بهرام حسينزاده
مرز استقلال در جهان امروز از ميان خودی و بيگانه سنتی نمیگذرد، امروز ديگر "هموطن" و "بيگانه" با تابعيت و مليت در شناسنامه مشخص نمیگردد. مستقل از مليتاش، کسی که اراده مردم کشورم را بهرسميت میشناسد "خودی" من است و کسی که استقلال مردم و خواست و اراده او را سرکوب میکند بيگانهی من است
امروزه روز ديگر استقلال معنای قديمی خود که استقلال دولتها بوده است را از دست داده و برای کسی که از زاويه ديدگاه معاصر که ديدگاه جامعهمدار است، به اين مفهوم نگاه میکند معنايی بجز "استقلال مردم" نمیتواند داشته باشد. اينکه ناقض اين استقلال مردم، سيستمی درون مرزی يا برون مرزی باشد هيچ تفاوتی در اصل موضوع نمیکند. برای مردمی که اسير سيستم حکومتی خودشان هستند، استقلال هيچ معنايی ندارد. وقتی که نمی توانند در باره سرنوشت خودشان تصميم بگيرند، استقلالی در کار نيست، استقلال يعنی حق تعيين سرنوشت مردم به اراده خودشان.
تا پيش از فروريختن اردوگاه سوسياليستی، ارتش های آمريکا و انگليس، در سراسر کشور آلمان بطور وسيعی حضور داشتند و خود کشور آلمان فاقد ارتشی بومی بود.
هنوز هم که هنوز است نظاميان آمريکايی در ژاپن حضور دارند...
با توجه به حضور نيروی بيگانه در داخل کشورهای آلمان و ژاپن و با تکيه بر تعابير کهنه از مفهوم "استقلال"، بايد بدين نتيجه رسيد که ژاپن کشوری مستقل نيست و آلمان هم تا همين چندی پيش مستعمره آمريکا بوده است و از سوئی ديگر کشورهايی مانند ايران و سوريه و ليبی، کشورهايی هستند مستقل، چونکه هيچ نيروی بيگانه ای در آن سرزمينها حضور ندارد.
اما هزار گواه وجود دارد که هر دو اين گزارهها نادرستند.
امروزه ديگر، ديکته کردن سياست، بطوری خشن و علنی صورت نمیگيرد. همينکه کشوری را به گرداب تحريم میرانند و او به ناچار بايد تمام مايحتاج خود را از بازار سياه بينالمللی با قيمتی چند برابر بخرد آيا به غارت دادن سرمايههای کشور مزبور نيست؟
اينکه مجبور شوند نفت مملکت را به قيمتی بسيار ارزانتر از قيمت رسمی بفروش برسانند آيا به يغما دادن ثٍروت ملی به حساب نمیآيد؟
اينکه سرمايههای جوان و تحصيلکرده، راهی ديگر کشورها شوند و نيرو دانش خود را صرف آبادانی سرزمين خود نکنند را چه میشود ناميد؟
اينکه در اثر انزوای سياسی ناچار شوند به کشوری مانند کومور و دولت حماس و حزبالله لبنان باجهای گزاف بپردازند آيا بخشی از آسيب ملی نيست؟
کشور انگليس اگر استقلال هند را از او گرفت و به غارت آن پرداخت، اما در عوض از قبل اين "استعمار" و نقض استقلال، به مدرنيزه کردن و عمرانی آن سرزمين ياری هم رساند.
دولت هلند در سورينام که مستعمره او بود در کنار غارت برای خودش، خدماتی را نيز در آنجا بجای آورد.
اما دولتهايی مانند جمهوری اسلامی که ادعای "استقلال" دارند به هيچوجه نمیتوانند در راستای منافع کشور و مردم خود عمل کنند زيرا عموم رفتار سياسی آنها بر "واکنشی بودن" مبتنیست و نه بر "کنشی بودن".
در نزد کشورهای سلطهجو و استعمارگر، غارت جامعۀ بيگانه در راستای منافع جامعۀ "خودی" مطرح بود و کشور استعمارزده نيز خواستار "استقلال" بود که در پناه آن منافع خود را تامين نمايد، اما در مدلهايی مانند جمهوری اسلامی، "استقلالی" که از سوی حاکميت مطرح میشود يعنی استقلال نظامِ حاکم از همه چيز و همه کس، حتی مردم. عموم نظامهای تماميتخواه وقتی خود را در معرض اعتراض مردمان خويش و جهانيان میبينند شعار "وا استقلالا" سر میدهند، زيرا در پشت اين شعار اين نهفته است که «مطرح شدن هر خواست و ارادهای که خواست و اراده من نباشد، ناقض خواست و اراده منست و خواست و اراده من يعنی استقلال و آزادی و تماميت هستی کشور.»
بيهوده نيست که حاکمان جمهوری اسلامی، ايران را آزادترين و مستقلترين کشور جهان مینامند، زيرا واقعا هم برای "آنان" ايران آزادترين و مستقلترين است، اما فقط برای آنان و نه برای مردم.
اما استقلالی که مورد نظر ماست، يعنی استقلال مردم از هر نيرويی ديگر. يعنی جاری شدن اراده مردم، مستقل از تمام خواستها و ارادههای آسمانی يا زمينی. دولت بايد زير مجموعۀ مردم باشد و هيچ اقتداری در جامعه نبايد بر فراز "استقلال" مردم به پرواز درآيد؛ و اينها يعنی دموکراسی.
اينکه در کشورهای دموکراتيک، کسی شعار آزادی و استقلال سر نمیدهد چندان هم تصادفی نيست. زيرا تنها و تنها همين "دموکراسی" است که تمامی اينها را در خود جمع کرده است.
امروزه ديگر بدون دموکراسی نمیتوان دم از ازادی و استقلال زد، مگر به ياوه.
مرز استقلال در جهان امروز از ميان خودی و بيگانه سنتی نمیگذرد، امروز ديگر "هموطن" و "بيگانه" با تابعيت و مليت در شناسنامه مشخص نمیگردد. مستقل از مليتش، کسی که اراده مردم کشورم را به رسميت میشناسد "خودی" منست و کسی که استقلال مردم و خواست و اراده او را سرکوب میکند بيگانۀ منست.
اينکه امروزه مردم ليبی، نيروهای نظامی ناتو را دعوت به بمباران حکومت مثلا خودی میکنند امری تصادفی نيست، زيرا برای درهم شکستن قدرت "قهر" دولتی، از امکانات لازمه برخوردار نيستند و جستجوی اين امکانات در خارج از مرزها را حق خود میدانند.
برای لحظهای هم نبايد فراموش کرد که کشور متعلق به مردمانش است و نه به حاکميتش. اگر منافعی بايد مورد ملاحظه قرار بگيرد، منافع مردم است و نه منافع دولت و حاکميت و نظام. بايد در فرهنگ ذهنیمان، تمامی مفاهيم دولت و نظام و حاکميت به معنی "مردم" تبديل شود:«جنبش سبز... با سلب آزادی های اساسی مردم به نام حفظ استقلال و تماميت ارضی کشور مخالف است»(منشور جنبش سبز)
آزادیهای اساسی مردم، والاترين متر و معيار ارزشهای ماست و چيزی منوط و مشروط کنندۀ آن نبايد باشد. استقلال و تماميت ارضی هم اگر ارزشی دارند برای آن است که مایۀ رفاه مردمانند.
مردم و رفاه آنان، اصل و منبع تمام پرنسيپهای سياسیست.
تا پيش از فروريختن اردوگاه سوسياليستی، ارتش های آمريکا و انگليس، در سراسر کشور آلمان بطور وسيعی حضور داشتند و خود کشور آلمان فاقد ارتشی بومی بود.
هنوز هم که هنوز است نظاميان آمريکايی در ژاپن حضور دارند...
با توجه به حضور نيروی بيگانه در داخل کشورهای آلمان و ژاپن و با تکيه بر تعابير کهنه از مفهوم "استقلال"، بايد بدين نتيجه رسيد که ژاپن کشوری مستقل نيست و آلمان هم تا همين چندی پيش مستعمره آمريکا بوده است و از سوئی ديگر کشورهايی مانند ايران و سوريه و ليبی، کشورهايی هستند مستقل، چونکه هيچ نيروی بيگانه ای در آن سرزمينها حضور ندارد.
اما هزار گواه وجود دارد که هر دو اين گزارهها نادرستند.
امروزه ديگر، ديکته کردن سياست، بطوری خشن و علنی صورت نمیگيرد. همينکه کشوری را به گرداب تحريم میرانند و او به ناچار بايد تمام مايحتاج خود را از بازار سياه بينالمللی با قيمتی چند برابر بخرد آيا به غارت دادن سرمايههای کشور مزبور نيست؟
اينکه مجبور شوند نفت مملکت را به قيمتی بسيار ارزانتر از قيمت رسمی بفروش برسانند آيا به يغما دادن ثٍروت ملی به حساب نمیآيد؟
اينکه سرمايههای جوان و تحصيلکرده، راهی ديگر کشورها شوند و نيرو دانش خود را صرف آبادانی سرزمين خود نکنند را چه میشود ناميد؟
اينکه در اثر انزوای سياسی ناچار شوند به کشوری مانند کومور و دولت حماس و حزبالله لبنان باجهای گزاف بپردازند آيا بخشی از آسيب ملی نيست؟
کشور انگليس اگر استقلال هند را از او گرفت و به غارت آن پرداخت، اما در عوض از قبل اين "استعمار" و نقض استقلال، به مدرنيزه کردن و عمرانی آن سرزمين ياری هم رساند.
دولت هلند در سورينام که مستعمره او بود در کنار غارت برای خودش، خدماتی را نيز در آنجا بجای آورد.
اما دولتهايی مانند جمهوری اسلامی که ادعای "استقلال" دارند به هيچوجه نمیتوانند در راستای منافع کشور و مردم خود عمل کنند زيرا عموم رفتار سياسی آنها بر "واکنشی بودن" مبتنیست و نه بر "کنشی بودن".
در نزد کشورهای سلطهجو و استعمارگر، غارت جامعۀ بيگانه در راستای منافع جامعۀ "خودی" مطرح بود و کشور استعمارزده نيز خواستار "استقلال" بود که در پناه آن منافع خود را تامين نمايد، اما در مدلهايی مانند جمهوری اسلامی، "استقلالی" که از سوی حاکميت مطرح میشود يعنی استقلال نظامِ حاکم از همه چيز و همه کس، حتی مردم. عموم نظامهای تماميتخواه وقتی خود را در معرض اعتراض مردمان خويش و جهانيان میبينند شعار "وا استقلالا" سر میدهند، زيرا در پشت اين شعار اين نهفته است که «مطرح شدن هر خواست و ارادهای که خواست و اراده من نباشد، ناقض خواست و اراده منست و خواست و اراده من يعنی استقلال و آزادی و تماميت هستی کشور.»
بيهوده نيست که حاکمان جمهوری اسلامی، ايران را آزادترين و مستقلترين کشور جهان مینامند، زيرا واقعا هم برای "آنان" ايران آزادترين و مستقلترين است، اما فقط برای آنان و نه برای مردم.
اما استقلالی که مورد نظر ماست، يعنی استقلال مردم از هر نيرويی ديگر. يعنی جاری شدن اراده مردم، مستقل از تمام خواستها و ارادههای آسمانی يا زمينی. دولت بايد زير مجموعۀ مردم باشد و هيچ اقتداری در جامعه نبايد بر فراز "استقلال" مردم به پرواز درآيد؛ و اينها يعنی دموکراسی.
اينکه در کشورهای دموکراتيک، کسی شعار آزادی و استقلال سر نمیدهد چندان هم تصادفی نيست. زيرا تنها و تنها همين "دموکراسی" است که تمامی اينها را در خود جمع کرده است.
امروزه ديگر بدون دموکراسی نمیتوان دم از ازادی و استقلال زد، مگر به ياوه.
مرز استقلال در جهان امروز از ميان خودی و بيگانه سنتی نمیگذرد، امروز ديگر "هموطن" و "بيگانه" با تابعيت و مليت در شناسنامه مشخص نمیگردد. مستقل از مليتش، کسی که اراده مردم کشورم را به رسميت میشناسد "خودی" منست و کسی که استقلال مردم و خواست و اراده او را سرکوب میکند بيگانۀ منست.
اينکه امروزه مردم ليبی، نيروهای نظامی ناتو را دعوت به بمباران حکومت مثلا خودی میکنند امری تصادفی نيست، زيرا برای درهم شکستن قدرت "قهر" دولتی، از امکانات لازمه برخوردار نيستند و جستجوی اين امکانات در خارج از مرزها را حق خود میدانند.
برای لحظهای هم نبايد فراموش کرد که کشور متعلق به مردمانش است و نه به حاکميتش. اگر منافعی بايد مورد ملاحظه قرار بگيرد، منافع مردم است و نه منافع دولت و حاکميت و نظام. بايد در فرهنگ ذهنیمان، تمامی مفاهيم دولت و نظام و حاکميت به معنی "مردم" تبديل شود:«جنبش سبز... با سلب آزادی های اساسی مردم به نام حفظ استقلال و تماميت ارضی کشور مخالف است»(منشور جنبش سبز)
آزادیهای اساسی مردم، والاترين متر و معيار ارزشهای ماست و چيزی منوط و مشروط کنندۀ آن نبايد باشد. استقلال و تماميت ارضی هم اگر ارزشی دارند برای آن است که مایۀ رفاه مردمانند.
مردم و رفاه آنان، اصل و منبع تمام پرنسيپهای سياسیست.
رابطه خارج کشور با جنبش سبز
جمعهگردیهای اسماعيل نوریعلا
بهراستی که اگر جنبش سبز از يک رهبری داهيانهی سکولار دموکراتی برخوردار بود که، بهجای کوشش برای تعمير بنای کلنگی حکومت اسلامی در پی فروريختن حقوقی اين بنا برمیآمد و، با تکيه بر نيروهای وسيع مردمی که در عمل نشان دادهاند حاضرند جان و مال و ناموس خود را در اين راه فدا کنند، بر آتش اين آزادیخواهی میافزود، آنگاه چه نيازی به خارج کشوریهای سکولار دموکرات وجود داشت؟esmail@nooriala.com
من فکر می کنم که اگر به «دو گانه» ی «حکومت سکولار» در برابر «حکومت اسلامی» باور داشته باشيم، خيلی دور از واقع نباشد اگر محيط زندگی ايرانيان خارج کشور را ـ بخصوص در کشورهای غربی ـ «قلمروی سکولارهای دموکرات» بدانيم (فضائی که از اين پس از آن با عنوان عام «خارج کشور» نام خواهم برد)؛ قلمروئی که البته در آن انبوهی از عوامل و هواداران حکومت اسلامی نيز ـ چه به صورت ديپلمات و چه در شکل بازرگان و روزنامه نويس و غيره، و حتی مامور ـ حضور دارند اما، بر خلاف داخل ايران ـ نمی توانند اراده و آرمان خود را بر سکولارهای ايرانی تحميل کنند. سکولارهای ساکن اين قلمرو طی سی و دو سال اخير خيلی کم متوجه نقشی بوده يا شده اند که می توانند در پايان دادن به غائلهء شريعت مداران فرقهء اماميه در ايران بازی کنند. اما در پی شکل گرفتن جنبش سبز توجه به چنين نقش بالقوده ای روز به روز بيشتر شده و هم اکنون جای اول را در ميان گفتمان های رايج سياسی بخود اختصاص داده است. اين واقعيت موجب آن شده که اکنون بتوانيم در مقولهء «رابطهء خارج کشور با جنبش سبز ايرانيان» به تفکر و گفتگوی صريح تر و مفصل تری بنشينيم. در اين راستا، و در اولين قدم، شايد بر شمردن برخی از ويژگی های اين «خارج کشور» بتواند به رساندن منظورم کمک کند:
ما، در «خارج کشور»، از آزادی داشتن و بيان کردن و تبليغ عقيده، و توانائی دست زدن به اقدامات سياسی، برخورداريم. اين آزادی ها بدان خاطر نصيب ما شده اند که حکومت های محل سکونت اغلب ما سکولار هستند و به دليل اين سکولار بودن قادرند پيش بينی های مندرج در اعلاميهء حقوق بشر را رعايت کنند. يک حکومت غير سکولار (چه مذهبی و چه ايدئولوژيک) نمی تواند مجری آن پيش بينی ها باشد و اغلب بصورت مانع اجرای آنها عمل می کند. حکومت غير سکولار بر بنياد برتری مبانی ايدئولوژيک خود بر ارادهء انسان ها عمل می کند و قانون اش ناانسانمدار و منبعث از منابعی فرا انسانی است.
اگر اعلاميهء حقوق بشر بر حول اين محور شکل يافته که «تمام افراد بشر آزاد زاده می شوند و از لحاظ حيثيت و کرامت و حقوق با هم برابرند [و] همگی دارای عقل و وجدان هستند...» (ماده يک)، يک مذهب يا ايدئولوژی نمی تواند اين تعريف حقوقی از انسان را بپذيرد؛ چرا که افراد بشر مورد نظر او نه آزادند و نه از لحاظ ضابطه های گوناگون برابر محسوب می شوند. مذهب آدميان را به «مؤمن» و «کافر» تقسيم می کند و برای اين دومی حقوقی برابر با آن اولی قائل نيست. ايدئولوژی هم آدميان را بر حسب اعتقاد يا التزام به مبانی خود گروه بندی می کند. جامعه ای که از طريق اين تعاريف و ملاحظات بوجود می آيد جامعه ای آزاد نيست و آدميان در درون آن قانوناً دارای حقوق برابر نيستند. حکومت سکولار اما ـ البته اگر بر بنياد اعلاميهء حقوق بشر بوجود آيدو بدان متعهد باشد ـ می تواند در تحقق آن پيش بينی ها وسيله ای مؤثر باشد.
به عبارت ديگر، ما تنها با يک حکومت سکولار لزوماً به تحقق اهداف حقوق بشری نمی رسيم و تنها با الصاق سکولاريسم به اعلاميهء حقوق بشر است که جامعه ای دموکرات متحقق می شود اما متحقق ساختن حقوق بشر نيز بدون خلق يک حکومت سکولار ممکن نيست. حکومت سکولار بستری است که «می تواند» (اگر اراده ای ملی بر آن قرار گيرد) موجبات تحقق پيش بينی های اعلاميه حقوق بشر را فراهم آورد اما حقوق بشر «نمی تواند» بخودی خود و بدون تکيه زدن بر داربست يک حکومت سکولار متحقق شود. بقول حافظ، «ما به او محتاج بوديم، او به ما مشتاق بود!»
پس ما اگر از تحميل همراه با سرکوب ايدئولوژی مسلط بر حکومت اسلامی به «خارج کشور» گريخته ايم در واقع از يک «حکومت مذهبی» گريخته و به دامن حکومت هائی سکولار آويخته ايم و نقش يک دولت سکولار را در ممکن ساختن يک جامعهء مبتنی بر حقوق بشر به چشم خود و عملاً ديده و تجربه کرده ايم.
البته در همين «خارج کشور» بسياری از هموطنان ما توفيق آن را نداشته اند که در سرزمين هائی با حکومت «سکولار دموکرات» ساکن شوند و، در نتيجه، به تفاريق و بسته به دوری حکومت های محل سکونت شان از سکولاريسم و حقوق بشر، دچار سلب آزادی های خود شده اند. مثلاً، يک ايرانی که ـ اغلب به علل اقتصادی و نه فرهنگی و اخلاقی ـ از حکومت اسلامی به عربستان سعودی گريخته باشد بخوبی در می يابد که در آن سرزمين نيز از حقوق بشر خبری نيست چرا که حکومت مسلط بر آن نشانه ای از سکولار بودن را در خود ندارد.
پس ، اگر محرکات و جاذبه های اقتصادی را کنار بگذاريم که قادرند آدميان را تا به قعر جهنم هم بکشانند، می توانيم ديد که مهمترين و قوی ترين جاذبه ها برای گريختگان از دست حکومت اسلامی آزادی های گسترده ای است که اينگونه جوامع به مهاجران خواسته و ناخواسته شان عرضه می دارند.
نيک اگر بنگريم می بينيم که حتی متدين ترين ساکنان «خارج کشور»، به هر دينی که معتقد باشند، در همين «خارج کشور» است که کشف می کنند چگونه يک حکومت سکولار مبتنی بر اعلاميهء حقوق بشر می تواند آنها را در اجرای آداب و مناسک دينی شان کمک کند، بی آنکه هراس از تهاجم «پليس امر به معروف و نهی از منکر ِ» مذاهب و اديان ديگر بصورت تهديدی دائمی در محيط زندگی شان وجود داشته باشد. اينجا درويش و زاهد و صوفی و بی دين همه می توانند در يک کوچه و خيابان و در همسايگی هم زندگی کنند، عبادتگاه هاشان را کنار هم بسازند و خداوندشان را هر آنگونه که دوست دارند نيايش کنند.
