بیکاری ، سرنوشت تراژیک “باشو غریبه کوچک”
“باشو، غریبه کوچک” امروز 36 ساله است و از سر بیکاری سیگار می فروشد. پسرک اهوازی دیروز، با آنهمه شهرتی که برای بازی در یک فیلم آن هم در غربت کسب کرد این روزها در زادگاهش غریبه است.به گزارش خبرنگار مهر، عدنان عفراویان همان باشو، غریبه کوچک است با همان رنگ رخساری که اگر در کنار دختر و پسر نایی، زن گیلگی قرارش دهی می فهمی که نشانی است از آفتاب تیز خوزستان.
سال 69 بود که باشو به دنبال بمباران هوایی و کشته شدن پدر و مادرش به درون کامیونی پرید و از زادگاهش در جنوب کشور گریخت و وقتی از کامیون پیاده شد، خود را در شمال کشور یافت و تازه این شد به زندگی جدیدش و پناه بردن به خانه و مزرعه زن گیلکی.
کودک سیه چرده دیروز، امروز 36 سال سن دارد. دیگر لازم نیست مانند بهرام بیضایی کل خوزستان را بگردی و عاقبت در محله لشکرآباد اهواز پسرکی را در سایهروشن کوچه ببینی که تا تو را می بیند بخندد و فرار کند چون شبیه او و خانواده اش نیستی و حرف نمی زنی.
امروز 20 سال از زمانی که فیلم باشو، غریبه کوچک روی پرده سینماهای ایران و جهان رفت و همه آن را تحسین کردند می گذرد. حالا می توانی در همان فلکه لشکر آباد، روبروی تابلو دانشگاه در میان دستفروشان باشو را ببینی که هنوز هم در وجودش ترس و دلهره دارد.
اما دلهره اش نه از جنگ و نه از دست دادن خانواده اش بلکه از ماموران شهرداری و اینکه باید برای چندمین بار پله های اداره اجرائیات را بالا و پایین بدود تا بساط سیگار فروشی اش را پس بگیرد. چون از آن سال که باشو در اوج محبوبیت بود و حتی مهرش در دل خانواده هایی از گوشه و کنار ایران نشست، سالها می گذرد.
بیکاری یقه باشو را هم گرفته و دیگر مزرعه ای نیست که با نابی و بچه هایش روی آن کار کند… حتی با برگشتن شوهر نایی هم اوضاع فرقی نمی کند. به همین دلیل مدتهاست به شورای شهر اهواز می رود تا برایش کار پیدا کنند.
باشو( عدنان عفراویان)، غریبه کوچک اهوازی سینمای ایران با کمک کارگردان فیلمش یک بار خوش درخشید اما چون حرفه و خاستگاه اجتماعی اش چیز دیگری بود، دیگر نتوانست فرصت حضور روی پرده سینما را به دست بیاورد و به تدریج تنها به یک خاطره تبدیل شد.
اکنون باشو که نامش نوستالوژی دوران بچگی و دلهره جنگ را برایمان تداعی می کند، با مادرش در یک خانه اجاره ای در اهواز زندگی می کنند.
عدنان می گوید: “من هم مثل خیلی از نوجوانانی که برای اولین بار در سینما حضور پیدا کردند و شاهکاری را خلق کردند و بعد رها و تنها شدند برای مدتی افسرده و گیج شده بودم.”
اگر دیروز پای باشو از جنوب به شمال کشور باز شد و محبوبیتش نه تنها در دل خانواده گیلکی که در جهان پیچید، اما امروز پایان راه پسرک اهوازی با وجود آن همه سر شناسی درغربت به سیگار فروشی در زادگاهش منتهی شده است و دیگر در شهر خودش هم غریبه ای کوچک است. باشویی که به گفته بهرام بضایی، کارگردان فیلم باشو؛ “قرار بود مردم را به پذیرش بچههای جنگزده و یتیمشده تشویق کند و کاربرد اجتماعی معینی داشته باشد.”
شاید هنوز هم نایی نمی داند چطور باید با آن لهجه عمیق گیلکی اش کلمه “مرغانه” را برای باشو بازگو کند . . ! اگر در میان کسانی که در اهواز بساط کرده اند، باشو را دیدی نپرس حال بیضایی و نایی چطور است. چون نه تنها خبری از آنها ندارد بلکه داغ دلش را برای دوباره دیدن نایی و بچه هایش، بیضایی و شوهر نایی تازه می کنی.
حمله رجا نیوز به دروازه بان اسطوره ای ایران
ناصر حجازی در زمین بیماری "دفاع" می کند
ناصر حجازی، دروازه بان پرآوازه تیم های ملی ایران و باشگاه تاج در دهه 50 خورشیدی و رییس فعلی سازمان فوتبال باشگاه استقلال، این روزها مبارزه ای تمام عیار با بیماری سرطان ریه دارد؛ مبارزه ای سخت که رسانه های ارزشی کشور نسبت به وضعیت او ابراز نگرانی کرده اند.
در چنین شرایطی پایگاه خبری ناصر حجازی با شرکت هنرمندان و ورزشکاران همسو با او گشایش یافت. از دوردست نیز علی کریمی، بازیکن برخاسته از تیم پرسپولیس برای حجازی پیام فرستاد. کریمی در مسابقه رسمی در راه جام جهانی با کره جنوبی، برای همدلی با جنبش اعتراضی مردم ایران با مچ بند سبز حاضر شد. پس از آن سرداران حاکم بر عرصه ورزش، همه توان خود را برای حذف او به کار گرفتند. کریمی اینک در پایگاه خبری خود و برای ناصر حجازی نوشته است:
"در حالي که فضای فوتبال را ريا کاری و تظاهر مسموم کرده است و در روزگارانی که نوکرم و چاکرم های مصنوعی و مصلحتی همه جا رايج شده است، ناصر حجازي را بايد اسطوره ای با شخصيت، چهرهای يکرنگ و استثنايی در اين فوتبال به حساب آوريم. اين اسطوره به واقع کمياب ما، کرنش را بلد نيست. ناصر حجازی چهرهای مقاوم در مقابل زورگويان است. هر چند اين روزها که حال و روز خوشی ندارد، صاحب منصبان پست و مقامهای گوناگونی به او تعارف می کنند اما ای کاش آن روزگارانی که حجازی به خاطر بی اعتنايیها مجبور به زندگی سخت و طاقت فرسا در بنگلادش شده بود، او را به بازی می گرفتند."
حجازی در اوایل دهه 60 در ابتدای مسابقه پرتماشاگر استقلال با پرسپولیس، حاضر نشد در نمایش های آن روزها سهیم شود و به همین علت از فوتبال ایران در اوج آمادگی رانده و مجبور به کار در بنگلادش شد. حضوری که فوتبال در آن کشور را "استارت" زد. و حالا کریمی "پرسپولیسی" در مورد حجازی "استقلالی" می گوید: "درود به مرام و عزت او که می توانيم همواره به چنين اسطورهای افتخار کنيم و مرام و معرفت ايشان را برای ديگران الگو سازی كنيم. او همواره در تلاطم و جهت خلاف جريان آب شنا می کند. فوتبال (بازی در دوران حرفه ای) تمام می شود، همانطور که سالهاست فوتبال را برای حجازی تمام کردهاند."
حجازی همواره از وضعیت ورزش ایران در سایت شخصی هود انتقاد کرده و اخیرا هم از شرایط اقتصادی کشور و فشارهای موجود بر مردم در اثر طرح هدفمندی یارانه ها به شدت انتقاد کرد و آشکارا محمود احمدی نژاد وهمراهانش را عامل روزگار سخت مردم دانست.
حجازی در حالی که شرایط مالی خود را برای مقابله با مشکلات اقتصادی "خوب" بیان کرده در مورد شرایط بد روحی اش گفته است: "به من می گویند عصبانی نشوم، مگر بیغیرتم وقتی درد و مشکلات مردم را به چشم میبینم، با بیتفاوتی از کنار آن بگذرم. آمدهاند و یارانهها را قالب کردهاند. زندگی مردم بهتر نشده که بدتر هم شده است. خدمت به مردم یعنی فراهم کردن رفاه و آسایش آنها، اما متاسفانه شاهد نداری و سختی زندگی مردم هستیم. دولت میگوید 40 هزار تومان در ماه به مردم کمک میکنیم، مگر مردم گدا هستند؟ آخر یک کارگر که ماهی 300، 400 هزار تومان حقوق میگیرد و کرایه خانه، خرج زندگی و…دارد و حال باید 3 برابر مبلغی که دولت میدهد، به آنها برگرداند، چطور زندگی کند؟ نتیجهاش میشود فقر و فقر یعنی فساد، فحشا، طلاق و…/ک
ناصر حجازی در ادامه گفته است: "کارشناسی یعنی بدنبال پیدا کردن راهی برای مقابله با ورود کالاهای چینی و رونق بخشیدن به تولیدات داخلی. امروز شاهد هستیم که کارخانههای ما یا ورشکسته هستند یا صاحبان آنها جهت جلوگیری از ورشکستگی، کارخانههایشان را تعطیل میکنند و نتیجه آن بیکاری و دربدری کارگرها است. این مشکلات در پایان باعث از هم پاشیده شدن کانون خانوادهها و ایجاد مشکالات اجتماعی و اخلاقی میشود".
این بازیکن تاریخساز فوتبال ایران همچنین از گاندی نقل قول می کند: "درد من تنهایی نیست، مرگ ملتی است که برایشان گدایی را قناعت، بیعرضگی را صبر و با تبسمی بر لب، این حماقت را حکمت مینامند."
این بازیکن تاریخساز فوتبال ایران همچنین از گاندی نقل قول می کند: "درد من تنهایی نیست، مرگ ملتی است که برایشان گدایی را قناعت، بیعرضگی را صبر و با تبسمی بر لب، این حماقت را حکمت مینامند."
حجازی افزوده: "امروزه از تیمسار خسروانی (بنیانگذار باشگاه تاج که امروز استقلال شده است) بدلیل ساخت مجموعههای ورزشی بسیار برای استقلال و مردم به نیکی یاد میشود."
حجازی در پایان گفت و گو با سایت اش می گوید:" یا رب روا مدار که گدا معتبر شود- گر معتبر شود ز خدا بیخبر شود.
حجازی در پایان گفت و گو با سایت اش می گوید:" یا رب روا مدار که گدا معتبر شود- گر معتبر شود ز خدا بیخبر شود.
تهدید حجازی از خشم مردم
در واکنش به این گفته ها، سایت رجا نیوز نزدیک به محمود احمدی نژاد در مقام تهدید وی نوشت: به ناصر حجازی توصیه میکنیم پا فراتر از حد خود نگذارد!... ناصر حجازی خود را در مقام یک تحلیل گر اقتصادی قرار داده با لحنی کاملا نامتعارف دولت را به دلیل اجرای قانون هدفمندی سرزنش کرده تا همه به این واقعیت پی ببرند که برای ناصر حجازی مهم نیست درباره چه مسألهای اعتراض کند بلکه او فقط به این میاندیشد که ساز مخالف بزند حالا درباره فوتبال باشد یا درباره هر مسئله غیر تخصصی! جامعه درباره او فکرهای بدی خواهد کرد. از این رو به دروازهبان اسطورهای سالهای دور استقلال توصیه میکنیم در چارچوب خود حرکت کند و پا فراتر از حد خود نگذارد چون مردم طاقت همراهی او با دشمنان کشورشان را ندارند.
ناصر حجازی هم دیروز در پاسخ به رجا نیوز در سایت شخصی اش نوشت: "زمانی که به برنامه صدای آمریکا رفتم، با توجه به شرایط کشور، به سئوالاتی که مرتبط با سیاست بود، به شکلی جواب دادم که بهتر است بگویم سکوت کردم و گفتم مشکلات را در داخل ایران به زبان خواهم آورد. فردای مصاحبه روزنامههای وابسته به دولت تیتر زدند که حجازی، ایران را نفروخت. حال که در داخل مملکت خودم از درد و مشکلات جامعه صحبت میکنم، میگویند که حجازی دشمن کشور است."
احمد خاتمی خبر از خشونت داد
کارفرهنگی در مورد حجاب جواب نداده
یکی از روحانیون حکومتی با بیان اینکه "کار فرهنگی دیگر فایده ندارد"، از لزوم"ریختن خون های پاک" برای رفع "بدحجابی" سخن گفت.احمد خاتمی، آنطور که جهان نیوز، ارگان نزدیک به بسیج گزارش داده گفته است: "مسئله حجاب در جامعه امروز ما تبدیل به یک مشکل و فاجعه فرهنگی شده است و دیگر نمی توانیم بگوییم در حوزه مسائل فرهنگی و علی الخصوص حجاب در کشور کم کاری صورت می گیرد و باید گفت اصلا کاری در جامعه برای حل مشکلات این چنینی صورت نمی گیرد".
خاتمی که از سخنران ثابت محافل لباس شخصی ها در مهدیه تهران است، افزوده: "هیچ یک از مسئولان به فکر حل کردن و پیدا کردن راه حل برای مشکل بدحجابی نبوده و به نظر می رسد دیگر با کار فرهنگی نمی توان جلوی بدحجابی در جامعه را گرفت و فکر می کنم برای حل این مسئله باید خون های پاکی ریخته شود تا این معضل از جامعه ما ریشه کن شود".
احمد خاتمی که از اعضای مجلس خبرگان رهبری هم است در ادامه از محمود احمدی نژاد و مشایی به دلیل بی توجهی به وعده ها در زمینه حجاب انتقاد کرده و گفته است: "دولت برای جذب آرایی که در انتخابات ۸۸ به کاندیداهای دیگر رای دادند در مسئله حجاب روی به سیاست تساهل و تسامح آورده است و در این موضوع قیافه روشنفکری گرفته است".
این سخنان در شرایطی مطرح شده که گشت های نیروی انتظامی طی روزهای گذشته با اجرای "طرح ضربتی مبارزه با بدحجابی"، دختران و پسران بسیاری را به بهانه پوشش بازداشت کرده اند.
احمد خاتمی در خطبه های نماز جمعه هفته گذشته هم گفته بود: "انقلاب ما از جنس قيام علیه کشف حجاب رضا خانی است و مردم قيام كردند تا احكام دين در همه عرصهها اجرا شود لذا انتظار است در نظام اسلامي انگيزه بيشتري براي پاسداري از حجاب وجود داشته باشد. ما درد دين داريم چرا كه ميبينيم كه بدحجابي به سمت کشف حجاب ميرود. مردم اگر ببينند دينشان در خطر است آرام نميگيرند و مقام معظم رهبري و مراجع نيز در اين زمينه آرام نخواهند گرفت".
در همین باره، سایت جهان نیوز در گزارشی از دیدار چند روحانی افراطی از جمله احمد خاتمی با احمدی نژاد خبر داده و نوشته است: "مدتی پیش جمعی از اعضای خبرگان رهبری با رئیس جمهور دیدار داشتند که در این جلسه موضوع حجاب مطرح شد و اعضا به بیان نظرات خود در این رابطه پرداختند. شنیده شده است که در این جلسه آیت الله خاتمی و آیت الله علم الهدی درباره بی توجهی دولت به افزایش بدحجابی در جامعه نکاتی را مطرح می کنند و رئیس جمهور نیز موضع خود و دولت را در این رابطه توضیح می دهد.از مهمترین نکاتی که رئیس جمهور در پاس به این اساتید مطرح می کند این است که جو سازی در خصوص بحث حجاب را آقایان (...) و (...) علیه من به راه انداخته اند.بحت که به اینجا می رسد آیت الله خاتمی می گوید: شما که ما را می شناسید.ما نیز از جمله منتقدین دولت در حوزه حجاب هستیم.امام جمعه موقت تهران در ادامه با اشاره به آیت الله علم الهدی می گوید:شما ایشان را به خوبی می شناسید.آیا آقای علم الهدی هم تحت تاثیر آقای (...) علیه کم کاری دولت در بحث حجاب موضع گیری و انتقاد می کنند؟"
به دنبال طرح مسئله حجاب از سوی این روحانی هوادار دولت، سایت جهان نیوز ضمن مصاحبه با وی نوشت: "خطیب موقت نمازجمعه تهران با بیان اینکه اینجانب 6 خطبه از خطبه های آغاز سال 88 را به حجاب اختصاص داده ام و الحمد الله تاثیر نسبی خود را هم داشته است، تصریح کرد:متاسفانه برخی در مواجه با سخنان و انتقادات من، با بی انصافی گفتند که حساسیت روی حجاب برای مقابله با دولت است که من این بی انصافی را شکوه به خدا می برم که موجی را که مراجع جلودار آن بودند و ائمه جماعت و از جمله اینجانب به تقویت آن پرداختیم بی انصافانه قضاوت کردند".
گزارش لاووا دونور از وضعیت چند ایرانی سرگردان
یک ماه پس از ترک ایران، پشیمان
استل ژولیوه
در شهر "تتنگم" در شمال غربی فرانسه، جایی که هنوز در حدود پنجاه مهاجر زندگی می کنند، به دیدار یک خانواده ایرانی رفته ایم. این خانواده قبول کردند از مشکلات خود برای ما بگویند. مینا و کیارش، پسرشان آرمین، و برادر مینا، افشین، کشور خود را یک ماه پیش به مقصد لندن ترک کرده اند.
مینا و کیارش چند کوسن را از چادرشان که چند شب است به محل زندگی شان تبدیل شده بیرون می آورند. آنها کنار دریاچه تتنگم در داخل "جنگل" اقامت دارند.
به مانند افغانی ها یا فلسطینی ها که کمپ هایشان چند متر دورتر پراکنده است، کیارش و مینا منتظر کامیونی هستند که قرار است آنها را از کانال مانش رد کند.
این زوج با صدای خسته می گویند که یک ماه پیش شیراز را ترک کرده اند. مینا در آنجا مدیر یک باشگاه وزرشی بوده. کیارش نیز در یکی از بانک ها کار می کرده. او می گوید: "با کارم و همچنین با دولت مشکلی پیدا کردم و مجبور شدیم ایران را ترک کنیم. من و همسرم زبان انگلیسی را در مؤسسه یاد گرفتیم."
از کیارش به دلیل شغل اش خواسته بودند نظارت بر یکی از ستادهای انتخاباتی در سال ۲۰۰۹ را برعهده بگیرد. او می گوید: "من شاهد تقلب هایی بودم و به من فشار می آوردند که نباید چیزی در این باره بگویم." تهدیدهایی که علیه او و خانواده اش صورت گرفته باعث شده تا او از کشورش بگریزد. او در ادامه می گوید: "حتی جرأت فرستادن پسرم به مدرسه را نداشتم. نگران این بودم که شاهد او را بربایند."
عزیمت آنها به خارج از کشور بسیار سریع انجام شد. کیارش کلیدهای منزل اش را به مادرش سپرده. در کوله پشتی حداقل وسایل مورد نیاز را برداشته اند: "یک جفت کفش، یک شلوار برای هر نفر، و وسایل آرمین"، پسر ۸ ساله شان. افشین، برادر ناتنی مینا، پس از شرکت در تظاهرات اعتراض آمیز علیه احمدی نژاد، از ادامه تحصیل در دانشگاه منع شد. او نیز به همراه آنهاست.
ابتدا یک هواپیما به سوی شمال و مرز عراق، سپس طی کردن مسیرهایی به وسیله کامیون از آسیا به سوی اروپا: مسافرتی به واقع وحشتناک. مینا می گوید: "ما پول زیادی پرداخت کردیم." در حدود ۳۵۰۰۰ یورو. مقصد نهایی لندن است. برادر دیگر مینا ۱۵ سال است که در آنجا سالن آرایش دارد و موفق به دریافت ملیت بریتانیایی شده. قرار بود فردی آنها را به لندن ببرد، "ولی ما را در نزدیکی های پاریس پیاده کرد و گفت به انگلستان رسیده ایم. وقتی تابلوها را دیدیم و حرف زدن مردم را شنیدیم، بلافاصله متوجه شدیم که به ما کلک زده".
همچنین پول آنها را دزدیدند و اکنون تصمیم گرفته اند به هیچ کس اعتماد نکنند. آرمین کوچک می خواهد از درخت بالا برود. مادرش می گوید "او قدری عصبی شده" و در ادامه می گوید "خانواده مان در ایران بسیار ناراحت اند". مینا و کیارش منتظرند تا برادر مینا در لندن راه حلی برای رفتن آنان به انگلستان پیدا کند. کیارش در مورد بازگشت احتمالی به ایران می گوید: "من به شرطی که عزیزانم مشکلی نداشته باشند حاضرم هرکجا زندگی کنم."
منبع: لا ووا دونور، ۲۴ آوریل
در شهر "تتنگم" در شمال غربی فرانسه، جایی که هنوز در حدود پنجاه مهاجر زندگی می کنند، به دیدار یک خانواده ایرانی رفته ایم. این خانواده قبول کردند از مشکلات خود برای ما بگویند. مینا و کیارش، پسرشان آرمین، و برادر مینا، افشین، کشور خود را یک ماه پیش به مقصد لندن ترک کرده اند.
مینا و کیارش چند کوسن را از چادرشان که چند شب است به محل زندگی شان تبدیل شده بیرون می آورند. آنها کنار دریاچه تتنگم در داخل "جنگل" اقامت دارند.
به مانند افغانی ها یا فلسطینی ها که کمپ هایشان چند متر دورتر پراکنده است، کیارش و مینا منتظر کامیونی هستند که قرار است آنها را از کانال مانش رد کند.
این زوج با صدای خسته می گویند که یک ماه پیش شیراز را ترک کرده اند. مینا در آنجا مدیر یک باشگاه وزرشی بوده. کیارش نیز در یکی از بانک ها کار می کرده. او می گوید: "با کارم و همچنین با دولت مشکلی پیدا کردم و مجبور شدیم ایران را ترک کنیم. من و همسرم زبان انگلیسی را در مؤسسه یاد گرفتیم."
از کیارش به دلیل شغل اش خواسته بودند نظارت بر یکی از ستادهای انتخاباتی در سال ۲۰۰۹ را برعهده بگیرد. او می گوید: "من شاهد تقلب هایی بودم و به من فشار می آوردند که نباید چیزی در این باره بگویم." تهدیدهایی که علیه او و خانواده اش صورت گرفته باعث شده تا او از کشورش بگریزد. او در ادامه می گوید: "حتی جرأت فرستادن پسرم به مدرسه را نداشتم. نگران این بودم که شاهد او را بربایند."
عزیمت آنها به خارج از کشور بسیار سریع انجام شد. کیارش کلیدهای منزل اش را به مادرش سپرده. در کوله پشتی حداقل وسایل مورد نیاز را برداشته اند: "یک جفت کفش، یک شلوار برای هر نفر، و وسایل آرمین"، پسر ۸ ساله شان. افشین، برادر ناتنی مینا، پس از شرکت در تظاهرات اعتراض آمیز علیه احمدی نژاد، از ادامه تحصیل در دانشگاه منع شد. او نیز به همراه آنهاست.
ابتدا یک هواپیما به سوی شمال و مرز عراق، سپس طی کردن مسیرهایی به وسیله کامیون از آسیا به سوی اروپا: مسافرتی به واقع وحشتناک. مینا می گوید: "ما پول زیادی پرداخت کردیم." در حدود ۳۵۰۰۰ یورو. مقصد نهایی لندن است. برادر دیگر مینا ۱۵ سال است که در آنجا سالن آرایش دارد و موفق به دریافت ملیت بریتانیایی شده. قرار بود فردی آنها را به لندن ببرد، "ولی ما را در نزدیکی های پاریس پیاده کرد و گفت به انگلستان رسیده ایم. وقتی تابلوها را دیدیم و حرف زدن مردم را شنیدیم، بلافاصله متوجه شدیم که به ما کلک زده".
همچنین پول آنها را دزدیدند و اکنون تصمیم گرفته اند به هیچ کس اعتماد نکنند. آرمین کوچک می خواهد از درخت بالا برود. مادرش می گوید "او قدری عصبی شده" و در ادامه می گوید "خانواده مان در ایران بسیار ناراحت اند". مینا و کیارش منتظرند تا برادر مینا در لندن راه حلی برای رفتن آنان به انگلستان پیدا کند. کیارش در مورد بازگشت احتمالی به ایران می گوید: "من به شرطی که عزیزانم مشکلی نداشته باشند حاضرم هرکجا زندگی کنم."
منبع: لا ووا دونور، ۲۴ آوریل
تحلیل ونگواردیا از عملیات جاسوسی جمهوری اسلامی
سربازان گمنام امام زمان در کویت
خاویر باتایا
امیرنشین کویت ۲۰ سال پس از جنگ خلیج فارس که نزدیک بود طی آن از نقشه جهان حذف شود، مجدداً با همسایگانش دچار مشکل شده. این کشور اکنون نگران سرایت شورش های مردمی از بحرین است که جامعه های شیعه اکثریت جمعیت آن را تشکیل می دهند. دولت کویت، که یک چهارم جمعیت آن را شیعیان تشکیل می دهند، در این ماه کناره گیری کرد تا یکی از نمایندگان شیعه امکان استیضاح وزیر امور خارجه به دلیل سرکوب شیعیان در بحرین را پیدا نکند. کویت معتقد است که جمهوری اسلامی در شورش های بحرین دست دارد.
کویت دارای یک نظام فئودال است که در اواسط قرن هجدهم ازسوی بریتانیایی ها در نقشه جهان ظاهر گردید. لندن روابط استراتژیک و بازرگانی خود را طی مسیر به هندوستان گسترش می داد و کویت یکی از این شرکا بود. کویت در آن زمان بندری فقیر تحت کنترل امپراطوری عثمانی بود، ولی به تدریج تحت قلمرو صباح درآمد که از آن پس به مدت ۲۵۰ بر آن حکمرانی کرده اند.
کویت در سال ۱۹۶۱ اعلام استقلال کرد. کویت در زمان امپراطوری عثمانی به منطقه بصره [که بعدها بخشی از عراق شد] وابسته بود و عراقی ها خواستار الحاق آن بودند. برای درک ادعاهای عراقی ها باید به سال ۱۹۲۲ به چادری در بیابان عربستان بازگردیم. پس از ۵ روز مذاکره، سر پرسی کاکس، کمیسر عالی بریتانیا در بغداد، خواستار حضور شیخ سعود، بنیانگذار آل سعود، در چادر خود شد. ستوان هارولد دیکسون، مسؤول نظامی اعزام شده به منطقه، در گزارش خود می نویسد: "مؤاخذه جناب کمیسر عالی توسط شیخ سعود جالب توجه بود. با او به مانند یک پسربچه دبستانی بازیگوش صحبت می کرد. ولی درنهایت قبول کرد که سر پرسی کاکس در مورد تعیین مرز تصمیم گیری کند." دو روز بعد توافق نامه به امضاء رسید و هدف این بود که عراق امکان دسترسی به خلیج فارس نداشته باشد. حمله صدام حسین به کویت در سال ۱۹۹۰ یک اقدام احمقانه بود، درست به مانند خواسته آنان در مورد بازگشت کویت به عراق.
این امیرنشین اکنون با چالش های مختلفی مواجه شده است. این کشور یک نظام پارلمانی دارد که احزاب در آن امکان فعالیت ندارند و نمایندگان نمی توانند رأی اعتماد به نخست وزیر بدهند.
صالح عاشور، یک نماینده شیعه، دو هفته پیش در تلاش خود برای استیضاح وزیر خارجه که یک گشت دریایی را به بحرین اعزام و استقرار نیروهای سعودی در بحرین برای سرکوب مردم شیعه را تأیید کرده بود ناکام ماند. و همچنین اتهامات در ارتباط با ایران نیز رو به افزایش است. کویت در ماه مارس سه تن از دیپلمات های ایرانی را به اتهام جاسوسی اخراج کرد و جمهوری اسلامی نیز در واکنش به این اقدام، همین تعداد از دیپلمات های کویتی را اخراج کرد. چند روز قبل، دو ایرانی و یک کویتی به اتهام جاسوسی برای ایران به اعدام محکوم شدند. و این امیرنشین روز گذشته نیز اعلام کرد که یک گروه جاسوس ایرانی از پایگاه نظامی آمریکایی "آفریجان" خبرچینی می کردند و درحال آماده کردن خود برای انجام عملیات علیه تأسیسات مختلف کویتی بودند.
منبع: ونگواردیا، ۲۳ آوریل
امیرنشین کویت ۲۰ سال پس از جنگ خلیج فارس که نزدیک بود طی آن از نقشه جهان حذف شود، مجدداً با همسایگانش دچار مشکل شده. این کشور اکنون نگران سرایت شورش های مردمی از بحرین است که جامعه های شیعه اکثریت جمعیت آن را تشکیل می دهند. دولت کویت، که یک چهارم جمعیت آن را شیعیان تشکیل می دهند، در این ماه کناره گیری کرد تا یکی از نمایندگان شیعه امکان استیضاح وزیر امور خارجه به دلیل سرکوب شیعیان در بحرین را پیدا نکند. کویت معتقد است که جمهوری اسلامی در شورش های بحرین دست دارد.
کویت دارای یک نظام فئودال است که در اواسط قرن هجدهم ازسوی بریتانیایی ها در نقشه جهان ظاهر گردید. لندن روابط استراتژیک و بازرگانی خود را طی مسیر به هندوستان گسترش می داد و کویت یکی از این شرکا بود. کویت در آن زمان بندری فقیر تحت کنترل امپراطوری عثمانی بود، ولی به تدریج تحت قلمرو صباح درآمد که از آن پس به مدت ۲۵۰ بر آن حکمرانی کرده اند.
کویت در سال ۱۹۶۱ اعلام استقلال کرد. کویت در زمان امپراطوری عثمانی به منطقه بصره [که بعدها بخشی از عراق شد] وابسته بود و عراقی ها خواستار الحاق آن بودند. برای درک ادعاهای عراقی ها باید به سال ۱۹۲۲ به چادری در بیابان عربستان بازگردیم. پس از ۵ روز مذاکره، سر پرسی کاکس، کمیسر عالی بریتانیا در بغداد، خواستار حضور شیخ سعود، بنیانگذار آل سعود، در چادر خود شد. ستوان هارولد دیکسون، مسؤول نظامی اعزام شده به منطقه، در گزارش خود می نویسد: "مؤاخذه جناب کمیسر عالی توسط شیخ سعود جالب توجه بود. با او به مانند یک پسربچه دبستانی بازیگوش صحبت می کرد. ولی درنهایت قبول کرد که سر پرسی کاکس در مورد تعیین مرز تصمیم گیری کند." دو روز بعد توافق نامه به امضاء رسید و هدف این بود که عراق امکان دسترسی به خلیج فارس نداشته باشد. حمله صدام حسین به کویت در سال ۱۹۹۰ یک اقدام احمقانه بود، درست به مانند خواسته آنان در مورد بازگشت کویت به عراق.
این امیرنشین اکنون با چالش های مختلفی مواجه شده است. این کشور یک نظام پارلمانی دارد که احزاب در آن امکان فعالیت ندارند و نمایندگان نمی توانند رأی اعتماد به نخست وزیر بدهند.
صالح عاشور، یک نماینده شیعه، دو هفته پیش در تلاش خود برای استیضاح وزیر خارجه که یک گشت دریایی را به بحرین اعزام و استقرار نیروهای سعودی در بحرین برای سرکوب مردم شیعه را تأیید کرده بود ناکام ماند. و همچنین اتهامات در ارتباط با ایران نیز رو به افزایش است. کویت در ماه مارس سه تن از دیپلمات های ایرانی را به اتهام جاسوسی اخراج کرد و جمهوری اسلامی نیز در واکنش به این اقدام، همین تعداد از دیپلمات های کویتی را اخراج کرد. چند روز قبل، دو ایرانی و یک کویتی به اتهام جاسوسی برای ایران به اعدام محکوم شدند. و این امیرنشین روز گذشته نیز اعلام کرد که یک گروه جاسوس ایرانی از پایگاه نظامی آمریکایی "آفریجان" خبرچینی می کردند و درحال آماده کردن خود برای انجام عملیات علیه تأسیسات مختلف کویتی بودند.
منبع: ونگواردیا، ۲۳ آوریل
مقاله سانفرانسیسکو کرونیکل درباره بحران سوریه
تقلای دمشق و نگرانی تهران
برایان مورفی
رئیس جمهور سوریه در جریان دیدار سال گذشته خود از ایران، مدال یک قهرمان را دریافت کرد و در مراسمی که از تلویزیون سراسری ایران پخش می شد، از پیوندی ناگسستنی سخن گفت.
اکنون رهبران مضطرب ایران به برقراری یک سکوت رسانه ای علیه کشمکش بشار اسد با ناآرامی های رو به گسترش در سوریه متوسل شده اند، و تهران با دورنمای ناخوشایند از دست دادن مهمترین متحد خود در منطقه دست و پنجه نرم می کند.
جمهوری اسلامی توانست "جنبش سبز" را در کشور در فضای متعاقب انتخابات بحث انگیز سال 2009 سرکوب کند. اما اکنون اسیر ناآرامی هایی شده که به سراسر خاورمیانه سرایت کرده و دامن سوریه و نیز بحرین، همسایه غیردوست ایران، را گرفته است.
باراک اوباما در مرگبارترین اعتراضات سوریه در روز جمعه، روزی که بیش از 100 نفر توسط مقامات کشته شدند، بشار اسد را به درخواست کمک از ایران برای استفاده از همان شیوه های خشونت بار و وحشیانه به کار رفته در ایران در دو سال پیش متهم کرده است.
از نظر ایران، پیوند با سوریه تنها یک دوستی کم نظیر در منطقه ای با اکثریت عرب مظنون به بلندپروازی های رژیم تهران نیست؛ سوریه مجری مهمی برای ایران است: معبری برای رساندن کمک به مهره های ضداسرائیلی ایران شامل حزب الله لبنان و حماس در نوار غزه.
اگر رژیم اسد سقوط کند، ایران از وجود یک شریک وفادار عرب در منطقه ای که آماج ناآرامی های خواستار دموکراسی و آزادی قرار گرفته، محروم می شود.
شادی حمید مدیر تحقیقات مرکز بروکینگز در دوحه قطر گفت: "ایران و سوریه نمونه یک اتخاد ضد آمریکایی در منطقه هستند. ایران در گذشته خواستار تحکیم اتحادش با سوریه بوده است؛ مشکل اینجاست که سیاست خارجی ایران بسیار متناقض است."
ایران هنوز گزینه های دیگری نیز در منطقه دارد. ایران با دولت تحت رهبری شیعیان در عراق و گروه های در حال رشد در ترکیه پیوندهایی دارد. ضمناً در حال ایجاد تحولاتی در رویکرد به مصر پس از انقلاب این کشور است.
از سوی دیگر، این ناآرمی ها سبب بروز خصومت کشورهای ثروتمند و با نفوذ خلیج فارس علیه ایران شده است. آنها اعتقاد دارند که تهران در حال تشویق معترضان شیعه در بحرین و سایر نقاط است.
به اعتقاد تئودور کاراسیک کارشناس امور منطقه ای از مؤسسه تحلیل نظامی خاور نزدیک و خلیج فارس، در صورت سقوط رژیم اسد، بلندپروازی های ایران برای گسترش نفوذ خود در منطقه می تواند با یک "پسرفت قابل توجه" مواجه شود.
وی گفت: "ممکن است انقلاب مصر یک شکست استراتژیک برای غرب محسوب شود. اما تغییر در سوریه باعث تغییر جدی در شکل بندی امنیتی خاورمیانه شده و می تواند شکست بزرگتری برای ایران محسوب شود."
ارزیابی رویکرد ایران به سوریه مشکل است. روحانیون حاکم بر ایران مانع از پوشش وقایع سوریه توسط رسانه های کشور شده اند. هیچ بحث و مناظره علنی در مجلس و یا توسط رهبران کشور، از جمله محمود احمدی نژاد رئیس جمهور صریح اللهجه کشور، مطرح نشده و احتیاط فراوانی در خصوص اظهارات آنها درباره سوریه به چشم می خورد.
ایران برای ابراز نظر در خصوص منازعات سوریه و بهبود موضع تهران در پیش چشم دنیا، به پراکنده گویی روی آورده است.
شبکه انگلیسی زبان دولتی ایران، پرس تی وی، به پوشش این رویدادها دست زده ولی توضیحات این شبکه ترکیبی از پیام های جانبدارانه از اسد و نیز درخواست ها برای کنار رفتن رژیم وی بوده است. تلویزیون عرب زبان العالم ایران نیز روز شنبه به نقل از رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران، ادعای اوباما مبنی بر کمک ایران به سوریه در بحبوجه بحران این کشور را رد کرد.
آیت الله علی خامنه ای رهبر عالی ایران در سخنرانی روز شنبه از "بیداری اسلامی" در منطقه ابراز خشنودی کرد. ایران به دفعات ادعا کرده ناآرامی های اخیر از انقلاب اسلامی 1979 این کشور تأثیر پذیرفته اند. با این حال، رهبر ایران از اشاره به وقایع سوریه خودداری کرد و در عوض به ناآرامی های لیبی، یمن و بحرین پرداخت.
خامنه ای در این سخنان، در واقع بر معمای رویکرد ایران صحه گذاشت.
ایران تنها کشوری نیست که در حفظ منافع خود در مواجه با درخواست برای تغییررفتاری دوگانه دارد. آمریکا نیز از درخواست ها برای کنار رفتن معمر قذافی رهبر لیبی حمایت کرد، درحالیکه در قبال انقلاب های در حال وقوع در بحرین و یمن به عنوان متحدان استراتژیک خود، سکوت سنگینی کرده است. ایران تلاش فراوانی کرده است تا از آسیب بیشتر به تصویر خود در میان همسایگان عربی جلوگیری کند.
به گفته میرجاودانفر، تحلیلگر امور ایران از اسرائیل، این احتمال وجود دارد که در صورت قطعیت سقوط اسد، ایران باب گفتگو با مخالفان وی را باز کند. منافع ایران در سوریه به حدی زیاد است که سرنوشت خود را با سقوط احتمالی اسد گره نخواهد زد: سرمایه گذاری عظیم ایران در طرح های سوریه نظیر کارخانجات خودروسازی و سیمان سازی و احتمال از دست دادن نفوذش در حزب الله و حماس از جمله این موارد است.
جاودانفر گفت: "وقتی نوبت به مراقبت از منافع می رسد، رژیم ایران بسیار مصلحت گرا خواهد بود، خصوصاً به این دلیل که می داند اگر این اتفاقات در ایران می افتاد، اسد نیز همین رفتار را می کرد. وقتی نوبت به انتخاب میان دوستی و منافع می رسد، حاکمان ایران گزینه اول را براحتی فدا خواهند کرد."
منبع: سانفرانسیسکو کرونیکل- 23 آوریل 2011
مقاله اي از گاردین درباره بحران سوریه
پاسخ معترضان: گلوله
دیوید باتي
ارتش سوریه دست کم سه نفر را از عده اي که براي عزاداري در حومه دمشق، دوما، جمع شده بودند زخمی کرد. این عزاداران درحال نزدیک شدن به شهر جنوبي ازرع بودند که ارتش براي جلوگیري از شرکت آنان در مراسم عزاداري به روي آنان آتش گشود.
یکي از شاهدان عیني در مراسم عزاداري دوما به خبرنگاران گفت: "من سه نفر را دیدم که به روي زمین افتادند از دهان یکي از آنها خون مي آمد. نمي دانم تیر به شکمش خورده بود یا سینه اش."
شاهد دوم مي گوید حمل کنندگان جنازه ها، تابوت ها را رها کرده بودند و فرار مي کردند.
یک شاهد عیني مي گوید کساني که براي عزاداري به ازرع آمده بودند قصد داشتند در مراسم خاکسپاري 12 شهیدي که روز جمعه توسط نیروهاي امنیتي کشته شده بودند، شرکت کنند. وي گفت: "آنها با تیراندازي شدید و مستقیم نیروهاي نظامي مواجه شدند."
روز یکشنبه در سرتاسر سوریه ده ها هزار نفر عزادار در مراسم خاکسپاري صد معترض کشته شده در روز جمعه، خواستار برکناري حکومت شده بودند.
عزارداران شعار مي دانند: "بشار اسد، خائن است. زنده باد سوریه، مرگ بر بشار."
فعالان سیاسي مي گویند که دستکم صد نفر در جریان اعتراض هاي روز جمعه کشته شده اند که این تعداد بیش از 88 نفر کشته اي است که از ابتداي اعتراضات کشته شده بوند.
کشته شدگان متعلق به همه شهر هاي کشور هستند از شهر بندري لتاکیه تا حمص، از حماه تا دمشق و شهر جنوبي ازرع. نیروهاي امنیتي در دمشق و شهرهاي مهم دیگر به درخواست عدم خشونت توجهي نکردند و به روي مردم آتش گشودند و گاز اشک آور پرتاب کردند.
معترضان با وجود توافقي که در آغاز هفته گذشته کرده بودند باز هم به خیابان ها آمدند، این شامل لغو قانون وضعیت اضطراري بود که 48 سال در این کشور اجرا مي شد.
آمریکا از دمشق خواست که تغییراتي را که وعده داده است، اجرا کند. رئیس جمهور آمریکا، باراک اوباما، از دولت سوریه خواست که از اعمال خشونت نسبت به معترضان دست بردارد و اسد را متهم کرد که وي به دنبال کمک از سوي ایران است.
اوباما گفت: "این خشونت ها در برابر معترضان باید خاتمه پیدا کند. بشار اسد بجاي اینکه به مردم کشورش گوش بدهد به دنبال حکومت ایران است تا در سرکوب معترضان با استفاده از همان روش هاي وحشیانه اي که علیه مردم ایران بکار رفته است، به او کمک کند و همه مشکلات را به گردن بیگانگان مي اندازد."
ویلیام هیگ، وزیر امورخارجه انگلستان کشتار غیر قابل قبول معترضان را محکوم کرد و از نیروهاي امنیتي سوریه خواست تا بجاي سرکوب مردم، با آنها مدارا کنند. او گفت که مقامات سوري باید به حق تظاهرات بدون خشونت مردم، احترام بگذارند.
گاردین، 23 آوریل
در باب شرف و آبروی قلم
حتما دلیلی دارد، حتما دلیلی دارد که این روزها، این شعر قیصر هر جا که میروم، هر جا که مینشینم، حتی هر وقت که میخوابم یا بیدار میشوم یا پای اینترنت مینشینم، به فضای مجازی سرک میکشم، به فضای حقیقی برمیگردم، همه جا، همه جا، همه جا میآید و مثل پتک، مثل یک پتک مخملی سنگین میکوبد به دیوارههای سرم یا مغزم یا روحم یا هرچی که با صدای نفروشید... شید... شید... طنین میگیرد و خستهات میکند.
غمگینت میکند و ساکتت میکند و فکر میکنی حتما بیدلیل نیست که این طنین دلشورهآور با ضرباهنگ شید شید شید با خاطرهها آمیخته میشود، با خاطرههایی که حتما بیدلیل نیست که تلخاند و سرد و سنگینتر از آوار هزار خروار خاک و خشت، و از روزهای حوزه هنری شروع میشوند و به سروش نوجوان راه میکشند و میآیند جلو، با سایه سید، سایه بلند سیدحسن، سیدحسن حسینی، که تو - حتی تو که هیچ وقت کوتاه نبودهای - حیران میمانی همیشه که مگر میشود یک آدم، یک شاعر اینقدر قد بلند باشد؟
که بود، واقعا بود سید، و با آن قد بلند باورنکردنیاش جلوی پنجره ایستاده بود. انگار هزار سال بود که آنجا، جلوی پنجره اتاق قصهنویسی حوزه ایستاده بود و ما: من و قیصر و حسن و مهرداد و وحید و ملکی شاید، خاموش، بهتزده و حتی ترسخورده نشسته بودیم روی سکوی کنار پنجره... داشتیم میرفتیم. میدانستیم داریم میرویم. آخرین روزمان بود در حوزه و میدانستیم. ته دلمان دلهره داشتیم یا نداشتیم نمیشود گفت، نگران بودیم یا نبودیم نمیشود گفت، واقعا خبر از فردایمان داشتیم یا نداشتیم نمیشود گفت...
