود و ایشان در جریان همه ی امور قرار داشت". گفتم: "در هر صورت من از علی فلاحیان پائین تر نمی آیم". گفتند: "اگر چنین کنی، بازداشت شده و به 10 تا 15 سال زندان محکوم خواهی شد. این نظر رسمی نظام است". از رئیس قوه ی قضائیه، محسنی اژه ای و وزیر اطلاعات به عنوان موافقان آن حکم نام برد. شب همان روز در جلسه ی با دوستانی که اینک بسیاری شان در زندانند، داستان مذاکرات و عدم توافق را شرح دادم.
مسأله روشن بود. سعید امامی به فرمان بالا کشته شد و بدین ترتیب ارتباط پائین و بالا قطع گردید. دو متهم/مجرم دیگر در دادگاه موافقت دری نجف آبادی با قتل ها را مطرح کردند، اما دادگاه به دلیل عدم وجود هرگونه فرمان مکتوب و تکذیب دری نجف آبادی، مدعای آنان را رد کرد.
قتل سعید امامی، روح الله حسینیان را شوکه کرد. او در زمان سعید امامی دادستان دادگاه انقلاب در وزارت اطلاعات بود. با همدیگر کار می کردند. مسأله این بود: نظام چگونه حاضر می شود فرد مومنی چون سعید امامی را مأمور ترور مخالفان کند، اما وقتی مسأله افشا می شود نه تنها پشت او را خالی می کند، بلکه وی را در سلول انفرادی به قتل می رساند و همسرش را تحت بدترین شکنجه ها و اتهامات قرار می دهد؟ آیا نجات خود و این نوع برخورد با بهترین یاران درست است؟ روح الله حسینیان گفت:
"سعید اسلامی مسؤول امنیت کشور بوده مسؤول امنیت وزارت اطلاعات بوده، شاید صدها عملیات برون مرزی در رابطه با منافقین، من جمله بمباران پایگاه منافقین در بغداد سال ۷۴، در حین سخنرانی که شایعه شد مسعود رجوی هم کشته شده، فرمانده عملیات همین آقای سعید اسلامی بود. خیلی عملیات داشت و اعتقادش هم همین بود... تاکنون صدها نفر واجبی خوردند و نمردند. آخه چه طور با یک استکان آن هم که شما میگویید که بلافاصله بردید به بیمارستان و شستشو دادید، این خورد و مرد... آنجا[در بیمارستان] داد و بیداد میکرد و میگفت آقا به داد من برسید، پدرم را درآوردند، کشتنم، شکنجهام میکنند... آخه سعید اسلامی آدمی نبود که خودکشی کند. ما میشناختیم سعید اسلامی را... یکی از عواملی هم که باعث شد بنده به ختم سعید اسلامی بروم همین هست که همان وقتی که این جریان اتفاق افتاد به دوستان گفتم که اینها میگویند سعید اسلامی از جناح راست بود، متهم شماره یک هم بود و همه ی قتلها هم زیر سر ایشان بود و خودشان کشتنش که قضیه را تمام کنند و سرنخ را قطع بکنند. همین جور هم شد"[5].
روح الله حسینیان در تمام آن دوران چندین ملاقات با رهبری صورت داد و به شدت کوشید تا سلطان علی خامنه ای را از آمریت قتل ها مبرا جلوه داده و پروژه ی قتل های زنجیره ای و قتل سعید اسلامی را پروژه ی اصلاح طلبان علیه رهبری قلمداد کند.
سوم- سعید مرتضوی و کهریزک: سعید مرتضوی(متولد 1346) را همه می شناسند. او یکی دیگر از عوامل سرکوب در سال های گذشته بوده است. رئیس مستقیم اش محسنی اژه ای بود، ولی بعدها مستقیماً به بیت رهبری متصل شد. به همین دلیل از قاضی شعبه 1410 به دادستان تهران ارتقا یافت. صدها تن با حکم او زندانی و به شدت شکنجه شده اند. پس از ماجرای کهریزک، به شهادت رسیدن چند تن زیر شکنجه، انگشت اتهام به سوی مرتضوی/قاضی حداد دراز شد. او(و حداد) از دادستانی برکنار شد، قاضی بودنش به تعلیق درآمد و به قوه ی مجریه منتقل شد.
روح الله حسینیان بار دیگر شاهد آن بود که چند تن دیگر از عوامل/مجریان سرکوب که تحت فرمان مستقیم بالا عمل می کردند، ممکن است "قربانی" شوند. به همین دلیل در 17دی 88 از نمایندگی مجلس استعفا داد تا صدای اعتراض این قشر را به گوش همگان برساند. در استعفای اش به مبارزه ی بی امان خود با اصلاح طلبان و جنبش سبز اشاره کرد. میزان سرکوب آنان را ناکافی دانست و تأکید کرد که هنوز بقایای این جریانات در ساختار سیاسی حضور دارند. به همین دلیل خود را شکست خورده قلمداد کرد و گفت:
"امروز خود را ناتوانتر از هميشه می يابم. هر اقدامی آغاز كرديم با رقابت پيچيده ی پارلمان تاريستهای حرفهای نقش بر آب شد... من خود را موجودی شكسته خورده و سرخورده میبينم"[6].
حسینیان به حضور اصلاح طلبان در مجلس، وجود نشریاتی که "ارزش های اخلاقی و سیاسی امت حزب الله را زیر ضربات خود گرفته اند"، پرداخت وام های میلیونی به هنرپیشه ها، و... اشاره کرد و گفت: "چرا مأيوس و سرخورده نباشم". اما نکته ی کلیدی او چیز دیگری بود. اعتراض او این بود که چرا برای سرکوبگران تشکیل پرونده داده اند و آنان را به دادگاه احضار کرده اند؟ چرا سعید مرتضوی باید برای سرکوب مخالفان متهم شود؟ می گوید:
"امروز بسيج و نيروهای انتظامی كه در جريان فتنههای اخير در خط مقدم عليه مزدوران آمريكايی می جنگيدند تا از امنيت مردم دفاع كنند به بهانه ی تخلف چند نفر (كه بايد هم برخورد شود) اينان با تمام وجود مورد تحقير و ظلم دادگاههای نظامی قرار می گيرند، تمام بدنه تحت تعقيب قرار می گيرند. فرماندهان مورد اذيت و توهين قرار می گيرند؛ ولی هيچ كس دفاعی نمیكند و هيچكس نمی پرسد نيرويی كه می خواهد از امنيت مردم و اركان نظام دفاع كند با اين روحيه ی زخم خورده چگونه و چرا"[7].
حسینیان دوباره ضروری می بیند تا "دامن کبرایی ولایت" را از گناهان پاک سازد و همه ی مسائل و مشکلات را به گردن کسانی بیندازد که "تا ثریا با رهبری نظام فاصله دارند". می گوید:
"من خود را سرخورده و شكست خورده میبينم كه كسانی در دفاتر مسئولان نظام جمهوری اسلامی حاكم شدهاند كه 180 درجه با رهبری نظام زاويه دارند. چرا احساس يأس و شكست نكنم كه با همه ی فداكاری اين مردم معتقد و ولايتی در اين نظام كسانی نصب می شوند كه تا ثريا فاصله با رهبری نظام دارند كسانی كه در اين فتنه تا جايی كه احساس ترس نكردند از حريف حمايت كردند. من نمی دانم اگر به كارگيری اين افراد چند چهره به مصلحت می باشد آيا سرخورده شدن صدها مانند من هم مصلحت اين نظام است... بسياری از شخصيتكشیها را قتل بیگناهان می دانم"[8].
یأس و سرخورده گی حسینیان از فاصله ی دیگران با سلطان علی خامنه ای است. اما اطمینان می دهد که بر دامن کبریایی ولی فقیه هیچ گردی نخواهد نشست:
"مطمئن هستم كه با مرگ سياسی يا جسمانی حقيری مانند من نه بر دامن كبريايی ولايت گردی خواهد نشست نه از روند انقلاب خواهد كاست و مطمئن هستم يأس و سرخوردگی اين بنده ی حقير در روحيه ی حتی يك نفر هم تأثير نخواهد پذيرفت... با آروزی طول عمر رهبر عزيز"[9].
حسینیان پرسش مهمی مطرح می سازد. می پرسد: "آیا سرخورده شدن صدها مانند من[شکنجه گران و قاتلان] هم به مصلحت این نظام است؟". این اساسی ترین مسأله یی بود که نیاز به حل داشت. سرکوب گران نظام/ولی فقیه نباید سربزنگاه رها یا قربانی شوند. چرا که نه تنها به فرمان بالا عمل کرده اند، بلکه دوام و بقای نظام منوط به سرکوبی است که اینها صورت می دهند. اگر نظام/ولی فقیه خواهان دوام/بقایند، این قشر را باید بر همه ی قوا حاکم سازند.
یک هفته بعد از استعفا او را به بیت رهبری فراخواندند و پس از ملاقات با سلطان علی خامنه ای استعفای خود را پس گرفت. او در سخنرانی در مسجد اهل بیت قم گفت که "رهبری این کار را نپسندیدند و من تابع رهبری ام و با نظر ایشان انصرافم را پس گرفتم و با تمام قدرت و تازه نفس تر از همیشه به جنگ دشمنان ادامه خواهم داد". حسینیان در بخشی از نامه ی استعفا به اقدامات مشایی اعتراض کرده بود. در این سخنرانی هم مجدداً می گوید:
"من به عنوان یک فرد مطلع عرض میکنم با وجود انتقاداتی که به احمدینژاد وارد است مثل وجود افرادی چون مشایی، اما باید پذیرفت در این دوره دستهای زیادی از بیتالمال قطع شد"[10].
در این سخنرانی همچنان به کمبود سرکوب ها معترض است. می گوید:
"بعد از سخنان مقام معظم رهبری در نمازجمعه تهران[29/3/88]، عدهای به کارهای خود ادامه دادند و مجمع روحانیون مبارز نیز برای حضور مردم در تجمعات بیانیه داده بود. به یکی از اعضای مجمع روحانیون گفته بودم اگر من قاضی بودم این اعلامیه را محاربه ی با خداوند میدانستم و کسانی را که این بیانیه را تکذیب نکرده باشند، نیز مسوول میدانستم"[11].
به تعبیر دیگر، آیت الله موسوی خوئینی ها، آیت الله بجنوردی، سید محمد خاتمی، و دیگر اعضای مجمع روحانیون مبارز "محارب" اند و باید دست و پایشان به طور معکوس قطع شود.
چهارم- سعید تاجیک و مخالفان ولایت : سعید تاجیک یکی از لباس شخصی هاست که با اهانت به فائزه ی هاشمی مشهور شد. او هم یکی از کسانی است که به دفاع از سلطان علی خامنه ای برخاسته است. به هرکس که احساس کند با ولی فقیه فاصله دارد می تازد. می گوید:
"این آتشفشان در درون من غلیان کرد، یکدفعه منفجر شد. حالامنتظر بدتر از ایناشم باشن. منتها حضرت آقا [خامنه ای] گفتن فحاشی به طور کلی نفی میشه که ما هم روی چشم مون می ذاریم و فرمایش مقام معظم رهبری رو نصب العین خودمون قرار می دیم... همون روزی که حضرت امام فرمودن اگر مسئولین به داد شما نرسیدن راسا اقدام بکنید، تکلیف رو روشن کردن. خب ما هم می خوایم راسا اقدام بکنیم. توجه کردین... اینها از تمام خط ها عبور کردن. به خدا و پیغمبر و امام و حضرت امام و حضرت آقا توهین کردن. شما هیچکدومتون رگ تون بیرون نزد. اکثر مسئولین نظام، بخصوص خیلی از حوزوی های ما خفه خون گرفته بودن"[12].
پیش از آغاز نزاع بر سر عزل وزیر اطلاعات در 24/1/90 درباره ی مشایی/احمدی نژاد می گوید:
"مشایی رو که سرتاپاشو کثافت و نجاست گرفته. شما فکر نکن من جای دیگه انتقاد ندارم. مشایی از اینا کثافت تر. اینا از مشایی کثافت تر. مشایی یک آدم مرتاضه. رمال داره در زنجان، از اون خط می گیره... احمدی نژادم[با تأیید مشایی] اشتباه می کنه. بیخود می کنه تاییدش می کنه. ببین خواهر من هرکی در خط ولایت بود نوکرشم، هرکی از خط ولایت عبور کرد ما دشمن خونی اش هستیم. مقابلش می ایستیم... آقای احمدی نژادم که وحی منزل نیست که. آقای احمدی نژاد تا زمانی برای ما آقای احمدی نژاده که در خط ولایت باشه. خارج بشه از این خط ایشونم منفور بچه بسیجی هاست. منفور ملت ایرانه. اگر تو خط ولایت بود نوکرشم هستیم. اینکه احمدی نژاد بره پیش اینا یا لاریجانی بلند میشه میره مبارک رو ماچ می کنه، نعوذبالله اینا فرستاده خدا نیستن که ما بگیم اینا هر کاری بکنن ما قبول داریم. نه؛ ما پیرو ولایت مون هستیم، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه بیش"[13].
نشریه ی انصار حزب الله- یالثارات الحسین- نیز در دفاع از سلطان در برابر احمدی نژاد/مشایی ایستاد. به عنوان نمونه، در طی مصاحبه ای با پرویز سروری- از فرماندهان پیشین سپاه و عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس- این مدعا طرح می شود که"جریان انحرافی و شوم" مشایی از سه سال پیش فعالیت انتخابی خود را برای فتح مجلس آغاز کرده است. این جریان "انگل وار" بدنه ی دولت را گرفته و از امکانات و سرمایه ی بیت المال برای انتخابات استفاده می کند. هدف آنان زدن رهبری است، نه اصول گرایان. احمدی نژاد حامی اصلی این گروه است و اگر به این عمل ادامه دهد، همه چیز را از دست خواهد داد و کل سوابق اش بر باد خواهد رفت[14].
پنجم- عزل وزیر اطلاعات و واکنش های بعدی احمدی نژاد: در ماجرای عزل وزیر اطلاعات و پیامدهای پس از آن اینان در کدام جبهه قرار گرفتند؟ روشن است که روح الله حسینیان در جبهه ی سلطان علی خامنه ای ایستاده است. وی در وبسایت موسسه ای که ریاست آن را بر عهده دارد، مقالات و گزارش هایی منتشر می کرد/می کند که پیروزی احمدی نژاد را مرهون تبعیت محض از ولی فقیه و اعلام دائمی وفاداری او با رهبری قلمداد می کند[15].
عدالت خواهی/عدالت گستری یکی از شعارهای محوری احمدی نژاد بود/هست. سایت حسینیان گفت و گویی تحت عنوان "فکر کردن به عدالت بدون ولایت شدنی نیست"[16]، منتشر می سازد. معتزله/شیعیان عدالت را از مستقلات عقلیه به شمار آورده اند. به تعبیر دیگر، عدالت اتکای وجودی/معرفت شناختی/روانشناختی به دین/شریعت ندارد. عدالت معیار انتخاب دین و فهم آن است. مرتضی مطهری در این زمینه پیش از انقلاب سخنان فراوانی بیان کرده است. اما اینک مدافعان روحانی سلطان علی خامنه ای این ایده را می پراکنند که آدمیان مستقل از ولایت فقیه/مقام معظم رهبری حتی قادر به فکر کردن پیرامون عدالت نیستند.
سایت حسینیان مطلب دیگری را بازنشر می دهد که احمد خمینی گفته است: "خامنه ای خمینی دیگر است"[17]. جهت گیری حسینیان روشن است. اگر او قاتل است، قاتلی است که به فرمان سلطان جنایت می کند، نه محمود احمدی نژاد.
ششم- نتیجه : احمدی نژاد در دهه ی اول انقلاب در ساختار سیاسی فردی درجه سه/چهار به شمار می رفته است. بالاترین مسئولیت هایش فرماندار ماکو، فرماندار خوی و مشاور استاندار کردستان است. سپس هاشمی رفسنجانی وی را بالا کشیده و به یکی از استانداران دولت خود(استاندار اردبیل 76- 72) منصوب کرد. گام اول ارتقای احمدی نژاد و معاون اولش(رحیمی استاندار کردستان هاشمی) مرهون هاشمی رفسنجانی است.
سرشناس ترین عوامل سرکوب، از ابتدای انقلاب کار خود را آغاز کرده اند. محسنی اژه ای(متولد 1335)، مصطفی پورمحمدی(متولد 1338 قم)، روح الله حسینیان(متولد 1334 شیراز)، حسین طائب (متولد 1342 تهران)، علی رازینی، غلامحسین عصا بدست/الهام بعدی(متولد 1338 دزفول)، ابراهیم رئیسی( متولد 1339مشهد)، حسن زارع دهنوی(قاضی حداد)، و غیره.
به عنوان نمونه، به مسئولیت های غلامحسین عصا بدست که بعدها نام خود را به غلامحسین الهام تغییر داد، بنگرید: دادیار و قائم مقام دادستان انقلاب اسلامی سپاه پاسداران 1363- 1359، دفتر نظارت و دفتر سیاسی دادستانی کل کشور 1365-1363، دبیرکمیته حقوقی دادستانی کل کشور 1365-1363، عضو هیات بازرسی شورای عالی قضایی در دادگاههای کیفری 1368، مشاور سیاسی دادستان عمومی تهران 1370-1368، عضو کمیته منصوب شورایعالی قضایی در تاسیس سازمانهای قضایی نیروهای مسلح، عضو کمیته تدوین لوایح قضایی نیروهای مسلح، مشاور وزارت دادگستری در تدوین لوایح حقوقی 1370-1368. عصا بدست- و همسرش- که از جمله مهمترین حامیان احمدی نژاد بوده اند، پس از نزاع های اخیر وی را به تبعیت کامل از سلطان علی خامنه ای فراخوانده اند. وبسایت همسرش به نقل از آیت الله جوادی آملی به احمدی نژاد یادآور می شود که: "نقض حكم ولیفقيه حتی بر فقيهان و مجتهدان هم حرام است"[18].
محسنی اژه ای/مصطفی پور محمدی/علی رازینی از سابقون اند. دو نفر اول را احمدی نژاد از وزارت کشور و اطلاعات با خفت و خواری عزل کرده و اژه ای توضیح می دهد که حتی برای خداحافظی وی را به جلسه ی دولت راه نداد. اینها نیروهای سلطان علی خامنه ای هستند. سردار نقدی در پرونده ی شهرداران شهرداری تهران با همکاری علی رازینی و محسنی اژه ای به دستورات ولی فقیه عمل می کرد. در یکی از جلسات دادگاه کرباسچی، نامه ی رئیس دادگستری تهران(علی رازینی) قرائت شد که در آن به صراحت اعلام کرد که این پرونده به فرمان مستقیم "مقام معظم رهبری" به جریان افتاده است.
حسین شریعتمداری و حسن شایانفر در زندان ها چه می کردند و نیروی چه کسی بودند/هستند؟ شریعتمداری به صراحت خطاب به احمدی نژاد نوشته است که غیبت از حضور در سر کار "غیرقابل انتظار"، "تعجب آور"، "تأسف آور" و موجب "دلخوری" از شما شد. ارزش تو فقط و فقط به این است که "زبان ولی فقیه در کام" تو باشد، مردم به تو "با اعتقاد به پیروی بی چون و چرای از رهبر و مقتدای خویش" رأی دادند و قهر و ایستادن در مقابل حکم رهبری "توطئه ی دشمن" بود که از طریق چند واسطه تو را به اینجا رساندند[19]. صفارهرندی، مشاور فرمانده ی کل سپاه پاسدران، احمدی نژاد را "نامردی" خوانده که رهبری را "دل آزرده" کرده است[20]. یکی دیگر از نیروهای اطلاعاتی/امنیتی نیز نوشته است که احمدی نژاد: "می خواهد اولا در انتخابات مجلس نهم، اکثریت پارلمان را در اختیار بگیرد و ثانیا پس از دوران ریاست جمهوری اش، فردی از حلقه ی یاران خود را در راس دولت یازدهم قرار دهد". اما روشی که او برای این مقصود برگزید، کل پروژه را نابود کرد و "بر باد داد". پایه های سازمانی که او برای این منظور تدارک دید، سست بود و قهراش "ضربه ی مهلکی بر جان تیم عملیاتی- سیاسی" اش وارد آورد[21].
احمدی نژاد اینک بخوبی فهمیده است که روحانیت/سپاهیان و بسیجیان/اطلاعاتی و امنیتی ها(شکنجه گران و قاتلان) به فرمان سلطان علی خامنه ای از او حمایت کردند و با اشاره ی وی در مقابل اش می ایستند. اصلاح طلبان و سبزها، هاشمی رفسنجانی و مریدانش، بسیاری از اصول گرایان سنتی؛ از پیش دشمن او بودند و هستند. حامیانش در ساختار سیاسی، نیروهای سلطان بودند. وقایع اخیر نشان داد که آنان با کوچکترین اشاره ای پشت وی را خالی خواهند کرد.
پرسش این است: احمدی نژاد چه کسانی را حامیان خود می داند؟
1-6- اقشار محروم: احمدی نژاد(و مخالفانش) اقشار محروم را مهمترین حامیان خود قلمداد می کند.
2-6- طبقه ی متوسط: فعالیت چند سال اخیر او و یارانش معطوف به جذب طبقه ی متوسط شهرنشین بوده است. اما به دلیل فقدان نظرسنجی، ابراز نظر در این خصوص دشوار است.
3-6- امام زمان: در ابتدای کار فقیهانی چون آیت الله مصباح یزدی ادعا کردند که امام زمان احمدی نژاد را رئیس جمهور کرده است. احمدی نژاد و یاران اصلی اش دائماً این مدعا را ترویج کرده/می کنند که امام زمان هدایت آنان را در دست دارد. آیا امام زمان همچنان با اوست و خبرهایی که مشایی از عالم غیب می آورد حاکی از آن است که باید در برابر ولی فقیه بایستد؟
4-6- لشکر اجنه: مخالفان اصول گرای احمدی نژاد این ایده را می پراکنند که وی از طریق جن گیران، لشکری از جنیان را به خدمت درآورده است. در مقاله ی "لشکر اجنه، یاران اصلی احمدی نژاد" این مدعا را تحلیل و بررسی کرده ایم[22].
5-6- صندوق های رأی: احمدی نژاد مدعی است که در انتخابات 84 نزدیک هجده میلیون و در انتخابات 88 نزدیک بیست و پنج میلیون رأی به دست آورده است. هیچ کس چنین پشتوانه ای در میان مردم ندارد. اما روحانیت حکومتی/فرماندهان سپاه و بسیج/اطلاعاتی و امنیتی ها به وی گوشزد می کنند که رأی مردم به تو، رأی به "مقام معظم رهبری" بوده است. مخالفانش در ساختار سیاسی آرای وی را انکار نمی کنند- یعنی آن را حاصل تقلب به شمار نمی آورند(نظر سبزها و تحریمیون)- بلکه محصول ولایت مداری و حمایت سلطان قلمداد می کنند.
روحانیت درباری، سپاهیان/بسیجیان، اطلاعاتی/امنیتی ها؛تبعیت محض از سلطان را از وی طلب می کنند [23]. اما احمدی نژاد کوتاه نیامده و در اولین حضورش در کابینه گفته است که "رئیس جمهوری قوی و مقتدر" موجب عزت رهبری/کشور/ مردم است و ولی فقیه بدون "بازوان پرتوان" رئیس جمهوری کاری از پیش نخواهد برد[24]. سید محمد خاتمی گفته بود که به "تدارکاتچی" تبدیل شده است. اما، احمدی نژاد نمی خواهد که صرفاً در نقش "تدارکاتچی" سلطان ظاهر شود. در عکس هایی که پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری از دومین حضور احمدی نژاد در کابینه منتشر کرده اند، وزیر اطلاعات- مصلحی- حضور ندارد. برخی از سایت ها نوشته اند که احمدی نژاد وزیر اطلاعات را از جلسه اخراج کرده است، اما حتی اگر این مدعا کاذب باشد، حذف مصلحی از تصاویر جلسه که دروغ نیست.
پاورقی ها:
1- اکبر گنجی، تک افتادگی و تنهایی، تاکتیک ها و استراتژی های گذار ایران به دموکراسی، نشر گردون، مقاله ی "ماهیت دولت ایران"، صص 402- 347.
2- رجوع شود به لینک
3- رجوع شود به لینک
4 و5- رجوع شود به لینک
6 و 7 و 8 و 9 – رجوع شود به لینک
10 و 11- رجوع شود به لینک
12 و 13- رجوع شود به لینک
14- سروری می گوید:
"اين ابهام برای شخص من وجود دارد که چرا با وجود شواهد زياد و انکارناپذير، آقای احمدینژاد همچنان به حمايت خود از اين جريان انحرافی ادامه می دهد. در واقع ادامه روند اين حمايت به ايجاد شکاف ميان نيروهای دلسوز و دردکشيده انقلاب خواهد انجاميد... حمايتهای آشکار رئيسجمهور باعث شده اين گروه نفوذی با استفاده از يک چتر حمايتی ايجاد شده فرصتهای بی بديلی را پيدا کند تا از آن برای ضربه زدن به گفتمان انقلاب اسلامی و اصل ولايت فقيه استفاده کند... اين جريان قبل از آنکه قصد شکست دادن جريان اصولگرايی را داشته باشد، در حال برنامهريزی برای مقابله با ولايت فقيه و شکست آن بوده است... اگر ظرفيتهای آقای احمدینژاد توسط گروه نفوذی برای مقابله با ارزشهای انقلاب اسلامی مورد سوءاستفاده قرار گيرد بايد گفت زحمات چندين ساله ايشان از بين خواهد رفت و اهداف مبتنی بر اين زحمات نيز هبط عمل خواهد شد".
رجوع شود به لینک
15- رجوع شود به لینک
16- رجوع شود به لینک
17- رجوع شود به لینک
18- رجوع شود به لینک
19- حسین شریعتمداری نوشته است:
"در فاصله 11 روز گذشته آنچه در ميان مردم ديده می شد، نگرانی توام با دلخوری از رئيس جمهوری بود كه با اعتقاد به پيروی بی چون و چرای ايشان از رهبر و مقتدای خويش انتخاب كرده بودند... و اكنون در پی ماجرای اخير، دلشوره داشتند كه مبادا در گزينش خود به خطا رفته باشند... ان شاءالله[رئیس جمهور] در ادامه ی مسير رگه های باريك احتمالی از تكرار رخداد پلشت ياد شده را نيز محو خواهد كرد... دشمن احساس كرد كه آقای احمدی نژاد، حكم و توصيه رهبر معظم انقلاب را ناديده گرفته و از تن دادن به آن خودداری كرده است... دشمن می داند... ديگران، از جمله رئيس جمهور و يا هر مقام برجسته و بلندپايه ی ديگر، فقط در حد و اندازه و در نقش "بازوی ولی فقيه" در ميدان حضور دارند كه توان و قدرت خود را از آن وجود مبارك و ملكوتی می گيرند... هراس[دشمن] از اقتدار ولی فقيه است نه رئيس جمهور محترم و يا هر مقام بلندپايه و محترم ديگر... رئيس جمهور، رئيس قوه قضائيه، رئيس قوه مقننه و... تنها هنگامی برای دشمن خطرساز و برای مردم آرامش آفرين هستند كه پيرو بی چون و چرای ولی فقيه، يعنی نايب حضرت بقيه الله الاعظم باشند و به هر اندازه كه پای از اين حلقه بيرون گذارند، هرچه باشند و هركه باشند يك شهروند ساده و معمولی مانند ساير شهروندان خواهند بود. بنابراين، اگر سخنان توفنده ی برادر عزيزمان جناب آقای دكتر احمدی نژاد در اجلاس عمومی سازمان ملل متحد، لرزه بر اندام نظام سلطه می اندازد و خروش ايشان عليه رژيم صهيونيستی، سردمداران اين رژيم جعلی و كودك كش را به وحشت فرو می برد و... تنها به اين علت است كه آنها، زبان ولی فقيه را در كام ايشان می بينند... آیا آقای احمدی نژاد احتمال نمی دهند ماجرای اخير، توطئه ای - اگرچه با چند واسطه- تحميل شده به ايشان باشد؟!... ماجرای پلشت چند روز گذشته را چه كسانی رقم زده اند"(حسین شریعتمداری، "این تیر و آن کماندار"، کیهان، 23 اردیبهشت 90).
20- صفارهرندی گفته است:
"حضرت آقا با وجود تمام ناملايماتی كه دل اهل ولا را به درد میآورد، جامعه را به سكوت فرا میخوانند و اجازه نمیدهند پيش روی چشمهای نامحرم حاكميت دوگانه به نمايش گذارده شود. رهبری انقلاب از برخی نامردیها آزرده دل است اما شأن رهبری ايجاب میكند كه وحدت اسلامی را بالاتر از دل آزرده خود بدانند".
رجوع شود به لینک
21- رجوع شود به لینک
22- رجوع شود به لینک
23- محمد تقی رهبر رئیس فراکسیون روحانیت مجلس گفته است:
"بعضی جریان ها متاسفانه از درون دستگاهها حرکتی می کنند که باید نگران این حرکت ها و توطئه ها هم باشیم. فرض کنید در درون تشکیلات حاکمیت که نمیگویم کدام فلانی در کدام دستگاه چون کاملا مشخص است؛ کسانی هستند که در درون حاکمیت توطئه ها و نقشه هایی دارند... مثل اینکه به جای "مکتب اسلامی" می گویند، به "مکتب ایرانی" بچسبیم به شعار های ملی گرایانه این حرکات را ما تحمل نمیکنیم و وظیفه خود میدانیم با این جریان انحرافی مقابله کنیم و خوشبختانه این جریان روز به روز بر ملا میشود. از رییس جمهور و دولت انتظار داریم این خناسان منحرف را از دولت دور کنند... حق مطلب این بود که به مجرد اینکه مقام معظم رهبری وزیر[اطلاعات] را موظف می کردند به انجام کارها به رقم آن برکناری بلافاصله ایشان[احمدی نژاد] می گفت سمعا و طاعه این رسم اصولگرایی و ولایت مداری است".
رجوع شود به لینک
24- احمدی نژاد در اولین حضور مجدد خود در کابینه گفت:
"اعتقاد و باور من اين است كه يك رييسجمهور قوی و مقتدر موجب عزت رهبری، كشور و بهخصوص ملت می باشد. يك رييسجمهور قوی میتواند بايستد، سپر باشد، دفاع كند، امور كشور را پيش برده و موجب عزت كشور شود. هر رهبر و مدير جامعهای نيز نيازمند بازوان پرتوان است، تجربه ی تاريخی حاكی از آن است كه حتی زمانی كه بالاترين شخصيتهای اعتقادی ما فاقد بازوان پرتوان بودند، اراده و منويات آنها روی زمين باقی ماند و جاری نشد... كسانی كه نمیتوانند به قدرت اداره ی دولت، سياستهای اقتصادی و مديريت آن ايراد بگيرند بازی جديدی طراحی كردهاند ولی در اشتباه هستند. دولت تا آخر پای پرچم ولايت فقيه ايستاده است و وظايف خود را بهطور كامل انجام خواهد داد... البته دوركاری و خانهنشينی چند روزه دلايلی دارد كه اين دلايل را در دل خود نگه می دارم چون بسياری از حرفها بايد در دل انسان باقی بماند".
رجوع شود به لینک
مقاله ی "ماهیت دولت ایران"(زمستان 1388) نشان می داد که بالا آمدن نظامیان/امنیتی ها در ساختار سیاسی و سپردن پروژه های کلان اقتصادی به آنان را همچنان می توان در پرتو نظریه ی سلطانیسم تبیین کرد. به تعبیر دیگر، رژیم همچنان "نظام سلطانی فقیه سالار" است[1].
در نزاع اخیر بر سر عزل وزیر اطلاعات، با اشاره ی سلطان علی خامنه ای، سپاهیان و بسیجیان به انتقاد از احمدی نژاد پرداخته و خواستار تبعیت محض او از رهبری شده اند. آنان در سال 84 و پس از آن، به فرمان سلطان به حمایت از احمدی نژاد برخاستند و به طور سازمان یافته در انتخابات 84 و 88 کوشیدند تا وی رئیس جمهور ایران شود. اما اینک، همانها به اشارتی، پشت وی را خالی کرده/می کنند. واقعیت دیگر این است که سپاهیانی چون محسن رضایی، محمد باقر قالیباف، عزت الله ضرغامی، علی لاریجانی و... از ابتدأ به احمدی نژاد به چشم رقیب می نگریستند. رقیبی که واجد صلاحیت ها و سوایق خودشان نبود. نه سابقه ی فرماندهی سپاه را در کارنامه داشت و نه سوابق حضور درست و حسابی در جبهه های جنگ.
احمدی نژاد در زندگینامه ی رسمی اش فقط ادعا کرده که "در دوران جنگ تحميلی به عنوان داوطلب بسيجی در قسمت های متعدد جبهه به ويژه مهندسی رزمی به خدمت پرداخته" است[2]. اما همین مدعا نیز از طرف رقبای سپاهی اش تکذیب شده است. محمد باقر قالیباف در سخنانی که پس از انتخابات ریاست جمهوری 88 علیه او بیان کرده، گفته است که احمدی نژاد حتی یک ساعت در جبهه ها حضور نداشته و یک سیلی در راه انقلاب نخورده است[3]. محسن رضایی(فرمانده ی کل سپاه پاسداران 1376- 1360) نیز مکرراً از نقش تعیین کننده ی رهبری در مقابله ی با جریان انحرافی جدید سخن گفته و پشنهاد تبدیل وزارت اطلاعات به سازمان اطلاعات تحت نظر ولی فقیه را مطرح کرده است.
اما قشر دیگری را هم نباید نادیده گرفت. آنان که طی سه دهه ی گذشته نهادهای امنیتی را در کنترل داشته و شکنجه و ترور برنامه ریزی شده ی مخالفان را پی گرفته اند. اینان کجا هستند و در این نزاع، در جبهه ی چه کسی قرار خواهند گرفت؟ زمانی که احمدی نژادی مطرح نبود و مسئولیت های کوچک حاشیه ای داشت، اینان- در زمان آیت الله خمینی و سپس در دوران آیت الله خامنه ای- به سرکوب سازمان یافته اشتغال داشتند. شاید بتوان روح الله حسینیان( و حسین شریعتمداری) را نماد این اقشار به شمار آورد. او بخوبی صدای این قشر را به گوش همه می رساند. روح الله حسینیان یک بار صادقانه گفت:
"من هم قاضی بودم در این کشور ۱۸ سال قضاوت کردم. سختترین جاها و امنیتیترین پروندهها هم بنده رسیدگی کردم. هیچ کس هم نمیتواند ادعا بکند به اندازه ی من امنیتیترین پروندهها را رسیدگی کرده... آخه باباجون، آخه ما خودمان یک زمان قاتل بودیم، یک زمانی زندانبان بودیم"[4].
