از دریافتی های سبز یعنی وطن:
1- استراتژی تازه نیروهای امنیتی
در ساعت 1 بعدازظهر میدان های حر و لشکر و پاستور پر از گارد ویژه اما در میدان انقلاب تعداد کمی نیروی انتظامی. یعنی می خواستند بفهمانند که خبری نیست. کم کم نیروهای گارد با بیشتر شدن تعداد مردم در میدان های اصلی سرازیر شدند.
مردم پراکنده و نامنظم در جاهای مختلف خیابان فردوسی، چهار راه ولی عصر و انقلاب تا ازادی وهمچنین تا نزدیکی های دانشگاه شریف حرکتی ارام داشتند نیروهای بسیجی تعداد زیادی از مردم را از لابه لای جمعیت بیرون می کشیدند کتک می زدند و به امبولانس های مخصوص حمل زندانی منتقل می کردند!
بی ار تی اتوبان نیروهای گارد ویزه بسیجی ها و سپاه بود امروز عینن شاهد دستگیری سه پسر و یک دختر بین خیابان انقلاب تا ازادی بودم
مردم در اتوبوسی که از لاین وسط می رفت بسیجی ها را که پرچم دستشان بود هو کردند راننده خائن در های اتوبوس را باز گذاشت و بسیجی ها 4 – 5 نفری به مسافران حمله کردند و مسافران را زدند تا زنی را از اتوبوس بیرون بکشند و ببرند. مسافران جیغ می کشیدند و داد می زدند تا زن را نبرند
بسیجی ها حتی تا چند متر انطرف تر باز امدند تا زن را از اتوبوس بیرون بکشند.
خبر رسید میدان ولی عصر پر از مردم است اما انجا هم همه در حال رفت و امد بودند!
لطفن خبر و عکس کذب نگذارید مگر مجبورید؟
ساعت 7 با وجود باران و سردی هوا هنوز شلوغ بود و مردم این طرف و انطرف می رفتند اما نتوانستند سازماندهی شوند و مجتمع شوند. گاردی ها هم به مردم حمله نکردند تا انجا که من دیدم اما از چهار راه ولی عصر دو بار صدای تیر شنیدم.
2-
در سطح شهر خیلی شلوغه، مردم همه جا هستند، درگیری زیاد دیدم، عده ای می خواهند بمونند توی خیابونها و گفتن نریم خونه.تو چرا برگشتی؟اومدم به مادر بگم حالم خوبه چون مریضه خواستم خیالش راحت باشه بهش گفتم همین دوروبرم. ببین اینجا هی قطع و وصل میشه برات مفصل می نویسم باید برم. بای
3-من حدود پنج خارج شدم، از سیدخندان رفتم سمت هفت تیر، اون جا مسیر هفت تیر به ولی عصر بسته بود، اون جاهایی که ما می رفتیم کسی نبود شعار بده همه در حال رفتن و اومدن بودند و همه منتظر بودند که هدایت بشن ولی کسی نبود و نیروهای نظامی هم هی بالا و پایین می رفتند.
من حدود پنج خارج شدم، از سیدخندان رفتم سمت هفت تیر، اون جا مسیر هفت تیر به ولی عصر بسته بود، اون جاهایی که ما می رفتیم کسی نبود شعار بده همه در حال رفتن و اومدن بودند و همه منتظر بودند که هدایت بشن ولی کسی نبود و نیروهای نظامی هم هی بالا و پایین می رفتند.
سحام نیوز: شاهدان عینی خبر از اقدام برخی اراذل و اوباش حکومتی برای تجمع درب منزل مهدی کروبی، داده اند. به گزارش خبرنگار سحام، طی پنج شب گذشته تعدادی اراذل و اوباش به اصطلاح بسیجی به همراه چند روحانی نما از ساعت 12 تا نیمه های شب اقدام به فحاشی و ناسزاگویی به سران جنبش سبز و برخی چهره های اصلاح طلب و حتی بیت امام نموده اند. بیم آن می رود که امشب نیز همچون شب های قبل و البته با شدتی بیشتر این هتاکی ها ادامه داشته باشد.
جای این سوال باقیست که چرا نیروهای امنیتی و انتظامی در برخورد با مردم عادی در خیابان ها، تا دندان مسلح می شوند و در مقابل این اراذل و اوباش که البته آنها هم مجهز به انواع وسایل تهدید آمیز بوده و برهم زننده نظم و آرامش منطقه و ساکنین آن هستند، هیچ واکنشی نشان نمی دهند؟
سحام نیوز: وبسایت «الف» در گزارشی اعلام کرد یگان ویژه پلیس و سربازان این نیرو روز ۲۵ بهمن ماه «ترسیده» بودند و گروهی از بسیجیها که برخی از آنها نیز بلاگر هستند با «باتوم فنری» در سرکوبهای این روز دخالت داشتند.
به گزارش دیگربان، این سایت امروز یکشنبه اول اسفند ماه با انتشار گزارش مهدی فاطمی صدر از بسیجیان وبلاگنویسی که در سرکوب ۲۵ بهمن ماه شرکت داشته نوشته که در این روز گروهی از بسیجیان مجهز به «باتوم فنری» بوده و به یگان ویژه پلیس «دلگرمی» میدادند.
این بسیجی وبلاگنویس در گزارش خود نوشته که روز ۲۵ بهمن به همراه میثم محمدحسنی دارنده وبلاگ «دوئل»، شهاب واجدی دارنده وبلاگ «عکاس مسلمان» و حسین قدیانی دارنده وبلاگ «قطعه ۲۶» در سرکوب هواداران جنبش سبز در تهران شرکت داشته است.
در این گزارش برخلاف ادعای مقامهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی، این وبلاگنویس بسیجی اعتراف میکند که در روز ۲۵ بهمن ماه حضور سبزها در خیابانهای منتهی به میدانهای اصلی شهر قابل توجه بوده است.
این وبلاگنویس در عین حال از حضور پرشمار نیروهای بسیج و لباس شخصیها در خیابانها خبر داده و نوشته که «یگان ناجا ناآزموده و ترسیده {بود}؛ سربازها نیاز به روحیه {داشتند}؛ پیشاپیش راه {افتادیم} و به اگزوز موتورها گاز {دادیم} و حیدر {کشیدیم}؛ سربازها جان {گرفتند} و آنها هم با باتوم روی سپرها {کوبیدند}.»
وی همچنین یگان ویژه ناجا را یگانی «فشل و بیتدبیر» خوانده که نتوانسته است همچون نیروهای بسیج مردم معترض در خیابانها را سرکوب کند.
پیشتر برخی سایتهای محافظهکار نیز گزارش کرده بودند که جمعیت سبزها در روز ۲۵ بهمن زیاد بوده است.
این گزارش در شرایطی از سوی سایت «الف» متعلق به احمد توکلی بازنشر میشود که پیشتر در وبلاگ «وتر» منتشر شده بود.
از همان ابتدای تاسیس جوامع بشری، تغییر نیز بخش لاینفک آن بوده است، اما از قرن شانزدهم به این سو، خواسته های سیاسی و تقاضای مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش بیشتر شده، این مشارکت در جهان بعد از رنسانس برای اولین بار با انقلاب شکوهمند انگلستان تداعی می شود هر چند شاید عده ای آن را اصلاحاتی از بالا می نامند اما آنچه در اینجا مدنظر راقم این سطور می باشد تغییرات سیاسی و اجتماعی می باشد که منجر به تغییر در برخی نهادهای اجتماعی و سیاسی می شود. یکی از پدیده هایی که همیشه در مورد تغییرات اجتماعی و سیاسی مناقشه برانگیز بوده، انقلاب است.انقلاب یکی از مفاهیم بنیادین و پیچیده علوم سیاسی و جامعه شناسی می باشد، تاکنون انقلاب متاثر از عوامل گوناگونی روی داده است. عموما انقلاب یادآور پدیده هایی مانند مشارکت گسترده مردمی، تغییرات بنیادین در سیستم های حکومتی، ایدئولوژی انقلابی، رهبری، سازماندهی و خشونت می باشد. در واقع همین پدیده ها نیز نشانی است بر منفک ساختن معنای انقلاب از کودتا، قیام و جنبش. در واقع انقلاب، اراده معطوف به تغییر ار جانب مردم می باشد، بدین معنا که بر مبنای فشار از پایین پدید می آید، فشاری که منجر به تغییر در تمامی حوزه ها و ساختارهای اجتماعی می شود.
با مدنظر قرار دادن کلیه نظریه هایی که تاکنون در مورد انقلاب، عوامل انقلاب و آناتومی انقلاب ها مطرح شده، می توان به این عوامل اشاره کرد:
- حکومت و نهادهای تصمیم گیرنده قادر به برآورده کردن مطالبات مردم نباشند.(دیویس)
- بیکاری، فقر و محرومیت نسبی.(تد رابرت گر)
- انسداد سیاسی و سرکوب صدای مخالف.(هانگتینتون)
- جدایی و تفاوت بیش از اندازه میان ذهنیت حاکمان و مردم.(زونیس)
- هماهنگی و تعادل ساختارهای اجتماعی دچار لغزش و از هم گسیختگی شود.(اسکاچپل)
- رابطه میان توسعه سیاسی و اقتصادی ناهمگون باشد.(آبراهامیان)
- ایجاد شکاف و تردید میان نیروهای نظامی و نداشتن توان و اراده سرکوب (تیلی).
- اختلاف میان نخبگان قدرت و حاکم.(تیلی)
- ایدئولوژی و گفتمان توجیه بخش حاکمیت از جانب مردم جدی تلقی نشوند واز جانب گفتمان یا ایدئولوژی جدیدی مورد تهدید قرار گیرد.(گرامشی)
- شکست در جنگ با کشوری دیگر یا ناهماهنگی با سیاست بین الملل و مخل نظم بین الملل بودن.(اسکاچپل)
هرکدام از عوامل ذکرشده می توانند عاملی باشند برای شروع زمینه های تغییر در جامعه و منجر شدن به انقلاب، اما وجود یک یا چند عامل از اینها که به عوامل لازم معروفند به تنهایی عامل تغییر یا انقلاب نیستند، بلکه عامل کافی رخدادی پیش بینی ناپذیر و گاهی نیز حاشیه ای است که نقطه شروعی جهت انفجار و به هم پیوستگی عوامل ذکرشده است.
آنچه ذکر شد حاصل سالها تحقیق و پژوهش اندیشمندانی است که در مورد انقلاب مطالعه نموده اند و هر کدام بر یکی از عوامل تاکید داشته اند. می توان به صورت عینی و همه جانبه، مرجع تمامی انقلاب ها را انقلاب ۱۷٨۹ دانست. بدون در نظر گرفتن نتایج این انقلاب به جرات می توان انقلاب فرانسه را به لحاظ محتوی و مطالبات، مادر تمامی انقلاب ها تلقی کرد.
فارغ از در نظر گرفتن گارگزاران انقلاب و عامل آن، آنچه در روسیه، چین، کوبا، نیکاراگوئه و ایران تحت عنوان انقلاب اتفاق افتاده به لحاظ مکانیسم و نتایج آن با هم شباهت دارند. در همگی این انقلاب ها پس به پیروزی رسیدن، شاهد بروز دیکتاتوری و بازتولید قواعد گاهی نیز بدتر از رژیم سابق بوده ایم. به نوعی که به واسطه نتایج بدی که به بار آورده بودند موج انقلابی گری و تغییر از طریق خشونت و سازماندهی ساختارشکنانه، رنگ باخت. مخرج مشترک همه این انقلاب ها رهبری، ایدئولوژی، سازماندهی، خشونت، شکاف بین حاکمان ، نیروهای نظامی و یک اتفاق پیش بینی ناپذیر بوده است.
بعد از انقلاب ایران و به واسطه نتایج ناگوارش، همچنین تغییر مناسبات جهانی و تشدید جنگ سرد، تئورسین های این عرصه را بر آن داشت تا به این امر برسند که عصر انقلاب ها سررسیده و تمامی انقلاب های اتفاق افتاده را کلاسیک خطاب می کردند و بحث انقلاب های دمکراتیک را به میان کشیدند که در عمل شاهد به ثمر رسیدن اش نبودند و نمونه موفق و کاملی را شاهد نبوده ایم. اما بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق و از دهه نود به این سو کم کم بارقه های امید به تغییرات اجتماعی و سیاسی، نمایان شد تا اینکه بحث انقلاب های رنگی مطرح شد.
این انقلاب ها بیشتر با انتخاب رنگی نمادین و سرازیر شدن مردم به خیابا ن ها و بیشتر توسط جناحی رانده شده از حاکمیت رهبری می شد. نتایج این انقلاب ها به ازمیان رفتن حاکمی دیکتاتور یا شبه دیکتاتور منجر شده است. این مدل از انقلاب ها بیشتر در جوامعی که دارای سنتی نسبتا دمکراتیک و وجود هرچند ضعیف نهادهای مدنی هستند، روی داده است. انقلاب های رنگی بیشتر متکی به مخالفت با یک رهبر سیاسی حاکم یا تغییربرخی قوانین و به عبارتی مطالبه محور بوده است به همین مناسبت می توان انقلاب های رنگی را نوعی "کودتا توسط مردم" نامید، چون نتیجه این تحولات تنها تغییریک شخص یا چند مطالبه مشخص و محدود بوده است، که بیشتر ناشی از حس جاه طلبی شخص یا نهاد خاصی بوده و با تغییر شخص یا استقرار نهادی موازی یا توزیع عادلانه تر ثروت انقلاب به پیروزی می رسد و گاهی نیزفاتحان جنبش پس از مدتی به واسطه تغییر معادلات سیاسی و ناتوانی در برآورده کردن شعارهایشان به حاشیه رانده می شوند. دلیل پیروزی چنین انقلاب هایی به وجود ساختاری نسبتا دمکراتیک و وجود نهادهای موازی بر می گردد و همین نیز مانع از شکل گیری خواسته های رادیکال می شود.
اما با شروع تحولات و حوادثی که مبدا آن تونس بود به نظر می رسد دوران انقلاب های رنگی نیز به سر رسیده است و متفکران این عرصه باید به فکر تئوریزه کردن مدل جدیدی از انقلاب ها یا تغییرات اجتماعی سیاسی باشند. تونس و مصر در گستره فرهنگی و سیاسی خاورمیانه قرار دارند و بر خاورمیانه موثر و متاثر می باشند خصوصا نمونه مصر که در این زمینه بیشتر صدق می کند.همچنین مصر در چهارچوب استرتژی قدرتهای بزرگ و سیاست بین الملل به عنوان بازیگر و واحد سیاسی خاورمیانه ای مهمی محسوب می شود.
اتفاقات اخیر در خاورمیانه منجر به تغییراتی در ساختار سیاسی این کشورها شده و برای چند روز مورد توجه افکار جهانی قرار گرفته و تقریبا تمامی کشورهای حوزه خلیج فارس و حتی ایران را نیز تحت تاثیر قرار داد.
آنچه در تونس و خصوصا در مصر اتفاق افتاد نه از جنس آنچه انقلاب کلاسیک می نامند و نه از جنس آنچه که انقلاب رنگی می نامیدند، بود. دغدغه نگارنده نیز همین مبحث می باشد. بی گمان مصر به لحاظ فکری و فرهنگی مرجع کشورهای عربی و حتی اسلامی بوده است. آنچه در مصر بیشتر همگان را به تعجب واداشت، عدم حضور منسجم ترین اپوزسیون اش(اخوان المسلمین) در ابتدای اعتراضات بود به طوریکه در ابتدا دست داشتن در راه اندازی این اعتراضات را تکذیب کرد و در ادامه اعتراضات نیز بارها پالس مذاکرات را به حزب حاکم می داد. همچنین یکی از بنیادهای مذهبی این کشور(الازهر) در ابتدای شروع اعتراضات، حضور در آن را حرام اعلام کرد و بعد از آخرین سخنرانی مبارک، اعتراضات بعد ازآن را حرام دانست، ولی انگار مرکز ثقل قدرت جایی دیگر است. آنچه در مصر اتفاق افتاد وابسته و متاثر از رهبر یا جریان خاصی نبود، گویی دمکراسی مستقیم در معنای یونان باستانی اش دوباره نقش بسته است ، بر خلاف آنچه پیش بینی می شد ارتش که همیشه مطیع ریاست جمهوری بوده و اتفاقا مبارک نیز از جنس آنها بود، حاضر به حمایت و دفاع کامل از ریاست جمهوری نشد. هرچند شاید برخی عنوان کنند که ارتشی ها طی این سالها از مبارک برگشته ودر پی این رقابت ها حاضر به حمایت از مبارک نشدند، اما در مقابل این امر هم قابل تامل است که چه بسا با پایان وقایع، پایگاه ارتشی ها هم تضعیف می شد و مشروعیت شان از جانب مهمترین کشور ائتلافی شان(اسرائیل) زیر سئوال می رفت.
در تحولات اخیر مصر، جنبشی متکی بر فشار از پایین پدید آمد که تنها به طبقه متوسط و جوانان محدود نمی شد بلکه وجود نوعی وندالیسم خفیف نیز در آن مشهود بود. یکی از کاتالیزورهای مهم در تغییرات مصر، رسانه مجازی مانند "فیس بوک" و "تویتر" بوده است که همانند ارگان تبلیغاتی حزبی کلاسیک عمل نموده اما با این تفاوت که روابط حاکم بر فضای مجازی سلسله مراتبی و عمودی نیست بلکه ریزومی و افقی می باشد، اتفاقا همین مدل ریزومی بر کلیه روابط این جنبش در مصر حاکم بود. بدین معنا که:
- این جنبش رهبری مشخصی نداشت.(حتی رئیس آژانس انرژی اتمی و برنده جایزه صلح نوبل را برنتابید)
- سازمان مشخصی آنرا رهبری نمی کرد، به طوریکه همه سازمان ها و کلوپ های فکری در آن حضور داشتند.
- نماد بخصوصی نداشت بلکه آکنده بود از نمادهای سکولار، دینی و...
- متعلق به طبقه خاصی نبوده و طبقات مختلفی در آن مشارکت داشتند، هر چند طبقه متوسط و متوسط به پایین شهری بیشتر در آن نقش داشتند.
- مطالبه اکثر معترضان معطوف به تغییر شخص رئیس جمهور بود و رکود اقتصادی مملکت را ناشی از بر مسند نشستن وی می دانستند.
-نه تنها شکافی میان نیروهای نظامی و ارتشی به وجود نیامد بلکه واکنشی قابل ملاحظه، در برابر معترضان نداشتند و حتی امنیت شان را نیز تامین می کردند.
- شرکت کنندگان در اعتراضات سعی داشتند از خشونت پرهیز کنند.
- قاهره و میدان التحریر به جولانگاه آژانس های خبرسانی در جهان تبدیل شده بود.
- برگزیدن مکانی دائمی(التحریر)برای نمایش اعتراضات.
جدا از نتایج محتمل تغییرات صورت گرفته در مصر، مختصات ذکر شده، این تغییرات از تفاوت با آنچه در گذشته اتفاق افتاده حکایت دارد ، بدین معنا که مدل این تغییرات نه به انقلاب های کلاسیک شباهتی داشت و نه به انقلابهای رنگی بعد از فروپاشی شوروی سابق، بلکه این نوع تغییرات پرشتاب، نمایانگر تبلور مدل سومی از تغییرات اجتماعی وسیاسی است.
اما آنچه ابتدا در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨ روی داد بیشتر به مدل انقلابهای رنگی شباهت داشت ، هر چند تمام و کمال از ان الگو پیروی نمی کرد اما:
- تقاضای معترضان معطوف به باز پس گیری رای گم شده شان بود.
- رنگ سبز به نماد این جنبش تبدیل شده بود و دارای رهبریتی نسبی بود.
- نقش رسانه مجازی " فیس بوک" و دیگر شبکه های مجازی در آن مشهود بود هر چند به گستردگی و تاثیر گذاری در مصر نبوده است.
- نقش رسانه های ماهواره ای و تصویری در اوایل جنبش قابل ملاحظه بود.
- بیشتر مشارکت کنندگان در اعتراضات برخاسته از طبقه متوسط شهری بودند.
جریان فکری غالب در این اعتراضات بیشتر دور نمای سکولاریستی داشتند هر چند برخی از جریانات آبشخور فکری شان به نواندیشان دینی بازمی گشت.
- نیروهای نظامی برخورد بسیار تندی با معترضان داشتند و نشانی از شکاف در میا نشان دیده نمی شد.
- شکاف میان حاکمیت قابل ملاحظه بود.
- سازماندهی اعنراضات بیشتر حالتی عمودی/ افقی یا ریزومی داشت، هر چند رهبران نمادین اش بیانیه حضور در خیابان را صادر می کردند اما بعد از سرازیر شدن به خیابان حضور و تصمیمات ریزومی بود.
اما از حوادث عاشورای ٨٨ به این سو و خصوصا در اعتراضات روز ۲۵ بهمن ماه ٨۹ به نطر می رسد مدل اعتراضی و منتج به تغییر ناراضیان از مدل انقلاب های رنگی فاصله گرفته و کم کم به سوی مدل سوم و تئوریزه نشده مصر گام بر می دارد.
در طول یک سال گذشته یعنی بعد از عاشورای پارسال که آرامشی کاذب بر ایران دوباره حکمفرما شد دستگاه حاکمه قادر به ترمیم مشروعیت مخدوش شده اش نشده و حداقل با در نظر گرفتن سه مولفه مشروعیت، مدام در حال ریزش مشروعیت اش بوده است.
سه شاخص مهم مشروعیت بخش سیاسی عبارتند از:
الف ) اکثریت مردم از نحوه ی به حکومت رسیدن حاکمان رضایت داشته باشند. به این معنا که مردم حق حاکمان را در حکمرانی به رسمیت شناخته یاشند. چه این حق ( آن چنان که در جوامع سنتی مرسوم بوده است )، موروثی و سلطنتی و یا حق الهی برای حکومت باشد و چه حق حکمرانی از طریق اخذ آرا و انتخابات به حاکمان اعطا شده باشد.( همان گونه که اکنون و در جهان مدرن رایج است). که صرفا شیوه ی به قدرت رسیدن حاکمان و صعود از پلکان حاکمیت مد نظر است. مهم این است که فرهنگ عمومی، این شیوه را بپذیرد و آن را به عنوان یک روش عادلانه ، درست و مطلوب ارزیابی کند. به طور کلی گفتمان سنت بر حاکمیت از بالا و یک طرفه استوار بوده است و گفتمان مدرن بر انتخابات و رای گیری. در فردای بعد از ۲ خرداد ۷۶ به طور نظری و از جانب بخشی از حاکمیت این مولفه از مشروعیت حاکم در ایران به زیر سئوال کشیده شد و حتی نقدهای فقهی نیز این مولفه از مشروعیت را نشانه گرفت و بعد از حوادث انتخاباتی به حوزه عمومی کشیده شد و در نظرگاه بخش زیادی از مردم ایران زیر مورد سوال قرار گرفت و حتی خواستار به زیر کشیدن اش شدند.
ب ) عامل دوم در تعیین مشروعیت سیاسی، شیوه ی حکومت کردن و نحوه مواجهه با مردم است. حکومت مشروع در جهان جدید ، حکومتی است که شیوه ی دموکراتیک را برمی گزیند. احترام به آراء عامه و افکار عمومی و توجه به مشارکت آحاد مردم، مسئله پایه ایی محسوب می شود. دموکراسی ،از ابتدا و اصالتا، شیوه ی به قدرت رسیدن حاکمان نیست. اما رابطه عمیقی میان انتخابات و دموکراسی وجود دارد. بدان معنا که ممکن است کسانی با رای مردم، صندلی های قدرت را کسب کنند اما به محض رسیدن به حکومت، روش های استبدادی را پیش بگیرند. مانند هیتلر، که از انتخابات مانند نردبانی برای پیروزی استفاده کرد اما بعدا به نردبان پشت پا زد. متقابلا می توان تصور کرد کسانی را که با رای مردم به حکومت نرسیده باشند اما شیوه ی دموکراتیکی پیش گرفته باشند. نتیجه آنکه آن که نحوه ی حکومت کردن می تواند مشروعیت زا و یا مشروعیت زدا باشد. در حفاظت از این جنبه نیز هیات حاکمه در ایران بسیار غیردمکراتیک عمل نموده چه زمانی که قائل به حضور نیروهای سکولار در انتخابات نشده و چه زمانی که قائل به پذیرش آنچه خودی می نامید ، جریانی که از دل حاکمیت برآمده و مورد تایید شورای نگهبان نیز بود. خصوصا بعد از انتخابات ٨٨ که در قامت کودتایی انتخاباتی خودرا بروز داد و عدم رعایت این عامل نیز که در دنیای امروز بسیار تعیین کننده است، به ریزش روزافزون مشروعیت شان منجر شده است.
ج ) سومین شاخص اثر گذار بر مشروعیت سیاسی ، کارآمدی حکومت است. حکومت کارآمد ، حکومتی است که مسئله های اساسی جامعه را با هزینه های معمول و معقول، حل کند و مشکلات رنج افزای عموم طبقات اجتماعی را مدبرانه رفع نماید. کارآمدی، به معنای حکومت توانا و کاردان است. حکومت های ضعیف و نالایق حتی اگر با نظام انتخاباتی بر روی کار آمده باشند، مشروعیت خود را از دست می دهند. کارآمدی، معیار عینی و قابل محاسبه یی است که مدام از سوی شهروندان نسبت به حاکمان ، به کار گرفته می شود. به سخن دیگر، همه ی حکومت ها و حاکمان در قدرت ، همواره زیر ذره بین ارزیابی شهروندان قرار دارند. قضاوت در باره ی میزان توانایی در حل معضلات و مشکلات، در قالب مشروعیت ظهور و بروز می کند. گرچه در جهان مدرن ، کسب قدرت از طریق رای مستقیم و غیر مستقیم مردم مهم است اما برای عامه مردم ، این کارآمدی است که نقش مهم تری را بازی می کند. ادعای حق الهی برای حکومت کردن، هیچ از اهمیت اثر کارآمدی بر مشروعیت نمی کاهد. حکومتی که ادعای دینی بودن می کند مصون از ارزیابی جامعه در میزان کارآمدی اش نیست . این نوع حکومت ها نمی توانند در پناه ادعای دینی بودن و با توجیه دینی، خود را از نظر و نگاه نقادانه ی جامعه نجات دهد. در پنج سال اخیر به واسطه سیاست خارجی ناموفق و طرد روز افزون دولت ایران از جامعه بین المللی، متحمل شدن تحریم های زیانبار اقتصادی، تورم دو رقمی که مردم آن را کاملا احساس می کنند، ناکارآمدی دستگاه حاکمه را در تمامی عرصه ها سبب شده و این ناکارآمدی روز به روز بیشتر برای مردم آشکارتر می شود.به همین دلیل به نطر می رسد باید در آینده شاهد مدلی باشیم که در مصر دیدیم و از نشانه هایش می توان به این موارد اشاره کرد:
- مطالبات از یافتن رای های گم شده و برانداختن احمدی نژاد ،شخص رهبری را نشانه رفته است.
- با توجه به بیانیه اخیر راه سبز امید برای حضور در مراسم هفتم شهدای ۲۵ بهمن، هر چند با ستاد موسوی در ارتباط باشد، می توان گفت فراخوان ها کم کم از سلطه رهبران نمادین اش بیرون می آید و ریزومی شدن روز افزون اش را تقویت می کند.
- اعتراض ها در حال رسوخ به طبقه متوسط به پایین و طبقه پایین به بالا می باشد.
- هرروز جنبش در ایران به افقی بودن ، شبکه ای شدن و رهبرگریز بودن بیشتر تمایل دارد.
- نقش زنان در این جنبش از ویژگی خاصی برخوردار است.
در هر حال از روز عاشورای پارسال به این سو و خصوصا ۲۵ بهمن امسال، شاهد دگرگونیهایی در شکل و محتوای جنبش اعتراضی ایران بوده ایم که با شروع موج اعتراضات از تونس، مصر و متعاقب آن کشورهای حوزه خلیج فارس، بی گمان شاهد تاثیرات و تاثیر پذیری این جنبش ها از هم خواهیم بود. این تغییرات در چهارچوب انقلاب های کلاسیک و رنگی قرار نمی گیرند. پس برای تئوریزه کردن این تحولات واکاوی نظری را می طلبد و تحقق این امر در گرو کسب داده های عینی است.
امین سرخابی
کارشناس ارشد علوم سیاسی
aminsorkhabi@gmail.com
فوریه ۲۰۱۱
با مدنظر قرار دادن کلیه نظریه هایی که تاکنون در مورد انقلاب، عوامل انقلاب و آناتومی انقلاب ها مطرح شده، می توان به این عوامل اشاره کرد:
- حکومت و نهادهای تصمیم گیرنده قادر به برآورده کردن مطالبات مردم نباشند.(دیویس)
- بیکاری، فقر و محرومیت نسبی.(تد رابرت گر)
- انسداد سیاسی و سرکوب صدای مخالف.(هانگتینتون)
- جدایی و تفاوت بیش از اندازه میان ذهنیت حاکمان و مردم.(زونیس)
- هماهنگی و تعادل ساختارهای اجتماعی دچار لغزش و از هم گسیختگی شود.(اسکاچپل)
- رابطه میان توسعه سیاسی و اقتصادی ناهمگون باشد.(آبراهامیان)
- ایجاد شکاف و تردید میان نیروهای نظامی و نداشتن توان و اراده سرکوب (تیلی).
- اختلاف میان نخبگان قدرت و حاکم.(تیلی)
- ایدئولوژی و گفتمان توجیه بخش حاکمیت از جانب مردم جدی تلقی نشوند واز جانب گفتمان یا ایدئولوژی جدیدی مورد تهدید قرار گیرد.(گرامشی)
- شکست در جنگ با کشوری دیگر یا ناهماهنگی با سیاست بین الملل و مخل نظم بین الملل بودن.(اسکاچپل)
هرکدام از عوامل ذکرشده می توانند عاملی باشند برای شروع زمینه های تغییر در جامعه و منجر شدن به انقلاب، اما وجود یک یا چند عامل از اینها که به عوامل لازم معروفند به تنهایی عامل تغییر یا انقلاب نیستند، بلکه عامل کافی رخدادی پیش بینی ناپذیر و گاهی نیز حاشیه ای است که نقطه شروعی جهت انفجار و به هم پیوستگی عوامل ذکرشده است.
آنچه ذکر شد حاصل سالها تحقیق و پژوهش اندیشمندانی است که در مورد انقلاب مطالعه نموده اند و هر کدام بر یکی از عوامل تاکید داشته اند. می توان به صورت عینی و همه جانبه، مرجع تمامی انقلاب ها را انقلاب ۱۷٨۹ دانست. بدون در نظر گرفتن نتایج این انقلاب به جرات می توان انقلاب فرانسه را به لحاظ محتوی و مطالبات، مادر تمامی انقلاب ها تلقی کرد.
