۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

روز یکشنبه بخش سوّم، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

آفت اسکیزوفرنی فرهنگی در کارهای پژوهشی • گفت‌و‌گو با داریوش آشوری (۳)



داریوش آشوری

داریوش آشوری در دو بخش پیشین از گفت‌وگوی خود با دویچه وله از تجارت سیاسی خود و از اهمیت ترجمه آثار نیچه برای فارسی زبانان گفت. او در بخش سوم این گفت‌وگو از کارآیی افزارهای اندیشه مدرن در نقد ادبی سخن می‌گوید.


دویچه‌وله: در "چنین گفت زرتشت" با استفاده از میراثِ ادبِ کلاسیک، به زبانی رسیده‌اید که به مناسبت، گاهی والا و فاخر است و گاه نزدیک به زبان روزمره. آیا فقط کار با زبان بود که شما را به بررسی شعر حافظ کشاند؟ گاه به نظر می‌رسد که شعر برای شما دریچه یا زمینه‌ای بوده برای نقد بنیادها و ساختارهای فرهنگی؟

آشوری: برای "چنین گفت زرتشت" ترکیبی از زبانِ زنده‌ی گفتاری و زبانِ فاخر ادبیِ کلاسیک ساخته‌ام که سرزندگیِ آن و شکوهِ این را داشته باشد. و اما شعر حافظ برای من، همچنان که برای بسیاری دیگر، یک معمایِ بزرگ بود که با همه ابهامِ معنایی‌اش، جاذبه‌ی شگفتی نیز داشت. دیوان حافظ برای من صندوقی بسته بود که درباره‌ی آن حرف و حدیث بسیار بود، اما نه روشمند و روشن، و بیشتر ادیبانه تا از درِ فهمِ تاریخی. در نتیجه، هیچ‌یک نمی‌توانست برای من دری به سویِ فهمِ تاریخی و هرمنوتیکی مدرن باشد. کوشیدم با رهیافتی روشمند  به حافظ نزدیک شوم و با منطقی روشن و تعریف‌پذیر به متنِ او نگاه کنم. این رهیافت برای‌ام گامِ تجربیِ فکری و فلسفیِ مهمی بود. می‌خواستم ببینم چه‌گونه می‌توان با ابزارهایِ تفسیرشناسی و متن‌گشایی مدرن به سراغِِ متنی این‌چنین پیچیده و پرپیچ و تاب رفت و منطقِ آن را کشف کرد، اگرکه منطقی داشته باشد. سرانجام به این نتیجه رسیدم که این متن، اگر درست درِ بسترِ تاریخیِ آن فهمیده شود، منطقی فهمیدنی دارد، و از در روشِ مطالعه‌ی میان‌متنی (intertextuality) و ابزارهایِ تحلیلیِ هرمنوتیکیِ درخورِ آن می‌توان به این منطق دست یافت. قصد داشتم با خوانده‌ها و دانسته‌های امروزین‌مان، در بسترِ جهانِ مدرن و در عالمِ آن، جایِ تاریخیِ حافظ و منطقِ اندیشه‌یِ او را پیدا کنم. از نظرِ فهم گذشته‌یِ تاریخی و عالمِ فرهنگی‌مان، به نظرم تا زمانی که حافظ را با منطق و فهم مدرن، در جایگاهِ تاریخی‌اش، درک نکرده‌ایم، دشوار است که بگوییم به عالمِ فهمِ مدرن پا گذاشته‌ایم. نمی‌توانیم با شیدایی و شیفتگی هرچه دل‌مان بخواهد درباره‌ی حافظ بگوییم، چنان که بسیار گفته‌اند. سرانجام به این نتیجه رسیدم که کلید رمزِ دیوانِ حافظ در تأویلِ اسطوره‌یِ آفرینش در قرآن از افقِ نگرشِ صوفیانه است. از این راه است که، با تأویلِ اسطوره دو سرنمونِ (archetype) "زهد" و "رندی" کشف می‌شود که محورِ هستی‌شناسیِ حافظ، و، در حقیقت، کلِ فرهنگِ صوفیانه در ادبیاتِ فارسی‌ست که در زبانِ حافظ عالی‌ترین بازنمودِ رندانه‌ی خود را می‌یابد. گمان می‌کنم که با این رهیافت نشان داده باشم که برای گشودنِ رمزِ این پیچیده‌ترین و جذاب‌ترین متنِ ادبی‌مان چه گونه می‌توانیم از ابزارهایِ تحلیلیِ مدرن یاری بگیریم.

در چند دهه‌ی اخیر صدها مقاله و کتاب در شناخت شعر حافظ منتشر شده است. به نظر من کتاب "عرفان و رندی در شعر حافظ" نقطه‌ی عطفی در "حافظ‌شناسی" به شمار می‌رود، زیرا برای نخستین بار با افزارها و سنجه‌های امروزی به سراغ متنی کهن رفته است. در این کتاب به دنبال چه بودید؟

به دنبال پاسخ به این پرسش که گفتمان تصوف و عرفان عاشقانه چه‌گونه در شعر و ادب ما پدید آمده و رشد کرده است. جایِ شاعرانِ بزرگی مانند عطار و سعدی و حافظ و مولوی کجاست و چه نسبتی با هم دارند؟ این یک کار فرهنگی است. تلاش می‌کنم با نگاهی تازه از شیفتگی و شیدایی‌مان نسبت به این فرهنگ بکاهم و این سنت را با نگاهِ منطقی و تاریخیِ مدرن رازگشایی و فهم‌پذیر کنم. در یک نگاه تحلیلی و با به کار آوردنِ مفهوم‌های اسطوره‌شناسی مدرن، می‌توان دید  که در متن‌هایی مانندِ "کشف‌الاسرار" و "مرصادالعباد" محورِ تأویلِ اسطوره کشاکش و «رقابتِ» فرشته و آدم در رابطه با خدا ست. این سرنخی‌ست که می‌توان با آن این تأویل از اسطوره را درک کرد. در دیوان حافظ دو سرنمون مدام با هم در کشاکش‌اند: زهد و رندی که در زاهد و رند تجسّم پیدا می‌کنند. رویارویی این دو قطب در هستی‌شناسیِ صوفیانه، بر پایه‌ی ایمان به قرآن و خدایِ آن، بنیادین است و نمی‌توان آن را به  داوری‌هایِ اخلاقی فروکاست، چنان که تفسیرهایِ سطحی می‌کنند. این کشاکش بنیادی هستی‌شناختی دارد که رویاروییِ آدم و فرشته از نظرِ ناهمگونی و بلکه تضادِ سرشت‌شان و جایگاهِ وجودی‌شان است. حافظ در بستر یک سنتِ فرهنگی زیسته که این تأویل بنیانِ ایمانِ عارفانه‌ی آن بوده است. اگر حافظ را در کنارِ سخن‌سرایانِ دیگر در این سنت و فرهنگ بگذاریم،  کلِ فضایِ تاریخی این فرهنگ را می‌توان دید. اصلِ "گذرناپذیریِ افقِ زمانه"، که گادامر از آن سخن می‌گوید،  به ما می‌آموزد که حافظ نمی‌توانسته فراتر از فضایِ فرهنگیِ زمانه‌یِ خود چیزی بگوید. اگرچه امکانِ تفسیرپذیریِ بی‌حدِ هر فراورده‌یِ زبانی، بیرون از زیرمتنِ تاریخی، همچون هر اثرِ دیگر، امکانِ تفسیرگری‌هایِ بی‌شمار، و چه‌بسا پرت و بی‌ربط، از او را به ما می‌دهد.

داریوش آشوریپژوهشگرانِ نسل پیش، یا، به‌اصطلاح، "قدما"، ممکن است این روش‌شناسی مدرن را نوعی بدعت بدانند؛ و شاید از هیبت آنهاست که مطالعات ادبی ما در کاربرد فهم مدرن تا امروز همچنان ناتوان و تنبل مانده است.
 
من این را اسکیزوفرنیِ معنوی یا شکاف و گسستِ فرهنگی می‌دانم. به نظر من، با تلاشِ فکری می‌توانیم بر این دوگانگی یا شکاف روانی و فرهنگی غلبه کنیم. آموختنِ طوطی‌وارِ اندیشه‌هایِ نو کافی نیست. باید بتوانیم اندیشه‌ها و آموزه‌های تازه را به ابزارِ دستِ فهمِ خود بدل کنیم و به یاریِ آن‌ها گره‌های فرهنگی خود را باز کنیم. بسیاری از فرهیختگان ما با زبان و مفاهیمِ فرنگی آشنا هستند، اما در برخورد با فرهنگ خودی در همان دایره‌ی بسته‌ی سنّت می‌اندیشند. و این یعنی همان اسکیزوفرنیِ فرهنگی. اما من زمان درازی ست که به این اسکیزوفرنی زبانی و فکری و فرهنگی در خود آگاه بوده‌ام و در پی آن بوده‌ام که بر آن چیره شوم. تمام کارهای من تا امروز جلوه‌هایِ گوناگونِ این تلاش بوده است: از ترجمه‌یِ نیچه و تحلیلِ شعر حافظ گرفته تا کار در قلمروِ زبان‌شناسی و فرهنگ‌نویسی و تدوین واژه‌نامه‌یِ علوم انسانی.

این تقابل یا هم‌ستیزی فکری و، به قول شما، "اسکیزوفرنی فرهنگی"، در کار پژوهشگران نوگرا، از جمله در کارهای بابک احمدی هم دیده می‌شود. او به شهادت آثارش، با ابزارهای شناخت و درک مدرن آشناست، اما وقتی به متنی از سنت ادبی ما مانند تذکرة الاولیاء  می‌رسد، چیزی می‌نویسد که می‌تواند از قلم عبدالحسین زرین‌کوب یا بهاءالدین خرمشاهی هم تراویده باشد. شما در آن هیچ نشانی از یک رویکرد تحلیلی تازه نمی‌بینید.

شکی نیست که بابک احمدی در جامعه‌ی روشنفکری ما جایگاهِ بارزی دارد. او پس از انقلاب به‌ویژه در زمینه‌یِ آموزشِ هرمنوتیک و گسترشِ مطالعات پست مدرن نقش مهمی داشته و به نسل‌هایِ جوان‌تر جرأت داده است که وارد میدان بحث و مطالعه در این زمینه‌ها شوند. من به آقای احمدی بسیار احترام می‌گذارم، اما آن نکته‌ای را که اشاره کردید من هم تا حدودی در آن کتاب دیده‌ام و با او هم در این باره سخن گفته‌ام. اساسِ کارِ فکری برایِ "ما" روشنفکرانِ جهانِ سومی، به نظرِ من، باید این باشد که دستگاه‌هایِ نظریِ مدرن را با فهمِ منطق آن‌ها از آنِ خود کنیم تا بتوانیم از آن افق با دیدِ روشن به مسائلِ خود بنگریم، نه آن که به سنتِ قدما مشتی "معلومات" در باره‌یِ آن‌ها در ذهن انبار کنیم و بس.

آیا می‌توان با همین جرأت به سراغ مولوی رفت؟ چون شعر او هم در طول اعصار برای ما به صورت رمز و راز باقی مانده است. ما تا امروز با شیفتگی و اعجاب یا با شیدایی و حیرت با مولوی روبرو می‌شویم.

پراکنده درباره‌ی مولوی سخن گفته‌ام، اما آرزو دارم فرصتی فراهم شود تا بتوانم مطالعه‌ی همه‌جانبه‌ای درباره‌ی او بکنم. به نظر من، مولوی، همراه با عطار و بسیاری دیگر از صوفیانِ سده‌یِ ششم و هفتم، در سیرِ تاریخیِ گفتمانِ صوفیانه نماینده‌ی مرحله‌ای میانی‌ست. آن سویِ عالمِ اندیشه‌یِ او عالمِ زهدِ خشکِ نخستین است در فرهنگِ صوفیانه و سوی دیگرش مشربِ عرفانِ رندانه‌ی سعدی و حافظ. در عالمِ زهدِ نخستین سالک یا عارف زهد می‌ورزد و ریاضت می‌کشد تا از دامِ عالم فانی یا آلودگی‌هایِ زندگی در عالمِ تاریکِ جسمانی رها شود و به ملکوتِ نورانیِ بهشت برسد. از این رو عالم جسمانی را نکوهش می‌کند و در آرزوی رسیدن به عالمِ روحانیِ مجرّد است. اما عرفانِ عطار و مولوی نه دنیای دون را می‌خواهد نه بهشت برین را. و خواهانِ فنایِ مطلق از خویش است و عاشقِ مرگ. پس از گذر از این مرحله‌یِ میانی، در شاخه‌ای از عرفان که در شیراز پرورش می‌یابد، به شعر سعدی می‌رسیم که زندگی این‌جهانی را دوست دارد و جایگاهِ واقعیِ انسان را همین جهان می‌بیند. در اینجا با همان افقِ دیدِ عرفانی روبرو هستیم اما با رویکردی دیگر. در این مرحله عارف تجلی‌گاه جمال ازلی را در همین دنیا می‌بیند، در عشق به زمین و ساکنان آن و در زیبایی‌های طبیعت. به نظرِ من، از این دیدگاه، می‌توان در مطالعه‌یِ فرهنگِ صوفیانه مکتبِ شیراز را از مکتبِ خراسان جدا کرد، اگرچه مکتبِ شیراز هم از نظرِ ادبی و زبانی و فکری ریشه در مکتبِ خراسان دارد.

سعدی در جهان فانی خوش و خرم است و آشکارا می‌گوید: "عاشقم بر همه عالم..."

همین سنت از سعدی به خواجو و حافظ می‌رسد. وقتی حافظ می‌گوید: "تا دل هرزه گردِ من رفت به چینِ زلفِ او" اینجا زلفِ یار نمادِ عالمِ خاکی‌ست. و این که این "دل" از زنجیرِ زلفِ یار دل نمی‌کند و از این "سفرِ درازِ خود، عزمِ وطن نمی‌کند"، نشانه‌یِ تعلقِ ذاتیِ اوست به این "زنجیرِ زلف"، که "دیوانه" را با آن به بند می‌کشند. این دیوانه همان رندی‌ست که ترک عقل و عافیت کرده است. در بیتی دیگر می‌گوید: «عقل اگر داند که اندر بندِ  زلف‌اش چون خوش است / عاقلان دیوانه گردند از پیِ زنجیر ما!» اینجا عقل نمادِ فرشته است، «عقل می‌خواست کزآن شعله چراغ افروزد» و عاقلان همان فرشتگان‌اند در آن تقابلِ ازلی. بدین ترتیب، رشته‌ای از نمادها کشف می‌شود که حلقه به حلقه به هم پیوسته و افقی دیگر از هستی‌شناسیِ عرفانی را پدیدار می‌کند که با افقِ دیدِ مولوی یکی و یکسان نیست.

به نظر من، در سیر نگارگری ایرانی هم می‌توان به چنین تمایزی رسید. در تحول سبک تیموری، آنجا که به مینیاتور دوره‌ی صفوی می‌رسد بیشتر در پیوند با سبک عراقی، یا به گفته‌ی شما مکتب شیراز، بالیده است. در مینیاتورهای این دوره نور زندگی و شادابی حیات موج می‌زند، زیرا نگارگر شیفته‌ی زیبایی‌های همین جهان گذران است.

این زمینه‌ی جالبی برای کار و پژوهش است.


از هنر و ادب معاصر

بهرام بیضاییشما گاهی به هنرهای نمایشی هم پرداخته‌اید. مثلا، نوشته‌هایی از شما دیده‌ام درباره‌ی دو فیلم سینمایی: "ناصرالدین شاه اکتور سینما" به کارگردانیِ محسن مخملباف و "مارمولک" به کارگردانیِ کمال تبریزی. حدس می‌زنم که علاقه به سینما از بهرام بیضائی به شما سرایت کرده باشد.

من و بهرام بیضائی در کلاس ششم ادبی دبیرستان دارالفنون (تهران) همشاگردی بودیم و سال‌ها دوستانِ نزدیک و همدم بودیم. من در فهمِ سینما و هنرهایِ دراماتیک از او بسیاری چیزها آموخته‌ام. بیضائی دانشِ پهناوری درباره‌ی سینما داشت و من نه تنها آشنایی با فهمِ ژرف‌ترِ سینما، بلکه آشنایی با خیلی از هنرهای سنتی مثل تعزیه را مدیون او هستم. به یاد دارم که با او برای تماشای تعزیه به ورامین و جاهایِ دیگر می‌رفتیم یا در تماشاخانه‌ای در "دروازه قزوین" نمایشِ روحوضیِ "مهدی مصری" را تماشا می‌کردیم.

با هم کتاب هم منتشر کرده‌اید.

بله، دو مجموعه با هم کار کردیم: "نمایش در چین" و "نمایش در ژاپن".

ایده این دو کتاب از کی بود؟

به پیشنهادِ بیضائی بود. من البته در آن روزگار، در نیمه‌ی دهه‌ی ۱۳۴۰، روی فرهنگ و تاریخِ چین مطالعه می‌کردم و کتابی هم به نام "نگاهی به تاریخ و فرهنگ چین" دارم که یک چاپ از آن، البته با غلط‌های بسیار، در سالِ ۱۳۵۷ منتشر شد. دل‌بستگی من به چین و تاریخِ آن از همان دورانِ دانشجویی آغاز شد. به انگیزه‌ی جوّ زمانه به اندیشه‌یِ مائو و نظریات او درباره‌ی انقلاب دهقانی کشیده شده بودم. من سرگرم مطالعه در تاریخ سیاسی و فرهنگیِ چین بودم و بیضائی هم روی سیرِ هنرهایِ نمایشی در شرق کار می‌کرد، از تئاتر سنتی ایرانی (تعزیه) گرفته تا هنرهایِ نمایشیِ شرقِ دور. به پیشنهاد او بود که دو کتاب درباره سیرِ نمایش در چین و ژاپن را تألیف و منتشر کردیم.

فکر می‌کنم سینما بر جهان‌بینی نسل شما تأثیر به مراتب بیشتری داشته است تا نسل‌های بعد از شما. بارها حیرت کرده‌ام از این که می‌بینم روشنفکران نسل شما عموما اطلاعات بسیار خوبی از سینما دارند.

در دوره‌ای که تماسی چندان با غرب نداشتیم سینما برای ما دریچه‌ای بود به دنیای مدرن، که شیفته‌یِ خبرگیری از آن بودیم. تماشای فیلم که آن جهانِ آرزویی را پیش چشم ما می‌آورد، تجربه‌ای بود پُرکشش و بس لذت‌بخش. در دهه‌های شصت و هفتادِ مسیحی اگرچه هالیوود داشت یکسره بازارِ سینما را در اختیار می‌گرفت، از انگلیس و فرانسه و روسیه هم فیلم‌های خوب و بسیار خوب روی اکران می‌آمد و ما تمامِ این فیلم‌ها را تماشا می‌کردیم. بیضایی همه را می‌شناخت و راهنمای من برای دیدنِ آن‌ها بود. در بی‌پولیِ دانش‌آموزی هر جور بود یک- دو تومانی برای دیدن آن‌ها جور می‌کردیم. یک بار هم بعد از سینما رفتیم به یک بستنی‌فروشی در نزدیکی میدانِ سپه. هر کدام فکر می‌کردیم که دیگری پول بستنی را ته جیب دارد. اما وقت پرداخت حساب معلوم شد که هیچ کدام نداریم. من ساعت‌ام را پیشِ بستنی‌فروش گرو گذاشتم، تا مدتی بعد برگشتم و ساعت را از گرو درآوردم!

اولین بار چه‌گونه به سینما رفتید؟

در کودکی تک‌عکس‌هایِ نوارهایِ ‌فیلم‌ِ‌های سینمایی دستِ بچه‌ها در کوچه و مدرسه بود. برخی بچه‌ها از آن‌ها کلکسیون هم درست می‌کردند، از جمله عکس‌هایی از چارلی چاپلین و دیگر هنرپیشه‌های نامدار. با عشق و کنجکاویِ کودکانه آن تک‌فیلم‌ها را در نور می‌گرفتیم و تماشا می‌کردیم. بچه‌ها هم در کوچه اسمِ مرا "چارچاپی" گذاشته بودند، زیرا به نظرشان شبیهِ چارلی چاپلین بودم. اما اولین بار بچه‌ای ۹ یا ۱۰ ساله بودم که با پدرم به سینما رفتم که هیجانِ شگفتی برایم داشت. با آمدن تکنیکِ نمایشِ سینما اسکوپ و پرده‌ی عریض، عشقِ نسلِ ما به سینما افزون شد. اولین فیلمی که با تکنیکِ سینما اسکوپ در سینمایی در خیابانِ لاله‌زار نشان دادند، فیلم "هلن ملکه‌ی تروا" بود که در پانزده-شانزده سالگی مرا غرقِ لذت کرد.

آیا مطبوعات سینمایی را دنبال می‌کردید؟ چه قدر نقد فیلم می‌خواندید؟

نقد سینمایی هم در مطبوعاتِ آن دوران رونق داشت. هر فیلمی که می‌دیدم معمولا نقدهای آن را هم می‌خواندم. نویسندگان سینمایی نامدارِ آن زمان از هم‌نسلی‌های من از جمله پرویزِ دوایی و هژیرِ داریوش بودند. هوشنگِ کاووسی هم که از فرنگ آمده بود و درس سینما خوانده بود، در مجله‌ی "فردوسی" می‌نوشت و مقاله‌های‌اش را می‌خواندم. مجله‌ی "ستاره‌ی سینما" و مجله‌ی سینمایی‌ای که کاوسی سردبیر آن بود هم سال‌ها در لیستِ خواندنی‌هایِ من بود .
"کانون فیلم" وزارت فرهنگ و هنر را به خاطر دارید؟
بله، "کانون فیلم" را فرخِ غفاری بر پا کرده بود و برای ما نعمتی بود برای آشنایی بیشتر با هنرِ سینما. بسیاری از آثارِ کلاسیکِ سینما مانند فیلم‌های لارنس اولیویه، اورسُن ولز، و اکیرا کوروساوا را در "کانون فیلم" می‌دیدیم.
چه شد که درباره فیلم محسن مخملباف مقاله نوشتید؟
فروغ فرخزادمن تنها از دیدِ اجتماعی و تاریخی فیلم او را بررسی کرده‌ام. وقتی فیلم را دیدم، نگاه آن به سوژه‌اش برای‌ام خیلی جالب بود. ماجرایِ هبوطِ تاریخیِ ما از عالمِ شرق به "جهان سوم" و آشفتگی و حیرت‌زدگی ما در رویارویی با مدرنیته و نقشی که سینما به صورتِ نمادین در این میان و در این فیلم بازی می‌کند به نظرم خیلی هوشمندانه آمد و آن را به افقِ نگاهِ خود به این هبوطِ تاریخی بسیار نزدیک دیدم و در باره‌اش نوشتم.
شنیده‌ام که فروغ فرخزاد هم از مشتری‌های "کانون فیلم" بوده است.
بله، فروغ و، می‌شود گفت، همه‌یا بخشِ عمده‌یِ اهل هنر و ادبیاتِ مدرن در آن زمان مشتریِ "کانونِ فیلم" بودند.
حالا که نام فروغ به میان آمد، یک پرسش هم در باره‌ی او بکنم. فکر کنم دفتر شعر آخر او به نام "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" از برجسته‌ترین دستاوردهای شعر معاصر ایران است، که طنین جهانی دارد. نظرِ شما در باره‌ی آن چیست؟
اهمیت فروغ و اصالتِ او در میانِ شاعرانِ دوران‌اش در این است که در شعرِ او در دورانِ پختگی‌اش مسائل وجودی (اگزیستانسیل) در جایگاهِ یک زن، محورِ بینشِ اوست. شعرِ نیما، در آغاز، بیشتر نگرشِ رُمانتیک به طبیعت است و در دوره‌های بعدی درونمایه‌های اجتماعی در آن بیشتر می‌شود و هنوز مانندِ نسلِ پسین آن‌همه زیرِ تأثیرِ جوّ‌ِ سیاسی نیست. شاعران پس از او، مانند احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث، شدیدتر زیرِ تأثیرِ  جوّ‌ِ سیاسی زمانه و فضای ایدئولوژیکِ پس از جنگ جهانی دوم‌اند. اما در شعر فروغ، اصالتِ فردی و بُنمایه‌ی زنانگی با اصالتی ویژه دیده می‌شود.
مصاحبه‌گر: علی امینی
تحریریه: شیرین جزایری



مهدی سامع

روز 19 فروردین امسال یک بار دیگر جهانیان شاهد چهره زشت جنایت علیه بشریت بودند. همان گزارشات اولیه که در رسانه های جمعی بازتاب پیدا کرد به اندازه کافی گویا و تکاندهنده بود. لشگرکشی دَدمَنشانه با انواع سِلاحهای گرم به ساکنان غیرنظامی کمپ اشرف، تیراندازی مستقیم به سوی آنان و عبور ماشینهای زرهی از روی آنان. ارتش تحت امر نوری المالکی همزمان با این جنایت علیه بشریت که به حق با موجی از نفرت و انزجار داخلی، منطقه ای و جهانی روبرو شد، با بی شرمی به مشتی اراجیف سخیف و وقیحانه مبنی بر خارج کردن اراضی کشاورزی از دست ساکنان اشرف و یا اِعمال حق حاکمیت متوسل شد تا کُنه اهداف پلید خود را لاپوشانی کند. اما این یاوه سرائیها نتوانست بر این واقعیت که دولت نوری المالکی با خواست رژیم ایران دست به این جنایت زده را پنهان کند. دغلبازی نوری المالکی و سخنگوی بی شرم اش، فقط و فقط سیمای خودگامگی، صدای تزویر و جوهر ضد انسانی آنان را آشکار کرد. با سلاح سبک و سنگین به افراد غیرمسلح حمله کردن و به مدت 6 ساعت آنان را زیر رگبار گرفتن و اموال آنان را آتش زدن و غارت کردن نه جایی برای فخرفروشی باقی می گذارد و نه مانع برملا شدن لجنزار ابتذال مُشتی بنیادگرای اسلامی که از بیت ولی فقیه حاکم بر تهران تبعیت می کنند می شود.
در سمت دیگر ما شاهد خُروش زنان و مردان جان برکف برای دفاع از حُرمَت و حقوق انسانی بودیم. انسانهایی غیر مُسَلَح و در محاصره کامل 28 ماهه، که بارها خواستار یک دادرسی عادلانه و بی طرفانه شده و بر راه حلهای تفاهم آمیز تاکید کرده بودند و هر روز بیش از روز قبل بر آنان ثابت شده بود که دولت نوری المالکی به دنبال تفاهم و تعامل نبوده و تنها به خواست خامنه ای و مزدوران اش خواستار نابودی آنان است، سینه سِپَر کردند و با دفاع عادلانه و برحق و با دست خالی در مقابل نیرنگ و تعدی ایستادگی کردند. آنان تن به خِفَت تسلیم ندادند و با دلاورانه ترین مقاومت، حماسه پرشور دفاع از شَرَف خود را آفریدند و بدین سان بود که صحنه های شِگِفت آور این دفاع جانانه جهان را تکان داد و صدای پرخروش اعتراض را برانگیخت. فیلمهای منتشر شده صحنه های قیام زنان و مردان در شهرهای ایران را یادآور می کرد، با این تفاوت برای قیام کنندگان در ایران میدان مانور برای مقابله با یورش مزدوران ولی فقیه گسترده تر و حجم آتش مستفیم تیر هم قابل مقایسه با آن چه در اشرف اتفاق افتاد نبود. تا همین لحظه که این یادداشت را می نویسم، توان توصیف آن چه از این پایداری در تصاویر دیده ام را ندارم. به راستی کم آورده ام و فقط می توانم از رُمان جانِ شیفته نوشته رومن رولان وام بگیرم آن جا که می نویسد:«آزادی جان و اندیشه، تا وقتی به عمل تبدیل نشود چیزی بی ارزش و یک لفاظی پوچ است».
در میان انبوه محکومیتهای قاطع و ستایش برانگیز، موضع گیری تنی چند از فعالان و مدافعان اجرای «بی تنازل» قانون اساسی جمهوری اسلامی، منجمله موضع سید مجتبی واحدی مشاور و سخنگوی مهدی کروبی در خارج از کشور تنفر انگیز و ضد انسانی است.
تا آن جا که به «معاندان» استبداد مذهبی بر می گردد، موضع مجتبی واحدی قابل درک است. او نیز از جمله دل سوختگان ولایت فقیه است که تنها ایرادش به قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان سال 1367، اعدام بدون دادگاه است. اما نکته ای که او و امثال او فراموش می کنند و یا به علت بقایای آرزو برای شرکت در قدرت خود را به فراموشی می زنند این است که هیچ نیرنگ و تعدی نمی تواند سایه شوم خود را بر حق طلبی تا ابد بِگستراند و مواضع منطبق با نهادهای اطلاعاتی ولایت خامنه ای و مزدوران اش برای مردم نه فراموش شدنی است و نه بخشیدنی. مجتبی واحدی و افرادی مثل او که دل به ولایت خامنه ای بسته اند بهتر است به مقاله کوتاه «مسجدیها و اردوگاه اشرف» نوشته حامد محسنی مندرج در سایت جرس مراجعه کنند تا ابعاد واکنش در مقابل جنایت ارتش تحت امر مالکی را دریابند.
یورش جنایت کارانه به کمپ اشرف را باید در سه حوزه انسانی، حقوقی و سیاسی مورد ارزیابی قرار داد.

