سیاست در ایران سر نوشتی غریب داشته است. آنها که در قدرت بوده اند خود را مبرا از خطا دانسته و هیچ گونه انتقادی را سر بر نمی تابیده اند، و آنان که با قدرت دولت مبارزه میکرده اند انتقاد از خویش را آب به جوی دشمن ریختن برمیشمرده اند. نقد به طور کلی و نقد سیاسی به ویژه، در جامعه ایرانی و در شرایط استبداد سیاسی و سرکوب آزادیهای مدنی، هیچ گاه فرصت و امکان رشد مناسب را نیافته است. اما سیاست اگر چه ریشه در قدرت دارد، رشد آن وابسته به نقد سیاسی است. بدون نقد سیاسی، اندیشه سیاسی می پژمرد. قدیمیها میگفتند که در سیاست حلوا پخش نمیکنند. درست میگفتند. نمیشود هم در سیاست نقش بازی کرد و هم از زیر بار مسولیت تصمیمات خویش شانه خالی کرد. سیاست، طلب قدرت است برای ایجاد دگرگونی. از همین رو سیاست امری خطیر، خطرناک و مهم است. اما سیاست مانند هر آزمون انسانی دیگری عرصه آزمایش و خطا است. از اشتباه گریزی نیست، مهم اما یاد گرفتن از اشتباهات است. هر تشکیلات و هر فردی که توانایی دیدن و بررسی اشتباهات خودش را نداشته باشد، جز رنج و سرگشتگی برای خودش و حرمان برای مردم ارمغانی نخواهد دشت. متاسفانه سیاست گاهی تبدیل به دکان شده و اغراض شخصی جای اهداف سیاسی را میگیرند. دکان داران سیاست کم نیستند. این ها از طریق سیاست کسب و کار کرده و امور خود را میگذرانند. سیاست برای ایشان مغازه دو دهنه ای است که خیر و برکات بیشمار، و نان و آب و نام و نشان برایشان دارد. از آن مهمتر دکان سیاست ایشان سر قفلی دارد. این گونه سیاست پیشگان از هر گونه نقد و سنجشی هراس ناکند. وگرنه آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است. اما اشاره به یک نکته از اهمیت برخوردار است. و آن این است که نقد سیاسی را نباید به نقد اخلاقی فرو کاست. سیاست اگرچه میتواند اهداف اخلاقی داشته باشد، اما فراتر از اخلاق میرود. این به معنی نفی اخلاق در سیاست نیست، بلکه به معنی توجه به امور واقعی است. در سیاست منظور و مقصود سیاستمداران و احزاب مدّ نظر نیست بلکه نتیجه کار آنها است که مهم شمرده میشود. اینکه فلان حزب و فلان فعال یا فلان رهبر سیاسی چه نیتی در سرش میپرورانده نمیتواند معیار ارزیابی ما از ایشان شود. باید دید که نتیجه کارشان چه شده است، درختی که ایشان کاشته اند، چه میوه ای به بار آورده است. چه بسا سیاستمدارانی که با آرزوی رسیدن به بهشت، مردم را به جهنم برده اند. سیاست عرصه مسولیتها است، و نه عرصه خواب و خیالها و آرزوهای نا پخته و نااندیشیده. اما غرض از نقد باید یاد گرفتن باشد. وگرنه نقد برای نفس خود نقد اهمیتی ندارد. باید دید که از نقد چه حاصل میشود، کدام درسها گرفته میشوند، و چه گونه میتوانیم از اشتباهات پیشین اجتناب کنیم. از همین رو باید ریشه فکری و سیاسی اشتباهات را جست. باید دید آبشخور اشتباهات کجاست، چرا دوام میاورند، چرا کسی در مقابل این اشتباهات ان موقع که باید می ایستاد نایستاده است. از همین رو من نقد اندیشه وعمل سیاسی را مهمتر از نقد سیاستمداران و سیاست پیشگان میدانم.
این به معنی پرهیز از نقد فردی سیاسیون نیست. کسانی که در سیاست اشتباهات خودشان را چند باره تکرار میکنند، چندان از استعداد و هوشیاری سیاسی برخوردار نیستند و نقد شخصی ایشان فایده چندانی برایشان ندارد. کسی که از واقعیتها دردناک درس نمیگیرد، انتظاری نمیتوان داشت که از نقد دیگران چندان تاثیری بپزیرد. این به معنی پرهیز از نقد فردی سیاسیون نیست. تنها این میماند که با نقد آنها خودمان از خطاهای ایشان بپرهیزیم. اینکه این یا آن سیاستمدار در مقابل قدرت همیشه کرنش کرده و با ان ساخته است، بدون شک دلیل روانشناختی و اخلاقی دارد. اما نقد سیاسی میباید معطوف به دلایل سیاسی باشد. مقصود و هدف نقد، پیدا کردن دزدان قافله سیاست و دکانداران سیاسی و منتظر الوزاره ها نیست. بلکه فراگرفتن درس از اشتباهات دیگران است. نقد سیاسی اگر چه با نقد سیاسیون آغاز میشود، باید فراتر از آنها رفته و به مسایل سیاسی و نقد سیاست بپردازد. وگرنه از نقد حاصلی به دست نخواهد آمد. اما در این میان یک نکته مهم را نباید فراموش کرد، و آن پرهیز از توهین به شخصیت و حیثیت افراد است. گاندی در جایی میگوید که ما حتا نباید به حیثیت دشمنانمان توهین کنیم. این درس و نکته مهمی است. در پیشبرد مبارزات سیاسی هیچ نیازی به توهین به سازشکاران سیاسی نیست. نه خودمان از توهین کردن به آنها چیزی فرا میگیریم، و نه سازشکاران و مجیزگویان قدرت از توهین به خودشان درس میگیرند و راهشان را عوض میکنند.