فارغ از در نظر گرفتن گارگزاران انقلاب و عامل آن، آنچه در روسیه، چین، کوبا، نیکاراگوئه و ایران تحت عنوان انقلاب اتفاق افتاده به لحاظ مکانیسم و نتایج آن با هم شباهت دارند. در همگی این انقلاب ها پس به پیروزی رسیدن، شاهد بروز دیکتاتوری و بازتولید قواعد گاهی نیز بدتر از رژیم سابق بوده ایم. به نوعی که به واسطه نتایج بدی که به بار آورده بودند موج انقلابی گری و تغییر از طریق خشونت و سازماندهی ساختارشکنانه، رنگ باخت. مخرج مشترک همه این انقلاب ها رهبری، ایدئولوژی، سازماندهی، خشونت، شکاف بین حاکمان ، نیروهای نظامی و یک اتفاق پیش بینی ناپذیر بوده است.
بعد از انقلاب ایران و به واسطه نتایج ناگوارش، همچنین تغییر مناسبات جهانی و تشدید جنگ سرد، تئورسین های این عرصه را بر آن داشت تا به این امر برسند که عصر انقلاب ها سررسیده و تمامی انقلاب های اتفاق افتاده را کلاسیک خطاب می کردند و بحث انقلاب های دمکراتیک را به میان کشیدند که در عمل شاهد به ثمر رسیدن اش نبودند و نمونه موفق و کاملی را شاهد نبوده ایم. اما بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق و از دهه نود به این سو کم کم بارقه های امید به تغییرات اجتماعی و سیاسی، نمایان شد تا اینکه بحث انقلاب های رنگی مطرح شد.
این انقلاب ها بیشتر با انتخاب رنگی نمادین و سرازیر شدن مردم به خیابا ن ها و بیشتر توسط جناحی رانده شده از حاکمیت رهبری می شد. نتایج این انقلاب ها به ازمیان رفتن حاکمی دیکتاتور یا شبه دیکتاتور منجر شده است. این مدل از انقلاب ها بیشتر در جوامعی که دارای سنتی نسبتا دمکراتیک و وجود هرچند ضعیف نهادهای مدنی هستند، روی داده است. انقلاب های رنگی بیشتر متکی به مخالفت با یک رهبر سیاسی حاکم یا تغییربرخی قوانین و به عبارتی مطالبه محور بوده است به همین مناسبت می توان انقلاب های رنگی را نوعی "کودتا توسط مردم" نامید، چون نتیجه این تحولات تنها تغییریک شخص یا چند مطالبه مشخص و محدود بوده است، که بیشتر ناشی از حس جاه طلبی شخص یا نهاد خاصی بوده و با تغییر شخص یا استقرار نهادی موازی یا توزیع عادلانه تر ثروت انقلاب به پیروزی می رسد و گاهی نیزفاتحان جنبش پس از مدتی به واسطه تغییر معادلات سیاسی و ناتوانی در برآورده کردن شعارهایشان به حاشیه رانده می شوند. دلیل پیروزی چنین انقلاب هایی به وجود ساختاری نسبتا دمکراتیک و وجود نهادهای موازی بر می گردد و همین نیز مانع از شکل گیری خواسته های رادیکال می شود.
اما با شروع تحولات و حوادثی که مبدا آن تونس بود به نظر می رسد دوران انقلاب های رنگی نیز به سر رسیده است و متفکران این عرصه باید به فکر تئوریزه کردن مدل جدیدی از انقلاب ها یا تغییرات اجتماعی سیاسی باشند. تونس و مصر در گستره فرهنگی و سیاسی خاورمیانه قرار دارند و بر خاورمیانه موثر و متاثر می باشند خصوصا نمونه مصر که در این زمینه بیشتر صدق می کند.همچنین مصر در چهارچوب استرتژی قدرتهای بزرگ و سیاست بین الملل به عنوان بازیگر و واحد سیاسی خاورمیانه ای مهمی محسوب می شود.
اتفاقات اخیر در خاورمیانه منجر به تغییراتی در ساختار سیاسی این کشورها شده و برای چند روز مورد توجه افکار جهانی قرار گرفته و تقریبا تمامی کشورهای حوزه خلیج فارس و حتی ایران را نیز تحت تاثیر قرار داد.
آنچه در تونس و خصوصا در مصر اتفاق افتاد نه از جنس آنچه انقلاب کلاسیک می نامند و نه از جنس آنچه که انقلاب رنگی می نامیدند، بود. دغدغه نگارنده نیز همین مبحث می باشد. بی گمان مصر به لحاظ فکری و فرهنگی مرجع کشورهای عربی و حتی اسلامی بوده است. آنچه در مصر بیشتر همگان را به تعجب واداشت، عدم حضور منسجم ترین اپوزسیون اش(اخوان المسلمین) در ابتدای اعتراضات بود به طوریکه در ابتدا دست داشتن در راه اندازی این اعتراضات را تکذیب کرد و در ادامه اعتراضات نیز بارها پالس مذاکرات را به حزب حاکم می داد. همچنین یکی از بنیادهای مذهبی این کشور(الازهر) در ابتدای شروع اعتراضات، حضور در آن را حرام اعلام کرد و بعد از آخرین سخنرانی مبارک، اعتراضات بعد ازآن را حرام دانست، ولی انگار مرکز ثقل قدرت جایی دیگر است. آنچه در مصر اتفاق افتاد وابسته و متاثر از رهبر یا جریان خاصی نبود، گویی دمکراسی مستقیم در معنای یونان باستانی اش دوباره نقش بسته است ، بر خلاف آنچه پیش بینی می شد ارتش که همیشه مطیع ریاست جمهوری بوده و اتفاقا مبارک نیز از جنس آنها بود، حاضر به حمایت و دفاع کامل از ریاست جمهوری نشد. هرچند شاید برخی عنوان کنند که ارتشی ها طی این سالها از مبارک برگشته ودر پی این رقابت ها حاضر به حمایت از مبارک نشدند، اما در مقابل این امر هم قابل تامل است که چه بسا با پایان وقایع، پایگاه ارتشی ها هم تضعیف می شد و مشروعیت شان از جانب مهمترین کشور ائتلافی شان(اسرائیل) زیر سئوال می رفت.
در تحولات اخیر مصر، جنبشی متکی بر فشار از پایین پدید آمد که تنها به طبقه متوسط و جوانان محدود نمی شد بلکه وجود نوعی وندالیسم خفیف نیز در آن مشهود بود. یکی از کاتالیزورهای مهم در تغییرات مصر، رسانه مجازی مانند "فیس بوک" و "تویتر" بوده است که همانند ارگان تبلیغاتی حزبی کلاسیک عمل نموده اما با این تفاوت که روابط حاکم بر فضای مجازی سلسله مراتبی و عمودی نیست بلکه ریزومی و افقی می باشد، اتفاقا همین مدل ریزومی بر کلیه روابط این جنبش در مصر حاکم بود. بدین معنا که:
- این جنبش رهبری مشخصی نداشت.(حتی رئیس آژانس انرژی اتمی و برنده جایزه صلح نوبل را برنتابید)
- سازمان مشخصی آنرا رهبری نمی کرد، به طوریکه همه سازمان ها و کلوپ های فکری در آن حضور داشتند.
- نماد بخصوصی نداشت بلکه آکنده بود از نمادهای سکولار، دینی و...
- متعلق به طبقه خاصی نبوده و طبقات مختلفی در آن مشارکت داشتند، هر چند طبقه متوسط و متوسط به پایین شهری بیشتر در آن نقش داشتند.
- مطالبه اکثر معترضان معطوف به تغییر شخص رئیس جمهور بود و رکود اقتصادی مملکت را ناشی از بر مسند نشستن وی می دانستند.
-نه تنها شکافی میان نیروهای نظامی و ارتشی به وجود نیامد بلکه واکنشی قابل ملاحظه، در برابر معترضان نداشتند و حتی امنیت شان را نیز تامین می کردند.
- شرکت کنندگان در اعتراضات سعی داشتند از خشونت پرهیز کنند.
- قاهره و میدان التحریر به جولانگاه آژانس های خبرسانی در جهان تبدیل شده بود.
- برگزیدن مکانی دائمی(التحریر)برای نمایش اعتراضات.
جدا از نتایج محتمل تغییرات صورت گرفته در مصر، مختصات ذکر شده، این تغییرات از تفاوت با آنچه در گذشته اتفاق افتاده حکایت دارد ، بدین معنا که مدل این تغییرات نه به انقلاب های کلاسیک شباهتی داشت و نه به انقلابهای رنگی بعد از فروپاشی شوروی سابق، بلکه این نوع تغییرات پرشتاب، نمایانگر تبلور مدل سومی از تغییرات اجتماعی وسیاسی است.
اما آنچه ابتدا در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨ روی داد بیشتر به مدل انقلابهای رنگی شباهت داشت ، هر چند تمام و کمال از ان الگو پیروی نمی کرد اما:
- تقاضای معترضان معطوف به باز پس گیری رای گم شده شان بود.
- رنگ سبز به نماد این جنبش تبدیل شده بود و دارای رهبریتی نسبی بود.
- نقش رسانه مجازی " فیس بوک" و دیگر شبکه های مجازی در آن مشهود بود هر چند به گستردگی و تاثیر گذاری در مصر نبوده است.
- نقش رسانه های ماهواره ای و تصویری در اوایل جنبش قابل ملاحظه بود.
- بیشتر مشارکت کنندگان در اعتراضات برخاسته از طبقه متوسط شهری بودند.
جریان فکری غالب در این اعتراضات بیشتر دور نمای سکولاریستی داشتند هر چند برخی از جریانات آبشخور فکری شان به نواندیشان دینی بازمی گشت.
- نیروهای نظامی برخورد بسیار تندی با معترضان داشتند و نشانی از شکاف در میا نشان دیده نمی شد.
- شکاف میان حاکمیت قابل ملاحظه بود.
- سازماندهی اعنراضات بیشتر حالتی عمودی/ افقی یا ریزومی داشت، هر چند رهبران نمادین اش بیانیه حضور در خیابان را صادر می کردند اما بعد از سرازیر شدن به خیابان حضور و تصمیمات ریزومی بود.
اما از حوادث عاشورای ٨٨ به این سو و خصوصا در اعتراضات روز ۲۵ بهمن ماه ٨۹ به نطر می رسد مدل اعتراضی و منتج به تغییر ناراضیان از مدل انقلاب های رنگی فاصله گرفته و کم کم به سوی مدل سوم و تئوریزه نشده مصر گام بر می دارد.
در طول یک سال گذشته یعنی بعد از عاشورای پارسال که آرامشی کاذب بر ایران دوباره حکمفرما شد دستگاه حاکمه قادر به ترمیم مشروعیت مخدوش شده اش نشده و حداقل با در نظر گرفتن سه مولفه مشروعیت، مدام در حال ریزش مشروعیت اش بوده است.
سه شاخص مهم مشروعیت بخش سیاسی عبارتند از:
الف ) اکثریت مردم از نحوه ی به حکومت رسیدن حاکمان رضایت داشته باشند. به این معنا که مردم حق حاکمان را در حکمرانی به رسمیت شناخته یاشند. چه این حق ( آن چنان که در جوامع سنتی مرسوم بوده است )، موروثی و سلطنتی و یا حق الهی برای حکومت باشد و چه حق حکمرانی از طریق اخذ آرا و انتخابات به حاکمان اعطا شده باشد.( همان گونه که اکنون و در جهان مدرن رایج است). که صرفا شیوه ی به قدرت رسیدن حاکمان و صعود از پلکان حاکمیت مد نظر است. مهم این است که فرهنگ عمومی، این شیوه را بپذیرد و آن را به عنوان یک روش عادلانه ، درست و مطلوب ارزیابی کند. به طور کلی گفتمان سنت بر حاکمیت از بالا و یک طرفه استوار بوده است و گفتمان مدرن بر انتخابات و رای گیری. در فردای بعد از ۲ خرداد ۷۶ به طور نظری و از جانب بخشی از حاکمیت این مولفه از مشروعیت حاکم در ایران به زیر سئوال کشیده شد و حتی نقدهای فقهی نیز این مولفه از مشروعیت را نشانه گرفت و بعد از حوادث انتخاباتی به حوزه عمومی کشیده شد و در نظرگاه بخش زیادی از مردم ایران زیر مورد سوال قرار گرفت و حتی خواستار به زیر کشیدن اش شدند.
ب ) عامل دوم در تعیین مشروعیت سیاسی، شیوه ی حکومت کردن و نحوه مواجهه با مردم است. حکومت مشروع در جهان جدید ، حکومتی است که شیوه ی دموکراتیک را برمی گزیند. احترام به آراء عامه و افکار عمومی و توجه به مشارکت آحاد مردم، مسئله پایه ایی محسوب می شود. دموکراسی ،از ابتدا و اصالتا، شیوه ی به قدرت رسیدن حاکمان نیست. اما رابطه عمیقی میان انتخابات و دموکراسی وجود دارد. بدان معنا که ممکن است کسانی با رای مردم، صندلی های قدرت را کسب کنند اما به محض رسیدن به حکومت، روش های استبدادی را پیش بگیرند. مانند هیتلر، که از انتخابات مانند نردبانی برای پیروزی استفاده کرد اما بعدا به نردبان پشت پا زد. متقابلا می توان تصور کرد کسانی را که با رای مردم به حکومت نرسیده باشند اما شیوه ی دموکراتیکی پیش گرفته باشند. نتیجه آنکه آن که نحوه ی حکومت کردن می تواند مشروعیت زا و یا مشروعیت زدا باشد. در حفاظت از این جنبه نیز هیات حاکمه در ایران بسیار غیردمکراتیک عمل نموده چه زمانی که قائل به حضور نیروهای سکولار در انتخابات نشده و چه زمانی که قائل به پذیرش آنچه خودی می نامید ، جریانی که از دل حاکمیت برآمده و مورد تایید شورای نگهبان نیز بود. خصوصا بعد از انتخابات ٨٨ که در قامت کودتایی انتخاباتی خودرا بروز داد و عدم رعایت این عامل نیز که در دنیای امروز بسیار تعیین کننده است، به ریزش روزافزون مشروعیت شان منجر شده است.
ج ) سومین شاخص اثر گذار بر مشروعیت سیاسی ، کارآمدی حکومت است. حکومت کارآمد ، حکومتی است که مسئله های اساسی جامعه را با هزینه های معمول و معقول، حل کند و مشکلات رنج افزای عموم طبقات اجتماعی را مدبرانه رفع نماید. کارآمدی، به معنای حکومت توانا و کاردان است. حکومت های ضعیف و نالایق حتی اگر با نظام انتخاباتی بر روی کار آمده باشند، مشروعیت خود را از دست می دهند. کارآمدی، معیار عینی و قابل محاسبه یی است که مدام از سوی شهروندان نسبت به حاکمان ، به کار گرفته می شود. به سخن دیگر، همه ی حکومت ها و حاکمان در قدرت ، همواره زیر ذره بین ارزیابی شهروندان قرار دارند. قضاوت در باره ی میزان توانایی در حل معضلات و مشکلات، در قالب مشروعیت ظهور و بروز می کند. گرچه در جهان مدرن ، کسب قدرت از طریق رای مستقیم و غیر مستقیم مردم مهم است اما برای عامه مردم ، این کارآمدی است که نقش مهم تری را بازی می کند. ادعای حق الهی برای حکومت کردن، هیچ از اهمیت اثر کارآمدی بر مشروعیت نمی کاهد. حکومتی که ادعای دینی بودن می کند مصون از ارزیابی جامعه در میزان کارآمدی اش نیست . این نوع حکومت ها نمی توانند در پناه ادعای دینی بودن و با توجیه دینی، خود را از نظر و نگاه نقادانه ی جامعه نجات دهد. در پنج سال اخیر به واسطه سیاست خارجی ناموفق و طرد روز افزون دولت ایران از جامعه بین المللی، متحمل شدن تحریم های زیانبار اقتصادی، تورم دو رقمی که مردم آن را کاملا احساس می کنند، ناکارآمدی دستگاه حاکمه را در تمامی عرصه ها سبب شده و این ناکارآمدی روز به روز بیشتر برای مردم آشکارتر می شود.به همین دلیل به نطر می رسد باید در آینده شاهد مدلی باشیم که در مصر دیدیم و از نشانه هایش می توان به این موارد اشاره کرد:
- مطالبات از یافتن رای های گم شده و برانداختن احمدی نژاد ،شخص رهبری را نشانه رفته است.
- با توجه به بیانیه اخیر راه سبز امید برای حضور در مراسم هفتم شهدای ۲۵ بهمن، هر چند با ستاد موسوی در ارتباط باشد، می توان گفت فراخوان ها کم کم از سلطه رهبران نمادین اش بیرون می آید و ریزومی شدن روز افزون اش را تقویت می کند.
- اعتراض ها در حال رسوخ به طبقه متوسط به پایین و طبقه پایین به بالا می باشد.
- هرروز جنبش در ایران به افقی بودن ، شبکه ای شدن و رهبرگریز بودن بیشتر تمایل دارد.
- نقش زنان در این جنبش از ویژگی خاصی برخوردار است.
در هر حال از روز عاشورای پارسال به این سو و خصوصا ۲۵ بهمن امسال، شاهد دگرگونیهایی در شکل و محتوای جنبش اعتراضی ایران بوده ایم که با شروع موج اعتراضات از تونس، مصر و متعاقب آن کشورهای حوزه خلیج فارس، بی گمان شاهد تاثیرات و تاثیر پذیری این جنبش ها از هم خواهیم بود. این تغییرات در چهارچوب انقلاب های کلاسیک و رنگی قرار نمی گیرند. پس برای تئوریزه کردن این تحولات واکاوی نظری را می طلبد و تحقق این امر در گرو کسب داده های عینی است.
امین سرخابی
کارشناس ارشد علوم سیاسی
aminsorkhabi@gmail.com
فوریه ۲۰۱۱
تاملی بر دشواری های پیش رو برای بازنگری و بازسازی جنبش
مقدمه: خیزش دوباره مردم برای باز پس گیری عرصه «خیابان» در ۲۵ بهمن، به تایید همگان، خونی تازه به رگهای جنبش آزادیخواهی مردم ایران تزریق کرد و به جنبشی که به طور دردناکی در آستانه زوال قرار گرفته بود، حیاتی دوباره بخشید. این رویداد چنان قاطع بود که به سرعت رنگ دیگری به فضای عمومی جامعه پاشید: نه تنها امید به تغییر را به دلهای مردم بازگرداند، بلکه دولتمردان خودکامه را هم به اعتراف واداشت که آنچه به تحقیر «فتنه» نام نهاده بودند، همچنان زنده است. پس از واگذاری «خیابان ها» از سوی جنبش، حاکمیت همان طور که پیش بینی می شد، با تمام قوا پروژه ی «سرکوبِ پیشگیرانه» اش را به اجرا گذاشت که با دستگیری های گسترده و اعدام های پراکنده زندانیان سیاسی آغاز شد و به زودی در پیشروی اجباری اش، به اعدام های افسار گسیخته دو ماهه ی اخیر انجامید؛ سیاست مخوفی که بی تردید باید آن را پروژه «کشتارِ پیشگیرانه» نام نهاد. تظاهرات اعتراضی ۲۵ بهمن اما نشان داد که عمق نارضایتی های عمومی بیش از آن است که سناریوی قدیمی هراس افکنی بار دیگر موثر واقع شود و از این لحاظ اثبات آشکارِ ناکارمدی این پروژه سفاکانه بود؛ ولی باید اذعان کرد که این رویداد مهم به خودی خود و به تنهایی نمی تواند مانعی برای تدوام پروژه کشتار درمانی حکومت باشد، بلکه به عکس، همان دلایلی که توسل به آن راهکار را همچون یک حرکت اجباری پیش روی حاکمانِ مشروعیت باخته و ترس خورده نهاده بود، اکنون بیش از همیشه به عنوان آخرین راه حل خودنمایی می کند؛ هر چند که به اجبار، فضای جامعه را بیش از پیش قطبی نماید. بر این اساس تنها راه مقابله با پیشروی حاکمیت در سرکوب، قدرت بخشیدن به جنبش و تعمیق و گسترش آن در فضای عمومی است. بر مبنای چنین ضرورتی، بخشی از وظیفه ی فعالین جنبش، بازنگری (مداوم) در روند جنبش و تلاش نظری برای فهم بهتر مختصات کنونی و به طور کلی ماهیت سیالِ جنبش است تا از بررسی دشواری ها و امکانات کوتاه مدت جنبش و چشم اندازهای میان مدت آن، جستجوی راهکارهای مناسب برای تحقق اهداف بلند مدت جنبش و نیز تحقق پتانسیل های درونیِ رهایی بخش جنبش میسر گردد. این نوشتار در پاسخ به چنین ضرورتی و نیز بر مبنای باور به اهمیت تفکر مستقل هر یک از فعالین جنبش و لزوم تعامل این اندیشه های انتقادی در فضای عمومی عرضه می گردد؛ با این توضیح که برخی از جنبه های مهم وضعیت کنونیِ جنبش به صورت نکاتی مجزا تنظیم شده است (واضح است که این بندهای مجزا تنها به طور صوری جنبه های پیچیده و به هم پیوسته واقعیت را از هم تفکیک می کنند و در عمل کاملا به هم مربوطند).
۱- تصادفات تاریخی در خدمت تجدید حیات جنبش: خدمات متقابل فرودستان زمین
زمینه سازیِ ذهنی برای مشارکت عمومی در این تجدید حیات جنبش را پیش از هر چیز مدیون تحولات فرخنده ای هستیم که - خارج از اراده ما - شمال افریقا را درنوردید! خیزش و مقاومت باشکوه مردم تونس و مصر، فضایی آفرید که به مردم محنت زده در سایر کشورهای استبدادیِ منطقه امید و جسارت بخشید تا برای پاره کردن زنجیرهای فرودستی به پا خیزند. بدیهی است ایران از جمله کشورهایی است که نه تنها همانند بیشتر کشورهای خاورمیانه زمینه های عینی ستم و محنت را در منتهای خود داراست، بلکه به واسطه پیشینه جنبش سبز و دستاوردهای آن و سرکوب های وحشیانه پیامد آن، واجد بسترهای عینی مساعدی برای ظهور مجدد خیزش مردمی هم بوده است. بنابراین رویدادهای روحیه بخشی که مردم به جان آمده تونس و مصر آفریدند، در تلاقی با پتانسیل های سرکوب شده جنبش سبز و نیز برخی شرایط داخلی تشدید کننده اخیر (نظیر فشارهای اقتصادی مضاعفِ ناشی از طرح «هدفمند کردن یارانه ها» و اعدام های وحشیانه دو ماهه اخیر)، در کنار هم فضای عمومی کشور را بار دیگر آبستن التهاب عجیبی برای خیزش جمعی و اعتراضات خیابانی نمود. در این شرایط دعوت به تظاهرات از سوی موسوی و کروبی همان جرقه ای شد که این فضای ملتهب بی تابانه انتظار آن را می کشید. نادیده گرفتن این عامل تصادفی و فرصت بی نظیری که خیزش های انقلابی شمال افریقا (از طریق بستر سازی روانی در مقیاس توده ای) برای تجدید حیات جنبش آزادیخواهی مردم ایران فراهم کردند، این خطای نظری را در بطن خود دارد که گویا جنبش ما در سیر ۲۰ ماهه خود، مسیری همواره صعودی را طی کرده است و ۲۵ بهمن هم یکی از صحنه های درخشان در سیر «طبیعی» این جنبش بوده است. به بیان دیگر، ندیدن سویه اتفاقی شرایطی که رخداد ۲۵ بهمن را ممکن ساخت، موجب می شود نگرانی های عمیقی که تا پیش از این نسبت به روند جنبش در ماههای اخیر داشتیم و نقدها و تردیدهایی را که متوجه نحوه سیاستگزاری اطلاح طلبان در جنبش می دانستیم به فراموشی بسپاریم و بار دیگر سرمست از موفقیت های مرحله ای، درک مستقل و همراهی منتقدانه با جنبش را فدای دنباله روی احساسی کنیم؛ تصویر سازی غیر انتقادی، یکسویه و هژمونیک رسانه های زنجیره ای فرادست جنبش در فضای رضایت و شادی همگانی از موفقیتِ نامنتظر تظاهرات ۲۵ بهمن، چنین غفلتی را محتمل تر می سازد. یعنی از یاد بردن اینکه تا هفته ای پیش از ۲۵ بهمن، چه عوامل و رویکردهایی جنبش را تا مرزهای ناامید کننده ای به سمت افول و رکود کشانده بود و اینکه خطرات بالقوه این عوامل (در صورت تداوم) برای روند آتی جنبش چه می تواند باشد.
۲- پیشروی جنبش: گسترش توامان قلمرو امکانات و بازدارندگی ها
ضرورت تغییر شرایط سیاسی حاکم بر کشور چنان ملموس و برجسته و همگانی شده است که جنبش حاضر را (به حق) به تنها سرمایه عمومی برای تغییر «وضع موجود» بدل کرده است. این امر اگر چه به لحاظ تاریخی فرصت مغتنمی برای مردم محسوب می شود، اما در عین حال می تواند به شی وارگی جنبش بینجامد و با گرایش به تعلیق نقد درونی جنبش، به تقویت سویه های پوپولیستی آن بیانجامد. وانگهی همچنان که عرصه مقابله مردم و ساختار منحط حاکم هر چه قطبی تر و فراگیر تر می شود، تحت تاثیر التهابات و ضرورت های روزمرهی این مبارزهی قطبی شده، سیر وقایع می تواند به یکدست شدن و تصلب هر چه بیشتر آن قطبی بیانجامد که جنبش را نمایندگی می کند و از پشتوانه مردمیِ حقانیت این مبارزه برخوردار است. چرا که در ستیز مردم با نظامی که «باطل» بودن آن برای همگان مسلم شده است، عموما جریانی که هژمونی مبارزه را در دست دارد، خواه نا خواه در جایگاه «حق» می نشیند. از این لحاظ خطر مهمی که در این مرحله/ وضعیت نهفته است آن است که مردمی که در این مبارزهی سرنوشت ساز، خود را در سمت جنبش (و یا جنبش را متعلق به خود) می دانند، از این نکته غافل شوند که آلترناتیو ساختار حاکم نیز در جریان همین مبارزه و از دل جنبش اعتراضیِ موجود زاده می شود. به این اعتبار شدت یافتنِ مبارزه و فراگیر تر شدن جنبش، این امکان را با خود حمل می کند که اهمیت بسط کیفی جنبش، در برابر اهمیت گسترش کمی آن برای «پیروزی بر حریف» مغفول بماند، به طوری که مولفه های لازم برای پرورش یک آلترناتیو ارزشمند از بطن این جنبش نادیده گرفته شود، یا در حاشیه قرار گیرد. این خطر به ویژه از آن رو دارای اهمیت است که به دلیل سابقه طولانی استبداد در کشور و اتمیزه بودن فضای جامعه و فقدان تشکل های مستقل مردمی، عملا در سطح نهادین تنها طیف سیاسیِ سازمان یافته موجود که از امکان تاثیر گذاری بر جنبش و هدایت آن برخوردار است، طیف موسوم به اصلاح طلبان هستند که با وجود برخی تنوعات درونی، دایره معین و محدودی از گرایش ها و اهداف سیاسی را نمایندگی می کنند. این در حالی است که در نبود تشکل های متعدد مردمیِ هماهنگ کننده مبارزات، حادتر شدن شرایط مبارزه و ضرورت بقا و پیروزی جنبش، با افزایشِ الزامات هدایت منسجم تر جنبش، بدنه مردمی جنبش را بیش از پیش وابسته به امکانات و راهکارهایی می کند که از سوی طیف سیاسیِ یاد شده عرضه می گردد. در چنین بستری، روند تکیه کردن به امکانات موجود (در پاسخ به نیازهای عاجل مبارزه) می تواند چنان وجه غالبی بیابد که به چشمپوشی از انکشاف سایر پتانسیل های اجتماعی جنبش و خلق امکانات درونیِ نوین منجر گردد [به طبع جناح فرادست در جنبش هم به عنوان یک جریان سیاسی حرفه ایِ آگاه بر منافع خود، با فراگیر و هژمونیک کردن گفتمان ویژه خود در جنبش، به کمک همه اهرم های رسانه ای و امکانات سازمانی ای که به واسطه سوابقش در ساختار حاکم از آنها برخوردار است، کوشیده است و می کوشد این وابستگی را تشدید کند و در عمل مانع از تقویت سویه های پلورالیستی در هدایت جنبش گردد]. نتیجه این فرآیند تا اینجا آن بوده است که نیاز چاره ناپذیر مردم به بقای جنبش و دلبستگی عمومیِ روزافزون به آن، وابستگی هر چه بیشتر بخش هایی از بدنه جنبش را به نمادهای معینی از جنبش به دنبال آورده است و لاجرم خطر تکصدایی شدن جنبش و سویه های پوپولیستی آن را تقویت کرده است. از این روست که شخصیت هایی که به طور نمادین در جایگاه رهبری جنبش قرار داشتند، رفته رفته به تنها رهبرانِ واقعی جنبش بدل شدند، طوری که به تدریج پویایی جنبش هر چه بیشتر به چگونگیِ کنش یا واکنشِ این رهبران گره خورده است. این امر به نوبه خود در مقاطع حرکت های موفقِ بیرونی جنبش، به طور مضاعفی جایگاه فرهمند این رهبران را ارتقاء داده است و متقابلا میزان وابستگی جنبش به ایفای نقش آنها را نیز افزایش داده است. به طبع در یک ارزیابی انتقادی، این پدیده یکی از موانع پیشِ رویِ بلوغ و استقلال جنبش ما محسوب می شود (۱). به همین خاطر و به رغم وجود همه زمینه های عینی، جنبش برای خلق ۲۵ بهمن، واقعا به ابتکار عمل رهبرانش در قالبآن فراخوان عمومی نیازمند بود. البته این تنها یک سویه ماجراست؛ سویه دیگر نیاز مبرمی است که اصلاح طلبان را به بقای این جنبش و حفظ پشتوانه مردمیِ کنونی وابسته کرده است. نیازی که در روند پیشروی جنبش و تشدید سرکوب ها از سوی حاکمیت و آشکار شدن تدرجیِ قاطعیت حاکمان در حذف نهایی اصلاح طلبان از ساختار قدرت، اکنون به یک ضرورت عاجل بدل شده است (در ادامه مطلب به این موضوع اشاره خواهد شد).
