عراق تنها کشته شدن سه نفر را در حمله به اردوگاه اشرف تایید کرد، مجاهدین می گویند آمار کشته ها به ۳۳ رسیده است
به گزارش بی بی سی، علی غیدان، فرمانده نیروی زمینی ارتش عراق، کشته شدن سه نفر از ساکنان اردوگاه اشرف در درگیری روز جمعه بین نیروهای نظامی عراق و ساکنان این اردوگاه را تایید کرد و گفت درگیری ها با تحریک ساکنان قرارگاه اشرف آغاز شده است.خبرگزاری رویترز گزارش داده که آقای غیدان روز شنبه ۲۰ فروردین ۱۳۸۹ (۹ آوریل ۲۰۱۱) چند خبرنگار را برای بازدید از اردوگاه اشرف به این منطقه دعوت کرد و به آنها گفت درگیری ها زمانی آغاز شد که نیروهای عراقی قصد داشتند بخشی از زمین های اردوگاه اشرف را که متعلق به کشاورزان منطقه بود، به صاحبانش بازگردانند.
بر اساس آخرین اطلاعیه سازمان مجاهدین خلق با کشته شدن یکی دیگر از مجروحان حادثه به خاطر عدم رسیدگیهای ضروری و فقدان امکانات پزشکی، شمار کشته شدگان اینک به ۳۳ تن رسیده که ۸ زن در میان آنها هستند.
مجاهدین همچنین می گویند که در جریان حمله به اشرف، بیش از ۳۰۰ تن از مجروح شدند که برخی از آنان به خصوص با توجه به کمبودهای جدی ناشی از محاصره دو ساله پزشکی علیه این اردوگاه، در شرایط وخیمی به سر می برند. شماری از این مجروحان روز گذشته به شهادت رسیدند.
خبرگزاری آسوشیتد پرس نیز به نقل از کارکنان بیمارستان های منطقه (که نخواسته اند نامشان فاش شود) گزارش کرده که ۱۲ نفر در درگیری های روز جمعه کشته شده اند.
به گزارش رویترز، خبرنگاران در یک اتوبوس از بخش هایی از اردوگاه اشرف که از کنترل سازمان مجاهدین خلق خارج شده عبور کردند و نیروهای عراقی اجازه صحبت کردن خبرنگاران با ساکنان اردوگاه را نمی دادند.
اما به نوشته خبرنگار رویترز، در بخشی از مسیر تعدادی از ساکنان اردوگاه که پشت موانع آهنی متوقف شده بودند، خود را به کنار اتوبوس رساندند و با فریاد "قاتل، قاتل" و "خائن، خائن" از خبرنگاران می خواستند به حرفهایشان گوش دهند.
روی یکی از کاغذهایی که در دست یکی از این ساکنان بود، به زبان انگلیسی نوشته شده بود: "همین جا توقف کنید و بگذارید ما جنایت های آنها را برایتان بازگو کنیم".
محمد العسکری، سخنگوی وزارت دفاع عراق نیز که همراه خبرنگاران بود گفت: "نیروهای ما بدون قصد درگیری به اینجا آمده بودند. اما آنها تهدید شدند، تحریک شدند و بهشان توهین شد."
ژنرال غیدان گفت در این درگیری ها سه نفر از ساکنان اردوگاه اشرف که خود را جلوی خودروهای زرهی ارتش انداخته بودند، کشته شدند. او به جزئیات بیشتری اشاره نکرد.
اتحادیه اروپا خواستار اعزام بازرسان بینالمللی به اردوگاه اشرف شد
به گزارش رادیو فردا به دنبال درگیریهای روز جمعه میان نیروهای عراقی و ساکنان اردوگاه اشرف و انتشار گزارشهایی در باره کشته شدن شماری از اعضای مجاهدین خلق در این درگیریها، اتحادیه اروپا از دولت عراق خواسته است، با اعزام بازرسان بینالمللی به این اردوگاه موافقت کند.
به گزارش خبرگزاری آلمان، کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، روز شنبه با انتشار بیانیهای با اشاره به درگیریهای روز جمعه میان نیروهای عراقی و ساکنان اردوگاه اشرف، خواستار خویشتنداری دو طرف و تلاش برای یافتن «راهحلی مسالمتآمیز و پایدار» برای این مساله شده است.
در جریان درگیریهایی که بامداد روز جمعه میان نیروهای عراقی و ساکنان اردوگاه اشرف روی داد، شماری از ساکنان این اردوگاه کشته و عدهای نیز زخمی شدند.
در حالی که منابع امنیتی در عراق اعلام کردهاند، تنها سه تن از اعضای مجاهدین خلق در این درگیریها کشته شدهاند، سازمان مجاهدین خلق اعلام کرده است، ۲۵ تن از اعضای این گروه از جمله شش زن در حمله سربازان عراقی کشته شدهاند.
در این میان کاترین اشتون در بیانیه خود با اشاره به رویدادهای روز جمعه در اردوگاه اشرف آورده است: «اتحادیه اروپا همواره از دولت عراق خواسته است، از به کارگیری خشونت پرهیز کرده و به حقوق انسانی ساکنان اردوگاه اشرف احترام بگذارد.»
گفتنی است، پیشتر نیز سازمان عفو بینالملل، از دولت عراق خواسته بود، درباره درگیریهای روز جمعه میان نیروهای عراقی و ساکنان اردوگاه اشرف، «بیدرنگ» تحقیقات مستقلی انجام دهد.
در این میان در حالی که ایالات متحده آمریکا نیز نسبت به «حمله نیروهای عراقی به اردوگاه اشرف» ابراز نگرانی کرده است، حامد البیاتی، نماینده دایم عراق در سازمان ملل متحد اعلام کرده است، کشورش اعضای سازمان مجاهدین خلق را به ایران تحویل نخواهد داد.
منتقدان شورای راه سبز در گفت وگوی روز با علی مزروعی
خودشان را به نادانی میزنند
علی مزروعی، نماینده مجلس ششم و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت است. او که اکنون در کشور بلژیک سکونت دارد هفته گذشته به عنوان سخنگوی شاخه خارج از ایران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی انتخاب شد. با رییس انجمن در بسته روزنامه نگاران کشور درباره شرایط احزاب اصلاح طلب، وضعیت جنبش سبز و انتقادات به شورای هماهنگی راه سبز امید گفتوگو کردم. مزروعی اگرچه حاضر نیست درباره عضویت خود در این شورا سخنی بگوید، از عملکرد آن قاطعانه دفاع می کند.
حکومت ایران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت را منحل اعلام کرده است. آخرین وضعیت این دو حزب به چه صورت است؟
چون حکم انحلال هنوز نه به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و نه به جبهه مشارکت رسما ابلاغ نشده است و روند دادرسی نیز مطابقتی با قانون اساسی و قوانین موضوعه نداشته، بنابراین حکم انحلال از نظراین دوتشکل بلاموضوع است و هیچکدام هم خودشان را منحل شده نمی دانند.
به لحاظ عملی چطور؟ به هر حال آیا ادامه فعالیت تشکیلاتی در این شرایط امکان دارد؟
خیر، شرایط فوق امنیتی که بر ایران حاکم است امکان ادامه فعالیت را از این احزاب سلب کرده است. الان دفاتر جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تعطیل است، تعدادی از اعضای اصلی آنها در زندان هستند، افرادی هم که بیرون از زندان هستند یا با احکام قضایی روبرو هستند یا به دلیل شرایط موجود امکان جمع شدن دور یکدیگر مانند سابق را ندارند. البته جلساتی برگزار می شود اما به هیچ عنوان نمی توان مانند قبل فعالیت کرد.
با این اوصاف دورنمای فعالیت این دو حزب و بقیه احزاب و نیروهای اصلاح طلب در ایران چیست؟
سرنوشت این دو تشکل و کلا سرنوشت فعالیت سیاسی در داخل ایران با سرنوشت جنبش سبز گره خورده است. تا وقتی این وضعیت ادامه داشته باشد نمی توان انتظار فعالیت از آنها داشت مگر اینکه شرایط تغییر کند.
به جنبش سبز اشاره کردید. شما عضو مشترک سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت هستید؛ آیا هر دوی این احزاب به طور مشخص خود را عضو یا همراه جنبش سبز می دانند؟
روشن است. هر دوی این احزاب از ابتدا با تمام توان از آقای موسوی در انتخابات حمایت کردند و بعد از آن هم همراه و همگام مهندس موسوی و جنبش سبز بودند.
بنابراین اگر شما بخواهید تحلیلی از شرایط کنونی جنبش سبز ارائه کنید، چه می گویید؟ آنهم در شرایطی که این زمزمه مطرح می شود که با حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و افول نسبی جنبش پس از آن، جنبش سبز به پایان رسیده است؟
من به هیچ وجه این تحلیل را قبول ندارم. پس از 22 بهمن سال 88 که جنبش سبز دیگر به آن شکل سابق نتوانست حضور خیابانی داشته باشد، هم مسئولان جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل این حرف را زدند و هم کسانی که از دور دستی بر آتش دارند به خصوص در خارج از کشور آن را تکرار کردند. اما حضور مردم در تظاهرات 25 بهمن نشان داد که تمام این تحلیل ها نادرست بود. چه حاکمیت که کاملا غافلگیر شد و چه اینور آب که آن حرف ها را می زدند. اکنون هم این تحلیل به نظر من نادرست است.
ولی به نظر می آید رکود نسبی فضای سیاسی اجتماعی به خصوص پس از تعطیلات نوروزی در دامن زدن به این
تحلیل موثر بوده است.
جنبش سبز جنبشی است که در دل جامعه ریشه دارد و افرادی که همراه جنبش هستند هم محکم و پایدار ایستاده اند منتهی شرایط را می سنجند و هزینه – فایده می کنند. چون این جنبش یک جنبش حقوق مدار و اصلاح طلبانه است و می خواهد از طرق کاملا مسالمت آمیز به اهداف خودش دست پیدا کند، اعضای آن هم با خردورزی و محاسبه گرانه عمل می کنند.
تاثیر حبس و حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی و قطع ارتباط آنها با جامعه و لایه های دیگر جنبش را در روند کاری آن چگونه ارزیابی می کنید؟
نظری که درباره جنبش های کنونی در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه مطرح است این است که این جنبش ها مانند جنبش های کلاسیک نیستند که در آنها سازماندهی و رهبری عمودی وجود داشته باشد بلکه اینها دارای ساختاری افقی هستند که حتی شکلگیری فعالیت ها در آنها بر اساس توافق نظر بین شبکه ها و خطوط افقی صورت می گیرد. به خاطر همین نه در تونس، نه در مصر و نه در دیگر کشورها شما رهبری برای جنبش نمی بینید و تمام افراد حاضر به نوعی نقش رهبری را ایفا می کنند. در جنبش سبز هم چنین ساختاری حاکم است و با زندان خانگی آقایان موسوی و کروبی خیلی تفاوتی با گذشته نکرده و تاثیری بر جنبش نگذاشته است و جنبش مانند گذشته به حرکت خود ادامه خواهد داد.
شما اشاره کردید که جنبش سبز یک جنبش اصلاح طلبانه است اما این ماهیت جنبش سبز در ماه های اخیر به طور گسترده محل بحث و مناقشه بوده است. برخی مانند شما آن را اصلاح طلبانه می دانند و برخی دیگر هم انقلابی و ساختارشکن. نظرات میانه ای هم وجود دارند که معتقد هستند این مفاهیم در شرایط کنونی اساسا نمی توانند پاسخگوی تحلیل وضعیت باشند. بنابراین منظور شما از اینکه جنبش سبز یک جنبش اصلاح طلبانه است، دقیقا چیست؟
به نظر من بهترین شاخص و راهنما برای تعریف ماهیت و اهداف جنبش سبز، مواضع و دیدگاه های آقایان موسوی، کروبی و خاتمی است که به صورت نمادین خواسته های جنبش را اعلام می کنند. تمام آنها اجرای کامل و بدون تنازل قانون اساسی را هدف جنبش سبز اعلام کرده اند.
یعنی همین قانون اساسی موجود؟
بله، چون جنبش سبز یک جنبش حقوق محور است بحث حاکمیت قانون برای آن یک اصل اساسی است و برای اینکه حاکمیت قانون شکل بگیرد و جنبش را پیش ببرد، تمرکز خود را بر روی اجرای قانون اساسی گذاشته است. این بدان مفهوم نیست که قانون اساسی موجود یک قانون بی نقص است ولی تمرکز باید بر روی قانون اساسی فعلی به عنوان پایه حرکت باشد. وقتی تمرکز شما روی قانون موجود باشد بنابراین دیگر نمی توان جنبش سبز را جنبش براندازانه و به دنبال یک ساختار حقوقی جدید عنوان کرد. ما می خواهیم در مرحله اول همین قانون اساسی موجود را اجرایی کنیم و اگر این اتفاق افتاد مراحل بعدی برای اصلاح قانون اساسی و در نظر گرفتن تمام مطالبات مردم هم پبشبینی می شود.
بنابراین جنبش سبز از منظر کسانی که آن را نمایندگی می کنند و اکثریت افرادی که در آن شرکت داشتند یک جنبش اصلاح طلبانه است. اصلا جنبش سبز چگونه شکل گرفت؟ با شرکت در انتخابات. یعنی مردمی که رای داده بودند دنبال اصلاح تدریجی ساختار بودند، همانها هم جنبش را ادامه دادند. بنابراین اگر شاخص مواضع آقایان موسوی و کروبی و خاتمی باشد، تکلیف روشن است. ادعاهای دیگری هم که می شود پایه چندانی ندارد. شما توجه کنید 25 بهمن برای این مردم به خیابان ها آمدند که موسوی و کروبی از آنها دعوت کردند. دیگران هم می توانند خودشان را آزمایش کنند ببینند چند نفر به درخواست آنها به خیابان می آیند. این ادعاها و حرفهایی که زده می شود هیچ شاخصی برای صحتشان وجود ندارد اما درباره آقایان موسوی و کروبی به اندازه کافی دلیل وجود دارد.
به 25 بهمن اشاره کردید اما خیلی ها به شعارهای سرداده شده در آن روز اشاره می کنند و آنها را آنقدر رادیکال می دانند که تحققشان اساسا در ظرف قانون اساسی موجود نمی گنجند. با وجود این مسئله باز هم می توان گفت که جنبش سبز یک جنبش اصلاحی است؟
این هم باز از آن حرف هایی است که پایه علمی ندارد. من هیچ کجا ندیدم که کسی تمام این شعارها را به طور علمی جمع بندی کرده باشد و بگوید تمام افرادی که در خیابان ها بودند این شعار را می دادند. حداقل تا موقعی که من خودم در ایران بودم می دیدم که نمی شود گفت این شعاری که سر داده می شود همه افرادی که در خیابان هستند آن را تکرار می کنند و با آن موافقند. جنبش سبز یک جنبش متنوع و متکثر است و عده ای هم ممکن است در قالب این جنبش شعارهایی بدهند اما در نهایت سخن آنها که این جنبش را نمایندگی می کنند یعنی آقایان موسوی و کروبی ملاک است. البته عده ای هم هستند که ممکن است در درون جنبش وارد شوند و شعارهای خودشان را بدهند اما آنها جنبش سبز را نمایندگی نمی کنند.
اما به هر صورت وقتی از لزوم اجرای قانون اساسی موجود صحبت می شود، همین حاکمان کنونی هستند که در نهایت باید آن را اجرایی کنند. به نظر شما وقتی بر این مسئله تاکید می شود عملا به نقش مسئولان فعلی تاکید نمی شود؟
وقتی گفته می شود خواست ما اجرای بدون تنازل قانون اساسی است یعنی حاکمیت کنونی به آن عمل نمی کند. اما بخش دوم این مسئله آن است که حکومت اجرای بدون تنازل قانون اساسی را بپذیرد، این پیروزی جنبش است. این همان چیزی است که ما می خواهیم. یعنی خود حاکمیت اگر این مسئله را بپذیرد بسیار هم خوب است.
بسیاری از تحلیلگران یکی از نقاط قوت جنبش سبز را اجماع نسبتا گسترده ای می دانند که در اوایل شکلگیری آن ایجاد شده بود و یک سر آن به افرادی مانند هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری تا سید حسن خمینی و محمد خاتمی می رسید و سمت دیگرش هم به بخشی از اپوزسیون در خارج از ایران. حالا با گذشت دو سال از این جنبش آیا چنین اجماعی را کماکان پابرجا می دانید؟
این اجماع هرگز واقعیت خارجی نداشته است. یعنی این آدمها هرگز دور هم ننشستند و به یک نتیجه مشخصی نرسیدند که بگوییم اجماعی هم شکل دادند.
اما در خبرها بود که یک روز بعد از انتخابات جلسه ای برگزار شد که ....
نه این اصلا واقعیت ندارد. هیچ جلسه ای نبود.
خبر این جلسه را برخی از چهره های اصلاح طلب نوشته بودند.
نوشته شد اما آقایانی که از آنها نام برده بود بعدا تکذیب کردند.
یعنی جلسه بین آقایان میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و سید حسن خمینی که حاضران در آن تصمیم گرفتند از یکدیگر حمایت کنند اصلا تشکیل نشده است؟
نه اصلا همچین جلسه ای نبوده است. اما خیلی از این افراد در جنبش سبز هستند و همان مواضع قبل را هم دارند. مثلا آقای هاشمی یا حتی آقای ناطق خیلی با قبل فرق نکرده اند اما اینها نگاه واحدی به مسئله نداشتند بلکه چون جنبش سبز طیف متنوعی است آنها هم در جنبش بودند و هنوز هم هستند.
فارغ از اینکه شما عضو شورای هماهنگی راه سبز امید هستید یا نه، اجازه بدهید بپرسم که به عنوان سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در خارج از کشور نظرتان درباره عملکرد این شورا در ماه های اخیر چیست؟
سازمان و جبهه مشارکت از ابتدای آغاز به کار این شورا از آن حمایت کرده اند.
یکی از انتقادات به شورای راه سبز امید، اتهام انحصارطلبی به مسئولان آن است و اینکه درهای این شورا را به روی تمام گروه ها و افرادی که خود را حامی و همراه جنبش سبز می دانند باز نکرده تا آنها هم بتوانند در فرآیند تصمیم گیری و تصمیم سازی آن مشارکت کنند. چقدر این انتقاد را وارد می دانید؟
آنهایی که این حرفها را می زنند خودشان را به نادانی می زنند. کسانی که این حرف را می زنند باید پاسخ بدهند که این شورا را چه کسی درست کرده است؟ شورای هماهنگی راه سبز امید توسط آقایان موسوی و کروبی در زمانی که فکر می کردند ممکن است در آینده مشکلاتی پیش بیاید تشکیل شده و اعضایش را هم انتخاب کردند. اعضای شورا که خودشان خودشان را انتخاب نکرده اند. شورای هماهنگی راه سبز امید مشروعیت خود را از رهبران جنبش سبز می گیرد و کسانی که آقایان موسوی و کروبی را قبول دارند باید این تصمیم آنها را هم قبول داشته باشند.
ولی قبول دارید که درهای این شورا کاملا بسته است؟
اگر این شورا درهای خود را باز می گذاشت چگونه باید تعیین می کرد که چه گروه ها و افرادی می توانند عضو آن باشند.
خب این مسئله ای است که شورای هماهنگی راه سبزامید باید درباره آن تصمیم بگیرد.
شورای راه سبز امید در داخل ایران تشکیل شده است و به دلیل شرایط خطرناک امنیتی نمی تواند وارد این مسائل شود.
نمایندگانش در خارج چطور؟
آقای اردشیر امیرارجمند است که دسترسی به ایشان هم به سادگی میسر است. سایت شورا هم راه اندازی شد و آماده جلب نظرات و دیدگاه های گوناگون است.
با توجه به اینکه در سال 90 قرار است انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی برگزار شود آیا مجموعه گروه های اصلاح طلب یا اعضای جنبش سبز برنامه ای برای مواجهه جدی با این مسئله و اساسا تاثیرگذاری بر فضای سیاسی و اجتماعی در یک سال آینده دارند؟
با توجه به شرایط فوق امنیتی در داخل ایران تقریبا امکان تبادل نظر و دور هم نشینی نیروهای سیاسی منتفی شده است. وقتی این امکان هم وجود نداشته باشد بیشتر مسئله به اشخاص و تصمیم گیری های شخصی آنها مربوط می شود تا گروه ها و احزاب. در خارج از کشور هم که تشکیلات سیاسی به آن معنا وجود ندارد. باید اعتراف کرد که حکومت تمام تشکیلات و احزابی را که امکان کار تاثیرگذار داشته اند از کار انداخته است. اما چون اتکای جنبش سبز بر تک تک اعضای آن است، هر شهروند یک رهبر جنبش است و خود آنها هم راهشان را پیدا می کنند.
حکومت ایران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت را منحل اعلام کرده است. آخرین وضعیت این دو حزب به چه صورت است؟
چون حکم انحلال هنوز نه به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و نه به جبهه مشارکت رسما ابلاغ نشده است و روند دادرسی نیز مطابقتی با قانون اساسی و قوانین موضوعه نداشته، بنابراین حکم انحلال از نظراین دوتشکل بلاموضوع است و هیچکدام هم خودشان را منحل شده نمی دانند.
به لحاظ عملی چطور؟ به هر حال آیا ادامه فعالیت تشکیلاتی در این شرایط امکان دارد؟
خیر، شرایط فوق امنیتی که بر ایران حاکم است امکان ادامه فعالیت را از این احزاب سلب کرده است. الان دفاتر جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تعطیل است، تعدادی از اعضای اصلی آنها در زندان هستند، افرادی هم که بیرون از زندان هستند یا با احکام قضایی روبرو هستند یا به دلیل شرایط موجود امکان جمع شدن دور یکدیگر مانند سابق را ندارند. البته جلساتی برگزار می شود اما به هیچ عنوان نمی توان مانند قبل فعالیت کرد.
با این اوصاف دورنمای فعالیت این دو حزب و بقیه احزاب و نیروهای اصلاح طلب در ایران چیست؟
سرنوشت این دو تشکل و کلا سرنوشت فعالیت سیاسی در داخل ایران با سرنوشت جنبش سبز گره خورده است. تا وقتی این وضعیت ادامه داشته باشد نمی توان انتظار فعالیت از آنها داشت مگر اینکه شرایط تغییر کند.
به جنبش سبز اشاره کردید. شما عضو مشترک سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت هستید؛ آیا هر دوی این احزاب به طور مشخص خود را عضو یا همراه جنبش سبز می دانند؟
روشن است. هر دوی این احزاب از ابتدا با تمام توان از آقای موسوی در انتخابات حمایت کردند و بعد از آن هم همراه و همگام مهندس موسوی و جنبش سبز بودند.
بنابراین اگر شما بخواهید تحلیلی از شرایط کنونی جنبش سبز ارائه کنید، چه می گویید؟ آنهم در شرایطی که این زمزمه مطرح می شود که با حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و افول نسبی جنبش پس از آن، جنبش سبز به پایان رسیده است؟
من به هیچ وجه این تحلیل را قبول ندارم. پس از 22 بهمن سال 88 که جنبش سبز دیگر به آن شکل سابق نتوانست حضور خیابانی داشته باشد، هم مسئولان جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل این حرف را زدند و هم کسانی که از دور دستی بر آتش دارند به خصوص در خارج از کشور آن را تکرار کردند. اما حضور مردم در تظاهرات 25 بهمن نشان داد که تمام این تحلیل ها نادرست بود. چه حاکمیت که کاملا غافلگیر شد و چه اینور آب که آن حرف ها را می زدند. اکنون هم این تحلیل به نظر من نادرست است.
ولی به نظر می آید رکود نسبی فضای سیاسی اجتماعی به خصوص پس از تعطیلات نوروزی در دامن زدن به این
تحلیل موثر بوده است.
جنبش سبز جنبشی است که در دل جامعه ریشه دارد و افرادی که همراه جنبش هستند هم محکم و پایدار ایستاده اند منتهی شرایط را می سنجند و هزینه – فایده می کنند. چون این جنبش یک جنبش حقوق مدار و اصلاح طلبانه است و می خواهد از طرق کاملا مسالمت آمیز به اهداف خودش دست پیدا کند، اعضای آن هم با خردورزی و محاسبه گرانه عمل می کنند.
تاثیر حبس و حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی و قطع ارتباط آنها با جامعه و لایه های دیگر جنبش را در روند کاری آن چگونه ارزیابی می کنید؟
نظری که درباره جنبش های کنونی در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه مطرح است این است که این جنبش ها مانند جنبش های کلاسیک نیستند که در آنها سازماندهی و رهبری عمودی وجود داشته باشد بلکه اینها دارای ساختاری افقی هستند که حتی شکلگیری فعالیت ها در آنها بر اساس توافق نظر بین شبکه ها و خطوط افقی صورت می گیرد. به خاطر همین نه در تونس، نه در مصر و نه در دیگر کشورها شما رهبری برای جنبش نمی بینید و تمام افراد حاضر به نوعی نقش رهبری را ایفا می کنند. در جنبش سبز هم چنین ساختاری حاکم است و با زندان خانگی آقایان موسوی و کروبی خیلی تفاوتی با گذشته نکرده و تاثیری بر جنبش نگذاشته است و جنبش مانند گذشته به حرکت خود ادامه خواهد داد.
شما اشاره کردید که جنبش سبز یک جنبش اصلاح طلبانه است اما این ماهیت جنبش سبز در ماه های اخیر به طور گسترده محل بحث و مناقشه بوده است. برخی مانند شما آن را اصلاح طلبانه می دانند و برخی دیگر هم انقلابی و ساختارشکن. نظرات میانه ای هم وجود دارند که معتقد هستند این مفاهیم در شرایط کنونی اساسا نمی توانند پاسخگوی تحلیل وضعیت باشند. بنابراین منظور شما از اینکه جنبش سبز یک جنبش اصلاح طلبانه است، دقیقا چیست؟
به نظر من بهترین شاخص و راهنما برای تعریف ماهیت و اهداف جنبش سبز، مواضع و دیدگاه های آقایان موسوی، کروبی و خاتمی است که به صورت نمادین خواسته های جنبش را اعلام می کنند. تمام آنها اجرای کامل و بدون تنازل قانون اساسی را هدف جنبش سبز اعلام کرده اند.