سید اما گفت. برگشت، و با برگشتنش یک قلمبه آفتاب کمرنگ زمستان هم راه کشید و آمد ریخت توی چشمهایمان. اول نگفت، فقط خندید، مثل پوزخند همیشهاش به هیکل دنیا. یکباره شد همان شاعر جنوب شهری و یا به قول خودش لوطی جنوب شهریِ شاعرپیشه، و گفت:
"مرحبا! مرحبا بچهها! چیه قنبرک زدین؟ ما از ناموسمون دفاع کردیم!" ما باید میخندیدیم از شوخی سید، اما نخندیدیم، همهمان نخندیدیم، بعضیمان حتی حیرانتر شدیم از قبل، بهجز وحید که فهمید یا نفهمید و گفت: احسنت، دمت گرم سید! و قیصر که حتما میدانست، حتما میدانست که سید قرار است بعدها یک شب در یادداشتهای بغضکرده تنهاییاش بنویسد: "شرافت و عزت نفس هنرمند ناموس اوست... پیش این (... مسئول) سرخم نمیکنم، میان دو سنگ آسیای خانه و اجتماع نرم میشوم، ولی نان در آبرو و شرفم نمیزنم..."
حتما میدانست قیصر که گفت: آفرین، آفرین! و سید گفت: خب پاشیم بریم بیرون، بیلبخند، بیلبخند گفت این دفعه سید. و رفتیم، برای همیشه رفتیم. بحث ناموس بود یا نبود، بحث شرف و آبرو بود یا نبود، رفتیم چون نمیخواستیم، نمیخواستیم آنچه نمیخواهیم بنویسیم؛ چون میخواستیم آنچه بنویسیم که میخواهیم...
... به همین دلیل ساده، به همین سادگی.
به همین سادگی دربهدر شدیم، دربهدر به معنی کامل کلمه، برای دفاع از آنچه سید میگفت ناموس هنرمند. بعضیمان دور شدند از سر خانه و زندگیشان، بعضی با حقالتحریرهای ماهها عقبافتاده روزگار گذراندند، بعضی هم حقالتحریر سه نفره یک مجله کوچک را تقسیم کردند بین 12-10 نفری که جمع شده بودند در سروش نوجوان؛ مجلهای که سراپا یک اتاق کوچک بود در طبقه چندم ساختمان سروش و با پنجرهای که هیچ چشمانداز دوری روبهرویش نداشت و به جایش یک ساختمان بلند بدقواره سیمانی ایستاده بود جلوش تا تماشای همان یک تکه آسمان هم دریغ شود از نویسندهها و خبرنگارهای جوانی که پای ناموسشان ایستاده بودند و پیرترینشان من و قیصر 28-27 ساله بودیم و در اتاقی که فقط دو تا میز داشت، مجبور بودیم برای جاشدن همه و مخصوصا مهمانهایی که سر راه میرسند، صندلی از اتاق سروش کودکیها قرض بگیریم یا اتاق استاد سیدحسینی یا عمران صلاحی یا بیژنی یا... تا مهمانهایمان جای نشستن داشته باشند، و حالا که سید مهمان ما بود، باز کاملا تصادفی، آنجا، جلوی پنجره ایستاده بود و به آن ساختمان بیقواره بلند که مثل یک دهنکجی همیشگی روبهرومان بود، نگاه میکرد یا نگاه نمیکرد و دود سیگارش را مثل یک آه بلند بیرون میداد، یا آه بلندش را زیر دود سیگار پیچ پیچش مخفی میکرد سیدی که قد بلندش همیشه مایه حیرت بود و هیچ وقت اهل آه کشیدن نبود و عمرا در مرامش نبود که آه بکشد بچه جنوب شهرِ شاعرپیشه، آن هم در جمع رفقا؛ رفقایی که میدانست چطور پای ناموسشان ایستادهاند...
آه بود، حتما آه بود پیچیده در شولای دود فریبنده سیگار سید. این را یقین دارم که آه بود. حالا که یادداشتهای تنهایی و ارغوانی سید را میخوانم که به لطف خانم همیشه همراهش الان پیش چشم من است:
24 آذر 69 - ساعت حدود شش بعدازظهر است، در کیهان فرهنگی نشستهام و یادداشتهای به اصطلاح روزانه مینویسم. از گرسنگی پشت سر هم چای میخورم، ولی فایدهای ندارد. این شکم بیهنر پیچ پیچ، زرنگتر از این حرفهاست که سرش با چای کلاه برود!
24 مهر 69 (سهشنبه) - ارغوان! امروز بالاخره تصمیم به فروش گرفتم. فرهنگ پنج جلدی آریانپور و یک لغتنامه فرانسه به فرانسه که سوغات دیار بلژیک است. فکر نمیکردم اینقدر سخت باشد. از لحظه تصمیم، حال دیگری به من دست داده است. آمیزهای از غم و اضطراب و تردید و نوسان و ناگزیری... مثل کسی هستم که همسفرانش در نیمه راه از قطار پیاده میشوند. زنم کارهایی از این دست را کار جماعت معتاد میداند... شرمم میآید که موضوعی به این کوچکی "یادداشتساز" باشد، اما چه میتوان کرد؟ چارهای جز نوشتن ندارم. تنها تو میفهمی که نوشتن برای من در لحظات تنگی نفس، کار نفس عمیق را میکند. از پنجره صدای اذان ظهر میآید... استکان چای روی میز سرد شده است و سیگارم نفسهای آخرش را میکشد.»
به خاطربحثهای این روزهای روزنامهنگارهادر باره شرافت وآبروی قلم هست یانه، به خاطر این رویارویی بیپایان در فضای مجازی هست یانه؛ یقین دارم بیدلیل نیست، حتم دارم بیدلیل نیست که این روزها، هرجا که میروم، هرجا که مینشینم، هر وقت میخوابم، هر وقت بیدار میشوم، یا پای اینترنت مینشینم، به فضای مجازی سرک میکشم، به فضای حقیقی برمیگردم، همه جا، همه جا، همه جا این ندا میآید، ندایی که آمیختهای از صدای جنوبی قیصر است و صدای جنوب شهری سید، آمیزهای از یادداشتهای ارغوانی سید و شعر اندوهزده قیصر، آمیختهای از آهی دودآلود و طنین تمامنشدنی نفروشید، فروشید، شید، شید قیصر به دوستان هنرمندش...
این حنجره، این باغ صدا را نفروشید
این پنجره، این خاطرهها را نفروشید
در شهر شما، باری اگر عشق فروشی است
هم غیرت آبادی ما را نفروشید
تنها، به خدا، دلخوشی ما به دل ماست
صندوقچه راز خدا را نفروشید
سرمایه دل نیست بجز اشک و بجز آه
پس دست کم این آب و هوا را نفروشید
در دست خدا آینهای جز دل ما نیست
آیینه شمایید؛ شما را نفروشید
در پیله پروانه بجز کِرم نلولد
پروانه پرواز ِ رها را نفروشید
یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم
این هروله سعی و صفا را نفروشید
دور از نظر ماست اگر منزل این راه
این منظره دورنما را نفروشید
غمگینت میکند و ساکتت میکند و فکر میکنی حتما بیدلیل نیست که این طنین دلشورهآور با ضرباهنگ شید شید شید با خاطرهها آمیخته میشود، با خاطرههایی که حتما بیدلیل نیست که تلخاند و سرد و سنگینتر از آوار هزار خروار خاک و خشت، و از روزهای حوزه هنری شروع میشوند و به سروش نوجوان راه میکشند و میآیند جلو، با سایه سید، سایه بلند سیدحسن، سیدحسن حسینی، که تو - حتی تو که هیچ وقت کوتاه نبودهای - حیران میمانی همیشه که مگر میشود یک آدم، یک شاعر اینقدر قد بلند باشد؟
که بود، واقعا بود سید، و با آن قد بلند باورنکردنیاش جلوی پنجره ایستاده بود. انگار هزار سال بود که آنجا، جلوی پنجره اتاق قصهنویسی حوزه ایستاده بود و ما: من و قیصر و حسن و مهرداد و وحید و ملکی شاید، خاموش، بهتزده و حتی ترسخورده نشسته بودیم روی سکوی کنار پنجره... داشتیم میرفتیم. میدانستیم داریم میرویم. آخرین روزمان بود در حوزه و میدانستیم. ته دلمان دلهره داشتیم یا نداشتیم نمیشود گفت، نگران بودیم یا نبودیم نمیشود گفت، واقعا خبر از فردایمان داشتیم یا نداشتیم نمیشود گفت...
سید اما گفت. برگشت، و با برگشتنش یک قلمبه آفتاب کمرنگ زمستان هم راه کشید و آمد ریخت توی چشمهایمان. اول نگفت، فقط خندید، مثل پوزخند همیشهاش به هیکل دنیا. یکباره شد همان شاعر جنوب شهری و یا به قول خودش لوطی جنوب شهریِ شاعرپیشه، و گفت:
"مرحبا! مرحبا بچهها! چیه قنبرک زدین؟ ما از ناموسمون دفاع کردیم!" ما باید میخندیدیم از شوخی سید، اما نخندیدیم، همهمان نخندیدیم، بعضیمان حتی حیرانتر شدیم از قبل، بهجز وحید که فهمید یا نفهمید و گفت: احسنت، دمت گرم سید! و قیصر که حتما میدانست، حتما میدانست که سید قرار است بعدها یک شب در یادداشتهای بغضکرده تنهاییاش بنویسد: "شرافت و عزت نفس هنرمند ناموس اوست... پیش این (... مسئول) سرخم نمیکنم، میان دو سنگ آسیای خانه و اجتماع نرم میشوم، ولی نان در آبرو و شرفم نمیزنم..."
حتما میدانست قیصر که گفت: آفرین، آفرین! و سید گفت: خب پاشیم بریم بیرون، بیلبخند، بیلبخند گفت این دفعه سید. و رفتیم، برای همیشه رفتیم. بحث ناموس بود یا نبود، بحث شرف و آبرو بود یا نبود، رفتیم چون نمیخواستیم، نمیخواستیم آنچه نمیخواهیم بنویسیم؛ چون میخواستیم آنچه بنویسیم که میخواهیم...
... به همین دلیل ساده، به همین سادگی.
به همین سادگی دربهدر شدیم، دربهدر به معنی کامل کلمه، برای دفاع از آنچه سید میگفت ناموس هنرمند. بعضیمان دور شدند از سر خانه و زندگیشان، بعضی با حقالتحریرهای ماهها عقبافتاده روزگار گذراندند، بعضی هم حقالتحریر سه نفره یک مجله کوچک را تقسیم کردند بین 12-10 نفری که جمع شده بودند در سروش نوجوان؛ مجلهای که سراپا یک اتاق کوچک بود در طبقه چندم ساختمان سروش و با پنجرهای که هیچ چشمانداز دوری روبهرویش نداشت و به جایش یک ساختمان بلند بدقواره سیمانی ایستاده بود جلوش تا تماشای همان یک تکه آسمان هم دریغ شود از نویسندهها و خبرنگارهای جوانی که پای ناموسشان ایستاده بودند و پیرترینشان من و قیصر 28-27 ساله بودیم و در اتاقی که فقط دو تا میز داشت، مجبور بودیم برای جاشدن همه و مخصوصا مهمانهایی که سر راه میرسند، صندلی از اتاق سروش کودکیها قرض بگیریم یا اتاق استاد سیدحسینی یا عمران صلاحی یا بیژنی یا... تا مهمانهایمان جای نشستن داشته باشند، و حالا که سید مهمان ما بود، باز کاملا تصادفی، آنجا، جلوی پنجره ایستاده بود و به آن ساختمان بیقواره بلند که مثل یک دهنکجی همیشگی روبهرومان بود، نگاه میکرد یا نگاه نمیکرد و دود سیگارش را مثل یک آه بلند بیرون میداد، یا آه بلندش را زیر دود سیگار پیچ پیچش مخفی میکرد سیدی که قد بلندش همیشه مایه حیرت بود و هیچ وقت اهل آه کشیدن نبود و عمرا در مرامش نبود که آه بکشد بچه جنوب شهرِ شاعرپیشه، آن هم در جمع رفقا؛ رفقایی که میدانست چطور پای ناموسشان ایستادهاند...
آه بود، حتما آه بود پیچیده در شولای دود فریبنده سیگار سید. این را یقین دارم که آه بود. حالا که یادداشتهای تنهایی و ارغوانی سید را میخوانم که به لطف خانم همیشه همراهش الان پیش چشم من است:
24 آذر 69 - ساعت حدود شش بعدازظهر است، در کیهان فرهنگی نشستهام و یادداشتهای به اصطلاح روزانه مینویسم. از گرسنگی پشت سر هم چای میخورم، ولی فایدهای ندارد. این شکم بیهنر پیچ پیچ، زرنگتر از این حرفهاست که سرش با چای کلاه برود!
24 مهر 69 (سهشنبه) - ارغوان! امروز بالاخره تصمیم به فروش گرفتم. فرهنگ پنج جلدی آریانپور و یک لغتنامه فرانسه به فرانسه که سوغات دیار بلژیک است. فکر نمیکردم اینقدر سخت باشد. از لحظه تصمیم، حال دیگری به من دست داده است. آمیزهای از غم و اضطراب و تردید و نوسان و ناگزیری... مثل کسی هستم که همسفرانش در نیمه راه از قطار پیاده میشوند. زنم کارهایی از این دست را کار جماعت معتاد میداند... شرمم میآید که موضوعی به این کوچکی "یادداشتساز" باشد، اما چه میتوان کرد؟ چارهای جز نوشتن ندارم. تنها تو میفهمی که نوشتن برای من در لحظات تنگی نفس، کار نفس عمیق را میکند. از پنجره صدای اذان ظهر میآید... استکان چای روی میز سرد شده است و سیگارم نفسهای آخرش را میکشد.»
به خاطربحثهای این روزهای روزنامهنگارهادر باره شرافت وآبروی قلم هست یانه، به خاطر این رویارویی بیپایان در فضای مجازی هست یانه؛ یقین دارم بیدلیل نیست، حتم دارم بیدلیل نیست که این روزها، هرجا که میروم، هرجا که مینشینم، هر وقت میخوابم، هر وقت بیدار میشوم، یا پای اینترنت مینشینم، به فضای مجازی سرک میکشم، به فضای حقیقی برمیگردم، همه جا، همه جا، همه جا این ندا میآید، ندایی که آمیختهای از صدای جنوبی قیصر است و صدای جنوب شهری سید، آمیزهای از یادداشتهای ارغوانی سید و شعر اندوهزده قیصر، آمیختهای از آهی دودآلود و طنین تمامنشدنی نفروشید، فروشید، شید، شید قیصر به دوستان هنرمندش...
این حنجره، این باغ صدا را نفروشید
این پنجره، این خاطرهها را نفروشید
در شهر شما، باری اگر عشق فروشی است
هم غیرت آبادی ما را نفروشید
تنها، به خدا، دلخوشی ما به دل ماست
صندوقچه راز خدا را نفروشید
سرمایه دل نیست بجز اشک و بجز آه
پس دست کم این آب و هوا را نفروشید
در دست خدا آینهای جز دل ما نیست
آیینه شمایید؛ شما را نفروشید
در پیله پروانه بجز کِرم نلولد
پروانه پرواز ِ رها را نفروشید
یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم
این هروله سعی و صفا را نفروشید
دور از نظر ماست اگر منزل این راه
این منظره دورنما را نفروشید
در آستانه روز کارگر
برنامه ریزی دولتی؛ محدودیت تشکل های کارگری
با نزدیک شدن ۱۱ اردیبشت، روز کارگر، اخبار حکایت ازبرنامه ریزی های دولتی برای "اسلامی کردن" فضای کار دارد؛ این در حالیست که فعالین تشکل های کارگری و همچنین همراهان جنبش سبز با یاداوری این روز، به تشریح شرایط کارگران در کشور پرداخته و کارگران را به گرامیداشت این روز دعوت کرده اند.در همین راستاشورای هماهنگی راه سبز امید هم با انتشاربیانیه ای به استقبال روز کارگر رفت.در این بیانیه اشاره ای به مشارکت در مراسم روز کارگر نشده اما با تاکید براینکه "حاکمیت اجازه طرح هیچگونه انتقادی به این شرایط را بر نمی تابد" از رسانه ها و شبکه های اجتماعی خواسته شده به مشکلات اقتصادی، خواسته ها و مطالبات کارگران و زحمتکشان توجه کنند.
همزمان مسئول سازمان بسیج کارگری نیز در نشستی با خبرنگاران با بیان اینکه "هدف بسیج کارگری کمک به دولت در اسلامی کردن فضای کار است"، از جذب "یک میلیون نفر" در بسیج کارگری تا پایان برنامه پنجم توسعه خبر داد.
عوارض خفت بار اقتصاد صدقه ای
در ابتدای هفتمین بیانیه شورای هماهنگی راه سبز امید، که روز دوشنبه، چهارم اردیبهشت، بر پایگاه های خبری سحام نیوز و کلمه قرار گرفت، با اشاره به همزمانی روز کارگر با ادامه حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، آمده است: "از جمله نگرانیهایی که دو سال پیش از این مردم را به تجدید نظر در کناره گیری از سیاست کشانید خطرات بلندمدتی بود که معیشت محرومترین اقشار جامعه را تهدید میکرد.....این سرزمین دیدند که مشکل مسکن و بیکاری نه تنها از میان نرفت، که افزایش یافت و پرداخت سهام عدالت و یارانه ها، اگر دوام هم داشته باشد، دردی دوا نکرده است."
این شورا سپس با یادآوری وعده های محمود احمدی نژاد در سال 1384 برای بردن پول نفت بر سفره مردم نوشته است: "مردمان این دیار دیدند که نه تنها پول نفت بر سر سفره هایشان نیامد، بلکه سفره هایشان روز به روز کوچک تر شد. کارگرانی که با تلاش بسیار سعی می کردند آینده بهتری برای فرزندانشان فراهم کنند، امروز در برآوردن نیازهای اولیه آنان درمانده اند."
به نوشته شورای هماهنگی راه سبز امید "اقتصاد صدقه ای که منتقدان دولت نسبت به عوارض زیان آور و خفت بار آن هشدار داده بودند، این روزها، امید کارگران و کارفرمایان را نومید کرده و چرخ های صنعت را به سکون کشانده است."
اسلامی کردن فضای کار
در آستانه روز کارگر و افزایش اعتراضات کارگری و فراخوان تشکل های کارگری برای برگزاری مراسم اول ماه مه، مسوول سازمان بسیج كارگری از جذب یک میلیون نفر عضو بسیج کارگری تا پایان برنامه پنجم توسعه خبرداد.
به گزارش ایرنا، خبرگزاری جمهوری اسلامی، علیرضا لایق حقیقی، مسوول سازمان بسیج كارگری در نشست خبری كه به مناسبت هفته بسیج كارگری در سالن آفرینش های هنری بسیج برگزار شد گفت: "هم اكنون 120 حوزه و هزار و 411 پایگاه بسیج كارگری در سطح كشور وجود دارد كه تا پایان برنامه پنجم توسعه به 5 هزار و 200 پایگاه افزایش خواهد یافت."
به گفته این مقام بسیج 200 هزار نفر از این اعضا، نیروی فعال و یك میلیون و 800 هزار نفر نیروی عادی خواهند بود.
او سپس با نامیدن بسیج کارگری به عنوان بزرگترین تشکل کارگری ایران هدف آن را "کمک به دولت در اسلامی کردن فضای کار" توصیف کرده است.
از سوی دیگر خبرگزاری امنیتی ـ نظامی فارس نیز گزارش داد، که امروز سه شنبه، پنجم ادریبهشت، همزمان با آغاز هفته كارگر: "جامعه كارگری و كارفرمایی به همراه مسئولان و كاركنان وزارت كار و امور اجتماعی با آرمانهای امام راحل تجدید میثاق میكنند."
همزمان مسئول سازمان بسیج کارگری نیز در نشستی با خبرنگاران با بیان اینکه "هدف بسیج کارگری کمک به دولت در اسلامی کردن فضای کار است"، از جذب "یک میلیون نفر" در بسیج کارگری تا پایان برنامه پنجم توسعه خبر داد.
عوارض خفت بار اقتصاد صدقه ای
در ابتدای هفتمین بیانیه شورای هماهنگی راه سبز امید، که روز دوشنبه، چهارم اردیبهشت، بر پایگاه های خبری سحام نیوز و کلمه قرار گرفت، با اشاره به همزمانی روز کارگر با ادامه حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، آمده است: "از جمله نگرانیهایی که دو سال پیش از این مردم را به تجدید نظر در کناره گیری از سیاست کشانید خطرات بلندمدتی بود که معیشت محرومترین اقشار جامعه را تهدید میکرد.....این سرزمین دیدند که مشکل مسکن و بیکاری نه تنها از میان نرفت، که افزایش یافت و پرداخت سهام عدالت و یارانه ها، اگر دوام هم داشته باشد، دردی دوا نکرده است."
این شورا سپس با یادآوری وعده های محمود احمدی نژاد در سال 1384 برای بردن پول نفت بر سفره مردم نوشته است: "مردمان این دیار دیدند که نه تنها پول نفت بر سر سفره هایشان نیامد، بلکه سفره هایشان روز به روز کوچک تر شد. کارگرانی که با تلاش بسیار سعی می کردند آینده بهتری برای فرزندانشان فراهم کنند، امروز در برآوردن نیازهای اولیه آنان درمانده اند."
به نوشته شورای هماهنگی راه سبز امید "اقتصاد صدقه ای که منتقدان دولت نسبت به عوارض زیان آور و خفت بار آن هشدار داده بودند، این روزها، امید کارگران و کارفرمایان را نومید کرده و چرخ های صنعت را به سکون کشانده است."
اسلامی کردن فضای کار
در آستانه روز کارگر و افزایش اعتراضات کارگری و فراخوان تشکل های کارگری برای برگزاری مراسم اول ماه مه، مسوول سازمان بسیج كارگری از جذب یک میلیون نفر عضو بسیج کارگری تا پایان برنامه پنجم توسعه خبرداد.
به گزارش ایرنا، خبرگزاری جمهوری اسلامی، علیرضا لایق حقیقی، مسوول سازمان بسیج كارگری در نشست خبری كه به مناسبت هفته بسیج كارگری در سالن آفرینش های هنری بسیج برگزار شد گفت: "هم اكنون 120 حوزه و هزار و 411 پایگاه بسیج كارگری در سطح كشور وجود دارد كه تا پایان برنامه پنجم توسعه به 5 هزار و 200 پایگاه افزایش خواهد یافت."
به گفته این مقام بسیج 200 هزار نفر از این اعضا، نیروی فعال و یك میلیون و 800 هزار نفر نیروی عادی خواهند بود.
او سپس با نامیدن بسیج کارگری به عنوان بزرگترین تشکل کارگری ایران هدف آن را "کمک به دولت در اسلامی کردن فضای کار" توصیف کرده است.
از سوی دیگر خبرگزاری امنیتی ـ نظامی فارس نیز گزارش داد، که امروز سه شنبه، پنجم ادریبهشت، همزمان با آغاز هفته كارگر: "جامعه كارگری و كارفرمایی به همراه مسئولان و كاركنان وزارت كار و امور اجتماعی با آرمانهای امام راحل تجدید میثاق میكنند."
نوجوان محکوم به اعدام در مصاحبه با روز:
از ۱۶ سالگی معلق بین مرگ و زندگی
ایران پیشتاز اعدام کودکان زیر 18 سال در جهان است؛ کودکانی که در سنین کودکی و نوجوانی مرتکب قتل شده اند و در زندان می مانند تا به سن 18 سالگی رسیده و بر بالای چوبه دار بروند. کسی که با او گفتگو کرده ام از همین جنس است؛ علی مهین ترابی، جوان 25 ساله ای که در سن 16 سالگی به اتهام قتل بازداشت و محکوم به قصاص شد. او سه سال در کانون تربیت و اصلاح و 4 سال و نیم در زندان رجایی شهر به سر برد. هرچند در کشاکش رسیدگی های قضایی، دادگاهی به غیر عمدی بودن قتل، رای و حکم بر برائت او داد اما آخرین نظر دیوان عالی کشور بر عمدی بودن قتل است و او باید برای بار سوم مورد محاکمه قرار گیرد.
کشمکش بر سرعمدی یا غیرعمدی بودن قتل است و تنها نکته ای که در این میان دستگاه قضایی بدان توجهی ندارد سن علی مهین ترابی در هنگام بازداشت و یا ارتکاب جرم است.
جمهوری اسلامی، کنوانسیون بین المللی حقوق کودک را امضا کرده است. بر اساس ماده 37 این کنوانسیون "حکم اعدام و حبس ابد، نباید براى جرایمى صادر شود که افراد زیر 18 سال مرتکب شدهاند".
مسئولان قضایی جمهوری اسلامی مدعی اند مجازات اعدام در حق هیچ فرد زیر 18 سالی اجرا نمیشود.
کودکان در کانون تربیت و اصلاح یا در زندان می مانند تا به 18 سالگی که سن اعدام برای آنهاست برسند و حکم اعدام در مورد آنها به اجرا درآید.
اما چه بر سر این کودکان در زندان می آید؟ کودکانی که به سن بلوغ نرسیده، جرمی مرتکب شده و به زندان میروند و در انتظار چوبه دار، 18 ساله می شوند. بازگویی این مسائل از زبان خود این کودکان و نوجوانا، ن تصویری واقعی از آنچه در جریان است ارائه می دهد.
مصاحبه با علی مهین ترابی، در پی آمده است.
آقای مهین ترابی، ممکن است برگردیم به سالها پیش و زمانی که 16 سال داشتید بگویید چه اتفاقی افتاد که شما بازداشت و متهم به قتل شدید؟
14 بهمن 1381 بود من کلاس دوم دبیرستان بودم. صبح زنگ اول سرکلاس بودم که دوستم میلاد آمد خیلی سراسیمه بود گفت: "با یکی از سال سومی ها حرفم شده و زنگ تفریح حال او را می گیرم". من با میلاد خیلی دوست بودم. زنگ تفریح دنبال او رفتم که نگذارم درگیر شود داخل حیاط با دو نفر درگیر شد. رفتم جدا کنم مزدک (مقتول) طرف درگیری بود. او را اصلا نمی شناختم. تصور کرد برای طرفداری از میلاد رفته ام یک مشت به من زد و بچه ها داد زدند که مدیر دارد می آید. همه پراکنده شدند و سر کلاس ها رفتند. من و میلاد انتظامات مدرسه بودیم. در سالن ایستاده بودم که مزدک آمد و گفت زنگ آخر کارت دارم و رفت. دنبال او رفتم که بگویم من قصد درگیری نداشتم و و میخواستم وساطت کنم. اما همین که وارد کلاس آنها شدم یک مشت به من زد بچه ها جدایمان کردند و به کلاس خودم برگشتم. زنگ آخر موقع خداحافظی از بچه ها، مزدک سمت ما آمد و میلاد تا او را دید چاقویی به من داد و گفت توی کیفت بگذار. گذاشتم توی جیبم. مزدک قبل از اینکه میلاد را ببیند با من چشم تو چشم شد با سر به سر من کوبید من هم کیف و کتابم را انداختم و به او سیلی زدم عینکش افتاد و دوستان مزدک آمدند و درگیری شد هم کلاسی های ما هم درگیر شدند بیشتر از 40 نفر بود. یکباره دست بچه ها چاقو دیدم ترسیدم و چاقویی که میلاد داده بود را در آوردم که بترسانم سمت من نیایند. تیغه چاقو اصلا باز نشده بود مزدک از پشت هل داده شد سمت من و چند نفر همین طور افتادند روی من مشت و لگد میزدنذ. بد که بلند شدند مزدک بلند شد. میخواست کاپشنش را دربیاورد که به من باز حمله کند دیدم پیراهنش خونی است داد زدم کدام نامردی زده؟ یکباره مزدک خون را دید و از حال رفت. مزدک که افتاد همه فرار کردند سریع دویدم یک ماشین را نگهداشتم که مزدک را به بیمارستان ببریم اما راننده گفت هر کسی زده خودش ببرد. هیچ کسی حاضر نبود او را به بیمارستان ببرد. رفتم دفتر مدیر مدرسه گفتند کی زده؟ دیدم همین طور از مزدک خون می رود، گفتم فرض کنید من زدم باید ببریم بیمارستان. آنها هم زنگ زدند به پلیس و پلیس مرا بازداشت کرد.
ابتدا کجا بازداشت بودید؟
ابتدا مرا به کلانتری بردند و از آنجا به آگاهی. من 28 روز اداره آگاهی بودم و بعد مرا به کانون اصلاح و تربیت بردند. سه سال آنجا بودم و بعد به زندان رجایی شهر منتقل کردند و 4 سال و نیم در این زندان بودم.
شما با توجه به توضیحی که دادید می گویید قتل کار شما نبوده، چطور شد به انجام قتل اعتراف کردید؟
سن من خیلی کم بود خیلی ترسیده بودم ابتدا در کلانتری گفتند که حال مزدک خوب است من هم فکر میکردم مزدک خودش می آید و همه چیز را می گوید که قضیه چی بود و کی زده. نمیدانستم تمام کرده. در کلانتری همه چیز را گفتم واقعیت را گفتم. بعد مرا به آگاهی که بردند آنجا اینقدر کتک زدند که گفتم من قاتل هستم. یک افسر آگاهی بود که به من گفت به تو ملاقات میدهم خانواده ات را ببینی به آنها بگو 7 میلیون تومان بیاورند ما می نویسیم قتل دسته جمعی بوده. اما خانواده من توان مالی نداشتند. 28 روز در آگاهی هر روز کتک میخوردم. شب های سرد زمستان بود روی من آب می ریختند و مرا بیرون برده و با تسمه می زدند. حتی برای بازجویی صحنه، افسر آگاهی به من گفت اگر غیر از این چیزهایی که می گوییم بگویی دوباره همین جا برمیگردی و کتک میخوری. می گفت تو جوجه ای و ما افرادی را به حرف آورده ایم که یک منطقه را می بندند. فقط میخواستند انگار پرونده را ببندند.
آیا در این مدت به سن شما کسی اشاره ای داشت؟ اینکه چند سالتان بود و این مساله تاثیری در برخوردها و رفتاری که با شما داشتند داشت؟
نه اصلا، دقیقا همان رفتاری که با بزرگسالان می کردند با من میکردند. فقط بعد از 28 روز کتک خوردن در آگاهی، مرا به کانون تربیت و اصلاح فرستادند و این تنها تفاوت بود. اصلا نه بلد بودم چه باید بگویم و نه میدانستم چه جوری از خودم دفاع کنم. 28 روز، دستبند و پابند داشتم پشت پایم زخم شده بود و راه که می رفتم خون می آمد. روز پنجم یا ششم مرا به دادگاه بردند تا می خواستم حرفی بزنم قاضی می گفت زر نزن. پدرم هم مدام می گفت هیچی نگو، فقط بگو اشتباه کردم و معذرت میخواهم. من هم سرم را انداخته بودم پایین و دیگر هیچی نمی گفتم قاضی می گفت حکم را قبول داری؟ هیچ نگفتم و بعد حکم قصاص صادر کرد. یعنی دهسال زندان از جنبه عمومی جرم و قصاص.
در این مرحله وکیل نداشتید؟
چرا وکیل داشتم وکیلم می گفت که این پرونده قصاص می گیرد و در دادگاه گفت که من نمی توانم دفاع کنم و استعفا داد. وکیلم همشهری پدر مزدک بود و پدرم فکر میکرد او می تواند کمک کند رضایت بگیریم. پدرم به جای اینکه دنبال اثبات بی گناهی من باشد دنبال رضایت گرفتن از شاکی بود. خب رضایت گرفتن از شاکی خیلی مهم است اما هیچ کس توجهی نمیکرد که من چقدر نقش داشتم؟ نقش دیگران چقدر بود و.... حکم قصاص صادر کردند و...
می توانید بگویید لحظه ای که شنیدید حکم قصاص صادر شده چه تصوری از قصاص داشتید؟ چه وضعیتی داشتید؟
اصلا باور کردنی نبود. اصلا باور نمیکردم به هر کسی می گفتم می گفتند حکم وحشت داری. می گفتم یعنی چی؟ آخه من چکار کرده ام؟ واسه چی باید اعدام شوم؟ اصلا نمی توانم الان بگویم چه حال و روزی بود.
حکم قصاص شما در دیوان عالی کشور تایید شد؛ بعد چه اتفاقی افتاد که به اجرا در نیامد؟
پرونده من برای استیذان به دفتر رئیس قوه قضائیه رفته بود. ایشان پرونده را برای بررسی به هیات ویژه دادند و گفتند که باید پرونده مجددا مورد بررسی قرار بگیرد. بعد پرونده به شعبه 112کرج ارسال شد. در این مرحله آقای محمد مصطفایی وکیلم بود و درخواست تشکیل کمیسیون پزشکی کرد و ایرادات بسیاری به پرونده گرفت. در اداره آگاهی هم اینقدرمرا زده بودند که گفته بودم سه ضربه به مزدک زده ام. در حالیکه مزدک تنها یک ضربه خورده بود. یعنی دو بریدگی دیگر که پزشکان برای خارج کردن لخته خون ایجاد کرده بودند را نیز من به گردن گرفته بودم.
و این شعبه رای به تبرئه شما داد؛ درست است؟
بله این دادگاه برخلاف دادگاه قبلی اجازه داد من حرف بزنم. قاضی حرف های مرا شنید. مجددا از پزشکی قانونی گزارش خواست. آنها نظر دادند که تنها یک ضربه بوده نه سه ضربه. شهود هم نیامدند آنها در دادگاه اول شهادت داده بودند که دیده اند من چند ضربه زده ام. حتی هم جرم من که آزاد شده بود شهادت دروغ علیه من داده بود. دادگاه با توجه به نظر پزشکی قانونی، شهادت این شهود را غیرمعتبر دانست. بعد تلاش من برای انتقال مزدک به بیمارستان و کمک گرفتن از راننده و همه اینها را بررسی کردند و گفتند قتل غیر عمدی بوده است. در اصل گزارش پزشکی قانونی در توضیح تکمیلی که به دادگاه داده نوشته که ضربه واحد و ناشی از یک ضربه است لذا شبهه تعدد ضرباتانتظامی که شهود در تحقیقات اعلام کرده اند منتفی است. این دادگاه مرا از قتل عمدی تبرئه کرد و قتل را غیر عمدی تشخیص و حکم به دیه داد.
هم جرم شما چه کسی بود؟ چطور او آزاد شده بود؟
میلاد هم جرم من، که با من بازداشت شده بود همان همان روزهای اول آزاد شد. توی آگاهی دو مرد ریشو آمدند از امر به معروف و نهی از منکر بودند خب میلاد عضو بسیج بود و کمکش کردند او آزاد شد. کسی که در آگاهی پرونده ام دستش بود به مادرم گفته بود که کار بچه ات را خراب کرده اند همان اول باید با اینها کنار می آمدید تا کار بدین جا نکشد.
وقتی دومین دادگاه به تبرئه رای داد چه احساسی داشتید؟
مدام می گفتم خدا را شکر که بی گناهی ام ثابت شد و دیگر تن خانواده ام نمی لرزد. من به بی گناهی ام اعتماد داشتم و امیدوار بودم که حقیقت روشن شود. در ان مدت بیش از 70 هزار بار مرده و زنده شده بودم. فقط خوشحال بودم که ثابت شده بی گناه هستم.
و دراین میان یک انسان کشته شده بود، چه کسی مزدک را کشت؟
من اصلا ندیدم که تیغه چاقویم باز شود.واقعا نمیدانم چاقوی دست من باعث شده یا نه... کمیسیون پزشکی قانونی هم نظر داده که بریدگی به صورت عرضی بوده و نه طولی و این فرضیه را مطرح کردند که ممکن است مزدک را که هل دادند و روی من افتاد چاقو به صورت غیرعمدی توی بدنش رفته باشد. یعنی اگر چاقوی من به مزدک خورده باشد کاملا غیر عمدی بوده و او را هل دادند و روی من افتاد و چاقو به او اصابت کرد. کاملا غیر عمدی بود.
وقتی آزاد شدید به دیدن خانواده مزدک رفتید؟
من 8 ماه پیش با وثیقه آزاد شدم و موقع ازادی هم مشروط کرده بودند که به هیچ عنوان سمت خانواده مزدک نروم. خیلی دلم می خواست با آنها صحبت و کل قضایا را تعریف کنم وبگویم که به خدا قضیه اینطور بوده و مرا ببخشید و برای این اتفاقات عذرخواهی کنم. بارها سر خاک مزدک رفتم و گل گذاشتم و..
و اکنون دیوان عالی کشور آنطور که آقای مصطفایی اعلام کرده حکم دادگاه بدوی را رد کرده و نظر بر عمدی بودن رای داده. درست است؟
بله هنوز خانواده ام نمیدانند و اصلا باورم نمی شود و هنوز نمی توانم هضم کنم که چگونه دیوان عالی کشور استناد به اعترافات من کرده و گفته که عمدی بوده. من زیر فشار در اداره آگاهی و زیر کتک در حالی اعتراف کردم که به عمد کشته ام که بچه بودم اصلا نمیدانستم چگونه باید از خودم دفاع کنم. چرا به اعتراف اولیه من در کلانتری که همه حقایق را گفته بود استناد نمی کنند؟ به گواهی شهودی استناد کرده که صلاحیت شان در دادگاه رد شده، کسی که می گوید دیده است من چند ضربه زده ام و راحت دروغ می گوید و کسی که هم جرم من بوده و آزاد شده چگونه مورد استناد قرار می گیرد؟
آقای مهین ترابی، شما 16 ساله بودید به کانون اصلاح و تربیت رفتید و بعدها به زندان رجایی شهر. ممکن است در مورد این دو مکان بگویید؟ چگونه گذشت؟
کانون جای خوبی بود. رفتارشان هم خوب بود مدیر آن زمان کانون خیلی به پیشرفت بچه ها اهمیت میداد. واقعا اصلاح و تربیت بود من تا 18 سالگی آنجا بودم بعد فرستادند رجایی شهر. وقتی رفتم رجایی شهر، زندانیان می گفتند تو را باید ببرند مهد کودک چرا آمده ای اینجا. کلا مسخره می کردند. توی کانون هم می گفتند رجایی شهر زندان بدی است ممکن است شاکی ات فکر کند آنجا سختی می کشی و رضایت بدهد. 4 سال و نیم آنجا بودم هیچی نمی دیدم یعنی از 16 سالگی تا 8 ماه پیش من جز دیوار و آسمان هیچ ندیدم. اما سعی میکردم درس بخوانم. ترم دیگر فوق دیپلم ام را می گیرم. در کتابخانه زندان هم کار میکردم. زندان جو سنگینی بود با اینکه بند بدی نبودم اما خب همیشه وقتی به کریدور می رفتم می ترسیدم آرامش نداشتم می ترسیدم زندانیان دیگر بزنند و...
بیرون چگونه بود؟ نوجوان 16 ساله زندان رفتید و جوان 25 ساله بیرون آمدید؛ بیرون از زندان رفتارها با شما چگونه بود در اوایل آزادی تان؟
دقیقا 16 ساله رفتم و 25 ساله آمدم و هیچ ندارم. وقتی آزاد شدم دیدن خیلی از کسانی که پی گیر کارم بودند و کمکی کرده بودند رفتم. رفتارها خوب بود اما میخواستم درسم را ادامه دهم درسی که در زندان در آن شرایط خوانده بودم و سر کار بروم که پول توجیبی از خانواده ام نگیرم. رویم نمی شد از آنها کمک بخواهم و پول بگیرم. اما کار ندادند گفتند باید نظام وظیفه بروی. رفتم نظام وظیفه گفتند باید حکمت نهایی شود بعد. الان هم که مشخص نیست با این نظر دیوان عالی کشور چه پیش می آید. قبل از اینکه این اتفاق بیفتد در هنرستانی که درس میخواندم شاگرد اول مدرسه بودم. داشتم برای المپیاد آماده می شدم اگر زندان نرفته بودم الان برای خودم کسی شده بودم اما زندگی ام تباه شد الان هم که یک بار می گویند اعدام یک بار می گویند آزادی و یکی بار باز می گویند قتل عمدی بوده و.... بین زمین و زمان معلق هستم بین مرگ و زندگی....
آقای مهین ترابی اگر در پایان سخن خاصی دارید بفرمایید.
فقط میخواهم بگویم که این همه سال صدای من به جایی نرسید. همه نشستند حرف زدند و تحلیل کردند پیش داوری کردند یکی گفت حقش است قاتل است، یکی گفت باید قصاص شود آدم کشته و هر کسی چیزی گفت. اما کسی با من حرف نزد و از من نپرسید. شما ببینید میخواهیم ازدواج کنیم، گواهینامه بگیریم، رای بدهیم و هر کاری میخواهیم بکنیم می گویند زیر 18 سال هستی به سن قانونی نرسیده ای اما وقتی صحبت از قصاص می شود با شرع مقایسه می کنند و می گویند 16 سالت است ؛ صبر میکنیم 18 سالت بشود اعدامت کنیم. نمی گویند که یک آدم 16 ساله چگونه می تواند منطقی تصمیم بگیرد؟ توی آن طوفان روحی که ثبات ندارد. دقیقا با یک آدم بزرگسال در یک جا قرار می دهند با کسی که بالغ است و جند قتل و جنایت کرده همان رفتاری را می کنند که با یک 16 ساله. اگر دفتر آقای شاهرودی حکم به بررسی مجدد پرونده من نمیداد، سالها پیش من اعدام شده بودم؛ تمام شده بود و الان نمیدانم تا کی باید این قضیه ادامه پیدا کند. من که چیز زیادی نمی خواهم. تنها عدالت میخواهم. رسیدگی عادلانه و مطمئن هستم اگر باز هم عادلانه رسیدگی شود باز هم تبرئه می شوم.
تایید شایعات توسط کیهان
احمدینژاد قهر کرد
اختلاف رهبر جمهوریاسلامی با محمود احمدینژاد، بر سر عزل یا ادامه کار حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات همچنان ادامه دارد. در آخرین تحول از ایندست، روز گذشته محمود احمدینژاد در جلسه کابینه شرکت نکرد و ریاست آن را به محمدرضا رحیمی - معاون اول خود سپرد. برخی اخبار غیررسمی هم حکایت از آن دارد که محمود احمدینژاد به دلیل دلخوری از ابقای حیدرمصلحی قصد دارد فعلا در جلسات کابینه شرکت نکند. اما روزنامه کیهان ضمن تائید خبر عدم حضور احمدی نژاد در سرکار و انتقاد از شایعه سازان،حضور رییس دولت در دیدار با سفیر چین رانشان آن دانست که همه چیز عادی است.
