اخبار روز:
برقراری دموکراسی و استقرار سیستمی دموکراتیک در یک کشور متضمن تامین حقوق فردی و جمعی فردفرد ساکنان آن کشور بوده و نادیده انگاشتن هر حق و حقوقی قابلیت بحران زایی و زمینه تهدید علیه امنیت و آسایش آن جامعه را تقویت میکند.
آنچه که طی این روزها نظر من و شاید خیلی از دوستان را متوجه خود ساخت عنوان مطلبی بود از متفکر سبزقبایان دموکراسی طلب که هر آنچه جمعی دل به آن خوش کرده بودند را پنبه نمود. آقای گنجی با نگارش یادداشتی در سایت روز آنلاین و با عنوان "تجزیه ایران در دیدار با دکتر یزدی" (تاریخ انتشار: شنبه، 28 اسفند 1389 روز آنلاین) برای باری دگر پرده از روی افکار خویش و هم کیشانش برداشت و التیماتومی را به آنانکه رویای برقراری دموکراسی واقعی در ایران را در قصه ها و تئوریهای آنها و بدنبال آنها می جستند صادر نمود و اعلام داشت که دموکراسی و جامعه دموکراتیک را در فردای بعد از رژیم باید از منظر آنها دید و ترسیم نمود.
این یادداشت بیشتر دربرگیرنده خاطراتی از جناب ابراهیم یزدی است ولی آنچه که جالب است دغدغه های مشترکی است که این دو و شاید خیلی های دیگر را سوای اختلافات ا فکار و دیدگاهایشان با هم بسیج نموده و بهم پیوند میزند، آنهم کهنه شعار یا کهنه ابزار سرکوب خلقهای ایران و همان انگ "تجزیه طلبی" است. تجزیه طلبی که همیشه مسیر را برای سرکوب هرنوع صدای حق طلبی که ملیتهای ایرانی بلند کرده اند خوش کرده است.
با توجه و تحلیلی کوتاه از جنبش اعتراضی ایران در دوسال اخیر(جنبش سبز) سوای ضعفهای استرتژیکی این جنبش که حامل برنامه ای کارا و مفید برای آینده این حرکت نداشت و نداشته و رهبران آن با توسل به قانون اساسی آب را در هاون کوبیده ند و می کوبند، این جنبش از ضعفی اساسی رنج می برد و این ضعف توانست جنبش را در مسیری نزولی و روبه زوال بیاندازد، مسیری که جنبش را از حرکتی عظیم و منسجم به جنبشی محافظه کار و بدون خطر تبدیل نمود، ضعف اساسی این جنبش همانا عدم شرکت ملیت های تحت ستم ایران در جنبش بود که ما شاهد عدم حضور مناطقی همچون آذربایجان، کردستان، بلوچستان، خوزستان و مناطق عرب نشین، لرستان و مناطق بختیاری و ترکمن صحرا بودیم، ضعفی که حکایت از پاسیف بودن این مناطق نداشت بلکه گویای خودآگاهی و مطالباتی بود که این مناطق فقدان آن را در جنبش اعتراضی مرکز دیدند و تحت تاثیر هیاهوی مرکز و شعارهای کلی و کلیشه ای عمال آنان در این مناطق قرار نگرفتند و رشد این خودآگاهی ملی زنگ خطری را به صدا در آورد که خیلی ها را وادار به تفکر نمود که یکی از اینان شاید جناب گنجی باشد.
جناب گنجی از ابراهیم یزدی و نگرانیهای ایشان در مورد توطئه آمریکایها برای حمله به ایران و تجزیه ایران می گوید که گویا مخالفانی از رژیم نیز با آنان همکاری میکنند.
جناب گنجی، این تئوری دیگر تئوریی منسوخ و فاقد اعتبار است، پشمی است که تو به نوعی می خواهی بریسی و دست راست احمدی نژاد جناب مشایی به نوعی دیگر(ملی گرایی ایرانی یا صحیح تر ملی گرایی فارسی).
نکته جالب این است که "تجزیه طلبی" همیشه از مرکز مطرح شده و رشد نموده و توسعه یافته، بنا به ضرورت مورد استفاده قرار گرفته و در مقاطعی ملیتهای ایرانی را تجزیه طلبان و عمال بیگانه وصف نموده و با توسل به همین اصطلاح حکم کشتار و قتل عام آنان را صادر نموده است و در مقطعی از طرح و به کارگیری آن صرف نظر شده و ملیتها را ایرانی تر از هر ایرانی توصیف نموده است.
دغدغه جناب یزدی و گنجی و بسیاری دیگر از داعیه دارن سکولاریسم و دموکراسی خواهی در ایران توطئه تجزیه طلبی صادراتی آمریکا نیست زیرا همانا با توجه به شرایط منطقه ای و جهانی ایرانی تجزیه شده به هیچ وجه در راستای منافع آمریکا و غرب نیست (شاید وجود حکومتی مثل جمهوری اسلامی اکنون با منافع آنان همخوانی نداشته باشد) زیرا تجزیه ایران موجب بحرانی تر شدن منطقه میشود، بلکه دغدغه جناب گنجی و ابراهیم یزدی، تفویض قدرت به دیگر مناطق ایران و برهم زدن انحصار قدرت در مرکز است که این نیز بر مذاق آنان و خیلی ها خوش نیامده و نمی آید و درطول این صد سال اخیر هر گاه لازم دانسته اند برای مسکوت نمودن فریاد حق طلبی ملیتهای ایران به این ابزار یعنی "انگ تجزیه طلبی" و اعمال آن از سوی بیگانگان پناه برده اند.
واقعیت آن است که تزهای جناب گنجی و امثال ایشان تنها در مرکز و نزد کسانی خریدار دارد که چشمهای خویش را بسته اند و تغییر و تحولات اطراف را نمی خواهند ببینند، و هنوز هم بر یکدست نمودن فرهنگ و زبان و ... ایران اصرار می ورزند و تکثر ملی ایران را نمی پذیرند و بر این مبناست که اینان دموکراسی را بدون پلورالیسم فریاد می زنند و طرح هر نوع مطالبات ملی و سیاسی را از سوی ملیتهای تحت ستم ایران تهدید و زنگ خطر دانسته و همه باهم علیه این مطالبات بسیج شده و بسیجی و سکولار دست در دست هم می نهند و دوباره بندهای پوتینهایشان را محکم نموده و قلم به دستان و تئوریسنهای دموکراسیخواه و سکولار و آتیستهایشان هم چفیه جهاد به دور گردن می اندازند.
آری دغدغه آقای گنجی و امثال ایشان ریشه در شوینسمی دارد که مذهب و لیبرالیسم و سوسیالیسم را سالهاست در این سرزمین به نفع خود تعریف نموده و مذهبی و دموکراسیخواه و سوسیالیستها را تنها برای خدمت به خود می پسندد و همگان (نظریه پردازان این افکار در ایران) بر این امر متفق القولند که ایران یک ملت ـ یک زبان است و غیر از این معنایی برایشان ندارد اگرچه خارج از چارچوب افکار و دیدگاه آنان واقعیت چیز دیگری باشد. اینان هر چه را غیر از این اگر هم برامد جامعه و فریاد گروهها و ملیتهای ایرانی باشد صادره از خارج می پندارند و با هر آنچه که نام حقوق جمعی بر آن باشد مخالفند غیر از آنچه که خود تعریف می نمایند. هستند افرادی همچون گنجی که تحت عنوان دموکراسی خواهی و توسل به منشور جهانی حقوق بشر (بدون آنکه اعتقادی به آن داشته باشند)...امروز جبرا پرده از افکار و چارچوب فکریشان بر نمی دارند ولی واقعیت این است که اندیشه ها و دغدغه های اینان بر همگان مبرهن است و در این بازی اینبار و برای همیشه بازنده آنانند.
Kayhan.yosfi@yahoo.com
این یادداشت بیشتر دربرگیرنده خاطراتی از جناب ابراهیم یزدی است ولی آنچه که جالب است دغدغه های مشترکی است که این دو و شاید خیلی های دیگر را سوای اختلافات ا فکار و دیدگاهایشان با هم بسیج نموده و بهم پیوند میزند، آنهم کهنه شعار یا کهنه ابزار سرکوب خلقهای ایران و همان انگ "تجزیه طلبی" است. تجزیه طلبی که همیشه مسیر را برای سرکوب هرنوع صدای حق طلبی که ملیتهای ایرانی بلند کرده اند خوش کرده است.
با توجه و تحلیلی کوتاه از جنبش اعتراضی ایران در دوسال اخیر(جنبش سبز) سوای ضعفهای استرتژیکی این جنبش که حامل برنامه ای کارا و مفید برای آینده این حرکت نداشت و نداشته و رهبران آن با توسل به قانون اساسی آب را در هاون کوبیده ند و می کوبند، این جنبش از ضعفی اساسی رنج می برد و این ضعف توانست جنبش را در مسیری نزولی و روبه زوال بیاندازد، مسیری که جنبش را از حرکتی عظیم و منسجم به جنبشی محافظه کار و بدون خطر تبدیل نمود، ضعف اساسی این جنبش همانا عدم شرکت ملیت های تحت ستم ایران در جنبش بود که ما شاهد عدم حضور مناطقی همچون آذربایجان، کردستان، بلوچستان، خوزستان و مناطق عرب نشین، لرستان و مناطق بختیاری و ترکمن صحرا بودیم، ضعفی که حکایت از پاسیف بودن این مناطق نداشت بلکه گویای خودآگاهی و مطالباتی بود که این مناطق فقدان آن را در جنبش اعتراضی مرکز دیدند و تحت تاثیر هیاهوی مرکز و شعارهای کلی و کلیشه ای عمال آنان در این مناطق قرار نگرفتند و رشد این خودآگاهی ملی زنگ خطری را به صدا در آورد که خیلی ها را وادار به تفکر نمود که یکی از اینان شاید جناب گنجی باشد.
جناب گنجی از ابراهیم یزدی و نگرانیهای ایشان در مورد توطئه آمریکایها برای حمله به ایران و تجزیه ایران می گوید که گویا مخالفانی از رژیم نیز با آنان همکاری میکنند.
جناب گنجی، این تئوری دیگر تئوریی منسوخ و فاقد اعتبار است، پشمی است که تو به نوعی می خواهی بریسی و دست راست احمدی نژاد جناب مشایی به نوعی دیگر(ملی گرایی ایرانی یا صحیح تر ملی گرایی فارسی).
نکته جالب این است که "تجزیه طلبی" همیشه از مرکز مطرح شده و رشد نموده و توسعه یافته، بنا به ضرورت مورد استفاده قرار گرفته و در مقاطعی ملیتهای ایرانی را تجزیه طلبان و عمال بیگانه وصف نموده و با توسل به همین اصطلاح حکم کشتار و قتل عام آنان را صادر نموده است و در مقطعی از طرح و به کارگیری آن صرف نظر شده و ملیتها را ایرانی تر از هر ایرانی توصیف نموده است.
دغدغه جناب یزدی و گنجی و بسیاری دیگر از داعیه دارن سکولاریسم و دموکراسی خواهی در ایران توطئه تجزیه طلبی صادراتی آمریکا نیست زیرا همانا با توجه به شرایط منطقه ای و جهانی ایرانی تجزیه شده به هیچ وجه در راستای منافع آمریکا و غرب نیست (شاید وجود حکومتی مثل جمهوری اسلامی اکنون با منافع آنان همخوانی نداشته باشد) زیرا تجزیه ایران موجب بحرانی تر شدن منطقه میشود، بلکه دغدغه جناب گنجی و ابراهیم یزدی، تفویض قدرت به دیگر مناطق ایران و برهم زدن انحصار قدرت در مرکز است که این نیز بر مذاق آنان و خیلی ها خوش نیامده و نمی آید و درطول این صد سال اخیر هر گاه لازم دانسته اند برای مسکوت نمودن فریاد حق طلبی ملیتهای ایران به این ابزار یعنی "انگ تجزیه طلبی" و اعمال آن از سوی بیگانگان پناه برده اند.
واقعیت آن است که تزهای جناب گنجی و امثال ایشان تنها در مرکز و نزد کسانی خریدار دارد که چشمهای خویش را بسته اند و تغییر و تحولات اطراف را نمی خواهند ببینند، و هنوز هم بر یکدست نمودن فرهنگ و زبان و ... ایران اصرار می ورزند و تکثر ملی ایران را نمی پذیرند و بر این مبناست که اینان دموکراسی را بدون پلورالیسم فریاد می زنند و طرح هر نوع مطالبات ملی و سیاسی را از سوی ملیتهای تحت ستم ایران تهدید و زنگ خطر دانسته و همه باهم علیه این مطالبات بسیج شده و بسیجی و سکولار دست در دست هم می نهند و دوباره بندهای پوتینهایشان را محکم نموده و قلم به دستان و تئوریسنهای دموکراسیخواه و سکولار و آتیستهایشان هم چفیه جهاد به دور گردن می اندازند.
آری دغدغه آقای گنجی و امثال ایشان ریشه در شوینسمی دارد که مذهب و لیبرالیسم و سوسیالیسم را سالهاست در این سرزمین به نفع خود تعریف نموده و مذهبی و دموکراسیخواه و سوسیالیستها را تنها برای خدمت به خود می پسندد و همگان (نظریه پردازان این افکار در ایران) بر این امر متفق القولند که ایران یک ملت ـ یک زبان است و غیر از این معنایی برایشان ندارد اگرچه خارج از چارچوب افکار و دیدگاه آنان واقعیت چیز دیگری باشد. اینان هر چه را غیر از این اگر هم برامد جامعه و فریاد گروهها و ملیتهای ایرانی باشد صادره از خارج می پندارند و با هر آنچه که نام حقوق جمعی بر آن باشد مخالفند غیر از آنچه که خود تعریف می نمایند. هستند افرادی همچون گنجی که تحت عنوان دموکراسی خواهی و توسل به منشور جهانی حقوق بشر (بدون آنکه اعتقادی به آن داشته باشند)...امروز جبرا پرده از افکار و چارچوب فکریشان بر نمی دارند ولی واقعیت این است که اندیشه ها و دغدغه های اینان بر همگان مبرهن است و در این بازی اینبار و برای همیشه بازنده آنانند.
Kayhan.yosfi@yahoo.com
اخبار روز:
مارجوری کوهن استاد حقوق در دانشکده حقوق توماس جفرسون، رئیس سابق اتحادیه ملی وکلا، و نایب دبیر کل انجمن بین المللی وکلای دموکراتیک است. آخرین کتاب او " ایالات متحده وشکنجه : بازجویی ، جبس و سو استفاده " است.
از شب شنبه، امریکا، فرانسه وبریتانیا در حال بمباران لیبی با موشک های کروز، بمب افکن های نامرئی ب -۲، وجنگنده های اف ۱۶ واف ۱۵وحمله جت های هاریر بوده اند. هیچ برآورد قابل اعتمادی از تعداد غیرنظامی های کشته شده وجود ندارد. امریکا رهبری کارزار بمباران تنبیهی، برای اجرای قطعنامه ۱۹۷٣شورای امنیت بعهده گرفته است .
قطعنامه به اعضا سازمان ملل اجازه "تمام اقدامات لازم ... برای محافظت از غیرنظامی ها و محل های تجمع پرجمعیت در تیررس حمله در جماهیر عربی لیبی، از جمله بنغازی، را می دهد درعین حال هر نوع اشغال نیروی خارجی در هر بخشی از سرزمین لیبی را شامل نمی شود." عملیات نظامی از محدوده اختیار "تمام اقدامات لازم" تخطی می کند.
"تمام اقدامات لازم" در وحله اول باید اقدامات مسالمت آمیز برای فرونشاندن مناقشه می بود. اما ابزارهای مسالمت آمیز پیش از ان که اوباما بمباران لیبی را اغاز کند به کار بسته نشد. یک گروه بین المللی بلند پایه – شامل نمایندگانی از اتحادیه عرب، سازمان وحدت افریقا، و دبیر کل سازمان ملل- می توانستند به تریپولی اعزام شوند تا درباره یک اتش بس واقعی مذاکره نمایند وسازوکاری برای انتخابات و محافظت از شهروندان برقرار نمایند.
بدون شک معمر قذافی به طور وحشیانه ای لیبیایی ها را در راستای حفظ قدرت سرکوب کرده بوده است، اما هدف سازمان ملل حفظ صلح وامنیت جهانی است. جوانه زدن ناسازگاری در لیبی یک جنگ داخلی است، که به صورت مستدلی تهدیدی علیه صلح وامنیت جهانی ایجاد نمی کند.
منشور سازمان ملل حکم می کند که تمام اعضا ستیزه های جهانی خودرا از طریق اقدامات صلح آمیز، برای حفظ صلح، امنیت وعدالت جهانی حل نمایند. اعضا باید همچنین از تهدید یا استفاده از نیرو علیه یکپارچگی ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور یا هر رفتار متناقض با اهداف سازمان ملل خودداری نمایند.
تنها زمانی که یک کشور برای دفاع از خود اقدام می کند، در پاسخ به حمله مسلحانه از سوی یک کشور دیگری علیه خود، آن کشور می تواند بر اساس منشور سازمان ملل به دولت دیگر حمله نظامی نماید. نیاز برای دفاع از خود باید مبرم بوده، و انتخاب وسایل دیگر و زمان برای مشورت از دست رفته باشد. لیبی به کشور دیگری حمله نکرده است. امریکا، فرانسه و بریتانیا در مقام دفاع از خود عمل نمی کنند. نگرانی های بشر دوستانه دفاع از خود را مجاز نمی سازد.
منشور سازمان ملل به امریکا اجازه استفاده از نیروی نظامی برای دخالت های بشر دوستانه را نمی دهد. اما مجمع عمومی سازمان ملل قاعده "مسئولیت برای حراست" را در پی آمد سند همایش ۲۰۰۵ پذیرفته است. پاراگراف ۱٣٨ همان سند اشعار می دارد هر کشور منفردی مسئولیت حراست جمعیتش از نسل کشی، جنایات جنگی، پاکسازی قومی و جنایت علیه بشریت را بعهده دارد. پاراگراف ۱٣۹اضافه می کند که جامعه جهانی نیز، از طریق سازمان ملل "مسئولیت به کار بردن دیپلماسی در خور، بشردوستانه وسایر ابزارهای مسالمت آمیز را طبق فصل ششم وهشتم منشور، برای کمک به حفاظت جمعیت در برابر نسل کشی، جنایت جنگی، پاکسازی قومی وجنایت علیه بشریت را" بعهده دارد.
فصل ششم منشور مستلزم طرفینی برای ستیزه احتمالی در به خطر انداختن حفاظت از صلح وامنیت جهانی است، تا قبل از همه، از طریق مذاکره، تحقیق، میانجیگری، مصالحه، حکمیت، تسویه قضایی، توسل به نمایندگان یا آرایش منطقه ای، یا سایر ابزارهای صلح آمیز مورد انتخاب آنها راه حلی پیدا نمایند. فصل هشتم "آرایش منطقه ای" همانند ناتو، اتحادیه عرب، وسازمان وحدت امریکا را کنترل می کند. فصل مشخص می کند که آرایش منطقه ای "می تواند هر تلاشی را برای دست یابی به فرونشاندن ستیزه های محلی از طریق فرماندهی منطقه ای ..." عملی سازند.
این اقدام تنها زمانی است که ابزار های صلح آمیز آزمایش شده وعدم کفایت انها اثبات شده باشد که در این صورت شورای امنیت می تواند طبق فصل هفتم منشوراجازه اقدام صادر نماید. که اقدامات تحریم ها، توقیف کشتی ها در بنادر، قطع روابط دیپلماتیک، وحتی محاصره وعملیات هوایی، دریایی یا زمینی را در بر می گیرد.
قاعده "مسئولیت حفاظت" از ناکامی همراه با شکست عملی کردن اقدامات برای پیش گیری از نسل کشی در رواندا بیرون آمد، که چند صد سرباز توانستند جان ده ها هزار نفر را نجات دهند. اما قاعده نه برای متوقف کردن اسرائیل در بمباران غزه در اواخر سال ۲۰۰٨ واوایل سال ۲۰۰۹ که منجر به از دست رفتن ۱۴۰۰فلسطینی، اکثرا غیرنظامی شد به اجرا در آمد و نه برای متوقف کردن کشتارغیرنظامیان توسط ایالات متحده در افغانستان و پاکستان اجرایی شد.
همچنین در بمباران لیبی توسط امریکا ریاکاری ذاتی در اجرای قوانین بین المللی وجود دارد. دولت اوباما با خودداری از تحقیقات رسمی از دولت بوش به خاطر جنایات جنگی رژیم شکنجه گر آن، دماغ خودرا در تعهدات بین المللی اش شسته است. هم کنوانسیون علیه شکنجه و هم کنوانسیون های ژنو کشورهای عضو را مجبور به آوردن افراد به دادگستری می سازد که احکام آن ها را نقض کرده اند.
ایالات متحده به ظاهر لیبی را به دلایل بشر دوستانه بمباران می کند. اما اوباما از محکوم کردن سرکوب و کشتار دولتی معترضین در بحرین با استفاده از تانک ها و سلاح های ساخت امریکا خودداری می کند چون آنجا جایی است که ناوگان پنجم امریکا در آن قرار دارد. و یمن، متحد نزدیک امریکا، معترضین را می کشد و زخمی می سازد در حالی که اوباما بی صدا نظارت می کند.
تغییر رژیم از سوی قطعنامه اجازه داده نشده است. با این حال بمب افکن های امریکایی محوطه حضور قذافی را هدف قرار داده اند واوباما در یک کنفرانس خبری در سانتیاگو اعلام کرد که آن "سیاست امریکا است که قذافی ناگزیر باید برود" قطعنامه صریحا "یک نیروی اشغال خارجی" را ممنوع می کند. اما بعید است که امریکا، فرانسه و بریتانیا مایل به بمباران لیبی و ترک آن باشند. از شنیدن آن که نیروهای غربی در زمین لیبی برای "آموزش" یا "یاری" شورشیان آنجا حضور دارند تعجب نکنید.
رابرت گیتس وزیر دفاع وقتی که گفت "منطقه پرواز ممنوع" بر سر لیبی می تواند "یک اقدام جنگی" باشد آن را ثابت کرد. اگر چه اتحادیه عرب بنا به گفته ها از منطقه پرواز ممنوع طرفداری کرد ، اما امر موسی دبیر کل اتحادیه عرب گفت که "آنچه در لیبی رخ می دهد از هدف تحمیل منطقه پرواز ممنوع متفاوت است" واضافه کرد "آنچه ما می خواهیم محافظت از غیرنظامیان است و نه گلوله باران کردن غیرنظامیان بیشتر". او جهت همایش جدید اتحادیه برای تجدید نظر در حمایتش از منطقه پرواز ممنوع برنامه ریزی می کند.
