جاخالی به موقع هاشمی و شوک فيشهای پرداختی!
پدرام فرزاد
هاشمی با علم به اين که مهدوی کنی عمر چندانی برای رياست بر مجلس خبرگان نخواهد داشت و مطمئنأ قبل از پايان دوره رياستاش مسافر آن دنيا خواهد شد، دودستی رياست مجلس خبرگان را به او تقديم کرد در حالی که مطمئن است پس از مرگ مهدوی کنی و در فقدان رياست مجلس خبرگان، مطمئنأ همين دونمايگانی که خواستار تغيير وی بودند، به دست و پایاش خواهند افتاد برای رياست مجلس خبرگانهنر دولت دهم؛ وارد کردن شوک بدون شوکر!
با صدور اولين سری از فيشهای گاز (پس از حذف يارانهها )و برابر با گزارش خبرگزاریها، بسياری از مشترکان «شوکه» شدند و پرواضح است که افزايش بهای گاز و برق، بر بازار محصولات مصرفی در شب عيد نيز تاثير خواهد گذاشت کما اين که از همين حالا سايه بالا رفتن قيمتها بر سر اقلام مصرفی روزانه گسترده شده، ميوه و آجيل و شيرينی عيد پيشکش!
۵۷% تورم مربوط به اجارهبهاست. اجارهبهايی که تقريبا از مردادماه سير صعودی به خود گرفت و به اين ترتيب، افزايش تورم در سال ۱۳۹۰ نيز پيشبينی میشود (رئيس کل بانک مرکزی).
آيا تا به حال در بين اعداد و ارقام و آمارهايی که ارائه شده، غير از سير صعودی قيمتها و تورم، شيب رو به پايينی نيز ديده شده که دلمان را حتی برای يک بار خوش کنيم؟
البته دولت فخيمه دهم بيش از آن که بتوانيم در مخليهمان بگنجانيم به فکر ما بوده و روند انتشار آمار و ارقام اقتصادی را محدود کرده و شخص احمدینژاد، انتشار آمار اقتصادی را موجب دلسردی مسئولان و برنامهريزان دانسته است. بايد هم خدا را شاکر باشيم از داشتن چنين مسئولان دلسوزی. بهتر است کفر نعمت نکنيم که بدتر از اين هم ممکن است سرمان بيايد.
پيدا کنيد رابطه بين معارفه علیاکبر صالحی به عنوان وزير جديد امور خارجه به مجلس جهت اخذ رای اعتماد و اين جمله را : قيمتها همچنان نرخ نزولی خواهد داشت و مردم در فروردين شاهد کاهش محسوس قيمتها میشوند. (احمدینژاد)
بنده خدا در همه حال، حتی سفرهای خارج از کشور نيز به فکر تامين معيشت مردم و گير نکردن آنها در عسر و حرج خريد مايحتاج روزانه است.
... و نيمرو هم به روياها پيوست
بالاخره با هزار من بميرم و توبميری بانک مرکزی با انتشار يک اطلاعيه مختصر، روند رو به صعود نرخ تورم را تاييد کرد. در گزارش بانک مرکزی نرخ تورم برای بهمن ماه ۶/۱۱ درصد اعلام شده، بدون اعلام شيوه محاسبه نرخ تورم!
در اين اطلاعيه که اصلا «راحتالحلقوم» نيست و مقداری برای اقتصادنخواندهها «ثقيلالهضم» است، داريم:
«شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری ايران براساس سال پايه ۱۰۰=۱۳۸۳ ( ۳۵۹ قلم کالا و خدمت ) در بهمن ماه ۱۳۸۹ به شرح ذيل است: شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری ايران در بهمن ماه ۱۳۸۹ نسبت به ماه قبل ۵/۲ درصد افزايش يافت. در مقايسه با ماه مشابه سال قبل، شاخص مذکور ۱۸ درصد رشد داشته است.نرخ تورم در دوازده ماه منتهی به بهمن ماه ۱۳۸۹ نسبت به دوازده ماه منتهی به بهمن ماه ۱۳۸۸ معادل ۶/۱۱ درصد است».
تخم مرغ معمولی که اکنون بايد به ياد ايام ۵۰ تومانی بودنش فقط حسرت بخوريم، شده دانهای ۲۴۵ تومان ناقابل! انگار ديگر در جداول متقاطع نيز نمیتوان در شرح «نيمرو» نوشت «غذای مجردی»!! به فضل الهی و تشکر از خدا جهت تقديم چنين نظام و رهبری فرزانه و رياست جمهوریای مملو از هاله بر ما، نيمرو نيز تبديل به غذايی لوکس و تجملاتی شده که هرگونه سخن گفتن از اين «غذا» ممکن است ما را به چهارميخ «قضا» بکشاند.
ماهيانه ۴۱ هزار تومان برای «هدفمندکردن يارانهها» به هر شخص حقيقی اختصاص دادند اما بالغ بر ۲۰۰ هزار تومان، آن هم صرفا برای نرفتن زير خط فقر، به همان شخص حقيقی محترم (!!) هزينه تحميل کردند.
باز هاشمی، باز هم جاخالی؛ اما اين بار به موقع
مجلس خبرگان اختيارات ويژهای دارد. مثلا: نظارت بر عملکرد رهبری و تعيين و تشخيص صلاحيت وی برای تداوم تکيه زدن بر اين مسند و در غير اينصورت، مطابق تصريح اصل ۱۱۱ قانون اساسی مجاز و موظف است درمورد برکناری رهبر اقدام مقتضی به عمل آورد.
در دوران حيات آيتالله خمينی (تا سال ۱۳۶۸) تمام امور اين مجلس، رأساً توسط خود خمينی انجام میشد (به عنوان مثال عزل منتظری از نيابت رهبری) و مجلسنشينانِ به ظاهر «خبره» لام تا کام سخنی نمیگفتند، اما پس از مرگ رهبر انقلاب اسلامی، اولين «تصميم منتهی به نتيجه» خبرگان گرفته شد و اين مجلس محکی جدی خورد. محکی به نام «انتخاب رهبر يا واگذاری رهبری به يک شورا».
پس از اين تصميم، چراغ اين مجلس نيز رو به خاموشی رفت و فتيله آن به طرز عجيبی پايين کشيده شد و کاملا «فعال مايشاء» شد. تو گويی عملگانی هستند جهت ساختن مکانی برای جلوس جناب خامنهای بر اريکه قدرت «رهبری» و دور تا دور آن را هی محکم و محکمتر کردند مبادا گزند انتقادی، لرزه بر ستونهای اين اريکه وارد کند.
کار مجلس که قرار بود بر عملکرد رهبر مملکت نظارت کند شد تقديس شخصيت حقيقی و در بوق و کرنا کردن سادهزيستی وی و تعريف و تمجيدی خداگونه از او. بگذريم که شخصيتی حقوقی نيز برای او ساختند تا جايی که شخصيت او را شخصيت نظام و انتقاد به او را انتقاد به نظام جلوه دادند و حتی يک سوال ساده از وی برابر بود با اتهام براندازی نظام مقدس اسلامی مبتنی بر ولايت مطلقه فقيه!!
آخرين شيرينکاری رهبر اين مجلسيان نيز برابر دانستن خود با خدا و لازمالاجرا دانستن احکام خود در زمان غيبت امام زمان (شايد هم در نبود خدا!!) بود که از بس تابلو و زننده بود، خبرگزاری فارس يکی، دو ساعت پس از بارگذاری آن بر روی سايتش، آن خبر را حذف کرد و اصلا هم به روی مبارک نياورد که نياورد.
گذشت و گذشت تا مجلس خبرگان رهبری (مغاير با جايگاه حقوقی و قانونی خود) فاقد هرگونه خاصيتی شد و نمايندگان آن مجلس صرفا جهت ابقا، تبديل به مداحان و ثناگويان رهبری شدند که خيلی راحت میتوانستند آن را به مسلخ سوال و جواب کشانده و عزلش کنند. حب جاه و عشق صندلی خبرگان، با «خبره»های اين مملکت کاری کرد که ديکتاتوری مطلق خامنهای زير چادر «مشروع دانستن قدرت مطلقه ولايت فقيه» پنهان بماند و خبرگان اين حکومت مطلقه نيز تا حد عملگی رهبر نظام، تنزل يافتند. مضحک اينجاست، همان کسانی که بايد به خاطر تماميتخواهی خامنهای او را به زير شکنجه سوالات خود میبردند، نظام را نظامی دموکراتيک معرفی کردند، مبادا حقوق ويژه «خبره» بودنشان از دست برود. بگذريد از امثال دستغيب و ... که هنوز ته مايه وجدانی برايشان باقی مانده و وجود آن را دارند که يک تنه به تقابل با بیجربزگان اين مجلس برخيزند که البته پاداش خلاف جريان شنا کردن خود را نيز با دريافت نکردن دعوتنامه حضور در مجلس خبرگان گرفت!!
و اما هاشمی رفسنجانی...
وقتی بيش از يک سال هدف انواع و اقسام اتهامات که مودبانهترين آنها «يکی از خواص بیبصيرت» بود قرار گرفت، وقتی فرزندانش را يکی يکی به لجن کشيدند و انواع و اقسام اتهامات اخلاقی و مالی را به آنان وارد آوردند، وقتی در آخرين نمازجمعهای که امامت آن را برعهده داشت، لباس شخصیها، طرفدارانش را به خاک و خون کشيدند و بسياری از اين «وقتی»های ديگر... هر چند وقت يکبار، نيشی به نوش اين تشنگان قدرت میزد و شيرينی قدرت مطلقه را زهرمارشان میکرد اما بهترين حرکتش را در انتخاب رئيس مجلس خبرگان انجام داد؛ جايی که به نفع مردهای متحرک (که تا به حال دو بار مرده و به ضرب و زور انواع و اقسام لوازم و وسايل پزشکی زنده مانده) کنار کشيد و حتی برای رقابت با او، نامزد نيز نشد.
شايد اين حرکت جديدش، خاطره تلخی که از خالی کردن پشت کرباسچی به هنگام محاکمهاش در مقام شهردار تهران داشت را تا حدودی از اذهان پاک کند، البته تا حدودی.
جناب رئيس جديد مجلس خبرگان نيز به حدی به ملکالموت نزديک است که تنها چند دقيقهای او را با ويلچر آوردند و به کمک چند نفر توانست روی صندلی متعلق به هاشمی رفسنجانی بنشيند و حتی تحمل آن را نداشت که تا آخر اين مجلس، طاقت بياورد و حداقل در روز اول رياست، حضوری کامل داشته باشد.
هاشمی با علم به اين که مهدوی کنی عمر چندانی برای رياست بر مجلس خبرگان نخواهد داشت و مطمئنا قبل از پايان دوره رياستش (حتی شايد عمرش به سال ۹۱ نيز نرسد) مسافر آن دنيا خواهد شد، دودستی رياست مجلس خبرگان را به او تقديم کرد در حالی که مطمئن است پس از مرگ مهدوی کنی و در فقدان رياست مجلس خبرگان، مطمئنا همين دونمايگانی که خواستار تغيير وی بودند، به دست و پايش خواهند افتاد برای رياست مجلس خبرگان. اينان تازه تازه آن موقع يادشان خواهد آمد که خمينی روزی گفته بود «هاشمی زنده است تا وقتی نظام زنده است». وقتی هاشمی رفسنجانی با سابقهای طولانی در مبارزه عليه نظام شاهنشاهی، رفاقت و همکاری ۵۰ ساله با خامنهای و حضور موثر (و شايد منحصر بهفردش) در جمهوری اسلامی باشد و صندلی رياست مجلس خبرگان خالی بماند، کسی غير از او و با اهميت و اعتبار سياسیاش مناسب اين کار نيست.
***
البته پرواضح است که مشکل همه ما با نظام است نه با حکومت، اما برای انجام دادن اين تغيير بزرگ، نياز به تغييراتی کوچکتر داريم تا به مرور بتوانيم جای پايمان را محکمتر کرده و در نهايت، با عقلانيت به نتيجه برسيم.
بگذاريم تا بگذرد و ببينيم.
ما و دعوای ميراث خورانِ پدرخوانده
جمعهگردیهای اسماعيل نوریعلا
وضعيت کنونی اسلاميستهای متعلق به گروههای مختلف سياسی ـ مذهبی ايران مرا به ياد خاندانهای مافيائی ايتاليا میاندازد که، پس از مرگ هر "گاد فادر" (يا پدرخوانده) ای، فرزندانشان ـ بر سر مالی که او از مردم به زور و تزوير ربوده ـ اختلاف و دعوا میکنند و سهم خود را از ارث پدرخواندهشان میطلبند و هر کس میکوشد که بگويد رهرو راستين پدرخوانده خود او بوده است و، لذا، منصب پدرخوانده به او میرسدesmail@nooriala.com
وضعيت کنونی اسلاميست های متعلق به گروه های مختلفی سياسی ـ مذهبی ايران مرا به ياد خاندان های مافيائی ايتاليا می اندازد که، پس از مرگ هر «گاد فادر» (يا پدرخوانده) ای، فرزندان شان ـ بر سر مالی که او از مردم به زور و تزوير ربوده ـ اختلاف و دعوا می کنند و سهم خود را از ارث پدرخوانده شان می طلبند و هرکس می کوشد که بگويد رهرو راستين پدر خوانده خود او بوده است و، لذا، منصب پدرخوانده به او می رسد. و عاقبت هم، در برابر تهديد هميشگی گروه گستردهء «مال باختگانی» که هستی شان را همين دزدان برده اند، چاره ای جز سازش و رسيدن به يک «نظم مطلوب» جديد که منافع همهء ميراث خواران پدر خوانده را تأمين کند ندارند.
تصور من اين است که ما سکولارهای دموکرات و معتقد به مفاد اعلاميهء حقوق بشر، که وطن مان را از ما دزديده اند، چه در داخل و چه در خارج شور، يک چنان «مال باختگانی» محسوب می شويم که اکنون در وطن دزد زده مان شاهد آشکار شدن حرکات سازشکارانهء ميراث خواران پدرخوانده ای هستيم که، سه دهه پيش، از آسمان فرود آمد تا «مهرآباد» مان را مزرعهء کين کند؛ هر چند که تا فرو نشستن اختلاف ها چند صباحی باقی مانده باشد و منظره، در چشم غير مسلح، پر از آن گونه آشفتگی ها بنمايد که سعدی در موردشان تعبير دلکش ِ «جهان در هم افتاده چون موی زنگی» را آفريده است؛ به معنای اينکه جهان آشفته است و از هر در و ديواری قيل و قال در هم افتادنی بلند.
در اين روزها، ما شاهد يک چنين وضعيتی در اردوگاه اسلاميست ها هستيم؛ چه در نيمهء بنيادگرای آن و چه در بخش اصلاح طلب اش؛ بی آنکه هنوز دقيقاً دريافته باشيم که در دل همين آشفتگی ها چه خبرهای حساب شده ای در کار است. در آن نيمه می بينيم که هاشمی رفسنجانی از رياست مجلس خبرگان رهبری کنار گذاشته می شود، يا کنار می رود، و در اين نيمه موسوی و همسرش که قرار بود در زندان حشمتيه باشند يک باره سر از خانه هاشان در می آورند، اما، از کروبی و همسرش خبری نيست، و در اين ميان تشکل بی نشانی به نام «شورای هماهنگی راه سبز اميد» ظهوری عاجل کرده و، به خيال خود، رهبری جنبش سبز را بر عهده گرفته و دستورالعمل های بی فاتحه خوان و شعارهای مندرس صادر می کند؛ و آقای عطاء الله مهاجرانی شان هم، همراه با تجديد عهد برادر همسرش با قانون اساسی حکومت اسلامی، در نقاب تفسير ويراست دوم منشور جنبش سبز، به دلبری از خامنه ای مشغول است.
و مگر نه اينکه، عليرغم همهء پست و بلندهای دو سال اخير، اين واقعيت را نمی توان انکار کرد که خامنه ای و رفسنجانی و جنتی و خاتمی و کروبی و موسوی و... همگی از زير بال و پر خمينی بيرون آمده اند و هر يک خود را وارث ميراث آن پدر می دانند و سر اين ارثيه است که در هم افتاده اند؟ هر يک هم با عقبه و دستيار و همراه فراوانی که گاه کار اين «ابدال» به زد و خورد و چاقو و مسلسل کشی هم می کشد.
***
حکايت مال باختگان و وطن از دست دادگان داخل و خارج کشور اما با هم تفاوت هائی دارد. در داخل، در قلمروی قدرت آشفتهء ميراث خواران پدرخوانده ها، هيچگاه نه پليسی وجود داشته و نه دادگستری قابل اتکائی تا اشخاص «مال باخته»، که ثروت ملی شان به دست پدر خوانده ها غصب شده، به آن نهادها شکايت برند و در محضر دادگاهی صالحه بی محابا توضيح دهند که مال مورد مناقشه در ميان فرزندان پدرخوانده در اصل «مال ما است».
