سخنی با اعضا و فعالان "سازمان اکثریت"
اخبار روز:
رفقا! کنگره شما در شرایطی برگزار می شود که اوضاع جامعه با گذشته تفاوت چشمگیری کرده است. جنبش ضداستبدادی مردم ایران دو سال است که از هر فرصتی استفاده می کند تا علیه مجموعه بی حقوقی ها، بی قانونی ها و آزادی کشی ها، صدای دادخواهی خود را به گوش جهانیان برساند. وضعیت اقشار و لایه های مختلف مردم، کارگران، زنان، دانشجویان، روشنفکران، کارمندان و مزدبگیران، خانواده زندانیان، اقوام و ملیت ها نسبت به قبل تغییر کرده است. امروز، در حالی که سرکوب بیداد می کند، ایستادگی در برابر استبداد چشم ها را خیره کرده و دل ها را به تحسین واداشته است. ترس مردم از حکومت، به مقیاس زیادی فرو ریخته است. روحیه فعالان سیاسی و اجتماعی در داخل کشور، برای تلاش و مبارزه، افزایش یافته است. رشد تکنولوژی و گسترش امکانات فنی برای ارتباط، به عنوان عامل مثبتی، در خدمت گسترش مبارزه، در آمده است. افزون بر این، شرایط جهانی به سود اپوزیسیون و تضعیف رژیم عمل می کند. مبارزه ضد استبدادی، منطقه ما را درنوردیده و نسیم آن به کشور ما هم رسیده است. در چنین شرایطی نیروی چپ پراکنده، غیرسازمانیافته و بحرانی است. اغتشاش در نگرش سیاسی، نداشتن چشم اندازی امیدوار کننده و اختلاف در روش های راهبردی، از دیگر ضعف های ماست. همچنین، میراث به جا مانده از شکست ها و اختلافات گذشته و تاثیر آن ها بر روابط میان افراد و احزاب و تشکل ها، همگی قدرت اثرگذاری و نقش آفرینی را از چپ به عنوان نیروی پشتیبان عدالت و مدافع آزادی، ستانده است. این وضعیت ما را بر آن می دارد که بیش از هر زمان دیگر تلاش کنیم تا به یاری یکدیگر، بر مجموعه مشکلات چیره شده، متحد و قدرتمند در مبارزه حضور پیدا کنیم. اما چپ آن گاه می تواند در این مسیر براند که عزم و اراده به اتحاد و وحدت جزم کند و این ممکن نیست، مگر آنکه برای حرکت، نقطه اتکای خود را بر اشتراکات، بگذارد. بزرگ نمائی اختلافات، به کار انشعاب و جدائی می آید. خطاست که با برجسته کردن اختلافات و با قرار دادن شرط و شروط های غیرضرور، از رفتن به پای وحدت خودداری کنیم. ما انتظار داریم کنگره سازمان اکثریت به سهم خود، برای برداشتن موانع فرا روی، چاره اندیشی نماید و به شورای مرکزی منتخب خود اختیار دهد تا در کوتاه ترین زمان ممکن، امر وحدت را همراه و دست در دست دو جریان دیگر و فعالانی که خارج از این سه تشکل مبارزه می کنند، به سرانجامی برساند.
در رابطه با وحدت، اخیرا مطلبی با عنوان "در دفاع از سوسیالیسم، پرچم اتحاد را امروز برافروزیم، فردا خیلی دیر است." با امضای جمعی از "هواداران سازمان فدائیان خلق ایران-اکثریت (داخل کشور)" نوشته شده است که در پایان آن، قطعنامه مانندی نیز پیشنهاد شده است تا در کنگره دوازدهم سازمان اکثریت به رای گذاشته شود. از آنجا که موضوع وحدت چپ برای ما بسیار با اهمیت است، اظهارنظر پیرامون این پیشنهاد را بر عهده خود دانستیم. پیش از هر چیز لازم است که تصریح کنیم که با احساس وحدت طلبانه این همرزمان گرامی همراهیم و بدان ارج فراوان می نهیم.
این رفقا به درستی در تیتر مطلب خود نوشته اند که پرچم اتحاد را برای امروز برافرورزیم، فردا خیلی دیر است. پس عامل زمان در این پروژه، بسیار برجسته است. از اینرو پیروزی یا شکست آن را باید در درجه نخست با این عامل سنجید. می دانیم که در طرح وحدتی که تاکنون پیش رفته، قرار بر این بوده است که سه جریان به همراه فعالان مستقل از سازمان های سه گانه، پروسه وحدت را آغاز و به نتیجه برسانند. این طرح در کنگره یازدهم سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و نشست عمومی شورای موقت سوسیالیست های چپ ایران و کنگره های هشتم و نهم سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، تصویب شده است. متاسفانه پیشرفت این پروژه به دلایلی بسیار کند بوده است، بطوری که هنوز با بسیاری از فعالان و دوستانی که خارج این سه جریان هستند ولی از نظر ما "صاحبخانه اند"، حتی وارد گفتگو نشده ایم. اما خوشبختانه در این اواخر، تفاهم ها افزایش یافته و پیشرفت کارها تا حدی تسریع شده است. اهمیت دارد به این حرکت شتاب داده شود. جایگزین کردن طرح وحدت کنونی، که چارچوب آن به تصویب سه جریان رسیده است، با هر طرح جدیدی- حتی اگر به طور کلی ایده آل هم باشد- به جای سرعت بخشیدن به امر وحدت، آن را کند می کند. ما حداقل چهار سال است که برای این طرح، مشغول سر و کله زدن با یکدیگریم. توجه داشته باشیم که سرنوشت وحدت فقط توسط یک جریان رقم زده نمی شود، تمامی جریانات و عناصر سازنده وحدت، به سهم خود، نقش آفرینند. در پیروزی و یا شکست یک پروژه، نیروها هر کدام سهم خود را دارند. اگر زمان در به ثمر رسیدن پروژه ما اهمیت دارد، باید هر ایده و پیشنهادی متناسب با این عامل سنجیده شود. امروز ارائه طرحی جدید مستلزم گشودن بحث و نیازمند زمان برای به بار نشستن آن است. فرض کنید کنگره "سازمان اکثریت" هم به طور کامل طرح وحدت دو جانبه رفقا را بپذیرد. تازه پروسه وحدت مطابق این طرح از اول باید آغاز شود. بحث روی آن در دستور دیگر جریانات، از جمله در دستور سازمان ما قرار گیرد. حداقل آنچه که به ما مربوط است یکسال و نیم دیگر کنگره خواهیم داشت. اگر هم پیشنهاد رفقا در کنگره آتی ما پذیرفته شود، تا این مدت، اجرای طرح به عقب خواهد افتاد. اگر هم پذیرفته نشود، که با شناختی که ما از نظرات رفقای سازمان خود داریم، پذیرفته نخواهد شد، در بهترین حالت طرحی ارائه شده که نه امروز عملی است و نه فردا قابل اجراست. بنابراین در اولین گام طرح پیشنهادی رفقا، که وحدت دوجانبه را برای امروز می خواهد، در هدفش ناکام می ماند.
دومین نکته قابل تاکید این است که اکثریت بالائی از اعضای سازمان اتحاد فدائیان، از زوایای مختلف، با وحدت دو جانبه به عنوان یک پروژه مشخص، موافق نیستند. ما خود از مدافعان وحدت بوده ایم. سال هاست که از کندی پیشرفت کار گله می کنیم. فردا که جای خود را دارد، امروز را هم برای وحدت دیر می دانیم. اگر طرح این رفقا، اعضای سازمان ما را مد نظر دارد، که دارد، نمی تواند نظر ما در آن منظور نشود. امروز در آغاز راه قرار نداریم و تازه گام در این راه نگذاشته ایم که طرح جدید و نقشه راه پیشنهاد کنیم. سال هاست که وحدت را در دستور داریم. حاصل کار ما چپ های وحدت گریز و سخت گیر، این بوده است که در این نقطه قرار داریم، که عموما از آن رضایت نداریم. اراده گرایانه نمی توانیم کندی سال های سالمان را یکروزه، جبران کنیم. اگر می خواهیم راهی باز و گرهی از کار گشوده شود، نیازمندیم به نظر و روانشناسی همراهانمان بی توجه نباشیم. بکوشیم آستین ها را برای برطرف کردن نواقص طرحی که چهار سال است در دستور قرار دارد، بالا بزنیم.
نکته سومی که در پروژه وحدت توجه بدان اهمیت دارد، پذیرش نگاهی تازه به امر وحدت است. امروز یاران و فعالان سیاسی که به شکل مستقل از سازمان ها، مبارزه می کنند هم به لحاظ تعداد و هم از نظر کیفیت از بسیاری جریانات سیاسی قوی ترند. اساسا فراخواندن این دوستان به پیوستن به ما، نه اصولی است و نه عملی. اهمیت دارد این رفقا از همان ابتدای پروسه وحدت حضور داشته و نقش ایفا نمایند. وحدت با حضور آنان از همان شروع کار معنا می یابد و نیرومند می شود. افزون بر این، رفقا در نوشته خود پیشنهاد کرده اند که کنگره "در صورت تمایل رفقای ”شورای موقت سوسیالیستها“ از پذیرش دسته جمعی آنها، در تشکیلات حاصل از وحدت فدائیان خلق استقبال" کند. رفقای عزیز! این چه نگاهی است که به دیگر جریانات جنبش چپ دارید؟ "سازمان اکثریت" سالهاست که از این نگاه فاصله گرفته است. این نوع نگاه خود محورانه اختصاص به احزابی داشته است، که شکست خورده اند. امروز احزاب و جریانات، که جای خود را دارد، حتی افراد هم، این نگاه را نمی پذیرند. این شیوه برخورد خود خواهانه و از بالاست. نگاهی است، خود حقیقت پندارانه و ناآشنا با روانشناسی فعالان سیاسی. امروز در نتیجه مجموعه ای از عوامل، از جمله ناتوانی ها و اشتباهات ما، متاسفانه هر فردی وزنی بیش از حد منطقی برای خود قائل می شود. این ذهنیت غلط را ضعف جریانات سیاسی و پراکندگی ما احزاب چپ، تقویت کرده است و به شکل گیری و دوام آن یاری رسانده است. باید بکوشیم افراد و فعالان سیاسی به اندازه وزنشان به دیده آیند و از دو قطب افراط و تفریط دوری گزینند. آنچه که به ما جریانات مربوط می شود این است که نباید حقیقت را در انحصار خود بپنداریم. حقیقت، در کف همه ماست.
نکته دیگر این است که در این پیشنهاد، پروژه وحدت کنونی، در برابر اتحاد چپ نسیه، فدا شده است. ما وحدتی در دستور داریم که اهمیت دارد آن را شتاب دهیم. رفقا این پروژه را کنار گذاشته و طرح جدیدی رو کرده اند. طرحی که حداقل سازمان اتحاد فدائیان خلق خود را در آن چارچوب نمی بیند. در طرح رفقا، پروژه ما سه جریان، کنار گذاشته شده است تا با وحدت دو جانبه ای، که امکان عملی شدن ندارد، پایه اتحادچپ فرضی، محکم شود. فرض کنیم این وحدت دو جانبه مورد نظرتان، شکل گیرد. امروز جریانات مورد نظر شما برای تشکیل اتحاد چپ کدام ها هستند؟ شورای موقت سوسیالیست های چپ را که قرار است عضوگیری کنیم!! راه کارگر مورد نظر شماست؟ این جریان که فعلا دو شقه شده است و هیچکدام از آنها تمایلی ندارند در اتحاد چپ مورد نظر شما، حضور داشته باشند. این رفقا رابطه خود را با سازمان ما، قطع کرده اند. می دانید بهانه آن چیست؟ نزدیکی ما با "سازمان اکثریت"! از سایر جریانات، سازمان اقلیت مورد نظر شماست یا حزب کمونیست و یا حزب توده؟ کدامیک؟ بر اساس کدام ارتباط و کدام شناخت، شما چنین پیشنهادی داده اید؟ برخی از این جریانات اگر وحدت سه جریان به اضافه فعالان مستقلی که در این چارچوب قرار دارند، شکل گیرد، آن زمان، امکان نزدیکی خواهند داشت. در غیر این صورت حداقل امروز، شکل گیری اتحادی از چپ ذهنی و غیر واقعی است.
به عنوان آخرین نکته لازم است بگوئیم به رغم تلاشی که برای وحدت دارید، با وجودیکه زمان را تنگ و فردا را دیر می دانید، اما به نظر میرسد طرح پیشنهادی شما پرچم کسانی شود که اعتقادی به وحدت ندارند. نگرانی ما این است که رفقائی که نه دل در گرو وحدت دو جانبه دارند و نه وحدت وسیع تر با این جریانات مشخص را می پذیرند، طرح شما را پرچم خود کنند. طرح پیشنهادی شما یاران عزیز، فقط مخالفان را در درون شاد نمی کند. در بیرون از "سازمان اکثریت" نیز، طرح شما پرچم مخالفان وحدت خواهد شد تا جرقه های امیدی که برای پایان دادن به پراکندگی در بخشی از چپ در دل ها جوانه زده است، به خاموشی گراید. علت آن این است که هم در سازمان اکثریت و هم در بیرون این سازمان، امروز مخالفت با وحدت چون گذشته ساده نیست. در سازمان اکثریت مخالفت با وحدت دوجانبه، بردی ندارد و در بیرون از سازمان شما، مخالفت با وحدت وسیع تر، جذبه ای ایجاد نمی کند. طرح شما مخالفان وحدت را در دو سو برای شکل نگرفتن وحدت، فعال می کند.
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱٣۹۰ برابر ۱۴ آوریل ۲۰۱۱
در انکارناپذیریِ فرگشت
پرسشهایی پیرامون فرگشت – بخش دهم
Michael Le Page (مایکل لهپیج)
برگردان:
احسان سنایی
مثلاً تکسلولیها، پیش از چندسلولیها ظهور یافتند. ماهیانِ بیآرواره هم پیش از آبزیانِ آروارهدار آمدند و آبزیانِ شُشدار؛ مقدّم بر دوزیستان بودهاند. دوزیستان، خود اسبق ِ بر خزندگان بودهاند و خزندهها هم بهنوعی، پیش از پستانداران و پرندهها ظاهر شده؛ و بوزینهها هم پیش از آدمی بودهاند. هرآنچه برای نقض نظریهی فرگشت نیاز است؛ ارائهی یک یا دو استثناء در این روندِ مسلّم تاریخیست.
شکی نیست اگر فسیل اجداد دوزیستانِ امروزی، قدیمیتر از اجداد ماهیان میبود؛ این نشان میداد که دوزیستان، از ماهی فرگشت نیافتهاند. چنین استثنائی که بتواند این گفته را ثابت کند هرگز تاکنون پیدا نشده است. البته دعاویِ انگشتشماری در اینباره ارائه گردیده؛ ولی غالبِ مخالفین ِ فرگشت هم حتی به بیاساسی ِ این گفتهها معترف شدهاند.
خرگوش ِ پَرداری هم اگر پیدا شود، فرگشت نقض خواهد شد. حیواناتی مثل جوجهتیغی هم البته وجود دارند که مجهز به اجزایی مختلط از طیف اندام پستانداران و خزندگان هستند؛ و فسیلهایی هم پیدا شده که نشان از وجود موجوداتی بینابین ِ یک پرنده و خزنده میدهند (همانند آرکئوپتریکس دنداندار – ر.ک. «قدیمیترین دایناسور پردار تاریخ، کشف شد»). اما هیچ حیوانی مجهز به اندامی مرکب از سلسلهی پرندگان و پستانداران، وجود ندارد. این، درست همان چیزیست که در صورت فرگشتیافتن ِ پرندگان و پستانداران از دو طیف مستقل از خزندگان، رخ میداد. هیچ دلیلی داعی بر اینکه یک وجود متشخص ٍ خارجی چنین خصائصی را در همآمیزد و مثلاً پستانداران پَردار؛ یا ریههای کارآمدِ مشابه با پرندگان و شترمرغ خزپوش و پستانداری را تولید کند، وجود ندارد.
از این گذشته، اگر تمامی ِ موجودات از برای بازی در نقش ِ از پیشتعیینشدهای بهوجود آمده بودند؛ آنگاه آنها دیگر قادر به فرگشت یافتن نمیبودند. حالآنکه بررسیهای متعددی نشان از فرگشت همگی ِ موجودات و سازگاریپذیریشان در قبال تغییر اوضاع ِ محیطی دادهاند؛ البته مشروط براینکه چنین تغییراتی آنقدرها مخرب و ناگهانی (همانند سقوط مرگبار یک شهابسنگ) ظاهر نشوند. جفتگیریِ گیاهان و جانوران، یا گزینش مصنوعی؛ گسترهای وسیع از موجودات، از قبیل تبدیل ِ برخی گرگها به «شیهواهوا»ها (chihuahuas - کوچکترین نژاد سگ) و «گریت دین» (Great Dane – از انواع سگهای درشتاندام نگهبان) را طی تنها چندینهزار سال ایجاد کرده است. پژوهشگران، در آزمایشگاه موفق به تولید باکتریها، گیاهان و حیواناتی با هر ویژگی ِ تازهای شدهاند. آنها حتی گونههای کاملاً نوین ِ حیاتی تولید کردهاند!
در حیات وحش هم موارد بیشماری از فرگشتِ فعال، بهچشم میخورد. ویروسها و باکتریهای متعددی در بازهی عمر تنها یک انسان دچار دگرگونی میشوند؛ از ویروس HIV گرفته که با طبیعتِ آدمی سازگاری یافته تا ویروس H5N1 (آنفلوآنزای مرغی). چندینگونه ماهی، بهلطف گزینش ِ تحمیلی ِ ناشی از صید آبزیان بزرگتر، در حال کوچکتر شدناند. علفهای هرزی نظیر Crepis sancta؛ بهدنبال تغییر بذرشان، در حال سازگاری با محیط شهریاند.
اگر زمین بسیار جوان بود هم این، مشکلی برای نظریهی فرگشت محسوب میشد؛ چراکه فرگشت از مسیر انتخاب طبیعی، مستلزم اجرا در بازههای وسیع زمانی؛ یا «زمان ژرف» (Deep time)، بهتعبیر داروین، میباشد. برخی در سدهی نوزدهم، بهدنبال ادعای فیزیکدان انگلیسی؛ «لرد کلوین» مبنی براینکه عمر زمین تنها ۳۰ هزار سال است، بر این شدند که نظریهی فرگشت اساساً نادرست است. برآورد کلوین، بارها کمتر از برآورد ۳۰۰ میلیونسالهی داروین بود که بر اساس ِ زمان کافی برای وقوع فرسایش؛ در منطقهی سنگلاخیای موسوم به Weald در انگلستان صورت پذیرفته بود. هرچند هر دو در برآوردشان اشتباه کردند؛ اما چندین مدرک از قبیل ایزوتوپهای عنصر سرب، امروزه نشان از این دادهاند که زمین، از برآورد داروین هم حتی بارها پیرتر است: در حدود چهار میلیارد سال!