٣- مختصات ۲۵ بهمن، به سان سرفصل تازه ای در روند جنبش
۲۵ بهمن سرفصل نوینی را در جنبش آزادیخواهی مردم ما گشود که علاوه بر تجدید حیات جنبش، به لحاظ کیفی هم مبارزه علیه استبداد را وارد فاز جدیدی جدیدی ساخته است. فارغ از ارزیابی ارزشی مختصات ویژه این فاز جدید، نخست می باید خصلت های ویژه این فاز نوین را بر شمرد: مردم به دعوت رهبران کنونیِ جنبش شورمندانه پاسخ گفتند و بار دیگر خیابان ها را عرصه طرح نارضایتی هایشان از وضع موجود و بیان اعتراضات شان به ساختار مسلط قرار دادند. این پاسخ عمومیِ مثبت به فراخوان موسوی و کروبی که به طور قابل انتظاری حمایت از مبارزات مردم مصر و تونس را صرفا بهانه و پوشش اعتراضات خود قرار داده بود، پیش از هر چیز نشان از وجود زمینه های عینی نارضایتی و خشم عمومی داشت که اینک مسلح به «سلاح قدرتمند امید» که از مبارزات پیروزمندانه دیگر ملل تحت ستم دریافت کرده بود، برای خیزش دوباره و بازسازی کارزار ناتمام خود مصمم بود؛ به ویژه آنکه در ماههای اخیر بسیاری از امیدهایی که به واسطه جنبش به پیکر جامعه دمیده شده بود، در آستانه زوال و حتی دگردیسی به سرخوردگی قرار گرفت. از سوی دیگر استقبال عمومی از فراخوان تظاهرات ۲۵ بهمن و مشارکت گسترده در آن، بار دیگر نشان داد که رهبران نمادین جنبش، پتانسیل زیادی برای هدایت واقعی جنبش دارند و خواه نا خواه در جایگاه رهبری مبارزات قرار دارند (حداقل در مقطع کنونی). و این خلاف رویه تعارفاتی است که با توصیف خود در قالب «همراهان جنبش»، از پذیرش مسئولیت هایی که در قبال رشد همه جانبه جنبش متوجه آنهاست، طفره می رود؛ مسئولیت هایی که پذیرش آنها مستلزم به کارگیری سایر راهکارهای موجود و موجهی است که بخشی از آنها به طبع با چارچوب گفتمان «خودیِ» طیف فرادست در رهبری جنبش متفاوتند؛ نظیر دعوت به اعتصاب های نمادین و نافرمانی مدنی و نظایر آن که روش هایی تجربه شده و کم هزینه برای بقا و تقویت جنبش و گسترش دامنه اجتماعی و تعمیق کیفی آن محسوب می شوند و از قضا در چارچوب مبارزات مسالمت آمیز هم می گنجند، اگر چه لزوما در «چارچوب قانونیِ» موجود و نگاه غالب نسبت به آن نمی گنجند. همچنین تظاهرات ۲۵ بهمن از این نظر که در روزی مستقل از تقویمِ مناسبت های رسمی حاکمیت برگزار شد، متفاوت بود، به ویژه اینکه به رغم عدم صدور مجوز راهپیمایی از سوی حاکمیت، نه فراخوان دهندگان (بر خلاف ۲۲ خرداد ٨۹) و نه مردم هیچ یک عقب ننشستند. از این نظر صرف برپایی راهپیماییِ اعتراضی ۲۵ بهمن به لحاظ شکلی، حرکتی موفق برای رسمیت بخشیدن و علنی کردن اعتراضات مردمی و اعلام استقلال و بی نیازی آن از چتر توجیهات مرسوم حکومتی بود. به لحاظ محتوایی اما اعتراضات این روز واجد همه خصوصیاتی بود که تا پیش از این حتی از دید اصلاح طلبان نیز ساختار شکنی محسوب می شد: خواه به لحاظ شعارهای طرح شده که به طور همه گیری بنیادهای نظام حاضر را هدف قرار می داد و خواه به لحاظ نحوه مقاومت در برابر نیروهای سرکوبگر، که حاکی از برخورد فعال تظاهر کنندگان نسبت به تهاجمات ماشین سرکوب حکومتی بود. در همین راستا نحوه مواجهه اصلاح طلبان با این تحول محسوسِ جنبش به سمت رادیکالیزم نیز تازگی داشت و قابل تامل بود، چرا که این مواجهه اساسا چیزی نبود جز چشم بستن و نادیده گرفتن این تغییر مشیِ جنبش که عمدتا به ضرورتِ همسویی با مردم است، نه لزوما به دلیلِ نوع نگرش درونیِ این طیف به الزامات مرحله ایِ جنبش. هر چند بسته به سطح رشد و قدرت بدنه جنبش، ضرورت های همسویی با مردم در مقاطع حساس می تواند طیف های فرادست جنبش را به تغییراتی در استراتژی هم وادارد (در بند بعدی بیشتر به این موضوع می پردازیم).
علاوه بر اینها در ۲۵ بهمن مردم و به ویژه جوانان با الهام گیری از استقامت شبانه روزی مردم مصر در میدان رهایی (تحریر)، ضرورت تداوم اعتراضات شبانه را هم تا حدی در نظر داشتند (در پاره ای از مناطق درگیری ها تا پاسی از شب ادامه یافت)؛ و به طور کلی اشتیاق زیادی برای تداوم اعتراضات خیابانی در روزهای بعدی مشاهده می شد؛ بر همین اساس دعوت دانشجویان به یک هفته عزاداری برای جانباختگان ۲۵ بهمن، بازتاب وسیعی یافت، طوری که زمینه برای استقبال اولیه از فراخوان اصلاح طلبان به برگزاری تظاهرات بعدی به مناسبت هفتم شهدا (یکم اسفند) فراهم گردید. به این ترتیب بدنه جنبش با اندیشیدن به ضرورت و ملزومات تداوم حضور خیابانی خود، از حالت دفاعی اولیه و انتظار انفعالی برای فرصت های احتمالی ارزانی شده از سوی حاکمیت، به مرحله فعال تر، ستیزنده تر و هدفمندتری پا نهاده است، که هم ثمره خودباوری جمعی آن است و هم طیف های فرادست جنبش را خواه نا خواه به همراهی و همسویی کشانده است.
۴) اصلاح طلبان در پی جنبش: الزامات تناقض آمیز انطباق
پس از رویدادهای عاشورای سال گذشته (و اگر دقیق تر بگوییم، پس از ابتکارات دانشجویان و مردم در ۱۶ آذر ٨٨)، تمامی رسانه های زنجیره ای اصلاح طلبان که رسانه های «جریان اصلی» (mainstream media) در جنبش محسوب می شوند، به طور یکپارچه به نفی خشونت و ساختار شکنی پرداختند و حتی حق دفاع از خود را نیز برای فعالین جنبش، مصداق خشونت ورزی معرفی کردند. در این راستا این رسانه ها طرح شعارهای ساختار شکنانه را به اقلیتی از طیف های آشوب طلب و تند رو منتسب کردند و به نام جنبش از این حرکات اعلام برائت کردند و نیز صفحات زیادی از فضای رسانه ای خود را به نکوهش «رادیکالیسم» در جنبش و «خطرات انقلاب» اختصاص دادند. در مقابل، صورتبندی تحریف شده ای از مبارزه مسالمت آمیز و عاری از خشونت ارائه کردند که تماما در چارچوب حرکت های قانونی قابل تعریف باشد. برای «برساختن» این گفتمان مبارزاتیِ «مطلوب»، نظریه پردازان و مبلغین رسانه ایِ این طیف سیاسی، در عین برجسته سازی الگوی مبارزات ضد استعماری گاندی در هندوستان یا الگوی جنبش حقوق مدنی سیاهان به رهبری لوتر کینگ در آمریکا، ناچار بودند آموزه های گاندی را (جایی که «دفاع از خود» را حق مسلم معترضان می داند) و نیز آموزه های لوتر کینگ را (جایی که «سرپیچی آگاهانه از قانون ناعادلانه» را شرط مهمی در نافرمانی مدنی معرفی می کند) به شدت تحریف کنند؛ طوری که از این الگوهای مبارزاتی ارزشمندِ تاریخی تنها شمایی صوری برای حقانیت بخشی و اعتبار افزایی به الگوی مورد نظر خود آنها باقی بماند. بنابراین همراهی کنونی رسانه های فرادست جنبش با ابتکارات مردمی و تحول کیفی جنبش از سوی مردم (پس از ۲۵ بهمن)، بیانگر آن است که اگر نه در نگاه سیاسی اصلاح طلبان، بلکه در استراتژی آنها نسبت به جنبش چرخش شگرفی رخ داده است که علنا از اعلام عمومی آن طفره می روند و در عوض به رسم سابق، ثمرات حرکت مردم را به حساب حمایت و پشتیبانی مردم از مشی سیاسی خود قلمداد می کنند. با این حال این چرخش استراتژیک اصلاح طلبان (که در وهله نخست با کنار نکشیدن از فراخوان راهپیمایی در پی عدم صدور مجوز آشکار شد) نشان دهنده آن است که آنها به روشنی تغییر فاز جنبش را دریافته اند و سعی دارند با همسو کردن خود با آن، از بدنه جنبش عقب نمانند تا جایگاه هدایتگری و فرادستی خود در جنبش را از دست ندهند. در عین حال این چرخش استراتژیک موید این نکته مهم نیز هست که شرایط و مناسبات سیاسی در ایران تا حد زیادی متحول شده است. اگر تا چندی پیش اصلاح طلبان هنوز امید یا باور داشتند که با فشار جنبش و پشتوانه مردمی آن می توان حاکمیت را به عقب راند و نظام را برای حذف پاره ای از تندروی ها و پذیرش مجدد اصلاح طلبان در ساختار قدرت «سرِ عقل» آورد و زمینه های نوعی «آشتی ملی» را تدارک دید، اینک چندین ماه است که دریافته اند، حاکمیت نه قصد پا پس کشیدن را دارد نه امکان آن را (۲)؛ چون در اوج این مشروعیت باختگی و آرایش قوای دو قطبی جامعه، هر قدم عقب نشینی از سوی حکومت در جهت خواست مردم، قدم های شتابان بعدی را نیز اجتناب ناپذیر خواهد ساخت (این یکی از دلایلی است که حاکمیت پروژه «سرکوب پیشگیرانه» را تا فاز اعدام های انبوه و «کشتار درمانی» پی گرفت). بنابراین اصلاح طلبان هم کمابیش دریافته اند که پافشاری برای سهم خواهی از ساختار قدرت، در نهایت تکیه کردن بر باد خواهد بود و ضمنا به بهای از دست دادنِ حمایت مردمی و جایگاه فرادست در جنبش ختم خواهد شد؛ در این میان به طور حتم موج اعدام های اخیر و شدت یافتن تهدیدات و تهاجمات حاکمیت علیه عوامل و سران «فتنه» نیز این اطمینان را در نخبگان اصلاح طلب تقویت کرده است. اما وقایع مصر و تونس که برانگیختگی آشکار مردم ایران در استقبال از این رویدادهای انقلابی را نیز در پی داشت، بستری فراهم کرد تا اصلاح طلبان استراتژی تازه ای را به محک آزمون بسپارند. به گمان من، سویه بلند مدتِ این استراتژیِ نو معطوف است به زمینه سازی عمومی برای کسب جایگاه آلترناتیو کلیتِ نظام کنونی و در میان مدت، خیز برداشتن برای به عهده گرفتن مسئولیت دوره «گذار» به نظام بعدی. (تغییر اخیر در استراتژیِ کوتاه مدت اصلاح طلبان در نحوه تعامل با جنبش، که در قالب همراه شدن با رادیکالیسم اجتنابِ ناپذیر جنبش نمود یافته است، تنها در پیوند با سویه های میان مدت و بلند مدت این تغییر استراتژی قابل تبیین است). هر چند اصلاح طلبان هنوز برای بیان رسمی این استراتژی جدید و یا تدارک علنی ملزومات آن، خواه در گستره تنوعات درونی خود و خواه در جدال با هم پیمانان پیشین و دشمنان امروزی خود در درون حاکمیت، با محدودیت های زیادی مواجهند. به همین خاطر به رغم فاز جدیدی که با راهپیمایی ۲۵ بهمن در جنبش گشوده شد و نشانه هایی دال بر تلاش اصلاح طلبان برای انطباق با این تحول، هنوز هم رویکردهای متناقض از سوی نخبگان اصلاح طلب قابل رویت است(٣). به طور مشخص در بیانیه هایی که در روزهای اخیر از سوی «شورای هماهنگی راه سبز امید» در سایت «کلمه» منتشر شد(۴) و یا حتی در متن پیام منتسب به موسوی (۵) برای اظهار تشکر از حضور مردم در راهپیمایی ۲۵ بهمن که یک روز بعد در همان سایت درج گردید (در شرایطی که دخترانش از قطع ارتباط و عدم دسترسی به او خبر داده بودند(۶))، ادبیات سیاسی به کار گرفته شده به شدت بازگشت به المان های خاص اسلام گرایانه و باورهای «خط امامی» را انعکاس می دهد که بیشتر به ادبیات «اتاق فکر» خود خوانده جنبش و طیف مهاجرانی – کدیور شباهت دارد.
۵- همراهی با جنبش: گسترش دامنه امکانات، کاستن از موانع درونی
اما در این مرحله برای گسترش دامنه امکانات بی واسطه جنبش و گشایش افق های آینده آن و نیز به حداقل رساندن موانع درونی جنبش چه باید کرد؟ از آنجا که حداقل بنا بر تجربه سال گذشته، پس نشستن از «خیابان» ها و عرصه های عمومی به معنای تن دادن به تهاجم وحشیانه تر دستگاه سرکوب برای باز پس گیری دستاوردهای جنبش خواهد بود، اینک بی گمان مهمترین مساله کمک به تداوم جنبش از طریق تداوم اعتراضات خیابانی و حفظ فضاهای عمومی به عنوان قلمرو ناگزیر جنبش است. در این راستا دعوت به اعتراضات خیابانی مستمر و تدارک همگانی آنها ضرورتی گریز ناپذیر است. خوشبختانه به نظر می رسد با تدارک تظاهرات یکم اسفند، این فرایند کلید خورده است. اما نباید فراموش کرد که موفقیت اعتراضات خیابانی و ثمر بخشی آنها در روند جنبش، به نحوه برگزاری هر چه وسیع تر و در عین حال کم هزینه تر آنها وابسته است. به این منظور به نظر می رسد جنبش در مرحله ای قرار گرفته است که حتی برای نحوه حضور در خیابان ها نیز باید برنامه مشخصی داشته و به ویژه بر آمادگی های جمعیِ پیشینی متکی باشد. مهمترین نوع آمادگی برای تداوم اعتراضات خیابانی، امکان دفاع معترضین از خود و یکدیگر در برابر نیروهای سرکوب است. برای این منظور نه تنها حق دفاع از خود باید به رهیافتی عمومی در گفتمان حاکم بر جنبش بدل شود، بلکه باید از مردم و به ویژه جوانان خواسته شود که تا حد امکان خود را برای این منظور در حلقه هایی معین سازماندهی کنند. بدیهی است که اطلاع رسانی مستمر و ترغیب هر چه بیشتر مردم برای پیوستن به اعتراضات ضرورت دیگری است که تحقق یافتن آن تنها با تکیه بر فضای مجازی و اینترنت دور از ذهن می نماید.
به طور کلی فرایند زمینه سازی برای تداوم اعتراضات خیابانی و بیان جمعیِ نارضایتی های همگانی در عرصه های عمومی، به طور حتم از یکسو مستلزم دامن زدن به فضای بحث و گفتگو در همه فضاهای اجتماعیِ ممکن و به ویژه محیط های کار و زندگی روزمره مردم است؛ و از سوی دیگر مستلزم به کارگیری و فعال کردن راهکارهایی است که تاکنون غفلت از آنها (به هر دلیل) جنبش را از بسیاری از پتانسیل های انکشاف های درونی و بیرونی اش محروم کرده است. مهمترین این راهکارها ترویج و تدارک ایده های مرتبط با نافرمانی مدنی است که دعوت به اعتصابات عمومیِ نمادین، بخش مهمی از آن است. اما در خصوص مورد اول، یعنی ضرورت دامن زدن به دیالوگ های اجتماعی پیرامون جنبش، یکی از محورهای اساسیِ تلاش برای گسترش چنین دیالوگ هایی در حوزه عمومی باید معطوف به بسط دامنه جنبش به طیف ها و اقشار و طبقاتی باشد که تا کنون به دلیل تسلط گفتمان خاصی بر جنبش، خواسته ها و مطالبات ملموس خود را در این جنبش نیافته اند و یا کمرنگ دیده اند و لذا جنبش را متعلق به خود حس نکرده اند. بر این اساس نه تنها در این گونه دیالوگ ها باید بر این نکته پای فشرد که آزادی های بی قید و شرط سیاسی و اجتماعی به طور قطع در جهت منافع تک تک شهروندان و همه اقشار و طبقات اجتماعی است، بلکه در سطحی دیگر و در مواجهه با پیکره جنبش نیز بایستی دفاع از عدالت اجتماعی و حقوق کارگران و فرودستان اقتصادی و دفاع از حقوق اقلیت ها و گروههای قومی و مذهبی و لایه های فرودست اجتماعی را به شعارها و خواسته های مستقیم جنبش پیوند داد. از این نظر دیالوگ اجتماعی مورد نیاز، دو دسته کلان از مخاطبان را باید هدف قرار دهد: یکی نیروهای بیرونی ولی بالقوه جنبش، که هنوز برای پیوستن به آن تردید دارند (بخش هایی که غنای درونی و پیروزی نهایی جنبش در گرو جذب آنهاست)؛ و دیگری بدنه فعلی جنبش و رهبران آن که در عمل هنوز ضرورت های یاد شده را جدی تلقی نکرده اند یا به ملزومات آن تن نداده اند. به بیان دیگر از یکسو برقراری دیالوگی ثمربخش با اقشار و طبقات بیرون از جنبش، بدون تغییر المان های گفتمانِ سیاسیِ مسلط بر جنبش و بازتاب بیرونیِ این تغییرات ناممکن خواهد بود؛ از سوی دیگر بدون به کارگیری راهکارهای بدیل برای بسط جنبش، این بالقوگی های اجتماعی نیز قابل بازیابی و تحقق نخواهند بود. در همین مورد ذکر دو نکته را لازم می دانم:
- یکی اینکه جنبش در فاز جدید خود بایستی از طریق رشد سازمان یابی های مستقل توده ای و تمرین خود انگیختگی های هماهنگ، به سمت بلوغ و خود باوری هر چه بیشتر و استقلال از دستگاه سیاسی هدایت کننده فعلی آن پیش برود. چرا که اصلاح طلبان اگر چه در این مرحله به واسطه منافع مشترکی که در حفظ جنبش دارند، با مردم هم مسیر شده اند، ولی باید به خاطر داشت این همراهی لزوما دائمی نیست و دامنه همپوشانیِ خواسته ها و اهداف نیز نامحدود نیست. برای مثال از سران اصلاح طلب یا نخبگان سیاسی آنها تاکنون در مورد ضرورت لغو مجازات اعدام، لغو حجاب اجباری و تبعیض های جنسی، خودمختاری سیاسی و فرهنگی قومیت ها، آزادی دگرباشان جنسی، انتقال دین به حوزه شخصی شهروندان، یا در مخالفت با خصوصی سازی اقتصاد و سیاست های محرومیت گستر نئولیرال، در ضدیت با برنامه های هسته ای رژیم و یا در اعتراض به تخریب گسترده محیط زیست و نادیده گرفتن مولفه های عام سلامت شهروندان چیزی نشنیده ایم و بنا بر دلایل مختلف کمابیش چنین انتظاری هم نداشتیم. در حالیکه قطعا بسیاری از این خواسته ها و مولفه ها را در چشم اندازهای بلند مدت جنبش انتظار می کشیم. بنابراین واضح است که تکصدا ماندن جنبش (به لحاظ المان هایِ مسلط گفتمانیِ آن، نه تنوع بدیهیِ موجود در بدنه جنبش) که عموما در پوشش لزوم حفظ اتحاد برای کسب پیروزی بر حریف مشترک توجیه می شود، نهایتا ثمرات این جنبش را در خدمت طیفی قرار خواهد داد که بی گمان در آینده نیز همانند امروز، به نحوه استفاده از این تفوق گفتمانی برای حفظ فرادستی خود به خوبی واقفند. در صورت تحقق این سناریوی محتمل، کمابیش در موقعیتی مشابه با وضعیت امروزِ مردم مصر قرار خواهیم گرفت که به رغم برپایی یک خیزش شکوهمند آزادیخواهانه، اینک باید در انتظار چکیدن قطره های دموکراسی از دست نظامیانی باشند، که مسئولیت دوره «گذار به دموکراسی» را به آنها سپرده اند (۷). یعنی در صورت حفظ رویه کنونی تکصداییِ گفتمانیِ حاکم بر جنبش، در فردای فرضیِ پیروزی بر استبداد، ما هم باید منتظر باشیم که اصلاح طلبان کنونی به خواسته های «خارج از چارچوب» ما تن دهند! در حالیکه در آن برهه بی تردید هم پیروزیِ جنبش، اقتدار اجتماعی و سیاسی آنها را تثبیت خواهد کرد (کسب حقانیت انحصاری در جشن «پیروزی حق بر باطل») و هم برخی مولفه های پووپولیستی گفتمان سیاسیِ آنها (نظیر المان های دینی) خواه نا خواه پایگاه توده ای آنان را وسعت خواهد داد. بنابراین «بایستی» برای حفظ صدای مستقل خود و دیگران در جنبش بکوشیم و فعالیت های مان در مسیر ارتقایِ جنبش را در قالب همراهی انتقادی و خودانگیخته پی گیری کنیم، نه به مثابه سربازان پیاده جنبش. به طبع این حرف ضمن آنکه نگاه حذفی و اقتدار محور را در جنبش را به چالش می کشد، منافاتی هم با این ندارد که در موارد لازم، با تمام وجود از حریم بیرونی جنبش هم محافظت کنیم (نظیر ضرورت سازماندهی اعتراضات جمعی برای شکستن حصر خانگی رهبران کنونی جنبش در روزهای پیش رو).
- نکته دوم (که بی ارتباط با نکته قبل نیست) آنکه کلیت یک جنبش اعتراضی توده ای لزوما معطوف به هدف های دور و بلند مدت آن نیست. جنبش های موفق در عین حال ناچارند به تحقق پتانسیل درونی مترقی خود نیز به مثابه بخش مهمی از هدف های خود بنگرند. کما اینکه هدف های سیاسی فتح شده با پیروزی جنبش، در صورتی که پتانسیل های اجتماعی رهایی بخش جنبش متحقق نشده باشند، عموما بازگشت پذیر و پس گرفتنی (از سوی ارتجاع و استبداد) هستند. نظیر روندی که پس از انقلاب معلق ۵۷ طی شد. بنابراین جنبشی که تنها در خدمت کسب اهداف سیاسی معینی در آینده باشد، بی آنکه به گسترش حوزه های امکان در حوزه باورهای عمومی و روابط اجتماعی و تخیلات و آرمانهای جمعی دست یابد، جنبشی است ناتمام یا ناموفق که قطعا تحت هژمونی نگاههای مکانیکی و ابزاری قرار داشته است. جنبش های به راستی بزرگ و تاریخی آنهایی هستند که نه تنها در ساحت کلان بیرونی، بلکه در ساحت های درونی و در سطوح خرد روابط اجتماعی نیز حوزه های امکان را گسترش داده و سپس در درون خود بازتاب می دهند. در چنین جنبش هایی هر انسان به تنهایی یک هدف است نه ابزاری در خدمت پیشبرد اهداف جنبش و بر این مبنا روابط اجتماعی و دیالوگ های تنظیم کننده و پیشبرنده جنبش در ساحت های خرد شکل می گیرند تا با عبور از سازمان یابی های خودانگیخته، در حوزه های کلان تر تجمیع یابند. تنها از چنین جنبش هایی می توان انتظار داشت که به راستی در خدمت تحقق منافع فرودستان قرار گیرند. از این منظر ما فعالین جنبش و همه کسانی که جنبش حاضر را همچون یک میراث جمعی ارزشمند یا همچون فرصت تاریخی کم نظیری برای تغییر وضع موجود یا همان تغییر مسیر سرنوشت جمعی یک ملت تلقی می کنند، شایسته است که در نقش های بالفعل و بالقوه خود باز نگری کنیم تا هر چه بهتر بتوانیم نیروهای خود را در خدمت تحقق بخشیدن به پتانسیل های درونیِ مترقی این جنبش قرار دهیم و به این طریق به غنای جنبش و به رفع موانع درونی و بیرونی آن و به بهبود سرنوشت مردم یاری رسانیم.
۲۹ بهمن ۱٣٨۹
پانوشت:
(۱) برای نمونه یکی از رویدادهایی که وابستگی بیش از حد جنبش به رهبرانش (و همچنین واقعی بودن این رهبری، نه نمادین بودن آن) را آشکار ساخت، بازپس گیری فراخوان به راهپیمایی به مناسبت سالگرد جنبش در ۲۲ خرداد ٨۹ بود: به دلیل عدم صدور مجوز راهپیمایی توسط دولت که برای همگان قابل پیش بینی بود، کمتر از یک روز پیش از زمان مقرر، خبر لغو این راهپیمایی از سوی موسوی و کروبی اعلام شد. این در حالی بود که پس از مدت ها سکون و رکود جنبش، آمادگی برای این تدارک این راهپیمایی، شور و حال زیادی در مردم ایجاد کرده بود. با این وجود آن تظاهرات به رغم دلخوری ها و سرخوردگی های فراوان برگزار نشد.
(۲) یکی از آخرین تلاش های اصلاح طلبان برای تدارک «آشتی ملی» احتمالی، نشست شورای منتخب سازمان های اصلاح طلب بود. این شورا در نشست یاد شده به اتفاق آراء پیشنهادهای سه گانه ارائه شده از سوی محمد خاتمی به حاکمیت (برای برون رفت از «بحران» حاضر) را به عنوان «کف مطالبات» اصلاح طلبان یا در واقع راهکار مورد قبول اصلاح طلبان برای رفع انسداد سیاسی به تصویب رساند. البته با واکنش «نامناسب» حاکمان این تلاش هم ناکام ماند و آخرین امیدهای اصلاح طلبان برای بازگشت نسبی امور به مدارهای پیشین بر باد رفت. در این میان باید گفت واکنش «نامناسب» حاکمان نه صرفا از روی عناد و کینه، بلکه بیشتر از آن روست که آنان به درستی دریافته اند که دیگر امکان حکمرانی به شیوه های پیشین میسر نیست؛ وگرنه آنها هم دلایل زیادی دارند که از بازگشت امور به مدار های پیشین خرسند گردند.
(٣) آقای امیر ارجمند، مشاور ارشد موسوی در خارج کشور، پس از تظاهرات ۲۵ بهمن نیز همچنان برای تن دادن حاکمیت به گفتگو اظهار امیدواری می کند؛ یا آقای تاجزاده در آخرین مقاله ای که اخیرا از او در سایت کلمه منتشر شده است (جنبش سبز و قانون اساسی) همچنان دز ضرورت حرکت در چارچوب قانون اساسی استدلال می آورد.
(۴) بیانیه ی دوم «شورای هماهنگی راه سبز امید»:
www.kaleme.com
(۵) پیام میرحسین موسوی خطاب به ملت درباره راهپیمایی ۲۵ بهمن:
www.kaleme.com
(۶) محمد جواد اکبرین / «پیام موسوی را چه کسی نوشته است؟! وبسایت کلمه باید پاسخگو باشد»:
balatarin.com
(۷) امین حصوری / « در ستایش امید - نگاهی به رویدادهای مصر و تونس» :
akhbar-rooz.com
۱- تصادفات تاریخی در خدمت تجدید حیات جنبش: خدمات متقابل فرودستان زمین
زمینه سازیِ ذهنی برای مشارکت عمومی در این تجدید حیات جنبش را پیش از هر چیز مدیون تحولات فرخنده ای هستیم که - خارج از اراده ما - شمال افریقا را درنوردید! خیزش و مقاومت باشکوه مردم تونس و مصر، فضایی آفرید که به مردم محنت زده در سایر کشورهای استبدادیِ منطقه امید و جسارت بخشید تا برای پاره کردن زنجیرهای فرودستی به پا خیزند. بدیهی است ایران از جمله کشورهایی است که نه تنها همانند بیشتر کشورهای خاورمیانه زمینه های عینی ستم و محنت را در منتهای خود داراست، بلکه به واسطه پیشینه جنبش سبز و دستاوردهای آن و سرکوب های وحشیانه پیامد آن، واجد بسترهای عینی مساعدی برای ظهور مجدد خیزش مردمی هم بوده است. بنابراین رویدادهای روحیه بخشی که مردم به جان آمده تونس و مصر آفریدند، در تلاقی با پتانسیل های سرکوب شده جنبش سبز و نیز برخی شرایط داخلی تشدید کننده اخیر (نظیر فشارهای اقتصادی مضاعفِ ناشی از طرح «هدفمند کردن یارانه ها» و اعدام های وحشیانه دو ماهه اخیر)، در کنار هم فضای عمومی کشور را بار دیگر آبستن التهاب عجیبی برای خیزش جمعی و اعتراضات خیابانی نمود. در این شرایط دعوت به تظاهرات از سوی موسوی و کروبی همان جرقه ای شد که این فضای ملتهب بی تابانه انتظار آن را می کشید. نادیده گرفتن این عامل تصادفی و فرصت بی نظیری که خیزش های انقلابی شمال افریقا (از طریق بستر سازی روانی در مقیاس توده ای) برای تجدید حیات جنبش آزادیخواهی مردم ایران فراهم کردند، این خطای نظری را در بطن خود دارد که گویا جنبش ما در سیر ۲۰ ماهه خود، مسیری همواره صعودی را طی کرده است و ۲۵ بهمن هم یکی از صحنه های درخشان در سیر «طبیعی» این جنبش بوده است. به بیان دیگر، ندیدن سویه اتفاقی شرایطی که رخداد ۲۵ بهمن را ممکن ساخت، موجب می شود نگرانی های عمیقی که تا پیش از این نسبت به روند جنبش در ماههای اخیر داشتیم و نقدها و تردیدهایی را که متوجه نحوه سیاستگزاری اطلاح طلبان در جنبش می دانستیم به فراموشی بسپاریم و بار دیگر سرمست از موفقیت های مرحله ای، درک مستقل و همراهی منتقدانه با جنبش را فدای دنباله روی احساسی کنیم؛ تصویر سازی غیر انتقادی، یکسویه و هژمونیک رسانه های زنجیره ای فرادست جنبش در فضای رضایت و شادی همگانی از موفقیتِ نامنتظر تظاهرات ۲۵ بهمن، چنین غفلتی را محتمل تر می سازد. یعنی از یاد بردن اینکه تا هفته ای پیش از ۲۵ بهمن، چه عوامل و رویکردهایی جنبش را تا مرزهای ناامید کننده ای به سمت افول و رکود کشانده بود و اینکه خطرات بالقوه این عوامل (در صورت تداوم) برای روند آتی جنبش چه می تواند باشد.
