نامه سرگشاده خواهرزاده خامنهای به دکتر سروش
دکتر محمود مرادخانی(تهرانی)، خواهرزاده آیتالله خامنهای که از مخالفین دایی خود محسوب میشود،
امروز به نامه سرگشاده دکتر سروش واکنش نشان داد. پسر شیخ علی تهرانی، ضمن زیر سوال بردن
«روشنفکری مذهبی» از سروش میپرسد: «همواره از خود میپرسم چرا امثال شـما ظلم رژيم جنايتکار
جمهوری اسلامی را تنها امروز به اين وضوح میبينيد؟ مگر ظلمهای رفته بر ديگران در طی سی و دو
سال عمر نکبتبارجمهوری اسلامی، که خارج از محدوده خانوادگی شما بودهاند، ظلم نبودند؟»
امروز به نامه سرگشاده دکتر سروش واکنش نشان داد. پسر شیخ علی تهرانی، ضمن زیر سوال بردن
«روشنفکری مذهبی» از سروش میپرسد: «همواره از خود میپرسم چرا امثال شـما ظلم رژيم جنايتکار
جمهوری اسلامی را تنها امروز به اين وضوح میبينيد؟ مگر ظلمهای رفته بر ديگران در طی سی و دو
سال عمر نکبتبارجمهوری اسلامی، که خارج از محدوده خانوادگی شما بودهاند، ظلم نبودند؟»
متن نامه دکتر محمود مرادخانی که به خودنویس ارسال شده به شرح زیر است:
جناب آقای عبدالکريم سروش
بسيار مسرورم که بالاخره شما و امثال شما به ماهيت خبيث سردمداران رژيم جمهوری اسلامی واقف آمديد.
نامه اخير شما را خواندم. چه خوب که پس از انتظارها، خواست ما بر شديد الحن شدن نوشتههای شما تا مقداری
برآورده شد.
آن موقع که ما جنـگطلبیها و آدم کشیهای خـمينی و سـپس نـوچههای بازماندهاش را به باد انتـقاد قـرار میداديم،
تنها بوديـم و امثال شـما در جبـهه مقابل هنوز به فرهنگ خرافات به قول خودتان کافرپرور حضرات اعتقاد داشـتيد.
در اين مختصر می خواستم تنهـا به دو نکته خلاصه وار اشاره کنم و اميدوارم که به آنها شما توجه و تفکر عميق بنماييد.
نکته يکم اين اسـت که همواره از خود میپرسم چرا امثال شـما ظلم رژيم جنايتکار جمهوری اسلامی را تنها امروز به
اين وضوح میبينيد؟ مگر ظلمهای رفته بر ديگران در طی سی و دو سال عمر نکبت بارجمهوری اسلامی، که خارج از
محدوده خانواده گی شما بودهاند، ظلم نبودند؟
هنگامی که ثريا مهريزی برای خبرگيری از شوهر بیگناهش به زندان وکيل آباد مشهد میرود ، او را نيز میگيرند و
به همراه شوهرش اعدام می کنند . سال ۱۳۵۹ بود. بسياری در خواب خوش و اما ما، هر چند که از خانواده ما نبود،
هر آنچه را توانستيم انجام داديم. علی خامنهای در جريان بود ولی هيچ نکرد! قاسم فردی بود که علی خامنهای در
جلسهای (قبل از انقلاب ۵۷) در موردش گفت: اگر دختر می داشتم به قاسم می دادم! هم ثريا را و هم شوهرش قاسم
را علی خامنه ای شکنجه کرد و کشـت.
هنگامی که دانستيم که سينما رکس آبادان را برای اسلام و برای خدا به آتش کشيدهاند، بسياری باز هم در خواب
بودند و نديدند و نشنيدند، ولی ما بوديم و فرياد برآورديم، هر چند فرياد ما آنزمان جيغی تنها در اقيانوس سکوت به
اصطلاح روشنفکران اکثرا مذهبگرا بود! و .... و هنگامهای بسياری ديگر را میتوان برشمرد.
نکته دوم اينکه مناسب است اشارهای کنم به جمله زيبا و بسيار درست ديپلمات جدا شده از رژيم، آقای احمد ملکی
که میگويد: اولين راه مبارزه با ظلم، ترک ظالم است. آيا زمان آن نرسيده است که شما نيز ترک ظالم به معنای
واقعی آن را بکنيـد؟ آيا روشنفکر مذهبی میتـواند وجود داشته باشـد؟
جناب آقای عبدالکريم سروش
بسيار مسرورم که بالاخره شما و امثال شما به ماهيت خبيث سردمداران رژيم جمهوری اسلامی واقف آمديد.
نامه اخير شما را خواندم. چه خوب که پس از انتظارها، خواست ما بر شديد الحن شدن نوشتههای شما تا مقداری
برآورده شد.
آن موقع که ما جنـگطلبیها و آدم کشیهای خـمينی و سـپس نـوچههای بازماندهاش را به باد انتـقاد قـرار میداديم،
تنها بوديـم و امثال شـما در جبـهه مقابل هنوز به فرهنگ خرافات به قول خودتان کافرپرور حضرات اعتقاد داشـتيد.
در اين مختصر می خواستم تنهـا به دو نکته خلاصه وار اشاره کنم و اميدوارم که به آنها شما توجه و تفکر عميق بنماييد.
نکته يکم اين اسـت که همواره از خود میپرسم چرا امثال شـما ظلم رژيم جنايتکار جمهوری اسلامی را تنها امروز به
اين وضوح میبينيد؟ مگر ظلمهای رفته بر ديگران در طی سی و دو سال عمر نکبت بارجمهوری اسلامی، که خارج از
محدوده خانواده گی شما بودهاند، ظلم نبودند؟
هنگامی که ثريا مهريزی برای خبرگيری از شوهر بیگناهش به زندان وکيل آباد مشهد میرود ، او را نيز میگيرند و
به همراه شوهرش اعدام می کنند . سال ۱۳۵۹ بود. بسياری در خواب خوش و اما ما، هر چند که از خانواده ما نبود،
هر آنچه را توانستيم انجام داديم. علی خامنهای در جريان بود ولی هيچ نکرد! قاسم فردی بود که علی خامنهای در
جلسهای (قبل از انقلاب ۵۷) در موردش گفت: اگر دختر می داشتم به قاسم می دادم! هم ثريا را و هم شوهرش قاسم
را علی خامنه ای شکنجه کرد و کشـت.
هنگامی که دانستيم که سينما رکس آبادان را برای اسلام و برای خدا به آتش کشيدهاند، بسياری باز هم در خواب
بودند و نديدند و نشنيدند، ولی ما بوديم و فرياد برآورديم، هر چند فرياد ما آنزمان جيغی تنها در اقيانوس سکوت به
اصطلاح روشنفکران اکثرا مذهبگرا بود! و .... و هنگامهای بسياری ديگر را میتوان برشمرد.
نکته دوم اينکه مناسب است اشارهای کنم به جمله زيبا و بسيار درست ديپلمات جدا شده از رژيم، آقای احمد ملکی
که میگويد: اولين راه مبارزه با ظلم، ترک ظالم است. آيا زمان آن نرسيده است که شما نيز ترک ظالم به معنای
واقعی آن را بکنيـد؟ آيا روشنفکر مذهبی میتـواند وجود داشته باشـد؟
به باور من در مذهب و مخصوصا در اسلام، روشنفکر معنا و مفهوم نـدارد. چرا که روشنفکر نوآور است، به امروز
علم دارد و تلاش در ساختن فردايی نوين را دارد. اما در مذهب تلاش تنها در توجيه نقل قولهايی است که حتی صحت ن
ـقل قولی آنها مشخص و معلوم نيسـت. چگونه يک روشـنفکر مذهبی میتواند فلسفهای نوين را ارائه بدهد؟ مگر آنکه
روايـت و يا حديثی جديد را بسازد!؟ ترجمهای من درآوردی از آيات قرآن بکند و يا روايتی را در مقابل روايتی ديگر
بگذارد!؟
من بر اين باورم که زنجير مذهب بر هر پايی که باشد، گوش را کر، چشم را نابينا و زبان را آلوده میکند. شما در
جملهای آوردهايد که دين به مانند شراب است که حيوان را حيوانتر و انسان را انسانتر میکند! جمله زيباست و
قافيهدار ولی اما من هيچ گاه نديدهام که شراب انسان را انسانتر کرده باشد! مگر در اشعار عرفانی! دين نيز
هرگز انسانی را انسانتر ننموده است. چرا که اصل دين بر پايه انسانيت نيست. در دين هر آنچه بر روی زمين و
آسمان است، بـنده و برده پروردگار میباشد. به پروردگار است که بايد سـود رساند و نه به بنده و برده! اگـر
هم اين اصل را بر شما تقيه کردند، ولی در عمل آن را انجام دادند. کدامين آخوند را شما سراغ داريد که سودی
برای جامعه و انسانها داشته است؟ حتی علی تـهرانیها و علی شريعتی ها هم مگرسودی بهجز هموار نمودن راه
برای خمينی را داشتند؟ اگر هم در اينجا و يا در آنجا و مخصوصا در ميان مذهبيون مسيحی فردی را سراغ داريد
که به انسانيت و به انسانها خدمت کرده است، آن فرد فعاليت انسان دوستانه خود را از روی عشق و خارج از حوزه
سنتی مذهب و کليسا انجام داده است.
علم دارد و تلاش در ساختن فردايی نوين را دارد. اما در مذهب تلاش تنها در توجيه نقل قولهايی است که حتی صحت ن
ـقل قولی آنها مشخص و معلوم نيسـت. چگونه يک روشـنفکر مذهبی میتواند فلسفهای نوين را ارائه بدهد؟ مگر آنکه
روايـت و يا حديثی جديد را بسازد!؟ ترجمهای من درآوردی از آيات قرآن بکند و يا روايتی را در مقابل روايتی ديگر
بگذارد!؟
من بر اين باورم که زنجير مذهب بر هر پايی که باشد، گوش را کر، چشم را نابينا و زبان را آلوده میکند. شما در
جملهای آوردهايد که دين به مانند شراب است که حيوان را حيوانتر و انسان را انسانتر میکند! جمله زيباست و
قافيهدار ولی اما من هيچ گاه نديدهام که شراب انسان را انسانتر کرده باشد! مگر در اشعار عرفانی! دين نيز
هرگز انسانی را انسانتر ننموده است. چرا که اصل دين بر پايه انسانيت نيست. در دين هر آنچه بر روی زمين و
آسمان است، بـنده و برده پروردگار میباشد. به پروردگار است که بايد سـود رساند و نه به بنده و برده! اگـر
هم اين اصل را بر شما تقيه کردند، ولی در عمل آن را انجام دادند. کدامين آخوند را شما سراغ داريد که سودی
برای جامعه و انسانها داشته است؟ حتی علی تـهرانیها و علی شريعتی ها هم مگرسودی بهجز هموار نمودن راه
برای خمينی را داشتند؟ اگر هم در اينجا و يا در آنجا و مخصوصا در ميان مذهبيون مسيحی فردی را سراغ داريد
که به انسانيت و به انسانها خدمت کرده است، آن فرد فعاليت انسان دوستانه خود را از روی عشق و خارج از حوزه
سنتی مذهب و کليسا انجام داده است.
جناب آقای سروش، نکتههای بسيار ديگری نيز به نظرم میآيند و اگر آنها را نمینگارم نه به خاطر نداشتن جوهر در
قلم که بر اين باورم که ... يک کلام بس باشد!
به باور من زمان آن رسيده که روشن و محکم نادرستی و بیسودی افکار آخوندی را برملا کنيم، خود را از آنها مبرا
و جامعه را به مبارزه فعال با اين جانيان انگل دعوت نماييم. لعنت و نفرين برازنده و شايسته انسان روشنفکر نيست.
اينها همه خرافاتی آخوندی بيش نيسـتند. تنها کنشـهای سودمـند من و شماســت که ديروز را تـرميم و فـردا را میتوانند بسـازند.
شاد و سلامت باشيد
دکتر محمود تهرانی / فرانسه ـ ۳ اسفند ماه ۱۳۸۹
قلم که بر اين باورم که ... يک کلام بس باشد!
به باور من زمان آن رسيده که روشن و محکم نادرستی و بیسودی افکار آخوندی را برملا کنيم، خود را از آنها مبرا
و جامعه را به مبارزه فعال با اين جانيان انگل دعوت نماييم. لعنت و نفرين برازنده و شايسته انسان روشنفکر نيست.
اينها همه خرافاتی آخوندی بيش نيسـتند. تنها کنشـهای سودمـند من و شماســت که ديروز را تـرميم و فـردا را میتوانند بسـازند.
شاد و سلامت باشيد
دکتر محمود تهرانی / فرانسه ـ ۳ اسفند ماه ۱۳۸۹
خانه روشن کنید
مجلس شورای اسلامی بکلی فراموش کرده که دستکم اسمش پارلمان است و جلسات پارلمان آداب و آئین نامه ای دارد. در پارلمان های جهان بحث و جدل و داد و قال وحتا کتک کاری ا تفاق می افتد، اما دیده نشده که نمایندگان در جلسه ی رسمی و در حضور رئیس مجلس که بر مسند نشسته است راهپیمائی و تظاهرات کنند، مشت هوا کنند و هوای جوانی و انقلاب به سرشان بزند و از ترس بر باد رفتن منافع نامشروعی که با انقلاب به جیب شان ریخته شده هوار بکشند و مرگ بر این و آن بگویند و تتمه ای از آبروداری و ظاهر سازی را از دست بدهند.
مجلس هشتم به ریاست علی لاریجانی ضمن یک جهش معکوس که البته برای جمعیت ناراضی ایران هم جوک بود و هم تماشا گور خود را کند. نمایندگان بر گزیده ی شورای نگهبان پس از تظاهرات در حضور ریاست مجلس، شعارنویسی کردند و بالای مسند جناب رئیس نوشتند: "ما نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواستار محاکمه و اشد مجازات موسوی و کروبی به جرم افساد فی الارض و اقدام علیه امنیت ملی کشور هستیم."
مجلس در یک لحظه ی تاریخی فراموش کرد که در عرف سیاسی قدرتمند است وحتا مجالس دست نشانده، دستکم هنرشان این است که در نقش مجلس مستقل بازی می کنند و به قواعد بازی پارلمانی از برای حفظ ظاهر هم که شده احترام می گذارند. مجلس هشتم از هنر بازیگری هم بی بهره است. ضعف و ناتوانی اش را علنی کرد و ناباوری اش را به قدرت پارلمانی که اگر واقعی بود دوام آن را تضمین می کرد، برملا ساخت. خطر را بو کشید و از جا در رفت. فهمید موضوع جدی است. انحلال پارلمان در کشورهای غیر دموکراتیک، اگرمردم فشار بیاورند شدنی است. خبرهای انحلال مجلس های به ظاهر قدرقدرت در منطقه، مختصر خویشتن داری را از مجلس ایران ربود. مجلس از ترس مرگ خودکشی کرد و مردم ناراضی ایران که دیده اند مجلس انتصابی چگونه از آنها می ترسد، بیش از پیش نادیده اش گرفتند و آن را وانهادند تا به جای عقب نشینی های پی در پی در برابر احمدی نژاد، در صحن بی خطر مجلس بر ضد مردم و نماد های مورد احترام مردم تظاهرات کند. مجلس بکلی از یاد برد که قدرت قانونگزاری دارد و می تواند خواسته های عقلائی خود را به صورت طرح تقدیم مقام ریاست کند و از یاد برد که مثلا قوه مقننه است و دادستان نیست و صدور کیفرخواست از حدود اختیاراتش خارج است. از همه بدتر یادش رفت که بر ضد احمدی نژاد و تصمیمات غیر قانونی او به اندازه ای لرزان عمل کرده که جلسات یک مجلس موازی و پر زور در خانه و در کاخ ریاست جمهوری تشکیل می شود و یادش رفت که دستور کار مجلس و صدور کیفرخواست آن جا ها تدوین می شود. تظاهرات مجلسیان بی کم و کاست مصداق این بود که مجلس نیک می داند کاره ای نیست و شیشه ی عمرش در دست کسانی است که: 1- اجازه نداشته اند نمایندگان خود را وارد مجلس کنند 2 - و کسانی است که به آنها رای داده اند و حال می خواهند رای خود را پس بگیرند و کیفرخواست آماده ای برای انحلال آن در دست دارند.
مجلس هشتم می خواهد پیشدستی کند. اقدام به صدور کیفرخواست بر ضد نمادهائی می کند که بسیاری از مردم به آنها احترام می گذارند. مجلس خوب می داند کیفر خواستی که در دو سال اخیر از سوی معترضین بر ضد آن صادر شده مستند و محکم است و جایگاه مجلس را لرزانده است و مبتنی بر این اتهامات است : 1- مجلس هشتم جنایات بر ضد مردم را محکوم نکرده و درهای کمیسیون اصل 90 وکمیسیون تحقیق و تفحص را بر ستمدیدگان بسته است. 2 - گاهی که گفته بالای چشم سیاستها و رفتار غیر قانونی احمدی نژاد ابروست، زود جا زده و عقب نشینی کرده یا موضوع را مسکوت گذاشته است. 3 - مجلسیان حتا از تسلیت گوئی به بازماندگان قربانیان و همدردی با خانواده های زندانیان مرتبط با جنبش اعتراضی خودداری کرده اند. 4 - هرگز پیرامون اعدامها لب یه پرسش نگشوده اند.
اینک اکثریت مجلس که پاسخی در خور این اتهامات ندارد معترض شده به این که چرا بقیه را اعدام نمی کنند. اتهامات کروبی و موسوی را به نیابت از قوه ی قضائیه از رده ی افساد فی الارض و اقدام بر ضد منافع ملی کشور بر شمرده اند و این خواسته های غیر قانونی را به دیوار مجلس بالای سر رئیس چسبانده اند. خودمانیم مجلسی که نمی داند حدود اختیاراتش چیست و به ریش قانون اساسی که به آن قسم خورده تره هم خرد نمی کند، سزایش همین نیست که قوه ی مجریه به گرده اش سوار بشود؟ مجلسی که در یک لحظه با تب و تاب هیجانات سیاسی، ادای دادستان انقلاب و دادگاههای صحرائی عهد عتیق را در می آورد، اساسا خودش چیزی از قانون و حقوق بارش هست که بخواهد احمدی نژاد قانونمند عمل کند و به مجلس احترام بگذارد؟
اما دو کلمه هم بشنوید از ریاست قوه ی قضائیه که صادق لاریجانی است و به جای یاد آوری مرزهای قانونی مجلس و قوه ی قضائیه، دست نوازش به سر و روی مجلس وارونه کار کشیده و وعده داده که به کار محکومین رسیدگی می کند. او نیز بدون محاکمه، از محکومیت قطعی نمادهای مورد احترام جمعیت بزرگی از مردم سخن گفته و فقط اجرای حکم را به وقتی دیگر موکول کرده است، با این الفاظ: "قوه ی قضائیه اجازه نمی دهد که سران فتنه با آن همه جهالت، ضلالت، تفرعن و حق کشی خود را د ر بوق های تبلیغاتی دشمن، قهرمان نشان دهند."
درقوانین جزائی ایران جهالت جرم نیست، ضلالت یک صفت مبهم و بی مصداق است، تفرعن جرم نیست، حق کشی بدون اعلام مصداق قابل فهم نیست. از همه بدتر پیش داوری رئیس قوه ی قضائیه در محافل رسمی و عمومی به خودی خود و در تمام سیستم های قضائی، صلاحیت رسیدگی به پرونده هائی را که مورد نظر است، از آن مقام و زیر مجموعه اش سلب می کند. به علاوه بوق های تبلیغاتی دشمن به فرض هم که بد و گمراه کننده باشد از همان جنس است که اساتید آقایان در سالهای 1356 و 1357 به کار گرفتند تا سوار بر ثروت ملت ایران بشوند و آن را همچون میراث در اختیار مدیران کنونی کشور نهاده اند. اگر انسانهای جاهل و متفرعن و گرفتار ضلالت و مرتکب حق کشی، در بوق های تبلیغاتی دشمن قهرمان می شوند، این اصل و قاعده استثنا بردار نیست و همه ی کسانی را در بر می گیرد که خود را زیر نام انقلاب قهرمان نشان دادند و با تکیه بر آن به زیان ملت ایران سوداها کرده اند. و شمایان لاریجانی ها و احمدی نژادها و شرکا هنوز که هنوز است از آنان توشه بر می چینید.
وسخن آخر اینکه مملکت آقا امام زمان نه به مجلس نیاز دارد، نه به قوه ی قضائیه. همان یک قوه ی مجریه برایش کافی است که ادعا می کند فقط پاسخگوی امام زمان است. این ادعا از آن رو اجرائی شده که دو قوه ی دیگر اساسا نمی دانند چه کاره اند. یکی در مجلس راهپیمائی می کند، آن دیگری از برگزاری دادگاه علنی و از وکیل مدافع می ترسد ووکیل مدافع را به جرم دفاع زندانی می کند واز ادامه ی حرفه ی وکالت محروم. مقام ریاست بر قوه ی قضائیه که از جنتی شورای نگهبان فرمان می برد طبیعی است اگر کتاب قانون نمی گشاید. کوتاه سخن این که جهالت اقایان مدیران کار دست همه داده. ازترس به هم ریخته اند. از آنچه بودند بی در و پیکر تر شده اند و مردم را به درجه ای از خشم و بیزاری رسانده اند که جان شیرین را برای رهائی از این ستمگری و جهالت و ضلالت و حق کشی وسط گذاشته اند. باز هم خواهید گفت کار کار دشمن است و مردم به دستور دشمن از جان شیرین در می گذرند. در هر حال کارتان گره خورده است. با جادو و جنبل هم گره از کارتان باز نمی شود. موضوع جدی است. ممکن است دیر و زود داشته باشد. منافع شخصی و باندی که به آن می گوئید" منافع ملی" به خطر افتاده و این خطر با کشتار رفع نمی شود. آخر عمری بیائید و " خانه روشنی " کنید از برای شکرگزاری دسترسی به آن گنج بی مانندی که سزاوارش نبودید و زحمت افزا شدید برای ملتی که حاضر است بمیرد و ته مانده های سفره ی شما یان را نخورد.
مجلس هشتم به ریاست علی لاریجانی ضمن یک جهش معکوس که البته برای جمعیت ناراضی ایران هم جوک بود و هم تماشا گور خود را کند. نمایندگان بر گزیده ی شورای نگهبان پس از تظاهرات در حضور ریاست مجلس، شعارنویسی کردند و بالای مسند جناب رئیس نوشتند: "ما نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواستار محاکمه و اشد مجازات موسوی و کروبی به جرم افساد فی الارض و اقدام علیه امنیت ملی کشور هستیم."
مجلس در یک لحظه ی تاریخی فراموش کرد که در عرف سیاسی قدرتمند است وحتا مجالس دست نشانده، دستکم هنرشان این است که در نقش مجلس مستقل بازی می کنند و به قواعد بازی پارلمانی از برای حفظ ظاهر هم که شده احترام می گذارند. مجلس هشتم از هنر بازیگری هم بی بهره است. ضعف و ناتوانی اش را علنی کرد و ناباوری اش را به قدرت پارلمانی که اگر واقعی بود دوام آن را تضمین می کرد، برملا ساخت. خطر را بو کشید و از جا در رفت. فهمید موضوع جدی است. انحلال پارلمان در کشورهای غیر دموکراتیک، اگرمردم فشار بیاورند شدنی است. خبرهای انحلال مجلس های به ظاهر قدرقدرت در منطقه، مختصر خویشتن داری را از مجلس ایران ربود. مجلس از ترس مرگ خودکشی کرد و مردم ناراضی ایران که دیده اند مجلس انتصابی چگونه از آنها می ترسد، بیش از پیش نادیده اش گرفتند و آن را وانهادند تا به جای عقب نشینی های پی در پی در برابر احمدی نژاد، در صحن بی خطر مجلس بر ضد مردم و نماد های مورد احترام مردم تظاهرات کند. مجلس بکلی از یاد برد که قدرت قانونگزاری دارد و می تواند خواسته های عقلائی خود را به صورت طرح تقدیم مقام ریاست کند و از یاد برد که مثلا قوه مقننه است و دادستان نیست و صدور کیفرخواست از حدود اختیاراتش خارج است. از همه بدتر یادش رفت که بر ضد احمدی نژاد و تصمیمات غیر قانونی او به اندازه ای لرزان عمل کرده که جلسات یک مجلس موازی و پر زور در خانه و در کاخ ریاست جمهوری تشکیل می شود و یادش رفت که دستور کار مجلس و صدور کیفرخواست آن جا ها تدوین می شود. تظاهرات مجلسیان بی کم و کاست مصداق این بود که مجلس نیک می داند کاره ای نیست و شیشه ی عمرش در دست کسانی است که: 1- اجازه نداشته اند نمایندگان خود را وارد مجلس کنند 2 - و کسانی است که به آنها رای داده اند و حال می خواهند رای خود را پس بگیرند و کیفرخواست آماده ای برای انحلال آن در دست دارند.
مجلس هشتم می خواهد پیشدستی کند. اقدام به صدور کیفرخواست بر ضد نمادهائی می کند که بسیاری از مردم به آنها احترام می گذارند. مجلس خوب می داند کیفر خواستی که در دو سال اخیر از سوی معترضین بر ضد آن صادر شده مستند و محکم است و جایگاه مجلس را لرزانده است و مبتنی بر این اتهامات است : 1- مجلس هشتم جنایات بر ضد مردم را محکوم نکرده و درهای کمیسیون اصل 90 وکمیسیون تحقیق و تفحص را بر ستمدیدگان بسته است. 2 - گاهی که گفته بالای چشم سیاستها و رفتار غیر قانونی احمدی نژاد ابروست، زود جا زده و عقب نشینی کرده یا موضوع را مسکوت گذاشته است. 3 - مجلسیان حتا از تسلیت گوئی به بازماندگان قربانیان و همدردی با خانواده های زندانیان مرتبط با جنبش اعتراضی خودداری کرده اند. 4 - هرگز پیرامون اعدامها لب یه پرسش نگشوده اند.