عملیات نظامی در لیبی نمونه خطرناکی از حمله به کشورهایی است که رهبری انها از هواداری از امریکا یا کشورهای اتحادیه اروپا طرفداری نمی کنند. چه چیزی ایالات متحده را از به راه انداختن اعتراض ها، برجسته کردن آنها در رسانه های شرکتی بعنوان اقدامات مردمی، وسپس بمباران یا حمله به ونزوئلا، کوبا، ایران یا کره شمالی باز می دارد؟ در زمان حکومت بوش، واشنگتن اظهارات بی پایه ای را برای توجیه تهاجمی غیرقانونی به عراق مورد استفاده قرار داد.
علاوه بر آن، اوباما عملیات نظامی را بدون مشورت با کنگره، تنها سازمان دارای قدرت قانونی اعلام جنگ، به کار گرفت. روشن نیست که ماموریت ما در انجا چیست یا کی به پایان می رسد. کنگره – وهمین طور مردم امریکا – باید آنچه را ما در لیبی انجام می دهیم مورد بحث قرار دهند. ما نباید از جنگ پرهزینه وغیر قانونی سوم حمایت کنیم. در کشور نیاز مبرمی به پولی که در آنجا خرج می شود وجود دارد. وما باید از مشارکت در کشتار غیرنظامیان بیشتر در ستیزه ای که به ما تعلق ندارد خودداری کنیم.
March ۲۲, ۲۰۱۱
zcommunications.org
از شب شنبه، امریکا، فرانسه وبریتانیا در حال بمباران لیبی با موشک های کروز، بمب افکن های نامرئی ب -۲، وجنگنده های اف ۱۶ واف ۱۵وحمله جت های هاریر بوده اند. هیچ برآورد قابل اعتمادی از تعداد غیرنظامی های کشته شده وجود ندارد. امریکا رهبری کارزار بمباران تنبیهی، برای اجرای قطعنامه ۱۹۷٣شورای امنیت بعهده گرفته است .
قطعنامه به اعضا سازمان ملل اجازه "تمام اقدامات لازم ... برای محافظت از غیرنظامی ها و محل های تجمع پرجمعیت در تیررس حمله در جماهیر عربی لیبی، از جمله بنغازی، را می دهد درعین حال هر نوع اشغال نیروی خارجی در هر بخشی از سرزمین لیبی را شامل نمی شود." عملیات نظامی از محدوده اختیار "تمام اقدامات لازم" تخطی می کند.
"تمام اقدامات لازم" در وحله اول باید اقدامات مسالمت آمیز برای فرونشاندن مناقشه می بود. اما ابزارهای مسالمت آمیز پیش از ان که اوباما بمباران لیبی را اغاز کند به کار بسته نشد. یک گروه بین المللی بلند پایه – شامل نمایندگانی از اتحادیه عرب، سازمان وحدت افریقا، و دبیر کل سازمان ملل- می توانستند به تریپولی اعزام شوند تا درباره یک اتش بس واقعی مذاکره نمایند وسازوکاری برای انتخابات و محافظت از شهروندان برقرار نمایند.
بدون شک معمر قذافی به طور وحشیانه ای لیبیایی ها را در راستای حفظ قدرت سرکوب کرده بوده است، اما هدف سازمان ملل حفظ صلح وامنیت جهانی است. جوانه زدن ناسازگاری در لیبی یک جنگ داخلی است، که به صورت مستدلی تهدیدی علیه صلح وامنیت جهانی ایجاد نمی کند.
منشور سازمان ملل حکم می کند که تمام اعضا ستیزه های جهانی خودرا از طریق اقدامات صلح آمیز، برای حفظ صلح، امنیت وعدالت جهانی حل نمایند. اعضا باید همچنین از تهدید یا استفاده از نیرو علیه یکپارچگی ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور یا هر رفتار متناقض با اهداف سازمان ملل خودداری نمایند.
تنها زمانی که یک کشور برای دفاع از خود اقدام می کند، در پاسخ به حمله مسلحانه از سوی یک کشور دیگری علیه خود، آن کشور می تواند بر اساس منشور سازمان ملل به دولت دیگر حمله نظامی نماید. نیاز برای دفاع از خود باید مبرم بوده، و انتخاب وسایل دیگر و زمان برای مشورت از دست رفته باشد. لیبی به کشور دیگری حمله نکرده است. امریکا، فرانسه و بریتانیا در مقام دفاع از خود عمل نمی کنند. نگرانی های بشر دوستانه دفاع از خود را مجاز نمی سازد.
منشور سازمان ملل به امریکا اجازه استفاده از نیروی نظامی برای دخالت های بشر دوستانه را نمی دهد. اما مجمع عمومی سازمان ملل قاعده "مسئولیت برای حراست" را در پی آمد سند همایش ۲۰۰۵ پذیرفته است. پاراگراف ۱٣٨ همان سند اشعار می دارد هر کشور منفردی مسئولیت حراست جمعیتش از نسل کشی، جنایات جنگی، پاکسازی قومی و جنایت علیه بشریت را بعهده دارد. پاراگراف ۱٣۹اضافه می کند که جامعه جهانی نیز، از طریق سازمان ملل "مسئولیت به کار بردن دیپلماسی در خور، بشردوستانه وسایر ابزارهای مسالمت آمیز را طبق فصل ششم وهشتم منشور، برای کمک به حفاظت جمعیت در برابر نسل کشی، جنایت جنگی، پاکسازی قومی وجنایت علیه بشریت را" بعهده دارد.
فصل ششم منشور مستلزم طرفینی برای ستیزه احتمالی در به خطر انداختن حفاظت از صلح وامنیت جهانی است، تا قبل از همه، از طریق مذاکره، تحقیق، میانجیگری، مصالحه، حکمیت، تسویه قضایی، توسل به نمایندگان یا آرایش منطقه ای، یا سایر ابزارهای صلح آمیز مورد انتخاب آنها راه حلی پیدا نمایند. فصل هشتم "آرایش منطقه ای" همانند ناتو، اتحادیه عرب، وسازمان وحدت امریکا را کنترل می کند. فصل مشخص می کند که آرایش منطقه ای "می تواند هر تلاشی را برای دست یابی به فرونشاندن ستیزه های محلی از طریق فرماندهی منطقه ای ..." عملی سازند.
این اقدام تنها زمانی است که ابزار های صلح آمیز آزمایش شده وعدم کفایت انها اثبات شده باشد که در این صورت شورای امنیت می تواند طبق فصل هفتم منشوراجازه اقدام صادر نماید. که اقدامات تحریم ها، توقیف کشتی ها در بنادر، قطع روابط دیپلماتیک، وحتی محاصره وعملیات هوایی، دریایی یا زمینی را در بر می گیرد.
قاعده "مسئولیت حفاظت" از ناکامی همراه با شکست عملی کردن اقدامات برای پیش گیری از نسل کشی در رواندا بیرون آمد، که چند صد سرباز توانستند جان ده ها هزار نفر را نجات دهند. اما قاعده نه برای متوقف کردن اسرائیل در بمباران غزه در اواخر سال ۲۰۰٨ واوایل سال ۲۰۰۹ که منجر به از دست رفتن ۱۴۰۰فلسطینی، اکثرا غیرنظامی شد به اجرا در آمد و نه برای متوقف کردن کشتارغیرنظامیان توسط ایالات متحده در افغانستان و پاکستان اجرایی شد.
همچنین در بمباران لیبی توسط امریکا ریاکاری ذاتی در اجرای قوانین بین المللی وجود دارد. دولت اوباما با خودداری از تحقیقات رسمی از دولت بوش به خاطر جنایات جنگی رژیم شکنجه گر آن، دماغ خودرا در تعهدات بین المللی اش شسته است. هم کنوانسیون علیه شکنجه و هم کنوانسیون های ژنو کشورهای عضو را مجبور به آوردن افراد به دادگستری می سازد که احکام آن ها را نقض کرده اند.
ایالات متحده به ظاهر لیبی را به دلایل بشر دوستانه بمباران می کند. اما اوباما از محکوم کردن سرکوب و کشتار دولتی معترضین در بحرین با استفاده از تانک ها و سلاح های ساخت امریکا خودداری می کند چون آنجا جایی است که ناوگان پنجم امریکا در آن قرار دارد. و یمن، متحد نزدیک امریکا، معترضین را می کشد و زخمی می سازد در حالی که اوباما بی صدا نظارت می کند.
تغییر رژیم از سوی قطعنامه اجازه داده نشده است. با این حال بمب افکن های امریکایی محوطه حضور قذافی را هدف قرار داده اند واوباما در یک کنفرانس خبری در سانتیاگو اعلام کرد که آن "سیاست امریکا است که قذافی ناگزیر باید برود" قطعنامه صریحا "یک نیروی اشغال خارجی" را ممنوع می کند. اما بعید است که امریکا، فرانسه و بریتانیا مایل به بمباران لیبی و ترک آن باشند. از شنیدن آن که نیروهای غربی در زمین لیبی برای "آموزش" یا "یاری" شورشیان آنجا حضور دارند تعجب نکنید.
رابرت گیتس وزیر دفاع وقتی که گفت "منطقه پرواز ممنوع" بر سر لیبی می تواند "یک اقدام جنگی" باشد آن را ثابت کرد. اگر چه اتحادیه عرب بنا به گفته ها از منطقه پرواز ممنوع طرفداری کرد ، اما امر موسی دبیر کل اتحادیه عرب گفت که "آنچه در لیبی رخ می دهد از هدف تحمیل منطقه پرواز ممنوع متفاوت است" واضافه کرد "آنچه ما می خواهیم محافظت از غیرنظامیان است و نه گلوله باران کردن غیرنظامیان بیشتر". او جهت همایش جدید اتحادیه برای تجدید نظر در حمایتش از منطقه پرواز ممنوع برنامه ریزی می کند.
عملیات نظامی در لیبی نمونه خطرناکی از حمله به کشورهایی است که رهبری انها از هواداری از امریکا یا کشورهای اتحادیه اروپا طرفداری نمی کنند. چه چیزی ایالات متحده را از به راه انداختن اعتراض ها، برجسته کردن آنها در رسانه های شرکتی بعنوان اقدامات مردمی، وسپس بمباران یا حمله به ونزوئلا، کوبا، ایران یا کره شمالی باز می دارد؟ در زمان حکومت بوش، واشنگتن اظهارات بی پایه ای را برای توجیه تهاجمی غیرقانونی به عراق مورد استفاده قرار داد.
علاوه بر آن، اوباما عملیات نظامی را بدون مشورت با کنگره، تنها سازمان دارای قدرت قانونی اعلام جنگ، به کار گرفت. روشن نیست که ماموریت ما در انجا چیست یا کی به پایان می رسد. کنگره – وهمین طور مردم امریکا – باید آنچه را ما در لیبی انجام می دهیم مورد بحث قرار دهند. ما نباید از جنگ پرهزینه وغیر قانونی سوم حمایت کنیم. در کشور نیاز مبرمی به پولی که در آنجا خرج می شود وجود دارد. وما باید از مشارکت در کشتار غیرنظامیان بیشتر در ستیزه ای که به ما تعلق ندارد خودداری کنیم.
March ۲۲, ۲۰۱۱
zcommunications.org
اخبار روز:
سیل خروشان تظاهرات خیابانی مردم منطقه ی خاورمیانه و شمال آفریقا غالب این کشورها را در بر گرفته است. مردمی که در یک نکته وجه مشترک دارند و آن درخواست برکناری دولت هایی است که به مدت دهها سال قدرت کشورهای خود را قبضه نموده و انگار به این آسانی ها حاضر به از دست دادن آن نیستند. کشتار وحشیانه ی نیروهای سرکوبگر این دست دولت ها دلیلی واضح بر این ادعا است.
اما در میان کشورهائی که تاکنون به میدان نبرد دو جبهه ی آزادیخواهی و دموکراسی خواهی از یک سو و استبداد و دیکتاتوری از دیگر سو تبدیل شده است، لیبی دارای جایگاهی خاص می باشد. و این وجه تمایز نیز دخالت نظامی کشورهای غربی به منظور حفظ جان انسان ها و پیشگیری از فاجعه ای بزرگ انسانی است، که از دیکتاتوری همچون معمر قذافی بدور نیست.
البته تجربه ی لیبی برای نخستین بار نیست که عملی می شود، بلکه در جریان قیام کردهای شمال عراق و شیعیان جنوب این کشور در سال ۱۹۹۱ این نحوه ی برخورد با دیکتاتورهای ناقض حقوق بشر تجربه شد. در حقیقت در آن زمان اگر مداخله ی نظامی کشورهای غربی نمی بود صدام حسین، رهبر مخلوع عراق، حرکت بسوی قتل و عامی فجیع را آغاز کرده بود که برای مردم این کشور غیرقابل مهار بود و عملا از دست مردم عراق کاری بر نمی آمد. در واپسین روزهای زمستان سال ۱۹۹۱ وقتی سیل آواره های کرد عراقی بسوی کشورهای ایران و ترکیه سرازیر شد و تصویر یک فاجعه ی در حال وقوع انسانی به سراسر دنیا مخابره شد، کشورهای غربی زیر فشارهای رسانه ای و همچنین افکار عمومی خود بر اساس قطعنامه ی ۶٨٨ منطقه ی پرواز ممنوع را در شمال این کشور به اجرا گذاشتند.
در زمان جهان دو قطبی و جنگ سرد چنین مداخلاتی به هیچ وجه ممکن نبود و بزرگترین فجایع انسانی هم تحت لوای احترام به حفظ حاکمیت کشورها به فراموشی سپرده می شدند. همچنان که در رابطه با کشتار مردم شهر حلبچه در شمال عراق توسط رژیم بعث عراق رخ داد. برای اولین بار گاز شیمیایی خردل، آنهم توسط حکومتی که علیه مردمان خویش، به کار برده شد. اما واکنش هایی که در رابطه با این رویداد نشان داده شد، به هیچ وج در حد انتظار نبود. اما بعد از فروپاشی نظام کمونیستی، که سرآغاز نظمی نوین در عرصه ی جهانی بود و مفاهیمی همچون دمکراسی، حقوق بشر و... به گفتمان جهانی تبدیل شد، دیگر مرزهای شکستنی ناپذیر کشورهای تحت سلطه ی نطام های خودکامه نیز به مرور رنگ باخت و در نخستین مورد به منظور حفظ جان انسان ها و پیشگیری از رویدادهای ناگوار انسانی، مرزهای عراق نادیده انگاشته شد.
پس حمله ی نظامی کشورهای غربی به لیبی در جهت مهار دیکتاتوری به خشم آمده، چیز تازه ای نیست. جدای از این اگر قرار بر این است که ارزش های انسانی از والاترین ارزش ها در جهان امروز باشد، انسان ها در صلح زندگی کنند، هیچ کس و گروهی حقوق و آزادی های آنها را مورد تعرض قرار ندهد، در رفاه باشند، حق انتخاب داشته باشند، از دولت های خود خواهان پاسخگویی باشند، مورد تبعیض قرار نگیرند، در مقابل نیروهای سرکوبگر حفظ شوند، تجمعات و اعتراضات آرام آنها مورد یورش نیروهای نظامی قرار نگیرد و به خاک و خون کشیده نشوند و حفظ حقوق بشر سرلوحه ی کار کشورهایی باشد که دم از رعایت بی عیب و نقص حقوق بشر می زنند و درصددند دمکراسی را در سراسر جهان ترویج کنند، نباید دست روی دست گذاشت و نظاره گر قتل و عام مردمی که خواهان چیزی جز ابتدائی ترین حقوق انسانی خود نیستند، توسط دیکتاتورهائی همچون قذافی ماند. مردم کشوری که با دست خالی علیه مستبدانی که مجهز به انواع تجهیزات نظامی برای سرکوب مردم خود هستند مبارزه می کنند، بایستی توسط جامعه ی جهانی مورد حمایت قرار گیرند و گاها این حمایت تنها در چارچوب بیانیه ها و اعلامیه های صرف تأثیرگذار نخواهد بود. بلکه این امر اقدامات ملموس تری می طلبد. البته منظور الزاما مداخلات نظامی علیه رژیم های مستبد نیست، بلکه جامعه ی جهانی برای پیشگیری از به وقوع پیوستن فجایع انسانی از بسیاری ابزار دیگر هم برخودار می باشد. بعنوان مثال تحریم های اقتصادی، فشارهای دیپلماتیک و... . اما با دولت هایی همچون معمر قذافی که بی هیچ ابایی به قتل و عام مردم خود ادامه می دهند و به هیچ نحو حاضر به پذیرش توصیه های جامعه ی جهانی نیستند، چه باید کرد؟ بایستی منتظر ماند تا شاید مردم دست خالی توانستند به چنین حکومتی پایان بخشند؟ آیا مردم خواهند توانست در مقابل نیروهای سرکوب و نظامی پایداری کنند؟ و بسیاری پرسش های از این قبیل. البته پاسخ به این سوال ها لزوما مداخله ی نظامی نیست، اما در هر حال بایستی از مردمانی این چنین حمایت به عمل آید. و اگر لازم بود بایستی به شیوه ی مداخله ی نظامی از جان انسان ها حفاظت کرد، تا که آنها نیز بتوانند حداقل سرنوشت خود را تعیین کنند. و در این راستا تجربه ی کشوری همچون لیبی بی شک به الگویی برای دیگر کشورها تبدیل خواهد شد، تا از هر ابزاری به منظور سرکوب مردم خود بهره نجویند و به قتل و عام های دهشتناک دست نزنند. و اگر از بیم فشارهای خارجی هم که بوده باشد به حداقل حقوق انسانی پایبند باشند.
شرکت اتریشی فروش سوخت به ایران ایر را متوقف کرد
شرکت اتریشی "او ام فا" (OMV) فروش سوخت به شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی، "ایران ایر" را متوقف کرد. این کنسرن انرژی یکی از آخرین شرکتهایی به شمار میآمد که وظیفه سوخترسانی به هواپیماهای ایرانی در اروپا را برعهده داشت.
بنا به گزارش روزنامه "وینر تسایتونگ"، قرارداد شرکت "او ام فا" که در روز چهارشنبه (۲۳ مارس/۳ فروردین) با ایران ایر به پایان رسیده بود دیگر تمدید نشد. این بدین معناست که هواپیماهای ایرانی دیگر قادر به دریافت سوخت از این شرکت در فرودگاههای اتریش نیستند. شرکت "او ام فا" در دیگر فرودگاههای اروپایی نیز به معاملات خود با جمهوری اسلامی پایان داده است.
در ماههای گذشته هواپیماهای ایران ایر به مقصدهای فرانکفورت، آمستردام، استکهلم و دیگر شهرهای اروپایی فرودی نیز در فرودگاه وین داشتند، تا سوخت مورد نیاز خود را از شرکت "او ام فا" دریافت کنند.
در پی اعمال تحریمهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی، از اواسط سال ۲۰۱۰ میلادی کنسرنهای بزرگ انرژی همچون "بریتیش پترولیوم"، "شل"، "توتال" و شرکت کویتی" Q8" معاملات خود با ایران را متوقف کردند. از این زمان به بعد "ایران ایر" کوشید فرودگاه وین را تبدیل به ایستگاه سوخترسانی خود کند.
بنا به گزارش روزنامه اتریشی "استاندارد"، شرکت "او ام فا" سرانجام به درخواست دولت آمریکا مبنی بر رعایت تحریمهای بینالمللی گردن نهاد و به جمع شرکتهایی پیوست که از فروش سوخت به ایران خودداری میکنند.
سون پوسوالد، سخنگوی شرکت "او ام فا"، در گفتوگویی با "وینر تسایتونگ" گفت: «شرکت "او ام فا" به عنوان کنسرنی بینالمللی همواره در چارچوب مقررات معتبر، تحریمهای اتحادیه اروپا، سازمان ملل متحد و آمریکا علیه تهران را رعایت کرده است. بدین دلیل "او ام فا" تصمیم گرفت که قرارداد خود با ایران را دیگر تمدید نکند، زیرا این عمل بر خلاف تحریمهای آمریکا بود.»
روزنامه "وینر تسایتونگ" مینویسد که «واشنگتن تاکنون بارها به صورت کتبی و شفاهی از شرکت "او ام فا" خواسته بود که معاملات خود با ایران را هر چه زودتر متوقف کند، در غیر اینصورت "عواقب سختی" در انتظار این شرکت خواهد بود».
شرکت "او ام فا" در پاییز ۲۰۱۰ نیز قرارداد خود با ایران در زمینه استخراج گاز در پروژه پارس جنوبی را فسخ کرد و تمامی معاملات خود را متوقف ساخت. حال آخرین معامله این شرکت با جمهوری اسلامی نیز به پایان رسیده است.
محدودیت برای ناوگان هوایی ایران ایر
شرکت هواپیمایی ایران ایر که به دلایل متعددی از جمله عدم دسترسی به هواپیماهای جدید و قطعات یدکی به شدت آسیب دیده است، با نبود سوخت در فرودگاه وین مجبور به کاهش پروازهای خود به اروپاست.
در تابستان ۲۰۱۰ میلادی نخستین محدودیتها از سوی اتحادیه اروپا بر ایران ایر اعمال شد. بسیاری از هواپیماهای ایرانی به علت فقدان استانداردهای ایمنی از پرواز به فرودگاههای اروپایی محروم شدند. تنها ۲۰ هواپیما از ۶۰ هواپیمای ایران ایر مجوز پرواز به اروپا را دریافت کردند. در این میان میتوان به ایرباسهای فرسوده "آ ۳۰۰" و "آ ۳۱۰" اشاره کرد.
این نوع از هواپیمای ایرباس به خاطر ظرفیت خود قادر نیست مسافت طولانی رفت وبرگشت از تهران به شهرهای اروپایی را بدون سوختگیری مجدد پشت سر نهد. حال با از دست دادن سوخت شرکت "او ام فا" در وین، هواپیماهای ایران مجبورند در فرودگاههای پراگ و بوداپست فرود آیند. در این فرودگاهها ایران میتواند احتمالاَ از شرکتهای روسی سوخت دریافت کند. گرچه سوخت این شرکتها گران است، اما این شرکتها همچنان دارای روابط معاملاتی با ایران هستند.
سردرگمی مسافران ایران ایر
در روز چهارشنبه (۲۳ مارس/۳ فروردین) نخستین هواپیمای "ایران ایر" قربانی این تغییرات جدید شد. این هواپیمای ایرانی که قرار بود از وین بطور مستقیم به تهران پرواز کند، به علت کمبود سوخت مجبور به نشست در فرودگاه بوداپست شد.
یکی از مسافران ضمن انتقاد از سیاست اطلاعرسانی شرکت هواپیمایی "ایران ایر" گفت: «ما میبایست راس ساعت ۱۶ از وین به تهران پرواز میکردیم، اما پس از دو ساعت تاخیر متوجه شدیم که نشستی نیز در بوداپست داریم. سرانجام با چند ساعت تاخیر به تهران رسیدیم. اگر از اول به ما این مسایل را گفته بودند، هرگز با "ایران ایر" پرواز نمیکردیم.»
