۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

مهمترین خبرهای روز یکشنبه بخش دوّم تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

جرس: 
مجید دری: شاد و مسرورم که در دانشگاهی با چنین رئیسی و چنان وزیری، از تحصیل محروم شدممجید دری، دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه، که دوران حبس در تبعید خود را می گذراند، از زندان بهبهان نسبت به افتضاح وزارت علوم در رتبه بندی I.S.C واکنش نشان داده و طی نامه ای، ریاست انتصابی دانشگاه علامه و اقدامات چند سال اخیر را مورد انتقاد قرار داده است .
به گزارش منابع خبری جرس، این دانشجوی ستاره دار (محروم از تحصیل)، در نامه خود به صدرالدین شریعتی، برخوردهای امنیتی و حاکمیت جو پلیسی- پادگانی بر دانشگاه، اخراج و تعلیق دانشجویان و اساتید را نیز مورد اشاره و انتقاد قرارد اده است. 

متن نامه به شرح زیر می باشد :

"دانشگاه علامه به عنوان بزرگترین دانشگاه علوم اسلامی در پایگاه استنادی جهان اسلام I.S.C نتوانست رتیه ای را کسب کند و در همین راستا ٧۵* نماینده مجلس انتقادات شدیدی را نسبت به ضعف مدیریت دانشگاه متوجه وزارت علوم ساخته اند." روزنامه شرق ٢۱ دی
گاهی خبرها چنان بیان می شود که انگار حادثه ای غیر مترقبه و ناگهانی چون سیل و زلزله رخ داده است و در تنگنایمان نهاده است . صرفنظر از اینکه این مسایل ، دست کمی از این جوادث ندارد امام نکته قابل تامل اینجاست که این رتبه و رده بندیها بر اساس عملکرد خودمان در سالهای گذشته انجام می شود و ناگهانی و غیر منتظره نیستند .
آقای صدرالدین شریعتی رئیس دانشگاه علامه که سال 84 بر مسند ریاست این دانشگاه تکیه زد ، عملکرد درخشانی ارائه نمود که بد نیست شما هم بدانید :
1- تغییر رئیس دانشکده ها بر اساس گرایش فکری ایشان و نه سواد علمی و آکادمیک
2- بازنشست و بازخرید کردند اساتید
3- تقویت و تشدید برخوردهای حراست و کمیته انضباطی
4- تغییر معاونت های دانشگاه که دسته کمی از خود ایشان در برخوردهای غیر اصولی نداشتند
5- به تعطیلی کشاندن نشریات دانشجویی و عدم صدور مجوز جدید جهت فعالیت
6- غیر قانونی اعلام نمودن انجمن اسلامی دانشگاه علامه و پلمپ دفاتر آن
7- برخوردهای چکشی با دانشجویان منتقد و خفه کردن هر صدایی با تهدید و سپس اجرای اجکام سنگین انضباطی و گرفتن ژست فاتحانه پس از اجرای این اعمال و به قول خود خفه کردن دانشگاه
8- تنها در سال 85-86 ، 32 نفر از دانشجویان تعلیق شدند و یک نفر هم در مقطع کارشناسی ارشد اخراج گردید .
این تنها بخشی از عملکرد ایشان است . بارها و بارها با ارسال نامه ، برگزاری تجمع و ... به ایشان تذکر داده شد که با این روند دانشگاه به قهقرا خواهد رفت و بار علمی – فکری و انتقادی افت خواهد نمود . در همین راستا بارها به وزارت علوم مراجعه کردیم اما هیچگاه پاسخی دریافت نشد و تلاشهایمان جهت رسیدگی به تخلفات ایشان با ذکر موارد تخلف و اثبات ناکارمدی در مجلس وقت هم چون وزارت علوم راه به جایی نبرد . در طول مدت مدیریتشان همواره مشغول سرکوب دانشجویان بوده و انگار غیر از امنیتی کردن کار دیگری نداشته است و با چتر امنیتی که برای خود بوجود آورده به هیچکس پاسخگو نیست . یادم می آید یکی از دوستان طی پیگیری هایی که از وزارت علوم کرد توانست حکم معلق شدن تعلیقش از کمیته انضباطی وزارت علوم بگیردو نامه اش را به دانشگاه علامه آورد اما کوچکترین رسیدگی نشد و عملا تعلیقش اجرا شد و در مراجعه بعدی که به وزارت علوم داشت جواب شنید که : کاری از از دست ما ساخته نیست . ما زورمان به رئیس دانشگاه نمی رسد . آنگاه که ما فریاد می زدیم اشان کفایت جهت ریاست دانشگاه را ندارند انواع و اقسام تهمت ها را روانه مان کرده اند و هنگامیکه در مقابل این روند ایستادیم و ساکت ننشستیم ، به زندانمان افکندند و هیچگونه رسیدگی به کارمان از طرف هیچ مسئولی انجام نپذیرفت فاجعه از پیش اغاز شده بود .
صدالبته این زنگ خطر برای تمامی دانشگاه ها به صدا در آمده است که با ادامه روند نصب مدیران ناکارآمد و بی کفایت و سرکوبگر دانشگاه ها یکی یکی از رتبه بندی علمی حذف شوند و بعد از واقعه درصدد برآورد خسارتش برآئید . مگر غیر از این گفتیم که9 رئیس انتصابی نمی خواهیم . کجای این حرف ناحق بود که تعلیق شدیم ؟ مگر ما نگفتیم با تمام نادانیمان ، دانشگاه در حال سقوط است و شما با تمام داناییتان چه کردید ؟ و باز می گوییم تا وقتیکه سهمیه به افراد فاقد صلاحیت تنها به دلیل عدم عضویت در بسیج و ... داده می شود . نه تنها پیشرفتی صورت نمی پذیرد که بدتر از این را انتظار داشته باشید . و تنها پز دهید که بزرگترین دانشگاه علوم اسلامی خاورمیانه هستیم و اینگونه سخنانا تا زمانی که دوباره به محک گزارده شوید تا ببینیم چند مرده حلاجید ؟
حال به دنبال انقلاب فرنگی دوم باشید و هی بگویید دختران باید فلان پوشش را داشته باشند و فلان پوشش و فلان لباس ممنوع است و برخود می کنیم . انگار تمام مشکلاتمان خلاصه شده است در رنگ کفش و اندازه مانتوی دختران !!!!!
باری ، صحبت اینجاست آیا با این عملکرد می توان حائز رتبه هم شد ؟ اصلا ما بیاییم و چون وزیر علوم بگوییم که ISI را به دلیل نمود شاخص های غربی قبوا نداریم و هکذا . آیا ISC را م قبول ندارند ؟ ایشان بگویند پس چه را قبول دارند ؟ حتما رتبه بندی خودشان را البته بعد از تخریب و با خاک یکسان کردن دانشگاهها . کسی نیست به این آقای دکتر بگوید قبول داشتن و نداشتن جنابعالی اصلا مهم نیست و ملاک نمی باشد . نظرشخصی ات را برای خودت در جان واقعی چه کرده ای ؟ کسی نیست به ایشان بگوید این ملاک های جهانی و تنها با گفتن قبول ندارم از اجرای درست وظایف تعیین شده نمی کاهد .
آقای شریعتی ! به گمانم زمان ترکتازیت به پایان رسیده . بیا و پاسخگو باش و بگو چه ها که نکرده ای؟ بگو که تمام هم و غمت اخراج و تعلیق و تهدید بود . بگو که تمام معاونانت را هم در راستای همین اصول انتخاب کرده ای . بگو که نشریات را بستی و دانشجویان را تعلیق و اخراج ، اساتید را بازنشسته و چنان کردی که دانشگاه علامه ، چون پادگان گردد . بگو که به همه چبز همت گماردی الا به وظایف اصلیت . وظایف تعیین شده ات و وظایفی که بر عهده هر رئیس دانشگاهیست . نکند شما هم چون رئیست این چیزا را قبول نداری و معیار شخصی تعریف کرده ای ؟؟؟
آقایان نماینده ! وقتی رئیس جمهورتان در مقابل میلیونها بیننده با وقاحت هرچه تمامتر دروغ می گوید و وجود دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل را منکر می شود و در مقابل این دروغ شرم آور ، ما که محروم از تحصیل و ستاره داریم زندانی می شویم ، بی گمان وزیر علومی انتخاب می کند که می خواهد و می گوید دانشگاه را با خاک یکسان نمایید و درنهایت فردی رئیس دانشگاه می شود که عملکردش آه از نهاد برآورد . حال بیایید پائین تر و ببینید وضعیت اعضای هیئت علمی و اساتیدش چیست . هرچند با عرض پوزش از دوستان – خلایق هرچه لایق - لایق این دانشجویان ( دانشجویلن بسیجی و سهمیه ای ) کسی جز این بی تدبیران نیست .
و در آخر اعلام می دارم ، شادم و مسرورم که دانشگاهی با چنین رئیسی و چنان وزیری محروم شدم و از ادامه تحصیلم جلوگیری شد . هرچند با هزینه ای سنگین ، زیر بار این بی کفایتها نرفتم و فریاد زدم و اعتراض نمودم .
ما زنده برآنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
زنده باد آزادی/ مجید دری - زندان بهبهان - بهمن ٨٩
گفتنی است چندی پیش ۷۵ نماینده مجلس شورای اسلامی که در بین آن‌ها چهرهای شاخص جریان اصولگرا هم حضور داشتند با امضای نامه‌ای نسبت به نحوه مدیریت رییس دانشگاه علامه طباطبایی شدیدا اعتراض کردند. آن‌ها به وزیر علوم هشدار دادند که در برابر ریاست بزرگترین دانشگاه علوم انسانی سکوت اختیار نکند.
مرتضی آقا تهرانی، احمد توکلی، ابراهیم نکونام از نمایندگان شاخص اکثریت بودند که این نامه را امضا کردند. نامه این نمایندگان ۲۳ صفحه پیوست نیز با خود به همراه داشت.
براساس گزارش فرارو، در بخشی از این نامه آمده بود "نحوه رفتار دانشگاه علامه طباطبایی با مهدی طیب، عضو هیأت علمی این دانشگاه و بازنشستگی اجباری اساتید و سکوت تائید آمیز وزیر علوم ابهاماتی در نحوه مدیریت این وزارتخانه برای نمایندگان مجلس به وجود آورده است."
در ادامه این نامه قطع یک سال و نیم کلیه پرداختی ها به این استاد، عدم پرداخت مطالبات مهدی طیب از دانشگاه از دو سال و سه ماه قبل تاکنون و تعرض به حریم وی مورد تاکید قرار گرفته است.
۷۵ نماینده در پایان نامه تصریح کردند که در صورت سکوت تائیدآمیز و عدم برخورد با تخلفات مذکور از سوی آن وزارت اقدامات بعدی نمایندگان نظیر سئوال و استیضاح پابرجا خواهد بود.
رییس دانشگاه علامه طباطبایی در میان روسا دانشگاه‌های ایران در چند ماه اخیر در کانون توجه قرار گرفته است. صدرالدین شریعتی با اخراج برخی از اساتید با تجربه و بازنشسته کردن برخی دیگر از آن‌ها صدرنشین اخبار دانشگاه‌های ایران بود.
وی حدود یک سال پیش با بازنشسته کردن ۱۲ استاد برجسته اقتصاد توسعه در دانشگاه علامه باعث شد که گروه توسعه کلا منحل شود. شریعتی دلیل کنار گذاشتن اساتید را این‌گونه اعلام کرد؛ این اساتید گروه توسعه را به باشگاه سیاسی بدل کرده بودند!
از سوی دیگر از زمان حضور شریعتی در دانشگاه علامه برخورد با دانشجویان به شدت افزایش یافته است. گفته می‌شود طی دو سال اخیر قریب به ۱۰۰دانشجو با حکم تعلیق از تحصیل رو به رو شدند.
حتی در میان دانشجویان تعلیقی دانشگاه دانشجویی با ۱۰ ترم تعلیق از تحصیل با احتساب در سنوات تحصیلی حضور دارد که خود یک رکورد تاریخی محسوب می‌شود و اگر گینس از آن با خبر شود احتمالا آن را ثبت خواهد کرد. ناگفته نماند که این تعلیق طولانی مدت برای دانشجوی مذکور باعث شد که سنوات تحصیلی آن دانشجو پایان یابد و عملا از ادامه تحصیل بازبماند. دانشجوی مذکور تاپیش از دوران تعلیق ۵ ترم از تحصیلات خود را گذرانده بود.
این‌ها اتفاقات بسیار کوچک در دانشگاه بزرگ علامه طباطبایی است دانشگاهی با ۷ دانشکده و هزاران دانشجو، اخراج مهدی طیب و مرتضی مردیها از اتفاقات حاشیه‌ای به حساب می‌آیند. بازنشسته کردن اساتید شاخصی هم‌چون ضیایی بیگدلی اتفاقات کوچک این دانشگاه بزرگ به حساب می‌آیند.











محمدرضا قاسمپور
اخبار روز: 
پیش درآمد: مطالعه گزارش مفصل و مستند تهیه شده توسط دوستی از فعالان کارگری اهواز در ارتباط با یکی از مجتمع های صنعتی خوزستان و تشریح روند اضمحلال این مجتمع بزرگ صنعتی که یکی از واحدهای طعمه شده در طرح تعدیل اقتصادی و سیاست واگذاری صنایع دولتی به بخش خصوصی بشمار میرود و ماه هاست در حالت بلاتکلیفی است و حدود ششصد کارگر آن تا به امروز دقیقا نوزده ماه حقوق طلبکارند* انگیزه نوشتن یادداشتی شد که نه در صدد ارائه راهکارهای اجرائی به جنبش کارگری است و نه درتلاش ورود به مقولات تئوریک (اگر چه به مقتضی موضوع اشاراتی رفته باشد). هدف گذاری این نوشته تشویق نگاه جامعه شناختانه به پدیده ایست که با وجود عریانی، دقیقا" به دلیل همین ویژه گی کمتر بر عمق آن نیشتر خورده است. واقعیت این است صنعت ملی و جامعه بزرگ پرورانده و نگهدارنده آن درحال تلاشی است تا صنعت متصل به زنجیره نظام جهانی و جامعه بدلی آن بر فراز ویرانه ها بازسازی شود. اگر استراتژی تدوین شده با موفقیت اجرائی شود و نظام حاکم بتواند با طنابی پوسیده به انتهای زنجیر گسترده شده اتصال یابد، حتی اگر افتان و خیزان و سینه بر خاک باشد. نه تنها صنعت ملی و جامعه کارگری، بلکه کل ملت فرودست شده توسط جمعی اندک، به مرز نابودی سوق خواهند یافت. این نوشته می گوید ایجاد روزنه ای برای شناخت از درون جامعه صنعت و نگاه موشکافانه به شیوه های مبارزه یا مقاومت کارگران و انتقال نتایج تجربه های عملی آنها به جامعه و جنبش کارگری، می تواند محرک بررسی های عمیق تری باشد برای ارائه راهکارهای منطبق بر شرایط. زیرا مبارزه بدون تحلیل و راهکار مشخص، آنهم بطور جداگانه و بصورت جمعی اندک و درخود پراکنده که به تعطیلی کارخانه و بیکاری کارگران انجامد و در نقش نردبان تصرف واحدهای صنعتی توسط عمال نظام و نظامیان بازی کند و قدرت جمعی طبقه کارگر را به سستی کشاند، راه گشانیست! وا نتشارخبر هر ده یک از این تجمعات و اعتراضات عموما" بی دست آورد، آنهم به نقل از خبرگزاری های تحت سلطه داخلی در انبوه خبرها و نوشته های زرد سیاسی نیز حمایت از جنبش کارگری بشمار نمی رود.