اینک اکثریت مجلس که پاسخی در خور این اتهامات ندارد معترض شده به این که چرا بقیه را اعدام نمی کنند. اتهامات کروبی و موسوی را به نیابت از قوه ی قضائیه از رده ی افساد فی الارض و اقدام بر ضد منافع ملی کشور بر شمرده اند و این خواسته های غیر قانونی را به دیوار مجلس بالای سر رئیس چسبانده اند. خودمانیم مجلسی که نمی داند حدود اختیاراتش چیست و به ریش قانون اساسی که به آن قسم خورده تره هم خرد نمی کند، سزایش همین نیست که قوه ی مجریه به گرده اش سوار بشود؟ مجلسی که در یک لحظه با تب و تاب هیجانات سیاسی، ادای دادستان انقلاب و دادگاههای صحرائی عهد عتیق را در می آورد، اساسا خودش چیزی از قانون و حقوق بارش هست که بخواهد احمدی نژاد قانونمند عمل کند و به مجلس احترام بگذارد؟
اما دو کلمه هم بشنوید از ریاست قوه ی قضائیه که صادق لاریجانی است و به جای یاد آوری مرزهای قانونی مجلس و قوه ی قضائیه، دست نوازش به سر و روی مجلس وارونه کار کشیده و وعده داده که به کار محکومین رسیدگی می کند. او نیز بدون محاکمه، از محکومیت قطعی نمادهای مورد احترام جمعیت بزرگی از مردم سخن گفته و فقط اجرای حکم را به وقتی دیگر موکول کرده است، با این الفاظ: "قوه ی قضائیه اجازه نمی دهد که سران فتنه با آن همه جهالت، ضلالت، تفرعن و حق کشی خود را د ر بوق های تبلیغاتی دشمن، قهرمان نشان دهند."
درقوانین جزائی ایران جهالت جرم نیست، ضلالت یک صفت مبهم و بی مصداق است، تفرعن جرم نیست، حق کشی بدون اعلام مصداق قابل فهم نیست. از همه بدتر پیش داوری رئیس قوه ی قضائیه در محافل رسمی و عمومی به خودی خود و در تمام سیستم های قضائی، صلاحیت رسیدگی به پرونده هائی را که مورد نظر است، از آن مقام و زیر مجموعه اش سلب می کند. به علاوه بوق های تبلیغاتی دشمن به فرض هم که بد و گمراه کننده باشد از همان جنس است که اساتید آقایان در سالهای 1356 و 1357 به کار گرفتند تا سوار بر ثروت ملت ایران بشوند و آن را همچون میراث در اختیار مدیران کنونی کشور نهاده اند. اگر انسانهای جاهل و متفرعن و گرفتار ضلالت و مرتکب حق کشی، در بوق های تبلیغاتی دشمن قهرمان می شوند، این اصل و قاعده استثنا بردار نیست و همه ی کسانی را در بر می گیرد که خود را زیر نام انقلاب قهرمان نشان دادند و با تکیه بر آن به زیان ملت ایران سوداها کرده اند. و شمایان لاریجانی ها و احمدی نژادها و شرکا هنوز که هنوز است از آنان توشه بر می چینید.
وسخن آخر اینکه مملکت آقا امام زمان نه به مجلس نیاز دارد، نه به قوه ی قضائیه. همان یک قوه ی مجریه برایش کافی است که ادعا می کند فقط پاسخگوی امام زمان است. این ادعا از آن رو اجرائی شده که دو قوه ی دیگر اساسا نمی دانند چه کاره اند. یکی در مجلس راهپیمائی می کند، آن دیگری از برگزاری دادگاه علنی و از وکیل مدافع می ترسد ووکیل مدافع را به جرم دفاع زندانی می کند واز ادامه ی حرفه ی وکالت محروم. مقام ریاست بر قوه ی قضائیه که از جنتی شورای نگهبان فرمان می برد طبیعی است اگر کتاب قانون نمی گشاید. کوتاه سخن این که جهالت اقایان مدیران کار دست همه داده. ازترس به هم ریخته اند. از آنچه بودند بی در و پیکر تر شده اند و مردم را به درجه ای از خشم و بیزاری رسانده اند که جان شیرین را برای رهائی از این ستمگری و جهالت و ضلالت و حق کشی وسط گذاشته اند. باز هم خواهید گفت کار کار دشمن است و مردم به دستور دشمن از جان شیرین در می گذرند. در هر حال کارتان گره خورده است. با جادو و جنبل هم گره از کارتان باز نمی شود. موضوع جدی است. ممکن است دیر و زود داشته باشد. منافع شخصی و باندی که به آن می گوئید" منافع ملی" به خطر افتاده و این خطر با کشتار رفع نمی شود. آخر عمری بیائید و " خانه روشنی " کنید از برای شکرگزاری دسترسی به آن گنج بی مانندی که سزاوارش نبودید و زحمت افزا شدید برای ملتی که حاضر است بمیرد و ته مانده های سفره ی شما یان را نخورد.
خانواده زندانیان سیاسی در مصاحبه با روز
تهدید به صدور حکمی برای عبرت سایر زندانیان
برخی از خانوادههای زندانیان سیاسی که به دنبال حوادث پس از انتخابات، بازداشت شدهاند در مصاحبه با روز ضمن اعتراض به محدودیتهای مختلفی که برای زندانیان به وجود آمده تاکید کردند که گردانندگان زندان ها حقوق اولیه زندانیان را هم رعایت نمی کنند.
این در حالی است که برخی منابع به روز گفتهاند خانوادههای زندانیان به شدت تحت فشارند تا درباره اعضای زندانی خانواده خود مصاحبه نکنند. گفته میشود برخی از آنها هم توسط نیروهای امنیتی تهدید شدهاند که در صورت انجام مصاحبه، نه تنها وضعیت زندانیان را بدتر خواهند کرد، بلکه خود نیز بازداشت خواهند شد.
یک منبع آگاه هم به روز گفته است قاضی مقیسه، قاضی دادگاه انقلاب، صراحتا اعلام کرده در پرونده جدیدی که برای بهاره هدایت، مجید توکلی و مهدیه گلرو باز شده، حکمی صادر خواهد کرد که "موجب عبرت دیگر زندانیان شود". وی اعلام کرده است که علاوه بر صدور 5 تا 6 سال حکم زندان، دستور تبعید آنان را نیز صادر خواهد کرد.
از سویی دیگر جمعی از خانوادههای زندانیان سیاسی با انتشار نامهای سرگشاده خطاب به مراجعتقلید اعلام کردند که در صورت عدم رسیدگی به وضعیت عزیزان خود، دست به تحصن خواهند زد.
در این نامه که خطاب به آیات عظام وحید خراسانی، صافی گلپایگانی، شبیری زنجانی، سیستانی، موسوی اردبیلی، مکارم شیرازی،صانعی، بیات زنجانی، امینی و محفوظی نوشته شده است، آمده: "چه کسی است که نداند طی این زمانی که هنوز به دو سال نرسیده و برای ما به قدر قرنی درازنا داشته است، چه ستم ها بر ما وعزیزان دربندمان رفته و چه حرمت ها از ما شکسته اند و چه مصیبت ها برسرمان آورده اند!"
این خانوادها همچنین اضافه کردهاند: "ما تاب از دست داده ایم و در این شرایط سخت و بحرانی بی خبری ازعزیزانمان که برخی ممنوع الملاقاتند و بعضی ممنوع از تماس تلفنی. بعضی با احکام فله ای سنواتی طولانی را باید در زندان به سر ببرند و حتی برای روزی به مرخصی نیامده اند. همه ما که صورت زیبای عزیزانمان را باید از پشت دو جدار شیشه ای ببینیم و صدای گرمشان را از راه سیم ها بشنویم دیگر تاب از دست داده ایم و اینک که همه درخواست ها و هشدارهایمان به مسئولین قضایی با بی توجهی کامل روبرو شده و می شود، مسئولیت تبعات این بی توجهی را متوجه آنان می کنیم و تا بیست و دوم بهمن ماه اگر زندانیانمان به حقوق اولیه شان نرسند و ما نیز از حقوق اولیه خود برخوردار نشویم چه بسا اقداماتی از طرف ما صورت پذیرد که مورد رضایت حکومت و قدرتمداران نباشد".
پیش از این تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی روز بیست و یکم بهمن ماه با حضور در قم و ملاقات با مراجع عظام آیة الله وحید خراسانی، موسوی اردبیلی، صانعی و نیز آیة الله محفوظی این نامه را به دست آنان رسانده بودند.
در همین زمینه روز گذشته، آیت الله وحید خراسانی، از مراجع تقلید ساکن قم و پدر همسر صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه، به انتقاد از کسانی پرداخت که بدون داشتن تشخیص درست از شرایط صدور چنین احکامی، اقدام به زندانی کردن افراد میکنند.
وی در سخنان خود از حبس به عنوان حکمی "شدید" یاد کرد که در شریعت، تشخیص لزوم چنین حکمی تنها در توان فقیهی است که به عمق فقه شیعه رسیده باشد.
وحیدخراسانی در سخنان خود همچنین اضافه کرده فقیهی که به عمق فقه رسیده باشد "میداند حبس در چه مواردی است و چقدر امر حبس شدید است. اساس دین بر حریت بشر است و حبس و زندانی کردن او و حرمان او از جامعه و خانواده در چه حد از شدت است و موارد حبس در شریعت در چه مواردی و با چه دقتی مطرح شده است".
پس از دیدار خانواده زندانیان سیاسی با این مرجعتقلید، اخباری منتشر شده بود که حکایت از تاثر وی از رفتار با زندانیان سیاسی و خانواده آنها داشت و وی را به گریه انداخته بود.
در همین حال، یکی از نزدیکان احمد زیدآبادی خبر از آن داده است که وی به همراه دیگر زندانیان پس از انتقال به بندی جدید در زندان رجاییشهر، امکان تماس تلفنی را از دست داده است. این منبع اعلام کرد که در بند جدید زندانیان سیاسی در زندان رجاییشهر، زندانیان امکان تماس تلفنی ندارند و با توجه به زنانه – مردانه کردن ملاقاتها، عملا امکان ملاقات ها محدود به هر دو هفته یک بار شده است.
همسر ابوالفضل قدیانی: این حکومت، چیزی نبود که ما میخواستیم
ابوالفضل قدیانی، از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، چندی پیش، به زندان اوین بازگشت تا دوران محکومیت خود را سپری کند. وی در دادگاه صراحتا رهبر جمهوریاسلامی را مورد انتقاد قرار داد.
همسر این فعال سیاسی، به روز میگوید: "آقای قدیانی در بند 350 زندان اوین محبوس هستند. همانند بقیه زندانیان تنها هفتهای یک بار با ایشان ملاقات داریم و امکان تماس تلفنی هم که برایمان وجود ندارد. از طرف دیگر ایشان با توجه به بیماری قلبی خود، نیازمند استفاده از دارو هستند که به ما اعلام کردهاند این داروها را از درمانگاه زندان دریافت میکنند".
وی درباره وضعیت همسر خود، و سخنان وی در دفاعیات و مصاحبههایی که انجام داده است، چنین اظهارنظر کرد: "هنوز دراین زمینه، سخنی به آقای قدیانی نگفتهاند و مشخص نیست که آیا برخوردی در این زمینه هم با ایشان خواهد شد یا خیر".
همسر قدیانی همچنین با اشاره به وضعیت کشور و اعتراضات رخ داده و موضع قدیانی در این باره گفت: "فکر میکنم موضع ایشان از همان دفاعیات و صحبتهایی که انجام دادهاند کاملا مشخص است. اما مشکل بزرگی که ما در زندان داریم این است که آقایان حتی حقوق اولیه زندانیان را هم زیر پا میگذارند. وقت ملاقات نیم ساعت است، در حالی که زمانی ما تنها 15 دقیقه اجازه ملاقات پیدا می کنیم و زمانی دیگر 25 دقیقه".
وی درباره استفاده همسرش از مرخصی گفت: "در شرایط حاضر افرادی چون آقایان زیدآبادی، مومنی، محمودیان، باستانی، جمالی، اسدی زیدآبادی و دیگران با وجودی که مدتهاست در زندان به سر می برند،هنوز شرایط برای اعطای مرخصی به آنها فراهم نشده است".
وی درباره شرایط ملاقات با همسر خود گفت: "خودمن پیش از انقلاب در زندان بودم. در آن زمان هفتهای دوبار ملاقات داشتیم. هر کسی هم که مایل بود به ملاقات ما میآمد و با هم صحبت میکردیم. اما متاسفانه امروز شرایط به گونهای است که خیلی از اوقات، وقتی به ملاقات آقای قدیانی میرویم، خیلی از اعضای خانواده فرصت صحبت کردن پیدا نمیکنند؛تنها، ایشان را نگاه میکنیم. من واقعا وقتی جوانان را در زندانها میبینم، نمیدانم باید چه جوابی به آنها بدهم. اما این را میدانم که نه آقای قدیانی که از سنین جوانی وارد فعالیت سیاسی شد و دوبار در زمان شاه به زندان رفته بود، نه من و نه دیگر زندانیان، نمیخواستیم چنین حکومتی را بر سرکار بیاوریم. ما به دنبال حکومتی بودیم که در آن همه آزاد باشند و همچون سیره پیامبر، با مهر و رحمت و عطوفت با همه برخورد شود".
وی اضافه کرد: "رفتارهای عجیبی با ما میشود. چند وقت پیش، برای آقای قدیانی، کتانی ورزشی و زیرپیراهن بردم. به من گفتند که از این کفش برای انتقال مواد مخدر استفاده میشود. به آنها گفتم که همسر من زندانی سیاسی است، جواب دادند پس میخواهید موبایل به داخل زندان انتقال دهید! درباره زیرپیراهنی هم به من گفتند ایشان باید درخواست کتبی کند و درخواست ایشان به تصویب برسد. چند کتاب هم برایشان بردم که نمیدانم تحویل دادند یا خیر".
سمیرا صدری: شش ماه است فرزندم آغوش پدر را ندیده است
سمیرا صدری، همسر علی جمالی، عضو بازداشتی شورای مرکزی سازمان دانشآموختگان ایران، درباره آخرین وضعیت همسر خود، به روز میگوید: "هیچ خبر خاصی نیست. متاسفانه دوشنبه این هفته به دلیل تولد حضرت محمد، ملاقات انجام نشد و ما عملا دو هفته است که از علی خبر خاصی نداریم".
وی درباره امکان استفاده همسرش از مرخصی گفت: "متاسفانه هنوز از مرخصی هم خبر خاصی نشده است. گاهی اوقات زمزمههایی در این زمینه مطرح می شوداما هیچ اتفاقی نیفتاده است. خود ما هم منتظریم و امیدوار تا شاید علی بتواند از مرخصی استفاده کند".
صدری درباره وضعیت همسر خود در زندان اضافه کرد: "از زمان بازداشت علی در مردادماه، تا الان، ما هیچگونه ملاقات حضوری با وی نداشتهایم. تلفنهای بند 350 هم که قطع است و امکان تماس تلفنی هم وجود ندارد. فرزند من الان شش ماه است که آغوش پدرش را ندیده؛ نمیدانم این وضع تا چه زمانی ادامه خواهد داشت".
این در حالی است که برخی منابع به روز گفتهاند خانوادههای زندانیان به شدت تحت فشارند تا درباره اعضای زندانی خانواده خود مصاحبه نکنند. گفته میشود برخی از آنها هم توسط نیروهای امنیتی تهدید شدهاند که در صورت انجام مصاحبه، نه تنها وضعیت زندانیان را بدتر خواهند کرد، بلکه خود نیز بازداشت خواهند شد.
یک منبع آگاه هم به روز گفته است قاضی مقیسه، قاضی دادگاه انقلاب، صراحتا اعلام کرده در پرونده جدیدی که برای بهاره هدایت، مجید توکلی و مهدیه گلرو باز شده، حکمی صادر خواهد کرد که "موجب عبرت دیگر زندانیان شود". وی اعلام کرده است که علاوه بر صدور 5 تا 6 سال حکم زندان، دستور تبعید آنان را نیز صادر خواهد کرد.
از سویی دیگر جمعی از خانوادههای زندانیان سیاسی با انتشار نامهای سرگشاده خطاب به مراجعتقلید اعلام کردند که در صورت عدم رسیدگی به وضعیت عزیزان خود، دست به تحصن خواهند زد.
در این نامه که خطاب به آیات عظام وحید خراسانی، صافی گلپایگانی، شبیری زنجانی، سیستانی، موسوی اردبیلی، مکارم شیرازی،صانعی، بیات زنجانی، امینی و محفوظی نوشته شده است، آمده: "چه کسی است که نداند طی این زمانی که هنوز به دو سال نرسیده و برای ما به قدر قرنی درازنا داشته است، چه ستم ها بر ما وعزیزان دربندمان رفته و چه حرمت ها از ما شکسته اند و چه مصیبت ها برسرمان آورده اند!"
این خانوادها همچنین اضافه کردهاند: "ما تاب از دست داده ایم و در این شرایط سخت و بحرانی بی خبری ازعزیزانمان که برخی ممنوع الملاقاتند و بعضی ممنوع از تماس تلفنی. بعضی با احکام فله ای سنواتی طولانی را باید در زندان به سر ببرند و حتی برای روزی به مرخصی نیامده اند. همه ما که صورت زیبای عزیزانمان را باید از پشت دو جدار شیشه ای ببینیم و صدای گرمشان را از راه سیم ها بشنویم دیگر تاب از دست داده ایم و اینک که همه درخواست ها و هشدارهایمان به مسئولین قضایی با بی توجهی کامل روبرو شده و می شود، مسئولیت تبعات این بی توجهی را متوجه آنان می کنیم و تا بیست و دوم بهمن ماه اگر زندانیانمان به حقوق اولیه شان نرسند و ما نیز از حقوق اولیه خود برخوردار نشویم چه بسا اقداماتی از طرف ما صورت پذیرد که مورد رضایت حکومت و قدرتمداران نباشد".
پیش از این تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی روز بیست و یکم بهمن ماه با حضور در قم و ملاقات با مراجع عظام آیة الله وحید خراسانی، موسوی اردبیلی، صانعی و نیز آیة الله محفوظی این نامه را به دست آنان رسانده بودند.
در همین زمینه روز گذشته، آیت الله وحید خراسانی، از مراجع تقلید ساکن قم و پدر همسر صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه، به انتقاد از کسانی پرداخت که بدون داشتن تشخیص درست از شرایط صدور چنین احکامی، اقدام به زندانی کردن افراد میکنند.
وی در سخنان خود از حبس به عنوان حکمی "شدید" یاد کرد که در شریعت، تشخیص لزوم چنین حکمی تنها در توان فقیهی است که به عمق فقه شیعه رسیده باشد.
وحیدخراسانی در سخنان خود همچنین اضافه کرده فقیهی که به عمق فقه رسیده باشد "میداند حبس در چه مواردی است و چقدر امر حبس شدید است. اساس دین بر حریت بشر است و حبس و زندانی کردن او و حرمان او از جامعه و خانواده در چه حد از شدت است و موارد حبس در شریعت در چه مواردی و با چه دقتی مطرح شده است".
پس از دیدار خانواده زندانیان سیاسی با این مرجعتقلید، اخباری منتشر شده بود که حکایت از تاثر وی از رفتار با زندانیان سیاسی و خانواده آنها داشت و وی را به گریه انداخته بود.
در همین حال، یکی از نزدیکان احمد زیدآبادی خبر از آن داده است که وی به همراه دیگر زندانیان پس از انتقال به بندی جدید در زندان رجاییشهر، امکان تماس تلفنی را از دست داده است. این منبع اعلام کرد که در بند جدید زندانیان سیاسی در زندان رجاییشهر، زندانیان امکان تماس تلفنی ندارند و با توجه به زنانه – مردانه کردن ملاقاتها، عملا امکان ملاقات ها محدود به هر دو هفته یک بار شده است.
همسر ابوالفضل قدیانی: این حکومت، چیزی نبود که ما میخواستیم
ابوالفضل قدیانی، از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، چندی پیش، به زندان اوین بازگشت تا دوران محکومیت خود را سپری کند. وی در دادگاه صراحتا رهبر جمهوریاسلامی را مورد انتقاد قرار داد.
همسر این فعال سیاسی، به روز میگوید: "آقای قدیانی در بند 350 زندان اوین محبوس هستند. همانند بقیه زندانیان تنها هفتهای یک بار با ایشان ملاقات داریم و امکان تماس تلفنی هم که برایمان وجود ندارد. از طرف دیگر ایشان با توجه به بیماری قلبی خود، نیازمند استفاده از دارو هستند که به ما اعلام کردهاند این داروها را از درمانگاه زندان دریافت میکنند".
وی درباره وضعیت همسر خود، و سخنان وی در دفاعیات و مصاحبههایی که انجام داده است، چنین اظهارنظر کرد: "هنوز دراین زمینه، سخنی به آقای قدیانی نگفتهاند و مشخص نیست که آیا برخوردی در این زمینه هم با ایشان خواهد شد یا خیر".
همسر قدیانی همچنین با اشاره به وضعیت کشور و اعتراضات رخ داده و موضع قدیانی در این باره گفت: "فکر میکنم موضع ایشان از همان دفاعیات و صحبتهایی که انجام دادهاند کاملا مشخص است. اما مشکل بزرگی که ما در زندان داریم این است که آقایان حتی حقوق اولیه زندانیان را هم زیر پا میگذارند. وقت ملاقات نیم ساعت است، در حالی که زمانی ما تنها 15 دقیقه اجازه ملاقات پیدا می کنیم و زمانی دیگر 25 دقیقه".
وی درباره استفاده همسرش از مرخصی گفت: "در شرایط حاضر افرادی چون آقایان زیدآبادی، مومنی، محمودیان، باستانی، جمالی، اسدی زیدآبادی و دیگران با وجودی که مدتهاست در زندان به سر می برند،هنوز شرایط برای اعطای مرخصی به آنها فراهم نشده است".
وی درباره شرایط ملاقات با همسر خود گفت: "خودمن پیش از انقلاب در زندان بودم. در آن زمان هفتهای دوبار ملاقات داشتیم. هر کسی هم که مایل بود به ملاقات ما میآمد و با هم صحبت میکردیم. اما متاسفانه امروز شرایط به گونهای است که خیلی از اوقات، وقتی به ملاقات آقای قدیانی میرویم، خیلی از اعضای خانواده فرصت صحبت کردن پیدا نمیکنند؛تنها، ایشان را نگاه میکنیم. من واقعا وقتی جوانان را در زندانها میبینم، نمیدانم باید چه جوابی به آنها بدهم. اما این را میدانم که نه آقای قدیانی که از سنین جوانی وارد فعالیت سیاسی شد و دوبار در زمان شاه به زندان رفته بود، نه من و نه دیگر زندانیان، نمیخواستیم چنین حکومتی را بر سرکار بیاوریم. ما به دنبال حکومتی بودیم که در آن همه آزاد باشند و همچون سیره پیامبر، با مهر و رحمت و عطوفت با همه برخورد شود".
وی اضافه کرد: "رفتارهای عجیبی با ما میشود. چند وقت پیش، برای آقای قدیانی، کتانی ورزشی و زیرپیراهن بردم. به من گفتند که از این کفش برای انتقال مواد مخدر استفاده میشود. به آنها گفتم که همسر من زندانی سیاسی است، جواب دادند پس میخواهید موبایل به داخل زندان انتقال دهید! درباره زیرپیراهنی هم به من گفتند ایشان باید درخواست کتبی کند و درخواست ایشان به تصویب برسد. چند کتاب هم برایشان بردم که نمیدانم تحویل دادند یا خیر".
سمیرا صدری: شش ماه است فرزندم آغوش پدر را ندیده است
سمیرا صدری، همسر علی جمالی، عضو بازداشتی شورای مرکزی سازمان دانشآموختگان ایران، درباره آخرین وضعیت همسر خود، به روز میگوید: "هیچ خبر خاصی نیست. متاسفانه دوشنبه این هفته به دلیل تولد حضرت محمد، ملاقات انجام نشد و ما عملا دو هفته است که از علی خبر خاصی نداریم".
وی درباره امکان استفاده همسرش از مرخصی گفت: "متاسفانه هنوز از مرخصی هم خبر خاصی نشده است. گاهی اوقات زمزمههایی در این زمینه مطرح می شوداما هیچ اتفاقی نیفتاده است. خود ما هم منتظریم و امیدوار تا شاید علی بتواند از مرخصی استفاده کند".
صدری درباره وضعیت همسر خود در زندان اضافه کرد: "از زمان بازداشت علی در مردادماه، تا الان، ما هیچگونه ملاقات حضوری با وی نداشتهایم. تلفنهای بند 350 هم که قطع است و امکان تماس تلفنی هم وجود ندارد. فرزند من الان شش ماه است که آغوش پدرش را ندیده؛ نمیدانم این وضع تا چه زمانی ادامه خواهد داشت".
بنی صدر:روشن کردن هدف که به یمن جنبش های اعتراضی ۲۵ بهمن و یکم اسفند، نیروهای مسلح ایران را نیز در برابر یک انتخاب تاریخی قرار می دهد
جنبش های ۲۵ بهمن و اول اسفند مشخص ساختند که نسل امروز هدف خویش را روشن و قطعی کرده است بر تغییر نظام و استقرار ولایت جمهور مردم
برای شنیدن فایل صوتی اینجا را کلیک نمایید
در ميان کشورهای مسلمان نشين شمال آفريقا، ليبی، نامطمئن ترين و تيره ترين آينده را در پيش دارد. اين کشور، که شهروندانش با نزديک به ۹ هزار و ۴۰۰ دلار در سال بالاترين درآمد سرانه قاره آفريقا را دارند، از تمام پيش شرط های لازم برای کشانده شدن به يک جنگ داخلی ويرانگر و طولانی برخوردار است.
