۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه

روز شنبه بخش دوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

عدالت به مثابه نابرابری


عدالت اسلام و اسلام عادلانه (۳)

اکبر گنجی − درباره‌ی اسلام به انواع شیوه‌ها می‌توان داوری کرد:
الف- آیا مدعیات صدق و کذب بردار اسلام (اعتقادات) صادق‌اند و دلایل موجهی برای تأیید صدق آنان وجود دارد؟
ب- آیا اسلام دینی اخلاقی است؟
 ج- آیا زیست مؤمنانه‌ی اسلامی راهگشای تجربه‌های دینی است؟
د- آیا احکام و فرامین فردی و اجتماعی و سیاسی اسلام عادلانه‌اند؟
مقاله‌ی کنونی ناظر به آخرین موضوع/پرسش است.
  در بخش نخست به اهمیت عدالت در قرآن و معنای عدالت قرآنی پرداختیم.
در بخش دوم نظریه‌های گوناگون درون‌دینی درباره عدالت اسلامی را برشمردیم.
  حال به این مسئله می‌پردازیم  که چگونه می‌توان از گفتمان بسته سنتی در مورد عدالت خارج شد و طرحی نو درافکند.
  تا حدی که من می‌فهمم، نکات زیر می‌توانند چارچوبی برای راه برون شدن از آن گفتمان بسته فرآهم آورند:

یکم- تغییر سرمشق از حفظ التجارب به عقلانیت انتقادی: عقل در قرآن، به گفته‌ی علی بن ابی طالب، به معنای حفظ التجارب است[۲۶]. مرحوم محمد عابد الجابری در تحقیقی مبسوط بر همین نکته تأیید کرده است.
  امروزیان با انواع و اقسام نظریه درباب عقلانیت- از جمله نظریه عقلانیت انتقادی کانتی/پوپری/ هابرماسی- مواجه هستند که ربطی به مفهوم قرآنی عقل ندارد. در نظر نگرفتن تغییر سرمشق، مسأله آفرین و مشکل ساز است. به همین دلیل، سنت گرایانی چون فریتیوف شووان به عقل استدلالگر (reason) یا عقل منطقی اندیش بهای چندانی نمی‌دهند و خود را مدافع شهود یا بصیرت عقلی (intellectual intuition) معرفی می‌کنند. شووان بر تغییر سرمشق از عقل شهودی به عقل استدلی تأکید می‌کند و مدعی است که انسان مدرن "دائر مدار منطق است، و نه مستقیماً دائر مدار شهود".

دوم- تغییر سرمشق از "در سر جای خود قرار داشتن" به برابری:عدالت در قرآن و جهان کهن، به گفته‌ی علی بن ابی طالب، به معنای قرار گرفتن/دادن امور در جایگاه طبیعی شان است: "العدل یضع الامور مواضعها"[۲۷].

در این چارچوب، هر امری دارای جایگاهی طبیعی بود که خداوند به او بخشیده بود. جایگاه طبیعی زنان و مردان، مالکان و بردگان، موحدان و مشرکان، مسلمانان و نامسلمانان؛ متفاوت بود. عدالت، یعنی هریک از اینها را در موضع خودشان قرار دادن. نظام حقوقی قرآن، زنان و مردان را در موضع طبیعی/خدادادی خودشان قرار می‌داد و به همین دلیل، "عادلانه" و "عقلایی" بود. برای اینکه عقلا، هر چیز را در جایگاه طبیعی خود قرار می‌دادند. "العاقل. . . هو الذی یضع الشیء مواضعه"[۲۸]. علامه‌ی طباطبایی در المیزان عدالت قرآنی را به همین معنا گرفته است[۲۹].

خداوندی که هر چیز را در جایگاه طبیعی خود قرار داده است[۳۰]، کلامش عادلانه‌ترین و عاقلانه‌ترین کلام است:
وَتَمَّتْ کلِمَتُ رَبِّک صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلِ لِکلِمَاتِهِ :و سخن پروردگارت به صدق و عدل سرانجام پذیرفته است (انعام، ۱۱۵).
  گروهی از مفسران گفته‌اند که منظور از کلام در اینجا قرآن است[۳۱]. علامه‌ی طباطبایی در المیزان از همین رأی دفاع کرده است[۳۲] . اگر این رأی درست باشد، معنای آن این است که نظام حقوقی قرآنی که انواع و اقسام نابرابری‌ها را تجویز کرده، عادلانه و صادق است. منتها باید توجه داشت که عدالت و صدق در اینجا به چه معنایی به کار رفته‌اند.
  توزیع درآمدهای حکومت- مسأله‌ی عدالت اجتماعی- نیز مدعای ما را تأیید می‌کند و نشان می‌دهد که نابرابری نهادینه‌ی احکام و فرامین اسلام از نظر پیامبر عین عدالت به شمار می‌رفته است. پس از جنگ حنین در سال هشتم هجرت، پیامبر غنایم را میان مهاجرین و تازه مسلمانها تقسیم کرد و به انصار چیزی نداد. حتی از یک پنجم خاص خدا و رسول به اشراف قریش تازه مسلمان (ابوسفیان پدر همسرش سیصد شتر، یزید فرزند ابوسفیان صد شتر، معاویه فرزند دیگر ابوسفیان یک صدر شتر و. . . ) شده بخشید. مردمی از بنی تمیم به نام ذوالخویصرة − در حالی که پیامبر در حال توزیع غنایم بود −  در برابر او ایستاد و خطاب به وی گفت:
"ای محمد، آنچه امروز انجام دادی مشاهده کردم. پیامبر گفت:خوب، چگونه دیدی؟ او گفت:من ندیدم که به عدالت رفتار کنی. پیامبر خشمگین شد و گفت:وای بر تو، اگر من عدالت نکنم، چه کسی رفتار کند؟در این هنگام عمربن خطاب گفت:ای پیامبر، او را بکشم؟ پیامبر گفت:او را رها کنید، چرا که گروهی خواهد داشت که آن قدر در دین تعمق می‌کنند، که همچون تیر از کمان، از دین خارج می‌شوند"[۳۳].

انصار هم از این نوع تقسیم غنایم دلخور شده و گفتند پیامبر قوم خویش را یافته و ما را فراموش کرده است. آیات ۵۸ و ۵۹ سوره‌ی توبه درباره‌ی همین رویداد است. گفته‌اند یکی از منافقان به نام ابو الجواد با اشاره به تقسیم غنایم توسط پیامبر گفته بود:"آیا او را نمی‌بینید که صدقات شما را در میان چوپانان تقسیم می‌کند و می‌پندارد که دارد آن را به عدل تقسیم می‌کند"[۳۴]. اما قرآن عیب جویی آنان را رد کرده و عمل پیامبر را تأیید می‌کند. یعنی، پیامبر تقسیم کاملاً نابرابر و مطابق خواست خود را عادلانه به شمار می‌آورد. به تعبیر دیگر، "آنچه آن خسرو کند شیرین(عادلانه)بود".
  محمد عابد جابری نیز در توضیح چگونگی پدیدار شدن شکاف طبقاتی عمیق در جامعه‌ی صدر اسلام، آن را ناشی از سرازیر شدن غنایم ایران و روم و چگونگی توزیع آنها مطابق فهم آن دوران از عدالت به شمار آورده است. می گوید:
"در جامعه ای که "عدالت" در آن به معنای "قرار دادن مردمان در جایگاهشان" بود، و جایگاه مردم در آن زمان، همچون هر چیز دیگری، با شاخص‌های سه گانه‌ی زیر مشخص می‌شد: "غنیمت" و "قبیله" و "عقیده". و از آن جا که مسأله، در این جا، مسأله‌ی توزیع "غنیمت" بود بنابراین، "جایگاه مردمان" بوسیله‌ی دو شاخص "قبیله" و "عقیده" می‌بایست مشخص می‌شد. و توزیع "غنیمت" براساس توجه همزمان به این هر دو انجام می‌گرفت. این همان چیزی بود که عمربن خطاب انجام داد. چرا که بر پایه‌ی نزدیکی به حضرت پیامبر(قبیله) و سابقه و پیشینه‌ی مردم در اسلام(عقیده)، مردم را در "بخشش و عطاء" رتبه بندی نمود"[۳۵].

آیه‌ی خمس حکم توزیع نابرابر غنیمت است:
واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه وللرسول ولذی القربی:و بدانید که از هر غنیمتی که به دست آورید، یک پنجم آن خاص خداوند و پیامبر و خویشاوندان[او]. . . است(انفال، ۴۱).
  خمس در دوران هجرت در اختیار پیامبر قرار می‌گرفت و به روایت اهل تسنن ایشان یک سهم آن را به بنی هاشم و بنی مطلب می‌داد و هیچ چیزی از آن به بنی عبدشمس و بنی نوفل نمی‌داد. این نوع توزیع نابرابر در همان زمان مورد اعتراض گروهی از اصحاب ایشان قرار گرفته بود[۳۶].
  خمس یکی از مهمترین موضوع‌های محل نزاع شیعیان و اهل تسنن است. سنی‌ها خمس را فقط متعلق به غنایم میدان جنگ می‌دانند، در حالی که شیعیان آن را به کل درآمدهای اقتصادی تعمیم داده‌اند. سنی‌ها آن را به پنج بخش تقسیم می‌کنند، در حالی که شیعیان آن را به شش بخش (سه بخش سهم امام و سه بخش سهم سادات) تقسیم می‌کنند. به نظر سنیان پس از پیامبر سهم وی یا ساقط می‌شود و یا به جانشین او می‌رسد. نزد سنیان چون جنگ وغنیمت وجود ندارد، خمسی هم در کار نیست، اما فقیهان شیعه خمس را ابدی کرده و از دست‌رنج اخذ می‌کنند[۳۷]. شیعیان بر مبنای سه آیه‌ی ۴۱ انفال، ۳۶ اسرأ و ۹۰ نحل اختصاص خمس به بنی هاشم را موجه می‌سازند[۳۸]. اختلاف شیعه و سنی فعلاً محل نزاع نمی‌باشد، محل نزاع، توزیع نابرابر ثروت است که عدالت خوانده می‌شود.
  غنیمت در زمان پیامبر زیاد نبود. اما در زمان عمر بود که غنایم ایران و روم به مدینه سرازیر شد. عمر به گروهی که برای دیوان تعیین کرد گفت: "شما از خویشان رسول خدا آغاز کنید و به تدریج هر که به او نردیک تر است را، مقدم تر بشمارید تا عمر را در آن جا قرار دهید که خداوند قرار داده است " [۳۹]. بدین ترتیب، براساس "نزدیکی و خویشاوندی" پیامبر و "سابقه‌ی اسلام" جایگاه طبیعی/الهی مردم تعیین شد و توزیع نابرابر درآمدها(یعنی غنایم) آغاز گشت[۴۰]. به طور طبیعی این توزیع، سهم خانواده‌ی پیامبر را بیش از همه قرار می‌داد. اما علی بن ابی طالب و همسر و فرزندانش به آن هیچ اعتراضی نکردند. سهم زنان از همه کمتر بود. با اینکه تعداد فقرا کم و غنایم سرسام آور بود، فقرا را از فقر در نیاوردند و کمترین سهم را به آنان اختصاص دادند. البته در این میان، علی بن ابی طالب کسی بود که سهم خود را میان فقرا تقسیم می‌کرد و مورخان شیعی و سنی متفقند که ثروتی نیندوخت[۴۱].
  گذار از دوران ماقبل مدرن به دوران مدرن، به معنای تغییر سرمشق است. از سرمشقی که برای افراد جایگاهی طبیعی/الهی در نظر می‌گرفت و عدالت و عقلانیت را به معنای قرار دادن افراد در آن "مواضع نابرابر" به شمار می‌آورد، به سرمشقی که منکر جایگاه طبیعی/الهی افراد در جوامع است و جوامع و جایگاه آدمیان را برساخته‌های تاریخی/اجتماعی/بشری به شمار می‌آورد که می‌توان و باید تغییرشان داد[۴۲]. برابری انسان ها- مستقل از جنسیت، دین، نژاد، و هر امر دیگر- پذیرفته شد و به معنای تازه‌ی عدالت تبدیل شد. یکی از "برابری فرصت ها" سخن گفت، دیگری از "برابری توزیع"(عدالت اجتماعی). انواع نظریه‌ها زاده شد تا برابری را موجه و دایره‌ی آن را معین کنند. "برابری حقوقی" حداقل چیزی بود که مقبول افتاد. اما مارکس این نوع برابری را "صوری" می‌خواند و می‌خواست آن را تا برابری اقتصادی پیش براند.
  از نظر دین شناسی، احکام فقهی که نظام حقوقی دین را می‌سازند، در جهان گذشته عادلانه به شمار می‌رفت. اما در دوران مدرن، چنین شریعتی عادلانه به شمار نمی‌رود. مسأله‌ی اصلی این بود که معیار عادلانه بودن تغییر کرده بود. تمام فیلسوفانی که برمبنای فلسفه‌ی ارسطویی به دنبال برساختن نظریه ای در باب عدالت اند، به این حقیقت اعتراف دارند که برابری ارسطویی شامل زنان و بردگان نمی‌شد. ارسطو هم زنان را با مردان و بردگان برابر نمی‌دانست. او می‌گفت:"دولت باید حتی المقدور از افراد برابر و همانند پدید آید"[۴۳]. ارسطو می‌گوید ما خواهان جامعه ای هستیم که در آن مردم با همدیگر همچون افرادی برابر رفتار کنند. برخی ارسطوئیان کنونی گفته‌اند که او مدافع "برابری کافی امکانات و منابع" بود.
  نتیجه‌ی سخن آنکه اگر با معیارهای دوران مدرن از عدالت درباره‌ی یهودیت، مسیحیت، اسلام و هر ایده‌ی ماقبل مدرن دیگری داوری کنیم، همه‌ی آنها ناعادلانه‌اند. اما اگر به معنایی که آنان از عدالت داشتند (قرار گرفتن هر چیز در جای طبیعی خود)، توجه کنیم، شاید وضعیت متفاوت شود. در این صورت باید بحث کرد که آیا جای طبیعی زنان و برده‌ها و غیرهم دینان، همانجایی بود که آنان تشخیص می‌دادند؟ یعنی محل نزاع، از نزاعی مفهومی به نزاعی مصداقی تبدیل خواهد شد. در این صورت، نابرابری و تبعیض مسأله نخواهد بود.

سوم- مغالطه‌ی روابط انسان‌ها با خداوند و روابط انسان‌ها با یکدیگر: ممکن است از منظر خداوند تقوا معیار ارزش داوری درباره‌ی آدمیان باشد، اما این ملاک ناظر به رابطه‌ی آدمیان با خداوند است. در رابطه‌ی آدمیان با یکدیگر، ملاک امر دیگری است. یعنی تقوا معیار نظام اجتماعی/سیاسی/حقوقی قرار نگرفته است. فرض این بوده که آدمیان برابر نیستند. جنسیت(زن و مرد)، دین(مسلمان و نامسلمان)، مالکیت(آزاد و برده) مبنای نابرابری‌های سیاسی/حقوقی/اجتماعی قرار گرفته‌اند. به همین دلیل، این مدعا که ملاک ارزش داوری خداوند تقواست، توجیه ناموجهی برای نابرابری‌های سیاسی/حقوقی/اجتماعی است. در واقع این ترفند فقیهانه‌ی بدی است که می‌گوید به این نظام نابرابر حقوقی/سیاسی/اجتماعی عمل کنید، اما به جای آن، خداوند به با ملاک تقوا درباره‌ی همه داوری خواهد کرد.

چهارم- حاشیه و متن: پیامبر در متن جامعه‌ی جزیرة العرب زاده شد و در آن متن رشد کرد. پیامبر فردی انقلابی به مفهوم مدرن کلمه نبود که بخواهد کل ساختارهای سیاسی/اجتماعی/فرهنگی/اقتصادی/نظامی/ زبانی/معرفتی/معیشتی اعراب را نابود سازد و کلیتی یکسره نو(متنی تماماً جدید) جایگزین آن سازد. اگر هم می‌خواست، نمی توانست، برای آنکه باید خلق از عدم می‌کرد. اگر هم می‌توانست، کاری عبث بود. برای آنکه مردم آن منطقه زبانی یکسره نو(مثلاً زبان ژاپنی) را اصلاً نمی‌فهمیدند. برای آنکه حتی اگر پیامبر قادر بود کامپیوتر و ماهواره و جنگنده‌های بی ۵۲ اختراع/معجزه کند، اعراب از وحشت جان به جان آفرین می‌بخشیدند. پیامبر مجبور بود با همان متن کار کند. یعنی متن را نگاه دارد و حاشیه‌هایی بر آن بزند. او نمی‌توانست برده داری را براندازد، مجبور بود این متن را امضا نماید و با حاشیه‌هایی آن را اصلاح و تعدیل کند. مدعا این است:"قرآن حاشیه‌ای بر متن جامعه‌ی عربی است".  از نظر دین شناسی، احکام فقهی که نظام حقوقی دین را می‌سازند، در جهان گذشته عادلانه به شمار می‌رفت. اما در دوران مدرن، چنین شریعتی عادلانه به شمار نمی‌رود.
  حج را بنگرید:
حج یکی از ارکان متن اجتماع جزیرة العرب بود. پیامبر این متن را امضا کرد. فقط اصلاحات اندکی در آن به عمل آورد.

به توحید بنگرید:
الله و رحمان و عزیز و. . . خدایان مشرکان بودند. پیامبر همه‌ی خدایان آنان را به یک خدا تبدیل کرد. در چند سال اول پس از بعث فقط سخن از "رحمان" بود. "الله" چند سال بعد وارد قرآن شد [۴۴] . پس از شیب ابی طالب سران قریش نزد ابوطالب آمدند تا به سازشی دست یابند. پس از طرح نظراتشان، پیامبر خطاب به آنان گفت لااله الاالله را بپذیرید تا توافق صورت گیرد. آنان نیز خطاب به پیامبر گفتند:آیا می‌خواهی خدایان را به یک خدا تبدیل کنی. این چنین بود که الله به خدای اصلی تبدیل شد و بقیه‌ی خدایان به اسمای حسنای او تبدیل گردیدند.
  به زندگی پس از مرگ بنگرید:
صوری که قرآن/پیامبر از آخرت به تصویر می‌کشد، کاملاً مطابق با صور جزیرة العرب و به قصد مسلمان کردن آنان است[۴۵].

پنجم- عرف عقلا: با آنکه سرمشق اصلی جهان کهن مانند سرمشق دوران مدرن، گفتمان غالب بوده، اما در عین حال گفتمان‌های دیگری هم وجود داشته که با گفتمان غالب تفاوت‌هایی داشته است. وقتی از امضای "عرف عقلا" توسط پیامبر اسلام سخن گفته می‌شود باید به این نکته توجه کرد. پیامبر اسلام "عرف عقلای" جزیرة العرب را امضا کرده است. به همین دلیل نمی‌توان مدعی شد که احکام فقهی قرآن و سنت معتبر، در زمان خود از همه‌ی احکام مشابه در همه‌ی مکان‌ها عادلانه تر، عقلایی تر و برتر بوده‌اند.
  یکی از مسائل جدی نواندیشی دینی ایران این است که به تاریخ هیچ عنایتی ندارد و مدعیات کلامی را به تاریخ تحمیل می‌کند. دینی که حاشیه ای بر متن جامعه‌ی عربی است و طی ۲۳ سال برساخته شده، چگونه می‌توان از تاریخ جدا کرد و تاریخ اش را "عرضی" به شمار آورد؟ در طول ۱۳ سال مکه کلاً ۱۵۴ تن دعوت پیامبر را پذیرفتند و مسلمان شدند. محمد عابد جابری نقش "قبیله" در تکوین و رشد این پدیده را تبیین کرده است. این دعوت چگونه می‌توانست گسترش یابد؟ آیا می‌توان آن "استراتژی" ای که به گسترش وسیع این دعوت منتهی شد را "عرضی" به شمار آورد؟ جابری درباره‌ی این استراتژی می‌نویسد:  یکی از مسائل جدی نواندیشی دینی ایران این است که به تاریخ هیچ عنایتی ندارد و مدعیات کلامی را به تاریخ تحمیل می‌کند. دینی که حاشیه ای بر متن جامعه‌ی عربی است و طی ۲۳ سال برساخته شده، چگونه می‌توان از تاریخ جدا کرد و تاریخ اش را "عرضی" به شمار آورد؟
  "دعوت پیامبر، نمی توانست راهی به گسترش و پیروزی بیابد، مگر این که این حلقه‌ی قبیله ای را بشکند و این ممکن نبود مگر با ایجاد یک نیروی مسلح که ساختار قبیله ای مکه را از بیرون مورد هجوم قرار داده و به پایه‌های مادی که این ساختار بر آن قرار گرفته بود، ضربه وارد کند. پیامبر، این مسأله را درک کرد و به همین سبب، پس از روانه کردن اکثر افراد مسلمان به حبشه، خود را در موسم حج به قبایل عربی-غیر قریشی- عرضه و معرفی می‌کرد تا شاید، از میان آنان قبیله ای بیاید که به دعوت او پاسخ گوید و نیروی نظامی خارجی مورد نظر(برای این کار) را در اختیار او قرار دهد. . . قبایلی که وی با آنها گفت و گو کرد، با او براین اساس برخورد می‌کردند که این مسأله "یک پروژه‌ی سیاسی" است و بدین سبب با او براساس منافع سیاسی، گفت و گو می‌کردند. . . هجرت برای سازماندهی جنگ برضد مشرکان قریش انجام گرفت. . . بنابراین، تبلیغ رسالت، منوط به غلبه‌ی بر قریش شده بود و بدین ترتیب، تلاش در راه این هدف، در رأس اولویت‌ها بود. . . آنگاه که قریش مجبور به تسلیم شد، دعوت/دولت وارد مرحله‌ی نوین دیگری شد. یعنی مرحله‌ی تلاش برای وارد ساختن قبایل عربی(چه اجباری و چه به اختیار)به اسلام"[۴۶].
  "غنیمت" عرف عقلای جامعه‌ی قبیله ای جزیرة العرب بود. نقش این متغیر را در مسلمان شدن قبایل نمی‌توان نادیده گرفت. به محض آن که خبر بیماری پیامبر انتشار یافت، موج ارتداد و اعلام پیامبران جدید آغاز شد. اسود عسنی در یمن اعلام پیامبری کرد و مناطق میان حضر موت تا طائف و بحرین و احساء و عدن را به سیطره‌ی خود در آورد. پیامبر به مسلمانان باقیمانده‌ی یمن پیغام داد که به زندگی او پایان بخشند: "چه از طریق جنگ و چه از طریق ترور". مؤمنان هم وی را درست در شب وفات پیامبر کشتند.
  موج ارتداد بسیار فراگیر بود، به طوری که: "سرزمین‌های مختلف کافر گشته و از هر قبیله گروهی زیاد یا اندک از اسلام بازگشتند جز قریش و ثقیف"[۴۷]. جابری می‌نویسد که "همه‌ی قبایل بدون استثنا مرتد شدند و از دین بازگشتند جز قریش و ثقیف"[۴۸]. اما این دو قبیله که بزرگترین دشمنان پایه ای و اصلی پیامبر بودند، چرا مسلمان باقی ماندند؟ به گمان او تبدیل دولت اسلام به دولت قریش دلیل این امر بود. سپس ابوبکر با خشونت تمام همه‌ی قبایل مرتد شده را سرکوب کرد و مانع نابودی اسلام در همان بدو تکوین شد. عرف عقلای جزیرة العرب این بود که با رهبر قبیله‌ی پیروز پیمان امضا می‌کردند و همراه با مرگ رهبری که طرف پیمان بود، پیمان خود را پایان یافته به شمار می‌آوردند. ابوبکر و قریش مانع چنین کاری شدند[۴۹].

اگر تاریخی که اسلام را نگاه داشت، عرضی به شمار آوریم، پس اسلام اصلی باید اسلام در خلأ باشد. چیزی به نام اسلام غیر تاریخی وجود ندارد.

ادامه دارد

پانویس‌ها:

۲۶- حضرت علی در نامه ۳۱ نهج البلاغه، وصیت نامه به فرزندشان، گفته‌اند:
"والعقل حفظ التجارب"(نهج البلاغه‌ی شهیدی، ص ۳۰۵). در بخش دیگری از همین نامه بر تجربه آموزی از خداوندان تجربه تأکید رفته است:"قد کفاک اهل التجارب بغیته و تجربته"(نهج البلاغه‌ی شهیدی، ص ۲۹۷).

۲۷- علی بن ابی طالب در حکمت ۴۳۷ نهج البلاغه گفته است:
 العدل یضع الامور مواضعها، والجود یخرجها من جهتها. والعدل سائس عام، والجود عارض خاص. فالعدل اشرفهما و افضلهما:عدالت کارها را بدانجا می‌نهد که باید و بخشش آن را از جایش برون نماید. عدالت تدبیرکننده ای است به سود همگان، و بخشش به سود خاصگان. پس عدل شریفتر و با فضیلت تر است(نهج البلاغه‌ی شهیدی، ص ۴۴۰).

۲۸- از علی بن ابی طالب می‌خواهند که عاقل را برای آنان توصیف کند. در حکمت ۲۳۵ می‌گوید:
"هوالذی یضع الشیء مواضعه:خردمند آن بود که هر چیزی را به جای خود نهد".
از وی می‌خواهند که جاهل را برای آنان توصیف کند. می گوید به پرسش شما پاسخ گفتم. جاهل کسی است که:
"لا هو الذی لا یضع الشیء مواضعه فکان ترک صفته صفة له اذ کان بخلاف وصف العاقل:نادان آن بود که هر چیز را بدانجا که باید ننهد، پس گویی ترک وصف، او را وصف کردن است چه رفتارش مخالف خردمند بودن است"(نهج البلاغه‌ی شهیدی، ص ۴۰۰).

۲۹- طباطبایی در تفسیر آیه‌ی إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ نوشته است:
"معنای اصلی، عدالت، اقامه‌ی مساوات میانه‌ی امور است، به این که به هر امری آنچه سزاوار است بدهی تا امور مساوی شود و هر یک در جای واقعی خود که مستحق آن استقرار گیرد. پس عدالت در اعتقاد این است که به آنچه حق است ایمان آوری و عدالت در عمل فردی آن است که کاری کنی که سعادتت در آن باشد و کاری که مایه‌ی بدبختی است، به خاطر پیروی هوای نفس انجام ندهی و عدالت در مردم و بین مردم این است که هر کسی را در جای خود که به حکم قول و یا شرع و یا عرف مستحق آن است قرار دهی، نیکوکار را به خاطر احسانش احسان کنی و بد کار را به خاطر بدیش عقاب نمایی و حق مظلوم را از ظالم بستانی و در اجرای قانون تبعیض قائل نشوی. از اینجا روشن می‌‏گردد که عدالت همیشه مساوی با حسن، و ملازم با آن است، چون ما برای حسن، معنایی جز آنچه طبع بدان میل کند و بسویش جذب شود قائل نیستیم، و قرار دادن هر چیزی در جائی که سزاوار آن است از این جهت که در جای خود قرار گرفته چیزی است که انسان متمایل آن است، و به خوبی آن اعتراف دارد، و اگر احیانا مخالف آن را مرتکب شود عذر خواهی می‌‏کند، و حتی دو نفر از افراد انسان در آن اختلاف نمی‌‏کنند، هر چند که مردم در مصداق آن با هم اختلاف دارند، و خیلی هم اختلاف دارند، و لیکن این اختلاف ناشی از اختلاف در روش زندگی ایشان است. . . ظاهر سیاق آیه این است که مراد از عدالت، عدالت اجتماعی است، و آن عبارت از این است که با هریک از افراد جامعه طوری رفتار شود که مستحق آن است و در جائی جای داده شود که سزاوار آن است، و این خصلتی اجتماعی است که فرد فرد مکلفین مامور به انجام آنند"( طباطبایی، المیزان، جلد ۱۲، صص ۴۷۹- ۴۷۷).

۳۰- حق آن است که "طبیعت گرایی غایت باورانه" (teleological naturalism)، برساخته‌ی ارسطوست. به گمان او هر موجود طبیعی دارای غایتی است که طبیعت در آن نهاده است. دانه‌ی بلوط بنا به طبیعتش می‌خواهد به درخت بلوط تبدیل شود. نظام طبایع ارسطویی، دارای دو نوع "سلطه‌ی طبیعی" است. اولی، سلطه‌ی ارباب طبیعی بر برده‌ی طبیعی، و دومی، سلطه‌ی طبیعی مردان بر زنان. طبیعت بردگی و طبیعت زن بودن، قدرت تعقل درباره‌ی جهان را از آنان گرفته است. این "نقص" طبیعی، موجه ساز فرودستی و تابعیت آنان است. به نظر ارسطو، تعقل بردگان طبیعی، بنیاداً ناقص و معیوب است. ارسطو می‌گوید اینان "طبعاً برده هستند". از نظر ارسطو بردگان طبیعی فاقد "توانایی اندیشیدن" هستند، اما زنان دارای "قوه‌ی اندیشیدن" هستند، ولی این قوه‌ی آنان "موثر" نیست. احساسات و عواطف زنان دائماً تعقل آنان را "نقض" می‌کند و به همین دلیل باید تابع مردان باشند که بنابر طبیعت مستمراً عقلانی عمل می‌کنند:"باز، میان مرد و زن، مرد بنابر طبیعت فرادست و حاکم است، و زن فرودست و تابع". به تعبیر دیگر، زنان در کودکی همیشگی به سر می‌برند.
  شاید بتوان مدعی شد که گردآورنده‌ی نهج البلاغه سخنان ارسطو را به نام علی بن ابی طالب وارد آن کتاب کرده است. در برخی خطبه‌های نهج البلاغه مفاهیم فلسفی ای به کار رفته است که در جزیرة العرب وجود نداشته و بعدها برساخته شده‌اند. گردآورنده این خطبه‌های نیکو را از سر خیرخواهی به امام علی منسوب کرده است. اما آیات قرآن درباره‌ی زنان و دیگر سخنان پیامبر درباره‌ی زنان را چگونه می‌توان تبیین کرد؟ به عنوان مثال، پیامبر خطاب به زنی گفته است:
  "من هرگز کم بهرگان در دین و خرد از شما را ندیدم که بر خردمندان غلبه نموده باشد. آن زن گفت:ای رسول خدا کمی بهره در عقل و دین چگونه است؟حضرت فرمود:بدان جهت که گواهی دو زن معادل گواهی یک مرد است و این دلیل بر نقصان عقل می‌باشد، و دیگر اینکه مدتی در هر ماه از نماز خواندن و در ماه رمضان از روزه گرفتن معاف می‌باشد و این دلیل بر نقصان دین است"(سنن ابن ماجه ۳/۱۳۲۶، کتاب الفتن، باب ۱۹، حدیث ۴۰۰۳).

در روایت دیگر پیامبر گرامی اسلام درباره زنان گفته‌اند:
"در کارهای نیک با زنان مخالفت کنید پیش از آنکه شما را به کارهای زشت وادار کنند. از بدهای انان به خدا پناه ببرید و از نیکانشان برحذر باشید"(اصول کافی، کتاب النکاح، باب فی ترک طاعة النساء، حدیث ۲).