از سوی دیگر روز گذشته آیتالله خامنهای در دیدار با وزیر کشور و تعدادی از فرماندهان نیروی انتظامی اعلام کرد: "نبايد از گفتهها و يا نوشتههاي ما برداشت اختلاف شود و اگر هم اختلاف نظري است نبايد جلوي مردم اخم كرد و بهانه به دست رسانه هاي بيگانه داد". پیش از این و در نخستین روزهای سال جدید نیز رهبر جمهوریاسلامی از مسوولان خواسته بود اختلافات میان خود را علنی نکنند و به میان مردم نبرند.
در ادامه اخبار مربوط به استعفا و سپس بازگشت به کار حیدر مصلحی، برخی منابع خبر از آن دادهاند که محمود احمدینژاد در اعتراض به دخالت رهبر جمهوریاسلامی و ابقای حیدر مصلحی از زمان بازگشت از سفر کردستان، در دفتر کار خود حاضر نشده است.
گرچه هنوز هیچ منبع مستقلی این خبر را مورد تایید قرار نداده، اما برخی نشانهها از جمله لغو دیدار برخی از نمایندگان مجلس با احمدینژاد و همچنین عدم حضور وی در جلسه کابینه، به عنوان نشانه های این دلخوری گرفته شده است. علیاصغر زارعی، از نمایندگان اصولگرای مجلس، به خبرگزاری فارس گفته بود که وي و چند نماینده دیگر قصد دارند با احمدی نژاد درباره "مسایل اخیر" گفتوگو کنند. زارعی از حمید رسایی، مهدی کوچکزاده و اسماعیل کوثری به عنوان دیگر شرکتکنندگان در این جلسه یاد کرده بود. این افراد همگی از جمله حامیان احمدینژاد در مجلس هستند.
اما ساعاتی بعد محمد كوثري نماينده تهران به فارس گفت که دیدار نمایندگان با احمدینژاد لغو شده است، زیرا "قرار است جلسه عصر امروز هيات دولت به رياست آقاي احمدينژاد و با حضور حجتالاسلام مصلحي وزير اطلاعات برگزار شود و نمايندگان ضرورتي براي ديدار با آقاي رئيسجمهور نديدند".
سخنان کوثری در حالی بیان شد که فاطمه آلیا، از اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی، به خبرگزاری مهر گفته بود: "رئیس جمهور روز گذشته با هیاتی از نمایندگان کنگره خلق چین دیدار و مذاکره داشته و قرار است در جلسه امروز بعدازظهر هیات دولت نیز حضور یابد. احمدی نژاد طبق برنامه قبلی، عصر امروز دیداری با سفرای جمهوری اسلامی ایران در کشورهای خارجی دارد که چنانچه در آن برنامه حضور یابد، به طور طبیعی امکان حضور در جلسه هیات دولت را نخواهد داشت".
خبرگزاری مهر نیز با تایید خبر عدم حضور احمدینژاد در جلسه روز گذشته نوشت که برخی نمایندگان مجلس از "حضور قطعی" محمود احمدی نژاد در جلسه عصر یکشنبه هیات دولت و دعوت از حیدر مصلحی برای شرکت در این جلسه خبر داده بودند.
سخنان متناقض نمایندگان مجلس درباره حضور یا عدم حضور احمدینژاد در جلسات کابینه اما باعدم حضور احمدی نژاد در جلسه کابینه روشن شد؛جلسه ای که روز گذشته به ریاست رحیمی برگزار شد و حیدرمصلحی در آن حضور داشت. احمدینژاد پیش از این به مصلحی اجازه نداده بود که در سفر به کردستان همراه کابینه باشد.
سایت "الف" نزدیک به احمد توکلی نماینده تهران و رییس مرکز پژوهش های مجلس، پیش از این نوشته بود که با وجود حمایت رهبر جمهوری اسلامی از مصلحی، محمود احمدینژاد همچنان بر موضع قبلی خود مبنی بر برکناری وزیر اطلاعات پافشاری می کند و حاضر نیست با وی همکاری کند. به نوشته این سایت، احمدینژاد معتقد است "وزیر اطلاعات عملکرد ضعیفی در این وزارتخانه داشته و اجازه نداده که تیم مدیریتی این مجموعه با دولت همراه شود".
احمدینژاد در حالی در جلسه کابینه شرکت نکرد که روز گذشته آیتالله خامنهای در دیدار با فرماندهان نیروی انتظامی و وزیر کشور با اشاره به سخنان روز شنبه خود درخصوص برخي مسائل روز، گفته بود: "متأسفانه برخوردي كه برخي روزنامه ها با اين سخنان كردند، بجاي القاي آرامش در كشور، القاي دوگانگي و دعوا را ميكرد". رهبر جمهوریاسلامی روز شنبه همچنین اعلام کرده بود که بنا ندارد در کارهای دولت دخالت کند اما در این مورد که "چندان هم مهم نیست" احساس کرده که "از مصلحت بزرگی غفلت شده است".
سخنان آیتالله خامنهای پس از انتشار نامه وی خطاب به حیدر مصلحی بیان شده بود. وی در این نامه خطاب به مصلحی نوشته بود: "از شما میخواهم بیش از پیش درانجام ماموریتهای مهم داخلی و خارجی وزارت اطلاعات اهتمام به خرج داده و با سرمایهی عظیمی که آن وزارتخانه از نیروی انسانی توانمند و انقلابی و متدین وفنآوریهای روز برخوردار است و با حمایت دولت خدمتگزار و همکاری سایر نهادهای اطلاعاتی اجازه ندهید کوچکترین فترت و سستی در انجام وظائف قانونی آن دستگاه مهم پیش آید."
نامه آیتالله خامنهای پس از آن منتشر شد که یک سایت نزدیک به احمدینژاد به نقل ااز یک منبع آگاه نوشته بود در پی جلسه محمود احمدینژاد با آیتالله خامنهای، مصلحی دیگر وزیر اطلاعات نیست. در این جلسه احمدینژاد دلایل خود را در خصوص پذیرش استعفای مصلحی، بیان کرده و اکنون خود شخصا سرپرستی وزاارت اطلاعات را بر عهده دارد. سایت "دولتیار" چند دقیقه پس از انتشار این خبر از دسترس خارج شد. به گفته احمد توکلی، آیتالله خامنهای پیش از آن در نامهای خطاب به احمدینژاد اعلام کرده بود که برکناری مصلحی به مصلحت نیست. وی همچنین پیش از آن نیز یک بار مانع برکناری مصلحی شده بود.
از سوی دیگر برخی سایتهای نزدیک به احمدینژاد اعلام کرده بودند که نامه آیتالله خامنهای مصداق حکم حکومتی ندارد. سایت محرمانهنیوز - که منابع مختلف آن را از جمله سایت های راه اندازی شده توسط مشائی می دانند ـ- نوشته بود که "از نظر فقهی و حقوقی نامه رهبر معظم انقلاب حکم حکومتی محسوب نمیشود و تنها در جهت تقویت توان امنیتی کشور در باب توصیه به مصلحی ابلاغ شده است". محرمانهنیوز به همراه چند وبسایت دیگر حامی اسفندیار رحیممشایی پس از درج تحلیلهای اینچنینی دچار فیلترینگ شدند. سایتهای برای همه، دولت یار، رهوا، و پنهان نیوز از جمله این سایتها هستند. علاوه بر آن وبلاگ علیاکبر جوانفکر، مشاور سابق احمدینژاد و مدیرعامل خبرگزاری ایرنا نیز از دسترس خارج شده است. جوانفکر از جمله افرادی است که به دلیل عدم درج نامه رهبر جمهوری اسلامی خطاب به مصلحی در ایرنا مورد غضب حامیان رهبر جمهوری اسلامی قرار گرفته است. ایرنا همچنین سخنان روز شنبه رهبر جمهوریاسلامی را با حذفیاتی منتشر کرده بود که این مساله موجب واکنش تند دفتر آیتالله خامنهای شد.
"ولایت" بر وزارت اطلاعات
در حالی که منتقدان محافظه کار دولت، نسبت به مراعات نظر "ولایت" در وزارت اطلاعات هشدار دادهاند، محمدعلی جعفری فرمانده سپاه در سخنانی از "ولایت پذیری دولت" دفاع کرده و گفته است: "آقاي احمدي نژاد در دو دوره نهم و دهم رياست جمهوري بسيار خوب كاركرده است و بايد گفت كه شتاب انقلاب، مديون همين حركت هاي شتاب دهنده رياست جمهوري است و مردم محروم و مستضعفين خوب مي فهمند چه كسي براي آنها تلاش ميكند. ولي هركس در نظام جمهوري اسلامي كار بيشتر و موثرتري انجام دهد، بايد بيشتر منتظر توطئه عليه خود باشد و دشمنان هميشه به دنبال اين بودند كه خط غفلت بعضي از مسوولين بگيرند و آن را بزرگ كنند تا جلوي پيشرفت انقلاب را سد كنند… ولايت پذيري آقاي احمدينژاد خيلي بيشتر از مسئولان جديدي است كه تازه زبان بازكردهاند و اميدواريم خداوند انقلاب را از تهديدات داخلي دور نگه دارد".
اما نمایندگان مجلس روز گذشته بر لزوم ولایتپذیری همه مسوولان تاکید کردند. عزيز اكبريان نماينده كرج در سخنانی گفته است: "فرامين ولي امر مسلمين بايستي فصلالخطاب باشد و كساني كه به هر علتي در اجراي اين فرامين كوتاهي كنند، بايد بدانند كه در پيشگاه الهي و ملت شريف ايران گناهي نابخشودني مرتكب ميشوند و لذا اعلام ميكنم ما سرباز ولايتيم و آماده جانفشاني در راه اهداف مقدس امام خامنهاي هستيم و نفوذيها نيز بدانند كه گور خود را ميكَنند و زحمت ما ميدارند".
قاضيپور نماينده اروميه نیز در تذكری چنین گفته: "هر سخني كه رهبر انقلاب ايران بفرمايند، لازم الاجراست در غير اين صورت مردم در اين مورد تصميم خواهند گرفت". وی اما درباره منظور خود از "تصمیمگیری مردم" توضیحی نداد.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز در بیانیهای خواستار آن شده است که مسوولان "در شرايط حساس كنوني با توجه به هشدارهاي ولي امر مسلمين، وحدت خود را در ادامه حركت رو به رشد و پيشرفت حفظ نمايند و با پرهيز از هرگونه تفرقه و انحراف، دشمنان مترصد فرصت را ناكام نمايند".
پیش از این غلامحسین محسنیاژهای دادستان کل کشور نیز با ذکر این نکته که "نحوه عملکرد در مورد برکناری وزیر اطلاعات توجیه پذیر نیست" گوشه ای از ماجرای مربوط به عزل خود را بیان کرده بود. اژهای اعلام کرده بود که پیش از انتشار نامه آیتالله خامنهای خطاب به مصلحی: "ایشان در نامه ای خطاب به رئیس جمهوری عنوان کردند که کنار گذاشتن مصلحی در شرایط کنونی نه به مصلحت کشور و نه به مصلحت شماست".
دلیل برکناری مصلحی به نوشته سایت الف این بود که "وزیر اطلاعات به دلیل برداشتن یکی از معاونین خود که نماینده مشایی و جریان انحرافی دولت در وزارتخانه بوده است با فشار دفتر رییس جمهور مجبور به استعفا شده بود. [البته] پیش از این نیز رییس جمهور تصمیم داشت وزیر اطلاعات را برکنار کند که آن دفعه نیز با مخالفت رهبر انقلاب مواجه شده بود".
سایت پارلمان نیوز که نزدیک به جناح اقلیت مجلس شورای اسلامی است خبر داده که معاون برکنار شده توسط مصلحی، "عبداللهیان، معاون حقوقی و امور مجلس وزارت اطلاعات" بوده است. به نوشته این سایت، "بسیاری از تحلیلگران سیاسی این اتفاق را بی ارتباط با انتخابات دوره نهم مجلس نمی دانند". خبرگزاری مهر نیز بدون نام بردن از معاون وزیر اطلاعات که باعث جنجال شده است اعلام کرد: "جلسه تودیع و معارفه معاون هماهنگ کننده وزارت اطلاعات با حضور حجت الاسلام مصلحی وزیر اطلاعات در محل این وزارتخانه برگزار شد".
این مسایل باعث شد تا مصلحی بنا به گفته کیهان مجبور به "استعفای عزل گونه" شود و استعفای وی نیز به سرعت مورد پذیرش احمدینژاد قرار بگیرد؛ هرچند با نامه آیتالله خامنهای وی به دفتر خود در وزارت اطلاعات بازگشته است.
علیرضا رجایی ضمن اظهار خوشبینی به آینده جریان اصلاحات، می گوید: ولی نحوه تحقق آن مسیر سخت و دشواری است
علیرضا رجایی، روزنامه نگار و فعال ملی- مذهبی، که طی روزهای اخیر مورد بازداشت نیروهای امنیتی قرار گرفته و به زندان منتقل شده، طی مصاحبه ای که چندی پیش با یکی از نشریاتِ مستقلِ کشور داشت، با بیان این نکته که "من به آینده آن چیزی كه هدف اصلاحات بود خوشبین هستم، ولی نحوه تحقق آن مسیر سخت و دشواری در پیش دارد"، خاطرنشان کرده بود "دورنمای جریان جنبش اصلاحی فعلی، به اجمال در برخی از بیانیه های میرحسین به صورت جمع بندی گفته و تعریف شده است."
این استاد دانشگاه، عضو نهضت آزادی ایران و همچنین مدیر گروه سیاسی هیئت تحریریه روزنامههای اصلاح طلبِ «جامعه»، «توس» و نشاط»، که در جریان انتخابات مجلس ششم- با اینکه آرایی بالاتر از غلامعلی حداد عادل داشت- توسط شورای نگهبان از راهیابی به مجلس بازماند، چندی پیش طی گفتگویی با نشریه «صبح آزادی»، به آسیب شناسی جریان اصلاحی در ایران پرداخته بود، که تارنمای «میان تیتر»، مشروح آنرا منتشر کرده است:
به نظر شما در ایران به نوع خاصی از اصلاح طلبی دست یافته ایم و آیا می توانیم ادعا کنیم بعد از سال ها تلاش و مشخصا از سال 76 به بعد به نوعی از اصلاح طلبی به شکل بومی شده به نام اصلاح طلبی ایرانی رسیده ایم؟
اصلاحطلبی همیشه در تاریخ معاصر ما وجود داشته است. یعنی از بعد از مشروطه و حركتهای پس از انقلاب مشروطه همیشه وجود داشته و حرکت اصلاح طلبانه ی سال 76 هم صورتی از همان حركتها بود و ارزیابیهایی كه از آن جنبش در همان مقطع صورت گرفت هم نشان داد که این حركت در ادامه حرکت اصلاح طلبانه دهههای گذشته بوده است. به نظر من ما هیچوقت حركت اصلاح طلبانه غیربومی نداشتیم كه از آن تاریخ حالا لفظ بومی در آن اضافه شده باشد. طبیعی است كه هر تلاشی که برای اصلاح امور جاری در هر حوزه اجتماعی و در هر مقطع از تاریخ ما به انجام رسیده، اصلاحاتی بوده كه در مختصات سرزمین ما صورت گرفته است. اگر منظور این است كه این اصلاحات تلاش كرد كه با عناوین دینی حتیالامكان خود را تعریف كند، این طبیعتا به اقتضای شرایط جاری بوده است. همیشه نسبت به آن چیزی كه به طور اجمالی اصلاحات مینامیم و البته در ذیل اندیشه دینی با طرحها و مختصاتی كه در ذهن ما موجود است، دو گرایش متفاوت وجود داشته: “یك گرایشی كه از آن استقبال كرده و آن را عین دین دانسته و گرایش دیگری كه آن را در مخالفت با اعتقادات دینی برشمرده است”. به همین جهت حرکت سال 76 كه با حضور یك فرد روحانی یعنی آقای خاتمی در ریاست جمهوری موفق شد، هم با همان فرد روحانی چه اتهاماتی كه نصیبش نشده است.
در یك اقدام كاملا ناجوانمردانه درحوزه اعتقادات دینی، علی رغم سوابق و قدمت مذهبی ایشان، او را فردی بیاعتقاد جلوه دادند. به هر حال به نظر بنده طرحی كه در چارچوب یك سرزمین اتفاق بیافتد، مجبور است مختصات بومی و سرزمینی آن كشور را رعایت كند. اصولن موضوعی كه اهمیت پیدا میكند این است كه مناسبات قدرت در هر دورهای چه وضعی را اقتضاء بكند. مثلا شكل نوسازی اجتماعی كه بعد از مشروطه که با حكومت رضاشاه محقق شد، گرچه مذهبیون در مقاطعی مخالفتهایی جدی انجام میدادند اما در بسیاری از مواقع با موانع جدی دینی روبرو نبود و آن مخالفتها اصولن مانعی برای تحقق آن برنامهها ایجاد نمیكرد. زمانی احتیاج بود كه نیروی مذهبی در مقابل آن حركت نوسازی كه به طور مشخص در پهلوی دوم اتفاق افتاد تجمیع شد و همان تجمیع نیروهای مذهبی نیز صرفا و منحصرا از تحولات درونی اندیشه دینی ناشی نمیشد، بلكه بسیاری از اتفاقات اجتماعی و سیاسی و حتی بسیاری از افکاری كه از بیرون اندیشه دینی وارد شده بود، موثر واقع شد تا در نهایت آن مقاومت به آن شكل اتفاق افتاد.
تعریف شما از اصلاحطلبی ایرانی چیست و مشخصات و مختصات آن چه می دانید؟
اصلاح طلبی از جهت اجتماعی این است كه نیروهای جدید و یا نوپدید اجتماعی بتوانند وارد قدرت و ساختار سیاسی شوند. یعنی مدار جابجایی قدرت از انسداد در آید. به این معنا كه این جابجایی قدرت در نهایت دموكراسی سیاسی را محقق كند. این كه برنامههای اقتصادی، اجتماعی و حركت اصلاح طلبانه چه خواهد بود، نكته بعدی است و همان نیروهای جدید اجتماعی آن ها را روشن میكنند. این تعریف كلی است كه در ایران هم دقیقا به همین شکل بوده است.
بنابراین اصلاحطلبی در ایران نسبت به كشورهای دیگر از این لحاظ تفاوتی ندارد. حركتهای اصلاحی در حوزه های اقتصادی و اجتماعی، طبیعتا گرایش به گونهای از مدرنیزاسیون دارند. به همین جهت یك حركت اصلاحی با تشکیل نهادهای مدرن و میزان پیشرفت مدرنیزاسیون در آن كشورها، تنومندتر میشود و شكلهای تضمینشدهتری برای استمرار و بقا پیدا میكند. مثل احزاب، ان.جی.اوها و سازمانهای غیر دولتی، جریان یافتن افكار جدید. من مجموعه ی این ها را حركت اصلاحی میدانم كه در دوره آقای خاتمی هم تا حدی در توان ایشان و نهادهای حامی ایشان بود و اتفاق هم افتاد و تا حد زیادی از آن بهرهمند شدیم.
آینده اصلاحطلبی ایران را چگونه میبینید؟
حركت اصلاح طلبی كه به یك جنبش تبدیل شد، از سال 76 تا اواخر دوره آقای خاتمی با همه دشواریها و پیچیدگیهایی كه پیدا كرد و با عدم توفیق اصلاح طلبها در تمام انتخابات تقریبا بروز چندانی نداشت و طبیعتا دائم هم در معرض تهدید، فشار و به خصوص در حوزه دانشگاه و دانشجویان بوده است. در انتخابات شوراهای شهر تهران بود كه حرف و حدیثهای زیادی در آن ایجاد شد. ولی به جهت این كه جریان اصلاحات برای انتخابات بعدی كه انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بوده اولویت بیشتری قائل بود، بنابراین بر كم و كیف و اتفاقات آن انتخابات پافشاری زیادی نكرد و نیروی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری ذخیره كرد. در آن انتخابات برنامهریزیهای وسیعی انجام داد تا مجددا با افكار عمومی و جامعه پیوند خورد. و انصافا با توجه به همه مشكلاتی كه همه میدانیم خیلی خیلی موفقیتآمیز عمل كرد. اما اتفاقی افتاد كه تمام كارهایی كه در یك رقابت و یا مبارزه انتخاباتی به طور مشروع یك جریان سیاسی انجام میدهد و به رسمیت شناخته میشود، با مشکل مواجه شد.
در اثنای همان انتخابات و به طور مشخص از همان روز 22 خرداد كه به ستاد قیطریه احزاب اصلاحطلب حمله شد. فردای آن روز یك تغییر و تعدیل امنیتی به وجود آمد. یعنی فعالیـتهای طبیعی در یك رقابت انتخاباتی که حق یك جریان سیاسی است، همه در سیاهه ی اقدامات ضد امنیتی تلقی شد و بر همان اساس بازداشتها صورت گرفت. محاكمات را تا همین امروز ادامه دارد. از انتخابات سال گذشته به این سو به فردی که سوابق كاملا روشنی در انقلاب و نظام دارد، به خاطر این كه از طرف اصلاح طلبها نامزد بود، اتهاماتی زده شده که همیشه به افراد مختلف اصلاح طلب جسته و گریخته زده شده است.
اتهاماتی که نباید بر ایشان زده میشد اما دیدیم، چنین فردی یعنی آقای میرحسین هم از این اتهامات مصون نمانند. جمع بندی این كه در چارچوب وضع موجود اصلاحطلبی یا اصلاح طلبها آیندهای ندارند و تصور این است كه جریان مسلط ارزیابی نهایی خودش نسبت به هسته اصلی حركت اصلاح طلبی در ایران و چهرههای شاخص احزاب آن انجام داده است و این ارزیابی یك ارزیابی كاملا امنیتی شدید و غلیظ و بر اساس همین ارزیابی ست كه دو حزب اصلی اصلاحات یعنی جبهه مشاركت و سازمان مجاهدین انقلاب را غیرقانونی اعلام كردند و چهرههایی كه قدمت 30 سالهای بعد از انقلاب دارند، در مطبوعات افراطی راست با چه القاب و عناوینی از آنها یاد میشود. بنابراین با چنین وضعی خیلی بدیهی است این نتیجه حاصل می شود كه حركت اصلاحی با آن ویژگیهایی كه ما سراغ داریم فعلا در متن و چارچوب حوزههای جاری آیندهای ندارد.
به وجود اصلاح طلبی از پیش تر و از زمان مشروطه اشاره داشتید. بعد از سال 76 و به قدرت رسیدن اصلاح طلبان در دولت هفتم و در اختیار داشتن مجلس ششم یك تفاوت آشکار با زمان ها ی پیش به وجود آمد و آن هم به دست گرفتن قدرت توسط اصلاح طلبان بود. پس چرا اصلاح طلبان و تکنوکرات ها با وجود دولتی به عنوان دولت توسعه گرا هم نتوانستند موفقیت های چندانی به دست بیاورند و در حال حاضر به این سرنوشت دچار شده اند؟
سوال بسیارمهم است و تا جایی که بتوان، جواب آن را می دهم. باید گفت ما در همه مقاطع از دوران نوسازی یكصد ساله و البته بیش از یك صد سال ی اخیر ایران همیشه با یك مقاومت واپس گرایانه و ارتجاعی روبرو بودهایم. در باره ی مختصات این مقاومت ارتجاعی می بایست، در جای دیگری صحبت شود و باید ویژگیهای طبقاتی و ایدئولوژیك آن را به طور دقیق توضیح داد. ولی به هر حال همیشه به عنوان یک نیروی با ثبات و مستمر در جامعه ایران وجود داشته و معمولا خود را به اشكال مختلف بروز میدهد. یعنی در مقابل هر مفهوم اصلاحطلبانه یا هر مفهوم مدرن یك مشابه سازی میكند. یعنی به عنوان مثال وقتی از لحاظ بعد ایدئولوژیک عصر مشروطه را عنوان می کنید، میبیند یک مقاومت ارتجاعی به همین مفهوم ورود پیدا میكند و آن را از درون تهی کرده و با شكل دیگری آن را تعریف میكند.
یا وقتی مفهوم جمهوری را مطرح میكنیم، باز به آن ورود پیدا میكند ولی نهایتا چیزی را تولید میكند كه ضد جمهوری است و طبیعتا ضد مشروطه. این خوب حاكی از این است كه این نیروی توانمندی ست كه هست، به خصوص در زمینه ایدلوژیك. توانمندی كه از آن صحبت میكنیم كاملا در چارچوب مقوله سیاسی و قدرت است و منظورم لزوما تنومندی و قدرتمندی فلسفی و یا قدرتمندی آكادمیك نیست، بلكه منظورم این است كه در مناسبات و باز تولیدهایی كه در متن جامعه ایران صورت میگیرد همیشه گوشههای تنومندی را در اختیار می گیرد. البته باور من نیست كه به خصوص در لحظه فعلی این حوزههایی كه در اختیار این جریان واپسگراست، در اكثریت قرار دارد، ولی این قدرتمندی به آن كمك میكند كه در بسیاری از مواقع و مشابه سازیهایی كه انجام می دهد، میتواند در افكار عمومی توهم ایجاد كند. یعنی شما به عنوان مردم به جمهوری رأی میدهید و در حالی كه خوشحال هستید كه جمهور به موفقیت رسیده، آنچه كه حاصل میشود ضد آن است.
در همان دولت اول آقای خاتمی شاهد بودیم كه مطالبات روشنفکران، فعالین و روزنامهنگارها به خواستههای حداكثری تبدیل شد و از آزادیهایی كه تكنوكراتهای در قدرت ایجاد كرده بودند استفادههایی میشد كه نقد گروه دیگری از اصلاح طلبان را به دنبال داشت. به این عنوان که این جوانه ی نو رسیده ی دموکراسی، ظریف تر از آن است که این گون با آن رفتار شود. آیا این شرایط فضای مطلوبی را برای کسانی که در این درگیری نبودند، آماده نکرد که از همین دموکراسی استفاده کنند و برای به قدرت رسیدن فضای مناسب را دارا باشند؟
تا حدود قابل بیان و كلی میگویم كه این اتفاق در دره اصلاحات صورت گرفت. بیتدبیری ها، خلقالساعه بودن پیروزیهای آقای خاتمی، بیتجربه بودن نیروها و برخی از مختصاتی كه در جامعههایی مثل ایران وجود دارد هم تاثیر گذار بود. در دورانی که كمی گشایش صورت میگیرد، مطالباتی كه تا دیروز مطلقا خاموش بود (حداقل از سوی طبقه روشنفكران)، شكل حداكثری به خود میگیرد و این مستمسك می شود برای آن ارتجاعی که اشاره شد، تا اصل حركت اصلاحی را زیر سوال ببرد و در بین اقشار مختلف نگرانیهایی ایجاد كند كه این ها تندرویهایی است كه اساس امنیت ملی، وحدت عرضی، اساس و اعتقادات اخلاقی و… را مخدوش میكند. عوامل دیگری مانند نیمه كاره ماندن جریان توسعه در ایران، این كه هنوز طبقات ماقبل صنعتی در ایران نیرومند هستند و به شكل توده وار _با ایدئولوژیهایی كه با آنها همخوانی دارند_ امكان بسیج آنها وجود دارد، اینکه این ایدئولوژی ها همبستگی بیشتری در جامعه نظیر ایران نسبت به ایدئولوژیهای مدرن ایجاد میكنند، همینطور نهادهای سیاسی مدرنی كه باید ما به ازای ایدولوژی سیاسی نوگرا باشند، به خصوص این که احزاب همیشه نوپا هستند و در معرض سركوب قرار دارند، این كه یك بورژوازی نیرومند و طبقات متجددانه ی ذیل چنین بورژوازی در ایران وجود ندارد و موارد بسیاری از این دست در كنار هم مجموعا این فرصت را ایجاد كرد. این نکته را هم اشاره كنم که معمولا دموكراسیهای نیمبند فرصت مناسبتری را برای ارتجاع فراهم میكند تا حکومت های استبدادی. یعنی موجهاتی در بهل و بشو دموکراسی های ضعیف فراهم می شود که در آن آشفتگی، یك گروه سازمان یافته واپس گرا بسیار خوب میتوانند از آن بهره مند گردد.
آینده اصلاحات را در این برهه حساس چطور می بینید؟ آیا به بقای آن خوش بین هستید و میتواند از این برهه به سلامت عبور كند؟
من اصولا به آینده خوش بینم. من به آینده دموكراسی در ایران خوش بینم. ولی باید روی این بحث کرد كه این دموكراسی از چه مسیری محقق میشود. بنابراین من به آینده آن چیزی كه هدف اصلاحات بود خوشبین هستم، ولی نحوه تحقق آن به نظر من مسیر سخت و دشواری است. که نحوه ی تحقق این مسیر باید در فرصت دیگری مورد بحث قرار بگیرد.
آیا در حال حاضر اصلاحطلبان چشماندازی به آینده دارند و برای آن استراتژی خاصی در نظر گرفتهاند؟
برخلاف تصوری كه برخی گروه های جوانتر در دوران بعد از دوم خرداد، از استراتژی داشتند و فكر میكردند كه استراتژی عبارت از این است كه گروهی در اتاقی بنشیند و برنامهای را برای آینده تدوین كنند و وقتی اقناع عقلی و آرمانی پیدا كنند، بلافاصله آن را اجرایی كنند، در معنای خالص سیاسی، استراتژی نیست. البته بخشی از سیاست آغشته به آرمانها و آرزوهاست كه كاملا هم درست و مشروع است. اما آن چیزی که در سیاست محض (به معنای منازعات حول قدرت) وجود دارد و این سطح از استراتژی به تناسب تكوین نیروها و آنچه از منازعات بین قدرتهای اجتماعی و سیاسی حاصل میشود تدوین میشود و شكل میگیرد. با توجه به این كه از بعد از انتخابات سال گذشته فضا كاملا طور به طور شده است، به نظر میآید كه وارد فاز دیگری شدهایم، كه باید درباره ی كم و كیف این مرحله صحبت كنیم. چون این مرحله نوینی است. اگر منظورتان این است كه این استراتژی به كامل شكل گرفته، باید بگویم نه. یك استراتژی نیمه تمامی است که اگر لازم باشد کسی آن را جمع بندی كند، باید از لابهلای مواضع اتخاذ شده، اظهارات جسته و گریخته و سبكهای جدید مقاومت در جامعه ایران که تقریبا در جامعههای دیگر سابقه نداشته، جمع بندی كند. که هنوز به طور كلی همه اجزای آن برای ما روشن نیست ولی می توانم بگویم طرح كلی از آن وجود دارد.
شیوه نه چندان درستی كه در دوره بعد از دوم خرداد وجود داشت، این بود كه جریانهای سیاسی اصلاحطلب همه مواضعی را كه باید برای مجموعهای از كادرهای درجه ی اول حزبی یا سیاسی محفوظ میماند و آن را به تدریج در اجرا به مردم نشان میدادند، تحت عنوان برنامههای خودشان چنان رسمی و علنی اعلام می کردند که طرف مقابل حركتهای بعدی آن را بخواند. درست مانند حركت شطرنج بازی كه هر چه در ذهنش هست، بلند بلند ابراز میكند. انگار اجبار بود که این ها را بگویند. علاقه به شفاف بودن امری كاملا اخلاقی است واین آن ها را به آنجا میرساند كه با وجود نیروی بدخیمی كه وجود داشت با دست باز بازی كنند. بنابراین طرح كلی آن چه من به عنوان استراتژی ناتمام از آن یاد می کنم، تا حدی روشن است. لزومی ندارد این هایی كه در خط اول جریان قرار دارند و برای شان این مفاهیم ملموستر است، لزوما بخواهند در مرحلهای كه حركت اصلاح طلبان در كما قرار دارد، آن را با همه زوایا و جزئیاتش ابراز كنند.
خروجی این استراتژیهای نیمه تمام چه خواهد بود و اگر این استراتژیها برای رسیدن به قدرت است، آیا به همین مقوله (یعنی رسیدن به قدرت) منجر می شود؟
بله، در نهایت سیاست یعنی این كه شما قدرت اجرای نظرات خود را داشته باشید. یعنی وقتی مثلا شما در انتخابات شركت میكنید، میخواهید بعد از پیروزی ابزاری را در اختیار بگیرید كه بتوانید برنامههای خود را اجرا كنید. بنابراین بحث اصلی در رقابت های سیاسی تصرف قدرت است. ولی آن چیزی كه بر سرش اختلاف هست، نحوه بهره از این قدرت است. طبیعی است كه در شكل متعارف دموكراسی این كه چه كسی محق است كه این ابزارها را در اختیار بگیرد، منوط است به نظر مردم. حالا اینكه نظر مردم چقدر به طور طبیعی ابراز میشود یا این كه دست كاری میشود بحث دیگری است. ولی اگر مسیر اراده مردم برای رسیئن به قدرت مسدود شود، یعنی قدرت انعكاس درستی از اراده ی مردم نباشد، طبیعی است كه ما مواجه میشویم با آن چیزی كه معضل سیاسی است. یكی از منازعات همین است كه واقعا چه چیزی این اراده ی مردم را نمایندگی میكند و با چه اشكال و ابزاری میشود اراده مردم را نشان داد. اگر هیچ مشكلی در ایران وجود نداشته باشد اما در همه این موارد در ایران اختلاف نظر اساسی در جریانهای موجود وجود دارد و از این لحاظ میتوانیم بگوییم كه به طور كامل در بطن یك بحران سیاسی همه جانبه و تمام عیار قرار داریم. به همین جهت هم هست که جریان مسلط، جریانی را که من شرح و بسط میدهم، در واژه ی فتنه خلاصه كرده و به كار میبرد. اگر این را ترجمه كنیم، به عبارت سیاسی یعنی ما هم قبول داریم كه بحران سیاسی در ایران وجود دارد.
آیا شما راه کاری و یا استراتژی خاصی را برای اصلاح طلبان جهت حرکت رو به جلو مناسب می دانید؟
همان طور که گفتم در وضعیت فعلی استراتژی در حال تكوین است. تا قبل از این اصلاح طلبها همانطور كه انتظار میرفت وارد مبارزات انتخاباتی میشدند و نقطه ثقل فعالیتهای شان این بود كه به هر حال این ریسمان انتخابات را از دست ندهند. بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم به نظر می آید این ریسمان از كف به در رفت. به همین جهت یك میزان از حركتها توسط خود مردم به خصوص بعد از انتخابات گذشته اتفاق افتاد و اعتراضها و انتقادات علنی خود را ابراز كردند. ولی این كه در مرحله فعلی ما با چه استراتژی و چه دورنمایی از یك حركت سیاسی مواجه هستیم، همانطور كه گفتم یك متدی از آن شكل گرفته و باید تاكید میكنم كه در واقع جریانها و رهبران سیاسی هم ابراز داشته اند که طبیعتا یك گوشهای از آن بیان میشود. اما می توان مجموعه آن ها را به شكل جمع بندی و تصویری از آن ارائه داد. باز هم می گویم هنوز خیلی زود است كه این ها كاملا به صراحت ابراز شود، ولی اجمالش این است كه در برخی از بیانیه های میرحسین در جمع بندی گفته شده است.
بایدها و نبایدهای اصلاحطلبی ایرانی و اشتباههای تاریخی آن بعد از دوم خرداد را چه میدانید؟
اشتباهاتی که پیش تر گفته شد اشتباهاتی ست که به صورت تاکتیکی اتفاق می افتاد وگرنه من از اصلاح طلبان اشتباه تاریخی ندیدم. شاید واضحترین اشتباهاتی كه صورت گرفته و امثال بنده هم در آن مشاركت داشتیم، تعدد و تنوع كاندیداهایی بود كه در انتخابات نهم به اصلاح طلبها منصوب بودند. البته مشارکت نه در ترسیم اشتباه ولی در اجرایش مشاركت داشتیم. به این ترتیب تعداد كاندیداهای اصلاح طلب زیاد شد. آقای دكتر معین بودند كه ما در حمایت از ایشان بودیم. آقای كروبی بودند، به نحوی آقای هاشمی میتوانستند باشند و نه به طور كامل چراکه ایشان از اصولگراها و جناح راست هم حامی داشتند، تا حدی هم آقای مهرعلیزاده بودند. به هر حال آن تنوع و تكثر كاندیداهای اصلاح طلب، اشتباه خیلی بدی بود كه به هر حال من نظرم این نیست كه اگر این اشتباه صورت نمیگرفت، نهایتا ما به وضع خیلی بدی منجر نمیشدیم، ولی میتوانست حداقل با تاخیر باشد.
و اما در مورد جناح دیگر، تعریف شما از مشخصات و مختصات محافظه کاری در ایران که احتمالا همان طور که در مورد اصلاح طلبان گفتید، به نوعی بومی نیز هست، چیست؟
یك مفهوم از محافظهكاری وجود دارد كه خب در ترمهای سیاسی است، كه لزوما محافظهكاری ضد دموكراتیك نیست ولی دموكراسی محافظه كارانه تری است. یعنی كمتر سمت و سوی اجتماعی پیدا میكند. این نوع دموکراسی از نظر ترم کلی معتقد به مداخلات كمتر دولت است. ضمن این كه به جابجایی قدرت اعتقاد دارد به مداخلات كمتر دولت معتقد است. به جهت اخلاقی به مبانی سنتی و مستمر جامعه حداقل پایبندی بیشتری نشان میدهد. معمولا در بعضی از كشورهای غربی به خصوص مثلا در آمریكا محافظهكاری با گروههای با نفوذ مذهبی نزدیكتر هستند و در برخی كشورهایی كه غیر مذهبیتر هستند این كمتر دیده میشود. در ایران این محافظهكاری دچار یك رخوت است. یعنی بیشتر علاقهمند است كه ضمن این که به عدم مداخله دولت در حوزههای اعتقادی و اقتصاد باز و بازار آزاد بیشتر توجه دارد ولی معمولا گروه های پر رخوتی هستند. و آنچه كه ما به عنوان محافظهكاران در ایران به خصوص در سالهای اخیر نام میبریم، معمولا همین گروه های تندرو ارتجاعی هستند كه ما به غلط از به اسم محافظهكاری یاد می کنیم. معمولا جریانهای محافظهكار در وضع فعلی ایران در واقع تمام سالهای پس از انقلاب مشروطه به خاطر این كه ایران در یك سطح جنبشی قرار داشته است، هنوز به یك سامان باثبات سیاسی بعد از انقلاب دست پیدا نكرده است. به این معنا که در طول دوران استقرار اسلام به صورت نهایی دست پیدا نكرده است. معمولا جریانهای محافظه كار در اوضاع جنبشی خیلی توفیقی بدست نمیآورند مگر این كه به بخش هایی متفاوتی از یك جنبش اجتماعی تقسیم شوند. یعنی به تصور این كه آرمانهای آنها در یكی از گرایشهای داخلی جنبش ممكن است منعكس باشد. به هر حال ما به غلط به جریان واپسگرا كه علایق شدید سیاسی دارند و از ابتدا و از زمان مشروطه همیشه مدعی تصرف قدرت سیاسی هم بودهاند این ها را خلق میكنیم. این ها بیشتر گروهای افراط گرایی هستند كه به یك نظامهای بسته سیاسی و به یك جامعه كالبدی كه از سوی قدرت متمركز هدایت میشود، وابسته اند و باید به همه اجزا و شئون جامعه تسلط داشته باشند. به جهت همین نگاه كالبدی هم، هر صدای مخالفی را توطئهآمیز تصور میكنند. گویی انتظار دارند همه عالم در رخوت و سكوت فرو روند تا این ها احساس آرامش كنند. به اعتقاد این ها آنچه كه به طور طبیعی در نظام عالم جریان دارد، باز تولیدات فكری-فرهنگی و حتی صنعتی گویی توطئههایی است علیه استقرار آن چیزی كه آنها ناب و خالص تصور میكنند، قرار دارد. این محافظهكاری نیست. این گونهای است از ارتجاعی توتالیته است كه در ایران همیشه زمینه استعدادی برای بروز داشته است.
تعریف آنچه به نام اصولگرایی و اصولگرایان در مختصات جغرافیای سیاسی ایران وجود دارد چیست؟
بخش عمدهای كه به عنوان اصولگرایی در ایران عنوان میشود به معنای ضد اصول گرایی است. اصول گرایی به معنای این است كه ترجیح اخلاقی در مقایسه با هر ترجیح دیگری. جریانهای مسلطی كه الان در ایران وجود دارند اصولا ضد اصولگرا هستند. مقدمات نظریات سیاسی آنها كلا با اصول گرایی در تعارض است ولو این كه آنها كلا اصول گرا هم نباشند. به جهت این كه آن ها مصلحت سنجیهایی كه در حفظ قدرت است در هر چیز دیگری در اولویت قرار میدهند و این عین یك ماکیاولیسم است كه به اصطلاح طرح یك سیاست مدرن را ترسیم میكند. بنابراین به تصور من یك اشتراك لفظی ست كه اصولگرایی خوانده میشود. بدون این كه واقعا از موضع یک فعال سیاسی بگویم، از موضع كسی که یک طلبه ی سیاست بوده عرض میكنم كه كاملا بدین معنا ضد اصولگرایی است. اصولگرایی اولویت ِ اخلاق است در هر مصلحتی. مثلا ائمه ما به معنای دقیق اصولگرا بودهاند. مثلا امام علی(ع) و خود سیدالشهداء مظهر اصولگرایی بود. چون به قول شریعتی كه میگفت: «حقیقت را در پای مصلحت قربانی نکرد». و این مصلحتی كه حقیقت در پایش قربانی میشود مقدمه تئوری سیاسی جریانهای مسلط در ایران است. به صراحت هم در این كلمه همانطور تاكید میكنند و آن را بر فراز هر چیز دیگری قرار می دهند. الان میتوانم بگویم كه اصلاح طلبها اصولا اصولگرا هستند كه با آن كه میدانستند در معرض چه آسیبهایی قرار میگیرند آن را به جان خریدند و بخشی از آنها در زندان هستند و در فشار و مضیقه قرار دارند .
اشاره كنم به متون دینی این گرایش كه اصولگرا شناخته میشوند. اصول قبل از انقلاب آنها، ترسیمی به خصوص از امام علی(ع) دارند كه اتفاقا با ترسیمی كه ما یا شریعتی از حضرت علی (ع) داریم، كاملا در تضاد است. شریعتی میگفت: «تشیع با “نه” آغاز شد. “نه”یی كه علی به عبدالرحمن بن عوف گفت». در تبار همین جریان به اصطلاح اصولگرا میبینیم كه در آنجا حضرت علی(ع) كسی است كه در بسیاری از مواقع مثلا در انتخاب و انتصاب فرمانداران خودش مصلحتسنجی كرده است.
با توجه به همین اصول گرایی و کسانی که به همین نام وجود دارند، آیا آنها در شرایطی مناسبی قرار دارند و وضع شان مطلوب است؟
نه. من اشاره كردم كه وقتی لفظ فتنه را به كار میبرند که ترجمه سیاسی آن میشود بحران سیاسیست و وقتی یك جریان مسلط به این شكل اذعان داشته باشد که در بحران سیاسی بسر میبرد و یا در اطراف بحران سیاسی وجود دارد معنی اش این است كه در وضع مناسبی قرار ندارند.
آیا در وضعیت موجود محافظهكاران چند گانگی می بینید؟
كاملا چند گانگی به چشم میخورد.