شايد اکنون، در ابتدای قرن بيست و يکم، گزافه گوئی بنظر رسد اگر جوامع سکولار دموکرات را تحقق همان مفهوم قديمی «مدينهء فاضله» بدانيم اما کافی است سری به نوشته های مردمان قرون قبلی بزنيم تا دريابيم که جامعه آرزوئی آنها، مدينهء فاضله ای که همچون امری محال در آرزويش می زيستند، همين «خارج کشور» ی است که ما در آن ساکنيم. آيا وقتی سعدی شيراز می سرود که «بهشت آنجاست کازاری نباشد / کسی را با کسی کاری نباشد» ويژگی های همين «خارج کشور سکولار دموکرات» را شرح نمی داد؟ آيا وقتی مولانا گفتگوی «موسی و شبان» را به نظم در می آورد نگاهش به تفاوت يک حکومت مذهبی با يک حکومت سکولار نبود؟ يا آنجا که حافظ خبر می داد که: «آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است: / با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» آيا به چنين جامعه اشاره نمی کرد؟ و آيا اين فردوسی نبود که کشف کرده بود که چنان جامعه ای بدون توسل به «خرد» ممکن نيست، وقتی که می نوشت: «مدارا خرد را برادر بود / خرد بر سر جان چو افسر بود»؟
و ما صد سال پيش بود که، در پی خفتاری چهارده قرنی، با نگاه کردن از روی دست همين «خارج کشور»، تصميم گرفتيم که جامعهء خود را مبدل به جامعه ای خردمدار، مدارا کننده، آسوده و متمدن کنيم. (اهانتی نيست که اگر ايران دمادمای مشروطه چندان هم متمدن ندانيم، به تريج قبای کسی بر نخورد). يعنی خواستيم بکوشيم تا آرزوی بزرگان انديشه مان را در قالب حکومتی سکولار و دموکرات متحقق سازيم. اما افسوس که اجرای اين پروژه آنقدر دچار تعليق و تعويق شد که عاقبت سياه ترين نيروهائی که در قاموس شان نه خرد و مدارا جائی دارد و نه مروت و انصاف، و در بهشت شان جز تعزير و سنگسار و شلاق و اعدام و تجاور چيزی يافت نمی شود توانستند بر جامعهء آخر قرن بيستم ما چيره شوند و با رفتار و کردار و گفتار و پندار خود ما را به «خارج کشور» برانند.
می خواهم بگويم که بسيار بعيد است که يک ايرانی خارج کشوری، بدون اينکه وابسته و منفعت برنده از حکومت اسلامی باشد، بخواهد و يا حتی بتواند منکر اين حقايق عملی در مورد تفاوت های دو نوع حکومت مذهبی و سکولار دموکرات باشد. ما، هم اکنون و عملاً، در مدينهء فاضلهء پيشينيان مان زندگی می کنيم و در ساحل امن آن نگران آنهائی هستيم که در انقياد سرکوب اخلاقی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی حاکمان شريعت مدار بسر می برند.
و همينجا بايد توجه کنيم که آنچه اين «محيط» را بوجود می آورد و در نزد ما اکنون امری متحقق و بديهی انگاشته می شود برای هموطنان داخل کشورمان هنوز حکم همان مدينهء فاضله ای را دارد که گاه در سودای تحقق اش به خيابان می آيند و در برخورد با گلوله و چماق سر و سينه خونين می کنند و گاه نيز، سرخورده از بن بستی که پيش رويشان دهان سياه باز می کند، به کنجی می خزند و زانوی غم به بغل می گيرند.
اما آيا اين واقعيات همانگونه که هستند در آينهء رسانه های ما منعکس می شوند؟ در بسياری از متون منتشر شدهء اين روزها می بينيم که نويسندگان و گويندگان، با بکارگيری زبانی حماسی، و با طبل و سنج حرف و کلمه، می کوشند از آنچه «جنبش سبز» نام گرفته معجزه ای بسازند که نه نياز به کمک مادی دارد و نه محتاج امدادهای معنوی است؛ بخوبی می داند چه می خواهد و حتی برنامهء رسيدن به خواسته های خود را هم ـ که «پروژهء هر فرد يک رهبر» نام دارد ـ منظم کرده است و با افت و خيز پيش می رود و تنها کار ما خارج کشوری ها آن است که مواظب باشيم با اعمال و رفتارهای نابخردانهء خود به «جنبش سبز» لطمه ای نزنيم، برايش شاخ نشويم و بدانيم که، بقول يکی از مقالات اخير، «رقابت با جنبش سبز بدترين ارمغان ما برونيان خواهد بود!»
براستی آيا چنين است؟ براستی در پشت اين آيه هائی که هر دم در مورد نسبت و رابطهء «خارج کشور» با «جنبش سبز» نازل و صادر می شود استدلال خردپذيری هم وجود دارد؟ من که در حد توانم اين راهنمائی و اخطارها را به دقت دنبال می کنم به اين نتيجه رسيده ام که اگر لازم باشد برای صدور هر راهنمائی و نصيحتی پشت بندی از استدلال و انديشهء ساختارمند وجود داشته باشد، حتماً لازم است اين آيات نيز کاويده شده و داربست استدلالی شان مشخص گردد، و الا صدور نصايحی از اين گونه بی در و پيکر و نامستدل دارای هيچ کاربرد ويژه و مؤثری نبوده و تنها به فلج کردن و خلع سلاح «خارج کشور» و تشويق آن به بی عملی و سکون خواهد انجاميد.
بنظر من، برای اينکه ما در «خارج کشور» دست به تشکل نيروهای وسيع و گستردهء سکولار دموکرات مان نزنيم و، از دل اين تشکل، يک ساختار کارا برای همراهی با بخش سکولار دموکرات جنبش سبز (که در بن بست آرزوی خونين تحقق مدينهء فاضله ای که ما در آن به سر می بريم گير کرده است) بوجود نياوريم و، هر کجا لازم شد، وظيفهء پر کردن خلاء رهبری ناشی از سرکوب و خيانت در داخل کشور را بر عهده نگيريم، منطقاً وجود پيش شرطی ضروری است و آن اينکه بتوانيم همهء آن ادعا ها را که در مورد جنبش سبز بيان می شود بصورتی مستند و عقلائی اثبات کنيم.
براستی هم که اگر جنبش سبز از يک رهبری داهيانهء سکولار دموکرات برخوردار بود، که بجای کوشش برای تعمير بنای کلنگی حکومت اسلامی در پی فرو ريختن حقوقی اين بنا بر می آمد، و با تکيه بر نيروهای وسيع مردمی که در عمل نشان داده اند خاضرند جان و مال و ناموس خود را در اين راه فدا کنند بر آتش اين آزاديخواهی می افزود، آنگاه چه نيازی به خارج کشوری های سکولار دموکرات وجود داشت؟ اگر جنبش سبز دارای استراتژی و تاکتيک بود و مردم شرکت کننده در آن می دانستند که براستی به سوی کدام هدف سکولار دموکرات (يا حکومتی غير مذهبی) گام بر می دارند براستی چه نيازی به هرگونه اقدام از جانب «خارج کشوری ها» بود؟
مخالفان ايجاد آلترناتيو سکولار (در اينجا به چگونگی ايجادش کاری ندارم) در خارج کشور حتماً بايد پايه های استدلال خود را بر چنين مفروضاتی گذاشته باشند که نگران و شتابزده می خواهند جلوی روند آلترناتيو سازی را سد کنند تا مبادا از اين رهگذر «آسيبی به جنبش سبز وارد شود». اما متأسفانه آنچه منتشر می کنند فاقد يک ساختار استدلالی برای اثبات چنين مدعاهائی است و، در نتيجه، حاصلی جز ايجاد بن بستی دلشکن در «خارج کشور» نمی تواند داشته باشد.
اگر ما آنچه را که خود هم اکنون و عملاً داريم و از آن آسودگی خيال می گيريم برای هموطنان داخل کشورمان می خواهيم، و اگر می بينيم که آن هموطنان آرزومند وضعيت ما، با همهء فداکاری ها و تلاش ها، هم اکنون بن بستی عملی، عاطفی و سياسی را تجربه می کنند، چرا بايد بجای شکستن ديوارهای بن بست داخل کشور بکوشيم که همان بن بست را در «خارج کشور» نيز بازسازی کنيم؟
آنها که می انديشند اقدام برای ايجاد يک تشکيلات الترناتيو در «خارج کشور» جز ضرر زدن به «جنبش سبز» حاصلی نخواهد داشت چرا دلايل خود را بصورتی مدون در برابر قضاوت مردم قرار نمی دهند؟ چرا می گويند و رد می شوند؟ چرا نمی ايستند و آيات شان را برای مردم توضيح نمی دهند؟
«آلترناتيو خواهان» همواره کوشيده اند که خواست خود را مدلل کنند، هرچند که استدلال آنها نيز بر پايهء مفروضاتی چند استوار است. مثلاً، آنها معتقدند که اکثريت مردم تحصيل کرده، آگاه و آشنا با جهان امروز و مفاهيم پديد آورندهء آن، خواستار آنند که در کشورشان همان فضا و امکان و آزادی هائی برقرار باشد که ما در خارج کشور از آن برخورداريم. آيا کسی با اين فرض مشکلی دارد؟ البته که هستند کسانی که می گويند اکثر ملت ايران مذهبی هستند و به همين علت يک حکومت سکولار مبتنی بر اعلاميهء حقوق بشر را نمی خواهند! و اگر هم علت را بپرسی آنها چاره ای ندارند جز اينکه به اصل «بی خبری مردم» متوسل شوند و ادعا کنند که حکومت مردم را از اين ترسانده که حکومت سکولار می خواهد دين شما را از شما بگيرد.
يعنی آنها حکومت اسلامی را در کار تبليغی خود موفق می دانند و روی اين موفقيت حساب باز می کنند. حال آنکه بنظر «آلترناتيو خواهان» اتفاقاً تنها توفيق حکومت آن بوده است که به مردم ديندار هم فهمانده است که يک حکومت مذهبی دين مردم را بيشتر به خطر می اندازد. چرا که اين حکومت تنها برآمده از يک «قرائت معين» از دين مردم است و از آنها می خواهد که همين را بعنوان تنها قرائت مجاز و شرعی بپذيرند. حال آنکه تحميل يک قرائت معين، حتی از يک مذهب معين، بر مردم امری غيرممکن است و اجرای طرح يونيفرم کردن معتقدات آنها نيز تنها و تنها به نارضايتی و گريز از حکومت مذهبی می انجامد، چنانکه انجاميده است.
نيز هستند کسانی که وجود رهبری خانواده های کروبی ـ موسوی را، آن هم پس از دو سال طی سراشيبی و سقوط، تنها شکل رهبری می دانند و استدلال شان هم آن است که اين رهبری هنوز و همچنان می تواند بسياری از مردم را به خيابان بکشد. و آنگاه، به طنز و طعنه، می گويند کدام يک از شما سکولارها قادريد صد نفر را به خيابان بياوريد؟
دقت کنيد که اين سخنان تا چه حد سوراخ سوراخ و بی پايه است. از يکسو «رهبری ِ» واقعاً موجود اسلاميست ها را با سکولارهای منفرد مقايسه می کنند و از استدلال خود راضی بيرون می آيند و، ثانياً، حتی اگر منظور از «فرد» کل آلترناتيو سکولار دموکرات خارج کشور باشد، بايد از آنان پرسيد که پس هراس شما از چيست و چرا فرد يا گروهی که نمی تواند صد نفر را به خيابان آورد می تواند به جنبش سبز داخل کشور ضرر بزند؟ يعنی يکی از دو سخن اينان بايد دروغ و گزافه باشد. چرا که اگر يک آلترناتيو سکولار دموکرات در خارج از کشور بوجود آيد بتواند، بسا بيشتر از رهبران مذهبی جنبش، مردم را به خيابان بکشد و جنبش سبز را از بن بست و سکون خارج نمايد و شوری تازه در افکند آنگاه نمی توان آن را به ضرر زدن به جنبش متهم کرد، هرچند برای آنان که خواستار حفظ نظام هستند چنين امری نگران کننده است. و يا نمی تواند که معلوم نيست در اين ناتوانی کدام ضرر متوجه جنبش سبز داخل کشور می شود.
از نظر منطقی که راهنمای فکر کردن من است، کوشش برای ايجاد يک آلترناتيو سکولار دموکرات در خارج کشور واجد هيچ ضرری نيست حتی اگر شکست بخورد. اما اگر پا بگيرد و تناور شود تنها آنان از اين رشد ضرر می کنند که هستی خود را به يکی از جناح های اسلاميست وابسته می بينند. پيدا کردن آن جناح و اين وابستگی نيز کار چندان مشکلی نيست. دم خروس هرگز برای هميشه پنهان نمی ماند.
با ارسال ای ـ ميل خود به اين آدرس می توانيد مقالات نوری علا را هر هفته مستقيماً دريافت کنيد:
NewSecularism@gmail.com
مجموعهء آثار نوری علا را در اين پيوند بيابيد:
http://www.puyeshgaraan.com/NoorialaWorks.htm
تحلیل و بررسی جنبش سبز بعد از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹، بیژن حکمت و محسن سازگارا
دانشجونیوز: جلسه هم اندیشی جمعی از فعالان سابق دانشجویی که با حضور و گفتگوی آقایان بیژن حکمت و محسن سازگارا به صورت مجازی برگزار شد، به موضوع " تحلیل و بررسی جنبش سبز بعد از 25 بهمن 1389" پرداخت. بیژن حکمت، فعال سیاسی از پایه گذاران جمهوری خواهان ملی ایران و از اعضای اتحاد جمهوری خواهان است. دکتر محسن سازگارا، فعال سیاسی و مدیر مرکز تحقیقات ایران معاصر در واشنگتن است.
موضوعاتی که در این جلسه بدان پرداخته شد عبارت بود از تحلیل و بررسی چگونگی خیزش دوباره مردم در 25 بهمن ماه 1389، حد، دامنه و قدرت حرکت های اخیر، حصر رهبران جنبش سبز و تشکیل شورای هماهنگی راه سبز امید، تحلیل آینده سیاسی ایران و راه های گسترش و قوت بخشیدن به جنبش سبز. بیژن حکمت معتقد است: "باید از عزم و شجاعت به وجود آمده در مردم استفاده کرد که همان شجاعتی را که در رفتن به خیابان ابراز میکنند، همان شجاعت را در رفتن به مراکز کارگری، معلمان و... برای گسترش گفتمانی و عمق بخشیدن به لایه های مختلف جنبش سبز از خود نشان دهند."
محسن سازگارا نیز معتقد است: "باید فعالان و افراد درگیر در جنبش سبز را قانع کنیم از 198 روش مبارزه مدنی که پیشنهاد شده، حضور خیابانی تنها یکی از آن روشهاست و دهها روش دیگر وجود دارد که با توجه به سرکوب در ایران روشهای دیگر کارآمدی بیشتری دارند. به عنوان مثال روش عاقلانه استفاده از تظاهرات خیابانی این است که ما آن را بکشانیم به تظاهرات پراکنده در محلهها و کوچهها." لازم به ذکر است تاریخ برگزاری این جلسه و گفتگو 13 اسفند ماه 1389 بوده است.
متن این گفتگو که در اختیار وبسایت دانشجونیوز قرار گرفته به شرح زیر است:
تحلیل شما از حرکت مردم در 25 بهمن ماه چیست؟ چگونه جنبش سبز که برای مدت بیش از یک سال رکود را تجربه میکرد دوباره در شکل حضور خیابانی ظاهر شد؟ قوت، قدرت و گسترش خیزش اخیر جنبش سبز را تا چه حد میدانید؟
بیژن حکمت: همه متفق القول هستیم که اتفاقات رخ داده در خاورمیانه و در کشورهای مصر و تونس از عوامل چنین خیزشی بود. پیام دعوت موسوی وکروبی، حضور مردم در خیابانها و متعاقب آن حصر موسوی و کروبی همبستگی عاطفی را در تمام گرایشهای جنبش سبز تقویت کرد و یک عزم جدیدی برای پیکار فراهم آورد. اما مسئله اصلی این است که جنبش سبز حتی با خیزش اخیر گسترش و قدرت کافی پیدا نکرده است. باید دید چگونه میشود اقشار و اقلیتهایی که به این جنبش گرایش چندانی ندارند را به آن جذب کرد و به سمتی برویم که توازن قوا به تدریج تغییر کند و حاکمیت به خواستهای دموکراتیک مردم تن بدهد. عده ای فکر میکنند که رادیکال کردن شعارها علت کافی را جهت گسترش و قوت جنبش فراهم خواهد کرد. ولی من این طور نمیبینم و به نظرم باید به عنوان مثال شبکه سبز معلمان، سندیکای سبز کارگران و... به وجود بیاوریم، با اقلیتها در ارتباط باشیم. این نیازمند یک سازماندهی سخت و سازماندهی شبکههای سست است.
محسن سازگارا: ممکن است جنبش سبز فراز و فرود داشته باشد اما مادامیکه عوامل به وجود آورنده آن در جامعه حضور دارد، این جنبش مثل آتش زیر خاکستر است و اگر منفذها و موقعیتهای مناسبی جهت بروز پیدا کند، بروز و نمود پیدا خواهد کرد. آن چه که تحت عنوان جنبش سبز مطرح است چیزی نیست جز یک جنبش گذار به دموکراسی. جنبش گذار به دموکراسی در ایران مختصاتی دارد و ریشههای عمیقی هم دارد. غیر از ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامیخیلی عوامل دیگر هم هست که این جنبش را تقویت کرده و میکند. مانند بیش از دو دهه کار فکری که پشتوانه دموکراسی خواهی مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر در ایران شده است. یا شکافها و گسلهایی که در بخشهای مختلف جامعه ایران هست و... اطلاعیه آقایان موسوی و کروبی برای 25 بهمن حرکت هوشیارانه ای بود و آکسیون سیاسی خیلی به موقع و به جایی انجام شد. بنده هیچ تعجبی نمیکنم که این آتش زیر خاکستر در مدت زمان کوتاهی دوباره ققنوس وار از خاکستر خودش سر بلند کرد و دوباره به خیابانها آمد و بروز پیدا کرد.
اتفاقات اخیری که در خصوص رهبری جنبش سبز پیش آمد مثل حصر آقایان موسوی و کروبی و تشکیل شورای هماهنگی راه سبز امید که به نوعی شاهد انتقال هدایتگری جنبش سبز از داخل به خارج کشور بودیم را چگونه ارزیابی میکنید؟ آن را واجد چه ویژگیهای مثبت و منفی ای میدانید و آیا فکر میکنید تشکیلات راه سبز امید میتواند راهگشا باشد؟
حکمت: علیرغم آن که آقایان موسوی و کروبی نمیگفتند که رهبران جنش سبز هستند و همیشه خود را همراهان یا خدمتگزاران جنبش میدانستند، اما همواره یک مرکز ثقل اساسی برای پیداش و ادامه جنبش سبز بودند و چه بخواهند چه نخواهند جایگاه رهبری در این جنبش دارند. حصر آقایان موسوی و کروبی و آمدن مشاوران و نزدیکان آنها به خارج از کشور و راه اندازی تشکیلات شورای هماهنگی راه سبز امید سوالات مختلفی را ایجاد کرده است. اولا باید ببینیم جایگاهی که این شورا برای خود متصور است چیست. آیا به عنوان رهبری جنبش سبز ظاهر شده است یا به عنوان یک تشکیلات خاص. اگر صرفا به عنوان تشکیلات خاص راه سبز امید با منشوری که دارند باشد به عنوان بخشی از این جنبش میتوان روی آنها حساب کرد و دیگر نمیتوان به آنها همان وزن و اعتباری را داد که به آقایان موسوی و کروبی میدادیم. چرا که این آقایان دارای روشنبینیهای ویژه ای بودند و در مقابل ظلم حاکم ایستادگی ستودنیای کردند که بر منبای ایستادگیشان توانستند سرمایه اجتماعی قابل ملاحظهای جمع کنند. در حالی که مشاوران و نزدیکان ایشان واجد چنین سرمایه اجتماعی نیستند. همچنین این که این شورا چه قدر با داخل و فضای داخل کشور در ارتباط است. مساله رهبری در خارج از کشور امر خیلی دشواری است. شما میدانید که سازمانهای سیاسی زیادی در خارج از کشور وجود دارند که از قدیم حضور داشتند و برخی از آنها رابطه اتحاد و انتقاد نزدیک با جنبش سبز و رهبری آن داشتهاند. دو کار میتوان کرد. یک این که بتوانیم یک رهبری جمعی برای مجموعه جریانهای دموکراسی خواه از قدیم تا جدید به وجود آوریم و این رهبری وارد تعامل و گفتگو و هماهنگی با رهبری راه سبز امید شوند. یا این که همین رهبری شورای هماهنگی راه سبز امید خودش را گسترش داده و نمایندگانی از جریانهای سیاسی و شخصیتهای مستقل شناخته شده و مورد احترام را در درون خود جمع کند تا بتواند مجموعه فعالیتها را مقداری هماهنگ کند و نقش راهبردی داشته باشد.