رهبر حزب کمونیست کارگری تونس
اخبار روز: حمه الهمامی دبیر کل حزب کمونیست کارگری تونس است. او در زمان ۲٣ سال حکومت بن علی و حزبش "ار س د" ۱۰ سال را در زندان به سر برد و سیزده سال بقیه را به صورت مخفی زندگی کرد. وی در گفتگویی با Gitta Düperthal روزنامه نگار انگلیسی وضعیت تونس را مورد بررسی قرار داده است. این گفتگو توسط خانم ناهید جعفرپور ترجمه شده است:
در حال حاضر شرایط در تونس چگونه است؟
در حال حاضر انقلابی قدرتمند درتونس در حال انجام است. مردم تونس دیکتاتور را بیرون انداختند و حال با انرژی تلاش می کنند تا در آینده دولتی دمکراتیک بر سر کار بیاید.
اما عقب گرد هائی هم وجود دارد: صاحبان قدرت سیستم قدیمی و طرفداران بن علی تلاش می کنند همین حالا با تمامی خشونت ها مجددا قدرت را بدست آورند و سیستم قدیمی را از نو برقرار سازند. با این هدف آنها دولت موقتی را درست کردند که توجه به نیروهای قدیمی دارد. آنها می خواهند به احزاب اپوزیسیون و نیروهای مترقی مردمی بی توجه باشند و آنها را کنار بگذارند. اما شهروندان تونسی مجددا برای آنها روشن نمودند که آنها را قبول ندارند. آنها ساکت ننشستند و باز هم با اعتراضات و تجمعات خود در بسیاری از شهرها بیان نمودند که خواهان برقراری دولت پلیسی و دیکتاتوری حال با هر ابزاری هم که باشد نیستند و آنرا تحمل نخواهند نمود. آنها مجددا خواهان این شده اند که دولتی با شخصیت های قابل اعتماد مردم و از میان خود مردم که کشور را بسوی دمکراسی خواهد برد تشکیل شود. این دولت باید قانون اساسی ی دمکراتیک داشته باشد و یک جمهوری جدید باشد.
طبق آمار رسمی تا کنون ۷٨ نفر کشته شده اند آیا این ارقام درست است؟
ما هم دقیقا نمی دانیم. اما همین حالا هم این رژیم تلاش دارد با خشونت های بسیار پلیس این قیام را بشکست بکشاند. پلیس تظاهرکنندگانی را که برای حقوق بشر قیام کرده بودند، کشت. این رژیم تلاش می کند از این انقلاب جلوگیری کند. هنوز هیچ چیزی معین نشده است. همه چیز هنوز امان پذیر است. دیکتاتور رفته است اما دیکتاتوری هنوز سرنگون نشده است.
۱۷ دسامبر این قیام آغاز شد. چه چیزی به مردم انگیزه داده است که حال که بیش از ۴ هفته می گذرد هنوز در خیابان ها به اعتراض بپردازد؟
فوری ترین و مهم ترین مسئله مردم این است که دولت موقتی که برآمده از نیروهای قدیمی است تشکیل نشود. و بنظر می رسد که موفق هم شده اند. در حال حاضر دو حزب اپوزیسیون وزرای خویش را از دولت موقت بیرون کشیده اند و از این طریق ازهمکاری با رژیم استثمارگر قدیمی امتناع نموده اند.
حزب کمونیست کارگری در دولت موقت شرکت نکرد؟ و یا اجازه نداشت این کار را کند؟
ما بعنوان حزبی کمونیستی از همان آغاز از وارد شدن به این دولت امتناع ورزیدیم و آنرا رد کردیم و اصولا حاضر نیستیم در یک دولت موقت شرکت کنیم که نمایندگان رژیم دیکتاتوری در آن شرکت دارند. آنهم به این شکل که در مقام های کلیدی قرار گرفته اند.
دلائل اصلی این قیام عمومی چیست ـ چه چیزی باعث شد که مردم تونس بعد از ۲٣ سال حکومت دیکتاتوری بپا خیزند؟
تحت شرایط بحران اقتصادی جهان سقوط این کشور توسط دیکتاتور هر روز آشکارتر گشت. قدرت همواره فشارش بیشتر شد و کاراکتر خشونت انگیز پلیس هر روز شدت یافت. بسیاری از کارخانه جات بسته شدند و بیکاری بیحد رشد نمود. قیمت ها بسرعت افزایش یافتند و خدمات اجتماعی روز بروز اسفناک تر شد. وضعیت برای کارگر ساده و کارمندان خرد و دهقانان خرد روز بروز بدتر گشت و دیگر قادر نبودند زندگی ای ساده و طبیعی را به پیش برند. رنج و فقر بیشتر و بیشتر شد. همزمان مردم تونس می بایست نظاره کنند که چگونه خانواده و اطرافیان بن علی در زندگی لوکس غرق بودند و همواره ثروتمندتر می شدند. و حال مسیر اعتراضات بیشتر از همه بر علیه آپارات حزبی قدرتمندی است که باعث تمامی این بدبختی هاست.
خواسته های حزب کمونیست کارگری در این اعتراضات چیست؟
ما احتیاج به دولت موقتی داریم که بخواهد و در این موقعیت قرار داشته باشد انتخابات دمکراتیک را سازماندهی کند و قانون اساسی جدیدی را پیش نویسی کند. در این انتخابات و قانون اساسی تمامی گروه های اجتماعی مردم تونس می بایست شرکت داشته باشند: کارگران، جوانان، زنان ـ نمایندگان تمامی اقشار متفاوت جامعه می بایست در آن سهیم باشند بخصوص اقشار میانی جامعه. مردم تونس باید خود را سازماندهی کنند و مبارزه بر علیه دیکتاتوری را که هنوز از بین نرفته است تا آخر به پیش برند.
در بسیاری از رسانه ها همواره گفته می شود که ارتش موضعی دیگر از پلیس برای سرنگونی دیکتاتوری می گیرد. منظور چیست؟ آیا خطر دیکتاتوری نظامی وجود دارد؟
در تونس سال های سال دیکتاتوری پلیس وجود داشته است ـ ارتش چون پلیس نقش بسیار مهمی نداشته است و به واقع هم عملکردهایشان با هم فرق دارد. طبیعتا تونسی ها از هیچ چیزی به اندازه دیکتاتوری نظامی ترس ندارند ـ این را کسی نمی خواهد. ارتش تا زمانی در صحنه وجود دارد که ناآرامی ادامه دارد و شبه نظامیان بن علی با آکسیون های قدرتمندشان علیه مردم حرکت می کنند. این همواره به نفع نیروهای امنیتی بن علی است که کشور در هرج و مرج قرار داشته باشد. نیروهای رژیم گذشته می خواهند که کشور مشکل امنیتی پیدا کند و ثباتش را از دست دهد و باند های تبهکار بتوانند عملکرد داشته باشند. دقیقا باید از این مسئله جلوگیری شود. اما بعد از آن باید ارتش به پادگان ها برگردد. روند دمکراسی باید از سوی جامعه مدنی هدایت شود.