آیت الله منتظری نوشته‌اند که این روایت از جهت سند قابل اعتماد است و در نهایت صحت و درستی است. در روایت دیگری گفته‌اند:

"لن یفلح قوم ولو امرهم امراة:هرگز رستگار و پیروز نخواهد شد قومی که زنی را به حکومت خویش انتخاب کند".

نهج البلاغه سخنان بسیاری در این زمینه دارد.

۳۱- محمودبن عمربن محمد زمخشری، تفسیر کشاف، جلد دوم، ص ۸۲.

۳۲- طباطبایی نوشته است:
"مراد از "کلمة ربک" کلمه‌ی دعوت اسلامی باشد با آنچه لازم آن است از قبیل نبوت محمد و نزول قرآن که به همه‌ی کتاب‏های آسمانی محیط و مسلط است و به عموم معارف الهی و کلیات شرایع دینی مشتمل می‌‏باشد. . . پس مراد از تمامیت کلمه این است که این کلمه یعنی ظهور دعوت اسلامی با نبوت محمد و نزول قرآن که مافوق همه کتابهای آسمانی است پس از آنکه روزگاری دراز در مسیر تدریجی نبوتی پس از نبوت دیگر و شریعتی پس از شریعت دیگر سیر می‌‏کرد به مرتبه‌ی ثبوت رسیده در قرارگاه تحقق قرار گرفت، زیرا به دلالت آیات کریمه، شریعت اسلامی به کلیات شرایع گذشته مشتمل است و زیادت بر آنان نیز دارد. . . از این بیان روشن شد که مراد از تمامیت کلمه رسیدن شرایع آسمانی است از مراحل نقص و ناتمامی به مرحله‌ی کمال، و مصداقش همین دین محمدی است. . . تمامیت این کلمه‌ی الهی از جهت صدق این است که آن چنان که گفته شده تحقق پذیرد، و تمامیت آن از جهت عدل این است که مواد و اجزای آن یکنواخت باشد بدون اینکه به تضاد و تناقض مشتمل شود، و هر چیز را آن طور که شانش می‌‏باشد بسنجد، بدون حیف و میل . و از اینجا است که این دو قید یعنی صدق و عدل را با جمله‌ی "لا مبدل لکلماته" بیان فرمود، زیرا کلمه الهی وقتی که قابل تبدیل نباشد خواه تبدیل کننده خودش باشد و به واسطه‌ی تغییر اراده، قول خود را به هم زند، یا کسی دیگر باشد که خدا را عاجز و مجبور به تغییر نظر کند، کلمه خدایی صدق و آنچه فرموده محقق می‌‏شود، و عدل و بدون انحراف و تعدی انجام می‌‏گیرد " (طباطبایی، المیزان، جلد ۷، صص ۴۵۴- ۴۵۳).

۳۳- سیره‌ی ابن هشام، جلد دوم، ص ۴۹۶. الطبری، جلد ۲، ص ۱۷۵. البخاری، جلد ۴، ص ۱۹۸.

۳۴- محمودبن عمربن محمد زمخشری، تفسیر کشاف، جلد دوم، ص ۳۶۸.

۳۵- محمد عابد جابری، عقل سیاسی در اسلام، ترجمه‌ی عبدالرضا سواری، گام نو، ص ۲۹۰.

۳۶- زمخشری نوشته است:
"از عثمان و جبیر بن مطعم روایت کرده‌اند که به رسول خدا(ص) عرض کردند:اینان برادران بنی هاشم تو هستند، ما منکر فضل آنان نیستیم که خدا به دلیل انتسابی که به آنان داری، به آنان بخشیده است، اما چرا بنی عبدالمطلب از این سهم برخوردار شده‌اند و ما بی بهره مانده ایم، در حالی که ما و آنان هیچ تفاوتی با همدیگر نداریم. رسول خدا(ص) فرمود:آنان در زمان جاهلیت و اسلام هرگز ما را تنها نگذاشتند، بنی هاشم و بنی المطلب یکی هستند(انگشتانشان را به دلیل نشان دادن اتحاد و یکی بودن آنان در هم کرد)" (محمودبن عمربن محمد زمخشری، تفسیر کشاف، جلد دوم، ص ۲۹۱).

۳۷- طباطبایی در المیزان رأی شیعیان را به نحو زیر در تفسیر آیه نوشته است:

"سهم خدا و رسول خدا را به وراثت به جانشین او می‌‏دهند. پس زمامداری که جانشین پیغمبر است سه سهم می‌‏برد دو سهم از خدا و رسولش و یک سهم از خودش، پس به این حساب نصف تمامی خمس به او می‌رسد، و نصف دیگر آن طبق کتاب و سنت در میان اهل بیت او سهمی به یتیمان و سهمی به مسکینان ایشان و سهمی به سادات درمانده‌ی در سفر داده می‌‏شود، آنقدر که کفاف مخارج یکسال ایشان بکند. . . اینکه خداوند خمس را مخصوص اهل بیت رسول خدا کرد. . . چون می‌خواهد که آل محمد بخاطر قرابتی که با آن حضرت دارند منزه و محترم باشند، و به چرک(زکات) مردم محتاج نشوند، لذا خمس را تا حدی که رفع نیازشان را بکند برای آنان قرار داد تا به ذلت و مسکنت نیفتند. . . این کسانی که خداوند خمس را برایشان قرار داده خویشاوندان رسول خدا و همانهایند که در آیه و انذر عشیرتک الاقربین از آنان یاد کرده، و ایشان فرزندان عبد المطلب از ذکور و اناث می‌‏باشند، و احدی از خاندان‏های قریش و سایر تیره‏های عرب جزو آنان نیستند"(طباطبایی، المیزان، جلد ۹، ص ۱۳۵). طباطبایی در المیزان این حکم را از احکام ابدی/دائمی قرآن به شمار آورده است(پیشین، ص ۱۲۰).
طباطبایی می‌گوید خداوند خمس را مخصوص اهل بیت کرده تا محتاج مردم نباشند. مگر فقیهان خمس را از درآمدهای مردم اخذ نمی‌کنند؟ نکند خداوند مستقیماً از آسمان برای آنها خمس می‌فرستد؟

۳۸- زمخشری نوشته است:
"ابوبکر دیگر به بنی هاشم خمس نداد و گفت:فقط باید به افراد فقیر شما داده شود و هزینه‌ی ازدواج دخترانتان تأمین شود و برای هرکس از شما که خادمی نداشته باشد، خدمتگزاری تعیین شود، اما افراد توانمند شما مانند ابن سبیل توانمند هستند(محمودبن عمربن محمد زمخشری، تفسیر کشاف، جلد دوم، ص ۲۹۲).
ماجرای فدک نیز که محل نزاع شیعه و سنی بوده است، از همین قبیل است. فدک، روستای آباد و حاصل‌خیزی در ۱۴۰ کیلومتری مدینه بود که در سال هفتم هجرت، یهودیان، بدون جنگ، تسلیم پیامبر شدند و فدک را در اختیار آن وی گذاشتند. بنابر ادعای شیعیان، وقتی آیه‌ی و آتِ ذی القربی حقّه:"و به خویشاوند حقش را ببخش"(اسرأ، ۲۶)، پیامبر فدک را به دخترش فاطمه بخشید. اهل تسن مدعای هدیه کردن فدک یا ارث گذاردن آن را رد می‌کنند. ابوبکر به فاطمه گفته بود که پامبر فرمود:پیامبران مالی را به ارث نمی‌گذارند.

۳۹- الطبری، جلد ۲، ص ۵۷۰.

۴۰- مورخ شیعی، یعقوبی(فوت ۲۹۲ هجری) نتیجه‌ی کار را به شرح زیر بازگو کرده است. عمر به اعضای دیوان گفت:
"مردم را بر حسب جایگاهشان رتبه بندی کنید و از بنی عبد مناف شروع کنید، پس اولین کسی که نوشته شد، علی بن ابی طالب بود با سالی پنج هزار درهم و حسن علی و حسین بن علی هر کدام سه هزار درهم و گفته می‌شود آغاز آن عباس بن عبدالمطلب بود با سه هزار درهم و سپس هر که از قریشیان در بدر حاضر بود، سالانه سه هزار و هر که از انصار که در بدر حاضر بود چهار هزار، و برای اهل مکه از بزرگان قریش مانند ابوسفیان بن حرب و معاویه بن ابوسفیان پنج هزار و سپس مراتب مختلف قریشیانی که در بدر حضور نداشتند و برای زنان پیامبر، شش هزار و برای عایشه و ام حبیبه و حفصه دوازده هزار و برای صفیه و جویرة پنج هزار و برای خود(عمربن خطاب) چهار هزار و برای عبدالله بن عمر پنج هزار و برای اهالی مکه که هجرت نکردند ششصد یا هفتصد و برای اهل یمن چهارصد و برای مضریان سیصد و برای ربیعه دویست و برای زنان مهاجر و جر آنها به میزان فضل و منزلت آنان و بالاترین آنها دو هزار و هزار و پانصد. . . و برای هر کدام از اشراف عجم[که بعد از اسارت در مدینه گروگان گرفته شده بودند] دو هزار درهم مقرر کرد"( الیعقوبی، تاریخ الیعقوبی، جلد ۲، ص ۱۰۶).

مورخ سنی، طبری(فوت ۳۱۰ هجری) نتیجه‌ی کار را به شرح زیر گزارش کرده است:
عمر به عباس، عمومی پیامبر به سبب آنکه نزدیک‌ترین فرد به پیامبر بود، سالانه ۲۵ هزار درهم( و گفته می‌شود ۱۲ هزار درهم)عطاء، اختصاص داد. و به هر کدام از زنان پیامبر سالانه ده هزار درهم اختصاص داد. سپس کسانی که در بدر شرکت داشتند سالانه ۵ هزار درهم عطا کرد و به آنان که پس از بدر تا روز حدیبیه اسلام آورده بودند، سالانه ۴ هزار درهم و به آنان که پس از حدیبیه تا پایان جنگهای رده در زمان ابوبکر اسلام آوردند، ۳ هزار درهم و به جنگجویان جنگ عراق تا پیش از قادسیه ۳ هزار درهم و به جنگجویان قادسیه و فتح شام دو هزار درهم اختصاص داد. و گفت هر که نزدیک تر است به[پیامبر] سهم او نیز بیشتر است چرا که اینان پناه و حامی پیامبر و خار چشم دشمنان هستند. و برای هر که پس از قادسیه و یرموک آمده بود، سالانه هزار درهم مقرر کرد، و چهار تن را به اهل بدر ملحق نمود، حسن، حسین و ابوذر و سلمان "و هر طبقه را در عطاء مشخص نمود، توانمند و ضعیف و عرب و عجم. و سپس برای زنان اهل بدر پانصد درهم و برای زنان پس از آن تا حدیبیه ۴۰۰ و برای زنان پس از آن تا جنگهای عراق پیش از قادسیه سیصد و برای زنان جنگجویان قادسیه دویست درهم مقرر کرد و زنان پس از آن را با هم برابر انگاشت و برای کودکان هر کدام صد درهم مقرر نمود. سپس شصت فقیر را جمع کرد و به آنها نان داد تا سیر شدند و آن چه خورده بودند را شمردند و آن نزدیک به دو جریب یافتند پس برای هر کدام از آنان و خانواده‌ی آنان ماهی دو جریب[یک جریب معادل ۳۶۵ کیلو گرم] مقرر کرد"(الطبری، تاریخ الامم و الملوک، جلد ۲، صص ۴۵۳- ۴۵۲).

وقتی کشوری به زور فتح می‌شد، همه چیز آن براساس غنیمت تقسیم(چهار پنجم نصیب جنگجویان و یک پنجم به خدا و پیامبر و نزدیکان وی) می‌شد. عمر درباره‌ی زمین‌های کشاورزی با علی بن ابی طالب مشورت کرد. امام علی به او گفت که بگذارد زمین‌ها در دست صاحبانشان باشد و از آنها "خراج" بگیرد. عمر به فتوای علی عمل کرد. از زمین‌ها خراج می‌گرفتند و از آدم ها، "جزیه". مورخان نوشته‌اند که فقط خراج عراق بالغ بر صد میلیون درهم بود.

۴۱- محل نزاع چگونگی توزیع ثروت میان مردم است، نه بخشش‌های علی بن ابی طالب که شیعه و سنی در آن تردید ندارند. طبری و ابن کثیر نوشته‌اند که در زمان خلافت عمر بعد از فتح تیسفون فرش بهارستان که از نخ‌های طلا بودبا پیشنهاد علی بی ابی طالب میان اصحاب کبار تقسیم شد. مالی که به علی رسید ثروتی عظیم برای ایشان ایجاد کرد. به طوری که در زمان خلافتش باغ‌های خرما داشت و از آن به فقرا می‌داد. امام و همسرش در زمان حیات پیامبر در فقر شدید زندگی می‌کردند(مجلسی، بحارالانوار، جلد ۲۴، ص ۹۹. المناقب، جلد ۳، ص ۳۱۹).

به نظر برخی صاحب‌نظران شیعه، نمی توان مطمئن بود که تقسیم فرش بهارستان میان بزرگان صحابه واقعاً به دستور علی بن ابی طالب بوده است. البته طبری - و به نقل از او ابن کثیر - چنین گفته‌اند اما مثل همه گزارش‌های تاریخی باید با شواهد بیرونی سنجیده شود . این شیوه به الگوی فکری علی سازگار نیست. الگوی فکری عمر در دادن حق ویژه به کسانی که در اسلام سابقه‌ی طولانی تری داشته و برای آن زحمت بیشتری کشیده‌اند از باب "السابقون السابقون"، چنین بود. علی بن ابی طالب وقتی هم که خلیفه شد، روش عمربن خطاب- یعنی امتیاز ویژه به صحابه‌ی درجه اول دادن- را لغو نمود و همه‌ی امتیازات اضافی آنان را ابطال کرد .

۴۲- کارل مارکس یکی از متفکران مدرن است که این رویکرد را در مواضع مختلف نقد و رد کرده است. مارکس در فقر فلسفه نوشت:

"اقتصاددانان شیوه‌های بس عجیب دارند. در نظر آنان، دو نوع نهاد وجود دارد:نهادهای مصنوع و نهادهای طبیعی. نهادهای فئودالی، [در نظر آنان]نهادی مصنوع و نهادهای بورژوایی، نهادهای طبیعی است. از این حیث، آنان به متکلمان شباهت دارند که در نظر آنان نیز دو نوع دیانت بیشتر وجود ندارد. هر دیانتی که دیانت آنان نباشد، مصنوع انسانهاست، در حالی که تنها دیانت آنان از سوی خدا آمده است. اقتصاددانان، با گفتن این که روابط کنونی، یعنی روابط تولید بورژوایی طبیعی اند، می‌خواهند بگویند که در درون این روابط، ثروت ایجاد شده و نیروهای تولیدی مطابق قوانین طبیعت بسط پیدا می‌کند. بنابراین، این روابط نیز قوانین طبیعی مستقل از تأثیر زمان هستند. قوانین ابدی باید پیوسته بر جامعه حاکم باشند".

۴۳ -
Aristotle, The Politics,trans. t. A. Sinclair ,rev. Trevor J. Saunders (Harmondsworth: Penguin, 1992), 1295 b 20-27, p. 268

۴۴- رحمان، نام خداى یگانه در برخى مناطق عربستان، دست کم در یمامه و یمن بوده است، اما اهل مکه از استعمال این لفظ کراهت داشته‏اند. الله خدای اصلی قریش بود.

۴۵- خواجه نصیرالدین طوسی در این زمینه گفته است:
"پیغمبران که از بهشت و دوزخ به این اوصاف جسمانی خبر داده و آگاه نموده‌اند، همه سخن‌هایی است برحسب مقادیر عقول که از برای ترغیب و ترهیب گفته‌اند تا عوام به آن سبب، به طاعت میل کنند و از معصیت بپرهیزند و خواص بر اسرار و حقایق آن واقف شوند. . . عالم ثواب را بهشت خوانند و عالم عقاب را دوزخ، و بهشت حقیقی بیش از یکی نیست و آن ثواب ابدی و کمال سرمدی و وجود نامتناهی است، و معنی اینها همه به خدا رسیدن است به همه‌ی وجوه، و دوزخ حقیقی هم بیش از یکی نیست و آن عقوبت ابدی و خذلان یرمدی و عدم نامتناهی است، و معنی اینها همه از خدای بیفتادن است به همه‌ی وجوه"( نصیرالدین طوسی، تصورات یا روضة التسلیم، به تصحیح ولادیمیر ایوانف، نشر جامی، ص ۴۸-۴۷ و ۵۶).

۴۶- محمد عابد جابری، عقل سیاسی در اسلام، صص ۱۵۱- ۱۳۹.

۴۷- الطبری، جلد ۲، ص ۲۵۴.

۴۸- محمد عابد جابری، عقل سیاسی در اسلام، ص ۲۰۶.

۴۹- "شیعه‌ی غالی" که امامان را برتر از پیامبر می‌نشاند و کاری(یعنی اداره‌ی عالم هستی، نه صرفاً عالم انسانی/اجتماعی) را که به پیامبر نداده، به امامان می‌سپارد، نگاهش به عصمت پیامبر نیز متفاوت از نگاه اهل تسنن به این موضوع است. به همین دلیل، شأن نزول آیات نقل شده از سوی انان در این زمینه را رد می‌کنند. به عنوان نمونه، اهل تسنن گفته‌اند که آیه‌ی ۱۲۸ سوره‌ی نسأ درباره‌ی "سوده" همسر پیامبر است که می‌ترسید آن حضرت طلاقش دهد، به همین جهت با پیامبر صلح کرد که سهم خود را به عایشه ببخشد و در عوض پیامبر وی را طلاق ندهد.
آیت الله جوادی آملی در این خصوص نوشته است:
"این سخن نارواست و وجود مقدسش پیراسته از این پندارهاست؛پیروان کودتاچیان سقیفه برای آن که بتوانند برخی را در جایگاه جانشین آن بزرگوار بنشانند، مقام و منزلت حضرتش را با نقل این گونه داستان پائین می‌آورند"(آیت الله جوادی آملی، تسنیم، جلد بیست و یکم، ص ۶۱).
  گذشته از اهانت به بزرگانی چون امام فخر رازی، اهانت به ابوبکر نیز قابل توجه است. او از همه‌ی فقیهان شیعه در طول تاریخ به اسلام بیشتر خدمت کرد. یار نزدیک پیامبر در سخت‌ترین شرایط بود و به عنوان جانشین او اگر مرتدان را سرکوب نمی‌کرد، معلوم نبود از اسلام حتی نامی باقی می‌ماند.
  برخی از اندیشمندان مسلمان براین باورند که معلوم نیست کار ابوبکر و عمر خدمت به اسلام بوده باشد. چرا که بنابر گزارش‌های تاریخی این دو بنیانگذار جامعه اسلامی به عنوان یک واحد سیاسی مستقل و مبتنی بر ایدئولوژی دینی بودند. آیا هدف اسلام آن بود که پس از پیامبر- که مسلمین شخصیت اش را حجت به شمار می‌آوردند و به همین جهت ایشان را رئیس مدینه قرار دادند- اسلام یک واحد مستقل سیاسی باشد یا مثل هر دین دیگر جهانی باشد و در هر جامعه با هر خصوصیتی حضور داشته باشد؟ به نظر این اندیشمندان، به هیچ وجه معلوم نیست که در اصل بنا بوده اسلام یک نوع جهان بینی وسیع با شمول و احاطه‌ی بر همه مذاهب باشد که بتواند بر سر هر دینی درآید - مثلاً مانند شینتو - یا بنا بود آن هم یک دین اضافی باشد مثل و در عرض یهودیت و مسیحیت؟ بخش قابل توجهی از آیات قرآن با تحلیل اول سازگار است و به مخاطب می‌گوید این پیامبر نیامده است که یک دستگاه جدید درست کند . خدای واحد را به عنوان منشأ علم و حیات بپذیرید و به ارزش‌های اخلاقی پایبند باشید و دیگر از نظر انتساب مذهبی هر چه می‌خواهی باشید. بخش دیگری هم به امکان دوم تلویح دارند. از سوی دیگر، مسلماً در قرآن هیچ سخنی درباره‌ی بعد از پیامبر وجود ندارد. فرض این است که مثل هر دین دیگری، پیامبر می‌آید و وظیفه ابلاغ پیام خدا را می‌گزارد و می‌رود. کس دیگری هم که پیامی برای رساندن ندارد. اصلاً جانشین پیامبر چه معنایی دارد؟ دین که دولت و حکومت نیست که برای آینده برنامه ریزی کند . افراد و قبائل متهم به "ردّه" هم همین را می‌گفتند. مدعای حداقل گروهی از آنان این بود که ما مسلمانیم و به ریاست دینی و دنیایی پیامبر هم گردن نهادیم و همچنان بر دین او هستیم اما بنا نبود که مدینه الی الابد سرور ما و مرکز سیاسی باشد و همه از آن شهر اطاعت کنند یا ریاست قبیله قریش را بپذیرند. این مدعایی شنیدنی بود. برای این که کی بنا بودکه قبیله‌ی پیامبر، لزوماً قبیله‌ی ممتاز/برخوردار از حقوق ویژه باشد؟ اما ابوبکر و عمر نمی‌پذیرفتند که ریاست سیاسی به دست آمده‌ی قریش به این سادگی از دست برود و به بهای خونریزی بسیار شدید نگذاشتند چنان مسأله ای هم اتفاق بیفتد. اگر این تغییر مسیر پیش نمی‌آمد و سیاست، اولویت اسلام نمی‌شد شاید اسلام به آن سرعت جهانگیر نمی‌گردید ولی چهره‌ی اصلی و اخلاقی اسلام محفوظ می‌ماند و بسیاری تناقضات در اندیشه و جهان بینی آن به وجود نمی‌آمد.

بخش‌های پیشین:
متن مقدس و مسأله عدالت یا عدالت قرآنی
نظریه‌های عادلانه بودن اسلام

 

 

تعجیل در تصویب بودجه سال۹۰


مریم محمدی
اگرچه بررسی و تصویب بودجه در مجالس میان دولت‌ها و مجلس‌ها همواره مهم‌ترین نقطه‌ی برخورد و کشمکش بوده است، اما از آغاز روی کارآمدن دولت محمود احمدی‌نژاد این کشاکش هر روز شدیدتر و ابعاد تازه‌تری یافته است. نه تنها طر‌ح‌‌ها و میزان مبالغ و دوره‌ی انجام آن مورد بحث است، بلکه پیش از آن تأخیر دولت در سپردن به موقع لایحه به مجلس، که اغلب زمان بررسی آن را ناچار کوتاه می‌کند، و نیز شیوه‌ی برخورد دولت با مجلس و توافق‌های پنهانی توأم با فشارهای جانبی به کمیسیون‌های مربوطه و سرانجام عدم همکاری دولت با مصوبات مجلس، به این چالش‌‌ها ابعاد تازه‌ای می‌بخشد.


بودجه‌ی سال ۹۰ که طبق همین روال دیرتر از زمان مشخص به مجلس سپرده شد و موجب تصویب بودجه‌ی موقت دو ماهه برای اولین بار در مجلس ایران شد، دیروز علی‌رغم مخالفت‌های شدیدی از جانب نمایندگان منتقد، در کلیات خود مورد تصویب مجلس قرار گرفت و این البته به خودی خود علامت مثبتی برای دولتی‌ها تلقی نمی‌شد. زیرا نمایندگان در بررسی جزییات آن هنوز فرصت مخالفت دارند، همچنان که آقای کمال اطهاری اقتصاددان ساکن تهران توضیح می‌دهند:

آنچه می‌شود گفت مجلس اجبار داشت که وارد آن شود، این است که کلیات را تصویب کند تا امکان بررسی جزییات را داشته باشد. این در مورد همه‌ی قوانینی که به این ترتیب چند وجهی‌اند، یا هر قانون بودجه، صدق می‌کند. اینجا تصویب کلیات خود به خود نشان‌دهنده‌ی چیزی نیست، ولی مصوبات امروز مجلس نشان می‌دهد که در مورد جزییات توافقاتی کلاً وجود دارد. چون سرعت تصویب جزییاتی که وجود دارد، نسبتاً بالاست.

ولی انتقادات به اقلام بودجه، مخصوصاً در بعضی ردیف‌ها که تعداد طرح‌ها مشخص نیست، زیاد است.

موضوع اساساً به نظر من اقلام بودجه نیست. چون به هرصورت با در نظر گرفتن شرایط سیاسی ‌که اکنون منطقه‌ی خاورمیانه دچارش است، قاعدتاً تعجیلی هم خواهند کرد برای تصویب بودجه که با در نظر گرفتن این هدفمند شدن یارانه‌ها و واکنش‌هایی که جامعه دارد پیدا می‌کند و واکنش‌های منفی دارد بالا می‌گیرد، قاعدتاً تصویب بودجه تسریع خواهد شد و زیاد معطل نمی‌کنند.

با وجود این نظر شما را در مورد یکی از مصوبات می‌پرسم. در مورد افزایش یک و نیم دلار به قیمت تعیین شده از طرف دولت که به ازای آن ۱۱ میلیارد دلار دولت درآمد اضافی را می‌تواند خرج کند. این مصوبه را چه گونه ارزیابی می‌کنید و یا این افزایش قیمت واقع‌بینانه است از نظر شما؟

کلاً الان که قیمت نفت دارد به مرز بشکه‌ای صدوبیست دلار نزدیک می‌شود، و پارسال متوسط قیمت نفت بشکه‌ای نزدیک به ۸۰ دلار بود. این که دوستان یک و نیم دلار روی قیمت متوسط ۸۰ دلار قبلی گذاشتند و آن را ۸۱/۵ دلار کردند، خود به خود به نظر نمی‌رسد که مسئله ای دور از تحقق باشد.

در واقع یک انتقاد همیشگی در ایران به دولت‌ها ، حداقل از جانب مجالس وجود دارد ، و آن اتکای بیش از حد به درآمد نفت است و این در صحبت‌های دیروز مخالفین هم بود. با این که شما این ارزیابی را از قیمت نفت غیرواقع‌بینانه نمی‌دانید، آیا چنین انتقادی هم به بودجه دولت منتفی می‌شود؟

نخیر! از این شلوغی مجلس که بیرون بیآییم، صحبتی داشت معاون وزارت اقتصاد و دارایی که خیلی جالب است. ایشان عنوان می‌کند که ما برای سال ۱۳۹۰، اگر بهره‌وری‌مان شش درصد در سال باشد، به دویست و چهل میلیارد دلار سرمایه‌گذاری یا تأمین مالی نیازمندیم و اگر این طور نشود، یعنی اگر حدود یک و شش درصد باشد، ـ که الان هست ـ آن وقت به سیصد میلیارد دلار تأمین مالی نیازمندیم. شما توجه کنید که در سال‌های گذشته هیچ وقت رشد بهر‌ه‌وری در ایران از یک درصد تجاوز نکرده است. پس این موضوع هست که این سیصد میلیارد دلار، چیزی حدود سه تا چهار برابر میزان تأمین مالی کنونی است و همه‌ی این افزایش بودجه و افزایش درآمد دولت، به هیچ وجه کفاف این تأمین مالی را برای رشد اقتصادی نمی‌کند. در هیاهوی ارقام و اعداد این بحث‌ها گم می‌شود و در واقع قبل از آن باید تا حدودی چارچوب برنامه‌ی پنجم صورت گرفته باشد.


به برنامه‌ی پنجم اشاره کردید. امسال هم از طرف رهبری سال جهاد اقتصادی عنوان شده است. ارتباط یا نقش این بودجه با برنامه‌ی پنجم، با اهداف جهاد اقتصادی، چه گونه تعریف می‌شود؟

اساساً موضوع این است که ما فاقد برنامه‌‌ای هستیم که براساس آن جهاد اقتصادی که عنوان می‌شود را پیش ببریم. یعنی شما تنش‌زدایی ندارید. مثلاً مناطق آزاد شما به شدت بیکار است. این میزانی که گفتم چهار یا برابر سرمایه‌‌گذاری تأمین مالی کنونی لازم است، مثلاً با فعال شدن مناطق آزاد به دست می‌آید و این در بحث بودجه منعکس نیست. در صورتی که این مسئله است که شما شاخص‌های کسب و کارتان پایین است، قیمت‌ها را برده‌اید به سطح قیمت‌های جهانی، بدون این که زمینه‌ی لازم برای فعالیت بخش خصوصی و کارآمد شدنش فراهم شود غیره. وگرنه حالا یک و نیم دلار می‌گذارند روی قیمت ۸۰ دلاری که حالا پیش‌بینی می‌شود قیمت متوسط نفت ۹۰ دلار است.
  ولی از این چه سودی است برای جامعه؟ جز این که امسال دولت تا حدودی دست و بالش بازتر است، ولی پارسال هم این اتفاق افتاد. سال ۸۸ قیمت نفت چیزی بود حدود ۶۵ دلار که رسید به متوسط ۸۰ دلار. ولی تنها ۶۰ درصد برنامه‌های عمرانی متحقق شد. خب این افزایش کجا رفته است؟ این افزایش قاعدتاً به جای این که ۶۰ درصد بودجه عمرانی متحقق شود، باید بیش‌تر هم می‌شد و دولت می‌توانست پارسال برنامه‌های جدیدی را هم اضافه کند، در همان برنامه‌های عمرانی که گذاشته بود، با در نظر گرفتن بی‌شمار طرح‌های عمرانی ناتمامی که در ایران هست. پس این افزایش با در نظر گرفتن تحقق‌ بودجه در سال‌های پیش که با همین افزایش‌ها به نوع دیگری روبه‌رو بوده است، تاکنون دردی از جامعه ایران دوا نکرده است. همان طور که گفتم آن هدف باید مشخص شود. وگرنه جهاد بی‌هدف راه به جایی نخواهد برد.

و پرسش دیگری در مورد یکی از مصوبات امروز مجلس. مجلس بانک مرکزی را موظف کرد که مبلغ دو هزار میلیارد ریال در اختیار بانک مسکن قرار دهد. نمایندگان معتقد بودند که این استقراض دولت از بانک مرکزی محسوب می‌شود. این اعتراض چه جنبه‌ای دارد، با توجه به این که نمایندگان عمدتاً به مشکل مسکن اشاره داشتند؟

به‌ هر صورت این که بانک مرکزی به‌ عنوان منابع مالی مبلغی را خارج از قواعد بانکی در اختیار بانک مسکن قرار دهد، به نوعی قبلاً از طریق بودجه عمرانی انجام می‌گرفت. یعنی دولت موظف بود از بودجه عمرانی مبلغی را به عنوان «وجوه اداره شده»، طوری که در بودجه‌های قبلی گفته می‌شد، کنار بگذارد. این «وجوه اداره شده» در اختیار بانک‌ها از طریق دولت در چارچوب ردیف‌های بودجه عمرانی قرار می‌گرفت، تا از طریق آن اعتبار دهند. ( اعتبار به اصطلاح سهمیه‌بندی شده) ولی دولت موظف بود آن مبلغ را در چارچوب بودجه عمرانی در اختیار بانک قرار دهد. حالا این استدلال نمایندگان قاعدتاً به این مسئله متوجه است که، تو قبلاً مجبور بودی این کار را بکنی، حالا در واقع داری این وجوه را استقراض می‌کنی و می‌گویی بانک مرکزی بگذارد. بانک مرکزی هم که فرمان نمی‌برد، یعنی می‌گذارد به حساب دولت.
  به هرصورت اختصاص این وجه در مورد مسکن از آنجاست که یک: دولت در چارچوب «مسکن مهر» تعهدات زیادی دارد. دوم، این است که اگر مسکن فعالیت نکند، اقتصاد خوابیده است. چون الان یک موتور اصلی اقتصاد ایران همین هزینه‌هایی‌ست که دولت در چارچوب «مسکن مهر» در اقتصاد می‌کند و بخش خصوصی در واقع فعالیت آنچنانی ندارد و این موتور «مسکن مهر» است که محرک فعالیت‌های کارخانه‌ها و غیره است. در نهایت باید این نکته را در نظر بگیریم که مجموعه آن چیزی که با بودجه امسال در اختیار «مسکن مهر» قرار گرفته است، یعنی در چند سال گذشته و امسال، تقریباً برابری می‌کند با مجموعه یارانه‌هایی که دولت در چارچوب برنامه‌های توسعه تا کنون به مسکن اختصاص داده است.