یعنی همین قانون اساسی موجود؟
بله، چون جنبش سبز یک جنبش حقوق محور است بحث حاکمیت قانون برای آن یک اصل اساسی است و برای اینکه حاکمیت قانون شکل بگیرد و جنبش را پیش ببرد، تمرکز خود را بر روی اجرای قانون اساسی گذاشته است. این بدان مفهوم نیست که قانون اساسی موجود یک قانون بی نقص است ولی تمرکز باید بر روی قانون اساسی فعلی به عنوان پایه حرکت باشد. وقتی تمرکز شما روی قانون موجود باشد بنابراین دیگر نمی توان جنبش سبز را جنبش براندازانه و به دنبال یک ساختار حقوقی جدید عنوان کرد. ما می خواهیم در مرحله اول همین قانون اساسی موجود را اجرایی کنیم و اگر این اتفاق افتاد مراحل بعدی برای اصلاح قانون اساسی و در نظر گرفتن تمام مطالبات مردم هم پبشبینی می شود.
بنابراین جنبش سبز از منظر کسانی که آن را نمایندگی می کنند و اکثریت افرادی که در آن شرکت داشتند یک جنبش اصلاح طلبانه است. اصلا جنبش سبز چگونه شکل گرفت؟ با شرکت در انتخابات. یعنی مردمی که رای داده بودند دنبال اصلاح تدریجی ساختار بودند، همانها هم جنبش را ادامه دادند. بنابراین اگر شاخص مواضع آقایان موسوی و کروبی و خاتمی باشد، تکلیف روشن است. ادعاهای دیگری هم که می شود پایه چندانی ندارد. شما توجه کنید 25 بهمن برای این مردم به خیابان ها آمدند که موسوی و کروبی از آنها دعوت کردند. دیگران هم می توانند خودشان را آزمایش کنند ببینند چند نفر به درخواست آنها به خیابان می آیند. این ادعاها و حرفهایی که زده می شود هیچ شاخصی برای صحتشان وجود ندارد اما درباره آقایان موسوی و کروبی به اندازه کافی دلیل وجود دارد.
به 25 بهمن اشاره کردید اما خیلی ها به شعارهای سرداده شده در آن روز اشاره می کنند و آنها را آنقدر رادیکال می دانند که تحققشان اساسا در ظرف قانون اساسی موجود نمی گنجند. با وجود این مسئله باز هم می توان گفت که جنبش سبز یک جنبش اصلاحی است؟
این هم باز از آن حرف هایی است که پایه علمی ندارد. من هیچ کجا ندیدم که کسی تمام این شعارها را به طور علمی جمع بندی کرده باشد و بگوید تمام افرادی که در خیابان ها بودند این شعار را می دادند. حداقل تا موقعی که من خودم در ایران بودم می دیدم که نمی شود گفت این شعاری که سر داده می شود همه افرادی که در خیابان هستند آن را تکرار می کنند و با آن موافقند. جنبش سبز یک جنبش متنوع و متکثر است و عده ای هم ممکن است در قالب این جنبش شعارهایی بدهند اما در نهایت سخن آنها که این جنبش را نمایندگی می کنند یعنی آقایان موسوی و کروبی ملاک است. البته عده ای هم هستند که ممکن است در درون جنبش وارد شوند و شعارهای خودشان را بدهند اما آنها جنبش سبز را نمایندگی نمی کنند.
اما به هر صورت وقتی از لزوم اجرای قانون اساسی موجود صحبت می شود، همین حاکمان کنونی هستند که در نهایت باید آن را اجرایی کنند. به نظر شما وقتی بر این مسئله تاکید می شود عملا به نقش مسئولان فعلی تاکید نمی شود؟
وقتی گفته می شود خواست ما اجرای بدون تنازل قانون اساسی است یعنی حاکمیت کنونی به آن عمل نمی کند. اما بخش دوم این مسئله آن است که حکومت اجرای بدون تنازل قانون اساسی را بپذیرد، این پیروزی جنبش است. این همان چیزی است که ما می خواهیم. یعنی خود حاکمیت اگر این مسئله را بپذیرد بسیار هم خوب است.
بسیاری از تحلیلگران یکی از نقاط قوت جنبش سبز را اجماع نسبتا گسترده ای می دانند که در اوایل شکلگیری آن ایجاد شده بود و یک سر آن به افرادی مانند هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری تا سید حسن خمینی و محمد خاتمی می رسید و سمت دیگرش هم به بخشی از اپوزسیون در خارج از ایران. حالا با گذشت دو سال از این جنبش آیا چنین اجماعی را کماکان پابرجا می دانید؟
این اجماع هرگز واقعیت خارجی نداشته است. یعنی این آدمها هرگز دور هم ننشستند و به یک نتیجه مشخصی نرسیدند که بگوییم اجماعی هم شکل دادند.
اما در خبرها بود که یک روز بعد از انتخابات جلسه ای برگزار شد که ....
نه این اصلا واقعیت ندارد. هیچ جلسه ای نبود.
خبر این جلسه را برخی از چهره های اصلاح طلب نوشته بودند.
نوشته شد اما آقایانی که از آنها نام برده بود بعدا تکذیب کردند.
یعنی جلسه بین آقایان میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و سید حسن خمینی که حاضران در آن تصمیم گرفتند از یکدیگر حمایت کنند اصلا تشکیل نشده است؟
نه اصلا همچین جلسه ای نبوده است. اما خیلی از این افراد در جنبش سبز هستند و همان مواضع قبل را هم دارند. مثلا آقای هاشمی یا حتی آقای ناطق خیلی با قبل فرق نکرده اند اما اینها نگاه واحدی به مسئله نداشتند بلکه چون جنبش سبز طیف متنوعی است آنها هم در جنبش بودند و هنوز هم هستند.
فارغ از اینکه شما عضو شورای هماهنگی راه سبز امید هستید یا نه، اجازه بدهید بپرسم که به عنوان سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در خارج از کشور نظرتان درباره عملکرد این شورا در ماه های اخیر چیست؟
سازمان و جبهه مشارکت از ابتدای آغاز به کار این شورا از آن حمایت کرده اند.
یکی از انتقادات به شورای راه سبز امید، اتهام انحصارطلبی به مسئولان آن است و اینکه درهای این شورا را به روی تمام گروه ها و افرادی که خود را حامی و همراه جنبش سبز می دانند باز نکرده تا آنها هم بتوانند در فرآیند تصمیم گیری و تصمیم سازی آن مشارکت کنند. چقدر این انتقاد را وارد می دانید؟
آنهایی که این حرفها را می زنند خودشان را به نادانی می زنند. کسانی که این حرف را می زنند باید پاسخ بدهند که این شورا را چه کسی درست کرده است؟ شورای هماهنگی راه سبز امید توسط آقایان موسوی و کروبی در زمانی که فکر می کردند ممکن است در آینده مشکلاتی پیش بیاید تشکیل شده و اعضایش را هم انتخاب کردند. اعضای شورا که خودشان خودشان را انتخاب نکرده اند. شورای هماهنگی راه سبز امید مشروعیت خود را از رهبران جنبش سبز می گیرد و کسانی که آقایان موسوی و کروبی را قبول دارند باید این تصمیم آنها را هم قبول داشته باشند.
ولی قبول دارید که درهای این شورا کاملا بسته است؟
اگر این شورا درهای خود را باز می گذاشت چگونه باید تعیین می کرد که چه گروه ها و افرادی می توانند عضو آن باشند.
خب این مسئله ای است که شورای هماهنگی راه سبزامید باید درباره آن تصمیم بگیرد.
شورای راه سبز امید در داخل ایران تشکیل شده است و به دلیل شرایط خطرناک امنیتی نمی تواند وارد این مسائل شود.
نمایندگانش در خارج چطور؟
آقای اردشیر امیرارجمند است که دسترسی به ایشان هم به سادگی میسر است. سایت شورا هم راه اندازی شد و آماده جلب نظرات و دیدگاه های گوناگون است.
با توجه به اینکه در سال 90 قرار است انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی برگزار شود آیا مجموعه گروه های اصلاح طلب یا اعضای جنبش سبز برنامه ای برای مواجهه جدی با این مسئله و اساسا تاثیرگذاری بر فضای سیاسی و اجتماعی در یک سال آینده دارند؟
با توجه به شرایط فوق امنیتی در داخل ایران تقریبا امکان تبادل نظر و دور هم نشینی نیروهای سیاسی منتفی شده است. وقتی این امکان هم وجود نداشته باشد بیشتر مسئله به اشخاص و تصمیم گیری های شخصی آنها مربوط می شود تا گروه ها و احزاب. در خارج از کشور هم که تشکیلات سیاسی به آن معنا وجود ندارد. باید اعتراف کرد که حکومت تمام تشکیلات و احزابی را که امکان کار تاثیرگذار داشته اند از کار انداخته است. اما چون اتکای جنبش سبز بر تک تک اعضای آن است، هر شهروند یک رهبر جنبش است و خود آنها هم راهشان را پیدا می کنند.
ننگ مسلمان بودن
طرح مسأله: تاریخ نشان می دهد که هولوکاست محصول تبدیل "یهودی" به برچسبی ننگین بوده است.یعنی طی فرایندی اجتماعی، قدرت، گفتمانی برساخت که هویت یهودی را از انسانیت خارج کرد.هویت به طور اجتماعی ساخته می شود.تمایز "ما" از "دیگری" یکی از کارهای گفتمان است. روشن است که ما با دیگری تفاوت داریم. اما این تفاوت در کجاست و چگونه باید با آن مواجه شد؟
گفتمان های طرد کننده، ما و دیگری را به خوب و بد، جذاب و نفرت انگیز، متمدن و بربر، دوست و دشمن، انسان و حیوان و چیزهایی تبدیل می کنند. در واقع اینان "تفاوت" را به شدت متصلب می سازند. یعنی فرد/گروه/جماعت/قوم/نژاد/دینی که به گونه ی خاصی با ما تفاوت دارند، به یک "دیگری" کاملاً ناشبیه به ما تبدیل می کنیم.سپس، گام های نابودی، به سرعت پشت سر هم طی می شوند.
گام اول:"آنها مثل ما فکر نمی کنند".
گام دوم:"درد و عشق آنها با درد و عشق ما یکی نیست".
گام سوم:"آنها مثل حیوان رفتار می کنند".
گام چهارم:"آنها، میمون، خوک، انگل هستند".
برای ایجاد "نفرت" باید از "دیگری" و "متفاوت" ها انسانیت زدایی کرد. و برای رسیدن به این مقصود، باید بر تفاوت های مطلق و آشتی ناپذیر پافشاری کرد.
تاریخ مغرب زمین نشان می دهد که بخشی از مسیحیان همین رفتار را با یهودیان داشتند و طی فرایندهایی دقیقاً شبیه به اینها، یهودیها را مسخره می کردند، کاریکاتورهای آنان را می کشیدند، آنان را قاتل فرزندان خود قلمداد می کردند، و در نهایت آنها را روانه ی آشویتس ساختند.تاریخ سرشار از چنان وقایعی است که به هوکاست ختم شد.پدر یهودی فروید، داستانی در همین زمینه برای فرزندش تعریف کرده است.
"او گفت:"وقتی جوان بودم، یک روز شنبه رفتم تا در خیابان های زادگاه تو قدم بزنم؛ لباس های خوبی پوشیده بودم و کلاه خز نو بر سر داشتم. یک مسیحی به من رسید و با یک ضربه کلاهم را در گل و لای انداخت و فریاد زد: "یهودی! از پیاده رو گم شو!".[زیگموند] پرسید، "تو چه کردی؟" پدرش به آرامی پاسخ داد، "به درون خیابان رفتم کلاهم را برداشتم"[1].
فاجعه ی جنایتکارانه ی هولوکاست وضع را تغییر داد. روشن شد که مسیحیان اخلاقاً مسئول گفتمانی بوده اند که برساخته اند. آن گفتمان منجر به هولوکاست شد.اما اینک، کسانی همان فرایندها را نسبت به مسلمانها تکرار می کنند.اسلام و مسلمانی را به برچسبی ننگین تبدیل می کنند که مترادف با وحشی گری، تروریسم و عقب ماندگی است.یک محقق آمریکایی در کتابی که به تازگی انتشار داده، نوشته است:
"بر اساس پیمایش انجام شده توسط مرکز تحقیقات پیو، در سال ۲۰۰۹، تقریبا نیمی از آمریکاییان قادر به تشخیص قران به عنوان معادل اسلامی انجیل نبودند. به علاوه تنها حدود ۴۰ درصد از ما هم قادر به شناسایی قرآن و هم تشخیص الله به عنوان کلمه ای که مسلمانان برای اشاره ی به خدا به کار می برند بودند. اگر تعداد زیادی از آمریکاییان نام کتاب مقدس اسلام را نمی دانند، این خود دلیلی است بر اینکه چرا احتمالا اکثریت ما نمی دانیم چه در آن نوشته شده است.با این وجود شما شوکه خواهید شد اگر بتوانید آمریکایی ای پیدا کنید که نظری راجع به اسلام نداشته باشد. این وضعیتی مشکل ساز و خطرناک است. چطورما می توانیم تا این حد نسبت به کتابی که اساس یکی از بزرگترین ادیان جهان است ناآگاه باشیم و چگونه می توانیم بر این جهالت غلبه کنیم"[2].
بنیادگرایان آمریکایی کوشش فراوان کرده و می کنند تا به مردمی که هیچ شناختی از اسلام ندارند بگویند: اسلام یعنی، تروریسم، وحشی گری، عقب ماندگی، اسارت زنان و مردانی که هر یک لااقل چهار زن رسمی دارند(صیغه ای ها به کنار).بدینترتیب، فضایی ساخته می شود که مسلمان، از "مسلمان بودن" خود "شرمگین" باشند. اسلام به "ننگ" تبدیل می شود و دفاع از اسلام هزینه ی گزاف خواهد داشت.اگر بگویی اسلام آن نیست که "نظام سلطانی فقیه سالار" حاکم بر ایران و بنیادگرایان/نومحافظه کاران آمریکایی می گویند، حداقل تو را به "اسلامیست"(یعنی همه ی دشنام ها) و "آمریکا ستیز" تبدیل می کنند. در چنین فضایی چه کسی ریسک دفاع از اسلام/مسلمانی را برعهده می گیرد؟ از میان ایرانیان نیز کسانی در این عمل مشارکت داشته و آگاهانه یا ناآگاهانه اسلام و مسلمانی را به "ننگ" تبدیل کرده/می کنند.چگونه؟
یکم- انداختن مسئولیت همه ی مسائل بر دوش اسلام: مهمترین ترفندی که از آن استفاده می شود، همین سازوکار است.چرا جوامع اسلامی توسعه نیافته اند؟ اسلام عامل آن است. چرا نظام های سیاسی حاکم بر جهان اسلام استبدادی اند؟ اسلام عامل آن است. چرا دروغ گویی تا این اندازه در جوامع اسلامی رایج است؟ اسلام منشأ آن است. چرا؟ چرا؟ چرا؟... اسلام. اسلام. اسلام....
این مدعیات کاذبند.چرا؟ برای این که اولین رکن "روش شناسی علمی" این است که هیچ پدیده ی اجتماعی را نمی توان با یک علت تبیین کرد. به تعبیر دیگر، هیچ مسأله ی اجتماعی را نمی توان به یک علت فروکاست.تقلیل گرایی عموماً محکوم به شکست است. هر پدیده ی اجتماعی معلول ده ها متغیر(دلیل و علت)است.دین/اسلام هم یکی از متغیرهایی است که در پیدایش وضعیت ما موثر بوده است.در هرگونه تحلیلی، باید سهم همه ی متغیرها را نشان داد.
به عنوان مثال، ایران در زمان رژیم سکولار شاه هم کمابیش گرفتار توسعه نیافتگی و استبداد بود. رژیم های سکولار و غرب گرای خاورمیانه همین مسائل را پدید آورده اند.رژیم های توتالیتر و ضد دین اروپای شرقی سابق و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی همین نوع مسائل را پدید آوردند.اگر فقط دین عامل این وضعیت بود، در مناطقی که رژیم های دین ستیز و معتقد به افیون بودن دین حاکم بود، باید این مسائل حل می شد.از سوی دیگر، آمریکا به عنوان دیندارترین جامعه ی مغرب زمین، باید عقب مانده ترین و وحشی ترین و تروریست ترین جامعه ی جهان غرب می شد.
دوم- دین یا آدمیان: دین به سه معنای متفاوت می تواند به کار رود. دین به عنوان متن مقدس(تورات، انجیل، قرآن)؛ دین به عنوان فهم/روایت مومنان از متن مقدس؛ دین به عنوان اعمال مومنان در طول تاریخ (یهودیان، مسیحیان، مسلمانان).
اسلام به عنوان متن، کاری نمی کند.آدمیان قرآن و سنت معتبر را می خوانند، به قرائتی از متن دست می یابند و مطابق فهم خود عمل می کنند. در تبیین رابطه ی مومنان و متن مقدس، دو نظریه ی افراطی وجود دارد.مطابق یکی از این نظریه ها، متن همه کاره است، مومن تابع محض متن است و هیچ گونه نقشی ندارد.گناه همه مسایل به گردن متن است.مطابق نظریه ی دیگر، متن کاملاً ساکت و تابع مفسر است.مفسر است که متن را به صدا در می آورد. پس همه ی گناهان به گردن مومنان است:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از مسلمانی ماست
هر دو مدعای افراطی کاذب است.چرا که رابطه ی متن و خواننده، گفت و گویی دو سویه است.اگر متنی مقدس تاریخ و تمدن ساخته است، حسن و قبح آن تاریخ و تمدن ربط وثیقی با آن متن دارد."تمدن اسلامی" محصول ترکیب متن مقدس(قرآن و سنت معتبر)، فهم مومنان از متن مقدس و اعمال آنان در طول تاریخ است."هویت یهودی"، "هویت مسیحی"، "هویت اسلامی"، "هویت بودایی"، "هویت هندویی" و...محصول مشترک متن مقدس، فهم متن مقدس و عمل به متن مقدس از طریق خوانش آن است.
سوم- تفاوت کنونی وضعیت پیروان ادیان: اینک پیروان ادیان مختلف از نظر معرفت و معیشت و نظام های سیاسی در یک سطح قرار ندارند.بر مبنای این واقعیت کسانی نتیجه گرفته اند که قرآن با تورات و انجیل تفاوت داشته و مانع پیشرفت و توسعه ی نظام اجتماعی/سیاسی/اقتصادی/فرهنگی آنان است.
اولاً:ادیان ابراهیمی دارای گوهر مشترک واحدند.اسلام نه تنها خود را ادامه ی منطقی آنها به شمار آورده، بلکه بسیاری از احکام فقهی قرآن عیناً از تورات گرفته شده است. یعنی پیامبر اسلام احکام آن دین را امضا کرده است.
ثانیاً:مسلمان ها چند درصد جمعیت جهان را تشکیل می دهند؟چند درصد جمعیت جهان در جوامع توسعه یافته و چند درصد آنها در جوامع توسعه نایافته زندگی می کنند؟ جمعیت جوامع توسعه نایافته ی کل جهان چندین برابر جمعیت جوامع توسعه نایافته ی مسلمان است. اگر اسلام تنها عامل عقب ماندگی بود، باید همه ی جمعیت غیر مسلمان در جوامع توسعه یافته زندگی می کردند(یعنی جوامع توسعه یافته درست می کردند)، اما چنین نیست. ضمن آنکه بسیاری از افرادی که در جوامع توسعه نایافته ی غیر مسلمان زندگی می کنند، مسیحی یا متدین به دینی دیگرند.آیا مالزی و ترکیه از همه ی جوامع مسیحی(پرو، السالوادور، کلمبیا، آرژانتین، می دانیم که حدود نیمی از مردم آفریقا مسیحی اند) توسعه نایافته ترند؟
ثالثاً:گزاره های غیرعقلانی تورات و انجیل از قرآن بیشتر است.ضمن آنکه احکامی چون سنگسار که در تورات وجود دارد، در قرآن وجود ندارد.با این همه، یهودیان و مسیحیان رفته رفته در طول تاریخ این نوع مسایل را به گونه ای حل کرده اند که مانعی در تحول اجتماعی نباشند. یعنی روایت های جدید از متن مقدس خود عرضه کرده اند که نه تنها موانع را برداشته، بلکه راهگشا هم بوده است.
برخی متفکران مدعی نقش مثبت دین در پیشرفت اجتماعی شده اند. مثلا، مدعای ماکس وبر این بود که سرمایه داری و مدرنیته ی غربی محصول پروتستانتیسم (کالوینیسم) بوده است.به تعبیر دقیق تر، اخلاقیات فرهنگی (cultural ethos) کالوینیسم به سرمایه داری غرب متتهی شد. اخلاق پروتستانی مجموعه تعالیمی درباره ی فضایل کار سخت، تحصیل مال، نیاز به ابتکارات کارآفرینانه ی فردی و پاداش های خدای عادل است.این اخلاق(انضباط شخصی، کار سخت، سرمایه گذاری محتاطانه ی پس اندازها، درستکاری فردی، فردگرایی و استقلال)، مناسب ترین زمینه/سیاق فرهنگی را برای ایجاد اقتصادهای بازار، سرمایه گذاری خصوصی و سرمایه داری بورژوایی در غرب پدید آوردند[3].
همچنین، نظریه پردازان "سرمایه ی اجتماعی"- به عنوان مثال جیمز کلمن رابرت پاتنام و فرانسیس فوکویاما- بر نقش دین به عنوان یکی از مهمترین ارکان سرمایه ی اجتماعی تأکید کرده اند[4].پاتنام در بولینگ 2000 کاهش اعتقادات دینی/کلیسا روی را موجب زوال سرمایه ی اجتماعی به شمار آورده است.فوکویاما در پایان نظم دین را یکی از مهمترین عاملان سازنده ی سرمایه ی اجتماعی از طریق آفرینش شبکه های اعتماد به شمار آورده است.
اما پرسش این است که آیا راه تحول دینی بر مسلمان ها بسته است و این راه فقط بر یهودیان و مسیحیان باز بود؟ چه تفاوتی میان قرآن با تورات و انجیل وجود دارد که به این اجازه ی تحول را نمی دهد و به آن دو اجازه می دهد؟
چهارم- راه حل قرآنی: دانش هرمنیوتیک که برساخته ی یهودیان و مسیحیان است، راه حل های این مسأله را در بر دارد.اما مسلمین حتی اگر به این دانش به عنوان برساخته ای غربی به دیده ی تردید بنگرند، متن مقدس خود آنها راه را به روی آنان گشوده است.در نزاع با خوارج، علی بن ابی طالب وقتی ابن عباس را برای مذاکره نزد آنان فرستاد، به او گفت:
"به سوی آنها برو به مخاصمه پرداز و با قرآن برای آنها استدلال مکن که وجوه مختلفی دارد، ولی با سنت با آنان مخاصمه کن"[5].
بخوبی روشن است که مسلمین به سرعت "تأویل پذیری" و "ذووجوه بودن" قرآن را دریافتند.دلیل آن خود قرآن بود، نه چیزی دیگر.به عنوان مثال، در قرآن آمده است:
هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ:او کسی است که کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن محکمات است که اساس کتاب است، و بخش دیگر متشابهات است(آل عمران، 7 ).
در خود قرآن هیچ ملاکی برای تمایز محکمات از متشابهات وجود ندارد. به همین دلیل اشاعره و معتزله بنابر پیش انگاشت ها و پیش داوری های کلامی خود، آیات متفاوتی را محکم یا متشابه به شمار آورده اند. در هر صورت، قرآن خود این امکان را برای مسلمان ها فرآهم آورده بود که راه گشا باشند. اما اشاعره در نزاع تاریخی پیروز شده و قشری گری و ظاهرگرایی را بر همه جا مسلط ساختند.این پیروزی و آن شکست، فاجعه بار بود[6]. معتزله را ضد دین و ضد سنت قلمداد کردند[7].ساده ترین راه حل مسأله ی احکام و فرامینی که با حقوق بشر و دموکراسی تعارض دارند این است که آن احکام(کلیه ی احکام غیر عبادی امضایی)، فقط و فقط برای همان زمان بوده اند، نه همه ی زمانها.این پیش فرض برون دینی که "احکام غیرعبادی دائمی/ابدی هستند"، پیش داوری نامدللی است که تاکنون فقیهان دلیل خردپسندی برای آن عرضه نکرده اند.
قرآن، همچون دیگر متون مقدس، تفسیرهای متفاوت بر می دارد.این قرائت/روایت ها محصول "پیش انگاشت" ها و "پیش داوری" های برون دینی است.اما همه ی اینها از جنس معرفت(دلیل) نیستند.نقش امور غیر معرفتی(علل) را هم نباید نادیده گرفت."منافع" یکی از مهمترین متغیرهایی است که به تفسیر خاصی از قرآن و سنت معتبر به نام "اسلام فقیهانه" منتهی شده است.چگونه؟
می گویند: کار کنید و نتیجه ی دسترنجتان را به ما بدهید تا مصرف کنیم(سهم امام).
می گویند:دولت/حکومت/زمامداری سیاسی حق امام علی است که از طریق ارث به فرزندان او و در نهایت به امام غائب(امام زمان) می رسد.فقیهان جانشینان امام زمان هستند.پس: دولت/حکومت/ زمامداری سیاسی "حق ویژه" ی فقیهان است.
"اسلام فقیهانه" مشکوک ترین تفسیر از کتاب و سنت است.برای اینکه تابع "منافع" فقیهان است. جوامع بشری با منابع کمیاب "قدرت"، "ثروت"، "معرفت" و "منزلت" مواجه هستند."اسلام فقاهتی" یعنی تفسیری از قرآن و سنت معتبر که این منابع کمیاب را به سلطه ی فقیهان در می آورد.فرایند طی شده چنین است: منافع--- تفسیر متن--- حق ویژه.