داروین همچنین مدعی بود که تمامی ِ موجوداتِ زنده، از جد مشترکی پدید آمدهاند. این گفته که اساساً برپایهی بررسیهای کالبدشناختی ِ داروین استوار بود؛ امروزه توسط ترتیبگذاریِ ژنتیکی به اثبات رسیده است. تمامی ِ حیاتِ موجود بر روی زمین، اساساً از آبشخور مشترکی سیراب میشوند: جانداران، دادههای حیاتی را با رمزهای مشابهی ذخیره و تفسیر میکنند و تنها اختلافات انگشتشماری را در ارگانیسمهای آغازی میتوان مشاهده کرد. بخشهای هنگفتی از این دادهها مشابهاند و تنها مابین جاندارانی که علیالظاهر اختلافات چشمگیری میان خود دارند، تفاوت میکنند. مثلاً برخی ژنهای کلیدیِ مربوط به رشد در مگس را میتوان با ژنهای مشابه یک موش عوض کرد و هیچ تغییر ظاهریای را هم در این دو جاندار مشاهده نکرد.
حیات، پیرو طرحی منسجم است؛ هرچند حتی جاندارانی که شبیه همدیگرند هم اختلافات درونی ِ فراوانی را به نمایش میگذارند؛ درست مثل نمایشگرهای LCD، که کارکرد کاملاً متفاوتی با نمایشگرهای پلاسما دارند. طراحان انسانی، امروزه گسترهای متنوع از جانداران جدید را طرح زدهاند که زیربنای مولکولیشان کاملاً از جانداران موجود در طبیعت متفاوت است. برخی مدعیاند که برای یک «طراح»، راحتتر است تا کلیهی دگرگونیهای موجود در گونههای حیات وحش را بر اساس زمینهای مشترک و یکسان پدید آورَد؛ اما آیا این ادعا را تنها نمیتوان به «طراح»ی با منابع اولیه یا پیشفرضهای محدود نسبت داد؟ یک طراح مقتدر بایستی بتواند تمامی ِ گونهها را منحصربفرد و مستقل از هم ایجاد کند.
منبع: NewScientist
در همین زمینه:
۹ – بقای سازگارترین گونه، دقیقاً به چه معناست؟
۸- همهچیز به داروین ختم میشود؟
۷- فرگشت اساساً تصادفیست؟
۶- فرگشت آیا تا ابد به پیش خواهد رفت؟
۵- فرگشت، خودکشی هم میکند
۴ – آیا فرگشت، صرفاً گونههایی که بیشترین تطابق با محیط را دارند ایجاد میکند؟
۳- آیا انتخاب طبیعی، موجب رشد پیچیدگی میشود؟
۲- آیا انتخاب طبیعی، تنها مسیر پیش روی فرگشت است؟
۱- آیا همهچیز، همان سازگاریست؟
توضیح تصویر:
یک انسانشناس، در حال کار بر روی مدلی از جمجمهی یک استرالوپیتکوس / عکس از Karen Huntt
افزایش تعداد طوفانهای شن در منطقه، مقامات ایرانی را نگران کرده است. طی دو روز اخیر، نیمی از سرزمین ایران در گرد و غبار فرو رفته و فعالیت و زندگی روزمره را در چند شهر فلج کرده بود. ظاهراً بیابانی شدن نیمۀ جنوبی کشور عراق دلیل اصلی این پدیده است. مسئولان ایرانی میگویند که این کشور هیچوقت در گذشته شاهد چنین گرد و غباری نبوده است.
گرد و غبار شدید در تقریباً تمامی مناطق غرب ایران و بخشی از جنوب و مرکز کشور، باعث شد که مدارس چند شهر روزهای چهارشنبه و پنجشنبه بسته بمانند.
به نوشتۀ خبرگزاری ایلنا، پرويز رضازاده، مدير كل پيش بيني و هشدارسريع سازمان هواشناسي كشور گفت: "گرد و خاك غليظ در استان هاي خوزستان و ايلام طي روز چهارشنبه همچنان باقي مي ماند و بتدريج غرب خليج فارس و استان هاي بوشهر، چهارمحال و بختياري ، كهگيلويه و بويراحمد و فارس را نيز دربرمي گيرد. اين شرايط طي روز پنج شنبه نيز دراين استان ها حاكم است و از اواخر وقت اين روز از غلظت آن كاسته مي شود".
این خبرگزاری میافزاید "در روزهاي چهارشنبه و پنج شنبه در استان هاي آذربايجان غربي، آذربايجان شرقي، كردستان، همدان، قم، مركزي، كرمانشاه، لرستان، البرز، قزوين، تهران، سمنان، اردبيل، گيلان، مازندران، اصفهان، خراسان رضوي و خراسان شمالي، گردوخاك پيش بيني مي شود"...
این خبرگزاری میافزاید "در روزهاي چهارشنبه و پنج شنبه در استان هاي آذربايجان غربي، آذربايجان شرقي، كردستان، همدان، قم، مركزي، كرمانشاه، لرستان، البرز، قزوين، تهران، سمنان، اردبيل، گيلان، مازندران، اصفهان، خراسان رضوي و خراسان شمالي، گردوخاك پيش بيني مي شود"...
همچنین مسئول محیط زیستت استان خوزستان گفت: "طوفان شنی که از طرف غرب به کشور رسیده، بیسابقه است. ایران تاکنون شاهد چنین طوفانی نبوده"... در این استان مقدار گرد و غبار هوا، هفتاد برابر حالت عادی اعلام شده است.
در استان ایلام نیز ۱۲۳ نفر در اثر بدی هوا و شدت گرد و غبار، بستری شدند.
خبرگزاری فرانسه مینویسد که در برخی شهرهای غرب ایران، حداکثرشعاع دید، به پنجاه متر محدود شده است. حتی استان آذربایجان که معمولاً شاهد این نوع طوفانها نیست، طی دو روز اخیر با این پدیدۀ جوی مواجه شد.
در استان ایلام نیز ۱۲۳ نفر در اثر بدی هوا و شدت گرد و غبار، بستری شدند.
خبرگزاری فرانسه مینویسد که در برخی شهرهای غرب ایران، حداکثرشعاع دید، به پنجاه متر محدود شده است. حتی استان آذربایجان که معمولاً شاهد این نوع طوفانها نیست، طی دو روز اخیر با این پدیدۀ جوی مواجه شد.
رئيس پليس راهنمايي و رانندگي استان ايلام نیز به خبرگزاری فارس گفت: "با توجه به گرد و غبار غليظ در سطح استان و نبود ديد افقي كافي از تمام رانندگان وسايط نقليه ميخواهيم چنانچه سفر آنها ضرورت ندارد از تردد در سطح خيابانها و محورهاي مواصلاتي خودداري كنند".
یکی از مسئولان ادارۀ محیط زیست استان لرستان به خبرگزاری فارس گفت: "ميزان ذرات معلق در آسمان استان لرستان، يكهزار و 270 ميكروگرم بر مترمكعب بوده، اين در حالي است كه حد مجاز و استاندارد آن 150 ميكروگرم بر مترمكعب است".
یکی از مسئولان ادارۀ محیط زیست استان لرستان به خبرگزاری فارس گفت: "ميزان ذرات معلق در آسمان استان لرستان، يكهزار و 270 ميكروگرم بر مترمكعب بوده، اين در حالي است كه حد مجاز و استاندارد آن 150 ميكروگرم بر مترمكعب است".
معمولاً در فصل بهار، در فلات ایران بادهای شدید میوزد. اما طوفانهای شن که معمولاً از غرب وارد کشور میشود، در سالهای اخیر شدت گرفته است. یکی از مسئولان محیط زیست تهران میگوید: "نود درصد بادهای شن از کشورهای همسایۀ غربی به ایران میرسد".
یکی از دلایل اصلی این پدیدۀ نوظهور، خشک و بیابانی شدن نیمۀ جنوبی کشور عراق ذکر میشود. بیست و پنج سال جنگ، مهاجرت جمعیت و همچنین ساخت چند سد بر رودهای دجله و فرات و در نتیجه کم شدن آب این دورودخانه در سرزمینهای جنوب عراق، دلایل بیابانی شدن مناطق جنوبی این کشور است.
یکی از دلایل اصلی این پدیدۀ نوظهور، خشک و بیابانی شدن نیمۀ جنوبی کشور عراق ذکر میشود. بیست و پنج سال جنگ، مهاجرت جمعیت و همچنین ساخت چند سد بر رودهای دجله و فرات و در نتیجه کم شدن آب این دورودخانه در سرزمینهای جنوب عراق، دلایل بیابانی شدن مناطق جنوبی این کشور است.
نشست ظهرپنجشنبه 14 آوریل وزرای خارجه پیمان ناتو که در برلن برگزار شد، گرچه بر سر ضرورت فوری تشدید حملات هوائی به لیبی ، آنگونه که فرانسه و انگلستان مایل بودند، به توافق نرسید ، اما همه شرکت کنندگان با امضای بیانیه مشترکی خواهان برکناری فوری معمر قذافی شدند.
دبیر کل سازمان ناتو، آندرس فوگ راسموسن ، با استناد به مواضع اتخاذ شده در همایش دوحه، ابراز خشنودی کرد که همه شرکت کنندگان اجلاس ناتو نیز بر سر برکناری قذافی توافق داشتند و آنرا اعلام کردند.
این توافق سیاسی البته تفاوت دیدگاه اعضای ناتو را پنهان نکرد. برخی ازکشورها با حضور نظامی موافق نیستند و برخی دیگر ازبکارگیری حملات تعرضی اجتناب می کنند. درمجموع از بیست و هشت کشورعضو ناتو ، تنها شش کشور درحملات هوائی علیه مواضع نظامی دولت قذافی شرکت می کنند. پنتاگون نیز دیروزاعلام کرد که هراز چند گاهی به این شش کشور می پیوندد.هیلاری کلینتون تاکید کرد که کشورش با قاطعیت از عملیات ناتو در لیبی تا سرنگونی قذافی حمایت می کند. با این حال مقامات نظامی ناتو هنوز هم به کمبود لااقل ده هواپیمای جنگی در عملیات لیبی اشاره می کنند.
امروز وزیر خارجه فرانسه الن ژوپه توضیح داد که اختلافات در میان کشور های ناتو بیشتر درباره " وسائل " دخالت در بحران است. ولی همه ما در این مورد هم عقیده ایم که لیبی راه حل نظامی ندارد و باید به طرق سیاسی توسل جست.
دبیر کل ناتو امروز بار دیگر تاکید کرد که سازمان ناتو تا هر زمان که لازم باشد از مردم لیبی دفاع خواهد کرد. او توضیح داد که ناتو تا کنون دو هزار ماموریت در لیبی انجام داده است.
دبیر کل سازمان ناتو، آندرس فوگ راسموسن ، با استناد به مواضع اتخاذ شده در همایش دوحه، ابراز خشنودی کرد که همه شرکت کنندگان اجلاس ناتو نیز بر سر برکناری قذافی توافق داشتند و آنرا اعلام کردند.
این توافق سیاسی البته تفاوت دیدگاه اعضای ناتو را پنهان نکرد. برخی ازکشورها با حضور نظامی موافق نیستند و برخی دیگر ازبکارگیری حملات تعرضی اجتناب می کنند. درمجموع از بیست و هشت کشورعضو ناتو ، تنها شش کشور درحملات هوائی علیه مواضع نظامی دولت قذافی شرکت می کنند. پنتاگون نیز دیروزاعلام کرد که هراز چند گاهی به این شش کشور می پیوندد.هیلاری کلینتون تاکید کرد که کشورش با قاطعیت از عملیات ناتو در لیبی تا سرنگونی قذافی حمایت می کند. با این حال مقامات نظامی ناتو هنوز هم به کمبود لااقل ده هواپیمای جنگی در عملیات لیبی اشاره می کنند.
امروز وزیر خارجه فرانسه الن ژوپه توضیح داد که اختلافات در میان کشور های ناتو بیشتر درباره " وسائل " دخالت در بحران است. ولی همه ما در این مورد هم عقیده ایم که لیبی راه حل نظامی ندارد و باید به طرق سیاسی توسل جست.
دبیر کل ناتو امروز بار دیگر تاکید کرد که سازمان ناتو تا هر زمان که لازم باشد از مردم لیبی دفاع خواهد کرد. او توضیح داد که ناتو تا کنون دو هزار ماموریت در لیبی انجام داده است.
حدادعادل: هیاهو برسر ماجرای ندا آقا سلطان شرمآور بود
حدادعادل مجددا مرگ ندا آقا سلطان را مشکوک خواند و گفت مشخص نبود این افراد چگونه، توسط چه کسی، و درکجا کشته شدند و چه کسانی از وی تصویربرداری کرده بودند و هیاهو در داخل و خارج از کشور برسر ماجرای آقا سلطان، «شرمآور» بود.
حدادعادل مجددا مرگ ندا آقا سلطان را مشکوک خواند و گفت مشخص نبود این افراد چگونه، توسط چه کسی، و درکجا کشته شدند و چه کسانی از وی تصویربرداری کرده بودند.
به گزارش مهر غلامعلی حداد عادل ظهر پنجشنبه در شهرستان آمل با توصیف دوباره اعتراضهای مردم در سال ۸۸ به «فتنه» گفت که هیاهو در داخل و خارج از کشور برسر ماجرای ندا آقا سلطان، «شرمآور» بود.
وی با اشاره به سکوت معترضان ایران در مقابل «جنایات بحرین و یمن و دیگر کشورهای منطقه» اضافه کرد: با وجود آنکه اکنون درکشورهای منطقه هر روز کشتارهای زیادی علیه مسلمان میشود آن وقت همین فتنه گران سکوت میکنند.
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی بر مقدم شمردن دوست و دشمن شناسی همه آحاد ملت در موقعیت حساس و تعیین کننده کشورمان در تحولات خاورمیانه و جهان تاکید کرد.
حداد عادل دربخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینکه «پس از گذشت ۳۲ سال ملت ایران هر روز شاهد پیشرفت های زیادی در همه بخش ها است» گفت: «تحریم های پوچ استکبار، علیه این ملت کارساز نیست.»
آقای حداد عادل در پایان سخنانش گفت که «مردم همیشه دنباله رو مقام معظم رهبری هستند.»
قبضهای گاز در داخل ضریح مرقد «امام» خمینی!
برخی گزارشهای تایید نشده از تهران حاکی است در جدید ترین شیوه اعتراضی، برخی از شهروندان تهرانی برگههای قبض گاز خود را به نشانه اعتراض به داخل ضریح آرامگاه آیت الله خمینی در بهشت زهرا تهران انداختهاند که میتواند در پاسخ به ادعای ۳۲ سال پیش او که میگفت آب و برق را مجانی میکند باشد.
علی رغم گذشت دو هفته از ماجرای افزایش قبض گاز مصرفی در ایران و صدور قبضهای عجیب و غریب برای خانوارها به ویژه مجتمعهای آپارتمانی که به گفته مردم ارقام میلیونی آن سربه فلک کشیده است و اعتراضات مختلف مردم و برخی مسئولین و نمایندگان مجلس به نظر میرسد، مسوولان «شرکت ملی گاز ایران» هنوز پاسخی به شکایات مردمی در استانهای مختلف کشور ندادهاند.از سوی دیگر بسیاری از مشترکین گاز مصرفی نیز کماکان از پرداخت قبوض گاز خود امتناع میکنند و با تجمع در شرکت گاز منطقه خود به طرح شکایات میپردازند و در انتظار تصمیم مسئولان دولتی در این زمینه هستند.
اما برخی گزارشهای شهروندی از تهران حاکی است در جدید ترین شیوه اعتراضی، برخی از شهروندان تهرانی برگههای قبض گاز خود را به نشانه اعتراض به داخل ضریح آرامگاه آیت الله خمینی در بهشت زهرا تهران انداختهاند.
شاید انگیزه ی این شیوه از اعتراض شهروندان به افزایش بی رویه هزینه گاز،برق،آب و تلفن کنایه ای است به وعده های بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در سالهای ابتدایی انقلاب سال ۵۷ مبنی بر مجانی کردن آب و برق و اتوبوس.
وعدههایی که همچون بسیاری دیگر با گذشت بیش از ۳۲ سال از عمر جمهوری اسلامی هرگز تحقق پیدا نکرد.
آیت الله خمینی در آن ایام در سخنانی با اشاره به خدماتی که در حکومت آینده ایران به مردم ارائه خواهد شد اعلام کرده بود: «آب و برق را مجانی میکنیم، اتوبوس را مجانی میکنیم، یکی از اموری که باید بشود، همین معناست که خواهد شد،این دارایی از غنائم اسلام است و مال ملت است و مستضعفین، و من امر کردهام که به مستضعفین بدهند و خواهند داد و پس از این هم تخفیف های دیگر در امور خواهد حاصل شد، لکن یک قدری باید تأمل کنیم، به این نغمه های باطل گوش نکنیم...»
هنوز هیچ منبع رسمیای این خبر را تایید نکرده است.
باراک اوباما که نه روز قبل رسماً اعلام کرد که در دور آینده نیز نامزد ریاست جمهوری خواهد بود، دیشب، چهارشنبه، برنامههای اقتصادی خود را بیشتر توضیح داد. هدف اصلی وی صرفهجویی و بخصوص مبارزه با کسری بودجۀ عظیم کشور است که به حدود چهار هزار میلیارد دلار رسیده است.
روز چهارشنبه، باراک اوباما اهداف اقتصادی خود را شرح داد و گفت قصد دارد علاوه بر حمایت از طبقۀ متوسط، تعهدات خود را در قبال افراد سالخورده و همچنین در قبال سرمایهگذاری برای آیندۀ کشور، به انجام رساند.
اما شاید مهمترین نکته در سخنان اوباما، لزوم صرفهجویی بود. او توضیح داد که قصد دارد کسری چهارهزار میلیارد دلاری بودجۀ کشور را که طی دوازده سال انباشته شده، به هر قیمت کاهش دهد.
