نامه ای به شاعر بسیجی، علیرضا قزوه
الف.آزادی
توضیح ضروری : در تاریخ بیست و هشتم بهمن ماه 1389 ، علیرضا قزوه ، شاعر بسیجی و ولایت مدار شعری به نام « افهم یا شیخ افهم ... » نوشت که در آن به جنبش سبز و سران آن تاخت . این شعر را در وبلاگ او تحت عنوان « عشق علیه السلام » می توان یافت:
این شعر حزب اللهی و ولایت مدار انعکاس زیادی در رسانه های حکومتی داشت . در پاسخ به او یک دختر جوان شاعر - که بیست و دو سال دارد و در ایران زندگی می کند - به نام الف . آزادی ، مطلبی نگاشته است که در ذیل می آید . نگاه این جوان مبین درک جوانانی است که از پشت همه ی حایل های جبری حاکم به گونه ای دیگر به جامعه نظر دارند .
نامه ای به شاعر بسیجی، علیرضا قزوه
وقتی گذشته را مرور می کنم و ماتم روزهایی که اسمت در کتاب های درسی ام بود و شاعران بزرگ و آزاده ی سرزمینم نبود وقتی اسم تو پر رنگ تر می شد و هر سال اسم بزرگی از کتاب های دبیرستانی خط می خورد/ همان لحظه ها ، همان لحظه ها بود که فهمیدم تو شاعر نیستی.
آن روزها هنوز تعداد زیادی از شاعران ایران برای دیدار با رهبر! آماده میشدند. قزوه نوشته ات را خواندم. جدای تمام گلایه ها که نفهمیدی و هیچ وقت نمی فهمی شاعر درباری ایران . لا اقل برای دیوانگانگی تو را بزرگ کرده اند در نگاه های حقیرشان / همان ها همان قاتلانی که دوستانمان را از ما گرفتند هنرمندان سرزمینم را به بند کشاندند و شعر و شعور و عشق را نشانه گرفتند و اشک به چشم ها بخشیدند و خندیدند.همان ها قزوه! همکاران تو ، برادران تو که هر یک قاتل آفریده شد . تو قاتل شعر دیگری قاتل جان و قاتل هرانچه عشق در ان جریان داشت. قزوه برای خاطر دوستانت / غارت گران / مزدوران / دروغ گویان / برای خاطر انسان های همچون خودت کاش بهتر می نوشتی که هر که شعرت را خواند ابتدا به قدرت نوشتن ات قه قه زد و سپس به کوته فکری ات نیشخند!
قزوه! آنچه نوشته بودی به گوش شاعران سرزمینت رسید. که خوب می شناسی شان. و تک تک ما را باید به جا بیاوری از گذشته. و حال ما ، همان مصرف کننده های کوکا کولا همان ها که عاشقانه مرگ را به زندگی در سرزمین روباهان ترجیح دادند و از دیوانگی همکارانت نترسیدند از صلاح های سرد و گرم و نه از اشک های مصنوعی .
وقتی جیغ هم رمزمانم به گوشت میرسد در خود چه فکر میکنی مرد؟ وقتی جنازه ی دوستان شهیدم هوای شهر را معطر می کند تو شعرت را به کدام آدم کش فروختی و از کدام کیسه زر ستاندی قزوه ؟!
با که داری می جنگی؟ کدام ببر را خر فرض کرده ای ؟
مرد! با توام. وقتی طعم تلخ تبعید به زندگی ام تکیه داد دیگر از چه بترسم؟ ,وقتی معشوقم با دندان های شکسته به آغوشم بازگشت . قزوه! قزوه! قزوه... از درد چیزی میدانی؟ مرگ داوطلبانه در گوشت آشنا نیست قزوه؟
قزوه! نانی که به خون دوستان ما آلوده کرده ای نمی دانم چگونه هضم می شود در پیکرت و نمی دانم چگونه سر به متکا می سپاری هر شب که مادری از داغ فرزندش سر به دیوار می کوبد. به نفس نفس دوستان در بندم قسم قزوه تاریخ انتقام عشق را از تو خواهد گرفت. به دوستانت ، به آدمکش ها بگو روزی ایران آزاد خواهد شد و ما انتقام خواهیم گرفت و به آن ها نشان خواهیم داد که چگونه زندگی گاهی انسان را از خود سیر می کند.
مرد! با توام. وقتی طعم تلخ تبعید به زندگی ام تکیه داد دیگر از چه بترسم؟ ,وقتی معشوقم با دندان های شکسته به آغوشم بازگشت . قزوه! قزوه! قزوه... از درد چیزی میدانی؟ مرگ داوطلبانه در گوشت آشنا نیست قزوه؟
قزوه! نانی که به خون دوستان ما آلوده کرده ای نمی دانم چگونه هضم می شود در پیکرت و نمی دانم چگونه سر به متکا می سپاری هر شب که مادری از داغ فرزندش سر به دیوار می کوبد. به نفس نفس دوستان در بندم قسم قزوه تاریخ انتقام عشق را از تو خواهد گرفت. به دوستانت ، به آدمکش ها بگو روزی ایران آزاد خواهد شد و ما انتقام خواهیم گرفت و به آن ها نشان خواهیم داد که چگونه زندگی گاهی انسان را از خود سیر می کند.
قزوه ! به رفقایت بگو لاهیجان عادت داشت به ساختن شجره نامه های قلابی. که لاهیجان من اشک ریخت و ماتم گرفت وقتی نجدی ، نجدی بزرگ پر کشید . تو کوته فکر گفتی شاعر بسیجی رفت!
قزوه . به یاد بیاور که حافظ زمان و زبان فردوسی بزرگ چه زیبا گفت « سپاهی که خوش دل نباشد زه شاه / ندارد حدود ولایت نگاه»
می دانم قزوه! ای به حراج گذارنده ی عشق .می دانم کسی که عشق و آزادی را نفهمید ؛ آنکه از جنازه ی دوستان شهیدم بی هیچ درنگی عبور کرد و شعر را ، شعر مقدس را فروخت به بی خدایان . هیچ گاه نخواهد فهمید معنی این جملات را. این که این واژه ها به پهلوی درد خوابیده اند. و به درد باز میگردند . داغ دارند و زخمی اند
این بار که برای امام نوظهورت عشق نامه می نویسی تا به ناچیزی ات وسعت ببخشد در ذهنت مرور کن آنکه به استقبال شکنجه شتافت تا ذهنی بیدار شود آنکه دست مزد نوشته هایش جز تهدید و شکنجه نخواهد بود درد را از عمق استخوان هایش حس کرده بود.
با عشق به میهن و هم رزمانم.
الف.آزادی
این بار که برای امام نوظهورت عشق نامه می نویسی تا به ناچیزی ات وسعت ببخشد در ذهنت مرور کن آنکه به استقبال شکنجه شتافت تا ذهنی بیدار شود آنکه دست مزد نوشته هایش جز تهدید و شکنجه نخواهد بود درد را از عمق استخوان هایش حس کرده بود.
با عشق به میهن و هم رزمانم.
الف.آزادی
تظاهرات سراسری همبستگی در اعتراض به سرکوب خونین مردم ایران
تا بحال شمار زیادی از تشکل های دمکراتیک و سازمان ها در خارج از کشور و نیز شخصیت ها از اعتراضات سراسری حمایت کرده اند، اعلام حمایت ها همچنان ادامه دارد
در روز دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۹، نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی ایران تظاهرات مسالمت آمیز مردم را در همبستگی با انقلاب مردم تونس و مصر به خون کشیدند. کشتن دست کم دو جوان به نام های صانع ژاله و محمد مختاری، ضرب و شتم وحشیانه و دستگیری گسترده صدها نفر از تظاهرکنندگان در تهران و دیگر شهرهای ایران، حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و تهدید آنها به اعدام از طرف تعدادی از نمایندگان مجلس و ادامه موج گسترده دستگیری ها، نشانگر خشم و وحشت سران حکومت از حضور قدرتمند مردم و تلاش برای مرعوب ساختن آنان است.
در اعتراض به سرکوب وحشیانه مردم و موج گسترده دستگیری ها و خشونت فزاینده رژیم علیه مخالفان به منظور خفه کردن هر نوع اعتراض، از همه آزادیخواهان، نهادها و سازمان های دمکراتیک و مدافع حقوق بشر میخواهیم که با برگزاری گردهمایی های اعتراضی در روزهای پنج شنبه ۲۸، جمعه ۲۹ و شنبه ۳۰ بهمن و یکشنبه ۳۱ بهمن (۱۷ تا ۲۰ فوریه) در مقابل سفارتخانه های جمهوری اسلامی و یا میدانهای اصلی شهر محل سکونت خود شرکت نمایند.
آخن : شنبه ساعت ۱۴ میدان Eliesenbrunnen
کانون ره آورد
دیفا (Deutsch Iranisch Forum Aachen)
آتلانتا : در مقابل لنکس مال، شنبه ساعت ۱۶
پشتیبانان دموکراسی و آزادی برای ایران
استکهلم: میدان سرگل، روبروی پارلمان سوئد، یکشنبه ساعت ۱۶
جمعیت پشتیبانی از مبارزات مردم ایران
اسلو: روبروی پارلمان نروژ، جمعه ساعت ۱۷
کميته نروژی ايرانی حمايت از مبارزات مردم ايران
برلین : ،Breitscheidplatz جمعه، ساعت ۱۸
جمعیت پشتیبانی از جنبش دموکراسی خواهی ایران
بروکسل: میدان لوکزامبورگ، روبروی پارلمان اروپا، شنبه ساعت ۱۱
اتحاد برای ایران- بلژیک
پاریس: میدان تروکادرو، شنبه ساعت ۱۸ تا ۲۰
کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی
دانمارک: ۱۵ یکشنبه روبروی سفارت جمهوری اسلامی ایران ساعت
انجمن ایران آزاد
تورنتو: ۱۳یکشنبه میدان مل لستمن ساعت
جبهه متحد دانشجویان و جمعی از دانشجویان دانشگاه های تورنتو کمیته همبستگی
دورتموند: روبروی Reihnoldikirche ، شنبه ساعت ۱۵
حامیان مادران پارک لاله- دورتموند
سوئد: گوستاو آدلفس توری ، شنبه ساعت ۱۴
کانون پناهجویان ایرانی - سوئد
شیکاگو : دیلی پلازا، ، جمعه ساعت ۱۲
پشتیبانان دمکراسی و حقوق بشر در ایران
کپنهاگ : روبروی سفارت جمهوری اسلامی یکشنبه ساعت ۱۵
پشتیبانان دمکراسی و حقوق بشر در ایران
انجمن ایران آزاد
کلن: میدان مرکزی شهر، روبروی درب اصلی ایستگاه مرکزی قطار، جمعه ساعت ۱۸
جمعیت پشتیبانی از مبارزات دمکراتیک مردم ایران
جوانان و دانشجویان موج سبز
حامیان مادران پارک لاله- کلن
خانه همبستگی مهر
کمیته کردهای کلن
کمیته جمعی از ایرانیان ایالت نورد راین وستفالن
جبهه ملی ایران – آلمان
حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات)
جنبش ملی ما هستیم
حزب دمکراتیک مردم ایران – کلن
اتحاد جمهوری خواهان – واحد کلن
با پشتیبانی حمعیت دفاع از زندانیان سیاسی- کلن
گوتنبرگ : میدان گوستاو آدولف، شنبه ساعت ۱۴
جامعه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران - سوئد
لس آنجلس: پارک بلبوا، شنبه ساعت ۱۵
برگزار کننده حامیان مادران پارک لاله (عزادار ایران) در منطقه ولی
لندن: مقابل سفارت جمهوری اسلامی، روز جمعه از ساعت ۱۷.۳۰ تا ۱۹:۳۰ و یکشنبه از ساعت ۱۵ تا ۱۷
برگزار کننده جنبش سبز لندن
مالمو: تری آنگل، شنبه ساعت ۱۴
انجمن ایران آزاد
ملبورن: فدریشن اسکور، پنج شنبه ۱۷ فوریه از ساعت ۱۸
تجمع ایرانیان مقیم ملبورن در حمایت از جنبش آزادیخواهانه مردم ایران
مونیخ: یکشنبه ساعت ۱۵ Mauerkirscherstrasse 59
مونیخ همیار ایران
واشنگتن: میدان دوپان، یکشنبه ساعت ۱۲
کمیته همبستگی با خواست های دموکراتیک مردم ایران
وین: میدان آلبرتینا، شنبه ساعت ۱۵
حامیان مادران پارک لاله در وین - اتریش
جمعیت دفاع از حقوق مردم ایران در اتریش
کمیته ی دفاع از حقوق بشردر ایران - اتریش
نسل آزادیخواه ایران - اتریش
هامبورگ : Ida - Ehre - Platz ، شنبه ساعت 30/15
حامیان مادران پارک لاله ، هامبورگ
گروه دانشجویان 22 خرداد
همچنین جمعی از استادان دانشگاه، هنرمندان، نویسندگان، شاعران و روزنامه نگاران از این تظاهرات پشتیبانی کرده اند که متن کامل بیانیه آنها را در زیر می بینید:
پشتیبانی از تظاهرات سراسری ایرانیان خارج از کشور
ما جمعی از استادان دانشگاه، هنرمندان، نویسندگان، شاعران و روزنامه نگاران از تظاهرات سراسری ایرانیان خارج از کشور در اعتراض به سرکوب جمهوری اسلامی و در همبستگی با مبارزه مردم ایران، حمایت می کنیم.