پرسش این است: شکنجه گران/قاتلان، نیروهای چه کسی و پشت چه کسی هستند؟
دوم- سعید امامی و قتل های زنجیره ای: سعید امامی طی سال هایی به عنوان معاون امنیتی وزارت اطلاعات خدایی می کرد. او به طور مستقیم با سلطان علی خامنه ای در ارتباط بود و از حمایت کامل وی برخوردار بود. اعتماد به وی به میزانی بود که وقتی همسر آیت الله خامنه ای جهت معالجه به خارج از کشور سفر کرد، سعید امامی در تمام مدت مسئول سفر و همراه او بود. در هشت سال ابتدای زعامت سلطان علی خامنه ای- که مصادف با هشت سال ریاست جمهوری هاشمی بود- صدها تن از مخالفان در داخل و خارج از کشور ترور شدند. این پروژه توسط روزنامه نگارانی افشا شد. سعید امامی به همراه چند تن دیگر بازداشت گردیدند. اگر سعید امامی دادگاهی می شد، در دادگاه پای علی فلاحیان و آیت الله خامنه ای را به میان می کشید. او را در سلول انفرادی به قتل رساندند تا ارتباط پائین(سازمان ترور) و بالا(سلطان) قطع شود.
در ایام افشای قتل های زنجیره ای جهت مذاکره و ابلاغ نظر نظام به وزارت اطلاعات احضار شدم. در آن جلسه یکی از معاونین وقت و چند تن از مدیران کل حضور داشتند. معاون وزیر گفت: "شما می توانید درباره ی قتل های زنجیره ای بنویسید. اما فقط بگوئید چهار قتل کنونی بوده و آمران و مجریانش هم همین چند تن بوده اند". گفتم: "بیش از یکصد تن را به قتل رسانده اند". گفتند: "بیش از سیصد و پنجاه تن را به قتل رسانده اند. اما باید این مسأله را تمام کرد و نبش قبر کمکی به پایان مسأله نمی کند". گفتم: "من از علی فلاحیان پائین تر نمی آیم. حداقل باید او را بازداشت و محاکمه کرد". گفتند: "امکان ندارد. در دادگاه حداقل خواهد گفت همه چیز با آقا/رهبری هماهنگ شده بود و ایشان در جریان همه ی امور قرار داشت". گفتم: "در هر صورت من از علی فلاحیان پائین تر نمی آیم". گفتند: "اگر چنین کنی، بازداشت شده و به 10 تا 15 سال زندان محکوم خواهی شد. این نظر رسمی نظام است". از رئیس قوه ی قضائیه، محسنی اژه ای و وزیر اطلاعات به عنوان موافقان آن حکم نام برد. شب همان روز در جلسه ی با دوستانی که اینک بسیاری شان در زندانند، داستان مذاکرات و عدم توافق را شرح دادم.
مسأله روشن بود. سعید امامی به فرمان بالا کشته شد و بدین ترتیب ارتباط پائین و بالا قطع گردید. دو متهم/مجرم دیگر در دادگاه موافقت دری نجف آبادی با قتل ها را مطرح کردند، اما دادگاه به دلیل عدم وجود هرگونه فرمان مکتوب و تکذیب دری نجف آبادی، مدعای آنان را رد کرد.
قتل سعید امامی، روح الله حسینیان را شوکه کرد. او در زمان سعید امامی دادستان دادگاه انقلاب در وزارت اطلاعات بود. با همدیگر کار می کردند. مسأله این بود: نظام چگونه حاضر می شود فرد مومنی چون سعید امامی را مأمور ترور مخالفان کند، اما وقتی مسأله افشا می شود نه تنها پشت او را خالی می کند، بلکه وی را در سلول انفرادی به قتل می رساند و همسرش را تحت بدترین شکنجه ها و اتهامات قرار می دهد؟ آیا نجات خود و این نوع برخورد با بهترین یاران درست است؟ روح الله حسینیان گفت:
"سعید اسلامی مسؤول امنیت کشور بوده مسؤول امنیت وزارت اطلاعات بوده، شاید صدها عملیات برون مرزی در رابطه با منافقین، من جمله بمباران پایگاه منافقین در بغداد سال ۷۴، در حین سخنرانی که شایعه شد مسعود رجوی هم کشته شده، فرمانده عملیات همین آقای سعید اسلامی بود. خیلی عملیات داشت و اعتقادش هم همین بود... تاکنون صدها نفر واجبی خوردند و نمردند. آخه چه طور با یک استکان آن هم که شما میگویید که بلافاصله بردید به بیمارستان و شستشو دادید، این خورد و مرد... آنجا[در بیمارستان] داد و بیداد میکرد و میگفت آقا به داد من برسید، پدرم را درآوردند، کشتنم، شکنجهام میکنند... آخه سعید اسلامی آدمی نبود که خودکشی کند. ما میشناختیم سعید اسلامی را... یکی از عواملی هم که باعث شد بنده به ختم سعید اسلامی بروم همین هست که همان وقتی که این جریان اتفاق افتاد به دوستان گفتم که اینها میگویند سعید اسلامی از جناح راست بود، متهم شماره یک هم بود و همه ی قتلها هم زیر سر ایشان بود و خودشان کشتنش که قضیه را تمام کنند و سرنخ را قطع بکنند. همین جور هم شد"[5].
روح الله حسینیان در تمام آن دوران چندین ملاقات با رهبری صورت داد و به شدت کوشید تا سلطان علی خامنه ای را از آمریت قتل ها مبرا جلوه داده و پروژه ی قتل های زنجیره ای و قتل سعید اسلامی را پروژه ی اصلاح طلبان علیه رهبری قلمداد کند.
سوم- سعید مرتضوی و کهریزک: سعید مرتضوی(متولد 1346) را همه می شناسند. او یکی دیگر از عوامل سرکوب در سال های گذشته بوده است. رئیس مستقیم اش محسنی اژه ای بود، ولی بعدها مستقیماً به بیت رهبری متصل شد. به همین دلیل از قاضی شعبه 1410 به دادستان تهران ارتقا یافت. صدها تن با حکم او زندانی و به شدت شکنجه شده اند. پس از ماجرای کهریزک، به شهادت رسیدن چند تن زیر شکنجه، انگشت اتهام به سوی مرتضوی/قاضی حداد دراز شد. او(و حداد) از دادستانی برکنار شد، قاضی بودنش به تعلیق درآمد و به قوه ی مجریه منتقل شد.
روح الله حسینیان بار دیگر شاهد آن بود که چند تن دیگر از عوامل/مجریان سرکوب که تحت فرمان مستقیم بالا عمل می کردند، ممکن است "قربانی" شوند. به همین دلیل در 17دی 88 از نمایندگی مجلس استعفا داد تا صدای اعتراض این قشر را به گوش همگان برساند. در استعفای اش به مبارزه ی بی امان خود با اصلاح طلبان و جنبش سبز اشاره کرد. میزان سرکوب آنان را ناکافی دانست و تأکید کرد که هنوز بقایای این جریانات در ساختار سیاسی حضور دارند. به همین دلیل خود را شکست خورده قلمداد کرد و گفت:
"امروز خود را ناتوانتر از هميشه می يابم. هر اقدامی آغاز كرديم با رقابت پيچيده ی پارلمان تاريستهای حرفهای نقش بر آب شد... من خود را موجودی شكسته خورده و سرخورده میبينم"[6].
حسینیان به حضور اصلاح طلبان در مجلس، وجود نشریاتی که "ارزش های اخلاقی و سیاسی امت حزب الله را زیر ضربات خود گرفته اند"، پرداخت وام های میلیونی به هنرپیشه ها، و... اشاره کرد و گفت: "چرا مأيوس و سرخورده نباشم". اما نکته ی کلیدی او چیز دیگری بود. اعتراض او این بود که چرا برای سرکوبگران تشکیل پرونده داده اند و آنان را به دادگاه احضار کرده اند؟ چرا سعید مرتضوی باید برای سرکوب مخالفان متهم شود؟ می گوید:
"امروز بسيج و نيروهای انتظامی كه در جريان فتنههای اخير در خط مقدم عليه مزدوران آمريكايی می جنگيدند تا از امنيت مردم دفاع كنند به بهانه ی تخلف چند نفر (كه بايد هم برخورد شود) اينان با تمام وجود مورد تحقير و ظلم دادگاههای نظامی قرار می گيرند، تمام بدنه تحت تعقيب قرار می گيرند. فرماندهان مورد اذيت و توهين قرار می گيرند؛ ولی هيچ كس دفاعی نمیكند و هيچكس نمی پرسد نيرويی كه می خواهد از امنيت مردم و اركان نظام دفاع كند با اين روحيه ی زخم خورده چگونه و چرا"[7].
حسینیان دوباره ضروری می بیند تا "دامن کبرایی ولایت" را از گناهان پاک سازد و همه ی مسائل و مشکلات را به گردن کسانی بیندازد که "تا ثریا با رهبری نظام فاصله دارند". می گوید:
"من خود را سرخورده و شكست خورده میبينم كه كسانی در دفاتر مسئولان نظام جمهوری اسلامی حاكم شدهاند كه 180 درجه با رهبری نظام زاويه دارند. چرا احساس يأس و شكست نكنم كه با همه ی فداكاری اين مردم معتقد و ولايتی در اين نظام كسانی نصب می شوند كه تا ثريا فاصله با رهبری نظام دارند كسانی كه در اين فتنه تا جايی كه احساس ترس نكردند از حريف حمايت كردند. من نمی دانم اگر به كارگيری اين افراد چند چهره به مصلحت می باشد آيا سرخورده شدن صدها مانند من هم مصلحت اين نظام است... بسياری از شخصيتكشیها را قتل بیگناهان می دانم"[8].
یأس و سرخورده گی حسینیان از فاصله ی دیگران با سلطان علی خامنه ای است. اما اطمینان می دهد که بر دامن کبریایی ولی فقیه هیچ گردی نخواهد نشست:
"مطمئن هستم كه با مرگ سياسی يا جسمانی حقيری مانند من نه بر دامن كبريايی ولايت گردی خواهد نشست نه از روند انقلاب خواهد كاست و مطمئن هستم يأس و سرخوردگی اين بنده ی حقير در روحيه ی حتی يك نفر هم تأثير نخواهد پذيرفت... با آروزی طول عمر رهبر عزيز"[9].
حسینیان پرسش مهمی مطرح می سازد. می پرسد: "آیا سرخورده شدن صدها مانند من[شکنجه گران و قاتلان] هم به مصلحت این نظام است؟". این اساسی ترین مسأله یی بود که نیاز به حل داشت. سرکوب گران نظام/ولی فقیه نباید سربزنگاه رها یا قربانی شوند. چرا که نه تنها به فرمان بالا عمل کرده اند، بلکه دوام و بقای نظام منوط به سرکوبی است که اینها صورت می دهند. اگر نظام/ولی فقیه خواهان دوام/بقایند، این قشر را باید بر همه ی قوا حاکم سازند.
یک هفته بعد از استعفا او را به بیت رهبری فراخواندند و پس از ملاقات با سلطان علی خامنه ای استعفای خود را پس گرفت. او در سخنرانی در مسجد اهل بیت قم گفت که "رهبری این کار را نپسندیدند و من تابع رهبری ام و با نظر ایشان انصرافم را پس گرفتم و با تمام قدرت و تازه نفس تر از همیشه به جنگ دشمنان ادامه خواهم داد". حسینیان در بخشی از نامه ی استعفا به اقدامات مشایی اعتراض کرده بود. در این سخنرانی هم مجدداً می گوید:
"من به عنوان یک فرد مطلع عرض میکنم با وجود انتقاداتی که به احمدینژاد وارد است مثل وجود افرادی چون مشایی، اما باید پذیرفت در این دوره دستهای زیادی از بیتالمال قطع شد"[10].
در این سخنرانی همچنان به کمبود سرکوب ها معترض است. می گوید:
"بعد از سخنان مقام معظم رهبری در نمازجمعه تهران[29/3/88]، عدهای به کارهای خود ادامه دادند و مجمع روحانیون مبارز نیز برای حضور مردم در تجمعات بیانیه داده بود. به یکی از اعضای مجمع روحانیون گفته بودم اگر من قاضی بودم این اعلامیه را محاربه ی با خداوند میدانستم و کسانی را که این بیانیه را تکذیب نکرده باشند، نیز مسوول میدانستم"[11].
به تعبیر دیگر، آیت الله موسوی خوئینی ها، آیت الله بجنوردی، سید محمد خاتمی، و دیگر اعضای مجمع روحانیون مبارز "محارب" اند و باید دست و پایشان به طور معکوس قطع شود.
چهارم- سعید تاجیک و مخالفان ولایت : سعید تاجیک یکی از لباس شخصی هاست که با اهانت به فائزه ی هاشمی مشهور شد. او هم یکی از کسانی است که به دفاع از سلطان علی خامنه ای برخاسته است. به هرکس که احساس کند با ولی فقیه فاصله دارد می تازد. می گوید:
"این آتشفشان در درون من غلیان کرد، یکدفعه منفجر شد. حالامنتظر بدتر از ایناشم باشن. منتها حضرت آقا [خامنه ای] گفتن فحاشی به طور کلی نفی میشه که ما هم روی چشم مون می ذاریم و فرمایش مقام معظم رهبری رو نصب العین خودمون قرار می دیم... همون روزی که حضرت امام فرمودن اگر مسئولین به داد شما نرسیدن راسا اقدام بکنید، تکلیف رو روشن کردن. خب ما هم می خوایم راسا اقدام بکنیم. توجه کردین... اینها از تمام خط ها عبور کردن. به خدا و پیغمبر و امام و حضرت امام و حضرت آقا توهین کردن. شما هیچکدومتون رگ تون بیرون نزد. اکثر مسئولین نظام، بخصوص خیلی از حوزوی های ما خفه خون گرفته بودن"[12].
پیش از آغاز نزاع بر سر عزل وزیر اطلاعات در 24/1/90 درباره ی مشایی/احمدی نژاد می گوید:
"مشایی رو که سرتاپاشو کثافت و نجاست گرفته. شما فکر نکن من جای دیگه انتقاد ندارم. مشایی از اینا کثافت تر. اینا از مشایی کثافت تر. مشایی یک آدم مرتاضه. رمال داره در زنجان، از اون خط می گیره... احمدی نژادم[با تأیید مشایی] اشتباه می کنه. بیخود می کنه تاییدش می کنه. ببین خواهر من هرکی در خط ولایت بود نوکرشم، هرکی از خط ولایت عبور کرد ما دشمن خونی اش هستیم. مقابلش می ایستیم... آقای احمدی نژادم که وحی منزل نیست که. آقای احمدی نژاد تا زمانی برای ما آقای احمدی نژاده که در خط ولایت باشه. خارج بشه از این خط ایشونم منفور بچه بسیجی هاست. منفور ملت ایرانه. اگر تو خط ولایت بود نوکرشم هستیم. اینکه احمدی نژاد بره پیش اینا یا لاریجانی بلند میشه میره مبارک رو ماچ می کنه، نعوذبالله اینا فرستاده خدا نیستن که ما بگیم اینا هر کاری بکنن ما قبول داریم. نه؛ ما پیرو ولایت مون هستیم، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه بیش"[13].
نشریه ی انصار حزب الله- یالثارات الحسین- نیز در دفاع از سلطان در برابر احمدی نژاد/مشایی ایستاد. به عنوان نمونه، در طی مصاحبه ای با پرویز سروری- از فرماندهان پیشین سپاه و عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس- این مدعا طرح می شود که"جریان انحرافی و شوم" مشایی از سه سال پیش فعالیت انتخابی خود را برای فتح مجلس آغاز کرده است. این جریان "انگل وار" بدنه ی دولت را گرفته و از امکانات و سرمایه ی بیت المال برای انتخابات استفاده می کند. هدف آنان زدن رهبری است، نه اصول گرایان. احمدی نژاد حامی اصلی این گروه است و اگر به این عمل ادامه دهد، همه چیز را از دست خواهد داد و کل سوابق اش بر باد خواهد رفت[14].
پنجم- عزل وزیر اطلاعات و واکنش های بعدی احمدی نژاد: در ماجرای عزل وزیر اطلاعات و پیامدهای پس از آن اینان در کدام جبهه قرار گرفتند؟ روشن است که روح الله حسینیان در جبهه ی سلطان علی خامنه ای ایستاده است. وی در وبسایت موسسه ای که ریاست آن را بر عهده دارد، مقالات و گزارش هایی منتشر می کرد/می کند که پیروزی احمدی نژاد را مرهون تبعیت محض از ولی فقیه و اعلام دائمی وفاداری او با رهبری قلمداد می کند[15].
عدالت خواهی/عدالت گستری یکی از شعارهای محوری احمدی نژاد بود/هست. سایت حسینیان گفت و گویی تحت عنوان "فکر کردن به عدالت بدون ولایت شدنی نیست"[16]، منتشر می سازد. معتزله/شیعیان عدالت را از مستقلات عقلیه به شمار آورده اند. به تعبیر دیگر، عدالت اتکای وجودی/معرفت شناختی/روانشناختی به دین/شریعت ندارد. عدالت معیار انتخاب دین و فهم آن است. مرتضی مطهری در این زمینه پیش از انقلاب سخنان فراوانی بیان کرده است. اما اینک مدافعان روحانی سلطان علی خامنه ای این ایده را می پراکنند که آدمیان مستقل از ولایت فقیه/مقام معظم رهبری حتی قادر به فکر کردن پیرامون عدالت نیستند.
سایت حسینیان مطلب دیگری را بازنشر می دهد که احمد خمینی گفته است: "خامنه ای خمینی دیگر است"[17]. جهت گیری حسینیان روشن است. اگر او قاتل است، قاتلی است که به فرمان سلطان جنایت می کند، نه محمود احمدی نژاد.
ششم- نتیجه : احمدی نژاد در دهه ی اول انقلاب در ساختار سیاسی فردی درجه سه/چهار به شمار می رفته است. بالاترین مسئولیت هایش فرماندار ماکو، فرماندار خوی و مشاور استاندار کردستان است. سپس هاشمی رفسنجانی وی را بالا کشیده و به یکی از استانداران دولت خود(استاندار اردبیل 76- 72) منصوب کرد. گام اول ارتقای احمدی نژاد و معاون اولش(رحیمی استاندار کردستان هاشمی) مرهون هاشمی رفسنجانی است.
سرشناس ترین عوامل سرکوب، از ابتدای انقلاب کار خود را آغاز کرده اند. محسنی اژه ای(متولد 1335)، مصطفی پورمحمدی(متولد 1338 قم)، روح الله حسینیان(متولد 1334 شیراز)، حسین طائب (متولد 1342 تهران)، علی رازینی، غلامحسین عصا بدست/الهام بعدی(متولد 1338 دزفول)، ابراهیم رئیسی( متولد 1339مشهد)، حسن زارع دهنوی(قاضی حداد)، و غیره.
به عنوان نمونه، به مسئولیت های غلامحسین عصا بدست که بعدها نام خود را به غلامحسین الهام تغییر داد، بنگرید: دادیار و قائم مقام دادستان انقلاب اسلامی سپاه پاسداران 1363- 1359، دفتر نظارت و دفتر سیاسی دادستانی کل کشور 1365-1363، دبیرکمیته حقوقی دادستانی کل کشور 1365-1363، عضو هیات بازرسی شورای عالی قضایی در دادگاههای کیفری 1368، مشاور سیاسی دادستان عمومی تهران 1370-1368، عضو کمیته منصوب شورایعالی قضایی در تاسیس سازمانهای قضایی نیروهای مسلح، عضو کمیته تدوین لوایح قضایی نیروهای مسلح، مشاور وزارت دادگستری در تدوین لوایح حقوقی 1370-1368. عصا بدست- و همسرش- که از جمله مهمترین حامیان احمدی نژاد بوده اند، پس از نزاع های اخیر وی را به تبعیت کامل از سلطان علی خامنه ای فراخوانده اند. وبسایت همسرش به نقل از آیت الله جوادی آملی به احمدی نژاد یادآور می شود که: "نقض حكم ولیفقيه حتی بر فقيهان و مجتهدان هم حرام است"[18].
محسنی اژه ای/مصطفی پور محمدی/علی رازینی از سابقون اند. دو نفر اول را احمدی نژاد از وزارت کشور و اطلاعات با خفت و خواری عزل کرده و اژه ای توضیح می دهد که حتی برای خداحافظی وی را به جلسه ی دولت راه نداد. اینها نیروهای سلطان علی خامنه ای هستند. سردار نقدی در پرونده ی شهرداران شهرداری تهران با همکاری علی رازینی و محسنی اژه ای به دستورات ولی فقیه عمل می کرد. در یکی از جلسات دادگاه کرباسچی، نامه ی رئیس دادگستری تهران(علی رازینی) قرائت شد که در آن به صراحت اعلام کرد که این پرونده به فرمان مستقیم "مقام معظم رهبری" به جریان افتاده است.
حسین شریعتمداری و حسن شایانفر در زندان ها چه می کردند و نیروی چه کسی بودند/هستند؟ شریعتمداری به صراحت خطاب به احمدی نژاد نوشته است که غیبت از حضور در سر کار "غیرقابل انتظار"، "تعجب آور"، "تأسف آور" و موجب "دلخوری" از شما شد. ارزش تو فقط و فقط به این است که "زبان ولی فقیه در کام" تو باشد، مردم به تو "با اعتقاد به پیروی بی چون و چرای از رهبر و مقتدای خویش" رأی دادند و قهر و ایستادن در مقابل حکم رهبری "توطئه ی دشمن" بود که از طریق چند واسطه تو را به اینجا رساندند[19]. صفارهرندی، مشاور فرمانده ی کل سپاه پاسدران، احمدی نژاد را "نامردی" خوانده که رهبری را "دل آزرده" کرده است[20]. یکی دیگر از نیروهای اطلاعاتی/امنیتی نیز نوشته است که احمدی نژاد: "می خواهد اولا در انتخابات مجلس نهم، اکثریت پارلمان را در اختیار بگیرد و ثانیا پس از دوران ریاست جمهوری اش، فردی از حلقه ی یاران خود را در راس دولت یازدهم قرار دهد". اما روشی که او برای این مقصود برگزید، کل پروژه را نابود کرد و "بر باد داد". پایه های سازمانی که او برای این منظور تدارک دید، سست بود و قهراش "ضربه ی مهلکی بر جان تیم عملیاتی- سیاسی" اش وارد آورد[21].
احمدی نژاد اینک بخوبی فهمیده است که روحانیت/سپاهیان و بسیجیان/اطلاعاتی و امنیتی ها(شکنجه گران و قاتلان) به فرمان سلطان علی خامنه ای از او حمایت کردند و با اشاره ی وی در مقابل اش می ایستند. اصلاح طلبان و سبزها، هاشمی رفسنجانی و مریدانش، بسیاری از اصول گرایان سنتی؛ از پیش دشمن او بودند و هستند. حامیانش در ساختار سیاسی، نیروهای سلطان بودند. وقایع اخیر نشان داد که آنان با کوچکترین اشاره ای پشت وی را خالی خواهند کرد.
پرسش این است: احمدی نژاد چه کسانی را حامیان خود می داند؟
1-6- اقشار محروم: احمدی نژاد(و مخالفانش) اقشار محروم را مهمترین حامیان خود قلمداد می کند.
2-6- طبقه ی متوسط: فعالیت چند سال اخیر او و یارانش معطوف به جذب طبقه ی متوسط شهرنشین بوده است. اما به دلیل فقدان نظرسنجی، ابراز نظر در این خصوص دشوار است.
3-6- امام زمان: در ابتدای کار فقیهانی چون آیت الله مصباح یزدی ادعا کردند که امام زمان احمدی نژاد را رئیس جمهور کرده است. احمدی نژاد و یاران اصلی اش دائماً این مدعا را ترویج کرده/می کنند که امام زمان هدایت آنان را در دست دارد. آیا امام زمان همچنان با اوست و خبرهایی که مشایی از عالم غیب می آورد حاکی از آن است که باید در برابر ولی فقیه بایستد؟
4-6- لشکر اجنه: مخالفان اصول گرای احمدی نژاد این ایده را می پراکنند که وی از طریق جن گیران، لشکری از جنیان را به خدمت درآورده است. در مقاله ی "لشکر اجنه، یاران اصلی احمدی نژاد" این مدعا را تحلیل و بررسی کرده ایم[22].
5-6- صندوق های رأی: احمدی نژاد مدعی است که در انتخابات 84 نزدیک هجده میلیون و در انتخابات 88 نزدیک بیست و پنج میلیون رأی به دست آورده است. هیچ کس چنین پشتوانه ای در میان مردم ندارد. اما روحانیت حکومتی/فرماندهان سپاه و بسیج/اطلاعاتی و امنیتی ها به وی گوشزد می کنند که رأی مردم به تو، رأی به "مقام معظم رهبری" بوده است. مخالفانش در ساختار سیاسی آرای وی را انکار نمی کنند- یعنی آن را حاصل تقلب به شمار نمی آورند(نظر سبزها و تحریمیون)- بلکه محصول ولایت مداری و حمایت سلطان قلمداد می کنند.
روحانیت درباری، سپاهیان/بسیجیان، اطلاعاتی/امنیتی ها؛تبعیت محض از سلطان را از وی طلب می کنند [23]. اما احمدی نژاد کوتاه نیامده و در اولین حضورش در کابینه گفته است که "رئیس جمهوری قوی و مقتدر" موجب عزت رهبری/کشور/ مردم است و ولی فقیه بدون "بازوان پرتوان" رئیس جمهوری کاری از پیش نخواهد برد[24]. سید محمد خاتمی گفته بود که به "تدارکاتچی" تبدیل شده است. اما، احمدی نژاد نمی خواهد که صرفاً در نقش "تدارکاتچی" سلطان ظاهر شود. در عکس هایی که پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری از دومین حضور احمدی نژاد در کابینه منتشر کرده اند، وزیر اطلاعات- مصلحی- حضور ندارد. برخی از سایت ها نوشته اند که احمدی نژاد وزیر اطلاعات را از جلسه اخراج کرده است، اما حتی اگر این مدعا کاذب باشد، حذف مصلحی از تصاویر جلسه که دروغ نیست.
پاورقی ها:
1- اکبر گنجی، تک افتادگی و تنهایی، تاکتیک ها و استراتژی های گذار ایران به دموکراسی، نشر گردون، مقاله ی "ماهیت دولت ایران"، صص 402- 347.
2- رجوع شود به لینک
3- رجوع شود به لینک
4 و5- رجوع شود به لینک
6 و 7 و 8 و 9 – رجوع شود به لینک
10 و 11- رجوع شود به لینک
12 و 13- رجوع شود به لینک
14- سروری می گوید:
"اين ابهام برای شخص من وجود دارد که چرا با وجود شواهد زياد و انکارناپذير، آقای احمدینژاد همچنان به حمايت خود از اين جريان انحرافی ادامه می دهد. در واقع ادامه روند اين حمايت به ايجاد شکاف ميان نيروهای دلسوز و دردکشيده انقلاب خواهد انجاميد... حمايتهای آشکار رئيسجمهور باعث شده اين گروه نفوذی با استفاده از يک چتر حمايتی ايجاد شده فرصتهای بی بديلی را پيدا کند تا از آن برای ضربه زدن به گفتمان انقلاب اسلامی و اصل ولايت فقيه استفاده کند... اين جريان قبل از آنکه قصد شکست دادن جريان اصولگرايی را داشته باشد، در حال برنامهريزی برای مقابله با ولايت فقيه و شکست آن بوده است... اگر ظرفيتهای آقای احمدینژاد توسط گروه نفوذی برای مقابله با ارزشهای انقلاب اسلامی مورد سوءاستفاده قرار گيرد بايد گفت زحمات چندين ساله ايشان از بين خواهد رفت و اهداف مبتنی بر اين زحمات نيز هبط عمل خواهد شد".
رجوع شود به لینک
15- رجوع شود به لینک
16- رجوع شود به لینک
17- رجوع شود به لینک
18- رجوع شود به لینک
19- حسین شریعتمداری نوشته است:
"در فاصله 11 روز گذشته آنچه در ميان مردم ديده می شد، نگرانی توام با دلخوری از رئيس جمهوری بود كه با اعتقاد به پيروی بی چون و چرای ايشان از رهبر و مقتدای خويش انتخاب كرده بودند... و اكنون در پی ماجرای اخير، دلشوره داشتند كه مبادا در گزينش خود به خطا رفته باشند... ان شاءالله[رئیس جمهور] در ادامه ی مسير رگه های باريك احتمالی از تكرار رخداد پلشت ياد شده را نيز محو خواهد كرد... دشمن احساس كرد كه آقای احمدی نژاد، حكم و توصيه رهبر معظم انقلاب را ناديده گرفته و از تن دادن به آن خودداری كرده است... دشمن می داند... ديگران، از جمله رئيس جمهور و يا هر مقام برجسته و بلندپايه ی ديگر، فقط در حد و اندازه و در نقش "بازوی ولی فقيه" در ميدان حضور دارند كه توان و قدرت خود را از آن وجود مبارك و ملكوتی می گيرند... هراس[دشمن] از اقتدار ولی فقيه است نه رئيس جمهور محترم و يا هر مقام بلندپايه و محترم ديگر... رئيس جمهور، رئيس قوه قضائيه، رئيس قوه مقننه و... تنها هنگامی برای دشمن خطرساز و برای مردم آرامش آفرين هستند كه پيرو بی چون و چرای ولی فقيه، يعنی نايب حضرت بقيه الله الاعظم باشند و به هر اندازه كه پای از اين حلقه بيرون گذارند، هرچه باشند و هركه باشند يك شهروند ساده و معمولی مانند ساير شهروندان خواهند بود. بنابراين، اگر سخنان توفنده ی برادر عزيزمان جناب آقای دكتر احمدی نژاد در اجلاس عمومی سازمان ملل متحد، لرزه بر اندام نظام سلطه می اندازد و خروش ايشان عليه رژيم صهيونيستی، سردمداران اين رژيم جعلی و كودك كش را به وحشت فرو می برد و... تنها به اين علت است كه آنها، زبان ولی فقيه را در كام ايشان می بينند... آیا آقای احمدی نژاد احتمال نمی دهند ماجرای اخير، توطئه ای - اگرچه با چند واسطه- تحميل شده به ايشان باشد؟!... ماجرای پلشت چند روز گذشته را چه كسانی رقم زده اند"(حسین شریعتمداری، "این تیر و آن کماندار"، کیهان، 23 اردیبهشت 90).
20- صفارهرندی گفته است:
"حضرت آقا با وجود تمام ناملايماتی كه دل اهل ولا را به درد میآورد، جامعه را به سكوت فرا میخوانند و اجازه نمیدهند پيش روی چشمهای نامحرم حاكميت دوگانه به نمايش گذارده شود. رهبری انقلاب از برخی نامردیها آزرده دل است اما شأن رهبری ايجاب میكند كه وحدت اسلامی را بالاتر از دل آزرده خود بدانند".
رجوع شود به لینک
21- رجوع شود به لینک
22- رجوع شود به لینک
23- محمد تقی رهبر رئیس فراکسیون روحانیت مجلس گفته است:
"بعضی جریان ها متاسفانه از درون دستگاهها حرکتی می کنند که باید نگران این حرکت ها و توطئه ها هم باشیم. فرض کنید در درون تشکیلات حاکمیت که نمیگویم کدام فلانی در کدام دستگاه چون کاملا مشخص است؛ کسانی هستند که در درون حاکمیت توطئه ها و نقشه هایی دارند... مثل اینکه به جای "مکتب اسلامی" می گویند، به "مکتب ایرانی" بچسبیم به شعار های ملی گرایانه این حرکات را ما تحمل نمیکنیم و وظیفه خود میدانیم با این جریان انحرافی مقابله کنیم و خوشبختانه این جریان روز به روز بر ملا میشود. از رییس جمهور و دولت انتظار داریم این خناسان منحرف را از دولت دور کنند... حق مطلب این بود که به مجرد اینکه مقام معظم رهبری وزیر[اطلاعات] را موظف می کردند به انجام کارها به رقم آن برکناری بلافاصله ایشان[احمدی نژاد] می گفت سمعا و طاعه این رسم اصولگرایی و ولایت مداری است".
رجوع شود به لینک
24- احمدی نژاد در اولین حضور مجدد خود در کابینه گفت:
"اعتقاد و باور من اين است كه يك رييسجمهور قوی و مقتدر موجب عزت رهبری، كشور و بهخصوص ملت می باشد. يك رييسجمهور قوی میتواند بايستد، سپر باشد، دفاع كند، امور كشور را پيش برده و موجب عزت كشور شود. هر رهبر و مدير جامعهای نيز نيازمند بازوان پرتوان است، تجربه ی تاريخی حاكی از آن است كه حتی زمانی كه بالاترين شخصيتهای اعتقادی ما فاقد بازوان پرتوان بودند، اراده و منويات آنها روی زمين باقی ماند و جاری نشد... كسانی كه نمیتوانند به قدرت اداره ی دولت، سياستهای اقتصادی و مديريت آن ايراد بگيرند بازی جديدی طراحی كردهاند ولی در اشتباه هستند. دولت تا آخر پای پرچم ولايت فقيه ايستاده است و وظايف خود را بهطور كامل انجام خواهد داد... البته دوركاری و خانهنشينی چند روزه دلايلی دارد كه اين دلايل را در دل خود نگه می دارم چون بسياری از حرفها بايد در دل انسان باقی بماند".
رجوع شود به لینک
پرده آخر نمایش نظام
پرسشی که امروز در میان مخالفان و حتی میان موافقان حکومت مستقر در کشور بیش از همیشه تکرار می شود این است که دعوای اخیر بین محمود احمدی نژاد و سیدعلی خامنه ای به کجا می انجامد؟ چرا چنین شد؟ و اساسا چه خواهد شد؟
با جمع بندی مجموعه گفتارها و رفتارهای چهره های حکومتی در دوهفته اخیر و جبهه گیری آنها در مقابل محمود احمدی نژاد به واسطه اختلاف اخیرش با خامنه ای و تاکید همگی بر جملاتی از این دست که "ولایت فقیه اعتبار قانون اساسی است"، "ولایت فقیه به قانون اساسی و مسئولان نظام مشروعیت می بخشد" و "سرپیچی از دستور ولی فقیه خلاف شرع و قانون اساسی است" می توان به این نتیجه رسید که همه اتفاقات اخیر برای فراقانونی جلوه دادن خامنه ای و نشانه هایی از تند کردن گام های او و حامیانش بسوی "حکومت مطلقه فردی" است. درحقیقت این گزینه می تواند محتمل ترین پاسخ برای پرسش اول باشد که؛ دعوای فعلی رهبری با احمدی نژاد به حکومت مطلقه فردی خامنه ای ختم خواهد شد.
نکته ای که میرحسین موسوی از رهبران جنبش سبز که هم اکنون در بند حکومت است در 30 خردادماه سال 88 طی پنجمین بیانیه خود و درحالی که خامنه ای برسلامت انتخابات و حمایتش از احمدی نژاد تاکید می کرد به درستی به آن اشاره کرده بود. مهندس موسوی در آن بیانه خطاب به ملت ایران نوشت: "اینجانب چون به صحنه می نگرم آن را پرداخته شده برای اهدافی فراتر از تحمیل یک دولت ناخواسته به ملت، بلکه تحمیل نوع جدیدی از زندگی سیاسی بر کشور می بینم."
درحقیقت میرحسین موسوی برداشت درستی داشت و به نظر می رسد که ماجرای حمایت رهبری از دولت محمود احمدی نژاد، کودتای انتخاباتی 88، دستگیری گسترده فعالان سیاسی و مدنی، حذف احزاب منتقد تاثیر گذار و دارای پایگاه های مردمی، حذف مرحله ای هاشمی رفسنجانی، سفر10 روزه و همچنین سفرهای پی در پی خامنه ای به قم و هم اکنون خیز او برای مقابله با دولت برکشیده اش، همگی پرده های یک نمایش است.