درآمد:
وضعیت اسف بار کارخانه ها و بلاتکلیفی و بی پناهی خیل پرشمار کارگران بیکار شده و یا کارگران بی حقوق مانده در شرف بیکاری، حتی برای خوش بین ترین وحاشیه نشین ترین فعالان سیاسی - اجتماعی نیزتردیدی باقی نگذاشته است که وضع موجود صنعت کشوروجامعه کارگری با بحران عمیقی روبروست. بحرانی که ازیک سوسرمایه های صنعتی اندوخته شده پنجاه ساله کشوررا که سرمایه ایست ملی به نابودی می کشاند وازسوی دیگرمیلیون ها کارگر وابسته به آن را ازهستی ساقط می کند.دراین موقعیت به متولیان دولتی هیچ فرجی نیست،چراکه اگرتعمد واجبارسیاسی - اقتصادی دنباله روی ازسرمایه داری جهانی وصندوق بین المللی پول را درسیاست گذاری های کلان دو دهه اخیرحاکمیت نا دیده بگیریم و انگیزه پرکردن چاه ویل حساب های بانکی امیران را طبیعی بدانیم، بلاهت و روزمره گی وزرای مرتبط، بی خردی وبله قربان گوئی مجلسیان وبی عملی و نان به نرخ روز خوری مسئولان میانی مزید برعلت است .از اینرو ضروری است فعالان سیاسی و اجتماعی بویژه فعالان کارگری علیرغم محدودیت های موجود ناشی ازفضای شدیدا" امنیتی وسرکوب های ضد بشری ، با ارتقاء شناخت خود ازوضع موجود وفاجعه اجتماعی درحال وقوع حاصل ازتداوم این وضع، ارتباط نزدیک تری با واحد ها ومجتمع های صنعتی و تولیدی برقرار نمایند وبا ارائه تحلیل درست از شرایط حاکم، کارگران را یاری دهند. تا کارگران بتوانند با کسب آگاهی وافزایش دانش طبقاتی خود وشناخت سیاست های جاری ، ضمن تسلط فکری وعملیاتی برترفندهای فریبکارانه و تفرقه انگیزانه حاکمیت وعمال رنگارنگش، با تکیه بر اتحاد و یک پارچگی وپیراستن هویت طبقاتی خود ازکژی های تزریق شده سی ساله، به هرطریق ممکن ازمنافع طبقاتی خود دفاع نمایند. تا هم خود را ازگرداب برهانند وهم صنعت کشوررا که از دسترنج آنها وپدرانشان وبا هزینه کردن ازسرمایه های ملی پا گرفته است، ازچنگال غاصبان در آورده وبرای فرزندان خود پا برجا نگهدارند. بدین منظور فعالان جنبش کارگری دراولین قدم می توانند رویاها ،توهمات ، مقایسه های نا به جا و برداشت های انتزاعی ازصنعت وفرهنگ جامعه کارگری کشوررا کنار نهند. در این تردیدی نیست که فعالان جنبش کارگری ضروری است ارتباطی بی واسطه و نزدیک با جامعه صنعتی کشوربرقرارکرده وشناخت خود از وضع موجود و شرایط حاکم را افزایش دهند وبرواقعیات منطبق گردانند.شرایط حاکم برجامعه صنعت کشوررا نباید براساس معیارهای کلاسیک ارزیابی کرد. فضای این جامعه نه تنها با کشورهای صنعتی، بلکه با دوران قبل از انقلاب نیزبسیارمتفاوت است. درجامعه صنعتی کشور، کارخانجات نه براساس معیارهای مدیریتی شناخته شده ی صنعتی، فنی، مهندسی ، اقتصادی و قانونمندی های نظام سرمایه داری، بلکه با تکیه برزد وبند های حقیرانه سیاسی، رانت خواری و دلال بازی، توطئه و دسیسه چینی ، زیاده طلبی، تقلب و حیله گری، هویت زدائی وارج گذاری فساد وبی اخلاقی ، پرولترزدائی وجاسوس پروری وعامل سازی است که روزگارمی گذرانند و هم چنان نفس می کشند. درکشوری که حاکمیت اش درسیاست گذاری کلان با تمام نیرو و ابزارهای مادی و معنوی به مسخ توده ها می پردازد و حتی کارگر صنعتی اش را به هویت گم گرده ای تبدیل کرده است که یک شیفت شبه کارگرصنعتی جمع گرای سرمایه سیتزاست و دو شیفت فرصت جوی ضد جمع وزرخرید سرمایه داری فاسد تجاری ، دراین جامعه نه کارگرش پرولتاریای صنعتی و آگاه به منافع طبقاتی است که بتوان با بیانیه های سیاسی و بروشورهای تهیجی اورا به میدان مبارزه کشاند! ونه صاحب صنعت اش سرمایه دارصنتعی است و دارای جهان بینی لیبرال و پیروایده ئولوژی نظام سرمایه داری ، که بتوان آنرا با قدرت تشکیلات و اعتصاب کارگری وادار به رعایت حقوق شناخته شده کارگر درچهار چوب همان نظام کرد . جامعه کارگری اش تافته جدا بافته نیست! تصویر کوچکی است از جامعه بزرگ مقصد نیافته وراه نشناخته وجویای فرصت های خرد وحقیرانه کشور، که کوچک شده است برخلاف آمال آرزومندان نه انسجام یافته گی که جمع نا هم خوان و ازهم گسیخته ای را به تصویر می کشد که به خود زنی ای تحمیل شده مشغولند.
و در این جامعه غاصبان صنایع اش نه صرفا" مصداق شعار کلاسیک سرمایه داران زالو صفت خورنده دسترنج کارگر، بلکه دهان گشوده گانی هستند که چشم بر نابودی همه طبقات فرودست تر، فروپاشی صنعت و اضمحلال کشوربسته اند. دراین جعبه جادو همه قسم تحفه ای یافت می شود. از اندک سرمایه داران مهین دوست درحال انقراض که طالب توسعه صنعتی و مدرنیزه شدن کشورند. تا طیف گسترده نظامیان سرمایه دار شده که با تسخیر صنایع کلیدی ومادر، متوهمانه رویای ادغام درنظام سرمایه داری جهانی را درسر می پرورانند. ومافیای دلالان حاکمیتی که صنایع تصاحب کرده را به چشم قلک پرنشدنی دریافت وام های کلان و امتیازات حکومتی می نگرند وصنعت را به پایگاه زدوبندهای دلالی و واردات کا لا های بنجل کشورهای باج خواه و رشوه گیرنده ازنظام حاکم تبدیل کرده اند.
درجامعه ای که دلالان حاکمیتی وغاصبان شاه ماهی های صنعت کشور، باده نابودی واحد های شکننده را یکی پس ازدیگری سرمی کشند و وام های کلان گیر کرده درگلو را فرومیدهند. میهن دوستان و فعالان جنبش کارگری باید عزم ها را جزم کنند وتا اکثریت کارگران صنعتی کشوربه دست فروشان دوره گرد تبدیل نشده اند، به میدان آیند ونه فقط برای کسب حقوق به رسمیت نشناخته کارگر، بلکه برای نجات تمامیت کشوراز چنگ غاصبان خناس، دست ها را بالا زده وراسخ و استوارفکری عاجل کنند.

وضع موجود:
واقعیت آنست که درشرایط کنونی اقتصاد کشوریعنی رکود تورمی و تحریم جها نی ودرشرایطی که حذف یارانه ها بیشترین ضربه را به صتایع متوسط غیرحاکمیتی وصنایع کوچک و بدون پشتوانه واردخواهد کرد وبراساس پیش بینی های خوش بینانه حداقل بیست تا سی درصدهزینه های تولید آنها را افزایش خواهد داد و در شرایطی که بانک ها به دلایل متعددی چون سیاست انقباضی اعلام شده( با تک در مخفی)، نداشتن ارتباط حاکمیتی، نداشتن وثیقه و ناتوانی دربازپرداخت بدهی قبلی، ازتامین سرمایه درگردش این واحد ها خوداری می کنند ودرشرایطی که امیدی به تامین هزینه سرمایه گذاری جهت بازسازی وبهینه سازی خطوط تولید آنها نیست وصاحبان صنایع نیزبدلیل عدم اطمینان ازتوان بازپرداخت وام ها دربازاربی دروپیکروجولانگه سرمایه داری دلال،خود تمایل چندانی به استفاده ازوام های سرمایه ای با نرخ های بالا را ندارند.عقب افتادن حقوق ها وسخت ترشدن شرایط کاری برای کارگران، پیش بینی خارق العاده ای نیست. این پدیده رایج شده که عموما دراثرکمبود نقدینگی ویا عدم بازگشت نقدینگی دراثرحبس درانبارها و یا بلوکه شدن دربازاررخ می دهد وهرروز ازارزش آن کاسته می شود، مهمترین عامل عقب افتادگی حقوق های کارگران، بیکارشدن فوج فوج کارگران قراردادی وبازنشستگی و تسویه اجباری کارگران رسمی است. باز واقعیت این است که بخش اعظمی ازنیروی کارکشوردراین گونه واحد ها اشتغال دارند و این تنها سلاح صنایع درتنگنا قرارگرفته برای مقابله با شرایط دشواراقتصادی ، به معنی انتقال دشواری ها و نابسامانی ها بردوش آخرین حلقه چرخه تولید، یعنی کارگران وخانواده های چشم انتظار آنهاست، که خود به معنی قراردادن کارگران برسر دو راهی انتخاب مرگ و زندگی اقتصادی و اجتماعی است. درچنین شرایطی اگرکارگران برای تحت فشارقراردادن کارفرماجهت پرداخت حقوق ها به کم کاری ، اعتصاب و توقف تولید دست زنند ازصاحبان صنایع از هم پاشده شده ی بخش حصوصی انتظارچه واکنشی باید داشت . اگربا فضای حاکم برصنایع کشورآشنا باشیم دراین واقعیت تردید نخواهیم کرد که صنایع درتنگنا قرارگرفته که با هجوم حریف بیرونی به گوشه رینگ پناه برده اند، بطورقطع توان مقابله با جبهه گشوده شده داخلی را نداشته ونخواهند داشت و دربرخورد با جبهه داخلی هرروزازروز قبل ضعیف ترو ضعیف ترمی شوند. دراکثراین واحد ها تهدید به اعتصاب ویاعملی ساختن آن که عموما بدلیل تاخیر درپرداخت حقوق هاست بازخورد هائی تقریبا از پیش مشخص شده خواهد داشت که دو حالت عمومی تر آن بدین گونه اند .
- حالت اول : اگراین تیزهوشی و دوراندیشی درهسته ای تاثیرگذاری ازکارگران وجود داشته باشد که وخامت اوضاع را درک کنند و بتوانند تحلیلی جمع پذیرارائه دهند، پس ازدفع هیجان اولیه ناشی ازتحمل طاقت فرسای فشارروزانه زندگی، اعتصاب درکوتاه مدت پایان می پذیرد ومذاکرات سازمان نیافته و بدون دستوربرای تسهیل درپرداخت حقوق ها آغازمی شود. مذاکره ای که قانونا" یک سوی آن شورای اسلامی است که هیچ گاه نتوانسته است حتی درظاهرهم مهرنمایندگی کارگران را برپیشانی خود حک کند. اما همیشه این هسته واقع نگرکارگران بوده وهستند که ازبیم وخیم تر شدن اوضاع وتعطیلی کارخانه با تحلیل شرایط و کنترل امورواجباربه ازخودگذشتگی مانع توقف تولید وازهم پاشیدگی کارخانه شده اند. ازخود گذشتگی اجباری ای که معمولا امتیازهای زیرمیزی مدیریتی را نصیب اعضای فرصت جوی شورای اسلامی کرده است.
نتیجه این مذاکرات اغلب بازگشت به کارکارگران بدون دریافت حقوق ها و تبدیل حقوق جاری به حقوق معوقه ویا حد اکثر دریافت بخش نا چیزی ازحقوق های معوقه است، که به خودی خود افزایش هزینه ها و انباشت بدهی های بازپرداخت نشده بدلیل زمان ازدست رفته وتوقف تولید، ودرنهایت کاهش درآمد و تاثیر مستقیم آن برپرداخت های بعدی را به دنبال خواهد آورد. یعنی ازروال خارج شدن پرداخت های ماهیانه وپرداخت نا مرتب بشکل علی الحساب و کاهش کارگران بویژه کارگران قرار دادی. فعالان جنبش کارگری دقت کنند که دریافت بشکل علی الحساب و مساعده های چند ده هزار تومانی ( برای کاستن از فشار) مهمترین عامل نابود کردن زیر ساخت های لرزان اقتصاد خانواده کارگری است.
حالت دوم: ادامه اعتصاب و توقف چرخه تولید به مدت طولانی تراست.( باید توجه داشت پروسه تولید بسیاری ازکارخانه ها به گونه ایست که یک واحد کوچک می تواند پروسه را ازکارانداخته وکل تولید را متوقف کند، آنگونه که اکثریت مطلق کارگران حتی درصورت تمایل نیزنتوانند به کارخود ادامه دهند. این هسته همیشه نقش بسیار مهمی درادامه یا توقف اعتصابات بازی می کنند. بطوری که کارگران دوراندیش و آینده نگرنیزقادربه جلو گیری کردن ازآن نیستند. موقعیتی که برخی ازکارفرما یان غاصب ویا دست هائی از بیرون که درانتظارسقوط کارخانه وتصاحب رایگان آن هستند، توسط عوامل خود ازآن استفا ده می کنند تا عمدا" کارخانه را به تعطیلی بکشانند وبنفع مقاصد خود بهره برداری کنند) دراین حالت گزینه های محتمل زیرکه به وفوراتفاق افتاده است ، به روشنی قابل پیش بینی است.
برای تبیین نتایج حاصل ازتصمیم گیری جامعه کارگری ودریافتی دقیق ترازواکنش کنونی صاحبان یا کارفرمایان این طیف ازواحدهای صنعتی وتولیدی درهنگامه برخورد با چنین شرایطی، باید جزئی تربه گردش کارونقش پارامترهای موثردرانتخاب و اخذ تصمیم نهائی آنها پرداخت. حتی اگراین طیف ازصاحبان صنایع را نیزجزسرمایه داران زالو صفت نئو لیبرال طبقه بندی کنیم، باید دانست درسیستم مدیریتی نظام سرمایه داری، درروال عادی ترفندعدم پرداخت حقوق کارکنان تعریف نشده است. وبرخلاف گمان غالب دراین سیستم پرداخت دقیق و به موقع حقوق کارکنان (جدای ازمیزان، مقداروعادلانه یا غیرعادلانه بودن آن) بعنوان اصلی خدشه نا پذیرشناخته شده ومنافع حاصل از اجرای این اصل دقیقا برآورد شده است.شرکت های بزرگ درهنگامه بحران وپیش بینی کاهش در آمد ها ولزوم اجرای پیش شرط سیاست سفت کردن کمربندها، برای کاهش هزینه ها ازروش های شناخته شده دیگری چون کاهش پرسنل،کاهش هزینه های غیرمستقیم پرسنلی، عدم افزایش ادواری حقوق ها و یا حتی مذاکره جمعی برای کاهش در صدی از حقوق ها روی میاورند، نه به عدم پرداخت های ماهیانه روال مند. اما درنظام سرمایه داری صنعتی قوام نیافته ایران و مدیریت پرت وپا درهوای آن که علیرغم ادعا های کاذب هنوزازچنگ مدیریت سنتی رها نشده وبه تعریف علمی - اجرائی از پارامتری های تاثیر گذاربرقیمت تمام شده و رقابت آزاد دست نیافته است ، نه می توان انتظار پیش بینی بحران ها را داشت و نه انتظاررعایت قانونمندی های نظام مدیریت نوین سرمایه داری. درکشورما ازآنجا که در شرایط کنونی وهراس ناشی از اوج گیری مبارزات کارگری، مسئله عدم پرداخت حقوق ها درشرکت های بزرگ مقوله ای سیاسی و امنیتی تعریف شده است، شرکت های بزرگ دولتی و شبه دولتی برخلاف قانونمندی های نظام سرمایه داری و بدون احساس نیاز به تغییردراستراتژی صنعتی و سمت گیری مدیریتی خود وهراس از رویاروئی با رقیب در بازاررقابت، یا مستقیما از طریق غارت جیب مصرف کنندگان ویاغیرمستقیم ازطریق بانک های دولتی ، ماه ها ویا شاید سالی چند، بی دغدغه حقوق کارکنان را پرداخت می نمایند. شرکت های بزرگ خودرو سازی(که بر خلاف ظاهردرعدم صحت استاد ارائه شده آنها به سازمان های ذیربط تردیدی نیست) نمونه عینی وعریان این طیف از شرکت های صنعتی اند. اما در مورد صنایع وشرکت های متوسط وکوچک ناوابسته به حاکمیت این مسئله صدق نمی کند. در این جا کارفرمایانی که با مقوله خورندگی بدون بازگشت یا کم بازگشت و دیربازگشت نقدینگی خود توسط بازاربرخورد کرده و با انبارهای خالی مواد اولیه مواجهه اند، در ارتباط با باقیمانده اندک موجودی نقدینگی خود، مجبور به انتخاب اولویت محل مصرف نقدینگی هستند. دراین شرایط خرید مواد اولیه وپرداخت حقوق دو گزینه اصلی قابل انتخاب اند.بدیهی است جهت تداوم گردش چرخ کارخانه ، جلوگیری از توقف تولید وکسب ارزش افزوده بمنظورتامین هزینه حقوق های بعدی وامید بازگشت نقدینگی بلوکه شده دربازار، محل مصرف انتخابی کار فرما خرید مواد اولیه است. در چنین شرایطی سرعت برگشت پول که مستقیما" وابسته به پارامترهائی چون قدرت جذب کنندگی بازار، میزان رغبت آن درنگهداری پول و ویژگی کالای تولید شده است ، تعیین کننده اصلی مدت زمان تاخیر ایجاد شده در پرداخت حقوق هاست. که این مدت متاثر از مقولات ذکر شده و بسیاری از پارامترهای غیر مستقیم سیاسی و اجتماعی، ممکن است از یک ماه تا چند ماه در نوسان باشد.در این شرایط از آنجا که منبع تا مین مالی دیگری جهت تامین هزینه پرداخت حقوق ها وجود ندارد، اگر تا قبل از بازگشت نقدینگی به دلیل اعتصاب چرخه تبدیل مواد اولیه خریداری شده به کالا و پول متو قف شود و به درازا بکشد، قطعا" واحد زمین گیر شده و گزینه های زیر گشوده می شود.

گزینه اول:
واحدصنعتی بدهی قابل توجه ای به اشخاص و بانک ها و سازمان های دولتی ( دارائی – تامین اجتمائی- برق- آب- گاز ) ندارد. در این حالت اگرکار فرمای صاحب صنعت ازآنچنان اندوخته شخصی (منقول و غیر منقول) خارج ازچهارچوب مالی کارخانه برخوردارباشد که بتواند او را قادر به تصمیم گیری کند، پس از آنکه ازفروش کارخانه مشکل داربه دیگران نا امید شود با تکیه براندوخته شخصی، با پرداخت حقوق های معوقه، سنوات کارکنان و تسویه حساب با آنها( گاها" بشکل مدت دار) در آسودگی کامل کارخانه را تعطیل اعلام می کند و در انتظار می نشیند تا شاید بتواند با واگذاری کارخانه بدون مشکل و باصطلاح صفرشده، سرمایه حود را بازگرداند. اما از آنجا که هیچ جد به کمرزده ای در این شرایط حاضربه سرمایه گذاری در صنعت نیست ، ابتدا به جبران بخشی از اندوخته هزینه شده ، ماشین آلات به زیر قیمت فروخته می شود و سپس می کوشد بسته به موقعیت جغرافیائی و مرغوییت زمین ، ملک کارخانه را برای تخریب و تاسیس بنائی غیر صنعتی بفروش برساند وسرمایه زنده کرده را یا به خارج منتقل کند و یا چون دکان بسازو بفروشی هم به یمن وجود دولت مهرساز تخته شده است ، به کسب حلال، بدون دردسر و پردرآمد تجارت بپردازد و اگر بازهم نتوانست،به سلک واسطه های پائین دست بورژوازی دلال درآید وانتقام عمرازدست رفته را ازصنعت خانمان برباد ده بستاند. و دست آخراگر بازهم ازبخت بد و نحوست موقعیت جغرافیائی، موفق نشد و به حاشیه هم راه نیافت. در صف نوبت فروش ویا کرایه محل کارخانه به دلال و تاجر موتلفه چی جویای انبار انتظار بکشد.