مهدی بازرگان که نمی خواست از طریق اسلام به منفعتی دست یابد، در پایان راه، به این نتیجه رسید که "دین فقط و فقط برای خدا و آخرت است، نه حکومت و اداره ی دنیا".این هم تفسیر دیگری از قرآن است که امر دولت/حکومت/زمامداری سیاسی و توسعه ی دنیا را به عقل آدمیان می سپارد. "اسلام هراسان" و "اسلام ستیزان" باید به طور مدلل توضیح دهند که چرا "اسلام فقاهتی" برساخته ی فقیهان که تابع منافع آنهاست، بر "اسلام خداگرایانه و آخرت گرایانه" ی مهدی بازرگان ترجیح دارد؟ یعنی اسلام حقیقی، اسلام خمینی/خامنه ای/مصباح یزدی/جوادی آملی/مکارم شیرازی/وحید خراسانی و...است.
پنجم- حذف و طرد یا تساهل و تسامح: تأکید بر "تفاوت" برای پذیرش دیگری و احترام به اوست، نه حذف و نابودی متفاوت ها. به گفته ی راولز، واقعیت پلورالیسم را نمی توان انکار کرد مگر با سرکوب. به جای یک رنگ کردن و تک ساحتی کردن جوامع بشری، باید به استقبال صد رنگی و تنوع و تکثر رفت. اگر تمامت خواهی بد و پیامدهای سرکوبگرانه دارد، راهی جز تساهل و تسامح وجود ندارد."احترام" گذاردن به دیگری/متفاوت ها، نماد رواداری است.
اما احترام به معنای پذیرش مدعیات(باورها و اعمال) متفاوت ها نیست.احترام گذاردن اول از همه به معنای رعایت انصاف و عدالت و قائل شدن حقوق یکسان برای خود و دیگری است. غیر از آن، به نظر می رسد که هیچ کس مالک حقیقت نیست و "حقیقت مطلق" و "مطلق حقیقت" در هیچ آئینی وجود ندارد. هر مکتب و آئینی معمولا حظی از حقیقت برده است.هر کس چیزی برای آموختن دارد. حتی اگر باور داشته باشیم که تمام اعتقادات ما صادق است، باید این امکان را باز گذاشت که این باورهای ما ممکن است نادرست از کار در بیاید و لذا همواره باید از انتقاد استقبال کرد. می توان و می باید به روی دیگری گشوده بود و از او آموخت. گفت و گوی انتقادی تنها راه مسأله است. می توان امیدوار بود که از طریق گفت و گوی انتقادی رفته رفته به حقیقت و معرفت نزدیکتر شویم. نباید با گفتن "ما، ما هستیم و آنها، آنها"، راه گفت و گو را بست.
در گفت و گوی انتقادی، مدعیات(باورها/فرامین)هر آئینی می تواند نقد شود.نقد، اهانت و نفی نیست.نقد، جدی گرفتن آموزه های دیگری و درگیر شدن (engagement) با آنهاست. از طریق جدی گرفتن دیگری، به کمبودهای خود و قوت آنها پی می بریم.به همین دلیل، باید درگیر شد، پرسید، آموخت.این پیش فرض/ پیش انگاشت/پیش داوری که اعتقادات دیگری واجد هیچ گونه حقیقتی نیست، نه احتمالاً صادق است و نه موجه است.درست برعکس، پیش داوری ما باید این باشد که با متنی مواجه هستیم که بیانگر حقیقتی است.ممکن است پس از درگیر شدن، به نتیجه ای معکوس دست یابیم. اخلاق و عقلانیت داورهای اصلی اند.احترام به دیگری متضمن آن نیست که احکام و فرامین غیر اخلاقی یا غیر عقلانی او را بپذیریم.
پاورقی ها:
1- دیوید ام. وولف، روانشناسی دین، ترجمه ی محمد دهقانی، انتشارات رشد، ص 374.
مورخان و روانشناسان نوشته اند که این واقعه منجر به نفرت دائمی نسبت به "پدر بزدل اش" و دین شد.
2- Kaltner, John. Introducing the Qur'an for Today's Reader. Minneapolis, IN: Fortress Press, 2011. Preface: P. XII.
3- در اینکه کالون روایت جدیدی از مسیحیت عرضه کرد شکی وجود ندارد. اما در عین حال نباید فراموش کرد که کالون یکی از جباران تاریخ است و حکومت اش "استبداد دینی" بود که مخالفان را در آتش می سوزاند.
4- پاتنام می گوید:
"شاید اجتماعات مذهبی که مردم در آنها با هم به عبادت می پردازند مهم ترین ذخیره گاه سرمایه ی اجتماعی در آمریکا باشد".
Robert D. Putnam.2000. Bowling Alone :The Collapse and Revival of American Community. New York: Simon & Schuster. P.66.
5- جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ترجمه ی سید مهدی حائری قزوینی، انتشارات امیر کبیر، ص 488.
مطابق روایتی دیگر ابن عباس گفت:
"یا امیرالمومنین، من به کتاب خدا از آنان آگاهترم، قرآن در خانه های ما نازل شد، فرمود: راست گفتی ولی قرآن تأویل پذیر و ذووجوه است، تو می گویی آنها هم می گویند، ولی به وسیله ی سنت با آنها مخاصمه کن که از آن گزیری نخواهند یافت"(همان).
6- معتزله عقل گرایان عالم اسلام بودند.شکست آنان را از یک منظر باید شکست عقل گرایی به شمار آورد.قاضی عبدالجبار یکی از مهمترین اعتزالیان بود.او به صراحت می گفت که حجیت از آن عقل است و باید به طور پیشینی توحید و عدالت را به طور عقلی فهمید و سپس به تفسیر قرآن دست زد:
"زیرا از لیس کمثله شیء و ولایظلم ربک أحدا و قل هو الله أحد توحید و نفی تشبیه و عدل دانسته نمی شود.زیرا تا انسان شناخت پیشینی از این مسائل نداشته باشد نمی داند که سخن خداوند متعال حق است و چگونه می تواند به آن استناد کند حال آن که از آن شناخت ندارد و صحت ان را نمی داند"(قاضی عبدالجبار، متشابه القرآن، به تحقیق عدنان محمد زرزور، دارالتراث، قاهره، 1966، صص 36- 35).
قاضی عبدالجبار می گوید "محکم" در قرآن آمده است: "تا سائل را با ادله ای که در عقول قرار داده به نظر عقلی و استدلال وادارد"(متشابه القرآن، ص 4). عقل گرایانی چون او به طور پیشینی/استدلالی عدل را خوب و ظلم را بد به شمار می آوردند و بر این مبنا معتقد بودند که صدور حکم قبیح از خداوند مجاز نیست. قاضی قرآن را تابع عقل می دانست و شناخت محکم و متشابه را هم عقلی قلمداد می کرد. می گفت:
"محکم و متشایه از یک لحاظ شبیه هم اند و از یک لحاظ با هم متفاوت.شباهت این که استدلال به هر دو ممکن نیست جز پس از شناخت حکمت فاعل و این که جایز نیست او قبیح را برگزیند.زیرا این وجه در محکم و متشابه جاری است...اما تفاوتشان آن که محکم اگر در چارچوب زبان باشد یا قرینه موجود باشد جز یک وجه ندارد و هرگاه کسی که با قوانین کلام آشناست و قراین را می شناسد آن را شنید می تواند فوراً به معنای آن استدلال کند.برخلاف متشابه.زیرا حتا اگر شنونده اش عالم باشد و قراین را حمل کند باز هم هنگام شنیدنش باید بیندیشد و نظری مجدد اندازد تا بتواند آن را به گونه ای سازگار با محکم یا دلیل عقل دریابد. و آن چه صحت این ادعا را نشان می دهد آن است که خداوند فرموده که محکم اصل متشابه است پس باید علم به محکم بر علم به متشابه مقدم باشد تا بتوان آن را اصل بر این قرار داد(متشابه القرآن، صص 7-6).
به گمان او آن که بالذات حجیت دارد، عقل است، نه کتاب و نقل.معتزله که دین/اسلام را چیزی جز توحید و عدل به شمار نمی آوردند، این امور را عقلی می دانستند و به آنچه در قرآن در این زمینه آمده است استناد نمی کردند. در واقع مدعی بودند که قرآن مستقل از عقل استنادناپذیراست. به همین دلیل ابوعلی جبائی گفته نوشته بود:
"هر چه در قرآن درباره ی توحید و عدل آمده، برای تأکید آن چه در عقل است آمده اما این که ذاتاً دلیل باشد و استدلال به آن صورت آغازین ممکن باشد، محال است"(قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، باشراف طه حسین و ابراهیم مدکور، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، مصر، 65- 1960، جلد 4، صص 175- 174).
7- "معتزله هرگز به سنت بی اعتنا نبودند، ولی اشاعره با انتخاب اين نام برای خود، و قرار دادن معتزله در مقابل خود، كلاه معتزله را در تاريكی برداشتند. مسلما اين جهت، در شكست معتزله در اوايل قرن سوم در ميان توده عوام، تأثير بسزائی داشت...اختلاف ديد و نگرش معتزله و اشاعره هيچ گونه ربطی به ميزان پايبندی آنها به دين اسلام ندارد. معتزله عملا از اشاعره نسبت به اسلام دلسوزتر و پايبندتر و فداكارتر بودند. معمولا نهضتهای روشنفكری، هر چند از يك خلوص كامل برخوردار باشد، در مقابل متظاهران به تعبد و تسليم، و لو اينكه از هر نوع صفا و خلوص نيت بی بهره باشند، مورد چنين اتهاماتی در ميان عوام واقع می شود"(مرتضی مطهری، عدل الهی، انتشارات صدرا، مقدمه ی کتاب).
گفتمان های طرد کننده، ما و دیگری را به خوب و بد، جذاب و نفرت انگیز، متمدن و بربر، دوست و دشمن، انسان و حیوان و چیزهایی تبدیل می کنند. در واقع اینان "تفاوت" را به شدت متصلب می سازند. یعنی فرد/گروه/جماعت/قوم/نژاد/دینی که به گونه ی خاصی با ما تفاوت دارند، به یک "دیگری" کاملاً ناشبیه به ما تبدیل می کنیم.سپس، گام های نابودی، به سرعت پشت سر هم طی می شوند.
گام اول:"آنها مثل ما فکر نمی کنند".
گام دوم:"درد و عشق آنها با درد و عشق ما یکی نیست".
گام سوم:"آنها مثل حیوان رفتار می کنند".
گام چهارم:"آنها، میمون، خوک، انگل هستند".
برای ایجاد "نفرت" باید از "دیگری" و "متفاوت" ها انسانیت زدایی کرد. و برای رسیدن به این مقصود، باید بر تفاوت های مطلق و آشتی ناپذیر پافشاری کرد.
تاریخ مغرب زمین نشان می دهد که بخشی از مسیحیان همین رفتار را با یهودیان داشتند و طی فرایندهایی دقیقاً شبیه به اینها، یهودیها را مسخره می کردند، کاریکاتورهای آنان را می کشیدند، آنان را قاتل فرزندان خود قلمداد می کردند، و در نهایت آنها را روانه ی آشویتس ساختند.تاریخ سرشار از چنان وقایعی است که به هوکاست ختم شد.پدر یهودی فروید، داستانی در همین زمینه برای فرزندش تعریف کرده است.
"او گفت:"وقتی جوان بودم، یک روز شنبه رفتم تا در خیابان های زادگاه تو قدم بزنم؛ لباس های خوبی پوشیده بودم و کلاه خز نو بر سر داشتم. یک مسیحی به من رسید و با یک ضربه کلاهم را در گل و لای انداخت و فریاد زد: "یهودی! از پیاده رو گم شو!".[زیگموند] پرسید، "تو چه کردی؟" پدرش به آرامی پاسخ داد، "به درون خیابان رفتم کلاهم را برداشتم"[1].
فاجعه ی جنایتکارانه ی هولوکاست وضع را تغییر داد. روشن شد که مسیحیان اخلاقاً مسئول گفتمانی بوده اند که برساخته اند. آن گفتمان منجر به هولوکاست شد.اما اینک، کسانی همان فرایندها را نسبت به مسلمانها تکرار می کنند.اسلام و مسلمانی را به برچسبی ننگین تبدیل می کنند که مترادف با وحشی گری، تروریسم و عقب ماندگی است.یک محقق آمریکایی در کتابی که به تازگی انتشار داده، نوشته است:
"بر اساس پیمایش انجام شده توسط مرکز تحقیقات پیو، در سال ۲۰۰۹، تقریبا نیمی از آمریکاییان قادر به تشخیص قران به عنوان معادل اسلامی انجیل نبودند. به علاوه تنها حدود ۴۰ درصد از ما هم قادر به شناسایی قرآن و هم تشخیص الله به عنوان کلمه ای که مسلمانان برای اشاره ی به خدا به کار می برند بودند. اگر تعداد زیادی از آمریکاییان نام کتاب مقدس اسلام را نمی دانند، این خود دلیلی است بر اینکه چرا احتمالا اکثریت ما نمی دانیم چه در آن نوشته شده است.با این وجود شما شوکه خواهید شد اگر بتوانید آمریکایی ای پیدا کنید که نظری راجع به اسلام نداشته باشد. این وضعیتی مشکل ساز و خطرناک است. چطورما می توانیم تا این حد نسبت به کتابی که اساس یکی از بزرگترین ادیان جهان است ناآگاه باشیم و چگونه می توانیم بر این جهالت غلبه کنیم"[2].
بنیادگرایان آمریکایی کوشش فراوان کرده و می کنند تا به مردمی که هیچ شناختی از اسلام ندارند بگویند: اسلام یعنی، تروریسم، وحشی گری، عقب ماندگی، اسارت زنان و مردانی که هر یک لااقل چهار زن رسمی دارند(صیغه ای ها به کنار).بدینترتیب، فضایی ساخته می شود که مسلمان، از "مسلمان بودن" خود "شرمگین" باشند. اسلام به "ننگ" تبدیل می شود و دفاع از اسلام هزینه ی گزاف خواهد داشت.اگر بگویی اسلام آن نیست که "نظام سلطانی فقیه سالار" حاکم بر ایران و بنیادگرایان/نومحافظه کاران آمریکایی می گویند، حداقل تو را به "اسلامیست"(یعنی همه ی دشنام ها) و "آمریکا ستیز" تبدیل می کنند. در چنین فضایی چه کسی ریسک دفاع از اسلام/مسلمانی را برعهده می گیرد؟ از میان ایرانیان نیز کسانی در این عمل مشارکت داشته و آگاهانه یا ناآگاهانه اسلام و مسلمانی را به "ننگ" تبدیل کرده/می کنند.چگونه؟
یکم- انداختن مسئولیت همه ی مسائل بر دوش اسلام: مهمترین ترفندی که از آن استفاده می شود، همین سازوکار است.چرا جوامع اسلامی توسعه نیافته اند؟ اسلام عامل آن است. چرا نظام های سیاسی حاکم بر جهان اسلام استبدادی اند؟ اسلام عامل آن است. چرا دروغ گویی تا این اندازه در جوامع اسلامی رایج است؟ اسلام منشأ آن است. چرا؟ چرا؟ چرا؟... اسلام. اسلام. اسلام....
این مدعیات کاذبند.چرا؟ برای این که اولین رکن "روش شناسی علمی" این است که هیچ پدیده ی اجتماعی را نمی توان با یک علت تبیین کرد. به تعبیر دیگر، هیچ مسأله ی اجتماعی را نمی توان به یک علت فروکاست.تقلیل گرایی عموماً محکوم به شکست است. هر پدیده ی اجتماعی معلول ده ها متغیر(دلیل و علت)است.دین/اسلام هم یکی از متغیرهایی است که در پیدایش وضعیت ما موثر بوده است.در هرگونه تحلیلی، باید سهم همه ی متغیرها را نشان داد.
به عنوان مثال، ایران در زمان رژیم سکولار شاه هم کمابیش گرفتار توسعه نیافتگی و استبداد بود. رژیم های سکولار و غرب گرای خاورمیانه همین مسائل را پدید آورده اند.رژیم های توتالیتر و ضد دین اروپای شرقی سابق و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی همین نوع مسائل را پدید آوردند.اگر فقط دین عامل این وضعیت بود، در مناطقی که رژیم های دین ستیز و معتقد به افیون بودن دین حاکم بود، باید این مسائل حل می شد.از سوی دیگر، آمریکا به عنوان دیندارترین جامعه ی مغرب زمین، باید عقب مانده ترین و وحشی ترین و تروریست ترین جامعه ی جهان غرب می شد.
دوم- دین یا آدمیان: دین به سه معنای متفاوت می تواند به کار رود. دین به عنوان متن مقدس(تورات، انجیل، قرآن)؛ دین به عنوان فهم/روایت مومنان از متن مقدس؛ دین به عنوان اعمال مومنان در طول تاریخ (یهودیان، مسیحیان، مسلمانان).
اسلام به عنوان متن، کاری نمی کند.آدمیان قرآن و سنت معتبر را می خوانند، به قرائتی از متن دست می یابند و مطابق فهم خود عمل می کنند. در تبیین رابطه ی مومنان و متن مقدس، دو نظریه ی افراطی وجود دارد.مطابق یکی از این نظریه ها، متن همه کاره است، مومن تابع محض متن است و هیچ گونه نقشی ندارد.گناه همه مسایل به گردن متن است.مطابق نظریه ی دیگر، متن کاملاً ساکت و تابع مفسر است.مفسر است که متن را به صدا در می آورد. پس همه ی گناهان به گردن مومنان است:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از مسلمانی ماست
هر دو مدعای افراطی کاذب است.چرا که رابطه ی متن و خواننده، گفت و گویی دو سویه است.اگر متنی مقدس تاریخ و تمدن ساخته است، حسن و قبح آن تاریخ و تمدن ربط وثیقی با آن متن دارد."تمدن اسلامی" محصول ترکیب متن مقدس(قرآن و سنت معتبر)، فهم مومنان از متن مقدس و اعمال آنان در طول تاریخ است."هویت یهودی"، "هویت مسیحی"، "هویت اسلامی"، "هویت بودایی"، "هویت هندویی" و...محصول مشترک متن مقدس، فهم متن مقدس و عمل به متن مقدس از طریق خوانش آن است.
سوم- تفاوت کنونی وضعیت پیروان ادیان: اینک پیروان ادیان مختلف از نظر معرفت و معیشت و نظام های سیاسی در یک سطح قرار ندارند.بر مبنای این واقعیت کسانی نتیجه گرفته اند که قرآن با تورات و انجیل تفاوت داشته و مانع پیشرفت و توسعه ی نظام اجتماعی/سیاسی/اقتصادی/فرهنگی آنان است.
اولاً:ادیان ابراهیمی دارای گوهر مشترک واحدند.اسلام نه تنها خود را ادامه ی منطقی آنها به شمار آورده، بلکه بسیاری از احکام فقهی قرآن عیناً از تورات گرفته شده است. یعنی پیامبر اسلام احکام آن دین را امضا کرده است.
ثانیاً:مسلمان ها چند درصد جمعیت جهان را تشکیل می دهند؟چند درصد جمعیت جهان در جوامع توسعه یافته و چند درصد آنها در جوامع توسعه نایافته زندگی می کنند؟ جمعیت جوامع توسعه نایافته ی کل جهان چندین برابر جمعیت جوامع توسعه نایافته ی مسلمان است. اگر اسلام تنها عامل عقب ماندگی بود، باید همه ی جمعیت غیر مسلمان در جوامع توسعه یافته زندگی می کردند(یعنی جوامع توسعه یافته درست می کردند)، اما چنین نیست. ضمن آنکه بسیاری از افرادی که در جوامع توسعه نایافته ی غیر مسلمان زندگی می کنند، مسیحی یا متدین به دینی دیگرند.آیا مالزی و ترکیه از همه ی جوامع مسیحی(پرو، السالوادور، کلمبیا، آرژانتین، می دانیم که حدود نیمی از مردم آفریقا مسیحی اند) توسعه نایافته ترند؟
ثالثاً:گزاره های غیرعقلانی تورات و انجیل از قرآن بیشتر است.ضمن آنکه احکامی چون سنگسار که در تورات وجود دارد، در قرآن وجود ندارد.با این همه، یهودیان و مسیحیان رفته رفته در طول تاریخ این نوع مسایل را به گونه ای حل کرده اند که مانعی در تحول اجتماعی نباشند. یعنی روایت های جدید از متن مقدس خود عرضه کرده اند که نه تنها موانع را برداشته، بلکه راهگشا هم بوده است.
برخی متفکران مدعی نقش مثبت دین در پیشرفت اجتماعی شده اند. مثلا، مدعای ماکس وبر این بود که سرمایه داری و مدرنیته ی غربی محصول پروتستانتیسم (کالوینیسم) بوده است.به تعبیر دقیق تر، اخلاقیات فرهنگی (cultural ethos) کالوینیسم به سرمایه داری غرب متتهی شد. اخلاق پروتستانی مجموعه تعالیمی درباره ی فضایل کار سخت، تحصیل مال، نیاز به ابتکارات کارآفرینانه ی فردی و پاداش های خدای عادل است.این اخلاق(انضباط شخصی، کار سخت، سرمایه گذاری محتاطانه ی پس اندازها، درستکاری فردی، فردگرایی و استقلال)، مناسب ترین زمینه/سیاق فرهنگی را برای ایجاد اقتصادهای بازار، سرمایه گذاری خصوصی و سرمایه داری بورژوایی در غرب پدید آوردند[3].
همچنین، نظریه پردازان "سرمایه ی اجتماعی"- به عنوان مثال جیمز کلمن رابرت پاتنام و فرانسیس فوکویاما- بر نقش دین به عنوان یکی از مهمترین ارکان سرمایه ی اجتماعی تأکید کرده اند[4].پاتنام در بولینگ 2000 کاهش اعتقادات دینی/کلیسا روی را موجب زوال سرمایه ی اجتماعی به شمار آورده است.فوکویاما در پایان نظم دین را یکی از مهمترین عاملان سازنده ی سرمایه ی اجتماعی از طریق آفرینش شبکه های اعتماد به شمار آورده است.
اما پرسش این است که آیا راه تحول دینی بر مسلمان ها بسته است و این راه فقط بر یهودیان و مسیحیان باز بود؟ چه تفاوتی میان قرآن با تورات و انجیل وجود دارد که به این اجازه ی تحول را نمی دهد و به آن دو اجازه می دهد؟
چهارم- راه حل قرآنی: دانش هرمنیوتیک که برساخته ی یهودیان و مسیحیان است، راه حل های این مسأله را در بر دارد.اما مسلمین حتی اگر به این دانش به عنوان برساخته ای غربی به دیده ی تردید بنگرند، متن مقدس خود آنها راه را به روی آنان گشوده است.در نزاع با خوارج، علی بن ابی طالب وقتی ابن عباس را برای مذاکره نزد آنان فرستاد، به او گفت:
"به سوی آنها برو به مخاصمه پرداز و با قرآن برای آنها استدلال مکن که وجوه مختلفی دارد، ولی با سنت با آنان مخاصمه کن"[5].
بخوبی روشن است که مسلمین به سرعت "تأویل پذیری" و "ذووجوه بودن" قرآن را دریافتند.دلیل آن خود قرآن بود، نه چیزی دیگر.به عنوان مثال، در قرآن آمده است:
هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ:او کسی است که کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن محکمات است که اساس کتاب است، و بخش دیگر متشابهات است(آل عمران، 7 ).
در خود قرآن هیچ ملاکی برای تمایز محکمات از متشابهات وجود ندارد. به همین دلیل اشاعره و معتزله بنابر پیش انگاشت ها و پیش داوری های کلامی خود، آیات متفاوتی را محکم یا متشابه به شمار آورده اند. در هر صورت، قرآن خود این امکان را برای مسلمان ها فرآهم آورده بود که راه گشا باشند. اما اشاعره در نزاع تاریخی پیروز شده و قشری گری و ظاهرگرایی را بر همه جا مسلط ساختند.این پیروزی و آن شکست، فاجعه بار بود[6]. معتزله را ضد دین و ضد سنت قلمداد کردند[7].ساده ترین راه حل مسأله ی احکام و فرامینی که با حقوق بشر و دموکراسی تعارض دارند این است که آن احکام(کلیه ی احکام غیر عبادی امضایی)، فقط و فقط برای همان زمان بوده اند، نه همه ی زمانها.این پیش فرض برون دینی که "احکام غیرعبادی دائمی/ابدی هستند"، پیش داوری نامدللی است که تاکنون فقیهان دلیل خردپسندی برای آن عرضه نکرده اند.
قرآن، همچون دیگر متون مقدس، تفسیرهای متفاوت بر می دارد.این قرائت/روایت ها محصول "پیش انگاشت" ها و "پیش داوری" های برون دینی است.اما همه ی اینها از جنس معرفت(دلیل) نیستند.نقش امور غیر معرفتی(علل) را هم نباید نادیده گرفت."منافع" یکی از مهمترین متغیرهایی است که به تفسیر خاصی از قرآن و سنت معتبر به نام "اسلام فقیهانه" منتهی شده است.چگونه؟
می گویند: کار کنید و نتیجه ی دسترنجتان را به ما بدهید تا مصرف کنیم(سهم امام).
می گویند:دولت/حکومت/زمامداری سیاسی حق امام علی است که از طریق ارث به فرزندان او و در نهایت به امام غائب(امام زمان) می رسد.فقیهان جانشینان امام زمان هستند.پس: دولت/حکومت/ زمامداری سیاسی "حق ویژه" ی فقیهان است.
"اسلام فقیهانه" مشکوک ترین تفسیر از کتاب و سنت است.برای اینکه تابع "منافع" فقیهان است. جوامع بشری با منابع کمیاب "قدرت"، "ثروت"، "معرفت" و "منزلت" مواجه هستند."اسلام فقاهتی" یعنی تفسیری از قرآن و سنت معتبر که این منابع کمیاب را به سلطه ی فقیهان در می آورد.فرایند طی شده چنین است: منافع--- تفسیر متن--- حق ویژه.