در باره کمیته های شهروندان در خیابان ها که اکنون شکل گرفته اند تا امنیت را ایجاد کنند چه می گوئید؟ گزارش هائی وجود دارد که خیابان ها توسط گونی های شنی، لاستیک و مبل های چوبی و گلدان های بزرگ و سطل آشغال و... برای گشت توسط ساکنین خانه ها و شهروندان تقسیم بندی شده اند...
این ها دمکراتها هستند که از برگشت به دیکتاتوری جلوگیری می کنند. آنها در مناطق مختلف بخشا سازمان یافته و بخشا غیرسازمانیافته عمل می کنند. زیرا که آنها خود را از سوی شبه نظامیان بن علی مورد مخاطره می بینند. اتحادیه های کارگری در هر حال مردم را فراخوانده اند که در محله ها علیه انهدام و نابود کردن ثروت های عمومی حرکت نمایند.
آیا اکنون تشکیل دولت موقت مشکل نیست؟ آیا احزاب اپوزیسیون از شانسی برخوردار بودند که در شرایط دیکتاتوری بین مردم محبوبیتی کسب نمایند؟
دائما فشار وجود داشت. بطوری که ما کمونیست ها هم آن را خوب لمس می کردیم. طبیعتا اکنون احزاب اوپوزیسیون دوباره خود را نشان می دهند. اتحادیه های کارگری وجود دارند. اسلام گرایان وجود دارند و همچنین انسانهای مستقل که با این وجود همواره تلاش نموده اند نفوذ سیاسی داشته باشند. اما اینکه چه کسی به واقع موفق شد تحت شرایط دیکتاتوری خود را پیش مردم بشناساند واقعا نمی شود گفت...
حزب کمونیست کارگری چگونه در شرایط دیکتاتوری می توانست ادعا کند تا چه اندازه عضو دارد؟
جواب: ما نمی توانیم بگوئیم که چه تعداد واقعا عضو داشته و داریم زیرا که ما بدلائل امنیتی این ریسک را نمی کنیم. حزب ما یکی از احزاب ممنوع بود اما در میان افکار عمومی بسیار معروف است. زیرا ما همواره بر علیه دیکتاتوری موضع گرفتیم. ما در جنبش اتحادیه ها بسیار معروفیم. در میان جوانان و جنبش زنان و هم چنین در میان روشنفکران.
شما در ۱۲ ژانویه در منزلتان از سوی بسیاری از کارمندان سرویس امنیتی بن علی دستگیر شدید آیا شما را تحت فشار قرار دادند؟
بله. آن یک آکسیون خشونت آمیز بود. آنها در خانه ما را شکستند. آدمهائی که مهمان من بودند مورد خشونت قرار گرفتند. حتی دختر خردسال من هم. با من دختر عمویم دستگیر شد. به من دستبند زدند و در زندان هم دستبند را باز نکردند. دلیل این ماجرا این بود که کمی قبل حزب ما خواهان برکناری دیکتاتور شده بود. ۱۴ ژانویه من آزاد شدم. آنهم زمانی که بن علی در هواپیما نشست به عربستان سعودی فرار کرد. من آزادیم را ممنون اعتراضات مردم هستم.
قبل از آن شما مدت های طولانی می بایست زندگی مخفی کنید و مدتهای طولانی بعد از دادگاه تان در ۲ فوریه ۲۰۰۲ در زندان بسر بردید.
در مجموع من بیش از ۱۰ سال زندانی سیاسی بودم. و حداقل ۱۰ سال هم زندگی مخفی کردم. دستگاه قضائی مرتبا به پشتیبانی از رژیم اعضای اتحادیه های کارگری، مخالفان و فعالان سیاسی و فعالان حقوق بشر را محکوم می کردو به زندان می انداخت و آنها را خاموش می کرد.
آخرین بار آخر فوریه ۱۹۹٨ همزمان با دو رفیق دیگر زیر زمینی شدیم. در نبود ما دادگاهی با حضور تعداد زیادی ناظر و آنهم بطوری نابرابر تشکیل شد و ما را هر کدام به ۹ سال و ٣ ماه حبس محکوم نمود. بعد از چهار سال زندگی مخفی که ما کارهای حزب و جلسات را انجام می دادیم در ۲ فوریه ۲۰۰۲ دادگاه جدیدی برای ما تشکیل شد و در آنجا هم در مدت چند دقیقه حکم ۹ سال حبس تائید شد. بدون اینکه وکلای ما حق حرف زدن داشته باشند. پلیس سالن دادگاه را محاصره نموده بود و فیلم دوربین خبرنگاران با خشونت گرفته شد. یکی از رفقای من دو سال حکمش با نام توهین به ماموران بیشتر شد زیرا که وی در حمله به سالن دادگاه گفته بود که وی مورد اذیت و آزار قرار گرفته بوده است. این جلسات دادگاه در مقابل چشم شاهدان بسیاری انجام پذیرفت: افراد خانواده، رفقا، هواداران، ناظران روند دادگاه و از سوی سازمانهای حقوق بشری تونسی و بین المللی و خبرنگاران.
شما با کدام گروه ها می توانید در یک ائتلاف سیاسی قرار بگیرید؟
با دمکرات ها و نیروهای مستقل
موضع سیاسی مردم تونس چیست؟ انتظار این می رود که آن ها به سوی یک دولت اسلامی حرکت کنند یا اینکه انها بیشتر از احزاب چپ حمایت خواهند نمود؟
این انقلاب طبق نظر من یک کاراکتر دمکراتیک دارد و اصلا تمایلات مذهبی ندارد.