گزینه دوم : واحد صنعتی از انباشت بدهی های شخصی و دولتی رنج می برد. ملک و ما شین آلات کارخانه هم به میمنت بانکداری اسلامی بدلیل افزایش تصاعدی بهره ها وجریمه دیرکردها ، بیش از ارزش رسمی درگروبانک است. ازاندوخته های مخفی شخصی هم خبری نیست ! چون اموال غیرمنقول شخصی هم برای تامین هزینه کارخانه یا فروخته شده و یا در نوبت سه فوریتی حراج بانک هاست.
- دراین حالت اگرکارفرما و صاحب صنعت بعنوان شخص حقیقی متعهد به بانک ها نباشد و بدلیل از دست دادن جوانی و ثمره زندگی خود از تعقیب و زندانی شدن به جرم نا توانی در باز پرداخت بدهی های بانکی نهراسد، همه چیز را برای بانک ها رها می کند و چون خود کشی این چنینی در ایران مرسوم نیست در گوشه ای می خزد تا در فرصتی دیگر برای باقیمانده عمر کوتاه شده نقشه ای بیندیشد.
- درصورت داشتن تعهد شخصی به بانک ها تلاش می کند راه چاره ای بیابد وحد اقل خود را ازتعقیب برهاند. دراین جاست که درصورت ارزشمند بودن مصول تولیدی و یا استراتژیک بودن آن بویژه محصولی که نیازهای پروژه های دولتی را تامین می کند و می توان با تکیه بردراختیار داشتن این واحد حتی به شکلی صوری وغیرفعال، به مناقصات بدون تشریفات و یا مناقصات ازقبل مشخص شده راه یافت و سودهای هنگفت کسب کرد، دلالان حکومتی و سپاهی وارد معرکه میشوند . و از طریق ایجاد هراس از تعقیب بانک ها ودادگاه در دل صاحب صنعت واعمال فشارهای قانونی و غیر قانونی اورا وادارمی کنند تا اعلام ورشکستگی کند. آنگاه کارخانه ای که از طریق سوخت کردن طلب های نهاد های دولتی مانند بانک ها ، دارائی،تامین اجتماعی، سازمان های برق – آب – گاز و... که همه سرمایه ملی ومتعلق به مردم و از جمله کارگران است ونادیده گرفتن طلب های دیگراشخاص حقیقی وحقوقی که اغلب تولید کننده گان مواد اولیه و واسطه ای ، پیمانکاران جزوکسبه وفروشندگان عادی اند و به اصطلاح با صفر کردن بدهی های کارخانه و تصاحب آن به گنجی باد آورده دست می یابند. اغلب کارخانه های تصاحب شده به چند طریق زیر اداره می شوند .
۱- بیشترکارکنان کارخانه را با انواع شگرد های قانونی و غیر قانونی مجبور به ترک کار می کنند و درصورت نیاز به ادامه فعالیت از انبوه کارگران جویای کار و بازار شکن و ارزان قیمت و بدون ادعا ،بشکل استخدام قراردادی استفاده می کنند تا هر لحظه اراده کنند بتوانند آنها را اخراج کنند .
۲- باتعداد اندکی کارگروباحد اقل ظرفیت تولید نمایشی به فعالیت ادامه میدهند وکالای مورد نیازرا ازخارج با کیفیت نازل و قیمت ارزان وارد کرده و به اسم محصول تولیدی خود به پروژه های دولتی قالب می کنند.
٣- کارخانه را تعطیل اعلام کرده و با کمک نهاد های حاکمیتی و بهره برداری غیرصنعتی از آن به سودهای هنگفت دست خواهند یافت. در این مورد نطق محجوب نماینده مادام العمرخانه کارگرهرچند هم که متکی به آمارهای کهنه شده دست سازورسمی باشد، بسیارگویا ست:
درسال هشتادوهفت چهارهزارواحد تولیدی واقتصادی کتبا" درخواست استمهال بدهی های خود را داشتند که دولت برای سال هشتاد وهشت طی مصوبه ای با استمهال بدهی دوهزارواحد به بانک ها موافقت کرد. اما متاسفانه مشکلات رکود حاکم برواحد های اقتصادی و فضای کسب و کارکه از سال هفتاد و چهارآغاز شده هرروزسنگین ترشده است . وی افزود کمیسیون کارگری مجلس گزارش دقیقی درسال هشتاد وهشت تهیه کرده است که طی آن ششصد واحد از این واحد ها در سال فوق دارای وضعیت وخیم تری شده و بسیاری از آنها موقت یا برای همیشه تعصیل شده اند. ( ایلنا پنجم بهمن) البته آقای محجوب بدلیل حجب و حیائی که دارند نفرموده اند معدود واحدهائی که ازاستمهال استفاده کرده اند وسرمایه ملی را به جیب زده اند کدام واحدها بوده اند. نورچشمی ها ئی که تولید ندارند، کارگران را اخراج کرده اند و وام ها را دربازارهزینه کرده اند، یا شرکت ها بزرگ وابسته به نهادهای حاکمیتی که پس ازحیف ومیل بودجه های سالیانه زیان ها را به بودجه عمومی منتقل می کنند. زیرا بسیاری ازصنایع نا وابسته نه فقط بدلیل انباشت انبوه بدهی های بانکی ، بلکه تنها بدلیل عدم توانائی پرداخت به موقع بدهی های انباشه شده برق یا گاز با توقف های بحران سازروبروشده و به مرور زمین گیرشده اند.

فضای کارگری
حتی علاقه مندانی که اخبارجامعه کارگری را ازروی سایت های منعکس کننده گزارشات رسمی شبکه های تحت کنترل دنبال می کنند نیزمتوجه این مسئله شده اند که کلیه تجمعات کارگری که درمقابل فرمانداری ها، ادارات صنایع و استانداریهای محل ویا حتی مجلس اسلامی برگذارگردیده ودرآن کارگران مطالبه حقوق های عقب افتاده را داشته اند، تجمعاتی تک واحدی بوده است. نگارنده که شخصا" بجزچند استثنای نادرحتی دراستانهای پرمسئله ای چون خوزستان ولرستان نیزمشاهده نکرده است که کارگران چند واحد صنعتی بشکل متحد وهماهنگ اقدام به برگذاری این گونه تجمعات کرده باشند.درجستجوی علت موارد زیررا میتوان برشمرد.
- درکلیه کارحانه هائی که بیش ازپنجاه نفرکارکن دارند ( اعم ازدولتی وخصوصی) واحدی بنام حراست مستقراست که مستقیما باسازمان های امنیتی درارتباط است وگزارشات مستقل خود را به آنها ارائه می دهد. واحدحراست نه تنها رسما وطبق وظیفه مانع برقراری ارتباط بین کارگران کارخانه های مختلف است، بلکه وظیفه ایجاد تفرقه درونی وجلوگیری ازاتحاد کارگران همان واحدرا نیزبرعهده دارد.شرخ وظایف این واحد بویژه دریک ساله اخیرنه صرفا حفاظت ازمنافع صاحبان صنایع (عمدتا" بخش دولتی یا وابسته به حاکمیت) بلکه جلوگیری ازبروزبحران های کارگری وسرایت آن به سطح جامعه است. از اینرو این واحد با امنیتی و سیاسی جلوه دادن اعتراضات کارگری و ایجاد ترس در بین کارگران، مهمترین عامل عدم برقراری ارتباط بین کارخانه ای کارگران است. دراین مورد حرف بسیار است که جای آن دراین نوشته نیست.
- عموما بخش بیشتری ازمطالبات کارگران درشکل حقوق های معوقه مربوط به دوران بلاتکلیفی ورکود کارخانه است. بعنوان مثال درهمین کارخانه مورد نظراز نوزده ماه حقوق معوقه شاید حد اکثردوماه مربوط به دوران کارباشد وبقیه به زمانی تعلق دارد که کارخانه بدلیل عقب افتادن حقوق ها تولید نداشته و عملا تعطیل بوده است بطوریکه اکثریت کارکنان حتی اجباری نیز به حضورفیزیکی درکارخانه نداشته اند. این مسئله تاثیرعمیق وگژاندیشانه ای درنگرش کارگران به کاروکارخانه وهمبستگی طبقاتی گذاشته است که به نوبه خودجای دارد اززاویه روانشناختی اجتماعی و جامعه شناختی جامعه کارگری مورد بررسی قرارگیرد. آنچه دراین نوشته مورد نظر است ، آنست که درواحدهائی این چنین که عقب افتادگی حقوق ها بدلیل نا توانی کارفرما درپرداخت ها با تعطیلی کارتوام می گردد، کارگران پس ازمقاومت یکی دوماهه و قرض گرفتن ازاطرافیان بناچاردرجستجوی مفردرآمدخارج ازکارخانه ازمسافرکشی، دستفروشی،کارروزمزدی وساعتی حقیرانه ، دلالی سردستی، قاچاق اجناس بویژه در استان های مرزی و....گرفته تا متاسفانه دله دزدی و فروش مواد مخدر، به هرطنابی چنگ خواهند زد. از اینروجدای ازآسیب های روانی وارده، ازآنجا که کاردرکارخانه بعنوان تنها منبع تامین درآمد اهمیت اولیه خود را ازدست می دهد، به اتحاد ویک پارچگی ودرک مفهوم همبستگی طبقاتی ضربات جبران ناپذیری وارد می گردد.
- کارگران قطع ارتباط کرده با کارخانه وجمع منسجم کارگری، بدلایل پیش گفته ازجمله ترس ازاتهام فعالیت سیاسی بویژه درفضای امنیتی حاکم ،حتی نسبت به همبستگی درون گروهی و ایجاد تشکیلات مستقل وخارج ازچهارچوب شورای اسلامی ونفوذ اداره کارنیزعلاقه عملی نشان نمی دهند.چه رسد به آنکه به حکم درک یا حتی غریزه طبقاتی دراندیشه اتحاد و همکاری با کارگران دیگرکارخانه ها باشند.
- شوراهای اسلامی کارخانه ها که با توجه به شرایط حاکم دراین فضا میدان دار اصلی می شوند، بعنوان تنها تشکلهای موجود، بدلایل شناخته شده ساختاری وکنترل دولتی بویژه حراست ادرات کاروکانون های شورائی وخانه های کارگر، بزرگنرین مانع همبستگی ، ایجاد تشکیلات مستقل وبرقراری ارتباط بین کارخانه ایست. این شوراها که عموما مورد تائید اکثریت کارگران نیستند وبسیاری از اعضای آنها بدلیل ارتباط تنگاتنگ با مدیریت کارخانه و ادارات وسازمان های ذیربط دولتی و دریافت امتیازهای گوناگون درطول دوره فعالیت خود خصلت های کارگری و جمع نگری خود را ازدست داده ودرپی کسب منافع شخصی خود می باشند، بعنوان یک تشکل نمی توانند خط دهنده و هدایت کننده کارگران بوده وآنها را در شناخت منافع طبقاتی و تصمیم گیری های منطقی یاری دهند.
- درفضای مغشوش حاکم برجامعه کارگری، کارگران درتجمعات جداگانه وکم تعداد خود( به دلیل دورشدن بسیاری ازکارگران ازکارخانه ها ورفع حداقل نیازهای اولیه مادی شان ازدیگرطرق) کمتردراندیشه حفظ منافع طبقاتی خود بمثابه طبقه ای مستقل میباشند. فعالان جنبش کارگری با حضوردرچنین تجمعاتی درخواهند یافت که در این شرایط درخواست بازگشائی کارخانه ها، تامین امنیت شغلی و فرصت رسیدن به شرایط بازنشستگی کمرنگ ترازدریافت مطالبات حتی به قیمت از دست رفتن شغل است.
- درچنین شرایطی فعالان چپ وجنبش کارگری متاسفانه بدلیل پراکندگی ونداشتن استراتژی واحد وتاکتیک منطبق برشرایط ، به کم عملی مفرط دچارشده واکثرا به صدوربیانیه ورهنمودهای کلاسیک اکتفامی کنند.بطوری که حتی قادر نیستند با اطلاع رسانی به موقع و ایجاد هماهنگی های اولیه زمینه برگذاری تجمعات مشترک کارگران را درسطح سه یا دو واحد فراهم آورند وعموما به مداخلات فردی وگروه چند نفره غیرتشکیلاتی وتحریک گرایانه که به تصمیم گیری های نا به جا منتهی می شود و پیگیری معدود اخبار تجمعات تشکیل شده در رسانه ها بسنده می کنند.

آنچه جاری است:
واقعیت آنست که دانسته یا ندانسته ازاجباربی سلاحی و بی پناهی و.. هرچه باشد، تعطیلی این گونه واحد ها ازجنبه های محتلف به زیان جنبش کارگری وطبقه کارگرو اقتصاد ملی است وفعالان و ایده لوک های جنبش کارگری نباید درخواست تعدیل این شیوه مبارزه درصنایع متوسط وکوچک نا وابسته به حاکمیت را در قالب حمله به تزپیروی وحمایت ازسرمایه داری ملی و یا بورژوازی لیبرال خنثی سازند.فعالان جنبش کارگری نباید صرفا" بدلیل آزادی عمل بیشتر، نیروی خود را برصنایع بخش خصوصی درحال احترازخصوصا صنایع متوسط وکوچک درتنگنا قرارگرفته متمرکزنمایند وازموفقیت های احتمالی و تحت فشارقراردادن سرمایه دارن کوچک وکارفرمایان بی پشتوانه مسرورگردند واین دلشادی را درمحفل خودی درکوس وکرنا کرده و پیروزی قلمداد کنند. درفضای حاکم ، این صنایع که به خودی خود تحت فشار سیاست های هئیت حاکمه، بانک ها ، سرمایه داران نظامی دهان گشوده و سرمایه داری تجاری جولانگرقراردارند، دیگرتوان تحمل فشارازدرون را ندارند و همانطورکه ذکر شد چشم انداز این مقابله درونی دو گزینه ازپیش مشخص است که درواقع هردو حکم یکسانی دارند.
تعطیلی این گونه واحدها وپیوستن کارگران آنها به خیل بیکاران وخروج آنها از صف طبقه کارگر نه تنها هیچ کمکی به این طبقه نخواهد کردو از گسترش کمی و کیفی و اثرگذاری سیاسی آن خواهد کاست، بلکه با اجرای قریب الوقوع قانون کار جدید وتبدیل بزرگ ترین نقطه قوت قانون قبلی به حربه اخراج سریع و دلبخواه کارگران، شمشیراعتصاب کارگران واحد های بزرگ، صنایع دولتی و شبه دولتی ی غصب شده توسط سرمایه داران نظامی و شبه نظامی نیزکند خواهد شد وتعطیلی کارخانه های نا وابسته وهجوم انبوه کارگران بیکارشده وجویای کاربه واحد های بزرگ، این مستحکم ترین سنگرمبارزه برای به زانو درآوردن حاکمیت اسلامی را آسیب پذیرخواهد کرد. این تحلیل مغشوش و گمراه کننده ایست که با تشویق اعتصاب های زمین گیرکننده درواحدهای این چنینی و سوق دادن کارگران آنها به خیل دستفروشان وبندگان بورژوازی دلال وتبدیل آنان به هرزگردان طالب لقمه ای نان، می توان بستر انقلاب سوسیالیستی و محو سرمایه داری و نئو لیبرالیسم را فراهم کرد. چرا که دقیقا" کمک به رهروان صندوق بین المللی پول وتقویت نئو لیبرالیسمی است که با نقاب نظامی درکشورما درحال قوام یافتگی است. منظورآن نیست که کارگران را تشویق کرد مجانی برای این گونه واحد ها کار کنند. منظورآنست که احزاب و سازمان های سیاسی مدافع عدالت اجتماعی و طبقه کارگرو ایده ئولوگ های جنبش کارگری باید با ارائه راه کارهای کاربردی وعمل گرایانه ومنطبق با شرایط موجود دقیقا" برخلاف استراتژی نظام حاکم، با کمک به کارگران درجهت صیانت ازصنایع متوسط و کوچک نا وابسته حتی درحد بلاتکلیف نگه داشتن آنها وجلوگیری کردن ازبیکارشدن رسمی تعداد بیشتری ازکارگران و خروج آنها از صف طبقه کارگر، بدون اتلاف وقت کلیه نیروی خود را بر روی صنایع بزرگ و پیش گفته متمرکز کنند و با تبدیل مطالبات غیر منجسم صنفی ومطالبات پراکنده اقتصادی به مطالبات سیاسی و طبقاتی باحمایت و پشتیبانی همین طیف ازکارگران کارخانه های بلاتکلیف مانده، هیئت حاکمه را به تسلیم وادارند. درنظام اقتصادی شکل نگرفته وهنوز پذیرفته نشده ازسوی نظام جهانی سرمایه که هنوز قانونمندی های اقتصادی (نه حتی سیاسی )نظام سرمایه داری نیزبرآن حاکم نیست، نباید درمحدوده مبارزات صنفی خود را محصورگرداند. درشرایط حاضر دفاع ازمنافع صنفی حتی در واحد های بزرگ نیزچاره سازنیست. درشرایط سرگردانی ونداشتن برنامه جمعی، کارگردرعسروحرج مانده، منافع آنی وشخصی خود را به هرمنفعت دیگری ترجیح میدهد. درفضای ازهم گسیخته کنونی بویژه فضای حاکم بر صنایع متوسط و کوچک ذکر شده، طبقه کارگررا نمی توان صرفا" با تکیه برمنافع پراکنده و تعریف نشده صنفی( که عموما" بردریافت حقوق ها ی معوقه تمرکز یافته) متحد کرد. تجربه نشان داده است درچنین شرایطی تکیه براین گونه منافع نه تنها کارگران را به حد اقل های تعیین شده نخواهد رساند، بلکه بدلیل تعطیلی کارخانه هاومسخ شخصیتی واستحاله طبقاتی، روزبه روزازتوان کمی وکیفی طبقه کارگرکاسته خواهد شد. باید توجه داشت که عمده نکردن مبارزات صنفی نافی مبازرات سندیکائی نیست، بلکه واقعیت آنست که درشرایط کنونی شکل گیری سندیکاها ی منفرد بسیار دشوارودورازدسترس است وحتی درصورت تشکیل این گونه سندیکاها دربرابرصنایع متوسط وکوچک بی صاحب مانده وپادرهوا،عملا فاقد کارائی اند.شاید دراین شرایط تنها با تجمع کلیه تشکل های هم سنخ کارگری دراتحادیه های سراسری وعضوگیری آزاد آنها بتوان به مبارزات کارگری شکلی منجسم داد. فعالان جنبش کارگری می توانند با بررسی عمیق و واقعبیانه ازشرایط، راه کارهای عملیاتی مشخص و قابل اجرائی را پیش پای کارگران قراردهند.
......دراین اغتشاش ذهنی وعملی کارگران مبهوت مانده ودرعسروحرج قرارگرفته سئوال دارند ! چه باید کرد؟ وقتی کارگر صنعتی حاضر است بیست ماه حقوق معوقه وحق سنوات بیست وپنج ساله را به امان خدا رها کند وبا التماس حق بیمه سهم کارفرما را ازاندوخته نداشته بپردازد تا پیروزمندانه با پذیرش اندک مستمری بازنشستگی خانواده اش راازفلاکت برهاند و یا کارگر بیست سال سابقه، بدون دریافت سنوات وامید به بازنشستگی با تمنائی التماس گون دربه در بدنبال کسب جایگاهی حقیرانه برای بساط دست فروشی درهفته بازارهای روزانه شده و گسترده درسطح شهرها باشد. پاسخ ایده ئولوگ های جنبش کارگری و وظیفه تئوریسین های خواهان عدالت اجتماعی چیست ؟ به کدام شاخت باید دست یافت و به عمق جامعه وبدنه جنبش کارگری انتقال داد تا راه گشا گردد؟ نقدکتابی نئولیبرالیسم خون خوارجهانی با خاک کردن بورژوازی ملی استخوان پوسیده وشکستن قلم پای بورژوازی لیبرال وهمناک و تخطئه جنبش های اجتماعی سه دهه اخیر....ودر نهایت تعمیم توهم شناخت قالبی به لنگ کنندگان خارج ازگود؟ یاواقعیات شرایط نوین جهانی وتاثیرونقش آن برتحولات سیاسی و اقتصادی کشور، عمق استراتژی حاکمیت غاصب و راه های خنثی سازی آن ، ماهیت جنبش های اجتماعی داخلی وسیر تحولات آن ، تبیین جامعه کنونی کارگری و تنگنا ها، ضعف ها وتوانمندی ها وگرایش مسلط وفرهنگ عمومی حاکم برآن، فرهنگ عمومی جامعه کنونی وقدرت جذب کننده گی آن، افکارعمومی و گرایش مسلط ومیزان تاثیر پذیریش ازفرهنگ و افکار عمومی جهانی و....بالاخره تدوین تاکتیک های نوین مبارزه و انطباق آن با شرایط کنونی و تسلیم کردن یا به زیر کشیدن حاکمیت غاصب و جایگزینی حکومتی دموکرات وبرآورد کننده خواست ها و نیاز اکثریت غالب ملل ساکن ایران از جمله طبقه کارگر؟