سازگارا: در مورد رهبری جنبش سبز بنده هم با آقای حکمت موافقم. رهبری یک جنبش چیزی نیست که به صورت خودخوانده فردی، عده ای، حزب یا جریانی پیدا بشود و بخواهد ادعا کند که رهبر یک جریان است. رهبری در عمل نفوذ خود را نشان میدهد. از حق نباید گذشت. آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد در 20 ماه گذشته هم خیلی خوب حرکت کردند و خیلی خوب در میدان ایستادند. با مردم همراهی کردند و پای قول شان ایستادند. به دلیل رایی هم که بین مردم داشتند و حرکاتی که بعد از انتخابات کردند جایگاه ویژه و والایی بین مردم پیدا کردند و به حق مورد اعتماد مردم قرار گرفتند. علیرغم این که خودشان همیشه گفتند همراه کوچک جنبش سبز هستند، از این تعارفات که بگذریم مردم به آنها جایگاه رهبری اعطا کردند و همچنان این موضع ادامه دارد. زندان رفتن پایان راه نیست بلکه همان طور که در هند و آفریقای جنوبی ما مشاهده کردیم با زندانی شدن گاندی و ماندلا نفوذ و نقش رهبری آنها بین مردم کم که نشد، افزایش هم پیدا کرد. اما حالا به خاطر این که ارتباط رهبران جنبش با بدنه قطع شده اگر دیگرانی بخواهند پشت فرمان رهبری جنبش سبز بنشینند باید توجه کنند همان طور که در لهستان رهبران جنبش آزادیخواهی متوجه شدند که برای پیروزی باید کارگران، روشنفکران و کلیسا را با خود همراه کنند، در ایران به دلیل لایهبندیهای مختلف اجتماعی و استراتژی محاصره مدنی، اقشاری که باید همراه جنبش آزادیخواهی بشوند بیشتر هم هستند. فقط کارگران، معلمان، دانشجویان و روزنامه نگاران نیستند که میتوانند به عنوان موتورهای پیش برنده جنبش عمل کنند. درون مایههای زیاد دیگری نیز در جنبش وجود دارد. غیر از گرایشات مختلف سیاسی و احزاب، در این جنبش اقوام، اقلیتهای دینی، سازمانهای حقوق بشری، هنرمندان و دهها فکر و گرایش دیگر هم هستند. بنابراین هر مدلی که برای رهبری جنبش در نظر میگیریم باید به نوعی تمام این گرایشات بتوانند با آن تعامل و در کار مشارکت داشته باشند. لذا نه یک فرد، نه یک حزب و نه یک شورا نمیتواند همه را راهبری کند و بتواند همه گرایشها را پوشش دهد. شخصا فکر میکنم مدلی مثل مجلس ملی فلسطین، یعنی پارلمان مانندی که به نوعی انتخاباتی باشد با یک هیئت اجرایی منتخب که همه بتوانند رای بدهند. امروز با کامپیوتر و اینترنت تکنولوژیهایی در اختیار ماست که مسئله رای دادن عملی است. لذا مدل جنبش و جامعه ایران به ما تحمیل میکند که در سازماندهی مدلی انتخابی را شکل بدهیم مخلوطی از مجلس و هیئت اجرایی منتخب از تمام گرایشات و گروهها داشته باشیم. البته وجود شخصیتهایی مثل آقایان موسوی و کروبی کمک میکند که این مدلها قوام و دوام پیدا کند.
یک تحلیل بدبینانه در مورد سیر تحولات در ایران وجود دارد که می گوید قوت و قدرت جنبش سبز یا جنبش دموکراسی خواهی ایران به طور عام به صورتی نیست که بتواند حاکمیت را مجبور به پذیرش خواسته های دموکراتیک کند. سرکوب سیستماتیک و موثری نیز از طرف حاکمیت در حال اعمال شدن است و این بیم وجود دارد که بعد از مدتی مدلی مانند دیکتاتوری ای که در کره شمالی حاکم است در ایران نیز حاکم شود. نظرتان در این خصوص چیست؟
سازگارا: سرکوبی که از طرف حکومتهای اتوریتین اعمال میشود امروزه در تئوریهای علوم سیاسی جایگاه مهمی دارد و سویه بدبینانه را هم نگاه کردن به نظرم کمک میکند که دید ما به واقع گرایی نزدیک بشود و همیشه نیمه پر لیوان را نبینیم. همان طور که شما گفتید بله احتمال این هست که حکومت با حاکم کردن جو سرکوب شدید جامعه را به سکوت و رخوت بکشاند. راه حلش هم این است که فعالان عرصههای مختلف متداوما کار و تلاش کنند که بر این جو فایق آیند. اتفاقی که در مصر افتاد نباید ما را گول بزند که میتوان خیلی راحت بر سیستم سرکوب جمهوری اسلامی پیروز شد. اتفاقاتی که در مصر و تونس افتاد که مردم با حضور چند هفته ای در خیابان توانستند به هدف خود که سرنگونی دیکتاتوری حاکم بود برسند، اگر چه برای جوانان و مردم ما انرژیزا و روحیه بخش است اما میتواند بدآموزی هم داشته باشد. باید این نکته را در نظر گرفت که ساختار حکومت و سیستم سرکوب در ایران با آن چه که در مصر و تونس بود متفاوت است. شاید اگر مدلی قابل درس آموزی برای ما باشد حرکت مردم در شیلی یا لهستان است که هر کدام نزدیک به یک دهه طول کشید. این به این معنا نیست که حرکت مردم ایران هم الزاما باید یک دهه طول بکشد. ولی مدل حرکتی است که باید بتواند آموزش عمومی بدهیم که تصور پیروزی برق آسا را کنار بگذاریم. تا آن جا که من فیلمهای تجمعات در مصر را دیده ام نیروهای امنیتی و لباس شخصی در مصر در مقایسه با ایران بسیار ناشی و غیرسازمان یافته بودند. اما شما در این سو سپاه، بسیج، اطلاعات، اطلاعات سپاه، نیروی انتظامیو... را در نظر بگیرید که روزی مثل اول اسفند میتواند به یکباره صدهزار نیرو را برای سرکوب به خیابانها بیاورند. این مسئله به هر حال قدرت مالی، تشکیلاتی و سازمانی گسترده ای میطلبد که اینها فراهم کرده اند. این را مقایسه کنید با نیروهای سرکوب در مصر که چند هزار نفر نیروی ناشی لباس شخصی داشتند و ارتشی که نه تنها به سمت مردم اسلحه نکشید، حتی از مردم حفاظت کرد. لذا صحبت من این است که با مشابه سازیهای اشتباه نباید دچار ساده انگاری و اشتباه شویم.
حکمت: در جمهوری اسلامی یک نوع انتخابات را برای تقسیم قدرت به وجود آوردند. چون قدرت را از طریق انقلاب مردمی به دست آورده بودند نمیتوانستند از همان ابتدا مردم را کنار بگذارند و از روز اول دیکتاتوری تشکیل دهند. بنابراین انتخابات همیشه در جمهوری اسلامی مسئله مهمی بوده است که زمینهای برای طرح دعوا و وزنکشی بین نیروهای خودی با نظر و رای مردم بوده است. اما گرایشی به تدریج در ج.ا پیدا شد که به سمت تمرکز قدرت و کنار گذاشتن آن بخش انتخاباتی که به مردم واگذار شده بود حرکت میکند. این را به روشنی در انتخابات مجلس هفتم و هشتم دیدیم. انتخابات سال 84 یک استثنا در این زمینه بود که باز در انتخابات سال 88 نشان دادند که به همین سمت دارند میروند. این که آیا حکومتگران در جمهوری اسلامی میتوانند به سمتی بروند که یک نوع دیکتاتوری مشابه آن چه در کره شمالی حاکم است یا یک مقدار سستتر از آن را در ایران پیاده کنند، بنده فکر نمیکنم که این حرکت به سمت تمرکز قدرت به یک چنین دیکتاتوری ای منجر بشود. من فکر میکنم ایجاد نگاه بدبینانه ناشی از این است که ما خوشبینی زیاد و توهمی نسبت به پیروزی سریع جنبش سبز داشتیم. من این نگاه بدبینانه را ندارم و فکر میکنم که این جنبش یک عزم جدیدی را برای مبارزه در مردم ایران به وجود آورده است و لایههای زیادی از جوانان و اقشار تحصیلکرده ما با این رژیم مشکل دارند و خواهان دموکراسی هستند. نکته دوم آمادگی هزینه دادن در مردم است که به وجود آمده است.
با توجه به فضای فعلی و سرکوب ها چه راهکارهایی برای مبارزات موثرتر و کاراتر و برای این که جنبش سبز گسترش و قدرت بیشتری پیدا کند، پیشنهاد می کنید؟ همچنین برای پیوستن سایر اقشار اجتماعی به جنبش سبز چه راهکارهایی مشخصی می شود اتخاذ کرد؟
سازگارا: اگر اقدام به ترمیم و تداوم سازماندهی، رهبری، برنامه ریزی، آموزشها و... نکنیم کاری از پیش نخواهیم برد. در کنار مشکلاتی مثل رهبری، سازماندهی و... که مطرح میشود به نظر من ما باید فعالان و افراد درگیر در جنبش سبز را قانع کنیم از 198 روش مبارزه مدنی که پیشنهاد شده، حضور خیابانی تنها یکی از آن روشهاست و دهها روش دیگر وجود دارد که با توجه به سرکوب در ایران روشهای دیگر کارآمدی بیشتری دارند. به عنوان مثال روش عاقلانه استفاده از تظاهرات خیابانی این است که ما آن را بکشانیم به تظاهرات پراکنده در محلهها و کوچهها. به طوری که هر کس 2 تا محل آن طرف تر از محل خودش قرار بگذارد تا این هستههای محلی شکل بگیرید. نباید حرکت ها به شکل یک سری نقطههای جدا از هم باشد که افراد از ماهواره یا اینترنت چیزی را بشنوند و بعدبه صورت شخصی در خیابان حضور یابند. تشکیل شبکه های محله ای و خانوادگی در حضور جو سنگین سرکوب و خفقان راهکار مناسبی است که جنبش را از حالت نقطه ای بیرون می آورد. ایجاد این شبکه ها، غیر از تظاهرات پراکنده برای بخشهای دیگر جنبش و آکسیونهای دیگرهم به کار می آید. مثل همین نپرداختن پول گاز و محافظت از کنتورهای گاز با استفاده از همین شبکههای محلی که نتوانند آن را قطع کنند. همچنین بایستی تشکیلات و شبکه های اجتماعی که به انحاء مختلف بعد از انتخابات تضعیف شدند دوباره احیا و بازسازی شوند، شبکه هایی مثل تشکل های دانشجویی، زنان، احزاب و... باید ضرباتی که جنبش به دلیل از بین رفتن یا تضعیف شبکههای اجتماعی خورده، بازسازی شود و این شبکههای اجتماعی بتوانند ارتباط گیری کنند.
حکمت: جز با رفتن میان مردم و سازماندهی لایههای مختلف ما نمیتوانیم جنبش را گسترش بدهیم و لایههای مختلف را با آن درگیر کنیم. تنها بخشهایی از کار سازماندهی را میتوان از طریق اینترنت انجام داد. به عنوان مثال معلمان دارای سازماندهی خاص خودشان هستند و در میان آنها فعالان سیاسی و افراد متمایل به جنبش سبز وجود دارد. ما باید با آنها تماس بگیریم وببینیم خواسته و مطالبه آنها چیست. مطالبات صنفی معلمان را سعی کنیم در بین کلیه معلمها تکثیر کنیم. همین طور کارگرها و... ما باید مطالبات آنها را هم در نظر بگیریم. سازماندهی یک امر دو طرفه است، ما باید به مطالبات سایر اقشار هم توجه کنیم تا بتوانیم آنها را هم با این جنبش همراهتر کنیم. در ارتباط با اقلیتها ما به اندازه کافی کار نکردیم. میخواهم تاکید کنم که کار سازماندهی خیلی مهم است که بخشی از کار را میشود از طریق مجازی انجام داد. ولی نیاز به شبکههای حقیقی هم برای این کار هست. آن جایی که میگفتم باید از این عزم و شجاعت به وجود آمده استفاده کرد دقیقا همین جاست که باید طوری این مسئله را به هم بقبولانید که همان شجاعتی را که در رفتن به خیابان ابراز میکنید، باید همان شجاعت را در رفتن به عسلویه و رفتن به فلان مرکز کارگری از خودتان نشان دهید. برای این که خواستهها و مطالبات اقشار مختلف را بگیرید. این کارها چون خطر دارند باید برای آن شجاعت به خرج داد.
سازگارا: من هم تاکید می کنم که جنبش احتیاج به گفتگوی افقی در درون خودش دارد. یعنی بخش کارگری با دانشجویی، دانشجویی با معلمان، معلمان با وکلا، وکلا با روزنامه نگاران، روزنامه نگاران با زنان، زنان با اقلیتها و... ما باید بتوانیم که این گفتگو بین بخشهای مختلف را برقرار کنیم و در کلان جنبش هم حرکت کنیم. واقعا باید به کارگران این را قبولاند که نان بدون آزادی میسر نیست. همین طور جنبش سبز باید بتواند به زنان بفهماند که ما پشتیبان شما برای رسیدن به حقوق برابر هستیم اما شما هم باید بدانید که خواست شما بدون خواست کلان جنبش محقق نمیشود و همین طور به اقلیتهای قومی، دینی، دانشجویان و... این گفتگوی افقی در جنبش خیلی خیلی واجب است.
سپاه به عنوان یکی از نیروهای فعال در عرصه سرکوب در ایران در مدت دو سال گذشته حضور مستمر داشته است. همیچنین در سیاست و اقتصاد ایران هم نقش گستردهای دارد. چطور می شود ماشین سرکوب حاکمیت که بخش عمده آن سپاه است از کار انداخت یا از آن عبور کرد، کما این که بعضا به اختلافات داخلی سپاه هم اشاره می شود، این مسئله تا چه حد قابل اتکاست؟ همین مسایل در مورد روحانیت هم مطرح است.
سازگارا: در رابطه با سپاه من هیچ سازمانی دردنیا سراغ ندارم که در عین حال که هم حزب کمونیست است، ک.گ.ب هم باشد، کارتل و تراست هم باشد، ارتش کلاسیک هم باشد، سازمان تروریستی هم باشد، در قاچاق مواد مخدر و مشروبات الکلی و... هم دست داشته باشد. هم در مجلس باشد هم در دولت. این سازمان تواناییهای خودش را هم نشان داده است. نظیر سازماندهی 230 هزار نیرو در تظاهرات 22 بهمن در تهران. بنابراین نمیشود ابتدا به ساکن و با دست خالی در خیابان با این نیرو مبارزه کرد. لذا ما همه هنرمان باید این باشد که حداقل خسارت را بدهیم و حداکثر راندمان را داشته باشیم. باید بتوانیم با برگزاری آکسیون های مختلف ابتدا به قدر کافی فرسایش و شکاف در سپاه ایجاد کنیم و سپس آن را شکست دهیم. این سازمان در شرایط حاضر تقریبا دارای سه گرایش است. بخش نظامی سپاه که به شدت به این شرایط معترض هستند. باید این فضا را تشدید کرد به گونه ای که این بخش که بیشترین امکانات سرکوب را در اختیار دارد نسبت به سرکوب مردم مسئله بیشتری پیدا کند. بخش دیگر بخش اقتصادی سپاه است که از کسوت نظامی بیرون آمده اند و دنبال امنیت برای فعالیتهای اقتصادی شان هستند. این بخش بیشتر همراه احمدی نژاد هستند و او را تشویق میکنند برای برقراری ارتباط با غرب برای سود و تسهیلات اقتصادی بیشتر. بخش سوم و مهم تر که مسئله اصلی جنبش هم است سازمان امنیت سپاه است که امثال طائب و مجتبی خامنهای در راس آن هستند و از امکانات سپاه هم استفاده میکنند. آن ها حتی با فرماندهی سپاه هم خیلی هماهنگی به عمل نمیآورند. این بخش با بسیج به فرماندهی نقدی یک ماشین سرکوب تمام عیار به وجود آورده است. ماشین سرکوب را باید بتوانیم در میدان عمل دور بزنیم شانس این که در این بخش بتوانیم شکاف ایجاد کنیم فعلا دور است. بایدابتدا بخشهای دیگرسپاه را از آن جدا کرد.
حکمت: مطالبی که در مورد سپاه و روحانیت گفتید، آقای سازگارا مقداری توضیح دادند. من هم روی این موضع تاکید میکنم که روحانیت شیعه نهادی است که از قدیم در ایران حضور داشته و در آینده هم حضور خواهد داشت. این که مثل قبل گروه مرجع نیستند یا مردم به آنها مثل قبل مراجعه نمیکنند، مسئله دیگری است. اما نباید وزن و تاثیر آنها را در ساختار جمهوری اسلامی نادیده گرفت. از قدیم گرایشی در بین روحانیت شیعه وجود داشته که میگوید تا زمان ظهور امام دوازدهم، به نام دین نباید حکومت را در دست گرفت. این گرایش روز به روز دارد تقویت میشود که یکی از سردمداران آن آقای وحید خراسانی است. این گرایش در آینده برای تشکیل یک حکومت سکولار میتواند خیلی کمک کننده و پیش برنده باشد. با این مراجع باید وارد گفتگو شد. این مراجع در قم و بین روحانیت و مردم پایگاه قابل توجهی دارند. از آن سو همان طور که روشنفکرانی مثل آقای دکتر سروش که تلاش میکنند اسلام را با دموکراسی آشتی دهند مهم است، مواضع این دسته از مراجع و روحانیون هم مهم است. این بحث از مدتها پیش مطرح است که دموکراسی را فقط دموکراتها نمیسازند. نیروهای دموکرات اگر چه در پیشبرد دموکراسی خیلی مهم هستند ولی توازن نیرو بین نیروهایی که خودشان چندان دموکرات نیستند میتواند گذار به دموکراسی را تسهیل کند. سپاه هم یک نیروی نسبتا منسجم در جامعه ایران هست که با سایر ارتشهای دنیا فرق میکند. سپاه نیرویی است که از داخل خود مردم رشد کرده، جنگ کرده، شهید داده و به همین خاطر هم بین مردم و هم بین خودشان همبستگی و اعتباری برایش به وجود آمده است. این به این معنی است که کل نیروهای سپاه خواستار سرکوب مردم نیستند. از قدیم این گونه بود که در سپاه گرایشات و جناحهای مختلف حضور داشتند که چه بسا به اصلاح طلبان نزدیک بودند و چه بسا که دموکرات هم بودند. سپاه سازمان بستهای است که اطلاعات ما از آنها خیلی کم است. اما چیزی که از قدیم بود و الان هم وجود دارد این است که در سپاه هم گرایشات اصلاح طلبانه و دموکرات حضور دارند که ما باید اینها را مورد خطاب قرار دهیم.
اشرف منتظری
ماموران امنیتی مانع شرکت موسوی در تشییع جنازه پدرشان شدند؛ بهیاد جریان فوت مادربزرگم در زمان شاه افتادم.
همان گونه که می دانیم، ماموران امنیتی مانع شرکت مهندس میرحسین موسوی در تشییع جنازه پدرشان مرحوم حاج میراسماعیل موسوی و نیز مانع برگزاری مراسم ترحیم در یکی از مساجد تهران شدند. بعد از این قضایا، به یاد جریان فوت مادر بزرگمT یعنی مادر مرحوم آیت الله منتظری در زمان شاه در سال 1346 افتادم.