۲- پیشروی جنبش: گسترش توامان قلمرو امکانات و بازدارندگی ها
ضرورت تغییر شرایط سیاسی حاکم بر کشور چنان ملموس و برجسته و همگانی شده است که جنبش حاضر را (به حق) به تنها سرمایه عمومی برای تغییر «وضع موجود» بدل کرده است. این امر اگر چه به لحاظ تاریخی فرصت مغتنمی برای مردم محسوب می شود، اما در عین حال می تواند به شی وارگی جنبش بینجامد و با گرایش به تعلیق نقد درونی جنبش، به تقویت سویه های پوپولیستی آن بیانجامد. وانگهی همچنان که عرصه مقابله مردم و ساختار منحط حاکم هر چه قطبی تر و فراگیر تر می شود، تحت تاثیر التهابات و ضرورت های روزمرهی این مبارزهی قطبی شده، سیر وقایع می تواند به یکدست شدن و تصلب هر چه بیشتر آن قطبی بیانجامد که جنبش را نمایندگی می کند و از پشتوانه مردمیِ حقانیت این مبارزه برخوردار است. چرا که در ستیز مردم با نظامی که «باطل» بودن آن برای همگان مسلم شده است، عموما جریانی که هژمونی مبارزه را در دست دارد، خواه نا خواه در جایگاه «حق» می نشیند. از این لحاظ خطر مهمی که در این مرحله/ وضعیت نهفته است آن است که مردمی که در این مبارزهی سرنوشت ساز، خود را در سمت جنبش (و یا جنبش را متعلق به خود) می دانند، از این نکته غافل شوند که آلترناتیو ساختار حاکم نیز در جریان همین مبارزه و از دل جنبش اعتراضیِ موجود زاده می شود. به این اعتبار شدت یافتنِ مبارزه و فراگیر تر شدن جنبش، این امکان را با خود حمل می کند که اهمیت بسط کیفی جنبش، در برابر اهمیت گسترش کمی آن برای «پیروزی بر حریف» مغفول بماند، به طوری که مولفه های لازم برای پرورش یک آلترناتیو ارزشمند از بطن این جنبش نادیده گرفته شود، یا در حاشیه قرار گیرد. این خطر به ویژه از آن رو دارای اهمیت است که به دلیل سابقه طولانی استبداد در کشور و اتمیزه بودن فضای جامعه و فقدان تشکل های مستقل مردمی، عملا در سطح نهادین تنها طیف سیاسیِ سازمان یافته موجود که از امکان تاثیر گذاری بر جنبش و هدایت آن برخوردار است، طیف موسوم به اصلاح طلبان هستند که با وجود برخی تنوعات درونی، دایره معین و محدودی از گرایش ها و اهداف سیاسی را نمایندگی می کنند. این در حالی است که در نبود تشکل های متعدد مردمیِ هماهنگ کننده مبارزات، حادتر شدن شرایط مبارزه و ضرورت بقا و پیروزی جنبش، با افزایشِ الزامات هدایت منسجم تر جنبش، بدنه مردمی جنبش را بیش از پیش وابسته به امکانات و راهکارهایی می کند که از سوی طیف سیاسیِ یاد شده عرضه می گردد. در چنین بستری، روند تکیه کردن به امکانات موجود (در پاسخ به نیازهای عاجل مبارزه) می تواند چنان وجه غالبی بیابد که به چشمپوشی از انکشاف سایر پتانسیل های اجتماعی جنبش و خلق امکانات درونیِ نوین منجر گردد [به طبع جناح فرادست در جنبش هم به عنوان یک جریان سیاسی حرفه ایِ آگاه بر منافع خود، با فراگیر و هژمونیک کردن گفتمان ویژه خود در جنبش، به کمک همه اهرم های رسانه ای و امکانات سازمانی ای که به واسطه سوابقش در ساختار حاکم از آنها برخوردار است، کوشیده است و می کوشد این وابستگی را تشدید کند و در عمل مانع از تقویت سویه های پلورالیستی در هدایت جنبش گردد]. نتیجه این فرآیند تا اینجا آن بوده است که نیاز چاره ناپذیر مردم به بقای جنبش و دلبستگی عمومیِ روزافزون به آن، وابستگی هر چه بیشتر بخش هایی از بدنه جنبش را به نمادهای معینی از جنبش به دنبال آورده است و لاجرم خطر تکصدایی شدن جنبش و سویه های پوپولیستی آن را تقویت کرده است. از این روست که شخصیت هایی که به طور نمادین در جایگاه رهبری جنبش قرار داشتند، رفته رفته به تنها رهبرانِ واقعی جنبش بدل شدند، طوری که به تدریج پویایی جنبش هر چه بیشتر به چگونگیِ کنش یا واکنشِ این رهبران گره خورده است. این امر به نوبه خود در مقاطع حرکت های موفقِ بیرونی جنبش، به طور مضاعفی جایگاه فرهمند این رهبران را ارتقاء داده است و متقابلا میزان وابستگی جنبش به ایفای نقش آنها را نیز افزایش داده است. به طبع در یک ارزیابی انتقادی، این پدیده یکی از موانع پیشِ رویِ بلوغ و استقلال جنبش ما محسوب می شود (۱). به همین خاطر و به رغم وجود همه زمینه های عینی، جنبش برای خلق ۲۵ بهمن، واقعا به ابتکار عمل رهبرانش در قالبآن فراخوان عمومی نیازمند بود. البته این تنها یک سویه ماجراست؛ سویه دیگر نیاز مبرمی است که اصلاح طلبان را به بقای این جنبش و حفظ پشتوانه مردمیِ کنونی وابسته کرده است. نیازی که در روند پیشروی جنبش و تشدید سرکوب ها از سوی حاکمیت و آشکار شدن تدرجیِ قاطعیت حاکمان در حذف نهایی اصلاح طلبان از ساختار قدرت، اکنون به یک ضرورت عاجل بدل شده است (در ادامه مطلب به این موضوع اشاره خواهد شد).
٣- مختصات ۲۵ بهمن، به سان سرفصل تازه ای در روند جنبش
۲۵ بهمن سرفصل نوینی را در جنبش آزادیخواهی مردم ما گشود که علاوه بر تجدید حیات جنبش، به لحاظ کیفی هم مبارزه علیه استبداد را وارد فاز جدیدی جدیدی ساخته است. فارغ از ارزیابی ارزشی مختصات ویژه این فاز جدید، نخست می باید خصلت های ویژه این فاز نوین را بر شمرد: مردم به دعوت رهبران کنونیِ جنبش شورمندانه پاسخ گفتند و بار دیگر خیابان ها را عرصه طرح نارضایتی هایشان از وضع موجود و بیان اعتراضات شان به ساختار مسلط قرار دادند. این پاسخ عمومیِ مثبت به فراخوان موسوی و کروبی که به طور قابل انتظاری حمایت از مبارزات مردم مصر و تونس را صرفا بهانه و پوشش اعتراضات خود قرار داده بود، پیش از هر چیز نشان از وجود زمینه های عینی نارضایتی و خشم عمومی داشت که اینک مسلح به «سلاح قدرتمند امید» که از مبارزات پیروزمندانه دیگر ملل تحت ستم دریافت کرده بود، برای خیزش دوباره و بازسازی کارزار ناتمام خود مصمم بود؛ به ویژه آنکه در ماههای اخیر بسیاری از امیدهایی که به واسطه جنبش به پیکر جامعه دمیده شده بود، در آستانه زوال و حتی دگردیسی به سرخوردگی قرار گرفت. از سوی دیگر استقبال عمومی از فراخوان تظاهرات ۲۵ بهمن و مشارکت گسترده در آن، بار دیگر نشان داد که رهبران نمادین جنبش، پتانسیل زیادی برای هدایت واقعی جنبش دارند و خواه نا خواه در جایگاه رهبری مبارزات قرار دارند (حداقل در مقطع کنونی). و این خلاف رویه تعارفاتی است که با توصیف خود در قالب «همراهان جنبش»، از پذیرش مسئولیت هایی که در قبال رشد همه جانبه جنبش متوجه آنهاست، طفره می رود؛ مسئولیت هایی که پذیرش آنها مستلزم به کارگیری سایر راهکارهای موجود و موجهی است که بخشی از آنها به طبع با چارچوب گفتمان «خودیِ» طیف فرادست در رهبری جنبش متفاوتند؛ نظیر دعوت به اعتصاب های نمادین و نافرمانی مدنی و نظایر آن که روش هایی تجربه شده و کم هزینه برای بقا و تقویت جنبش و گسترش دامنه اجتماعی و تعمیق کیفی آن محسوب می شوند و از قضا در چارچوب مبارزات مسالمت آمیز هم می گنجند، اگر چه لزوما در «چارچوب قانونیِ» موجود و نگاه غالب نسبت به آن نمی گنجند. همچنین تظاهرات ۲۵ بهمن از این نظر که در روزی مستقل از تقویمِ مناسبت های رسمی حاکمیت برگزار شد، متفاوت بود، به ویژه اینکه به رغم عدم صدور مجوز راهپیمایی از سوی حاکمیت، نه فراخوان دهندگان (بر خلاف ۲۲ خرداد ٨۹) و نه مردم هیچ یک عقب ننشستند. از این نظر صرف برپایی راهپیماییِ اعتراضی ۲۵ بهمن به لحاظ شکلی، حرکتی موفق برای رسمیت بخشیدن و علنی کردن اعتراضات مردمی و اعلام استقلال و بی نیازی آن از چتر توجیهات مرسوم حکومتی بود. به لحاظ محتوایی اما اعتراضات این روز واجد همه خصوصیاتی بود که تا پیش از این حتی از دید اصلاح طلبان نیز ساختار شکنی محسوب می شد: خواه به لحاظ شعارهای طرح شده که به طور همه گیری بنیادهای نظام حاضر را هدف قرار می داد و خواه به لحاظ نحوه مقاومت در برابر نیروهای سرکوبگر، که حاکی از برخورد فعال تظاهر کنندگان نسبت به تهاجمات ماشین سرکوب حکومتی بود. در همین راستا نحوه مواجهه اصلاح طلبان با این تحول محسوسِ جنبش به سمت رادیکالیزم نیز تازگی داشت و قابل تامل بود، چرا که این مواجهه اساسا چیزی نبود جز چشم بستن و نادیده گرفتن این تغییر مشیِ جنبش که عمدتا به ضرورتِ همسویی با مردم است، نه لزوما به دلیلِ نوع نگرش درونیِ این طیف به الزامات مرحله ایِ جنبش. هر چند بسته به سطح رشد و قدرت بدنه جنبش، ضرورت های همسویی با مردم در مقاطع حساس می تواند طیف های فرادست جنبش را به تغییراتی در استراتژی هم وادارد (در بند بعدی بیشتر به این موضوع می پردازیم).
علاوه بر اینها در ۲۵ بهمن مردم و به ویژه جوانان با الهام گیری از استقامت شبانه روزی مردم مصر در میدان رهایی (تحریر)، ضرورت تداوم اعتراضات شبانه را هم تا حدی در نظر داشتند (در پاره ای از مناطق درگیری ها تا پاسی از شب ادامه یافت)؛ و به طور کلی اشتیاق زیادی برای تداوم اعتراضات خیابانی در روزهای بعدی مشاهده می شد؛ بر همین اساس دعوت دانشجویان به یک هفته عزاداری برای جانباختگان ۲۵ بهمن، بازتاب وسیعی یافت، طوری که زمینه برای استقبال اولیه از فراخوان اصلاح طلبان به برگزاری تظاهرات بعدی به مناسبت هفتم شهدا (یکم اسفند) فراهم گردید. به این ترتیب بدنه جنبش با اندیشیدن به ضرورت و ملزومات تداوم حضور خیابانی خود، از حالت دفاعی اولیه و انتظار انفعالی برای فرصت های احتمالی ارزانی شده از سوی حاکمیت، به مرحله فعال تر، ستیزنده تر و هدفمندتری پا نهاده است، که هم ثمره خودباوری جمعی آن است و هم طیف های فرادست جنبش را خواه نا خواه به همراهی و همسویی کشانده است.
۴) اصلاح طلبان در پی جنبش: الزامات تناقض آمیز انطباق
پس از رویدادهای عاشورای سال گذشته (و اگر دقیق تر بگوییم، پس از ابتکارات دانشجویان و مردم در ۱۶ آذر ٨٨)، تمامی رسانه های زنجیره ای اصلاح طلبان که رسانه های «جریان اصلی» (mainstream media) در جنبش محسوب می شوند، به طور یکپارچه به نفی خشونت و ساختار شکنی پرداختند و حتی حق دفاع از خود را نیز برای فعالین جنبش، مصداق خشونت ورزی معرفی کردند. در این راستا این رسانه ها طرح شعارهای ساختار شکنانه را به اقلیتی از طیف های آشوب طلب و تند رو منتسب کردند و به نام جنبش از این حرکات اعلام برائت کردند و نیز صفحات زیادی از فضای رسانه ای خود را به نکوهش «رادیکالیسم» در جنبش و «خطرات انقلاب» اختصاص دادند. در مقابل، صورتبندی تحریف شده ای از مبارزه مسالمت آمیز و عاری از خشونت ارائه کردند که تماما در چارچوب حرکت های قانونی قابل تعریف باشد. برای «برساختن» این گفتمان مبارزاتیِ «مطلوب»، نظریه پردازان و مبلغین رسانه ایِ این طیف سیاسی، در عین برجسته سازی الگوی مبارزات ضد استعماری گاندی در هندوستان یا الگوی جنبش حقوق مدنی سیاهان به رهبری لوتر کینگ در آمریکا، ناچار بودند آموزه های گاندی را (جایی که «دفاع از خود» را حق مسلم معترضان می داند) و نیز آموزه های لوتر کینگ را (جایی که «سرپیچی آگاهانه از قانون ناعادلانه» را شرط مهمی در نافرمانی مدنی معرفی می کند) به شدت تحریف کنند؛ طوری که از این الگوهای مبارزاتی ارزشمندِ تاریخی تنها شمایی صوری برای حقانیت بخشی و اعتبار افزایی به الگوی مورد نظر خود آنها باقی بماند. بنابراین همراهی کنونی رسانه های فرادست جنبش با ابتکارات مردمی و تحول کیفی جنبش از سوی مردم (پس از ۲۵ بهمن)، بیانگر آن است که اگر نه در نگاه سیاسی اصلاح طلبان، بلکه در استراتژی آنها نسبت به جنبش چرخش شگرفی رخ داده است که علنا از اعلام عمومی آن طفره می روند و در عوض به رسم سابق، ثمرات حرکت مردم را به حساب حمایت و پشتیبانی مردم از مشی سیاسی خود قلمداد می کنند. با این حال این چرخش استراتژیک اصلاح طلبان (که در وهله نخست با کنار نکشیدن از فراخوان راهپیمایی در پی عدم صدور مجوز آشکار شد) نشان دهنده آن است که آنها به روشنی تغییر فاز جنبش را دریافته اند و سعی دارند با همسو کردن خود با آن، از بدنه جنبش عقب نمانند تا جایگاه هدایتگری و فرادستی خود در جنبش را از دست ندهند. در عین حال این چرخش استراتژیک موید این نکته مهم نیز هست که شرایط و مناسبات سیاسی در ایران تا حد زیادی متحول شده است. اگر تا چندی پیش اصلاح طلبان هنوز امید یا باور داشتند که با فشار جنبش و پشتوانه مردمی آن می توان حاکمیت را به عقب راند و نظام را برای حذف پاره ای از تندروی ها و پذیرش مجدد اصلاح طلبان در ساختار قدرت «سرِ عقل» آورد و زمینه های نوعی «آشتی ملی» را تدارک دید، اینک چندین ماه است که دریافته اند، حاکمیت نه قصد پا پس کشیدن را دارد نه امکان آن را (۲)؛ چون در اوج این مشروعیت باختگی و آرایش قوای دو قطبی جامعه، هر قدم عقب نشینی از سوی حکومت در جهت خواست مردم، قدم های شتابان بعدی را نیز اجتناب ناپذیر خواهد ساخت (این یکی از دلایلی است که حاکمیت پروژه «سرکوب پیشگیرانه» را تا فاز اعدام های انبوه و «کشتار درمانی» پی گرفت). بنابراین اصلاح طلبان هم کمابیش دریافته اند که پافشاری برای سهم خواهی از ساختار قدرت، در نهایت تکیه کردن بر باد خواهد بود و ضمنا به بهای از دست دادنِ حمایت مردمی و جایگاه فرادست در جنبش ختم خواهد شد؛ در این میان به طور حتم موج اعدام های اخیر و شدت یافتن تهدیدات و تهاجمات حاکمیت علیه عوامل و سران «فتنه» نیز این اطمینان را در نخبگان اصلاح طلب تقویت کرده است. اما وقایع مصر و تونس که برانگیختگی آشکار مردم ایران در استقبال از این رویدادهای انقلابی را نیز در پی داشت، بستری فراهم کرد تا اصلاح طلبان استراتژی تازه ای را به محک آزمون بسپارند. به گمان من، سویه بلند مدتِ این استراتژیِ نو معطوف است به زمینه سازی عمومی برای کسب جایگاه آلترناتیو کلیتِ نظام کنونی و در میان مدت، خیز برداشتن برای به عهده گرفتن مسئولیت دوره «گذار» به نظام بعدی. (تغییر اخیر در استراتژیِ کوتاه مدت اصلاح طلبان در نحوه تعامل با جنبش، که در قالب همراه شدن با رادیکالیسم اجتنابِ ناپذیر جنبش نمود یافته است، تنها در پیوند با سویه های میان مدت و بلند مدت این تغییر استراتژی قابل تبیین است). هر چند اصلاح طلبان هنوز برای بیان رسمی این استراتژی جدید و یا تدارک علنی ملزومات آن، خواه در گستره تنوعات درونی خود و خواه در جدال با هم پیمانان پیشین و دشمنان امروزی خود در درون حاکمیت، با محدودیت های زیادی مواجهند. به همین خاطر به رغم فاز جدیدی که با راهپیمایی ۲۵ بهمن در جنبش گشوده شد و نشانه هایی دال بر تلاش اصلاح طلبان برای انطباق با این تحول، هنوز هم رویکردهای متناقض از سوی نخبگان اصلاح طلب قابل رویت است(٣). به طور مشخص در بیانیه هایی که در روزهای اخیر از سوی «شورای هماهنگی راه سبز امید» در سایت «کلمه» منتشر شد(۴) و یا حتی در متن پیام منتسب به موسوی (۵) برای اظهار تشکر از حضور مردم در راهپیمایی ۲۵ بهمن که یک روز بعد در همان سایت درج گردید (در شرایطی که دخترانش از قطع ارتباط و عدم دسترسی به او خبر داده بودند(۶))، ادبیات سیاسی به کار گرفته شده به شدت بازگشت به المان های خاص اسلام گرایانه و باورهای «خط امامی» را انعکاس می دهد که بیشتر به ادبیات «اتاق فکر» خود خوانده جنبش و طیف مهاجرانی – کدیور شباهت دارد.
۵- همراهی با جنبش: گسترش دامنه امکانات، کاستن از موانع درونی
اما در این مرحله برای گسترش دامنه امکانات بی واسطه جنبش و گشایش افق های آینده آن و نیز به حداقل رساندن موانع درونی جنبش چه باید کرد؟ از آنجا که حداقل بنا بر تجربه سال گذشته، پس نشستن از «خیابان» ها و عرصه های عمومی به معنای تن دادن به تهاجم وحشیانه تر دستگاه سرکوب برای باز پس گیری دستاوردهای جنبش خواهد بود، اینک بی گمان مهمترین مساله کمک به تداوم جنبش از طریق تداوم اعتراضات خیابانی و حفظ فضاهای عمومی به عنوان قلمرو ناگزیر جنبش است. در این راستا دعوت به اعتراضات خیابانی مستمر و تدارک همگانی آنها ضرورتی گریز ناپذیر است. خوشبختانه به نظر می رسد با تدارک تظاهرات یکم اسفند، این فرایند کلید خورده است. اما نباید فراموش کرد که موفقیت اعتراضات خیابانی و ثمر بخشی آنها در روند جنبش، به نحوه برگزاری هر چه وسیع تر و در عین حال کم هزینه تر آنها وابسته است. به این منظور به نظر می رسد جنبش در مرحله ای قرار گرفته است که حتی برای نحوه حضور در خیابان ها نیز باید برنامه مشخصی داشته و به ویژه بر آمادگی های جمعیِ پیشینی متکی باشد. مهمترین نوع آمادگی برای تداوم اعتراضات خیابانی، امکان دفاع معترضین از خود و یکدیگر در برابر نیروهای سرکوب است. برای این منظور نه تنها حق دفاع از خود باید به رهیافتی عمومی در گفتمان حاکم بر جنبش بدل شود، بلکه باید از مردم و به ویژه جوانان خواسته شود که تا حد امکان خود را برای این منظور در حلقه هایی معین سازماندهی کنند. بدیهی است که اطلاع رسانی مستمر و ترغیب هر چه بیشتر مردم برای پیوستن به اعتراضات ضرورت دیگری است که تحقق یافتن آن تنها با تکیه بر فضای مجازی و اینترنت دور از ذهن می نماید.
به طور کلی فرایند زمینه سازی برای تداوم اعتراضات خیابانی و بیان جمعیِ نارضایتی های همگانی در عرصه های عمومی، به طور حتم از یکسو مستلزم دامن زدن به فضای بحث و گفتگو در همه فضاهای اجتماعیِ ممکن و به ویژه محیط های کار و زندگی روزمره مردم است؛ و از سوی دیگر مستلزم به کارگیری و فعال کردن راهکارهایی است که تاکنون غفلت از آنها (به هر دلیل) جنبش را از بسیاری از پتانسیل های انکشاف های درونی و بیرونی اش محروم کرده است. مهمترین این راهکارها ترویج و تدارک ایده های مرتبط با نافرمانی مدنی است که دعوت به اعتصابات عمومیِ نمادین، بخش مهمی از آن است. اما در خصوص مورد اول، یعنی ضرورت دامن زدن به دیالوگ های اجتماعی پیرامون جنبش، یکی از محورهای اساسیِ تلاش برای گسترش چنین دیالوگ هایی در حوزه عمومی باید معطوف به بسط دامنه جنبش به طیف ها و اقشار و طبقاتی باشد که تا کنون به دلیل تسلط گفتمان خاصی بر جنبش، خواسته ها و مطالبات ملموس خود را در این جنبش نیافته اند و یا کمرنگ دیده اند و لذا جنبش را متعلق به خود حس نکرده اند. بر این اساس نه تنها در این گونه دیالوگ ها باید بر این نکته پای فشرد که آزادی های بی قید و شرط سیاسی و اجتماعی به طور قطع در جهت منافع تک تک شهروندان و همه اقشار و طبقات اجتماعی است، بلکه در سطحی دیگر و در مواجهه با پیکره جنبش نیز بایستی دفاع از عدالت اجتماعی و حقوق کارگران و فرودستان اقتصادی و دفاع از حقوق اقلیت ها و گروههای قومی و مذهبی و لایه های فرودست اجتماعی را به شعارها و خواسته های مستقیم جنبش پیوند داد. از این نظر دیالوگ اجتماعی مورد نیاز، دو دسته کلان از مخاطبان را باید هدف قرار دهد: یکی نیروهای بیرونی ولی بالقوه جنبش، که هنوز برای پیوستن به آن تردید دارند (بخش هایی که غنای درونی و پیروزی نهایی جنبش در گرو جذب آنهاست)؛ و دیگری بدنه فعلی جنبش و رهبران آن که در عمل هنوز ضرورت های یاد شده را جدی تلقی نکرده اند یا به ملزومات آن تن نداده اند. به بیان دیگر از یکسو برقراری دیالوگی ثمربخش با اقشار و طبقات بیرون از جنبش، بدون تغییر المان های گفتمانِ سیاسیِ مسلط بر جنبش و بازتاب بیرونیِ این تغییرات ناممکن خواهد بود؛ از سوی دیگر بدون به کارگیری راهکارهای بدیل برای بسط جنبش، این بالقوگی های اجتماعی نیز قابل بازیابی و تحقق نخواهند بود. در همین مورد ذکر دو نکته را لازم می دانم:
- یکی اینکه جنبش در فاز جدید خود بایستی از طریق رشد سازمان یابی های مستقل توده ای و تمرین خود انگیختگی های هماهنگ، به سمت بلوغ و خود باوری هر چه بیشتر و استقلال از دستگاه سیاسی هدایت کننده فعلی آن پیش برود. چرا که اصلاح طلبان اگر چه در این مرحله به واسطه منافع مشترکی که در حفظ جنبش دارند، با مردم هم مسیر شده اند، ولی باید به خاطر داشت این همراهی لزوما دائمی نیست و دامنه همپوشانیِ خواسته ها و اهداف نیز نامحدود نیست. برای مثال از سران اصلاح طلب یا نخبگان سیاسی آنها تاکنون در مورد ضرورت لغو مجازات اعدام، لغو حجاب اجباری و تبعیض های جنسی، خودمختاری سیاسی و فرهنگی قومیت ها، آزادی دگرباشان جنسی، انتقال دین به حوزه شخصی شهروندان، یا در مخالفت با خصوصی سازی اقتصاد و سیاست های محرومیت گستر نئولیرال، در ضدیت با برنامه های هسته ای رژیم و یا در اعتراض به تخریب گسترده محیط زیست و نادیده گرفتن مولفه های عام سلامت شهروندان چیزی نشنیده ایم و بنا بر دلایل مختلف کمابیش چنین انتظاری هم نداشتیم. در حالیکه قطعا بسیاری از این خواسته ها و مولفه ها را در چشم اندازهای بلند مدت جنبش انتظار می کشیم. بنابراین واضح است که تکصدا ماندن جنبش (به لحاظ المان هایِ مسلط گفتمانیِ آن، نه تنوع بدیهیِ موجود در بدنه جنبش) که عموما در پوشش لزوم حفظ اتحاد برای کسب پیروزی بر حریف مشترک توجیه می شود، نهایتا ثمرات این جنبش را در خدمت طیفی قرار خواهد داد که بی گمان در آینده نیز همانند امروز، به نحوه استفاده از این تفوق گفتمانی برای حفظ فرادستی خود به خوبی واقفند. در صورت تحقق این سناریوی محتمل، کمابیش در موقعیتی مشابه با وضعیت امروزِ مردم مصر قرار خواهیم گرفت که به رغم برپایی یک خیزش شکوهمند آزادیخواهانه، اینک باید در انتظار چکیدن قطره های دموکراسی از دست نظامیانی باشند، که مسئولیت دوره «گذار به دموکراسی» را به آنها سپرده اند (۷). یعنی در صورت حفظ رویه کنونی تکصداییِ گفتمانیِ حاکم بر جنبش، در فردای فرضیِ پیروزی بر استبداد، ما هم باید منتظر باشیم که اصلاح طلبان کنونی به خواسته های «خارج از چارچوب» ما تن دهند! در حالیکه در آن برهه بی تردید هم پیروزیِ جنبش، اقتدار اجتماعی و سیاسی آنها را تثبیت خواهد کرد (کسب حقانیت انحصاری در جشن «پیروزی حق بر باطل») و هم برخی مولفه های پووپولیستی گفتمان سیاسیِ آنها (نظیر المان های دینی) خواه نا خواه پایگاه توده ای آنان را وسعت خواهد داد. بنابراین «بایستی» برای حفظ صدای مستقل خود و دیگران در جنبش بکوشیم و فعالیت های مان در مسیر ارتقایِ جنبش را در قالب همراهی انتقادی و خودانگیخته پی گیری کنیم، نه به مثابه سربازان پیاده جنبش. به طبع این حرف ضمن آنکه نگاه حذفی و اقتدار محور را در جنبش را به چالش می کشد، منافاتی هم با این ندارد که در موارد لازم، با تمام وجود از حریم بیرونی جنبش هم محافظت کنیم (نظیر ضرورت سازماندهی اعتراضات جمعی برای شکستن حصر خانگی رهبران کنونی جنبش در روزهای پیش رو).
- نکته دوم (که بی ارتباط با نکته قبل نیست) آنکه کلیت یک جنبش اعتراضی توده ای لزوما معطوف به هدف های دور و بلند مدت آن نیست. جنبش های موفق در عین حال ناچارند به تحقق پتانسیل درونی مترقی خود نیز به مثابه بخش مهمی از هدف های خود بنگرند. کما اینکه هدف های سیاسی فتح شده با پیروزی جنبش، در صورتی که پتانسیل های اجتماعی رهایی بخش جنبش متحقق نشده باشند، عموما بازگشت پذیر و پس گرفتنی (از سوی ارتجاع و استبداد) هستند. نظیر روندی که پس از انقلاب معلق ۵۷ طی شد. بنابراین جنبشی که تنها در خدمت کسب اهداف سیاسی معینی در آینده باشد، بی آنکه به گسترش حوزه های امکان در حوزه باورهای عمومی و روابط اجتماعی و تخیلات و آرمانهای جمعی دست یابد، جنبشی است ناتمام یا ناموفق که قطعا تحت هژمونی نگاههای مکانیکی و ابزاری قرار داشته است. جنبش های به راستی بزرگ و تاریخی آنهایی هستند که نه تنها در ساحت کلان بیرونی، بلکه در ساحت های درونی و در سطوح خرد روابط اجتماعی نیز حوزه های امکان را گسترش داده و سپس در درون خود بازتاب می دهند. در چنین جنبش هایی هر انسان به تنهایی یک هدف است نه ابزاری در خدمت پیشبرد اهداف جنبش و بر این مبنا روابط اجتماعی و دیالوگ های تنظیم کننده و پیشبرنده جنبش در ساحت های خرد شکل می گیرند تا با عبور از سازمان یابی های خودانگیخته، در حوزه های کلان تر تجمیع یابند. تنها از چنین جنبش هایی می توان انتظار داشت که به راستی در خدمت تحقق منافع فرودستان قرار گیرند. از این منظر ما فعالین جنبش و همه کسانی که جنبش حاضر را همچون یک میراث جمعی ارزشمند یا همچون فرصت تاریخی کم نظیری برای تغییر وضع موجود یا همان تغییر مسیر سرنوشت جمعی یک ملت تلقی می کنند، شایسته است که در نقش های بالفعل و بالقوه خود باز نگری کنیم تا هر چه بهتر بتوانیم نیروهای خود را در خدمت تحقق بخشیدن به پتانسیل های درونیِ مترقی این جنبش قرار دهیم و به این طریق به غنای جنبش و به رفع موانع درونی و بیرونی آن و به بهبود سرنوشت مردم یاری رسانیم.
۲۹ بهمن ۱٣٨۹
پانوشت:
(۱) برای نمونه یکی از رویدادهایی که وابستگی بیش از حد جنبش به رهبرانش (و همچنین واقعی بودن این رهبری، نه نمادین بودن آن) را آشکار ساخت، بازپس گیری فراخوان به راهپیمایی به مناسبت سالگرد جنبش در ۲۲ خرداد ٨۹ بود: به دلیل عدم صدور مجوز راهپیمایی توسط دولت که برای همگان قابل پیش بینی بود، کمتر از یک روز پیش از زمان مقرر، خبر لغو این راهپیمایی از سوی موسوی و کروبی اعلام شد. این در حالی بود که پس از مدت ها سکون و رکود جنبش، آمادگی برای این تدارک این راهپیمایی، شور و حال زیادی در مردم ایجاد کرده بود. با این وجود آن تظاهرات به رغم دلخوری ها و سرخوردگی های فراوان برگزار نشد.
