۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه

روز شنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

نامه ای خیالی از چه گوارا به فیدل کاسترو

مزدک دانشور


اخبار روز: 

گفتی با من بیا!
که "تمساح سبز کوچک
با اولین نجوای ما بیدار خواهد شد"
اما گرینگوی پیر
با شلاق و ششلول و کلاه بوقی مستعملش
منتظر است
تا نزع ما را بر خون ماسه های می سی سی پی ببیند
گفتی به تخممان هم نیست!
چون آنقدر نیشکر به دریا خواهیم ریخت
که در شعرهای نرودا
شیرینی و غروب دریا به هم بیامیزد
و بعد برای همه کودکانمان
گرسنگی افسانه خواهد بود
و فقر
داستانی دوردست
و تا صبح در خیابانهای شهرمان
بوسه و رقص و سامبا حکم خواهد راند...
گفتی که با من بیا!
و من
در مهتابی شهر بی خواب
با تو پیمان بستم
به سختترین تعهدهای قدیسان
که دریا در چشمانت به صخره می نشست
و نوید طوفان آسمان را به خون کشیده بود
وقتی که گقتی با من بیا ال چه!

از روزگاری که فیلسوفان و آهنگسازان عصر روشنگری ناپلئون سوار بر اسب را تجسم انفجار انقلاب عقل و یا "انقلاب سواره" می نامیدند دویست سالی گذشته است و انقلاب فرانسه و "کدهای" ناپلئونی تاثیر شگرف خود را از دست داده اند و زندگی روزمره در اروپا سالهاست که از این مرزهای روزگاری سخت و نامنعطف گذشته است، اما کاروانی که پنجاه سال پیش از کوههای سیرا ماییسترا به سنتاکلارا وارد شد و سپس به سوی هاوانا وزیدن گرفت علی رغم مرگ مسیح گونه ی قهرمانش در کوههای بولیوی و به صخره نشستن "گرانما"، هنوز انرژی و شادمانی و رویا برای روشنفکران جهان سومی به ارمغان می آورد.
به رغم همه ی توطئه های امپریالیسم، طعنه های روشنفکران خودفروش و سیاه نماییهایی ابررسانه های جهانی همین بس که سلامت و تندرستی و آموزش برابر و همگانی در کوبا با همسایه ی ثروتمند شمالی اش برابری می کند و در میدانهای ورزشی پنجه در افکندن با پهلوانان کوبایی سخت دشوار است. آری...کوبای سبز دوست داشتنی همینگوی که روزگاری بهشت قماربازان و عیاشان گرینگو بود و یانکیها آن را به فاحشه خانه ای خوش آب و رنگ بدل کرده بودند اکنون معلم و پزشک و محقق به دیگر کشورهای چپگرای لاتین تبار صادر می کند. توسعه ی ناموزون سرمایه داری وابسته که شهر پر آسمان خراش هاوانا را فرا می رویاند و در عین حال در روستاها روابط "فئودالی" در کشتزارهای نیشکر را به رسمیت می شناخت اکنون فروریخته و توسعه ی موزون به جایش نشسته است. الگویی از توسعه ی درونزاد که البته دود و آتش خاص خود را می آفریند تا از میان آن تولدی فریادگونه صورت بگیرد...تولدی دیرهنگام که سالها به انتظارش بوده ایم و سبب ساز آن خواهد بود که کاروان سنتاکلارایی با قوتی هر چه بیشتر عرصه ی جانها و عصبها را فتح کند و آن تولد دمکراسی است....جانشینی پیران با جوانان و همگامی و توازن با ضرباهنگ مادی تاریخ که در آن نو به جای کهنه می نشیند اما دریغی می ماند که ای کاش توسعه ی موزون در عرصه ی سیاست نیز زودتر به ثمر می نشست و رهبریهای پنجاه ساله جایی برای خودنمایی نمی داشت که سوسیالیسم بی دمکراسی جنبشی استوار بر پایی چوبین است... اما با دانستن همه ی فراز و فرودهای انقلاب کوبا و کاستی ها و کژیهای محصول انقلاب که اکنون بر ما آشکار گشته است اگر در بالکن خانه ای ویلایی در مکزیکو سیتی به نگارنده پیشنهاد می شد که بر کشتی "گرانما" بنشیند و به کوههای سیرا برود البته که پاسخی جز آری شنیده نمی شد که رویای دوردست برابری و عدالت و شادمانی بر همه ی ترسها و تردیدها پیروز می شود و قابله ی تاریخ زایمان را جز در چرک و خون میسر نمیداند... پس بدرود عموفیدل! از مرگ نهراس که رویاهایت هنوز کاروان سنتاکلارایی را رونق می دهد و به پیش می راند.





اردشیر زارعی قنواتی

اخبار روز: 

زمانی که "فرانسیس فوکویاما" تئوری پرداز آمریکایی پس از فروپاشی شوروی و پایان جهان دوقطبی رای "پایان تاریخ" را صادر کرد شاید هرگز گمان نمی کرد که این حکم ابلهانه و مخالف سیر اجتناب ناپذیر تحولات تاریخی این چنین زود، بی پایگی خود را نشان دهد. هر چند که در یک مقطع کوتاه چند ساله در این دوران گذار، ایالات متحده آمریکا توانست از خلاء قدرت ایجاد شده نهایت استفاده را برده و هژمونی بلامنازع خود را بر نظم نوین بین المللی تحمیل کرده و تا حدودی رویای فوکویاما را تعبیر کند اما تحولات شتابنده در جهان معاصر کابوس واقعی این توهم را اثبات کرد. برهم خوردگی و چینش های نوین در نظم مورد نظر این واقعیت را نشان داد که تاریخ ایستایی نمی پذیرد و روندها در طی تحولات سیاسی – اجتماعی با تغییر مکانیزم و انطباق با شرایط جدید، هر زمان در حال بازآفرینی سیر تکوینی خود می باشند. این تحولات تاریخی – اجتماعی در طی یک دهه ی اخیر فارغ از حدس و گمان های اولیه هم اینک واقعیت عینی خود را در ظهور متدهای نوین از جمله "منطقه گرایی" بروز داده است. اتحادیه اروپایی، اتحادیه آفریقایی، اتحادیه آسه آن در شرق آسیا و حوزه اقیانوس آرام، گروه شانگهای و به تازگی گروه قدرت های نوظهور "بریکس" از جمله چنین گروهبندی هایی می باشند که هر کدام ابعاد متنوعی از همگرایی، منطقه گرایی و بلوک بندی را در ذات خود نهفته دارند. حداقل در مورد منطقه گرایی در ساخت نوین بین المللی جای هیچ گونه ظن و شکی وجود ندارد و به تازگی نیز بر اساس الزامات جدید در قالب همکاری های سیستماتیک بین قدرت های نوظهور، فراتر از منطقه گرایی، جهت تغییر در مناسبات بین المللی (سیاسی، اقتصادی، امنیتی) تلاش های تازه یی انجام گرفته است. برخلاف دوران جنگ سرد که دو اردوگاه ایدئولوژیک غرب و شرق در تقابل با هم نظام بین المللی را تعریف می کردند هم اکنون صف آرایی ها و گروه بندی ها براساس منطق همکاری – رقابت برای کسب منافع ملی در حال شکل گیری است. هم چنین به جهت حریم باز و متنوع این گروهبندی ها، کشورهای عضو این امکان را داشته اند تا به واسطه ی اهداف و منافع خاص به طور هم زمان در چند اتحادیه حضور داشته باشند و حتی در شرایط رقابت نفس گیر با دیگر هم پیمانان به صورت موردی یا مقطعی به سمت همکاری های گسترده نیز گام بردارند. در چنین شرایطی آنچه تعیین کننده برای اقدام مشترک تلقی می شود منافع و اهداف مشخص در موقعیت خاص خواهد بود که نوعی ژلاتین و انعطاف پذیری انتخاب گرانه را ایجاب کرده و میدان برای مانور را گسترش خواهد داد. از طرف دیگر چربش ژئواکونومی بر ژئوپلتیک به قدرت های نوظهور این توانایی را می دهد تا بر اساس رشد و قدرت اقتصادی خود فراتر از مرزهای سنتی سهم بندی های سیاسی در حوزه بین المللی حرکت کنند. مولفه های بدیع در سطح گروهبندی و منطقه گرایی های جدید به جهت کم رنگ شدن روابط آنتاگونیستی و پایان این توهم که رقابت در تضاد با همکاری قرار دارد، به کشورها با ساختارهای متفاوت سیاسی و اقتصادی این امکان را می دهد تا برای کسب منافع ملی به طور وسیع تری دست به اقدام مشترک بزنند.
سومین نشست قدرت های نوظهور معروف به بریکس در روز پنچشنبه ۱۴ آوریل با حضور رهبران کشورهای چین، هند، روسیه، برزیل و آفریقای جنوبی در شهر "سن یا" در جنوبی ترین نقطه خاک چین برگزار گردید. آفریقای جنوبی برای اولین بار در این نشست شرکت کرده بود و به همین دلیل این پیمان که قبلا "بریک" خوانده می شد به بریکس تبدیل گردید. بسیاری از تحلیلگران ضمن تعجب و اظهار شگفتی نسبت به دعوت از آفریقای جنوبی با توجه به حجم کوچک اقتصاد این کشور که کمتر از ۲ درصد اقتصاد چین می باشد یک علامت سوال بر این اجلاس گذاشتند. این در حالی است که اصولا گرد آمدن این غول های بزرگ تازه متولد شده حداقل در این مقطع از اجلاس که اصلاح ساختار مدیریت جهانی، تغییر در روابط اقتصاد بین الملل و بررسی معضل لیبی در صدر توجهات جامعه جهانی و نشست بریکس می باشد، فراتر از یک نشست اقتصادی، حوزه سیاست و نظام بین المللی را نیز در بر می گرفت. آفریقای جنوبی نماد کنونی قاره سیاه می باشد و به تعبیر "ژاکوب زوما" رئیس جمهوری این کشور "آفریقای جنوبی عضو مهم جامعه اقتصادی آفریقا بوده و پل مهمی برای همکاری بین کشورهای بریکس و قاره آفریقا می باشد". این رهبران بار دیگر از اصلاح ساختارهای مالی جهان حمایت کرده و بر گسترش نقش کمی و کیفی کشورهای در حال رشد و قدرت های نوظهور برای ایفای نقش فعال تر در مدیریت اقتصاد بین المللی تاکید کردند. در بیانیه پایانی اجلاس بریکس معروف به "بیانیه سن یا" ضمن تمرکز بر اصلاح ساختار اقتصاد جهانی نسبت به همکاری بریکس در فرایند کمک های دیپلماتیک چند جانبه و نقش فعال تر سازمان ملل متحد به عنوان محور اصلی در مقابله با چالش و تهدیدات بین المللی انگشت گذاشته شد. در مورد تحولات لیبی در بیانیه پایانی از سیاست گفت و گو، کاهش تقابل نظامی و راه حل دیپلماتیک به خصوص ابتکار عمل اتحادیه آفریقا که آقای زوما گزارش کامل آن را به عرض سران رساند، تاکید و حمایت ویژه یی به عمل آمد.                                                                                                
چین در این هفته هم چنین میزبان یک اجلاس مهم منطقه یی دیگر بود که گستردگی و ارتباط مستقیم آن با نشست بریکس آن هم در فاصله یک روز در چین، نشاندهنده موج فزاینده ی منطقه گرایی و سهم خواهی قدرت های در حال رشد و نوظهور در نظام نوین بین المللی و نقش پیشگام پکن به عنوان دومین قدرت اقتصادی جهان و نماینده ی این طیف از کشورها تلقی می شد. اجلاس سالانه مجمع آسیایی "بوآئو ۲۰۱۱ " در روز جمعه ۱۵ آوریل در خاک چین با حضور سران کشورهای چین، روسیه، برزیل، آفریقای جنوبی و نخست وزیران کره جنوبی، اسپانیا و اوکراین در کنار نمایندگان گروه قدرتمند "آسه آن" مجموعه متنوعی را گرد هم جمع کرد که هرگونه تصمیم مشترک آنان می تواند نقش مسلم و تعیین کننده یی بر مسائل جهانی بگذارد. در این اجلاس که با شعار "توسعه فراگیر: برنامه های مشترک و چالش های جدید" آغاز گردید بیش از ۱۴۰۰ تن به نمایندگی از کشورهای مختلف از جمله سیاستمداران، محققان، صاحبان سرمایه، رهبران سندیکایی و نهادهای غیردولتی شرکت داشتند. رئیس جمهوری چین "هو جین تائو" ضمن تاکید بر سیاست راهبردی باز کشورش برای توسعه متوازن بین المللی بر تحقق توازن در درآمد و هزینه ها در روابط تجاری قول مساعد داد. رئیس جمهوری روسیه "دیمیتری مدودف" شرط موفقیت در توسعه فراگیر را دمکراتیک تر شدن روابط بین المللی و اصلاح ساختار مالی جهان بر شمرد. "دیلما روسف" رئیس جمهوری برزیل ضمن تمرکز بر فقر راه حل را در جلوگیری از افزایش تورم دانست و زوما نیز اعلام کرد "موضوع عمده نشست امسال مبنی بر توسعه فراگیر نشان می دهد که توسعه اقتصاد جهانی به مرحله کلیدی رسیده است". آنچه هم اکنون نظر صاحب نظران را به خود جلب کرده است موج جدید اجلاس ها و نشست های گروهبندی های منطقه یی جهت تغییر و اصلاح در نظام بین المللی و نقش پر رنگ تر کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور در تقسیم سهم از مدیریت اقتصادی – سیاسی در جهان معاصر است.





ناصر آغاجری

اخبار روز: 

کانون مدافعان حقوق کارگر: گزارش زیر واقعی و بلاواسطه است. واقعیت‌های تلخ و شیرینی را به ما می‌نمایاند که بیانگر وجود افکار مختلف در میان کارگران است. از طرفی آگاهی کارگران را در بخش‌های مختلف نشان می‌دهد و از طرف دیگر رقابت‌هایی را به نمایش می‌گذارد که در میان کارگران، بر اثر نیاز به کار و فشار معیشتی به وجود می‌آید. کارفرمایان همواره تلاش می‌کنند از وجود ناآگاهی و اختلافات قومیتی در میان کارگران استفاده کرده و با دامن زدن به آن مانع وحدت آنان شوند. از طرفی فشار فقر و بیکاری، بسیاری از کارگران شریف ولی ناآگاه را به تن دادن به خفت وا می‌دارد.
آنچه در زیر می‌خوانید واقعی و در بعضی اوقات تاسف‌برانگیز است. ولی امید است که با واگویه‌ی این واقعیات، فرهنگ همبستگی و وحدت کارگران روز به روز افزایش یافته تا با ایجاد تشکل‌های مستقل خود بتوانند حقوق از دست رفته‌شان را باز یابند.