گرايش های بنيادگرايانه اسلامی در سال های اخير در ليبی تقويت شده و تعداد زنانی که سرتاپای خود را مطابق سنن کهن اسلامی- آفريقائی می پوشانند، به شدت افزايش يافته است. در شرايطی که قذافی امکان حضور هيچ حزب، سازمان، سنديکا و چهره وجيه المله ای را باقی نگذاشته است، نيمی از روحانيون ليبی، مردم را به مقاومت در برابر حکومت تشويق کرده اند. آن ها می کوشند نقش تعيين کننده ای در ترکيب آينده قدرت کسب کنند. به اين دليل، علاوه بر خطر جنگ داخلی، خطر قدرت گرفتن بنيادگرايان اسلامی نيز ليبی را تهديد می کند.
خطر جنگ های قبيله ای
ليبی، بيش از هر کشور آفريقائی و عربی ديگر، هنوز متاثر از مناسبات قبيله ای است. معمر قذافی در ۴۰ سال گذشته سياست دوگانه ای را در برابر قبايل اعمال کرده است. او از يک سو افراد قبايل گوناگون را به سيستم اداری و نظامی کشور جذب کرده و از سوی ديگر همواره کوشيده است آن ها را تحت کنترل بگيرد و ميان آن ها نوعی توازن قوا ايجاد کند. در صورت سقوط قذافی، که به احتمال زياد در آينده بسيار نزديک تحقق خواهد يافت، اين خطر وجود دارد که قبايل مختلف ليبی، برای کسب قدرت به جان يکديگر بيافتند. اين درگيری می تواند سال های دراز ادامه يابد، زيرا که سنت انتقام، در فرهنگ قبيله ای بسيار قوی است و در صورت کشته شدن هر عضو يک قبيله، آن قبيله انتقام گرفتن از قبيله مقابل را حق خود فرض می کند. درگيری ميان قبايل، بی ترديد به درون ارتش سرايت خواهد کرد و در اين حالت، مهار تنش غيرممکن خواهد شد.
جمهوری اسلامی سوسياليستی ليبی، در شرايطی به ورطه سقوط افتاده که پس از سه دهه محدوديت در چارچوب اقتصاد برنامه ريزی شده سوسياليستی، در چند سال گذشته راه گسترش بخش خصوصی و سرمايه گذاری در زيرساخت ها را آغاز کرده و به رغم فساد مالی شديد، چشم اندازهای اقتصادی بهتری را برای آينده گشوده است.
براساس آمارهای بين المللی، ليبی توانسته است رشد اقتصادی خود را، در فاصله سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ از ۵ درصد به نزديک ۱۰ درصد افزايش دهد. تورم در سال ۲۰۰۸ بيش از ده درصد بود، اما در سال ۲۰۰۹ به دو درصد کاهش يافت و در حال حاضر نيز در همين حدود است.
سرچشمه نارضائی ها کجا است؟
معمر القذافی حتی در مقايسه با يمن، نسبت به ارتش سهم کمتری برای بهداشت و آموزش و پرورش تعيين کرده است. در بودجه سال ۲۰۰۹ سهم بهداشت کمتر از دو و نيم درصد و سهم آموزش و پرورش کمتر از ۳ درصد بود، اما نزديک به ۴ درصد بودجه کشور به ارتش اختصاص يافت. با اين همه، از آنجا که جمعيت ليبی تنها حدود ۶ ميليون و ۴۰۰ هزار نفر است، تعداد بيسوادان مرد در اين کشور تنها ۸ درصد و تعداد بيسوادان زن ۲۵ درصد اعلام شده است. همچنين همه شهروندان ليبی از بيمه درمانی کامل برخوردارند.
با توجه به اين شرايط اجتماعی نسبتا خوب، چه عاملی سبب خيزش مردم ليبی شده است؟ معمر قذافی در سخنان عصبی ۹۰ دقيقه ای شامگاه سه شنبه (۲۲ فوريه) قبائل را برانگيزنده ناآرامی ها معرفی کرد. اما بيش از آن، وجود فساد مالی گسترده است که می تواند مردم ليبی را عليه خودکامه ۴۰ ساله ای برانگيخته باشد. او، بستگان و فرزندان خود را، بی آن که دارای سمت های رسمی باشند، از اختياراتی نامحدود و غيرقابل کنترل برخوردار کرده است.
فرزندان قذافی، همچنان خود او، دارای گارد ويژه بزرگ و نفوذ گسترده در تمام فعاليت های اقتصادی کشور هستند. بر اساس فهرست ترانسپارنسی اينترنشنال، در سال ۲۰۰۷ ميلادی، ليبی در ميان ۱۷۸ کشور جهان به لحاظ فساد و رواج رشوه جايگاه ۱۴۶ را به خود اختصاص داد و از اين جهت همطراز فاسدترين کشورهای آفريقائی بود.
تهديد منافع غرب
نگرانی جهان غرب برای آينده ليبی در مقايسه با مصر و تونس بسيار عميق تر است. ليبی، به خاطر دخالت در فعاليت های تروريستی بين المللی و تلاش در راه دست يابی به سلاح های اتمی، تا سال ۲۰۰۴ از سوی آمريکا و اروپا تحريم شده بود. اما پس از پرداخت غرامت به بازماندگان قربانيان اين عمليات تروريستی و چشم پوشی از فعاليت های هسته ای، توانست سد تحريم های بين المللی را بشکند. پس از آن، کنسرن های غربی به ويژه در صنعت نفت و گاز اين کشور سرمايه گذاری سنگينی کردند. با ناآرام شدن فضای سياسی ليبی، همه اين سرمايه ها در خطر است.
ليبی، به عنوان دوازدهمين تامين کننده نفت جهان، روزانه يک ميليون بشکه نفت صادر می کند. نفت ليبی، يکی از سبک ترين و کم گوگردترين نفت های جهان است و به راحتی و با هزينه کم به بنزين تبديل می شود. درآمد اين کشور از محل فروش نفت به سالانه حدود ۴۰ ميليارد دلار می رسد. ۳۸ درصد نفت ليبی به ايتاليا، ۱۵ درصد آن به آلمان، ۹ درصد آن به اسپانيا و بقيه آن به ترکيه و آمريکا صادر می شود. به اين ترتيب، اگر صدور نفت ليبی با خطر پايدار روبرو شود، جهان صنعتی با بحرانی روبرو خواهد شد که به سختی قابل جبران است.
به برکت درآمد نفت، ليبی توانسته است کسر بودجه خود را نسبت به توليد ناخالص ملی در حد کمتر از يک و نيم درصد ثابت نگهدارد. بدهی های دولت نيز تاکنون از حد ۶ و نيم درصد توليد ناخالص ملی فراتر نرفته است.
جنگ اجتناب ناپذير
بروز يک جنگ داخلی در ليبی، نه تنها مردم اين کشور را دچار سرنوشتی دردناک خواهد کرد، بلکه جهان غرب را نيز با بحرانی شديد روبرو می کند. با اين همه، سماجت معمر قذافی برای باقی ماندن بر اريکه قدرت، به احتمال زياد بروز چنين جنگی را اجتناب ناپذير می کند. قذافی، پس از ۴۰ سال حکومت مطلقه بر ليبی، شامگاه سه شنبه اعلام کرد که تا آخرين قطره خون خود مقاومت می کند و در صورت لزوم آماده است شهيد شود، اما تسليم شورشيان نخواهد شد. وی، مخالفان را گروهی جوان بزهکار و معتاد معرفی کرد. او، عملا مخالفان را به استقرار شرايط حکومت نظامی و سرکوب خونين تهديد کرد.
اما آيا ارتش ليبی از قذافی فرمان خواهد برد؟ نفوذ قبائل در ارتش، تحقق اين امر را دشوار می کند. مهمترين قبايل ليبی در ناآرامی های اخير عليه قذافی قد برافراشته اند.
کارشناسان برجسته غربی معتقدند حتی اگر حکومت بتواند مردم را به زور اسلحه وادار به سکوت کند، شرايط پيش از شورش ها به اين کشور باز نخواهد گشت، زيرا جامعه جهانی ناچار خواهد شد قذافی را به خاطر کشتار خلق بار ديگر تحريم کند.
آنچه آينده ليبی را بيشتر از همه کشورهای شمال آفريقا تيره می کند، اين است که قذافی در ۴۰ سال حاکميت خود از ايجاد هر حزب، سازمان، سنديکا و چهره وجيه المله ای در ليبی جلوگيری کرده است. بنابراين، پس از او، در اين کشور خلاء قدرت بزرگی ايجاد خواهد شد که هيچکس نمی تواند آن را پر کند.
ديکتاتورهائی که هر کدام دهههاست بر سرنوشت مردم محروم کشورشان تسلط مطلق داشتهاند دارند يکی يکی به زبالهدان تاريخ سرازير میشوند. و بر خلاف اميد واهی بنيادگرايان مذهبی، چه از قماش ديکتاتورهای حاکم بر ايران، چه از جنس جانيانی چون ملاعمر و بنلادن، تودههای به جان آمده که خروشنده به خيابانها ريختهاند تنها چيزی را که فرياد میکنند دموکراسی و حاکميت ملی است.
تعجبی ندارد که کسانی چون بنلادن و الظواهری که در رابطه با هر حادثه کم اهميتی در جهان عرب واکنش نشان میدهند و نوار صوتی و تصويری پخش میکنند، تا کنون کمترين واکنشی به بزرگترين رويدادها در دنيای عرب نشان ندادهاند. آن ها که همواره مردم ذله شده از حکومت خودکامگان را به شورش عليه حکامشان دعوت میکردند حالا که آنان جان بر کف به پا خاستهاند و ديکتاتورها را يکی يکی در تنگنا قرار دادهاند به وضوح شاهد آنند که موج دموکراسی طلبی و خواست ايجاد دولتهای مسئول و پاسخگو از طرف تودههای مردم، دکان ديکتاتوری بنيادگرائی اسلامی آينده را نيز پيشاپيش تخته کرده است.
به وضوح آشکار است که افرادی چون خامنهای و بنلادن از تداوم حکومتهای ديکتاتوری مورد حمايت غرب بيشتر استقبال میکنند تا از برقراری آزادی و دموکراسی در دنيای عرب، چرا که ديگر ادامه سربازگيری از دنيای اسلام به بهانه ديکتاتورستيزی برايشان عملی نخواهد بود. به همين دليل ساده است که ايمن الظواهری که اهل مصر است و همواره در مورد کمترين مسائل مربوط به مصر اطلاعيه صادر میکند واکنش نسبت به بزرگترين تحولات کشورش را تا کنون پشت گوش انداخته است.
به اعتقاد من جنبش عظيم و تاريخساز دموکراسی طلبی که دارد خاور ميانه و شمال آفريقا را درمینوردد، نه تنها عليه ديکتاتورهای حامی غرب، که نيز عليه چهرهی کريهی است که ديکتاتورهای مسلمان بنيادگرا مثل خامنهای و بنلادن و ملاعمر از ميليون ها مسلمان محروم در دنيای عرب ترسيم کردهاند؛ چهره ای جانی و عبوس و بیترحم و عقبمانده، که با چهرهی واقعی دوست داشتنی ملتهائی که قيام بر حقشان دارد حرمت از دست رفتهشان را به آنان باز میگرداند، تفاوتی ماهوی دارد.
زمامداران غرب اگر درک درستی از منافع دراز مدت مردم خويش داشته باشند، و اگر حمايتشان از دموکراسی صرفا جنبه تبليغاتی نداشته باشد، بايد درک کنند که هر کشوری که به اردوی دموکراسی بپيوندد در نهايت موضع آنان را تقويت خواهد کرد. شکی نيست که دولتهای دموکراتيکی که جانشين ديکتاتوریهای مطيع غرب در خاور ميانه و شمال افريقا میشوند منافع مردم خويش را فدای مصالح غرب نخواهند کرد، و دنبالهروی از هر سياست آنان را لازمهی دوام خويش نخواهند يافت. اما اگر غرب اشتباهاتی همچون شرکت در سرنگونی دولت ملی مصدق در ايران، يا دولت دموکراتيک سالوادور آلنده در شيلی را در مورد جوانههای تازهی دموکراسی طلبی در دنيای عرب تکرار نکند (که به نظر میرسد اين درس را از تاريخ گرفته باشد) هيچ دوستی مناسبتر و قابل اعتمادتر از دولتهای دموکراتيک در خاور ميانه و شمال آفريقا نخواهد يافت. غربیها اگر چشمشان را باز کنند و منافع دراز مدت ملتهای خويش و مردم جهان را در نظر داشته باشند بايد طغيان دموکراسی طلبی روزافزون در منطقه را، نه شکست ياران ديکتاتورشان، که پيروزی روش مردمسالاری خويش بدانند.
شکست آشکار سياست ايجاد دموکراسی ظاهری و تحميلی در عراق و افعانستان، که به دشمنتراشی بيش از پيش برای غرب در اين دو کشور انجاميده است، با پيروزی جنبش دموکراسی طلبی در کشورهای ديگر، در صورت حمايت فعال غرب از اين جنبشها، نهايتا به دوستی ملتهای آزاد شده از ديکتاتوری، با ملتهای غرب خواهد انجاميد.
هموطنان عزیزم، جوانان مصمم ایران
شما با جنبش دیروز خود به بین الملل انقلاب پیوستید. جنبش ۲۵ بهمن و جنبش اول اسفند روشن کرد که نسل امروز هدف خویش را روشن، شفاف و قطعی کرده است. این هدف یعنی خامنه ای برو، کامل میشود اگر با اظهار "ما میخواهیم رژیم تغییر کند"، "ما میخواهیم ولایت مطلقه فقیه از میان برود و ولایت جمهور مردم استقرار بجوید" همراه شود. این اراده ای است برای زندگی در استقلال و آزادی که شما اظهار کردید. ضد فرهنگی که خاص رژیم است، شعار در آن ضد فرهنگ مرگ است. در فرهنگ شما می باید شعار بیانگر زندگی و اراده به زیستن در استقلال و آزادی باشد.
شما می باید آینده را هم اکنون در منظر خود و در منظر جهانیان روشن ارائه کنید. این آینده می باید آینده یک ملت مستقل، آزاد و پیشرو باشد.
روشن کردن هدف که به یمن این دو جنبش انجام گرفت، نیروهای مسلح ایران را نیز در برابر یک انتخاب تاریخی قرار می دهد،همچنانکه در کشورهای دیگر چنین کرد. بنگرید به جنبش مردم لیبی و بحرین و بنگرید به رفتار ارتشیان در کشورهایی که نسلهای جوان در آن کشورها برخاسته اند. به یمن اراده ای که آن نسلها اظهار کرده اند، این نیروهای مسلح دریافته اند که ملت مصمم به تغییر و زیست در استقلال و آزادی، ماندگارند و تغییر مسلم و رژیمهای استبدادی محکوم به رفتن هستند. شما نیز به یمن جنبش خود باید نیروهای مسلح را وادار کنید که این انتخاب قطعی را بعمل بیاورند. حتی لباس شخصی پوشان که تحت فرماندهی بیت آقای خامنه ای هستند، نیز وقتی در برابر این اراده تغییر قرار گرفتند در می یابند که زمان چماق کشی و آدمکشی و شکنجه کردن و کشتن بسر رسیده است، زمان انسان شدن و آزاد شدن و پیوستن به مردم رسیده است.
شما نیز باید به آنها اطمینان دهید که هر گاه آزادی و پیوستن به ملت را انتخاب کنند، خواهید بخشید. در اینحال باید نگران کسانی نیز باشید که در جریان جنبش از پای در می آیند یا بدست دژخیمان رژیم گرفتار می شوند و یا چون دعوت کنندگان به جنبش ۲۵ بهمن تحت فشار قرار می گیرند و مورد غضب جبار می شوند. نه تنها از حقوق انسانی آنها باید دفاع کنید، بلکه با جنبش است که میباید به رژیم جباران بگویید: زمان، زمان رفتن است باید بروید!
شما مردم ایران، پدران و مادران، فرزندان خود را در میدانهای مبارزه تنها نگذارید به آنها بپیوندید، نوروز نزدیک است، سال نو را سال زیستن در استقلال و آزادی کنید.
بیاد آورید که نخستین بار بخاطر جنبش مردم ایران برای برانداختن نظام ضحاک بود که روز پیروزی را نوروز خواندند. چرا اینبار با روانه کردن رژیم ضحاکان روز ایران را نورز نکنید؟ روز ایران را روز استقلال و آزادی نکنید؟ چنین کنید! برخیزید! و نوروز بر شما مبارک باد. شاد و پیروز باشید
سرنوشت مبهم ليبی پس از قذافی
جواد طالعی
گرايش های بنيادگرايانه اسلامی در سال های اخير در ليبی تقويت شده و تعداد زنانی که سرتاپای خود را مطابق سنن کهن اسلامی- آفريقائی می پوشانند، به شدت افزايش يافته است. در شرايطی که قذافی امکان حضور هيچ حزب، سازمان، سنديکا و چهره وجيه المله ای را باقی نگذاشته است، نيمی از روحانيون ليبی، مردم را به مقاومت در برابر حکومت تشويق کرده اند. آن ها می کوشند نقش تعيين کننده ای در ترکيب آينده قدرت کسب کنند. به اين دليل، علاوه بر خطر جنگ داخلی، خطر قدرت گرفتن بنيادگرايان اسلامی نيز ليبی را تهديد می کند.
خطر جنگ های قبيله ای
ليبی، بيش از هر کشور آفريقائی و عربی ديگر، هنوز متاثر از مناسبات قبيله ای است. معمر قذافی در ۴۰ سال گذشته سياست دوگانه ای را در برابر قبايل اعمال کرده است. او از يک سو افراد قبايل گوناگون را به سيستم اداری و نظامی کشور جذب کرده و از سوی ديگر همواره کوشيده است آن ها را تحت کنترل بگيرد و ميان آن ها نوعی توازن قوا ايجاد کند. در صورت سقوط قذافی، که به احتمال زياد در آينده بسيار نزديک تحقق خواهد يافت، اين خطر وجود دارد که قبايل مختلف ليبی، برای کسب قدرت به جان يکديگر بيافتند. اين درگيری می تواند سال های دراز ادامه يابد، زيرا که سنت انتقام، در فرهنگ قبيله ای بسيار قوی است و در صورت کشته شدن هر عضو يک قبيله، آن قبيله انتقام گرفتن از قبيله مقابل را حق خود فرض می کند. درگيری ميان قبايل، بی ترديد به درون ارتش سرايت خواهد کرد و در اين حالت، مهار تنش غيرممکن خواهد شد.
جمهوری اسلامی سوسياليستی ليبی، در شرايطی به ورطه سقوط افتاده که پس از سه دهه محدوديت در چارچوب اقتصاد برنامه ريزی شده سوسياليستی، در چند سال گذشته راه گسترش بخش خصوصی و سرمايه گذاری در زيرساخت ها را آغاز کرده و به رغم فساد مالی شديد، چشم اندازهای اقتصادی بهتری را برای آينده گشوده است.
براساس آمارهای بين المللی، ليبی توانسته است رشد اقتصادی خود را، در فاصله سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ از ۵ درصد به نزديک ۱۰ درصد افزايش دهد. تورم در سال ۲۰۰۸ بيش از ده درصد بود، اما در سال ۲۰۰۹ به دو درصد کاهش يافت و در حال حاضر نيز در همين حدود است.
سرچشمه نارضائی ها کجا است؟
معمر القذافی حتی در مقايسه با يمن، نسبت به ارتش سهم کمتری برای بهداشت و آموزش و پرورش تعيين کرده است. در بودجه سال ۲۰۰۹ سهم بهداشت کمتر از دو و نيم درصد و سهم آموزش و پرورش کمتر از ۳ درصد بود، اما نزديک به ۴ درصد بودجه کشور به ارتش اختصاص يافت. با اين همه، از آنجا که جمعيت ليبی تنها حدود ۶ ميليون و ۴۰۰ هزار نفر است، تعداد بيسوادان مرد در اين کشور تنها ۸ درصد و تعداد بيسوادان زن ۲۵ درصد اعلام شده است. همچنين همه شهروندان ليبی از بيمه درمانی کامل برخوردارند.
با توجه به اين شرايط اجتماعی نسبتا خوب، چه عاملی سبب خيزش مردم ليبی شده است؟ معمر قذافی در سخنان عصبی ۹۰ دقيقه ای شامگاه سه شنبه (۲۲ فوريه) قبائل را برانگيزنده ناآرامی ها معرفی کرد. اما بيش از آن، وجود فساد مالی گسترده است که می تواند مردم ليبی را عليه خودکامه ۴۰ ساله ای برانگيخته باشد. او، بستگان و فرزندان خود را، بی آن که دارای سمت های رسمی باشند، از اختياراتی نامحدود و غيرقابل کنترل برخوردار کرده است.
فرزندان قذافی، همچنان خود او، دارای گارد ويژه بزرگ و نفوذ گسترده در تمام فعاليت های اقتصادی کشور هستند. بر اساس فهرست ترانسپارنسی اينترنشنال، در سال ۲۰۰۷ ميلادی، ليبی در ميان ۱۷۸ کشور جهان به لحاظ فساد و رواج رشوه جايگاه ۱۴۶ را به خود اختصاص داد و از اين جهت همطراز فاسدترين کشورهای آفريقائی بود.
تهديد منافع غرب
نگرانی جهان غرب برای آينده ليبی در مقايسه با مصر و تونس بسيار عميق تر است. ليبی، به خاطر دخالت در فعاليت های تروريستی بين المللی و تلاش در راه دست يابی به سلاح های اتمی، تا سال ۲۰۰۴ از سوی آمريکا و اروپا تحريم شده بود. اما پس از پرداخت غرامت به بازماندگان قربانيان اين عمليات تروريستی و چشم پوشی از فعاليت های هسته ای، توانست سد تحريم های بين المللی را بشکند. پس از آن، کنسرن های غربی به ويژه در صنعت نفت و گاز اين کشور سرمايه گذاری سنگينی کردند. با ناآرام شدن فضای سياسی ليبی، همه اين سرمايه ها در خطر است.
ليبی، به عنوان دوازدهمين تامين کننده نفت جهان، روزانه يک ميليون بشکه نفت صادر می کند. نفت ليبی، يکی از سبک ترين و کم گوگردترين نفت های جهان است و به راحتی و با هزينه کم به بنزين تبديل می شود. درآمد اين کشور از محل فروش نفت به سالانه حدود ۴۰ ميليارد دلار می رسد. ۳۸ درصد نفت ليبی به ايتاليا، ۱۵ درصد آن به آلمان، ۹ درصد آن به اسپانيا و بقيه آن به ترکيه و آمريکا صادر می شود. به اين ترتيب، اگر صدور نفت ليبی با خطر پايدار روبرو شود، جهان صنعتی با بحرانی روبرو خواهد شد که به سختی قابل جبران است.
به برکت درآمد نفت، ليبی توانسته است کسر بودجه خود را نسبت به توليد ناخالص ملی در حد کمتر از يک و نيم درصد ثابت نگهدارد. بدهی های دولت نيز تاکنون از حد ۶ و نيم درصد توليد ناخالص ملی فراتر نرفته است.
جنگ اجتناب ناپذير
بروز يک جنگ داخلی در ليبی، نه تنها مردم اين کشور را دچار سرنوشتی دردناک خواهد کرد، بلکه جهان غرب را نيز با بحرانی شديد روبرو می کند. با اين همه، سماجت معمر قذافی برای باقی ماندن بر اريکه قدرت، به احتمال زياد بروز چنين جنگی را اجتناب ناپذير می کند. قذافی، پس از ۴۰ سال حکومت مطلقه بر ليبی، شامگاه سه شنبه اعلام کرد که تا آخرين قطره خون خود مقاومت می کند و در صورت لزوم آماده است شهيد شود، اما تسليم شورشيان نخواهد شد. وی، مخالفان را گروهی جوان بزهکار و معتاد معرفی کرد. او، عملا مخالفان را به استقرار شرايط حکومت نظامی و سرکوب خونين تهديد کرد.
اما آيا ارتش ليبی از قذافی فرمان خواهد برد؟ نفوذ قبائل در ارتش، تحقق اين امر را دشوار می کند. مهمترين قبايل ليبی در ناآرامی های اخير عليه قذافی قد برافراشته اند.
کارشناسان برجسته غربی معتقدند حتی اگر حکومت بتواند مردم را به زور اسلحه وادار به سکوت کند، شرايط پيش از شورش ها به اين کشور باز نخواهد گشت، زيرا جامعه جهانی ناچار خواهد شد قذافی را به خاطر کشتار خلق بار ديگر تحريم کند.
آنچه آينده ليبی را بيشتر از همه کشورهای شمال آفريقا تيره می کند، اين است که قذافی در ۴۰ سال حاکميت خود از ايجاد هر حزب، سازمان، سنديکا و چهره وجيه المله ای در ليبی جلوگيری کرده است. بنابراين، پس از او، در اين کشور خلاء قدرت بزرگی ايجاد خواهد شد که هيچکس نمی تواند آن را پر کند.
موج دموکراسیطلبی در دنيای عرب، دکان مسلمانان بنيادگرا را کساد کرده است
رضا علامهزاده
ديکتاتورهائی که هر کدام دهههاست بر سرنوشت مردم محروم کشورشان تسلط مطلق داشتهاند دارند يکی يکی به زبالهدان تاريخ سرازير میشوند. و بر خلاف اميد واهی بنيادگرايان مذهبی، چه از قماش ديکتاتورهای حاکم بر ايران، چه از جنس جانيانی چون ملاعمر و بنلادن، تودههای به جان آمده که خروشنده به خيابانها ريختهاند تنها چيزی را که فرياد میکنند دموکراسی و حاکميت ملی است.