(۲) یکی از آخرین تلاش های اصلاح طلبان برای تدارک «آشتی ملی» احتمالی، نشست شورای منتخب سازمان های اصلاح طلب بود. این شورا در نشست یاد شده به اتفاق آراء پیشنهادهای سه گانه ارائه شده از سوی محمد خاتمی به حاکمیت (برای برون رفت از «بحران» حاضر) را به عنوان «کف مطالبات» اصلاح طلبان یا در واقع راهکار مورد قبول اصلاح طلبان برای رفع انسداد سیاسی به تصویب رساند. البته با واکنش «نامناسب» حاکمان این تلاش هم ناکام ماند و آخرین امیدهای اصلاح طلبان برای بازگشت نسبی امور به مدارهای پیشین بر باد رفت. در این میان باید گفت واکنش «نامناسب» حاکمان نه صرفا از روی عناد و کینه، بلکه بیشتر از آن روست که آنان به درستی دریافته اند که دیگر امکان حکمرانی به شیوه های پیشین میسر نیست؛ وگرنه آنها هم دلایل زیادی دارند که از بازگشت امور به مدار های پیشین خرسند گردند.
(٣) آقای امیر ارجمند، مشاور ارشد موسوی در خارج کشور، پس از تظاهرات ۲۵ بهمن نیز همچنان برای تن دادن حاکمیت به گفتگو اظهار امیدواری می کند؛ یا آقای تاجزاده در آخرین مقاله ای که اخیرا از او در سایت کلمه منتشر شده است (جنبش سبز و قانون اساسی) همچنان دز ضرورت حرکت در چارچوب قانون اساسی استدلال می آورد.
(۴) بیانیه ی دوم «شورای هماهنگی راه سبز امید»:
www.kaleme.com
(۵) پیام میرحسین موسوی خطاب به ملت درباره راهپیمایی ۲۵ بهمن:
www.kaleme.com
(۶) محمد جواد اکبرین / «پیام موسوی را چه کسی نوشته است؟! وبسایت کلمه باید پاسخگو باشد»:
balatarin.com
(۷) امین حصوری / « در ستایش امید - نگاهی به رویدادهای مصر و تونس» :
akhbar-rooz.com
اخیر در بهره برداری از فازسوم
آغاز اعتصاب در پالایشگاه آبادان
اعتصاب در پالایشگاه آبادان بسیار پرمعنا است.این بزرگترین پالایشگاه تولید بنزین کشور که قدیمی ترین پالایشگاه خاورمیانه نیز هست و اعتصاب کارکنانش در انقلاب ۵۷ سر وص دای زیادی کرد، این بار و در دهه سوم همین انقلاب، شاهد اعتصاب کارگران فاز سوم خود است که از روز ۲۵ بهمن دست از کار کشیده اند؛این کارگران شش ماه است حقوقی دریافت نکرده اند.
بنا به گزارش های خبری حراست ومسئولین امنیتی با اعتصاب کنندگان برخورد کرده اندولی تحصن واعتصاب هنوز نشکسته است .گفته می شود ای اعتصاب در روزهای اینده نیز ادامه خواهد یافت زیرا پرداخت حقوق معوقه کارگران فعلا عملی نیست.
این در حالی است که از اول سال 88 وعده راه اندازی فاز سوم این پالایشگاه داده میشود ولی هنوز به بهره برداری نرسیده است.
راه اندازی فاز سوم پالایشگاه آبادان از سال 82 در دستور کار قرار گرفت ولی در میانه سال 86 بود که مدیرعامل وقت شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده های نفتی گفت: "با اجرای فاز سوم طرح بهینه سازی پالایشگاه آبادان، حدود 20 درصد از بنزین مورد نیاز کشور تولید و به همین مقدار از واردات این فرآورده استراتژیک کاسته خواهد شد."
در قالب طرح توسعه پالایشگاه آبادان، سه فاز در سال های گذشته تعریف شده بود که عملیات فاز یک شامل واحد تقطیر در خلأ، با ارزش 100 میلیون دلار از سال 1382 آغاز شد. این واحد دو سال بعد به پایان رسید. فاز دوم این طرح مسئول جمع آوری واحدهای قدیمی پالایشگاه و ساخت واحدهای جدید بود که 5/1 میلیارد دلار هزینه داشت. طبق برنامه های فاز دو، تولید گازوئیل و بنزین این پالایشگاه افزایش و نفت کوره کاهش پیدا می کند.
ابهجی،مدیر عامل وقت در این مورد گفته بود: "با راه اندازی این واحد، بنزین تولیدی مجتمع کت کراکر با بنزین های معمولی واحد تقطیر پالایشگاه آبادان مخلوط و بنزین با اکتان 87 برای مصرف داخلی کشور تولید می شود."
در آن دوره مقرر شده بود برای تامین بخشی از منابع مالی پروژه بنزین سازی پالایشگاه آبادان، اوراق مشارکت میان مردم توزیع شودتا به گفته ابهجی با توجه به سودآوری بالای پروژه سود سرمایه گذاری آن در حداقل زمان به سهامداران بازگشت داده شود.
نورالدین شهنازی زاده، مدیرعامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده های نفت ایران هم پیشتر از توزیع 250 میلیون دلار اوراق مشارکت عمومی برای پالایشگاه آبادان خبر داده و سود این اوراق مشارکت را 15 درصد اعلام کرده بود.
نورالدین شهنازی زاده، مدیرعامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده های نفت ایران هم پیشتر از توزیع 250 میلیون دلار اوراق مشارکت عمومی برای پالایشگاه آبادان خبر داده و سود این اوراق مشارکت را 15 درصد اعلام کرده بود.
فاز سوم قرار بود در سال 88 به پایان برسد و در فروردین همان سال مدیرعامل وقت این مجتمع، علیرضا ابهجی هم اعلام کرد: "با راهاندازی یک واحد کتکراکر جدید با ظرفیت روزانه 45 هزار بشکه و واحدهای دیگری مانند گاز بوتان، ایزومریزاسیون، الکیلاسیون، اسید پلانت و واحدهای جانبی میزان تولید بنزین در این پالایشگاه به 16میلیون لیتر در روز خواهد رسید."
وی در جمع خبرنگاران گفت: "در حال حاضر توسعه فاز سوم پالایشگاه آبادان با شتاب هرچه بیشتری در حال انجام است و پیشبینی میشود این طرح تا پایان سال جاری به اتمام برسد".
ولی سال 88 هم به پایان رسید ولی فازسوم این پالایشگاه به اتمام نرسید. این در حالی بود که کشور به خاطرتهیه بنزین در تنگنای شدید بود؛ بی جهت نبود که طرح خارج ازعرف تولید بنزین از مجتمع های پتروشیمی با وجود آلودگی های شدید در دستور کار قرار گرفت.
اما نمایندگان مجلس به جای طرح پرسش در مورد تاخیر دربهره برداری از این فاز، به تمجید و تعریف از طرح تازه پرداختند وعبدالله کعبی، نماینده آبادان وعضو کمیسیون انرژی مجلس در آبان 89 بیان داشت: "به حمد خدا برای مقابله با تحریم بنزین ومقابله با دشمنان در دهه فجر پالایشگاه آبادان به بهره برداری میرسد وقدم نهایی در خودکفایی بنزین برداشته میشود. با سرمایهگذاریهای خوبی که در این زمینه انجام گرفته امیدواریم این پالایشگاه 22 بهمن ماه آماده افتتاح و بهرهبرداری شود".
طرح توسعه این پالایشگاه وشازند اراک بود که مسئولین نفتی را به این نتیجه رساندکه در تولید بنزین به نوع تازه ای از خودکفایی خارج از نوع اول (تولید بنزین در مجتمع های پتروشیمی) میرسند.
ضیغمی، مدیر عامل فعلی پالایش پخش کشور در این مورد گفت: "فاز 3 پالایشگاه آبادان با ظرفیت تولید روزانه 6 میلیون لیتر بنزین سوپر با 89 درصد پیشرفت، بهمن ماه امسال به بهره برداری می رسد."
معاون وزیر نفت هزینه اجرای این پروژه را 432 میلیون یورو معادل 183 میلیارد ریال عنوان کرد و افزود: تولید روزانه 250 تن پروپیلن- 330 تن خوراک پتروشیمی و یکصد تن گوگرد و همچنین بهبود شرایط محیط زیست از دیگر اهداف این پروژه است.
معاون وزیر نفت هزینه اجرای این پروژه را 432 میلیون یورو معادل 183 میلیارد ریال عنوان کرد و افزود: تولید روزانه 250 تن پروپیلن- 330 تن خوراک پتروشیمی و یکصد تن گوگرد و همچنین بهبود شرایط محیط زیست از دیگر اهداف این پروژه است.
اینگونه بود که اقای خامنه ای در 15 بهمن ماه در نماز جمعه تهران با اشاره به آنچه "تلاشهاي دشمنان براي اعمال تحريم بنزين عليه ايران" خواند و تأكيد بر اينكه تحريمهاي دشمن همواره به نفع ملت ايران تمام شده است ابراز داشت: "در همين زمينه تحليلگران آنها پيشبيني كردند كه با اين تحريمها، در ايران آشوب خواهد شد، اما با اين وجود در حال حاضر بر اساس گزارشاتي كه بنده دارم، تا 22 بهمن كشور در توليد بنزين به طور كامل خودكفا خواهد شد."
اما نه تاکید نفتی ها ونه وعده رهبر حمهوری اسلامی در این مورد به واقعیت نپیوست وپالایشگاه ابادان در22بهمن به بهره برداری نرسید. بر اساس گزارش ها مراحل نهایی راه اندازی دچار مشکلات حساسی شده که اینده راه اندازی این فاز را در ابهام فرو برده است.
این در حالی است که شرکت نفت باادعای اینکه اینها مشکلات پیمانکار است وربطی به شرکت نفت ندارد، حمایت خود را از این فاز دریغ کرده و سرنوشت این فاز که میرفت به قول نفتی ها ایران رادرتولید بنزین خودکفا سازد همانند بزرگترین پالایشگاه خاورمیانه یعنی ستاره خلیج فارس شده که در مرحله 40 درصد متوقف مانده است.
یکی از کارگران اعتصابی فاز سوم پالایشگاه به روز میگوید: "بيش از 500 كارگر شركت ساختماني نصب پالايشگاه آبادان، اكنون 6 ماه است كه حقوقي دريافت نكرده اند.آن هم در حالیکه اين كارگران به لحاظ دستمزد يك سوم و حتي يك ششم كارگران قديمي تر پول دريافت مي كنند. برای همین كارگران اعتصاب کرده اند اما مسئول پالايشگاه آبادان نه تنها در مقابل اعتراض كارگران از پاسخ طفره رفته بلکه خطاب به كارگراني كه در فاز سوم اين پالايشگاه مشغول به كار هستند گفته آنها زيرنظر پيمانكار بخش خصوصي فعاليت مي كنند و حقوق آنها ربطي به پالايشگاه ندارد."
يكي دیگر از كارگران اين پالايشگاه هم به روز گفت: "معلوم نيست ما بايد به كجا شكايت كنيم كه گوش شنوايي وجود داشته باشد."
این درحالی است که یکی از مدیران پیمانکاری این پروژه به روز میگوید: "شرکت نفت درسال 89 هیچ پرداختی به ما نداشته که بتوانیم مطالبات کارگران را پاسخ دهیم."
معاونت مخفی رسانه ای صدا و سیما
تولید انبوه فیلم و اخبار نادرست
معاونت رسانه ای صداوسیما یا بخش لجستیک ارتش سایبری که یکی از معاونت های در سایه این سازمان است، فعالیت خود را افزایش بخشیده. این معاونت که حدود نه ماه است در ساختمانی واقع در سعادت آباد راه اندازی شده، وظیفه دارد با پخش فیلم و خبرهای جعلی، فضای رسانه ای را دچار اخلال کند.
ساختمان این معاونت فاقد تابلوست به گونه ای که شهرداری یکبار قصد تیغه کشیدن بر در ورودی آن را داشته و اداره برق منطقه تا قطع کنتور سه فاز آن پیش رفته است.
این ساختمان 5 طبقه و 20 واحدی، شامل 4 شبکه سایبری، یک ساختار اداری و چند رسانه خبری و خدماتی است
این معاونت با بودجه ای 100 میلیاردی فعالیت می کندوریاست آن بر عهده یکی از افراد نزدیک به بیت رهبری است.
در این معاونت شبکه های اینترنتی به نام "ما"، "شما" و "پایداری" راه اندازی شده که در بخش ویژه خود در حال پاکسازی فیس بوک، یوتیوب، تویتر و درگیر کردن مخاطبان با سوژه های سطحی در سایت بالاترین هستند.
شبکه پایداری با ارایه خدمات مختلف به 12 هزار طلبه که ارتباط منظمی با این معاونت دارند، در حال ایجاد فضای جدید انسانی با نام های جعلی و تصاویر غیر واقعی از زنان و دختران و پسران در فیس بوک است و تا به حال بیش از 25 هزار کاربر جعلی در فیس بوک ساخته و در حال بک آپ گرفتن از تصاویر افراد و اطلاعات شخصی آنهاست.
شبکه های ما و شبکه شما، در حال پخش گسترده ویدیو و تصاویر هدفمند و تزریق به یوتیوب است تا به تعبیر گردانندگان این معاونت باعث پاکسازی یوتیوب شود.
ارتش سایبری با حاشیه امنیت و سایه حمایتی بسیار قوی مخابرات برای حمله های اینترنتی و تخریب سایت های مخالف فعالیت می کند. گروهی از هکرهای دست دوم ایرانی با اداره کل فنی این معاونت همکاری می کنند.هک کردن سایت های رقیب جزو برنامه های این معاونت است.
هک سایت بالاترین در روز 25 بهمن توسط هکرهای این مجموعه به منظور نشان دادن قدرت انجام شد.
این گروه که متشکل از شورایی ناشناخته است پروژه هایی مانند انتشار فیلم ماهواره ای مهران مدیری، عکس جعلی از دختر میرحسین، بسیجی کردن شهید ژاله، حماسه سازی از راهپیمایی کم اثر 22 بهمن و تحقیر خبری رویداد 25 بهمن را انجام داده است.
ساختمان این معاونت فاقد تابلوست به گونه ای که شهرداری یکبار قصد تیغه کشیدن بر در ورودی آن را داشته و اداره برق منطقه تا قطع کنتور سه فاز آن پیش رفته است.
این ساختمان 5 طبقه و 20 واحدی، شامل 4 شبکه سایبری، یک ساختار اداری و چند رسانه خبری و خدماتی است
این معاونت با بودجه ای 100 میلیاردی فعالیت می کندوریاست آن بر عهده یکی از افراد نزدیک به بیت رهبری است.
در این معاونت شبکه های اینترنتی به نام "ما"، "شما" و "پایداری" راه اندازی شده که در بخش ویژه خود در حال پاکسازی فیس بوک، یوتیوب، تویتر و درگیر کردن مخاطبان با سوژه های سطحی در سایت بالاترین هستند.
شبکه پایداری با ارایه خدمات مختلف به 12 هزار طلبه که ارتباط منظمی با این معاونت دارند، در حال ایجاد فضای جدید انسانی با نام های جعلی و تصاویر غیر واقعی از زنان و دختران و پسران در فیس بوک است و تا به حال بیش از 25 هزار کاربر جعلی در فیس بوک ساخته و در حال بک آپ گرفتن از تصاویر افراد و اطلاعات شخصی آنهاست.
شبکه های ما و شبکه شما، در حال پخش گسترده ویدیو و تصاویر هدفمند و تزریق به یوتیوب است تا به تعبیر گردانندگان این معاونت باعث پاکسازی یوتیوب شود.
ارتش سایبری با حاشیه امنیت و سایه حمایتی بسیار قوی مخابرات برای حمله های اینترنتی و تخریب سایت های مخالف فعالیت می کند. گروهی از هکرهای دست دوم ایرانی با اداره کل فنی این معاونت همکاری می کنند.هک کردن سایت های رقیب جزو برنامه های این معاونت است.
هک سایت بالاترین در روز 25 بهمن توسط هکرهای این مجموعه به منظور نشان دادن قدرت انجام شد.
این گروه که متشکل از شورایی ناشناخته است پروژه هایی مانند انتشار فیلم ماهواره ای مهران مدیری، عکس جعلی از دختر میرحسین، بسیجی کردن شهید ژاله، حماسه سازی از راهپیمایی کم اثر 22 بهمن و تحقیر خبری رویداد 25 بهمن را انجام داده است.
سبز بودن و خشونت ورزی
آنچه که چند روز پیش و در جریان تظاهرات روز 25 بهمن رخ داد، سندی گویا بود بر ادامه "جنبش سبز" مردم ایران؛ جنبشی که با وجود 20 ماه سرکوب و بازداشت و فشار، هنوز زنده و سرحال به راه خود ادامه میدهد. گرچه شاید در طی حرکات خود، دچار قبض و بسط شود، اما این مساله، نشاندهنده آن است که معترضان، هوشمندانه، اراده خودرا هر زمان که مایل باشند، بر حاکمیت تحمیل میکنند و تصور خاموش شدن این جنبش، خیال خامی بیش نیست.
دعوت به حضور در خیابانها برای امروز و استقبال از آن در شبکههای مجازی، نشانگر آن است که جنبش سبز، خونی تازه را در رگهای خود میبیند. اماآنچه موجب نگرانیها شده احتمال به کار گرفتن خشونت در مبارزات است.به ویژه اینکه برخی از حامیان جنبش سبز در اظهارنظرهای خود، با پیش کشیدن بحث دفاع مشروع، به تشویق و ترویج خشونت پرداخته اند؛ مسالهای که نمیتوان به سادگی از آن گذشت.
اساسا آنچه که جنبش سبز را مقبولیتی جهانی بخشید و آوازهاش را به گوشها رساند، چیزی نبود جز تساهل و رواداری این جنبش. عدم دست یازیدن به حرکات خشونتآمیز، از جمله مشخصههای اصلی جنبشی بوده که برخلاف بسیاری از مبارزات صد ساله اخیر ایرانیان، به دنبال ساختن مدینه فاضله و اصلاح همه امور جهان نیست، بلکه به دنبال آن است که با فراهم کردن فضای لازم، به هر فرد "حق انتخاب" نحوه زندگی، تفکرات سیاسی، اجتماعی و... را بدهد؛ حق انتخابی که به راحتی و تحت هر شرایطی سلب نشود.
البته شکی نیس آنان که دستشان را به خون مردم آلوده کردهاند، استحقاق محاکمه و مجازات را دارند، اما نمیتوان بدون محاکمه عادلانه آنان در دادگاهی بیطرف و با رعایت تمامی مواد حقوقی، پیشاپیش دست به محاکمه زد، حکم صادر کرد و چه بسا در پی اجرای آن برآمد.
اساسا قرار است تفاوت جنبش سبز با دیکتاتورهای حاکم بر سرزمین ایران، این باشد که روندهای قانونی درباره هر شخص و فردی – فارغ از جرم آنان – رعایت شود.
از آن سو نباید فراموش کرد که وارد شدن به چرخه خشونت به هر بهانهای – از جمله دفاع مشروع – وارد شدن به چرخه باطلی است که پایانی بر آن متصور نیست. بحث دفاع مشروع، سالهاست که در بسیاری از سیستمهای حقوقی پیشرفته دنیا نیز از جمله موارد بحثبرانگیز و جنجالی استو هنوز کسی نتوانسته حد و مرزی برای دفاع مشروع پیدا کند: اگر کسی مرا با باتوم زد، تا چه حد اعمال خشونت از سوی من دفاع مشروع به حساب میآید؟ جواب این سئوال، سالهاست مورد مناقشه حقوقدانان است.
نکته مهمی که در این دعوت به خشونت وجود دارد، این است که نباید فراموش کرد که وارد شدن به بازی خشونت، همان میدانی است که حکومت در آن دست بالا را دارد. استفاده از خشونت، میتواند توجیه لازم را برای سرکوب شدیدتر و – احتمالا – خونینتر جنبش برای حکومت فراهم کند.
البته بسیاری – شاید به درستی – بر این باورند که وقتی در میانه تظاهرات، سربازان با باتوم، فردی را مورد ضرب و شتم قرار میدهند، چارهای جز اعمال خشونت وجود ندارد. این مساله را شاید بتوان با جو احساسی موجود در تظاهرات و مسایل دیگر، به نوعی توجیه کرد، اما توجیه تئوریک آن و تلاش برای مشروعیتبخشی به این مساله و یا تشویق تظاهراتکنندگان به استفاده از چنین روشهایی، عملا فایدهای ندارد جز ریختن آب در آسیاب حکومت.
در این میان اما سئوالی باقی میماند و آن هم اینکه چگونه جنبشی که مدتها بر طبل مسالمتآمیز بودن میکوبید، در برخی از لایههای خود تشویق به اعمال خشونت و توجیه آن را شاهد است؟
گرچه پاسخ به چنین سئوالی، نیازمند گفتاری مستقل و تحقیق پیرامون آن است، اما در یک پاسخ اجمالی میتوان چنین اظهارنظر کرد که عدم وجود یک استراتژی مناسب و مشخص نبودن هدف اعتراضات، کمک شایانی به این مساله کرده است.
توجه کنیم که در 20 ماه گذشته، طیف گوناگونی از خواستهها و مطالبات، میان آنان که در جنبش هستند، مطرح شده است. البته این تنوع و تکثر در جنبش سبز را باید به فال نیک گرفت، اما نکته مهم این است که نباید اجازه داد چنین تنوعی باعث شود مطالبات مشخص جنبش نیز دچار تنوع شود. دعوت به حضور چند ساعته مردم در خیابانها، سر دادن شعار، بازگشت به خانهها و خالی کردن خیابان پس از چند ساعت، همه نشان از آن دارد که در میان رهبران جنبش سردرگمی در هدفگذاری وجود داشته است.
هر چند نباید فراموش کرد که در طول این 20 ماه، موسوی و کروبی، خود سیر تکاملی عظیمی را پشت سر گذاشتند، به گونهای که به هیچ روی نمیتوان موضع امروز آنان در دفاع از حقوق مردم را مشابه با 20 ماه قبل دانست.
اما در هر حال جنبش سبز در 20 ماه گذشته بر اثر همین مشخص نبودن هدف و در نتیجه عدم اتخاذ تاکتیکهای مناسب، "دستاورد عینی" در خور نداشته است. البته سلب مشروعیت جمهوریاسلامی و حاکمان آن در عرصه بینالملل و میان اقشار وسیعی از مردم را نمیتوان فراموش کرد. اما اگر اهدافی چون برکناری احمدینژاد، تجدید انتخابات، آزادی زندانیان سیاسی و... را به عنوان برخی از اهداف جنبش سبز مطرح کرد، باید گفت جنبش به هیچکدام از این اهداف نرسیده است.
این عدم موفقیت در رسیدن به اهداف، باعث آن میشود که جا برای آنان که دم از خشونت میزنند – به عنوان یک راه حل سریع و کوتاه، اما در واقع بدون داشتن هیچگونه دستاورد بلندمدت – باز شود. لذا برای آنکه جنبش سبز قدم در جاده موفقیت بگذارد و چون دیگر جنبشهای صد سال اخیر ایرانیان، عقیم نشود، لازم است بزرگان جنبش، راهی برای برونرفت ازاین وضعیت بیابند. وضعیتی که نتیجه محتوم آن چیزی جز کور شدن شورشها و خشونت نیست؛ همان پاشنه آشیل جنبش سبز.
دعوت به حضور در خیابانها برای امروز و استقبال از آن در شبکههای مجازی، نشانگر آن است که جنبش سبز، خونی تازه را در رگهای خود میبیند. اماآنچه موجب نگرانیها شده احتمال به کار گرفتن خشونت در مبارزات است.به ویژه اینکه برخی از حامیان جنبش سبز در اظهارنظرهای خود، با پیش کشیدن بحث دفاع مشروع، به تشویق و ترویج خشونت پرداخته اند؛ مسالهای که نمیتوان به سادگی از آن گذشت.
اساسا آنچه که جنبش سبز را مقبولیتی جهانی بخشید و آوازهاش را به گوشها رساند، چیزی نبود جز تساهل و رواداری این جنبش. عدم دست یازیدن به حرکات خشونتآمیز، از جمله مشخصههای اصلی جنبشی بوده که برخلاف بسیاری از مبارزات صد ساله اخیر ایرانیان، به دنبال ساختن مدینه فاضله و اصلاح همه امور جهان نیست، بلکه به دنبال آن است که با فراهم کردن فضای لازم، به هر فرد "حق انتخاب" نحوه زندگی، تفکرات سیاسی، اجتماعی و... را بدهد؛ حق انتخابی که به راحتی و تحت هر شرایطی سلب نشود.
البته شکی نیس آنان که دستشان را به خون مردم آلوده کردهاند، استحقاق محاکمه و مجازات را دارند، اما نمیتوان بدون محاکمه عادلانه آنان در دادگاهی بیطرف و با رعایت تمامی مواد حقوقی، پیشاپیش دست به محاکمه زد، حکم صادر کرد و چه بسا در پی اجرای آن برآمد.
اساسا قرار است تفاوت جنبش سبز با دیکتاتورهای حاکم بر سرزمین ایران، این باشد که روندهای قانونی درباره هر شخص و فردی – فارغ از جرم آنان – رعایت شود.
از آن سو نباید فراموش کرد که وارد شدن به چرخه خشونت به هر بهانهای – از جمله دفاع مشروع – وارد شدن به چرخه باطلی است که پایانی بر آن متصور نیست. بحث دفاع مشروع، سالهاست که در بسیاری از سیستمهای حقوقی پیشرفته دنیا نیز از جمله موارد بحثبرانگیز و جنجالی استو هنوز کسی نتوانسته حد و مرزی برای دفاع مشروع پیدا کند: اگر کسی مرا با باتوم زد، تا چه حد اعمال خشونت از سوی من دفاع مشروع به حساب میآید؟ جواب این سئوال، سالهاست مورد مناقشه حقوقدانان است.
نکته مهمی که در این دعوت به خشونت وجود دارد، این است که نباید فراموش کرد که وارد شدن به بازی خشونت، همان میدانی است که حکومت در آن دست بالا را دارد. استفاده از خشونت، میتواند توجیه لازم را برای سرکوب شدیدتر و – احتمالا – خونینتر جنبش برای حکومت فراهم کند.
البته بسیاری – شاید به درستی – بر این باورند که وقتی در میانه تظاهرات، سربازان با باتوم، فردی را مورد ضرب و شتم قرار میدهند، چارهای جز اعمال خشونت وجود ندارد. این مساله را شاید بتوان با جو احساسی موجود در تظاهرات و مسایل دیگر، به نوعی توجیه کرد، اما توجیه تئوریک آن و تلاش برای مشروعیتبخشی به این مساله و یا تشویق تظاهراتکنندگان به استفاده از چنین روشهایی، عملا فایدهای ندارد جز ریختن آب در آسیاب حکومت.
در این میان اما سئوالی باقی میماند و آن هم اینکه چگونه جنبشی که مدتها بر طبل مسالمتآمیز بودن میکوبید، در برخی از لایههای خود تشویق به اعمال خشونت و توجیه آن را شاهد است؟
گرچه پاسخ به چنین سئوالی، نیازمند گفتاری مستقل و تحقیق پیرامون آن است، اما در یک پاسخ اجمالی میتوان چنین اظهارنظر کرد که عدم وجود یک استراتژی مناسب و مشخص نبودن هدف اعتراضات، کمک شایانی به این مساله کرده است.
توجه کنیم که در 20 ماه گذشته، طیف گوناگونی از خواستهها و مطالبات، میان آنان که در جنبش هستند، مطرح شده است. البته این تنوع و تکثر در جنبش سبز را باید به فال نیک گرفت، اما نکته مهم این است که نباید اجازه داد چنین تنوعی باعث شود مطالبات مشخص جنبش نیز دچار تنوع شود. دعوت به حضور چند ساعته مردم در خیابانها، سر دادن شعار، بازگشت به خانهها و خالی کردن خیابان پس از چند ساعت، همه نشان از آن دارد که در میان رهبران جنبش سردرگمی در هدفگذاری وجود داشته است.
هر چند نباید فراموش کرد که در طول این 20 ماه، موسوی و کروبی، خود سیر تکاملی عظیمی را پشت سر گذاشتند، به گونهای که به هیچ روی نمیتوان موضع امروز آنان در دفاع از حقوق مردم را مشابه با 20 ماه قبل دانست.
اما در هر حال جنبش سبز در 20 ماه گذشته بر اثر همین مشخص نبودن هدف و در نتیجه عدم اتخاذ تاکتیکهای مناسب، "دستاورد عینی" در خور نداشته است. البته سلب مشروعیت جمهوریاسلامی و حاکمان آن در عرصه بینالملل و میان اقشار وسیعی از مردم را نمیتوان فراموش کرد. اما اگر اهدافی چون برکناری احمدینژاد، تجدید انتخابات، آزادی زندانیان سیاسی و... را به عنوان برخی از اهداف جنبش سبز مطرح کرد، باید گفت جنبش به هیچکدام از این اهداف نرسیده است.
این عدم موفقیت در رسیدن به اهداف، باعث آن میشود که جا برای آنان که دم از خشونت میزنند – به عنوان یک راه حل سریع و کوتاه، اما در واقع بدون داشتن هیچگونه دستاورد بلندمدت – باز شود. لذا برای آنکه جنبش سبز قدم در جاده موفقیت بگذارد و چون دیگر جنبشهای صد سال اخیر ایرانیان، عقیم نشود، لازم است بزرگان جنبش، راهی برای برونرفت ازاین وضعیت بیابند. وضعیتی که نتیجه محتوم آن چیزی جز کور شدن شورشها و خشونت نیست؛ همان پاشنه آشیل جنبش سبز.
به نام امنیت از دیکتاتور حمایت نکنیم
راه سومِ مصر- بخش پایانی
طارق رمضان، اسلاوی ژیژک
برگردان:
علی تهرانی
الجزیره: با در نظر گرفتن حوادث این روزهای مصر، بسیاری بیم آن را دارند که آنچه در سال ۱۹۷۹ در ایران اتفاق افتاد [انقلاب اسلامی ۵۷] در مصر نیز تکرار شود. بسیاری در محافل روشنفکری معتقدند که در آن موقع چپها، مارکسیستها و غیره در برانداختن حکومت شاه سهیم بودند، اما وقتی اسلامگرا ها به قدرت رسیدند سایر گروهها را از صحنه حذف کردند و این احتمال در مصر هم هست. این نوع نگاه تا چه اندازه مبتنی بر واقعیت است؟
طارق رمضان: نه. این همانی است که برخی از غربی ها و جنگ روانی اسراییل بر آن پا فشاری میکند. این نوع نگاه تلاش میکند با مقایسهی این دو رویداد، نتیجهگیری کند که آنچه در ایران اتفاق افتاد در مصر هم به وقوع میپیوندد، اما در واقع اینطور نیست و وضعیت بهطور کلی متفاوت است. آنچه در مصر میگذرد در ادامهی انقلاب تونس است و در تونس هم جوانان از هر جایی سر برآوردهاند و میگویند ادامه دیکتاتوری ۳۰ سالهای که آمده است تا پسراش را جایگزین خود کند جایی ندارد. رهبری این انقلاب برعهدهی یک رهبر اسلامگرا نیست. نگاه کنید چند روز پیش چه اتفاقی افتاد، آنها البرادعی را پیدا کردند تا خود را پشت او مخفی کنند.