شبی در خوابگاه کارگران پروژه‌ای
ناصر آغاجری

ده دقیقه قبل از پایان کار، ساعت هفده و بیست دقیقه صدای ناهنجار مینی‌سنگ‌ها در سنگ فرزهای بزرگ و صدای ژنراتورهای پرقدرت خاموش می‌شوند. آرامَش پایان کار،‌ آدم‌ها و ابزارها را در بر می‌گیرد. کارگران با سرعت لباس‌های کارشان را بیرون می‌آورند و دست و رو را از منبع آب کوچکی می‌شویند که کنار انبار کارگاه پیمانکار قرار دارد و در آیینه‌ی شکسته‌ای که با کمی گچ روی دیوار نصب کرده‌اند، سر و وضع خود را مرتب می‌کنند. شوق استراحت و برای بومیان رفتن به خانه، خستگی دوازده ساعت کار با لوله‌های ۶۰ اینچی (قطر ۱۵۰ سانتی) و ٨۴ اینچی (۲۱۰ سانتی) و لوله‌های یک و دو اینچی را از چهره‌ی کارگران دور می‌کند. ‌در حالی که با هم شوخی‌های دوستانه‌ای می‌کنند، با گام‌های تند از محل کار دور می‌شوند تا هر چه زودتر در زیر دوش آب، باقی‌مانده‌های پلیسه‌های آهن و خاک و آلودگی‌های مواد نفتی را از تن خود بزدایند.
ابراهیم تنها سه روز است که وارد پالایشگاه شده است. او مدت دوسال برای یک پیمانکار کوچک کار کرده بود ولی پیمانکار به جای پول، یک چک بی محل به ابراهیم داده که پس از ۴ ماه پاس نشده است. او که چند ماهی کار کرده بود، مجبور شد راهی این پروژه شود.
این پیمانکار هم از نوع دست سوم است. نه ابزار دارد و نه هیچ وسیله‌ی دیگر کار. او فامیل‌ یکی از مدیران کارفرماست، به طبع یک ریال پول ‌هم ندارد! او همیشه چشم انتظار است، انتظار نقد شدن صورت وضعیت‌ها (البته اگر کارفرما هم پول داشته باشد) تا پس از ۵ ماه، حقوق یک ماه کارگران را پرداخت کند. ابراهیم با شنیدن این واقعیت‌ها، روحیه کار کردن را از دست داده است. بیشتر کارهای امروزش دارای خطاهای نابخشودنی بود. ولی پیمانکار که از کارهای صنعتی و نفتی اطلاعی ندارد، متوجه خطاهای ابراهیم نشد.
ابراهیم با چهره‌ای افسرده که همه‌ی خطوطش به سمت پایین کشیده شده‌اند، بدون شتاب راهی خوابگاه است، درحالی که پاشنه‌های کفشش روی زمین کشیده می‌شود. برخلاف روزهای قبل برای رسدین به حمام شتابی نمی‌کند. کسی توجهی به حال و روز او ندارد چرا که در کارگاه، تازه وارد و غریبه است. دیرتر ازهمه به خوابگاه می رسد. در چنین زمانی تنها می‌تواند با آب سرد دوش بگیرد یا صبر کند تا نیمه شب.
خوابگاه از چندین سالن مستطیل بزرگ تشکیل شده که عرض بسیار کوچکی نسبت به طولش دارد. یک راهرو باریک که در دو طرفش اتاق‌های کوچک کارگری قرار دارد با ساختاری از بلوک. از این جهت تابستان‌ها گرم است و زمستان‌ها سرد. در هر اتاق سه تخت سه طبقه قرار دارد. فضای زندگی در این اتاق‌ها آنقدر کوچک است که همه ‌نمی‌توانند با هم شام یا نهار بخورند. اکثرا غذای شان را روی تخت خواب‌شان صرف می‌کنند.
یکی از هم اتاقی‌های ابراهیم، جوان بسیار پر انرژی به نام کوروش است که پس از دیدن قیافه‌ی در هم فرورفته‌ی ابراهیم، با اشاره به دوستانش، از آنها می‌خواهد با غریبه دوستانه و خودمانی برخورد کنند. کوروش رو به ابراهیم می‌کند:
- خیلی ناراحتی؟ کمکی از دست ما بر می‌آید؟
- ممنونم.
- گفتی اسمت چیه؟
- ابراهیم.
او از این ارتباط استقبال می‌کند و سوالات خود را در مورد حقوق مطرح می‌کند.
- این طور که یکی از کارگران می‌گفت که شما هنوز پس از ۴ ماه حقوق نگرفته اید. درسته؟
- و تازه معلوم نیست پس از این همه مدت بی پولی، کی دولت پولدار می‌شه تا پول صورت وضعیت‌های پیمانکار را بدهد. تازه خان هشتم خود پیمانکاره که دلش نمی‌آید پول به دست کارگرا بده.
احمد خود را به میان گفت و گو می‌اندازد:
- چرا ناراحتی؟ خدا بزرگه. اینجا که یک لقمه‌ی نان به ما می‌دن. ‌خانواده رو هم توکل کن. کی از گرسنگی مرده ؟ آن‌ها هم یک لقمه نان گیرشان می‌آید. تازه حقوقت را هم پس‌انداز کرده‌ای. اگر ۴ تا بز و میش داشته باشی که دیگه پادشاهی!
و با تبسم به همکاران نگاه می‌کند تا سخنرانی اش مورد تایید قرار گیرد. کوروش با خشم، نگاه تحقیرآمیزی به احمد می اندازد و می گوید:
- تو می‌تونی خفه بشی؟ آ‌خه مرد حسابی، همه که مثل تو از پشت کوه نیومدن. تازه دو روزه که چوب چوپانی ات را کنار گذاشته‌ای و الکترود دست گرفته ای.
احمد با دل‌شکستگی:
- مگه مُو چه گُفتُم؟
- چه کمکی از دست ما بر می‌آد؟ رودروایسی نکن. وضع همه‌ی ما مشابهه و تنها خودمان درد همدیگه رو می‌‌فهمیم و می‌تونیم به هم کمک کنیم.
ابراهیم از همدردی کارگران روحیه می گیرد:
- ممنونم، ولی فکر نکنم بتوانم با این وضع اینجا بمانم. درد یکی دوتا نیست. پول اجاره خانه را چند ماهه نداده‌ام. صاحب خانه شکایت کرده. تازه بچه‌ها برای مدرسه کلی خرج دارن. خورد و خوراک و... چک پیمانکار قبلی هم بیشتر یک کاغذ پاره‌ی بی‌اعتباره.
احمد می گوید:
- برو شکایت کن و چک رو اجرا بگذار.
- امروز فردا می‌کنه و تازه من وقت این کار را ندارم. باید کار کرد. والا چگونه می‌شود هزینه زندگی را پرداخت کرد؟
درب اتاق را می‌زنند.
- بفرما.
خدایار وارد می‌شود.
- خسته نباشید.
کوروش می گوید:
- خدایار امروز تو قسمت شما دعوا شده، ‌مگه نه؟
- آره جوشکار بیچاره را به قصد کشت کتک زدن.
- چرا؟
- هر کسی یه چیز می‌گه. ما که آخر نفهمیدیم اصل قضیه چیه؟
- خب بگو با جوشکار چه کردن و چرا؟
- ۴ جوان کمکی زیر ۱٨ سال که از فامیل‌های نزدیک مدیر پروژه پیمانکارن، از پشت سر با میل گرد زدن بغل صورت جوشکار. چشمش آسیب دیده. آن وقت ۴ نفری با پوتین، صورت و کمر و گردن جوشکار را لگدکوب کردن. بیچاره در دم بیهوش شد. تا اتاق عمل هنوز به هوش نیومده بود. تو بیمارستان گفتند: یک مهره گردن، دو مهره کمر، کتف و فک جوشکار شکسته و به احتمال زیاد یک چشمش را از دست می‌ده.
- خُب خُب حتما فامیل های پیمانکار فرار کرده اند و حالا تو راه کوه های بازُفت هستن.
- نه نتونستن فرار کنن. کارگران همه‌شان رو دستگیر کردن و تحویل حراست دادن. حالا هم در کلانتری شازندن.
- اگه مهره‌ی کمرش شکسته، فلج می‌شه.
- تو بیمارستان هم گفتن احتمالا برای همیشه فلج می‌شه، البته اگه از ضربه‌های میل گردی که به سرش زدن زنده بمونه.
سکوت و غم سنگینی با این خبرها برای چند لحظه همه را در خود فرو می برد. ابراهیم می گوید:
- آخه چرا این کار رو کردن؟
- یک عده می‌گن به یک نوجوان که کمکی او بوده، توهین رکیک کرده.
- نوجوان کم سن و سال، تو پالایشگاه چی می‌خواد؟ آن هم در این کارگاه خشن که به دلیل عدم پرداخت حقوق، به شدت عصبی و در حال انفجاره. مگر قانونی وجود نداره؟
- ای بابا کی می‌آید برای یک توهین این کار را بکنه. حتما مساله چیز دیگه ای. من شنیدم پیمانکار از جوشکار خیلی ناراحت و ناراضی بوده و می‌گفته: این جوشکار همه‌اش نق می‌زنه و با اینکارش دیگران را تحریک می‌کنه که کارفرما پول نمی‌ده. کارفرما هم می‌گه: دولت پول نداره. مبلغ صورت وضعیت‌ها را بدن. من چه کنم؟ آخر از قبر پدرم پول در بیاورم.
- بیچاره تازه داماد بود. یک ماه از ازدواجش می‌گذشت.
- حتما پول را برای بدهی‌های عروسی می‌خواسته!
- ای آقا از این به بعد باید با یک تفنگ برنو به پروژه بیایم. چون پیمانکارها دستور قتل ما رو صادر می‌کنن و بعد می‌گن پروژه یک پروژه ملی بود و این کارگر حاضر نبود مجانی کار کند.
- همین روزهاست که یه قانون و حکم جدید صادر کنند که علاوه بر بند "ز" و معافیت کارگاه‌های زیر ده نفر از قانون کار، پیمانکار حق داره و می‌تونه در صورت تشخیص مصلحت، کارگران را با شلاق وادار به کار بدون حقوق بکنه.
- و یا در کارگاه برایشان یک سلول انفرادی احداث کنن.
- پس خبر نداری! بعضی پیمانکارای دولتی از سال‌های قبل این کارو به صورت نیمه مخفی کردن. تو شرکت بزرگ ... یک گردن کلفت بزن بهادر را با حقوق بالا استخدام می‌کردند. ماموریت این فرد شناسایی کارگرانی بوده که از عدم پرداخت حقوق و یا به دلیل غذای بد اعتراض می‌کردند. این جناب، کارگرا رو با توهین به باد کتک می‌گرفت و بعد آن بیچاره مجبور می‌شد از کارگاه بره و صاحب شرکت، که خودش زمانی یک کارگر جوشکار بود، نفسی به راحتی می‌کشید. (در پروژه سیامکان بندر دیلم، بزن بهادر شرکت ... به نام تکنیسین برق استخدام شده بود) ولی تو شرکت ... در خوابگاه کنار ساحل یک اتاق مخصوص بازداشت کارگران نا ‌آرام قرار داده بودن. هنر بزرگ و مهم مدیر پروژه این شرکت، ورشکسته کردن پیمانکارای کوچیک و ماه‌ها حقوق کارگران این شرکت‌های کوچک رو ندادن بود. آن هم در سالهای ۷٨ و ۷۹ که زمان اوج کار توتال فرانسه بود...
- اینجا نه بندر عباسه و نه بندر دیلم و تازه معلوم نیست پیمانکار دستور این کار را داده باشد.
- ولی ۴ جوان کم سن و سال فامیل‌های نزدیک این "پیمانکار" یا به قول کارگران ایلیاتی "خان بختیاری" هستند.
- باز هم دلیل نمی‌شه. خوب نیست این حرف‌ها را بزنید.
- شاید تو هم فامیل پیمانکاری؟
- خفه شو "موری" ( نام یک طایفه‌ی بختیاری است). من می‌‌گم نباید بدون دلیل حرف بزنیم.
- وقتی مدیر پروژه فقط از طایفه بلیوند بختیاری کارگر استخدام می کنه، برای چیه؟
- به تو می گم بدون دلیل حرف می زنی برای اینه. مدیر پروژه بختیاری هست، اما بلیوند نیست.
- پس چرا در حد امکان فقط بلیوندها را استخدام می کنه؟
- چون اکثر ایلیاتی‌ها، هم چنین بلیوند‌ها، از همه‌ی طوایف بختیاری فقیرتر و گرسنه‌ترن. آنها همین که اینجا یک شام و ناهار و صبحانه می‌خورند، شکرگذارن.
- خدا پدرت را بیامرزد. خُب همین بدبخت‌ها هستند که هر چه پیمانکار بگویید با همه‌ی وجود انجام می‌دن.
- ولی بلیوندها این کار را نکردن. آنها اعتصاب‌شکن هستند، ولی آدمکش نیستن.
- قضاوت شما دونفر درست نیست. چون همه بلیوندها این طور نیستند. احترام به دیگران را فراموش نکنید.
احمد برای همه چای می‌ریزد و زیرکانه موضوع بحث را عوض می‌کند. رو به ابراهیم :
- بهتره تو زن و بچه‌هاتو ببری به روستای تان.
- کدام روستا؟ پدر پدرم وقتی از روستا برای کار به آبادان رفت یک بازیار بود. (کارگر کشاورزی که زمین، ‌دام و ابزار کار ندارد) من حتا اسم آن روستا را هم نمی‌دانم. در آنجا ما چیزی نداریم که به آنجا برویم. تازه درس و مدرسه بچه‌ها چی می‌شه؟
- خدا کریمه.
کوروش با عصبانیت رو به احمد می‌گوید:
- جان عزیزت تو دیگه حرف نزن.
- ببین ابراهیم، همه‌ی پروژه‌های بزرگ به وسیله‌ی دولت تعطیل شده‌‌اند. کجا می‌توانی کار گیر بیاری؟ اگر تحمل کنی پس از ۴ ما ه صاحب حقوق می‌شوی.
- دیگه خسته شدم. پیمانکاری نیست که چند ماه از حقوق مرا نخورده باشد. خانه و زندگی همه‌شان هم تو امریکاست. همین طور حساب‌های بانکی‌شان. ‌همیشه نگران اجاره خانه، هزینه خورد و خوراک، هزینه درس بچه‌ها و نرخ گرانی هستم که هر روز با قدرت خرید ما فاصله بیشتری می‌گیرد. هیچ قانونی هم تو این مملکت وجود نداره که هوای ما رو داشته باشه. ولی هر روز به نام خصوصی‌سازی و حمایت از سرمایه‌گذاری بخشی از حقوق کارگران را پایمال می‌کنن و هر نهادی به خودش حق می‌ده قانون تصویب کنه و زندگی خانواده‌های کارگران را باز هم بیشتر به زیر خط فقر بکشه.
- از اینجا بری چه کار می‌کنی؟
- می‌رم بندر.
- بندر که کار نیست.
ابراهیم با پوزخند:
- می‌رم چندلول تریاک می‌یارم اصفهان و حقوق یک سال رو در می‌آرم.
- ای بابا اگه به این سادگی‌ها بود که کسی در پروژه نمی‌ماند.
خنده‌ی کارگران.
- مسلما به این سادگی‌ها نیست و کلی خطرناکه. ولی مگر راه دیگری باقی مانده؟
یکی از کارگران نسل دومی:
- کارگرایی مثل ما قادر نیستند شرایط ناهنجار امروزی را تحمل کنند. چون شرایط کار و درآمد طبقه‌ی کارگر به اوج بحران خود رسیده و هر روز این روند سرعت بیشتری می‌گیره. همین کورورش را که می‌بینین ٣۲ سال دارد و دو فرزند، ولی همسرش نتونست شرایط این نوع زندگی را تحمل کنه و کوروش را ترک کرده. تو زندگی همه‌ی ما، هزارتا بدبختی و چاله و چوله هست. ما دیگه نمی‌تونیم ماه‌ها بی پولی رو تحمل کنیم.
- زندگی یک کارگر پروژه‌ای رو لبه‌ی تیغه. در هر صورت تکه پاره می‌شه.
یکی از کارگران از راهرویی که یک تلویزیون در آن کار گذاشته‌اند خود را به اتاق کورورش می رساند و با هیجان می گوید:
- بچه‌ها، اخبار اخبار.
- چیه مگه؟
- میگه کارخانه‌های پارس الکتریک هم با این همه سال سابقه و تجربه، تعطیل شده.
- چرا؟
- واردات! واردات ارزان از برداران چینی.
- آخه چطور میشه آنها هم ارزان تولید کنن و هم سود ببرن و ما نتونیم؟
- ما هم می‌تونیم. ولی..
- ولی چه؟
- تا به حال، دولتی تو ایران پا نگرفته که واقعا قصد توسعه صنعتی و عملی در کشور را داشته باشد.
- همین ؟
- بله همین. در مملکتی که حتا مقدسین اش سجاده و نماز شب و دعا را رها کرده‌اند و تاجر واردات شکر شده‌اند و یکی از آنها واردات وسایل الکتریکی و ...، چطور می‌تونه پیشرفت کنه؟
- آره راست می‌گه. یه پول نفت داریم و هزار تا شرکت بین‌المللی واردات.
- از صادرات خبری نیست.
- چرا بابا از دوره‌ی هخامنشیان تا حالا کشمش و قالی و کشک صادر می‌کنیم!!
خنده‌ی کارگران.
- بهتره کمی واقع بین باشیم. ما صادرکننده مواد خام پتروشیمی هم هستیم.
- برو بابا خدا روزیت را یک جای دیگر بدهد. همان هم برای تولید بنزین دارد تعطیل می‌شود. آن هم بنزینی بسیار گران با ضایعات محیط زیستی بسیار بالا.
احمد از ته دل می‌گوید:
- خدا را شکر، حداقل یک بازنشستگی داریم. اگر بتوانیم مدت کار را به ٣۰ سال برسانیم، می‌توانیم یه نفس راحت بکشیم.
ابراهیم:
- تو که واقعا از مرحله خیلی پرتی. بهتره بری توی همان کوه‌های بازُفت دنبال گوسفندات. مرد حسابی وقتی با شعار خصوصی‌سازی، همه‌ی صنایع تولیدی را حراج کردن و همه را به اصطلاح به بخش خصوصی دادن، حتا تنها سازمان خصوصی ایران (تامین اجتماعی) رو که متعلق به میلیون‌ها کارگر بود، چه آنها که مُردن و چه آنها که دارن کار می‌کنن، به دولت واگذار کردن. چرا؟ این سازمان مال ماست. ‌تازه می‌گویند خصوصی سازی، نه اینکه یک بخش خصوصی را دولتی کنند. آره عزیزم چون این سازمان پول داشت، باید دولتی بشه. فردا اگر بازنشستگی را به ٣۵ الی ۴۰ سال هم برسانند عجیب نیست.
احمد:
- بچه‌ها تو رو خدا! سر ما را بردین. دیگه بسه به جای حرف‌های صد تا یک غاز، فکری برای ابراهیم بکنید.
کارگر آبادانی:
- هیچ راهی وجود نداره. تا آدم‌های گشنه‌ای مثل تو، توی پروژه کار می‌کنن، هیچ وقت هیچ کار مثبتی نمی‌توان انجام داد.
احمد با عصبانیت و با لهجه لری:
- مگه من از تو چه کم دارم؟ از تو بیشتر کار نمی کنم؟ که می‌کنم. م...
- تو یه ایلیاتی هستی. تو نمی‌فهمی من چه می‌گویم.
احمد خود را آماده‌ی یک درگیری فیزیکی می‌کند.
- وقتی از شما خواستیم با ما اعتصاب کنید تا پس از ۵ ماه یک حقوق بگیریم، هیچ کدامتان همراهی نکردید. شما عادت کرده‌اید هیچ نخورید. زن و فرزندتان هم توی کوه و دره یک علف کوهی می‌چینن و می‌خورن. کرایه هم که نمی‌دهید. به دنبال یک الاغ، زمستان تو گرمسیرید و تابستان در سردسیر، با یک چادر و چند بز زندگی می‌کنید.
کوروش که متوجه حالت تهاجمی احمد شده، به سرعت خودرا به او می رساند و قبل از حمله‌ی احمد، مانع او می شود.
- احمد درست نیست.
کوروش استاد فنی احمد است و احمد از او حرف شنوی دارد. احمد باخشم:
- تو هم‌اش به روستائیان و عشایر توهین می‌کنی. چه هیزم تری به تو فروختن؟ تو اگر می‌خواهی اعتصاب کنی، برو اعتصاب کن. چه کار ما داری؟ هی هر دقیقه از اعتصاب می‌گی. تو فکر می‌کنی من به خاطر تو که معلوم نیست کی هستی و از کجا آمده ای، پسر عمویم (مدیر پروژه) را ول می‌کنم؟ ما مثل شما شهری‌ها بی‌غیرت نیستیم.
صداها به عربده تبدیل شده، ولی با پادرمیانی کورورش و ابراهیم، ‌آرامش به اتاق بر می گردد. ابراهیم با اندوه به روی تختش می رود و سیگاری روشن می کند. احمد در حالی که غرولند می‌کند و توقع کارگران برای اعتصاب را غیرعقلانی اعلام می‌کند، به گوشه‌ای می خزد و برای خودش چای می ریزد. کورروش برای ایجاد یک جو دوستانه، احمد را خطاب قرار می دهد:
- احمد توی عسلویه کار کرده ای؟
- آره. ‌سال ٨۴ کمکی فیتر بودم.
- فاز ۹ و ۱۰ را می‌گویم.
- نه. ‌چرا؟
- آنجا هم به دلیل عدم پرداخت حقوق کارگران، محیط کارگاه به شدت عصبی و کارگران پرخاشگر بودند. ولی کارگران مانند اینجا فشارهای روحی را روی هم خالی نمی‌کردن.
- کدام شرکت؟
- سال ٨۴ فاز ۹ و ۱۰ شرکت ... حقوق ۵ ماه کارگران را پرداخت نکرده بود. آن هم حقوق ۵۰۰ الی ۶۰۰ کارگر فنی را. ‌ولی کارگران نفرت و خشم خود را به سوی کارفرماها هدف گرفتند. به هر حال شرکت‌های پیمانکاری که کارهای میلیاردی بر می‌دارند، باید توان پرداخت حقوق کارگران را داشته باشند. نه این که پول صورت وضعیت‌ها را به بانک‌های امریکا یا اروپا بفرستند و یا ماشین آلات گران خریداری کنند و بعد به دروغ اعلام کنند که پول نداریم. به هر حال، همه‌ی کارگران یک دل و یک دست، اعتصاب کردند. سه روز اعتصاب ادامه داشت. رییس آگاهی عسلویه دخالت کرد و شرکت پذیرفت تا ۲۰ روز دیگر، حقوق کارگران را پرداخت کند. ولی بعد از ۲۰ روز، باز هم از پرداخت حقوق خبری نشد. در حالی که کارگران، این ۲۰ روز را با جان و دل کار می‌کردند، آن هم در آن جهنم عسلویه. باز اعتصاب پر تنش، یک هفته کارگاه را تعطیل کرد. کارگرانی که مایوس شده بودند و می‌دیدند هیچ قانونی از حقوق اولیه و مسلم آنها حمایت نمی‌کند، استعفا دادند و کارفرما هم برای تسویه حساب، چک دو ماه بعد را می‌داد که پس از دوماه هم، معلوم نبود که چندماه دیگر باید به دنبال کارهای قانونی چک‌های بدون اعتبار بدوند. شاید باور نکنید ولی چک‌های شرکت پس از ٨ ماه به پول تبدیل شد. ‌۵ ماه هم که حقوق نداده بودند پس می‌شود ۱٣ ماه عدم دریافت حقوق. آیا این برده‌داری نیست؟
- احمد جان چی می‌گی؟ کارگرا نباید اعتصاب می‌کردن؟ احمد می‌دونی سیزده ماه، خانواده‌ی یک کارگر بدون حقوق، چه رنجی برده اند؟ اعصاب خرد شده‌ی آنها قابل درمان است؟ زندگی ما، تو خانه هم، پر از چالش‌های دردناکه و قربانیان اصلی این زندگی، بچه‌هامون هستن.
احمد:
- مگه قانون وجود نداره؟
- عملا نه.
- ولی هر روز یک قانون جدید تدوین می‌کنن تا حقوق بیشتری از کارگران پایمال بشه.
- مگه می‌شه؟ چرا از خودت حرف در می‌آری؟
- تو راست می‌گویی. وقتی نه روزنامه می‌خوانی و نه حتا اخبار گوش می‌دهی، همه‌اش تو حاشیه‌های کار و زندگی سرگردانی، مسلما از هیچی اطلاع نداری.
- مثل چی؟
- مثل بند "ز" که مجمع مصلحت نظام، برای خوش آیند سرمایه‌گذاری‌ها تدوین کرده و یا معافیت کارگاه‌های زیر ده نفر را از قانون کار، که دولت اصلاح‌طلب و مجلس ششم اصلاح‌طلب تصویب کرد و دولت بعدی برای رقابت اعلام کرد که کارگاه‌های زیر ۵۰ نفر باید از قانون کار معاف شوند که مجلس نپذیرفت.
- برادر شما در این دنیا زندگی نمی‌کنید.
احمد که تحت تاثیر منطق کوروش قرار گرفته است،‌ می گوید:
- بابا بگو آخر کارگران رامشیر چه کردند؟ یک عده که تسویه نکرده بودند، وقتی دیدند تعطیل شدن کارگاه هم هیچ تاثیری ندارد و کارفرما قصد پرداخت حقوق کارگران را ندارد، کارگران با لوله اسکافل افتادند به جان آنچه که ساخته بودند و به تخریب کارگاه پرداختند و ماشین آلات پیمانکار را در هم شکستند. پیمانکار با وقاحت به میان کارگران آمد تا جلوی خرابکاری را بگیرد. یکی از کارگران که بیش از حد درمانده شده بود، با چاقو کارفرما را مضروب کرد. به سرعت او را از عسلویه به بوشهر رساندند. ولی مجبور شدند برای نجات جان پیمانکار، او را با هواپیما روانه‌ی بیمارستان‌های تهران کنند.
یکی از کارگران:
- به به! دستشان درد نکند.
- به به و زهر مار! ما که ولگرد و چاقوکش نیستیم. به جای این کارهای احمقانه، باید اتحادیه و سندیکا تشکیل بدهیم.
- خودت هم می‌دانی که این کار غیرممکنه.
- چرا ؟
- چون قانون با آن مخالف است و از تشکیل آن جلوگیری می‌کند.
- کدام قانون؟ اگر قانون اساسی رو می گی که اعلام کرده برای تشکیل سازمان‌های صنفی احتیاج به موافقت دولت نیست. که البته همین قانون هم وارونه اجرا می‌شه. این دیگر از ضعف و ناتوانی و ناآگاهی ماست. قانون اشکالی ندارد. مجری برای منافع خودش از قدرت سوءاستفاده می‌کنه.
- خب. کورورش حرف تو درست. ولی از کجا معلومه که سندیکا بتونه مشکلات ما را حل کنه؟
- وقتی همه می‌بینیم دولتی که مردم سرکار آوردند، با آن شعارهای تند و تیزشان که حکومت عدل علی، مستضعفان و ... ایران را گلستان می‌کند و می‌گفتند پیغمبر بازوی کارگر را می‌بوسد یا خدا هم کارگر است و... حالا همه‌اش قوانین ضد کارگری تصویب می‌کنه و منابع ملی را که به همه‌ی مردم تعلق داره، بین سرمایه‌دارای نوکیسه به نام خصوصی‌سازی تقسیم می‌کنه؛ سندیکا چه کار می‌تونه بکنه؟
کوروش:
- تو قبول داری که بیمه و تامین اجتماعی در زندگی ما کارگران چقدر تاثیر داره؟
- آره.
- کی این سازمان را به وجود آورد؟
- از زمان شاه بود.
- اینکه جواب نشد. یعنی شاه دلش برای کارگران می‌سوخت؟ نه عزیزم. تو اون سال‌های دور که ما به دنیا نیامده بودیم،‌ اتحادیه‌ها و سندیکاهای بزرگ کارگری، کارگران سراسر ایران رو متحد کرده بودند و با قدرت اعتصابات، شرکت نفت انگلیس و دولت را فلج کردن و آنها را وادار کردن تا این سازمان کارگری را، با حداقل پس‌انداز خود کارگران، به وجود بیارند. شاه یک دهه بعد توانست با کودتای ارتش و حمایت آمریکا، کارگران رو سرکوب کنه و سازمان را به خواهرش اشرف سپرد تا اشرف خانم، هزینه‌ی باخت‌های کلان‌شو تو قمارخانه‌های امریکا و اروپا، را از جیب کارگران پرداخت کنه.
- مگر حالا این سازمان خصوصی رو که مال ماست، دولتی نکرده اند؟
- ثروت‌ها و منابع کشور را به نام خصوصی‌سازی، به این و آن دادن و می‌دن. و از همه خنده‌دارتر این است که به نام خصوصی‌سازی، یک سازمان خصوصی متعلق به کارگران را دولتی می‌کنند. یک بام و دو هوا که می‌گن اینه.
درب اتاق کوبیده می شود. یک جوشکار خواب آلود وارد می شود:
- بچه‌ها مگه فردا کارگاه تعطیله؟
- نه. چرا؟
- بابا همه خسته‌ایم و صبح زود هم باید بریم سر کار. ‌سر و صدای شما هم که آسایش رو به هم زده.
جوشکار با اخم در را می بندد و می رود.
واقعا دیر وقت است و می‌بایست برای کار فردا استراحت کرد. همه آماده‌ی خواب می شوند تا برای کار فردا نیرو ذخیره کنند.

۲ اسفند ٨۹
ناصر آغاجری



نگاهی به اشتغال در کردستان



شرایط کارگران استان‌های محروم و توسعه نیافته ایران از شهرهای دیگر ابتدایی‌تر و سخت‌تر است. نرخ بیکاری و اخراج در مناطق کردنشین بالاتر از مناطق مرکزی است و تشکل‌های صنفی نیز با سرکوب و نگاه امنیتی از دور خارج شده‌اند.



کارگران کرد با ایجاد تشکلی به نام "اتحادیه صنعتگر" در سال ۱۳۶۵، تغییراتی در شرایط کارگران سنندج، به ویژه کارگران زیر ۱۵ سال، ایجاد کرده بودند. اول ماه مه به کوشش فعالان کارگری، به روزی اجتماعی و صنفی مبدل شده بود.

 این‌گونه دستاوردها در سال‌های اخیر به‌دلیل فشارهای امنیتی و سیاسی، به فراموشی سپرده شده‌اند و کارگاه‌‌ها و کارخانه‌های موجود در مناطق کردنشین نیز در مواجهه با رکود تولید، کارگران معدود خود را اخراج یا تعدیل می‌کنند. نیروی کار موجود در این مناطق، بیشتر از راه کول‌بری یا داد و ستد قاچاق کالا در مناطق مرزی روزی خود را به دست می‌آورد.

 مسعود کردپور، روزنامه‌نگار و فعال مدنی مقیم سنندج، در گفتگو با دویچه‌وله، ضمن مرور نکات یادشده، از شرایط کاری دختران و زنان قالیباف منطقه نیز می‌گوید.   



دویچه‌وله: هموطنان کرد شکایت می‌کنند که مناطق کردنشین به اندازه کافی توسعه نیافته‌اند و سطح کارآفرینی در آنها بسیار نازل است. وضعیت اشتغال و نرخ بیکاری در کردستان چگونه است؟



مسعود کردپورمسعود کردپور:  نرخ بیکاری در کردستان پیوسته بالا می‌رود زیرا میزان اشتغال متناسب با رشد جمعیت آن نیست. هم‌زمان آمارهایی که دولت در باره بیکاری موجود در کردستان اعلام می‌کند، با واقعیت تطابق ندارد و نمایندگان منطقه هم به این موضوع اعتراض کرده‌اند.

 در بیشتر خانواده‌های کرد، یک نفر کار می‌کند و چند نفر بیکار از حقوق همان یک نفر می‌خورند. مشکلات اجتماعی به همین دلیل زیادتر شده و طلاق و اعتیاد و قاچاق مرزی و هم‌چنین آمار زندانیان به همین ترتیب افزایش یافته‌اند.



شما خودتان آمار مستقیم و مشخصی از نرخ بیکاری در کردستان دارید که بتوان تفاوتش با آمار دولتی را نشان داد؟

 نه ما از شواهد صحبت می‌کنیم. خود حاکمیت هم به دلیل آن که اساسا وضعیت اقتصادی در کشور امنیتی شده، آمارها را محرمانه می‌داند و رسما اعلام نمی‌کند.

 رییس جمهور به سنندج  آمد و گفت مشکل بیکاری را در کل کشور حل می‌کنیم. ولی آنچه می‌دانیم این است که رشد اقتصادی کشور صفر است و مسلما این نرخ، در مناطق محروم مانند کردستان و بلوچستان زیر صفر است.

 شما این همه افراد را می‌بینید که کول‌بری می‌کنند و به‌همین خاطرهم کشته می‌شوند. همین پدیده "کول‌بری" نشان می‌دهد که وضعیت اقتصادی منطقه چقدر بد است که مردم مجبورند به کاری رو بیاورند که نگاه امنیتی به آن می‌شود و خطر تیراندازی و مرگ در آن وجود دارد. 



در حال حاضر کارخانه‌های عمده در کردستان چگونه کار می‌کنند؟ آیا مانند سایر نقاط ایران با ظرفیت‌های پایین می‌چرخند یا کارگران خود را اخراج کرده ‌و تعطیل شده‌اند؟

 البته در کردستان کارخانه‌ای وجود ندارد و تنها کارگاه‌های محلی و کوچک هستند که در برخی شهرها مانند سنندج با ظرفیت پایین کار می‌کنند. الان واردات کشورهای همجوار و چین خیلی زیاد است و این کارگاه‌ها اصلا نمی‌توانند با تولیدات وارداتی که به مراتب ارزان‌تر هستند، رقابت کنند.

 صاحب‌کاران و مسئولان این کارگاه‌ها بسیاری کارگران را اخراج کرده‌اند.  کارگران هم تشکل صنفی ندارند، چون اجازه نیست و سرکوب می‌شود. آنها وقتی بیکار می‌شوند، اعتراضی نمی‌کنند و دنبال شغل دیگری می‌روند.



 فهرستی طولانی از  نام کارخانه‌هایی چون سیمان، آرد، لاستیک‌سازی، تراکتورسازی، ماءالشعیر، آجر ماشینی یا آلومینیوم در اطلاعات مربوط به کردستان به چشم می‌خورد. این‌ها را شما کارگاه می‌دانید؟

 اینها نسبت به کارخانه‌های بزرگ اراک و قزوین و تهران و اصفهان واقعا چیزی نیستند. اصلا قابل مقایسه با ذوب آهن و فولاد مبارکه و نساجی‌های کشور یا ایران خودرو نیستند. اینها زیر ۱۰۰ نفر و حداکثر ۲۰۰ نفر کارگر دارند در حالی‌که کارخانه‌های بزرگ دیگر، هزاران کارگر و کارمند دارند. 



کارگاه‌ها یا کارخانه‌های موجود در کردستان بیشتر خصوصی اند یا دولتی؟

 بیشتر تعاونی هستند و با وام‌های دولتی اداره می‌شوند و بخشی هم خصوصی هستند. بعضی از آنها هم نمی‌توانند وام‌های خود را پرداخت کنند و پس از ورشکستگی توسط بانک‌هایی که وام داده‌اند، مصادره می‌شوند.



آیا ممر درآمد عمده‌ی مردم در مناطق کردنشین کول‌بری یا کشاورزی است؟

 در مناطق مرزی بیشتر همان کول‌بری است. منبع در‌آمد آنها فروش کالاهایی است که از عراق یا ترکیه وارد می‌کنند. بخش دیگری از مردم هم از کشاورزی ارتزاق می‌کنند که اگر خشکسالی نباشد، تا حدودی درآمد دارد. بقیه هم کارمندان اداره‌های دولتی هستند.




نحوه قرارداد یا بیمه ‌کارگران در کارگاه‌هایی که صحبت‌اش را می‌کنید، به چه ترتیب است؟

 بعضی صاحب‌کاران سعی می‌کنند از پرداخت بیمه طفره روند و کارگران را روزمزد و با قرارداد کوتاه مدت به کار می‌گیرند. کار کودکان هم زیاد است. علتش هم این است که دیگر الان تحصیلات معنا نمی‌دهد و خیلی‌ها که به دانشگاه رفته‌اند، بیکار مانده‌اند. برای همین افراد زیر دیپلم و کم سن ترک تحصیل می‌کنند و می‌روند کار تا کمک خرج خانواده باشند.



قبلا در خبرها از فعالیت سندیکاهایی چون کارگران خباز می خواندیم. الان دیگر هیچ تشکل و فعالیتی در مناطق کردنشین نیست؟


نه متاسفانه به دلیل نگاه امنیتی حاکمیت، دیگر کمترکسی حاضر به پرداخت هزینه برای این‌کارهاست.



در سنندج نیز معمولا  به مناسبت روز جهانی کارگر، فعالان کارگری و مدنی مراسمی برگزار می‌کردند. امسال خبری هست؟


فکر نمی‌کنم. ممکن است گروه‌های چپ در خارج از شهرها مراسمی بگیرند، اما در شهرها احتمالا تنها سازمان‌های دولتی برنامه می‌گذارند. پارسال هم به صورت خیلی محدود مراسمی برگزار شد.



در مورد وضعیت کارگران زن چه می‌توانید بگویید؟

 آنها بیشتر در بخش قالی بافی کار می‌کنند و خیلی مظلوم هستند. در بخش کشاورزی هم همینطور که اصلا کسی آنها را حساب نمی‌آورد. فرش "اوشار" که فارس‌ها به آن "افشار" می‌گویند، فرشی بسیار مرغوب و معروف است که به اروپا هم صادر می‌شود. زندگی بیشتر آنها از راه تولید و فروش این فرش تامین می‌شود.


این قالیبافان حتی در کارگاه کار نمی‌کنند. صاحب‌کارها به دختران و زنان روستایی نخ و پشم و نقشه و وسایل قالیبافی می‌دهند و آنها را اکثرا در خانه‌های خود به‌کار می‌گیرند. هیچ نظارتی روی کار این زنان مظلوم نیست.


این دختران و زنان در کارگاه‌های نمور، کثیف و تاریک کار می‌کنند و به همین دلیل به بیماری‌های مفاصل و تنفسی و حتی سل مبتلا می‌شوند. اکثر آنها بیسوادند، به شرایط خود عادت کرده‌اند و اعتراضی نمی‌کنند.



مهیندخت مصباح

تحریریه: کیواندخت قهاری



اعلام عقب‌نشینی نیروهای قذافی از مصراته

سربازان قذافی در مصراته

در پی ادامه حملات هوایی ناتو و اعزام هواپیماهای بی‌سرنشین آمریکایی به لیبی، رژیم قذافی اعلام کرد که به محاصره مصراته پایان خواهد داد. به گفته مسئولان دولتی، از این پس قبایل طرفدار قذافی با شورشیان برخورد خواهند کرد.

در پی نبردهای خونین در مصراته رژیم معمر قذافی اعلام کرد که از محاصره این شهر دست برخواهد داشت و از مواضع خود در درون مصراته و از اطراف آن عقب‌نشینی خواهد کرد. مصراته، سومین شهر بزرگ لیبی، در هفته گذشته شاهد سهمگین‌ترین نبردها از زمان بروز ناآرامی‌ها تاکنون بوده است.
 خالد کعیم، معاون وزیر امور خارجه لیبی، در روز جمعه (۲ اردیبهشت/۲۲ آوریل) در طرابلس اعلام کرد که با خروج نیروهای ارتش لیبی «وضعیت شهر از این پس توسط قبایل منطقه تعیین خواهد شد». به گفته وی، «قبایل طرفدار قذافی، بر خلاف ارتش لیبی، با مماشات با مخالفان برخورد نخواهند کرد».
 کعیم مدعی شد که ارتش لیبی خواهان «جراحی دقیق» در مصراته بوده‌، اما با توجه به حملات هوایی ناتو این راه‌حل به بن‌بست رسیده است. به گفته شاهدان عینی و خبرنگاران خارجی، در هفته گذشته نیروهای قذافی مصراته را مورد حملات موشکی و خمپاره‌ای قرار دادند و شهر را به ویرانی کشاندند. به گفته معاون وزیر امورخارجه قذافی، «قبایل اطراف مصراته از وضعیت موجود ناراضی هستند و از ارتش لیبی خواسته بودند که این مشکل را حل کند، در غیر این‌صورت خود به مصراته رفته و مشکل را از طریق جنگ علیه شورشیان حل خواهند کرد».
 حمد بانی، یکی از سخنگویان شورشیان در بنغازی، در واکنش به سخنان مسئولان رژیم قذافی گفت: «ما نمی‌دانیم کدام قبایل هم‌اکنون حاضر به پشتیبانی از قذافی هستند.» بانی افزود، اظهارات کعیم نشان‌گر آن است که «قذافی حاضر به قبول شکست در مصراته نیست» و برای بالا نگاه داشتن روحیه طرفداران خود چنین سخنانی را اعلام می‌کند. بانی تصریح کرد که «بر خلاف خواست قذافی، لیبی به صورت متحد علیه رژیم او است».
 سخنگوی شورشیان تاکید کرد که «با ترک نیروهای قذافی از مصراته نبردها به پایان خواهد رسید، اما بعید است که رژیم قذافی به وعده‌های جدید خود گردن نهد». به گفته کارشناسان سیاسی، اعلام آمادگی آمریکا برای اعزام هواپیماهای بی‌سرنشین و تلاش‌های مستقیم نظامی این کشور سبب موضع‌گیری جدید رژیم قذافی شده است. هواپیماهای بی‌سرنشین آمریکا در ارتفاع کمتری پرواز می‌کنند و قادر به شناسایی دقیق از مواضع دشمن و انهدام آن‌ها هستند. ناتو از شورشیان و مردم لیبی خواسته است که از نیروهای رژیم قذافی فاصله بیشتری بگیرند تا به خطا در تیررس حملات هوایی ناتو قرار نگیرند.

پشتیبانی آمریکا و فرانسه از دولت انتقالی در بنغازی
 خبر خروج احتمالی سربازان قذافی از مصراته در حالی منتشر می‌شود که در شامگاه جمعه و بامداد شنبه (۳ اردیبهشت/۲۳ آوریل) ناتو به حملات هوایی خود در طرابلس، پایتخت لیبی، ادامه داد.
سناتور جان مک‌کین، رقیب باراک اوباما در انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته آمریکا، در دیداری از بنغازی خواستار پشتیبانی بین‌المللی از مخالفان و شورشیان شد. مک‌کین از آمریکا خواست که دولت انتقالی در بنغازی را به عنوان نماینده واقعی لیبی به رسمیت شناسد.
نیکلا سارکوزی، رئیس‌جمهور فرانسه، نیز اعلام کرد که درصدد دیداری از بنغازی است. به گفته خبرگزاری فرانسه، سارکوزی پیشتر پشتیبانی خود را از دولت انتقالی اعلام کرده بود، اما وی در عین حال به مخالفان وعده داده است که بزودی سفری به بنغازی خواهد داشت.
 نیروهای شورشی در روز جمعه در جنوب‌غربی طرابلس موفق شدند گذرگاه مرزی با کشور تونس را به تصرف خود درآورند. این در حالی است که اغلب مرزهای غربی لیبی همچنان در دست نیروهای طرفدار قذافی است که از خروج آوارگان از کشور جلوگیری می‌کنند. از زمان آغاز ناآرامی‌ها تاکنون حدود ۵۰۰ هزار نفر لیبی را ترک کرده‌اند.