در سرزمين ما، که اکنون قلمروی اوباش پدرخوانده شده، کافی است تا لبی تر کنی تا ببينی که فرزندان اش يکباره اختلاف ميان خود را کنار می گذارند و از يکسو توی دل مال باختگان شير دود می کشند که يک کلمهء ديگر اگر حرف بزنی جايت در بدتر از کهريزک است و يا، با قيافه ای حق به جانب، وعده می دهند که اگر کارها به دست آنان باشد به عصر طلائی پدرخوانده باز خواهند گشت و اصول مغفولهء بازمانده از تعاليم تابناک او را کارا و اجرائی خواهند کرد و چنان سرزمينی خواهند ساخت که موجب شود تا اهالی ملل راقيه انگشت حيرت و حسد به دندان بگزند و به تحسر خون بگريند.
و عاقبت کار هم آنکه ممکن است مال باختگان يک صبح از خواب غقلت بيدار شوند و ببينند که سرو صدائی از خانهء پدرخوانده بر نمی خيزد و شيرها و آهوهاشان در آغوش هم غنوده اند!
***
اما وضع مال باختگان گريخته به خارج کشور چيست؟ براستی چرا اين گروه پرشمار «مال باختگان» نمی توانند خود را جمع و جور کنند و، با استفاده از اختلافی ـ هرچند موقتی ـ که در خانهء مافيائيان افتاده است، حرکتی به خود بدهند و از تجزيهء نکبت بار گذشته به ترکيبی کارا راه يابند؟
من می گويم علت را بايد در فراموشی مزمن اين نکته ديد که«مال باختگی» (يا وطن از دست دادگی) شناسهء اصلی همگی آنها است. يعنی، گروه رنگارنگ مال باختگان مسلماً حداقل در يک امر شريک و هم سرگذشت اند اما به آن توجه نمی کنند، و آن اينکه پدر خوانده و فرزندان اش دارائی ملی آنها را بالا کشيده اند، خانه شان را برايشان به جهنم تبديل کرده اند، و آنها را به سوی دورترين نقاط کرهء خاکی رمانده اند. اعضاء اين گروه چه کمونيست باشند و چه نوانديش مذهبی، چه ليبرال ياشند و چه سوسياليست، چه ديندار باشند و چه دهری، دقيقاً در «مال باختگی» (يا بگوئيم «وطن باختگی») با هم شريک اند.
و چون در اين مورد شراکت همگانی دارند در موضع گيری شان در برابر خانوادهء پدرخوانده نيز نمی توانند احساساتی همچون همگنان شان نداشته باشند. يعنی يک شباهت و اشتراک ديگر هم در کار است که مال باختگان، همگی، از خاندان پدرخوانده شاکی اند و در پی خلع يد اين غاصطان خانهء مادری شان، و پس گرفتن ثروت ملی پدری شان از ايشان، به هر دری می زنند؛ و می دانند که تا در بر پاشنهء قدرت داشتن يکی از فرزندان پدرخوانده بگردد، چه آن پسر اخموی چاقو به دست پدرخوانده بر سر کار باشد و چه آن فرزند خندان و ظاهراً متواضع او، وضع همين خواهد بود که هست و دست آنها به عرب و عجمی بند نخواهد شد.
پس، «شراکت در مال باختگی»، طبعاً و بلاترديد، به «شراکت در خواستاری خلع يد از ميراث خواران پدرخوانده» هم می کشد، چه اين ميراث خواران فريادهای اين دادخواهان را به سود خود تفسير کنند و چه نه.
و در اين «دو گونه اشتراک» است که انديشيدن برای يافتن راه حل به امری جدی و مبرم تبديل می شود.
***
اما، به گمان من، و متأسفانه، برخی از متفکران و نويسندگان و راهنمايان ما «جماعت مال باخته» (که از خانه مان گريخته و به همسايگان پناه آورده ايم، و در اينجا نيز هر يک مان قهرمان رمانی هزار صفحه ای و پر از حوادث بيشتر تلخ و کمتر شيرين شده ايم) هنوز به اين آگاهی و آن «وجه اشتراک سومی» که از دل اين تجربه بيرون می آيد دست نيافته اند و هنوز فکر می کنند که اگر با فرزند جوان تر و کوچک تر پدرخوانده کنار آيند، چه اسمش مهاجرانی باشد و چه اعضاء ظاهراً مخفی شورای هماهنگی راه سبز اميد، می توانند ضرر و زيانی را که اعضاء اين مافيای خانوادگی به ما وارد کرده اند جبران کنند.
می گويم «برخی» تا نشان داده باشم که سخنم انکار اين واقعيت نيست که اکثريت ما، پس از ۳۲ سال تجربه، بالاخره دندان اميد «اصلاح شوندگی مافيای اسلاميست ها» را کنده و به دور انداخته ايم و، به کلام ديگر، از خودمان توهم زدائی کرده ايم. اما، در هايهوی دانشمندانهء آن «برخی از نخبگان!»، بنظر می رسد که هنوز در يافتن پاسخی به اين پرسش ساده درمانده ايم که، در پی اين تجربه اندوزی بلند، بالاخره «چه بايد کرد؟»
در اين راستا چه خوب است اگر هميشه اين نکتهء اصولی به يادمان بماند که خاندان های مافيائی، مثل اسلاميست های قدرت يافته در ايران، هميشه، در کنار اخم و ترشروئی، ماسکی از مظلوميت و مردم دوستی نيز در جيب دارند و هر کجا که قافيه را تنگ ببينند، شلاق و تسمه و ساطور را پنهان می کنند تا بتوانند با پنبه سر ببرند.
شما اگر دقيق نباشيد و به وسواس در سطور و واژگان اين گزمگان ننگريد، قادر به ديدن برق آن چاقو و قمه و کابل فلزی که آنها در زير لباس پنهان دارند ـ تا در روز لازم به کارشان گيرند ـ نخواهيد بود. اما باور کنيد که در اين مسير چندان هم به خواندن سطور سفيد مابين خطوط نوشته ها و گفته های اينان نيازی نيست. مهم اين است که عينک آسان گيری و آسان خوانی و آسان شنيداری را از پيش چشم حواس مان برداريم تا مشاهده کنيم که در هر جملهء اسلاميست ها توطئه ای نهفته است و در هر پيشنهادشان چاه ويلی برای بلعيدن ِ هست و نيست ما دهان گشوده است. و در برابر اين «وضعيت» خاموش نشستن عين بی خردی است.
***
پس برگرديم به «چه بايد کرد» ی برای مال باختگان ـ که همين ما سکولارهای دموکراسی خواه انحلال طلب و معتقد به حاکميت ملی باشيم. در امريکائی که من زندگی می کنم، و لابد در همهء کشورهای مشابه دموکراتيک، وقتی شيادی، چه تک نفره و چه بصورت تشکيلات گروهی، سر عدهء زيادی را کلاه می گذارد و مال شان را می دزدد، مال باختگان يکی يکی به سراغ دادگاه نمی روند و شکايت نمی کنند. بلکه عده ای از ميان شان که با پيچ و خم قانون و محکمه آشنائی دارند می گردند و بقيهء مال باختگان را شناسائی می کنند و از طرف کل گروه دست به اقامهء دعوائی دسته جمعی می زنند که در اصطلاح حقوقی اينجا «کلاس اکشن» (class action) خوانده می شود. آنها می دانند که زور تک تک شان به دزدان نمی رسد اما در صورتی که اقدام به شکايت دسته جمعی کنند احتمال پس گرفتن مال شان و به زندان افتادن مال بران وجود دارد.
به نظر من، چارهءکار ما مال باختگان هم نه اميد بستن به اصلاح طلبان اسلاميست ِ به خارج آمده و نمايندگان جور وا جور کروبی و موسوی، يا قهر و لب ورچيدن هاشمی رفسنجانی و دلخوری اش از «رهبر»، که در قطع اميد کردن از همهء اين شريکان دزد و رفيقان ظاهری قافله و اقدام جدی برای ايجاد وسيله ای در راستای اقامهء يک «عرضحال» و «شکايت ِ» سراسری است.
***
در واقع، حتی اگر امروز را هم فراموش کنيم، همچنان، ضروری است تا به اين بيانديشيم که اگر از اکنون به فکر فردا نباشيم و، در فردای مرگ پدرخواندهء کنونی و فروپاشی حکومت اسلامی، نمايندگانی نداشته باشيم که بتوانند از جانب ما به حق خواهی اقدام کنند، در آن روز نيز کشور ما، وطن ما، ثروت ملی ما، و حيثيت بين المللی ما از آن ِ دسته ای ديگر از اسلاميست ها خواهد شد که لابد، لااقل برای چند سالی تا آب ها از آسياب بيافتد، بجای نشان دادن چهرهء کفتاران خون آشام و پيری که امروز در تريبون های نماز جمعه لانه کرده اند، آقايانی ملبس به پيرهن يقه آخوندی و ريش چند ميليمتری و جای مهر قلابی بر پيشانی را به روی صحنه خواهند فرستاد ـ با اين مژده که کشور ما نيز چند گاه ديگر مثل کشور برادران و خواهران مسلمان ترکيه مان خواهد شد؛ مژده ای که زمزمه اش از هم اکنون برخاسته و در راستای آن برخی ها نه تنها برای ايران که برای تونس و مصر و ليبی و ساير ملل عرب زده نيز نسخه پيچی می کنند.
اما حق اين است که هم اکنون بپرسيم که «چرا بايد ترکيهء ايستاده در دهانهء طوفان اسلاميسم، آيندهء مطلوب جامعهء ما باشد تا کشورمان همچنان جولانگه اسلاميست ها بماند؟»
فردا برای پاسخ دادن به اين پرسش خيلی دير است. بخصوص که، به گمان من، اصلاً چنين محتوميتی در کار نيست؛ مگر اينکه ما در خواب غفلتی خرگوشی فرو رفته باشيم و نتوانيم خود را از آن بيرون کشيده و بفهميم که، اگر همتی داشته باشيم و آن را بدرقهء راه کوشندگان مان کنيم، اقدام در راستای اقامهء نوعی «کلاس اکشن» از سوی ما ايرانيان خارج کشور، چارهء کار و وسيلهء خروج از اين بن بست است.
و اين يعنی آفرينش نهادهائی که می توانند از جانب ما «مال باختگان خارج کشور» در مجامع بين المللی اقامهء دعوا کنند و، همزمان، بر اساس همدلی صميمانه با مبارزان مال باختهء داخل کشور، آنان را در کار خطيری که بر عهده دارند ياری نمايند و، در عين حال، از جولان فرزندان پدر خوانده در خارج کشور ـ که اردوگاه اصلی مال باختگان در آن قرار دارد ـ جلوگيری کنند.
باری، يادمان باشد که سعدی، در همان قطعه، و در برابر جهانی که «چون موی زنگی» در هم افتاده است، از «کشور» ی نيز سخن می گويد که در آن «پلنگان اش خوی پلنگی» رها کرده اند ـ چرا که، به احتمال زياد، آنان نيز خاکستر نشين بی غيرت و هميت منقل و ذغال خوب گشته اند.
با ارسال ای ـ ميل خود به اين آدرس می توانيد مقالات نوری علا را هر هفته مستقيماً دريافت کنيد:
NewSecularism@gmail.com
جــرس:
محسن امین زاده، فعال اصلاح طلب و رییس ستاد اصلاح طلبان میرحسین موسوی(ستاد قیطریه) که اکنون در بند ۳۵۰ اوین محبوس است، در واکنش به سخنان فرمانده کل نیروی انتظامی که شامگاه پنج شنبه، ۲۸ بهمن ماه امسال در برنامه «دیروز، امروز، فردا» شبکه سه سیما پخش شد، نامه ای از اوین خطاب به رییس صداو سیما نوشته است.
به گزارش سامانه خبری - تحلیلی «کلمه»، امین زاده در این نامه سخنان فرمانده نیروی انتظامی را قصه های بی پایه و اساس نامیده و اعلام آمادگی کرده است که در این مورد با مدعیان مطرح کننده اکاذیب در باره فعالیت های ستاد قیطریه، در برنامه های زنده سیما، گفتگو و مناظره کند.
متن کامل نامه محسن امین زاده، از مدیران ارشد دولت محمد خاتمی و دیپلمات سابق ایران به شرح زیر است:
جناب آقای ضرغامی
ریاست محترم سازمان صدا و سیما
با سلام، پنج شنبه شب مورخ ۲۸/۱۱/۸۹، در برنامه “دیروز، امروز، فردا” شبکه ۳ سیما، فرمانده نیروی انتظامی مطالبی در مورد فعالیت ستاد اصلاح طلبان حامی میرحسین موسوی(ستاد قیطریه) در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ مطرح کردند که عاری از حقیقت بوده و احتمالاً ساخته و پرداخته عواملی بوده که انتخابات ریاست جمهوری را به یک بحران برای کشور تبدیل کردند.
در بهمن ماه سال گذشته اکاذیب مشابهی توسط آقای حسینیان از مجلس شورای اسلامی در یک برنامه تلویزیونی مشابه مطرح شد. اینجانب در زندان تکذیبیه ای خطاب به شما نوشتم و درخواست کردم توضیحاتم در آن برنامه پخش شود و یا امکان مناظره اینجانب با ایشان فراهم شود. تلاش کردم نامه را از زندان ارسال کنم اما ممکن نشد. ادعای بازجویان در مورد تلاش مسئولین برای ترمیم فضای امنیتی در کشور نیز این امید را به وجود آورد که به زودی به همه تخلفات، پرونده سازی ها، دروغ پردازی ها و تهمت زدن ها، در فضایی سالم و منصفانه رسیدگی خواهد شد. حال تکرار دوباره این دروغ ها آن هم از زبان عالی ترین مقام انتظامی کشور، ضرورت این اقدام را دو چندان کرده است. در این برنامه، مشابه برنامه سال گذشته ادعا شد که: در ستاد قیطریه فعالیت غیرقانونی اینترنتی بوده، شبکه بی بی سی در ستاد فعال بوده و مأموران امنیتی برای متوقف کردن این فعالیت های خلاف قانون به ستاد مراجعه کرده اند.
اینجانب به عنوان مسئول ستاد قیطریه به صراحت اعلام می کنم که تمامی این ادعاها کذب محض است. در حقیقت تمام فعالیت های ستاد قیطریه در ایام تبلیغات انتخاباتی و تا لحظه تعطیلی قانونی و بدون هر گونه تخلف بوده است. رسانه های فارسی زبان خارجی از جمله بی بی سی، نه تنها در ستاد دفتر و نماینده نداشته اند بلکه اعضای ستاد حتی یک مصاحبه هم با این رسانه های فارسی زبان نداشته اند.
حمله کنندگان به ستاد در ساعات رأی گیری با لباس شخصی، با ظاهری شبیه اوباش، مسلح به سلاح گرم، باتوم، پنجه بکس، اسپری اشک آور و فاقد هر گونه حکم قضائی و حتی مدرک شناسائی بودند و در حمله به ستاد با باتوم و پنجه بکس و گاز اشک آور به جان مردم افتادند. مسئولان ستاد که حمله آنان را اقدامی برای اخلال در برگزاری انتخابات تلقی کردند، فوراً از پلیس تهران استمداد طلبیده و با امید رسیدگی به تخلفاتشان، آنان را تحویل پلیس دادند.
برای روشن شدن بیشتر مسئله به تشریح این ماجرا و مسائل مرتبط با آن می پردازم:
۱- تنها فعالیت ستاد قیطریه در روز ۲۲ خرداد، دعوت از مردم برای شرکت در انتخابات از طریق سایت اینترنتی ستاد(موج سوم) با رعایت همه موازین قانونی بود. مسئولان سایت با ضبط مصاحبه با هنرمندان و شخصیت های مورد توجه و احترام مردم و پخش آن از اینترنت، مردم را برای شرکت هر چه بیشتر در انتخابات تشویق می کردند. درست مشابه برنامه هایی که در همان زمان از شبکه های صدا و سیما برای تشویق مردم به شرکت در انتخابات پخش می شد.
۱- تنها فعالیت ستاد قیطریه در روز ۲۲ خرداد، دعوت از مردم برای شرکت در انتخابات از طریق سایت اینترنتی ستاد(موج سوم) با رعایت همه موازین قانونی بود. مسئولان سایت با ضبط مصاحبه با هنرمندان و شخصیت های مورد توجه و احترام مردم و پخش آن از اینترنت، مردم را برای شرکت هر چه بیشتر در انتخابات تشویق می کردند. درست مشابه برنامه هایی که در همان زمان از شبکه های صدا و سیما برای تشویق مردم به شرکت در انتخابات پخش می شد.
۲- سایت اینترنتی ستاد(موج سوم) قانونی و دارای مجوز بوده و پخش تصاویر ویدئویی از آن سایت نیز در چارچوب مقررات بوده است. طبعاً جناب عالی مطلع هستید که در پی شکایت مدیرکل حقوقی آن سازمان از پخش تصاویر ویدئویی از این سایت، موضوع دو بار در دادگاه ذیصلاح مورد رسیدگی قرار گرفته و هر دو بار مرجع قضائی (که ظاهراً تحت فشار و کنترل مأموران امنیتی و اطلاعاتی نبوده) شکایت را رد و حکم برائت برای صاحب امتیاز سایت اینترنتی صادر کرده است.