جنبه انسانی
در این حوزه هیچ دلیل و توضیحی برای این حمله جناینکارانه به انسانهای بی سلاح و تحت محاصره که در شرایط به مراتب بدتر از زندان قرار گرفته اند وجود ندارد. بر فرض محال که همه ادعاهای المالکی و مزدوران اش را بپذیریم، بازهم این جنایت علیه بشریت و حمله با انواع سلاح گرم به زنان و مردان غیر مسلح و محصور شده، با تمام آبهای جهان هم قابل پاک کردن نیست. این ننگی بر دامن دولت نوری المالکی است که با هیچ رنگ و نیرنگی مَحو نمی شود.
بدیهی است که فلسفه وجودی المالکی و شرکا بر اساس نقض حقوق انسانی است. اما حاکمیت در عراق به میثاقها و کنوانسیونهای حقوق بشر و حقوق انسانها متعهد و ملتزم بوده و تغییر حاکمیت نمی تواند مانع این تعهد شود. هم اکنون پرونده چند تن از عاملان حمله قبلی به کمپ اشرف در یک دادگاه اسپانیا که به موارد جنایت علیه بشریت رسیدگی می کند درجریان است. آقای خوان گارسه، یک وکیل مبارز، ترقیخواه و مدافع حقوق انسانها که در گذشته وکیل قربانیان آگوستینو پینوشه بود، وکالت قربانیان جنایت در اشرف را از چندی پیش به عهده گرفته است. خوان گارسه اعلام کرده که برای جلب متهمان به دادگاه حکمی به پلیس بین المللی داده خواهد شد. این شتر در خانه المالکی و ژنرال علي غيدان، فرمانده مزدور ارتش که چنین جنایتی را آفرید خواهد خوابید. همه انسانهای آزادی خواه و مدافع حقوق بشر، با هر عقیده و مرام که به یک داوری عادلانه و بی طرفانه اعتقاد داشته باشند، در این پیکار برای دفاع از حق انسانی در جبهه زنان و مردان شهر اشرف که حقوق آنان پایمال شده قرار دارند. محکومیت قاطع و بدون شکاف جنایت در اشرف از طرف اکثریت قریب به اتفاق نیروها و شخصیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرانی و اعلام این که دولت عراق مسئول این جنایت است به روشنی همین امر را نشان می دهد.
در یکی از نامه های جمعی به دبیرکل ملل متحد و سازمانهای مدافع حقوق بشر که تاکنون(چهارشنبه 31 فروردین) بیش از 1100 تن از شخصیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با گرایشات بسیار گوناگون آن را امضا* کرده اند خواسته شد که:«ورود خبرنگاران به این کمپ بلا مانع اعلام شود و نهادهای بین المللی بتوانند آزادانه وارد این کمپ شوند.» و این که:«امنیت ساکنان کمپ اشرف که افراد غیر مسلح هستند بر اساس قوانین بین المللی، از طرف سازمان ملل متحد تضمین شود و هرگونه خشونت از طرف دولت عراق علیه ساکنان این کمپ ممنوع اعلام شود.»
به نوشته سرويس خبري سازمان ملل، در روز ۲۹ فروردین، فرحان حق، سخنگوی دبیرکل ملل متحد در جلسه توجیهی خبرنگاران در نیویورک، خطاب به خبرنگاران گفت؛ به دنبال یک بازدید مانیتورینگ از کمپ اشرف در روز چهارشنبه 24 فروردین(۱۳ آوریل)، هیات همیاری ملل متحد درعراق(یونامی)، طی دیداری با مقامات عراقی یافته های اولیه خود را در اختیار آنها قرار داد و کشته شدن ۳۴ تن و زخمی شدن انبوهی دیگر را تایید کرد. وی در ادامه گفت؛ یونامی نگرانی عمیق خود را در مورد این اتفاقات ابراز کرده و مکرراً از دولت عراق خواسته است از قهر استفاده نکند. یونامی آماده است اسناد مربوط به دیدار از اشرف را ارائه کند.
از همین نگاه دولت آمریکا و سازمان ملل متحد مسئول اصلی برای حفظ امنیت ساکنان کمپ اشرف هستند و عادلانه ترین و منصفانه ترین برخورد در مورد جنایت روز 19 فروردین تشکیل یک کمیته مستقل و بی طرف برای بررسی این جنایت از طرف دبیرکل ملل متحد است.

جنبه حقوقی
به سه دلیل دولت نوری المالکی حق برخورد جنایتکارانه و ضد انسانی با ساکنان شهر اشرف را نداشته و ندارد.
دلیل اول این که دولت المالکی نماینده کل حاکمیت در عراق نبوده و بنابرین حق حاکمیت باید در کلیت آن مورد توجه قرار گیرد. منافع ملی و حق حاکمیت امری نیست که با تغییر دولت تفسیر متفاوت از آن مطرح شود. دولت نوری المالکی محصول یک سازش کثیف بین رژیم ولایت فقیه و دولت آمریکا و یک تحمیل به طرفهای دیگر است. یکی از مزدوران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در یکی از برنامه های تلویزیون بی بی سی** به نکته ای اشاره کرد که مضمون آن همین امر را ثابت می کند. وی با اشاره به صف بندیهای درون جامعه سیاسی عراق اعتراف کرد که اگر امروز ایاد علاوی به جای نوری المالکی نخست وزیر عراق بود وضع به کلی فرق می کرد.(نقل به مضمون)
منافع ملی عراق و حق حاکمیت آن اکنون و در مرحله اول و به طور اساسی توسط رژیم ایران و بیت ولی فقیه پایمال می شود. بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی در عراق که وزن قابل توجهی در حاکمیت دارند و از اعضای کابینه و یا پارلمان و یا سازمانهای سیاسی و اجتماعی موثر در تحولات عراق هستند بارها به این حقیقت عریان اعتراف کرده و به طور قاطع از حق ساکنان شهر اشرف برای برخورداری از حقوق و کرامت انسانی تاکید کرده اند. لیست اسامی این افراد و سازمانهای سیاسی و اجتماعی بسیار طولانی است و در این جا فقط مواردی از آن را یادآوری می کنم:
اسامه النجيفي رئيس پارلمان عراق، اياد علاوي رئيس ليست العراقيه، صالح المطلک معاون نخست وزیر عراق، حامد المطلك نماينده پارلمان از ليست العراقيه، دکتر ظافر العاني دبيرکل تجمع آينده ملي عراق و از رهبران لیست العراقیه، سليم الجبوري رئيس کميسيون حقوق‌بشر در پارلمان عراق، خانم اشواق الجاف عضو کميسيون حقوق‌بشر پارلمان عراق، هاني عاشور مشاور ليست العراقيه، دکتر احمد سليمان العلواني رئيس کميسيون اقتصاد در پارلمان عراق، حيدر الملا عضو پارلمان و سخنگوي ليست العراقيه، خانم دکتر ندي الجبوري عضو ليست العراقيه، علامه سيد محمدعلي الحسيني، عاليه نصيف عضو ليست العراقيه، احمد العلواني عضو ليست العراقيه، دکتر مصطفي الهيتي عضو ليست العراقيه، خانم سهاد فاضل العبيدي نماينده پارلمان عراق، خانم ميسون الدملوجي عضو ليست العراقيه، قحطان سعيدي وکيل و از رهبران جنبش احرار، بايزيد حسن عضو پارلمان از ليست تغيير كردستان، دکتر احمد المساري نماينده پارلمان از ليست العراقيه، محمود عثمان نماینده پارلمان و از رهبران ائـتلاف کردستان عراق، آزاد ابوبکر زینال نماینده پارلمان عراق از اتحاد کردستان، بَکر حَمِه کردی عضو اتحاد اسلامی کردستان عراق، لطیف حاج حسن عضو اتحاد کردستان و....
به این لیست می توان نام دهها عضو دیگر پارلمان عراق و صدها سازمان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به شمول سازمانهای غیر دولتی را اضافه کرد.
از میان صدها موضع گیری از جانب نخبگان سیاسی عراق که در مورد حمله دَدمنشانه روز 19 فروردین منتشر شده، فقط به ذکر یک نمونه آن بسنده می کنم.
محمود عثمان نماینده پارلمان و عضو ائـتلاف کردستان در اظهارات مطبوعاتي اش گفت:«حضور سازمان مجاهدين خلق در خاک عراق، مطابق با قوانين بين‌المللي و داخلي است. وي افزود که موقعيت اين سازمان قانوني بوده و هيچ شک و شبهه‌اي در اين نيست و اين غيرممکن است که به شيوه غيرقانوني آنها را بتوان اخراج کرد. وي توضيح داد؛ عراق کشوري است که در آن دمکراسي حاکم است و اين عاقلانه نيست که جرياني و طرفي بخواهد خارج از اين رفتار بکند. محمود عثمان افزود؛ مجلس نمايندگان درصدد است که موضوع اين سازمان را در بحثهاي سياسي آينده خود مطرح کند، تا اين‌که از آن‌چه که در اين کمپ در جريان است اطلاع پيدا بکند.»(سايت ملف، 30 فروردین 1390)
همین حمایت پُر وزن و گسترده نشان می دهد که تفسیر بسیاری از نیروها و شخصیتهای عراقی از منافع ملی و حق حاکمیت به کلی با تفسیر سرسپردگان به ولایت خامنه ای متضاد است.
دلیل دوم در مورد حق حاکمیت به شرایط جهانی پس از جنگ دوم جهانی بر می گردد. با تصویب بسیاری از میثاقها، کنوانسیونها و عهدنامه های بین المللی، به ویژه اسناد مربوط به حقوق شهروندان، حق مطلق حاکمیت دولتها با مفاد این اسناد محدود شده است. امروز حکومتی که به نام حق حاکمیت و به بهانه عدم دخالت در امور داخلی، حقوق شهروندی را نقض می کند، از قانون اعدام دفاع می کند، برابری زن و مرد را به رسمیت نَشِناسد و بیانیه حقوق بشر را نفض کند، در نهادهای بین المللی بارها مورد محکومیت قرار می گیرد. متاسفانه تا کنون با غلبه تجارت بر حقوق انسانها اجرای بدون تبعیض این تعهدات جهانی با چالشهای بی شمار روبرو شده است. اما هر نیروی ترقیخواه که به معیارهای مدرن پایبند باشد و برای جهانی سرشار از صلح و عدالت تلاش کند، باید مصرانه خواستار اجرای کامل و بدون تبعیض مفاد این اسناد از طرف تمامی دولتها باشد.
بر اساس 16 نظریه حقوقی توسط برجسته ترین حقوقدانان بین المللی در مورد ساکنان شهر اشرف، دولت و حاکمیت در عراق طبق معاهدات بین المللی ملزم به قوانین زیر است؛
*کنوانسیون چهارم ژنو در مورد حقوق افراد غیر نظامی.
*قانون بین المللی حقوق بشر و قانون انساندوستانه بین المللی و کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی.
*قطعنامه های ۲۴ آوریل ۲۰۰۹ و ۲۵ نوامبر ۲۰۱۰ پارلمان اروپا درباره حقوق ساکنان اشرف که با اتفاق نظر ۸۵۰۰ حقوقدان و بیش از ۴ هزار پارلمانتر تدوین شده است.
*قراردادهای حاکمیت سابق عراق با سازمان مجاهدین خلق ایران که دولت عراق بر طبق قوانین بین المللی باید به آن ملتزم باشد.
*مواد ۵۲ و ۵۳ کنوانسیونهای لاهه درباره مالکیت افراد.
خودکامگانی مثل خامنه ای، نوری مالکی و...می توانند با استفاده از فرصت تجارت با کشورهای بزرگ، تحت عنوان استقلال و حق حاکمیت به سرکوب حقوق انسانها دست بزنند. اما جبهه مدافعان حقوق بشر گسترده تر از آن است که دیکتاتورها بتوانند همواره بر ظلم و تعدی خود ادامه دهند. سرنوشت مبارک و بن علی و آن چه امروز در خاورمیانه و شمال آفریقا می گذرد چشم انداز مستبدان را ترسیم می کند. همه جباران حاکم، برای حفظ امنیت رژیم خود از مدافعان پر و پا قرص «منافع ملی و حق مطلق حاکمیت» هستند. اما روند تاریخ و به ویژه جنبه های مثبت جهانی شدن خط بطلان بر نظریه حق حاکمیت مطلق می کشد.
دلیل سوم این که نوری المالکی و شرکا حتی تعهدات خود با دیگر جریانات سیاسی عراقی را مُعَوق گذاشته و در موراد بسیار آن را نقض کرده اند. امروز در خیابانهای بسیاری از شهرهای عراق مردم این کشور علیه نوری المالکی قیام کرده اند و مشروعیت او را زیر سوال برده اند. مهمتر این که موجودیت این دولت به پشتیبانی نظامی و لجستیک نیروهای آمریکایی وابسته است. بنابرین نوری المالکی نمی تواند با معیارهای قدیمی حق حاکمیت هم، یک رئیس دولت مدافع این حق باشد و بر اساس معیارهای جدید حق حاکمیت نیز نقض کننده تعهدات بین المللی و برهم زننده قراردادهای داخلی فی مابین نیروهای سیاسی است.
به سه دلیل بالا و از نظر معیارهای مدرن حقوق بین الملل حمله به ساکنان غیر مسلح شهر اشرف با توسل به اصل حق حاکمیت قابل توجیه نیست. این حمله نمونه کامل جنایت علیه بشریت است و به همان گونه که تا کنون تعدادی از خودکامگان و جنایت کاران به دادگاههای بین المللی جنایت علیه بشریت و منجمله دادگاه رسیدگی به جنایت علیه بشریت در اسپانیا فراخوانده شده اند، بدون تردید المالکی و ژنرال سرکوبگر، علي غيدان به دادگاه و برای رسیدگی به رفتار ضد بشری اشان فراخوانده می شوند. مصونیت سیاسی نوری المالکی دائمی نبوده و در این امر دیر و زود وجود دارد اما سوخت و سوز هرگز.

جنبه سیاسی
آن چه در روز 19 فروردین در اشرف اتفاق افتاد یک عملیات جنگی تمام عیار با تجهیزات کامل علیه زنان و مردان غیر مسلح بود. این جنگ ظالمانه، غیرعادلانه و ارتجاعی ادامه یک سیاست مشخص دیکته شده از جانب خامنه ای است. بر اساس این سیاست ساکنان کمپ اشرف در مقابل دو راه قرار داده شده اند. یا باید تسلیم شوند و یا برای ابد زیر خاک اشرف ساکن شوند. مجری این سیاست ضد انسانی سید علی خامنه ای در عراق دولت نوری المالکی است. از این جهت سیاست عملی و روزمره دولت مالکی و مزدورانش، فشار مداوم و طاقت فرسا بر ساکنان اشرف برای وادار کردن آنان به تسلیم است. چندی پیش ساکنان اشرف به آمریکائیها و نمایندگان سازمان ملل در عراق و دولت المالکی اعلام کردند، در صورتی که شما واقعاً خواستار خروج ما از عراق به یک کشور امن دیگر هستید در مرحله اول 50 تن از بیماران که در شرایط سخت به سر می برند را از عراق به اروپا و یا آمریکا اعزام کنید. اسامی این افراد و پرونده کامل پزشگی آنان نیز تحویل داده شد. اما نتیجه این اقدام این شد که نه فقط یک نفر هم به کشور ثالث منتقل نشد، بلکه سخت گیری در مورد مداوای بیماران افزایش پیدا کرد تا جایی که منجر به درگذشت مظلومانه یک نفر از ساکنان اشرف شد.
از آغاز سال 2009 تا امروز کمپ اشرف در محاصره کامل است. ورود عراقیان به اشرف ممنوع اعلام شده و خبرنگاران حق بازدید از این کمپ را ندارند. تمامی این اقدامات ضد انسانی برای اجرایی کردن سیاست دیکته شده خامنه ای به المالکی است.
بر طبق ارزیابی خامنه ای، آمریکائیها در شرایطی نیستند که بتوانند در مقابل پیشبرد این سیاست مانع جدی ایجاد کنند و تازه بسیاری بر این اعتقاد هستند که دولت آمریکا برای پیشبرد سیاست مماشات، از عملی شدن این سیاست چندان نگران و یا ناراضی هم نیست.
این که خامنه ای چرا چنین سیاستی را در پیش گرفته نیاز به توضیح زیاد ندارد. همین سیاست در زندانهای جمهوری اسلامی در مورد کسانی که در مقابل ارتجاع ایستادگی می کنند هر روزه عملی می شود. خامنه ای بهتر از هر کس دیگر به ابعاد بحرانی که سراپای ولایت اش را درهم می پیچد آگاه است و می داند که با چند انفجار بزرگ همچون 30 خرداد 1388، 6 دی 1388 و 25 بهمن 1389 می تواند استبداد مذهبی را به کلی فروپاشد. بنابرین او مصمم است که هر نیرویی با هر میزان سازماندهی که برای برچیدن بساط ننگین ولایت فقیه تلاش می کند را به کلی محو و نابود کند و بدیهی است که وجود مهمترین و متشکل ترین نیروی سازمانیافته ایران، حتی در شرایطی که افراد آن غیر مسلح و در حَصر به سر می برد، می تواند همچون خار در چشمان ولی فقیه باشد.
از طرف دیگر نوری المالکی و شرکا هم به خوبی می دانند که بدون حمایت عملی رژیم ایران نمی توانند بر عراق حکومت کنند. اینان به خوبی می دانند که با وجود نیروهای گوناگون در این کشور تنها با حمایت آمریکا نمی توانند حاکمیت را در اختیار داشته باشند. بنابرین منافع باند چپاولگر مالکی، و نه منافع ملی مردم عراق، این است که سیاست دیکته شده به وسیله ولی فقیه رژیم ایران عملی شود. تسلیم و یا سکونت ابدی در زیر خاک اشرف گزینه ای است که مالکی به نیابت از طرف خامنه ای در صدد اجرایی کردن آن است.
ساکنان شهر اشرف از این سیاست اطلاع کامل داشته و عملیات اجرایی آن را روزانه با گوشت و پوست و رگ و استخوان خود حِس می کنند. آنان در مقابل دو گزینه قرار گرفته اند. یا تسلیم به دربار خامنه ای و یا پایداری برای دفاع از حق. این حقیقت به شکل عریان در مقابل زنان و مردان شهر اشرف خود را نشان می دهد و می دانیم که درک و پذیرش آن چه در مقابل انسانها قرار دارد، نخستین گام برای انتخاب مسیر است.
هیچ انسان با وجدان و شرافتمندی نمی تواند زنان و مردان مجاهد شهر اشرف که از حق انسانی خود دفاع می کنند را به تسلیم تشویق کند و مهمتر این که سیاست تسلیم یک ضربه اساسی به قیام مردم ایران علیه استبداد مذهبی وارد خواهد کرد که آثار آن سالها بر پیکر جنبش آزادیخواهی مردم ایران باقی خواهد ماند. بنابرین کسانی که مُشَوق گزینه تسلیم نیستند یا باید عراق، آمریکا و ملل متحد را وادار به گزینه سوم مبنی بر قبول حق پناهندگی ساکنان کمپ اشرف در کشورهای پناهنده پذیر و امن کنند و یا اگر نمی توانند در این مورد اقدام موثری انجام دهند حق مقاومت و پایداری آنان را به رسمیت بشناسند.
نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی طی سی و چند سال گذشته در مقابله با سازمانهای سیاسی مخالف اقدام به ساخت و ساز یک صنعت جداسازی بدنه از رهبران کرده اند. وزارت اطلاعات رژیم در مورد سازمان مجاهدین خلق ایران با استفاده از تمام شیوه های سخت افزاری و نرم افزاری و با هزینه کلان در این راه تلاش کرده و می کنند. البته این صنعت فرسوده و نخ نما شده تاکنون نتوانسته برای نهادهای امنیتی رژیم آبی گرم کند. تلاش آن تعداد اندک از افرادی که در سوخت و ساز یک ارگانیسم فعال به مزدوری دستگاههای امنیتی استبداد مذهبی درآمده اند هم بیشتر به مضحکه تبدیل شده است. حمله جنایتکارانه روز 19 فروردین نشان داد که آن نیرویی که مانع ارتباط ساکنان شهر اشرف با دنیای خارج است، نه رهبران آنان که سرکوبگران تحت امر مالکی و عوامل نفوذی نهادهای امنیتی ولایت خامنه ای در دولت مالکی بوده است. این کمیته سرکوب دولت نوری المالکی است که از آغاز سال 2009 مانع ورود خبرنگاران و مردم عراق و ایران به شهر اشرف شده است.
بر اساس اطلاعیه روز پنجشنبه 31 فروردین دفتر نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در انگلستان، وزارت خارجه عراق «۲۸ماه است که حتی یک ویزا در پنج قاره جهان برای انبوه خبرنگاران، وکیلان و پارلمانترها و خانواده های ساکنان اشرف که متقاضی رفتن به عراق و بازدید از اشرف بوده اند، صادر نکرده» است و این در حالی است که «مأموران نیروی تروریستی قدس و اطلاعات آخوندها دائماً از تهران به بغداد در سفر هستند و ۲۴۰ بلندگو هم در اطراف سیاج اشرف کار گذاشته اند.»
وزارت اطلاعات خامنه ای نیز طی سالهای گذشته تعداد زیادی از خانواده هایی که برای دیدار فرزندان و اقوام خود به کمپ اشرف رفته بودند را دستگیر و آنان را به زندانهای طولانی مدت محکوم و یا برای آنان حکم اعدام صادر کرد. در مقابل این دغلبازی نهادهای امنیتی رژیم ایران، مدافعان حقوق ساکنان شهر اشرف از پیشنهاد نوی پیلای، کمیسر عالی سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر که حمله نیروهای ارتش عراق را محکوم کرد و خواهان تحقیقاتی در این زمینه شده، حمایت می کنند. یک کمیته تحقیق مستقل که از جانب دبیرکل ملل متحد انتخاب شود می تواند در رسیدگیهای خود با تمام ساکنان این کمپ گفتگو کند. این کار را نیروهای آمریکایی چند بار قبل و بعد از اعلام حق برخورداری مجاهدان شهر اشرف از کنوانسیون چهارم ژنو انجام دادند و حتی دولت عراق هم تا آن جا که من اطلاع دارم یک یا دو بار با تمام ساکنان این کمپ به طور انفرادی در مورد تصمیم آنان برای آینده مصاحبه کرده است.
کمیته حقیقت یاب تحقیق می تواند به طور دائم در کمپ اشرف مستقر شود و با تامین امنیت آن از جانب آمریکا و دولت عراق به یکایک ساکنان آن دسترسی داشته باشد.
تاکنون دولت نوری المالکی در پیروی از نیات پلید بیت خامنه ای مانع جنین امری شده است. دیکتاتور عراق به همان گونه که تعهدات اش با طرفهای سیاسی عراقی را مُعَوق گذاشته درصدد است تا به سرعت امر نابودی شهر اشرف را بر اساس همان دو گزینه تسلیم و یا سکونت دائمی در زیر خاک اشرف به سرانجام برساند. بدیهی است که با وجود پایداری در اشرف و به علت شرایط داخلی عراق و شرایط جهانی و منطقه ای فرصت عملی کردن کامل این سیاست برای دولت نوری المالکی وجود ندارد و چشم انداز این پروژه رذیلانه شکست محتوم است.
علت و راز و رمز مقاومت و پایداری زنان و مردان شهر اشرف در شناخت دقیق همین امر است. تمام انسانها در دوران حیات خود بارها در مقابل انتخاب قرار می گیرند. چَک و چانه زدن بر سر آن که چرا چنین شد و چنان نشد، هیچ تغییری در وجود لحظه تصمیم گیری نمی دهد و تنها می تواند شرمساری درماندگی برای تصمیم گیری را توجیه کند. این شقایقهای سرخی که ما پَرپَر شدن آن را با بُلدوزر و گلوله و زرهی جنگی می بینیم، انسانهایی هستند که آگاهانه و با رد گزینه تسلیم راه پایداری و مبارزه برای آزادی را برگزیده اند و من در ستایش این پایداری آگاهانه و مختارانه یک بار دیگر جمله رومن رولان را تکرار می کنم که:«آزادی جان و اندیشه، تا وقتی به عمل تبدیل نشود چیزی بی ارزش و یک لفاظی پوچ است».
*برای مشاهده نام امضا کنندگان این نامه به آدرس زیر مراجعه شود:
http://www.gopetition.com/petition/44596/signatures.html
**تلویزیون فارسی بی بی سی برای رعایت اصل «بی طرفی» در مقابل هر چند دقیقه پوشش خبری به سود ساکنان کمپ اشرف، به شکل «عادلانه» چند ساعت علیه آنان گزارش، خبر و تفسیر پخش کرد.
منبع: یادداشت سیاسی نبرد خلق شماره 310، پنجشنبه اول ارديبهشت 1390(21 آوريل 2011)



فاجعه‌ای تازه فوکوشیما را تهدید می‌کند

ADDS LOCATION PHOTO TAKEN - Japanese policemen gather as they prepare search for bodies in the area devastated by the March 11 earthquake and tsunami in Minamisoma, inside the 20-kilometer (12-mile) evacuation zone, in Fukushima Prefecture, northeastern Japan, Thursday, April 21, 2011. Japan declared the 20-kilometer (12-mile) area evacuated around its radiation-spewing nuclear power plant a no-go zone on Thursday, urging residents to abide by the order for their own safety or possibly face fines or detention. (AP Photo/Sergey Ponomarev)

نیروگاه اتمی آسیب‌دیده‌ی فوکوشیما در ژاپن، با مشکل تازه‌ای روبروست. آبی که برای خنک‌سازی رآکتورها مورد نیاز است، می‌تواند دیوار ویرانه‌ها را سست کند. کارشناسان برای جلوگیری از این خطر می‌خواهند دیواری در عمق خاک بسازند.