اکنون بعد از آزادیتان در گردهمائی ها سخنرانی خواهید نمود؟
بله. ما در تظاهرات ها و خیابان ها با مردم تماس برقرار می کنیم همچنین از طریق رادیو و تلویزیون. تمامی این امکانات به ناگهان در اختیار ماست. در زمان دیکتاتور آزادی مطبوعات نبود و هیچ حزب اپوزیسیونی را رادیو تلویزیون تحمل نمی کرد. می توان گفت که از آزادی بیان مرتبا و سیستماتیک سوء استفاده می شد. رسانه های ارتباط جمعی دائما در کنترل قرار داشت. ژورنالیست ها از طریق تهدید به ممنوعیت کار به سکوت وادار می شدند و یا ترسانده می شدند و مورد تعقیب قرار می گرفتند.
آیا در تونس ضد کمونیست هم وجود دارد؟
بله. در تونس ضد کمونیسم هم وجود دارد. اما نه در بعد وسیعی مثل شما در آلمان. حزب ما یعنی حزب کمونیست کارگری تونس نزد مردم جذابیت دارد. زیرا که شناخته شده است. زیرا که ما برای آزادی از دیکتاتوری و برقراری دمکراسی خیلی کارها کرده ایم.
دولت های دیگر کشور ها در گذشته در مقابل دیکتاتوری تونس چه موضعی داشتند؟ در گزارش رسانه ها همواره گفته می شود که آنها چشم های خود را به روی دیکتاتوری بسته بودند....
بن علی در تمامی مدت رهبریتش از پشتیبانی آمریکا و اروپا برخوردار بود ـ از همه مهمتر فرانسه و ایتالیا. ما فراموش نمی کنیم که بن علی و باندش در تمامی این سال ها از پشتیبانی دولت های غربی لذت بردند. در تونس چندین هزار شرکت خارجی در تاراج ثروت مردم و استثمار کارگران سهیم بودند.
این شرکت های خارجی نیروی کارگران تونسی و تمامی حقوق آنها را ربودند. آنها خواهان یک رژیم دیکتاتوری بودند تا با نظم آن رژیم استثمار کامل نیروی کار تونسی را انجام دهند. رئیس جمهور فرانسه سارکوزی تمامی این مسائل را با نام دمکراسی با بن علی جشن گرفت.
می توان چنین جمع بندی نمود که: دولت های غربی از اینکه دولتی دیکتاتوری در تونس و در منطقه حکومت کند برای منافعشان استقبال نمودند. رئیس جمهور ایتالیا بن علی را دوست خود می دانست و به او خوش آمد گفت. وزیر امور خارجه فرانسه همین اخیرا پشتیبانی خود را از بن علی اعلام نمود. وی می خواست نیروهای ویژه خود را به کمک بن علی بفرستد تا امنیت را در تونس برقرار کنند. در همین زمان ده ها کشته بین مردم قرار داشت.
و آلمان؟
آلمان هم تفاوت زیادی با انها ندارد اما خیلی منفی مثل آنها پیش نرفت.
آیا همبستگی بین المللی هم وجود داشت؟
بیشتر از همه از سایر کشورهای عربی ـ الجزیره، مراکش، مصر، فلسطین ـ بما نیروهای کمونیستی کمک نمودند. ما حالا می شنویم که در آنجا هم دولت ها با توجه به تونس نگاه می کنند. آنها ترس دارند که مردمشان درست بمانند مردم تونس رفتار کنند. اگر انقلاب ما موفق شود مطمئنا تاثیر روی کشورهای دیگر دیکتاتوری خواهد گذاشت.
در حال حاضر شرایط در تونس چگونه است؟
در حال حاضر انقلابی قدرتمند درتونس در حال انجام است. مردم تونس دیکتاتور را بیرون انداختند و حال با انرژی تلاش می کنند تا در آینده دولتی دمکراتیک بر سر کار بیاید.
اما عقب گرد هائی هم وجود دارد: صاحبان قدرت سیستم قدیمی و طرفداران بن علی تلاش می کنند همین حالا با تمامی خشونت ها مجددا قدرت را بدست آورند و سیستم قدیمی را از نو برقرار سازند. با این هدف آنها دولت موقتی را درست کردند که توجه به نیروهای قدیمی دارد. آنها می خواهند به احزاب اپوزیسیون و نیروهای مترقی مردمی بی توجه باشند و آنها را کنار بگذارند. اما شهروندان تونسی مجددا برای آنها روشن نمودند که آنها را قبول ندارند. آنها ساکت ننشستند و باز هم با اعتراضات و تجمعات خود در بسیاری از شهرها بیان نمودند که خواهان برقراری دولت پلیسی و دیکتاتوری حال با هر ابزاری هم که باشد نیستند و آنرا تحمل نخواهند نمود. آنها مجددا خواهان این شده اند که دولتی با شخصیت های قابل اعتماد مردم و از میان خود مردم که کشور را بسوی دمکراسی خواهد برد تشکیل شود. این دولت باید قانون اساسی ی دمکراتیک داشته باشد و یک جمهوری جدید باشد.
طبق آمار رسمی تا کنون ۷٨ نفر کشته شده اند آیا این ارقام درست است؟
ما هم دقیقا نمی دانیم. اما همین حالا هم این رژیم تلاش دارد با خشونت های بسیار پلیس این قیام را بشکست بکشاند. پلیس تظاهرکنندگانی را که برای حقوق بشر قیام کرده بودند، کشت. این رژیم تلاش می کند از این انقلاب جلوگیری کند. هنوز هیچ چیزی معین نشده است. همه چیز هنوز امان پذیر است. دیکتاتور رفته است اما دیکتاتوری هنوز سرنگون نشده است.
۱۷ دسامبر این قیام آغاز شد. چه چیزی به مردم انگیزه داده است که حال که بیش از ۴ هفته می گذرد هنوز در خیابان ها به اعتراض بپردازد؟
فوری ترین و مهم ترین مسئله مردم این است که دولت موقتی که برآمده از نیروهای قدیمی است تشکیل نشود. و بنظر می رسد که موفق هم شده اند. در حال حاضر دو حزب اپوزیسیون وزرای خویش را از دولت موقت بیرون کشیده اند و از این طریق ازهمکاری با رژیم استثمارگر قدیمی امتناع نموده اند.