اوباما گفت که برای صرفهجویی و قطع هزینههای اضافی، به جای "شمشیر" از "چاقوی جراحی" استفاده خواهد کرد.
در عین حال او تأکید کرد که مبارزه با کسری بودجه نباید هیچ حوزهای را نادیده بگیرد و حتی برنامههای بیمههای درمانی دولتی و یا هزینههای نظامی هم مشمول صرفهجویی خواهد شد.
اما شاید مهمترین نکته در سخنان اوباما، لزوم صرفهجویی بود. او توضیح داد که قصد دارد کسری چهارهزار میلیارد دلاری بودجۀ کشور را که طی دوازده سال انباشته شده، به هر قیمت کاهش دهد.
اوباما گفت که برای صرفهجویی و قطع هزینههای اضافی، به جای "شمشیر" از "چاقوی جراحی" استفاده خواهد کرد.
در عین حال او تأکید کرد که مبارزه با کسری بودجه نباید هیچ حوزهای را نادیده بگیرد و حتی برنامههای بیمههای درمانی دولتی و یا هزینههای نظامی هم مشمول صرفهجویی خواهد شد.
در مقابل، باراک اوباما پیشنهادهای جمهوریخواهان در مورد بودجۀ سال ۲۰۱۲ را مورد انتقاد قرار داد و گفت این پیشنهادها، بر نگرشی بدبینانه استوار است.
کسری بودجۀ آمریکا برای سال جاری به حدود ۱۶۰۰ میلیارد دلار خواهد رسید.
تلاش سنگین برای خروج از بحران اقتصادی دو سال پیش و البته جنگ افغانستان و عراق، باعث شده که آمریکا در حال حاضر نزدیک به ۱۴هزار میلیارد دلاربدهی داشته باشد.
تلاش سنگین برای خروج از بحران اقتصادی دو سال پیش و البته جنگ افغانستان و عراق، باعث شده که آمریکا در حال حاضر نزدیک به ۱۴هزار میلیارد دلاربدهی داشته باشد.
اوباما طرحهای اقتصادی خود را در شرایطی ارائه میکند که فعالیت برای انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری عملاً در آمریکا آغاز شده است. وی نیز نه روز قبل رسماً اعلام کرد که برای دور آینده نامزد خواهد بود.
محمد تقی مصباح یزدی؛ یکی از روحانیون بلندپایه طرفدار دولت ایران گفت که "نفوذ غیر خودی ها در میان خودی ها"، شدیدترین خطری است که اسلام تاکنون با آن مواجه بوده است.
این عضو مجلس خبرگان رهبری از تشکیلاتی "فراماسونری" خبر داد که در حال تشکیل شدن است و با شعار قرآن و اسلام پیش می آید.آقای مصباح یزدی گفت: "چگونه کسی که در عمرش با عالمی ارتباط نداشته و علاوه بر آن هر روز ضربه ای به اسلام می زند می تواند برای اسلام مفید باشد و برخی به آن دل ببندند."
به نظر می رسد که منظور آقای مصباح یزدی، اسفندیار رحیم مشائی، رئیس دفتر محمود احمدی نژاد باشد که کاملا مورد اعتماد اوست.
او در ادامه با انتقاد از عزل و نصب هایی که این روزها رخ می دهد، گفت: "این حرفهای ملی گرایانه و مکتب ایرانی، آن هم در زمان اوج نهضت اسلامی در جهان اسلام برای چیست؟"
چند روز پیش از این هم آقای مصباح یزدی، کسانی را که "بی شرمانه مکتب ایران را به جای مکتب اسلام معرفی می کنند"، غیر خودی خوانده بود.
رئیس موسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی در جمع فرماندهان نیروی زمینی سپاه و قرارگاه خاتم الانبیاء گفته بود "ای کسانی که ادعای خط امامی می کنید، امام راحل در کدام سخنرانی خود از اسلام نام نبرد و از ایران نام برد؟"
آقای مصباح یزدی در سخنان امروز خود با اعلام خطر در مورد روی کار آمدن مسئولینی که به "ابدی بودن" احکام اسلامی اعتقاد ندارند، گفت: "آنوقت این اساس اسلام است که زیر سوال می رود."
او گفت: "اگر روزی بپرسند چرا برای تساوی ارث زن و مرد کاری نکردید، شاید بتوانیم عذری بیاوریم ولی اگر بگویند چرا اساس اسلام را حفظ نکردید چه عذری می توانیم بیاوریم؟"
اصولگرایان منتقد دولت در ماه های اخیر به شدت از مطرح شدن عبارت "مکتب ایرانی" توسط اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر و یکی از نزدیک ترین یاران آقای احمدی نژاد، انتقاد کرده اند.
منتقدان می گویند که هواداران دولت با تأکید بر ملی گرایی ایرانی قصد دارند که آرای مخالفان حکومت مذهبی ایران را در انتخابات آینده ریاست جمهوری، به نفع طیف خود جذب کنند.
این در حالیست که محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران بارها در سخنانش به حمایت تلویحی از سخنان اسفندیار رحیم مشائی پرداخته است.
او در اسفند ماه سال گذشته گفته بود: "این که بر روی ایران تأکید می کنیم، یک نوع ناسیونالیسم خودخواهانه نیست، بلکه یک مسئولیت و مأموریت برآمده از یک تاریخ مقاومت و ایستادگی است".
فرمانده نیروی انتظامی با اشاره به کاهش تولید مواد مخدر در افغانستان از کاهش ۳۰ درصدی ورود مواد مخدر به ایران خبر داده است.
این در حالی است که پیشتر حمید رضا حسین آبادی، رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر نیروی انتظامی با اعلام کشف سالانه ۵۰۰ تن مواد مخدر در ایران گفته بود که در سال گذشته بیش از یک هزار کیلوگرم ماده مخدر شیشه در کشور کشف شده که در مقایسه با مدت مشابه در سال گذشته، ۴۲ درصد افزایش نشان می دهد.اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی همچنین اعلام کرد که بر اثر کمیاب شدن مواد مخدر، قیمت ها در بازار داخلی مواد مخدر در ایران دو تا سه برابر افزایش پیدا کرده است، وی ابراز امیدواری کرده که ورود و تولید مواد مخدر به ایران کاهش پیدا کند.
او همچنین به تولید روانگردان ها در ایران اشاره کرد و گفت با تصویب قانون مواد مخدر روانگردان در مجلس شورای اسلامی، امیدوارم شاهد کاهش جرائم مواد مخدر در کشور باشیم.
مصرف مواد مخدر صنعتی در ایران نه تنها باعث نگرانی مسئولان دولتی بلکه فعالان اجتماعی در ایران نیز شده و افزایش تعداد مصرف کنندگان "کراک هروئین" و رواج استفاده از این ماده در میان معتادان خیابانی در ایران، بر نیاز فراهم ساختن خدمات درمانی ارزان برای این افراد، افزوده است.
عباس دیلمی زاده، مدیر عامل انجمن خیریه "تولد دوباره" پیشتر گفت که بنا بر آمار به دست آمده اکثر مصرف کنندگان کراک جزو افراد فقیر هستند، و برای درمان آنها باید خدماتی طراحی شود که مناسب وضعیت اقتصادی آنها باشد.
کاهش سن اعتیاد از جمله پدیده های اجتماعی است که موجب نگرانی فعالان و کارشناسان حوزه اعتیاد و کودکان شده است. جاوید سبحانی، یکی از اعضای هیات مدیره انجمن حمایت از کودکان اعلام کرده که براساس آمار موجود، سن اعتیاد و جرم در حال نزدیک شدن به سن کودکی است.
به اعتقاد کارشناسان، کاهش سن اعتیاد از موضوعات دیگری است که همیشه در ایران مطرح بوده است. در آخرین آمار منتشر شده از سوی سازمان ملی جوانان در سال ۸۷ سن آغاز مصرف مواد مخدر در ایران ۱۳ سالگی اعلام شده بود.
طی یک دهه گذشته توجه به رویکرد کاهش آسیب (Harms Reduction Policies) نظیر توزیع سرنگ، توزیع کاندوم، تاسیس کلینیک های متادون و کمپ های موقت برای معتادان خیابانی، از اقداماتی بوده است که در کنترل نرخ رشد اعتیاد و کاهش آسیب های ناشی از اعتیاد (مانند گسترش ایدز) موثر واقع شده است.
سازمان ملل متحد تایید کرده است که در حمله نیروهای عراقی به اردوگاه اشرف در روز جمعه ۸ آوریل، ۳۴ نفر کشته شده اند.
بعد از بازدید ناظران سازمان ملل متحد از این اردوگاه که محل سکونت اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران است، یک سخنگوی سازمان ملل متحد گفت: "ما از کشته شدن ۳۴ نفر در داخل کمپ و در محوطه اطراف آن آگاه شدهایم."اظهارات روپرت کالویل، سخنگوی حقوق بشر سازمان ملل متحد اولین اظهار نظر مستقل درباره تعداد کشتهشدگان در حادثه روز جمعه در اردوگاه اشرف است.
پیش از این سازمان مجاهدین خلق از کشته شدن بیش از ۳۰ نفر در حمله نیروهای عراقی به کمپ اشرف خبر داده بود، اما مقام های امنیتی عراق می گفتند که در این حادثه 'دست کم سه نفر' کشته شدند.
سخنگوی سازمان ملل متحد از تلاش ناظران این سازمان برای دریافت اطلاعات بیشتر خبر داده و گفته است که جسد ۲۸ نفر از کشته شدگان حمله روز جمعه هنوز در داخل اردوگاه اشرف است.
بنا بر گزارش خبرگزاری آسوشیتد پرس به نقل از یک دیپلمات غربی، ۲۵ نفر از این تعداد در اثر شلیک گلوله و دست کم سه نفر در پی برخورد احتمالی با خودروهای نیروهای عراقی جان باختهاند.
در ساعات اولیه بامداد روز جمعه، نیروهای امنیتی عراق به اردوگاه اشرف، محل اقامت شماری از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران، حمله کردند و بین آنان و ساکنان این اردوگاه درگیری هایی روی داد که به کشته شدن شماری از ساکنان این اردوگاه منجر شد.
واکنش نمایندگان پارلمان اروپا
در ادامه واکنشها به حوادث روز جمعه، شماری از نمایندگان پارلمان اروپا از سازمان ملل متحد و آمریکا خواستهاند تا در جهت حفاظت از جان ساکنان اردوگاه اشرف تلاش کنند.به گزارش خبرگزاری فرانسه، بیش از ۱۰۰ نفر از نمایندگان پارلمان اروپا امروز پنجشنبه ۱۴ آوریل با امضای بیانیهای از اتحادیه اروپا هم خواستند که خواهان 'خروج فوری نیروهای عراقی از کمپ اشرف' شود.
در این بیانیه آمده است: "سازمان ملل متحد برای پیشگیری از نقض حقوق ساکنان اردوگاه اشرف باید بر وضعیت این کمپ نظارت دائمی داشته باشد."
پیش از این دولت آمریکا از حمله نیروهای عراقی به اردوگاه اشرف عمیقا ابراز نگرانی کرده و دولت عراق را به پرهیز از خشونت فراخوانده بود.
نام سازمان مجاهدین خلق ایران در فهرست گروه های تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا قرار دارد. این گروه اتهام تروریسم را بیاساس می داند.
دولت عراق از اعضای سازمان مجاهدین خلق خواسته است که تا پایان سال جاری میلادی این کشور را ترک کنند.
کمپ اشرف
اردوگاه اشرف محل سکونت بیش از سه هزار نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران است.در جریان جنگ ایران و عراق، گروهی از اعضای سازمان مجاهدین خلق و رهبران این سازمان به عراق پناهنده شدند تا به فعالیت مسلحانه علیه جمهوری اسلامی بپردازند.
اما پس از حمله نیروهای خارجی و سقوط حکومت صدام حسین، رئیس جمهوری عراق در سال ۲۰۰۳، ساکنان این اردوگاه به عنوان خارجیان مسلح غیر متخاصم، تحت حفاظت نیروهای آمریکایی قرار گرفتند و بعدا خلع سلاح شدند.
در سال ۲۰۰۹، مسئولیت حفاظت از این اردوگاه به دولت عراق واگذار و این کشور متعهد شد که با ساکنان آن طبق قوانین عراق رفتار کند و از اقدام به استرداد اجباری اعضای سازمان مجاهدین خلق به ایران، که ممکن است جان آنان را به مخاطره اندازد، خودداری ورزد.
دولت سوریه این اتهام آمریکا که جمهوری اسلامی به حکومت بشار اسد برای سرکوب معترضان سوری کمک می کند را بی اساس دانسته است.
مارک تونر، سخنگوی وزارت امور خارجه ایالات متحده، روز پنجشنبه در واشنگتن تایید کرد که واشنگتن "اطلاعات موثقی" در دست دارد که نشان می دهد ایران به سوریه در سرکوب معترضان کمک کرده است.او در این خصوص جزئیاتی بیان نکرد.
روزنامه وال استریت ژورنال به نقل از مقام های آمریکایی که خواسته اند ناشناس باقی بمانند گزارش داده است که ایران بطور محرمانه تجهیزات ضد شورش وفن آوری کنترل اینترنت و پیامک های تلفن های سیار در اختیار سوریه قرار داده است.
دولت ایران هنوز به این اتهام واکنش نشان نداده است.
اما یک مقام وزارت امور خارجه سوریه خبر دریافت کمک از ایران را بی اساس دانسته و رد کرده است.
ایران می گوید که اعتراضات در سوریه بخشی از تلاش غرب برای انتقام گرفتن از یک دولت حامی "جریان مقاومت" است.
مارک تونر درباره "کمک" ایران به سوریه ابراز نگرانی کرد و گفت: "اگر دولت سوریه از ایران کمک می خواهد، نمی تواند که درباره اصلاحات جدی باشد."
وی همچنین گفت آمریکا بر این باور است که ایران نقش فعالی در تحریک اعتراضات مخالفان در بحرین ندارد.
بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، روز پنجشنبه دستور آزادی صدها نفر از افرادی که در اعتراضات اخیر دستگیر شده بودند را صادر کرد.
رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران روز سه شنبه گفت که غرب با راه انداختن اعتراضات کوچک در ایران و سوریه قصد بزرگنمایی اعتراضات و تحریف واقعیت را دارد.
آمریکا بارها سرکوب مخالفان دولت در سوریه را محکوم کرده و خواهان این شده است که حکومت بشار اسد به حقوق شهروندان معترض احترام بگذارد.
کاخ سفید روز سه شنبه درباره این خبر که دولت سوریه مانع از ارائه خدمات درمانی به معترضان مجروح می شود ابراز نگرانی کرد.
کاخ سفید گفته بود: "تشدید سرکوب توسط دولت سوریه مایه انزجار است و ایالات متحده ادامه سرکوب معترضان مسالمت جو را قویا محکوم می کند."
بانک مرکزی ایران آمار های اعلام شده از سوی صندوق بین المللی پول مبنی بر رشد صفر درصدی اقتصاد ایران را رد کرده است.
حسین قضاوی، معاون اقتصادی بانک مرکزی ایران گفت: "برآورد صفر درصدی برای رشد اقتصادی ایران در سال جاری را می توان بدبینانه ارزیابی کرد."بنا بر آمار منتشر شده از سوی صندوق بین المللی پول، رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۱ میلادی به صفر خواهد رسید که اقتصاد ایران را از نظر رشد اقتصادی پائین تر از بیست کشور آفریقای شمالی و خاورمیانه به استثنای لیبی قرار می دهد.
همزمان ادعای وزرای اقتصادی دولت ایران مبنی بر کاهش فاصله طبقاتی در ایران مورد انتقاد اقتصاد دانان قرار گرفته است.
صادق محصولی وزیر رفاه ایران روز پنجشنبه ۲۵ فروردین گفت: "شکاف طبقاتی در ایران به شدت کاهش یافته است."
آقای محصولی علت این کاهش را اثرات اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها در مناطق محروم در سال گذشته دانست.
اما احمد توکلی، نماینده تهران و رئیس مرکز پژوهش های مجلس ایران در یک برنامه زنده تلویزیونی گفت که فاصله طبقاتی در ایران افزایش یافته است.
مرکز پژوهش های مجلس در سال های اخیر یکی از مراجع ارزیابی وضعیت اقتصاد ایران بوده است.
در همین حال شمس الدین حسینی، وزیر اقتصاد گفته است که در صورت کاهش ضریب جینی به حدود ۳۵ درصد، میزان فاصله طبقاتی در ایران به کمترین میزان پس از انقلاب سال ۵۷ خواهد رسید.
ابهام های آماری
دولت ایران در هفته های اخیر گفته است که اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها اوضاع اقتصادی خانوارها را بهتر کرده است.اقتصاددانان در ایران در دو سال گذشته از عدم انتشار به موقع و منظم اطلاعات اقتصادی از سوی بانک مرکزی و مرکز آمار انتقاد کرده اند.
مقامات اقتصادی ایران می گویند که ضریب جینی در ایران در سال ۱۳۸۷ حدود ۳۸ درصد بوده است که به معنای آن است که نابرابری طبقاتی نسبت به سال پیش از آن یعنی سال ۱۳۸۶ کمتر شده است.
این در حالی است که رقم قابل قبول سازمان ملل برای اقصاد ایران در سال ۱۳۸۷ در حدود ۵۸ درصد است.
اقتصاد دانان می گویند دولت ایران به جای انتشار آمار به صورتی که بتواند راهنمای تصمیم گیری فعالان در بخش دولتی و در بخش خصوصی باشد، آمارها را با نیازهای تبلیغاتی خود هماهنگ می کند.
بشنوید
آقای فاطمی می گوید که سازمان هایی مانند صندوق بین المللی پول می توانند بر اساس آمارهای موجود، مانند میزان صادرات و واردات و درآمد ارزی ایران، با تخمین دقیقی میزان رشد را در ایران ارزیابی کنند.
به گفته آقای فاطمی به دلیل همین ناهمخوانی آمارهای اعلام شده از سوی دولت است که اقتصاددانان ایرانی بیشتر در ارزیابی ها و تحلیل های خود به آمارهای سازمان های معتبر بین المللی اعتماد می کنند.
اقتصاددانانی مانند آقای فاطمی می گویند که دولت ایران شاخص هایی مانند ضریب جینی را اعلام می کند بدون آنکه آمارها و ارقامی را که مبنای محاسبه بوده است در اختیار اقتصاددانان قرار دهد.