مهدی بازرگان که نمی خواست از طریق اسلام به منفعتی دست یابد، در پایان راه، به این نتیجه رسید که "دین فقط و فقط برای خدا و آخرت است، نه حکومت و اداره ی دنیا".این هم تفسیر دیگری از قرآن است که امر دولت/حکومت/زمامداری سیاسی و توسعه ی دنیا را به عقل آدمیان می سپارد. "اسلام هراسان" و "اسلام ستیزان" باید به طور مدلل توضیح دهند که چرا "اسلام فقاهتی" برساخته ی فقیهان که تابع منافع آنهاست، بر "اسلام خداگرایانه و آخرت گرایانه" ی مهدی بازرگان ترجیح دارد؟ یعنی اسلام حقیقی، اسلام خمینی/خامنه ای/مصباح یزدی/جوادی آملی/مکارم شیرازی/وحید خراسانی و...است.
پنجم- حذف و طرد یا تساهل و تسامح: تأکید بر "تفاوت" برای پذیرش دیگری و احترام به اوست، نه حذف و نابودی متفاوت ها. به گفته ی راولز، واقعیت پلورالیسم را نمی توان انکار کرد مگر با سرکوب. به جای یک رنگ کردن و تک ساحتی کردن جوامع بشری، باید به استقبال صد رنگی و تنوع و تکثر رفت. اگر تمامت خواهی بد و پیامدهای سرکوبگرانه دارد، راهی جز تساهل و تسامح وجود ندارد."احترام" گذاردن به دیگری/متفاوت ها، نماد رواداری است.
اما احترام به معنای پذیرش مدعیات(باورها و اعمال) متفاوت ها نیست.احترام گذاردن اول از همه به معنای رعایت انصاف و عدالت و قائل شدن حقوق یکسان برای خود و دیگری است. غیر از آن، به نظر می رسد که هیچ کس مالک حقیقت نیست و "حقیقت مطلق" و "مطلق حقیقت" در هیچ آئینی وجود ندارد. هر مکتب و آئینی معمولا حظی از حقیقت برده است.هر کس چیزی برای آموختن دارد. حتی اگر باور داشته باشیم که تمام اعتقادات ما صادق است، باید این امکان را باز گذاشت که این باورهای ما ممکن است نادرست از کار در بیاید و لذا همواره باید از انتقاد استقبال کرد. می توان و می باید به روی دیگری گشوده بود و از او آموخت. گفت و گوی انتقادی تنها راه مسأله است. می توان امیدوار بود که از طریق گفت و گوی انتقادی رفته رفته به حقیقت و معرفت نزدیکتر شویم. نباید با گفتن "ما، ما هستیم و آنها، آنها"، راه گفت و گو را بست.
در گفت و گوی انتقادی، مدعیات(باورها/فرامین)هر آئینی می تواند نقد شود.نقد، اهانت و نفی نیست.نقد، جدی گرفتن آموزه های دیگری و درگیر شدن (engagement) با آنهاست. از طریق جدی گرفتن دیگری، به کمبودهای خود و قوت آنها پی می بریم.به همین دلیل، باید درگیر شد، پرسید، آموخت.این پیش فرض/ پیش انگاشت/پیش داوری که اعتقادات دیگری واجد هیچ گونه حقیقتی نیست، نه احتمالاً صادق است و نه موجه است.درست برعکس، پیش داوری ما باید این باشد که با متنی مواجه هستیم که بیانگر حقیقتی است.ممکن است پس از درگیر شدن، به نتیجه ای معکوس دست یابیم. اخلاق و عقلانیت داورهای اصلی اند.احترام به دیگری متضمن آن نیست که احکام و فرامین غیر اخلاقی یا غیر عقلانی او را بپذیریم.
پاورقی ها:
1- دیوید ام. وولف، روانشناسی دین، ترجمه ی محمد دهقانی، انتشارات رشد، ص 374.
مورخان و روانشناسان نوشته اند که این واقعه منجر به نفرت دائمی نسبت به "پدر بزدل اش" و دین شد.
2- Kaltner, John. Introducing the Qur'an for Today's Reader. Minneapolis, IN: Fortress Press, 2011. Preface: P. XII.
3- در اینکه کالون روایت جدیدی از مسیحیت عرضه کرد شکی وجود ندارد. اما در عین حال نباید فراموش کرد که کالون یکی از جباران تاریخ است و حکومت اش "استبداد دینی" بود که مخالفان را در آتش می سوزاند.
4- پاتنام می گوید:
"شاید اجتماعات مذهبی که مردم در آنها با هم به عبادت می پردازند مهم ترین ذخیره گاه سرمایه ی اجتماعی در آمریکا باشد".
Robert D. Putnam.2000. Bowling Alone :The Collapse and Revival of American Community. New York: Simon & Schuster. P.66.
5- جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ترجمه ی سید مهدی حائری قزوینی، انتشارات امیر کبیر، ص 488.
مطابق روایتی دیگر ابن عباس گفت:
"یا امیرالمومنین، من به کتاب خدا از آنان آگاهترم، قرآن در خانه های ما نازل شد، فرمود: راست گفتی ولی قرآن تأویل پذیر و ذووجوه است، تو می گویی آنها هم می گویند، ولی به وسیله ی سنت با آنها مخاصمه کن که از آن گزیری نخواهند یافت"(همان).
6- معتزله عقل گرایان عالم اسلام بودند.شکست آنان را از یک منظر باید شکست عقل گرایی به شمار آورد.قاضی عبدالجبار یکی از مهمترین اعتزالیان بود.او به صراحت می گفت که حجیت از آن عقل است و باید به طور پیشینی توحید و عدالت را به طور عقلی فهمید و سپس به تفسیر قرآن دست زد:
"زیرا از لیس کمثله شیء و ولایظلم ربک أحدا و قل هو الله أحد توحید و نفی تشبیه و عدل دانسته نمی شود.زیرا تا انسان شناخت پیشینی از این مسائل نداشته باشد نمی داند که سخن خداوند متعال حق است و چگونه می تواند به آن استناد کند حال آن که از آن شناخت ندارد و صحت ان را نمی داند"(قاضی عبدالجبار، متشابه القرآن، به تحقیق عدنان محمد زرزور، دارالتراث، قاهره، 1966، صص 36- 35).
قاضی عبدالجبار می گوید "محکم" در قرآن آمده است: "تا سائل را با ادله ای که در عقول قرار داده به نظر عقلی و استدلال وادارد"(متشابه القرآن، ص 4). عقل گرایانی چون او به طور پیشینی/استدلالی عدل را خوب و ظلم را بد به شمار می آوردند و بر این مبنا معتقد بودند که صدور حکم قبیح از خداوند مجاز نیست. قاضی قرآن را تابع عقل می دانست و شناخت محکم و متشابه را هم عقلی قلمداد می کرد. می گفت:
"محکم و متشایه از یک لحاظ شبیه هم اند و از یک لحاظ با هم متفاوت.شباهت این که استدلال به هر دو ممکن نیست جز پس از شناخت حکمت فاعل و این که جایز نیست او قبیح را برگزیند.زیرا این وجه در محکم و متشابه جاری است...اما تفاوتشان آن که محکم اگر در چارچوب زبان باشد یا قرینه موجود باشد جز یک وجه ندارد و هرگاه کسی که با قوانین کلام آشناست و قراین را می شناسد آن را شنید می تواند فوراً به معنای آن استدلال کند.برخلاف متشابه.زیرا حتا اگر شنونده اش عالم باشد و قراین را حمل کند باز هم هنگام شنیدنش باید بیندیشد و نظری مجدد اندازد تا بتواند آن را به گونه ای سازگار با محکم یا دلیل عقل دریابد. و آن چه صحت این ادعا را نشان می دهد آن است که خداوند فرموده که محکم اصل متشابه است پس باید علم به محکم بر علم به متشابه مقدم باشد تا بتوان آن را اصل بر این قرار داد(متشابه القرآن، صص 7-6).
به گمان او آن که بالذات حجیت دارد، عقل است، نه کتاب و نقل.معتزله که دین/اسلام را چیزی جز توحید و عدل به شمار نمی آوردند، این امور را عقلی می دانستند و به آنچه در قرآن در این زمینه آمده است استناد نمی کردند. در واقع مدعی بودند که قرآن مستقل از عقل استنادناپذیراست. به همین دلیل ابوعلی جبائی گفته نوشته بود:
"هر چه در قرآن درباره ی توحید و عدل آمده، برای تأکید آن چه در عقل است آمده اما این که ذاتاً دلیل باشد و استدلال به آن صورت آغازین ممکن باشد، محال است"(قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، باشراف طه حسین و ابراهیم مدکور، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، مصر، 65- 1960، جلد 4، صص 175- 174).
7- "معتزله هرگز به سنت بی اعتنا نبودند، ولی اشاعره با انتخاب اين نام برای خود، و قرار دادن معتزله در مقابل خود، كلاه معتزله را در تاريكی برداشتند. مسلما اين جهت، در شكست معتزله در اوايل قرن سوم در ميان توده عوام، تأثير بسزائی داشت...اختلاف ديد و نگرش معتزله و اشاعره هيچ گونه ربطی به ميزان پايبندی آنها به دين اسلام ندارد. معتزله عملا از اشاعره نسبت به اسلام دلسوزتر و پايبندتر و فداكارتر بودند. معمولا نهضتهای روشنفكری، هر چند از يك خلوص كامل برخوردار باشد، در مقابل متظاهران به تعبد و تسليم، و لو اينكه از هر نوع صفا و خلوص نيت بی بهره باشند، مورد چنين اتهاماتی در ميان عوام واقع می شود"(مرتضی مطهری، عدل الهی، انتشارات صدرا، مقدمه ی کتاب).
شریف هم به نام، هم به صفت
دکتر محمد شریف وکیل و استاد برجسته دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی در روز های آغازین سال 1390 عیدی اش را از وزارت علوم دولت احمدی دریافت داشت و حکم اخراج و لغو استخدام به وی ابلاغ شد. بدینترتیب اظهارات کامران دانشجو وزیر علوم تحقق یافت که وعده اخراج اساتید سکولار و دانشگاهیان غیر همسو با نظام را داده بود.
دکتر شریف انسانی مذهبی و متدین هست که درتمام عمرش به دین اسلام عملا و نظرا باور و اعتقاد داشته است. انتساب صفت سکولار به وی تنها در معنای جدایی نهادی دین و دولت و عدم وجود امتیازات خاص برای دین داران معنا می باید. سکولاریزمی که ولایت مداران به غلط دین ستیزی تعریف می کنند بر وی تطبیق ندارد. در اصل نگرش نو گرایانه او به اسلام که نزدیکی زیاد با قرائت نیروهای ملی مذهبی از پویش دینی دارد ، مزاحم کسانی است که دینداری را در بینش خاص خود محصور می کنند. او اهل بنا کردن سقف معیشت از ستون شریعت و دل بستن به روایت های ایستا و واپسگرایانه از مذهب نبوده است. حال طبیعی است برداشت مدرن ، حق طلبانه و انسانی وی از دین بر کسانی سنگین بیاید که خرقه تزویر بر تن کرده اند و مقاصد قدرت طلبانه شان را در زیر نقاب جریان بیداری اسلامی دنبال می کنند.
ولی گناه بزرگتر دکتر شریف دفاع حقوقی از زندانیان بی پناهی است که اسیر دست داروغه های شهر و قاضیانی بودند که با پشت پا زدن به وجدان و شرافت کاری خود نگاه به دهان قدرت دوخته اند که چه فرمان و فرموده ای صادر می شود تا از آن تبعیت جویند. او همواره به شکلی منطقی و متعهدانه پرونده زندانیان سیاسی را تعقیب می کرد و بنحو مستمر و خستگی ناپذیری وضعیت قضایی آنها را تا مرحله آخر پیگیری می نمود.
تحقیر ها، تهدید ها، کنایه ها و معطل کردن های مسئولین شعبه های خاص در وی تاثیری نداشت و با آرامش و متانتی تحسین برانگیز به کارش ادامه می داد. البته زبان و قلمش در هنگام دفاع در دادگاه و تدوین لایحه های دفاعیه برنده ، قاطع و مستدل بود.
چهره های زیادی از فعالان دانشجویی ، مدافعان حقوق زنان، روزنامه نگاران ، اساتید دانشگاه ، فعالان هویت طلب قومی ، اصلاح طلبان و گروه های سیاسی مدیون تلاش های بی چشمداشت وی هستند.
وی فقط به نام شریف نیست بلکه به صفت نیز شریف است. او یکی از بزرگوارترین، با دانش ترین، حرفه ای ترین و خوشنام ترین وکلای مملکت است که ترکیب متوازنی از دانش نظری، مهارت حرفه ای و دفاع از دمکراسی و حقوق بشر را در زندگی حرفه ای و اجتماعی اش بروز داده است. وزارت اطلاعات علی رغم شایستگی های فراوان و صلاحیت علمی اش هیچگاه با رسمی شدن وی در قالب هیات علمی موافقت نکرد و حال حضور حداقلی وی در کرسی تدریس را نیز تحمل نکرد.
دکتر شریف سالیانی را در دوران مخوف دهه شصت به همراه همسرش در زندان گذراند و تاوان پایبندی به آرمان هایش را پس داد. اما پس از آزادی با برخوردی انتقادی و واقع بینانه در دام جزم اندیشی گرفتار نشد و مسیر تازه ای را برگزید که ثمرات آن در سالیان بعد شکوفا گشت و آثار مثبت آن و تاکنون جامعه مدنی ایران را بهره مند می سازد.
ساده زیستی، تواضع و بی اعتنایی او به مال و قدرت مثال زدنی است. وی در شرایطی از اوقات کاری خودش و رفاه خانواده اش صرف نظر می کرد که فرصت های کاری بزرگی به وی پیشنهاد می شد و می توانست زندگی مرفهی دست و پا کند ولی روحیه آزاده و طبع بی نیاز وی مجالی برای توجه به این فرصت ها نمی داد و برای عقایدش، وطن دوستی و دفاع از حقوق ملت براحتی از همه آنان گذشت.
وی در مسند وکالت تاکید زیادی بر بیان حقوقی و عمل در چارچوب موازین قانونی داشت و نسبت به هیجان گرایی ، جنجال رسانه ای، برخورد ها ی سیاسی و موقعیت سازی برای خودش از طریق تبلیغات رسانه ای اکراه زیادی داشت.
دیگر خصلت برجسته وی اهتمامش به مسائل نظری ، پژوهش و تحقیق است که باعث شده وی حقوق دان و یک مدافع حقوق بشر عمیق و ژرف اندیش باشد.
حال اخراج او تدام قصه پر غصه سرنوشت تلخ دانشگاهیانی است که تدریس و علم را با رعایت اصول انسانی و وفاداری به سنت روشنگری پیوند زده اند. منزلت و اعتبار دانشگاه در جامعه ما به میزان زیادی مرهون از خود گذشتگی و پایبندی اساتید آزادی خواه و متعهد به پرنسیب های دانشگاهی است که هیچگاه حاضر نشدند در برابر استبداد تمکین کنند ، یا توجیه گر ساختار قدرت باشند یا در برابر کج روی ها و بیداد گری ها سکوت پیشه نمایند و یا برای حفظ کرسی تدریس از عمل به رسالت اجتماعی سر باز زنند. این چهره های درخشان از بزرگترین مفاخر و سرمایه های جامعه دانشگاهی ایران هستند. هزینه ها و مرارت هایی که این اساتید روشن اندیش پرداخت کرده و می کنند نهال استقلال دانشگاه را آبیاری می می نماید و بخشی از توشه لازم برای پایان "شکاف و رویارویی هفتاد ساله دانشگاه و ساختار قدرت" به نفع دانشگاه مستقل، پاسدارنده آزادی، اندیشه محور ، و وفادار به "نقادی" را فراهم می سازد.
این روز های سخت وظلمانی می گذرد ولی مشی شریف الهام بخش و چراغ راه شرافت وکالت و استادی دانشگاه باقی خواهد ماند.
بهنود کشی بس است
اخباری که از ایران می رسد برای هر فعال حقوقی و هر مبارز حقوق بشری ناگوار است. در این میان سرنوشت حقوقی دو بهنود نگران کننده تر.
بهنود شجاعی، جوان ۲۱ ساله ای بود که در زمانی که بیش از ۱۷ سال نداشت، چنان که در گزارش ها آمده نا خواسته، در یک نزاع گروهی، مرتکب قتل جوان دیگری به نام احسان شد. طبق مقررات کنوانسیون بین المللی حقوق کودک، که دولت جمهوری اسلامی ایران نیز بدان ملحق گشته و متعهد اجرای آن شده است، مجازات اعدام در مورد افرادی که در هنگام وقوع جرم کمتر از ۱۸ سال دارند، ممنوع میباشد. اما، متأسفانه، طبق قوانین کیفری ایران، سنّ مسئولیت کیفری در مورد دختر ۹ سال و در مورد پسر ۱۵ سال تمام است و به همین دلیل، چون بهنود نتوانست رضایت خانوادهٔ مقتول را اخذ کند، به چوبهٔ دار سپرده شد.
این طناب در حالی بر گردن بهنود شجاعی افتاد که در نوجوانی مرتکب جرمی شده بود که پایین بودن سنّ مسئولیت کیفری در ایران توسط بسیاری از حقوق دانان و روحانیون روشنفکر به چالش کشیده شده است.
برای نشان دادن این که قانون و مقررات کیفری جمهوری اسلامی است که کاستی دارد باید در نظر آورد که به موجب قانون جزا، خانوادهٔ مقتول سه راه حل در پیش روی خود داشتند : تقاضای قصاص و مرگ بهنود، اخذ دیه یا اعلام رضایت و آزادی متهم.
با در نظر گرفتن موارد جایگزین اعدام، شاید نتوان بر اولیای دم چندان خرده گرفت که چرا چنان کردند و رضایت ندادند. شاید مادر احسان پیش خود فکر کرده بود که اگر راضی به دیه شود یعنی پسرش را به قیمت دیه فروخته است و اگر رضایت دهد تصور این که فرزندش کشته شده ولی عامل قتل وی [هر چند بدون داشتن تعمد] آزاد و بی عقوبت بماند، برایش سخت بوده است. شاید بتوان گفت اگر قانون طور دیگری میبود، مثلا برای قاتل مجازات حبسی و مجازاتی در نظر می گرفت، اولیا دم راحت تر میتوانستند از قصاص بهنود چشم پوشی کند. پس، از مادر احسان خرده نگیریم، خرده بر قانون نادرست بگیریم.
و اما بهنود ۱۹ سالهٔ دوم، بهنود رمضانی بود. دانشجوی نخبهٔ کشور، فارغ التحصیل علامه حلی ( تیز هوشان)، که چندی پیش به جرم برگزاری مراسم چهار شنبه سوری ( و احیاناً شادی کردن!)، مطابق گزارش ها قربانی ضربات متعدد باتوم نیروهای بسیج شد و نیروی انتظامی مطابق معمول این سالیان برخلاف وظیفه اش که حفظ امنیت مردم است هیچ کوششی برای نجات بهنود از دست شبه نظامیان نکرد و شبه نظامیان نیز ترسی از عقوبت نداشتند بنابراین جان جوانی در این میان گرفته شد. نیرویی که گفته می شود مردمی است بلای جان مردم شد. شدت ضربات بسجیان بنا به گزارش ها به حدّی بود که مطابق نظر پزشکی قانونی "دست، پا، و گردنش شکسته بود... یک بیضهاش ترکیده بود... و تمامی بدن، پشت و پهلوها و حتا صورتش کبود شده بود... "
در هیچ کجای قانون، "برگزاری سنت دیرینه چهار شنبه سوری" و "شادی کردن" عمل مجرمانه محسوب نشده است. مطابق ماده ۲ قانون مجازات اسلامی، " هیچ عملی جرم نمیباشد مگر آن که قانون برای آن مجازات تعین کرده باشد." حال، به قول پدر بهنود، " به فرض که شادی کردن، جرم باشد، خوب بازداشت و محاکمهاش میکردند. آن قدر با چوب و باتوم به سرش کوبیدند که...
به راستی چه کسی پاسخگوی این همه بی قانونی است؟ برفرض که بسیجیهای حافظ جان و مال مردم فرار کردند، اما مطابق " اصل مسئولیت کیفری ما فوق" که به صراحت در مواد ۵۷۸، ۵۷۹ و ۵۷ قانون مجازات اسلامی آمده است، مسئولیت آمر هم چنان پابرجا است. ماده ۵۷ قانون مجازات اسلامی می گوید: "هر گاه به امر غیر قانونی یکی از مقامات رسمی، جرمی واقع شود، آمر و مامور به مجازات مقرر در قانون محکوم میشوند. ولی، ماموری که امر آمر را به علت اشتباه قابل قبول و به تصور این که قانونی است، اجرا کرده باشد، فقط به پرداخت دیه یا ضمان مالی محکوم میشود."
بسیج نیروی ناشناخته ای نیست فرمانده اش معلوم است و هر روز در سخنرانی های خود برای مردم خط و نشان می کشد و بنا به این مثال ها جوانان ما بی هیچ حمایت در برابر تعرض بسیج جانشان می تواند در خطر افتد.
بهنود کشی بس است. تا به کی بهنودهایمان باید قربانی بی قانونی و یا قانون نا درست شوند.
تحلیل سیاتل تایمز از تیرگی روابط ایران با همسایگان عربش
توفان اختلافات سیاسی در خلیج فارس
برایان مورفی
مقامات نظامی در یکی از کاخ های کویت، میزبان نمایندگانی از ناتو بودند تا به بحث درباره نزدیکتر کردن روابط و احتمال برگزاری یک رزمایش نظامی مشترک بپردازند. دقیقاً در همین زمان در تهران، محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران به انتقاد از اطلاعیه متحدان غرب در شورای همکاری خلیج فارس در نشان دادن ایران به عنوان یک تهدید در منطقه مشغول بود.
رویدادهای متضاد این هفته، چیزی فراتر از تنش همیشگی بر سر بلندپروازی های منطقه ای ایران از یک سو و ارتباط نزدیک اعراب منطقه با واشنگتن و سایر متحدان از سوی دیگر، بود.
لحن کشورهای حوزه خلیج فارس از زمان بروز ناآرامی در خاورمیانه تغییر کرده است: صدای آنها بلندتر و محکم تر شده و ارتش های آنها که تحت حمایت غرب بودند و اغلب در پشت صحنه قرار داشتند در بحرین و لیبی به میانه میدان آمدند.
اولین پیام این است که نا آرامی های خاورمیانه سبب قرار گرفتن حکام کشورهای عربی در وضعیت تدافعی شده است. اما تقریباً تمامی تصمیمات کلیدی آنها، متأثر از نگرانی های درازمدت از نفوذ ایران است.
کارشناسان می گویند کشورهای خلیج فارس پس از آنکه رهبری و مدیریت را سال ها به واشنگتن سپرده بودند، اکنون شاهد ظهور اعتماد فزاینده و اتحاد و همرنگی در نحوه رویارویی با ایران، به عنوان یکی از عمده ترین تغییرات سیاسی خود هستند.
مشعل الجرجاوی روزنامه نگار از دوبی می گوید: "خلیج فارس دیگر به عنوان یک ناظر منفعل نخواهد بود بلکه یک شریک فعال در رویدادهای منطقه ای است."
آنچه بر نگرانی های کشورهای عربی، خصوصاً عربستان می افزاید، این است که آنها نمی توانند روی حمایت کامل واشنگتن از حکومت های منطقه در برابر اعتراضات آزادی خواهانه حساب کنند و باید خود به دفاع از موقعیت شان بپردازند.
این رویکرد را می توان در واکنش محکم کشورهای خلیج فارس در برابر ایران در روز یکشنبه شاهد بود. شورای همکاری شش عضوی خلیج فارس اعلام کرد "از ادامه دخالت های ایران، عمیقاً نگران است."
رهبر کویت ادعا کرد یک شبکه جاسوسی وابسته به ایران را منهدم کرده است. مقامات عربستان نیز نگرانند که ایران شیعه می تواند سبب تحریک اقلیت شیعه سعودی به ایجاد ناآرامی و درخواست اصلاحات شود.
نیروهای نظامی عربستان سعودی در ماه گذشته برای سرکوب نارآمی های به راه افتاده توسط شیعیان بحرین، روانه این کشور شدند. حاکمان عرب معتقدند این شیعیان می توانند راه را برای مداخله ایران باز کنند. ایران نیز لشکرکشی این کشورها به داخل بحرین را "اشغال" خوانده است.
الجرجاوی گفت: "ما بر ایران فشارآورده ایم و نشان دادیم که بازی تغییر کرده و ما اینجا حضور داریم؛ موازنه قدرت اکنون تغییر کرده است."
ژان فرانسوا سزنک، کارشناس مسائل خلیج فارس ازدانشگاه جورج واشنگتن، مداخله نظامی در بحرین را یک عملیات دوگانه برای عربستان و شرکایش توصیف کرد. این یک عملیات نجات برای دوستان عربستان در بحرین بود و در عین حال، یک "نمایش قدرت" در برابر ایران نیز محسوب می شد.
معاون کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجه مجلس ایران روز چهارشنبه ادعا کرد حکومت های منطقه در حال سوء استفاده از نام ایران برای سرپوش گذاشتن بر شکست های خود هستند.
خبرگزاری فارس به نقل از حسین ابراهیمی نوشت: "دیکتاتورها و مستبدان منطقه اصلاً نمی دانند باید از چه کسی انتقاد کنند. اگر اتفاقی در منطقه بیافتد، حکومت های استبدادی آن را به گردن ایران می اندازند."
رئیس جمهور ایران نیز روز دوشنبه، رهبران کشورهای منطقه را "خدمتگزاران" غرب خواند که برای محکوم کردن ایران و فرستادن نیرو به بحرین تحت فشار قرار گرفته اند.