درآن زمان با این که پدر و برادرم (شهید محمد) از مخالفین سرسخت رژیم شاه و درحال مبارزه علنی با آن رژیم بودند، با این حال وقتی مادر بزرگم از دنیا رفت، ماموران ساواک اصفهان و نجف آباد، هیچگونه مزاحمتی برای تشییع جنازه و برگزاری مراسم برای آن مرحومه، توسط مردم و بازماندگان ایجاد نکردند. حتی به یاد دارم در مراسم هفتمین روز درگذشت ایشان، علاوه بر اصناف مختلف مردم، بسیاری از علمای اصفهان نیز در آن مراسم شرکت کردند.
اکنون چگونه می توان باورکرد که در نظامی که مدعی اسلامیت و پیاده کردن موازین اخلاقی و دینی است، با شخیصتی که چند تن از بستگان او شهید شده اند و سالها در این نظام خدمت کرده و در دوران جنگ، نخست وزیر موفق کشور بوده است، این گونه برخورد شود که خود و همسر فرهیخته و خدمتگزارش را در جای نامعلومی محصور کرده و تمام ارتباطات آنان، حتی با فرزندانشان را قطع کنند و با فوت پدر سالخورده اش نیز اینچنین برخورد نمانید؟ آیا اگر مهندس موسوی در تشییع جنازه پدرش شرکت می کرد و مراسم ترحیم حتی مختصری برای او برگزار می نمود، از نظر مسئولان مربوطه پایه های نظام به لرزه در می آمد و یا سقوط می کرد؟
به یقین، تلقی مردم از این ممانعت همین است که به نظر مسولان نظام، اگر مهندس موسوی در تشیع جنازه پدرش شرکت نماید و برای او مراسم ترحیم برگزار شود، آسیب جدی به نظام وارد خواهد شد. دراین صورت، سئوال مردم از مسئولان نظام این است که چه شده که کار نظام به اینجا رسیده که یک حادثه بسیار جزئی می تواند نظام را دچار خطر جدی نماید. اگر نظام مدعی است که دارای پشتوانه مردمی است، ماموران امنیتی چه ترسی باید از تشیع جنازه پدر مهندس موسوی و برگزاری مراسم برای او داشته باشند و اگر واقعا از نظر مسولان نظام، اکثریت مردم پشتیبان نظام نیستند، باید تا دیر نشده و فاصله ها بیش از این زیادتر نشده، تصمیم گیرندگان اصلی فکری بکنند و درصدد چاره حادثه قبل از وقوع آن برآیند.
درهرحال این عمل ضداسلامی و ضداخلاقی نظام، لگه ننگی است برای متصدیان امور که باعث شد آبروی نظام بیش از پیش مخدوش شود. امیدوارم مسئولان نظام در روش و سیاست های خود تجدید نظر نمایند و نظام جمهوری اسلامی را بیش از این در دنیا منزوی و بدنام ننمایند.
زندانی سیاسی و نقش او!
مریم محمدی
زندانیان سیاسی در آغاز، مقامات دولتی منتقد یا به زعم حکومتگران "منتقد سیاسی" بودند، اما به سرعت، ناراضیان و زندانیان سیاسی را گروههای روشنفکری و اکثراً اهل قلم و ادب تشکیل دادند.
از حدود نیمه دوم قرن بیستم تا امروز، دولتهای ایران همواره به دلیل شمار زندانیان سیاسی و نوع برخورد با آنها، مورد سرزنش نهادهای بینالمللی قرار گرفتهاند.
در ایران پس از انقلاب، این مسئله اوج تازهای یافت. بهطوریکه در اغلب سالها، ایران در زمینهی داشتن بیشترین شمار زندانی سیاسی در گروههای مختلف اجتماعی، مقام اول را داشته است. این پدیده، بهویژه بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و شکلگیری جنبش سبز ایران، شدت و وسعت بیشتری یافت.
درباره اهمیت زندانی سیاسی بسیار گفته و نوشتهاند؛ اما پرسشی که این روزها، بیش از پیش طرح میشود این است: آیا جامعه ایران نسبت به وجود زندانی سیاسی، بیتفاوت شده است؟
این نکته را در گفتوگو با دکتر سعید پیوندی، محقق و کارشناس علوم تربیتی و جامعهشناسی در پاریس، مطرح کردهام.
سعید پیوندی: نه من فکر نمیکنم بتوان اینطور گفت. ما اگر به تاریخ معاصر نگاه کنیم، میبینیم که هیچوقت مسئله زندانیان سیاسی، یک مسئله کوتاهمدت و گذرا نبوده، بلکه پدیدهای است که به جامعه و نوع حکومت آن مربوط میشود.
یعنی اگر در گذشته زندانیان سیاسی در ایران یا خیلی از کشورهای دیگر، گاهی ۲۵، ۳۰سال در زندان میماندند، نشانه آن نبود که جامعه ناامید و بیتفاوت شده است و آنها را از یاد برده است یا اینکه اصولاً مبارزه برای آزادی، بُرد یا کارایی خود را از دست داده است.
مسئله این است که در ایران ما با یک بنبست سیاسی مواجه هستیم و وجود زندانیان سیاسی، یکی از مصداقها و نشانههای مهم این بنبست سیاسی است. همزمان باید فکر کرد که حضور این افراد در زندان و وجود زندانی سیاسی، خود ترجمان نوع و ماهیت یک حکومت است.
من فکر نمیکنم ما باید به گونهای شتابزده فکر کنیم که مسئله زندانیان سیاسی، مسئلهای بسیار کوتاهمدت است و باید میلیونها نفر به خیابان بیایند که این زندانیها آزاد بشوند. در هیچ جای دنیا اینطور نبوده است. همیشه موقعی میلیونها نفر به خیابان آمدهاند و از جمله خواهان آزادی زندانیان سیاسی و دمکراسی شدهاند که یک جنبش اجتماعی بهوجود آمده است.
اگر جامعه نسبت به زندانیان سیاسی حساسیت نشان بدهد، آیا به معنای هشداری به حکومتها برای تعادل بخشیدن به رفتارشان نیست؟
عدم واکنش مردم بهصورت بیرونی، در سطح جامعه و در قالب یک جنبش اجتماعی، لزوماً نشانه نبود حساسیت در جامعه نیست.
بنابراین تأثیر حضور زندانی سیاسی در حال حاضر چیست؟
وجود زندانیان سیاسی نشاندهنده ماهیت و گرایش یک دولت است. همزمان وجود این موضوع، میتواند بهانهای برای جنبشهای اجتماعی و همچنین در سطح ملی و بینالمللی آگاهیبخش باشد.
یعنی مردم در ذهن خودشان، اگر این حکومت را قبول ندارند، اگر با این حکومت همراهی نمیکنند، اگر با شعارها و گفتمان این حکومت همراه نمیشوند و اشکال خاموشتر مقاومت را پیش میبرند، از جمله به این دلیل است که میبینند کسانی بهخاطر عقایدشان در زندان هستند. مردم این را میدانند. برای اینکه امروز رسانههای جمعی، به آن اندازه در دنیا و در ایران دارای قدرت هستند که صدای این افراد را به گوش همگان میرسانند.
بنابراین وجود زندانی سیاسی، معیاری برای داوری افراد است، برای اینکه در مورد ماهیت حکومتشان قضاوت کنند. حال اشکال اعتراضشان میتواند متفاوت باشد.
در شرایطی که ما یک دوره سرکوب خیلی گسترده را پشت سر گذاشتهایم، این اشکال میتوانند اشکال خاموشتر باشند؛ از جمله مبارزه منفی و عدم همراهی با حکومت و تمام شکلهای مقاومت منفعل و یا خاموش باشد. برای اینکه شکلهای مقاومت فعالتر بهوجود بیاید، شرایط خاصی لازم است که هیچکسی نمیتواند شکلگیری آنها را پیشبینی کند.
یعنی حضور زندانی سیاسی در جامعه، به نوعی، افشاکننده ماهیت حکومت است و آگاهیدهنده است برای افکار عمومی و همچنین معیاری برای داوری افراد است.
به این ترتیب آیا دوران حبسها و دوره مبارزه طولانیتر نمیشود؟
افرادی مانند نلسون ماندلا، کسانی در خود ایران، مانند غنی بلوریان، متجاوز از ۲۰، ۲۵سال در زندان بودند و جامعه در این ۲۵ سال هیچوقت برای آزادی آنها دست به شورش نزد، ولی حضور اینها در زندان باعث شد که این حکومتها تبدیل به حکومتهای غیر قابل قبول شوند؛ حکومتهایی که جایگاهی در ذهن مردم و در افکار عمومی ندارند. حضور این افراد در زندانها باعث شد که این حکومتها بهخاطر وجود زندانی سیاسی تقبیح بشوند. از این جنبه است که مسئله اهمیت دارد.
بنابراین زندانی سیاسی یک بعد بیشتر نمادین دارد و ما نباید در کوتاهمدت منتظر نتیجه آن باشیم. برای اینکه در جامعه پیچیدهای مانند ایران، با همه حوادثی که در یک قرن پیش اتفاق افتاده، مبارزه برای دمکراسی، یک دو ماراتن است تا یک دو صدمتر. بنابراین ما نباید منتظر نتایج کوتاهمدت، سریع، هیجانی و شتابزده باشیم. این تجربه متأسفانه در ایران وجود دارد.
نباید هم فوری ایران را با جوامعی مانند تونس و مصر و حرکتهای اخیر مقایسه کنیم. چرا که آنها هم ۲۰، ۳۰سال منتظر بودند.
باید فکر کنیم که وجود زندانی سیاسی هیچوقت برای مردم یک امر عادی نیست. زندانی سیاسی در ذهن مردم، تحلیلگر جامعه، تحلیلگر نظام سیاسی و ماهیت یک حکومت است و اوست که باعث میشود مردم به حکومت آری نگویند، به طرف حکومت نروند و با این حکومت همراه نشوند. همین پیروزی در بعد نمادین و در بعد سیاسی، برای این کار کافی است؛ حداقل.
به زندانی سیاسی و زندان سیاسی در نظام گذشته اشاره کردید. امروز وقتی به این مسئله نگاه میکنیم، تفاوتهایی حتی از بیرون قابل دیدن است؛ ازجمله شمار زیاد زنهایی است که به عنوان زندانی سیاسی در زندان هستند. حتی بهنوعی شاهد خانوادگی شدن زندانها شدهایم. به نظر شما چه تغییری در حوزه زندانی سیاسی در ایران بهوجود آمده است؟ این تغییرات به نظر شما بیشتر کمی هستند یا کیفی؟
آنچه در زندانهای سیاسی ایران اتفاق میافتد، بازتابی از تحولات جامعه ماست. من فکر نمیکنم مفهوم زندانی سیاسی عوض شده باشد. این مفهوم میتواند وسیعتر شده باشد و ابعاد جدیدی پیدا کرده باشد.
یک زندانی سیاسی میتواند در خانهاش تحتنظر باشد. این هم نوعی زندانی سیاسی است. این اتفاقی است که در چین و خیلی جاهای دیگر و همینطور در خود ایران میافتد. یک زندانی سیاسی میتواند گروگان سیاسی یک حکومت باشد، همانطوری که الان دارد اتفاق میافتد. یعنی حکومت، بهطور موقت و یا مشروط کسی را آزاد میکند، ولی مواظب او است و هر "خطا" یا فعالیت سیاسیای بکند، دوباره او را دستگیر میکند. این هم نوعی گروگانگیری سیاسی و زندانی سیاسی است. کسانی هم بهطور مشخص در سلولهای زندان اوین، زندان گوهردشت و ... زندانی هستند. همه اینها زندانی سیاسی هستند؛ اما آنچه در سئوال شما اهمیت دارد، این است که زندانی سیاسی به مفهوم سابق، امروز به سمت گروههایی از جامعه رفته که قبلاً کمتر زندانی سیاسی میشدند. این تغییر ترکیب و تغییر عناصر تشکیل دهنده زندانیان سیاسی، برمیگردد به تغییرات کیفیای که در خود جامعه ایران، بهخصوص در مورد زنان و جوانان و دانشجویان، اتفاق افتاده است. یعنی چیزی که در گذشته کمتر سابقه داشت.
در مورد زنان بهخصوص میتوان گفت آنچه خیلی اساسی است و تا حدودی هم در ترکیب زندانیان سیاسی و چهرههایی که امروز بهطور نمادین زندانی سیاسی را نمایندگی میکنند میتوان دید، این است که زنان برخلاف گذشته، نه به عنوان یک جزو کاملاً منفعل و حاشیهای جامعه، بلکه در مرکز جامعه مبارزهشان را پیش میبرند. امروز خواستها و مطالبات زنان، به بخشی از خواستها و مطالبات دمکراتیک تبدیل شده است.
برای اینکه در گذشته گفته میشد: باید دمکراسی بیاید تا وضعیت زنان بهتر بشود، بنابراین زنان فقط باید خواستار دمکراسی بشوند. در حالیکه امروز مطالبات زنان و مبارزهای که زنان برای حقوق خودشان انجام میدهند، بخشی از مبارزه برای دمکراسی است و برای همین هم آنها در صف مقدم مبارزه برای دمکراسی، دوشادوش مردها و جلوتر از مردها قرار گرفتهاند. امروز این تمرین برابری زن و مرد، تمرین و جایگاه جدیدی است که باید در ذهن تکتک افراد جامعه از وضعیت زن، حقوق زن و موقعیت زن در جامعه ایران پیدا بشود.
بنابراین داشتن زندانیان سیاسی زنی که امروز به نماد مبارزه برای دمکراسی، برای حقوق زنان و حقوق مدنی تبدیل شدهاند، نشاندهنده تغییر بسیار کیفی در جامعه ایران و در بعدی است که به جایگاه زنان و وضعیت زنان در جامعه مربوط میشود.
جرس:
مرجع تقلید شیعیان گفت: چطور نتوانستیم با 10 درصد امکانات دنیا، ایران را اداره کنیم تا مردم زیر بار قرض نروند و اعتراض نکنند.
به گزارش مهر، آیتالله جوادی آملی روز پنجشنبه در دیدار رئیس و تعدادی از اعضای فراکسیون دانشگاهیان مجلس شورای اسلامی، اظهار داشت: درست است که جمعیت جمهوری اسلامی حدود یک سوم جمعیت جهان است اما دینی که ما داریم 100 درصد تاثیرگذار و به حق است و همه مردم جهان را با جهاندانی و جهانداری و جهانآرایی تامین میکند.
وی خاطرنشان کرد: البته باید برای اجرای اصول مراقب باشیم که نه ذرهای به بیگانه طمع داشته باشیم و نه اجازه دهیم بیگانه به ما طمع کند.
وی با اشاره به برخی مشکلات اقتصادی که در کشور وجود دارد، تصریح کرد: جمهوری اسلامی یک درصد جمعیت دنیا را دارد ولی بیش از 10 درصد امکانات و منابع جهان در این کشور موجود است چطور نتوانستیم این جمعیت را با 10 درصد امکانات دنیا اداره کنیم که مردم زیربار قرض نروند و اعتراض نکنند.
جوادیآملی خطاب به نمایندگان مجلس گفت: ما و مخصوصاً شما که نمایندگان مردم هستید رسالت داریم که هم جهان را بدانیم، هم جهان را نگه بداریم و هم جهان را بیاراییم و این 3 اصل از عناصر محوری وظایف ما است.
وی تاکید کرد: اگر جهان را نشناسیم توان نگهداری آن را نداریم و اگر جهان را نگه نداشتیم توان جهانآرایی را نخواهیم داشت.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه آرایش جهان به عدل و عقل است افزود: تا این مرحله همگان باور دارند که باید با عدل، جهان را اداره کرد و عدل چیست؟ اما مشکل اصلی در اینجاست که همگان نمیدانند جای اشخاص و اشیاء کجاست؟ برای همین دست حقوق بشر از حقوق خالی است و نمیتواند حقوق عادلانه 7 میلیارد بشر را تامین کند.
آیتالله جوادیآملی تاکید کرد: هر کسی که این نظام را آفرید میتواند جای اشیاء و اشخاص را مشخص کند، بنابراین عدل را جز دین کسی نمیتواند معین کند.
این مرجع تقلید با اشاره به جنایتهایی که در پوشش تبلیغی رعایت حقوق بشر انجام میشود، تصریح کرد: آنها از یکطرف در خاورمیانه دستشان روی ماشه سلاح است و از طرفی دیگر دهانشان به عنوان حقوق بشر باز است. اینها اگر دهن را باز کردند دستشان را از روی ماشه بردارند و اگر دستشان روی ماشه سلاح است دهنشان را ببندند.
وی با ابراز تاسف و تاثر از لشکرکشی عربستان به بحرین برای کشتار مردم مظلوم بحرین، از سیاستهای خصمانه مسئولان کشور عربستان انتقاد کرد و گفت: این فجایع به عنوان حمایت از حقوق بشر انجام میشود.
وی خاطرنشان کرد: البته باید برای اجرای اصول مراقب باشیم که نه ذرهای به بیگانه طمع داشته باشیم و نه اجازه دهیم بیگانه به ما طمع کند.
وی با اشاره به برخی مشکلات اقتصادی که در کشور وجود دارد، تصریح کرد: جمهوری اسلامی یک درصد جمعیت دنیا را دارد ولی بیش از 10 درصد امکانات و منابع جهان در این کشور موجود است چطور نتوانستیم این جمعیت را با 10 درصد امکانات دنیا اداره کنیم که مردم زیربار قرض نروند و اعتراض نکنند.
جوادیآملی خطاب به نمایندگان مجلس گفت: ما و مخصوصاً شما که نمایندگان مردم هستید رسالت داریم که هم جهان را بدانیم، هم جهان را نگه بداریم و هم جهان را بیاراییم و این 3 اصل از عناصر محوری وظایف ما است.
وی تاکید کرد: اگر جهان را نشناسیم توان نگهداری آن را نداریم و اگر جهان را نگه نداشتیم توان جهانآرایی را نخواهیم داشت.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه آرایش جهان به عدل و عقل است افزود: تا این مرحله همگان باور دارند که باید با عدل، جهان را اداره کرد و عدل چیست؟ اما مشکل اصلی در اینجاست که همگان نمیدانند جای اشخاص و اشیاء کجاست؟ برای همین دست حقوق بشر از حقوق خالی است و نمیتواند حقوق عادلانه 7 میلیارد بشر را تامین کند.
آیتالله جوادیآملی تاکید کرد: هر کسی که این نظام را آفرید میتواند جای اشیاء و اشخاص را مشخص کند، بنابراین عدل را جز دین کسی نمیتواند معین کند.
این مرجع تقلید با اشاره به جنایتهایی که در پوشش تبلیغی رعایت حقوق بشر انجام میشود، تصریح کرد: آنها از یکطرف در خاورمیانه دستشان روی ماشه سلاح است و از طرفی دیگر دهانشان به عنوان حقوق بشر باز است. اینها اگر دهن را باز کردند دستشان را از روی ماشه بردارند و اگر دستشان روی ماشه سلاح است دهنشان را ببندند.
وی با ابراز تاسف و تاثر از لشکرکشی عربستان به بحرین برای کشتار مردم مظلوم بحرین، از سیاستهای خصمانه مسئولان کشور عربستان انتقاد کرد و گفت: این فجایع به عنوان حمایت از حقوق بشر انجام میشود.
باراک اوباما، دیوید کامرون و نیکولا سارکوزی
جرس: بدنبال نشست اضطراری قطر و درخواست آنان برای کناره گیری قذافی از قدرت، باراک اوباما، دیوید کامرون و نیکولا سارکوزی گفته اند که باقی ماندن معمر قذافی در آینده سیاسی لیبی، خیانتی بزرگ به مردم این کشور خواهد بود.
به گزارش بی بی سی، رهبران آمریکا، بریتانیا و فرانسه این موضع را با چاپ مقاله ای در صفحه ستون آزاد روزنامه های اینترنشنال هرالد تریبیون، تایمز لندن و فیگارو اعلام کرده اند.
سرهنگ قذافی که از حدود ۴۰ سال پیش قدرت را در دست داشته است، با وجود بحران جاری می گوید که مردم لیبی از او حمایت می کنند.
او پنجشنبه در کاروانی از خودروهای همراه و محافظ در خیابان های طرابلس ظاهر شد و برای مردم رهگذر دست تکان داد.
باراک اوباما، دیوید کامرون و نیکولا سارکوزی هشدار داده اند که باقی ماندن وی بر سر قدرت می تواند به کشتار مخالفان منجر شود.