در پایان:
با درک عمق تفاوت فرایند قانونمند اضمحلال سرمایه داری کوچک درپروسه تحول نظام سرمایه داری جهانی با نابودی تعمدی سرمایه داری ملی کشورهای درحال توسعه وحاشیه ای که در نیمه دوم قرن بیستم با دستورالعمل نهادهای سرمایه داری جهانی در قالب کودتاها وتحکیم دولت های نظامی به جهان عرضه شد وازدهه هشتاد در قالب نظریه جهانی شدن تئوریزه شده ودرکلیه کشورهائی درحال توسعه ای که طی سه دهه اخیردرآنها نظام سرمایه داری به نظامی مسلط تبدیل شده است دراشکال مختلف شبهه دموکراتیک بوقوع پیوست، درک این موضوع که این فرایند درنوع خود قانونمند شده درنظام سرمایه داری، بخشی ازاستراتژی کلان نئولیبرالیسم جهانی برای تسلط برجامعه بزرگ جهانی است ، نباید چندان مشکل باشد. واقعیت تلخ آنست که مانورهای تبلیغی ترویجی برروی حقانیت این فرایند و آکادمیک نمایاندن آن دردودهه اخیربه گونه ای پیش رفته است که جدای ازاستراتژیست های نهاد های سرمایه داری جهانی ، بسیاری ازچامعه شناسان و اقتصادانان مستقل جهان بویژه بسیاری ازاقتصادانان کشورهای حاشیه ای نیز این فرایند را بعنوان پیش شرط توسعه ورشد صنعتی جوامع خود درعصر نوین پذیرفته اند و کشورهائی مانند برزیل، کره جنوبی، هند و حتی ترکیه دهه اخیررا بعنوان نمونه هائی موفق آن تبلیغ می کنند. دراین فضا سازی اگرچه هنوزبرخی از پیروان وهمفکران ایرانی آنها دقیقا همانند موضع گیری شان درارتباط با مقوله حذف یارانه ها درگیرودار پذیرش آن دست و پا می زنند وهنوزآنرا بعنوان شرط لازم و کافی نپذیرفته ودرشرط کافی آن تردید دارند و این تردید باعث کندی این فرایند درکشورما شده است. اما متاسفانه برخی ازنیروهای چپ کشوربا کشیدن شمشیربرروی دموکراسی وسرمایه داری ملی، نه عاملان نظام جهانی خواهان یکپارچه سازی سرمایه. خواسته وناخواسته به تسریع وشکل گیری این روند درکشورکمک کرده وکرنا را ازسرگشادش می نوازند.هرچند این مقوله بسیارظریف بین نیروهای چپ کشورهای حاشیه ای ازجمله کشورما به روال سنواتی بحث های شبه تئوریک به بارننشسته بسیاری برانگیخته است . اما ظرافت دراین جاست که اگرپذیرفته ایم: نه درعصرامپیریالیسم بعنوان بالا ترین مرحله سرمایه داری، بلکه درعصرنئو لیبرالیسم، جهانی شدن سرمایه و یکسان سازی جهان. این پدیده قانونمند، فرایندی تحولی از سیرتکامل نظام سرمایه داری است. آنگاه دوراه بیشتردرمقابل نیست! یا با اندیشه وهم ناک مبارزه با نئولیبرالیسم وریشه نظام سرمایه داری، باید خود به نابود سازی صنعت وثروت ملی و نهاد های بر خواسته ازآن پرداخت ودربهترین حالت سربه زیرازآن گذرکردواجازه داد سرمایه داری سیرتکامل خود را بدون مزاحمت طی کند. یا با این نابود سازی مبا رزه کرد واجازه نداد نظام جهانی خندان لب وشوخ چشم درزمینی هموارطی طریق کند.هرچند شاید در این بوم مرزکمونیست های امام زمانی معتقد به ظهورعن قریب سوسیالیسم، ترجیح میدهند باهیاهوبرای هیچ، به نظام سرمایه داری محکوم به فنا اجازه دهند آنقدراوج گیرد تا خود شرایط ظهوررا آماده سازد! نکته عیان ترآنکه راست اندیشان حمایت گرنابودی صنعت وثروت ملی وعاشقان صندوق بین المللی، یعنی آرزومندان وخیال پردازان عروج به دروازه های تمدن بزرگ اسلامی وچپیدن درحلقه چند کشورعقده شده وجایگزین کردن پژوی آتش زا با سانتافه و آزارا ....نیزبدانند حداقل با این حاکمیت سیاسی نقش شان برآب. هرچند ژاپن و کره آرزوست، اما زیمباوه و سومالی پیش روست.

محمدرضا قاسمپور
تهران- بهمن هشتاد و نه

* علت عدم درج نام این کارخانه (هرچند که در اهواز کاملا شناخته شده است) آنست که امیدوارانه در انتظارم تهیه کننده گزارش درخواست برای بازنگری جهت انتشار عمومی آن را پذیرفته و در اولین فرصت اقدام به انتشار آن کند.




شاهین فاطمی

شکست مذاکرات اتمی اخیر در استا نبول بین نمایندگان گروه 1+5 و فرستاد گان جمهوری اسلامی نمی بایست برای کسی دور از انتظار می بود

تنها یکروز مانده بود به آغاز این گفتگو ها محمود احمدی نژاد در بیاناتی اعلام کرد که مذاکرات و تحریم ها نمیتواند بازدارنده برنامه هسته ای ایران باشد : " قدرتهای زورگو و استکباری بدانند که صد ها هزار قطعنامه هم نمیتواند جلوی پیشرفت اتمی ایران را بگیرد
آقای احمدی نژاد تنها کسی نیست که این تحریم ها را بی اثرقلمداد میکند، خانم سوزان ملونی ) که در موئسسه بروکین) پژوهشگر می باشد و در زمان ریاست جمهوری پرزیدنت کلینتون و جرج دبلیو بوش فعالیت و تحقیقات در زمینه مسائل ایران را انجام داده است هم در مورد بی اثر خواندن تحریمها هم نظر است: " تقریاً غیر ممکن است که بتوانید در واشینگتن کسی را پیدا کنید که معتقد باشد تحریم ها اثر گذار خواهد بود" ، "رهبران ایران نشان داده اند که هنگامی که تحت فشار قرار میگیرند در جهت رسیدن به تفاهم و توافق عمل نمی کنند و بر عکس به سمت دیگر میروند او اضافه میکند ، "جمهوری اسلامی در عمر 31 ساله خود همواره با تحریم های سخت و دشوار دیپلماتیک و فشار های اقتصادی گلاویز بوده و مقابله کرده است به خصوص در زمان جنگ با عراق هنگامی که قیمت نفت به پائین ترین حد خود نزول کرده بود
دیگر تحلیلگران حاضر در همان کنفرانس بر این باور بودند که تحریم های جدید، به خصوص اگر همراه با فشارهای مستقیم ایالات متحده و اتحادیه اروپا بر بخشهای انرژی و مالی- بانکی شود اثرات معکوس خواهد داشت زیرا احتمالاٌ جناح های تندرو را در ایران قدرتمند تر میکند و میتوانند از احساسات ملی گرایانه هم بهره برند
در نهم ماه ژوئن سال 2010 شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه 1929 را به تصویب رساند این قطعنامه تحریمهای بین المللی بیشتری را متوجه برنامه اتمی و فعالیتهای نظامی ایران ساخت. اهداف این چهارمین قطعنامه در جهت متقاعد کردن ایران برای دست برداشتن از غنی سازی است که از سال 2006 مورد بحث است ، ممنوعیت انتقال و فروش تسلیحات متعارف جنگی از طرف اعضای سازمان ملل متحد به ایران ، درخواست برای کنترل و د قت بیشتر بر فعالیت های بانکی و مالی ایران در کشورهای دیگر ، افزودن افراد شخصی و حقوقی بیشتری به لیست سیاه سازمان ملل متحد و مجاز کردن کشورها برای بازرسی دریائی محمولات ارسالی مشکوک به ایران که میتواند در ارتباط با برنامه هسته ای ایران مفید باشد. این آخرین قطعنامه با 12 رای مثبت و 2 رای منفی به تصویب رسید، در این قطعنامه دو کشور برزیل و ترکیه رأی مخالف دادند و لبنان از رای دادن امتناع ورزید.در تصویب قطعنامه های قبلی همگی متفق القول بودند . نکته قابل توجه در این قطعنامه موافقت و هماهنگی پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل بود
در حالیکه پرزیدنت اوباما از آن به عنوان "سخترین تحریم های اعمال شده تاکنون بر جمهوری اسلامی" نام برد، بسیاری از تحلیلگران و دست اندرکاران مسائل ایران به شدت مخالف آن بودند. در پیشنویس این قطعنامه که در ماه مارس آماده شده بود ایالات متحده خواستار تحریمهای الزامی بود که در آنها از دسترسی و دستیابی ایران به بازار های مالی- بانکی بین المللی و همچنین استفاده از آبها و فضای هوائی بین المللی برای انجام معاملات بین امللی خود جلوگیری می شد. اما این خواستهای ایالات متحده به دلیل پافشاری روسیه و چین طی سه ماه دوران مذاکرات ابتدائی موفق به تضعیف متن پیش نویس و حذف اکثر مجازات ها شدند، به سرانجام نرسید. مسائله ای که یک مقدار نگران کننده است اختیاری و ارادی بودن محدودیت ها در پیش نویس نهائی است
مطمئناً تحریمها بر روی اقتصاد ایران تأ ثیر داشته اند اما نه در حد و حدود واداشتن رژیم به تغییر رفتار و رها کردن سیاست های خود. ظاهراً روحانیون حاکم و همپیالگانشان در بین نیروهای نظامی و امنیتی تصمیم گرفتند که شاخ به شاخ دنیا شوند و سعی در کم کردن اثرات و خسارات تحریم ها شوند.تازه آنچه به تصویب رسید تا حدود زیادی الزام آور نیست و به سهولت میتوان از زیر بار انجام آن طفره رفت. هیچکدام از قطعنامه های سازمان ملل به اندازه کافی قوی نیستند که رژیم را مجبور به تغییر محاسبات استراتژیک خود کنند. در واقع تحریم های سازمان ملل به صورت سیستماتیک از اثراتش کاسته و در نهایت برای موافقت و کسب آرای روسیه و چین به اره ای که دندان نداشته باشد تبدیل شد، بعلاوه اینکه هر دو کشور به شدت با تحریمهای یک جانبه و خارج از چهار چوب سازمان ملل علیه رژیم از طرف اروپا و آمریکا مخالفت کردند
همان طور که انتظار می رفت از سر گیری مجدد مذاکرات در ماه ژانویه 2011 در استانبول بین رژیم جمهوری اسلامی و گروه 1+5 نیز سرانجام به شکست انجامید
در حالیکه ایالات متحده 20 سال است که تحریم های کامل خود را در تمامی ابعاد داشته است، رژیم ایران با تمام مشکلات و سختی یاد گرفته است که از آنها عبور کند و از عهده آنها بر آید. از سوی دیگر ایالات متحده سعی میکند تا برای متوقف کردن غنی سازی اورانیوم از طرف ایران یک اتحاد و هماهنگی بین المللی ایجاد کند تا از طریق منزوی کردن ایران در جهان ، این رژیم رفتارخود در مورد برنامه هسته ای اصلاح کند
در چنین شرایطی چه باید کرد؟ 
پیشنهاد دیگری که هنوز بسیار مورد بحث و تبادل نظر قرار نگرفته است و زیاد هم برای بسیاری جذاب نمی تواند باشد هدف قرار دادن صدور نفت ایران است. این بخش بسیار حیاتی و حساس در اقتصاد ایران میتواند در ارتباط با تأ ثیر گذار بودن و یا نبودن تحریم ها نقش بزرگی ایفا کند. البته جلوگیری از صدور نفت برای ایران به مانند یک تیغ دو لبه میباشد. از طرفی صادر کردن نفت برای ایران به دلیل وابستگی شدید به صدور آن و جلب سرمایه گذاری خارجی مانند پاشنه آشیل می ماند و از سوی دیگر امکان تحمل در برابر فشار های اقتصادی همزمان با پیشبرد و گسترش برنامه هسته ای خود را به رژیم می دهد. اگر ایران توانائی خود را در فروش نفت از دست بدهد بقای جمهوری اسلامی به مخاطره خواهد افتاد. هرچند این مسیر بسیار خطرناک خواهد بود، محدودیت برای صدور نفت ایران به طرز بسیار محسوسی بازار بین المللی انرژی را دچار آشفتگی خواهد کرد. با وجود اینکه ایران کمتر از 2 ملیون بشکه در روز صادر نمیکند و این مقدار به راحتی میتواند با افزایش صادرات عربستان جایگزین شود اما اثرات روانی پیشگیری از صدور نفت ایران بر بازار های دنیا و تبعات منفی آن قابل پیشبینی و کنترل نیست. اینکه تا کنون این راه حل در نظر گرفته نشده است اثبات میکند که از نظر سیاستمداران گزینشی است ورای سیاستهای قابل اجرا و عملی بودن

از این به بعد مسیر چه خواهد بود؟ 
این بازی موش و گربه با جمهوری اسلامی در نهایت به پایان خواهد رسید و حاصل آن یکی از این دو حالت خواهد بود: یا جمهوری اسلامی در مسیر تکمیل برنامه های هسته ای خود ادامه میدهد و در نهایت احتمالاٌ موفق میشود تا تسلیحات اتمی و موشکی خود را به نتیجه برساند و یا ، اسرائیل و ایالات متحده در برابر راه حل نظامی با تمام پیا مد ها دست به کار خواهند شد. از آنجائی که این دو راه حل نه معقول و نه قابل تحمل به نظر می آیند نیاز است تا از زاویه ای دیگر به این مسأ له بنگریم و قوانین حل و فصل آن و همچنین صاحبان منافع در این مسأ له را تغییر دهیم. مردم ایران کسانی هستند که در زیر فشار تحریم ها بیشترین صدمه را دیده اند و در نهایت هم اگر حمله نظامی روی دهد این مردم ایران هستند که هزینه آن را خواهند پرداخت در حالیکه هیچگونه نقشی و مشارکتی در این تصمیمات جمهوری اسلامی نداشته اند. بعد از اتفاقات ژوئن 2009 و رفتار وحشیانه و قرون وسطائی جمهوری اسلامی در سرکوب مردمی که پرسششان "رأی من کجا است؟" بود ، کسی نیازی به این ندارد تا با استفاده از موئسسه معروف نظر سنجی گالوپ نا مشروع و نا مردمی بودن این رژیم را به اثبات برساند
با در نظر گرفتن نامردمی بودن این رژیم و اینکه اکثریت ایرانیان مخالف سیاستهای ماجراجویانه و تند رویهای این حکومت در داخل و خارج از ایران هستند ، این سوأل مطرح میشود که چرا این نکته در مذاکرات با رژیِم گنجانده نشده است ؟ اگر که فشار های هماهنگ و معنی دار از طرف نها دهای بین المللی در ارتباط با نقض حقوق اولیه بشردر ایران که متعدداً از سوی شورای عمومی سازمان ملل و دیگر نهادهای بین المللی به آنها اشاره شده است صورت گر فته بود این رژیم ضعیف و آسیب پذیرهمان راهی را می رفت که رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی پیمود
مطرح کردن نقض حقوق اولیه بشر در ایران برای مردم ایران و افکار عمومی بسیار به مراتب مفید تر و سازنده تر خواهد بود تا مذاکرات هسته ای. آنچه که باعث فرو پاشی کمومنیسم شد و او را همراه با دیگر کشورهای بلوک شرق به زانو در آورد پا فشاری بر اجرا و نظارت قرارداد هلسینکی بود . ایران بسیاری از کنوانسیونهای سازمان ملل در ارتباط با حقوق بشر را امضاء کرده است . احقاق این حقوق مردم ایران در داد گاهای بین المللی باعث رسوائی و از پای در آوردن این رژیم خون خوار میشود و همزمان حمایتی روحی- روانی اخلاقی از میلونها ایرانی که تشنه هم دردی بین المللی بایشان هستند
وقایع 2 سال گذشته شواهدی بود بر تأیید نا مشروع بودن و غیرقانونی بودن حکومت مذهبیان بر ایران، تغییر این رژیم تنها راه با قی مانده برای ایرانیان است . نیازی به عمل نظامی و نظامیان و یا هر گونه دخالت خارجی در این زمینه نیست، آنچه که لازم است حمایت همه جانبه و آشکارا از مبارزه مردم ایران و آرزوهای قانونی آنان می باشد.این امکان پذیر است همانطور که در مورد آفریقای جنوبی تحقق یافتت و آن اخراج جمهوری اسلامی از سازمانها و نهاد های بین المللی است
نتیجه این سیاست ها میتواند برای رژیم ضعیف شده جمهوری اسلامی مرگ آور و یاعث برافتادش باشد به همان صورتی که شاهد دگرگونی ها در تونس بودیم. حرکاتی از این نوع و متمرکز در سطح بین المللی هماهنگ با مبارزه ایرانیان در درون مرز باعث به زانو در آوردن رژیم خواهد شد
آن زمانی که ایرانیان بر رژیم تروریست و خونخوار جمهوری اسلامی چیره گردند و حکومتی دموکرات بر خواسته از خواست مردم به وجود آید سیاست خارجی ایران دگر بر اساس ایدئولوژی ، مذهب و خلاف منطق تعیین نخواهد نشد. دولتی که بصورت دموکراتیک از طرف مردم انتخاب میشود سعی در بالا بردن رفاه مردم وپیشرفت مملکت خواهد داشت
آن زمانی که سیاست خارجی ایران بر اساس منطق ودر جهت منافع کشور مشخص گردد و نه تعصبات خشک مذهبی و ایدئولوژی ایران یکبار دیگر جایگاهی را که محق آن است
را در میان دیگر ملت ها به خود اختصاص خواهد داد و به پیشرفت صلح و رفاه در منطقه کمک خواهد کرد
پاریس






مجید تمجیدی


اخبار روز: 

جان باختن و مصدومیت کارگران
روز سه شنبه, 5 بهمن, ساعت 23:30, یک کامیون بنز وایلر, متعلق به یک شرکت پیمانکار شرکت ایران خودرو, در حال جابجایی وسایل اسقاطی داخل کارخانه, مقابل درب وردوی شماره 9, ابتدا با دو خودرو برخورد کرده و سپس صف کارگرانی که با پایان شیفت کار, در حال سوار شدن به سرویس کارخانه بوده اند را زیر گرفته و بنا به گزارشهای رسمی 4 نفر از کارگران بلافاصله جان باخته و 13 نفر مصدوم به بیمارستان منتقل می شوند. منابع غیر رسمی خبر از کشته شدن تعدادی از مجروحین داده اند که تابحال مورد تایید نگرفته است. اسامی جان باختگان این حادثه عبارتند از: مصطفی خضری, سعید شفیع خانی, میر حسین حسینی و ولی رحمانی.