اقتصاددانان منتقد می گویند ادعای دولت در باره کاسته شدن از فاصله طبقاتی در پی اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها نمی تواند از نظر فنی قابل اعتماد باشد.
آقای فاطمی می گوید: "چگونه ممکن است در حالی که افزایش قیمت ها و کاسته شدن از سرمایه گذاری و افزایش بیکاری بیشترین فشارها را به طبقات کم درآمد وارد می کند، فاصله طبقاتی دهک های پائین اقتصادی با ثروتندان کاهش یابد".
گزارش پیش صندوق بین المللی پول پیش بینی می کند که بحران اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۱ میلادی شدت گرفته و در قالب یکی از بی سابقه ترین اشکال "رکود تورمی" در تاریخ ایران بروز خواهد کرد.
بنا بر این گزارش در سال ۲۰۱۱ میلادی، دو شاخص عمده اقتصاد کلان ایران رو به وخامت خواهند رفت؛ به این ترتیب که نرخ رشد اقتصادی به صفر در صد تنزل خواهد کرد و در عوض نرخ تورم به ۲۲.۵ در صد خواهد رسید.
زلزله ۶ ریشتری باز هم ژاپن را لرزاند
مرکز زمین لرزه چین از وقوع زمین لرزه ۶ ریشتری در سواحل شرقی “هونشو ” در ژاپن خبر داد.
به گزارش خبرگزاری شینهوا، زمین لرزهای به قدرت ۶ ریشتر سواحل شرقی “هونشو ” در ژاپن را لرزاند.
بر اساس گزارشات مرکز زمین لرزه چین، این زمین لرزه در ساعت ۱۴:۰۸ به وقت محلی پکن در ژاپن وقوع یافت.
هنوز در خصوص تلفات و ایجاد سونامی گزارشی منتشر نشده است.
بهدنبال وقوع زلزله ۹ ریشتری و ایجاد سونامی در ۱۱ ماه مارس، مواد رادیواکتیو از نیروگاه هستهای فوکوشیما منتشر شده است.
آژانس پلیس ملی ژاپن اعلام کرد که به دنبال وقوع زمینلرزه ۹ ریشتری یازدهم ماه مارس و ایجاد سونامی تعداد کشتهشدگان به ۱۳ هزار و ۱۱۶ نفر رسید.
بزرگترین خیانتهایی که در تاریخ به ولایت روا داشته شده، محصور کردن اسلام و یا فهم اسلام در یک قبیله و یا یک منطقه و یا قوم خاص است.
به گزارش خبرآنلاین، مهدی طائب افزود: اینکه فهم درست از اسلام را خاص یک منطقه، قوم و قبیله دانسته شود به دو شکل در طول تاریخ ظهور و بروز داشته است. شکل اول افرادی هستند که با نیتهای خاص و با هدف ضربه زدن وارد شدهاند که ما میبینیم هجومی در دنیا به اسلام صورت گرفته. دین اسلام دین تازیهاست یعنی دین عربهاست و در قبایل عرب معنا پیدا میکند چرا که با ویژگیهای عربی نازل شده است، بنابراین اختصاص به آنها دارد.
وی افزود: گروه دوم هم همین کار را انجام دادند اما به دلیل اشتباه در برداشت و خطای در دید. یعنی آمدند و گفتند قبیلهای خاص و یا منطقهای خاص نسبت به فهم اسلام اولویت دارند و یا اینها اصلا اسلام را فهمیدند! این گروه آدمهای بدی نیستند ولی دچار خطای در برداشت شدند ولی خطر هر دو یکسان است خطرشان این است که به نوعی اسلام را محصور کردهاند.
طائب می افزاید: اینکه بگوییم ایرانیها اسلام را بهتر از دیگران فهمیدند، اگر این را از سر ناآگاهی هم بگوییم باید توجه داشته باشیم که در برابر این فهمی که در اینجا وجود دارد یک سد ورودی پیدا میشود برای کسانی که ایرانی وارد کردن ملیت مخالف ادعای ماست که ادعا میکنیم ملیت ایران فهم خاصی از اسلام دارند؛ فهم خاص ایرانیها همین بوده است که ایرانیت را کنار گذاشتند پس اینکه ما مجددا کلمه ایرانیت را وارد بکنیم درست نیست. ما به تعبیر دیگر قبل از اینکه ایرانی باشیم مسلمانیم، یعنی ملیت ما در اسلام ذوب شده و تمام ویژگیهای فردی و خاصی که به اسلام ربطی ندارد و یا با اسلام معارضه دارد را کنار گذاشتیم ولی به هر تقدیر در ایران زندگی میکنیم.
وی می گوید: مکتب ایرانی سدی برای صدور انقلاب است. اگر بحث ایرانی مطرح باشد صدور انقلاب معنا ندارد و یا باید جهان عرب دست از عربیت خود بردارد که این محال است؛ چرا که خود خداوند این شعبه شعبه شدن را ساخته است که عرب و عجم باشد؛ و این نشانگر این است که از خط امام کنار رفتهایم و ولایت فقیهی که مردم قبول دارند را گذاشتهایم کنار.
به گزارش خبرآنلاین، مهدی طائب افزود: اینکه فهم درست از اسلام را خاص یک منطقه، قوم و قبیله دانسته شود به دو شکل در طول تاریخ ظهور و بروز داشته است. شکل اول افرادی هستند که با نیتهای خاص و با هدف ضربه زدن وارد شدهاند که ما میبینیم هجومی در دنیا به اسلام صورت گرفته. دین اسلام دین تازیهاست یعنی دین عربهاست و در قبایل عرب معنا پیدا میکند چرا که با ویژگیهای عربی نازل شده است، بنابراین اختصاص به آنها دارد.
وی افزود: گروه دوم هم همین کار را انجام دادند اما به دلیل اشتباه در برداشت و خطای در دید. یعنی آمدند و گفتند قبیلهای خاص و یا منطقهای خاص نسبت به فهم اسلام اولویت دارند و یا اینها اصلا اسلام را فهمیدند! این گروه آدمهای بدی نیستند ولی دچار خطای در برداشت شدند ولی خطر هر دو یکسان است خطرشان این است که به نوعی اسلام را محصور کردهاند.
طائب می افزاید: اینکه بگوییم ایرانیها اسلام را بهتر از دیگران فهمیدند، اگر این را از سر ناآگاهی هم بگوییم باید توجه داشته باشیم که در برابر این فهمی که در اینجا وجود دارد یک سد ورودی پیدا میشود برای کسانی که ایرانی وارد کردن ملیت مخالف ادعای ماست که ادعا میکنیم ملیت ایران فهم خاصی از اسلام دارند؛ فهم خاص ایرانیها همین بوده است که ایرانیت را کنار گذاشتند پس اینکه ما مجددا کلمه ایرانیت را وارد بکنیم درست نیست. ما به تعبیر دیگر قبل از اینکه ایرانی باشیم مسلمانیم، یعنی ملیت ما در اسلام ذوب شده و تمام ویژگیهای فردی و خاصی که به اسلام ربطی ندارد و یا با اسلام معارضه دارد را کنار گذاشتیم ولی به هر تقدیر در ایران زندگی میکنیم.
وی می گوید: مکتب ایرانی سدی برای صدور انقلاب است. اگر بحث ایرانی مطرح باشد صدور انقلاب معنا ندارد و یا باید جهان عرب دست از عربیت خود بردارد که این محال است؛ چرا که خود خداوند این شعبه شعبه شدن را ساخته است که عرب و عجم باشد؛ و این نشانگر این است که از خط امام کنار رفتهایم و ولایت فقیهی که مردم قبول دارند را گذاشتهایم کنار.
گزارشها از ايران حاکی از ادامه اعتصاب حدود دو هزار کارگر مجتمع پتروشيمی بندر امام و صدها کارگر شرکتهای منطقه ويژه اقتصادی ماهشهر در روز پنجشنبه است.
کارگران مجتمع پتروشيمی بندر امام از روز ۲۰ فروردين ماه و کارگران شرکتهای منطقه ويژه اقتصادی ماهشهر از روز ۲۲ فروردين در اعتراض به اجرا نشدن مصوبه هيئت دولت برای انعقاد قرارداد مستقيم با کارگران اين واحدهای توليدی دست به اعتصاب زدند.
اين واحدهای صنعتی اعتصابی، شرکتهای پتروشيمی اميرکبير، خوزستان، شيميايی رازی، تندگويان، بوعلی و اروند هستند.
به گزارش وبسايت اتحاديه آزاد کارگران ايران، کارگران اعتصابی خواستار حذف پيمانکاران واسطهای، لغو قراردادهای موقت و تدوين قراردادهای مستقيم و دسته جمعی با کارفرمای اصلی هستند.
بر اساس اين گزارش، کارگران اعتصابی هر روز صبح در محل کار خود حاضر میشوند و تا پايان وقت اداری در محل کار خود هستند، و در اين مدت، اقدام به راهپيمايی و دادن شعار میکنند.
اخبار مربوط به اين اعتصاب بزرگ در برخی از وبسايتهای اصولگرا منتشر شده است. برای مثال، وبسايت بولتن نيوز، شمار کارگران معترض و اعتصابی را بيش از پنج هزار نفر ذکر کرده است.
با اين همه، وبسايتهای دولت و مجتمع پتروشيمی بندر امام در قبال اين اعتصاب گسترده سکوت کردهاند و مقامهای دولت و وزارت نفت نيز تاکنون واکنشی در اين مورد نشان ندادهاند.
در همين ارتباط، اتحاديه آزاد کارگران ايران در وبسايت خود نوشت که مديريت پتروشيمیهای منطقه در برخورد به اين اعتصاب گسترده، سياست سکوت و رها کردن کارگران به حال خود را در پيش گرفتهاند.
در اين ارتباط، حيات مقدم، نماينده ماهشهر در مجلس، روز چهارشنبه تسريع در اجرای مصوبه هيئت وزيران درباره تبديل وضعيت کارکنان وزارت نفت را به وزير اين وزارتخانه يادآور شد.
در اين حال، خبرگزاریهای رسمی، خبر يا گزارشی را در اين زمينه منتشر نکردهاند و تنها خبرگزاری ايلنا، در ابتدای اعتصاب، خبر کوتاهی را منتشر کرد.
موضوع لغو واسطههای پيمانکاری و ايجاد قراردادهای مستقيم با کارفرمای اصلی در ماههای اخير از جمله خواستههای کارگران در ايران بوده است.
اين خواسته از جمله در کارخانههای ذوب آهن اصفهان و ايران خودرو و همچنين پتروشيمی تبريز عنوان شدهاند که تاکنون اين درخواست در کارخانه ذوب آهن اصفهان اجرا شده است.
اعتصابها و اعتراضهای کارگران در شهرهای گوناگون ايران در سالهای اخير رو به افزايش گذاشته است.
از جمله اين شهرها میتوان به تبريز، تهران، قائمشهر، اراک، آبادان، کرمانشاه، رشت، اهواز، اصفهان و شيراز اشاره کرد.
کارگران مجتمع پتروشيمی بندر امام از روز ۲۰ فروردين ماه و کارگران شرکتهای منطقه ويژه اقتصادی ماهشهر از روز ۲۲ فروردين در اعتراض به اجرا نشدن مصوبه هيئت دولت برای انعقاد قرارداد مستقيم با کارگران اين واحدهای توليدی دست به اعتصاب زدند.
اين واحدهای صنعتی اعتصابی، شرکتهای پتروشيمی اميرکبير، خوزستان، شيميايی رازی، تندگويان، بوعلی و اروند هستند.
به گزارش وبسايت اتحاديه آزاد کارگران ايران، کارگران اعتصابی خواستار حذف پيمانکاران واسطهای، لغو قراردادهای موقت و تدوين قراردادهای مستقيم و دسته جمعی با کارفرمای اصلی هستند.
بر اساس اين گزارش، کارگران اعتصابی هر روز صبح در محل کار خود حاضر میشوند و تا پايان وقت اداری در محل کار خود هستند، و در اين مدت، اقدام به راهپيمايی و دادن شعار میکنند.
اخبار مربوط به اين اعتصاب بزرگ در برخی از وبسايتهای اصولگرا منتشر شده است. برای مثال، وبسايت بولتن نيوز، شمار کارگران معترض و اعتصابی را بيش از پنج هزار نفر ذکر کرده است.
با اين همه، وبسايتهای دولت و مجتمع پتروشيمی بندر امام در قبال اين اعتصاب گسترده سکوت کردهاند و مقامهای دولت و وزارت نفت نيز تاکنون واکنشی در اين مورد نشان ندادهاند.
در همين ارتباط، اتحاديه آزاد کارگران ايران در وبسايت خود نوشت که مديريت پتروشيمیهای منطقه در برخورد به اين اعتصاب گسترده، سياست سکوت و رها کردن کارگران به حال خود را در پيش گرفتهاند.
در اين ارتباط، حيات مقدم، نماينده ماهشهر در مجلس، روز چهارشنبه تسريع در اجرای مصوبه هيئت وزيران درباره تبديل وضعيت کارکنان وزارت نفت را به وزير اين وزارتخانه يادآور شد.
در اين حال، خبرگزاریهای رسمی، خبر يا گزارشی را در اين زمينه منتشر نکردهاند و تنها خبرگزاری ايلنا، در ابتدای اعتصاب، خبر کوتاهی را منتشر کرد.
موضوع لغو واسطههای پيمانکاری و ايجاد قراردادهای مستقيم با کارفرمای اصلی در ماههای اخير از جمله خواستههای کارگران در ايران بوده است.
اين خواسته از جمله در کارخانههای ذوب آهن اصفهان و ايران خودرو و همچنين پتروشيمی تبريز عنوان شدهاند که تاکنون اين درخواست در کارخانه ذوب آهن اصفهان اجرا شده است.
اعتصابها و اعتراضهای کارگران در شهرهای گوناگون ايران در سالهای اخير رو به افزايش گذاشته است.
از جمله اين شهرها میتوان به تبريز، تهران، قائمشهر، اراک، آبادان، کرمانشاه، رشت، اهواز، اصفهان و شيراز اشاره کرد.
بدنهای نحیف، زیر دست نامهربان کودکآزاران/ افشان برزگر
صفحات روزنامه را که ورق میزنی، کمتر هفتهای است که در آن خبری و یا رد پایی از کودک آزاری نبینی. آثار کبودی بر بدن «فاطمه» ی چهار ساله، شکستگی جمجمه و فک «مهسا» ی سه ساله، آثار سوختگی بر بدن «علی» شش ساله و صدها خبری که پروندههای آنها در دادگاهها با جرم کودک آزاری باز میشود و چه بسیار پروندههایی که مجرمان به سزای اعمال وحشیانه خود نمیرسند.
هرچند که پدیده کودک آزاری در تمام کشورهای جهان وجود دارد و تعداد آن نیز کم نیست، اما رشد این پدیده در کشور به صورت چشمگیر و نگران کنندهای در حال افزایش است، بهطوری که بر اساس اعلام مسوولان دولتی، میزان کودک آزاری در سالهای گذشته هفت برابر شده است. البته این در حالی است که بنا به دلایل مختلف، بسیاری از موارد کودک آزاری به مراجع قانونی و قضایی اعلام نمیشود.
کودک آزاری هرگونه فعل یا ترک فعلی است که باعث آزار روحی و جسمی و ایجاد آثار ماندگار در وجود کودک شود که برخی از این آثار میتواند مخفی باشد. کودک آزاری در شش عرصه ظهور پیدا میکند که مهمترین آن کودک آزاری جسمی است و مواردی همچون ضربه زدن، داغ کردن، آسیب رساندن به سر، شکستگی، آسیبهای درونی و زخمی کردن را شامل میشود که بر اساس تحقیقات انجام شده ۸۷ درصد مرگهای ناشی از کودک آزاری جسمی در بین کودکان زیر پنج سال بوده است.
کودک آزاری عاطفی نوع دیگر کودک آزاری است که طرد، محرومیت عاطفی، برخورد خشونتآمیز خانواده، انتقاد، تحقیر و انتظارات نامناسب از کودک را شامل میشود که تاثیر بسیار مخربی بر رشد فکری کودک دارد.
کودک آزاری جنسی هم که آمار آن در حال افزایش است، تماس یا تعامل بین کودک و فرد بزرگسال، هنگامی که از کودک برای تحریک جنسی شخص کودک آزار یا فرد دیگری استفاده شود که مواردی مثل نمایش آلت تناسلی فرد بزرگسال به کودک، مجبور کردن کودک به نشان دادن آلت تناسلی خود به فرد بزرگسال، وادار کردن کودک به روسپیگری یا استفاده از کودک در حوزه هرزهنگاری را در بر میگیرد.
همچنین افرادی که از کودکان برای تامین نیازهای اولیه جسمی کودک مثل تغذیه، بهداشت، پوشاک، نظافت، تربیت، مراقبتهای پزشکی و ابراز عشق و علاقه غفلت میکنند، این موجودات را به روش دیگری مورد آزار قرار دادهاند.
همچنین بهرهکشی اقتصادی و بدرفتاری آموزشی که در سیستم آموزشی کشور همچون تاکید بر نمرهگرایی، نادیده گرفتن تفاوتهای فردی، ایجاد رقابتهای شدید، تاکید بر یادگیری از راه حفظ کردن، ایجاد فشارهای روانی بر کودکان به علت انتظارات بیش از حد از آنان، همواره مشاهده شده است، روشهای دیگر کودک آزاری به شمار میروند.
بر اساس آمارهای رسمی در کشور، بیشتر کودکانی که مورد آزار قرار میگیرند، دختران هستند که حدود ۶۰ درصد قربانیان را تشکیل میدهند. همچنین آمار کودک آزاری جسمی در کشور بسیار بالاست، چراکه کودکآزاران در تمام انواع روشهای خود، آزار جسمانی را چاشنی کار قرار میدهند، به همین علت ۵۰ درصد آزارها به صورت جسمانی است و پس از آن، آزار عاطفی، غفلت و آزار جنسی قرار دارد.
همچنین بر اساس تحقیقی که در ایران بر روی نوجوانان دختر و پسر دبیرستانی صورت گرفته، نشان میدهد که حدود ۶۰ درصد آنها مورد کودک آزاری قرار گرفتهاند که ۶۱ درصد آن آزار جنسی، ۳۳ درصد آزار عاطفی و حدود هفت درصد آزار جسمانی بوده است. بر این اساس عادیترین انواع آزار جسمی، سیلی خوردن، کتک خوردن با چوب یا وسایل دیگر، لگد زدن و گازگرفتگی بوده است.