حزب کمونیست کارگری در دولت موقت شرکت نکرد؟ و یا اجازه نداشت این کار را کند؟
ما بعنوان حزبی کمونیستی از همان آغاز از وارد شدن به این دولت امتناع ورزیدیم و آنرا رد کردیم و اصولا حاضر نیستیم در یک دولت موقت شرکت کنیم که نمایندگان رژیم دیکتاتوری در آن شرکت دارند. آنهم به این شکل که در مقام های کلیدی قرار گرفته اند.
دلائل اصلی این قیام عمومی چیست ـ چه چیزی باعث شد که مردم تونس بعد از ۲٣ سال حکومت دیکتاتوری بپا خیزند؟
تحت شرایط بحران اقتصادی جهان سقوط این کشور توسط دیکتاتور هر روز آشکارتر گشت. قدرت همواره فشارش بیشتر شد و کاراکتر خشونت انگیز پلیس هر روز شدت یافت. بسیاری از کارخانه جات بسته شدند و بیکاری بیحد رشد نمود. قیمت ها بسرعت افزایش یافتند و خدمات اجتماعی روز بروز اسفناک تر شد. وضعیت برای کارگر ساده و کارمندان خرد و دهقانان خرد روز بروز بدتر گشت و دیگر قادر نبودند زندگی ای ساده و طبیعی را به پیش برند. رنج و فقر بیشتر و بیشتر شد. همزمان مردم تونس می بایست نظاره کنند که چگونه خانواده و اطرافیان بن علی در زندگی لوکس غرق بودند و همواره ثروتمندتر می شدند. و حال مسیر اعتراضات بیشتر از همه بر علیه آپارات حزبی قدرتمندی است که باعث تمامی این بدبختی هاست.
خواسته های حزب کمونیست کارگری در این اعتراضات چیست؟
ما احتیاج به دولت موقتی داریم که بخواهد و در این موقعیت قرار داشته باشد انتخابات دمکراتیک را سازماندهی کند و قانون اساسی جدیدی را پیش نویسی کند. در این انتخابات و قانون اساسی تمامی گروه های اجتماعی مردم تونس می بایست شرکت داشته باشند: کارگران، جوانان، زنان ـ نمایندگان تمامی اقشار متفاوت جامعه می بایست در آن سهیم باشند بخصوص اقشار میانی جامعه. مردم تونس باید خود را سازماندهی کنند و مبارزه بر علیه دیکتاتوری را که هنوز از بین نرفته است تا آخر به پیش برند.
در بسیاری از رسانه ها همواره گفته می شود که ارتش موضعی دیگر از پلیس برای سرنگونی دیکتاتوری می گیرد. منظور چیست؟ آیا خطر دیکتاتوری نظامی وجود دارد؟
در تونس سال های سال دیکتاتوری پلیس وجود داشته است ـ ارتش چون پلیس نقش بسیار مهمی نداشته است و به واقع هم عملکردهایشان با هم فرق دارد. طبیعتا تونسی ها از هیچ چیزی به اندازه دیکتاتوری نظامی ترس ندارند ـ این را کسی نمی خواهد. ارتش تا زمانی در صحنه وجود دارد که ناآرامی ادامه دارد و شبه نظامیان بن علی با آکسیون های قدرتمندشان علیه مردم حرکت می کنند. این همواره به نفع نیروهای امنیتی بن علی است که کشور در هرج و مرج قرار داشته باشد. نیروهای رژیم گذشته می خواهند که کشور مشکل امنیتی پیدا کند و ثباتش را از دست دهد و باند های تبهکار بتوانند عملکرد داشته باشند. دقیقا باید از این مسئله جلوگیری شود. اما بعد از آن باید ارتش به پادگان ها برگردد. روند دمکراسی باید از سوی جامعه مدنی هدایت شود.
در باره کمیته های شهروندان در خیابان ها که اکنون شکل گرفته اند تا امنیت را ایجاد کنند چه می گوئید؟ گزارش هائی وجود دارد که خیابان ها توسط گونی های شنی، لاستیک و مبل های چوبی و گلدان های بزرگ و سطل آشغال و... برای گشت توسط ساکنین خانه ها و شهروندان تقسیم بندی شده اند...
این ها دمکراتها هستند که از برگشت به دیکتاتوری جلوگیری می کنند. آنها در مناطق مختلف بخشا سازمان یافته و بخشا غیرسازمانیافته عمل می کنند. زیرا که آنها خود را از سوی شبه نظامیان بن علی مورد مخاطره می بینند. اتحادیه های کارگری در هر حال مردم را فراخوانده اند که در محله ها علیه انهدام و نابود کردن ثروت های عمومی حرکت نمایند.
آیا اکنون تشکیل دولت موقت مشکل نیست؟ آیا احزاب اپوزیسیون از شانسی برخوردار بودند که در شرایط دیکتاتوری بین مردم محبوبیتی کسب نمایند؟
دائما فشار وجود داشت. بطوری که ما کمونیست ها هم آن را خوب لمس می کردیم. طبیعتا اکنون احزاب اوپوزیسیون دوباره خود را نشان می دهند. اتحادیه های کارگری وجود دارند. اسلام گرایان وجود دارند و همچنین انسانهای مستقل که با این وجود همواره تلاش نموده اند نفوذ سیاسی داشته باشند. اما اینکه چه کسی به واقع موفق شد تحت شرایط دیکتاتوری خود را پیش مردم بشناساند واقعا نمی شود گفت...
حزب کمونیست کارگری چگونه در شرایط دیکتاتوری می توانست ادعا کند تا چه اندازه عضو دارد؟
جواب: ما نمی توانیم بگوئیم که چه تعداد واقعا عضو داشته و داریم زیرا که ما بدلائل امنیتی این ریسک را نمی کنیم. حزب ما یکی از احزاب ممنوع بود اما در میان افکار عمومی بسیار معروف است. زیرا ما همواره بر علیه دیکتاتوری موضع گرفتیم. ما در جنبش اتحادیه ها بسیار معروفیم. در میان جوانان و جنبش زنان و هم چنین در میان روشنفکران.