۳- ظاهر و رفتار مهاجمان چیزی جز آشوب گر بودن آنها را نشان نمی داد. فوراً از پلیس ۱۱۰ کمک خواسته شد. افسر پلیس ۱۱۰ نتوانست افراد را شناسایی کند و از فرماندهی پلیس تهران کمک خواست. معاون پلیس امنیت در ساعت ۵ بعد از ظهر در محل حاضر شد و پس از مشاهده مهاجمان و شنیدن اظهارات حاضران، با مهاجمان گفتگو کرد و نهایتاً اعلام کرد که متأسفانه مهاجمان مأمورانی هستند که بدون حکم قضائی و دستور مقام مافوق دست به این اقدام زده اند و با آنان برخورد انضباطی جدی صورت خواهد گرفت. با درخواست وی در ساعت ۲۰ مسئول پلیس امنیت در محل حاضر شد و از مسئولان ستاد درخواست کرد که از تخلف مهاجمان چشم پوشی کنند و برای آرام کردن اوضاع و متفرق کردن مردم مقابل ستاد به پلیس کمک کنند. مسئولان ستاد با اعتقاد به ضرورت جلوگیری از هر اخلال در روز انتخابات، در مقابل تعهد اخلاقی مسئول پلیس امنیت برای برخورد با مهاجمان، با خروج آنها تحت کنترل پلیس تهران موافقت کرده و از مردمی که با نگرانی در مقابل ستاد تجمع کرده بودند خواستند که با پلیس همکاری کرده متفرق شوند.
۴- ساعتی بعد، پلیس امنیت درخواست کرد که جهت رفع حساسیت، محل پخش برنامه اینترنتی پلمپ شود. استدلال پلیس، تردید نسبت به قانونی بودن فعالیت سایت اینترنتی بود و مطلقاً هیچ ادعایی در مورد فعالیت بی بی سی در ستاد مطرح نشد. در پاسخ، درخواست حکم قضائی شد. همزمان طی تماس یکی از وکلای حاضر در ستاد با دادستان تهران، مشخص شد که تا آن زمان هیچ گونه حکم قضائی برای مراجعه مأموری به ستاد قیطریه و یا پلمپ محلی در ستاد صادر نشده است. نهایتاً در ساعت ۲۳ (۷ ساعت پس از حمله مهاجمان و ظاهراً برای کاهش عواقب حمله آشوب گران) حکم قضائی صادر و با فاکس به ستاد ارسال شد و بر اساس آن محل پخش برنامه اینترنتی ستاد پلمپ شد.
۵- بیست و پنج روز پس از دستگیری اینجانب، یعنی هفته سوم تیرماه ۸۸، برای اولین بار بازجویان مطرح کردند که پلیس مدعی فعالیت شبکه بی بی سی در ستاد قیطریه است و این موضوع منشاء بازجویی های مفصلی شد. اینجانب ضمن رد ادعا توضیح دادم که تا چه حد این ادعا واهی است زیرا اعضای ستاد حتی از مصاحبه با شبکه فارسی زبان بی. بی. سی نیز خودداری می کردند. همچنین تأکید کردم که به احتمال زیاد عاملان حمله بحران ساز و مسئله آفرین به ستاد، مورد مؤاخذه قرار گرفته و برای فرار از مسئولیت این قصه دروغین را جعل کرده اند. در بازجویی ها ادعای پخش فیلمی از داخل ستاد قیطریه از شبکه بی. بی. سی هم مطرح شد که در پاسخ توضیح دادم که قطعاً این ادعا نیز دروغ است و تنها فیلم داخل ستاد قیطریه توسط افراد ستاد روی سایت ستاد منتشر شده است. اگر فیلمی در خبرها از حمله به ستاد پخش شده حتماً توسط مردم یا خبرنگاران از خیابان جلوی آن گرفته شده است.
در هر حال این حادثه خشونت بار که به ضرب وشتم عده ای جوانان و هنرمندان و مراجعه کنندگان به ستاد قیطریه منجر شد، مایه نگرانی فعالان انتخاباتی حامی آقای میرحسین موسوی شد زیرا:
۱- انجام عملیات ایذایی، اخلال گرایانه و ماجراجویانه، در روز برگزاری انتخابات هرگز در سه دهه پس از انقلاب اسلامی سابقه نداشته است. به علاوه این اقدام بی سابقه توسط لباس شخصی هایی انجام شده بود که معلوم شد جزو کادر نیروی انتظامی کشور هستند. این تهاجم خشونت بار مؤید شایعاتی بود که از چند روز قبل درباره برنامه ریزی گروهی از مأموران امنیتی و نظامی برای بر هم زدن انتخابات ریاست جمهوری در صورت بالارفتن احتمال پیروزی مهندس موسوی پخش شده بود.
۲- طبعاً طرفداران کاندیدای برنده، در روز برگزاری انتخابات هرگز دست به اقدامی نمی زند که باعث اخلال در انتخابات و سوء ظن نسبت به سلامت آن شود. اقدام اخلال گرانه مأموران مسلح طرفدار یک نامزد مؤید آن بود که اولاً از نظر آنها روند انتخابات به نفع کاندیدای مورد نظر آنها پیش نمی رود و وی بازنده است و نتیجه را واگذار خواهد کرد و ثانیاً احتمال آنکه آنان قصد برهم زدن انتخابات را داشته باشند جدی است.
۳- حمله لباس شخصی ها به ستاد حامیان مهنس موسوی در زمان برگزاری انتخابات، اولین خبری بود که در سطح ایران و حتی در سطح جهان به منزله آغاز نا بسامانی و اغتشاش در انتخابات ریاست جمهوری تلقی گردید. بی تردید اگر روزی قرار شود در فضائی سالم، عادلانه و اخلاقی به بحران انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و عوامل واقعی پشت پرده ایجاد این بحران رسیدگی شود، پرونده این آشوب گران آغازگر بحران، حتماً اولویت خواهد داشت.
در پایان تأکید می کنم که:
أ.این مطالب صرفاً تشریح گوشه ای از اتهامات ساختگی و جعلیاتی است که پرونده های دستگیر شدگان پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ را تشکیل می دهد. صدها نفر با چنین پرونده هایی، از دادگاه های تحت کنترل نیروهای امنیتی، اطلاعاتی محکومیت های سنگین گرفته اند و در زندان به سر می برند.
ب.اتهام فعالیت بی بی سی در ستاد قیطریه آن قدر بی پایه و رسوا بود که حتی در پرونده های مملو از مطالب ساختگی هم یا اصلاً مطرح نشده بود و یا کاملاً در حاشیه قرار گرفته بود و نهایتاً هم هیچ کس به چنین جرمی در دادگاهی محکوم نگردید. آیا فاجعه نیست که بعد از نزدیک دو سال، عالی ترین مقام انتظامی کشور در رسانه ملی پایه تحلیل خود را از بحران انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ چنین بیان می کند.
ب.اتهام فعالیت بی بی سی در ستاد قیطریه آن قدر بی پایه و رسوا بود که حتی در پرونده های مملو از مطالب ساختگی هم یا اصلاً مطرح نشده بود و یا کاملاً در حاشیه قرار گرفته بود و نهایتاً هم هیچ کس به چنین جرمی در دادگاهی محکوم نگردید. آیا فاجعه نیست که بعد از نزدیک دو سال، عالی ترین مقام انتظامی کشور در رسانه ملی پایه تحلیل خود را از بحران انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ چنین بیان می کند.
ت.در روز ۲۲ خرداد ۸۸، مقامات نیروی انتظامی که به ستاد قیطریه مراجعه کردند، از انتساب آشوبگران مهاجم به نیروی انتظامی شرمنده بودند و از هرگونه حمایتی از عمل غیرقانونی آنان خودداری می کردند. واقعاً چه اتفاقی افتاده است که فرمانده نیروی انتظامی پس از نزدیک دو سال، رسماً در رسانه ملی مسئولیت عملیات خلاف و بحران ساز عده ای آشوبگر آغاز کننده بحران در انتخابات ریاست جمهوری را بر عهده می گیرد و به توجیه اقدامات غیرقانونی آنان می پردازد.
ث.نه تنها اقدامات مطرح شده در برنامه مورخ ۲۸/۱۱/۸۹ شبکه ۳ کذب است، بلکه به طور کلی هیچ نوع فعالیت خلاف قانونی در ستاد اصلاح طلبان حامی میرحسین موسوی(قیطریه) رخ نداده است. اینجانب آماده ام که در این مورد و یا در مورد هر بخش از فعالیت های ستاد قیطریه با مدعیان مطرح کننده اینگونه اکاذیب در برنامه های زنده سیما، گفتگو و مناظره نمایم. (طبعاً انتقال چند ساعته از زندان برای مناظره با هماهنگی مسئولان قضائی عملی است.)
ج.صرف نظر از آنکه با این پیشنهاد موافقت شود یا نه و اصولاً چه بر سر زندانیان سیاسی بیاید، در صورتیکه واقعاً احتمال دخالت دشمن در ایجاد بحران در انتخابات سال ۸۸ جنبه تبلیغاتی ندارد و باعث نگرانی مسئولان است، توصیه می کنم به صورت جدی و فوری به وضعیت عاملان و هدایت کنندگان حمله به ستاد قیطریه در ساعات برگزاری انتخابات به عنوان آغازگران بحران در انتخابات ریاست جمهوری و روابط پنهان احتمالی آنان رسیدگی شود و اجازه داده نشود آنان با تکرار اکاذیب و فرار به جلو، خود را از مسئولیت و پاسخگویی نسبت به این اقدام توطئه آمیز مصون نگه دارند.
محسن امین زاده
زندان اوین- بند زندانیان سیاسی(۳۵۰)
۸۹/۱۲/۱۰
نشست تحلیلی «پس از بیست و پنج بهمن» با حضور صاحبنظران سیاسی و رسانهای
نشست تحلیلی پیرامون وقایع پس از بیست و پنجم بهمن ماه در ایران با حضور دکتر اردشیر امیرارجمند، دکتر شیرین عبادی، دکتر محسن کدیور، آقای مجتبی واحدی و آقای مسعود بهنود روز یکشنبه سیزدهم مارس مطابق با بیست و دوم اسفند ماه سال جاری در لندن برگزار خواهد شد.
به گزارش ندای سبز آزادی، این برنامه از ساعت ۱۴ الی ۱۸ بعدازظهر روز یکشنبه سیزدهم مارس در آمفی تئاتر کیلی دانشگاه وست مینیستر برگزار می شود.
سخنرانان در این برنامه به بررسی آنچه پس از بیست و پنجم بهمن در ایران به وقوع پیوست و به طور خاص به جریان بازداشت رهبران جنبش و بررسی وضعیت فعلی آنان خواهند پرداخت و به سوالات حضار در این باره پاسخ خواهند داد.
این برنامه از سوی پویشگران راه سبز امید لندن تدارک دیده شده است.
سیستم بانکی به افتی ویرانگر مبتلا شده است
روزنامه “تهران امروز” در سرمقاله خود با عنوان «زنگهای خطر برای بانکها و ضرورت چارهجویی فوری» نوشت:
گزارش روز چهارشنبه کمیسیون اقتصادی که در جلسه علنی مجلس قرائت شد روشن کننده زوایایی از مبتلا شدن سیستم بانکی به افتی ویرانگر است که چارهجویی فوری برای مهار تبعات منفی این افت را ضروری ساخته است.
بدهکار بودن نزدیک به ۷٫۵ میلیون نفر به سیستم بانکی که حاضر به پرداخت بدهیهای معوقه خود نیستند به معنای این است که از هر ۱۰ ایرانی یک نفر به سیتم بانکی کشور بدهی معوقه دارد و در این میان حدود ۷ میلیون نفر دستکم یک و نیم میلیون تومان به سیستم بانکی بدهی دارند. نزدیک ۴۰ هزار نفر بدهی بالای ۱۰۰ میلیون دارند و انگونه که در مجلس عنوان شد ۹ نفز هم مجموعا رقم نجومی ۱۵۰۰ میلیارد تومان بدهی معوقه دارند که ۷ نفر از این ۹ نفر حاضر به بازپرداخت بدهی خود نیستند. تا پیش از این تصور بر این بود که صرفا برخی بزرگ بدهکاران بانکی با زدوبندهای پیدا و پنهان راه فراری برای خود جستهاند تا هر چه بیشتر بازپرداخت بدهی خود را تعویق بیندازند.
اما گزارش مجلس نشان داد که طفره رفتن از بازپرداخت معوقات بانکی به یک اپیدمی تبدیل شده است که از بزرگ بدهکاران به خرده بدهکاران بانکی هم سرایت کرده است. واقعیت این است وقتی افرادی خارج از ضوابط و انگونه که پیشتر رییس دستگاه قضایی خبر داد که برخی وام گیرندگان حتی وثیقه قلابی گذاشته و از سیستم بانکی ارقام نجومی وام گرفته و اکنون هم با قلدری از بازپرداخت آن شانه خالی می کنند و در همان حال هم برخوردی موثر با انان نمیشود و حتی نامشان نیز علنی نمی شود، طبیعی است چنین شیوهای یک فرهنگ غلط را در جامعه جا میاندازد که وام بگیر و پس نده.
تحلیل نموداری ۷٫۵ میلیون بدهکار بانکی که مجموعا ۳۲ هزار میلیارد تومان معادل ۳۲ میلیارد دلار بدهی معوقه دارند نشان میدهد که در بین بدهکاران بانکی از هر سنخی وجود دارد. از خرده بدهکاران تا کلان بدهکاران. از تولیدکنندگان تا دلالان و مردم عادی. سئوال این است چرا سیستم بانکی به چنین افتی مبتلا شده است؟ آیا اگر همان روز که کلان بدهکاران که عمدتا هم دلال مسلک هستند و براساس برخی روابط خارج از ضوابط از بازپرداخت بدهی معوقه خود طفره رفتند به جای اینکه با گرفتن وام مجدد تشویق نمیشدند و در عوض با برخورد قاطع قانونی مواجه میشدند آیا امروز با اپیدمی به نام معوقات گسترده بانکی مواجه بودیم؟
هاشمی رفسنجانی: ابزارهای جدید اطلاعرسانی بیش از هر زمانی مردم را آگاه کرده است
آیت الله هاشمی رفسنجانی می گوید: بیداری مردم ممکن است مثل لیبی گران تمام شود اما بالاخره به نتیجه میرسد. علاوه بر کشوری مثل لیبی، این اتفاقان ممکن است جای دیگر هم روی دهد. همانطور که در ۱۵ خرداد اتفاق افتاد رژیم فکر میکرد با برخورد تند میتواند مردم را عقب براند اما امام خمینی و شاگردان ایشان با حضور در اقصی نقاط ایران، مردم را آگاه کردند و نتیجه این آگاهی، پیروزی انقلاب بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، در مراسم تجدید بیعت تعدادی از اعضای مجلس خبرگان در آرامگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی، آیت الله هاشمی رفسنجانی در سخنانی، با تاکید بر آگاهی مردم، گفت: امام از ابتدای مبارزه تاکید داشتند که همت اساسی باید این باشد که مردم آگاه شوند. بدون آگاهی مردم نمیشود کاری کرد. جنایت بزرگ استعمار این است که مردم را در جهل نگه داشته است. استعمارگران اگر اطلاعاتی هم به مردم دادهاند، انحرافی بوده است.
رییس سابق مجلس خبرگان رهبری افزود: من امروز میتوانم به مرجع عظیمالشان خودمان بگویم که ملت اسلام بیش از هر زمان دیگری آگاه شدهاند. شاید ما نتوانستیم این آگاهی را ایجاد کنیم اما ابزارهای جدید اطلاعرسانی این کار را انجام داده است.
وی با اشاره به تحولات جاری در خاورمیانه، گفت: هوشیاری ملت اسلام در اعمال و شجاعت و رفتارشان، بیسابقه است این مسأله در عصر جدید و در تاریخ معاصر کشورهای اسلامی، پدیدهای نو و مبارک است.
آیتالله هاشمیرفسنحانی اظهار داشت: بیداری مردم ممکن است مثل لیبی گران تمام شود اما بالاخره به نتیجه میرسد. علاوه بر کشوری مثل لیبی، این اتفاقان ممکن است جای دیگر هم روی دهد. همانطور که در ۱۵ خرداد اتفاق افتاد رژیم فکر میکرد با برخورد تند میتواند مردم را عقب براند اما امام خمینی و شاگردان ایشان با حضور در اقصی نقاط ایران، مردم را آگاه کردند و نتیجه این آگاهی، پیروزی انقلاب بود.
گفتنی است در این مراسم که اعضای مجلس خبرگان حضور داشتند، آیتالله هاشمی رفسجانی و سید حسن خمینی، پس از قرائت فاتحه بر سر مزار مرحوم سید احمد خمینی، مرحوم آیتالله سلطانی طباطبایی، مرحوم آیتالله توسلی، مرحوم دکتر بروجردی و همسرآیت الله خمینی برای ادای احترام به شهدای ۷۲ تن، عازم بهشت زهرا شدند.