احمدی نژاد در یک کنفرانس مطبوعاتی که از تلویزیون دولتی ایران پخش شد گفت: "ما دست دوستی خودمان را دراز کرده ایم... در دام آمریکا نیافتید."
در نقطه مقابل، به نظر می رسد کشورهای حوزه خلیج فارس در حال تنظیم دستورکاری هستند که قرابت زیادی با اهداف غرب دارد. قطر و امارات متحده عربی ضمن اعزام هواپیماهای جنگی، در ائتلاف بین المللی علیه معمر قذافی در لیبی همکاری کردند. ضمناً شورای همکاری خلیج فارس برای میانجی گری در بحران دو ماهه یمن میان قبایل شورشی و رئیس جمهور تحت حمایت آمریکا در این کشور اعلام آمادگی کرده است.
تئودور کارازیک، کارشناس مسائل منطقه ای از مؤسسه تحلیل نظامی خاورنزدیک و خلیج فارس گفت: "ما شاهد آن هستیم که خلیج فارس نقش فعال تری در صحنه جهانی برعهده گرفته است. این پیام محکمی در خصوص هماهنگی بیشتر و اتحاد گسترده هم در منطقه و هم در لیبی، در برابر ایران است."
ناصر المطیری یکی از روزنامه نگاران کویتی روز دوشنبه در وب سایت الان نیوز نوشت کشورهای خلیج فارس باید در به چالش کشیدن ایران، "فراتر از اطلاعیه های معمول" عمل کنند.
المطیری نوشت: "ما به تمهیداتی نیاز داریم که نقش ایران در خلیج فارس را به حاشیه براند و ارتباطات دیپلماتیک آن را کاهش دهد."
خبرگزاری رسمی بحرین در رویکرد ضد ایرانی، پا را از این هم فراتر گذاشت. این خبرگزاری ادعا کرد رهبران خلیج فارس، "دسیسه چینی های ایران" برای تحت الشعاع قرار دادن حاکمان و شیوخ عربی از کویت گرفته تا عمان را برملا کرده اند.
کارازیک گفت: "بحران در خاورمیانه سبب تغییر 180 درجه ای سیاست ها در خلیج فارس شده است. رهبران عربی احساس می کنند مورد تهدید قرار گرفته اند و در یک شرایط امنیتی کاملاً جدیدی به سر می برند. اتخاذ این رویکرد تند در برابر ایران، برای کشورهای خلیج فارس طبیعی به نظر می رسد."
منبع: سیاتل تایمز- 7 آوریل
برای پیشگیری از ناآرامی: بی حساب هزینه و استخدام کنید
جهاد امنیتی، جایگزین جهاد اقتصادی
پس از آنکه سیدعلی خامنه ای رهبر حکومت مستقر در پیام نوروزی خود نخستین سال دهه نود را سال "جهاد اقتصادی" اعلام کرد، مقامات نظامی- انتظامی کشور به تعبیر خود از این شعار پرداخته و سال 1390 را سال "جهاد امنیتی" خوانده اند و به نظر می رسد بیشتر از آنکه این شعار مورد توجه دولت و مجلس در زمینه های اقتصادی قرار بگیرد مورد توجه فرماندهان و نهادهای نظامی و انتظامی قرار گرفته است. از طرف دیگر دولت در یک عقب نشینی مشهود از هدفمند کردن یارانه ها، به قیمت افزایش دوباره وابستگی بودجه کشور به درآمد نفت، هم در قبض های گاز تجدید نظر کرده و یک سری وعده استخدام جدید داده و به نظر می رسد به مدیران دولتی هم توصیه شده است هزینه کنند.
هفته نامه صبح صادق ارگان سیاسی سپاه پاسداران در مقاله ای به شرح و بسط این موضوع پرداخته و نوشت: "با تأملي در وظيفه قانوني سپاه كه همانا حفظ و حراست از دستاوردهاي انقلاب اسلامي است، در مي يابيم كه اگر امروز رهبر معظم انقلاب اسلامي و فرمانده معظم كل قوا فرمان به جهاد اقتصادي داده اند، بر ماست تا در اجراي اين فرمان به نحو شايسته اي اقدام نماييم و از سويي ديگر از آنجايي كه حركت جهادي روحيه اي جهادي و فرماندهان و مديراني جهادي را مي طلبد، رسالت ما را دو چندان مي كند."
نشریه تحت نظر نماینده آیت الله خامنه ای در سپاه پاسداران در ادامه این مقاله افزود: "اگر ما پاسداران صرفا با نگاهي امنيتي و نظامي به وظايفمان بنگرييم، باز هم يقيناً امنيت، اولين مولفه و از مهم ترين لوازم و ابزار شكل گيري يك اقتصاد پايدار و پويا است و برماست تا از اين منظر نيز در جهت بسترسازي اين مهم برآييم و بيش از پيش در اين عرصه تلاش و مجاهدت نماييم و اندك موارد سوءامنيتي و فرصت سوز اقتصادي را برطرف نماييم."
کیهان نیز در مقاله ای به قلم حسین شریعتمداری در اولین روز سال در علت نامگذاری جهاد اقتصادی به حوادث منطقه اشاره کرده و در ابهام نوشته بود که این تصمیمی از سر ضرورت است و باید دانست که بخشی از درخواست های معترضان منطقه اقتصادی است.
این برداشت و ترسیم نقشه راه برای فعالیت های سپاه در سال جاری در شرایطی است که رییس ستاد کل نیروهای مسلح نیز تاکید کرد که "پروژه جهاد اقتصادی باید در نیروهای مسلح طراحی شود."
حسن فیروزآبادی با این تاکید همچنین اضافه کرد: "در جهاد اقتصادي نيز همچون سال هاي دفاع مقدس بايد دشمن را در مقابل خود ببينيم و با همان شور و حال در جبهه ها تلاش كنيم تا ايران بتواند جايگاه شايسته خود را در بين هجمه هاي دشمنان و مسابقه رقيبان در عرصه اقتصاد حفظ كند، جهاد اقتصادي فقط وجهه اقتصادي ندارد."
همزمان جانشین فرمانده کل نیروی انتظامی کشور نیز در اظهاراتی با اشاره به نامگذاري سال جاري به عنوان سال جهاد اقتصادي، مهم ترين وظيفه پليس را در اين سال "جهاد امنيتي" عنوان کرد.
احمدرضا رادان در این باره تاکید کرد که "در سال جهاد اقتصادي، نیروی انتظامی نيز با جهاد امنيتي، حداکثر توان خود را بکار خواهد گرفت تا در سايه برقراري نظم و امنيت، جهاد اقتصادي اجرايي گردد."
درهمین حال بهمن کارگر معاون اجتماعی ناجا نیز در اظهاراتی با اعلام این که "نیروی انتظامی باید از پیشگیری عبور کرده و به پیش بینی و پیش سازی برسد" خاطرنشان کرد: "نیروی انتظامی در سال 1390 به دنبال اقتدار مدرن یا همان اقتدار نرم است."
در این راستا سرتیپ پاسدار "مهدی توکلی" فرمانده نیروی انتظامی استان قم هم به اظهارنظر پرداخته و خطاب به فرماندهان تحت نظر خود تاکید کرد: "ما بايد ابتداي امسال را محكم شروع كنيم، امسال را مقام معظم رهبري سال جهاد اقتصادي ناميدند و ما بايد بيش از پيش تلاش نماييم. وظيفه نيروي انتظامي جهاد امنيتي است، ما وظيفه داريم زير ساخت جهاد اقتصادي را براي مردم فراهم كنيم، هيچ فعاليت اقتصادي در صورت ناامني امكان تحققش امكان پذير نيست. هرچند درمسايل اقتصادي بصورت مستقيم نقش نداريم ولي غير مستقيم زير ساخت هاي ان به ما بر مي گردد كه لازمه آن اين است كه يك شرايط امنيتي بهتري در جامعه محقق كنيم."
این اظهارات سرداران سپاه و نیروی انتظامی درباره سال 1390 و معرفی این سال به عنوان سال "جهاد امنیتی" در حالی است که سال گذشته نیز که آیت الله خامنه ای در پیام نوروزی خود سال 1389 را سال "همت مضاعف و کار مضاعف" خوانده بود، نقش پررنگی در نظامی و امنیتی کردن فضای کشور بویژه برای اجرای طرح هدفمندی یارانه ها ایفا کرده بودند.
جهاد در گرفتن پول بیشتر از مردم
همانگونه که سرداران از نامگذاری سال 90 به عنوان سال "جهاد اقتصادی" برداشت خود را داشته اند محمود احمدی نژاد و دولت وی نیز برداشت مطلوب خود را از این طرح تدارک دیده اند. به گفته کارشناسان دولت علاوه بر این که آشکار نمی کند که از کجا می خواهد به وعده هائی که می دهد جامه عمل بپوشاند در عمل بودجه را با ارقام غیرواقعی بسته است.
یک نماینده مجلس معتقدست وقتی هیچ عاملی تاکنون نتوانسته جلوگیر بی قانونی های دولت شود، در عمل دولت با مجلس بازی می کند. چون قرار نیست هیچ یک از این قوانین به اجرا برسد.
خبرگزاری های رسمی کشور از تایید نظر دولت توسط مجلس برای افزایش درآمد دولت حاصل از هدفمندی یارانه ها در سال 1390 خبردادند. در این باره "محمد مهدی مفتح" سخنگوی کمیسیون تلفیق اعلام کرد که " در این کمیسیون پیشنهاد دولت مبنی بر کسب 62 هزار میلیارد تومان از اجرای قانون هدفمندی یارانه ها به تصویب رسید."
آقای مفتح البته در ادامه این اظهاراتش عنوان کرد: "نمایندگان ضمن تشکر از اجرای خوب هدفمندی یارانه ها 62 هزار میلیارد تومان کسب درآمد از این قانون را نگران کننده اعلام کردند و پیشنهادهایی برای کاهش این درآمد ارائه شد که در نهایت کمیسیون به پیشنهاد دولت رای مثبت داد."
پس از انتشار این خبر روزنامه جمهوری اسلامی طی مقاله ای در همین باره نوشت: "اکنون در روش تحقق درآمد لازم برای پرداخت یارانههای نقدی در سال 90 ابهامهای جدی به وجود آمده چرا که درعمل دولت باید در سال 90 برای کسب چنین درآمدی باردیگر قیمت حاملهای انرژی و سایر قیمتها را «گرانتر» کند."
عباسعلی نورا یکی از نمایندگان مجلس و از منتقدان این افزایش درآمد دولت در این باره به روزنامه جمهوری اسلامی گفت: "محاسبات ما در كميسيون تلفيق كه با احتساب درآمدهاي حاصل از افزايش قيمتها، ميزان مصرف و حتي اضافه هزينه نان درسه ماه آخر سال 89 بوده است، نشان ميدهد كه دولت مجموعا به 30 هزار ميليارد تومان منابع درآمدي براي اجراي قانون هدفمندي نياز دارد."
این عضو کمیسیون تلفیق اضافه کرد: "اصرار دولت براي كسب مجوز از مجلس براي كسب درآمد 62 هزار ميلياردتوماني براي اجراي قانون هدفمندي چارهاي جز افزايش قيمتها در سال 90 باقي نميگذارد ولي دولت تصميم براي افزايش قيمتها را تكذيب ميكند و تاكيد دارد كه فقط مجوز كسب درآمد 62 هزار ميليارد توماني به او داده شود. واقعا براي نمايندگان مجلس مشخص نيست كه دولت به جز افزايش قيمتها از چه روش ديگري ميخواهد و ميتواند اين افزايش دو برابري درآمد را تامين كند."
آقای نورا تاکید در این گفت و گوی خود تاکید کرد که "واقعيت اين است كه شرايط اقتصادي كشور و افكار عمومي، ظرفيت پذيرش افزايش قيمتها را بيش از آنچه در سال گذشته اتفاق افتاد، ندارد."
همزمان روزنامه تهران امروز از روزنامه های نزدیک به محمد باقرقالیباف شهردار تهران نیز طی سرمقالهای با عنوان «قبضهای گاز و آستانه توانمردم» نوشت که" تایید پیشنهاد درآمد ۶۲ هزار میلیارد تومانی دولت از محل هدفمندی یارانهها در کمیسیون تلفیق مجلس در کنار آنچه این روزها درباره قبضهای گاز شنیده میشود لزوم بازبینی دوباره شیب آزاد سازی قیمتها را ضروری مینماید."
به نوشته این روزنامه "این بازبینی از آن رو ضروری است که تحقق درآمد یکساله دولت از محل آزادسازی قیمتها به میزان ۶۲ هزار میلیارد تومان معادل ۶۲ میلیارد دلار مستلزم افزایش دوباره قیمتهاست و دولت چارهای نخواهد داشت مگر اینکه برای رسیدن به چنین درآمدی بار دیگر بهای بنزین، گازوئیل، آب، برق، گاز و سایر کالاها و خدمات مشمول قانون یارانهها را افزایش دهد."
سرمقاله نویس این روزنامه با تاکید بر این که "صدور دومین دور قبضهای گاز بر اساس قیمتهای جدید» هم با انتقاد و اعتراض مردم مواجه شده" تصریح کرده بود که "قیمتها با همین وضع فعلی هم فشارهایی بر مردم وارد کرده، به صلاح نیست که در چنین شرایطی فشار قیمتی بر مردم را افزایش دوباره دهیم."
این مصوبه مجلس در تایید پیشنهاد دولت برای افزایش درآمد حاصل از حذف یارانه ها در حالی است که دولت محمود احمدی نژاد در بودجه سال 90 به 58 میلیارد دلار از محل درآمدهای حاصل از فروش نفت نیز تکیه کرده است.
اما این همه پول و درآمدی که قرار است برای بودجه سال 90 از محل درآمدهای حاصل از حذف یارانه ها و همچنین از درآمد حاصل از فروش نفت به دولت اختصاص یابد قرار است در کجا و به چه شکلی هزینه شود؟ این پرسشی است که مقامات دولتی پاسخش را اعلام نمی کنند.
شاید پاسخ این پرسش را تنها فرماندار یک شهر کوچک که از اعضای خانواده بزرگ و پرجمعیت دولت محمود احمدی نژاد است به درستی و شفافیت بیان کرده باشد؛ تقی خلفاپور فرماندار شهر میانه استان آذربایجان شرقی در تعریف خود از سال "جهاد اقتصادی" گفت: "با جيب خالي نمي توان حکومت کرد و اگر مي خواهيم که طرفداران پرو پا قرص حکومت همچنان استوار پشتيبان نظام باشند بايد در راه دستيابي به قدرت اقتصادي بيش از پيش تلاش کنيم."
هفته نامه صبح صادق ارگان سیاسی سپاه پاسداران در مقاله ای به شرح و بسط این موضوع پرداخته و نوشت: "با تأملي در وظيفه قانوني سپاه كه همانا حفظ و حراست از دستاوردهاي انقلاب اسلامي است، در مي يابيم كه اگر امروز رهبر معظم انقلاب اسلامي و فرمانده معظم كل قوا فرمان به جهاد اقتصادي داده اند، بر ماست تا در اجراي اين فرمان به نحو شايسته اي اقدام نماييم و از سويي ديگر از آنجايي كه حركت جهادي روحيه اي جهادي و فرماندهان و مديراني جهادي را مي طلبد، رسالت ما را دو چندان مي كند."
نشریه تحت نظر نماینده آیت الله خامنه ای در سپاه پاسداران در ادامه این مقاله افزود: "اگر ما پاسداران صرفا با نگاهي امنيتي و نظامي به وظايفمان بنگرييم، باز هم يقيناً امنيت، اولين مولفه و از مهم ترين لوازم و ابزار شكل گيري يك اقتصاد پايدار و پويا است و برماست تا از اين منظر نيز در جهت بسترسازي اين مهم برآييم و بيش از پيش در اين عرصه تلاش و مجاهدت نماييم و اندك موارد سوءامنيتي و فرصت سوز اقتصادي را برطرف نماييم."
کیهان نیز در مقاله ای به قلم حسین شریعتمداری در اولین روز سال در علت نامگذاری جهاد اقتصادی به حوادث منطقه اشاره کرده و در ابهام نوشته بود که این تصمیمی از سر ضرورت است و باید دانست که بخشی از درخواست های معترضان منطقه اقتصادی است.
این برداشت و ترسیم نقشه راه برای فعالیت های سپاه در سال جاری در شرایطی است که رییس ستاد کل نیروهای مسلح نیز تاکید کرد که "پروژه جهاد اقتصادی باید در نیروهای مسلح طراحی شود."
حسن فیروزآبادی با این تاکید همچنین اضافه کرد: "در جهاد اقتصادي نيز همچون سال هاي دفاع مقدس بايد دشمن را در مقابل خود ببينيم و با همان شور و حال در جبهه ها تلاش كنيم تا ايران بتواند جايگاه شايسته خود را در بين هجمه هاي دشمنان و مسابقه رقيبان در عرصه اقتصاد حفظ كند، جهاد اقتصادي فقط وجهه اقتصادي ندارد."
همزمان جانشین فرمانده کل نیروی انتظامی کشور نیز در اظهاراتی با اشاره به نامگذاري سال جاري به عنوان سال جهاد اقتصادي، مهم ترين وظيفه پليس را در اين سال "جهاد امنيتي" عنوان کرد.
احمدرضا رادان در این باره تاکید کرد که "در سال جهاد اقتصادي، نیروی انتظامی نيز با جهاد امنيتي، حداکثر توان خود را بکار خواهد گرفت تا در سايه برقراري نظم و امنيت، جهاد اقتصادي اجرايي گردد."
درهمین حال بهمن کارگر معاون اجتماعی ناجا نیز در اظهاراتی با اعلام این که "نیروی انتظامی باید از پیشگیری عبور کرده و به پیش بینی و پیش سازی برسد" خاطرنشان کرد: "نیروی انتظامی در سال 1390 به دنبال اقتدار مدرن یا همان اقتدار نرم است."
در این راستا سرتیپ پاسدار "مهدی توکلی" فرمانده نیروی انتظامی استان قم هم به اظهارنظر پرداخته و خطاب به فرماندهان تحت نظر خود تاکید کرد: "ما بايد ابتداي امسال را محكم شروع كنيم، امسال را مقام معظم رهبري سال جهاد اقتصادي ناميدند و ما بايد بيش از پيش تلاش نماييم. وظيفه نيروي انتظامي جهاد امنيتي است، ما وظيفه داريم زير ساخت جهاد اقتصادي را براي مردم فراهم كنيم، هيچ فعاليت اقتصادي در صورت ناامني امكان تحققش امكان پذير نيست. هرچند درمسايل اقتصادي بصورت مستقيم نقش نداريم ولي غير مستقيم زير ساخت هاي ان به ما بر مي گردد كه لازمه آن اين است كه يك شرايط امنيتي بهتري در جامعه محقق كنيم."
این اظهارات سرداران سپاه و نیروی انتظامی درباره سال 1390 و معرفی این سال به عنوان سال "جهاد امنیتی" در حالی است که سال گذشته نیز که آیت الله خامنه ای در پیام نوروزی خود سال 1389 را سال "همت مضاعف و کار مضاعف" خوانده بود، نقش پررنگی در نظامی و امنیتی کردن فضای کشور بویژه برای اجرای طرح هدفمندی یارانه ها ایفا کرده بودند.
جهاد در گرفتن پول بیشتر از مردم
همانگونه که سرداران از نامگذاری سال 90 به عنوان سال "جهاد اقتصادی" برداشت خود را داشته اند محمود احمدی نژاد و دولت وی نیز برداشت مطلوب خود را از این طرح تدارک دیده اند. به گفته کارشناسان دولت علاوه بر این که آشکار نمی کند که از کجا می خواهد به وعده هائی که می دهد جامه عمل بپوشاند در عمل بودجه را با ارقام غیرواقعی بسته است.
یک نماینده مجلس معتقدست وقتی هیچ عاملی تاکنون نتوانسته جلوگیر بی قانونی های دولت شود، در عمل دولت با مجلس بازی می کند. چون قرار نیست هیچ یک از این قوانین به اجرا برسد.
خبرگزاری های رسمی کشور از تایید نظر دولت توسط مجلس برای افزایش درآمد دولت حاصل از هدفمندی یارانه ها در سال 1390 خبردادند. در این باره "محمد مهدی مفتح" سخنگوی کمیسیون تلفیق اعلام کرد که " در این کمیسیون پیشنهاد دولت مبنی بر کسب 62 هزار میلیارد تومان از اجرای قانون هدفمندی یارانه ها به تصویب رسید."
آقای مفتح البته در ادامه این اظهاراتش عنوان کرد: "نمایندگان ضمن تشکر از اجرای خوب هدفمندی یارانه ها 62 هزار میلیارد تومان کسب درآمد از این قانون را نگران کننده اعلام کردند و پیشنهادهایی برای کاهش این درآمد ارائه شد که در نهایت کمیسیون به پیشنهاد دولت رای مثبت داد."
پس از انتشار این خبر روزنامه جمهوری اسلامی طی مقاله ای در همین باره نوشت: "اکنون در روش تحقق درآمد لازم برای پرداخت یارانههای نقدی در سال 90 ابهامهای جدی به وجود آمده چرا که درعمل دولت باید در سال 90 برای کسب چنین درآمدی باردیگر قیمت حاملهای انرژی و سایر قیمتها را «گرانتر» کند."
عباسعلی نورا یکی از نمایندگان مجلس و از منتقدان این افزایش درآمد دولت در این باره به روزنامه جمهوری اسلامی گفت: "محاسبات ما در كميسيون تلفيق كه با احتساب درآمدهاي حاصل از افزايش قيمتها، ميزان مصرف و حتي اضافه هزينه نان درسه ماه آخر سال 89 بوده است، نشان ميدهد كه دولت مجموعا به 30 هزار ميليارد تومان منابع درآمدي براي اجراي قانون هدفمندي نياز دارد."
این عضو کمیسیون تلفیق اضافه کرد: "اصرار دولت براي كسب مجوز از مجلس براي كسب درآمد 62 هزار ميلياردتوماني براي اجراي قانون هدفمندي چارهاي جز افزايش قيمتها در سال 90 باقي نميگذارد ولي دولت تصميم براي افزايش قيمتها را تكذيب ميكند و تاكيد دارد كه فقط مجوز كسب درآمد 62 هزار ميليارد توماني به او داده شود. واقعا براي نمايندگان مجلس مشخص نيست كه دولت به جز افزايش قيمتها از چه روش ديگري ميخواهد و ميتواند اين افزايش دو برابري درآمد را تامين كند."
آقای نورا تاکید در این گفت و گوی خود تاکید کرد که "واقعيت اين است كه شرايط اقتصادي كشور و افكار عمومي، ظرفيت پذيرش افزايش قيمتها را بيش از آنچه در سال گذشته اتفاق افتاد، ندارد."
همزمان روزنامه تهران امروز از روزنامه های نزدیک به محمد باقرقالیباف شهردار تهران نیز طی سرمقالهای با عنوان «قبضهای گاز و آستانه توانمردم» نوشت که" تایید پیشنهاد درآمد ۶۲ هزار میلیارد تومانی دولت از محل هدفمندی یارانهها در کمیسیون تلفیق مجلس در کنار آنچه این روزها درباره قبضهای گاز شنیده میشود لزوم بازبینی دوباره شیب آزاد سازی قیمتها را ضروری مینماید."
به نوشته این روزنامه "این بازبینی از آن رو ضروری است که تحقق درآمد یکساله دولت از محل آزادسازی قیمتها به میزان ۶۲ هزار میلیارد تومان معادل ۶۲ میلیارد دلار مستلزم افزایش دوباره قیمتهاست و دولت چارهای نخواهد داشت مگر اینکه برای رسیدن به چنین درآمدی بار دیگر بهای بنزین، گازوئیل، آب، برق، گاز و سایر کالاها و خدمات مشمول قانون یارانهها را افزایش دهد."
سرمقاله نویس این روزنامه با تاکید بر این که "صدور دومین دور قبضهای گاز بر اساس قیمتهای جدید» هم با انتقاد و اعتراض مردم مواجه شده" تصریح کرده بود که "قیمتها با همین وضع فعلی هم فشارهایی بر مردم وارد کرده، به صلاح نیست که در چنین شرایطی فشار قیمتی بر مردم را افزایش دوباره دهیم."
این مصوبه مجلس در تایید پیشنهاد دولت برای افزایش درآمد حاصل از حذف یارانه ها در حالی است که دولت محمود احمدی نژاد در بودجه سال 90 به 58 میلیارد دلار از محل درآمدهای حاصل از فروش نفت نیز تکیه کرده است.
اما این همه پول و درآمدی که قرار است برای بودجه سال 90 از محل درآمدهای حاصل از حذف یارانه ها و همچنین از درآمد حاصل از فروش نفت به دولت اختصاص یابد قرار است در کجا و به چه شکلی هزینه شود؟ این پرسشی است که مقامات دولتی پاسخش را اعلام نمی کنند.
شاید پاسخ این پرسش را تنها فرماندار یک شهر کوچک که از اعضای خانواده بزرگ و پرجمعیت دولت محمود احمدی نژاد است به درستی و شفافیت بیان کرده باشد؛ تقی خلفاپور فرماندار شهر میانه استان آذربایجان شرقی در تعریف خود از سال "جهاد اقتصادی" گفت: "با جيب خالي نمي توان حکومت کرد و اگر مي خواهيم که طرفداران پرو پا قرص حکومت همچنان استوار پشتيبان نظام باشند بايد در راه دستيابي به قدرت اقتصادي بيش از پيش تلاش کنيم."
همسر آرش سقر در مصاحبه با روز: نه مرخصی می دهند نه ملاقات
5 سال حبس برای جدی گرفتن انتخابات، باز هم کافی نیست؟
خانواده آرش سقر در مصاحبه با "روز" اعلام کردند که این فعال سیاسی ترکمن با گذشت 18 ماه از بازداشت، از حق مرخصی محروم است و امکان ملاقات حضوری با خانواده اش را نیز ندارد.