* سیروس آرین پور (نویسنده و مترجم – فرانسه)
* نعمت آزرم (نویسنده و شاعر- فرانسه)
* گیل آوایی (شاعر – هلند)
* ایرج ادیب زاده (روزنامه نگار – فرانسه)
* مریم اشرافی (عکاس – فرانسه)
* حسین افصحی (نویسنده و کارگردان تئاتر - کانادا)
* محمد جواد اکبرین (روزنامه نگار – فرانسه)
* جلال ایجادی (استاد دانشگاه – فرانسه)
* حسین باقرزاده (نویسنده - انگلیس)
* ناهید باقری (شاعر و نویسنده – اتریش)
* منیره برادران (نویسنده - آلمان)
* لادن برومند (پژوهشگر – آمریکا)
* کامران بزرگنیا (نویسنده – آلمان)
* سهراب بهداد (استاد دانشگاه – آمریکا)
* کامران بهنیا (فیزیکدان – فرانسه)
* رضا جعفریان (روزنامه نگار – فرانسه)
* محمد جلالی م_سحر (شاعر – فرانسه)
* جواد جواهری (نویسنده- فرانسه)
* رضا دانشور (نویسنده – فرانسه)
* مهرداد درویش پور (استاد دانشگاه – سوئد)
* علی درویش (نقاش - آلمان)
* رضا دقتی (عکاس – فرانسه)
* آرامش دوستدار (فیلسوف - کلن)
* مرتضی رفیعی (نقاش – فرانسه)
* کیانوش رمضانی (کاریکاتوریست – فرانسه)
* فریبا روستایی (نقاش - آلمان)
* اکبر سردوزامی (نویسنده – دانمارک)
* اسد سیف (نویسنده - آلمان)
* نوشین شاهرخی (نویسنده و روزنامه نگار – آلمان)
* کامبیز شبانکاره (عکاس – فرانسه)
* شهلا شفیق (نویسنده - فرانسه)
* بهروز شیدا (نویسنده و منتقد – سوئد)
* حمید رضا ظریفی نیا (روزنامه نگار – انگلستان)
* سیاوش عبقری (استاد دانشگاه – آمریکا)
* شهلا عبقری (استاد دانشگاه – آمریکا)
* میرزا آقا عسگری (نویسنده و شاعر – آلمان)
* رضا علامه زاده (نویسنده و کارگردان – هلند)
* جلال علوی نیا (ناشر و مترجم - فرانسه)
* سپیده فارسی (سینماگر- فرانسه)
* رضا قاسمی (نویسنده – فرانسه)
* آیدا قجر (روزنامه نگار – فرانسه)
* کاظم کردوانی (نویسنده – آلمان)
* شهرام کریمی (نقاش - آلمان)
* هوشنگ کشاورز صدر (پژوهشگر – فرانسه)
* بهزاد کشاورزی (پژوهشگر – فرانسه)
* شیما کلباسی (شاعر – آمریکا)
* هرموز کی (فیلمساز و استاد دانشگاه – فرانسه)
* کوروش گلنام (نویسنده)
* مهدی مظفری (استاد دانشگاه – دانمارک)
* باقر مومنی (نویسنده و مورخ – فرانسه)
* علی مهتدی (روزنامه نگار – فرانسه)
* جعفر مهرگانی ( نویسنده و ناشر)
* جهاننور مهربخش (طراح و سازنده عروسکهای نمایشی – فرانسه)
* منوچهر نامور آزاد (گارگردان و بازیگر – فرانسه)
* ناهید نصرت (پژوهشگر - آلمان)
* فرهاد نعمانی (استاد دانشگاه – فرانسه)
* کاظم علمداری (استاد دانشگاه – آمریکا)
* محمود صدری (جامعه شناسی، آمریکا)
* فرامرز فهيمي (تلاشگر سياسي)
* يداله رويائي (شاعر)
* سیاوش صفوی، روزنامه نگار
* پرتو نوری علا (شاعر و نویسنده – آمریکا)
* حسین علوی ( روزنامه نگار، فرانسه)
* آراز فنی (پژوهشگر صلح و روابط بین المل- سوئد)
* بهمن مبشری، فعال سیاسی
* علی فروزنده
* شهلا بهاردوست
* محمد برزنجه (فعال سیاسی- کانادا)
* عطا هودشتیان (استاد فلسفه و علوم سياسي- كانادا)
* اختر قاسمی، روزنامه نگار ـ عکاس خبری
* شیوا نوجو
* محمد شیرزاد
* بهیار قهرمانی (واشینگتون د. سی.)
* رضا هیوا
* داوود نوائيان (آموزگار؛ سوئد)
* رضا قاسمی
* ویدا فرهودی
* حسن جعفری (فعال سیاسی)
* رضا چرندابی
* حسن مکارمی
* صمصام کشفی
* حسن نایب هاشم
* آینده آزاد
* بیژن اقدسی - روزنامه نگار، آلمان
انجمنها و کانونهای ایرانیان:
کانون پژوهش فرهنگ ايران؛ سوئد
شبکه فرهنگی ايرانيان اروپا
اطلاعات دقیفتر از تظاهرات در شهرهای دیگر در فراخوان بعدی اعلام می گردد. شهرها و نهادهایی که مایلند با این حرکت همبستگی همراهی کنند می توانند با ایمیل زیر تماس بگیرند.
آخن : شنبه ساعت ۱۴ میدان Eliesenbrunnen
کانون ره آورد
دیفا (Deutsch Iranisch Forum Aachen)
آتلانتا : در مقابل لنکس مال، شنبه ساعت ۱۶
پشتیبانان دموکراسی و آزادی برای ایران
استکهلم: میدان سرگل، روبروی پارلمان سوئد، یکشنبه ساعت ۱۶
جمعیت پشتیبانی از مبارزات مردم ایران
اسلو: روبروی پارلمان نروژ، جمعه ساعت ۱۷
کميته نروژی ايرانی حمايت از مبارزات مردم ايران
برلین : ،Breitscheidplatz جمعه، ساعت ۱۸
جمعیت پشتیبانی از جنبش دموکراسی خواهی ایران
بروکسل: میدان لوکزامبورگ، روبروی پارلمان اروپا، شنبه ساعت ۱۱
اتحاد برای ایران- بلژیک
پاریس: میدان تروکادرو، شنبه ساعت ۱۸ تا ۲۰
کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی
دانمارک: ۱۵ یکشنبه روبروی سفارت جمهوری اسلامی ایران ساعت
انجمن ایران آزاد
تورنتو: ۱۳یکشنبه میدان مل لستمن ساعت
جبهه متحد دانشجویان و جمعی از دانشجویان دانشگاه های تورنتو کمیته همبستگی
دورتموند: روبروی Reihnoldikirche ، شنبه ساعت ۱۵
حامیان مادران پارک لاله- دورتموند
سوئد: گوستاو آدلفس توری ، شنبه ساعت ۱۴
کانون پناهجویان ایرانی - سوئد
شیکاگو : دیلی پلازا، ، جمعه ساعت ۱۲
پشتیبانان دمکراسی و حقوق بشر در ایران
کپنهاگ : روبروی سفارت جمهوری اسلامی یکشنبه ساعت ۱۵
پشتیبانان دمکراسی و حقوق بشر در ایران
انجمن ایران آزاد
کلن: میدان مرکزی شهر، روبروی درب اصلی ایستگاه مرکزی قطار، جمعه ساعت ۱۸
جمعیت پشتیبانی از مبارزات دمکراتیک مردم ایران
جوانان و دانشجویان موج سبز
حامیان مادران پارک لاله- کلن
خانه همبستگی مهر
کمیته کردهای کلن
کمیته جمعی از ایرانیان ایالت نورد راین وستفالن
جبهه ملی ایران – آلمان
حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات)
جنبش ملی ما هستیم
حزب دمکراتیک مردم ایران – کلن
اتحاد جمهوری خواهان – واحد کلن
با پشتیبانی حمعیت دفاع از زندانیان سیاسی- کلن
گوتنبرگ : میدان گوستاو آدولف، شنبه ساعت ۱۴
جامعه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران - سوئد
لس آنجلس: پارک بلبوا، شنبه ساعت ۱۵
برگزار کننده حامیان مادران پارک لاله (عزادار ایران) در منطقه ولی
لندن: مقابل سفارت جمهوری اسلامی، روز جمعه از ساعت ۱۷.۳۰ تا ۱۹:۳۰ و یکشنبه از ساعت ۱۵ تا ۱۷
برگزار کننده جنبش سبز لندن
مالمو: تری آنگل، شنبه ساعت ۱۴
انجمن ایران آزاد
ملبورن: فدریشن اسکور، پنج شنبه ۱۷ فوریه از ساعت ۱۸
تجمع ایرانیان مقیم ملبورن در حمایت از جنبش آزادیخواهانه مردم ایران
مونیخ: یکشنبه ساعت ۱۵ Mauerkirscherstrasse 59
مونیخ همیار ایران
واشنگتن: میدان دوپان، یکشنبه ساعت ۱۲
کمیته همبستگی با خواست های دموکراتیک مردم ایران
وین: میدان آلبرتینا، شنبه ساعت ۱۵
حامیان مادران پارک لاله در وین - اتریش
جمعیت دفاع از حقوق مردم ایران در اتریش
کمیته ی دفاع از حقوق بشردر ایران - اتریش
نسل آزادیخواه ایران - اتریش
هامبورگ : Ida - Ehre - Platz ، شنبه ساعت 30/15
حامیان مادران پارک لاله ، هامبورگ
گروه دانشجویان 22 خرداد
همچنین جمعی از استادان دانشگاه، هنرمندان، نویسندگان، شاعران و روزنامه نگاران از این تظاهرات پشتیبانی کرده اند که متن کامل بیانیه آنها را در زیر می بینید:
پشتیبانی از تظاهرات سراسری ایرانیان خارج از کشور
ما جمعی از استادان دانشگاه، هنرمندان، نویسندگان، شاعران و روزنامه نگاران از تظاهرات سراسری ایرانیان خارج از کشور در اعتراض به سرکوب جمهوری اسلامی و در همبستگی با مبارزه مردم ایران، حمایت می کنیم.
* سیروس آرین پور (نویسنده و مترجم – فرانسه)
* نعمت آزرم (نویسنده و شاعر- فرانسه)
* گیل آوایی (شاعر – هلند)
* ایرج ادیب زاده (روزنامه نگار – فرانسه)
* مریم اشرافی (عکاس – فرانسه)
* حسین افصحی (نویسنده و کارگردان تئاتر - کانادا)
* محمد جواد اکبرین (روزنامه نگار – فرانسه)
* جلال ایجادی (استاد دانشگاه – فرانسه)
* حسین باقرزاده (نویسنده - انگلیس)
* ناهید باقری (شاعر و نویسنده – اتریش)
* منیره برادران (نویسنده - آلمان)
* لادن برومند (پژوهشگر – آمریکا)
* کامران بزرگنیا (نویسنده – آلمان)
* سهراب بهداد (استاد دانشگاه – آمریکا)
* کامران بهنیا (فیزیکدان – فرانسه)
* رضا جعفریان (روزنامه نگار – فرانسه)
* محمد جلالی م_سحر (شاعر – فرانسه)
* جواد جواهری (نویسنده- فرانسه)
* رضا دانشور (نویسنده – فرانسه)
* مهرداد درویش پور (استاد دانشگاه – سوئد)
* علی درویش (نقاش - آلمان)
* رضا دقتی (عکاس – فرانسه)
* آرامش دوستدار (فیلسوف - کلن)
* مرتضی رفیعی (نقاش – فرانسه)
* کیانوش رمضانی (کاریکاتوریست – فرانسه)
* فریبا روستایی (نقاش - آلمان)
* اکبر سردوزامی (نویسنده – دانمارک)
* اسد سیف (نویسنده - آلمان)
* نوشین شاهرخی (نویسنده و روزنامه نگار – آلمان)
* کامبیز شبانکاره (عکاس – فرانسه)
* شهلا شفیق (نویسنده - فرانسه)
* بهروز شیدا (نویسنده و منتقد – سوئد)
* حمید رضا ظریفی نیا (روزنامه نگار – انگلستان)
* سیاوش عبقری (استاد دانشگاه – آمریکا)
* شهلا عبقری (استاد دانشگاه – آمریکا)
* میرزا آقا عسگری (نویسنده و شاعر – آلمان)
* رضا علامه زاده (نویسنده و کارگردان – هلند)
* جلال علوی نیا (ناشر و مترجم - فرانسه)
* سپیده فارسی (سینماگر- فرانسه)
* رضا قاسمی (نویسنده – فرانسه)
* آیدا قجر (روزنامه نگار – فرانسه)
* کاظم کردوانی (نویسنده – آلمان)
* شهرام کریمی (نقاش - آلمان)
* هوشنگ کشاورز صدر (پژوهشگر – فرانسه)
* بهزاد کشاورزی (پژوهشگر – فرانسه)
* شیما کلباسی (شاعر – آمریکا)
* هرموز کی (فیلمساز و استاد دانشگاه – فرانسه)
* کوروش گلنام (نویسنده)
* مهدی مظفری (استاد دانشگاه – دانمارک)
* باقر مومنی (نویسنده و مورخ – فرانسه)
* علی مهتدی (روزنامه نگار – فرانسه)
* جعفر مهرگانی ( نویسنده و ناشر)
* جهاننور مهربخش (طراح و سازنده عروسکهای نمایشی – فرانسه)
* منوچهر نامور آزاد (گارگردان و بازیگر – فرانسه)
* ناهید نصرت (پژوهشگر - آلمان)
* فرهاد نعمانی (استاد دانشگاه – فرانسه)
* کاظم علمداری (استاد دانشگاه – آمریکا)
* محمود صدری (جامعه شناسی، آمریکا)
* فرامرز فهيمي (تلاشگر سياسي)
* يداله رويائي (شاعر)
* سیاوش صفوی، روزنامه نگار
* پرتو نوری علا (شاعر و نویسنده – آمریکا)
* حسین علوی ( روزنامه نگار، فرانسه)
* آراز فنی (پژوهشگر صلح و روابط بین المل- سوئد)
* بهمن مبشری، فعال سیاسی
* علی فروزنده
* شهلا بهاردوست
* محمد برزنجه (فعال سیاسی- کانادا)
* عطا هودشتیان (استاد فلسفه و علوم سياسي- كانادا)
* اختر قاسمی، روزنامه نگار ـ عکاس خبری
* شیوا نوجو
* محمد شیرزاد
* بهیار قهرمانی (واشینگتون د. سی.)