آقای اطهاری بعضی انتقادات نمایندگان به دولت رنگ و بوی سیاسی دارد، حداقل به ظاهر این طور است. یکی از مواردی که آقای توکلی با آن به شدت مخالفت می‌کرد، اختصاص مبلغ پانصد و چهل و پنج هزار میلیارد تومان به معاونت فرهنگی رئیس جمهور بود که ایشان می‌گفت این مبلغ در واقع در اختیار رئیس دفتر مسئله‌دار رئیس جمهور قرار می‌گیرد که اشاره‌ی‌شان مستقیماً به آقای مشایی بود. آیا به واقع در اختیار گرفتن این مبالغ از سوی معاونت‌های رئیس جمهوری امر مرسومی هست یا برمی‌گردد به ویژگی‌های دولت آقای احمدی‌نژاد؟

اگر یک سازمان برنامه و بودجه‌ای وجود داشت و آن فعال بود، اختصاص این مبلغ البته یک سامانه‌ و موافقت‌نامه‌ای داشت. ولی چنین چیزی وجود ندارد. در واقع اختصاص این مبلغ، همان طور که نمایندگان عنوان کرده‌اند، نوعی باز کردن دست و بال قوه مجریه است که یک نمونه‌ی دیگرش آن ۱۱ میلیارد دلاری بود که می‌خواهند از مازاد بدهند. یعنی همه جا دولت مشغول باز کردن کانالی است برای به نوعی تقویت خودکامگی اقتصادی.

 

 

حاکمیت سه گانه


سراج‌الدین میردامادی
آیت‌الله سیّد احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران در خطبه‌های نماز جمعه روز گذشته تهران (نهم اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۰)، نکاتی را مطرح کرد که به نظر برخی از کارشناسان سیاسی دربردارنده کنایه‌ها و اشاره‌هایی به مسئله اختلاف پیش آمده بین آیت‌الله علی خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد بر سر ادامه کار یا برکناری حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات بود.


در گفت‌وگو با علی کشتگر، فعال سیاسی در پاریس از او پرسیده‌ام: برداشت‌ شما از صحبت‌های احمد خاتمی در نماز جمعه تهران چیست؟

علی کشتگر: توجه کنید که هر وقت سخنگویان جمهوری اسلامی اصرار زیادی برای نفی یک مسئله می‌کنند، یعنی آن مسئله، مسئله اصلی‌شان شده و به مشکل بزرگی تبدیل شده است. مثلاً می‌دانید که مرتب می‌گویند جنبش سبز مرده است. پس یعنی جنبش سبز زنده است. الان نیز مدتی است که می‌گویند حاکمیت دوگانه وجود ندارد. به‌خصوص از زمانی که آقای احمدی‌نژاد اعتصاب کرده است. آقای احمدی‌نژاد اعتصاب کرده و در جلسات دولت شرکت نمی‌کند، به خاطر اعتراض و همین مسائلی که می‌دانید، و این‌ها اصرار زیادی دارند که اولاً اصلاً چنین چیزی نیست. کیهان روز سه‌شنبه نوشته بود که این‌ها اصلاً شایعات ضد انقلاب و دروغ است، و روز گذشته آقای احمد خاتمی به آن اعتراف کرد. یعنی این برای اولین بار است که رسماً سخنگویان نظام حاکم اعتراف می‌کنند به اختلاف بین آقای خامنه‌ای و آقای احمدی‌نژاد و باز اصرار دارند که حاکمیت دوگانه وجود ندارد. در حالی که همه می‌دانند که آقای خامنه‌ای دخالتی کرده و آقای احمدی‌نژاد هم مخالفت کرده است.
در عین حال می‌دانیم که آقای احمدی‌نژاد تنها نیست و او یک جریان است. در عمل مخالفت‌هایی دارند با این وضعیتی که آقای خامنه‌ای در همه امور دخالت می‌کند و حاکمیت دوگانه نیز یعنی همین. البته به اعتقاد من در جمهوری اسلامی بعد از کودتا حاکمیت سه‌گانه است. برای این که از یکطرف آقای هاشمی رفسنجانی و بسیاری از روحانیون و اصولگرایان هستند که مخالف سیاست‌های آقای خامنه‌ای نیستند. از طرفی طرفدارهای آقای خامنه‌ای به‌عنوان یک جریان در حکومت هستند که با هر دو طرف مشکل دارند. از طرف دیگر هم جریان احمدی‌نژاد و مشایی در میان است. بنابراین ما می‌بینیم که در حال حاضر سه جریان در حاکمیت باهم به شدت اختلاف دارند و مدام هم سعی می‌کنند اعلام کنند که حاکمیت یکدست و یگانه است.

در بخشی از صحبت‌های احمد خاتمی به این مسئله اشاره شده که انقلاب با هدایت آیت‌الهی خمینی به سرانجام رسید، وگرنه اگر کار دست بنی‌صدر و بنی‌صدرها بود، به تعبیر او آن را فروخته بودند. فکر می‌کنید چرا به مسئله‌ آقای بنی‌صدر در این صحبت‌ها اشاره شده است؟ آیا این به نوعی تهدید آقای احمدی‌نژاد نیست؟

کاملاً درست است. من اولاً اینجا اجازه می‌خواهم توضیح دهم که اتفاقاً اگر آن زمان آقای بنی‌صدر که از آزادی‌‌ها دفاع می‌کرد، در مسندش می‌ماند، الان ایران وضعیت دیگری داشت. من همین جا دفاع می‌کنم از آقای بنی‌صدر که از آزادی در آن زمان دفاع می‌کرد. از این مسئله که بگذریم، آقای احمد خاتمی دقیقاً به نکته عزل بنی‌صدر در جریان اختلافی که با ولی فقیه در آن زمان پیدا کرد اشاره می‌کنند و به این ترتیب شخص احمدی‌نژاد را تهدید می‌کنند. در حالی که ادعا می‌کنند اختلاف و حاکمیت دوگانه وجود ندارد، به نوعی اشاره می‌کنند که اگر به اعتصاب و تمرد از رهبری ادامه دهید، به همان سرنوشت بنی‌صدر دچار می‌شوید.

احمد خاتمی در بخشی از صحبت‌های خود اظهار کرد که حمایت مردم از مسئولان مطلق نیست، بلکه مشروط است. به نظر می‌رسد در اینجا هم باز اشاره‌ای به اختلاف و تعارض بین رهبری و رئیس جمهور شده است. نظر شما در این زمینه چیست؟

البته می‌دانید، زمانی که کودتای انتخاباتی رخ داد، این‌ها مدعی شدند که احمدی‌نژاد ۲۵ میلیون رأی آورده است. طبیعتاً خود آقای خامنه‌ای تمام این‌ کارها را کرده و خود آقای خامنه‌ای مسبب تمام این وضعیت است؛ این که جریانی را با تقلب پیش برده است و حالا همین جریان در برابر خودش تمرد می‌کند. این مشکل بزرگی است. من مایل بودم پیش از پاسخ دادن به پرسش شما، به این نکته اشاره کنم که در برخورد با اصلاح‌طلبان آقای خامنه‌ای مشکل کمتری داشت. چون وقتی آنجا قدرت دوگانه مطرح می‌شد، منظور قدرتی بود که مردم به آن رأی داده و به دنبالش آمده بودند و طرف دیگرهم آقای خامنه‌ای بود.
  ضمناً آقای خامنه‌ای هیچ وقت خودش را مسئول بالاآوردن آقای خاتمی نمی‌دانست. بنابراین خیلی راحت می‌توانست از طریق گروه‌های فشار و دیگر ابزار موجود آن‌ها را سرکوب کند و به جای خودشان بنشاند. در حالی که در حال حاضر آقای خامنه‌ای مدعی شده است که مردم ۲۵ میلیون رأی به احمدی‌‌نژاد داده‌اند و بنابراین او مورد حمایت مردم است. از طرفی هم از درون نظام همه می‌دانند که خود آقای خامنه‌ای ایشان را آورده است. بنابراین آقای خامنه‌ای اینجا با مشکل بزرگی روبه‌رو شده است. در زمان آقای خاتمی چنین مشکلی نبود. الان دارند این مقدمه را مطرح می‌کنند که اگر شما این رأی‌ها را هم داشتید، که ما خودمان اذعان و ادعا کردیم که شما این قدر رأی دارید، این‌ رأی‌ها به خاطر حمایت ولی فقیه بوده است و اگر حمایت ولی فقیه طبیعتاً برداشته شود، شما دیگر نه مشروعیت قانونی دارید و نه دیگر آن رأی به دنبالت است و نه مشروعیت شرعی دارید. چون دیگر ولی فقیه هم با تو نیست.
  بنابراین هم یک تهدید است و هم یک مقدمه‌ است برای این که اگر لازم شد، بتوانند زمینه را برای برخورد با احمد‌ی‌نژاد فراهم کنند. ولی به این نکته توجه کنید که آقای خامنه‌ای، بعد از این تقلب‌های انتخاباتی، به طور مرتب مدعی می‌شد که برای اولین بار دولتی به‌وجود آمده که کاملاً تابع ولی فقیه است. آقای خامنه‌ای در سفری که به قم داشت، حتماً به یاد دارید که یکی از دلایل خیلی مهمی که می‌آورد و راجع به بصیرت صحبت می‌کرد و از خواص بی‌بصیرت‌هایی حرف می‌زد که متوجه این وضع نیستند، این بود که می‌گفت ما الان دولتی سر کار آورده‌ایم یا دولتی داریم که خیال ما راحت است و دیگر ادعای دشمن هم که ما می‌توانیم حاکمیت دوگانه در ایران داشته باشیم، نفی شده و خوشبختانه این دولت از همه نظر تابع ولایت فقیه است. حالا تمام آن ادعاها زیر سئوال رفته است. یعنی تمام ادعاهایی که آن زمان آقای خامنه‌ای برای توجیه کارهایش و ادعای داشتن بصیرت در قم برای همراه کردن مراجع روحانیت با خودش مطرح کرد به زیر سئوال رفته است که البته همان زمان هم خیلی‌ها در قم این گفته‌ها را از ایشان نپذیرفتند.

اگر از منظر جنبش اعتراضی بخواهیم به این اختلاف نگاه کنیم، پیروزی یا شکست کدامیک از دو طرف یعنی آیت‌الله خامنه‌ای یا آقای احمدی‌نژاد می‌تواند به نفع جنبش اعتراضی باشد و یا پیروزی و شکست هرکدام از دو طرف برای جنبش اعتراضی علی‌السویه است؟

به نظر من جریان مشایی‌ـ احمدی‌نژاد طرفدار انتقال حکومت از جمهوری اسلامی روحانیت محور، به یک نظام دینی به اصطلاح بازهم بر محور دیکتاتوری است. بنابراین این‌ها خودشان یک دیکتاتوری مذهبی می‌خواهند. از یک‌طرف نیروهای نظامی‌ـ امنیتی و جریانی از نسل جوان‌تر جمهوری اسلامی که جریانی عملگراست، معتقد است اسلام‌گرایی آخوندها و روحانیت شکست خورده و این‌ها دیگر مورد اعتماد نیستند و برای حفظ این نظام باید تغییرات بزرگی در زمینه ایدئولوژی و در زمینه ساختار حقیقی قدرت انجام شود تا روحانیت به حاشیه رانده شود. طرف دیگر هم که البته آقای خامنه‌ای و طرفدارانش هستند. به این اعتبار این موضوع به نظر من برای جنبش علی‌السویه است. آنچه اهمیت دارد این است که این بحران در درون نظام گسترش پیدا کرده است.
  همینطور آنچه برای جنبش دموکراسی‌خواهی ایران بسیار اهمیت دارد، این است که بعد از کودتای ۲۲ خرداد روز به روز بحران در رژیم بیش‌تر شده که بخشی از آن مدیون ایستادگی کسانی‌ست که امروز در زندانند؛ مدیون جنبش سبز است؛ مدیون مردمی‌ است که آن اعتراض‌ها را کردند و در حال حاضر هم این جنبش همچنان به شکل زنده وجود دارد و ما می‌دانیم که حتی در درون خود نظام هم تأثیرات معینی گذاشته است. بنابراین به نظر من این که کدامیک از این دو ممکن است در جریان برخوردهایی که باهم می‌کنند پیروز شوند، برای جنبش سبز فرقی ندارد. بلکه خود بحران مهم است. این نیز پیش‌بینی من است که هیچ کدام از این دو طرف نمی‌توانند پیروزی قطعی کسب کنند.
  چون آقای احمدی‌نژاد اکنون نیرویی‌ دارد. همان نیرویی که آقای خامنه‌ای از طریق بسیج ، یعنی جریان گروه‌های فشار دارد؛ جریانی که امثال سعید تاجیک از اعضای آنند و در سراسر ایران نیز هستند. نیرویی که حتی نیروهای انتظامی کشور از آن حساب می‌برند و در بدنه نیروهای سپاه و در بسیج نیز وجود دارند. اکنون این‌ها دنبال آقای احمدی‌نژاد هستند و ما می‌دانیم که این‌ها خودشان یک نیرو هستند. در ضمن این‌ها تکیه‌گاه آقای خامنه‌ای برای سرکوب بوده‌اند. بنابراین به راحتی حذف نمی‌شوند. پس هیچ راهی به‌جز برخورد کج‌دار و مریز با آقای خامنه‌ای نیست. من معتقد نیستم که این‌ها می‌توانند احمدی‌نژاد را به سرنوشت آقای بنی‌صدر دچار کنند و با توجه به این مسئله، به نظر من بحران در رژیم ادامه پیدا می‌کند و شرایط خوبی است که جنبش سبز با توجه به این بحران هرچه فعال‌تر شود.

 

دمشق، مروارید جهان


برگردان: 
ناصر غیاثی
رفیق شامی، در سال ۱۹۴۶ در یک خانواده‌ مسیحی- ارمنی در دمشق به دنیا آمد و در سال‌۱۹۷۱ به آلمان رفت. آن‌جا دکترای شیمی گرفت و کتاب‌های داستانی بسیاری به زبان آلمانی نوشت و انتشار داد. شامی از مشهورترین و محبوب‌ترین نویسندگان آلمان به شمار می‌رود و کتاب‌های او به بیست و پنج زبان ترجمه شده است.
  روزنامه‌ ولت‌‌آنلاین به مناسب تظاهرات اعتراضی در سوریه گفت‌وگویی با او انجام داده است که ترجمه‌ آن را می‌خوانید.

ولت‌آنلاین: شما آلمان زندگی می‌کنید ولی بسیاری از دوستان‌تان در سوریه هستند. روایت آن‌ها چیست؟ آیا داریم پایان دیکتاتوری حزب بعث را از سر می‌گذرانیم؟

رفیق شامی: حزب بعث فقط یک طبل توخالی است. حکومت دمشق دست سازمان‌های امنیتی و ارتش و رژیم سوریه یکی از باهوش‌ترین رژیم‌های منطقه است. این رژیم دست به کلک‌های زیادی خواهد زد تا اصلاحات اساسی را اجرا نکند. اولین گام‌شان می‌تواند منحل کردن سازمان‌های امنیتی باشد. وظیفه این سازمان‌ها هرگز نه جاسوسی علیه اسرائیل بلکه سرکوبی سوری‌ها بوده است.

وضعیت کشور را چگونه توصیف می‌کنید؟

امیدی آلوده به ترس؛ ترس با توجه به تحولات لیبی و امید به خاطر مصر. سوری‌های چه در خارج و چه در داخل به خاطر وجود رسانه‌های جدید مثل فیس‌بوک و اینترنت و موبایل، خیلی خوب در جریان اخبار هستند. لازم نیست جان کسی را به خاطر سئوال‌هایم به مخاطره بیاندازم. همکاران، روزنامه‌نگارها و نویسنده‌ها در محل حضور دارند. تصاویر را به طور مستقیم از محل تظاهرات می‌گیرند. چند ساعت بعد فیلم تظاهرات روی یوتیوب است.

حافظ اسد که تا سال ۲۰۰۰ رییس جمهور بود، در سال ۱۹۸۲ مقاومت اخوان‌المسلمین در حما را به خاک و خون کشید و گویا ده‌ها هزار نفر کشته شدند. آیا پسرش رئیس جمهور فعلی هم مثل پدرش بیرحمانه عمل می‌کند؟

تعداد کشته شده‌ها در آن زمان بیست هزار نفر بود و دنیا هم تماشا کرد. تازه فقط این نبود. قاتلی که ماموریت را به انجام رساند، یعنی رفعت الاسد برادر رییس جمهور، هزار و ۲۰۰زندانی سیاسی را هم در پالمیرا به گلوله بست. حالا ایشان آزادانه در اروپا رفت و آمد دارند و در اسپانیا نزد کسی زندگی می‌کنند که خود را سوسالیست می‌نامد: نخست‌وزیر زاپاترو. امروز هم چنین قتل عامی امکان‌پذیر اما بسیار مشکل‌تر است. رسانه‌های جدید کار دیکتاتور را مشکل می‌کنند. آن‌قدر مشکل که عبدالله پادشاه عربستان سعودی می‌خواست فیس بوک را به ۱۵۰میلیون دلار بخرد تا صدای‌شان را خفه کند. این آلترناتیو به ذهنش نرسید که این پول را در پروژه‌هایی به نفع مردم سرمایه‌گذاری کند.

اسدها علوی هستند؛ یعنی به یک اقلیت مذهبی تعلق دارند که در این‌جا [آلمان] برخلاف سنی‌ها و شیعه‌ها به مسالمت‌جویی شهره‌اند. اسدها با دیکتاتوری‌شان آبروی علوی‌ها را نمی‌برند؟

احتمالش هست؛ بخصوص که رژیم با این ورق ابتدایی اما کارآمد بازی می‌کند. من امیدوارم- و به این خاطر هر روز به عربی می‌نویسم- سوری‌ها بسیار متمدن‌تر از رژیم‌شان باشند. من فراخوان می‌دهم به همبستگی با تمام اقلیت‌ها و اکثریت سنی‌ها. برای این که لیاقت دمکراسی را داشته باشیم، این شانس ماست.

آیا مقاومت در برابر اسدها خواهی، نخواهی به یک جنگ مذهبی نمی‌انجامد، شبیه به عراق که تا سقوط صدام یک اقلیت سنی به یک اکثریت شیعه حکومت می‌کرد؟

جامعه سوریه و بیش از همه دمشقی‌ها به خاطر آمادگی‌شان برای مصالحه معروفند؛ امری که دیگران گاهی آن را یک ایراد می‌بینند چون چنین موضعی را فرصت‌طلبی می‌خوانند، اما هیچ شهر دیگر عرب مثل دمشق فتوحات را بدون آسیب پشت سرنگذاشت. این یک ویژگی بارز شبیه سوییس است. در مدیترانه سوریه در مرکز قرار گرفته است. برخلاف عراق که به خاطر ابرقدرت بودن ایران کارش همیشه مشکل بود.

سال‌هاست سوریه زیر چشم سازمان ملل حزب‌الله را در جنوب لبنان مسلح می‌کند و به رهبران حماس در دمشق پناه می‌دهد. آیا اسد به خاطر نجات قدرتش به حزب‌الله و حماس دستور حمله به اسرائیل نمی‌دهد تا اسرائیل را به واکنش وادارد؟

علت بسیاری از مصیبت‌‌ها در خاورمیانه مسئله فلسطین- اسرائیل است. تا زمانی که این مسئله قرن ادامه داشته باشد، گناهکار و بی‌گناه نخواهیم داشت. وضع بسیار پیچیده است. اسرائیل لبنان را به ویرانی کشاند با این قصد که با حزب‌الله بجنگند. نتیجه چی شد؟ لبنان ویرانه‌ای شد از پا درآمده و حزب‌الله هیچ‌وقت به اندازه امروز قوی نبود. در این مورد هم نشانه‌های یک تحول تازه پیداست. زمان جنگ‌های سریع اسرائیل برای همیشه گذشته است.

غرب چه کمکی می‌تواند به مخالفان رژیم سوریه کند؟

غیر از آلمان غرب الان کمک‌های بسیار خوبی می‌کند. وضع در لیبی برای تمام جنبش‌های عربی که خواهان یک انقلاب به نفع آزادی و دمکراسی هستند، خطرناک شد. کمک غرب دیر رسید اما خیلی هم دیر نبود. عرب‌ها این کار غربی‌ها را از یاد نخواهند برد. آلمان با امتناع از رای دادن و موضعگیری روشن، دچار یک شکست تاریخی شد. عرب‌ها گاهی از من می‌پرسند، علت این که آلمانی‌ها اغلب دچار خطا می‌شوند، چیست. واقعاً شگفت‌آور است که سیاستمداران آلمانی اغلب بین آلترناتیوها بدترین‌شان را انتخاب می‌کنند.

چرا اینطور است؟

دلایل تاریخی- فرهنگی دارد. قرن‌های طولانی در آلمان حکومت‌های کوچک ملوک‌الطوایفی وجود داشت. این امر نه تنها مانع رشد یک ادبیات طنزآلود و انتقادی بلکه مانع بلندنظری هم شد. آلمانی‌ها مثل ایتالیایی‌ها، اسپانیایی‌ها، پرتغالی‌ها، چینی‌ها، عرب‌ها و ترک‌ها هرگز این احساس را نداشتند که قدرتی جهانی هستند. آلمانی‌ها اهل تعمق‌اند و مردم اهل تعمق مخترعانی درجه یک هستند؛ مخترعانی کوته‌نظر.

آیا خواستار دخالت بیشتر روشنفکران آلمانی هستید؟

بله، روشنفکران آلمانی برای نیکاراگوئه، آفریقای جنوبی یا هونولولو بیشتر از خود مایه می‌گذارند تا برای کشورهایی که غریبه‌های کشور خودشان متعلق به آن‌جا هستند.

آیا منتظر علامتی از طرف اسرائیل هستید؟ اسرائیل چه کاری را نباید به هیچ وجه انجتم دهد؟

معلوم است که منتظر علامتی از طرف اسرائیل هستم. صلح هیچ‌گاه محافظت نمی‌شود مگر وقتی دو دولت دمکرات آن را امضا کنند. قاتل‌های رشوه‌خواری مثل بن‌علی، مبارک، اسد، صالح یا صدام حسین صلح نمی‌کنند بلکه آتشی را روشن می‌کنند که در آن لحظه نیاز دارند. اعتقاد دارم اسرائیلی‌های منطقی دولت‌شان را مجبور خواهند کرد تا گام‌هایی در جهت صلح بردارند. یعنی پس دادن مناطق اشغالی، برداشتن دیوار از کرانه غربی رود اردن، مذاکرات جدی با فلسطینی‌ها و از کار انداختن راکت‌های اتمی. اسرائیل زمانی می‌تواند همه این‌ها را آسان‌تر به دست بیاورد که دولت‌های دمکرات عرب، اسرائیل را بدون اما و اگر به رسمیت بشناسند.

آینده سوریه را چگونه می‌بینید؟ آیا دمکراسی در سوریه قابل تصور هست؟

اگر چنان‌چه ما سوری‌ها موفق نشویم به کمک غرب دست‌مان را به طرف هم دراز کنیم، ببخشیم و در تلاش یک سوریه خوشبخت باشیم، من خطر جنگ داخلی را در پیش رو می‌بینم. سوریه یکی از زیباترین کشورهای کره زمین و دمشق مروارید جهان ماست. تنها برای همین‌ها می‌ارزد مبارزه کنیم، یک مبارزه مسالمت‌آمیز.

اگر تصاویر مصر و لیبی را جلوی چشم بیاوریم و سعی کنیم ادامه روند را حدس بزنیم، یک سوریه دمکرات از نظر تناسب قوا در خاورمیانه چقدر اهمیت دارد؟

سوریه همراه با لبنان و اسرائیل و فلسطین و ترکیه منطقه مدیتراته را به یک بهشت تبدیل می‌کند. این واقعاً یک خواست آرمانی نیست. در کشورهای عربی نه با کمبود پول مواجه هستیم و نه با کمبود دانش. برای شکوفا شدن این نیروها کمبود دمکراسی داریم و آزادی.

حالا که در این لحظات تاریخی در محل حضور ندارید، حس‌تان چیست؟

گاهی مدت‌ها بیدار دراز می‌کشم و فکر می‌کنم: همیشه رویای چنین چیزی را داشتی اما هرگز جرئت نکردی امیدوار باشی. پس از چهل سال تبعید و برخی یاس‌ها این انقلاب پاداش پایداری آلوده به صبر مرا داد، اما بعد سر و کله یک حسرت پیدا می‌شود. خیلی دوست داشتم میان تظاهرکنندگان بودم. و پس از آن نوبت یک دلسردی فلج‌کننده است: می‌خواهی کمک کنی، اما نمی‌توانی.

 

 

سازمان ثبت احوال: يک ميليون نفر به جمعيت ايران اضافه شده است


سازمان ثبت احوال ايران اعلام کرد، سال گذشته بيش از يک ميليون نفر به جمعيت اين کشور اضافه شد.
سازمان ثبت احوال ايران در تارنمای خود گزارش داده است که در سال ۱۳۸۹، يک ميليون و ۳۶۸ هزار و ۴۴۱ و يک نوزاد در ايران به‌دنيا آمده‌اند.
از اين تعداد ۷۰۰ هزار و ۷۰ نفر دختر و ۶۶۸ هزار و ۳۷۱ نفر پسر هستند.
بر اساس آمار ثبت احوال، در سال گذشته در هر ماه، ۱۱۴ هزار و ۳۷ نوزاد متولد شده‌اند که از اين بين، ۵۸ هزار و ۳۴۰ نفر پسر و ۵۵ هزار و ۶۹۷ نفر دختر هستند.
با توجه به آمارهای به دست آمده در هر روز، سه هزار و ۷۴۹ نوزاد در کشور متولد شده که يک هزار و ۹۱۸ نفر پسر و يک هزار و ۸۳۱ نفر دختر هستند.
در سال ۸۹ در هر ساعت ۱۵۶ نوزاد متولد شده است که ۸۰ نفر مرد و ۷۶ نفر زن هستند.
پيش از اين، ساعت جمعيتی تارنمای مرکز آمار ايران در آخرين روز سال گذشته جمعيتی حدود ۷۵ ميليون و ۵۰ هزار نفر را نشان می‌داد اين در حالی بود که در فروردين‌ماه سال ۱۳۸۹ اين رقم بيش از ۷۴ ميليون نفر بود.
محمود احمدی‌نژاد، رئيس جمهوری ايران در طول سال گذشته همواره از افزايش تعداد فرزندان پشتيبانی کرده است.
وی سال گذشته بارها در سخنان خود از سياست کنترل جمعيت انتقاد کرد و آن را به «دشمنان» و «استعمارگران» نسبت داد.
احمدی‌نژاد آخرين بار در ۳۰ دی‌ماه ۱۳۸۹ بار ديگر بر اين مواضع تأکيد کرد و گفت: «الگوی دو بچه کافی است الگوی نابود کردن ملت‌ها است. با دو بچه ۵۰ سال ديگر چه می‌شد؟ اتفاقی که در اروپا افتاده سر ما هم می‌آيد.»
  وی تصريح کرد: «وقتی تعداد بچه در خانواده‌ای شش تا باشد، بچه‌ها نخبه می‌شوند. نخبگان درجه يک را ببينيد همه در خانواده پنج الی شش و ۹ تايی بزرگ شده‌اند.»
  وی با بيان اين‌که «چه کسی گفته اگر جمعيت کم باشد حتمأ رفاه است» افزود: «شعار دو بچه کافی است متعلق به نظام ليبراليست و اومانيستی غربی است که می‌گويد بچه مزاحم است برو لذت ببر.»
اين سخنان در حالی ايراد شد که دو هفته پيش از آن، رضا صالحی اميری‏‌، عضو مرکز تحقيقات وابسته به مجمع تشخيص مصلحت نظام گفته بود که بر اساس تحقيقات مجمع تشخيص مصلحت به هيچ‌وجه نبايد سياست‌های کنترل جمعيت در ايران کنار گذاشته شود.
وی اعلام کرد که پژوهشگران مجمع تشخيص مصلحت نظام‏، افزايش جمعيت در ايران را به عنوان يک راهبرد منطقی برای حل مشکلات رد کرده‌اند.
سياست کنترل جمعيت از سال‌های ۱۳۲۵ خورشيدی به‌دنبال بهبود شاخص‌های بهداشتی و توسعه و با افزايش روز افزون نرخ جممعيت در ايران مورد توجه قرار گرفت اما آن‌چنان که بايد پيش نرفت.
  در سال ۱۳۳۷ «انجمن راهنمايی بهداشت خانواده» به طور رسمی کار خود را آغاز کرد و در جهت کنترل جمعيت فعاليت نمود اما جمعيت ايران در طول ۵۰ سال چهار برابر شد.
پس از انقلاب، سياست‌های کنترل جمعيت برچيده شد که با افزايش بی‌رويه جمعيت در نيمه دوم دهه ۶۰ و نيمه اول دهه ۷۰ سياست تنظيم خانواده و کنترل جمعيت بار ديگر در پيش گرفته شد.
  سياست کنترل جمعيت با روی کار آمدن دولت اصلاحات با قدرت بيشتری پيگيری شد اما با آغاز کار دولت نهم سياست‌های گذشته کنار گذاشته شد.