این فجایع چرا؟
مدیر عامل کارخانه, جواد نجم الدین, ابتدا خواب آلودگی و بعدا بی احتیاطی راننده را به عنوان عامل این حادثه دلخراش و فجیع اعلام کرد. در گزارشی که پلیس ترافیک شهری ارائه کرده با قید اینکه راننده فاقد گواهینامه کامیون (گواهینامه پایه یک) و کارت سلامت و کامیون فاقد کارت معاینه بوده, شرکت پیمانکار به عنوان مسئول اصلی حادثه عنوان شده است. مسئولین کارخانه اعلام کرده اند که برای پیگیری قضیه کمیته ای تشکیل داده اند و علی اکبر محرابیان, وزیر صنایع و معادن خواستار شناسایی مقصرین این حادثه شده است.
این اولین بار نیست که در کارخانه ایران خودرو شرایط کار از کارگران قربانی میگیرد. افتادن کارگر در دیگ جوشان, سکته قلبی در حین کار, جان باختن بر اثر تصادف با خودروها در محوطه شرکت, در کارخانه ایران خودرو سالها است که دیگر یک حادثه نیست. این به بخشی از شرایط کار در این کارخانه تبدیل شده است. محمود ها, امید ها و پیمان ها سالهاست که قربانی نبود ایمنی کار و شرایط غیر انسانی کار در کارخانه ایران خودرو می شوند. ابعاد چنین حوادثی باعث شد که کارگران ایران خودرو, روز 22 شهریور هر سال, روز جان باختن پیمان رضی لو, را به عنوان روز یادبود جان باختن کارگران در ایران خودرو اعلام کنند.
براستی آمرین و عاملین چنین حوادثی چه کسانی هستند؟ آیا قرار است مثل دفعات قبل با انگشت گذاشتن بر سهل انگاری یک فرد, دادن دیه و پرداخت هزینه کفن و دفن این حادثه نیز به بایگانی حوادث شرکت سپرده شود؟
در همین روزهای اول پس از این حادثه فجیع هم کارگران و هم مدیر عامل کارخانه سرنخ هایی از شناسایی آمرین و عاملین را بدست داده اند. بنا به فیلم ویدئویی که کارگران ایران خودرو در یوتیوب گذاشته اند (1) کارگران یکی از عاملین اصلی, مهندس جواد نجم الدین مدیر عامل گروه صنعتی ایران خودرو, را شناسایی کرده اند. این فیلم نشان میدهد که کارگران شعار مرگ بر راننده کامیون را سر نمی دهند و می دانند که یکی از عوامل اصلی بروز چنین حوادثی سیاست های مدیر عامل کارخانه است. خود آقای نجم الدین نیز با اعلام اینکه از این به بعد روزهای جمعه تعطیل خواهد بود سرنخ دیگری از علل واقعی بروز چنین حوادثی را نشان میدهد. ایشان به عنوان یک مدیر با سالها تجربه کاری بهتر از هر کس دیگری میداند که خواب الودگی یکی از بروزات شرایط کار است نه علت حادثه. نجم الدین وقتی متوجه شد که کارگران نیز این را میدانند خود از خواب آلودگی اولیه بیدار شده و به یکی از فاکتورهای شرایط کار در کارخانه پرداخت.
با توجه به همین سرنخ ها و بازنگری پیشینه تغییرات ساختاری که در سالهای اخیر در سازمان کار کارخانه ایران خودرو رخ داده میتوان به بخشی از دلایل بروز چنین حوادثی پی برد. واقعیت این است که به همت مدیرانی چون منوچهر منطقی و جواد نجم الدین, در همکاری فشرده با وزارت صنایع و معدن و تحت هدایت مستقیم دولت های مختلف جمهوری اسلامی (هاشمی رفسنجانی, محمد خاتمی و احمدی نژاد) قرارداد دسته جمعی و استخدام رسمی در این کارخانه عملا لغو شده است. از بیش از 33 هزار کارگر این کارخانه حدود 30 هزار کارگر دیگر تحت پوشش استخدام رسمی کارخانه ایران خودرو نبوده و تحت پوشش شرکتهای پیمانکار کار میکنند. قرارداد پیمانی, موقت, سفید امضاء جای قرار داد استخدام رسمی را گرفته است. چنین قراردادهایی فاقد آموزش مهارت, شامل دستمزدهای ناچیز که منجر به اضافه کاری و ساعت طولانی کار میشود, می باشد. پیمانکاران برای سودجویی هر چه بیشتر کمترین هزینه را صرف تامین ایمنی کار میکنند. عدم پیگیری عاملین حوادث قبلی صاحبان شرکتهای پیمانکار را در سودجویی هر چه بیشتر جریح تر کرده است. به عبارت دیگراین سودجویی بدون مرز در کارخانه ایران خودرو است که سالها است از کارگران قربانی میگیرد. (2)

تشکیل کمیته پیگیری کارگری
مدیریت کارخانه قول تشکیل کمیته تحقیق را داده است. کارگران سرانجام چنین تحقیقاتی را میدانند. کش دادن, کتمان حقایق, تهدید و ارعاب, اخراج و دستگیری کارگران مبارز و معترض, ایجاد شرایط پلیسی در کارخانه, محکوم کردن فردی و وادار کردن به پرداخت دیه تحت قوانین اسلامی و پرداخت اندکی از هزینه برگزاری مراسم خاکسپاری و ایجاد فضای عزا و سینه زنی در کارخانه بخشی از نتایج کار تشکیل کمیته تحقیق مدیریت خواهد بود.
کارگران به مدیریت اعتماد ندارند و میخواهند خود دست بکار شوند. در همین روزها بحث های داغی میان کارگران در همین رابطه در جریان است. پیشنهاد من این است که کارگران خود اقدام به تشکیل کمیته پیگیری حوادث ناشی از شرایط کار در کارخانه ایجاد کنند. این کمیته بلافاصله به کمک کارشناسان مسائل کارگری و تعدادی وکیل گزارشی جامع از حوادث کار, از جمله حادثه اخیر, تهیه کرده و بر مبنای آن خواستار تحقق نتایج این تحقیق شود. گزارش گیری مستقیم از و به کارگران رکن اصلی روش کار چنین کمیته ای خواهد بود. تا هم اکنون نیز کارگران بخشی از خواستهای خود از جمله پایان دادن به کار شرکت های پیمانکار و پوشش دادن همه کارگران تحت استخدام رسمی شرکت و لغو قراردادهای پیمانی, موقت و سفید امضاء, تامین امنیت شغلی,افزایش دستمزد و عدم نیاز به اضافه کاری, کاهش ساعات کار, آموزش حرفه ای مناسب و تامین ایمنی شغلی را به دفعات خواستار شده اند. شناسایی آمرین و عاملین این حوادث در سطوح دولتی, مدیریت کلان و خرد, شرکت پیمانکار و محاکمه آنان, با نظارت کارگری و غیرو میتواند بخشی از کار کمیته پیگیری باشد. همراه و به موازات تشکیل کمیته پیگیری کارگری در تجمع و مجمع عمومی کارگری, شامل همه کارگران کارخانه, مستقل از نوع قرارداد و شرکت پیمانکار, کارگران باید فکری هم به حال تشکیل تجمع مستمر کارگری و تشکل مستقل کارگری کارخانه بکنند. در چنین روزهایی میشود به اندازه سالها کار کرد.

با آرزوی موفقیت برای کارگران ایران خودرو
28 ژانویه 2010
majidtamjidi@yahoo.se

1) www.youtube.com
2) برای اطلاعات بیشتر در این مورد به مقاله تحلیلی, به زبان انگلیسی, که در آوریل 2007, در نشریه کریتیک درج شد, مراجعه کنید (امیدوارم ترجمه فارسی این مقاله بزودی در اختیار کارگران ایران خودرو قرار گیرد): www.critiquejournal.net   


 
 

زینت میرهاشمی

استفاده از دین در زمینه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اخلاق یکی از راهکارهای فریبکارانه پایوران رژیم از خمینی تا خامنه ای بوده و هست. این روزها از طرف آیت الله های وابسته به خامنه ای البته با تایید خود ولی فقیه، رابطه داشتن با امام زمان در بیابانهای اطراف قم و چاه جمکران، برای مشروعیت بخشیدن الهی به  سیاستهای سرکوبگرانه و ناعادلانه مطرح می شود. احمدی نژاد در اولین ساعات اجرای طرح یارانه ها، بر سر چاه جمکران رفت تا بگوید قیمت بنزین را امام زمان تعیین کرد. او در برابر سوالهای منتقدان خود گفت که در ملاقات با ولی فقیه، خامنه ای به وی گفته است این پول، (یارانه) پول امام زمان است. وی مسئولیت رابطه با امام زمان را به دوش خامنه ای انداخت.
استفاده مُجریان و مُبلغان طرح فوق، از خدا و امام زمان و ارایه آمار و ارقام غیر واقعی تلاش برای جلوگیری از خیزشهای اجتماعی مردم است.

افزایش بیکاری و طرحهای ناموفق
پایین آوردن نرخ تورم، ایجاد اشتغال و سرانجام حل مشکل بیکاری از جمله وعده های عوامفریبانه احمدی نژاد طی این چند ساله است. وی در آستانه اجرایی کردن حذف یارانه ها، مدعی شد که «دولت بیکاری را ظرف 2 سال ریشه کن می کند.» او همراه با حذف یارانه ها و سخت تر شدن زندگی مردم، با وصل کردن پروژه های خود به امام زمان، وعده داد که در آینده هیچ فقیری در ایران یافت نخواهد شد. زسالت احمدی نژاد جهنمی کردن وضع مردم به طور نقد و وعده بهشت به طور نِسیه است.
بر اساس داده های آماری که جسته گریخته از درون قدرت به بیرون دَرز می کند، پیش بینیهای طرح بنگاههای زود بازده که دولت نهم آن را یکی از نقطه های عطف اقتصادی در رفع مشکل بیکاری اعلام کرده بود به مرحله اجرا نرسیده است. وقتی نرخ بیکاری از طرف نهادهای رسمی اعلام نمی شود و در آمارهای پیرامونی که توسط کارگزاران رژیم پخش می شود، کسی که حتا یک ساعت در هفته کار کند جزء شاغلان محسوب می شود، باید نتیجه گرفت که پایوران رژیم به خوبی از بیکاری به مثابه یک فاجعه اقتصادی باخبرند.
نرخ بیکاری بر اساس آمارهای نهادها و یا افراد پیرامونی حکومت معادل 14.6 در صد است. این نرخ بیکاری در استانهای مختلف، متفاوت بوده و بسیار بیشتر از رقم اعلام شده است.
عباس وطن پرور، نماینده سابق کارفرمایان در سازمان بین المللی کار برخ بیکاری در برخی استانها را بیش از 30 درصد دانسته است.(رادیو فردا 12 دی به نقل از خبرگزاری مهر)
بر اساس گزارش خبرگزاری دولتی مهر 21 دی، موسی الرضا ثروتی، عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، گفته است که:«عملکرد شرکتهای زودبازده از سال 84 تا 88 زیر 50 درصد بوده است.» وی با اشاره با افزایش نرخ بیکاری می گوید:«از 3.1 میلیون شغلی که باید از این طریق ایجاد می شد، فقط 900 هزار آن محقق شد در حالی که هم اکنون 3 تا 4 میلیون نفر بیکار هستند.»
احمدی نژاد هدفمندکردن یارانه ها و در حقیقت حذف یارانه ها را از جمله شاهکارهای سیاست اقتصادی دولت خود دانسته است. این طرح هم همانند طرحهای دیگر در راستای نظامی امنیتی کردن هر چه بیشتر اقتصاد و  انحصاری کردن منابع ملی در دست باندهایی از حکومت است.  حذف یارانه ها و پرداخت مبلغی ناچیز در قالب صدقه و یا پول امام زمان، به افزایش بیکاری و تعطیلی واحدهای تولیدی کمک می کند.
حذف یارانه ها که از آغاز دی ماه به صورت رسمی انجام شد، افزایش قیمتها را که از ماهها قبل آغاز شده بود شدت بخشید.
قیمت مواد سوختی سبب چندین برابر شدن کالاهای حاملهای انرژی و نیز گازوئیل و بنزین را به همراه داشت. برای نمونه  طبق داده های آماری رسانه های حکومتی، قیمت گازوئیل بیشتر از 21 برابر شده است. قیمت بنزین 7 برابر و قیمت هر مترمکعب گاز خودرو (سی ان جی) 7.5 برابر افزایش داشته است.
همراه با افزایش قیمتها در پی اجرایی شدن طرح یارانه ها، نرخ تورم باز هم افزایش پیدا کرده و بر اساس امار بانک مرکزی نرخ تورم در دی ماه نسبت به آذر ماه، رشد 1.5 درصدی داشته است.
در محاسبه ای ساده می توان دید که ماهی 40 هزار تومان که قرار است به افراد کم درآمد داده شود، در برابر افزایش قیمتها از خوراک، ترانسپورت تا بهداشت و ... بسیار ناچیز است. مهمتر این که یارانه هایی که احمدی نژاد با آن تلاش می کند کام عده ای را شیرین کند، بنا به شرایط ناپایدار اقتصاد ایران و نیز بحرانی بودن تولید و صنعت هیچ حساب و کتابی نخواهد داشت. در کشوری که نقدینگی بالاست، تورم بالاست، با بیکاری و تعطیلی واحدهای تولیدی مرتب مواجه هستیم، چطورمی توان برنامه ای برای یارانه ها تنظیم کرد. یک حکومت فاسد و غیر دموکراتیک هیچ گونه توانایی تنظیم چنین برنامه هایی را ندارد.
اما نکته بسیار مضحک، این که برای گیرندگان مبلغ ناچیز یارانه که تداوم آن هیچ چشم انداز روشن و پایداری ندارد، از ماهها قبل چگونه خرج کردنش را هم تعیین می کنند. احمدی نژاد گفته که قرار است با این پول آنهایی که توان گوشت خوردن نداشتند حالا سر سفره شان گوشت باشد یا بخچال و ... بخرند. کسی که تا دیروز امکان خوردن گوشت را نداشته چطور می تواند با قیمتهای جدید، گوشت بخورد. قبلاً   احمدی نژادی با شیادیهای و به شکل مضحکی به مردم توصیه کرده بود که با این پول حساب ذخیره ای برای فرزندان خود ایجاد کنید.
خبرگزاری حکومتی مهر روز دوشنبه 29 آذر نوشت که تعدادی از مراجع از تعلق گرفتن «خُمس» بر یارانه ها صحبت کرده اند. بنا به گزارش این خبرگزاری آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی در پاسخ به سوال تعلق گرفتن خُمس بر یارانه ها گفته است که «چنانچه این کمک به لحاظ استمرار و مقدار بتواند بخشی از مئونه زندگی را تامین کند و در مئونه سال مصرف نشود باید خُمس آن پرداخت شود.»
این فریبکاران طوری تبلیغ می کنند که گویا جیبهای مردم پر از پول و سفره ها پر از خوردنی شده و حالا این کادوی 40 هزار تومانی را ذخیره می کنند، پس سهم حوزه ها هم در شکل خُمس باید پرداخت شود. مردم اما از شدت سرکوب فهمیده اند که رژیم از جنبش اعتراضی آنان وحشت دارد. حرکتهای کارگری در ماه گذشته نشان داد که مردم ظلم و ستم را بر نمی تابند. در زیر به بخشی از حرکتهای کارگری در ماه گذشته اشاره می شود.

برخی از مهمترین حرکتهای اعتراضی کارگران و مزدبگیران در دی 1389
 
*به دنبال عملی شدن طرح حذف یارانه ها، از اول دی ماه حرکتهای مختلف اعتصابی و اعتراضی صورت گرفت.اعتصاب رانندگان کامیونها در برخی شهرهای ایران در اعتراض به افزایش ‏بهای گازوئیل از جمله این حرکتهای اعتراضی بوده است.
روز چهارشنبه اول دی رانندگان تاکسی ‏در شهر بوکان دست به تجمع اعتراضی زدند.
رانندگان تاکسی در سمنان نیز در ‏اعتراض به افزایش قیمتهای جدید سوخت تجمع اعتراضی برپا کردند.
رانندگان وسایل نقلیه گرگان در اعتراض به ‏افزایش بهای سوخت دست به اعتصاب زدند.
در شهر کازرون رانندگان تاکسی در واکنش به افزایش قیمت انواع سوخت در مقابل فرمانداری این شهر دست به تجمع اعتراضی زدند.‏
در اصفهان رانندگان کامیون در تداوم اعتراضات خود دست به اعتصاب زدند. این اعتصاب در واکنش به حذف یارانه ها است. طی روزهای هفته اول دی ماه ترمینال باربری اصفهان در اعتصاب کامل بوده است.
‏تاکسیرانان همدان در مقابل استانداری استان دست به تجمع اعتراضی زدند.‏
رانندگان کامیونها و شرکتهای حمل و نقل شهر اهواز در اعتراض به افزایش سنگین بهای سوخت ‏مورد نیاز خود، اعتصاب کردند.‏
رانندگان ‏تاکسی در شهر ساری در اعتراض به حذف یارانه ها دست به اعتصاب زدند.
رانندگان آژانسهای تاکسی تلفنی در شهر بانهدست به اعتصاب و تحصن زدند.
رانندگان وسایل نقلیه شخصی و عمومی شهر گنبدکاووس در اعتراض به سطح نازل قیمت کرایه ها، اعتصاب کردند.

*روز چهارشنبه 1 دی كارمندان شركت مخابرات استان البرز در محل كار خود دست از كار كشیده و تحصن نمودند.‏
به گزارش سایت البرز، تحصن کارمندان شرکت مخابرات استان البرز در اعتراض به مصوبه اخیر هیئت مدیره شركت مخابرات ‏این استان در خصوص کاهش سطح دستمزدها، هزینه ها و پاداش ها صورت گرفت. تحصن اعتراضی ‏مذکور بعد از 5 ساعت و در نتیجه گفتگوی نمایندگان معترضان با مدیركل مخابرات استان البرز پایان ‏یافت. اما کارکنان معترض شرکت مخابرات استان البرز اعلام کردند در صورتی كه به خواسته های آنان ‏رسیدگی نشود، در روز های آینده مجددا تحصن خواهند کرد.‏

*روز چهارشنبه اول دی، کارگران و تکه کاران خیاط در  شهر بوکان در اعتراض به ‏افزایش اندک دستمزدهای خود دست از کار کشیدند.‏
‏به گزارش سایت کومله، هر سال در این تاریخ قرارداد کاری کارگران و تکه کاران خیاط بوکان تمدید می شود.

*روز دوشنبه 6 دی کارگران کارخانه کنف کار رشت در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهای معوقه خود در مقابل فرمانداری رشت تجمع نمودند.
به گزارش فعالان ضدسرمایه داری گیلان، کارگران کارخانه کنف کار که متعلق به بخش خصوصی و در جاده رشت ـ تهران واقع است، به مدت چهل ماه از دریافت دستمزدهای معوقه خود محروم مانده اند.