* رضا هیوا
* داوود نوائيان (آموزگار؛ سوئد)
* رضا قاسمی
* ویدا فرهودی
* حسن جعفری (فعال سیاسی)
* رضا چرندابی
* حسن مکارمی
* صمصام کشفی
* حسن نایب هاشم
* آینده آزاد
* بیژن اقدسی - روزنامه نگار، آلمان
انجمنها و کانونهای ایرانیان:
کانون پژوهش فرهنگ ايران؛ سوئد
شبکه فرهنگی ايرانيان اروپا
اطلاعات دقیفتر از تظاهرات در شهرهای دیگر در فراخوان بعدی اعلام می گردد. شهرها و نهادهایی که مایلند با این حرکت همبستگی همراهی کنند می توانند با ایمیل زیر تماس بگیرند.
جوانان امروز و جنبش چپ
پانتهآ بهرامی
با آرش کیا از فعالین چپ جوان در این مورد به گفتوگو نشستم. او پزشک و پژوهشگر علوم اعصاب است و جزو نسلی از فداییان محسوب میشود که دوران کودکی خود را در انقلاب سپری کرده است. نسل او هنوز خواندن و نوشتن یاد نگرفته بود که انقلاب ۵۷ صورت گرفت. این نسل با وحشت استبداد بزرگ شد.
آرش کیا: استبداد آمد و کتابهای مخالف دیدگاه خود را برد. با آن کتاب سوزانی که به وجود آمد، کتابها به پستوها رانده شدند. این اتفاق عادت خواندن را کمرنگ کرد و باعث شد که بخشی از نسل من و بخشی از جامعهی من به خاطر کمرنگ شدن عادت به خواندن، حق دانستنش کمرنگ شود و کمرنگ شدن این حق منتهی به این شد که نسل من یعنی کمکم به یک انفعال سیاسی روی آورد که یکی از مشخصههای بارز نسل من بوده است. دیگر این که چون تعداد مجلات و ماهنامههایی که بهطور علنی میتوانستند چاپ شوند خیلی اندک بود، در دورهای تنها گفتمان مسلط همان گفتن رسانهای نظام اسلامی شد که تنها گفتمان مجاز هم بود و نسل من میبایست برای بقا آن گفتمان را در خودش نهادینه میکرد. در دوران نوجوانی و جوانی نسل من تنوع وسیع رسانهها نبود. تلویزیون ماهوارهای نبود. در زمان ما دسترسی به اینترنت، آن طوری که برای نسل حاضر وجود دارد وجود نداشت.
تاثیر جنبش فدایی روی نسل شما که نوجوانیتان را در دوران وحشت دههی ۸۰ گذراندید و نسل بعدی که دوران نوجوانیاش را در دوران خاتمی گذراند چیست؟
نسل ما در سالهای اولیهی دههی ۷۰ وارد درگیریهای مدنی شد. روی این درگیریهای مدنی تأکید میکنم؛ چه جنبهی سیاسی حرکت بدان مفهوم که در عرصهی عمل سیاسی قرار بگیرید، تا حدودی در آن سالهای آغازین خیلی کمرنگ بود. اعتراضهای ما عمدتاً این بود که برای مثال میخواستیم نمایندهای را در داخل دانشگاه انتخاب کنیم که نمایندهی نمادین ما شود و بسیج انجمن اسلامی میخواست روی این قضیه نظارت داشته باشد. یا این که ما میخواستیم جایی داشته باشیم که حتی در چهارچوب همان گفتمان دینی حرف بزنیم و در فضای داخل دانشگاه فعالیت کنیم، امکانش اما واقعاً نبود. یعنی ما یا باید میرفتیم بسیج دانشجویی که شرایط خاص خودش را داشت و عمده دانشجوها دوست نداشتند وارد بسیج دانشجویی شود. یا باید در انجمنهای اسلامی فعالیت میکردیم که حتی اگر خودمان هم میخواستیم، کسانی که با گفتمان دینی به صورت نقد برخورد میکردند، نمیتوانستند در صفوف انجمن اسلامی قرار گیرند.
از آنجا وارد بطن درگیریهای مدنی شدیم، اما دور و اطرافمان دیوار بود و این دیوار آنقدر عرصه را تنگ کرده بود که در عمل کاری نمیتوانستیم بکنیم، جز این که برویم سراغ درست کردن حلقههای خواندن و بحث کردن زیرزمینی. آغاز تأثیری که جنبش فدایی روی نسل ما داشته همینجاست. به دو علت: اول این که این حلقهها تکرار حلقههای تاریخی دههی 40 و 50 کشورمان بود و آنها الگوهای ما بودند. دوم این که بقایای جنبش چپ رادیکال آن زمان که یا در کانون نویسندگان ایران بودند یا بازماندههای آن دوران بودند، به خاطر رادیکالیسمشان میآمدند و در این حلقههای زیرزمینی میهمان میشدند و در گفتوگوها شرکت میکردند. درواقع این حلقهها در معرض آنها قرار گرفت. در نتیجه این دومین عاملی بود که باعث شد جنبش فدایی به گونهای تأثیر آغازینش را روی نسل ما داشته باشد.
تشکیل هستههای چپ در جنبش دانشجویی نسل من و نسلهای بعد از من، مثل دانشجویان برابریطلب و یا گروهی که به عنوان جنبش دموکراتیک در ایران شکل گرفت و الان سومین سال فعالیتش را میگذراند، محصول باورهایی بودند که فداییها با آنها وارد میدان مبارزه شده بودند. بنابراین بین چپ جوان و جنبش فدایی یک همسویی به وجود آمد که این همسویی در واقع همین باورها بود.
در واقع تاثیر هستهی اصلی جنبش فدایی (که فعالیتشان در دههی ۴۰و ۵۰با مبارزهی مسلحانه گره خورده بود) بر نسل شما، فقط در زمینهی مطالعاتی است و نه در زمینهی تئوری مبارزهی مسلحانه؟
باید سیر تاریخی آن را نگاه کرد. آن حلقهها به شکل حلقههای مطالعاتی باقی نماندند. به تدریج وارد عرصهی سیاسی شدند. نمونهی آن دگردیسیهای متعددی است که در «تحکیم وحدت» رخ داد: فضای سیاسی که در دانشگاهها شکل گرفت و بعد فضاهای صنفیای که در خارج از دانشگاهها به وجود آمد. اساساً گفتمان چپی که رد آن را حتی در رسانههای اصلاحطلب هم میشود دید، نشاندهندهی آن سیر تاریخی بود که این حلقهها طی کردند و وارد عرصهی مبارزاتی شدند که اساساً به خاطر ساختار قدرتی که در ایران وجود دارد، نتوانستند وارد مناسبات قدرت شوند.
در هر صورت آن اتفاقی که در این روند تاریخی افتاد، برداشت و درکی بود که چپ جوان از رادیکالیسم جنبش فدایی گرفت. چون اگر ما نگاهی به جنبش فدایی بیاندازیم، میبینیم اینها برای مبارزه علیه فقر و نابرابری با هدف رسیدن به عدالت اجتماعی و آزادی شکل گرفتند. فداییان عمدتاً خاستگاه دانشجویی داشتند. همین خاستگاه دانشجویی آنها و تکیه داشتنشان به دیالکتیک خاص چپ، باعث شد که تلاشی باشند برای عینی کردن فضای اجتماعی و سیاسی ایران. اگر به تلاش برای عینی کردن حلقههایی که به آن اشاره کردم و بعد در روند شکلگیری گروههای چپی که در حوزهی دانشجویی، حوزههای صنفی و حتی در حوزههای سیاسی ایران امروز شکل گرفتند و یا در حال شکل گرفتن هستند، نگاه کنیم، متوجه میشویم که این عینی شدن روی روند آنها تاثیر گذاشته است. آنها تلاش دارند که عقلانیت خود را به کار گیرند تا همه چیز را از بعد ذهنیگرایی به بعد عینیتگرایی تبدیل کنند. این همان اتفاقی بود که فداییها از نظر گفتمان سیاسی بر آن تأکید داشتند و بر اساس آن به وجود آمده بودند.
بحث رادیکالیسم، بحث فوقالعاده عمیقی در چپ جوان است. بحث اعتقاد و فوران رادیکال دموکراسی که این بحث رادیکالیسم نسل جدید چپ است، به گونه ای تنه به تنهی همان تدارک قهرآمیز انقلاب است که فداییان روی آن تأکید داشتند. از همه مهمتر این که جنبش فدایی یک تجربهی خودجوش سیاسی بود که در حوزهی عمومی ایران اتفاق افتاد. حالا چه با آن موافق باشیم چه مخالف، اما این موضوع را کسی نمیتواند نفی کند. با بازخوانی این تجربه، نسل جدید میفهمید که اگر بخواهد گروههای پیشاهنگ برای شکلگیری مطالبات در جامعه تشکیل دهد، روند تاریخی چه درسی برایش دارد. یا کار با طبقات فرودست که تجربهای بود که فداییان دههی ۴۰ و ۵۰ داشتند.
این تجربه، تجربهی بزرگی برای نسل جدید است و ما تأثیرش را در این زمینه هم میبینیم. همین فعالیتهای صنفی که شما در ایران در سندیکای کارگری میبینید، نمونهای از الهامگیری نسل جدید چپ است که کمک میکند به سندیکاهای مختلف تا حق سندیکاییشان شکل گیرد، یا این که چگونگی بسیج و سازماندهی گروههای پیشاهنگی است. همهی اینها نشان میدهد که یکسری تأثیرات ابتدایی و ریشهای را از جنبش فدایی گرفته است. یعنی درست است که گسست گفتوگویی بین نسل من و نسل تشکیلدهندهی جنبش فدایی به وجود آمده، ولی این گسست یک گسست تاریخی نیست و تجربه ی تاریخی همچنان روان است و چپ جوان هم از آن بهره میبرد.
چپ جوان ایران چگونه تعریف میشود؟ روشن است نیروهای چپ همواره در بستر نابرابریهای اجتماعی شکل میگیرند. چپ جوان ایران خود را در تمایز با چپ سنتی، که امروز در خارج از مرزهای ایران قرار دارد، تعریف میکند.
از طیفهای حزب توده تا انواع و اقسام شعبههای جنبش فدایی مثل اکثریت، اقلیت، چریکهای فدایی خلق، سازمان چریکهای فدایی خلق، اتحاد فداییان تا گروههای دیگری مثل راه کارگر و امثالهم، همه ساختار چپ ما را تشکیل میدهند. روندی به وجود آمده که جنبش چپ ایران یکبار دیگر آن را تجربه کرده است: گسست سیاسی بین چپ جدید و چپ سنتی. بعد از اتفاقهایی که حزب توده از سرگذراند، بعد از کودتای ۲۸ مرداد، حتی جناحهایی در داخل حزب توده نیز به نقد حزب توده پرداختند، ولی جوانان فعال آن زمان مثل بیژن جزنی، ضیا ظریفی، عباس صورتی، منوچهر کلانی و امثال آن نتوانستند آن گفتوگوی سیاسی را با ساختار حزب توده برقرار کنند و فضا آنها را سوق داد به این سمت که بروند و صدای جدیدی از چپ درست کنند. آنها رفتند و جنبش فدایی را درست کردند. حالا بعد از گذشت چند دهه دوباره آن وضعیت تا حدود خیلی زیادی درحال تکرار است. چون به دلیل این گسستی که وجود دارد و به دلیل عدم امکان گفتوگوی مشخص و عدم امکان یک مراودهی پایاپای بین چپی که در نسل من و نسلهای بعدی شکل گرفته است، باز این صدا مطرح میشود که باید از جنبش فدایی گذر کرد و صدای جدیدی را به وجود آورد. من از این گروهی که این گونه در فضای سیاسی ایران مبارزه میکند، و خود را در تمایز با چپ سنتی میبیند، چپ جوان ایران را تعریف میکنم.
آخرین پرسشم مربوط به گرهخوردگی با طبقات فرودست، بهویژه طبقهی کارگر است. مثلاً با این که خاستگاه نسل اول فداییان جنبش دانشجویی بوده، ولی همیشه دغدغهی پیوند با طبقهی کارگر را داشتند؛ هرچند آن موقع به خاطر شرایط سیاسی حاکم بر کشور نتوانستند موفق شوند. این گفتمان تا چه اندازه بر نسلهای بعدی، یعنی نسل شما و نسل بعد از شما تاثیر داشت؟
همهجور گرایش سیاسی در نسل ما وجود داشت. در آن بخشی که که چپ شده است، نگاه به طبقات فرودست نگاهی قوی است؛ هرچند که امکان عملی شدن آن یعنی امکان ورود این مفهوم به عرصهی عمل سیاسی خیلی بطئی و کند صورت گرفت، اما نگاه غالبی است. چپ جوان فعلی دارای میراثی از جنبش فدایی است و آن میراث رادیکالیسم است. تفاوتی بین رادیکالیسم جنبش چپ جوان و جنبش فدایی وجود دارد و آن هم این است که چپ جوان برای رادیکالیسم هیچ محدودیتی قائل نمیشود. در هر مناسباتی، در هرگونه رفتار اجتماعیای که انسان در آن موجود حقیری به شمار میآید، در آن زمینه آن موضع رادیکالیسم چپ قرار میگیرد. یعنی رادیکالیسم فقط در ارتباط با ساختار قدرت تعریف نمیشود. به خاطر همین چپ جوان بحث رادیکالیسم را در اخلاق و به طور مشخص روی حقوق انسانی مطرح میکند. اینها مقولههایی هستند که جنبش فدایی روی آنها مانور زیادی نداده است. مثلاً چپ جوان همجنسگراها را به رسمیت میشناسد، ولی چپ سنتی تا حدود خیلی زیادی در به رسمیت شناختن همجنسگراها حداقل میتوانم بگویم در زمانهای مختلفی مشکل داشته است. چپ جوان علاوه بر این به بحث دموکراسی به گونهی دیگری نیز نگاه میکند. به بحث آزادی و به بحث حقوق انسانی بهای بیشتری نسبت به چپ گذشته میدهد. در گفتمان جنبش فدایی، اگر دقت کنید، میتوانید سرکوب ضد انقلاب را، کسانی که مانع از به ثمررسیدن دموکراسی انقلابی شوند را پیدا کنید.