این اختلاف درونی را چگونه تحلیل میكنید؟
وقتی كه یك مرحلهای از بحران سپری میشود و جریان مسلطی نمیتواند از عهده حل مسائل بربیایید معمولا یک گرایش در آن تشکیل می شود که میخواهد با تعامل و گفتگو با جریانهایی كه بیش از آن سركوب شده بودند به آشتی ملی و وحدت ملی برسد. یک گرایش میانهروتری هم است و تلاش میكند كه این جریان منتقد و یا مخالف را تسلیم كند. با كلیت آنها وارد مذاكره نمیشود و میخواهد كه بخشهایی از این را تسلیم كند و آن را كم كم وارد مدار دوباره سیاسی كند. گرایشهایی که افراطی پیش می روند، اصولا قائل به هیچنوع گفتوگویی نیستند و هیچ شرط بندی را نمیپذیرند. به نظر میآید كه در ایران این سه گرایش وجود دارد و به خصوص آن چیزی كه الان مشخص است گروه سوم هستند. به همین ترتیب هم شاهدیم كه اقداماتی كه برای تعدیل اوضاع و آرامش است معمولا به نتیجه نمیرسد.
تحلیل شما از آینده محافظهكاران با توجه به این تقسیم بندی و چندگانگی كه وجود دارد چیست؟
به نظر من نهایتا در ایران جریان محافظهكاری به معنایی كه معتقد به جابهجایی قدرت به هر حال به روشهایی دموكراسی باور دارند وجود دارد ولی در اقلیت هستند. یعنی یك راست محافظهكار. راست افراطی را که اصولا همانطور كه گفتم محافظهكار نمیگویم و آنها افراطیها هستند و من برای بخش افراطی این جریان آینده ای نمی بینم. پیش بینی زمانی این كه تا چه زمانی آنها در مناسبات جاری میتوانند تسلط داشته باشند خیلی سخت است. اما با مجموعه شرایطی كه در ایران میبینم و تغییر سریعی كه در جامعه مدنی در حال وقوع است، شاهدیم جریان مسلطی كه در حال حاضر وجود دارد، می خواهد با دستكاری و جریانسازیهای ساختگی و ایجاد نهادهای تصنعی به گونهای جلوه دهد که در اكثریت است و بر همه ی اوضاع فعلی تسلط دارد. آنچه واقع است و سدر لایههای زیرین جامعه هم اتفاق میافتد، به طور كامل هیچ نسبتی با بخشهای افراطی جریان مسلط ندارد و بنابراین من برای آنها آیندهای نمیبینم. ولی این كه آنها چگونه تضعیف میشوند و قدرت خود را تا حد زیادی از دست میدهند در یك تحلیل سیاسی امكانپذیر نیست. این که نسبتی بیِّن در بخشی از قدرت سیاسی و جامعه مدنی دیده میشود خیلی واضح است. اما فرایند خیلی سخت و پیچیدهای در پیش خواهد بود.
در مورد محافظه کاران و به نوعی راست افراطی، آیا سرانجام شان حفظ قدرت است؟ مشكلات درونی را برایشان چگونه میبینید؟
آنها با دو تا مشكل مواجه خواهند شد. یكی شركای آنها در قدرت سیاسی است كه در تداوم نابسامانیهای سیاسی اعتراض آنها بیشتر میشود و دیگری بیكفایتی آنها در ادراه جامعه است که نارضایتی جامعه را هم افزایش میدهد. یعنی با دو مانع اساسی مواجه هستند به همین جهت اینها به الذات برای اداره امور ناتوان هستند. هم به جهت جهان بینی و ایدئولوژیك هم به جهت برنامههایی كه دارند. كلا در آنها بیشتر یك نیروی محو كننده است تا یك نیروی سازنده. بیشتر در مواجهه با مخالفان خودشان قرار می گیرند. به همین دلیل میبینیم كه افراد یا جریانات متعادل دائما با خود اینها با القاب تند و تیز مواجه میشوند. دلیل این است كه فقط نیروی منفی هستند و از قدرت اداره امور اصولا عاجزند. جامعه ایران یك جامعه پیچیدهای است یك جامعهای است كه حیات دارد جامعهی میرایی نیست كه چنین نیروهایی بتوانند در یك سرزمین بایری قرار داشته باشند و فقط امر كنند.
منبع: صبح آزادی
جــرس:
بنا به گزارش منابع خبری، در ادامه دیدارهای خانواده های زندانی سیاسی و فعالان جنبش با مراجع عظام تقلید و علمای مستقل، تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی طی هفته گذشته با برخی از مراجع قم دیدار و گفتگو داشتند.
روزنامه کلمه به نقل از تلویزیون «رسا» نوشت، در این دیدار که به دلایل امنیتی نام مراجع و علما دیدار شده ذکر نگردیده، خانواده های زندانیان ضمن بیان وضعیت تاسف بار بهداشتی، رفاهی و تغذیه ای زندان ها - که موجب بیمار شدن بیشتر زندانیان شده - از نگهداری طولانی مدت در این شرایط که بیماریهای حاد برخی از آنها را در پی داشت، خبر داده و از آن انتقاد کردند.
بر اساس این گزارش خانواده ها گفته اند که علیرغم نیاز شدید زندانیان به مداوا و رسیدگی، مسئولین زندان نسبت به این مساله توجهی نشان نمی دهند و روز به روز این مسائل سخت تر و آزار دهنده تر شده و موجبات نگرانی شدید خانواده های آنان را فراهم کرده است.
در این دیدار یکی از خانواده ها خاطرنشان کرد که علاوه بر فشارهایی که به زندانی وارد می آورند با خانواده های نگران که پیگیر وضعیت جسمی عزیزانشان هستند نیز برخوردهای بسیار ناشایست و غیر منطقی می شود.
بر اساس گزارش فوق، مراجع عظام در این گفتگوی صمیمانه ضمن ابراز تاسف از این که اتفاقات مذکور در کشور جمهوری اسلامی رخ می دهد، و بیان این مهم که "اگر مشابه این رفتارها در کشورهای دیگر انجام شود احساسات آقایان جریحه دار می شود و آنها را محکوم می کنند"، خاطرنشان ساختند "هیچکدام از این برخوردها منطبق با شرع مقدس اسلام نیست و خشم الهی را به دنبال دارد."
آیات عظام اظهار امیدواری کردند که کشوری که با انواع بحران های داخلی و خارجی روبروست بیشتر در جهت رفع نارضایتی ها تلاش کند.
این مراجع مردمی افزودند: خشونت و سرکوب باعث می شود نارضایتی ها مثل آتش زیر خاکستر روزی شعله ور شود.
خانواده هاهمچنین دیداری با احمد منتظری، فرزند مرحوم آیت الله منتظری داشتند که در این دیدار نیز وی رفتارهای فراقانونی و سلیقه ای را با همه زندانیان بی گناه - به خصوص جوانان معتقدی که هیچ نیت سوئی در سر نداشتند جز اینکه خواستار اصلاح کشور بوده و از سر دلسوزی نظام را نقد کردند - را غیر مجاز شمرده و تاکید کرد "دعای کسانی که مورد ظلم واقع شده اند قطعا مورد اجابت قرار می گیرد."
خانواده هاهمچنین دیداری با احمد منتظری، فرزند مرحوم آیت الله منتظری داشتند که در این دیدار نیز وی رفتارهای فراقانونی و سلیقه ای را با همه زندانیان بی گناه - به خصوص جوانان معتقدی که هیچ نیت سوئی در سر نداشتند جز اینکه خواستار اصلاح کشور بوده و از سر دلسوزی نظام را نقد کردند - را غیر مجاز شمرده و تاکید کرد "دعای کسانی که مورد ظلم واقع شده اند قطعا مورد اجابت قرار می گیرد."
در حالیکه پنج ماه از بازداشت حسن جولانی نخبه ریاضی می گذرد اما علی رغم نگرانی های مادر وی هنوز هیچ مقام قضایی حاضر به پاسخگویی در خصوص وضعیت نامعلوم این دانشجوی نخبه نشده است. مادر حسن جولایی خطاب به مسئولین قضایی می گوید: " من و پدرش مریض هستیم در شمال زندگی می کنیم پدرش ناراحتی اعصاب دارد، کجا برویم؟ به کی بگوییم که از وقتی که از جلوی در دانشگاه گرفتنش هیچ خبری ازش نداریم. اصلا نمی دانم زندان است یا نه؟ نمی دانیم از کجا گرفتنش؟ناراحتی من این است که با بدبختی حسن را بزرگ کردم و خرجش کردم تا درس بخواند. آخرش ناپدید شده، به من بگویید چرا؟ پسرم کجاست؟ چقدر باید این وضع را تحمل کنم. من آرزو داشتم آینده اش را ببینم نه اینکه ازش خبر نداشته باشم."
گفتنی است، حسن جولانی نخستین بار در ۱۶ آذر ٨٨در پی احضاریه ای که برای وی آمده بود با مراجعه به پلیس امنیتی و پس از بازجویی کوتاهی، به جرم شرکت در تجمع دانشجویی ۱٣ آبان در دانشگاه تهران بازداشت و پس از گذراندن چهار ماه بازداشت موقت با قرار کفالت آزاد گردید.
وی برای دومین بار در ابتدای سال ٨٩ به دادسرای اوین احضار و در ملاقات با جعفری دولت آبادی حکم عفو و بخشودگی وی به ایشان ابلاغ گردید. اما هنوز چند ماه از ابلاغ حکم عفو به وی نگذشته بود که مجددا در ۱۱ آبان ٨٩ توسط نیروهای لباس شخصي درخيابان ۱۶ آذر و نزديك درب ورودي دانشگاه تهران ربوده شد.
متن گفتگوی "جرس" با مادر حسن جولانی در خصوص بی خبری از فرزندش در پی می آید:
خانم جولانی از دو ماه پیش که با هم در خصوص شرایط نامعلوم فرزندتان صحبت کردیم تاکنون موفق شده اید اطلاعی از محل نگهداری او پیدا کنید؟
نخیر، اصلا نمی دانم کجاست. الان بیشتر از پنج شش ماه است که از او خبری ندارم. فقط همان یکبار زنگ زد که گفت به دادم برسید و ناگهان قطع شد.
پیگیری کرده اید که ببینید چه نهادی فرزندتان را بازداشت کرده و الان در کجاست؟
نخیر، من و پدرش مریض هستیم در شمال زندگی می کنیم پدرش ناراحتی اعصاب دارد، کجا برویم؟ به کی بگوییم که از وقتی که از جلوی در دانشگاه گرفتنش هیچ خبری ازش نداریم. اصلا نمی دانم زندان است یا نه؟ نمی دانیم از کجا گرفتنش؟ اما خوب با توجه به این همه زندانی که بازداشت شدند معلوم است که بسیجی ها پسرم را گرفته اند، خدا جواب آنهایی که ما را اینطور بدبخت کردند بدهد. اینها چشم ندارند جوان های نابغه را ببینند، فقط آدم های لات و بی سواد می خواهند تا مطیع آنها باشد. از پاکی و رفتار خوب پسرم هر چی بگویم کم گفته ام، یوسف این کشور بود. با حضرت یوسف چکار کردند با بچه من هم همینطور رفتار می کنند. انشالله عاقبتشان مثل همان دشمنان یوسف بشود، از خدا می خواهم با ما که اینجور می کنند جگرشان آتش بگیرد....
یا امام رضای غریب تو می دانی چه می کشیم بداد ما برس!
بچه ام را با بدبختی بزرگ کردم حالا نمی دانم اصلا کجاست؟ اعصابم ضعیف شده و در نگرانی بسر می برم... بچه هام را با بدبختی و مشکلات مالی بزرگ کردم، همه بچه هام تحصیل کرده هستند اما حالا حال و روزم این است و شب و روز گریه می کنم. همینطور کنار تلفن نشستم تا خبری از پسرم بشود... اعصابم ضعیف شده و روز بروز دارم از حال می روم.
ای خدا تو بداد بنده ات برس!
بچه ام نابغه بود، در همه چیز هم در اخلاق و هم در علم نابغه بود ، در المپیاد ممتاز شده بود. چندین مقاله علمی نوشته بود اما نگذاشتند دکترا بخواند و خیلی ناراحت بود. یک استادی یک ماه، پیش او مانده بود تا طرز کتابخوانی را از او یاد بگیرد. نمی دانید چه جوری درس می خواند توی اتاق دور و برش پر از کتاب بود و فقط درس می خواند.
از نگرانی هایتان برای مسئولین که صدای شما را می شنوند بگویید؟
ناراحتی من این است که با بدبختی حسن را بزرگ کردم و خرجش کردم تا درس بخواند آخرش ناپدید شده، به من بگویید چرا؟ پسرم کجاست؟ چقدر باید این وضع و بی خبری را تحمل کنم. من آرزو داشتم آینده اش را ببینم نه اینکه ازش خبر نداشته باشم. دشمن است که با جوان نابغه این کار را می کند...(به علت گریه و دادخواهی مصاحبه ناتمام ماند)
جــرس:
در ادامه بحران های مجددِ بازار سکۀ طلا و در پی انتشار گزارش هایی مبنی بر منفعت و "سود کلان دولت از رهگذرِ رشد بادکنکیِ قیمت ها"، رئیس سابق پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی با بیان اینکه افزایش رشد نقدینگی در چند ماه گذشته باعث شده است که مردم به دنبال داراییهای دارای اطمینان و سودآوری حرکت کنند، در عین حال گفت: سفته بازان حرفهای که دارای منابع مالی سرگردان هستند، به دنبال استفاده از فرصتها برای سفته بازی در بازار سکه هستند.
به گزارش مهر، احمد مجتهد درباره تغییرات قیمتها در بازار سکه گفت: تغییرات قیمت طلا در سطح جهانی و ایران به دنبال هم هستند، زیرا ما وارد کننده طلا هستیم، سکه های طلا به عنوان یک ابزار و وسیله پس انداز در شرایط به خصوص بحرانی استفاده می شود.
استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی افزود: افزایش رشد نقدینگی در چند ماه گذشته باعث شده است که مردم به دنبال دارایی های دارای اطمینان و سودآوری حرکت کنند.
وی با بیان اینکه میزان تقاضا برای سکه در ایران افزایش پیدا کرده و در عین حال عرضه سکه به بازار محدود است، تصریح کرد: بنابراین براساس تقاضا قیمتها افزایش می یابد اما این میزان افزایش بیش از افزایش قیمت در سطح بین المللی بوده است.
به گفته مجتهد، افزایش قیمتها در سطح جهانی هم به دلیل بحران کشورهای عربی و نگرانی از شرایط اقتصادی و سیاسی این کشورها به ویژه در رابطه با افزایش قیمت نفت، وجود دارد و این مسئله باعث شده است که قیمت هر اونس طلا به 1507 دلار برسد که تاکنون بی سابقه بوده است.
رئیس سابق پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی پیش بینی کرد که این روند در چند ماه آینده هم ادامه داشته باشد، بنابراین بازار داخلی هم متاثر از بازار خارجی است.
وی با تاکید بر اینکه نوسانات موجود در بازار سکه و قیمتها چندان قابل کنترل نیست، افزود: بانک مرکزی می تواند به عنوان یک عرضه کننده سکه تا اندازه ای شدت نوسانات را کاهش دهد و کنترل کل نوسانات کار راحتی نیست.
این استاد دانشگاه یادآور شد: کنترل نوسانات بازار سکه نیاز به عرضه حجم زیادی از سکه ها به بازار دارد که شاید این کار به صلاح نباشد که بانک مرکزی تمام منابع خود را وارد بازار کند، بنابراین احتمالا نوسانات را کم و بیش خواهیم داشت.
وی تصریح کرد: احتمالا تعدادی از افراد هستند که از مکانیزمهایی استفاده می کنند که این تغییرات را شاید در کوتاه مدت بتوانند بوجود آورند اما در بلند مدت بانک مرکزی کنترل کلی را در اختیار خواهد داشت.
مجتهد در مورد برندگان و بازندگان بازار سکه گفت: معمولا افرادی که ارقام درشتی را به خرید سکه اختصاص می دهند سعی می کنند با توجه به هشیاریهایی که دارند در مواقع بحرانی آن را کاهش و یا افزایش دهند.
این کارشناس مسائل پولی تصریح کرد: عمدتا افرادی که منابع سرگردان قابل توجهی دارند، یعنی سفته بازان حرفه ای همواره دارای یک مقدار منابع مالی هستند که از این فرصتها بتوانند استفاده کنند، این افراد زمانی به سمت بازار ارز می روند، زمانی به سمت بازار سکه و زمان هم به سمت بازار مسکن حرکت می کنند.
وی با بیان اینکه این افراد با حجم زیادی از پولهای سرگردان درصدد استفاده از فرصتها هستند، افزود: مردم عادی و افرادی که دارای منابع مالی کمتری هستند، در حد یک، دو و یا چند سکه بیشتر نمی توانند خریداری کنند و دراین بازار نقش داشته باشند، بنابراین عمده ترین سودآوری برای افرادی است که منابع مالی قابل توجهی دارند.
مجتهد گفت: مسئولان بانک مرکزی یا مقامات در ایجاد وضعیت فعلی بازار سکه چندان نقشی ندارند، زیرا این مسئله باعث بی ثباتی در اقتصاد می شود که برای دولت از همه زیان آورتر است.
طی هفته های اخیر، درحالیکه بانک مرکزی جمهوری اسلامی ادعا کرده بود با حراج سکه و شمش طلا سعی در کنترل قیمت ها دارد، گزارش منابع خبری از نایاب شدن و روند صعودی قیمت سکه طلا در ایران حکایت می کرد و این درحالی بود که مسئولان بازار طلا و ارز، از تشکیل "حباب قیمتها" خبر داده و برخی کارشناسان نیز، سیاستهای عمدی بانک مرکزی، روش های پولی دولت و عملکرد بانکها و موسسات مالی را در این شرایط دخیل دانستند.
در پی ادعای دولت مبنی بر “رشد چشمگیر اقتصادی کشور” و “سقوطِ بیکاری”، و دو روز پس از انتشار گزارش مستندِ صندوق بین المللی پول پیرامون رشد اقتصادی کشورهای جهان، رئیس مرکز پژوهشهای مجلس با انتشار نامهای سرگشاده به نمایندگان مجلس، ضمن استناد به آمار این مرکز جهانی، همچنین رابطه تولید ناخالص داخلی و میزان بیکاری، و آمار گمرگات و افزایش چکهای برگشتی در کشور، محمود احمدینژاد و دولت دهم را متهم کرده است که آمار خلاف واقع در زمینه بیکاری و نرخ رشد به مردم میدهد.
گفتنی است صندوق بینالمللی پول در گزارش اخیر خود اعلام کرده است که رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۱ به صفر خواهد رسید” و همزمان کارشناسان اقتصادی نیز گفته بودند رکودی اقتصادی که برای چهارمین سال متوالی گریبان اقتصاد ایران را گرفته، تبدیل به طولانیترین رکود اقتصادی در تاریخ ایران خواهد شد .”
این درحالیست که دولت محمود احمدی نژاد نه تنها آمار دقیقی از وضعیت اقتصاد کشور ارائه نمی دهد، بلکه مدعیِ بهبود شرایط اقتصادی و رشد چشمگیر و همچنین سقوط بیکاری شده و متوسل به ارائه آماری ساختگی و غیر کارشناسی می شود.
به گزارش الف، احمد توکلی، رئیس مرکز پژوهشهای مجلس، در نامه خود به نمایندگان، با مقایسه دولت محمود احمدینژاد با دولتهای پیش از آن، یادآور شده است که دولتهای پیشین در جداول تقدیمی خود به مجلس خود علاوه بر ارقام سال آینده، ارقام عملکرد سال قبل و مصوب سال جاری را نیز ارائه میکردند تا تغییراتی که دولت در ارقام پیشنهاد کرده است، در طول دو سه سال قابل رویت باشد اما به گفته وی دولت کنونی از این اقدام خودداری میکند.
توکلی با بیان اینکه در فضایی که این دو مرکز از ارائه آمارهای اقتصادی خودداری میکنند برخی از مقامهای دولتی “با ارائه ارقام بیاساس وضع موجود را موفق جلوه” میدهند.
رئیس مرکز پژوهشهای مجلس در ادامه به ارقامی که از سوی رئیس دولت و معاونش در مورد ایجاد یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل در سال ۸۹ و وعده ایجاد دو میلیون و ۵۰۰ هزار شغل در سال ۹۰ اشاره کرد و آن را با توجه به دادههای موجود نادرست دانست.
گفتنی است در اسفند ماه سال ۱۳۸۹ محمود احمدینژاد گفته بود عده زیادی ایجاد یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل را غیرقابل باور و محال میداند در حالی که با همت دولت این میزان اشتغال شکل گرفته و اسناد آن موجود است.
احمد توکلی با ارائه چند دلیل و نشانه و با استناد به آمار صندوق بینالمللی پول و آمارهای موجود در کشور میگوید نرخ رشد اقتصادی و نرخ بیکاری در کشور غیر از آن چیزی است که مسئولان دولتی بر آن اصرار دارند.
به گفته رئیس مرکز پژوهشهای مجلس به نظر میرسد چون روند نرخ رشد تولید ناخالص داخلی از پاییز ۱۳۸۶ به بعد نزولی بوده، بانک مرکزی از انتشار ارقام رشد، منع شده باشد و از اینجا نتیجه میگیرد که رشد نزولی اقتصادی، افزایش نرخ بیکاری را به همراه دارد که آن هم از سوی مرکز آمار و بانک مرکزی اعلام نمیشود.
احمد توکلی در ادامه مینویسد گزارش صندوق بینالمللی پول نیز گواه دیگری بر نزولی بودن شیب رشد تولید ناخالص داخلی و حتی منفی شدن آن است.
وی خطاب به نمایندگان تصریح میکند: “از نرخ رشد سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ (تقریباً متناظر با سالهای ۱۳۸۶-۱۳۹۰) طبق گزارش این صندوق، طی سالهای ۲۰۰۷-۲۰۱۰ نرخ رشد نزولی بوده و از ۷.۸ درصد در سال ۲۰۰۷ به یک درصد در سال ۲۰۱۰ کاهش یافته و پیشبینی این نهاد بینالمللی برای نرخ رشد سال ۲۰۱۱ کمی کمتر از صفر است (۰.۰۳۳- درصد)”
به گفته احمد توکلی در حالی که در سالهای نخست دولت اول محمود احمدینژاد، با رشد اقتصاد ۷ درصد، نزدیک به ۷۶۵ هزار شغل ایجاد شده بود، چگونه میتوان با رشد یک درصدی یک میلیون ۶۰۰ هزار شغل در سال ۸۹ ایجاد شده باشد.
توکلی با یادآوری خودداری مرکز آمار از ارائه نرخ بیکاری، میگوید ظاهرا با دستور مقامهای مافوق این مرکز از ارائه آمار خودداری میکند.
لاز به ذکر است آخرین نرخ بیکاری مرکز آمار ایران مربوط به فصل بهار ۱۳۸۹ بود که طی آن ۱۴.۶ درصد در ایران بیکار اعلام شدند.
در ادامه نامه توکلی به نمایندگان، وی با مقایسه آمار بیکاری بهار ۸۶ تا بهار ۸۹ تاکید میکند که این ارقام ، با کاهش رشد ناخالص ملی همخوانی دارد و آمارهای رئیس جمور درست نیست.
افزایش چکهای برگشتی در بانکهای کشور
این نماینده اصولگرای منتقد دولت، گواه دیگر بر نادرست بودن آمارهای ارائه شده از سوی رئیس دولت را افزایش چکهای برگشتی میداند و میگوید: “هر وقت رکود افزایش یابد، چکهای بیشتری برگشت میخورد. این به معنای دشواری محیط کسب و کار است و در این وضعیت ادعای افزایش ایجاد فرصت شغلی پذیرفتنی نیست. طی سالهای ۸۶-۸۹ چکهای برگشتی روندی صعودی داشته است و در ماه بهمن ۱۳۸۹ به رقم ۱۲.۲ درصد رسیده است که در ۳۲ سال پیش بیسابقه بوده است.”
توکلی تاکید میکند در حالی که به گفته دولت، یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل ایجاد شده، دراین مدت نه تسهیلات بانکی بیشتر شده و نه آمار گمرگات از واردات میزان قابل توجهی تجهیزات برای ایجاد اشتغال حکایت دارد.
به گفته توکلی “مشاهدات میدانی” نیز حکایت از این دارد که در وضعیت اشتغال در ایران بهبودی حاصل نشده است.
وی یادآور میشود از آنجا که ایران عضو صندوق بینالمللی پول است، ملزم به ارائه آمار به این نهاد بینالمللی است و کارشناسان این صندوق آمارهای خود را از مسئولان ایرانی دریافت میکنند و بنابراین آمار ارائه شده از سوی این نهاد در واقع مورد تایید مسئولان ایرانی است اما به مردم اعلام نمیشود.
گفتنی است در همین رابطه چند روز پیش سعید لیلاز، روزنامهنگار و کارشناس مسائل اقتصادی، با بیان اینکه “اقتصاد ایران در حال تجربه کردن طولانیترین دوران رکود در تاریخ خود است”، خاطرنشان کرده بود: “بیشتر بخشهای اقتصاد ایران در سال آتی، رشد صفر و یا رشد منفی خواهند داشت.”
گفتنی است صندوق بینالمللی پول در گزارش اخیر خود اعلام کرده است که رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۱۱ به صفر خواهد رسید” و همزمان کارشناسان اقتصادی نیز گفته بودند رکودی اقتصادی که برای چهارمین سال متوالی گریبان اقتصاد ایران را گرفته، تبدیل به طولانیترین رکود اقتصادی در تاریخ ایران خواهد شد .”
این درحالیست که دولت محمود احمدی نژاد نه تنها آمار دقیقی از وضعیت اقتصاد کشور ارائه نمی دهد، بلکه مدعیِ بهبود شرایط اقتصادی و رشد چشمگیر و همچنین سقوط بیکاری شده و متوسل به ارائه آماری ساختگی و غیر کارشناسی می شود.
به گزارش الف، احمد توکلی، رئیس مرکز پژوهشهای مجلس، در نامه خود به نمایندگان، با مقایسه دولت محمود احمدینژاد با دولتهای پیش از آن، یادآور شده است که دولتهای پیشین در جداول تقدیمی خود به مجلس خود علاوه بر ارقام سال آینده، ارقام عملکرد سال قبل و مصوب سال جاری را نیز ارائه میکردند تا تغییراتی که دولت در ارقام پیشنهاد کرده است، در طول دو سه سال قابل رویت باشد اما به گفته وی دولت کنونی از این اقدام خودداری میکند.
توکلی با بیان اینکه در فضایی که این دو مرکز از ارائه آمارهای اقتصادی خودداری میکنند برخی از مقامهای دولتی “با ارائه ارقام بیاساس وضع موجود را موفق جلوه” میدهند.
رئیس مرکز پژوهشهای مجلس در ادامه به ارقامی که از سوی رئیس دولت و معاونش در مورد ایجاد یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل در سال ۸۹ و وعده ایجاد دو میلیون و ۵۰۰ هزار شغل در سال ۹۰ اشاره کرد و آن را با توجه به دادههای موجود نادرست دانست.
گفتنی است در اسفند ماه سال ۱۳۸۹ محمود احمدینژاد گفته بود عده زیادی ایجاد یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل را غیرقابل باور و محال میداند در حالی که با همت دولت این میزان اشتغال شکل گرفته و اسناد آن موجود است.
احمد توکلی با ارائه چند دلیل و نشانه و با استناد به آمار صندوق بینالمللی پول و آمارهای موجود در کشور میگوید نرخ رشد اقتصادی و نرخ بیکاری در کشور غیر از آن چیزی است که مسئولان دولتی بر آن اصرار دارند.
به گفته رئیس مرکز پژوهشهای مجلس به نظر میرسد چون روند نرخ رشد تولید ناخالص داخلی از پاییز ۱۳۸۶ به بعد نزولی بوده، بانک مرکزی از انتشار ارقام رشد، منع شده باشد و از اینجا نتیجه میگیرد که رشد نزولی اقتصادی، افزایش نرخ بیکاری را به همراه دارد که آن هم از سوی مرکز آمار و بانک مرکزی اعلام نمیشود.
احمد توکلی در ادامه مینویسد گزارش صندوق بینالمللی پول نیز گواه دیگری بر نزولی بودن شیب رشد تولید ناخالص داخلی و حتی منفی شدن آن است.
وی خطاب به نمایندگان تصریح میکند: “از نرخ رشد سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ (تقریباً متناظر با سالهای ۱۳۸۶-۱۳۹۰) طبق گزارش این صندوق، طی سالهای ۲۰۰۷-۲۰۱۰ نرخ رشد نزولی بوده و از ۷.۸ درصد در سال ۲۰۰۷ به یک درصد در سال ۲۰۱۰ کاهش یافته و پیشبینی این نهاد بینالمللی برای نرخ رشد سال ۲۰۱۱ کمی کمتر از صفر است (۰.۰۳۳- درصد)”
به گفته احمد توکلی در حالی که در سالهای نخست دولت اول محمود احمدینژاد، با رشد اقتصاد ۷ درصد، نزدیک به ۷۶۵ هزار شغل ایجاد شده بود، چگونه میتوان با رشد یک درصدی یک میلیون ۶۰۰ هزار شغل در سال ۸۹ ایجاد شده باشد.
توکلی با یادآوری خودداری مرکز آمار از ارائه نرخ بیکاری، میگوید ظاهرا با دستور مقامهای مافوق این مرکز از ارائه آمار خودداری میکند.
لاز به ذکر است آخرین نرخ بیکاری مرکز آمار ایران مربوط به فصل بهار ۱۳۸۹ بود که طی آن ۱۴.۶ درصد در ایران بیکار اعلام شدند.
در ادامه نامه توکلی به نمایندگان، وی با مقایسه آمار بیکاری بهار ۸۶ تا بهار ۸۹ تاکید میکند که این ارقام ، با کاهش رشد ناخالص ملی همخوانی دارد و آمارهای رئیس جمور درست نیست.
افزایش چکهای برگشتی در بانکهای کشور
این نماینده اصولگرای منتقد دولت، گواه دیگر بر نادرست بودن آمارهای ارائه شده از سوی رئیس دولت را افزایش چکهای برگشتی میداند و میگوید: “هر وقت رکود افزایش یابد، چکهای بیشتری برگشت میخورد. این به معنای دشواری محیط کسب و کار است و در این وضعیت ادعای افزایش ایجاد فرصت شغلی پذیرفتنی نیست. طی سالهای ۸۶-۸۹ چکهای برگشتی روندی صعودی داشته است و در ماه بهمن ۱۳۸۹ به رقم ۱۲.۲ درصد رسیده است که در ۳۲ سال پیش بیسابقه بوده است.”
توکلی تاکید میکند در حالی که به گفته دولت، یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل ایجاد شده، دراین مدت نه تسهیلات بانکی بیشتر شده و نه آمار گمرگات از واردات میزان قابل توجهی تجهیزات برای ایجاد اشتغال حکایت دارد.
به گفته توکلی “مشاهدات میدانی” نیز حکایت از این دارد که در وضعیت اشتغال در ایران بهبودی حاصل نشده است.
وی یادآور میشود از آنجا که ایران عضو صندوق بینالمللی پول است، ملزم به ارائه آمار به این نهاد بینالمللی است و کارشناسان این صندوق آمارهای خود را از مسئولان ایرانی دریافت میکنند و بنابراین آمار ارائه شده از سوی این نهاد در واقع مورد تایید مسئولان ایرانی است اما به مردم اعلام نمیشود.
گفتنی است در همین رابطه چند روز پیش سعید لیلاز، روزنامهنگار و کارشناس مسائل اقتصادی، با بیان اینکه “اقتصاد ایران در حال تجربه کردن طولانیترین دوران رکود در تاریخ خود است”، خاطرنشان کرده بود: “بیشتر بخشهای اقتصاد ایران در سال آتی، رشد صفر و یا رشد منفی خواهند داشت.”
بخشی از خط لوله انتقال گاز عسلویه به پالایشگاه جم منفجر شد.
نفتنیوز به نقل از پایگاه خبری “خلیج فارس” نوشت؛ این حادثه ساعت 16 روز گذشته (یکشنبه 4 اردیبهشت ماه) و در کیلومتر 33 خط دوم لوله سراسری انتقال گاز رخ داد.
براساس گفته منابع آگاه، انفجار در این خط لوله 56 اینج که گاز ترش را از عسلویه به پالایشگاه جم منتقل می کرده، بخاطر خورندگی و فرسودگی بخشی از لوله رخ داده و خوشبختانه تلفات جانی نداشته است، هرچند صدای مهیب ایجاد شده، برای ساعاتی اضطراب را در روستاهای بخش ریز از جمله تشان که در محل این حادثه بوده اند، ایجاد کرد.
گزارش «خلیج فارس» میافزاید: پس از این حادثه، خط مذکور از سرویس گازرسانی به پالایشگاه جم خارج شد و با ذخیرهسازی گاز رسیده از عسلویه، قرار شده خوراک پالایشگاه از طریق خط انتقال سوم سراسری منتقل شود.
گفته میشود سال گذشته نیز در کیلومتر 20 همین خط انتقال در شهرستان جم، مشابه این انفجار رخ داده بود، اما حادثه روز گذشته مهیبتر بوده است.
نفتنیوز به نقل از پایگاه خبری “خلیج فارس” نوشت؛ این حادثه ساعت 16 روز گذشته (یکشنبه 4 اردیبهشت ماه) و در کیلومتر 33 خط دوم لوله سراسری انتقال گاز رخ داد.
براساس گفته منابع آگاه، انفجار در این خط لوله 56 اینج که گاز ترش را از عسلویه به پالایشگاه جم منتقل می کرده، بخاطر خورندگی و فرسودگی بخشی از لوله رخ داده و خوشبختانه تلفات جانی نداشته است، هرچند صدای مهیب ایجاد شده، برای ساعاتی اضطراب را در روستاهای بخش ریز از جمله تشان که در محل این حادثه بوده اند، ایجاد کرد.
گزارش «خلیج فارس» میافزاید: پس از این حادثه، خط مذکور از سرویس گازرسانی به پالایشگاه جم خارج شد و با ذخیرهسازی گاز رسیده از عسلویه، قرار شده خوراک پالایشگاه از طریق خط انتقال سوم سراسری منتقل شود.
گفته میشود سال گذشته نیز در کیلومتر 20 همین خط انتقال در شهرستان جم، مشابه این انفجار رخ داده بود، اما حادثه روز گذشته مهیبتر بوده است.
در پی ورود هزاران نیروی ارتش سوریه به همراه تانک و نفربر به شهر درعا، شاهدان عینی از کشته شدن دستکم ۲۰ نفر و زخمی شدن دهها تن خبر میدهند.
بر اساس گزارشها، حدود سه هزار نفر از نیروهای رزمی ارتش سوریه صبح امروز – دوشنبه ۵ اردیبهشت- با حمایت ستونی از تانکهای نظامی وارد شهر درعا شدند.
گزارش ها حاکی است که همه خطوط تلفن و موبایل و نیز شبکه برق در درعا کاملا قطع شده است، و تنها برخی دستگاههای موبایل اردنی هنوز قابل دسترسی هستند.
بر اساس آخرین خبرها، این عملیات نظامی و ارعابی ارتش سوریه تاکنون ۲۰ کشته و شمار زیادی زخمی برجای گذارده است. شمار کشتهشدگان هر لحظه رو به فزونی است.
نظامیان با مسلسلهای سنگین سوار بر تانکها بر روی خانهها و مردم شلیک میکنند. حتی گفته می شود مناطقی از این شهر با توپ هدف قرار گرفتهاند. ویدئوهای شبکه تلویزیونی الجزیره بلندشدن دود از برخی مناطق را نشان میدهد.
«نیروهای ویژهی ماهر اسد»
یک راننده تاکسی که در درعا زندگی میکند، به خبرگزاری آلمان گفت: «باید بگویم که حدود چندین هزار سرباز ارتش وارد شدهاند و هماکنون در حال حمله به خانهها هستند.»
وی افزود: «در اینجا مجروحان زیادی دیده میشود و آمبولانسها نمیتوانند از میان رگبار مسلسلها عبور کنند.»
این شهروند درعا اظهار داشت: «اینها نیروهای ویژهی ماهر اسد (برادر بشار اسد) هستند و به هر جنبدهای شلیک میکنند.»
به گزارش خبرگزاری آلمان، شاهدان عینی میگویند که کشتهها بر کف خیابانها افتادهاند و کسی نمیتواند به آنها نزدیک شود، زیرا تکتیراندازان مردم را هدف قرار میدهند.
شهر درعا در روزهای گذشته شاهد قربانیان بسیار در میان معترضان به دولت بشار اسد بوده است که توسط نیروهای امنیتی سوریه به قتل رسیده بودند. معترضان خواستار اصلاحات گستردهی سیاسی و کنارهگیری بشار اسد از قدرت هستند.
روز جمعه گذشته در تظاهراتهای گستردهی مردم حدود ۱۳۰ نفر در شهرهای مختلف این کشور توسط نیروهای امنیتی و تکتیراندازان حکومتی کشته شدند. روز بعد به هنگام مراسم مسالمتآمیز سوگواری نیز ۱۳ نفر به قتل رسیدند.
ویدئوهایی که شبکه الجزیره روز دوشنبه منتشر کرد، نشان میدهد که جوانان در کنار خیابان به سوی تانکها سنگ پرتاب میکنند. ویدئوی دیگری نشان میدهد که تمام مغازهها و فروشگاههای شهر بسته است. یک گزارشگر الجزیره از دمشق خبر داد که در برخی شهرها شبکههای تلفن و موبایل از کار افتادهاند.
معترضان لغو حاکمیت مطلق حزب بعث را میخواهند
عبدالله الحریری، فعال مخالف دولت صبح دوشنبه (۵ اردیبهشت) به خبرگزاری فرانسه گفت که نظامیان «در حالی که پشت تانکها پناه گرفته و در حرکت هستند، به هر سویی شلیک میکنند.»
روز یکشنبه هزاران نفر از مردم درعا علیه حکومت سوریه و در حالی که تابوت کشتهشدگان روزهای جمعه و شنبه را حمل میکردند دست به تظاهرات زدند.
یک نظامی ارتش سوریه گفت که نیروهای امنیتی روز یکشنبه وارد عملیات نشدند. وی مشروط به اینکه نامش فاش نشود به خبرگزاری فرانسه گفت که تظاهرکنندگان پرچم سوریه را به احتراز درآورده بودند و بر روی پلاکاتهای خود خواستار لغو ماده ۸ قانون اساسی سوریه بودند. ماده ۸ قانون اساسی حاکمیت یگانهی حزب بعث سوریه را تضمین میکند.
بسته شدن تمام گذرگاههای مرزی با اردن
دولت سوریه روز دوشنبه تمام گذرگاههای مرزی خود با کشور همجوار، اردن را بست. این خبر را مقامهای سوری اعلام کردند.
یک دیپلمات عالیرتبه در پایتخت اردن تأیید کرد که دو گذرگاه اصلی سوریه در نزدیکی درعا و نسیب از طرف سوریها بسته شدهاند. درعا در جنوبیترین نقطهی سوریه در مناطق مرزی با اردن قرار دارد.
یک مقام سوری به خبرگزاری رویترز در مورد مدت بسته ماندن گذرگاههای مرزی گفت که این امر به عملیات امنیتی گستردهای بستگی دارد که روز دوشنبه آغاز شده است.
بیانیه ۱۰۲ نویسنده و روزنامهنگار سوریه
دراین میان نویسندگان و روزنامهنگاران سوریه بیانیهای در محکومیت برخوردهای شدید دولت علیه مردم انتشار دادند. این بیانیه را ۱۰۲ نفر از نویسندگان و خبرنگاران داخل و خارج کشور و جناحهای مختلف امضا کردهاند.
این بیانیه روشنفکران سوریه را متهم می کند که آنها هنوز قادر نبودهاند از مانع ترس بگذرند و با اتخاذ رویکردی شفاف، خشونتهای رژیم سوریه علیه مردم را محکوم کنند.
سازمان حقوق بشر شمار قربانیان ناآرامیها سوریه را حدود ۴۰۰ نفر تخمین میزنند. اعتراضات چند روز گذشته بیشترین قربانی را داده است.
بر اساس گزارشها، حدود سه هزار نفر از نیروهای رزمی ارتش سوریه صبح امروز – دوشنبه ۵ اردیبهشت- با حمایت ستونی از تانکهای نظامی وارد شهر درعا شدند.
گزارش ها حاکی است که همه خطوط تلفن و موبایل و نیز شبکه برق در درعا کاملا قطع شده است، و تنها برخی دستگاههای موبایل اردنی هنوز قابل دسترسی هستند.
بر اساس آخرین خبرها، این عملیات نظامی و ارعابی ارتش سوریه تاکنون ۲۰ کشته و شمار زیادی زخمی برجای گذارده است. شمار کشتهشدگان هر لحظه رو به فزونی است.
نظامیان با مسلسلهای سنگین سوار بر تانکها بر روی خانهها و مردم شلیک میکنند. حتی گفته می شود مناطقی از این شهر با توپ هدف قرار گرفتهاند. ویدئوهای شبکه تلویزیونی الجزیره بلندشدن دود از برخی مناطق را نشان میدهد.
«نیروهای ویژهی ماهر اسد»
یک راننده تاکسی که در درعا زندگی میکند، به خبرگزاری آلمان گفت: «باید بگویم که حدود چندین هزار سرباز ارتش وارد شدهاند و هماکنون در حال حمله به خانهها هستند.»
وی افزود: «در اینجا مجروحان زیادی دیده میشود و آمبولانسها نمیتوانند از میان رگبار مسلسلها عبور کنند.»
این شهروند درعا اظهار داشت: «اینها نیروهای ویژهی ماهر اسد (برادر بشار اسد) هستند و به هر جنبدهای شلیک میکنند.»
به گزارش خبرگزاری آلمان، شاهدان عینی میگویند که کشتهها بر کف خیابانها افتادهاند و کسی نمیتواند به آنها نزدیک شود، زیرا تکتیراندازان مردم را هدف قرار میدهند.
شهر درعا در روزهای گذشته شاهد قربانیان بسیار در میان معترضان به دولت بشار اسد بوده است که توسط نیروهای امنیتی سوریه به قتل رسیده بودند. معترضان خواستار اصلاحات گستردهی سیاسی و کنارهگیری بشار اسد از قدرت هستند.
روز جمعه گذشته در تظاهراتهای گستردهی مردم حدود ۱۳۰ نفر در شهرهای مختلف این کشور توسط نیروهای امنیتی و تکتیراندازان حکومتی کشته شدند. روز بعد به هنگام مراسم مسالمتآمیز سوگواری نیز ۱۳ نفر به قتل رسیدند.
ویدئوهایی که شبکه الجزیره روز دوشنبه منتشر کرد، نشان میدهد که جوانان در کنار خیابان به سوی تانکها سنگ پرتاب میکنند. ویدئوی دیگری نشان میدهد که تمام مغازهها و فروشگاههای شهر بسته است. یک گزارشگر الجزیره از دمشق خبر داد که در برخی شهرها شبکههای تلفن و موبایل از کار افتادهاند.
معترضان لغو حاکمیت مطلق حزب بعث را میخواهند
عبدالله الحریری، فعال مخالف دولت صبح دوشنبه (۵ اردیبهشت) به خبرگزاری فرانسه گفت که نظامیان «در حالی که پشت تانکها پناه گرفته و در حرکت هستند، به هر سویی شلیک میکنند.»