تعجبی ندارد که کسانی چون بنلادن و الظواهری که در رابطه با هر حادثه کم اهميتی در جهان عرب واکنش نشان میدهند و نوار صوتی و تصويری پخش میکنند، تا کنون کمترين واکنشی به بزرگترين رويدادها در دنيای عرب نشان ندادهاند. آن ها که همواره مردم ذله شده از حکومت خودکامگان را به شورش عليه حکامشان دعوت میکردند حالا که آنان جان بر کف به پا خاستهاند و ديکتاتورها را يکی يکی در تنگنا قرار دادهاند به وضوح شاهد آنند که موج دموکراسی طلبی و خواست ايجاد دولتهای مسئول و پاسخگو از طرف تودههای مردم، دکان ديکتاتوری بنيادگرائی اسلامی آينده را نيز پيشاپيش تخته کرده است.
به وضوح آشکار است که افرادی چون خامنهای و بنلادن از تداوم حکومتهای ديکتاتوری مورد حمايت غرب بيشتر استقبال میکنند تا از برقراری آزادی و دموکراسی در دنيای عرب، چرا که ديگر ادامه سربازگيری از دنيای اسلام به بهانه ديکتاتورستيزی برايشان عملی نخواهد بود. به همين دليل ساده است که ايمن الظواهری که اهل مصر است و همواره در مورد کمترين مسائل مربوط به مصر اطلاعيه صادر میکند واکنش نسبت به بزرگترين تحولات کشورش را تا کنون پشت گوش انداخته است.
به اعتقاد من جنبش عظيم و تاريخساز دموکراسی طلبی که دارد خاور ميانه و شمال آفريقا را درمینوردد، نه تنها عليه ديکتاتورهای حامی غرب، که نيز عليه چهرهی کريهی است که ديکتاتورهای مسلمان بنيادگرا مثل خامنهای و بنلادن و ملاعمر از ميليون ها مسلمان محروم در دنيای عرب ترسيم کردهاند؛ چهره ای جانی و عبوس و بیترحم و عقبمانده، که با چهرهی واقعی دوست داشتنی ملتهائی که قيام بر حقشان دارد حرمت از دست رفتهشان را به آنان باز میگرداند، تفاوتی ماهوی دارد.
زمامداران غرب اگر درک درستی از منافع دراز مدت مردم خويش داشته باشند، و اگر حمايتشان از دموکراسی صرفا جنبه تبليغاتی نداشته باشد، بايد درک کنند که هر کشوری که به اردوی دموکراسی بپيوندد در نهايت موضع آنان را تقويت خواهد کرد. شکی نيست که دولتهای دموکراتيکی که جانشين ديکتاتوریهای مطيع غرب در خاور ميانه و شمال افريقا میشوند منافع مردم خويش را فدای مصالح غرب نخواهند کرد، و دنبالهروی از هر سياست آنان را لازمهی دوام خويش نخواهند يافت. اما اگر غرب اشتباهاتی همچون شرکت در سرنگونی دولت ملی مصدق در ايران، يا دولت دموکراتيک سالوادور آلنده در شيلی را در مورد جوانههای تازهی دموکراسی طلبی در دنيای عرب تکرار نکند (که به نظر میرسد اين درس را از تاريخ گرفته باشد) هيچ دوستی مناسبتر و قابل اعتمادتر از دولتهای دموکراتيک در خاور ميانه و شمال آفريقا نخواهد يافت. غربیها اگر چشمشان را باز کنند و منافع دراز مدت ملتهای خويش و مردم جهان را در نظر داشته باشند بايد طغيان دموکراسی طلبی روزافزون در منطقه را، نه شکست ياران ديکتاتورشان، که پيروزی روش مردمسالاری خويش بدانند.
شکست آشکار سياست ايجاد دموکراسی ظاهری و تحميلی در عراق و افعانستان، که به دشمنتراشی بيش از پيش برای غرب در اين دو کشور انجاميده است، با پيروزی جنبش دموکراسی طلبی در کشورهای ديگر، در صورت حمايت فعال غرب از اين جنبشها، نهايتا به دوستی ملتهای آزاد شده از ديکتاتوری، با ملتهای غرب خواهد انجاميد.
عکسی از مراحل فتوشاپی پیوستن شهید صانع ژاله به بسیج
طرح شش کشور اروپایی علیه قضات و بازپرس های ایرانی
عصرایران
شش كشور اروپايي خواستار اعمال تحريم هاي حقوق بشري عليه ايران شده اند.
به گزارش عصر ايران يك ديپلمات اروپايي به خبرگزاري فرانسه گفت كه شش كشور اروپايي پيشنهاد داده اند تا در نشست ماه آينده وزراي امور خارجه اين اتحاديه ، تحريم ناقضان حقوق بشر در ايران از سوي اين اتحاديه در دستور كار قرار گيرد.
در طرح این شش کشور اروپایی افرادي همچون قضات و بازپرس ها که به ادعای آنان حقوق بشر را در ايران نقض مي کنند، هدف قرار خواهند گرفت ".
بر اساس اين گزارش در نشست هفته جاري وزراي امورخارجه ۲۷ کشور عضو اتحاديه اروپا در بروکسل ، شش کشور فرانسه ، بريتانيا ، آلمان ، يونان ، جمهوري چك و هلند درخواست کرده اند تا اين تحريم ها در نشست ماه آينده اين وزيران تصويب شود.
اين اقدام اتحاديه اروپا در پي اقدام شهريور ماه سال جاري آمريكا در تحريم هشت نفر از مقامات جمهوري اسلامي ايران صورت مي گيرد .
دولت آمريکا در اوايل بهمن ماه سال جاری از اتحاديه اروپا درخواست كرده بود كه با گسترش تحريمها عليه ايران، مقامهای مسئول در اين کشور را که از نظر آنها در نقض حقوق بشر دست داشتهاند، مورد تحريم قرار دهد.
ایران ، این تحریم ها را غیر موثر اعلام کرده و از طرف های غربی خواسته است در امور داخلی اش دخالت نکنند.
جمهوری اسلامی همچنین غرب را متهم به اعمال استاندارهای دو گانه در قبال حقوق بشر و نقض حقوق اولیه انسان ها به ویژه اقلیت های نژادی و مذهبی در اروپا کرده است.
یک مقام شرکت مخابرات:
قطعیاینترنت همیشه به دلایل سیاسیو امنیتینیست، گاهی واقعا علت اشکال فنی است
(تیتر از جنگ خبر)
آتی نیوز
مدیر كل روابط عمومی شركت مخابرات استان تهران گفت: قطعی اینترنت بویژه اینترنت های پرسرعت، همیشه به دلایل سیاسی و امنیتی نیست.
محمد خجسته نیا افزود:بحث خرابی و اشكالات فنی موجود در سیستم های متصل به اینترنت بسیار بیشتر ازمسایل سیاسی و امنیتی است.
وی گفت: البته اگر در هنگام بحران یا وقوع یك رویداد خبری در كشور وحتی مناسبت های خبری، اشكالاتی در خطوط اینترنتی به وجود می آید، امری طبیعی است.
خجسته نیا ادامه داد: كاهش سرعت اینترنت پرسرعت در روزهای تعطیل یا مناسبتهای خاص، نیز به علت حجم استفاده كاربران از این نوع اینترنت است.
قطعیاینترنت همیشه به دلایل سیاسیو امنیتینیست، گاهی واقعا علت اشکال فنی است
(تیتر از جنگ خبر)
آتی نیوز
مدیر كل روابط عمومی شركت مخابرات استان تهران گفت: قطعی اینترنت بویژه اینترنت های پرسرعت، همیشه به دلایل سیاسی و امنیتی نیست.
محمد خجسته نیا افزود:بحث خرابی و اشكالات فنی موجود در سیستم های متصل به اینترنت بسیار بیشتر ازمسایل سیاسی و امنیتی است.
وی گفت: البته اگر در هنگام بحران یا وقوع یك رویداد خبری در كشور وحتی مناسبت های خبری، اشكالاتی در خطوط اینترنتی به وجود می آید، امری طبیعی است.
خجسته نیا ادامه داد: كاهش سرعت اینترنت پرسرعت در روزهای تعطیل یا مناسبتهای خاص، نیز به علت حجم استفاده كاربران از این نوع اینترنت است.
روح الله حسينيان خبر داد:
كميته ویژه مجلس، موسوي و كروبي را مفسد فيالارض تشخیص داد
فرارو
عضو هيأت رسيدگي به غائله 25 بهمن مجلس شوراي اسلامي گفت: «براساس گزارش نهايي اين هيأت، موسوي و كروبي مفسد في الارض شناخته شده و قوه قضاييه بايد هر چه سريعتر به محاكمه اين افراد بپردازد».
روح الله حسينيان نماينده تهران در مجلس با اشاره به تشكيل هيأت رسيدگي به غائله 25 بهمن با دستور علي لاريجاني در مجلس شوراي اسلامي گفت: «هيأت مذكور مركب از حدادعادل رئيس كميسيون فرهنگي مجلس، علاءالدين برجرودي رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس، علي شاهرخي رئيس كميسيون قضايي،ابراهيم نكونام رئيس كميسيون اصل 90 مجلس و اينجانب به عنوان رئيس كميسيون شوراها و امور داخلي مجلس بود كه هيأت مذكور كميته ويژه اي را مامور رسيدگي به اين غائله كرد».
وي افزود: «كميته ويژه مجلس جلسات مكرري را برگزار كرد كه در اين جلسات، گزارشي را تهيه و اين گزارش روز گذشته به هيأت تحويل داده شد».
رئيس كميسيون شوراها و امور داخلي مجلس گفت: «گزارش كميته امروز در هيأت رسيدگي به غائله 25 بهمن طرح و به تاييد نهايي رسيد كه با امضاي اعضاي هيأت، تحويل هيأت رئيسه مجلس شد».
حسينيان با بيان اينكه در اين گزارش ريشه يابي در خصوص وقايع و نقشي كه بيگانگان از جمله آمريكا و منافقين در غائله 25 بهمن داشتند به صورت مفصل انجام شده، گفت: «همچنين در اين گزارش به زمينه سازي هاي مهدي كروبي و ميرحسين موسوي براي اغتشاشات 25 بهمن داشتند، اشاره شده و از حمايت هاي آمريكا و ضدانقلابيون در اين زمينه پرده برداشته شد».
وي با بيان اينكه هيأت مذكور در اين گزارش چند پيشنهاد را مطرح كرده،گفت: «اين پيشنهادها خطاب به قوه قضاييه، رسانه هاي مملكت و همچنين مجلس شوراي اسلامي است و در اين پيشنهادها ذكر شده كه با توجه به اينكه ميرحسين موسوي و مهدي كروبي به مقابله با نظام برخاستند، مفسد في الارض شناخته شده و بايد محاكمه و به سزاي اعمال خود برسند».
چهره شاخص اصولگرايان در مجلس با بيان اينكه در حال حاضر تصميم گرفته شد كه مهدي كروبي و ميرحسين موسوي در منزل خود ، محدود شوند و ارتباط آنها نيز كم شود،گفت: «بعيد است كه ميرحسين موسوي و كروبي ندانند كه با آمريكا، منافقين، ضدانقلابيون داخلي و خارجي و همچنين با بهائيان در حال همكاري هستند».
حسينيان گفت:«به عنوان يك روحاني وظيفه دارم كه به آنها نصيحت كنم حال كه دنياي خود را خراب كردند بيش از اين آخرت خود را خراب نكنند و پيش خدا بيش از اين شرمنده نشوند».
كميته ویژه مجلس، موسوي و كروبي را مفسد فيالارض تشخیص داد
فرارو
عضو هيأت رسيدگي به غائله 25 بهمن مجلس شوراي اسلامي گفت: «براساس گزارش نهايي اين هيأت، موسوي و كروبي مفسد في الارض شناخته شده و قوه قضاييه بايد هر چه سريعتر به محاكمه اين افراد بپردازد».
روح الله حسينيان نماينده تهران در مجلس با اشاره به تشكيل هيأت رسيدگي به غائله 25 بهمن با دستور علي لاريجاني در مجلس شوراي اسلامي گفت: «هيأت مذكور مركب از حدادعادل رئيس كميسيون فرهنگي مجلس، علاءالدين برجرودي رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس، علي شاهرخي رئيس كميسيون قضايي،ابراهيم نكونام رئيس كميسيون اصل 90 مجلس و اينجانب به عنوان رئيس كميسيون شوراها و امور داخلي مجلس بود كه هيأت مذكور كميته ويژه اي را مامور رسيدگي به اين غائله كرد».
وي افزود: «كميته ويژه مجلس جلسات مكرري را برگزار كرد كه در اين جلسات، گزارشي را تهيه و اين گزارش روز گذشته به هيأت تحويل داده شد».
رئيس كميسيون شوراها و امور داخلي مجلس گفت: «گزارش كميته امروز در هيأت رسيدگي به غائله 25 بهمن طرح و به تاييد نهايي رسيد كه با امضاي اعضاي هيأت، تحويل هيأت رئيسه مجلس شد».
حسينيان با بيان اينكه در اين گزارش ريشه يابي در خصوص وقايع و نقشي كه بيگانگان از جمله آمريكا و منافقين در غائله 25 بهمن داشتند به صورت مفصل انجام شده، گفت: «همچنين در اين گزارش به زمينه سازي هاي مهدي كروبي و ميرحسين موسوي براي اغتشاشات 25 بهمن داشتند، اشاره شده و از حمايت هاي آمريكا و ضدانقلابيون در اين زمينه پرده برداشته شد».
وي با بيان اينكه هيأت مذكور در اين گزارش چند پيشنهاد را مطرح كرده،گفت: «اين پيشنهادها خطاب به قوه قضاييه، رسانه هاي مملكت و همچنين مجلس شوراي اسلامي است و در اين پيشنهادها ذكر شده كه با توجه به اينكه ميرحسين موسوي و مهدي كروبي به مقابله با نظام برخاستند، مفسد في الارض شناخته شده و بايد محاكمه و به سزاي اعمال خود برسند».
چهره شاخص اصولگرايان در مجلس با بيان اينكه در حال حاضر تصميم گرفته شد كه مهدي كروبي و ميرحسين موسوي در منزل خود ، محدود شوند و ارتباط آنها نيز كم شود،گفت: «بعيد است كه ميرحسين موسوي و كروبي ندانند كه با آمريكا، منافقين، ضدانقلابيون داخلي و خارجي و همچنين با بهائيان در حال همكاري هستند».
حسينيان گفت:«به عنوان يك روحاني وظيفه دارم كه به آنها نصيحت كنم حال كه دنياي خود را خراب كردند بيش از اين آخرت خود را خراب نكنند و پيش خدا بيش از اين شرمنده نشوند».
توسعه مترو؛ بیاعتنایی دولت و اصرار مجلس
کشمکش میان دولت محمود احمدینژاد و مدیریت مترو تهران به مدیرعاملی محسن هاشمی، فرزند علیاکبر هاشمی رفسنجانی پس از انتخابات جنجالی ۱۳۸۸ به شکلی علنیتر دنبال شد. مدیران مترو، اعضای شورای شهر تهران و برخی نمایندگان مجلس میگویند، دولت در کار مترو کارشکنی میکند.
محمود احمدینژاد با رد این ادعاها مدیران متروی تهران را به ناتوانی در توسعه سیستم حمل و نقل ریلی درونشهری متهم کرده است. وی در اوایل سال گذشته اعلام کرد که دولت مدیریت مترو رو بر عهده خواهد گرفت و آن را به سرعت توسعه خواهد داد. این اظهارات وی با مخالفت شدید نمایندگان مجلس و اعضای شورای شهر تهران روبرو شد که احمدینژاد را متهم کردند پا را از حدود قانونی خود فراتر گذاشته است.
در پی آن مجلس برای حل مشکلات مترو وارد عمل شد و قانونی را در اسفند سال گذشته (۱۳۸۸) تصویب کرد که دولت به موجب آن موظف شد مبلغ دو میلیارد دلار از حساب ذخیره ارزی برداشت و به توسعه متروی تهران و چند شهر بزرگ دیگر اختصاص دهد.
شورای نگهبان این طرح را به علت بار مالی برای دولت رد کرد. با اصرار نمایندگان بر اجرای این طرح اختلاف میان مجلس و شورای نگهبان به مجمع تشخیص مصلحت ارسال شد. مجمع در اردیبهشت ۸۹ مصوبه مجلس را تایید کرد.
اما محمود احمدینژاد در دیدار با اعضای کمیسیون اصل نود مجلس اعلام کرد که کار مجمع غیرقانونی است. سپس وی نامهای به احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان نوشت و از اجرا نکردن این قانون خبر داد؛ تصمیمی که دولت همچنان بر آن پافشاری میکند.
دفاع از حیثیت مجلس
با پایان سال ۱۳۸۹ زمان اجرای این قانون نیز تمام خواهد شد. از این رو برخی نمایندگان مجلس طرحی دو فوریتی را ارائه کردند که به موجب آن قانون پیشین برای یک سال دیگر تمدید و لازمالاجرا خواهد بود.
دو فوریت این طرح روز سهشنبه (سوم اسفند/۲۲ فوریه) با ۱۴۵ رای موافق، ۳۹ مخالف و ۷ ممتنع به تصویب رسید.
Bمخالفان، در جلسه علنی مجلس، تبعیض و ناتوانی دولت در تامین اعتبار لازم برای این طرح را از دلایل عمده خود برای مخالفت اعلام کردند. ستار هدایتخواه نماینده "کهکیلویه و بویراحمد" این طرح را به دلیل تخصیص دو میلیارد دلار به مترو تهران و دیگر کلانشهرها "تبعیضی ناروا" خواند و تصریح کرد: «پیش از این نیز شورای نگهبان این طرح را به دلیل بار مالای که به دولت تحمیل میکند، رد کرده بود.»
محمود احمدیبیغش نماینده "شازند" نیز گفت: «این قانون، مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام است و مجلس نمیتواند در مصوبات مجمع وارد شود.»
این نماینده حامی دولت با اشاره به اینکه مجمع تشخیص مصوباتی که دولت توان تامین بار مالی آن را نداشته باشد، تصویب نمیکند افزود: «ما نمیدانیم که اینبار چه شده است!»
اما موافقان طرح میگویند، ازآنجا که قانون قبلی به دلایلی از جمله محدودیت منابع ذخیره ارزی از سوی دولت اجرا نشده، بهتر است این قانون تمدید شود.
علی مطهری نماینده منتقد دولت از مدافعان این طرح، «حفظ شأن و جایگاه مجلس» و «نیاز اجتماعی به گسترش سیستم حمل و نقل عمومی» را از دلایل تمدید این طرح میداند.
وی که در موافقت با تمدید طرح در مجلس سخن میگفت، افزود: «اگر به این طرح رای داده نشود، یعنی اینکه مجلس مصوبه قبلی خود را نقض کرده است. به این ترتیب به اعتبار و حیثیت مجلس خدشه وارد میشود. بویژه که دولت هیچ دلیلی برای عدم اجرای این قانون مطرح نکرده است.»
مطهری با اشاره به اینکه وزیر اقتصاد هم دلیلی برای عدم اجرای این قانون نداشته افزود: «از آنجا که اقشار آسیبپذیر بیشترین استفاده را از مترو دارند، کمک به مترو کمک به مردم فقیر است و این اقدامی در راستای عدالت است. از این رو نمیتوان آن را منجر به تبعیض دانست.»
این نماینده مجلس با اشاره به سخنان محمود احمدینژاد و وزیر اقتصاد درباره موجودی حساب ذخیره ارزی گفت: «این ادعا که موجودی این حساب کم یا خالی است با مواضع مسئولان دولتی سنخیت ندارد.»
مشکل مترو تهران؛ نقدینگی یا مدیریت؟
محسن هاشمی، مدیرعامل شرکت متروی تهران بهمن ماه گذشته گفت: «برخی سخنانمطرح درباره علل پرداخت نشدن این اعتبار از محل صندوق ذخیره ارزی، غیرواقعی و نشاندهنده این است که این قانون خوب درک نشده است.»
وی با اشاره به اینکه دولت به راحتی میتوانست این قانون را اجرا کند تصریح کرد: «میگویند حساب ذخیره ارزی پول ندارد، در صورتی که رئیس جمهور در سفر به استان البرز به مناسب بودن موجودی این حساب اشاره داشته است.»
هاشمی مشکل متروی تهران را "کمبود نقدینگی" دانست و افزود: «اگر اعتبار لازم در اختیار ما قرار میگرفت امروز به جای دو میلیون نفر، امکان جا به جایی روزانه چهار میلیون نفر را داشتیم.»
اما استاندار تهران در مورد مشکلات مترو نظر دیگری دارد. مرتضی تمدن معتقد است که "ضعف مدیریت" مشکل اصلی متروی تهران است. وی گفت: « بعضیها برای این که از زیر بار مسئولیت فرار کنند بهانه میآورند که دولت به مترو بودجه نمیدهد و این در حالی است که دولت ۳۹۰ میلیارد تومان به متروی تهران پول داده است.»
وی که روز سهشنبه (۳ اسفند) در "اولین نشست تخصصی دورکاری استان تهران" سخن میگفت، منتقد دولت را به "ناتوانی و مغلطه" متهم کرد و افزود: «آن زمان که با پول بیتالمال سایت و روزنامه میخریدید و دیگران را تخریب میکردید به فکر مردم نبودید؛ حال که نزدیک چهار سال است ما اقداماتی را برای رفع مشکلات مردم انجام دادهایم از خواب بیدار شدهاید و این اقدامات را کارهای موقتی میدانید؟»
تاریخچه مترو تهران و جایگاه جهانی
پیشینه برنامهریزی برای احداث قطار شهری در تهران به دوره ناصرالدین شاه قاجار (۱۳۱۳-۱۲۶۴) و قرارداد رویترز بازمیگردد. در همین سالها یک خط آهن رو زمینی بین دروازه شهرری و میدان باغشاه احداث شد.
ولی اولین برنامهریزیها برای تأسیس مترو (قطار زیرزمینی) به سال ۱۳۵۰ بازمیگردد. مطالعات اولیه آن در سال ۱۳۵۳ به پایان رسید و قرار بوده عملیات اجرایی در سال ۱۳۵۶ آغاز شود. طبق برنامه تهیه شده درآن زمان، نخستین خط متروی تهران میبایست در سال ۱۳۷۰ آغاز به کار میکرد.
در سال ۱۳۵۶ عملیات اجرایی ساخت مترو در تهران آغاز شد؛ اما پس از انقلاب ۱۳۵۷ و به دلیل آغاز جنگ ایران و عراق به طور کامل متوقف شد و این توقف تا سال ۱۳۶۵ ادامه یافت.
اولین خط متروی تهران در سال ۱۳۷۷ افتتاح شد که تهران را به کرج متصل میکرد. از آن زمان متروی تهران هرساله گسترش یافته و همچنان طرح توسعه آن ادامه دارد.
بر طبق آمار منتشر شده توسط وبسایت رسمی "شرکت متروی تهران و حومه" و بر اساس محاسبات صورت گرفته تا پایان شهریور ۸۹، متروی تهران در میان ۱۰۶ متروی جهان از نظر طول شبکه در مقام ۲۱ قرار دارد.
همچنین از نظر تعداد مسافر در روز و تعداد مسافر بر کیلومتر به ترتیب در مقام ۲۴ و ۴۴ قرار گرفته است. از نظر تعداد ایستگاه و قیمت بلیط نیز مقامهای ۳۳ و سوم را به خود اختصاص داده است. البته با توجه به اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها و افزایش بهای بلیط متروی تهران آمار ذکر شده دچار تغییراتی شده است.
مهدی محسنی
تحریریه: داود خدابخش
رژیم قذافی بر لبه پرتگاه
اوضاع لیبی به شدت بحرانی است و درگیریهای داخلی در کشور گسترش مییابد. از ۱۵ فوریه تنها ظرف چند روز قیام مردم به تمام شهرها گسترش یافته است. کشمکش میان معترضان و ارگانهای رژیم در تمام سطوح، از جمله در میان فرماندهان ارتش و مقامات دولتی گسترش مییابد.
به خاطر وضعیت خطیر امنیتی و همچنین نظارت شدید رژیم قذافی بر کار و فعالیت خبرگزاریهای خارجی، خبرگیری دقیق از اوضاع کشور ناممکن است. گفته میشود که در سراسر کشور درگیریهایی میان مردم شورشی و نیروهای مسلح وفادار به قذافی جریان دارد.
نیروهای مخالف سرهنگ قذافی مدعی هستند که بر مناطق شرقی کشور مسلط شدهاند. خبرگزاریها عکسها و خبرهایی از پایکوبی اهالی شهرهای شرق کشور، به ویژه در نزدیک مرز مصر منتشر کردهاند. در این شهرها مردم شورشی سرنگونی رژیم ۴۱ ساله معمر قذافی را جشن گرفتهاند.
در برابر رژیم قذافی تبلیغ میکند که سلطه خود را همچنان بر سراسر کشور حفظ کرده است. مسافرانی که از لیبی آمدهاند میگویند که خیابانهای طرابلس، پایتخت کشور، خلوت است. تنها نیروهای گشت پلیس و ارتش هستند که به تجمعات پراکنده حمله میکنند و مردم را با زور و تهدید به خانههای خود میفرستند.
درباره شمار قربانیان آمار متفاوتی منتشر شده است، که همه دال بر شدت عمل دولت معمر قذافی هستند. دولت مدعی است که تنها حدود ۳۰۰ نفر به قتل رسیدهاند، که ۱۱۱ تن از آنها از نیروهای ارتشی بودهاند، درحالیکه مخالفان دولت از بیش از هزار قربانی سخن میگویند.