در نسل جدید چپ آن سرکوب دارد حذف و کمرنگ میشود. به خاطر بحث رادیکالیسمی که چپ در حقوق، پیش میکشد. این مباحث آنقدر زیاد و متنوع هستند که قدری سایه انداخته است روی واقعیت مسلمی که اساساً جنبش چپ برای مبارزه در آن زمینه وارد عرصهی مبارزه شده است؛ یعنی نابرابریای که فقر ایجاد میکند و آن آسیبپذیری خاصی که در طبقات فرودست وجود دارد. به خاطر این که حقیقتی مطلق در دیدگاه چپ است، ولی اینها مسائلی هستند که به صورت حاشیهای در چپ مطرح شدهاند. حالا رسیدن به اندیشههای منسجم در این زمینه، تا حدودی کار را برای نسل جوان چپ سخت کرده است. به خاطر همین است که شاید این انتقاد را نسل قدیمی چپ به نسل جوان میکند که یک مقدار از فعالیت سیاسی در دل طبقات فرودست جامعه دور شده است. چون خیلی زمینههای متعددی وجود دارد. فکر میکنم به همین دلیل تاحدودی بحث طبقات فرودست به حاشیه برده شده است.
دو خبرنگار آلمانی در بند در ایران، آزاد شدند
سایت هفتهنامه "اشپیگل" بعد از ظهر شنبه (۱۹ فوریه / ۳۰ بهمن) به نقل از وزارت امور خارجه آلمان اعلام کرد که دو خبرنگار آلمانی از زندان تبریز آزاد شدهاند و مقامهای کنسولی آلمان در تلاش برای انتقال آنها به تهران هستند. احتمال داده میشود که آنها تا آخرین ساعات روز شنبه به آلمان پرواز کنند.
اندکی پیش از خبر "اشپیگل"، خبرگزاری دانشجویی ایران (ایسنا) از صدور رأی نهایی دو خبرنگار آلمانی خبر داد. به نوشتهی ایسنا، «شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی تبریز با اعلام ختم رسیدگی به پرونده دو تبعه آلمانی، آنان را مستحق تخفیف در مجازات و برخورداری از رأفت اسلامی تشخیص داد و به استناد ماده ۲۲ قانون مجازات اسلامی، حبس تعزیری آنان را به پرداخت جزای نقدی تبدیل کرد.»
این دو تبعهی آلمان بر اساس رأی صادره شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی تبریز، به دلیل گفتوگو با خانوادهی سکینهی محمدی آشتیانی، به اتهام "اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور جمهوری اسلامی ایران" به بیست ماه حبس تعزیری محکوم شده بودند. محمدی آشتیانی به اتهام ارتکاب قتل همسر و برقراری "روابط نامشروع" به سنگسار محکوم شده بود. این حکم با اعتراضهای گستردهی نهادهای حقوق بشری داخلی و خارجی اجرا نشد.
دو خبرنگار آلمانی نشریهی "بیلد" (Bild) متهم شدند که بدون داشتن مجوز و با روادید گردشگری قصد مصاحبه با خانوادهی سکینهی محمدی آشتیانی را داشتهاند. آنها پائیز گذشته در تبریز دستگیر شدند.
بر اساس اعلام روابط عمومی قوه قضائیه جمهوری اسلامی، ۲۰ ماه محکومیت حبس خبرنگاران آلمانی، به پرداخت مبلغ پانصد میلیون ریال جزای نقدی تبدیل شده است.
چالش در روابط دو کشور
بازداشت این دو خبرنگار به چالشی در مناسبات ایران و آلمان تبدیل شد. شمار زیادی از شخصیتها و محافل فرهنگی و اجتماعی آلمان خواهان آزادی این دو خبرنگان شده بودند، وزیر امور خارجهی آلمان بارها و از جمله به مناسبت سال جدید میلادی مقامهای جمهوری اسلامی را به آزادی دو شهروند کشورش فرا خواند. عدم پایبندی ایران به اجرای وعدهی مبنی بر اجازه ملاقات به دو خبرنگار با خانوادهاشان نیز سبب شد که سفیر ایران در آلمان به وزارت امور خارجه فراخوانده شود.
اما سرانجام، مادر یکی از خبرنگاران بازداشتشده و خواهر دیگری موفق شدند در آستانهی سال ۲۰۱۱ میلادی با آن دو در تبریز دیدار کنند. پایگاه اینترنتی "اشپیگل" آلمان به نقل از خانوادهی این روزنامهنگار نوشته است که در روزهای اخیر نامهای به مقامهای ایران ارسال شده است. در این نامه ظاهرا از آنان خواسته شده در آستانهی نوروز این دو خبرنگار را مورد عفو قرار دهند.
این دو خانواده همچنین اعلام کرده بودند که امیدشان به وزارت امور خارجهی آلمان است و در صورتی که پاسخ مثبتی به نامهی اخیرشان داده نشود، امیدوارند که برلین بیش از پیش وارد عمل شود.
درسهای جنبش سبز ایران، برای مواجهه با جنبشهای منطقه
همزمان با شهروندان عادی لیبی، الجزایر، بحرین و یمن که سقوط حکومت ۳۰ ساله مبارک را در میدان التحریر قاهره، همراه با میلیونها تن از مردم دیگر کشورهای خاورمیانه بر صفحات تلویزیون تماشا میکردند، قذافی، بوتفلیقه، حمد بن عیسی و علی عبدالله صالح نیز، تحولات مصر را که در فاصله کوتاهی پس از سقوط حکومت بنعلی در تونس روی داده بود، دنبال میکردند.
در ایران، حاکمیت اقتدار گرا، با تلاشی ناموفق، انقلاب سال ۷۹ را الگوی جنبشهای اعتراضی مردم منطقه مسلماننشین خاورمیانه معرفی میکند، و مخالفان دولت و نظام جمهوری اسلامی که حرکت گسترده آنها در اعتراض به نتیجه انتخابات مهندسی شده سال ۲۰۰۹ «جنبش سبز» نام گرفته، خود را الهام بخش مردم تونس و مصر میدانند.
بیشک داعیه رهبران جمهوری اسلامی در الهام بخشیدن به جنبشهای ضد دیکتاتوری مردم خاورمیانه، همان قدر معتبر است که برده دارن را الهام بخش آزادی و مساوات و چماق به دستان را مشوق صلح و حامی عدالت معرفی کردند.
به علاوه، اکثریت مطلق جوانانی که امروز در میدان تحریر و میدان مروارید و خیابانهای بنغازی و صنعا و شهر الجزیره، تاریخ تازه سرزمین خود را مینویسند ۳۲ سال پیش هنوز چشم به دنیا باز نکرده بودند که از انقلاب اسلامی در ایران الهام بگیرند.
درسهای جنبش سبز
در عین حال، تمامی آنها تولد جنبش سبز ایران را که عمر آن هنوز به دو سال نرسیده، و حضور میلیونها جوان ایرانی در میدان آزادی تهران و خیابانهای شیراز و مشهد و تبریز و ایستادگی آنها در برابر حکومت اقتدارگرا را خوب بیاد دارند.
جنبش سبز ایران که حرکتی فراگیر و در تقابل با میراثداران کنونی انقلاب سال ۷۹ به شمار میرود، الهام بخش جوانان مصری بود و حاکمیت ایران نیز همزمان، الهام بخش رهبران خودکامه در بقیه کشورهای خاورمیانه.
بعد از پیروزیهای سریع مردم در تونس و مصر، آنچه امروز در لیبی، بحرین، الجزایر و یمن شاهدیم، نتایج تأثیر دوگانه جنبش سبز بر جوانان خواهان آزادی، و همچنین استفاده از تجارب ایستادگی حاکمیت ایران در برابر جنبش سبز، توسط رهبران نظامهای مخالف آزادی در منطقه است.
در مصر، حکومت مبارک که مانند دولت احمدینژاد در ژوئیه سال ۲۰۰۹، غافلگیر شده و قافیه را باخته بود، در روز شانزدهم تظاهرات اعتراضی مردم، آدمهای اجارهای خود را پیاده و یا سوار بر شتر و اسب و قاطر راهی میدان تحریر کرد. پیشتر، این شیوه با «حضور خود جوش مردم» اجارهای، در شهرهای ایران تجربه شده بود.
در کنار تدارک تظاهرات اجارهایها به حمایت از رژیم، اجیر شدههای مسلح غیربحرینی نیز برای دفاع از نظام حاکم در بحرین اینک وارد کارزار شدهاند.
در مقابله نظام جمهوری اسلامی با مردم و هواداران جنبش سبز، شواهد و تصاویر متعددی مدعی و یا حاکی از حضور «خارجیها» در تهران و استفاده از آنها در لباس نیروهای ویژه بود. در بحرین و لیبی استفاده حاکمیت از این تجربه حاکمیت ایران کاملاً مشهود است.
سیاست ایستادگی
در تونس و مصر با هر گام که نظامیان از مقابل مردم به عقب بر داشتند، نظام حاکم ضعیفتر و قدرت مردم بیشتر شد. در منامه، صنعا، بنغازی، طرابلس و الجزیره، حکومت به جای مسالمت و تحمل، سیاست حمله و کشتار را انتخاب کرده است. تدارک قرارگاه کهریزک و قتل و عام مردم تهران، امروز در بحرین و لیبی و الجزایر و یمن سیاست روز حاکمیت است.
تلاش برای قطع ارتباطات مردمی از راه قطع تلفنهای همراه، کند ساختن اینترنت بستن فیس بوک و توئیتر، و مسدود ساختن شبکههای تلویزیونی ماهوارهای را حاکمیت کنونی ایران بعد از پا گرفتن جنبش سبز از دو سال پیش به نحوی گسترده صورت داد. حکومتهای اقتدارگرای منطقه، به منظور پرهیز از تجربه تونس و مصر، اینک به نسخههای حکومت اسلامی ایران در سرکوب مردم رو کردهاند.
در منامه، عوامل حکومت نیمه شب به چادرهای مردم خفته در میدان مروارید هجوم بردند و از خود چهار کشته، دهها مفقود و صدها زخمی به جای گذاشتند. دو سال پیش در تهران «نیروهای حافظ نظم» نظام شبانه به خوابگاههای دانشجویان تاختند تا روز بعد دولت بیدارشان دوام خود را در خطر نبیند.
بنا بر گزارشها، شب پیش در بنغازی، اجارهایهای مسلح حکومت قذافی ابتدا برق خیابانها را قطع کردند و بعد در تاریکی مردم را به رگبار بستند. تا صبح امروز در لیبی ۸۴ تن جان خود را در مقابله با نظامیان قذافی از دست دادهاند. این شیوه اخیر را چند روز پیش، در ۲۵ بهمن، حاکمیت ایران به منظور متفرق کردن و سرکوب مخالفان خود در خیابانهای کریمخان، صادقیه، و انقلاب به اجرا گذاشت.
با پیروزی مردم تونس و مصر، موج تازه آزادیخواهی و ضد دیکتاتوری در خاورمیانه که از ایران و با جنبش سبز آغاز شد، دو گام بزرگ به جلو برداشته است. در چند میدان دیگر خاورمیانه، مردم با انگیزه تکرار پیروزی «تحریر»، اینک با نظام حاکم در گیرند. در چند کشور دیگر نیز جنبش آزادیخواهی زیر پوست شهرها در حال جوشش است.
حاکمان منطقه که دولت خود را مستعجل میبینند، با استفاده از تجارب حاکمیت ایران و مقابله آنها با جنبش سبز، و در تلاش برای مسدود کردن راه مردم و پیشگیری از سقوط، به ایستادگی و اعمال خشونت بیشتر رو کردهاند. اما تمامی تجارب تاریخی حاکی است که حکومت اقتدار گرا ناگزیر شکست خواهد خورد. با گلوله و آتش در مقابل سیل نمیتوان سد ساخت.
در ایران، حاکمیت اقتدار گرا، با تلاشی ناموفق، انقلاب سال ۷۹ را الگوی جنبشهای اعتراضی مردم منطقه مسلماننشین خاورمیانه معرفی میکند، و مخالفان دولت و نظام جمهوری اسلامی که حرکت گسترده آنها در اعتراض به نتیجه انتخابات مهندسی شده سال ۲۰۰۹ «جنبش سبز» نام گرفته، خود را الهام بخش مردم تونس و مصر میدانند.
بیشک داعیه رهبران جمهوری اسلامی در الهام بخشیدن به جنبشهای ضد دیکتاتوری مردم خاورمیانه، همان قدر معتبر است که برده دارن را الهام بخش آزادی و مساوات و چماق به دستان را مشوق صلح و حامی عدالت معرفی کردند.
به علاوه، اکثریت مطلق جوانانی که امروز در میدان تحریر و میدان مروارید و خیابانهای بنغازی و صنعا و شهر الجزیره، تاریخ تازه سرزمین خود را مینویسند ۳۲ سال پیش هنوز چشم به دنیا باز نکرده بودند که از انقلاب اسلامی در ایران الهام بگیرند.
درسهای جنبش سبز
در عین حال، تمامی آنها تولد جنبش سبز ایران را که عمر آن هنوز به دو سال نرسیده، و حضور میلیونها جوان ایرانی در میدان آزادی تهران و خیابانهای شیراز و مشهد و تبریز و ایستادگی آنها در برابر حکومت اقتدارگرا را خوب بیاد دارند.