آنها نوشتند که اگر جهان باقی ماندن رهبر لیبی در قدرت را بپذیرد، "ساکنان شجاع شهرهایی که شجاعانه در برابر نیروهایی که بیرحمانه به آنها حمله کرده اند مقاومت کرده اند با انتقامی هولناک مواجه خواهند شد" و افزودند: "این خیانتی بزرگ خواهد بود."
رهبران ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه گفته اند تا زمانی که معمر قذافی بر سر قدرت باشد عملیات ناتو باید ادامه داشته باشد. آنها گفتند: "قذافی باید برود و برای همیشه برود."
رهبران آمریکا، بریتانیا و فرانسه در حالی بر موضع متحد خود درباره لیبی و آینده این کشور تاکید کردند که دولت باراک اوباما با تشدید حملات هوایی آمریکا به نیروهای معمر قذافی مخالف است.
آلن ژوپه، وزیر امور خارجه فرانسه، روز پنجشنبه گفت که هیلاری کلینتون، همتای آمریکایی وی، درخواست او برای آغاز مجدد حملات هوایی شدید ایالات متحده به اهداف نظامی در لیبی را رد کرده است.
آمریکا در ابتدای جنگ لیبی، که بر اساس قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت آغاز شد عملیات ائتلاف بین المللی را رهبری می کرد اما سپس آنرا به نیروهای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) سپرد.
منتقدان می گویند که ناتو طی این مدت عملکرد ضعیفی در لیبی داشته است.
آندرس فو راسموسن، دبیرکل ناتو، از کشورهای عضو این پیمان خواسته است که هواپیماهای بیشتری برای عملیات لیبی اختصاص دهند.
او در نشست وزیران امور خارجه کشورهای عضو ناتو که پنجشنبه در برلین، پایتخت آلمان، برگزار شد گفت که هیچ کشوری هنوز با اعزام هواپیمای بیشتر موافقت نکرده، اما وی همچنان امیدوار است.
وی به خبرنگاران گفت که جنگنده های ناتو به حملات مستمر خود به اهداف نظامی لیبی ادامه خواهند داد.
جیمز رابینز، خبرنگار امور دیپلماتیک بی بی سی می گوید که بریتانیا و فرانسه از اعضای پیمان ناتو خواسته اند که برای حمله به نیروی زمینی سرهنگ قذافی هواپیماهای بیشتری در اختیار فرماندهی عملیات لیبی قرار دهند.
جنگنده های ناتو روز پنجشنبه اهدافی را در حومه طرابلس، پایتخت لیبی، بمباران کردند.
گروه تماس معتقد است که ادامه حضور آقای قذافی، احتمال یافتن هرگونه راه حلی برای بحران در این کشور را تهدید می کند و لیبیایی ها باید اجازه یابند سرنوشت خود را رقم بزنند.
گروه تماس معتقد است که ادامه حضور آقای قذافی، احتمال یافتن هرگونه راه حلی برای بحران در این کشور را تهدید می کند و لیبیایی ها باید اجازه یابند سرنوشت خود را رقم بزنند.
جزییات افزایش قیمت برق
معاون وزیر نیرو در امور برق و انرژی با تشریح جزئیات تغییرات قیمتی برق در ۷ ماهه نخست امسال گفت: برق دولتیها از ۱۲۰۰ ریال به ۱۳۰۰ ریال به ازای هر کیلووات ساعت، برق خانگی ۳۰ ریال به ازای هر کیلووات ساعت و برق کشاورزی به ۹۰ ریال تغییر کرد.
محمد بهزاد در گفتگو با مهر گفت: مصرف کنندگان برق در بخش خانگی را به دو قسمت مشترکان مناطق عادی و مناطق گرم تقسیم بندی کرد و گفت: متوسط تعرفه مصرف برق برای مشترکان خانگی مناطق عادی از هر کیلووات ساعت ۴۵۰ ریال در سال گذشته به ۴۸۵ ریال در هفت ماهه نخست سال جاری اصلاح شده، ضمن آنکه الگوی مصرف نیز در این دوره از ماهانه ۲۰۰ کیلووات ساعت به ۳۰۰ کیلووات ساعت افزایش یافته است.
وی اظهار داشت: با توجه به تعرفه های جدید، مشترکان مناطق عادی در هفت ماهه نخست سال جاری به ازای مصرف ماهانه از صفر تا ۱۰۰ کیلووات ساعت (سه دهک نخست) به ازای هر کیلووات ساعت ۳۰۰ ریال پرداخت می کنند که این مقدار در مقایسه با تعرفه های سه ماهه آخر سال گذشته فقط ۳۰ ریال به ازای هر کیلووات ساعت افزایش یافته است و قیمت برق برای مازاد مصرف تا ۲۰۰ کیلووات ساعت (شامل دهک های چهارم تا ششم) هر کیلووات ساعت از ۳۲۰ به ۳۵۰ ریال و برای مصارف ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلووات ساعت نیز به ازای هر کیلووات ساعت از ۷۲۰ به ۷۵۰ ریال رسیده است.
معاون وزیر نیرو در امور برق و انرژی با بیان آنکه تمام تمهیدات لازم در نظر گرفته شده است تا صورت حسابهای مصرف برق دارای کمترین افزایش قیمت باشد، تصریح کرد: براساس محاسبه انجام شده، پیش بینی می شود صورت حسابهای ۷۰ درصد مشترکان بخش خانگی در مناطق عادی فقط ماهانه شش هزار و ۷۵۰ ریال و ۹۰ درصد مشترکان ماهانه حدود ۱۰ هزار ریال در مقایسه با صورت حساب های ماهانه در سه ماهه پایانی سال گذشته افزایش یابد.
به گفته وی، صورت حسابهای جدید در صورت رعایت الگو و مدیریت مصرف، ارزان خواهد بود و باید مشترکان مراقب مصارف خود باشند زیرا قیمت هر کیلووات ساعت برق برای مشترکان پرمصرف تا قیمت دو هزار و ۱۵۰ ریال نیز قابل افزایش است.
افزایش الگوی مصرف مشترکان خانگی مناطق عادی
وی الگوی مصرف در نظر گرفته شده برای مشترکان خانگی را نیز متناسب با مصارف آنان دانست و اظهار داشت: در فصول سرد سال که الگوی مصرف مشترکان بخش خانگی در مناطق عادی ۲۰۰ کیلووات ساعت در ماه است، ۳۰ کیلووات ساعت برای روشنایی، ۷۰ کیلووات ساعت برای مصرف برق یخچال و فریزر، ۳۰ کیلووات ساعت مصرف برق تلویزیون، یارانه و لوازم صوتی و ۷۰ کیلووات ساعت نیز برای مصارف سایر لوازم ازجمله ماشین لباسشویی، جاروبرقی و … برای هر خانوار عادی لحاظ می شود اما در فصول گرم ۱۰۰ کیلووات ساعت نیز برای مصارف لوازم سرمایشی به الگوی ماهانه مصرف افزوده می شود.
بهزاد گفت: پله های مصرف نیز به گونه ای طراحی شده است که مشترکان می توانند با مدیریت مصرف در پله های پایین مصرف قرار گرفته و هزینه کمتری برای صورت حساب برق پرداخت کنند.
وی یکی از راههای مدیریت مصرف برق مناطق عادی به ویژه تهران را در ماه های گرم استفاده از کولرهای آبی به جای کولرهای گازی اعلام کرد و افزود: نحوه محاسبه تعرفه ها نیز به گونه ای طراحی شده است که اگر مصارف از ساعت های اوج به ساعت های کم باری منتقل شود، تا ۴۵۰ ریال در هر کیلووات به نفع مشترکان خواهد بود.
نحوه محاسبه تعرفه های مشترکان خانگی مناطق گرم
معاون وزیر نیرو در امور برق و انرژی سپس با دسته بندی مشترکان مناطق گرم به چهار دسته، گفت: الگوی مصرف مشترکان مناطق “گرم یک” ازجمله استان های بوشهر، هرمزگان و خوزستان ماهانه سه هزار کیلووات ساعت در ۹ ماه گرم سال از فروردین تا آذرماه در نظر گرفته شده است که برای مصارف صفر تا یکهزار کیلووات ساعت ۱۰۰ ریال به ازای هر کیلووات ساعت، مازاد مصرف تا دو هزار کیلووات ساعت برای هر کیلووات ساعت ۱۱۰ ریال و مصرف بین دو هزار تا سه هزار کیلووات ساعت ۱۲۰ ریال به ازای هر کیلووات ساعت محاسبه و دریافت خواهد شد.
به گفته وی، تعرفه های این مناطق به گونه ای است که در شرایط عادی ۷۲ درصد مشترکان ماهانه به طور متوسط ۱۳۳ هزار ریال و ۹۰ درصد مشترکان ماهانه به طور متوسط ۲۱۰ هزار ریال برای صورت حساب برق پرداخت خواهند کرد که برای مصارف تا سه هزار کیلووات ساعت در ماه قیمت های بسیار مناسبی است.
وی همچنین الگوی مصرف مشترکان مناطق “گرم ۲″ را دو هزار کیلووات ساعت در ماه اعلام کرد و افزود: مشترکان این مناطق برای مصارف صفر تا یکهزار کیلووات ساعت به ازای هر کیلووات ساعت ۲۲۰ ریال پرداخت می کنند و پیش بینی می شود صورت حساب ۷۲ درصد مشترکان این مناطق به طور متوسط ۱۲۱ هزار ریال در ماه و ۹۱ درصد نیز ۲۲۰ هزار ریال در ماه باشد.
بهزاد الگوی مصرف مشترکان مناطق “گرم ۳″ را نیز یکهزار کیلووات ساعت در ماه عنوان و پیش بینی کرد: ۷۰ درصد مشترکان این مناطق ماهانه به طور متوسط ۸۷ هزار ریال و ۹۰ درصد نیز ماهانه به طور متوسط ۱۷۵ هزار ریال بابت صورت حساب برق مصرفی پرداخت کنند.
به گفته وی، یک پله صرفه جویی در مصرف برق مشترکان این مناطق صورت حساب مصرفی را از ۱۷۵ هزار ریال به ۱۳۷ هزار ریال و دو پله صرفه جویی هزینه پرداختی را تا ۱۱ هزار ریال کاهش خواهد داد.
معاون وزیر نیرو سپس میزان الگوی مصرف مناطق “گرم ۴″ را ۵۰۰ کیلووات ساعت در ماه خواند و اظهار داشت: امسال استان هایی نظیر مازندران و گیلان نیز به دلیل افزایش استفاده از لوازم سرمایشی در ماه های تیر تا شهریور در ردیف این مناطق قرار گرفته اند که حدود ۷۰ درصد مشترکان این مناطق به طور متوسط ماهانه حدود ۱۰۰ هزار ریال و ۹۲ درصد مشترکان نیز ماهانه به طور متوسط ۲۳۹ هزار ریال صورت حساب دریافت خواهند کرد.
بهزاد طول دوره گرما را در مناطق گرم براساس میزان رطوبت و درجه حرارت متفاوت خواند و تصریح کرد: در مجموع قیمت هر کیلووات ساعت برق مصرفی در مناطق گرم به طور متوسط ۱۵۱ ریال است که کمتر از یک سوم تعرفه مناطق عادی محسوب می شود.
دولتی ها و کشاورزان گران ترین و ارزان ترین برق را مصرف می کنند
معاون وزیر نیرو در امور برق و انرژی در ادامه به تعرفه های جدید مصارف برق در بخشهای دولتی، کشاورزی، صنعت و تجاری اشاره کرد و گفت: تعرفه برق مصرفی در بخش دولتی از ۱۲۰۰ ریال در سه ماهه پایانی سال گذشته به ۱۳۰۰ ریال در هفت ماهه نخست امسال افزایش یافته اما تعرفه ها در بخش کشاورزی از متوسط ۱۲۰ ریال به ۹۰ دریال به ازای هر کیلووات ساعت کاهش یافته و برای مصرف برق چاه های کشاورزی و پمپ های آب نیز ۸۰ ریال به ازای هر کیلووات ساعت منظور شده است.
تسهیلات ویژه برای کشاورزان و صنعتگران
وی افزود: افزون بر این کاهش قیمت، تعرفه برق کشاورزانی که به جای مصرف برق در چهار ساعت پرباری، در ۲۰ ساعت دیگر از این انرژی استفاده کنند، محاسبه قیمت براساس ۴۰ ریال به ازای هر کیلووات ساعت صورت خواهد گرفت.
بهزاد تعرفه مصرف برق در بخش صنعت را همان ۴۰۰ ریال سه ماهه پایانی سال گذشته اعلام کرد و اظهار داشت: این تعرفه برای مشترکان صنعتی نیز که علاقه ای به محاسبه دیماند قراردادی نباشند، ۴۳۰ ریال در نظر گرفته شده است.
وی لحاظ کردن تخفیفهای لازم در ولتاژهای مختلف و دریافت ۵۰ درصد (۲۰۰ ریال) از قیمت هر کیلووات ساعت برق مصرفی به صورت تسهیلات را از دیگر ویژگی های لحاظ شده برای مصارف برق بخش صنعت اعلام کرد و گفت: همکاری خوبی بین وزارتخانه های نیرو و صنایع و معادن در این زمینه وجود دارد.
افزایش پله های مصارف بخش تجاری
وی درخصوص تعرفه های مصرف برق در بخش تجاری نیز گفت: پله های مصرف در این بخش از سه پله در سال گذشته به هفت پله در سال جاری افزایش یافته است تا مشترکان این بخش مدیریت بهتری را در مصرف برق اعمال کنند.
به گفته بهزاد، تعرفه های این بخش نیز به گونه ای طراحی شده است که ۹۰ درصد مغازه داران مناطق عادی حدود ۵۴۰ ریال در ماه و ۸۵ درصد نیز ۲۲۵ هزار ریال در ماه بابت صورت حساب پرداخت خواهند کرد ضمن آنکه تعرفه های مغازه داران مناطق گرم نیز از ۱۱۰۰ ریال به ۶۰۰ ریال کاهش یافته و حجم مصرف در پله نخست نیز تا ۱۵۰۰ کیلووات ساعت در ماه افزایش یافته است.
آثار مثبت اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها در بخش برق
معاون وزیر نیرو در امور برق و انرژی سپس با تشریح آثار اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها در بخش برق، اظهار داشت: با اجرای این قانون میزان مشترکان خانگی که کمتر از ۳۰۰ کیلووات ساعت در ماه از برق استفاده می کنند از ۸۲ به ۹۲ درصد و مشترکان بخش تجاری با مصرف ماهانه کمتر از ۳۰۰ کیلووات ساعت نیز از ۷۴ به ۸۴ درصد افزایش یافته است.
وی با بیان آنکه رشد سالانه مصرف برق در ۳۱ سال گذشته حدود ۷/۹ درصد بوده و این میزان در ۹ ماهه نخست پارسال (پیش از اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها) به ۸/۷ درصد در مقایسه با دوره مشابه سال پیش از آن رسیده بود، افزود: در سه ماهه پایانی سال گذشته و با اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها افزون بر توقف رشد، مصرف برق ۹/۸ درصد در مقایسه با دوره مشابه سال ۸۸ نیز کاهش یافت.
به گفته وی، پیک مصرف برق نیز که در ۳۱ سال گذشته به طور متوسط سالانه هشت درصد افزایش می یافت و در ۹ ماهه نخست سال گذشته این رشد به ۹ درصد رسیده بود، پس از اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها کاهش یافت و از ابتدای امسال نیز افزون بر آنکه رشد هشت درصدی اتفاق نیفتاد، بلکه چهار درصد نیز پیک مصرف کاهش یافته.
احمد جنتی، در نماز جمعه ٢۶ فروردین تهران مدعی شد “عوامل فتنه سال گذشته كه از آن نیز گذشتیم با خود فكر كنند كه چه كردند و با چه كسی طرف و درگیر شدند و بدانند وقتی یك طرف، ولی امر مسلمین و امام و جانشین امام زمان است، طرف مقابل بدون تردید از دشمنان خدا محسوب می شود. ”
وی همچنین از مردم كشورهای تحت ستم منطقه خواست تا “با الگوگیری از انقلاب اسلامی ایران”، به مقاومت خود ادامه دهند.
دبیر شورای نگهبان، بدون اشاره به سرکوب قیام آزادیخواهانه مردم سوریه و با تمرکز بر روی بحرین و یمن، با بیان اینكه اكنون توده مردم و نه احزاب و سیاستمداران كشورهای منطقه در برابر ظلم استكبار به میدان آمده ان، گفت: دشمن نمی تواند در مقابل موج بیداری اسلامی كه در منطقه شكل گرفته است كاری انجام دهد.
وی اظهار داشت: در ایران نیز سالها مردم آزادی خواه را به زندان انداختند، زنده به گور كردند، به شهادت رساندند و مردم را به جان هم انداختند اما نتیجه 15 سال مقاومت، پیروزی بود و شما مردم تحت ستم نیز باید همین كار را بكنید و در این راه، هرچه كشته بدهید ارزش دارد.
جنتی با یادآوری اینكه مردم مصر مجددا فهمیده اند كه می خواهند فریبشان بدهند و مهره های آمریكایی سر كار بگذارند و به همین دلیل، این موضوع را قبول نمی كنند خاطرنشان كرد: در این میان، مردم بحرین مظلومترین هستند و جرم آنها این است كه علاوه بر مسلمانی، شیعه هستند و این روزها انواع شرارت ها در این كشور برعلیه مردم مظلوم اعمال می شود.
عضو مجلس خبرگان جمهوری اسلامی “سكوت چندین ساله كشور عربستان در مقابل جنایات صهیونیست ها در فلسطین و غزه و اعزام نیروی نظامی و سرباز برای سركوب مردم یمن و بحرین” را غیرقابل قبول دانست و وزارت خارجه ایران به خاطر ارسال نامه به دبیركل سازمان ملل و رییس شورای امنیت در محكومیت فجایع بحرین تشكر و قدردانی كرد.
تعیین مصداق و زمان ظهور امان زمان اقدامی اشتباه است
امام جمعه موقت تهران در واكنش به تولید و انتشار فیلم «ظهور نزدیك است» نیز اظهار داشت: نزدیك بودن ظهور كه امری پذیرفته شده است و در آن شكی نیست اما نمی توان برای آن زمان، تعیین كرد و برای مثال گفت كه ظهور در یك یا دو سال آینده، به وقوع می پیوندد.
به اذعان وی، طرح برخی مباحث درمورد ظهور امام زمان از جمله تعیین مصداق برای یاران آن حضرت و یا زمان ظهور، ممكن است به ایجاد خدشه و شك در اعتقادات نسل جوان بیانجامد.
اشاره دبیر شورای نگهبان به ساخت و انتشار فیلمی مستند موسوم به «ظهور نزدیک است»، که با مصداق نامیدن برخی افراد و اشخاص و ذکر آنها بعنوان آنها را شخصیت های آخر الزمانریال واکنش بسیاری از علما و چهره های اصولگرا را برانگیخته است.
امام جمعه موقت تهران با اشاره مستقیم به حوادث و اعتراضات سال گذشته كشور مدعی شد “عوامل فتنه سال گذشته كه از آن نیز گذشتیم با خود فكر كنند كه چه كردند و با چه كسی طرف و درگیر شدند و بدانند وقتی یك طرف، ولی امر مسلمین و امام و جانشین امام زمان است، طرف مقابل بدون تردید از دشمنان خدا محسوب می شود. ”
دبیر شورای نگهبان در پایان سخنان خود با اشاره به روز ارتش اظهار عقیده کرد “افتخار ما این است كه ارتش مكتبی داریم كه ولایت فقیه را بی چون و چرا قبول دارد .”
وی همچنین از مردم كشورهای تحت ستم منطقه خواست تا “با الگوگیری از انقلاب اسلامی ایران”، به مقاومت خود ادامه دهند.
دبیر شورای نگهبان، بدون اشاره به سرکوب قیام آزادیخواهانه مردم سوریه و با تمرکز بر روی بحرین و یمن، با بیان اینكه اكنون توده مردم و نه احزاب و سیاستمداران كشورهای منطقه در برابر ظلم استكبار به میدان آمده ان، گفت: دشمن نمی تواند در مقابل موج بیداری اسلامی كه در منطقه شكل گرفته است كاری انجام دهد.
وی اظهار داشت: در ایران نیز سالها مردم آزادی خواه را به زندان انداختند، زنده به گور كردند، به شهادت رساندند و مردم را به جان هم انداختند اما نتیجه 15 سال مقاومت، پیروزی بود و شما مردم تحت ستم نیز باید همین كار را بكنید و در این راه، هرچه كشته بدهید ارزش دارد.