کسانی که در این انقلاب نقش دارند به دنبال جواب این پرسش هستند که پس از مبارک چه میشود؟ ما باید آنها را تشویق کنیم که به توافقی برسند. در پنج سال گذشته اخوانالمسلمین تلاش کرده است که خود را در ائتلاف الکفایه قرار دهد [این نام غیر رسمی جمعیتی است که به جنبش تغییر معروف شدند و خواهان تغییر حسنی مبارک بودند. این جنبش هم مردم عادی را در بر میگرفت و هم تلاش میکرد تا نظر فعالین سیاسی مصر را جلب کند. این جمعیت برای اولینبار در سال ۲۰۰۴ اعلام موجودیت کرد]. در تاریخچهی حیات اخوانالمسلمین، آنها هرگز به دنبال رفتن به سوی انقلاب ایران و اهداف آن نبودهاند. علاوه بر آن از ۳۰ سال پیش تاکنون خیلی تغییر کردهاند.
جالب است. شما اشاره کردید که آنها بسیار تغییر کردهاند. من یک پرسش شخصی از شما دارم. پدر بزرگ شما، حسن البنا، اخوانالمسلمین را بنیانگذاری کرد. شما تصور میکنید که اخوانالمسلمین امروز نمایندهی آن گروهی است که پدربزرگ شما تشکیل داد و دنبال همان آرمانهاست؟
به نظر من نه. تغییرات زیادی کرده است. او متعلق به دوران قبل از استبداد است. او علیه استعمار انگلیس فعالیت میکرد و جنبش او یک جنبش ضد استعماری بود و دنبال آموزش و جذب افراد سطح پایین جامعه بود. دورهی سرکوبی ناصر و رژیم او آمد که بسیاری از آنان را کشت. بسیاری اخوان را ترک کردند و بسیاری تندرو شدند. بسیار از آنان به خارج از مصر آمدند و در واقع تبعید شدند. از اندونزی و ترکیه گرفته تا کشورهای غربی و حاصل این تنوعی شده است که شما در عقاید اعضای اخوانالمسلمین میبینید. آنها همراه با تاریخ هم متحول شدهاند. زمانی دموکراسی و حقوق زنان را رد میکردند، اما حالا تغییر کردهاند و همچنان در حال تغییراند. اگر به دنبال مصداقی هستید نباید به سراغ ایران بروید بلکه باید به ترکیه نگاه کنید. تغییر از اربکان تا اردغان را میتوانید ببینید. نمیتوان آنها را ضد دموکراسی دانست. این که اسلامگراها جایگزین دیکتاتورهای نظامیاند همان شعاری است که حاصل آن حمایت از دیکتاتوری در جهان عرب برای حفظ پایداری و امنیت میشود. بر ماست که این نگرش را به چالش بکشیم. نکتهی من این است که من هم با بسیاری از آنان از جمله رهبرانشان مخالفم؛ به ویژه با نگاه برخی آنان به شریعت و حقوق زنان، اما تنها راه برای ادامهی فرایند دموکراسی به چالش کشیدن [در برابر حذف] این افراد است. بسیاری از آنان به حاکمیت قانون و انتخابات آزاد ایمان دارند و ما باید قبل و بعد از انتخابات آنها را به چالش بکشیم و با آنها بحث کنیم. این که از غرب برویم و به آنها درس بدهیم دردی را دوا نمیکند. من از آنچه بلر گفته متاسفم و نمیتوانم بپذیریم کسی که برای محو صدام به جنگ عراق رفته به ما بگوید که باید از مبارک حمایت کنیم.
نکتهی جالبی بود. آقای ژیژک! من ایمیلی از یکی از بینندگانمان، آرش حکیمنیا را برای شما میخوانم: شما در آخرین مقالهتان در پیوند با حوادث مصر از مائو نقل کردهاید که «آشوب بزرگی در زیر آسمان برپاست. همه چیز خوب است.» آیا امکان دارد که در این زمینه توضیح دهید؟
اسلاوی ژیژک: من آدمی نیستم که از هرج و مرج دفاع کنم. من خودم بارها در چنین وضعیتی بودهام و از خطرات آن آگاهم، اما اجازه دهید روراست باشم. وقتی چنین موقعیتی پیش میآید که نمیدانید چه کسی بر سر قدرت است جز هرج و مرج نمیتوانم برای توصیف آن کلمهای به کار ببرم. منظورم از هرج و مرج این است. یعنی کسانی که در قدرتند نمیدانند قدرتی ندارند. عذرخواهی میکنم بابت این تمثیل کودکانه، اما من خیلی دوستش دارم: در کارتون «تام و جری»، صحنههای زیادی هست که گربه میرود و از پرتگاهی میگذرد و به جایی میرسد که چیزی زیر پایش نیست، اما نمیافتد. وقتی به پایین نگاه میکند و متوجه میشود که چیزی زیر پایش نیست سقوطش آغاز میشود. آنهایی که در قدرتاند باید خود را در چنین موقعیتی ببینند تا بیفتند و این جایی است که باید مبارک را به سمت آن سوق دهیم. منظور من از هرج و مرج این است.
آنچه در ایران دیدهاید، یک اعتراض فراگیر بود و اتفاقی که در این آخرین دردسر افتاد، انتخابات و ماجرای میرحسین موسوی بعد از دزدیده شدن رایها بود. میبینید که تندروها به راحتی برنده نشدند و مردم به دنبال آزادیاند. به عبارت دیگر حتی در انقلاب خمینی اسلامگراها صددرصد صاحب قدرت نشدند و در آن پتانسیلی برای دموکراسی وجود داشت. یک تفاوت عظیم در میان است. من با طارق کاملا موافقم که بین ایران و مصر تفاوت بزرگی وجود دارد. در ایران چارچوبی برای انقلاب وجود داشت که خمینی، رهبر بلامنازع آن بود و چپها و دیگر گروهها تلاش کردند خود را در این چارچوب بگنجانند. در مصر دقیقاً برعکس است. من مصاحبهای را با یکی از اعضای اخوانالمسلمین دیدم که او زبان دموکراسی و حقوق بشر را میفهمید.
اسراییل به جای ترس از این که مبادا اخوانالمسلمین به قدرت برسند، باید نگران چیز دیگری باشد. آنچه درمورد توسعهی دولت اسراییل، که البته آمریکا بر آنها فشار گذاشته است، بسیار نگران کننده است موضوع دیگری است. ده سال پیش من در اسراییل بودم و همهی دوستان لیبرال من میگفتند که بله ما برابری و توسعه را در کرانهی باختری رود اردن هم میخواهیم، اما بمب و موشک و حمله اجازه نمیدهد ما مذاکره کنیم. اول فلسطینیها باید حملههایشان را متوقف کنند تا صلح آغاز شود. از پنج سال پیش تاکنون، حداقل در کرانهی باختری از آنچه به نام تروریسم میشناختیم خبری نیست. چه اتفاقی افتاده؟ زمینهای فلسطینیها حتی سریعتر از قبل دزیده میشوند. میدانید اسراییل چه پیام ناامیدکنندهای به جهان میفرستد؟ پیام اسراییل این است که ترور بهتر از صلح کار میکند.
آقای طارق رمضان، لطفاً در این فرصت انتهایی برنامه، نظر خود را دربارهی حرفهای آقای ژیژک بگویید؟
رمضان: ما در غرب نشستهایم و صحبت میکنیم. ما باید به اصولمان وفادار باشیم و به سمت دموکراسی حرکت کنیم. این به معنی حمایت از کسانی است که آنجا جمع شدهاند. این مسئولیت همهی ببیندگان ماست که ما نمیتوانیم به نام امنیت از یک دیکتاتور حمایت کنیم. در مخالفت با این سیاست احساسی که اگر دیکتاتور نباشد اسلامگراها خواهند بود باید بگویم اسلام گرایی یک واقعیت است که نماهای متفاوتی دارد. ما باید اجازه دهیم که خود مردم یکدیگر را به چالش بکشند، به هم گوش کنند و با آموختن از مثالهایی مانند ترکیه، مردم مصر برای خود تصمیم بگیرند.
بخش دوم - ضرورت اندیشهی چپ
تباهی ِ تاريخی: از مجلس مهستان به مجلس اراذل و اوباش
مسعود نقرهکار
تاريخ حيرت و سقوط: اشکانيان مجلس بزرگان واشراف بر پا کردند، و حکومت اسلامی مجلس اراذل و اوباش، تاريخ اين حد فروکاستن تجربه نکرده بود
اگر اشکانيان می پنداشتند روزگاری جای مجلس مهستان يا مجلس بزرگان و اشراف را مجلس اراذل و اوباش اسلامی خواهد گرفت ، قيد بر پا کردن چنين روش ومنشی می زدند و عطای اش به لقای اش می بخشيدند.اصلن چرا راه دور برويم، حتی " مصلحت خانه" يا " مجلس مشورت " و "مجلس وکلای تجار" ناصر الدين شاه نيز با مجلس وحوش اسلامی تفاوت کيفی داشت چه رسد به مجلسی که فرمان تشکيل اش حدود صد سال قبل در روزهای انقلاب مشروطه صادر شد. آن روزها هر گز تصور نمی شد روزگاری مجلس مشروطه تجمع نوعی اراذل و اوباش اسلامی , و يا به قول احمد کسروی "استرداران و شترداران نتراشيده دژآگاه و اوباشان سنگلج و چاله ميدان و...که به مجلس و مجلسيان حمله می کردند و يا چاقو کشان و قمه کشان و .. کلاه نمدی های محلات و اشراری" که شعار ضد مجلس مشروطه می دادند، از آب در آيد.
نه فقط در رابطه با مجالس ايران, که برای تاريخ پارلمانتاريسم , مجلس شورای اسلامی ,تجربه ی فاجعه ا ی شرم آور و ننگين است.
عربده کشی های روز سه شنبه ی "لتوت و لشوش الدوله ها"ی حزب الله ،که نخستين عربده کشی اين جماعت نبود و آخرين نخواهد بود, بازتاب تفکر و روشی ست که پس از حمله اعراب به ايران برای قرن ها فاتحه ی چيزی به نام مجلس را خواند. همان تفکر و روش امروز به کلام و رفتار نعره کشان و قداره بندان مجلس اسلامی بدل شده است.
مجلس ارتجاع , که به حق و به درستی رکن اصلی قوه مقننه نظام جمهوری اسلامی است , نعره ی " اعدام بايد گردد "سر داده است تا بار ديگر چهره ی واقعی حکومت اسلامی بی حجاب کند. اما اين بارتفاوت در اين است که عربده کشان خواستار اعدام " رييس سابق " همين قوه ،" نحست وزير ۸ سال دفاع مقدس" و رييس جهمور سابق مملکت که هنوز هم خود را رهروان راه " امام راحل" می دانند، شده اند.
حسين شريعتمداری ،که شايد تنها "روزنامه نگار" بازجو و شکنجه گر جهان باشد، و جای اش نيز در مجلس شورای اسلامی خالی ست، در رابطه با روز نعره کشان " لتوت و لشوش الدوله ها"ی حزب الله، در کيهان اش نوشت:
" نمايندگان مجلس در بيانيه ای تاکيد کردند کاسه صبر ملت از مدارا در برابر سران فتنه لبريز شده است و همگان خواستار اشد مجازات آنها هستند......حال و هوای خانه ملت آکنده از ابراز انزجار نسبت به فتنه گری های موسوی و کروبی و فرياد مطالبه اشد مجازات برای آنها بود......در بخش هايی از بيانيه نمايندگان مجلس آمده است: در حالی که پژواک فرياد ضد استعماری و ضد استبدادی امام خمينی(ره) و بازتاب قيام و انقلاب اسلامی ملت ايران پس از گذشت ۳۲ سال از تونس و مصر در فضای جهان اسلام پيچيده و بيداری اسلامی ارکان سلطه آمريکا و اسرائيل در منطقه را به لرزه افکنده است کروبی و موسوی با دعوت به تظاهرات به بهانه حمايت از مردم مصر و در حقيقت برای خدمت به آمريکا و رژيم صهيونيستی بار ديگر فتنه ای به راه انداختند و آب به آسياب دشمنان اسلام و مسلمانان ريختند و برای رسانه های غربی و آمريکايی خوراک تبليغاتی فراهم کردند. ..... حضرت آيت الله آملی لاريجانی همان طور که تاکنون دستگاه قضا با قاطعيت آشوبگران را محاکمه و احکام قانونی را صادر کرده است، انتظار می رود در رابطه با عناصر اصلی و مزدوران بيگانه که بعد از هر پيروزی، شيرينی را به کام ملت تلخ می کنند نيز اين رويه اعمال و تصميمات جدی اخذ شود. انتظار است با توجه به فرمايشات رهبر معظم انقلاب که فرمودند نخبگان سياسی که قانون را زير پا می گذارند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرج هايی هستند که اتفاق می افتد، همچنين با توجه به فرمايش حضرت امام که فرمودند کسانی که دعوت به راهپيمايی غيرقانونی می کنند و اغتشاش می کنند، مفسد فی الارض هستند و با توجه به اقدامات مفسدانه برخی از سران فتنه مانند موسوی و کروبی که با اطلاعيه های دشمن شاد کن خود علاوه بر اقدامات ضد انقلابی گذشته اغتشاشات ديروز را سازماندهی کردند و برخی از هموطنان ما را به شهادت رسانده و مجروح ساختند، ...اين افراد را هرچه زودتر به عنوان مفسد فی الارض محاکمه نمايد....گفتنی است در هنگام قرائت بيانيه، نمايندگان شعارهای «مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی» «موسوی و کروبی اعدام بايد گردند» و «هاشمی، هاشمی؛ بصيرت، بصيرت» سر دادند.....نمايندگان همچنين با نصب پلاکاردی در جايگاه هيئت رئيسه مجلس، خواستار محاکمه موسوی و کروبی به جرم اقدام عليه امنيت ملی شدند.
اهالی خانه ملت در اين اطلاعيه تاکيد کردند: «ما نمايندگان مجلس خواستار محاکمه و اشد مجازات موسوی و کروبی به جرم افساد فی الارض و اقدام عليه امنيت ملی هستيم.....»(۱).
همين چند جمله ی اين بيانيه ی چرکين و رفتار اهالی خانه ارتجاع اوج دژنره شدن ( تباهی و فرو کاسته شدن) پديده ای به نام مجلس در ميهن مان را نشان می دهد,، مجلسی که امروز به حق ( و با عرض معذرت ! ) می بايد در باره اش با ميرزاده عشقی هم آوا شد:
بعد از اين بر وطن و بوم و برش بايد ريد
به چنين مجلس و بر کر و فرش بايد ريد
در حقيقت در عدل، ار در اين بام و درست
به چنين عدل و به ديوار و درش بايد ريد
آن که بگرفته از او تا کمر ايران گه
به مکافات، الا تا کمرش بايد ريد
.......................................(۲)
********
۱- کيهان تهران , چهارشنبه ۲۷ بهمن .۱۳۸۹
۲- سيد محمدرضا ميرزاده عشقی (۱۳۰۳-۱۲۷۲) مشير سليمی-علی اکبر، کليات مصور / عشقی،چاپ تهران، ۱۳۴۴، ص ۴۲۳.
حضور گسترده نیروهای امنیتی و درگیریهای پراکنده در تهران
این گزارش مرتب تکمیل میشود(زمان خبرها به وقت اروپای مرکزی است)
[17:15] منابع خبری از تهران گزارش میدهند اخلال در سرویس تلفن همراه و اینترنت به صورت منطقهای ایجاد شده است. بنابر این گزارش این مشکلات در مناطق مرکزی شهر تهران بیشتر است.
[17:10] یک شاهد عینی به دویچهوله گفت، میدان ونک و خیابانهای منتهی به این میدان به صحنهی کشمکش میان نیروهای ضد شورش و لباس شخصی با مردم تبدیل شده است. نیروهای ضد شورش برای متفرق کردن مردم اقدام به پرتاب گاز اشکآور کردهاند.
[17:05] به گزارش سایت کلمه، تجمعهای غیر متمرکز مردم تهران با تاریکی هوا رو به گسترش است و لحظه به لحظه بر حضور مردم در برخی از نقاط تهران از جمله خیایان ولی عصر، چهار راه پاک وی، میرداماد و میدان هفت تیر در حال افزایش است.
[17:00] خبرگزاری دولتی فارس به نقل از سردار رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی گزارش داده «یک تروریست با مقداری مواد تخریبی» در تهران بازداشت شده است.
[16:55] یک خبرنگار در گفتوگو با دویچه وله از مشاهده «تکتیرانداز»های سوار بر موتور در خیابان ولیعصر، حدفاصل «چهار راه انقلاب تا ميدان وليعصر» خبر داد. این خبرنگار گفت: «از ساعت ۳ بعدازظهر دستههای ۲۰ تا ۳۰ نفری موتورسوار كه بعضا ۳ ترك بودند، خيابان وليعصر، حد فاصل چهار راه انقلاب تا ميدان وليعصر را طی میكردند. حداقل ۳ نفر از تركنشينان را به همراه سلاح تك تيراندازی ديدم. حدود ساعت ۵ بعد ازظهر عدهای از همين موتورسواران برای تحريک انبوه مردم كه در پيادهروها حركت میكردند، شعار «مرگ بر موسوی» سر میدادند ولی مردم پاسخی به اين شعار ندادند. چون محل كار من آنجاست، هيچ روزی را به اين شلوغی نديده بودم، جمعيت خيلی زيادی در آن محدوده در رفتوآمد بودند البته شعاری هم داده نمیشد.»
[16:50] به گزارش خبرنگاری دولتی ایرنا، فائزه هاشمی، دختر اکبر هاشمی رفسنجانی ساعتی پیش در خیابان ولی عصر بازداشت شده است. این خبرگزاری مدعی شد خانم هاشمی «قصد داشت با اظهارات تند و سر دادن شعارهای تحریك آمیز، ناآرامی ایجاد كند». منابع مستقل خبری هنوز این خبر را تایید نکردهاند.
[16:45] همزمان با ادامه اعتراضات در ایران، دسترسی به برخی سایتهای دولتی از جمله سایت رسمی رهبر جمهوری اسلامی در ایران امکانپذیر نیست. منابع خبری مخالفان دولت از حمله گروه «ناشناس» (Anonymous) به این وبسایتها در حمایت از اعتراضات مردمی در ایران خبر میدهند.
[16:40] یک خبرنگار که نخواست نامش فاش شود، به دویچه وله گفت: «من امروز از خیابان آذربایجان تا دروازه دولت پیاده رفتم. از لحاظ حضور نیروهای امنیتی امروز فقط با عاشورای ۸۸ قابل مقایسه بود. در تمام مسیر اجازه شکلگیری تجمع یا راهپیمایی به سبزها نمیدادند. در خیابان انقلاب حدفاصل، میدان انقلاب تا خیابان دانشگاه، عده زیادی از مردم در پیادهروها راه میرفتند. نکته جالب امروز، حضور گسترده لباسشخصیها بود که بین مردم در پیادهروها راه میرفتند. از هر ۱۰ موتوری که در خیابان حضور دارد، ۸ تای آن متعلق به بسیجیها است. ترافیک سنگینی در خیابات آزادی و انقلاب بهوجود آمده است.»
[16:40] یک خبرنگار که نخواست نامش فاش شود، به دویچه وله گفت: «من امروز از خیابان آذربایجان تا دروازه دولت پیاده رفتم. از لحاظ حضور نیروهای امنیتی امروز فقط با عاشورای ۸۸ قابل مقایسه بود. در تمام مسیر اجازه شکلگیری تجمع یا راهپیمایی به سبزها نمیدادند. در خیابان انقلاب حدفاصل، میدان انقلاب تا خیابان دانشگاه، عده زیادی از مردم در پیادهروها راه میرفتند. نکته جالب امروز، حضور گسترده لباسشخصیها بود که بین مردم در پیادهروها راه میرفتند. از هر ۱۰ موتوری که در خیابان حضور دارد، ۸ تای آن متعلق به بسیجیها است. ترافیک سنگینی در خیابات آزادی و انقلاب بهوجود آمده است.»
جرس:
با افزایش جمعیت مردم معترض خیابانهای شیراز، نیروهای انتظامی و لباس شخصی به مردم حمله ور شدند.
بنا به اخبار رسیده به جرس، نیروهای انتظامی و لباس شخصی با حضور گسترده در خیابانها و میادین اصلی شهر و همچنین مانور با موتور، قصد ایجاد رعب و وحشت دارند و حتی عابرین و رانندگان عادی را نیز مورد ضرب و شتم قرار میدهند.
گفته میشود شيرازي ها در خيابانهای ملاصدرا و حوالي ميدان نمازی و دانشگاه مهندسي دست به تظاهرات زدند.
علی عسکری دانشجوی سبز شیراز امروز اول اسفند ماه در شیراز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
وی پیش از این نیز در ۱۳ آبان ماه سال گذشته همراه با شماری از دانشجویان شیراز بازداشت شده بود.
جرس:
خیابان مطهری رشت امروز شاهد درگیری شدید مردم معترض با نیروهای امنیتی و لباس شخصيها در این شهر بود.
خیابان مطهری رشت امروز شاهد درگیری شدید مردم معترض با نیروهای امنیتی و لباس شخصيها در این شهر بود.
بنا به اخبار رسیده به جرس، برخی از شاهدان عینی از رشت، شمار افراد شرکت کننده در این راهپیمایی را بیش از روز ۲۵ بهمن برآورد کردهاند.
این شاهدان همچنین از شمار بالای بسیجیها و نیروهای امنیتی و انتظامی در شهر خبر دادند که با تهدید و ارعاب سعی در متفرق کردن جمعیت داشتند.
گسترش تجمع های مردم در تهران
تجمع های غیر متمرکز مردم تهران با تاریکی هوا رو به گسترش است و لحظه به لحظه بر حضور مردم در برخی از نقاط تهران از جمله خیایان ولی عصر، چهار راه پاک وی، میرداماد و میدان هفت تیر در حال افزایش است.
براساس گزارش های رسیده به کلمه، در خیابان میرداماد میان مردم و نیروهای انتظامی و لباسشخصی درگیری هایی اتفاق افتاده است.در میدان هفت تیز نیز درگیری هایی میان مردم و پلیس ضد شورش گزارش شده است.گفته می شود که گروههایی از مردم نیز در حال حرکت به سوی ساختمان صدا و سیما در خیابان ولی عصر هستند.
این تجمع ها در پاسخ به دعوت شورای هماهنگی راه سبز امید که باصدور بیانیه ای از مردم ایران دعوت کرده بود که روز یکشنبه، اول اسفندماه، ساعت سه به منظور هفتمین روز شهادت دو شهید تظاهرات ۲۵ بهمن و همچنین بزرگداشت یاد و خاطره سایر شهدای جنبش سبز و حمایت از سران جنبش سبز در میادین شهر حضور داشته باشند،انجام می شود.
خبرنگاران کلمه از سطح شهر تهران از حضور پرشمار نیروهای ضد شورش، امنیتی، انتظامی، لباس شخصی و بسیج خبر می دهند.
حضور گسترده اما غیر متمرکز مردم در تمام نقاط تهران و سر در گمی نیروهای نظامی و انتظامی
حضور گسترده اما غیر متمرکز مردم در تمام نقاط تهران موجب سر در گمی نیروهای نطامی، امنیتی و انتظامی شده است.هزاران نیروی یگان ویژه همچنان در سطح شهر تهران حضور دارند .
گزارش خبرنگاران کلمه از خیابان های پارک وی، میرداماد ، میدان ولی عصر و بلوار کشاورز حاکی است که در این مناطق درگیری هایی میان مردم و نیروهای گارد ویژه روی داده است و نیروهای پلیس به طرف مردم گاز اشک آور شلیک کرده اند.
حضور گسترده اما غیر متمرکز مردم نیز در خیابان ها و میدان های شهر تهران همچنان ادامه دارد.
شکیل دادگاه برای سران محبوب جنبش سبز، فتنه گران واقعی را رسوا میکند
سید محمدرضا خاتمی: آقای صادق لاریجانی! شما دیگر صلاحیت ندارید
سید محمدرضا خاتمی، نایب رئیس مجلس ششم ، در نامه ای سرگشاده به صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه، با اشاره به موضع گیری وی علیه سران جنبش سبز، تاکید کرد که او و قوه ی تحت مدیریتش به دلیل اظهارنظر و صدور حکم درباره پرونده ای که هنوز مفتوح است، دیگر صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارند.
دبیرکل سابق جبهه مشارکت همچنین حمله به مردم بی گناه و حق طلب در ٢۵ بهمن ماه را فاجعه ای سازمان یافته، از پیش طراحی شده، حمایت شده و سابقه دار توصیف و از آن ابراز انزجار کرد.
خاتمی همچنین تاکید کرد که تشکیل دادگاه علنی و عادلانه و مستقل برای “سران محترم و محبوب جنبش سبز” موجب رضای خداوند، عزت جمهوری اسلامی و آگاهی دقیق مردم از واقعیتها و رسوایی فتنه گران واقعی خواهد شد.
به گزارش نوروز، متن نامه به شرح زیر است :
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آیة الله آقای حاج شیخ صادق لاریجانی
رئیس محترم قوه قضائیه
رئیس محترم قوه قضائیه
با سلام و احترام
ابتدا فرصت را غنیمت شمرده و با ابراز انزجار از فاجعه سازمان یافته، از پیش طراحی شده، حمایت شده و سابقه دار حمله به مردم بی گناه و حق طلب در ٢۵ بهمن ماه، برای دو شهید گرانقدر که مورد ستم مضاعف قرار گرفتند علو درجات و همنشینی با شهدای صدر اسلام آرزو مندم. متاسفانه در حال حاضر مجالی برای شکافتن این حوادث نیست که اگر امان داده شود، هزاران هزار انسان حاضر هستند بر واقعیتها شهادت دهند.
اما بعد،
علت این نامه نگاری به جنابعالی، مواضع سابق و لاحق شما در مورد سران جنیش سبز است. اجازه بدهید از شما بپرسم؛ جنابعالی بر اساس کدام قانون یا آیین نامه ای در موضوع پرونده ای که علی الظاهر در محاکم دادگستری مفتوح است، ورود ماهوی می کنید و حکم صادر می فرمایید؟ تا آنجا که این حقیر می داند، شما با این کار، مطابق مقررات، عملا خود را از صلاحیت رسیدگی به این پرونده و هرگونه ورود به آن منعزل نموده اید و طبعا قوه قضائیه تحت مدیریت جنابعالی، با سابقه ای که از آن می دانیم، دیگر صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارد.
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
بر آورند غلامان او درخت از بیخ
بر آورند غلامان او درخت از بیخ
فارغ از این موضوع حقوقی، تا آنجا که همه می دانیم، سران محترم و محبوب جنبش سبز بارها از برگزاری دادگاه علنی و عادلانه و مستقل استقبال کرده و همواره آمادگی خود را برای حضور در این دادگاه و پاسخگویی اعلام کرده اند. لذا بهتر آن است برای جلوگیری از این همه هیاهو و هتاکی و فحاشی از سوی اقلیتی که چیزی جز رگهای گردن قوی ندارند، چنین دادگاهی تشکیل شود که موجب رضای خداوند، عزت جمهوری اسلامی و آگاهی دقیق مردم از واقعیتها و رسوایی فتنه گران واقعی خواهد شد.
با احترام مجدد
سید محمد رضا خاتمی
۳۰/۱۱/۱۳۸۹
۳۰/۱۱/۱۳۸۹
ايمان صديقی فعال دانشجويی دانشگاه صنعتی نوشيروانی بابل برای سومين بار متوالی پس از انتخابات بازداشت شد
ايمان صديقي فعال دانشجويي دانشگاه صنعتي نوشيرواني بابل توسط نيروهاي امنيتي دستگير شد.
به گزارش دانشجونيوز ايمان صيقي ساعاتي قبل در مقابل دانشگاه صنعتي نوشيرواني توسط نهادهاي امنيتي دستگير و به مكان نامعلومي منتقل شد. هنوز از علت بازداشت و اتهام اين فعال دانشجويي خبري در دست نمي باشد.
ايمان صديقي دبير سياسي سابق انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه صنعتي نوشيرواني بابل بوده كه در حوادث پس از انتخابات در خرداد ۸۸ توسط اداره اطلاعات استان مازندران دستگير و مدت يک ماهه بازداشت خود را در زندان اداره اطلاعات ساري و متي كلاي بابل سپري كرد.
اين فعال ستاد دانشجويي مهدي كروبي در مازندران از سوي شعبه يك دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ۱۰ ماه حبس تعزيري و يك سال محروميت از تحصيل محكوم شده بود. صديقي در اسفند ۸۸ براي گذراندن دوران محكوميت ده ماهه اش بازداشت و راهي زندان متي كلاي بابل شد. اين عضو شوراي عمومي دفتر تحكيم وحدت در تير ماه سال جاري پس از گذراندن نيمي از دوران محكوميتش آزاد شد. چندي پيش ايمان صديقي به دستور رياست دانشگاه صنعتي نوشيرواني بابل (دكتر جانعليزاده) از دانشگاه اخراج شد.
حضور نیروهای سرکوب از اولین دقایق امروز در خیابانهای تهران
0:29Added to queue
مبارک ، بن علی ، نوبت سید علی
Iran Tehran 20 feb. "Mubarak Ben Ali, Now its time for seyed ali"
63 views - 4 minutes ago
گزارش لحظە بە لحظە یکم اسفند : کنترل مهاباد از دست نیروهای انتظامی خارج شد
٣٩ : ١٦
شهر مهاباد در آتش - كنترل از دست نيروي نظامي عملا خارج شده است
٣٩ : ١٦
شهر مهاباد در آتش - كنترل از دست نيروي نظامي عملا خارج شده است
جمعیت بسیار زیادی میدان استقلال و مناطق حوالی شهر مهاباد را در ختیار گرفته و نیروهای نظامی عملا کنترل را از دست داده اند.مردم در حال شعاردادن به طرف نیروهای نظامی سنگ پرتاب وبه طرف انان هجوم می برند.شعله های اتش از دور دست در مناطق مختلف و کوههای اطراف به چشم می خورد.
٢٩ : ١٦
مردم سنندج با نیروهای بسیج درگیر شده و یک خودروی متعلق به سپاه را به آتش كشيدند ـ
شهرهای سنندج و مهاباد بسیار متشنج است شهر های کردستان بخصوص سنندج و مهاباد بسیار متشنج است بر اساس مشاهدات در شهر مهاباد،مردم در میدان استقلال جمع شده و با نیروهای بسیج ر گیر شده و یک خودروی متعلق به سپاه به اتش کشیده شده است. نیروهای سرکوب و لباس شخصی هادر سنندج با سلاح قناسه و دوربين دار مشغول گشت زني هستند.