در پاسخ به پرسش دوم و پرسش هایی از این دست که چرا چنین شد، تنها گزینه دم دست می تواند این باشد که پیش از این زمانش فرانرسیده بود و به نظر می رسد خامنه ای و نزدیکانش زمان فعلی را بهترین زمان برای رسیدن به حکومت مطلقه فردی و مناسب تر از هر زمان دیگری دیده اند. وگرنه چه دلیلی دارد رهبری که پیش از این در قبال عزل و برکناری وزرا از مصلحت نظام چشم پوشی می کرد یکباره مصلحت نظام را در مخاطره ببنید و در کار قانون(اصول 135 و 136) که عزل یا قبول استعفای وزرا را برعهده ریاست جمهوری گذاشته است دخالت کند؟ توضیح لازم نیست که به اعتقاد نگارنده هم محمود احمدی نژاد ریاستش بر دولت دهم را مدیون کودتای انتخاباتی است اما چرا پس از این همه خون هایی که حکومت مستقر از مردم شریف ایران به ناحق برای اثبات قانونی بودن ریاست جمهوری او بر زمین ریخت، امروز در کارش دخالت و عزل یک وزیرتوسط او را غیرقانونی و خلاف مصلحت جلوه می کنند ؟
در این باره برخی مدام این جمله را تکرار می کنند که عرف و رسم سیاسی در دو دهه اخیر این گونه بوده است که وزرای اطلاعات، کشور، امور خارجه و دفاع و حتی فرهنگ و ارشاد اسلامی با مشورت و صلاحدید رهبری (خامنه ای) انتخاب شوند و به همین دلیل خامنه ای حق دخالت در عزل و برکناری وزیر اطلاعات را داشته است. اما همین دسته از تحلیل گران به این نکته توجه نمی کنند که اگر چنین بود چرا در زمان برکناری مصطفی پورمحمدی (وزیر کشور)، غلامحسین محسنی اژه ای (وزیر اطلاعات)، محمدحسین صفارهرندی (وزیرارشاد اسلامی) و یا منوچهر متکی (وزیر امورخارجه) که اتفاقا هر چهار نفر از نزدیکان و معتمدین خامنه ای بوده اند او واکنشی از خود نشان نداد؟ آیا آن زمان مصلحت نظام در خطر نبود؟
آیا نباید سکوت این چند سال اخیر خامنه ای و نزدیکانش در قبال قانون شکنی های مدام و مداوم احمدی نژاد و تیم همراهش در شهرداری تهران و دولت های نهم و دهم که آمار ریز و درشتش هر روز از سوی مجلس، دیوان محاسبات کل کشور، دیوان عدالت اداری، قوه قضاییه، سازمان بازرسی کل کشور و... منتشر می شود را به حساب این گذاشت که تنها قصد رهبرجمهوری اسلامی "عادی شدن نقض و تخلف از قانون" و "قانون شکنی" بود؟ و البته رسیدن به این نکته که "قانون اساسی جاری و ساری در کشور پاسخگوی مصلحت نظام نیست".
و شاید رسیدن به این حرف که امروز در میان طیفی از حامیان تندروی خامنه ای رد و بدل می شود که " در طول بیشتر از 20 سال رهبری مقام معظم رهبری ایشان به همه طیفی اعتماد کرد اما نشد، یکی می خواست ریاست جمهوری خودش را مادام العمر کند، دیگری می خواست حاکمیت دوگانه ایجاد کند و فتنه گران اگر می آمدند می خواستند رهبری را تغییر دهند و این آخری که خودمان به او رای دادیم و اعتماد داشتیم هم راه آن قبلی ها را رفت".
پس درحقیقت پیش از این زمان مناسب برای ارایه چنین برداشت هایی فرا نرسیده بود. بی دلیل نیست که یداله جوانی رییس اداره سیاسی سپاه پاسداران در هفته جاری طی سرمقاله اش در هفته نامه صبح صادق نوشت: "حاکمیت در جمهوری اسلامی یگانه و مطلق است" و سپس در ادامه " مطلق بودن"، "غیرقابل تقسیم بودن"، "جامع بودن" و البته "دائمی بودن" را از ویژگی های این حاکمیت برشمرد.
اگر کودتای انتخاباتی را پایان جمهوریت حکومت مستقر قلمداد کنیم، حذف عمدی واژه عزیز و بزرگ "ایران" توسط رییس اداره سیاسی سپاه در تعریفش از نوع حاکمیت و حکومت مستقر ما را با یک تعریف روشن تر از حکومت مد نظر خامنه ای و فرماندهان تحت امرش در نهاد های نظامی همچون سپاه روبرو می کند: "حکومتی اسلامی" که باید "یگانه و مطلق" باشد.
اما در پاسخ به پرسش سوم و اینکه اساسا چه خواهد شد، پاسخ روشن و کوتاه خواهد بود؛ نمایش به پرده آخر خود می رسد و نتیجه روشنش چیزی به جز فروپاشی و سقوط حکومت مستقر نخواهد بود که در طول تاریخ این به مدام تکرار و تجربه شده است.
نام آخرین پرده از نمایش حکومت فعلی "حکومت مطلقه فردی" همراه با ادامه روش های ظالمانه، قرائت جدیدی از "اسلام" و تعریف "خدا گونه گی رهبری" خواهد بود. درست شبیه همان چیزی که میرحسین موسوی نامش را "فرعونیت" گذاشت که "در این راه از دین به صورت ابزار استفاده می شود، همان طور که از زندان ها و سرکوبها و بستن روزنامه ها و تعطیلی بخش عمده ای از قانون اساسی و بی احترامی به حقوق و کرامت ذاتی انسانها بهره برداری می شود... و ما می دانیم که انتخاب این رویکرد جز متلاشی شدن نظام انتهایی نخواهد داشت."
با جمع بندی مجموعه گفتارها و رفتارهای چهره های حکومتی در دوهفته اخیر و جبهه گیری آنها در مقابل محمود احمدی نژاد به واسطه اختلاف اخیرش با خامنه ای و تاکید همگی بر جملاتی از این دست که "ولایت فقیه اعتبار قانون اساسی است"، "ولایت فقیه به قانون اساسی و مسئولان نظام مشروعیت می بخشد" و "سرپیچی از دستور ولی فقیه خلاف شرع و قانون اساسی است" می توان به این نتیجه رسید که همه اتفاقات اخیر برای فراقانونی جلوه دادن خامنه ای و نشانه هایی از تند کردن گام های او و حامیانش بسوی "حکومت مطلقه فردی" است. درحقیقت این گزینه می تواند محتمل ترین پاسخ برای پرسش اول باشد که؛ دعوای فعلی رهبری با احمدی نژاد به حکومت مطلقه فردی خامنه ای ختم خواهد شد.
نکته ای که میرحسین موسوی از رهبران جنبش سبز که هم اکنون در بند حکومت است در 30 خردادماه سال 88 طی پنجمین بیانیه خود و درحالی که خامنه ای برسلامت انتخابات و حمایتش از احمدی نژاد تاکید می کرد به درستی به آن اشاره کرده بود. مهندس موسوی در آن بیانه خطاب به ملت ایران نوشت: "اینجانب چون به صحنه می نگرم آن را پرداخته شده برای اهدافی فراتر از تحمیل یک دولت ناخواسته به ملت، بلکه تحمیل نوع جدیدی از زندگی سیاسی بر کشور می بینم."
درحقیقت میرحسین موسوی برداشت درستی داشت و به نظر می رسد که ماجرای حمایت رهبری از دولت محمود احمدی نژاد، کودتای انتخاباتی 88، دستگیری گسترده فعالان سیاسی و مدنی، حذف احزاب منتقد تاثیر گذار و دارای پایگاه های مردمی، حذف مرحله ای هاشمی رفسنجانی، سفر10 روزه و همچنین سفرهای پی در پی خامنه ای به قم و هم اکنون خیز او برای مقابله با دولت برکشیده اش، همگی پرده های یک نمایش است.
در پاسخ به پرسش دوم و پرسش هایی از این دست که چرا چنین شد، تنها گزینه دم دست می تواند این باشد که پیش از این زمانش فرانرسیده بود و به نظر می رسد خامنه ای و نزدیکانش زمان فعلی را بهترین زمان برای رسیدن به حکومت مطلقه فردی و مناسب تر از هر زمان دیگری دیده اند. وگرنه چه دلیلی دارد رهبری که پیش از این در قبال عزل و برکناری وزرا از مصلحت نظام چشم پوشی می کرد یکباره مصلحت نظام را در مخاطره ببنید و در کار قانون(اصول 135 و 136) که عزل یا قبول استعفای وزرا را برعهده ریاست جمهوری گذاشته است دخالت کند؟ توضیح لازم نیست که به اعتقاد نگارنده هم محمود احمدی نژاد ریاستش بر دولت دهم را مدیون کودتای انتخاباتی است اما چرا پس از این همه خون هایی که حکومت مستقر از مردم شریف ایران به ناحق برای اثبات قانونی بودن ریاست جمهوری او بر زمین ریخت، امروز در کارش دخالت و عزل یک وزیرتوسط او را غیرقانونی و خلاف مصلحت جلوه می کنند ؟
در این باره برخی مدام این جمله را تکرار می کنند که عرف و رسم سیاسی در دو دهه اخیر این گونه بوده است که وزرای اطلاعات، کشور، امور خارجه و دفاع و حتی فرهنگ و ارشاد اسلامی با مشورت و صلاحدید رهبری (خامنه ای) انتخاب شوند و به همین دلیل خامنه ای حق دخالت در عزل و برکناری وزیر اطلاعات را داشته است. اما همین دسته از تحلیل گران به این نکته توجه نمی کنند که اگر چنین بود چرا در زمان برکناری مصطفی پورمحمدی (وزیر کشور)، غلامحسین محسنی اژه ای (وزیر اطلاعات)، محمدحسین صفارهرندی (وزیرارشاد اسلامی) و یا منوچهر متکی (وزیر امورخارجه) که اتفاقا هر چهار نفر از نزدیکان و معتمدین خامنه ای بوده اند او واکنشی از خود نشان نداد؟ آیا آن زمان مصلحت نظام در خطر نبود؟
آیا نباید سکوت این چند سال اخیر خامنه ای و نزدیکانش در قبال قانون شکنی های مدام و مداوم احمدی نژاد و تیم همراهش در شهرداری تهران و دولت های نهم و دهم که آمار ریز و درشتش هر روز از سوی مجلس، دیوان محاسبات کل کشور، دیوان عدالت اداری، قوه قضاییه، سازمان بازرسی کل کشور و... منتشر می شود را به حساب این گذاشت که تنها قصد رهبرجمهوری اسلامی "عادی شدن نقض و تخلف از قانون" و "قانون شکنی" بود؟ و البته رسیدن به این نکته که "قانون اساسی جاری و ساری در کشور پاسخگوی مصلحت نظام نیست".
و شاید رسیدن به این حرف که امروز در میان طیفی از حامیان تندروی خامنه ای رد و بدل می شود که " در طول بیشتر از 20 سال رهبری مقام معظم رهبری ایشان به همه طیفی اعتماد کرد اما نشد، یکی می خواست ریاست جمهوری خودش را مادام العمر کند، دیگری می خواست حاکمیت دوگانه ایجاد کند و فتنه گران اگر می آمدند می خواستند رهبری را تغییر دهند و این آخری که خودمان به او رای دادیم و اعتماد داشتیم هم راه آن قبلی ها را رفت".
پس درحقیقت پیش از این زمان مناسب برای ارایه چنین برداشت هایی فرا نرسیده بود. بی دلیل نیست که یداله جوانی رییس اداره سیاسی سپاه پاسداران در هفته جاری طی سرمقاله اش در هفته نامه صبح صادق نوشت: "حاکمیت در جمهوری اسلامی یگانه و مطلق است" و سپس در ادامه " مطلق بودن"، "غیرقابل تقسیم بودن"، "جامع بودن" و البته "دائمی بودن" را از ویژگی های این حاکمیت برشمرد.
اگر کودتای انتخاباتی را پایان جمهوریت حکومت مستقر قلمداد کنیم، حذف عمدی واژه عزیز و بزرگ "ایران" توسط رییس اداره سیاسی سپاه در تعریفش از نوع حاکمیت و حکومت مستقر ما را با یک تعریف روشن تر از حکومت مد نظر خامنه ای و فرماندهان تحت امرش در نهاد های نظامی همچون سپاه روبرو می کند: "حکومتی اسلامی" که باید "یگانه و مطلق" باشد.
اما در پاسخ به پرسش سوم و اینکه اساسا چه خواهد شد، پاسخ روشن و کوتاه خواهد بود؛ نمایش به پرده آخر خود می رسد و نتیجه روشنش چیزی به جز فروپاشی و سقوط حکومت مستقر نخواهد بود که در طول تاریخ این به مدام تکرار و تجربه شده است.
نام آخرین پرده از نمایش حکومت فعلی "حکومت مطلقه فردی" همراه با ادامه روش های ظالمانه، قرائت جدیدی از "اسلام" و تعریف "خدا گونه گی رهبری" خواهد بود. درست شبیه همان چیزی که میرحسین موسوی نامش را "فرعونیت" گذاشت که "در این راه از دین به صورت ابزار استفاده می شود، همان طور که از زندان ها و سرکوبها و بستن روزنامه ها و تعطیلی بخش عمده ای از قانون اساسی و بی احترامی به حقوق و کرامت ذاتی انسانها بهره برداری می شود... و ما می دانیم که انتخاب این رویکرد جز متلاشی شدن نظام انتهایی نخواهد داشت."
63 درصد در استادیوم آزادی
"جمعی از جوانان انقلابی و دانشجویان دانشگاههای تهران با هدف اعلام انزجار از جنایات آلخلیفه و آلسعود و دیكتاتوران حاكم بر كشورهای عربی و حمایت از قیام مردمی كشورهای عربی و اسلامی قصد دارند با حضور در ورزشگاه آزادی در روز بازی تیمهای پرسپولیس و الاتحاد عربستان كه (سهشنبه) 13 اردیبهشتماه برگزار میشود از موج بیداری اسلامی حمایت و همدردی خود با مردم ستمدیده كشورهای بحرین، یمن، لیبی و دیگر كشورهای منطقه را اعلام كنند. همچنین این دانشجویان از تمام اقشار ملت ایران، بخصوص جوانان و تشكلهای دانشجویی دعوت كرده اند تا با حضور در ورزشگاه آزادی در این حركت انقلابی شركت كنند."
این متن فراخوانی است که در هفته گذشته سایت ها و خبرگزاری های وابسته به جریان حاکم در ایران را به طور گسترده ای فرا گرفته بود. حزب اللهی ها تصمیم گرفته بودند با حضور در استادیوم آزادی، حمایت نمادین خود را از مردم بحرین اعلام کنند.
اصولگرایان و مسئولان جمهوری اسلامی، پادشاهی سنی مذهب عربستان سعودی را مسبب اصلی سرکوب مردم عمدتا شیعه بحرین در هفته های گذشته می دانند و به همین علت، حضور یک تیم فوتبال از کشور عربستان در تهران را فرصت مغتنمی برای بیان اعتراض خود به حکومت این کشور یافته بودند.
سایت هایی مانند الف، جهان، رجانیوز و... با اعلام فراخوان هایی از عموم جوانان انقلابی و امت حزب الله خواسته بودند تا با حضور گسترده و یکصد هزار نفری خود، اتحاد شیعیان و مسلمانان در برابر وهابی ها را به نمایش بگذارند و با سر دادن شعارهای ابتکاری در حمایت از مردم بحرین، خواب را به چشمان سعودی ها تیره کنند.
شعارهای پیشنهادی اولیه هم در همین سایت ها اعلام شده بود:
توپ تانک فشفشه، آل سعود دقت کن
پرسپولیس زلزله، آل سعود قاتله
بحرین هورا، خلیفه سوراخ
شیر سماور اگزوز خاور، تو چشم آل خلیفه بی پدر و مادر
بحرین چیکارش کرده، سولاخ سولاخش کرده (با تاکید این سایت ها بر حرف ل)
خلیفه حیا کن، مدینه رو رها کن
خلیفه سرنگون میشه، خدا می دونه که حقشه، به لطف بحرین و بچه ها، سعودی واژگون میشه
خوانندگان این سایت ها هم پیشنهادات تکمیلی خود را برای اضافه کردن به این شعارها در قسمت کامنتینگ اخبار مرتبط قرار می دادند:
سعودی حیا کن، بحرینی رو رها کن
مردم چرا نشستین، بحرین شده فلسطین
لا خلیفه لا سعود، آل فقط آل رسول
سعودی کم میاره، تانک وسط میاره
بمیری ایشالله، عبدالله عبدالله
و....
اما در حالیکه رسانه های جریان حاکم از تدارک یکصد هزار جوان انقلابی و مسلمان برای حضور در استادیوم آزادی و اعلام نفرت آنها از پادشاهی عربستان سعودی به جای تشویق پرسپولیس (نماینده ورزشی ایران) خبر می دادند، تصاویری که منتشر شد، جمعیت 20 نفره مشکی پوشی را نشان می داد که مقابل جایگاه ویژه زمین فوتبال استادیوم را به خود اختصاص داده بودند و تمام سرمایه امت حزب الله و همیشه در صحنه برای بازی روز سه شنبه را تشکیل می دادند. جماعتی که هرگز مشخص نشد چه شعارهایی سر دادند چون تعدادشان آنقدر اندک بودند که صدایشان به هیچ جا نمی رسید.
درست است که سایت های ورزشی، تعداد کل تماشگران بازی پرسپولیس و الاتحاد را تنها 3 هزار نفر اعلام کرده اند که با توجه به اهمیت این بازی، آنهم برای تیمی مانند پرسپولیس، رقم بسیار ناچیزی است اما شاید بتوان همین نسبت 2980 نفر به 20 نفر را که دیروز در استادیوم آزادی برقرار بود، به کل جامعه ایران تعمیم داد.بخصوص آنکه شعارهای نفرت پراکن و انقلابی مشکی پوشان در شعارهای قرمزدوستانی گم شده بود که در حمایت از اسطوره آبی ها یعنی ناصر حجازی که این روزها به یکی از نمادهای مخالفت با دولت 63 درصدی تبدیل شده، سر داده می شدند.
این متن فراخوانی است که در هفته گذشته سایت ها و خبرگزاری های وابسته به جریان حاکم در ایران را به طور گسترده ای فرا گرفته بود. حزب اللهی ها تصمیم گرفته بودند با حضور در استادیوم آزادی، حمایت نمادین خود را از مردم بحرین اعلام کنند.
اصولگرایان و مسئولان جمهوری اسلامی، پادشاهی سنی مذهب عربستان سعودی را مسبب اصلی سرکوب مردم عمدتا شیعه بحرین در هفته های گذشته می دانند و به همین علت، حضور یک تیم فوتبال از کشور عربستان در تهران را فرصت مغتنمی برای بیان اعتراض خود به حکومت این کشور یافته بودند.
سایت هایی مانند الف، جهان، رجانیوز و... با اعلام فراخوان هایی از عموم جوانان انقلابی و امت حزب الله خواسته بودند تا با حضور گسترده و یکصد هزار نفری خود، اتحاد شیعیان و مسلمانان در برابر وهابی ها را به نمایش بگذارند و با سر دادن شعارهای ابتکاری در حمایت از مردم بحرین، خواب را به چشمان سعودی ها تیره کنند.
شعارهای پیشنهادی اولیه هم در همین سایت ها اعلام شده بود:
توپ تانک فشفشه، آل سعود دقت کن
پرسپولیس زلزله، آل سعود قاتله
بحرین هورا، خلیفه سوراخ
شیر سماور اگزوز خاور، تو چشم آل خلیفه بی پدر و مادر
بحرین چیکارش کرده، سولاخ سولاخش کرده (با تاکید این سایت ها بر حرف ل)
خلیفه حیا کن، مدینه رو رها کن
خلیفه سرنگون میشه، خدا می دونه که حقشه، به لطف بحرین و بچه ها، سعودی واژگون میشه
خوانندگان این سایت ها هم پیشنهادات تکمیلی خود را برای اضافه کردن به این شعارها در قسمت کامنتینگ اخبار مرتبط قرار می دادند:
سعودی حیا کن، بحرینی رو رها کن
مردم چرا نشستین، بحرین شده فلسطین
لا خلیفه لا سعود، آل فقط آل رسول
سعودی کم میاره، تانک وسط میاره
بمیری ایشالله، عبدالله عبدالله
و....
اما در حالیکه رسانه های جریان حاکم از تدارک یکصد هزار جوان انقلابی و مسلمان برای حضور در استادیوم آزادی و اعلام نفرت آنها از پادشاهی عربستان سعودی به جای تشویق پرسپولیس (نماینده ورزشی ایران) خبر می دادند، تصاویری که منتشر شد، جمعیت 20 نفره مشکی پوشی را نشان می داد که مقابل جایگاه ویژه زمین فوتبال استادیوم را به خود اختصاص داده بودند و تمام سرمایه امت حزب الله و همیشه در صحنه برای بازی روز سه شنبه را تشکیل می دادند. جماعتی که هرگز مشخص نشد چه شعارهایی سر دادند چون تعدادشان آنقدر اندک بودند که صدایشان به هیچ جا نمی رسید.
درست است که سایت های ورزشی، تعداد کل تماشگران بازی پرسپولیس و الاتحاد را تنها 3 هزار نفر اعلام کرده اند که با توجه به اهمیت این بازی، آنهم برای تیمی مانند پرسپولیس، رقم بسیار ناچیزی است اما شاید بتوان همین نسبت 2980 نفر به 20 نفر را که دیروز در استادیوم آزادی برقرار بود، به کل جامعه ایران تعمیم داد.بخصوص آنکه شعارهای نفرت پراکن و انقلابی مشکی پوشان در شعارهای قرمزدوستانی گم شده بود که در حمایت از اسطوره آبی ها یعنی ناصر حجازی که این روزها به یکی از نمادهای مخالفت با دولت 63 درصدی تبدیل شده، سر داده می شدند.
هشدار صریح حزبالله به تیم محمود احمدینژاد
احتمال رویارویی خیابانی حزبالله با دولتیها
جریان حزبالله اعلام کرد به تیم محمود احمدینژاد اجازه نخواهد داد تا مراسم عزاداری دختر پیامبر اسلام را در میدان منیریه تهران برگزار کند.
آنطور که برخی رسانههای محافظهکار گزارش کردهاند جمعیت هلال احمر به ریاست ابوالحسن فقیه قصد دارد روز شنبه آینده (۱۷ اردیبهشت) در میدان منیریه شهر تهران مراسم عزاداری برگزار کند.
سایت «عماریون» که دیدگاههای جریان حزبالله را منعکس میکند با اعلام این خبر هشدار داده که «جریان منحرف نفوذی» قصد دارد با برگزاری چنین مراسمی «اقدام به هیاهو بر ضد جریانات مذهبی امت حزبالله کند.»
این سایت اعلام کرده که «امت حزبالله مانع از هرگونه بهرهبرداری جریان منافق و ضدولایت فقیه از روز شهادت حضرت زهرا در این روز که نماد اصیل دفاع از ولایت است٬ خواهد شد.»
وبلاگ «دوستدران حاج منصور ارضی» نیز با اعلام این خبر نوشته قرار است در این مراسم «نیروهای این سازمان خلال جمعیت {جمعیت هلال احمر}» حضور داشته باشند.
در صورتی که تیم احمدینژاد به برگزاری این مراسم اصرار داشته باشد٬ باید منتظر نخستین رویارویی خیابانی هواداران احمدینژاد و حامیان علی خامنهای در خیابان بود.
همه ساله در روز «شهادت» دختر پیامبر اسلام حامیان خامنهای در میدان ولیعصر تهران اقدام به برگزاری مراسم عزاداری میکنند که به نظر میرسد تیم احمدینژاد تصمیم گرفته مراسمی موازی با آن برگزار کند.
پیشتر برخی سایتهای حامی احمدینژاد تهدید کرده بودند در صورتی که فشارها به رئیس دولت دهم افزایش یابد حامیان وی به خیابانها آمده و پاسخ مهاجمان را خواهند داد.
آنطور که برخی رسانههای محافظهکار گزارش کردهاند جمعیت هلال احمر به ریاست ابوالحسن فقیه قصد دارد روز شنبه آینده (۱۷ اردیبهشت) در میدان منیریه شهر تهران مراسم عزاداری برگزار کند.
سایت «عماریون» که دیدگاههای جریان حزبالله را منعکس میکند با اعلام این خبر هشدار داده که «جریان منحرف نفوذی» قصد دارد با برگزاری چنین مراسمی «اقدام به هیاهو بر ضد جریانات مذهبی امت حزبالله کند.»
این سایت اعلام کرده که «امت حزبالله مانع از هرگونه بهرهبرداری جریان منافق و ضدولایت فقیه از روز شهادت حضرت زهرا در این روز که نماد اصیل دفاع از ولایت است٬ خواهد شد.»
وبلاگ «دوستدران حاج منصور ارضی» نیز با اعلام این خبر نوشته قرار است در این مراسم «نیروهای این سازمان خلال جمعیت {جمعیت هلال احمر}» حضور داشته باشند.
در صورتی که تیم احمدینژاد به برگزاری این مراسم اصرار داشته باشد٬ باید منتظر نخستین رویارویی خیابانی هواداران احمدینژاد و حامیان علی خامنهای در خیابان بود.
همه ساله در روز «شهادت» دختر پیامبر اسلام حامیان خامنهای در میدان ولیعصر تهران اقدام به برگزاری مراسم عزاداری میکنند که به نظر میرسد تیم احمدینژاد تصمیم گرفته مراسمی موازی با آن برگزار کند.
پیشتر برخی سایتهای حامی احمدینژاد تهدید کرده بودند در صورتی که فشارها به رئیس دولت دهم افزایش یابد حامیان وی به خیابانها آمده و پاسخ مهاجمان را خواهند داد.
یک سایت وابسته به تیم رئیس دولت اعلام کرد:
تلاش برای رایگیری مستقیم درباره عدم کفایت احمدینژاد
سایت نوپای «تماشا نیوز» وابسته به تیم محمود احمدینژاد اعلام کرد محمدرضا باهنر طرحی را به مجلس ارائه کرده که براساس آن بدون سئوال از رئیس دولت دهم، به طور مستقیم برای عدم کفایت احمدینژاد رایگیری شود.
این سایت روز پنجشنبه (۱۵ اردیبهشت) به نقل از یک منبع نزدیک به دفتر احمدینژاد این خبر را منتشر کرده و هشدار داد: «باهنر با آتش بازی نکند.»
این منبع نزدیک به احمدینژاد از نمایندگان مجلس خواسته که «مردانه عمل کرده و مطابق قانون اساسی و پس از ارائه فرصت لازم پاسخهای رئیس جمهور را گوش کنند.»
این سایت همچنین هشدار داده است: «در صورت ادامه رفتارهای خطرناک باهنر، ضمن پیگیری قضایی، جزییات تحرکات وی، با ملت در میان گذاشته خواهد شد.»
هشدار این منبع نزدیک به احمدینژاد و سایت «تماشانیوز» در شرایطی منتشر میشود که طرح سئوال از محمود احمدینژاد در مجلس تاکنون به امضای ۹۰ نماینده رسیده است.
گزارش شده که نمایندگان مجلس عصر روز گذشته (چهارشنبه ۱۴ اردیبهشت) در واکنش به اخراج حیدر مصلحی از جلسه هیات دولت توسط احمدینژاد تشکیل جلسه دادهاند.
رسانههای حامی علی خامنهای اعلام کردهاند که علی مطهری پیگیر طرح سئوال از رئیس دولت دهم است.
این سایت روز پنجشنبه (۱۵ اردیبهشت) به نقل از یک منبع نزدیک به دفتر احمدینژاد این خبر را منتشر کرده و هشدار داد: «باهنر با آتش بازی نکند.»
این منبع نزدیک به احمدینژاد از نمایندگان مجلس خواسته که «مردانه عمل کرده و مطابق قانون اساسی و پس از ارائه فرصت لازم پاسخهای رئیس جمهور را گوش کنند.»
این سایت همچنین هشدار داده است: «در صورت ادامه رفتارهای خطرناک باهنر، ضمن پیگیری قضایی، جزییات تحرکات وی، با ملت در میان گذاشته خواهد شد.»
هشدار این منبع نزدیک به احمدینژاد و سایت «تماشانیوز» در شرایطی منتشر میشود که طرح سئوال از محمود احمدینژاد در مجلس تاکنون به امضای ۹۰ نماینده رسیده است.
گزارش شده که نمایندگان مجلس عصر روز گذشته (چهارشنبه ۱۴ اردیبهشت) در واکنش به اخراج حیدر مصلحی از جلسه هیات دولت توسط احمدینژاد تشکیل جلسه دادهاند.
رسانههای حامی علی خامنهای اعلام کردهاند که علی مطهری پیگیر طرح سئوال از رئیس دولت دهم است.
صریحترین هشدار سپاه به رئیس دولت دهم
فرمانده سپاه تیم احمدینژاد را «شیاطین داخلی» نامید
محمدعلی جعفری فرمانده سپاه به تیم محمود احمدینژاد هشدار داد که مردم {تیم خامنهای} به دنبال «جن و انس و شیاطین داخلی» نیستند و «هیچگونه انحرافی را تحمل نخواهند کرد.»
به گزارش روز پجشنبه (۱۵ اردیبهشت) خبرگزاری فارس٬ آقای جعفری در استان فارس گفته که برخی در دولت دهم تلاش میکنند انقلاب اسلامی ایران را به انحراف بکشانند.
فرمانده سپاه همچنین با کنایه به احمدینژاد گفته است: «باید بر این باور بود که انقلابی بودن و همراه انقلاب ماندن اثرش بسیار سختتر از انقلابی شدن است.»
به گفته جعفری «هر کس در هر طبقه و مقام و مسئولیتی که باشد باید در مقابل امر ولایت سر تعظیم فرو آورد، در غیر این صورت معنا و مفهوم انقلاب اسلامی و ولایت فقیه را درک نکرده است.»
از زمان آغاز تنشها میان رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدینژاد٬ این شدیدترین و صریحترین تهدید علنی سپاه علیه رئیس دولت دهم مبنی بر لزوم اطاعت وی از آقای خامنهای است.
پیشتر مجتبی ذوالنور جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه در واکنش به ایستادگی احمدینژاد در برابر حکم علی خامنهای مبنی بر ابقای حیدر مصلحی در وزارت اطلاعات از وی به شدت انتقاد کرده بود.
احمدینژاد با گذشت بیش از دو هفته از صدور حکم بازگشت مصلحی به وزارت اطلاعات از سوی خامنهای حاضر نشده است این حکم را بپذیرد.
وی روز گذشته چهارشنبه (۱۴ اردیبهشت) آنطور که رسانههای محافظهکار اعلام کردهاند حیدر مصلحی را از جلسه هیات دولت اخراج کرد.
فرماندهان سپاه که در سال ۱۳۸۸ به امر رهبر جمهوری اسلامی تقلب گستردهای به سود احمدینژاد کردند و اعتراضهای مردمی را با خشونت پاسخ دادند امروز تیم احمدینژاد را «شیاطین داخلی» مینامند.
به گزارش روز پجشنبه (۱۵ اردیبهشت) خبرگزاری فارس٬ آقای جعفری در استان فارس گفته که برخی در دولت دهم تلاش میکنند انقلاب اسلامی ایران را به انحراف بکشانند.
فرمانده سپاه همچنین با کنایه به احمدینژاد گفته است: «باید بر این باور بود که انقلابی بودن و همراه انقلاب ماندن اثرش بسیار سختتر از انقلابی شدن است.»
به گفته جعفری «هر کس در هر طبقه و مقام و مسئولیتی که باشد باید در مقابل امر ولایت سر تعظیم فرو آورد، در غیر این صورت معنا و مفهوم انقلاب اسلامی و ولایت فقیه را درک نکرده است.»
از زمان آغاز تنشها میان رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدینژاد٬ این شدیدترین و صریحترین تهدید علنی سپاه علیه رئیس دولت دهم مبنی بر لزوم اطاعت وی از آقای خامنهای است.
پیشتر مجتبی ذوالنور جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه در واکنش به ایستادگی احمدینژاد در برابر حکم علی خامنهای مبنی بر ابقای حیدر مصلحی در وزارت اطلاعات از وی به شدت انتقاد کرده بود.
احمدینژاد با گذشت بیش از دو هفته از صدور حکم بازگشت مصلحی به وزارت اطلاعات از سوی خامنهای حاضر نشده است این حکم را بپذیرد.
وی روز گذشته چهارشنبه (۱۴ اردیبهشت) آنطور که رسانههای محافظهکار اعلام کردهاند حیدر مصلحی را از جلسه هیات دولت اخراج کرد.
فرماندهان سپاه که در سال ۱۳۸۸ به امر رهبر جمهوری اسلامی تقلب گستردهای به سود احمدینژاد کردند و اعتراضهای مردمی را با خشونت پاسخ دادند امروز تیم احمدینژاد را «شیاطین داخلی» مینامند.
سایت نزدیک به محمدباقر قالیباف خبر داد:
«لیدر اعظم» سایتهای تیم احمدینژاد متواری شد
سایت «آتینیوز» خبر داده که حسین نوبختیان «لیدر اعظم» سایتهای تیم محمود احمدینژاد فراری است و تحت تعقیب نیروهای امنیتی قرار دارد.
این سایت روز چهارشنبه (۱۴ اردیبهشت) گزارش کرده که آقای نوبختیان «لیدر اعظم» سایتهای تیم احمدینژاد بوده و مسئول هماهنگ کردن نیروهای خودسر داخل جریان انحرافی را بر عهده داشته است.
«آتینیوز» که به محمدباقر قالیباف نزدیک است٬ بدون آنکه نامی از جامعه وعاظ ولایی بیاورد٬ نوشته که حسین نوبختیان رابط مالی اسفندیار رحیممشایی با عباس امیریفر دبیرکل این جامعه بوده است.
عباس امیریفر سه روز پیش توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.
این سایت در ادامه گزارش کرده که حسین نوبختیان با هدایت برخی جریانها تاکنون سه مرتبه از «چنگ ماموران امنیتی» گریخته و در حال حاضر تحت تعقیب است.
«آتینیوز» از نوبختیان با عنوان مدیر «سایتهای هتاکی نظیر نوسازی، همت آنلاین، باکری آنلاین و.... و نشریاتی نظیر هفتهنامه همت» یاد کرده است.
در روزهای اخیر گزارشهایی نیز از ناپدید شدن تعدادی از کارمندان سایتهای تیم محمود احمدینژاد منتشر شده است.
سایت «اعتدال» هم روز گذشته گزارش کرد که تعدادی از نزدیکان اسفندیار رحیممشایی بازداشت شدهاند.
تاکنون اطلاع دقیقی از تعداد بازداشتشدگان٬ هویت و اتهام آنها منتشر نشده است.
این سایت روز چهارشنبه (۱۴ اردیبهشت) گزارش کرده که آقای نوبختیان «لیدر اعظم» سایتهای تیم احمدینژاد بوده و مسئول هماهنگ کردن نیروهای خودسر داخل جریان انحرافی را بر عهده داشته است.
«آتینیوز» که به محمدباقر قالیباف نزدیک است٬ بدون آنکه نامی از جامعه وعاظ ولایی بیاورد٬ نوشته که حسین نوبختیان رابط مالی اسفندیار رحیممشایی با عباس امیریفر دبیرکل این جامعه بوده است.