جنتی با یادآوری اینكه مردم مصر مجددا فهمیده اند كه می خواهند فریبشان بدهند و مهره های آمریكایی سر كار بگذارند و به همین دلیل، این موضوع را قبول نمی كنند خاطرنشان كرد: در این میان، مردم بحرین مظلومترین هستند و جرم آنها این است كه علاوه بر مسلمانی، شیعه هستند و این روزها انواع شرارت ها در این كشور برعلیه مردم مظلوم اعمال می شود.
عضو مجلس خبرگان جمهوری اسلامی “سكوت چندین ساله كشور عربستان در مقابل جنایات صهیونیست ها در فلسطین و غزه و اعزام نیروی نظامی و سرباز برای سركوب مردم یمن و بحرین” را غیرقابل قبول دانست و وزارت خارجه ایران به خاطر ارسال نامه به دبیركل سازمان ملل و رییس شورای امنیت در محكومیت فجایع بحرین تشكر و قدردانی كرد.
تعیین مصداق و زمان ظهور امان زمان اقدامی اشتباه است
امام جمعه موقت تهران در واكنش به تولید و انتشار فیلم «ظهور نزدیك است» نیز اظهار داشت: نزدیك بودن ظهور كه امری پذیرفته شده است و در آن شكی نیست اما نمی توان برای آن زمان، تعیین كرد و برای مثال گفت كه ظهور در یك یا دو سال آینده، به وقوع می پیوندد.
به اذعان وی، طرح برخی مباحث درمورد ظهور امام زمان از جمله تعیین مصداق برای یاران آن حضرت و یا زمان ظهور، ممكن است به ایجاد خدشه و شك در اعتقادات نسل جوان بیانجامد.
اشاره دبیر شورای نگهبان به ساخت و انتشار فیلمی مستند موسوم به «ظهور نزدیک است»، که با مصداق نامیدن برخی افراد و اشخاص و ذکر آنها بعنوان آنها را شخصیت های آخر الزمانریال واکنش بسیاری از علما و چهره های اصولگرا را برانگیخته است.
امام جمعه موقت تهران با اشاره مستقیم به حوادث و اعتراضات سال گذشته كشور مدعی شد “عوامل فتنه سال گذشته كه از آن نیز گذشتیم با خود فكر كنند كه چه كردند و با چه كسی طرف و درگیر شدند و بدانند وقتی یك طرف، ولی امر مسلمین و امام و جانشین امام زمان است، طرف مقابل بدون تردید از دشمنان خدا محسوب می شود. ”
دبیر شورای نگهبان در پایان سخنان خود با اشاره به روز ارتش اظهار عقیده کرد “افتخار ما این است كه ارتش مكتبی داریم كه ولایت فقیه را بی چون و چرا قبول دارد .”
بنا به گزارش منابع خبری، رییس و نایبرییس شورای مرکزی قرارگاه موسوم به «عمار» انتخاب شدند، که در جریان آن، مهدی طائب به عنوان رئیس شورای مرکزی قرارگاه عمار و علیرضا پناهیان بهعنوان نایب رئیس آن و همچنین مهدی ماندگاری نیز بهعنوان مسئول ستاد قرارگاه انتخاب شدند.
به گزارش فارس، این تصمیم در آخرین جلسه شورای مرکزی و هیأت مؤسس «قرارگاه عمار» گرفته شده است که علیرضا پناهیان، از حامیان دولت، در همین زمینه طی سخنانی مدعی شد “بعد از فتنه سال 88 و تأکیدات متعدد رهبری مبنی بر لزوم مقابله با فتنههای آینده طی جلسات متعدد و مختلفی با حضور عناصر برجسته فرهنگی و سیاسی که نقش برجستهای در مقابله با فتنه 88 داشتند به این جمعبندی رسیدیم که لازم است فعالیت متفرقه دوستان کنار یکدیگر هماهنگ شود. ”
وی اظهار داشت: جمعبندی این جلسات در نهایت به پایهگذاری مجموعهای به نام قرارگاه عمار (مرکز راهبردی جبهه اهل ولاء) ختم شد و در سال گذشته همزمان با دهه فجر با حضور 70 نفر از چهرههای شاخص و فعال فرهنگی و مسئولین مؤسسات فرهنگی در تهران و برخی از مراکز استانها اولین مجمع عمومی قرارگاه برگزار شد و اعضای شورای مرکزی انتخاب شدند.
این فعال حامی دولت یادآور شد: اعضای هیأت مؤسس و شورای مرکزی این قرارگاه در طول 2 ماه گذشته با برگزاری جلسات متعدد اساسنامه پینشهادی خود را جهت طی مراحل قانونی و اخذ مجوز تهیه کردند و به تصویب رساندند.
پناهیان گفت: “بر اساس اساسنامه مصوب، مهمترین وظایف قرارگاه عمار عبارت است از پیگیری مطالبات رهبری، هماهنگ ساختن نیروهای فعال انقلاب اسلامی، نظارت و نقد عملکرد نهادها، رصد فعالیتهای جبهه معارض، شناسایی دستهای پیدا و پنهان دشمنان و عامل داخلی آنها، بصیرتافزایی در صحنه عمل تحولات داخلی. ”
عضو هیأت مؤسس و شورای مرکزی قرارگاه عمار افزود: دوستان مختلفی از سراسر کشور به دنبال ارتباط و همکاری با این قرارگاه هستند که به همین منظور هیأت 5 نفرهای توسط هیأت مؤسس و شورای مرکزی انتخاب شده تا در آینده بر اساس سازوکاری که تعریف میشود در خصوص عزیزان علاقمندان به همکاری با این قرارگاه اعلام نظر مشورتی کنند.
پناهیان یادآور شد: در آخرین جلسه شورای مرکزی و هیأت مؤسس این قرارگاه مهدی طائب به عنوان رئیس شورای مرکزی قرارگاه عمار و علیرضا پناهیان به عنوان نایب رئیس آن و همچنین مهدی ماندگاری نیز به عنوان مسئول ستاد قرارگاه انتخاب شدند.
وی توضیحاتی بیشتر درباره برنامههای “قرارگاه عمار” را به روزهای آینده موکول کرد که متعاقبا منتشر خواهد شد.
لازم به یادآوری است در جریان برگزاری مجمع عمومی قرارگاه موسوم به عمار که اواخر سال گذشته برگزار شد، پانزده نفر از اعضای شورای مرکزی این تشکل حامی دولت انتخاب شدند که اسامی آنها به شرح ذیل است:
1- علیرضا پناهیان، مسئول اتاق فکر نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها.
2- مهدی طائب، فعال حوزه و دانشگاه
3- سعید قاسمی، مدیر مؤسسه فرهنگی میثاق
4- محمدمهدی ماندگاری، رئیس هیأت مدیره مؤسسه فرهنگی سیره شهدا
5- مهدی کوچکزاده، نماینده مجلس
5- حمید رسایی، نماینده مجلس و مدیرمسئول هفتهنامه 9 دی
7- نادر طالبزاده، نویسنده و کارگردان و مجری برنامه راز
8- حسین یکتا، دبیر سابق ستاد راهیان نور کشور
9- حسن عباسی، رئیس مؤسس بررسیهای دکترینال امنیت بدون مرز
10- علی ثمری، فعال فرهنگی و خطیب مجالس هیأت رزمندگان
11- سعید حدادیان، فعال فرهنگی و مداحل اهل بیت
12- حسینالله کرم، عضو سابق انصار حزب الله
13- روانبخش، دبیرسیاسی نشریه پرتوسخن
14- وحید جلیلی، سردبیر ماهنامه راه
15- حسین روشن، فعال فرهنگی و مطبوعاتی.
به گزارش فارس، این تصمیم در آخرین جلسه شورای مرکزی و هیأت مؤسس «قرارگاه عمار» گرفته شده است که علیرضا پناهیان، از حامیان دولت، در همین زمینه طی سخنانی مدعی شد “بعد از فتنه سال 88 و تأکیدات متعدد رهبری مبنی بر لزوم مقابله با فتنههای آینده طی جلسات متعدد و مختلفی با حضور عناصر برجسته فرهنگی و سیاسی که نقش برجستهای در مقابله با فتنه 88 داشتند به این جمعبندی رسیدیم که لازم است فعالیت متفرقه دوستان کنار یکدیگر هماهنگ شود. ”
وی اظهار داشت: جمعبندی این جلسات در نهایت به پایهگذاری مجموعهای به نام قرارگاه عمار (مرکز راهبردی جبهه اهل ولاء) ختم شد و در سال گذشته همزمان با دهه فجر با حضور 70 نفر از چهرههای شاخص و فعال فرهنگی و مسئولین مؤسسات فرهنگی در تهران و برخی از مراکز استانها اولین مجمع عمومی قرارگاه برگزار شد و اعضای شورای مرکزی انتخاب شدند.
این فعال حامی دولت یادآور شد: اعضای هیأت مؤسس و شورای مرکزی این قرارگاه در طول 2 ماه گذشته با برگزاری جلسات متعدد اساسنامه پینشهادی خود را جهت طی مراحل قانونی و اخذ مجوز تهیه کردند و به تصویب رساندند.
پناهیان گفت: “بر اساس اساسنامه مصوب، مهمترین وظایف قرارگاه عمار عبارت است از پیگیری مطالبات رهبری، هماهنگ ساختن نیروهای فعال انقلاب اسلامی، نظارت و نقد عملکرد نهادها، رصد فعالیتهای جبهه معارض، شناسایی دستهای پیدا و پنهان دشمنان و عامل داخلی آنها، بصیرتافزایی در صحنه عمل تحولات داخلی. ”
عضو هیأت مؤسس و شورای مرکزی قرارگاه عمار افزود: دوستان مختلفی از سراسر کشور به دنبال ارتباط و همکاری با این قرارگاه هستند که به همین منظور هیأت 5 نفرهای توسط هیأت مؤسس و شورای مرکزی انتخاب شده تا در آینده بر اساس سازوکاری که تعریف میشود در خصوص عزیزان علاقمندان به همکاری با این قرارگاه اعلام نظر مشورتی کنند.
پناهیان یادآور شد: در آخرین جلسه شورای مرکزی و هیأت مؤسس این قرارگاه مهدی طائب به عنوان رئیس شورای مرکزی قرارگاه عمار و علیرضا پناهیان به عنوان نایب رئیس آن و همچنین مهدی ماندگاری نیز به عنوان مسئول ستاد قرارگاه انتخاب شدند.
وی توضیحاتی بیشتر درباره برنامههای “قرارگاه عمار” را به روزهای آینده موکول کرد که متعاقبا منتشر خواهد شد.
لازم به یادآوری است در جریان برگزاری مجمع عمومی قرارگاه موسوم به عمار که اواخر سال گذشته برگزار شد، پانزده نفر از اعضای شورای مرکزی این تشکل حامی دولت انتخاب شدند که اسامی آنها به شرح ذیل است:
1- علیرضا پناهیان، مسئول اتاق فکر نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها.
2- مهدی طائب، فعال حوزه و دانشگاه
3- سعید قاسمی، مدیر مؤسسه فرهنگی میثاق
4- محمدمهدی ماندگاری، رئیس هیأت مدیره مؤسسه فرهنگی سیره شهدا
5- مهدی کوچکزاده، نماینده مجلس
5- حمید رسایی، نماینده مجلس و مدیرمسئول هفتهنامه 9 دی
7- نادر طالبزاده، نویسنده و کارگردان و مجری برنامه راز
8- حسین یکتا، دبیر سابق ستاد راهیان نور کشور
9- حسن عباسی، رئیس مؤسس بررسیهای دکترینال امنیت بدون مرز
10- علی ثمری، فعال فرهنگی و خطیب مجالس هیأت رزمندگان
11- سعید حدادیان، فعال فرهنگی و مداحل اهل بیت
12- حسینالله کرم، عضو سابق انصار حزب الله
13- روانبخش، دبیرسیاسی نشریه پرتوسخن
14- وحید جلیلی، سردبیر ماهنامه راه
15- حسین روشن، فعال فرهنگی و مطبوعاتی.
محمود احمدینژاد مدعی شد “یک دوره ٢۴، ٢۵ ساله با موضوع جناح چپ و راست ما را سرکار گذاشتند و من از همان ابتدا میدانستم سر کاری است. ”
به گزارش ایسنا، احمدینژاد روز پنجشنبه در ادامه سفر استانی خود به استان سیستان و بلوچستان، در جمع مدیران این استان گفت “درست است کارهای زیادی انجام شده اما آیا این کارها برای رسیدن به سطح سعادت مردم کفایت میکند قطعا پاسخ منفی است. ما تازه در ابتدای راه هستیم. موتور حرکت شما تازه گرم شده است. قدر فرصت خدمتگزاری به مردم را بدانید. ”
رئیس دولت بدون اشاره به افزایش لجام گسیخته قیمت کالاها و خدمات در کشور مدعی شد “در دولت دهم و نهم نسبت هزینههای مصرفی کاهش پیدا کرد و به نظر من هنوز جا برای این صرفهجویی وجود دارد. همین یارانهای که به حساب مردم ریخته میشود در زندگی بعضی از خانوارها تاثیر بسیار زیادی دارد. ”
احمدی نژاد در حالیکه طیف زیادی از دانش آموزان نقاط مختلف کشور به دلایل اقتصادی و امکانات، امکان استفاده از آموزش و پرورش رایگان و قانونی و به حق خود را نداشته و مجبور به ترک تحصیل شده اند، ادعا کرد “باید کاری کنیم که هیچکس از تحصیل محروم نشود. اکنون نسبت باسوادان در این استان ٧٩ درصد است چرا نباید این رقم به صد درصد افزایش پیدا کند. در استان نباید بیسوادی وجود داشته باشد. این ضرورت برای خانمها و زنان بیشتر است چرا که مسئولیت آنها در اداره جامعه خیلی مهمتر از آقایان است چرا که آنها تربیت نسل آینده کشور را بر عهده دارند.”
احمدی نژاد همچنین در سخنان خود گفت “باید مواظب باشیم که از مسیر اصلی منحرف نشویم. یک دوره ٢۴، ٢۵ ساله با موضوع جناح چپ و راست ما را سرکار گذاشتند و من از همان ابتدا میدانستم سر کاری است و در منطقه بحث شیعه و سنی و عربی و ایرانی را مطرح کردند و این نیز یک موضوع انحرافی است.
رئیس دولت روز پنجشنبه سفر استانی خود به استان سیستان و بلوچستان، در جمع برخی منتخبان استان گفت “ما معتقدیم که این استان میتواند جزو پیشرفتهترین استانهای کشور باشد و تاکید بر این داریم که باید این استان را ساخت و برای ساخت آن چیزی کم نداریم. برای من سخت است که بشنوم مردم یک روستا در نزدیک مرز شغل ندارند، درآمد مناسبی ندارند، برای من این موضوع قابل تحمل نیست.”
وی بلافاصله فقرو تورم و بیکاری در کشور و مناطق محروم را به موضوع تحولات منطقه کشاند و به لشگر کشی غرب به عراق و افغانستان اشاره کرد و گفت: هدف آنها از لشگرکشی به منطقه ایران است و جز ایران برای غرب خطری وجود ندارد. آنها غرب و شرق را تصرف کردند به عراق و افغانستان لشگر کشی کردند و بوش در همان زمان گفت گام سوم ما ایران است. تمام مستکبران، شیاطین و فریبکاران قدرت تاریخی خود را در این ارتباط بسیج کردند. ”
رییس دولت خطاب به شرکت کنندگان در این جلسه گفت: میفهمیم شرایط سخت است، آنها می خواستند ناامنی افغانستان را به ایران انتقال دهند، ولی نتوانستند، چرا نتوانستند، این به خاطر درایت مردم سیستان و بلوچستان است، البته یک آسیبهایی زدند، ولی نتوانستند به هدف خود برسند. آنها می خواهند این اقدامات شان را به پای مردم بنویسند. این دروغ بزرگی است، چه ربطی به مردم سیستان دارد؟ ”
احمدی نژاد تاکید کرد “حالا حالاها در اطراف ما سر و صدا است و مستکبران نمیخواهند در این منطقه آرامش باشد. اکنون نیز آمدهاند پاکستان را به هم بریزند و میبینیم که در پاکستان چه میکنند. انشاءالله اگر به سازمان ملل برویم آنها را در آنجا محاکمه میکنیم، شما چه کارهاید که آمدهاید مردم پاکستان را میکشید و این کشور را بمباران میکنید.
احمدی نژاد گفت: روز محاکمه آنها فرا خواهد رسید. “
به گزارش ایسنا، احمدینژاد روز پنجشنبه در ادامه سفر استانی خود به استان سیستان و بلوچستان، در جمع مدیران این استان گفت “درست است کارهای زیادی انجام شده اما آیا این کارها برای رسیدن به سطح سعادت مردم کفایت میکند قطعا پاسخ منفی است. ما تازه در ابتدای راه هستیم. موتور حرکت شما تازه گرم شده است. قدر فرصت خدمتگزاری به مردم را بدانید. ”
رئیس دولت بدون اشاره به افزایش لجام گسیخته قیمت کالاها و خدمات در کشور مدعی شد “در دولت دهم و نهم نسبت هزینههای مصرفی کاهش پیدا کرد و به نظر من هنوز جا برای این صرفهجویی وجود دارد. همین یارانهای که به حساب مردم ریخته میشود در زندگی بعضی از خانوارها تاثیر بسیار زیادی دارد. ”
احمدی نژاد در حالیکه طیف زیادی از دانش آموزان نقاط مختلف کشور به دلایل اقتصادی و امکانات، امکان استفاده از آموزش و پرورش رایگان و قانونی و به حق خود را نداشته و مجبور به ترک تحصیل شده اند، ادعا کرد “باید کاری کنیم که هیچکس از تحصیل محروم نشود. اکنون نسبت باسوادان در این استان ٧٩ درصد است چرا نباید این رقم به صد درصد افزایش پیدا کند. در استان نباید بیسوادی وجود داشته باشد. این ضرورت برای خانمها و زنان بیشتر است چرا که مسئولیت آنها در اداره جامعه خیلی مهمتر از آقایان است چرا که آنها تربیت نسل آینده کشور را بر عهده دارند.”
احمدی نژاد همچنین در سخنان خود گفت “باید مواظب باشیم که از مسیر اصلی منحرف نشویم. یک دوره ٢۴، ٢۵ ساله با موضوع جناح چپ و راست ما را سرکار گذاشتند و من از همان ابتدا میدانستم سر کاری است و در منطقه بحث شیعه و سنی و عربی و ایرانی را مطرح کردند و این نیز یک موضوع انحرافی است.
رئیس دولت روز پنجشنبه سفر استانی خود به استان سیستان و بلوچستان، در جمع برخی منتخبان استان گفت “ما معتقدیم که این استان میتواند جزو پیشرفتهترین استانهای کشور باشد و تاکید بر این داریم که باید این استان را ساخت و برای ساخت آن چیزی کم نداریم. برای من سخت است که بشنوم مردم یک روستا در نزدیک مرز شغل ندارند، درآمد مناسبی ندارند، برای من این موضوع قابل تحمل نیست.”
وی بلافاصله فقرو تورم و بیکاری در کشور و مناطق محروم را به موضوع تحولات منطقه کشاند و به لشگر کشی غرب به عراق و افغانستان اشاره کرد و گفت: هدف آنها از لشگرکشی به منطقه ایران است و جز ایران برای غرب خطری وجود ندارد. آنها غرب و شرق را تصرف کردند به عراق و افغانستان لشگر کشی کردند و بوش در همان زمان گفت گام سوم ما ایران است. تمام مستکبران، شیاطین و فریبکاران قدرت تاریخی خود را در این ارتباط بسیج کردند. ”
رییس دولت خطاب به شرکت کنندگان در این جلسه گفت: میفهمیم شرایط سخت است، آنها می خواستند ناامنی افغانستان را به ایران انتقال دهند، ولی نتوانستند، چرا نتوانستند، این به خاطر درایت مردم سیستان و بلوچستان است، البته یک آسیبهایی زدند، ولی نتوانستند به هدف خود برسند. آنها می خواهند این اقدامات شان را به پای مردم بنویسند. این دروغ بزرگی است، چه ربطی به مردم سیستان دارد؟ ”
احمدی نژاد تاکید کرد “حالا حالاها در اطراف ما سر و صدا است و مستکبران نمیخواهند در این منطقه آرامش باشد. اکنون نیز آمدهاند پاکستان را به هم بریزند و میبینیم که در پاکستان چه میکنند. انشاءالله اگر به سازمان ملل برویم آنها را در آنجا محاکمه میکنیم، شما چه کارهاید که آمدهاید مردم پاکستان را میکشید و این کشور را بمباران میکنید.