٠٢: ١٦
اخبار لحظه به لحظه رویدادهای اول اسفند 89روز خشم مجدد مردم ایران
- حضور دهها هزار نفر از مردم در خیابان روح شهر را می لرزاند
تا سقوط دیکتاتور
- یک گزارش تائید نشده از شهر مریوان (استان کردستان) حاکی از تجمع
معترضان در این شهر است.
- به گزارش دانشجونیوز بر اثر شلیک این نیروها که مجهز به سلاح گرم بودند
- شهرهای سنندج و مهاباد بسیار متشنج است
- درگیریهای شدید در نقاط مرکزی تهران
- خبر ها حاکی از آن است مردم شهر سقز به شهر های متحصن
کردستان پیوستند
- درگیری مبارزان با سرکوب گران در شهرهای مریوان و کرمانشاه
- یک شاهد عینی به زمانه گفت که شهر مهاباد شلوغ شده
- حکومت نظامی در پاوه و جوانرود
- این نظام رفتنی است تا زمان هست به آغوش ملت بازگردید
- مردم سنندج با نیروهای بسیج در گیر شده و یک خودروی متعلق
به سپاه را به آتش كشيدند
- تجمع معترضان در خیابان ملاصدرای شیراز و حمله نیروهای موتورسوار به آنها
- در مهاباد خودروی متعلق به سپاه به آتش کشیده شد
- در مشهد خیابان راهنمایی و احمد آباد پر است از انواع ماموران و
موتورسواران اوباش مانور میدهند و به هیچ کس اجازه توقف نمیدهند
- به گزارش شاهدان عینی: یک نفر بر اثر تیراندازی نیروهای امنیتی
در میدان هفت تیر به شهادت رسید
- شلیک گاز اشک آور و تیرهوایی در اطراف صدا و سیما
- خبرگزاری فرانسه: جلوگیری از حضور خبرنگاران خارجی در داخل ايران
- اسفند دونه دونه / سید علی سرنگونه
هوا ، هواي خيزش ، هو اي انقلاب
بجنگ تا بجنگیم ، این آخرین جواب
جمعیت بسیار زیادی میدان استقلال و مناطق حوالی شهر مهاباد را در ختیار گرفته و نیروهای نظامی عملا کنترل را از دست داده اند.مردم در حال شعار دادن به طرف نیروهای نظامی سنگ پرتاب وبه طرف انان هجوم می برند.شعله های اتش از دور دست در مناطق مختلف و کوههای اطراف به چشم می خورد
به گزارش شاهدان عینی: یک نفر بر اثر تیراندازی نیروهای امنیتی در میدان هفت تیر به شهادت رسید؛ در میدان انقلاب جمعیت معرض به یکدیگر پیوستند
دقایقی پس از شکل گیری تجمع اعتراضی امروز، مامورین نظامی-امنیتی در میدان هفت تیر به سوی مردم تیراندازی کردند.
به گزارش دانشجونیوز بر اثر شلیک این نیروها که مجهز به سلاح گرم بودند، یک نفر از معترضین در میدان هفت تیر به شهادت رسید. همچنین بر اثر درگیری ها در میدان هفت تیر تعدادی دیگر از مردم نیز مجروح شدند.
یکی از حاضران در صحنه به دانشجونیوز گفت شدت جراحت وارده بر فردی که مورد هدف گلوله قرار گرفت، به حدی بود که این شهروند پس از دقایقی در میدان هفت تیر جان سپرد. این در حالی است که بی بی سی به نقل از یک شاهد عینی دیگر گزارش کرده است که صدای تیراندازی از حوالی خیابان عباس آباد در تهران شنیده است.
از صبح امروز ماموران گارد ویژه و نیروهای انتظامی به همراهی نیروهای بسیج مجهز به انواع سلاح های سرد و گرم، در میدان های اصلی شهر حضور یافتند تا مانع از شکل گیری تجمع های اعتراضی مردم شوند ولی با این وجود در برخی از نقاط شهر تهران همچون میدان ولیعصر، میدان هفت تیر، میدان ونک و مقابل پارک ملت مردم تجمع کرده و شعارهایی بر علیه حکومت سر دادند.
مسئولین مختلف جمهوری اسلامی طی روزهای گذشته هشدار داده بودند که به شدت با تجمع مردم برخورد خواهند کرد. خبرگزاری فارس نیز از صبح امروز با انتشار خبری، پیشاپیش اعلام کرد که مردم توسط نیروهای مخالف جمهوری اسلامی کشته خواهند شد. اما علیرغم این مسئله گزارش های متعدد حاکی از آن است که شهرهای مختلف ایران از جمله اصفهان، شیراز، مهاباد، سنندج، رشت و... شاهد حضور و تجمع مردم معترض است.
در تهران اخبار رسیده حکایت از درگیری نیروهای امنیتی با معترضان در میدان انقلاب دارد. گزارش ها همچنین حاکی از آن است که حوالی میدان ونک و پارک ملت شاهد انبوده جمعیت معترض بوده است. بی بی سی ساعتی پیش گزارش داده است که جمعیت معترض سبز در بلوار کشاورز در حال شعار دادن و حرکت به سمت میدان ولیعصر بوده است. این در حالی است که برخی گزارش ها حکایت از آن دارد که در میدان ولیعصر پلیس ضد شورش به سمت جمعیت گاز اشک آور شلیک کرده است.
همچنین شاهدان عینی می گویند حوالی چهار راه پارک وی نیز گروهی از معترضان علیه رهبر جمهوری اسلامی ایران شعار هایی سر داده اند. همچنین تجمعاتی در خیابان سهروردی و خیابان ولیعصر مقابل جام جم نیز شکل گرفته است. آخرین گزارش ها حاکی از آن است در میدان انقلاب جمعیت معترض موفق شده اند به هم بپیوندند و جمعیت در حال افزایش است.
یکی از حاضران در صحنه به دانشجونیوز گفت شدت جراحت وارده بر فردی که مورد هدف گلوله قرار گرفت، به حدی بود که این شهروند پس از دقایقی در میدان هفت تیر جان سپرد. این در حالی است که بی بی سی به نقل از یک شاهد عینی دیگر گزارش کرده است که صدای تیراندازی از حوالی خیابان عباس آباد در تهران شنیده است.
از صبح امروز ماموران گارد ویژه و نیروهای انتظامی به همراهی نیروهای بسیج مجهز به انواع سلاح های سرد و گرم، در میدان های اصلی شهر حضور یافتند تا مانع از شکل گیری تجمع های اعتراضی مردم شوند ولی با این وجود در برخی از نقاط شهر تهران همچون میدان ولیعصر، میدان هفت تیر، میدان ونک و مقابل پارک ملت مردم تجمع کرده و شعارهایی بر علیه حکومت سر دادند.
مسئولین مختلف جمهوری اسلامی طی روزهای گذشته هشدار داده بودند که به شدت با تجمع مردم برخورد خواهند کرد. خبرگزاری فارس نیز از صبح امروز با انتشار خبری، پیشاپیش اعلام کرد که مردم توسط نیروهای مخالف جمهوری اسلامی کشته خواهند شد. اما علیرغم این مسئله گزارش های متعدد حاکی از آن است که شهرهای مختلف ایران از جمله اصفهان، شیراز، مهاباد، سنندج، رشت و... شاهد حضور و تجمع مردم معترض است.
در تهران اخبار رسیده حکایت از درگیری نیروهای امنیتی با معترضان در میدان انقلاب دارد. گزارش ها همچنین حاکی از آن است که حوالی میدان ونک و پارک ملت شاهد انبوده جمعیت معترض بوده است. بی بی سی ساعتی پیش گزارش داده است که جمعیت معترض سبز در بلوار کشاورز در حال شعار دادن و حرکت به سمت میدان ولیعصر بوده است. این در حالی است که برخی گزارش ها حکایت از آن دارد که در میدان ولیعصر پلیس ضد شورش به سمت جمعیت گاز اشک آور شلیک کرده است.
همچنین شاهدان عینی می گویند حوالی چهار راه پارک وی نیز گروهی از معترضان علیه رهبر جمهوری اسلامی ایران شعار هایی سر داده اند. همچنین تجمعاتی در خیابان سهروردی و خیابان ولیعصر مقابل جام جم نیز شکل گرفته است. آخرین گزارش ها حاکی از آن است در میدان انقلاب جمعیت معترض موفق شده اند به هم بپیوندند و جمعیت در حال افزایش است.
مقایسه انبوه نیروهای امنیتی و یگان ویژه در اول اسفند با سی خرداد۸۸
تعداد نیروهای لباس شخصی،بسیج، پلیس و یگان های گارد ضد شورش در خیابان های تهران خیلی زیادتر از دوشنبه ۲۵ بهمن برآورد می شود.به گزارش خبرنگاران کلمه،به عنوان مثال چند صد نیروی امنیتی و انتظامی در میدان و خیابان فاطمی شانه به شانه هم ایستاده اند و از هرگونه تجمع مردم جلوگیری می کنند.سمت شمالی میدان فاطمی کاملا در دست پلیس و سمت جنوبی خیابان در تسلط کامل لباس شخصی هاست.
خبرنگاران کلمه،فضای امروز شهر تهران را با سی خرداد ۸۸، مقایسه می کنند که از نوجوان تا پیرمرد در میان نیروهای سرکوبگر هست.
امروز همچینین نیروهای تازه ای از سپاه پاسداران با لباس فرم های جدید که پیش از این مشاهده نشده بودند، نیز در خیابان های تهران حضور دارند.
نیروهای امنیتی و انتظامی به صورت بی هدف، مدام در حال رفت و آمد در میان مردم هستند و گاه در خیابان ولیعصر و محدوده های خیابان مطهری تا میدان ولیعصر ، خیابان جمهوری و چهارراه ولیعصر کارت شناسایی مردم را در پیاده رو ها چک می کنند.
آخرین گزارش های خبرنگاران ما حاکی است که تجمع های غیر متمرکز مردم در انقلاب و به سمت جمالزاده ادامه دارد.
فائزه هاشمی بازداشت شد/ نکمیلی
خبرگزاری هرانا - فائزه هاشمی رفسنجانی، دختر آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی، غروب یکشنبه در تقاطع فاطمي - خيابان وليعصر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
خبرگزاری فارس با اعلام این خبر افزوده است که "فائزه هاشمی در حالي كه قصد داشت با اظهارات تند و سر دادن شعارهاي تحريك آميز، ناآرامي ايجاد كند، از سوی نيروهای انتظامی و امنيتی شناسايی و بازداشت شد."
اين براي چندمين بار است كه فائزه هاشمي رفسنجاني در تجمعات مردمی بازداشت می شود.
تکمیلی: فائزه هاشمی دقایقی پس از بازداشت توسط نیروهای امنیتی آزاد شده است.
فائزه هاشمی بازداشت شد، ايرنا
تهران - فائزه هاشمی رفسنجانی عصر امروز بدليل رفتارهای تحريک آميز بازداشت شد.
به گزارش خبرنگار ايرنا، فائزه هاشمی در حالی که قصد داشت با اظهارات تند و سر دادن شعارهای تحريک آميز، ناآرامی ايجاد کند، در خيابان ولی عصر(عج) بالاتر از تقاطع فاطمی، از سوی نيروهای انتظامی و امنيتی شناسايی و بازداشت شد.
وی در جريان فتنه سال گذشته نيز بارها در تجمعهای غيرقانونی حاضر شده و به تحريک آشوبگران پرداخته بود.
علیرغم فراخوان گسترده و تبليغات کمسابقه رسانههای ضدانقلاب، هيچگونه اتفاق خاصی در سطح تهران رخ نداد و شرايط کاملاً عادی در سطح شهر حکمفرما بود.
به گزارش خبرنگار ايرنا، فائزه هاشمی در حالی که قصد داشت با اظهارات تند و سر دادن شعارهای تحريک آميز، ناآرامی ايجاد کند، در خيابان ولی عصر(عج) بالاتر از تقاطع فاطمی، از سوی نيروهای انتظامی و امنيتی شناسايی و بازداشت شد.
وی در جريان فتنه سال گذشته نيز بارها در تجمعهای غيرقانونی حاضر شده و به تحريک آشوبگران پرداخته بود.
علیرغم فراخوان گسترده و تبليغات کمسابقه رسانههای ضدانقلاب، هيچگونه اتفاق خاصی در سطح تهران رخ نداد و شرايط کاملاً عادی در سطح شهر حکمفرما بود.
شهبازی: «ایران به سوی بحرانی بزرگ پيش میرود»
عبدالله شهبازی، مورخ ساکن شيراز میگويد ایران به سوی «بحرانی بزرگ» پیش میرود و امروز «شکافهايی غيرقابل جبران» ايجاد خواهد شد.
شهبازی در وبسايت شخصیاش نوشته است «تا اين لحظه هنوز مجالی هست برای قانونمند کردن ساختار تعارضات سياسی در ايران؛ ولی اگر حوادثی که حدس میزنم در بعدازظهر و شامگاه (امروز یکشنبه اول اسفند ٨٩) رخ دهد، اندک اميدهای باقيمانده نيز، شايد برای هميشه، به باد خواهد رفت.»
این مورخ توضيح بيشتری درباره حوادث مورد اشاره نداده است. اما ظاهراً اشاره وی درباره تظاهرات ضددولتی مخالفان در تهران و چند شهر دیگر ایران است که به گفته شاهدان عینی با «برخورد خشن» نیروهای دولتی روبرو شده است.
شهبازی همچنین نوشته است «فعلاً ميداندار سياست ايران کانونهايی منسجم از اوباش مشکوک مانند حسينيان و کوچکوف و امثال ايشان هستند.»
این بخش از نوشته شهبازی به روحالله حسینیان و مهدی کوچکزاده دو نماینده تندروی حامی دولت در مجلس ایران اشاره دارد که بهشدت علیه جنبش سبز موضعگیری میکنند.
شهبازی در سال ۱۳۸۴ از حاميان محمود احمدینژاد بود اما در سال ۱۳۸۸ به جمع منتقدان وی پيوست و از ميرحسين موسوی کانديدای دهمين دوره انتخابات رياستجمهوری ايران حمايت کرد.
وی در سال ۱۳۸۷ با انتشار کتابی عليه زمين خواری، آيتالله محیالدين حائری شیرازی، امام جمعه پيشين شيراز، عبدالعلی نجفی، فرمانده پیشین سپاه انصارالمهدی و برخی ديگر از مقامات فارس را به فساد مالی متهم کرد.
شهبازی پس از شکایت افرادی که در کتاب «زمين و انباشت ثروت: تکوين اليگارشی جديد در ايران امروز» به زمینخواری متهم شده بودند، به ١٧ ماه حبس محکوم شد.
وی مدتی پيش برای اجرای حکم به زندان منتقل شد اما با اعلام يک کميسيون پزشکی درباره بيماری قلبی شهبازی، اين مورخ از زندان به خانهاش منتقل شد.
شهبازی در وبسايت شخصیاش نوشته است «تا اين لحظه هنوز مجالی هست برای قانونمند کردن ساختار تعارضات سياسی در ايران؛ ولی اگر حوادثی که حدس میزنم در بعدازظهر و شامگاه (امروز یکشنبه اول اسفند ٨٩) رخ دهد، اندک اميدهای باقيمانده نيز، شايد برای هميشه، به باد خواهد رفت.»
این مورخ توضيح بيشتری درباره حوادث مورد اشاره نداده است. اما ظاهراً اشاره وی درباره تظاهرات ضددولتی مخالفان در تهران و چند شهر دیگر ایران است که به گفته شاهدان عینی با «برخورد خشن» نیروهای دولتی روبرو شده است.
شهبازی همچنین نوشته است «فعلاً ميداندار سياست ايران کانونهايی منسجم از اوباش مشکوک مانند حسينيان و کوچکوف و امثال ايشان هستند.»
این بخش از نوشته شهبازی به روحالله حسینیان و مهدی کوچکزاده دو نماینده تندروی حامی دولت در مجلس ایران اشاره دارد که بهشدت علیه جنبش سبز موضعگیری میکنند.
شهبازی در سال ۱۳۸۴ از حاميان محمود احمدینژاد بود اما در سال ۱۳۸۸ به جمع منتقدان وی پيوست و از ميرحسين موسوی کانديدای دهمين دوره انتخابات رياستجمهوری ايران حمايت کرد.
وی در سال ۱۳۸۷ با انتشار کتابی عليه زمين خواری، آيتالله محیالدين حائری شیرازی، امام جمعه پيشين شيراز، عبدالعلی نجفی، فرمانده پیشین سپاه انصارالمهدی و برخی ديگر از مقامات فارس را به فساد مالی متهم کرد.
شهبازی پس از شکایت افرادی که در کتاب «زمين و انباشت ثروت: تکوين اليگارشی جديد در ايران امروز» به زمینخواری متهم شده بودند، به ١٧ ماه حبس محکوم شد.
وی مدتی پيش برای اجرای حکم به زندان منتقل شد اما با اعلام يک کميسيون پزشکی درباره بيماری قلبی شهبازی، اين مورخ از زندان به خانهاش منتقل شد.
فارس: امروز میخواهند با نظام مقابله مسلحانه کنند
خبرگزاری فارس، مدعی شد «منافقين و فتنهگران» امروز قصد دارند با نظام مقابله مسلحانه کنند.
اين تارنمای نزديک به نيروهای امنيتی ايران نوشته است: «امروز منافقين با همکاری فتنهگران قصد دارند سناريوی "تجمعات جزيرهای و کوچک اما با سطح خشونت بالا و انبوهسازی در کشتهها با اقدام مسلحانه " را در دستور کار خود قرار دهند.»
مقامات جمهوری اسلامی سازمان مجاهدين خلق را «منافقين» خطاب میکنند و به معترضان «فتنهگر» میگويند.
فارس افزوده است: «برخی تيمهای جديد منافقين در روزهای گذشته وارد کشور شده و تصميم دارند در صورت هرگونه تجمع احتمالی به منظور کشتهسازی و با هدف ايجاد جو آشوب و خشونت، تعدادی از هموطنانمان را به شهادت برسانند.»
فارس مدعی شده است که در راهپيمايی روز ۲۵ بهمن نيز «دشمنان انقلاب» با تيراندازی خود صانع ژاله و محمد مختاری را کشتهاند اين در حالی است که مخالفان حکومت عامل کشته شدن اين دو جوان را نيروهای امنيتی میدانند.
اين خبرگزاری نزديک به نيروهای امنيتی ايران نوشته است: «طی روزهای گذشته تماسهايی از سوی منافقين از داخل و خارج از کشور با برخی شهروندان صورت گرفته و آنها را تشويق به حضور در خيابانها کردهاند.»
مخالفان جمهوری اسلامی ايران اين خبر خبرگزاری فارس را «سناريويی» میدانند که بر اساس آن حکومت قصد دارد با شليک به سوی معترضان در خيابانها، مسئوليت آن را به گردن مخالفان بيندازد.
آنها میگويند راهپيمايی روز ۲۵ بهمن، کشته شدن صانع ژاله و محمد مختاری و سپس «بسيجی» قلمداد کردن اين دو تجربهای در اين رابطه است.
راهپيمايی ۲۵ بهمن به درخواست ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، دو تن از رهبران مخالفان دولت ايران و در پشتيبانی از جنبش مردم مصر و تونس برگزار شد اما با حمله نيروهای امنيتی به تظاهرات ضدحکومتی تبديل شد.
اين راهپيمايی افزون بر تهران در چند شهر ديگر نيز برپا شد اما در تهران با حمله نيروهای امنيتی منجر به کشته شدن دو جوان معترض، زخمی شدن دهها نفر و بازداشت بيش از هزار نفر گرديد.
با فراخوانی که چند روز پيش از سوی شورای هماهنگی راه سبز اميد منتشر شد امروز يکشنبه اول اسفند ۸۹ در هفتمين روز کشته شدن دو نفر در تظاهرات ۲۵ بهمن، تجمعاتی در تهران و ديگر شهرها گزارش شده است.
بر اساس اين گزارشها امروز در تهران با وجود تدابير شديد امنيتی مردم معترض از ساعت سه بعدازظهر به خيابانها آمدند و درگيریهایی نيز از نقاط مختلف گزارش شده است.
تا هنگام تنظيم اين خبر در ميدان انقلاب، خيابان ولیعصر، بلوار کشاورز، ميدان هفت تير، در نزديکی صدا و سيما، ميدان ونک، پارک ملت و نقاط ديگری از تهران مردم دست به تجمع زده و شعارهايی عليه حکومت سر دادند.
همچنين در شيراز، اصفهان، همدان و چند شهر ديگر نيز اين تجمعات صورت گرفته است. برای نخستين بار خبرهايی نيز از اعتراضات خيابانی مردم دو شهر کردنشين مهاباد و سنندج منتشر شده است.
اين تارنمای نزديک به نيروهای امنيتی ايران نوشته است: «امروز منافقين با همکاری فتنهگران قصد دارند سناريوی "تجمعات جزيرهای و کوچک اما با سطح خشونت بالا و انبوهسازی در کشتهها با اقدام مسلحانه " را در دستور کار خود قرار دهند.»
مقامات جمهوری اسلامی سازمان مجاهدين خلق را «منافقين» خطاب میکنند و به معترضان «فتنهگر» میگويند.
فارس افزوده است: «برخی تيمهای جديد منافقين در روزهای گذشته وارد کشور شده و تصميم دارند در صورت هرگونه تجمع احتمالی به منظور کشتهسازی و با هدف ايجاد جو آشوب و خشونت، تعدادی از هموطنانمان را به شهادت برسانند.»
فارس مدعی شده است که در راهپيمايی روز ۲۵ بهمن نيز «دشمنان انقلاب» با تيراندازی خود صانع ژاله و محمد مختاری را کشتهاند اين در حالی است که مخالفان حکومت عامل کشته شدن اين دو جوان را نيروهای امنيتی میدانند.
اين خبرگزاری نزديک به نيروهای امنيتی ايران نوشته است: «طی روزهای گذشته تماسهايی از سوی منافقين از داخل و خارج از کشور با برخی شهروندان صورت گرفته و آنها را تشويق به حضور در خيابانها کردهاند.»
مخالفان جمهوری اسلامی ايران اين خبر خبرگزاری فارس را «سناريويی» میدانند که بر اساس آن حکومت قصد دارد با شليک به سوی معترضان در خيابانها، مسئوليت آن را به گردن مخالفان بيندازد.
آنها میگويند راهپيمايی روز ۲۵ بهمن، کشته شدن صانع ژاله و محمد مختاری و سپس «بسيجی» قلمداد کردن اين دو تجربهای در اين رابطه است.
راهپيمايی ۲۵ بهمن به درخواست ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، دو تن از رهبران مخالفان دولت ايران و در پشتيبانی از جنبش مردم مصر و تونس برگزار شد اما با حمله نيروهای امنيتی به تظاهرات ضدحکومتی تبديل شد.
اين راهپيمايی افزون بر تهران در چند شهر ديگر نيز برپا شد اما در تهران با حمله نيروهای امنيتی منجر به کشته شدن دو جوان معترض، زخمی شدن دهها نفر و بازداشت بيش از هزار نفر گرديد.
با فراخوانی که چند روز پيش از سوی شورای هماهنگی راه سبز اميد منتشر شد امروز يکشنبه اول اسفند ۸۹ در هفتمين روز کشته شدن دو نفر در تظاهرات ۲۵ بهمن، تجمعاتی در تهران و ديگر شهرها گزارش شده است.
بر اساس اين گزارشها امروز در تهران با وجود تدابير شديد امنيتی مردم معترض از ساعت سه بعدازظهر به خيابانها آمدند و درگيریهایی نيز از نقاط مختلف گزارش شده است.
تا هنگام تنظيم اين خبر در ميدان انقلاب، خيابان ولیعصر، بلوار کشاورز، ميدان هفت تير، در نزديکی صدا و سيما، ميدان ونک، پارک ملت و نقاط ديگری از تهران مردم دست به تجمع زده و شعارهايی عليه حکومت سر دادند.
همچنين در شيراز، اصفهان، همدان و چند شهر ديگر نيز اين تجمعات صورت گرفته است. برای نخستين بار خبرهايی نيز از اعتراضات خيابانی مردم دو شهر کردنشين مهاباد و سنندج منتشر شده است.
احمدی مقدم: هیچ اتفاقی در روز اول اسفند نیفتاد
در حالی که گزارشهای رسیده از ایران حاکی از تجمعات اعتراضی در تهرانو برخی از شهرهای دیگر ایران است، فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی میگوید روز یکشنبه هیچ ناآرامی در کشور بوجود نیامده است.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، اسماعیل احمدیمقدم روز یکشنبه اعلام کرد: «به رغم تلاش مذبوحانه دشمنان و استکبار جهانی که در فکر به آشوب کشیدن کشورمان هستند، عصر امروز هیچ اتفاقی نیفتاد.»
وی افزوده است: «با توجه به اینکه در برخی از کشورها، نظامهای سیاسی سقوط کردند، دشمن به دنبال آن بود تا در کشور ما نیز، این رخدادها را شبیهسازی کند، اما در جمهوری اسلامی ایران با توجه به عزم و اراده ملت و همگامی کامل آنان با ساختار و نظام سیاسی مستقر هرگز چنین رویدادهایی اتفاق نمیافتد.»
این در حالی است که بر اساس گزارشهای رسیده و اظهارات شاهدان عینی، به دنبال فراخوان شورای هماهنگی راه سبز امید و فعالان مدنی برای بزرگداشت هفتمین روز کشته صانع ژاله و محمد مختاری در تظاهرات ۲۵ بهمن، تجمع های اعتراضی در نقاط مختلف تهران شکل گرفته است.
همچنین در عین آنکه برخی از وبسایتهای خبری حامی جنبش سبز از کشته شدن یک نفر در میدان هفت تیر خبر دادهاند، سرپرست معاونت امنیتی انتظامی استانداری تهران این خبر را «کذب» خوانده گفته است «اصلا درگیری در پایتخت وجود نداشته است».
این در حالی است که اخبار رسیده حاکی از حضور گسترده نیروهای ضد شورش در مناطق مرکزی و شلوغ تهران و همچنین بروز درگیری در سطح شهر است.
علیرغم تجمع ها، برخی از وبسایتهای خبری جمهوری اسلامی روز یکشنبه از آرام بودن خیابانهای شهر تهران در روز اول اسفند خبر دادند.
خبرگزاری نیمه رسمی فارس، وابسته به سپاه پاسداران نوشته است علیرغم فراخوان افراد «ضد انقلاب»، آرامش کامل در تهران برقرار است و نیروهای انتظامی «به صورت پنهان و آشکار بر اوضاع مسلط هستند.»
این خبرگزاری نوشته است که خبرنگاران فارس از میادین «ولی عصر، هفت تیر، انقلاب، امام حسین و همچنین سطح خیابان انقلاب تهران» گزارش میدهند که اوضاع «کاملا عادی» است.
در حالی که این خبرگزاری از عادی بودن شرایط در تهران سخن گفته است، جانشین فرمانده نیروی انتظامی از دستگیری یک نفر در تهران که قصد «ترور» داشته، خبر داده است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، احمدرضا رادان گفته است: «مأموران انتظامی تهران بزرگ فردی را که قصد داشت در تهران دست به تخریب و ترور بزند، به همراه مقادیری مواد تخریبی عصر امروز در تهران دستگیر کرند.»
سایت «جوان آنلاین» نیز از یک سو از از «عادی بودن رفت و آمد مردم» سخن گفته و از دیگر سو اعلام کرده است که «دو تیم ترور سازمان منافقین مجهز به سلاح گرم» در میدان ونک توسط مأموران امنیتی دستگیر شدهاند.
در چند روز گذشته جمهوری اسلامی به انحاء مختلف در مورد برگزاری تجمعات در اول اسفند ماه هشدار داده بود. وزیر کشور ایران نیز روز شنبه اعلام کرده بود که با تجمعات «برابر با قانون» برخورد خواهد شد.
تظاهرات روز یکشنبه در حالی انجام میشود که میرحسین موسوی در حصر کامل خانگی قرار دارد و مهدی کروبی از حمله موتورسواران به منزل مسکونیاش در روزهای اخیر خبر داده است.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، اسماعیل احمدیمقدم روز یکشنبه اعلام کرد: «به رغم تلاش مذبوحانه دشمنان و استکبار جهانی که در فکر به آشوب کشیدن کشورمان هستند، عصر امروز هیچ اتفاقی نیفتاد.»
وی افزوده است: «با توجه به اینکه در برخی از کشورها، نظامهای سیاسی سقوط کردند، دشمن به دنبال آن بود تا در کشور ما نیز، این رخدادها را شبیهسازی کند، اما در جمهوری اسلامی ایران با توجه به عزم و اراده ملت و همگامی کامل آنان با ساختار و نظام سیاسی مستقر هرگز چنین رویدادهایی اتفاق نمیافتد.»
این در حالی است که بر اساس گزارشهای رسیده و اظهارات شاهدان عینی، به دنبال فراخوان شورای هماهنگی راه سبز امید و فعالان مدنی برای بزرگداشت هفتمین روز کشته صانع ژاله و محمد مختاری در تظاهرات ۲۵ بهمن، تجمع های اعتراضی در نقاط مختلف تهران شکل گرفته است.
همچنین در عین آنکه برخی از وبسایتهای خبری حامی جنبش سبز از کشته شدن یک نفر در میدان هفت تیر خبر دادهاند، سرپرست معاونت امنیتی انتظامی استانداری تهران این خبر را «کذب» خوانده گفته است «اصلا درگیری در پایتخت وجود نداشته است».
این در حالی است که اخبار رسیده حاکی از حضور گسترده نیروهای ضد شورش در مناطق مرکزی و شلوغ تهران و همچنین بروز درگیری در سطح شهر است.
علیرغم تجمع ها، برخی از وبسایتهای خبری جمهوری اسلامی روز یکشنبه از آرام بودن خیابانهای شهر تهران در روز اول اسفند خبر دادند.
خبرگزاری نیمه رسمی فارس، وابسته به سپاه پاسداران نوشته است علیرغم فراخوان افراد «ضد انقلاب»، آرامش کامل در تهران برقرار است و نیروهای انتظامی «به صورت پنهان و آشکار بر اوضاع مسلط هستند.»
این خبرگزاری نوشته است که خبرنگاران فارس از میادین «ولی عصر، هفت تیر، انقلاب، امام حسین و همچنین سطح خیابان انقلاب تهران» گزارش میدهند که اوضاع «کاملا عادی» است.
در حالی که این خبرگزاری از عادی بودن شرایط در تهران سخن گفته است، جانشین فرمانده نیروی انتظامی از دستگیری یک نفر در تهران که قصد «ترور» داشته، خبر داده است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، احمدرضا رادان گفته است: «مأموران انتظامی تهران بزرگ فردی را که قصد داشت در تهران دست به تخریب و ترور بزند، به همراه مقادیری مواد تخریبی عصر امروز در تهران دستگیر کرند.»
سایت «جوان آنلاین» نیز از یک سو از از «عادی بودن رفت و آمد مردم» سخن گفته و از دیگر سو اعلام کرده است که «دو تیم ترور سازمان منافقین مجهز به سلاح گرم» در میدان ونک توسط مأموران امنیتی دستگیر شدهاند.