جنبش سبز ایران که حرکتی فراگیر و در تقابل با میراثداران کنونی انقلاب سال ۷۹ به شمار میرود، الهام بخش جوانان مصری بود و حاکمیت ایران نیز همزمان، الهام بخش رهبران خودکامه در بقیه کشورهای خاورمیانه.
بعد از پیروزیهای سریع مردم در تونس و مصر، آنچه امروز در لیبی، بحرین، الجزایر و یمن شاهدیم، نتایج تأثیر دوگانه جنبش سبز بر جوانان خواهان آزادی، و همچنین استفاده از تجارب ایستادگی حاکمیت ایران در برابر جنبش سبز، توسط رهبران نظامهای مخالف آزادی در منطقه است.
در مصر، حکومت مبارک که مانند دولت احمدینژاد در ژوئیه سال ۲۰۰۹، غافلگیر شده و قافیه را باخته بود، در روز شانزدهم تظاهرات اعتراضی مردم، آدمهای اجارهای خود را پیاده و یا سوار بر شتر و اسب و قاطر راهی میدان تحریر کرد. پیشتر، این شیوه با «حضور خود جوش مردم» اجارهای، در شهرهای ایران تجربه شده بود.
در کنار تدارک تظاهرات اجارهایها به حمایت از رژیم، اجیر شدههای مسلح غیربحرینی نیز برای دفاع از نظام حاکم در بحرین اینک وارد کارزار شدهاند.
در مقابله نظام جمهوری اسلامی با مردم و هواداران جنبش سبز، شواهد و تصاویر متعددی مدعی و یا حاکی از حضور «خارجیها» در تهران و استفاده از آنها در لباس نیروهای ویژه بود. در بحرین و لیبی استفاده حاکمیت از این تجربه حاکمیت ایران کاملاً مشهود است.
سیاست ایستادگی
در تونس و مصر با هر گام که نظامیان از مقابل مردم به عقب بر داشتند، نظام حاکم ضعیفتر و قدرت مردم بیشتر شد. در منامه، صنعا، بنغازی، طرابلس و الجزیره، حکومت به جای مسالمت و تحمل، سیاست حمله و کشتار را انتخاب کرده است. تدارک قرارگاه کهریزک و قتل و عام مردم تهران، امروز در بحرین و لیبی و الجزایر و یمن سیاست روز حاکمیت است.
تلاش برای قطع ارتباطات مردمی از راه قطع تلفنهای همراه، کند ساختن اینترنت بستن فیس بوک و توئیتر، و مسدود ساختن شبکههای تلویزیونی ماهوارهای را حاکمیت کنونی ایران بعد از پا گرفتن جنبش سبز از دو سال پیش به نحوی گسترده صورت داد. حکومتهای اقتدارگرای منطقه، به منظور پرهیز از تجربه تونس و مصر، اینک به نسخههای حکومت اسلامی ایران در سرکوب مردم رو کردهاند.
در منامه، عوامل حکومت نیمه شب به چادرهای مردم خفته در میدان مروارید هجوم بردند و از خود چهار کشته، دهها مفقود و صدها زخمی به جای گذاشتند. دو سال پیش در تهران «نیروهای حافظ نظم» نظام شبانه به خوابگاههای دانشجویان تاختند تا روز بعد دولت بیدارشان دوام خود را در خطر نبیند.
بنا بر گزارشها، شب پیش در بنغازی، اجارهایهای مسلح حکومت قذافی ابتدا برق خیابانها را قطع کردند و بعد در تاریکی مردم را به رگبار بستند. تا صبح امروز در لیبی ۸۴ تن جان خود را در مقابله با نظامیان قذافی از دست دادهاند. این شیوه اخیر را چند روز پیش، در ۲۵ بهمن، حاکمیت ایران به منظور متفرق کردن و سرکوب مخالفان خود در خیابانهای کریمخان، صادقیه، و انقلاب به اجرا گذاشت.
با پیروزی مردم تونس و مصر، موج تازه آزادیخواهی و ضد دیکتاتوری در خاورمیانه که از ایران و با جنبش سبز آغاز شد، دو گام بزرگ به جلو برداشته است. در چند میدان دیگر خاورمیانه، مردم با انگیزه تکرار پیروزی «تحریر»، اینک با نظام حاکم در گیرند. در چند کشور دیگر نیز جنبش آزادیخواهی زیر پوست شهرها در حال جوشش است.
حاکمان منطقه که دولت خود را مستعجل میبینند، با استفاده از تجارب حاکمیت ایران و مقابله آنها با جنبش سبز، و در تلاش برای مسدود کردن راه مردم و پیشگیری از سقوط، به ایستادگی و اعمال خشونت بیشتر رو کردهاند. اما تمامی تجارب تاریخی حاکی است که حکومت اقتدار گرا ناگزیر شکست خواهد خورد. با گلوله و آتش در مقابل سیل نمیتوان سد ساخت.
هشدار وزیر کشور به مخالفان در مورد برگزاری تجمعات ضد دولتی
یک روز مانده به اول اسفندماه، روزی که مخالفان دولت ایران در پی برگزاری تجمعاتی به یاد دو کشته حوادث ۲۵ بهمن هستند، وزیر کشور جمهوری اسلامی با هشدار در مورد برگزاری تجمعات ضد دولتی از سوی «فتنه گران»، اعلام کرد وزارت کشور «برابر با قانون» با اینگونه تجمعات برخورد میکند.
به گزارش خبررسانی دولت جمهوری اسلامی، مصطفی محمد نجار در حاشیه شورای هماهنگی مدیریت بحران کشور در روز شنبه، ۳۰ اسفند، گفت: «ایادی فتنهگر و سران فتنه که در داخل به شکل منافقین، سلطنت طلبان و ارذل و اوباش برای انتقامگیری از مردم در روز ۲۵ (بهمن) راهپیمایی غیرقانونی راه انداختند، بدانند وزارت کشور برابر قانون با فتنهگران و سران فتنه برخورد میکند.»
این اظهارات در حالی بیان شده است که شورای هماهنگی «راه سبز امید»، که متشکل از نیروهای نزدیک به رهبران مخالف دولت است، از مردم تهران و دیگر شهرها دعوت کرده است که در مراسم بزرگداشت محمد مختاری و صانع ژاله، دو جان باخته اعتراضهای روز ۲۵ بهمن، که روز یکشنبه در شهرهای مختلف برگزار خواهد شد، شرکت کنند.
تجمعات ۲۵ بهمن که در پاسخ به درخواست راهپیمایی مهدی کروبی و میرحسین موسوی، دو تن از رهبران مخالف دولت، به منظور حمایت از مردم مصر و تونس برگزار شد، با حمله نیروهای حکومتی به تجمعات به خشونت کشیده شد که در این میان تعدادی زخمی و دو تن کشته شدند.
آقای محمد نجار روز شنبه با اشاره به کشته شدن صانع ژاله، اظهار کرد که عدهای از پیش این حوادث را طراحی کرده، «کشته سازی و موجسواریهایی» ایجاد کردند و با «ترور» آقای ژاله که از اهالی سنت و کرد بود، «میخواستند به اختلافات طایفهای و مذهبی دامن زنند ولی ملت ایران به خوبی دست آنان را رو کرد».
وی همچنین در خصوص بیانیههای منتشر شده از سوی رهبران مخالف دولت اعلام کرد که «بنا بر قانون» با این افراد برخورد خواهد شد و گفت: «امروز مردم ایران خواستار برخورد قاطع با سران فتنه هستند».
هشدار وزیر کشور در مورد برگزاری تجمع در اول اسفند در حالی صورت میگیرد که به نوشته وبسایت کلمه، نزدیک به میرحسین موسوی، تا کنون جمعی از دانشجویان ۱۴ دانشگاه آزاد از جمله شش واحد دانشگاه آزاد در تهران، واحدهای قزوین، مشهد، رشت، شاهرود، تعدادی از داننشجویان دانشگاه فردوسی مشهد و همچنین «شورای هماهنگی اصلاح طلبان کرد» با انتشار بیانیههایی برای شرکت در این مراسم اعلام آمادگی کردهاند.
به گزارش خبررسانی دولت جمهوری اسلامی، مصطفی محمد نجار در حاشیه شورای هماهنگی مدیریت بحران کشور در روز شنبه، ۳۰ اسفند، گفت: «ایادی فتنهگر و سران فتنه که در داخل به شکل منافقین، سلطنت طلبان و ارذل و اوباش برای انتقامگیری از مردم در روز ۲۵ (بهمن) راهپیمایی غیرقانونی راه انداختند، بدانند وزارت کشور برابر قانون با فتنهگران و سران فتنه برخورد میکند.»
بیشتر بخوانید:
تجمعات ۲۵ بهمن که در پاسخ به درخواست راهپیمایی مهدی کروبی و میرحسین موسوی، دو تن از رهبران مخالف دولت، به منظور حمایت از مردم مصر و تونس برگزار شد، با حمله نیروهای حکومتی به تجمعات به خشونت کشیده شد که در این میان تعدادی زخمی و دو تن کشته شدند.
آقای محمد نجار روز شنبه با اشاره به کشته شدن صانع ژاله، اظهار کرد که عدهای از پیش این حوادث را طراحی کرده، «کشته سازی و موجسواریهایی» ایجاد کردند و با «ترور» آقای ژاله که از اهالی سنت و کرد بود، «میخواستند به اختلافات طایفهای و مذهبی دامن زنند ولی ملت ایران به خوبی دست آنان را رو کرد».
وی همچنین در خصوص بیانیههای منتشر شده از سوی رهبران مخالف دولت اعلام کرد که «بنا بر قانون» با این افراد برخورد خواهد شد و گفت: «امروز مردم ایران خواستار برخورد قاطع با سران فتنه هستند».
هشدار وزیر کشور در مورد برگزاری تجمع در اول اسفند در حالی صورت میگیرد که به نوشته وبسایت کلمه، نزدیک به میرحسین موسوی، تا کنون جمعی از دانشجویان ۱۴ دانشگاه آزاد از جمله شش واحد دانشگاه آزاد در تهران، واحدهای قزوین، مشهد، رشت، شاهرود، تعدادی از داننشجویان دانشگاه فردوسی مشهد و همچنین «شورای هماهنگی اصلاح طلبان کرد» با انتشار بیانیههایی برای شرکت در این مراسم اعلام آمادگی کردهاند.
جزای نقدی بدل از حبس برای دو خبرنگار آلمانی بازداشتی در ایران
دادگاه انقلاب اسلامی روز شنبه ضمن اعلام پایان یافتن رسیدگی به پرونده دو خبرنگار آلمانی بازداشت شده در ایران، اعلام کرد که حکم حبس تعزیری این دو نفر به موجب «رأفت اسلامی» به جزای نقدی تبدیل شده است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، بر اساس رأی صادر شده از سوی دادگاه انقلاب اسلامی تبریز، این دو خبرنگار آلمانی که پیشتر به «۲۰ ماه» زندان محکوم شده بودند، به دلیل «وضعیت خاص این دو متهم و محرز شدن سوء استفاده از آنان برای دستیابی به اهداف مربوط به ارتکاب جرم علیه امنیت ملی»، مستحق «تخفیف در مجازات و برخورداری از رأفت اسلامی» شدند و حکمشان به «۵۰۰ میلیون ریال» جزای نقدی کاهش یافت.
«مارکوس آلفرد رودلف هلویگ» و «ینس آندرئاس کخ»، دو خبرنگار نشریه آلمانی «بیلد آم زونتاگ»، روز ۱۸ مهرماه در حال مصاحبه با پسر سکینه محمدی آشتیانی، زن محکوم به سنگسار، به اتهام فعالیت روزنامهنگاری بدون مجوز در تبریز بازداشت و به «جاسوسی» متهم شدند؛ اتهامی که از سوی «بیلد آم زونتاگ» و اتحادیه خبرنگاران آلمان رد شد.
بعدها، در برنامه تلویزیونی که در مورد این دو نفر از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، اعلام شد که این دو خبرنگار اعتراف کردهاند که «به تحریک مینا احدی، مسئول کمپین بینالمللی علیه سنگسار و اعدام» به ایران سفر کردهاند.
مقامات قضایی این دو نفر را در جلسات دادگاه این خبرنگاران را به اتهام «اجتماع و تبانی برای اترکاب جرم علیه امنیت کشور» به ۲۰ ماه حبس تعزیری محکوم شدند.
در مدت زمانی که این دو نفر در ایران و در بازداشت بودند، مقامات آلمان بارها خواستار آزادی آنها شده بودند.
همچنین در آستانه کریسمس و سال نوی میلادی وزیر امور خارجه آلمان چندین بار از جمهوری اسلامی خواسته بود تا امکانات دیدار این دو نفر با خانوادههایشان را فراهم کند که به دنبال این درخواستها، این دو خبرنگار در دیماه موفق به دیدار با خانوادههایشان در ایران شدند.
در حال حاضر اگرچه دادگاه تبریز حکم این افراد را از حبس به جزای نقدی کاهش داده، هنوز مشخص نیست که دو خبرنگار آلمانی چه زمانی به کشور خود بازخواهند گشت.
وزارت خارجه آلمان اعلام کرده است که در حال فراهم کردن زمینه بازگشت این دو نفر به برلین است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، بر اساس رأی صادر شده از سوی دادگاه انقلاب اسلامی تبریز، این دو خبرنگار آلمانی که پیشتر به «۲۰ ماه» زندان محکوم شده بودند، به دلیل «وضعیت خاص این دو متهم و محرز شدن سوء استفاده از آنان برای دستیابی به اهداف مربوط به ارتکاب جرم علیه امنیت ملی»، مستحق «تخفیف در مجازات و برخورداری از رأفت اسلامی» شدند و حکمشان به «۵۰۰ میلیون ریال» جزای نقدی کاهش یافت.
«مارکوس آلفرد رودلف هلویگ» و «ینس آندرئاس کخ»، دو خبرنگار نشریه آلمانی «بیلد آم زونتاگ»، روز ۱۸ مهرماه در حال مصاحبه با پسر سکینه محمدی آشتیانی، زن محکوم به سنگسار، به اتهام فعالیت روزنامهنگاری بدون مجوز در تبریز بازداشت و به «جاسوسی» متهم شدند؛ اتهامی که از سوی «بیلد آم زونتاگ» و اتحادیه خبرنگاران آلمان رد شد.