احمدی نژاد گفت: روز محاکمه آنها فرا خواهد رسید. “
روز تحویل لباس برای زندانی ها
ژیلا بنی یعقوب
فصل بهار است و زندان برای این فصل از خانواده ها برای زندانی هایشان لباس می گیرد.تو با حوصله و دقت زیاد همه لباس هایی را که برایش خریده ای، توی ساک می گذاری.جوری لباس ها را روی هم می گذاری که زیاد چروک نشود.یک کتانی هم خریده ای که موقع دویدن در هواخوری زندان پایش کند.
اصلا وقتی زندان می رفت کدام کفش پایش یود.به درد دویدن می خورد یا نه؟ در این مدت با کدام کفش پیاده روی کرده یا دویده است؟هرچه به مغزت فشار می آوری یادت نمی آید که با کدام فش به زندان رفت.
ساک را دستت می گیری و توی صف تحویل لباس می ایستی و می ترسی که همه لباس ها را نگیرند.نوبتت می شود.خد را شکر!مامور تحویل لباس خوش اخلاق است و می گوید :«تو را یادم هست .همیشه برای آقای امویی لباس های نو می آوری .»
و با خنده ای می گوید :«خوش به حالش!»
یک نفر دیگر هم کنارش هست که لباس ها را یکی یکی از ساک در می آورد و وارسی می کند و بعد مچاله می کند و می اندازد روی هم..
می گویی:لااقل اینقدر مچاله نکنید، تا به دستش برسد که این لیاس ها چروک می شود.
انگار حوصله جواب دادن ندارد و یا می خواهد یادت بیاورد که می تواند برخی لباس ها را به جای مچاله کردن اصلا نپذیرد.می گوید: ببینم نکند بیشتر از حد مجاز لباس آورده باشی.
زود می گویی:باور کنید به اندازه لباس آورده ام....نه!اصلا مهم نیست، مچاله کنید.
می دانی که بهمن این همه لباس را برای خودش بر نمی دارد.می دانی که وقتی لباس سفارش می داده درفهرستش به فکر زندانیانی بوده که کسی را در تهران ندارند و یا اگر هم دارند وضع مالی مناسبی ندارند.
نوبت کفش کتانی می شود.مامور بی آنکه نگاهی به آن بیندازد،می گوید:نمی شود.برش دار!
- کتانی ورزشی است، برای دویدن و پیاده روی
- فرقی نمی کند! نمی شود
و تو می دانی اصرار فایده ندارد.کتانی را از روی میز بر می داری و فقط می گویی : چقدر حیف!
منبع: وبسایت شخصی ژیلا بنی یعقوب
نامه نسرین ستوده به دخترش مهراوه: تو به مانند من طاقت آوردی
همزمان با اعلام جایزه پن امریکا به نسرین ستوده که به خاطر دفاع ازحق آزادی بیان به او اهدا می شود، نامه نسرین ستوده به دخترش مهراوه را دریافت کردیم. نامه را در زیر می خوانید:
مهراوه عزيز دلم!
دختر افتخار آفرينم!
از بند 209 زندان اوين برايت سلام و آرزوي سلامتي ميفرستم. از سبد سلامهايم نگرانيها، دلتنگيها و اشكهايم را برميدارم تا سبدم سرشار از سلام و سلامتي براي تو و برادر عزيزت باشد.
شش ماه است از شما كودكانم دور ماندهام. در اين مدت تنها امكان چند بار ملاقات با شما را در حضور ماموران امنيتي داشتهام. در اين مدت حتي امكان ارسال نامهاي يا دريافت عكسي از شما يا حتي ملاقاتي آزادانه و بدون شرايط امنيتي را نداشتهام و تو نميداني چه غمي بر دلم چنگ ميزد هر بار كه ميديدم در چه شرايطي بايد با شما ملاقات كنم..
هر بار پس از ملاقات و هر روز و هر روز در جدال با خويشتن از خود پرسيدهام آيا حقوق كودكان خود را رعايت كردهام؟ و تو نميداني چقدر نياز داشتم تا مطمئن شوم تو كودك نازنينم كه به عقل و درايتات ايمان دارم، مرا متهم به نقض حقوق كودكانم نميكني.
ميداني مهراوه جان، اصلا از روز اول بازداشتم به تو و برادرت و حقوقتان ميانديشيدم و براي تو به دليل سن و سالات بيشتر نگران بودم. نگراني از طاقتات و قضاوتتو، نگراني از روحيهات و بالاتر از همه، نگراني از پذيرش اين موضوع توسط دوستان و همكلاسيهايت. اما ديري نگذشت كه ابرهاي ترديد و دودلي رخت بربستند و من دانستم هيچ يك از آن نگرانيها واقعيت ندارند و من، نه، ما توانستيم محكم بر جاي خويش بايستيم . . .
تو به مانند من طاقت آوردي، در پاسخ به صحبتم كه گفتم: "دخترم يك زماني فكر نكني كاري كردم كه شايستهي چنين مجازاتي باشم و فكر شما نبودهام" و بعد با اطمينان به تو گفتم: "همهي كارهايم قانوني بوده است" به مهرباني با دستهاي كودكانهات صورتم را نوازش كردي و به من اطمينان دادي كه: "ميدانم مامان . . . ميدانم" و من آن روز از كابوس قضاوت فرزندانم رها شدم.
دخترم ! نگرانيهايم بابت رابطه تو و همكلاسيهايت نيز كاملا اشتباه بود، زيرا هميشه نسل جديد، زودتر از پدر و مادرها به خرد و انديشهورزي ميرسند . . .
و اين چنين بود كه من از همهي نگرانيها خلاص شدم و محكم و استوار بر خانه اولم ايستادم . . . .
اين ايستادگي را بيش از همه، مديون تو و پدرت هستم.
مهراوه عزيز دلم!
بگذار كمي از خاطرات خوشمان برايت بگويم. بارها شبها موقع خواب در زندان به يادم ميآيد چگونه تو را خواب ميكردم. در ميان لالاييهاي مختلف و شعرهاي متفاوتي كه برايت ميخواندم. "پريا" را خيلي دوست داشتي. شبها موقع خواب "پريا" را ميخواستي و من شروع ميكردم:
يكي بود يكي نبود
زير گنبد كبود
لخت و عور، تنگ غروب سه تا پري نشسته بود...
دخترم!
يكي از مهمترين انگيزههايم براي پيگيري حقوق كودكان، تو بودي. همواره فكر ميكردم و هنوز هم فكر ميكنم كه نتيجهي همهي تلاشهايم براي احقاق حقوق كودكان به هيچ كس، به اندازه كودكانم نميرسد. هر بار كه از دادگاه كودكان آزار ديده به خانه ميرسيدم تو و برادرت را بيشتر و بيشتر در آغوش ميفشردم. هنوز هم دليل آن را نميدانم. اما گويا از اين طريق ميخواستم آزار كودكان قرباني را جبران كنم !!!
يادم هست كه يك بار گفتي دلت نميخواهد 18 ساله شوي و وقتي دليلاش را پرسيدم جوابي دادي كه گويي كودكي امتيازهايي دارد كه نميخواهي از دستشان بدهي و تو نميداني اين جوابات چقدر مرا خوشحال كرد.
در ميان حرفهايت چقدر شده كه به من و پدرت گوشزد كردهاي كه هنوز كودكي و بايد حقوق كودكانهات را رعايت كنيم و اينكه هنوز 18 سالات نشده و . . .
و به اين ترتيب ما را وادار به رعايت حقوق خودت ميكردي و چه كار خوبي ميكردي. چون گاه حتي غفلت ميتواند حقوق ديگران را پايمال كند هرچند آن ديگري، فرزند شخص باشد. رعايت حقوق، گرفتن حق، عدالت طلبي، قانون محوري و خلاصه داستان ترازو و شمشير همه، همان است كه تو با زبان كودكانهات ميخواستي و ما را كه خودمان را بزرگترين غمخوار و ولي تو ميدانستيم هشيار ميكردي.
مهراوهي عزيزم!
همانطور كه هرگز نتوانستم حقوق تو را ناديده بگيرم و در حد توان خويش در راه حفظ حقوقات تلاش كردم، به همان ترتيب هرگز نتوانستم حقوق موكلانم را نيز ناديده بگيرم.
چگونه ميتوانستم وقتي موكلانم در زنداناند، به محض دريافت احضاريه از ميدان به در بروم؟ چگونه وقتي آنها به من وكالت داده بودند و در انتظار محاكمه بودند آنها را رها كنم؟ هرگز نميتوانستم.
در پايان دوست دارم به تو بگويم كه باز هم براي حفظ حقوق بسيار كسان و از جمله كودكانم و آينده شما، وكالت چنين پروندههايي را پذيرفتم و بر اين اعتقادم كه سختيهايي كه خانواده ما و بسياري از موكلانم طي سالهاي اخير تحمل كردهاند، بينتيجه نيست. عدالت درست در همان زمان كه از او كاملا قطع اميد كردهاند، از راه ميرسد. بيگمان ميرسد . . . برايت دنيايي كودكانه و پر از شادي و شادماني آرزو ميكنم. اگر بابت پروندهام از بازجويان يا قضاتم ناراحت و دلتنگي، با نواي كودكانهات برايشان آرامش طلب كن تا شايد از اين راه ما نيز به آرامشي شايسته دست يابيم.
دلتنگ توام
صد بار ميبوسمت
مامان نسرين
منبع: تا قانون خانواده برابر
ضرب و شتم یک زندانی عرب توسط مامورین در زندان کارون اهواز
روزهای گذشته مامورین زندان کارون اهواز اقدام به ضرب و شتم یکی از زندانیان عرب این زندانبه نام عبدالامیر چلدواه کردهاند.
به گزارش «رهانا» عبدالامیر چلداوه یکی از اعضای حزب خلق عرب چندی است به اتهام عضویت در این حزب توسط اداره اطلاعات شهرستان اهواز دستگیر و به زندان امنیتی کارون اهواز منتقل شده است
گفتنی است چلداوه پس از ضرب و شتم به بهداری زندان کارون اهواز منتقل شد. تا کنون از دیگر اتهامات و مدت زمان بازداشت این فعال عرب در زندان کارون اهواز اطلاعی در دست نیست
بی خبری مطلق از یک دانشجوی زندانی در بازداشتگاه اطلاعات شیراز
محمد جواد نوروزی دانشجوی سال آخر رشته حقوق دانشگاه پیام نور شیراز در تاریخ۱۵ اسفند پس از احضار به حراست دانشگاه ، بازداشت شده است.
به گزارش کلمه از شیراز، پس از ۴ روز بی خبری از وی با خانواده وی تماس گرفته شده و گفته شده که نامبرده در پلاک ۱۰۰بازداشتگاه وزارت اطلاعات در شیراز زندانی است اما از دلیل بازداشت وی سخنی بهمیان نیامده است.
ماموران همچنین به منزل وی که یک منزل دنشجویی بوده رفته و کلیه لوازم وی از جمله کیس کامپیوتر وی را با خود برده اند .
محمد جواد نوروزی از فعالین ستاد میر حسین موسوی درجریان انتخابات بود که بعد از انتخابات در جریان اعتراضات به نتیجه انتخابات در ۱۶آذر ۸۸ بازداشت و به ۴ ماه حبس تعلیقی محکوم شد. نامبرده پس از حصر خانگی سران جنبش نیز در اعتراضات به حصر سران جنبش شرکت داشت .
تاکنون از وضعیت پرونده وی هیچnاطلاعی در دست نیست و وی کماکان در وضعیت بلاتکلیفی به سر می برد.
محکومیت بازرگان ایرانی در آلمان به جرم صادرات غیرقانونی به ایران
دادگاهی در مونیخ آلمان یک مرد ایرانی را به جرم صادرات غیرقانونی تجهیزات و موادی که قابلیت کاربرد در صنایع تسلیحاتی را نیز دارد، به دو سال و نیم زندان و پرداخت ۹۰ هزار یورو جریمه تقدی محکوم کرده است.
به گزارش خبرگزاری آلمان این بازرگان ۵۴ ساله که هویتش اعلام نشده، از سال ۲۰۰۱ تا سال ۲۰۰۶ بدون داشتن مجوز اقدام به صادرات محصولاتی به ارزش حدود ۵۷۵ هزار یورو به ایران کرده بود.
برخی از این اقلام از جمله ترکیبات نیترات و المنتهای حرارتی قابلیت کاربرد در صنایع تسلیحاتی را نیز دارد.
با این حال دادگاه ایالتی مونیخ که این مرد ایرانیتبار را محاکمه کرده و علاوه بر زندان وی را به پرداخت ۹۰ هزار یورو جریمه نقدی نیز محکوم کرده است، در حکم خود آورده است که هیچ سندی درباره استفاده از اقلام صادر شده به ایران در صنایع تسلیحاتی در اختیار ندارد.
متهم مورد اشاره در نوامبر سال ۲۰۰۶ بازداشت شده و در ماه فوریه سال ۲۰۰۷ با سپردن وثیقه آزاد شده بود.
گفتنی است، در اواخر اسفند ماه سال گذشته خورشیدی اداره جنائی گمرک آلمان از«افزایش بیسابقه» میزان قاچاق مواد و تجهیزات مورد نیاز برای استفاده در برنامه موشکی و اتمی جمهوری اسلامی از آلمان به ایران خبر داده بود.
اداره جنائی گمرک آلمان تنها در سال گذشته میلادی ۵۴ مورد نقض قانون کنترل تسلیحات و تجارت خارجی آلمان را ثبت کرده بود که این میزان در ۱۰ سال گذشته بیسابقه بوده است.
رادیو فردا
زندانیان سیاسی رجایی شهر در نامه به بان کی مون: به اعتراض مسالمت آمیز خود با «نه به دیکتاتور» ادامه خواهیم داد
جمعی از زندانیان سیاسی رجایی شهر در نامه ای با تاکید مجدد بر ادامه اعتراض خود در زندان، از دبیر کل سازمان ملل جناب آقایبان کی مون درخواست کرده اند، نماینده ویژه خود را برای بازدید از شرایط ایران و تهیه گزارش کامل از وضعیت آزادی و حقوق بشر در ایران بویژه وضعیت زندانها و زندانیان سیاسی اعزام نماید.
به گزارش جرس، در بخشی از این نامه آمده است: ما زندانیان سیاسی- عقیدتی اعم از فعالان سیاسی، حقوق بشری، مطبوعاتی، دانشجویی و صنفی در اعتراض به شرایط تحمیلی، که ناقض اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصول مربوط به حقوق اساسی شهروندان حتی در قانون اساسی ایران است، ضمن اعتراض به روند بازداشت و محاکمه خویش اعلام میداریم تا زمانی که در شرایط حاکم بر جامعه و محدودیتهای اعمال شده علیه خود و خانوادههایمان بهبود اساسی صورت نگیرد و دست کم شرایطی که مسئولان جمهوری اسلامی برای مردم منطقه میخواهند در کشورمان نیز حاکم نگردد، به اعتراض مسالمت آمیز خود با «نه به دیکتاتور» ادامه خواهیم داد.
همچنین در این نامه بر ادامه اعتصاب غذای زندانیان در اردیبهشت ماه و روزهای جهانی کارگر، معلم و مطبوعات تاکید شده است.
گفتنی است این نامه به امضای منصور اسانلو، رسول بداقی، مجید توکلی، عیسی سحر خیز، کیوان صمیمی، حشمت الله طبرزدی و مهدی محمودیان رسیده است.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
در شرایطی که از سوی ملتهای تحت ستم دیکتاتورها و خودکامگان و نیز مبارزان راه آزادی و دموکراسی، برگهای جدیدی از تاریخ مبارزات منطقه با سرنگونی مبارکها و بن علیها نوشته میشود؛ حاکمان ایران در حالی از تریبونهای داخلی و خارجی و در جوار مقامهای بین المللی از حقوق انسانها دم میزنند که ملت ایران تحت شدیدترین فشارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قرار دارد و از حقوق اساسی خویش محروم مانده است و حاکمیت از طریق ایجاد فضای رعب و وحشت و اعمال یک حکومت امنیتی- پلیسی، جلوی فعالیت احزاب و گروههای منتقد سیاسی را گرفته و آنها را منحل نموده، مطبوعات و روزنامههای آزادی خواه و مستقل را توقیف کرده و فعالان سیاسی و کنشگران اجتماعی را بازداشت و زندانی کرده یا به سکوت واداشته و یا مجبور به ترک از وطن نموده است در نهایت رهبران جنبش سبز و همراهانشان را به صورت غیر قانونی در شرایط حبس خانگی قرار داده است.
مردم مبارز ایران، فعالان سیاسی و مدنی به ویژه فعالان دانشجویی که در روزهای ۲۵ بهمن و اول اسفند و سه شنبههای پایانی سال ۸۹ نشان دادند همچنان پرشور و پرنشاط در میدان مبارزه حضور دارند، بیتردید در جهت حمایت از دوستان و همراهان خود در این ایام به روشهای مسالمت آمیز با نافرمانی مدنی یا اعتصابات و اجتماعات و کمپینهای گوناگون با نه به دیکتاتور به حمایت از درخواستهای بر حقی که خواست واقعی ملت و در مسیر تضعیف وضعیت موجود از تحقق آزادی و دموکراسی و حقوق بشر در ایران گام برداشتند.
بر همین اساس ما زندانیان سیاسی- عقیدتی اعم از فعالان سیاسی، حقوق بشری، مطبوعاتی، دانشجویی و صنفی در اعتراض به شرایط تحمیلی، که ناقض اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصول مربوط به حقوق اساسی شهروندان حتی در قانون اساسی ایران است، ضمن اعتراض به روند بازداشت و محاکمه خویش اعلام میداریم تا زمانی که در شرایط حاکم بر جامعه و محدودیتهای اعمال شده علیه خود و خانوادههایمان بهبود اساسی صورت نگیرد و دست کم شرایطی که مسئولان جمهوری اسلامی برای مردم منطقه میخواهند در کشورمان نیز حاکم نگردد، به اعتراض مسالمت آمیز خود با «نه به دیکتاتور» ادامه خواهیم داد.
هم چنین از دبیر کل سازمان ملل جناب آقایبان کی مون درخواست میکنیم، نماینده ویژه خود را برای بازدید از شرایط ایران و تهیه گزارش کامل از وضعیت آزادی و حقوق بشر در ایران بویژه وضعیت زندانها و زندانیان سیاسی اعزام نماید.
از سویی خود نیز در آستانه مناسبتهای بین المللی و داخلی چون روز جهانی کارگر، روز معلم، روز جهانی مطبوعات و ۲۲ خرداد به اقدامهای اعتراضی مثل اعتصاب غذا تا تحقق کامل درخواستهای خویش به به ترتیب برنامه زیر ادامه خواهیم داد.
پس از تجربههای اعتصاب غذای یکشنبه ۲۱ فروردین، ما جمعی از زندانیان سیاسی و فعالان سیاسی و مدنی در هفته نخست از روز یکشنبه ۲۸ فروردین اعتراض سیاسی خود را با اعتصاب غذا به مدت یک روز آغاز مینمائیم، در هفته دوم روز یک شنبه ۴ اردی بهشت و دوشنبه ۵ اردی بهشت به مدت دو روز به اعتصاب غذا خواهیم کرد.
در هفته سوم نیز همزمان با روزجهانی کارگر و روز معلم و روز جهانی مطبوعات در روزهای یک شنبه ۱۱ اردیبهشت و دوشنبه ۱۲ اردیبهشت و سه شنبه ۱۳ اردیبهشت همبستگی خود را با کارگران، معلمان و روزنامه نگاران در اعتراض به فشارها و ستمهای فراوان برایشان با سه روز اعتصاب غذا اعلام میداریم.
اعتراضات در هفتههای چهارم و پنجم نیز از یکشنبههای این هفته به مدت ۴ و ۵ روز ادامه خواهد یافت و روزهای ۱۸ الی ۲۱ اردی بهشت و ۲۵ تا ۳۰ اردی بهشت روزهای اعتصاب غذای ما خواهد بود.
در صورتی که حاکمیت حاضر نشوند دست از خودکامگی برداشته و تمامی مفاد حق قانونی ملت را بر مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر اجرا کند این حرکت اعتراضی از روز یک شنبه اول خرداد ماه به صورت اعتصاب غذای نامحدود تا رسیدن به خواستههایمان ادامه خواهیم داد.