آرش سقر، از اول آذر ماه 88 در بازداشت به سر می برد او ابتدا به جاسوسی برای ترکمنستان متهم شد و سپس با تبرئه از این اتهام، به اقدام علیه امنیت ملی متهم و از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب به 8 سال حبس تعزیری و 5 سال محرومیت از فعالیت در احزاب، رسانه ها و مطبوعات محکوم شد.
دادگاه تجدید نظر آقای سقر را به 5 سال حبس تعزیری و 5 سال محرومیت از فعالیت در احزاب، رسانه ها و مطبوعات محکوم کرده است و این فعال ترکمن در حال گذراندن دوران محکومیت خود در بند 350 اوین است که تاکنون امکان استفاده از مرخصی نیافته و از ملاقات حضوری با خانواده خود نیز محروم است.
آزاده قرنجی، همسر آقای سقر می گوید که همسرش نماینده اهل تسنن در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی بوده، بی گناه است و باید آزاد شود.
مصاحبه "روز" با آزاده قرنجی، همسر آرش سقر را در ذیل بخوانید.
خانم قرنجی 18 ماه از بازداشت همسر شما می گذرد ایشان اکنون در چه شرایطی هستند؟
18 ماه است که نه مرخصی می دهند نه ملاقات حضوری. از آذر 88 که بازداشت شد پسر من که الان 5 سالش شده، آغوش پدرش را ندیده. تلفن هایش هم که قطع است. 1 ماه بند 209 بود و اکنون در بند 350 زندان اوین است و تنها ارتباطش با دنیای خارج از زندان ملاقات های 20 دقیقه ای کابینی است که به ما میدهند.
همسر شما جزو زندانیانی است که تاکنون به مرخصی نیامده اند. در پاسخ به درخواست های شما و پی گیری هایتان چه می گویند؟
همسرم و وکیل ایشان آقای علیزاده طباطبایی بارها تقاضای مرخصی کرده اند و در پاسخ فقط وعده داده اند یعنی مدام وعده می دهند و نمی گویند که نه نمی شود و.... بارها خود من تقاضا کرده ام و می گویند داریم بررسی می کنیم و فقط همسر شما نیست و... جواب قطعی نمی دهند. اخیرا من به دادستان درخواست مرخصی دادم باز هم گفتند سرشان شلوغ است و بررسی می کنند. سه روز پیش هم رفتم پیش معاون دادستان هم درخواست مرخصی دادم هم درخواست ملاقات حضوری. گفتم اگر مرخصی نمی دهید حداقل یک ملاقات حضوری بدهید.افضلی، معاون دادستان گفت مه من اختیاری ندارم و درخواست شما را میگذارم روی میز که رسیدگی شود.
یعنی تاکنون به شما نگفته اند که علت عدم موافقت با مرخصی همسرتان چیست؟
علت اش را نمیدانم و واقعا برای خود من هم سوال است و خیلی دوست دارم بدانم چرا مرخصی نمیدهند چرا ملقاات حضوری نمیدهند هیچی که به ما نمی گویند و زندگی خیلی برای ما سخت شده نمیدانم صدای من به کجا می رسد نامه ای به رهبری نوشته بودم که هیچ جوابی از هیچ جایی به نامه ام داده نشد. 15 روز تمام در ایام عید چشم به در دوختیم و به انتظار نشستیم.حتی تا روز آخر عید هم منتظر بودیم که مرخصی بدهند حتی فقط برای یک روز، اما ندادند. هفته اول با خود گفتیم خب هفته اول به یک عده ای میدهند و هفته دوم به عده ای دیگر. هر روز ما به انتظار گذشت و در اصل عیدی نداشتیم و خبری نشد. باز ما ماندیم و شیشه های ملاقات کابینی که پسر 5 ساله ام حاضر نیست بیاید با اینکه هر بار او را راضی میکنم.
چرا؟ ممکن است بفرمایید چرا پسرتان حاضر نیست به ملاقات کابینی بیاید؟
نزدیک 18 ماهه که آغوش پدرش را ندیده وقتی به سالن ملاقات می رویم مدام میخواهد راهی پیدا کند آن سوی شیشه برود و پدرش را در آغوش بگیرد و لمسش کند. نمی تواند و عصبی می شود هر بار می گویم میرویم ملاقات داد میزند که شیشه دارد من نمی آیم اما خب به هر طریقی راضی اش میکنم چون پدرش نیاز دارد او را ببیند. میرویم و می گوید به آقای اینجا بگو در شیشه را باز کند. حتی به آقای علیزاده طباطبایی، وکیل همسرم گفته که شما نمی توانید کلید شیشه را پیدا کنید پدرم را از شیشه در بیاوریم؟ خیال میکند پدرش را توی شیشه انداخته اند. ما هم هر بار به یک نوعی توجیه میکنیم مثلا می گوییم آنجا هوا تمیز است و برای اینکه پدرت مریض نشود پشت شیشه است و.... هفته گذشته هم که ملاقات کابینی داشتیم پسرم آبله مرغان گرفته بود و به شدت مریض بود با این حال او را بردم و اکنون میدانم که همسرم به شدت نگران است و هیچ راهی هم برا یارتباط ندارد تلفن های بند 350 قطع است و می ماند تا دفعه بعد که به ملاقات برویم و او خبردار شود.اینقدر این بچه از نظر روحی به هم ریخته و عصبی شده که در درخواستی که برای ملاقات حضوری داده ام نوشته ام من به کنار نمیدهید ندهید اما به این بچه بدهید بگذارید این بچه چند دقیقه هم که شده آغوش پدرش را ببیند. همسرم هم بارها تقاضای ملاقات با پسرم را کرده اما تاکنون بی پاسخ مانده است.
گفتید هفته گذشته همسرتان را دیده اید از نظر روحی و جسمی او چه وضعیتی دارد؟
از نظر جسمی که نمیدانم من ماههاست او را از نزدیک ندیده ام و از پشت کابین هم چیزی معلوم نیست. اصلا نمی توانم بگویم شرایط جسمی اش چگونه است خودش هم چیزی به ما نمی گوید که نگران و ناراحت نشویم. اما حال روحی اش اصلا خوب نیست.
خانم قرنجی، همسر شما ابتدا به جاسوسی سپس به اقدام علیه امنیت ملی متهم و محکوم شد. مستندات این اتهامات چه بود؟
از اتهام جاسوسی ده ماه بعد از بازداشت تبرئه شد. همسرم نماینده اهل تسنن در ستاد آقای موسوی بود او ترکمن است و بستگانی در ترکمنستان دارد در پرونده اش نوشتند "ارتباط گیری با سرویس بیگانه در راستای جنگ نرم". که گزارش وزارت اطلاعات بوده. هیچ مستنداتی وجود نداشت و بیشتر سوالاتی که رد بازجویی ها از همسرم شده بود مربوط به انتخابات بوده و....
شغل همسرتان چه بود. غیر از فعالیت در ستاد آقای موسوی، آیا همسرتان فعالیت دیگری نیز داشت؟
همسرم کارمند رسمی تامین اجتماعی بود اما از زمان بازداشت، حقوق او را قطع کردند. با اینکه کارمند رسمی بود. هیچ فعالیت دیگری هم نداشت تنها فعالیت او در ستاد آقای موسوی بود.
شما گویا در شهرستان سکونت دارید و برای ملاقات کابینی هر هفته به تهران می روید؟
زندگی ما از هم پاشیده ما تهران زندگی میکردیم اما با قطع حقوق همسرم، خرج و مخارجم بر عهده خانواده ام است برای همین آمدم شهرستان پیش آنها. ماهی یکبار به تهران میروم و مدتی مامنم و ملاقات میکنم و باز برمیگردم پیش خانواده ام.
خانم سقر اگر صحبتی در پایان دارید بفرمایید.
فقط میخواهم بگویم من از این مصاحبه هیچ هدف سیاسی و هدف خصمانه ای ندارم. فقط میخواهم صدایم رابه گوش مسولینی که باعث و بانی شرایط فعلی ما هستند و می توانند تغییری در این شرایط ایجاد کنند برسانم. هر نامه ای نوشتم و هر جایی رفتم بی پاسخ ماند. الان هم نمیدانم واقعا حرفهای من تاثیری دارد و صدای من به گوش کسی میرسد یا نه. خیلی ها گفتند مصاحبه نکن ممکن است سر لج بیفتند و مدارا کن. علت اینکه این مدت مصاحبه نمبکردم همین بود اما آخر تا کی مدارا؟ بچه من دارد از دستم میرود. تا کی سکوت؟ فقط امیدوارم هر چه زودتر این روزها تمام شود و هر کسی که باعث و بانی و مسول این مسائل است صدای مرا بشنود و دل شنگ اش نرم شود. باالخره ما هم انسان هستیم. ما چیزی نمیخواهیم انظتار زیادی نداریم. بگذارند همسرم را ببینیم بگذارند از حقوق قانونی خود برای مرخصی استفاده کند. از اتهام جاسوسی تبرئه شده و اتهام چندانی ندارد انتظار آزادی اش را دارم. 20 سال هم به او زندان بدهند باز هم بر بیگناهی اش اطمینان دارم. روزهای بدی است لحظه سال تحویل دعا کردم سال 90 سال آزادی همه زندانیان سیاسی باشد و امیدوارم همه زندانیان سیاسی و همسر من آزاد شوند.
آرش سقر، از اول آذر ماه 88 در بازداشت به سر می برد او ابتدا به جاسوسی برای ترکمنستان متهم شد و سپس با تبرئه از این اتهام، به اقدام علیه امنیت ملی متهم و از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب به 8 سال حبس تعزیری و 5 سال محرومیت از فعالیت در احزاب، رسانه ها و مطبوعات محکوم شد.
دادگاه تجدید نظر آقای سقر را به 5 سال حبس تعزیری و 5 سال محرومیت از فعالیت در احزاب، رسانه ها و مطبوعات محکوم کرده است و این فعال ترکمن در حال گذراندن دوران محکومیت خود در بند 350 اوین است که تاکنون امکان استفاده از مرخصی نیافته و از ملاقات حضوری با خانواده خود نیز محروم است.
آزاده قرنجی، همسر آقای سقر می گوید که همسرش نماینده اهل تسنن در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی بوده، بی گناه است و باید آزاد شود.
مصاحبه "روز" با آزاده قرنجی، همسر آرش سقر را در ذیل بخوانید.
خانم قرنجی 18 ماه از بازداشت همسر شما می گذرد ایشان اکنون در چه شرایطی هستند؟
18 ماه است که نه مرخصی می دهند نه ملاقات حضوری. از آذر 88 که بازداشت شد پسر من که الان 5 سالش شده، آغوش پدرش را ندیده. تلفن هایش هم که قطع است. 1 ماه بند 209 بود و اکنون در بند 350 زندان اوین است و تنها ارتباطش با دنیای خارج از زندان ملاقات های 20 دقیقه ای کابینی است که به ما میدهند.
همسر شما جزو زندانیانی است که تاکنون به مرخصی نیامده اند. در پاسخ به درخواست های شما و پی گیری هایتان چه می گویند؟
همسرم و وکیل ایشان آقای علیزاده طباطبایی بارها تقاضای مرخصی کرده اند و در پاسخ فقط وعده داده اند یعنی مدام وعده می دهند و نمی گویند که نه نمی شود و.... بارها خود من تقاضا کرده ام و می گویند داریم بررسی می کنیم و فقط همسر شما نیست و... جواب قطعی نمی دهند. اخیرا من به دادستان درخواست مرخصی دادم باز هم گفتند سرشان شلوغ است و بررسی می کنند. سه روز پیش هم رفتم پیش معاون دادستان هم درخواست مرخصی دادم هم درخواست ملاقات حضوری. گفتم اگر مرخصی نمی دهید حداقل یک ملاقات حضوری بدهید.افضلی، معاون دادستان گفت مه من اختیاری ندارم و درخواست شما را میگذارم روی میز که رسیدگی شود.
یعنی تاکنون به شما نگفته اند که علت عدم موافقت با مرخصی همسرتان چیست؟
علت اش را نمیدانم و واقعا برای خود من هم سوال است و خیلی دوست دارم بدانم چرا مرخصی نمیدهند چرا ملقاات حضوری نمیدهند هیچی که به ما نمی گویند و زندگی خیلی برای ما سخت شده نمیدانم صدای من به کجا می رسد نامه ای به رهبری نوشته بودم که هیچ جوابی از هیچ جایی به نامه ام داده نشد. 15 روز تمام در ایام عید چشم به در دوختیم و به انتظار نشستیم.حتی تا روز آخر عید هم منتظر بودیم که مرخصی بدهند حتی فقط برای یک روز، اما ندادند. هفته اول با خود گفتیم خب هفته اول به یک عده ای میدهند و هفته دوم به عده ای دیگر. هر روز ما به انتظار گذشت و در اصل عیدی نداشتیم و خبری نشد. باز ما ماندیم و شیشه های ملاقات کابینی که پسر 5 ساله ام حاضر نیست بیاید با اینکه هر بار او را راضی میکنم.
چرا؟ ممکن است بفرمایید چرا پسرتان حاضر نیست به ملاقات کابینی بیاید؟
نزدیک 18 ماهه که آغوش پدرش را ندیده وقتی به سالن ملاقات می رویم مدام میخواهد راهی پیدا کند آن سوی شیشه برود و پدرش را در آغوش بگیرد و لمسش کند. نمی تواند و عصبی می شود هر بار می گویم میرویم ملاقات داد میزند که شیشه دارد من نمی آیم اما خب به هر طریقی راضی اش میکنم چون پدرش نیاز دارد او را ببیند. میرویم و می گوید به آقای اینجا بگو در شیشه را باز کند. حتی به آقای علیزاده طباطبایی، وکیل همسرم گفته که شما نمی توانید کلید شیشه را پیدا کنید پدرم را از شیشه در بیاوریم؟ خیال میکند پدرش را توی شیشه انداخته اند. ما هم هر بار به یک نوعی توجیه میکنیم مثلا می گوییم آنجا هوا تمیز است و برای اینکه پدرت مریض نشود پشت شیشه است و.... هفته گذشته هم که ملاقات کابینی داشتیم پسرم آبله مرغان گرفته بود و به شدت مریض بود با این حال او را بردم و اکنون میدانم که همسرم به شدت نگران است و هیچ راهی هم برا یارتباط ندارد تلفن های بند 350 قطع است و می ماند تا دفعه بعد که به ملاقات برویم و او خبردار شود.اینقدر این بچه از نظر روحی به هم ریخته و عصبی شده که در درخواستی که برای ملاقات حضوری داده ام نوشته ام من به کنار نمیدهید ندهید اما به این بچه بدهید بگذارید این بچه چند دقیقه هم که شده آغوش پدرش را ببیند. همسرم هم بارها تقاضای ملاقات با پسرم را کرده اما تاکنون بی پاسخ مانده است.
گفتید هفته گذشته همسرتان را دیده اید از نظر روحی و جسمی او چه وضعیتی دارد؟
از نظر جسمی که نمیدانم من ماههاست او را از نزدیک ندیده ام و از پشت کابین هم چیزی معلوم نیست. اصلا نمی توانم بگویم شرایط جسمی اش چگونه است خودش هم چیزی به ما نمی گوید که نگران و ناراحت نشویم. اما حال روحی اش اصلا خوب نیست.
خانم قرنجی، همسر شما ابتدا به جاسوسی سپس به اقدام علیه امنیت ملی متهم و محکوم شد. مستندات این اتهامات چه بود؟
از اتهام جاسوسی ده ماه بعد از بازداشت تبرئه شد. همسرم نماینده اهل تسنن در ستاد آقای موسوی بود او ترکمن است و بستگانی در ترکمنستان دارد در پرونده اش نوشتند "ارتباط گیری با سرویس بیگانه در راستای جنگ نرم". که گزارش وزارت اطلاعات بوده. هیچ مستنداتی وجود نداشت و بیشتر سوالاتی که رد بازجویی ها از همسرم شده بود مربوط به انتخابات بوده و....
شغل همسرتان چه بود. غیر از فعالیت در ستاد آقای موسوی، آیا همسرتان فعالیت دیگری نیز داشت؟
همسرم کارمند رسمی تامین اجتماعی بود اما از زمان بازداشت، حقوق او را قطع کردند. با اینکه کارمند رسمی بود. هیچ فعالیت دیگری هم نداشت تنها فعالیت او در ستاد آقای موسوی بود.
شما گویا در شهرستان سکونت دارید و برای ملاقات کابینی هر هفته به تهران می روید؟
زندگی ما از هم پاشیده ما تهران زندگی میکردیم اما با قطع حقوق همسرم، خرج و مخارجم بر عهده خانواده ام است برای همین آمدم شهرستان پیش آنها. ماهی یکبار به تهران میروم و مدتی مامنم و ملاقات میکنم و باز برمیگردم پیش خانواده ام.
خانم سقر اگر صحبتی در پایان دارید بفرمایید.
فقط میخواهم بگویم من از این مصاحبه هیچ هدف سیاسی و هدف خصمانه ای ندارم. فقط میخواهم صدایم رابه گوش مسولینی که باعث و بانی شرایط فعلی ما هستند و می توانند تغییری در این شرایط ایجاد کنند برسانم. هر نامه ای نوشتم و هر جایی رفتم بی پاسخ ماند. الان هم نمیدانم واقعا حرفهای من تاثیری دارد و صدای من به گوش کسی میرسد یا نه. خیلی ها گفتند مصاحبه نکن ممکن است سر لج بیفتند و مدارا کن. علت اینکه این مدت مصاحبه نمبکردم همین بود اما آخر تا کی مدارا؟ بچه من دارد از دستم میرود. تا کی سکوت؟ فقط امیدوارم هر چه زودتر این روزها تمام شود و هر کسی که باعث و بانی و مسول این مسائل است صدای مرا بشنود و دل شنگ اش نرم شود. باالخره ما هم انسان هستیم. ما چیزی نمیخواهیم انظتار زیادی نداریم. بگذارند همسرم را ببینیم بگذارند از حقوق قانونی خود برای مرخصی استفاده کند. از اتهام جاسوسی تبرئه شده و اتهام چندانی ندارد انتظار آزادی اش را دارم. 20 سال هم به او زندان بدهند باز هم بر بیگناهی اش اطمینان دارم. روزهای بدی است لحظه سال تحویل دعا کردم سال 90 سال آزادی همه زندانیان سیاسی باشد و امیدوارم همه زندانیان سیاسی و همسر من آزاد شوند.
جــرس:
بنا به گزارش منابع خبری، در ادامه واکنش ها نسبت به حوادث روز جمعه (١٩ فروردین – هشتم آوریل) در عراق و حمله مسلحانه ارتش آن کشور به اردوگاه اشرف (محل استقرار گروهی از اعضای سازمان مجاهدین خلق)، دولتین آمریکا و بریتانیا و همچنین اتحادیه اروپا نیز، با ابراز نگرانی از وقایع اردوگاه اشرف، از "بلندپایهترین مسئولان" عراقی خواست که به خشونت متوسل نشوند و آرامش را حفظ کنند.
بر اساس گزارش خبرگزاری فرانسه، بعد از ابراز نگرانی وزیر دفاع آمریکا از وقایع اردوگاه اشرف، روز جمعه، دولت بریتانیا نیز نگرانی عمیق خود را بدین خاطر ابراز کرده است.
همزمان اتحادیۀ اروپا از دولت عراق خواست اجازه دهد ناظران بین المللی از محل استقرار نیروهای سازمان مجاهدین خلق که روز جمعه مورد حملۀ ارتش عراق واقع شد بازدید به عمل آورند.
همزمان اتحادیۀ اروپا از دولت عراق خواست اجازه دهد ناظران بین المللی از محل استقرار نیروهای سازمان مجاهدین خلق که روز جمعه مورد حملۀ ارتش عراق واقع شد بازدید به عمل آورند.
بر اساس گزارش این خبرگزاری، در بیانیهای که از سوی وزارت امور خارجه بریتانیا روز شنبه (نهم آوریل) منتشر شده، آمده است که در وقایع اردوگاه اشرف، در شرایطی که هنوز "کاملاً روشن نیست"، حداقل هفده غیرنظامی کشته شدهاند. لندن از دولت عراق میخواهد که هرچه زودتر به عملیات خشونتآمیز در این اردوگاه پایان دهد.
گفتنی است در حالی که لندن از هفده کشته سخن میگوید، خبرگزاری فرانسه، به نقل از منابع نزدیک به بیمارستانها، تعداد قربانیان را حداقل سه نفر اعلام کرد، اما سازمان مجاهدین خلق اطمینان میدهد که ۳۱ نفر کشته، و ۳۰۰ نفر زخمی شدهاند.
همزمان اتحادیۀ اروپا از دولت عراق خواسته است تا اجازه دهد ناظران بین المللی از محل استقرار نیروهای سازمان مجاهدین خلق که روز جمعه مورد حملۀ ارتش عراق واقع شد بازدید به عمل آورند.
درخواست اتحادیۀ اروپا ساعاتی پس از آن مطرح می شود که جمهوری اسلامی حمله عراق را علیه مجاهدین خلق ستود.
در تهران، وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی، علیاکبر صالحی از هجوم ارتش عراق به اردوگاه اشرف ابراز رضایت کرد و این عمل را قابلتقدیر دانست.
صالحی در مقدمه گفت: "در قانون اساسی عراق آمده است که هیچ گروه تروریستی نمیتواند از خاک این کشور به عنوان پایگاهی علیه کشورهای همسایه استفاده کند... و اقدام اخیر دولت عراق در جهت پیاده کردن قانون اساسی و تصمیمات قوه قضاییه این کشور است که جای تقدیر دارد".
در حال حاضر، دولت عراق اجازۀ نزدیک شدن خبرنگاران به اردوگاه اشرف را نمیدهد و در نتیجه، اطلاع یافتن از تعداد دقیق کشتهشدگان ممکن نیست.
سازمان گزارشگران بدون مرز، با اشاره به این وضعیت، "تحریم خبری و اطلاعاتی" را محکوم کرد. در بیانیۀ این سازمان که روز شنبه منتشر شد، آمده است: "این تحریم خبری غیرقابل قبول است. نیروهای امنیتی دسترسی به اردوگاه اشرف را ممنوع کردهاند تا اعمال خشونت علیه غیرنظامیان را پنهان کنند. آنان به هرکس که بخواهد از درگیریها عکس بگیرد، حمله میکنند".
این سازمان میافزاید: "به گفتۀ چندین رسانه، اردوگاه توسط زرهپوشها و کامیونهای ارتش محاصره شده، و خبرنگاران نتوانستهاند از ورودی اردوگاه دورتر بروند، کما اینکه از روز ۲۸ ژوییۀ سال ۲۰۰۹، ورود خبرنگاران به اردوگاه ممنوع شده است."
گفتنی است سازمان عفو بین الملل نیز، با انتشار بیانیه ای خواستار تحقیق فوری و بی طرفانه مقام های عراقی درباره این حوادث شده است.
جــرس:
به گزارش منابع خبری، رئیس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی، از طراحی و آزمایش نسل سوم دستگاههای سانتریفیوژ در ایران خبر داده و گفته است که خارج کردن میلههای سوخت هستهای از رآکتور نیروگاه بوشهر در اواخر سال گذشته به دلیل ملاحظههای ایمنی صورت گرفته بود.
همزمان محمود احمدینژاد نیز که در مراسم پنجمین جشن روز ملی فناوری هستهای سخن میگفت، خواستار سرعت گرفتن فعالیتهای هستهای در ایران شده و گفته است، ایران باید به مرکز تولید و صدور فنآوری هستهای تبدیل شود.
به گزارش مهر، فریدون عباسی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، روز شنبه در سخنان خود در مراسمی تحت عنوان "پنجمین جشن روز ملی فناوری هستهای"، از طراحی و آزمایش نسل سوم دستگاههای سانتریفیوژ در ایران خبر داده است.
وی همچنین با بیان این که روند غنیسازی اورانیوم در ایران با به کارگیری سانتریفیوژهای نسل اول و با بالاترین راندمان ادامه دارد، اظهار داشته است: برای بهینهسازی ماشینهای سانتریفیوژ به منظور افزایش توان جداسازی، ماشینهای نسل دوم نیز تولید و آزمایش شدهاند.
رئیس سازمان انرژی اتمی ایران همچنین افزوده است: "در ادامه این تحقیقات، ماشینهای نسل سوم نیز در سازمان انرژی اتمی ایران، طراحی شد که آزمایشهای آن با موفقیت به پایان رسیده است."
اعلام خبر طراحی و آزمایش نسل سوم دستگاههای سانتریفیوژ در ایران، تنها اندکی پس از آن صورت گرفته است، که یک گروه مخالف جمهوری اسلامی از وجود کارخانهای در نزدیکی تهران خبر داده بود که گفته میشود در برنامه هستهای جمهوری اسلامی نقشی کلیدی داشته و بزرگترین تولیدکننده سانتریفیوژ برای غنیسازی اورانیوم به شمار میآید.
تلاش جمهوری اسلامی برای طراحی و ساخت دستگاههای سانتریفیوژهای پیشرفتهتر در حالی صورت میگیرد که شورای امنیت سازمان ملل متحد تاکنون با صدور چند قطعنامه از ایران خواسته است، فعالیتهای حساس هستهای خود از جمله غنیسازی اورانیوم را که قابلیت کاربرد در ساخت جنگافزارهای هستهای را نیز دارد، متوقف سازد.
احمدی نژاد: ایران باید به مرکز تولید و صدور فنآوری هستهای تبدیل شود
در این میان محمود احمدینژاد، رئیس دولت دهم، نیز که در مراسم پنجمین جشن روز ملی فناوری هستهای سخن میگفت، خواستار سرعت گرفتن فعالیتهای هستهای در ایران شده و گفته است، ایران باید به مرکز تولید و صدور فنآوری هستهای تبدیل شود.
میتوان آن را بهتر از ملی شدن صنعت نفت دانست
وی همچنین با اشاره به نامگذاری روز بیستم فروردین ماه به عنوان روز ملی فنآوری هستهای گفته است: "اگر این روز با روزهای تاریخی گذشته مقایسه شود، میتوان آن را بهتر از ملی شدن صنعت نفت دانست، چرا که عزت و هویت ملت ایران در هستهای شدن در سطح بسیار گسترده و عمیقتری از ملی شدن نفت به وقوع پیوست."