روز یکشنبه هزاران نفر از مردم درعا علیه حکومت سوریه و در حالی که تابوت کشتهشدگان روزهای جمعه و شنبه را حمل میکردند دست به تظاهرات زدند.
یک نظامی ارتش سوریه گفت که نیروهای امنیتی روز یکشنبه وارد عملیات نشدند. وی مشروط به اینکه نامش فاش نشود به خبرگزاری فرانسه گفت که تظاهرکنندگان پرچم سوریه را به احتراز درآورده بودند و بر روی پلاکاتهای خود خواستار لغو ماده ۸ قانون اساسی سوریه بودند. ماده ۸ قانون اساسی حاکمیت یگانهی حزب بعث سوریه را تضمین میکند.
بسته شدن تمام گذرگاههای مرزی با اردن
دولت سوریه روز دوشنبه تمام گذرگاههای مرزی خود با کشور همجوار، اردن را بست. این خبر را مقامهای سوری اعلام کردند.
یک دیپلمات عالیرتبه در پایتخت اردن تأیید کرد که دو گذرگاه اصلی سوریه در نزدیکی درعا و نسیب از طرف سوریها بسته شدهاند. درعا در جنوبیترین نقطهی سوریه در مناطق مرزی با اردن قرار دارد.
یک مقام سوری به خبرگزاری رویترز در مورد مدت بسته ماندن گذرگاههای مرزی گفت که این امر به عملیات امنیتی گستردهای بستگی دارد که روز دوشنبه آغاز شده است.
بیانیه ۱۰۲ نویسنده و روزنامهنگار سوریه
دراین میان نویسندگان و روزنامهنگاران سوریه بیانیهای در محکومیت برخوردهای شدید دولت علیه مردم انتشار دادند. این بیانیه را ۱۰۲ نفر از نویسندگان و خبرنگاران داخل و خارج کشور و جناحهای مختلف امضا کردهاند.
این بیانیه روشنفکران سوریه را متهم می کند که آنها هنوز قادر نبودهاند از مانع ترس بگذرند و با اتخاذ رویکردی شفاف، خشونتهای رژیم سوریه علیه مردم را محکوم کنند.
سازمان حقوق بشر شمار قربانیان ناآرامیها سوریه را حدود ۴۰۰ نفر تخمین میزنند. اعتراضات چند روز گذشته بیشترین قربانی را داده است.
علی لاریجانی رئیس مجلس در نامهای به احمدی نژاد، مصوبه هیأت دولت مبنی بر انتقال صددرصد سهام شرکت مادرتخصصی سازمان چاپ و انتشارات را غیرقانونی اعلام کرد و خواستار اعلام نظر قطعی دولت طی یک هفته شد.
پایگاه خبری سفیر، ضمن اعلام این خبر و اشاره به اینکه لاریجانی در نامه خود گفته است در صورت تجدینظر نکردن دولت، این مصوبه پس از یک هفته خود به خود ملغی الاثر خواهد بود، نوشت: در حالی لاریجانی خواستار اعلام نتیجه به او تا یک هفته دیگر شده که خبر میرسد احمدینژاد بعد از بازگشت از سفر سنندج و ایلام همچنان به نهاد ریاست جمهوری نیامده است و جلسه روز گذشته هیات دولت نیز به ریاست محمدرضا رحیمی برگزار شد.
پایگاه خبری سفیر، ضمن اعلام این خبر و اشاره به اینکه لاریجانی در نامه خود گفته است در صورت تجدینظر نکردن دولت، این مصوبه پس از یک هفته خود به خود ملغی الاثر خواهد بود، نوشت: در حالی لاریجانی خواستار اعلام نتیجه به او تا یک هفته دیگر شده که خبر میرسد احمدینژاد بعد از بازگشت از سفر سنندج و ایلام همچنان به نهاد ریاست جمهوری نیامده است و جلسه روز گذشته هیات دولت نیز به ریاست محمدرضا رحیمی برگزار شد.
دبیر هیات عالی نظارت بر تخلفات کارمندان دولت، تعداد کارمندان متخلف در ۴۸ وزارتخانه و سازمان دولتی در سال گذشته را ده هزار و ۸۰۰ نفر اعلام کرده است.
به گفته احمد نجابت، بسیاری از تخلفات این کارمندان نابخشودنی بود که در مواردی منجر به اخراج و انفصال از خدمت شده است.
به نوشته روزنامه دنیای اقتصاد، دستکم یکهزار نفر از کارمندان متخلف دولت اخراج شده اند و برای بقیه مجازاتهایی از قبیل تغییر محل کار و بازخرید در نظر گرفته شده است .
یکی از کارمندان برای نگهداری حدود ۳۰ کیلو تریاک متخلف تشخیص داده شده است.
به گفته احمد نجابت، بسیاری از تخلفات این کارمندان نابخشودنی بود که در مواردی منجر به اخراج و انفصال از خدمت شده است.
به نوشته روزنامه دنیای اقتصاد، دستکم یکهزار نفر از کارمندان متخلف دولت اخراج شده اند و برای بقیه مجازاتهایی از قبیل تغییر محل کار و بازخرید در نظر گرفته شده است .
یکی از کارمندان برای نگهداری حدود ۳۰ کیلو تریاک متخلف تشخیص داده شده است.
مخالفان معمر قذافی، که کنترل مناطق شرقی آن کشور را در دست دارند، می گویند به دلیل آسیب دیدن تاسیسات نفتی تا یکماه آینده قادر نخواهند بود صادرات نفت از این منطقه را آغاز کنند.
از اواسط ماه فوریه سال جاری ، با قطع صادرات نفت لیبی ،بهای نفت حدود ۳۴ درصد افزایش یافته است. قیمت نفت برنت در بازار لندن هم به بالای۱۲۴ دلار در هر بشکه رسیده است.
در آمریکا که بزرگترین مصرف کننده انرژی دنیاست ، قیمت هر لیتر بنزین به دو دلار رسیده است . در بیشتر کشور های اروپایی هم قیمت بنزین و دیزل به بالای دو دلار در هر لیتر رسیده است.
از اواسط ماه فوریه سال جاری ، با قطع صادرات نفت لیبی ،بهای نفت حدود ۳۴ درصد افزایش یافته است. قیمت نفت برنت در بازار لندن هم به بالای۱۲۴ دلار در هر بشکه رسیده است.
در آمریکا که بزرگترین مصرف کننده انرژی دنیاست ، قیمت هر لیتر بنزین به دو دلار رسیده است . در بیشتر کشور های اروپایی هم قیمت بنزین و دیزل به بالای دو دلار در هر لیتر رسیده است.
محمد رضا مقیسه، روزنامه نگار ز ندانی به خاطر انتشار نامه مادرش در سایتهای خبری توسط دادستان تهران به دادسرای مستقر در زندان اوین احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت.
به گزارش خبرنگار کلمه، محمدرضا مقیسه مسوول کمیته پیگیری امور بازداشت شدگان و آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات است که به صورت مشترک توسط میر حسین موسوی و مهدی کروبی تاسیس شده بود . در این کمیته اسامی همه اسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات چه کسانی که دراین حوادث جان خود را از دست داه بودند و چه زندانیان و مجروحان تهیه شده بود ، آقایان موسوی و کروبی به کمک این خانواده ها رفته و در مواردی با خانواده های آنان دیدار هم داشتند . در روزهای بحرانی تابستان ۸۸ این دفتر توسط نیروهای امنیتی بسته و همه مدارک آن مصادره شد.
مقیسه به اتهام همکاری در این کمیته و همچنین اطلاعاتی که درباره گورهای شهدای بعد از انتخابات به دست آورده بود در مهر ماه سال ۸۸ توسط ماموران وزارت اطلاعات در منزلش بازداشت شد، طبق اطلاعات کسب شده توسط این زندانی سیاسی و تعداد دیگری از فعالان حقوق بشر در ایران مشخص شد که تعدادی از کشته شدگان حوادث بعد از انتخابات توسط دولت به صورت مخفیانه در بهشت زهرای تهران و در گورهای جمعی و بدون نام و نشان دفن شده اند.
مادر محمد رضا مقیسه چندی پیش رنجنامه ای را برای پسر زندانی اش در یکی از سایتهای خبری منتشر کرد ، نامه ای که در آن این مادر نسبت به دوری پسرش احساس دلتنگی خود را بیان می کرد و از مسوولان می خواست که به حقوق این زندانی هم مانند سایر زندانیان عادی توجه کنند و او را از حق ملاقات حضوری و مرخصی محروم نکنند .
براساس خبرهای رسیده به کلمه، نامه این مادر دردمند موجب خشم دادستان تهران جعفری دولت آبادی شده است و به همین دلیل دادستان ، مقیسه را در تاریخ ۲۱ فروردین ماه به دادسرای مستقر در زندان اوین احضار کرد و مورد بازخواست قرار داد .
طبق گزارش خبرنگار کلمه، دادستان تهران در این دیدار از محمد رضا مقیسه خواست نامه مادرش را تکذیب کند که مقیسه در پاسخ به وی می گوید او مدتها زندانی است و از جزییات این موضوع هیچ گونه اطلاعاتی ندارد.
وی همچنین خطاب به جعفری دولت آبادی می گوید که دلیل این نوع حساسیتهای بی مورد را از سوی دادستان تهران در حالیکه که حقوق صدها زندانی سیاسی پایمال می شود درک نمی کند و چرا دادستان تهران به جای رسیدگی به مشکلات زندانیان از انتشار رنجنامه یک مادر دردمند که از زندانی بودن پسرش که سالها ی طولانی از زندگی اش را در جبهه های جنگ و دفاع از کشورش گذرانده ناراحت است ، و به آن واکنش نشان می دهد.
این اعتراض مقیسه به دادستان تهران به مشاجره بین این دو و تهدید بیشتر محمد رضا مقیسه توسط دادستان منجر می شود تا جایی که دادستان تهران اعلام می کند که بازگرداندن مجدد مقیسه به زندان پس از آنکه مدتی وی با قید ضمانت به مرخصی آمده بود خواسته مسوولان امنیتی برای فشار مجدد بر این زندانی سیاسی بوده است و خانواده وی حق انتشار هیچ مطلبی را ندارند .
دادستان تهران در حالی نسبت به انتشار دردنامه مادر یک زندانی سیاسی این گونه واکنش نشان می دهد و این زندانی را به باز شدن پرونده جدیدی تهدید می کند که نسبت به خواسته ها ، درخواستها و نامه های خانواده های زندانیان سیاسی و خود زندانیان سیاسی کاملا بی اعتنا شده است.
در ماه های اخیر زندانیان سیاسی همچون عبدالله مومنی، حمزه کرمی و … و همین طور خانواده هایشان درباره رفتار خشن بازجویان و شکنجه توسط آنها نامه های سرگشاده ای را خطاب به دادستان تهران منتتشر کردند آنها از رفتار بازجویان شکایت کردند و از دادستان تهران خواستند به این رفتارهای خلاف قانون رسیدگی کند، اما دادستان به هیچ یک از این موارد تاکنون توجهی نشان نداده است . خانواده های زندانیان سیاسی نیز بارها در این مدت خواستار ملاقات با دادستان تهران شده اند اما همواره دادستان نسبت به این درخواست ها ، شکواییه ها و تظلم خواهی ها بی تفاوت بوده است و هیچ واکنشی به آنها نشان نداده است .
اکنون بیش از ۱۷۵ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین بدون کوچکترین امکانات رفاهی همچون امکان تماس تلفنی و ملاقات حضوری با خانواده هایشان در این بند نگهداری می شوند، اما دادستان تهران بی توجه به این مشکلات یک زندانی سیاسی را به خاطر انتشار نامه مادرش مورد تهدید و بازخواست قرار می دهد .
به گزارش خبرنگار کلمه، محمدرضا مقیسه مسوول کمیته پیگیری امور بازداشت شدگان و آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات است که به صورت مشترک توسط میر حسین موسوی و مهدی کروبی تاسیس شده بود . در این کمیته اسامی همه اسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات چه کسانی که دراین حوادث جان خود را از دست داه بودند و چه زندانیان و مجروحان تهیه شده بود ، آقایان موسوی و کروبی به کمک این خانواده ها رفته و در مواردی با خانواده های آنان دیدار هم داشتند . در روزهای بحرانی تابستان ۸۸ این دفتر توسط نیروهای امنیتی بسته و همه مدارک آن مصادره شد.
مقیسه به اتهام همکاری در این کمیته و همچنین اطلاعاتی که درباره گورهای شهدای بعد از انتخابات به دست آورده بود در مهر ماه سال ۸۸ توسط ماموران وزارت اطلاعات در منزلش بازداشت شد، طبق اطلاعات کسب شده توسط این زندانی سیاسی و تعداد دیگری از فعالان حقوق بشر در ایران مشخص شد که تعدادی از کشته شدگان حوادث بعد از انتخابات توسط دولت به صورت مخفیانه در بهشت زهرای تهران و در گورهای جمعی و بدون نام و نشان دفن شده اند.
مادر محمد رضا مقیسه چندی پیش رنجنامه ای را برای پسر زندانی اش در یکی از سایتهای خبری منتشر کرد ، نامه ای که در آن این مادر نسبت به دوری پسرش احساس دلتنگی خود را بیان می کرد و از مسوولان می خواست که به حقوق این زندانی هم مانند سایر زندانیان عادی توجه کنند و او را از حق ملاقات حضوری و مرخصی محروم نکنند .
براساس خبرهای رسیده به کلمه، نامه این مادر دردمند موجب خشم دادستان تهران جعفری دولت آبادی شده است و به همین دلیل دادستان ، مقیسه را در تاریخ ۲۱ فروردین ماه به دادسرای مستقر در زندان اوین احضار کرد و مورد بازخواست قرار داد .
طبق گزارش خبرنگار کلمه، دادستان تهران در این دیدار از محمد رضا مقیسه خواست نامه مادرش را تکذیب کند که مقیسه در پاسخ به وی می گوید او مدتها زندانی است و از جزییات این موضوع هیچ گونه اطلاعاتی ندارد.
وی همچنین خطاب به جعفری دولت آبادی می گوید که دلیل این نوع حساسیتهای بی مورد را از سوی دادستان تهران در حالیکه که حقوق صدها زندانی سیاسی پایمال می شود درک نمی کند و چرا دادستان تهران به جای رسیدگی به مشکلات زندانیان از انتشار رنجنامه یک مادر دردمند که از زندانی بودن پسرش که سالها ی طولانی از زندگی اش را در جبهه های جنگ و دفاع از کشورش گذرانده ناراحت است ، و به آن واکنش نشان می دهد.
این اعتراض مقیسه به دادستان تهران به مشاجره بین این دو و تهدید بیشتر محمد رضا مقیسه توسط دادستان منجر می شود تا جایی که دادستان تهران اعلام می کند که بازگرداندن مجدد مقیسه به زندان پس از آنکه مدتی وی با قید ضمانت به مرخصی آمده بود خواسته مسوولان امنیتی برای فشار مجدد بر این زندانی سیاسی بوده است و خانواده وی حق انتشار هیچ مطلبی را ندارند .
دادستان تهران در حالی نسبت به انتشار دردنامه مادر یک زندانی سیاسی این گونه واکنش نشان می دهد و این زندانی را به باز شدن پرونده جدیدی تهدید می کند که نسبت به خواسته ها ، درخواستها و نامه های خانواده های زندانیان سیاسی و خود زندانیان سیاسی کاملا بی اعتنا شده است.
در ماه های اخیر زندانیان سیاسی همچون عبدالله مومنی، حمزه کرمی و … و همین طور خانواده هایشان درباره رفتار خشن بازجویان و شکنجه توسط آنها نامه های سرگشاده ای را خطاب به دادستان تهران منتتشر کردند آنها از رفتار بازجویان شکایت کردند و از دادستان تهران خواستند به این رفتارهای خلاف قانون رسیدگی کند، اما دادستان به هیچ یک از این موارد تاکنون توجهی نشان نداده است . خانواده های زندانیان سیاسی نیز بارها در این مدت خواستار ملاقات با دادستان تهران شده اند اما همواره دادستان نسبت به این درخواست ها ، شکواییه ها و تظلم خواهی ها بی تفاوت بوده است و هیچ واکنشی به آنها نشان نداده است .
اکنون بیش از ۱۷۵ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین بدون کوچکترین امکانات رفاهی همچون امکان تماس تلفنی و ملاقات حضوری با خانواده هایشان در این بند نگهداری می شوند، اما دادستان تهران بی توجه به این مشکلات یک زندانی سیاسی را به خاطر انتشار نامه مادرش مورد تهدید و بازخواست قرار می دهد .
فراخوان فعالان دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر برای شرکت در تجمع صنفی: دیگر انتظار مهرورزی را به فراموشی سپرده ایم
جمعی از دانشجویان و فعالان دانشگاه پلی تکنیک تهران با انتشار بیانیه ای ضمن انتقاد شدید از محدودیت ها و مشکلات صنفی پیش روی دانشجویان و عدم پاسخگو بودن مسئولین، حمایت کامل خود را از برگزاری تجمع صنفی که روز سه شنبه (۶ اردیبهشت) توسط اعضای شورای صنفی این دانشگاه برگزار خواهد شد، اعلام نموده و اظهار داشته اند که « حمایت خویش را با حضور پر شکوه خود در تجمع صنفی که از سوی این شورا در روز سه شنبه برگزار خواهد گردید، نشان خواهیم داد.»
به گزارش دانشجونیوز، این دانشجویان با اشاره به محروم ماندن دانشجویان از از امکانات دانشگاه آورده اند که، «افزایش فشار بر دانشجویان، اساتید و کارمندان دانشگاه در ماه های اخیر سیر صعودی داشته و عدم پاسخگویی مسئولین ذیربط و اصرار بر اعمال سیاست های تنگ نظرانه خود، کاسه صبر دانشجویان را لبریز نموده است. ما جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر ضمن اعلام اعتراض شدید خود به برخوردهای ناشایست و سبعانه با دانشجویان، از مسئولان دانشگاه می خواهیم هر چه زودتر نسبت به رفع این مشکلات اقدام نمایند.»
بر اساس این گزارش در بخش دیگری از این بیانیه، این دانشجویان از شورای صنفی دانشگاه امیر کبیر حمایت کرده و تاکید کرده اند که، «ما ضمن اعلام حمایت قاطع از شورای صنفی دانشگاه صنعتی امیرکبیر به عنوان تنها نهاد دانشجویی که پس از فشار مسئولان هم چنان به صورت قانونی به فعالیت های خود ادامه میدهد، فشارهای وارده را بر این شورا، از سوی مدیران دانشگاه در ماه ها و روزهای اخیر، به شدت محکوم میکنیم.»
متن کامل این بیانیه که در اختیار دانشجونیوز قرار گرفته به شرح زیر است:
دانشگاه پلی تکنیک تهران، به عنوان نماد ایستادگی و مقاومت دانشجویان بر سر خواسته های بر حق خود، بار دیگر مورد بی مهری مسئولان و مدیرانی قرار گرفته است که گویی بقای خویش را در سلب حقوق اولیه دانشجویان و نادیده انگاشتن خواسته های برحق آنان جسته اند.
دانشجویان به عنوان فرهیختگان کشور، دیگر انتظار مهرورزی را به فراموشی سپرده اند و برای دستیابی به حداقل شرایط مناسب تحصیل، از امکانات مناسب برای پرداختن به امور علمی محروم مانده اند.
در حالیکه روند افزایش فشار بر دانشجویان، اساتید و کارمندان دانشگاه در ماه های اخیر سیر صعودی داشته است، عدم پاسخگویی مسئولین ذیربط و اصرار بر اعمال سیاست های تنگ نظرانه خود، کاسه صبر دانشجویان را لبریز نموده است. ما جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر ضمن اعلام اعتراض شدید خود به برخوردهای ناشایست و سبعانه با دانشجویان، از مسئولان دانشگاه می خواهیم هر چه زودتر نسبت به رفع این مشکلات اقدام نمایند.
ما ضمن اعلام حمایت قاطع از شورای صنفی دانشگاه صنعتی امیرکبیر به عنوان تنها نهاد دانشجویی که پس از فشار مسئولان هم چنان به صورت قانونی به فعالیت های خود ادامه میدهد، فشارهای وارده را بر این شورا، از سوی مدیران دانشگاه در ماه ها و روزهای اخیر، به شدت محکوم میکنیم.
در حالیکه هر سال با آغاز سال تحصیلی مشکلات خوابگاه ها و کمبود فضا برای اسکان دانشجویان به اوج خود میرسد، در طول سالیان اخیر نه تنها هیچ گونه راه حل مناسبی برای این مشکلات چاره اندیشیده نشده است، بلکه اعمال سیاست های جدید و محدودیت های روز افزون بر مشکلات دانشجویان افزوده است. در حالیکه بودجه های کلانی بر سر پروژه های عمرانی که ضرورتی بدان احساس نمی شود، اختصاص یافته و اموال متعلق به دانشگاه و دانشجویان بیهوده به هدر میرود، طرح افزایش قیمت هزینه خوابگاه برای گروهی از دانشجویان با چه توجیهی پذیرفتنی است؟ آیا هدف از اجرای این طرح چیزی جز افزایش فشار بر دانشجویان خواهد بود؟ بدیهی است که درآمد حاصل از اجرای این طرح تنها گوشه ای از هزینه های گزاف پروژه های عمرانی تخریب و تاسیس در دانشگاه را در بر خواهد گرفت.
علاوه بر جابه جایی های مکرر مکان سلف دانشجویان و استفاده از مکان هایی که از حداقل استانداردهای لازم برای سالن غذاخوری برخوردار نیستند، کیفیت غذا به معظلی برای دانشجویان مبدل شده است. با این وجود، زمزمه حذف یارانه غذا و افزایش هزینه های تحمیلی به دانشجویان از دیگر مسائلی است که باید هر چه زود مورد توجه و عنایت مسئولان دانشگاه قرار گیرد. با وجود این شرایط، این سوال برای دانشجویان ایجاد شده است که آیا افت شدید کیفیت غذای ارائه شده به دانشجویان، با هدف توجیه افزایش قیمت غذا در آینده صورت گرفته است؟
با وجود تمامی این مشکلات، که تنها گوشه ای از مشکلات صنفی دانشجویان می باشد، بی توجه مدیران مربوط به این مسائل و عدم پاسخگویی آنان به دانشجویان، بار گران دیگری است که بر دانشجویان سنگینی میکند. دکتر آرزو به عنوان معاونت دانشجویی در تمام سالهای انتصاب خود و حکمرانی بر این جایگاه، نه تنها به مشکلات و سوالات دانشجویان پاسخگو نبوده است بلکه با ارائه طرح های جدید خود که نشانی از دغدغه مندی جهت رفع امور دانشجویان در آنها دیده نمی شود، بر مسائل ایشان افزوده است. حال باید پرسید که آیا معاونت دانشجویی برای خدمت به دانشجویان و حل مسائل و مشکلات آنها، و یا برای محدود ساختن امکانات رفاهی و افزایش فشار بر دانشجویان، از سوی وزارت علوم حقوق و مزایا دریافت میکند.
ما جمعی از دانشجویان و فعالان دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر، بار دیگر اعتراض شدید خود را نسبت به وضعیت حاضر دانشجویان در دانشگاه و نگاه های تنگ نظرانه و اعمال محدودیت بر دانشجویان بیان کرده و حمایت قاطع خود را از شورای صنفی دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران)، با حضور پرشکوه در تجمع صنفی که از سوی این شورا در روز سه شنبه برگزار خواهد گردید، نشان خواهیم داد.
جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران)
اشاره فرماندهان بسیج و سپاه ایران به درگیریهای درون نظام/ جعفری: سپاه در عرصه غیرنظامی منتظر دستور نخواهد ماند
دانشجونیوز: سه تن از روسای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران از جمله سپاه و بسیج، به مناسبت سالروز تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حمله نیروهای نظامی به طبس در سالیان گذشته، به سخنرانی پرداخته و سرلشکر فیروزآبادی با ارسال پیامی خطاب به مردم، حمله نظامی به طبس را یادآور «حمله اصحاب فيل به خانه كعبه» دانسته است.
جعفری: سپاه در عرصه غیرنظامی منتظر دستور نخواهد ماند
بر اساس گزارش خبرگزاری های دولتی نظیر ایسنا، سردار محمد علی جعفری، در مراسم افتتاح محل جدید سپاه سید الشهداء در استان تهران از جریان«فتنه جدید» که پیشتر به آن اشاره کرده بود، سخن گفت.
فرمانده سپاه پاسداران گفته است که، بیشترین تهدیدات علیه انقلاب اسلامی از داخل کشور است. توطئه ها، نفوذها و یا انحرافاتی که برای ضربه زدن به استمرار انقلاب صورت می گیرد، پدیده ای است که از اول انقلاب بوده ولی امروز ماهیت و شکل آن تغییر کرده است.
سرلشکر محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این مراسم مقصد قطار انقلاب را به سمت ظهور امام زمان (عج) عنوان کرد و گفت: اینکه خیلی ها می خواهند این اتفاقات را زودتر جلوه دهند، یک خطر انحرافی است.
وی ادامه داد: درست است که اصلاحات و ملی گراها از بین رفتند، اما هنوز تهدیداتی از سوی جریانات منحرف در داخل وجود دارد و هرزمان که انقلاب سرعت بیشتری بگیرد، دشمنی ها نیز متناسب با آن بیشتر می شود.
سرلشکر جعفری با تاکید بر اینکه هرگز نمیتوان راه اصلی انقلاب را تعطیل کرد، بلکه باید در جهت تسهیل آن قدم برداشت، اظهار داشت: هرکجا هم سویی بعضی از عناصر داخلی با نقشه های دشمنان خارجی روشن شود، مردم این افراد را کنار گذاشتهاند که البته چهره واقعی آن ها هم در پشت نفاق پنهان شده است.
فرمانده کل سپاه ایران در بخش دیگری از سخنان خود گفت: این اشتباه بزرگی است که فرماندهان فکر کنند، باید برای دفاع از انقلاب منتظر دستور باشند، البته این مسئله فقط در جنبههای غیر نظامی است، ولی در بعد نظامی باید حتما از دستورات پیروی کرد.
وی ماموریتهای سپاههای استانی را خارج از مرزها ندانست و گفت: بیشترین تهدیدات علیه انقلاب اسلامی از داخل کشور است که سپاه های استانی باید به آن توجهی ویژه داشته باشند.
سردار جعفری افزود: خیلیها میگویند چرا در داخل کشور اینقدر مشکلات و دشمنی ها علیه نظام وجود دارد، چرا نمی شود مسیر خود را طی کنیم و به اهداف خود بدون مشکل برسیم، من در جواب این افراد می گویم تا زمانیکه انقلاب در مسیر حق قدم بر می دارد، کسانی هستند که حق را نمی شناسند و سنگ اندازی می کنند.
وی خاطر نشان کرد: خیلیها از قطار انقلاب پیاده شدهاند، ولی فکر می کنند که در آن سوارند و خیلی ها نیز هنوز سوار این قطار هستند اما نمی دانند که این قطار به کجا می رود.
نقدی: لعنت ميفرستيم بر كساني كه قصد دارند انقلاب و اسلام را در مرزهاي ايران محصور كنند
بر اساس این گزارش، سردار محمد رضا نقدی،رييس سازمان بسيج مستضعفين، با انتقاد شديد از كساني كه سعي در محصور كردن انقلاب و اسلام در مرزهاي كشور دارند، گفت: متاسفانه عدهاي تصور ميكنند كه در برابر ظلمي كه به ملتهاي مسلمان روا داشته ميشود هيچ مسووليتي متوجه ما نيست و با ترفندهاي گوناگون و طرح مباحث انحرافي ميكوشند، ما را به برخي مسائل داخلي مشغول كنند تا از وظيفه اصليمان غافل شويم.
بر اساس این گزارش، سردار محمدرضا نقدي در افتتاحيه دوره آموزشي شهيد رجب بيگي كه با حضور فرماندهان نواحي بسيج سراسر كشور برگزار شد، گفت: ما لعنت ميفرستيم بر كساني كه قصد دارند انقلاب و اسلام را در مرزهاي ايران محصور كنند. لعنت خداوند بر كساني كه در اين شرايط خطير كه ملتهاي مظلوم نيازمند ياري جمهوري اسلامي هستند ميكوشند تا ما را به برخي مسائل داخلي سرگرم كنند.
نقدي تصريح كرد: اگر امروز شرايط به ما اجازه نميدهد كه مستقيما در عرصه نبرد حضور پيدا كنيم، وظيفه داريم تا اين شرايط را تغيير داده و به طور مستقيم در صحنه نقش آفريني كنيم. همه تلاش دشمن اين است تا ما را در داخل متذلل كند تا از حضور فعال در عرصه منطقه بازبمانيم.
وي با اشاره به اهداف جهاني انقلاب اسلامي خاطرنشان كرد: انقلاب اسلامي متعلق به همه ملتهاي مسلمان و مظلومان جهان است و اين انديشه در وصيت نامه شهداي قيامهاي اخير منطقه موج ميزند. شهداي قيامهاي اخير همگي خونشان را در راه اعتلاي اسلام نثار نمودند كه اين اتفاق مبارك، شعبهاي از بركات خون مطهر شهداي دفاع مقدس است.
نقدي با تبريك دوم ارديبهشت ماه، سالروز تاسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي گفت: پاسداران مرد ميدان تكليفاند و هر جا كه انقلاب اسلامي نيازمند باشد مقتدرانه وارد عرصه ميشوند.
فیروزآبادی: حادثه طبس تداعی کننده حمله اصحاب فيل به خانه كعبه و سركوبي آنها توسط مرغان ابابيل و تشكر غيبي پروردگار است
سردار سرلشكر سيدحسن فيروزآبادي رييس ستاد كل نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران به مناسبت پنجم ارديبهشت ماه سالروز شكست آمريكا درحمله نظامي به طبس پيامي صادر كرد.
به گزارش خبرگزاری دولتی ايسنا، متن اين پيام به شرح زير است:
"ملت رشيد و انقلابي ايران!
پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و استقرار نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران براساس آموزههاي اسلام ناب محمدي(ص) ساختار حكومتهاي طاغوتي و ديكتاتوري وابسته به استكبار را به چالش كشانيد و با تبديل شدن به يك هژموني منطقهاي با شعار وحدت جهاني اسلام، راهبردهاي امنيتي و منافع منطقهاي آمريكا را با چالش جدي روبرو ساخت.
ظهور ملتي مستقل و فراتر از حوزه قدرت و مديريت ابرقدرتهاي مستكبر به ويژه آمريكا سلطهجو جبهه متحد استكبار جهاني و ضد انقلاب داخلي را در مصاف با انقلاب و ملت ايران قرارداد و از همان روزهاي نخستين پيروزيهاي انقلاب، سفارت آمريكا با ايجاد شبكههاي جاسوسي و اطلاعاتي در پي بحرانآفريني، تضعيف نيروهاي اصيل انقلاب و جايگاه و شخصيت حضرت امام(ره) و گسست بين رهبري و نسل جوان و آسيبپذير ساختن پايههاي نظام نوين اسلامي برآمد.
با اقدام هوشمندانه و انقلابي "دانشجويان مسلمان پيرو خط امام" در 13 آبان سال 1358 لانه جاسوسي و سفارت آمريكا در تهران به تصرف فرزندان انقلاب درآمد و با روشنگري و افشاي اسناد مدارك باقيمانده در سفارت اثبات شد كه آنجا لانه جاسوسي آمريكاييها و مركز طراحي و هدايت عمليات براندازي و تجزيه ايران اسلامي بود.
مردم بيدار و حقطلب ايران!
تحقير و رسوايي ناشي از انهدام تيمهاي رسمي جاسوسي آمريكا، حاكمان كاخ سفيد را به طراحي توطئهها و نقشههايي براي رهايي از رسوايي گرفتار شدن جاسوسان در تور مدافعان انقلاب و فرزندان امام انداخت و با فراهم كردن شرايط داخلي از طريق گسترش آشوبها و فعاليتهاي ضد انقلاب در گوشه و كنار كشورمان، به طراحي و اجراي عمليات موسوم به "پنجه عقاب" با هدف آزادي جاسوسان در بند ملت – در تهران- پرداخت.
شيطان بزرگ، كه امام و انقلاب اسلامي و ايمان مردم ايران را نشناخته بود در عملياتي پيچيده با تعدادي هواپيما و بالگرد، حمله تجاوزگرانه خود به ايران را در شب پنجم ارديبهشت سال 1359 آغاز كرد، اما با وجود طرح ريزي و محاسبات بسيار دقيق و تمرينات و پيشبينيهاي انجام شده و برخورداري از تجهيزات و امكانات كامل و بكارگيري نيروهاي زبده و آموزش ديده، در برابر اراده الهي و امدادهاي غيبي در صحراي طبس و در طوفان شن گرفتار آمد و با شكست سنگين، سخت و خفتباري روبرو گرديد.
ملت مومن و ولايتمدار ايران عزيز!
اين حادثه بزرگ و آموزنده، تداعي بخش حمله اصحاب فيل به خانه كعبه و سركوبي و انهدام آنها توسط مرغان ابابيل و تشكر غيبي پروردگار، به شمار ميرفت و با وجود پيشبينيها و خوشبينيهاي كارتر- رييس وقت جمهور دموكرات آمريكا- اسباب رسوايي و انزواي كاخ سفيد در عرصه جهاني را فراهم آورد، به گونهاي كه پس از گذشت سي و يك سال، آمريكاييها هنوز كابوس شكست حمله نظامي خود به طبس را فراموش نكردهاند.
تهاجم به طبس، تنها براي آزادي گروگانها نبود بلكه آنها در پي آن بودند با اجراي اين عمليات شيطاني و مغاير با تمام قوانين و پيمانهاي بينالمللي، انقلاب اسلامي و اراده، مقاومت و ايستادگي ملت ايران برابر خود را بشكنند و با انهدام مراكز و تاسيسات حمايتي و راهبردي كشور، نابودي انقلاب و جمهوري اسلامي را رقم زنند. وقتي خبر حادثه طبس را به كارتر دادند زير لب زمزمه كرد اين كار، كار مسيح ميتواند باشد.
ملت انقلابي و استكبارستيز!
اينك پس از گذشت سه دهه از ماجراي طبس، آمريكا و حاميان غربي و منطقهاي آن نه تنها به اهداف شيطاني، ضد بشري دست نيافتهاند، بلكه با تضعيف موقعيت ابرقدرتي خود در صحنه بينالملل، شاهد پيروزيهاي بزرگ ملت ايران و الگو قرار گرفتن آن از سوي ساير كشورها و ملتها در جبههها مقابل نظام سلطه ميباشند و بيداري اسلامي امروز در كشورهاي اسلامي شاهد صادق آن است.
مطمئنا موقعيت ممتاز منطقهاي و تاثيرگذاري انكارناپذير فرامنطقهاي امروز انقلاب اسلامي ملت ايران، با تاسي نهضتهاي بيداري اسلامي شمال آفريقا و منطقه راهبردي خليج فارس و الگوگيري ملل مسلمان و حق طلب كشورهاي تونس، مصر، يمن، ليبي، بحرين ... از انقلاب اسلامي، به عنوان بزرگترين حقيقت در طليعه هزاره سوم، مرهون اتكال اين انقلاب به قدرت لايزال الهي و حركت شما مردم عزيز، فهيم، بصير، انقلابي و ولايتمدار در صراط مستقيم "قرآن" و"عترت" و پيگيري ارمانهاي بلند امام خميني(ره) و رهبري حكيم و فرزانه انقلاب حضرت امام خامنهاي است.
اينجانب فرا رسيدن پنجم ارديبهشت ماه سالروز شكست سپاه ابرهه زمان، آمريكاي جنايتكار و تجاوزگر در صحراي طبس را به شما ملت غيور و غيرتمند تبريك عرض نموده و با درود و صلوات بر شهيد اين ماجراي عبرت آموز، شهيد محمد منتظر قائم- فرمانده شجاع و دلاور سپاه پاسداران انقلاب اسلامي يزد- همگان را به پيام مهم و راستين واقعه دعوت مينمايد كه: تا هنگامي كه مسوولين نظام مقدس جمهوري اسلامي و شما ملت بزرگ و تاريخ ساز با قطبنماي "ولايت فقيه" و "وحدت" اتحاد و همدلي در مسير اسلام عزيز، قرآن شريف و عترت پيامبر اعظم(ص) گام برداريد، امدادهاي غيبي و نصرت الهي مشمول همگان بوده و درخشندگي انقلاب اسلامي در اقصي نقاط عالم استمرار خواهد داشت."
مهدی محموديان، زندانی سیاسی، یکی از ریه هایش را از دست داده است
مادر مهدی محمودیان با ابراز نگرانی از وضعیت سلامتی فرزندنش می گوید که وی یکی از ریه هایش را ازدست داده است و کماکان از مرخصی محروم است.
فاطمه الوندی، مادر مهدی محموديان زندانی عقيدتی به کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران گفت فرزندش به بيماری صرع در زندان مواجه شده و در وضعيت ناگوار جسمانی و روحی به سر می برد. او به کمپين گفت: «همانطور که خودتان هم آگاه هستيد مهدی بر اثر همان فشارها ، شکنجه های روحی و جسمی که در انفرادی به او داده شد ريه اش آسيب جدی ديد و تقريبا” يک ريه اش از بين رفته است و همانطور به خاطر همان فشارها و به اصطلاح شکنجه ها، ۶ ماه پيش دکتر پزشک قانونی اعلام کرد که او بايد سريعا به بيمارستان اعزام و معالجه شود که اينها اصلا قبول نکردن و مرخصی هم به او ندادند و با پيگيريهای مستمر ما و مراجعه به همه مسئولين نظام دکتر مغز و اعصاب و دکتر داخلی آمدند و او را ويزيت کردند و تشخيص دادن که بايد اسکن مغز شده و قلبش نيز به طور جدی مورد معاينه قرار گيرد.»
مهدی محموديان، عضو کميته اطلاع رسانی جبهه مشارکت و انجمن دفاع از حقوق زندانيان است که شهريور ۱۳۸۸ در منزل شخصی خود توسط نيروهای وزارت اطلاعات بازداشت شد و حدود سه ماه از بارداشت خود را در انفردای سپری کرده است. گفت وگو با رسانه ها در مورد وقايع بعد از انتخابات رياست جمهوری يکی از اتهامات وی بوده است. به گفته خانواده وی او به به دليل نگهداشتن بدون لباس در هواخوری در فصل زمستان دچار برنشيت شده است.
وی در ادامه گفت : «دکتر ها برنامه های خاص پزشکی که به اودادند و گفتند که بايد انجام دهد تا آنها بتوانند برايش کاری انجام دهند ولی دکتربه او گفت که در حال حاضر من هيچکاری نمی توانم برايت بکنم شما بايد معالجه طولانی مدت شده و بايد در بيمارستان بستری و معالجه شويد .»
مادر مهدی محموديان اضافه کرد :«در حال حاضرمهدی ناراحتی صرع گرفته است ،گفته شده که بر اثر شکنجه هايی که در انفرادی اوين ديده مشکل صرع پيدا کرده ، اين مشکل نيز به مشکل ريه اش اضافه شد ه است ،مرخصی هم که به اوندادند ، علی رغم اينکه من بارها مراجعه کرده و بارها تقاضا کردم که شما اجازه بدهيد او به مرخصی بيايد تحت قانون خود شما تا من ببرمش دکتر و داروهايش را بگيرم بعد شما تحت قانون خودتاناو را به زندان بازگردانيد قبول نکردندو حتی مرا مسخره کردند وگفتند تو مگر دکتری که می خواهی معالجه اش کنی.»
وی در خصوص چگونگی ابتلا پسرش به بيماری صرع گفت :« زمانی که در اوين زندانی بود و زير شکنجه بود به آنفلانزا مبتلا می شود و دکترزندان دو عدد آمپول پنيسيلين يک ميليون دويست برايش تجويزمی کند که هر دو آمپول را همزمان برايش تزريق کردند در همان زمان دچار تشنج شده و بيهوش می شود.پس از آن وقتی من به ملاقاتش رفتم دوستانش گفتند که خانم محموديان، مهدی رامانند شيشه نوشابه چندين بار تکان داديم تا بهوش آمد چون ميخواستيم پنيسيلينی که به او تزريق کرده بودند از اين طريق حل شود، از همان زمان به بعد هم به طور مرتب بيهوش می شود حالا چه آمپولی بوده با چه محتوياتی من نميدانم.»
مادر مهدی محموديان گفت :« سوم بهمن ماه ۱۲ ساعت بيهوش بوده است يعنی ۱۲ ساعت ، ۸ساعت، ۱۰ ساعت … در زمانهای مختلف بيهوش ميشود ، و از حدود دو يا سه ماه پيش که به او دارو دادند هنوز بيهوش نشده است. در حال حاضر داروهايی که مصرف می کند را دکتر زندان تجويز کرده است چون اجازه ندادند دکتر ديگری او را ويزيت کند حالا نميدانم اين داروها نتيجه بخش خواهند بود يا نه.»
مادر مهدی محموديان با اشاره به اينکه مهدی بعد از دستگيری يک مدت اوين بوده پس از آن به زندان کجويی و سپس از فروردين سال گذشته به زندان رجايی شهر منتقل شده است افزود : «تلفن که ندارند ، ملاقات حضوری ندارند ، ۶ تا دستگاه ردياب موبايل در زندان نصب شده است به همين دليل تمامی زندانيان رجايی شهر سالن ۱۲ يا حالت تهوع دارند يا دچار سر گيجه های شديد ميشوند.»
وی در ادامه درخصوص محدوديت های اعمال شده در داخل زندان گفت : «از همه چيز محرومشان کرده اند تلفن ، ملاقات حضوری ، مطالعه حتی کتاب و قرآن ، تنها روزنامه هايی در اختيار آنان قرار می گيرد که خود مسئولين زندان انتخاب کرده اند و هيچ چيزی که بتوانند اوقات خود را با آن بگذرانند در اختيارشان قرار نمی دهند،از نظريه تغذيه نيز خيلی در مضيقه و فشار هستند. مدت چهار ماه است که ملاقاتها تنها به صورت کابينی انجام می شود و تلفنها هم مدت ۴ ماه است که قطع شده ، يعنی تنها دلخوشی خانواده ها تلفنهای کوتاه فرزندانشان بود که آنهم متوقف شدهمچنين ملاقاتها هفتگی است اما يک هفته مردانه و هفته بعد زنانه است ،زندانيان عادی ملاقات حضوری دارند فقط زندانيان سياسی هستند که ملاقات حضوری ندارند ،همه زندانيان سياسی را در سالن ۱۲ قرار داده اند به طوری که با هيچکس تماس نداشته باشند حتی نگهبانها هم ديگر نمی توانند حتی يک سلام عليک جزيی با زندانيان داشته باشند و گفته شده که اينها خطرناکند برای همين در يک سالن جداگانه قرارشان داده اند،که کوچکترين تماسی نيز با زندانيان عادی نداشته باشند. پسرم از زمان دستگيری تا کنون که ۲ سال ميشود علی رغم پيگيريهای مستمر من نتوانسته است به مرخصی بيايد علی رغم اينکه آقايان اعلام می کنند که هيچکس بدون مرخصی نبوده است ولی فرزندان ما هيچکدام به مرخصی نيامده اند در حالی که مدت حبس برخی ۴ سال ، ۵ سال و برخی ديگر، ۲ سال بوده است اما هيچکدام از آنها هنوز به مرخصی نيامده اند.»