دولت ژاپن هشدار داد که فاجعه‌ای تازه فوکوشیما را تهدید می‌کند. کارشناسان در بازرسی‌های خود به این نتیجه رسیده‌اند که ویرانه‌ها از استواری لازم برخوردار نیستند.
فرستنده‌ی تلویزیونی NHK ژاپن روز شنبه (۲۳ آوریل/۳ اردیبهشت) گزارش داد که مقامات اتمی این کشور بیم آن دارند،  آبی که برای خنک‌سازی رآکتورها به کار رفته، دیوارهای نیروگاه را سست و در برابر زمین‌لرزه‌های آینده آسیب‌پذیر کند.
حجم زیادی از آب آلوده
شرکت تپکو که مدیریت نیروگاه فوکوشیما را برعهده دارد، این مساله را نامحتمل خواند. کارشناسان این شرکت قصد دارند تا اواسط ماه ژوییه، محفظه‌ی رآکتورهای شماره ۱ و ۳ را که بیش از دیگر رآکتورها آسیب دیده‌اند، تا بالای سطح میله‌های سوخت پر از آب کنند تا خنک‌سازی مطمئن انجام گیرد.
از آغاز سانحه‌ی اتمی در فوکوشیما، کارکنان این نیروگاه هزاران تن آب به داخل رآکتورهای آسیب‌دیده و حوضچه‌های خنک‌سازی میله‌های سوخت پمپ کرده‌اند. در رآکتور شماره یک که میله‌های سوخت آن بیش از دیگر رآکتورها آسیب دیده‌اند، هنوز هر ساعت ۶ تن آب به داخل رآکتور پمپ می‌شود.
به همین دلیل در بسیاری از ساختمان‌ها و تونل‌های ارتباطی، مقادیر زیادی آب آلوده به رادیوآکتیو جمع شده است. اوایل ماه آوریل، به دلیل ایجاد شکافی در دیواره‌ی یک رآکتور، صدها تن آب آلوده به رادیوآکتیو وارد اقیانوس شد.
شرکت تپکو خود نیز هزاران تن آب آلوده به داخل اقیانوس هدایت کرده تا برای تاسیسات جمع‌آوری آب‌های آلوده‌ی نیروگاه، جا باز شود. حجم زیاد آب وارد شده به نیروگاه، این تاثیر جانبی را دارد که هم اکنون میلیون‌ها تن آب آلوده در نیروگاه جمع شده است. این امر کار راه‌اندازی سیستم خودکار خنک‌سازی رآکتورها را با دشواری فراوان روبرو می‌کند.
دیواری در عمق خاک
از این رو، شرکت تپکو این اواخر آب کمتری به داخل رآکتورها پمپ می‌کند. ولی از سوی دیگر هم اکنون در حوضچه‌ی خنک‌سازی میله‌های سوخت در رآکتور شماره‌ی ۴ دمای آب تا ۹۱ درجه‌ی سانتیگراد بالا رفته است.
به همین دلیل شرکت تپکو روز شنبه اعلام کرد که ناچار است دوباره‌ی آب بیشتری وارد رآکتور کند. این شرکت ظاهرا قصد دارد دیواری حفاظتی در خاک اطراف نیروگاه در عمق زمین بسازد تا مانع از آن شود که آب آلوده به رادیوآکتیو، محیط را آلوده سازد.
برای ساختن این دیوار زیرزمینی، کارشناسان باید نخست زمین را تا عمق ۱۵ متری حفر کنند تا به لایه‌ی سنگی زمین برسند. این لایه‌ی سنگی می‌تواند به عنوان شالوده‌ای برای دیوار به کار رود. یک سخنگوی تپکو گفت، این شرکت مشغول بررسی امکانات گوناگونی است و ساختن دیوار زیرزمینی یکی از گزینه‌هاست.


اخبار روز: ناصر حجازی از مشهورترین چهره های فوتبال ایران، در پاسخ به انتقادات و فشارهای وارده بار دیگر از اظهارات خود در نقد وضعیت موجود کشور دفاع کرد. به گزارش ایسنا، وی در گفتگویی با سایت شخصی خود در پاسخ به این سوال که:
- عده ای معتقدند که شما از آنجایی که چهره ورزشی هستید، نبایستی وارد سیاست شوید تا رسانه های غربی و... از شهرت و محبوبیت‌تان تبلیغات سیاسی نکنند. نظر شما چیست؟
چنین گفت:
مگر من حرف سیاسی زدم؟ دیدگاه خودم را نسبت به مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور بیان کردم. همه ناصر حجازی را می شناسند، به هیچ حزب، گروه و تشکیلاتی وابسته نبوده و نیستم. زمانی که به برنامه صدای آمریکا رفتم، با توجه به شرایط کشور، به سوالاتی که مرتبط با سیاست بود، به شکلی جواب دادم که بهتر است بگویم سکوت کردم و گفتم مشکلات را در داخل ایران به زبان خواهم آورد. فردای مصاحبه روزنامه های وابسته به دولت تیتر زدند که حجازی، ایران را نفروخت. حال که در داخل مملکت خودم از درد و مشکلات جامعه صحبت می کنم، می گویند که حجازی دشمن کشور است. حجازی سکوت کند تا از حرفهایش تبلیغات سیاسی نشود. در کشوری که می گویند آزادی بیان است، در کشوری که می گویند انتقادپذیر هستیم، نباید از حرف های من ناراحت شوند.
در ضمن چند سالی‌ است که سیاستمداران وارد عرصه ورزش شده اند و برای گرفتن پست و مقام سر و دست می شکنند و حال می بینید که چه بر سر ورزش ما آمده است. چطور دخالت آنها در ورزش عیب نیست اما صحبت از مشکلات جامعه از یک چهره ورزشی که خود از جنس مردم است و سالها در کنار آنها با عشق زندگی کرده، ایراد دارد؟ بدانید ناصر حجازی از سیاست که چیزی جز دروغ ندارد، بیزار است و سیاست هیچ گاه با روحیات من سازگار نبوده و نیست.


افزایش فشار بر نسرین ستوده برای اعترافات اجباری و احتمال از سرگیری اعتصاب غذا از سوی وی

بامدادخبر
کمپین بین‌المللی در حمایت از نسرین ستوده وکیل در بند در ایران که به ۱۱ سال زندان محکوم شده است از افزایش فشار بر وی برای تن دادن به اعترافات اجباری خبر داده است.
به گزارش بامدادخبر و به نقل از صفحه‌ی فیسبوک این کمپین، نسرین ستوده مصمم است تا در برابر فشار‌ها از سوی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی برای قبول اعتراف و ابراز ندامت مقاومت کند. خانواده نسرین ستوده و به ویژه همسرش رضا خندان از او تقاضا کرده‌اند که بار دیگر به سراغ اعتصاب غذا نرود اما این وکیل شجاع که اخیرا مهم‌ترین جایزه‌ی انجمن قلم آمریکا را نیز دریافت کرده در پاسخ گفته که «هیچ چاره‌ی دیگری ندارد.»
نسرین ستوده که از ۱۳ شهریور سال ۱۳۸۹ تا به امروز تمام زمان بازداشت خود را در سلول انفرادی سپری کرده، در نزدیک به هشت ماه گذشته چندین نوبت دست به اعتصاب غذای خشک و‌ تر زده که در نتیجه‌ی آن‌ها وزن او به ۴۴ کیلوگرم رسیده که یک اعتصاب غذای دیگر به مانند خودکشی برای این وکیل زندانی و فعال حقوق‌بشر می‌باشد.
کمپین حمایت از نسرین ستوده در واکنش به احتمال از سرگیری «اعتصاب غذای کشنده» نسرین ستوده، با انتشار اطلاعیه‌ای که امضای تعدادی از دانشمندان، روزنامه‌نگاران و فعالان مدنی را در پای خود دارد از وی خواسته تا برای روزی که دوباره در کنار فرزندان‌اش (مهراوه و نیما) باشد دست به اعتصاب غذا نزند.
امضاکنندگان این اطلاعیه خطاب به نسرین ستوده نوشته‌اند که قبول این درخواست «فرزندان ایران را قوی‌تر خواهد کرد» و «یک روز میوه‌های سبز مبارزه برای آزادی ایران را خواهند چشید.»
در میان امضاکنندگان این نامه، نام فیروز نادری (دانشمند سرشناس ایرانی ناسا)، نیلوفر بیضایی (نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر)، سهیل پرهیزی، سعید قاسمی‌نژاد، بهزاد مهرانی، نازک افشار، امیرحسین اعتمادی، سلمان سیما، لیونا عیسی‌قلیان، لیلا اسفاری، شبنم اسداللهی، احمد عشقیار، آزاده دواچی و مهسا صارمی به چشم می‌خورد و امضای این نامه ادامه دارد.

برای امضا می‌توانید به این صفحه در فیسبوک مراجعه کنید:
http://www.facebook.com/notes/nasrin-sotoudeh/mounting-pressure-on-nasrin-sotoudeh-to-succumb-to-forced-confessions/21778034491462




بهمن عتیقی، سی و پنجمین شهید حمله جنایتکارانه ۱۹ فروردین مالکی به اشرف

(تیتر از جنگ خبر)
همبستگی ملی - 3 اردیبهشت
اشغال اشرف- شماره ۷۹
- بهمن عتیقی پس از ۱۶روز درد و رنج به خاطر محرومیت از رسیدگی در بیمارستان بعقوبه، به شهادت رسید.

مجاهد خلق بهمن عتیقی ۳۸ساله از مجروحان حمله ۱۹فروردین پس از ۱۶روز درد و رنج، به خاطر محرومیت از رسیدگیهای پزشکی ظهر امروز، شنبه ۳اردیبهشت، در بیمارستان بعقوبه به شهادت رسید.
روز ۲۸فروردین در اطلاعیه شماره ۶۶، مقاومت ایران اعلام کرد وضعیت بهمن بسیار خطرناک است و در بیمارستان بعقوبه قابل علاج نیست و می بایست سریع به بیمارستان نیروهای آمریکایی منتقل شود. در طول دو هفته گذشته، وضعیت بهمن، از سوی پزشکان اشرف و نمایندگان ساکنان بارها با نیروهای آمریکایی و نمایندگان ملل متحد در میان گذاشته شد و مصرانه بر ضرورت انتقال وی به بیمارستان نیروهای آمریکایی تاکید شده بود. نیروهای عراقی از انتقال وی به بیمارستانهای بغداد و اربیل نیز جلوگیری کردند.
روز جمعه ۲اردیبهشت، مقاومت ایران در فراخوان بین المللی برای نجات جان مجروحان بدحال و خطرناک (اطلاعیه شماره ۷۶) بار دیگر بر وضعیت وخیم بهمن تأکید کرد و خواستار انتقال فوری و بلادرنگ او و دیگر مجروحان وخیم به بیمارستان نیروهای آمریکایی یا بیمارستان اربیل شده بود.
مجاهد خلق بهمن عتیقی که از ۱۴سال پیش به صفوف مجاهدین در اشرف پیوسته بود، روز ۱۹فروردین از سوی نیروهای سرکوبگر عراقی از ناحیه کمر و ستون فقرات مورد هدف گلوله قرار گرفت و نخاع او قطع شده بود. وضع او در بیمارستان بعقوبه به خاطر رسیدگی نکردن به وخامت گرایید و به عفونت حاد در ناحیه اصابت گلوله مبتلا شد.
مسئولیت قتل بهمن عتیقی به طور مضاعف بر عهده مالکی است. هم به خاطر حمله جنایتکارانه ۱۹فروردین و هم به خاطر ممانعت از درمان او.
مقاومت ایران برای نجات دیگر مجروحان بار دیگر از دولت و نیروهای آمریکایی، ملل متحد و اتحادیه اروپا می‌خواهد یکی از اقدامهای زیر را به عمل بیاورند:
انتقال بلادرنگ مجروحان به ویژه مجروحان وخیم به بیمارستان نیروهای آمریکایی
انتقال مجروحان به بیمارستان اربیل یا کشورهای اروپایی
وادار کردن دولت عراق به اینکه مثل همه کشورهای متمدن به مجروحان و بیماران اجازه دهد دسترسی آزادانه به خدمات پزشکی داشته باشند تا در بیمارستانها و کلینیکهای عمومی یا خصوصی مناسب به معالجه بپردازند.
نیازی به یادآوری نیست که در همه راه حل های فوق تمامی هزینه توسط مقاومت ایران پرداخت می شود.

دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
۳ اردیبهشت ۱۳۹۰( ۲۳ آوریل ۲۰۱۱ )
منصور امان

جنگ قُدرت بین آیت الله خامنه ای و گُماشتگان ناسپاس اش به مراحل تعیین کننده پا گذاشته است. در حالی که گرایش نظامی – امنیتی دولت همچنان اقتدار او را به چالش گرفته، مُشاجره باند آقای خامنه ای و مُتحدانش در دفاع از آتوریته "رهبر"، لحن تُند تری به خود می گیرد.
روز گُذشته (شنبه) آیت الله خامنه ای برخلاف اخطار یک ماه پیش خود مبنی بر پرهیز از علنی کردن اختلافها، اخراج وزیر منصوب خود را به باد انتقاد گرفت و آن را "غفلت از مصلحتی بُزُرگ" خواند. او همچنین اطمینان داد: "تا زمانی که من زنده هستم و مسوولیت دارم، نخواهم گذاشت حرکت عظیم ملت ایران به سوی آرمانها، ذره ای منحرف شود."
آقای خامنه ای که با تمام قُوا برای جلوگیری از تجاوُز دست پروردگانش به قلمرو خود به میدان آمده بود، همزمان به گونه ناکامی تلاش کرد، تعادُل خویش بین پُشتیبانی بی قید و شرط و خونین از آنها در گذشته و جبهه گیری کُنونی با چنگ و دندان در برابرشان را حفظ کند. استدلالی که او در این راستا روی میز مُخاطبانش گذاشت، تنگنای "رهبر" برای توجیه دفاع پذیر اقداماتش و شرایطی که به بار آورده را آشکار ساخت. او مُدعی شد، "از خط کار و خدمت" حمایت کرده و نه از گُماشته سر به شورش برداشته اش: "ملت و رهبری همواره از خط کار و خدمت حمایت می کنند و ملاک هم اشخاص نیستند، بلکه ملاک اصلی خط کار و خدمت است."
آقای خامنه ای شکست در ماموریت غیرمُمکن بندبازی را در همان هنگامی به نام خود ثبت می کرد که از سوی دیگر می بایست دقت می کرد، در تقلا برای خارج کردن خود از گرداب تحقیر و بی اعتباری، در آن بیشتر فرو نرود. بر این اساس وی کوشید، خیز فراکسیون نظامی - امنیتی برای کوتاه کردن دست "رهبر" از نهاد مُهم امنیتی را "بی اهمیت" جلوه دهد. او سینه جلو داد، "قضایای اخیر چندان اهمیتی هم ندارد" تا بلافاصله با دادن صفت "مصلحت بَُزُرگ" به "قضیه بی اهمیت"، همه ی باد ذخیره کرده را یک نفس بیرون دهد.
با این همه، سردرگُمی ولی فقیه در حل بُحران هنگامی آشکار می شود که برای قانع کردن همریشانش به اطاعت، مترسک "دُشمن" و "به کمین نشستن آن برای شکاف و حاکمیت دوگانه" را روی تخت ولایتش میخ می کند. او برای کسانی روح احضار کرده که نزد خود وی جن گیر شده اند.
حرف اصلی او که برای به زبان آوردنش به چنین دست و پا زدنی اُفتاد، تهدید به برکناری گُماشته اش است. آیت الله خامنه ای با باند رقیب اتمام حُجت می کند: "نگذارید اختلاف و شکاف به وجود آید و آنچه را که دشمن در تبلیغات و خباثتهای سیاسی خود می خواهد، روی دهد."
با این وجود، توپ همچنان در زمین خود "رهبر" است و همانجا نیز خواهد ماند. شلیک او به این یا آن شکل، فقط می تواند به عقب کمانه کند.




"شرمساری ملی": رهاکردن دو بیمار در کنار جاده به دلیل بی‌پولی


در تهران دو فرد بیمار در کنار خیابان به دلیل "بی‌پولی" رها شدند. منتقدان حکومت ایران به آیت‌الله خامنه‌ای استناد می‌کنند که گفته بود «ما می‌خواهیم اگر کسی در خانواده‌ای مریض شد، بیش از مریض‌داری، رنج دیگری نداشته باشد.»

انتشار عکس‌هایی از دو فرد بیمار با لباس‌های مخصوص بیمارستان که در زیر آفتاب و در کنار خیابان بر روی زمین افتاده‌اند، ناراحتی و عصبانیت کاربران ایرانی اینترنت را به دنبال داشت.
نخستین سایتی که خبر و عکس های مربوط به این مسئله را منتشر کرد، سایت اصولگرای "جهان" بود که زیر نظر علیرضا زاکانی، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی اداره می شود.
این سایت ابتدا بیمارستان دولتی "امام خمینی" را به عنوان بیمارستانی که افراد فوق را در کنار خیابان رها کرده معرفی کرد اما پس از صدور جوابیه این بیمارستان، با حذف نام آن وعده داد "به زودی" نام بیمارستان و مسئولان آن را منتشر خواهد کرد.
جهان نیوز در عین حال تاکید کرد که گفته بیماران رها شده، مردم محل و شاهدان عینی که مدارک بیماران را مشاهده کرده‌اند و مسئولان انتظامی حاضر در محل، نشاندهنده آن است که این بیماران در بیمارستان "امام خمینی" بستری بوده‌اند.
بنا بر این گزارش، این بیمارستان افراد فوق را بدلیل "نداشتن پول درمان" سوار بر خودروی آمبولانس کرده و آنها را در کنار خیابان رها ساخته‌اند.
با گذشت دقایقی، اهالی منطقه با اطلاع دادن به کلانتری محل از دو بیماری خبر دادند که کنار اتوبان خلیج فارس بعد از پل شهید کاظمی و در زمین‌های کشاورزی آن حوالی رها شده‌اند.
پیگیری‌ها از افراد حاضر در محل، مشخص کرده که یک دستگاه آمبولانس مزدا خاکی رنگ با سه نفر سرنشین، دو بیمار را با "وضعیت کاملا نامناسب" در کنار جاده رها کرده‌اند.
این دو بیمار که یکی از آنها دارای شكستگی پا و عفونت و دیگری دارای سوختگی بوده، در بیمارستان بستری بودند که به علت نداشتن پول کافی برای ادامه درمان، به این شکل از بیمارستان اخراج شده‌اند.
بیمار ایرانی یا گروه‌های اسلامی؟
در حالی‌که در انتهای این گزارش گفته شده که بیماران فوق در حال حاضر "با هماهنگی کلانتری محل به بیمارستان فیروز‌آبادی شهر ری منتقل شده‌اند" اما سایت های خبری ایران و کاربران اینترنتی از جمله سایت اصولگرای "عصر ایران" از این خبر با عنوان "شرمساری ملی" یاد کرده‌اند.
این در حالی است که بیمارستان امام خمینی در جوابیه‌ای که برای رسانه‌ها فرستاده، عنوان کرده که "هیچ گونه مدرکی" از بستری بودن این دو فرد در این مرکز وجود ندارد و بیمارستان امام خمینی اساسا بخش سوختگی و آمبولانس مزدا هم ندارد.
بیمارستان‌های دولتی در ایران از محل هزینه‌های عمومی اداره می‌شوند و بستری و مداوای بیماران در آنها طبق قانون رایگان است. با وجود این، خدمات ضعیف، مراقبت‌های غیراصولی و بدرفتاری با بیماران همراه با شلوغی و ازدحام و کیفیت نازل خدمات درمانی در آنها، این نوع از بیمارستان‌ها را به یکی از شاخص‌های اصلی نارضایتی عمومی از دولت ایران تبدیل کرده است.
رها کردن بیماران در کنار خیابان یا عدم پذیرش آنها توسط مراکز درمانی دولتی در شرایطی رخ می‌دهد که منتقدان، پرداخت سالانه ده‌ها میلیاردها ریال از سرمایه کشور به بیماران خارجی مانند فلسطینیان یا کمک به گروه هایی مانند حزب‌الله در لبنان و حماس در فلسطین را مورد اشاره و انتقاد خود قرار می دهند.
باید اشاره کرد که جمهوری اسلامی ایران در شماری کشورهای مسلمان‌نشین آفریقایی و در لبنان و نوار غزه برای جلب حمایت این مسلمانان ده‌ها میلیون دلار برای ساخت بیمارستان و درمانگاه از ثروت ملی ایران هزینه پرداخته است.
در همین حال، صبح امروز یکشنبه (۲۴ آوریل / ۴ اردیبهشت) دادسرای عمومی و انقلاب تهران اعلام کرد که عاملان رها کردن دو بیمار در کشتزار‌های اطراف تهران را با تشکیل پرونده قضایی تحت پیگرد قانونی قرار داده است.
بنا بر این گزارش، در این زمینه پرونده قضایی در دادسرای ناحیه ۶ تهران تشکیل شده و تحقیقات درباره این پرونده ادامه دارد.



انسداد چند ساعته‌ی مسیر پشتیبانی از ناتو در پاکستان

تظاهرکنندگان پاکستانی معترض به عملیات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی در این کشور

یکی از مهم‌ترین مسیرهای پشتیبانی از نیروهای بین‌المللی در افغانستان، برای مدتی بسته شد. مخالفان حمله‌ی هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا در پاکستان، در این مسیر تحصن کرده بودند. ۴۰ درصد مایحتاج ناتو از این مسیر تأمین می‌شود.

سخنرانی عمران خان در جمع تظاهرکنندگانانسداد مسیر پشتیبانی لجستیک از نیروهای ناتو در افغانستان توسط عمران خان، سیاستمدار کنونی و قهرمان کریکت پاکستان مطرح شده است. این اقدام پس از آن صورت می‌گیرد که آمریکا درخواست پاکستان برای کاهش حملات هواپیماهای بدون سرنشین خود به برخی از مناطق قبیله‌نشین پاکستان را رد کرد؛ مناطقی که ظاهرا نیروهای طالبان و القاعده در آن‌جا پناه گرفته‌اند.
فعالان حزب خان موسوم به جنیش "تحریک انصاف" (PTI) و چند جریان اسلام‌گرای دیگر تحصن در این مسیر را برنامه‌ریزی کردند. این مسیر از منطقه‌ی خیبر در شمال غربی پاکستان به افغانستان منتهی می‌شود. اسد قیصر، دبیرکل PTI در منطقه، هدف این تحصن را ارسال پیامی به خارج مبنی بر مخالفت با حمله‌ی هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا عنوان کرده است.
ارسال مایحتاج نیروهای ناتو از منطقه‌ی خیبر، به گفته‌ی یک مقام محلی، از روز شنبه (۲۳ آوریل/ ۳ اردیبهشت) و هم‌زمان با آغاز تظاهرات متوقف شد. البته مقام‌های آیساف اعلام کرده‌اند که انسداد دو روزه‌ی این مسیر تأثیری در عملیات نیروهای بین‌المللی در افغانستان ندارد. به گفته‌ی یک سخنگوی آیساف، «همکاری‌های لازم با دولت پاکستان انجام شده و ما درک می‌کنیم که هدف دولت این کشور برقراری امنیت است».
تظاهرات در پاکستان از سوی دیگر خشم راننده‌های کامیون فعال در مسیر یادشده را برانگیخته است. رئیس انجمن حمل‌ونقل منطقه‌ی خیبر می‌گوید: «سیاستمداران‌اند که این نمایش‌ها را ترتیب می‌دهند. ما نمی‌توانیم خطر کنیم پس بهتر است که کامیون‌های خود را برای چند روز از مسیر خارج کنیم. ما از این کار خسته شده‌ایم. یک روز در میان یا به کامیون‌ها حمله می‌شود یا مسیر مسدود می‌شود. ما می‌گوییم اگر شما ]دولت[ علاقه‌ای به ادامه‌ی این روند ندارید، پس یک بار برای همیشه آن‌را متوقف کنید. در غیر این صورت امنیتی دائم و پایدار برای ما برقرار کنید.» 
۴۰ درصد از مایحتاج مورد نیاز نیروهای بین‌المللی در افغانستان از مسیر مسدودشده تأمین می‌شود. این اقلام از بندر کراچی در جنوب پاکستان و در ادامه از مسیر زمینی به افغانستان حمل می‌شوند. کامیون‌های حامل این اقلام بارها هدف حمله‌ی ستیزه‌جویان قرار گرفته‌اند.
پاکستان در ماه سپتامبر ۲۰۱۰ و در اعتراض به حمله‌ی یک هلیکوپتر ناتو به این کشور هم ۲۰ روز مسیر مورد نظر را مسدود کرده بود. ۴۰ درصد دیگر از نیازهای نیروهای بین‌المللی در افغانستان از مسیر همسایگان شمالی افغانستان و ۲۰ درصد باقی‌مانده نیز از راه‌های هوایی به این کشور منتقل می‌شوند.
حملات هوپیماهای بدون سرنشین آمریکا یکی از نگرانی‌ها دولت پاکستان است. به گفته‌ی مقام‌های این کشور، قربانی‌شدن غیر نظامیان خشم عمومی را افزایش می‌دهد و زمینه‌ی حمایت ازستیزه‌جویان اسلامگرا را فراهم می‌کند.



اوباما کشتار ارامنه در ترکیه را محکوم کرد

در سالگرد قتل‌عام ارامنه در ترکیه، میان سال‌های ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷، رئیس جمهور آمریکا این عمل امپراتوری عثمانی را محکوم کرد. دولت کنونی ترکیه نمی‌خواهد این رویداد مهم تاریخی را به‌عنوان "جنایت" و "نسل‌‌کشی" به‌رسمیت بشناسد.

باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا، بی‌آنکه کشتار ارامنه در ترکیه را "قتل‌عام قومی" یا "نسل‌‌کشی" بنامد، این جنایت امپراتوری عثمانی را محکوم کرد.
کشتار بیش از یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر از ارامنه‌ی ساکن ترکیه میان سال‌های ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷ در خاک ترکیه صورت گرفته بود.
رئیس جمهوری آمریکا در بیانیه‌ای رسمی این کشتار را یکی از «بدترین خشونت‌ورزی‌های سده‌ی بیستم» نامید.
اوباما در بیانیه‌ی خود در رابطه با رویکرد دولت ترکیه نسبت به این قتل‌عام آورده است: «به‌رسمیت شناختن کامل، روشن و حقیقی این رویداد تاریخی به نفع همگان است».
گرامیداشت یاد قربانیان قتل‌عام ارامنه در ایروان، در ارمنستان کنونی
عمل نکردن اوباما به وعده‌‌ی انتخاباتی خود
باراک اوباما به هنگام کاندیداتوری‌اش برای ریاست جمهوری بارها وعده داده بود، در صورتی که پیروز شود قتل‌عام قومی ارامنه را به‌رسمیت خواهد شناخت، ولی از زمانی ریاست‌جمهوری‌اش در سال ۲۰۰۹ تاکنون حتا یک بار واژه‌ی "قتل‌عام قومی" یا "نسل‌‌کشی" را در رابطه با رویدادهای سال ۱۹۱۵ به کار نبرده است.
از قرار معلوم علت این امر مقاومت ترکیه به‌عنوان یکی از هم‌پیمانان مهم ناتو بوده است.
بسیاری از تاریخ‌شناسان کشتار ارامنه در خاک امپراتوری عثمانی در دوره‌ی جنگ جهانی اول را نخستین قتل‌عام قومی یا "نسل‌‌کشی" سده‌ی بیستم ارزیابی می‌کنند.
رد انتقاد اوباما از سوی ترکیه
کشف گورهای جمعی حدود ۵/ ۱ میلیون نفر از ارامنه‌ی ترکیه که توسط دولت عثمانی به قتل رسیدند
در پی انتشار بیانیه‌ی رئیس‌جمهوری آمریکا، نامیک تان، سفیر ترکیه در واشنگتن، انتقاد اوباما به ترکیه را رد کرد. وی این موضع‌گیری اوباما را «نادقیق، آمیخته با اشتباه و مبتنی بر نگاه تاریخی یکجانبه‌ی سیاسی» خواند.
دولت ترکیه اعتراف می‌کند که چند صد هزار نفر از مردم ارامنه کشته شده‌اند، ولی همواره مقاومت می‌کند که این عمل به عنوان جنایت و "نسل‌‌کشی" نام‌گذاری شود.
آنکارا استدلال می‌کند که ارامنه در آن زمان از روسیه به عنوان دشمن دوره‌ی جنگ حمایت می‌کرده‌اند و آنها نیز ده‌ها هزار ترکیه‌ای را کشته‌اند.
کمیسیون روابط خارجی کنگره آمریکا در مارس ۲۰۱۰ در قطعنامه‌‌ای غیرالتزام‌آور پیگرد ارامنه در امپراتوری عثمانی را "قتل‌عام قومی" ارزیابی کرد. در پی آن، دولت ترکیه در اعتراض به این قطعنامه سفیر "امور مشورتی" خود در واشنگتن را به کشور فراخواند.
در دوره‌ی امپراتوری عثمانی در پایان سده‌ی نوزدهم، حدود دو میلیون و ۵۰۰ هزار نفر شهروند ارمنی زندگی می‌کردند. ارامنه در خاک ترکیه‌ی امروز فقط اقلیتی کوچک را تشکیل می‌دهند.



ادامه درگیری‌ها در لیبی و «شکست» یکی از راه‌حل‌های غیرنظامی

مخالفان دولت لیبی در مناطق مرکزی شهر مصراته

شهر مصراته در لیبی یکی از خونین‌ترین درگیری‌ها در هفته‌های اخیر را تجربه کرد. رهبر کاتولیک‌های جهان خواستار جایگزینی راه‌حل‌های دیپلماتیک برای حل بحران شد، در حالی که یکی از راه‌حل‌های غیر مسلحانه ظاهرا شکست خورده است.

پس از شادی زودهنگام مخالفان دولت لیبی از پیروزی بر نیروهای قذافی در مصراته، یکی از خونین‌ترین درگیری‌های هفته‌های اخیر در این شهر بندری روز شنبه (۲۳ آوریل/ ۳ اردیبهشت) ده‌ها تن را به کام مرگ کشید. معاون وزیر خارجه‌ی دولت لیبی پیش‌تر اعلام کرده بود که نیروهای دولتی به حدود دو ماه محاصره‌ی مصراته پایان می‌دهند. هواداران دولت اما ظاهرا به حاشیه‌ی شهر رفته و همچنان مقاومت می‌کنند.
حال از محافل دولتی، بر خلاف اعلام قبلی، خبر می‌رسد که وفاداران به قذافی تنها عملیات خود را متوقف کرده‌اند تا قبایل محلی به مذاکرات با مخالفان بپردازند. مخالفان اما در مورد وفاداری قبایل به قذافی تردید دارند و عقب‌نشینی نیروهای دولتی از مرکز مصراته را گامی در راه به دست آوردن وقت و فرصت می‌دانند.
به گفته‌ی یک سخنگوی شورشیان در مصراته، نیروهای دولتی عقب‌نشینی می‌کنند، اما مردم هم‌چنان ناآرام‌اند زیرا قدم بعدی نیروهای دولتی را نمی‌دانند؛ ناآرامی‌هایی که قربانی هم می‌گیرند. به گفته‌ی پزشکان، یک خبرنگار فرانسوی زیر گام‌های مردم وحشت‌زده به شدت زخمی شده است.
بنا بر آمار مراکز درمانی، شنبه خونین‌ترین روز مصراته در هفته‌های اخیر بوده است. در درگیری‌های این روز ظاهرا دست‌کم ۲۴ تن کشته و ۷۵ تن زخمی شده‌اند که حال برخی از آنان وخیم است.
نخستین هدف هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی
وزارت دفاع ایالات متحده اعلام کرد که روز شنبه یکی از هواپیماهای بدون سرنشین این کشور برای نخستین بار در لیبی به سمت مواضع دولتی آتش گشوده است. این هواپیما، بر اساس این گزارش، در حوالی مصراته یکی از خمپاره‌اندازهای دولتی را که به سوی غیرنظامیان آتش می‌گشوده، منهدم کرده است.تانک‌های دولتی، یکی از اهداف حملات هوایی ناتو در لیبی
یکی از فرماندهان شورشیان نیز از تخریب چندین وانت‌بار و خودروی سواری نیروهای دولتی بر اثر بمباران‌های ناتو در روز شنبه خبر داده است.
طرابلس هم شامگاه شنبه و در ساعات آغازین یکشنبه شاهد انفجارهای شدید و شلیک ضدهوایی‌ها بوده است. جزئیات بیشتری در مورد اهداف این حملات منتشر نشده است. به گزارش خبرگزاری دولتی لیبی به نقل از نیروهای هوادار دولت، «اهداف غیرنظامی و نظامی» طرابلس و چند شهر دیگر در این حملات آسیب‌دیده چندین نفر در اثر آن کشته و زخمی‌شده‌اند. روز جمعه نیز ناتو طرابلس، به ویژه اطراف محل زندگی قذافی در نقاط مرکزی شهر را زیر ‌آتش گرفته بود.
پاپ: به جنگ پایان دهید
پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیک‌های جهان، در سخنرانی سالانه‌ی خود به مناسبت عید پاک مسیحیان، خواستار پایان جنگ در لیبی و در پیش‌گرفتن راه‌حای دیپلماتیک برای حل بحران شد. او که در جمع ده‌ها هزار هوادار خود در میدان سن‌پیترو در رم سخن می‌راند، هم‌چنین خواستار کمک‌های انسان‌دوستانه به تمام کسانی شد که در درگیری‌های آفریقا و خاورمیانه آسیب دیده‌اند. بندیکت شانزدهم مردم ساحل عاج را به «بخشش و صلح» فرا خواند و برای بازماندگان فاجعه‌ی فوکوشیمای ژاپن دعا کرد.
پاپ به راه‌حل غیرنظامی در بحران شمال آفریقا فرا می‌خواند، این درحالی‌ست که لس‌آنجلس تایمز یکی از ابتکارهای غیر نظامی فشار بر رهبری لیبی را شکست خورده برمی‌شمرد. پاپ بندیکت شانزدهم در مراسم عید پاک
به نوشته‌ی این روزنامه‌ی آمریکایی، با وجود این‌که ایالات متحده و اتحادیه‌ی اروپا ۶۰ میلیارد دلار از سرمایه‌گذاری‌ها و حساب‌های بانکی سران لیبی را مسدود کرده‌اند، بسیاری از کشورهای دارای روابط اقتصادی محکم با لیبی به این صف نپیوسته‌اند که از این میان می‌توان به ترکیه، کنیا و چند کشور آفریقایی دیگر اشاره کرد. کشورهای دیگری نیز وجود دارند که علیرغم عدم رابطه‌ی سیاسی یا اقتصادی با لیبی، تا کنون اقدامی برای فشار بر رهبری این کشور انجام نداده‌اند. به نوشته‌ی لس‌آنجلس تایمز، بسیاری نیز امکانات لازم برای ردگیری دارایی‌های قذافی در خاک خود را ندارند.
این روزنامه‌ی آمریکایی به نقل از مقام‌های دولتی که اشاره‌ی نزدیک‌تری به آنها نکرده، می‌نویسد که قذافی از زمان آغاز درگیری‌های این کشور میلیاردها دلار از دارایی خود را از خارج به طرابلس منتقل کرده است. رقم دقیق این تراکنش‌ها را نمی‌توان مشخص کرد زیرا فهرست دقیقی از سرمایه‌گذاری‌های رهبر لیبی وجود ندارد. حساب‌های بانکی و دارایی‌های قذافی و اعضای خانواده‌اش باید بر اساس قطعنامه‌ی ماه فوریه‌ی شورای امنیت سازمان ملل مسدود شوند. چین، هند و روسیه به اقدام‌های گسترده‌تر برای فشار بیشتر بر او و خانواده‌اش مخالفت کردند.




باز هم تظاهرات، کشته و دستگیری در سوریه


بشار اسد برای حفظ قدرت سیاسی می‌کوشد. پلیس امنیتی سوریه به شکار فعالان حقوق بشر پرداخته و بسیاری از آنان را دستگیر کرده است. یکی از مفتیان سرشناس سوری با اعتراض به توسعه خشونت در کشور از نمایندگی پارلمان استعفا کرد.

خبرگزاری رویترز بر اساس گزارش فعالان حقوق بشر سوریه گزارش داد که در ساعات آغازین روز یکشنبه (۴ اردیبهشت / ۲۴ آوریل) ماموران پلیس سوریه با لباس شخصی به خانه‌های فعالان حقوق بشر حمله کرده و بسیاری از آنان را دستگیر کردند. این اقدام در حومه دمشق، پایتخت سوریه، رخ داده است.
دولت سوریه بیشتر نمایندگان خبرگزاری‌های غربی را از کشور اخراج کرده و خبرنگاران خارجی نیز معمولا از این کشور روادید کاری دریافت نمی‌کنند. به همین جهت امکان حضور مستقیم در محل تظاهرات، تحقیق وسیع و پرسش از شاهدان عینی کم است. اطلاعاتی که در حال حاضر از سوریه به خارج از این کشور درز می‌کنند، یا از راه اینترنت هستند یا  گزارش‌هایی از افرادی خاص.
فعالان سوری حقوق بشر از حومه دمشق گزارش داده‌اند که ماموران امنیتی سوریه جلوی مداوای مجروحانی را که پس از تظاهرات روز جمعه در راه بیمارستان بودند، گرفته‌اند.
یکی از روحانیون سوری به خبرنگار خبرگزاری رویترز گفته است، مردم منطقه نوا به او اطلاع داده‌اند که ماموران امنیتی بدون در نظر داشتن هدفی مشخص به سوی انبوه مردم شلیک کرده‌اند.
روزنامه آمریکایی واشنگتن پست به نقل از یک شاهد عینی گزارش داده است که مردم دور بیمارستانی جمع شده بودند تا به این ترتیب ماموران امنیتی نتوانند خود را به درون بیمارستان برسانند. بر مبنای گفته این شاهد عینی، "هزار تا ۱۵۰۰ نفر از مردم برای حمایت از مجروحان دور بیمارستان جمع بودند."
تظاهرکنندگان هفته‌هاست که خواستار تغییر سیستم سیاسی در سوریه هستند. بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، با شدت به سرکوب مخالفان دست زده است.
مخالفان دولت سوریه اطلاع داده‌اند که روز جمعه ( ۲ اردیبهشت / ۲۲ آوریل) در پی درگیری‌های خیابانی در سراسر کشور در مجموع ۱۱۲ تن کشته شده‌اند. این خونین‌ترین روز از آغاز مخالفت‌ها علیه بشار اسد تا کنون است. فعالان حقوق بشر در سوریه گزارش داده‌اند که در روز شنبه ( ۳ اردیبهشت) نیز در جریان مراسم سوگواری برای کشتگان حوادث اخیر ۱۲ نفر در این کشور کشته شده‌اند.
افزایش استعفاها
گفته می‌شود که به تدریج موضع اسد در کشورش سست می‌شود. پس از استعفای خلیل رفاعی و ناصر حریری، دو نماینده پارلمان، در اعتراض به حوادث اخیر، اکنون برای نخستین بار یک روحانی دولتی نیز پست نمایندگی مجلس را واگذار کرده است.
این روحانی که مفتی "رزق عبدالرحمان ابوزید" نام دارد، در مورد استعفایش به شبکه‌ی تلویزیونی الجزیره گفت: «من نمی‌توانم تحمل کنم که خون بی‌گناه فرزندان ما به زمین بریزد.» او در سخنانش مخالفان دولت را "قربانیان خشونت پلیس" نامید و از آنان به عنوان "شهید" یاد کرد.
این مفتی در ادامه سخنانش گفت: «مقامات بالای دولتی اعلام می‌کنند که به سوی تظاهرکنندگان تیراندازی نمی‌شود، اما ما می‌بینیم که این حرف‌ها حقیقت ندارند».
در سوریه تا کنون استعفای نمایندگان مجلس امری بسیار مذموم به شمار می‌رفت، زیرا انتخابات در این کشور نمایشی است و به جز حزب بعث، احزاب دیگر حق فعالیت ندارند. به همین جهت نمایندگان پارلمان این کشور بیشتر انتصابی بوده‌اند تا انتخابی، و تنها افرادی نامزد نمایندگی می‌شده‌اند که با سیستم سیاسی خوانایی داشته و اهداف ریاست جمهوری را پی می‌گرفته‌اند.
این استعفاها فعالان اعتراض‌های ضد دولتی را بیشتر امیدوار می‌کند. رازان زیتونه، فعال حقوق بشر دمشق، در این مورد به خبرنگار روزنامه آمریکایی واشنگتن پست گفت: «این اقدام تودهنی محکمی به دولت است. ارگان‌های دولتی تاکید می‌کردند که همه چیز بر وفق مراد است و کسی در تظاهرات کشته نشده است و این ناآرامی‌ها را عده‌ای تروریست اسلام‌گرا بوجود آورده‌اند. اما استعفاها این پیام را برای دولت داشت: شما دروغ می‌گویید».
انتشار خبرهای منفی ممنوع
روزنامه آمریکایی واشنگتن پست در شماره روز شنبه ( ۳ اردیبهشت / ۲۳ آوریل) خود می‌نویسد که رسانه‌ها در سوریه خبر استعفاها در این کشور را منتشر نمی‌کنند. خبرگزاری رسمی سوریه "سانا" تنها در خبری نوشته است که در پی حمله "عده‌ای اوباش مسلح" به مراکز پلیس و ارتش ده نفر کشته شده‌اند. در ادامه خبر آمده است که در میان کشتگان دو مامور پلیس و یک سرباز و همچنین مهاجمان مسلح دیده می‌شوند. رسانه‌های سوریه نه از تظاهرات، و نه از شمار بالای کشتگان به خاطر تیراندازی ماموران امنیتی خبری منتشر می‌کنند.
مخالفت‌های جهانی
خشونت علیه تظاهرکنندگان در سوریه از طرف محافل جهانی محکوم شده است. خانم کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، از دولت سوریه خواسته است که در مقابله با تظاهرکنندگان به خشونت متوسل نشود. او روز شنبه ( ۳ اردیبهشت / ۲۳ آوریل) در بروکسل گفت: «دولت سوریه باید به حق تظاهرات آزاد برای شهروندانش احترام بگذارد و خشونت علیه تظاهرکنندگان را هر چه زودتر پایان دهد.» خانم اشتون خواستار آن شد که قاتلان تظاهرکنندگان سوریه به دادگاه احضار و محاکمه شوند. مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از دولت سوریه خواست، اصلاحات بنیادین سیاسی در کشورش را آغاز کند و حقوق بنیادین شهروندان را به رسمیت بشناسد.




مخالفان قذافی: شهر مصراته زیر بمباران شدید نیروهای دولتی است

درگیری ها بر سر کنترل شهر مصراته در نزدیکی پایتخت لیبی میان هواداران معمر قذافی و مخالفان رهبر این کشور همچنان ادامه دارد.
گروه مخالف معمر قذافی می‌گوید که نیروهای وفادار به رهبر لیبی روز یک‌شنبه شهر مصراته در غرب این کشور را زیر آتش سنگین توپخانه گرفته‌اند و بمباران این شهر هم‌چنان ادامه دارد.
این حملات یک روز پس از آن روی می‌دهد که دولت لیبی اعلام کرد نیروهای وفادار به معمر قذافی از مصراته عقب‌نشینی کردند و مخالفان رهبر لیبی از بازپس گرفتن این شهر توسط نیروهای خود خبر دادند.
باسم عبدالسلام، یکی از سخنگویان مخالفان قذافی روز یکشنبه گفت که «تیپ‌های نظامی معمر قذافی از بامداد امروز بمباران‌های خود را آغاز کرده‌اند و این بمباران‌ها هم‌چنان ادامه دارد.»
این سخنگوی مخالفان حکومت قذافی افزود: «آنها مرکز شهر، به‌ویژه خیابان طرابلس و سه منطقه مسکونی را نشانه گرفته‌اند» و افزود: «شرایط بسیار خطرناک است.»
مصراته شش هفته است که هدف حملات نیروهای قذافی بوده، حملاتی که به گفته برخی از منابع در گفت‌وگو با خبرگزاری‌های خارجی تاکنون دست‌کم هزار کشته برجای گذاشته‌است.
خالد کعیم، معاون وزیر امور خارجه لیبی، روز جمعه گفت که پس از عقب‌نشینی ارتش، قبایلی که در مصراته و اطراف آن ساکنند در مقابل شورشیان قرار خواهند گرفت و برای وادار کردن شورشیان به تسلیم از «گفت‌وگو» یا «زور» استفاده می‌کنند.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا اخیراً اظهار داشت که نیروهای حکومت لیبی احتمالا غیرنظامیان را در اطراف شهر مصراته هدف بمب‌های خوشه‌ای قرار می‌دهند. حکومت لیبی این اتهامات را رد می‌کند.

پیام پاپ در مورد لیبی

پاپ بندیکت شانزدهم روز یکشنبه در پیام خود به مناسبت عید پاک، خواستار پایان گرفتن نبردها در لیبی شد و ابراز امیدواری کرد تا دیپلماسی و صلح در خاورمیانه جایگزین خشونت‌ها شود.
وی در این پیام گفت: «امیدواریم که در نزاع کنونی در لیبی، دیپلماسی و گفت‌وگو جایگزین جنگ‌افزار شود و امیدواریم به کسانی که از این کشمکش آزار دیده‌اند اجازه داده شود تا به کمک‌های بشردوستانه دسترسی پیدا کنند.»
وی دعا کرد که در خاورمیانه «نور صلح و شرافت انسانی بر ظلمت، نفاق، تنفر و خشونت غلبه کند.»
رهبر کاتولیک‌های جهان ابراز امیدواری کرد که «در تمامی کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه همه شهروندان، به‌ویژه جوانان، در راه پیشبرد خیر و منفعت همگانی تلاش کنند و جامعه‌ای بسازند که در آن از فقر و تهیدستی خبری نیست و احترام به انسان، الهام‌بخش هر تصمیم سیاسی باشد.»
عید پاک از اعیاد مسیحی است که به باور مسیحیان، عیسی مسیح، سه روز پس از مصلوب شدن، در این روز از مرگ برخاسته‌است.




آیا با افزایش قیمت گندم دست سوداگران کوتاه خواهد شد؟





قیمت گندم از روز پنجشنبه اول اردیبهشت ماه افزایش یافته است و پیش‌بینی می‌شود که افزایش بهای انواع نان هم به زودی اعلام شود. افزایش قیمت گندم در چارچوب ادامه اجرای قانون هدفمند سازی یارانه‌ها انجام می‌گیرد.
به گفته محمدرضا فرزین، دبیرستاد هدفمندی یارانه‌ها، قیمت گندم از اول اردیبهشت ماه تک نرخی شده است. برابر تصمیم ستاد هدفمندی یارانه‌ها، دولت گندم را، به قیمت تضمینی هر کیلو ۳۶۰ تومان از کشاورزان خریده و با همین قیمت به کارخانجات می‌فروشد.
قیمت جدید گندم در مقایسه با ۲۵۰ تومان قیمت هر کیلو در سال پیش، ۴۴ درصد رشد نشان می‌دهد. به گفته وزیر بازرگانی، تک نرخی شدن قیمت گندم در کشور و پرداخت معادل یارانه آن به مصرف‌کنندگان، ساختار‌ها در خرید و فروش گندم با هدف رانت‌زدایی و کوتاه شدن دست سودگران را اصلاح می‌کند.
پیش‌بینی می‌شود که احتمالاً قیمت هر قرص نان سنگگ با صد تومان افزایش به ۵۰۰ تومان و هر قرص نان تافتون از ۲۰۰ تومان به ۲۵۰ تومان، هر قرص نان بربری از ۳۰۰ تومان به ۴۰۰ تومان و قیمت هر قرص نان لواش از ۱۰۰ تومان به ۱۵۰ تومان افزایش یابد.
در مقابل این افزایش قیمت‌ها، دولت بابت هر قرص نان به ازای هر نفر در هر ماه، هزار تومان یارانه می‌پردازد.
با آغاز اجرای قانون هدفمندسازی یارانه‌ها از حدود چهارماه پیش، قیمت نان لواش ۱۰۰ تومان، نان تافتون ۲۰۰ تومان، نان بربری ۳۰۰ تومان، و نان سنگگ ۴۰۰ تومان تعیین شد.
شهنام پاکزاد، کار‌شناس اقتصادی درباره یارانه نان و آرد به رادیو فردا می‌گوید: «در مورد نان، وضعیت ایران یک وضعیت ویژه است. چون از دو طرف دولت یارانه می‌دهد. از یک طرف گندم‌هایی را که از خارج صادر می‌شود را با قیمت ارزان تبدیل به آرد کرده و آرد را به صورت سوبسیدی در اختیار نانوایی‌ها قرار می‌دهد و از سوی دیگر روی قیمت گازوئیلی که نانوایی‌ها برای پخت نان مصرف می‌کنند و یا انرژی که مصرف می‌کند، سوبسید می‌دهد.»
دولت امیدوار است که با آزادسازی قیمت آرد و نان هم به بالا رفتن کیفیت نان کمک کند و هم از هدر رفتن حدود یک سوم نان تولیدی جلوگیری نماید. ایرانی‌ها با مصرف سرانه ۱۶۰ کیلو نان در سال، یکی از بالا‌ترین حجم مصرف نان در دنیا را دارند.
تخمین‌های دولتی نشان می‌دهد که حدود ۳۰ درصد نان به عنوان ضایعات، عمدتاً به مصرف خوراک دام می‌رسد. ایران باری تأمین مصرف داخلی خود نیاز به حدود ۱۳ میلیون تن گندم در سال دارد.
میزان تولید داخلی گندم، در سال‌های گذشته بسیار متفاوت بوده است. حتی در سال‌هایی از گذشته ایران به حد خودکفایی رسید اما در برخی سال‌ها هم به یکی از مهم‌ترین واردکنندگان گندم در جهان تبدیل شد.
تفاوت در حجم تولید عمدتاً به میزان بارندگی یا خشکسالی برمی‌گردد. درباره کمبود آب کشاورزی و یا عدم سرمایه‌گذاری لازم برای مقابله با آن، عیسی کلانتری، وزیر پیشین کشاورزی سه سال پیش به رادیو فردا چنین گفت: «ایران در منطقه خشک و نیمه‌خشک دنیا قرار دارد. یعنی خشکسالی جزو پدیده‌های غیرمترقبه در ایران نیست. منتها با توجه به اینکه ما سرمایه‌گذاری لازم را برای تأمین آب، مصرف آب و حتی تقسیم‌بندی آب در کشور انجام نداده‌ایم، در سال‌هایی که میزان بارش کشور کمتر از متوسط بارندگی است، مشکل ایجاد خواهد شد.»
وی ادامه داد که «در پنجاه سال گذشته در کشور به جز یک برهه زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور بودند، توجه لازم به مسئله آب نشد. در دوران آقای هاشمی رفسنجانی هم ما به اندازه کافی پول نداشتیم و مجبور بودیم بودجه کشور و بخش عمده‌ای از منابع درآمدی را صرف بازسازی مناطق جنگی کنیم. همچنین درآمد دیگری در کشور به جز نفت میسر نبود که نفت هم به طور متوسط بیشتر از حدود بشکه‌ای ۱۴ یا ۱۵ دلار در آن سال‌ها به فروش نرسید. هنوز هم در کشور باور ندارند که بدون سرمایه‌گذاری، چیزی عاید نمی‌شود.»
به گزارش خبرگزاری کار، ایلنا، طرح خودکفایی گندم در دولت هشتم کلید خورد و از سال ۱۳۸۳، ایران از فهرست فائو، سازمانی کشاورزی جهانی، از لیست واردکنندگان عمده گندم در جهان خارج شد و روند واردات این محصول کاهش یافت.
حتی کار به جایی رسید که در سال ۱۳۸۶، ایران گندم صادر کرد. اما در سال ۱۳۸۷ به دلیل خشکسالی ایران مجبور به واردات هفت میلیون تن گندم شد.