این سخنان در حالی بیان میشود که اصرار ایران به غنیسازی اورانیوم و سرپیچی از تن دادن به قطعنامههای شورای امنیت، تشدید تحریمهای بینالمللی علیه ایران را به دنبال داشته است.
از سوی دیگر فریدون عباسی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، در بخش دیگری از سخنان خود در جشن روز ملی انرژی هستهای، دلیل خارج کردن میلههای سوخت هستهای از رآکتور نیروگاه اتمی بوشهر در اسفند ماه گذشته را ملاحظههای ایمنی اعلام کرده است.
گفتنی است بعد از آنکه شرکت اتماسترویاکسپورت روسیه که مسئولیت نظارت بر ساخت نخستین نیروگاه هستهای ایران را برعهده دارد، روز جمعه هشتم آوریل با انتشار بیانیه کوتاهی اعلام کرده بود که کار سوختگذاری دوباره نیروگاه هستهای بوشهر را آغاز کرده است"، مجلس از تشکیل کمیته ویژه ای برای بررسی علل تأخیر در راهاندازی نیروگاه بوشهر خبر داد، و در پی انتشار گزارشهایی مبنی بر خارج کردن میلههای سوخت هستهای از رآکتور نیروگاه بوشهر، روسیه روز جمعه (هشتم آوریل- ١٩ آوریل) اعلام کرد که کار سوختگذاری این نیروگاه را از سر گرفته است.
جرس:
صدیقه وسمقی، شاعر و استاد دانشگاه، در پیامی به میرحسین موسوی، درگذشت پدر وی را تسلیت گفت و آرزو کرد: خداوند شما را از بند زندانبانان آزادی و آزادگی که هرگز لحظه ای طعم خوش روییدن و سبز شدن را نچشیده اند برهاند و به شما بیش از پیش استقامت و استواری عطا کند.
به گزارش کلمه، این استاد دانشگاه در پیام خود خطاب به مهندس موسوی، آورده است: در برگهای رنگارنگ تاریخ … نام کسانی رقم می خورد که در شب دیجور تزویر و دروغ و نامردمی با صداقت و شجاعت و آزادگی بارقه ی امید آفریدند. در این برگها نام کسانی رقم می خورد که در هجوم تند باد غارتگر پاییزی ایستادند، نترسیدند و جلوه های سبز و با طراوات خلق کردند و زندگی را رنگی بهاری زدند.
متن این پیام بدین شرح است:
جناب آقای مهندس میرحسین موسوی
درگذشت پدر بزرگوارتان را تسلیت عرض می کنم.
فصول گوناگون زندگی شتابان از پی یکدیگر می گذرد و برگهای رنگارنگ تاریخ هر روز بی وقفه ورق می خورد. در این برگها نام کسانی رقم می خورد که در شب دیجور تزویر و دروغ و نامردمی با صداقت و شجاعت و آزادگی بارقه ی امید آفریدند. در این برگها نام کسانی رقم می خورد که در هجوم تند باد غارتگر پاییزی ایستادند، نترسیدند و جلوه های سبز و با طراوات خلق کردند و زندگی را رنگی بهاری زدند.
نام شما و همسر ارجمندتان خانم دکتر زهرا رهنورد به پاس رنجهایی که در دفاع از حق و انسانیت تحمل می کنید همواره در شمار انسانهای بزرگ و نام های نیک باد.
نام شما و همسر ارجمندتان خانم دکتر زهرا رهنورد به پاس رنجهایی که در دفاع از حق و انسانیت تحمل می کنید همواره در شمار انسانهای بزرگ و نام های نیک باد.
خداوند شما را از بند زندانبانان آزادی و آزادگی که هرگز لحظه ای طعم خوش روییدن و سبز شدن را نچشیده اند برهاند و به شما بیش از پیش استقامت و استواری عطا کند.
صدیقه وسمقی
بهار یکتا
این حمله علیه «انسانیت» بود، چه «ایرانی» چه «عراقی»، چه عضو سازمان چه بیطرف.
خبر تلخ است و تاسف بار. نمی دانی باید بگریی از ظلمی که بر هموطنت رفته یا خشنود باشی که عامل شهادت برادرت، همسرت، همسایه ات و .... به سزای عملش رسید!
هنوز آفتاب سرنزده، سپیده فجر در همه عکسها و فیلمها خودنمایی می کند. زره پوشها و نیروهای مسلح عراق است که به شهرکی وارد می شود که بیش از بیست و پنج سال است مامن جمعی از ایرانیانی شده که مرز را در نوردیده اند و در مکانی سکنی گزیده اند که پادگان می خواندش یا اردوگاه و یا ...
تا بن دنبال مسلحند و می گویند دولتشان " تحمل تروریستها در خاکش را ندارد". به جوانان ایرانی حمله می شود. زیرشان می گیرند و بسویشان شلیک می کنند. کافی است مروری برعکسها و فیلمهایی که در فضای مجازی منتشر شده، داشت، انسانهایی را می بینی که در خون غلتیده اند. بی هیچ حفاظی بر آنها شوریده اند.
به گفته مقامات رسمی عراق، ساکنان شهرک اشرف بسوی آنها " سنگ پراکنی" کرده اند و نیروهای مسلح با شلیک گلوله و رد شدن از روی سنگ پرانان به آنها پاسخ داده اند!
رفتارنیروهای عراقی خیلی غریب نیست. عاشورای پارسال بود که "شبنم" جوان که کودکش را در خانه به مادر سپرد و به خیابان آمده بود تا بپرسد "رای من کجاست؟" توسط ماشین نیروهای انتظامی زیر گرفته شد و "لیلا" به جرم "شهود" به انفرادی رفت، چرا که فقط صحنه ای را که دیده بود برای دیگران واگفت.
"شبنم" به زیر چرخهای ماشینی می رود که باید برای حفظ امنیت ایرانیان در حرکت باشد و امروز در آنسوی مرزها، "فائزه" است که کشته می شود دختری نوزده ساله، با ماشین رزه ای نیروهای عراقی!
یک روز برادر بسیجی و سپاهی و ارتشی بود که آماج تیرهای ارتش بعث شد. آن دگرروز مرزنشینان بودند. و امروز باز فرزندانی از این دیار است که هدف تیرخصم است.
یک روز برادر بسیجی و سپاهی و ارتشی بود که آماج تیرهای ارتش بعث شد. آن دگرروز مرزنشینان بودند. و امروز باز فرزندانی از این دیار است که هدف تیرخصم است.
راستی فائزه چیزی می داند از عملیات مرصاد؟! اکبر و مهدیه چطور؟ سنشان اجازه می دهد تا از جنگ و خشونت چیزی به یاد داشته باشند؟ همراهی سازمان مجاهدین با رژیم صدام حسین. عکس یادگاری و ....
آنان قربانیان چه هستند؟ حتی در تاریخ خوانده اند و می دانند از سابقه سازمان و بمب گذاری ها. از سال شصت و داستانهایش خبر دارند یا فقط برای داشتن فردایی بهتر از دیروز، ساکن اردوگاه اشرف شده اند؟
روزنامه هایی که ارزش انسانیت و شرف را فدای " اصول ولایت" کرده اند. خبر حمله را با شعف نقل کرده اند و از کم بودن عملیات ابراز ناخرسندی و انتظار قلع و قمع بیشتر دارند! همانگونه که معتقدند رفتار با معترضان انتخابات کافی نبوده و باید با شدت بیشتری با آنها برخورد می شد!
پارسال هم ایران ابراز خرسندی کرده بود از حمله زره پوشان عراقی به کمپ اشرف! همان حمله ای که منجر به کشتن یازده تن شده بود. گویی جان انسان است که به حراج گذاشته اند. اماسخنگوی کمیساریای عالی امور پناهندگان این عملیات را " علیه شهروندان ایرانی " می داند، اما ایرانیان چطور؟
این حمله علیه "انسانیت" بود، چه " ایرانی" چه " عراقی"، چه عضو سازمان چه بیطرف. این حمله علیه شهروندانی شد که بی سلاح در کمپی پناه آورده اند. بازدید کنندگان غربی گفته اند این کمپ شبیه یک شهر کوچک در ایران است! جایی برای زندگی در ایران نیافته اند به آنسوی مرز پناه برده اند. پیش از این " شهروند حفاظت شده" بودند و نیروهای امریکایی امنیت آنها را بعهده گرفته بودند. اما امروز عراق آنها را نمی پذیرد. کشورهای دیگر از پذیرششان سر بار زده اند. هر روز شاهد آوارگی هموطنانش هستند. جایی در وطن ندارند. دوستان و خویشانشان یا قربانی ظلمند یا در حبس و زندان. در کنار وطن سکنی گزیده اند. مثل خیلی دیگر از کسانی که بار سفر ناخواسته بستند از ایران ، در انتظار بازگشتند.
فائزه و مهدیه و آسیه به همان اندازه مجرم اند که شبنم و ندا. همه قربانی بازی قدرتند. جایش مهم نیست. شیوه همه زورمداران یکسان است. یورش شبانه. نیروهای تا بن دندان مسلح در برابر شهروند بی پناه. پاسخ سنگ با گلوله دادن. فریاد را با سلاح پاسخ گفتن...
چه فرقی دارد که در کدام سوی مرز باشد. درایران باشی یا هشتاد کیلومتری مرز.
جرس: بهمن يعقوبی از اعضای حزب اسلامی كار مديرعامل ايلنا شد.
به گزارش سلام، ر پی پذيرش استعفای سيد ابوتراب فاضل، هيأت مديره خبرگزاری كار ايران(ايلنا)بهمن يعقوبی از موسسين اوليه ايلنا را به سمت مديرعاملی اين خبرگزاری انتخاب كرد.
گفتنی است فعاليت خبری ايلنا به دليل تغيير دفتر اين خبرگزاری تا حدودی كاهش پيدا كرده است كه طبق شنيدهای خبرنگار سلام دور جديد فعاليت ايلنا از 27 فروردين آغاز میشود.
پیش از این بارها خبر از تعطیلی این وبسایت به میان آمده بود.
به گزارش سلام، ر پی پذيرش استعفای سيد ابوتراب فاضل، هيأت مديره خبرگزاری كار ايران(ايلنا)بهمن يعقوبی از موسسين اوليه ايلنا را به سمت مديرعاملی اين خبرگزاری انتخاب كرد.
گفتنی است فعاليت خبری ايلنا به دليل تغيير دفتر اين خبرگزاری تا حدودی كاهش پيدا كرده است كه طبق شنيدهای خبرنگار سلام دور جديد فعاليت ايلنا از 27 فروردين آغاز میشود.
پیش از این بارها خبر از تعطیلی این وبسایت به میان آمده بود.
جرس:
کنسرت شاهنامهخوانی، شهرام ناظری و گروه فردوسی که قرار بود در روزهای 25 و 26 فروردین در شیراز برگزار شود، به دلایل نامعلومی لغو شد.
به گزارش مهر، یکی از دستاندرکاران کنسرت شهرام ناظری ضمن اعلام این خبر گفت: درحالی که گروه و آقای ناظری تمرینات فشردهای را برای اجرای کنسرت شیراز انجام داده بودند، به یکباره به ما خبر دادند که شرایط برای برگزاری کنسرت مناسب نیست و برگزاری این برنامه بهتر است به زمانی دیگر موکول شود.
وی افزود: لغو این کنسرت ضمن آنکه در برنامههای آتی گروه و آقای ناظری اختلال ایجاد میکند، اسباب نارضایتی مردم و مخاطبان ادب دوست شیرازی را هم به دنبال خواهد داشت.
دست اندرکارکنسرت شیرازگروه فردوسی افزود: ما مخالف لغو هر نوع کنسرت موسیقی هستیم،اما لغو کنسرتی که با نام شاهنامهو فردوسی بزرگ عجین شده و تقریبا در تاریخ چنددههای موسیقی ایران نمونه و مصداقی ندارد،اجحافی است بزرگ بر موسیقی اصیل و نیز فردوسی که حقی بزرگ در زندهنگاه داشتن زبان فارسی و هویت ایرانی ما داشته و دارد.
بر اساس این گزارش کنسرت شاهنامهخوانی شهرام ناظری وگروه فردوسی اواخر سال 89 در سالن میلاد به مدت چهار شب متوالی برگزار و با اقبال خوب علاقهمندان موسیقی و ادب ایرانی روبرو شده بود.
شهرام ناظری با الهام از نغمات باستانی مناطق کردستان و کرمانشاهان و تلفیق آن با سازهای مختلف و اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی توانسته بود به فرمی تازه در ارائه موسیقی شاهنامه برسد.
در تیرماه سال گذشته نیز در پی حمله لباس شخصیها به كنسرت حسام الدین سراج و گروه بیدل كه به دعوت یك انجمن خیریه قرار بود در کرمانشاه برگزار شود، این برنامه لغو شد.
به گزارش مهر، یکی از دستاندرکاران کنسرت شهرام ناظری ضمن اعلام این خبر گفت: درحالی که گروه و آقای ناظری تمرینات فشردهای را برای اجرای کنسرت شیراز انجام داده بودند، به یکباره به ما خبر دادند که شرایط برای برگزاری کنسرت مناسب نیست و برگزاری این برنامه بهتر است به زمانی دیگر موکول شود.
وی افزود: لغو این کنسرت ضمن آنکه در برنامههای آتی گروه و آقای ناظری اختلال ایجاد میکند، اسباب نارضایتی مردم و مخاطبان ادب دوست شیرازی را هم به دنبال خواهد داشت.
دست اندرکارکنسرت شیرازگروه فردوسی افزود: ما مخالف لغو هر نوع کنسرت موسیقی هستیم،اما لغو کنسرتی که با نام شاهنامهو فردوسی بزرگ عجین شده و تقریبا در تاریخ چنددههای موسیقی ایران نمونه و مصداقی ندارد،اجحافی است بزرگ بر موسیقی اصیل و نیز فردوسی که حقی بزرگ در زندهنگاه داشتن زبان فارسی و هویت ایرانی ما داشته و دارد.
بر اساس این گزارش کنسرت شاهنامهخوانی شهرام ناظری وگروه فردوسی اواخر سال 89 در سالن میلاد به مدت چهار شب متوالی برگزار و با اقبال خوب علاقهمندان موسیقی و ادب ایرانی روبرو شده بود.
شهرام ناظری با الهام از نغمات باستانی مناطق کردستان و کرمانشاهان و تلفیق آن با سازهای مختلف و اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی توانسته بود به فرمی تازه در ارائه موسیقی شاهنامه برسد.
در تیرماه سال گذشته نیز در پی حمله لباس شخصیها به كنسرت حسام الدین سراج و گروه بیدل كه به دعوت یك انجمن خیریه قرار بود در کرمانشاه برگزار شود، این برنامه لغو شد.
وحید طلایی عضو كمیته حقوقی ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی، حدود چهار ماه و نیم است كه در بند ٢۰٩ امنیت زندان اوین در بازداشت به سر می برد و به شدت تحت فشار روحی و جسمی برای اعتراف به "ارتباط با سازمان مجاهدین خلق" است.
به گزارش رسیده به جرس، وحید طلایی ی نامه ای به دادستان تهران، به شرح وضعیت خود پرداخته و خواستار رسیدگی و تعیین تکلیف شده است.
متن این نامه به شرح زیر است:
جناب آقای جعفری دولت آبادی
دادستان عمومی و انقلاب تهران
دادستان عمومی و انقلاب تهران
با سلام و احترام؛
اینجانب وحید طلایی از تاریخ 7/9/1389 مدت چهار ماه ونیم است كه در بند 209 زندان اوین در بازداشت به سر می برم. در تاریخ 23/11/1389 بنا به درخواست بازپرس شعبه دوم بازپرسی امنیت ( مستقر در زندان اوین)، مبلغ پانصد میلیون ریال وثیقه جهت تیدیل قرار بازداشت موقت تعیین گردید كه با وجودتأمین آن توسط خانواده، آزاد نشدم. مجددا" در تاریخ 30/11/1389 برابر اعلام بازپرس مربوطه مبلغ یكصد میلیون ریال به مبلغ وثیقه اضافه شد، كه پس از تأمین مبلغ اضافی بازهم گشایشی حاصل نگردید.
آقای دادستان!
در تمام طول مدت بازداشت، تحت قشارهای شدید روحی و جسمی و برخلاف موازین شرعی و اصول متعددی از قانون اساسی نظیر: اصل بیست و دوم (مصونیت حیثیت و جان اشخاص از تعرض)، اصل بیست و سوم (ممنوعیت تفتیش عقاید)، اصل بیست و پنجم (ممنوعیت هرگونه تجسس)، اصل سی و دوم (رسیدگی سریع و قانونی به اتهامات و رعایت حقوق متهم)، اصل سی و پنجم (حق انتخاب وكیل)، اصل سی و هفتم (اصل برائت)، اصل سی و هشتم (منع شكنجه)و اصل سی و نهم (ممنوعیت حتك حرمت و حیثیت بازداشت شدگان)، به اتهاماتی واهی نظیر«ارتباط با سازمان تروریستی منافقین» مورد صدها ساعت بازجویی قرارگرفته ام. هرچند در همه مراحل این اتهام را منكر شده ام، همچنان تحت فشارم كه به این خواسته ناحق بازجویان اعتراف كنم.
آقای دادستان!
از قرار مسموع روزنامه «جوان» و سایت «جوان آنلاین» (متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) و همچنین دوهفته نامه «9 دی» مطالب كذبی را علیه اینجانب و به نقل از پرونده تشكیل شده مكررا" منتشر كرده و دیگر رسانه های همسو نیزاقدام به باز نشرآن نموده اند. جای این پرسش خالی است: در شرایطی كه اطلاعات پرونده های كیفری (به ویژه در مورد جرایم امنیتی) در مرحله بازپرسی محرمانه تلقی می گردد، بطوری كه وكیل متهم نیز حق مطالعه آن را ندارد، چگونه است كه این دو نشریه مرتبا" چنین مطالبی را كه در هیچ دادگاه صالحه اثبات نگردیده، برخلاف اصل شرعی و قانونی برائت منتشر می كنند؟
آقای دادستان!
نزدیك به هجده ماه است كه از ازدواج اینجانب می گذرد و همسرم باردارم در این چند ماه با حال نامناسب جسمی و روحی همواره و با وجود ناملایمات بسیار پیگیر پرونده ام بوده است و در حال حاضر در استراحت مطلق به سر می برد. مانند هر پدری دوست دارم در زمان به دنیا آمدن دخترم در ماه اردیبهشت در كنار همسرم باشد. از جنابعالی درخواست دارم در اولین فرصت نسبت به تعیین تكلیف نهایی پرونده و آزادی ام (كه با تودیع وثیقه قانونی تعیین شده) حق مسلم خود می دانم، اقدام قانونی لازم صورت گیرد. بهتر از بنده می دانید اگر امكان ملاقات حضوری با شما را داشتم، علی رغم میل قلبی ام این نامه را از منتشر نمی كردم.
وحید طلایی / زندان اوین / فروردین ماه 1390
گفتنی است که وی حدود هجده ماه است ازدواج كرده و همسر باردار ایشان که ماه آینده فارغ می شود.، به شدت دچار نگرانی و فشارهای عصبی می باشد.
جــرس:
در حالیکه نبرد میان نیروهای حکومتی لیبی و مخالفان روز شنبه در خیابان های شهر کلیدی اجدابیا ادامه داشت و نیروهای وفادار به معمر قذافی، رهبر لیبی، همچنان متوسل به آتش توپخانه شده اند، منابع خبری گزارش داده اند که گروهی از رهبران آفریقایی به رهبری جیکوب زوما، رئیس جمهور آفریقای جنوبی قرار است طی ساعات آینده از لیبی دیدن کنند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، از آنجا که تصرف مجدد شهر اجدابیا، به نیروهای حکومتی این امکان را می دهد که پناهگاه اصلی مخالفان در شهر بنغازی را نیز مورد حمله قرار دهند، لذا آنها شهر اجدابیا را به محاصره در آورده و شروع به گلوله بارانِ انقلابیون کرده اند و آخرین گزارش ها حاکی از نبردهای تن به تن است.
پیشروی نیروهای معمّر قذّافی به سمت بنغازی از زمان حملۀ هوایی نیروهای بین المللی در حمایت از مردم غیر نظامی متوقف شده بود.
شبکه جهانی بی بی سی نیز طی گزارشی نوشته است تحولات جدید در لیبی، عقبگردی برای مخالفان مسلح به شمار می رود که اخیرا پیشرفت هایی به سمت مواضع دولتی در غرب داشتند و ساعاتی پیش از این حملات، مخالفان مسلح در تلاش برای پیشروی به سمت شهر نفتی بریقه بودند.
در تحولی دیگر، یک کشتی حاوی کمک های صلیب سرخ، وارد شهر مصراته شده که در دست شورشیان است.
تلاش های دیپلماتیک
دو روز پس از اعلام آمادگی ترکیه برای میانجی گری میان حکومت لیبی و مخالفین، و پذیرش تلویحی آن توسط دو طرف، رویترز گزارش داده است که گروهی از رهبران آفریقایی از کشورهای کنگو، مالی، موریتانی و اوگاندا، به رهبری جیکوب زوما، رئیس جمهور آفریقای جنوبی قرار است طی ساعات اولیه بامداد یکشنبه (دهم آوریل)، از لیبی دیدن کنند.
این هیات دیپلماتیک از طرابلس و بنغازی دیدار خواهد کرد و تلاش می کند تا راه های آتش بس میان طرفین را در این دیدارها بررسی کند.
مخالفان تاکید کرده اند که با دولت لیبی وارد مذاکره نخواهند شد.
در همین حال اتحادیه عرب هم پنجشنبه با حضور بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل برای یافتن راه حلی سیاسی برای بحران لیبی تشکیل جلسه می دهد.
وضعیت مصراته
اتحادیه اروپا خواهان آن شده که اجازه داده شود تا هیات امدادرسانی از شهر مصراته که شاهد درگیری های گسترده ای بوده، بازدید کند.
مخالفان می گویند نیروهای وفادار به حکومت لیبی، بی هدف به ساختمان ها شلیک می کنند و گزارش ها حاکی از آن است که تعداد زیادی غیر نظامی در درگیری های این شهر جان خود را از دست داده اند.
بیانیه شورای هماهنگی مبارزات مدنی و حقوق شهروندی آذربایجان در خصوص حوادث ۱۳ فروردین
شورای هماهنگی مبارزات مدنی و حقوق شهروندی آذربایجان با انتشار بیانیه ای نسبت به وضعیت بازداشت شدگان در تبریز و ارومیه در روز ۱۳ فروردین ابراز نگرانی کرد.
به گزارش دانشجونیوز این شورا خواستار اقدام عاجل برای مشخص شدن وضعیت بازداشت شدگان شده است. متن این بیانیه به شرح زیر است:
آنچه حاکمیت ایران در روز ۱۳ فروردین در تبریز و ارومیه مرتکب شد بار دیگر به همه مردمان ایران یاد آور می نماید که این استبداد و تمامیت طلبی، فارس و ترک و کرد و عرب و بلوچ نمی شناسد. آن چه برایش مهم است منافع اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک گروه اندک و پر مدعای حاکم است. زدودن این استبداد فصل مشترک همه کسانی است که در پی حقوق انسانیشان به حرکت در می آیند.
بازداشت، ضرب و شتم و کشتن شهروندان در خیابان ها سال هاست برای مردم آذربایجان امری نزدیک و ملموس است. از همان حوادث تلخ و کشتار خرداد ۸۵ تا اتفاقات روزهای پس از انتخابات ۸۸ و تا امروز سرکوب مستمر، شدید و خشن ادامه دارد.
شورای هماهنگی مبارزات مدنی و حقوق شهروندی آذربایجان ضمن محکوم نمودن سرکوب مردم در ۱۳ فروردین، از همه فعالان و کنشگران سیاسی و مدنی ایرانی در سراسر جهان می خواهد تا نسبت به وضعیت به شدت وخیم و نگران کننده دریاچه ارومیه از خود حساسیت نشان دهند و از طریق مجامع مستقل بین المللی و نهادهای مدنی در کشورهای مختلف به ویژه کشورهایی که دود خشک شدن دریاچه ارومیه احتمالا به چشم آنان نیز خواهد رفت، دست به اقدامات عاجل بزنند.
به امید آزادی همه زندانیان سیاسی، عقیدتی و وجدانی در ایران
شورای هماهنگی مبارزات مدنی و حقوق شهروندی آذربایجان
به گزارش دانشجونیوز این شورا خواستار اقدام عاجل برای مشخص شدن وضعیت بازداشت شدگان شده است. متن این بیانیه به شرح زیر است:
آنچه حاکمیت ایران در روز ۱۳ فروردین در تبریز و ارومیه مرتکب شد بار دیگر به همه مردمان ایران یاد آور می نماید که این استبداد و تمامیت طلبی، فارس و ترک و کرد و عرب و بلوچ نمی شناسد. آن چه برایش مهم است منافع اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک گروه اندک و پر مدعای حاکم است. زدودن این استبداد فصل مشترک همه کسانی است که در پی حقوق انسانیشان به حرکت در می آیند.
بازداشت، ضرب و شتم و کشتن شهروندان در خیابان ها سال هاست برای مردم آذربایجان امری نزدیک و ملموس است. از همان حوادث تلخ و کشتار خرداد ۸۵ تا اتفاقات روزهای پس از انتخابات ۸۸ و تا امروز سرکوب مستمر، شدید و خشن ادامه دارد.
شورای هماهنگی مبارزات مدنی و حقوق شهروندی آذربایجان ضمن محکوم نمودن سرکوب مردم در ۱۳ فروردین، از همه فعالان و کنشگران سیاسی و مدنی ایرانی در سراسر جهان می خواهد تا نسبت به وضعیت به شدت وخیم و نگران کننده دریاچه ارومیه از خود حساسیت نشان دهند و از طریق مجامع مستقل بین المللی و نهادهای مدنی در کشورهای مختلف به ویژه کشورهایی که دود خشک شدن دریاچه ارومیه احتمالا به چشم آنان نیز خواهد رفت، دست به اقدامات عاجل بزنند.