راه‌پیمایی‌های عید پاک در آلمان علیه انرژی اتمی و جنگ



راه‌پیمایی روز جمعه، ۲۲ آوریل، علیه انرژی اتمی در ایالت مکلن‌بورگ ـ فورپومرن آلمان

در دومین روز از راه‌پیمایی‌های ایام عید پاک در آلمان هزاران نفر علیه اشاعه‌ی سلاح‌های هسته‌ای، جنگ و حضور ناتو در لیبی تظاهرات کردند. در راه‌پیمایی‌های امسال آلمان مخالفت با کاربرد انرژی اتمی جایگاه ویژه‌ای دارد.


هزاران نفر از مردم آلمان در ادامه‌ی راه‌پیمایی‌های عید پاک در شهرهای مختلف این کشور در دفاع از صلح و علیه کاربرد انرژی هسته‌ای دست به تظاهرات زدند.


راه‌پیمایی‌های عید پاک در آلمان از جمعه (۲۲ آوریل/۲ اردیبهشت)، روز مصلوب شدن عیسی مسیح، آغاز شد و قرار است تا دوشنبه  (۲۵ آوریل/۵ اردیبهشت) ادامه یابد. سازمان‌دهندگان این راه‌پیمایی‌ها فعالان جنبش صلح، مخالفان انرژی اتمی و مدافعان محیط زیست و حفاظت از طبیعت هستند.


قرار است در ایام عید پاک بیش از ۸۰ گرد‌هم‌آیی و مراسم مختلف در سراسر کشور آلمان اجرا شود.


تظاهر‌کنندگان خواستار پایان بخشیدن هر چه سریع‌تر به کاربرد انرژی اتمی و پایان فوری جنگ در افغانستان و عراق و همچنین برقراری هر چه زودتر آتش‌بس در لیبی شده‌اند.


آنها همچنین خواستار کاهش قابل ملاحظه‌ی مخارج نظامی دولت آلمان و استفاده از آن در امور اجتماعی هستند. تظاهرکنندگان همچنین به تبلیغ برای استخدام سربازان جدید در اماکن عمومی مانند آژانس‌های کاریابی اعتراض کرده‌اند.



راه‌پیمایی‌های عید پاک در شهرهای مختلف



شهر برلین شاهد حضور حدود ۱۵۰۰ نفر در راه‌پیمایی‌های عید پاک بود. بر روی پارچه‌نوشته‌های آنها نوشته شده بود: «خورشید باید بدرخشد، نه ما» و «از غیر نظامیان در برابر ناتو حمایت کنید».


در شهر ماینتس نیز صدها تظاهرکننده با شعارهایی علیه «جنگ و خشونت» در خیابان‌های مرکزی شهر راه‌پیمایی کردند.


همچنین در شهرهای هامبورگ، هانوفر، برمن، اشتوتگارت، مونیخ و

در مونیخ تظاهرکنندگان که شمار آنها به صدها تن می‌رسید شعار «چرخش سیاست به نفع صلح و نظم عادلانه‌ی جهانی» را سر دادند.



مخالفت با انرژی اتمی



در بسیاری‌از ایالت‌ها، از جمله در بادن وورتمبرگ، مخالفت با ادامه‌ی استفاده از انرژی اتمی در محور اعتراض‌ها قرار داشت. قرار است در برابر نیروگاه‌های اتمی کرومل و برونزبوتل مراسمی انجام شود.


همچنین در دویس‌بورگ، واقع در ایالت نوردراین ‌وست‌فالن، تظاهرکنندگان خواستار خروج سربازان آلمانی از افغانستان و پایان بخشیدن به استفاده از انرژی اتمی شدند.


در ایالت هسن نیز قرار است در راه‌پیمایی‌های ۴ روزه‌ی عید پاک تظاهراتی بزرگ علیه ادامه‌ی کار نیروگاه اتمی بیبلیس برپا شود. قرار است برخی از سیاست‌مداران آلمان در این گردهم‌آیی شرکت کنند.


به گفته‌ی پلیس، حدود ۱۵۰ نفر نیز در هامبورگ تظاهرات کردند و خواستار خروج ارتش آلمان از افغانستان و از بین بردن سلاح‌های هسته‌ای شدند.



پیشینه‌ی راه‌پیمایی‌های صلح در عید پاک



راه‌پیمایی‌های صلحی که که به طور سنتی هر ساله در ایام عید پاک برگزار می‌شود از سال ۱۹۵۸ به ابتکار هواداران صلح جهانی آغاز شد و تا کنون ادامه دارد.


هواداران صلح در این ایام با شرکت در گردهم‌آیی‌ها، سخنرانی‌ها، نیایش‌های مذهبی و مراسم جشن و سرور حمایت خود از صلح و مخالفت خود با کاربرد و اشاعه‌ی سلاح‌های هسته‌ای را ابراز می‌کنند.

 آلمان به تأسی از راه‌پیمایی‌های جنبش صلح در انگلستان در سال ۱۹۶۰ به راه‌پیمایی‌های عید پاک پیوست.

 این گردهم‌آیی‌ها بعدها با شرکت فعالان سیاسی و مخالفان سلاح‌های اتمی قوت گرفت و در سال‌های اولیه‌ی دهه‌ی هشتاد پیش از سقوط بلوک شرق به اوج خود رسید. در آن زمان صدها هزار نفر در آلمان در حمایت از صلح راه‌پیمایی می‌کردند.


اما پس از پایان گرفتن جنگ سرد از شمار شرکت‌کنندگان در راه‌پیمایی‌های عید پاک کاسته شد.




دولت سوریه مراسم سوگواری را به خون کشید

تظاهرات ضد دولتی در سوریه

سوریه آرام نمی‌شود. ده‌ها هزار تن در مراسم سوگواری قربانیان جمعه‌ی خونین در این کشور شرکت کردند. نیروهای امنیتی به سوی شرکت‌کنندگان در این مراسم آتش گشودند. دو تن از نمایندگان مجلس سوریه به عنوان اعتراض استعفا کردند.

شاهدان عینی و فعالان حقوق‌بشر به خبرگزاری فرانسه گفته‌اند که روز شنبه (۲۳ آوریل/۳ اردیبهشت)، تک‌تیراندازان مستقر در پشت‌بام‌ها در استان‌های درعا و دوما، شرکت‌کنندگان در مراسم سوگواری قربانیان تظاهرات روز جمعه در سوریه را هدف گرفته و دست‌کم هشت تن را کشته‌اند.
در دوما واقع در شمال دمشق، در حالی که صف سوگواران از مسجدی به سوی گورستان در حرکت بوده، هدف تیراندازی تک‌تیراندازانی قرار گرفته که به گفته‌ی شاهدان عینی در پشت‌بام‌ها سنگر گرفته بودند. در این ماجرا دست‌کم سه ‌تن کشته و پنج تن مجروح شده‌اند.
در استان جنوبی درعا نیز حوادث مشابهی روی داده و شلیک تک‌تیراندازان به صف سوگواران در برابر بیمارستانی، به کشته ‌شدن دست‌کم پنج تن دیگر انجامیده است.
تظاهرات اعتراضی مخالفان رژیم بشار اسد در اواسط ماه مارس، از درعا آغاز شد. به گفته‌ی شاهدان عینی، پیش از ظهر روز شنبه هزاران تن در درعا گردآمدند تا با ۱۵۰ اتوبوس رهسپار مراسم سوگواری در شهر ازرع شوند. در تظاهرات روز جمعه، فقط در شهر ازرع  ۱۸ تن کشته شده بودند.
تظاهرکنندگان سوری پوسترهای بشار اسد را آتش می‌زنندروز شنبه در سراسر سوریه روی هم ده‌ها هزار تن در مراسم سوگواری قربانیان جمعه‌ی خونین در سوریه شرکت کردند. اپوزیسیون سوریه، شمار قربانیان روز جمعه را ۱۱۲ تن ذکر کرده است. ولی خبرگزاری رسمی دولتی در سوریه، از ۱۰ کشته و ۳۰ مجروح خبر داده است.
استعفای دو نماینده‌ی پارلمان سوریه و یک روحانی
روز شنبه همچنین اعلام شد که دو تن از نمایندگان پارلمان سوریه، در اعتراض به کاربرد خشونت مرگبار علیه تظاهرکنندگان استعفا کرده‌اند. این دو تن خلیل الرفاعی و ناصر الحریری نام دارند و نمایندگان استان درعا هستند.
رفاعی و حریری به فرستنده‌ی عربی الجزیره گفته‌اند که دیگر نمی‌توانند از جان کسانی محافظت کنند که آنان را انتخاب کرده‌اند. این دو نماینده، نخستین نمایندگان پارلمان سوریه هستند که از آغاز تظاهرات اعتراضی تا کنون کناره‌گیری کرده‌اند.
مفتی و واعظ استان درعا از مقام خود استعفا کرد. رزق عبدالرحمان ابازید که از سوی دولت برای استان درعا تعیین شده بود، به شبکه تلویزیونی الجزیره گفت که در اعتراض به تیراندازی نیروهای پلیس به سوی مردم معترض از مقام خود استعفا می‌دهد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، مفتی ابازید که نخستین روحانی معترض در سوریه است، افزود: «در سطوح بالای حکومتی اعلام می‌کنند که به مردم شلیک نخواهد شد، ولی ما با دیدن واقعیت روی زمین می‌بینیم که چنین نیست.»
تظاهرات در شهر بندری بانیاس
اعتراض‌های بین‌المللی
سرکوب خشن مخالفان توسط رژیم سوریه با واکنش انتقادی شدید محافل بین‌المللی روبرو شد. باراک اوباما، رئیس‌جمهوری آمریکا «کاربرد چندش‌آور خشونت برای سرکوب معترضان» را شدیدا محکوم کرد و خواهان پایان آن شد. وی از بشار اسد خواست به حقوق و خواسته‌های مردم سوریه احترام بگذارد.
پارلمان اتحادیه‌ی اروپا نیز  خشونت علیه تظاهرکنندگان مسالمت‌جو را محکوم کرد و خواهان پایان فوری خونریزی در این کشور شد. پارلمان اروپا همچنین خواستار پایان فوری بازداشت‌های خودسرانه، قتل و شکنجه‌ی مخالفان شد.
گیدو وستروله، وزیر خارجه‌ی آلمان نیز روز شنبه در برلین، سرکوب خشن تظاهرات در سوریه را شدیدا محکوم کرد و آن را «غیرقابل قبول» خواند. وی گفت زمان آن فرارسیده که دولت سوریه به جنبش دمکراسی‌خواهی تمکین کند.
پیش‌تر بان کی‌مون، دبیرکل سازمان ملل، بشار اسد را فراخوانده بود که به حقوق بشر و حقوق مردم سوریه برای آزادی بیان و اجتماعات احترام گذارد. وی همچنین خواستار تشکیل کمیسیونی مستقل برای رسیدگی به سرکوب خشن تظاهرات توسط نیروهای امنیتی سوریه شد.
رهبری سوریه انتقادهای بین‌المللی را «غیرعینی» خواند و آن‌ها را رد کرد. یک نماینده‌ی دولت سوریه به خبرگزاری دولتی این کشور گفت، اوباما وضعیت سوریه را برپایه‌ی «فاکت‌های عینی» داوری نکرده و سوریه از موضعگیری آمریکا متاسف است.



اعدام در انظار عمومی؛ باز تولید خشونت و دیگر هیچ

اعدام در ملأ عام؛ داستانی تکراری در جمهوری اسلامی است که هر از چند گاهی گزارش‌هایی از اجرای آن منتشر می‌شود. اتهام اعدام‌شدگان در حضور تماشاگران خیابانی، از ترور و قتل و افساد فی‌الارض است تا سرقت مسلحانه و اتهامات دیگر.
نادر وهابی، جامعه‌شناس و پژوهشگر در زمینه اعدام در پاریس، معتقد است از اعدام در ملأ عام سه هدف مشخص دنبال می‌شود: «هدف اول یک نوع تحقیر فردی است، نهایت تحقیر یک انسان که جرمی مرتکب شده و این جرم با میزان این تحقیر اجتماعی هیچ رابطه‌ای ندارد. هدف دوم ترویج روحیه انتقام و خشونت است توسط دولت و در مورد هدف سوم باید دید در روزها و هفته‌های قبل و یا در آینده چه اتفاقی افتاده یا می‌افتد، چون اینجا حاکمیت بیشتر یک رعب سیاسی- اجتماعی را دنبال می‌کند. یعنی حاکمیت تلاش می کند به وسیله اعدام از هر گونه کنشگری اجتماعی و سندیکایی جلوگیری کند. در واقع چیزی در گذشته اتفاق افتاده و می خواهند از این طریق با ایجاد رعب جلوی کنشگری بعدی را بگیرند.»
حال این سؤال به وجود می‌آید که میان کشتن یک انسان به نام قانون در برابر تماشاگران با ارتکاب قتل توسط یک فرد عادی در برابر دیدگان مردم چه تفاوتی وجود دارد؟
سعید پیوندی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در پاریس، پاسخ می‌دهد: «فرق زیادی ندارد چون کشتن یک انسان در برابر دیگران یک عمل خشونت‌آمیز است و این می‌تواند به گسترش و جا افتادن و مشروع شدن فرهنگ خشونت در جامعه منجر شود. بنابراین چه این کار را دولت انجام دهد چه دیگران، تفاوتش ناچیز است. نکته خیلی مهم این است که ما به نام قانون همان کاری را می کنیم که می‌خواهیم در جامعه وجود نداشته باشد.»
در این زمینه نادر وهابی معتقد است مجازات در ملأ عام نه تنها خشونت را در جامعه گسترش می‌دهد بلکه بزهکاری را نیز در جامعه کم نمی‌کند: «نه تنها با اعدام، بزهکاری و مشکلات اجتماعی کم نمی‌شود و از تکرار جرم جلوگیری نخواهد شد،  بلکه بازتولید خشونت است. چیزی که ما در ۳۰ سال گذشته شاهدیم در جمهوری اسلامی همیشه تکرار می‌شود.»
سعید پیوندی نیز تأکید می‌کند که در بسیاری کشورها پی بردند مجازات در ملأ عام در کاهش بزهکاری بی‌نتیجه است و آن را لغو کردند. او می‌افزاید: «در تمام کشورهای دنیا مجازات در ملأ عام به کلی لغو شده و ایران یکی از نادر کشورهایی است که بدون توجه به این مسئله مهم همچنان به کار خود ادامه می‌دهد با این فکر غلط که گویا این کار برای مردم باعث عبرت شود. ولی اگر قرار بود چنین امری باعث عبرت باشد دیگر نباید در دنیا قتل و جنایت و مشکلات این چنینی داشتیم، چون قرن‌ها در جوامع مختلف مجازات در برابر چشم‌های تماشاگران انجام شده بود. ولی نتیجه‌ای نگرفتند و حتی این کار باعث خشونت بیشتر شد و پیام این کار غیرانسانی بود، به همین دلیل این عمل را لغو کردند. اما متأسفانه در جامعه ما این کار ادامه دارد.»
از دیگر سو محمدجواد اکبرین، دین‌پژوه ساکن پاریس، هم از اینکه جمهوری اسلامی به اندازه‌ای که بر اعدام اصرار دارد بر راه‌های جایگزین اعدام اصرار ندارد، انتقاد می‌کند و می‌گوید: «چرا به درک بشر جدید احترام گذاشته نمی‌شود و همان طور که برخی مفاهیم دینی متعلق به گذشته کنار گذاشته می‌شود، امروز در مورد مسئله اعدام این کار انجام نمی‌شود؟»
اما جمهوری اسلامی نه تنها بر اعدام اصرار دارد که حتی راه هر گونه نقدی را هم بسته است و آن را مخالفت با دین می‌داند.
محمدجواد اکبرین در این باره می‌گوید: «متأسفانه مباحث فقهی مربوط به اعدام و نقد آن چه از منظر فقهی و چه حقوق بشری در ایران ممنوع اعلام شده است. یکی از بهترین کتاب‌ها در نقد فقهی اعدام، کتاب آقای عمادالدین باقی است که در ایران ممنوع بود و در مصر چاپ شد. پس مبارزه جمهوری اسلامی حتی با نقد اعدام نشان می‌دهد اصرار بر این امر ایدئولوژیک است و می‌خواهد در برابر غرب معرکه‌آرایی کند و در عین حال از ارعابی که در داخل ایجاد می‌شود به سود خود بهره برد.»
در سال‌های گذشته به ویژه در دوران ریاست آیت‌الله محمود هاشمی شاهرودی، رئیس سابق قوه قضاییه، بخشنامه‌ای صادر شد که اعدام در ملأ عام و حتی انتشار تصاویر آن را در رسانه‌های ممنوع اعلام کرد و آن را تنها با موافقت رئیس قوه قضاییه و بنابر ضرورت‌های اجتماعی امکان‌پذیر دانسته بود. هر چند این بخشنامه که جنبه قانونی و الزامی ندارد هرگز مورد توجه قرار نگرفت و اعدام در ملأ عام همچنان در جمهوری اسلامی انجام می‌شود.



اصابت دو موشک به مجتمع اقامتی معمر قذافی

گزارش‌ها حاکی است که دو موشک که ظاهراً از سوی هواپیماهای ناتو شلیک شده بامداد روز شنبه به باب‌العزیزیه، مجموعه‌ای در مرکز شهر طرابلس که محل اقامت معمر قذافی را نیز در بر می‌گیرد، اصابت کرده‌است.
به گفته یکی از سخنگویان دولت لیبی، این حمله موشکی «سه کشته بر جای گذاشته» اما خبرگزاری آسوشیتدپرس خبر می‌دهد که این حمله «هیچ کشته و مجروحی» در بر نداشته‌است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، مسئولان لیبیایی، خبرنگاران را به محل اصابت موشک‌ها که به گفته آنها «یک توقفگاه خودرو» است بردند، اما رویترز گزارش می‌دهد که در اطراف گودال‌های ناشی از برخورد موشک‌ها، قطعات پراکنده جعبه‌های فلزی تجهیزات نظامی دیده می‌شود.
نیروهای ائتلاف بین‌المللی روز ۲۱ مارس نیز یک ساختمان اداری واقع در منطقه باب‌العزیزیه را بمباران هوایی کردند و یکی از مقامات رسمی نیروهای ائتلافی اعلام کرد که این بمباران تأثیر مخربی بر «قابلیت فرمان‌دهی و کنترل» معمر قذافی داشته‌است.
خبرگزاری فرانسه گزارش داد که این ساختمان، که در ۵۰ متری چادری قرار دارد که معمر قذافی عموماً در آن با میهمانان خود دیدار می‌کند، با خاک یکسان شده‌است.
حملات هوایی به باب‌العزیزیه در حالی صورت می‌گیرد که در حال حاضر محل اقامت معمر قذافی نامشخص است.
در همین حال، روز شنبه وزارت دفاع ایالات متحده، پنتاگون، از انجام نخستین حمله هوایی آمریکا با هواپیماهای بدون سرنشین در لیبی در این روز خبر داد.
مقام‌های دفاعی آمریکا با اعلام این خبر جزئیات بیشتری از عملیات این نوع هواپیماها در لیبی ارائه ندادند.
رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا روز پنج‌شنبه اعلام کرده بود که دستور اعزام هواپیماهای بدون سرنشین از سوی رئیس‌جمهور آمریکا صادر شده و برای نخستین بار، این جنگ‌افزارها به لیبی اعزام می‌شوند.
هواپیماهای بدون سرنشین که آمریکا از آنها برای حمله به گروه‌های تروریستی در پاکستان نیز استفاده می‌کند، در فاصله‌ای کم از سطح زمین پرواز می‌کند و می‌تواند به هدف‌های دقیق و برنامه‌ریزی شده حمله کند.

مخالفان قذافی: کنترل مصراته در دست ما است
در همین حال به گزارش رویترز، نیروهای مخالف معمر قذافی روز شنبه گفتند که شهر مصراته در غرب لیبی را از دست نیروهای وفادار به رهبر لیبی خارج کرده‌اند.
رویترز اما گزارش می‌دهد که این موضوع هنوز از سوی منابع مستقل تأیید نشده‌است.
مصراته شش هفته است که هدف حملات نیروهای قذافی بوده، حملاتی که به گفته برخی از منابع در گفت‌وگو با خبرگزاری‌های خارجی تاکنون دست‌کم هزار کشته برجای گذاشته است.
خالد کعیم، معاون وزیر خارجه لیبی، روز جمعه گفت که حکومت لیبی قصد دارد نیروهایش را از مصراته خارج کرده و شهر را به قبایل محلی واگذار کند.



واکنش ایران به اتهام آمریکا درباره کمک به سرکوب معترضان سوری

رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی
اندکی پس از آن که باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا دولت سوریه را به کمک گرفتن از ایران برای «سرکوب وحشیانه» معترضان متهم کرده بود، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران این گونه اتهام‌ها را «مردود و سیاسی» خوانده است.
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران روز شنبه در گفت و گو با شبکه تلویزیونی العالم، برخی اتهام‌ها درباره کمک جمهوری اسلامی به سرکوب معترضان در سوریه را تکذیب کرده است.
رامین مهمانپرست در این باره اظهار داشته است: «اظهارنظرهایی را که درباره دخالت ایران در امور کشورهایی مانند سوریه می‌شود ، قبول نداریم و آن را مردود می‌دانیم و احساس‌مان این است که این اظهارات از موضع سیاسی گفته می‌شود.»
روز جمعه و به دنبال انتشار گزارش‌هایی درباره کشته شدن ده‌ها تن از معترضان در شهرهای مختلف سوریه،‌ باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا با انتشار بیانیه‌ای، با محکوم کردن سرکوب خشونت‌آمیز معترضان در سوریه، دولت این کشور را متهم کرده بود که همان «روش‌های وحشیانه» جمهوری اسلامی را در سرکوب معترضان سوری به ‌کار می‌بندد.
در بخشی از این بیانیه آمده بود: «آقای بشار اسد به جای گردن نهادن به خواست مردم خود، تقصیر را به گردن خارجی‌ها می‌اندازد و برای سرکوب شهروندان سوری به دنبال کمک گرفتن از ایرانیان است تا همان تاکتیک‌های وحشیانه‌ای را که توسط هم‌پیمانان ایرانی‌اش استفاده شده، به‌کار ببندد.»
هفته گذشته نیز مارک تونر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، گفته بود، شواهد موثقی درباره کمک ایران به دولت سوریه برای سرکوب معترضان وجود دارد.
سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در این باره گفته بود: «کمک خواستن سوریه از ایران، نشان‌دهنده آن است که دولت این کشور برای انجام اصلاحات واقعی، چندان جدی نیست.»
در این میان سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، از معترضان در سوریه با عنوان «بخش کوچکی از مردم» یاد کرده و اظهار داشته است: «آمریکایی‌ها و برخی کشورهای حامی رژیم صهیونیستی به دنبال این هستند که در بعضی از کشورها خواسته‌های بخش کوچکی از مردم را به عنوان خواسته‌های اکثریت جامعه جلوه بدهند و آن را به همه مردم تحمیل کنند که ما این دخالت آمریکا را محکوم می‌کنیم.»
وی در عین حال در این باره اظهار داشته است: «امیدواریم در کشور سوریه هم آن بخش از مردم که خواسته‌های مشروعی دارند، مورد توجه قرار بگیرند و اصولاً مسائلی را که در همه کشورها از جمله سوریه اتفاق می‌افتد مسائلی داخلی می‌دانیم و فکرمی‌کنیم با تدبیر مقامات آن کشور قابل حل است.»



    خودروهای فرسوده
برنامه از رده خارج کردن خودروها در ایران از ده سال پیش شروع شده است
سازمان محیط زیست ایران می گوید که هنوز چهار میلیون خودروی فرسوده در خیابانهای ایران وجود دارد که نیمی از آن در تهران است.
بنابر گزارشی که محمد علی شاعری معاون محیط زیست ارائه کرده، تاکنون یک میلیون خودروی فرسوده از رده خارج شده و قرار است تا سه سال آینده دو میلیون یکصد هزار خودرو از شهرهای بزرگ خارج شود.
به گفته آقای شاعری، در برنامه پیش بینی شده است تا پنج سال کل خودروهای فرسوده از سطح خیابانهای کل کشور جمع آوری و از رده خارج شود.
برنامه از رده خارج کردن خودروهای فرسوده به این شکل است که صاحبان خودروهای قدیمی و فرسوده خودروی خود را به مراکزی منتقل می کنند تا با نظارت پلیس از رده خارج شوند. در این طرح برای مالکان خودروها وام و کمک بلاعوض پیش بینی شده بود.
خودروهای فرسوده، خودروهایی هستند که سوخت زیادی مصرف می کنند و یکی از عوامل اصلی آلودگی به حساب می آیند.
این خودروها دستکم بیشتر از دو برابر حد استاندارد بنزین مصرف می کنند و آلودگی زیادی نیز ایجاد می کنند.
برای همین دولت می کوشد با از رده خارج کردن خودروهای فرسوده هم مصرف بنزین را کاهش دهد و هم از میزان آلودگی هوا بکاهد که معضل بزرگ شهرهایی نظیر تهران است.
دولت در سالهای اخیر برنامه های مختلفی را به اجرا گذاشته تا این خودروهای فرسوده را از خیابانها جمع آوری کند.
دو سال پیش دولت برنامه ای را به اجرا گذاشت تا مالکان خودروهای فرسوده را وادارد، خودروهایشان را به مراکز اسقاط خودرو تحویل دهند. محدودیت هایی نظیر باطل کردن کار سوخت و مشوق هایی نظیر پرداخت وام برای خرید خودروی جدید باعث شد تا مالکان خودروهای فرسوده تمایل بیشتری برای اسقاط خودروهایشان نشان دهند.
دولت دو روش را همزمان امتحان کرد اول این که در ازای از رده خارج کردن خودروهای فرسوده، مبالغی را به عنوان کمک بلاعوض به صاحبان این خودروها اختصاص داد و دوم این که اگر صاحبان خودروها می خواستند به جای خودروی فرسوده، خودروی نو بگیرند، به آنها وام می داد.
با این همه، گزارشها نشان می هد که طرح از رده خارج کردن خودروهای فرسوده پس از حدود ده سال سال، چندان موفقیت آمیز نبوده و تنها یک میلیون خودرو از رده خارج شده است و هنوز چهار میلیون خودروی فرسوده در خیابانهای کشور جولان می دهند.
محمد علی جعفری
آقای جعفری از ظهور یک "جریان انحرافی جدید" در میان اصولگرایان خبر داده است
سرلشکر محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران از شکل گیری و رشد "خط نفاق جدید" خبر داده و می گوید که این جریان "خود را پشت یک چهره موجه" پنهان کرده است.
آقای جعفری، در گفتگو با خبرگزاری فارس گفت: "جریانات قبلی از نظر مردم تمام شدند و دست آنها برای ملت رو شده، اما جریان انحرافی جدید با سر دادن شعارها و بکارگیری ترفندهای جدید، قصد رویارویی با انقلاب را دارد و این جریان در آینده به طور قطع به مقابله با انقلاب بلند خواهد شد."
فرمانده سپاه پاسداران در اظهارنظر جدید خود از شخص یا جناح سیاسی خاصی نام نبرده، اما مدعی شده است که "جریان انحرافی جدید خودش را پشت یک چهره موجه، مقبول و محبوب مردم پنهان کرده و البته اینکه چطور این اتفاق افتاده و چرا این شخصیت های اصلی و محبوب اجازه می دهند جریان باطل از آنها سوء استفاده کنند نیز طبیعی نبوده و یک موضوع خارج از روال است."
به نظر می رسد که اشاره فرمانده سپاه، به گروهی از اطرافیان محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران و به ویژه اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر اوست که گروهی از اصولگرایان در هفته های اخیر از او و نزدیکانش به عنوان "جریان انحرافی در دولت" یاد می کنند.
آقای جعفری گفت: "انقلاب اسلامی مبتنی بر اراده الهی شکل گرفته و می خواهد زمینه ساز ظهور باشد، لذا این حرکت حق به این راحتی ها و توسط چنین افراد ضعیفی منحرف نخواهد شد."
تهدید اقتصادی، مهمترین تهدید پیش روی ایران
فرمانده سپاه پاسداران مهمترین تهدید جدید برای انقلاب اسلامی ایران را "تهدید اقتصادی" دانسته و اظهار امیدواری کرده است که با نامگذاری سال ۱۳۹۰ تحت عنوان "سال جهاد اقتصادی" از سوی آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران، این کشور بتواند "با روحیه جهادی از این تهدیدات عبور کند".
آقای جعفری با اشاره به برنامه های اقتصادی در سالهای گذشته گفت: "طی دو دوره هشت ساله در این کشور در زمینه اقتصادی و فرهنگی مسیری مغایر با اصول و مبانی انقلاب اسلامی طی شد و اکنون مدتی است که این مسیر در حال چرخش به سمت عدالت در اداره کشور است و توجه به محرومین مجددا مورد توجه قرار گرفته است."
قرارگاه سازندگی خاتم النبیاء
وی همچنین با انتقاد از برنامه های توسعه ایران در سالهای گذشته گفت: "جبران این انحراف که طی ۱۶ سال صورت گرفته، در ۱۰ سال امکان پذیر نخواهد بود، بلکه باید ۱۶ سال تلاش کنیم تا فقط جبران مافات شود."
اشاره آقای جعفری به دولت های اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی است که هر کدام هشت سال رئیس جمهوری ایران بودند.
'عربستان منتظر انتقام الهی باشد'
محمد علی جعفری در این گفت و گو همچنین با اشاره به موضوع تحولات اخیر در خاورمیانه و کشورهای مسلمان، پیش بینی کرد که این تحولات در آینده به نفع حکومت جمهوری اسلامی تمام خواهد شد.
آقای جعفری در ارتباط با تحولات بحرین و ورود نیروهای نظامی عربستان به این کشور گفت: "باید صبر انقلابی داشت و الا برای ایران کاری ندارد که مانند عربستان عمل کند چرا که قدرت نظامی ایران اصلا قابل قیاس با کشوری مانند عربستان نیست، اما ایران احتیاجی به این کارها ندارد بلکه باید منتظر بود تا دست انتقام الهی انشاءالله در آینده نزدیک انتقام این جنایات را از آنها بگیرد."
او با انتقاد از آمریکایی خواندن ریشه تحولات در کشورهای خاورمیانه گفت: "کشورها یکی یکی در حال خارج شدن از زیر سلطه آمریکا و افتادن حکومت‌ها به دست مردم است و این یک روند طبیعی و در راستای اهداف انقلاب اسلامی است."
سخنان فرمانده سپاه پاسداران در ارتباط با ناآرامی های کشورهای خاورمیانه در حالی مطرح می شود که ایران طی هفته‌های گذشته بارها از سوی کشورهای عربی و دولت های غربی به دست داشتن در ناآرامی های یمن و بحرین متهم شده است.