درگیری‌های سنندج؛ «حوزه نفوذ سلفیان در مناطق حاشیه‌ای است»

روز پنج شنبه خبرگزاری‌های ایران از درگیری میان مأموران امنیتی و انتظامی، و یک گروه مسلح در روستای حسن‌آباد در سنندج خبر داده بودند. برپایه این گزارش‌ها این درگیری‌ها تا ساعاتی از شب ادامه داشت.
خبرگزاری فارس در این زمینه از قول یک منبع آگاه گزارش داده است که این گروه اعضای یک خانواده را به گروگان گرفته بودند و پس از زد و خورد با مأموران، با به جای گذاشتن چند کشته و زخمی فرار کردند، اما به مأموران آسیبی نرسید.
برخی گزارش‌ها حاکی از کشته شدن چهار نفر است اما در مورد هویت این گروه چیزی منتشر نشده است.
مختار زارعی، از فعالان کرد ساکن سنندج در این زمینه به پرسش‌های رادیو فردا پاسخ داده است.
  • آقای زارعی، آیا از جزئیات این درگیری‌ها اطلاع دارید؟
متأسفانه در این مورد هیچ جزئیاتی را بروز ندادند. مسیر سنندج به حسن آباد نیز توسط نیروی انتظامی قرق شده بود و کسی نمی‌توانست تا صبح روز جمعه از این مسیر تردد کند و این مسیر بسته بود. تقریباً هیچ اطلاع خاصی در این مورد داده نشد. در حد شایعاتی که مردم نقل می‌کردند اطلاعات منتشر شده بود ولی اطلاعات موثقی در این مورد نیست.
در همین حد خبرهایی از درگیری بین نیروهای انتظامی و یک سری از نیروهای سلفی که ظاهراً آنجا سکونت داشتند مطرح شده است ولی از جزئیات تلفات و باقی قضایا هیچ اطلاعات دقیقی در دست نیست.
متأسفانه یک منبع موثق یا یک خبرگزاری موثق در اینجا نیست که این اخبار را پوشش دهد و خبرها بیشتر از طریق خبرگزاری‌های دولتی مطرح می‌شود که طبیعتاً در این موارد، زیاد هم به اعتقاد من موثق و قابل اتکا نیستند.
برای اینکه در اتفاقات مشابهی که تا کنون در شهر سنندج رخ داده است، اصلاً مشخص نیست افرادی که از نیروهای سلفی بوده‌اند و آنها را برای تحقیق، بازداشت کرده‌اند یا کشته شده‌اند، چه در ماجرای مهاباد و چه در قضیه میدان آزادی سنندج، هویتشان چه بوده است. هیچ هویتی از آنان اعلام نشده است. نه نامی، نه عکسی، نه هویتی، هیچ.
  • بنابر این بر اساس شایعات موجود، این گروه، یک گروه سلفی بوده‌اند؟
بله. این گروه‌های سلفی خودشان هم به این اعتقاد دارند. سلفیان در محلات حوالی سنندج، در مناطق و محلاتی که به «حاشیه» معروفند، و حاشیه‌نشیننان سنندج که بیشتر از روستاها آمده‌اند در آنجا در خانه‌ها و آلونک‌های فقیرانه زندگی می‌کنند، حوزه نفوذ و تجاوزشان بیشتر است.
  • این درگیری‌ها چقدر ادامه داشت؟
تا پنج‌شنبه شب مسیرها بسته بود اما از آن زمان به بعد دیگر مسیر سنندج به حسن آباد باز شد. فکر می‌کنم در حوالی ساعت ۱۰ تا ۱۲ شب بود که به کلی دیگر مسیر حسن‌آباد به سنندج باز شد. اما تا غروب این مسیر بسته بود.
  • در گزارش‌هایی که از سوی خبرگزاری‌های ایران منتشر شده، آمده است که این افراد مسلح، اعضای یک خانواده پنج نفری را در این روستا به گروگان گرفته بوده‌اند. آیا شما چیزی در این مورد شنیده‌اید؟
این شایعه بود. چون معمولاً اینها از خانواده‌های روستاها عضوگیری می‌کنند. وقتی یکی از افراد خانواده، عضو گروه سلفی‌ها می‌شود، معمولاً سایر اعضای خانواده را هم به ارتباط با این گروه مجاب می‌کند.
معمولاً هم این کار را می‌کنند. وقتی در وضعیت خطرناک و بحرانی قرار بگیرند ممکن است که این کار را انجام بدهند. استنادشان و اعتقادشان هم به یک روایت از یکی از جنگ‌ها و غزوات پیامبر با کفار است که گویا در آن جنگ بر اساس آن روایت، برخی اسیرها را سپر خودشان قرار داده بودند.
اینها هم ممکن است گروگانی را سپر خودشان قرار بدهند، ممکن است که چنین کاری کرده باشند.
  • حتی اگر آن فرد عضو خانواده خودشان باشد؟
هر که باشد. مهم این است که از نظر آنها آن شخص کافر باشد.
  • این گروه‌های سلفی چه تبلیغاتی می‌کنند؟ اصولاً خواهان چه هستند؟
اینها دو گروهند؛ سلفی‌های جهادی و سلفی‌های تبلیغی. اینها سلفی‌های جهادی هستند. سلفی‌ها معتقد به برگشت سلف صالح هستند. آنها مسلمانان را به دو گروه «سلف» و «خلف» تقسیم می‌کنند.
سلف یعنی کسانی که در یک برهه زمانی خاص یعنی از زمان پیامبر تا زمان امامان اهل تسنن یا شافعی – یعنی زمانی قریب به ۲۰۰ تا ۲۵۰ سال بعد از ظهور اسلام- زندگی می‌کرده‌اند. پس از آن، مسلمانان را به مسلمانان «خلف» می‌شناسند. یعنی مسلمانان بعدی که بعد از مسلمانان سلف قرار دارند.
این افراد سعادت بشریت را به بازگشت به دوران مسلمانان سلف یا به قول خودشان «سلف صالح» می‌دانند و بر این باورند که باید همان دستورات و احکام و مقررات اجرا شود.



شریعتمداری: سپاه اگر می‌خواهد نقشی در آینده داشته باشد، باید در کنار مردم بماند

فرمانده سپاه پاسداران به نقل از آیت‌الله خامنه‌ای به خبرگزاری فارس می‌گوید که «سپاه صرفاً نظامی نیست، بلکه یک سازمان امنیتی، فرهنگی، عقیدتی، سیاسی و نظامی است».
به گفته محمدعلی جعفری، «انقلاب اسلامی‌‌ همان اسلام ناب محمدی است که برای دفاع از آن، سپاه هیچ قید و محدودیتی را نمی‌شناسد.»
در این زمینه حسن شریعتمداری، تحلیلگر سیاسی در هامبورگ به رادیو فردا می‌گوید که این سخنان تفسیر دیگری از سپاه پاسداران و وظیفه آن است.
آقای شریعتمداری می‌گوید: «اینکه فرمانده سپاه نقش جدیدی را از زبان آیت‌الله خامنه‌ای در رابطه با سپاه تعریف می‌کند، در حقیقت‌‌ همان نقشی است که سپاه سال‌هاست بعد از فوت آقای خمینی دارد اجرا می‌کند وامروز یک پای مهم قدرت در ایران و شریک قدرت است.»
وی ادامه می‌دهد: «آقای خمینی می‌گفت که سپاه با وجود اینکه باید از انقلاب اسلامی در مقابل خطرات حمایت کند ولی این حمایت نباید از جنس سیاسی باشد، برای اینکه سپاه، حق ورود به سیاست را ندارد. بیشتر منظور آقای خمینی این بود که اگر انقلاب اسلامی به وسیله دشمنانی خارج از مملکت و یا نیروهای مسلحی در داخل کشور، مورد هجوم قرار بگیرد، وظیفه سپاه این است که از کیان حکومت اسلامی دفاع کند.»
به گفته آقای شریعتمداری: «آقای جعفری به کلی منکر این نقش است. ایشان می‌گوید که محتوای جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی است و انقلاب اسلامی همیشه جریان دارد و وقتی ما می‌گوییم که سپاه حافظ انقلاب اسلامی است، معنایش این است که باید در همه عرصه‌ها، مثل عرصه نظامی، فرهنگی، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی حضور داشته باشد و بر همه اشراف داشته باشد.»
فرمانده سپاه پاسداران، ولایت فقیه و سپاه را دو محور اصلی انقلاب اسلامی ارزیابی می‌کند و دلیل حملات به گفته او، دشمن، به این دو محور را اهمیت آنان می‌داند. به باور حسن شریعتمداری، این «برجسته کردن نقش سپاه در آرایش نیروهای سیاسی» در جامعه امروز ایران است.
آقای شریعتمداری در این باره می‌گوید: «ایشان در حقیقت سپاه را رسماً به عنوان پایه دوم قدرت در مقابل ولایت فقیه برمی کشد و به آن رسمیت می‌دهد و می‌گوید که به این دلیل ولایت فقیه و سپاه مورد هجوم هستند که این دو حافظ انقلابند. جالب‌تر از آن این است که نقش آقای خامنه‌ای را هم تعیین می‌کند و می‌گوید که بیشتر، وظیفه رهبر انقلاب، حفظ جنبه‌های معنوی انقلاب است.»
وی ادامه می‌دهد: «فرمانده سپاه، نقش سپاه را یک نقش کاملاً عملی در همه صحنه‌های اجتماعی ترسیم می‌کند و بنابر این رهبر را به گوشه‌ای تبعید می‌کند که فقط مانند یک پدر مهربانی باید بر سپاه یک اشراف معنوی داشته باشد. این مسئله نشان می‌دهد که تعادل نیرو‌ها در جمهوری اسلامی به جایی رسیده است که سخنگوی منافع سپاه می‌تواند به طور علنی نقش رهبر را محدود کرده و نقش خودشان را برجسته نماید و هیچ هم نگران عکس‌العمل‌هایی از سوی وفاداران به رهبر انقلاب نباشد. این اظهارات نشانه تعادل واقعی نیروی سپاه و نیروی رهبری در جامعه ایران است.»
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اعتراف به اینکه از شدت و گستردگی به گفته او- فتنه- غافلگیر شده است، گفته که بایستی با به اصطلاح، «فتنه» برخوردی نرم می‌شد، چون برخورد سخت قضایی با سران فتنه قابل توجیه نبود.
حسن شریعتمداری می‌گوید که همین عده به گفته آقای جعفری «قلیل» بودند که توانستند جبهه اصولگرایان را دچار بحران کنونی کنند.
آقای شریعتمداری می‌گوید: «آقای جعفری صحبت از فتنه - یعنی انتخابات سال ۸۸ و حوادث پس از آن - می‌کند و می‌گوید که این‌ها ۱۰ تا ۱۵ درصد جامعه هستند که به روش‌ها انتقاد داشتند و به اصل نظام وفادارند. او می‌گوید که اگر در تهران هم دو یا سه هزار نفری کمونیست و بی‌دین و بهایی وجود داشت و توانستند این‌ها را دور هم جمع کنند، کار مهمی نیست، ما با وجود اینکه آماده نبودیم از عهده آن‌ها برآمدیم.»
به گفته آقای شریعتمداری «خود آقای جعفری می‌داند که همین عده‌ای که به نظر ایشان قلیل بودند، باعث گسترش اختلاف به دامنه طیف خودی‌ترین خودی‌ها شدند و امروز آقای احمدی‌نژاد و رهبر جمهوری اسلامی ایران و مجلس را در مقابل هم قرار داده‌اند. همین عده قلیل باعث ریزش داخلی در درون نظام شده‌اند و این پس لرزه‌های حضور‌‌ همان عده‌ای است که به نظر ایشان قابل توجه نبودند و سپاه توانسته است که از عهده آنان برآید.»
وی نتیجه‌گیری می‌کند: «از همین گفته ایشان معلوم می‌شود که حدود اشراف سپاه به این جامعه چقدر است؟ و چقدر سپاه واقعاً مایل است که واقعیت‌های موجود را درک کند و بر اساس واقعیات موجود، منافع خودش را حفظ کند. در صورتی که سپاه به عنوان یک شریک قدرت اگر بخواهد در آینده ایران نقش مثبتی را ایفا کند، باید حقایق جامعه را‌‌ همان طور که هست درک و دریافت کند و در کنار مردم باشد.»
وی ادامه می‌دهد: «درحقیقت سپاه باید حساب خود را از عاملینی از حکومت، که تحمل و هزینه آنان می‌تواند سپاه را هم در آینده ایران به یک "دشمن مردم" تبدیل کند، و مردم در آینده ایران، خواستار انحلال آن باشند، جدا کرده و خود را از این وضع نجات دهد. آقای جعفری نشان می‌دهد که رهبر لایقی به عنوان سخنگوی منافع سپاه نیست.»
فرمانده سپاه پاسداران در گفت‌و‌گوی خود با خبرگزاری فارس، توان رزمی سپاه را آنچنان تشریح می‌کند که گویا این نیرو قدرت مقابله با هر گونه نیروی خارجی از جمله اسرائیل و ناوهای جنگی آمریکا در منطقه را دارد.



پاسخ‌های عبدالکریم لاهیجی در مورد انتصاب گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران

پس از موافقت شورای حقوق بشر سازمان ملل با انتصاب گزارشگر ویژه برای ایران و با توجه به پرسش‌های زیادی که پیرامون این مسئله مطرح شده بود، از عبدالکریم لاهیجی، حقوقدان و نائب رییس فدراسیون بین‌المللی جوامع حقوق بشر خواستیم تا میهمان وبسایت رادیو فردا باشد به پرسش‌های خوانندگان پاسخ دهد.

پاسخ عبدالکریم لاهیجی به پرسش‌های شما خوانندگان در زیر می‌آید.
  • شورای حقوق بشر چیست و چرا از سال ۸۲ گزارشگری برای ایران تعیین نشده است؟
شورای حقوق بشر نهاد حقوق بشری سازمان ملل است و مرکب از ۴۷ عضو که از سوی مجمع عمومی سازمان ملل انتخاب می‌شوند.
با توجه به ماده ۲ منشور ملل متحد مبنی بر برابری حقوقی همه کشورهای عضو سازمان ملل (به استثنای شورای امنیت) هر کشوری حق دارد داوطلب عضویت در شورای حقوق بشر باشد. ولی پذیرش اعضای شورا منوط به اکثریت مطلق آرای نمایندگان کشورها در مجمع عمومی است (نصف به اضافه یک).
از سوی دیگر برای آن که شورا نماینده واقعی همه کشورها باشد، عضویت در شورا مبتنی بر سهمیه‌بندی قاره‌ای است : آسیا و آفریقا و اروپا هر یک ۱۳ عضو (اروپای غربی ۷ و اروپای شرقی ۶ عضو) و قاره آمریکا ۸ عضو.
این شورا در سال ۲۰۰۶ جانشین کمیسیون حقوق بشر شد که اعضای آن توسط شورای اقتصادی- اجتماعی سازمان ملل انتخاب می‌شدند.
تصویب قطعنامه درباره وضعیت حقوق بشر در کشورها و از جمله تعیین گزارشگر ویژه چه در گذشته در کمیسیون حقوق بشر و چه اکنون در شورای حقوق بشر، منوط به تسلیم طرح قطعنامه از سوی یک یا چند کشور به شوراست.
در سال ۱۳۸۲ طرح قطعنامه درباره وضعیت حقوق بشر در ایران و تمدید مأموریت گزارشگر ویژه (موریس کاپیترن) به علت عدم کفایت آرا به تصویب کمیسیون حقوق بشر نرسید و این گفته که «قطعنامه‌ای تصویب شد که طبق آن دیگر لزومی به وجود یک گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران نبود» نه واقعیت دارد و نه با آیین رسیدگی نهاد حقوق بشری سازمان ملل مطابقت می‌کند.
  • آیا تنها یک نفر به عنوان گزارشگر حقوق بشر برای ایران انتخاب می‌شود یا اینکه بیش از یک نفر و به صورت تیم انتخاب می‌شوند و وارد ایران می‌شود؟ ضمن اینکه نحوه دسترسی مردم ایران به گزارشگر ویژه چگونه است و امنیت کسانی که با گزارشگر ویژه تماس می‌گیرند، چگونه تأمین می‌شود؟
گزارشگر یک نفر است و می‌تواند با چند همراه (منشی، مترجم ....) عازم ایران شود مشروط بر اینکه دولت ایران به همراه یا همراهان او هم ویزای ورود بدهد.
گزارشگر پس از ورود به ایران تماس‌های خود را با مسئولان دولتی آغاز می‌کند و می‌تواند در هتل محل اقامت خود و یا در محل دیگری و از جمله دفتر سازمان ملل در تهران کسانی را که مایل به ملاقات و گفت‌وگو با او هستند بپذیرد.
ما در گذشته از طریق رسانه‌های خبری و همکارانمان در ایران، مردم را در جریان مأموریت گزارشگران سازمان ملل (اعم از گزارشگر ویژه یا گزارشگران موضوعی) می‌گذاشتیم و این بار هم به همان صورت عمل خواهیم کرد.
اگر به شاکیان و ستمدیدگان اجازه داده نشود که با گزارشگر ویژه تماس بگیرند و یا اینکه نگذارند که وی از زندان‌های ایران بازدید کند و با زندانیان به مصاحبه بپردازد و به طور کلی موجبات انجام یک تحقیقات کامل و همه‌جانبه را فراهم نیاورند، گزارشگر نخواهد توانست که مأموریت خود را انجام دهد و مثل این است که به او ویزای ورود به ایران را ندهند.
  • با گسترش امکانات اینترنت دسترسی مردم و گزارشگر حقوق بشر به یکدیگر بسیار راحت‌تر از گذشته است. شاید لازم نباشد گزارشگر جهت دریافت اجازه سفر به ایران مجبور به معامله با حاکمان نظام جمهوری اسلامی شود.
گزارشگر نمی‌تواند به گزارش‌های کتبی یا تماس از طریق اینترنت اکتفا کند و بایستی وضعیت حقوق بشر را در محل مورد بررسی قرار دهد.
هنوز گزارشگر از سوی شورای حقوق بشر انتخاب نشده است. همه کشورها می‌توانند تا روز ۱۸ آوریل (۲۹ فروردین) کاندیدای خود را اعلام کنند. هفدهمین اجلاس شورای حقوق بشر در ۳۰ می آغاز به کار می‌کند و تا ۱۷ ژوئن ادامه دارد و در آن فاصله گزارشگر انتخاب خواهد شد.
گزارشگر ویژه نمی‌تواند ملیت کشوری را داشته باشد که بایستی درباره وضعیت حقوق بشر در آن کشور تحقیق کند.
  • نماینده مزبور آیا فقط به حقوق زندانیان و اعدام‌شدگان رسیدگی می‌کند یا به هر طریقی که حقوق زن و مرد و گروه‌های احتماعی و گروه‌های شغلی و صنفی را هم بررسی خواهد کرد؟
گزارشگر ویژه بایستی درباره تمام موارد نقض حقوق بشر اعم از حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و از جمله وضعیت اقلیت‌های قومی و مذهبی تحقیق کند و بازدید و حوزه بررسی وی نمی‌تواند محدود به تهران باشد.
  • پرسش دیگر از سوی خوانندگان رادیو فردا این است که «نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران و به خصوص در کردستان هر روز وخیم‌تر می‌شود. در مناطق کردنشین شدت آن بیشتر هستش و به خصوص شاهد کشتار روزانه شهروندان مرزنشین به بهانه مبارزه با کالای قاچاق هستیم. برای تهیه گزارش به خصوص در کردستان با این جو امنیتی شدید و فشاری که بر فعالان مدنی وجود دارد، چه راهکاری برای رساندن گزارش‌های این مناطق خاشیه کشور به چنین گزاشگری وجود دارد.»؟
وضعیت حقوق بشر در بلوچستان، کردستان و مناطق دورافتاده به مراتب از تهران بدتر است. اگر به وی اجازه سفر ندهند، قرینه‌ای بر صحت این گفتار است. هر چند که می‌توان گزارش های مستند درباره وضعیت این مناطق را در تهران هم به وی تسلیم کرد.
  • خواننده‌ای سؤال کرده که «آفای دكتر لاهیجی قبل از هر چیز مشخص كنید كه مبارزه با سركوب قومیت‌ها از وظایف فدراسیون بین‌المللی جوامع حقوق بشر هست یا نه؟ اگر هست پس چرا تا به حال هیچ اقدامی راجع به این تهجم و تضییع حق قومیت‌ها در ایران نمی‌كنید كه به چشم قومیت‌های ایران بیاید؟» و خواننده دیگری پرسیده است: «من بلوچ چقدر در این سرزمین حق دارم؟»
دفاع از اقلیت‌های قومی وظيفه جامعه دفاع از حقوق بشر و فدراسيون بين‌المللی جامعه‌های حقوق بشر است. به آخرين گزارش ما زير عنوان «رويه پنهان ايران، تبعيض ضد اقلیت‌های قومی و دينی در ايران» به زبان‌های فارسی و انگليسی در سايت ما به آدرس (www.fidh.org) نگاه کنید.
  • «آیا به نظر شما تعیین گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل در حالی که این شورا خود تحت نفوذ اتحادیه اروپا و آمریکا است و این گروه از دولت‌ها شریک دزد و رفیق قافله هستند و علائم و نشانه های زیادی وجود دارد که دسته جمعی این کشور ها با حکومت اسلامی روابط پشت پرده دارند، از هیچگونه اعتباری بر خوردار است؟» پرسش دیگر اینکه: «چطور می‌شود که ایران طی این سال‌ها مرتب ناقض حقوق بشر بوده ولی احتیاج به گزارشگر ویژه نداشته؟ اگر نه پس چرا این وقفه در انتخاب گزارشگر ویژه به وجود آمده؟ سؤال دیگرم اینکه آیا خانم پیلای در این مدت که کمیسر عالی حقوق بشر بوده‌اند به غیر از ملاقات‌های نمایشی کار خاصی در رابطه با انتخاب گزارشگر ویژه داشته‌اند یا خیر؟»
می‌دانید که به این قطعنامه ۲۲ کشور رأی موافق دادند. اکثریت این کشورها از امریکای لاتین، آفریقا و آسیا بودند و نه از «اتحادیه اروپا».
انزوای روزافزون جمهوری اسلامی، وخامت وضعیت حقوق بشر در ایران طی دو سال گذشته، تلاش‌ها و کوشش‌های سازمان‌های مدافع حقوق بشر عوامل اصلی تغییر موازنه قوا در مجمع عمومی سازمان ملل و شورای حقوق بشر بود.
خانم پیلای و کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل هیچ نقشی در تصویب این قطعنامه نداشتند.
  • «آیا این بازرس آزادی عمل خواهد داشت؟ آیا موارد مشابهی نیز وجود داشته که بازرسان توانسته باشند آثار مثبتی ایجاد نمایند؟ مردم و نهادهای داخلی چگونه می‌توانند کمک کنند تا یک گزارش دقیق و واقعی تهیه شود؟ و پرسش دیگر اینکه: «لطفاً بفرمایید که چه زمانی می‌شود سران یک کشور را به جرم جنایت علیه بشریت و نسل‌کشی به دادگاه‌های بین‌المللی کشاند؟ مثل اتفاقی که در یوگسلاوی سابق افتاد. آیا مدارک علیه سران حکومت جمهوری اسلامی، هنوز در حدی نیست که بشود آنها رو به چنین محاکماتی کشاند؟»
گزارشگر ویژه اعم از اینکه جمهوری اسلامی به وی ویزا بدهد یا ندهد و فارغ از اینکه موجبات انجام مأموریت وی را فراهم بیاورند یا نه، ناگزیر است که گزارش خود را به مجمع عمومی سازمان ملل در پائیز آینده بدهد.
اینکه مجمع عمومی چه تصمیمی اتخاذ خواهد کرد و آیا پرونده نقض مستمر و فاحش حقوق بشر در ایران به شورای امنیت خواهد رفت یا نه و یا اینکه شورای امنیت با تشکیل یک دادگاه جزایی بین‌المللی فوق‌العاده نظیر «یوگسلاوی» برای رسیدگی به جنایات «سران حکومت جمهوری اسلامی» موافقت خواهد کرد و یا نه و ده‌ها پرسش از این گونه را می‌توان طرح کرد.
  • «به نظر شما که حقوقدان هستید آیا زمان آن نرسیده که با تصویب قانونی در سازمان ملل و تشکیل ارتش بین‌المللی جلوی وحشیگری‌های حاکمان سرکوبگر گرفته شود؟» یا پرسش دیگر: «آیا سازمان ملل یا ایالات متحده یا اتحادیه اروپا قادرند از رفت و آمد ظالمانی چون احمدی‌نژاد و بقیه کسانی که دستشون به خون مردم ایران آغشته است جلوگیری کنند؟ اگر این کار را انجام دهند تبعاتش یا پاسخ احتمالی‌اش از سوی جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟ اگر چنین کاری اساساً امکان‌پذیر است چرا انجام نمی‌شود و فقط به توقیف حساب‌های بانکی هفت یا هشت نفر از سران سپاه یا بسیج در سوئیس با امریکا بسنده کرده‌اند؟»
متأسفانه در حال حاضر من پاسخی برای این سؤال‌ها ندارم. اما ساده‌انگاری است که فکر کنیم که می‌توان با تصویب قانونی در سازمان ملل و تشکیل ارتش بین‌المللی جلوی وحشی‌گری‌های حاکمان سرکوبگر گرفته شود.
استقرار دموکراسی و حقوق بشر در یک کشور ثمره مبارزه و تلاش‌های پیگیر مردم آن کشور است.
مردم تونس و مصر پیروزی را به آسانی به دست نیاوردند. گستردگی و تداوم مبارزه آنها به سقوط بن‌علی و حسنی مبارک انجامید. سازمان ملل یا ابر قدرت‌ها نقش چندانی در انقلاب آنان نداشتند.



کردستان با خشونت میانه‌ای ندارد


محسن کاکارش
خبرگزاری‌های رسمی ایران روز پنجشنبه یکم اردیبهشت‌ماه از يک درگيری مسلحانه بين افراد ناشناس و نيروهای انتظامی در روستای حسن‌آباد واقع در پنج کيلومتری سنندج خبر دادند.

خبرگزاری فارس به نقل از يک منبع آگاه اعلام کرد که «تعدادی از عوامل گروهک ضد انقلاب» خانواده‌ای را در روستای حسن‌آباد سنندج به گروگان گرفته بودند.

اداره اطلاعات کردستان در بیانیهای عوامل درگیری در روستای حسن‌آباد سنندج را گروه‌های «وهابی وابسته به بیگانه و استکبار جهانی» دانست.

درگیری بین نیروهای انتظامی و افراد نا‌شناس همزمان با سفر دوره‌ای هیئت دولت به استان کردستان و پس از ترک سنندج از سوی محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری ایران رخ داد.

این درگیری هفتمین اقدام نظامی در مناطق کردنشین طی ماه گذشته بوده است.

بنا به گفته رسانه‌های حکومتی عملیات خشونت‌ورزانه طی سال جاری در این منطقه شدت گرفته است.

در این زمینه با کاوه قریشی، روزنامه‌نگار کرد و آگاه به مسائل کردستان گفت‌وگویی کرده‌ام و نخست از وی پرسیده‌ام: از شهریورماه سال گذشته کردستان شاهد چند رویداد خشونت‌بار بوده است. ارزیابی شما از این رویدادها چیست؟

کاوه قریشی: در اردبیهشت‌ماه گذشته مردم کردستان دراعتراض به اعدام چند زندانی سیاسی کرد در زندان اوین دست به اعتصاب عمومی زدند. پیش از آن نیز در طول یک دهه گذشته از راه‌های متفاوت به نوعی این پیام را به حاکمیت و جامعه ایرانی رسانده‌اند که برای حل مسئله خود در مرحله اول به راه‌های مسالمت‌آمیز و مدنی متوسل می‌شوند. این موضوع در کردستان به‌ویژه بعد از روزهای انتخابات وارد مرحله جدیدی شده است؛ به صورتی که ما طی این برهه زمانی در هیچ یک از اقدام‌های اعتراضی مردم نسبت به موضوع‌های متفاوت سیاسی و اجتماعی، شاهد برخورد قهری و خشونت‌بار با سیستم حاکمه نبوده‌ایم. بنابراین این نوع نگرش به مسائل در منطقه حساسی چون کردستان طبیعی است که زمینه را برای گروه‌ها و جریان‌های خشونت‌ورز فراهم می‌سازد. منافع آنها در گرو توسل به چنین روش‌هایی است. با این مقدمه می‌توان گفت که سلسله رویدادهای مورد اشاره از سوی گروه‌هایی صورت می گیرد که از تشدید فضای امنیتی در کردستان ذی‌نفع هستند.