مادر مهدی محموديان باا شاره به اينکه برای مرخصی مهدی به دادگاه انقلاب مراجعه کرده است افزود : «دادگاه انقلاب گفت اصلا به من مربوط نيست به دادستان مربوط می شود ، وقتی به زندان اوين مراجعه کردم گفتند به دادگاه و دادسرا مربوط می شود به ما مربوط نيست ، زندان رجايی شهر هم که مراجعه کردم گفتند : مسائل زندانيان سياسی اصلا به ما مربوط نيست فقط به قوه قضاييه و دادسرا مربوط می شود دادسرا هم که مراجعه می کنم اصلا” به من جواب نميدهند.»
وی در ادامه گفت : «بخاطر بيماريش و درمان آن ،که می خواستم پيگيری کنم به امور شهروندان و سازمان زندانها وبسياری جاهای ديگر مراجعه کردم برای قوه قضاييه نامه فرستادم ولی هيچکس جواب مرا ندادند حتی مسخره و بی احترامی هم به من شد وتهديد کردند که برو چقدر حرف می زنی اگر زيادی حرف بزنی می گوييم سرباز تو را نيز زندانی کند ، گفتم مرا نيز ببريد من ترسی ندارم . حتی به وکيلش هم اجازه ملاقات با فرزندم را نمی دهند ، بارها مهدی درخواست ملاقات با وکيلش را داشته اما موافقت نکرده اند.»
فاطمه الوندی در ادامه به کمپين گفت : «در ماه رمضان به من گفتند اسمش در ليست مرخصی ها است وقتی من پيگير شدم گفتند نه تو دروغ ميگويی ما نگفتيم در حالی که خودشان به من گفته بودند که اسمش در ليست مرخصی ها است گفتند که ما به او مرخصی نمی دهيم ،سپس شخصا دو نامه برای رييس قضائيه فرستادم ولی هيچ جوابی نگرفتم ، به دادستان حد اقل ۳۰ نامه نوشتم اما هيچ جوابی نداد حتی يک بار دادستان اعلام کرده بود که چند تا از کارکنان زندان گفته اند مهدی به معالجه نياز دارد و گفته بودند که ما تقصير نداريم دادستان است که اجازه نميدهد شما را معالجه کنيم و وقتی که من يکبار که به طور اتفاقی دادستان را در راهرو ديدم گفت نه من چنين چيزی نگفتم شما برو توبه کن که به من دروغ گفتی ، گفتم: آقای جعفری من دروغ نگفتم همکاران شما گفتند که شما اجازه نداديد ولی جوابی که قانع کننده باشد به من نداد. به قيد وثيقه ممکن است به او مرخصی بدهند ولی درصد آن بسيار کم است و وثيقه ای را که آنها تقاضا می کنند آنقدر زياد است که از توان ما خارج است ،حتی اگر هم کم باشد باز هم از توان ما خارج است .»
وی در ادامه گفت :« آنها خيلی به زندانيان اصرار کرده اند که شما بياييد توبه نامه وعفو نامه بنويسيد که به شما مرخصی يا عفو بدهيم ولی اينها اينکار را نمی کنند و می گويند ما اشتباهی نکرديم که عفو بنويسيم ،ولی عفو هم از طرف اينها فکر نمی کنم صحت داشته باشد يعنی هيچکس اين قضيه را باور ندارد که در صورت نوشتن عفونامه اينها به کسی عفو دهند چون برخی از زندانيان نوشتند و به آنان عفو ندادند ،حتی کسانی بودند که در برخی از مراحل بازجويی عفو نامه نوشتن ولی زندانهای بلند مدت نيز نصيبشان شد ۶ سال ، ۷ سال و غيره،آنهايی هم که ننوشتن حسابشان روشن است .»
وی با اشاره به اينکه قضات پرونده اش آقای مقيسه ، آقای حاج محمدی و قاضی پرونده تجديد نظرش هم آقای زرگر بودند گفت :” که به ايشان نيز مراجعه کردم و گفتم واقعا بچه های ما بيگناه هستند شما پدری کن برايشان ، پسرم به معالجه نياز دارد و وی در پاسخ گفت نه فرزند تو مغزش بيمار است برويد و مغزش را معالجه کنيد و نتيجه تلاشهای من عکس بود وبه جای اينکه به ما روحيه دهند بدتر ما را ناميد کردند که برو فرزند تو بيمار است ديوانه است.»
مادر مهدی محموديان اضافه کرد : «مهدی در مورد ناراحتيهايش به هيچکس هيچ چيز نمی گويد تنها من زمانی که با او ملاقات دارم از چهره اش متوجه ميشوم و از او می پرسم آيا بيمار است ؟ اما او هميشه در پاسخ می گويد که حالش خيلی خوب است و خيلی هم راحت است ولی ما مشکلاتش را از دوستانش و خانواده های آنان می فهميم مثلا بعضی اوقات می گويند که وی امروز بيهوش شده است ، ضربان قلبش بالا رفته و فشار خونش افت کرده است ، روحيه اش خيلی عاليه فقط مشکلش اينست که از ظاهر سالم به نظر ميرسد اما از درون دارد از بين می رود و مثل شمع آب می شود و هيچکاری هم نمی توانيم برايش بکنيم.»
وی در ادامه گفت :«ما از سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشری خواهش می کنيم عمل کنند به داد فرزندان ما برسند ما هر چقدر به اينها گفتيم به داد فرزندان ما برسيد ، ماداريم فرزندانمان را از دست ميدهيم هيچکس پاسخگو نبود دولتها همه به مردمشان زور می گويند اما اين سازمان ملل و حقوق بشر است که بايد به داد فرزندان ما برسد ، به داد مردم مظلوم برسد .فرزندان مان را بيگناه و مظلومانه داريم از دست می دهيم.»
مادر مهدی محموديان افزود :”تنها به ظاهر قضيه توجه نکنند ، بی خبرميان مردم و زندانيان بروند چون به محضی که گفته می شود که امروز مثلا” سازمان ملل يا کسی برای بازديد ميخواهد بيايد ظاهر قضيه را آنقدر زيبا نشان می دهند که نمی گذارند کسی که ميآيد درون متن مردم ، زندانها ، زندانيان برود و مشکلات مردم را ببينند ، اينها ظاهر قضيه را زيبا می کنند و اطرافيان خودشان را آماده می کنند که اگر کسی برای بازديد آمد حقايق را نبيند و نمی گذارند که آنها از دل ما با خبر شوند و حقيقت را ببينند وقضيه را اينگونه به اتمام می رسانند. خواهش من از سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشری اينست که که به اين موضوع توجه داشته باشند و حرفهای مردم و زندانيان را مورد توجه قرار دهند.»
فاطمه الوندی، مادر مهدی محموديان زندانی عقيدتی به کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران گفت فرزندش به بيماری صرع در زندان مواجه شده و در وضعيت ناگوار جسمانی و روحی به سر می برد. او به کمپين گفت: «همانطور که خودتان هم آگاه هستيد مهدی بر اثر همان فشارها ، شکنجه های روحی و جسمی که در انفرادی به او داده شد ريه اش آسيب جدی ديد و تقريبا” يک ريه اش از بين رفته است و همانطور به خاطر همان فشارها و به اصطلاح شکنجه ها، ۶ ماه پيش دکتر پزشک قانونی اعلام کرد که او بايد سريعا به بيمارستان اعزام و معالجه شود که اينها اصلا قبول نکردن و مرخصی هم به او ندادند و با پيگيريهای مستمر ما و مراجعه به همه مسئولين نظام دکتر مغز و اعصاب و دکتر داخلی آمدند و او را ويزيت کردند و تشخيص دادن که بايد اسکن مغز شده و قلبش نيز به طور جدی مورد معاينه قرار گيرد.»
مهدی محموديان، عضو کميته اطلاع رسانی جبهه مشارکت و انجمن دفاع از حقوق زندانيان است که شهريور ۱۳۸۸ در منزل شخصی خود توسط نيروهای وزارت اطلاعات بازداشت شد و حدود سه ماه از بارداشت خود را در انفردای سپری کرده است. گفت وگو با رسانه ها در مورد وقايع بعد از انتخابات رياست جمهوری يکی از اتهامات وی بوده است. به گفته خانواده وی او به به دليل نگهداشتن بدون لباس در هواخوری در فصل زمستان دچار برنشيت شده است.
وی در ادامه گفت : «دکتر ها برنامه های خاص پزشکی که به اودادند و گفتند که بايد انجام دهد تا آنها بتوانند برايش کاری انجام دهند ولی دکتربه او گفت که در حال حاضر من هيچکاری نمی توانم برايت بکنم شما بايد معالجه طولانی مدت شده و بايد در بيمارستان بستری و معالجه شويد .»
مادر مهدی محموديان اضافه کرد :«در حال حاضرمهدی ناراحتی صرع گرفته است ،گفته شده که بر اثر شکنجه هايی که در انفرادی اوين ديده مشکل صرع پيدا کرده ، اين مشکل نيز به مشکل ريه اش اضافه شد ه است ،مرخصی هم که به اوندادند ، علی رغم اينکه من بارها مراجعه کرده و بارها تقاضا کردم که شما اجازه بدهيد او به مرخصی بيايد تحت قانون خود شما تا من ببرمش دکتر و داروهايش را بگيرم بعد شما تحت قانون خودتاناو را به زندان بازگردانيد قبول نکردندو حتی مرا مسخره کردند وگفتند تو مگر دکتری که می خواهی معالجه اش کنی.»
وی در خصوص چگونگی ابتلا پسرش به بيماری صرع گفت :« زمانی که در اوين زندانی بود و زير شکنجه بود به آنفلانزا مبتلا می شود و دکترزندان دو عدد آمپول پنيسيلين يک ميليون دويست برايش تجويزمی کند که هر دو آمپول را همزمان برايش تزريق کردند در همان زمان دچار تشنج شده و بيهوش می شود.پس از آن وقتی من به ملاقاتش رفتم دوستانش گفتند که خانم محموديان، مهدی رامانند شيشه نوشابه چندين بار تکان داديم تا بهوش آمد چون ميخواستيم پنيسيلينی که به او تزريق کرده بودند از اين طريق حل شود، از همان زمان به بعد هم به طور مرتب بيهوش می شود حالا چه آمپولی بوده با چه محتوياتی من نميدانم.»
مادر مهدی محموديان گفت :« سوم بهمن ماه ۱۲ ساعت بيهوش بوده است يعنی ۱۲ ساعت ، ۸ساعت، ۱۰ ساعت … در زمانهای مختلف بيهوش ميشود ، و از حدود دو يا سه ماه پيش که به او دارو دادند هنوز بيهوش نشده است. در حال حاضر داروهايی که مصرف می کند را دکتر زندان تجويز کرده است چون اجازه ندادند دکتر ديگری او را ويزيت کند حالا نميدانم اين داروها نتيجه بخش خواهند بود يا نه.»
مادر مهدی محموديان با اشاره به اينکه مهدی بعد از دستگيری يک مدت اوين بوده پس از آن به زندان کجويی و سپس از فروردين سال گذشته به زندان رجايی شهر منتقل شده است افزود : «تلفن که ندارند ، ملاقات حضوری ندارند ، ۶ تا دستگاه ردياب موبايل در زندان نصب شده است به همين دليل تمامی زندانيان رجايی شهر سالن ۱۲ يا حالت تهوع دارند يا دچار سر گيجه های شديد ميشوند.»
وی در ادامه درخصوص محدوديت های اعمال شده در داخل زندان گفت : «از همه چيز محرومشان کرده اند تلفن ، ملاقات حضوری ، مطالعه حتی کتاب و قرآن ، تنها روزنامه هايی در اختيار آنان قرار می گيرد که خود مسئولين زندان انتخاب کرده اند و هيچ چيزی که بتوانند اوقات خود را با آن بگذرانند در اختيارشان قرار نمی دهند،از نظريه تغذيه نيز خيلی در مضيقه و فشار هستند. مدت چهار ماه است که ملاقاتها تنها به صورت کابينی انجام می شود و تلفنها هم مدت ۴ ماه است که قطع شده ، يعنی تنها دلخوشی خانواده ها تلفنهای کوتاه فرزندانشان بود که آنهم متوقف شدهمچنين ملاقاتها هفتگی است اما يک هفته مردانه و هفته بعد زنانه است ،زندانيان عادی ملاقات حضوری دارند فقط زندانيان سياسی هستند که ملاقات حضوری ندارند ،همه زندانيان سياسی را در سالن ۱۲ قرار داده اند به طوری که با هيچکس تماس نداشته باشند حتی نگهبانها هم ديگر نمی توانند حتی يک سلام عليک جزيی با زندانيان داشته باشند و گفته شده که اينها خطرناکند برای همين در يک سالن جداگانه قرارشان داده اند،که کوچکترين تماسی نيز با زندانيان عادی نداشته باشند. پسرم از زمان دستگيری تا کنون که ۲ سال ميشود علی رغم پيگيريهای مستمر من نتوانسته است به مرخصی بيايد علی رغم اينکه آقايان اعلام می کنند که هيچکس بدون مرخصی نبوده است ولی فرزندان ما هيچکدام به مرخصی نيامده اند در حالی که مدت حبس برخی ۴ سال ، ۵ سال و برخی ديگر، ۲ سال بوده است اما هيچکدام از آنها هنوز به مرخصی نيامده اند.»
مادر مهدی محموديان باا شاره به اينکه برای مرخصی مهدی به دادگاه انقلاب مراجعه کرده است افزود : «دادگاه انقلاب گفت اصلا به من مربوط نيست به دادستان مربوط می شود ، وقتی به زندان اوين مراجعه کردم گفتند به دادگاه و دادسرا مربوط می شود به ما مربوط نيست ، زندان رجايی شهر هم که مراجعه کردم گفتند : مسائل زندانيان سياسی اصلا به ما مربوط نيست فقط به قوه قضاييه و دادسرا مربوط می شود دادسرا هم که مراجعه می کنم اصلا” به من جواب نميدهند.»
وی در ادامه گفت : «بخاطر بيماريش و درمان آن ،که می خواستم پيگيری کنم به امور شهروندان و سازمان زندانها وبسياری جاهای ديگر مراجعه کردم برای قوه قضاييه نامه فرستادم ولی هيچکس جواب مرا ندادند حتی مسخره و بی احترامی هم به من شد وتهديد کردند که برو چقدر حرف می زنی اگر زيادی حرف بزنی می گوييم سرباز تو را نيز زندانی کند ، گفتم مرا نيز ببريد من ترسی ندارم . حتی به وکيلش هم اجازه ملاقات با فرزندم را نمی دهند ، بارها مهدی درخواست ملاقات با وکيلش را داشته اما موافقت نکرده اند.»
فاطمه الوندی در ادامه به کمپين گفت : «در ماه رمضان به من گفتند اسمش در ليست مرخصی ها است وقتی من پيگير شدم گفتند نه تو دروغ ميگويی ما نگفتيم در حالی که خودشان به من گفته بودند که اسمش در ليست مرخصی ها است گفتند که ما به او مرخصی نمی دهيم ،سپس شخصا دو نامه برای رييس قضائيه فرستادم ولی هيچ جوابی نگرفتم ، به دادستان حد اقل ۳۰ نامه نوشتم اما هيچ جوابی نداد حتی يک بار دادستان اعلام کرده بود که چند تا از کارکنان زندان گفته اند مهدی به معالجه نياز دارد و گفته بودند که ما تقصير نداريم دادستان است که اجازه نميدهد شما را معالجه کنيم و وقتی که من يکبار که به طور اتفاقی دادستان را در راهرو ديدم گفت نه من چنين چيزی نگفتم شما برو توبه کن که به من دروغ گفتی ، گفتم: آقای جعفری من دروغ نگفتم همکاران شما گفتند که شما اجازه نداديد ولی جوابی که قانع کننده باشد به من نداد. به قيد وثيقه ممکن است به او مرخصی بدهند ولی درصد آن بسيار کم است و وثيقه ای را که آنها تقاضا می کنند آنقدر زياد است که از توان ما خارج است ،حتی اگر هم کم باشد باز هم از توان ما خارج است .»
وی در ادامه گفت :« آنها خيلی به زندانيان اصرار کرده اند که شما بياييد توبه نامه وعفو نامه بنويسيد که به شما مرخصی يا عفو بدهيم ولی اينها اينکار را نمی کنند و می گويند ما اشتباهی نکرديم که عفو بنويسيم ،ولی عفو هم از طرف اينها فکر نمی کنم صحت داشته باشد يعنی هيچکس اين قضيه را باور ندارد که در صورت نوشتن عفونامه اينها به کسی عفو دهند چون برخی از زندانيان نوشتند و به آنان عفو ندادند ،حتی کسانی بودند که در برخی از مراحل بازجويی عفو نامه نوشتن ولی زندانهای بلند مدت نيز نصيبشان شد ۶ سال ، ۷ سال و غيره،آنهايی هم که ننوشتن حسابشان روشن است .»
وی با اشاره به اينکه قضات پرونده اش آقای مقيسه ، آقای حاج محمدی و قاضی پرونده تجديد نظرش هم آقای زرگر بودند گفت :” که به ايشان نيز مراجعه کردم و گفتم واقعا بچه های ما بيگناه هستند شما پدری کن برايشان ، پسرم به معالجه نياز دارد و وی در پاسخ گفت نه فرزند تو مغزش بيمار است برويد و مغزش را معالجه کنيد و نتيجه تلاشهای من عکس بود وبه جای اينکه به ما روحيه دهند بدتر ما را ناميد کردند که برو فرزند تو بيمار است ديوانه است.»
مادر مهدی محموديان اضافه کرد : «مهدی در مورد ناراحتيهايش به هيچکس هيچ چيز نمی گويد تنها من زمانی که با او ملاقات دارم از چهره اش متوجه ميشوم و از او می پرسم آيا بيمار است ؟ اما او هميشه در پاسخ می گويد که حالش خيلی خوب است و خيلی هم راحت است ولی ما مشکلاتش را از دوستانش و خانواده های آنان می فهميم مثلا بعضی اوقات می گويند که وی امروز بيهوش شده است ، ضربان قلبش بالا رفته و فشار خونش افت کرده است ، روحيه اش خيلی عاليه فقط مشکلش اينست که از ظاهر سالم به نظر ميرسد اما از درون دارد از بين می رود و مثل شمع آب می شود و هيچکاری هم نمی توانيم برايش بکنيم.»
وی در ادامه گفت :«ما از سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشری خواهش می کنيم عمل کنند به داد فرزندان ما برسند ما هر چقدر به اينها گفتيم به داد فرزندان ما برسيد ، ماداريم فرزندانمان را از دست ميدهيم هيچکس پاسخگو نبود دولتها همه به مردمشان زور می گويند اما اين سازمان ملل و حقوق بشر است که بايد به داد فرزندان ما برسد ، به داد مردم مظلوم برسد .فرزندان مان را بيگناه و مظلومانه داريم از دست می دهيم.»
مادر مهدی محموديان افزود :”تنها به ظاهر قضيه توجه نکنند ، بی خبرميان مردم و زندانيان بروند چون به محضی که گفته می شود که امروز مثلا” سازمان ملل يا کسی برای بازديد ميخواهد بيايد ظاهر قضيه را آنقدر زيبا نشان می دهند که نمی گذارند کسی که ميآيد درون متن مردم ، زندانها ، زندانيان برود و مشکلات مردم را ببينند ، اينها ظاهر قضيه را زيبا می کنند و اطرافيان خودشان را آماده می کنند که اگر کسی برای بازديد آمد حقايق را نبيند و نمی گذارند که آنها از دل ما با خبر شوند و حقيقت را ببينند وقضيه را اينگونه به اتمام می رسانند. خواهش من از سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشری اينست که که به اين موضوع توجه داشته باشند و حرفهای مردم و زندانيان را مورد توجه قرار دهند.»
تعقیب قضایی جدید برای فائزه هاشمی بدلیل مصاحبه با رسانه ها
دانشجونیوز: دادستان کل کشور گفت "پرونده جدیدی بر علیه فائزه هاشمی به خاطر مصاحبه اش با یکی از رسانه های خارج از کشور تشکیل شده و وی تعقیب می شود."
به گزارش خبرگزاری دولتی خبر آنلاین، محسنی اژه ای در نشست امروز خبری خود گفته است که "من هم دیدم که مصاحبه چه بود و الحق و الانصاف برخی مطالب قابل تعقیب است. همانجا به دادستان تهران زنگ زدم و گفتم چه کرده اید؟ آقای دولت آبادی هم گفت من هم دیده ام و اقدام کرده ام."
وی در توضیح این مطلب گفت: یعنی پرونده جدیدی جدای سایر پرونده های این فرد تشکیل شده. درحال حاضر نمی دانم متهمه احضار شده یا نه، ولی بدیهی است پرونده ثبت شده و متهمه قابل تعقیب است.
گفته می شود فائزه هاشمی در گفتگو وبسایت "روز" اعلام کرده بود مملکت به دست اراذل و اوباش افتاده است. وی دلیل این موضوع را توهین یکی از افراد منسوب به بسیج در صحن عبدالعظیم حسنی شهر ری عنوان کرده است. دادستان تهران گفته بود این افراد تعقیب شده اند و هم اکنون در بازداشت به سر می برند.
به گزارش خبرگزاری دولتی خبر آنلاین، محسنی اژه ای در نشست امروز خبری خود گفته است که "من هم دیدم که مصاحبه چه بود و الحق و الانصاف برخی مطالب قابل تعقیب است. همانجا به دادستان تهران زنگ زدم و گفتم چه کرده اید؟ آقای دولت آبادی هم گفت من هم دیده ام و اقدام کرده ام."
وی در توضیح این مطلب گفت: یعنی پرونده جدیدی جدای سایر پرونده های این فرد تشکیل شده. درحال حاضر نمی دانم متهمه احضار شده یا نه، ولی بدیهی است پرونده ثبت شده و متهمه قابل تعقیب است.
گفته می شود فائزه هاشمی در گفتگو وبسایت "روز" اعلام کرده بود مملکت به دست اراذل و اوباش افتاده است. وی دلیل این موضوع را توهین یکی از افراد منسوب به بسیج در صحن عبدالعظیم حسنی شهر ری عنوان کرده است. دادستان تهران گفته بود این افراد تعقیب شده اند و هم اکنون در بازداشت به سر می برند.
« نیمی از کارگران کشور زیر حداقل دستمزد تصویبی دریافت می کنند»
دانشجونیوز: رییس کانون عالی انجمن های صنفی کارگران کشور در گفتگویی که با خبرگزاری دولتی خبرآنلاین انجام داده صراحتا اعلام کرده که نیمی از کارگران کشور زیر حداقل دستمزدی که سالانه شورای عالی کار مصوب می کند، دریافت می کنند واین آمار بسیار عجیبی است که رییس کانون عالی انجمن های صنفی کارگران کشور نمی تواند آن را کتمان کند.
متن کامل این گفت وگو را می خوانید:
متن کامل این گفت وگو را می خوانید:
شما یکی از مخالفان افزایش دستمزد بودید و حال هم بعد از اعلام تورم اسفندماه مشخص شد که میزان تورم نقطه به نقطه تورم حدود 10 درصد بیشتر از میزان افزایش مزد است. برای این شرایط پیشنهادی ندارید و یا قصد ندارید که به عنوان نمایندگان کارگران اقدامی کنید؟
من اصلا با افزایش مزد شخصا مخالف بودم. دلیل آن هم این است که هیچ تضمینی برای اجرای آن چه که مصوب می شود وجود ندارد. اگر چیزی می خواهد مصوب شود باید ضمانت اجرایی داشته باشد. همین حداقل دستمزد 303 هزار تومان سال گذشته در کشور ما اجرا نمی شد. شما هریک از منشی های پزشکان، منشی های دفاتر خصوصی و فروشندگان مغازه ها را در نظر بگیرید این ها همه زیر 303 هزار تومان می گیرند. ما در سال گذشته بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که بیش از 43 درصد کارگران زیر حداقل دستمزد می گرفتند. خصوصا حتی شرکت های پیمانکاری که با دستگاه ها قرارداد داشتند حقوق ها و مزایا را از سازمان های دولتی می گرفتند اما زیر حداقل دستمزد می دادند که اصلا قسمت عمده درخواست ما این است که این شرکت ها حذف شود. این شرکت ها حتی حداقل دستمزد را رعایت نکردند. در زمانی که حداقل دستمزد تضمینی برای اجرا ندارد چه اجباری ندارد که ما دستمزدها را افزایش دهیم. ما اعلام کردیم که با افزایش 10 یا 15 درصدی مخالفیم چون هیچ کمکی نمی کند هیچ، باعث تورم هم می شود اما تصمیم ما این بوده که قدرت خرید کارگران افزایش یابد.
راهکارها و پیشنهادهای شما برای افزایش قدرت خرید کارگران چیست؟
به نظر ما آنچه که در قانون اصل 29 قانون اساسی مصوب شده باید مدنظر قرار بگیرد. یعنی دولت که دارد بزرگواری می کند و سهم سه درصد حق بیمه کارگران را پرداخت می کند، آن سهم هفت درصد کارگران را هم پرداخت کند. چون تمام منابع بودجه به خصوص در این هدفمندسازی یارانه ها در اختیار دولت است. دولت از این یارانه ها یا از یک منبع دیگر این موضوع را مدنظر قرار دهد. این یک پیشنهاد است. پیشنهاد دیگر ما نیز مربوط به بن کارگری است. در مراحلی که بن کارگری واگذاری می شد مشکلاتی وجود داشت اما باید برای حل آن مشکل بن کارگری اقدام می شد نه برای حذف آن. چرا که بن از پشتوانه های مالی خانواده های کارگران است. در کنار این ها صدور کارت های اعتباری هم می تواند مدنظر باشد تا وقتی کارگری با مشکل مواجه شد دولت با بانک ها قرارداد ببندد تسهیلاتی در قالب این کارت ها داده شود و اقساط آن نیز یا از یارانه کارگران و یا از حقوق آن ها کم شود. بسته های پیشنهادی ما در چارچوب مواردی است که قانون اساسی و قانون بودجه به دولت اجازه می دهد این چنین کارهایی را انجام دهد. کارفرما حقوق را می دهد و کارگر هم حقوق می گیرد، حالا دولت به عنوان شریک سوم چه وظیفه ای دارد؟ آیا باید بنشیند و تماشا کند
البته دولت خودش هم به نوعی کارفرما محسوب می شود؟
نه. بحث کارفرما بودن دولت جداست. یعنی ما اینجا دولت را به عنوان کارفرما نیاوردیم. در بحث سه جانبه گرایی کارگران، کارفرمایان و دولت قرار دارند که در اینجا دولت به عنوان کارفرما معرفی نشده است. چون تنها دو درصد دولت برای کارفرمایی آن است و 98 درصد آن به عنوان قوه مجریه بودنش است. تمام بودجه دست دولت است. ما ضلع سوم را گفتیم. می گوییم دولت موظف و مکلف است که به دلیل داشتن منابع مالی، با سبدهای حمایتی قدرت خرید کارگران را بالا ببرد. این گونه نیست که دولت تماشاچی باشد. چون اکنون فشاری که به جامعه کارگری و یا کارفرمایی کشور وارد می شود به دلیل تصمیمات دولت مثلا در هدفمندکردن یارانه ها یا واردات بی رویه یا تقویت نکردن واحدهای تولیدی است.
امسال هنگام تصمیم گیری در مورد حداقل دستمزد سال 90 کارگران، شما در شورای عالی کار هم حضور داشتید؟
بله، آنجا بودیم اما حق رای نداشتیم. ما ابتدا به یک توافق 15 درصدی رسیدیم و مشکل فقط در میزان افزایش مزد در سایر سطوح بود اما بعد که به سایر سطوح رسیدیم دولت درخواستی داشت و تعهد دادند که با بسته های پیشنهادی قدرت خرید کارگران را افزایش دهند و ما هم به دلیل اینکه این افزایش مزد تورم ایجاد نکند، پذیرفتیم. ما به توافق رسیدیم که چون این تورم به همه جامعه نرسد میزان 9 درصد را قبول کنیم و بنا به در خواست دولت، کارگر و کارفرما به توافق رسیدند.
در آن روز تصمیم گیری درباره حداقل دستمزد کارگران اعلام شده بود که تورم 11.6 درصد است...
ببینید اصلا این تورم مورد تایید ما نیست و در هیچ جای دنیا تکلیف نداریم که براساس آمار اقدام کنیم. تورم تنها یکی از پارامترهای افزایش مزد است.
اما در سال های گذشته تورم اعلام شده به افزایش مزد نزدیک بوده...
نه. در سال های گذشته هم آمار واقعی نبوده است. آمار تورم در سال گذشته اصلا واقعی نبوده؛ یعنی مثلا کالایی از 300 تومان به 700 تومان می رسد آیا تورم 11 درصد است؟
پس اعتقاد دارید تورم بیش از میزان اعلام شده است اما وقتی دولت تورم نقطه به نقطه اسفندماه را 19.9 درصد اعلام کرده، یعنی از نظر شما می توان پذیرفت که حداقل به اندازه این میزان تورم داریم؟
این کف است و این حداقل تورم است.
پس چرا حداقل تورم حدود 20 درصد است و آن وقت میزان افزایش مزد کارگران تنها 9 درصد؟
ببینید من مجددا اعلام می کنم که با افزایش دستمزد با شرایط سال های قبل کاملا مخالف هستم. چون نه علمی است و نه براساس پارامترهای خاصی است.
پس حالا بفرمایید چگونه می توان آن تورم 20 درصدی را جبران کرد؟
با حمایت سبدهای حمایتی و بالابردن قدرت خرید کارگران. ما 28 کشور دنیا را مطالعه کردیم .هیچ کدام دستمزد را این گونه تعیین نمی کنند. کجای دنیا در آغاز سال جدید دستمزد را افزایش می دهند؟ کجای دنیا می توان پیش بیینی کرد که مثلا در خرداد ماه چقدر تورم داریم؟ در دنیا نرخ توافقی سندیکا با کارفرما کف مزد می شود، نه حداکثر مزد. ما هم حداقل را در نظر می گیریم و این افزایش ها برای حداقل دستمزد است.
اشاره کردید که بیش از 43 درصد کارگران زیر همین حداقل دستمزد، مزد می گیرند، آیا کانون در این مورد مراجعه ای به واحدها داشته است که در این مورد اقدامی کند؟
ببینید ما فعلا داریم ساختاری عمل می کنیم. چون هنوز چهار ماه از گرفتن اعتبارنامه کانون می گذرد. آیین نامه ای نوشتیم و جلسات متعددی گذاشتیم تا احساسی عمل نکنیم و یک راهکاری عملی ارائه کنیم و برای 43 درصد هم کمیسیون اجتماعی مجلس و مدیر کل سازمان بازرسی کل کشور در امور کار وهمه دوستان قول دادند که به این موضوع برسند.
من اصلا با افزایش مزد شخصا مخالف بودم. دلیل آن هم این است که هیچ تضمینی برای اجرای آن چه که مصوب می شود وجود ندارد. اگر چیزی می خواهد مصوب شود باید ضمانت اجرایی داشته باشد. همین حداقل دستمزد 303 هزار تومان سال گذشته در کشور ما اجرا نمی شد. شما هریک از منشی های پزشکان، منشی های دفاتر خصوصی و فروشندگان مغازه ها را در نظر بگیرید این ها همه زیر 303 هزار تومان می گیرند. ما در سال گذشته بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که بیش از 43 درصد کارگران زیر حداقل دستمزد می گرفتند. خصوصا حتی شرکت های پیمانکاری که با دستگاه ها قرارداد داشتند حقوق ها و مزایا را از سازمان های دولتی می گرفتند اما زیر حداقل دستمزد می دادند که اصلا قسمت عمده درخواست ما این است که این شرکت ها حذف شود. این شرکت ها حتی حداقل دستمزد را رعایت نکردند. در زمانی که حداقل دستمزد تضمینی برای اجرا ندارد چه اجباری ندارد که ما دستمزدها را افزایش دهیم. ما اعلام کردیم که با افزایش 10 یا 15 درصدی مخالفیم چون هیچ کمکی نمی کند هیچ، باعث تورم هم می شود اما تصمیم ما این بوده که قدرت خرید کارگران افزایش یابد.
راهکارها و پیشنهادهای شما برای افزایش قدرت خرید کارگران چیست؟
به نظر ما آنچه که در قانون اصل 29 قانون اساسی مصوب شده باید مدنظر قرار بگیرد. یعنی دولت که دارد بزرگواری می کند و سهم سه درصد حق بیمه کارگران را پرداخت می کند، آن سهم هفت درصد کارگران را هم پرداخت کند. چون تمام منابع بودجه به خصوص در این هدفمندسازی یارانه ها در اختیار دولت است. دولت از این یارانه ها یا از یک منبع دیگر این موضوع را مدنظر قرار دهد. این یک پیشنهاد است. پیشنهاد دیگر ما نیز مربوط به بن کارگری است. در مراحلی که بن کارگری واگذاری می شد مشکلاتی وجود داشت اما باید برای حل آن مشکل بن کارگری اقدام می شد نه برای حذف آن. چرا که بن از پشتوانه های مالی خانواده های کارگران است. در کنار این ها صدور کارت های اعتباری هم می تواند مدنظر باشد تا وقتی کارگری با مشکل مواجه شد دولت با بانک ها قرارداد ببندد تسهیلاتی در قالب این کارت ها داده شود و اقساط آن نیز یا از یارانه کارگران و یا از حقوق آن ها کم شود. بسته های پیشنهادی ما در چارچوب مواردی است که قانون اساسی و قانون بودجه به دولت اجازه می دهد این چنین کارهایی را انجام دهد. کارفرما حقوق را می دهد و کارگر هم حقوق می گیرد، حالا دولت به عنوان شریک سوم چه وظیفه ای دارد؟ آیا باید بنشیند و تماشا کند
البته دولت خودش هم به نوعی کارفرما محسوب می شود؟
نه. بحث کارفرما بودن دولت جداست. یعنی ما اینجا دولت را به عنوان کارفرما نیاوردیم. در بحث سه جانبه گرایی کارگران، کارفرمایان و دولت قرار دارند که در اینجا دولت به عنوان کارفرما معرفی نشده است. چون تنها دو درصد دولت برای کارفرمایی آن است و 98 درصد آن به عنوان قوه مجریه بودنش است. تمام بودجه دست دولت است. ما ضلع سوم را گفتیم. می گوییم دولت موظف و مکلف است که به دلیل داشتن منابع مالی، با سبدهای حمایتی قدرت خرید کارگران را بالا ببرد. این گونه نیست که دولت تماشاچی باشد. چون اکنون فشاری که به جامعه کارگری و یا کارفرمایی کشور وارد می شود به دلیل تصمیمات دولت مثلا در هدفمندکردن یارانه ها یا واردات بی رویه یا تقویت نکردن واحدهای تولیدی است.
امسال هنگام تصمیم گیری در مورد حداقل دستمزد سال 90 کارگران، شما در شورای عالی کار هم حضور داشتید؟
بله، آنجا بودیم اما حق رای نداشتیم. ما ابتدا به یک توافق 15 درصدی رسیدیم و مشکل فقط در میزان افزایش مزد در سایر سطوح بود اما بعد که به سایر سطوح رسیدیم دولت درخواستی داشت و تعهد دادند که با بسته های پیشنهادی قدرت خرید کارگران را افزایش دهند و ما هم به دلیل اینکه این افزایش مزد تورم ایجاد نکند، پذیرفتیم. ما به توافق رسیدیم که چون این تورم به همه جامعه نرسد میزان 9 درصد را قبول کنیم و بنا به در خواست دولت، کارگر و کارفرما به توافق رسیدند.
در آن روز تصمیم گیری درباره حداقل دستمزد کارگران اعلام شده بود که تورم 11.6 درصد است...
ببینید اصلا این تورم مورد تایید ما نیست و در هیچ جای دنیا تکلیف نداریم که براساس آمار اقدام کنیم. تورم تنها یکی از پارامترهای افزایش مزد است.
اما در سال های گذشته تورم اعلام شده به افزایش مزد نزدیک بوده...
نه. در سال های گذشته هم آمار واقعی نبوده است. آمار تورم در سال گذشته اصلا واقعی نبوده؛ یعنی مثلا کالایی از 300 تومان به 700 تومان می رسد آیا تورم 11 درصد است؟
پس اعتقاد دارید تورم بیش از میزان اعلام شده است اما وقتی دولت تورم نقطه به نقطه اسفندماه را 19.9 درصد اعلام کرده، یعنی از نظر شما می توان پذیرفت که حداقل به اندازه این میزان تورم داریم؟
این کف است و این حداقل تورم است.
پس چرا حداقل تورم حدود 20 درصد است و آن وقت میزان افزایش مزد کارگران تنها 9 درصد؟
ببینید من مجددا اعلام می کنم که با افزایش دستمزد با شرایط سال های قبل کاملا مخالف هستم. چون نه علمی است و نه براساس پارامترهای خاصی است.
پس حالا بفرمایید چگونه می توان آن تورم 20 درصدی را جبران کرد؟
با حمایت سبدهای حمایتی و بالابردن قدرت خرید کارگران. ما 28 کشور دنیا را مطالعه کردیم .هیچ کدام دستمزد را این گونه تعیین نمی کنند. کجای دنیا در آغاز سال جدید دستمزد را افزایش می دهند؟ کجای دنیا می توان پیش بیینی کرد که مثلا در خرداد ماه چقدر تورم داریم؟ در دنیا نرخ توافقی سندیکا با کارفرما کف مزد می شود، نه حداکثر مزد. ما هم حداقل را در نظر می گیریم و این افزایش ها برای حداقل دستمزد است.
اشاره کردید که بیش از 43 درصد کارگران زیر همین حداقل دستمزد، مزد می گیرند، آیا کانون در این مورد مراجعه ای به واحدها داشته است که در این مورد اقدامی کند؟
ببینید ما فعلا داریم ساختاری عمل می کنیم. چون هنوز چهار ماه از گرفتن اعتبارنامه کانون می گذرد. آیین نامه ای نوشتیم و جلسات متعددی گذاشتیم تا احساسی عمل نکنیم و یک راهکاری عملی ارائه کنیم و برای 43 درصد هم کمیسیون اجتماعی مجلس و مدیر کل سازمان بازرسی کل کشور در امور کار وهمه دوستان قول دادند که به این موضوع برسند.
عدم آزادی دانشجوی زندانی سياسی هود يازرلو به رغم پايان دوران محكوميتش
دانشجوي زنداني هود يازرلو كه در زندان گوهردشت كرج محبوس بوده است ،روز شنبه سوم ارديبهشت ماه , دوران محكوميت سه ساله اش به پايان ميرسيد و ميبايستي آزاد ميشد، اما تا آخرين ساعت نيمه شب، خبري ازآزادي وي نبود.گزارشات حاكي است كه دكتر يازرلو،پدر هود و تعدادي از اقوامش كه در انتظار آزادي عزيزشان در پشت درب زندان بودند به مقامات زندان مراجعه نموده و علت عدم آزادي هود را سوال كردند.در اين ميان با تعجب به آنان گفته شد كه هود را در ابتداي صبح شنبه به اوين منتقل كرده اند. بعد از مراجعه به اوين درساعت 2 بعد از نيمه شب ،هيچكس پاسخگوي وضعيت اين دانشجوي زنداني نبود. خويشاوندان هود بدون اطلاع و با ناباوري و ابهام از وضعيت وي به منزل برگشتند.
هود يازرلو به همراه مادرش زنداني سياسي،خانم نازيلا دشتي در خرداد ماه 87 بازداشت گرديد و مدتي در انفرادي 209 محبوس و تحت اذيت و ازار قرار گرفت ,وي سپس به بند 350 اوين و نهايتاً به زندان گوهردشت كرج منتقل گرديد ,قابل ذكر است كه مادر هود خانم نازيلا دشتي هم اكنون در بند زنان موسوم به متادون در زندان اوين و همچنين برادرش حامد دانشجوي ارشد هوا فضا در بند 350 محبوس هستند.
گزارشات دريافتي حاكي از آن است كه تعدادي از خويشاوندان هود در ابتداي صبح شنبه به زندان گوهردشت كرج مراجعه كرده بودند و به آنان گفته شده بود كه از ساعت 18 الي 22 شب تعدادي از زندانيان آزاد ميگردند.در اين رابطه هيچ كسي در گوهردشت اشاره اي به انتقال هود به زندان اوين نكرده بود و اعضاي خانواده و خويشاوندان وي تا آخرين ساعت نيمه شب در مقابل زندان گوهردشت به انتظار بودند و نهايتاً به آنان گفته شد كه هود را به اوين منتقل نموده اند.
كانون حمايت از خانواده هاي جانباختگان و بازداشتي ها خواستار آزادي هرچه سريعتر دانشجوي زنداني هود يازرلو و ساير زندانيان سياسي درايران بوده و به تمامي مجامع مختلف حقوق بشري و بين المللي هشدار ميدهد كه حاكميت تهران حتي به احكام خودش بر عليه زندانيان نيز پايبند نبوده و بر عليه زندانيان سياسي و فعالين حقوق بشري توطئه مينمايد.ما هر توطئه اي را برعليه جان هود يازرلو پيشاپيش محكوم مينماييم و از كميسيون حقوق بشر ملل متحد ميخواهيم كه هرچه سريعتر گزارشگران خود را براي بازديد اززندانهاي ايران و ديدار با زندانيان به ايران اعزام نمايند.
هود يازرلو به همراه مادرش زنداني سياسي،خانم نازيلا دشتي در خرداد ماه 87 بازداشت گرديد و مدتي در انفرادي 209 محبوس و تحت اذيت و ازار قرار گرفت ,وي سپس به بند 350 اوين و نهايتاً به زندان گوهردشت كرج منتقل گرديد ,قابل ذكر است كه مادر هود خانم نازيلا دشتي هم اكنون در بند زنان موسوم به متادون در زندان اوين و همچنين برادرش حامد دانشجوي ارشد هوا فضا در بند 350 محبوس هستند.
گزارشات دريافتي حاكي از آن است كه تعدادي از خويشاوندان هود در ابتداي صبح شنبه به زندان گوهردشت كرج مراجعه كرده بودند و به آنان گفته شده بود كه از ساعت 18 الي 22 شب تعدادي از زندانيان آزاد ميگردند.در اين رابطه هيچ كسي در گوهردشت اشاره اي به انتقال هود به زندان اوين نكرده بود و اعضاي خانواده و خويشاوندان وي تا آخرين ساعت نيمه شب در مقابل زندان گوهردشت به انتظار بودند و نهايتاً به آنان گفته شد كه هود را به اوين منتقل نموده اند.
كانون حمايت از خانواده هاي جانباختگان و بازداشتي ها خواستار آزادي هرچه سريعتر دانشجوي زنداني هود يازرلو و ساير زندانيان سياسي درايران بوده و به تمامي مجامع مختلف حقوق بشري و بين المللي هشدار ميدهد كه حاكميت تهران حتي به احكام خودش بر عليه زندانيان نيز پايبند نبوده و بر عليه زندانيان سياسي و فعالين حقوق بشري توطئه مينمايد.ما هر توطئه اي را برعليه جان هود يازرلو پيشاپيش محكوم مينماييم و از كميسيون حقوق بشر ملل متحد ميخواهيم كه هرچه سريعتر گزارشگران خود را براي بازديد اززندانهاي ايران و ديدار با زندانيان به ايران اعزام نمايند.