به عقیده فرانکو فراتینی، وزیر خارجه ایتالیا، تا کنون بیش از هزار نفر طی قیام مردم لیبی علیه دیکتاتوری قذافی جان خود را از دست دادهاند. وزیر خارجه ایتالیا نگران آن است که با سقوط رژیم قذافی، موجی تازه از فرار شروع شود و تا ۳۰۰ هزار نفر از اتباع لیبی به سوی ایتالیا سرازیر شوند.
لیبی: حاکمیتی نامشروع
بسیاری از کشورهای غربی، که به اندازههای گوناگون به نفت لیبی وابسته هستند، نگرانی خود را از گسترش بحران لیبی ابراز کردهاند. برخی از کشورها، در کنار شورای امنیت سازمان ملل متحد و "جامعه کشورهای عربی" برخورد شدید دولت لیبی با اعتراضات مردم کشور را محکوم کرده، پایان تمام عملیات خشونتآمیز را خواستار شدهاند.
اتحادیه اروپا گسترش خشونت در لیبی را محکوم دانسته است. کاترین اشتون، سخنگوی روابط خارجی اتحادیه اروپا، طی سخنانی گفت: «پیام ما به سرهنگ قذافی این است که او دیگر نمیتواند با زور و قلدری بر ملت خود فرمان براند. او باید با مردم خود گفت و گو کند.»
برخی از کشورهای اروپایی مانند فرانسه و ایتالیا و اسپانیا که پیوندهای اقتصادی محکمی با رژیم معمر قذافی دارند، برخورد قهرآمیز این رژیم را با اعتراضات گسترده مردم محکوم کردهاند.
ترینیداد خیمنس، وزیر خارجه اسپانیا، روز چهارشنبه گفت که رژیم لیبی به کشتار مردم خود دست زده و هر نوع مشروعیت را از دست داده است. خانم خیمنس گفت که رژیم قذافی دیگر قادر به اداره کشور نیست. اسپانیا خارج کردن اتباع خود را از لیبی شروع کرده است.
نیکلا سرکوزی، رئیس جمهوری فرانسه روز چهارشنبه (۲۳ فوریه) پس از اجلاس هفتگی دولت خود گفت که باید هرچه زودتر اقداماتی اقتصادی علیه حکومت قذافی اتخاذ شود، تا دولت قذافی به کشتار مردم خود پایان دهد.
دولت فرانسه خواسته است که اتحادیه اروپا تدابیر تحریمی علیه دولت قذافی اتخاذ کند. به نظر رئیس جمهوری فرانسه حکومت لیبی میتواند با رشتهای از اقداماتی تنبیهی روبرو شود، مانند ممنوعیت سفر سران حکومت به کشورهای اروپایی، بستن حسابهای بانکی تا محدود کردن روابط اقتصادی به صورت موقت.
سرکوزی خواستار شد که دولتهای عضو اتحادیه اروپا روابط اقتصادی، مالی و تجارتی خود را به سرعت با لیبی متوقف کنند. او گفت که سران حکومت لیبی باید بدانند که در صورت ادامه به عملیات سرکوب، با پیامدهای سختی روبرو خواهند شد.
گیدو وستروله، وزیر خارجه آلمان نیز از اقدامات تحریمی علیه قذافی حمایت کرده است. اما گفته است که برای اجرای این امر، بخشنامهای فوری از جانب اتحادیه اروپا ضرورت دارد.
محمود احمدینژاد، رييس جمهور ايران، روز چهارشنبه برخورد حکومت ليبی را با مردم "رفتار بد" خواند و از آن انتقاد کرد. آقای احمدینژاد رهبران ليبی را به باد انتقاد گرفت که "مردم خود را به رگبار مسلسل و گلولهباران تانک میبندند."
فرار شهروندان خارجی
با تشدید بحران در لیبی، شهروندان خارجی مقیم این کشور، سراسیمه در پی فرار هستند و از تمام راههای زمینی و دریایی و هوایی از لیبی میگریزند. بسیاری از آنها در کشوری که به سرعت ناامن گشته، جان خود را در امان نمیبینند.
برخی از کشورها به تلاش خود برای بیرون آوردن تبعه خود ادامه میدهند. به گفته وزارت خارجه آلمان هنوز حدود ۲۵۰ شهروند آلمانی در لیبی وجود دارند که ۱۵۰ نفر از آنها در طرابلس هستند. گیدو وستروله وزیر خارجه آلمان تائید کرده است که یک هواپیمای ارتشی برای انتقال شهروندان آلمانی به لیبی رفته است.
به گزارش وزارت امور خارجه آلمان روز سه شنبه (۲۲ فوریه) شمار ۳۵۰ شهروند آلمانی لیبی را ترک کردهاند.
هزاران کارگر خارجی تبعه کشورهای چین و هند و سایر کشورهای آسیایی که در لیبی مشغول کار هستند، قرار است این کشور را ترک کنند.
دولت ترکیه کارزار وسیعی برای خارج کردن ۲۵ هزار شهروند خود از لیبی شروع کرده است. به گفته احمد داووداوغلو، وزیر خارجه ترکیه، تا کنون بیش از ۵ هزار شهروند این کشور لیبی را ترک کردهاند. او فزوده است که اتباع ترکیه از مرزهای گوناگون، از راههای زمینی و دریایی و هوایی لیبی را ترک میگویند. به گزارش خبرگزاریها یک شهروند ۲۷ ساله ترکیه، هنگام ترک لیبی در جریان ازدحام جان خود را از دست داده است.
نام ایستگاه جدید مترو، تئاتر شهر یا چهارراه ولیعصر؟
به نقل از سایت "تئاتر شهر" و روابط عمومی این مجموعه، شنبه، ۲۰ آذر، ایستگاه مترو "تئاتر شهر" با حضور جمعی از هنرمندان ایرانی و مسئولین شرکت مترو تهران افتتاح شد. در همین حال شماری از خبرگزاریهای داخل ایران از افتتاح این ایستگاه جدید مترو، با نام ایستگاه "چهارراه ولیعصر" خبر دادند.
خبرگزاری "مهر" در گزارش خود درباره افتتاح این ایستگاه جدید مترو به هر دو نام "تئاتر شهر" و "ولیعصر" اشاره کرده و اضافه کرده است: «ورودی شمال شرقی ایستگاه متروی چهارراه ولیعصر به نام تئاتر شهر ثبت شده است. پیش از این و طی تفاهمنامهمنعقد شده میان شورای شهر تهران و خانه تئاتر قرار بود ایستگاه متروی چهارراه ولیعصر به نام مجموعه تئاتر شهر ثبت شود اما این اتفاق نیفتاد. کمیسیون نامگذاری شورای شهر تهران تنها ورودی شمال شرقی این ایستگاه مترو را به نام تئاتر شهر ثبت کرد.»
در همین زمینه روز یکشنبه، ۲۱ آذر، "ایرج راد" مدیر خانه تئاتر ایران که در مراسم افتتاح این ایستگاه جدید حضور داشته در گفتوگو با خبرگزاری "مهر" تصریح کرد: «طی سه سال گذشته که احداث ایستگاه مترو در مقابل تئاتر شهر واکنشهای متفاوت و بسیاری را از طرف هنرمندان و جامعه تئاتری به همراه داشت، قرار شد تا ایستگاه مورد نظر به نام مجموعه تئاتر شهر به ثبت برسد، اما با راهاندازی و افتتاح این ایستگاه تنها نام ورودی ایستگاه متروی چهارراه ولیعصر به نام تئاتر شهر به ثبت رسید. این در حالی است که ثبت ایستگاه به نام تئاتر شهر در قالب تفاهمنامهای میان خانه تئاتر، مدیریت تئاتر شهر، شورای شهر تهران و مدیرعامل شرکت متروی تهران منعقد شده بود.»
وی ماه گذشته به خبرگزاری ایسنا گفته بود: «سه سال پیش براساس توافقی که در شورای شهر صورت گرفت خودشان پیشنهاد کردند تا نام این ایستگاه به نام تئاترشهر نامگذاری شود. امضای آنها پای این صورت جلسه آمده است. آنها باید توضیح دهند که چرا به موارد مندرج در آن تفاهمنامه پایبند نبودهاند.»
در همین حال ماه گذشته حمید پورآذری یکی مدرسین تئاتر هم در گفتوگویی با خبرگزاری ایسنا اظهار داشته بود: « در مورد ساخت این ایستگاه مترو، فقط بحث نامگذاری مطرح نبود، بلکه قرار بود ساختمان ایستگاه به گونهای ساخته شود که ساختمان تئاترشهر آسیبی نبیند، اینکه مسولان به امضای خودشان پایبند نیستند، موضوع جدیدی نیست.»
بنایی تاریخی با ۴۰ سال قدمت
در این میان، سایت "رجانیوز" هم در گزارشی درباره افتتاح این ایستگاه جدید مترو، نام آن را نه "تئاتر شهر" و نه "چهارراه ولیعصر" بلکه "ولیعصر (عج)" خوانده است.
ساخت و سازهای جدید اطراف تئاتر شهر تهران از سالها پیش و با فرو ریختن چندینباره دیوارهای تئاتر شهر بحثبرانگیز بوده است. تئاتر شهر تهران بزرگترین مجموعه نمایشی تئاتر ایران و جزو میراث فرهنگی ایران به ثبت رسیده است. آرشیتکت تئاتر شهر بیژن انصاری است که آن را به شکل دایرهای طراحی کرده است.
ساخت بنای تئاتر شهر ۵ سال طول کشید و در سال ۱۳۵۰ افتتاح شد. در سالهای گذشته غیر از ایجاد ایستگاه مترو در محوطه تئاتر شهر، ساخت یک مجموعه عظیم تجاری و مسجد در مجاورت تئاتر شهر هم بحث برانگیز بوده است. گودبرداری ۳۰ متری و ساخت و ساز درست در مجاورت دیوارهای جنوبی تئاتر شهر باعث فرو ریختن چندینباره دیوارهای این بنای تاریخی شده بود.
شورای امنیت سرکوب تظاهرکنندگان در لیبی را محکوم کرد
پانزده عضو شورای امنیت سازمان ملل، شامگاه سهشنبه (۲۲ فوریه/۳ بهمن)، پس از سه ساعت رایزنی، در بیانیهی مشترکی «کاربرد خشونت علیه غیرنظامیان» در لیبی را محکوم و از «سرکوب تظاهرکنندگان مسالمتجو» ابراز تاسف کردند. در این بیانیه آمده که دولت لیبی باید به نگرانیهای بحق مردم لیبی گوش فرادهد.
شورای امنیت همزمان تاسف خود را از مرگ صدها غیرنظامی در حوادث اخیر لیبی اعلام داشت و خواستار پاسخگویی کسانی شد که مسئول حملات به تظاهرکنندگان هستند. این شورا همچنین از دولت لیبی خواست که از مردم خود محافظت کند و به ناظران حقوق بشری و سازمانهای امداد امکان ورود به کشور را بدهد و امنیت خارجیان را تامین کند.
ابراهیم دباشی، فرستادهی لیبی در سازمان ملل، از بیانیهی شورای امنیت انتقاد کرد و آن را ضعیف و ناکافی دانست. وی همزمان اعلام کرد که پس از سخنرانی معمرالقذافی، در غرب لیبی حملات واحدهای وفادار ارتش به قذافی به غیرنظامیان آغاز شده است.
دباشی در نیویورک گفت، این نیروها به همهی مردم در شهرهای غرب لیبی حمله میکنند. وی در این رابطه از شهرهای قرجان و زواره نام برد و گفت که از کشتار جمعی در این کشور بیمناک است.
کنارهگیری وزیر کشور لیبی
در این میان، معمر القذافی رهبر لیبی از همه طرف زیر فشار قرار میگیرد. به گزارش فرستندهی الجزیره، عبدالفتاح یونس، وزیر کشور لیبی و یکی از برجستهترین اعضای کابینهی این کشور، پشتیبانی خود را از مخالفان اعلام کرده و به جنبش «انقلاب ۱۷ فوریه» پیوسته است.
الجزیره ویدیویی پخش کرد که در آن عبدالفتاح یونس در پشت میز کار خود نشسته و مشغول قرائت اطلاعیهای است. وی میگوید: «در پاسخ به انقلاب، بدینوسیله کنارهگیری خود را از همهی سمتها اعلام میکنم».
یونس در این ویدیو همچنین ارتش لیبی را فرامیخواند که به معترضان بپیوندد و از «خواستههای قانونی» آنان حمایت کند. تنها چند ساعت پیش از آن، قذافی در سخنرانی تلویزیونی خود اعلام کرده بود که شورشیان در شهر بنغازی وزیر کشور را کشتهاند.
همچنین اعلام شد که وزیر دادگستری لیبی نیز استعفا کرده است. شماری از دیپلماتهای ارشد این کشور نیز کنارهگیری خود را اعلام کردهاند. گروهی از افسران ارتش سربازان را فراخواندند که به مردم بپیوندند.
شرق کشور در کنترل مخالفان
گزارشها از منابع مختلف حاکی از آن است که در حال حاضر طرفداران قذافی، کنترل بسیاری از شهرها را از دست دادهاند. سربازان گزارش دادهاند که شرق لیبی دیگر در کنترل دولت نیست. به گفتهی شاهدان عینی، پس از بنغازی، کنترل شهر طُبرق نیز به دست نظامیان افتاده است.
ولی درگیرهای خیابانی در طرابلس همچنان ادامه دارد. طبق گزارشها از پایتخت هنوز صدای تیراندازی شنیده میشود. به گفتهی شاهدان عینی، میلیشیای طرفدار قذافی و مزدوران خارجی در میان مردم ترس و وحشت ایجاد میکنند. آنان شبها به هرجنبندهای شلیک میکنند.
خبرگزاری آسوشیتدپرس از قول یک شاهد عینی نقل کرده که همه جا در خیابانها اجساد به چشم میخورد. نمیتوان به یاری مجروحان شتافت، زیرا آمبولانس و بیمارستان یافت نمیشود.
به گزارش سازمانهای حقوق بشری، در ناآرامیهای لیبی تا کنون صدها تن جان باختهاند. سازمان دیدهبان حقوق بشر اعلام کرده که از آغاز اعتراضها تا کنون فقط در طرابلس ۶۲ تن کشته شدهاند. یک سخنگوی این سازمان به خبرگزاری رویترز گفت که تا کنون دستکم ۲۸۵ تن در لیبی کشته شدهاند.
شبکهی اجتماعی «کوآرا»: سوالت را از یک گیگ مشهور بپرس!
«بهترین هتلبا قیمت مناسب در شهر بارسلونا کجاست؟»
«کدام شرکت سیمکارتهای تلفن ارزانتری در آلمان عرضه میکند؟»
«چطور میشود یک عکس را بدون داشتن نرمافزار فوتوشاپ به شکل آنلاین ادیت کرد؟»
«مهمترین ویژگیهای یک استارتاپ موفق چیست؟»
«چطور میتوان فالوئرهای بیشتری در شبکههای اجتماعی داشت؟»
اینها نمونههایی از سوالهایی است که در شبکه اجتماعی «کوآرا» پرسیده میشود.
این شبکهی اجتماعی براساس یک ایدهی ساده شکل گرفته است: اعضا هر سوالی که دارند را پست میکنند و دیگران به سوال او جواب میدهند. سوالها مرز و محدودیتی ندارد. از معرفی هتل گرفته تا سوالهای سختافزاری کامپیوتر، از پیدا کردن فلان آهنگ خوانندهای نهچندان شناختهشده تا معرفی بهترین استخر در فلان محلهی شهری اروپایی.
ویژگی منحصر بهفرد «کوآرا»
برخی میگویند ایدهی «کوآرا» نه تازه است و نه خاص. پیش از این «یاهو انسرز» از سالها پیش با همین خاصیت پا به دنیای تکنولوژی گذاشت و حتا قبل او آن، گوشهوکنار وب پر از پرتالها و فورومهایی بوده و هست که کاربران میتوانند سوال خود را مطرح کنند و دیگر کاربرانی که دربارهی موضوع سوال اطلاعاتی دارند، به سوال جواب دهند.
اما آنچه که «کوآرا» را از دیگر نمونههای مشابه متمایز میکند، حضور گیگهای بزرگ دنیای وب در این شبکه اجتماعی است که به سوالهای کاربران جواب میدهند.
دربارهی «ای او ال» سوالی دارید؟ استیو کیس، یکی از بنیانگذاران «ای او ال» در «کوآرا» عضو است و به سوالهای شما پاسخ میدهد. سوالی و مشکلی دربارهی «نت اسکیپ» برای شما پیش امده است؟ مارک اندرسون که یکی از بنیانگذاران اصلی «نت اسکیپ» است حاضر و آماده جواب دادن به سوال و مشکل شما در «کوآرا» است. سوالی دربارهی «فیسبوک» و ریزهکاریهای این شبکهی اجتماعی محبوب دارید؟ داستین موسکوویچ، یکی از بنیانگذاران «فیسبوک» و از مدیران ارشد سابق این غول دنیای سایبر هم در «کوآرا» عضو است و به سوالهای کاربران پاسخ میدهد.
کاربران عضو این شبکه میگویند در «کوآرا» میدانی که برای سوالت جوابی با استاندارد بالا، از منبعی مطمئن و ماهر دریافت خواهی کرد. حتا اشتون کوچر، هنرپیشهی محبوب تینایجرها که یک توئیترباز قهار است هم در «کوآرا» حضور دارد و به سوالهای کاربران دربارهی دنیای بازیگری، مجریگری و توئیتر پاسخ میدهد.
زوج خلاق بنیانگذار «کوآرا»
چارلی شیور و آدام دی آنجلو، هر دو از مهندسان جوان «فیسبوک» بودند. چارلی بیست و نه ساله لیسانس مهندسی کامپیوتر خود را از دانشگاه هاروارد گرفت و تیم جوان و خلاق «فیسبوک» پیوست. آدام بیست و شش ساله هم لیسانس مهندسی کامپیوتر را از انستیتیو تکنولوژی کالیفرنیا گرفت. در همان دوران دانشگاه بود که با مارک زاکربرگ، بنیانگذار اصلی «فیسبوک» آشنا شد و بعدها به تیم جوان «فیسبوک» پیوست.
چارلی شیور و آدام دی آنجلو، سال ۲۰۰۹ از «فیسبوک» استعفا دادند تا با همکاری یکدیگر «کوآرا» را تاسیس کنند. آدام دی آنجلو میگوید:«ایدهی سوال و جواب از ان ایدههایی است که هرچند سالهاست در وب سایتها و فرومهایی براساس این ایده ساخته شده، اما هنوز هیچ سایت یا شبکهی اجتماعی واقعاً خوب و به دردبخور و حرفهای با این ایده تاسیس نشده است.»
نسخهی بتای «کوآرا» در دسامبر ۲۰۰۹ راهاندازی شد و از ژانویه ۲۰۱۰ به شکل عمومی در دسترس همه قرار گرفت.
«کوآرا» چطور کار میکند؟
کافی است با ایمیل آدرس خود شناسهی کاربری در «کوآرا» بسازید. سوال خود را در صفحهی پروفایل خود پست کنید، کاربران دیگر به سوال شما جواب میدهند. هم شما و هم دیگر کاربران میتوانید هر نظر و پاسخی را «آپ ووت» یا «داون ووت» کنید. «آپ ووت» خاصیتی مثل همان دکمهی لایک «فیسبوک» یا «فرندفید» دارد و «داوت ووت» خاصیت دکمهی دیسلایک که مدتهاست کاربران شبکههای مجاوی مثل «فیسبوک» یا «گوگلریدر» از کمبود آن شکایت دارند. وقتی به جوابی «داوت ووت» دهید، یعنی جواب کافی و خوب و به دردبخور نبوده است.
بعد از آنکه تعداد جوابها به تعداد مشخصی رسید، میتوان بخشی با عنوان «خلاصهی پاسخها» ساخت که مجموع بحثها و پاسخهای کاربران دربارهی موضوع مشخص را در آن قرار داد. بعدها هرکس همین سوال یا سوال مشابهای را در «کوآرا» مطرح کند، این «خلاصهی پاسخها» با یک جستوجوی ساده در دسترس او قرار میگیرد تا از نتیجه بحثهای قبلی استفاده کند. این «خلاصهی پاسخها» به شکل ویکی است و کاربران میتوانند هر زمان که بخواهند پاسخها را تصحیح کرده و موارد تازهای را به آن اضافه یا کم کنند.
بنیانگذاران «کوآرا» اخیراً یک گزینهی وبلاگنویسی هم به سایت اضافه کردهاند و کاربران میتوانند دربارهی سوال و جوابهای مربوط به آن پست وبلاگی هم در این شبکهی اجتماعی بنویسند.
«کوآرا»: آیندهی وبلاگنویسی
این خصیصه که بخشی از مغزهای تکنولوژی و مهمترین گیگهای وب در «کوآرا» حضور فعال دارند و سوال کاربر را بهترین متخصصان آن حوزه جواب میدهند، قابلیتی است که تا به حال در این اندازه و شکل تجربه نشده است. یک تحقیق نشان داده است که سوالهایی که با «کجا؟»، «چطور؟» یا « چی؟» در «کوآرا» پرسیده میشود بیشترین بازخورد و جوابها را میگیرد. برعکس سوالهایی که با «چرا؟» پرسیده میشود، کمتر بازخورد و جواب بهدردبخور دریافت میکند. از قرار کاربران فعلی این شبکهی اجتماعی چندان علاقهای به «چرایی» امور ندارند.
هنوز زود است که دربارهی آیندهی «کوآرا» قضاوت کرد. این شبکهی اجتماعی یک سال بعد از افتتاح حالا ماهانه دویست هزار ویزیتور تازه جذب میکند. این رقم در مقایسه با ویزیتهای نجومی شبکههای اجتماعی مثل «فیسبوک» با صد و پنجاه و چهار میلیون ویزیتور یا توئیتر با بیست و پنج میلیون ویزیتور، ناچیز است. اما رقمی است مشابه ویزیت «فیسبوک» در سال ۲۰۰۶ یا توئیتر در سال ۲۰۰۷ .
مجلهی" فورچن" نام چارلی شیپور و آدام دی آنجلو را به عنوان دو تن از «باهوشترین افراد دنیای فنآوری» در سال ۲۰۱۰ اعلام کرده است. «کوآرا» حالا هجده کارمند دارد که برخی از آنها همکاران سابق دی آنجلو و شیپور در «فیسبوک» بودند که این غول دنیای شبکههای اجتماعی را ترک کردند تا ایدهی «سوال و جواب» را به بهترین شکل بسط دهند. یکی از مدیران «توئیتر» نیز چندی قبل از کارش استعفا داده و به تیم جوان «کوآرا» پیوست.
رابرت اسکوبل، وبلاگنویس و گیگ مشهور امریکایی اخیرن «کوآرا» را «آیندهی وبلاگنویسی و بزرگترین پلاتفرم وبلاگنویسی در آیندهای نه چندان دور» توصیف کرده است.
فرناز سیفی
تحریریه: یلدا کیانی
نکتهای که باید درباره گروه «ناشناس» بدانید
گروه بینالمللی ناشناس (Anonymous) از اواخر سال ۲۰۱۰ و در پی انتشار اسناد دیپلماتیک توسط ویکیلیکس مشهور شد. زمانی که برخی از سیستمهای مالی جهانی از جمله ویزا، مسترکارت و پیپل، به دستور آمریکا در روند کمکرسانی به ویکیلیکس اختلال ایجاد کردند و این گروه با راهاندازی کمپین بزرگ حملات گسترده تکذیب سرویس (DDoS) بر ضد آنها، در فعالیتشان اختلال ایجاد کرد.
این نقطه عطفی برای ناشناس بود. پس از آغاز حرکت دومینوی براندازی دیکتاتورها از تونس، آنها برای مقابله با دولتهای سرکوبگر و حمایت از تحولخواهان وارد عمل شدند و عملیات گستردهای را بر ضد وبسایتها و سرویسهای آنلاین دولتی در تونس، مصر و ایران آغاز کردند.
حملات اخیر این گروه به بخشی از ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی و وبسایتهای دولتی ایران، در رسانههای فارسی نیز بازتاب گستردهای داشت. در این مطلب به ۱۰ نکته مهم پیرامون این گروه، مشخصات، اقدامات و اهداف آن اشاره خواهیم کرد.
۱) گروهیبینالمللی، غیرمتمرکز و سازمانیافته
گروه اینترنتی ناشناس متشکل از اکتیویستها (کنشگران) فضای مجازی، خورههای کامپیوتر و هکرها در سراسر جهان است و از سال ۲۰۰۳ فعالیتهای خود را آغاز کرده است. فعالیتهای این گروه در ابتدا بسیار محدود و پراکنده بود، اما اکنون با گذشت ۸ سال، این گروه به دفاع از حقوق تحولخواهان و آزادیخواهان در سراسر جهان روی آورده و تلاش میکند تا با حمایت تکنیکی و معنوی از جنبشهای آزادیخواه و پروژههایی نظیر ویکیلیکس، به گسترش شفافیت سیاسی و آزادی اینترنت کمک کند.
اعضای این گروه از نظر جغرافیایی در نقاط گوناگون جهان مستقرند و لزوما از محل زندگی یکدیگر خبر ندارند، اما میتوانند با استفاده از سرویسهای آنلاین، اهداف خود را مشخص و در زمان مناسب حمله گسترده به آن را آغاز کنند. ساختار حملات این گروه کاملا باز است و هر کاربر داوطلبی که دسترسی به اینترنت با پهنای باند مناسب داشته باشد، میتواند در حملات این گروه مشارکت کند. گفته میشود میانگین سنی اعضای این گروه زیر ۲۵ سال است.