البته گزارشی که با مشارکت وزارت بهداشت و یک نهاد بینالمللی تهیه شده است، نشان میدهد ۱۵ درصد از کودک آزاریها، جنبه جنسی دارد که از این آمار حدود ۳۰ درصد به آزار جنسی پسران و بیش از ۷۰ درصد به آزار جنسی دختران اختصاص دارد.
نکته قابل توجه در بحث کودک آزاری، به رابطه بین کودک و کودک آزار برمیگردد، بهطوری که بر اساس آمارهای ارایه شده ۷۵ درصد از آزاردهندگان والدین و افراد داخل منزل هستند که در این زمینه نیز پدران با ۴۵ درصد در صدر لیست سیاه آزاردهندگان قرار دارند و ۲۵ درصد دیگر توسط عوامل خارج از خانه یعنی دوستان، اقوام، کادر اموزشی، افراد غریبه و غیره صورت میگیرد. آمار دردناکتر دیگر اینکه ۵۷ درصد از آزارهای جنسی کودکان، توسط پدران آنها صورت گرفته است.
اما با توجه به اینکه همه موارد کودکآزاری ثبت نمیشود، امکان ارایه آمار قطعی در مورد کودکان آسیبدیده وجود ندارد. با این حال میتوان براساس اطلاعات موجود، گمانهزنی کرد که آمار واقعی کودک آزاری در کشور چقدر است، بهطوری که در حال حاضر بیش از یک هزار کودک خانهدار و بیش از دو میلیون و ۵۰۰ هزار کودک کار و خیابان در کشور وجود دارد که در معرض جدی کودکآزاری جسمی و جنسی قرار دارند. نتایج تماس با اورژانس ۱۲۳ هم نشانگر بیش از شش هزار مورد حاد کودک آزاری در سال است.
کارشناسان امر دلایل بسیاری را برای شیوع پدیده کودک آزاری در کشور نام میبرند که برخی از دلایل به کودک و برخی دلایل به وضعیت روانی کودک آزار و برخی به شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه بازمیگردد.
به اعتقاد جامعهشناسان، عواملی همچون شیطنتها، بیقراریها، بیشفعالی، عقبماندگی، نقایص جسمانی، اضطراب، پرخاشگری و شباداری باعث میشود که کودکان از سوی کودک آزاران که در اکثر مواقع والدین هستند، مورد آزار قرار بگیرند.
در کنار این عوامل، نتایج تحقیقات نیز نشان داده که فقر اقتصادی و مشکلات و فشارهای ناشی از آن، زمینه را برای کودک آزاری فراهم میکند، البته این بدان معنا نیست که در تمام خانوادههای فقیر کودکان مورد آزار قرار میگیرند و یا در خانوادههایی با استطاعت مالی بالا، اثری از کودک آزاری نیست، بلکه نتایج پژوهشها حاکی از ان است که احتمال کودک آزاری در خانوادههای دارای مشکلات مالی ۲۲ برابر خانوادههایی است که از نظر اقتصادی تحت فشار قرار ندارند.
فقر فرهنگی نیز از دیگر عوامل جدی کودک آزاری در کشور محسوب میشود، بهطوری که هنوز در برخی خانوادهها، تربیت کودک را منحصر به تنبیه بدنی بیحد و حصر میدانند که این موضوع نه تنها در محیط خانه، بلکه در محیطهای آموزشی نیز به صورت ملموس قابل مشاهده است.
کارشناسان، فقدان مهارتهای تربیتی در والدین، اعتیاد، طلاق، مشکلات روانی و اخلاقی والدین، اشتغال مادران، فوت یکی از والدین و اختلافات خانوادگی را از دیگر دلایل گسترش کودک آزاری در کشور میدانند، البته اکثر کارشناسان معتقدند که اکثر کودک آزاران، خود در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند.
اما آنچه همیشه از سوی آسیبشناسان به عنوان علت اصلی گسترش کودک آزاری در کشور عنوان میشود، وجود نقص و ابهام در قوانین است.
قانون مبارزه با کودک آزاری از نیمه دوم قرن بیستم تقریبن در سرتاسر جهان به ویژه در کشورهایی که به توسعه اجتماعی اقتصادی مطلوبتری دست یافتهاند و بخش مهمی از منابع مادی و معنوی صرف توجه به مسایل کودکان و حمایت روانی و جسمانی از آنان میشود، اجرا شده است.
در ایران نیز قانون حمایت از کودکان در سال ۱۳۸۱ به تصویب رسید که بخشهایی از آن به تشریح مجازاتهای قانونی کودکآزاری اختصاصی دارد. قوه قضاییه در سالهای پایانی مدیریت هاشمی شاهرودی، سه لایحه با عنوانهای «رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان»، «حمایت از کودکان و نوجوانان» و «حمایت از کودکان فاقد سرپرست موثر» را به مجلس داد. اما ارایه این لوایح نتوانسته تحولی چشمگیر در کنترل کودک آزاری ایجاد کند.
در ایران، قانون تنبیه کودک در حد متعارف را جایز دانسته، اما همین قانون حدمتعارف تنبیه بدنی را نیز مشخص نکرده است، بنابراین عدم شفافسازی بین کودک آزاری جسمی و روحی و تنبیه بدنی در قانون کاملن به چشم میخورد و این امر دست کودک آزاران را تا حد زیادی باز گذاشته است.
در حالی که در کشورهایی مانند آلمان و سوئد، عقیم شدن در انتظار کودک آزاران است، اما در ایران اکثر کودک آزاران که پدران کودکان هستند، از دست قانون میگریزند و قانون و مصلحت نیز در این زمینه به آنها کمک میکند. بهطوری که بر اساس قانون که مطابق با فقه اسلامی تدوین شده است، هرگاه بالغی نابالغی، را بکشد، قصاص میشود. اما اگر قاتل پدر یا جد پدری باشد، طبق همین قانون، از قصاص معاف بوده و فقط به ورثه مقتول دیه تعلق گرفته و مجرم تعزیر میشود که میزان تعزیر، بستگی به نظر دادگاه دارد که از یک ضربه شلاق تا یک روز حبس را شامل میشود که چنین قوانینی باعث شده، تعداد پروندههای مربوط به پدران شکنجهگر که کودکان خود را میکشند، به شدت افزایش پیدا کند.
کارشناسان معتقدند که تعداد قابل ملاحظهای از پروندههای آزار کودکان به خصوص آزار جنسی، بدون محکومیت عامل جرم مختومه میشود، بهطوری که بسیاری از مجرمان حتا به دادگاه نیز فراخوانده نمیشوند که عواملی همچون رعایت مسایل عرفی مانند شرم، مداخله نکردن در امور خانوادهها و همسایهها و دشواری تهیه اسناد و اثبات کودکآزاری، از مهمترین عوامل فرار این مجرمان جنسی از چنگال قانون است.
البته راهحلی برای اصلاح این وضعیت در قانون حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان پیشبینی شده است. براساس ماده ۲۲ این قانون، هرکس کودک و نوجوانی را در معرض خطر شدید و قریبالوقوع مشاهده کند و به رغم توانایی اعلام و گزارش به مراجع یا مقامات صلاحیتدار از اقدام فوری برای جلوگیری از وقوع خطر امتناع کند، از ۹۱ روز تا یک سال حبس و یا به جزای نقدی از ۱۰ میلیون تا ۳۰ میلیون ریال محکوم خواهد شد.
هرچند اجرایی شدن این قانون میتواند وضعیت مطلوبتری را برای کودکان فراهم کند، ولی باید توجه داشت که وجود قیدهایی همچون «توانایی اعلام و گزارش به مراجع یا مقامات صلاحیتدار» میتواند یک راهکار برای فرار از اجرای کامل این قانون باشد.
هرچند ایران از سال ۱۳۷۲ به پیماننامه جهانی حقوق کودک پیوسته است، ولی در ۱۸ سال اخیر، اغلب با رشد سالانه پدیده کودکآزاری در کشور مواجه بودهایم، بنابراین میطلبد که مسوولان ذیربط فکر راه چاره در این زمینه باشند، چراکه کودکانی که امروز مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، شکنجهگران فردا خواهند بود و این دور باطل همچنان ادامه خواهد داشت و کودکان بیشتری، قربانی بیتوجهی مسوولان خواهند شد.
کودک آزاری هرگونه فعل یا ترک فعلی است که باعث آزار روحی و جسمی و ایجاد آثار ماندگار در وجود کودک شود که برخی از این آثار میتواند مخفی باشد. کودک آزاری در شش عرصه ظهور پیدا میکند که مهمترین آن کودک آزاری جسمی است و مواردی همچون ضربه زدن، داغ کردن، آسیب رساندن به سر، شکستگی، آسیبهای درونی و زخمی کردن را شامل میشود که بر اساس تحقیقات انجام شده ۸۷ درصد مرگهای ناشی از کودک آزاری جسمی در بین کودکان زیر پنج سال بوده است.
کودک آزاری عاطفی نوع دیگر کودک آزاری است که طرد، محرومیت عاطفی، برخورد خشونتآمیز خانواده، انتقاد، تحقیر و انتظارات نامناسب از کودک را شامل میشود که تاثیر بسیار مخربی بر رشد فکری کودک دارد.
کودک آزاری جنسی هم که آمار آن در حال افزایش است، تماس یا تعامل بین کودک و فرد بزرگسال، هنگامی که از کودک برای تحریک جنسی شخص کودک آزار یا فرد دیگری استفاده شود که مواردی مثل نمایش آلت تناسلی فرد بزرگسال به کودک، مجبور کردن کودک به نشان دادن آلت تناسلی خود به فرد بزرگسال، وادار کردن کودک به روسپیگری یا استفاده از کودک در حوزه هرزهنگاری را در بر میگیرد.
همچنین افرادی که از کودکان برای تامین نیازهای اولیه جسمی کودک مثل تغذیه، بهداشت، پوشاک، نظافت، تربیت، مراقبتهای پزشکی و ابراز عشق و علاقه غفلت میکنند، این موجودات را به روش دیگری مورد آزار قرار دادهاند.
همچنین بهرهکشی اقتصادی و بدرفتاری آموزشی که در سیستم آموزشی کشور همچون تاکید بر نمرهگرایی، نادیده گرفتن تفاوتهای فردی، ایجاد رقابتهای شدید، تاکید بر یادگیری از راه حفظ کردن، ایجاد فشارهای روانی بر کودکان به علت انتظارات بیش از حد از آنان، همواره مشاهده شده است، روشهای دیگر کودک آزاری به شمار میروند.
بر اساس آمارهای رسمی در کشور، بیشتر کودکانی که مورد آزار قرار میگیرند، دختران هستند که حدود ۶۰ درصد قربانیان را تشکیل میدهند. همچنین آمار کودک آزاری جسمی در کشور بسیار بالاست، چراکه کودکآزاران در تمام انواع روشهای خود، آزار جسمانی را چاشنی کار قرار میدهند، به همین علت ۵۰ درصد آزارها به صورت جسمانی است و پس از آن، آزار عاطفی، غفلت و آزار جنسی قرار دارد.
همچنین بر اساس تحقیقی که در ایران بر روی نوجوانان دختر و پسر دبیرستانی صورت گرفته، نشان میدهد که حدود ۶۰ درصد آنها مورد کودک آزاری قرار گرفتهاند که ۶۱ درصد آن آزار جنسی، ۳۳ درصد آزار عاطفی و حدود هفت درصد آزار جسمانی بوده است. بر این اساس عادیترین انواع آزار جسمی، سیلی خوردن، کتک خوردن با چوب یا وسایل دیگر، لگد زدن و گازگرفتگی بوده است.
البته گزارشی که با مشارکت وزارت بهداشت و یک نهاد بینالمللی تهیه شده است، نشان میدهد ۱۵ درصد از کودک آزاریها، جنبه جنسی دارد که از این آمار حدود ۳۰ درصد به آزار جنسی پسران و بیش از ۷۰ درصد به آزار جنسی دختران اختصاص دارد.
نکته قابل توجه در بحث کودک آزاری، به رابطه بین کودک و کودک آزار برمیگردد، بهطوری که بر اساس آمارهای ارایه شده ۷۵ درصد از آزاردهندگان والدین و افراد داخل منزل هستند که در این زمینه نیز پدران با ۴۵ درصد در صدر لیست سیاه آزاردهندگان قرار دارند و ۲۵ درصد دیگر توسط عوامل خارج از خانه یعنی دوستان، اقوام، کادر اموزشی، افراد غریبه و غیره صورت میگیرد. آمار دردناکتر دیگر اینکه ۵۷ درصد از آزارهای جنسی کودکان، توسط پدران آنها صورت گرفته است.
اما با توجه به اینکه همه موارد کودکآزاری ثبت نمیشود، امکان ارایه آمار قطعی در مورد کودکان آسیبدیده وجود ندارد. با این حال میتوان براساس اطلاعات موجود، گمانهزنی کرد که آمار واقعی کودک آزاری در کشور چقدر است، بهطوری که در حال حاضر بیش از یک هزار کودک خانهدار و بیش از دو میلیون و ۵۰۰ هزار کودک کار و خیابان در کشور وجود دارد که در معرض جدی کودکآزاری جسمی و جنسی قرار دارند. نتایج تماس با اورژانس ۱۲۳ هم نشانگر بیش از شش هزار مورد حاد کودک آزاری در سال است.
کارشناسان امر دلایل بسیاری را برای شیوع پدیده کودک آزاری در کشور نام میبرند که برخی از دلایل به کودک و برخی دلایل به وضعیت روانی کودک آزار و برخی به شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه بازمیگردد.
به اعتقاد جامعهشناسان، عواملی همچون شیطنتها، بیقراریها، بیشفعالی، عقبماندگی، نقایص جسمانی، اضطراب، پرخاشگری و شباداری باعث میشود که کودکان از سوی کودک آزاران که در اکثر مواقع والدین هستند، مورد آزار قرار بگیرند.
در کنار این عوامل، نتایج تحقیقات نیز نشان داده که فقر اقتصادی و مشکلات و فشارهای ناشی از آن، زمینه را برای کودک آزاری فراهم میکند، البته این بدان معنا نیست که در تمام خانوادههای فقیر کودکان مورد آزار قرار میگیرند و یا در خانوادههایی با استطاعت مالی بالا، اثری از کودک آزاری نیست، بلکه نتایج پژوهشها حاکی از ان است که احتمال کودک آزاری در خانوادههای دارای مشکلات مالی ۲۲ برابر خانوادههایی است که از نظر اقتصادی تحت فشار قرار ندارند.
فقر فرهنگی نیز از دیگر عوامل جدی کودک آزاری در کشور محسوب میشود، بهطوری که هنوز در برخی خانوادهها، تربیت کودک را منحصر به تنبیه بدنی بیحد و حصر میدانند که این موضوع نه تنها در محیط خانه، بلکه در محیطهای آموزشی نیز به صورت ملموس قابل مشاهده است.
کارشناسان، فقدان مهارتهای تربیتی در والدین، اعتیاد، طلاق، مشکلات روانی و اخلاقی والدین، اشتغال مادران، فوت یکی از والدین و اختلافات خانوادگی را از دیگر دلایل گسترش کودک آزاری در کشور میدانند، البته اکثر کارشناسان معتقدند که اکثر کودک آزاران، خود در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند.
اما آنچه همیشه از سوی آسیبشناسان به عنوان علت اصلی گسترش کودک آزاری در کشور عنوان میشود، وجود نقص و ابهام در قوانین است.
قانون مبارزه با کودک آزاری از نیمه دوم قرن بیستم تقریبن در سرتاسر جهان به ویژه در کشورهایی که به توسعه اجتماعی اقتصادی مطلوبتری دست یافتهاند و بخش مهمی از منابع مادی و معنوی صرف توجه به مسایل کودکان و حمایت روانی و جسمانی از آنان میشود، اجرا شده است.
در ایران نیز قانون حمایت از کودکان در سال ۱۳۸۱ به تصویب رسید که بخشهایی از آن به تشریح مجازاتهای قانونی کودکآزاری اختصاصی دارد. قوه قضاییه در سالهای پایانی مدیریت هاشمی شاهرودی، سه لایحه با عنوانهای «رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان»، «حمایت از کودکان و نوجوانان» و «حمایت از کودکان فاقد سرپرست موثر» را به مجلس داد. اما ارایه این لوایح نتوانسته تحولی چشمگیر در کنترل کودک آزاری ایجاد کند.
در ایران، قانون تنبیه کودک در حد متعارف را جایز دانسته، اما همین قانون حدمتعارف تنبیه بدنی را نیز مشخص نکرده است، بنابراین عدم شفافسازی بین کودک آزاری جسمی و روحی و تنبیه بدنی در قانون کاملن به چشم میخورد و این امر دست کودک آزاران را تا حد زیادی باز گذاشته است.
در حالی که در کشورهایی مانند آلمان و سوئد، عقیم شدن در انتظار کودک آزاران است، اما در ایران اکثر کودک آزاران که پدران کودکان هستند، از دست قانون میگریزند و قانون و مصلحت نیز در این زمینه به آنها کمک میکند. بهطوری که بر اساس قانون که مطابق با فقه اسلامی تدوین شده است، هرگاه بالغی نابالغی، را بکشد، قصاص میشود. اما اگر قاتل پدر یا جد پدری باشد، طبق همین قانون، از قصاص معاف بوده و فقط به ورثه مقتول دیه تعلق گرفته و مجرم تعزیر میشود که میزان تعزیر، بستگی به نظر دادگاه دارد که از یک ضربه شلاق تا یک روز حبس را شامل میشود که چنین قوانینی باعث شده، تعداد پروندههای مربوط به پدران شکنجهگر که کودکان خود را میکشند، به شدت افزایش پیدا کند.
کارشناسان معتقدند که تعداد قابل ملاحظهای از پروندههای آزار کودکان به خصوص آزار جنسی، بدون محکومیت عامل جرم مختومه میشود، بهطوری که بسیاری از مجرمان حتا به دادگاه نیز فراخوانده نمیشوند که عواملی همچون رعایت مسایل عرفی مانند شرم، مداخله نکردن در امور خانوادهها و همسایهها و دشواری تهیه اسناد و اثبات کودکآزاری، از مهمترین عوامل فرار این مجرمان جنسی از چنگال قانون است.