شما در ۱۲ ژانویه در منزلتان از سوی بسیاری از کارمندان سرویس امنیتی بن علی دستگیر شدید آیا شما را تحت فشار قرار دادند؟
بله. آن یک آکسیون خشونت آمیز بود. آنها در خانه ما را شکستند. آدمهائی که مهمان من بودند مورد خشونت قرار گرفتند. حتی دختر خردسال من هم. با من دختر عمویم دستگیر شد. به من دستبند زدند و در زندان هم دستبند را باز نکردند. دلیل این ماجرا این بود که کمی قبل حزب ما خواهان برکناری دیکتاتور شده بود. ۱۴ ژانویه من آزاد شدم. آنهم زمانی که بن علی در هواپیما نشست به عربستان سعودی فرار کرد. من آزادیم را ممنون اعتراضات مردم هستم.
قبل از آن شما مدت های طولانی می بایست زندگی مخفی کنید و مدتهای طولانی بعد از دادگاه تان در ۲ فوریه ۲۰۰۲ در زندان بسر بردید.
در مجموع من بیش از ۱۰ سال زندانی سیاسی بودم. و حداقل ۱۰ سال هم زندگی مخفی کردم. دستگاه قضائی مرتبا به پشتیبانی از رژیم اعضای اتحادیه های کارگری، مخالفان و فعالان سیاسی و فعالان حقوق بشر را محکوم می کردو به زندان می انداخت و آنها را خاموش می کرد.
آخرین بار آخر فوریه ۱۹۹٨ همزمان با دو رفیق دیگر زیر زمینی شدیم. در نبود ما دادگاهی با حضور تعداد زیادی ناظر و آنهم بطوری نابرابر تشکیل شد و ما را هر کدام به ۹ سال و ٣ ماه حبس محکوم نمود. بعد از چهار سال زندگی مخفی که ما کارهای حزب و جلسات را انجام می دادیم در ۲ فوریه ۲۰۰۲ دادگاه جدیدی برای ما تشکیل شد و در آنجا هم در مدت چند دقیقه حکم ۹ سال حبس تائید شد. بدون اینکه وکلای ما حق حرف زدن داشته باشند. پلیس سالن دادگاه را محاصره نموده بود و فیلم دوربین خبرنگاران با خشونت گرفته شد. یکی از رفقای من دو سال حکمش با نام توهین به ماموران بیشتر شد زیرا که وی در حمله به سالن دادگاه گفته بود که وی مورد اذیت و آزار قرار گرفته بوده است. این جلسات دادگاه در مقابل چشم شاهدان بسیاری انجام پذیرفت: افراد خانواده، رفقا، هواداران، ناظران روند دادگاه و از سوی سازمانهای حقوق بشری تونسی و بین المللی و خبرنگاران.
شما با کدام گروه ها می توانید در یک ائتلاف سیاسی قرار بگیرید؟
با دمکرات ها و نیروهای مستقل
موضع سیاسی مردم تونس چیست؟ انتظار این می رود که آن ها به سوی یک دولت اسلامی حرکت کنند یا اینکه انها بیشتر از احزاب چپ حمایت خواهند نمود؟
این انقلاب طبق نظر من یک کاراکتر دمکراتیک دارد و اصلا تمایلات مذهبی ندارد.
اکنون بعد از آزادیتان در گردهمائی ها سخنرانی خواهید نمود؟
بله. ما در تظاهرات ها و خیابان ها با مردم تماس برقرار می کنیم همچنین از طریق رادیو و تلویزیون. تمامی این امکانات به ناگهان در اختیار ماست. در زمان دیکتاتور آزادی مطبوعات نبود و هیچ حزب اپوزیسیونی را رادیو تلویزیون تحمل نمی کرد. می توان گفت که از آزادی بیان مرتبا و سیستماتیک سوء استفاده می شد. رسانه های ارتباط جمعی دائما در کنترل قرار داشت. ژورنالیست ها از طریق تهدید به ممنوعیت کار به سکوت وادار می شدند و یا ترسانده می شدند و مورد تعقیب قرار می گرفتند.
آیا در تونس ضد کمونیست هم وجود دارد؟
بله. در تونس ضد کمونیسم هم وجود دارد. اما نه در بعد وسیعی مثل شما در آلمان. حزب ما یعنی حزب کمونیست کارگری تونس نزد مردم جذابیت دارد. زیرا که شناخته شده است. زیرا که ما برای آزادی از دیکتاتوری و برقراری دمکراسی خیلی کارها کرده ایم.
دولت های دیگر کشور ها در گذشته در مقابل دیکتاتوری تونس چه موضعی داشتند؟ در گزارش رسانه ها همواره گفته می شود که آنها چشم های خود را به روی دیکتاتوری بسته بودند....
بن علی در تمامی مدت رهبریتش از پشتیبانی آمریکا و اروپا برخوردار بود ـ از همه مهمتر فرانسه و ایتالیا. ما فراموش نمی کنیم که بن علی و باندش در تمامی این سال ها از پشتیبانی دولت های غربی لذت بردند. در تونس چندین هزار شرکت خارجی در تاراج ثروت مردم و استثمار کارگران سهیم بودند.
این شرکت های خارجی نیروی کارگران تونسی و تمامی حقوق آنها را ربودند. آنها خواهان یک رژیم دیکتاتوری بودند تا با نظم آن رژیم استثمار کامل نیروی کار تونسی را انجام دهند. رئیس جمهور فرانسه سارکوزی تمامی این مسائل را با نام دمکراسی با بن علی جشن گرفت.
می توان چنین جمع بندی نمود که: دولت های غربی از اینکه دولتی دیکتاتوری در تونس و در منطقه حکومت کند برای منافعشان استقبال نمودند. رئیس جمهور ایتالیا بن علی را دوست خود می دانست و به او خوش آمد گفت. وزیر امور خارجه فرانسه همین اخیرا پشتیبانی خود را از بن علی اعلام نمود. وی می خواست نیروهای ویژه خود را به کمک بن علی بفرستد تا امنیت را در تونس برقرار کنند. در همین زمان ده ها کشته بین مردم قرار داشت.