عباس امیریفر سه روز پیش توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.
این سایت در ادامه گزارش کرده که حسین نوبختیان با هدایت برخی جریانها تاکنون سه مرتبه از «چنگ ماموران امنیتی» گریخته و در حال حاضر تحت تعقیب است.
«آتینیوز» از نوبختیان با عنوان مدیر «سایتهای هتاکی نظیر نوسازی، همت آنلاین، باکری آنلاین و.... و نشریاتی نظیر هفتهنامه همت» یاد کرده است.
در روزهای اخیر گزارشهایی نیز از ناپدید شدن تعدادی از کارمندان سایتهای تیم محمود احمدینژاد منتشر شده است.
سایت «اعتدال» هم روز گذشته گزارش کرد که تعدادی از نزدیکان اسفندیار رحیممشایی بازداشت شدهاند.
تاکنون اطلاع دقیقی از تعداد بازداشتشدگان٬ هویت و اتهام آنها منتشر نشده است.
جــرس:
بنا به گزارش منابع خبری، وضعیت جسمی فعال کارگری منصور اسانلو به حدی به وخامت گراییده که مسئولین زندان گوهردشت ناچار به انتقال او به یکی از بیمارستانها شدند.
دلیل انتقال این فعال کارگری ناراحتی حاد قلبی اعلام شده و او در حال حاضر در بیمارستان بستری می باشد. تا به حال چندین بار این فعال کارگری به دلیل فشارهای طاقت فرسا و غیر انسانی و تشدید ناراحتی قلبی اش به بیمارستان منتقل شده است.
به گزارش سایت خبرنگاران سبز، منصور اسانلو آخرین بار به مناسبت روز جهانی کارگر اقدام به انتشار رنج نامه ای نمود و در آن رنجنامه به شرایط و وضعیت حاد جسمی اش و همچنین فشارهای غیر انسانی و قرون وسطایی که علیه او و هم بندیانش روا داشته می شود اشاره کرده بود.
بازجویان وزارت اطلاعات با نگه داشتن زندانیان سیاسی که در شرایط حاد جسمی در زندان بسر می برند و عدم درمان جدی آنها سعی در حذف فیزیکی و زجر کش کردن آنها را دارند. آخرین موردی که بازجویان وزارت اطلاعات با روا داشتن درد جانکاه و عدم درمان که نهایتا منجر به زجرکش کردن او بر آمدند زنده یاد محسن دگمه چی بود.
در حال حاضر تعدادی از زندانیان سیاسی چون ماشالله حائری،شیرمحمد رضایی، محمد صدیق کبودوند، کبری بنازاده امیرخیزی، فرح واضحان، عیسی سحر خیز، محمد رونقی ملکی و ده ها زندانی دیگر در چنین شرایطی بسر می برند.
افق پیش روی ما سبز است
سید مصطفی تاجزاده عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در قرنطینه زندان اوین به سر می برد در نامه ای خطاب به همسرش فخرالسادات محتشمی پور سالگرد تولد وی را تبریک گفته است.در بخشی از این نامه آمده است: افق پیش روی ما سبز است و بزرگترین دلیل من، ترس و نگرانی جناح حاکم از سایه خویش و تلاش برای گسترش انسداد، اختناق، سانسور روزافزون برجامعه است. در نقطه مقابل نیز حضور پرشور نسل جوان.
گفتنی است محتشمی پور که روز دهم اسفندماه بازداشت شده بود، در حال حاضر در مرخصی به سر می برد.
به گزارش تحول سبز، متن کامل نامه تاجزاده به همسرش، به شرح ذیل است:
به نام خدا
همسر، هم دل و همراه عزیزم!
مقدر چنین بود که تو و من حلول سال نو را در اوین به نظاره بنشینیم و باوجود حداکثر یک صد متر فاصله هم دیگر را نبینیم! من البته هر روز در هواخوری یک ساعته خویش به ساکنان سلول های دو الف سلام می دادم و برای یار دلبندم طلب سلامت و صبر و رهایی می کردم.
هم گام استوارم!
تجربه انفرادی تو هم پیمان وفادارم مرا از تبیین بسیاری از مسائل بی نیاز می کند. به ویژه که تو نیز با همه وجود دیدی آن جا که هیچ کس نیست، خدا هست و با دست نوازشگر خود فرزندان تنها و بی پناه آدم را می نوازد، به درددل های آن ها گوش می دهد و نور امید و پیروزی و رستگاری را در قلوبشان زنده نگاه می دارد. در عین حال نمی توانم تأسف خود را ابراز نکنم از این که چرا باید کار نظام برآمده از مردمی ترین انقلاب بشر به جایی برسد که در عصر بیداری جهانی و محکومیت روش های استبدادی، تو بانوی متعهد، نوع دوست و فداکار را ۴۵ روز در انفرادی، حبس و حتی از دیدار همسرت محروم کند.
فخری دوست داشتنی ام!
در انفرادی گذر زمان کند است و جانکاه. شاید به همین علت انسان زودتر پیر می شود. باوجود این حتی در اوین نیز زمان متوقف نمی شود و آن چه در نهایت از ما می ماند خاطره ها و آثار عملکرد نیک یا بدمان است. به نظر می رسد ما هر دو در سراشیب عمر خویش قرار داریم. پس چه به جاست که بیش از همیشه به سرای باقی که دیریازود باید به سوی آن بشتابیم و و به یافتن توشه مناسب آن بیندیشیم. در عین حال به دلیل این که این نامه را به مناسبت سالروز تولدت می نویسم مایلم بیشتر از زندگی بگویم و شادی و نشاط و امید که متأسفانه مدتی است در جامعه ما کمیاب شده است اگر گم نشده باشد. به باور من نباید از سنن الهی غافل شد که گسترش غم و یأس و مرگ زمینه را برای پذیرش همگانی شادی فراهم می کند. اندکی زمان و صبوری می خواهد تا گفتمان حیات و نشاط که یکبار در دوم خرداد ۷۶ جلوه کرد بار دیگر رخ نماید و مجدداً گفتمان حیات و نشاط بر گفتمان مرگ و غم فائق آید انشاء الله.
افق پیش روی ما سبز است و بزرگترین دلیل من، ترس و نگرانی جناح حاکم از سایه خویش و تلاش برای گسترش انسداد، اختناق، سانسور روزافزون برجامعه است. در نقطه مقابل نیز حضور پرشور نسل جوان.
عزیز دلبندم!
تسبیح پوست پرتقالی را که در ایام اسارت برایم درست کردی به دیوار محبس خویش نصب کرده ام تا همواره درنظرم باشی. می دانی که من دعاگوی همه هستم. ولی یک ۵+۱ ویژه خویش دارم که شبی نیست که آنان را دعا نکنم: فخری، عارفه، فاطمه، عزیز و آقاجون به علاوه پسرم علی! دست پدر و مادر عزیزم، پیشانی دخترها و دامادم و روی تو را می بوسم و این غزل را که غم زندان تو و پیش از آن بازداشت فاطمه را بر من سبک کرد، به عنوان هدیه تقدیم می کنم به شریک صادق زندگی خویش که متولد ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۲ است و او را به خدا می سپارم:
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم هوادارن کویش را چو جان خویشتن دارم
صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم فروغ چشم و نوردل از آن ماه ختن دارم
به کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل چه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم
گرم صد لشکر از خوبان بقصد دل کمین سازند بحمدالله والمنة بتی لشکرشکن دارم
سزد کز خاتم لعلش زنم لاف سلیمانی چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم
چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم
به رندی شهره شد حافظ میان همدمان لیکن چه غم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم
آیت الله بیات زنجانی:گرفتن آزادی از مردم، گرفتن دین و گرفتن بشریت است
ساسان آقایی-مهسا امرآبادی: ساعتی مانده به اذان ظهر که در دفتر یکی از مردمیترین مراجع تقلید به گفتوگو مینشینیم. با “آیتالله بیات زنجانی” پیش از ورود به گفتوگو، دربارهی بیشتر رخدادهای ریز و درشت کشور گپوگفتی داریم و او را دلسوزانه و کمی گرفته از نابهسامانی موجود، پیگیر مسالههایی چون وضعیت زندانیان سیاسی مییابیم. این نقطهی امیدیست که در قلب قم، پایتخت مذهبی ساختار سیاسی کشور، چنین روحانیونی هستند که میتوان با آنها، فصل مشترکی یافت، دردها را گفت و همدردی آنها را پذیرفت. هر چند که جریان مستقل میان روحانیون با ظهور انقلاب و در هم تنیدن حوزه و حکومت به انزوا فرو رفت و هنوز نتوانسته بار دیگر خود را به سان دهههای ۲۰ و ۳۰ بازیابی کند اما به وجود آمدن بیتهایی در قم که یکی از مراجع عظام تقلید آن را اداره میکنند و به جای همراهی با ساخت سیاسی، در کنار منتقدان قرار میگیرند، پایهگذار نخستین حرکتها بهسوی استقلال بخشی از روحانیت است. گویی قم به آهستگی و پیوستگی، پوست میاندازد؛ آنقدر که این روزها بیت مراجع تقلید منتقد، رونقی دوباره یافته و گویی در این روزهای سخت، میتوان پناهی جست.
عاشورا یک حماسه ماندگار در تاریخ تشیع است. مبانی عاشورا حتا در خارج از اسلام نیز مورد بحث قرار گرفته است. امام(ع) در آغاز حرکت خود، مبانی عاشورا را «امر به معروف و نهی از منکر» و «اصلاح امت جدم» برمیشمارد. در کنار اینها ما «ستیز با ظلم» را در عاشورا بسیار پررنگ میبینیم. فلسفه عاشورا را از این پنجره چگونه به تحلیل مینشینید؟
حادثهی عاشورا، از این جهت جاودانه مانده که خداوند عالم، بشر را بهذات بدون تمایل به دین خلق نکرده، باور ادیان الهی این است که بشر بهفطرت معنویتگراست، اگرچه ممکن است ایادی و دستهایی در کار باشند که انسان را بهسوی پلیدی بخوانند. خاتم انبیا، در دوران جاهلی مبعوث شد تا بشر را از مهلکه نجات دهد، روی عقلانیت تاکید کرد و روی آزادی بشریت که از سوی خداوند هدیه شده بود، تاکید ورزید. دینی که برای بشریت، آزادی و کرامت را اصل دانسته و او را خلیفه خدا نامیده و کشتن یک انسان را برابر با کشتن تمام انسانها میداند، بیتردید باید مورد استقبال همگان قرار میگرفت، از آن پشتیبانی میشد و سالم میماند اما با کمال تاسف با رحلت پیامبر، سیره و سنت بشری و دنبالهروی آدمیاناز هوای درونی و باطنی برای رسیدن به قدرت، ادامه یافت و جریانی ویژه، به این فکر افتادند که به نام دین، جای پیامبر را پرکنند اما از دین تفسیری برابر با آنچه خود میخواهند ارایه دهند و این فکر و تصمیم، با انزوای امام علی(ع)، اجرایی شد.
از آن زمان، دو دسته و گروه وارد تحریف دین شدند؛ نخست کسانی که تازه اسلام آورده بودند و با مفاهیم دینی آشنایی نداشتند، دوم گروهی که دارای انگیزه بودند و بنا داشتند، مفاهیم دینی را به سود قدرت تفسیر کنند. من این جریان را چنین تفسیر میکنم که به جای امینان حلال و حرام خداوند، کعبالاحبارهای منزوی دوران رسول خدا، پس از او محل رجوع مردم شدند و البته ۵۰ سال برای رشد چنین جریانی کار شد. در این مدت این دو گروه با پشتیبانی حاکمیت و قدرت، تاختوتاز کردند؛ دوستداران راستین اسلام نیز یا کشته شدند، یا زندانی و تبعید، و یا زنده بهگور. وضعیت به جایی رسید که امیرالمومنین برای درددل به چاه پناه برد.
این روند تا جایی ادامه پیدا کرد که مردم دینشان را از کسانی گرفتند که آنها خلاف دین و رسول خدا عمل میکردند. در تاریخ آوردهاند که مردمان شام گفتهاند؛ ما پس از کربلا فهمیدیم،پیامبر اسلام به جز خاندان اموی فامیل دیگری همداشته و نمیدانستیم که پیامبر اسلام، دامادی به اسم علی(ع) دارد! ببینید تا این مقدار ذهن مردم را خراب کردند و دروغ را به نام دین، به خورد مردم دادند.
به تفسیر خود علی(ع) وضعیت به جایی رسیده بود که حاکمان، «پوستین دین را وارونه به تن کرده بودند». آیا حسین(ع) برای مقابله با چنین حکومت تزویر و ریایی برخاست؟
وضعیت جامعهی اسلامی تا سال ۶۱ به همین منوال ادامه یافت و در برابر این جریان کج و همراه با قدرت، حضرت فاطمه(س) که حضور ظاهری نداشت، امام حسن مجتبی(ع) هم مظلومانه از دنیا رفته و در نتیجه نوبت به امام حسین(ع) رسید تا خالق جریانی باشد که تمام فضیلتهای بشری و کرامتهای انسانی، آزادی و آزادگی منکوب شده را احیا کند و راه نجات بشر از قیدها و زنجیرهای دنیوی و حاکمیت عقل و فطرت که نشانگر نشاط و بهجت اجتماعیست را به جامعه بشری بیآموزاند.
شما ببینید که شرایط و اوضاع بهجایی رسیده بود که براساس تفسیر “طبری” و کامل “ابن اثیر”، معاویه وقتی به حکومت رسید تصمیم گرفت منبر رسول اکرم(ص) را از مدینه به شام منتقل کند. او میگفت: «اهل مدینه قابلیت استفاده از منبر رسول الله را ندارند»، مفهوم این حرف چیست؟ نشان میدهد که آنها حتا به دنبال این هستند که جغرافیای اسلام را هم دگرگون کرده و مرکزیت پیام اسلام را از بین ببرند. یکی از کارهای مهمی که امام حسن(ع) انجام داد، این بود که به شکل قانونی، نامشروعیت ادامه کار معاویه را به امضای خود معاویه رساند. این امضا در زمانیست که در پیماننامه نوشتند؛ «معاویه حق ندارد پس از خودش کسی را بهعنوان جانشین معرفی کند». امام حسن(ع) با این کار، ادامهی کار دستگاه معاویه را نامشروع میخواند. در دوران امام حسن(ع)، گرچه کار معاویه مشروع نبود اما او با زور و تطمیع، با استخدام نیروهای مزدور و خودفروخته، کاری کرده بود که او را «امیرالمومنین» میخواندند، با این وجود معاویه حق نداشت، برای خود جانشین انتخاب کند. همینکه از دنیا رفت و کار به یزید رسید، خودبهخود، به قدرت رسیدن یزید «نامشروع» بود و این مساله را بیشتر مردم هم میفهمیدند. به همین دلیل در نامه کوفیان، یزید را «عاصی، متحجر و آلوده به گناه» معرفی کردند و به امام حسین گفتند؛ «حق از آن شماست و امامت نیز از آن شماست». امام حسین در برابر چنین جریانی قرار میگیرد که:
نخست؛ طرفش قدرت مطلق است ولو از راه نامشروع؛ شاهد این قضیه نامهی امام حسین(ع) به مردم کوفه است که در آن، این گونه می نگارند؛ «آیا نمیبینید که مردم باطل را میبینند و در مقابلش حرف نمیزنند؟» و از سوی دیگری، در مقابل قدرتیست که خودِ قدرت، منکر است چه، مصداق ظلم، بیاخلاقی و ترویج فجور است.
دوم؛ در برابر وارونه شدن دین قرار دارد، زیرا که محدثان را خریدهاند، زیرا کسانی که مامورند مردم را با قرآن آشنا کنند، یا میترسند و یا اگر نترسند، دینفروشند. حتا با پول حاضر میشوند که تفسیر آیهای را از جایی به جای دیگر منتقل کنند و برای نمونه آیهای که مربوط به امام علی(ع) است را به ابنملجم ربط میدهند و آیات مربوط به ابن ملجم، را از آن علی(ع) میخوانند. پس هم در مقابل یک حکومت جائر قرار دارد و هم درمقابل وارونه شدن دین.
مساله سومی هم هست؛ ابیعبدالله در جایی قرار گرفته که انسانیت و کرامت بشر لگدمال میشود، آزادی وجود ندارد و از بین رفته و همه چیز به دوران جاهلیت بازگشته است. در اینجاست که حسین(ع) احساس میکند که بیتردید باید وارد صحنه شود.
به کرامت بشر و آزادی او اشاره کردید، برای شاهد مثال، نمونههایی از تاریخ آن دوران به یاد دارید که بازگو کنید تا روشن شود، چگونه کرامت انسانی و آزادی مورد پرسش است.
من به چند نمونه برجسته آن اشاره میکنم. امام حسن(ع) صلحنامهای را با معاویه امضا میکند. بندهایی دارد که در آن بندها، حرفهایی جدی به میان آمده است. امام حسن یک طرف امضا و معاویه طرف دیگر امضا قرار دارند. نخستین اصل انسانی این است که وقتی انسان چیزی را امضا میکند، دستکم برای یک مدتی به آن پیمان وفادار باشد. در همان روزی که عهدنامه امضا شده است، امام حسن، گروه زیادی از مردم و مقامهای لشکری و کشوری آنجا حضور دارند، معاویه آمد، روی منبر نشست و گفت: «مردم! من برای شما و خدا و عدالت نجنگیدم. من دنبال آن بودم به شما مسلط شوم و سلطه پیدا کنم، که پیدا کردم. این صلحنامه که من امضا کردم را به زیر پای من می نهم. هیچکدام از این بندها برای من لازمالتعهد نیست». در همانجا هم برخلاف یکی از بندهای عهدنامه، شروع به ناسزا گفتن میکند. آیا میتوانید نمونهای بالاتر از این برای مورد پرسش قرارگرفتن کرامت انسانی پیدا کنید؟ تمام جدل امویان برای این است که قداست نزدیکان پیامبر شکسته شود. کرامت، امر مقدسی است. کرامت انسانهای شناختهشدهای چون اهل بیت پیامبر وقتی شکسته شد، دیگر کرامتی برای هیچ انسانی در آن جامعه باقی نخواهد ماند؛ بیشک کرامت دیگران هم شکسته خواهد شد.
یک نمونه دیگری، در زمان خلافت یزید است که پس از فاجعهی دردناک مدینه و هتک حرمت حرم نبوی، از سوی حکومت یزید، مردم را به عنوان «برده» و «رقّ محض یزید» معرفی میکنند. آیا هتک حرمتی بالاتر از این هست؟
یا پس از شهادت که فجعهی اسارت اهل بیت(ع) پیش می آید که نمادهای این هتک کرامتهای انسانیست که اگر بخواهیم به همهی آنها اشاره کنیم، خود بحثی دیگری خواهد بود.
چه اتفاقی میافتد که ۵۰ سال پس از پیامبر، یک حکومت نامشروع که از روش کودتا به قدرت رسیده، تیشه به ریشه اهل بیت میزند اما مخالفت جدی نمیبیند؟ آیا مردم متوجه بودند که حکومت به ظاهر اسلامی، علیه اسلام عمل میکند؟
وقتی که حکومت به نام دین برپا شده اما همه عالمان آزاد و مستقل دینی را از صحنه تفسیر دین خارج ساخته، بدیهیست که تفسیر اشتباه از دین در بین مردم جا میافتد. برای سالها، در منبرها، مسجدها، خطبههای نماز جمعه، محرابها، علیه خاندان پیامبر درشتگویی میکردند و در تمام این سالها، تفسیر راست و درستی از دین ارایه نمیشود.
تاکید معاویه در سفر به مدینه به “ابن عباس” این است که قرآن را تفسیر نکن، وی از ابن عباس میخواهد که قرآن را یا تفسیر نکند و یا اگر تفسیر کرد، آیات مربوط به اهل بیت(ع) را به جامعه منتقل نسازد.
آنگونه که شما گفتید، آزادی در دین اصل است. آزادی را خداوند به بشر داده، پیامبران آن را احیا کردهاند و یکی از دلیلهای قیام امام حسین هم همین مبارزه با فقدان آزادیست. نقض این اصل از سوی حاکم حتا با توجیه دینی، استناد به رفتار پیامبر و امام و تکیه بر منابع اسلامی تا چه حد امکانپذیر است؟
آزادی اگرچه به گفته آقایان یکی از «حقوق طبیعی» است اما من آزادی را “فوق حق” میدانم. من آزادی را مقوّم(جزو) ذات انسان میدانم. سلب آزادی از انسان، سلب حقی از انسان نیست که مسخ هویت انسانیست. آزادی را نمیشود از انسان گرفت چراکه گرفتن آزادی، گرفتن دین و گرفتن بشریت است. بشریت اگر آزاده نبود، خلیفه نبود. اگر آزاد نبود، انبیا برای او فرستاده نمیشدند. ۱۲۴ هزار پیامبر برای بشر آمده که تنها به او بگوید که تو آزاد هستی.
برای اینکه جواب این پرسش شما روشن شود، من به جمله ای از امام علی اشاره میکنم؛ حالا چرا به امام علی؟ زیرا که او در جایگاه «امام حاکم» با مردم سخن میگوید، پس بهشکل کاملی میتوان در این مساله، علی(ع) را مورد استناد قرارداد. من اگر به امام حسین(ع) استناد کنم، این مساله وجود دارد که او حاکم نبود، پس میرویم به سراغ فرمایش امامی که حکومت را در دست داشته است. سه نکته مهم را در منشور حکومتی علی(ع) یا همان عهدنامهی مالک اشتر میبینیم؛
۱- به مالک اشتر میگوید: «مردم دو دستهاند، یا برادران دینی تو هستند یا در اصل انسانیت با تو مشترکاند».
۲- «تو زمینه را فراهم کن که مردم بدون دغدغه از تو سوال کنند». بدون دغدغه یعنی چه؟ به این مفهوم است که احساس نکنند اگر پرسیدند، تعقیب میشوند، زندانی میشوند یا تحت فشار قرار میگیرند. پس بنابراین مردم باید به آسانی و درستی، پرسش از حاکم را حق خود بدانند.
۳- امیرالمومنین میفرماید: «شما(مردم) و من، حق متقابل با هم داریم. اگر من برای شما محدودیت ایجاد کردم، شما هم حق دارید برای من محدودیت ایجاد کنید». امیرالمومنین میگوید؛ «مردم و حکومت حقشان، حق مضاعف است». جالب است که میفرمایند؛ «حق شما و من حق برابر است. هیچ فرقی با هم نداریم، من خدمتگذار شما هستم. یکی از مهمترین حقوق شما این است که من باید شما را محرم بدانم و تمامی آنچه که در علم و آگاهی شما دخیل است را در اختیار شما قرار بدهم».
بنابراین حاکم حق گرفتن آزادی را ندارد. حق محدود کردن ندارد، کما اینکه مردم حق دارند که حاکم را کنترل و نظارت کنند. این جمله علی(ع) است که میفرماید: «شما حق دارید از من سوال کنید»، نمیفرماید که من حق دارم از شما سوال کنم.
یکی از مهمترین توجیههای بسیاری از حکومتها در سلب آزادی انسان و گرفتن حقوق نخستین انسانی، کافر و ضددین شمردن مخالفشان است. فرض بنیادین این پرسش را بر این میگذاریم؛ با حکومتی طرف باشیم که حکومت حق است و حاکم هم بر حق و تمامی مخالفان این حکومت هم مخالفان خداوند هستند. آیا در چنین شرایطی، حاکمیت حق دارد که آزادی یا همان فوق حق انسان را سلب کند؟
برای اینکه پاسخ ملموستر و قابل استنادتر باشد، به دو نمونه عینی و تاریخی اشاره میکنم. رسول اکرم ۲۳ سال پیامبر بود، ۱۳ سال در مکه و ۱۰ سال در مدینه. حضرت علی(ع) پس از ۲۵ سال، ۵ سال در راس حکومت قرار گرفت و جالب اینکه هر دوی آنها مخالفانی داشتند. سه دسته برجسته با امام علی و دو دسته مهم با رسول اکرم مخالف بودند. دو دستهی مخالف پیامبر، کافران یا مشرکان و منافقین بودند و سه دستهای که با امام علی مخالفت میکردند را میتوان ناکثین(پیمانشکنان)، صفینیان(قاسطین) و مارقین دانست.
رسول اکرم رفتارش با مخالفان درست عین همان دستوراتی بود که قرآن به او میداد. پس پیامبر(ص) برابر با خواست خدا و آنچه قرآن میگوید، عمل میکند. برای اینکه روشن شود این دو بزرگوار با مخالفان چگونه برخورد کردند، من نمونه میآورم.
هیچکس تردیدی ندارد که در صف مخالفان پیامبر، «ابوسفیان» قرار دارد. او پایهگذار جنگ بدر، جنگ احد و جنگ احزاب است، به این ترتیب در دوران حاکمیت سیاسی و معنوی پیامبر در مدینه، زمانی نبوده که از سوی ابوسفیان به پیامبر، آزاری وارد نشود. اما وقتی پیامبر پس از فتح مکه وارد این شهر میشود، چگونه رفتار میکند. در مرحلهی نخست رسول اکرم میفرماید: «مردم! همه این اذیتها در این مدت را من فراموش کردهام». دوم در مورد ابوسفیان اینگونه فرمودند؛ «شما اعلام کنید که هرکس وارد منزل ابوسفیان شود، در امان است». با این تدبیر جلوی خونریزی گرفته و مکه فتح شد و دستکم ما موردی از ریخته شدن خون در جریان فتح را سراغ نداریم؛ اگر ما به روش پیامبر(ص) عمل نمیکنیم، دستکم سخنش و رفتارش را منتقل کنیم.
مورد دوم درباره رفتار علی(ع) است. حضرت علی(ع) با اعضای جنگ جمل چه کرد؟ طلحه و زبیر، بانیان جنگ جمل با علی(ع) بیعت کرده و به او گفته بودند که «ما میخواهیم به مکه برویم». حضرت پاسخ داد؛ «من میدانم که شما قصد مکه ندارید …». دوباره و برای بار سوم بیعت کردند، حضرت علی گفت؛ «من میدانم برای چه میروید، اما از پیامد کارتان بترسید». اگر روش کار “حاکمان سیاسی غیر معصوم” را مبنا قرار دهیم، آیا علی(ع) حق نداشت که با این دو نفر برخورد کند؟ آیا حاکمان امروز برای خودشان، این حق را روا نمیدانند؟
مبنای کار در حکومت های دینی، باید شیوهی امام علی(ع) باشد چراکه او پیش از دست بردن افراد به سلاح و آغاز جنگ، با وجودی که می دانست بنای برپا کردن جنگ با او را دارند، برخورد نکرد. کدام حاکم است که با طراحان جنگ چون حضرت علی آزادانه و با کرامت رفتار کند؟ بروید بررسی کنید، ببنید در جریان جنگ جمل مادامیکه طرف مقابل، فرماندهان سپاه حضرت را نکشته بود، آیا تیری از سوی سپاهیان امام علی به سمت آنان پرتاب شده است؟
من شفاف و بیپرده و بهصراحت میگویم:
در حکومت اسلامی علوی، مادامی که مخالف دستش به خون آلوده نشده، نه حق بازداشت و نه حق تحت تعقیب قرار دادن و تحت فشار گذاشتن مخالف، وجود ندارد.
تا چه مقدار تشابهسازی تاریخی را می پذیرید؟ آیا حکومتهای غیر معصوم میتوانند خود را با حکومت علوی قیاس کند؟
شبیهسازی از آغاز بوده، منتها ادیان آسمانی و در راس آن اسلام، چند شاخص را ملاک قرار میدهند و تاکید میکنند که اگر با این شاخصها جلو بروید، شبیهسازی نمیتواند انسان را فریب دهد. امام علی(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: «اگر حق، حق بود و باطل، باطل بود، نه دیگران از حق عدول میکردند، نه کسی جرات داشت از باطل دفاع کند». خب برای همین ناچارند مقداری از حق و باطل را در هم بیآمیزند و شبیهسازی کنند. وقتی شبیهسازی شد، دیگران نمیتوانند تشخیص دهند اما چه باید کرد که از خطرهای شبیهسازی جلوگیری شود؟
ما باید ملاک خود را معرفی کنیم که بسیار ظریف است. رسول اکرم میدانست که پس از خودش در برابر علی(ع)، علی میسازند، همانگونه که حضرت علی میفرماید: «شما هیچگاه به آیات قرآن که تخصصش را ندارید، استناد نکنید. شما به روش پیامبر استناد کنید، چون در آیات قرآن، جای قالبسازی و تشابهسازی وجود دارد اما در سیره پیامبر وجود ندارد». ملاک برای من در معرفی عدالت، شیوهی حکومت حضرت علی است.
هیچ حاکمی حق ندارد حکومت خودش را شبیه حکومت علی بخواند. حتا هیچ حاکمی حق ندارد، خودش را پس از حکومت حضرت علی، «امیرالمومنین» معرفی کند که اگر کرد، براساس روایتهای بسیار، این نشانه سقوط و بیعدالتیست. هیچکس حق ندارد، ادعا کند که حکومت، «حکومت علوی» یا نظیر آن است. چرا؟ چون خود امیرالمومنین میگوید: «هر ملتی، امامی(الگو و اسوه) میخواهد. امام شما من هستم». به همین سبب هم میبینیم که امام خمینی بهصراحت اعلام کرد؛ «ما کجا و حکومت علی کجا؟»
یک نمونهای از دورانی که در مجلس بودم، یادم هست. یکی از دوستان فاضل ما که نماینده اردستان بود، در نطق پیش از دستور خود از روایتهای “اصول کافی” درباره کلمه «اولیالامر»سخن گفت و از آنها نوعی برداشت کرد که شامل امام خمینی هم میشد. چند دقیقه بعد، امام از طریق حاج احمد نامهای فرستاد و گفت: «دیگر نشنوم، روایاتی که درباره ائمه و پیامبر است را با من ِ خمینی تطبیق دهند».
برخورد غیرمنطقی برخی حاکمان دینی با مخالفان خود شاید برگرفته از این اندیشه و ترس است که باور دارند، اگر آزادی در اندیشه و عمل وجود داشته باشد، زمینه انحراف در جامعه اسلامی را فراهم خواهد کرد؟
من این را باور نمیکنم و بر این باورم که این یک توجیه نادرست است. مگر حاکمان از خدای بهوجود آورندهی انسان ِ آزاد بر وی آگاهتر و رحمانترند؟ آیا خداوندی که به بشر آزادی داده، نمیدانسته، ممکن است در مواردی بشر سواستفاده کند؟
اگر یک جامعهای حکومت دینی را مطالبه نکند، نخواهد، آیا باید به این انتخاب تن داد یا باید به هر روش ممکنی، از استقرار و باقی ماندن حکومت دینی دفاع کرد؟
حکومت «مصنوع بشری» است. نازل شدهی آسمانی نیست. انسان یک زمانی چوب و صندلی میسازد، یک زمان هم یک نظام سیاسی میسازد. همه اینها ساخته دست بشر است، بنابراین بر اوست که بخواهد چگونه ساختهی دست خود را بسازد. بشر هر چه بخواهد، آن خواهد شد و با زور نمیتوان او را وادار به انجام کاری کرد. اگر حاکم و حکومت درست عمل کند، مردم خودشان از مبانی حکومت دفاع میکنند اما اگر درست عمل نکند، مردم آنچه را که بخواهند، انجام خواهند داد. خداوند عالم، هیچ شخصی را بر شخص دیگر حاکم قرار نداده و حوزهی آزادی او را محدود نکرده است. روشنتر از علی(ع) که نداریم؛ “علی”، از سوی خدای عالم، «امام» بود ولی «حاکم» نبود، اگر چه حق و صلاحیت حاکمیت را به کمال داشت. علی(ع) زمانی حاکم شد که مردم از او خواستند و به همین دلیل در نهجالبلاغه میفرماید که من مشاور شما باشم، بهتر از آن است که وزیر(حاکم) باشم و یا در جای دیگری میفرماید؛ «این حکومت در نزد من، به اندازهی یک کفش کهنه هم اعتبار ندارد» و یا در آخر خطبهی شقشقیه میفرماید که «اگر مردم نیامده بودند و دست بیعت به سوی من دراز نکرده بودند و حجت بر من تمام نشده بود، حکومت رو نمی پذیرفتند» و الخ.
برای همین هم، اگر کسی میخواهد راه پیامبر را پیش ببرد، از همه مناسبتر راه حضرت علی(ع) است که از همه به پیامبر نزدیکتر است. با این وجود، حاکم و حاکمیت را مردم باید انتخاب کنند. اگر مردم حاکمیت را خواستند، حکومت میتواند به کار خود ادامه دهد و اگر نخواستند، خودبهخود از بین خواهد رفت. البته حاکمیتی که به نام دین حکومت میکند، باید کاری کند که مردم به دین علاقهمند بمانند.
این دیگر آخرین پرسش من است. شما چون کسی که برای انقلاب ایران مبارزه کرده، در سالهایی حتا سمتهایی در نظام سیاسی کنونی داشتهاید و اکنون هم به عنوان یک مرجع تقلید مردمی و روشنبین در جامعه حضور دارید. شرایط بهوجود آمده را میبینید و بیشک از پیامدهای تداوم این مسیر آگاهید. اگر بخواهید دست به یک انتخاب بزنید؛ آیا جامعه به ظاهر دینی را انتخاب میکنید و یا جامعهای سکولار که بهراستی دیندار است؟
من بیشک یک حکومت دینی درست را بر حکومت غیردینی ترجیح میدهم. به همین دلیل هم از قانون اساسی جمهوری اسلامی دفاع میکنم اما نه با این تفسیر مندرآوردی که برخی آقایان اعلام میکنند.
با این وجود باید در نقش یک «دلسوز» بگویم که اگر حکومت دینی، خدای ناکرده خوب عمل نکند، جامعه به سوی لاییک شدن پیش خواهد رفت، در حقیقت تبدیل به ضد دین میشود. منظور من از لاییسم، “سکولاریسم” نیست چرا که در سکولاریسم، ضدیتی با دین وجود ندارد و سکولارها تنها میخواهند، نهاد سیاست مقید به دین نباشد اما اگر یک حکومت دینی خوب نباشد، ممکن است جامعه را به سوی جای بدتری سوق دهد و جامعه به سمت لاییک شدن پیش رود و به سبب بد عمل کردن حکومت، مردم نه سکولار که لاییک شوند و دیگر به سمت دین نروند که باید از آن روز به خدای عالم پناه برد.
منبع: ماهنامه صبح آزادی
جمشید انصاری: اقتصاد کشور با رکود جدی مواجه شده اما نمیخواهند آن را باور کنند
براساس اظهارات یک عضو کمیسیون اقتصاد مجلس، اقتصاد کشور با رکود جدی مواجه شده اما متاسفانه دولت نمیخواهد این رکود را باور کند.
به گزارش خبرآنلاین جشمید انصاری تصریح کرد: «دولتیها خواهان پذیرفتن رکود اقتصادی کشور نیستند و آنها بر این باورند که با اعلام کردن وضعیت خوب اقتصادکشور میتوانند عملا وضعیت اقتصاد را بهبود ببخشند. در صورتی که برنامهریزی و اتخاذ سیاستهای مناسب است که میتواند اقتصاد کشور را از حالت رکود در بیاورد.»