البته راهحلی برای اصلاح این وضعیت در قانون حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان پیشبینی شده است. براساس ماده ۲۲ این قانون، هرکس کودک و نوجوانی را در معرض خطر شدید و قریبالوقوع مشاهده کند و به رغم توانایی اعلام و گزارش به مراجع یا مقامات صلاحیتدار از اقدام فوری برای جلوگیری از وقوع خطر امتناع کند، از ۹۱ روز تا یک سال حبس و یا به جزای نقدی از ۱۰ میلیون تا ۳۰ میلیون ریال محکوم خواهد شد.
هرچند اجرایی شدن این قانون میتواند وضعیت مطلوبتری را برای کودکان فراهم کند، ولی باید توجه داشت که وجود قیدهایی همچون «توانایی اعلام و گزارش به مراجع یا مقامات صلاحیتدار» میتواند یک راهکار برای فرار از اجرای کامل این قانون باشد.
هرچند ایران از سال ۱۳۷۲ به پیماننامه جهانی حقوق کودک پیوسته است، ولی در ۱۸ سال اخیر، اغلب با رشد سالانه پدیده کودکآزاری در کشور مواجه بودهایم، بنابراین میطلبد که مسوولان ذیربط فکر راه چاره در این زمینه باشند، چراکه کودکانی که امروز مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، شکنجهگران فردا خواهند بود و این دور باطل همچنان ادامه خواهد داشت و کودکان بیشتری، قربانی بیتوجهی مسوولان خواهند شد.
افشان برزگر
رادیو کوچه
کریم حقی
اخبار روز:
در وهله اول دیدن تصاویر مجروحین و کشته گان دل هر آدمی را به درد میآورد. روزگاری ما با این آدمها همسنگر و هم مرام بودیم. اینها هم خانواده دارند، کسانی که چشم انتظارشان نشسته است. تنها محکوم کردن رفتار خشن و ضد انسانی دولت عراق کافی نیست. سوال اساسی باید این باشد که: مشکل کجاست و چگونه میتوان از تکرار چنین وقایع دلخراشی جلوگیری نمود؟
اگر رهبری مجاهدین بخواهد و اراده کند میتواند تمامی ۳۴۰۰ نفر گرفتار در اشرف را ظرف کمترین زمان ممکن از عراق خارج کند. برای این کار؛ هم توان مالیاش را دارند و هم امکانات لجستیکی و تدارکاتی.اش را.
مگر همین سازمان در جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۹۹۹ بیش از ۸۰۰ کودک را در حالیکه هیچگونه مدرک شناسایی و پاسپورت نداشتند از عراق خارج و به کشورهای اروپایی منتقل نکرد؟
در جنگ دوم خلیج فارس در سال ۲۰۰۳ که شرایط امنیتی؛ نظامی و سیاسی عراق بحرانیتر از الان بود مگر همین سازمان بیش از ۶۰۰ تن از کادرهای بالای خود را از عراق خارج نکرد؟
مشکل در نتوانستن نیست؛ گره کار آنجاست که رهبری مجاهدین نمیخواهد این نیروها را از عراق خارج کند.
اگر ما مجاهدین را در قامت یک گروه و سازمان سیاسی ارزیابی بکنیم این ادعای من نامعقول و غیر منطقی جلوه خواهد کرد؛ از نظر من مجاهدین دیگر یک سازمان سیاسی نیستند و به یک سکت و فرقه سیاسی – مذهبی تعییر ماهیت دادهاند. اگر از منظر قوانین و مناسبات فرقهای به تحولات اردوگاه اشرف نظر بیندازیم قضیه را جور دیگری خواهیم دید.
در مناسبات فرقهای جان و هستی اعضاء کوچکترین ارزشی برای رهبر فرقه ندارد. مهم خواست و نیاز رهبر فرقه است. رهبر فرقه مجاهدین یک زمانی دست در دست صدام حسین داشت؛ و هم اکنون هم بستر لابیهای اسرائیل و نئوکانهای امریکایی شده است.
اگر تمامی ۳۴۰۰ نفر گرفتار در اردوگاه اشرف قتل عام بشوند برای رجوی تفاوتی نمیکند.
من هنوز به خوبی به یاد دارم مرداد ماه ۱۳۶۷ را؛ زمانیکه خسته و زخمی و شکست خورده از عملیات فروغ جاویدان برگشته بودیم. در آن دوران من از فرماندهان میانی مجاهدین بودم. ما هیچکدام هیچ نقشی در تصمیم گیری؛ طراحی؛ و ... عملیات نداشتیم. ما تنها اجرا کننده بودیم. در عملیات جنون آمیز فروغ جاویدان قریب به ۱۴۰۰ تن از دوستانمان کشته شدند و تعداد زیادتری مجروح.؛ رجوی چند روزی چهره پنهان کرد و زمانیکه زبان به سخن گشود؛ گفت : " انتظار داشتم بیشتر از اینها تلفات بدهیم." بعدتر ها یک نشست ٣ روزه تحت عنوان " تنگه و توحید" برایمان ترتیب دادند. تنها سخنران آن نشست سه روزه رجوی بود. ادامه بحث به مدت چندین هفته در یگان ها و قسمت های مختلف دنبال شد. هدف و منظور از این جلسات این بود که هر کدام از ما اقرار بکنیم مشگل و تنگه فردی مان چه بوده است که نتوانستیم از تنگه چهار زبر⃰ عبور کنیم. رجوی که تنها تصمیم گیرنده چنین فاجعه ای بود شد قهرمان و همه ماها شدیم مقصر و بدهکار.
رهبری مجاهدین قتل عام فرزندان بیگناه مردم در روز جمعه ۸ آوریل را فروغ اشرف نام گذاری کردهاند؛ یعنی جهت گیری رهبران فرقه مشخص است.
راه حل چیست؟
· هیج کشوری در دنیا حاضر به پذیرش یکجای ۳۴۰۰ نفر نیروی نظامی شستشوی مغزی شده با میانگین سنی ۴۵ سال و مبتلا به انواع و اقسام بیماریهای روحی و جسمی نیست.
· دولت کنونی عراق به هیچ وجه حاضر به قبول ادامه حضور مجاهدین در عراق نیست.
· رهبری مجاهدین سیاست حفظ اردوگاه اشرف به هر قیمتی را در پیش گرفته است.
· اعضاء مجاهدین حاضر به بازگشت به ایران نیستند.
· دست اپوزیسیون خارج از کشور هم کاری به جز برخی تحرکات حقوق بشری و اظهار همدردی و نامه نگاری نمیتواند انجام بدهد.
· رفتن به منطقه خودمختار کردستان عراق هم منتفی است زیرا در ماه عسل روابط صدام حسین – رجوی در انتفاضه سال ۹۹ نیروهای رجوی؛ کردهای عراقی را سرکوب کردند و این جنایت هنوز در حافظه جمعی اکراد عراقی زنده است.
اما یک راه حل جهت حل این معضل وجود دارد. راه حلی کم هزینه و بدون خونریزی. همه با هم و با استفاده از کلیه امکانانی که داریم بر دولت عراق و سازمان ملل فشار بیاوریم که:
افراد مستقر در اردوگاه اشرف را تفکیک کند. یعنی نفرات فرمانده و خط دهنده را از بدنه پائین که بیشترین تعداد را تشکیل میدهند جدا سازند. افراد امکان دسترسی به تلویزیون (نه تلویزیون داخلی مجاهدین) اینترنت و اخبار را داشته باشند.
اجازه بدهند این افراد آزادانه به شهرها تردد داشته باشند. بروند سینما؛ پارک؛ بستنی و ساندویچ بخورند؛ مردم و زندگیشان را از نزدیک ببینند. اجازه داشته باشند با خانوادههایشان به طور خصوصی ملاقات کنند. خانوادهها حتی الامکان بچههای کوچک فامیل را به همراه داشته باشند. بعضی از این افراد بیشتر از بیست سال است که کودکی را در آغوش نگرفتهاند. امکان داشته باشند که به طور آزادانه با خانوادههایشان در ایران مکالمه داشته باشند.
با کمک و زیر نظر سازمان ملل و با هم یاری گروههای اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور و کمک گرفتن از تشکل های حقوق بشری اروپایی یک یک صندوق حمایت مالی تاسیس شود. از محل درآمدهای آن صندوق به هر کدام از نفرات مجاهدین که نیاز مالی دارند مبلغی وام بلاعوض پرداخت شود جهت استارت اولیه زندگی شان. خانواده بسیاری از این نفرات موقعیت مالی مناسبی ندارند که بتوانند فرزندانشان را که مردانی ۵۰ ساله اند ساپورت مالی کنند. و این ضعفی است که خیلی ها را در اردوگاه اشرف زمین گیر کرده است.
اگر این پروسه در ظاهر خیلی ساده به مدت یک سال اجرا شود از نظر من کمتر در اردوگاه اشرف پیدا خواهد شد که با تیرکمان و سپر دست ساز به جنگ نفر برها و تانک های عراقی برود.
اگر بتوانیم تا این مرحله جلو برویم؛ خود نفرات می دانند بقیه مسیر را چگونه طی کنند.
اگر رهبری مجاهدین بخواهد و اراده کند میتواند تمامی ۳۴۰۰ نفر گرفتار در اشرف را ظرف کمترین زمان ممکن از عراق خارج کند. برای این کار؛ هم توان مالیاش را دارند و هم امکانات لجستیکی و تدارکاتی.اش را.
مگر همین سازمان در جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۹۹۹ بیش از ۸۰۰ کودک را در حالیکه هیچگونه مدرک شناسایی و پاسپورت نداشتند از عراق خارج و به کشورهای اروپایی منتقل نکرد؟
در جنگ دوم خلیج فارس در سال ۲۰۰۳ که شرایط امنیتی؛ نظامی و سیاسی عراق بحرانیتر از الان بود مگر همین سازمان بیش از ۶۰۰ تن از کادرهای بالای خود را از عراق خارج نکرد؟
مشکل در نتوانستن نیست؛ گره کار آنجاست که رهبری مجاهدین نمیخواهد این نیروها را از عراق خارج کند.
اگر ما مجاهدین را در قامت یک گروه و سازمان سیاسی ارزیابی بکنیم این ادعای من نامعقول و غیر منطقی جلوه خواهد کرد؛ از نظر من مجاهدین دیگر یک سازمان سیاسی نیستند و به یک سکت و فرقه سیاسی – مذهبی تعییر ماهیت دادهاند. اگر از منظر قوانین و مناسبات فرقهای به تحولات اردوگاه اشرف نظر بیندازیم قضیه را جور دیگری خواهیم دید.
در مناسبات فرقهای جان و هستی اعضاء کوچکترین ارزشی برای رهبر فرقه ندارد. مهم خواست و نیاز رهبر فرقه است. رهبر فرقه مجاهدین یک زمانی دست در دست صدام حسین داشت؛ و هم اکنون هم بستر لابیهای اسرائیل و نئوکانهای امریکایی شده است.
اگر تمامی ۳۴۰۰ نفر گرفتار در اردوگاه اشرف قتل عام بشوند برای رجوی تفاوتی نمیکند.
من هنوز به خوبی به یاد دارم مرداد ماه ۱۳۶۷ را؛ زمانیکه خسته و زخمی و شکست خورده از عملیات فروغ جاویدان برگشته بودیم. در آن دوران من از فرماندهان میانی مجاهدین بودم. ما هیچکدام هیچ نقشی در تصمیم گیری؛ طراحی؛ و ... عملیات نداشتیم. ما تنها اجرا کننده بودیم. در عملیات جنون آمیز فروغ جاویدان قریب به ۱۴۰۰ تن از دوستانمان کشته شدند و تعداد زیادتری مجروح.؛ رجوی چند روزی چهره پنهان کرد و زمانیکه زبان به سخن گشود؛ گفت : " انتظار داشتم بیشتر از اینها تلفات بدهیم." بعدتر ها یک نشست ٣ روزه تحت عنوان " تنگه و توحید" برایمان ترتیب دادند. تنها سخنران آن نشست سه روزه رجوی بود. ادامه بحث به مدت چندین هفته در یگان ها و قسمت های مختلف دنبال شد. هدف و منظور از این جلسات این بود که هر کدام از ما اقرار بکنیم مشگل و تنگه فردی مان چه بوده است که نتوانستیم از تنگه چهار زبر⃰ عبور کنیم. رجوی که تنها تصمیم گیرنده چنین فاجعه ای بود شد قهرمان و همه ماها شدیم مقصر و بدهکار.
رهبری مجاهدین قتل عام فرزندان بیگناه مردم در روز جمعه ۸ آوریل را فروغ اشرف نام گذاری کردهاند؛ یعنی جهت گیری رهبران فرقه مشخص است.
راه حل چیست؟
· هیج کشوری در دنیا حاضر به پذیرش یکجای ۳۴۰۰ نفر نیروی نظامی شستشوی مغزی شده با میانگین سنی ۴۵ سال و مبتلا به انواع و اقسام بیماریهای روحی و جسمی نیست.
· دولت کنونی عراق به هیچ وجه حاضر به قبول ادامه حضور مجاهدین در عراق نیست.
· رهبری مجاهدین سیاست حفظ اردوگاه اشرف به هر قیمتی را در پیش گرفته است.
· اعضاء مجاهدین حاضر به بازگشت به ایران نیستند.
· دست اپوزیسیون خارج از کشور هم کاری به جز برخی تحرکات حقوق بشری و اظهار همدردی و نامه نگاری نمیتواند انجام بدهد.
· رفتن به منطقه خودمختار کردستان عراق هم منتفی است زیرا در ماه عسل روابط صدام حسین – رجوی در انتفاضه سال ۹۹ نیروهای رجوی؛ کردهای عراقی را سرکوب کردند و این جنایت هنوز در حافظه جمعی اکراد عراقی زنده است.
اما یک راه حل جهت حل این معضل وجود دارد. راه حلی کم هزینه و بدون خونریزی. همه با هم و با استفاده از کلیه امکانانی که داریم بر دولت عراق و سازمان ملل فشار بیاوریم که:
افراد مستقر در اردوگاه اشرف را تفکیک کند. یعنی نفرات فرمانده و خط دهنده را از بدنه پائین که بیشترین تعداد را تشکیل میدهند جدا سازند. افراد امکان دسترسی به تلویزیون (نه تلویزیون داخلی مجاهدین) اینترنت و اخبار را داشته باشند.
اجازه بدهند این افراد آزادانه به شهرها تردد داشته باشند. بروند سینما؛ پارک؛ بستنی و ساندویچ بخورند؛ مردم و زندگیشان را از نزدیک ببینند. اجازه داشته باشند با خانوادههایشان به طور خصوصی ملاقات کنند. خانوادهها حتی الامکان بچههای کوچک فامیل را به همراه داشته باشند. بعضی از این افراد بیشتر از بیست سال است که کودکی را در آغوش نگرفتهاند. امکان داشته باشند که به طور آزادانه با خانوادههایشان در ایران مکالمه داشته باشند.
با کمک و زیر نظر سازمان ملل و با هم یاری گروههای اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور و کمک گرفتن از تشکل های حقوق بشری اروپایی یک یک صندوق حمایت مالی تاسیس شود. از محل درآمدهای آن صندوق به هر کدام از نفرات مجاهدین که نیاز مالی دارند مبلغی وام بلاعوض پرداخت شود جهت استارت اولیه زندگی شان. خانواده بسیاری از این نفرات موقعیت مالی مناسبی ندارند که بتوانند فرزندانشان را که مردانی ۵۰ ساله اند ساپورت مالی کنند. و این ضعفی است که خیلی ها را در اردوگاه اشرف زمین گیر کرده است.
اگر این پروسه در ظاهر خیلی ساده به مدت یک سال اجرا شود از نظر من کمتر در اردوگاه اشرف پیدا خواهد شد که با تیرکمان و سپر دست ساز به جنگ نفر برها و تانک های عراقی برود.
اگر بتوانیم تا این مرحله جلو برویم؛ خود نفرات می دانند بقیه مسیر را چگونه طی کنند.
مجید نیکنام امینی
اخبار روز:
در خبرها شنیدیم که نماینده به اصطلاح قوه ی مقننه در کمیسیون ماده ده احزاب جناب آقای حمید رضا فولاد گر ادامه ی فعالیت های حزب اعتماد ملی را منوط به مرز بندی اعضای حزب با دبیر کل محترم آن که در حال حاضر در اسارت حاکمیت به اصطلاح توحیدی به سر می برد منوط کرده اند. برایم جالب بود از کسانی که مسئولیت هایی رابر عهده دارند هنوز از چند و چون حزب اطلاعی ندارند، زیرا که اساس اینگونه اشخاص با چنین تفکراتی مخالفت با تحزب و تشکیل آن است و به هیچوجه نمی توانند فعالیت در غالب حزب و تشکل و یا هر عنوانی که مبنای مشورت و خرد جمعی را داشته باشد را بر تابند . و از این که شخصی مانند این آقا که کسوت به اصطلاح نمایندگی مجلس را یدک می کشد نمی داند که حزب در یک حکومت دموکراتیک معنا می دهد و همین آقا با گفتارش ثابت می کند که در جمهوری اسلامی به گفته شیخ نه جمهوریتی مانده و نه اسلامیتی! زیرا که اساس جمهوریت آزادی احزاب و حق انتخاب مردم است .هر چند در طول سه دهه انقلاب حاکمیت با تمام رفتارش ثابت کرده است که به هیچ وجه تاب و تحمل حزب را ندارد. چنانکه با کمی برگشت به دوران ابتدای انقلاب و مطالعه آنزمان تا به حال می توانیم دریابیم که آقایان چگونه رفتاری با احزاب داشته و چگونه یکی پس از دیگری احزاب را از صحنه خارج کرده اند. از نیروهای ملی گرفته تا مذهبی منتقد از ملی – مذهبی تا مارکسیست و سوسیالیست از چپ تا لیبرال همه و همه . و احزابی که خود در شکل گیری انقلاب نقش به سزایی داشتند با سرانشان چگونه رفتاری شد از مهندس عباس امیر انتظام که سه دهه از عمرش را پشت میله های زندان به سر برده تا ابراهیم یزدی که زمانی یدک دست راست بودن آ..خمینی را می کشید. اینها همه نشانه های حاکمیت سر تا پا استبداد و دیکتاتوری است که نه تاب و توان حزبی را دارد که فردا آن حزب بخواهد حاکمان را مورد نقد قرار دهد و یا بخواهد فعالیتی دیگری داشته باشد. می خواهم بگویم یک حزب اگر زمانی آزادی عمل داشته باشد مسولان حکومتی به هیچ وجه نخواهند توانست فعالیت هایی خلاف خواست مردم انجام دهند و در این زمان هست که احزاب می توانند به عنوان رکن قوی و چشم بینا وهوشیار مردم جهت نظارت بر حاکمان عمل نمایند .