بعدها، در برنامه تلویزیونی که در مورد این دو نفر از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، اعلام شد که این دو خبرنگار اعتراف کردهاند که «به تحریک مینا احدی، مسئول کمپین بینالمللی علیه سنگسار و اعدام» به ایران سفر کردهاند.
مقامات قضایی این دو نفر را در جلسات دادگاه این خبرنگاران را به اتهام «اجتماع و تبانی برای اترکاب جرم علیه امنیت کشور» به ۲۰ ماه حبس تعزیری محکوم شدند.
در مدت زمانی که این دو نفر در ایران و در بازداشت بودند، مقامات آلمان بارها خواستار آزادی آنها شده بودند.
همچنین در آستانه کریسمس و سال نوی میلادی وزیر امور خارجه آلمان چندین بار از جمهوری اسلامی خواسته بود تا امکانات دیدار این دو نفر با خانوادههایشان را فراهم کند که به دنبال این درخواستها، این دو خبرنگار در دیماه موفق به دیدار با خانوادههایشان در ایران شدند.
در حال حاضر اگرچه دادگاه تبریز حکم این افراد را از حبس به جزای نقدی کاهش داده، هنوز مشخص نیست که دو خبرنگار آلمانی چه زمانی به کشور خود بازخواهند گشت.
وزارت خارجه آلمان اعلام کرده است که در حال فراهم کردن زمینه بازگشت این دو نفر به برلین است.
نگرانی اروپا از ناآرامیها در جهان عرب
فاصله سواحل تونس تا جزیره ایتالیایی "لامپدوسا" کمتر از فاصله این جزیره تا خاک ایتالیاست. این جزیره از زمان اوجگیری ناآرامیها در تونس به مقصد شماره یک پناهجویان شمال آًفریقا تبدیل شده است. تا کنون بیش از ۵ هزار مهاجر آفریقایی خود را با قایقهای کوچک و بزرگ به لامپدوسا رسانده و درخواست پناهندگی کردهاند.
دولت ایتالیا در لامپدوسا وضعیت اضطراری اعلام و از اتحادیه اروپا درخواست کمک کرده است. در سالهای قبل اتحادیه اروپا و کشورهای شمال آًفریقا، از جمله تونس، در مورد حفاظت از مرزها و جلوگیری از خروج مهاجران توافقنامههایی را امضا کردهاند. دولت بنعلی، رئیسجمهور پیشین تونس که سالانه مبلغ قابل توجهی کمک مالی از اتحادیه اروپا دریافت میکرد، به این توافقنامهها پایبند بود. هدف اتحادیه اروپا از پرداخت کمک مالی بهبود کیفیت سطح زندگی مردم در کشورهای همسایه این اتحادیه است.
هرجو مرج فرصت مناسبی برای گذر از مرزهای دریایی
از زمان سقوط بنعلی، در تونس هرجومرج حاکم است. مهاجرانی که در هفتههای اخیر خود را به ایتالیا رساندهاند میگویند در بنادر تونس هیچ کنترلی وجود ندارد. در حالیکه بحث بر سر پذیرش و تقسیم مهاجرانی که از تونس خود را به اروپا رساندهاند میان کشورهای اتحادیه اروپا بالا گرفته، موج ناآرامیها لیبی نیز را فراگرفته است.
تخمین زده میشود که حدود یک میلیون مهاجر آفریقایی درحال حاضر در کمپهای لیبی به سر میبرند. معمر قذافی نیز توافقنامههایی در مورد حفاظت از مرزها و جلوگیری از خروج مهاجران آًفریقایی با اتحادیه اروپا امضا کرده است. با افزایش ناآرامیها در لیبی اکنون نگرانی اتحادیه اروپا از گسترش بیثباتی در منطقه دوچندان شده است.
نگرانی اروپا از سرکوب خشونتبار معترضان لیبی
اعتراضات مردمی روز گذشته در لیبی بار دیگر به دلیل دخالت پلیس به خشونت کشیده شد. مخالفان معمر قذافی که از رشوهخواری و قوموخویشبازی در ساختار قدرت به تنگ آمدهاند، پنجشنبه ۲۸ بهمن (۱۷فوریه) را "روز خشم" نامیده بودند. مخالفان فراخوانی برای شرکت در تظاهرات سراسری منتشر کرده و از مردم این کشور خواسته بودند با اعتصاب و حضور در خیابانها اعتراض خود رانشان دهند.
این تظاهرات مردمی روز گذشته در چهار شهر از جمله در شهر بنغازی، دومین شهر بزرگ لیبی، برگزار شد. پلیس برای متفرق کردن جمعیت بار دیگر متوسل به خشونت شد. بر اساس آخرین اخبار و گزارشها، دستکم ۹ تن در جریان این درگیریها کشته شدند. معمر قذافی که از ۴۲ سال پیش قدرت را در لیبی در اختیار دارد اعلام کرده است که تظاهرات مردمی را تحمل نمیکند.
همزمان اتحادیه اروپا از رهبران لیبی خواسته است از خشونت پرهیز کنند و مانع تظاهرات مردمی و حق آزادی بیان شهروندان خود نشوند. کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، همچنین اعلام کرد: «اتحادیه اروپا تحولات لیبی را به دقت زیر نظر دارد.»
«اگر خامنهای از جام مصر بنوشد»
«بسیار روشن است که نظام حاکم بر ایران وارد مرحله احتضار شده است؛ چرا که نسل جوان دیگر تحمل نمیکند آیندهاش را به گذشته انقلابی گره بزند که ربطی به این نسل نداشته و شعارهایش رنگ باخته است. خامنهای همواره آمریکا را متهم میکند که از آب گلآلود در منطقه ماهی میگیرد و تنها به منافع خود میاندیشد و کیست که نداند پرده نفاق حکومت ایران افتاده و مشخص شده که آنها قصد دارند انتفاضه جوانان مصری را به انقلاب خود پیوند بزنند».
این بخشی از مقاله زهیر قصیباتی در روزنامه فرامنطقهای الحیات است که مانند بسیاری از روزنامههای عربی، پس از تظاهرات ۲۵ بهمن به ایران پرداخته است.
نگاهی به رسانههای عربی به شکل کلی نشان میدهد که تحلیلگران عرب از شروع مجدد تحرک خیابانی در ایران به شگفت آمدهاند. آنها در عین اینکه از تلاش ایران برای ربط دادن حرکتهای مردمی منطقه به انقلاب اسلامی رنجیده خاطر هستند، اما شرایط ایران و دیگر کشورهای منطقه را یکسان نمیدانند.
قصیباتی در بخش دیگری از مقاله خود نوشته است:»قطعا نباید انتظار داشته باشیم که نظام حاکم بر ایران مانند حکومت حسنی مبارک در مصر به سرعت سقوط کند. این یک خیال است که تنها انقلاب جوانان ایرانی را اذیت خواهد کرد».
وی در بیان تفاوت وضعیت در ایران و مصر اشاره میکند که «خامنهای قصد ندارد از جام مصر بنوشد و در این راستا از تمام نیروی خود استفاده میکند؛ چرا که از دید وی، مخالفت تنها در خارج از ایران آزاد است و مخالفت جوانان ایرانی باید با ریختن سیلی از خون پاسخ داده شود و این بزرگترین تفاوت ایران با مصر است».
در این بین برخی دیگر از تحلیلگران معتقدند که تحرک کنونی جوانان ایرانی علیه حاکمیت، نبرد نهایی است چرا که دیگر احتمال اصلاحات وجود ندارد و الگوی مصر نیز پیش روی ایرانیان است.
ساطع نورالدین تحلیلگر روزنامه السفیر مینویسد: «روح انقلاب مصر امروز بر فراز ایران در پرواز است، بطوریکه مشاهده میکنیم جوانان ایرانی هیچ تفاوتی در آرزوها و ابزارها و آگاهیهای خود با جوانان مصری ندارند که به خیابانها آمده و بتخانه را بر سر صاحبان آن ویران کرده و حکومتی را واژگون کردند که بقای آن توهین به هویت ملی و تاریخ مصر بود».
نورالدین با تحلیل رفتار تظاهرکنندگان و حاکمیت ایران میافزاید: «دور جدیدی از تحرک اپوزیسیونی در ایران شروع شده که دیگر نمیتوان آن را اصلاحطلب خواند و در مقابل نظام ایران که دیگر نمیتوان آن را دینی و محافظهکار نامید نیز دست به مقابله زده است. هر دو طرف رادیکال شده و باور کردهاند که تنها راهحل، از بین بردن طرف مقابل از طریق واژگون کردن کل نظام یا اعدام نمادهای جنبش است».
این تحلیلگر لبنانی نتیجه میگیرد که: «سناریوی مصر در ایران قابل تکرار نیست؛ هر چند میتوانیم بگوییم که انتفاضه جوانان ایرانی الهامبخش جوانان مصری بود. با این حال اهداف هر دو تحرک یکی است و اکنون حاکمیت ایران و جوانان این کشور آماده ورود به نبرد نهایی میشوند».
در همین حال برخی از دیگر نویسندگان مشهور عربی مانند جهاد الخازن بر این باور هستند که نظام ایران با تلاش برای مصادره انقلاب مصر و در عین حال سرکوب جوانان خود، قدم به راهی بدون بازگشت گذاشته است.
الخازن مینویسد: «نوجوان که بودم کتابی به نام "چگونه میتوان دوست یافت و در مردم نفوذ کرد" را مطالعه میکردم. امروز حاکمیت ایران مشغول نوشتن کتابی با عنوان "چگونه میتوان دوستان را از دست داد و مردم را متنفر کرد" است. آیتالله خامنهای رهبر ایران دست به سخنرانی زده و سعی میکند مردم مصر را مخاطب قرار دهد که این چیزی جز عادت دیرین ایران در ایجاد اختلاف نیست، اما در مقابل جوانان ایرانی که برای حمایت از انقلاب مصر و تونس به خیابان آمدهاند، به شدت سرکوب میشوند».
به نوشته الخازن، ایران وارد دور نهایی بازی شده و علاوه بر از دست دادن محبوبیت خود در منطقه، در مواجهه داخلی با مردمش نیز قادر به ادامه راه نخواهد بود.
هدی الحسینی تحلیلگر الشرقالاوسط معتقد است که نظام ایران زیر فشار زیادی قرار دارد و از سوی دیگر اپوزیسیون نیز تلاش دارد تا دست این نظام را بیش از پیش باز و آن را بیدفاع کند.
وی مینویسد: «با سقوط نظام حاکم بر مصر و ایجاد تنش در برخی از دیگر مناطق خاورمیانه، ایران به عادت دیرینه خود در تلاش برای نفوذ به این کشورها روی آورده است. این شرایط، فرصتی طلایی برای ایران است تا با همکاری همپیمان قدیمی خود سوریه، در مصر نفوذ کند. حاکمیت ایران برای از دست ندادن فرصتی که در خاورمیانه نصیبش شده، از روی آوردن به خشونت در برابر مردم خود به هیچ وجه صرفنظر نمیکند و هر چه در توان دارد برای مهار اعتراضها به کار میگیرد».
علی مهتدی
تحریریه: فرید وحیدی
بازنشستگان: سرمایههایی فراموششده؟
دکتر فریدون خاوند استاد اقتصاد دانشگاه پاریس میگوید تعداد سالمندان در ایران رو به افزایش است. به گفتهی وی در صورت بیتوجهی به مسائل اقتصادی این قشر، باید منتظر پیامدهای ناگوار اجتماعی و اقتصادی باشیم.
دویچهوله: آقای دکتر خاوند! چندی پیش خبری منتشر شده بود مبنی براین که رئیس مجمع بازنشستگان جامعه کارگری ایران اعلام کرده که اگر تا پایان ماه جاری حقوقهای بازنشستگان تأمین اجتماعی افزایش پیدا نکند، در مقابل این سازمان تجمع میکنند «چرا که صبر بازنشستگان هم حدی دارد». مدتی است که مسئلهی حقوق بازنشستگان در ایران مورد بحث است و حتی این حقوق کاهش ۴ درصدی هم پیدا کرده. گویا در ایران اهمیتی به بازنشستگان داده نمیشود و آنها را، آن طور که خودشان مدعی هستند، حداقل فراموش کردهاند. آیا نظر شما هم همین است؟
فریدون خاوند: در مجموع به نظر میرسد که ایران هنوز مسئلهی بازنشستگی و پیری جمعیت را آن گونه که باید و شاید جدی نگرفته است. برخلاف بسیاری از کشورهای پیشرفتهی جهان و حتی کشورهای در حال توسعه، مثل بعضی از کشورهای آمریکای لاتین و بهخصوص شیلی که در این زمینه نظام بازنشستگی بسیار جالبی را درست کرده اند، ایران هنوز این مسئله را آن طور که باید و شاید مهم به حساب نمیآورد. در حالی که مسئلهی بازنشستگی و پیرشدن جمعیت یکی از بزرگترین مسائل اقتصادی و اجتماعی جوامع امروز است، ازجمله برای کشورهای در حال توسعه. چون کشورهای پیشرفته ابتدا ثروتمند شدند و بعد پیر شدند. در حالی که در کشورهای در حال توسعه ما میبینیم که هنوز فقر بهجای خود باقیست، ولی جمعیت با توجه به تغذیهی بهتر، بهبود شرایط بهداشتی، پیشرفتهای پزشکی در مجموع و بهرغم این که کشورهایی در حال توسعه هستند و سطح زندگیشان از سطح زندگی کشورهای پیشرفته پایینتر است، ولی با استفاده از این پدیدههایی که به آن اشاره کردم، سن جمعیت در همه جای دنیا بالا میرود. در ایران هم به شدت بالا رفته است.