این گروه ها چه کسانی هستند؟

مسلماً جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی تحت سلطه آن، اولین و اصلی‌ترین عاملانی هستند که در بیش از سه دهه گذشته در صدد بازتولید خشونت در کردستان بوده‌اند. توسل به خشونت از سوی سیستم حاکمه جمهوری اسلامی در کردستان پس از شکل‌گیری جامعه مدنی این منطقه و گرایش افکار عمومی به سوی روش‌های مسالمت‌آمیز، مشارکت اجتماعی و سیاسی شهروندان در اواخر دهه ۷۰و اوایل دهه ۸۰شدت بیشتری به خود گرفت. به نظر می‌رسد حاکمیت در چنین فضایی به سهولت و حتی بیشتر از قبل می‌تواند به سرکوب نیروهای مدنی جامعه دست یابد. از سهم جمهوری اسلامی در این رویدادها اگر بگذریم به نظر می‌رسد بخش ناچیزی از آن متوجه گروه‌هایی می‌شود که همواره پنجه اتهام حاکمیت به سوی آنها نشانه می‌رود. احزاب عمده کرد از دهه ۶۰به این طرف تحرکات نظامی چشمگیری در کردستان نداشته‌اند و از اوایل دهه ۸۰نیز به صورت رسمی اعلام کرده‌اند که خواهان حل مسئله کرد از طریق مسالمت‌آمیز و سیاسی هستند. با این حال و به استناد برخی مدارک (ازجمله اطلاعیه‌ها و اعلامیه‌های رسانه‌ای آنها) در پاره‌ای موارد مسبب یا شریک برخی از حوادث برون‌شهری در کردستان بوده‌اند. در این میان حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) که به نسبت یک جریان نوظهور به شمار می‌رود، نقش بیشتری در دامن زدن به این خشونت‌ها ایفا کرده است. هرچند این حزب مشی مسلحانه را به صورت رسمی در دستور کار خود قرار نداده است، اما آن‌طور که از رسانه‌ها و اطلاعیه‌های این جریان سیاسی برمی‌آید آنها در پاره‌ای موارد مسئول برخی از حوادث خشونت‌بار کردستان بوده‌اند. گذشته از احزاب و جریان‌های سیاسی کرد، می‌توان به جریان‌ها و گروه‌های افراطی مذهبی فعال در کردستان اشاره کرد. «سلفی»ها از جمله گروه‌های افراطی مذهبی هستند که به نظر می‌رسد در طول سال‌های گذشته به صورت نامحسوس مسئول بخشی از ناآرامی‌های کردستان بوده‌اند.

آیا این رویدادها ارتباطی باهم دارند؟ برخی از کارشناسان می گویند جمهوری اسلامی از این رویدادها نه تنها متضرر نمی‌شود، بلکه سود هم می‌برد. نظر شما در این زمینه چیست؟

فارع از این‌که مسئولیت این حوادث به عهده چه افراد و گروه‌هایی است، به نظر می‌رسد نقطه اشتراک و هدف غایی تمامی آنها بیش از بیش ناامن جلوه دادن کردستان است و همان‌طور که شما اشاره کردید سودمند نهایی از ایجاد چنین ناامنی‌هایی خود جمهوری اسلامی و نهادهای تحت سلطه آن است. چراکه در فضایی این‌چنینی زمینه برای بیش از پیش نظامی کردن کردستان و به تبع آن سرکوب قشرهای ناراضی جامعه کردستان فراهم می‌شود. در طول این سال‌ها ما به صورت کم سابقه‌ای شاهد افزایش صدور و اجرای احکام اعدام برای فعالین سیاسی و مدنی کردستان بوده‌ایم. فراموش نکنیم که فارغ از دهه ۶۰، برخورد با فعالان سیاسی و مدنی هیچگاه با چنین شدتی در کردستان صورت نگرفته است. از طرفی صدور احکام سنگین زندان برای روزنامه‌نگاران و فعالین مدنی و سیاسی و فرهنگی محصول تسلط چنین فضایی بوده است. جمهوری اسلامی برای سهولت در تشدید فضای امنیتی کردستان در طول حداقل یک سال گذشته مسئول و مسبب مستقیم بسیاری از این حوادث بوده است. برای مثال و آن‌طور که از شواهد پیداست، به نظر می‌رسد مورد انفجار شهریورماه مهاباد و درگیری مهرماه سال گذشته سنندج، از آنجا که هیچ گروه مشخصی مسئولیت آن را به عهده نگرفت و نهادهای امنیتی و قضایی نیز به صورتی تردستانه از معرفی هویت اصلی بانیان آن طفره رفتند، به طور مستقیم از سوی خود جمهوری اسلامی صورت گرفته باشد. بسیاری از تحلیل‌گران سیاسی مسائل کردستان بر این باور هستند که اختلاف سنتی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران بر سر نحوه مدیریت فضای امنیتی این منطقه فضا را برای اقدامات «خودسرانه» و احیاناً مغایر با سیاست‌های کلی نظام در کردستان بیش از پیش هموار کرده است. بنابراین با توجه به شرایط امنیتی کردستان و تجربه سه دهه حاکمیت جمهوری اسلامی در این منطقه به صورت قاطعانه می‌توان گفت که نظام سیاسی موجود، سودمند نهایی چنین فضایی در کردستان است و چه بسا در پاره‌ای موارد ازجمله، ترور فرزندان امام جمعه مریوان، انفجار مهاباد، درگیری مسلحانه میدان اقبال سنندج و حتی درگیری چندروز گذشته حسن‌آباد سنندج از سوی نیروهای وابسته به این نظام صورت گرفته است.

به گروه سلفی‌ها اشاره کردید. مقامات امنیتی جمهوری اسلامی عاملین برخی از این رویدادها را سلفی‌ها معرفی کرده‌اند؟ این گروه به دنبال چه اهدافی هستند؟ حضور آنان در کردستان به چه زمانی برمی‌گردد؟

سلفی به گروهی از مسمانان اهل سنت گفته می‌شود که تنها راه نجات مسلمانان را بازگشت به قوانین قرآن و سنت، طبق فهم «سلف صالح» می‌دانند. این گروه با هرگونه پیروی از شاخه‌های گوناگون دین یا آن‌چه کیش‌گرایی خوانده می‌شود مخالفند و معتقدند هر مسلمان به راحتی می‌تواند با ارجاع مستقیم به قرآن و سنت، به تبعیت از دین خود بپردازد. انگیزه اصلی این گروه مذهبی که در ترمینولوژی اسلام سیاسی از آنها به عنوان اصول‌گرایان دینی نیز یاد می‌شود، تشکیل حکومت اسلامی در سراسر جهان و یا دست کم در کشورهای اسلامی است.

در طول سال‌های گذشته سلفی‌ها یکی از مظنونین اصلی زنجیره ترورها و سوءقصدهای کردستان بوده‌اند. برای مثال آنها مسئولیت ترور ماموستا برهان عالی، امام جماعت مسجد قبا در سنندج را برعهده داشتند. بعد از این حادثه عاملان آن دستگیر و هم اکنون نیز در زندان مرکزی سنندج به سر می‌برند. بسیاری از زندانیان سیاسی سابق نیز در زندان با آنها ملاقات‌هایی داشته‌اند. یکی از روش‌هایی که سلفی‌ها برای نیل به هدف به آن متوسل می‌شوند ایجاد ترور و به تبع آن رعب و وحشت در بین شهروندان است. به نظر می‌رسد آنها بانیان اصلی انفجار بمب‌های صوتی یک‌ماه گذشته در کردستان باشند؛ به ویژه که در طول درگیری‌های ماه گذشته تعدادی از آنها از سوی نیروهای امنیتی و نظامی کشته شدند. آنها به گفته فعالان مدنی ساکن سنندج پس از این رویداد اقدام به پخش سی‌دی‌هایی در سطح شهر کرده‌اند و طی آن مقامات را تهدید به انتقام کرده بودند.

سابقه حضور پررنگ گروه سلفی‌ها در کردستان ایران به سال‌های بعد از حمله نیروهای آمریکایی و همپیمانان اروپایی آنها به عراق زمان صدام حسین برمی‌گردد. در نتیجه این حملات آن دسته از سلفی‌های ساکن شهرهای عربی عراق و آن تعداد نیز که از افغانستان و مقررهای اصلی القاعده وارد عراق شده بودند به منطقه کردستان عراق و مناطق صعب‌العبور اورامانات پناه بردند. آنها در این منطقه نیز با حمله هوایی و زمینی نیروهای آمریکایی و حزب اتحاد میهنی کردستان عراق به رهبری جلال طالبانی روبه‌رو شدند. درنتیجه از طریق مرزهای زمینی وارد کردستان ایران شدند و به ویژه در شهرهای مریوان، سنندج و سردشت سکنی گزیدند. گفته می‌شود که سلفی‌ها در ابتدا از حمایت‌های جمهوری اسلامی برخوردار شدند تا بعد از مدتی برای ایجاد ناامنی در عراق و افغانسان مجدداً راهی آن کشورها شوند، اما بعد از مدتی آنها در نتیجه اختلاف‌های دینی با علمای میانه‌رو اهل سنت در کردستان ایران، در تلافی به روش‌های تروریستی از قبیل بمبگذاری و درگیری مسلحانه متوسل شدند.

با توجه به بافت به نسبت سکولار جامعه کردستان و تجربه تاریخی دیگر احزاب اسلامی در این منطقه، به صورت کلی می‌توان گفت آنها نیز مانند دیگر جریان‌های اسلامی در کردستان با استقبال خاصی روبه‌رو نشدند و در میان مردم پایگاه چندانی ندارند. سلفی‌های کردستان ایران برخلاف کشورهای عراق، پاکستان و افغانستان دارای سازماندهی منسجمی نیستند و عمدتاً به صورت فردی به فعالیت می‌پردازند. این طیف از گروه‌های اسلامیستی دارای شبکه‌ها و کانال‌های اطلاع‌رسانی نیستند. بنابراین جز پاره‌ای موارد که از سوی مقامات امنیتی کردستان دستگیر و سپس ناچار به اعتراف می‌شوند، که آنهم در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، نمی‌توان به طور یقین مسئولیت برخی از حوادث را متوجه آنها کرد. همین نیز فضا را برای تحلیلگران سیاسی با دشواری‌های خاصی روبه‌رو کرده است. با این حال سلفی‌ها همواره به عنوان یکی از عاملین ایجاد ناامنی در کردستان حضور داشته‌اند و دارند.

البته مقامات جمهوری اسلامی گذشته از سلفی‌ها، گاهی طرفداران دیدگاه وهابیت را نیز به عنوان مسبب برخی از این رویدادها معرفی کرده‌اند. در آخرین مورد درگیری روز پنجشنبه نیز به آنها انتساب داده شده است. در توضیح بیشتر در خصوص ماهیت طرفداران این دیدگاه باید گفت که آنها مسلمانان سنی‌مذهبی- حنبلی هستند که از اندیشه‌های محمدبن عبدالوهاب، عالم سنی مذهب اهل عربستان سعودی پیروی می‌کنند. وهابی‌ها از اولین مخالفان تشیع و تصوف در اسلام به شمار می‌روند و هرگونه وساطت بندگان خدا را در امورات دینی نوعی شرک‌ورزی قلمداد می‌کنند. به این معنی که کتاب مقدس مسلمانان (قرآن) و احادیث پیرامون آن را مبنا و سرمنشا اصلی نگرش خود قرار می‌دهند. قابل ذکر است که هم سلفی‌ها و هم القاعده‌ای‌ها در واقع از شاخه‌های منشعب این جریان مذهبی هستند. آنها یعنی وهابی‌ها، سلفی‌ها و القاعده‌ای‌ها در روش تفاوت چشمگیری باهم ندارند. هرچند این دیدگاه در میان اهل تسنن ایران با استقبال فراوانی روبه‌رو نشده، اما فعالیت‌های آنها در منطقه بلوچستان چشمگیرتر از کردستان بوده است. حتی می‌شود گفت آنها هیچ زمینه و سابقه فعالیتی در کردستان نداشته‌اند.

واکنش افکار عمومی کردستان و احزاب سیاسی در رابطه با رویدادهای خشونت‌بار در کردستان چیست؟

با تاکید بر فعالیت‌های مسالمت‌جویانه جامعه مدنی، فعالیت‌های رسانه‌ای و تشکل‌های حقوق بشری کردستان، افکار عمومی این منطقه در طول سال‌های گذشته ثابت کرده است که به صورت کلی میانه‌ای با کنش‌های خشونت‌ورزانه ندارند. همانطور هم که به آن اشاره شد، احزاب عمده کردستان ایران نیز بعد از سال‌های منتهی به دهه ۷۰، در عمل مشی مسلحانه را از دستور کار خود خارج کرده‌اند. با این حال نمونه‌هایی وجود داشته است که این دوحزب سهیم پاره‌ای خشونت‌ورزی‌های یکی دوسال اخیر بوده‌اند. برای مثال آنها در برخی موارد نیروهایی را جهت تبلیغ سیاسی به منطقه اعزام کرده‌اند و در نتیجه برخورد با نیروهای نظامی وارد درگیری مسلحانه شده‌اند. برای مثال می‌شود به کشته شدن ۱۱پیش‌مرگ کومله و دمکرات در منطقه سقز و مریوان در مرداد و شهریور ۸۸اشاره کرد. در این میان اما حزب نو ظهور پژاک، تنها حزبی است که در عمل و نه بر اساس ادعاهای رسانه‌ای و حتی تاکیدهای اساسنامه‌ای، مشی مسلحانه را از دستور کار خود خارج نکرده است. آنها از سال ۲۰۰۵به این طرف معمولاً در مرزهای کردستان و آذربایجان غربی با نیروهای نظامی جمهوری اسلامی وارد درگیری مسلحانه شده‌اند. این حزب آنطور که از اطلاعیه‌ها و اعلامیه‌های رسانه‌ای‌شان پیداست مسئولیت برخی از حوادث درون شهری را نیز به عهده داشته‌اند. قابل ذکر است که عملکرد پژاک اخیراً از سوی برخی از فعالان مدنی جامعه کردستان با انتقادهای شدیدی روبه‌رو بوده است؛ هرچند طرفداران پژاک این نوع درگیری‌های مسلحانه را در چهارچوب «دفاع مشروع» دسته‌بندی می‌کنند تا تعرض نظامی. فراموش نکنیم که جمهوری اسلامی نیز با حمله به پایگاه‌های این حزب در کوه‌های قندیل واقع در مرز کردستان عراق، سالانه تلاف جانی و مالی زیادی را بر این حزب تحمیل می‌کند. با این حال هم پژاک و دیگر احزاب کردستان با اندکی تفاوت ادعا می‌کنند که مشی مدنی و سیاسی راهگشای اصلی مسئله کرد در ایران است. به صورت کلی می‌توان گفت سلسله رویدادهای خشونت‌ورزانه یک ماه اخیر کردستان هر چه باشد و از طرف هر گروه و جریانی صورت بگیرد، نتیجه سه دهه اعمال فضای امنیتی و نظامی از سوی جمهوری اسلامی در این منطقه است.



شاید تا هزار سال دیگر


بخش دوم گفت‌وگو با پارسا، ترانه‌سرای دگرباش ایرانی
حمید پرنیان ـ‌ پارسا، ترانه‌سرای دگرباش ایرانی است که یک سال سخت را به همراه شریک زندگی‌اش در ترکیه گذراند و در حال حاضر سه سال است که در تورنتوی کانادا زندگی می‌کند. پارسا در این بخش، که بخش دوم گفت‌وگوی ماست، به عنوان یک همجنسگرا از تفاوت‌های زندگی در ایران و کانادا می‌گوید.

زندگی مسابقه نیست

من وقتی از ایران بیرون آمدم، به تنها چیزی که فکر می‌کردم این بود؛ می‌خواهم در کشوری زندگی کنم که فارغ از گرایش جنسی‌ام به من به‌عنوان یک انسان نگاه کنند. حالا این انسان می‌تواند هر نوع گرایشی داشته باشد که البته خصوصی است. می‌خواستم در کشوری زندگی کنم که قبل از این‌که به گرایش جنسی‌ام نگاه کنند به انسان بودن من نگاه کنند. خب من در کانادا تا حدود خیلی زیادی به این خواسته‌ام رسیدم.

این به من آرامش می‌دهد، و من می‌توانم روی درسم تمرکز کنم و به آینده‌ام فکر کنم و تمام انرژی‌ای که در ایران صرف خواسته‌های مردم می‌کردم را در این‌جا صرف آینده خودم کنم و این امتیاز مثبتی است.
من نزدیک به سه سال است که در کانادا زندگی می‌کنم، سعی کرده‌ام با هزار بدبختی در محیطی به نسبت کانادایی کار پیدا کنم. درست است این کار، کار نیمه‌وقتی است اما از نظر من یک پیشرفت محسوب می‌شود. زبان انگلیسی‌ام را تا جایی که توانستم پیشرفت دادم و می‌توانم در قسمتی که فقط باید تلفن جواب بدهم کار کنم.

من هیچوقت خودم را با کسی مقایسه نکرده‌ام. برای همین نمی‌توانم موفقیت را معنی کنم. نسبت به چیزی که خودم از خودم انتظار داشتم احساس رضایت می‌کنم. تنها حرفی که می‌توانم بزنم این است؛ انسان نباید خودش را با کس دیگری مقایسه کند، چون زندگی اصلاً مسابقه نیست. اگر مسابقه‌ای هم در کار باشد، مسابقه انسان با خودش است. چون هیچکس نمی‌تواند جای من باشد مگر این‌که واقعاً در شرایط خاص من قرار گرفته باشد تا الان بتواند خودش را با من مقایسه کند. در غیر این صورت مقایسه‌کردن اشتباه است.

حتی من در ایران، با این‌که هیچ تفاوتی از نظر پوست و مو و زبان نداشتم، در شهر خودم این‌قدر مورد محبت قرار نگرفتم که در کانادا و تورنتو مورد محبت قرار گرفتم.

همجنسگراستیزی در کانادا

یادم می‌آید چندوقت پیش، با چند تن از دوستانم داشتم از خیابانی رد می‌شدیم. دیروقت بود؛ حدود ساعت یک شب بود. تاکسی‌ای جلوی پای ما نگه داشت. چند تا از بچه‌ها به خاطر نوع لباسی که پوشیده بودند نشان می‌دادند که همجنسگرا هستند و راننده که به نظرم هندی بود گفت که کجا می‌روید؟ و چون ما گفتیم که داریم پیاده می‌رویم- هر فکری که کرد- ناراحت شد که نمی‌تواند مسافر بزند و گفت: «پس شما کونی‌ها کجا می‌روید؟»

خب این برای چند تا از بچه‌ها خیلی برخورنده بود. می‌پرسیدند چرا باید در کانادا یک هم‌چنین اتفاقی بیافتد؟ ولی من واقعاً ناراحت نشدم. اگر همین موقعیت در ایران بود و اگر در ایران با همین لباس‌ها می‌آمدی بیرون، از هر پنج نفر چهار نفر شاید بهت همین حرف را می‌زدند. ولی این‌جا در طول این سه سالی که هستم یک یا دوبار اتفاق می‌افتد.

همجنسگرایی در کانادا هم صد در صد پذیرفته‌شده نیست، ولی خیلی از آدم‌ها همجنسگرایی را قبول می‌کنند و خیلی از آدم‌ها که قبول نمی‌کنند، به خاطر قانون مجبور می‌شوند که قبول کنند.

من دوستان کانادایی‌ای دارم که با حدود ۵۰سال سن، هنوز گرایش جنسی‌شان را از خانواده‌شان مخفی کرده‌اند. دوستانی دارم که تن به ازدواج ناخواسته داده‌اند. پس این‌جا هم صد در صد پذیرفته نیست. فقط در کانادا قانون وجود دارد و از همجنسگرایان دفاع می‌کند. مابقی امور به شجاعت خود فرد بستگی دارد.
البته این حرفی که من زدم مربوط به نسل قبل می‌شود؛ نسل جدید کانادا این‌قدر شجاعت دارند که در ۱۵سالگی خانواده‌شان می‌فهمند که گرایش جنسی‌شان چیست.

اگر ایران می‌ماندم

دوستانی داشتم که با هم از ترکیه وارد کانادا شدیم. خیلی از آن‌ها الان افسرده هستند و از زندگی در کانادا راضی نیستند. آن‌ها انتظار داشتند وارد بهشتی شوند که همه‌چیز فراهم است و نیازی به زحمت کشیدن نیست. ولی در زندگی واقعی اصلاً اینجوری نیست. فکر می‌کنم اولین مشکل این دوست‌های من آن است که زبان انگلیسی را خوب بلد نیستند. و وقتی تو زبان یک کشور را بلد نباشی، خواه ناخواه طرد می‌شوی.

مردم هرچه دوستانه برخورد کنند، اما اگر زبان آن‌ها را نفهمی، به نظرشان عجیب می‌آیی و ازت مقداری فاصله می‌گیرند و تو هم اگر نتوانی زبانت را تقویت کنی، در همان مرحله می‌مانی، اما دوستانی هم دارم که خیلی از زندگی در کانادا راضی هستند.

اگر بخواهم در مورد خودم بگویم، من واقعاً احساس می‌کنم که خیلی خوشحالم که در کانادا هستم و احساس می‌کنم بیشتر از آن‌چیزی که انتظار داشتم کانادا به من داده است. برای این‌که من هیچ‌وقت زندگی در ایران را فراموش نمی‌کنم. من در کشوری زندگی می‌کردم که هیچ چیزی برای خودم نداشتم. برای کوچک‌ترین چیزی باید از فیلتر نظر همه عبور می‌کردم. من برای کوچک‌ترین آزادی‌های فردی‌ام حتی باید از فیلتر همه عبور می‌کردم. اما این‌جا- در کانادا- هیچ چیزی که نداشته باشم، آن فیلتر را هم ندارم. یعنی من به‌راحتی هر چیزی که خواستم را می‌توانم بپوشم یا هر جوری که خواستم رفتار کنم، آدم‌هایی که دوست‌شان دارم را ببینم و آدم‌هایی که دوست‌شان ندارم را نبینم. آدم‌هایی که به من به‌عنوان یک همجنسگرا احترام می‌گذارند را ببینم و هرکسی که من را نمی‌پذیرد نبینم. به همین راحتی. و این در ایران امکان‌پذیر نیست.

تو در ایران تعدادی دوست همجنسگرا داری و می‌توانی با آن‌ها بیرون بروی و ببینی‌شان، اما تعدادی از افراد دیگر را جامعه و خانواده به تو تحمیل می‌کند و باید ببینی‌شان. یعنی کسی را باید تحمل کنی که تو را اصلاً قبول ندارد. عموی من- برای مثال- هر وقت که من را می‌دید ازم می‌پرسید: «پس کی ازدواج می‌کنی؟» این چیزی کاملاً شخصی است و هیچ ارتباطی به عموی من نداشت. و من نمی‌دانم که ازدواج کردن یا نکردن من چه مشکلی از عموی من یا هرکسی که این سئوال را می‌پرسد حل خواهد کرد.
در کانادا این محدودیت وجود ندارد. در این‌جا مردم سعی می‌کنند به زندگی خودشان اهمیت بدهند و به جای این‌که وقت‌شان را صرف زندگی من کنند، به زندگی خودشان می‌پردازند تا پیشرفت بیشتری کنند. این‌ها فرق‌هایی است که دیده می‌شود.

اما قطعاً استثناهایی هم وجود دارد. من دوستانی هم در ایران داشتم که خانواده‌های‌شان همجنسگرایی آن‌ها را پذیرفته بودند، حالا راحت یا سخت. چون بالاخره انقلاب صحبت کردن از همجنسگرایی در ایران چیز جدیدی است. حتی خانواده‌هایی که همجنسگرایی فرزندشان را پذیرفته‌اند امکان دارد برای‌شان سخت باشد، اما من این خانواده‌ها را ستایش می‌کنم؛ این خانواده‌ها شهامت زیادی داشتند که توانسته‌اند با چیزی نو این‌قدر خوب ارتباط برقرار کنند.

دوستان همجنسگرایی داشتم که خانواده‌های‌شان آن‌ها را پذیرفته بودند و حمایت می‌کردند، و نتیجه‌اش این شد که آن‌ها در ایران ماندند. اما خانواده‌هایی هم هستند- مثل خانواده من- که شاید تا هزار سال دیگر نتوانند با این قضیه کنار بیایند و نتیجه‌ی عمل خانواده من این می‌شود که من به ترکیه بروم، سختی بکشم، و به کانادا مهاجرت کنم.

خانواده من قطعاً دل‌شان نمی‌خواست که من این‌همه سختی بکشم، اما آن‌ها باید با همجنسگرابودن من کنار می‌آمدند. آن‌ها نخواستند من را بپذیرند و من هم هرچه سعی کردم نتوانستم همانی شوم که آن‌ها می‌خواستند.



اولی الامر در قرآن و تفاسیر (۴)

علی ممقانی – در دو آیه از قرآن از لفظ اولی الامر استفاده شده است.
گفته شد علمای دین و دینداران سنتی شیعه ضمن یکی دانستن احکام رسالتی و حکومتی قرآن وظیفه حکومتی پیامبر گرامی را جزء ذات رسالت او دانسته و همین شأن را برای امامان شیعه نیز قایل‌اند، لذا برای استخراج حکومت برای امامان شیعه (و بعضی ازعلما) و حتی حکومت فقیه از قرآن، متمسک به قرآن شده‌اند.
چنانچه دو آیه حاوی لفظ اولی الامر نظر آنان را تامین کند بقیه آیات و احادیث مورد استدلالشان مؤید خواهد بود اما چنانچه این آیه نظر آنان را تایید نکند بقیه مستندات آنان کارگشا نخواهد بود.

در بخش‌های پیشین نظر صاحب المیزان و برخی مفسران دیگر از میان شیعان در درباره "اولی الامر" در قرآن تشریح و نقد شد. اینک در ادامه به نظر یک مفسر شیعی دیگر و یک مفسر سنی توجه نموده، سپس جمع بندی نهایی صورت خواهد گرفت .

II.
تفسیر اثنی عشری (حسین حسینی)

مفسر شیعی اثنی عشری ابتدا نظر مفسرین مطرح از شیعه و سنی را آورده سپس تفسیر خود را از آیه بیان نموده است (عین نقل قول تفسیر اثنی عشری).