بنا به گزارش روزنامه "وینر تسایتونگ"، دفتر مرکزی ایران ایر در تهران با هزاران مسافر سر در گم مواجه است و هنوز راهحلی نهایی برای پرواز آنان به اروپا نیافته است.
مسافران از سیاست اطلاعرسانی "ایران ایر" ناخشنودند و تغییر مسیرهای پیشبینی نشده و تاخیر طولانی در پروازها سبب خشم آنان شده است. "ایران ایر" برای جذب دوباره مسافران سقف بار آنان را از ۳۰ کیلو به ۴۰ کیلو افزایش و برعکس بهای بلیط در برخی از مسیرها را کاهش داده است.
فشار بر مرزنشینان کرد در پی ترورهای سنندج
بعد از کشته شدن یک پلیس ایران و زخمی شدن دو پلیس دیگر در ناآرامیهای پنجشنبه ۴ فروردین ۱۳۸۹ در شهر سنندج، خبرگزاریهای ایران از کشته شدن یک سرباز دیگر در روز جمعه ۵ فروردین ۱۳۹۰ خبر میدهند. بهگزارش خبرگزاری مهر، در حادثه دوم، یک سرباز وظیفه بهنام مرود اصابت گلوله و کشته شده است. هنوز هیچ حزب یا گروهی مسئولیت این حمله را به عهده نگرفته است.
در همین حال، شاهو حسینی، نمایندهی حزب دمکرات کردستان در خارج از ایران، درباره تحلیل اتفاقات روزهای آغازین سال ۱۳۹۰ در کردستان ایران به دویچه وله میگوید: «اگر دقت کنید در اینگونه اقدامات سربازان وظیفه کشته میشوند، تاکنون دیده نشده که یک پاسدار کشته شود. بهنظر من این اقدامات خارج از دسیسهی خود جمهوری اسلامی ایران نمیتواند باشد .داخل اطلاعات سپاه پاسداران ایران، جوی حاکم شده که میخواهد بهبهانه کشتن عدهای از مردم، منطقه را ناامن کند. چندی پیش در مریوان پسر امام جمعه و افراد دیگری را کشتند، بعد معلوم شد یکی از فرماندهان گردان ضربت، وابسته به اطلاعات سپاه پاسداران در شهر مریوان، با همکاری عدهای از نیروهای اطلاعاتی در کردستان، این عملیات را انجام دادهاند.»
در کنار خبرگزاریهای دولتی و نیمهدولتی ایران که از حمله به نیروهای انتظامی ایران در شهر سنندج خبر میدهند، سایتهای حقوقبشری کرد، از فشار بر مرزنشینان و بهاصطلاح کولبران کرد همزمان با شروع این اتفاقات در مناطق مرزی میگویند. سایتهای حقوق بشری کرد، کشتهشدن حداقل یک نفر از کولبران مرزمشین کرد را گزارش کردهاند.
مرزنشینان چارهای جز قاچاق ندارند
شاهو حسینی از آخرین آمار مرزنشینان کشته و زخمی شده در روزهای اخیر در کردستان میگوید: « مشخصا در شهر نوسود یک نفر کشته و دو نفر دیگر زخمی هستند. یکی از زخمیها تا امروز بههوش نیامده و بهنظر دکتر ایشان فوت خواهند کرد. درگیریها و فشارها بر کولبران در مریوان، پیرانشهر، سردشت تا مرز ارومیه، همیشه وجود دارد. وضعیت اقتصادی و بیکاری در کردستان ایران و بهطور کلی در کشور ایران، طوری است که مرزنشینان چارهای ندارند، مگر از راه قاچاق و رد و بدل کردن کالاهای مختلف بین ایران و عراق زندگی کنند. اگر این رفت و آمدها تحت نظر سپاهپاسداران نباشد و مرزنشینلن به آنان رشوه پرداخت نکنند، حتما با فشار و حملهی آنان روبرو خواهند شد.»
اما اتفاقات روزهای گذشته در کردستان چه ارتباطی با بازارچههای مرزی کردستان و کولبران آن منطقه دارد؟ نمایندهی حزب دمکرات کردستان در خارج از ایران به آخرین صحبتهای آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران در کردستان اشاره میکند و ادامه میدهد: « دو نکتهی بسیار مهم در صحبتهای آقای خامنهای هنگام آخرین سفر به کردستان وجود داشت. یکی اینکه رفتوآمد به کردستان عراق، به عنوان تجارت یا همان "کولبری" را بهکلی ممنوع کرد و به شدت به این عده حمله کرد. نکتهی دیگر اینکه ایشان در صحبتهایشان به جو وهابیگری که به قول او در کردستان حاکم است اشاره کرد و گفت این جو باید ازبین برود چون آنها به خارج از ایران وابسته هستند.»
به اعتقاد شاهو حسینی، کولبران مناطق مرزی کردستان در ازای اجازه رفت و آمد بین ایران و عراق باید به نیروهای امنیتی ایران اطلاعات بدهند، در غیر اینصورت تحت فشار قرار میگیرند. او ادامه میدهد :«عدهای هم هستند که نمیخواهند زیر بار این خواست نامشروع سپاه پاسداران بروند و ناچارا از بیراههها رفتوآمد میکنند. در بیراههها هم با نیروهای سپاه پاسداران درگیر و کشته میشوند.»
همه احزاب کرد اتفاقات احیر را محکوم کردند
به گزارش خبرگزاریهای ایران در اولین حادثه حوالی ساعت ۸ شب و در پی حمله به یک کیوسک نگهبانی در سهراه شیخان شهر سنندج، یک سرباز وظیفه به نام "مرتضی وزینی افشار" کشته میشود. دومین حادثه نیز یک روز بعد از حادثه اول در ساعت ۱۰ و نیم شب پنج شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۰ بهوقوع پیوسته است. این حادثه در محله شهرک سعدی سنندج و در پی حمله به یک ماشین پلیس ایران اتفاق افتاده که طی آن یک پرسنل پلیس ایران کشته شده است.
در حالی که در ماههای گذشته حکومت ایران تعدادی از کردها را به جرم ارتباط با احزاب غیرقانونی کرد اعدام کرده است، تا چه حد امکان دخالت «گروههای تندرو دینی» در این اتفاقات وجود دارد؟
نمایندهی حزب دمکرات کردستان در خارج از ایران میگوید: «احزاب کرد همگی این اتفاقات را محکوم کردهاند و بههیچوجه حاضر نیستند در چنین حرکاتی دست داشته باشند. نه فقط امروز، حتی زمانی که حرکت مسلحانه به تمام معنا در کردستان وجود داشت، احزاب کردستان، از ترور و کشتن سربازها خودداری میکردند، چه برسد به امروز که مبارزهی مدنی در کردستان شکل گرفته و رژیم را به لرزه درآورده است. این خود جمهوری اسلامی است که به قصد ناامن کردن منطقه و نظامی کردن کردستان، برای رسیدن به اهداف بعدی خود که مطمئنن فشار، دستگیری و کشتوکشتار خواهد بود، دست به چنین اقداماتی میزند.»
در آخرین هفتههای سال ۱۳۸۹، ۴ محیطبان ایران در اطراف شهرستان دهگلان کشته شدند. همان موقع استاندار کردستان از دستگیری و انهدام باندی خبر داده بود که به گفته او در کشتن این محیطبانان دست داشتند. شاهو حسینی از سکوت مقامات ایران درباره آخرین حادثه اتفاق افتاده که منجر به کشته شدن یک سرباز شده است را مشکوک میداند. او میگوید: «اگر خاطرتان باشد چندی پیش، بهغیر از محیطبانان، انفجار سنگینی نیز در مهاباد نیز رخ داد، در تمام این اتفاقات همان لحظات اول، حکومت انگشت اتهام را به سوی ضدانقلاب، عوامل امپریالیسم، وهابی و… بلند کرد. بعد یکسری اسامی را به عنوان عوامل این رویدادها ردیف کرد و از دستگیری آنان خبر داد. بعد سکوت برقرار شد و هیچ خبر دیگری در در اینباره اخبار افشا نشد. این سکوت به جایی رسید که حتی نمایندگان انتصاب شدهی خود حکومت در منطقهی کردستان هم اعتراض کردند.»
میلیتاریزه شدن فضای کردستان ایران
اشاره صحبتهای شاهو حسینی، به صحبتهای عبدالجبار کرمی نماینده سنندج در مجلس ایران است که با توجه به اتفاقات روزهای احیر در شهر سنندج، خواستار "اطلاعرسانی شفاف" در باره این حوادث شده بود.
سامان رسولپور، فعال حقوق بشر و روزنامهنگار نیز در گفتوگو با دویچه وله به تناقضات اظهارات مقامات دولتی ایران اشاره میکند و درباره اتهام شرکت احزاب کرد در اتفاقات چند روز اخیر میگوید: «تمام احزاب کرد، فعالیت مسلحانه را رد میکنند. برخی از آنها هم که در سالهای دور به شکل مسلحانه فعالیت میکردهاند، همیشه اینطور بود که اگر عملیاتی انجام میدادند، فورا مسئولیت آن را بر عهده میگرفتند. به این شکل نبوده که عملیلتی انجام دهند ولی مسئولیت آن را قبول نکنند. الان هم احزاب کرد اتفاقات سنندج و مهاباد را محکوم کردند و این کار را کاری ترروریستی قلمداد کردند.»
آقای رسولپور، «بیشاز حد میلیتاریزه شدن فضای کردستان ایران» را باعث کشته شدن افراد عادی، همچون کولبران مرزی میداند. این روزنامهنگار کرد معتقد است در سالهای دور که برخی احزاب کرد، فعالیت مسلحانه داشتهاند، هیچ وقت شهروندان عادی را هدف قرار نداده و با احتیاط رفتار کردهاند. او مهمترین هدف احزاب کرد مسلح در سالهای دور را نیروهای امنیتی و نظامی ایران آن هم نه در مناطق شهری که احتمال صدمهدیدن افراد عادی وجود داشته باشد میداند.
حسین کرمانی
تحریریه: فرید وحیدی
تحریریه: فرید وحیدی
برای شنیدن فایل صوتی گفتوگو با شاهوحسینی، نمایندهی حزب دمکرات کردستان در خارج از ایران بر لینک صوتی پاییین صفحه کلیک کنید!
تظاهرات مردم آلمان علیه استفاده از انرژی اتمی
به دعوت سازمانهای مدافع محیط زیست، احزاب اپوزیسیون سبزها و سوسیال دمکراتها، سندیکاها و تشکیلات کلیسا روز شنبه (۲۶ مارس/ ۶ فروردین) در چهار شهر برلین، مونیخ، هامبورگ و کلن صدها هزار نفر در اعتراض به استفاده از انرژی اتمی به خیابانها رفتند.
از فوکوشیما تا برلین
در پی فاجعه اتمی در فوکوشیمای ژاپن، آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان با صدور یک حکم دولتی دستور داد تا انجام بررسیهای نهائی هفت نیروگاه قدیمی در این کشور موقتا خاموش شوند. این حکم دولتی در حالی صادر شد که پیش از آن دولت مرکل قانون افزایش مدت زمان کار نیروگاههای اتمی را در مجلس فدرال آلمان (بوندس تاگ) به تصویب رسانده بود.
قبل از این، دولت ائتلافی سوسیال دمکراتها و سبزها که گرهارد شرودر صدر اعظم آن بود، تصمیم گرفته بود در یک روند زمانی محدود به کار تمامی نیروگاههای اتمی خاتمه داده و پرونده استفاده از انرژی اتمی در آلمان بسته شود.
در تظاهرات روز شنبه، مخالفان انرژی اتمی با اعلام اینکه "فوکوشیما در هر جائی میتواند اتفاق بیافتد" خواستار خاموش کردن فوری همه نیروگاههای هستهای شدهاند.
حضور گسترده مردم در تظاهرات
دعوت به تظاهرات با استقبال گسترده مردم در شهرهای آلمان روبرو شد. ازدحام جمعیت در برلین به حدی بود که ماموران انتطامی مجبور به برداشتن موانع اطراف ساختمان شورای فدرال شدند.
در این تظاهرات زیگمار گابریل رهبر حزب سوسیال دمکرات و فرانک والتر اشتاین مایر، وزیر خارجه سابق آلمان و رئیس فراکسیون حزب سوسیال دمکرات نیز حضور داشتند. از سوی حزب سبزها، یورگن تریتین، و خانم رناته کوناتز، روسای فراکسیون جزو تظاهر کنندگان دیده میشدند.
به گزارش اسکندر آبادی، همکار دویچه وله، در تظاهرات شهر کلن نیز دهها هزار نفر شرکت کردند. وی میگوید: «از ساعت یازده و نیم صبح که من در نویمارکت، یعنی بزرگترین میدان شهر کلن، شروع به راهپیمایی با شرکتکنندگان در تظاهرات کردم، تا حالا که ساعت سه و ده دقیقه بعد از ظهر است، همینطور هزاران نفر دارند میآیند.
عدهای تا یک جایی راهپیمایی کردند و بعد به خانههایشان رفتند. عدهای دیگر هم به اینجا آمدهاند که بیش از ده هزار نفر هستند و در تحصن آخر تظاهرات شرکت کردهاند.
پیش از این، کلاوس ویولنیست که یکی از نمادهای مبارزه ضد اتم و ضد نیروگاههای اتمی در شهر کلن آلمان است، برنامه اجرا میکرد. هم اکنون همه شعار میدهند: «خاموش کنید»، یعنی این نیروگاهها را از کار بیندازید.
آنچه جالب است، طبیعتا آشتیجویی این همه آدم است و نظمی است که وجود دارد.
نکته جالبتر این است که در آلمانی که این همه امنیت برای این نیروگاهها هست، این تظاهرات شروع شده که مردم دیگر چنین نیروگاههایی را نمیخواهند؛ میگویند اتم فناوری گذشته است و الان باید از انرژیهای تجدیدپذیر استفاده کرد.»
خانم هانلوره کرافت، نخست وزیر ایالت نورد راین وست فالن نیز در این مراسم حضور داشت و سخنرانی کرد.
راس ساعت ۱۴ و ۱۵ دقیقه در چهار شهر برلین، مونیخ، هامبورگ و کلن به احترام قربانیان فاجعه ژاپن یک دقیقه سکوت اعلام شد.
عقب نشینی بشار اسد و ادامه اعتراض در سوریه
جنبش اعتراضی شهروندان سوریه امروز (شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۰) نیز ادامه یافت. مخالفان حکومت به وعدهی اصلاحات بشار اسد بیاعتمادند. حکومت بشار اسد از سویی وعدهی انجام اصلاحات سیاسی میدهد از سوی دیگر دست به اعمال خشونت علیه مخالفان میزند. به گفتهی فعالان جنبش اعتراضی نیروهای امنیتی نیمه شب شنبه به یک تحصن مخالفان در نزدیکی دمشق حمله و دستکم دویست نفر را بازداشت کردهاند. در همین حال تشکلهای حقوق بشری سوریه از آزادی صدها زندانی سیاسی این کشور خبر میدهند.
نیم قرن وضعیت فوقالعاده
بشار اسد، رئیس جمهور سوریه و شماری از مسئولان ارشد این کشور روز پنجشنبه (۴ فروردین) و در پی گسترش اعتراضها وعدهی انجام اصلاحات سیاسی، آزادی زندانیان حوادث اخیر و تجدید نظر در مقرارت وضعیت فوقالعاده در این کشور را دادهاند. این مقرارت از حدود نیم قرن پیش و با به قدرت رسیدن حزب بعث در سوریه به اجرا گذاشته شده و دست ماموران امنیتی را در سرکوب مخالفان و محدود کردن آزادی شهروندان باز میگذارد.
عقب نشینی حکومت پس از درگیریهای خشونتآمیز در شهر درعا صورت گرفت که دهها نفر از مخالفان حکومت در جریان آن کشته شدند. بنابر گزارشها نیروهای امنیتی سوریه روز جمعه نیز به روی تظاهرکنندگان در دمشق و شماری دیگر از شهرهای بزرگ این کشور آتش کشودهاند. تلویزیون دولتی سوریه گزارش داد در حملهی مردان مسلح به یک باشگاه افسران ارتش در شهر حمص دستکم یک نفر کشته و تعدادی زخمی شدهاند.
آزادی چند صد زندانی
برخی منابع خبری به نقل از عبدالکریم ریحاوی رئیس انجمن حقوق بشر سوریه گزارش دادند روز شنبه ۷۰ نفر از زندانیان سیاسی این کشور آزاد شدهاند. منابع دیگری از قول ریحاوی گفتهاند روز جمعه نیز ۲۶۰ زندانی سیاسی که در یکی از زندانهای نزدیک دمشق نگهداری میشدند جزو آزادشدگان روزهای اخیر هستند. دولت سوریه تاکنون از تعداد دقیق و هویت زندانیان آزاد شده رسما گزارشی منتشر نکرده است.
معترضان میگویند هنوز صدها مخالف حکومت در زندان هستند و سرکوب و دستگیری معترضان ادامه دارد. مطابق برخی تحلیلها آزادی تعدادی از زندانیان به منظور منحرف کردن افکار عمومی از حملههای خشونتبار به ویژه در درعا انجام شده است. دولت بشار اسد نقش نیروهای امنیتی در خشونتها را انکار میکند و تیراندازی به سوی مردم و اقدامهای خشونتآمیز را کار افرادی میداند که از سوی "نیروهای بیگانه" هدایت میشوند.
بنابر گزارشها روز جمعه دهها هزار نفر در درعا دست به تظاهرات زدهاند و شعار "آزادی، آزادی" سر دادهاند. شاهدان عینی میگویند تظاهرکنندگان میدان مرکزی اسد در درعا را به تصرف خود درآوردند و پرچمهای سوریه و شاخههای زیتون در دست داشتهاند.
عقب نشینی نیروهای امنیتی
ظاهرا نیمه شب گذشته بار دیگر درگیریهای شدیدی میان معترضان و نیروهای امنیتی در درعا رخ داده است. شاهدان عینی میگویند شامگاه جمعه بیش از هزار نفر از مخالفان حکومت به نیروهای امنیتی حمله و آنها را خلع سلاح کردهاند. چند ساعت پیش از آن پلیس به سوی مردمی که قصد تخریب مجسمهی حافظ اسد رئیس جمهور پیشین و پدر بشار اسد را داشتند تیراندازی کرده بود. خبرهای تایید نشده شمار کشته شدگان در این حادثه را تا بیست نفر اعلام میکنند.
در ناآرامیهای روز جمعه، معترضان منطقهی مرکزی درعا و مسجد معروف عمر در این شهر را بار دیگر اشغال کردند. این مسجد یکی از مراکز اصلی تجمع مخالفان و از صحنههای اصلی درگیریهای خونین یک هفتهی گذشته است. مطابق گزارشهای دریافتی و با استناد به اظهارات برخی از ساکنان درعا، روز شنبه حدود دو هزار نفر در داخل و اطراف مسجد عمر حضور داشتهاند و نیروهای امنیتی عقب نشینی کردهاند.
سوریه در ادامهی راه تونس، مصر و لیبی
به گزارش اسوشیتدپرس ظهر شنبه در یکی از میدانهای اصلی درعا که در سه کیلومتری مسجد عمر واقع شده موافقان و مخالفان بشار اسد با یکدیگر درگیر شدهاند. از دمشق و دیگر شهرهای بزرگ سوریه نیز گزارشهای مشابهی دریافت شده است.مخالفان حکومت سوریه در اطلاعیههایی که در شبکههای اجتماعی اینترنتی منتشر شده روز شنبه را روز "قیام مردمی" نام نهادهاند و از مردم خواستهاند در سرتاسر کشور دست به تظاهرات بزنند.
معترضان روز جمعه را "روز عزت" نام گداشته بودند. اغلب شهرهای سوریه در این روز شاهد تظاهرات و درگیریهای شدیدی میان مخالفان و حامیان حکومت بودند. شهروندان سوریه که خواهان آزادی فردی و اجتماعی و انجام اصلاحات سیاسی هستند حرکت خود را بخشی از جنبش اعتراضی مردم منطقه، از جمله در کشورهایی چون تونس، مصر و لیبی میدانند. همزمان با ادامهی ناآرامیها در سوریه شورشیان لیبی موفق شدند شهر اجدابیا را از نیروهای وفادار به رهبر این کشور، معمر قذافی بازپس بگیرند.
اعتراض بینالمللی به سرکوب مخالفان
بثینه شعبان، یکی از مشاوران ارشد بشار اسد روز پنجشنبه مدعی شد خواستههای تظاهرکنندگان در شهر درعا را عادلانه ارزیابی میکند و کمیتهی ویژهای را مامور بررسی این خواستها کرده است. او همچنین وعده داد محدودیتهای اعمال شده بر رسانهها کاهش یابد و با اصلاحاتی زمینهی فعالیت احزاب سیاسی فراهم شود.
بنابر گزارشها، به رغم اظهارات مشاور بشار اسد تیراندازی به سوی مخالفان و ضرب و شتم آنها هنوز متوقف نشده است. اقدامهای خشونتآمیز حکومت سوریه با اعتراضهایی در سطح جهان روبروست. مقامهای آمریکا دولت بشار اسد را به "ارعاب و سرکوب مخالفان" متهم میکند و بان کیمون دبیرکل سازمان ملل خواهان خویشتنداری رهبران سوریه در برابر معترضان شده است. نیکلا سارکوزی رئیس جمهور فرانسه و گیدو وستروله وزیر خارجه آلمان نیز روز جمعه اعمال خشونتآمیز ماموران حکومت علیه شهروندان سوری را محکوم کردهاند.
«جشن جهانی نوروز»؛ عقب نشینی و مقاومت دولت
نخستین «جشن جهانی نوروز» فروردین ۱۳۸۹ با حضور رئیسان جمهور افغانستان، ترکمنستان، تاجیکستان، عراق و با شرکت شماری از مقامهای ارشد چند کشور منطقه در مجموعه فرهنگی کاخ سعدآباد برگزار شد. دولت محمود احمدینژاد قصد داشت دومین دورهی این جشن را با حضور شمار بیشتری از سران کشورهایی که نوروز را جشن میگیرند و با شکوه بیشتری برگزار کند. مخالفتهای داخلی و بیرغبتی برخی از دعوتشدگان به حضور در ایران، برنامههای احمدینژاد را برهم زده است.