بازی با «مصلحی» یا «مصلحی‌بازی»



حال که تیم فکری احمدی‌نژاد، خود را در یک بازی بازنده دیده است و مشایی بالاخره مجبور به ترک صندلی (وفقط ترک صندلی و نه چیزی بالاتر) شده است، چرا نباید پرونده‌های تنی چند از «فاسدان و جنایت کاران که در کاخ زندگی می‌کنند» هم رو شود؟ در نهایت هم اگر کار بالا می‌گرفت، شاید فساد و جنایت چند تنی از اطرافیان رهبر نیز ناگهان و خودجوش بیرون آمد. فراموش نکنیم که چرخه‌ی سیاست در کشور، بازنشستگی ندارد و ممکن است احمدی‌نژاد و تیم فکری‌اش و به ویژه کسانی که در این روزها به خود «احمدی‌نژادی» می‌گویند و گه‌گاه توبه نامه می‌نویسند، نیاز داشته باشند تا سال‌های آتی بازهم در بازی حضور داشته باشند. مگر او از موسوی با ۲۰ سال سکوت چه چیزی کم دارد که نتواند بازیافت شود؟
 احمدی‌نژاد نشان داده است که حداقل گرفتن مدرک مهندسی تا چه اندازه می‌تواند به او در درگیری های سیاسی کمک کند. اتکای او به «ارقام و اعداد» حتی اعداد ساختگی و به قول دانشجویان رشته‌های مهندسی «مناسب برای دروس آزمایشگاهی»، نشان از ارزشمند بودن «داده و اطلاعات» برای او و تیم فکری او دارد. این مطلب خود ارزشمند و البته خطرناک است. ارزشمند است، به دلیل اینکه در طول ۳۰ سال گذشته، من به یاد ندارم که یکی از رؤسای جمهور حتی توانسته باشد در مورد یک نمودار (بازهم تاکید می کنم، حتی ساختگی) چند دقیقه‌ای صحبت کند. این روش را همه به خصوص در مناظره ها دیدند و وقتی محسن رضایی با نمودار واقعی «ضریب جینی» به صحنه آمد، احمدی‌نژاد خلع سلاح شد. اما این روش خطرناک هم هست. چراکه کلا داشتن «اطلاعات» چه به منظور دستکاری کردن و تقلب درآنها برای گمراهی می‌تواند به عنوان یک «سلاح» درآید و هم اینکه اصولا در کشوری که همه چیز آن در پشت پرده و نهان انجام می‌شود و روند شفاف برای امور وجود ندارد، «اطلاعات» همه چیز است و می‌توان با آن همه کاری کرد. مصداق این موضوع، باز در مناظره‌ها به چشم خورد؛ روکردن برگه‌ی ترفیع رهنورد، بحث گرفتن دریافت پول از شهرام جزایری توسط کروبی مثال بارز این موضوع هستند و البته اگر رضایی کمی در مناظره بی احتیاطی می‌کرد، موضوع پسر او هم مورد موجهی برای به میان آمدن بود، کما اینکه مدرک دکترای او زیر سئوال رفت و دمی نزد. از همان روزهای ابتدایی سال ۱۳۸۴ و پس از پیروزی انتخابات نیز او همواره تهدید برای افشای نام مفسدان اقتصادی می‌کرد که تقریبا همه فهمیدند که منظور رفسنجانی است. مخفی کردن رقم صندوق ذخیره نیز خود ناشی از این است که او ارزش اطلاعات را می‌داند و این حربه را به دست غیر نمی‌دهد.
 اما از طرف دیگر، احمدی‌نژاد، نشان داده است که به هیچ وجه ظرفیت (و شاید سیاست) شنیدن حرف مخالف را ندارد و به همین دلیل دوست دارد همیشه حرف اول و آخر را بزند. در مصاحبه‌های انتخاباتی سال ۱۳۸۴ در مرحله‌ی دوم که موج پیام کوتاه و طنز در مورد قد وقامت و لباس و حتی جوراب احمدی‌نژاد از طرف هواداران رفسنجانی شروع شد، احمدی‌نژاد یک جمله‌ی به یاد ماندنی گفت که (نقل به مضمون) «آقایان بعدا نمی‌خواهند در روی من نگاه کنند؟!». می‌شد در همان موقع فهمید که او تا چه حد از حذف مخالف لذت می‌برد. این حذف از همان دولت اول شروع شد و رکورد برکناری وزرا توسط او شکسته شد، درحدی که در ده روز آخر اولین دوره‌ی ریاست جمهوریش، کل دولت او به انحلال تهدید شده بود. دور زدن‌های پی درپی مجلس، حذف سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و بالاخره جمله‌ها ی معروف «خس و خاشاک» و «گوساله» خطاب کردن مخالفان خود، مثال‌های دیگری از این شخصیت اوست.

بازی با «مصلحی» و یا «مصلحی‌بازی» نشان کامل از هردو شق روحیه‌ی احمدی‌نژاد است. با اخراج مصلحی هم می‌توانست از تمام کسانی که دُردانه‌ی کابینه‌اش را حداقل در ظاهراز دور بیرون کردند، انتقام بگیرد و هم مجددا به سلاح خطرناک «اطلاعات» دست یابد. جالب اینجاست که در هر دو مرتبه‌ای که احمدی‌نژاد وزیر اطلاعات خود را کنار گذاشته است (در دولت قبلی و این دولت)، بلافاصله خودش را به عنوان سرپرست معرفی کرده است. دفعه‌ی قبل اطلاعات او، منجر به «پیروزی» او در انتخابات شد. اما این بار «اطلاعات»  قرار بود چه کمکی به او کند، هنوز معلوم نیست. اما با مخالفت رهبر شاید بتوان حدس زد که این بار احمدی‌نژاد و تیم او قصد داشتند که لقمه‌ی بزرگی را بردارند. مثلا لقمه‌ای به بزرگی سپاه یا رهبری که البته هر دو به یکدیگر عملا مربوطند.
 فراموش نکنیم که چند ماه دیگر انتخابات مجلسی در راه است که می‌توان از حالا حدس زد که مجددا تعداد قابل توجهی سردار و فرمانده ی سابق و فعلی سپاه، نام خود را به دکتر و مهندس تغییر داده و وارد مجلس شوند. احمدی‌نژاد و تیمش مشکلی با اینکه چه کسی وارد مجلس می‌شود، ندارند. آنها فقط به گذشته‌ی (که معمولا سیاه است ولی مستند و حتی الامکان محکمه پسند) این افراد احتیاج دارند تا در صورت مخالفت شدید، بتوان از آن استفاده کرد؛ از مدرک تحصیلی تا روابط نامشروع مالی و جنسی. شاهد این ادعا نیز در پایگاه خبری دولت یار که حامی دولت است درج شده: «کاری نکنید دکتر مهر را از دهان بردارد که اگر چنین شود با مردم خشمگینی طرف خواهید بود که فتنه شما را در نیمی از روز جمع خواهند کرد. اگر مردم عمق فساد و جنایات برخی‌ها را بدانند، مطمئن باشید کاخ‌های شما را یکی بعد از دیگری فرو خواهند ریخت.»
 ساده حرف زدن های احمدی‌نژاد، پوپولیستی برخورد کردن او و حتی نوع لباس پوشیدن او، ناشی از سادگی او و تیم فکریش نیست. این موضوع دلیل محکمی برای رفتارهای با حساب و کتاب اوست. اگر از یک روستایی در مورد سخنرانی خاتمی در سازمان ملل سئوال می‌کردید، هیچ کلمه‌ای برای گفتن نداشت. برای فهمیدن جملات رئیس جمهور یک کشور، نباید نیازی به مدرک تحصیلی باشد، چیزی که حجاریان و سایر مشاوران خاتمی هیچگاه آن را نفهمیدند. اما به جز سخنان ساده و قابل فهم احمدی‌نژاد که عمدتا هیچ نکته و چیز مهمی جز حرف های روزمره و گاهی خنده‌دار او نبوده و نیست، حتی پرت شدن گوجه فرنگی و تخم مرغ به سمت او و یا عکس العمل‌های نماینده‌های کشورهای غربی در ترک جلسه برای هر کسی بدون کوچکترین بهره‌ای از ضریب هوشی مفهوم دارد. حداقل حذف کردن بی صدای گرگ باران دیده‌ی سیاست ایران، یعنی رفسنجانی بعد از ۶ سال صبر و آزمون و خطا، نشان داد که احمدی‌نژاد (بخوانید مشایی) سیاستمدار ماکیاولیست  قابلی است. بعد از حذف رفسنجانی، حتی یک نفر نیز از دست داشتن احمدی‌نژاد در این ماجرا نه حرفی زد و نه چیزی نوشت و شاید هم واقعا در این اواخر او سکوت را ترجیح داده بود، چراکه او هر آنچه که می‌خواست انجام بدهد را، قبلا انجام داده بود و فقط نیاز به زمان برای توسعه و «خودجوش» شکل گرفتن بود که موفق شد. این موضوع در مورد حصر کروبی و موسوی نیز اتفاق افتاد و همه موضوع را به گردن رهبری انداختند.

حال که تیم فکری احمدی‌نژاد، خود را در یک بازی بازنده دیده است و مشایی بالاخره مجبور به ترک صندلی (وفقط ترک صندلی و نه چیزی بالاتر) شده است، چرا نباید پرونده‌های تنی چند از «فاسدان و جنایت کاران که در کاخ زندگی می کنند» هم رو شود؟ در نهایت هم اگر کار بالا می‌گرفت، شاید فساد و جنایت چند تنی از اطرافیان رهبر نیز ناگهان و خودجوش بیرون آمد. فراموش نکنیم که چرخه‌ی سیاست در کشور، بازنشستگی ندارد و ممکن است احمدی‌نژاد و تیم فکری‌اش و به ویژه کسانی که در این روزها به خود «احمدی‌نژادی» می‌گویند و گهگاه توبه نامه نیز می‌نویسند، نیاز داشته باشند تا سال‌های آتی بازهم در بازی حضور داشته باشند. مگر او از موسوی با ۲۰ سال سکوت چه چیزی کم دارد که نتواند در زمان کوتاه‌تری بازیافت شود و منجی بشریت شود؟



سکوت «مصلحت» نظام اهالی سیاست

روز پنج‌شنبه باز فرصتی بود برای شنیدن حرف‌های شیرین عبادی و گفتگویی کوتاه. خانم عبادی که به خاطر انتشار کتاب جدیداش در آمریکا به‌سر می‌برد، در باره زندگی واقعی سه برادر و سرنوشت‌های متفاوت آنها نوشته است. کتاب را که باز می کنی، با جمله‌ای از دکتر علی شریعتی روبرو می‌شوی: «اگر نمی‌توانی ظالمی را کنار بزنی، ظلمش را به گوش همه‌گان برسان». داستان را که شروع می‌کنی به خواندن، از خاوران وارد فضای تلخ سیاسی آن می‌شوی. با این توصیف، خانم عبادی عملا وارد محدوده ممنوعه‌ای شده که بسیاری از اصلاح‌طلبان علاقه‌ای به بحث درباره‌اش ندارند. البته طبیعی است که نگاه این وکیل مدافع حقوق بشر با نگاه سیاسیون متفاوت باشد. خودش می‌گوید که یک فعال سیاسی آن «جلو» حرکت می‌کند و به مردم می‌گوید چه بکنند و چه نکنند، اما یک فعال حقوق بشر، آن عقب می‌ایستد تا به «جاماندگان» و «آسیب دیده‌ها» کمک برساند. فرق نگاه یک مدافع حقوق بشر مستقل با بسیاری از فعالان سیاسی وامدار «خط امام» همین می‌تواند باشد.
خانم عبادی همچنین در برابر این نگاه که ارزش خاک از ارزش جان انسان‌ها بیشتر است، ضمن ارج نهادن به تمامیت ارضی، روی این مهم تاکید می‌کند که نباید فضایی ایجاد کرد که منتهی به تجزیه طلبی شود، و مسوولیت همه مردم و نه تنها دولت را گوشزد می‌کند. او همچنین به این مساله می‌پردازد که نادیده گرفته شدن قربانیان نقض حقوق بشر که اهل تهران نیستند از سوی رسانه‌ها چه ظلم بزرگی است. انتقادی است که همه ما باید به آن توجه کنیم. عدم توجه اهالی رسانه به آنچه در شهرستان‌ها بر سر فعالان می‌اید، میزان آسیب پذیری‌شان را بیشتر می‌کند.
انتشار نوشته‌های اخیر اکبر گنجی در بی‌بی‌سی و روزآنلاین در باره نقض گسترده حقوق بشر در طول سالیان پیشین و نگاه حاکمانی از جمله هاشمی رفسنجانی به این برخوردها، و تمایل او به توجیه کارهای نظام، البته آدم را به این شک می‌اندازد که چقدر راه او در رسانه‌هایی که به نظر می‌رسد وامدارش هستند تداوم یافته. طبیعتا برخورد تبعیض‌آمیز با مردم، «خودی» و «غیر خودی» می‌سازد و برخورد متفاوت با خودی و غیر خودی موجب بروز نابسامانی‌هایی در همه عرصه‌ها می‌شود. حقوق نابرابر باعث می‌شود که یک شهروند عادی به جرم عشق ورزیدنی خارج از عرف جانش از دست برود، جوانی به خاطر نوشیند یک پیاله شراب ناب شلاق بخورد و جوانی به خاطر حمل اندکی مواد مخدر تا پای اعدام برود، اما فلان مقام دولتی و حکومتی حتی نام بانوانی که با آنها بوده را به یاد ندارد، دهانش را نمی‌شود بویید از بوی شدید الکل و تریاکش دائما به راه است و هیچ اتفاقی هم برایش نمی‌افتد، چون مادام که در خدمت قدرت است، رویین‌تن می‌نماید.
همیشه به این اندیشیده‌ام که چه کسانی سکوت در برابر ظلم را تشویق می‌کنند و عیان شدن این سکوت آزارشان می‌دهد؟ تنها نتیجه‌ای که می‌توانم بگیرم، منفعت مشترکی است که سر و صدایی یک‌طرفه را بر می‌تابد و سکوت در برابر بسیاری از واقعیت‌های دفن شده را مشروعیت می‌بخشد. به نظر من، همان بخشی که در ابتدای کتاب خانم عبادی آمده، واقعیت دفن شده‌ای است که باید خاک برداری شود.



آوای وحش (۱)

image
ماجرا با استعفای عزل گونه و نصب مجدد حیدر مصلحی، مشهور به جیمزباند اسلام، شروع شد و حواشی آن ابعاد دیگری از کشمکش‌های درونی ساختار قدرت را آشکار کرد. اما چنان که به دیدۀ تحقیق بنگریم، داستان مدت‌ها پیش از این شروع شده بود و به قول قدیمی‌ها سر ِ گُنده‌اش هنوز زیر لحاف است. اگر بخواهیم زیاد دور نرویم و سر نخی نزدیک‌تر بیابیم، باید آغاز اختلاف را در‌‌ همان فردای کودتای انتخاباتی سال ۸۸ جستجو کنیم.

در فیلم‌های وسترن بسیار دیده‌ایم جویندگان طلا را که با نقشۀ گنجی در دست و شش‌لولی به کمر کوه و دره را زیر پا می‌گذاشتند و در راه از هیچ رذالت و جنایتی فروگذار نمی‌کردند. آن چنان برق طلای هنوز ندیده چشمشان را کور کرده بود که جان هر جنبنده‌ای که بر سر راهشان قرار می‌گرفت ستاندنی می‌نمود. صد البته که چندتای شان در طی مسیر همدست می‌شدند تا بر رقبای از خودشان دزد‌تر و بی‌شرف‌تر غلبه کنند. این دست دوستی و همراهی دیری نمی‌پایید چرا که هنوز گنج را از گنج خانه بیرون نکشیده، دست‌ها به کمر‌ها می‌رفت و صدای گلوله بود و خون و خاک و طلا.
دزدان آراء مردم هم به سهم خود از گنج ِ باد آورد قانع نشدند و از‌‌ همان فردای سرقت بزرگ، به سودای در ربودن همۀ غنائم و تقسیم نکردنشان با دیگران در پوستین یکدیگر افتادند. ثروت هنگفت نفت، تسلط بر همه ارگان‌های نظامی و امنیتی، کنترل بی‌قاعدۀ صادرات و واردات و گمرک بدون نیاز به پاسخگویی شفاف وهزار‌ها منبع سرشار دیگر چیزهایی نبودند که بشود به راحتی از آن‌ها گذشت و یا بخشی را با دیگری تقسیم کرد. تازه اگر به تقسیم هم رضایت می‌دادند، از کجا معلوم که شریک دیگر توزرد از آب در نمی‌آمد و از پشت خنجر نمی‌زد؟ این احتمالی قوی بود، بخصوص که هر یک از دو طرف با داشتن تجربه جنایات مشترک پیشین از درجه رذالت دیگری به خوبی آگاه بود.
این رویارویی و هفت تیر کشی جویندگان طلا کاملا قابل پیش‌بینی بود چرا که اگر بنا بود فرومایگان گرسنه چشم به سهم خود از خوان یغما رضا بدهند، قانون طبیعت نقض می‌شد. گر چه این رویارویی بلافاصله آغاز شد، علنی شدن درگیری‌ها بسیار سریع‌تر از آنی رخ داد که انتظار می‌رفت. عوامل گوناگونی در این تسریع نقش داشتند که مهم ترینشان احساس اطمینان از موفقیت در سرکوبی دشمن مشترک که فتنه‌اش می‌خواندند داشت. با حبس موسوی و کروبی - که حاضر به مماشات نشدند – و تمامیت خواهی و عدم درایت شورای هماهنگی راه سبز، نوعی اطمینان نسبی برای حاکمیت ایجاد شد و شرکا گنج را در شرایطی تصاحب کردنی یافتند و درنگ را جایز ندانستند. وزارت اطلاعات یک سنگر استراتژیک برای هر دو محسوب می‌شد که می‌توان پشت آن سنگر گرفت و دیگری را هدف گلوله قرار داد.
با روشن شدن این واقعیت که قشر بزرگی از مردم ایران، بخصوص طبقه متوسط شهری، از روحانیت و مظاهر حکومت دینی رویگردان شده و احساسات ملی گرایانه در حال قوت گرفتن در میان اقشار مختلف مردم است، تیم احمدی‌نژاد – مشایی در صدد آشکار‌تر کردن تعارضش با روحانیت سنتی و ابراز جلوه‌هایی عوام گرایانه از اشتیاق به کاراکترهای ملی از قبیل کورش کبیر برآمد. این حرکات کاملا برنامه ریزی شده و در راستای جذب (فریب) قشری از هواداران جنبش سبز اجرایی شدند. بدیهی بود که این به مذاق طیف راست افراطی خوش نیاید و جدال بر سر قدرت بالا بگیرد. گرچه می‌توان پیش بینی کرد که جناح رقیب، بخصوص راست میانه در آیندۀ نزدیک با ابزار و روش‌های خود وارد این بازی شود و به جلب بخش محافظه کار جنبش سبز اهتمام ورزد. در قسمت دوم این یادداشت به ابعاد گیرو دار ارباب قدرت، برنامه‌هایشان برای طناب کشی سیاسی در ماه‌های آینده، جایگاه جنبش سبز، بازیگری به نام سید محمد خاتمی و نقش پیچیدۀ گروهی موسوم به حلقۀ لندن در این معادله خواهم پرداخت.



جراحی اقتصادی دولت و آمارهای تبلیغاتی


بنابر گزارش فارس، وزیر اقتصاد در اجلاس بهاره بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در پاسخ به این سئوال خبرنگار ژاپنی که پرسید: «با توجه به اینکه جمهوري اسلامي از ابتدا اعلام كرده اين انقلاب، انقلاب مستضعفان است، آیا در واقعیت نیز همينطور بوده است یا خیر؟» گفت: «آيا شما كشوري را در دنيا سراغ داريد كه هر شهروندش روزانه يك و نيم دلار از دولت تحت عنوان يارانه‌، مبلغ نقدي دريافت كند؟ من امروز مي‌توانم، با اطمينان كامل بگويم كه هيچ ايراني با شكم گرسنه نمي‌تواند بخوابد، آيا شما مي‌توانيد از جانب ژاپن اين را بگوييد؟ خيلي بايد توضيح دهيد تا من را قانع كنيد.»
وزیر افزود: «آيا آن عدد۱/۵ دلار در روز را مي‌توانيد به مردم بدهيد يا دولت الان برنامه‌‌اي را دارد. ۱/۲ ميليون واحد مسكوني به مردم مستضعف بدهد. ما برنامه‌اي تحت عنوان مسكن مهر داريم كه افراد مستضعف جامعه با پرداخت بسيار اندكي صاحب‌خانه مي‌شوند. ضريب جيني بعد از اجراي برنامه هدفمندي يارانه از 4 دهم درصد به شدت كاهش يافت. شبيه‌سازي كه مركز آمار انجام داده، نشان مي‌دهد كه ضريب جيني بعد از هدفمندي يارانه از ۴ دهم درصد به ۳۵ صدم درصد كاهش يافته است.»
اگر چه آقای وزیر با درخواست توضیح از خبرنگار ژاپنی هرگونه ادعای احتمالی او در خصوص وضعیت اقتصادی ژاپن را به چالش کشید ولی خود، در خصوص تقابل مبلغ یک و نیم دلار یارانه نقدی با تورم، بیکاری و فقر و همچنین تناسب ظرفیت‌های اجرایی طرح مسکن مهر و واقعیت‌های بازار مسکن و عدم سازگاری ضریب جینی و ادعای کاهش فاصله طبقاتی با سایر آمارهای اقتصادی از جمله کاهش سرمایه گذاری و افزایش تورم و بیکاری، توضیحی ارائه نکرد!
بنابر تازه ترین گزارش صندوق بین المللی پول، اقتصاد ایران در سال جاری میلادی شاهد رکود تورمی شدیدی خواهد بود، بر اساس پیش بینی این صندوق نرخ رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۱ به صفر درصد و نرخ تورم به ۲۲/۵ درصد خواهد رسید. بانک مرکزی به رغم عدم اعلام نرخ رشد اقتصادی ایران در آخرین گزارش رسمی از وضعیت کشور، برآورد صندوق بین المللی پول  را بدبینانه خواند . پیش از این مرکز پژوهش‌های مجلس نیز رشد اقتصادی ایران را نزدیک به صفر و یا حتی منفی پیش بینی کرده بود.
مدتی است که از آغاز جراحی اقتصادی دولت می گذرد و پرهیز از ارائه به موقع و شفاف اطلاعات اقتصادی و دستکاری تعاریف مفاهیم اقتصادی و اعلام بی پایه و اساس برخی از شاخص‌های اقتصادی از بارزترین عارضه‌های این جراحی بوده است. اگر چه آمارهای اقتصادی ابزاری برای بیان شرایط اقتصادی کشور است ولی سیاست دولت در ارائه آمارهای تبلیغاتی و ناسازگار با شرایط اقتصادی شیوه‌ای ساده انگارانه در کتمان و پرده پوشی ناکامی‌های اقتصادی است و چون این پرده بر افتد...!



ادامه «مصلحی گیت»: تحریف سخنان رهبری توسط ایرنا



image
 
در حالی که رهبر جمهوری‌اسلامی در سخنانی اعلام کرد که «در قضیه وزارت اطلاعات از مصلحت غفلت شده بود» ایرنا متنی تحریف شده از سخنانی وی را منتشر کرد که با واکنش تند دفتر رهبر مواجه شد.
رهبر جمهوری‌اسلامی در سخنانی با اشاره به بحث برکناری و سپس ابقای حیدر مصلحی، اعلام کرد که در کارهای دولت دخالت نمی‌کند، اما در قضیه برکناری حیدر مصلحی بر این عقیده بوده است که از مصلحت غفلت شده است. 

ایرنا - خبرگزاری رسمی جمهوری‌اسلامی - متنی گزینش شده از سخنان رهبر جمهوری‌اسلامی را  با تیتر «رئیس جمهور و دولت شبانه‌روز در حال خدمت هستند» منتشر کرد. انتشار این گزارش موجب واکنش تند دفتر رهبر جمهوری‌اسلامی شد. 

دفتر آیت‌الله خامنه‌ای با ذکر ساعت و کد انتشار گزارش اولیه ایرنا، این اقدام را تأسف‌بار و غیرمسئولانه خوانده است و از رسانه‌ها خواسته است تا از خبر ایرنا به هیچ عنوان استفاده نکنند و روابط عمومی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای را به عنوان تنها مرجع انتشار اخبار وی بشناسند. این مساله باعث شد که ایرنا این خبر را از خروجی خود حذف کند. 

این در حالی است که از زمان ارسال نامه آیت‌الله خامنه‌ای به حیدر مصلحی، سایت‌های نزدیک به احمدی‌نژاد این نامه را انعکاس نداده اند. آن‌ها معتقدند که نامه آیت‌الله خامنه ای حکم حکومتی نبوده، بلکه تنها توضیه نامه است. از سوی دیگر خبر پذیرش استعفای مصلحی نیز همچنان در پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست جمهوری در دسترس است.

رهبر جمهوری اسلامی در سخنان خود با بی‌اهمیت خواندن ماجرای کناره‌گیری و ابقای وزیر اطلاعات، تأکید کرده است که جز در آنجا که «احساس کند مصلحی مورد غفلت قرار گرفته است»، بنای «دخالت» در کار دولت را ندارد. وی افزوده است که «در قضیه اخیر هم که چندان مهم نیست، احساس شد از مصلحت بزرگی غفلت شده است».

آیت‌الله خامنه‌ای دراین دیدار همچنین با تأکید بر اینکه نباید گذاشت «اختلاف و شکاف به وجود آید و آنچه دشمن می‌خواهد، روی دهد»، بار دیگر انگشت اتهام را به سوی «دشمنان و رسانه‌های بیگانه» برده است.

رهبر جمهوری اسلامی گفته است که «تبلیغات رسانه‌های بیگانه را در مورد این قضایا "که آنچنان اهمیتی ندارد ببینید، که چه جنجالی به راه انداخته‌اند و در تحلیل‌های خود می‌گویند که در جمهوری اسلامی شکاف و حاکمیت دوگانه به وجود آمده و رئیس‌جمهور حرف رهبری را گوش نکرده است.»

وی به «عناصر داخلی و دلسوزان کشور» توصیه کرده است که از «بگو مگوها و تحلیل‌های پوچ بر ضد یکدیگر» و نیز «ایجاد زمینه برای فضای تبلیغاتی بیگانگان» پرهیز کنند و در عین حال تصریح کرده است که «نظام جمهوری اسلامی دستگاه مقتدری است و رهبری هم محکم بر مواضع خود ایستاده است».

رهبر جمهوری اسلامی خاطرنشان کرده است که «تا زمانی که من زنده هستم و مسئولیت دارم، نخواهم گذاشت حرکت عظیم مردم ایران به سمت آرمان‌ها، ذره‌ای منحرف شود».