آقای دکتر خاوند، یکی از عللی که بعضی از تحلیلگران البته نزدیک به حاکمیت برای کم توجهی به سیستم بازنشستگی برمیشمرند ، این است که اولا ایران کشور جوانیست، و دوما این که کشوری در حال توسعه است. بنابراین امکانات و منابع باید بیشتر روی جوانها و کاریابی برای آنها متمرکز شود. آیا این دلیل توجیه قابل قبولیاست؟
کسانی که این حرف را میزنند، به تحولات بزرگ جمعیتی در جهان و بهخصوص در ایران آشنا نیستند. ایران به خاطر رشد بسیار شدید جمعیت بهخصوص در دهههای ۵۰، ۶۰ و ۷۰ کشور جوانی است، ولی بتدریج نرخ رشد جمعیت در ایران دارد با نرخ رشد جمعیت در بسیاری از کشورهای پیشرفته مشابه میشود و در واقع کشورهایی مثل ایران و همین طور ترکیه و مصر و یا تونس که این روزها این همه از آن صحبت میشود و یا مراکش، این کشورها بتدریج از نظر ساختارهای جمعیتی به ساختارهای جمعیتی کشورهای پیشرفته شباهت پیدا میکنند. مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی بتازگی یک گزارش بسیار جالب منتشر کرد دربارهی پدیدهی سالمندی در ایران. در این گزارش خیلی بر تحولات پدیدهی جمعیتی در ایران تأکید میشود و ما میبینیم که در فاصلهی ۲۰ سال، یعنی از ۱۳۸۵ تا ۱۴۰۵ خورشیدی، جمعیت سالمند کشور سه برابر میشود. شمار سالمندان، یعنی جمعیت بالای ۶۰ سال در ایران در سال ۱۴۰۵ به ۱۵ تا ۱۶ میلیون نفر میرسد.
البته این خبر بسیار خوشی برای جامعهی ایرانی است. چون نشان میدهد که امید به زندگی در کشور ایران مثل خیلی از کشورهای در حال توسعه زیاد شده و ایرانیان شانس آن را دارند که به سنین بالا برسند. ولی در همان حال اگر این نعمت از زمینههای اقتصادی و اجتماعی لازم محروم بماند، میتواند تبدیل به یک بلای بزرگ شود و در این صورت این خطر وجود دارد که میلیونها نفر ایرانی بخش آخر زندگی خودشان را در شرایط دشوار و بدون برخورداری از آسایش و احترام لازم به سر برند. ایران مسلماً باید به مسائل مربوط به جوانان خود را بسیار دقیق نگاه کند، ولی وقتی در فاصلهی بسیار کوتاهی صاحب ۱۶ میلیون نفر جمعیت بالای ۶۰ سال میشود، طبعاً مسائل اینها هم بسیار مهم میشود.
نکتهی دیگری که در این مورد تحلیلگران به آن اشاره میکنند، سن بازنشستگی در ایران است که به نسبت سن پایینیست. الان در کشورهای اروپایی سن بازنشستگی حدود ۶۳، ۶۵ و حتی قرار است به ۶۷ برسد، ولی در ایران پایینتر از این است. این چه تأثیری میتواند روی وضعیت درآمدی بازنشستگان داشته باشد؟
مسئلهی مهم این است که در حال حاضر صندوقهای بازنشستگی در ایران بر اساس تمام دادهها و اطلاعاتی که از سوی خود دولت جمهوری اسلامی منتشر میشود، در وضعیت بسیار بدی به سر میبرند و این صندوقها تنها با کمکهای دولتی، یعنی با تکیه بر منابع نفتی است که پر میشوند. بنابراین وضعیت این صندوقها بسیار شکننده است. من تصور میکنم که با توجه به افزایش سن در ایران و این که شمار سالمندان در ایران، شمار جمعیت بالای ۶۰ سال رو به افزایش میرود، طبعاً باید سن بازنشستگی هم تغییر کند. چون در گذشته مردم وقتی بازنشسته میشدند، تنها سالهای معدودی زنده بودند و به همین علت بازنشستگی آنها فشار زیادی بر صندوقهای بازنشستگی وارد نمیکرد. ولی در حال حاضر اگر قرار باشد کسی بعد از بازنشستگی ۲۵ یا ۳۰ و یا ۴۰ سال زنده بماند و از صندوقهای بازنشستگی برداشت کند، طبیعیست که این صندوقها مدام با بحران روبهرو هستند. بنابراین هیچ چارهای وجود ندارد جز این که در ایران هم طول مدت کار افزایش پیدا کند.
همان طور که گفتید کشورهای پیشرفتهی جهان در حال حاضر بتدریج به طرف ۶۷ سال بهعنوان سال بازنشستگی پیش میروند. در ایران هم البته اشارهها و پیشنهادهایی از طرف بعضی از منابع در این زمینه شده است، منتهی با توجه به مسائل بسیار پیچیدهی دیگری که در ایران وجود دارد و همین طور میل به عوامفریبی که در بعضیها وجود دارد و ندیدن واقعیتها، طبعاً این پیشنهادها مؤثر نبوده است. ولی من در یک جمله برایتان بگویم که در بین مسائل بزرگ اقتصادی و اجتماعی که ایران طی سالهای آینده ایران با آن روبهرو خواهد شد، یکی از مهمترین مسائل، مسئلهی پیری جمعیت است.
صرفنظر از اثرات اقتصادی و مسائل اقتصادی که پیرامون نارضایتی بازنشستگان میتواند وجود داشته باشد، این ناخرسندی و بیتوجهی چه پیامدهای اجتماعی میتواند داشته باشد؟
پیامد اجتماعی مهم آن اولاً این است که در ایران بخش بزرگی از جمعیت هنوز از نظام بازنشستگی استفاده نمیکنند. در همین گزارش مرکز پژوهشها که به آن اشاره کردم، گفته میشود که در سال ۱۳۸۷ خورشیدی، از مجموع بیش از پنج میلیون سالمند کشور، تنها دو میلیون نفر زیر پوشش صندوقهای بازنشستگی بودند و همان گزارش اضافه میکند که بیش از نیمی از زنان سالمند و یک چهارم مردان سالمند از نظر اقتصادی به اطرافیان خودشان وابسته هستند. تا زمانی که تعداد سالمندان کم بودند، خانوادهها میتوانستند به آنها برسند. ولی با توجه به این که شمار بازنشستگان و شمار پیران و سالمندان رو به افزایش میرود و یا این که اصولاً مشمول نظام بازنشستگی نباشند و یا حقوق بازنشستگی که به آنها پرداخت میشود کفاف زندگی آنها را ندهد، طبعاً بار سنگینی میشوند بر دوش خانوادههایشان و این مسائل بسیار مهمی را از نظر اجتماعی در درون خانوادهها پیش میآورد که باید طبعاً به آن خیلی توجه کرد.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: مهیندخت مصباح
همه مستبدان تاریخ، رشد و صلاح مردم را در اطاعت خود میدیدند
آیتالله دستغیب: فرعون فکر میکرد اگر موسى کشته شود، موجى که ایجاد کرده فروکش میکند
آیت الله سید علی محمد دستغیب در ادامه درسهای تفسیر قرآن خود، با اشاره به داستان فرعون و موسی، گفت: راه رشد و هدایت از دیدگاه فرعون این بود که موسی کشته شود تا موجی را که ایجاد کرده فروکش کند.
به گزارش حدیث سرو، مرجع تقلید مقیم شیراز گفت: پس از آنکه فرعون به اطرافیانش گفت: «بگذارید تا موسی را بکشم، میترسم دینتان را تغییر دهد و در زمین فساد کند» عدهای بنا به دلایلی که ذکر شد او را از این کار منع کردند. در این میان یک نفر پا پیش گذاشت و ضمن شماتت فرعون، با او و اطرافیانش به مجادله و محاجّه پرداخت. او «حزبیل» یکی از نزدیکان فرعون – و بنا به نقلی پسرعمو یا پسرخاله فرعون – بود که به حضرت موسی ایمان آورد اما ایمانش را مخفی نگاه داشت.
اما چگونه ممکن است کسی که سالها در دربار فرعون خدمت کرده و از لقمه او خورده، ناگهان به موسی ایمان میآورد و از صدیقین زمان میشود؟
این مرجع تقلید ادامه داد: پاسخ این سوال، پاسخ به چرای و چگونگی ایمان محکم ساحران، پس از مبارزه با موسی و استقامت آنها در مقابل غضب فرعون نیز هست. این انقلاب درونی اثر فطرتی است که در درون همه افراد بشر وجود دارد و بر توحید پروردگار استوار گشته. بعضی بجای توجه کردن به این فطرت، اسیر شکم و شهوت و جاه میشوند و دانسته در دام بازیها و ظواهر پوچ دنیا میافتند، هرچند که میفهمند این کار از تنبلی و کوتاهی همتشان است و راه را به اشتباه میروند. اما بعضی دیگر دامن خود را آلوده دنیا نمیکنند و با توفیق الهی راه فطرت را پی میگیرند و خویش را پاک نگه میدارند.
ایشان گفت: هیچکس دوست نمیدارد که در بند اسارت باشد اما بعضی با آنکه متوجه اسارت و ذلت خویش هستند، بخاطر ترس از دست دادن منافع مادی، که ترسی خیالی است، قادر به بازکردن بند از دست و پای خویش نیستند. این ترس را همه افراد بشر دارند اما بعضی عقل خود را حاکم میکنند و با اطاعت از آن سرای جاوید آخرت را بر منافع موقت دنیا ترجیح میدهند و بعضی دیگر، خیر. مؤمن از جمله کسانی بود که بندهای اسارت دنیا را با دست همت خویش و البته با مدد عنایت خدای تعالی پاره کرد و از خصیصین شد.
متن کامل سخنان این مرجع تقلید به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره غافر آیات ۲۹ الی ۳۲
یا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظاهِرینَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إنْ جاءَنا قالَ فِرْعَوْنُ ما أُریکُمْ إلاَّ ما أَری وَ ما أَهْدیکُمْ إلاَّ سَبیلَ الرَّشادِ«۲۹»وَ قالَ الَّذی آمَنَ یا قَوْمِ إنّی أَخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ«۳۰»
مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ مَا اللَّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ«۳۱»وَ یا قَوْمِ إنّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ«۳۲»
ای قوم من! امروز فرمانروایی از آن شماست و بر این سرزمین مسلطید اما اگر عذاب خدا بر ما نازل شود کیست که ما را یاری کند؟ فرعون گفت: «جز آنچه صلاح دیدم راهی دیگر برای شما نمیبینم و شما را جز به راه رشد و کمال هدایت نمیکنم».
باز همان کس که ایمان آورده بود گفت: «ای قوم! من بر شما میترسم از روزی مانند روز عذاب احزاب (امتهای پیشین)».مثل سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که بعد از آنها بودند و خداوند خواستار ستم بر بندگانش نیست.ای قوم من! من بر شما از روزی که مردم یکدیگر را ندا دهند بیمناکم.
بیان
مؤمن آل فرعون به فرعون و اطرافیانش گفت: «ای قوم من! شما امروز حاکم این سرزمین هستید و از هر جهت بر این مردم مسلطید». قاعده هر حاکم مقتدری که در حاکمیت خود ثبات سیاسی دارد و از پشتوانه نظامی و امنیت بالایی برخوردار است این است که اگر کسی ادعای حرف حقی دارد و دستش از هر سلاح و تهدیدی خالی است، سخنش را بشنود و از طرح دیدگاههایش واهمهای نداشته باشد. حتی اگر خود، عقیده او را نمیپسندد، مانع پذیرش دیگران نشود. مخصوصاً درباره حضرت موسی که سخنش صرفاً جنبه ارشادی داشت و به هیچ وجه نمیخواست در تاج و تخت فرعون با او منازعه کند. او به فرعون میگفت: «مَلِک باش اما بنده خدا باش و دست از ادعای ربوبیت بردار. بدان که تو با مردمی که بر آنها حکومت میکنی تفاوتی نداری.
فرعون اصرار داشت که موسی را به قتل رساند و عدهای نیز با او موافق بودند اما جناب مؤمن میخواست رأی فرعون را عوض کند یا لااقل از تعداد موافقین بکاهد لذا از در انذار وارد شد و گفت: «اگر شما پیغمبر خدا را بکشید قطعاً خداوند در صدد انتقام و تلافی برمیآید و تقاص خون پیامبر خود را میگیرد در این صورت چه کسی میتواند ما را یاری کند؟».
جناب حزقیل در حالی آنها را از عذاب خداوند میترساند که آنها بت میپرستیدند و فرعون را به عنوان ربّ اعلای خود میشناختند. این بخاطر آن بود که وجدان و فطرت همه مردم، حتی فرعونیان، معترف به یکتایی پروردگار عالم است و حتی اگر خود را به نافهمی بزنند، نمیتوانند از واقعیتی که میفهمند فرار کنند لذا او آنها را به آنچه ملتفت بودند تذکر داد.
سخن چون به اینجا رسید و شاید اطرافیان فرعون در حال مجابشدن بودند، باز فرعون همچون اژدهایی سربرآورد و گفت: «راه همان است که گفتم موسی باید کشته شود و قطعاً جز این بر صلاح ما نیست».
این رویه و منش هر جبّار متکبّری است که راه رشد و صلاح همه را تنها در اطاعت خود میبیند. همه پادشاهان مستبد تاریخ اینگونه بودند و به همین جهت همه مخالفان و معترضان خود را، ولو حرف حق میزدند، از میان برمی داشتند.راه رشد و هدایت از دیدگاه فرعون این بود که موسی کشته شود تا موجی را که ایجاد کرده فروکش کند در غیر اینصورت اقتدار و شوکتشان رنگ میباخت و منافعشان تهدید میشد و این از منظر آنها گمراهی و تباهی بود.