كانون حمايت از خانواده هاي جانباختگان و بازداشتي ها
امام جمعه موقت تهران و سایت جهاننیوز عقب نشینی کردند
حذف اظهارات جنجالی احمد خاتمی درباره «بد حجابی»
سایت «جهاننیوز» اظهارات احمد خاتمی امام جمعه موفت تهران مبنی بر اینکه برای حل مسائله «بد حجابی» باید «خونهای پاکی» ریخته شود را از سایت خود حذف کرد.
این سایت روز گذشته (یکشنبه چهارم اردیبهشت) به نقل از احمد حاتمی نوشته بود که کار فرهنگی برای مبارزه با «بد حجابی» موثر نیست و برای حل و فصل این موضوع باید خون ریخته شود.
چند ساعت پس از انتشار این خبر٬ امام جمعه موفت تهران خواستار حذف این خبر از سایت جهاننیوز شده و به مسئولان این سایت گفت که اظهاراتش را گزینشی و ناقص منتشر کردهاند.
سایت «جهاننیوز» با حذف این خبر و بدون انتشار متن کامل سخنان آقای خاتمی٬ از وی عذرخواهی کرده است.
روحانیون حاکم در ایران از وضعیت پوشش زنان به شدت ناراضی هستند و به دولت احمدینژاد به خاطر بیاعتنایی در برخورد با مظاهر «بد حجابی» انتقاد دارند.
اظهارات احمد خاتمی درباره تغییر روشهای مبارزه با پدیده «بد حجابی» بازتابهای فراوانی داشته است و به نظر میرسد وی و سایت جهاننیوز در واکنش به این بازتابها تصمیم به عقب نشینی گرفتهاند.
این سایت روز گذشته (یکشنبه چهارم اردیبهشت) به نقل از احمد حاتمی نوشته بود که کار فرهنگی برای مبارزه با «بد حجابی» موثر نیست و برای حل و فصل این موضوع باید خون ریخته شود.
چند ساعت پس از انتشار این خبر٬ امام جمعه موفت تهران خواستار حذف این خبر از سایت جهاننیوز شده و به مسئولان این سایت گفت که اظهاراتش را گزینشی و ناقص منتشر کردهاند.
سایت «جهاننیوز» با حذف این خبر و بدون انتشار متن کامل سخنان آقای خاتمی٬ از وی عذرخواهی کرده است.
روحانیون حاکم در ایران از وضعیت پوشش زنان به شدت ناراضی هستند و به دولت احمدینژاد به خاطر بیاعتنایی در برخورد با مظاهر «بد حجابی» انتقاد دارند.
اظهارات احمد خاتمی درباره تغییر روشهای مبارزه با پدیده «بد حجابی» بازتابهای فراوانی داشته است و به نظر میرسد وی و سایت جهاننیوز در واکنش به این بازتابها تصمیم به عقب نشینی گرفتهاند.
تکذیبیه استعفای احمدینژاد حذف شد
سایت «آزادینیوز» وابسته به تیم محمود احمدینژاد تکذیبیه استعفای رئیس دولت دهم را حذف کرد.
این سایت صبح روز یکشنیه (چهارم اردیبهشت) گزارشها در مورد استعفای احمدینژاد از ریاست دولت دهم را تکذیب کرده بود.
برخی گزارشهای تائید نشده حاکی از آن است که محمود احمدینژاد پس از بازگشت از کردستان حاضر نشده در محل کار خود حاضر شود.
گزارش شده که آیتالله مهدوی کنی و علی لاریجانی در دیدار با احمدینژاد از وی خواستهاند حکم علی خامنهای مبنی بر ادامه کار حیدر مصلحی را پذیرفته و به نهاد ریاست جمهوری باز گردد.
خودداری احمدینژاد از حضور در جلسه روز یکشنبه هیات دولت٬ گمانهها در مورد استعفای وی را تقویت کرده است.
در این جلسه که به ریاست محمدرضا رحیمی برگزار شد٬ حیدر مصلحی وزیر اطلاعات نیز حضور داشت.
حذف غیرمنتظره تکذیبیه استعفای احمدینژاد از سایت «آزادینیوز» هم میتواند نشانهای از قهر رئیس دولت دهم باشد.
به نظر میرسد احمدینژاد با وجود تهدیدات غیر مستقیم آقای خامنهای مبنی بر ایستادگی وی در مقابل انحرافها٬ حاضر نشده است حکم حکومتی او را مبنی بر ادامه کار وزیر اطلاعات را بپذیرد.
خامنهای یک روز پس از تائید تلویحی وجود یک جریان انحرافی در دولت احمدینژاد٬ گفته که «نباید به گونهای صحبت و یا مطلبی نوشته شود که القای تنش و درگیری در جامعه باشد زیرا این موضوع، خلاف شرایط کنونی کشور است.»
آنطور که رسانهها گزارش کرده بودند٬ قرار بود گروهی از نمایندگان مجلس نیز عصر روز یکشنبه با احمدینژاد دیدار کنند که این جلسه لغو شد.
به نظر میرسد در این جلسه نمایندگان مجلس قصد داشتند از احمدینژاد بخواهند با قبول حکم خامنهای به کار خود ادامه دهد که رئیس دولت دهم با آگاهی از این موضوع قبول نکرد این جلسه برگزار شود.
این سایت صبح روز یکشنیه (چهارم اردیبهشت) گزارشها در مورد استعفای احمدینژاد از ریاست دولت دهم را تکذیب کرده بود.
برخی گزارشهای تائید نشده حاکی از آن است که محمود احمدینژاد پس از بازگشت از کردستان حاضر نشده در محل کار خود حاضر شود.
گزارش شده که آیتالله مهدوی کنی و علی لاریجانی در دیدار با احمدینژاد از وی خواستهاند حکم علی خامنهای مبنی بر ادامه کار حیدر مصلحی را پذیرفته و به نهاد ریاست جمهوری باز گردد.
خودداری احمدینژاد از حضور در جلسه روز یکشنبه هیات دولت٬ گمانهها در مورد استعفای وی را تقویت کرده است.
در این جلسه که به ریاست محمدرضا رحیمی برگزار شد٬ حیدر مصلحی وزیر اطلاعات نیز حضور داشت.
حذف غیرمنتظره تکذیبیه استعفای احمدینژاد از سایت «آزادینیوز» هم میتواند نشانهای از قهر رئیس دولت دهم باشد.
به نظر میرسد احمدینژاد با وجود تهدیدات غیر مستقیم آقای خامنهای مبنی بر ایستادگی وی در مقابل انحرافها٬ حاضر نشده است حکم حکومتی او را مبنی بر ادامه کار وزیر اطلاعات را بپذیرد.
خامنهای یک روز پس از تائید تلویحی وجود یک جریان انحرافی در دولت احمدینژاد٬ گفته که «نباید به گونهای صحبت و یا مطلبی نوشته شود که القای تنش و درگیری در جامعه باشد زیرا این موضوع، خلاف شرایط کنونی کشور است.»
آنطور که رسانهها گزارش کرده بودند٬ قرار بود گروهی از نمایندگان مجلس نیز عصر روز یکشنبه با احمدینژاد دیدار کنند که این جلسه لغو شد.
به نظر میرسد در این جلسه نمایندگان مجلس قصد داشتند از احمدینژاد بخواهند با قبول حکم خامنهای به کار خود ادامه دهد که رئیس دولت دهم با آگاهی از این موضوع قبول نکرد این جلسه برگزار شود.
برخورد پلیس با دستفروشی زنان در مترو/ فروغ سمیع نیا
اگر فردی در تهران از مترو استفاده کرده باشد در هر کدام از مسیرها با عده زیادی از زنانی برخورد می کند که در قطارها مشغول دستفروشی هستند. عده ای از زنان در سنین مختلف و با تیپ های متفاوت، از جوان تا مسن و از چادری تا دختران تیپ امروزی.
کالاهای مورد فروش اینان نیز چیزهای متفاوتی است از لباس تا زیور آلات و مواد خوراکی و ... عده ای از این افراد را زنان جوان تحصیلکرده تشکیل می دهند که نتوانسته اند در بازار کار نابرابر ایران شغلی برای خود بیابند و عده دیگر زنان خانه دار دیروز هستند که امروز به هر صورت در آمدی برای خود از این طریق کسب کرده اند.
این زنان برغم متفاوت بودن، حلقه های دوستی برای خود ساخته اند که در زمانهای متفاوت کاربردهای ویژه خود را دارد. مثلا اینکه درمحدوده ای خاص از مترو چه کالایی به فروش میرسد و یک فروشنده با کالای مورد نظر باید در کدام خط مشغول به کار شود یا اطلاع رسانی در این مورد که در کدام ایستگاه مامور ایستاده تا دستفروش ها را دستگیر کند.
دستگیر شدن این زنان نیز از چند سال گذشته تا به امروز متفاوت بوده است. قدیم ترها این زنان توسط مامورین مترو دستگیر می شدند، اجناسشان ضبط و پس از ده روز به آنها بازگردانده می شد. اما امروز مامورین نیروی انتظامی خود راسا״ اقدام به دستگیری آنان و ضبط اجناسشان می کنند. آنها می گویند اجناسشان دیگر هرگز به آنها بازگردانده نمی شود. دختر جوانی که ساعتی از دستگیریش توسط نیروی انتظامی گذشته بود با ناراحتی می گفت که تمام سرمایه اش همان وسایلی بود که در دست ماموران است وقتی درباره علت این فشارها که گاه زیاد و گاهی کم می شود سوال کردم گفت: «نمی دانم شاید آنها هم روی آوردن زنان به فساد را می خواهند».
دستفروشی در ایران، پدیده نویی نیست و همیشه دستفروش ها در این کشور وجود داشته اند که اکثریت آنها را مردان تشکیل می دادند. برخورد با آنها نیز توسط مامورین شهرداری صورت می گرفت و با این دلیل که برغم کسب درآمد، مالیات پرداخت نمی کنند و شغلشان جزء شغلهای غیرقانونی است. اما چرا برخورد با زنان دستفروش توسط مامورین نیروی انتظامی صورت می گیرد؟ آیا برخورد با دستفروشی در حوزه کاری نیروی انتظامی است؟ دلیل این برخورد حکومت، علاوه بر ایجاد فضای امنیتی در جامعه با قرار دادن پلیس در اماکن عمومی از جمله ایستگاههای مترو، دلایل دیگری نیز دارد. هر چند زنان دستفروش طعمه این طرح حکومت شده اند اما دلایل دیگر به بررسی شغل این زنان نیاز دارد.
شرایط بد اقتصادی جامعه زنان و مردان را مجبور به تن دادن به کارهای طاقت فرسایی کرده است و فقر نیز از عواملی است که زنان زیادی را به دست فروشی در مترو واداشته است این زنان با وجود نیاز اقتصادی که دارند وارد بازار کاری شده اند که امروز بیش از همه به خودشان تعلق دارد اما وضعیت ظاهری و ادبیات گفتاری آنان، مانند دیگر مسافران مترو است. این مسائل باعث نزدیکی آنها به مشتریها می شود؛ زنان خانه داری از جنس خودشان که با وجود تبلیغات صدا و سیما و سیاست های دولت جهت خانه نشین کردن زنان، نیاز به داشتن شغل و فعالیت اقتصادی را حس کرده و به نحوی وارد بازار کار شده اند؛ زنانی که سیاست های دولت و همچنین نظرات کارشناسان صدا و سیما را که ایده آل زنان را خانه داری می داند، زیر سوال برده اند . با همه تبلیغات حکومت وقتی فشار نیروی انتظامی کم بود هرروز بر تعداد آنها افزوده میشد.
این زنان شغل سنگین و پراسترسی را در بازار کار مردسالار و ناهنجار ایران انتخاب کرده اند و برای مقابله با مشکلات، حلقه هایی از دوستی را تشکیل داده اند که در مورد افراد دستگیر شده و مکان های پرخطر مترو به هم اطلاع رسانی می کنند. این حلقه ها آنچنان در این مورد قوی عمل کرده اند که با وجود تعداد بالای مامورین هنوز هم زنان در همان واگن های مترو می توانند به دستفروشی بپردازند. اینگونه مقاومت در برابر پلیس و بازداشت ها خود نمونه ای خاص است که شاید بتوانیم نام «مقاومت زنانه» بر آن بگذاریم. همچنین زمانی که یکی از دستفروش ها اجناسش را به دلیل دستگیری از دست می دهد، همدلی و همدردی زنان همکار با وی نیز به زیبایی کارشان می افزاید.
در نگاه اول اکثر این زنان دو کیسه بزرگ از کالاها را با خود حمل می کنند که خود نوعی کار مردانه در عرف به شمار می آید و ساعات کاری آنان نیز بسیار بالا است. یعنی در تمام این ساعات زنان بارها را با خود حمل میکنند که تصویر زن ضعیف که همواره نیاز به یک جنس برتر دارد را می شکند. در واقع این زنان هنجارشکنان اجتماعی هستند که تصویر زن ضعیف، زن حسود و گوهر پنهان شده در صدف را زیر سوال برده اند.
کار این زنان بسیار سخت و طاقت فرساست و آنان از هیچگونه مزایایی اعم از بیمه، عیدی، سنوات و حتی امنیت شغلی برخوردار نیستند. تنها سهم کوچکی از سودِ اجناسی که این زنان به فروش می رسانند، شامل حالشان میشود، قسمت اعظم سود نصیب فروشنده اصلی در بازار است. زنان ساعات کاری خود را با استرس و نگرانی فراوان ناشی از بازداشت توسط پلیس سپری می کنند. پلیس دلیل برخورد و دستگیری این زنان را مزاحمت برای مردم اعلام می کند در حالیکه اکثر زنان مسافر مترو این فروشندگان را مفید می دانند و مشتری کالاهای آنها هستند. حتی در ایستگاههایی که پلیس جلو درب واگن ایستاده، زنان مسافر با پنهان کردن کالاها از دید ماموران، دستفروشان را مورد حمایت قرار می دهند.
گویا زنان به این نتیجه رسیده اند که با حمایت از دستفروشان مترو در حقیقت از کار زنان حمایت کرده اند، هرچند همبستگی میان زنان از مدتهای قبل به شکل های گوناگون وجود داشته است.
زنان ایران طی این سالها نشان داده اند که کار در خانه را نپسندیده اند و خواهان حضور در صحنه های اجتماعی هستند، حتی اگر دولت با ارائه طرحها و لایحه ها خواهان خانه نشین شدنشان باشد و حتی اگر برای جلوگیری زنان از تحصیل نیز انواع سهمیه بندی ها را قرار دهد. زنان دستفروش مترو نیز همان زنانی هستند که با صدای اعتراضشان به خانه داری و کار بدون مزد زنان اعتراض کرده اند.
فروغ سمیع نیا
تا قانون خانواده برابر
نقدی بر ادعای شکست و مرگ قریب الوقوع فمینیسم ایرانی
این روزها عده ای از تحلیل گران درون نظام، از پیام فضلی نژاد گرفته تا هدی فاطمی، مشغول بازکردن نوشابه برای خود و جشن گرفتن شکست (و مرگ) فمینیسم در ایران هستند. البته برخی حمله ها بر جنبش زن از نوع کلاسیک آن است و برابری خواهی و تساوی را انگ "بی بند و باری جنسی" و "اخلاق نسبی گرا" می زند و با اظهار نظرهایی چون "فمینیسم...فلسفه اخلاق را زیر پای خود له کرده است" خشونت علیه زن و فعالان زن را توجیه می کنند. زدن برچسب غربی بر نهضت برابری خواه یکی دیگر از روشهای هجمه بر پیکر فمینیسم ایرانی است.
برخی از این هجمه ها به بررسی "ریشه های مرگ فمینیسم سکولار-رادیکال" می پردازد بدون آنکه کمترین بهره ای از مطالعات فمینیستی برده، و ادنی آشنایی با معنی و مفهوم فمینیسم سکولار و فمینیسم رادیکال داشته باشند. امیدوارم که دوستان فمینیست و فعالان برابری و حقوق زن فرصت را غنیمت شمرده و پاسخ محکمی به این ذهنیتهای غرق در شهوت شهرت کاذب بدهند و از طریق رسانه ها و نوشتن مقاله و دادن مصاحبه و آنالیز این موج تازه واکنش گرا متوجه آنالیزهای بی پا و بی مایه گی آنان بکنند. ردپای هجمه فکری و فیزیکی علیه فعالان زن در ایران ریشه دارد ولی موج تازه از سال 1386 آغاز شده است. یعنی مقارن با حضور اجتماعی کمپین یک میلیون امضاء. این کمپین و کمپینهای دیگر در تمامیت حرکتهای موفقی بوده اند و در اطلاع رسانی و آگاه کردن هموطنان نقش بسزایی ایراد کرده اند. از کمپینهای موفق دیگر زنان باید از آکسیونهای مربوط به لایحۀ حمایت از خانواده نام برد. البته مکانیسمهایی که برای سرکوب زنان به کار برده می شود نخ نما و قدیمی هستند و نوشتارهای تئوریسینهای خشونت تکراری است.
در یکی از سایتها آمده است که:
جامعهی ایرانی سالهاست در برابر هجوم مدرنیته قرار گرفته است. در برخی زمینهها تأثیر پذیرفته و در برخی زمینههای دیگر به دلیل قدرت آموزههای سنتی آمیخته با تشیع، مقاومت کرده است. فمینیسم در چنین جامعهای پیش از آنکه به هدف اصلی خود یعنی برابری زنان و مردان در تمامی نقشها و حقوقها برسد، مخاطبان را با طرح خواستههای فمینیستی به آرامی با ایسمهای مدرن آشتی میدهد، ایسمهایی که باور به آنها لزوماً به معنی از دست دادن بسیاری از باورهای ضروری اسلام ناب است. تأثیر فرهنگی فعالیت فمینیستهای ایرانی، بر جنبش سبز را در همین راستا میتوان بررسی کرد. تأثیری که در واقع یکی از اهداف جدی حامیان بینالمللی فمینیستهای ایرانی است. فمینیستهایی که بر سکولار بودن خود تصریح و تأکید میکنند
و نویسندۀ بالا به نیابت از ذات اقدس خداوندی و به عنوان تبیین کنندۀ مشیت و اراده الهی ادامه می دهد که:
در این نگاه اومانیستی به انسان و زن، حتی خدا حق ندارد بر خلاف اعلامیهی حقوق بشر حرفی بزند و زن را مجبور یا محدود کند که چگونه بپوشد یا چگونه با مردان رابطه داشته باشد یا چگونه در چارچوب خانواده قرار گیرد. زنان مسلمانی که تحت تأثیر این نگاه قرار دارند بیشتر به مدد رویکرد روشن فکری دینی تلاش دارند فقه شیعه را برای اجتهاد قوانین در جهت خواستههای برابری خواهانه تحت فشار بگذارند اما فمینیستهای اصیل یعنی فمینیستهای سکولار حتی چنین دغدغهای ندارند و به کلی دین را از عرصهی حیات اجتماعی و گاهی حتی حیات فردی هم بیرون میرانند. این نوع نگاه را میتوان به روشنی در آثار بسیاری از فمینیستهای وطنی مشاهده کرد
البته گویا فقط هدی فاطمی توانایی شنیدن اراده الهی را دارد و اگر اراده الهی بر این بود که حقوق بشر اجرا شود ایشان لابد می دانستند و لاغیر. البته در نوشته ایشان واژۀ "خدا" سهوا به کار رفته است و ایشان نه منصوب بارگاه الهی هستند و نه منسوب به بارگاه الهی و نه نیابت حضرت باری را به یدک می کشند. نویسندگانی از این نوع محتاج نان شب هستند و برای امرار معاش و کسب رزق یومی می نویسند و نظر قدرت را منعکس می کنند. منظور ایشان از "خدا" علة العلل و حقیقت ذات هویة نیست بلکه خدای مورد نظر ایشان آن قدرت مردسالاری است که ایشان به آن خدمت می کنند.
هجمۀ علیه فعالان زن در کشورهای مختلف روندهای مختلفی دارد و ابزارهای گوناگونی را به کار می برد. اما تئوریسینهای زن ستیز در ایران مانند تمام تئوریسنهای زن ستیز دیگر از نظر مطالعه و دانش نظری کاستی های فراوانی دارند و تنها دلیل پررنگ شدن نظرات آنها این است که بدون رقیب فکری در صحنه حاضر می شوند و هیچگاه رو در رو با یک شخص مطلع و آگاه و در فضایی برابر به بحث و گفت و گو با دیگران نمی پردازند.
کوتاه سخن اینکه فمینیسم روایت مردسالار و مرد محور را به زیر سوال می برد. فمینیسم جهان سومی نوعی نقد بومی و درون فرهنگی است که از "بیرون" القا نمی شود و برآمده از "درون" و بطن جامعه است. فمینیسم روایتهای مردسالار را به سوال می کشد و بازخواست پذیر می داند ولی ادعای داشتن حقیقت انحصاری را ندارد. فمینیسم خواهان گفتمان به معنی مدرن آن است ولی نقد پذیر است. فمینیسم خشونت را نفی می کند. فمینسیم جهان سومی کثرت گرا است و وجود طیفی از اندیشه و رویکرد را می پذیرد و ارج می نهد.
تئوریسینهای هجمه انحصار طلب هستند و البته نقد پذیر نیستند. روایتهای مردسالارانه را بسط و گسترش می دهند و خشونت را به عنوان ابزار می پذیرند. اهل گفتن هستند و اهل شنیدن نیستند. یعنی به عبارتی نیم گفتمانی هستند، نه گفتمانی. اینان نیزدرونی هستند ولی آبشخور آنان از لایه های بالای قدرت است. هجمه رقیب فرضی را یکسان می پندارد و یک رنگ می زند. در این نگرش ناپخته شیرین عبادی، مهرانگیز کار و شادی صدر و صدها زن دیگر همه را یک برچسب می زند بدون آنکه از ریز نگرش و فلسفۀ آنان آگاه باشد و گوناگونی نظری آنان را از هم تمیز دهد.
تمام کوشش تئوریسنهای خشونت علیه فعالان مدنی زن متوجه یک مرکز ثقل است و آن اینکه اثبات کنند که جنبش مدنی زنان یک حرکت اجتماعی مدرن و برخاسته از درون ایران نیست. به عبارت دیگر می کوشد بومی بودن فمینیسم ایرانی را نفی کند. این مشکل منحصر به فمینیسم ایرانی نیست. فمینیسم در مصر، فمینیسم هندی، جنبش زنان در مالزی نیز نمونه هایی از فمینیسم جهان سومی هستند که با همین نوع نسبتها و اتهامات روبرو هستند. با این تفاوت مهم که اهرمهای قدرت مردسالار در این کشورها به خشونت فیزیکی علیه فعالان زن نمی پردازند ولی در ایران اهرمهای سرکوب به نقد نظری و تبلیغات بسنده نمی کنند. این چنین است که بسیاری از فعالان زن به تبعید رانده شده یا در زندان به سر می برند.
در مصاحبه ای با صراط نیوز پیام فضلی نژاد مدعی شده است که:
فضلينژاد گفت: فمينيسم بيش از هر ايدئولوژي غربياي در ايران ضد مذهب و دين ستيز و اخلاق گريز است و فلسفه اخلاق را زير پاي خود له كرده است. اين روند نيز ماحصل آموزه هاي شيرين عبادي، مهناز افخمي، مهرانگيز كار و... به شاگردانشان است كه از دهه 1370 با انتشار ماهنامه "زنان " به عنوان "خواهرخوانده ماهنامه كيان " كليد خورد و در نهايت به تشكيل "كمپين يك ميليون امضاء " براي پيشبرد جنگ زنانه براندازي در ايران انجاميد. اعضاء و فعالان اين كمپين مانند "فاطمه صادقي " مدعي هستند كه نظام جنسي - سياسي اقتدارگرايانه ايران بايد از ميان برود تا زنان بتوانند به حقوقي كه در كنوانسيون رفع كليه اشكال تبعيض عليه زنان برايشان پيش بيني شده، دست يابند.
برچسب "غربی" بر فعالان زن وجه مشترک زن ستیزی ایدئولوژیک جهان سومی است و پیام فضلی نژاد صرفا ً به تکرار آراء دیگران پرداخته است. در هند نیز که فعالان زن علیه زن سوزی و قتل جهیزیه می کوشند همین انتقاد "غربی" بودن و ابزار استعمار بودن بر آنان وارد شده است. ولی اصل مطلب واژگون است و حقیقت چیز دیگری است. در هند نیز همه آنهایی که در خند صدای زن را خفه و نابود می خواهند از خرید تسلیحات غربی و اجناس غربی ابا ندارند. ولی هرگاه صدای فعال زن در مورد جنایت مربوط به جهاز بلند شود این به عنوان عملی غربی و ضد سنن دیرین و جاودانه هندی و عملی مخالف شریعت ناب هندو محکوم می شود. یعنی مساله اصلا غرب نیست؛ مساله خفه کردن صدای زن و فعالان زن است.
در امریکا نیز جنبش زن مطالبات خاص خودش را دارد و خنده دار بگوییم فمینیسم امریکایی نیز نتیجه توطئۀ فراماسون ها و یا خانه آزادی یا دیگر نهادهای خصوصی یا دولتی است. فمینیسم امریکایی نیز چون بومی و برخاسته از خواسته های زنان امریکایی است، مطالباتش نیز بومی است. برای نمونه فمینیسم امریکایی روی ضرب و شتم و خشونت در خانواده جریان سازی و لابی می کند و سعی در اطلاع رسانی و آگاه کردن مردم دارد. دروغهای بی شرمانۀ فضلی نژاد در امریکا جواب نمی دهد چون همگان می دانند که فراماسونری جریانی مخفی و مردسالار است و در هیچ برهه از زمان در راستای مطالبات زن و بهبود شرایط زنان قدم برنداشته است.
بنابر نظر منتقد بالا جنبش سبز نیز در اصل یک جنبش زنان است و لابد مثل تمام جنبشهای زنان محکوم به شکست است:
صراط - پيام فضلي نژاد در گفتگو با صراط نیوز گفت: معتقدم مرگ جنبش زنان و فمینیسم سکولار برابر با مرگ گروهک تروریستی جنبش سبز ماسونی است و همانطور که در فراخوان 17 اسفند (8مارس) هیچ پدیده ضدامنیتی در کشور اتفاق نیافتاد، در فراخوان سبزها برای چهارشنبه سوری نیز هیچ تجمعی شکل نخواهد گرفت و این به معنای مرگ قطعی جنبش سبز است.
وی افزود: جنبش سبز یک جنبش جنسی بود که بیشترین سرمایه گذاری آن برابر با اسنادی که در این گفتگو ارائه می کنم در حوزه زنان و فمینیسم متمرکز شده بود. از این روست که می گوییم مرگ فمینیسم سکولار برابر با مرگ گروهک تروریستی «جنبش سبز» است.
غلبۀ بی قید و شرط ذهنیت پدرسالاری و مرد محوری را در نگرش فضلی نژاد می توان دید. جنبش سبز در نهایت جنبشی "جنسی" است! بنابراین این جنبش جنسی ( زنانه)، مانند جنبشهای دیگر زنانه محکوم به شکست است. البته خواننده مصاحبه در آخر می فهمد که کمترین رابطه ای بین جنبش سبز و جنبش زنان اثبات نمی شود. حداکثرش این است که اقای موسوی با خانم زهرا رهنورد ازدواج کرده اند، نکته ای که شاید بدون تشریح فضلی نژاد شفاف نبود. جنبش سبز نه تنها "جنسی" است و "بیشترین سرمایه گذاری آن...در حوزۀ زنان و فمینیسم متمرکز شده" است، بلکه جنبشی ماسونی نیز هست. هر کس که مشروح وقایع و جریانهای مدنی و اجتماعی دو سال پیش را دنبال کرده باشد بر این ادعا می خندد.
البته برای این ادعاهای عجیب و غریب و آشفته تئوریسینهای خشونت و سرکوب کمترین برهانی اقامه نکرده اند و نمی کنند. البته برای توجیه خشونت مثلثهایی ترسیم کرده اند ولی احیانا و باقتضای جوسازی، این مثلثها متحول شده و اینان مستطیلها، ذوزنقه ها و انواع خطوط فرضی و نامانوس دیگری را نیز براحتی بهم وصل می کنند. جنبش سبز که مطالبات مدنی و حقوق بشری و سیاسی پیرو انتخابات دورۀ پیشین ریاست جمهوری را تشکیل می دهد، نه جنسی (و جنسیتی) بود و نه مطالبات زنان بخش بزرگی از آن تشکیل می داد. در ضمن به خاطر بیاوریم که جنبش سبز در معنی واقعی آن حرکتی اجتماعی که از موضع اصلاح و تعدیل نظام با آن وارد تعامل می شود. یعنی جنبشی اجتماعی که در زیر بنا و بر طبق گفته های رهبران نمادین آن، معتقد به ولایت فقیه، و شیعی مذهب است و حرکتی عرفی و سکولار نیست.
جنبش زنان که طیفی از مطالبات ایرانیان را تشکیل می دهد نیز جنبشی با ویژگیهای خاص خود است. این جنبش در تمامی مراحل حضور مدنی خود گذار به برابری حقوقی و اجتماعی و اقتصادی را پیشه کرده است. در این راستا جنبش زنان و فمینیسم ایرانی یک طیف یکدست و همگن نیست (و نباید باشد) ولی مشخصات و ویژگیهای مخصوص و منحصر به خود را داراست. یکم اینکه بومی است. فمینیسم ایرانی در تعامل با فمینیسم بین المللی است و البته متاثر از آن است ولی تفاوتهای بزرگی با فمینیسم بین المللی دارد. این یکی از ویژگیهای فمینیسم است که بومی عمل می کند. برای نمونه جنبش زنان در امریکا و هند مطالبات و اهداف گوناگونی را دنبال می کند. در هند مساله سوزاندن و قتل زنان بر سر جهاز ازدواج بحثی مطرح است و در امریکا خشونت علیه زنان. بنابر دلایل استراتژیک زنان در هند و امریکا اهداف ظاهرا متفاوتی را دنبال می کنند. رویکرد جنبش زن در این دو محیط یکی نیست و با توجه به توانایی ها و ظرفیت سازی و شرایط بومی متفاوت است.
دوم اینکه در ایران با توجه به شرایط ویژه بخشی از جنبش زنان بر روی معضلهایی مانند صیغه و ازدواج موقت، شیوع روسپیگری، خشونت علیه زنان با تکیه بر نظریه پردازی و کار تئوریک و قرائت تازه دینی از قرآن و حدیث دست زد و تلاش آن در راستای تعامل با قدرت حاکمیت کوشید. توانایی مجموعه ای از فمینیستهای ایرانی که با مراجعه به متون سنتی دینی شیعه به بازخوانی متون دست زده اند و هرمنیوتیک مردسالارانه جا افتاده را زیر سوال برده اند رویکردی بسیار موفق و تاریخی بوده است. در این راستا خدمت مردان پیشرو شایان تقدیر است. بررسی این موارد نشان می دهد که جنبش زنان در این مهم به هیچ وجه شکست نخورده است و در همین دو سال اخیر به موفقیتهای مهمی در حوزۀ سیاستگذاری درون کشور و مطرح کردن مطالبات زنان ایرانی در عرصۀ بین المللی دست یافته است.
سوم اینکه گرچه حضور زنان در روز جهانی زن در درون ایران کمتر از حد انتظار بود ولی با وجود امنیتی شدن فضا و حضور نیروهایی که نه برای گفتمان بلکه برای سرکوب مهیا بودند، جنبش زنان توانایی و انعطاف پذیری خود را بار دیگر نشان داد و به فضاهایی نقل مکان کرد که اجازه فعالیت بیشتر و دامنه دارتری را می دهد. تغییر جهت و تغییر رویکرد به هیچ وجه نشانه ضعف یا شکست فمینیسم ایرانی نیست. از قضا این تغییر رویکرد نشان یک جنبش اجتماعی زنده و پویاست که با توجه به جو پلیسی و امنیتی به فعالیت اجتماعی و ساختن ظرفیت ادامه می دهد، و از خشونت و ترویج خشونت اجتناب می کند.
کاویان صادق زاده میلانی
احضار علی طبرزدی به دفتر حفاظت اطلاعات نجف آباد
خبرگزاری هرانا - علی طبرزدی، فرزند حشمت الله طبرزدی روز گذشته به دفتر حفاظت اطلاعات شهر نجف آباد احضار شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ماموران نیروی انتظامی خودروی شخصی علی طبرزدی را حین سفر به اصفهان (حوالی نجف آباد) متوقف کرده و از وی میخواهند که مدارک شناساییاش را ارائه دهد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ماموران نیروی انتظامی خودروی شخصی علی طبرزدی را حین سفر به اصفهان (حوالی نجف آباد) متوقف کرده و از وی میخواهند که مدارک شناساییاش را ارائه دهد.
ماموران انتظامی پس از مشاهدهٔ مدارک نامبرده از وی سوالاتی در خصوص نسبت وی با حشمت الله طبرزدی پرسیده و سپس ضمن ضبط مدارک از وی میخواهند که برای بازپس گیری آنها بایستی به دفتر حفاظت اطلاعات شهر نجف آباد مراجعه نماید.
این در حالیست که علی طبرزدی با بیان اینکه هزینهٔ مالی مراجعهٔ وی به نجف آباد به علت گرانی بنزین بالاست به این اقدام اعتراض میکند.
لازم به یاد آوری ست که حشت الله طبرزدی، پدر وی، در حال حاضر در بند ۴ زندان رجایی شهر کرج به همراه دهها زندانی سیاسی دیگر محبوس است.
این در حالیست که علی طبرزدی با بیان اینکه هزینهٔ مالی مراجعهٔ وی به نجف آباد به علت گرانی بنزین بالاست به این اقدام اعتراض میکند.
لازم به یاد آوری ست که حشت الله طبرزدی، پدر وی، در حال حاضر در بند ۴ زندان رجایی شهر کرج به همراه دهها زندانی سیاسی دیگر محبوس است.
نمایش مشخصات دختران در دانشگاه هرمزگان برای مقابله با "بدحجابی"
خبرگزاری هرانا - مسئولین دانشگاه هرمزگان در اقدامی جدید روش عجیبی را برای برخورد با "بدحجابی" اتخاذ کرده که در پی آن تمامی مشخصات شخصی دختران دانشجو را در معرض دید همگان قرار میدهند.
مسئولین حراست دانشگاه هرمزگان برای مقابله با "بدحجابی" در این دانشگاه، علاوه بر تذکر زبانی به دانشجویان، کارت دانشجویی افراد "بدحجاب" را گرفته و پشت شیشه اتاقک حراست ورودی دانشگاه نصب میکند تا دیگر دانشجویان این کارتها را ببینند و درس عبرت بگیرند!
بنا بر گزارش یکی از وبسایتهای نزدیک به بسیج دانشجویی، قرار گرفتن کارت دانشجویی در بر روی شیشه اتاقک به گونهای است که تمام مشخصات شخصی این دانشجویان در مقابل دیدگان تمام دانشجویان قرار می گیرد.
این اقدام عجیب و نسنجیده مسئولین حراست این دانشگاه نه تنها تاثیر مثبتی نداشته بلکه با بوجود آوردن وجههٔ بسیار بد، حواشی مختلفی را هم با خود به دنبال داشته است که می توان از سوءاستفادهٔ برخی افراد سودجو نسبت به مشخصات نمایان شده ی دانشجویان به عنوان یکی از نمونه های این تبعات منفی نام برد.
نرخ بیکاری در بندر ماهشهر به ۵. ۲۳ درصد رسیده است
خبرگزاری هرانا - نماینده بندر ماهشهر، امیدیه و هندیجان خواستار توجه و اهتمامنظر بیشتر دولت به شهرهای محروم استان خوزستان شد و گفت: نرخ بیکاری در ماهشهر که بزرگترین صنایع پتروشیمی را دارد، اسفبار است.
به گزارش مهر، خلیل حیاتمقدم گفت: نرخ بیکاری در بندر ماهشهر به ۵. ۲۳ درصد رسیده و این آمار بیکاری برای یک بندر صنعتی کشور غیرقابل قبول است.
نماینده بندر ماهشهر، امیدیه و هندیجان با اعلام اینکه نرخ بیکاری در بندر ماهشهر به ۵. ۲۳ درصد رسیده است، افزود: در کارخانههای پتروشیمی بسیاری از افراد بومی در حال تعدیل و اخراج شدن هستند که این امر مشکل بیکاری منطقه ماهشهر را دوچندان خواهد کرد.
حیاتمقدم با انتقاد از اجرایی نشدن مصوبه سال ۸۴ هیأت دولت در بندر ماهشهر تاکید کرد: طبق مصوبه دولت، تبدیل وضعیت کارکنان پتروشیمی ماهشهر باید مدتها پیش عملیاتی میشد که متاسفانه وزارت نفت تاکنون هیچ اقدامی در راستای اجرایی کردن این مصوبه انجام نداده است.
وی افزود: کارکنان پتروشیمی ماهشهر اخیرا برای احقاق حق مسلم خود جهت تبدیل وضعیت تجمعات اعتراضآمیزی را برگزار کردهاند.
عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس توجه وزارت نفت و اجرای مصوبه دولت را ضروری دانست و تصریح کرد: وزارت نفت باید هر چه سریعتر تبدیل وضعیت کارکنان پتروشیمی را اجرایی کرده و اجازه ندهد نارضایتی این قشر از مردم بهانهای علیه نظام و دولت به دست بیگانگان و استکبار دهد.
حیاتمقدم بحث واگذاری منازل سازمانی ماهشهر به ساکنان این منطقه را دیگر مصوبه هیأت دولت عنوان کرد و گفت: متاسفانه واگذاری منازل مسکونی ماهشهر به ساکنان هنوز محقق نشده و تاخیر بیشتر در اجرای این مصوبه مشکلات ساکنان ماهشهر را دوچندان خواهد کرد.
وی همچنین به مشکلات مردم استانهای غربی و بهویژه خوزستان در مقابله با پدیده گرد و غبار و ریزگردها اشاره کرد و افزود: مجمع نمایندگان استان خوزستان خواستار توجه و اهتمام نظر بیشتر و جدیتر هیئت دولت به مشکل گرد و غبار در استانهای غربی است.
حیاتمقدم در پایان سهم ۲ درصدی مناطق محروم از درآمدهای نفتی را برای حیات و توسعه این مناطق ضروری دانست و گفت: شهرهای محروم استان خوزستان برای حل مشکلات عمرانی خود شدیدا نیازمند سهم ۲ درصدی خود هستند که امیدواریم دولت در راستای تحقق تخصیص این اعتبارات به شهرهای محروم استان خوزستان اقدام کند.
به گزارش مهر، خلیل حیاتمقدم گفت: نرخ بیکاری در بندر ماهشهر به ۵. ۲۳ درصد رسیده و این آمار بیکاری برای یک بندر صنعتی کشور غیرقابل قبول است.
نماینده بندر ماهشهر، امیدیه و هندیجان با اعلام اینکه نرخ بیکاری در بندر ماهشهر به ۵. ۲۳ درصد رسیده است، افزود: در کارخانههای پتروشیمی بسیاری از افراد بومی در حال تعدیل و اخراج شدن هستند که این امر مشکل بیکاری منطقه ماهشهر را دوچندان خواهد کرد.
حیاتمقدم با انتقاد از اجرایی نشدن مصوبه سال ۸۴ هیأت دولت در بندر ماهشهر تاکید کرد: طبق مصوبه دولت، تبدیل وضعیت کارکنان پتروشیمی ماهشهر باید مدتها پیش عملیاتی میشد که متاسفانه وزارت نفت تاکنون هیچ اقدامی در راستای اجرایی کردن این مصوبه انجام نداده است.
وی افزود: کارکنان پتروشیمی ماهشهر اخیرا برای احقاق حق مسلم خود جهت تبدیل وضعیت تجمعات اعتراضآمیزی را برگزار کردهاند.
عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس توجه وزارت نفت و اجرای مصوبه دولت را ضروری دانست و تصریح کرد: وزارت نفت باید هر چه سریعتر تبدیل وضعیت کارکنان پتروشیمی را اجرایی کرده و اجازه ندهد نارضایتی این قشر از مردم بهانهای علیه نظام و دولت به دست بیگانگان و استکبار دهد.
حیاتمقدم بحث واگذاری منازل سازمانی ماهشهر به ساکنان این منطقه را دیگر مصوبه هیأت دولت عنوان کرد و گفت: متاسفانه واگذاری منازل مسکونی ماهشهر به ساکنان هنوز محقق نشده و تاخیر بیشتر در اجرای این مصوبه مشکلات ساکنان ماهشهر را دوچندان خواهد کرد.
وی همچنین به مشکلات مردم استانهای غربی و بهویژه خوزستان در مقابله با پدیده گرد و غبار و ریزگردها اشاره کرد و افزود: مجمع نمایندگان استان خوزستان خواستار توجه و اهتمام نظر بیشتر و جدیتر هیئت دولت به مشکل گرد و غبار در استانهای غربی است.
حیاتمقدم در پایان سهم ۲ درصدی مناطق محروم از درآمدهای نفتی را برای حیات و توسعه این مناطق ضروری دانست و گفت: شهرهای محروم استان خوزستان برای حل مشکلات عمرانی خود شدیدا نیازمند سهم ۲ درصدی خود هستند که امیدواریم دولت در راستای تحقق تخصیص این اعتبارات به شهرهای محروم استان خوزستان اقدام کند.
تعیین زمان دادگاه چهار تن از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد
خبرگزاری هرانا - در آستانهٔ روز جهانی کارگر، مسئولان قضایی تاریخ محاکمهٔ چهار تن از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه را معین نمودند.
وبسایت سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه اعلام کرد که دادگاه آقای غلامرضا غلامحسینی در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ در دادسرای شهریار و دادگاه آقایان غلامرضا غلامحسینی ُ. مرتضی کمساری و علی نظری در روز ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ در دادسرای کارکنان دولت برگزار میشود.
وبسایت سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه اعلام کرد که دادگاه آقای غلامرضا غلامحسینی در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ در دادسرای شهریار و دادگاه آقایان غلامرضا غلامحسینی ُ. مرتضی کمساری و علی نظری در روز ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ در دادسرای کارکنان دولت برگزار میشود.
همچنین دادگاه آقای رضا شهابی عضو هیپت مدیره سندیکا که از تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۸۹ در زندان به سر میبرد در تاریخ ۴ خرداد ۱۳۹۰ برگزار میشود.
گفتنی ست که تا به حال چندین مرتبه زمان محاکمهٔ رضا شهابی لغو و به تاریخ دیگری موکول شده است.
تجمع صدها تن از کارگران کارخانه لاستیک البرز در برابر دفتر ریاست جمهوری
خبرگزاری هرانا - ۸۰۰ تن از کارگران کارخانه لاستيک البرز روز يکشنبه در مقابل دفتر رياست جمهوری در تهران تجمع کردند و خواستار پرداخت ۹ ماه حقوق معوقه خود و راه اندازی دوباره اين واحد صنعتی شدند.
کارخانه لاستيک البرز پس از واگذاری به بخش خصوصی با مشکلات اقتصادی مواجه شد و از واحدی سود ده به واحدی زيانده تبديل شد و از آن پس حقوق حدود ۱۳۰۰ کارگر اين واحد صنعتی با تاخيرهای فراوان پرداخت شده است.