در عصر توحش اسلامي به سر مي بريم؛ آيا اميدي هست؟
دكتر كاوه احمدي علي آبادی
قرون اخير با وجود اين كه شاهد خيزش هايي هستيم كه خود را اسلامي مي نامند و هويت اسلامي را برچسبي ساخته اند، براي تعصبات و نفرت ها و جهالت ها و با آن كه اين خيزش ها، همواره حكومتي نبوده و مردمي نيز بوده است، اما بيداري اسلامي نيست، بلكه "خيزش توحش اسلامي" است. توحش اسلامي است، چون آنچه اينك تحت عنوان شريعت اسلامي انجام مي دهند، با دين اسلام و حقيقت و روح همه اديان، بيگانه كه هيچ حتي در تضاد است. در عصر توحش اسلامي هستيم، چون فرهنگ جاهليت پيش از پيامبر اسلام و تعصبات و خرافات اديان ديگر را با هم جمع زده اند، و اين دشمن اسلام را، به نام اسلام به خورد يكديگر مي دهند و هر كسي را كه بنا بر فطرت الهي با آن مخالفت كند، برچسب غيرديني كه سهل است، قرباني مي كنند و مي كشند. در عهد توحش اسلامي هستيم، زيرا به كام فرهنگ جاهليت و به نام دين وقيحانه ترين جنايت ها را مرتكب مي شوند و خود را وقيحانه تر، وارثان زمين نيز مي دانند! در دوران توحش اسلامي هستيم، چون اين ملغمه دزدانه از جهالت، جنايت و تعصب وارد خانه شده و صاحب خانه را كه دين اسلام بوده بيرون كرده و خود بي شرمانه به نام شريعت اسلامي به جاي آن نشسته و به نام دين خدا، كارهايي مي كند كه حتي در تاريخ توحش نيز كم سابقه است. در 1400 سال پيش قرآن به مسلمانان خاطر نشان مي سازد كه چون دشمنان بودند و پس از رسالت محمد تبديل به برادران شدند و همين صلح و دوري از دشمني را به صرف خود –حتي بدون سخن از يكتاپرستي- ملاكي بر درستي و حقانيت كنوني شان معرفي مي كند، ولي امروز اسلام طالباني و اسلام بن لادني، به نام دين سر مي برند و تكبير مي فرستند و اميد دارند كه به بهشت نيز روند!؟ اما حتي زشت تر و وقحيانه تر از اسلام طالباني و تروريستي، اسلام شيادانه است كه حرف هاي زيبا مي زند، ولي زشت ترين اعمال را مرتكب مي شود. كارهاي پليد خود را به گردن ديگران مي اندازند و آنچه به دشمنان اش نسيه نسبت مي دهد، نقد و پيش از آن، بدترين اش را انجام مي دهد، آن هم در حق مردم خود و به قول خودش مسلمانان. وقتي در نقطه ضعف است، مظلومانه گل در لوله هاي تفنگ مي گذارد، و وقتي به قدرت رسيد، مخالف كه سهل است، به دوستان سابق خود كمترين ترحمي نمي كند. مكر و دروغ را رنگ تقيه و شريعت مي زند و رياكاري و ظلم را به نام مصلحت توجيه مي كند و خشنوت و جنايت را عزت برچسب مي زند. اسلام شيادانه و استاليني كه برگزيده اي از زشت ترين تجارب ظالمان و مستبدان را به نام اسلام در خود جمع زده است؛ تجاوز، سنگسار(چون در اسلام منع شده)، سر به نيست كردن، قاچاق حكومتي، خريد و فروش مواد مخدر توسط دستگاههاي حكومتي، ربودن، به زندان اندختن آزادگان و انسان هاي باوجدان و قائل نشدن كمترين حقوق براي متهمان كه جاي خود، حتي وكلاي شان و آزار و اذيت فرزندان، مادران و خانواده هاي شان!! وضوء مي گيرند تا شكنجه كنند، آزار و شكنجه مي دهند تا اعتراف دروغين بگيرند، بهتان مي بندند تا فرصت دفاع از خود نداشته باشيد، به خود اجازه مي دهند تا از رازهاي قلبي ديگران خبر دهند و برحسب آن ديگران را محاكمه كنند، و مي كشند و وقيحانه پول تيرشان را از خانواده هاي قربانيان مي گيرند و به نام دين و براي حفظ قدرت، به زن و مرد تجاوز مي كنند؛ كاري كه حتي يزيديان تاريخ نيز نكردند!؟! سپس در رسانه هاي شان يا همه چيز را كتمان مي كنند، يا وقيحانه تر آن را به گردن ديگران مي اندازند و اندك رسانه هاي مستقل را محكوم مي كنند تا مانند خودشان به دروغ و بهتان متوسل شوند؛ تو گويي در دين و آئين اينان، خداوند را نيز مي توان فريب داد! در عصر توحش اسلامي بسر مي بريم، چون عده اي كم سواد با حفظ خرافات و اوهام و احكام من در آوردي و فقاهت، عملاً عكس روح و حقيقت هر ديني، فتوا مي دهند و به زور به ديگران نيز تحميل مي كنند. جاهل، نام عالم بر خود نهاده و كسي كه زشت ترين اعمال ذكر شده در كتب مقدس را انجام مي دهد، خود را متدين، و انسان هاي باوجدان و آزاده را بي دين مي شمارد و قرباني مي كند. در عصر توحش اسلامي به سر مي بريم، چون جايي كه در قرن بيستم، جنايتكاران و ديكتاتورها را دستگير و مجازات و اعدام مي كنند، در 1400 سال پيش پيامبر اسلام، پس از فتح مكه، قاتلان و شكنجه گران خود و عزيزان اش را بخشيد. آيا اين دم خروس هاي تاريخي، گواهي روشن بر دو جهانبيني متضاد با يك نام مشترك اسلام نيست؟ دقت كنيد، كه ما از تاريخ سخن مي گوييم، نه رماني آبكي؛ حتي براي يك رمان رئاليست اجتماعي نيز كارهايي كه محمد كرده باور نكردني مي نمايد؛ شخصيتي واقعي كه چون ما در تجارب زندگي برگزيده نه چون شخصيت هاي داستان ها و رمان ها، غيرواقعي. اگر تا ديروز تصور مي كرديم كه گرفتن يك طرف صورت براي زدن سيلي توسط كسي كه قبلاً وقيحانه به صورت تان سيلي زده، بهتر از دفاع از خود و عزيزانمان است، اينك كه خود قرباني خشونت بي شرمانه قرار گرفتيم، مي بينيم كه اتفاقاً آنان كه مسئولانه عليه اين ظلم به دفاع برخاستند، از كساني كه سكوت كردند يا طرف ديگر صورت شان را گرفتند –چون انسان وقيح را وقيح تر مي سازد- انسان تر و باوجدان ترند، به خصوص اگر اين دفاع از جان و ناموس و حقوق و هستي مردم باشد.
در دوران توحش اسلامي هستيم، چون عده اي كه خود را متدين مي دانند، براي اعدام فرزندان شان، نذر مي كنند، در حالي كه محمد حتي دشمناني را كه قاتلان عزيزانش بودند، بخشيد. آن اسلامي كه پيش از ظهورش، كساني را كه به عنوان اسير مي گرفتند -تا پيش از آن متداول بوده - بديشان تجاوز مي كردند و مي كشتند و همچون يك خداوند صاحب اختيار -حتي چيزي فراتر از برده- كه در حد بندگاني كه هر كاري دلشان مي خواهند با ايشان كنند، پس از ظهور رسالت محمد مي بايست فرزندان كساني را كه شب پيش با ايشان جنگيده بودند و عزيزان شان بدست پدران شان كشته شده بود، به عنوان فرزند (غلام) تربيت كنند و راه اخلاقي زيستن را به ايشان بياموزند و در صورتي كه آماده زندگي مستقل شدند، حتي اگر توانايي ازداوج ندارند، به ايشان كمك كنند. آيا در قرن بيست و يكم متمدن ترين ما، براحتي دشمن و فرزندان دشمن كه هيچ، همسايه خود را در خانه نگه مي داريم، بماند كه برخي والدين شان را از خانه بيرون مي كنند و بسياري والدين شان را به آسايشگاه سالمندان مي فرستند. همان اسلامي كه زنان اسير شده را كه پيش از رسالت محمد، به تجاوز و قتل كه جاي خود، به تن فروشي براي كسب درآمد براي صاحب اش (اسير گيرنده خود را صاحب اختيارشان مي دانست) وا مي داشتند، اسلام گفت، آن بنده تو نيست، بلكه بنده خداست و تنها صاحب اختيار او نيز خداوند يكتاست و داراي حقوقي است، حتي اجازه نداري به او دست بزني و آن براي تو حرام است، مگر اين كه با رضايت اش به نكاح تو در آيد كه حقوق آن نصف زن آزاده است و فرزندان او، فرزندان تو و حتي در دين آزادند و چون اسير تو شده اند، بدين معني نيست كه مي بايست تغيير دين دهند، چنان كه رقيه كنيز يهودي پيامبر تا آخر عمر در خانه محمد، يهودي ماند. البته كنيزان و غلامان نيز مي بايست همچون خود پيامبر براي امرار معاش كار مي كردند و گرنه حتي نمي توانستند شكم شان را سير كنند؛ چنان كه برخي از زنان پيامبر به سبب فقر مالي وي، از او جدا شدند. امروزه در توحش اسلامي به سر مي بريم، چون همان ها كه منجي را به نام عدالت بيش از ديگران صدا مي زنند، خود بزرگترين ظالمان و عملاً مهيب ترين دشمن عدالت و انصاف اند. اينك در توحش اسلامي به سر مي بريم، چون در قرن بيست و يكم، عده اي خود را صاحب اختيار دنيا كه جاي خود، دين ديگران مي دارند و حق صاحب اختياري و تسليم محض را كه خداوند به هيچ كس حتي رسولانش نداده، براي خود قائل مي شوند، آن هم به نام اسلام!؟ همان پيامبري كه به سبب رقّت عاطفه، حلالي را براي خود حرام دانسته بود، به سرعت مورد خطاب خدا قرار گرفت، كه اي رسول ما چرا حرام مي كني، چيزي را كه خداوند بر تو حلال كرده است، تا برساند كه حتي پيامبر خدا نمي تواند حلال و حرام تعيين كند و تغيير دهد، ولي امروز عده اي به عنوان متولي دين، هر حلالي را حرام و هر حرامي را حلال مي نامند. به سبب همين هاست كه مي گويم در عصر توحش اسلامي به سر مي بريم و به همين خاطر است كه در روايات همين متشرعين آمده كه روزي كه منجي ظهور كند، دين اسلام آن چنان با حقيقت خويش فاصله گرفته كه حتي بدتر از مشركين صدر اسلام، انگار كه دين جديدي آورده است. ما اينك در آستانه آن رستاخيز ايستاده ايم؛ هنوز در توحش اسلامي هستيم، اما بيداري براي يك رستاخيز آغاز شده است. از اين روي، من از اصلاحات و انقلاب و حتي قيام و خيزش سخن نمي گويم، بلكه از يك "رستاخيز" حرف مي زنم. من دم مسيحا را بشارت مي دهم، چون از زنده كردن "مرده دلان" سخن مي گويم. چون اين جسد متعفن، آنقدر ظلم و جنايت كرده كه اينك حتي حال پيروان و مزدوران خود را به هم زده است، چه رسد غيرمسلمانان و اينك آغاز اين تغيير از "خود" كليد خورده است. آن همچون طفل متخلفي است كه اگر تا ديروز به نام هويت اسلامي، هر خلاف و خفتي را كه خود مرتكب مي شده، بر گردن ديگران مي انداخته است، اينك همچون يك انسان بالغ مي بايست خود خويشتن را داوري كند، اشتباهات و جنايات خود را بپذيرد و سعي كند تا با تغيير خود، تغييرشان دهد، و برخاستن از توحش به سوي يك تمدن يعني اين.
خبرگزاری فرانسه از ایران اخراج شد/ اعتراض رسمی خبرگزاری فرانسه به اخراج
مدیرکل خبرگزاری فرانسه رسماً به اخراج سردبیر این خبرگزاری از ایران اعتراض کرد و این عمل مقامات ایرانی را ناعادلانه و غیرقابل توجیه خواند. صبح جمعه، دولت جمهوری اسلامی ایران سردبیر خبرگزاری فرانسه در تهران را بدون ذکر دلیل اخراج کرد. از آخرین انتخابات ریاست جمهوری تاکنون، فعالیت رسانههای خارجی در ایران روز به روز با موانع بیشتری مواجه شده است.
به دنبال اخراج سردبیر خبرگزاری فرانسه از تهران، مدیرکل این خبرگزاری، آقای امانوئل هوگ بلافاصله با صدور اعلامیهای، به این تصمیم مقامات ایرانی اعتراض کرد.
در این بیانیه، آقای هوگ با ابراز انزجار از اخراج آقای جی دشموخ* از تهران، مینویسد: "خبرگزاری فرانسه همیشه به پوشش خبری دقیق و بیطرفانۀ رویدادهای ایران و دیگر نقاط جهان، به شدت پایبند بوده است. آقای جی دشموخ و سایر اعضاء دفتر تهران، به اعتراف همگان، وظیفۀ خود را به شکلی قابلتحسین و مطابق با معیارهای حرفهای انجام دادهاند. هدف گرفتن یکی از خبرنگاران این خبرگزاری، چنان که مقامات ایرانی به آن اقدام ورزیدهاند، عملی مطلقاً ناعادلانه و غیرقابل توجیه است".
سردبیر خبرگزاری فرانسه در تهران، آقای جی دشموخ*، روز جمعه به دستور مقامات ایرانی از کشور اخراج شد. دلیل این عمل اعلام نشده است.
خبرگزاری فرانسه مینویسد که کارت خبرنگاری آقای دشموخ و ده نفر دیگر از نمایندگان رسانههای خارجی، در فردای تظاهرات روز ۲۵ بهمن ضبط شده بود. خبرگزاری فرانسه گزارشهای مفصلی در بارۀ وقایع آن روز منتشر کرده بود.
یکی از مدیران خبرگزاری فرانسه، آقای فیلیپ ماسونه، در واکنش به اخراج همکارش از تهران گفت: "جی دشموخ یک حرفهای کهنهکار و بسیار دقیق است. اخراج او غیرقابل قبول و غیرقابل درک است. کار خبرنگاران خبرگزاری فرانسه در تهران همیشه سرمشق بوده"....
جی دشموخ که چهل ساله است و تابعیت هندوستان را دارد، تاکنون مسئولیتهای حساس و دشواری را به عهده داشته است. وی از ژانویۀ سال ۲۰۰۹ (زمستان ۱۳۸۷) به دفتر خبرگزاری فرانسه در تهران منتقل شد. آقای دشموخ همکاری خود را با این خبرگزاری از سال۲۰۰۱، در شهر بمبئی آغاز کرد و پس از چند سال کار در هند، به بغداد اعزام شد تا اوضاع آشفته و پرخشونت عراق را از سال ۲۰۰۵ به بعد، پوشش دهد.
در تهران نیز مأموریت جی دشموخ با آخرین انتخابات ریاست جمهوری و دنبالههای پرتلاطم آن مصادف شد. خبرگزاری فرانسه در طول این مدت پیوسته در تهران حاضر و شاهد، و گزارشدهندۀ همۀ خبرهای مهم سیاسی و اجتماعی بوده است.
دولت ایران، در ماههای اخیر، حضور خبرنگاران خارجی را در محل تظاهرات ممنوع کرده بود. با این حال، خبرگزاری فرانسه، توانست گزارش وقایع را با دقتی قابلتوجه در جهان منتشر کند.
دو سال قبل نیز یکی از خبرنگاران خبرگزاری فرانسه به نام فرهاد پولادی که مأموریت پوشش وقایع روز سیزده آبان را به عهده داشت، در تهران بازداشت، و یکی دو روز بعد آزاد شد.
اخراج سردبیر خبرگزاری فرانسه از تهران، نگرانیهای زیادی را در رسانههای بینالمللی ایجاد کرده و این پرسش را پیش آورده است که آیا دفتر این خبرگزاری در تهران به کار خود ادامه خواهد داد یا خیر...
باید گفت که در صورت توقف کار خبرگزاری فرانسه در تهران، انتشار خبرهای ایران بسیار دشوارتر از پیش خواهد شد.
فرید وهابی-خبرگزاری فرانسه
طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه های سراسر کشور
دانشجونیوز: در پی اجرایی کردن سیاست های وزارت علوم ایران مبنی بر تفکیک کامل جنسیتی در دانشگاه های سراسر کشور, مديركل دفتر گسترش آموزش عالي گفته است که "وزارت علوم در بحث ايجاد دانشگاههاي تكجنسيتي با ديد مثبت عمل ميكند."
به گزارش خبرگزاري حکومتی فارس، ابوالفضل حسني مدير كل دفتر گسترش آموزش عالي در سومين نشست رؤساي دانشگاههاي منتخب استاني آمايش آموزش عالي كه در هرمزگان بدون اشاره به کیفیت دانشگاه ها و شکست سیاسیت های وزارت علوم در بهبود روند تحصیلی، افزود: در حال حاضر 2 هزار و 232 مجموعه در زيرنظامهاي آموزش عالي فعاليت ميكنند.
وي گفت: قبل از انقلاب جمعيت دانشجويي كشور فقط 170 هزار نفر بود اما امروز تا پايان برنامه چهارم توسعه اين آمار 3.8 ميليون دانشجو است.