وی با اشاره به افزایش چکهای برگشتی در کشور متذکرشد: «تولیدکننده و بازرگانی پیدا نمیشود که خواهان بدحساب شدن در بازار شود مگر آنکه تنگناهای اقتصادی مانعی برای عدم پرداخت به موقع معوقات آنان شود. بنابراین باید در ابتدا تلاش شود تا این موانع برطرف شوند.»
به گفته انصاری، زمانی که وضعیت اقتصادی در کشور به درستی نباشد و بسیاری از تولید کنندگان توان به فروش رساندن تولیدات خود را نداشته باشند و مصرفکنندگان نتوانند منابع مورد نیاز برای خریدهای خود را فراهم کنند به طبع منابع پیشبینی شده به موقع تامین نخواهد شد و تعهدات مالی فعالین بازار انجام نخواهد شد.
انصاری نکته دیگری را هم به عنوان یکی از علل اصلی افزایش نرخ چکهای برگشتی در کشور میداند و تاکید دارد: «متاسفانه در سیستم بانکی ما در افتتاح حسابهای جاری و تحویل دسته چک به مشتریان هیچ نوع اعتبارسنجی و ضابطهای لحاظ نمیشود به گونهای که براحتی میتوان با مراجعه به بانکهای مختلف صاحب دسته چک شد.»
این عضو کمیسیون اقتصاد افزایش چکهای برگشتی را به ضرر افزایش سرمایهگذاری در کشور دانست و افزود: «تولیدکنندگان برای به فروش رساندن کالاهای خود بازار مطمئنی ندارند بنابراین این بحث بسیار موثر در امر سرمایهگذاری است.»
وی معتقد است شرایط فعلی و افزایش روز به روز چکهای برگشتی به مناسب نبودن وضعیت اقتصادی کشور بر میگردد چرا که در حال حاضر کشور در یک رکود اقتصادی به سر میبرد.
۲۰۰ میلیارد ریال بودجه فیلترینگ پایگاههای اینترنتی در ایران
رئیس مرکز فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: روزانه ۳ هزار تخلف در فضای مجازی کشور ثبت میشود.
به گزارش آنا، عیسی زارعپور در نشست شورای فرهنگ عمومی خراسان شمالی تصریح کرد: روزانه ۳ هزار تخلف در فضای مجازی کشور ثبت میشود که در صورت عدم رعایت این سایتها فیلتر خواهند شد.
از سوی دیگر خبرگزاری شبستان در همین روز از اختصاص ۲۰۰ میلیارد ریال به مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای این مهم خبر داد.
بر همین اساس به نظر میرسد مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که در اجرای پروژه شبکه ملی فرهنگ در سال گذشته ناکام مانده است، این بار قصد دارد تا به بهانه ساماندهی پایگاههای اینترنتی حرکت جدیدی را در مسدودسازی پایگاههای اینترنتی شروع نماید.
لازم به ذکر است سایتهای خبری تحلیلی چندی پیش در دیدار با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به برخوردهای سلبی و تهدیدآمیز مسئولان مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال با پایگاههای اینترنتی اعتراض کرده بودند که در همین راستا مسئولیت ساماندهی کلیه پایگاههای اینترنتی به معاونت امور مطبوعاتی و اطلاعرسانی این وزارتخانه واگذار شد اما به نظر میرسد مسئولان مرکز قصد دارند همچنان به ادبیات تهدیدآمیز خود در برابر پایگاههای خبری ادامه دهند.
حمله شبانه نیروهای امنیتی به خانه بهزاد نبوی
بدنبال فراخوانی بهزاد نبوی به زندان اوین شب گذشته عده ای به خانه وی حمله و کتاب و جزوه و مدارک وی را بردند.
به گزارش رسیده به جرس، شب گذشته پانزده نفر از نیروهای امنیتی با حمله به خانه بهزاد نبوی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، به جستجو پرداخته و کتابها، جزوات، کیس کامپیوتر، دست نوشته ها و کلیه مدارک وی را با خود بردند.
بهزاد نبوی با حدود هفتاد سال سن و ناراحتی های جسمانی ناشی از سالها شکنجه در زندان های قبل و بعد از انقلاب، به اوین فرا خوانده و به بند دو الف منتقل شد.
گفتنی است این فعال جنبش سبز، در تاریخ ۲۳ خرداد ماه ۱۳۸۸ و یک روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و روانه زندان اوین شد. وی در دادگاه بدوی به ۶ سال زندان محکوم شد و در دادگاه تجدیدنظر حکم بهزاد نبوی به ۵ سال زندان مبدل گردید.
وی که از شاکیانِ پروندۀ یکی از سردارانِ مداخله گرِ سپاه در انتخابات است، مدتی پیش از زندان اوین برای مرخصی استعلاجی آمده بود.
بیانیه جمعی از زنان اصلاح طلب: مدعیان مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، آن را روز به روز نهادینه تر می کنند
جمعی از زنان اصلاح طلب در بیانیه ای با اشاره به وضعیت بد اجتماعی گفته اند دغدغه های امروز زنان اصلاح طلب فقر زنان است که منشأ همه بدی هاست چگونه می توان از برابری حقوق زنان و مردان کارگر سخن گفت در حالی که هر روز تعداد زیادی از کارخانه ها تعطیل و بخش خصوصی دچار بحران های جدی است.
در بخشی از این بیانیه آمده است: بی شک آنچه ما از دردها و رنجهای هموطنانمان نظاره می کنیم مسئولین نظام با دسترسی به گزارشها و آمارهای حقیقی بیش از ما بدان مستحضرند و بی اعتنایی به مردم و مطالبات برحقشان شایسته نیست این مساله ای است که مراجع عالیقدر طی دو سال اخیر توجه خاصی به آن مبذول داشته اند.
متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سالی نو گشت و ما زنان اصلاح طلب نیز در کنار همه ایرانیان هنگام تحویل سال برای تحول حال خود و هموطنان ارجمندمان قرآن به دست دعا کردیم و بهترین فالها را گرفتیم و چشم امید به روزهایی نیک برای کشورمان و مردم آگاه و رشید کشورمان دوختیم.
در دومین ماه این سال نو و در آستانه عزای بزرگ بانوی دو عالم هنوز چشم انتظاری ما برای بهبود شرایط عمومی کشورمان باقی است.
چه کسی است که نداند عمده مشکلات اقتصادی بر دوش زنان بار می شود و فشار سختی های زندگی که خانواده ها را از پای در می آورد، بر زنان مضاعف است. دغدغه های اصلی امروز ما دیگر مدیریت زنان و افزایش مشارکت سیاسی آنان نیست. امروز ما نگران معیشت خانواده های کم درآمد و کم بضاعت هستیم که مردانشان از کار بی کار و جوانانشان همچنان جویای کارند.
وای بر ما ، وای بر ما که گسترش فقر در کشورمان دین را نشانه گرفته است و مدعیان مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، این سه پدیده شوم را روز به روز بیشتر نهادینه می کنند.
دغدغه های امروز زنان اصلاح طلب فقر زنان است که منشأ همه بدی هاست چگونه می توان از برابری حقوق زنان و مردان کارگر سخن گفت در حالی که هر روز تعداد زیادی از کارخانه ها تعطیل و بخش خصوصی دچار بحران های جدی است.
چگونه می توان از حقوق برابر زنان و مردان فرهنگی گفت در حالی که حقوق انسانی همه شهروندان هر روز بیشتر ضایع می شود و با تخلفهای مکرر از قانون اساسی و بی اعتنایی به حقوق اساسی ملت، آرمانهای نظام و انقلاب اسلامی با خون شهیدان به استهزاء گرفته شده است.
بی شک آنچه ما از دردها و رنجهای هموطنانمان نظاره می کنیم مسئولین نظام با دسترسی به گزارشها و آمارهای حقیقی بیش از ما بدان مستحضرند و بی اعتنایی به مردم و مطالبات برحقشان شایسته نیست این مساله ای است که مراجع عالیقدر طی دو سال اخیر توجه خاصی به آن مبذول داشته اند.
انتظار می رود با عنایت به فرمایشات این بزرگواران هر چه سریعتر شاهد آزادی آقایان موسوی و کروبی و همسران بزرگوارشان و سایر زندانیان سیاسی باشیم.
سرنوشت دردناک دانشمند نخبه ایرانی در بند ۳۵۰
امید کوکبی، دانشمند جوان و نخبه ایرانی که دانشجوی فوق دکترای فیزیک اتمی با گرایش لیزر در دانشگاه تگزاس آمریکاست، در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد.
به گزارش کلمه، وی که از هموطنان اهل سنت و ترکمن است و هیچ گونه سابقه فعالیت سیاسی ندارد، بهمن ماه سال ۸۹ هنگامی که برای دیدار با خانواده اش به ایران سفر کرده بود، بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل و بیش از یک ماه در سلول انفرادی نگه داشته و سپس به بند ۳۵۰ منتقل شد.
کوکبی که به «ارتباط با دولت متخاصم» و « کسب درآمد نامشروع» متهم شده است، از بزرگترین نخبگان فیزیک اتمی جهان است و پیش بینی می شود در سالهای آینده به یکی از بزرگترین دانشمندان این رشته تبدیل شود، اما در صورت تداوم حضور در زندان این فرصت برای وی و کشور از بین خواهد رفت. امری که به نظر می رسد بخش هایی از وزارت اطلاعات با برنامه ریزی قصد آن دارند، چه گرایشی در این وزارتخانه عزم خود را جزم کرده تا از رشد علمی نخبگان ایرانی که اقلیت قومی یا مذهبی هستند ممانعت به عمل آورد.
امید کوکبی یکی از نخبگان المپیادی ایران است که حتی در دیداری که همراه با سایر نخبگان المپیادی با مقام رهبری ایران داشتند از وی تقدیر شده بود. وی با کسب رتبه ۲۹ در کنکور توانست به طور همزمان در دو رشته فیزیک و مکانیک در دانشگاه صنعتی شریف تحصیل کند.
کوکبی پس از اخذ لیسانس به دلیل سطح بالای نمرات درسی اش، برای ادامه تحصیل با پیشنهادات زیادی از سوی دانشگاه های برجسته دنیا مواجه شد.
وی فوق لیسانس خود را در آلمان و دکتری را در اسپانیا در رشته فیزیک اتمی در گرایش لیزر کسب کرد. پس از اتمام دکتری مجددا از وی برای ادامه تحصیل دعوت به عمل آمد که با توجه به این که دانشگاه تگزاس آمریکا بالاترین سطح علمی را در رشته فیزیک اتمی در میان دانشگاههای دنیا داراست در سال ۲۰۱۰ به این دانشگاه رفت.
وی در دوران تحصیل خود چندین بار برای دیدار با خانواده خود به ایران سفر کرده بود اما در آخرین سفر در بهمن سال ۸۹ هنگام برگشت در فرودگاه امام خمینی بازداشت و به بازداشتگاه ۲۰۹ مربوط به وزارت اطلاعات منتقل شد. وی بیش از یک ماه در سلول انفرادی و یک ماه دیگر در سلول های چند نفره ۲۰۹ در حبس بوده و بازجویی های طولانی شد.
از نکات قابل توجه دوران بازجویی کوکبی آن است که از وی سوال شده چرا دوت آمریکا به تو ویزا می دهد؟ وی پاسخ داده چون من دانشجوی آنجا هستم. پرسیده اند که هنگام درخواست ویزا در سفارت آمریکا چه چیزی بیان کرده است؟ وی پاسخ داده از دلیل من برای ادامه تحصیل در آنجا سوال کرده اند که من گفته ام به دلیل علاقه ام به این رشته و کبود امکانات این رشته در ایران بوده است، بر اساس این پاسخ ها وزارت اطلاعات کوکبی را به «ارتباط با دولت متخاصم» متهم کرده است. همچنین در بازجویی ها از وی پرسیده شده چرا دانشگاه هزینه سفرهای تو به ایران را می دهد که وی پاسخ داده، این یک عرف است که هزینه های سفرها و کنفرانس های چهره های علمی را می پردازند که بنا بر این پاسخ به وی اتهام “کسب درآمد نامشروع” تفهیم شده است.
از دیگر نکات گفتنی بازجویی وی آن است که شفاها به این چهره علمی ناآشنا با مسایل حقوقی و بازجویی سوالاتی را مطرح می کردند و از وی پاسخ کتبی طلب می کردند، سپس برگه را از وی می گرفتند تا به گونه ای سوال را تنظیم کنند که بتوان از پاسخ داده شده، جرم استنتاج کرد. این البته شیوه ای است که درباره بسیاری از متهمان دیگر نیز در نهایت بی اخلاقی و بی قانونی به کار گرفته شده است. در نتیجه این شیوه کثیف برگه های تکنویسی از وی درباره اساتید دانشگاه شریف اخذ کرده و پاسخ های عادی وی را به عنوان اینکه وی اعتراف کرده که این اطلاعات را به دولت متخاصم داده، در پرونده وی گنجانده اند.
از دیگر رفتار غیرقانونی و ناجوانمردانه با کوکبی آن است که با توجه به شخصیت عاطفی وی، در دوران بازجویی بارها تهدید شده که در صورت عدم همکاری، خانواده اش بازداشت خواهند شد.
آخرین خبر درباره پرونده وی حاکی است که پس از ۸۸ روز از دوران بازداشت، بازپرس بیگی پس از تفهیم اتهامات به وی گفته که توسط قاضی صلواتی که در بین قضات دادگاه انقلاب به صدور سخت ترین احکام مشهوراست محاکمه خواهد شد تا آخرین حلقه از برنامه وزارت اطلاعات در ممانعت از رشد علمی اقلیت های قومی و مذهبی درباره این جوان ۲۹ ساله ایرانی تکمیل شود و وی دوران بلوغ فکری خود را در عزتکده ۳۵۰ اوین بگذراند. کسی که حتی در دوران تحصیل در خارج از کشور ارتباط خود با اساتید ایرانی از جمله در دانشگاه شریف حفظ کرده و بارها به همراه آنها یا به تنهایی مقالات علمی را در برجسته ترین نشریات علمی پژوهشی به عنوان یک دانشمند ایرانی منتشر کرده است.
انتقال سید ضیا نبوی از زندان کارون اهواز
سید ضیا نبوی، دانشجوی محروم از تحصیل که به ۱۰ سال حبس در تبعید محکوم است به همراه ۲۵ زندانی سیاسی دیگر از زندان کارون اهواز به زندانی دیگر موسوم به اردوگاه کلینیک منتقل شد.
به گزارش کلمه، وی که چند روز پیش گزارش تکان دهنده ای درباره زندان کارون اهواز منتشر کرده بود در تماسی با خانواده اش از انتقال به زندانی دیگر که شرایط بهتری دارد خبر داد.
در این زندان تنها ۲۶ نفر هستند که در اتاق هایی ۶ نفره و دارای تخت و هواخوری منتقل شده اند. این زندانیان امکان دو بار تماس تلفنی در هفته را داشته و وعده ملاقات حضوری با خانواده هایشان به ایشان داده شده است.
این انتقال اگرچه موجب کاهش بخشی از نگرانی های خانواده این زندانیان را فراهم کرده اما آنچه مهم است و در گزارش سید ضیا نبوی از زندان کارون هم برجسته بود، موضوع تنها معطوف به این دسته از زندانیان سیاسی نمیشود و ایجاب می کند که مسوولان قضایی نسبت به بهبود این شرایط غیر انسانی در این زندان و سایر زندان ها هرچه سریع تر خاتمه دهند
پایان محکومیت سعید نور محمدی پس از تحمل یک سال حبس
سعید نور محمدی ازفعالان انتخاباتی کمیته جوانان میرحسین موسوی با پایان یافتن دوران مجکومیت خویش آزاد شد.
به گزارش تحول سبز، سعید نور محمدی از اعضای شاخه جوانان حزب مشارکت و از بازداشت شدگان دعای کمیل مشهور که در منزل شهاب الدین طباطبایی برگزار شده بود، با پایان یافتن دوران محکومیت خود از زندان آزاد شد.
گفتنی است، نورمحمدی که به تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور متهم شده بود، در دادگاهی که اردیبهشت ماه گذشته برگزار شد، علاوه بر یک سال حبس تعزیری که آن را گذراند، به چهار سال حبس تعلیقی و ۳۰ سال محرومیت از فعالیتهای سیاسی و فرهنگی و حضور در احزاب محکوم شده است.
گفت و گو با خواهر کیارش کامرانی، زندانی سیاسی
مسوولان هیچ توجهی به نقض آشکار حقوق زندانیان ندارند
کلمه:کیارش کامرانی، ۲۷ ساله دانشجوی کارشناسی ارشد، یکی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین است . او از عاشورای سال ۸۸ در زندان اوین به سر می برد.پدر و مادر کیارش در شهرستان زندگی می کنند اما خواهر و برادرش در تهران به سر می برند و هفته ای یک بار برای ملاقات با او به زندان اوین مراجعه می کنند . چندی پیش یکی از برادران کیارش هم به جرم نوشتن شعار بر دیوار سالن ملاقات زندان اوین زندانی شد. او نیز به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده است . بر دیوار سالن ملاقات زندان اوین این جمله نوشته شده بود« عاقبت روزی اینجا را موزه خواهیم کرد .»
خبرنگار کلمه، با خواهر کیارش کامرانی درباره آخرین وضعیت وی گفتگویی انجام داده است :
خانم کامرانی! چه مدت است که برادرتان زندانی است؟و اتهامات وی چیست ؟
برادر من از عاشورای ۸۸ تا کنون در زندان اوین به سر می برد . اتهام او شرکت در تجعمات ، اقدام علیه امنیت ملی و تبانی علیه نظام و از این دست اتهامات بوده است .
از آخرین وضعیت او در زندان بگویید؟ آیا ایشان شرایط روحی و جسمی مناسبی دارد ؟
کیارش به دلیل اینکه بسیار آرام و صبور است اصولا کمتر شکایت می کند و در حال گذراندن محکومیت است .اما اوایل بازداشتش خیلی شرایط سختی داشت و روزهای زیادی در انفرادی بود.یعنی در طول بازداشتش سه بار به سول انفرادی منتقل شد . بعد ازآن هم در دادگاه علنی شرکت داده شد . ما برخلاف تمام پی گیری هایمان هیچ اطلاعی از روز و تاریخ دادگاه نداشتیم و حتی کیارش از داشتن وکیل محروم بود . بعد هم که با حکم قاضی صلواتی به شش سال حبس محکوم شد و در دادگاه تجدید نظر هم حکم اش دوباره تایید شد .
ضمن صحبتهایتان اشاره کردید کیارش در دوران زندانی بودن اش سه دوره به سلول انفرادی منتقل شده، از علت آن اطلاعی دارید ؟
در مورد اوایل بازداشت که ما هیچ اطلاعی نداریم . احتمالا در دوران بازجویی هایش بوده است اما قبل از عید نوروز هم دوباره به دلایلی به انفرادی منتقل شد دلایلی که در اعتراض به شرایط زندان پیش آمده بود .
چه زمانهایی با برادرتان ملاقات می کنید؟
ما از فروردین ۸۹ ، هر هفته دوشنبه ها به صورت کابینی ۲۰ تا ۲۵ دقیقه می توانیم ملاقات داشته باشیم . قبلا گاهی ملاقات حضوری هم می گرفتیم اما چند ماهی می شود که ملاقات حضوری را فقط به پدر و مادرم می دهند که البته تعداد این ملاقاتها خیلی هم محدود است . تلفنهای بند ۳۵۰ هم که مدت زیادی است قطع شده ، و با توجه به اینکه پدر و مادر من در شهرستان زندگی می کنند این مساله شرایط دشواری برایشان ایجاد کرده است .یعنی پدر و مادرم اگر به تهران نیایند کاملا از کیارش بی خبرند چون هیچ تماسی با آنها ندارد.
وضعیت روحی پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده تان در این مدت چگونه بوده است ؟
ما اکنون بعد از یکسال و چهار ماه هنوز وضعیت روحی مناسبی نداریم . وضعیتی که برای کیارش بوجود آمده، زندگی همه ما را تحت الشعاع قرار داده است . همانطور که گفتم پدر و مادرم ساکن شهرستان هستند اما در تمام این مدت عملا تهران بوده اند . مادر من در این مدت مثل کارمندان تمام وقت دادگستری از اول وقت تا آخر وقت در دادستانی و از این دادگاه به آن دادگاه و زندان در حال دوندگی بوده است ، پدرم هم بیماری قلبی دارد و تا جایی که شرایط جسمی اش به او اجازه داده در این پیگیری ها همراه مادرم بوده است .
چقدر دیگر از حکم زندان کیارش باقی مانده است ؟
حکم کیارش شش سال بوده است ، اما در عید غدیر ظاهرا مشمول تقلیل حکم شده و حکمش به دو سال نیم یا سه سال رسیده است .اما از آنجایی که حکم هنوز رسما به ما ابلاغ نشده نمی دانیم دقیقا چقدر شده است .
چندی قبل برادر دیگر شما هم به دلیل نوشتن شعاری بر دیوار زندان اوین دستگیر و زندانی شد ایشان اکنون چه وضعیتی دارند آیا پرونده شان مختومه شده است ؟
بله . داستان از این قرار بود که یک روز من، برادرم مهدی و پدرم به ملاقات کیارش رفته بودیم . ملاقات کابینی بود . بعد از ملاقات که ما از حیاط آمدیم بیرون من و پدر و برادرم را دستگیر کردند . مهدی را یک ماه به جرم شعار نویسی بر دیوار سالن ملاقات نگاه داشتند و برایش دادگاه تشکیل دادند . وی حکم سه سال زندان تعلیقی گرفت اما به دلیل پی گیری ها و تلاشهایی که کردیم در دادگاه تجدید نظر این حکم به یک سال کاهش پیدا کرد و بعد از یکماه مهدی را آزاد کردند .اما نکته اینجاست که اتهامی که به مهدی وارد بود – شعار نویسی بر دیوار زندان- هیچ وقت دردو دادگاه ثابت نشد . یعنی هیچ سند و مدرکی برایش نداشتند.
آن شعار که نوشتن اش بر دیوار زندان اوین به ایشان منتسب شد چه بود ؟
“عاقبت روزی اینجا را به موزه تبدیل خواهیم کرد “و “مرگ بر دیکتاتور” که با ماژیک سبز بر دیوار سالن ملاقات زندان اوین نوشته شده بود .
آیا آقای کیارش کامرانی تا به حال از حق مرخصی استفاده کرده است ؟
کیارش اولین بار اواخر مهر پارسال برای یک هفته به مرخصی آمد که یک هفته هم تمدید شد . و یکبار هم چهل وهشت ساعت به مرخصی آمد، ولی برای عید نوروز با تمام تلاشهای ما و بر خلاف قول دادستانی با مرخصی او موافقت نکردند .
خانم کامرانی از مسوولان قضایی چه درخواستی دارید ؟
در مورد افرادی مثل کیارش که هیچ فعالیت سیاسی نداشته و عضو حزب و گروهی نبوده اند و صرفا به خاطر شرکت در یک تظاهرات در خیابان دستگیر شده اند واقعا بی انصافی زیادی شده است کیارش روز عاشورا در خیابان توسط بسیج دستگیر و به زندان اوین منتقل شد .
وی تحت فشارهای شدید اعترافاتی کرد که واقعیت نداشت . او را به دادگاه علنی بردند و شش سال حکم حبس برایش صادر کردند . ما اولین بار که کیارش را دو ماه بعد از دستگیری اش ملاقات کردیم هشت کیلو وزن کم کرده بود و در شرایط بسیار بد روحی و جسمی به سر می برد . من بارها به دفتر آقای لاریجانی – رییس ستاد حقوق بشر اسلامی – سر زدم . نامه نوشتم و درخواست ملاقات دادم اما مسوولان هیچ توجهی به این موارد که نقض علنی حقوق بشر است انجام نشد . آنها اصلا به نقض حقوق زندانیان توجه نمی کنند.
البته کیارش تنها نیست و تعداد زیادی مثل کیارش وجود دارند که پی گیری های خانواده هایشان هم به جایی نرسیده است . الان هم کیارش از حقوق عادی یک زندانی برخوردار نیست . طبق قانون روزانه کیارش می تواند از چند دقیقه تلفن استفاده کند اما تلفنهای بند را قطع کرده اند. ملاقات حضوری هم که با دردسر زیاد فقط به برخی از والدین تعلق می گیرد . از همه اینها گذشته برخوردهای بدی با خانواده ها در قوه قضائیه می شود . کافی است بگویید جرم زندانی تان، سیاسی است، آنگاه این دلیل موجهی می شود که در آن مرجع قضایی هر کس هربرخورد بدی با شما بکند .
من مطمئنم رفتاری که با خانواده هایی مثل ما می شود با خانواده مجرمانی که جرمشان دزدی و قتل است نمی شود .ما خانواده ها حتی به خاطر استفاده از حقوق اجتماعی ساده ایی مثل مصاحبه کردن تحت فشار قرار می گیریم و نمی توانیم در مورد وضعیت زندانیان مان اطلاع رسانی کنیم،چرا که فورا مورد تهدید و فشار قرار می گیریم . از همه مسولان منصف که هنوز در کشور هستند می خواهم به وضعیت این زندانیان بی گناه رسیدگی کنند و حداقل درخواست خانواده ها را بشنوند . بسیاری از این احکام باید دوباره تجدید نظر شوند .
امیدوارم تمام زندانیان سیاسی که مثل کیارش بی گناه در زندان هستند هر چه زودتر آزاد شوند.
در حاشیه جلسات هفتگی قرآن خانواده ی زندانیان سیاسی
بیانیه خانواده های زندانیان سیاسی در گرامیداشت مقام معلم
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی در بیانیه ای ضمن بزرگداشت روز معلم با یادآوری حضور زهرا رهنورد در جلسه قرآن هفتگی خود، و فاطمه کروبی در کنار خانواده ها، گفته اند که اکنون ماهها از حبس و زندان خانگی استاد عزیزمان خانم دکتر زهرا رهنورد می گذرد و ما شاگردان کوچک این معلم بزرگ قرآن، هر هفته با امید به رهایی ایشان و دیگر عزیزان آزادۀ در بند به خصوص مهندس موسوی عزیز، شیخ جسور کروبی و بانوی گرانقدر فاطمه کروبی، آیات نوید بخش الهی را قرائت نموده و جان های خسته از جور و جفا را روحی تازه می بخشیم.
متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
به نام خدا
اکنون ماهها از حبس و زندان خانگی استاد عزیزمان خانم دکتر زهرا رهنورد می گذرد و ما شاگردان کوچک این معلم بزرگ قرآن، هر هفته با امید به رهایی ایشان و دیگر عزیزان آزادۀ در بند به خصوص مهندس موسوی عزیز، شیخ جسور کروبی و بانوی گرانقدر فاطمه کروبی، آیات نوید بخش الهی را قرائت نموده و جان های خسته از جور و جفا را روحی تازه می بخشیم.
جلسه قرآن این هفته را که به مناسبت بزرگداشت مقام معلم، معنویتی مضاعف یافت به یاد معلمانی برگزار کردیم که حاضر نشدند عزت و شرافت خود را به بهای اندک دنیائی بفروشند و با پایبندی بر تعهد انبیاء گونه، رنج زندان و فشار و شکنجه را بر خود هموار نمودند و با تحمل سختی های فراوان و محرومیت خود و خانواده هایشان از حقوق مسلم شهروندی، یاد و خاطره شان در زمره قهرمانان و تاریخ سازان اسطوره ای، جاودان گشت.
ما خانواده های زندانیان سیاسی ضمن بزرگداشت یاد معلم عزیز، شهید مطهری، خواستار آزادی هرچه سریع تر همه زندانیان بی گناه جریانات پس از خرداد سال ۸۸ بوده بویژه در این ایام که به نام مقدس معلم مزین گشته است، انتظار داریم ارج گذاری واقعی این قشر دلسوز و زحمتکش جامعه را شاهد باشیم.
مادر مهدی محمودیان خطاب به دادستان: فردای قیامت نمی توانید پاسخگو نباشید
مادر مهدی محمودیان طی نامه ای دیگر خطاب به دادستان تهران، ضمن شرح گوشه هایی از رنج ها و تالمات وارده بر پسرِ روزنامه نگارش در زندان و آنچه بر خود طی ماههای بعد از انتخابات و بازداشتِ فرزندش گذشته، خطاب به این مقام قضایی خاطرنشان کرد “آقای دادستان یادتان نرود که اگر امروز هم پاسخگو نباشید فردای قیامت دیگر نمی توانید اظهار بی اطلاعی و ندامت کنید پس تا وقت دارید کاری کنید که آنروز در بارگاه الهی سرافکنده و شرمسار اعمال خود نباشید.”
به گزارش رسیده به جرس، فاطمه الوندی در نامه خود به عباس جعفری دولت آبادی، به دادستان تهران که چند روز پیش آنرا انتشار و ارسال کرده، مواردی دوازده گانه را خاطرنشان کرده و گفته است:
جناب آقای جعفری دولت آبادی-دادستان تهران
به حکم ادب به شما سلام می کنم گرچه شما بر خلاف ادب،اخلاق و قانون دیگر نامه های مرا دریافت نمی کنید و من مهم مجبور شدم این مرتبه نامه ام را برایتان پست کنم و چون خواستم بهانه ای نداشته باشید و بعدا بگویید نامه ات را ندیدم این نامه را به سایتها دادم تا از این طریق نیز اخبارش به شما برسد.
جناب دادستان در این دوسال اخیر در شب عید حتما فرزندانتان در کنارتان بودند و هنگام تحویل سال فرصت کردند شما را در آغوش بگیرند و بر سر رویتان بوسه بزنند و از شما عیدی بگیرند. حالا از شما میپرسم آیا در آن لحظات به عنوان یک مسئول و یا حتی به عنوان یک انسان به یاد فرزندان کوچک زندانیان سیاسی که چندین سال نو را بدون پدر و بوسیدن و عیدی گرفتن از او تحویل کرده اند،بوده اید؟آقای دادستان آیا میدانید فرزندم مهدی یکی از این زندانیهایی است که دو سال است عید در کنار تنها دختر خردسالش نبوده و نوه ام زینب دوسال است که نتوانسته سال نو بر صورت پدر بوسه بزند و از او عیدی بگیرد؟
آقای دادستان در نامه های قبلی سوالاتی در رابطه با فرزندم مهدی، مطرح نمودم که هیچ جوابی نگرفتم و اینک سوالات دیگری از شما میپرسم شاید به حکم عقل و شرع و اخلاق پاسخم را داده و به مشکلات فرزندم رسیدگی نمایید!
۱-در اواخر بهمن ماه سال ۸۹ شما قول دادید در عید نوروز به فرزندم مرخصی دهید تا پس از نزدیک به دو سال عید در کنار دختر خردسالش باشد،اما این وعده تان عملی نشد و به عهدتان وفا نکردید.البته همان موقع همکاران شما که در دفترتان کار میکنند گفتند که به خواسته تان ترتیب اثری داده نخواهد شد ولی من فکر میکردم به حکم مسلمانی به عهدتان وفا خواهید کرد که نکردید.آیا میشود علت عمل نکردن به قولتان را بدانم؟
۲-آقای دادستان چندین ماه است که فرزند من و تمامی هم بندیهای او از تماس تلفنی با خانواده هایشان محرومند،علت چیست؟
۳-چرا شما جلسه ای نمی گذارید و حرفهای ما را نمی شنوید آیا خدای ناکرده با این کار قصد سوق دادن ما بسمت رسانه های بیگانه را ندارید؟
۴-چرا خلافکاران و فروشندگان مواد مخدر و اوباش در زندان از امکانات قانونی برخوردارند –که البته باید برخوردار باشند- اما فرزند من و امثال ایشان از چنین امکاناتی برخوردار نیستند؟ در این زمینه مطلبی که فرزندم برایم نقل کرده برایتان مینویسم. امیدوارم گوشی شنوا و وجدانی بیدار داشته باشید و درباره آن فکر کنید. “روزی در زندان رجایی شهر یک زندانی به مهدی مراجعه میکند و میپرسد مگر شما ها چه کردید که اینقدر خطرناکید که به ما میگویند نباید به شما نزدیک شویم؟ مهدی از او سوال میکند جرم شما چیست؟ او در پاسخ میگوید:۵۰ کیلو شیشه داشته ام و دوبار به اعدام محکوم شده ام” حالا من از شما میپرسم مگر جرم فرزندم چیست که چنین افرادی را هم از نزدیک شدن به او می ترسانید؟
۵-آقای افضلی که ظاهرا رئیس دفتر شماست در حضور خودم نامه ای که وکیل مهدی برای شما نوشته بود را به دستگاه خردکن ریخت و گفت برو به وکیلش بگو نامه معدوم شد.بنظر شما دلیل این کار آقای افضلی چیست؟آیا شما دستور اینگونه برخوردها را داده اید؟
۶-آقای دادستان در ماههای اخیر دستگاههایی را بمنظور ردیابی و کشف موبایل در سالنی که زندانیان سیاسی را نگهداری میکنند نصب کرده اند که باعث سرگیجه،سردرد و حالت تهوع زندانیها شده است اما صدای اعتراض آنها به هیچ جایی نمیرسد و حاضر نیستند که این دستگاهها را بردارند.مطمئنم که حضرت علی را میشناسید،آیا میدانید ایشان دستور دادند با زندانی اگرچه محکوم به اعدام است خوشرفتاری شود.پس علت این همه بد رفتاری مسئولین زندان با فرزندان ما که اسیر دست شما هستند چیست؟
۷-از کودکی به ما آموخته اند که دروغگو دشمن خداست.اما پیش از عید شنیدم که یکی از مسئولین سازمان زندانها اعلام کرد که در زندانهای ایران هیچ زندانی ای که دو عید را بدون مرخصی گذرانده باشد نداریم و بعد از آن یکی از نماینده های مجلس هم چنین جمله ای را تکرار کرد.در حالیکه هم شما،هم آنها و هم همه ملت میدانند که نه تنها فرزند من بلکه بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی،صنفی،حقوق بشری و عقیدتی برخی حتی بیش از دو سال است که به مرخصی نیامده اند.با این وصف آیا چیزی تغییر کرده که ما بی خبریم و یا دیگر دروغگو دشمن خدا نیست؟شاید هم آقایان از زندانهای کشور اخبار درست ندارند که اگر اینطور است آدرس خانه ما را به آنها بدهید تا راهنماییشان کنیم.