کارخانه لاستيک البرز پس از واگذاری به بخش خصوصی با مشکلات اقتصادی مواجه شد و از واحدی سود ده به واحدی زيانده تبديل شد و از آن پس حقوق حدود ۱۳۰۰ کارگر اين واحد صنعتی با تاخيرهای فراوان پرداخت شده است.
يکی از کارگران شرکت کننده در اين تجمع به رادیو فردا گفت که مسئولان قول داده اند کمکی ۲۸ ميليارد تومانی برای راه اندازی کارخانه لاستيک البرز پرداخت کنند.
اين کارگر اشاره کرد که پس از پايان تعطيلات نوروزی به کارگران لاستيک البرز گفته شده بود اين کارخانه در اين مدت تعطيل است تا بودجه لازم برای راهاندازی مجدد آن و خريد مواد اوليه فراهم شود و يا واگذاریاش به بانک سپه به سرانجام برسد.
بر اساس اين گزارش، اما در اين مدت هيچيک از وعدههای مسئولان تحقق نيافت و کارگران تصميم به تجمع در مقابل دفتر رياست جمهوری گرفتند.
اين کارگر گفت که مسئولان دفتر رياست جمهوری به ۸۰۰ کارگر تجمع کننده قول دادند که تا روز دوشنبه، مبلغ ۲۸ ميليارد تومان برای راه اندازی مجدد کارخانه لاستيک البرز در هفته آينده اختصاص يابد و يک ماه و نيم از حقوق معوقهشان نيز پرداخت شود.
به گفته اين کارگر، مسئولان همچنين وعده دادهاند که مالکيت کارخانه لاستيک البرز به بانک سپه واگذار خواهد شد.
وی افزود که اگر وعدههای مسئولان تحقق نيابد، کارگران دوباره دست به برگزاری تجمع اعتراضی خواهند زد.
تجمع اعتراضی صدها کارگر کارخانه لاستيک البرز در مقابل دفتر رياست جمهوری در شرايطی صورت گرفت که مجتبی زارعی، معاون وزير کار و امور اجتماعی، به وبسايت خبرآنلاين گفته است که در يک سال گذشته حتی کارگران يک واحد توليدی کاری نکردهاند که ترک کار جلوه کند.
بر اساس اين گزارش، اما در اين مدت هيچيک از وعدههای مسئولان تحقق نيافت و کارگران تصميم به تجمع در مقابل دفتر رياست جمهوری گرفتند.
اين کارگر گفت که مسئولان دفتر رياست جمهوری به ۸۰۰ کارگر تجمع کننده قول دادند که تا روز دوشنبه، مبلغ ۲۸ ميليارد تومان برای راه اندازی مجدد کارخانه لاستيک البرز در هفته آينده اختصاص يابد و يک ماه و نيم از حقوق معوقهشان نيز پرداخت شود.
به گفته اين کارگر، مسئولان همچنين وعده دادهاند که مالکيت کارخانه لاستيک البرز به بانک سپه واگذار خواهد شد.
وی افزود که اگر وعدههای مسئولان تحقق نيابد، کارگران دوباره دست به برگزاری تجمع اعتراضی خواهند زد.
تجمع اعتراضی صدها کارگر کارخانه لاستيک البرز در مقابل دفتر رياست جمهوری در شرايطی صورت گرفت که مجتبی زارعی، معاون وزير کار و امور اجتماعی، به وبسايت خبرآنلاين گفته است که در يک سال گذشته حتی کارگران يک واحد توليدی کاری نکردهاند که ترک کار جلوه کند.
محاکمه مدیر مسئول یک وب سایت اصلاح طلب در کرمان
خبرگزاری هرانا – دادگاه کیفری استان کرمان مدیر مسئول سایت کرمان نما را صبح روز یکشنبه مورد محاکمه قرار داد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، «ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران» این وب سایت نزدیک به اصلاح طلبان کرمان در شهریور ماه سال ۸۸ از سوی کمیته فیلترینگ برای کاربران فیلتر شده بود.
نماینده حقوقی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی در جلسه دادگاه در حالی خواستار مجازات مدیر این وب سایت شد که محمد رضا حیدرینژاد با استناد به ماده ۷۲۷، ۶۹۷ و ۶۹۸ قانون مجازات اسلامی در خصوص اتهام مطرح شده از سوی دادگاه اعلام داشت اداره کل اطلاعات کرمان با توجه به مواد فوق شاکی خصوصی در این پرونده محسوب نمیشود.
اما با این حال هیئت منصفه با شور در این موضوع مدیر این وب سایت را همچنان متهم خوانده و آنرا مستحق تخفیف ندانستند.
لازم به ذکر است اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی به دلیل انتشار بیانیه مجمع نمایندگان ادوار مجلس در سال ۸۸ شکایت نموده است.
حسین رونقی سرانجام تحت عمل جراحی قرار گرفت
خبرگزاری هرانا - حسین رونقی ملکی که در زندان به نارسایی کلیوی مبتلا شده بود، سرانجام صبح امروز در مرکز فوق تخصصی هاشمینژاد، تحت عمل جراحی قرار گرفت.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، حسین رونقی ملکی صبح امروز یکشنبه، چهارم اردی بهشت ماه در مرکز فوق تخصصی هاشمینژاد واقع در خیابان ونک تهران تحت عمل جراحی کلیه قرار گرفت.
پزشکان عمل این زندانی سیاسی را موفقیت آمیز توصیف کردند.
حسین رونقی که بر اثر فشارهای وارده در زندان ائم از نگهداری طویل المدت در سلول انفرادی و اعتصاب غذا به نارسایی کلیوی مبتلا شده بود، پس از ماهها کارشکنی مسئولان در رسیدگی پزشکی به وی، صبح چهارشنبه سی و یکم فروردین ماه با دست و پابند به بیمارستان منتقل شد.
حسین رونقی که بر اثر فشارهای وارده در زندان ائم از نگهداری طویل المدت در سلول انفرادی و اعتصاب غذا به نارسایی کلیوی مبتلا شده بود، پس از ماهها کارشکنی مسئولان در رسیدگی پزشکی به وی، صبح چهارشنبه سی و یکم فروردین ماه با دست و پابند به بیمارستان منتقل شد.
این در حالیست که روز پنج شنبه نیروهای امنیتی مستقر در بیمارستان، ضمن ممانعت به عمل آوردن از ملاقات خانوادهٔ حسین رونقی ملکی با این زندانی سیاسی، به شکل تحقیر آمیزی ایشان را بیمارستان بیرون نموده بودند.
شایان ذکر است، این وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر که از آذرماه سال ۸۸ تاکنون بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر میبرد، محکوم به تحمل پانزده سال حبس تعزیری ست.
شایان ذکر است، این وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر که از آذرماه سال ۸۸ تاکنون بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر میبرد، محکوم به تحمل پانزده سال حبس تعزیری ست.
محمد نهاوندیان، رئیس اتاق بازرگانی ایران می گوید که با گذشت ۳۰ سال از انقلاب اسلامی، هنوز "شاکله اصلی اقتصاد دولتی است".
آقای نهاوندیان، امروز (چهارم اردیبهشت - ۲۴ آوریل) گفت که در طول سالهای گذشته تمامی اقدمات در زمینه اقتصادی "خیرخواهانه اما در ساختار نادرست" بوده است.رئیس اتاق بازرگانی ایران همچنین با اشاره به سیاست های اصل ۴۴ که در ارتباط با نقش دولت در اقتصاد طراحی شده اند، گفت: "پس از ۵ سال، اعلام جهاد اقتصادی شد که حکایت از آن دارد که ما آنچنان که باید و شاید در این مسیر گام برنداشته ایم."
به گفته آقای نهاوندیان، در نحوه اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها به سهم خانوار "خوب توجه شده" اما مطابق این قانون، سهم ۳۰ درصدی درآمد ایجاد شده از محل حذف یارانه ها به حمایت از بخش تولید اختصاص نیافته و تنها یک هشتم این میزان تاکنون در اختیار تولیدکنندگان قرار گرفته است.
وی همچنین در ارتباط با تاثیر حذف سه یا چهار صفر از واحد رسمی پول ایران، گفت که "این موضوع مساله ای نیست که ذهن ما را بتواند به خود مشغول کند و تا زمانی که نرخ تورم به حد قابل قبولی کاهش پیدا نکند، نباید درباره کاهش تعداد صفر بحث کرد."
اتاق بازرگانی ایران مهمترین نهاد بخش خصوصی ایران است.
اتاق بازرگانی ایران نزدیک به ۲۰ هزار عضو در سراسر کشور دارد و داشتن کارت عضویت معتبر و حداقل سه سال سابقه فعالیت اقتصادی از شرایط شرکت در انتخابات آن است. این نهاد با حضور نمایندگان دولت و بخش خصوصی و به منظور ایجاد هماهنگی و همکاری بین بازرگانان و صاحبان صنایع و معادن فعالیت میکند.
همکاری با دستگاههای دولتی و سازمانهای وابسته به دولت یا تحت نظارت آن و شهرداریها از جمله ارائه مشاوره در زمان تهیه لوایح و مقرراتی که با امور بازرگانی و صنایع و معادن ارتباط دارد، از وظایف این نهاد به شمار میرود.
دادستان کل مصر حکم انتقال حسنی مبارک، رئیس جمهوری سابق این کشور، از بندر شرم الشیخ به قاهره را صادر کرده است.
حکم بازداشت حسنی مبارک که ۸۲ ساله است حدود دو هفته پیش صادر شده بود، اما وی در پی "حمله قلبی" در بیمارستانی در شرم الشیخ بستری بوده است.پزشکان تشخیص داده اند که آقای مبارک از لحاظ جسمی در شرایطی قرار دارد که می تواند سفر کند.
خبرگزاری رویترز گزارش می دهد که رهبر سابق مصر احتمالا طی ۴۸ ساعت آینده به یک بیمارستان ارتش در حومه پایتخت فرستاده خواهد شد.
دادستان کل در نظر داشت که آقای مبارک را به بیمارستان یک زندان در قاهره منتقل کند، اما گفته می شود که به دلیل عدم آمادگی این بیمارستان برای پذیرش رهبر سابق مصر، او موقتا به بیمارستان ارتش در حومه قاهره فرستاده خواهد شد.
دو پسر حسنی مبارک نیز در قاهره زندانی اند.
رئیس جمهوری سابق مصر به همدستی در کشتن معترضان و فساد مالی متهم است.
مقام های قضایی همچنین در نظر دارند که نخست وزیر و وزرای پیشین دارایی و کشور مصر به اتهام فساد محاکمه کنند.
دفتر دادستانی کل مصر پیشتر اعلام کرده بود که احمد نظیف، نخست وزیر پیشین، حبیب عادلی وزیر کشور و یوسف بطروس غالی وزیر دارایی سابق مصر به اتهام فساد مالی مورد محاکمه قرار می گیرند.
احمد نظیف هم اکنون در بازداشت است.
حزب حسنی مبارک حزب دموکراتیک ملی نام داشت که حکم انحلال آن توسط دادگاه عالی اداری مصر صادر شده است.
از زمان شکل گیری حزب دموکراتیک ملی در زمان ریاست جمهوری انور سادات، این حزب در مصر همواره در راس قدرت بود.
روزنامههای امروز تهران در حالی که صفحات اول و تیترهای اصلی خود را به انعکاس سخنان رهبر جمهوری اسلامی در تحسین امنیت امروزین کشور اختصاص داده و در مقالاتی، بزرگنمایی اختلافات مدیران کشور را کار دشمن دانستهاند، همزمان خبر از قبضهای سنگین گازبها داده و نوشتهاند که عرضه سکه توسط بانک مرکزی هم جلوی افزایش قیمتها را نگرفت. ابراز انزجار از رها شدن دو بیمار در حاشیه تهران از جمله مطالب دیگر این روزنامهها است.
توصیه رهبر، قهر رئیس دولت و وساطت مجلسیانکیهان با عنوان "ماجرا به همين سادگی بود" نوشته است که اتخاذ يك تصمیم نسنجيده از سوی رئيس جمهور و جلوگيری رهبری معظم انقلاب از انجام آن. اتفاقی كه به قول آقا "آنچنان هم از اهمیت بالایی برخوردار نبود" و :نظائرش هم اتفاق میافتد".
حسین شریعتمداری با انکار هر نوع اختلاف، نوشته که بدیهی است احمدینژاد اگرچه رئیس جمهوری مكتبی و برخوردار از برخی خصوصيات ارزشی منحصر به فرد نيز هست، ولی به یقین، خود را معصوم و مبرای از خطا نمیداند- و نبايد بداند- بنابراين، اگر اين خطا در حد و اندازه يك تصميم خلاف مصلحت نظام و خطرآفرين باشد - كه مورد اخير اينگونه بوده است- رئيس جمهور به حكم عقل و شرع بايستی به خاطر پيشگيری و ممانعت از وقوع آن، پيشانی شكر به آستان ربوبی سائيده و از ژرفای دل اين موهبت الهی را پاس بدارد.
همین روزنامه در مقابله با گزارشهایی که درباره غیبت محمود احمدینژاد از دفتر خود منتشر شدهاند، گزارشی فراهم آورده که در آن نوشته است حیدر مصلحی در جلسه هیأت دولت شرکت داشت، اما همین گزارش نشان میدهد که ریاست جلسه را معاون اول رییس جمهور به عهده داشته است.
در ادامه گزارش کیهان از قول یک نماینده جناح هوادار دولت نوشته شده است که علی اصغر زارعی و تنی ديگر از نمايندگان برای ديدار با رئيس جمهور آماده بودند، اما زارعی به همراه حسينيان، ديروز با رئيس جمهور ديداركردهاند و گفته میشد که حميد رسایی، مهدی كوچکزاده، علیاصغر زارعی و اسماعيل كوثری نمايندگانی هستند كه قرار بوده است به ديدار احمدینژاد بروند، اما احمدینژاد فقط زارعی و حسينيان را پذيرفته است.
به عقیده کیهان، اینها نشان از آن دارد که روند جاری امور در نهاد رياست جمهوری، در حال طی شدن است و ديگر جایی برای حرف و حدیثهای غيرسازنده باقی نمانده است.
امیر محبیان در سرمقاله رسالت بدون اشاره به موضوع اختلافات این روزها نوشته است که سياست، گاه به گردابی هولناک میماند که آدمی را به درون خود میکشد و از آنجا روانه دوزخی به گستره دنيا و آخرت میکند و گاه میتواند چونان نردبانی رفيع باشد که نام و ياد سياستمدار را برای هميشه جاودان سازد.
به نوشته این روزنامه چه بسا گمان دارند که سياست با جوانمردی همخوانی نداشته و سياستمدار زيرک بايد قواعد اخلاقی را زير پا نهاده و برای پيشبرد اهداف خويش، اصول مردانگی را کنار نهد.
سرمقاله رسالت رذايل اخلاقي را چنین برشمرده است: دروغگویی، حسد، حرص، جبن، تهور، تکبر، خشم، حقد، گمان بد، بهتان، بخل، طمع، تبذیر، بغض، قساوت، تبختر، نخوت، طمع، تملق، غفلت، ناامیدی، ریا، نفاق، انتقادستيزی، عيبجویی و سخنچينی.
آب در اسیاب دشمن
محمدحسين روانبخش در ستون طنز مردمسالاری نوشته است: اعضای فراکسیون اکثريت مجلس، روز گذشته میخواستند به ديدار محمود احمدینژاد بروند و با او درباره مسائل اخير گفتوگو کنند (نصيحت کردن هم نوعی گفتوگو است!) اما گفتند که اين برنامه لغو شده است و يکی از اعضای اين کميسيون در توضيح لغو اين برنامه خبر داد که احمدینژاد شنبه با هيأتی از نمايندگان کنگره خلق چين ديدار و مذاکره داشته است و همين کفايت میکند. حالا اين که اين دو ديدار چه ارتباطی با هم دارد، چيزی است که بايد معلوم شود:
احتمال ۱- پارلمان، پارلمان است؛ چه فرقی میکند که با نمايندگان کدام پارلمان ديدار شود!
احتمال ۲- احتمالا نمايندگان کنگره خلق چين دغدغههایی درباره مسائل اخير داشتهاند که رفع شده است. اگر نمايندگان اکثريت هنوز حرف و حديثی درباره اين مسائل دارند، بروند با نمايندگان کنگره خلق چين ديدار کنند و از آنها بپرسند که جريان چيست. ديگر چرا میخواهند وقت احمدینژاد را بگيرند؟!
احتمال ۳- نمايندگانی که سازمان تربيت بدنی را وزارت ورزش کردهاند، چه حرفی با احمدینژاد دارند؟ هيچ! هر وقت مجلس بیخيال وزارت ورزش شد، آن وقت برای آنها هم مثل نمايندگان کنگره خلق چين ديدار ميسر میشود و...!
در پایان این نوشته طنز مردمسالاری و به عنوان احتمال چهارم آمده است: مسائل اخير، واژه مبهمی است. اصلا اخيرا مسالهای اتفاق نيفتاده! بنابر اين ديدار با نمايندگان مجلس شورای اسلامی اصلا موضوعيت ندارد، اما ديدار با نمايندگان کنگره خلق چين، خيلی خيلی موضوعيت داشت! هرکس هم که حرفی جز اين بگويد، آب در آسياب دشمن ريخته است.
صف سکه، قبضهای گاز و استیصال مردم
"آمار اشتغالزایی درست نيست" تیتر اصلی مردمسالاری است، ابتکار از "خیز بیست درصدی اجاره بهای مسکن" خبر داده، دنیای اقتصاد از "محورهای تحول در بازار پول" گزارش کرده و جهان صنعت "چهار محور برای تغییر ساختار نظام بانکی" را بر شمرده است.
تهران امروز در گزارش اصلی خود نوشته است که دومين روز عرضه انواع سكه در شعب بانك ملی هم با صفهای طولانی متقاضيان همراه بود. از ابتدای هفته، بانک مركزی با عرضه سكههای تمام، نيم و ربع بهار آزادی با قيمت ثابت و واقعی، قصد شكستن حباب در بازار را دارد. هرچند كه تا حدودی در اين كار موفق بوده است، اما همچنان بازار سكه به طور دونرخی پيش میرود.
به گزارش این روزنامه، از طرفی سكهها به طور محدود با قيمت واقعی توسط بانك ملی فروخته میشود، از طرف ديگر صرافیها همچنان نرخی بالاتر از حد واقعی را برای مسكوكات در نظر میگيرند به گونهای كه باز هم روز گذشته افزايش نرخ انواع سكه در بازار مشاهده شد و ربع سكه به عنوان كميابترين آنها با نرخ ۱۴۳ هزار تومان به فروش رسيد
آفرینش در سرمقاله خود نوشته است که قبضهای جديد گاز که در هفته گذشته به دست مردم رسيد، براساس يک دوره ۴۲ روزه محاسبه شد. تفاوت اين قبضها با دور گذشته به اين نحو بود که در دوره قبل، مبلغ گازبها به صورت نيمی آزاد و نيمی يارانهای محاسبه شده بود . اما در اين دوره، گازبهای مشترکان تماما به صورت قيمت آزاد محاسبه شد که کاهش زمان سررسيد قبوض هم نتوانست فشار آن بر مردم را بکاهد.
به نوشته حمیدرضا عسگری در این مقاله از اين جهت که قبوض دوماهه باعث عدم توانایی مردم در پرداخت میشد مديران اداره گاز تصميم گرفتند که با کاهش مدت سررسید گازبها فشار کمتری بر مردم متحمل شود، امری که بازهم موثر واقع نشد. البته آنچه باز هم باعث ناراحتی مردم شده اين است که چرا حتی با کاهش دوره سررسيد، ميزان گازبهای آنها کم نشده است. اين اعتراض مردم با دلايلی همراه است که گفتن آن بايد مورد تأمل مسئولان قرار بگيرد.
در پایان سرمقاله آفرینش آمده است: هنوز مدت زمانی از آن نگذشته است که بگوييم هوا سرد بوده و ميزان مصرف بالا در زمان ياد شده، تقريبا در اکثر شهرهای کشور دمای هوا افزايش پيدا کرده بود. همچنين براساس اعلام آمارهای رسمی در تعطيلات نوروز بيشترين نرخ مسافرت را در کشور داشتهايم، يعنی قريب به اتفاق مردم کشور در منازل نبودهاند که بخواهند گاز مصرف کنند، پس علت اين افزايش چيست؟
کیهان هم به صف مخالفان با حذف صفرهای پول کشور پیوست و در سرمقاله امروز خود، عوامل متعددی را برای این مخالفت شماره کرد. از جمله این که شرايط تورمی اقتصاد ايران و رشد حجم پول و نقدينگی است. اگرچه با تلاش تيم اقتصادی دولتهای نهم و دهم تورم تا اندازهای مهار شده است و هم اكنون کشور با "ابرتورم" مواجه نيست، اما طی ساليان اخير، تورم بين ۱۵ تا ۳۰ درصد در نوسان بوده است و بانک مركزی برای مقابله با اين موضوع و تسهيل در مبادلات پولی مردم، به چاپ گسترده اسكناسهای درشت و چکپولها اقدام كرده است.
مرگ بر اعتصاب
سیاست روز نوشته است که از خواص مسئولان خدوم نظام يکی این است که گاهی نکات مجهولی را بر عوامالناس، معلوم میکنند که فیالمثل اگر اين کار را به ننجون عوام بدهند، حداقل صد سال طول میکشد.در همين راستا معاون وزير کار دست به تنوير افکار عمومی زده و به شکل روشنگرانهای گفته است: "کارگر به اين تجربه رسيده است که کارهای تخصصی را در سطح خيابان پيگيري نکند. در ضمن "اعتصاب" يک کلمه وارداتی است. چرا از کلمه وارداتی استفاده میکنيد؟"
این روزنامه به طعنه نوشته است: "ملاحظه فرموديد؟ تنوير افکار عمومی همين است ديگر! شاخ و دم که ندارد. اصلا چه معنی دارد که آدم کارهای تخصصی خود را در سطح خيابان پيگيری کند؟ سطح خيابان جای اين کارهاست؟ زن و بچه مردم از سطح خيابان رد میشوند. خانوادهها تردد میکنند."
از در و دیوار این جا شعار میبارد
عبدالجواد موسوی در روزگار نوشته است که درست در همین روزها که ما چگونگی عزل و نصب وزیر اطلاعات را پيگيری میكنیم یا با هيجان، نگران رفتن و ماندن مربی چشم آبی تيم ملي فوتبالمان هستیم، دو انسان كه مثل همه آدميان از پوست و گوشت و خون و عصب ساخته شدهاند، فقط به جرم آنكه از پرداخت هزینه درمانشان عاجزند، در بيابان رها میشوند. این اتفاق در امریكای جهانخوار مدعی حقوق بشر نيفتاده است. در سرزمينی افتاده است كه از در و دیوارش شعارهای اخلاقی میبارد، در سرزمینی افتاده است كه قرار است یك تار موی كوخنشينانش به زندگی همه كاخنشينان بیارزد.
نویسنده مقاله روزگار ادامه داده است که بيش از پنج سال از عمر دولتی كه معتقد است همه دولتهای پيشين عدالت را نادیده انگاشتهاند و فقط این دولت است كه بام تا شام به عدالت میاندیشد میگذرد، اما خبر تكاندهنده رها شدن دو بيمار فقير در بيابانهای اطراف تهران، آن هم توسط پرسنل بيمارستان دولتی نشان داد كه فاصله شعار تا عمل و رویا تا واقعيت، خيلی بيشتر از آن چيزی است كه تصور میكردیم. تصویر ویرانكننده آن دو مرد بیپناه و تنها كه در صفحات بعد منتشر شده، گواهی است بر وجدانی كه نيست؛ اخلاقی كه تباه شده، انسانيتی كه فرو ریخته و دروغی كه همه جا را فرا گرفته است.
فضلالله ياری هم در سرمقاله ابتکار نوشته است که زنگها به صدا در میآيند. اين روزها يک خبر منتشرشده از رسانهها حکايت از آن دارد که مسئولان بيمارستانی در تهران، دو نفر از بيماران خود را با لباس مخصوص و برانکارد، در کنار بزرگراهی خارج از شهر رها کردهاند و اين دو، به مدد راننده کاميونی به زندگی برگشتند.
به نوشته این روزنامه، اين خبر در هر کجای دنيا میتوانست چند استعفا و برکناری و استيضاح را به دنبال داشته باشد؛ اما اينجا ايران است و روش کار بدينگونه است: اول، همهچيز تکذيب میشود و منتشرکنندگان خبر به شکايت تهديد میشوند؛ دوم، قربانيان بهشدت انکار میشوند، بهگونهای که خودشان نيز در وجود خود ترديد میکنند؛ سوم، اوليای امور آهسته آهسته واقعيت را "يواشکی" میپذيرند، طوریکه اگر دوباره لازم شد، بتوانند تکذيب و انکار کنند؛ چهارم، قول پيگيری میدهند؛ پنجم، خلبان هواپيما و راننده قطار و اتوبوس (و اينجا آمبولانس) مقصر خوانده میشوند؛ ششم، (ديگر ششم ندارد. تا همينجا کافی است، مسئولان هزارجور گرفتاری دارند!)
تهران امروز نوشته است که هنوز مدت زيادی از ابلاغ "منشور حقوق بيماران" توسط وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكی نمیگذرد كه ماجرای تلخ رها شدن دو نفر از شهروندان بيمار تهرانی توسط كاركنان يكی از بيمارستانهای دولتی در اتوبان خليج فارس تهران به تيتر يك محافل رسانهای تبديل میشود.
به نظر این گزارش، زمانی كه اين منشور حقوقی تدوين و ابلاغ شد، بارقه اميدی در دل بيمارانی كه سالها بود انواع و اقسام رفتارهای تبعيضآميز را در بيمارستانها شاهد بودند و صدايشان را كسی نمیشنيد ايجاد كرد. اما اتفاق دو روز گذشته نشان داد كه هنوز بخش سلامت ما راه درازی برای رسيدن به آن نقطه متعالی و مدينه فاضلهای دارد كه در منشور هدفگذاری شده است.
سومین دیکتاتور هم ساقط شد
حمیدرضا آریانپور در سرمقاله جهان صنعت نوشته است که سرنوشت مبارک که مردمش مانند بسیاری دیگر از کشورها با الهام گرفتن از انقلاب تونس در اعتراض به سه دهه دیکتاتوری به خیابانها ریختند، باید برای عبدالله صالح یمن هم درسی میشد تا بیجهت در برابر خواستههای یمنیها ایستادگی نکند. هنگامی که اکثریت قابل توجهی از مردم کشوری با پوست و گوشت و استخوان خود خودکامگی را احساس کرده و به این نتیجه رسیده باشند که رژیمی باید برود، آن حکومت و سران اصلیاش خواهند رفت؛ دیر یا زود.
به نوشته این مقاله، مهم نیست چه اندازه وعده اصلاحات راست و دروغ بدهند و مهم نیست چه اندازه با سرکوبهای وحشیانه به خیال ماندن جنایت کنند، در هر حال رفتنی هستند. وقتی آتش موج تونسی به جان مبارکها افتاد، رئیسجمهور دیکتاتور این کشور که غرق در فساد بود، هرچه وعده داد کارگر نیفتاد تا ناچار شود دست به خشونت برد و نزدیک به ۸۰۰ نفر را بکشد و نزدیک به هشت هزار نفر را زخمی دموکراسیخواهی کند که این هم کارگر نیفتاد و وادار به کنارهگیری از قدرت شد.
جهان صنعت اظهار عقیده کرده است که این را عبدالله صالح باید درک میکرد چنانکه قذافی هم باید. اشتباه قذافی که در لیبی به جنگ داخلی و حملات خارجی منجر شده است در یمن به کشتار مردم منتج شد، اما مهم آنکه در نهایت به اعلام کنارهگیری رئیسجمهور این کشور انجامیده است.
سیاست روز در مقالهای نوشته است که تحولات كشورهای عربی شايد بيش از هر كشور ديگری از اهميت ويژهای برای ايران برخوردار است؛ طی سالهای گذشته و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روابط ايران و سوريه روابطی استراتژيك بوده است. سوريه در تمام اين سالها در كنار ايران و به عنوان يكی از سران جبهه مقاومت در برابر رژيم صهيونيستی و همچنين حضور بيگانگان در منطقه خاورميانه شناخته شده است.
به نوشته این روزنامه، در شرايطی كه پادشاهان و روسای جمهور بسياری از كشورهای عربی در سمت و سوی سازش با اسرائيل و آمريكا قرار گرفته بودند و حاكمان آنها اجازه تأسيس پايگاههای نظامی را به بيگانگان در داخل خاك خود داده بودند و در عين اينكه هر كدام از آنها به نوعی در فكر تأمين امنيت رژيم صهيونيستی در منطقه بودهاند، سوريه در سمت مخالف آنها و در مخالفت كامل با حضور اين بيگانگان در منطقه قرار گرفته است.
سیاست روز با تاکید بر این که مواضع سوريه در قبال اسرائیل، سدی نبود تا از ورود تحولات خاورميانه به داخل مرزهای اين كشور جلوگيری كند، نوشته است که روابط و مناسبات مثبت ايران و سوريه موجب شد تا در اين شرايط بسياری از كشورهای جهان نسبت به واكنشهای ايران حساسيت نشان دهند؛ آنها منتظر بودند تا با كوچكترين موضعگيری از سوی جمهوری اسلامی، به انتقاد از ايران بپردازند و در مقايسه اعتراض سوريه با ديگر كشورهای عربی به اين مساله بپردازند كه ايران خواهان تغيير حكومت در سوريه نيست و حتی در ابقای اسد تلاش هم میكند.
شوخی با تیترها
ابتکار نوشته است:
- سيد احمدخاتمی: دولت در مساله حجاب قيافه روشنفکری گرفته است [جمع کن خودتو. اين چه قيافهايه به خودت گرفتی؟ ميام ريش پرفسوری تو از ته میزنم ها]
- آيتالله جنتی در ديدار اعضای فدراسيون فوتبال: اگر شكست خورديد بايد آن را بپذيريد [و مثل کفاشيان فقط بخنديد]
- ورود غلامحسين الهام به دعوای مداحان با دولت [آی نفس کش]
- اشد مجازات براي خاطی ماجرای بيماران رهاشده در کنار بزرگراه [ببريد و در کنار بزرگراهی رهايشان کنيد]
- ترقی: درمسير منتهی به انتخابات مجلس نهم از رفتارهای غيراخلاقی بپرهيزيم [بريم در مسيرهای ديگه]
- رئيس مجلس: نقش روحانيون در مجلس کليدی است [به خصوص اين حميد رسایی]
- دهنمکی: انتقاد حزباللهیها را وارد نمیدانم [مگر اينکه اون حزباللهی خودم باشم]
کارتون روز
سایت اینترنتی ویکی لیکس مجموعه گزارش های محرمانه ای را در مورد ارزیابی امنیتی زندانیان بازداشتگاه گوانتانامو منتشر کرده که با انتقاد شدید دولت آمریکا مواجه شده است.
مجموعه گزارش های افشا شده توسط ویکی لیکس که در چند نشریه آمریکایی انتشار یافته شامل اسناد محرمانه ارتش آمریکا در مورد ارزیابی امنیتی تقریبا تمامی هفتصد و هفتاد و نه نفری است که از زمان ایجاد بازداشتگاهی در پایگاه نیروی دریایی ایالات متحده در خلیج گوانتانامو، کوبا، در این محل زندانی بوده اند.بازداشتگاه گوانتانامو در سال 2011 و به منظور نگهداری کسانی ایجاد شد که از زمان حمله نظامی ائتلاف به رهبری آمریکا به افغانستان به ظن دست داشتن در اقدامات تروریستی توسط نیروهای آمریکایی در آن کشور و سایر نقاط جهان بازداشت شدند.
در سال های اخیر، اکثر زندانیان این بازداشتگاه آزاد شده اند اما مدارک ویکی لیکس نشان می دهد که به اعتقاد تشکیلات نظامی آمریکا، اکثر یکصد و هفتاد و دو زندانی باقی مانده در این محل افرادی محسوب می شوند که در صورت آزادی "ریسک قابل توجهی" را متوجه امنیت ایالات متحده می کنند.
در عین حال، این گزارش ها حاکی از آن است که در مورد بیشتر کسانی هم که در سال های گذشته از زندان آزاد یا به کشورهای دیگر تحویل شده اند نیز همین نوع ارزیابی وجود داشت که ظاهرا، بعدا تعدیل شد.
گزارش های منتشر شده توسط ویکی لیکس که در زمان ریاست جمهوری جورج بوش، رئیس جمهوری سابق آمریکا تهیه شده، همچنین حاکی از آن است که گردآوری غیر منسجم و غیر فنی اطلاعات در مناطق جنگی باعث شد تا برخی اشخاص بیگناه به گوانتانامو انتقال یابند و چند سال را بدون دلیل در این محل زندانی شوند.
موارد اشتباه در تشخیص هویت افراد که منجر به بازداشت آنان شده هم در برخی از گزارش ها مورد اشاره قرار گرفته است.
در عین حال، اسناد فاش شده توسط ویکی لیکس حاوی اطلاعات جدیدی در مورد چند تن از بازداشت شدگان خطرناک تر گوانتانامو هم هست.
انتقاد مقامات آمریکایی
از جمله، در این گزارش ها آمده است که خالد شیخ محمد، که از او با عنوان طراح اصلی حملات یازدهم سپتامبر در آمریکا نام برده می شود، در یک مورد به یکی از زیردستان خود دستور داده بود تا رئیس جمهوری سابق پاکستان را ترور کند.اقدام ویکی لیکس در انتشار اسناد محرمانه مربوط به بازداشتگاه گوانتانامو با انتقاد شدید مقامات آمریکایی مواجه شده است.
آنان گفته اند که ممکن است در برخی موارد، این اسناد منعکس کننده ارزیابی های جدیدتر در مورد زندانیان گوانتانامو نباشد و رسانه های عمومی را به خاطر انتشار این اطلاعات مورد سرزنش قرار داده اند.
در عین حال، این مقامات تاکید داشته اند که انتشار این گزارش ها بر فعالیت "هیات ویژه بازنگری وضعیت زندانیان گوانتانامو" تاثیری ندارد.
این هیات دو سال پیش توسط دولت باراک اوباما برای ارزیابی امنیتی و تصمیم گیری در مورد وضعیت زندانیان باقی مانده در گوانتانامو تشکیل شد.
با اینهمه، سازمان های مدافع حقوق بشر که در سال های گذشته همواره دولت آمریکا را به خاطر ایجاد و استفاده از بازداشتگاه گوانتانامو مورد انتقاد قرار داده اند احتمالا از گزارش های منتشر شده به عنوان مدارکی در این زمینه استفاده خواهند کرد.
ویکی لیکس تا کنون چند صد هزار نسخه اسناد محرمانه دولت آمریکا را به خصوص در زمینه روابط خارجی و دیدگاه های مقامات این کشور در مورد مسایل مختلف بین المللی منتشر کرده است.
به گزارش خبرگزاری رویتر، یک نظامی جوان آمریکایی که گفته می شود اسناد محرمانه مربوط به گوانتانامو را در اختیار ویکی لیکس قرار داده به اتهام تخلف از مقررات نظامی، از ماه مه سال گذشته در بازداشت به سر برده است.
والی قندهار گفته است که چند صد زندانی توانسته اند با استفاده از تونلی به طول چندصد متر از زندان مرکزی شهر قندهار در جنوب افغانستان بگریزند.
به گفته مقامهای محلی قندهار، چهار صد و هفتاد و پنج تن از محبوسان زندان مرکزی قندهار توانستند در بامداد روز دوشنبه، ۵ ثور/اردیبهشت به طور مخفیانه از این تونل به خارج از زندان راه یابند و به این ترتیب، فرار کنند.توریالی ویسا، والی قندهار، با شرکت در یک نشست خبری، گفت که تمامی زندانیان فراری، به جز یک تن از آنان، اعضای گروه طالبان بوده اند.
والی قندهار گفت تونلی که این زندانیان از طریق آن فرار کردند، طی چهار ماه از داخل زندان به محوطه داخل یک خانه واقع در نزدیک زندان حفر شده بود.
آقای ویسا نیروهای امنیتی را در محافظت از زندانیان مقصر دانست و گفت که آنها در این زمینه "سهل انگاری و غفلت" کرده اند و افزود که تحقیقات در این مورد آغاز شده است.
این مقام ولایت قندهار گفت که مشخصات همه زندانیان فراری در سیستم بیومتریک ثبت شده و دستگیری دوباره آنها امکانپذیر است و تا کنون هم چند تن از آنان دستگیر شده اند.
در همانحال، ذبیح الله مجاهد، سخنگوی گروه طالبان گفته است که برای به اجرا درآمدن برنامه فرار زندانیان از زندان شهر قندهار، ۳۲۰ متر تونل حفر شد و حفر این تونل پنج ماه به طول انجامید.
سخنگوی طالبان گفته است که حدود یکصد تن از زندانیان فراری از فرماندهان طالبان و بقیه آنها هم ستیزه جویان وابسته به این گروه هستند
آقای مجاهد در اعلامیه ای که به رسانه ها فرستاده، گفته است که مجموع زندانیان فراری به ۵۴۱ تن می رسد و همه آنها اعضای گروه طالبان هستند.
این دومین باری است که زندانیان زندان شهر قندهار به گونه گروهی موفق به فرار می شوند.
نخستین مورد از فرار گروهی زندانیان از زندان قندهار در سال 2008 میلادی روی داد که در جریان آن، نهصد زندانی در پی انفجاری در برابر در ورودی زندان، موفق به فرار شدند.
اکثر زندانیان فراری در آن زمان نیز از اعضای گروه طالبان بودند.
در زندان قندهار حدود ۱۲۰۰ زندانی نگهداری می شوند.
مامون درانی، خبرنگار در قندهار، می گوید که زندان قندهار در جنوب این شهر موقعیت دارد و نیروهای داخلی و خارجی تدابیر نسبتا شدید امنیتی را در اطراف آن به اجرا می گذارند.
او همچنین گفت که خانه های شماری از ساکنان شهر قندهار در نزدیکی این زندان واقع شده و شاهراه کابل-هرات هم از نزدیک این محل می گذرد.
هر چند پس از فرار گروهی زندانیان زندان قندار در سال ۲۰۰۸ میلادی دولت افغانستان این زندان را بازسازی کرد و تدابیر ویژه ای را برای محافظت از زندانیان به اجرا گذاشت، ولی فرار صدها زندانی در بامداد روز دوشنبه نشان می دهد که این تدابیر کارآیی چندانی نداشته است.
فرار زندانیان و به ویژه اعضای گروه طالبان از زندان قندهار احتمالا سوالهای زیادی را در مورد کارآیی مقامهای محلی و مسئولان اداره زندان ها و همچنین مقامهای امنیتی مطرح خواهد کرد.
در سال ۲۰۰۸ میلادی و در پی فرار بیش از ۹۰۰ زندانی از این زندان هم انتقادهای زیادی علیه مقامهای دولت افغانستان مطرح شد.
یک مقام ایرانی گفته است که این کشور بار دیگر هدف حمله ویروس کامپیوتری قرار گرفته در حالیکه وزارت امور خارجه در این زمینه واکنش لازم را نشان نداده است.
روز دوشنبه، 5 اردیبهشت (25 آوریل)، خبرگزاری مهر متن مصاحبه با غلامرضا جلالی، رئیس سازمان پدافند غیرعامل ایران را منتشر کرده که در آن وی از کشف یک ویروس جاسوسی به نام استارس خبر داده و گفته است که کارشناسان ایرانی این ویروس را شناساسی کرده اند.آقای جلالی ورود استارس به شبکه های کامپیوتری ایران را تهاجم "دومین ویروس جاسوسی" پس از نفوذ ویروس استاکس نت دانسته و گفته است که استارس، فایل های دولتی را هدف قرار می دهد اما در مورد نتیجه این تهاجم، توضیحی نداده است.
وی گفته است که کارشناسان ایرانی به بررسی این ویروس پرداخته اند اما هنوز به نتیجه نهایی و قطعی در این زمینه نرسیده اند و افزوده است که پس از شناساسی کامل، اقدام لازم برای مقابله با این ویروس اقدام خواهد شد.
در مورد تاخیر در شناسایی استارس، آقای جلالی گفته است که این ویروس "هماهنگ و همساز با سیستم بوده، تخریب آن در مرحله اول بسیار کم است به شکلی که ممکن است بعضا با فایل های اجرایی دستگاه های دولتی اشتباه گرفته شود."
به گفته این مقام ایرانی، مرکز مدیریت امداد و هماهنگی عملیات رخداد رایانه ای - ماهر - که تحت نظر شرکت فناوری اطلاعات وزارت ارتباطات فعالیت می کند، مسئول کشف این نوع بدافزارهاست و پس از رمز گشایی و کشف نوع فعالیت آنها، به مقابله با این ویروس ها می پردازد.
غلامرضا جلالی در مورد مقابله با ویروس استاکس نت، که گفته شده است سیستم کامپیوتری نیروگاه اتمی بوشهر را هدف قرار داده بود، گفته است که مقابله با این ویروس به این معنی نیست که تهدید آن به طور کامل برطرف شده باشد.
وی توضیح داده است که "ویروس ها یک طول عمر مشخصی دارند و ممکن است به شکل دیگری فعالیت خود را ادامه دهند."
منشا تهاجم ویروسی
رئیس سازمان پدافند غیرعامل در مورد منشا حملات ویروسی گفته است: "با وجود اینکه آمریکایی ها و اسرائیلی ها به سایت های ما حمله می کنند و توجهی به مسایل حقوقی ندارند، اما این موضوع به لحاظ حقوقی مسایل خاص خود را دارد."در مورد واکنش ایران نسبت به تهاجم ویروسی، آقای جلالی از کم توجهی وزارت امور خارجه به پیگیری حقوقی این مساله سخن گفته و افزوده است: "دستگاه ما باید بیش از پیش به موضوع پیگیری حقوقی عملیات تهاجم سایبری علیه جمهوری اسلامی توجه نماید زیرا خیلی از کشورها، مثل روسیه، هرگونه تهاجم سایبری را جنگ رسمی علیه خود تلقی می کنند."
غلامرضا جلالی در عین حال گفت: "البته شاید کسی به طور شخصی سایت های دشمن را هک کند، ولی اگر دولتی بخواهد به طور رسمی وارد این کار شود، طبیعتا باید ابتدا ابعاد حقوقی این کار مشخص شود."
سال گذشته، گزارش هایی از نفوذ ویروس اینترنتی موسوم به استاکس نت به تاسیسات هسته ای ایران انتشار یافت و گفته شد که نتیجه آن، اختلال در این تاسیسات و از جمله تاخیر در راه اندازی نیروگاه بوشهر بوده است.
در همانحال، مقامات ایرانی ضمن تایید نفوذ ویروس استاکس نت، تاثیر منفی آن بر فعالیت تاسیسات هسته ای را تکذیب کردند.
در مورد اقدام نهادهای جمهوری اسلامی در زمینه جنگ کامپپوتری، پس از اعلام نتیجه بحث برانگیز انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، تعدادی از سایت های اینترنتی منتقد دولت هک شد و در مواردی، مهاجمان با درج اطلاعیه ای، خود را ارتش سایبری ایران معرفی کردند.
در مورد این تشکیلات اطلاعات رسمی در دست نیست اما گفته می شود که احتمالا تحت نظر حکومت جمهوری اسلامی فعالیت می کند و برخی منابع آن را یکی از زیر مجموعه های سپاه پاسداران دانسته اند.