مدير كل دفتر گسترش آموزش عالي با بيان اينكه در حال حاضر 150 رشته تحصيلي در دانشگاههاي كشور وجود دارد، گفت: از اين پس دانشگاههاي مادر استانها بايد به مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري بپردازند و مقطع كارشناسي به دانشگاههاي شهرستانها و دانشگاههاي غيرانتفاعيها واگذار ميشود.
حسني همچنين در جمع رؤساي دانشگاههاي منتخب استاني آمايش آموزش عالي گفت: وزارت علوم به ايجاد دانشگاههاي تك جنسيتي ديد مثبت دارد.
گفتنی است معاون وزیر علوم تحقیقات و فناوری احمدی نژاد نیز در هفته های گذشته با اشاره به قانونی بودن طرح تفکیک جنسیتی و خط کشی بین پسران و دختران دانشگاه های سراسر کشور بر لزوم عملیاتی کردن این طرح اشاره کرده و از فراهم بودن شرایط برای عملیاتی کردن این طرح خبر داده بود.
بنظر می رسد، با توجه به تاکید مقامات مسئول و همچنین انتقادات گسترده روحانیون هوادار دولت از اجرایی نشدن این طرح، در آینده نزدیک شاهد جدا سازی سیستماتیک دختران و پسران در دانشگاه های ایران باشیم.
تداوم بازداشت هانی محمدزاده، دانشجوی ۱۹ سالهی دانشگاه شهید بهشتی
هانی محمدزاده، دانشجوی ۱۹ سالهی دانشگاه شهید بهشتی، از بهمن ماه ۸۸ بازداشت شده و اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین بهسر میبرد.
به گزارش منابع آگاه، محمدزاده متولد سال ۱۳۷۰ در جریان اعتراضهای دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی بازداشت شد و از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به قضاوت پیرعباسی به تحمل ۹ ماه حبس و ۸۴ ضربه شلاق محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به شش ماه حبس و ۷۴ ضربه شلاق کاهش یافت.
هانی محمدزاده در حال حاضر «حق تلفن، ملاقات حضوری و مرخصی ندارد» و این امر بر نگرانی خانوادهاش افزوده است.
کمیته گزارشگران حقوق بشر
خانواده كروبی: روشنایی چراغ ها پس از ۱۸ شب/ عملیات بازداشت – ربایش و انتقال به محل نامعلوم
به گفته خانواده مهدی کروبی، شب گذشته چراغ هاي پاركينگ و ورودي و يكي از اتاق هاي نشيمن منزل مهدي كروبي روشن گرديده اما هنوز هم معتقدیم که پدر و مادرمان در یک عملیات بازداشت – ربایش به محل نامعلومی منتقل شده اند.
به گزارش سحام نيوز؛ خانواده مهدي كروبي شب گذشته مطابق هر روز مجددا به منزل والدينشان مراجعه نمودند و عليرغم زدن درب منزل و انتظار براي پاسخگويي؛ هيچ كسي اقدام به باز نمودن درب منزل و يا پاسخگويي نشد.
تنها نكته قابل تامل، روشن بودن چراغ هاي پاركينگ و ورودي ساختمان و يكي از اتاق هاي خواب و اتاق نشيمن منزل بعد از 18شب خاموشي مطلق بود. اين عضو خانواده كروبي در ادامه گفت:هنوز هم معتقدیم که پدر و مادرمان در یک عملیات بازداشت – ربایش به محل نامعلومی منتقل شده اند و اگر هم بر اساس فشارهای فراوان داخلی و خارجی و اقدامات قهرمانانه ملت ، به خانه باز گردانده شوند تا آنها را در منزل نبینیم فریب اقدامات حکومت را نخواهیم خورد. ضمن آنکه این تغییر مکان را به معنای پایان بازداشت آآنها تلقی نخواهیم کرد.
لازم به توضيح است از نوزده روز قبل تاكنون خبري از مهدي كروبي و فاطمه كروبي نيست و هيچ اطلاعي از وضعيت ايشان و محل نگهداري آنان بدست نيامده است.
ابراز نگرانی عفو بین الملل از بازداشت خودسرانه ده ها تن از فعالان زن
سازمان عفو بین الملل همزمان با هشتم مارس روز جهانی زن، با صدور بیانیه ای نسبت به بازداشت خودسرانه دهها تن از زنان فعال سیاسی و مدافعین حقوق بشر ابراز نگرانی کرده و خواستار احترام دولت جمهوری اسلامی به حرکتهای فعالین زن در ایران شد.
سازمان عفو بین الملل روز سه شنبه با انتشار بیانیه ای از مقامات جمهوری اسلامی «خواستار آزادی زنان بازداشت شده در روز جهانی زن و همچنین آزادی کلیه فعالان سیاسی و مدافعان حقوق بشر و دستگیر شدگان اقلیتهای مذهبی و قومی شد.»
«با تاكيد بر پرونده ٩ زنداني سياسي زن كه در راستاي پروسه كار در اگوست ٢٠١٠ به كميسيون وضعيت زنان سازمان ملل متحد ارسال شده و روز سه شنبه در 10 صفحه منتشر شده، اين سازمان رقت بار دانست كه با وجود درخواست آزادي يا رفع اتهام از ایشان، آنها زنداني شده و یا با زندان قریب الوقوع مواجه هستند.» در این اسناد از خانمها هنگامه شهیدی، شیوا نظر آهاری، عالیه اقدم دوست، روناک صفازاده، زینب بایزیدی، محبوبه کرمی، بهاره هدایت، معصومه کعبی و رزیتا واثقی نام برده شده است.
«سازمان عفو بین الملل همچنین ابراز نگرانی خود را از بازداشت خودسرانه دهها تن از زنان فعال سیاسی و مدافعین حقوق بشر اعلام داشته» و در این میان به نام چند تن از فعالان برجسته سیاسی مانند "زهرا رهنورد" و "فاطمه کروبی" که به همراه همسرانشان که از رهبران مخالفین هستند و اکنون ناپدید شده اند و نیز به نام "فخر السادات محتشمی پور" همسر مصطفی تاج زاده معاون وزیر کشور دولت خاتمی که در دهم اسفندماه بازداشت شده و همچنین "مهسا امرآبادی" روزنامه نگار اشاره می کند.
"نازنین خسروانی" روزنامه نگاری که برای چندین نشریه اصلاح طلب فعالیت می کرده و از آبان ماه سال جاری به اتهام اقدام علیه امنیت ملی دستگیر شده، "نسرین ستوده" وکیل برجسته و فعال حقوق بشر که در سیزدهم شهریورماه سال گذشته دستگیر و به ۱۱ سال زندان محکوم شده، و همچنین "فاطمه مسجدی" از اعضای کمپین یک میلیون امضاء که به علت نوشتن مطلبی در حمایت از یک گروه فمینستی به شش ماه حبس محکوم شده است، از جمله کسانی هستند که در این بیانیه از آنها نام برده شده.
همچنین در این بیانیه نام بسیاری از زندانیان سیاسی-عقیدتی زن که پس از محاکمات ناعادلانه به زندانهای طولانی مدت محکوم شده اند از جمله "فریبا کمال آبادی" و "مهوش ثابت" دو تن از رهبران جامعه بهایی که به همراه ۵ تن دیگر از رهبران جامعه بهایی دستگیر شده اند و در مردادماه 1389 ابتدا به ۲۰ سال زندان به جرم جاسوسی برای اسراییل محکوم شدند و در دادگاه تجدید نظر محکومیت آنها به ۱۰ سال کاهش یافت و هم اکنون در بند ۲۰۰ زندان رجایی شهر بسر میبرند، نیز به چشم می خورد.
این بیانیه همچنین به "مهدیه گلرو" فعال دانشجویی و حقوق زنان که در آذرماه 1388، به علت فعالیت های مسالمت آمیز خود بازداشت و هم اکنون دوره دو ساله زندان خود را سپری می کند اشاره دارد، و اینکه «وی احتمالا مجبور به تحمل یک سال حبس تعلیقی نیز می باشد». حکم یک سال زندان مهدیه گلرو آذر ماه سال گذشته و به خاطر فعالیتهای دانشجویی و پیگیری حق تحصیل خود و دیگر دانشجویان در شورای دفاع از حق تحصیل صادر شده بود. وی هم اکنون با اتهامات جدیدی در ارتباط با نامه سرگشاده ای که در آذرماه سال جاری و به مناسبت روز دانشجو منتشر گردید نیز روبروست.
این سازمان همچنین «از مقامات ایرانی موکدا خواست تا حرکتهای فعالین زن در ایران را محترم شمرده و به حقوق اجتماعی آنها احترام بگذارند و از بازداشت و محاکمات ناعادلانه آنها به جرم اقدام علیه امنیت ملی و سایر اتهامات مبهم در مورد آنان خودداری ورزند.»
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
زنانی برای تزیین، زنانی منفعل، مردانی ناموس پرست و غیرتی/ مریم رحمانی
در مورد رسانه و قدرت اش نظریه پردازی های زیادی شده است. در ابتدا نظریه پردازان معتقد بودند مردم هرچه را از طریق رسانه می خوانند یا می بینند یا می شنوند، فرامی گیرند و بی چون و چرا آن را باور می کنند. نظریه گلوله ای از این دست نظریه هاست که معتقد بود مخاطب در برابر پیام های رسانه ای منفعل و رسانه فعال مایشاء است، دسته ای دیگر از نظریه ها ناظر به خصوصیات دموگرافیک آدمها بودند و می گفتند اگرچه رسانه تاثیرات قوی بر مخاطب دارد اما این تاثیرات به میزان تحصیلات، سن و طبقه اجتماعی مخاطب هم بستگی دارد. رسانه ها نه بی تاثیرند و نه اینکه فارغ از زمینهها و پیششرط های لازم برای این تأثیر و نمیتوان محتوای پیام ارتباطی را بهعنوان یگانه محرک، تأثیرگذار بر پاسخ مخاطب تلقی کرد. از 1970 به بعد نظریه های تاثیر قدرتمند رسانه ها مطرح شد که بر اساس آن گرچه رسانهها تأثیر مطلق ندارند اما تأثیر قدرتمندی بر نگرش و رفتار مخاطب دارند.
به هر روی امروزه نظریه پردازان معتقدند رسانه ها به یکی از ابزارهای اجتماعی شدن تبدیل شده اند و نقش زیادی در شکل دهی نظریات مخاطبان دارند. از این رو بررسی محتوای سریال های پخش شده از تلویزیون ایران در طی امسال به مناسبت 8 مارس خالی از لطف نیست چرا که نشان می دهد در طول یک سال چه چیزهایی به خورد مردم ایران داده شده است و بهتر بود چه سریال هایی با چه مضامینی از تلویزیون ایران پخش می شدند. گذشته از سطح نازل سریال های صدا و سیما که روز به روز هم بی محتواتر و مبتذل تر می شوند، ترویج و دامن زدن به عقاید کلیشه ای و نقش های جنسیتی روز به روز وضعیت وخیم تری در این رسانه با مخاطب وسیع پیدا می کند.
سالهاست که به مناسبت نوروز سریالهایی مثلا کمیک از تلویزیون ایران پخش می شود هرچند بیشتر هزل است تا طنز. بهرحال «چاردیواری» و «زن بابا» دو سریال طنزی بودند که در ایام نوروز از تلویزیون پخش شدند. در هردو سریال زنها فضول و خبرچین بودند و مدام فالگوش می ایستادند.
ترویج وابستگی زن در سریال ها
در سریال «زن بابا»، زنی که سالها همسرش فوت شده بود و قصد داشت با مردی که پدرزن پسرش محسوب می شد، ازدواج کند با مخالفت پسرش روبرو شد. او مادرش را در خانه حبس می کرد تا مانع دیدار او با پدرزنش شود. جالب است که در فرهنگ ایرانی احترام به مادر تاکید شده است اما رسانه ملی در جهت عکس گام بر می دارد. اگر این برنامه ها برای این است که مثلا به پسرانِ غیرتی بیاموزد، مادرانشان حق ازدواج مجدد دارند چرا این سریالها ناموس پرستی را بیشتر ترویج می کنند؟ سریال هایی که تنها زن را در رابطه تعریف می کند، نمی تواند دردی از آنها دوا کند . اگر مسئولان رسانه می خواهند فکری به حال تنهایی بیوه زنان و بیوه مردان کنند بهتر است زن را موجودی مستقل تعریف کنند و نمایش دهند تا خودش برای زندگی و آینده اش تصمیم بگیرد.
پیچیدن نسخه ازدواج به هر قیمت برای دختران
در سریال «چاردیواری» دختری برای اینکه بتواند برای ادامه تحصیل و گرفتن دکتری به خارج از کشور برود مجبور می شود با پسری که کارگر یک رستوران است ازدواجی صوری کند تا پدرش اجازه دهد او همراه پسر به خارج از کشور برود. البته پدر دختر نمی داند که داماد قلابی آن شخصی که وانمود می کند- مهندسی ساکن لندن- نیست.
درد است که در قرن 21 دختران هنوز به اجازه پدرانشان برای انجام هر کاری نیاز دارند از ازدواج گرفته تا تحصیل. هولناک است که دختری برای رفتن به خارج از کشور باید سرپدرشان کلاه بگذارد چرا که قانونگزار و تمام نهادهایی که فرهنگ دولتی را ترویج می کنند زنان را موجوداتی ناقص می پندارند که توان تصمی گیری های درست را ندارند و باید مردان برای آنها تعیین تکلیف کنند. هنوز اجازه ازدواج دختر را باید پدر صادر کند و رسانه به ظاهر ملی ما به جای اینکه تفکرات اشتباه را در خصوص زنان به رخ جامعه بکشد و نسخه جایگزین را پیشنهاد کند تنها در پی مزدوج کردن دختران است و بس. در انتهای این سریال دختر تحصیل کرده با همین داماد قلابی که نه سوادی در سطح دختر داشت نه امکانات مالی نه همفکر بودند نه هم مسیر ازدواج کرد. در حالی که همه روانشناسان معتقدند برای دوام و بقای یک ازدواج زوجین باید به لحاظ تحصیلات و اعتقادات هم تراز باشند یا به قول علمای اسلامی هم کفو باشند.
ای کاش این مشکل که چه بسا باعث بروز ازدواج هایی از این دست می شود و آسیب هایی می تواند برای خانواده ها و جامعه به بار بیاورد، به شکل دیگری پرداخته می شد تا تلنگری باشد به جامعه که از کنترل دختران و محدود کردن شرایط زندگی برای آنها دست بردارد و صد افسوس که چنین نشد.
غم انگیز است که مسئولان صداو سیما تنها به فکر ازدواج جوانان هستند نه به فکر پایداری روابط زن و شوهر. ای کاش به جای تبلیغ کلیشه هایی مانند «زن باید نیم من باشد و گذشت کنند»، «مردها غرور دارند،چه اشکالی دارد زن گذشت کنند»، «زنها عاطفه دارند و به مرور مردها رام می شوند» از سوی بازیگر زن محبوب سریال های کمیک(مریم امیرجلالی) صداو سیما به زوج های جوان مهارت های حل اختلاف و ارتباط بدون خشونت را از طریق سریال ها و برنامه هایش می آموخت. مسئله مهمی که همیشه در سریال های ایرانی به عمد یا سهو مغفول مانده است.
ای کاش به جای تکرار کلیشه هایی از قبیل «زن باید سرخونه زندگیش باشه»، «زن نباید شب از خونه تنها بره بیرون»، «من شوهرتم هرچی من بگم» حرف های جدیدی مبتنی بر دانش روان شناسی و جامعه شناسی با زبان طنز به مخاطب ایرانی آموخته می شد تا بنیان های خانواده را مبتنی بر برابری، احترام و عشق مستحکم کند. رسانه ای مانند تلویزیون قابلیت های زیادی در پیشبرد عقاید و اقناع مخاطب دارد و می شود از طریق برنامه های مختلف برابری زن و مرد و رفع تبعیض از زنان را آموزش داد.
ترویج ناموس پرستی در فیلم ها و سریال ها
در جامعه ای که آمار قتلهای ناموسی و خانوادگی اش بالاست چرا رسانه ملی به ناموس پرستی دامن می زند و پسران را علیه مادران و خواهرانشان می شوراند؟ مگر نه اینکه مادر از پسر بزرگتر است و فهم اش به طور معمول بالاتر پس چرا رفتارهای طالبانی را از صدا و سیمای ایران می بینیم که حیات و ممات زن را به دست مرد می سپارد؟
در فیلمی داستانی که از شبکه یک صداو سیما پخش شد -نامش را فراموش کردم- مرد و زن مسنی از هم جدا شدند و پسر وقتی پدرش حال مادرش را پرسید گفت:«به ناموس من کاری نداشته باش الان مامانم دیگه زن شما نیست» تاسف برانگیز است این برخورد، تلویزیون ایران به کجا می خواهد ببرد مردم این سرزمین را؟
در سریال «ستایش» طاهر عاشق خواهر دوست اش می شود و ستایش را از برادرش خواستگاری می کند. برادر ستایش ابتدا با او دعوا می کند که به ناموسش در دوستی نظر داشته و بعد که متوجه می شود کمک طاهر در فراری کردن او از جبهه به علت چشمداشت او به ستایش نبوده است، با این ازدواج موافقت می کند بی آنکه نظر ستایش برایش مهم باشد. انگار رفتن به خواستگاری هر دختری نیاز به کسب مجوز از برادر او دارد.