اما چرا شیخ مهدی کروبی در کسوت یک روحانی اقدام به ایجاد حزب نمود؟
شیخ مهدی کروبی که فرزند مجاهد نستوه احمد کروبی از روحانیون مبارزی بود که سالها فریاد آزادی خواهی اش بر علیه استبداد خاموش نشد، بلکه با شکل گیری جمهوری اسلامی نیز انتقادات خود را به راس حاکمیت نشانه رفت و هیچگونه سازشی با رهبران جمهوری اسلامی و حاکمیت آن ننمود.
مهدی کروبی که به عنوان یکی از مسئولان رده بالای حکومتی همیشه در اندیشه اش حاکمیت مردم و نقش گروههای مختلف در حکومت به عنوان تنها راهی برای جلوگیری از استبداد وجود داشت نتوانست پس از سالها بغض نهفته خویش را پنهان نماید . و در سال ٨۴ از تمامی مسئولیت های حکومتی استعفا داد و از کسانی که اندیشه اش را قبول داشتند دعوت به عمل آورد تا به ایجاد حزبی فراگیر با وی همکاری نمایند حزبی که بتواند هم ملیت را زنده کند و هم اعتماد را برای احیای ملی شکل دهد. کروبی از طریق شکل گیری حزب می خواست به ایجاد فرآیند آگاهی بخشی و تداوم آن و در نتیجه خود آگاهی مردم بپردازد تا از این طریق بتواند مردم را نسبت به عمل حاکمان آگاه ساخته تا مردم خود بتوانند برای سرنوشت خویش تصمیم بگیرند.
آری کروبی بدین گونه وارد شد از تمامی پست هایی که رنگ و بوی حکومتی داشت استعفا داد تا اینکه حزبی مردمی شکل بگیرد و متعلق به مردم باشد . حال می بینیم که این شخص با تمام قدرت مقابل فساد حکومتی ایستادگی کرد و حتی در مقابل تهدیدات گفت تا پای جان خویش ایستادگی می کنم و هیچ هراسی هم ندارم .
و در اولین حرکت با انتشار نامه ی سر گشاده ای به رهبر انحصار گرای حکومت برای اولین بار نامی از مجتبی خامنه ای برد تا هشدار دهد این بار قصد سکوت و سازش نخواهد داشت و با این کار خویش بذر کینه چندین ساله در دل رهبری را بیش از پیش نمود و الحق که تمام توان خویش را برای رسالت انتخاب کرده که همانا وعده های حضور مردم برای تعیین سرنوشت خویش بود بکار برد . تنها وعده ی عملی نشده ی وی تاسیس تلوزیون غیر دولتی بود که در آن هم وفای عهد نمود و در کشوری نزدیک ایران این کار را به سرانجام رسانید. لیکن اولین برنامه ی تهیه شده را ماموران امنیتی مصادره نموده و فرد مورد وثوق را که سی دی فیلم اول را با خود می برد در فرودگاه مورد آزار قرار دادند و مانع سفر وی شدند .
شخصی که بدین گونه وارد عمل شده و حزبی را ایجاد کرده است، شخصی که در تداوم رفتارهای آزادی خواهانه روحانیون مبارز و آگاهی چون آیت الله طالقانی و منتظری مقابل ظلم ایستاد و در حال حاضر در اسارت می برد حال می بینیم که اشخاصی از مزدوران حاکمیت جور به افرادی در حزبی که بنیان گذارش در اسارت به سر می برد می گویند شما از دبیر کل تبری بجویید تا به شما امکان فعالیت بدهیم . آیا چنین رفتارهایی با اعضای حزب شبیه رفتارهای یزید و معاویه نیست که بخواهند یاران شیخ را بنوعی مقابلش قرار دهند ؟ البته با توجه با توضیحاتی که بالا دادم در حال حاضر در چهاررچوب نظام فعلی حزب معنایی ندارد!
به هر حال مبارزه در تاریخ معاصر نشان داده است که در هر زمان افرادی به رهبران مبارزاتی پشت کرده اند اولین ضربه را خود دیده اند که نمونه های بارز آن مبارزه نهضت جنگل است که دشمنان نهضت با نزدیک شدن به افراد نزدیک میرزا ابتدا میرزا را به شهادت رساندند و سپس آن افراد را بگونه های مختلف از بین بردند و در نتیجه نهضت جنگل از هم پاشید و دیگری در نهضت ملی بود که جدایی یاران و افراد نزدیک به مصدق زمینه شکست نهضت ملی را فراهم کرد. در واقع با کمی رجوع به تاریخ میشود به رفتارهای حاکمان انحصار طلب پی برد که چه اهدافی پشت سرشان است. آقایان طی دوران نزدیک به دوسال پس از کودتای انتخاباتی با انواع ترفند ها قصد شکاف بین میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی را داشتند اما این دو دلاور با بینش و آگاهی خود ذره ای به حاکمیت سر تا پا دروغ و ریا اجازه ندادند که بتوانند از طریق آنها به اهداف و آمالشان برسند. حال می خواهند از طریق یاران آنها چند دستگی ایجاد نمایند تا بتوانند روزنه های مبارزات رهایی بخش را ببندند. اما غافل از آنند که بذر آگاهی بخشی پاشیده شده و این بذر در تداوم بذرهای پاشیده شده یکصد ساله اخیر و با هماهنگی آنها جوانه زده و رشد کرده است و که به زودی زود شاهد به ثمر نشستن شان خواهیم بود.
به امید آزادی شیخ و همه اسیران در بند جور و ظلم و ازادی ایران عزیز
کیان احمدی ساوجبلاغ
اخبار روز:
سه تروریسم پنهان جهان
نقدینگی.تورم.بهره
ضد استقلال انسان و شاخص توسعه انسانی
بمناسبت حذف صفر ها از پول ملی ایران
کیان احمدآبادی ساوجبلاغ
تورم با افزایش نقدینگی . چون میزان کالا و خدمات در جامعه محدود است، پس باید میزان نقدینگی به اندازهای باشد که با کالا و خدمات برابری کند. اگر میزان نقدینگی بسیار افزایش یابد، کالا و خدمات در جامعه کم شده وقیمت ها افزایش مییابد.
تورم نوعی از رشد اقتصادی کاذب و تزویری برای کلاهبرداری است.
بنابراین کنترل نقدینگی یکی از مهمترین هدف ها میباشد وسیاست های گوناگون را بدین منظور باید اتخاذ کرد. برای نمونه افزایش فناوری و تولید درون مرزی، که با گردآوری کالای کافی و بسنده، ازتورم جلوگیری میکند .برای رهایی از تورم وارداتی و مبارزه با گرسنگی، مهم ترین وظیفه ملی گسترش کشاورزی و تولید مواد غذایی طبیعی و پرهیز از کاشت و مصرف مضر ژن تغییر داده شده بذر میباشد ،به علت گرانی و تورم در تاریخ معاصر ایران چندین میلیون ایرانی جان خود را از دست دادهاند
نقدینگی یکی از بزرگترین چالشهایی است که سیستم ها با آن روبروهستند و بحران سیستم سرمایه داری را قوت بخشیده است
تورم روند فزآینده و نامنظم افزایش قیمتها است که امروزه بطور مصنوعی و به عمد بخاطر کاهش ارزش پول ایجاد می شود
ایران پنجمین نرخ بالای تورم را در سطح جهان دارد
بهره در واقع هزینه سنگینی است که برای دریافت اعتبار به جوامع بشری تحمیل میشود.
حجم پول دارای آثارتخریبی کاملاً بارزی در اقتصاد است و بر نرخ تورم ،بهره، بیکاری و تولید تأثیر گذار است.
تمامی ادیان و فیلسوفانی مثل ارسطو و جوامع مدنی و اخلاق، بهره را ضد بشری و بی ثمر دانسته اند.
سیستم پولی استوار بر بهره،حجم پول،تورم، بدترین شکل های ترور در جهان امروز می باشند .
پول هستی ملی و دارایی ملی و صاحب اصلی آن ملت است حذف صفر ها از پول ملی وکاهش ارزش آن بیاعتباری و ورشکستگی تفکر اقتصادی سیستم خود کامه را نمایان می سازد. کاهش ارزش پول ملی و بهره و تورم غصب عریان و سلب آشکار مالکیت خزنده اعضای جامعه ملی است ،بیشترین قربانیان آن اکثر ملت و کارکنان یک کشور از کارگران و معلمین و کارمندان و تمامی شهروندان میباشند ،از آنجایکه کار و دست رنج حاصل از خویش، مالکیت حقوقمدار است،مورد تجاوز قرار میگیرد،توجه خوانندگان گرامی را به گواهی تاریخ،مضرات خانمان سوز حجم پول و تورم و بهره جلب میکنم.در پانزده نوامبر ۱۹۲٣ دولت آلمان دست به حذف دوازده صفر از رایش مارک به علت حجم پول و تورم های نجومی دقیقهای حاصل از آن زد. لازم به یاد آوری است قیمت یک نان چند گرمی بروت چن به چهار بیلیون رایش مارک رسیده بود، علل اصلی سیاست غلط اقتصادی و پولی آلمان مقروض بودن خسارات جنگ جهانی اوٌل بود که برنامه اقتصادی ایجاد تورم و چاپ پول با هدف بیارزش کردن واحد پول را در پیش گرفت تا از این طریق از بدهی خسارت جنگ رهایی پیدا کند و ملت آلمان بدلیل حجم پول و تورم و بهره و جنگ، بدون دارایی و ترور شده بودند . دیگر کسی چیزی نداشت و همه زندگی را از صفر شروع میکردند.به همین علل در تاریخ آلمان هشت بار ورشکستگی به ثبت رسیده است. بحران سیستم جهان سرمایه داری امروز نیز راه حل ندارد و برای خرید زمان به شدت برای بقا خود این روش افزایش حجم پول و تورم و بهره را در پیش گرفته است . برندگان این سیاست اقتصادی جنون آمیز، بانک ها و نهاد های پولی و ملی و شرکت های بیمه فرا ملی که بیشترین مالکیت جهان را دارا هستند. بازندگان اکثریت مردم جهان را تشکیل میدهند. اکثر جوامع توسط چنین سیاست ضد بشری با گرسنگی و فقر و بیکاری و انحطاط و سلطه روبرو هستند
تورم حاصل از حجم پول و بهره به عبارت دیگر تقسیم نا عادلانه پول از پایین به بالا و قرار گرفتن آن در دست عده معدود و صاحب نفوذ سیاسی و اقتصادی است .ثبات سیاست پولی و مالی و اقتصادی و کنترل و ثابت نگه داشتن نقدینگی که خود یک قانون اقتصادی پایدار است، که حافظ استقلال و آزادی فردی وملی ایست . اتحاد بهره و تورم و حجم نقدینگی در هر سیستمی با اهداف سود بیشتر و باز بیشتر به دیکتاتوری و استثمار و استعمار می انجامد. امروزه سلطه سود بر اساس رانت خواری و تورم و انباشت سرمایه به سرکردگی گلو- بالیزاسیون بشریت را به فقیرترین و گرسنه ترین و بیکارترین در طول تاریخ کشانیده است و از نابودی میلیاردها انسان نیز واهمه ای ندارد و امروزه دست به استعمار و استثمار نوین زده است. تورم و جحم پول و رانت خواری ابزار و اهرمهای انباشت سرمایه هستند و هر سه توسط جنایت کاران اقتصادی با بکار بردن متد و میکانیسم سیستماتیک انتقال در آمد
حاصل از نیروی کار مولد و منابع ملی به طبقه غیر مولد رانت خوار و بهره کش به یاری بانک ها و صندوق بین الملی و بانک جهانی صورت میگیرد. نگاهی به افزایش نقدینگی در شصت سال گذشته گواه این است که دولت ها را به موسسه تجاری تبدیل میکند که بصورت مالیات های گوناگون و سنگین ، بهره بدهی دولتی حاصل از انتقال دارایی مردم به بخش خصوصی را به زور بنام قانون وصول کند تا بدست کانون های سرمایه داری برساند. به همین سبب در آمد مالیاتی دولت آمریکا در ماه مارس امسال برابرصد و بیست و هشت میلیارد دلار و مخارج همین ماه یک بیلیون و هزار و صد و هیجده میلیارد دلار است ،یعنی کمی کمتر از یک بیلیون کسری بودجه یک ماه، این کسری اکثرآ به علت بهره بدهی دولت است.بانک مرکزی آمریکا خصوصی است و تصمیم گیرنده سیاست پولی و چاپ پول و افزایش حجم پول و تزریق پول به اقتصاد و بهره است و به عبارت دیگر یک نهاد خصوصی بر دولت حاکم است.دولت آمریکا پانصد برابر تولید ناخالص سالانه خویش را بدهکار به بخش خصوصی سرمایه داری است،بهره آنرا خود حساب کنید. که بار سنگینی بر دوش ملت نهاده شده است ،بدهی دولتی بدهی مردم است.اتریش با بیش از هشت میلیون جمیعت،هر اتریشی هزار و دویست یورو در سال بهره بدهی دولت را بصورت مالیات می پردازد.اگر با چاپ پول و افزایش نقدینگی کشوری ثروتمند شود،دولت زیمباوه مقام اوٌل را در جهان باید کسب می کرد،آثار شوم چاپ پول و افزایش نقدینگی در زیمباوه مجله اشترن آلمان در ماه ژون سال ۲۰۰٨ چنین گزارش می دهد،باورکردنی نیست ولی واقیعت دارد،زیمباوه بالاترین تورم را در جهان دارد و تورم آن دردو ماه پیش ۱۰۰۰۰۰ در صد و این ماه ۲۰۰۰۰۰ در صد میباشد ،روزنامه اقتصادی ایندی پندنت زیمباوه تورم تا آخر سال ۲۰۰٨ را ۲۴ میلیون در صد پیش بینی میکرد و ارزش شصت میلیون دلار زیمباوه در همین ماه برابر یک دلار آمریکا بود،در صورتی که زیمباوه به لحاظ منابع زیر زمینی ثروتمند است،کار بجایی رسید با یک تریلیون دلار نمیشد یک جعبه تخم مرغ خرید،ایران بدون نفت زیمباوه دوم خواهد شد،جهان سرمایه داری راه زیمباوه را در پیش گرفته است، در صورتی که انسان امروز با تکنیک، سه برابر چهل سال پیش تولید میکند و باید در رفاه زندگی کند و مشکل اش این باشد که این رفاه را چگونه برای نسل آینده حفظ کند، ولی در واقیعت معکوس است، به همان دلایل که بر شمردم.بدون این عوامل ترور انسان کرامت پایدار دارد و مغز انسان از بیعدالتی رنج نمیکشد
سه عامل ترور یاد شده مولد ترسهای بسیار ، مثل ترس از مرگ و بیکاری و گرسنگی و آینده می شود. این کردار مجازات آمیز قدرت میتواند موجب رفتار وحشیانه سیستم بر فرد شود. این نوع ترس و هراس ها میتواند درک غریزی انسان از انصاف را نه تنها کوتاه مدت بلکه برای همه عمر تخریب کند.
هر نابرابری و هر بی عدالتی مغز را تغییر می دهد . مغز انسان، از بیعدالتی رنج میکشد وتعریفی از چگونگی شکل گرفتن جنگ دارد. جنگ نشان میدهد که خشم انسانها قابل تحریف است. برای تحریف خشم، بایستی درک احساس بشردوستی یا "انسانیت" در فرد یا جمع تغییر کند. وقتی از چنین حسی کاسته میشود، خشم شکل میگیرد. هدف تبلیغات منفی گسترده، تحریف این حس است. یعنی ایجاد این تصور که فردی یا گروهی علیه شما هستند. در این حالت آرزوی مجازات رفتار غیرعادلانه شکل میگیرد. کسانی که از جنگ سود میبرند چنین احساسی را به دیگران القا میکنند. و درک احساس بشردوستی یا "انسانیت" در فرد یا جمعی تغییر میکند . اینگونه سیاستهای اقتصادی ضد حقوق بشراست و جان و روان انسانها را مثل خوره میخورد و حق مالکیت حقوقمدار از کار خویش را سلب و غصب میکند. استقلال و آزادی و حقوق بشر و کرامت انسانی همیشه از طرف حاکمیت خودکامه استثمارگر و استعمار داخلی و خارجی بطور مضاعف مورد تهاجم قرار گرفته است. جنگ بزرگترین نوع جنایت و خشونت و نابودی و بهره بزرگترین تصور غارت و چپاول وتورم بزرگترین کلاهبرداری آشکار است،هر سه درنده ترین دشمن تاریخ بشری ست.
هزینه بهره در واقع هزینه سنگینی ایست که برای دریافت اعتبار به جوامع بشری تحمیل میشود ،هزینه پنهان بهره در مواد مصرفی در اتریش و آلمان بالای ده درصد،در آب و برق و گاز سی درصد و در اجاره خانه و تجاری پنجاه در صد است و هزینه پنهان بهره در تولید نیز خود داستانی دارد . شصت و پنج در صد از قیمت بنزین و مالیات نوزده در صد داد و ستد داخلی و در مواد غذایی هفت در صد به آن هزینههای پنهان اضافه میشود ،در حقیقت ضبط و غصب اموال مردم و ایجاد فقر خزنده و کار بجایی رسیده است که شاغلان هم در فقر غوطه ور هستند وکار جواب گوی هزینههای پنهان بهره و انواع و اقسام مالیات ها نیست و این استثمار نوین جهانی قرن بیست و یکم است و امروزه شصت در صد در آمد چینیها صرف مواد غذایی میشود ،سرمایه داری جهانی با در آمد های سر شار از رانت خواری و تورم و حجم پول دیگر حاضر به ایجاد کار و اشتغال در تولید نیست واگر هم مایل باشد آنهم مجانی به هزار شرط و شروط انجام میدهد، چند سال پیش شرکت تلفن نوکیا با دولت آلمان برای تآسیس کار خانهای قرارداد بست ،به این صورت که دولت آلمان هفتاد میلیون یورو به شرکت نوکیا بلاعوض بپردازد و شرکت نوکیا هم در مقابل کارگران آلمانی را با حد اقل دست مزد بدون تعهد مدت اشتغال استخدام کند. دولت آلمان این نوع سیاست اشتغال را در بازار سیاسی به مردم میفروخت اما آلمان در خفا منافع دیگری به جزایجاد کار را مد نظر داشت و آن مالیات نوزده در صد بر داد و ستد تجاری شرکت نوکیا در آلمان بود، شرکت نوکیا بعد از چندین سال استفاده زیاد در بازار آلمان کارکنان را اخراج و کار خانه را بست و روانه رومانی شد.