پاسخ منفی سه چهارم دعوتشدگان
خبرگزاری فارس که به نیروهای نظامی و امنیتی منسوب است ۲۶ اسفند سال گذشته نوشت، ستاد جشن جهانی نوروز که به دستور احمدینژاد تشکیل شده «از رؤسای جمهور ۲۰ كشور و مقامات ارشد ۱۰ كشور دیگر دعوت کرده» تا در روزهای هفتم و هشتم فروردین سال جاری در دومین دوره جشن نوروز در ایران شرکت کنند. بنابر این گزارش برخی از این دعوتها با "اعزام پیكهای ویژه رئیس جمهور" انجام شده است. شواهد نشان میدهد پاسخ اغلب دعوتشدگان منفی بوده است.
مدیر كل امور بینالملل جشن جهانی نوروز، محمدرضا فرقانی چهارم فروردین ماه اعلام کرد «تا این لحظه حضور سران كشورهای تاجیكستان، افغانستان، تركمنستان، ارمنستان و عراق در سطح روسای جمهور، قرقیزستان در سطح معاون نخست وزیر، قطر در سطح ولیعهد، عمان در سطح وزیر امور خارجه و یكی از مقامات كشور آذربایجان در جشن جهانی نوروز قطعی شده است.»
اعتراض روحانیان و "کفنپوشان" شیراز
ظاهرا دولت قصد داشته مراسم اصلی جشن نوروز را در تخت جمشید برگزار کند. اعلام این خبر در روزهای پایانی سال گذشته موجی از اعتراض را در میان تشکلها و افراد اصولگرایی که بعضا حتا از حامیان محمود احمدینژاد محسوب میشوند برانگیخت. جامعهی روحانیت مبارز شیراز با نگارش نامهای خطاب به احمدینژاد برگزاری این مراسم در شیراز و تخت جمشید را "باعث نگرانی روحانیت متعهد" و"دلسردی نیروهای حزبالله و پیروان اسلام ناب محمدی" عنوان کرد و خواستار لغو برنامهها در این شهر شد.
در همین ارتباط محمد تقی رهبر رئیس فراکسیون روحانیان مجلس نیز وزیر خارجه را به مجلس دعوت کرد تا در مورد عملکرد اسفندیار رحیممشایی، رئیس دفتر و مشاور عالی احمدینژاد که گفته میشود مبتکر راهاندازی این برنامه بوده، پاسخگو باشد. همچنین عدهای که خود را اعضای "تشکلهای دانشجویی شیراز" معرفی میکنند برگزارکنندگان جشن را "مهاجمان فرهنگی" خواندند و تهدید کردند کفنپوشان به مقابله با آنها خواهند پرداخت.
مخالفت سپاه و نزدیکان خامنهای
در روزهای گذشته اعتراض و ابراز نگرانی از برگزاری جشن جهانی نوروز همچنان ادامه داشته است. سرتیپ غلامحسین غیبپرور، فرمانده سپاه استان فارس، میگوید از برگزاری چنین مراسمی «احساس خطر» میکند. پیشتر یدالله جوانی، رییس اداره سیاسی سپاه گفته بود «با توجه به شرایط اخیر منطقه و خیزش ملتهای اسلامی و کشتار بیرحمانه ملت بحرین و دیگر کشورهای خاورمیانه، لازم است تجدید نظر جدی در برگزاری جشن جهانی نوروز صورت بگیرد.»
جشن نوروز دولت با انتقاد بسیاری از نمایندگان با نفوذ فراکسیون اصولگرای مجلس و روحانیان نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی علی خامنهای نیز روبرو شده است. یوسف طباطبایینژاد نمایندهی خامنهای در اصفهان با اشاره به وقایع اخیر منطقه و «کشتار مسلمانان در کشورهای منطقه و عزا دار شدن تعداد زیادی از مردم کشورهای همسایه» به خبرگزاری مهر گفته است «برگزاری جشن با آن کیفیت که در سطح جهانی بوده و طی آئینی با حضور روسای دیگر کشورها باشد را به صلاح نمیدانم.»
محمد غروی یکی از روحانیان نزدیک به مصباح یزدی و عضو شورای عالی حوزه علمیه قم میگوید «من از دولتی که خود را اسلامگرا میداند تعجب میکنم که به دنبال برپایی جشنی با این تشریفات و تحمیل مخارج سنگین بر ملت و کشور است.» او ۲۸ اسفند ۸۹ در گفتگو با خبرگزاری مهر استفاده از نمادهای ایران باستان را مورد انتقاد قرار داد و گفت «ما که فرهنگ اسلام را بر همه فرهنگها ارجح میدانیم چطور باید بیائیم و نمادهای قبل از اسلام را دوباره احیا و زنده کنیم.»
جشن در کنار ماکت تخت جمشید
همزمان با این اعتراضها محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی یک روز مانده به پایان سال گذشته اعلام کرد هیچ برنامهای در تخت جمشید ریخته نشده و مراسم اصلی در تهران برگزار خواهد شد. امامعلی رحمان رییس جمهور تاجیكستان در مراسم سال گذشته زادگاه نوروز را «تخت جمشید» خواند و پیشنهاد كرد جشن نوروز آینده در تخت جمشید برگزار شود.
بنابر گزارشهای دریافتی از تهران با منتفی شدن برگزاری مراسم در تخت جمشید مسئولان با صرف هزینهی فراوان ورودی سالن اجلاس سران كشورهای اسلامی را با ماکت نمادهایی از تخت جمشید تزیین کردهاند. اما ظاهرا با افزایش مخالفتها استفاده از این محل نیز برای تمام برنامهها نامشخص است. به گزارش سایت رسمی ستاد جشن جهانی نوروز محمدرضا فرقانی روز شنبه اعلام کرد آیینهای نوروزی توسط گروههای فرهنگی هنری كشورهای شركت كننده در حافظیه و در تالار وحدت برگزار میشود. منابع محلی در شیراز احتمال میدهند برنامههای پیش بینی شده در این شهر لغو شوند.
امامعلی رحمان و تخت جمشید
بنابر گزارشها از ظهر شنبه ورود برخی از میهمانان به تهران آغاز شده است. حامد کرزای و جلال طالبانی رئیسان جمهور افغانستان و عراق نخستین کسانی بودند که برای شرکت در این مراسم وارد تهران شدند. رئیس جمهور تاجیکستان و معاون رئیس جمهور زنگبار از دیگر میهمانانی بودند که روز شنبه پس از ورود به تهران با محمود احمدینژاد دیدار و گفتگو کردند.
سایت رسمی جشن جهانی نوروز که زیر نظر رحیممشایی اداره میشود خبر این دیدارها را منعکس میکند. در گزارشی که سایت یاد شده از سخنان رئیس جمهور تاجیکستان نقل کرده اظهارات سال گدشتهی او در مورد زادگاه نوروز بودن تخت جمشید تغییر کرده است. به گزارش این سایت امامعلی رحمان در دیدار با احمدینژاد گفته است «ایران زادگاه نوروز است و آیینهای نوروز نشاندهنده فرهنگ و هویت متعالی این سرزمین در طول تاریخ میباشد.»
شکاف در میان متحدان سابق؟
به رغم عقب نشینی دولت و لغو برخی از مراسم، اعتراضها همچنان ادامه دارد. برخی از ناظران بیتوجهی احمدینژاد به نظر سپاه و نزدیکان خامنهای در مورد لغو این مراسم را نشانهای از شکاف میان متحدان سابق و دهنکجی به آنها ارزیابی کردهاند.
در این میان برخی اظهارات متناقض مسئولان بر ابهامها افزوده است. به رغم اظهارات مسئولان برگزاری جشن در مورد ترکیب شرکتکنندگان حسینی وزیر ارشاد که هم اکنون برای شرکت در هفتهی فرهنگی ایران در تاجیکستان به سر میبرد در یک کنفرانس مطبوعاتی گفته است «در این مراسم علاوه بر ۱۰ رییسجمهور، نمایندگان ۳۰ کشور مختلف جهان حضور خواهند داشت.»
پناهجوی کرد در زندان اوین
بهداد بردبار-یک پناهجوی کرد که در ماه بهمن، توسط مقامات نروژی به ایران بازگردانده شده بود در زندان اوین به سر میبرد و فعالان حقوق بشر نسبت به وضعیت او هشدار دادهاند.به گزارش تارنمای سازمان غیر دولتی "حقوق بشر ایران"، رحیم رستمی سه سال قبل به عنوان پناهجو به کشور نروژ آمد و در حالی که تنها هفده سال داشت از این کشور تقاضای پناهندگی کرد. تقاضای او توسط اداره مهاجرت نروژ پذیرفته نشد و در نهایت پروندهاش بسته اعلام شد و بعد از مدتی، پلیس نروژ دستور ترک خاک این کشور را به او ابلاغ کرد.
رحیم رستمی ۱۹ ساله، در تاریخ ۲۰بهمن ماه در حالیکه قصد بازکردن یک حساب بانکی را داشت، توسط پلیس امور مهاجرت نروژ دستگیر و روز بعد به همراه دو پلیس نروژی به ایران بازگردانده شد.او پس از رسیدن به تهران و تحویل به پلیس فرودگاه، مورد بازجویی قرار گرفت و به زندان اوین منتقل شد.
بنا به گزارشهای رسیده به سازمان حقوق بشر ایران، آقای رستمی بیشتر مدت بازداشت خود را در سلول انفرادی گذرانده است و احتمال میرود که مورد بد رفتاری و آزار قرار گرفته باشد.به گفته منابع موثق، مقامات حکومتی از آزادی رحیم به قید وثیقه خودداری کردهاند.
مقامات مهاجرت نروژ پیش از این دلایل رحیم برای درخواست پناهندگی را باور نکرده و تقاضای وی را رد کردند. در نامهای مقامات نروژی نوشتهاند: "ما باور نداریم که پناهجو، رحیم رستمی پس از بازگشت به ایران در معرض آزار و بدرفتاری، تعقیب و یا حبس قرار بگیرد."
محمود امیری مقدم، سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران از مقامات نروژی خواست تا آنچه در توان دارند به منظور آزادی رحیم به کار گیرند.او گفت: "مقامات نروژی باید به نوبه خود سهم مسئولیت عمل خود را بپذیرند. رحیم در یکی از بدنامترین زندانهای جهان بهسر میبرد و دولت نروژ باید در این مورد پاسخگو باشد."
وی افزود: "اتهام رحیم هنوز روشن نیست، اما این که مقامات ایرانی از آزادی رحیم به قید وثیقه خودداری کردهاند نشان میدهد که پرونده او بسیار جدی است."آقای امیری مقدم همچنین از همه سازمانهای مدافع حقوق بشر، جامعه مدنی و دوستان رحیم در نروژ خواست برای آزادی این جوان تلاش کنند و با شروع یک کمپین در نروژ در مورد وضعیت پناهجویان ایرانی اطلاعرسانی کنند و دولت نروژ را وادار به پیگیری کنند.
این فعال حقوق بشری در مورد بازگرداندن اجباری پناهجویان به ایران گفت: "به تازگی یک خبرگزاری وابسته به یک ارگان امنیتی نوشت: با توجه به ماده7 قانون مجازات اسلامی هر یك از اتباع ایرانی كه در خارج از كشور مرتكب جرم شده و به ایران بازگردانده شوند مجازات خواهند شد، چنانچه این فرد از طریق كیسنویسی برای پناهندگی اقدام كرده باشد به اتهام تبلیغ علیه نظام تحت تعقیب كیفری قرار خواهد گرفت.
این بدان معناست که اقدام برای پناهندگی به خودی خود میتواند دلیلی برای مجازات باشد. از این رو ما از دولت نروژ و تمامی دولتهایی که با پناهجویان ایرانی مواجه هستند میخواهیم که از باز فرستادن آنها به ایران اکیدا خودداری کنند."
فعالان ایرانی حقوق بشر در نروژ از اقدام مقامات نروژ خشمگین هستند و خواستار پاسخگویی دولت این کشور در مورد استرداد این پناهجو هستند.ایران یکی از بزرگترین ناقضان حقوق بشر است و بسیاری از زندانیان پیش از این با بد رفتاری و شکنجه روبهرو شدهاند. در سال گذشته بیش از ۵۰۰زندانی در ایران اعدام شدند. کشورهای اروپایی متعهد هستند پناهجویانی را که به دلایل عقیدتی، مذهبی یا نژادی با خطر شکنجه و اعدام روبهرو هستند را به عنوان پناهنده بپذیرند. استرداد پناهجویان میتواند خطر را متوجه پناهجو کند و مقامات اداره مهاجرت نروژ به طور تلویحی به فعالان مدنی ایران اعلام کرده بودند که قصد استرداد پناهجویان ایرانی را ندارند.
وضعیت پناهجویان ایرانی
صدها ایرانی متقاضی پناهندگی در سراسر اروپا، ترکیه و کردستان عراق در کمپهای پناهندگی در انتظار به سر میبرند. روند رسیدگی به پرونده پناهجویان بسیار طولانی است. پناهجویانی که با مشکلات سیاسی و عقیدتی در ایران دست به گریبان بودهاند معمولا قادر به ارائه مدارکی که بتواند مدعای آنها را تایید کند نیستند. تعدادی از زندانیان سیاسی و روزنامهنگارانی که از ایران به کردستان و ترکیه گریختهاند هنوز در وضعیت بلاتکلیفی به سر میبرند.
نهادهای مدنی تلاش دارند تا دولتهای اروپایی و ترکیه را متقاعد کنند که از استرداد پناهجویان ایرانی خودداری کنند. در صورتی که یک فعال سیاسی یا مدنی به اشتباه به ایران مسترد شود می تواند عواقب ناگواری از جمله اعدام و شکنجه را در پی داشته باشد.
رحیم رستمی ۱۹ ساله، در تاریخ ۲۰بهمن ماه در حالیکه قصد بازکردن یک حساب بانکی را داشت، توسط پلیس امور مهاجرت نروژ دستگیر و روز بعد به همراه دو پلیس نروژی به ایران بازگردانده شد.او پس از رسیدن به تهران و تحویل به پلیس فرودگاه، مورد بازجویی قرار گرفت و به زندان اوین منتقل شد.
بنا به گزارشهای رسیده به سازمان حقوق بشر ایران، آقای رستمی بیشتر مدت بازداشت خود را در سلول انفرادی گذرانده است و احتمال میرود که مورد بد رفتاری و آزار قرار گرفته باشد.به گفته منابع موثق، مقامات حکومتی از آزادی رحیم به قید وثیقه خودداری کردهاند.
مقامات مهاجرت نروژ پیش از این دلایل رحیم برای درخواست پناهندگی را باور نکرده و تقاضای وی را رد کردند. در نامهای مقامات نروژی نوشتهاند: "ما باور نداریم که پناهجو، رحیم رستمی پس از بازگشت به ایران در معرض آزار و بدرفتاری، تعقیب و یا حبس قرار بگیرد."
محمود امیری مقدم، سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران از مقامات نروژی خواست تا آنچه در توان دارند به منظور آزادی رحیم به کار گیرند.او گفت: "مقامات نروژی باید به نوبه خود سهم مسئولیت عمل خود را بپذیرند. رحیم در یکی از بدنامترین زندانهای جهان بهسر میبرد و دولت نروژ باید در این مورد پاسخگو باشد."
وی افزود: "اتهام رحیم هنوز روشن نیست، اما این که مقامات ایرانی از آزادی رحیم به قید وثیقه خودداری کردهاند نشان میدهد که پرونده او بسیار جدی است."آقای امیری مقدم همچنین از همه سازمانهای مدافع حقوق بشر، جامعه مدنی و دوستان رحیم در نروژ خواست برای آزادی این جوان تلاش کنند و با شروع یک کمپین در نروژ در مورد وضعیت پناهجویان ایرانی اطلاعرسانی کنند و دولت نروژ را وادار به پیگیری کنند.
این فعال حقوق بشری در مورد بازگرداندن اجباری پناهجویان به ایران گفت: "به تازگی یک خبرگزاری وابسته به یک ارگان امنیتی نوشت: با توجه به ماده7 قانون مجازات اسلامی هر یك از اتباع ایرانی كه در خارج از كشور مرتكب جرم شده و به ایران بازگردانده شوند مجازات خواهند شد، چنانچه این فرد از طریق كیسنویسی برای پناهندگی اقدام كرده باشد به اتهام تبلیغ علیه نظام تحت تعقیب كیفری قرار خواهد گرفت.
این بدان معناست که اقدام برای پناهندگی به خودی خود میتواند دلیلی برای مجازات باشد. از این رو ما از دولت نروژ و تمامی دولتهایی که با پناهجویان ایرانی مواجه هستند میخواهیم که از باز فرستادن آنها به ایران اکیدا خودداری کنند."
فعالان ایرانی حقوق بشر در نروژ از اقدام مقامات نروژ خشمگین هستند و خواستار پاسخگویی دولت این کشور در مورد استرداد این پناهجو هستند.ایران یکی از بزرگترین ناقضان حقوق بشر است و بسیاری از زندانیان پیش از این با بد رفتاری و شکنجه روبهرو شدهاند. در سال گذشته بیش از ۵۰۰زندانی در ایران اعدام شدند. کشورهای اروپایی متعهد هستند پناهجویانی را که به دلایل عقیدتی، مذهبی یا نژادی با خطر شکنجه و اعدام روبهرو هستند را به عنوان پناهنده بپذیرند. استرداد پناهجویان میتواند خطر را متوجه پناهجو کند و مقامات اداره مهاجرت نروژ به طور تلویحی به فعالان مدنی ایران اعلام کرده بودند که قصد استرداد پناهجویان ایرانی را ندارند.
وضعیت پناهجویان ایرانی
صدها ایرانی متقاضی پناهندگی در سراسر اروپا، ترکیه و کردستان عراق در کمپهای پناهندگی در انتظار به سر میبرند. روند رسیدگی به پرونده پناهجویان بسیار طولانی است. پناهجویانی که با مشکلات سیاسی و عقیدتی در ایران دست به گریبان بودهاند معمولا قادر به ارائه مدارکی که بتواند مدعای آنها را تایید کند نیستند. تعدادی از زندانیان سیاسی و روزنامهنگارانی که از ایران به کردستان و ترکیه گریختهاند هنوز در وضعیت بلاتکلیفی به سر میبرند.
نهادهای مدنی تلاش دارند تا دولتهای اروپایی و ترکیه را متقاعد کنند که از استرداد پناهجویان ایرانی خودداری کنند. در صورتی که یک فعال سیاسی یا مدنی به اشتباه به ایران مسترد شود می تواند عواقب ناگواری از جمله اعدام و شکنجه را در پی داشته باشد.
یازده کشته و زخمی در سال نو
محسن کاکارش-در نخستین روزهای سال ۱۳۹۰بر اثر تیراندازی افراد ناشناس و نیروهای انتظامی، ۱۱ نفر کشته و زخمی شدند. شش نفر از این افراد در مرزهای کردستان مورد شلیک نیروهای انتظامی واقع شدند و پنج تن دیگر در شهر سنندج بر اثر تیراندازی افراد ناشناس کشته و زخمی شدند.از سوی دیگر در هفته گذشته با مرخصی زندانیان آذربایجانی در آستانه سال جدید مخالفت شد و بازداشت شهروندان بلوچ همچنان ادامه دارد.
کردستان
در هفته گذشته بر اثر تیراندازی افراد ناشناس در دو محل جداگانه شهر سنندج با اختلاف زمانی دو ساعت، پنج نفر کشته و زخمی شدند.به گزارش خبرگزاری مهر، حادثه نخست در حدود ساعت ۲۰ روز پنجشنبه، در خیابان ۱۷ شهریور (سهراه شیخان) روی داد و حادثه دوم حدود ساعت ۲۲ شب در منطقه شهرک سعدی در شهر سنندج رخ داد.
بر اساس این گزارش در حادثه نخست افزون بر کشته و زخمی شدن دو نفر از پرسنل فرماندهی انتظامی کردستان، یک فرد عابر نیز به نام نوید زینبی زخمی شد و در واقعه دوم یکی از پرسنل فرماندهی استان کردستان به نام راشد سیدی کشته و یکی دیگر از پرسنل این نیروها زخمی شده است.
از سوی دیگر در روزهای گذشته شش نفر از افراد کاسب و کولبر بر اثر تیراندازی نیروهای انتظامی در مناطق مرزی کردستان کشته و زخمی شدند.به گزارش زمانه، روز دوم فرودینماه، پورمند مدحتنیا یکی از افراد کاسب در شهر نوسود بر اثر تیراندازی نیروهای پاسگاه مرکزی این شهر جان خود را از دست داد و سه نفر دیگر به نامهای هیوا محمدی، نعمان آذری و شوان سلامتیان زخمی شدند.
همچنین منابع خبری کردستان از زخمی شدن دو تن دیگر از ابتدای سال جدید به نامهای فرشاد و جمال در مرزهای بانه خبر دادند.همزمان در ادامه نقض حقوق اقلیتهای دینی، ده تن از نوکیشان مسیحی در کرمانشاه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
به گزارش هرانا، روز پنجشنبه ۲۶ اسفندماه ماموران امنیتی با هجوم به کلیسایی خانگی واقع در محله فرهنگیان شهرستان كرمانشاه كلیه افراد حاضر در محل را بازداشت كردند.در این اقدام نیروهای امنیتی ضمن تفتیش و بازرسی کلیسای خانگی، مدارک افراد، کتابهای مقدس و تابلوهای مسیحی را با خود بردهاند.
آنسوتر "میزان خبر" از فشار نیروهای امنیتی بر خانواده صانع ژاله، دانشجوی کرد خبر داد که در اعتراضهای روز ۲۵بهمن ماه در تهران کشته شد.بنا به گزارش این وبسایت، دو تن از مسئولین بسیج غرب کشور، بعد از کشته شدن صانع ژاله در تظاهرات ۲۵ بهمن، ۷۵ میلیون پول نقد برای پدر صانع ژاله میبرند که وی از قبول آن خودداری میکند.
نیروهای امنیتی صانع ژاله را عضو بسیج معرفی کرده بودند که قانع ژاله برادر وی در گفتوگو با رسانهها این موضوع را رد کرده بود.قانع ژاله به علت تکذیب بسیجی بودن برادرش بازداشت و خانواده وی از سوی نیروهای امنیتی تحت فشار قرار گرفته بودند.
آژانس خبری موکریان هم خبر داد، یک شهروند سنندجی به نام بهروز طهماسبی از سوی دادگاه انقلاب سقز به اتهام همکاری با احزاب کرد به چهارسال زندان محکوم شد.این شهروند کرد هم اکنون در زندان مرکزی سقز دوران محکومیت خود را سپری میکند.
همچنین این وبلاگ خبری نوشت، با گذشت پنجماه از بازداشت مطلب احمدیان شهروند کرد، وی کماکان در سلول انفرادی در زندان مرکزی سقز به سر میبرد و طی این مدت از ملاقات محروم شده است.