 

 

مصوبه مجلس: دولت اجازه ندارد بيش از ۲۰ درصد قيمت کالاها را افزايش دهد


مجلس ايران امروز تصويب کرد که دولت در سال جاری اجازه نخواهد داشت بيش از ۲۰ درصد بر نرخ قيمت انرژی و ساير کالاهای يارانه‌ای بيفزايد.
به گزارش خبرگزاری‌های ايران، مجلس ايران صبح شنبه دهم فروردين‌ماه در ادامه بررسی بودجه سال ۹۰ افزايش بهای کالاها توسط دولت را محدود کرد.
پيشنهاد محدودسازی افزايش بهای کالاها و انرژی توسط محمد دهقان، امين شعبانی و عبدالرضا مرادی مطرح گرديد که در آن آمده بود «دولت نمی‌تواند در سال ۱۳۹۰ قيمت انرژی و ساير کالاهای يارانه‌ای را بيش از ۲۰ درصد نسبت به سال ۱۳۸۹ افزايش دهد.»
با اين پيشنهاد مخالفان و موافقان پيرامون آن به بحث پرداختند.
محمد دهقان در مورد اين پيشنهاد گفت: «نمايندگان بايد با اين پيشنهاد موافقت کنند، زيرا اگر دولت همان درآمد سال ۸۹ را در پيش می‌گرفت، در سال ۹۰ حدود ۳۰ هزار ميليارد تومان درآمد عايدش می‌شد اين در حالی‌ست که دولت در لايحه بودجه ۶۲ هزار ميليارد تومان از محل اجرای هدفمندی يارانه‌ها درآمد پيش‌بينی کرده است و اين نشان از افزايش دو برابری قيمت‌ها در سال جاری را دارد.
وی گفت: «اين اقدام دولت خلاف قانون هدفمندی يارانه‌ها است، و در طول يک سال و سه ماه قيمت‌ها به يک باره بيش از دو برابر افزايش خواهد يافت.»
دهقان افزود: «به نظر می‌رسد که بايد دولت گام دوم برای افزايش قيمت‌ها را در سال ۹۱ بردارد و افزايش قيمت‌ها امسال به صلاح کشور نيست و موافقت با اين پيشنهاد برای محدود کردن دولت احتياط و دورانديشی است.»
احمد توکلی نماينده تهران نيز در موافقت با اين پيشنهاد گفت: «دولت در اجرای قانون هدفمندی يارانه ها در اولين سال آن هشت جای قانون را نقض کرده است و سال اول با افزايش دو برابری قيمت‌ها مواجه بوديم و اين اقدام دولت لطمه شديدی به بخش توليد، صنعت و کشاورزی زده است.»
وی با بيان اين‌که دولت اجازه درآمد ۶۲ هزار ميلياردی را خواسته است و اين برای دولت تورم‌زايی را به دنبال دارد افزود: «مردم نمی‌توانند آثار تورم را بپذيرند بنابر اين ما مجبور می‌شويم در ميانه اجرای هدفمندی يارانه‌ها به دليل گرانی بيش از حد آن را متوقف کنيم.»
نمايندگان مخالف نيز در اين‌باره صحبت کردند. جبار کوچکی‌نژاد نماينده رشت گفت: «دولت مکلف است قانون هدفمندی يارانه‌ها را در پنج سال اجرا کند و تغييرات نمايندگان در اين موضوع می‌تواند مشکلات جدی را برای دولت ايجاد کند.»
ممبينی، معاون معاونت برنامه‌ريزی و نظارت راهبردی رياست جمهوری به‌عنوان نماينده دولت نيز گفت: «در آمد ۶۲هزار ميليارد تومانی که دولت اجازه آن را از مجلس خواسته است به اين معنا نيست که قرار است قيمت‌ها افزايش پيدا کند.»
وی افزود: «ايجاد محدوديت برای دولت علامت مناسبی به بازار نيست و مشکلاتی را برای بازار ما به‌وجود می‌آورد.»
در نهايت از ۲۰۲ نماينده حاضر در مجلس، ۱۶۴ نفر به اين پيشنهاد رأی موافق و ۲۰ نفر رأی مخالف دادند.
نمايندگان مجلس سپس در بررسی بودجه سال ۹۰، سقف بودجه عمومی دولت در سال جاری را ‌۱۶۹ هزار ميليارد تومان تعيين کردند.
‌اين بودجه شامل منابع عمومی بالغ بر يک ميليون و ۵۴۴ هزار و ۴۳۱ ميليارد و ۲۲ ميليون ريال و درآمدهای اختصاصی وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی بالغ بر ۱۵۱ هزار و ۸۲ ميليارد و ۲۰ ميليون ريال مشخص شد.
  پس از رأی‌گيری مجلس در مورد بودجه عمومی کشور، پيشنهاد مبنی بر افزايش ۱۲ ميليارد تومان به سقف بودجه عمومی دولت تصويب شد. اين مصوبه ابتدا مغاير با قانون برنامه پنجم تفسير شده بود.

 

خبرگزاری فارس خبر داده که استاندار فارس، احمد قاسمی فرماندار شیراز را از کار برکنار کرده است.
به نوشته خبرگزاری فارس آقای قاسمی چندی پیش در گفتگو با همین خبرگزاری "درباره زمين‌خواری‌های فردی به نام الخوری در شيراز افشاگری كرده بود".
آقای قاسمی همچنین در اظهارات دیگری از طرح مسئله مکتب ایرانی انتقاد کرده و گفته بود: "ما فرزندان خمينی كبير هستيم. همان كه معتقد بود ملی‌گرايی خلاف دستور اسلام است و ملی‌گرايی برای اين مملكت هيچ كاری نكرده است."
طرح کننده اصلی موضوع "مکتب ایرانی"، اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر محمود احمدی نژاد است.

 

 


اولین روز ماه مه برای اتحادیه‌ها و دیگر نهادهای کارگری و همه گرایش‌های سیاسی و فکری چپ در اروپای غربی، از سوسیال دموکرات‌ها تا چپ رادیکال، جشن جنبش طبقه‌ای است که دستآوردهای نزدیک به دو قرن مبارزه عینی و ذهنی آن در همه زمینه‌ها در این جوامع نهادینه شده است.
نه فقط طبقه کارگر که اغلب طبقات و لایه‌های جامعه و تبعیدی‌ها و مهاجران نیز از دستآوردهای مبارزه طبقه کارگر اروپای غربی چون حق اعتصاب، بیمه بیکاری و قراردادهای جمعی کار در زمینه صنفی و چون اتحادیه‌های قدرتمند و احزاب سوسیال دموکرات و چپ در عرصه سیاسی و اجتماعی، بهره مند‌اند.
حضور اجتماعی سیاسی این طبقه و نهادهای صنفی و سیاسی آن نیز در حفظ و گسترش دموکراسی نهادینه شده جوامع اروپای غربی نقشی کارساز دارند.
اما شاید هیچ روزی چون جشن جهانی روز کارگر در اول ماه مه نتواند زخم حسرت آرزوی صد و اندی سال ناکام مانده «پیوند با طبقه کارگر» و «رهبری» آن را در چپ ایران زنده کرده و داغ غیبت گسترده و موثر جنبش مستقل کارگری متمایل به چپ را در مبارزات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران تازه کند.
چپ ایران از نخستین سال‌های شکل گیری «حزب کمونیست» ایران در سال ۱۹۲۰ تا کنون که به ده‌ها گروه و گرایش منشعب و از حضور فعال در جامعه و از ارائه مفاهیم، اندیشه و برنامه سیاسی مستقل و متناسب با موقعیت ایران ناتوان است، با آرزوی «پیوند با طبقه کارگر ایران» و «سازماندهی و رهبری جنبش مستقل کارگری ایران» زیسته است.
شاید ناکامی این آرزو و دور از دسترس بودن معشوقه در عشقی یک سویه از دلایلی باشد که چپ سنتی ایران با نگاهی مشتاقانه و عاشقانه به طبقه کارگر می‌نگرد.
چپ سنتی محروم از پیوند با کارگران در ذهنیت شیفته، متون، تحلیل‌ها و بیانیه‌های خود هستی عینی و واقعی کارگران ایرانی را نادیده گرفته و با برساختن تصویری آرمانی شده از طبقه کارگر در ذهن خود، یک طبقه اجتماعی را چون مفهومی متافیزیکی درک و ستایش کرده است.
چپ سنتی ایران، به ویژه از دهه چهل به بعد که به دستاویز «سازماندهی طبقه کارگر» به مخالفت با چپ نو برخاست، خود را به نمایندگی خودخوانده طبقه کارگر ایران منصوب کرده و نداشتن پیوند، نفوذ و پایگاه را در این طبقه با جمله‌های پرطمطراق در تمجید کارگران، با غلو در باره «نقش تاریخی طبقه کارگر» در تحولات آینده ایران و در افق طلائی آینده جبران می‌کند.

منشا و سرنوشت متفاوت چپ اروپا و ایرانی

احزاب، سازمان‌ها و مکاتب فکری چپ در اروپای غربی حاصل درون جوش تحولات ساختاری جامعه سرمایه داری از قرن نوزدهم به بعد بوده و بر بستر مبارزه عینی و واقعی طبقه کارگر، در متن زمینه‌های ذهنی و فلسفی این جوامع و در پیوند با نهادهای صنفی کارگری شکل گرفته و تا امروز همپای با تحولات عینی و ذهنی جامعه و بستر و زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی و طبقاتی خود متحول شده‌اند.
اما جامعه ایرانی به هنگام تاسیس «حزب کمونیست» در سال ۱۹۲۰، به روزگار شکل گیری گروه ۵۳ نفر و یکی دو محفل چپی که به دوران پهلوی اول در یکی دو اعتصاب کارگری در صنایع نفت جنوب ایران حضور داشتند و به هنگام تاسیس «حزب توده» و یکی دو گروه چپ منتقد این حزب در دهه سی، جامعه‌ای سرمایه داری نبود، طبقه کارگر ایران بدان روزگار از منظر کمی و کیفی و عینی و ذهنی با طبقه کارگر جوامع اروپای غربی تفاوت بسیار داشت و زمینه‌های ذهنی و فکری در ایران با پشتوانه فکری چپ اروپای غربی سنجیدنی نبود.
چپ اروپای غربی از متن مبارزات عینی طبقه کارگری برآمد که به گفته مارکس در حال گذار از «طبقه درخود» به «طبقه برای خود» و در مرحله کسب و خلق هویت مستقل و آگاهی طبقاتی و صنفی بود و مبارزات این طبقه زمینه تاسیس نهادهای صنفی و سیاسی و خلق اندیشه‌ها و مفاهیم چپ را فراهم می‌کرد.
بر بستر رابطه متقابل و کنش و واکنش فعال دوجانبه چپ و طبقه، پیوند با طبقه کارگر برای احزاب چپ اروپای غربی به عضوگیری کارگران در حزب محدود نشده که مهم‌تر از آن به معنای پیوند موثر، زنده، فعال، خلاق، متقابل، دوسویه و عینی با اتحادیه‌ها و سندیکاهای قدرتمند صنفی و هژمونی برنامه‌ای و فکری بود و هست.
رابطه چپ اروپای غربی با طبقه کارگر این کشور‌ها چون عشقی دوسویه بود که در ازدواجی داوطلبانه و آزاد ثمره خود را در دستاوردهای چپ و کارگران و در تحول ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نشان داد ودر قالب تحولات ساختاری جامعه به ثمر نشست.
چپ ایران تا پیش از دهه چهل، و پس از آن نیز، از پایگاه و نفوذ عینی در آنچه طبقه کارگر ایران فرض می‌کرد، محروم بود هرچند حتی به دوران پیش از دهه چهل بر طبل نمایندگی و رهبری طبقه کارگری می‌کوبید که بدان روزگار هنوز تکوین نیافته بود.
حزب توده در دهه سی نهاد قدرتمندی چون «شورای متحده» را رهبری می‌کرد اما ترکیب طبقاتی این نهاد، که حزب توده آن را نهاد صنفی کارگران ایران معرفی می‌دانست، با ترکیب طبقاتی اتحادیه‌های کارگری اروپا یکسان نبود.
حزب توده که خود نیز نه از بستر مبارزه طبقه کارگر که از زمینه هائی جز آن برآمده بود، کارگران ایران و «شورای متحده» را چون نهادی پیرو حزب می‌دید و از آن چون اهرمی برای پیشبرد اهداف خود بهره می‌گرفت.

هسته‌های کارگری

در نخستین سال‌های شکل گیری حزب توده برخی فعالان چپ از جمله «دکتر اسحاق اپریم» که «کتاب چه باید کرد» را در نقد حزب توده نوشت و محافلی که در دهه سی به «کروژوک‌ها» و بعد‌تر به «ساکا» شهره شدند، حزب توده را نهادی غیرکارگری ارزیابی کرده و با سودای تشکیل حزب چپ کارگری بر الگوی حزب بلشویک لنین ــ حزب کمونیست روسیه ـ کوشیدند تا کارگران ایران را جلب کنند.
اما برداشت‌های ذهنی و کتابی این محافل از ساختار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران آن روزگار با موقعیت عینی و ذهنی جامعه ناهمگن و زمینه‌های ذهنی و عینی، حد و سطح و کمیت و کیفیت کارگران ایران در آن روزگار با سودای تشکیل حزب کارگری به شیوه لنین در تضاد بود.
ناهمخوانی واقعیت و رویا و ناسازگاری ذهن و عین تلاش این گرایش‌ها را برای پیوند با طبقه کارگر به با سواد کردن و آموزش دادن شمار معدودی از کارگران و عضوگیری آنان تقلیل داد.
اما چپ سنتی ایران از این شکست نیاموخت و در دهه‌های چهل و پنجاه و به ویژه در آزادی‌های نسبی سال‌های نخستین انقلاب اسلامی، با اعزام اعضای خود به کارخانه‌ها با ماموریت تشکیل «هسته‌های کارگری» و عضو گیری شماری کارگر این شیوه را تکرار و‌‌ همان شکستی را تجربه کرد که الگوهای آن در دهه سی از سر گذرانیده بودند.

کارگر و سرمایه دار یا دولت و رعیت

از دهه چهل به بعد ساختار اقتصادی و اجتماعی ایران و همراه با آن کمیت و ترکیب کارگران ایرانی دگرگون شد.
الگوی اصلی رشد و توسعه صنعتی به دوران پهلوی دوم بر اقتصاد نفتی و مالکیت و مدیریت دولت یا نهادهای وابسته به دولت بر صنایع بزرگ و متوسط شکل گرفت و این ساختار ترکیب و موقعیت صنفی و طبقاتی کارگران ایران را از همتایان آنان در اقتصاد متکی بر بخش خصوصی در اروپای غربی متمایز می‌کرد.
کارگران ایرانی به دوران پهلوی دوم به عنوان طبقه، و نه این یا آن کارگر منفرد، به مبارزه مسلحانه و چپ نو و به تلاش‌های محافل چپ سنتی برای سازماندهی بی‌تفاوت ماندند و آخرین نیرویی بودند که در انقلاب اسلامی حضور یافتند.
در اقتصاد نفتی جمهوری اسلامی نیز مالکیت دولتی و نیمه دولتی بر صنایع بزرگ و متوسط سهم اصلی را در اقتصاد در اختیار دارد.
دولت ایران به دوران شاه و جمهوری اسلامی نه فقط مدیریت سیاسی که مدیریت توزیع درآمدهای نفتی را نیز بر عهده داشته و دستمزد کارگران و یارانه‌های دولتی آنان را، چون حقوق کارمندان دولت، نه از منبع تولید و سود کارخانه‌ها و کارگاه‌های در گردش تولید و توزیع کالا، که از منبع درآمدهای ارزی نفت و گاز تامین می‌کند.
رابطه کارگران صنایع بزرگ و متوسط در ایران نه چون اروپای غربی بر رابطه کارگر و کارفرما و سرمایه دار، که بر رابطه رعیت و دولت شکل گرفته است و این ساختار بر هویت یابی طبقاتی کارگران ایران و بر سمت گیری فکری، صنفی و سیاسی آنان تاثیری کارساز دارد.
در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، دست کم تا کنون، نه کارگران که زخمتکشان شهری، لایه‌های فقیر و کم درآمد از سوئی و طبقه متوسط شهرهای بزرگ از دیگر سو نقش اصلی داشته و حضور و تاثیر کارگران و چپ به نقشی حاشیه‌ای محدود مانده است.
جمهوری اسلامی سندیکا‌ها و اتحادیه‌های مستقل کارگری را ممنوع و از‌‌ همان نخستین سال‌های انقلاب کوشید تا با تاسیس «انجمن‌های اسلامی کارگران» و «بسیج کارخانه‌ها»، کارگران را برای حمایت از حکومت یا جناح‌های مختلف آن بسیج کند.
در سال‌های اخیر فعالان کارگری در چند مورد کوشیده‌اند تا نهادهای مستقل صنفی خود را تاسیس کنند. این تلاش‌ها، چون اغلب اعتصابات کارگری، با سرکوب خشن و زندانی کردن فعالان کارگری رو به رو شده و هنوز مراحل نخستین خود را تجربه می‌کنند.

طبقه گارگر، منجی موعودی که ظهور نکرد

چپ ایران تا کنون بر لایه‌های تحصیل کرده و جنبش روشنفکری تکیه داشته و این محدودیت از زمینه‌های تاثیر اندک این گرایش بر تحولات بزرگ اجتماعی و سیاسی ایران است.
چپ نو ایران برای برکشیدن خود به نیرویی اثر گذار بر جامعه تجربه‌های گوناگونی را خلق کرده و کوشیده است تا از تصویر آرمانی شده و متافیزیکی چپ سنتی از طبقه کارگر بگذرد.
اما چپ سنتی ایران با‌‌ همان نگاه پیشین اسلاف خود پیوند با طبقه کارگر را تنها مفر موثر خروج خود از انزوای اجتماعی تلقی کرده و با نگاهی عاشقانه به طبقه کارگر روز ازدواج مبارک با او را انتظار می‌کشد اما نه فقط سرکوب خشن، که برداشت‌های ناهمگن با واقعیت چپ سنتی و «دیالکتیک سخت زمینی» راه سازماندهی سنتی طبقه کارگر را بر او بسته است.
در نگاه چپ سنتی ایران کارگران چون رهایی بخش، منجی موعود عصر نو، پیشگامان تحقق بهشت بر زمین و نیروی اصلی دگرگونی ساختار جامعه ستایش می‌شوند.
از این منظر مبارزه زحمتکشان، فقرا، لایه‌های کم درآمد، زنان و روشنفکران نقشی حاشیه‌ای داشته و تنها حضور کارگران در مبارزات سیاسی و اجتماعی است که تحولات عمیق و جدی را زمینه ساز می‌شود.
اما منجی موعود چپ سنتی ایران دست کم تا کنون از ظهور بر عرصه خاکی خودداری کرده است.
نگاه ستایش آمیز متافیزیکی به طبقه کارگر در چپ سنتی تا آنجا اوج گرفت که برخی گروه‌های چپ سنتی پیش از انقلاب و در نخستین سال‌های انقلاب، روشنفکران و اعضای منتقد گروه یا اعضایی که از نگاه رهبران گروه‌ها از نظر فکری منحرف یا از نظر شخصیت انقلابی ضعیف بودند، را به کارخانه‌ها اعزام می‌کردند تا کار در کارخانه و زیستن با کارگران چون داروی شفابخشی انحرافات فکری و ضعف‌های شخصیتی آنان را درمان کند.
اما داروی «معجزه بخشی» که بر کارگران موثر نبود در گروه‌های چپ سنتی نیز به ابزاری برای حذف منتقدان و تفکر مستقل بدل شد.

جشن بزرگ کارگری و چشم انداز آینده

در سال‌های اخیر محافل چپ جوان در دانشگاه‌های ایران سربرکردند اما پیش از آنکه از تجربه‌های گذشته بیاموزند و با نگاهی عینی و واقعی به جامعه بنگرند به تیغ خشن سرکوب خشن گرفتار شدند.
تلاش گرایش‌های جوان برای کشف چشم اندازهای تازه فکری از کاهش نفوذ چپ سنتی بر چپ جوان ایران خبر داشت.
جنبش کارگری در کشورهای پیشرفته صنعتی و جنبش‌های کارگران، زحمتکشان، فقرا و لایه‌های کم درآمد، زنان و روشنفکران در جوامع در حال گذاری چون ایران، مولفه‌ای مهم در تحولات اجتماعی و سیاسی است و حضور فعال این نیرو‌ها به ویژه در مبارزه دموکراسی خواهی نقشی کارساز دارد.
تحول اجتماعی و سیاسی بدون حضور فعال و سازماندهی شده طبقه کارگر ممکن نیست اما سازماندهی کارگران در ایران پرسشی است که چپ این کشور هنوز پاسخی درخور برای آن نیافته است.

 

سازمان بازرسی کشور
قائم مقام سازمان بازرسی کشور می گوید که دیوان عدالت ادری روز دوشنبه به شکایت این سازمان در ارتباط با کاهش ساعات اداری از سوی دولت پاسخ می دهد
ولی الله خبره، قائم مقام سازمان بازرسی کل ایران می گوید که صدور بخشنامه های دولت برای کاهش ساعات کار اداری خلاف قانون است و بازرسی کل کشور در این مورد از دولت به دیوان عدالت اداری شکایت کرده است.
آقای خبره روز شنبه دهم اردیبهشت به خبرآنلاین گفت: "در آذرماه سال گذشته هیئت وزیران مصوبه ای در خصوص کاهش ساعات کار اداری و همچنین دورکاری تصویب کرد که سازمان بازرسی کشور این مصوبه ها را مغایر قانون تشخیص داد و موضوع را کتبا به رئیس جمهور منعکس کرد تا نسبت به اصلاح آن اقدام کند."
او گفت که به موجب قانون مدیریت خدمات کشوری، ساعت کار کارکنان دولت ۴۴ ساعت در هفته است که کسی نمی تواند آن را کم یا زیاد کند، مگر در موارد خاص که تبصره هایی برای آن در نظر گرفته شده است.
قائم مقام سازمان بازرسی کل کشور گفت که با این وجود، در فروردین سال ۹۰ دو بخشنامه، یکی از سوی استانداری تهران و یکی هم از سوی معاون توسعه و سرمایه نیروی انسانی ریاست جمهوری صادر شد که در هر دوی آنها باز هم بر کاهش ساعات کار کارمندان تاکید شده بود.
آقای خبره گفت که پس از شکایت سازمان بازرسی کشور از مصوبه دولت، جلسه مشترکی بین نمایندگان سازمان عدالت اداری، سازمان بازرسی کشور و نمایندگان دولت برگزار شد که در آن نمایندگان دولت درخواست مهلت برای اصلاح مصوبات کردند.
او گفت که دیوان عدالت اداری روز دوشنبه، دوازدهم اردیبهشت حکم نهایی خود را صادر خواهد کرد.
مصطفی پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کشور، سال گذشته با تاکید بر اینکه طبق آخرین قانونی که مجلس تصویب کرده و همچنین بر اساس قانون مدیریت کشوری، ساعت کاری ۴۴ ساعت در هفته است، گفته بود که نمی توان این میزان را تغییر داد.
آقای پور محمدی همچنین گفته بود که سازمان بازرسی در این باره گزارشی تهیه کرد و آن را به دیوان عدالت اداری فرستاد تا تصمیم دولت ابطال شود، اما این مساله "پس از کش و قوس های متعدد" در هیات عمومی دیوان عدالت اداری مطرح نشد، ولی هیات تطبیق مقررات و قوانین مجلس چنین تصمیمی را غیر قانونی دانست.

 

یکم- طرح مسأله: نزاع‌های اخیر ایران میان رهبری و رئیس جمهوری، نزاع بر سر منابع کمیاب قدرت، ثروت، معرفت و منزلت اجتماعی است. پرسشی که اذهان بسیاری را به خود معطوف کرده، این است: طرفین چه اهدافی را دنبال کرده و تا کجا پیش خواهند رفت؟

دوم- اهداف آیت الله خامنه‌ای: رهبری که خود محمود احمدی‌نژاد را بالا آورد و حمایت‌های کم نظیر خود را معطوف به او ساخت، اینک با مسأله‌ای مواجه شده است.
فرایند سلطانی کردن قلمروهای متفاوت در طی ۲۲ سال گذشته بسط و تعمیق یافت.
هر فرد و گروهی که سودای «حاکمیت دوگانه» در سر می‌پرورد، حذف و یا به حاشیه رانده شد.
اما گویی این بار کسی که «نزدیک‌ترین دیدگاه به رهبری» به شمار می‌رفت، بیرق حاکمیت دوگانه را بر گنبد سلطانیسم برافراشته است.
در این شرایط، برای حل مسأله ولی فقیه چه راه‌هایی را می‌خواهد طی کند؟
۱-۲- حفظ احمدی‌نژاد کم قدرت در دو سال باقی مانده: رهبری به دنبال آن است تا با کاهش حوزه نفوذ محمود احمدی‌نژاد، دو سال باقی مانده ریاست جمهوری او بی‌دردسر طی شود.
رئیس جمهوری که دیگر در حوزه سیاست خارجی نتواند با لفاظی علیه اسرائیل و هولوکاست و آمریکا و نامه نگاری با پاپ و رئیس جمهوری آمریکا برای خود در منطقه خاورمیانه کسب شهرت نماید، اما این هدف فقط با محدود سازی فعالیت آقای احمدی‌نژاد در قلمرو سیاست خارجی به دست نمی‌آید.
۲-۲- تبدیل وزارت اطلاعات به سازمان اطلاعات زیر نظر رهبری: نه تنها حوزه نظامی، که اطلاعات و امنیت نیز قلمرو انحصاری رهبری باید باشد.
وزارت اطلاعات در نظام سلطانی هم وقتی زیر نظر قوه مجریه است، حداقلی از نظارت مجلس موجود را بر خود دارد.
اما با تبدیل به سازمان زیر نظر ولی فقیه، این نظارت به کلی از بین خواهد رفت و قدرت سلطان باز هم افزایش خواهد یافت.
نزاع کنونی «فرصت» مناسبی برای ولی فقیه پدید آورده تا پیروانش تحت عنوان «ضرورت بی‌طرفی و غیر جناحی بودن امنیت و اطلاعات»، طرح تبدیل وزارت اطلاعات به سازمان اطلاعات را تبلیغ کنند.
گویی ولی فقیه بی‌طرف بوده و هیچ‌گاه در طول سه دهه گذشته جناحی عمل نکرده است.
۳-۲- حذف یاران اصلی احمدی‌نژاد و در رأس آن‌ها مشایی: حذف «اتاق فکر» رئیس جمهوری و حلقه اتصال او با امام زمان و عالم غیب مهم‌ترین رکن این طرح است.
افرادی که در نزاع میان رهبری و محمود احمدی‌نژاد او را انتخاب می‌کنند، غیر قابل اعتمادند.
از این بد‌تر آن است که این گروه محرک اصلی ایستادن آقای احمدی‌نژاد در برابر رهبری باشند.
وحدت روحانیت و سپاهیان و بسیجیان علیه باند محمود احمدی‌نژاد و طرح عناوینی چون «جریانی انحرافی»، ضد روحانیت، دین ستیز، فراماسونری، مجری اوامر غرب و... نشان می‌دهد که رهبری چگونه زدن عقل منفصل آقای احمدی‌نژاد را مدیریت می‌کند.
این نزاع، قیام سپاهیان و بسیجیان علیه روحانیت نیست، در این نزاع، روحانیت درباری، مراجع تقلید (به جز مراجع تقلید مخالف رهبری که موضعشان در این نزاع روشن نیست) و نظامیان پشت آیت الله خامنه‌ای و علیه محمود احمدی‌نژاد هستند.
این سخن جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران که «رئیس جمهوری مشایی است، نه احمدی‌نژاد»، راهبرد زدن و حذف را برجسته می‌سازد.
۴-۲- ترور مشایی: اگر محمود احمدی‌نژاد کوتاه نیاید، یک راه پیش رو، ترور اسفندیار رحیم مشایی است.
تروریست‌ها هم بازداشت شده و اعتراف خواهند کرد که اعضای سازمان مجاهدین خلق هستند.
این پروژه‌ای سابقه دار در دوران زعامت سیاسی آیت الله خامنه‌ای است.
به عنوان نمونه، مسئولیت سه ماجرای زیر به گردن سازمان مجاهیدن خلق انداخته شد: انفجار حرم امام رضا در ۳۰/۳/۱۳۷۳، قطعه قطعه کردن دو تن از کشیشان مسیحی در قتل‌های زنجیره‌ای، به شهادت رساندن دو تن از تظاهرکنندگان ۲۵ بهمن هشتاد و نه.
یک احتمال نیز این است که مشابه ترور سعید حجاریان عمل شود.
یعنی پس از اماده کردن فضای ذهنی نیروهای به اصطلاح حزب اللهی، توسط یکی از آنان این ترور صورت گیرد و در دادگاه هم با افتخار گفته شود که یک «منحرف فراماسونر جاسوس» را به قتل رسانده‌ایم.
۵-۲- عزل احمدی‌نژاد از ریاست جمهوری: اگر همه این‌ها کارساز نباشد، عزل محمود احمدی‌نژاد در دستور کار قرار خواهد گرفت.
مجلس عدم کفایت سیاسی وی را تصویب خواهد کرد و رهبری هم بر آن صحه خواهد نهاد.
سوم- اهداف احمدی‌نژاد: محمود احمدی‌نژاد بر این باور است که بدون حمایت هیچ یک از گروه‌های سیاسی و جناح‌های رژیم توسط مردم به ریاست جمهوری انتخاب شده است.
سهل است، همه مخالفش بوده و کاندیداهای دیگری داشته‌اند، ولی مردم او را برگزیدند.
در ابتدأ اقشار محروم را با خود داشته ولی اینک طبقه متوسط شهری را هم در پشت خود دارد. فقط این باور نیست، باور دیگری هم متکای اوست.
اسفندیار رحیم مشایی وی را به امام زمان وصل کرده است.
امام زمان هدایت و مدیریت وی را در دست دارد.
اقای مشایی از عالم قدس برای وی خبر آورده که باید بایستد که طرف مقابل رفتنی است.
این قصه دوم یا بازی مشترک مشایی و احمدی‌نژاد است، یا محمود احمدی‌نژاد به اخبار اسفندیار رحیم مشایی اعتقاد قلبی دارد، در حال حاضر روشن نیست.
اما روحانیت که با کسانی روبه رو شده که در ارتباط با امام زمان از خودشان پیش‌تر رفته‌اند، ماجرا را ارتباط با اجنه و رمال‌ها و فال گیران جلوه می‌دهد.
۱-۳- خیز برداشتن جهت تسخیر مجلس آینده و در گام بعد، ریاست جمهوری آینده: محمود احمدی‌نژاد از مدت‌ها قبل برای در دست گرفتن اکثریت مجلس آینده خیز برداشته است.
گروه‌های اصولگرا لیست ۱۳ نفره‌ای (حبیب الله عسگراولادی، غلامعلی حدادعادل، علی اکبر ولایتی، آشتیانی، مهدی چمران، صادق محصولی، مجتبی هاشمی ثمره، شهاب الدین صدر، محمدحسن ابوترابی فرد، محمدرضا باهنر، محسن کوهکن و احمد توکلی) را به وی پیشنهاد کرده‌اند تا به عنوان تیم اصلی کلیه جناح‌های اصولگرا- در هماهنگی کامل به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و روحانیت مبارز تهران- فهرست مشترک اصولگرایان را انتخاب کنند.
اما این گروه لزوماً به لیست مد نظر آقای احمدی‌نژاد نخواهد رسید. فتح مجلس، مقدمه فتح ریاست جمهوری آینده است.
۲-۳- نزاع بر سر چگونگی خصوصی سازی: طی فرایند خصوصی سازی هزار‌ها میلیارد تومان به خودی‌ها واگذار شده و خواهد شد.
بدین ترتیب، ثروت منابع ملی در حجم عظیم از نظارت عمومی خارج می‌گردد و افراد به خصوصی از طریق اتصال به رژیم صاحب ثروت‌های باده آورده می‌شوند.
جایگاه جهانی ایران در فساد، از بسیاری از کشورهای خاورمیانه و آفریقایی بالا‌تر است (رتبه ۱۴۶ در میان ۱۷۵ کشور جهان). به تعبیر دیگر، رژیم حاکم بر ایران، یکی از فاسد‌ترین رژیم‌های موجود جهان است.
دانشگاه آزاد یکی از ثروت‌های کلانی است که طی سه دهه گذشته بدون حسابرسی کار کرده است. نزاع بر سر دانشگاه آزاد، نزاع بر سر ثروت بدون نظارت است. باید دید که هیأت ده نفره جدید این دانشگاه در خدمت چه کسی خواهد بود؟ علی خامنه‌ای؟ محمود احمدی‌نژاد؟ منافع شخصی اکبر هاشمی رفسنجانی ایجاب می‌کند تا همراه با رهبری علیه محمود احمدی‌نژاد باشد.
۳-۳- نزاع ایدئولوژیک: آقای احمدی‌نژاد و همفکرانش به نوع دیگری از اسلام باور دارند.
اسلام اینان، اسلام فقاهتی نیست.
مراجع تقلید، گروه مرجع این طیف نیستند.
اسلام رساله‌ای فاقد اهمیت است، شهود و اتصال مستقیم به امام زمان مهم است.
این تفاوت دیدگاه، دو سیستم حامی پروری متفاوت برمی سازد.
اینان نمی‌پذیرند که روحانیت توزیع کننده منابع باشد. پیروان آیت الله خامنه‌ای تازه فهمیده‌اند که آقای احمدی‌نژاد در سال ۱۳۸۴بیست و شش بار از ولایت فقیه نام برده است، اما سیر نزولی بیانگر خفای اوست.
سال ۱۳۸۸ هفت بار و در سال ۱۳۸۹ سه بار وی از ولایت فقیه حرف زده است.
۴-۳- ایستادن و قهر کردن: محمود احمدی‌نژاد این مطالبه را مطرح می‌سازد که آقای مشایی معاون اول رئیس جمهوری شود و وی قادر باشد تا سه وزیر را برکنار کند. در شرایط کنونی، اگر وی بتواند به خواست خود دست یابد، پیروزی عظیمی کسب کرده است.
ولی بسیار بعید است پس از این همه نزاع و آبروریزی آیت الله خامنه‌ای زیر بار چنین مطالبه‌ای برود.
۵-۳- ایستادن و قهر کردن و سازش و حفظ مشایی و دیگر یاران: قهر کردن محمود احمدی‌نژاد و طرح مطالبات حداکثری معطوف به سازش از موضع قدرت است تا بتواند اسفندیار رحیم مشایی و دیگر یارانش را در جای خود حفظ کند.
بدین ترتیب وی قادر می‌شود تا نه تنها یاران خود را حفظ کند، بلکه از طریق رهبری همه را مجبور می‌سازد تا اهانت و تهمت زنی به یارانش را پایان بخشند.
۶-۳- ایستادن و استعفا: این احتمال وجود دارد که محمود احمدی‌نژاد برای رسیدن به مقاصد خود استعفایش را به رهبری تقدیم کند.
باید دید که تهدید به استعفا و عمل به استعفا تا چه میزان راهبر به مقصود است.
۷-۳- ایستادن و عزل: شاید محمود احمدی‌نژاد برنامه کلان تری داشته باشد.
یعنی به گونه‌ای عمل کند که مجلس طرح عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری را به کار اندازد.
برخلاف ابوالحسن بنی صدر در مجلس حاضر شود و از این امکان استفاده کند تا حرف‌هایش را بزند و در اثر عزل از ریاست جمهوری خود را به قهرمان تبدیل سازد.
آیت الله خمینی
ممکن است این نزاع به زندانی شدن وی بینجامد.
آیا آقای احمدی‌نژاد آماده پرداخت چنین هزینه‌ای است؟
چهارم- نتیجه: جهان خارج به گونه‌ای نیست که هرکس هرکاری خواست، بتواند انجام دهد. «خواستن» و «توانستن» دو کنش متفاوتند.
اما ساختار سلطانی نظام این امکان/قدرت را به ولی فقیه می‌دهد تا محمود احمدی‌نژاد را حذف کند.
اما این حذف بدون هزینه نخواهد بود.
حذف بی‌دردسر آقای احمدی‌نژاد، قدرت ولی فقیه را در ساختار سیاسی باز هم افزایش خواهد داد.
در عین حال، رهبری طی سال‌های اخیر مجبور شده تا از پشت صحنه به روی صحنه آمده و به دیگران نشان دهد که همه امور به او باز می‌گردد.
یکی از پیامدهای این امر جا افتادن این اصل است: «گشودن گره فروبسته نظام جمهوری اسلامی، بدون گره گشایی از مهم‌ترین میراث آیت الله خمینی- یعنی نظریه ولایت مطلقه فقیه- امکان پذیر نیست».
پروژهٔ احمدی نژادی سازی قلمرو سیاسی، پروژه تغییر «ترکیب هیأت حاکمه» ایران و حذف طبقه حاکمه پیشین بود.
حذف محمود احمدی‌نژاد به معنای اثبات مدعای اوست که یک گروه هزار فامیل اشرافی بر این نظام حاکم است و اگر کسی بخواهد تغییری در این ترکیب ایجاد کند، حذف خواهد شد.
در این شرایط، حتی اگر سازشی صورت گیرد، دیگر هیچ کس در جای سابق خود قرار ندارد.
نزاع‌های اخیر، روابط بسیاری را تغییر داده و خواهد داد. ممکن است جابه جایی‌هایی در جبهه بندی‌های سیاسی صورت پذیرد. دیریابی «سلطانی بودن رژیم» پروژه گذار به دموکراسی را به تأخیر انداخت. اما ائتلاف با ولی فقیه چیز دیگری است.