اهواز نیوز – شهر اهواز و دیگر شهرها نظیر حمیدیه، فلاحیه (شادگان)، و خلف آباد به پادگان نظامی تبدیل شده اند. طبق تماس هایی که با برخی از افراد در شهر اهواز صورت گرفته این شهر در محاصره کامل نیروهای پلیس و بسیجیان است، به طوری که رفتن به محله هایی همچون زرقان وشیبان و الدایره و ملاشیه وصیاحی بسیار مشکل است.
طبق گزارش برخی گروه های سیاسی اهوازی در در گیری دیشب – پنجشنبه شب - میان گروهی از جوانان عرب اهوازی در محله صیاحی 3 نفر کشته و ده نفر زخمی شده اند. امروز – جمعه - نیز در گیری هایی میان تظاهرکنندگان در خیابان فرحانی در محله الدایره (کوی علوی ) رخ داده است اما هنوز خبری از مجروحان یا کشته ها نرسیده است. همچنین دیشب صدای تیراندازی وآمبولانس در الدایره و العزیزیه (خشایار) شنیده شده است. این امر باعث کندی ترافیک در این مناطق شده است. پیش بینی می شود امشب نیز تظاهرات ودر گیری ها در اهواز از سر گرفته شود.
امروز نیز یک فعال عرب اهوازی در جاده میان محله صیاحی و حمیدیه توسط نیروهای امنیتی کشته شد. نام این فرد عبدالرحمان البدوی است.
از چند شب پیش تاکنون نقاط بازرسی در اغلب مناطق شهر اهواز و شهرهای تابعه ایجاد شده است که از ساعت 9 شب به بازرسی خودروها وسرنشین های آنها می پردازند، یعنی عملا از 9 شب در این شهرها حکومت نظامی است.
از یکی دو ماه پیش جوانان عرب اهوازی در داخل و خارج بر روی فیسبوک و شبکه های تلویزیون های عربی، مردم عرب عربستان (خوزستان) را به برگزاری تظاهرات به مناسبت ششمین سالگرد قیام مردم عرب در 15 آوریل 2005 فراخوانده اند. اما حاکمیت شووینیست جمهوری اسلامی طی بیست روز گذشته بیش از 150 تن از فعالان سیاسی، فرهنگی واجتماعی خلق عرب را دستگیر کرده و به زندان های نامعلوم منتقل کرده اند. از این دستگیر شدگان 30 تن زن و دختر عرب اهوازی هستند. در میان دستگیر شدگان معلم، شاعر، روزنامه نگار و فعالان حقوق بشر وحقوق زنان دیده می شوند.
در 15 آوریل 2005 تظاهرات مسالمت آمیز مردم عرب در شهر اهواز در اعتراض به برنامه دولت جمهوری اسلامی ایران برای تغییر بافت جمعیت استان به زیان مردم عرب، توسط نیروهای امنیتی و پلیس به خاک وخون کشیده شد. در آن سال 15 نفر کشته و ده ها تن زخمی و صدها تن دستگیر شدند که بعدها شماری از آنان در بیدادگاه های رژیم اعدام شدند.
قتل دو شهروند کرد اهل ترکیه توسط نیروهای انتظامی در مرز
خبرگزاری هرانا - بر اثر تیراندازی نیروهای انتظامی در یکی از مناطق مرزی غرب کشور، دو شهروند کرد اهل ترکیه به قتل رسیده اند.
روز چهار شنبه ۲۴ فروردین ماه، نیروهای انتظامی دو شهروند کرد اهل ترکیه را که مظنون به حمل کالای خارجی بودند در منطقه مرزی "قره قلی" به رگبار میبندند.
روز چهار شنبه ۲۴ فروردین ماه، نیروهای انتظامی دو شهروند کرد اهل ترکیه را که مظنون به حمل کالای خارجی بودند در منطقه مرزی "قره قلی" به رگبار میبندند.
به گزارش خبرگزاری دجله، بر اثر این تیراندازی یک نفر به نام "ایوب" ۵۵ ساله به دلیل شدت جراحات در محل فوت میکند و یک نفر دیگر به نام "عادل پارلاک" ۵۱ ساله به شدت زخمی میشود که بعد از انتقال به بیمارستان شهر وان ترکیه، نابمرده نیز چهارشنبه شب به دلیل شدت جراحات وارده فوت میکند.
شایان ذکر است که سالانه ده ها تن از شهروندان کرد در مرز غربی کشور مورد تیراندازی نیروهای انتظامی قرار گرفته و بعضا جان خود را از دست می دهند.
قتل یک شهروند کرد توسط نیروهای انتظامی در جزیره کیش
خبرگزاری هرانا - طی روزهای گذشته یک شهروند کرد سقزی به دلایل نامعلوم توسط نیروهای انتظامی در جزیره کیش به قتل می رسد.
بنا به گزارش خبرگزاری سقز، این شهروند کرد که هوشنگ شیخی نام دارد، روز دوشنبه مورخ بیست و یکم فروردین ماه در جزیره کیش توسط نیروهای انتظامی مورد هدف قرار گرفته می شود.
هوشنگ شیخی به علت اصابت گلوله به ناحیه حساس بدنش به قتل رسید. این در حالیست که از علت این واقعه اطلاعی در دست نمی باشد.
«بانک تجاری ایران و اروپا» در آستانه تحریم
خبر "زود دویچه سایتونگ" در باره تحریم آتی "بانک تجاری ایران و اروپا" در شماره روز جمعه (۱۵ آوریل / ۲۶ فروردین) آن منتشر شده است. در این گزارش آمده که هنوز هیچ کدام از وزارتخانههای ذیربط در باره تصمیم اخیر دولت آلمان موضعگیری رسمی نکردهاند.
به نقل از این روزنامه، مسئولان بانک یاد شده نیز حاضر به اعلام نظر در باره تحریم آن توسط آلمان نشده و خبرنگاران را به سایت اینترنتی این بانک ارجاع دادهاند. وبسایت بانک تجاری ایران و اروپا، موضوع را ناشی از " اتهامات بیاساس وزارت دارایی آمریکا" خوانده و"اقدام یکجانبه این وزارتخانه در تحریم این بانک" را نکوهش کرده است.
وزارت دارایی آمریکا نام بانک تجاری ایران و اروپا را در سال گذشته در فهرست سیاه تحریمهای مالی قرار داد. دولت آمریکا این بانک را متهم به همکاری مالی با شرکتهایی در ایران میکند که در حوزه طرحهای اتمی یا تسلیحات موشکی جمهوری اسلامی فعال هستند.
یک سخنگوی وزارت خارجه آلمان به روزنامه "زود دویچه" گفته که فعالیت این بانک در حال حاضر زیر "شدیدترین نظارتها" قرار دارد و هر نشانهای از نقض مقررات تحریم توسط این بانک بررسی دقیق خواهد شد. زود دویچهسایتونگ همچنین به نقل از محافل دولتی یادآوری کرده که در صورت معاملات غیرقانونی توسط این بانک، فهرست موارد نقض شده ارائه خواهند شد.
دولت آلمان تا چندی پیش با افزودن نام بانک تجاری ایران و اروپا به فهرست تحریمهای اتحادیه اروپا مخالفت میورزید و دلیل را نبود شواهد محکمهپسند عنوان میکرد. اما دولت بریتانیا ازمدتها پیش خواستار تحریم این بانک بوده و عنوان میکند که شواهد و مستندات کافی برای این تصمیم و کشاندن بانک یاد شده به دادگاه عالی اروپا در اختیار دارد. این مدارک توسط یک هیات بریتانیایی در ماه مارس به دولت آلمان ارائه شدهاند.
فعالیت بانک تجاری ایران و اروپا با انتشار گزارش "هندلز بلات" به زیر ذرهبین رفت. این گزارش روشن میکرد که دولت هند پول نفت خریداری شده از ایران را طی توافق با دولت آلمان و در هماهنگی با بانک مرکزی این کشور، از طریق بانک یاد شده پرداخت کرده است. صدراعظم آلمان در پی بالاگرفتن بحثهای سیاسی مربوط به این تصمیم، میانجیگری خود برای پرداخت بدهی هند به ایران را قطع کرد.
دولت هند در ماه دسامبر ۲۰۱۰ و به دلیل تحریمهای یکجانبه آمریکا و اروپا علیه طرحهای اتمی ایران، تسویه مبادلات ارزی با این کشور را قطع کرد. داد و ستد میان ایران و هند پیش از این از طریق اتحادیه پایاپای آسیا انجام میشد. درآمد ایران از فروش نفت به هندوستان سالانه بالغ بر ۱۲ میلیارد دلار است.
ایتالیا قتل شهروند خود در باریکه غزه را محکوم کرد
جنازهی ویتوریو آریگونی، شهروند ۳۶ سالهی ایتالیا، در ساعات بامدادی جمعه (۱۵ آوریل / ۲۶ فروردین) در خانهای در شمال باریکهی غزهی پیدا شد. به گزارش شاهدان عینی، ربایندگان او را شکنجه کرده، دستبند زده و حلقآویز کرده بودند.
وزارت خارجهی ایتالیا در رم این واقعه را به عنوان «جنایتی بربرمنشانه» بهشدت محکوم کرد و آن را «اقدام خشونتآمیز بزدلانه و بیهودهی افراطیانی» نامید که به حقوق بشر هیچ اهمیتی نمیدهند. به گفتهی این وزارتخانه، مقتول کسی بود که از مدتها پیش در این منطقه زندگی میکرد تا حوادث مربوط به اوضاع فلسطینیان در باریکهی غزه را از نزدیک دنبال کند و با احساس تعهد شخصی دربارهی آن گزارش دهد.
واکنش حماس
سازمان حماس که کنترل باریکهی غزه را در اختیار دارد، این اقدام را محکوم کرد و آن را قتل انسانی خواند که به باریکهی غزه آمده بود تا به فلسطینیان کمک کند. به گفتهی یکی از مقامات حماس در باریکهی غزه، تا کنون دو مظنون در این رابطه بازداشت شدهاند. آنان کسانی هستند که دربارهی محل نگهداری این شهروند ایتالیایی اطلاع داشتهاند. جستجو برای یافتن فرد سومی ادامه دارد.
روز پنجشنبه (۱۴ آوریل) یک گروه اسلامگرا در پیامی ویدیویی در اینترنت ادعا کرد که ویتوریو آریگونی را ربوده است. این گروه در پیام خود تهدید کرد که اگر حماس تا روز جمعه سه تن از رهبران این گروه را از زندان آزاد نکند، آریگونی را خواهد کشت.
آدمربایان خود را «سلفی» خواندند
در ویدیویی که شامگاه پنجشنبه در یوتیوب پخش شد، آریگونی با چشمان و دستان بسته دیده میشد. اسلامگرایان در این پیام خود را جزو سلفیها معرفی کرده و ادعا کردند که آریگونی به باریکهی غزه آمده تا فلسطینیان را به فساد بکشاند.
سلفیها خود را پاسداران واقعی اسلام میدانند و معتقدند که باید دستورات قرآن را مو به مو اجرا کرد. آنان سازمان تندروی اسلامی حماس را بیش از اندازه «لیبرال» میدانند و به حماس انتقاد میکنند که چرا حکومتی الهی طبق الگوی طالبان در باریکهی غزه برپا نمیکند.
ویتوریو آریگونی، روزنامهنگار، نویسنده و عضو جنبش بینالمللی طرفداری از فلسطین بود. به گزارش فعالان این جنبش، آریگونی در باریکهی غزه زندگی میکرد و در وبلاگ خود دربارهی اوضاع آنجا گزارش میداد.
تحریم بهخاطر «نقض حقوق بشر»
تحریم مقامهای سیاسی، امنیتی و قضایی یک کشور به خاطر "نقض حقوق بشر" پدیدهای تازه در روابط بینالملل است و مقامهای ایرانی از نخستین هدفهای این پدیدهی جدید هستند.
در مورد ایران نخستین بار این ایالات متحده آمریکا بود که در سپتامبر سال گذشته ۸ مقام ایرانی را به خاطر مشارکت در "سرکوب معترضان به نتایج انتخابات" ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در ایران مورد تحریم قرار داد.
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، دربارهی علت تحریم این ۸ مقام ایرانی گفت: «شهروندان ایرانی با نظارت یا تحت مسئولیت مستقیم این افراد بدون دلیل خاصی بازداشت شدند و کتک خوردند و مورد شکنجه و تجاوز و قتل قرار گرفتند».
محمدعلی جعفری (فرمانده کل سپاه پاسداران)، صادق محصولی (وزیر رفاه فعلی و وزیر سابق کشور)، غلامحسین محسنی اژهای (دادستان کل کشور و وزیر سابق اطلاعات)، سعید مرتضوی (دادستان سابق تهران)، حیدر مصلحی (وزیر اطلاعات)، مصطفی محمد نجار (وزیر کشور و جانشین فرمانده کل قوا در نیروی انتظامی)، احمدرضا رادان (جانشین فرمانده کل نیروی انتظامی) و حسین طائب (معاون اطلاعات سپاه پاسداران و فرمانده سابق نیروی بسیج) افرادی هستند که داراییهای آنها در آمریکا مسدود شده و مسافرت آنها به خارج از ایران به دلیل این تحریم محدود شده است.
پس از ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا فهرست مقامهای ایرانی تحریمشده را به ۳۲ نفر رساند. به نظر اتحادیه اروپا، این ۳۲ مقام مسئول مستقیم سرکوب اعتراضهای مسالمتآمیز، سرکوب روزنامهنگاران، فعالان حقوق بشر، دانشجویان و یا سایر گروههایی هستند که در دفاع از حقوق مشروع خود سخن گفتهاند.
ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا، روز یکشنبه ۱۲ آوریل اعلام کرد، به اعتقاد اتحادیه اروپا ۳۲ نفری که در فهرست تحریمها قرار گرفتهاند "مسئول نقض حقوق بشر در ايران" هستند و اتحاديه اروپا توافق کرده تا اقدامهای شديدتری علیه این افراد به اجرا بگذارد.
اسامی این ۳۲ نفر که در ضمیمه مصوبه وزیران امور خارجهی اتحادیه اروپا آمده، به قرار زیر است:
۱. اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی
۲. حسینالله کرم، سرپرست انصار حزبالله
۳. عبدالله عراقی، معاون سپاه پاسداران
۴. علی فضلی، معاون بسیج
۵. حسین همدانی، رییس قرارگاه محمد رسولالله سپاه
۶. محمد علی جعفری (عزیز جعفری)، فرمانده کل سپاه پاسداران
۷. علی خلیلی، رییس قرارگاه ثارالله
۸. بهرام مطلقی (حسینی)، فرمانده قرارگاه سیدالشهدا
۹. محمد رضا نقدی، فرمانده بسیج مستضعفین
۱۰. احمد رضا رادان، معاون نیروی انتظامی
۱۱. عزیزالله رجبزاده، فرمانده سابق نیروی انتظامی تهران
۱۲. حسین ساجدینیا، فرمانده نیروی انتظامی تهران
۱۳. حسین تائب، فرمانده سابق بسیج
۱۴. سید حسن شریعتی، رییس دادگستری مشهد
۱۵. قربانعلی دری نجفآبادی، دادستان سابق کل کشور
۱۶. حسن حداد (حسن زارعزاده دهنوی)، رییس سابق شعبه امنیت دادسرای انقلاب تهران
۱۷. حجتالاسلام سید محمد سلطانی، قاضی دادگاه انقلاب مشهد
۱۸. علی اکبر حیدریفرد، بازپرس سابق شعبه امنیت
۱۹. عباس جعفری دولتآبادی، دادستان تهران
۲۰. محمد مقیسه (ناصریان)، قاضی دادگاه انقلاب
۲۱. غلامحسین محسنی اژهای، دادستان کل کشور
۲۲. سعید مرتضوی، رییس ستاد مبارزه با قاچاق کالا
۲۳. عباس پیرعباسی، قاضی دادگاه انقلاب
۲۴. امیر مرتضوی، معاون دادستان مشهد
۲۵. ابوالقاسم صلواتی، قاضی دادگاه انقلاب
۲۶. مالک اژدر شریفی، رییس دادگستری آذربایجان شرقی
۲۷. احمد زرگر، قاضی شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران
۲۸. علی اکبر یساقی، قاضی دادگاه انقلاب مشهد
۲۹. مصطفی بزرگنیا، رییس بند ۳۵۰ زندان اوین
۳۰. غلامحسین اسماعیلی، رییس سازمان زندانها
۳۱. فرجالله صداقت، رییس سابق زندان اوین
۳۲. محمد علی زنجیرهای، معاون سازمان زندانها
۲. حسینالله کرم، سرپرست انصار حزبالله
۳. عبدالله عراقی، معاون سپاه پاسداران
۴. علی فضلی، معاون بسیج
۵. حسین همدانی، رییس قرارگاه محمد رسولالله سپاه
۶. محمد علی جعفری (عزیز جعفری)، فرمانده کل سپاه پاسداران
۷. علی خلیلی، رییس قرارگاه ثارالله
۸. بهرام مطلقی (حسینی)، فرمانده قرارگاه سیدالشهدا
۹. محمد رضا نقدی، فرمانده بسیج مستضعفین
۱۰. احمد رضا رادان، معاون نیروی انتظامی
۱۱. عزیزالله رجبزاده، فرمانده سابق نیروی انتظامی تهران
۱۲. حسین ساجدینیا، فرمانده نیروی انتظامی تهران
۱۳. حسین تائب، فرمانده سابق بسیج
۱۴. سید حسن شریعتی، رییس دادگستری مشهد
۱۵. قربانعلی دری نجفآبادی، دادستان سابق کل کشور
۱۶. حسن حداد (حسن زارعزاده دهنوی)، رییس سابق شعبه امنیت دادسرای انقلاب تهران
۱۷. حجتالاسلام سید محمد سلطانی، قاضی دادگاه انقلاب مشهد
۱۸. علی اکبر حیدریفرد، بازپرس سابق شعبه امنیت
۱۹. عباس جعفری دولتآبادی، دادستان تهران
۲۰. محمد مقیسه (ناصریان)، قاضی دادگاه انقلاب
۲۱. غلامحسین محسنی اژهای، دادستان کل کشور
۲۲. سعید مرتضوی، رییس ستاد مبارزه با قاچاق کالا
۲۳. عباس پیرعباسی، قاضی دادگاه انقلاب
۲۴. امیر مرتضوی، معاون دادستان مشهد
۲۵. ابوالقاسم صلواتی، قاضی دادگاه انقلاب
۲۶. مالک اژدر شریفی، رییس دادگستری آذربایجان شرقی
۲۷. احمد زرگر، قاضی شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران
۲۸. علی اکبر یساقی، قاضی دادگاه انقلاب مشهد
۲۹. مصطفی بزرگنیا، رییس بند ۳۵۰ زندان اوین
۳۰. غلامحسین اسماعیلی، رییس سازمان زندانها
۳۱. فرجالله صداقت، رییس سابق زندان اوین
۳۲. محمد علی زنجیرهای، معاون سازمان زندانها
#b# در فهرست اتحادیه اروپا مسئولیتهای مشخص این ۳۲ مقام ایرانی در "سرکوب و نقض حقوق بشر" نیز تشریح شده است.
در سالهای گذشته ایران تنها به خاطر پروژههای اتمی خود که غرب در "صلحآمیزبودن" اهداف و ماهیت آنها تردید دارد، زیر فشارها و تحریمهای بینالمللی قرار داشت. اما در یک سال اخیر علاوه بر برنامهی اتمی، نقض حقوق بشر نیز وارد موضوعهای چالش جامعهی جهانی با حاکمیت جمهوری اسلامی ایران شده است.
اکثر مقامهای سیاسی، امنیتی و قضایی که در فهرست تحریمهای ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا قرار گرفتهاند، فاقد دارایی و یا حسابهای بانکی در خارج از ایران، به ویژه در آمریکا و اروپا هستند، اما فعالان حقوق بشر میگویند، "تحریم به خاطر نقض حقوق بشر"، هر چند هم صورت نمادین داشته باشد، موثر است و تیغ سرکوب دولتهای ناقض حقوق بشر را کند میکند.
شيرين عبادی، از فعالان سرشناس حقوق بشر و برنده ايرانی جايزه نوبل صلح، سال گذشته از کشورهای عضو اتحاديه اروپا خواسته بود، دارایی و حسابهای بانکی ۸۰ مقام ايرانی را مسدود کرده و از سفر آنها به کشورهای عضو اتحادیه اروپا جلوگيری کنند.