ترویج چندهمسری پای ثابت سریال های تلویزیونی
سریال دیگری که به گفته صدا وسیما سریال پربیننده ای است، «مختارنامه» است. هرچند منع تک خوانی زن بعد از 32 سال در ایران با این سریال شکسته شد اما میرباقری چنان عشق مختار را به زنانش به تصویر کشیده که گویی هردو زن نزد او جایگاهی یکسان دارند و مختار شیفته هر دوست. دو همسر مختار بعد از زندانی شدن او چنان با هم دوست می شوند که انگار دو خواهرند نه دو هوو. انگار چنان مخاطبان ایرانی از زنان عرب و حسادت هایشان که به کشتن امامان شیعه هم منجرشده بی خبرند که این دو زن این چنین دل باخته هم بازنمایی می شوند. این همه رنگ و لعاب دروغین برای چیست؟
بهتر نیست به جای ترویج چندهمسری و بی وفایی مردان که اثرات سوئی بر جامعه دارد فیلم هایی ساخته شود که تعهد را که به لطف شبکه های داخلی و سریال های ماهواره ای دارد از بین می رود، تبلیغ کند؟ اگر فیلمی تاریخی می سازیم چرا محتوایی در آن می گنجانیم که با واقعیت جامعه عرب نمی خواند؟ یا اصلا مگر در تمامی سکانس ها فیلم ساز به تک تک وقایع تاریخ متعهد بوده که در رابطه بین دو زن مختار بر فرض حسنه بودن رابطه هم وفادار باشد؟
زنان به مثابه دکور
«ستایش» سریالی که هنوز از شبکه 3سیما پخش می شود نمونه تمام عیار یک سریال ضد زن است. در این سریال مرد همسرش را «آبجی» صدا می زند و زن را حتی به ملاقات فرزندش که زندانی است نمی برد. پدرسالاری عریان را می توان در این سریال مشاهده کرد. زن در این سریال حتی نامی ندارد. حتی حق دیدار فرزندش را هم ندارد و حتی به خواستگاری برای فرزندش هم نمی رود تنها زنی زیباست و نقش اش پر کردن صحنه. مسئله ای که در سنتی ترین خانواده ها هم به ندرت دیده می شود. کدام مادری است که به دیدار فرزند زندانیش نرود یا همراه او نرود خواستگاری؟ این همه اغراق و نادیده انگاری زنان برای چیست آخر؟
کلیشه های منفی و نقض حقوق زنان در برنامه های صدا و سیما متاسفانه تنها به این موارد محدود نمی شود و بیش از اینهاست و هرچه گفته شد تنها مشتی بود نشان دهنده خروار.
مریم رحمانی
تا قانون خانواده برابر
لغو مجوز نشریهٔ دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بناب
خبرگزاری هرانا - مجوز یکی از نشریات دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بناب لغو شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، مسئولان دانشگاه به دلایل واهی مانع از توزیع شمارهٔ جدید نشریهٔ مذکور شده و مجوز آن را لغو کردهاند.
گویا این نشریه به زبان ترکی چاپ میشده است.
لغو مجوز این نشریه در حالیست که درصد قابل توجهی از دانشجویان این واحد دانشگاهی را به لحاظ شرایط منطقهای، شهروندان آذری زبان تشکیل میدهند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، مسئولان دانشگاه به دلایل واهی مانع از توزیع شمارهٔ جدید نشریهٔ مذکور شده و مجوز آن را لغو کردهاند.
گویا این نشریه به زبان ترکی چاپ میشده است.
لغو مجوز این نشریه در حالیست که درصد قابل توجهی از دانشجویان این واحد دانشگاهی را به لحاظ شرایط منطقهای، شهروندان آذری زبان تشکیل میدهند.
اعتصاب کارگران کارخانه پارسیلون خرم آباد
خبرگزاری هرانا - کارگران کارخانهٔ پارسیلون واقع در خرم آباد لرستان از آغاز اسفند ماه تاکنون دستکم چهار روز دست به اعتصاب زدند.
این کارگران در اعتراض به عدم پرداخت چهار ماه از حقوق خود، در محوطهٔ کارخانه دست به تجمع اعتراضی زدهاند.
کارخانهٔ پارسیلون تولید کننده انواع نخهای نایلونی میباشد که پیشتر بالغ بر ۲۰۰۰ کارگر داشت و در اثر بازخرید و اخراج اکنون فقط در حدود ۵۰۰ کارگر دارد.
این کارخانه در سالیان اخیر همواره شاهد اعتراضات بسیاری از سوی کارگران بوده است.
این کارگران در اعتراض به عدم پرداخت چهار ماه از حقوق خود، در محوطهٔ کارخانه دست به تجمع اعتراضی زدهاند.
کارخانهٔ پارسیلون تولید کننده انواع نخهای نایلونی میباشد که پیشتر بالغ بر ۲۰۰۰ کارگر داشت و در اثر بازخرید و اخراج اکنون فقط در حدود ۵۰۰ کارگر دارد.
این کارخانه در سالیان اخیر همواره شاهد اعتراضات بسیاری از سوی کارگران بوده است.
بازداشت دو تن از فعالین اصلاح طلب در شیراز
خبرگزاری هرانا - مهندس احمد موسوی و مهندس حسن پور، دو تن از فعالین اصلاح طلب در شیراز، دستگیر شدند.
به گزارش کلمه، سید احمد موسوی تاکامی، دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشگاه شیراز و فرماندار بوانات در دولت اصلاحات بوده که روز ۱۷ اسفند از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شده است.
در همین روز، مهندس حسن پور نیز با یورش نیروهای امنیتی به منزل خود، پس از تفتیش منزل دستگیر شد. کامپیوترهای شخصی این دو نفر نیز توقیف شده است.
گفته می شود این دو تن از مبارزان در جنگ ایران و عراق نیز بوده اند.
کوروش زعیم آزاد شد
خبرگزاری هرانا - کورش زعیم نویسنده و از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران پس از تحمل یک ماه حبس از زندان آزاد شد.
به گزارش جرس، کورش زعیم نویسنده، مترجم و از اعضای شورای مرکزی و هیئت اجرایی جبهه ملی ایران که در آستانه ٢۵ بهمن بازداشت شده بود پس از تحمل یک ماه حبس شامگاه چهارشنبه ۱٨ اسفند ماه از زندان آزاد شد.
این پژوهشگر و فعال سیاسی در سال های اخیر بارها بازداشت و زندانی شده است، به ویژه در جریان وقایع پس از انتخابات سال گذشته نیز، اول تیر ماه ٨٨ بازداشت شد و پس از آزادی نیز بارها از سوی نیروهای امنیتی تهدید شده بود.
در جریان موج بازداشت های اخیر، تعداد زیادی از فعالین سیاسی، دانشجویی و مطبوعاتی، طی روزها و هفته های بعد از حضور خیابانی مردم در ٢۵ بهمن بازداشت شدند.
آزادی تقی پور و سجادی از دانشجویان دانشگاه علم وصنعت
خبرگزاری هرانا - "حامد تقی پور" و "ولی سجادی" دو دانشجوی دانشگاه علم و صنعت که به ترتیب در جریان تظاهرات ۲۵ بهمن و ۱ اسفند بازداشت شده بودند، با قرار وثیقه از زندان آزاد شدند.
به گزارش تحول سبز، حامد تقی پور دانشجوی ورودی ۸۷ رشته ی مهندسی مواد متالورژی دانشگاه علم و صنعت ایران می باشد. وی که در تاریخ ۲۵ بهمن ماه در میدان انقلاب دستگیر شده بود بیش از۳ هفته را در زندان اوین و تحت بازجویی قرار داشت.
ولی سجادی نیز دانشجوی ورودی ۸۴ رشته ی مهندسی عمران دانشگاه علم و صنعت ایران و دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه صنعتی امیرکبیر است که در تاریخ ۱ اسفند درجریان تظاهرات جنبش سبز برای گرامیداشت هفتم شهدای ۲۵ بهمن (شهیدان صانع ژاله و محمد مختاری) بازداشت شده بود.
لازم به ذکر است در جریان ۳ تظاهرات اعتراضی جنبش سبز در هفته های اخیر (۲۵بهمن، ۱ اسفند، ۱۰ اسفند و ۱۷ اسفند) ده ها تن از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت بازداشت شدند که اکثر آن ها پس از ۱ یا ۲ روز از زمان بازداشت با اخذ تعهد آزاد شدند.
تعداد زنان بیوه ۶ برابر مردان بدون همسر است
خبرگزاری هرانا - طبق آخرین اطلاعات مرکز آمار ایران از سرشماری سال ۸۵، تعداد زنان بدون همسر در اثر فوت ۶ برابر تعداد مردان بدون همسر در اثر فوت است.
به گزارش خبرگزاری زنان، دکتر شهلا کاظمیپور در گفتگو با مهر با اشاره به جمعیت ۳۰ میلیونی مردان ۱۰ سال به بالا در کل کشور گفت: در میان مردانی که زنان خود را در اثر فوت از دست دادهاند تنها یک درصد از آنها که ۳۰۰ هزار نفر هستند، بدون همسر به زندگی خود ادامه داده و بقیه مجددا ازدواج کردهاند.
معاون پژوهشی مرکز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه با بیان اینکه در مقابل جمعیت یک درصدی مردان بدون همسر در اثر فوت، شش درصد از زنان با همین شرایط زندگی میکنند و به ازدواج مجدد اقدام نکردهاند، اظهار داشت: این زنان، یک میلیون و ۸۹۱ هزار نفر در کل کشور هستند.
بر اساس نتایج یک تحقیق با عنوان "بررسی مسایل و مشکلات زنان و دختران بدون همسر" با جامعه آماری "دختران و زنان ۲۸ تا ۵۵ ساله مجرد و بدون همسر ساکن ۲۲ منطقه شهر تهران" که طی سالهای گذشته انجام شده نزدیک به نیمی از زنان مطلقه، دارای درآمد شخصی هستند. در حالیکه این موضوع در مورد تنها ۴/۲۷ درصد زنان بیوه صدق میکند. بنابراین میتوان ادعا کرد زنان شاغل و دارای استقلال مادی آمادگی بیشتری برای رهایی از زندگی مشقت بار و غیرقابل تحمل را دارند.
به گزارش خبرگزاری زنان، دکتر شهلا کاظمیپور در گفتگو با مهر با اشاره به جمعیت ۳۰ میلیونی مردان ۱۰ سال به بالا در کل کشور گفت: در میان مردانی که زنان خود را در اثر فوت از دست دادهاند تنها یک درصد از آنها که ۳۰۰ هزار نفر هستند، بدون همسر به زندگی خود ادامه داده و بقیه مجددا ازدواج کردهاند.
معاون پژوهشی مرکز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه با بیان اینکه در مقابل جمعیت یک درصدی مردان بدون همسر در اثر فوت، شش درصد از زنان با همین شرایط زندگی میکنند و به ازدواج مجدد اقدام نکردهاند، اظهار داشت: این زنان، یک میلیون و ۸۹۱ هزار نفر در کل کشور هستند.
بر اساس نتایج یک تحقیق با عنوان "بررسی مسایل و مشکلات زنان و دختران بدون همسر" با جامعه آماری "دختران و زنان ۲۸ تا ۵۵ ساله مجرد و بدون همسر ساکن ۲۲ منطقه شهر تهران" که طی سالهای گذشته انجام شده نزدیک به نیمی از زنان مطلقه، دارای درآمد شخصی هستند. در حالیکه این موضوع در مورد تنها ۴/۲۷ درصد زنان بیوه صدق میکند. بنابراین میتوان ادعا کرد زنان شاغل و دارای استقلال مادی آمادگی بیشتری برای رهایی از زندگی مشقت بار و غیرقابل تحمل را دارند.
انتقال مسعود باستانی به دفتر حفاظت زندان
خبرگزاری هرانا - مسعود باستانی، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج به دفتر حفاظت اطلاعات زندان منتقل شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مسعود باستانی صبح امروز به دلایل نامعلوم به دفتر حفاظت اطلاعات زندان رجایی شهر کرج منتقل شده است.
از سرنوشت این زندانی سیاسی و بازگرداندن و یا عدم بازگرداندن وی به بند ۴ زندان رجایی شهر کرج (بندی که در آن تحمل حبس مینماید) اطلاعاتی در دست نیست.
طی روزهای اخیر مسعود باستانی، به علت بازداشت همسرش مهسا امرآبادی از سوی نیروهای امنیتی در وضعیت روحی نامساعدی قرار داشت.
گفتنی ست که روز گذشته نامهای در رسانهها به قلم آقای باستانی و خطاب به عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران منتشر شده بود، که در آن وی به بیگناهی همسرش پرداخته و بازداشت وی را به چالش کشیده بود.
لازم به یادآوری ست که مسعود باستانی که در دادگاههای جمعی و نمایشی پس از انتخابات محاکمه و به ۶ سال حیس تعزیری محکوم شده بود، تا پیش از این انتقال به همراه بیش از ۶۰ تن از زندانیان زندان رجایی شهر کرج در بند۴، سالن ۱۲ که کم امکاناتترین بند این زندان محسوب میشود، محبوس بود.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مسعود باستانی صبح امروز به دلایل نامعلوم به دفتر حفاظت اطلاعات زندان رجایی شهر کرج منتقل شده است.
از سرنوشت این زندانی سیاسی و بازگرداندن و یا عدم بازگرداندن وی به بند ۴ زندان رجایی شهر کرج (بندی که در آن تحمل حبس مینماید) اطلاعاتی در دست نیست.
طی روزهای اخیر مسعود باستانی، به علت بازداشت همسرش مهسا امرآبادی از سوی نیروهای امنیتی در وضعیت روحی نامساعدی قرار داشت.
گفتنی ست که روز گذشته نامهای در رسانهها به قلم آقای باستانی و خطاب به عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران منتشر شده بود، که در آن وی به بیگناهی همسرش پرداخته و بازداشت وی را به چالش کشیده بود.
لازم به یادآوری ست که مسعود باستانی که در دادگاههای جمعی و نمایشی پس از انتخابات محاکمه و به ۶ سال حیس تعزیری محکوم شده بود، تا پیش از این انتقال به همراه بیش از ۶۰ تن از زندانیان زندان رجایی شهر کرج در بند۴، سالن ۱۲ که کم امکاناتترین بند این زندان محسوب میشود، محبوس بود.
آزادی سه دانشجوی بازداشتی دانشگاه فردوسی مشهد
خبرگزاری هرانا - علیرغم آزادی علی منصوری، احسان کاهوکار و محمد هرمززاده سه دانشجوی دانشگاه فردوسی که ۱٠ بهمن و اول اسفند بازداشت شده بودند، از وضعیت محمد غفاریان، دانشجوی همین دانشگاه که روز یک اسفند بازداشت شده بود، کماکان خبری در دست نیست.
به گزارش جرس، هفته گذشته احسان کاهوکار طوسی، با قرار وثیقه ۵٠ میلیون تومانی آزاد شد. کاهوکار که اول اسفند بازداشت شده بود پس از گذراندن ۱٣ روز بازداشت، آزاد شد.
همچنین محمد هرمززاده نیز روز چهارشنبه پس از ۱۶ روز بازداشت، به قید وثیقه آزاد شد. هرمززاده مدیرمسوول نشریات دانشجویی "ژاژ" و "ریشه" بود که ترم گذشته تحصیلی را نیز در محرومیت به سر برده بود.
هم جنین بر اساس این گزارش، ظهر پنجشنبه ۱٩ اسفند ماه نیز، علی منصوری دانشجوی مهندسی شیمی این دانشگاه با قرار وثیقه ۵٠ میلیون تومانی آزاد شد. منصوری که از اعضای شورای سردبیری نشریه دانشجویی شب تاب بود، این مدت را در سلول انفرادی بازداشتگاه ادارهٔ اطلاعات مشهد گذرانده بود.
گفتنی است محمد غفاریان، دانشجوی رشته مهندسی برق این دانشگاه نیز که روز یک اسفند بازداشت شده بود کماکان در بازداشت نیروهای امنیتی است و خبری از وضعیت وی در دست نیست.
به گزارش جرس، هفته گذشته احسان کاهوکار طوسی، با قرار وثیقه ۵٠ میلیون تومانی آزاد شد. کاهوکار که اول اسفند بازداشت شده بود پس از گذراندن ۱٣ روز بازداشت، آزاد شد.
همچنین محمد هرمززاده نیز روز چهارشنبه پس از ۱۶ روز بازداشت، به قید وثیقه آزاد شد. هرمززاده مدیرمسوول نشریات دانشجویی "ژاژ" و "ریشه" بود که ترم گذشته تحصیلی را نیز در محرومیت به سر برده بود.
هم جنین بر اساس این گزارش، ظهر پنجشنبه ۱٩ اسفند ماه نیز، علی منصوری دانشجوی مهندسی شیمی این دانشگاه با قرار وثیقه ۵٠ میلیون تومانی آزاد شد. منصوری که از اعضای شورای سردبیری نشریه دانشجویی شب تاب بود، این مدت را در سلول انفرادی بازداشتگاه ادارهٔ اطلاعات مشهد گذرانده بود.