 

ارتش سوریه به مسجد عمری در درعا حمله کرد

بشار اسد
گروه ها و فعالان حقوق بشر می گویند بیش از شصت نفر در تظاهرات روز گذشته در شهرهای مختلف سوریه کشته شدند
ارتش سوریه مسجد عمری در درعا را به محاصره در آورده و گزارش ها حاکی از شنیده شدن صدای تیراندازی و پرتاب گلوله در این شهر است.
معترضان ضد دولتی، این مسجد را به محل اصلی فعالیت های خود تبدیل کرده اند.
ساکنان این شهر می گویند نیروهای پیاده ارتش به همراه تانک ها به مسجد عمری حمله کرده اند.
گزارش شده که ارتش سوریه در حال ادامه سرکوب معترضان در شهر جنوبی درعاست.
گروه های حقوق بشر در سوریه می گویند امروز حداقل شش نفر کشته شده اند.
از روز دوشنبه گذشته، ارتش سوریه درعا را به اشغال در آورده و تانک ها و خودروهای زرهی آن در این شهر مستقر شده اند.
صدای تیراندازی در بخش قدیمی شهر شنیده شده و شاهدان عینی از افزایش درگیری ها در نزدیکی مسجد اصلی شهر خبر داده اند.
دولت سوریه به خبرنگاران خارجی اجازه ورود به این کشور را نمی دهد و تصویر دقیق و روشنی از آنچه در این شهر می گذرد، وجود ندارد.
دولت سوریه تظاهرکنندگان را عوامل اسرائیل و نفوذی می خواند و بشار اسد هم گفته است کسانی را که در پشت "توطئه" اخیر علیه کشورش هستند، شکست خواهد داد.
در چند شهر سوریه، خانواده های کشته شدگان تظاهرات ضد دولتی قرار است مراسم خاکسپاری برگزار کنند.
دولت از خانواده این افراد خواسته تا مراسم کوچکی برگزار کنند تا به ناآرامی ها دامن زده نشود.
گروه ها و فعالان حقوق بشر می گویند بیش از شصت نفر در تظاهرات روز گذشته در شهرهای مختلف سوریه کشته شدند.
بیش از نیمی از این افراد به دست نیروهای امنیتی در شهر درعا و اطراف آن کشته شدند.
دولت سوریه می گوید تعداد کشته شدگان کمتر از این میزان است و نیروهای دولتی نیز در این درگیری ها کشته شده اند.

ورود نیروهای کمکی به درعا

خبرگزاری آسوشیتدپرس صبح امروز ( شنبه، سی آوریل) اعلام کرد تعداد بیشتری از نیروهای نظامی وارد شهر درعا شده اند.
این شهر در جنوب سوریه و در نزدیکی مرز با اردن قرار دارد.
یک شاهد عینی به این خبرگزاری گفته است که چهار تانک، بیست خودروی زرهی و یک آمبولانس نظامی امروز وارد این شهر شد.
گزارش های شاهدان عینی قابل تائید نیست.
در خشونت های شهر حمص، در شمال دمشق و بندر لاذقیه در شمال غربی دمشق نیز گروهی از تظاهرکنندگان کشته شده اند.
گزارش های تائید نشده حاکی از استعفای پنجاه عضو حزب بعث از شهر الرستن است. دولت سوریه این گزارش ها را رد کرده است.
شورای حقوق بشر سازمان ملل روز جمعه دولت سوریه را به خاطر استفاده از قوه قهریه علیه معترضان به شدت محکوم کرد و خواهان آن شد تا هیاتی از سازمان ملل در این مورد تحقیق کند.
دولت آمریکا روز جمعه چند مقام دولت سوریه را مورد تحریم قرار داد. برادر بشار اسد که مسئولیت اداره بخشی از نیروهای امنیتی را به عهده دارد، از جمله این افراد است.
این تحریم ها، دارایی های احتمالی این افراد و تشکیلات را در آمریکا مسدود کرده و شهروندان آمریکایی را نیز از هر گونه معامله با آنها منع می کند.
کاخ سفید با صدور بیانیه ای اعلام کرد که فرمان باراک اوباما "ابزار جدیدی برای هدف قرار دادن افراد و تشکیلاتی است که مصمم به نقض حقوق بشر در سوریه هستند."








موضع‌گیری نمایندگان علیه دولت احمدی‌نژاد؛ شعار مرگ بر ضد ولایت‌فقیه در مجلس

مجلس ایران چهارمین روز از بررسی جزییات لایحه بودجه را در حالی سپری کرد که اختلاف محمود احمدی‌نژاد و آیت‌الله خامنه‌ای فضای مجلس را تحت‌الشعاع قرار داده به طوری که برخی نمایندگان خواستار تشکیل جلسه غیر علنی برای پرداختن به این مساله شدند؛ شماری از نمایندگان همچنین در مجلس شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» سر دادند و «جریان انحرافی» را به انتقاد گرفتند.
این همه درحالی است که هنوز تکلیف بودجه سال ۱۳۹۰ با وجود گذشت بیش از ۴۰ روز از سال روشن نشده، و به دلیل جرح ‌و تعدیل‌های اساسی صورت گرفته از سوی مجلس، علی لاریجانی خواستار محاسبه دوباره درآمدها و هزینه بودجه شده است.

محمدمهدی صادق، نماینده آستانه اشرفیه، از جمله نمایندگانی بود که روز شنبه خواستار تشکیل جلسه غیر علنی مجلس برای بررسی اوضاع کنونی با توجه به اختلافات پیش آمده میان رهبر و محمود احمدی‌نژاد شد.
محمد مهدی صادق در این باره گفت: «واقعیت این است كه فضای مجلس بر این نیست كه بودجه را ادامه بدهیم. خودتان این را رویت می‌كنید.»
این نماینده مجلس با اشاره به اختلاف میان ریاست جمهوری و رهبری جمهوری اسلامی اظهار داشت که این بحث «به همه جا حتی روستاها، شهرها و مباحثات خانگی نیز كشیده شده و همه از ما سوال می‌كنند كه چرا مجلس به این مساله مهم نمی‌پردازد.»
نماینده آستانه اشرفیه «سکوت» در این باره را جایز ندانسته و تصریح کرد: «ما انتظار داریم این موضوع در جلسه غیرعلنی مورد بررسی قرار گیرد. آیا فكر نمی‌كنید هر چه بیشتر سكوت شود فضا برای جریانات متعدد هم باز می‌شود؟ مگر مذاكرات متعددی صورت نگرفته،‌ آیا اثری داشته است.»
عبدالرضا مرادی نماینده ممسنی دیگر نماینده‌ای بود که خطاب به هیات رئیسه مجلس خواستار برگزاری جلسه غیرعلنی برای بررسی اختلاف میان محمود احمدی‌نژاد و رهبر جمهوری اسلامی شد و گفت: «مباحثی كه برخی نمایندگان در ارتباط با موضوعات و مسائل اخیر در خصوص دولت و رئیس جمهور مطرح می‌كنند، مورد تایید همه نمایندگان است.»
غلامرضا مصباحی‌مقدم، نماینده تهران، لحن تندتری داشت و با تکرار خواسته برگزاری جلسه غیر علنی، گفت: «وقتی ولایت فقیه حكمی می‌كند باید مورد توجه قرار بگیرد. مشروعیت مسئولین نظام به حكم و تنفیذ ولی فقیه است و هرگونه تصرفی بدون اذن ایشان نامشروع است.»
این نماینده فضای سیاسی ایران را «فضای صبر و انتظار» خواند و خطاب به علی لاریجانی گفت: «تا كی می‌تواند این وضع استمرار یابد؛ مجلس وظیفه‌ای دارد كه باید به آن اقدام نماید.»
عباسعلی نورا، نماینده زابل، در صحن مجلس اعلام کرد که «جریان انحراف» از ساعاتی قبل در تلاش است «با ابزار زور» دست به اقدامات «نابخردانه‌ای» زده که و به گفته او درصدد «تشویش اذهان عمومی» است.
«جریان انحراف» در ادبیات اصولگرایان منتقد معطوف به تیم احمدی‌نژاد و در راس آن اسفندیار رحیم مشایی است.
به گفته مخالفان محمود احمدی‌نژاد،‌ در جریان برکناری حیدر مصلحی از سوی احمدی‌نژاد که با مخالفت رهبر جمهوری اسلامی مواجه شد، اسفندیار رحیم مشایی نقشی اصلی را در این برکناری ایفا کرده است.
عباسعلی نورا نماینده زابل در ادامه افزود، «جریان انحراف» در نظر دارد، بیانیه‌ای را به امضای وزرا و استانداران برسانند اما به گفته او وزرا «تا کنون زیر بار این کار نرفته‌اند.»
نماینده زابل در ادامه تصریح کرد: «اگر غفلت کنیم جریان منحرف در درون جامعه شکاف ایجاد می‌کنند و مسلط می‌شوند.»
حسن نوروزی، نماینده دیگر مجلس حتی در واکنش به اختلاف ریاست جمهوری و رهبری جمهوری اسلامی، به کمیسیون اصل ۹۰ مجلس رسما شکایت کرد و از علی لاریجانی خواست به شکایت وی رسیدگی کند.
پس از اظهارات نمایندگان منتقد دولت، گروهی دیگر از  نمایندگان با شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» از مواضع آنها حمایت می‌کردند.

لاریجانی: بررسی بودجه مهمترین  ضربه به جریان انحراف است

در واکنش به اظهارات این نمایندگان، علی لاریجانی رئیس مجلس گفت که بررسی لایحه بودجه در شرایط کنونی از اولولیت برخوردار است و از نمایندگان خواست فضا را به دست خود «تحریک‌آمیز» نکنند.
علی لاریجانی با یادآوری سخنان روز شنبه رهبر جمهوری اسلامی تاکید کرد که «طرح این مباحث در كشور ایجاد مساله می‌كند» و خواستار آن شد که دیگر چنین مباحثی مطرح نشود.
رئیس مجلس تصریح کرد: «مهمترین کار برای ضربه زدن به جریان انحراف، بررسی لایحه بودجه است.»
مجلس شورای اسلامی روز جمعه چهارمین روز از بررسی بودجه را پشت سر گذاشت و این در حالی بود که محمود احمدی‌نژاد، رئیس دولت بیش از یک هفته است، به دلیل اختلاف بر سر وزارت اطلاعات در محل کار خود حاضر نشده است.
شماری از نمایندگان  به غیبت محمود احمدی‌نژاد هنگام رسیدگی به بودجه نیز اعتراض کردند.
بررسی بودجه امسال به دلیل آن که دولت با چند ماه تاخیر آن را به مجلس داد، تاکنون به درازا کشیده است.
مجلس ایران برای اینکه امور جاری کشور بگذرد، بودجه‌ای را که معادل با دو ماه از بودجه سال ۱۳۸۹ است، در اختیار دولت گذاشته است تا بررسی بودجه ۱۳۹۰ به پایان برسد.
تاکنون بررسی بخش ردیف‌های درآمدی بودجه در مجلس به پایان رسیده اما بررسی ردیف‌های هزینه‌ای همچنان ادامه دارد.

مجلس اختیار دولت را برای افزایش قیمت‌ها محدود کرد

مجلس روز جمعه دست دولت را برای افزایش قیمت‌ انرژی و کالاهای یارانه‌ای بست و به دولت اجازه داد تنها تا سقف ۲۰ درصد قیمت این کالاها را افزایش دهد.
پیش از این مصوبه، احمد توکلی نماینده تهران نسبت به بازگذاشتن دست دولت در افزایش قیمت‌ها هشدار داد و گفت اگر آنچنانکه دولت می‌خواهد برای نمونه قیمت بنرین ۱۵۰۰ تومان و قیمت گازوئیل به ۳۵۰ تومان برسد،‌در آن صورت به گفته او تورم «افسارگسیخته» دامنگیر کشور می‌شود.
احمد توکلی گفت: «آقای احمدی نژاد که نظرات کارشناسان در خصوص تورم را استهزاء می‌کرد، باید توجه کند که کارشناسانی که هشدار می‌دادند مقصودشان تورم یک سال بعد از اجرای قانون بود و متاسفانه باید بگویم که آمار نرخ تورم ماهانه، نسبت به ابتدای اجرای قانون با شیب تندی در حال افزایش است.»
احمد توکلی همچنین گفت که محمود احمدی‌نژاد در نوروز امسال در دیدار با شماری از نمایندگان گفته است «اجازه دهید قیمت ها را بالا ببریم تا بیشتر بتوانیم به مردم پول دهیم.»
رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس تصریح کرد: «احمدی‌نژاد باشد یا نباشد مسئول عوارض قانون شکنی در اجرای قانون هدفمندی یارانه ها است که متاسفانه در آینده رخ خواهد.»
مجلس در اقدامی دیگر ۲ هزار میلیارد تومان از محل اختصاص سود سهام معوقه شركت ملی گاز را از درآمدهای دولت حذف كرد.
در پی چنین تغییرهایی بود که علی لاریجانی از کمیسیون تلفیق خواست درآمدها و هزینه‌های بودجه ۹۰ را بار دیگر محاسبه کند.
بعد از ظهر شنبه ۱۱۲ نفر از نمایندگان در رای‌گیری‌ حضور نداشتند.








خامنه‌ای برای سومین بار در یک هفته خواستار پرهیز از درگیری‌ها شد

اختلاف نظر محمود احمدی‌نژاد با رهبر جمهوری اسلامی و غیبت وی در محل کارش، همچنان از محوری‌ترین خبرهای روز ایران است و در حالی که دو نماینده مجلس در صحن علنی روز شنبه به این موضوع اشاره کردند، آیت‌الله خامنه‌ای نیز برای سومین بار در یک هفته خواستار پرهیز از اختلافات شد.
از زمان مخالفت آیت‌الله خامنه‌ای با تغییر وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی، نشانه‌هایی بارز از اختلاف‌نظر در حاکمیت جمهوری اسلامی دیده می‌شود و در حالی که آیت‌الله خامنه‌ای شکاف در حاکمیت را رد کرده، محمود احمدی‌نژاد متهم است که به خواست رهبر جمهوری اسلامی تمکین نکرده است.
در این میان آیت‌الله خامنه‌ای روز شنبه برای سومین بار در یک هفته گذشته، تلویحاً به موضوع اختلاف نظر رئیس‌جمهور با خود اشاره کرد.
وی در دیدار با اعضای شورای عالی استان‌ها بار دیگر هر گونه «ناهماهنگی و رقابت منفی» را برای كشور «بسیار مضر» توصیف کرد و تأکید کرد که «وقتی بین ما فضای چالش و درگیری به وجود می‌آید»، از هر اقدامی كه موجب «پایكوبی و جنجال دشمنان» می‌شود، و دوستان را نیز ناراحت می‌كند، باید پرهیز کرد.
گرچه در این سخنان اشاره مستقیمی به اختلاف نظر رهبر ایران و رئیس دولت نشده است، در یک هفته گذشته حامیان آیت‌الله خامنه‌ای عدم تکمین رئیس‌جمهور از وی را زمینه‌ساز جنجال و سوءاستفاده دشمنان خوانده‌اند و با تأکید دوباره بر نقش تعیین‌کننده ولی فقیه در کشور، از مسئولان خواسته‌اند تا از رهبری تبعیت کنند.
از این رو به نظر می‌رسد که آیت‌الله خامنه‌ای که هفته گذشته با بی‌اهمیت خواندن اختلاف نظر خود و رئیس‌جمهور، وجود حاکمیت دوگانه در کشور را رد کرده بود، این بار در لفافه بر لزوم کاهش این اختلاف‌ها تأکید کرده است.
رهبر جمهوری اسلامی شنبه گذشته، سوم اردیبهشت‌ماه، در جمع گروهی از مردم شیراز، گفته بود که بنای دخالت در کارهای دولت را ندارد، اما در ماجرای وزارت اطلاعات «غفلت از مصلحتی بزرگ» موجب دخالت وی شده بود.
وی همچنین تأکید کرده بود که نباید گذاشت «اختلاف و شکاف به وجود آید و آنچه دشمن می‌خواهد، روی دهد».
آیت‌الله خامنه‌ای روز یکشنبه نیز در جمع فرماندهان انتظامی تأکید کرد که «اگر هم اختلاف نظری است، نبايد جلوی مردم اخم کرد و بهانه به دست رسانه‌های بيگانه داد».
این واکنش‌ها موجی از حمایت‌های هواداران روحانی و نظامی آیت‌الله خامنه‌ای را به دنبال داشت و در عین حال حملات آنها را به محمود احمدی‌نژاد و نزدیکانش تقویت کرد.
وضعیت کنونی دولت هفته گذشته موضوع دو جلسه فوق‌العاده فراکسیون اصولگرایان مجلس نیز بود و قرار بود که این موضوع در جلسه غیرعلنی مجلس در روز پنجشنبه نیر بررسی شود.
اما در جلسه علنی روز شنبه مجلس، این موضوع بار دیگر مورد اشاره قرار گرفت و نمایندگان سمنان و تالش تذکرات خود را به عدم حضور رئیس‌جمهور در محل کار خود اختصاص دادند.
آقای احمدی‌نژاد از زمان صدور حکم آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به حیدر مصلحی در مورد ادامه فعالیت در وزارت اطلاعات، در هیچ یک از نشست‌های رسمی دولت حاضر نشده است و آخرین خبر مربوط به وی در سایت رسمی نهاد ریاست جمهوری به ۳۱ فروردین همزمان با سفر استانی‌اش به کردستان بر می‌گردد.
در این مدت همچنین جلسه شورای انقلاب فرهنگی نیز بدون حضور وی و با ریاست علی لاریجانی برگزار شده و کار چنان بالا گرفته است که نمایندگان اصولگرای مجلس دو نشست فوق‌العاده مجمع عمومی فراکسیون اصولگرایان را در بعد از ظهر چهارشنبه و صبح پنجشنبه به وضعیت اخیر دولت اختصاص داده‌اند.
در این میان روز شنبه مصطفی کواکبیان، نماینده مردم سمنان، از اینکه تذکر کتبی وی در مورد غیبت احمدی‌نژاد از محل کارش، در جلسه علنی روز چهاشنبه مجال قرائت نیافته، انتقاد کرد.
آقای کواکبیان خطاب به علی لاریجانی گفت که «من روز چهارشنبه یک تذکر کتبی به رئیس‌جمهور داشتم اما آقای ابوترابی‌فرد به عنوان رئیس جلسه گفتند که به صلاح نیست مطرح شود و ان را قرائت نکردند. من پرسیده بودم که علت غیبت رئیس‌جمهور در جلسات دولت چیست؟»
در همین روز نماینده تالش نیز با انتقاد از علی لاریجانی، به دلیل «عدم ورود وی به بحث دولت» موضع آقای لاریجانی در این زمینه را «منفعلانه» خواند.
بهمن محمدیاری در ادامه افزود که «نه تنها بودن یا نبودن رئیس جمهور در دفتر کارش مهم است، بلکه باید گفت که بی‌توجهی به ولایت فقیه را نمی‌توان حتی یک روز تحمل کرد.»

«نکته ساده و بدیهی» در ماجرای اختلافات

در همین حال روزنامه کیهان روز شنبه در واکنش به یادداشتی از علی‌اکبر جوانفکر، از نزدیکان محمود احمدی‌نژاد، یادآور شد که «نکته بسیار ساده و بدیهی» این است که «ماجرا به عزل آقای مصلحی از وزارت اطلاعات و حکم رهبر معظم انقلاب مبنی بر ابقای ایشان در پست وزارت مربوط می‌شود. فقط همین! و راه حل قانونی، شرعی، ولایی و عقلایی آن نیز پذیرش بی‌چون و چرای این حکم ولایی و قانونی است.»
آقای جوانفکر که مدیرعامل خبرگزاری دولتی ایرناست، در یادداشتی در وب‌سایت شخصی خود، با دفاع از محمود احمدی‌نژاد یادآور شده بود که او این روزها «شاداب و باطراوت نیست»، «در حال پژمرده شدن است»، «تنها و دل‌نگران است»، اما سرانجام بر «دلمردگی‌ها» غلبه می‌کند و «دست در دست مولا می‌گذارد».
وی به محمود احمدی‌نژاد توصیه کرده بود که «اینک دستان محبت‌آمیز پدر او را می‌خواند و لحظه آن رسیده است که فرزند، خود را به آغوش گشوده پدر اندازد. او تنها نیست. سایه‌سار مولا بر سر او گسترده است.»
آقای جوانفکر همچنین در توصیف وضعیت این روزهای محمود احمدی‌نژاد نوشته بود که «او دردمند است، گویا خاری در گلویش فرو رفته است. نه می‌تواند آن را فروبرد و نه می‌تواند آن را برون کشد. از توهین‌های ناجوانمردانه‌ای که به نام دفاع از دین و انقلاب نثارش کرده‌اند، دلش به درد آمده است. قلبش را شکسته‌اند. می‌گوید که پس از سال‌ها نوکری مردم و حرکت بر مدار ولایت، به ضدیت با انقلاب و رهبری متهم شده است. همکارانش را فراماسونر و منحرف خوانده‌اند و او زانوی غم بغل کرده است. کسانی که باید زبان‌هایشان به مدح و ثنا باز شود، زشت‌گویی و لعن و نفرین را نثار یاران وفادارش می‌کنند!»
همین فراز از نوشته آقای جوانفکر نیز واکنش کیهان را برانگیخته است و این روزنامه وی را متهم کرده که «به بهانه دفاع از رئیس‌جمهور محترم، همه تلاش خود را برای تبرئه یک جریان انحرافی به کار گرفته است، یعنی باز هم آقای احمدی‌نژاد را برای جریان انحرافی یاد شده هزینه کرده است و این، دقیقاً همان برخورد غیردوستانه و سودجویانه با رئیس‌جمهور محترم است.»






دختر سیامک پورزند: پدرم خودکشی کرده است

یک روز پس از انتشار خبر درگذشت سیامک پورزند، روزنامه‌نگار و فعال فرهنگی در ایران، دختر وی اعلام کرد، پدرش خود را از طبقه ششم ساختمان محل سکونت خود در تهران به پائین پرت کرده و «در کمال قدرت و اراده» به زندگی خود پایان داده است.

لی‌لی پورزند، دختر سیامک پورزند، روز شنبه در گفت و گو با رادیو فردا اعلام کرد، پدرش روز جمعه در اعتراض به وضعیت خود، به زندگی‌اش پایان داده است.
خانم پورزند با اشاره به شرایط نابسامان پدرش در ۱۰ سال گذشته در ایران، در باره مرگ وی اظهار داشته است: «این مرگ، مرگی بود اعتراضی و در کمال قدرت و اراده؛ ایشان تصمیم گرفت به این زندگی پایان بدهد و از طبقه ششم بالکن منزل کوچک مسکونی خودش دیروز ساعت دو بعد از ظهر، نهم اردیبهشت، خودش را به پائین پرت کرد.»
لی‌لی پورزند همچنین با اعلام این که دو ساعت پیش از خودکشی پدرش با وی تلفنی صحبت کرده است، با اشاره به سال‌ها تلاش اعضای خانواده آقای پورزند برای فراهم ساختن امکان دیدار با وی گفته است: «لحظه‌ای رسید در زندگی ایشان که آن را با ما هم قسمت نکردند و فکر کردند که این همه التماس برای گناه ناکرده بس است و زندگی خودشان را اینطور پایان دادند تا اعتراض کنند به این همه سال‌های رنج و ناعدالتی.»
دختر سیامک پورزند همچنین افزوده است: «دیگر لازم نیست جسمشان اسیر داشتن پاسپورت یا نداشتن پاسپورت برای کوچکترین حق بشر که دیدار خانواده‌اش است، باشد. روحش آزاد است و ما زندگی او را جشن می‌گیریم.»
وی همچنین از اقدام پدرش با عنوان حرکتی تازه و اعتراضی برای نشان دادن «لایه‌های دیگری از ظلم و جوری که مردم ایران در این ۳۲ سال متحمل می‌شوند» یاد کرده است.
روز جمعه گزارش‌هایی درباره درگذشت سیامک پورزند، روزنامه‌نگار و فعال فرهنگی، در سن هشتاد سالگی، در منزل شخصی خود در تهران، منتشر شده بود.
سیامک پورزند، از سال ۱۳۸۰ تحت فشار نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی و به دور از خانواده‌اش در ایران زندگی می‌کرد و در این مدت هرگز اجازه خروج از کشور و دیدار با اعضای خانواده‌اش را نیافت.
سیامک پورزند متولد سال ۱۳۱۰ است و فعالیت های خود را در روزنامه‌نگاری در سال ۱۳۳۱ با کار در روزنامه باختر امروز به مدیریت حسین فاطمی آغاز کرده بود.
وی برای نخستین بار در اواخر پاییز ۱۳۸۰ توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شده بود.
بر اساس برخی گزارش‌ها، وی ماه‌ها‌ در سلول انفرادی نگهداری می‌شد و در این مدت متحمل «شکنجه‌های جسمی و روحی» شده بود.
سیامک پورزند پس از نزدیک یک سال بازداشت،‌ که از حق داشتن وکیل و ملاقات با خانواده و همچنین همسرش مهرانگیز کار، وکیل حقوقدان و فعال حقوق بشر محروم بود سرانجام در دادگاهی غیرعلنی محاکمه و به یازده سال زندان محکوم شد، اما چندی بعد به دلیل وخامت حال جسمانی‌اش به بیمارستان منتقل شد و سپس در منزل شخصی تحت تدابیر امنیتی قرار گرفت.
در اسفند سال ۸۲ و در جریان بازداشت شماری از نویسندگان و منتقدان سینمایی، سیامک پورزند بار دیگر بازداشت و به زندان اوین منتقل شد و ماه‌ها بعد از زندان آزاد شد.
در سال‌های اخیر سیامک پورزند به دلیل تحمل زندان و فشارهای وارده از سوی نهادهای امنیتی به شدت بیمار شده بود و تلاش اعضای خانواده وی برای دریافت اجازه خروج از کشور برای وی به نتیجه نرسیده بود.
به گفته لی‌لی پورزند در این مدت‌ اعضای خانواده سیامک پورزند حتی به آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی نامه نوشته و از وی خواستار رفع محدودیت‌ها برای وی شده بودند.
دختر سیامک پورزند همچنین گفته است، مقام‌های جمهوری اسلامی در ۱۰ سال گذشته برای اعضای خانواده آقای پورزند کمترین امنیتی را قائل نشدند تا آنها بتوانند برای دیدن وی به ایران بازگردند.