۱. ابتدا نظر سایر مفسرین درباره آیه

طبرى: عطاء گفت: یعنى پیروى از قرآن و از گفتار و کردار پیغمبر، ابن زید گفت: یعنى تا پیغمبر زنده است فرمان او را اطاعت کنید ولى بهتر و درستتر آن است که در زندگى آنحضرت فرمان او را اطاعت کنند، و پس از آن روش او را پیروى کنند.

مجمع: یعنى فرمان خدا را در اوامر و نواهى اطاعت کنید و هم فرمان پیغمبر را و براى اینکه گمان نرود آنچه در قرآن نیست نباید فرمان پیغمبر را اطاعت کنند، پس از امر باطاعت خدا فرمان شده است باطاعت از پیغمبر.

«وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ» ۵۹ طبرى: مفسّرین در معنى این جمله اختلاف کرده‌اند بعضى گفته‌اند: مقصود امرا و فرماندهان است که باید مردم فرمان آنها را اطاعت کنند، و از ابن عبّاس نقل شده که مقصود اصحاب سرایا هستند، یعنى آنها که پیغمبر (ص) یک نفرشان را امیر و فرمانده بر آنها معین میکرد و بجنگ قبایل عرب میفرستاد، و از مجاهد و ابن ابى نجیح نقل شده است: یعنى اطاعت کنید از مردم عالم عاقل دین- دار. و هم از مجاهد نقل شده است که: مقصود اصحاب پیغمبر است، و عکرمه گفته است مقصود اطاعت از ابو بکر و عمر است، و لیکن بهترین و درستترین معانى این جمله چنین است: اطاعت کنید از پیشوایان و فرماندهان آنچه بصلاح مسلمین است، و روایت است از پیغمبر (ص) که مسلمان باید از حاکم و فرمانروا اطاعت کند اگرچه ناگوارش باشد مگر در کارهائیکه موجب نافرمانى خدا است که حکم بر معصیت قابل اطاعت نیست.

مجمع: اصحاب ما «یعنى علماى شیعه» از امام باقر و صادق علیه السّلام روایت کرده‌اند اولى الامر، یعنى امامهاى از اولاد پیغمبر که خدا اطاعت آنها را هم مثل اطاعت خدا و پیغمبر (ص) بى‌قید و شرط واجب کرده است، و روا نیست که خداوند الزام کند باطاعت بى‌قید و شرط مگر نسبت بآنکه معصوم باشد، و ظاهر و باطنش یکى باشد و مصون از خطا باشد و مردم مطمئن باشند که فرمان ناروا نمیکند، و این اوصاف در هیچیک از علما و امرا نیست بجز در امامهاى ما و دلیل بر این آن است که چون پیغمبر ما فوق بشر است فرمان او مقرون بفرمان خدا شده است و چون امامهاى ما بالاترین بشر بعد از پیغمبر (ص) هستند اطاعت آنها را دنبال اطاعت رسول قرار داده است و گر نه چه مناسبت دارد که فرمان هر فرمانده مانند فرمان خدا و رسول باشد، پس معلوم است که مقصود امامهاى ما هستند که در نزد شیعه امامت و عصمت آنها مسلّم است و تمام امّت پیغمبر و مسلمانان بعدالت و علوّ منزلت آنها تسلیم شده‌اند.

ابو الفتوح: با جمله‌ى «أَطِیعُوا اللَّهَ» تمام بشر موظّف باطاعت خدا هستند، و با جمله‌ى «أَطِیعُوا الرَّسُولَ» همه‌ى مردم موظّف باطاعت او هستند، پس پیغمبر موظف نیست از کسى بجز خداى اطاعت کند، و با جمله‌ى «وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ» بایستى این دسته هم بجز فرمانبرى از خدا و رسول از دیگرى فرمان نبرند چون اطاعت آنها بر دیگران لازم است و اگر این عدّه معین و محدود نباشد بایستى هر کسى که عالم و یا فرمانروا شد فقطّ از خدا و رسول اطاعت کند و از دیگرى نباید اطاعت نماید، و گروه زیادى مشمول این حکم میشوند و این بر خلاف اجتماع و اتّفاق مسلمین است و کسى ادّعا نکرده است که علما و امرا فرمانروا هستند و فرمان هیچکس جز خدا و رسول بر آنها روا نیست، پس باید این دسته محدود و معین باشند و بر مذهب ما شیعه در هر زمانى یک نفر اینطور است که حکمش بر همه روان است و خود نباید از کسىفرمان برد مگر از خدا و رسول چنانکه پیغمبر در زمان خود نباید از کسى اطاعت میکرد و مأمور باطاعت خدا بود و بس، و نیز اگر مقصود از «أُولِی الْأَمْرِ» شخص معین در هر وقت نباشد بایستى مردم موظّف باشند باطاعت همه‌ى امرا و علما با اختلاف آراء و مذاهب، و فتاواى آنها، و ما نمیتوانیم از این عقاید و دستورهاى مختلف حق را از ناحقّ تمیز بدهیم چون موجب امتیاز و برترى براى یک عدّه مخصوص معین نشده است، پس همه‌ى آنها مساوى و واجب الاطاعه هستند و این محال است و تکلیف غیر مقدور، پسمقصود از «أُولِی الْأَمْرِ» در هر زمان یکنفر معین است و آن امامهاى شیعه هستند.

فخر: این جمله میفهماند که لازم است پیروى و موافقت با اجتماع و اتّفاق مردم زیرا که امر شده است در آن بفرمانبرى اولى الامر، و البتّه آن که امر بفرمانبرى او شده است باید معصوم و مصون از خطا باشد چون امر باطاعت از خطا غلط است، پس اولى الأمر چون اطاعت او لازم شده است معصوم و مصون از خطا است، و چون ما نمیتوانیم فرد معین را پیدا کنیم که مصون از خطا باشد و از او علم و دین بیاموزیم معلوم میشود که مقصود از این کلمه آنهائى هستند که شایستگى کار گشائى و راهنمائى دارند و لایق اقدام بکارهاى عمومى مردم هستند و باصطلاح اهل حلّ و عقد هستند که اتّفاق کنند و شخصى را براى کارهاى مردم انتخاب کنند و همین است اجماع لازم الاتّباع بموجب این جمله‌ى آیه.

عبده: پس از مدّتى فکر در این مطلب این طور فهمیده میشود که مقصود از اولى الامر آن عدّه‌ى از مسلمین هستند که اهل حلّ و عقد باشند و صلاحیت کارگشائى و رهبرى مردم را داشته باشند، و این دسته‌ى از مردم امراء و حکام هستند و علماء و صاحب منصبان قشون و رؤساء و متصدّیان امور و دیگر بزرگان و اشخاص موجّه که عموم مردم در احتیاجات و مصالح خود بآنها مراجعه میکنند و حلّ مشکل خود را از آنها میخواهند، پس این طبقه اگر امین بودند و درستکار و مخالف فرمان خدا و روش پیغمبر که بتواتر ثابت شده است رفتار نکردند و در کارهاى خود مختار بودند که دیگرى آنها را مجبور نکرد، اگر در یکى از مصالح عامّه که وظیفه‌ى اولى الامر است، این عدّه از مردم اتّفاق کردند و رأى دادند بر بقیه‌ى مردم واجب است آنرا اطاعت کنند، و میشود گفت این طور اشخاص معصوم هستند در آنچه براى مردم معین مى‌کنند و اطاعت آنها واجب است. و از این جهت در آیه بى‌قید و شرط اطاعت آنها واجب شده است چون بمجموع این دسته عموم مردم مطمئن هستند و مصالح اجتماعشان بوسیله‌ى آنها محفوظ میماند و انجام میشود و بتفرقه و اختلاف گرفتار نمیشوند، پس آنچه در قرآن و سنّت پیغمبر (ص) روشن و معلوم است اصلى کلّى است که تردید در آن نیست و آنچه ازمصالح مردم که در قرآن و سنّت پیغمبر (ص) نیست وظیفه‌ى این دسته مردم است که اولى الأمر هستند و مورد اطمینان در آن امور دقّت کنند و شور کنند و آنچه تشخیص- دادند و همه اتّفاق کردند اطاعت از آن بر همه واجب است. و لیکن از آنچه از احکام عبادات و یا جزء عقاید است بایستى فقط از قرآن و سنّت پیغمبر (ص) معلوم شود و کسى را در آن حقّ رأى نیست مگر آنچه را که از آن دو بفهمند و کشف کنند.

تفسیر غرائب القرآن نیشابورى که اقتباس از تفسیر امام فخر کرده: آنچه شیعه در معنى: «أُولِی الْأَمْرِ» گفته‌اند که مقصود ائمه‌ى معصومین هستند درست نیست- زیرا: اوّل مسلّم است که در این زمان ما عاجز هستیم از شناختن آنها، پس اگر بطور کلّى اطاعت آنها واجب باشد تکلیف بغیر ممکن است، و اگر مشروط باشد بشرط شناسائى آنها، و اطّلاع از نظر و دستور آنها لازم است که در آیه مقید میشد باین شرط در صورتى که اطاعت از اولى الأمر هم مثل اطاعت از خدا و رسول قید و شرط ندارد، دوّم: شیعه معتقدند در هر زمانى یک نفر امام واجب الطّاعه است، با اینکه در آیه‌ى کلمه‌ى «أُولِی الْأَمْرِ» جمع است و عدّه را نشان میدهد. سوّم: در دنباله‌ى این جمله گفته شده است: «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَی‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» یعنى در مورد اختلاف میان خود بگفته‌ى خدا و پیغمبر عمل کنید، و اگر در هر زمان امام واجب- الطاعة باشد، بایستى گفته میشد «فردّوه الى الامام» یعنى بوسیله‌ى امام حلّ اختلاف خود را بنمائید.

طنطاوى: در قرآن سوره‌اى است بنام سوره‌ى شورى که در مکه نازل شده- است، و نامگذارى آن میفهماند اهمّیت و عظمت و ارزش مقام شورى را و این آیه از آن سوره است: «وَ أَمْرُهُمْ شُورى‌ بَینَهُمْ» یعنى کارهاى آنها بوسیله شور با یکدیگر انجام میشود، و پیغمبر (ص) در کارهاى عمومى باین آیه عمل میفرمود، چنانکه مشورتهاى پیغمبر در کارهاى جنگى میان اهل حدیث مشهور است، و در جنگ احد اگرچه خود مایل نبود ولى چون مشورت کرد و دیگران راى دادند برفتن جلو دشمن قبول فرمود پس از آن سوره‌ى نساء در مدینه نازل شد، و ببینید که خدا در آن میفرماید:
«أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ» آیا اولى الأمر در نظر آنها چه کسانى بوده‌اند؟
معلوم است اشاره باشخاص معهود و معین در نظر خود آنها است و معلوم است که اشخاص معین در نظر آنها مردم صالح براى شورى هستند چون از آیت سوره‌ى شورى این مطلب را در خاطر داشته‌اند پس اولى الأمر اشاره‌ی  به همانهائى است که در گذشته با آنها سر و کار داشته‌اند و مشورت میکرده‌اند، پس بمفاد این آیه لازم است که در هر شهرى از شهرهاى مسلمین مجلسى براى شورى از نمایندگان مردم تشکیل شود که رأى آن قاطع باشد و آنچه بگویند و بکنند اجرا شود، و مجلسى دیگر عمومى باید فراهم شود از همه‌ى ملّتهاى مسلمان که نماینده از شهر‌ها در آنجا باشد و افکار و احتیاجات مردم شهر و مملکت خود را در آن مجلس عام بنمایانند و روشن کنند، و چون این مجالس فراهم شد و نمایندگان فراهم شدند، در نهان بوسیله‌ى قرعه، کسى را از بزرگان اسلام براى خلافت انتخاب کنند که شخصیت و استقلالى از خود داشته باشد که ممالک اروپا بر او دست و تسلّطى نداشته باشند و این خلیفه بموجب آنچه مجلسها در هر وقت و هر مملکت معین کنند باید رفتار کند زیرا او خلیفه‌ى بر همه‌ى مسلمین است که در اطراف عالم پراکنده هستند چه در مملکت مستقل خود، یا در مستعمرات اجانب. پس اگر چنین شخصى با این شرائط- انتخاب شد خلیفه‌ى حقیقى مسلمین خواهد بود و گر نه در دوران گذشته مصریها خلیفه‌اى داشتند بنام فاطمیین، و در بغداد از عبّاسیها بود، و در آندلس (اسپانیا) خلیفه‌اى از بنى امیه بود، و چگونه خلیفه‌اى بودند که هر کدام هر چه میخواستند بمیل خود انجام میدادند و در واقع سلطنتى بود بنام خلافت. و امروز با این وسایل ارتباط تشکیل این طور مجالس شورى و انتخاب یک فرد براى همه‌ى مسلمین ممکن است لیکن با اصل استعمار نمیتوان آنرا بدرستى انجام داد و باید بانتظار باشیم تا آنگاه که موفّق شویم.

«فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَی‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» ۵۹

طبرى: یعنى اگر شما با یکدیگر یا با «أُولِی الْأَمْرِ» اختلاف در امر دین داشتید مراجعه کنید بکتاب خدا و بخود پیغمبر (ص) در حیاتش و بسنّت او بعد از وفاتش.

مجمع: یعنى آنچه از کارهاى دین مورد اختلاف شما شد بخدا و رسول مراجعه کنید و پس از فوت رسول (ص) بامام هائی که جانشین او هستند، چون حافظ دین او هستند.

تفسیر ابو السعود: بعضى از منکرین قیاس گفته‌اند این جمله دلیل است بر اینکه قیاس صحیح نیست، چون در مورد اختلاف باید بخدا و رسول مراجعه کنند نه بقیاس و رأى خود، لیکن بر خلاف ادّعاى منکرین قیاس این جمله میفهماند: احکام سه دسته‌اند: ۱- بوسیله‌ى کتاب فهمیده میشود. ۲- بوسیله‌ى سنّت استفاده و کشف میشود، ۳- بوسیله‌ى قیاس است که رد بکتاب و سنّت باشد، چون گفته شدهاست که مورد اختلاف را برگردانید بآنچه حکمش آشکار معین شده است، و این برگرداندن مشکوک بمعلوم همان تمثیل و مقایسه است. که ما در قیاس میگوئیم.

ابو الفتوح: بعضى گفته‌اند چون مراجعه‌ى بخدا و رسول مقید شده است بنزاع در یک موضوع، پس اگر مطلبى میان مردم مسلّم باشد و نزاع در آن نباشد مراجعه‌ى بخدا و رسول لازم نیست و این استدلال درست نیست، چون میگویند این معنى از دلیل خطاب فهمیده میشود و دلیل خطاب نزد مردم با بصیرت صحیح و قابل استفاده نیست.
«ذلِک خَیرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا» ۵۹

طبرى: یعنى در دنیا و آخرت و معاش و پاداش آینده‌ى شما مفیدتر است.

ابو الفتوح: زجّاج گفته است: یعنى بهتر است از تأویل و معنى که خود شما بکنید، و در آیه دلیل است بر بطلان قیاس، زیرا خداوند در موارد نزاع بکتاب و سنّت ارجاع کرده است، و اگر بقیاس ممکن بود مراجعه شود، باید نامى از آن برده میشد، مخصوص که علاوه در دنباله گفته شده است، «أَحْسَنُ تَأْوِیلًا» یعنى این رد بهتر است از تأویل شما که از فکر خود چیزى بیندیشید.

۲. نظر صاحب تفسیر اثنی عشری

در جمله‌هاى «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ» آنچه از کلمه‌ى «أُولِی الْأَمْرِ» بقرینه‌ى «الف و لام» در آن روز فهمیده می‌شده است شاید همان باشد که عموم مفسّرین نوشته‌اند یعنى رئیس‌هاى قشونى که پیغمبر (ص) معین میفرمود و علما و دیندارها و اصحاب پیغمبر و امرا و فرماندهان، چون از ظاهر کلمه‌ى «أُولِی الْأَمْرِ» صاحبان این کار فهمیده میشود، و در آن دوران مقصود از این کار همان کارهاى دین و پیشرفت مسلمین بوده است و صاحبان این کار و عمل همان مردم نامبرده‌ى بالا بوده‌اند، و گفتار مختلف مفسّرین شاید مخالف با ظاهر مفهوم از الفاظ این جمله نبوده است، زیرا اصحاب پیغمبر و جماعت مهاجر و انصار و حافظین قرآن و مأمورین بجنگ با قبائل همه‌ى این نامها شامل یک عدّه‌ى محدودى است که نزدیکترین مردم بپیغمبر (ص) بوده‌اند و دست اندر کار دین و پیشرفتها و جنگها بوده‌اند و بخصوص کلمه‌ى «مِنْکمْ» خوب روشن میکند که لازم است اطاعت متصدّیان کار که از خود شما مسلمین و پیشقدم در این کار هستند.
لیکن باید بفهمیم پس از فوت پیغمبر و انقراض آن دوره تا امروز کلمه‌ى «أُولِی الْأَمْرِ» چه کسى را نشان میدهد که فرمان بردن او بموجب قرآن و وحى بپیغمبر (ص) همانند خود پیغمبر (ص) واجب باشد؟ البتّه فهم این معنى و پیدا کردن این طور آدم بسیار مشکل است، و آیا دین اسلام با این جمله چطور حکومتى براى مردم معین کرده است؟
و در اینجا باید براى آشنائى ذهن چند مطلب بنویسیم: اوّل: بقول منتسکیو: هر کس اگرچه معلوماتى نداشته باشد میتواند این سه طرز حکومت را از هم جدا کند و بشناسد: ۱- حکومت جمهورى، ۲- مشروطه ۳- استبدادى و فردى.
 منتسکیو در عیبجوئى از حکومت استبدادى نوشته است:
مردى که حواس خمسه‌ى او دائما باو میگویند: او همه چیز است و دیگران هیچ، طبعا تنبل و شهوت‌پرست و جاهل خواهد بود. و باز در روح القوانین ص ۲۹۱ چاپ دوم نوشته است: چون در حکومتهاى سلطنتى شخص پادشاه خود را مافوق قانون میداند کمتر نیازمندى بتقوى و پاکدامنى در خود احساس میکند، لیکن در حکومت توده که مجرى قانون خودش مشمول قانون میشود بیشتر نیازمندى بتقوى را تصدیق میکند.

مطلب دوّم آنکه در دنیاى امروز فکر حکومت مطلقه‌ى فردى را مولود حس بردگى دوران گذشته‌ى بشر میدانند که اگر انسان تسلیم ببردگى باشد بحکم و فرمان مولود از تمایلات یک نفر هم تسلیم میشود.

مطلب سوّم: دین اسلام بموازات احساسات و افکار عالیه‌ى عمومى بشر باو- عقل داده است و خیر و شرّ او را معین کرده است و موظفّش نموده است.

مطلب چهارم: با صرف نظر از آیات و روایات در نزد ما شیعه‌ى اثنى عشرى مسلّم است که امروز حکومت در روى زمین با شخصى است معین با اسم و نسب و سال عمر که از نظر و دسترس ما پنهان است، اکنون در نتیجه‌ى این مطالب میگوئیم: با توجّه به یکایک این مقدّمات آیا این فکر مردم شیعه مذهب که از سالیان دراز حکومت را حقّ مسلّم یک فرد میدانند و بر خلاف عقلاى دنیا حکومت فرد را بر مردم روا میدارند چگونه فکر و عقیده‌اى است؟

جواب این سؤال این است: عقیده‌ى شیعه را نمیتوانیم مثل عقیده‌ى دیگران در انواع حکومتها بدانیم بلکه در دنباله‌یتلقینها و مقتضیات محیط و افکار، یک هدف مقدّسى را در نظر گرفته است و همیشه به آرزوى رسیدن به آن بوده و هست، و این عقیده غیر از تصدیق حکومت فرد است بر اجتماع بلکه یک مطلب ماوراء طبیعت است چون شیعه حکومت را حقّ کسى میداند که اعتراض و خرده‌گیرى هاى منتسکیو نسبت به او تصوّر ندارد و محال است، یعنى فردى است که از نظر اخلاق و علم مافوق دیگران است و مصون از خطاى در علم و عمل. پس خواه و ناخواه اینطور شخص حاکم است و همه‌ى بشر محکوم بحکم او و شاید این عقیده بهترین و مقدّسترین آرزوهائى است که انسان همانند آنرا از قدیمترین دوران در ضمن ادیان دیگر و مسلکهاى سیاسى در انتظارش بوده و هست مثل ظهور بودا، یا فرود آمدن مسیح، یا پیشواى زردشتى، یا حکومت مرکزى جهانى.

 این بود اصل عقیده‌ى شیعه که از نظر مبادى مذهب و افکار عمومى بشرى تجزیه و تحلیل کردیم، پس نتیجه‌ى تمام گفته-‌ها این شد که دین اسلام از نظر این جزء آیه بعقیده‌ى عامّه‌ى مسلمین حکومترا مشروطه معین کرده است چنانکه در ضمن نقل گفته‌ى مفسّرین مفصّل نوشته شده و در نظر یک تیره و دسته‌اى از آنها حکومت را استبدادى خاصّ معین کرده است که فقطّ بالاترین آرزوهاى مقدّس بشر است، و از اوّل پیدایش این فکر تاکنون هرگز چنین حکومتى در هیچ جاى دنیا تشکیل نشده است، زیرا در دوره خلافت حضرت على (ع) اگرچه شخص حاکم واجد شرایط بود امّا در حکومتش مسلّط نبود، و آنچه ما در آرزویش هستیم اجرا نشد، اکنون میخواهیم تمام گفته‌ها را کنار بگذاریم و فکر کنیم که از جمله‌ى «أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ» چه میتوانیم بفهمیم؟

اینک میگوئیم: چند احتمال است در آن:
اوّل- این جمله براى همان هنگام نزول بوده است و دوران پیغمبر که مثل عمّار اگرچه از نظر دین برتر است از خالد ولید و همانندان او ولى از نظر اجتماع و مصلحت باید مطیع باشد، و آیه براى تعیین حکومت و دستوربعموم مردم نیست.
دوّم- این جمله نه براى تعیین طرز حکومت است بلکه براى فهماندن به مردم است که اگر حاکم و اولى الأمرى از خود داشتید که بعد از شخص پیغمبر لایق بود که براى شما در درجه‌ى بعد از پیغمبر باشد پس اطاعت او هم بعد از اطاعت پیغمبر لازم است و باید از دل و جان نه از ترس، فرمانبرش باشید، و اینطور اشخاص در زمان پیغمبر (ص) همانهائى بودند که پیغمبر (ص) معین میفرمود چون اطاعت از او یعنى اطاعت پیغمبر و بعد از آن حضرت اگر چنین شخصى پیدا شد اطاعت او هم بهمان طور لازم است.
سوّم- مانند فرض اوّل و دوّم جمله براى تعیین طرز حکومت نیست و فقطّ براى برقرارى نظم و جلوگیرى از هرج و مرج است که اگر حاکمى از خود شما مؤمنین بود یعنى اگر آنکه حاکم شما شد مؤمن بود نسبت باو فرمانبردار باشید و مخالفت نکنید و ایجاد غوغا و اغتشاش نکنید چون مؤمن است و وظایف خود و مصلحت مسلمانانرا رعایت میکند و مخالفت بااو موجب ناراحتى مسلمانان است. و با این معنى اطاعت اولى الأمر در مرتبه‌ى بعد از پیغمبر (ص) نیست و وجوب ذاتى ندارد بلکه براى صلاح عموم است، و اگرچه در طراز اطاعت پیغمبر گفته شده است لیکن ممکن است براى تعیین درجه‌ى ارزش شخص اولى الأمر نباشد و براى نشاندادن ارزش نتیجه‌ى آن است که حفظ نظم باشد.
 چهارم- جمله‌هاى: «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ تا آخر» همانطور که در ترجمه نوشتیم شاید مقصود این باشد: اگر در کارى با یکدیگر نزاع و اختلاف داشتید و تکلیف خود را نتوانستید تشخیص بدهید. بی‌جهت با یکدیگر نجنگید و نه از پیش خود حکم و تکلیف معین کنید بلکه به دستور خدا و رسول عمل نمائید، و تفاوت ندارد در اختلاف مردم با یکدیگر که فرمانده و اولوا الأمر جزء دسته‌ى اختلاف کننده باشد یا نباشد، چون اگر معصوم بود در حکم رسول است و مرجع او خواهد بود و خودش وسیله‌ى حلّ اختلاف است، و اگر معصوم نبود او هم مثل دیگران باید براى حلّ مشکل مراجعه بکتاب خدا و سنّت رسول نماید.
پنجم- از جمله‌ى «فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ» شاید این معنى استفاده شود که احکام و وظائف شما در کتاب و سنّت پیغمبر (ص) هست مراجعه کنید و از آن استفاده نمائید و علم بآنها را تحصیل کنید تا بلاتکلیف نمانید و اختلاف نداشته باشید، پس براى زندگى شما تحصیل علم بکتاب و سنّت واجب است. (پایان تفسیر اثنی عشری)

تفسیر اثنی عشری نمونه بارز این پیام است که می‌توان شیعه بود وحتی اعتقاد به عصمت امامان شیعه داشت اما متعصب نبود، می توان دیندار بود و از دستاوردهای بشری استفاده کرد ودر مقابل عرف پذیرفته شده زمانه نایستاد.

قولی هم از تفاسیر سنی نقل می‌کنیم، سپس به نتیجه گیری می‌پرازیم.

III.
تفسیر کشف الأسرار و عدة الأبرار رشیدالدین میبدى

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ- این آیت در شأن خالد ولید فرو آمد که رسول خدا (ص) او را بر لشکرى امیر کرد، و ایشان را به قبیله‌اى از قبائل عرب فرستاد، و در آن لشکر عمار یاسر بود، چون نزدیک آن قبیله رسیدند، ایشان خبر بداشتند، و همه بگریختند، مگر یک مردکه برخاست، و به لشکرگاه خالد آمد، بر عمار یاسر رسید، گفت: یا ابا الیقظان خبر رسیدن شما به قوم رسید، یکسر بگریختند، من ماندم از ایشان که نگریختم، و مسلمان شدم، اگر مرا ازین اسلام نفع و أمن خواهد بود تا بر جاى باشم؟ و الّا تا من نیز چون دیگران بگریزم؟ عمار او را امان داد، و در حمایت خویش گرفت.

دیگر روز بامداد که مسلمانان آنجا رسیدند، خالد بفرمود تا غارت کردند، و آن مرد را نیز بگرفتند که امان از عمار یافته بود، و مال از وى بستدند.
عمار گفت: دست ازین مرد بازدارید که وى مسلمان است، و من او را امن کرده‌ام.
خالد خشم گرفت، گفت: امیر من باشم تو چرا امان میدهى؟
عمار وى را جواب درشت داد، و خالد نیز درشت گفت.

پس چون به مدینه بازگشتند، و قصّه با مصطفى (ص) بگفتند، رسول خدا امان عمار را اجازت داد، امّا وى را گفت که: بى‌دستورى امیر دیگر باره نگر تا امان ندهى.
خالد گفت: یا نبىّ اللَّه سبّنى هذا العبد الأجدع، و کان عمار مولى لهشام بن المغیرة. و خالد بحضرت مصطفى (ص) عمار را سبّ کرد، و بسخن برنجانید.
رسول گفت:
«یا خالد لا تسبّ عمارا فمن سبّ عمارا، سبّه اللَّه، و من ابغض عمارا ابغضه اللَّه.»