به امید آزادی همه زندانیان سیاسی، عقیدتی و وجدانی در ایران
شورای هماهنگی مبارزات مدنی و حقوق شهروندی آذربایجان
آمريکا تکنولوژی های ضد خفقان و سرکوبگری را به فعالان عرضه می کند
روزنامه استراليائی ساندی مورنينگ هرالد زير عنوان "آمريکا فعالان را برای گريز از نيروهای امنيتی آموزش می دهد" می نويسد آمريکا هزاران فعال طرفدار دمکراسی متکی به تلفن های همراه و اينترنت را در سطحی جهانی برای گريز از نيروهای امنيتی در چارچوب برنامه ای آموزش می دهد، که آن را "بازی موش و گربه" با دولت های خودکامه توصيف می کند.
دولت آمريکا با فراهم ساختن امکانات چنين برنامه ای به فعالان در جهان عرب و کشورهای ديگر برای دسترسی به تکنولوژی هائی کمک می کند که قادرند فيلترهای دولتی را دور بزنند، ايمنی پيام های متنی و صوتی را برای تلفن های همراه فراهم کنند، وجلوی حملات به وب سايت ها را بگيرند.
مايکل پوزنر (Michael Posner) دستيار وزير امور خارجه آمريکا در امور مربوط به حقوق بشر و نيروی انسانی می گويد "اين نوعی از يک بازی موش و گربه است. دولت ها مداوما دنبال تکنولوژی هائی هستند که بتوانند منتقدين را زير نظر بگيرند و ناراضيان را تعقيب و دستگير کنند. ما سعی می کنيم پيشدستی کنيم و با فراهم ساختن و عرضه حمايت های فنی، آموزشی و ديپلماتيک به مردم امکان بدهيم آزادانه عقايد و نظرات خود را ابراز کنند".
هيلاری کلينتون وزير امور خارجه آمريکا که نقش اينترنت و رسانه های اينترنتی را درپيشبرد آزادی های مرتبط با ابرازعقايد و تشکيل اجتماعات بسيار موثرمی داند، و برای گسترش آن فعاليت می کند، اين رسانه ها را ميدان های اجتماعات و تالارهای عمومی در دنيای قرن بيست و يکم توصيف کرده است.
خانم کلينتون با تاکيد بر اهميت نقش فيس بوک، توئيتر و يوتيوب در تظاهرات معترضين در مصر و ايران، اين نقش را گويای قدرت ارتباطی تکنولوژی هائی می داند که می توانند به تغييرات سياسی، اجتماعی و اقتصادی سرعت بدهند.
آقای پوزنر می گويد دولت آمريکا در دو سال گذشته ۵۰ ميليون دلار برای توسعه و تکميل تکنولوژی هائی خرج کرده است که به فعالان در محافظت و حراست از خود در مقابل توقيف و تعقيب دولت های مستبد کمک می کند. دولت آمريکا همچنين برای قريب ۵ هزار نفر از فعالان در نقاط مختلف جهان دوره های آموزشی ترتيب داده است.
فعالانی ازتونس، مصر، سوريه و لبنان، که حدود شش هفته پيش در خاورميانه يک دوره آموزشی را طی کردند اکنون با هدف تعليم به همکارانشان به کشورهای خود بازگشته اند.
مقامات وزارت امورخارجه آمريکا می گويند يکی از تکنولوژی های در دست تکميل، موسوم به (Panic Button) يا دکمه وحشت، به فعالان امکان می دهد در صورت مواجه شدن با نوقيف وبازداشت، ليست رابط هايشان را از تلفن های همراه خود محو کنند.
وزارت امورخارجه آمريکا می گويد تلاش شرکت هائی خصوصی، که بيشترشان آمريکائی هستند، برای توسعه و تکميل دهها تکنولوژی قادر به دور زدن فيلترهای دولتهای سانسورگراز حمايت مالی اين وزارتخانه برخوردار شده است.
به گفته يک مقام وزارت امورخارجه آمريکا که خواسته است معرفی نشود "يکی از اين تکنولوژی ها در ايران کاملا موفق و ثمربخش بوده است".
او که از معرفی تکنولوژی - برای جلوگيری از به خطر افتادن آن امتناع ورزيد - گفت "اين تکنولوژی اکنون رو به تکثيراست و به سراسر خاورميانه تعميم داده می شود".
صدای امریکا
ارتش مصر برای بیرون راندن معترضان از میدان مرکزی قاهره هشدار داد
ژنرال های حاکم بر مصر میگویند برای پایان دادن به اعتراضات در میدان مرکزی قاهره آماده اند به زور متوسل شوند.
این هشدار پس از آن داده میشود که هزاران تظاهرکننده در میدان تحریر قاهره، خود را پشت خودروهای نظامی آسیب دیده و سیم خاردار محصور کردند.
تظاهرکنندگان خواهان برکناری شورای نظامی حاکم بر مصر هستند.
آنها همچنین از هجوم سربازان به اردوگاه اعتراضات خود که روز شنبه صورت گرفت و دستکم یک کشته و حدود هفتاد زخمی بر جای گذارد خشمگینند.
ایالات متحده از وقایع جاری در میدان تحریر قاهره ابراز نگرانی کرده است.
رادیو فردا
همسر آرش سقر: نه مرخصی می دهند نه ملاقات، لااقل بگذارند پسر پنج سالهام پدرش را در آغوش بگیرد
خانواده آرش سقر در مصاحبه با "روز" اعلام کردند که این فعال سیاسی ترکمن با گذشت 18 ماه از بازداشت، از حق مرخصی محروم است و امکان ملاقات حضوری با خانواده اش را نیز ندارد.
آرش سقر، از اول آذر ماه 88 در بازداشت به سر می برد او ابتدا به جاسوسی برای ترکمنستان متهم شد و سپس با تبرئه از این اتهام، به اقدام علیه امنیت ملی متهم و از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب به 8 سال حبس تعزیری و 5 سال محرومیت از فعالیت در احزاب، رسانه ها و مطبوعات محکوم شد.
دادگاه تجدید نظر آقای سقر را به 5 سال حبس تعزیری و 5 سال محرومیت از فعالیت در احزاب، رسانه ها و مطبوعات محکوم کرده است و این فعال ترکمن در حال گذراندن دوران محکومیت خود در بند 350 اوین است که تاکنون امکان استفاده از مرخصی نیافته و از ملاقات حضوری با خانواده خود نیز محروم است.
آزاده قرنجی، همسر آقای سقر می گوید که همسرش نماینده اهل تسنن در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی بوده، بی گناه است و باید آزاد شود.
مصاحبه "روز" با آزاده قرنجی، همسر آرش سقر را در ذیل بخوانید.
خانم قرنجی 18 ماه از بازداشت همسر شما می گذرد ایشان اکنون در چه شرایطی هستند؟
18 ماه است که نه مرخصی می دهند نه ملاقات حضوری. از آذر 88 که بازداشت شد پسر من که الان 5 سالش شده، آغوش پدرش را ندیده. تلفن هایش هم که قطع است. 1 ماه بند 209 بود و اکنون در بند 350 زندان اوین است و تنها ارتباطش با دنیای خارج از زندان ملاقات های 20 دقیقه ای کابینی است که به ما میدهند.
همسر شما جزو زندانیانی است که تاکنون به مرخصی نیامده اند. در پاسخ به درخواست های شما و پی گیری هایتان چه می گویند؟
همسرم و وکیل ایشان آقای علیزاده طباطبایی بارها تقاضای مرخصی کرده اند و در پاسخ فقط وعده داده اند یعنی مدام وعده می دهند و نمی گویند که نه نمی شود و.... بارها خود من تقاضا کرده ام و می گویند داریم بررسی می کنیم و فقط همسر شما نیست و... جواب قطعی نمی دهند. اخیرا من به دادستان درخواست مرخصی دادم باز هم گفتند سرشان شلوغ است و بررسی می کنند. سه روز پیش هم رفتم پیش معاون دادستان هم درخواست مرخصی دادم هم درخواست ملاقات حضوری. گفتم اگر مرخصی نمی دهید حداقل یک ملاقات حضوری بدهید.افضلی، معاون دادستان گفت مه من اختیاری ندارم و درخواست شما را میگذارم روی میز که رسیدگی شود.
یعنی تاکنون به شما نگفته اند که علت عدم موافقت با مرخصی همسرتان چیست؟
علت اش را نمیدانم و واقعا برای خود من هم سوال است و خیلی دوست دارم بدانم چرا مرخصی نمیدهند چرا ملقاات حضوری نمیدهند هیچی که به ما نمی گویند و زندگی خیلی برای ما سخت شده نمیدانم صدای من به کجا می رسد نامه ای به رهبری نوشته بودم که هیچ جوابی از هیچ جایی به نامه ام داده نشد. 15 روز تمام در ایام عید چشم به در دوختیم و به انتظار نشستیم.حتی تا روز آخر عید هم منتظر بودیم که مرخصی بدهند حتی فقط برای یک روز، اما ندادند. هفته اول با خود گفتیم خب هفته اول به یک عده ای میدهند و هفته دوم به عده ای دیگر. هر روز ما به انتظار گذشت و در اصل عیدی نداشتیم و خبری نشد. باز ما ماندیم و شیشه های ملاقات کابینی که پسر 5 ساله ام حاضر نیست بیاید با اینکه هر بار او را راضی میکنم.
چرا؟ ممکن است بفرمایید چرا پسرتان حاضر نیست به ملاقات کابینی بیاید؟
نزدیک 18 ماهه که آغوش پدرش را ندیده وقتی به سالن ملاقات می رویم مدام میخواهد راهی پیدا کند آن سوی شیشه برود و پدرش را در آغوش بگیرد و لمسش کند. نمی تواند و عصبی می شود هر بار می گویم میرویم ملاقات داد میزند که شیشه دارد من نمی آیم اما خب به هر طریقی راضی اش میکنم چون پدرش نیاز دارد او را ببیند. میرویم و می گوید به آقای اینجا بگو در شیشه را باز کند. حتی به آقای علیزاده طباطبایی، وکیل همسرم گفته که شما نمی توانید کلید شیشه را پیدا کنید پدرم را از شیشه در بیاوریم؟ خیال میکند پدرش را توی شیشه انداخته اند. ما هم هر بار به یک نوعی توجیه میکنیم مثلا می گوییم آنجا هوا تمیز است و برای اینکه پدرت مریض نشود پشت شیشه است و.... هفته گذشته هم که ملاقات کابینی داشتیم پسرم آبله مرغان گرفته بود و به شدت مریض بود با این حال او را بردم و اکنون میدانم که همسرم به شدت نگران است و هیچ راهی هم برا یارتباط ندارد تلفن های بند 350 قطع است و می ماند تا دفعه بعد که به ملاقات برویم و او خبردار شود.اینقدر این بچه از نظر روحی به هم ریخته و عصبی شده که در درخواستی که برای ملاقات حضوری داده ام نوشته ام من به کنار نمیدهید ندهید اما به این بچه بدهید بگذارید این بچه چند دقیقه هم که شده آغوش پدرش را ببیند. همسرم هم بارها تقاضای ملاقات با پسرم را کرده اما تاکنون بی پاسخ مانده است.
گفتید هفته گذشته همسرتان را دیده اید از نظر روحی و جسمی او چه وضعیتی دارد؟
از نظر جسمی که نمیدانم من ماههاست او را از نزدیک ندیده ام و از پشت کابین هم چیزی معلوم نیست. اصلا نمی توانم بگویم شرایط جسمی اش چگونه است خودش هم چیزی به ما نمی گوید که نگران و ناراحت نشویم. اما حال روحی اش اصلا خوب نیست.
خانم قرنجی، همسر شما ابتدا به جاسوسی سپس به اقدام علیه امنیت ملی متهم و محکوم شد. مستندات این اتهامات چه بود؟
از اتهام جاسوسی ده ماه بعد از بازداشت تبرئه شد. همسرم نماینده اهل تسنن در ستاد آقای موسوی بود او ترکمن است و بستگانی در ترکمنستان دارد در پرونده اش نوشتند "ارتباط گیری با سرویس بیگانه در راستای جنگ نرم". که گزارش وزارت اطلاعات بوده. هیچ مستنداتی وجود نداشت و بیشتر سوالاتی که رد بازجویی ها از همسرم شده بود مربوط به انتخابات بوده و....
شغل همسرتان چه بود. غیر از فعالیت در ستاد آقای موسوی، آیا همسرتان فعالیت دیگری نیز داشت؟
همسرم کارمند رسمی تامین اجتماعی بود اما از زمان بازداشت، حقوق او را قطع کردند. با اینکه کارمند رسمی بود. هیچ فعالیت دیگری هم نداشت تنها فعالیت او در ستاد آقای موسوی بود.
شما گویا در شهرستان سکونت دارید و برای ملاقات کابینی هر هفته به تهران می روید؟
زندگی ما از هم پاشیده ما تهران زندگی میکردیم اما با قطع حقوق همسرم، خرج و مخارجم بر عهده خانواده ام است برای همین آمدم شهرستان پیش آنها. ماهی یکبار به تهران میروم و مدتی مامنم و ملاقات میکنم و باز برمیگردم پیش خانواده ام.
خانم سقر اگر صحبتی در پایان دارید بفرمایید.
فقط میخواهم بگویم من از این مصاحبه هیچ هدف سیاسی و هدف خصمانه ای ندارم. فقط میخواهم صدایم رابه گوش مسولینی که باعث و بانی شرایط فعلی ما هستند و می توانند تغییری در این شرایط ایجاد کنند برسانم. هر نامه ای نوشتم و هر جایی رفتم بی پاسخ ماند. الان هم نمیدانم واقعا حرفهای من تاثیری دارد و صدای من به گوش کسی میرسد یا نه. خیلی ها گفتند مصاحبه نکن ممکن است سر لج بیفتند و مدارا کن. علت اینکه این مدت مصاحبه نمبکردم همین بود اما آخر تا کی مدارا؟ بچه من دارد از دستم میرود. تا کی سکوت؟ فقط امیدوارم هر چه زودتر این روزها تمام شود و هر کسی که باعث و بانی و مسول این مسائل است صدای مرا بشنود و دل شنگ اش نرم شود. باالخره ما هم انسان هستیم. ما چیزی نمیخواهیم انظتار زیادی نداریم. بگذارند همسرم را ببینیم بگذارند از حقوق قانونی خود برای مرخصی استفاده کند. از اتهام جاسوسی تبرئه شده و اتهام چندانی ندارد انتظار آزادی اش را دارم. 20 سال هم به او زندان بدهند باز هم بر بیگناهی اش اطمینان دارم. روزهای بدی است لحظه سال تحویل دعا کردم سال 90 سال آزادی همه زندانیان سیاسی باشد و امیدوارم همه زندانیان سیاسی و همسر من آزاد شوند.
فرشته قاضی
روز آنلاین
پیام تسلیت ۳۰ نفر از زندانیان سیاسی به میرحسین موسوی
جمعی از زندانیان سیاسی زندانهای اوین، رجاییشهر و خوزستان با ارسال پیامی از داخل زندان، درگذشت پدر میرحسین موسوی را به وی و خانوادهاش تسلیت گفتند.
به گزارش کلمه، در این پیام که به امضای سی نفر از زندانیان سرشناس سیاسی رسیده، تاکید شده که: شرایط سخت و بازداشت خانگی جنابعالی و همسر محترمتان، سرکار خانم زهرا رهنورد، و محدودیتهای شدید اعمال شده برای خاندان موسوی، تاثر و تالم این فقدان را دوچندان کرده است.
متن کامل این پیام که در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
و اصبر حتی یحکم الله و هو خیر الحکمین (یونس ۱۰۹)
شکیبا باش تا خدا (میان تو و آنان) داوری کند که او بهترین داوران است.
جناب آقای مهندس میر حسین موسوی
دریافت خبر درگذشت پدر ارجمندتان حاج میر اسماعیل موسوی مایهی تاسف و تاثر همهی ما در زندان شد. این ضایعه را به جنابعالی و سایر بازماندگان خاندان شریف موسوی به ویژه خواهر ارجمندتان، مادر شهید موسوی، تسلیت میگوییم.
بیتردید شرایط سخت و بازداشت خانگی جنابعالی و همسر محترمتان، سرکار خانم زهرا رهنورد، و محدودیتهای شدید اعمال شده برای خاندان موسوی، تاثر و تالم این فقدان را دوچندان کرده است.
از خداوند متعال رحمت واسعه برای آن مرحوم و صبر و پاداش معنوی برای بازماندگان خواهانیم.
اسامی امضاکنندگان:
محسن میردامادی، محسن امینزاده، فیضالله عربسرخی، ابوالفضل قدیانی، عمادالدین باقی، مصطفی تاجزاده، عبدالله رمضانزاده، محمد نوریزاد، عبدالله مومنی، بهمن احمدی امویی، حسن اسدی زیدآبادی، علی ملیحی، علی جمالی، میلاد اسدی، داوود سلیمانی، عیسی سحرخیز، مهدی محمودیان، احسان مهرابی، محمد داوری، امر خسرو دلیرثانی، محمدفرید طاهری قزوینی، مجتبی رستم فرد تهرانی، عماد بهاور، محمدرضا رزاقی، اسماعیل صحابه، مجید دری، سید ضیاءالدین نبوی، مهدی کریمیان اقبال، محمدرضا مقیسه، کیوان صمیمی.
کلمه
احمدی نژاد: ایران پرچمدار حكومت جهانی مبتنی بر عدالت است
دانشجو نیوز: محمود احمدی نژاد رییس دولت دهم، امروز در مراسمی گفت: "بزرگترین خدمت به بشریت تلاش برای اصلاح مدیریت جهانی است و از این كار زیباتر كاری وجود ندارد كه بساط ظالمانه برچیده شود."
به گزارش خبرگزاری ها، احمدی نژاد که در مراسمی با عنوان "جشن روز ملی فناوری هستهای" سخنرانی می کرد، تنها جایگزین "وضعیت نابسامان" جهان را استقرار حكومت جهانی مبتنی بر عدالت خواند. وی سپس ایران را پرچمدار این اندیشه دانست.
به گزارش خبرگزاری ها، احمدی نژاد که در مراسمی با عنوان "جشن روز ملی فناوری هستهای" سخنرانی می کرد، تنها جایگزین "وضعیت نابسامان" جهان را استقرار حكومت جهانی مبتنی بر عدالت خواند. وی سپس ایران را پرچمدار این اندیشه دانست.
احمدی نژاد در ادامه با اشاره به رییس جمهور آمریكا گفت: "قبلی آمد تانكها، توپها و هواپیماها را ساز كرد و ۱۱ سپتامبری را درست و حمله كرد و زبانش زبان موشك و جنگ و بمب بود. او شكست خورد و ماسك را عوض كردند. یكی دیگر را آوردند كه زبان نرم و دوستی و تغییر داشت اما در عمل دیدیم كه او هم با زبان موشك و بمب سخن گفت."
رییس دولت دهم با بیان اینکه "ملت آمریکا حق انتخاب آزاد ندارند"، گفت: "سنگین ترین سانسور خبری در آمریکا است. ملت آمریکا حق انتخاب آزاد ندارند. دو نفر را جلویشان گذاشتند و گفتند این گزینه ادامه آقای بوش است و این غیر راه بوش است. همه که از بوش متنفر بودند به گزینه دوم رای دادند. ولی چه تغییری اتفاق افتاد؟ همان طور مردم کشته می شوند. این هم وضع اقتصاد مردم است. غارت و چپاول هم حدی دارد."
وی گفت: "دولت آمریکا و کشور آمریکا ۱۴۶۰۰ میلیارد دلار بدهی خارجی دارد. همین کشور ژاپن ۸۵۰۰ میلیارد دلار بدهی خارجی دارد. معنای این حرف این است که این ها از جیب دیگران دارند کار می کنند. ملت ها و اشخاص پول شان را در بانک های این ها می گذارند. مثل خود ما."
بچه های شش، پنج ساله و انرژی هسته ای
احمدینژاد در ادامه سخنان خود با بیان خاطره ای تعریف گفت: "یادم هست می خواستیم از ایذه در خوزستان با بالگرد به باغ ملک برویم. وسط بیابان پایین آمدیم تا نماز بخوانیم و بعد ادامه دهیم. ناگهان متوجه سر و صداهایی شدیم. دیدیم عده ای به سمت ما می آیند. بچه های شش، پنج ساله از دور به سمت ما می آمدند. ایستادیم تا بیایند. بماند شرایط و وضع سر و لباس این بچه ها چه طور بود."
وی افزود: "یک دفعه این بچه ها همه با هم گفتند انرژی هسته ای حق مسلم ما است. چنین اتفاقی در زنجان نیز اتفاق افتاد. ملت متوکل خدا اگر همه با هم یک چیزی را اراده کنند حتما محقق خواهد شد. تقریبا اشتباه است که هفتاد میلیون نفر با هم اشتباه کنند."
محمود احمدی نژاد همچنین ضرورت در اختیار گرفتن بالاترین جایگاه علمی را از دلایل اهمیت دستیابی ایران به انرژی هستهای دانست و گفت: "تعالی یک جامعه و انسان بدون علم و فناوری ناممکن است. علم دروازه ورود به افقهای بالاتر و فتح قلههای بلندتر است البته علم باید به فناوری تبدیل شده و در زندگی و حرکت یک ملت موثر باشد."
رییس دولت دهم گفت: "قدرتهای زورگو در موضوع تبادل هستهای تصور میکردند که کشورمان قادر نخواهد بود تجهیزات لازم برای سوخت راکتور تهران را تولید کند به همین خاطر میخواستند مبادله سوخت را به موضوعی برای امتیازخواهی تبدیل کنند و هدف اصلی آنها خدشه دار کردن استقلال و اراده ملی ملت ایران بود اما زمانی که متخصصین کشورمان تصمیم گرفتند و این تجهیزات را تولید کردند، گرد یاس و ناامیدی و مرگ بر چهره بدخواهان و جبهه دشمنان ملت ایران پاشیده شد."
گفتنی است آژانس بینالمللی انرژی اتمی در سالیان اخیر چندین بار تلاش کرده است تا کارشناسان این سازمان از مراکز هسته ای و کارخانه جات مرتبط در ایران بازدید کنند، اما جمهوری اسلامی نپذیرفته است. از همین روی آژانس می گوید که نمیتواند صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران را به طور کامل تأیید کند.
رییس دولت دهم با بیان اینکه "ملت آمریکا حق انتخاب آزاد ندارند"، گفت: "سنگین ترین سانسور خبری در آمریکا است. ملت آمریکا حق انتخاب آزاد ندارند. دو نفر را جلویشان گذاشتند و گفتند این گزینه ادامه آقای بوش است و این غیر راه بوش است. همه که از بوش متنفر بودند به گزینه دوم رای دادند. ولی چه تغییری اتفاق افتاد؟ همان طور مردم کشته می شوند. این هم وضع اقتصاد مردم است. غارت و چپاول هم حدی دارد."
وی گفت: "دولت آمریکا و کشور آمریکا ۱۴۶۰۰ میلیارد دلار بدهی خارجی دارد. همین کشور ژاپن ۸۵۰۰ میلیارد دلار بدهی خارجی دارد. معنای این حرف این است که این ها از جیب دیگران دارند کار می کنند. ملت ها و اشخاص پول شان را در بانک های این ها می گذارند. مثل خود ما."
بچه های شش، پنج ساله و انرژی هسته ای
احمدینژاد در ادامه سخنان خود با بیان خاطره ای تعریف گفت: "یادم هست می خواستیم از ایذه در خوزستان با بالگرد به باغ ملک برویم. وسط بیابان پایین آمدیم تا نماز بخوانیم و بعد ادامه دهیم. ناگهان متوجه سر و صداهایی شدیم. دیدیم عده ای به سمت ما می آیند. بچه های شش، پنج ساله از دور به سمت ما می آمدند. ایستادیم تا بیایند. بماند شرایط و وضع سر و لباس این بچه ها چه طور بود."
وی افزود: "یک دفعه این بچه ها همه با هم گفتند انرژی هسته ای حق مسلم ما است. چنین اتفاقی در زنجان نیز اتفاق افتاد. ملت متوکل خدا اگر همه با هم یک چیزی را اراده کنند حتما محقق خواهد شد. تقریبا اشتباه است که هفتاد میلیون نفر با هم اشتباه کنند."
محمود احمدی نژاد همچنین ضرورت در اختیار گرفتن بالاترین جایگاه علمی را از دلایل اهمیت دستیابی ایران به انرژی هستهای دانست و گفت: "تعالی یک جامعه و انسان بدون علم و فناوری ناممکن است. علم دروازه ورود به افقهای بالاتر و فتح قلههای بلندتر است البته علم باید به فناوری تبدیل شده و در زندگی و حرکت یک ملت موثر باشد."
رییس دولت دهم گفت: "قدرتهای زورگو در موضوع تبادل هستهای تصور میکردند که کشورمان قادر نخواهد بود تجهیزات لازم برای سوخت راکتور تهران را تولید کند به همین خاطر میخواستند مبادله سوخت را به موضوعی برای امتیازخواهی تبدیل کنند و هدف اصلی آنها خدشه دار کردن استقلال و اراده ملی ملت ایران بود اما زمانی که متخصصین کشورمان تصمیم گرفتند و این تجهیزات را تولید کردند، گرد یاس و ناامیدی و مرگ بر چهره بدخواهان و جبهه دشمنان ملت ایران پاشیده شد."
گفتنی است آژانس بینالمللی انرژی اتمی در سالیان اخیر چندین بار تلاش کرده است تا کارشناسان این سازمان از مراکز هسته ای و کارخانه جات مرتبط در ایران بازدید کنند، اما جمهوری اسلامی نپذیرفته است. از همین روی آژانس می گوید که نمیتواند صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران را به طور کامل تأیید کند.