تأیید خبر رها شدن سومین بیمار در اطراف تهران

عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران
دادستان تهران در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر ضمن ارائه جزئیات بیشتر در مورد پرونده رهاسازی دو بیمار در خارج از شهر، از صحت گزارش مربوط به رها کردن سومین بیمار از سوی مراکز درمانی تهران خبر داد و افزود که متهم اصلی این اقدام نیز دستگیر شده‌است.
به گزارش خبرگزاری مهر، این بیمار رها شده، یک پیرزن مبتلا به آلزایمر است که آسایشگاه کهریزک از پذیرش او سر باز زده‌است.
هفته گذشته انتشار خبر رها کردن دو بیمار بیمارستانی در بیابان از سوی بیمارستان امام خمینی، موجی از نارضایی ایجاد کرد.
بنا بر گزارش‌ها، این بیماران «به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینه‌های درمان» در کنار اتوبان خلیج فارس در نزدیکی شهر صالح‌آباد استان تهران در کنار جاده رها شده‌بودند.
عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران روز شنبه با بیان اینکه ۶ متهم اصلی این پرونده با همکاری وزارت بهداشت شناسایی و بازداشت شده‌اند گفت: «سه متهم از خدمه و راننده و سه متهم دیگر از مدیران اورژانس بودند.»
وی افزود: «در بازجویی‌ها تمام ۶ متهم اقرار کرده و از کرده خود پشیمان شدند و گفتند به دلیل نداشتن جا و امکانات مجبور به این کار شدیم ولی هنوز بازجویی‌ها برای پیدا کردن نقاط کور و مبهم پرونده ادامه دارد.»
دادستان تهران اظهار داشت: «یکی از بیماران ادعا کرده بود که برای آزمایش به بیمارستان رفته و پس از پرداخت ۵۰ هزار تومان بدون داشتن برگه ترخیص وی را روز بعد به زیرزمین بیمارستان منتقل کرده و از آنجا با آمبولانس در منطقه نامعلومی رها کرده‌اند که پس از بررسی‌ها مشخص شد که بیمار درست گفته‌است.»
جعفری دولت‌آبادی در مورد رها کردن سومین بیمار در تهران گفت: «این خبر هم صحت دارد. البته متهم اصلی دستگیر شده ولی چون سومین بیمار یک پیرزن مبتلا به آلزایمر است روند بررسی پرونده کندتر پیش می‌رود ولی طبق اظهارات متهم درمان بیمار تمام شده بود و به دلیل اینکه نشانی صحیحی از بیمار در دست نبود متهم دو بار بیمار را برای تحویل دادن به آسایشگاه کهریزک می‌برد ولی آسایشگاه بیمار را قبول نمی‌کند.»
دادستان تهران گفت: «در این پرونده به سراغ بهزیستی و آسایشگاه کهریزک هم می‌رویم و آنها باید در این مورد پاسخگو باشند.»
مدیرکل وزارتی وزارت بهداشت، روز جمعه خبر داد که در پی رهاسازی دو بیمار از بیمارستان امام خمینی، مدیر این بیمارستان برکنار شد؛ با این حال، به گفته وی، رئیس مجتمع بیمارستانی امام برکنار نشده است.
به گفته معاون درمان وزارت بهداشت، بیمار اول پس از درمان در بیمارستان فیروزآبادی در خانه خود به‌سر می‌برد و بیمار دوم هم که بی‌خانمان بود به بهزیستی فرستاده شده است.

جسد رها شده در جاده

همزمان بنا به گزارش خبرگزاری مهر، جسد راننده‌ای که بامداد روز شنبه در اتوبان خلیج فارس در خوزستان به علت تصادف فوت کرده همچنان در این مکان رها شده و هیچ سازمانی حاضر به انتقال آن نیست.
مهر گزارش داد که جسد راننده‌ای که ساعت سه و ۳۰ دقیقه بامداد روز شنبه در اتوبان خلیج فارس خوزستان به علت تصادف فوت کرده تا ساعت ۱۰ و ۱۵ دقیقه همچنان در این مکان رها شده و «هیچکس حاضر به انتقال آن نیست.»
این گزارش می‌افزاید که راننده مذکور پس از تصادف هنوز هوشیاری خود را حفظ کرده بود و به برخی دوستان خود زنگ می‌زند و اعلام می‌کند که وضع وی بسیار وخیم است اما وی در حالی که دوستانش پیگیر این مسئله می‌شوند فوت می‌کند و هم‌اینک «هیچ سازمانی حاضر نیست جسد وی را منتقل کند.»
به گزارش مهر، جسد این راننده هم‌چنان در جاده اهواز-ماهشهر بر زمین مانده و یکی از دوستان متوفی که بر سر جسد وی حاضر شده‌بود اعلام کرد: «در تماس با اورژانس ۱۱۵ آنها اعلام کردند ما نعش‌کش نیستیم و کسی را منتقل می‌کنیم که زنده‌است.»
وی افزود: «در تماس با ۱۱۰ نیز آنها اعلام کردند این موضوع در حیطه وظایف ما نیست و باید با شهرداری اهواز تماس بگیرید. شهرداری هم سازمان بهشت‌آباد را معرفی کرد ولی آنها نیز اعلام کردند که محدوده وظایف ما در ۳۰ کیلومتری شهر است و این جنازه در مکانی است که ما توانایی انجام این ماموریت را نداریم.»
بنا بر این گزارش، دوستان راننده متوفی نیز می‌گویند که کار انتقال جسد را انجام نمی‌دهند زیرا «می‌ترسند این فوت به گردن آنها بیفتد.»
راننده فوت شده اهل منطقه‌ای در جاده بوشهر به بندرعباس است و خانواده وی به علت دوری راه هنوز بر سر جسد وی حاضر نشده‌اند.




کارگران پیمانی بندر امام و ماهشهر، در انتظار تحقق مطالبات خود

مجتمع پتروشیمی ماهشهر
در دو ماه اخير، دو اعتصاب بزرگ در دو مجتمع پتروشيمی ايران در تبريز و بندر امام و همچنين در شرکت‌های پتروشيمی در منطقه ويژه ماهشهر صورت گرفت. در تبريز، ۱۸۰۰ کارگر قرارداد پيمانی و در بندر امام و ماهشهر بيش از دو هزار کارگر پيمانی دست از کار کشيدند.
خواست اين کارگران، حذف شرکت‌های پيمانکاری و انعقاد قرارداد مستقيم با خود آنان بود. اين خواسته بر اساس مصوبه هيئت دولت در سال ۱۳۸۴ عنوان می‌شد که تاکنون اجرا نشده است.
در پی اين دو اعتصاب که چند روز طول کشيد، مسئولان قول دادند که خواست کارگران را برآورده کنند.
در مورد اعتصاب ۱۱ روزه کارگران مجتمع پتروشيمی بندر امام و شرکت‌های پتروشيمی منطقه ويژه ماهشهر و پايان آن، راديوفردا با يکی از کارکنان شاغل در این منطقه گفت‌وگويی انجام داده است.

دليل اعتصاب در مجتمع پتروشيمی بندر امام و شرکت‌های پتروشيمی منطقه ويژه ماهشهر چه بود؟

سال‌هاست که اين بحث تبعيض در ميان کارگران پيمانکاری و کارگران رسمی در منطقه ويژه ماهشهر وجود دارد و تبعيض بسيار زيادی بين اين نيروها حاکم است. در واقع امنيت شغلی و تمام امکانات رفاهی، آموزشی، و ورزشی که در ماهشهر وجود دارد، فقط برای رسمی‌هاست و کارگران پيمانکار به هيچ عنوان نمی‌توانند از اين امکانات استفاده کنند. البته اگر بخواهند از اين امکانات استفاده کنند، می‌توانند با هزينه بسيار بالا اين کار را بکنند.
به هر حال يک درد مشترک بين کارگران باعث شد اين بار با تفاهم و هماهنگی به دنبال خواسته خود باشند و بخواهند واسطه‌گری شرکت‌های پيمانکار از بين برود و افراد به طور مستقيم با شرکت پتروشيمی قرارداد ببندند. کارگران روی اين خواسته خود پافشاری کردند، به طوری که خيلی از آنها شب‌ها همراه با همسران و فرزندان خود پتو می‌آوردند و آنجا می‌نشستند تا به خواسته خود برسند.
البته بعد از اين دو ماه قول مديريت، ممکن است اتفاقات زيادی روی بدهد، چون اکنون کارگران به اين اميد که اوضاع درست می‌شود ساکت هستند و اگر اتفاقی نيفتد، دوباره اعتصاب شکل می‌گيرد.

برخورد مسئولين پتروشيمی در مدتی که کارگران در اعتصاب بودند، چگونه بود؟
برخورد مسئولان با هم تفاوت داشت. يعنی برخورد مسئولان پتروشيمی اميرکبير و بندر امام و شيميايی رازی يکسان نبود.
 اکنون بيشتر با اين وعده که به خواسته‌هايتان می‌رسيد، کارگران را ساکت کرده‌اند. آنها قول داده‌اند که همه چيز درست می‌شود، ولی تا حالا که هيچ تغييری پيش نيامده است؛ نه حقوق کسی اضافه شده و نه کسی رسمی شده است و نه برای افراد امکاناتی قائل شده‌اند. آنها فقط گفته‌اند بعد از دو يا سه ماه به خواسته‌هايتان می‌رسيد، ولی من فکر نمی‌کنم اين طور بشود و فقط در حد حرف است.

اما اين مسئله جزء مصوبه هيئت دولت است که در سال ۸۴ تصويب شد و وزارت نفت موظف است اين کار را انجام دهد.

بله، آقای احمدی‌نژاد اين را تصويب کرد و در خيلی از شرکت‌ها انجام شد، اما در منطقه ويژه ماهشهر، کماکان پيمانکار تامين نيروی انسانی فعاليت می‌کند و فقط رسمی‌ها هستند که به طور مستقيم با آنها قرارداد بسته می‌شود.
مثلا تکينکو و رامکو، پيمانکارانی هستند که فقط جهت تامين نيروی انسانی فعاليت می‌کنند.
در ضمن مسئله‌ای که خيلی باعث ناراحتی افراد شده، اين است که اکثر رسمی‌ها بومی اينجا نيستند و از تهران، قزوين، اردبيل، اصفهان و بقيه شهرها هستند. در حالی که بومی‌های اينجا رسمی نيستند. رسمی‌هايی که از شهرهای ديگر می‌آيند، در شهرک شهيد چمران و جاهای ديگر بهترين امکانات را دارند و حقوق‌های بسيار بالا می‌گيرند و تبعيض وحشتناکی بين اين دو نيرو وجود دارد.

شما به بحث استخدام نشدن نيروهای بومی اشاره کرديد. چرا نيروهای بومی را استخدام نمی‌کنند و اين موضوع بر روی وضعيت معيشتی مردم منطقه چه تاثيری دارد؟
اين مسئله بسيار موثر است و اينجا فقط غير بومی‌ها را به کار می‌گيرند. اين مسئله باعث شده است که بيشتر کسانی که در ماهشهر هستند، از اينجا بروند يا به کارهای آزاد روی بياورند.
افرادی که از شهرهای ديگر به اينجا می‌آيند، اگر رسمی باشند که امکانات بسيار خوبی دارند، ولی اگر رسمی نباشند، از محيط اينجا بسيار ناراحت هستند، چون ماهشهر اصلا مثل يک شهر نيست. بيشتر شبيه تبعيدگاه است. معضلات زيادی اينجا وجود دارد.

به نظر من، اين مسئله سياسی است که بومی‌ها را استخدام نمی‌کنند، چون نمی‌خواهند شهرهای مرزی جنوبی مانند آبادان و ماهشهر به رفاه برسند.




تحلیل ابوالحسن بنی‌صدر از «بنی‌صدری شدن» اوضاع در ایران: بازی باخت‌-‌باخت برای رهبر

این روز‌ها اصول‌گرایان حامی رهبر جمهوری اسلامی، مستقیم یا غیرمستقیم، رفتارهای اخیر محمود احمدی‌نژاد و تقابل او با آیت‌الله علی خامنه‌ای را با اولین رئیس جمهور ایران یعنی ابوالحسن بنی‌صدر با آیت‌الله خمینی مقایسه می‌کنند.
رادیوفردا درباره همین مقایسه‌ها با ابوالحسن بنی‌صدر گفت‌و‌گویی انجام داده است:‌
  • این روز‌ها عملکرد آقای احمدی‌نژاد در مقابل آقای خامنه‌ای را در ماجرای اخیر با عملکرد شما مقایسه می‌کنند. به نظر شما آیا در ماجرای اخیر، نوع رفتار آقای احمدی‌نژاد اصلا شباهتی به نوع رفتار و عملکرد شما در زمان آیت‌الله خمینی دارد؟
ابوالحسن بنی‌صدر: می‌دانید که روشی که این مقایسه‌کنندگان آموخته‌اند و به کار می‌برند، بر اساس منطق صوری است. یعنی صورت را می‌بینند و کاری به محتوا ندارند. از لحاظ صوری آقای احمدی‌نژاد در برابر آقای خامنه‌ای به لحاظ حکم حکومتی که آقای خامنه‌ای صادر کرده، ایستاده است. و او می‌گوید که این را نمی‌پذیرد. این صورت مسئله است.
اما محتوا با آن چه که به عنوان رابطه بنی‌صدر با آقای خمینی بوده، یک‌سره متفاوت است. برای این که در آن زمان آقای خمینی بنا بر قانون اساسی، ولایت مطلقه نداشت و مرتب خلاف قانون اساسی عمل می‌کرد. بر اساس‌‌ همان قانون اساسی هم یکی از وظایف و اختیارات رئیس جمهور، اجرای قانون اساسی بود.
باید آقای رئیس جمهور چه کار کند؟ نباید به رهبر بگوید که آقا شما خلاف قانون اساسی عمل می‌کنید؟ اگر بنی‌صدر این را نمی‌گفت یعنی به وظیفه خودش عمل نکرده بود.
در خردادماه سال ۶۰ آقای خمینی در ۷۵ نوبت به قانون اساسی تجاوز کرده بود. با این حال از این نظر هم یک مشابهتی وجود دارد. آن چیست؟ آن هم این است که این آقای خامنه‌ای وقتی کودتای انتخاباتی سال ۸۸ را انجام داد، و آقایان موسوی و کروبی اعتراض کردند، به آن‌ها گفت که از مجرای قانون عمل کنید.
تازه آن مجرایی که این آقا هم می‌گفت، قانون اساسی نبود. حالا خود او برخلاف قانون اساسی، حکم حکومتی صادر می‌کند. برای این که بنا بر قانون اساسی، اختیار عزل و نصب وزیران با رئیس جمهوری است و او نمی‌باید مداخله می‌کرد.
  • آقای بنی‌صدر، اتفاقا برخی معتقدند که بخشی از اختلافات اخیر بنا بر چالش بین اختیارات رهبر و رئیس جمهور است و برخی هم بر این باورند که این چالش، چیزی فرا‌تر از اختیارات رهبر و رئیس جمهور است.
هر دو این گروه حق دارند. به لحاظ این که آنهایی که این چالش‌ها را در محدوده اختیارات رئیس جمهور و رهبر می‌دانند برای این است که اولا عملا حکم حکومتی در قانون اساسی وجود ندارد و اصلا صدورش خلاف قانون اساسی است.
ثانیا این حکم حکومتی نقض قانون اساسی می‌کند. یک حکم حکومتی که صدورش مزاحمتی با قانون اساسی نداشته باشد، نیست. بلکه این حکم نقض قانون اساسی است.
از لحاظ دیگری باید گفت این چالش‌ها فرا‌تر از محدوده اختیارات این دوست. به دو جهت. یکی این که این مورد اختلاف آقای احمدی‌نژاد با آقای خامنه‌ای، برخلاف مورد اختلاف من با آقای خمینی، موردی است که این آقایان حرفی برای زدن ندارند.
آقای احمدی‌نژاد اولا تربیت‌شده خود این آقایان است. ثانیا آقای خامنه‌ای با تقلب او را رئیس جمهور کرده است. منصوب خود اوست. و این فرد منصوب بنا بر این که در موقعیت ریاست جمهوری است، یعنی سرو کارش با مردم است، بخواهی‌نخواهی در برابر آقای رهبر قرار می‌گیرد.
البته آن ولایت مطلقه، همان طور که آقای خامنه‌ای در شیراز هم به آن اشاره کرد که رژیم باید یک سر داشته باشد- حواسش این است که تنها سر رژیم باشد که این امر به ناچار تزاحم به وجود می‌آورد.
این مسئله که در مورد آقای احمدی‌نژاد هم این طور شد، نشان می‌دهد که نقص اساسی در این رژیم، مسئله اصل ولایت مطلقه است.
غیرممکن است که با وجود مسئله ولایت مطلقه، بتوان مسئله اداره کشور را سامان داد. در مورد آقای خاتمی می‌گفتند که مردم به او رای دادند و منصوب آقای خامنه‌ای نبوده است. در مورد آقای هاشمی رفسنجانی می‌گفتند که چون آقای هاشمی او را رهبر کرده، خیلی گوش به فرمانش نیست. راجع به آقای احمدی‌نژاد چه می‌گویند؟ این را که خود ایشان منصوب کرده است که؟
  • شما هم اشاره به آقای خاتمی کردید و هم اشاره به انتخابات سال ۸۸. اگر خاطرتان باشد در انتخابات سال ۸۸ و قبل از انتخابات، آقای هاشمی رفسنجانی نامه‌ای به آقای خامنه‌ای نوشتند و در آن نامه آقای هاشمی گفته بودند که قصد مقایسه دولت آقای احمدی‌نژاد با دولت آقای بنی‌صدر را ندارند، اما در عین حال از آقای خامنه‌ای خواسته بودند که مانع گرفتار شدن کشور به سرنوشت آن روزگار شوند. نظر شما در این مورد چیست؟ چون برخی هنوز معقتدند که مصداق آن نامه هاشمی در این روز‌ها به وضوح قابل دیدن است.
وقتی آن بزرگوار این نامه را نوشته بود آیا آگاه بود از این که آن دو مقام، یکی ریاست جمهوری و دیگری ولایت مطلقه، اساسا سازش‌ناپذیرند؟ و از این جهت می‌دانست که کار به این وضعیت می‌رسد؟ به نظر من این آقا زمینه را می‌دید که عینی‌تر بود. زمینه بین آن گروه‌هایی که آقای احمدی‌نژاد را به کشور تحمیل کردند. همچنین واقعیت دیگری را می‌دید که‌‌ همان جامعه ایرانی است. آن گروه‌ها، گروه‌های رانت‌خوار هستند، و با واقعیتی که جامعه ایرانی است سازگاری ندارند و با حقوق مردم ایران تضاد دارند.
در درون رژیم کار آقای رهبر را به انزوا می‌رسانند. الان شما نگاه کنید می‌بینید که بازنده اصلی این ماجرا آقای خامنه‌ای است. برای این که دست‌پرورده خودش جلویش ایستاده است. قبلا هم رفته است در قم و گفته است که کاملا نسبت به آقای احمدی‌نژاد اطمینان دارد.
افرادی نظیر آقای هاشمی رفسنجانی، روحانیون قم، محافظه‌کاران سنتی، اصلاح‌طلبان، که به این آقا می‌گفتند که خودش را قربانی آقای احمدی‌نژاد نکند، حالا خود را برحق می‌بینند. هر کس هم بشنود که قبلا این افراد این پیش‌بینی‌ها را کرده‌اند، الان حق را به جانب آن‌ها می‌دهد.
  • شما نقش مجلس زمان خودتان با مجلس فعلی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ در زمان شما مجلس، بحث کفایت سیاسی شما را مطرح کرد. آیا فکر می‌کنید که مجلس فعلی آن قدر توانایی و قدرت و اختیار دارد که بتواند بحث کفایت سیاسی آقای احمدی‌نژاد را هم مطرح کند؟ یا این که این دو مجلس از دو جنس متفاوتند؟
نه از دو جنس متفاوت نبودند. آن زمان اول انقلاب بود و آقای خمینی بنا بر آن چه که آقای هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه گفت و البته بعد‌ها هم در خاطراتش منعکس کرد، می‌گوید که ما نزد امام رفتیم و گفتیم که این که نشد، یعنی بد شد که آقای بنی‌صدر رئیس جمهور شد.
اما آقای خمینی به آن‌ها گفته بود که شما مجلس را در دست بگیرید. انتخابات آن مجلس هم با تقلبات بسیار وسیعی انجام شده بود. حتی شورای انقلاب تصویب کرد که تا وقتی که به آن تقلبات رسیدگی نشده است، مجلس نباید افتتاح شود.
آقای خمینی به زور و اجبار آن مجلس را تشکیل داد. آن مجلس هم به فرمان رهبر بود. شما اگر به کتاب «عبور از بحران» آقای هاشمی مراجعه کنید می‌بینید که ایشان تقصیر آن کودتا را هم یکسره به گردن آقای خمینی می‌اندازد. می‌گوید که امام گفت که کار بنی‌صدر را زود تمام کنید.
آن مجلس به فرمان رهبر زمانش بود. این مجلس امروز هم به فرمان است. یعنی آقای خامنه‌ای اشاره کند، آقای احمدی‌نژاد را استیضاح می‌کنند و رای به عدم کفایت او می‌دهند.
  • آقای احمدی‌نژاد الان نزدیک به ده روز است که سکوت کرده است. به اعتقاد شما اگر این سکوت همچنان ادامه پیدا کند، عاقبت این ماجرا به کجا ختم می‌شود؟
این مسئله مثل یک بن‌بست است، بن‌بستی که انفجارآمیز هم هست. برای این که به من گفتند که ایشان در دیدار با آقای خامنه‌ای، استعفایش را گذاشته است جلوی رهبر. گفته است یا این را بپذیرید یا این که آن حکم حکومتی‌تان را لغو کنید. او هم نپذیرفته است.
نتیجه این است که یا آقای احمدی‌نژاد باید سرش را بیندازد پایین و برگردد به سر کارش که به معنای این است که در دو سال باقی‌مانده ریاست جمهوری، ایشان حالت یک آلت فعل بی‌مقدار است و پشم و پیله‌اش ریخته است.
آن وقت تصدی امور کشور به طور مستقیم به آقای خامنه‌ای می‌رسد. اما اگر آقای خامنه‌ای جا بزند و بگوید که من قانع شدم و ایشان طبق قانون اساسی می‌تواند وزرا را تغییر دهد، در آن صورت «آقای ولی امر مسلمین جهان» شده است دو پول سبزی!
این وضعیتی است که آقای خامنه‌ای خودش ایجاد کرده است و هر چه که پیش بیاید، در ‌‌نهایت ایشان بازنده است.
بسیاری می‌گویند که آقای خامنه‌ای این وضعیت را ایجاد کرده است که رئیس جمهور استعفا بدهد و دفع شر کند. و او هم فرصت را مغتنم شمرده مقداری از مردم دلجویی کند و پیش از این که کار از کار بگذرد شاید بتواند وضعیت نارضایتی را جمع و جور نماید. به‌خصوص که شکست اجرای قانون یارانه‌ها هم به خوبی عیان شده است. اگر هم رئیس جمهور استعفا کند و پی کار خود برود، باز هم آقای خامنه‌ای بازنده است برای این که ایشان با آن بحران و هزینه، کودتای سال ۸۸ را ایجاد کرد، آن سرکوب‌ها و جنایت‌ها به دستور او انجام گرفت، سرانجام به اینجا ختم شد.
این بی‌کفایتی مطلق او را می‌رساند. یعنی آقای رهبر اعتراف روشن و صریحی بر بی‌کفایتی خویش می‌کند که البته واقعا آدم بی‌کفایتی هم هست.




«احمدی‌نژاد ولی فقیه تابع می‌خواهد، خامنه‌ای رئیس جمهور تابع»





گرچه آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، اختلاف با «رئیس جمهور مردمی و محبوبش» را انکار می‌کند، صندلی رئیس دولت دهم در جلسات کابینه‌اش همچنان خالی مانده و محمود احمدی‌نژاد حاضر نشده است که سکوت خود را در این زمینه بشکند.
رادیوفردا در گفت‌وگو با حسن شریعتمداری، فعال سیاسی مقیم آلمان، هدف آیت‌الله خامنه‌ای از ابقای علنی حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات، را جویا شده است:
حسن شریعتمداری: هدف نهایی آقای خامنه‌ای این است که یک احمدی‌نژاد تسلیم و بال و پر شکسته در خدمتش داشته باشد، نه احمدی‌نژادی که از ابتدای دوره دوم ریاست جمهوری، اختلافاتش را علنی کرده و سعی کرده است که خودش را به عنوان رئیس جمهوری جلوه دهد که دست‌نشانده ولی فقیه نیست.

  • منشاء این اختلافات را باید در چه چیزی جستجو کرد؟
این قصه سر درازی دارد. از بعد از جنگ بین نیروهای سپاه و امنیتی که جوان‌تر بودند بحث‌های زیادی پیش آمد که روحانیت قابلیت اداره کشور را ندارد و انقلاب را به انحراف می‌برد.
پاره‌ای از آن‌ها هم به دلایل قدرت‌طلبانه و مادی و هم به جهات دیدگاه‌های ایدئولوژیک در پی قبضه کردن قدرت برآمدند و آقای احمدی‌نژاد در حقیقت نماینده آن‌ها بود.
این گروه می‌خواستند که ولی فقیهی ضعیف در چنگال داشته باشند و آقای خامنه‌ای هم در ابتدا به خاطر همراهی آقای احمدی‌نژاد در اهداف ضدغربی‌اش، با ایشان همراهی کرد.
ولی از آن سو آقای احمدی‌نژاد یک ولی فقیه تابع می‌خواست. ولی فقیه هم در ایران فقط یک رئیس جمهور کارگزار می‌خواهد. بنابراین اختلاف اکنون به ‌‌نهایت خودش رسیده است و باید یکی از طرفین تسلیم شود.

  • با توجه به این که رهبر در ایران از دایره قدرت و اختیارات به مراتب بیشتری نسبت به رئیس جمهور برخوردار است، فکر می‌کنید که کدام یک از این دو غالب نهایی خواهد شد و این ماجرا به تسلیم کدام یک از طرفین خواهد انجامید؟
اولا آقای خامنه‌ای از نظر آقای احمدی‌نژاد از اختیارات قانونی استفاده نکرده است. تغییر وزیر بر اساس قانون اساسی از اختیارات رئیس جمهور است و ولی فقیه در این کار قانونا هیچ دخالتی نباید داشته باشد.
ایشان حتی دستور ابقاء آقای مصلحی را طبق اصل ۱۱۰ به رئیس جمهور ننوشته است، بلکه به خود وزیر نوشته است که این خود خلاف دیگری است. بنابراین پس از این ماجرا هم آقای خامنه‌ای با اختیارات خودش به جنگ آقای احمدی‌نژاد نخواهد رفت تا او را مغلوب کند.
بلکه او می‌داند که حذف آقای احمدی‌نژاد از یک سو در این مرحله منجر به ریزش بزرگی در درون نظام خواهد شد و از سوی دیگر ولی فقیه مورد اتهام قرار خواهد گرفت که تا دیروز احمدی‌نژاد را تایید می‌کرده و امروز علیه او وارد جنگ شده است.
از سوی دیگر، مشارکت مردم در برگزاری انتخابات آینده بدون وجود تیم احمدی‌نژاد بسیار کمتر خواهد شد.

  • آقای شریعتمداری، آیا در دوران آیت‌الله خمینی، او هم به عنوان رهبر، این عزل و نصب‌ها را انجام می‌داد یا این که اساسا در کار رئیس جمهور و نخست وزیر دخالتی می‌کرد؟
بله. آقای خمینی البته در مواقع عادی سعی می‌کرد که دخالت نکند، ولی هر زمانی که ضروری بود دخالت می‌کرد و «ولایت مطلقه فقیه» را ایشان عنوان کرد و به هیچ قانونی هم اکتفا نمی‌کرد.
منتها چون یک شخصیت کاریزماتیک بود، سعی می‌کرد چنین دخالت‌هایی را به وسیله سفارش‌ها و از مجرای افراد مورد اطمینانش پیش ببرد و شخصا زیاد مداخله نکند.


ترکیه: تحریم سازمان ملل آری، تحریم آمریکا خیر!


ترکیه اعلام کرد به قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران احترام می‌گذارد. کارشناسان به دویچه‌وله گفتند که در قبال تحریم‌های "یکجانبه" آمریکا و اروپا این کشور تعهدی ندارد. آیا ترکیه ایران را به غرب ترجیح می‌دهد؟

حجم مبادلات تجاری ايران و ترکيه در سال۲۰۱۰ حدود ۱۱ ميليارد دلار بود. در مقایسه با سال ۲۰۰۹ این رقم تا دو برابر افزایش داشت. حال بر اساس آمار ۳ ماهه‌ی نخست سال ۲۰۱۱ سطح مبادلات تجاری تا ۱۵ میلیارد دلار در سال پیش‌بینی می‌شود. مقام‌های دو کشورعلاقمند هستند که سقف مبادلات تجاری تا ۴ سال دیگر به ۳۰ میلیارد دلار برسد. اما گسترش مناسبات تجاری ترکیه با ایران با تحریم‌های یک‌جانبه‌ی اتحادیه اروپا و آمریکا علیه ایران مغایر است.
کارشناسانی که با دویچه‌وله صحبت کردند، گفتند که دولت ترکیه به شرکت‌های خصوصی و بانک‌ها اجازه می‌دهد "با پذیرش مسئولیت پیامدهای ناشی از تبادلات تجاری با ایران" به فعالیت‌های خود ادامه دهند. کارشناسان همچنین این را "سیاست جدید" ترکیه در قبال ایران ارزیابی می‌کنند.

هشدار آمريکا به ترکيه در مورد تحريم‌های ايران

جلال‌الدین یاوز، کارشناس مرکز تحقیقات استراتژیک بین‌المللی جلال‌الدین یاوز، از "مرکز تحقیقات استراتژیک بین‌المللی" ترکیه، (ترکسا)" می‌گوید که آمریکا بیم دارد ترکیه با ایران به صورت غیرقانونی معاملات را ادامه دهد.
 ديويد کوهن، مقام ارشد وزارت خزانه‌داری ايالات متحده به مقام‌های دولتی و بانکی ترکيه هشدارداد که با مؤسسات مالی تحريم شده‌ی ايرانی، معامله نکنند و بانک‌های بين‌المللی طرف معامله با ايران در خطر قطع ارتباط با سيستم مالی آمريکا قرار دارند.
 کارشناس "ترکسام" می‌گوید، ترکیه و آمریکا پیرامون تحریم ایران اختلاف نظر دارند اما ترکيه تعهد کرده است که از تحريم‌های بين‌المللی پيروی کند. آقای یاوز تاکید می‌کند که ترکیه هم مثل چین، روسیه و حتی برخی از کشورهای اروپایی مخالف اعمال تحریم‌های یکجانبه آمریکا و اروپا علیه ایران است.