آذربایجان
در آستانه سال جدید مرخصی تعدادی از زندانیان مدنی آذربایجانی لغو شد.به گزارش منابع خبری آذربایجان، خانواده فعالان مدنی از لغو مرخصی زندانیان و مخالفت وزارت اطلاعات خبر دادهاند.حسین نصیری و رسول بدلی، دوتن از زندانیان مدنی در زندان مرکزی تبریز هستند که با مرخصی آنان مخالفت شده است.
در هفته گذشته ائلیاس طالبی، فعال مدنی برای اولینبار با خانوادهاش تماس گرفت.به گزارش سایت آذوح، آقای طالبی، معلم و فعال مدنی آذربایجانی كه در تاریخ ۲۴بهمن ماه سال گذشته از سوی مامورین امنیتی و قضایی تبریز بازداشت شده بود پس از گذشت یك ماه موفق به اولین تماس تلفنی با خانواده خود شد.
وی در این تماس تلفنی كه به مدت دو دقیقه بوده، گفته است قرار دوماه بازداشت برای وی صادر شده است.پیشتر مراجعه خانواده این فعال آذربایجانی به دادگاه انقلاب و اداره اطلاعات تبریز برای پیگیری وضعیت وی بینتیجه مانده بود.
در این مدت نیروهای امنیتی از بازداشت او اظهار بیاطلاعی کرده بودند.ائلیاس طالبی، فارغالتحصیل دانشگاه آزاد مرند، معلم مدارس غیرانتفاعی تبریز، عضو كانون هواداران باشگاه تراكتورسازی تبریز است.
از سوی دیگر جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زنجان و فعالان دانشجویی دانشگاههای زنجان، تبریز، تهران و دیگر دانشگاهها با خانواده سعید متینپور، فعال حقوق بشر و روزنامهنگار آذربایجانی دیدار کردند.
این فعال حقوق بشر بار نخست در سال ۱۳۸۶توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد و در پی آن نه ماه در بازداشتگاه اطلاعات زنجان و بند ۲۰۹ تحت شکنجههای جسمی و روحی قرار داشت و پس از سپردن وثیقهی سنگین از زندان آزاد شد.
او سپس در تیرماه سال ۱۳۸۸برای اجرای حکم هشتسال زندان بازداشت شد و اکنون در بند ۳۵۰زندان اوین به سر میبرد.در ادامه فیلترینگ و مسدود کردن سایتهای خبری، سایت آذربایجان اویرنجی حرکاتی (آذوح) نیز فیلتر شد.از افتتاح این وبسایت که اخبار مربوط به آذربایجان را پوشش میدهد تنها سه هفته میگذرد.
بلوچستان
طی هفته گذشته شماری از شهروندان بلوچ دستگیر شدند.خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)، در روزهای گذشته از بازداشت چهار نفر و یک باند به اتهام سرقت، خرید و فروش مواد مخدر و حمل کالاهای قاچاق خبر داد.
بنا به گزارش ایرنا، سه نفر به اتهام تهیه و توزیع مشروبات الکی در چابهار، «یک باند سرقت» و یک نفر در زاهدان به اتهام خرید و فروش مواد مخدر بازداشت شدهاند.
در سه ماه گذشته بیش از نزدیک به ۲۰۰نفر از در استان سیستان و بلوچستان بازداشت شدهاند.کارشناسان مسائل بلوچستان بر این باورند که سالانه شمار زیادی از شهروندان بلوچ به بهانه سرقت، خرید و فروش مواد مخدر و کالاهای قاچاق بازداشت میشوند.
کردستان
در هفته گذشته بر اثر تیراندازی افراد ناشناس در دو محل جداگانه شهر سنندج با اختلاف زمانی دو ساعت، پنج نفر کشته و زخمی شدند.به گزارش خبرگزاری مهر، حادثه نخست در حدود ساعت ۲۰ روز پنجشنبه، در خیابان ۱۷ شهریور (سهراه شیخان) روی داد و حادثه دوم حدود ساعت ۲۲ شب در منطقه شهرک سعدی در شهر سنندج رخ داد.
بر اساس این گزارش در حادثه نخست افزون بر کشته و زخمی شدن دو نفر از پرسنل فرماندهی انتظامی کردستان، یک فرد عابر نیز به نام نوید زینبی زخمی شد و در واقعه دوم یکی از پرسنل فرماندهی استان کردستان به نام راشد سیدی کشته و یکی دیگر از پرسنل این نیروها زخمی شده است.
از سوی دیگر در روزهای گذشته شش نفر از افراد کاسب و کولبر بر اثر تیراندازی نیروهای انتظامی در مناطق مرزی کردستان کشته و زخمی شدند.به گزارش زمانه، روز دوم فرودینماه، پورمند مدحتنیا یکی از افراد کاسب در شهر نوسود بر اثر تیراندازی نیروهای پاسگاه مرکزی این شهر جان خود را از دست داد و سه نفر دیگر به نامهای هیوا محمدی، نعمان آذری و شوان سلامتیان زخمی شدند.
همچنین منابع خبری کردستان از زخمی شدن دو تن دیگر از ابتدای سال جدید به نامهای فرشاد و جمال در مرزهای بانه خبر دادند.همزمان در ادامه نقض حقوق اقلیتهای دینی، ده تن از نوکیشان مسیحی در کرمانشاه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
به گزارش هرانا، روز پنجشنبه ۲۶ اسفندماه ماموران امنیتی با هجوم به کلیسایی خانگی واقع در محله فرهنگیان شهرستان كرمانشاه كلیه افراد حاضر در محل را بازداشت كردند.در این اقدام نیروهای امنیتی ضمن تفتیش و بازرسی کلیسای خانگی، مدارک افراد، کتابهای مقدس و تابلوهای مسیحی را با خود بردهاند.
آنسوتر "میزان خبر" از فشار نیروهای امنیتی بر خانواده صانع ژاله، دانشجوی کرد خبر داد که در اعتراضهای روز ۲۵بهمن ماه در تهران کشته شد.بنا به گزارش این وبسایت، دو تن از مسئولین بسیج غرب کشور، بعد از کشته شدن صانع ژاله در تظاهرات ۲۵ بهمن، ۷۵ میلیون پول نقد برای پدر صانع ژاله میبرند که وی از قبول آن خودداری میکند.
نیروهای امنیتی صانع ژاله را عضو بسیج معرفی کرده بودند که قانع ژاله برادر وی در گفتوگو با رسانهها این موضوع را رد کرده بود.قانع ژاله به علت تکذیب بسیجی بودن برادرش بازداشت و خانواده وی از سوی نیروهای امنیتی تحت فشار قرار گرفته بودند.
آژانس خبری موکریان هم خبر داد، یک شهروند سنندجی به نام بهروز طهماسبی از سوی دادگاه انقلاب سقز به اتهام همکاری با احزاب کرد به چهارسال زندان محکوم شد.این شهروند کرد هم اکنون در زندان مرکزی سقز دوران محکومیت خود را سپری میکند.
همچنین این وبلاگ خبری نوشت، با گذشت پنجماه از بازداشت مطلب احمدیان شهروند کرد، وی کماکان در سلول انفرادی در زندان مرکزی سقز به سر میبرد و طی این مدت از ملاقات محروم شده است.
آذربایجان
در آستانه سال جدید مرخصی تعدادی از زندانیان مدنی آذربایجانی لغو شد.به گزارش منابع خبری آذربایجان، خانواده فعالان مدنی از لغو مرخصی زندانیان و مخالفت وزارت اطلاعات خبر دادهاند.حسین نصیری و رسول بدلی، دوتن از زندانیان مدنی در زندان مرکزی تبریز هستند که با مرخصی آنان مخالفت شده است.
در هفته گذشته ائلیاس طالبی، فعال مدنی برای اولینبار با خانوادهاش تماس گرفت.به گزارش سایت آذوح، آقای طالبی، معلم و فعال مدنی آذربایجانی كه در تاریخ ۲۴بهمن ماه سال گذشته از سوی مامورین امنیتی و قضایی تبریز بازداشت شده بود پس از گذشت یك ماه موفق به اولین تماس تلفنی با خانواده خود شد.
وی در این تماس تلفنی كه به مدت دو دقیقه بوده، گفته است قرار دوماه بازداشت برای وی صادر شده است.پیشتر مراجعه خانواده این فعال آذربایجانی به دادگاه انقلاب و اداره اطلاعات تبریز برای پیگیری وضعیت وی بینتیجه مانده بود.
در این مدت نیروهای امنیتی از بازداشت او اظهار بیاطلاعی کرده بودند.ائلیاس طالبی، فارغالتحصیل دانشگاه آزاد مرند، معلم مدارس غیرانتفاعی تبریز، عضو كانون هواداران باشگاه تراكتورسازی تبریز است.
از سوی دیگر جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زنجان و فعالان دانشجویی دانشگاههای زنجان، تبریز، تهران و دیگر دانشگاهها با خانواده سعید متینپور، فعال حقوق بشر و روزنامهنگار آذربایجانی دیدار کردند.
این فعال حقوق بشر بار نخست در سال ۱۳۸۶توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد و در پی آن نه ماه در بازداشتگاه اطلاعات زنجان و بند ۲۰۹ تحت شکنجههای جسمی و روحی قرار داشت و پس از سپردن وثیقهی سنگین از زندان آزاد شد.
او سپس در تیرماه سال ۱۳۸۸برای اجرای حکم هشتسال زندان بازداشت شد و اکنون در بند ۳۵۰زندان اوین به سر میبرد.در ادامه فیلترینگ و مسدود کردن سایتهای خبری، سایت آذربایجان اویرنجی حرکاتی (آذوح) نیز فیلتر شد.از افتتاح این وبسایت که اخبار مربوط به آذربایجان را پوشش میدهد تنها سه هفته میگذرد.
بلوچستان
طی هفته گذشته شماری از شهروندان بلوچ دستگیر شدند.خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)، در روزهای گذشته از بازداشت چهار نفر و یک باند به اتهام سرقت، خرید و فروش مواد مخدر و حمل کالاهای قاچاق خبر داد.
بنا به گزارش ایرنا، سه نفر به اتهام تهیه و توزیع مشروبات الکی در چابهار، «یک باند سرقت» و یک نفر در زاهدان به اتهام خرید و فروش مواد مخدر بازداشت شدهاند.
در سه ماه گذشته بیش از نزدیک به ۲۰۰نفر از در استان سیستان و بلوچستان بازداشت شدهاند.کارشناسان مسائل بلوچستان بر این باورند که سالانه شمار زیادی از شهروندان بلوچ به بهانه سرقت، خرید و فروش مواد مخدر و کالاهای قاچاق بازداشت میشوند.
رهایی « جن » درونی بشر توسط فروید
ونداد زمانی ـ بخشی از اهداف متفکرین و دانشمندانِ انقلاب صنعتی غرب در این نهفته بود که با امیدواری تمام ادعای نجات بشر از فقر، بیماریهای واگیردار، خرافات و پایانِ بیاحترامی به منزلت بشر را سرلوحه آرزوهای خود قرار داده بود. در میان همهمه واقعی ناشی از دستاوردهای عملی شده در زمینه تکنولوژی، فرهنگ غربی قرن ۱۹ میلادی توانست برای اولین بار لایههای مخفی و سرکوب شده بر امیال و آرزوهای «ناگفته» شخصیت انسان را شناسایی و ارجحیت بخشد. «ضمیر ناخودآگاه» عنصر جدید و زلزلهفکنی بود که به گونهای ریشهدار توسط زیگموند فروید توانست تعریف جدیدی از بشر ارائه دهد که بیتردید بخش بزرگی از انگیزههای انسان معاصر را توجیه وتفسیر نماید.
با وجود آنکه بسیاری از قضاوتهای محکم و به ظاهر علمی فروید از اواسط قرن بیستم به زیر سئوال رفت و مجموعه بزرگی از نتیجهگیریهای نابغه بزرگ غربی تازگی خود را از دست داد ولی تمهیداتی که او برای رهایی «جن» پنهان شده در وجود انسان یعنی «ضمیر ناخودآگاه» به خرج داد در تار و پود فرهنگ بشر معاصر برای همیشه ریشه دوانده است.
قضاوت روانکاوانه هنر از جمله ابزار و روشهای است که فروید با اصرار تمام و با وجود محدودیت ناشی از تأثیرات او از فرهنگ قرن ۱۹ میلادی از خود به جای گذاشت. هر چند شیوهی دیدن و قضاوت بشر معاصر به گونهای صریح از اندیشههای بنیانی فروید تبعیت نمیکند ولی بعد از نزدیک به صد سال «بررسی روانکاوانه هنر» به عنوان یکی از گونههای معتبر و ماندگارِ سنجش و قضاوت در باره تولیدات هنری تبدیل گشت.
نمونهای از قضاوت و نقد ادبی را با هم مرور خواهیم کرد که از طریق به کار بردن «ذره بین فرویدی» میسر شده است. به تعبیر دیگر تلاش خواهم کرد نشان دهم که یک داستان بسیار مطرح در ادبیات امریکا از طریق یکی از نظرات فروید چگونه میتواند بازخوانی و تعبیر شود.
برای این منظور داستان «بیداری» ۱ نوشته نویسنده زبردست امریکا «کیت چوپن» را انتخاب میکنم که با وجود آنکه بیش از ۱۳۰ سال از انتشار اولین نسخهاش میگذرد ولی این اواخر در محافل دانشگاهی از علاقه و توجه گستردهای برخوردار شده است و بررسی همه جانبهای در باره نقشِ امیال و آرزوهای قهرمان اصلی داستان «ادنا» و تأثیر آن بر روی انسان معاصر صورت میگیرد.
«ادنا» مادر ۲۸ سالهای است که ضمن داشتن زندگی متوسط، به گونهای کمابیش ناگهانی دچار دغدغههایی میشود که بعد از مدت کوتاهی او را به سمت سفری منزوی ولی سنت شکنانه سوق می دهد که راه برگشت ندارد. مرگ خودخواسته قهرمان جذاب و حساس قصه از زوایای مختلف تفسیر و تعبیر شده است و در میان انها صاحب نظران فمینیست خودکشی این مادر جوان را انتخابی ناگزیر تعبیر میکنند که قرار ومدارهای مقرر شده در جامعه مردسالار بر «ادنا» تحمیل کرده است.
بازبینیهای متنوعی نیز از دید روانکاوانه برای سرنوشت ناگوار قهرمان رمان «بیداری» عرضه شده است و روایتی که من تلاش کردم از این داستان و قهرمان اصلیاش ارائه دهم نیز از جمله آنهاست. کاربرد تئوریهای فروید بویژه در باره انگیزههای درونی افراد برای تدارک تصمیمهای بزرگ زندگی، این امکان را فراهم کرده است تا بتوان اغلب تولیدات هنری را از چشم فروید مشاهده کرد.
نقدی که من سعی کردم به کمک نظرات فروید در باره شخصیت «ادنا» قهرمان قصه خانم «کیت چوپن» ارائه دهم پایه و اساسش به یکی از آخرین تئوریهای فروید به نام غریزهی «تمنای مرگ» ۲ ربط پیدا میکند. با به کارگیری تئوری بسیار رادیکالی که فروید در اواخر عمرش به آن دست یافته است این امکان را هم تدارک دیدم تا آن را در کنار نظریه عمومی و آشنای فروید در باره «مراحل تحول جنسی» ۳ قرار دهم تا به کمک آنها به شناسایی و پیگیری اعمال «ادنا» دست یابم.
فروید باور دارد که بشر تمدن را ایجاد کرده است تا بتواند مهاری به غریزه جنسی خود زده باشد. او معتقد است که بشر یاد میگیرد تا انرژی جنسی خود را بر اساس واقعیت، فرهنگ و ارزشهای عمومی که از آنها به عنوان «سوپر ایگو» یاد میکند تنظیم کند. فروید به عنوان روانکاو معتقد است که افراد در طول زندگی و در طی گذار از «مراحل تحول جنسی» تن به کجراهههایی میدهند تا بتوانند نگرانی و عذاب ناشی ازضعفها و ناهنجاریهایی که از بچگی تا بلوغ دچار آن میگردند را جبران کنند. فروید تاکید میکند که در طول «مراحل تحول جنسی»، افراد انرژی خود را معطوف پاسخگویی به نیازهای لیبیدو (غریزه جنسی) میکنند و نکته مهم در مراحل رشد جنسی بشر این است که اگر به دلائلی نتواند دورههای فوق را سالم و طبیعی طی کند دچار درجا زدن در همان مرحله میگردد.
بر اساس تئوری کلی فوق است که روانکاوی فروید با برجسته کردن نقش «ضمیر ناخودآگاه» ادعا میکند که میتواند به آدمهایی که مشکل روانی و روحی دارند کمک کند. او به این تئوری دامن میزند که میتواند با ایجاد رابطه و نقب زدن به غریزههای درونی در ضمیر ناخودآگاه و از همه مهمتر «لیبیدو» یا غریزه جنسی، درجا زدن غریزهها و بویژه لیبیدو را تصحیح کند.
فروید اما در اواخر عمر به تئوری جاهطلبانهتری رسیده است که از آن به عنوان «تمنای مرگ» یاد میکند. تئوری که فروید کمتر از سایر نظریاتش بر روی آن کار کرده است و از همه مهمتر از منطق علمی کمتری برخوردار است اما بدون تردید به بزرگترین و ماندگارترین دیدگاهی تبدیل شده است که نه تنها کوچکترین تناقضی با «فرویدیسم» ندارد بلکه به آن سمت و سوی مشخص داده است.
منظور اصلی فروید با تبیین تئوری «تمنای مرگ» این است که بشری که همه زندگیاش منجر شده است به جدال برای دستیابی به خواستههای لیبیدو (غریزه جنسی)، در حقیقت و در ذاتِ دستیابی به تمنای غریزههای حیاتی، به دنبال آرامشی است که خودِ «حیات» از او سلب کرده است. به تعبیری دیگر میل و جذبهی «خود تخریبی» و تمنای ضمیرِ ناخودآگاه به «مردن» موتور اصلی زندگی موجود زنده است. فروید معتقد است انگیزهی پایان دادن به حسِ «حیات» و برگشت به زهدانِ مادر، در زیر ماسکِ سرگشتگی مداوم برای لذت جنسی و سایر امیال تکراری نظیر دست آسایش، امنیت، قدرت، شهرت و خلاقیت پنهان شده است.
با عرضهی قسمتی از دیدگاههای کمابیش عمومی فروید، در ادامه این مطلب به بازبینی داستان «بیداری» اثر خانم «کیت چوپن» میپردازم که به دلیل پیچیدگی درونی به داستان دوباره کشف شدهای تبدیل گشته است و از توجه و دقتِ وسیع منتقدین و نظریه پردازان معاصر برخوردار گشته است.
ادامه دارد
1- Kate Chopin, The Awakening
2- The Death Drive
3- Psychosexual Stages
با وجود آنکه بسیاری از قضاوتهای محکم و به ظاهر علمی فروید از اواسط قرن بیستم به زیر سئوال رفت و مجموعه بزرگی از نتیجهگیریهای نابغه بزرگ غربی تازگی خود را از دست داد ولی تمهیداتی که او برای رهایی «جن» پنهان شده در وجود انسان یعنی «ضمیر ناخودآگاه» به خرج داد در تار و پود فرهنگ بشر معاصر برای همیشه ریشه دوانده است.
قضاوت روانکاوانه هنر از جمله ابزار و روشهای است که فروید با اصرار تمام و با وجود محدودیت ناشی از تأثیرات او از فرهنگ قرن ۱۹ میلادی از خود به جای گذاشت. هر چند شیوهی دیدن و قضاوت بشر معاصر به گونهای صریح از اندیشههای بنیانی فروید تبعیت نمیکند ولی بعد از نزدیک به صد سال «بررسی روانکاوانه هنر» به عنوان یکی از گونههای معتبر و ماندگارِ سنجش و قضاوت در باره تولیدات هنری تبدیل گشت.
نمونهای از قضاوت و نقد ادبی را با هم مرور خواهیم کرد که از طریق به کار بردن «ذره بین فرویدی» میسر شده است. به تعبیر دیگر تلاش خواهم کرد نشان دهم که یک داستان بسیار مطرح در ادبیات امریکا از طریق یکی از نظرات فروید چگونه میتواند بازخوانی و تعبیر شود.
برای این منظور داستان «بیداری» ۱ نوشته نویسنده زبردست امریکا «کیت چوپن» را انتخاب میکنم که با وجود آنکه بیش از ۱۳۰ سال از انتشار اولین نسخهاش میگذرد ولی این اواخر در محافل دانشگاهی از علاقه و توجه گستردهای برخوردار شده است و بررسی همه جانبهای در باره نقشِ امیال و آرزوهای قهرمان اصلی داستان «ادنا» و تأثیر آن بر روی انسان معاصر صورت میگیرد.
«ادنا» مادر ۲۸ سالهای است که ضمن داشتن زندگی متوسط، به گونهای کمابیش ناگهانی دچار دغدغههایی میشود که بعد از مدت کوتاهی او را به سمت سفری منزوی ولی سنت شکنانه سوق می دهد که راه برگشت ندارد. مرگ خودخواسته قهرمان جذاب و حساس قصه از زوایای مختلف تفسیر و تعبیر شده است و در میان انها صاحب نظران فمینیست خودکشی این مادر جوان را انتخابی ناگزیر تعبیر میکنند که قرار ومدارهای مقرر شده در جامعه مردسالار بر «ادنا» تحمیل کرده است.
بازبینیهای متنوعی نیز از دید روانکاوانه برای سرنوشت ناگوار قهرمان رمان «بیداری» عرضه شده است و روایتی که من تلاش کردم از این داستان و قهرمان اصلیاش ارائه دهم نیز از جمله آنهاست. کاربرد تئوریهای فروید بویژه در باره انگیزههای درونی افراد برای تدارک تصمیمهای بزرگ زندگی، این امکان را فراهم کرده است تا بتوان اغلب تولیدات هنری را از چشم فروید مشاهده کرد.
نقدی که من سعی کردم به کمک نظرات فروید در باره شخصیت «ادنا» قهرمان قصه خانم «کیت چوپن» ارائه دهم پایه و اساسش به یکی از آخرین تئوریهای فروید به نام غریزهی «تمنای مرگ» ۲ ربط پیدا میکند. با به کارگیری تئوری بسیار رادیکالی که فروید در اواخر عمرش به آن دست یافته است این امکان را هم تدارک دیدم تا آن را در کنار نظریه عمومی و آشنای فروید در باره «مراحل تحول جنسی» ۳ قرار دهم تا به کمک آنها به شناسایی و پیگیری اعمال «ادنا» دست یابم.