و آلمان؟
آلمان هم تفاوت زیادی با انها ندارد اما خیلی منفی مثل آنها پیش نرفت.
آیا همبستگی بین المللی هم وجود داشت؟
بیشتر از همه از سایر کشورهای عربی ـ الجزیره، مراکش، مصر، فلسطین ـ بما نیروهای کمونیستی کمک نمودند. ما حالا می شنویم که در آنجا هم دولت ها با توجه به تونس نگاه می کنند. آنها ترس دارند که مردمشان درست بمانند مردم تونس رفتار کنند. اگر انقلاب ما موفق شود مطمئنا تاثیر روی کشورهای دیگر دیکتاتوری خواهد گذاشت.
به نام نان، برای آزادی
نزهت امیرآبادیان
تونسی ها دیکتاتور را سرنگون کردند
لئون تروتسکی می گوید: تمامی انقلاب ها غیر ممکن هستند تا زمانی که وقوع آنها اجتناب ناپذیر شود.
«تغییر» در روز ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ برای تونس در یک چشم به هم زدن اتفاق افتاد. در آخرین روزهای حکومت، حتی ثانیه ها نیز برای او به سرعت می گذشت، برای کسی که به مدت ۲۳ سال بالاترین قدرت سیاسی را در تونس در دست داشت؛ زین العابدین بن علی، در آخرین روز ها برای جلوگیری از غرق شدن حکومت خود دست به هرکاری زد. او به مردم تونس التماس کرد و فریاد زد که صدای آنها را شنیده و حرف های آنها را فهمیده است. در روز ۱۳ ژانویه بن علی طی یک برنامه تلویزیونی مستقیماً با مردم سخن گفت، اما این بار با لحنی کاملاً متمایز. او بر خلاف همیشه با لهجه تونسی و با فروتنی بسیار با مردم حرف زد و اعلام کرد تا پایان سال ۲۰۱۴ از قدرت کناره گیری می کند. وعده زین العابدین بن علی، در نطق تلویزیونی اش خطاب به تظاهر کنندگان، مبنی بر عدم شرکت در انتخابات بعدی ریاست جمهوری آخرین تقلاهای او برای حفظ قدرت بود؛ تلاش هایی که در نهایت نتوانست امنیت قدرت افسانه ای اش را تامین کند و در شامگاه ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ مجبور شد از تونس فرار کند.
در سال ۱۹۷۸، زین العابدین بن علی نخست وزیر وقت تونس با یک کودتای نظامی قدرت را از حبیب بورقیبه رئیس جمهوری ۸۴ ساله این کشور ربود. این تصاحب قدرت بدون خونریزی بود. اما زین العابدین به این بسنده نکرد. او در گام بعدی محدودیت زمانی دوران ریاست جمهوری را از قانون اساسی حذف و امکان نامزدی مادام العمر را از آن خود کرد. او در انتخابات سال ۱۹۹۴ کاندیدای بی رقیب ریاست جمهوری بود و در آخرین انتخابات که در سال ۲۰۰۹ برگزار شد نیز با بیش از ۶۲ درصد آرا برای یک دوره پنج ساله رئیس جمهور شد.
حاکمیت رئیس جمهوری سابق تونس با رشد اقتصادی و اتخاذ مواضع اجتماعی مترقی به خصوص در مورد حقوق زنان همراه بود. بن علی در سال ۱۹۸۷ در اولین ماه های پس از رسیدن به قدرت به طور گسترده ای به عنوان ناجی کشور مورد ستایش واقع شد. او هرج و مرج سیاسی موجود در کشور را خنثی و تلاش زیادی برای بهبود اقتصاد کشور کرد و نظام سیاسی کشور را سکولار کرد. اما او بیش از یک ناجی بود؛ مردم تونس باور کرده بودند که او یک دموکرات تمام عیار است. او اعلام کرد تمام حقوق مورد نیاز یک رقابت سیاسی را در کشور ایجاد خواهد کرد؛ شفافیت، آزادی عقیده و بیان. او در مورد آزادی های فردی نیز چیز های زیادی گفته بود؛ آزادی وجدان، آزادی بیان عقاید مخالف و حقوق بشر. حرف های او تنها شبیه به یک دموکرات نبود وی مانند یک دموکرات لیبرال سخن می گفت.
اما پس از پایان انتخابات مجلس قانونگذاری در سال ۱۹۸۹ ماه عسل به پایان رسید. بن علی اجازه نداد احزاب اسلامگرا در میدان فعالیت های سیاسی حضور داشته باشند. احزاب سکولار اپوزیسیون نیز به تدریج از صحنه سیاسی حذف شدند. شعار های او فقط کد هایی برای کسب قدرت تمام عیار بود؛ کد هایی که به وسیله آن مخالفان خود را نشان دادند و دستگیری های گسترده آغاز شد. در واقع، تمامی سخنان او تنها به منظور شناخت و محدود کردن صدا های مخالف و جلوگیری از تشکیل احزاب فراگیر طراحی شده بود.
شاید برخی معتقد باشند بن علی در یک سال و نیم اولیه حکومت خود صادق بوده و فشار های پیش روی او برای انجام اصلاحات اقتصادی بسیار دشوار، و مشاهده جنگ های داخلی کشورهای همسایه مانند الجزایر و جلوگیری از نفوذ اسلام سیاسی او را به سوی دیکتاتوری سوق داده است. اما نمی توان حقایق انکار ناپذیر را رد کرد. در دهه ۱۹۹۰ بن علی ۱۰ هزار نفر از اسلامگرایان و مخالفان سیاسی خود را بازداشت و زندانی کرد و اگر کسی شکایتی از وضع موجود می کرد به جرم همکاری با اسلامگرایان زندانی می شد.