۲) هر «ناشناس» لزوما یک هکر نیست
این یک اشتباه رایجرسانهای است که از گروه «ناشناس» بهعنوان گروه هکرهای بینالمللی یاد میشود. هر کسی که در حملات ناشناس مشارکت میکند، لزوما هکر نیست.
هکر، که شاید «نفوذگر» بهترین برابرنهادهی فارسی برای آن باشد، معمولا به کسی گفته میشود که بر مسائل مرتبط با امنیت شبکه تسلط دارد، به فنون برنامهنویسی (وب) آشناست و با تلفیق این تواناییها با دانش فنی و نوآوری، میتواند با کشف آسیبپذیریهای امنیتی موجود در یک برنامه، سیستم یا شبکه کامپیوتری، به آن نفوذ کند و کنترل کامل، یا بخشهایی از آن را در دست بگیرد.
اما واضح است که کاری که گروه ناشناس انجام میدهد و بهواسطه آن به شهرت رسیده، حملات گسترده تکذیب سرویس (DDoS) است که نسبتی با هک و نفوذ به شبکهها ندارد و تنها با بمباران ترافیکی و به سر ریز رساندن ظرفیت ترافیکی سرورهای شبکهها و وبسایتها، در ارائه سرویس آن اختلال ایجاد میکند.
اگرچه در میان اعضای این گروه هکرهای زبده و برنامهنویسان خبره بسیاری هم وجود دارند، اما نکته اساسی این است: عضوی از ناشناس بودن، به معنی هکر بودن نیست؛ شما هم میتوانید هر وقتی که بخواهید عضوی از «ناشناس» باشید. برای پیوستن به حملات ناشناس، هر کاربری میتواند نرمافزار LOIC را دانلود کند و با اتصال آن به Hivemind سیستم خود را در اختیار مرکز فرماندهی حملات قرار دهد.
۳) رابینهودهای اینترنتی؛ گروهی فاقد رهبری و سلسله مراتب
گروه ناشناس رویکردی آنارشیستی دارد و هیچگونه سلسله مراتبی را برنمیتابد و مدعی است که حملات این گروه، رهبری مشخصی ندارد و اراده عمومی نیروی پیشبرندهی آن است. اما واقعیت این است که همچون هر موضوع دیگری که به تکنولوژی و نوآوریهای تکنولوژیک مربوط است، افرادی در این میان حضور دارند که از نظر توانایی از دیگر اعضا یک سر و گردن بالاترند.
معمولا این افراد از نفوذ و قدرت تاثیرگذاری بیشتری نسبت به سایر اعضا برخوردارند و راهبردهای گروه «ناشناس» را تعیین و تبیین میکنند، اگرچه این نفوذ چندان محسوس و ملموس نیست.
۴) آزادی بیان؛ ارزشی بنیادین برای «ناشناس»
آزادی بیان بیش از هرچیز برای این گروه اهمیت دارد و حالا با گسترش دامنه فعالیتهایش، در هر جای دنیا که بتواند تلاش میکند تا به تحقق آن کمک کند. عملیات ایران گروه «ناشناس» که از ۲۲ بهمن آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد، بیش از هرچیز در واکنش به اقدامات سرکوبگرانه دولت ایران در جهان مجازی و واقعی است؛ سانسور گسترده مطبوعات، فیلترینگ گسترده وبسایتها و سرویسهای آنلاین و ارسال پارازیت روی امواج ماهوارهای.
اما همین ارزش بنیادین، میتواند در برخی از مواقع، مانع اجرای پروژههای ناشناس در حمایت از تحولخواهان باشد، چون بر اساس اصل آزادی بیان، حمله به رسانهها ممکن نیست و رسانههای رسمی یا غیررسمی وابسته به دولتهای سرکوبگر هم باید حق ابراز و نشر عقاید خود را داشته باشند.
اما در مورد مشخص ایران، بسیاری از اعضای ناشناس معتقد بودند که وبسایتهایی نظیر فارسنیوز و رجانیوز، بازوی رسانهای یک جریان سرکوبگر و بیرحماند که جان انسانها را در معرض خطر قرار میدهند و باید در ارائه سرویس آنها اختلال ایجاد کرد. مسالهای که توافق عمومی روی آن حاصل نشد و ناشناس بهعنوان یک گروه اصول اساسی خود را زیر پا نگذاشت. ایجاد اختلال چندین ساعته در فعالیت خبرگزاری فارس، نتیجه تلاشهای چند تن از اعضای این گروه در عملیاتی غیررسمی و با مسئولیت شخصی بود.
۵) استاکسنت، کرم ویرانگر کامپیوتری در دستان «ناشناس»ها
در ماههای اخیر ماجرای مربوط به کرم سایبری ویرانگر موسوم به «استاکسنت» (Stuxnet) در کانون توجه رسانههای غربی بود. روزنامه نیویورکتایمز اخیرا در گزارشی اختصاصی اعلام کرد به شواهدی دست یافته که نشان میدهد این کرم کامپیوتری که به بخشهایی از تاسیسات هستهای ایران از جمله سانتریفیوژها آسیبهای جدی وارد کرده، توسط سیستمهای امنیتی آمریکا و اسرائیل طراحی شده است.
اما «ناشناس» یک بمب خبری درباره استاکسنت ساخته و هفته گذشته اعلام کرده که به یک نسخه کامل از این کرم سایبری دسترسی پیدا کرده است. هنوز مشخص نیست که آنها قصد دارند با استاکسنت چه کاری انجام دهند و برای تحقق چه اهدافی میتوانند از آن بهره ببرند، اما صِرف دسترسی به یک نسخه کامل از این کرم اینترنتی، بسیاری از متخصصان و سرویسهای امنیتی را نگران کرده است.
گفته میشود کرم استاکسنت که از طریق فلشهای USB روی سیستمهای تحت ویندوز منتشر میشود و کنترلرهای برنامهپذیر را هدف قرار میدهد، بیش از ۶۰ هزار سیستم کامپیوتری را در ایران آلوده کرده است.
۶) عملیات بازپسگیری، در حمایت از ویکیلیکس
حمله دسامبر ۲۰۱۰ به وبسایتهای قدرتمندی همچون مسترکارت، ویزا و پیپل، که راه انتقال کمکهای مالی به پروژه ویکیلیکس را به دستور دولت آمریکا سد کرده بودند، شاید از بزرگترین پروژههای «ناشناس» بود که به عملیات بازپسگیری (Operation Payback) مشهور شد.
برخی از وبسایتهای هدف در جریان حملات گسترده عملیات Payback بیش از ۳۶ ساعت از دسترس کاربران سراسر جهان خارج شدند. وبسایت بانک سوئیسی که حساب شخصی جولین آسانژ را بلوکه کرد نیز هدف این حملات گسترده تکذیب سرویس قرار گرفت و بیش از یک روز از ارائه سرویسهای آنلاین خود بازماند. گفته میشود که ایجاد اختلال چندین ساعته در ارائه سرویس این وبسایتها، چندین میلیون دلار زیان مالی به آنها وارد کرد. پس از این حملات، بسیاری از سیستمهای اطلاعاتی تلاش خود برای رهگیری اعضای ناشناس را آغاز کردند.
۷) همگام با دومینوی براندازی در خاورمیانه
عملیات ناشناس همراه و همگام با دومینوی براندازی دیکتاتورها در خاورمیانه به پیش میرود و حالا پس از راهاندازی عملیات گوناگون بر ضد وبسایتها و سرویسهای دولتی در تونس، مصر و ایران، در آخرین اقدام، عملیاتی برای مقابله با اقدامات سرکوبگرانه دولت لیبی هم به راه انداختهاند. «ناشناس» که حالا به نیرویی چشمگیر و تاثیرگذار در جنگهای سایبری تبدیل شده، اعلام کرده است که «پیروز نهایی هم خواهد بود، چون در کنار مردم تحولخواه جهان ایستاده است.»
این گروه در واکنش به سرکوب سیستماتیک معترضان در ایران و سانسور و فیلترینگ گسترده حکومت ایران و ارسال پارازیت بر روی امواج ماهوارهای، در عملیاتی پیوسته، دهها وبسایت دولتی از جمله سایت رسمی نهاد ریاستجمهوری و وبسایت رسمی رهبر ایران، وبسایت رسمی بسیج، وزارت امور خارجه، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، سازمان انرژی اتمی و نیز بخشهای مهمی از «ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی» را برای چندین ساعت از دسترس خارج کرد.
۸) سیستمهای اطلاعاتی در تعقیب اعضای ناشناس
پس از حملات گسترده ناشناس و ایجاد اختلال در سرویس وبسایتهای بزرگ و پراهمیتی نظیر ویزا، مستر کارت، آمازون و پیپَل، پلیس فدرال آمریکا (FBI) قراردادی محرمانه با یک کمپانی متنفذ امنیتی به نام HBGary امضا کرد تا از این طریق اعضای مشارکتکننده در این حملات را شناسایی کند و اطلاعات را در اختیار آنها قرار دهد.
رییس کمپانی HBGary این تعقیبها را تایید کرد و گفت مشخصات بسیاری از اعضای ارشد و رهبران حملات گسترده در عملیات Payback را در اختیار دارد. در پی آن، گروه ناشناس با نفوذ به سرورهای قدرتمند این کمپانی، سایت رسمی آن را از کار انداخت و بیش از ۶۰ هزار ایمیل خصوصی آن را به دست آورد و در اینترنت منتشر کرد. این حملهای انتقامجویانه به کمپانیای بود که با پیگیریهای اطلاعاتی و امنیتی، اواخر ژانویه ۲۰۱۱ زمینه دستگیری دستکم ۵ نفر از اعضای «ناشناس» را فراهم کرد.
۹) هکتیویسم؛ دانش فنی در خدمت آزادی بیان
شاید با مفهوم اکتیویسم آشنایی داشته باشید؛ فعالیتهای داوطلبانه و روشنگرانه اجتماعی برای پیشبرد اهدافی مترقی که معمولا منجر به پیشرفت سیاسی و اجتماعی جوامع میشود. هکتیویسم، مفهومی است که از ترکیب هک (به معنی توان نفوذگری به سیستمها و شبکههای کامپیوتری) و اکتیویسم ساخته شده، یعنی کسانی که از تواناییها و نوآوریهای فنی خود در جهت پیشبرد اهداف مشخص اجتماعی بهره میگیرند.
هکتیویسم مفهومی است که پس از کمپینهای موفقیتآمیز ناشناسها ثبت شد. ایدهآل آنها تحقق آزادی بیان آنلاین و آزادی بیحد و حصر اینترنت است و به هر مانعی که بر سر راه آزادی اینترنت قرار گیرد، حمله میکنند و البته در کنار حملات، تلاش میکنند تا به شهروندانی که در کشورهایی همچون ایران و چین با فیلترینگ گسترده دست و پنجه نرممیکنند، کمک کنند تا با استفاده از امکانات گوناگون از سد سانسور آنلاین بگذرند و نحوه ناشناس ماندن و محافظت از حریم خصوصی را بیاموزند.
۱۰) عملیات روانی بر ضد دیکتاتوری
گروه «ناشناس» به موازات حملات گسترده تکذیب سرویس، عملیات روشنگرانهای را هم با ارسال گسترده فکس به شمارههای مشخص نهادها و شرکتهای گوناگون در کشورهای هدف به پیش میبرد. بهعنوان مثال در مورد ایران، این گروه در پیامهای خود علاوه بر اعلام خبرهای پیرامون اعتراضات جنبش سبز، تلاش میکند تا مردم را به مبارزه در راه تغییر ترغیب کند. این پیامها برای دو فهرست متفاوت از مخاطبان ارسال میشود: دوستان و همراهان تغییر، و دشمنان و مخالفان آن.
راهاندازی رادیوهای اینترنتی برای اطلاعرسانی به کاربران کشورهایی که کانالهای اطلاعرسانی را کنترل یا مسدود میکنند و اطلاعات را از مجراهای رسمی و با هدف شستشوی مغزی در اختیار شهروندان قرار میدهند، از دیگر اهداف عملیات روانی گروه «ناشناس» است و به زودی اجرا خواهد شد.
احسان نوروزی
تحریریه: یلدا کیانی
تحریریه: یلدا کیانی
سنگال مناسبات دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد
به گزارش خبرگزاری رویترز، وزارت امور خارجهی سنگال، روز چهارشنبه (۲۳ فوریه/۴بهمن) در بیانیهای که در تلویزیون این کشور پخش شد، اعلام کرد که مناسبات دیپلماتیک خود را از همین امروز با جمهوری اسلامی ایران قطع کرده است.
در این بیانیه آمده که سنگال خشم خود را از اینکه سربازان این کشور با سلاحهای ایرانی کشته میشوند ابراز میدارد و تصمیم گرفته مناسبات خود را با جمهوری اسلامی ایران قطع کند. این بیانیه میافزاید، شورشیان جداییطلب از جنگافزار پیشرفتهی ساخت ایران استفاده میکنند.
این جداییطلبان تاکنون بارها دست به حملات مسلحانه علیه نیروهای دولتی زدهاند. آخرین مورد این یورشها روز یکشنبه درمناطق جنوبی کازامانس بود که آنها سه سرباز سنگالی را به قتل رساندند.
مناسبات میان سنگال و ایران از مدتها پیش رو به وخامت گذاشته بود. مقامات نیجریه در تاریخ ۲۶ اکتبر سال ۲۰۰۹ در بندر لاگوس ۱۳ کانتینر حاوی جنگافزار را در یک کشتی باری کشف و ضبط کردند. به گفتهی آنان این محمولهها که برچسب مصالح ساختمانی بر آنها زده شده بود، از ایران ارسال شده و مقصد آن گامبیا بوده است.
در پی اعتراف مقامات ایرانی مبنی بر اینکه مقصد جنگافزارهای ارسالی گامبیا بوده است، این کشور مناسبات دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد. پیشتر دولت نیجریه در تاریخ ۲۵ نوامبر سال ۲۰۱۰ رسما یک عضو سپاه پاسداران را به دست داشتن در قاچاق اسلحه به نیجریه متهم کرده بود.
در پی آن سنگال نیز جمهوری اسلامی ایران را متهم کرد که قصد داشته سلاحها را برای شورشیان جداییطلب این کشور در منطقهی کاسامانس ارسال کند. شورشیان سنگالی در این منطقه از سال ۱۹۸۳ تا کنون علیه دولت مرکزی مبارزه میکنند.
در ماه دسامبر سال ۲۰۱۰ سنگال سفیر خود را از تهران فراخواند و اعلام کرد که توضیحات جمهوری اسلامی ایران دربارهی ارسال تسلیحات جنگی به این منطقه رضایتبخش نبوده است. یک روز پیش از آن، منوچهر متکی وزیر خارجهی وقت ایران برای ادای توضیحات به سنگال رفته بود و در جریان همین ماموریت توسط احمدینژاد از مقام خود کنار گذاشته شد.
اکنون پس از مدتها کشمکش دیپلماتیک، سنگال مناسبات خود را با جمهوری اسلامی ایران قطع میکند. به گفتهی ناظران سیاسی، این امر به وجههی جمهوری اسلامی در میان کشورهای آفریقایی آسیب بیشتری وارد خواهد کرد و یافتن شرکای اقتصادی در این قاره را برای ایران بیش از پیش دشوار خواهد ساخت.
سیاست آلمان در برابر ایران تغییر نکرده است
"اشتفان زایبرت" سخنگوی دولت آلمان، ظهر دوشنبه (۲۱ فوریه) اعلام کرد:«برای ما همچنان کاملا روشن است که وضعیت حقوق بشر و آزادیهای سیاسی در ایران به گونهای غیرقابل پذیرش بد است. دولت آلمان همچنان گذشته نگران برنامه اتمی ایران است و از دولت میخواهد که حقوق بشر را زیر پا نگذارد.»
یک دیدار جنجال برانگیز
گیدو وستروله وزیر خارجه آلمان روز یکشنبه برای بازگرداندن دو خبرنگار آلمانی به تهران رفت و با احمدینژاد نیز دیدار کرد. این دیدار به عنوان بهائی ارزیابی شده است که آلمان مجبور بود برای آزادی دو شهروند خود بپردازد. این نخستین دیدار یک وزیرخارجه آلمان از ایران ظرف هفت سال و نیم گذشته بود.
"آندرآس پشکه" سخنگوی وزارت خارجه آلمان امروز تاکید کرد که نباید دیدار وستروله با احمدینژاد را نشانهای از نزدیکی آلمان و ایران تلقی کرد. وی گفت:«این سفر تنها جنبه انسانگرایانه داشت و ما آنچه را باید میکردیم انجام دادیم تا مشکل دو هموطن خود را حل کنیم و آنها را پس از ۴ ماه دوباره به آلمان بازگردانیم.»
خبرگزاری آلمان امروز به نقل از محافل نزدیک به دولت گزارش داد که وزیرخارجه این کشور قبلا درباره دیدارش با محمود احمدینژاد به خانم آنگلا مرکل صدراعظم آلمان اطلاع نداده بود. اما سخنگوی دولت در این مورد چیزی نگفت. خبرگزاری آلمان تاکید کرد که دیدار وستروله با احمدینژاد از سوی دولت ایران به عنوان پیش شرط آزادی خبرنگاران تعیین شده بود.
برنامهای ناگهانی
روز گذشته روزنامه اتریشی "کلاینه سایتونگ" گزارش داد که ساعاتی پیش از آزادی دو خبرنگار آلمانی در تهران، به وستروله گفته شده است که تنها در صورت دیدار وی با احمدینژاد، با خروج خبرنگاران از ایران موافقت خواهد شد.
همزمان با این گزارشها، خبرگزاری آلمان در گزارش دیگری نوشت که عبدالله گول رئیسجمهور ترکیه، در سفر هفته پیش خود به تهران، به خواهش رئیسجمهور آلمان از احمدینژاد خواسته بود که دو خبرنگار آلمانی را آزاد کند.
دو خبرنگار آزاد شده، از دهم اکتبر سال گذشته در تبریز زندانی بودند. اتهام آنها این بود که بدون مجوز کار خبرنگاری، کوشیده بودند با پسر و وکیل سکینه محمدی آشتیانی مصاحبه کنند.
«هاشمی رفسنجانی در انتخابات رياست مجلس خبرگان رهبری شرکت می کند»
در حالی که در آستانه انتخابات هيات رييسه مجلس خبرگان رهبری حملات گروه های تندرو عليه اکبر هاشمی رفسنجانی ، رييس مجلس خبرگان، شدت گرفته است، رييس دفتر آقای رفسنجانی می گويد، وی در انتخابات هيات رييسه این مجلس شرکت می کند .
حجت الاسلام نوری شاهرودی، رييس دفتر رييس مجلس خبرگان رهبری، به خبرگزاری کار ایران، ايلنا گفته است:« آيت الله هاشمی رفسنجانی مصمم هستند که در انتخابات رياست اين دوره مجلس خبرگان شرکت نمايند.»
بنابر گزارش ها، انتخابات هيات رييس مجلس خبرگان رهبری در هفدهم و هیجدهم اسفندماه برگزار خواهد شد.
رييس دفتر اکبر هاشمی رفسنجانی، رييس مجلس خبرگان، می گويد که «جنگ روانی و تخريبهای دورهای و جريان سازی و تهمتها و اکاذيب در انديشه و افکار فقهای مجلس خبرگان رهبری» تاثيری نداشته و اين رويکردها نتيجه معکوس در پی خواهد داشت.
حجت الاسلام نوری شاهرودی، اضافه کرده است:«روحيه با نشاط و شاداب و انقلابی آيت الله هاشمی با اتکا به آراء بیسابقه يک ميليون و هفتصدهزار نفری مردم در مجلس خبرگان و دلسوزی صادقانه برای نظام باعث شده که انتقادهای کور و مغرضانه تازه به دوران رسيده ها همانند کوبيدن آب در هاون شود.»
طی هفته ای اخير چهره های اصولگرا و تندرو از حذف اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات آينده هيات رييسه مجلس خبرگان خبر داده و برخی نيز گفته اند رايزنی هايی با آيت الله محمدرضا مهدوی کنی، دبير جامعه روحانيت مبارز، برای شرکت در اين انتخابات صورت گرفته است.
حميد رسايی، نماينده مجلس و از حاميان دولت محمود احمدی نژاد، روز چهارشنبه گفته است که نتيجه انتخابات هيات رييسه مجلس خبرگان رهبری متفاوت خواهد بود.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ايرنا، حميد رسايی گفته است:« مردم در نهم دیماه و ۲۲ بهمن به نوعی موضع و ناراحتیشان را از مواضع هاشمی رفسنجانی نشان دادند؛ زيرا وی مدافع جريان فتنه بود. مطمئنا مجلس خبرگان رهبری نيز به آرای مردم توجه خواهد کرد چرا که اين مجلس متشکل از نمايندگان بابصيرت است. »
حميد رسايی اضافه کرده است:«رای نمايندگان خبرگان رهبری اينبار متفاوت از دفعات قبل خواهد بود.»
محمدحسين صفار هرندی، وزير سابق فرهنگ و ارشاد دولت نهم، نيز هفته جاری گفته است:« در انتخابات هيات رييسه مجلس خبرگان هم شاهد خواهيم بود که هاشمی حذف خواهد شد و اين همان چيزی است که اطرافيان هاشمی از آن ترس دارند و می خواهند نگذارند اين اتفاق رخ بدهد.»
محمد حسین صفار هرندی اضافه کرده است: «عمل هاشمی در گذشته خيلی فاسد بوده و هنوز هم برنگشته و با توجه به روحياتی که از او سراغ داشتيم بازگشتشان را خيلی روشن نمیبينم و سرنوشت هاشمی هم می توان همچون منتظری و شريعتمداری باشد و هنر مقام معظم رهبری اين بوده که از شکل گيری يک منتظری جديد جلوگيری کرده است و آقا فرموده بودند هاشمی را مديريت کرده ام و کسی در اين مورد دخالت نکند و اين استراتژی رهبری است.»
علی مطهری: قادر به حذف رفسنجانی نيستند
اين در حالی است که علی مطهری، نماينده اصولگرای مجلس، می گويد مخالفان اکبر هاشمی رفسنجانی قادر به «حذف» وی نيستند، « ولی اگر چنين اتفاقی رخ دهد، انقلاب و نظام لطمه میخورد. زيرا وجود هاشمی در کنار نظام لازم است.»
به گزارش ايلنا، علی مطهری با انتقاد از اظهارات محمدرضا باهنر،نماينده اصوگرای مجلس، گفت:« موضع هاشمی روشن است و اعلام کرده که بايد با تندرویها و تخلفات با عدالت برخورد شود. هر کس خودش تصميم میگيرد که چگونه موضعگيری کند لذا تعيين تکليف برای ديگران درست نيست و حرف باهنر خوب نبوده است.»
محمدرضا باهنر هفته گذشته تاکيد کرده بود که اکبر هاشمی رفسنجانی فرصت چندانی را برای اينکه موضع شفاف و صريح در قبال مخالفان بگيرد، ندارد.
محمدرضا باهنر با اشاره به اين که «نمیتوان با دوپهلو حرف زدن کار کرد»، گفته بود:« هاشمی رفسنجانی بايد موضع خود را در مقابل فتنهگران روشن و صريح اعلام کند، در غير اين صورت معلوم نيست که مردم ادامه حيات سياسی وی را تحمل کنند.»
طی روزهای اخير و به ويژه پس از راهپيمايی مخالفان در ۲۵ بهمن و اين که اکبر هاشمی رفسنجانی عليه اين اعتراضات و رهبران مخالفان به صراحت موضع گيری نکرد، موج حملات عليه رييس مجلس خبرگان رهبری افزايش يافت.
بیشتر بخوانید:
حجت الاسلام نوری شاهرودی، رييس دفتر رييس مجلس خبرگان رهبری، به خبرگزاری کار ایران، ايلنا گفته است:« آيت الله هاشمی رفسنجانی مصمم هستند که در انتخابات رياست اين دوره مجلس خبرگان شرکت نمايند.»
بنابر گزارش ها، انتخابات هيات رييس مجلس خبرگان رهبری در هفدهم و هیجدهم اسفندماه برگزار خواهد شد.
رييس دفتر اکبر هاشمی رفسنجانی، رييس مجلس خبرگان، می گويد که «جنگ روانی و تخريبهای دورهای و جريان سازی و تهمتها و اکاذيب در انديشه و افکار فقهای مجلس خبرگان رهبری» تاثيری نداشته و اين رويکردها نتيجه معکوس در پی خواهد داشت.
حجت الاسلام نوری شاهرودی، اضافه کرده است:«روحيه با نشاط و شاداب و انقلابی آيت الله هاشمی با اتکا به آراء بیسابقه يک ميليون و هفتصدهزار نفری مردم در مجلس خبرگان و دلسوزی صادقانه برای نظام باعث شده که انتقادهای کور و مغرضانه تازه به دوران رسيده ها همانند کوبيدن آب در هاون شود.»
طی هفته ای اخير چهره های اصولگرا و تندرو از حذف اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات آينده هيات رييسه مجلس خبرگان خبر داده و برخی نيز گفته اند رايزنی هايی با آيت الله محمدرضا مهدوی کنی، دبير جامعه روحانيت مبارز، برای شرکت در اين انتخابات صورت گرفته است.
حميد رسايی، نماينده مجلس و از حاميان دولت محمود احمدی نژاد، روز چهارشنبه گفته است که نتيجه انتخابات هيات رييسه مجلس خبرگان رهبری متفاوت خواهد بود.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ايرنا، حميد رسايی گفته است:« مردم در نهم دیماه و ۲۲ بهمن به نوعی موضع و ناراحتیشان را از مواضع هاشمی رفسنجانی نشان دادند؛ زيرا وی مدافع جريان فتنه بود. مطمئنا مجلس خبرگان رهبری نيز به آرای مردم توجه خواهد کرد چرا که اين مجلس متشکل از نمايندگان بابصيرت است. »
حميد رسايی اضافه کرده است:«رای نمايندگان خبرگان رهبری اينبار متفاوت از دفعات قبل خواهد بود.»