فروید باور دارد که بشر تمدن را ایجاد کرده است تا بتواند مهاری به غریزه جنسی خود زده باشد. او معتقد است که بشر یاد میگیرد تا انرژی جنسی خود را بر اساس واقعیت، فرهنگ و ارزشهای عمومی که از آنها به عنوان «سوپر ایگو» یاد میکند تنظیم کند. فروید به عنوان روانکاو معتقد است که افراد در طول زندگی و در طی گذار از «مراحل تحول جنسی» تن به کجراهههایی میدهند تا بتوانند نگرانی و عذاب ناشی ازضعفها و ناهنجاریهایی که از بچگی تا بلوغ دچار آن میگردند را جبران کنند. فروید تاکید میکند که در طول «مراحل تحول جنسی»، افراد انرژی خود را معطوف پاسخگویی به نیازهای لیبیدو (غریزه جنسی) میکنند و نکته مهم در مراحل رشد جنسی بشر این است که اگر به دلائلی نتواند دورههای فوق را سالم و طبیعی طی کند دچار درجا زدن در همان مرحله میگردد.
بر اساس تئوری کلی فوق است که روانکاوی فروید با برجسته کردن نقش «ضمیر ناخودآگاه» ادعا میکند که میتواند به آدمهایی که مشکل روانی و روحی دارند کمک کند. او به این تئوری دامن میزند که میتواند با ایجاد رابطه و نقب زدن به غریزههای درونی در ضمیر ناخودآگاه و از همه مهمتر «لیبیدو» یا غریزه جنسی، درجا زدن غریزهها و بویژه لیبیدو را تصحیح کند.
فروید اما در اواخر عمر به تئوری جاهطلبانهتری رسیده است که از آن به عنوان «تمنای مرگ» یاد میکند. تئوری که فروید کمتر از سایر نظریاتش بر روی آن کار کرده است و از همه مهمتر از منطق علمی کمتری برخوردار است اما بدون تردید به بزرگترین و ماندگارترین دیدگاهی تبدیل شده است که نه تنها کوچکترین تناقضی با «فرویدیسم» ندارد بلکه به آن سمت و سوی مشخص داده است.
منظور اصلی فروید با تبیین تئوری «تمنای مرگ» این است که بشری که همه زندگیاش منجر شده است به جدال برای دستیابی به خواستههای لیبیدو (غریزه جنسی)، در حقیقت و در ذاتِ دستیابی به تمنای غریزههای حیاتی، به دنبال آرامشی است که خودِ «حیات» از او سلب کرده است. به تعبیری دیگر میل و جذبهی «خود تخریبی» و تمنای ضمیرِ ناخودآگاه به «مردن» موتور اصلی زندگی موجود زنده است. فروید معتقد است انگیزهی پایان دادن به حسِ «حیات» و برگشت به زهدانِ مادر، در زیر ماسکِ سرگشتگی مداوم برای لذت جنسی و سایر امیال تکراری نظیر دست آسایش، امنیت، قدرت، شهرت و خلاقیت پنهان شده است.
با عرضهی قسمتی از دیدگاههای کمابیش عمومی فروید، در ادامه این مطلب به بازبینی داستان «بیداری» اثر خانم «کیت چوپن» میپردازم که به دلیل پیچیدگی درونی به داستان دوباره کشف شدهای تبدیل گشته است و از توجه و دقتِ وسیع منتقدین و نظریه پردازان معاصر برخوردار گشته است.
ادامه دارد
1- Kate Chopin, The Awakening
2- The Death Drive
3- Psychosexual Stages
آیتالله صادقی تهرانی؛ مغضوب یا محبوب؟
نسخه قابل چاپ آیتالله محمد صادقی تهرانی، فقیه و مفسر قرآن در روز اول فروردین ۱۳۹۰ در شهر قم درگذشت.
او متولد سال ۱۳۰۵ در تهران بود و تحصیلات حوزوی خود را نزد اساتیدی همچون آیتالله میرزامحمدعلی شاهآبادی، آیتالله بروجردی، علامه طباطبایی، آیتالله میرزا مهدی آشتیانی و میرزااحمد آشتیانی آغاز و تکمیل کرد.
آیتالله صادقی تهرانی تحصیلات دانشگاهی خود را در مقطع کارشناسی در رشتههای حقوق، علوم تربیتی، فلسفه و فقه به پایان برد و سپس دکترای عالی معارف اسلامی را از دانشگاه تهران دریافت کرد.
در گفتوگو با محمدجواد اکبرین، روزنامهنگار و دین پژوه در پاریس از او پرسیدهام: سابقهی فعالیت دینی و حوزوی آیتالله محمد صادقی تهرانی چه بود؟
محمدجواد اکبرین: مهمترین ویژگیای که آیتالله صادقی تهرانی را در میان فقها برجسته میکرد، همان ویژگیای بود که خود ایشان به «فقیه قرانی» تعبیر میکرد. در آخرین دیداری که با ایشان در قم داشتم، ایشان میپرسید که در میان فقیهان و مراجع تقلید، چندتن از آنان کار تحقیقی و پژوهشی روی آیهی نخست تا آیهی پایانی قران کریم انجام دادهاند و میپرسید اگر چنین نکردهاند، چگونه دست به فقاهت و اجتهاد میزنند.
به عبارتی، ایشان معتقد بود که فقاهت ما، فقاهت روایی و حدیثی است؛ فقاهت قرانی نیست. معتقد بود که برداشتهای بسیاری از فقیهان، ناشی از تأمل و تدبر آنها در آیات قران نیست و اگر بود، بسیاری از آنچه از روایات برداشت میشود، در ذیل تفسیر قران کریم متفاوت برداشت میشد.
همین نگاه باعث شد که ایشان در پارهای از فتاوای فقهی خود بسیار متفاوت از دیگران باشد و فتواهایی داشته باشد که برخی از آنها نادر است؛ ازجمله در مورد ازدواج میان زن و مرد معتقد بود که نیاز به عقد مکتوب و قرائت کلمات مشخصی نیست، همینکه دو نفر همدیگر را بپسندند و تصمیم بگیرند با هم دائماً یا موقتاً با هم زندگی کنند، ازدواج شکل گرفته و احدی حق ندارد از آنها بپرسد که شما بر اساس چه سندی با هم مزدوج هستید. البته قانون بحث دیگری دارد.
بههرحال نتیجهی این نگاه، تدوین و تألیف ۳۰ جلد تفسیر قران، به نام «الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن» بود. ایشان تاکید داشت که این تالیف را تفسیر قرآن بالقرآن بنامد که به مخاطبانش بگوید که من حتی قران را با تکیه بر آیات قران، تفسیر کردهام و سعی کردم تا آنجا که ممکن است از چهارچوب کتاب خارج نشوم و محتاج به روایاتی نشوم که در صحت و سلامت بسیاری از آنها تردید هست.
علیرغم اینکه در پیش از پیروزی انقلاب، آیتالله صادقی تهرانی جزو افراد همسو و همراه آیتالله خمینی بود که مجبور به ترک ایران شده بود و در مکه اقامت داشت، پس از پیروزی انقلاب در عمل در استقرار حکومت روحانیون نقشی نداشت و خیلی زود مغضوب حکومت شد. چه شد که آیتالله صادقی تهرانی از حکومت جمهوری اسلامی فاصله گرفت؟
آیتالله صادقی تهرانی دو مشکل جدی با حکومت جمهوری اسلامی داشت؛ یکی در وجه سیاست و دیگری در وجه فقاهت.
در وجه سیاست، مشکل ایشان این بود که حضور روحانیان در رأس حکومت و سیاست باعث میشود که سیاست متغیر به نام ثوابت اسلام تمام شود. به عبارت دیگر، ایشان معتقد بود که اسلام آموزههای ثابتی دارد، اما سیاست رهیافتهای متغیری دارد و وقتی این رهیافتهای متغیر را به نام آموزههای ثابت اسلام به مردم ارائه بدهید، فردا که اشتباهات شما آشکار شد، به حساب اسلام گذاشته میشود. این بود که حکومتی که مدعی بود و معتقد بود، سیاستاش عین دیانتاش است، او را تحمل نکرد.
به لحاظ فقاهت هم مشرب فقاهتی ایشان نه تنها با فقیهان حاکم در جمهوری اسلامی، بلکه با اکثریت فقهای حوزهی علمیهی قم متفاوت بود و این تداوم وگاه تضاد باعث شد که دیگر فقها در مقابل حصر ایشان توسط حکومت، سکوت کنند. یعنی بدشان نیامد که آدمی با این مشرب فقهی که اینگونه متفاوت و متضاد با دیگران میاندیشد و فتوا میدهد، در حصر باشد.
خود ایشان بارها گلایه میکرد که «حکومت حتی جلسههای درس من را هم تعطیل کرد و به برخی از آثار من هم اجازه انتشار نداد». بسیاری از جلسات ایشان، در خانهی خودش برگزار میشد و اجازه نمیدادند مجلس درس گستردهای را در محافل عمومی برگزار کند. با این حال، از ایشان حدود ۲۰۰ جلد کتاب در ایران منتشر شد و پارهای از آن کتابها هم در بیرون منتشر شد، خود او نیز مدتی در لبنان زندگی میکرد.
آرای آیتالله صادقی تهرانی حتی مقبول اصلاحطلبان نیز نبود. یعنی برخی از آرای او، آرایی نبود که با قرائت مترقی و مدرن از اسلام نیز سازگار باشد و روشنفکران دینی آن را بپسندند.
حکومت اما در روزهای اخیر تلاش کرد که آیتالله صادقی تهرانی را همسو و همراه نظام جمهوری اسلامی نشان بدهد. نظر شما در این زمینه چیست؟
این انتقاد و پرسش باقی است که این چه دورویی و نفاقی است که حکومت در پیش گرفته است و از کسی که سالها محصورش کرده و اجازهی مجلس درس به او نداده، اکنون که از دنیا میرود، به عنوان دوست آیتالله خمینی یاد میکنند یا سوابق انقلابی او را برجسته میکنند؟!
این روش منافقانه من را به یاد پیام رهبر جمهوری اسلامی برای درگذشت مرحوم آیتالله منتظری میاندازد که در آنجا از ایشان به عنوان فقیهی متبحر یاد کرده بود. اگر آیتالله منتظری از نظر جمهوری اسلامی، فقیهی متبحر بود، چرا سالیان دراز در حصر جمهوری اسلامی بود و روزگار را در زندان سپری کرد و اینگونه مغضوب حکومت بود؟ اگر مرحوم آیتالله صادقی تهرانی، اینقدر سابقه دارد و حق به گردن انقلاب دارد، چرا حتی اجازهی برگزاری مجلس درس هم به او ندادند و اکنون به سوگواری او مطلب مینویسند؟
سراجالدین میردامادی
او متولد سال ۱۳۰۵ در تهران بود و تحصیلات حوزوی خود را نزد اساتیدی همچون آیتالله میرزامحمدعلی شاهآبادی، آیتالله بروجردی، علامه طباطبایی، آیتالله میرزا مهدی آشتیانی و میرزااحمد آشتیانی آغاز و تکمیل کرد.
آیتالله صادقی تهرانی تحصیلات دانشگاهی خود را در مقطع کارشناسی در رشتههای حقوق، علوم تربیتی، فلسفه و فقه به پایان برد و سپس دکترای عالی معارف اسلامی را از دانشگاه تهران دریافت کرد.
در گفتوگو با محمدجواد اکبرین، روزنامهنگار و دین پژوه در پاریس از او پرسیدهام: سابقهی فعالیت دینی و حوزوی آیتالله محمد صادقی تهرانی چه بود؟
محمدجواد اکبرین: مهمترین ویژگیای که آیتالله صادقی تهرانی را در میان فقها برجسته میکرد، همان ویژگیای بود که خود ایشان به «فقیه قرانی» تعبیر میکرد. در آخرین دیداری که با ایشان در قم داشتم، ایشان میپرسید که در میان فقیهان و مراجع تقلید، چندتن از آنان کار تحقیقی و پژوهشی روی آیهی نخست تا آیهی پایانی قران کریم انجام دادهاند و میپرسید اگر چنین نکردهاند، چگونه دست به فقاهت و اجتهاد میزنند.
به عبارتی، ایشان معتقد بود که فقاهت ما، فقاهت روایی و حدیثی است؛ فقاهت قرانی نیست. معتقد بود که برداشتهای بسیاری از فقیهان، ناشی از تأمل و تدبر آنها در آیات قران نیست و اگر بود، بسیاری از آنچه از روایات برداشت میشود، در ذیل تفسیر قران کریم متفاوت برداشت میشد.
همین نگاه باعث شد که ایشان در پارهای از فتاوای فقهی خود بسیار متفاوت از دیگران باشد و فتواهایی داشته باشد که برخی از آنها نادر است؛ ازجمله در مورد ازدواج میان زن و مرد معتقد بود که نیاز به عقد مکتوب و قرائت کلمات مشخصی نیست، همینکه دو نفر همدیگر را بپسندند و تصمیم بگیرند با هم دائماً یا موقتاً با هم زندگی کنند، ازدواج شکل گرفته و احدی حق ندارد از آنها بپرسد که شما بر اساس چه سندی با هم مزدوج هستید. البته قانون بحث دیگری دارد.
بههرحال نتیجهی این نگاه، تدوین و تألیف ۳۰ جلد تفسیر قران، به نام «الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن» بود. ایشان تاکید داشت که این تالیف را تفسیر قرآن بالقرآن بنامد که به مخاطبانش بگوید که من حتی قران را با تکیه بر آیات قران، تفسیر کردهام و سعی کردم تا آنجا که ممکن است از چهارچوب کتاب خارج نشوم و محتاج به روایاتی نشوم که در صحت و سلامت بسیاری از آنها تردید هست.
علیرغم اینکه در پیش از پیروزی انقلاب، آیتالله صادقی تهرانی جزو افراد همسو و همراه آیتالله خمینی بود که مجبور به ترک ایران شده بود و در مکه اقامت داشت، پس از پیروزی انقلاب در عمل در استقرار حکومت روحانیون نقشی نداشت و خیلی زود مغضوب حکومت شد. چه شد که آیتالله صادقی تهرانی از حکومت جمهوری اسلامی فاصله گرفت؟
آیتالله صادقی تهرانی دو مشکل جدی با حکومت جمهوری اسلامی داشت؛ یکی در وجه سیاست و دیگری در وجه فقاهت.
در وجه سیاست، مشکل ایشان این بود که حضور روحانیان در رأس حکومت و سیاست باعث میشود که سیاست متغیر به نام ثوابت اسلام تمام شود. به عبارت دیگر، ایشان معتقد بود که اسلام آموزههای ثابتی دارد، اما سیاست رهیافتهای متغیری دارد و وقتی این رهیافتهای متغیر را به نام آموزههای ثابت اسلام به مردم ارائه بدهید، فردا که اشتباهات شما آشکار شد، به حساب اسلام گذاشته میشود. این بود که حکومتی که مدعی بود و معتقد بود، سیاستاش عین دیانتاش است، او را تحمل نکرد.
به لحاظ فقاهت هم مشرب فقاهتی ایشان نه تنها با فقیهان حاکم در جمهوری اسلامی، بلکه با اکثریت فقهای حوزهی علمیهی قم متفاوت بود و این تداوم وگاه تضاد باعث شد که دیگر فقها در مقابل حصر ایشان توسط حکومت، سکوت کنند. یعنی بدشان نیامد که آدمی با این مشرب فقهی که اینگونه متفاوت و متضاد با دیگران میاندیشد و فتوا میدهد، در حصر باشد.
خود ایشان بارها گلایه میکرد که «حکومت حتی جلسههای درس من را هم تعطیل کرد و به برخی از آثار من هم اجازه انتشار نداد». بسیاری از جلسات ایشان، در خانهی خودش برگزار میشد و اجازه نمیدادند مجلس درس گستردهای را در محافل عمومی برگزار کند. با این حال، از ایشان حدود ۲۰۰ جلد کتاب در ایران منتشر شد و پارهای از آن کتابها هم در بیرون منتشر شد، خود او نیز مدتی در لبنان زندگی میکرد.
آرای آیتالله صادقی تهرانی حتی مقبول اصلاحطلبان نیز نبود. یعنی برخی از آرای او، آرایی نبود که با قرائت مترقی و مدرن از اسلام نیز سازگار باشد و روشنفکران دینی آن را بپسندند.
حکومت اما در روزهای اخیر تلاش کرد که آیتالله صادقی تهرانی را همسو و همراه نظام جمهوری اسلامی نشان بدهد. نظر شما در این زمینه چیست؟
این انتقاد و پرسش باقی است که این چه دورویی و نفاقی است که حکومت در پیش گرفته است و از کسی که سالها محصورش کرده و اجازهی مجلس درس به او نداده، اکنون که از دنیا میرود، به عنوان دوست آیتالله خمینی یاد میکنند یا سوابق انقلابی او را برجسته میکنند؟!
این روش منافقانه من را به یاد پیام رهبر جمهوری اسلامی برای درگذشت مرحوم آیتالله منتظری میاندازد که در آنجا از ایشان به عنوان فقیهی متبحر یاد کرده بود. اگر آیتالله منتظری از نظر جمهوری اسلامی، فقیهی متبحر بود، چرا سالیان دراز در حصر جمهوری اسلامی بود و روزگار را در زندان سپری کرد و اینگونه مغضوب حکومت بود؟ اگر مرحوم آیتالله صادقی تهرانی، اینقدر سابقه دارد و حق به گردن انقلاب دارد، چرا حتی اجازهی برگزاری مجلس درس هم به او ندادند و اکنون به سوگواری او مطلب مینویسند؟
نفوذ نیروهای شورشی لیبی به اجدابیا
نسخه قابل چاپدر پی نفوذ نیروهای شورشی لیبی به شهر اجدابیا، از مناطق تحت کنترل معمر قذافی، جنگندههای غربی مقرهای نیروهای قذافی در اطراف این شهر را بمباران کردند.
خبرگزاری الجزیره، همچنین از اسارت گروهی از هوادارن قذافی به دست شورشیان در این شهر خبر داده است.
حمله توپخانهای جمعه شب نیروهای قدافی به شهر مصراته، سومین شهر بزرگ لیبی نیز منجر به کشته شدن چند شهروند غیرنظامی شد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، حملات یک هفته گذشته نیروهای قدافی به این شهر دست کم ۱۰۹ نفر کشته و بیش از ۱۳۰۰ نفر مجروح برجای گذاشته است.
از سوی دیگر ویلیام گورتنی، از مقامات ارشد وزارت دفاع ایالات متحده، روز گذشته در یک کنفرانس خبری از احتمال بیشتر کردن تعداد هواپیماهای نظامی ایالات متحده در لیبی خبر داد.
وی با بیان اینکه سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو هدایت بمبارانهای لیبی رانپذیرفته است، اعلام کرد که تا زمان ایجاد توافق جدید، آمریکا این مسئولیت را بر عهده خواهد داشت.
این در حالی است که هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، میگوید کشورهای دیگر نقش بیشتری در عملیات علیه نیروهای قذافی بر عهده گرفتهاند و تعداد هواپیماهای آمریکا اعزامی به لیبی کمتر شده است.
فرماندهی عملیات اعمال منطقه پرواز ممنوع در لیبی از سوی ناتو به چارلز بوشارد، ژنرال کانادایی واگذار شده است.
ویلیام گورتنی به خبرنگاران گفت که نیروهای قذافی افرادی را که «نیروهای داوطلب» مینامد برای رودررویی با مخالفان و نیروهای ائتلاف مسلح کردهاند.
وی با اشاره به «تصعیف شدید» ارتش لیبی گفت که نیروی هوایی لیبی نمیتواند پرواز کند، انبارهای مهمات و برجهای مخابرات نابود شدهاند. ستادهای فرماندهی ارتش لیبی نیز قادر به فعالیت نیستند.
به گفته یک مقام مسئول در وزارت بهداشت لیبی در اثر حملات نیروهای ائتلاف دست کم ۱۱۴ نفر کشته و ۴۴۵ نفر زخمی شدهاند.
حملات نیروهای ائتلاف به ارتش لیبی از شامگاه شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۹در پی تصویب قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت علیه معمر قذافی آغاز شده است.
خبرگزاری الجزیره، همچنین از اسارت گروهی از هوادارن قذافی به دست شورشیان در این شهر خبر داده است.
حمله توپخانهای جمعه شب نیروهای قدافی به شهر مصراته، سومین شهر بزرگ لیبی نیز منجر به کشته شدن چند شهروند غیرنظامی شد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، حملات یک هفته گذشته نیروهای قدافی به این شهر دست کم ۱۰۹ نفر کشته و بیش از ۱۳۰۰ نفر مجروح برجای گذاشته است.
از سوی دیگر ویلیام گورتنی، از مقامات ارشد وزارت دفاع ایالات متحده، روز گذشته در یک کنفرانس خبری از احتمال بیشتر کردن تعداد هواپیماهای نظامی ایالات متحده در لیبی خبر داد.
وی با بیان اینکه سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو هدایت بمبارانهای لیبی رانپذیرفته است، اعلام کرد که تا زمان ایجاد توافق جدید، آمریکا این مسئولیت را بر عهده خواهد داشت.
این در حالی است که هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، میگوید کشورهای دیگر نقش بیشتری در عملیات علیه نیروهای قذافی بر عهده گرفتهاند و تعداد هواپیماهای آمریکا اعزامی به لیبی کمتر شده است.
فرماندهی عملیات اعمال منطقه پرواز ممنوع در لیبی از سوی ناتو به چارلز بوشارد، ژنرال کانادایی واگذار شده است.
ویلیام گورتنی به خبرنگاران گفت که نیروهای قذافی افرادی را که «نیروهای داوطلب» مینامد برای رودررویی با مخالفان و نیروهای ائتلاف مسلح کردهاند.
وی با اشاره به «تصعیف شدید» ارتش لیبی گفت که نیروی هوایی لیبی نمیتواند پرواز کند، انبارهای مهمات و برجهای مخابرات نابود شدهاند. ستادهای فرماندهی ارتش لیبی نیز قادر به فعالیت نیستند.
به گفته یک مقام مسئول در وزارت بهداشت لیبی در اثر حملات نیروهای ائتلاف دست کم ۱۱۴ نفر کشته و ۴۴۵ نفر زخمی شدهاند.
حملات نیروهای ائتلاف به ارتش لیبی از شامگاه شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۹در پی تصویب قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت علیه معمر قذافی آغاز شده است.
استقبال ایران از واگذاری امنیت از ناتو به نیروهای امنیتی افغانستان
محمود احمدینژاد،رئیس جمهوری ایران در دیدار با حامد کرزی،رئیس جمهوری افغانستان در تهران، از برنامه واگذاری مسئولیت امنیت افغانستان از نظامیان بینالمللی به نیروهای امنیتی افغانستان استقبال کرده است.
در اطلاعیه خبری که از سوی دفتر ریاست جمهوری افغانستان درکابل به نشر رسید آمده است که رئیس جمهور ایران در دیدار با حامد کرزی، ابراز امیدواری کرده است که ملت افغانستان روند انتقال امنیت را موفقانه به اتمام برساند.