آیت‌الله خامنه‌ای همچنین با دفاع مجدد از «خدمات دولت و به ویژه شخص رئیس جمهور»، افزوده است که «ملت و رهبری همواره از خط کار و خدمت حمایت می‌کنند و ملاک هم اشخاص نیستند بلکه ملاک اصلی خط کار و خدمت است».



سخنان آیت الله خامنه ای در باره دولت و خطای ایرنا

آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران
نوشتۀ شاهرخ بهزادی
آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران
پس از سخنان آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در جمع مردم فارس، روابط عمومی دفتر رهبری طی اطلاعیه ای گزارش خبری ایرنا را غیر مسئولانه دانسته و از تمام خبر گزاریها و سایت های خبری درخواست کرده بود که به هیچ عنوان از خبر ناقص منتشر شده بوسیله ایرنا  استفاده نکنند.
پس از سخنان آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در جمع مردم فارس و انعکاس این سخنان در خبر گزاری جمهوری اسلامی(ایرنا) روابط عمومی دفتر رهبری طی اطلاعیه ای گزارش خبری ایرنا را غیر مسئولانه دانسته و از تمام خبر گزاریها و سایت های خبری درخواست کرده بود که به هیچ عنوان از خبر ناقص منتشر شده بوسیله ایرنا در باره سخنان رهبری در جمع مردم شیراز استفاده نکنند.بدلیل بسته بودن سایت خبرگزاری ایرنا در صبح امروز، امکان مشاهده گزارش اولیه ایرنا میسر نشد ودسترسی به سایت این خبرگزاری زمانی میسر شد که گزارش اولیه ازروی سایت برداشته شده و نسخه ای همانند آنچه از سوی روابط عمومی دفتر رهبری منتشر شده بود، به جای آن قرار گرفته بود.
آیت الله سید علی خامنه ای در سخنان امروز خود در جمع مردم شیراز به قضایا و کشمکش های چند روز اخیر پیرامون استعفا ی حیدر مصلحی وزیر اطلاعات اشاره نموده و اظهار داشت که:"رسانه های بیگانه در این مورد فضا سازی نموده و جنجال به راه انداخته اند و در تحلیل های خود گفته اند که در جمهوری اسلامی ایران شکاف و حاکمیت دوگانه بوجود آمده و رئیس جمهوری، حرف رهبری را گوش نکرده است."
آیت الله خامنه ای همچنین اظهار داشت که اعضای دولت وشخص رئیس جمهوری، حقاً و انصافاً، مشغول خدمت در کشور هستند و رهبری همواره از خط کار و خدمت حمایت میکند. وی همچنین تأکید نمود که رهبری هیچگاه بنای دخالت در تصمیم ها و کارهای دولت را ندارد، مگر آنجائی که احساس کند مصلحتی مورد غفلت قرار گرفته است. آیت الله خامنه ای افزوده است که در قضیه اخیرکه "چندان مهم نیست" احساس شد که "از مصلحت بزرگی" غفلت شده است.
رهبر جمهوری اسلامی در جای دیگری از سخنانش به عناصر داخلی و دلسوزان نظام توصیه کرده که "از بگو مگوها و تحلیل های پوچ بر ضد یکدیگر پرهیز نمایند و نگذارند اختلاف و شکاف بوجود آید و آنچه را که دشمن میخواهد، روی دهد." با این وجود، وی تأکید نموده که نظام جمهوری اسلامی، دستگاه مقتدری است و رهبری هم محکم در مواضع صحیح خود ایستاده است.
سخنان آیت الله خامنه ای در مورد هماهنگی و هم سویی با دولت دهم، در حالی بیان میشود که امروزعلی اکبر جوانفکر مشاور مطبوعاتی رئیس جمهوری در سرمقاله ای در روزنامه ایران در باره کشمکش های مربوط به موضوع استعفای حیدر مصلحی وزیر اطلاعات نوشته است که" در جامعه امروز ما جریانی وجود دارد که نا جوانمردانه به دولت دهم حمله میکند و تلاش میکند تا به هر شکل ممکن، دولت را سرنگون نماید." وی در این مقاله همچنین نوشته است که نامه رهبری در باره حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات، قبل ا ز رؤیت آقای احمدی نژاد از رسانه های ارتباط جمعی سر در آورد.وی نوشته که این موضوع، این پرسش را مطرح میکند که این امر از چه مسیری و توسط چه کسی هدایت شده است. وی تلویحاً به یک جریان خاص در کشور اشاره میکند که حامیان نزدیک و پر نفوذ آیت الله خامنه ای را در برمیگیرد. به نظروی، این گروه خاص، در صدد خنثی نمودن دولت و براندازی آن میباشد
در باره این موضوع گفتگوئی انجام داده ایم با حسن شریعتمداری فعال سیاسی مقیم آلمان
حسن شریعتمداری اعتقاد دارد که رابطه بین دولت و رهبری بسیار پیچیده است. آقای خامنه ای از یکطرف در زمینه سیاست خارجی، آقای احمدی نژاد را با خود همسو میداند و این اطمینان را دارد که آقای احمدی نژاد برای مذاکره با غربی ها و آمریکا که به زعم رهبری دشمنان نظام اسلامی هستند، وی را دور نخواهد زد. اما در زمینه سیاست داخلی، همانگونه که میدانیم، آقای احمدی نژاد بتدریج قدرت گرفته و خود را در شرایطی قرار داده که به خود اجازه میدهد تا وزرای نصب شده بوسیله آقای خامنه ای را عزل نماید. در واقع، آقای احمدی نژاد در معادله قدرت در درون نظام اسلامی همواره ظرفیت های خود را بررسی میکند و با توجه به این موضوع سعی میکند تا قدرت خود را افزایش دهد.آقای احمدی نژاد برای بدست گرفتن مجلس و سپس قوه قضاییه زمینه سازی میکند تا پس از آن خود را برای رویاروئی نهایی با نهاد رهبری آماده سازد. آقای خامنه ای در چنین شرایطی، چاره ای به جز این ندارد که این مسائل را کم اهمیت جلوه داده و اظهار نماید که با آقای احمدی نژاد همسوئی کامل دارد. این موضوع آنچنان که آقای خامنه ای آنرا غفلت دولت جلوه میدهد، کم اهمیت نبوده، بلکه موضوع در گیری بین دولت و رهبری، بسیار جدی است...
گفتگو با حسن شریعتمداری

23/04/2011
by شاهرخ بهزادی


 





نوشتۀ ناصر اعتمادی
برای اولین بار رهبران جمهوری اسلامی به اشکال مختلف به آثار منفی تحریم های بین المللی بر گلوگاه اقتصاد ایران، صنعت نفت و گاز، اعتراف می کنند. همزمان تحریم نظام بانکی ایران به عامل تشدیدکنندۀ استمرار رکود مزمن اقتصاد این کشور تبدیل شده است. بی نظمی در سیاست های اقتصادی دولت ضریب پی آمدهای اجتماعی این رکود را بالا برده و سال پر حادثه ای را تدارک دیده است.
حجت الاسلام مصطفی پورمحمدی، رییس سازمان بازرسی کل کشور، تردیدهای جدّی در مورد تأمین هزینه های اجرای قانون حذف یارانه ها مطرح کرده است. او گفته است اگر رشد ٨ درصدی در اقتصاد ایران روی ندهد، دولت قادر به پرداخت یارانه های نقدی یا جبرانی به مردم نخواهد بود، مضاف بر اینکه نخواهد توانست هزینه های جاری خود را نیز از این محل تأمین کند. رییس سازمان بازرسی کل کشور همچنین تصریح کرده است که دولت تاکنون خارج از ردیف های مصوبۀ مجلس یارانه های نقدی مردم را منظماً پرداخت کرده، اما، از پرداخت یارانه های جبرانی به صنایع و کشاورزی کشور غافل بوده است. بر اساس مصوبۀ مجلس اسلامی دولت باید ٥٠٪ درآمد حاصل از حذف یارانه ها را به مردم بپردازد، ٣٠٪ آن را به واحدهای تولیدی و کشاورزی اختصاص دهد و ٢٠٪ باقی مانده را صرف هزینه های خود کند.
زمانی حجت الاسلام پورمحمدی موفقیت اجرای قانون حذف یارانه ها را به وقوع رشد ٨ درصدی در اقتصاد ایران مشروط کرده که اوضاع اقتصادی ایران در بیست سال گذشته به وخامت امروز نبوده است : از چهار سال پیش اقتصاد ایران وارد طولانی ترین دورۀ رکود خود شده و این رکود به طرز تعجب آوری با بالاترین سطح از درآمدهای نفتی کشور همزمان بوده است (کل درآمد نفتی ایران در دو دورۀ حکومت محمود احمدی نژاد بیش ٦٠٠ میلیارد دلار برآورد می شود). صندوق بین المللی پول در آخرین گزارش خود دربارۀ ایران نرخ رشد اقتصادی این کشور را در سال جاری صفر درصد برآورد کرده، در حالی که خود دولت و بانک مرکزی از انتشار آمار و شاخص های اصلی رشد طی سه چهار سال اخیر خودداری کرده اند. اگر چه در این میان بانک مرکزی و وزارت صنایع و معادن متقابلاً یکدیگر را مسبب این نقیصه معرفی می کنند، اما به گفتۀ برخی نمایندگان مجلس عدم انتشار آمار و ارقام رشد اقتصادی طی سالهای اخیر اعتراف ضمنی دولت به شکست خود در پهنۀ اقتصاد است : همانطور که دانش آموز مردود شده از نشان دادن نمرات منفی اش به والدین خود پرهیز می کند، دولت نیز برای پنهان نگاه داشتن شکست اقتصادی خود از فاش ساختن شاخص های اقتصادی منفی اش خودداری می ورزد.
چندین عامل در پدیداری این شکست نقش داشته اند : نخستین عامل بی نظمی و اغتشاش در سیاست های اقتصادی دولت محمود احمدی نژاد است که از جمله نخستین اقداماتش انحلال سازمان برنامه و بودجه و شورای پول و کاهش دستوری و پی در پی نرخ بهره بانکی برغم نرخ بالای تورم بوده است. عامل دیگری که نتایج مخرب این بی نظمی، یعنی رکود را، تشدید کرده رشد مهارگسیختۀ واردات است که در نهایت حاصلی جز ورشکستگی صنعت و کشاورزی و افزایش بیکاری نداشته است.
اما، در قیاس با گذشته آنچه اکنون رکود مزمن اقتصادی ایران را شدیدتر و از زاویه پی آمدهای اجتماعی اش خطرناکتر کرده، سنگینی تحریم های بین المللی بر صنعت نفت و گاز و نظام بانکی و مالی ایران است. به اعتراف نمایندگان مجلس اسلامی در فقدان سرمایه گذاری خارجی ظرفیت تولید نفت ایران روزانه بیش از ٤٥ هزار بشکه کاهش یافته، در حالی که دولت حتا قادر به دریافت کامل درآمدهای ارزی خود از محل صادرات نفت نبوده است. به دلیل تحریم های بانکی و تنگناهایی که مجازات های اقتصادی برای دولت ایران به وجود آورده اند، این کشور هم اکنون بخشی از صادرات خود را به طور تهاتر یا پایاپای معامله می کند. دولت هند که از مشتریان مهم ایران است و سالانه معادل ١١ میلیارد دلار نفت از ایران می خرد، در نتیجۀ فشارهای آمریکا حتا حاضر به پرداخت روپیه در ازای نفت وارداتی از جمهوری اسلامی ایران نیست.
دامنه نگرانی از وضعیت وخیم صنعت نفت و گاز ایران تا آنجا بالا گرفته که وزیر نفت این کشور، مسعود میرکاظمی، دو روز پیش گفت که اگر سرمایه گذاری های لازم در صنعت نفت و گاز ایران صورت نپذیرد، به زودی این کشور نفتی برای صادر کردن نخواهد داشت. مشابه همین هشدار را علاوه بر محمود بهمنی، رییس کل بانک مرکزی، علی لاریجانی، رییس مجلس اسلامی ایران ایراد کرد که در عین حال آمادگی کشورش را برای همکاری با غرب در حوزۀ نفت و گاز اعلام نمود. در توضیح این همکاری، رییس کمیسیون انرژی مجلس خواستار بازنگری در قراردادهای نفتی یا در حقیقت خواستار اعطای امتیازات ویژه برای جلب سرمایه گذاری شرکت های خارجی در صنعت نفت و گاز ایران شد.
مجموعۀ این شرایط دولت محمود احمدی نژاد را با مشکل کمبود منابع روبرو کرده است (ذخایر ارزی ایران به اعتراف بانک مرکزی از ١٠٠ میلیارد دلار به ٦٤ میلیارد دلار سقوط کرده است). این مشکل حتا دولت و بانک مرکزی را به روش ها و راه حل های غیرمعمول و بعضاً بی سابقه در پهنۀ اقتصاد ایران واداشته است. محمد خوش چهره، نمایندۀ اصولگرای مجلس اسلامی، همانند بسیاری دیگر از ناظران اظهار داشته که افزایش بهای طلا و سکه در بازار ایران عمدی و از سوی دولت است که قصد دارد با ایجاد التهاب در بازار طلا و افزایش تصنعی قیمت آن منابع ریالی لازم برای تأمین هزینه های خود و یارانه های نقدی را تهیه کند. به گفتۀ محمد خوش چهره، تنها منتفع از افزایش بهای طلا و سکه در بازار ایران دولت است که عرضه کنندۀ اصلی طلا و ارز در بازار ایران به شمار می رود. به گفتۀ خوش چهره افزایش قیمت طلا باعث خروج سپرده های عمومی از بانک ها و ورود آنها به بازارهای موازی شده که نتیجه اش چیزی جز تشدید رکود و افزایش تورم نیست.
بی سبب نیست که رهبر جمهوری اسلامی ایران سال جاری را سال جهاد و جنگ در پهنۀ اقتصاد علیه تحریم ها و فشارهای بین المللی نامیده و این نامگذاری در نوع خود گویای مشکلات و مسائل عدیده ای است که حول محور اقتصاد در سال جاری خود را نمودار خواهند کرد. مهمترین نمودار این مشکلات توسعۀ نارضایتی های عمومی در نتیجۀ افزایش ناگهانی قیمت های برق و گاز است که ٢١ میلیون خانوار ایرانی را در تنگنا گذاشته است. دومین نمودار مشکلات اقتصادی بروز تدریجی و همزمان اعتصاب های کارگری برای مطالبۀ ماهها حقوق پرداخت نشده یا در اعتراض به گسترش فقر و نابرابری خواهد بود.
 




یک عکاس محافظه‌کار خطاب به اسفندیار رحیم‌مشایی:

خدا می‌داند با چه ورد و طلسمی به قدرت رسیده‌ای



یک عکاس محافظه‌کار اعلام کرد بسیاری از «بچه‌ مذهبی‌های ساده» غلام زرخرید اسفندیار رحیم‌مشایی شده و خدا می‌داند وی با چه «طلسمی» به قدرت رسیده است.
شهاب‌الدین واجدی که یکی از نیرو‌های لباس شخصی محسوب می‌شود در تازه‌ترین پست وبلاگی‌اش نوشته که رحیم‌مشایی در حال حاضر به «آیینه دق» حزب‌الله تبدیل شده است.
واجدی از رحیم‌مشایی با عنوان فردی «یک لاقبا» یاد کرده و نوشته که نمی‌داند با چه «ورد و طلسمی» امور دولت را از دست احمدی‌نژاد گرفته است.
این عکاس نوشته که رحیم‌مشایی قصد دارد بین محمود احمدی‌نژاد و علی خامنه‌ای اختلاف بیندازد.
وی همچنین نوشته که رحیم‌مشایی مانع از اشتغال وی در نهاد ریاست جمهوری به عنوان عکاس شده است و مباهات می‌کند لقمه زن و فرزندش را از «دولا و راست شدن جلوی» رحیم‌مشایی تامین نمی‌کند.
در ۱۰ روز گذشته گروهی از وبلاگ‌نویسان محافظه‌کار با انتقاد از عملکرد احمدی‌نژاد اعلام کرده‌اند که دیگر از وی و دولت دهم حمایت نمی‌کنند.
 واجدی هرچند اعلام نکرده که دیگر «احمدی‌نژادی» نیست اما به صراحت نوشته که رحیم‌مشایی برخلاف نظر رهبر جمهوری اسلامی در دولت دهم حضور دارد.
این عکاس محافظه‌کار همچنین اشاره کنایه‌ آمیزی درباره برخی گزارش‌ها مبنی بر اداره دولت احمدی‌نژاد با «سحر و جادو» کرده است.
سال ۱۳۸۸ در جریان رقابت‌های انتخاباتی میرحسین موسوی یکی از رهبران جنبش سبز گفته بود که دولت دهم با «رمل و اسطرلاب» اداره می‌شود.
مدتی بعد علی خامنه‌ای در واکنش به این اظهارات ادعا کرده بود که گفته‌های مخالفان احمدی‌نژاد نادرست است.




فرمانده سپاه پاسداران:

تیم احمدی‌نژاد مقابل انقلاب خواهد ایستاد


محمدعلی جعفری فرمانده سپاه پاسداران با «خوارج» نامیدن تیم محمود احمدی‌نژاد اعلام کرد این تیم «در آینده به طور قطع به مقابله با انقلاب بلند خواهد شد.»
به گزارش روز شنبه (سوم اردیبهشت) خبرگزاری فارس٬ آقای جعفری گفته که در آینده زاویه این جریان انحرافی محافظه‌کاران با مسیر اصلی انقلاب اسلامی ایران بیشتر شده و شکاف‌ها نمایان‌تر خواهد شد.
این فرمانده سپاه بدون آنکه به طور مستقیم نامی از تیم احمدی‌نژاد ببرد٬ هشدار داده که این «جریان انحرافی جدید با سر دادن شعار‌ها و بکارگیری ترفندهای جدید قصد رویارویی با انقلاب را دارد.»
جعفری افزوده که تیم احمدی‌نژاد پیچیدگی‌های خاص خود را دارد و «البته این‌ها در آینده حتما شکست خواهند خورد اما اینکه این اتفاق چطور و با چه حوادثی همراه باشد، معلوم نیست.»
وی همچنین گفته که «این جریان انحرافی امروز پشت سر برخی افراد محبوب {احمدی‌نژاد} در جریان اصولگرایی مواضع خود را دنبال می‌کند.»
این برای نخستین‌بار است که سپاه پاسداران به صراحت وارد دعواهای حامیان علی خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد می‌شود.
حامیان خامنه‌ای در ماه‌های اخیر اعلام کرده‌اند که تیم احمدی‌نژاد قصد دارد در آینده‌ای نزدیک علیه جمهوری اسلامی فتنه‌ای عمیق به راه بیندازد.
تنش‌ها میان دولتی‌ها و بخش‌های نزدیک به حاکمیت (رهبری) در هفته‌های اخیر افزایش چشمگیری داشته است و آن‌طور که طرفین اعلام کرده‌اند این تنش‌ها در آینده گسترش خواهد یافت.
به نظر می‌رسد سپاه پاسداران همچنان که پیش‌بینی می‌شد در دعوای حاکمیت و دولت٬ به طرفداری از حاکمیت برخواسته است.




جرس: 
براساس آخرین آمار رسمی اداره آمار بانک مرکزی ایران، متوسط قیمت خرده‌فروشی برخی از مواد خوراکی در فروردین امسال، 46/ 24 درصد نسبت به زمان مشابه سال گذشته رشد داشته است.
به گزارش خبرگزاري ايلنا، گروه تخم‌مرغ با بیش از ۶/ ۹۷ درصد، بیشترین افزایش و گروه لبنیات با ۵ درصد، کمترین افزایش را در بین گروه‌های ۱۱ گانه سبد کالای بانک مرکزی داشته‌اند.
در بین اقلام موجود نیز سیب سرخ با بیش از ۱۱۱ درصد، کالایی است که بیشترین رشد قیمت را داشته و پیاز با بیش از ۳۱ درصد کاهش، تنها کالایی است که در فروردین امسال نسبت به زمان مشابه سال قبل کاهش قیمت داشته است.
در این گزارش، قیمت اقلام مشخصی در هفته منتهی به ۲۶ فروردین ۱۳۹۰، با همان قیمت‌ها در ۲۷ اسفند ۱۳۸۹، مقایسه شدند و تفاوت آنها در نظر گرفته شده است.
همچنین در یک نگاه کلی، قیمت‌های هفته سوم فروردین امسال، با قیمت همان اقلام در هفته سوم فروردین ۱۳۸۹، مقایسه شده است و درصد رشد آنها به دست آمده است.
در گروه‌های ۱۱ گانه، در هفته سوم فروردین سال‌جاری نسبت به هفته سوم فروردین ۸۹، به ترتیب گروه‌های تخم‌مرغ ۶/ ۹۷ درصد، میوه‌ها ۵/ ۴۳ درصد، حبوبات ۵/ ۲۸ درصد، روغن ۵/ ۲۵ درصد، سبزی‌ها ۳/ ۲۰ درصد، برنج ۴/ ۱۳ درصد، گوشت مرغ ۶/ ۱۲ درصد، قند و شکر ۶/ ۹ درصد، گوشت قرمز ۴/ ۷ درصد، چای ۷/ ۵ درصد و لبنیات ۵ درصد رشد داشته‌اند.
همچنین درصد افزایش قیمت‌ها در گروه‌های ۱۱ گانه در هفته سوم فروردین ۹۰ در مقایسه با هفته سوم اسفند ۸۹ به این ترتیب است:
در گروه لبنیات، کره با ۳۱ درصد افزایش بیشترین افزایش قیمت را در هفته سوم فروردین امسال در مقایسه با مدت مشابه سال قبل داشته است. در همین زمان، پنیر پاستوریزه و شیر استرلیزه تغییر قیمت نداشتند و پنیر باز با ۵/ ۹ درصد، ماست باز با ۱/ ۶ درصد و ماست پاستروریزه با ۵/ ۳ افزایش، صاحب رتبه‌های بعدی افزایش قیمت هستند.
در هفته سوم فروردین امسال، برنج ایرانی درجه یک با ۴/ ۱۴ درصد، برنج خارجی با ۹/ ۱۰ درصد و برنج ایرانی درجه دو با ۱/ ۹ نسبت به هفته مشابه در سال ۸۹ افزایش قیمت داشتند.
در گروه حبوبات، بیشترین رشد قیمت را نخود با ۹/ ۴۸ درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل داشته است و پس از آن به ترتیب لوبیاچیتی با ۲/ ۳۰، لوبیا چشم بلبلی با ۷/ ۲۳ و لپه نخود با ۲۶ درصد بیشترین افزایش قیمت‌ها را داشتند.
در گروه میوه‌ها، سیب‌های قرمز و سفید به ترتیب با ۴/ ۱۱۱ و ۸/ ۱۰۶ درصد افزایش صاحب بالاترین افزایش قیمت هم در گروه میوه‌ها و هم در کل گروه‌های ۱۱ گانه هستند.
پس از سیب، لیمو شیرین، نارنگی پرتقال و هندوانه بیشترین افزایش قیمت‌ها در هفته سوم فروردین امسال، نسبت به مدت مشابه سال ۸۹ داشته‌اند.
در گروه سبزیجات، یک قلم کالا هست که هم در این گروه و هم در کل اقلام مورد ذکر کاهش قیمت داشته و آن هم پیاز است. پیاز در هفته سوم فروردین امسال بیش از ۳۱ درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل کاهش داشته است.
در مقابل، اقلام لوبیا سبز، سیب‌زمینی، خیار، سبزی‌های برگی، کدو، بادنجان و گوجه فرنگی، صاحب رتبه‌های افزایش قیمت در این گروه هستند.
در هفته سوم فروردین امسال به‌طور کلی گوشت قرمز، اعم از گوشت گوسفند و گوساله و گاو، نسبت به مدت مشابه سال قبل حدود ۵/ ۷ درصد افزایش داشتند. گوشت گوساله و گاو افزایش بیشتری نسبت به گوشت گوسفند داشته است. گوشت مرغ نیز بیش از ۵/ ۱۲ درصد افزایش نشان می‌دهد.
قند و شکر امسال بیش از ۵/ ۹ درصد افزایش داشتند. چای نیز بیش از ۵/۵ درصد افزایش نشان می‌دهد. در این دو گروه، قند با بیش از ۱۱ درصد، شکر با بیش از ۵/ ۶ درصد و چای خارجی با بیش از ۵/۵ درصد صاحب رتبه‌های اول تا سوم افزایش قیمت هستند.
در گروه روغن نیز به‌طور کلی افزایش ۵/ ۲۵ درصدی را در هفته سوم فروردین امسال، نسبت به مدت مشابه سال قبل شاهد هستیم. روغن‌نباتی جامد با ۸/ ۲۷ درصد بیشترین و روغن‌نباتی مایع با ۱۱ درصد افزایش، کمترین افزایش قیمت‌ها را در این گروه داشته‌اند.





برگزاری مراسم چهلم بهنود رمضانی، دانشجوی شهید جنبش

جــرس: 
مراسم چهلمین روز شهادتِ بهنود رمضانی، از جانباختگان اسفندماه ٨٩، روز جمعه دوم اردیبهشت ماه، با حضور خانواده و دوستان آن مرحوم در قائم شهر برگزار شد.
به گزارش صفحه فيسبوک «شهيد بهنود رمضانی»، که اخبار خانواده اين شهيد جنبش سبز را پوشش می دهد، خانواده رمضانی و دوستان وی، به مناسبت چهلمين روز شهادت فرزند و عزیز شهيدشان، از همگان دعوت کرده بودند که روز جمعه با حضور سبز خود بر سر مزار اين شهيد، يادش را گرامی دارند.
به گزارش این منبع، پنج شنبه يعنی يک روز قبل از برگزاری مراسم چهلم بهنود، پدر آن جوان مرحوم به اداره اطلاعات قائمشهر احضار و تهديد می شود که در مراسم اربعين فرزندش حق صحبت کردن ندارند وبايد سکوت کنند.
این گزارش و شاهدان عینی آورده اند که روز جمعه مادر بهنود در دلش دنيای آشوب و غم موج می زد و در فراق جگرگوشه اش به گوشه ای نشسته بود و در درون خود تنها خدا را صدا می زد و عمه بزرگوار این شهید سبز به دلیل تهدید خانواده، دیگر تاب سکوت نیاورد و با فرياد و مرثيه خوانی از تمامی مردمان ايران خواست که سکوت نکنند.
صفحه فيسبوک شهيد بهنود رمضانی با آپلود ويديوی کوتاه از ناله و شيون ها عمه بهنود، اينگونه نوشته است: آنها نمي دانستند بهنود ديگر فرزند رمضانی ها و گلستانی ها نيست بلکه شهيد اين ملت است و ملت فرزندان خويش را تنها نمي گذارد. آنها نمي دانستند و نخواهند فهميد، چون به روز پاسخگويی ايمانی ندارند... و آری خدايی هست.
عمه شهید بهنود رمضانی بر سر مزار برادرزادۀ مرحومش بخش هایی از این شعر را با چشمانی پر از اشک و گلویی پر از بغض با صدای بلند خواند و بدلیل فضای ماتم آلود و شیون های خانواده، منابع خبری گزارش دادند که ماموران حاضر در محل امکان برخورد با وی و حضار را نیافتند.
دانشجونیوز هفته گذشته اعلام کرده بود که در روزهای اخیر فعالین دانشجویی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل با پخش اطلاعیه و نصب عکس های شهید بهنود رمضانی بر در و دیوارهای دانشگاه، دانشجویان را دعوت به شرکت در این مراسم نموده اند و حراست دانشگاه نوشیروانی نیز، اقدام به پاره کردن و جمع کردن اطلاعیه ها و عکس های بهنود رمضانی نموده و چند تن از فعالین این دانشگاه را به حراست احضار کرده است.