گفتنی است محمد غفاریان، دانشجوی رشته مهندسی برق این دانشگاه نیز که روز یک اسفند بازداشت شده بود کماکان در بازداشت نیروهای امنیتی است و خبری از وضعیت وی در دست نیست.
اخراج شهاب مهدی نیا دانشجوی دانشگاه علوم و فنون بابل
خبرگزاری هرانا - در ادامه فشار بر فعالان دانشجویی، شهاب مهدی نیا، یکی دیگر از فعالین دانشجویی در بابل از دانشگاه اخراج شد.
به گزارش جرس، شهاب مهدی نیا به حکم کتبی شیخ الاسلامی (رئیس دانشگاه علوم و فنون بابل) و تاجدین (معاون دانشجویی و رئیس کمیته انضباطی این دانشگاه) به اتهام "شعار نویسی"، "ایجاد اغتشاش" و "بر هم زدن نظم عمومی"، از دانشگاه علوم و فنون مازندران اخراج و دیگر حق ورود به این دانشگاه را ندارد.
این در حالیست که سال گذشته، تمامی کلاس های حل تمرین این فعال دانشجویی به دلیل فعالیت های دانشجویی لغو شده بود.
گفتنی ست شهاب مهدی نیا که کلیه واحد های تحصیلی خود را در هفت ترم و با معدل بالا تمام کرده بود، چند روز پیش برای انجام کارهای مربوط به فارغ تحصیلی به دانشگاه مراجعه می کند، اما اجازه ورود به دانشگاه را نمی یابد و با پیگیری های صورت گرفته متوجه اخراج خود از دانشگاه می شود.
تمامی مراحل اخراج او بدون اطلاع و احظار وی به کمیته انضباطی صورت گرفته که در نوع خود کم سابقه است. همچنین در تابستان سال گذشته هم شهاب مهدی نیا به دلیل شرکت در تظاهرات و فعالیت های سیاسی به اداره اطلاعات شهرستان بابل احظار و با تعهد کتبی آزاد شده بود.
شایان ذکر است که موج جدید فشار بر فعالین دانشجویی در بابل پس از ۲۵ بهمن و تجمعات اعتراضی مردم بابل فشارها افزایش پیدا کرده است بطوریکه از چندی قبل چند تن از دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی به دلایل نامعلوم به کمیته انضباطی احضار شده اند و علیرغم آزادی چند تن از فعالین بازداشت شده در جریان تجمعات مردمی ۲۵ بهمن و ۱ اسفند بابل، اما تا کنون وضعیت محسن برزگر (دبیر فرهنگی سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل)، ایمان صدیقی (دبیر سیاسی سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل) و فریبا اسدیان مادر معین اسلامی جم (دبیر تشکیلات سابق دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل) مشخص نشده است.
اعمال فشار بر راضیه نشاط، زندانی سیاسی محبوس در در بند ۲۰۹
خبرگزاری هرانا - گزارش ها حاکی از اعمال فشار بر یک زندانی سیاسی زن، به نام راضیه(پری) نشاط در بند ۲۰۹ زندان اوین است.
راضیه (پری) نشاط، از اعضای انجمن همبستگی فعالان تبعیدی در ترکیه است که بعد از دستگیری اش در تاریخ ۸ دی در مسیر بازگشت به ترکیه از داخل اتوبوس، به زندان اوین منتقل شده است.
وبسایت تحول سبز در گزارشی که از زندانیان زن بند ۲۰۹ منتشر نموده آورده است که خانم نشاط در طی این مدت به شدت تحت فشار روحی روانی بوده و بازجوهای وزارت اطلاعات اتهامات واهی به وی منتسب نموده اند.
این گزارش حاکی از آن است که خانم نشاط همچنان تحت بازجویی های مداوم و طولانی مدت قرار دارد.
گفتنی ست، انجمن همبستگی فعالان تبعیدی در ترکیه تاکنون واکنشی به این موضوع نشان نداده، این بی خبری و عدم پیگیری شرایط این زندانی باعث افزایش فشارها و وخیم تر شدن شرایط وی شده است.
هم چنین حکیمه شکری ۴۰ ساله، از مادران عزادار، یکی دیگر از کسانی هست که مدتی را در سلول های بند ۲۰۹ سپری کرده او که در تاریخ ۱۴ آذر در بهشت زهرا همراه با تعدادی دیگر از مادران عزادار دستگیر شده بود، علی رغم آزادی سایر افراد تا چند روز گذشته دربند ۲۰۹ به سر می برد. او نیز پس از هفته ها بلاتکلیفی در ۱۱ اسفند با سپرده وثیقه ۶۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شده است.
این گزارش می افزاید، تعدادی از شهروندان عادی که در ۲۵ بهمن دستگیر شده اند به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده اند که برخی از آنان در حین دستگیری و انتقال به زندان به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و با ضربات شوکر دچار سوختگی شده اند و در شرایط دشواری به سر می برند.
وبلاگ جوانرودنیوز فیلتر شد
خبرگزاری هرانا - وبلاگ جوانرودنیوز (هه والده ری جوانرو) که از مرداد ماه سال ۱۳۸۶ راه اندازی شده بود از روز گذشته از سوی سازمان فیلترینگ جمهوری اسلامی ایران فیلتر شد.
به گزارش خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا"، وبلاگ جوانرودنیوز که طی سالهای اخیر نقش بسزایی در انتشار اخبار و حوادث منطقه داشت روز گذشته براساس تصمیم کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مشمول ماده ۲۳ قانون جرایم رایانهای شده و فیلتر و مسدود گردید.
شایان ذکر است امید ولیزاده نویسنده وبلاگ جوانرود نیوز پیشتر به اتهام نشر اکاذیب (توهین به نماینده شهرستان جوانرود در مجلس شورای اسلامی) و تشویش اذهان عمومی توسط اداره اطلاعات این شهر دستگیر و به ۸ ماه حبس تعلیقی محکوم شده بود.
به گزارش خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا"، وبلاگ جوانرودنیوز که طی سالهای اخیر نقش بسزایی در انتشار اخبار و حوادث منطقه داشت روز گذشته براساس تصمیم کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مشمول ماده ۲۳ قانون جرایم رایانهای شده و فیلتر و مسدود گردید.
شایان ذکر است امید ولیزاده نویسنده وبلاگ جوانرود نیوز پیشتر به اتهام نشر اکاذیب (توهین به نماینده شهرستان جوانرود در مجلس شورای اسلامی) و تشویش اذهان عمومی توسط اداره اطلاعات این شهر دستگیر و به ۸ ماه حبس تعلیقی محکوم شده بود.
اسامی بیست تن از شهروندان بازداشتی دهم اسفند ماه در شیراز
خبرگزاری هرانا – در پی تجمهات دهم اسفند ماه دهها تن از شهروندان معترض در شیراز از سوی نیروهای انتظامی و امنیتی بازداشت و به مکانهای نامعلومی منتقل شدند.
در پی تلاش گزارشگران هرانا اسامی برخی از شهروندان بازداشتی که به زندان «نظام شیراز» منتقل شدهاند و اطلاعی از وضعیت ایشان در دست نیست جمع آوری شده است.
لیست اسامی:
۱- محمد امین ایلانی (کارشناسی علوم سیاسی)
۲- رضا حبیبی (دانشجو بندر عباس)
۳- هاشم عباسنژاد (کارشناس گرافیک)
۴- امید بردبار (استاد دانشگاه پیام نور واحد فسا که به همراه همسرش دستگیر شده)
۵- علیرضا ارشاد (کارمند روابط بین الملل دانشگاه دولتی شیراز)
۶- شهاب توکلی (دانشجوی مالزی)
۷- احمد احمدی (دانشجوی دامپزشکی دانشگاه شیراز)
۸- مسعود زارعی
۹- مصطفی شهریاری
۱۰- مجید رستگار (نگهبان ساختمانی در خ ملاصدرا شیراز)
۱۱- یونس رستگار
۱۲- حامد دهقان (دانشجو)
۱۳- وجی الله فیروزی (کارمند اداره روغن نباتی)
۱۴- احمد فداکار
۱۵- علی علمی (کشتی گیر شیرازی)
۱۶- حامد شیرازی (کارمند مخابرات)
۱۷- سعید شیخی (دانشجو)
۱۸- مهرداد حیدری (دانشجو)
۱۹- شاهرخ حافظزاده (پیر مرد حدود ۸۰ سال سن که در پایانه نمازی به طور وحشیانه
بازداشت شد)
۲۰- پارسا بهمنی (خبرنگار روزنامه افسانه که قبل از انتقال به زندان نظام به مکان
نامعلومی منتقل شد.)
شایان ذکر است برخی از شهروندان نیز در طی روزهای اخیر با تودیع وثیقه از این بازداشتگاه آزاد شدند.
لیست اسامی:
۱- محمد امین ایلانی (کارشناسی علوم سیاسی)
۲- رضا حبیبی (دانشجو بندر عباس)
۳- هاشم عباسنژاد (کارشناس گرافیک)
۴- امید بردبار (استاد دانشگاه پیام نور واحد فسا که به همراه همسرش دستگیر شده)
۵- علیرضا ارشاد (کارمند روابط بین الملل دانشگاه دولتی شیراز)
۶- شهاب توکلی (دانشجوی مالزی)
۷- احمد احمدی (دانشجوی دامپزشکی دانشگاه شیراز)
۸- مسعود زارعی
۹- مصطفی شهریاری
۱۰- مجید رستگار (نگهبان ساختمانی در خ ملاصدرا شیراز)
۱۱- یونس رستگار
۱۲- حامد دهقان (دانشجو)
۱۳- وجی الله فیروزی (کارمند اداره روغن نباتی)
۱۴- احمد فداکار
۱۵- علی علمی (کشتی گیر شیرازی)
۱۶- حامد شیرازی (کارمند مخابرات)
۱۷- سعید شیخی (دانشجو)
۱۸- مهرداد حیدری (دانشجو)
۱۹- شاهرخ حافظزاده (پیر مرد حدود ۸۰ سال سن که در پایانه نمازی به طور وحشیانه
بازداشت شد)
۲۰- پارسا بهمنی (خبرنگار روزنامه افسانه که قبل از انتقال به زندان نظام به مکان
نامعلومی منتقل شد.)
شایان ذکر است برخی از شهروندان نیز در طی روزهای اخیر با تودیع وثیقه از این بازداشتگاه آزاد شدند.
محکومیت اشرف علیخانی، وبلاگ نویس به ۳ سال حبس قطعی
خبرگزاری هرانا - اشرف علیخانی، وبلاگ نویس، از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر به ۳ سال حبس قطعی و پرداخت ۳۰۰ هزار تومان جریمهٔ نقدی محکوم شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، حکم ۳ سال حبس خانم اشرف علیخانی که پیشتر از سوی قاضی صلواتی رئیس شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب تهران صادر شده بود، روز ۱۸ اسفندماه توسط دادگاه تجدید نظر تایید و به ایشان ابلاغ شده است.
اتهامات این وبلاگ نویس "اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت ملی کشور، از طریق شرکت عامدانه در اغتشاشات خیابانی"، "فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق ارتباط با شبکه ماهوارهای ضد انقلاب و ارسال ایمیل و انتشار مطالب موهن نسبت به نظام اسلامی در فضای مجازی، وبلاگ و تحریک دیگران به شرکت در تجمعات غیر قانونی و اغتشاشات و مقابله با نظام جمهوری اسلامی"، "نگهداری و استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره" عنوان شده است.
وی در شهریور ماه سال جاری توسط قاضی صلواتی مورد محاکمه قرار گرفته بود.
اشرف علیخانی در ۱۶ بهمن ماه ۱۳۸۸ بوسیلهٔ چند تن از مامورین وزارت اطلاعات در منزلش بازداشت و بلافاصله به زندان اوین منتقل شد. این در حالیست که وی تاکنون هیچ سابقه و فعالیت سیاسی نداشته است.
گفتنی ست که اشرف علیخانی در دوم اسفند ماه یعنی پس از شانزده روز به قید وثیقه آزاد شده بود.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، حکم ۳ سال حبس خانم اشرف علیخانی که پیشتر از سوی قاضی صلواتی رئیس شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب تهران صادر شده بود، روز ۱۸ اسفندماه توسط دادگاه تجدید نظر تایید و به ایشان ابلاغ شده است.
اتهامات این وبلاگ نویس "اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت ملی کشور، از طریق شرکت عامدانه در اغتشاشات خیابانی"، "فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق ارتباط با شبکه ماهوارهای ضد انقلاب و ارسال ایمیل و انتشار مطالب موهن نسبت به نظام اسلامی در فضای مجازی، وبلاگ و تحریک دیگران به شرکت در تجمعات غیر قانونی و اغتشاشات و مقابله با نظام جمهوری اسلامی"، "نگهداری و استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره" عنوان شده است.
وی در شهریور ماه سال جاری توسط قاضی صلواتی مورد محاکمه قرار گرفته بود.
اشرف علیخانی در ۱۶ بهمن ماه ۱۳۸۸ بوسیلهٔ چند تن از مامورین وزارت اطلاعات در منزلش بازداشت و بلافاصله به زندان اوین منتقل شد. این در حالیست که وی تاکنون هیچ سابقه و فعالیت سیاسی نداشته است.
گفتنی ست که اشرف علیخانی در دوم اسفند ماه یعنی پس از شانزده روز به قید وثیقه آزاد شده بود.
شایان ذکر است که بر اساس گفتهٔ قاضی شعبهٔ ۵۴، ظرف یک ماه آینده خانم علیخانی توسط دایرهٔ اجرای احکام به زندان احضار خواهد شد.
خسارات شدید در پی زلزله و سونامی عظیم در ژاپن
وقوع زمین لرزه ای به بزرگی هشت و نه دهم در مقیاس ریشتر در نزدیکی سواحل شمال شرق ژاپن باعث بروز سونامی شده و مرگ دست کم شصت نفر تاکنون تائید شده است. کار چند نیروگاه اتمی متوقف شده و موارد متعدد آتش سوزی های بزرگ اتفاق افتاده است.
روز جمعه، 20 اسفند (11 مارس)، زمین لرزه ای به بزرگی 8.9 در مقیاس ریشتر در نزدیکی سواحل شمال شرق ژاپن در اقیانوس آرام روی داد و ساعاتی بعد، رسانه های ژاپنی گزارش هایی را از وقوع سونامی در منطقه منتشر کردند.زمان وقوع زمین لرزه ساعت دو و چهل و شش دقیقه بعد از ظهر به وقت محلی (پنج و چهل و شش دقیقه بامداد به وقت گرینویچ) و کانون آن نقطه ای واقع در حدود چهارصد کیلومتری شمال شرق توکیو و در عمق حدود ده کیلومتری بستر اقیانوس گزارش شده است.
مرگ بیش از نود نفر تا کنون تائید شده است و دهها نفر مفقودالاثر هستند و آمارها رو به افزایش است. ابعاد خسارت به راه های ارتباطی و شبکه های حمل و نقل تا اندازه ای است که ارزیابی کامل وضعیت و شمار تلفات دشوار است.
پلیس توکیو اعلام کرده است که علاوه بر آمار کشته شدگان اعلام شده، بیش از دویست جسد شناور در آب، در سواحل سونامی زده شمالشرق ژاپن دیده شده است.
گزارش شده است که یک کشتی حامل صد نفر با موج های عظیم سونامی از مسیر خود خارج شده و از سرنوشت آن خبری در دست نیست.
پس از آن که سیستم خنک کننده تاسیسات هسته ای فوکوشیما دائیچی از کار افتاد مقامات آن را تعطیل کرده و به دو هزار سکنه منطقه گفتند این مکان را ترک کنند.
گزارش ها حاکی است که مسئولان راه آهن ژاپن پس از سرشمار قطارها متوجه شده اند که محل یک قطار مشخص نیست و کسی نمی داند چه بر سر آن آمده است.
دولت ژاپن از نیروهای نظامی آمریکا مستقر در این کشور خواسته است به عملیات نجات و امدادرسانی کمک کنند.
از زمانی که وقوع زمین لرزه در ژاپن ثبت می شده است تا کنون زمین لرزه ای به این قدرت رخ نداده بود.
در پی وقوع زمین لرزه روز جمعه هشدار وقوع سونامی با امواجی به ارتفاع ده متر در مناطق ساحلی ژاپن، فیلیپین، هاوایی، اندونزی، تایوان و سواحل روسیه در اقیانوس آرام انتشار یافت.
برخی از کشورهای منطقه به انتقال ساکنان مناطق ساحلی مبادرت کردند و از جمله روسیه با صدور هشدار وقوع سونامی، از اهالی سواحل شرقی این کشور خواست تا به مناطق مرتفع پناه ببرند.
ساعاتی بعد از وقوع زمین لرزه، شبکه های تلویزیونی ژاپن تصاویر هوایی حرکت امواج به سوی سواحل این کشور و فرار ساکنان این مناطق به سوی ارتفاعات را پخش کردند.
در گزارش های بعدی، تصاویری از هجوم سونامی به سواحل شمال شرق هونشو، جزیره اصلی ژاپن، از شبکه های تلویزیونی پخش شد.