تعطیلی "بانک ملت" در ترکیه ؟

به نظرمحمد مشتاق، کارشناس امور ایران و ترکیه، در فعالیت بانکی ایران از جمله "بانک ملت" در استانبول و آنکارا اختلال به وجود آمده است.
 مشتاق به دویچه‌وله می‌گوید: «ترکیه بر این باور است که تحریم اقتصادی نتیجه‌ای نخواهد داد و تلاش می‌کند مسائل ایران با غرب از طریق دیپلماسی حل شود. ترکیه پذیرفته است که مفاد قطعنامه‌ی ۱۹۲۹ را رعایت کند. در نتیجه بانک‌های ترکیه فعالیت‌های تجاری با ایران را قطع کردند. حتی بانک ملت ایران که در استانبول و آنکارا شعبه دارند نیز عملا کارهای تجاری خود را تعطیل کرده‌اند».

بازی‌های تجاری اروپا و آمریکا با ایران

محمد مشتاق در ادامه اشاره می‌کند که دولت‌های اروپایی و آمریکا هم از طریق "شرکت‌های سوم و چهارم" معاملات تجاری خود را با ایران ادامه می‌دهند.
 وی در این رابطه تاکید می‌کند: «ایران نیازهای خود را تنها از طریق ترکیه برآورده نمی‌کند و از طریق شرکت‌های سوم و چهارم نیز این نیازها برآورده می‌شوند و اینها فقط "بازی‌های تجاری" است».
 به نظر این کارشناس آن بانک‌های ترکیه که سهام آن دست خارجیان از جمله لبنانی‌ها، بلژیکی‌ها و یا انگلیسی‌هاست، سپرده‌های بانکی ایرانیان را قبول نمی‌کنند. اما بانک‌های خود ترکیه سپرده‌های آن عده از ایرانیانی که اقامت ترکیه را دارند، می‌پذیرند و ایرانیان سهم عمده‌ای در سپرده‌های بانکی ترکیه دارند. علاوه بر این تعداد شرکت‌هایی که توسط ایرانیان در ترکیه افتتاح شدند نیز در ماه‌های اخیربیشتر شده است.

مسافرت دو میلیون ایرانی به ترکیه

بر اساس آمار اتاق بازرگانی استانبول، ایران بیشترین شرکت‌های کاری را در این شهر دایر کرده است. در سال ۲۰۱۰ حدود یک چهارم از شرکت‌های تاسیس شده خارجی در ترکیه شرکت‌های ایرانی بود‌‌ه‌اند و ایران اینک به لحاظ تعداد شرکت‌های تاسیس شده در ترکیه، مقام نخست را دارد.
 فرزین توکلیان، دبیرمحلی دفتر وزارتخانه‌ی فرهنگ و توریسم ترکیه در تهران، در گفتگویی با دویچه وله می‌گوید: «ایرانیان برای سفر به ترکیه نیازی به دریافت ویزا ندارند و تعداد مسافرین ایرانی به ترکیه امسال به ۲ میلیون نفر خواهد رسید».
 کارشناسان صنعت جهانگردی پیش‌بینی می‌کنند که تعداد گردشگران ایرانی پس از توریست‌های آلمانی امسال در رده دوم در ترکیه قرار بگیرد.

"ترکیه زیر بار فشار آمریکا نخواهد رفت"

همزمان با گسترش مبادلات تجاری ترکیه با ایران، فشار غرب به ترکیه نیز از افزایش می‌یابد. محمد مشتاق به دویچه وله در این رابطه می‌گوید: «ترکیه کشور همسایه و دوست ایران است و همسایه‌ها در مواقع ضروری به همدیگر کمک می‌کنند. من معتقدم که ایران و ترکیه مناسبات خودشان را باید ادامه دهند و آمریکا هم از آن سوی اقیانوس حق دخالت در این امور را ندارد. من تاکید می‌کنم که ترکیه جز موارد حساس از جمله ادامه‌ی فعالیت‌های هسته‌ای و تسلیحاتی که همه دنیا به آن حساس هستند، بایستی به مبادلات تجارتی خود با ایران ادامه دهد».
عارف کسگین می‌گوید، در سیاست ترکیه در قبال ایران چرخش جدیدی بوجود آمده است"مسئولیت معامله با ایران با خود شرکت‌هاست"

به عقید‌ه‌ی عارف کسگین، تحلیل‌گر و مدیر بخش خاورمیانه "مرکز استراتژیک در آنکارا" ترکیه تحریم‌هایی را که سازمان ملل اعمال کرده رعایت می‌کند. اما به قول این کارشناس هم این کشور تمایلی به اجرای تحریم‌های اتحادیه اروپا و آمریکا علیه ایران را ندارد.
 در ادامه‌ی فشارها از سوی غرب و اروپا، مدتی است که ترکیه عقب‌نشینی کرده و در این رابطه سیاست جدیدی اتخاذ کرده است. او می‌افزاید: «ترکیه ارتباط تجاری و بازرگانی و اقتصادی را محول کرده به خود شرکت‌های ترکیه. این یک موضع‌گیری جدیدی‌ست از طرف ترکیه. به شرکتهایی که می‌خواهند در ایران سرمایه‌گذاری کنند تمامی موارد مربوط به تحریم‌ها توضیح داده می‌شود که فعالیت و سرمایه‌گذاری آنها در ایران می‌تواند بر فعالیت‌های اقتصادی آنها در ارتباط با آمریکا و اروپا تاثیر بگذارد. ترکیه از چندی پیش مسئولیت مستقیم سیاسی آن را دیگر نمی‌پذیرد».

خروج شرکت‌های ترکیه از ایران

اما سرمایه‌گذاری شرکت‌های ترکیه در ایران به نظر آقای کسگین با مشکلاتی روبرو شده است و تا کنون به خروج برخی شرکت‌ها از جمله "اولکر"، "تپه هولدینگ" "ترک سل" و "توپراژ" انجامیده. وی  نتیجه می‌گیرد که این مسائل در سرمایه‌گذاری و تبادلات تجاری این کشور با ایران تاثیرات منفی گذاشته است.
آقای کسگین درباره‌ی فعالیت‌های بانکی ایران و ترکیه هم چنین توضیح می‌دهد: «پس از اعمال تحریم‌ها در فعالیت‌های بانکی ایران در اروپا و دوبی، اختلالاتی به وجود آمد و ایران اکنون قصد دارد این فعالیت‌ها را از طریق ترکیه انجام دهد. ترکیه هم تمایل دارد سرمایه‌های ایران را جذب ترکیه بکند».
ترکیه به نظر این کارشناس حتی قصد دارد جایگزین دوبی بشود. وی اصافه می‌کند: «ترکیه در رابطه با فعالیت‌های بانکی ایران هیچگونه محدودیتی ایجاد نکرده است. اما بانک‌های ترکیه مثل "آک بانک" و یا "فیکراتی" قصد ندارند ارتباط خود را با سیستم بانکی اروپا و آمریکا قطع کنند. به همین خاطر است که بانک‌های ترکیه بسیار با احتیاط عمل می‌کنند».

"ترکیه آمریکا را به ایران ترجیح می‌دهد"

به نظر کارشناسان ترک از جمله عارف کسگین ازمرکز استراتژیک در آنکارا، افزایش مبادلات تجاری ترکیه با ایران به معنای مقابله با غرب نیست. در این رابطه ترکیه سیاستی عملگرایانه دارد و اگر ضرر و زیانی در این رابطه ببیند، عقب‌نشینی خواهد کرد.
به نظر آقای کسگین ترکیه نمی‌خواهد آمریکا و اروپا را از دست بدهد. اگراین کشور در مقابل یک انتخاب بین همسایه‌اش ایران و متحدش آمریکا قرار بگیرد، حتما آمریکا را ترجیح خواهد داد. کسگین اما تاکید می‌کند که ترکیه فعلا در مقابل چنین انتخابی قرارنگرفته است.
فراز و نشیب‌های‌های مناسبات اقتصادی و سیاسی ترکیه با ایران به فشاری‌های آمریکا و اتحادیه اروپا وهمچنین به سودهای اقتصادی شرکت‌ها و بانک‌های این کشور در ایران بستگی داشته است. در عین حال کارشناسانی که با دویچه وله صحبت کردند بر این باورند که  نهایتا ترکیه مجبور خواهد شد تعامل با غرب را بپذیرد و جانب متحدین خود در ناتو و اتحادیه اروپا را بگیرد.

طاهر شیرمحمدی
تحریریه: علی امینی




سایه سرکوب بر اعتراض‌های کارگری • مصاحبه



هفت تشکل‌کارگری ایران در بیانیه‌ مشترکی به مناسبت روز کارگر، از شرایط اقتصادی کشور و از شدیدترین تهاجم‌‌ها به زندگی و معیشت و حقوق خود نوشته‌اند. آنها کارگران را به طرح متحدانه و سراسری خواست‌های خود نیز فراخوانده‌اند.


 محسن حکیمی، فعال کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری، در گفتگو با دویچه‌وله، ضمن تاکید بر فشارهای امنیتی موجود در ایران،  به واقعیت‌هایی اشاره می‌کند که جنبش کارگری ایران را با ضعف، پراکندگی و ناهماهنگی روبرو کرده و دست کارفرمایان را برای سرکوب و فشار بیشتر بر مزدبگیران باز می‌گذارند.



دویچه وله: ما در آستانه اول ماه مه قرار داریم. با توجه به اتفاقات روی‌داده در دو سال گذشته و سرکوب شدید، آگاهی طبقاتی و صنفی نزد طبقه کارگر چگونه است؟



محسن حکیمی: به طور کلی و به دلیل این‌که از نظر تاریخی طبقه کارگر ایران همیشه در یک فضای اختناق و خفقان زندگی کرده و مجال آن را نداشته که به آگاهی طبقاتی واقعی دست پیدا کند، این آمادگی و آگاهی قابل توجه نیست.


محسن حکیمی
در دهه بیست و آغاز دهه سی و زمان انقلاب، برای مدتی، فضای نیم‌بندی برای رشد این آگاهی ایجاد شده بود، اما ما صرفنظر از این دوران، شرایطی نداشته‌ایم که کارگران ایرانی نگاه خود را ارتقا دهند.


پس از انتخابات نیز فضا خیلی تنگ شده و طبیعی است که کارگران در این اوضاع مجالی برای رشد نداشته باشند. شرایط فعلی، ادامه همان شرایط قبلی است، مضاف بر آن که فضای خفقان تشدید شده است.



اما ما شاهد تجمع و تظاهرات کارگران علیه قراردادهای تبعیض‌آمیز، تعدیل یا اخراج و حقوق معوقه خود نیز هستیم. آیا معنای این حرکت‌ها، خودآگاهی کارگران و سازماندهی یا مدیریت اعتراض‌‌ها نیست؟



ببینید، وقتی کارگری برای ۱۲ ماه یا ۱۶ ماه حقوق نگرفته، طبعا از سر ناچاری اعتراض می‌کند، اما این واکنش‌ها خودجوش هستند و سازمان‌یافته نیستند. درست است که کارگران پس از اخراج یا حقوق معوقه جلوی استانداری، دفتر رییس جمهور یا اداره کار می‌روند‌، اما معمولا دست‌شان به جایی بند نمی‌شود. ما تنها موارد اندکی را دیده‌ایم که کارگر توانسته حقوق خود را بگیرد.


می‌خواهم بگویم که وجود این اعتراض‌ها، نافی این نیست که فضا، فضای سرکوب و اختناق است. مشکلات، جان کارگر را به لب می‌رسانند و او می‌داند که در این تجمع می‌تواند باتوم بخورد، دستگیر شود و هزینه‌هایی به خانواده‌اش تحمیل شود. اما ناچار است.


کارفرما اعم از دولتی یا خصوصی، معمولا کارگر معترض را دست به سر می‌کند. کارگر بیکار یا دارای حقوق معوقه می‌رود از راه‌هایی مانند مسافرکشی یا دست‌فروشی امرار معاش می‌کند تا نوبت بعد که از فشار مالی به ستوه بیاید و دوباره برود اعتراض کند. این سیکل پیوسته تکرار می‌شود.



به‌هر حال در خبرها از اعتراض‌های موفق هم چیزهایی می‌خوانیم و می‌شنویم، مانند پتروشیمی ماهشهر...



من هم اعتراض‌ها را منفی نمی‌بینم. اما توجه داشته باشید که تجمع چند هزار نفره کارگران پتروشیمی ماهشهر و خواباندن کار توسط آنها به مدت ده روز، فعلا با قول و قرارهمراه شده است.

 تاکید می‌کنم قول و قرار، زیرا هنوز دستاورد قطعی ندارد. می‌دانید که خواست معترضان این بود که استخدام رسمی شوند و مدیر عامل پتروشیمی به آنها قول داده که این خواست را سه‌ماهه عملی کند.

 حتی اگر فرض بگیریم که این وعده متحقق شود، این را نمی‌توان در قیاس با گستردگی اعتراض‌های کارگری، عمومیت داد و گفت که مقاومت‌ها به نتیجه رسیده‌اند. به‌نظر من تا زمانی‌که اعتراض‌های کارگری به صورت پراکنده و سازمان‌نیافته بروز می‌کند، وضع چنین خواهد بود. این ضعفی است که کارفرما از آن بهره می‌برد.



در حاشیه بحث اخراج، برخی فعالان کارگری و پژوهشگران حوزه‌های کارگری می‌گویند که تکنولوژی عقب‌مانده نیست که  دلیل بسته شدن کارخانه‌ها  و اخراج و تعدیل در ایران است، بلکه این از ذات سرمایه‌داری ناشی می‌شود.



من هم چنین فکر می‌کنم. پدیده بیکاری در ذات سرمایه‌داری نهفته و این در مورد ایران نیست. شما در کشورهای پیشرفته سرمایه‌داری هم این را می‌بینید. منتها اینجا ابعاد وسیع‌تر و لجام گسیخته‌تری دارد که کمترین حقوقی به کارگر تعلق نمی‌گیرد. در حالی‌که در کشورهای پیشرفته دستکم حقوق بیکاری تا مدتی هست.

 حتی اگر تکنولوژی ۵۰ سال پیش را که در بسیاری کارخانه‌های ایران هست، ارتقاء دهیم، باز هم ذات سرمایه‌داری اهمیتی به این نمی‌دهد که ارزش افزوده خود را از کار انسان بگیرد یا از ماشین. در نتیجه بحث اخراج و کم کردن کارگران به جای خود باقی می‌ماند.


در کشورهای پیشرفته‌تر به راحتی نمی‌توانند کارگران را به برهوت بیکاری پرتاب کنند، اما در ایران چنین نیست. خیلی کارفرماها اگر بحث ماشین هم نباشد، نیروی کار ارزان‌ را جایگزین کارگرانی می‌کنند که حقوق بیشتری می‌گیرند.


اوضاع در ایران سال به سال دارد بدتر می‌شود. در مرداد سال گذشته جرح و تعدیلی در همین قانون کار دست وپا شکسته جمهوری اسلامی دادند که از قبل هم بدتر شد.



در مورد تحریم و بحران مالی جهانی چه می‌گویید؟ برخی کارخانه‌های متوسط به بالا هم دارند به دلیل تحریم‌ها بسته می‌شوند و ناچارا کارگران خود را مرخص می‌کنند...



البته تحریم تاثیر روی اقتصاد ایران دارد، اما قدرت اقتصادی و سیاسی، حاشیه امنیتی هم برای دولت ایجاد کرده است. یک کارخانه کوچک آسیب پذیرتر از "ساپیا" یا "ایران خودرو"ست و طبیعی است که خود دولت کمتر از همه سرمایه‌داران دیگر آسیب می‌بیند. دولت در بحث تحریم دارد فشارها را به دوش قشرهای ضعیف‌تر می‌اندازد و نیازهای خود را از جنگلی که در سطح دنیا وجود دارد، تامین می‌کند. 



یعنی دولت هیچ باکی از هزینه پیوستن کارگران به خیل ناراضی‌ها و معترضین اجتماعی و سیاسی ندارد ؟



نه. مگر دولت با هزینه‌های مشابه و با اعتراضات مردم چگونه برخورد کرده است؟ راحت به همه اعتراض‌ها مارک می‌زنند. فضا، فضایی نیست که کسی بتواند اعتراض خود را مدنی و سازمان‌یافته بیان کند و در نتیجه معترضان ناچارا به فضای اختناق سوق داده می‌شوند.

 البته ممکن است درکوتاه مدت این حالت ادامه یابد و دولت موفق شود، اما بعید به نظر میرسد که در بلندمدت بتواند اعتراض‌ها را سرکوب کند.



بسیاری در رابطه با بحث یارانه‌ها می‌گویند که اولین اعتراض‌ها از خانواده‌های کارگری برخواهد خواست.



اولا من بگویم که هر فشار اقتصادی لزوما به اعتراض منجر نمی‌شود و این قاعده و قانون ندارد. در عین حال، موارد اعتراض کارگران ایرانی بر اثر فشار اقتصادی، عموما به دلیل سازمان‌نیافتگی و پراکندگی به نتیجه لازم نرسیده‌اند.



مثالی بزنم: موضوع کشته شدن چند کارگر ایران خودرو در ماه بهمن بر اثر تصادف کامیون را همه به یاد دارند. اعتراضی جدی شد و کارگران ایران خودرو جسد همکاران خود را روی دوش گرفتند، شعار دادند و اعتصاب کردند. دو شیفت کارخانه تعطیل شد و مدیر عامل هم خیلی خاضعانه تمام خواست‌های کارگران را پذیرفت و قول داد که همه تقاضای آنها را برآورده کند.


اما این اعتراض به سرعت فروکش کرد و ما دیگر خبری  از ایران خودرو نشنیدیم. پس از عید که سنت است مدیرعامل‌ها با کارگران در سالن بزرگ کارخانه دیدار می‌کنند، هیچیک از مطالبات کارگران که با آن شدت اعلام شد، پیگیری نشد.

 این عدم انسجام و پیگیری را می‌توان مانند تبی دانست که زود عرق می‌کند. این پدیده را در جنبش کارگری ایران زیاد می‌بینیم.



علت چیست و به‌نظر شما چه باید کرد؟



علت‌اش عدم تشکل و عدم سنت سازمان‌یافتگی است. ما به جز مقاطع محدود چند ساله، سنت مبارزه متشکل کارگری نداریم. ما همواره با اختناق و سرکوب روبرو بوده‌ایم که کارگران بدون ارتباط با کارخانه‌های دیگر، اعتراضی کرده و بعد خاموش شده‌اند.


با وجودی ‌که الان مشکلات کارگری در ایران همه‌گیر شده‌اند، ما هماهنگی میان کارگران نمی‌بینیم. مشکل بیکاری هم در تهران هست هم در مازندران و هم در اراک، اما واکنش مشترک دیده نمی‌شود.


نکته دیگر، گرایشاتی در جنبش کارگری هست که مبارزه را یا فرقه‌ای می‌کند یا رفرمیستی. این‌ها هم دست به دست داده‌اند و شرایط کنونی را پیش آورده‌اند



دلیل عدم اعتراض به حداقل دستمزد هم همین بود؟



بله. در حالی‌که در سال‌های اخیر میانگین ۲۰ درصد به حقوق‌ها افزوده می‌شد، این نه درصد اضافه دستمزد یک دهن کجی واقعی به کارگران بود. جنبش کارگری با پراکندگی روبروست و حاکمیت هم دارد از این ضعف بهره‌برداری می‌کند.



فکر می‌کنید اول ماه مه امسال مراسمی از سوی کارگران و فعالان کارگری مستقل برگزار شود؟



نه، فکر نمی‌کنم. امسال شاهد حضور کارگران در خیابان‌ها نخواهیم بود. فعالان کارگری البته در تدارک قطعنامه‌های مشترک هستند. آنها که در ایران هستند و از نزدیک دست بر مسائل دارند، درک‌شان این نیست که برای حضور کارگران در سطح جامعه، فراخوان بدهند.



مهیندخت مصباح

تحریریه: کیواندخت قهاری




بازی باخت – باخت محمود احمدی‌نژاد و «بحرانی که عمیق‌تر می‌شود»

منتقدان اصولگرای احمدی‌نژاد، اسفندیار رحیم‌مشایی را از دلایل اختلاف بین او و آیت‌الله خامنه‌ای می‌دانند

به گفته سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، علت عدم توانایی محمود احمدی‌نژاد برای ایستادگی در برابر حکم حکومتی، پشتوانه مردمی نداشتن دولت اوست. علی مزروعی معتقد است، احمدی‌نژاد دو راه پیش‌رو دارد که در هر دو حالت بازنده است.

بشنوید: گفت‌و‌گو با علی مزروعی درباره آخرین بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی 

به تازگی سازمان "مجاهدین انقلاب اسلامی" با انتشار بیانیه‌ای نسبت به بازتاب گسترده خبر عزل و ابقای حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات ایران، واکنش نشان داده است. در ابتدای بیانیه این سازمان که ۹ اردیبهشت ۱۳۹۰ منتشر شده، آمده است: «اگر چه تغییر پی در پی وزیران و مدیران اجرایی کشور در دولت نهم و پس از آن به یک امر معمول تبدیل شده، اما ماجرای وزیر اطلاعات با موارد مشابه گذشته تفاوتی اساسی دارد.»
از دید سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، آن‌چه در جریان برکناری حیدر مصلحی و ابقای مجدد او توسط آیت‌الله خامنه‌ای کمترین توجهات را به خود جلب کرده، «نقض آشکار قانون اساسی و استقلال قوه مجریه و مقننه است».
اگر ابقای مجدد وزیر اطلاعات ایران با حکم حکومتی آیت‌الله خامنه‌ای غیرقانونی است، پس در "نظام ولایت فقیه"، اختیارات "ولی‌فقیه" چیست؟ علی مزروعی، سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شاخه خارج از کشور، در گفت‌و‌گو با دویچه وله به «دو قرائت از قانون اساسی» اشاره کرده و پاسخ می‌دهد: «یک قرائت را محافظه‏کاران گذشته و اصول‏گرایان فعلی دارند. این طیف تفسیر می‌کنند، قانون اساسی در ولایت فقیه خلاصه می‏شود و ولایت فقیه حاکم بر قانون است و نقشی فراقانونی دارد و همه هم باید از فرامین او اطاعت کنند. اما تفسیری هم اصلاح‏طلبان دارند و آن این‏که در قانون اساسی به مثابه‏ی میثاق ملی، وظایف و نقش همه‏ی نهادهای موجود تعریف شده، بنابراین ولایت فقیه هم باید مقید به وظایف و اختیاراتی باشد که در قانون اساسی وجود دارد.»
به گفته علی مزروعی، اوج چالش بین این «دو قرائت از قانون اساسی» در دوره دولت اصلاحات بروز و ظهور یافت. سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی معتقد است، آن‌چه امروز درباره علنی شدن اختلافات میان محمود احمدی‌نژاد و آیت‌الله خامنه‌ای اتفاق افتاده، «برگشتن توپ به زمین اقتدارگرایان با حذف اصلاح‌طلبان از عرصه قدرت است». علی مزروعی ادامه می‌دهد: «از یک سو رییس دولت می‏خواهد با استفاده از قانون اساسی کار خود را توجیه کند، ولی در مقابل، دیگران که پیش‏تر جزو حامیان رییس دولت بوده‏اند، می‏گویند ولایت فقیه هر حکمی داد، حتی اگر حکم بازگشت یک وزیر باشد، باید از آن اطاعت کرد و رییس جمهور حق مخالفت با آن را ندارد.»
علی مزروعی، سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شاخه خارج از کشوردر بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، درباره علت ناتوانی محمود احمدی‌نژاد برای دفاع از حقوق قانونی خود در مورد برکناری وزیر اطلاعات آمده است: «دولتی که خود محصول نقض قانون اساسی، تقلب، دستبرد به رأی ملت و نیز عامل نقض مکرر قانون اساسی است، طبیعتا نه توان دفاع از اختیارات قانونی خود را دارد و نه عزم و اراده‌ای برای عمل به سوگند خود در پاسداری از قانون اساسی.»
پس چرا اصلاح‌طلبان در برابر حکم حکومتی مقاومت نکردند؟
به گفته سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، «نه دولتی که با یک کدوتا بر سر کار آمده و نه مجلسی که در سایه یک انتخابات فرمایشی شکل گرفته» توان استفاده از اختیارات قانونی خود را ندارند. رجبعلی مزروعی می‌گوید: «آن‏چه امروز اتفاق افتاده، ناشی از سوءبرداشتی است که رییس دولت دارد و فکر می‏کند این اختیارات را دارد. در حالی‏که او در سایه‏ی انتخاباتی به این مقام رسیده که آن انتخابات محل مناقشه و جدل بسیار بوده و از نظر جنبش سبز حاصل یک تقلب بوده است.»
اگر بر اساس آن‌چه از بیانیه اخیر سازمان مجاهدین برمی‌آید، علت ناتوانی محمود احمدی‌نژاد برای ایستادگی در برابر خواست غیرقانونی آیت‌الله خامنه‌ای نداشتن پشتوانه مردمی دولت اوست، چرا در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی و مجلس ششم، اصلاح‌طلبان در برابر فشارها و اراده "ولایت فقیه" و حکم حکومتی مقاومت نکردند؟
علی مزروعی که در مجلس ششم نماینده مجلس بوده است پاسخ می‌دهد: «آن دوره در رابطه با دولت اصلاحات، هیچ‏وقت چنین اتفاقی نیافتاد. در ماجرای قتل‌های زنجیره‏ای آقای خاتمی وزیر اطلاعات را عوض کرد. تنها در ارتباط با مجلس می‌توان گفت یک مورد پیش آمد که آن لایحه‏ی مطبوعات بود. در مجلس ششم کاری کردیم که آن حکم که بعدا عنوان "حکم حکومتی" روی آن گذاشتند، در مجلس خوانده شد.همین مسئله باعث شد دیگر چنین اتفاقی در دوره‏ی مجلس ششم نیفتد. هیچ‏وقت شاهد نبودیم چنین حکم‏هایی داده شود یا جلوی کار مجلس گرفته شد. البته دعوا و مناقشه‏ای که بین اصلاح‏طلبان و مخالفان اصلاح‏طلبی در آن دوره جریان داشت، حول و حوش همین مسائل بود، منتها به شکلی که امروز علنی شده و بین خود حاکمیت ساری و جاری است، نبود.»
بازی باخت - باخت
در بیانیه اخیر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی همچنین آمده است: «با استعفای مصلحی و پذیرش آن از سوی احمدی‌نژاد، مصلحی دیگر قانونا وزیر نیست و در صورت اصرار بر ادامه ریاست وی در وزارت اطلاعات، به موجب قانون اساسی باید جهت اخذ رای اعتماد به مجلس معرفی شود.»

به گفته آقای مزروعی، در شرایطی که «هر کدام از باندهای درون حاکمیت ایران برای کسب قدرت در مجلس و دولت آینده ایران خیز برداشته‌اند، طبیعی است که باند احمدی‏نژاد برای تصرف وزارت اطلاعات و وزارت کشور که نقش تعیین‏کننده‏ای در انتخابات آینده دارند تلاش کند». 
با عدم حضور محمود احمدی‏نژاد در جلسات هیات دولت و گمانه‌زنی در مورد «عدم تمکین او از حکم حکومتی»، چه اتفاقاتی ممکن است در روزهای رخ دهد؟ علی مزروعی، سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، درباره پیش‌بینی خود می‌گوید: «آقای احمدی‏نژاد دو راه بیشتر ندارد. یا این‏که کوتاه بیاید و به عنوان یک رییس دولت بسیار ضعیف، دو سال باقی‌مانده را ادامه بدهد. یا این‏که کوتاه نیاید و حذف شود. هر دوی این سناریوها، نشان‏دهنده‏ی بحرانی است که در حاکمیت موجود وجود دارد. این بحران هم به کل وضعیتی که پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم به‏وجود آمده است، برمی‌گردد. محمود احمدی‏نژاد هرکدام از این دو راه را انتخاب کند، باز این بحران عمیق‏تر خواهد شد. راه‏حل بازگشت به همان خواسته‏ای است که جنبش سبز و مردم دارند و آن این‏که نظام در خود یک بازنگری کند و انتخابات آزاد را به عنوان راه‏حل عبور از این بحران بپذیرد.»
حسین کرمانی
تحریریه: کیواندخت قهاری




طرح کنترل مرزهای داخلی اتحادیه اروپا

دولت ایتالیا با صدور اجازه اقامت موقت برای مهاجران غیرقانونی شمال آفریقا، امکان سفر در اتحادیه اروپا را برای شماری از این افراد فراهم کرده است. این اقدام موجب تهیه طرحی پیشنهادی برای اصلاح پیمان شنگن شده است.

موج مهاجرانی که بصورت غیرقانونی از کشورهای شمال آفریقا راهی اتحادیه اروپا شده‌اند، نگرانی کشورهای عضو این اتحادیه را  برانگیخته است. روزنامه آلمانی "زوددویچه"، شماره شنبه (۱۰ اردیبهشت / ۳۰ آوریل) گزارشی منتشر کرده است که خبر از تدوین طرح تاز‌ه‌ای برای کنترل مرزهای داخلی اتحادیه اروپا می‌دهد. این گزارش به پیش‌نویس طرحی اشاره می‌کند که از قرار معلوم، پنج‌شنبه هفته جاری بصورت پیشنهاد برای اصلاح  پیمان شنگن ارائه خواهد شد.
پیشنهاد اصلاح پیمان شنگن
پیشنهاد اصلاح  پیمان شنگن شامل بند تازه‌ای است که امکان کنترل مرزهای داخلی را برای کشورهای عضو اتحادیه اروپا فراهم می‌کند. به گزارش خبرگزاری آلمان، این بند تازه برای زمانی در نظر گرفته شده که «برخی از اعضای اتحادیه اروپا در انجام وظیفه خود برای ‎حفظ امنیت مرزهای خارجی اتحادیه کوتاهی کنند یا مرزهای خارجی به دلیل حوادثی پیش‌بینی نشده به خطر افتد».
مهاجران غیرقانونی در مسیر جزایر ایتالیادر توجیه این طرح آماده است که «حفاظت موثر و قابل اطمینان مرزهای خارجی برای اتحادیه اروپا امری ضروری است. این اتحادیه بایستی در موقعیتی باشد که بتواند مانع ورود افراد بدون مجوز شود و حفظ امنیت اتحادیه را تضمین کند». بر اساس طرحی که برای اصلاح پیمان شنگن پیشنهاد خواهد شد، کنترل مرزهای داخلی اقدامی در جهت حفظ امنیت کشورهای عضو در شرایط حساس در نظر گرفته شده که شامل زمان محدودی است. این زمان اما در صورت نیاز تمدید خواهد شد و تا هنگام ثبات مرزهای خارجی معتبر خواهد بود.
افزون بر آن، بودجه و اختیارات سازمان کنترل مرزهای خارجی اتحادیه بایستی افزایش یابد. نکته دیگری که در این طرح به آن اشاره شده‌، بهبود تبادل اطلاعات میان کشورهای عضو پیمان شنگن است تا امکان دسترسی به اطلاعات مهاجران غیرقانونی برای تمامی اعضا فراهم شود.
پناهندگی در یکی از کشورهای اتحادیه اروپا
از جمله ‌انگیز‌ه‌‌های تهیه چنین طرحی، برخورد دولت ایتالیا با موج مهاجرانی است که بصورت غیرقانونی خود را از شمال آفریقا به جزایر جنوبی این کشور در دریای مدیترانه رساندند. دولت ایتالیا با صدور اجازه اقامت موقت، امکان سفر در اتحادیه اروپا را برای شماری از این افراد فراهم کرده است. این مهاجران اکنون امیدوارند که در یکی از کشورهای اتحادیه اروپا به عنوان پناهنده پذیرفته شوند. از آنجا که زبان فرانسه از زبان‌های رایج کشورهای شمال آفریقاست، کشور فرانسه هدف نخست بسیاری از مهاجرانی است که اقامت موقت دریافت کرده‌اند.
در حالیکه شماری از اعضای اتحادیه اروپا به طرح کنترل مرزهای داخلی خود با دیده تردید می‌نگرند، نهادهای مدافع حقوق بشر می‌گویند که اتحادیه اروپا موظف است به مهاجران غیرقانونی که به دلیل ناآرامی‌های اخیر کشورهایشان را ترک کرده‌اند، پناهندگی دهد. این نهادها پیشنهاد تقسیم مهاجران غیرقانونی در تمامی کشورهای اتحادیه اروپا را مطرح کرده‌اند.