سرزمین مصر در آن زمان تمدن باشکوهی داشت. آنها تاریخ را ثبت و مطالعه میکردند به همین جهت سرگذشت اقوام گذشته را میدانستند و از اتفاقاتی که برای آنها افتاده بود خبر داشتند. بر همین اساس مؤمن آل فرعون به آنها اخطار کرد که من از تکرار تاریخ و فرجام ناگوار اقوام پیشین بر شما بیمناکم.
بیشک در میان طبقه حاکمه آن روز مصر نیز آمادگی طرح چنین سخنانی وجود داشت که اگر غیر از این بود سخن جناب مؤمن بیمحل و بیفایده میبود. لااقل آنها تاریخ را خوانده بودند و از عقوبتی که بر اثر نافرمانی امتهای سابق، بر سرشان آمده بود اطلاع داشتند علاوه بر اینکه موسی معجزات خود را بر آنها نمایانده، حقانیت خویش را اثبات کرده بود. مخصوصاً اگر فرض شود که این گفتگو مربوط به بعد از مبارزه موسی و ساحران یا بعد از معجزات نهگانه ملخ و شپش و قورباغه و خون و غیره باشد. بنابراین کافی بود آنها کمی به گذشته رجوع کنند و درباره عاقبت گذشتگان بیندیشند و عبرت گیرند تا مرتکب اشتباه آنها که پیامبران خود را وا نهادند و آنها را اذیت و آزار کردند، نشوند.
این پندی برای مردم همه زمانها تا روز ظهور حضرت مهدی (عج) است. پس از پیامبر اسلام، هر کس تابع ایشان و کتاب الهی شود نجات مییابد اما هر کس از آن روی گرداند روی فلاح و رستگاری نخواهد دید. بالاتر از اهل بیت پیامبر کسی نیست، حتی آنها هم تابع قرآن و سنت بودند و همه گفتار و کردارشان مطابق این دو بود لذا هر کس تابع ایشان باشد در مسیر هدایت و نجات است و هر کس نباشد، نیست.
وَ مَا اللَّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ؛ ظلم یعنی تجاوز از حدّ خود. در مقابل آن عدل است؛ یعنی قرار دادن هر چیز در جای خود. اگر هر کسی در روابط اجتماعی و خانوادگی به وظیفه خود عمل کند مطابق عدالت رفتار کرده اما اگر از حدّ خویش تجاوز کند مرتکب ظلم شده است؛ بطور مثال حدّ فرزند نسبت به پدر و مادر، احترام و تکریم است او حق ندارد به آنها توهین یا بیاحترامی کند البته اگر حقوق او را پایمال نمودند، میتواند به مراجع قانونی شکایت کند.
خدای تعالی هچ نیازی به ظلم کردن به بندگان خود ندارد. او آنها را خلق کرده، روزی داده و هدایت کرده است پس به وظیفه خدایی خویش به حدّ کمال عمل نموده. البته او خالق و صاحب اختیار است. همه چیز بشر در دست قدرت و تحت مالکیت او است لذا هر کاری کند عین عدل است و هیچکس نمیتواند بازخواستش کند لکن او از جهت لطف و عنایت خود، بر بندگانش رحمت آورده، روزی و هدایت آنها را بر خود واجب ساخته است. بندگان خدا نیز باید وظیفه بندگی را به جای آورند و از حدّ خود تجاوز نکنند، نه نسبت به خداوند و نه نسبت به یکدیگر. بنده از خود هیچ ندارد و تمام اختیارش دست پروردگار است پس باید مطیع و تسلیم او باشد؛ نسبت به او حسن ظن داشته باشد و شکر نعمتش بجا آورد. اگر چنین نکرد از حدّ خود تجاوز کرده، مرتکب ظلم شده است و بیش از همه به خود جفا کرده و خود را از رحمت واسعه پروردگار بینصیب گذاشته است.
کسی که عمداً خود را از بالای بلندی به پایین میاندازد و زخمی میشود یا میمیرد، خود مقصّر است. آنکه خویش را از مقام عبودیت پروردگار فرو میاندازد، در حقیقت خود را از مرتبهای که لیاقتش را دارد که همان مقام خلیفة اللهی و ظهور اسماء و صفات پروردگار است ساقط کرده، به خود ستم نموده است. پس اگر در آخرت بجای رحمت در عذاب میافتد، عکسالعمل همان عملی است که انجام داده، دقیقاً مانند جراحتی که بخاطر سقوط از بلندی برمیدارد و در این بین هیچکس جز خودش مقصّر نیست.
یا بگو یک حیوان وحشی هر چقدر هم قویپنجه و خونخوار باشد، نمیتواند آزادانه در شهر حرکت کند هر کس را که میخواهد پاره کند، سرانجام عدهای شرّش را از سرآدمیان کم میکند. آنکه انسانیت خود را تباه ساخته، تبدیل به جانوری وحشی شده و همه را میدرد، عاقبت باید سزای اعمال خویش را ببیند و همینطور رها نمیشود.
وَ یا قَوْمِ إنّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ؛ «تناد» از ریشه ندا و مصدر باب تفاعل است که به معنای مشارکت میآید؛ یعنی روزی که مردم همدیگر را صدا میزنند. این تعبیر تفاسیر مختلفی دارد که اغلب مربوط به قیامت و آخرت است؛ در روز قیامت مؤمنین نامه اعمال خود را دریافت میکند، با نهایت خوشحالی و سرور یکدیگر را ندا میدهند که بیائید و نامه اعمال مرا بخوانید؛ «فَأَمّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ: اما کسی که نامه عملش را به دست راستش دهند فریاد میزند: بیائید نامه اعمال مرا بخوانید». (الحاقه/۱۹) اما کسی که نامه اعمالش را به دست چپش میدهند در کمال شرمندگی و اندوه میگوید: کاش هرگز نامه عمل مرا به من نمیدادند؛ «وَ أَمّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُولُ یا لَیْتَنی لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ(۲۵)» (الحاقه/۲۵)
ندای دیگر آخرت، ندایی است که جهنمیان به اهل بهشت دهند؛ «وَ نادی أَصْحابُ النّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالُوا إنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَی الْکافِرینَ: اهل دوزخ بهشتیان را ندا دهند که ما را از آبهای گوارا یا از نعم بهشتی که خدا روزی شما کرده بهرهمند سازید. آنها پاسخ دهند: خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است». (اعراف/۵۰)
ندایی نیز در روز قیامت از جانب پروردگار به مردم میرسد که کفار و مؤمنین صفهای خود را از هم جدا سازند و هر گروه در جای خود بایستد. ندای دیگر، گفتگوی گنهکاران با یکدیگر است که تابعان کفار، رؤسای خود را ملامت میکنند وآنها هم اینها را در حالی که هر دو گروه ملعون و زیانکار خواهند بود.
در همین دنیا هم بسیار اتفاق میافتد که ظالمان گرفتار «یوم التناد» شوند و آن، روزی است که نیازمند یاری مظلومان شوند و آنها را بر یاری خود ندا دهند یا آنکه به عذابی سخت گرفتار آیند و یکدیگر را برای کمک بخواند اما هیچکدام نتوانند دیگری را یاری دهند.
رضا شاه در روزهای آخر حکومت خود به هر دستاویزی چنگ میزد تا خود را نجات دهد، حتی دست به دامن قوامالسلطنهای شد که روزی از خود رانده بودش اما او نیز نتوانست کاری برایش بکند و سرانجام از قدرت خلع و به جزیرهای کوچک و دورافتاده تبعید شد. نظیر همین اتفاق برای فرزندش نیز افتاد او هم اواخر سلطنت، وقتی دید به زودی قدرت از دستش خارج میشو، هر کاری میتوانست انجام داد، حتی به التماس افتاد اما فایدهای به حالش نداشت. این درسی از تاریخ است که باید مورد عبرت همه حاکمان و پادشاهان عالم قرار گیرد!
آموزههای آیات
در درون هر کس موسی و فرعونی وجود دارد. موسی، همان فطرت خداجو و فرعون، نفس اماره است. فرعون درون، خود را مستقل از خدا میداند و چنین جلوه میدهد که خود رازق و مالک و مدبّر خویش است؛ من من میکند و دائم دم از «مال من، علم من، اندیشه من، حکومت و ریاست من» میزند. در مقابل موسای درون او را به خدای تعالی متذکر میسازد و خاطرنشان میکند که تنها پروردگار یکتاست که مدبّر همه عالم وهمه اشخاص وانفاس است. اگر کاری از دست کسی برمیآید به عنایت و اذن او است. حیات و قدرت و علم را او میدهد و باز میستاند. در مورد مرگ انذار میدهد و از کارافتادن اعضاء و جوارح و رفتن روح به عالم دیگر را یادآوری میکند و نسبت به قیامت و حساب و کتاب آن و عرضه اعمال به پیشگاه خدای تعالی هشدار میدهد.
اینها حقایقی است که پیش روی همه افراد بشر قرار دارد و نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود یا از آن گریخت یا حتی از زمان وقوع آن خبر داشت. بله اگر کسی یقین دارد که تا نود یا صد سال عمر میکند، تا آن زمان نسبت به مرگ و آخرت خود آسوده باشد!
خطرات بیشماری که در زندگی هر کس پیش میآید و خداوند او را از یک قدمی مرگ باز میگرداند، در واقع تنبیهی است برای یادآوری این حقیقت اجتنابناپذیر!
انتقاد علی مطهری از حصر غیرقانونی و درخواست محاکمه احمدینژاد همزمان با موسوی و کروبی
علی مطهری، نمایندهی تهران، در نامه ای خطاب به احمد جنتی، از پیشنهاد او برای حصر رهبران جنبش سبز انتقاد کرد و انجام چنین کاری پیش از محاکمه را غیر قانونی خواند. وی همچنین خواستار آن شد که همزمان با موسوی و کروبی، احمدی نژاد نیز به عنوان زمینهساز فتنه از طریق اتهامزنی در مناظرهها، محاکمه شود.
این نمایندهی اصولگرای منتقد دولت، در نامه خود به احمد جنتی، باوجود همفکری با جناح دولتی در مخالفتشان با فعالیت آزادانهی سبزها، از تحرکات غیر قانونی وابستگان دولت انتقاد کرد.
متن نامه مطهری به جنتی که در تابناک منتشر شده، به شرح زیر است:
“با اهداء سلام و آرزوی توفیق برای جناب عالی، در خطبه اخیر نماز جمعه تهران فرمودید: «کاری که قوه قضاییه می تواند با سران فتنه انجام دهد این است که ارتباط اینها را به کلی از مردم قطع کند، درب خانه آنها بسته شود، رفت و آمد هایشان محدود شود، نتوانند پیام بگیرند و تلفن و اینترنت آنها باید قطع شود و در خانه باید زندانی شوند.»
“با اهداء سلام و آرزوی توفیق برای جناب عالی، در خطبه اخیر نماز جمعه تهران فرمودید: «کاری که قوه قضاییه می تواند با سران فتنه انجام دهد این است که ارتباط اینها را به کلی از مردم قطع کند، درب خانه آنها بسته شود، رفت و آمد هایشان محدود شود، نتوانند پیام بگیرند و تلفن و اینترنت آنها باید قطع شود و در خانه باید زندانی شوند.»
به نظر می رسد خواست مردم مبنی بر محاکمه موثرین در فتنه، منطقی تر و قانونی تر از درخواست جناب عالی است زیرا همه احکامی که صادر فرموده اید فرع بر محاکمه این افراد است و بدون رسیدگی اتهامات آنها در دادگاه صالح و صدور حکم قانونی قابل اجرا نیست. علت اصرار مردم بر محاکمه این افراد این است که مادام که متهم تبدیل به مجرم نشده و مجازات برای او معین نگردیده است نمی توان به او تعرض کرد و محدودیت برای وی ایجاد نمود و او را از حقوق شهروندی محروم کرد، والا مجازات مستقیم این افراد توسط مردم کار آسانی است و تا کنون رشد اسلامی مردم ما مانع این کار بوده است.
البته عدالت حکم می کند که همه موثرین در فتنه، چه آنها که ادعای تقلب کردند و به جای پیمودن راه قانونی، مردم را به حضور در خیابانها دعوت نمودند و چه کسانی که با اتهام زنی های خود در مناظره ها و دریدن پرده حرمت میان مردم و حکومت زمینه فتنه را ایجاد کردند، به طور همزمان محاکمه شوند گرچه اتهاماتشان هم وزن نیست. در این صورت وجدان جامعه چون شمیم خوش عدالت و انصاف به مشامش می خورد آرام می گیرد و ریشه فتنه خشک می شود. اگر این کار در همان روزها و لااقل ماههای اول فتنه انجام می شد غائله ٢۵ بهمن که ناشی از بی تدبیری و ابزار واقع شدن عاملان آن برای آمریکا و اسرائیل بود پدید نمی آمد. هنوز دیر نشده است. هیچ وقت برای اجرای عدالت دیر نیست.”
حسین سالمکار فعال دانشحویی بازداشت شد
خبرگزاری هرانا - حسین سالمکار فعال دانشحویی دانشگاه صنعتی شریف بازداشت شد.
دانشجوی ورودی سال ۸۳ دانشگاه خواجه نصیر در رشتهٔ مهندسی مکانیک و دانشجوی کارشناسی ارشد ورودی سال ۸۹ دانشگاه صنعتی شریف در رشته هوافضا میباشد.
دانشجوی ورودی سال ۸۳ دانشگاه خواجه نصیر در رشتهٔ مهندسی مکانیک و دانشجوی کارشناسی ارشد ورودی سال ۸۹ دانشگاه صنعتی شریف در رشته هوافضا میباشد.
به گزارش ادوارنیوز، این دانشجو ۲ دوره پیاپی با رای بالای دانشجویان به عضویت شورای عمومی انجمن اسلامی درآمد. هم چنین وی مدیر مسئول نشریه دانشجویی "نفس" در دانشگاه خواجه نصیر بود.
با توجه به وضعیت برخی از بازداشت شدگان بیست و پنجم بهمن ماه و نظر به فعالیت این دانشجو، وی در شرایط بسیار نامناسبی نگهداری میشود.