۸-آقای دادستان،میگویند براساس آیین نامه سازمان زندانها مسئولیت حفظ سلامتی زندانی با سازمان زندانها و سایر نهادهای مربوطه است .سوال من از شما این است آیا شما از این قوانین اطلاع دارید یا نه؟اگر اطلاع دارید پس چرا دربرابر عدم رعایت این قانون سکوت میکنید آیا سکوت شما نشانه تایید این قانون شکنی و بی توجهی به سلامت فرزندان ما و کلیه کسانی که زندانی شما هستند نیست؟
۹-برای صدمین بار در خصوص سلامتی فرزندم نزد شما اعلام خطر میکنم و میگویم حفظ سلامتی او با شماست،چرا لااقل با مرخصی او موافقت نمیکنید تا خودم فرزندم را درمان کنم؟
۱۰-چندی پیش که به دفتر شما مراجعه کردم مادری را دیدم که میگفت “فرزندم به اعدام محکوم شده و حالا قاضی پرونده به من گفته حلالم کن در آن شرایط جو گیر شده بودم حکم فرزندت اعدام نیست و حداکثر ۳ الی ۴ سال زندان است اما دیگر کاری از دستم ساخته نیست.البته خوشبختانه این پرونده در دیوان مانده و هنوز حکم اجرا نشده است.” آقای دادستان نکند قضات در صدور حکم فرزند من و سایر زندانیهای سیاسی نیز تحت تاثیر شرایط آن روزها به قول این آقای قاضی جو گیر شده باشند و احکام ناحق صادر کرده باشند؟
۱۱-روز پنجشنبه ۳۱ فروردین اعلام کرده اید تا آنجا که من اطلاع دارم اعتصاب غذایی در کار نبوده و این اخبار نادرست است.آقای دادستان اگر منظورتان زندان رجایی شهر بوده است باید بگویم اطلاعاتی که به شما داده اند نادرست است و ظاهرا شما را در بی خبری نگه میدارند.البته این ندانستن از بار مسئولیت شما چیزی کم نمیکند چون باز هم قصور از خودتان است. اما اگر میدانستید و دروغ گفته اید که دیگر شما می مانید حدیث دروغگو دشمن خداست.
۱۲-آقای دادستان بار دیگر توجه شما را به اصل ۳۸ قانون اساسی که هرگونه شکنجه را برای گرفتن اعتراف ممنوع و عاملین این کار را مجرم و مستحق مجازات اعلام میکند جلب میکنم و از شما میپرسم آیا از زمانی که مسئولیت برعهده گرفته اید در زندانهای شما هیچ شکنجه ای برای گرفتن اعتراف صورت نگرفته است؟ اگر این اتفاق افتاده که خوب می دانید افتاده است (طبق قانون زندان انفرادی مصداق بارز شکنجه است) تا کنون چند عامل شکنجه و متخلف را مجازات کرده اید؟
آقای دادستان یادتان نرود که اگر امروز هم پاسخگو نباشید فردای قیامت دیگر نمی توانید اظهار بی اطلاعی و ندامت کنید پس تا وقت دارید کاری کنید که آنروز در بارگاه الهی سرافکنده و شرمسار اعمال خود نباشید.
فاطمه الوندی : مادر روزنامه نگار زندانی مهدی محمودیان
اعتراض غیرقانونی بسیجیان در ورزشگاه آزادی
تعدادی از بسیجیان شعاردهنده علیه آلسعود در ورزشگاه آزادی بازداشت شدند که این بازداشت با اعتراض مقامات نظامی جمهوری اسلامی، از جمله سردار احمدی مقدم شده است.
«کسری چهار هزار میلیارد تومانی بودجه سال۹۰»
نماینده جاجرم از کسری تراز بودجه 90 خبر داد و خطاب به هیأت رئیسه مجلس گفت: به دلیل برخی ایرادات، بودجه چهار هزار میلیارد تومان کسری دارد که برخی از اعضای کمیسیون تلفیق تصمیم گرفتند برای جبران آن از بودجه عمرانی کم کنند که هیأت رئیسه باید مانع این کار شود.
به گزارش خانه ملت، موسیالرضا ثروتی، در آغاز جلسه علنی امروز مجلس – پنجشنبه 15 اردیبهشت – که به بررسی مواد مراعی مانده لایحه بودجه 90 اختصاص دارد از کسری 4 هزار میلیارد تومانی بودجه 90 خبر داد و خواستار رفع این مشکل از سوی هیئت رئیسه مجلس شد.
نماینده مردم جاجرم با استناد به ماده 182 آئین نامه داخلی مجلس درباره تصمیم کمیسیون تلفیق برای جبران کسری بودجه به وسیله کم کردن بودجه عمرانی کشور تذکر داد و گفت: هیأت رئیسه مجلس نباید اجازه دهند از بودجه عمرانی استانها برای جبران کسری بودجه کم شود.
یکی دیگر از موضوعات تذکر ثروتی به اجرای قانون خدمات مدیریت کشوری و افزایش حقوق کارمندان براساس تورم مربوط میشد.
وی در تذکر خود با اشاره به یکی از مصوبات مجلس درباره حقوق کارمندان در بودجه 90 خواستار رسیدگی هیأت رئیسه به این موضوع و شفاف شدن آن شد.
دفن شهدای گمنام، اینبار در دانشگاه فردوسی مشهد
طبق اطلاعیه منتشر شده در سایت رسمی دانشگاه فردوسی مشهد، در روز دوشنبه نوزدهم اردیبهشت ماه در این دانشگاه پیکر شهدای گمنام دفن خواهد شد.
به گزارش دانشجونیوز، بر اساس اعلام وبسایت رسمی دانشگاه فردوسی مشهد، پیش از این نیز در چند نوبت نهادهای امنیتی تلاش کرده بودند پروژه دفن شهدا را در این دانشگاه اجرایی کنند اما به دلیل مقاومت دانشجویان از انجام این کار صرفنظر کرده بودند.
بر اساس این گزارش، در سال های گذشته دانشجویان دانشگاه فردوسی با این عنوان که پروژه دفن شهید، استفاده ابزاری از مقام شهداست و بهانه ورودهای نیروهای سرکوبگر به محوطه دانشگاه را که پیش از این نیز در مراسم بزرگداشت آیت الله منتظری سابقه داشته تامین خواهد کرد از اجرایی شدن این طرح در این ممانعت به عمل آورده بودند.
گفتنی است پیش از این نیز این پروژه در دانشگاه های مختلف کشور از جمله دانشگاه های شریف و امیرکبیر با سرکوب گسترده و حمله به دانشجویان اجرایی شده بود.
شایان ذکر است در جریان دفن شهدا در دانشگاه امیرکبیر هشتاد تن از دانشجویان این دانشگاه بازداشت شده بودند
موسسه وابسته به کنگره آمریکا: نیروی قدس سپاه ایران با القاعده ارتباط داشته است
يک موسسه تحقيقاتی کنگره آمريکا در گزارش خود که روز چهارشنبه منتشر شد گفته است که نیروی قدس سپاه پاسداران با القاعده ارتباط داشته و کمک هايی را در اختيار اين گروه قرار داده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، موسسه پژوهشی و مشورتی «کرونوس» در گزارش جديدی که برای هيئت تحقيق ضد تروريستی کنگره آمريکا تهيه کرده است، بر تماس نزديک و رو به افزايش بين نیروی قدس، نيروی ويژه سپاه پاسداران که ماموريت های برون مرزی دارد، با شبکه القاعده تاکيد کرده است.
اين گزارش پس از کشته شدن اسامه بن لادن توسط کماندوهای آمريکايی در مخفيگاه وی در پاکستان منتشر شده است که شک و سوء ظن های تازه ای را در مورد تمايل و يا توانايی های دولت پاکستان برای مبارزه با القاعده برجسته کرده است.
مايکل اس. اسميت تنظيم کننده اين گزارش می گويد:« ايران به صورت پنهانی يک تماس و همکاری نزديک با هسته های رهبری القاعده ايجاد کرده است. هدف از اين همکاری مقابله با نفوذ آمريکا در خاورميانه و آسيای جنوبی است.»
در بخش ديگری از اين گزارش که برای کميته تحقيقات ضد تروريستی کنگره آمريکا تهيه شده، گفته می شود: «ايران از طريق اين تماس به احتمال زياد با کمک به شبکه القاعده برای نقل و انتقال تروريست ها با هدف حمله به اهداف آمريکايی و متحدان اين کشور، کمک های لازم برای گسترش دامه عملياتی القاعده را در اختيار آن گروه قرار می دهد.»
مايکل اس . اسميت معتقد است که به خاطر وجود اين فرضيه که گويا ايران شيعه به همکاری با يک گروه عرب و سنی تمايلی ندارد تاکنون به تماس و همکاری موجود بين نیروی قدس و القاعده توجه چندانی نشده است.
به اعتقاد نویسنده اين گزارش، همکاری های بين اين گروه از سال های دهه ۱۹۹۰ آغاز شده است. از آن زمان نیروی قدس در همکاری با گروه حزب الله لبنان داوطلبان پيوستن به گروه القاعده را آموزش می داده است.
مايکل اس. اسميت با نقل بخشی از گزارش امنيتی که سالها پيش توسط «کميسيون بررسی حادثه يازده سپتامبر» تهيه شده است می گويد: «از زمان وقوع حملات تروريستی يازده سپتامبر به بعد همکاری بين اين دو مشخص تر شده است. صدها نفر از اعضاء القاعده به همراه اعضای خانواده های افراد رهبری اين شبکه و از جمله تعدادی از اعضای خانواده اسامه بن لادن، پس از حملات آمريکا به حکومت طالبان در افغانستان در سال ۲۰۰۱ به خاک ايران پناه بردند.»
تهيه کننده اين گزارش برای جلب توجه اعضای کنگره آمريکا به اهميت اين موضوع می گويد: «اگر با اين مسئله برخورد جدی صورت نگيرد تماس و همکاری موجود بين ايران و القاعده در آينده می تواند هزينه های بسيار سنگينی برای آمريکا و متحدانش در بر داشته باشد.»
اندی پولک يکی از اعضای هيئت تحقيقت ضد تروريستی کنگره آمريکا به خبرگزاری فرانسه گفته است: «با توجه به مرگ بن لادن در روزهای اخير و با در نظر داشتن اينکه اخيرا نیروی قدس ايران به خاطر دخالت در سرکوب مردم سوريه مورد تحريم آمريکا قرار گرفته است، اطلاعات مندرج در اين گزارش بسيار ارزشمند است.»
مايکل اس. اسميت تهيه کننده اين گزارش نيز به خبرگزاری فرانسه گفته است: يکی از اعضای کميته امنيتی مجلس نمايندگان آمريکا به وی گفته است که در شرايط فعلی موضوع ارتباط بين نیروی قدس و القاعده توجه فراوانی به خود جلب کرده است.
اين عضو مجلس نمايندگان آمريکا که حاضر نشد نام خود را ذکر کند پيشنهاد کرده است تا مرکز پژوهشی و مشورتی «کرونوس» يک گزارش جداگانه فقط در مورد روابط و همکاری های نیروی قدس و القاعده تهيه کند تا بتوان آن را با مقامات نظامی و امنيتی دولت آمريکا در ميان گذاشت.
رادیو فردا
صدور احکام انضباطی جدید برای فعالان دانشجویی دانشگاه فردوسی مشهد
گزارشها حاکی از آن است که در طی روزهای اخیر، مسئولین کمیتهٔ انضباطی دانشگاه فردوسی مشهد، دستکم ۹ تن از فعالان دانشجویی و فعالین مدنی حامی جنبش مردمی ایران را با صدور ابلاغیهای به مجموعا پانزده ترم محرومیت از تحصیل محکوم نمودهاند.
به گزارش دانشجونیوز، این احکام که بیشتر به دلیل شرکت یا رهبری تظاهرات ۲۵ بهمن صادر شدهاند به این شرح است:
نیما نعیمی، مهندسی عمران 88، دو ترم محرومیت از تحصیل
آرمین فرخ پی، مهندسی کامپیوتر 87، دو ترم محرومیت از تحصیل
فاطمه خانی، مهندسی صنایع 87، دو ترم محرومیت از تحصیل
حسام طالبی، مهندسی مواد 87، دو ترم محرومیت از تحصیل
علی منصوری، مهندسی شیمی 87، دو ترم محرومیت از تحصیل
عرفان راستی، مهندسی مواد 88، دو ترم محرومیت از تحصیل
مرتضی تقدیسی، مهندسی مکانیک 87، یک ترم محرومیت از تحصیل
بهنود حقیقی، ارشد مهندسی مکانیک، یک ترم محرومیت از تحصیل
فربد فضایلی، کامپیوتر 87، یک ترم محرومیت از تحصیل
شایان ذکر است پیش از این، در 1 اسفند 89 ماموران امنیتی با ورود به خانه های پدری علی منصوری و محمد هرمززاده، این دانشجویان را بازداشت کردند و این دانشجویان 18 روز در سلول انفرادی در بازداشتگاه اطلاعات مشهد زندانی بودند.
«تعیین مهلت استعفا برای محمود احمدینژاد»
مرتضی آقاتهرانی اخیرا در یک سخنرانی عمومی و رسمی، به نقل مذاكرات انجام شده میان احمدینژاد با آیت اله خامنه ای پرداخته است.
مرتضی آقاتهرانی، معلم اخلاق کابینه دولت، اخیرا در یک سخنرانی عمومی و رسمی، به نقل مذاكرات انجام شده میان احمدینژاد با آیت اله خامنه ای پرداخته است.
به گزارش وبسایت آینده، آقا تهرانی، نماینده مجلس كه چند سالی در آمریكا اقامت و تحصیل داشته و پس از بازگشت به ایران به یكی از چهرههای حامی احمدینژاد در قم تبدیل شد، پس از ماجراهای اخیر مربوط به دوركاری و خانهنشینی احمدینژاد، علاوه بر دارا بودن سمت استاد اخلاقی هیأت وزیران به سخنگوی غیررسمی دولت نیز تبدیل گردیده است.
آقاتهرانی كه به گفته خودش در هفته جاری جلسه 2 ساعت و نیمهای با محمود احمدینژاد داشته است، در یک سخنرانی رسمی كه تصاویر آن بر روی اینترنت منتشر شده، از مذاكرات محمود احمدینژاد و رهبر جمهوری اسلامی در این باره خبر داده است.
آقاتهرانی با اظهار اینكه شخصا این مسایل را از محمود احمدینژاد شنیده است، از قول وی اعلام میكند آیت اله خامنه ای مهلتی تعیین كردند تا احمدینژاد یا وزیر اطلاعات را بپذیرد، یا استعفا كند و یا نپذیرد.
وی اظهار میكند كه احمدینژاد هنوز تصمیم خود را نگرفته است.
متن اظهارات آقاتهرانی به نقل از احمدینژاد بدین شرح است:
"پریشب ایشون گفت من صحبتی كردم، وزیر آیا از اختیارات من هست كه بردارم، حتی خوب، به نظر شما خوبه، من به هر دلیل میگذارم، به هر دلیل برمیدارم، نمایندگان مجلس حق دخالت ندارند انتخاب منه.
حضرت آقا باید نظر مبارک خودشان را بدهند، باید به نظرشان عنایت شود. آمدیم مخالفت كردند، من چه وظیفهای دارم؟
من صریحا به حضرت آقا گفتم، اگر ببینم نظر شما هست كه باشد، اما نمیتونم باهاش كار كنم، آیا من حق انتقاد و گفتن دارم؟ گفتند: بله. حتی نسبت به من هم داری.
گفتم: آقا، حق دارم اگر نتوانستم، حتی استعفا بدهم؟
گفتند اگر خواستی بده.
(آقا) یک زمانی به من دادند، من تا آن زمان فكر كنم. من تا آن زمان یا استعفا میكنم یا میپذیرم یا نمیپذیرم.
این ضد ولایت فقیه است؟
من(آقا تهرانی) گفتم: نه
آقاتهرانی در بخش دیگری از سخنرانی میگوید، احمدینژاد چندی پیش به من میگفت دوشنبهها كه به دیدار رهبر انقلاب میرود، تا نیمهشب به وزرا زنگ میزند تا اگر فردا زنده نماندم، دستور آقا بر زمین نماند."
احضار مجدد سید عماد هاشمی فعال فرهنگی دانشگاه شهرکرد به اداره ی اطلاعات شهرکرد
سید عماد هاشمی، فعال فرهنگی دانشگاه شهرکرد که اسفند ماه گذشته نیز در دانشگاه بازداشت و به اداره اطلاعات شهرکرد منتقل شده بود، بار دیگر به این اداره احضار شد.
به گزارش دانشجو نیوز، در آستانه ی انتخابات کانون های فرهنگی هنری دانشگاه موج جدیدی از فشارها بر فعالین فرهنگی وارد شده است . عماد هاشمی یکی از فعالین فرهنگی دانشگاه است که به شدت با طرح تجمیع کانون های فرهنگی هنری مخالفت کرد.
فشار بر فعالین دانشجویی دانشگاه شهرکرد در چند ماه اخیر به شکلی فزاینده بوده است بطوریکه 10 فعال سیاسی این دانشگاه در مجموع 160 ساعت بازجویی شده اند .
به زودی گزارش مشروحی از فعالین این دانشگاه در 6 ماه اخیر توسط دانشجو نیوز منتشر خواهد شد.
احمدینژاد به مراسم عزاداری آیتالله خامنهای نرفت
به گزارش سحام نیوز به نقل از دیگربان، این مراسم شامگاه چهارشنبه (۱۴ اردیبهشت) در حسینیه (امام خمینی) در شرایطی با حضور آقای خامنهای و برخی مقامهای جمهوری اسلامی برگزار شد که رئیس دولت دهم مهمترین غایب آن بود.
کاظم صدیقی که سخنران این مراسم بود در اظهاراتی از مقاومت احمدینژاد در برابر خامنهای انتقاد کرد و گفت: «ما از فردی که در زمان انتخابات گفته میشد هیئات و حسینیهها دفاتر تبلیغاتی او بودهاند و همچنین داعیه ولایی بودن داشته انتظار چنین رفتاری را نداشتیم.»
آقای صدیقی افزوده است: «بنده اطلاع دارم، حتی اطرافیان نزدیک آقای احمدینژاد هم از رفتار اخیر او به شدت ناراضی و ناراحت هستند.»
منصور ارضی نیز در سخنانی تیم محمود احمدینژاد را منافقانی خواند که در زمان انتخابات با «پرچم ولایت» جلو آمده بودند.
اظهارات این روحانی و مداح در مجلسی ایراد شد که رهبر جمهوری اسلامی میزبان آن بود و در این مراسم حضور داشت.
رابطه رهبر جمهوری اسلامی و رئیس دولت بیش از دو هفته است که به خاطر ادامه کار حیدر مصلحی در وزارت اطلاعات تیره شده است.
تیمهای هر دو طرف در هفتههای گذشته حملات گستردهای علیه یکدیگر ترتیب داده و دست به افشاگریهایی نیز علیه هم زدهاند.
براساس برخی گزارشها سپاه پاسداران با افزایش این تنشها در چند روز گذشته اقدام به بازداشت تعدادی از نزدیکان احمدینژاد و اسفندیار رحیممشایی کرده که این بازداشتها با خشم آنها مواجه شده است.
گفته میشود احمدینژاد نیز در واکنش به این بازداشتها و زیر پا گذاشته شدن توافقات خود با رهبر جمهوری اسلامی از سوی حامیان وی، روز چهارشنبه (۱۴ اردیبهشت) حیدر مصلحی وزیر اطلاعات را از جلسه هیات دولت اخراج کرده است.
سایتهای حامی احمدینژاد گزارشها در خصوص اخراج مصلحی را رد کردهاند٬ اما تصاویر منتشر شده از جلسه هیات دولت نشان میدهد که مصلحی در این جلسه حضور ندارد.
نگرانی از شرايط اسفبار دراويش زندانی در زندان وكيل آباد مشهد
دراويش بازداشتي در زندان وكيل آباد مشهد در شرايط نامساعدي به سر مي برند.
به گزارش وبسایت مجذوبان نور به نقل از كميته رسيدگي به وضعيت دراويش زنداني ؛ فشارها بر اين عده از دراويش زنداني افزايش يافته و عصر روز چهارشنبه 14 ارديبهشت ماه ، دراويش بازداشتي در زندان وكيل آباد مشهد به دستور مراكز امنيتي ، به بند 6/1 اين زندان كه گفته شده از وضعيت نامناسب و غيربهداشتي برخوردار است منتقل شده اند و حق ملاقات و تلفن آنها نيز دچار محدوديت شده و اين موضوع نگراني خانواده ها نسبت به وضعيت زندانيان را افزايش داده است .
متن اطلاعيه اين كميته بدين شرح است : براساس اخبار واصله از زندان وكيل آباد مشهد ، عصر ديروز چهارشنبه 14 ارديبهشت ماه ، دراويش بازداشتي در اين زندان به اسامي آقایان عبدالرضا کاشانی، شکرالله حسینی، علیرضا عباسی، علی کاشانیفر، محمد مروی، نظرعلی مروی و مهندس ظفرعلی مقیمی را به بند 6/1 كه گفته مي شود از شرايط و وضعيت نامناسب و غيربهداشتي برخوردار است منتقل كرده اند . همچنين به آنها اعلام شده كه حق تلفن و ملاقات با خانواده هايشان هم محدود شده است .
اين امر باعث افزايش نگراني در خانواده ها از وضعيت سلامت زندانيان شده است . اين اتفاق در شرايطي رخ داده كه دادستان گناباد در پاسخ به پیگیریهای وکلای دراویش ، وعده به مسايل در روزهايآينده داده بود اما نه تنها هيچ يك از مشکلات از جمله جريان پرونده متشكله عليه حضرت آقاي حاج دكتر نورعلي تابنده ( مجذوبعليشاه ) قطب بزرگوار اين سلسله حل نشد بلكه اين پرونده به شدت در حال پيگيري از سوي مقامات امنیتی و قضايي است و دراويش را نیز تهديد به برخورد وحتی تخريب مزار سلطاني بيدخت كرده و اكنون هم در حركتي ديگر ، با دخالت نهادهاي اطلاعاتی ، فشار بر دراويش زنداني افزايش يافته است .
اين رفتار مسئولين و مقامات قضايي و تناقض در قول و عمل آنان ، موجبات سلب اعتماد مردم به مسئولين و هیئت حاکمه خواهد شد.
محمد نوری زاد، فیلمساز زندانی، به مرخصی آمد
به گزارش تحول سبز، محمد نوری زاد با موافقت مراجع قضایی و پس از گذشت بیش از دوماه از اعتصاب غذای مجدد خود در زندان به مرخصی آمد. وی که بیش از این در ایام نوروز به مرخصی آمده بود و در پی دیداری که برخی مسئولان با ایشان داشتند به زندان فراخوانده شده بود.
محمد نوری زاد، نویسنده و فیلمساز که بعد از انتخابات ریاست جمهوری و پس از نوشتن چندین نامه به آقای خامنه ای همواره در بازداشت و تحت بازجویی و برخوردهای نامناسب از سوی بازجویان خود قرار داشته، چندی پیش طی نامه ای اعلام داشته بود که تا محقق نشده خواسته های قانونی اش مجددا دست به اعتصاب غذا خواهد زد.
فرزند نماینده قم و عضو جامعه مدرسین بازداشت شد
پس از دستگیری كارگردان مستند ظهور نزدیک است، حجت الاسلام محسن آشتیانی نیز دستگیر شد.
به گزارش آفتاب، محسن آشتیانی فرزند حجت الاسلام و المسلمین آشتیانی نماینده قم در مجلس شورای اسلامی و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه، توسط دادگاه ویژه روحانیت اوایل هفته در قم دستگیر و به تهران منتقل شد.
وی كه رییس دانشگاه پیام نور كهک است، نقش اساسی در تهیه و توزیع مستند ظهور داشته و مشخصا در برخی ادارات و نهادها اقدام به توزیع سی دی مینموده است. وی كه انتشار آثار بروجردی رمال و فالگیر كه در سالهای گذشته دستگیر شد را در كارنامه دارد، مدیر مسئول هفتهنامه وثوق قم نیز میباشد كه پس از چند شماره انتشار، دیگر منتشر نشد.
گفتنی است بروجردی در متنی كه در یكی از كتابهای خود منتشر كرده است اجازه انتشار آثار خود را به آقای آشتیانی واگذار كرده بود.
خبرنگار آفتاب اطلاع پیدا کرده که در پی تأكید مراجع به ویژه آیتالله العظمی مكارم شیرازی مبنی بر برخورد با عوامل تهیه و توزیع مستند ظهور و سخنان دادستانی كل كشور مبنی بر مجرمانه بودن تهیه این سی دی، مقامات قضایی تصمیم گرفتهاند كه با همه عوامل تهیه كننده این مستند با توجه به نقشی كه داشتهاند، برخورد كنند.
محسن آشتیانی علاوه بر نقشی كه در تهیه و توزیع این سی دی داشته بدنبال اعتراض علما و مراجع نسبت به مطالب آن، در مقالاتی كه در وبلاگ خود و سایت مستند ظهور نوشت از مطالب آن دفاع كرد. از سوی دیگر برادر همسر سیجانی كارگردان مستند ظهور نزدیک است كه از مداحان اهل بیت(ع) میباشد در تماسی كه با 19 دی داشت گفت: مقصران اصلی تهیه این سی دی آزادند و كسانی كه از نظر علما و مراجع خبر نداشته و تحت تأثیر آنها اقدامی كردهاند، قربانی شدهاند.
فیض اللهزاده تصریح كرد: سیجانی سالها پای صحبت آقای پناهیان مینشست و تحت تاثیر افكار ایشان بود.
وی تصریح كرد: افرادی همچون پناهیان كه بر همین باورند و در این سیدی خط دادهاند چرا كنار كشیده و خود را به بیاطلاعی میزنند، مگر در شروع كار، كارشناس این مستند نبودند. چرا همه كاسه كوزهها را بر سر سیجانی میشكنند؟
ورود نیروی انتظامی به دانشگاه مازندران به بهانهٔ اجرای طرح تفکیک جنسیتی
خبرگزاری هرانا - در ادامه فشارها و اِعمال محدودیتهای ویژه جهت سرکوب و کنترل فضای دانشگاههای کشور، گزارش منابع دانشجویی از دانشگاه مازندران حاکیست نیروی انتظامی و ماموران امنیتی، در اقدامی بیسابقه به بهانه اجرای طرح تفکیک جنسیتی وارد این دانشگاه شده و با برخی از دانشجویان برخورد نموده است.
روز یکشنبه یازدهم اردیبهشت، جمعی از نیروهای لباس شخصی که تابحال در این دانشگاه رویت نشده بودند، به همراه افراد بسیج دانشجویی اقدام به تفکیک جنسیتی و ضبط کارتهای دانشجویی دانشجویان دختر و پسر نمودند.
به گزارش جرس، یکی از دانشجویان دانشگاه مازندران که دقایقی به بحث با این افراد پرداخت میگوید:
"من و چند تن از همکلاسیهایم در دانشکده نشسته بودیم که ناگهان چند فرد لباس شخصی که ظاهر مشخصی داشتند به سمت ما آمده و کارت دانشجویی چند نفر از دانشجویان را ضبط نمودند، آنها میگفتند که از طرف نیروی انتظامی آمدهاند و با هماهنگی حراست دانشگاه به این عمل میپردازند و من هرچه از نیت و دلیل کارشان پرسیدم پاسخ مناسبی دریافت نکردم. این اتفاق برای چند تن از دوستانم در دانشکدههای مختلف پیش آمده و هنوز کارتهای دانشجوییمان را به ما پس ندادهاند.» وی میافزاید «فقط به ما گفتند برای دریافت کارت دانشجویی به اتاق ریاست حراست دانشگاه مازندران در سازمان مرکزی رجوع کنیم."
قابل ذکر است در سالهای اخیر دهها دانشجو به دلایل مختلف در اتاق مذکور، توسط رئیس حراست دانشگاه و گاهی نیز توسط نیروهای امنیتی، ساعتها مورد بازجویی قرار گرفتند.
در ماههای گذشته دانشگاه مازندران یکی از دانشگاههای فعال در زمینهٔ اطلاع رسانی و آگاهی رسانی بوده، چندی پیش منشور جنبش سبز بصورت گسترده در این دانشگاه پخش شده بود که پس از این عمل دانشجویان، چندین روز فضایی امنیتی بر این دانشگاه سیطره یافته بود، همچنین هفتهٔ گذشته نیز اعلامیهای تک برگی بصورت وسیع در دانشکدهها و خوابگاههای این دانشگاه پخش شد که در بخشی از آن آمده بود:
"... فشارها، محدودیتها، بازداشتها و احضارهای گسترده دانشجویان که عمری به درازی دوام دیکتاتوری در ایران دارد در این دو سال با کم نظیرترین حجمش استمرار پیدا کرده و در آخرین هزینههایی که بر پیکر بیدفاع دانشگاه مازندران وارد نمود باعث مهاجرت تحمیلی چهار تن از نخبگان و قدیمیترین فعالین دانشجویی دانشگاه مازندران از کشور گردیده است. اتفاقی ناخوشایند که بیم آن میرود با ادامه و تشدید سرکوبها برای دیگر نخبگان جامعه تکرار شود. فعالین دانشگاه مازندران به کسانی که نه تنها قانون را ابزار اعمال خشونت و هجمه بر نهاد دانشگاه قرار دادهاند بلکه از فشارهای غیر قانونی نیز دریغ نمیورزند، هشدار میدهند با توجه به هزینههایی که علی الخصوص در این دو سال بر دانشجویان این دانشگاه وارد شده دیگر تاب تحمل این سرکوبها را نداشته و پاسخ در خور به آن خواهند داد."
بنظر میرسد این رویدادها باعث سردرگمی مسوولین دانشگاه و نیروهای امنیتی استان گشته، بطوری که موتورهای حراست از شب تا صبح در خوابگاههای دانشگاه گشت میزنند و در طی روز نیز پیوسته در دانشکدهها به انواع و اقسام بهانهها به جدل با دانشجویان میپردازند.
گفتنی است مسولین امنیتی استان مازندران بارها و بارها در صحبتهای حضوری و تلفنیای که با فعالین این دانشگاه داشتهاند، جنبش دانشجویی مازندران را "پایان یافته" اعلام کرده و دستاورد سرکوبهای گستردهای که در سال ۸۸ و ۸۹ به بیشترین حدش رسیده بود را آغاز سکوت قبرستانی در این دانشگاه میانگاشتند.
شایان ذکر است که در روزهای گذشته دو بیانیه توسط انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی و دانشجویان سبز دانشگاه پلی تکنیک صادر شده است و در هر دو بیانیه از دانشجویان خواسته شده تا در روز ۲۵ اردیبهشت ماه در اعتراض به فضای اطلاعاتی - امنیتی ایجاد شده در این دو دانشگاه در سر کلاسهای درسی خود حاضر نشوند. علاوه بر این در بیانیه دانشجویان پلی تکنیک از دیگر دانشگاههای کشور خواسته شده است که این اعتراض را سراسری نمایند. در همین راستا جمعی از فعالین دانشجویی اقدام به تاسیس صفحهای در فیس بوک به عنوان صفحه بیست و پنج اردیبهشت نمودهاند که قصد دارند با این صفحه اعتراض ۲۵ اردیبهشت ماه را سراسری نمایند.
روز یکشنبه یازدهم اردیبهشت، جمعی از نیروهای لباس شخصی که تابحال در این دانشگاه رویت نشده بودند، به همراه افراد بسیج دانشجویی اقدام به تفکیک جنسیتی و ضبط کارتهای دانشجویی دانشجویان دختر و پسر نمودند.
به گزارش جرس، یکی از دانشجویان دانشگاه مازندران که دقایقی به بحث با این افراد پرداخت میگوید:
"من و چند تن از همکلاسیهایم در دانشکده نشسته بودیم که ناگهان چند فرد لباس شخصی که ظاهر مشخصی داشتند به سمت ما آمده و کارت دانشجویی چند نفر از دانشجویان را ضبط نمودند، آنها میگفتند که از طرف نیروی انتظامی آمدهاند و با هماهنگی حراست دانشگاه به این عمل میپردازند و من هرچه از نیت و دلیل کارشان پرسیدم پاسخ مناسبی دریافت نکردم. این اتفاق برای چند تن از دوستانم در دانشکدههای مختلف پیش آمده و هنوز کارتهای دانشجوییمان را به ما پس ندادهاند.» وی میافزاید «فقط به ما گفتند برای دریافت کارت دانشجویی به اتاق ریاست حراست دانشگاه مازندران در سازمان مرکزی رجوع کنیم."
قابل ذکر است در سالهای اخیر دهها دانشجو به دلایل مختلف در اتاق مذکور، توسط رئیس حراست دانشگاه و گاهی نیز توسط نیروهای امنیتی، ساعتها مورد بازجویی قرار گرفتند.
در ماههای گذشته دانشگاه مازندران یکی از دانشگاههای فعال در زمینهٔ اطلاع رسانی و آگاهی رسانی بوده، چندی پیش منشور جنبش سبز بصورت گسترده در این دانشگاه پخش شده بود که پس از این عمل دانشجویان، چندین روز فضایی امنیتی بر این دانشگاه سیطره یافته بود، همچنین هفتهٔ گذشته نیز اعلامیهای تک برگی بصورت وسیع در دانشکدهها و خوابگاههای این دانشگاه پخش شد که در بخشی از آن آمده بود:
"... فشارها، محدودیتها، بازداشتها و احضارهای گسترده دانشجویان که عمری به درازی دوام دیکتاتوری در ایران دارد در این دو سال با کم نظیرترین حجمش استمرار پیدا کرده و در آخرین هزینههایی که بر پیکر بیدفاع دانشگاه مازندران وارد نمود باعث مهاجرت تحمیلی چهار تن از نخبگان و قدیمیترین فعالین دانشجویی دانشگاه مازندران از کشور گردیده است. اتفاقی ناخوشایند که بیم آن میرود با ادامه و تشدید سرکوبها برای دیگر نخبگان جامعه تکرار شود. فعالین دانشگاه مازندران به کسانی که نه تنها قانون را ابزار اعمال خشونت و هجمه بر نهاد دانشگاه قرار دادهاند بلکه از فشارهای غیر قانونی نیز دریغ نمیورزند، هشدار میدهند با توجه به هزینههایی که علی الخصوص در این دو سال بر دانشجویان این دانشگاه وارد شده دیگر تاب تحمل این سرکوبها را نداشته و پاسخ در خور به آن خواهند داد."
بنظر میرسد این رویدادها باعث سردرگمی مسوولین دانشگاه و نیروهای امنیتی استان گشته، بطوری که موتورهای حراست از شب تا صبح در خوابگاههای دانشگاه گشت میزنند و در طی روز نیز پیوسته در دانشکدهها به انواع و اقسام بهانهها به جدل با دانشجویان میپردازند.
گفتنی است مسولین امنیتی استان مازندران بارها و بارها در صحبتهای حضوری و تلفنیای که با فعالین این دانشگاه داشتهاند، جنبش دانشجویی مازندران را "پایان یافته" اعلام کرده و دستاورد سرکوبهای گستردهای که در سال ۸۸ و ۸۹ به بیشترین حدش رسیده بود را آغاز سکوت قبرستانی در این دانشگاه میانگاشتند.
شایان ذکر است که در روزهای گذشته دو بیانیه توسط انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی و دانشجویان سبز دانشگاه پلی تکنیک صادر شده است و در هر دو بیانیه از دانشجویان خواسته شده تا در روز ۲۵ اردیبهشت ماه در اعتراض به فضای اطلاعاتی - امنیتی ایجاد شده در این دو دانشگاه در سر کلاسهای درسی خود حاضر نشوند. علاوه بر این در بیانیه دانشجویان پلی تکنیک از دیگر دانشگاههای کشور خواسته شده است که این اعتراض را سراسری نمایند. در همین راستا جمعی از فعالین دانشجویی اقدام به تاسیس صفحهای در فیس بوک به عنوان صفحه بیست و پنج اردیبهشت نمودهاند که قصد دارند با این صفحه اعتراض ۲۵ اردیبهشت ماه را سراسری نمایند.
تایید حکم یک سال زندان جواد امام، فعال سیاسی اصلاح طلب
خبرگزاری هرانا - حکم یک سال حبس جواد امام، رییس ستاد مهندس موسوی در تهران توسط شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر تهران عینا تایید شده است.