جــرس: معاون وزارت کار و امور اجتماعی می گوید که کلمۀ "اعتصاب" یک واژۀ "وارداتی" است و بدون اشاره به مشکلات کارگران ایران و اعتصابات و اعتراضات آنها نسبت به شرایط موجود، مدعی شد "کارگر ایرانی در تجربه سی سال گذشته به این نتیجه رسیده که کارهای تخصصی را در سطح خیابان پیگیری نمی کند."
به گزارش خبرآنلاین، مجتبی زارعی طی گفتگویی پیرامون وضعیت کارگران ایران – در آستانه روز جهانی کارگر- در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه "پیش از این شما در نشست خبری خود از این موضوع صحبت کرده بودید که به دنبال کرامت کارگران هستید و احتمالا در جریان هستید که در حال حاضر در واحدهایی مانند پتروشیمی ماهشهر تعدادی کارگران به دلایل صنفی تجمع کرده‌اند. نگاه شما به عنوان معاون وزیر به مقوله اعتصاب چیست؟"، گفت "چرا از کلمه وارداتی استفاده می‌کنید. اعتصاب یک کلمه وارداتی است. مطالبه صنفی جزوی از حقوق کارگران است و قانون مجوز این کار را داده و بستر این کار هم دست وزارت کشور است."
گفتنی است طی سالهای اخیر شرایط طاقت فرسای حاکم بر محیط های کارگری، پایین بودن سطح دستمزد، عدم پرداخت چندین ماهۀ حقوق، بی توجهی به شرایط بهداشتی و رفاهی و خانوادگی کارگران و همچنین وعده های عملی نشدۀ بسیاری از کارفرمایان – بویژه دولت- منجر به اعتراضات و اعتصابات گسترده ای در واحدها و استان های مختلف کشور شده، که بیشتر آنها با سرکوب و تهدید کارگران توسط نیروهای امنیتی و حراست مواجه بوده است.
بر اساس گزارش فوق، این مقام ارشد دولت، در پاسخ به پرسشی دیگر پیرامون اینکه "شما فکر می‌کنید مطالبه چگونه باید باشد که اعتراض کارگران نتیجه بدهد؟ فکر می‌کنید ترک کار نتیجه بدهد؟"، گفت "اصلا کارگران ایرانی ترک کار را اولویت خود ندیده‌اند. مثال برای شما بزنم؟ حتی یک واحد تولیدی هم در اتفاقات بیش از یک سال گذشته کاری نکرده‌اند که در واقع ترک کار جلوه کند و در هماهنگ با یک فرهنگ غیربومی این اتفاق نیفتاده است."
وی پیرامون این توضیح خبرنگار که گفت "در یک سال گذشته کارگران کیان تایر را داشتیم که تاکنون چند مرتبه دست به تجمع زدند و ترک کار کردند و حتی خیابان را بستند اما اعتراض‌های آنان جواب نداد"، اظهار بی اطلاعی کرد و مدعی شد "چنین نبوده و ممکن است که رسانه‌ها این را بخواهند دامن بزنند اما من با علم و اطلاع می‌گویم که این چنین نیست. "
گفتنی است چند روز پیش نیز، عبدالرضا شیخ الاسلامی، وزیر کار دولت دهم، که در جمع مدیران اداره کل کار و امور اجتماعی کردستان سخن می گفت، طی اظهاراتی مدعی شد "با کمال افتخار اعلام می کنیم ایران تنها کشوری است که با اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها هیچ فرد گرسنه و کارتن خوابی ندارد و با اجرای طرح مسکن مهر در دولت عدالت گستر و عدالت محور خانه دار شدن برای جوانان ایرانی دیگر یک رویای دست نیافتنی نیست."



انتقاد شدید دفتر تحکیم وحدت ازرفتارهای اقتدارگرایانه حکومت در دانشگاههاجــرس: دفتر تحکیم وحدت با صدور بیانیه‌ای ضمن محکوم کردن کلیه فشارهای وارده بر دانشگاه ها، اعتراض شدید خود را نسبت به تداوم بازداشت و اعمال فشارهای گوناگون به شمار زیادی از دانشجویان در بند اعلام کرد و خواستار آزادی هر چه سریعتر همه دانشجویان و فعالین دانشجویی زندانی شد.
به گزارش ادوار نیوز، این تشکل دانشجویی با انتقاد شدید از شرایط حاکم بر محیط های دانشگاهی کشور، و بیان اینکه "روزی نیست که دانشجویی به زندان نیفتند، استادی اخراج نشود، حکم انضباطی دانشجویی را از تحصیل محروم نکند و ستاره جدیدی از محرومیت و محدودیت بر سینه دانشگاه ننشیند"، از وقوع شرایطی همچون انقلاب فرهنگی سال ۵٩ ابراز نگرانی کرد.

متن این بیانیه به شرح زیر است:

در تمام طول عمر دانشگاه در ایران، به جز در دوران کوتاهی، همواره سایه استبداد و حاکمیت های اقتدارگرا که دانشگاه را مطیع و فرمانبر خود می خواستند، بر سر این نهاد علم آموزی و پرسشگری سنگینی کرده است. در هر دورانی که میزان بیگانگی حاکمیت با نقد و پرسشگری بیشتر بوده، دشمنی با دانشگاه و دیگر نهادهای منتقد و آگاهی‌ساز شدیدتر شده است. تاسف انگیز این که در حال حاضر در یکی از بدترین و خردسوزترین دوران به سر می بریم. شرایطی بر دانشگاه ها حاکم شده است که نامیدن "انقلاب فرهنگی دوم" سزاوار آن ست.
اکنون در آستانه سالگرد انقلاب فرهنگی اول و به دنبال آن تعطیلی چندساله و تصفیه گسترده دانشگاه ها در دهه شصت قرار داریم. تصفیه ای که محدود به دانشجو و استاد نماند بلکه همانند امروز به جان علم و دانش هم افتاد. هم اکنون نیز دولت در حال پیشبرد پروژه انقلاب فرهنگی دیگری در دانشگاه هاست. تمامیت‌خواهان از علم و دانش هم تایید اعمال و افکار خود و مدح و ثنای قدرت را می خواهند. چیزی که با ذات علم از اساس بیگانه است. این گونه است که بر دانشگاه و استاد و دانشجو مغول‌وار هجوم می برند که "اگر دانشگاه ثنای‌گوی ما نیست پس بهتر آن که با خاک یکسان باشد".
روزی نیست که دانشجویی به زندان نیفتند، استادی اخراج نشود، حکم انضباطی دانشجویی را از تحصیل محروم نکند و ستاره جدیدی از محرومیت و محدودیت بر سینه دانشگاه ننشیند. آمارهایی چون بازداشت نزدیک به ۴۰۰ فعال دانشجویی و صدور قریب ٩۰۰حکم محرومیت از تحصیل و دیگر برخوردها با دانشجویان و دانشگاهیان در سال گذشته خود گویای این امر است. سال گذشته متاسفانه بار دیگر کشته شدن مجدد حداقل ۴ دانشجو در اعتراضات مسالمت آمیز، داغی بزرگ بر دل دانشگاه گذاشت. صانع ژاله، دانشجوی کرد و اهل تسنن دانشگاه هنر تهران، محمد مختاری، دانشجوی دانشگاه آزاد شاهرود، حامد نورمحمدی، دانشجوی دانشگاه شیراز، و بهنود رمضانی، دانشجوی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، از جمله دانشجویان مظلومی بودند که خط استبداد و سرکوب میان ما و آن ها جدایی افکند.
همچنین پس از اعتراضات مردمی در اواخر سال گذشته بازداشت های گسترده دانشجویان دیگر بار به اوج رسید که از آن جمله می توان به یاران دبستانی چون علی اکبر محمدزاده، عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، و لقمان قدیری، عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شیراز، و بسیاری دیگر که پس از گذشت چند ماه هنوز در بند هستند، اشاره کرد. علاوه بر این در همین ایام بار دیگر شاهد برخورد غیرقانونی با اندک تشکل های منتقد دانشجویی و تعطیلی این تشکل ها هستیم. به طوری که همانند روال سابق و بر خلاف نص صریح آیین نامه تشکل های دانشجویی وزارت علوم با این تشکل ها برخورد و دفترشان تخریب یا به تصرف دانشگاه درآمده است. از آن جمله می تواند به تشکلی با سابقه تاریخی چون انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف و تشکلی فعال و منتقد چون انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد کرج و همچنین انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعت نفت آبادان اشاره کرد. تمامی برخوردهای فوق اما نشان از جریان داشتن زندگی و بالندگی در دانشگاه ها است. به گونه ای که باز از پس برخورد شدید با هزاران دانشجو و استاد در سالیان متمادی گذشته باز شاهد تحرک حق خواهانه دانشجویان، جوانه زدن و بهارانه زیستن در دانشگاه ها هستیم.
در حالی تمام دغدغه و تدبیر مدیران نالایق دانشگاه ها مشغول و مصروف برخورد و سرکوب دانشجویان و اساتید شده است که امور جاری و صنفی-رفاهی دانشگاه ها، که اولین وظیفه مدیریت در دانشگاه هاست، به حال خود رها شده است. امروز فریادهای متعدد اعتراض دانشجویان را نسبت به مشکلات گسترده صنفی دانشگاه ها می تواند شنید.
اما مدیریت دانشگاه ها متاسفانه نه تنها توجهی به این مشکلات نداشته و تلاشی برای رفع آن ها نمی کنند، که به کارگزاران قدرت بدل شده اند تا به فرموده به هر حربه ای برای تضعیف دانشگاه دست زنند. از آن جمله می تواند به دخل و تصرف های گسترده، بیجا و غیر عالمانه در دروس و کتب علوم انسانی و همچنین اهتمام به اجرای طرح های بی ثمری چون تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها اشاره کرد. به طوری که ثمره این گونه سیاست ها و عملکردهای بنیان برافکن را در سقوط رتبه دانشگاه های ایران به آخرین جایگاه در میان دانشگاه های معتبر دنیا می تواند دید.
در این میان اساتید نیز از تیغ حذف اقتدارگرایان در امان نبودند. از آن جمله می توان به دکتر محمد شریف، استاد برجسته دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر حسین سیف زاده، استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران، دکتر جلال حجازی، استاد دانشگاه علم و صنعت، و دکتر احسان الله حیدری، استاد دانشگاه آزاد واحد خرم آباد، اشاره کرد. دکتر محمد شریف چهره‌ای نام آشنا برای دانشجویان، دانشگاهیان و جامعه حقوقی ایران است. ایشان علاوه بر کسوت استادی، فعالیت های گسترده ای در دفاع از حقوق بشر و دفاع از حقوق زندانیان سیاسی دارد. استقلال شخصیت و پافشاری بر حقوق مظلومان توسط دکتر شریف چیزی نبود که تمامیت خواهان بتوانند تحمل کنند. لذا ایشان و همچنین دکتر سیف زاده، دکتر حجازی و دکتر حیدری را بدون هیچ گونه توجیهی اخیرا از دانشگاه اخراج کرده اند. اخراج اساتید گرانقدری چون دکتر شریف، دکتر سیف زاده، دکتر حجازی و دکتر حیدری به طور قطع حرمان و ضایعه ای بزرگ برای دانشگاه و دانشجویان است.
در این میان لازم است یاد کنیم از اساتید در بندی چون دکتر زیدآبادی، دکتر میردامادی، دکتر رمضان زاده، دکتر سلیمانی، دکتر شعله سعدی و ... آنان که امروز بر سر آرمان های آزادیخواهانه خود محکم و استوار ایستاده اند. در کنار ایشان همپنین باید یادی کنیم از مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنود که آن ها نیز ناجوانمردانه اسیر دست استبداد شده اند. آن ها که از حضور در دانشگاه و سر کلاس درس هم مدت ها بود محروم شده بودند. اما با این وجود آن ها دوشادوش مهدی کروبی و فاطمه کروبی در دانشگاهی به وسعت ایران به ملت درس صداقت، ایثار و ایستادگی آموختند. نمی توان از دانشجویان و اساتید در بند یاد کرد اما حامی همیشگی و بی پیرایه ای چون مهدی کروبی که برای آزادی تک تک زندانیان بیگناه و احقاق حقوق آن ها از هیچ تلاشی فرو گذار نمی کرد یاد نکرد. امروز اساتید ما و یاوران و رهبران صدیق جنبش سبز اگر چه در زندان هستند و ارتباط شان به ظاهر با بیرون قطع شده است، اما با در بند بودن خویش هم همچنان به همگان درس آزادی و آزادگی می دهند.
دفتر تحکیم وحدت ضمن محکومیت کلیه فشارهای وارده بر دانشگاه ها از جمله تداوم بازداشت دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف و شیراز، بازداشت اساتید دانشگاه، برخورد غیرقانونی با انجمن های اسلامی دانشگاه های شریف و آزاد کرج، اخراج دکتر محمد شریف، دکتر حسین سیف زاده، دکتر جلال حجازی و دکتر احسان الله حیدری و... خواستار رفع سریع موانع ایجاد شده بر سر راه علم آموزی نقادانه و دانش اندوزی پرسش گرانه در دانشگاه هاست. دفتر تحکیم وحدت همچنین اعتراض شدید خود را نسبت به تداوم بازداشت و اعمال فشارهای گوناگون به یاران دبستانی دربندی چون بهاره هدایت، ضیاء الدین نبوی، مهدیه گلرو، مجید توکلی، عبداله مومنی، علی جمالی، مهدی خدایی، محمد پورعبداله و شمار زیاد دیگری از دانشجویان در بند اعلام می دارد و خواستار آزادی هر چه سریعتر این عزیزان است.
در پایان یادآوری این نکته ضروری است که فعالان دانشجویی میلاد اسدی، مجید دری، حسن اسدی و علی ملیحی در روزهای آتی متاسفانه دومین سال‌روز تولدشان را هم بایستی پشت میله های زندان و در تبعیدگاه و در شرایط سخت و طاقت فرسا سپری کنند. نیکوست که در این ایام خاصه به یاد آن ها و در کنار خانواده هایشان باشیم و یارانمان را تنها نگذاریم.

به امید آزادی
روابط عمومی دفتر تحکیم وحدت
اردیبهشت ٩۰



احضار تعدادی از معلمان و فعالان فرهنگی به دادگاه انقلاب

در آستانه روز و هفتۀ بزرگداشت معلم و در حالیکه تعدادی از معلمان کشور در زندان به سر می برند، تعدادی از فعالان صنفی معلمان در ادامه دادرسی ها به دادگاه فرا خوانده شدند.
به گزارش جرس به نقل از منابع نزدیک به تشکل های صنفی معلمان از همدان، علی نجفی، محمد خانی و سعید جهان آرا از فعالان صنفی حوزه معلمان در همدان که سال گذشته همزمان با انتشار بیانیه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران به اتهام تبلیغ علیه نظام بازداشت شده بودند، بار دیگر در آستانه هفته بزرگداشت مقام معلم برای پنجم اردیبهشت نود به شعبه اول دادسرای انقلاب دادگستری همدان احضار شدند.
لازم به ذکر است این منبع خبریِ وابسته به دانشجویان دانشگاه بوعلی همچنین اعلام داشت با گذشت یکسال از بازداشت نامبرگان هنوز برای ایشان حکمی صادر نگردیده و این سه فعال صنفی معلمان در همدان با قید وثیقه آزاد بودند.
طی دو سال گذشته گروه زیادی از معلمان و فعالان فرهنگی، به عناوین مختلفی و بویژه بعد از انتخابات ریاست جمهوری مورد بازداشت قرار گرفتند، که تعدادی از آنان کماکان در زندان به سر می برند.



تعزیه گردان بازار سکه کیست؟

کلمه- گروه اقتصادی: در مقاله «پشت پرده حذف چهار صفر از پول ملی » مشاهده شد که چگونه دولت مبنای ادامه حیات خود را بر پایه دروغ ، سرکوب و بی اعتنایی به سر نوشت کشور قرار داده است. بنابراین پدیده نوسانات شدید قیمت سکه طی روزهای اخیر را نیز باید با سه محور بر شمرده فوق مورد تحلیل قرار داد.
بدنبال سیاستهای غلط در حوزه های سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی در سالهای اخیر و اعلام مواضع تند و غیر مسئولانه در حوزه سیاست خارجی و مسئله سیاستهای دشمن شادکن در کنار برخورد فرصت طلبانه دول خارجی با مواضع اعلامی دولت بمنظور حداکثر کردن منافع خود در میان سایر کشورها با توجه به مواضع ایران در حوزه روابط بین الملل اوضاع را برای انواع باج گیری ها از کشورمان و تحقیر این دولت در سطح جهان مهیا ساخته است. صدور قطعنامه های سازمان ملل یکی پس از دیگری با رصد فعالیت های مختلف ایران بویژه در تنگنا قرار دادن ایران در اثر گسترش تحریم های اقتصادی بین المللی، وضعیت خطیری را در عمل برای ایران ترسیم نمودند که بارزترین آن را در حوزه اقتصاد می توان گسترش تحریم های اقتصادی در بخشهای تجارت ،انتقال تکنولوژی ،محدودیت های بانکی ،بلوکه کردن سرمایه های ایران و…برشمرد.
در سه ساله اخیر با جدی شدن تحریم های بین المللی، وخطر بلوکه شدن درآمدهای نفتی بخشی از درآمد های نفتی را صرف خرید گسترده شمش طلا نمودند تا اولاً از تعرض احتمالی و بلوکه شدن وجوه ارزی در بانک های خارجی جلوگیری نماید و ثانیا با توجه به دو ویژگی سرعت نقد شوندگی طلا و همچنین عرضه سریع و راحت آن به بازار جهت تامین ریال از واکنش های بانک های غربی مصون بماند و در واقع اصل ماجرای خرید عمده طلا به عبارتی مقابله با خطر بلوکه شدن دلارهای نفتی بوده است.
از سوی دیگر طی ۲۰ سال گذشته گرچه به قیمت خسارت های بسیار گزاف در کشورنوعی درک عمومی در بین مجموعه مسئولان کشور و عامه مردم در کنارآمارهای راست و دروغ دولت در زمینه تورم و بیکاری پدیدار گشته است که نوسانات قیمت دلار بهترین میزان الحراره ای است که می تواند واقعیت وضعیت اقتصادی کشور را مورد سنجش وارزیابی قراردهد بنابراین بازی کردن با قیمت دلار برای این دولت به عنوان یک استراتژی مستمر فوق العاده خطرناک است چرا که بررسی های انجام گرفته توسط دستگاههای نظارتی نشان می دهد دولت در بودجه سال ۱۳۹۰ بی سابقه ترین میزان اتکا به نفت و بیشترین کسری های آشکار و پنهان را رقم زده است یا به عبارت دیگر دولت حداقل بخش مهمی از دلارهای نفتی دو سال آینده را هم با کسری های خود عملا پیش خور کرده است و از سوی دیگر به علت جایگاه ضعیف این دولت در بین عامه مردم و بی اعتمادی گسترده ای که حداقل بعد از کودتای انتخاباتی حاصل شد که دولت نه از مشروعیت و نه از مقبولیت کافی برخوردار است قادر به وضع مالیات های جدید و گسترده تر از مردم نمی باشد.
با این اوصاف دولت نا کا رآمد جهت تامین هزینه های ریالی خود با یک مشکل دو بعدی متناقض روبرو بوده است:بازی با قیمت دلار یعنی افتادن در مسیری که سوابقش موجود است و هم کم و بیش با آن آشنا هستند و به ویژه عامه مردم بلافاصله متوجه تاثیر افزایش قیمت دلار را در همه ابعاد زندگی خود وخیم شدن وضعیت اقتصادی کشور وخانواده متوجه می شوند.
روشی که در این پنج سال عملا دنبال شده از ین قرار است که دولت از طریق دامن زدن به تقاضای کاذب مصرفی از طریق آزاد سازی بدون برنامه ،مشوق های وارداتی، دامن زدن به تب مصرف و تجمل گرایی، مجوزهای کالاهای مصرفی و اجازه نداده است قیمت دلار پایین بیاید بلکه طوری برنامه ریزی کرده است که قیمت با یک آهنگ آرام به سمت بالا حرکت نماید بنابراین بطور نسبی از پتانسیل دلار نیز به اسم تثبیت قیمت ارز استفاده نموده است هرچند که در بودجه پیشنهادی سال ۱۳۹۰ دلار فریب کارانه یکصد تومان قیمت دلار را در بودجه بالا برده اند.
افزایش قیمت دلار و دامن زدن به نوسانات قیمت آن بازی با دست رو است که اثرات ویرانگر خاص خود را دارد لذا  دولت بایستی از یک فریب جدید استفاده نماید و آن چیزی نیست جز بازی کردن با سکه. واین دولت است که در شرایط بحران اقتصادی و نگرانی های روبه افزایش عامه مردم ابتدا با کاهش عرضه سکه یک ولع و حرص جدید در بازار ایجاد می کند و سپس می آید بعنوان دایه با عرضه حجمی کنترل شده از سکه باصطلاح بازار را که خودشان به تقاضا درآن دامن زدن آرام کنند. بخشهای مختف صدا و سیما هم با گزارشات متعدد و گفتگو با مردم به مخاطب نوعی القا تحریک خرید وعطش ایجاد می کنند در خدمت این پروژه قرار دارند.
بنابراین دولت با توجه به موارد پیش گفته مجبور است با توجه به تحریم های گسترده بین المللی و همچنین ماجراجویی هایی که در منطقه انجام داد و هزینه های بالایی که در حوزه امنیتی کردن کشور و پرداخت های بی حسابی که بر عهده گرفته و درواقع به ملت ایران تحمیل گردیده است برای تامین بخشی از هزینه های خود چنین شوک هایی را عامدا به بازار سکه و طلا وارد نماید و بعد این محملی می گردد که مداخله در بازار به منظور آرام کردن وتعادل در قیمت سکه می باشد اما در این میان حجم بزرگی از نقدینگی جامعه را برای تامین هزینه های برشمرده به جیب می زند و هم خود را بعنوان ناجی به نمایش می گذارد و هم به کلی خود را در زمینه نحوه خرج این پول ها به کسی پاسخ گو نمی داند.
بنظر میرسد بر اساس تجربه سال ۱۳۸۹ در مورد بازی با نرخ ارز در سال ۱۳۹۰ سه یا چهار بحران برای سکه و یک و یا دو بار بحران ساختگی جهش تصنعی دلاربا توجه به آثار تبعی و مخرب آن برای دلار بحران ساختگی درست کنند.
وقتی دولت آشکارا برای موسسات کسانی چون حمید مولانا و مصباح یزدی ردیف بودجه ای می گذارد پس معلوم می شود که هزینه هایی وجود دارد که هم ناگزیر است ( مثل هزینه به خیابان کشاندن چاقو کشان و قداره بندان ) و هم هزینه های آن ها قابل انعکاس در اسناد رسمی نیست و این بحران سازی ها پول آن خرج ها را هم تامین می کند. البته با تمام فریب کاری ها و پنهان کاری هایی که انجام می شود دم خروس بیرون می زند و سید شمس الدین حسینی وزیر اقتصاد و دارایی در دیدار نوروزی با کارکنان وزارت اقتصاد ودارایی آشکارا مدعی می شود به هنگام اجرای هدفمندی یارانه ها دست های مخالف ! در صدد برآمدند که با التهاب ایجاد کردن در بازار دلار به اجرا این قانون صدمه وارد کنند وی مدعی است دولت وارد بازار شد و ضمن آرام کردن بازار توانسته اند بخشی از نقدینگی مورد نیاز کشور را هم جمع آوری کنند یعنی او هم آشکارا می گوید این التهاب های تصنعی جز منفعت مادی چیزی برای دولت ندارد و پشت پرده همه این نوسانات خود دولت قرار دارد.
حال این سوال مطرح می شود که دولت در قبال چنین ترفندهایی بمنظور تامین هزینه های ریالی خود چه علامت هایی را به جامعه می دهد در حالی که ایران از سال گذشته یکی از کشورهایی می باشد که دائما از آن خروج ثروت ودارایی توام با خروج وسیع سرمایه انسانی صورت می گیردو ماجرای سکه بازی و سوق دادن مردم به سمت خرید سکه و طلا بهترین کمک دولت برای تسهیل خروج ثروت از کشور هم می باشد.
از نظر اقتصادی تبدیل پول به طلا موجب رسوب دارایی ها گردیده و عملا هیچ نقشی را در خصوص کمک به تولید و سرمایه گذاری ایفا نخواهد کرد. بنابراین دولت به علت این چنین تنگناهایی در کنار بحران های خارجی که خود نیز به آن دامن می زند موجب گرم شدن تنور سکه بازی می شود و در نقش یک دلال حرفه ای سود این مسئله را به جیب می زند اما آنچه از این ماجرا به ایران وسرنوشت ایرانی بر می گردد:
۱- به هدر دادن دارایی های ارزی کشور
۲- تسهیل خروج گسترده سرمایه از کشور
۳- گسترش روز افزون بی انضباطی های مالی و عدم پاسخگویی و نظارت برکارکردهای دولت
۴- گسترش یک نوع تربیت غلط فرهنگی بدین نحو که مردم بجای توجه به تولید و سرمایه گذاری به سمت سودا گری جهت تامین هزینه های زندگی سوق داده شوند.
وشاید تنها هدف دولت تحمیل این همه هزینه به کشور داشتن منابع مالی فراوان بی حساب و کتاب که به راحتی ، بتواند برای سرکوب مردم بطور وسیع هزینه کند و با ایجاد فضای امنیتی به این بهانه ،همچنان پاسخگویی را به حداقل برساند.



زندانیان سیاسی نویسنده بیانیه ها چه کسانی هستند؟

جرس در خبری، درباره امضاکنندگان نامه ۲۳ زندانی سیاسی به مراجع و علما نوشت:
در پی انتشار دومین بیانیۀ ۲۳ تن از زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات، که روز جمعه دوم اردیبهشت ماه ۱٣٩۰ خطاب به مراجع تقلید و علما منتشر گردید تا ضمن تایید مواضع آنها درباره تحولات منطقه و انتقاد از کم توجهی قاطبۀ آنان نسبت به ظلم های مشابه در داخل کشور، خواستار دادخواهی و تظلم نسبت به ستم های موجود شوند، اسامی این زندانیان توسط منابع خبری جرس منتشر گردید.
منبع خبری جرس با خاطرنشان کردن این نکته که “نخستین بیانیه این ۲۳نفر نیز با همین تعداد امضا در کمتر از دوهفته پیش منتشر و به مناسبت سال نو، حوادث یک سال گذشته را مرور و مورد تحلیل قرار داده بود”، تصریح کرد “حال با انتشار بیانیه دوم اردیبهشت (خطاب به مراجع)، عنوان  زندانی سیاسی اهمیت بیشتری پیدا می کند و اینکه آنها چه کسانی هستند که دومین بیانیه خود را به صورت انتقادی خطاب به مراجع تقلید و علمای حوزه علمیه نوشته اند.”
گفتنی است طی سالی که گذشت، زندانیان سیاسی جنبش سبز چندین بیانیه منتشر کردند، که این بیانیه ها با امضای نویسندگان آن روی خروجی خبرگزاری ها قرار گرفت، و یکی از معروف ترین آنها نیز، بیانیه ای با امضای ۱۴ زندانی سیاسی بند ٣۵۰ زندان اوین تهران بود، که در واکنش به سخنان محمود احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل – جهت تشکیل یک گروه مستقل حقیقت‌ یاب بین المللی در خصوص حادثه یازدهم سپتامبر-  انتشار یافت.
این زندانیان سیاسی خواستار تشکیل کمیته حقیقت‌یاب مشابه برای کشف حقایق مربوط به انتخابات ٨٨ و حوادث پس از آن شدند.
بعد از نامه مذکور، ۱۶ نفر از زندانیان سیاسی زندانهای اوین و گوهردشت و شهرهای دیگر، طی نامه ای سرگشاده به علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام، از دستگیری و ادامه بازداشت خود شکایت کرده و خواستار رسیدگی این نهاد به مصوبه مجلس ششم در تعریف جرم سیاسی شده بودند. امضا کنندگان نامه مذکور که سایت کلمه متن نامه و اسامی آنها را منتشر کرده بود، محسن امین زاده، بهمن احمدی امویی، حسن اسدی زیدآبادی، مصطفی تاج زاده، علی جمالی، مجید دری، محمد داوری،عماد بهاور، عیسی سحرخیز، محمد رضا مقیسه، علی ملیحی، فرید طاهری قزوینی، عبدالله مومنی، محسن میردامادی، محمد نوری زاد و سید ضیاء نبوی بودند، که بازداشت خود را “خلاف قانون و در چارچوب تسویه حساب های سیاسی” ذکر کردند.
بلافاصله بعد از انتشار نامه ها و بیانیه های مذکور، منابع خبری اعلام کردندکه مسئولان زندان و مقامات امنیتی، فشار زیادی بر زندانیان سیاسی وارد می کنند تا نامه ها و بیانیه های صادر شده را تکذیب کنند.
آنها بارها توسط مسوولان زندان به دادسرا فراخوانده و از آنها خواسته شده تا امضاهای خود را تکذیب کنند و اگرنه سلول انفرادی و دیگر تنبیه ها در انتظارشان خواهد بود.برای اغلب امضا کنندگان بیانیه ها، پرونده تازه قضایی تشکیل شده است.
بر اساس گزارش فوق، به نظر می رسد به خاطر فشارهای وارده، این زندانیان سیاسی تصمیم گرفته اند بیانیه های خود را در سال تازه و از این به بعد، با عنوان کلی ۲۳نفر” منتشر کنند.
منبع خبری جرس اسامی این ۲۳زندانی سیاسی را که در زندان اوین (بندهای سیاسی۳۵۰، دو الف- تحت کنترل سپاه پاسداران و بند تحت کنترل حفاظت اطلاعات)، زندان رجایی شهر (بند سیاسی) و همچنین زندان های استان خوزستان محبوس می باشند، به شرح زیر اعلام کرده و همزمان آورده است که زندانیان سیاسی که این بیانیه ها را امضا می کنند به احتمال زیاد تعدادی از زندانیان سیاسی سرشناس زیر هستند:
محسن امین زاده، بهمن احمدی امویی، حسن اسدی زیدآبادی، عماد بهاور، مصطفی تاج زاده، علی جمالی، مجید دری، محمد داوری، امیر خسرو دلیرثانی، رضا رفیعی، عیسی سحرخیز، داوود سلیمانی، قاسم شعله سعدی، هدی صابر، اسماعیل صحابه، کیوان صمیمی، سید ضیاء نبوی، فرید طاهری قزوینی، حشمت الله طبرزدی، فیض الله عرب سرخی،  ابوالفضل قدیانی، مهدی محمودیان، محمدرضا مقیسه، علی ملیحی، عبدالله مومنی، محسن میردامادی و محمد نوری زاد.