محمدحسين صفار هرندی، وزير سابق فرهنگ و ارشاد دولت نهم، نيز هفته جاری گفته است:« در انتخابات هيات رييسه مجلس خبرگان هم شاهد خواهيم بود که هاشمی حذف خواهد شد و اين همان چيزی است که اطرافيان هاشمی از آن ترس دارند و می خواهند نگذارند اين اتفاق رخ بدهد.»
محمد حسین صفار هرندی اضافه کرده است: «عمل هاشمی در گذشته خيلی فاسد بوده و هنوز هم برنگشته و با توجه به روحياتی که از او سراغ داشتيم بازگشتشان را خيلی روشن نمیبينم و سرنوشت هاشمی هم می توان همچون منتظری و شريعتمداری باشد و هنر مقام معظم رهبری اين بوده که از شکل گيری يک منتظری جديد جلوگيری کرده است و آقا فرموده بودند هاشمی را مديريت کرده ام و کسی در اين مورد دخالت نکند و اين استراتژی رهبری است.»
علی مطهری: قادر به حذف رفسنجانی نيستند
اين در حالی است که علی مطهری، نماينده اصولگرای مجلس، می گويد مخالفان اکبر هاشمی رفسنجانی قادر به «حذف» وی نيستند، « ولی اگر چنين اتفاقی رخ دهد، انقلاب و نظام لطمه میخورد. زيرا وجود هاشمی در کنار نظام لازم است.»
به گزارش ايلنا، علی مطهری با انتقاد از اظهارات محمدرضا باهنر،نماينده اصوگرای مجلس، گفت:« موضع هاشمی روشن است و اعلام کرده که بايد با تندرویها و تخلفات با عدالت برخورد شود. هر کس خودش تصميم میگيرد که چگونه موضعگيری کند لذا تعيين تکليف برای ديگران درست نيست و حرف باهنر خوب نبوده است.»
محمدرضا باهنر هفته گذشته تاکيد کرده بود که اکبر هاشمی رفسنجانی فرصت چندانی را برای اينکه موضع شفاف و صريح در قبال مخالفان بگيرد، ندارد.
محمدرضا باهنر با اشاره به اين که «نمیتوان با دوپهلو حرف زدن کار کرد»، گفته بود:« هاشمی رفسنجانی بايد موضع خود را در مقابل فتنهگران روشن و صريح اعلام کند، در غير اين صورت معلوم نيست که مردم ادامه حيات سياسی وی را تحمل کنند.»
طی روزهای اخير و به ويژه پس از راهپيمايی مخالفان در ۲۵ بهمن و اين که اکبر هاشمی رفسنجانی عليه اين اعتراضات و رهبران مخالفان به صراحت موضع گيری نکرد، موج حملات عليه رييس مجلس خبرگان رهبری افزايش يافت.
برگزاری مراسم تدفين دانشجوی جان باخته در فضای امنيتی
منبع: فیس بوک
به گزارش كانون حمايت ازخانواده ها ي جان باختگان و بازداشتي ها, پيكر شهيد حامد نور محمدي دانشجوي رشته زيست شناسي دانشگاه شيراز كه بنا به اظهارات شاهدان در روز اول اسفند از پل عابرين به پايين خيابان پرتاب گرديده و بر اثر اصابت با خودروهاي در حال تردد به شهادت رسيد توسط خانواده اش تحويل گرديده و قرار بود كه صبح چهارشنبه 4 اسفند مراسم تدفين اين شهيد انجام گيرد.
گزارشات حاكي است كه قرار است وي در زادگاه پدرش اش بنام روستاي اٌتكي در اطراف شهرستان الشتر (خرم آباد) به خاك سپرده شود.
نيروهاي امنيتي فضاي رعب و وحشت را در بين اهالي اين خانواده راه اندازي كرده اند و آنان نميتوانند به راحتي با رسانه هاي خاص خارج كشوري گفتگويي داشته باشند.
حاكميت تمامي تلاش خود را ميكند كه به نحوي به اين خانواده بقبولاند كه اين موضوع تصادفي بوده و قتل عمد توسط نيروهاي اطلاعات و لباس شخصي و بسيج صورت نگرفته است
پزشکان: استفاده از گازهای شیمیایی علیه معترضان ایرانی
استفاده از گازهای شیمیایی جدید خطرناک علیه مردم ایرانپایگاه اطلاع رسانی پزشکان ایران طی نامه ای به بان کی مون دبیرکل سازمان ملل خواستار اقدامات فوری آن سازمان جهت جلوگیری از استفاده گازهای شیمیایی مخرب علیه تظاهرکنندگان در ایران توسط نیروهای پلیس ضد شورش رژیم گردید.
در این نامه ضمن برشمردن خطرات آنی و درازمدت استفاده از این نوع گازها بر تظاهرکنندگان و حتی مردم عادی ساکن در شهرهای محل تظاهرات و خطرات زیست محیطی اینگونه گازها, خواستار اعزام گروه کارشناسی به ایران , برای بررسی ابعاد استفاده از این گازهای شیمیایی خطرناک گردید که در قالب گازهای اشک آور جدید به سمت معترضین خیابانی شلیک می گردد. گازهای شیمیایی جدید بدلیل ایجاد ترس و وحشت در مصدوم به” گاز ترس” نیز شهرت یافته اند.
متن کامل نامه به این شرح است:
دبیر کل محترم سازمان ملل
آقای بان کی مون
همانطور که شاید در اخبار این روزها شنیده باشید چندی است که نیروهای امنیتی ایران برای مقابله با مردم در تظاهرات خیابانی شهرهای ایران از نوعی گاز شیمیایی جدید استفاده می کنند که بدلیل آثار زیانبار بر انسانها و محیط زیست , نگرانی های زیادی را برای اینجانب و همکاران من در سرتاسر ایران بوجود آورده است.
این گازها که حاصل تجربیات واحد پدافند شیمیایی , میکروبی سپاه پاسداران در طی جنگ هشت ساله ایران و عراق می باشد , اولین بار بطور آزمایشی در اعتراضات خیابانی سال 2009 بصورت محدود مورد استفاده قرار گرفت اما در طی روزهای جاری و بخصوص در جریان تظاهرات مردم ایران در روزهای 25 بهمن و اول اسفند امسال بصورت گسترده علیه مردم ایران مورد استفاده قرار گرفته است .
هرچند استفاده از گازهای اشک آور معمولی که عموما حاوی ترکیبات گوگرد بوده و پس از آزاد شدن , تولید اسید سولفوریک می کند و باعث ایجاد سوزش در چشم و بینی می گردد نیز عملی غیر انسانی و ناپسند است اما بدلیل نیمه عمر کوتاه این مواد و اندک سازگاری با محیط زیست, خیلی نگران کننده نیست. اما گازهای شیمیایی جدید که بدلیل ایجاد ترس و وحشت در مصدوم به گاز ترس نیز شهرت یافته است, علاوه بر ترکیبات فوق حاوی CHLOROBENZALDOXIM NITRIL و باران زرد و مقادیر کمی از گازهاي اعصاب مانند سارين، تابون و يا سومان نیز هست که اینها تركيبات آلي فسفردار و جزو سموم ارگانو فسفره هستند و در برخی موارد سبب بروز علائم شدیدی در بین مصدومان این گازها مانند سرگيجه، درد قفسه ي سينه ، سردرد شديد ، دو بيني و تاري ديد ، خستگي تهوع، استفراغ، استفراغ خونی ، دردهاي شكمي و افزايش ترشحات دهان، بيني، چشم و سیستم تنفسي و دردهای شدید عضلانی میگردد. در موارد متعدد در آزمایش خونی که از مصدومان توسط همکاران ما گرفته شده است در خون آنها مقاديري فنيل انالين؛ نيتريت و گوگرد ديده شده و سطح اوره خون آنها نیز بالا بوده است . همچنین بدلیل تاثیر بر DNA می تواند سبب عوارض دیررس و تغییرات کارسینوژنیک و سرطانزایی در انسان نیز شود. و بعلاوه بدلیل نیمه عمر طولانی با شسته شدن توسط آب باران در خیابانها و سرازیر شدن به مزارع پایین دست که از آبهای سطحی استفاده می کنند سبب بروز عوارض زیست محیطی دهشتناکی میگردد.
مشاهدات همکاران ما در کلینیک ها و مراکز اورژانس و مطب ها حاکی از آنست که علی رغم گذشت چندین روز از تظاهرات خیابانی 25 بهمن هنوز در برخی موارد علائم مصدومیتهای افرادی که در جریان تظاهرات این روز آسیب دیده اند برطرف نشده و ما نگران عوارض دیررس این گازهای شیمیایی نیز هستیم. و این در حالی است که مصدومان این روزها به میزان بسیار زیادی در شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک و تویتر از بروز علائم جدید مانند استفراغ خونی و دردهای عضلانی شدید و تهوع در خود خبر می دهند که تاییدی بر استفاده از این گونه گازها در سطح وسیع در جریان تظاهرات روزهای اخیر ایران است.
بر اساس پروتكل منع كاربرد جنگ افزارهاي شيميايي و بيولوژيك سال 1925 ژنو که کشور ایران نیز یکی از امضا کنندگان این پروتکل است , استفاده از این گازها غیرمجاز است و از طرفی این سلاحها در سطح خیابانها و معابر عمومی استفاده می گردد که محل رفت و آمد هزاران کودک و زن و مردی است که در این مناطق سکونت دارند و ممکن است در جریان این اعتراضات، شرکت نداشته باشند.
لذا بر اساس مسئولیتی که جنابعالی دارید از شما بعنوان دبیر کل سازمان ملل متحد در آستانه سالروز استفاده حکومت عراق از این گونه سلاحهای شیمیایی علیه مردم حلبچه در سال 1988 , تقاضا دارم در سریعترین زمان ممکن برای توقف استفاده از گازهای شیمیایی که این روزهاعلیه مردم ایران استفاده می شود اقدام کنید و در صورت لزوم گروه کارشناسی برای بررسی اثرات مخرب این گازها بر انسانها و محیط زیست به ایران اعزام نمایید.
دکتر محمد کاظم عطاری
مدیر پایگاه اطلاع رسانی پزشکان ایران
نخست وزیر بریتانیا ایران را به وضع تحریم های جدید تهدید کرد
دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا که به خاورمیانه و شمال آفریقا سفر کرده است، در سخنانی ایران را به وضع تحریم های جدید تهدید کرد و این کشور را "کشوری مطرود" خواند.
آقای کامرون امروز (23 فوریه - چهارم اسفند) در دوحه، پایتخت قطر گفت: "ایران به خاطر تلاش برای دست یافتن به سلاح های اتمی، همچنان به عنوان یکی از نگرانی های اصلی (جامعه بین المللی) است."او وضعیت فعلی ایران را چنین توصیف کرد: "آنها (حکومت ایران) همین حالا هم از تحریم های بین المللی، اقتصاد ضعیف و شکننده رنج می برند و تنها با سرکوب کردن مخالفان به حیات خود ادامه می دهند."
آقای کامرون همچنین گفت که "ایران با راهی که فعلا پیش رو گرفته، در حال تبدیل شدن به یک کشور مطرود، بدون دوست و بدون منابع مالی است که جایی برای رفتن ندارد."
وی در ارتباط با ادامه مذاکرات کشورهای غربی با ایران بر سر برنامه های هسته ای این کشور گفت: "بریتانیا و متحدان بین المللی اش همچنان آماده مذاکره با ایرانند اما ما اجازه نخواهیم داد که از این تمایل به مذاکره سوء استفاده شود."
آقای کامرون از تلاش کشورهای غربی برای یافتن "راه های جدید فشار بر ایران" خبر داد و گفت که "ما با جدیت در پی اجرای دقیق تحریم ها خواهیم بود و من از مقام های مربوطه خواسته ام که راههای دیگر اعمال فشار در این زمینه را بیابند."
نخست وزیر بریتانیا چندی پیش به علت یک اظهار نظر "اشتباه" در مورد برنامه های هسته ای ایران، به شدت توسط مخالفان خود مورد انتقاد گرفته بود.
دیوید کامرون در مرداد ماه گذشته و در پاسخ به این سوال که چرا از پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا حمایت می کند گفته بود این اتفاق می تواند به حل مسائل جهان "مثل فرآیند صلح خاور میانه، مثل این واقعیت که ایران سلاح اتمی دارد" کمک کند.
اگرچه پس از آن، یک منبع آگاه در دفتر نخست وزیری بریتانیا گفت که این حرف یک اشتباه سهوی در سخن گفتن از سوی آقای کامرون بوده و افزود که منظور او تلاش ایران برای دستیابی به سلاح اتمی بوده است اما حزب کارگر بریتانیا، اصلی ترین رقیب حزب حاکم گفت که نخست وزیر به یک " فرد ناشی در سیاست خارجی" بدل می شود.
بریتانیا عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل و یکی از کشورهای عضو گروه پنج به علاوه یک است که گروه مذاکره کننده اصلی با ایران بر سر برنامه های هسته ای این کشور است.
احمدینژاد: حاکمان منطقه اجازه بدهند مردم حرفشان را بزنند
محمود احمدینژاد، رئیس جمهوری ایران به سران کشورهای منطقه توصیه کرد که "اجازه دهند مردم کشورهایشان حرف خود را بزنند و تابع نظر ملتها باشند".
به گزارش خبرگزاری دولتی ایرنا، آقای احمدینژاد امروز ۴ اسفند (۲۳ فوریه) گفت: "چگونه ممکن است حاکم یک کشور، مردم خود را به رگبار مسلسل، توپ و تانک ببندد و آنها را بکشد و بعد اعلام کند که هرکس حرفی بزند، او را خواهد کشت؟"اظهارات رئیس جمهوری ایران در حالی منتشر میشود که در روزهای گذشته، در کشور لیبی نیروهای دولتی با گشودن آتش بر روی معترضان، صدها نفر را کشتهاند و معمر قذافی رهبر این کشور، وعده داده است که مدافعان حکومت تا "آخرین گلوله" در مقابل معترضان ایستادگی خواهند کرد.
لیبی در جریان انقلاب اسلامی ایران، از مدافعان این انقلاب محسوب میشد و در زمان جنگ هشت ساله ایران و عراق نیز، از جمله معدود کشورهای دنیا بود که به تهران اسلحه صادر میکرد.
آقای احمدینژاد در اظهار نظر امروز خود در مورد تحولات منطقه، همچنین از "آزادی، نقشآفرینی در حاکمیت ملی، تصمیمگیری در سرنوشت کشور و برخورداری از کرامت و احترام" به عنوان حقوق ملتهای جهان نام برد.
وی به "سران برخی کشورها که خیزش انقلابی مردم خود را با گلوله پاسخ دادهاند" توصیه کرد که به جای کشتار مردم، با خواست های آنها همراهی کنند.
رئیس دولت دهم با تاکید بر اینکه "مقاومت در برابر خواست ملتها نتیجهای نخواهد داشت" پرسید: "چرا باید اینقدر بد عمل کنند که مردم خواستار انجام اصلاحات شوند و علیه حکومت قیام کنند؟"
در پی انتخابات ریاست جمهوری دهم در خرداد ۱۳۸۸، مخالفان محمود احمدینژاد وی را به تقلب در انتخابات متهم کردند و در بزرگترین تظاهرات ضد دولتی در روز ۲۵ خرداد، حدود ۳ میلیون نفر از مردم معترض حضور یافتند.
در جریان سرکوب تظاهرات ضد دولتی در هفتهها و ماههای بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران، چند هزار نفر از مخالفان دستگیر و دهها نفر از آنها کشته شدند.
از دیسکو تا معبد، و از فیسبوک تا وبلاگ
انیسه اکبری - ونداد زمانی
انسیه دربارهی خودش میگوید: «اسمم را از اُنس گرفتهاند، از اُنس به این امید که همین باشم، اما من، بر خلاف اسمم قد کشیدهام و بر خلاف اسمم زندگی کردهام. بر خلاف اسمم زندگی میکنم؛ گوشهگیر و تلخ، دردناک و دور... و پراز دغدغههای پیرکننده و سخت. کشیدن کلمهها با تیغ، روی پوست ظریف کاغذها، بیماری لاعلاج من است و پنهان شدن پشت ویزور دوربینی سیاه خودآزاریام.»
در فرصتهای بعدی به اشعار انسیه خواهیم پرداخت چون، به گمان من اشعار او از سویی نمایانگر تلخی تنهایی و درماندگی برخی آثار صادق هدایت است و از سوی دیگر سرشار از ناگواریِ فلجکنندهی آثار فرانتس کافکاست. به دیگر سخن آثار انسیه اکبریاز اندوه دهشتناک هر دو نویسنده بزرگ اوائل قرن بیستم نشان دارد. اما فعلاً در این مجال کوتاه، گفتوگویی که میخوانید به این قصد انجام شده که خوانندگان با افکار و سلیقههای عمومیتر انسیه اکبری آشنا شوند. به همین دلیل از او خواستم که بهعنوان یکی از پیشگامان وبلاگنویسی، از نحوهی شکل گیری وبلاگنویسی در ایران و رقابت آن با فیسبوک بگوید.
انسیه اکبری دربارهی وبلاگنویسی در ایران میگوید:
«اوایل که وبلاگ نویسی در ایران باب شد هیچکس روحش هم خبر نداشت امکان داره زمانی برسه که ایران یکی از قدرتهای وبلاگنویسی در دنیا بشه. اونقدر جدی به کارگرفته بشه که ما زندانی وبلاگنویس داشته باشیم! این خودش نشون میده این ابزار فقط یه وسیله برای پرکردن اوقات فراغت نیست و داره حرمت پیدا میکنه. مخصوصاً تو فضایی مثل جامعهی ما که افراد هیچ راه مشخص و مطمئنی برای بروز افکار و درونیات خودشون ندارند واصلاً با صدای بلند حرف زدن تابو هست و دائماً باید در خفا و پنهانی ابراز وجود کنند. من فکر میکنم الان دورهای هست که وبلاگنویسی یه حرفه محسوب میشه. امیدوارم تو ایران هم همینطور بشه و بلاگر بودن بهعنوان یه امتیاز در رزومه افراد بشه. این روند فرهنگ سازی شاید در زمینههایی کند باشه اما این کندی و احتیاط بیشک از تاثیرش کم نمیکنه بلکه از جهاتی بهش کمک هم میرسونه. »
او دربارهی مقایسهی وبلاگنویسی با فیسبوک میگوید:
«به نظرمن اصلاً مقایسهی وبلاگ و فیسبوک زیاد درست نیست. درسته که هردو ابزاری هستند برای تعامل اما به طرزغریبی باهم متفاوتن. شاید البته من دارم نظرم رو از حالت شخصی خیلی بسط میدم که این درست نیست. بهتره بگم برای من این دو تا زمین تا آسمون فرق میکنن. من از فیس بوک برای آشناشدن با افراد و گپ و گفت استفاده میکنم و از وبلاگ برای تخلیهی خودم. درست مثل نایت کلاب رفتن و معبد رفتنئه. باهم قابل مقایسه نیستند برای من. توی فیس بوک من از آدمها هراسی ندارم. بهراحتی باهاشون ارتباط برقرار میکنم. بیشتر وقتی رو که بیرون از خودم هستم توی فیسبوک میگذرونم و خوشبختانه دوستان خیلی خوب زیادی پیدا کردم که در خیلی زمینهها بهم کمک کردن اما قضیهی وبلاگ کاملاً فرق میکنه. »
انسیه اکبری دربارهی رابطهاش با مخاطبان وبلاگش میگوید:
«در وبلاگ نویسی بههیچ عنوان به مخاطب فکر نمیکنم. تنها به این فکر میکنم که خود واقعیام رو که در تمام روز حبس بوده و فرصت نفس کشیدن نداشته آزاد کنم تا حرف بزنه. ولش کنم تا با ناخوناش به در و دیوار چنگ بندازه. آمارگیر وبلاگم رو هم بستم تا حتی یک درصد اگر وسوسه شدم که آیا کسی میخونه یا نه امکان فهمیدنش رو نداشته باشم. و جایی هم برای کامنت دادن نداره چون اصولاً اونقدر شخصی مینویسم که نظرات دیگران بیشک نمیتونه از هیچ جهت محلی از اعراب داشته باشه. هستن دوستانی که از راههای دیگه در ارتباط هستیم و میدونم که میخونن وبلاگ رو و تعدادشون بیشتر از انگشتای یه دست نیست. برای من وبلاگنویسی نوعی درمان خیلی جدیه. یه جور خوددرمانی که شاید در طولانی مدت ضربه هم بزنه اما من شدیداً بهش نیاز دارم. سعی کردم جایی رو برای خودم دست و پا کنم تا بتونم راحت با خودم حرف بزنم. بعد برگردم بالای صفحه دوباره بخونم و دلم برای نویسنده بسوزه و فرافکنی کنم که اون آدم من نیستم. فکر میکنم تونسته باشم جواب قانع کنندهای بدم. »
و دربارهی ضرورت وبلاگنویسی در زندگی روزانهاش میگوید:
«فکر نمیکنم هیچ ابزاری بهتر از وبلاگ در اختیار آدمایی مثل من قرار بگیره تا بیصدا به دیوونهگی هاشون ادامه بدن، باهاش بازی کنن و یواشکی به تهش برسن. امکان داره من فیس بوک رو ترک کنم که گاهی هم ماهها این کار رو میکنم. یا جایی عکس نذارم. مَسنجرم رو ببندم. اما وبلاگ رو هیچ وقت نمیتونم ترک کنم. بارها سعی کردم اما فقط حالم رو بدتر کرده. چون ننوشتن حالم رو بد میکنه و تقدسش هم برای من در همینه. یه وابستگی روانی پیدا شده بین منِ واقعیام با نوشتن توی وبلاگ که حس میکنه تنها راه زنده موندش و اثبات زنده بودنش اون وبلاگ و نوشتن توی اون وبلاگئه. اصلاً برای من روند طبیعی و عمومی در این زمینه وجود نداره. خیلی شخصی به این موضوع نگاه کردم و جواب دادم. فکرمی کنم بودن در همین حد برای من کافی باشه»
به نظر میرسد انسیه منتظر یک تلنگر و اشاره بود تا افکار و عواطفی را که با آن زندگی کرده است بدون رودربایستی با دیگران سهیم گردد. راحتی و صمیمیتش به من جسارت داد تا در پایان از او بخواهم که دربارهی «غرولند، آه و ناله، شکایت، پرخاش، غم و دلشکستگی» و تمامی کلماتی که به گونهای سانتیمانتال به شخصیتِ تیپیکِ شاعران و وبلاگنویسان جوان ایرانی تبدیل شده است نظرش را بگوید. سئوالم را کمی هم بسط دادم و از روی کنجکاوی پرسیدم آیا انسیه خصیصهی «غمنالههای پرخاشجویانه» را ایرانی میداند یا به نظر او این خصلت یک خصلت عمومی شده در جهان معاصر ماست؟ انیسه اکبری پاسخ داد:
«شاکی و متوهم بودن رو مختص خودمون میدونم خیلی و بهشون تعصب دارم و مفتخرم شدید. به خوب یا بدش هم کاری ندارم که خب خیلی تأکید دارم حقمون هستش و باید بهعنوان یه عکسالعمل روانی حتماً باشه و نبودش ضربه میزنه. اما پوچ و غمگین بودن رو میتونیم بسط بدیم به همهی آدمها از ملیتهای دیگه. البته اون شاکی بودن و وَهمزده بودن هم هست توی همهی آدمها اما خُب، فکر میکنم، درصدش در ما خیلی بیشتره و یه طورایی صاحب عزا هستیم. صدالبته که پوچگرایی وغم پرور بودنمون هم میچربه به مال دیگران (و به قول شما انسان معاصر) که فکر نمیکنم ما جزوشون باشیم اصلاً. »
او اما به نکتهی تازهای اشاره میکند و اعتقاد دارد که ما از پوچگرایی لذت میبریم. میگوید:
«اما تفاوتی که حس میکنم خیلی به چشم میآد اینه که ما خیلی هم لذت میبریم از داشتن این خصوصیات. حس میکنیم زنده نیستیم بدونِ اندوه. بیهودهگی که نتیجهی شادمانی کاذب هست بیشتر رنجمون میده تا اون غم و اون تَوهم. رفته تو خونمون. فکر میکنم باز نباید جمع میبستم. ببخشید. به هرحال من که به شدت استقبال میکنم. شده خیلی وقتها یعنی اکثراً از همین هم شاکی شدم توی وبلاگ. اما حظِ مزه کردن اون تیرگیه بینهایت قدرتمند و بیمثالی که به من کمک میکنه که درخودم فروبرم و بعد با دست پر و به شکلی متفاوت درقالب کلمات بیرون بیام. خیلی عمیق و ترک نکردنیه. اونقدر برام ارزشمنده که با هیچ درمان و آرامشی عوضش نمیکنم. اصلاً لذتی بالاتر از اون وجود نداره. کافیه تجربهش کنیم یکبار برای همیشه. بیاختیار آغوشت رو برای هر توهمِ ویرانکنندهای باز میکنی و فریاد میزنی بیا منو پُر کن. حاضری تمام عمرت رو به شکایت از خودت بگذرونی اما از دستش هم ندی. مثل زخمیه که چرک کرده اما درمونش نمیکنی چون تو رو یاد افتخاراتت میندازه. با کمال میل اجازه میدی پوچی روحت رو، نگاهت رو، رگهاتو تسخیر کنه در ازای کمکی که بهت میرسونه واسه پایین رفتن تو خودت و نتیجتاً غم که نمادِ بیرونیِ تمامِ این اتفاقات هست و ازش گریزی نیست. ما محصول نوشتههامون هستیم و این مشخصاتمونه.»