این تصاویر حاکی از خسارت به اتومبیل ها و ویرانی برخی ساختمان های ساحلی از جمله در شهر اوناهاما در استان قوکوشیماست.
شدت این زمین لرزه به حدی بود که تکان های ناشی از آن در توکیو، پایتخت، و بسیاری دیگر از شهرهای ژاپن احساس شد.
در عین حال، از آسیب جدی به تاسیسات حساس مانند نیروگاه های هسته ای و خطوط ارتباط خط آهن گزارشی مخابره نشده است.
خبرگزاری ژاپنی کیودو گزارش کرده است که فرودگاه ناریتا در توکیو نیز در پی این زمین لرزه برای مدتی فعالیت خود را متوقف کرد و قطار فوق سریع این کشور نیز لحظاتی متوقف شد
در ساعات بعد، گزارش هایی از پس لرزه های متعدد و گاه نسبتا شدید نیز انتشار یافت.
شهر بزرگ ساحلی سندای و مزارع اطراف آن زیر امواج سونامی رفته و در همین حال حریق ناشی از زمین لرزه منطقه ای بزرگ را در بر گرفته است.
در حالی که تاسیسات هسته ای میاگی شعله ور شده، مقامات ژاپن می گویند نشت مواد رادیواکتیو ردیابی نشده است.
سیستم راه آهن زیرزمینی توکیو متوقف شده است و میلیون ها خانه در این شهر برق ندارند.
هشدار به کشورهای دیگر
هشدار سونامی برای تقریبا کل منطقه اقیانوس آرام، از جمله استرالیا، آمریکای جنوبی و بخش هایی از ایالات متحده منتشر شده است.با این حال، اولین موج های سونامی که سواحل هاوائی رسید کمتر از یک متر ارتفاع داشت و از این که باعث خسارت شده باشد، گزارشی ارسال نشده است.
کشورهای آمریکای جنوبی، از مکزیک گرفته تا شیلی، هشدار سونامی منتشر کرده اند.
کمیته بین المللی صلیب سرخ گفته بود که موج های عظیمی ناشی از وقوع زلزله که در اقیانوس آرام ایجاد شده، ممکن است از سطح تعدادی از جزایری که بر سر راهش قرار دارد، مرتفع تر باشد.
موج های نسبتا کم ارتفاعی به فیلیپین، کوریلو تایوان رسیده است.
مقامات فیلیپین دستور داده اند شهرک های ساحلی در شمال و شرق این کشور تخلیه شوند.
استرالیا، نیوزیلند و جزایر مارشال هشدارهای اولیه خود را به رده های پایین تر کاهش داده اند.
اندونزی نیز هشدار داده بود که ممکن است عرض ساعاتی پس از وقوع زمین لرزه در ژاپن، در شمال سولاوسی، پاپائو و ملوک سونامی رخ دهد.
ژاپن از کشورهای زلزله خیز جهان است و زمین لرزه شدید سال 1923 در توکیو دهها هزار کشته برجای گذاشت و بخش بزرگی از این شهر را ویران کرد.
با اینهمه، در سال های بعد، توجه به ایمنی ساختمان ها و تاسیسات شهری در برابر زمین لرزه باعث شده است تا زلزله های متعدد و گاه نیرومندی که در این کشور روی می دهد خسارات و تلفات عمده به دنبال نداشته باشد.
بدون مقاوم بودن ساختمان ها و تاسیسات شهری در برابر زمین زلرله، وقوع زمین لرزه ای به بزرگی 8 درجه در مقیاس ریشتر به خصوص در نزدیکی مراکز شهری می تواند به فاجعه ای با ابعادی عظیم منجر شود.
- آلبوم عکس: بزرگترین زلزله ثبت شده در تاریخ ژاپن
- پخش تلویزیون جهانی بی بی سی
- تصاویری از ویرانی زلزله و سونامی در ژاپن
عسگراولادی: رهبری گفتهاند که اصولگرایان یک فهرست داشته باشند
حبیب الله عسگراولادی، یکی از اعضای کمیته سه نفره اصولگرایان برای انتخابات سال آینده مجلس ایران گفت که آیت الله خامنه ای معتقد است اصلاح طلبان در این انتخابات شرکت می کنند و اصولگرایان نباید بیش از یک فهرست داشته باشند.
به گزارش ایسنا، او روز پنجشنبه ۱۹ اسفند (۱۰ مارس) در اجلاس سراسری دبیران استان های حزب موتلفه اسلامی گفت: "در جلسه ای که با جامعتین داشتیم، یکی از برادران که به محضر مقام معظم رهبری رفته بودند گزارشی ارائه دادند و گفتند که آقا در آن جلسه فرمودند که ما نمی پسندیم اصولگرایان بیش از یک فهرست داشته باشند".آقای عسگراولادی از شخصی که این گفته ها را نقل کرده، نام نبرد.
او به نقل از این شخص گفت: "مقام معظم رهبری در مورد اصلاح طلبان گفته اند که نمی شود به آنها گفت بیایید یا نیایید و استنباط در آن جلسه این بود که اصلاح طلبان در انتخابات شرکت می کنند".
آقای عسگراولادی تأکید کرد: "اصولگرایان باید با هم کنار بیایند و تفاهم کنند".
او گفت که عده ای از همفکرانش نگران فعالیت های انتخاباتی ای هستند که در شهرستان ها آغاز شده و می گویند که "پول به استان ها سرازیر شده است".
آقای عسگراولادی گفت که این نگرانی ها باید توسط "علما و بزرگان" به اطلاع رهبر ایران برسد.
این در حالی است که مجتبی ثمره هاشمی، دستیار ارشد رئیس جمهوری ایران، امروز جمعه ۲۰ اسفند (۱۱ مارس) در گفت و گو با خبرگزاری جمهوری اسلامی، در مورد انتقادات مربوط به فعالیت های زودهنگام انتخاباتی دولت گفت: "دولت به معنای دولت وارد این مباحث نمی شود، اما ممکن است طرفداران گفتمان دولت تحرکاتی در استان های مختلف داشته باشند".
او گفت که این گونه تحرکات از زمان انتخاب آقای احمدی نژاد به ریاست جمهوری آغاز شده و طرفداران او "همه جا مشغول سازماندهی هستند".
اصولگرایان منتقد دولت در ماه های اخیر از قدرت گرفتن طیف نزدیک به آقای رحیم مشایی ابراز نگرانی کرده اند و تلویحا از آن به عنوان "فتنه دوم" یا "جریان انحراف" نام می برند.
واکنش طرفداران دولت به سخنان سرتیپ فضلی درباره وقایع ۱۴خرداد
پس از آنکه سرتیپ علی فضلی، جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین از ناخشنودی فرماندهان و اعضای سپاه پاسداران از اتفاقات رخ داده در خرداد ماه امسال در حرم آیت الله خمینی خبر داد، یکی از سایت های نزدیک به طرفداران دولت به این سخنان واکنش تندی نشان داده است.
در سایت باکری آنلاین، نزدیک به طرفداران دولت آمده است که سال گذشته علی فضلی به عنوان "قهرمان" از سوی رسانههای خارجی مورد "تشویق" قرار گرفت و علت آن هم سکوت وی در خصوص وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران بود.این سایت در ادامه نوشته است: "سکوت آن زمان آقای فضلی باعث غبار آلودهتر شدن فضا شد و با گذشت ۱۹ ماه از آغاز اعتراضها این فرمانده سپاه باید درباره سکوت خود در روزهای پس از انتخابات توضیح دهد."
سرتیپ علی فضلی روز پنج شنبه ۱۹ اسفند (۱۰ مارس) در جلسه هماهنگی مراسم سالگرد درگذشت آیت الله خمینی، با "غیر الهی" خواندن اتفاقات ۱۴ خرداد گفته بود: "ما از جانب فرمانده سپاه و همه فرماندهان و اعضای سپاه اظهار ناخشنودی خودمان را از حادثه تلخ ۱۴ خرداد اعلام میکنیم. آن حادثه تلخ بود، هیچ کس آن را تایید نمیکند و باید به صورت دقیق واکاوی شود."
او همچنین از آمادگی کامل سپاه برای برگزاری مراسم سالگرد آیت الله خمینی با "محوریت بیت امام" در سال آینده خبر داده بود.
روز ۱۴ خرداد امسال، سخنان سید حسن خمینی در مراسم سالگرد فوت پدربزرگش، آیت الله روح الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی با شعارهای عدهای از حاضران ناتمام ماند.
حاضران با صدای بلند به دادن شعارهایی علیه معترضان به نتیجه انتخابات و منتقدان حکومت و در حمایت از رهبر و رئیس جمهوری پرداختند.
در آن زمان بسیاری از مخالفان حکومت ایران اتفاقات رخ داده در این مراسم را به شدت محکوم کردند و میرحسین موسوی در پیامی از جریانی که بدنبال "امام زدایی" است به شدت انتقاد و به "طرحی مهندسی شده" اشاره کرده که به دنبال "حذف سید حسن خمینی" از صحنه سیاسی کشور است.
سایت باکری آنلاین در واکنش به این گفته آقای فضلی که برنامه امسال سالگرد درگذشت آیت الله خمینی با محوریت "بیت امام " برگزار خواهد شد، نوشته است: "وی از چه جایگاهی این محوریت را به خانواده امام داده است؟ مگر امام متعلق به افرادی خاص است؟"
این سایت گفتههای آقای فضلی را در تضاد با "بیانات ولیامر مسلمین" دانسته است که از برگزاری این مراسم ابراز رضایت کرده بود و پرسیده است: "ایشان از چه جایگاهی ناخشنودی فرمانده و دیگر ردههای سپاه از وقایع ۱۴ خرداد" را اعلام می کند.
سایت باکری آنلاین همچنین به بیانیه چندی پیش سپاه پاسداران اشاره کرده است که در آن اعلام شده بود که مواضع رسمی این ارگان را فقط فرمانده کل سپاه و نماینده ولایت فقیه تعیین میکند و اظهارات دیگر فرماندهان، مواضع رسمی این ارگان نیست.
سرتیپ علی فضلی در دوران پس از انتخابات، فرماندهی قرارگاه سیدالشهدا سپاه پاسداران (سپاه استان تهران) را برعهده داشت.
او در تیرماه سال گذشته با انجام مصاحبه ای درباره اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری واکنش نشان داد.
این مصاحبه پس از آن بود که شایعاتی در شبکههای اجتماعی اینترنتی فارسی زبان منتشر شد مبنی بر اینکه این فرمانده سپاه به دلیل تمرد از دستورات مربوط به اعمال خشونت علیه معترضان به نتیجه انتخابات، دستگیر شده است.
او در این مصاحبه خبری گفته بود: "در صورتی که عناصر اصلی و عوامل بروز اغتشاش و آشوبهای اخیر در مسیر عقلانیت قرار نگیرند و همچنان به ارتکاب اعمال مجرمانه، ضد انقلابی و مغایر با امنیت ملی کشور مبادرت نمایند، نیروهای امنیتی، انتظامی و بسیج در برخورد قاطع با آنها درنگ نخواهند کرد".
در اسفند ماه سال گذشته سرتیپ بهرام حسینی مطلق، به جای آقای فضلی فرماندهی سپاه سیدالشهدا را به عهده گرفت و آقای فضلی به جانشینی فرمانده سازمان بسیج مستضعفین منصوب شد.
سپاه شهر تهران، سپاه محمد رسولالله است که مسئولیت امنیتی شهر تهران را بر عهده دارد.
آمریکا: ایران ظرفیت دارد در نهایت سلاح اتمی تولید کند
جیمز کلاپر، مدیر اداره اطلاعات ملی آمریکا می گوید: "پیشرفت های فنی ایران بویژه در زمینه غنی سازی اورانیوم این برآورد آمریکا را تقویت می کند که تهران ظرفیت علمی، فنی و صنعتی را دارد تا در نهایت سلاح اتمی تولید کند."
آقای کلاپر که روز پنجشنبه در جلسه ارزیابی تهدیدهای جهانی کمیته نیروهای مسلح سنا صحبت می کرد افزود به این ترتیب مسئله محوری اراده سیاسی ایران برای انجام این کار است.وی در این حال تاکید کرد آمریکا نمی داند که آیا رهبران ایران در پی تولید سلاح هسته ای هستند یا خیر.
آقای کلاپر گفت پیشرفت فعالیت های غنی سازی اورانیوم در ایران این ظن را افزایش می دهد که این کشور برخلاف ادعای صلح آمیز بودن برنامه اتمی آن، در پی به دست آوردن تسلیحات هسته ای است.
آقای کلاپر به همراه گروهی دیگر از مقام های امنیتی آمریکا از جمله لئون پانتا، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی، سیا و ژنرال رونالد بورجس، رئیس سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا در سنا صحبت می کرد.
ژنرال بورجس نیز در این جلسه از موفق نبودن تحریم های بین المللی برای توقف برنامه غنی سازی اتمی ایران خبر داد.
به گفته آقای بورجس، تحریم ها نتوانسته اند از سرعت فعالیت راکتور آب سنگین ایران یا غنی سازی در این کشور بکاهد.
او گفت ایران در صورت ادامه تغلیظ ذخیره اورانیوم غنی شده سه و نیم درصد خود، مواد هسته ای لازم برای تولید تسلیحات اتمی را در اختیار خواهد داشت.
برای تولید کلاهک اتمی به اورانیوم غنی شده با غلظت نود درصد نیاز است.
'دخیره کافی'
جیمز کلاپر در جلسه مجلس سنا گفت ارزیابی آمریکا این است که مقام های ایرانی در حال توسعه بخش های مختلف برنامه اتمی خود هستند تا در صورت نیاز، از امکان تولید تسلیحات هسته ای برخوردار باشند.به گفته جیمز کلاپر، پیشرفت ایران در غنی سازی اورانیوم، این نظر را تقویت می کند که این کشور تا چند سال دیگر از ذخیره کافی اورانیوم غنی شده برای تولید بمب اتمی برخوردار خواهد بود.
او با اشاره به گزارش های آژانس بین المللی انرژی اتمی گفت تعداد سانترفیوژهای تاسیسات غنی سازی ایران از سه هزار دستگاه در سال ۲۰۰۷ به هشت هزار دستگاه در سال ۲۰۱۰ افزایش یافت که ۴۸۰۰ عدد از آن عملیاتی است.
بر این اساس، ایران حداقل سه تن اورانیوم غنی شده با غلظت سه و نیم درصد تولید کرده است.
سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا نیاز میزان اورانیوم غنی شده با غلظت بیست درصد ایران را حدود چهل و چهار کیلوگرم برآورد کرده است.
آقای کلاپر همچنین گفت ایران بزرگ ترین زرادخانه موشک های دوربرد در خاورمیانه را در اختیار دارد و استفاده از این موشک ها وسیله مطلوب برای پرتاب تسلیحات هسته ای احتمالی این کشور در آینده خواهد بود.
مقام های آمریکایی پیش تر از اختلاف نظر رهبران ایران درباره تولید سلاح اتمی خبر داده بودند.
رابرت آینهورن، مشاور ارشد وزیر امورخارجه آمریکا در امور منع گسترش سلاح های اتمی و خلع سلاح چهارشنبه گفت ایران در پی این است که حداقل از توانایی ساخت سلاح های هسته ای برخوردار شود ولی رهبران این کشور هنوز درباره اقدام به تولید این جنگ افزارها توافق نکرده اند.
گزارش ها حاکیست شخصی که ظن آن می رود رهبر گروه جدایی طلب باسک، اِتا، باشد در شمال غربی فرانسه دستگیر شده است.
به گزارش رادیوی ملی اسپانیا، آلهاندرو زوباران آریولا از جمله چهار مظنون اِتا است که در جریان عملیات پلیس فرانسه در نزدیکی مرز بلژیک بازداشت شدند.آقای آریولا "فرمانده جدید نظامی" اِتا توصیف می شود.
عملیات اِتا برای استقلال ناحیه باسک از سال 1968 تاکنون جان 800 نفر را گرفته است، اما این گروه سال گذشته دستور توقف حملات مسلحانه را داد.
روزنامه اسپانیایی ال پائیس گفت که بازداشت ها در ویلنکورت در غرب شهر آراس روی داد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، این مظنونان اواخر پنجشنبه در خانه ای که همچنین اسلحه و اسنادی در آن پیدا شد دستگیر شدند.
آقای آریولا - ملقب به "زارلا" - ششمین فرمانده نظامی اِتا است که از ماه مه سال 2008 از زمان دستگیری فرانسیسکو خاویر لوپز پینا بازداشت می شود.
اِتا تحت فشار فزاینده ای برای زمین گذاشتن سلاح هایش بوده است و در ماه ژانویه امسال اعلام کرد که کلیه "اقدامات مسلحانه تهاجمی" را پایان خواهد داد.
اما خوزه لوئیس رودریگز زاپاترو، نخست وزیر اسپانیا، آن اعلامیه را رد کرد و گفت خواهان انحلال کامل این گروه است.
مقام های اسپانیایی بر این باورند که عملیات سال های اخیر آنها علیه اِتا ظرفیت عملیاتی این گروه را فلج کرده است.
ده ها عضو اِتا از جمله رهبران ارشد آن در این عملیات که در همکاری با سایر کشورها انجام شد بازداشت شده اند.