سحام نیوز: هرجا که رهبري احساس کند از مصلحت بزرگي غفلت مي شود، وارد خواهد شد و رهبري تا زنده است هيچ‌گاه نخواهد گذاشت در حرکت عظيم ملت ايران به‌سوي آرمان‌ها، ذره‌اي انحراف ايجاد شود.
به گزارش جهان به نقل از پايگاه اطلاع‌رساني دفتر رهبري، آيت الله خامنه‌اي صبح امروز در ديدار پرشور هزاران نفر از مردم استان فارس در سخنان بسيار مهمي ضمن تبيين شرايط حساس کنوني دنيا و منطقه، با توجه به بيداري اسلامي، همه مردم و مسئولان را به حفظ اتحاد و انسجام و کار و تلاش بي‌وقفه، و بهانه ندادن به‌دست دشمنان نظام اسلامي توصيه و تأکيد کردند: امروز، قواي سه‌گانه به‌ويژه دولت، حقاً و انصافاً در حال خدمت و تلاش هستند و ملت و رهبري همواره از خط کار و خدمت در کشور حمايت خواهند کرد؛ اما هرجا که رهبري احساس کند از مصلحت بزرگي غفلت مي شود، وارد خواهد شد و رهبري تا زنده است هيچ‌گاه نخواهد گذاشت در حرکت عظيم ملت ايران به‌سوي آرمان‌ها، ذره‌اي انحراف ايجاد شود.آيت الله خامنه‌اي، ايستادگي ملت ايران بر موضع حق خود و الگو شدن آن را براي ملت‌هاي منطقه علت اصلي فشارها و تبليغات خصمانه ضد نظام اسلامي دانست و افزود: با وجود همه اين فشارها، نظام جمهوري اسلامي محکم ايستاده و کوتاه هم نيامده است و همين استحکام نظام اسلامي موجب شده است تيغ آنها کند شود و بر صخره فرود آيد.
وی با تأکيد بر اينکه ملت و دولت بايد اين حالت صخره‌گون نظام اسلامي را حفظ کنند، خاطرنشان کردند: نگذاريد اختلاف و شکاف بوجود آيد و آنچه را که دشمن در تبليغات و خباثت هاي سياسي خود مي‌خواهد، روي دهد.
رهبری با اشاره به قضاياي چند روز اخير درباره وزارت اطلاعات افزود: تبليغات رسانه‌هاي بيگانه را در مورد اين قضايا که آن‌چنان اهميتي هم ندارد ببينيد، که چه جنجالي به راه انداخته اند و در تحليل‌هاي خود مي‌گويند در جمهوري اسلامي ايران شکاف و حاکميت دوگانه به‌وجود آمده و رئيس‌جمهور، حرف رهبري را گوش نکرده است.
آيت‌الله خامنه‌اي افزود: تبليغات دشمنان در روزهاي اخير بار ديگر نشان داد که آنها چگونه منتظر بهانه هستند و همچون گرگ براي حمله در کمين نشسته‌اند.
وی با تأکيد بر اينکه اعضاي دولت و شخص رئيس جمهور حقاً و انصافاً مشغول خدمت در کشور هستند خاطرنشان کرد: ملت و رهبري همواره از خط کار و خدمت حمايت مي کنند و ملاک هم اشخاص نيستند بلکه ملاک اصلي خط کار و خدمت است.
رهبری با اشاره به مشخص بودن مسئوليت‌ها و وظايف در قانون اساسي افزود: رهبري هيچ‌گاه بناي دخالت در تصميم‌ها و کارهاي دولت را ندارد، مگر آنجايي که احساس کند مصلحتي مورد غفلت قرار گرفته است.
آقای خامنه‌اي تأکيد کرد: در قضيه اخير هم که چندان مهم نيست، احساس شد از مصلحت بزرگي غفلت شده است.
وی با توصيه به عناصر داخلي و دلسوزان کشور براي پرهيز از بگومگوها و تحليل‌هاي پوچ بر ضد يکديگر و زمينه ايجاد نکردن براي فضاي تبليغاتي بيگانگان، خاطرنشان کرد: نظام جمهوري اسلامي، دستگاه مقتدري است و رهبري هم محکم در مواضع صحيح خود ايستاده است.
آيت‌الله خامنه‌اي افزود: تا زماني‌که من زنده هستم و مسئوليت دارم، نخواهم گذاشت حرکت عظيم ملت ايران به‌سوي آرمان‌ها، ذره‌اي منحرف شود.وی با تأکيد بر اينکه تا زماني‌که مردم باشور، شعور، بصيرت و عزم راسخ در ميدان هستند، لطف الهي هم شامل خواهد بود، خاطرنشان کرد: اگر مسئولان به سراغ مسائل شخصي بروند و اهداف را فراموش کنند، کمک الهي هم کم خواهد شد.
رهبری افزود: امروز علاوه بر مردم، مسئولان در قواي سه‌گانه نيز در ميدان کار و تلاش و مجاهدت و در حال انجام مسئوليت‌هاي سنگين خود هستند.
آيت‌الله خامنه‌اي با اشاره به نامگذاري امسال به‌عنوان سال جهاد اقتصادي، تأکيد کرد: همه مردم و مسئولان بايد دست به دست هم دهند تا اين حرکت آغاز شود زيرا هدف از نامگذاري‌هاي هر سال، ايجاد زمينه براي شروع حرکت به سمت شعار و هدف انتخاب شده است.
وی با تأکيد بر اينکه رؤساي قوا و مسئولان خالي از نقص نيستند، خاطرنشان کرد: بايد همواره به خدا پناه ببريم و با شناخت نقص‌هاي خود و کاستن از آنها، در مسير حرکت ملت ايران گره ايجاد نکنيم.
رهبری در سخنان خود به تحولات کنوني منطقه نيز اشاره کرد و افزود: امروز به برکت اسلام و انقلاب اسلامي، بيداري عمومي اسلامي درمنطقه روي داده است که قطعاً به نتيجه خواهد رسيد، همان‌گونه که در برخي نقاط تاکنون به نتيجه رسيده است.
آيت‌الله خامنه‌اي افزود: هرچه عزم، ايمان و آمادگي مردم براي فداکاري بيشتر شود، احتمال پيروزي هم بيشتر خواهد شد.
وی با اشاره به غافلگيري امريکا، اروپا و صهيونيست‌ها در قبال تحولات منطقه خاطرنشان کردند: تمام تلاش قدرت‌هاي استکباري بر اين است که بر تحولات منطقه مسلط شوند؛ اما اين بيداري اسلامي تمام‌شدني نيست و اين حرکت رو به جلو، بازگشتي به عقب نخواهد داشت.
رهبری افزود: نهايت و آينده اين حرکت، به نفع مردم منطقه خواهد بود؛ اما آنان بايد کاملاً هوشيار و مراقب باشند زيرا دشمن براي منحرف کردن اين حرکت، در کمين نشسته است.
آقای خامنه‌اي با اشاره به ظلم آشکار به مردم بحرين، يمن و ليبي تأکيد کرد: داوري منصفانه قضاياي کنوني منطقه به‌ويژه در اين سه کشور، نشان مي‌دهد، قدرت‌هاي غربي به مردم ظلم کرده‌اند و جنايتکار و مقصر غيرقابل اغماض هستند.
ايشان دليل اصلي ظلم امريکا و غرب به مردم منطقه را، دولت جعلي اسرائيل دانست و خاطرنشان کرد: در تحولات کنوني منطقه بيشترين ظلم به مردم بحرين شده است.
رهبری با اشاره به تبليغات گسترده غرب برضد ايران افزود: از آنجايي که جمهوري اسلامي ايران موضع حقي را انتخاب و صراحتاً آن را اعلام کرده، قدرت‌هاي غربي حملات تبليغاتي خود را به سمت ايران متمرکز کرده‌اند.
آيت‌الله خامنه‌اي تأکيد کرد: جمهوري اسلامي ايران برخلاف خواسته قدرت‌هاي استکباري، در قبال تحولات منطقه يک تماشاگر بي‌‌اعتنا نيست و ملت، دولت و نخبگان سياسي ايران در برابر اين اقدامات ظالمانه مستکبران، تماشاگر نخواهند بود.
وی با اشاره به ادعاي دخالت ايران در امور منطقه آن را بي اساس خواند و افزود: جمهوري اسلامي ايران به غير از اعلام صريح موضع خود، چه دخالتي در بحرين، يمن و ليبي کرده است.
رهبری تأکيد کرد: جمهوري اسلامي ايران در اعلام نظر حق و صريح خود هيچگاه از اخم قدرتهاي پوشالي دنيا نترسيده و نخواهد ترسيد و ملاحظه آنها را هم نخواهد کرد.
آيت الله خامنه اي خاطرنشان کرد: اعتراض مردم بحرين بجا و به حق است و اگر وضعيت مردم بحرين و نوع حکومت آنها و نحوه استفاده حاکمان از حکومت براي هر انسان صاحب بينش بيان شود، قطعاً رفتار حکومت بحرين محکوم خواهد شد.
وی افزود: رفتار حکومت بحرين در مواجهه با مردم اشتباه است زيرا اينگونه اقدامات جز افزايش عقده ها و عصبانيت مردم، فايده اي ندارد و ممکن است خشم مردم بار ديگر هنگامي سرباز کند که حکومت نتواند هيچ کاري انجام دهد.
وی خاطرنشان کرد: علاوه بر حکومت بحرين، کساني هم که از خارج به بحرين نيرو اعزام کردند دچار اشتباه شده اند.
حضرت آيت الله خامنه اي قضاياي ليبي را هم نمونه ديگري از ظلم قدرتهاي استکباري به مردم برشمردند و افزودند: غربيها نمي خواهند در ليبي که در نزديکي اروپا قرار دارد و سرشار از نفت است، حکومتي مردمي و مسلمان سرکار بيايد، بنابراين سياست بازي با ملت ليبي را در پيش گرفته اند اما مردم متوجه اين سياست غربي ها شده اند.


باراک اوباما، رئیس جمهوری ایالات متحده، با محکوم کردن سرکوب‌ها در سوریه می‌گوید که دولت سوریه به دنبال یاری ایران است تا همان «روش‌های وحشیانه» جمهوری اسلامی را در سرکوب معترضان سوری به‌کار ببندد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، باراک اوباما در بیانیه‌ای که روز جمعه منتشر شد گفت: «به جای گوش فرا دادن به مردم خود، آقای بشار اسد، تقصیر را به گردن خارجی‌ها می‌اندازد و در عین حال برای سرکوب شهروندان سوریه به دنبال کمک گرفتن از ایرانیان است تا همان تاکتیک‌های وحشیانه‌ای که توسط هم‌پیمانان ایرانی‌اش استفاده شده را به‌کار ببندد.»
اظهارات باراک اوباما پس از آن بیان می‌شود که نیروهای دولتی سوریه، روز جمعه با قتل ده‌ها تن از معترضان، خونین‌ترین روز سرکوب اعتراضات اخیر این کشور را رقم زدند.
بعد از ظهر جمعه شمار زیادی از معترضان سوری در ششمین جمعه اعتراض خود که آن را «جمعه بزرگ» نام نهاده‌اند، در شهرهای مختلف این کشور دست به تظاهرات زدند.
بنا بر گزارش‌ها گشودن آتش توسط نیروهای دولتی به روی این معترضان، به‌ویژه در روستای ازرع منطقه درعا و منطقه دوما در حومه دمشق، کشته‌های زیادی برجای گذاشته که خبرگزاری‌ها تعداد این مقتولان را بین ۷۵ تا ۹۰ نفر گزارش می‌کنند.
رئیس جمهور آمریکا در بیانیه روز جمعه خود نوشت: «ایالات متحده به شدیدترین لحن ممکن استفاده از خشونت توسط دولت سوریه علیه تظاهرکنندگان را محکوم می‌کند. این استفاده فجیع از خشونت که برای فرونشاندن اعتراضات صورت می‌گیرد باید بلادرنگ خاتمه پیدا کند.»
وی افزود: «ما از بشار اسد، رئیس جمهور سوریه می‌خواهیم تا بی‌درنگ مسیر خود را عوض کند و به فریادهای مردم خود اعتنا کند.»
جمعه گذشته، ۱۵ آوریل، نیز مارک تونر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، در واشینگتن به خبرنگاران گفت: «اطلاعات موثقی وجود دارد که جای شک باقی نمی‌گذارد که ایران به دولت سوریه برای سرکوب معترضان کمک می‌کند».
وی افزود: «کمک خواستن سوریه از ایران، نشان‌دهنده آن خواهد بود که دولت سوریه برای انجام اصلاحات واقعی، چندان جدی نیست.»
پیشتر تلویزیون دولتی سوریه، از قول مقام‌های وزارت خارجه آن کشور گفته‌ بود که اظهارات مقام‌های وزارت دفاع آمریکا درباره کمک ایران برای سرکوب معترضان سوری، حقیقت ندارد.
قتل ده‌ها تن از معترضان سوری طی روز جمعه همچنین باعث شد تا دبیرکل سازمان ملل، دولت بریتانیا و دولت فرانسه نیز روز شنبه سرکوب‌های خشونت‌بار در آن کشور را محکوم کرده یا نسبت به آن ابراز نگرانی کنند.
اوباما: لغو قانون وضعیت اضطراری «جدی» نیست
باراک اوباما در بیانیه تازه خود هم‌چنین به لغو قانون وضعیت اضطراری در سوریه اشاره کرد که این هفته از سوی بشار اسد اعلام شده‌است. رئیس جمهور آمریکا لغو این قانون را «جدی» ندانست و از بشار اسد خواست تا «اصلاحاتی معنی‌دار» اعمال کند.
روز سه‌شنبه دولت سوریه با تصویب لایحه‌ جدیدی پس از حدود نیم قرن، وضعیت فوق‌العاده در این کشور را لغو کرد و حقوقی را برای برای برگزاری «تظاهرات مسالمت‌آمیز» قائل شد. این دولت دادگاه امنیت ملی سوریه را نیز منحل اعلام کرد.
تنها یک روز پس از آن که بشار اسد رسماً قانون حالت فوق‌العاده را لغو کرد، هزاران معترض به خیابان‌ها ریخته و علیه حکومت خاندان اسد شعار سر دادند که این اقدام با تیراندازی شدید نیروهای دولتی مواجه شد.



سحام نیوز: محمد سیف‌زاده، وکیل برجستهٔ دادگستری در زندان ارومیه در بازداشت است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، مرضیه نیک آرا، وکیل محمد سیف‌زاده در گفتگو با کمیته گزارشگران حقوق بشر، ضمن تایید خبر بازداشت او گفت: «دیشب به محض اطلاع از بازداشت ایشان در زندان ارومیه به همراه پسر ایشان به ارومیه آمدیم. ایشان در حال حاضر در زندان ارومیه به سر می‌برد و پروندهٔ ایشان در شعبه ششم بازپرسی ارومیه تحت بررسی است. اتهام آقای سیف‌زاده اقدام علیه امنیت ملی از طریق خروج غیرقانونی از مرز اعلام شده اما آقای سیف‌زاده، در بازجویی‌ها با رد این اتهام گفته است که به منظور انجام کار تحقیقاتی به ارومیه آمده است.»
مرضیه نیک آرا با اشاره به اینکه تنها پسر آقای سیف‌زاده موفق شده است ایشان را به مدت یک دقیقه ملاقات کند ادامه داد: «با وجود اینکه از دادستانی برای ملاقات نامه داشتیم به من اجازه ملاقات ندادند و پسر ایشان موفق شد به مدت یک دقیقه ملاقات داشته باشد و بعد از ملاقات گفتند، وضعیت جسمی او بسیار نامناسب بوده، پای ایشان صدمه خورده و به شدت هم لاغر شده‌اند. با این وصف به او هم بیشتر از یک دقیقه اجازه ملاقات نداده‌اند.»
این وکیل دادگستری در خصوص پیگیری حقوقی پرونده آقای سیف‌زاده گفت: «من با بازپرس پرونده صحبت کردم و ایشان گفتند پرونده را به تهران احاله می‌دهم اما بازجو اعلام کرده است که تحقیقات از ایشان هنوز به اتمام نرسیده و آقای سیف‌زاده با قرار بازداشت موقت در زندان ارومیه هستند.»
محمد سیف‌زاده، وکیل مدافع حقوق بشری و عضو موسس کانون مدافعان حقوق بشر است که آبان ماه سال گذشته از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب حکم ۹ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از وکالت را دریافت کرد و پروندهٔ او هم‌اکنون در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر در حال بررسی است. اتهامات وی در این پرونده، «تبانی و اجتماع به قصد برهم زدن امنیت داخلی»، «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و نیز «تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر» عنوان شده است.



سحام نیوز: محمود احمدی نژاد همچنان بر موضع قبلی خود مبنی بر برکناری وزیر اطلاعات پافشاری کرده است و حاضر نیست با وی همکاری کند.
به گزارش الف برخلاف آنچه انتظار می رفت، رئیس جمهور هنوز از مصلحی که چندی پیش با حکم حکومتی آیت الله خامنه‌ای در وزارت اطلاعات ابقا شد، برای حضور در هیات دولت دعوت نکرده است.
وزیر اطلاعات همچنان به سفر استانی رئیس جمهور به کردستان نیز دعوت نشده است.استدلال رئیس جمهور برخلاف تاکیدات صریحی که صورت گرفته، این است که وزیر اطلاعات عملکرد ضعیفی در این وزارت خانه داشته است و اجازه نداده که تیم مدیریتی این مجموعه با دولت همراه شود.
این درحالی است که آیت الله خامنه‌ای، صبح امروز در دیدار با هزاران نفر از مردم استان فارس تاکید کردند :رهبري محکم در مواضع صحيح خود ايستاده است و تا من زنده هستم نخواهم گذاشت حركت ملت منحرف شود. ملت و رهبري همواره از خط کار و خدمت حمايت مي کنند و ملاک هم اشخاص نيستند بلکه ملاک اصلي خط کار و خدمت است.
وی ادامه داد: امروز قوای سه‌گانه بویژه دولت حقاً و انصافاً در حال خدمت و تلاش هستند و ملت و رهبری همواره از خط كار و خدمت در كشور حمایت خواهند كرد اما هرجا كه رهبری احساس كند از مصلحت بزرگی غفلت می شود، وارد خواهد شد و رهبری تا زنده است هیچگاه نخواهد گذاشت، در حركت عظیم ملت ایران بسوی آرمانها، ذره‌ای انحراف ایجاد شود.



سحام‌نیوز: در ادامه چالش های میان دولتی ها و اصولگرایانِ حامیِ رهبر جمهوری اسلامی، دفتر رهبر جمهوری اسلامی ظهر شنبه سوم اردیبهشت ماه، با صدور اطلاعیه‌ای، از نحوه انتشار سخنان رهبری (در دیدار با مردم فارس) توسط خبرگزاری رسمی دولت احمدی نژاد (ایرنا) به شدت انتقاد کرده، و ضمن “غیر مسئولانه” و “تاسف بار” خواندن آن، از رسانه ها درخواست کرد تا این خبرگزاری را برای پوشش خبریِ فوق مورد استناد قرار ندهند.
به گزارش جرس، همزمان با این بیانیۀ دفتر رهبری، سایت خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) به طور موقت از دسترس کاربران خارج شد و رسانه های همسو نیز که خبر دیدار رهبری را از همین خبرگزاری مورد استفاده قرار داده بودند، بلافاصله خبر را از روی خروجی های خود حذف کردند.
پایگاه اطلاع رسانی رهبر جمهوری اسلامی با اشاره به خبری که ایرنا پیرامون اظهارات رهبری در دیدار با مردم فارس منتشر ساخته بود، اعلام کرد “در پی انتشار خبر ناقص سخنان مقام معظم رهبری در جمع مردم شیراز با شماره ۳۰۳۵۱۶۱۸ ساعت ۱۲٫۱۴، از سوی خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) روابط عمومی این دفتر ضمن ابراز تأسف و غیرمسئولانه دانستن اقدام خبرگزاری ایرنا، از تمام خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری درخواست کرد به هیچ عنوان از این خبر استفاده نکنند. ”
گفتنی است خبر مورد اشاره، انعکاس سخنان رهبری در دیدار صبح شنبۀ وی با گروهی از مردم استان فارس بود، که آقای خامنه ای نسبت به بروز اختلاف و شکاف در نظام هشدار داد و ضمن حمایت مجدد از احمدی نژاد، دولت را متهم کرد که در ماجرای برکناری حیدر مصلحی از وزارت اطلاعات، از “مصلحت بزرگی” غفلت کرده است.
رهبر جمهوری اسلامی گفته بود “هرجا که احساس کنم از مصلحت بزرگی غفلت می شود، وارد خواهم شد و رهبری تا زنده است هیچ‌گاه نخواهد گذاشت در حرکت عظیم ملت به‌سوی آرمان‌ها، ذره‌ای انحراف ایجاد شود.” وی همچنین تاکید کرد “رهبری هیچ‌گاه بنای دخالت در تصمیم‌ها و کارهای دولت را ندارد، مگر آنجایی که احساس کند مصلحتی مورد غفلت قرار گرفته و در قضیه اخیر هم که چندان مهم نیست، احساس شد از مصلحت بزرگی غفلت شده است. ”
لازم به ذکر است در ادامه این چالش، جواد آرین منش، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در گفتگو با خبرگزاری فارس – که این روزها در تقابل با جریان حامیان دولت قرار گرفته- گفت کمیسیون فرهنگی مجلس به بررسی وضعیت و عملکرد ایرنا خواهد پرداخت.
علی اکبر جوانفکر، مدیرعامل ایرنا و روزنامه رسمی دولت (ایران) و همچنین مشاور محمود احمدی نژاد، امروز در سرمقاله روزنامه ایران، حملات به دولت را مقدمۀ یک براندازی خوانده و نسبت به تداوم آن هشدار داده است.