عمار برخاست تا برود، رسول خدا گفت: الى خالد! عذرى از وى بخواه، و دل وى بدست آر. خالد فرا پیش رفت، و از وى عذر خواست.

عمار چون اعراضى میکرد آن گه هم راضى شد از وى.
پس ربّ العالمین آیت فرستاد که: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ؛ اى شما که مؤمنان‌اید، فرمان خدا و رسول و اولى الأمر بجاى آرید.
اولى الامر خالد ولید است، که رسول خدا او را بر لشکر اسلام امیر کرده بود. می‌گوید امیران را و والیان را طاعت دار باشید. مصطفى (ص) گفت:
«من اطاعنى فقد أطاع اللَّه و من عصانى فقد عصى اللَّه، و من یطع الأمیر فقد أطاعنى، و من یعص الأمیر فقد عصانى»
و قال (ص):لمعاذ: «یا معاذ! اطع کلّ امیر، و صلّ خلف کلّ امام.»
و روى: «اسمعوا لهم، و اطیعوا فى کلّ ما وافق الحقّ، و صلّوا وراءهم، فان احسنوا فلکم و لهم، و ان اساؤا فلکم و علیهم.»

و گفته‌اند: اولوا الأمر ابو بکر و عمراند. و گفته‌اند: خلفاء راشدین‌اند: ابو بکر و عمر و عثمان و على. و گفته‌اند: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ، وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ» اینان همه اولوا الامرند.

و روى أنّ النّبی (ص) لمّا بنى المسجد جاء ابو بکر بحجر فوضعه، ثم جاء عمر بحجر فوضعه، ثمّ جاء عثمان بحجر فوضعه، فقال: «هؤلاء ولاة الأمر من بعدى.»

و گفته‌اند: اولوا الأمر درین آیت دو گروه‌اند: سلطانان دادگراند بحق فرماى، واجب است بر مسلمانان که ایشان را گردن نهند، و بزرگ دارند، و با دشمنان ایشان موافقت نسازند، و خیانت با ایشان روا ندارند، و اگر بیدادگر باشند آشکارا بر ایشان بیرون نیایند، و دست از طاعت ایشان بیرون نکشند، و دعاء بد بر ایشان نکنند، و ایشان را از اللَّه توبت خواهند، و با ایشان غزا کنند، و حجّ و نماز آدینه. و در خبر است که بعد از شرک هیچ گناه صعب‌تر از بیرون آمدن بر سلطان نیست.
گروه دیگر علماء اهل سنّت‌اند و فقهاء دین، که بفتوى خلق را با حق می‌خوانند، و بر صواب می‌دارند.

فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَی‌ءٍ- منازعت مجادلت و اختلاف است، یعنى ینتزع کلّ واحد منهما الحجّة، یعنى ان اختلفتم فى شى‌ء من الحلال و الحرام او أمر من امور الدّین، اگر در کارى از کارهاى دین یا در حکمى از احکام شرع مختلف شوید، چنان که هر کس را در آن قولى بود مخالف قول دیگران، فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ یعنى الى القرآن و الى سنّة النّبی (ص)، بکتاب خدا و سنّت رسول باز شوید، اگر روشن شود بر شما، و الّا گوئید: اللَّه و رسوله اعلم.
و این تنازع و اختلاف در دین آنست کهمصطفى (ص) از آن نهى کرده، و از آن حذر نموده، بمبالغتى تمام، در آن خبر که ابو الدرداء و ابو أمامة و واثلة بن الاسقع و انس بن مالک روایت کردند، گفتند: ما در چیزى از کار دین مى‌خلاف کردیم، و هر کسى از ما بر طریق منازعت در آن سخن میگفت. رسول خدا (ص) در آمد، ما را بر سر آن مجادله و گفت و گوى دید، خشم گرفت، چنان که هرگز مانند آن خشم نگرفته بود. آن گه ما را از آن باز زد، گفت: «یا امّة محمد لا تهیجوا على انفسکم وهج النّار!»؛ آتش بر خود میفروزید! شما را باین نفرمودند! شما را ازین باز زدند! نمیدانید که آنان که هلاک شدند از أمتان گذشته بمجادلت و خصومت و جدا جدا گفتن در سخن هلاک شدند!؟ مکنید چنین.

خلاف مکنید که در خلاف خیر نیست، و نفع نیست. خلاف عداوت انگیزد میان برادران. خلاف فتنه افکند میان برادران. خلاف شک و گمان و تاریکى آرد در دل مؤمنان. خلاف باطل کند عمل مسلمانان. مؤمن که دیندار بود جنگجوى و فتنه انگیز نبود،
«ذروا المراء فانّ الممارى لا اشفع له یوم القیامة. ذروا المراء فانّ اوّل ما نهانى ربّى عزّ و جلّ عنه بعد عبادة الأوثان و شرب الخمر المراء. ذروا المراء فانّ الشّیطان قد ایس أن یعبد، و لکنّه قد رضى منکم بالتّحریش، و هو المراء فى الدّین. ذروا المراء فانّ بنى اسرائیل افترقوا على احدى و سبعین فرقه، و النصارى على اثنین و سبعین فرقة، و انّ أمّتى ستفترق على ثلاث و سبعین فرقة کلّهم على الضّلالة الا السّواد الأعظم». قالوا: یا رسول اللَّه و ما السّواد الأعظم؟ قال: «من کان على ما أنا علیه و أصحابى، من لم یمار فى دین اللَّه، و من لم یکفّر احدا من اهل التّوحید بذنب.»

آن گه گفت در آخر آیت: ذلِک خَیرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا- یعنى آنچه در آن بخلاف افتادید، بکتاب و سنّت باز برید، و جنگ و اختلاف بگذارید، که شما را آن به بود، و عاقبت پسندیده‌تر بود.


نتیجه گیری

ما حصل مقاله این است که:

۱. از دیدگاه مفسرین اهل سنت اولی الامر شامل گروه‌های ذیل است:
۱) سلاطین دادگر.
۲) علماء وفقهاء دین.
۳) خلفای راشدین (ابوبکر،عمر،عثمان،علی).
۴) بزرگان صحابه.
۵) امرای لشکر.
۶) کارگزاران حکومت.
۷) اهل حل وعقد.

۲. از دیدگاه مفسرین شیعه اولی الامر شامل گروه‌های ذیل است:
۱) فقط دوازده امام معصوم منصوب خداوند.(نظرنیمی از مفسرین شیعه)
۲) هم دوازده امام معصوم منصوب خداوند وهم علماء وفقهاء دین وهم امرای لشکر و کارگزاران حکومت. ( نظرنیم دیگر مفسرین شیعه)

حال سوال این است که چرا جماعتی از شیعه (غالیان ) این همه تلاش دارد اولی الامر را منحصر در دوازده نفر کند و برای آنان نه تنها مقام عصمت بلکه دارای علم غیب و معجزه وعلم لدنی ومالک انفال و. .. ونیزآن چنان ویژگی قایل باشند که اگر آنان نباشند، دین خدا ناقص می‌شود، آسمان و زمین به هم می‌ریزد، رزق و روزی قطع می‌شود، هدایت خدا ناقص می‌گردد، گمراهی و ضلالت همه جا را می‌گیرد، حبل متین خداوندی پاره می‌شود، قیامت کبری بپا می‌گردد ومیزان الاعمال می‌گردند و تقسیم کننده بهشت و جهنم می‌شوند و شیعیانشان را هرچند گنهکار قهاری باشند شفاعت می‌کنند وغیر شیعیان را خصوصأ سنیان را علی الخصوص ابوبکر و عمر را به قعر جهنم می‌فرستند و خلاصه برای خود یک پا خدایی می‌کنند هر چند خدا نیستند (نگاه کنید به معتبر ترین کتاب شیعه، اصول کافی بخش کتاب الحجه، شیخ کلینی ).

ممکن است عده ای از سرایمان بلا دلیل، چنین باوری داشته باشند، اما عده ای نیز آگاهانه و دنیاطلبانه می‌خواهند به نام آن خدایگانان (اولی الامر) از غیبت آخرینشان بهره برده ودر کسوت فقاهت اختیاردار مال و جان و عرض و ناموس شیعیان گردند و سلسله ولایت را به خود برسانند و از تمام امتیازاتی که برای آنان وصف کرده‌اند برخوردار گردند و مخالفینشان را مرتد و کافر و یاغی و باغی بنامند و از سهمی که برای آنان از مال مومنین قایل شده‌اند تناول کنند و منت گذارند این مال آتش جهنم بود و وبال گردنتان و با پرداخت آن سبک شدید و بقیه مالتان پاک شد و حال به شما اجازه دادیم آن اموال پاک شده را بخورید و خدا و ما را شاکر باشید.

قلیلی از فقیهان یا نیمه‌فقیهان جاه طلب به این نیز قناعت نکرده، حکومت را هم خواستار شدند و فتوا دادند که فقط ما هستیم که به نیابت از آن امامان معصوم منصوب مظلوم ( که خود آنان نتوانستند حکومت تشکیل دهند)، حق حکومت بر جهان را داریم واین حق الهی قطعی حکومت کردن اجازه و رضایت و رای مردم را نمی‌خواهد و هر کسی بناست پستی در حکومت داشته باشد نیاز به تنفیذ ما دارد والا فعل حرامی انجام داده و آتش جهنم را برای خود خریده است.

بخش‌های پیشین
اولی الامر در قرآن و تفاسیر (۱)
اولی الامر در قرآن و تفاسیر (۲)
اولی الامر در قرآن و تفاسیر (۳)



تاملی بر بازداشت محمد سیف‌زاده، وکیل دادگستری


محمد مصطفایی
محمد مصطفایی - روز جمعه هفته پیش، خبری در چند سایت فعال در خارج از کشور مبنی بر بی‌اطلاعی دوهفته‌ای از وضعیت آقای محمد سیف‌زاده، وکیل‌دادگستری منتشر شد. مدت کوتاهی از این خبر نگذشته بود که وکیل او در گفت‌وگویی با «کمیته گزارشگران حقوق بشر» اعلام کرد که آقای سیف‌زاده در زندان ارومیه در بازداشت است.
وکیل آقای سیف‌زاده در ادامه‌ مصاحبه خود گفته است که به محض اطلاع از این خبر، به زندان ارومیه رفته اما نتوانسته است که با موکل خود ملاقاتی داشته باشد. منتها پسر آقای سیف‌زاده توانسته تنها برای چند دقیقه‌ با پدر خود دیدار کند. ایشان وضعیت جسمی آقای سیف‌زاده را «نامناسب» توصیف کرده و گفته وی بسیار لاغر شده است‌.
بر اساس گفته‌های وکیل آقای سیف‌زاده، اتهامی که به این وکیل دادگستری منتسب شده است، «اقدام علیه امنیت کشور از طریق خروج غیر قانونی از کشور» است. در این خصوص، ذکر چند نکته ضروری است و جای تامل دارد.

یکم: آقای سیف‌زاده مدت دو هفته ناپدید شده بود و حال مشخص شد که ایشان در بازداشتگاه وزارت اطلاعات بوده و متعاقب آن پس از بازجویی‌های مکرر و نگهداری در شرایط سخت، به زندان ارومیه منتقل شده است.
به عبارت دیگر آقای سیف‌زاده به نحوی از انحا یا به دلیل انجام امور اداری و وکالتی در ارومیه بوده‌ یا قصد خروج از کشور را داشته است که در این شهر دستگیر می‌شود، اما مهم این است که حتی با این فرض، او از کشور خارج نشده بوده که ماموران وزارت اطلاعات اقدام به بازداشت وی می‌کنند! بنابراین بازداشت او بنا به چند دلیل مشخص غیر قانونی و خودسرانه است.
الف: جرم «خروج غیر ‌قانونی از مرز» زمانی تحقق می‌یابد که مجرم با خروج از کشور به «نتیجه مجرمانه» دست یافته باشد. ماده ۳۵ قانون «مجازات عبوردهندگان اشخاص غیر مجاز از مرزهای کشور» و «اصلاح بعضی از مواد قانون گذرنامه و قانون ورود و اقامت اتباع خارجه در ایران» مقرر می‌دارد: «هر ایرانی که از نقاط غیر ‌مجاز وارد کشور شده یا از کشور خارج شود به دوماه تا یک سال حبس و یا جریمه نقدی از یکصدهزار ریال تا ‌پانصد هزار ریال محکوم می‌گردد.»
چون آقای سیف‌زاده بر فرض صحت اتهام انتسابی، در ارومیه دستگیر و هنوز از کشور خارج نشده بوده است، این جرم متوجه وی نخواهد بود. در ماده ۳۵ مکرر همین قانون نیز می‌خوانیم: «هر ایرانی که بدون داشتن گذرنامه یا اسناد در حکم گذرنامه بخواهد از مرز غیر مجاز خارج شود و به هنگام عبور دستگیر گردد، به یک ماه تا یک سال حبس یا پنجاه هزار ریال تا سیصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهد شد و چنانچه مرتکب دارای گذرنامه و یا اسناد در حکم‌ گذرنامه باشد، به حبس از یک ماه تا شش ماه یا جزای نقدی از پنجاه هزار ریال تا دویست هزار ریال محکوم خواهد شد.»
از آنجایی که شهر ارومیه تا مرزهای کشور فاصله زیادی دارد، این جرم نمی‌تواند مشمول وضعیت آقای سیف‌زاده باشد. بنابراین چنین اتهامی را به هیچ عنوان نمی‌توان متوجه آقای سیف‌زاده کرد که خود وکیل ممتاز دادگستری است. زمانی می‌توان چنین اتهامی را متوجه فردی دانست که درست در زمان عبور از مرز فرد دستگیر شده باشد. [۱] که آن هم بر حسب نوع عملکرد فرد قابل سنجش است که در این یادداشت محل بحث نیست.
ب: چون هنوز «مجرمیت» ایشان به اثبات نرسیده است، لذا نگهداری ایشان با قرار «بازداشت موقت» با هیچ یک از مواد و موازین قانونی، مطابقت نمی‌کند. رویه قضایی در چنین مواقعی تنها صدور «قرار تامین کیفری» اعم از وجه التزام، کفالت یا وثیقه است. موضوع اتهام تفهیم شده به آقای سیف‌زاده از جمله عناوین مجرمانه‌ای نیست که مشمول صدور قرار تامین کیفری «بازداشت موقت» توسط شعبه ششم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ارومیه باشد.
قانون آیین دادرسی کیفری در مواد ۳۲ و ۳۵ مصادیق صدور قرار بازداشت موقت را مشخص کرده است. عنوان مجرمانه‌ای که به آقای سیف‌زاده تفهیم شده، از جمله موارد مندرج در این دو ماده قانونی نیست. بنابراین از این باب نیز صدور قرار بازداشت موقت نسبت به او و نگهداری وی در زندان، حتی برخلاف موازین قانون داخلی است.
ج: آقای سیف‌زاده، نزدیک به دو هفته در بازداشت مخفیانه به سر می‌برده‌ و احدی نیز از بازداشت او اطلاعی نداشته است. سلب برقراری ارتباط با خانواده، سلب حق داشتن وکیل دادگستری، سلب حق دفاع، نشان از «سلیقه‌ای» عمل کردن نسبت به این پرونده و این شخص خاص دارد. چرا که همه روزه افراد بسیاری در مرزهای ایران بازداشت می‌شوند؛ اما با کمترین مجازات و حتی در بسیاری از مواقع بدون هرگونه مجازات به دلیل نبود سوءنیت آزاد می‌شوند، اما نه تنها برای این وکیل دادگستری «قرار تامین کیفری» مناسب صادر نمی‌شود، بلکه امکان ارتباط با خانواده‌اش نیز از او سلب می‌شود و برای او «قرار بازداشت‌موقت» صادر می‌کنند تا نتوانند به راحتی از زندان خارج شود.
دوم: آن‌چه از وضعیت آقای سیف‌زاده توصیف شده است «عادی» نبوده و نشان از اعمال شکنجه نسبت به این وکیل دادگستری دارد. لاغر شدن او در یک مدت بسیار کوتاه، وجود زخم در پایش، بی‌حکمت نیست. به یقین علت پنهان نگاه داشتن محل ‌بازداشت این وکیل نیز در این مدت، صرفاً تلاش برای بهبود آثار ضرب و شتم این وکیل ۶۵ ساله با آن سوابق حرفه‌ای درخشان است که امیدوارم چنین فرضی از اساس صحت نداشته باشد.
سوم: وکیل محترمِ آقای سیف‌زاده، اعلام کرده‌اند که اتهامی که به موکل او تفهیم شده است «اقدام علیه امنیت ملی از طریق خروج غیر‌قانونی از مرز» است. به واقع تاکنون چنین «عنوان مجرمانه‌ای» به گوشم نخورده و هر چه در قوانین جزایی به دنبال چنین عنوانی گشتم، نتوانستم چیزی بیابم. واقعیت این است که چنین عنوان مجرمانه‌ای در هیچ‌یک از مواد قانونی جمهوری اسلامی ایران وجود خارجی ندارد.
«اقدام علیه امنیت کشور» عنوانی مجزاست و «خروج غیر قانونی از مرز» نمی‌تواند به خودی خود و فی‌النفسه «اقدام علیه امنیت کشور» به حساب آید. همانطور که توضیح داده شد، اگر فرض را بر اتهام «خروج غیر قانونی از مرز» بگذاریم که چنین فرضی به دلیل انکار آقای سیف‌زاده و نبود دلایلی بر انتساب اتهام، فاقد وجاهت است، این عنوان، عمل مجرمانه‌ مجزایی است که به هیچ‌وجه نمی‌تواند مشمول عمل آقای سیف‌زاده با توجه به آنچه مرقوم شد باشد.
به عبارت دیگر، نبود چنین جرمی در قوانین جزایی ایران، نشان از نوعی خصومت و انتقامجویی نسبت به این وکیل دادگستری دارد. از آنجایی که وکلای دادگستری در چند‌ماهه اخیر مورد هجمه و حمله شدید دستگاه‌های امنیتی و قضایی قرار گرفته‌اند، بی‌ربط نیست که بگوییم هدف اصلی چنین اقداماتی، سلب استقلال وکلا با توسل به قوای قهریه است. پیش‌تر نیز وکلای دیگری قربانی تلاش برای برقرای عدالت بوده‌اند؛ امری که به نظر من به هیچ وجه قابل توجیه نیست.
در شرایطی که در بسیاری از کشورهای دنیا، وکلای ‌دادگستری آزادانه از موکلین خود دفاع می‌کنند و هیچ نیرو و نهادی نیز نمی‌تواند آن‌ها را تهدید به ادامه فعالیت حرفه‌ای خود کند، متاسفانه در ایران همه روزه شاهد افزایش فشار بر وکلای مستقل عدالتخواه دادگستری هستیم. امیدوارم با منتفی شدن فشار عوامل خارجی خودسر، همچنان که وکلای دادگستری تاکنون توانسته‌اند «سنگرعدالت» را حفظ کنند از این به بعد نیز بتوانند در ادامه‌ راه‌شان در احقاق حقوق موکلینشان بدون هیچ‌گونه ترس و واهمه‌ای پافشاری کنند. باور دارم، چنین حرکات انتقامجویانه‌ای در قبال وکلای دادگستری، آنان را نسبت به سوگندی که یاد کرده‌اند متعهد و پایبند‌تر از گذشته خواهد کرد.

پی‌نوشت:

۱. برابر موازین آیین دادرسی در ایران، اصولاً محل بازداشت افراد،‌‌ همان محلی است که جرم انتسابی در آن ارتکاب یافته است.



تشکیل دومین جلسه دادگاه سه شهروند آمریکایی


دومین جلسه دادگاه سه شهروند آمریکایی، ۲۱ اردیبهشت ماه جاری در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برگزاری می‌شود.
  وکیل مدافع این سه تبعه آمریکایی با اعلام این مطلب به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت که سارا شورد، زندانی امریکایی که شهریور ماه گذشته آزاد شد و به آمریکا بازگشت نیز برای حضور در دادگاه فراخوانده شده و احضاریه وی نیز از طریق وزارت امور خارجه ارسال شده است.
  به گفته این وکیل دادگستری در احضاریه‌ای که برای وی به منظور شرکت در دادگاه موکلانش فرستاده شده نیز بر حضور سارا شورد در دادگاه تاکید شده است.
  سارا شورد، جاشوا فتال و شین بائر بیش از ۱۴ ماه پیش، در منطقه مرزی ایران و عراق توسط نیروهای ایرانی که آن‌ها را به عبور غیرقانونی از مرز متهم کرده بودند بازداشت شدند. مقام‌های ایرانی این سه نفر را متهم به جاسوسی کرده‌اند. این اتهامی که از سوی خانواده‌های آن‌ها و مقام‌های آمریکایی رد شده است.   
سارا شورد، ۳۲ ساله، در روز سه شنبه ۲۳ شهریورماه ۱۳۸۹ با ارائه وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد اما جاشوا فتال و شین بائر همچنان در زندان به‌سر می‌برند.
  حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات ایران پیش از این به خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) گفته بود که سارا شورد با قرار وثیقه سنگین و با حکم قضایی به‌طور موقت آزاد شد و در صورت لزوم باید به ایران بازگردد.
در دو جلسه قبلی احضاریه‌ای برای سارا شورد ارسال نشده بود و این نخستین بار است که وی به دادگاه فراخوانده می‌شود.
  نخستین جلسه محاکمه این شهروند آمریکایی ۱۷ بهمن ۱۳۸۹ به صورت غیر علنی برگزار شده بود. سارا شورد در این جلسه دادگاه حضور نداشت و وکیلش اظهاریه‌ای را به نمایندگی وی تسلیم دادگاه کرد.
  مسعود شفیعی نخستین احضاریه برای تشکیل دادگاه متهمانش را برای تاریخ ۱۵ آبان ماه ۱۳۸۹ دریافت کرده بود که به دلیل منتقل نشدن شین بایر و جاشوا فتل از زندان به دادگاه، جلسه محاکمه به تعویق افتاده  و به بهمن ماه همان سال موکول شد.
  وکیل شهروندان آمریکایی می‌گوید که با وجود توافقات صورت گرفته مبنی بر ملاقات با دو موکلش پبش از جلسه دادگاه و موافقت قاضی رسیدگی کننده به پرونده با این دیدار، هنوز اجازه ملاقات با شین بایر و جاشوا به وی داده نشده است.



بانک مرکزی ایران از افزایش ۲۵ درصدی مواد غذایی خبر داد


بانک مرکزی ایران ازافزایش ۲۵ درصدی قیمت مواد غذایی در تهران خبر داده استT برخی گزارش‌ها نیز حاکی از افزایش ۱۰ تا ۲۰ درصدی اجاره بهای مسکن در تهران و چهار تا پنج برابر شدن قیمت برق در برخی مناطق ایران است.
  به گزارش خبرگزاری کار ایران (ایلنا)، قیمت برخی مواد غذایی همچون تخم مرغ بیش از ۶. ۹۷ درصد نسبت به سال گذاشته افزایش یافته و سیب سرخ با بیش از ۱۱۱ درصد، بیشترین رشد قیمت را داشته است.
بنا به این گزارش قیمت گروه لبنیات که کمترین رشد قیمت را در بین گروه‌های ۱۱ گانه سبد کالای بانک مرکزی داشته نیز ۵ درصد از سال گذشته بیشتر است.
  آمار اعلام شده در ۲۶ فروردین سال ۱۳۹۰ در مقایسه با قیمت این کالا‌ها در ۲۷ اسفند ۱۳۸۹ قرار گرفته‌اند. این قیمت‌ها همچنین با قیمت‌‌‌ همان اقلام در هفته سوم فروردین ۱۳۸۹، مقایسه شده‌اند.
بانک مرکزی می‌گوید که قیمت میوه در هفته سوم سال جاری ۵. ۴۳ درصد افزایش یافته و بهای برنج با رشد ۴. ۱۳ درصدی مواجه شده است. این گزارش همچنین حاکی از بالا رفتن ۶. ۱۲ درصدی گوشت مرغ و ۴. ۷ درصدی گوشت قرمز است.
  حبوبات و سبزیجات نیز با افزایش قیمت ۵. ۲۸ و ۳. ۲۰ درصدی روبرو شده‌اند. گروه روغن نیز افزایش ۵. ۲۵ درصدی را در هفته سوم فروردین امسال، نسبت به مدت مشابه سال قبل شاهد بوده است.
افزایش قیمت‌ها از جمله پیامد طرح هدفمندسازی یارانه‌ها که از دی ماه سال گذشته به اجرا درآمده است.
  محمدحسن نکویی، معاون وزیر بازرگانی اسفند ماه سال گذشته در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر اعلام کرده بود که در سال ۱۳۹۰ افزایش قیمت نخواهیم داست و با وجود اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‌ها روال طبیعی که سال‌های گذشته نیز در ایام پایانی سال وجود داشته، تکرار خواهد شد.
  محمود احمدی‌نژاد، رئیس دولت دهم نیز در ماه‌های پایانی سال گذشته در جمع نمایندگان مجلس نرخ نزولی قیمت‌ها را وعده داده و گفته بود: «مردم در فروردین ۹۰ شاهد کاهش محسوس قیمت‌ها خواهند بود.»

افزایش ۱۰ تا ۲۰ درصدی اجاره بهای مسکن
آمار بانک مرکزی در حالی است که خبرگزاری مهر نیز از افزایش ۱۰ تا ۲۰ درصدی اجاره بهای مسکن در نقاط مختلف شهر تهران خبر داده است.
  بنا به این گزارش مشاوران املاک ادامه افزایش اجاره بهای مسکن در تهران را پیش‌بینی می‌‌کنند، این در حالی است که مسئولان ذی‌ربط از کنترل اجاره بها در سال ۱۳۹۰ خبر داده بودند.
  خبرگزاری مهر به نقل از یک مشاور املاک دلیل بالا رفتن اجاره بها را کم شدن سود بانکی عنوان کرده است.
به گزارش مهر در حال حاضر یک سوئیت ۳۰ متری در خیابان سردار جنگل در تهران با ۲ میلیون تومان ودیعه و ماهیانه ۳۰۰ هزار تومان به اجاره گذاشته شده است و یک آپارتمانی ۴۲ متری در محدوده فردوس غرب هم با ۲۱ میلیون تومان رهن کامل اجاره داده می‌شود.
  اجاره بهای یک آپارتمان ۵۰ متری در خیابان بهشتی ۵ میلیون ودیعه با ۵۰۰ هزار تومان اجاره تعیین شده است و برای اجاره یک خانه ۸۲ متری در خیابان استاد معین باید ۳۰ میلیون تومان ودیعه پداخت شود.
  افزایش بهای برق و گاز خانگی نیز در روزهای اخیر برخی اعتراضات را در پی داشته است. به گفته حمیدرضا کاتوزیان، رئیس کمیسیون انرژی مجلس دولت در بحث آزادسازی حامل‌های انرژی خلاف نظر مجلس عمل کرده و قیمت برق در برخی مناطق نسبت به سال گذشته چهار تا پنج برابر خواهد شد.