حامد کرزی، روز سه شنبه ۲ فروردین، ماه تیر ۱۳۹۰ خورشیدی را زمان آغاز رسمی برنامه واگذاری امنیت تدریجی افغانستان از نیروهای خارجی به نیروهای امنیتی این کشور اعلام کرد.
قرار است این طرح از ولایات کابل (بدون شهرک سروبی)، پنجشیر و بامیان و از شهرهای هرات، لشکرگاه، مهترلام و مزار شریف، آغاز شود.
رئیس جمهور افغانستان گفته است که برنامه انتقال امنیت از نظامیان خارجی به نیروهای امنیتی افغانستان تا پایان سال ۱۳۹۳ خورشیدی به پایان خواهد رسید.
حامد کرزی برای شرکت درجشن جهانی نوروز که قرار است با حضور روسای جمهور عراق، ترکمنستان، ارمنستان و تاجیکستان و نمایندگان شماری از کشورهای منطقه در ایران برگزار گردد، عازم این کشورشده است.
برپایه اطلاعیه ریاست جمهوری افغانستان؛ حامد کرزی در دیدار با محمود احمدینژاد، ضمن مهم خواندن نقش کشورهای همسایه در موفقیت برنامه انتقال امنیت، خواستار همکاری لازم ایران و پاکستان در ختم موفقانه این برنامه شده است.
در اطلاعیه خبری که از سوی دفتر ریاست جمهوری افغانستان درکابل به نشر رسید آمده است که رئیس جمهور ایران در دیدار با حامد کرزی، ابراز امیدواری کرده است که ملت افغانستان روند انتقال امنیت را موفقانه به اتمام برساند.
حامد کرزی، روز سه شنبه ۲ فروردین، ماه تیر ۱۳۹۰ خورشیدی را زمان آغاز رسمی برنامه واگذاری امنیت تدریجی افغانستان از نیروهای خارجی به نیروهای امنیتی این کشور اعلام کرد.
قرار است این طرح از ولایات کابل (بدون شهرک سروبی)، پنجشیر و بامیان و از شهرهای هرات، لشکرگاه، مهترلام و مزار شریف، آغاز شود.
رئیس جمهور افغانستان گفته است که برنامه انتقال امنیت از نظامیان خارجی به نیروهای امنیتی افغانستان تا پایان سال ۱۳۹۳ خورشیدی به پایان خواهد رسید.
حامد کرزی برای شرکت درجشن جهانی نوروز که قرار است با حضور روسای جمهور عراق، ترکمنستان، ارمنستان و تاجیکستان و نمایندگان شماری از کشورهای منطقه در ایران برگزار گردد، عازم این کشورشده است.
برپایه اطلاعیه ریاست جمهوری افغانستان؛ حامد کرزی در دیدار با محمود احمدینژاد، ضمن مهم خواندن نقش کشورهای همسایه در موفقیت برنامه انتقال امنیت، خواستار همکاری لازم ایران و پاکستان در ختم موفقانه این برنامه شده است.
اوباما: جلوی حمام خون در لیبی گرفته شد؛ «تصرف یک شهر دیگر از سوی شورشیان»
با ادامه حمله هوایی نیروهای ائتلاف به لیبی، شورشیان این کشور میگویند شهر بریقه را نیز به تصرف خود درآوردهاند؛ در همین حال باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا، نیز در همین روز اظهار داشت که مداخله نیروهای ائتلاف، از به وقوع پیوستن «حمام خون» در لیبی جلوگیری کرده است.
روز شنبه و ساعاتی پس از آن که خبرگزاریها از تصرف شهر اجدابیا به دست مخالفان خبر دادند، شورشیان اعلام کردند کنترل شهر بریقه را نیز به دست گرفتهاند.
خبرگزاری فرانسه به نقل از نیروهای شورشی گزارش داده است که مخالفان قذافی شهر نفتی بریقه واقع در ۸۰ کیلومتری اجدابیه را به تصرف خود درآوردهاند.
در همین حال باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده، که از سوی شماری از دموکراتها و جمهوریخواهان به خاطر عملیات نظامی در لیبی مورد انتقاد قرار گرفته است، روز شنبه از تصمیم خود برای اعزام نیرو به این کشور دفاع کرد.
باراک اوباما در پیام رادیویی خود در این باره گفت: «اشتباه نکنید، از آنجایی که ما سریع عمل کردیم، از یک فاجعه انسانی جلوگیری شد و جان شماری زیادی از شهروندان حفظ شد.»
باراک اوباما اظهار داشت، وقتی رهبر لیبی مردمش را تهدید به راه انداختن «حمام خون» کرده، و در حالی که کشورها آماده میشدند که با یکدیگر واکنش درخور نشان دهند، شرکت در عملیات نیروهای ائتلاف در راستای مسئولیتها و منافع آمریکا بود.
باراک اوباما گفت: «تک تک آمریکاییها از این که که جان انسانها در لیبی در امان ماند، به خود ببالند.»
این در حالی است که شماری از جمهوریخواهان و دموکراتها، از این که باراک اوباما کنگره آمریکا را به اندازه کافی از روند عملیات نیروهای آمریکایی در لیبی مطلع نکرده، انتقاد کردهاند.
برخی از منتقدان همچنین گفتهاند، در حالی که نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان حضور دارند، انجام عملیات نظامی در لیبی، صرف نظر از هزینههای آن، هدف مشخصی ندارد.
در واکنش به این انتقادها، باراک اوباما ماموریت نیروهای آمریکایی را «روشن و حسابشده» دانست و گفت: «ما در حال دستیابی به پیروزی در ماموریتمان هستیم. ما پدافند هوایی لیبی را نابود ساختیم. نیروهای قذافی دیگر در لیبی پیشروی نمیکنند.»
منتقدان باراک اوباما میگویند اعزام نیروهای آمریکایی برای اجرای قعطنامه شورای امنیت در لیبی در حکم جنگ است و رئیس جمهور باید از کنگره برای این اقدام مجوز میگرفت.
باراک اوباما تاکید کرد که اهداف آمریکا در لیبی محدود است و «مسئولیت این عملیات» به متحدان ایالات متحده و ناتو واگذار خواهد شد و آمریکا نیروی زمینی به لیبی نمیفرستد.
باراک اوباما گفت: «ایالات متحده نباید و نمیتواند هر دفعه که بحرانی در گوشهای از جهان روی میدهد مداخله کند.»
روز شنبه و ساعاتی پس از آن که خبرگزاریها از تصرف شهر اجدابیا به دست مخالفان خبر دادند، شورشیان اعلام کردند کنترل شهر بریقه را نیز به دست گرفتهاند.
خبرگزاری فرانسه به نقل از نیروهای شورشی گزارش داده است که مخالفان قذافی شهر نفتی بریقه واقع در ۸۰ کیلومتری اجدابیه را به تصرف خود درآوردهاند.
در همین حال باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده، که از سوی شماری از دموکراتها و جمهوریخواهان به خاطر عملیات نظامی در لیبی مورد انتقاد قرار گرفته است، روز شنبه از تصمیم خود برای اعزام نیرو به این کشور دفاع کرد.
باراک اوباما در پیام رادیویی خود در این باره گفت: «اشتباه نکنید، از آنجایی که ما سریع عمل کردیم، از یک فاجعه انسانی جلوگیری شد و جان شماری زیادی از شهروندان حفظ شد.»
باراک اوباما اظهار داشت، وقتی رهبر لیبی مردمش را تهدید به راه انداختن «حمام خون» کرده، و در حالی که کشورها آماده میشدند که با یکدیگر واکنش درخور نشان دهند، شرکت در عملیات نیروهای ائتلاف در راستای مسئولیتها و منافع آمریکا بود.
باراک اوباما گفت: «تک تک آمریکاییها از این که که جان انسانها در لیبی در امان ماند، به خود ببالند.»
این در حالی است که شماری از جمهوریخواهان و دموکراتها، از این که باراک اوباما کنگره آمریکا را به اندازه کافی از روند عملیات نیروهای آمریکایی در لیبی مطلع نکرده، انتقاد کردهاند.
برخی از منتقدان همچنین گفتهاند، در حالی که نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان حضور دارند، انجام عملیات نظامی در لیبی، صرف نظر از هزینههای آن، هدف مشخصی ندارد.
در واکنش به این انتقادها، باراک اوباما ماموریت نیروهای آمریکایی را «روشن و حسابشده» دانست و گفت: «ما در حال دستیابی به پیروزی در ماموریتمان هستیم. ما پدافند هوایی لیبی را نابود ساختیم. نیروهای قذافی دیگر در لیبی پیشروی نمیکنند.»
منتقدان باراک اوباما میگویند اعزام نیروهای آمریکایی برای اجرای قعطنامه شورای امنیت در لیبی در حکم جنگ است و رئیس جمهور باید از کنگره برای این اقدام مجوز میگرفت.
باراک اوباما تاکید کرد که اهداف آمریکا در لیبی محدود است و «مسئولیت این عملیات» به متحدان ایالات متحده و ناتو واگذار خواهد شد و آمریکا نیروی زمینی به لیبی نمیفرستد.
باراک اوباما گفت: «ایالات متحده نباید و نمیتواند هر دفعه که بحرانی در گوشهای از جهان روی میدهد مداخله کند.»
دفتر حزب بعث سوریه در شهرهای طفس و لاذقیه به آتش کشیده شد
همزمان با برگزاری مراسم تشییع جنازه کشتهشدگان تظاهرات روز جمعه در سوریه، تظاهرات ضد دولتی در این کشور در روز شنبه نیز ادامه یافته و معترضان در شهرهای طفس و لاذقیه مقر حزب بعث و نیز یک پاسگاه پلیس را به آتش کشیدند. همچنین بر اساس اعلام سازمان عفو بینالملل در جریان اعتراضهای ضد حکومتی در سوریه دستکم ۵۵ نفر جان خود را از دست دادهاند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، در جریان برگزاری مراسم تشییع جنازه یکی از کشتهشدگان تظاهرات روز جمعه در شهر طفس، تظاهرکنندگان ساختمان مقر حزب بعث و نیز یک پاسگاه پلیس در این شهر را به آتش کشیدند.
در جریان تظاهرات ضد حکومتی روز جمعه یکی از تظاهرکنندگان در شهر طفس به ضرب گلوله نیروهای دولتی از پای درآمده بود.
در روز جمعه بسیاری از شهرهای سوریه از جمله شهرهای دمشق، درعا، تل، حماه، حمص، لاذقیه و صنمین صحنه برگزاری تظاهرات ضد دولتی بود و گزارشها حاکی از آن است که نیروهای امنیتی با شلیک گلوله به سوی تظاهرکنندگان شماری از آنها را کشته و زخمی کردهاند.
در حالی که مقامهای محلی از مرگ حدود ۲۳ نفر در تظاهرات روز جمعه سخن میگویند، سازمان عفو بینالملل اعلام کرده است، در جریان درگیری میان نیروهای امنیتی و تظاهرکنندگان در سوریه دستکم ۵۵ نفر جان خود را از دست دادهاند.
تنها در شهر درعا واقع در جنوب سوریه، در جریان تظاهرات روز جمعه دستکم ۱۰ نفر کشته شده بودند که روز شنبه مراسم تشییع جنازه قربانیان نیز به صحنه تظاهرات ضد دولتی تبدیل شد.
در این میان مقامهای دولتی سوریه با هدف فرونشاندن خشم مردم، نیروهای پلیس و ارتش را از مرکز شهر درعا خارج کرده و به حومه شهر منتقل کردهاند.
همچنین بر اساس اعلام فعالان حقوق بشر در سوریه، دولت این کشور در اقدامی دیگر ۲۶۰ زندانی سیاسی را آزاد کرده است.
با این حال اعتراضها در سوریه همچنان ادامه دارد و تازهترین گزارشها حاکی از آن است که شهر ساحلی لاذقیه نیز در روز شنبه نیز شاهد زد و خورد میان تظاهرکنندگان و نیروهای دولتی بوده شده است.
تظاهرکنندگان در این شهر نیز با حمله به دفتر حزب حاکم بعث سوریه، آن را به آتش کشیدند.
در این میان یکی از مشاوران بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، یک «گروه مسلح» را به حمله به ساختمانهای دولتی و شلیک به غیرنظامیان متهم کرده و گفته است: «این پروژهای برای نشاندن بذر اختلاف و تنش در سوریه است.»
اعتراضهای ضد حکومتی در سوریه از روز ۲۷ اسفند ماه آغاز شده و با وجود وعدههای دولت مبنی بر انجام اصلاحات و آزادی تاسیس احزاب سیاسی همچنان ادامه دارد.
این اعتراضها بشار اسد، رئیس جمهور سوریه را که از ۱۱ سال پیش و به دنبال درگذشت پدرش حافظ اسد، بر این کشور فرمان میراند، با بزرگترین بحران سیاسی روبرو کرده است.
از سوی دیگر در ادامه واکنشهای بینالمللی نسبت به سرکوب معترضان در سوریه، روز شنبه کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، نیز با انتشار بیانیهای، سرکوب معترضان را در سوریه «به شدت» محکوم کرده و از مقامهای دولت سوریه خواسته است، «خواستههای مشروع» مردم این کشور را برآورده کنند.
پیشتر نیز ایالات متحده آمریکا اعمال خشونت علیه تظاهرکنندگان در سوریه را محکوم کرده و خواستار توقف این روند از سوی حکومت بشار اسد شده بود.
همچنین بانکی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد، نیز روز جمعه درباره تحولات سوریه اظهار داشته است: «مطالبات تظاهرکنندگان سوری برای اصلاحات دمکراتیک مشروع هستند و باید از سوی بشار اسد، رییس جمهور سوریه، محترم شمرده شوند.»
به گزارش خبرگزاری رویترز، در جریان برگزاری مراسم تشییع جنازه یکی از کشتهشدگان تظاهرات روز جمعه در شهر طفس، تظاهرکنندگان ساختمان مقر حزب بعث و نیز یک پاسگاه پلیس در این شهر را به آتش کشیدند.
بیشتر بخوانید:
در روز جمعه بسیاری از شهرهای سوریه از جمله شهرهای دمشق، درعا، تل، حماه، حمص، لاذقیه و صنمین صحنه برگزاری تظاهرات ضد دولتی بود و گزارشها حاکی از آن است که نیروهای امنیتی با شلیک گلوله به سوی تظاهرکنندگان شماری از آنها را کشته و زخمی کردهاند.
در حالی که مقامهای محلی از مرگ حدود ۲۳ نفر در تظاهرات روز جمعه سخن میگویند، سازمان عفو بینالملل اعلام کرده است، در جریان درگیری میان نیروهای امنیتی و تظاهرکنندگان در سوریه دستکم ۵۵ نفر جان خود را از دست دادهاند.
تنها در شهر درعا واقع در جنوب سوریه، در جریان تظاهرات روز جمعه دستکم ۱۰ نفر کشته شده بودند که روز شنبه مراسم تشییع جنازه قربانیان نیز به صحنه تظاهرات ضد دولتی تبدیل شد.
در این میان مقامهای دولتی سوریه با هدف فرونشاندن خشم مردم، نیروهای پلیس و ارتش را از مرکز شهر درعا خارج کرده و به حومه شهر منتقل کردهاند.
همچنین بر اساس اعلام فعالان حقوق بشر در سوریه، دولت این کشور در اقدامی دیگر ۲۶۰ زندانی سیاسی را آزاد کرده است.
با این حال اعتراضها در سوریه همچنان ادامه دارد و تازهترین گزارشها حاکی از آن است که شهر ساحلی لاذقیه نیز در روز شنبه نیز شاهد زد و خورد میان تظاهرکنندگان و نیروهای دولتی بوده شده است.
تظاهرکنندگان در این شهر نیز با حمله به دفتر حزب حاکم بعث سوریه، آن را به آتش کشیدند.
در این میان یکی از مشاوران بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، یک «گروه مسلح» را به حمله به ساختمانهای دولتی و شلیک به غیرنظامیان متهم کرده و گفته است: «این پروژهای برای نشاندن بذر اختلاف و تنش در سوریه است.»
اعتراضهای ضد حکومتی در سوریه از روز ۲۷ اسفند ماه آغاز شده و با وجود وعدههای دولت مبنی بر انجام اصلاحات و آزادی تاسیس احزاب سیاسی همچنان ادامه دارد.
این اعتراضها بشار اسد، رئیس جمهور سوریه را که از ۱۱ سال پیش و به دنبال درگذشت پدرش حافظ اسد، بر این کشور فرمان میراند، با بزرگترین بحران سیاسی روبرو کرده است.
از سوی دیگر در ادامه واکنشهای بینالمللی نسبت به سرکوب معترضان در سوریه، روز شنبه کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، نیز با انتشار بیانیهای، سرکوب معترضان را در سوریه «به شدت» محکوم کرده و از مقامهای دولت سوریه خواسته است، «خواستههای مشروع» مردم این کشور را برآورده کنند.
پیشتر نیز ایالات متحده آمریکا اعمال خشونت علیه تظاهرکنندگان در سوریه را محکوم کرده و خواستار توقف این روند از سوی حکومت بشار اسد شده بود.
همچنین بانکی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد، نیز روز جمعه درباره تحولات سوریه اظهار داشته است: «مطالبات تظاهرکنندگان سوری برای اصلاحات دمکراتیک مشروع هستند و باید از سوی بشار اسد، رییس جمهور سوریه، محترم شمرده شوند.»
خودداری کشتیها از پهلو گرفتن در بندرهای توکیو و یوکوهاما
به دنبال افزایش میزان مواد رادیواکتیو در آبهای ساحلی ژاپن، برخی از شرکتهای کشتیرانی بینالمللی از اعزام کشتیهای خود به بندرهای توکیو، یوکوهاما و ناگویا خودداری میکنند. در این میان دولت ژاپن از شرکت بهرهبرداری کننده از نیروگاه هستهای فوکوشیما خواسته است، در مورد وضعیت این نیروگاه اطلاعات شفافتری در اختیار دولت قرار دهد.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، دولت ژاپن روز شنبه شرکت توکیو الکتریک، که بهرهبرداری از نیروگاه هستهای فوکوشیما را برعهده دارد، متهم کرده است، که در چند مورد از جمله فرستادن کارگران به داخل این نیروگاه بدون پوشش حفاظتی، مرتکب اشتباه شده است.
یوکیو ادانو، سخنگوی دولت ژاپن از مسئولان شرکت توکیو الکتریک، تپکو، خواسته است، در مورد رویدادهای مرتبط با نیروگاه هستهای آسیب دیده فوکوشیما با شفافیت بیشتری عمل کنند.
وی در این باره اظهار داشته است: «ما قویاً از شرکت تپکو میخواهیم، فوراً اطلاعات بیشتری در اختیار دولت قرار دهد.»
این درخواست تنها دو روز پس از آن مطرح شده است که دو تن از کارگرانی که در نیروگاه فوکوشیما مشغول به کار بودند، پس از قرار گرفتن در آب موجود در اطراف این نیروگاه دچار سوختگی شدید ناشی از تشعشعات هستهای شده بودند.
گفته میشود، میزان مواد رادیواکتیو موجود در آبهای اطراف رآکتورهای آسیب دیده نیروگاه هستهای فوکوشیما هزار برابر بالاتر از حد معمول بوده است.
در این میان آژانس امنیت هستهای ژاپن اعلام کرده است، مسئولان شرکت تپکو چند روز پیش از حادثه روی داده برای کارگران نیروگاه فوکوشیما میدانستند که در اطراف یکی از رآکتورهای این نیروگاه میزان مواد رادیواکتیو به شدت افزایش یافته است.
از سوی دیگر به دنبال بالا گرفتن نگرانیها نسبت به پیامدهای استفاده از آب دریا برای خنک کردن رآکتورهای آسیب دیده نیروگاه فوکوشیما، مقامهای ژاپنی اعلام کردهاند، ارتش آمریکا سرگرم ارسال آب شیرین برای خنک کردن رآکتورهای فوکوشیما است.
روز جمعه گزارشهایی درباره بالا رفتن شدید میزان مواد رادیواکتیو در آبهای ساحلی نزدیک به نیروگاه فوکوشیما منتشر شده بود.
برخی گزارشها حاکی از آن است که میزان مواد رادیواکتیو در آب دریا به ۱۲۵۰ بالاتر از میزان معمولی رسیده است.
در این میان به نوشته روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز، برخی از شرکتهای کشتیرانی بینالمللی از ترس تشعشعات هستهای از اعزام کشتیهای خود به بندرهای توکیو و یوکوهاما خودداری میکنند.
بر اساس این گزارش شرکت کشتیرانی هاپاگلوید از ۱۰ روز پیش از بندرهای توکیو، یوکوهاما و ناگویا استفاده نمیکند و مسیر کشتیهای خود را به کوبه تغییر داده است.
همچنین بر اساس اعلام یک شرکت کشتیرانی ژاپنی، کشتیهایی که از ژاپن وارد بندرهای چین میشوند، در این کشور با استفاده از دستگاههای پرتوسنج کنترل میشوند.
پیشتر یک کشتی که از فاصله ۱۲۰ کیلومتری نیروگاه فوکوشیما عبور کرده بود، به دلیل ثبت میزان بالای مواد رادیواکتیو در آن از سوی مقامهای چینی در قرنطینه قرار گرفته است.
در این میان یوکیو ادانو، سخنگوی دولت ژاپن روز شنبه گفته است، هنوز «زمان زیادی» برای پایان بحران هستهای در این کشور باقی مانده است.
وی در این باره اظهار داشته است: «به نظر میرسد، ما توانستهایم از بدتر شدن وضعیت جلوگیری کنیم، اما همچنان نمیتوانیم خوشبین باشیم.»
به دنبال زلزله مهیب دو هفته پیش در ژاپن و سونامی شدید ناشی از آن سامانه خنککننده رآکتورهای هستهای نیروگاه فوکوشیما به دلیل قطع برق و آسیبدیدگی یکی پس از دیگری از کار افتاد.
بر اثر بالا رفتن دمای میلههای سوخت هستهای، چندین انفجار در رآکتورهای شماره یک، دو و سه این نیروگاه روی داده و بر اثر این انفجارها جداره خارجی این رآکتورها فروریخته است.
در جریان زمینلرزه جمعه دو هفته پیش ژاپن که شدت آن نزدیک به ۹ ریشتر در مقیاس امواج درونی زمین اعلام شده است، بیش از ۱۰ هزار نفر جان خود را از دست داده و بیش از ۱۷ هزار نفر دیگر ناپدید شدهاند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، دولت ژاپن روز شنبه شرکت توکیو الکتریک، که بهرهبرداری از نیروگاه هستهای فوکوشیما را برعهده دارد، متهم کرده است، که در چند مورد از جمله فرستادن کارگران به داخل این نیروگاه بدون پوشش حفاظتی، مرتکب اشتباه شده است.