در چند روز گذشته جمهوری اسلامی به انحاء مختلف در مورد برگزاری تجمعات در اول اسفند ماه هشدار داده بود. وزیر کشور ایران نیز روز شنبه اعلام کرده بود که با تجمعات «برابر با قانون» برخورد خواهد شد.
تظاهرات روز یکشنبه در حالی انجام میشود که میرحسین موسوی در حصر کامل خانگی قرار دارد و مهدی کروبی از حمله موتورسواران به منزل مسکونیاش در روزهای اخیر خبر داده است.
تجمع های اعتراضی مخالفان در شهرهای ایران از سر گرفته شد
به دنبال فراخوان شورای هماهنگی راه سبز اميد و فعالان مدنی برای بزرگداشت هفتمين روز کشته شدن صانع ژاله و محمد مختاری در تظاهرات ۲۵ بهمن، گزارش ها حاکی است که تجمع های پراکنده معترضان در تهران آغاز شده است و برخی نيز مقابل رادیو و تلویزیون دولتی ایران اقدام به سر دادن شعار کرده اند.
سايت «سحام نيوز»، ارگان رسانه ای، مهدی کروبی در گزارش هايی خبر داده که در محورهای انقلاب – ولی عصر و در ميدان هفت تير و همچنين در خيابان سهروردی تجمعاتی شکل گرفته و مردم شروع به شعار دادن و فرياد الله اکبر هستند.
گزارش ها حاکی است که نيروهای ضد شورش در مناطق مرکزی و شلوغ تهران که احتمال تجمع معترضان در آنها زياد است حضور سنگينی دارند.
بر اساس اين گزارش ها، نيروهای نظامی و گارد ضد شورش با دهها دستگاه موتور سيکلت ميدان ولی عصر را بسته اند.
یک شاهد عینی در گفت و گو با رادیو فردا از حضور سنگین نیروهای امنیتی در فلکه اول صادقیه خبر داد و گفت: «دور فلکه صادقیه تعداد زیادی از افراد گارد ویژه و لباس شخصی ها در حال حرکت هستند و اوضاع متشنج است. هر وقت چند نفر می خواهند دور هم جمع شوند آنها را پراکنده می کنند.»
یک شاهد عینی دیگر که در تقاطع خیابان ولیعصر – طالقانی بود به رادیو فردا گفت: «الان مردم در پیاده روها هستند. لشکر کشی امروز آنها خیلی زیاد بود و عملا امکان تجمع در خیابان وجود ندارد. ولی مردم در پیاده رو هستند و تعداد جمعیت خیلی زیاد است. در واقع مردم به سمت جنوب پایین می روند و بعد دوباره به سمت شمال بر می گردند.»
وی می افزاید: «به محض اینکه درگیری رخ می دهد مردم اقدام به دادن شعار الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور می کنند.»
سايت جنبش راه سبز (جرس) از قول منابع خود نوشته است که جمعی از مردم با تجمع در برابر ساختمان صدا و سيما در خيابان ولی عصر اقدام به سر دادن شعار الله اکبر کرده اند.
این سایت همچنین به نقل از شاهدان عينی خبر داده که پليس در ميدان وليعصر به روی تجمع کنندگان گاز اشک آور پرتاب کرده است.
خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، گزارش داده که «با وجود تبليغات گسترده رسانههای صهيونيستی و فراخوان منافقين برای برگزاری تجمع در خيابانهای تهران و همچنين اتخاذ تصميماتی در خارج برای کشته سازی، شاهد برقراری آرامش کامل در تهران هستيم.»
خبرگزاری آلمان در گزارشی، از آغاز دوباره تظاهرات مخالفان در تهران خبر داده و گفته است که معترضان شعار الله اکبر سر داده اند.
سایت «کلمه» نزدیک به میر حسین موسوی با اشاره به تجمع های پراکنده معترضان در خیابان ولی عصر، میدان انقلاب و خیابان آزادی نوشته است که نیروهای ضد شورش، امنیتی، انتظامی، لباس شخصی و بسیج در سطح شهر حضور پرشماری دارند و فضای شهر امنیتی است.
این سايت در گزارش ديگری گفته است: «خبرنگاران کلمه، فضای امروز شهر تهران را با سی خرداد ۸۸، مقايسه می کنند که از نوجوان تا پيرمرد در ميان نيروهای سرکوبگر هست.»
کلمه افزوده است: «نيروهای امنيتی و انتظامی به صورت بی هدف، مدام در حال رفت و آمد در ميان مردم هستند و گاه در خيابان وليعصر و محدوده های خيابان مطهری تا ميدان وليعصر، خيابان جمهوری و چهارراه وليعصر کارت شناسايی مردم را در پياده رو ها چک می کنند.»
تجمع در شهرهای دیگر
برخی گزارش ها نيز حاکی از بروز اعتراض هایی در شهرهای شيراز، اصفهان، رشت، سنندج و مهاباد است.
گزارش سايت سحام نيوز حاکی است که معترضان در شيراز در برخی از خيابان های مرکزی اين شهر از جمله خيابان «ملاصدرا» هفتمين روز شهادت دو تن از همراهان جنبش سبز را در حوادث ۲۵ بهمن گرامی داشتند.
اين گزارش می افزايد که اين تجمعات با واکنش نيروهای گارد ضد شورش مواجه شد و نيروهای نظامی تلاش کردند تا با باتوم و ارعاب خيابانها را از مردم معترض خالی کنند.
در اصفهان نيز تجمعی در ميدان انقلاب صورت گرفته و به طور پراکنده شعار می دهند. همچنين مهاباد، از شهرهای کردنشين ايران نيز شاهد اعتراض هايی بوده است.
تجمع های روز يکشنبه با واکنش رسانه های نزديک به دولت روبرو شده و خبرگزاری فارس از قول چند نماینده و شخصیت سیاسی هوادار دولت نوشته که «امروز منافقين (مجاهدين خلق) با همکاری فتنه گران قصد دارند سناريوی تجمعات جزيره ای و کوچک اما با سطح خشونت بالا و انبوه سازی کشته ها با اقدام مسلحانه را در دستور کار خود قرار دهند.»
اين خبرگزاری می گويد که اعضای سازمان مجاهدين خلق «در روزهای گذشته وارد کشور شده و تصميم دارند در صورت هر گونه تجمع احتمالی به منظور کشته سازی و با هدف ايجاد جو آشوب و خشونت، تعدادی از هموطنان مان را به شهادت برسانند.»
سایت «جوان آنلاین» نیز در این زمینه نوشته است: «با عدم اقبال مردم و بی توجهی آنان به سناریوی تکرار آشوب اسرائیلی در اول اسفند ماه، این سناریوی گروهک منافقین با شکست مواجه شد.»
این سایت نزدیک به سپاه پاسداران مدعی شده است: «با تنها ماندن گروهک منافقین، نیروهای امنتتی با اشراف بیشتری تحرکات آن ها را رصد کرده و در همین راستا لحظاتی پیش دو تیم ترور منافقین که مجهز به سلاح گرم و مواد منفجره بودند در میدان ونک توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند.»
گزارش اين رسانه ها که از سوی منابع مستقل تاييد نشده است در ادامه ادعاهايی است که مسئولان جمهوری اسلامی پس از کشته شدن دو تن از شرکت کنندگان در تظاهرات روز ۲۵ بهمن مطرح کردند.
در اين تظاهرات، صانع ژاله، دانشجوی دانشکده هنر دانشگاه تهران که اهل پاوه بود و محمد مختاری به ضرب گلوله کشته شدند که مقام های ايران با معرفی کردن صانع ژاله به عنوان فردی بسیجی، قتل وی را به «منافقين» نسبت دادند.
اين در حالی است که مخالفان با انتشار عکس آقای ژاله با آيت الله منتظری و همچنين برخی از کارهای هنری و ادبی وی اعلام کردند که اين دانشجوی کرد بسيجی نبوده و از معترضان بوده است.
تظاهرات روز یکشنبه در حالی انجام می شود که میر حسین موسوی در حصر کامل خانگی قرار دارد و مهدی کروبی از حمله موتورسوارها به منزل مسکونی اش خبر داده است.
(این گزارش با اخبار تازه تکمیل می شود)
سايت «سحام نيوز»، ارگان رسانه ای، مهدی کروبی در گزارش هايی خبر داده که در محورهای انقلاب – ولی عصر و در ميدان هفت تير و همچنين در خيابان سهروردی تجمعاتی شکل گرفته و مردم شروع به شعار دادن و فرياد الله اکبر هستند.
گزارش ها حاکی است که نيروهای ضد شورش در مناطق مرکزی و شلوغ تهران که احتمال تجمع معترضان در آنها زياد است حضور سنگينی دارند.
بر اساس اين گزارش ها، نيروهای نظامی و گارد ضد شورش با دهها دستگاه موتور سيکلت ميدان ولی عصر را بسته اند.
یک شاهد عینی در گفت و گو با رادیو فردا از حضور سنگین نیروهای امنیتی در فلکه اول صادقیه خبر داد و گفت: «دور فلکه صادقیه تعداد زیادی از افراد گارد ویژه و لباس شخصی ها در حال حرکت هستند و اوضاع متشنج است. هر وقت چند نفر می خواهند دور هم جمع شوند آنها را پراکنده می کنند.»
یک شاهد عینی دیگر که در تقاطع خیابان ولیعصر – طالقانی بود به رادیو فردا گفت: «الان مردم در پیاده روها هستند. لشکر کشی امروز آنها خیلی زیاد بود و عملا امکان تجمع در خیابان وجود ندارد. ولی مردم در پیاده رو هستند و تعداد جمعیت خیلی زیاد است. در واقع مردم به سمت جنوب پایین می روند و بعد دوباره به سمت شمال بر می گردند.»
وی می افزاید: «به محض اینکه درگیری رخ می دهد مردم اقدام به دادن شعار الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور می کنند.»
سايت جنبش راه سبز (جرس) از قول منابع خود نوشته است که جمعی از مردم با تجمع در برابر ساختمان صدا و سيما در خيابان ولی عصر اقدام به سر دادن شعار الله اکبر کرده اند.
این سایت همچنین به نقل از شاهدان عينی خبر داده که پليس در ميدان وليعصر به روی تجمع کنندگان گاز اشک آور پرتاب کرده است.
خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، گزارش داده که «با وجود تبليغات گسترده رسانههای صهيونيستی و فراخوان منافقين برای برگزاری تجمع در خيابانهای تهران و همچنين اتخاذ تصميماتی در خارج برای کشته سازی، شاهد برقراری آرامش کامل در تهران هستيم.»
خبرگزاری آلمان در گزارشی، از آغاز دوباره تظاهرات مخالفان در تهران خبر داده و گفته است که معترضان شعار الله اکبر سر داده اند.
سایت «کلمه» نزدیک به میر حسین موسوی با اشاره به تجمع های پراکنده معترضان در خیابان ولی عصر، میدان انقلاب و خیابان آزادی نوشته است که نیروهای ضد شورش، امنیتی، انتظامی، لباس شخصی و بسیج در سطح شهر حضور پرشماری دارند و فضای شهر امنیتی است.
این سايت در گزارش ديگری گفته است: «خبرنگاران کلمه، فضای امروز شهر تهران را با سی خرداد ۸۸، مقايسه می کنند که از نوجوان تا پيرمرد در ميان نيروهای سرکوبگر هست.»
کلمه افزوده است: «نيروهای امنيتی و انتظامی به صورت بی هدف، مدام در حال رفت و آمد در ميان مردم هستند و گاه در خيابان وليعصر و محدوده های خيابان مطهری تا ميدان وليعصر، خيابان جمهوری و چهارراه وليعصر کارت شناسايی مردم را در پياده رو ها چک می کنند.»
تجمع در شهرهای دیگر
برخی گزارش ها نيز حاکی از بروز اعتراض هایی در شهرهای شيراز، اصفهان، رشت، سنندج و مهاباد است.
گزارش سايت سحام نيوز حاکی است که معترضان در شيراز در برخی از خيابان های مرکزی اين شهر از جمله خيابان «ملاصدرا» هفتمين روز شهادت دو تن از همراهان جنبش سبز را در حوادث ۲۵ بهمن گرامی داشتند.
اين گزارش می افزايد که اين تجمعات با واکنش نيروهای گارد ضد شورش مواجه شد و نيروهای نظامی تلاش کردند تا با باتوم و ارعاب خيابانها را از مردم معترض خالی کنند.
در اصفهان نيز تجمعی در ميدان انقلاب صورت گرفته و به طور پراکنده شعار می دهند. همچنين مهاباد، از شهرهای کردنشين ايران نيز شاهد اعتراض هايی بوده است.
تجمع های روز يکشنبه با واکنش رسانه های نزديک به دولت روبرو شده و خبرگزاری فارس از قول چند نماینده و شخصیت سیاسی هوادار دولت نوشته که «امروز منافقين (مجاهدين خلق) با همکاری فتنه گران قصد دارند سناريوی تجمعات جزيره ای و کوچک اما با سطح خشونت بالا و انبوه سازی کشته ها با اقدام مسلحانه را در دستور کار خود قرار دهند.»
اين خبرگزاری می گويد که اعضای سازمان مجاهدين خلق «در روزهای گذشته وارد کشور شده و تصميم دارند در صورت هر گونه تجمع احتمالی به منظور کشته سازی و با هدف ايجاد جو آشوب و خشونت، تعدادی از هموطنان مان را به شهادت برسانند.»
سایت «جوان آنلاین» نیز در این زمینه نوشته است: «با عدم اقبال مردم و بی توجهی آنان به سناریوی تکرار آشوب اسرائیلی در اول اسفند ماه، این سناریوی گروهک منافقین با شکست مواجه شد.»
این سایت نزدیک به سپاه پاسداران مدعی شده است: «با تنها ماندن گروهک منافقین، نیروهای امنتتی با اشراف بیشتری تحرکات آن ها را رصد کرده و در همین راستا لحظاتی پیش دو تیم ترور منافقین که مجهز به سلاح گرم و مواد منفجره بودند در میدان ونک توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند.»
گزارش اين رسانه ها که از سوی منابع مستقل تاييد نشده است در ادامه ادعاهايی است که مسئولان جمهوری اسلامی پس از کشته شدن دو تن از شرکت کنندگان در تظاهرات روز ۲۵ بهمن مطرح کردند.
در اين تظاهرات، صانع ژاله، دانشجوی دانشکده هنر دانشگاه تهران که اهل پاوه بود و محمد مختاری به ضرب گلوله کشته شدند که مقام های ايران با معرفی کردن صانع ژاله به عنوان فردی بسیجی، قتل وی را به «منافقين» نسبت دادند.
اين در حالی است که مخالفان با انتشار عکس آقای ژاله با آيت الله منتظری و همچنين برخی از کارهای هنری و ادبی وی اعلام کردند که اين دانشجوی کرد بسيجی نبوده و از معترضان بوده است.
تظاهرات روز یکشنبه در حالی انجام می شود که میر حسین موسوی در حصر کامل خانگی قرار دارد و مهدی کروبی از حمله موتورسوارها به منزل مسکونی اش خبر داده است.
(این گزارش با اخبار تازه تکمیل می شود)
سخنگوي اقتصادي دولت خبر داد؛
پيشنهاد جايگزين براي دستمزد 90 کارگران
آفرینش: سخنگوي اقتصادي دولت از پيشنهاد جايگزين براي تعيين دستمزد سال آينده کارگران سخن گفت و درباره نحوه پرداخت يارانه نقدي ثبت ناميهاي جديد گفت: افراد از زمان ثبت نام از منابع برخوردار ميشوند. به گزارش مهر، سيدشمس الدين حسيني در مورد دستمزدهاي سال 90 کارگران گفت: پوشش و تامين اجتماعي کارمندان و کارگران نبايد از رويه هايي پيگيري کنيم که پايدار نيستند.وي در بيان يکي از مشکلات مزمن اقتصاد ايران گفت: براي اينکه کارگران يا کارمندان را تحت پوشش و حمايت قرار دهيم به بهانه تورم، نرخ مزدها و حقوق را افزايش مي دهيم اما ديري نمي پايد که اين موج تبديل به موج افزايش قيمت مي شود و اثر مثبت آن مستهلک مي گردد.حسيني اظهار داشت: گرچه نيت خير است اما نتيجه راضي کننده نيست؛ بنابراين بايد چرخه ها و رويه ها پايدار شوند.وزير امور اقتصادي و داراي اظهار داشت: آنچه که ما مطرح مي کنيم اين است که با اجراي قانون هدفمندي يارانه ها و توزيع نقدي يارانه ها هزينه هاي خانوار جبران شده است و به گواه آمار و ارقام اين جبران فراتر از آثار افزايش و اصلاح قيمتها بود.به گفته حسيني، اگر به جاي اينکه به سراغ افزايش دستمزدها برويم به سراغ توسعه نظام تامين اجتماعي برويم که در قانون هدفمندي يارانه ها پيش بيني شده و حمايتهاي هدفمند را جايگزين دستکاري نرخها کنيم قطعا موفقيت آميز تر خواهد بود و انجام اين کار مانند اصلاح نظام يارانه در کشور مستلزم گفتگو، تفاهم، برقراري اشتراک نظر و درک ضرورت ها و اثربخشي راهکارهاست.وي ادامه داد: وزارت کار تلاش دارد که با انجمن هاي کارفرمايي يا نمايندگان آنها و همچنين نمايندگان کارگري به يک اتفاق نظر برسد تا هم به شيوه هاي موثر، مفيد و سازنده از نيروهاي کار کشور، کارگران و کارمندان حمايت شود و هم اينکه ريشه هاي تورم که از جمله آنها مارپيچ هزينه و تورم است را بخشکانيم.
سهام عدالت به همه كارگران پرداخت خواهد شد
آفرینش: نماينده كارگران در شوراي عالي كار با رد اظهارات مسئولان سازمان خصوصيسازي مبني براينكه تنها به كارگران ساختماني سهام عدالت واگذار ميشود، گفت: طبق دستور رييسجمهور به همه كارگران سهام عدالت پرداخت خواهد شد.محمد پارسا در گفتوگو با باشگاه خبري فارس، در خصوص آخرين وضعيت سهام عدالت كارگران با توجه به تاكيد رييس جمهور به وزير اقتصاد و دارايي، اظهار داشت: در هفتههاي اخير از سوي كارگران در سفرهاي استاني دولت، بحث واگذاري سهام عدالت كارگران از رئيسجمهور پيگيري شد تا اينكه علت عدم واگذاري آن براي كارگران مشخص شود. وي ادامه داد: در نشستي كه هفته گذشته از سوي وزير كار و امور اجتماعي برگزار شد در همين خصوص نامه براي رييسجمهور ارائه شد كه تكليف اين موضوع در حال حاضر به صورت مكتوب مشخص شد. اين عضو شوراي عالي كار با بيان اينكه طبق قرار قبلي اولويت واگذاري سهام براي كارگران فصلي و ساختماني است، گفت: نزديك به دو ميليون و 600 هزار نفر در اين بخش وجود دارند كه بايد در سايت مربوطه ثبتنام كنند. رييس كانون عالي شوراهاي اسلامي كار كشور در پاسخ به اينكه وزير كار عنوان كردند دو ميليون 600 هزار نفر كارگر شناسايي شدند اين تعداد از سوي كدام ارگان شناسايي شده است، تصريح كرد: اين تعداد بر مبناي متراژ ساخت و سازهاي انجام شده توسط وزارت مسكن برآورد شده است. اين عضو شوراي عالي كار در پاسخ به اين سوال كه مسئولان سازمان خصوصي سازي عنوان كردند براي 5/1 ميليون نفر در بخش ساختماني و فصلي پيشبيني كردند، بيان داشت: در گذشته آقايان اعلام كردند كه پرونده سهام عدالت بسته شده است و اينكه گفته ميشود كه به بيش از 43 ميليون نفر در كشور نميتوانند طبق قانون سهام بدهند اظهارات متناقض است. به گفته پارسا، واگذاري سهام عدالت به كارگران طبق دستور عاليترين مقام اجرايي كشور است و مسئولان خصوصيسازي بايد به اين موضوع عمل كنند. وي در پاسخ به اين سوال كه اگر قانون اجازه ندهد شرايط چگونه خواهد بود، تاكيد كرد: اگر قانون اجازه نميداد رييس جمهور دستور رسيدگي به موضوع را نميداد. اين فعال كارگري عنوان كرد: در صورتي كه اين موضوع محقق نشود مسئولان كارگري ديگر پاسخگوي كارگران نخواهند بود. وي در پاسخ به اين سوال كه مسئولان سازمان خصوصيسازي عنوان ميكنند كه فقط به كارگران ساختماني سهام عدالت پرداخت ميشود، گفت: طبق قرار، بعد از اين قشر نوبت به كارگران قراردادي ميرسد كه سهام به آنها واگذار خواهد شد. به گفته اين فعال كارگري، ثبتنام از هفته آينده براي كارگران شروع خواهد شد.
شلیک مستقیم نیروهای امنیتی به سمت مردم در میدان هفت تیر
خبرگزاری هرانا -در تیراندازی مستقیم نیروهای امنیتی در میدان هفت تیر تهران، یک نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در پی به خشونت کشیده شدن تجمعات مردمی در روز یکم اسفندماه، یک تن از معترضین در میدان هفت تیر تهران مورد اصابت شلیک مستقیم گلوله ی نیروهای امنیتی قرار گرفته است.
شاهدان عینی از در دم جان وی خبر داده اند.
گزارش ها حاکی از آن است که هم اکنون درگیری شدیدی در میدان هفت تیر به وقوع پیوسته است.
از جرئیات این حادثه و تعداد زخمیان اطلاعی در دست نیست.
اخبار تکمیلی متعاقبا اعلام می شود.
سرکوب شهروندان معترض در رشت و شیراز
خبرگزاری هرانا - با رسیدن دامنه ی اعتراضات به بسیاری از شهرهای ایران، گفته می شود که نیروهای امنیتی در دو شهر رشت و شیراز دست به سرکوب معترضین زده اند.
با افزایش جمعیت مردم معترض خیابانهای شیراز، نیروهای انتظامی و لباس شخصی به مردم حمله ور شدند.
به گزارش جرس، نیروهای انتظامی و لباس شخصی با حضور گسترده در خیابانها و میادین اصلی شهر و هم چنین مانور با موتور، قصد ایجاد رعب و وحشت دارند و حتی عابرین و رانندگان عادی را نیز مورد ضرب و شتم قرار میدهند.
شیرازیها در خیابانهای ملاصدرا و حوالی میدان نمازی و دانشگاه مهندسی دست به تظاهرات زدند.
هم چنین به گزارش جرس، خیابان مطهری رشت نیز امروز شاهد درگیری شدید مردم معترض با نیروهای امنیتی و لباس شخصیها در این شهر بود.
برخی از شاهدان عینی از رشت، شمار افراد شرکت کننده در این راهپیمایی را بیش از روز ۲۵ بهمن برآورد کردهاند.
این شاهدان هم چنین از شمار بالای بسیجیها و نیروهای امنیتی و انتظامی در شهر خبر دادند که با تهدید و ارعاب سعی در متفرق کردن جمعیت داشتند.
شیرازیها در خیابانهای ملاصدرا و حوالی میدان نمازی و دانشگاه مهندسی دست به تظاهرات زدند.
هم چنین به گزارش جرس، خیابان مطهری رشت نیز امروز شاهد درگیری شدید مردم معترض با نیروهای امنیتی و لباس شخصیها در این شهر بود.
برخی از شاهدان عینی از رشت، شمار افراد شرکت کننده در این راهپیمایی را بیش از روز ۲۵ بهمن برآورد کردهاند.
این شاهدان هم چنین از شمار بالای بسیجیها و نیروهای امنیتی و انتظامی در شهر خبر دادند که با تهدید و ارعاب سعی در متفرق کردن جمعیت داشتند.
اعتصاب گسترده در شهر بوکان
خبرگزاری هرانا - در پی فراخوان به اعتصاب سراسری در کردستان در روز یکم اسفند ماه، در برخی مناطق کرد نشین اعتصاباتی انجام گرفته است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در بوکان اعتصابی گسترده شکل گرفته تا جایی که بیش از 80 درصد مغازه های این شهر در روز یکشنبه به طور کامل تعطیل شدند.
از سویی فضای شهر بوکان نیز به شدت امنیتی گزارش شده است.
هم چنین جمعی از جوانان در میدان استقلال مهاباد با برپایی تجمعی اقدام به سر دادن شعارهای ضدحکومتی نمودند.
این در حالیست که حضور نیروهای امنیتی در مهاباد چشمگیر است.
اخبار تایید نشده ای نیز از اعتصاب شهروندان در دیگر مناطق کردنشین وجود دارد.
شایان ذکر است که مردم مناطق کردنشین مقرر کرده بودند در هفتمین روز کشته شدن صانع ژاله، دانشجوی کرد دانشجویان هنر تهران که در روز 25 بهمن ماه بر اثر شلیک مستقیم گلوله ی نیروهای امنیتی کشته شده بود، اعتصابی همگانی را شکل دهند.
هومن نعمتی فعال دانشجویی دانشگاه مازندران آزاد شد
خبرگزاری هرانا - طی روزهای اخیر هومن نعمتی فعال دانشجویی دانشگاه مازندران با سپردن وثیقه از زندان آزاد شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این فعال کرد چندی پیش توسط حفاظت اطلاعات سپاه بازداشت و پس از سپری کردن دوران بازجویی خود در سپاه به اداره اطلاعات استان مازندران منتقل شده بود.
مبلغ وثیقهٔ این فعال دانشجویی از سوی دادستانی بابلسر ۳۰ میلیون تومان تعیین شده است.
گفته می شود اتهام هومن نعمتی "ارتباط با گروه های ضد انقلاب" عنوان شده است.
گفتنی است حال جسمی این فعال دانشجویی پس از آزادی نامساعد ذکر شده است زیرا که وی در دوران بازداشتش از سوی بازجویانش تحت فشار برای اخذ اعترافات قرار داشته است.
لازم به ذکر است که هومن نعمتی تمام مدت یه ماهه بازداشت خود را در بند انفرادی زندان اداره اطلاعات ساری (شهید کچویی) سپری نموده است.
mfOVt5X1QT8
yUZ9D0wD7Ds
YK4p-Ut3wow
aVwl2A-GjcQ
MUST SEE- 20 Feb 2011 Regime forces chasing protesters in Shiraz city
67 views - 2 hours ago
aVwl2A-GjcQ
WyUMKsV5_S8
25 views - 3 hours ago
سوروس: جمهوری اسلامی تا يکسال ديگر بیشتر سرکار نخواهد بود
جرج سوروس، ميلياردر سرشناس آمريکايی، روز يکشنبه در شبکه تلويزيونی «سی ان ان» گفت که نظام جمهوری اسلامی ايران تا يکسال ديگر بیشتر دوام نخواهد آورد چرا که رفتار مردم نسبت به گذشته تفاوت کرده است
وی در برنامه «جی پی اس» با اجرای فريد زکريا گفت: «من متقاعد شدهام که رژيم (جمهوری اسلامی) ادامه حيات پيدا نخواهد کرد و بعيد میدانم موفقيتی کسب کند.»
آقای سوروس افزود: «مسئله اين است رفتار مردم نسبت به زمانهای عادی بسيار متفاوت شده است. وقتی مردم زندگی خود را با انگيزههای مشترک به خطر میاندازند آنچه که غير ممکن به نظر میرسد در واقع امکانپذير است.»
وی افزود: «من حاضرم شرط ببندم که رژيم جمهوری اسلامی ايران تا يکسال ديگر بیشتر سر کار نخواهد بود.»
جرج سوروس از سرشناسترين چهرههای بينالمللی در زمينه مبارزه با رژيمهای ديکتاتوری است و بنياد زير نظر وی طی سالهای گذشته به سازمانهای حقوق بشری و مدافع دمکراسی کمکهای زيادی کرده است.
نام جرج سوروس که رياست موسسه «جامعه باز» را بر عهده دارد در تابستان سال ۸۸ در بسياری از رسانههای وابسته به اصولگرايان مطرح شد و وی متهم است که طراح انقلاب های مخملی و رنگين در برخی کشورها از جمله اوکراين و گرجستان بوده است.
رسانههای اصولگرا، بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات رياست جمهوری، اصلاحطلبان و رهبران آنها را متهم کرده بودند که قصد داشتهاند با اعتراضهای خود در ايران انقلاب مخملی به راه اندازند و برای اجرای آن نيز با افراد و محافل خارجی نظير جرج سوروس ارتباط داشتهاند.
اين رسانهها همچنين محمد خاتمی را متهم کردند که دو بار در سال های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ با جرج سوروس ديدار و گفت و گو کرده است. دفتر آقای خاتمی اين گزارشها را رد کرده است.
موسسه «جامعه باز» از سوی معاونت خارجی وزارت اطلاعات ايران در فهرست ۶۰ بنياد و موسسه مرتبط با «جنگ نرم» قرار گرفته است که به گفته آن، عليه جمهوری اسلامی ايران اقدام به توطئه میکنند.
وی در برنامه «جی پی اس» با اجرای فريد زکريا گفت: «من متقاعد شدهام که رژيم (جمهوری اسلامی) ادامه حيات پيدا نخواهد کرد و بعيد میدانم موفقيتی کسب کند.»
آقای سوروس افزود: «مسئله اين است رفتار مردم نسبت به زمانهای عادی بسيار متفاوت شده است. وقتی مردم زندگی خود را با انگيزههای مشترک به خطر میاندازند آنچه که غير ممکن به نظر میرسد در واقع امکانپذير است.»
وی افزود: «من حاضرم شرط ببندم که رژيم جمهوری اسلامی ايران تا يکسال ديگر بیشتر سر کار نخواهد بود.»
جرج سوروس از سرشناسترين چهرههای بينالمللی در زمينه مبارزه با رژيمهای ديکتاتوری است و بنياد زير نظر وی طی سالهای گذشته به سازمانهای حقوق بشری و مدافع دمکراسی کمکهای زيادی کرده است.
نام جرج سوروس که رياست موسسه «جامعه باز» را بر عهده دارد در تابستان سال ۸۸ در بسياری از رسانههای وابسته به اصولگرايان مطرح شد و وی متهم است که طراح انقلاب های مخملی و رنگين در برخی کشورها از جمله اوکراين و گرجستان بوده است.
رسانههای اصولگرا، بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات رياست جمهوری، اصلاحطلبان و رهبران آنها را متهم کرده بودند که قصد داشتهاند با اعتراضهای خود در ايران انقلاب مخملی به راه اندازند و برای اجرای آن نيز با افراد و محافل خارجی نظير جرج سوروس ارتباط داشتهاند.
اين رسانهها همچنين محمد خاتمی را متهم کردند که دو بار در سال های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ با جرج سوروس ديدار و گفت و گو کرده است. دفتر آقای خاتمی اين گزارشها را رد کرده است.
موسسه «جامعه باز» از سوی معاونت خارجی وزارت اطلاعات ايران در فهرست ۶۰ بنياد و موسسه مرتبط با «جنگ نرم» قرار گرفته است که به گفته آن، عليه جمهوری اسلامی ايران اقدام به توطئه میکنند.