*روز سه شنبه 7 دی، کارگران کشت و صنعت کارون شوشتر (کارگران نی‌بر دستی) در اعتراض به ‏عدم محاسبه سابقه بیمه و عدم اجرای قانون کارهای سخت وزیان‌آور، در مقابل سازمان تأمین ‏اجتماعی خوزستان تجمع کردند
به گزارش ایلنا، این کارگران با سابقه 20 الی 30 سال کار به‌صورت قراردادی در شرکت کشت و ‏صنعت کارون به شغل نی‌بری اشتغال داشتند که در محاسبات سابقه بیمه، معادل نصف برای آنان ‏محاسبه می‌شود
درخواست این کارگران، اجرای قانون کارهای سخت وزیان‌آور و پیوسته شدن سابقه بیمه تأمین ‏اجتماعی است.‏
*روز سه شنبه 7 دی، کارگران معترض کارخانه لوله سازی اهواز برای دومین روز متوالی در مقابل ساختمان ‏حراست این کارخانه تجمع اعتراضی برپا کردند.‏
کارگران معترض خواستار پرداخت ماهها دستمزدهای معوقه خود و رسیدگی کارفرمایان و مقامات رژیم ‏به مشکلات و سایر خواسته های خود شدند. کارگران لوله سازی اهواز دستکم 20 ماه دستمزدهای ‏معوقه خود را تاکنون دریافت نکرده اند.‏

*روز جمعه 10 دی، آژانس ایران خبر گزارش داد که بیش از 9 ماه است که کارگران مجتمع گوشت استان فارس برای پیگیری مطالبات و سنوات خود و راه اندازی مجدد این شرکت، به اعتراضات خود ادامه می دهند.
در حالی که کلیه کارگران این شرکت با سابقه 20 سال به بالا مشمول بازنشستگی می شوند، اما هیچکدام از آنان از مزایای بیمه بازنشستگی برخوردار نیستند. این شرکت که در سال 1354 تاسیس گردید دارای یکهزار و 400 کارگر بود اما کارگران آن به صورت دوره ای اخراج شده اند.

*به گزارش روز جمعه 10 دی سایت افق روشن جمعی از كاركنان پتروشیمی تهران در میدان شیخ بهایی این شهر دست به تجمع اعتراضی زدند.
این گزارش می افزاید بلافاصله بعد از شكل گیری این تجمع، شمار کثیری از ماموران نیروی انتظامی با دهها دستگاه خودرو با هدف کنترل دامنه این اعتراض به محل اعزام شدند.

*روز شنبه 11 دی کارگران اخراجی کارخانه های استک و شاهو در مقابل اداره کار این شهر دست به تجمع و اعتراض زدند.
کارگران اخراجی این دو کارخانه با حضور در تجمع اعتراضی مزبور، خواستار جبران ضرر و زیان ناشی از اخراجها و بازگشت به کار شدند. در حالی این تجمع در میان تدابیر شدید امنیتی نیروهای رژیم برگزار گردید که کارگران اعلام داشتند در صورت عدم تامین خواست ها و مطالبات مطروحه، به اعتراضات خود در روزهای آتی ادامه خواهند داد.

*روز شنبه 11 دیماه کارگران اخراجی کارخانه نساجی کردستان در مقابل اداره کار رژیم در شهر سنندج، تجمع اعتراضی برپا کردند.
به گزارش کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، تجمع مذکور در پی تجمع روز شنبه 20 آذرماه سال جاری در اعتراض به عدم لحاظ نکردن شرایط کار سخت و زیان آور در سوابق بیمه این کارگران برپا گردیده است. بیش از یکصد نفر از کارگران در این تجمع اعتراضی حضور داشتند و در پایان جهت پیگیری مطالباتشان، 3 نفر را به عنوان نماینده انتخاب کردند تا با مقامات  اداره کار سنندج در خصوص مطالبات کارگران مذاکره نمایند.

*یک فعال کارگری در کارخانه لاستیک بارز کرمان از پایان یافتن اعتراضهای هفته گذشته کارگران این واحد تولیدی خبر می‌دهد. این اعتراض کارگری از عصر روز شنبه ۱۱ دی‌ آغاز و تا عصر روز سه شنبه ۱۴ دی‌ ادامه پیدا کرد.
به گزارش ایلنا، عصر روز سه شنبه کارفرما با کارگران معترض توافق کرد و معترضان با آغاز شیفت شب در سر کار خود حاضر شدند و به اعتراض چند روزه خود پایان دادند.
کارفرما وعده داده است تا از ابتدای سال جدید برای تحقق خواسته‌های کارگران، اعتبارات مالی مورد نیاز تامین کند.
به گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران در سومین روز از اعتصاب کارگران لاستیک بارز، روز سه شنبه 14 دی، رئیس حراست این کارخانه ضمن حضور در میان کارگران، جهت پایان دادن به اعتصاب به تهدید و ارعاب کارگران پرداخته است. رئیس حراست این کارخانه اعلام کرد؛ در صورتی که کارگران به اعتصاب خود پایان ندهند یگان ویژه را وارد کارخانه خواهد کرد تا کارگران اعتصابی را بازداشت نماید.
درحال حضار شركت سرمايه‌گذاري سازمان تامين اجتماعي (شستا) مالك و سهامدار اصلي اين كارخانه است که دو هزار كارگر در آن مشغول کار هستند.

*روز یکشنبه 12 دیماه جمعی از کارگران کارخانه قند بردسیر در اعتراض به سیاست اخراج سازیها در این کارخانه، در مقابل اداره کار شهر کرمان تجمع اعتراضی برپا کردند.
به گزارش آژانس ایران خبر، در تجمع شکل گرفته در مقابل اداره کار رژیم در شهر کرمان، کارگران اخراجی کارخانه قند بردسیر، خواستار بازگشت به کار و پاسخگویی مقامات رژیم به این خواسته خود شدند.
لازم به ذکر است تاکنون کارگران اخراجی کارخانه قند بردسیر بارها در مقابل اداره کار و استانداری رژیم در کرمان در اعتراض به اخراج سازیها و عدم پرداخت دستمزدهای معوقه در این کارخانه، تجمع اعتراضی برپا کرده اند.

*روز دوشنبه 13 دی، کارگران معترض مجتمع گوشت استان فارس برای چندمین بار جهت دریافت دستمزدهای معوقه خود تجمع اعتراضی برپا کردند.
به گزارش آژانس ایران خبر، کارگران معترض که دستکم 20 تا 26 سال سابقه کار دارند در تجمع اعتراضی خود که در مقابل دفتر این مجتمع برگزار گردید خواستار دریافت 9 ماه دستمزدهای معوقه خود شدند.

*کارگران کارخانه و کارگاههای مستقر در مجتمع صنعتی البرز ضمن اعتصاب چند روزه، خواستار پرداخت ماهها دستمزدهای معوقه خود توسط کارفرما شدند.
روز سه شنبه 14 دی کمیته پیگیری ایجادتشکلهای کارگری گزارش کرد که؛ کارگران اعتصابی اعلام کردند تا دستیابی به خواست و مطالباتشان و در صدر آنها دریافت ماهها دستمزدهای معوقه خود به اعتصاب ادامه خواهند داد.

*کارگران کارخانه پارس متال در ادامه تجمعات روزانه خود، روز جمعه 17 دی در مقابل درب اصلی این کارخانه تجمع اعتراضی برپا کردند. به گزارش ایران کارگر، کارگران معترض خواستار دریافت 10 ماه دستمزدهای معوقه خود شدند.
لازم به ذکر است 140 کارگر قراردادی کارخانه پارس متال در پی اعتراضات ماههای گذشته در این کارخانه، بدون دریافت مطالبات و دستمزدهای خود از کار اخراج شده اند.

*روز جمعه 17 دی کارگران کارخانه لوله سازی البرز (کفش ملی سابق) واقع در جاده قدیم کرج  در اعتراض به عدم پرداخت ماهها دستمزدهای معوقه خود، اعتصاب کردند.
به گزارش ایران کارگر علت اعتراض این کارگران عدم پرداخت 4 ماه دستمزدهای معوقه خود است.

*به گزارش کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری، روز شنبه 18 دی، کارگران مجتمع کشتارگاه صنعتی شیراز دست به اعتصاب زدند.

*روز دوشنبه 20 دیماه کارگران فازهای مختلف منطقه صنعتی عسلویه در اعتراض به عدم پرداخت دستمزد معوقه آبانماه خود اعتصاب کردند.
به گزارش وبلاگ کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری، کارگران شاغل در فازهای 6، 7 و 8 در مجموعه صنعتی عسلویه در اعتراض به عدم پرداخت دستمزد معوقه آبانماه خود اعتصاب کردند. کارگران فازهای یک تا 10 نیز در اقدامی متحدانه و دسته جمعی در واکنش به عدم پرداخت دستمزدهای معوقه خود در مقابل دفاتر شرکتهای طرف قرار داد خود اعتراض کردند. کارگران علاوه بر اعتراض به عدم پرداخت یک ماه دستمزد معوقه خود، خواستار عقد قرارداد کاری و افزایش سطح دستمزدهای خود هماهنگ با افزایش نرخ تورم شدند.

*کارگران لوله ساز اهواز در تداوم تجمعات اعتراضی خود باردیگر در روز سه شنبه 21 دی در مقابل ساختمان حراست این کارخانه تجمع اعتراضی برپا کرده و خواستار دریافت 20 ماه دستمزدهای معوقه خود شدند.
در کارخانه لوله سازی خوزستان حدود 600 کارگر مشغول به کار هستند. کارگران شاغل در این ‏کارخانه 18 ماه دستمزدهای معوقه خود را تاکنون دریافت نکرده اند. این امر موجب برپایی چندین ‏تجمع اعتراضی در مقابل درب کارخانه و شماری از دستگاههای اجرایی رژیم در استان خوزستان ‏گردیده است.‏
به گزارش ايلنا كارفرما به دليل آنچه كه كمبود نقدينگى ناميده مي‌شود 5 تا ‏‏6 ماه حق بيمه به سازمان تامين اجتماعى بدهكار است.‏

*کارگران کیان تایر  از روز یکشنبه 19 دی اعتصاب خود را آغاز کردند و با نصب بیانیه ای بر روی تابلو اعلانات کارخانه، به برگزاری تجمعی بزرگ در مقابل وزارت صنایع و معادن فراخوان داده اند.
بنا به گزارش اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران ایران در اطلاعیه کارگران کیان تایر آمده است، روز یکشنبه 26 دیماه راس ساعت هشت و 30 دقیقه صبح تجمعی در مقابل وزارت صنایع برگزار خواهیم کرد. از همه همکاران درخواست می شود با قدرت تمام در این تجمع شرکت کنند.

*روز چهارشنبه 22 دی، کارگران کیان تایر در اعتراض به وضعیت خود اقدام به آتش زدن لاستیک در محل کارخانه مشرف به جاده اسلامشهر (روبروی بخشداری چهاردانگه) کردند. به گزارش اتحادیه آزاد کارگران ایران، کارگران خشمگین کیان تایر تمامی پارچه نوشته هایی را که از بیرون و با مضامین تبریک به بخشدار چهاردانگه به عنوان بخشدار نمونه بر قسمت بیرونی نرده های کارخانه نصب شده بود پایین کشیده و آنها را نیز آتش زدند.

*روز دوشنبه 27 دی، کارگران شرکت تبریز ساختمان مجری ساخت قطعه ۵ راه آهن قزوین به رشت به دلیل عدم دریافت حقوق ۱۱ماهه ونیز عیدی و حق سنوات ٣ ساله خود در مقابل استانداری گیلان تجمع کردند.
به گزارش  ایلنا نماینده کارگران تجمع کننده باطرح این سوال آیا ما کارگران نباید در ایام کوتاه باقی مانده به شب عید پول داشته باشیم، تصریح کرد: کارگران این شرکت از استانهای دیگر به گیلان آمده اند و در گرما و سرما، بدون داشتن غذا، خوراک و مسکن مناسب کار کردند و خم به آبرو نیاوردند مزدشان این است.
این کارگر مراجعه به اداره کل کار و امور اجتماعی گیلان را بی فایده دانست و اذعان داشت: بیشتر کارگران این شرکت دارای قرار داد رسمی نیستند و در صورت شکایت حداقل حقوق رادریافت خواهند کرد.

*روز سه‌شنبه 28 دی، كاركنان صنعت برق در مقابل ساختمان مديريت برق منطقه‌اي تهران تجمع‌كردند.
يكي از تجمع‌كنندگان به خبرنگار ایلنا گفت: ما به صورت شبانه‌ روز دركنار ولتاژ فشار قوي قرارداريم و اين موضوع مشكلات و بيماريهاي عديده‌اي را براي همكاران ايجادكرده است.

سرکوب، آزار، پرونده سازی، دستگیری، شکنجه و محاکمه فعالان کارگری در ایران را به شدت محکوم می کنیم.


 


هاشمي رفسنجاني و «توبه» ناگزير!