طالبان در تدارک حملات تازه در افغانستان

ستیزه‌جویان طالبان در افغانستان

نیروهای طالبان در تدارک حملات تازه‌ای به دولت و تاسیسات نظامی افغانستان هستند. هدف حملات بهاری آنان، از جمله میدان‌هایی با جمعیت زیاد، پایگاه‌ها و کاروان‌های نظامی و موسسات دولتی اعلام شده است.

طالبان با پایان فصل سرما و آغاز بهار، می‌خواهند حملات خود را علیه دولت افغانستان و نیروهای بین‌المللی حافظ صلح در این کشور گسترش دهند. در اعلامیه‌ای که اخیرا از سوی آنان منتشر شده آمده که در حملات آغاز سال نو طالبان در افغانستان، افزون بر نیروهای نظامی دولتی و نیروهای ناتو، روسای شرکت‌هایی که برای ناتو در افغانستان کار می‌کنند نیز هدف قرار خواهند گرفت.
عملیات مشترک با گروه حقانی
روز جمعه (۲۹ مه/۹ اردیبهشت) مقام‌های بلندپایه‌ی نظامی ناتو و دیپلمات‌های غربی نسبت به یک‌سری حملات تازه‌ی طالبان در افغانستان هشدار دادند. به گفته‌ی آنان، این حملات می‌توانند از روز یکشنبه (اول مه) آغاز شوند.
به گفته‌ی محافل ناتو، طالبان قصد دارند با کمک «گروه حقانی»، به یک‌سری عملیات مشترک در سراسر افغانستان دست بزنند، تا قدرت خود را نمایش دهند. گروه حقانی تحت فرماندهی جلال‌الدین حقانی، شبکه‌ای تروریستی است که با طالبان همکاری دارد.
این گروه سال‌ها پیش از تشکیلات «حزب اسلامی» به رهبری گلبدین حکمت‌یار انشعاب کرده و بعدها به شبکه‌ی تروریستی القاعده نزدیک شده است. گروه حقانی، مسئول یک‌سری حملات خونین به نیروهای دولتی افغانستان شناخته می‌شود.
سروان جان دوریان، یکی از سخنگویان ناتو در افغانستان گفت، نقشه‌های طالبان برای حملات تازه، از یک استراتژی تبلیغاتی پیروی می‌کند و طالبان می‌خواهند پس از ناکامی‌هایی که اخیرا متحمل شده‌اند، اهمیت خود را بار دیگر به اثبات برسانند.
تغییر تاکتیک طالبان
شماری از نیروهای طالبان در حال تحویل سلاح‌های خوددر هفته‌های گذشته، شمار مواردی افزایش یافته که در آن‌ها، نیروهای طالبان به صورت سوء‌قصدکننده در اونیفرم سربازان افغانی، به وابستگان نیروهای ناتو در افغانستان حمله کرده و آنان را کشته‌اند. برای نمونه، روز چهارشنبه (۲۷ آوریل)، در فرودگاه کابل، ۹ شهروند آمریکایی کشته شدند که ۸ تن از آنان سرباز بودند.
در ماه فوریه نیز سه سرباز آلمانی در یک پست دیده‌بانی در حومه‌ی قندوز، با گلوله‌های یک سرباز افغانی کشته شدند. در سال گذشته، خشونت در هندوکش پس از سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱ به اوج تازه‌ای رسید.
یوزف بلوتس، سخنگوی نیروهای بین‌المللی حافظ صلح در افغانستان (ایساف)، در گفت‌وگویی با کانال اول تلویزیونی آلمان گفت که نیروهای طالبان تاکتیک خود را تغییر داده‌اند. وی افزود که آنان تلاش می‌کنند نیروهای نفوذی خود را به درون نیروهای امنیتی افغانستان بفرستند و با کمک آنان به اقدامات خونین دست بزنند.
بلوتس همزمان گفت که با این همه، شمار نیروهای نفوذی طالبان در میان نیروهای امنیتی افغانستان رو به کاهش است. وی تاکید کرد که طالبان در ولایت قندوز واقع در شمال افغانستان، ناچار به عقب‌نشینی شده‌اند.
در حال حاضر بیش از ۱۴۰ هزار سرباز خارجی تحت فرماندهی ناتو در افغانستان مستقر هستند. آلمان نیز با ۵۰۰۰ سرباز در افغانستان حضور نظامی دارد. نیروهای بنیادگرای طالبان در سال ۲۰۰۱ با مداخله‌ی نظامی نیروهای بین‌المللی در هندوکش، از قدرت رانده شدند.



پلیس آلمان یک هسته القاعده را متلاشی کرد

پلیس دوسلدورف در حال ورود به مسکن یکی از مظنونان به عضویت در القاعده

دادستان کل آلمان برای ۳ نفر مظنون به عضویت در شبکه تروریستی القاعده، تدارک عملیات تروریستی و بمب‌گذاری قرار بازداشت صادر کرد. دو مراکشی و یک ایرانی‌تبار ۱۹ ساله جزو بازداشت‌شدگان هستند.


روز جمعه (۲۹ آوریل/ ۹ اردیبهشت) پلیس آلمان در عملیاتی هماهنگ سه نفر را در شهرهای دوسلدورف، بوخوم و اسن به ظن عضویت در شبکه تروریستی القاعده، تدارک برای عملیات تروریستی و بمب‌گذاری بازداشت کرد.

به گفته راینر گریس‌باوم، معاون دادستان کل آلمان، این افراد در حال تدارک برای بمب‌گذاری در مناطق شلوغ و پر رفت و آمد بوده‌اند. وی افزود که اعضای گروه هنوز در مرحله "آزمایشی" بوده و هدفی را برای بمب‌گذاری مشخص نکرده بودند.

ماه‌ها تعقیب و مراقبت

به گزارش "اشپیگل‌آن‌لاین"، پلیس آلمان با تشکیل گروهی ویژه به‌نام "ستاره دنباله‌دار" از ماه‌ها پیش این افراد را تحت نظر داشت و حتی موفق شده بود به درون کامپیوترهای آنها نیز نفوذ کند.

براساس این گزارش، دستگیری اعضای گروه وابسته به القاعده با همکاری سازمان سیا و سازمان امنیت مراکش صورت گرفته است.

ارتباط هسته دوسلدورف با القاعده

یورگ تسیرکه، رئیس پلیس فدرال آلمان، اعلام کرد که فردی بنام عبدالعظیم ک‌. متهم ردیف اول، از ماه نوامبر سال ۲۰۱۰ میلادی به طور غیرقانونی برای تهیه مقدمات عملیات تروریستی وارد خاک آلمان شده است. وی همچنین ارتباطاتی در اتریش، کوسوو و مراکش داشته است.

این فرد مراکشی‌الاصل پیش از این در پایگاه القاعده در وزیرستان آموزش نظامی دیده و سپس برای انجام عملیات تروریستی ماموریت یافته است. به گزارش "اشپیگل‌آن‌لاین" وی به داشتن ارتباط با فردی از اعضای القاعده در مرز پاکستان و افغانستان اقرار کرده است.

یک نفر دیگر از بازداشت‌شدگان، یک آلمانی ۳۱ مراکشی‌تبار است که در یک الکتریکی کار می‌کرده است. نفر سوم، یک ایرانی‌تبار ۱۹ ساله است که محصل بوده و در حال گرفتن دیپلم دبیرستان است.

یورگ تسیرکه، رئیس پلیس فدرال آلمان، گفت که اعضای این هسته بین ۷ الی ۸ نفر یا شاید هم بیشتر باشند. وی افزود: «ما می‌دانیم بازداشت این سه نفر، شناسائی و دستگیری سایر اعضای گروه را دشوارتر خواهد کرد.» وی تاکید کرد که بازداشت این افراد به علت ورود به مرحله عملیاتی بوده و از آنها مواد شیمیائی و دستورالعمل تهیه بمب بدست آمده است.


قیمت طلا باز هم رکورد شکست

رئیس اتحادیه کشوری طلا و جواهر از افزایش قیمت طلا در بازار داخلی و رسیدن هر گرم آن به ۴۲ هزار و ۱۵۰ تومان خبرداد و گفـت: قیمت سکه‌ها مطابق با نرخ طلا در بازارهای جهانی شد.
محمد کشتی آرای با بیان اینکه قیمت سکه‌ها در بازار کاملا شفاف نیست، افزود: با این وجود هر قطعه سکه تمام بهار آزادی طرح جدید هم اکنون ۴۲۵ هزار تومان، نیم سکه ۲۱۵ هزار تومان و ربع سکه ۱۲۵ هزار تومان در بازار فروخته می‌شود.
رئیس اتحادیه کشوری طلا و جواهر از افزایش نرخ طلا در بازارهای جهانی به میزان ۵۸ دلار در هر اونس خبرداد و گفت: بر این اساس، نرخ طلا در بازارهای جهانی هم اکنون ۱۵۶۶ دلار شده است.
وی ادامه داد: با توجه به افزایش قیمت طلا در بازارهای جهانی به میزان ۵۸ دلار، قیمت سکه‌ها در بازار داخلی مطابق با قیمت جهانی طلا است.
کشتی آرای همچنین از افزایش نرخ طلا در بازار داخلی خبرداد و افزود: قیمت هر گرم طلای زرد ۱۸ عیار امروز در بازار با ۱۶۰۰ تومان افزایش نسبت به روز پنج شنبه گذشته به ۴۲ هزار و ۱۵۰ تومان رسیده است.
وی با بیان اینکه تقاضا در بازار سکه کمتر شده است، گفت: وضعیت بازار سکه نسبت به هفته گذشته به تعادل رسیده است.
به گزارش مهر، قیمت هر قطعه سکه تمام بهار آزادی طرح قدیم در بازار ۴۶ هزار تومان و هر قطعه سکه گرمی ۶۱ هزار تومان به فروش می رسد.
امروز نرخ هر قطعه سکه تمام بهار طرح جدید در بانک ملی بر اساس نرخ اعلام شده توسط بانک مرکزی ۴۱۵ هزار و ۵۰۰ تومان، نیم سکه ۲۰۹ هزار و ۵۰۰ تومان و ربع سکه ۱۱۵ هزار تومان است.
بر اساس دستور بانک مرکزی، هم اکنون ۳۰۰ شعبه بانک ملی از ساعت ۸ صبح الی ۱۳ بعداز ظهر نسبت به عرضه سکه‌ها طبق نرخهای اعلامی بانک مرکزی عمل می‌کنند، این در حالی است که هنوز صفهای طولانی در مقابل باجه‌ها و شعبات بانک ملی برای خرید سکه‌ها مشاهده می‌شود.
صرفان بازار هم قیمت هر دلار در بازار آزاد را ۱۱۲۸ تومان و هر یورو را ۱۶۷۰ تومان اعلام کردند.



سحام نیوز: آفتاب نیوز خبر از فیلتر شدن سایت آیین‌نیوز، از سایت‌های حامی دولت داد.
در ادامه فیلتر شدن سایت‌های حامی دولت، سایت آیین‌نیوز که در هفته‌‌های اخیر آغاز به کار کرده بود، فیلتر شد.
گفتنی است که پیش از این نیز، سایت‌های «برای همه»، «محرمانه‌نیوز»، «دولت‌یار»، «رهوا»، «باکری‌آنلاین» و «پنهان‌نیوز» فیلتر شده بودند.



انتقال نسرین ستوده به بند متادون زندان اوین

سحام نیوز: نسرین ستوده وکیل، فعال حقوق بشر و روزنامه نویس، از بند ۲۰۹ زندان اوین به بند متادون که محل نگهداری زندانیان سیاسی زن می باشد منتقل شده است.
به گزارش دانشجو نیوز، انتقال نسرین ستوده در حالی انجام شده است که همسر وی چندی پیش در مصاحبه ای در باره آخرین وضعیت خانوم ستوده گفته بود که وی در داخل زندان وزن کم کرده است و از ۵۸ کیلو به ۴۴ کیلو رسیده است. رضا خندان همچنین از مشکل بینایی همسرش و عدم اجازه مسولین زندان برای مراجعه به چشم پزشک خبر داده بود.
خانم ستوده اواسط شهریور سال گذشته بازداشت و سپس به تحمل ۱۱ سال زندان و محرومیت از وکالت به مدت بیست سال محکوم شد و هم اکنون دوران محکومیت خود را می گذراند.
او در دوران زندان تا کنون چند بار در اعتراض به رفتار مسئولان و شرایط زندان دست به اعتصاب غذا زده است.
خانم ستوده پیش از اشتغال به کار وکالت به عنوان روزنامه نگار در مطبوعات ایران مطالبی در مورد حقوق بشر، به ویژه حقوق زنان و کودکان منتشر می کرد.
او در دوران وکالت هم عمدتا به دفاع از فعالان حقوق زنان، متهمان سیاسی و امنیتی و نوجوانانی می پرداخت که پیش از رسیدن به سن قانونی مرتکب قتل شده بودند، اما مجازات اعدام برای آنها در نظر گرفته شده بود.
اخیرا دادگاهی نسرین ستوده را به اتهام ت”ظاهر به بی حجابی” به پنجاه هزار تومان جریمه نقدی متهم کرده است.



سحام نیوز: اتحاديه آزاد کارگران ايران امروز با انتشار بيانيه‌ای خبر داده است که در آستانه ۱۱ ارديبهشت (اول ماه مه) روز جهانی کارگر، شمار زيادی از فعالان کارگری سنندج به اداره اطلاعات اين شهر احضار شده‌اند.
بنا بر گزارش منتشر شده در پايگاه اينترنتی اين تشکل کارگری، بامداد امروز، شيث امانی، شريف ساعد پناه و صديق کريمی از اعضای هیأت مديره اتحاديه آزاد کارگران ايران و همچنين سه نفر از اعضای کميته هماهنگی برای کمک به ايجاد تشکل‌های کارگری به نام‌های غالب حسينی، خالد حسينی، يدالله قطبی توسط اداره اطلاعات سنندج احضار و بازجويی شده‌اند.
همه ساله در آستانه روز جهانی کارگر فشار بر فعالان کارگری در ايران افزايش می‌يابد. در چند سال گذشته مقامات امنيتی جمهوری اسلامی ايران از برگزاری هرگونه مراسم‌ مستقل روز جهانی کارگر به ويژه در شهر‌های کرد‌نشين ايران جلوگيری کرده‌اند.
روز دوشنبه پنجم ارديبهشت‌ماه جاری نيز تاريخ محاکمه غلام‌رضا غلام‌حسينی، مرتضی کمساری، علی‌اکبر نظری و رضا شهابی چهار عضو سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه مشخص شد.
بر اساس اطلاعيه سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه، غلام‌رضا غلام‌حسينی در تاريخ ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۰ در دادسرای شهريار محاکمه خواهد شد و دادگاه مرتضی کمساری و علی‌اکبر نظری در روز ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۰ در دادسرای کارکنان دولت برگزار می‌شود.
همچنين دادگاه رضا شهابی عضو هیأت مديره اين سنديکا نيز در تاريخ‌ در تاريخ ۴ خرداد ۱۳۹۰ برگزار خواهد شد.
منصور اسالو و ابراهيم مددی دو تن ديگر از رهبران سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه هستند که هم‌اکنون در زندان رجايی‌شهر کرج دوران محکوميت خود را طی می‌کنند.



سحام نیوز: به نظر  می رسد با  بالاگرفتن  اختلاف بین باند دولت و محافظه کاران  اشکالات و ایرادهایی که منتقدان و دلسوزان به  وضعیت  اقتصادی کشور  مطرح میکردند در  فضای عمومی رسانه ای نیز جای خود را باز کرده است.
به گزارش کلمه، سایت الف  گزارش داد، احمد توکلی امروز در مجلس گفت: احمدی نژاد باشد یا نباشد مسوول عوارض قانون شکنی در اجرای قانون هدفمندی یارانه ها است که متاسفانه در آینده رخ خواهد داد.
دکتر دهقان امروز در جران بررسی بودجه، پیشنهادی را مطرح کرد که چون دولت در سال ۸۹ بیش از حد قانون، قیمت حامل های انرژی را بالابرده است و مردم در فشار هستند، امسال بیش از ۲۰ درصد قیمت حامل ها را افزایش ندهیم.
دکتر دهقان همچنین افزود:اگر دولت بخواهد با سبد قیمت های فعلی عمل کند حداکثر ۳ هزار میلیارد تومان درامد بدست می آورد و ۶۲ هزار میلیارد تومانی که کمسیون تصویب کرده، حاصل نمی شود و اگر بخواهد این رقم بدست بیاید باید قیمت ها را نسبت به سال ۸۹ دوبرابر کندکه این به صلاح کشور نیست.
درموافقت و مخالفت با این پیشنهاد ابتدا کوچکی نژاد گفت:بهتر است که رعایت قانون شود و دولت را در این موضوع محدود نکنیم.
بعد از کوچکی نژاد احمد توکلی به عنوان موافق پیشنهاد دکتر دهقان اظهار داشت:دولت در اجرای هدفمندی که همه موافق اجرای آن بوده ایم بیش از ۸ مورد تخلف قانونی کرده است و تنها در یک مورد، بجای پرداخت ۳۰ درصد از درآمد حاصل از گران کردن انرژی به صنعت و کشاورزی ، تنهایک هشتم را پرداخت کرده است و نتیجه ان این شده است که هر روز شاهد تعطیلی بنگاه ها و کاهش سطح تولید درکشور هستیم.
احمد توکلی باشاره به پیشنهاد دهقان تاکید کرد:اگر دولت بخواهد ۶۲ هزار میلیارد تومان بدست اورد باید مثلا قیمت بنزین را ۱۵۰۰ تومان و قیمت گازوئیل را ۳۵۰ تومان کند که این افزایش قیمت به صلاح کشور نیست و تورم را به شدت افزایش می دهد.
نماینده مردم تهران با اشاره به نپذیرفتن نظر کارشناسان درخصوص افزایش قیمت ها و تورم افسارگسیخته با اجرای شیب تند آزاد سازی قیمت ها خاطر نشان کرد:آقای احمدی نژاد که نظرات کارشناسان در خصوص تورم را استهزاء می کرد، باید توجه کند که کارشناسانی که هشدار می دادند مقصودشان تورم یک سال بعد از اجرای قانون بود و متاسفانه باید بگویم که آمار نرخ تورم ماهانه، نسبت به ابتدای اجرای قانون با شیب تندی در حال افزایش است.
وی با اشاره به نرخ تورم در ماههای پایانی سال گفت:نرخ تورم در دی ماه ۲٫۷ درصد و در بهمن ماه ۲٫۵ درصد و ماه اسفند ۳٫۴ درصد بوده است.در حالیکه در ۵ سال گذشته از ۸۳ به تا ۸۸ ، نرخ تورم ماهانه در سه ماهه اخر سال بین ۰٫۸ درصد تا ۱٫۵ درصد در نوسان بوده است و اگر این روند پیش رود و همین شیب تورمی ادامه پیدا کند در پایان آذر ماه ۹۰ متاسفانه با تورم بالائی مواجه خواهیم بود.
رئیس مرکز پژوهش های مجلس با اشاره به دیدار برخی نمایندگان با رئیس جمهور در نوروز امسال گفت:آقای رئیس جمهور در آن دیدار به این نمایندگان می گوید؛ اجازه دهید قیمت ها را بالا ببریم تا بیشتر بتوانیم به مردم پول دهیم.
وی سپس افزود:آقای احمدی نژاد بیشتر به فکر پول نقد دادن به مردم است ،حال این سوال مطرح است که فرزندان این خانوارهائی که یارانه نقدی می گیرند کارو شغل نمی خواهند یا برخی از سرپرست های خانوار نباید کارشان ادامه داشته باشد ؟
وی در انتها تاکید کرد: احمدی نژاد باشد یا نباشد مسوول عوارض قانون شکنی در اجرای قانون هدفمندی یارانه ها است که متاسفانه در آینده رخ خواهد دادولذا این پیشنهاد رشد ۲۰ درصدی را اگر چه به نظر مخالف محترم محدود کردن دست دولت است، باید بپذیریم.
گفتنی است این پیشنهاد دکتر دهقان در صحن علنی مجلس امروز تصویب شد.



سحام‌نیوز: رهبر جمهوری اسلامی بدون اشاره به اختلافات اخیر درون نظام تاکید کرد هرگونه اقدامی که موجب خوشحالی و جنجال دشمنان و ناراحتی دوستان شود، مذموم است و باید از آن پرهیز شود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی  صبح امروز، آقای خامنه‌ای در دیدار رئیس و اعضای شورای‌عالی استان‌ها و شهرداران مراکز استانها اظهار داشت: افتخار جمهوری اسلامی ایران این است که از روز اول، آراء، افکار و خواست مردم، مورد توجه جدی قرار گرفته است.
وی با اشاره به دیدگاه‌هایی که درخصوص وظایف شوراهای اسلامی شهر و روستا وجود دارد تأکید کرد: ملاک اصلی در چگونگی وظایف شوراها، قانون اساسی است و تنها مرجع تفسیر قانون اساسی نیز شورای نگهبان است.
رهبر ی با تأکید بر اینکه نظر شورای نگهبان همواره حجت است، افزود: درخصوص شوراها نیز که آیا وظایف آنها نظارت صرف است و یا نظارت همراه با اجرا، نظر شورای نگهبان باید ملاک قرار گیرد.
وی با تأكيد بر لزوم هماهنگي و انسجام ميان شوراها و همه دستگاههاي كشور خاطرنشان كرد: هرگونه ناهماهنگي و رقابت منفي، براي كشور بسيار مضر است.
آیت‌الله خامنه‌ای بدون اشاره به بحث‌های جنجالی روزهای اخیر در مورد مکتب ایرانی تأکید کرد: ما به برکت اسلام توانسته ایم هویت ایرانی خود را حفظ کنیم و این حقیقت، باید در همه خدمات و امور شهری خود را نشان دهد.
آقای خامنه‌اي افزود: بايد از هر كار و اقدامي كه موجب پايكوبي و جنجال دشمنان مي شود و دوستان را نيز ناراحت مي كند، پرهيز شود.
سخنان رهبری در حالی ایراد می شود که روز گذشته سید احمد خاتمی در خطبه های نماز جمعه با اشاره به اتفاقات اخیر و اختلافات موجود بین احمدی نژاد و آقای خامنه ای گفته بود: دشمنان خارج نشسته و مطرود این ملت نیز این روزها مدام مصاحبه می كنند و مدام می خواهند این را القا كنند كه در كشور اختلاف است و كشور را محیط التهاب جلوه دهند، بنده به مسئولان نظام دوستانه می‌گویم كه طوری عمل كنید كه در میدان این ها بازی نكنید و خانه های جدول دشمنان را شما پر نكنید.



سحام‌نیوز: منابع خبری گزارش دادند که هاله سحابی با پیشنهاد مقامات جهت ارائه تعهد نامه و اعزام به مرخصی برای عیادت پدرش عزت الله سحابی موافقت نکرده است.
به گزارش جرس، پس از تشدید بیماری و بستری شدن عزت‌الله سحابی و تقاضاهای مکرر خانواده هاله سحابی برای گرفتن ملاقات برای هاله جهت عیادت از پدر که به شدت بیمار و بدحال بود و در بیمارستان در انتظار عمل جراحی قرار داشت، و از آنجا که مهندس سحابی مرتبا با درد و ناله هاله را صدا می کرد، مسئولین مربوطه با هاله دیدار کرده و از وی می خواهند با نوشتن تعهد نامه‌ای به مرخصی برود و از پدر عیادت کند؛ اما وی خودداری کرده و گفت مرخصی نمی خواهد.
این منابع می افزایند، متعاقب این امر، پدر نیز مورد عمل جراحی قرار گرفته و حالش بهبود پیدا می کند و این امر سبب خوشحالی همه اعضای خانواده شده که خودداری هاله سحابی از امضای تعهد نامه سرانجام خوبی داشته است و حال پدر نیز برخلاف روندی که پزشکان را به تردید از عمل جراحی انداخته بود بهبود پیدا می کند.
گفتنی است هاله سحابی، از دستگیر شدگان حوادث بعد از انتخابات، به دوسال حبس تعزیری و جریمه نقدی محکوم شده بود، که این حکم در دادگاه تجدید نظر تایید و وی در حال گذراندن محکومیت خود است.




سحام‌نیوز: رسول بداغی عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان در آستانه روز معلم، در یادداشتی از زندان رجایی شهر کرج عنوان کرده است: سیستم حاکمیت استبداد فردی در وزارت آموزش و پرورش آینده تاریک برای تعلیم و تربیت کشور فراهم کرده است.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی این فعال صنفی که هم اکنون در بند ویژه امنیتی زندان رجایی‌شهر بازداشت است، در این یادداشت دیدگاه خود را در ارتباط با سیستم آموزشی و تربیتی حاکم به طور مختصر ابراز داشته است.
بداقی، آموزگار و عضو هیات مدیره‌ی کانون صنفی معلمان، دهم شهریور ماه ۸۸ بازداشت و در دادگاه به ۶ سال حبس تعزیری و ۵ سال محرومیت از فعالیت‌های اجتماعی محکوم شد و در دوران ۲۰ ماه بازداشت خود یک روز هم به مرخصی نیامده است.
پیش از این، عبدالله مومنی، معلم و سخنگوی سازمان ادوار تحکیم وحدت و همچنین محمد داوری، آموزگار، روزنامه نگار و یکی از مشاوران مهدی کروبی، با صدور بیانیه‌ای مشترک از زندان، خطاب به دانش آموزان خود نوشتند: ما نمی‌توانیم، به دانش آموزان خود بگوییم، شهروند خوب باید “ساکت”، “منفعل”، “بله قربان‌گو”، “ریاکار” و “ترسو” باشد چرا که بر این باوریم، رفتار مستبدانه و غیردموکراتیک خود نتیجه ترویج کژی هایی از این دست است.

متن یادداشت کوتاه بداقی از زندان، به این شرح است:
سیستم حاکمیت استبداد فردی در وزارت آموزش و پرورش به دلایل زیر آینده تاریکی برای تعلیم و تربیت کشور فراهم کرده است:
۱- سیاست زدگی آموزش و پرورش و استفاده ابزاری از معلمان و دانش اموزان به عنوان سیاهی لشگر زورگویان حاکم.
۲- طبقاتی کردن ملت با زیر پا گذاشتن اصل…*
۳ – قانون اساسی و آموزش و پرورش آزاد و پولی.
۴ – نگاه مصرفی رژیم به معلمان و آموزگاران به عنوان صدقه بگیران  مقامات.
۵ – فلسفه مغلطه پروری در نظام تعلیم و تربیت کشور.
۶- مشکلات معلمان حق التدریسی و بهره برداری استعمارگرانه حکومت از آنان.
۷ – نا امیدی و بی انگیزه گی دانش آموزان به تحصیل به دلیل افزایش سرسام آور بیکاری بویژه در میان قشر تحصیل کرده جامعه.
رسول بداقی
زندان رجایی شهر کرج
اردیبهشت 1390

*  توضیح کمیته: در بند دو، کلمه آخر در یادداشت دریافتی خوانا نبود.



سحام نیوز: تذکرات نمایندگان نسبت به برخی اتفاقات در دولت در جلسه بعدازظهر امروز مجلس نیز ادامه یافت و با فریاد «مرگ بر ضد ولایت فقیه» مورد تاکید قرار گرفت.
به گزارش آفتاب، عباسعلی نورا نماینده زابل در تذکری با اشاره به اینکه امر به معروف در کشور ما الزامی است و اطاعت از ولایت امر نیز در قانون اساسی آمده است، یادآور شد: در همین قانون آمده است که اعمال حق وسیله اضرار به غیر نباشد و نماینده​ها حق دارند درباره همه امور اظهار نظر کنند.
وی سپس با بیان اینکه جریان انحراف از ساعاتی قبل در تلاشند با ابزار زور، اقدامات نابخردانه​ای را آغاز کرده و تمام انرژی خود را صرف تشویش در اذهان عمومی کند، ادامه داد: آنها در نظر دارند، بیانیه​ای را به امضای وزرا و استانداران برسانند. البته خوشحالم که وزرا تا کنون زیر بار این کار نرفته​اند.
نورا با طرح این سوال که تا کی منتظر باشیم و ببینیم که جریان انحراف چنین اقدامات نابخرانه​ای انجام می​دهد، ادامه داد: تاکید ما در مجلس اعم از اصلاح‌‌طلب و اصول‌گرا باید در این جهت باشد.
این نماینده اصول‌گرا به وزیر کشور هم تذکر داد و گفت: این کشور کشور امام زمان(عج) است و نمی​توانید توطئه را در درون ایجاد کنید. اگر غفلت کنیم جریان منحرف در درون جامعه شکاف ایجاد می​کنند و مسلط می​شوند. در دنیای امروز که استکبار از ما ترس دارد، بعید نیست که این افراد می​خواهند جهت فکری جامعه را خارج کنند.
لاریجانی در پاسخ به وی گفت که جریان انحراف توفیق چنین کاری را نخواهند داشت.
این سخن وی با فریاد «احسنت-احسنت» نمایندگان همراه شد و بعد هم شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» سر داده شد.
نماینده دیگری هم خواستار برگزاری جلسه غیرعلنی مجلس برای بررسی این موضوع شد و تاکید کرد که مجلس کار را تمام کند و اجازه ندهد که به کشور ضربه بخورد.
لاریجانی در پاسخ به وی، گفت: مهمترین کار برای ضربه زدن به جریان انحراف، بررسی لایحه بودجه است. خیالتان راحت برای این کار هم وقت می​گذاریم.