سحام نیوز: نورالله حیدری نماینده اردل و فارسان با بیان اینکه «وقتی بخشی از بدنه دولت، خواسته یا ناخواسته سهوا یا عمدا برخلاف قانون عمل می‌کند، چطور مطمئن باشیم که انتخابات درستی را برگزار خواهند کرد؟»، ادامه داد: این رفتارهای انحرافی گمانه‌های فتنه سبز را تقویت نمی‌کند؟
به گزارش خبر آنلاین، او یکی از نمایندگان منتقد دولت است که پس از اظهارات برخی مراجع و علما، از شکل‌گیری یک فرماسونری جدید در درون دولت ابراز نگرانی کرده و از تریبون مجلس به آن هشدار داد. او هرچند تمایلی به افشای اعضای این باند منحرف ندارد اما از رویکردهای انتخاباتی و غیرقانونی آنها پرد برداشت. پخش پول با عناوین مختلف اعم از کمک به مناطق محروم و توسعه ورزشگاه‌ها، تامین اعتبار برخی پروژه‌ها از سوی برخی دولتمردان به برخی نمایندگان مجلس، پروژه‌ای است که به گفته وی، می‌توان به آن «انگ سیاسی» زد.
این عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات که می‌گوید مستنداتی هم برای اثبات سخنانش دارد و از مراجعی همچون دیوان محاسبات، سازمان بازرسی کل کشور، نهادهای منتسب به مقام معظم رهبری، کمیسیون اصل نود مجلس و هیات رئیسه مجلس در حال پیگیری تخلفات مالی دولت با شائبه‌های سیاسی است.
در ادامه مشروح مصاحبه خبرآنلاین با نورالله حیدری درباره اقدامات شائبه برانگیز بخشی از بدنه دولت در آستانه انتخابات را بخوانید:
در یکی از تذکرات شفاهی​ای که اخیرا در مجلس مطرح کردید، به پرداخت وجوهی از سوی برخی دولتمردان به بعضی از نمایندگان خبر دادید که ضابطه​مند نیست. موضوع از چه قرار است؟ این وجوه با چه اسمی به نمایندگان پرداخت می​شود و مشخصا از سوی چه کسانی در دولت به چه کسانی در مجلس؟
متاسفانه این رویه به شکل​های گوناگون در حال انجام است که اغلب خارج از بعد قانونی و بی​ضابطه صورت می​گیرد. البته اینگونه نیست که بی​حساب و کتاب باشد. این مبالغ در قالب کمک برای تکمیل یا احداث پروژه​های منطقه​ای در حوزه​های انتخابیه نمایندگان یا مواردی از این دست از سوی مجاری خاص خودش به نمایندگان پرداخت می​شود تا در محل تعیین شده [همان پروژه​های مدنظر] هزینه شود.
معمولا هم این مبالغ را برخی وزرا از جمله وزیر سابق راه و یا معاونت راهبردی رئیس جمهور به نمایندگان می دهند. البته نه به همه نمایندگان! بلکه بنا به سخنان خودشان به برخی نمایندگان این مبالغ را می​دهند که با آنها مکاتباتی دارند و یا جلساتی برای حل مشکلات حوزه انتخابیه​شان برگزار می​کنند.
چنین مکاتباتی و یا جلساتی برای رفع و رجوع کارهای حوزه انتخابیه، اغلب عادی و در حیطه وظایف نمایندگان به شمار می​رود، اینطور نیست؟
اگر مکاتبات یا جلسات برای بازگویی کلی مشکلات فراروی انجام پروژه​ها در حوزه​های انتخابیه باشد، حرف شما درست است. اما اینکه در این موارد درخواست مبلغ یا اعتباری برای حل مشکلات شود، دیگر عادی نیست.
اساس این کار چه درخواست وجه از سوی نمایندگان باشد و چه پذیرشش از سوی مقامات دولتی، مشکل دارد. البته نمایندگان متعددی ممکن است چنین درخواستی داشته باشند اما تنها به برخی از آنها پاسخ داده می​شود. یعنی برخی از این نامه​ها تامین اعتبار می​شود ولی به برخی پاسخ داده نمی​شود. در این میان یا دولتی​ها نامه​های نمایندگان را گزینش می​کنند که به یکی پاسخ بدهند یا به یکی ندهد یا اینکه ممکن است دولتی​ها بگویند به نامه نمایندگانی پاسخ می​دهند که سماجت و پیگیری بیشتری می​کنند و مثلا پاشنه در اتاق مسئولان را کنده​اند و به همین دلیل می​تواند اعتبار بگیرند.
البته این گمانه​ها بسیار خوش بینانه است و در شرایطی حادث است که نخواهیم انگ سیاسی بزنیم! اما همین رویکردهای خوش​بینانه هم غلط است. همه مناطق کشور، مردم محروم دارند ولی کمک به مردم و مناطق محروم باید ضابطه​مند باشد. حتی اگر نخواهیم انگ سیاسی به این مسائل بزنیم باید بگوییم که نوعی معامله​گری در این موارد دیده می​شود که غیرقانونی است. چون بر اساس هیچ قانونی نمی​توان چنین مبالغی را از دولت به نمایندگان مجلس داد. هر پروژه​ای در لوایح بودجه سنواتی و در قوانین برنامه ردیف مشخصی دارند و در این قوانین آمده است که این مبالغ در چه زمینه​هایی و از سوی چه مراجعی باید هزینه شود. البته بعید می​دانم که گوش شنوایی برای این حرف​های من باشد.
تا کنون مستندات خود در این زمینه را به هیات رئیسه مجلس یا شخص رئیس​جمهور گفته​اید؟
سال قبل طی نامه​ای به هیات رئیسه این موضوع را گفتم. نامه​ای هم به رئیس​جمهور و معاون برنامه​ریزی ایشان نوشتم. هر بار به بنده قول رسیدگی دادند اما تذکرات من و دیگر نمایندگان سبب مخفی‌تر شدن این مسائل می‌شود.
پاسخ رئیس‌جمهور به این تذکر شما چه بود؟
آقای احمدی‌نژاد که اصل قضیه را نمی‌پذیرد و به کل رد می‌کند که چنین مناسبات مالی‌ای در دولتشان باشد. ایشان اینگونه موارد را تقبیح کرده و می‌گویند اگر هم باشد باید جلویش گرفته شود و به دور از نظر ایشان چنین کارهایی صورت می‌گیرد. ادبیات ایشان همیشه همینطور است. البته بنده مستنداتم را هم برای ایشان فرستاده‌ام اما مطمئن نیستم که به سمع و نظر وی رسانده باشند.
مثلا چه مستنداتی؟
مثلا همین هزینه‌هایی که در اختیار عوامل فرهنگی دولت است و میلیاردی و میلیونی دارد هزینه می‌شود. پول‌هایی که تحت عنوان جشن نوروز و هدیه رئیس دفتر رئیس جمهور در مهمانی‌ها و شب‌نشینی با هنرمندان و هنرپیشه‌گان صرف می‌شود یا تحت عنوان کمک به این و آن خرج می کنند! چرا تا کنون برای رئیس‌جمهور و دیگر مسئولان سوال نبوده که این پول‌ها از کجا آمده؟ در چه ردیفی از قانون بودجه سنواتی بوده که اینچنین ریخت و پاش می‌کنند؟
متاسفانه ما اسنادی داریم که در سفرهای استانی و در موارد غیر سفرها، ضوابط بودجه‌ای کشور رعایت نمی‌شود. باید جلوی این بدعت را گرفت تا این سنت بد در دولت‌های بعد ادامه پیدا نکند.
تا جایی که می‌دانم ردیفی به عنوان «بودجه در اختیار» برای دولت و شخص رئیس‌جمهور در لوایح بودجه سنواتی دیده می‌شود. ردیفی که بنا به تذکر آقای مویدحسینی صدر نماینده خوی بالغ بر 300 میلیارد تومان بودجه را در خود گنجانده و مجلس هم نظارتی بر هزینه‌کرد آن ندارد. گویا دولت نیز به استناد همین ردیف است که برخی از این هزینه‌ها را می‌کند. این ردیف در بودجه سال 90، چقدر بودجه دارد؟
قیمت ردیف بودجه در اختیار دولت را برای اسل 90 نمی‌دانم. اما این کمک‌ها و پرداخت ارقام کلان به عنوان هدیه به این و آن نباید به دور از نظارت مجلس باشد. دولت که راسا نمی‌تواند تصمیم بگیرد که چه پولی را کجا هزینه کند. هر پرداختی باید بر اساس قانون بودجه و برنامه پنج ساله و با سند مشخص باشد. اما متاسفانه اینگونه نیست.
بحث من بر سر این است که هر مبلغی و با هر هدفی حتی کمک به محرومین و نخبگان، باید بر اساس قانون تخصیص یابد وگرنه پرداخت آن غیرقانونی است. اینگونه پرداخت‌های بی حساب و کتاب و خارج از چهارچوب قانون، مثل کسی است که دور از جان دولت و شما و بقیه، دزدی می‌کرد و پول آن را به فقرا می‌داد! کار خلاف قانون، ولو به اسم کمک به مردم غلط است. چون خارج از نظام بودجه و قانونی کشور است.
در سوالات قبلی اشاره کردید که بخشی از این تخلف مالی از سوی معاونت برنامه ریزی رئیس‌جمهور و وزیر سابق راه به برخی نمایندگان صورت می‌گرفته و می‌گیرد. اگر ممکن است شفاف تر بفرمایید که دیگر کدام یک از دولتمردان به پخش وجوهی خارج از قانون می‌پردازند و به چه کسانی آن را پرداخت می‌کنند؟
بنای ورود به ذکر اسامی افراد را ندارم. از مجاری خاص قانونی در حال پیگیری این موضوع هستم. همین قدر به شما بگویم که در حوزه انتخابیه من، در پرداخت اعتبارات معاونت راهبردی، اختلافات فاحشی هست. مثلا در مورد بودجه‌هایی در قالب مساعدت‌های ورزشی به بخش‌های مختلف استان. این بودجه در چهار شهرستان حوزه انتخابیه من به شکل نامتوازنی توزیع شده که دلیل آن مشخص نیست. به یکی از چهار شهرستان، مبلغ بیشتری داده‌اند که دور از عدالت است. وقتی هم می‌گوییم که چرا در دولتی با مشی عدالت‌محوری و شعار مهرورزی، اینگونه اعتبارات خارج از رویه و ضوابط توزیع می‌شود، می‌گویند شما پیگیری نکرده‌اید که بودجه بیشتری بگیرید!
این که نمی‌شود جواب. همانطور که گفتم این یک توجیه غیرقانونی است چون ردیف اعتبارات در بودجه آمده است و نباید به هیچ محلی یا شخصی، بودجه بیشتری بدهند. اما حتی اگر توجیه دولت را هم بپذیریم، باید بگویم که اگر بنا به عدم پیگیری هم باشد، نباید حق مردم را نادیده بگیرند و بی ضابطه و ملاک پول پرداخت کنند. گیرم من نماینده کم کاری کرده باشم و تامین اعتبار پروژه‌ای را دنبال نکرده باشم. گناه مردم حوزه انتخابیه ام چیست که باید در فقر به ادامه زندگی بپردازند؟ اصلا این در شان دولت عدالت محور هست که به دلیل عدم پیگیری یک نماینده، به مردم حوزه انتخابیه او کمک نکند؟ این کار وجدانا مشکل دارد که با دوستی و رفاقت و هوا و هوس پولی به کسی پرداخت کنند و دیگران محروم باشند!
فرمودید از مجاری خاص در حال پیگیری پرداخت وجوه غیرقانونی به برخی افراد هستید. این مجاری خاص کجاست؟
دیوان محاسبات، سازمان بازرسی کل کشور، نهادهای منتسب به مقام معظم رهبری، کمیسیون اصل نود مجلس و هیات رئیسه که مستنداتم را به تمامی آنها ارائه داده و می‌دهم. البته بیان این مسائل در رسانه‌ها هم کمک شایانی می‌کند. فشار رسانه‌ای و افشای این تخلفات منجر به فشار افکار عمومی به متخطیان می‌شود. قدرت نظارت مردم را هم بیشتر می‌کند. فشار افکار عمومی باعث محدودتر و مخفی‌تر شدن این رفتارهای غیرقانونی می‌شود. من اطمینان دارم که ظرفیت بالای نظارتی مردم، برخی مسئولان خاطی را از پیمودن راه کج منع می کند.
آقای حیدری! این تخلفات مالی در حالی در دست انجام است که زمان کوتاهی تا انتخابات مجلس شورای اسلامی داریم. فکر نمی کنید در تقسیم وجوهی میان برخی نمایندگان خاص آن هم از سوی دولتمردان، با هر عنوانی که باشد -اعم از کمک به مناطق محروم، تاسیس مسجد یا ورزشگاه یا هر چیز دیگری- شائبه انتخاباتی بودن و سوء استفاده از منابع عمومی و اموال بیت‌المال وجود دارد؟
تا کنون ممکن بود که به این موارد انگ سیاسی نزنند. اما همانطور که گفتید اگر از این به بعد هم این روال ادامه یابد، این ظن و گمان قوی‌تر می‌شود که با رویکرد سیاسی خاصی در حال تداوم است. گروه‌هایی از درون دولت به دنبال ریاست جمهوری آینده و مجلس بعد هستند. آنها حتی فراتر از بحث زمان باقی مانده تا انتخابات، مشغول اقداماتی هستند. کسانی که به اسم خدمت به مردم در پی آنند که تا این دولت هست، وزیر و یا معاون بمانند و برای بعدش هم زودتر دست به کار شوند.
خدا شاهد است رویکرد من در بیان این مسائل، نصیحت‌گری به دولت است نه کینه ورزی. البته اگر لازم باشد، دشمنی هم می‌کنیم. اما فعلا به عنوان یک نصیحت‌گر دلسوز نصیحت می‌کنیم تا آینده ببینیم که بدنه انحرافی دولت چه می‌کند و خودی است یا غیر خودی؟ الان برادرانه می‌گوییم تا رویکردشان را اصلاح کنند اما اگر این کمک‌های مالی مشکوک قطع نشود و کنترل و نظارتی بر آن اعمال نشود، با توجه به ایده‌هایشان برای تصاحب قوه مقننه و مجریه، من اعلام خطر می‌کنم.
این بدنه انحرافی‌ای که در دولت به آن اشاره کردید، این روزها بارها وبارها مورد عتاب و خطاب قرار گرفته. اگرچه کم و بیش منظور گویندگان مشخص است که به چه کسانی در دولت اشاره دارند، اما لطفا کمی بیشتر توضیح دهید که فعالیت‌های این بدنه انحرافی، چه عواقبی دارد؟
اقدامات آنها با قانون مغایرت دارد. آغاز حرکت‌های انتخاباتی زود هنگام است و در شرایط نابرابر با سوء استفاده از اموال بیت‌المال، آینده خوبی را پیش روی ما به تصویر نمی‌کشد. چون کسانی که الان در حکومت نیستند ولی قصد نامزدی برای انتخابات‌های بعدی را دارند، توان رقابت با آنها در شرایط نابرابر را نخواند داشت.این پول‌ها بیت المال است و نباید با مقاصد سیاسی خاص  هزینه شود.
این حرکت‌ها از سوی دولت عدالت‌محور و اصولگرا خیلی غلط‌‌‌تر است. متاسفانه این ایده منحرف در دولت، با این حرکت‌های مالی خارج از قانون، تقویت هم می‌شود. البته این حرکات باعث ایجاد شبهاتی در مردم می‌شود که از خود می‌پرسند «آیا واقعا دولت از این‌ها حمایت می‌کند؟ یا اینکه منتقدین دولت راست می‌گویند؟»، «وقتی هم دولت اصولگراست و هم منتقدینش اصولگرا هستند، کی درست می‌گوید؟»
این کارها بدعتی است که در آینده اگر ادامه بیابد یک سیئه‌ای برجای می‌ماند که در دنیا و آخرت، عقوبت دارد. حضور در قدرت آزمونی است که باید مراقب باشیم خطایی در آن صورت نگیرد. وقتی بخشی از بدنه دولت، خواسته یا ناخواسته سهوا یا عمدا برخلاف قانون عمل می‌کند، بعد چطور مطمئن باشیم که انتخابات درستی را برگزار خواهند کرد؟ این رفتارهای انحرافی گمانه‌های فتنه سبز را تقویت نمی‌کند؟
ما از یک انسان لاابلی که مناسبی هم در دولات دارد، انتظاری نداریم. اما از چهره موجه رئیس جمهور چنین انتظاری نیست که به عملکرد این افراد لاابالی بی توجه باشد. من این دولت را دولت مبارز با فساد می‌دانم. اما الان آقای بقایی یک مهمانی، 50 میلیونی برگزار می‌کند و پول پخش می‌کند! یا آقای مشایی هدیه های میلیونی به برخی به اصطلاح هنرمندان می‌دهد! اگر فساد بد است، برای همه بد است. نباید همواره انگشت اتام را به سوی دیگران گرفت. چرا در خود دولت افراد فاسد شناسایی نشوند؟
البته به عنوان یک نماینده اصولگرا می‌گویم که خدمات دولت قابل قبول ست اما انتقاداتی جدی هم به آن وارد است. بویژه آنکه این حرکت‌های زودهنگام، برای دولت و آینده نظام آثار بدی دارد.



سحام نیوز: فاطمه کروبی بعد از 71 روز تحمل بازداشت و حبس خانگی جهت پیگیری امور درمانی از حبس خارج شد. به گزارش خبرنگار سحام نیوز فاطمه کروبی که مدت هاست با ممانعت نیروهای امنیتی برای پیگیری درمان خود روبرو بوده است، سرانجام پس از 71 روز توانست برای انجام معاینات پزشکی از حبس خانگی خارج گردد. وی به همراه همسرش مهدی کروبی از تاریخ 21 بهمن 1389 در جبس خانگی قرار گرفته اند.
لازم به ذکر است بدنبال درخواست مشترک آقایان کروبی و موسوی برای انجام راهپیمائی در جهت حمایت از قیام های مردمی آزادیخواهان مصر و تونس، نیروهای امنیتی از صبح  21 بهمن  زهرا رهنورد و فاطمه کروبی را در کنار همسرانشان  در حبس خانگی قرار دادند .
حضور پرشور مردم در تجمع 25 بهمن موجب خشم حاکمیت و یورش  نیروهای امنیتی به منزل دو رهبر معترض شد و حصری که از روزها قبل از آن آغاز گردیده بود به بازداشت و زندان خانگی  تبدیل شده است.



خانه داری و از خود بیگانگی زنان / راحیل آشناگر

میل دارم مقاله‌ام را با جمله‌ای از هیتلر آغاز کنم: جای زنان در رختخواب، آشپزخانه و کلیساست..
احتیاجی به توضیح نیست که خانه داری چیست و چگونه کاری ست. آنچه همه به طور کلی درباره آن می‌دانیم تعریف جامعی ست که لزوم تبیین جزییات درباره آن را از نویسنده سلب می‌کند. آنچه مسلم است و از حوزه بحث خارج است این است که صرف کردن وقت در منزل برای انجام اموراتی چون پخت و پز و رسیدگی به کارهای تکراری هر روزه کاری ست که همه ما ناگزیر از انجام آنیم اما این موضوع که این کار را جنسیتی کرده و از زنان انتظار داشته باشیم هر روز به کارهای خسته کننده و ملال آور خانه بپردازند که سهم بزرگی در ایجاد افسردگی و کنار زدن زنان از صحنه اجتماع دارد، بحث دیگری ست.
برای درک انتقادهای فمینیست‌ها از خانواده مردسالار لازم است شکاف میان مرام‌های زندگی خانگی و تجربیات زنان در مقام همسر و مادر را بررسی کنیم. بتی فریدان (۱۹۶۳ (افسردگی مادران آمریکایی طبقه متوسط در دهه ۱۹۶۰ را (مشکلی که اسم ندارد (نامید؛ از سوی دیگر لیز استانلی و سو وایز (۱۹۸۳) گفته‌اند که بسیاری از زنان میان خانواده خودشان و نهاد خانواده تفاوت می‌گذارند، به این معنا که نهاد خانواده را مطلوب می‌دانند حال آنکه اغلب احساس می‌کنند خانواده خودشان با انتظاراتی که از زندگی خانوادگی دارند مطابقت نمی‌کند.
دختر‌ها با این امید و آرزو بزرگ می‌شوند که ازدواج کنند و روز عروسی را با شکوه‌ترین لحظه زندگی خود می‌دانند. اما زندگی زناشویی به ندرت آن چیزی از آب در می‌آید که انتظار داشته‌اند حقیقت از رویا فاصله‌ای بسیار دارد. به گفته جسی برنارد (۱۹۷۳) ازدواج از نظر زن و مرد دو چیز متفاوت است و مردان بهره بیشتری از ازدواج می‌برند. برای زنان متاهل احتمال ابتلا به بیماری‌های روانی بیش از زنان مجرد و بیش از مردان مجرد است در حالی که برای مردان متاهل این احتمال بسیار کم است. زنان اغلب از سر ضرورت اقتصادی ازدواج می‌کنند، زیرا نمی‌توانند برای اداره زندگی خود پول کافی در بیاورند و بنابراین فقط از رهگذر ازدواج است که دسترسی به زندگی آبرومندانه برای ایشان امکان دارد. چنین تصور می‌شود که هر زن مجرد به حمایت یک مرد احتیاج دارد و همین خود فشار دیگری برای ازدواج است. از سوی دیگر، مردان با ازدواج به مزایای اقتصادی و اجتماعی دست می‌یابند، از آنان پذیرایی و مراقبت می‌شود، از کار خانگی (بدون مزد) زنانشان برخوردار می‌شوند، و غالبا در زمینه وظایف شغلی خود نیز کمکهای (بدون مزد) دریافت می‌کنند.
به وضوح مشخص است که در این رابطه به اصطلاح برابر و همسرانه، مرد است که بیشترین سود نصیبش می‌شود و زن که از محیط خانه پدری (جایی که به او آموخته‌اند چگونه باشد تا از عهده همه کار‌ها به خوبی بر آید و هیچ جای کارش نلنگد!!) روانه خانه‌ای می‌شود که قرار است در آن آرامش بیابد و به آرامش برساند اما در عمل فقط بخش دوم، یعنی به آرامش رساندن است که در فهرست وظایف او قرار می‌گیرد (که البته بگذریم از اینکه، زنی که خود آشفته، خسته و افسرده است چگونه می‌تواند باعث آرامش شخص دیگری شود؟!) تحلیل‌هایی چون این، به خوبی می‌تواند دلایل مشکلات میان زن و مرد در نظام خانواده و در پی آن تربیت غلط و ناصحیحی که به اندازه طول تاریخ ریشه دارد، را مشخص سازد. در این زمینه می‌توان مطالعه و تحقیق و کارهای عملی بسیاری انجام داد که به عقیده من می‌تواند نقاط تاریکی از نظرات فمینیستی و محق بودن آن را، چه در جهت منافع زنان و چه مردان، روشن سازد که مردان هم می‌توانند از برابری با زنان، به زندگی بهتری دست یابند.. زنان علاوه بر عهده دار بودن کارهای خانه و بزرگ کردن فرزندان گاهی در شغل همسر خویش هم به او یاری می‌رسانند. تمام این کار‌ها وظیفه زن تلقی می‌شود و نه تنها در بیشتر مواقع قدردانی و تشکری از او به عمل نمی‌آید بلکه در صورت مشاهده اشتباه یا کم کاری کوچکی ممکن است از طرف همه فامیل حتی خانواده خودش مورد ملامت و بازخواست قرار گیرد.
به این ترتیب زنان خود را در دنیایی می‌یابند که هر روزه عهده دار کارهایی روتین هستند، اموری که نیاز به هیچ برنامه ریزی، آینده نگری، مطالعه و خلاقیتی ندارد و انسان را دچار از خود بیگانگی از آنچه هست و آنچه انجام می‌دهد می‌کند. شی ء بی‌اختیاری که مهره‌ای ناچیز است در کارخانه بزرگ و مرد سالار جامعه..
به عقیده من در این زمینه نه تنها مردان بلکه زنان هم باید مورد ملامت قرار گیرند چرا که بخشی از این روند به بردگی کشیدن زنان در نتیجه تن دادن خود آنان و قبول اندیشه پست و پایین بودن از طرف مردان است. چرا کاری که از نظر مردان بی‌ارزش و پست خوانده می‌شود باید بر دوش زنان قرار گیرد و آن‌ها نه تنها از انجام آن شانه خالی نکرده بلکه سعی در بهتر انجام دادن آن دارند و گاهی بر سر انجام این کار میان زنان رقابت‌های احمقانه‌ای شکل می‌گیرد. حتی زنانی که در بیرون از منزل مشغول به کار هستند، بعد از به پایان رسیدن ساعات کاری در بیرون از منزل خود را سریعا به خانه رسانده و مشغول کارهای خانه می‌شوند. در مصاحبه‌ای که با تعدادی از این زنان داشته‌ام، ابراز کرده‌اند که خودشان به انجام این کار‌ها علاقه دارند و حاضر نیستند این کار‌ها را به کس دیگری بسپارند، چون هیچکس به اندازه خود آن‌ها نمی‌تواند آن کار‌ها را به‌‌ همان خوبی انجام دهد!!
برای درک مساله تقسیم کار در درون خانواده نه تنها باید ببینیم چه کسی کدام کار را انجام می‌دهد بلکه باید توجه کنیم که مسئولیت تضمین انجام هر کار خاصی با چه کسی است، و سپس گریبان نگرشی را بگیریم که این تقسیم کار میان (مرد نان آور) و (زن تیماردار) را عادلانه می‌داند. بخشی از بی‌عدالتی و عدم توازن به این بر می‌گردد که شمار زنانی که افزون بر اشتغال در بیرون از خانه همچنان خانه داری و آشپزی و بچه داری را بر عهده دارند روز به روز بیشتر می‌شود، و بخش دیگر به این سبب است که کارهای خانگی زنان نسبت به کار مزدی مردان به مراتب ساعات کار بیشتری را طلب می‌کند. فمنیست‌ها اغلب این نکات را خاطر نشان می‌کنند که به طور کلی مسئولیت کارهای ضروری تکراری که باید به طور منظم انجام شود با زنان است، در حالی که مردان کارهایی را انجام می‌دهند که به خلاقیت نیاز دارد و می‌توان سر فرصت به آن‌ها پرداخت. این تقسیم کار اغلب وابسته به آن است که قابلیت طبیعی زن و مرد را چه بدانند. می‌گویند زنان به طور طبیعی می‌توانند به خوبی از عهده کارهایی مثل نظافت، خیاطی، ظرفشویی، خرید روزانه، شستشو، بچه داری و آشپزی برآیند.
دلایلی مختلفی ممکن باعث این موضوع باشد که از آن میان دو دلیل از نظر من اهمیت خاصی دارد:

۱- تربیت خاص زنان و مردان و اجتماعی کردن آن‌ها برای پذیرش نقش‌های جنسیتی.
به زعم دوبووار داستان غم انگیز زن در پذیرش دیگر بودن خود «راز سر به مهر» زنانگی است که از راه تربیت دردناک زنان برای نقش‌های منفعل یا زنانه از نسلی به نسل دیگر تداوم می‌یابد.

۲- وابستگی اقتصادی زنان به مردان
عاملی که تعیین می‌کند در خانواده چه کسی کار کند و چه کسی برای رسیدگی به امور خانه و بچه داری در خانه بماند، باورهای مربوط به نقش‌های مناسب جنسیتی است. اما عوامل بازار کار نیز این انتخاب را تقویت می‌کنند. به طور کلی، درآمدی که مردان می‌توانند کسب کنند بیشتر از زنان است پس عموما مرد شاغل است و زن بچه داری می‌کند. با این ترتیب زنان در تنگنای وابستگی مالی قرار می‌گیرند. اشتغالی که با مسئولیت خانگی جور در بیاید به ندرت درآمد کافی برای استقلال مالی زنان فراهم می‌کند و بیشتر زنان احساس می‌کنند اختیاری بر مصرف (دستمزد خانواده) ندارند.
البته ناگفته نماند که این دو می‌توانند در کنار هم تاثیر توامان برزیست زنان داشته باشند و لزوما جدای از هم نیستند.
مسئله دیگری که در این زمینه قابل تامل است خوانش‌های مختلف از کار خانه است که پس از مطرح شدن بحثهای فمینیستی، زیاد با آن مواجه می‌شویم. وقتی صحبت از کار خانه داری می‌شود، عده‌ای از مردان ادعای آن را دارند که دیگر کسی کار خانه را کار زن نمی‌داند و خودشان را در این امر با او شریک می‌دانند اما به زعم من این تنها یک ژست روشنفکرانه است چرا که در عمل مدیریت و سامان بخشیدن خانه و امورات فرزندان به عهده زن خانه است. مردان بنا به میل و توانایی‌های اندکی که کسب کرده‌اند در یک سری از امور خانه به همسرشان یاری می‌رسانند که این امور شامل کارهایی می‌شود که بیشتر مردانه تلقی می‌شود. در واقع این زن است که سنگ بنای کار‌های خانه بر دوش او نهاده شده و اوست که برای انجام هر کاری ابتدا باید وظیفه خانه داری و همسرداری و مادری را لحاظ کند. وظایفی که همواره برای زنان باید دارای الویت و اهمیت باشد و زن هرگز اجازه نخواهد داشت به عنوان موجودی فعال برای رقم زدن روزهای زندگیش دست به خلاقیت بزند.

منابع:
• آبوت – پاملا، ترجمه منیژه نجم عراقی، ۱۳۸۷، جامعه‌شناسی زنان، نشر نی، تهران
• تانگ – رزمری، ترجمه منیژه نجم عراقی، ۱۳۸۷، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه‌های فمینیستی، نشر نی، تهران
• واتکینز- سوزان آلیس، ترجمه زیبا جلالی نائینی، ۱۳۸۴، فمینیسم، انتشارات شیرازه، تهران
راحیل آشناگر
مدرسه فمنیستی




ممانعت از اعطاي مرخصي به زندانيان بهايي زندان مشهد

خبرگزاری هرانا - ۹ شهروند بهایی ساکن مشهد (۵ زن و ۴ مرد) که در حال گذراندن دوران محکومیت خود هستند از حقوق یک زندانی محروم هستند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، «ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران» این زندانیان که دارای محکومیت ۲ تا ۵ ساله هستند با آنکه نزدیک به یک سال است که در زندان وکیل آباد مشهد بسر می‌برند، تاکنون از حق مرخصی محروم بوده‌اند و مسئولین ذی ربط دلیل عدم اعطای مرخصی به این زندانیان را «امنیتی بودن» پرونده ایشان ذکر می‌کنند.
این درحالیست که بسیاری از زندانیان عادی و سیاسی زندان مشهد در ایام نوروز و پیش از آن به مرخصی رفته‌اند.
اسامی این شهروندان بهایی محبوس درزندان وکیل آباد مشهد عبارتست از:
۱ – داور نبیل‌زاده ۲ – کاویز نوزدهی ۳ – هومن بخت آور ۴ – جلایر وحدت ۵ – سیما اشراقی ۶ – سیما رجبیان ۷ – رزیتا واثقی – ۸ – ناهید قدیری ۹ – نسرین قدیری.
قابل ذکر است رزیتا واثقی که دارای محکومیت ۵ سال می‌باشد و در اسفند ماه ۱۳۸۸ بازداشت شده بیش از یک سال است که از حق مرخصی محروم می‌باشد.



انتقال ابراهیم فیروزی، زندانی مسیحی، به دادگاه انقلاب

خبرگزاری هرانا - ابراهیم فیروزی، زندان عقیدتی که به اتهام "تبلیغ مسیحیت" بیش از سه ماه است در زندان رجایی شهر کرج و در بازداشت موقت به سر می‌برد، جهت محاکمه به دادگاه انقلاب منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، ابرهیم فیروزی در ۲۹ فروردین جهت اعزام به دادگاه انقلاب رباط کریم به کلانتری منتقل شد و پس از دفاع آخر خود در دادگاه به زندان بازگشت.
وی که یک شب را در کلانتری داوودی رباط کریم به سر برد، توسط یکی از افسران کلانتری به نام "سید حبیب موسوی فر" مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
گفتنی ست مسئولان کلانتری داوودی در طی مدتی که ابراهیم فیروزی در آنجا بود از دادن هرگونه آب و غذا به وی اجتناب کردند.



یک نفر در کرمانشاه اعدام شد

خبرگزاری هرانا - فردی به نام "ع. گل محمدی" سحرگاه جمعه ۲ اردیبهشت ماه در کرمانشاه به دار آویخته شد.
به گزارش ایسنا، حکم اعدام این شهروند پیش‌تر توسط دادگاه انقلاب کرمانشاه صادر و به تایید دادستانی کل نیز رسیده بود.
اتهام نامبرده قاچاق مواد مخدر عنوان شده است.
در این گزارش به محل اعدام اشاره‌ای نشده است.



حکم حبس لاله حسن پور به اجرا درآمد

خبرگزاری هرانا - حکم حبس لاله حسن‌پور، فعال حقوق بشر و زنان، صبح امروز شنبه، سوم اردی بهشت ماه، به اجرا در آمده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حکم ۵ سال حبس لاله حسن‌پور، که در فروردین ماه سال جاری از سوی شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران تایید شده بود، با مراجعهٔ وی به زندان اوین به اجرا در آمد.
این فعال حقوق بشر پیشتر و توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباسی، به اتهام "عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر و فعالیت در خبرگزاری هرانا"، "اجتماع و تبانی"، "فعالیت تبلیغی علیه نظام"، "توهین به مقدسات" و "توهین به ریاست جمهوری" به یک سال حبس تعزیری و چهار سال حبس تعلیقی محکوم شده بود.
گفتنی ست که وی روز، یکشنبه ۲۸ فروردین ماه، احضاریه‌ای کتبی مبنی بر معرفی خود به زندان اوین به منظور اجرای حکم دریافت کرده بود.
لازم به یادآوری ست که خانم حسن‌پور در پی سناریو سازی دستگاه امنیتی بر علیه فعالان حقوق بشر در روز سه شنبه بیست و پنجم اسفندماه سال ۸۹ توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت و به بند ۲-الف زندان اوین منتقل شده بود.
شایان ذکر است مهدی خدایی، محکوم به ۳+۴ سال حبس تعزیری و ابوالفضل عابدینی، محکوم به ۱۱ سال حبس تعزیری، که از دیگر قربانیان این سناریو محسوب می‌شوند، از اسفند ماه سال گذشته تاکنون در زندان به سر می‌برند.
هم چنین بسیاری دیگر از فعالان حقوق بشر منجمله نصور نقی‌پور (محکوم به به ۷ سال حبس تعزیری از سوی دادگاه بدوی)، درسا سبحانی (محکوم به یک سال حبس تعزیری از سوی دادگاه بدوی) و محبوبه کرمی محکوم به سه سال حبس تعزیری از سوی دادگاه تجدید نظر، به قید وثیقه و به طور موقت آزاد هستند.



رها کردن دو بیمار در کنار خیابان توسط عوامل بیمارستان/ تصویر

خبرگزاری هرانا - یک بیمارستان ۲ فرد بیمار را بدلیل نداشتن پول درمان سوار بر خودروی آمبولانس و آن‌ها را در کنار خیابان‌‌ رها می‌کند.
به گزارش جهان نیوز، چند روز پیش اهالی یک منطقه با اطلاع دادن به کلانتری محل از ۲ بیماری خبر دادند که کنار اتوبان خلیج فارس بعد از پل کاظمی و در زمین‌های کشاورزی آن حوالی‌‌ رها شده‌اند.
پی گیری‌ها از افراد حاضر در محل، مشخص کرد که یک دستگاه آمبولانس مزدا خاکی رنگ با سه نفر سرنشین، ۲ بیمار را با وضعیت کاملا نامناسب در کنار جاده‌‌ رها کرده‌اند.
این ۲ بیمار که یکی از آن‌ها دارای شکستگی پا و عفونت و دیگری دارای سوختگی بوده‌اند، در بیمارستان بستری بودند که به علت نداشتن پول کافی برای ادامه درمان به این مکان منتقل شده‌اند.
در حال حاضر این بیماران با هماهنگی کلانتری محل به بیمارستان فیروز آبادی شهر ری منتقل شده‌اند.