بابک داد

بابک داد
اين روزهاي سخت، قاعدتا" بايد نگاه آقاي هاشمي به ياري مردم باشد. اما آيا مردمي كه عملكرد 31 ساله هاشمي و بخصوص سكوت «سليماني» او را در اين يك ساله ديده اند، مردمي كه رضايت او را در كشتار بيگناهان مي بينند، آيا تمايل و رغبتي به هاشمي نشان خواهند داد؟ من بعيد مي دانم. با اين حال، راه «توبه ي سليماني» هنوز بسته نيست. چنانچه «سليمان صرد خزاعي» در هشتاد و شش سالگي، شمشير حق طلبي از نيام بركشيد و به خونخواهي بيگناهان نينوا قيام كرد
بابک داد ـ ويژه خبرنامه گويا
ديروز «نلسون ماندلا» از بيمارستاني در ژوهانسبورگ مرخص شد و به خانه اش بازگشت. مشكل او عارضه تنفسي بود كه خوشبختانه رفع شد. اما ميليونها شهروند آفريقايي كه در اين دو روز بستري ماندلا، براي سلامتيش دست به دعا برداشته بودند، در و ديوارهاي شهر را از نقاشي دستهاي دعاي معصومانه كودكان انباشته بودند. يك كودك آفريقايي در حاشيه خبر ترخيص ماندلا از بيمارستان با شادي به B.B.C گفت:«زندگي بدون ماندلا، براي من هيچ معنايي ندارد!»
به راستي چند سياستمدار چنين اقبالي دارند تا در سن 92 سالگي، اينگونه در قلب مردم و حتي كودكان جامعه ي خود پادشاهي و سروري كنند؟ آن هم سياستمداري كه سالها قبل با ميل خود از حكومت و دولتمردي كناره گرفته است؟ پاسخ معلوم است؛ در دوران ما فقط «ماندلا» چنين است و بيراه نيست اگر او را يك «افسانه ي زنده» بناميم.
بر خلاف اين اسطوره زنده، ما «مردگان» بسياري را مي شناسيم كه ظاهرا" هنوز نفس مي كشند! سياستمداران بسياري را مي شناسيم كه با اينكه هنوز هم دستي و نقشي در قدرت دارند، و با اينكه هنوز هم جزو «رجال سياسي زنده» محسوب مي شوند، اما از نگاه جامعه يك «مرده سياسي» محسوب مي شوند. آنها ديگر حضوري در جامعه زندگان ندارند و در كهكشان فكري مردمشان حتي به اندازه يك ستاره دوردست هم نوري نمي افشانند چه رسد كه زندگي بدون آنها، براي مردم بي معنا شود. از اين قبيله ي «مردگان سياسي» در عالم سياست ايران امروز فراوانند. از شخص آقاي خامنه اي بگيريد كه گويا يك «صورتك بيروح» است از يك رهبر كه گاهي مي آيد و سخني مي گويد و شبح وار مي رود، بي روح و بي زنده گي! تا بسياري از مراجع تقليد، روحانيون، سرداران و... گويا كه «هرگز زنده نبوده اند»! اما عجبا كه همين مرحومان سياسي، از ترس آنكه مبادا قدرت واقعي و يا قدرت خيالي و توهمي خود را از دست بدهند، بر مردگان ديگر هم لگدي مي زنند و پس پسكي مي روند تا مطمئن شوند كه مرده ي كناري زنده است يا نه؟ و اين لگد زدنها بر نعش مردگان سياسي، در كشور ما گاهي تبديل مي شود به «خبر»! اين روزها «خبر رسمي» كشور، نه اعدامهاي هولناك آدمهاي بيگناه است و نه دفن مخفيانه جسد آنهاست، بلكه خبر اصلي «حمله اصولگرايان به هاشمي رفسنجاني» است! كسي كه بعضي باور ندارند او حتي زنده باشد، كسي كه بايد كلي در ذهن خودت بگردي تا بداني كه آخرين خبري كه از او شنيده اي، به جز «گلايه و خاطره و كنايه هاي نرم!» در سايت اينترنتي اش، چه چيز مهمي بوده است؟
من معتقدم آقاي هاشمي رفسنجاني، بعد از سكوت سردش در سال 88 و در مقابل آنهمه ستم آشكار حاكميت بر مردم، از لحاظ سياسي پايان يافته و تمام شده است. همان طور كه خيلي از اعضاي «حزب كارگزاران سازندگي» كه انگاري نبض حياتشان، از بودجه دولتسراي هاشمي تأمين مي شد مدتي است با انزواي سياسي هاشمي، به ديار سكوت و نيستي و فراموشي شتافته اند! سال قبل در ميانه ميداني كه هاشمي رفسنجاني بايد جانب حق را محكم و مستحكم مي گرفت و در جايي كه «خون» جوانان بيگناهي مثل ندا و سهراب و امير و كيانوش و... خط بزرگي بين حق و باطل كشيده بود، او بعد از خطبه هاي نمازجمعه 26 تيرماه يكسره سكوت كرد و سكوتش، قاتلان را به كشتار بيشتر مردم ترغيب كرد. هاشمي در جريان جنبش سبز مي توانست «از نو» متولد شود، چنانچه هر كسي مي تواند از نو متولد شود، اما اين اقبال نصيب او نشد و ترجيح داد چشم بر جنايات آشكار حكومت ببندد. شايد اگر هاشمي رفسنجاني جانب مردم را مي گرفت، مي توانست با اقتدار كامل، به همان «رهبر معترضاني» تبديل بشود كه امروز «برچسب» آن را مي خورد و به آن اتهام از سوي حكومت سرزنش و توبيخ مي شود. شايد (و مي گويم شايد) او مي توانست با اين تولد دوباره، اشتباهات گذشته اش را در محكم كردن پايه هاي ديكتاتوري آقاي خامنه اي جبران كند. او نمي توانست «حسيني» باشد، اما سكوتش شبيه بزرگان كوفه بود. او اصرار داشت همچون «سليمان صرد خزاعي» چشم از نينواي خيابانهاي ايران برگيرد و بر نداي «هل من ناصر» نداها و سهرابهاي ايران زمين گوش فروبندد! راستي چرا هاشمي حتي به اسناد تجاوزهاي كهريزك كه آقاي كروبي برايش فرستاد، بي توجهي كرد و چرا سكوت را بر جانبداري از حقيقت برگزيد؟
«سليمان صرد خزاعي» سردمدار دعوت مردم كوفه از حسين بن علي(ع) بود. اما ناگهان از روي جبن و ترس، عهدش را شكست و با سكوت خود بر قتل حسين و يارانش رضايت داد. «سليمان» بعد از فاجعه عاشورا، بسيار توبه و انابه كرد ولي هرگز نتوانست لكه خون نداها و سهرابها را كه بر دامنش پاشيده بود، از دامن خود پاك كند. سكوت «سليمان صرد رفسنجاني»، فقط به تحكيم ديكتاتوري «عبيدالله خامنه اي» منتهي شد، اما چيزي نصيبش نكرد و در آتش ندامت خويش سوخت.
اينك هاشمي رفسنجاني دقيقا" از همان ناحيه اي زير فشار اصولگرايان و حكومت قرار گرفته كه روزگاري خودش از همان ناحيه براي راندن و تاراندن مخالفانش بهره برده بود. او از ابتداي انقلاب اسلامي 57 اشتباهاتي كرد كه مجال مرورشان نيست، ولي به خصوص مشاركت در عزل ناجوانمردانه آيت الله منتظري از مقام جانشيني رهبري و لابي گري براي تعيين خامنه اي به عنوان رهبر بزرگترين خيانت آقاي هاشمي به آرمانهاي انقلاب 57 بود. شايد با وجود آقاي منتظري در جايگاه رهبري، انقلاب 57 چنين به انحراف نمي رفت و شايد او مي توانست از تحكيم ديكتاتوري ديني در كشور جلوگيري كند. آقاي منتظري تنها كسي بود كه در مقابل كشتارهاي سال 67 قد علم كرد و بعد از آن بيست سال انزوا و حصر خانگي را مردانه تحمل كرد و هرگز از اقدام انساني خود پشيمان نشد.
آقاي رفسنجاني در سال 1368 در جريان انتخاب سيدعلي خامنه اي براي مقام رهبري در كار مجلس خبرگان دخالتي آشكار كرد و با بيان يك «خاطره و خواب از امام» در وظيفه مجلس خبرگان براي تعيين رهبر آينده «اعمال نفوذ» نمود و تاج رهبري را بر سر هم پيمان خود، آقاي خامنه اي نهاد و او را يك شبه «آيت الله خامنه اي» لقب داد. اكنون خود هاشمي رفسنجاني، مغضوب رهبري است و از قضا، هاشمي رئيس همان مجلس خبرگاني شده است كه بايد بر عملكرد «رهبري» نظارت داشته باشد! اما نكته عبرت آموز اينجاست كه نطفه ضعف و انفعالي اين مجلس خبرگان، با مشاركت خود آقاي رفسنجاني بسته شده است! پس جاي هيچ گلايه اي نيست.
آقاي هاشمي با تقديم تاج سلطنت به آقاي خامنه اي، خود رئيس جمهور شد و بعد از هشت سال تلاش كرد رياست جمهوري خود را مادام العمر كند. آقاي عطاءالله مهاجراني معاون پارلماني او، سال 1375 زمزمه اي را شروع كرد تا آقاي رفسنجاني «مادام العمر» در مقام رياست جمهوري باقي بماند؛ اما چنان نشد. آقاي هاشمي در دوران رياست جمهوريش، تأسيس «حزب دولت ساخته» را هم در كشور رايج كرد و حزب دولت ساخته «كارگزاران سازندگي» را با تركيبي از وزيران و مديران دولت خودش بنيان گذاشت. حزب كارگزاران سازندگي مركب از آقايان نوربخش، زنگنه، محمد هاشمي، مهاجراني، كرباسچي و ديگران با بودجه هاي هنگفت دولتي، تبديل به بازوي حزبي آقاي هاشمي شدند ولي دوام چنداني نيافتند. زيرا اصالت يك حزب سياسي را نداشتند. بعدها حزب دولت ساخته «جبهه مشاركت» در دولت آقاي خاتمي و احزاب اصولگراي «آبادگران» و «رايحه خوش خدمت» در دولت احمدي نژاد هم چنان سرنوشتي پيدا كردند.
اكنون آقاي هاشمي رفسنجاني از سوي همان ناحيه هايي ضربه مي خورد كه خودش در ايجادشان نقش داشته؛ فشار از سوي يك «رهبر ديكتاتور» كه مجلس خبرگان جرأت نظارت بر عملكردش را ندارد و حمله از سوي «احزاب حكومتي» كه خود او در ايجادشان همواره نقش داشته است. بماند كه انزواي امروز هاشمي، به اعتقاد من «تقاص» انزواي بيست ساله اي است كه او و همدستش آقاي خامنه اي براي آيت الله منتظري ايجاد كردند و هاشمي در آن عزل و انزواي ناروا نقشي اساسي داشت.
اين روزهاي سخت، قاعدتا" بايد نگاه آقاي هاشمي به ياري مردم باشد. اما آيا مردمي كه عملكرد 31 ساله هاشمي و بخصوص سكوت «سليماني» او را در اين يك ساله ديده اند، مردمي كه رضايت او را در كشتار بيگناهان مي بينند، آيا تمايل و رغبتي به هاشمي نشان خواهند داد؟ من بعيد مي دانم. با اين حال، راه «توبه ي سليماني» هنوز بسته نيست. چنانچه «سليمان صرد خزاعي» در هشتاد و شش سالگي، شمشير حق طلبي از نيام بركشيد و به خونخواهي بيگناهان نينوا قيام كرد.
تا زماني كه خط حق و باطل چنين آشكارا از يكديگر جداست، جبران سخت نيست. واي از روزي كه نشود حق را از باطل سرند و جدا كرد. براي آقاي هاشمي، كه مقدمه و عملكرد خوبي در سالهاي قبل نداشته، آرزوي «نيك فرجامي» مي كنيم. مي گويند دعاي «عاقبت به خيري» همواره محل استجابت دارد. به شرط آنكه عزمي براي توبه وجود داشته باشد. هاشمي در هر صورت نيازمند «توبه» است. از طرفي حاكمان از او مي خواهند «توبه» كند و با صراحت بيشتري از آنها طرفداري كند. اما نياز آقاي هاشمي، توبه و بازگشت به سوي مردمي است كه حقيقتا" به همه آنها «بدهكار» است. بدهكار به تمام معنا. هاشمي ناگزير است از يك توبه ي سرنوشت ساز. يك بازگشت ناگزير! انتخاب مسير بازگشت، به سوي حاكميت متزلزل و يا بازگشت به سوي مردم البته با خود اوست.
پي نوشت: درباره فشارها بر هاشمي رفسنجاني، ديروز (جمعه) گفتگويي داشتم با راديو بين المللي فرانسه. براي شنيدن آن مي توان به لينك زير مراجعه كرد.
http://www.persian.rfi.fr/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C-%D9%87%D8%AF%D9%81-%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B7-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D9%81%D8%B3%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-20110128/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
فرصت نوشتن/ روزنوشته های بابک داد
http://babakdad.blogspot.com
فيس بوک بابک داد:
http://www.facebook.com/notifications.php#!/pages/babak-dad-babk-dad/135566226459293



راز پیروزی ما اقدام جمعی و عمل مشترک است

فريبا داودی مهاجر

فريبا داودی مهاجر
آنها بهتر از خود ما میدانند که مخالفانشان نه جاسوسند و نه عامل فتنه. آنها بهتر از خود ما میدانند که مردم معترض به سیاست های جاری مواجب بگیر و عامل بیگانه نیستند. آنها ما را میشناسند و برای همین از ما میترسند. آنها میدانند که حکمرانی به نام دین و تحمیق مردم به نام امام حسین و امام زمان به سر رسیده است
در جامعه ایی زندگی میکنیم که پر از خشونت است و در میان انواع و اقسام خشونت های اجتماعی و اقتصادی خشونت سیاسی بیداد میکند .
فضای عمومی جامعه ایران آکنده از تهدید و محدویت و ترس وبازداشت و بازجویی و زندان است . خشونت های قانونی و غیر قانونی ،خشونت های فردی و ساختاری . خشونتهایی که مشروع یا نامشروع در ابعاد مختلف اعمال میشود و چه بسا ایدئولوژی حاکم و یا سیاست های کلی جامعه و نهادهای واسط در ترویج آن دست دارند .
دنیایی که اطراف ما ساخته شده است سراسر از نا امنی است و انسان هایی که محصول این فضا هستند خود نیز سراسر از خشم هستند و از ترس خشونت بیشتر به جای مبارزه با سرمنشا این همه تهدید و ترس که عریان و پنهان جامعه را از خود متاثر ساخته است با سکوت یا بی تفاوتی خشونت را پذیرفته و چرخه خشونت را باز تولید میکنند .
چاره مقابله با افرادی که روز به روز عرصه را بر مردم تنگتر و تنگتر میکنند سکوت نیست . سکوت تنها مسیر حرکت آنها را هموار میکند. سکوت هرگز نمی تواند ماشین قدرت و زور و سرکوب را هرگز متوقف کند .
چنانچه مردم ما واقعا خواهان صلح پایدار و همه جانبه باشند . چنانچه امنیت را برای همه اقشار جامعه میخواهند باید اقدام به محو کلیه ابزارهایی کنند که همه مظاهر قدرت را در دست عده ای خاص قرار داده تا با تمسک به ان حقوق فردی و اجتماعی یک ملت را از خانه تا دانشگاه و از محل کار تا نهادهای قدرت به محاق کشیده و در دست یک جریان فکری قرار دهد .
بدون شک میبایست روزی به مقابله با اینهمه تهدید برخواست چرا که خشونت ورزان همواره اعمالشان را تکرار میکنند و تنها شعار نیست که میتواند سرنوشت ملتی را عوض کند . مردم ما در داخل و خارج نیاز به اقدام جمعی و عمل مشترک دارند با انفعال و افسردگی و اضطراب که محصول سیاست های جمهوری اسلامی است نمیتوان سرنوشت کشور را تغییر داد .
واقعیت این است که پس از 33 سال ثبات و قوام جامعه ما از دست رفته است . حتی سنتهای خوب و کهن ملی مان مورد هجوم واقع شده است . شیرازه کشور را با شعار و ادعا نابود کرده اند و آبروی ایران و ایرانی را در افکار عمومی دنیا از بین برده اند .از سوی دیگر . پای بست های اجتماعی که میتواند سرمایه اجتماعی را تولید کند اگاهانه از میان برده و رواط انسانی و میان فردی را مختل کرده اند . فی الواقع اینها چه کسانی هستند که انهمه صفا و صمیمیت و مهر ایرانی را به خصومت و بدبینی و شک و ابهام و سوظن تبدیل کرده اند .
ماموریت سازمانی و گروهی و جناحی اینها چیست که از ایران شاد و سرزنده ما یک هژمونی از فقر و گرانی و دروغ و کلاهبرداری و تاراج منافع ملی و فروپاشی اخلاقی و سیاسی ایجاد کرده اند .
منزلت اجتماعی و بزرگمنشی ایرانیان را چگونه با تحقیر از میان برده اند که اینهمه احساس یاس و طرد شدگی و ناکامی در میان جوانان ما بیداد میکند . چرا جوانان ما خود را نسل سوخته و قربانی میدانند.
حاکمانی که با چشمان باز و هوشمندانه نشسته اند تا ملتی را به سمت نابودی و
کشوری را به سمت ویرانی سوق دهند .
بدیهی است آنچه امروز کشور ما به آن مبتلا شده کاملا مهندسی شده و برنامه ریزی شده است . سرمایه کشور خرج نابودی کشور میشود . ترس را مهندسی شده به مردم تزریق میکنند. اختلاف را مهندسی شده میان نیرو های سیاسی داخل و خارج تزریق میکنند . کاملا هدفمند رسانه های داخلی و حتی خارجی را کنترل میکنند . با برنامه خرافات را به جای دین در میان مردم بدعت گذاری کرده و خود را مقدس جلوه میدهند . سعی میکنند همه ارتباطات داخلی و خارجی را با اتهامات مختلف و مضحک قطع نمایند و از ایران یک کشور منزوی بسازند . هر روز پروژهای خود را تغییر داده و فعالان را به خود سرگرم میکنند . بسیاری از نیروهای داخلی را با ترس زمین گیر کرده و ارتباط آنها را با رسانه های بین المللی قطع کرده اند .
اما یک نکته کلیدی را فراموش کرده اند
حکومت نامشروع و بی آبرو که هزاران بغض در آن فرو خفته است مانند چارپایه ای است که موریانه پایه های آن را جویده است .
چنین حکومتی به یک تلنگر نیاز دارد . رهبری که صورتش را با پروژکتور نورانی میکند میداند که بر تختی متزلزل تکیه است .
آنها بهتر از خود ما میدانند که مخالفانشان نه جاسوسند و نه عامل فتنه. آنها بهتر از خود ما میدانند که مردم معترض به سیاست های جاری مواجب بگیر و عامل بیگانه نیستند. آنها ما را میشناسند و برای همین از ما میترسند.
آنها میدانند که حکمرانی به نام دین و تحمیق مردم به نام امام حسین و امام زمان به سر رسیده است.
میدانند که مخالفانشان به دنبال دموکراسی و حقوق بشر و احقاق حقوق از دست رفته مردم هستند . آنها میدانند ما از برج عاج و کشور دیگر نیامده ایم . ما از میان همین مردم هستیم . ما خود مردم هستیم .
مردمی که هزینه دانند . زیر موشک بودنند به جنگ رفتند عاشق کشورشان هستند و نمیخواهند مار در آستین خود بپروانند .
ما نمیخواهیم که سر منبرها ملت را سفارش به صبر و تقوا کنند تا آقا زاده ها یشان مملکت را به توبره بکشند . آقا زاده هایی که حتی اگرسر تا پا سبز بپوشند و با شعار سبز بر سر اختلافات داخلی اشان پرده بکشند نمیتوانند چهره خود را پنهان کنند .
بله آنها ما را خوب می شناسند. ما مردمی هستیم که اگر چه همه امکانات را با دهها ترفند از ما گرفته اند اما دشمن را خوب می شناسیم. گرگ در لباس میش را هم خوب می شناسیم.
و در زمان لازم همه با هم یک پارچه خواهیم شد. فارغ از اختلافاتی که میان ما پراکنده اند. فارغ از ایدئولوژهایی که پر از باید و نباید است.
همه رنگها یک رنگ خواهیم شد تا با استقرار یک نظام دموکراتیک همه رنگها را به رسمبت بشناسیم.
ما نمیدانیم بعد اینها چه کسی خواهد آمد. نمی خواهیم هم بدانیم و لی میدانیم چه سیستمی را میخواهیم.
برای رسیدن به چنین نظامی تنها باید کنار هم ایستاد. اگر چه بعضی ها از فکر دستیابی به قدرت مدتهاست که پشتک وارونه میزنند و وارونه هایشان بر ملت هویداست. اما اولین گام و اخرین گام اتحاد و گفتمان مشترک است.
دستیابی به حکومتی دموکرات برای تخقق آزادی و حقوق بشر در ایران. برای آنکه همه عقاید و مذاهب و اقوام در ایرانی آزاد و یک پارچه طعم رفاه و توسعه و عدالت را بدون قیم مابی تجربه کند.





البرادعی: تا مبارک کنار نرود مصر آرام نمی‌شود

محمد البرادعی، از چهره‌های مخالف حکومت مصر، خواستار کناره‌گیری حسنی‌ مبارک از قدرت شد و تغییرات جدید در حکومت  را «ناامیدکننده» خواند.
درحالی که اوضاع مصر به شدت متشنج است، محمد البرادعی در گفت‌وگوی تلفنی با شبکه الجزیره کناره‌گیری مبارک را تنها راه پایان ناآرامی‌ها در مصر دانست.
محمد البرادعی که خود پیشتر برای شرکت در دولت انتقالی اعلام آمادگی کرده، گفت: «نظام حسنی مبارک برای تحقق خواست‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم مصر شکست خورده است و می‌خواهیم مصر جدیدی بر پایه آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی بنا کنیم.»
مدیرکل پیشین آژانس بین‌المللی انرژی اتمی افزود: «خواسته اصلی این است که رئیس جمهور مبارک صریحا اعلام کند که استعفا می‌دهد یا اینکه دوباره رئیس جمهور نمی‌شود.»
حسنی مبارک که جمعه شب از برکناری دولت سخن گفته بود، عصر شنبه، عمر سلیمان، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت مصر را به عنوان معاون خود برگزید؛ رئیس جمهوری مصر در طول ۳۰ سال گذشته از برگزیدن معاون خودداری کرده بود.
حسنی مبارک همچنین، احمد شفیق، وزیر هوانوردی و فرمانده پیشین نیروی هوایی را به عنوان نخست وزیر جدید معرفی کرد.
با این حال محمد البرادعی که پس از شرکت در تظاهرات در حصر خانگی قرار گرفته است، در مصاحبه با شبکه خبری الجزیره اقدامات حسنی مبارک را ناکافی دانست و خواستار تشکیل یک دولت انتقالی شد.
وی در واکنش به عزل‌و‌نصب‌های جدید در حکومت مصر گفت: «من برای سلیمان و شفیق احترام قائلم اما جابجایی افراد کافی نیست.»
محمد البرادعی تصریح کرد: «من به رئیس جمهور مبارک و رژیمش می‌گویم که هر چه زودتر از مصر بروند. این کار برای مصر و شما بهتر خواهد بود.»
‌در همین روز مدیرکل پیشین آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در مصاحبه با شبکه خبری فرانس ۲۴ گفت که حسنی مبارک «پیام مردم مصر را نفهمیده است.»
البرادعی سخنرانی جمعه شب رئیس جمهوری مصر را نیز «کاملا ناامیدکننده» خواند و آن را «توهین به شعور مردم مصر» دانست.
وی همچنین تاکید کرد اعتراض‌ها با شدت بیشتری تا برکناری مبارک ادامه پیدا خواهد کرد.
مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همچنین از موضع ایالات متحده در رویدادهای اخیر مصر انتقاد کرد و گفت: «برای مردم مصر.. پیامی ... که می‌گوید ما با مردم مصر و حکومت مصر همکاری می‌کنیم، دلسردکننده است.»
البرادعی تصریح کرد: «باید انتخاب کرد. این یک حکومت استبدادی است و در سوی دیگر مردمی هستند که برای ۵۸ سال از آزادی محرومند.»



مرکل، سارکوزی و کامرون از مبارک خواستند خشونت را کنار بگذارد


قاهره روز شنبه
رهبران آلمان، فرانسه و بریتانیا با صدور بیانیه‌ای مشترک از حسنی مبارک خواستند در مقابل معترضان به خشونت متوسل نشود.
آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان، نیکولا سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه، و دیوید کامرون نخست‌وزیر بریتانیا در بیانیه‌ مشترک خطب حسنی مبارک خواستار «احترام کامل به حقوق بشر و آزادی‌های دموکراتیک» شدند.
در بیانیه مشترک رهبران این سه کشور اروپایی از «آزادی بیان و ارتباطات، به ویژه استفاده از تلفن و اینترنت و حق اجتماع مسالمت‌آمیز» به عنوان مصادیق حقوق بشر و آزادی‌های دموکراتیک یاد شده است.
از بامداد جمعه اینترنت در مصر قطع است و شبکه موبایل با اختلال روبرو است.
مرکل، سارکوزی و کامرون در ادامه صریحا از مبارک خواسته‌اند «به هرقیمتی از به کارگیری خشونت علیه شهروندان بی‌دفاع خودداری کند.»
این سه رهبر اروپایی با بیان اینکه مبارک در طول سال‌های متمادی «نقش تعدیل‌کننده‌ای» در خاورمیانه داشته، از رئیس جمهوری مصر خواستند «در شرایط کنونی مصر نیز اعتدال مشابهی به خرج دهد.»
رهبران آلمان، فرانسه و بریتانیا در ادامه تاکید کرده‌اند که مردم مصر شکایت‌هایی موجه دارند و مشتاق «عدالت و آینده بهترند.»