برای آشنایی بیشتر با انسیه اکبری میتوانید به وبلاگ او مراجعه کنید
www.wildly.blogspot.com
در این وبسایت میتوانید به نمونه های از اشعار او دسترسی یابید
کار از این سخت ترست
کل خاورمیانه در خروش است. در جا درجایش حاکمان یک چشمه می خوابند و دچار اضطرابند. موج ها دارد از سدسدید سلطنت هایی که یک سو به حرمداری کعبه معتبرند و از دیگر سو خود را به بالاترین نقطه قدرت جهانی چسبانده اند، تا کاخ امیرانی که از برکت پول زیاد و جمعیت کم، بالاترین درآمد سرانه را برای بواطنی ها فراهم آورده اند می گذرد، حتی ده ها خانه رویائی را که امیران ساخته اند برای دولتمردان اروپائی تهدید می کند که در کشور خود، از ترس بازرسان و روزنامه ها، جرات چنان خوش بگذرانی و تن آسانی ندارند. از بحرین که حیاط خلوت نظامی آمریکا می نمود تا لیبی که چهل سال است قذافی آن جا خود را سیف اسلام و انقلابی کبیر می داند. این خروش خود را کشانده است به اروپای و آمریکای لاتین حتی. حذر کن که دیوانه بوئی شنید.
چه کسی بود گفت قرن بیست و یکم، درهمان دهه های اول، خود را باز خواهد یافت، وجه تمایز خود را با قرون گذشته نشان خواهد کرد.
در این سونامی نه حسنی مبارک ایمن ماند که زمانی قهرمان ملی مصر بود، و مصر قلب اعراب، و همیشه می نوشتند وجودش به عظمت نیل، به صلابت اهرام و به وجود سفارتخانه اسرائیل در قاهره است، نه سلطنت هاشمی در اردن ایمن است که می گفتند همه هم بروند سلطنت اینان تضمین شده است چرا که از سلاله پیامبر اسلام اند و تنها قریش هاشمی مسلم. نه امیرانی مصون مانده اند که بلندی آسمان خراش هایشان گمان می رفت ضامن بقای آن هاست. توفانی که از تونس آرام ترین و اروپائی ترین منطقه شمال آفریقا شروع شد و به کرانه بزرگ نیل رسید، خود جغرافیای خود را معین کرده است و گمانه زنی را آسان. در حقیقت پیام کرده است که هیچ حکومتگری که پایش در انتخابات آزاد محکم نباشد، آسوده نخوابد. و انتخابات چنان که همه مردم باورش کرده باشند نه آن که صدام داشت و مبارک، حتی بن علی و حکومت بحرین هم به آن آراسته اند.
لازم به گفتگو نیست که به هزار حیلت صندوقی که آقای جنتی مهر و پر کرده باشد، و از غربال نظارت استصوابی او به در آمده باشد و هنوز دو سال مانده اعضایش را تعیین فرموده و حاضر غایب کرده باشد، همه چیز هست جز نماینده اراده مردم.
آن ها که در تهران و در عین نگرانی، ظاهر را نگاه می دارند و با صدای زیر آقای جنتی یا نماینده ولی فقیه در کیهان فرمان بگیر و ببند صادر می کنند، دیگر حرکاتشان به انیمیشن های دوران جنگ شبیه شده است، به همان خنده داری، در عین تراژدی. اینان اعتماد به نفس کذائی را از چند جا آورده اند. پس در تصورش این است که از گزند این سونامی مصون می مانند. می گویند اول به این دلیل که ما بحقیم و این ها که در خطرند حکومت های باطل اند، دوم این که دیگران دیکتاتورند و ما دیکتاتوری نداریم بلکه انتخابی هستیم به آن نشان که هم خاتمی داشتیم و هم احمدی نژاد داریم، از نظرشان سه عامل تفاوت این است که ما انقلابی و ضد آمریکا هستیم و در خط مقدم جبهه مقاومت – دشمنی با اسرائیل – و مردم مسلمان با حکومت های وابسته به غرب و متحد اسرائیل سر دوستی ندارند و حکومت هائی می خواهند که به اسرائیل دست دوستی ندهد.
اینان به تصریح کتاب خدا نابینا به احوال خودند، کبک سر در برف کرده اند بنا به روایت عوام. تا صدای طبل بزرگ بلند نشود ضرباهنگ های کوتاه را نمی شنوند. انگار نمی دانند که همه حاکمان جهان خود را به حق می دانند و حافظ امنیت و جان میلیون ها. فقط یک نشان این که پادشاه سابق ایران از ترس این که مبادا مردمش از راز بیماری او با خبر شوند و شهر به هم ریزد، مرگ را پذیرا شد. او خود را چنان به حق می دید که نظرکرده انبیا می گفت و به این گفته اعتقاد داشت. دیگر این که به هزار روایت همان پادشاه آخرین که بدعاقبت ترین قدرتمند در همه عالم شد و کس چون او درد نکشید و آوارگی ندید، می گفت من شاه هستم و معنای این را غربی ها نمی دانند و نمی دانند که برای ایرانیان از هزار و پانصد سال قبل شاه مظهر کشور و پدر مردمان بوده است. می گفت و بدین گفته اعتقاد کامل داشت.
و اگر کسانی گمان کنند که چون مدام انقلاب انقلاب می گویند و اگر میدانی دست دهد هم بدشان نمی آید آتشی بسوزانند و انقلابی گری کنند، و خواستار محو اسرائیل اند، در برابر مردم مصون اند، بایدشان فراخواند تا سرنوشت چهل سال حکومت قذافی بخوانند که در انقلابی گری کسی به گردش نمی رسد، بارها دنیا را به آشوب کشاند، ناسزاهائی به مراتب بلندتر از احمدی نژاد بار قدرت های جهانی کرد، هنوز بن لادن در دبستان بود که قذافی هواپیما می انداخت و برای تجزیه طلبان ایرلند اسلحه بار کرده بود، هنوز ملاعمر کتاب نگشوده بود که او سفارتخانه هایش را به دفاتر انقلاب بدل کرد. چهل سال از خود حرکاتی محیرالعقول بروز داد که حرکات احمدی نژاد و چاوز و ایدی امین در مقابلش هیچ است. اما اینک دستش به خون مردم آلوده شد، می گریزد امشب نه فردا، و هزاران تن را که در این چهل سال خود را به او بستند در مقابل امواج خشم مردم تنها می گذارد.
اگر دشمنی با اسرائیل ایمنی می آورد حسنی مبارک همان خلبان قهرمانی است – و تنها عرب که این صفت دارد - که در بمباران اسرائیل، آن ها را به ستوه آورد – اما این سابقه ایمنش نداشت از موج اعتراض ها.
استدلال دیگر حکومتگران تهران، تاکید بر قدرت بسیج و سپاه است. غافلند که بسیج اگر قدرتی دارد در خیابان هاست که جوان های بی دفاع کفش کتانی با قلب هائی که تاپ تاپ می کند، هدف اند، ورنه چون این ها ده هزار شوند، چنان که در خرداد 88 شدند خواهید دید بسیجی ها هم دیگر زنجیرزن نمی مانند و سردار نقدی بهترست در اندیشه سوراخی باشد برای نهان شدن.
آنان که تصور می کنند بسیج و سپاه همیشه و در همه حال از حکومت دفاع خواهند کرد و همیشه آماده اند که مخالفان را چنان که در یک سال گذشته رخ داده بپراکنند، به راستی چیزی از درس تاریخ نخوانده اند. از اینان بپرسید کدام ارتش در جهان توانست این کند که شما در دل دارید. ارتش عظیم شوروی آیا با صدها تن مردمی که سقوط اتحاد جماهیر شوروی را خواستند، مقابله کرد. هزاران کلاهک اتمی آیا به کار آمد. آن سقوط مهیب یکی از دو ابرقدرت تاریخ که کشورشان را به هجده پارچه تجزیه کرد، چطور رخ داد جز این که ارتش وقتی با هرم نفس ها برخورد کرد چند روزی تیر انداخت و بعد به مردم پیوست. کیست که نداند ارتش شاهنشاهی ایران که بزرگ ترین تقصیر حکومت پیشین ایران تجهیزش بود، گفته می شد مجهزترین ارتش خاورمیانه و از بسیاری از نظرها دوم در جهان است، ارتشی که نگهبان خلیج فارس و جایگزین ارتش بریتانیا شده بود، چگونه در برابر گل هائی که مردم بر لوله های تفنگش گذاشتند از پا در آمد. آن ارتش هیبتی داشت که صدام حسین را خموش کرد و به امضای قرارداد 1975 واداشت. اما فرماندهان همان ارتش شاهنشاهی زمانی که مردم را مصمم علیه رژیم دیدند، بر پای نامه ای امضا گذاشتند که ارتشبد حسین فرودوست [دارای بالاترین درجه ارتشی زمان و دوست از کودکی شاه دیکته کرده بود] روز 22 بهمن 57 را روزی پیروزی انقلاب کرد. هر ارتشی در جهان امروز همین می کند و به فرمان، مردم را به مسلسل نمی بندد. کوتاه مدتی چنین است اما دیرزمانی نه.
همین جنبش خیرخواه و صلح اندیش سبز، تا همین جا هزاران از بسیج و سپاه گرفته است. حکایت صانع ژاله می تواند جز این باشد، جناب شریعتمداری عرض خود برد، فیلمش را ببینید در حالی که نه خودش و نه گوینده سیما نام صانع ژاله را نمی توانند بر زبان آورند و پیداست قبلا این نام را نشنیده اند ادعائی می کند که نفرت همگانی بار آورد و همفکران خود او را به اعتراض واداشت. به گمان من اگر روزی آشکار شود که صانع در بسیج بوده اما با موج سبز از آن رویگردان شده مانند بیشتر هم سن و سالانش هیچ جای عجب ندارد. مگر کم می شناسیم از بسیجیان که در یک سال گذشته ریزش کرده اند. مگر کم شنیده اید از فرزندان فرماندهان سپاه و حافظان اصلی نظام که از خانه بریده اند. وقتی علمای بزرگ قم و حافظان ستون شریعت رو برگردانده اند، و از این گونه حکمرانی برائت می جویند، دیگران جای خود دارند. بسیج که در مردم است و سپاه که جا در میان مردم دارد، مگر از سنگ اند. آیا تصور می کنید کل ریزش در دو فرزند هاشمی رفسنجانی است. زهی خیال باطل.
باری کلاف دارد پاره می شود. اختلاف ها برخلاف مثل سایر بر سر لحاف ملا نیست این بار اختلاف ها در هر جلسه ای بیرون می زند چرا که دیگر سخن بر سر تقسیم مدیریت نیست بلکه بر سر چگونگی رام کردن بحرانی است که دارد موج بر می دارد. بیمار داروئی دیگر می خواهد، شاید هنوز زمان برای بازگشت به پیشنهادهای محمد خاتمی باشد.
آیا سال ها باید بگذرد تا بنویسند و دریابید آن چند پیشنهاد که محمد خاتمی در نامه خود در میان نهاد چه حلقه نجاتی بود برای کشور. آیا قصد جایگاه آن ها کرده اید که تا به ابد پشیمانند. حکایت دیگران به کنار، ماجرای پادشاه آخرین ایران را هم نخوانده اید که اگر شش ماه پیش به اصلاحات و تغییرات تن داده بود، انقلابی رخ نمی داد که صدایش را وقتی بشنود که هیچ چیز نمی توانست جلو سیل را بگیرد. حسنی مبارک اگر در انتخابات آخر امکان داده بود که کمی حلقه گشاد شود و عادت ریاست مادام العمری را ترک می کرد، مثلا راه به محمد البرادعی می داد، به چنین روزی نمی افتاد. بدتر از او صدام حسین که اگر به انتخابات آخری اصرار از 98 در صد آرا نمی کرد، مجسمه هایش را همزمان با ورود ارتش آمریکا به لنگه کفش نمی ارزدند و خودش را سرباز آمریکائی از مغاک بیرون نمی کشید و کشورش چنین گرفتار اشغال و ناامنی و جنگ و ترک تازی دیگران نمی شد.
به دوران غوغای تنباکو، شهر شلوغ بود و بازارها بسته، شاه نشسته بود در تالار آینه و ملبوس غضب پوشیده کامران میرزا نایب السلطنه هم سربازان سیلاخوری را به صف کرده بود که اگر جمعیت از سبزه میدان بگذرد به توپ ببندند. شاه همین طور که در فکر بود و عریضه جات می خواند صدائی شنید در پایه صندلی زرنشان، فرمان داد میرزا ابراهیم نجار را بخواهند. تا پیرمرد نفس نفس زنان برسد کمی طول کشید. رسید و زمین ادب بوسید و عذر تقصیر خواست که از راه دور شرفیاب شدم و دید ملازمان همه گوش هایشان را به پایه صندلی زرنشان چسبانده اند و چهره هایشان پیداست که صدایی نمی شنوند. شاه فرمود: میرزا ابراهیم چه می بینی. پیرمرد تعظیمی کرد و گفت: قبله عالم درست شنیده اید موریانه زده، خدا نکند به تخت طاووس بزند. ملازمان متملق دویدند که قبله عالم را از روی صندلی زرنشان بلند کنند که آسیبی نرسد اما شاه فریاد زد صدراعظم، دوات و قلم. گفته اند هم آن جا تصمیم به لغو امتیاز تنباکو گرفت و نامه به میرزای شیرازی به نجف نوشت.
بعدها شاه به امین السلطان گفت در صدای پیرمرد که از شهر آمده بود پیغامی شنیدم، به دلم افتاد سخن از موریانه و صندلی زرنشان نیست، کار از این سخت تر است.
چه کسی بود گفت قرن بیست و یکم، درهمان دهه های اول، خود را باز خواهد یافت، وجه تمایز خود را با قرون گذشته نشان خواهد کرد.
در این سونامی نه حسنی مبارک ایمن ماند که زمانی قهرمان ملی مصر بود، و مصر قلب اعراب، و همیشه می نوشتند وجودش به عظمت نیل، به صلابت اهرام و به وجود سفارتخانه اسرائیل در قاهره است، نه سلطنت هاشمی در اردن ایمن است که می گفتند همه هم بروند سلطنت اینان تضمین شده است چرا که از سلاله پیامبر اسلام اند و تنها قریش هاشمی مسلم. نه امیرانی مصون مانده اند که بلندی آسمان خراش هایشان گمان می رفت ضامن بقای آن هاست. توفانی که از تونس آرام ترین و اروپائی ترین منطقه شمال آفریقا شروع شد و به کرانه بزرگ نیل رسید، خود جغرافیای خود را معین کرده است و گمانه زنی را آسان. در حقیقت پیام کرده است که هیچ حکومتگری که پایش در انتخابات آزاد محکم نباشد، آسوده نخوابد. و انتخابات چنان که همه مردم باورش کرده باشند نه آن که صدام داشت و مبارک، حتی بن علی و حکومت بحرین هم به آن آراسته اند.
لازم به گفتگو نیست که به هزار حیلت صندوقی که آقای جنتی مهر و پر کرده باشد، و از غربال نظارت استصوابی او به در آمده باشد و هنوز دو سال مانده اعضایش را تعیین فرموده و حاضر غایب کرده باشد، همه چیز هست جز نماینده اراده مردم.
آن ها که در تهران و در عین نگرانی، ظاهر را نگاه می دارند و با صدای زیر آقای جنتی یا نماینده ولی فقیه در کیهان فرمان بگیر و ببند صادر می کنند، دیگر حرکاتشان به انیمیشن های دوران جنگ شبیه شده است، به همان خنده داری، در عین تراژدی. اینان اعتماد به نفس کذائی را از چند جا آورده اند. پس در تصورش این است که از گزند این سونامی مصون می مانند. می گویند اول به این دلیل که ما بحقیم و این ها که در خطرند حکومت های باطل اند، دوم این که دیگران دیکتاتورند و ما دیکتاتوری نداریم بلکه انتخابی هستیم به آن نشان که هم خاتمی داشتیم و هم احمدی نژاد داریم، از نظرشان سه عامل تفاوت این است که ما انقلابی و ضد آمریکا هستیم و در خط مقدم جبهه مقاومت – دشمنی با اسرائیل – و مردم مسلمان با حکومت های وابسته به غرب و متحد اسرائیل سر دوستی ندارند و حکومت هائی می خواهند که به اسرائیل دست دوستی ندهد.
اینان به تصریح کتاب خدا نابینا به احوال خودند، کبک سر در برف کرده اند بنا به روایت عوام. تا صدای طبل بزرگ بلند نشود ضرباهنگ های کوتاه را نمی شنوند. انگار نمی دانند که همه حاکمان جهان خود را به حق می دانند و حافظ امنیت و جان میلیون ها. فقط یک نشان این که پادشاه سابق ایران از ترس این که مبادا مردمش از راز بیماری او با خبر شوند و شهر به هم ریزد، مرگ را پذیرا شد. او خود را چنان به حق می دید که نظرکرده انبیا می گفت و به این گفته اعتقاد داشت. دیگر این که به هزار روایت همان پادشاه آخرین که بدعاقبت ترین قدرتمند در همه عالم شد و کس چون او درد نکشید و آوارگی ندید، می گفت من شاه هستم و معنای این را غربی ها نمی دانند و نمی دانند که برای ایرانیان از هزار و پانصد سال قبل شاه مظهر کشور و پدر مردمان بوده است. می گفت و بدین گفته اعتقاد کامل داشت.
و اگر کسانی گمان کنند که چون مدام انقلاب انقلاب می گویند و اگر میدانی دست دهد هم بدشان نمی آید آتشی بسوزانند و انقلابی گری کنند، و خواستار محو اسرائیل اند، در برابر مردم مصون اند، بایدشان فراخواند تا سرنوشت چهل سال حکومت قذافی بخوانند که در انقلابی گری کسی به گردش نمی رسد، بارها دنیا را به آشوب کشاند، ناسزاهائی به مراتب بلندتر از احمدی نژاد بار قدرت های جهانی کرد، هنوز بن لادن در دبستان بود که قذافی هواپیما می انداخت و برای تجزیه طلبان ایرلند اسلحه بار کرده بود، هنوز ملاعمر کتاب نگشوده بود که او سفارتخانه هایش را به دفاتر انقلاب بدل کرد. چهل سال از خود حرکاتی محیرالعقول بروز داد که حرکات احمدی نژاد و چاوز و ایدی امین در مقابلش هیچ است. اما اینک دستش به خون مردم آلوده شد، می گریزد امشب نه فردا، و هزاران تن را که در این چهل سال خود را به او بستند در مقابل امواج خشم مردم تنها می گذارد.
اگر دشمنی با اسرائیل ایمنی می آورد حسنی مبارک همان خلبان قهرمانی است – و تنها عرب که این صفت دارد - که در بمباران اسرائیل، آن ها را به ستوه آورد – اما این سابقه ایمنش نداشت از موج اعتراض ها.
استدلال دیگر حکومتگران تهران، تاکید بر قدرت بسیج و سپاه است. غافلند که بسیج اگر قدرتی دارد در خیابان هاست که جوان های بی دفاع کفش کتانی با قلب هائی که تاپ تاپ می کند، هدف اند، ورنه چون این ها ده هزار شوند، چنان که در خرداد 88 شدند خواهید دید بسیجی ها هم دیگر زنجیرزن نمی مانند و سردار نقدی بهترست در اندیشه سوراخی باشد برای نهان شدن.
آنان که تصور می کنند بسیج و سپاه همیشه و در همه حال از حکومت دفاع خواهند کرد و همیشه آماده اند که مخالفان را چنان که در یک سال گذشته رخ داده بپراکنند، به راستی چیزی از درس تاریخ نخوانده اند. از اینان بپرسید کدام ارتش در جهان توانست این کند که شما در دل دارید. ارتش عظیم شوروی آیا با صدها تن مردمی که سقوط اتحاد جماهیر شوروی را خواستند، مقابله کرد. هزاران کلاهک اتمی آیا به کار آمد. آن سقوط مهیب یکی از دو ابرقدرت تاریخ که کشورشان را به هجده پارچه تجزیه کرد، چطور رخ داد جز این که ارتش وقتی با هرم نفس ها برخورد کرد چند روزی تیر انداخت و بعد به مردم پیوست. کیست که نداند ارتش شاهنشاهی ایران که بزرگ ترین تقصیر حکومت پیشین ایران تجهیزش بود، گفته می شد مجهزترین ارتش خاورمیانه و از بسیاری از نظرها دوم در جهان است، ارتشی که نگهبان خلیج فارس و جایگزین ارتش بریتانیا شده بود، چگونه در برابر گل هائی که مردم بر لوله های تفنگش گذاشتند از پا در آمد. آن ارتش هیبتی داشت که صدام حسین را خموش کرد و به امضای قرارداد 1975 واداشت. اما فرماندهان همان ارتش شاهنشاهی زمانی که مردم را مصمم علیه رژیم دیدند، بر پای نامه ای امضا گذاشتند که ارتشبد حسین فرودوست [دارای بالاترین درجه ارتشی زمان و دوست از کودکی شاه دیکته کرده بود] روز 22 بهمن 57 را روزی پیروزی انقلاب کرد. هر ارتشی در جهان امروز همین می کند و به فرمان، مردم را به مسلسل نمی بندد. کوتاه مدتی چنین است اما دیرزمانی نه.
همین جنبش خیرخواه و صلح اندیش سبز، تا همین جا هزاران از بسیج و سپاه گرفته است. حکایت صانع ژاله می تواند جز این باشد، جناب شریعتمداری عرض خود برد، فیلمش را ببینید در حالی که نه خودش و نه گوینده سیما نام صانع ژاله را نمی توانند بر زبان آورند و پیداست قبلا این نام را نشنیده اند ادعائی می کند که نفرت همگانی بار آورد و همفکران خود او را به اعتراض واداشت. به گمان من اگر روزی آشکار شود که صانع در بسیج بوده اما با موج سبز از آن رویگردان شده مانند بیشتر هم سن و سالانش هیچ جای عجب ندارد. مگر کم می شناسیم از بسیجیان که در یک سال گذشته ریزش کرده اند. مگر کم شنیده اید از فرزندان فرماندهان سپاه و حافظان اصلی نظام که از خانه بریده اند. وقتی علمای بزرگ قم و حافظان ستون شریعت رو برگردانده اند، و از این گونه حکمرانی برائت می جویند، دیگران جای خود دارند. بسیج که در مردم است و سپاه که جا در میان مردم دارد، مگر از سنگ اند. آیا تصور می کنید کل ریزش در دو فرزند هاشمی رفسنجانی است. زهی خیال باطل.
باری کلاف دارد پاره می شود. اختلاف ها برخلاف مثل سایر بر سر لحاف ملا نیست این بار اختلاف ها در هر جلسه ای بیرون می زند چرا که دیگر سخن بر سر تقسیم مدیریت نیست بلکه بر سر چگونگی رام کردن بحرانی است که دارد موج بر می دارد. بیمار داروئی دیگر می خواهد، شاید هنوز زمان برای بازگشت به پیشنهادهای محمد خاتمی باشد.
آیا سال ها باید بگذرد تا بنویسند و دریابید آن چند پیشنهاد که محمد خاتمی در نامه خود در میان نهاد چه حلقه نجاتی بود برای کشور. آیا قصد جایگاه آن ها کرده اید که تا به ابد پشیمانند. حکایت دیگران به کنار، ماجرای پادشاه آخرین ایران را هم نخوانده اید که اگر شش ماه پیش به اصلاحات و تغییرات تن داده بود، انقلابی رخ نمی داد که صدایش را وقتی بشنود که هیچ چیز نمی توانست جلو سیل را بگیرد. حسنی مبارک اگر در انتخابات آخر امکان داده بود که کمی حلقه گشاد شود و عادت ریاست مادام العمری را ترک می کرد، مثلا راه به محمد البرادعی می داد، به چنین روزی نمی افتاد. بدتر از او صدام حسین که اگر به انتخابات آخری اصرار از 98 در صد آرا نمی کرد، مجسمه هایش را همزمان با ورود ارتش آمریکا به لنگه کفش نمی ارزدند و خودش را سرباز آمریکائی از مغاک بیرون نمی کشید و کشورش چنین گرفتار اشغال و ناامنی و جنگ و ترک تازی دیگران نمی شد.
به دوران غوغای تنباکو، شهر شلوغ بود و بازارها بسته، شاه نشسته بود در تالار آینه و ملبوس غضب پوشیده کامران میرزا نایب السلطنه هم سربازان سیلاخوری را به صف کرده بود که اگر جمعیت از سبزه میدان بگذرد به توپ ببندند. شاه همین طور که در فکر بود و عریضه جات می خواند صدائی شنید در پایه صندلی زرنشان، فرمان داد میرزا ابراهیم نجار را بخواهند. تا پیرمرد نفس نفس زنان برسد کمی طول کشید. رسید و زمین ادب بوسید و عذر تقصیر خواست که از راه دور شرفیاب شدم و دید ملازمان همه گوش هایشان را به پایه صندلی زرنشان چسبانده اند و چهره هایشان پیداست که صدایی نمی شنوند. شاه فرمود: میرزا ابراهیم چه می بینی. پیرمرد تعظیمی کرد و گفت: قبله عالم درست شنیده اید موریانه زده، خدا نکند به تخت طاووس بزند. ملازمان متملق دویدند که قبله عالم را از روی صندلی زرنشان بلند کنند که آسیبی نرسد اما شاه فریاد زد صدراعظم، دوات و قلم. گفته اند هم آن جا تصمیم به لغو امتیاز تنباکو گرفت و نامه به میرزای شیرازی به نجف نوشت.
بعدها شاه به امین السلطان گفت در صدای پیرمرد که از شهر آمده بود پیغامی شنیدم، به دلم افتاد سخن از موریانه و صندلی زرنشان نیست، کار از این سخت تر است.