به گزارش جرس، جواد امام در تاریخ ۲۴ خرداد ماه ۸۸ در پارکینگ مجتمع محل سکونتش پس از ضرب و شتم دستگیر و ماموران امنیتی در مقابل چشمان خانواده و فرزندان خردسالش به وی دست بند زده و روانهٔ زندانش کردند.
بر اساس این گزارش از وی تا مدتها هیچگونه اطلاعی در دسترس نبوده و نهایتا پس از سه ماه با قید وثیقه دویست میلیونی آزاد شد.
اتهام این فعال سیاسی اصلاح طلب که از جانبازان جنگ ایران و عراق نیز میباشد، تبلیغ علیه نظام عنوان شده است.
گفتنی ست متعاقب تایید حکم یک سال زندان آقای امام، مسئولان با قطعی خواندن آن، نامبرده را جهت اجرای حکم به زندان فرا خواندند.
به گزارش جرس، جواد امام در تاریخ ۲۴ خرداد ماه ۸۸ در پارکینگ مجتمع محل سکونتش پس از ضرب و شتم دستگیر و ماموران امنیتی در مقابل چشمان خانواده و فرزندان خردسالش به وی دست بند زده و روانهٔ زندانش کردند.
بر اساس این گزارش از وی تا مدتها هیچگونه اطلاعی در دسترس نبوده و نهایتا پس از سه ماه با قید وثیقه دویست میلیونی آزاد شد.
اتهام این فعال سیاسی اصلاح طلب که از جانبازان جنگ ایران و عراق نیز میباشد، تبلیغ علیه نظام عنوان شده است.
گفتنی ست متعاقب تایید حکم یک سال زندان آقای امام، مسئولان با قطعی خواندن آن، نامبرده را جهت اجرای حکم به زندان فرا خواندند.
زخمی شدن سه شهروند کرد بر اثر انفجار مین
خبرگزاری هرانا - روز چهارشنبه ۱۴ ارديبهشتماه بر اثر انفجار مين در اطراف شهرهای مريوان و ديواندره از توابع استان کردستان سه شهروند کولبر کرد زخمی شدند.
به گزارش زمانه، عطا و کمال محمدی دو تن از کولبران و افراد کاسب، هنگام عبور از منطقه مرزی قولقوله مريوان بر اثر انفجاری مين زخمی شدند.
گفته میشود در اين رويداد عطا محمدی يکی از پاهای خود را از دست داده و کمال محمدی به علت شدت جراحات وارده، روانه يکی از بيمارستانهای سنندج گرديده است.
"کولبر" اصطلاحی محلی است و به کسانی گفته میشود که حمل و نقل کالا از مرزها را با استفاده از "کول" خود و بدون هرگونه وسيلهای انجام میدهند.
افراد کاسب کالاهايی که توسط کولبران در نزديکترين روستا به نقطه مرزی جمعآوری شده است، با استفاده از وسايل نقليه به شهرها منتقل میکنند.
گفته میشود در اين رويداد عطا محمدی يکی از پاهای خود را از دست داده و کمال محمدی به علت شدت جراحات وارده، روانه يکی از بيمارستانهای سنندج گرديده است.
"کولبر" اصطلاحی محلی است و به کسانی گفته میشود که حمل و نقل کالا از مرزها را با استفاده از "کول" خود و بدون هرگونه وسيلهای انجام میدهند.
افراد کاسب کالاهايی که توسط کولبران در نزديکترين روستا به نقطه مرزی جمعآوری شده است، با استفاده از وسايل نقليه به شهرها منتقل میکنند.
همزمان در رويدادی مشابه، محمد مرادی شهروند کرد در روستای ابراهيمآباد از توابع شهرستان ديواندره بر اثر انفجار مين يکی از پاهای خود را از دست داد.
بنا به آمارهای رسمی، ايران با داشتن ۱۶ ميليون مين ضد نفر پس از کشور مصر بيشترين مينهای ضد نفر را دارد.
طبق گزارشهای منتشر شده، بيشتر مينهای ضد نفر در پنج استان خوزستان، کردستان، آذربايجان غربی، ايلام و کرمانشاه کار گذاشته شده که کاشت بخش عمده آن به هشت سال جنگ ايران و عراق و جنگهای کردستان باز میگردد.
بر پايه آمار، در چهار استان کردستان، آذربايجان غربی، ايلام و کرمانشاه بيش از ۱۲ ميليون و ۸۰۰ هزار مين کار گذاشته شده که با احتساب آمار ساکنين اين استانها برای هر يک شهروند بيش از يک مين آماده انفجار وجود دارد.
بر اساس پيمان اتاوا دولتها موظفاند پس از گذشت ۱۰ سال از پايان جنگ کليه کشتزارها و مزارع را از مينها پاکسازی کنند.
جمهوری اسلامی ايران تاکنون از پذيرش عضويت در پيمان اتاوا که به پيمان جهانی ممنوعيت استفاده از مينهای زمينی شناخته شده، خودداری کرده است.
پيمان اتاوا هماکنون توسط ۱۵۸ کشور جهان امضا شده است.
از بين همسايگان ايران کشورهای عراق، افغانستان و کويت عضو پيمان اتاوا هستند.
بنا به آمارهای رسمی، ايران با داشتن ۱۶ ميليون مين ضد نفر پس از کشور مصر بيشترين مينهای ضد نفر را دارد.
طبق گزارشهای منتشر شده، بيشتر مينهای ضد نفر در پنج استان خوزستان، کردستان، آذربايجان غربی، ايلام و کرمانشاه کار گذاشته شده که کاشت بخش عمده آن به هشت سال جنگ ايران و عراق و جنگهای کردستان باز میگردد.
بر پايه آمار، در چهار استان کردستان، آذربايجان غربی، ايلام و کرمانشاه بيش از ۱۲ ميليون و ۸۰۰ هزار مين کار گذاشته شده که با احتساب آمار ساکنين اين استانها برای هر يک شهروند بيش از يک مين آماده انفجار وجود دارد.
بر اساس پيمان اتاوا دولتها موظفاند پس از گذشت ۱۰ سال از پايان جنگ کليه کشتزارها و مزارع را از مينها پاکسازی کنند.
جمهوری اسلامی ايران تاکنون از پذيرش عضويت در پيمان اتاوا که به پيمان جهانی ممنوعيت استفاده از مينهای زمينی شناخته شده، خودداری کرده است.
پيمان اتاوا هماکنون توسط ۱۵۸ کشور جهان امضا شده است.
از بين همسايگان ايران کشورهای عراق، افغانستان و کويت عضو پيمان اتاوا هستند.
صدور احکام قضایی برای معلمان و فعالان فرهنگی همدان
خبرگزاری هرانا - بر اساس رای صادره از دادگاه انقلاب همدان برای فعالین صنفی معلمان، سعید جهان آرا به یک سال حبس تعلیقی و اصغر محمد خانی و علی نجفی هر یک به شش ماه حبس تعلیقی محکوم شده اند.
احکام فعالین صنفی معلمان همدان که دادگاه آنها روز پنجم اردیبهشت در شعبه اول دادسرای انقلاب دادگستری همدان برگزار شده بود، به صورت شفاهی به آنها اعلام شده است.
به گزارش جرس، روز دوازدهم اردیبهشت مصادف با روز بزرگداشت مقام معلم، طی تماس تلفنی اصغر محمد خانی و سعید جهان آرا و علی نجفی سه فعال حقوق معلمین در همدان جهت ابلاغ رای به شعبه اول داسرای انقلاب دادگستری همدان احضار شدند.
احکام فعالین صنفی معلمان همدان که دادگاه آنها روز پنجم اردیبهشت در شعبه اول دادسرای انقلاب دادگستری همدان برگزار شده بود، به صورت شفاهی به آنها اعلام شده است.
به گزارش جرس، روز دوازدهم اردیبهشت مصادف با روز بزرگداشت مقام معلم، طی تماس تلفنی اصغر محمد خانی و سعید جهان آرا و علی نجفی سه فعال حقوق معلمین در همدان جهت ابلاغ رای به شعبه اول داسرای انقلاب دادگستری همدان احضار شدند.
نامبردگان سال گذشته همزمان با آغاز هفته بزرگداشت مقام معلم و در پی صدور بیانیه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان ایران بازداشت و پس از طی بازجویی های اولیه و چند روز انفرادی، به اتهام "تبلیغ علیه نظام از طریق انتشار بیانیه "، تا تشکیل دادگاه با قید وثیقه آزاد شده بودند.
بر اساس رای صادره از این دادگاه که روز پنجم اردیبهشت ماه امسال تشکیل شد، سعید جهان آرا به یک سال حبس تعلیقی و اصغر محمد خانی و علی نجفی هر یک به شش ماه حبس تعلیقی محکوم شدند.
این گزارش حاکیست که دادگاه از اعلام کتبی رای خود داری نموده و آن را بصورت شفاهی و با اخذ امضاء به معلمانِ فوق الذکر ابلاغ کرده است.
گفتنی است هفته گذشته نیز، در پی صدور بیانیه ای از سوی کانون صنفی معلمان که روز ۱۹ اردیبهشت ماه (سالروز اعدام فرزاد کمانگر معلم کرد) را به عنوان "روز نفی خشونت سازمان یافته و دفاع از حق حیات" نامگذاری کرده بودند، نهادهای امنیتی گروهی از فعالان فرهنگی و اعضای این تشکل را احضار کرده و آنان را تحت فشار قرار دادند.
این گزارش حاکیست که دادگاه از اعلام کتبی رای خود داری نموده و آن را بصورت شفاهی و با اخذ امضاء به معلمانِ فوق الذکر ابلاغ کرده است.
گفتنی است هفته گذشته نیز، در پی صدور بیانیه ای از سوی کانون صنفی معلمان که روز ۱۹ اردیبهشت ماه (سالروز اعدام فرزاد کمانگر معلم کرد) را به عنوان "روز نفی خشونت سازمان یافته و دفاع از حق حیات" نامگذاری کرده بودند، نهادهای امنیتی گروهی از فعالان فرهنگی و اعضای این تشکل را احضار کرده و آنان را تحت فشار قرار دادند.
بهاألدین ملکی، رامین زندنیا، علی قریشی، مختار اسدی، پیمان نودینیان، حیدر زمان، رضا حاتمی، کمال فکوریان، مصطفی سربازان، محمد صدیق صادقی، هیوا احمدی و عزت الله نصرتی از سوی اداره اطلاعات استان کردستان، احضار و مورد بازجویی و تهدید قرار گرفتند.
چهار فعال کارگری در سنندج همچنان در بازداشت هستند
خبرگزاری هرانا - با گذشت چهار روز از بازداشت شماری از فعالان کارگری در سنندج، هنوز چهار تن از آنان زندانی هستند.
غالب حسينی، وفا قادری، يدالله قطبی و خالد حسينی، از اعضای کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل های کارگری، روز ۱۱ ارديبهشت، اول ماه مه، و پيش از برگزاری اين روز، در پی احضار به اداره اطلاعات سنندج بازداشت شدند.
به گزارش رادیو فردا، بازداشت اين فعالان کارگری پس از آن صورت گرفت که آنها از دادن تعهد مبنی بر شرکت نکردن در مراسم روز جهانی کارگر خوددداری کردند.
همزمان با اين بازداشت ها، شمار ديگری از فعالان کارگری در سنندج و سقز بازداشت شدند.
محمود صالحی، شيث امانی، صديق کريمی و شريف ساعدپناه، از جمله بازداشت شدگان بودند که مدت کوتاهی پس از برگزاری مراسم روز جهانی کارگر آزاد شدند.
در اين خصوص، کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل های کارگری با انتشار بيانيه ای اعلام کرد که جای کارگران در زندان نيست و زندانيان کارگر، هيچ جرمی جز دفاع از حقوق خود و ديگر کارگران مرتکب نشدهاند.
اين تشکل کارگری همچنين خواستار آزادی چهر عضو بازداشتی خود شد.
در اين ميان، به گزارش وبسايت اتحاديه آزاد کارگران ايران، خانوادههای کارگران بازداشت شده در سنندج صبح روز چهارشنبه با همراهی تعدادی ديگر از خانواده های کارگری دست به تجمع اعتراضی در مقابل ستاد خبری اداره اطلاعات دراين شهر زدند.
آنها خواستار آزادی فوری و بی قيد و شرط غالب حسينی، وفا قادری، يدالله قطبی و خالد حسينی از زندان شدند.
بر اساس اين گزارش، در پی تجمع چهار ساعته اين گروه، به خانوادههای فعالان کارگری بازداشتی گفته شد که پرونده های آنان در حال طی شدن مراحل قانونی است، اما گفته نشد که آنان چه زمانی آزاد می شوند.
در اين ارتباط، اتحاديه آزاد کارگران ايران با حمايت از اعتراض خانوادههای بازداشت شدگان در سنندج اعلام کرد که آنها هيچ جرمی مرتکب نشدهاند و مامورين امنيتی با ادامه بازداشت شان قصد پرونده سازی دارند.
غالب حسينی، وفا قادری، يدالله قطبی و خالد حسينی، از اعضای کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل های کارگری، روز ۱۱ ارديبهشت، اول ماه مه، و پيش از برگزاری اين روز، در پی احضار به اداره اطلاعات سنندج بازداشت شدند.
به گزارش رادیو فردا، بازداشت اين فعالان کارگری پس از آن صورت گرفت که آنها از دادن تعهد مبنی بر شرکت نکردن در مراسم روز جهانی کارگر خوددداری کردند.
همزمان با اين بازداشت ها، شمار ديگری از فعالان کارگری در سنندج و سقز بازداشت شدند.
محمود صالحی، شيث امانی، صديق کريمی و شريف ساعدپناه، از جمله بازداشت شدگان بودند که مدت کوتاهی پس از برگزاری مراسم روز جهانی کارگر آزاد شدند.
در اين خصوص، کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل های کارگری با انتشار بيانيه ای اعلام کرد که جای کارگران در زندان نيست و زندانيان کارگر، هيچ جرمی جز دفاع از حقوق خود و ديگر کارگران مرتکب نشدهاند.
اين تشکل کارگری همچنين خواستار آزادی چهر عضو بازداشتی خود شد.
در اين ميان، به گزارش وبسايت اتحاديه آزاد کارگران ايران، خانوادههای کارگران بازداشت شده در سنندج صبح روز چهارشنبه با همراهی تعدادی ديگر از خانواده های کارگری دست به تجمع اعتراضی در مقابل ستاد خبری اداره اطلاعات دراين شهر زدند.
آنها خواستار آزادی فوری و بی قيد و شرط غالب حسينی، وفا قادری، يدالله قطبی و خالد حسينی از زندان شدند.
بر اساس اين گزارش، در پی تجمع چهار ساعته اين گروه، به خانوادههای فعالان کارگری بازداشتی گفته شد که پرونده های آنان در حال طی شدن مراحل قانونی است، اما گفته نشد که آنان چه زمانی آزاد می شوند.
در اين ارتباط، اتحاديه آزاد کارگران ايران با حمايت از اعتراض خانوادههای بازداشت شدگان در سنندج اعلام کرد که آنها هيچ جرمی مرتکب نشدهاند و مامورين امنيتی با ادامه بازداشت شان قصد پرونده سازی دارند.
جان باختن یک زن جوان سردشتی به علت خودسوزی
خبرگزاری هرانا - يک زن جوان اهل سردشت به نام شهلا، که چندی پیش اقدام به خودسوزی نموده بود اخیراً در بيمارستان جان سپرد.
اين زن جوان که اهل روستای بانه زیر از توابع سردشت در آذربایجان غربی بوده، بهمن ماه سال گذشته به علت اینکه خواهان زندگی مستقل بوده دست به خودسوزی زده است.
به گزارش وبسایت زنان ایران، شهلا پس از خودسوزی در بیمارستانی در تبریز تحت درمان بوده که پس از سه ماه بر اثر شدت سوختگی جان خود را از دست داد.
گفتنی ست طبق بررسیهای انجام شده، خودسوزی يکی از شايعترين روشهای خودکشی زنان در کردستان ايران است.
تحقیر یک شهروند ۷۱ سالهٔ بهایی با گرداندنِ وی در سطح شهر
خبرگزاری هرانا - "وجیه الله میرزا گلپور" شهروند بهایی ۷۱ سالهٔ مازندرانی، عصر روز سه شنبه ۱۳ اردی بهشت ماه، به شکل تحقیر آمیزی با دست بند و پابند در سطح شهر تنکابن گردانده شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، وجیه الله میرزا گلپور شهروند بهایی سالخوردهٔ ساکن روستای صفرآباد ساری در روز پنج شنبه هشتم اردی بهشت پس از احضار و معرفی خود به ستاد خبری اطلاعات ساری بازداشت و سپس به زندان تنکابن منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، وجیه الله میرزا گلپور شهروند بهایی سالخوردهٔ ساکن روستای صفرآباد ساری در روز پنج شنبه هشتم اردی بهشت پس از احضار و معرفی خود به ستاد خبری اطلاعات ساری بازداشت و سپس به زندان تنکابن منتقل شد.
آقای میرزا گلپور عصر روز سه شنبه ۱۳ اردی بهشت به دستور یکی از بازجویان ادارهٔ اطلاعات که خود را جوادی معرفی میکند به منظور گرفتن اعتراف با دستبند و پاهای زنجیر شده به پابند فولادی به مدت دو ساعت در شهر تنکابن پیاده گردانده شد و در طی این مسیر به ماموران دستور داده میشود که وی را مورد ضرب و شتم قرار داده و توهین نمایند.
این در حالیست که نامبرده به دلیل عارضهٔ قلبی به تازگی از بیمارستان مرخص شده و در حال مصرف داروهای قلبی است.
هم چنین در روز دوشنبه ۱۲ اردی بهشت ماه در اولین ملاقاتی که همسر این شهروند بهایی با وی داشته، متوجه میشود که آقای گلپور به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بطوریکه ماموران به پهلوهایش لگد زده و سرش را به دیوار کوبیدهاند.
این در حالیست که نامبرده به دلیل عارضهٔ قلبی به تازگی از بیمارستان مرخص شده و در حال مصرف داروهای قلبی است.
هم چنین در روز دوشنبه ۱۲ اردی بهشت ماه در اولین ملاقاتی که همسر این شهروند بهایی با وی داشته، متوجه میشود که آقای گلپور به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بطوریکه ماموران به پهلوهایش لگد زده و سرش را به دیوار کوبیدهاند.
گفتنی ست که روز گذشته نیز "خبرگزاری هرانا" رنجنامهٔ همسر این زندانی ۷۱ ساله را منتشر کرده بود.
انتقال تعدادی از زنان محبوس در اوین به زندانی در ورامین
خبرگزاری هرانا - تعدادی از زندانیانِ زن محبوس در زندان اوین روز چهارشنبه، چهاردهم اردی بهشت ماه، به زندانی در ورامین منتقل شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مسئولان روز گذشته تعدادی از زندانیان عادی زن محبوس در زندان اوین را به منظور انتقال به یکی از زندانهای اطراف تهران، از این زندان خارج کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مسئولان روز گذشته تعدادی از زندانیان عادی زن محبوس در زندان اوین را به منظور انتقال به یکی از زندانهای اطراف تهران، از این زندان خارج کردند.
گفته میشود این افراد که اکثرا متهم به جرایم مربوط به قتل میباشند، به زندانی در قرچک ورامین منتقل شدهاند.
این در حالیست که برخی خبرگزاریها نیز از انتقال مهوش ثابت، فریبا کمال آبادی (دو تن از هفت رهبر جامعه بهایی ایران) و شبنم مددزاده (فعال دانشجویی) به همراه گروهی دیگر از زنان زندانی در زندان رجایی شهر کرج، به زندانی در قرچک ورامین خبر داده بودند.
طی هفته های گذشته نیز "هرانا" گزارش های متعددی از انحلال بند نسوان زندان رجایی شهر کرج و انتقال زنان زندانی در آن به زندان های اطراف استان های تهران و البرز منتشر کرده است.
به نظر میرسد اینگونه اقدامات سازمان زندانها در راستای طرح تفکیک جرایم و جداسازی جنسیتی در زندانها صورت میگیرد.
این در حالیست که برخی خبرگزاریها نیز از انتقال مهوش ثابت، فریبا کمال آبادی (دو تن از هفت رهبر جامعه بهایی ایران) و شبنم مددزاده (فعال دانشجویی) به همراه گروهی دیگر از زنان زندانی در زندان رجایی شهر کرج، به زندانی در قرچک ورامین خبر داده بودند.
طی هفته های گذشته نیز "هرانا" گزارش های متعددی از انحلال بند نسوان زندان رجایی شهر کرج و انتقال زنان زندانی در آن به زندان های اطراف استان های تهران و البرز منتشر کرده است.
به نظر میرسد اینگونه اقدامات سازمان زندانها در راستای طرح تفکیک جرایم و جداسازی جنسیتی در زندانها صورت میگیرد.
طلاب به ۱۰ هزار زن "آموزش شوهرداری" میدهند
خبرگزاری هرانا - در اجرای "طرح ملی رحمت"، بیش از ۱۰ هزار زن تهرانی، توسط طلاب زن برگزیده، از آموزش رایگان شوهر داری برخوردار شدند.
به گزارش شهرزاد نیوز، آذر نظری، مشاور استاندار تهران در امور بانوان، با بیان این مطلب افزود که از دیماه سال گذشته ترم اول این طرح (۱۶ جلسه) برای ۵ هزار زن خانه دار با اعتبار ۵۰ میلیون تومان برگزار شد که برای تمامی شرکت کنندگان به صورت رایگان بود. به ادعای وی، بسیاری از زنان بدحجاب تهرانی در پایان آموزشها با حجاب شده و زنان در آستانه طلاق به آغوش خانواده بازگشتهاند.
وی در رابطه با محل برگزاری این دورههای رحمت، ضمن گلایه از کمبود بودجه، اظهار داشت که این آموزشها به صورت حضوری در مساجد و پایگاههای بسیج و برخی از مدارس سراسر استان تهران برگزار میشود.
به گزارش شهرزاد نیوز، آذر نظری، مشاور استاندار تهران در امور بانوان، با بیان این مطلب افزود که از دیماه سال گذشته ترم اول این طرح (۱۶ جلسه) برای ۵ هزار زن خانه دار با اعتبار ۵۰ میلیون تومان برگزار شد که برای تمامی شرکت کنندگان به صورت رایگان بود. به ادعای وی، بسیاری از زنان بدحجاب تهرانی در پایان آموزشها با حجاب شده و زنان در آستانه طلاق به آغوش خانواده بازگشتهاند.
وی در رابطه با محل برگزاری این دورههای رحمت، ضمن گلایه از کمبود بودجه، اظهار داشت که این آموزشها به صورت حضوری در مساجد و پایگاههای بسیج و برخی از مدارس سراسر استان تهران برگزار میشود.
صدور حکم محرومیت از تحصیل برای تعدادی از دانشجویان دانشگاه فردوسی
خبرگزاری هرانا - گزارشها حاکی از آن است که در طی روزهای اخیر، مسئولین کمیتهٔ انضباطی دانشگاه فردوسی مشهد، دستکم ۹ تن از فعالان دانشجویی و فعالین مدنی حامی جنبش مردمی ایران را با صدور ابلاغیهای به محرومیت از تحصیل محکوم نمودهاند.
به گزارش رادیو کوچه، این احکام که بیشتر به دلیل شرکت یا رهبری تظاهرات ۲۵ بهمن صادر شدهاند به این شرح است:
۱. نیما نعیمی، مهندسی عمران ۸۸، دو ترم محرومیت از تحصیل
۲. آرمین فرخ پی، مهندسی کامپیوتر ۸۷، دو ترم محرومیت از تحصیل
۳. فاطمه خانی، مهندسی صنایع ۸۷، دو ترم محرومیت از تحصیل
۴. حسام طالبی، مهندسی مواد ۸۷، دو ترم محرومیت از تحصیل
۵. علی منصوری، مهندسی شیمی ۸۷، دو ترم محرومیت از تحصیل
۶. عرفان راستی، مهندسی مواد ۸۸، دو ترم محرومیت از تحصیل
۷. مرتضی تقدیسی، مهندسی مکانیک ۸۷، یک ترم محرومیت از تحصیل
۸. بهنود حقیقی، ارشد مهندسی مکانیک، یک ترم محرومیت از تحصیل
۹. فربد فضایلی، کامپیوتر ۸۷، یک ترم محرومیت از تحصیل
۲. آرمین فرخ پی، مهندسی کامپیوتر ۸۷، دو ترم محرومیت از تحصیل
۳. فاطمه خانی، مهندسی صنایع ۸۷، دو ترم محرومیت از تحصیل
۴. حسام طالبی، مهندسی مواد ۸۷، دو ترم محرومیت از تحصیل
۵. علی منصوری، مهندسی شیمی ۸۷، دو ترم محرومیت از تحصیل
۶. عرفان راستی، مهندسی مواد ۸۸، دو ترم محرومیت از تحصیل
۷. مرتضی تقدیسی، مهندسی مکانیک ۸۷، یک ترم محرومیت از تحصیل
۸. بهنود حقیقی، ارشد مهندسی مکانیک، یک ترم محرومیت از تحصیل
۹. فربد فضایلی، کامپیوتر ۸۷، یک ترم محرومیت از تحصیل
شایان ذکر است پیش از این، در ۱ اسفند ۸۹ ماموران امنیتی با ورود به منزل پدری علی منصوری و محمد هرمززاده، این دانشجویان را بازداشت کردند و این دانشجویان ۱۸ روز در سلول انفرادی در بازداشتگاه اطلاعات مشهد زندانی بودند.
سارا شورد می گوید به ایران باز نمی گردد
خبرگزاری هرانا - سارا شورد یکی از سه آمریکایی که نزدیک دو سال پیش در مرز ایران و عراق دستگیر شد، در گفتگویی اختصاصی گفته است حاضر به برگشت به ایران و شرکت در دادگاه نیست.
پیشتر قوه قضاییه ایران از سارا شورد خواسته بود در دادگاهی که قرار است یک هفته دیگر برای بررسی اتهامات این سه آمریکایی برگزار شود شرکت کند.
خانم شورد گفت که به دلیل مشکلات روانی ناشی از چهارده ماه بازداشت در ایران توان بازگشت به این کشور را ندارد و رویه قضایی برای محاکمه خود و دو همراهش را زیر سوال برد.
سارا شورد، جاشوا فتال و شین باوئر تابستان سال ۱۳۸۸ به اتهام "ورود غیرقانونی" به ایران بازداشت شدند. دولت ایران بعدا آنها را به جاسوسی متهم کرد و تاکنون دو جلسه محاکمه آنها انجام شده است.
سارا شورد شهریور ماه سال ۱۳۸۹ به قید وثیقه نیم میلیون دلاری از زندان آزاد شد و به آمریکا بازگشت.
او در مصاحبه با مهرنوش پورضیایی خبرنگار بی بی سی در واشنگتن گفت: "بخشی از وجودم هست که می خواهد برگردد و در کنار شین و جاش از بی گناهیمان دفاع کند اما بعد از آنچه در ایران بر سرم آمد چنین کاری زخمی جدی به روحم وارد می کند."
سارا شورد در پاسخ به این سوال که آیا نگران نیست بازنگشتن او به ایران، محاکمه همراهانش را عقب بیاندازد گفت: "وکیلم می گوید برای به تاخیر انداختن دادگاه هیچ دلیل قانونی وجود ندارد. من به دادگاه گفته ام که نمی توانم برگردم و این معاینه روانپزشکی را هم به آنها تحویل داده ام."
او می گوید که پنج ماه است هیچ تماسی با همراهان خود در ایران نداشته و از حال واقعی آنها بی خبر است.
خانم شورد در این مصاحبه همچنین اتهامات وارد در آخرین جلسه دادگاه را رد کرد: "در آخرین جلسه دادگاه آنها اتهاماتی را مطرح کردند از جمله اینکه ما در یک روز خاص، دو روز قبل از دستگیری مان در بغداد بوده ایم. اما آن روز ما در اربیل بودیم. ویزایی که ما داشتیم فقط برای شمال عراق و اربیل بود. من هرگز در بغداد نبوده ام."
او در مورد تجربه زندان در ایران و ترک این کشور گفت: "من مدام بدترین و وحشتناک ترین لحظات آن دوره را دوباره زندگی می کنم. از همه بیشتر هفت ماه پیش شین و جاش را تنها گذاشتم. صورتشان را به یاد می آورم و امیدی که داشتند به اینکه به زودی آنها هم آزاد می شوند. این دردناک ترین لحظه برای من است."
او شکایت کرد که علیرغم وعده های محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران به او دایر بر تلاش برای قانع کردن قوه قضایی به تسریع پرونده و مدارا در برخورد با متهمان، چنین اتفاقی نیافتاده است.
او گفت: "اصلا نمی فهمیم که این چه مدارا و سرعتی است؟ چرا هیچ حرکتی در این پرونده دیده نمی شود؟ چرا شین و جاش هنوز در زندان هستند؟".
پرونده این سه آمریکا درحالی همچنان باز است که چهره های مختلفی در سطح جهان خواستار آزادی آنها شده اند.
محاکمه آنها بهمن ماه گذشته شروع شده بود. هر سه متهم بر بی گناهی خود تاکید دارند.
اعتصاب غذا دانشجویان دانشگاه علامه و چابهار در اعتراض به شرایط نامناسب دانشگاه
خبرگزاری هرانا - در پی برگزاری تجمعات اعتراضی گسترده دانشجویان در دانشگاه های امیرکبیر تهران و سوره، جمعی از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی و همچنین دانشجویان دانشگاه چابهار روز گذشته در اعتراض به وضعیت نامساعد غذاها و همچنین امنیتی شدن فضای دانشگاه اعتصاب غذا کرده و خواستار برچیده شدن اقدامات امنیتی مسئولین و بهبود شرایط صنفی و غذایی شده اند.
به گزارش دانشجونیوز، روز گذشته ۱۳ اردیبهشت صدها تن از دانشجویان دانشگاه چابهار با چیدن غذاها در محوطه دانشگاه به صورت نمادین و امتناع از تناول آن به شرایط نامناسب صنفی و غذایی و همچنین شدت گرفتن اقدامات پلیسی و امنیتی در دانشگاه، اعتصاب نموده و و خواستار رسیدگی فوری مسئولین دانشگاه شده اند.
همچنین جمع زیادی از دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی نیز در طی حرکتی هماهنگ روز گذشته با چیدن غذاها در محوطه دانشکده، اعتصاب غذا نموده و با خودداری از صرف غذای ناهار، به اسفبار بودن وضعیت دانشگاهها و همچنین عدم رسیدگی مسئولین اعتراض نموده اند.
این اقدام دانشجویان در پی تجمعات اعتراضی صدها دانشجوی دانشگاه امیر کبیر تهران و همچنین دانشگاه سوره در هفته اول اردیبهشت بوده است.
گفته می شود در دانشگاه مازندران نیز طی هفته های گذشته صدها نسخه از اعلامیه های اعتراضی در حمایت از بیانیه دفتر تحکیم وحدت دانشگاه ها و همچنین پشتیبانی از خواسته های دانشجویان معترض پلی تکنیک صورت گرفته است.
بر اساس این گزارش ها، در اثر اجرای طرح هدفمندی یارانه ها و افزایش قیمت غذا و همچنین اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها موج اعترضات در دانشگاه های ایران رو به گسترش است.
دستگیری صدها نفر در اطراف دمشق
جــرس: در حالیکه گزارش های رسیده از سوریه حاکی از آن بود که روز گذشته (چهارشنبه چهارم مه) اعتراضات مردمی به شهرهای شمالی آن کشور نیز کشیده شده و فعالان سوری از برگزاریِ تظاهراتِ بزرگی برای روز جمعه (فردا) خبر داده اند، روز پنجشنبه منابع خبری گزارش داده اند که نيروهای نظامی و امنيتی سوريه، برای مقابله با تظاهرات مردمی در شهر سقبا، در حاشیه شهر دمشق، بيش از ۳۰۰ تن را دستگير کرده و در تلاش هستند تا تمامی تجمع های اعتراضی را سرکوب کنند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه و تلویزیون الجزیره، در ميان دستگير شدگان شماری روحانی هم به چشم می خورد. همچنين گزارش شده که شماری از دستگيرشدگان در پی ضرب وشتم از سوی نيروهای دولتی، بشدت زخمی شده اند.
معترضان تابلوی بزرگی در ميدان اصلی شهر نصب کرده و اسم آن را به «ميدان شهدا» تغيير داده بودند که نيروهای امنيتی اين تابلو را پايين آورده و آن را تخريب کردند.
بر اساس این گزارش، بيش از دو هزار نيروی امنيتی از نقاط مختلف کشور در این شهر ظاهر شده و هرکسی که سر راه آن ها بود را بازداشت کرده اند.
تظاهرات اخير پس از این بود، که فعالان سوری گفته بودند از آن جايی که درخواست های آن ها برای اصلاح نظام سرکوب شده، به "انقلاب عليه نظام بشار اسد" ادامه خواهند داد.
تداوم اعتراضات در سراسر کشور
در حالیکه بشار اسد چند ماه پیش و همزمان با خیزش های مردمی در تونس و مصر و یمن و الجزایر، ادعا کرده بود که کشورش "امن" است و حکومت از "محبوبیت" برخوردار بوده و امکان هرگونه اعتراضی "محال" است، اما گزارش ها حاکی از آن است که اکنون در هشتمین هفته، اعتراضات به شهرهای مختلفِ سوریه، از غرب تا شرق و از جنوب تا شمال کشیده شده است.
در همین رابطه، خبرگزاری فرانسه گزارش داده است که روز چهارشنبه چهارم ماه مه، در شهر حلب بیش از یکهزار دانشجو با راهپیمایی در خیابان ها، خواستار اصلاحات سیاسی گسترده و برخورد با عاملان سرکوب تظاهرات اعتراضی شده اند. بر اساس گزارش ها، نیروهای امنیتی با استفاده از گاز اشک آور کوشیده اند تظاهرکنندگان را متفرق کنند و تعداد نامعلومی هم بازداشت شده اند .
همچنین، هزاران تن در شهر قامشلی، در شمال شرق سوریه و نزدیک مرز این کشور با ترکیه، تظاهرات کرده و حمایت خود را از معترضان در نقاط دیگر سوریه ابراز داشته اند.
جمعیت این شهر از کردها، عرب ها و مسیحیان آشوری و ارمنی تشکیل یافته و تظاهرات آنان می تواند به نشانه ای دیگر از اشتراک نظر گروه های مختلف قومی سوریه در مورد لزوم تغییرات سیاسی در این کشور تعبیر شود.
جمعیت این شهر از کردها، عرب ها و مسیحیان آشوری و ارمنی تشکیل یافته و تظاهرات آنان می تواند به نشانه ای دیگر از اشتراک نظر گروه های مختلف قومی سوریه در مورد لزوم تغییرات سیاسی در این کشور تعبیر شود.
در حالیکه به نظر می رسد حکومت سوریه با توسل به نیروی نظامی و سرکوب می کوشد هر چه زودتر به تظاهرات اعتراضی خاتمه دهد، گزارش های رسیده از ادامه تظاهرات و گسترش آن به شهرها و روستاهای مختلف حکایت دارد.