در تقسیم بدهی کل دولت آلمان به هر شهروند آلمانی، بدون بدهی خصوصی شان، بالای سی و پنج هزار یورو میباشد . در این کشور قهرمان صادرات جهان از هر سه کودک زیر پانزده سال یکی در فقر به سر میبرد، که ریشه فقر کودکان در سیاست اقتصادی آلمان است.
آمار های تورم بخاطر پایین نگه داشتن بهره بانک های مرکزی مثل آمریکا جعلی است و ریشه آن در سیاست اقتصادی آنان است، بطوری که بانک مرکزی آمریکا با بهره سالانه یک چهارم در صد پول در اختیار بانک ها و نهاد های پولی و مالی و شرکت های بیمه قرار میدهد و آنها با این پول قرضه ملی و اوراق بها دار و مشارکت سی ساله دولت آمریکا را با بهره چهار و نیم در صد یا قرضه ملی یونان را با بهره ده در صد می خرند، چهار در صد سود در آمریکا و در یونان زیر ده در صد سود بدست می آورند، بدون اینکه یک دلار از جیب گذاشته باشند، این گونه پول از هوا عاید سرمایه داری میشود و اما اگر بصورت وام های املاک و مصرفی بکار برده شود سود های سالانه از چهار تا بیست در صد عاید این نهاد ها می شود، اگر در بازار سهام و بازار آتی مواد خام و نفت و مواد غذایی و غلات و پنبه سرمایهگذاری کنند، سود های نجومی را میسازند و خود تمامی این سود ها مولد تورم و فقر و گرسنگی است، سه بانک بزرگ آمریکا، گلدمان ساکس، جی پی مورگن، مورگن استنلی، در سال ۲۰۰۷، ۴۴،۷ میلیارد دلار و در سال ۲۰۰۹ ، ٣۹،۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰، ۴۶،۱ میلیارد دلار پاداش به کارمندان شان دادهاند. سال ۲۰۰٨ به علت شروع بحران اقتصادی و ترس از افکار عمومی پاداش ها پنهانی و در خفا پرداخت شده است، رِییس سابق بانک گلد مان ساکس وزیر خزانه داری جورج بوش شد. کابینه اقتصادی اوباما اکثراً از بانک گلد مان ساکس هستند، در آمریکا همه چیز از پنتاگون و بانک مرکزی تا منابع زیر زمینی و خدا نیز در اختیار بخش خصوصی سرمایه داری است. برای حفظ چنین سیستمی نیاز به لابی های انواع و اقسام در تمامی ارگان های جامعه دارد و لابی گری سرمایه داری را به تمام دنیا نیز برای ترور کرامت انسان صادر کرده است.
نقدینگی.تورم.بهره
ضد استقلال انسان و شاخص توسعه انسانی
بمناسبت حذف صفر ها از پول ملی ایران
کیان احمدآبادی ساوجبلاغ
تورم با افزایش نقدینگی . چون میزان کالا و خدمات در جامعه محدود است، پس باید میزان نقدینگی به اندازهای باشد که با کالا و خدمات برابری کند. اگر میزان نقدینگی بسیار افزایش یابد، کالا و خدمات در جامعه کم شده وقیمت ها افزایش مییابد.
تورم نوعی از رشد اقتصادی کاذب و تزویری برای کلاهبرداری است.
بنابراین کنترل نقدینگی یکی از مهمترین هدف ها میباشد وسیاست های گوناگون را بدین منظور باید اتخاذ کرد. برای نمونه افزایش فناوری و تولید درون مرزی، که با گردآوری کالای کافی و بسنده، ازتورم جلوگیری میکند .برای رهایی از تورم وارداتی و مبارزه با گرسنگی، مهم ترین وظیفه ملی گسترش کشاورزی و تولید مواد غذایی طبیعی و پرهیز از کاشت و مصرف مضر ژن تغییر داده شده بذر میباشد ،به علت گرانی و تورم در تاریخ معاصر ایران چندین میلیون ایرانی جان خود را از دست دادهاند
نقدینگی یکی از بزرگترین چالشهایی است که سیستم ها با آن روبروهستند و بحران سیستم سرمایه داری را قوت بخشیده است
تورم روند فزآینده و نامنظم افزایش قیمتها است که امروزه بطور مصنوعی و به عمد بخاطر کاهش ارزش پول ایجاد می شود
ایران پنجمین نرخ بالای تورم را در سطح جهان دارد
بهره در واقع هزینه سنگینی است که برای دریافت اعتبار به جوامع بشری تحمیل میشود.
حجم پول دارای آثارتخریبی کاملاً بارزی در اقتصاد است و بر نرخ تورم ،بهره، بیکاری و تولید تأثیر گذار است.
تمامی ادیان و فیلسوفانی مثل ارسطو و جوامع مدنی و اخلاق، بهره را ضد بشری و بی ثمر دانسته اند.
سیستم پولی استوار بر بهره،حجم پول،تورم، بدترین شکل های ترور در جهان امروز می باشند .
پول هستی ملی و دارایی ملی و صاحب اصلی آن ملت است حذف صفر ها از پول ملی وکاهش ارزش آن بیاعتباری و ورشکستگی تفکر اقتصادی سیستم خود کامه را نمایان می سازد. کاهش ارزش پول ملی و بهره و تورم غصب عریان و سلب آشکار مالکیت خزنده اعضای جامعه ملی است ،بیشترین قربانیان آن اکثر ملت و کارکنان یک کشور از کارگران و معلمین و کارمندان و تمامی شهروندان میباشند ،از آنجایکه کار و دست رنج حاصل از خویش، مالکیت حقوقمدار است،مورد تجاوز قرار میگیرد،توجه خوانندگان گرامی را به گواهی تاریخ،مضرات خانمان سوز حجم پول و تورم و بهره جلب میکنم.در پانزده نوامبر ۱۹۲٣ دولت آلمان دست به حذف دوازده صفر از رایش مارک به علت حجم پول و تورم های نجومی دقیقهای حاصل از آن زد. لازم به یاد آوری است قیمت یک نان چند گرمی بروت چن به چهار بیلیون رایش مارک رسیده بود، علل اصلی سیاست غلط اقتصادی و پولی آلمان مقروض بودن خسارات جنگ جهانی اوٌل بود که برنامه اقتصادی ایجاد تورم و چاپ پول با هدف بیارزش کردن واحد پول را در پیش گرفت تا از این طریق از بدهی خسارت جنگ رهایی پیدا کند و ملت آلمان بدلیل حجم پول و تورم و بهره و جنگ، بدون دارایی و ترور شده بودند . دیگر کسی چیزی نداشت و همه زندگی را از صفر شروع میکردند.به همین علل در تاریخ آلمان هشت بار ورشکستگی به ثبت رسیده است. بحران سیستم جهان سرمایه داری امروز نیز راه حل ندارد و برای خرید زمان به شدت برای بقا خود این روش افزایش حجم پول و تورم و بهره را در پیش گرفته است . برندگان این سیاست اقتصادی جنون آمیز، بانک ها و نهاد های پولی و ملی و شرکت های بیمه فرا ملی که بیشترین مالکیت جهان را دارا هستند. بازندگان اکثریت مردم جهان را تشکیل میدهند. اکثر جوامع توسط چنین سیاست ضد بشری با گرسنگی و فقر و بیکاری و انحطاط و سلطه روبرو هستند
تورم حاصل از حجم پول و بهره به عبارت دیگر تقسیم نا عادلانه پول از پایین به بالا و قرار گرفتن آن در دست عده معدود و صاحب نفوذ سیاسی و اقتصادی است .ثبات سیاست پولی و مالی و اقتصادی و کنترل و ثابت نگه داشتن نقدینگی که خود یک قانون اقتصادی پایدار است، که حافظ استقلال و آزادی فردی وملی ایست . اتحاد بهره و تورم و حجم نقدینگی در هر سیستمی با اهداف سود بیشتر و باز بیشتر به دیکتاتوری و استثمار و استعمار می انجامد. امروزه سلطه سود بر اساس رانت خواری و تورم و انباشت سرمایه به سرکردگی گلو- بالیزاسیون بشریت را به فقیرترین و گرسنه ترین و بیکارترین در طول تاریخ کشانیده است و از نابودی میلیاردها انسان نیز واهمه ای ندارد و امروزه دست به استعمار و استثمار نوین زده است. تورم و جحم پول و رانت خواری ابزار و اهرمهای انباشت سرمایه هستند و هر سه توسط جنایت کاران اقتصادی با بکار بردن متد و میکانیسم سیستماتیک انتقال در آمد
حاصل از نیروی کار مولد و منابع ملی به طبقه غیر مولد رانت خوار و بهره کش به یاری بانک ها و صندوق بین الملی و بانک جهانی صورت میگیرد. نگاهی به افزایش نقدینگی در شصت سال گذشته گواه این است که دولت ها را به موسسه تجاری تبدیل میکند که بصورت مالیات های گوناگون و سنگین ، بهره بدهی دولتی حاصل از انتقال دارایی مردم به بخش خصوصی را به زور بنام قانون وصول کند تا بدست کانون های سرمایه داری برساند. به همین سبب در آمد مالیاتی دولت آمریکا در ماه مارس امسال برابرصد و بیست و هشت میلیارد دلار و مخارج همین ماه یک بیلیون و هزار و صد و هیجده میلیارد دلار است ،یعنی کمی کمتر از یک بیلیون کسری بودجه یک ماه، این کسری اکثرآ به علت بهره بدهی دولت است.بانک مرکزی آمریکا خصوصی است و تصمیم گیرنده سیاست پولی و چاپ پول و افزایش حجم پول و تزریق پول به اقتصاد و بهره است و به عبارت دیگر یک نهاد خصوصی بر دولت حاکم است.دولت آمریکا پانصد برابر تولید ناخالص سالانه خویش را بدهکار به بخش خصوصی سرمایه داری است،بهره آنرا خود حساب کنید. که بار سنگینی بر دوش ملت نهاده شده است ،بدهی دولتی بدهی مردم است.اتریش با بیش از هشت میلیون جمیعت،هر اتریشی هزار و دویست یورو در سال بهره بدهی دولت را بصورت مالیات می پردازد.اگر با چاپ پول و افزایش نقدینگی کشوری ثروتمند شود،دولت زیمباوه مقام اوٌل را در جهان باید کسب می کرد،آثار شوم چاپ پول و افزایش نقدینگی در زیمباوه مجله اشترن آلمان در ماه ژون سال ۲۰۰٨ چنین گزارش می دهد،باورکردنی نیست ولی واقیعت دارد،زیمباوه بالاترین تورم را در جهان دارد و تورم آن دردو ماه پیش ۱۰۰۰۰۰ در صد و این ماه ۲۰۰۰۰۰ در صد میباشد ،روزنامه اقتصادی ایندی پندنت زیمباوه تورم تا آخر سال ۲۰۰٨ را ۲۴ میلیون در صد پیش بینی میکرد و ارزش شصت میلیون دلار زیمباوه در همین ماه برابر یک دلار آمریکا بود،در صورتی که زیمباوه به لحاظ منابع زیر زمینی ثروتمند است،کار بجایی رسید با یک تریلیون دلار نمیشد یک جعبه تخم مرغ خرید،ایران بدون نفت زیمباوه دوم خواهد شد،جهان سرمایه داری راه زیمباوه را در پیش گرفته است، در صورتی که انسان امروز با تکنیک، سه برابر چهل سال پیش تولید میکند و باید در رفاه زندگی کند و مشکل اش این باشد که این رفاه را چگونه برای نسل آینده حفظ کند، ولی در واقیعت معکوس است، به همان دلایل که بر شمردم.بدون این عوامل ترور انسان کرامت پایدار دارد و مغز انسان از بیعدالتی رنج نمیکشد
سه عامل ترور یاد شده مولد ترسهای بسیار ، مثل ترس از مرگ و بیکاری و گرسنگی و آینده می شود. این کردار مجازات آمیز قدرت میتواند موجب رفتار وحشیانه سیستم بر فرد شود. این نوع ترس و هراس ها میتواند درک غریزی انسان از انصاف را نه تنها کوتاه مدت بلکه برای همه عمر تخریب کند.
هر نابرابری و هر بی عدالتی مغز را تغییر می دهد . مغز انسان، از بیعدالتی رنج میکشد وتعریفی از چگونگی شکل گرفتن جنگ دارد. جنگ نشان میدهد که خشم انسانها قابل تحریف است. برای تحریف خشم، بایستی درک احساس بشردوستی یا "انسانیت" در فرد یا جمع تغییر کند. وقتی از چنین حسی کاسته میشود، خشم شکل میگیرد. هدف تبلیغات منفی گسترده، تحریف این حس است. یعنی ایجاد این تصور که فردی یا گروهی علیه شما هستند. در این حالت آرزوی مجازات رفتار غیرعادلانه شکل میگیرد. کسانی که از جنگ سود میبرند چنین احساسی را به دیگران القا میکنند. و درک احساس بشردوستی یا "انسانیت" در فرد یا جمعی تغییر میکند . اینگونه سیاستهای اقتصادی ضد حقوق بشراست و جان و روان انسانها را مثل خوره میخورد و حق مالکیت حقوقمدار از کار خویش را سلب و غصب میکند. استقلال و آزادی و حقوق بشر و کرامت انسانی همیشه از طرف حاکمیت خودکامه استثمارگر و استعمار داخلی و خارجی بطور مضاعف مورد تهاجم قرار گرفته است. جنگ بزرگترین نوع جنایت و خشونت و نابودی و بهره بزرگترین تصور غارت و چپاول وتورم بزرگترین کلاهبرداری آشکار است،هر سه درنده ترین دشمن تاریخ بشری ست.
هزینه بهره در واقع هزینه سنگینی ایست که برای دریافت اعتبار به جوامع بشری تحمیل میشود ،هزینه پنهان بهره در مواد مصرفی در اتریش و آلمان بالای ده درصد،در آب و برق و گاز سی درصد و در اجاره خانه و تجاری پنجاه در صد است و هزینه پنهان بهره در تولید نیز خود داستانی دارد . شصت و پنج در صد از قیمت بنزین و مالیات نوزده در صد داد و ستد داخلی و در مواد غذایی هفت در صد به آن هزینههای پنهان اضافه میشود ،در حقیقت ضبط و غصب اموال مردم و ایجاد فقر خزنده و کار بجایی رسیده است که شاغلان هم در فقر غوطه ور هستند وکار جواب گوی هزینههای پنهان بهره و انواع و اقسام مالیات ها نیست و این استثمار نوین جهانی قرن بیست و یکم است و امروزه شصت در صد در آمد چینیها صرف مواد غذایی میشود ،سرمایه داری جهانی با در آمد های سر شار از رانت خواری و تورم و حجم پول دیگر حاضر به ایجاد کار و اشتغال در تولید نیست واگر هم مایل باشد آنهم مجانی به هزار شرط و شروط انجام میدهد، چند سال پیش شرکت تلفن نوکیا با دولت آلمان برای تآسیس کار خانهای قرارداد بست ،به این صورت که دولت آلمان هفتاد میلیون یورو به شرکت نوکیا بلاعوض بپردازد و شرکت نوکیا هم در مقابل کارگران آلمانی را با حد اقل دست مزد بدون تعهد مدت اشتغال استخدام کند. دولت آلمان این نوع سیاست اشتغال را در بازار سیاسی به مردم میفروخت اما آلمان در خفا منافع دیگری به جزایجاد کار را مد نظر داشت و آن مالیات نوزده در صد بر داد و ستد تجاری شرکت نوکیا در آلمان بود، شرکت نوکیا بعد از چندین سال استفاده زیاد در بازار آلمان کارکنان را اخراج و کار خانه را بست و روانه رومانی شد.
در تقسیم بدهی کل دولت آلمان به هر شهروند آلمانی، بدون بدهی خصوصی شان، بالای سی و پنج هزار یورو میباشد . در این کشور قهرمان صادرات جهان از هر سه کودک زیر پانزده سال یکی در فقر به سر میبرد، که ریشه فقر کودکان در سیاست اقتصادی آلمان است.
آمار های تورم بخاطر پایین نگه داشتن بهره بانک های مرکزی مثل آمریکا جعلی است و ریشه آن در سیاست اقتصادی آنان است، بطوری که بانک مرکزی آمریکا با بهره سالانه یک چهارم در صد پول در اختیار بانک ها و نهاد های پولی و مالی و شرکت های بیمه قرار میدهد و آنها با این پول قرضه ملی و اوراق بها دار و مشارکت سی ساله دولت آمریکا را با بهره چهار و نیم در صد یا قرضه ملی یونان را با بهره ده در صد می خرند، چهار در صد سود در آمریکا و در یونان زیر ده در صد سود بدست می آورند، بدون اینکه یک دلار از جیب گذاشته باشند، این گونه پول از هوا عاید سرمایه داری میشود و اما اگر بصورت وام های املاک و مصرفی بکار برده شود سود های سالانه از چهار تا بیست در صد عاید این نهاد ها می شود، اگر در بازار سهام و بازار آتی مواد خام و نفت و مواد غذایی و غلات و پنبه سرمایهگذاری کنند، سود های نجومی را میسازند و خود تمامی این سود ها مولد تورم و فقر و گرسنگی است، سه بانک بزرگ آمریکا، گلدمان ساکس، جی پی مورگن، مورگن استنلی، در سال ۲۰۰۷، ۴۴،۷ میلیارد دلار و در سال ۲۰۰۹ ، ٣۹،۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰، ۴۶،۱ میلیارد دلار پاداش به کارمندان شان دادهاند. سال ۲۰۰٨ به علت شروع بحران اقتصادی و ترس از افکار عمومی پاداش ها پنهانی و در خفا پرداخت شده است، رِییس سابق بانک گلد مان ساکس وزیر خزانه داری جورج بوش شد. کابینه اقتصادی اوباما اکثراً از بانک گلد مان ساکس هستند، در آمریکا همه چیز از پنتاگون و بانک مرکزی تا منابع زیر زمینی و خدا نیز در اختیار بخش خصوصی سرمایه داری است. برای حفظ چنین سیستمی نیاز به لابی های انواع و اقسام در تمامی ارگان های جامعه دارد و لابی گری سرمایه داری را به تمام دنیا نیز برای ترور کرامت انسان صادر کرده است.