یشتر بخوانید:
وی در این باره اظهار داشته است: «ما قویاً از شرکت تپکو میخواهیم، فوراً اطلاعات بیشتری در اختیار دولت قرار دهد.»
این درخواست تنها دو روز پس از آن مطرح شده است که دو تن از کارگرانی که در نیروگاه فوکوشیما مشغول به کار بودند، پس از قرار گرفتن در آب موجود در اطراف این نیروگاه دچار سوختگی شدید ناشی از تشعشعات هستهای شده بودند.
گفته میشود، میزان مواد رادیواکتیو موجود در آبهای اطراف رآکتورهای آسیب دیده نیروگاه هستهای فوکوشیما هزار برابر بالاتر از حد معمول بوده است.
در این میان آژانس امنیت هستهای ژاپن اعلام کرده است، مسئولان شرکت تپکو چند روز پیش از حادثه روی داده برای کارگران نیروگاه فوکوشیما میدانستند که در اطراف یکی از رآکتورهای این نیروگاه میزان مواد رادیواکتیو به شدت افزایش یافته است.
از سوی دیگر به دنبال بالا گرفتن نگرانیها نسبت به پیامدهای استفاده از آب دریا برای خنک کردن رآکتورهای آسیب دیده نیروگاه فوکوشیما، مقامهای ژاپنی اعلام کردهاند، ارتش آمریکا سرگرم ارسال آب شیرین برای خنک کردن رآکتورهای فوکوشیما است.
روز جمعه گزارشهایی درباره بالا رفتن شدید میزان مواد رادیواکتیو در آبهای ساحلی نزدیک به نیروگاه فوکوشیما منتشر شده بود.
برخی گزارشها حاکی از آن است که میزان مواد رادیواکتیو در آب دریا به ۱۲۵۰ بالاتر از میزان معمولی رسیده است.
در این میان به نوشته روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز، برخی از شرکتهای کشتیرانی بینالمللی از ترس تشعشعات هستهای از اعزام کشتیهای خود به بندرهای توکیو و یوکوهاما خودداری میکنند.
بر اساس این گزارش شرکت کشتیرانی هاپاگلوید از ۱۰ روز پیش از بندرهای توکیو، یوکوهاما و ناگویا استفاده نمیکند و مسیر کشتیهای خود را به کوبه تغییر داده است.
همچنین بر اساس اعلام یک شرکت کشتیرانی ژاپنی، کشتیهایی که از ژاپن وارد بندرهای چین میشوند، در این کشور با استفاده از دستگاههای پرتوسنج کنترل میشوند.
پیشتر یک کشتی که از فاصله ۱۲۰ کیلومتری نیروگاه فوکوشیما عبور کرده بود، به دلیل ثبت میزان بالای مواد رادیواکتیو در آن از سوی مقامهای چینی در قرنطینه قرار گرفته است.
در این میان یوکیو ادانو، سخنگوی دولت ژاپن روز شنبه گفته است، هنوز «زمان زیادی» برای پایان بحران هستهای در این کشور باقی مانده است.
وی در این باره اظهار داشته است: «به نظر میرسد، ما توانستهایم از بدتر شدن وضعیت جلوگیری کنیم، اما همچنان نمیتوانیم خوشبین باشیم.»
به دنبال زلزله مهیب دو هفته پیش در ژاپن و سونامی شدید ناشی از آن سامانه خنککننده رآکتورهای هستهای نیروگاه فوکوشیما به دلیل قطع برق و آسیبدیدگی یکی پس از دیگری از کار افتاد.
بر اثر بالا رفتن دمای میلههای سوخت هستهای، چندین انفجار در رآکتورهای شماره یک، دو و سه این نیروگاه روی داده و بر اثر این انفجارها جداره خارجی این رآکتورها فروریخته است.
در جریان زمینلرزه جمعه دو هفته پیش ژاپن که شدت آن نزدیک به ۹ ریشتر در مقیاس امواج درونی زمین اعلام شده است، بیش از ۱۰ هزار نفر جان خود را از دست داده و بیش از ۱۷ هزار نفر دیگر ناپدید شدهاند.
به دنبال کشته شدن یکی از معترضان، اپوزیسیون خواستار انحلال دولت اردن شد
در پی ناآرامیهای روز جمعه در اردن که یک کشته و ۱۳۰ زخمی برجای گذاشت، مخالفان دولت این کشور خواستار برکناری معروف البخيت، نخستوزیر اردن، شدهاند.
روز جمعه هواداران ملک عبدالله و طرفدران اصلاحات با یگدیگر در امان درگیر شدند و دست کم یک نفر نیز به دست نیروهای امنیتی کشته شد.
پس از تظاهرات مخالفان در روز جمعه، معروف البخیت، نخست وزیر اردن، نسبت به حرکتهای ضد دولتی هشدار داد و گفت: «آنچه امروز رخ داد، به طور قطع آغاز هرج و مرج و غیرقابل قبول است و من نسبت به پیامدهای آن هشدار میدهم.»
نخستوزیر اردن خطاب به اپوزیسیون اسلامگرای این کشور گفت: «بازی با آتش را متوقف کنید... نیات واقعی خود را پنهان نکنید.»
نخستوزیر اردن در این پیام تلویزیونی اظهار داشت: «ما اخوانالمسلمین را ... برای گفتوگو فراخواندیم اما به نظر میرسد آنها برنامهای برای ایجاد هرج و مرج در کشور دارند.»
وی همچنین اخوانالمسلمین اردن را متهم کرد که از اخوانالمسلمین مصر و سوریه خط میگیرد.
اکنون یک روز پس از اظهارات نخستوزیر اردن، اپوزیسیون اردن که متشکل از گروههای اسلامگرا، چپ و اتحادیههای کارگری است، خواستار برکناری وی به خاطر سرکوب تظاهرات روز جمعه شده است.
حمزه منصور، رئیس جبهه عمل اسلامی شاخه اخوانالمسلمین در اردن روز شنبه گفت: «جنبش اسلامی خواستار استعفا یا انحلال دوت و تشکیل دولت وحدت ملی و دولتی اصلاحطلب است که بتواند اعتماد مردم را جلب و از جان آنها پاسداری کند.»
رئیس جبهه اسلامی اردن که در یک کنفرانس خبری سخن میگفت، افزود: «هر دولتی که شهروندانش را بکشد، مشروعیت ندارد.»
از سوی دیگر فراس محادين، سخنگوی «جوانان ۲۴ مارس» به خبرنگاران گفت: «ما از نخستوزیر و رئیس سازمان امنیت میخواهیم که کنار بروند.»
سخنگوی این گروه مخالف دولت اردن افزود: «ما به نقطه غیرقابل بازگشت رسیدهایم.»
در همین حال موفق محادین (پدر فراس محادین) که یکی از نویسندگان سرشناش چپگرای اردن است، هشدار داد که این «کشور به سوی جنگ داخلی پیش میرود و دولت مسئول آن است چرا که از انجام اصلاحات خودداری میورزد.»
از سوی دگر فرزند یکی از معترضانی که در روز جمعه کشته شده است اعلام کرد، تا برکناری وزیر کشور و مقامهای امنیتی جنازه پدر خود را به خاک خواهد سپرد.
برپایه گزارشهای منتشر شده، روز جمعه هنگامی که نزدیک به ۲۰۰۰ نفر از گروههای مخالف، در امان دست به تظاهرات زده بودند، با هجوم نزدیک به ۲۰۰ نفر از هواداران حکومت مواجه شدند و نیروهای امنیتی نیز یکی از مخالفان را به قتل رساندند.
روز جمعه هواداران ملک عبدالله و طرفدران اصلاحات با یگدیگر در امان درگیر شدند و دست کم یک نفر نیز به دست نیروهای امنیتی کشته شد.
پس از تظاهرات مخالفان در روز جمعه، معروف البخیت، نخست وزیر اردن، نسبت به حرکتهای ضد دولتی هشدار داد و گفت: «آنچه امروز رخ داد، به طور قطع آغاز هرج و مرج و غیرقابل قبول است و من نسبت به پیامدهای آن هشدار میدهم.»
نخستوزیر اردن خطاب به اپوزیسیون اسلامگرای این کشور گفت: «بازی با آتش را متوقف کنید... نیات واقعی خود را پنهان نکنید.»
نخستوزیر اردن در این پیام تلویزیونی اظهار داشت: «ما اخوانالمسلمین را ... برای گفتوگو فراخواندیم اما به نظر میرسد آنها برنامهای برای ایجاد هرج و مرج در کشور دارند.»
وی همچنین اخوانالمسلمین اردن را متهم کرد که از اخوانالمسلمین مصر و سوریه خط میگیرد.
اکنون یک روز پس از اظهارات نخستوزیر اردن، اپوزیسیون اردن که متشکل از گروههای اسلامگرا، چپ و اتحادیههای کارگری است، خواستار برکناری وی به خاطر سرکوب تظاهرات روز جمعه شده است.
حمزه منصور، رئیس جبهه عمل اسلامی شاخه اخوانالمسلمین در اردن روز شنبه گفت: «جنبش اسلامی خواستار استعفا یا انحلال دوت و تشکیل دولت وحدت ملی و دولتی اصلاحطلب است که بتواند اعتماد مردم را جلب و از جان آنها پاسداری کند.»
رئیس جبهه اسلامی اردن که در یک کنفرانس خبری سخن میگفت، افزود: «هر دولتی که شهروندانش را بکشد، مشروعیت ندارد.»
از سوی دیگر فراس محادين، سخنگوی «جوانان ۲۴ مارس» به خبرنگاران گفت: «ما از نخستوزیر و رئیس سازمان امنیت میخواهیم که کنار بروند.»
سخنگوی این گروه مخالف دولت اردن افزود: «ما به نقطه غیرقابل بازگشت رسیدهایم.»
در همین حال موفق محادین (پدر فراس محادین) که یکی از نویسندگان سرشناش چپگرای اردن است، هشدار داد که این «کشور به سوی جنگ داخلی پیش میرود و دولت مسئول آن است چرا که از انجام اصلاحات خودداری میورزد.»
از سوی دگر فرزند یکی از معترضانی که در روز جمعه کشته شده است اعلام کرد، تا برکناری وزیر کشور و مقامهای امنیتی جنازه پدر خود را به خاک خواهد سپرد.
برپایه گزارشهای منتشر شده، روز جمعه هنگامی که نزدیک به ۲۰۰۰ نفر از گروههای مخالف، در امان دست به تظاهرات زده بودند، با هجوم نزدیک به ۲۰۰ نفر از هواداران حکومت مواجه شدند و نیروهای امنیتی نیز یکی از مخالفان را به قتل رساندند.
آخرین گزارشگر ويژه سازمان ملل در مورد حقوق بشر ايران: جانشینم باید پوست کلفت باشد
شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در روز بيست و چهارم مارس به تعيين يک گزارشگر ويژه برای حقوق بشر در ايران رای داد. يک روز بعد جمهوری اسلامی به اين مصوبه اعتراض کرد. اقدام سازمان ملل متحد همزمان با افزايش فشار نهادهای مدافع حقوق بشر در ايران و در سطح جهان صورت میگيرد که رژيم جمهوری اسلامی را به نقض گسترده و سيستماتيک موازين حقوق بشر متهم میکنند.
گزارشگر راديو اروپا آزاد – راديو آزادی، در مورد چالشهايی که گزارشگر جديد با آن روبرو خواهد بود، با «موريس کاپيتورن» گزارشگر سابق سازمان ملل متحد در مورد حقوق بشر در ايران مصاحبه کرده است.
راديو اروپا آزاد – راديو آزادی : شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد تعيين يک گزارشگر ويژه برای حقوق بشر در ايران را تصويب کرده است. اين اقدام چقدر مهم است؟
موريس کاپيتورن: اين میتواند اولين گام مهم تلقی شود. ولی در عين حال تعيين يک چنين مقام و جايگاه ويژه ای میتواند امکانات فراوانی در اختيار اين فرد قرار دهد تا با استفاده از اين امکان و با اتکاء به تلاش و ابتکارهای شخصی خود گزارش کاملتری از وضعيت حقوق بشر در ايران تهيه کند.
اما دولت ايران اين تصميم شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد را به عنوان اقدامی با انگيزه سياسی محکوم کرده و خود را به موازين حقوق بشر پايبند میداند. اگر دولت ايران در آينده با اين گزارشگر ويژه همکاری نکند چه راههای عملی برای ملزم کردن ايران وجود دارد؟
به عنوان مثال در مورد دورهای که من در اين مقام بودم ناگزير بودم برای سفر به آن کشور منتظر دعوت حکومت ايران بمانم . و پس از انتشار اولين گزارش من رهبران جمهوری اسلامی چنان از اين گزارش خشمگين شدند که ديگر به من اجازه سفر ندادند.
آيا شما قادر بوديد که از خارج از کشور به موارد نقض حقوق بشربپردازيد؟
در زمانه حاضر می توان حتی ازخارج از کشور به بسياری از موارد و مسائل مهم مربوط به نقض حقوق بشر در ايران پرداخت. هر چند که اگر امکان سفر به کشور وجود داشته باشد امکانات بيشتری برای کار گزارشگر ويژه فراهم خواهد.
اما فعاليت گزارشگر ويژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر تا چه اندازه می تواند در بهبود وضعيت حقوق بشر در ايران موثر باشد؟ به عنوان نمونه اين کار در مورد کشور برمه تاثير چندانی نداشته، درست است؟
خوب اين نکته ديگری است. فارغ از اينکه اين مقام بتواند و يا نتواند گزارش موثری در مورد وضعيت يک کشور تنظيم کند، اقدامات اجرايی برای بهبود وضعيت حقوق بشر جزو وظايف گزارشگر ويژه نيست. متاسفانه تعداد بسيار ناچيزی از کشورها تا کنون توصيه های گزارشگر ويژه را اجرا کرده اند.
اگر فعاليت های گزارشگر ويژه باعث بهبود وضعيت حقوق بشر نمی شود در آن صورت ارزش تعيين يک چنين مقامی در چيست؟
موريس کاپيتورن: ممکن است لزوما باعث تغييری نشود با اين همه تعيين يک گزارشگر ويژه و فعاليت های وی برای بررسی اوضاع در يک کشور، بخشی از يک روند بسيار مهم و تاثيرگذار است و مهمترين تاثير آن اعمال فشار بر آن حکومت است. به عنوان مثال در مورد قبلی که گزارشگر ويژه حقوق بشر برای ايران تعيين شد دولت آن کشور به خوبی دريافت که در زمره گروهی از کشورها قرار گرفته است که بدترين کارنامه را به اين لحاظ دارند و اين برای آنها يک مشکل و يک ضربه حيثيتی بود.
گام بعدی پس از تنظيم يک گزارش توسط گزارشگر ويژه چيست؟
موريس کاپيتورن: گام بعدی پس از تنظيم يک گزارش توسط اين مقام، ارسال آن به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد است. پس از آن همين گزارش و ملاحظات شورا در اختيار کميته سوم مجمع عمومی سازمان ملل قرار می گيرد.
با وجود محدوديت هايی که حکومت ايران در آن زمان برای سفر من ايجاد کرده بود، متن گزارشی که از وضع حقوق بشر در ايران تهيه کردم در تمام نهادها و ساختارهای سازمان ملل متحد به گردش افتاد و پوشش رسانه ای وسيعی را جلب نمود. بنابراين می توان آن را يک نوع جنگ روانی عليه حکومت تلقی کرد.
مشخصات يک گزارشگر ويژه که کار خود را به خوبی انجام داده و تاثير گذار باشد چيست؟
موريس کاپيتورن: يکی از ويژگی های فردی که عهده دار اين مقام می شود دانش و سابقه کار حقوقی و قضايی است. اکثر کسانی که برای اين پست انتخاب شده اند، شايد نه تمامی آنها، سابقه مطالعات و کار حقوقی داشتند.
مشخصه ديگر اين است که بايد پوست کلفتی داشته باشند. بدون شک اين افراد به طور مستمر توسط حکومت ها، و در اين مورد مشخص از سوی حکومت ايران، مورد حمله قرار خواهند گرفت. بايد تمامی اين حملات شخصی و حرفه ای را تحمل کرد و ناديده گرفت چون وظيفه و تمرکز اصلی اين فرد بايد تنظيم گزارش باشد. تحمل حملات حکومت و انواع و اقسام توجيه ها و حيله های آن، بخشی از وظايف اين مقام است.
و اما در مورد تاثير گذار بودن گزارشگر ويژه بر روی رفتار حکومت ايران، من همواره يک چنين اميدی داشتم ولی متاسفانه هيچگاه آن را يک هدف قابل دسترسی تلقی نمی کردم. در مورد حکومت ايران به سختی می توان تشخيص داد که آيا فعاليت های من تاثير گذار بوده اند يا نه. ولی در برخی از موارد احساس می کردم که شايد در بعد غير علنی تاثير محدودی به جا گذاشته باشند.
گزارشگر راديو اروپا آزاد – راديو آزادی، در مورد چالشهايی که گزارشگر جديد با آن روبرو خواهد بود، با «موريس کاپيتورن» گزارشگر سابق سازمان ملل متحد در مورد حقوق بشر در ايران مصاحبه کرده است.
راديو اروپا آزاد – راديو آزادی : شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد تعيين يک گزارشگر ويژه برای حقوق بشر در ايران را تصويب کرده است. اين اقدام چقدر مهم است؟
موريس کاپيتورن: اين میتواند اولين گام مهم تلقی شود. ولی در عين حال تعيين يک چنين مقام و جايگاه ويژه ای میتواند امکانات فراوانی در اختيار اين فرد قرار دهد تا با استفاده از اين امکان و با اتکاء به تلاش و ابتکارهای شخصی خود گزارش کاملتری از وضعيت حقوق بشر در ايران تهيه کند.
اما دولت ايران اين تصميم شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد را به عنوان اقدامی با انگيزه سياسی محکوم کرده و خود را به موازين حقوق بشر پايبند میداند. اگر دولت ايران در آينده با اين گزارشگر ويژه همکاری نکند چه راههای عملی برای ملزم کردن ايران وجود دارد؟
موريس کاپيتورن: سازمان ملل متحد در اين مورد ابزارهای عملی ندارد. روش کار در اين زمينه اين است که کشور مورد نظر بايد خود به شکل داوطلبانه همکاری با گزارشگر ويژه رابپذيرد و نمی توان چيزی را به آن کشور تحميل کرد.
به عنوان مثال در مورد دورهای که من در اين مقام بودم ناگزير بودم برای سفر به آن کشور منتظر دعوت حکومت ايران بمانم . و پس از انتشار اولين گزارش من رهبران جمهوری اسلامی چنان از اين گزارش خشمگين شدند که ديگر به من اجازه سفر ندادند.
آيا شما قادر بوديد که از خارج از کشور به موارد نقض حقوق بشربپردازيد؟
در زمانه حاضر می توان حتی ازخارج از کشور به بسياری از موارد و مسائل مهم مربوط به نقض حقوق بشر در ايران پرداخت. هر چند که اگر امکان سفر به کشور وجود داشته باشد امکانات بيشتری برای کار گزارشگر ويژه فراهم خواهد.
اما فعاليت گزارشگر ويژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر تا چه اندازه می تواند در بهبود وضعيت حقوق بشر در ايران موثر باشد؟ به عنوان نمونه اين کار در مورد کشور برمه تاثير چندانی نداشته، درست است؟
خوب اين نکته ديگری است. فارغ از اينکه اين مقام بتواند و يا نتواند گزارش موثری در مورد وضعيت يک کشور تنظيم کند، اقدامات اجرايی برای بهبود وضعيت حقوق بشر جزو وظايف گزارشگر ويژه نيست. متاسفانه تعداد بسيار ناچيزی از کشورها تا کنون توصيه های گزارشگر ويژه را اجرا کرده اند.
اگر فعاليت های گزارشگر ويژه باعث بهبود وضعيت حقوق بشر نمی شود در آن صورت ارزش تعيين يک چنين مقامی در چيست؟
موريس کاپيتورن: ممکن است لزوما باعث تغييری نشود با اين همه تعيين يک گزارشگر ويژه و فعاليت های وی برای بررسی اوضاع در يک کشور، بخشی از يک روند بسيار مهم و تاثيرگذار است و مهمترين تاثير آن اعمال فشار بر آن حکومت است. به عنوان مثال در مورد قبلی که گزارشگر ويژه حقوق بشر برای ايران تعيين شد دولت آن کشور به خوبی دريافت که در زمره گروهی از کشورها قرار گرفته است که بدترين کارنامه را به اين لحاظ دارند و اين برای آنها يک مشکل و يک ضربه حيثيتی بود.
گام بعدی پس از تنظيم يک گزارش توسط گزارشگر ويژه چيست؟
موريس کاپيتورن: گام بعدی پس از تنظيم يک گزارش توسط اين مقام، ارسال آن به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد است. پس از آن همين گزارش و ملاحظات شورا در اختيار کميته سوم مجمع عمومی سازمان ملل قرار می گيرد.
با وجود محدوديت هايی که حکومت ايران در آن زمان برای سفر من ايجاد کرده بود، متن گزارشی که از وضع حقوق بشر در ايران تهيه کردم در تمام نهادها و ساختارهای سازمان ملل متحد به گردش افتاد و پوشش رسانه ای وسيعی را جلب نمود. بنابراين می توان آن را يک نوع جنگ روانی عليه حکومت تلقی کرد.
مشخصات يک گزارشگر ويژه که کار خود را به خوبی انجام داده و تاثير گذار باشد چيست؟
موريس کاپيتورن: يکی از ويژگی های فردی که عهده دار اين مقام می شود دانش و سابقه کار حقوقی و قضايی است. اکثر کسانی که برای اين پست انتخاب شده اند، شايد نه تمامی آنها، سابقه مطالعات و کار حقوقی داشتند.
مشخصه ديگر اين است که بايد پوست کلفتی داشته باشند. بدون شک اين افراد به طور مستمر توسط حکومت ها، و در اين مورد مشخص از سوی حکومت ايران، مورد حمله قرار خواهند گرفت. بايد تمامی اين حملات شخصی و حرفه ای را تحمل کرد و ناديده گرفت چون وظيفه و تمرکز اصلی اين فرد بايد تنظيم گزارش باشد. تحمل حملات حکومت و انواع و اقسام توجيه ها و حيله های آن، بخشی از وظايف اين مقام است.
و اما در مورد تاثير گذار بودن گزارشگر ويژه بر روی رفتار حکومت ايران، من همواره يک چنين اميدی داشتم ولی متاسفانه هيچگاه آن را يک هدف قابل دسترسی تلقی نمی کردم. در مورد حکومت ايران به سختی می توان تشخيص داد که آيا فعاليت های من تاثير گذار بوده اند يا نه. ولی در برخی از موارد احساس می کردم که شايد در بعد غير علنی تاثير محدودی به جا گذاشته باشند.