پیشتر گزارش شده بود که با تشدید برخورد دولت با تظاهرات اعتراضی، طی چند روز اخیر، نیروهای نظامی و امنیتی در شهرهای مختلف سوریه به دستگیری گسترده معترضان روی آورده و چند هزار نفر را بازداشت کرده اند.
دولت سوریه به منظور جلوگیری از انتشار اخبار تظاهرات اعتراضی، از ورود خبرنگاران خارجی به آن کشور جلوگیری می کند و خبرهای مربوط به برخورد دولت با معترضان عمدتا توسط شهروندان عادی سوریه در دسترس رسانه های بین المللی قرار می گیرد.
تظاهرات اعتراضی در سوریه که با درخواست تظاهرکنندگان برای اصلاحات سیاسی آغاز شد، در پی واکنش خشونت آمیز دولت، که بیش از ششصد کشته و هزاران زخمی و بازداشت برجای گذاشته، به تغییر حکومت گرایش پیدا کرده است.
اواخر هفته گذشته، دولت سوریه به منظور پایان دادن به تظاهرات اعتراضی، واحدهای پیاده و زرهی ارتش را به تعدادی از شهرهای این کشور – از جمله درعا- اعزام کرد و گزارش هایی از عملیات خشونت آمیزنظامیان علیه ساکنان این شهرها و حمله به خانه های آنان انتشار یافته است.
دولت بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، به برخی اصلاحات سیاسی از جمله لغو مقررات وضعیت فوق العاده دست زده اما همچنان برگزاری تظاهرات غیر دولتی را "توطئه خارجی" دانسته و برگزاری آن را ممنوع کرده است.
امروز پنجشنبه در گزارشی دیگر، رسانه های دولتی سوريه خبر دادند که خروج تدريجی نيروهای نظامی از شهر درعا در جنوب اين کشور آغاز شده و با دستگيری "تروريست ها" ماموريت در اين شهر به پايان رسيده است.
درعا، کانون مرکزی شروع تظاهرات و اعتراض های مردمی در سوريه بود و از همين شهر بود که موج نارضايتی ها در تمامی کشور سوريه به راه افتاد و از ده روز پيش نیز، حکومت نظامی در شهر درعا برقرار شده و نيروهای امنيتی و تانک های نظامی در اين شهر مستقر شده اند.
درعا، کانون مرکزی شروع تظاهرات و اعتراض های مردمی در سوريه بود و از همين شهر بود که موج نارضايتی ها در تمامی کشور سوريه به راه افتاد و از ده روز پيش نیز، حکومت نظامی در شهر درعا برقرار شده و نيروهای امنيتی و تانک های نظامی در اين شهر مستقر شده اند.
ادامه واکنش های جهانی
هيلاری کلينتون، وزير خارجه آمريکا، درحالیکه کشورش تحریم های سختی را علیه مقامات سوری (بدلیل سرکوب مردم) اِعمال کرده، روز پنجشنبه در رم و در يک کنفرانس خبری با فرانکو فراتينی، وزير خارجه ايتاليا گفت که هر دو کشور خواهان پایان سرکوب خشونت بار معترضان در سوريه هستند و هر دو هشدار دادند دولت حاکم سوريه به درخواست مردم و حقوق آن ها احترام بگذارد.
وزیر خارجه فرانسه به حکومت سوریه هشدار داد ادامه سرکوب معترضان موجبات سرنگونی بشار اسد را در پی خواهد داشت و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی نیز گفته است: از مسئولین سوریه خواسته ایم با مردم خود که خواسته هایی دارند مدارا کنند.
در حال حاضر، ایالات متحده تحریم هایی را علیه دولت سوریه و تعدادی از مقامات ارشد آن کشور به اجرا گذاشته و انتظار می رود اتحادیه اروپا نیز به اقدامات مشابهی دست بزند.
روز گذشته، ورنر هویر، معاون وزارت خارجه آلمان نیز گفته بود: "ادامه اقدامات سرکوبگرانه دولت سوریه برای اتحادیه اروپا چاره ای باقی نمی گذارد جز اینکه با جدیت طرح اعمال تحریم های هدفمند علیه رژیم آن کشور را دنبال کند."
عفو بین الملل، از سازمان های جهانی مدافع حقوق بشر نیز، مجددا با صدور بیانیه ای هشدار داده است که بسیاری از بازداشت شدگان شکنجه شده اند.
گفتنی است طی روزهای اخیر، دولت سوریه طی ضرب الاجلی تهدیدآمیز، از مخالفان و معترضان خواسته بود تا خود را به نهادهای امنیتی معرفی کنند.
طی اعتراضات چند هفته اخیر، بالغ بر ۶۰٧ نفر کشته و هزاران تن دستگیر و روانه بازداشتگاه شده اند.
مقامات رسمی جمهوری اسلامی، کماکان از پرداختن به وقایع سوریه خودداری کرده و آنرا "توطئه" ارزیابی می کنند.
فعالان سوری اعلام کرده اند که فردا جمعه ششم ماه مه، در تمام نقاط کشور به تظاهرات اعتراضی علیه حکومت دست خواهند زد و تا رسیدن به مطالبات خود سکوت نمی کنند.
فرزانه بذرپور
جرس: روز یکشنبه 11 اردیبهشت ماه باراک اوباما، رییس جمهور ایالات متحده آمریکا، در نطقی تلویزیونی در کاخ سفید، اعلام کرد که اسامه بنلادن، رهبر القاعده، در پاکستان کشته شده است. در پی این موفقیت مردم آمریکا با جشن و پایکوبی از این رویداد استقبال کردند. جسد بن لادن در اعماق دریا به آب سپرده شد به این امید که بزرگترین و مشهورترین دشمن آمریکا در قرن بیست و یکم، نامش هم با آب برود.
اما در افغانستان ، موطن دوم بن لادن جایی که نقشه یازده سپتامبر در آنجا طراحی شد، آمریکا به آن حمله کرد، سالها دستخوش حملات تروریستی القاعده و طالبان بود و هزاران افغانی که جانشان را به واسطه جنگ میان آمریکا و بن لادن از دست دادند ، چه می گذرد؟ این سوال جرس از یک روزنامه نگار افغانی است که سالها تجربه فعالیت سیاسی در افغانستان دارد. دستگیر هژبر متولد 1336، سی سال است که با گرایش چپ سیاسی دغدغه اقشار تهیدست و مبارزه با استبداد و فقر را در سر می پرواند. رئیس شورای متحد ملی افغانستان ، مدیر مسئول ماهنامه ی " راه آینده" و یکی از اعضای گروه رسانه های افغانستان است که در کشور جنگ زده اش همچنان به روشهای دموکراتیک برای انجام تحولات عمیق ساختاری در نظام سیاسی- اقتصادی کشورش باور دارد.
گفتگوی جرس با دستگیر هژبر درباره قتل بن لادن و تاثیر آن در افغانستان را بخوانید.
آقای هژبر ، شما سابقه ی سی سال فعالیت سیاسی و مبارزه در گروه مقاومت علیه شوروی و طالبان را در کارنامه تان دارید. میخواهم کمی درباره بن لادن برایمان بگویید. نقش بن لادن در مبارزه با شوروی چگونه بود؟
فکر میکنم اسامه بن لادن چهره ی آشنایی است ولازم نیست درموردزندگینامه ی او صحبت کنم.اما در رابطه با نقش او درجنگ افغانستان باید بگویم که وی برای اولین بار در سال 1983 میلادی درشهر پشاور با گروهی از مجاهدان افغان دیدار کرد و در همین زمان کمک مالی معادل پنج میلیون دلار را به آنها اهدا کرد، پس ازآن بن لادن بصورت مداوم تماسهایش را با مجاهدان افغانی برقرار کرد وعلاوه بر مساعدت های مالی تلاش در جهت پیوستن عرب ها به جنگ افغانستان را اغاز کرد وبدین ترتیب شمار زیادی عرب هایی که از بیکاری در کشور های شان رنج میبردند، پای شان به جنگ افغانستان کشانیده شد.
پیوستن بن لادن به مجاهدان افغان چه تاثیری بر گروه مقاومت داشت ؟
یک نکته ی مهم اینست که پس از حضور فعال بن لادن در فعالیتهای تنظیم های جهادی سطح برخورد های خشونت آمیز در رویداد های آن روزگار به سرعت گسترش یافت، بدین معنی که بن لادن اسیران روس را از مجاهدان با پرداخت پول گزاف می خرید وبعداٌ آنها را گردن می برید یا بشکل فجیعی به قتل می رساند که می توان گفت این گونه برخورد ها نقش زیادی در گسترش خشونت وترور درمیان نیروهایی جهادی داشت.
آیا آنطور که می گویند بن لادن دست نشانده ی آمریکا بود یا یکی از مبارزان مسلمان که برای جنگ با شوروی به افغانستان آمده بود؟
روشن است که آمریکا درآن زمان تمایلی زیادی برای حمایت وتشویق نیروهایی داشت که برضد شوروی در افغانستان می جنگیدند وبدون تردید از حضور بن لادن در تحرکات ضد شوروی در افغانستان استقبال می کرد، حتی درین راستا وی را تشویق وحمایت مالی هم می کردند.گزارشهایی در دست است که بن لادن روابط بسیار دوستانه با آمریکایی ها داشت واین رابطه تا سالهای درازی ادامه داشت. شکی وجود ندارد که در جریان این مناسبات دوستانه وی به عنوان یک همکار پروپا قرص سازمان اطلاعاتی آمریکا مبدل شده بود، بنابران نمی توان باور کرد که وی به عنوان یک مسلمان برای جنگ با شوروی به افغانستان آمده بود.
عده ای تصور می کنند القاعده و طالبان با هم هم پوشانی و اتفاق دارند. آیا بن لادن همانطور فکر می کرد که طالبان فکر می کند و یا نقاط افتراق هم با یکدیگر داشتند؟
طالبان هم سرنوشت همانندی با بن لادن دارند، در آغاز این گروه با تشویق وحمایت انگیس ها وسازماندهی مستقیم سازمان استخبارات نظامی پاکستان متولد شدند.این گروه که بزرگان شان در مدرسه های پاکستانی آموزش دیده بودند با برداشتهای آمیخته با باور های قبیله ای از دین یک نگرش سنتی وعقبگرایانه داشتند وبن لادن که یک چنین نگرش وبرداشت از دین با گریشات تندروانه وخشونت طلبانه اش مناسبت داشت، چندان مخالفتی با دیدگاهای طالبان نداشت. بنابراین من فکر می کنم که از نظر اندیشه یی تفاوت زیادی میان طالبان و بن لادن موجود نبود. افغانها بصورت کل وپشتون ها بطور خاص گرایشهای ناسیونالستی همراه با تمایلات قبیله ای دارند، شاید در مواردی بن لادن با برخی از مطالبات طالبان موافق نبود ، اما پیوند عمیق ایدیولوژیک میان آنها این وجوه ضعیف اختلاف را کمرنگ ساخته بود وهیچ تاثیری درمناسبات شان نداشت.ازسوی دیگر طالبان به دلیل نیازمندی های مادی به شدت وابسته به بن لادن بودند بنابراین با قاطعیت میتوان گفت که طالبان وبن لادن پشت وروی یک سکه هستند.
در آمریکا جشن و پایکوبی برای مرگ بن لادن برپا شده، آیا در افغانستان که بیشترین صدمات را از طالبان و القاعده کشیده هم چنین شادمانی در میان مردم دیده می شد؟ شنیده ایم که در کابل و پس از قتل بن لادن عده ای تاسف خوردند و گریه میکردند. آیا گروه القاعده همچنان در افغانستان نفوذ و طرفدار دارد؟
حداقل بنده با چنین موردی بر نخورده ام. فکر نمیکنم در کابل کسی بخاطر مرگ بن لادن متاسف وغمگین باشد، همچنانکه شاهد جشن وپایکوبی دسته جمعی هم نبوده ام، اما باید بگویم که طیف گسترده ی نسل مکتب خوانده ی کشور که به دموکراسی باور دارند ازین رویداد خوشحالند، بسیاریهایی که با تفکر طالبانی پیوند دارند وبیشترین در محلات روستایی ودر مناطق زیر نفوذ طالبان به سر می برند ممکن است بدین مناسبت ناراحت باشند زیرا شما میدانید که باور دینی در افغانستان به شدت سنتی وآمیخته با برداشتهای قبیله ای است .
اشاره کردید به نفوذ دینی طالبان در میان اقشار ضعیف؛ باتوجه اینکه بن لادن رهبر القاعده بود، آیا قداست مذهبی و مرجعیت دینی در میان مردم افغانستان داشت و آیا اکنون به عنوان یک شهید یا قدیس شناخته خواهد شد؟
بن لادن از نظر مذهبی پیرو مذهب وهابی بود، درحالیکه اکثریت مردم در افغانستان یا حنفی مذهب اند و یا پیروی مذهب جعفری دارند. از سوی دیگر وی هیچگونه تحصیلات دینی نداشت، بنابرین روشن است که وی به هیچ صورت قداست مذهبی ومرجعیت دینی نداشت واگر مردم از فضای رعب وترسی که طالبان ایجاد کرده اند ،نجات یابند، حتی میتوان جلوه های نفرت و انزجار را درمیان مردم نسبت به وی احساس کرد.
بن لادن پس از ده سال از جنایتی که انجام داده بود کشته شد. به نظر میرسد که 11 سپتامبر از خاطره ها رفته اما مرگ بن لادن شاید بتواند به مثابه ی یک شهید ، جانی تازه به طالبان و گروهای افراطی دهد؟
شما در جریان هستید که در افغانستان شمار زیادی از غیر نظامیان وافراد بیگناه در نتیجه ی حمله های انتحاری جانشان را از دست میدهند ویا زخمی ومعیوب میشوند. باور عمومی در افغانستان این است که فرهنگ انتحار در کشور به وسیله ی عرب ها وبویژه اسامه ترویج شده است وارین بابت آسیب هایی فراوانی را مردم متحمل شده اند، بنا براین به هیچ وجه آحاد مردم وی را را بعنوان یک شهید نخواهند پذیرفت. اما گروه کوچکی که با برداشتهای طالبانی موافق هستند وهم اکنون در صفوف طالبان قرار دارند، تلاش خواهند کرد ، از مرگ وی بعنوان ابزاری در جهت ادامه ی تلاشهای شان استفاده کنند. زیرا بقول معروف تروریسم زاده ی خشونت های اینچنینی است.
آقای هژبر چقدر ظرفیت و توانمندی مادی و معنوی القاعده را بعد از مرگ بن لادن برای حملات تلافی جویانه علیه آمریکا آماده و موثر میدانید؟
القاعده که اکنون یک شبکه ی قوی ویک سازمان بین المللی است ودر بسیاری کشورها حضور دارد طبعاٌ تلاش خواهد کرد دست به اقدامات تلافی جویانه بزند اما اینکه درین زمینه تا چه حدی موفق خواهد بود بهتر است منتظر بود ودید که چه پیش می آید.
به نظر شما میتواند این حملات تلافی جویانه به دلیل عدم دسترسی به آمریکا همگی در افغانستان و با هدف نیروهای ائتلاف در این کشور متمرکز شود؟
بدون تردید با توجه به اینکه نظام امنیتی افغانستان به آسانی قادر به پیشگیری حملات تلافی جویانه ی ترورستی نیست ، بخش زیادی از ین حملات در افغانستان صورت خواهد گرفت، وطبعاٌ هدف اصلی این حملات نیروهای آمریکایی در افغانستان خواهد بود وهمه نگران این اند که این حملات همچنان تلفات غیرنظامیان وافراد محلی را نیز بدنبال خواهد داشت.
بنابر اخبار ، در ماههای اخیر حملات انتحاری در افغانستان افزایش یافته است . به نظر شما قتل بن لادن چه تاثیری بر این حملات خواهد داشت. آن را کاهش میدهد یا بر تعداد و دفعاتش خواهد افزود؟
باور من اینست که کشته شدن بن لادن حمله های تلافی جویانه ی تروریستی را افزایش خواهد داد، زیرا طالبان به شدت عصبانی هستند والقاعده هم ترجیح خواهد داد بخشی زیادی از حملات خود را درافغانستان انجام دهد، زیرا چنانچه عرض کردم این کار بدلیل ضعف نیروهای امنیتی افغان هم به سهولت امکان پذیر است وهم هزینه ی کمتری دارد.
سالها از حضور نظامی آمریکا و جامعه جهانی در افغانستان میگذرد وبرخی تحلیگران معتقدند مردم افغان به عملکرد این نیروها بدبین شده بودند و هدف آمریکا را دستگیری و حذف بن لادن و طالبان نمی دانستند. فکر می کنید با قتل بن لادن اعتبار و حیثیت جامعه جهانی و آمریکا اعاده می شود؟
متاسفانه دلسردی وبدبینی مردم نسبت به عملکرد های نیروهای خارجی عواملی دیگری هم دارد.این نیروها بدون رعایت واحترام به ارزشها وباورهای دینی مردم دست به عملیات خود سرانه، بدون هماهنگی نیروهای افغان می زنند. بسیاری از افغانها به اتهام همکاری با طالبان در زندانهای مربوط نیروهای خارجی، در شرایط ناگوار نگهداری می شوند، بازرسی های شبانه وبمبارانهای بی هدف که سبب کشتار افراد بیگناه وویرانی خانه ها ودهکده ها می شود،درکنار تاخیر چند ساله ی نیروهای امریکایی مبنی بر دستگیری ومجازات بن لادن شک وتردیدهای زیادی را در میان مردم به وجود آورده است.اگر به این موارد توجه صورت نگیرد، شاید قتل بن لادن به تنهایی نتواند باور مردم را نسبت به نیات وعملکرد خارجی ها جلب کند.
برخی تحلیگران میگویند بن لادن باید محاکمه میشد و مرگی چنین بسیاری از ناگفته ها و اطلاعات مهم را آشکار نساخت. در محافل سیاسی افغانستان تحلیل چگونه است؟ آیا آمریکا امکان زنده دستگیر کردن بن لادن را داشته ولی مرگ سریع اش را به محاکمه ای جنجالی ترجیح داده است؟
درافغانستان این ذهنیت عمومیت دارد که امریکایی ها توانایی دستگیری ومجازات بن لادن را در تمام ده سال گذشته داشته اند.تاخیر این امرشگفتی آور تلقی میشد.باتوجه به اینکه امریکا مدعی موازین حقوق بشر است، بهتر بود تلاش می کردند وی را زنده دستگیر ومطابق قوانین بین المللی محاکمه کنند، طبعاٌ کشتن وی به گونه یی که صورت گرفته است، شک وگمانها را برمی انگیزاند، اما باید صبر کرد تا جزییات بیشتر این رویداد روشن شود.
جرس: داماد احمدی نژاد هم به جمع حامیان رئیس دولت پیوست و در دفاع از پدر همسر خود گفت: من به عنوان عضو خانواده ايشان ميگويم كه زندگي ايشان پاك و ولايي است. من در زندگي ايشان هستم و ميبينم ايشان همواره در خدمت آقا بوده است.
وی که دبیر شورای مشاورین احمدی نژاد است ادعا کرد که به عنوان سرباز رهبري تا آخرين قطره خون در مقابل جريان انحرافي كه مد نظر ايشان است چه در داخل و بيرون خانواده خواهد ايستاد.
به گزارش ايسنا، خورشيدي صبح امروز در اولين همايش شوراي مشاورين رييس جمهور در سال ۹۰ كه در ساختمان كوثر نهاد رياست جمهوري با حضور دكتر داوودي مشاور رييس جمهور و رييس مركز بررسيهاي استراتژيك رياست جمهوري برگزار شد، از کارشکنی های صورت گرفته گلایه کرد و گفت: من گلايهام از سرپرستي نهاد رياست جمهوري در تمام اين مدت است.
داماد احمدی نژاد با اظهار تاسف از صحبتهايي كه در مورد عدم ولايتپذيري رئیس دولت مطرح می شود، گفت: آدم متاثر ميشود از شنيدن چنين صحبتهايي، آقاي دكتر احمدي نژاد دست آقا را بوسيده است و ادبيات امام را زنده كرده است و ۹۰ سفر استاني رفتهاند كه هيچكس نرفته است. من به عنوان عضو خانواده ايشان ميگويم كه زندگي ايشان پاك و ولايي است. من در زندگي ايشان هستم و ميبينم ايشان همواره در خدمت آقا بوده است. چرا برخي افراد مدعي ميشوند و ميگويند ايشان ضد ولايت فقيه است، اين بيانصافي است، آخرتي وجود دارد، دنيا زودگذر است، آيا بايد تمام خدمات ايشان را ناديده گرفت، كدام رييسجمهور به ميزان ايشان اينقدر تابع ولايت بوده است. آدم وقتي اين حرفها را ميشنود متاثر ميشود.
وي در بخشي ديگر از صحبتهاي خود گفت: به صراحت ميگويم كه بنده مهدي خورشيدي سرباز ولايت و در ركاب آقا هستم و ايشان به عنوان مولا صحبتي را در مورد جريان انحرافي مطرح كردند كه بنده با عنوان سرباز ايشان تا آخرين قطره خونم در مقابل اين جريان انحرافي كه مدنظر ايشان است، و همه ميدانند چه در درون و چه در بيرون از خانواده خواهم ايستاد.
افتخار ميكنم كه سرباز ايشان هستم و تا آخرين قطره خون پاي دفاع از آرمانهايي كه ايشان مطرح كردهاند، ميايستم.
گفتنی است مهدی خورشیدی پدر داماد احمدی نژاد از منتقدان جدی رئیس دولت است و پیشتر افشاگری کرده بود که داوود احمدینژاد برادر رئیسدولت دخالتهای غیرمسوولانه زیادی در امور داشت و بهنوعی خود را بزرگترین سهامدار این برد میدانست لذا شروع به انجام کارهای بسیار بدی کرد که از یک انسان و یک مسلمان بعید و دور از انتظار است.
افتخار ميكنم كه سرباز ايشان هستم و تا آخرين قطره خون پاي دفاع از آرمانهايي كه ايشان مطرح كردهاند، ميايستم.
گفتنی است مهدی خورشیدی پدر داماد احمدی نژاد از منتقدان جدی رئیس دولت است و پیشتر افشاگری کرده بود که داوود احمدینژاد برادر رئیسدولت دخالتهای غیرمسوولانه زیادی در امور داشت و بهنوعی خود را بزرگترین سهامدار این برد میدانست لذا شروع به انجام کارهای بسیار بدی کرد که از یک انسان و یک مسلمان بعید و دور از انتظار است.
جرس: در حالی که اصولگرایان مواضع دولت در خصوص تحولات منطقه را مورد انتقاد جدی قرار داده اند محمود احمدینژاد بار دیگر حرکتهای آزادی خواهی در کشورهای خاورمیانه را بازی جدید نظام سرمایه داری خواند.
به گزارش فارس وی طی سخنانی در بیست و یكمین آیین نكوداشت اعضای هیأت علمی نمونه كشوری مدعی شده که می توان معجزه کرد و باید به جایی برسیم كه یك جابهجایی در جهان اتفاق بیفتد، یعنی ایران پرچمدار علم جهان شود.
احمدینژاد در ادامه سخنان خود به اندیشه ماركسیستی و سرمایهداری اشاره كرد و اظهار نظر کرد که اعتقاد بنده اندیشه اومانیستی و ماركسیستی از یك جریان و گروه است كه هر دو ضد انسانی هستند.
وی مدعی شد: حاصل اندیشه سرمایهداری این است كه برای نجات خود، داستان 11 سپتامبر را درست و بهانه قرار داد و به دنبال آن شخصیتهایی را به صحنه آوردند كه كسی آنها را نمیشناخت و سپس با لشكركشی به منطقه ما، نزدیك به ده سال همه دنیا را سر كار گذاشته و یك میلیون آدم كشتند.
وی با تاکید دوباره به ادعاهای پیشین خود در مورد مسایل منطقه گفت: مستكبران الان كه دیدهاند با آن بهانه نمیتوانند جلوی موج انقلاب ملت ایران را بگیرند و خود را نجات دهند، ظرف 24 ساعت تابلوی قبلی را پایین آورده و تابلوی دیگر را رو میكنند كه همه اینها بازیهای جدیدی برای گرفتن فرصت برای نظام سرمایهداری برای چپاول ملتها است.
احمدینژاد جنگ لیبی را بهانهای بیش ندانست و اظهار داشت: به بهانه جنگ لیبی پولها را بلوكه كردهاند و الان اسلحههایشان را از انبارها میفروشند و پول این اسلحهها از حساب كسانی برداشته میشود كه كشته میشوند.
وی با بیان اینكه امروز همه میدانند موج جدیدی میآید و منشأ آن ایران است، گفت: پس از پایان یافتن اندیشه ماركسیستی، اومانیستی و لیبرالیسم موج جدید انسانی میآید كه منشأ آن ایران است و تردید نكنید این فكر دنیا را میگیرد و آینده از آن ماست.
احمدینژاد بدون اشاره به تلاش گسترده ایران برای کسب تسلیحات و تبدیل شدن به قدرت منطقه ای ادامه داد: تهدیدات دشمنان را بیخود عنوان كرد و گفت: قدرت ما متكی به اسلحه و حتی اقتصاد نیست بلكه قدرت نظام جمهوری اسلامی ایران منشأ انسانی و ایمانی دارد.
محال است ارزشهای فرهنگی را با ابزاری غیر از محبت در جامعه جاری كرد
احمدینژاد در ادامه سخنان بدون اشاره به خشونت عریان در برخورد با معترضان به نتیجه انتخابات و بازداشت صدها استاد و دانشجو، ادامه داد: اساس كار فرهنگی را مبتنی بر رابطه دل با دل و پایهاش محبت بوده و محال است ارزشهای فرهنگی را با ابزاری غیر از محبت در جامعه جاری كرد.
وی در قسمت پایانی صحبتهای خود با تشكر از همه اعضای هیأت علمی كشور، كارهای آنها را مورد افتخار دانست و اظهار داشت: از اینكه امروز در كشور ما كارهای ناشدنی انجام میشود افتخار میكنم و به توانمندی دانشجویان، اعضای هیأت علمی و عالمان ایمان داریم و معتقدیم با توان آنها آینده پرافتخار، شاهد و نمونه را خواهیم ساخت.
وی در ادامه عنوان كرد: میگویند چرا امام زمان نمیآید؟ او نمیآید، ما باید برویم، انتخاب است، درست است كه امر محتوم و موعود است، اما چی محتوم است، اینكه حتماً این بشری كه خدا خلق كرده است او را انتخاب خواهد كرد، انتخاب نكنیم خودش را به ما تحمیل نمیكند. ارزشش به این است كه انسان به آنجا برسد. این ظرفیت را خدا قرار داده و فطرت الهی انسان است، ستمگران غبار روی آن میریزند سركوب میكنند اما هنر صالحان این است كه غبار را كنار بزنند؛ سركوبها را دفع و فرصت ایجاد كنند تا انتخاب كند، انتخاب كرد میماند.
به گزارش فارس وی طی سخنانی در بیست و یكمین آیین نكوداشت اعضای هیأت علمی نمونه كشوری مدعی شده که می توان معجزه کرد و باید به جایی برسیم كه یك جابهجایی در جهان اتفاق بیفتد، یعنی ایران پرچمدار علم جهان شود.
احمدینژاد در ادامه سخنان خود به اندیشه ماركسیستی و سرمایهداری اشاره كرد و اظهار نظر کرد که اعتقاد بنده اندیشه اومانیستی و ماركسیستی از یك جریان و گروه است كه هر دو ضد انسانی هستند.
وی مدعی شد: حاصل اندیشه سرمایهداری این است كه برای نجات خود، داستان 11 سپتامبر را درست و بهانه قرار داد و به دنبال آن شخصیتهایی را به صحنه آوردند كه كسی آنها را نمیشناخت و سپس با لشكركشی به منطقه ما، نزدیك به ده سال همه دنیا را سر كار گذاشته و یك میلیون آدم كشتند.
وی با تاکید دوباره به ادعاهای پیشین خود در مورد مسایل منطقه گفت: مستكبران الان كه دیدهاند با آن بهانه نمیتوانند جلوی موج انقلاب ملت ایران را بگیرند و خود را نجات دهند، ظرف 24 ساعت تابلوی قبلی را پایین آورده و تابلوی دیگر را رو میكنند كه همه اینها بازیهای جدیدی برای گرفتن فرصت برای نظام سرمایهداری برای چپاول ملتها است.
احمدینژاد جنگ لیبی را بهانهای بیش ندانست و اظهار داشت: به بهانه جنگ لیبی پولها را بلوكه كردهاند و الان اسلحههایشان را از انبارها میفروشند و پول این اسلحهها از حساب كسانی برداشته میشود كه كشته میشوند.
وی با بیان اینكه امروز همه میدانند موج جدیدی میآید و منشأ آن ایران است، گفت: پس از پایان یافتن اندیشه ماركسیستی، اومانیستی و لیبرالیسم موج جدید انسانی میآید كه منشأ آن ایران است و تردید نكنید این فكر دنیا را میگیرد و آینده از آن ماست.
احمدینژاد بدون اشاره به تلاش گسترده ایران برای کسب تسلیحات و تبدیل شدن به قدرت منطقه ای ادامه داد: تهدیدات دشمنان را بیخود عنوان كرد و گفت: قدرت ما متكی به اسلحه و حتی اقتصاد نیست بلكه قدرت نظام جمهوری اسلامی ایران منشأ انسانی و ایمانی دارد.
محال است ارزشهای فرهنگی را با ابزاری غیر از محبت در جامعه جاری كرد
احمدینژاد در ادامه سخنان بدون اشاره به خشونت عریان در برخورد با معترضان به نتیجه انتخابات و بازداشت صدها استاد و دانشجو، ادامه داد: اساس كار فرهنگی را مبتنی بر رابطه دل با دل و پایهاش محبت بوده و محال است ارزشهای فرهنگی را با ابزاری غیر از محبت در جامعه جاری كرد.
وی در قسمت پایانی صحبتهای خود با تشكر از همه اعضای هیأت علمی كشور، كارهای آنها را مورد افتخار دانست و اظهار داشت: از اینكه امروز در كشور ما كارهای ناشدنی انجام میشود افتخار میكنم و به توانمندی دانشجویان، اعضای هیأت علمی و عالمان ایمان داریم و معتقدیم با توان آنها آینده پرافتخار، شاهد و نمونه را خواهیم ساخت.
وی در ادامه عنوان كرد: میگویند چرا امام زمان نمیآید؟ او نمیآید، ما باید برویم، انتخاب است، درست است كه امر محتوم و موعود است، اما چی محتوم است، اینكه حتماً این بشری كه خدا خلق كرده است او را انتخاب خواهد كرد، انتخاب نكنیم خودش را به ما تحمیل نمیكند. ارزشش به این است كه انسان به آنجا برسد. این ظرفیت را خدا قرار داده و فطرت الهی انسان است، ستمگران غبار روی آن میریزند سركوب میكنند اما هنر صالحان این است كه غبار را كنار بزنند؛ سركوبها را دفع و فرصت ایجاد كنند تا انتخاب كند، انتخاب كرد میماند.
جرس: در حالی که نمایندگان مجلس طرح سوال از احمدی نژاد را بار دیگر مطرح کرده اند، باهنر خواستار طرح عدم کفایت سیاسی برای رئیس هیات دولت شد.
سایت تماشا از سلسله وبسایتهای نوظهور نزدیک به دولت است که طرح محمدرضا باهنر علیه احمدی نژاد را بازی کردن با آتش خوانده است.
این سایت نوشته است: محمدرضا باهنر از سران اقتدارگرایان در مجلس طرحی را مطرح کرده که براساس آن، بدون سوال از رییس جمهور، مستقیما برای عدم کفایت رییس جمهور رای گیری شود.
بر اساس این گزارش یک منبع نزدیک به دفتر احمدی نژاد با تقبیح شدید این گونه رفتارها تاکید کرد، اکنون که پرسش هایی از سوی این افراد نسبت به عملکرد دولت مطرح شده است، بهتر است مردانه عمل کرده و مطابق قانون اساسی و پس از ارایه فرصت لازم پاسخ های احمدی نژاد را گوش کنند.
وی تلویحا تهدید کرده است که در صورت ادامه رفتارهای خطرناک باهنر، ضمن پیگیری قضایی، جزییات تحرکات وی، با ملت در میان گذاشته خواهد شد.
وی در پایان از نمایندگان و ارباب رسانه درخواست کرد، مسایل را با آرامش پیگیری کنند، چرا که بازی با آتش عاقبت خوبی ندارد و موج اخیر نیز به زودی فروکش خواهد کرد.
گفتنی است پیش از این در خصوص وزارت ورزش و جوانان باهنر تهدید به عدم کفایت سیاسی کرده و گفته بود: این کار مانند طلاق به عنوان مکروه ترین حلال خداوند است که تلاش می شود رخ ندهد در این مورد نیز ما تلاش می کنیم که از همه ابزار نظارتی بهره بگیریم و به استیضاح و عدم کفایت از احمدی نژاد نرسیم کما اینکه در نامه ای اعلام کردیم که هرگونه دخل و تصرفی در بودجه غیر قانونی بوده و قابل پیگرد است.
در همین حال آقا تهرانی به نقل از احمدی نژاد گفته است که رهبری به رئیس دولت مهلت داده که یا با مصلحی بعنوان وزیر اطلاعات همکاری کند یا استعفا دهد.
سایت تماشا از سلسله وبسایتهای نوظهور نزدیک به دولت است که طرح محمدرضا باهنر علیه احمدی نژاد را بازی کردن با آتش خوانده است.
این سایت نوشته است: محمدرضا باهنر از سران اقتدارگرایان در مجلس طرحی را مطرح کرده که براساس آن، بدون سوال از رییس جمهور، مستقیما برای عدم کفایت رییس جمهور رای گیری شود.
بر اساس این گزارش یک منبع نزدیک به دفتر احمدی نژاد با تقبیح شدید این گونه رفتارها تاکید کرد، اکنون که پرسش هایی از سوی این افراد نسبت به عملکرد دولت مطرح شده است، بهتر است مردانه عمل کرده و مطابق قانون اساسی و پس از ارایه فرصت لازم پاسخ های احمدی نژاد را گوش کنند.
وی تلویحا تهدید کرده است که در صورت ادامه رفتارهای خطرناک باهنر، ضمن پیگیری قضایی، جزییات تحرکات وی، با ملت در میان گذاشته خواهد شد.
وی در پایان از نمایندگان و ارباب رسانه درخواست کرد، مسایل را با آرامش پیگیری کنند، چرا که بازی با آتش عاقبت خوبی ندارد و موج اخیر نیز به زودی فروکش خواهد کرد.
گفتنی است پیش از این در خصوص وزارت ورزش و جوانان باهنر تهدید به عدم کفایت سیاسی کرده و گفته بود: این کار مانند طلاق به عنوان مکروه ترین حلال خداوند است که تلاش می شود رخ ندهد در این مورد نیز ما تلاش می کنیم که از همه ابزار نظارتی بهره بگیریم و به استیضاح و عدم کفایت از احمدی نژاد نرسیم کما اینکه در نامه ای اعلام کردیم که هرگونه دخل و تصرفی در بودجه غیر قانونی بوده و قابل پیگرد است.
در همین حال آقا تهرانی به نقل از احمدی نژاد گفته است که رهبری به رئیس دولت مهلت داده که یا با مصلحی بعنوان وزیر اطلاعات همکاری کند یا استعفا دهد.