 ادامه ناآرامی‌ها و افزایش کشته‌ها

آخرین گزارش‌ها حاکی از آن است که معترضان همچنان حکومت نظامی را نادیده گرفته و خواستار کناره‌گیری حسنی مبارک هستند.
خبرگزاری فرانسه به نقل از منابع بیمارستانی گزارش می‌دهد دست کم ۸۰ نفر در روزهای جمعه و شنبه در گیری‌ها کشته و هزاران نفر نیز زخمی شده‌اند.
به گزارش این خبرگزاری شمار کشته‌شدگان در روز شنبه دست کم ۱۱ نفر بوده است.
تظاهرات‌کنندگان روز شنبه در مقابل وزارت کشور با پلیس درگیر شده و پلیس به طرف آنها تیراندازی کرده است؛ شاهدان عینی می‌گویند در مقابل وزارت کشور پنج نفر در نتیجه تیراندازی زخمی شده‌اند.
خبرگزاری رویترز به نقل از شاهدان عینی گزارش داده است که در شهر اسکندریه پلیس با گاز اشک‌آور و گلوله‌های جنگی به مقابله با معترضان پرداخته است. برپایه این گزارش شمار کشته‌شدگان از روز جمعه تا غروب شنبه در این شهر به ۲۰ نفر رسیده است.
در شهر سوئز شماری از مردم در بیرون از سردخانه تجمع کرده و به دنبال گرفتن اجساد بستگان خود هستند.
در قاهره و درغیاب پلیس برای تامین امنیت اموال و دارایی‌ها، مردم با تشکیل گروه‌هایی از محله‌های خود محافظت می‌کنند.
ارتش با معرفی شماره‌هایی از مردم خواسته‌است در اگر موردی از غارت و دزدی مشاهده کردند، به مسئولان گزارش دهند.
ارتش که تانک‌های خود را در مقابل بانک مرکزی در حومه قاهره نیز مستقر کرده، روز شنبه تلاش معترضانی را که می‌خواستند به این ساختمان وارد شوند، نافرجام گذاشت.
خبرگزاری رویترز همچنین گزارش داده است در زدوخورد میان زندانیان ابوزعبل قاهره با پلیس هشت نفر کشته و ۱۲۳ نفر زخمی شده‌اند.
در شهر بنی سويف، واقع در شمال شرقی مصر، نیز به گفته شاهدان عینی، در پی درگیری معترضان با پلیس هشت نفر کشته شده‌اند؛ منابع بیمارستانی نیز از زخمی شدن ۲۰۰ نفر خبر داده‌اند.
شهر اسماعلیه، واقع در شرق قاهره هم روز شنبه صحنه ناآرامی بود و پلیس با گاز اشک‌آور و گلوله پلاستیکی سعی در کنترل معترضان داشت.
شهرهای دمنهور و بحیره نیز هزاران معترض علیه حکومت حسنی مبارک دست به تظاهرات زدند.
حسنی مبارک، عصر شنبه، عمر سلیمان، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت مصر را به عنوان معاون رئیس جمهوری انتخاب کرد؛ این در حالی است که چنین مقامی در ۳۰ سال گذشته وجود نداشته است.
از سوی دیگر مبارک ژنرال احمد شفیق، وزیر هوانوردی و فرمانده پیشین نیروی هوایی را به نخست‌وزیری منصوب کرد؛ ژنرال احمد شفیق از سال ۲۰۰۲ وزیر هوانوردی مصر است و از چهره‌های نزدیک به حسنی مبارک محسوب می‌شود. ژنرال احمد شفیق، در سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۲ فرمانده نیروی هوای مصر بود.

 



 
جرس: در پی سانحۀ مرگبار در شرکت ایران خودرو، رییس پلیس ترافیك شهری راهور ناجا با اعلام جزئیات جدید از حادثه تصادف در شركت ایران خودرو، اظهار كرد: راننده عامل حادثه مدعیست هنگام حادثه حالت طبیعی نداشته است.

سرهنگ محسن مهرایی روز شنبه در گفت‌وگو با ایسنا درباره آخرین جزئیات تصادف كامیون در ایران‌خودرو اظهار كرد: اعتبار كارت سلامت راننده كامیون در اردیبهشت ماه سال گذشته از درجه اعتبار ساقط شده و این كارت تمدید نشده است.

وی خاطرنشان كرد: راننده در تحقیقات به عمل آمده مدعی است كه حدود دو سال قبل در اثر سانحه‌ای دچار ضربه مغزی شده و در طول شبانه‌روز از دارو استفاده می‌كند، به گونه‌ای كه در هنگام بروز حادثه به علت مصرف دارو حالت طبیعی نداشته است.

مهرایی با اعلام اینكه راننده با صدور قرار تحویل زندان شده است، افزود: راننده قبل از اعزام به زندان طبق دستور قاضی برای انجام تست سلامت به آزمایشگاه مربوطه معرفی شده است تا ادعای این فرد مورد بررسی پزشكی قرار گیرد.

رییس پلیس ترافیك شهری راهور ناجا به ایسنا گفت: كامیون عامل حادثه مدل 1980 بوده كه 31 سال از عمر این خودرو می‌گذرد.

وی با بیان اینكه شیفت كاری راننده 12 ساعته بوده است، تصریح كرد: این عمل شركت پیمانكار بر خلاف ماده هفت آیین‌نامه حمل و بار مسافر است، چرا كه بر اساس این آیین‌نامه ساعت كار رانندگان هشت ساعت مشخص شده است.

رییس پلیس ترافیك شهری راهور ناجا با انتقاد از اینكه شركت پیمانكار با علم، نداشتن گواهینامه راننده، خودرو در اختیار وی قرار داده است، اضافه كرد: چگونه ممكن است فردی به مدت دو سال به عنوان راننده در اختیار شركتی باشد، اما این شركت برگه معاینه فنی، گواهینامه و كارت سلامت راننده را چك نكند!

مهرایی در ادامه با بیان اینكه عملكرد حراست شركت ایران خودرو می‌توانست از عمق فاجعه بكاهد گفت: اگر حراست با توجه به حجم عابران در این منطقه محدودیتی برای تردد وسایل نقلیه سنگین ایجاد می‌كرد، چنین اتفاقی رخ نمی‌داد.

وی پیش از این به ایسنا گفته بود كه راننده كامیون، گواهینامه پایه یك و كارت سلامت ندارد و خودرو نیز فاقد معاینه فنی است.

گفتنی است در پی تصاف مرگبار ناشی از سختی فشار کار بر روی کارگران که منجر به کشته و زخمش شدن گروه زیادی از کارگران کارخانه ایران خودرو شد، کارگران آن شرکت دست به تجمع اعتراضی زده بودند که منجر به برخورد خشونت بار نیروهای امنیتیِ مستقر در محل شد .



یکه‌تازی روحانیون در تحلیل وقایع تونس و مصر

امامان جمعه و برخی روحانیون شیعه در ایران طی هفته‌های اخیر در مقام تحلیلگر سیاسی ظاهر شده و ادعا کرده‌اند اعتراض‌ها در یمن، تونس و مصر ناشی از تاثیرات انقلاب اسلامی در این کشور‌ها بوده است.
حتی گروهی از این روحانیون همچون آیت‌الله نوری همدانی اعلام کرده‌اند این وقایع نشانه ظهور امام دوازدهم شیعیان است.
این در حالی است که خبرگزاری دولتی ایرنا پس از روز‌ها تلاش برای پیوند زدن وقایع تونس و مصر به انقلاب اسلامی ایران اعلام کرد حوادث اخیر در این کشور‌ها هیچ ارتباطی با انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ ایران ندارد.
با آغاز اعتراض‌های مردمی در این سه کشور عربی، مقام‌های رسمی جمهوری اسلامی ترجیح داده‌اند چندان در برابر تحولات این کشور‌ها موضع‌گیری نکنند.
در این میان، امامان جمعه و روحانیون نزدیک به آیت‌الله خامنه‌ای در روز‌های اخیر در مقام تحلیل‌گر مسائل سیاسی ظاهر شده و به بررسی وقایع در این کشور‌ها پرداخته‌اند.
بدون استثنا تمامی این امامان جمعه و روحانیون، وقایع تونس و مصر را نشات گرفته از انقلاب اسلامی ایران اعلام کرده و ادعا کرده‌اند که مردم این کشور‌ها خواستار برقراری حکومت اسلامی هستند.
آن‌ها از اعتراض‌های مردمی مردم تونس و مصر تفسیری دینی و آخر‌الزمانی ارائه می‌کنند و مدعی هستند که ریشه تمام این اعتراض‌ها آموزه‌های دینی و انقلابی است.
در همین حال سکوت سیاستمداران ایران در برابر تحولات کشور‌های عربی و میدان‌داری روحانیون سنتی در تحلیل وقایع این کشور‌ها منجر به بروز آشفتگی‌ها در تحلیل‌ها شده است.
خبرگزاری‌ها، وب‌سایت‌ها و حتی وبلاگ‌های محافظه‌کار تفسیر‌های متضاد و متناقضی از تحولات تونس و مصر ارائه می‌کنند.
گروهی از آن‌ها همچون سایت انقلاب اسلامی، رجا نیوز و مرکز خبر حوزه تلاش می‌کنند اظهارات آن دسته از روحانیون را منعکس کنند که از وقایع این دو کشور تفسیری آخر‌الزمانی دارند.
خبرگزاری‌های رسمی چون ایرنا، فارس و مهر هم تلاش می‌کنند بازتاب دهنده نظرات آن دسته از روحانیونی باشند که معتقدند اعتراض‌ها در یمن، تونس و مصر بر گرفته از آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران است.
در این میان خبرگزاری ایرنا با انتشار یادداشتی اعلام کرده که وقایع این کشور‌ها هیچ ارتباطی با انقلاب اسلامی ایران و بحث آخر‌الزمان ندارد.
این خبرگزاری نوشته که اعتراض مردم تونس برای «نان» بود که پس از مدتی به درخواست استعفای بن علی تبدیل شد.
ایرنا افزوده که میان انقلاب اسلامی ایران و تحولات تونس و مصر «تفاوت‌های عمیقی» وجود دارد.
این خبرگزاری دولتی اعلام کرده است: «فقدان رهبری و نبود ایدئولوژی و دیدگاه سیاسی، هرج و مرج اجتماعی و سیاسی را در تونس سبب شده و آینده این حرکت مردمی را با ابهام مواجه کرده است.»
پیش از انتشار یادداشت ایرنا، احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران و آیت‌الله نوری همدانی از مراجع تقلید قم نیز به طور تلویحی نسبت به آینده این اعتراض‌ها در کشور‌های عربی ابراز نگرانی کرده بودند.
به نظر می‌رسد تلاش این دسته از روحانیون برای ارائه تفسیر آخر‌الزمانی از وقایع اخیر تونس و مصر بیشتر مصرف داخلی داشته و ماهیت این اعتراض‌ها با آنچه که آن‌ها بدنبالش بودند فاصله بسیاری دارد.






 
درخواست همسر شهید مسعود خسروی از کسانی که آخرین بار همسرش را دیدندجرس: همسر شهید مسعود خسروی، از جانباختگان حوادث بعد از انتخابات، در ویدیویی که در سایت «بانک اطلاعات شهدای جنبش سبز (سرخ سبز)» منتشر شده، از کسانی که در لحظه های آخر شاهد جان باختن این شهید در راهپیمایی سی خرداد ٨٨ بوده اند، در خواست کرد تا برای آرامش خاطر او و فرزندش، با آنها دیداری داشته باشند.
 مسعود خسروی در راهپیماییِ اعتراضی سی خرداد از ناحیه صورت مورد هدف گلوله قرار گرفته و سپس به شهادت رسید.
 پس گذشت یک سال و نیم، همسر وی می گوید: در سی خرداد سال ٨٨ فردی که شاهد جان باختن آقای خسروی بوده است خودش را به خانواده ما معرفی کرد و حتی عکس ها و فیلم هایی از صحنه جان باختن و بالاگرفتن بدن بی جان مسعود خسروی بر شانه های مردم توسط مردم در سایت ها منتشر شده است اما متاسفانه در آن روزها فضا به گونه ای بود که اقوام ما نتوانستند با شاهدانی که خودشان را به ما معرفی کرده بودند صحبت کنند.
 وی افزود: این روزها که با پسرم صحبت می کنم، خیلی دلمان می خواهد کسی که در لحظه آخر شاهد در خون غلتیدن همسرم بوده صحبت کنیم تا دل خودمان آرام بگیرد .
وی تاکید کرد که این شاهدان عینی را هر گز برای روند قضایی و پیگیری شناسایی قاتلان مسعود خسروی طلب نمی کنند بلکه به عنوان یک خانواده برای شان مهم است که بدانند در آخرین لحظه ها برای شهیدشان چه اتفاقی افتاده است و فقط می خواهند کمی درد دل کنند تا دلشان آرام بگیرد.
 گفتنی است سایت جرس پیش از این به نقل از همسر شهید خسروی نوشته بود:
از خرداد ٨٨ که همسرم گلوله خورد تا خود امروز نه من و نه خانواده همسرم با هیچ رسانه ای مصاحبه نکردیم، یعنی هیچ تلاشی برای شناساندن خودمان به مردم نکردیم. اما مردم خودشان ما را شناختند، پسرهفده ساله ام همیشه می گوید تنها چیزی که دل دردمند او را آرام می کند فرهنگ فرهیخته مردم ایران است که خودشان خانواده های کشته شدگان بعد از انتخابات را به عنوان "شهید"می دانند و برای دلجویی از خانواده های داغ دیده کم نگذاشتند، برای همین همیشه آرزو می کنم کاش کسی پیدا شود و بگوید آیا همسرم را در لحظه آخر که گلوله خورد و به زمین افتاد، دیده است تا حداقل من و پسرم که هیچ نشانی از قاتل او پیدا نکردیم، سوال های بی جواب مان را از مردم بپرسیم.”



جرس: 
جمعي از دانشجويان دانشگاه‌هاي تهران در حمايت از حركت هاي اعتراضي مردم مصر، تونس و ديگر كشورهاي عربي شامگاه شنبه در مقابل دفتر حفاظت از منافع مصر در تهران تجمع كردند.
 

در حالی که موج دستگیری دانشجویان معترض به روند انتخابات سال گذشته هنوز فروکش نکرده است و حتی در روز دانشجو به دانشجویان اجازه هیچ تجمعی داده نشد، عده ای از دانشجویان حامی دولت  با تجمع در برابر دفتر حفاظت از منافع مصر، در حالي كه شعارهاي مرگ بر آمريكا، مرگ بر اسراييل، مرگ بر انگليس و مرگ بر حسني نامبارك سر مي‌دادند اقدامات دولت مصر در برخورد با معترضان را محكوم كردند.
به گزارش ایرنا، دانشجويان معترض با اعلام حمايت از حركت‌هاي اسلامي و مردمي در مصر، تونس، يمن و اردن ، از دولت خواستند تنها پس از برقراري حكومت اسلامي در مصر اجازه بازگشايي دفتر حفاظت از منافع اين كشور در تهران صادر شود.
دانشجويان معترض در اين تجمع همچنين عكس‌هاي حسني مبارك را آتش زدند. 
 طی روزهای اخیر رسانه های حامی دولت و سخنرانان حکومتی تلاش دارند حرکتهای اعتراضی منطقه را نشات گرفته از انقلاب اسلامی بخوانند.
در این تحلیلها اشاره نمی شود که چگونه فریاد آزادیخواهی مردم و شعارهای الله اکبر جوانان در ایران، ناشی از نفوذ کشورهای خارجی و سرویسهای جاسوسی بیگانه است ولی همین اقدامات در کشورهای منطقه ناشی از آزادیخواهی و حق مسلم  مردم است. 




فرار فرزندان رئیس جمهور مصــر به بریتانیا تایید شد
جرس: درحالیکه چند روز پیش و در آغاز قیام مردم مصر، برخی رسانه های خبری از فرار «جمال» فرزند حسنی مبارک رئیس جمهوری مصر و خانواده او به لندن خبر داده بودند، شبكه خبری الجزیره، شامگاه شنبه ٢٩ ژانویه، فرار جمال و علاء، فرزندان رئیس‌جمهور مصر به لندن را تأیید كرد.
به گزارش تلویزیون الجزیره، جمال و علاء فرزندان حسنی مبارك رئیس‌جمهور این كشور، هم اکنون در لندن حضور دارند.
منابع خبری همچنین اعلام كرده‌اند كه خانواده‌های كاركنان سفارت اسراییل نیز مصر را ترک کرده اند، که این خبر شامگاه شنبه توسط وزارت خارجه اسراییل تایید شد.
همچنین این شبکه خبری به نقل از «عماد ادیب »، روزنامه‌نگار معروف مصری، از اقدام بسیاری از تاجران كشور در خارج كردن دارایی‌های خود و انتقال آن به خارج، طی روزهای اخیر که بحران سیاسی به اوج خود رسیده خبر داد.
گفتنی است طی روزهای اخیر، اعتراضات مردمی علیه دولت مصر، بدلیل بی توجهی حکومت و سرکوب معترضان، به سطحی وسیعتر و دایرۀ رئیس جمهورِ مادام العمر آن، حسنی مبارك رسیده است و علاوه بر داخل آن كشور، در كشورهای خارجی نیز، شهروندان مصری در مقابل برخی سفارتخانه های کشور خود دست به اعتراض زده اند.
شبکه خبری الجزیره شامگاه شنبه خاطرنشان کرد که انتخاب «عمر سلیمان»، رئیس سازمان اطلاعات بعنوان معاون رئیس جمهور، مقدمه‌ای برای خروج مبارك از كشور می باشد.
این رخدادها بعد از آن رخ می دهد که جنبش دموکراسی خواهی مردم کشورهای عربی، در پی پیروزی انقلاب مردم تونس و شعله ور شدن قیام ها در اردن و الجزایر، وارد فازی جدید شد و هزاران تظاهرکنندۀ مصری، از روز سه‌شنبه ٢۵ ژانویه- پنجم بهمن ماه در نقاط مختلف قاهره - پایتخت مصر- با حضور در خیابان‌ها، فراتر از خواست های قبلی خود – مبنی بر اصلاحات سیاسی و اقتصادی- خواستار برکناری حسنی مبارک، رئیس جمهور و همچنین انحلال هیات دولت شدند که برخورد نیروهای پلیس با مردم معترض، موج اعتراضات را به شهرهای دیگر کشاند.