بن علی همواره ارتباط خود را با بخش مرکزی حزب حاکم حفظ می کرد و خواسته هایش حکم قانون اساسی داشت. دولت در واقع خدمتگذار او بود. حکومت سودان در بخش های اجرای قانون، قانونگذاری و دادرسی در خدمت اهداف سیاسی او بود. اگر روزنامه ای از خط قرمز های بن علی پا فراتر می گذاشت یا توقیف می شد یا از دریافت کاغذ محروم می شد. هیچ تاجری مجوز واردات و صادرات دریافت نمی کرد مگر آنکه پیش از آن نشان داده باشد نسبت به رئیس جمهور تعهد، وفاداری و اعتقاد دارد.
البته ابزار های اعمال قدرت بی پرده تری هم وجود داشت. نیرو های انتظامی، نیروهای متحد الشکل و لباس شخصی ها همگی گارد ویژه رژیم او بودند و مستقیماً تحت فرمان و کنترل رئیس جمهور و وزارت کشور بودند. در اواسط دهه ۱۹۹۰ روشن شد فشار حکومت بر اسلامگرا ها باعث شده آنها به تشکیل سازمان های زیرزمینی اقدام کنند. استبداد بن علی کم کم باعث می شد مردم صبرشان تمام شود. صدای اعتراض فعالان حقوق بشر و روزنامه نگاران بلندتر شد. داستان های زیادی در مورد ضرب و شتم توسط ماموران مخفی بازداشت های خودسرانه و شکنجه های آن دوران گفته می شود.
پس چرا این شورش ها امسال اتفاق افتاد و نه ۹ سال پیش؟ از ماه گذشته رسانه های زیادی اخبار بالا رفتن قیمت ها و بیکاری در تونس را پوشش دادند. پیش از بروز بحران اقتصادی جهانی دولت بن علی با وجود تمامی مشکلات، رشد اقتصادی قابل قبولی داشت. تونس طبقه متوسط بزرگ و طبقه مرفه بزرگ تری نسبت به همسایگان خود دارد. در تونس تا زمانی که شما کاری به سیاست نداشتید دولت اجازه می داد شما زندگی خصوصی و درآمد خوب داشته باشید؛ یک خانه یا آپارتمان خوب بخرید و زندگی بهتری نسبت به پدر و مادرتان فراهم کنید. اما تونس از لحاظ اقتصادی بسیار وابسته به کشور های اروپایی بود. بحران اقتصادی که در سال های اخیر کشور های اروپایی را درگیر کرد باعث شد تونس هم دچار افت شدید اقتصادی شود. از دلایل دیگر اعتراضات تونس می توان از رشد شبکه های اجتماعی نام برد. رسانه هایی مانند فیس بوک قدرت کنترل رسانه ای را از حکومت تونس خارج کرد.
● اولین انقلاب ویکی لیکس
تونسی ها به دلایل بیشتری برای اعتراض نیاز نداشتند؛ هنگامی که در هفته گذشته مردم تونس به خیابان ها ریختند قیمت مواد غذایی بالا بود، فساد بسیار شایع بود و بیکاری همه مردم را به ستوه آورده بود. اما در کنار تمامی مشکلات اقتصادی، بخشی از اعتراضات مردم تونس به دلیل فقدان آزادی بیان در این کشور بود و این موضوع اولین بار از طریق ویکی لیکس در رسانه ها منتشر شد. بر اساس تلگراف هایی که از وزارت امور خارجه تونس در ژوئن ۲۰۰۹ به بیرون درز کرد و ویکی لیکس آن را منتشر ساخت، خانواده بن علی کل اقتصاد کشور را در تسلط خود در آورده بودند. در این تلگراف گفته شده بن علی در حال پیر شدن است و رژیم سخت و متصلب او هیچ آینده روشنی ندارد. و هیچ راه چاره ای برای این دزد سالاری وجود ندارد.
در تلگراف دیگری که که ژوئن ۲۰۰۸ فرستاده شده، آمده است: فساد مزمن، همراه با تورم و بیکاری رو به افزایش است. در حالی مردم برای تهیه سوخت با مشکل مواجه هستند که عاملان این فساد به احتمال زیاد در قدرت باقی خواهند ماند. البته تونسی ها نیازی نداشتند که کسی به آنها این مطالب را بگوید اما جزییات ذکر شده در تلگراف مهم است. برای مثال این واقعیت که بانوی اول سود کلانی از طریق مدارس خصوصی به دست می آورد. پس از انتشار این اخبار بر روی سایت ویکی لیکس، دولت تونس ویکی لیکس را در تونس مسدود کرد. پس از آن بود که فعالیت فعالان سیاسی و دگر اندیشان در شبکه های اجتماعی آغاز شد. در واقع می توان گفت افشا گری های ویکی لیکس همانند کاتالیزوری در جریان اعتصابات تونس عمل کرد.
● همیشه پای یک زن در میان است
لیلا الطرابلسی همسر بن علی رئیس جمهور تونس با بسیاری از مفاسد مختلف در این کشور مرتبط بود و در امور داخلی تونس نیز دخالت می کرد. این موضوع باعث شده بود بسیاری بر این عقیده باشند که لیلا الطرابلسی و خانواده او هستند که در تونس حکومت می کنند، نه ریاست جمهوری این کشور. لیلا الطرابلسی در سال ۱۹۵۷ میلادی به دنیا آمد، پدرش فروشنده میوه بود. او بعد از دریافت مدرک ابتدایی در یک آموزشگاه آرایشگری مشغول کار شد و در همین زمینه با مردی به نام «خلیل معاوی» که یک بازرگان بود آشنا شد، وی در ۱۸ سالگی با این مرد ازدواج کرد و سه سال بعد از او طلاق گرفت. وی بعد از طلاق از همسر خود با بن علی ازدواج کرد. او از رئیس جمهور فراری تونس سه کودک به دنیا آورد که سرین، حلیمه و محمد نام دارند. بن علی از همسر اول خود نیز سه فرزند داشت که غزوه، درصاف و سیرین نام داشتند. در سال های بعد از رسیدن بن علی به حاکمیت، اطرافیان این زن اموال زیادی را به دست آوردند. خانواده لیلا الطرابلسی بعد از بیماری بن علی توانستند نفوذ خود را در این کشور گسترش دهند به صورتی که برادر بزرگ او موفق شد اداره یک شرکت هواپیمایی را در این کشور به دست بگیرد. بر اساس گزارش های بسیاری، شرکت هایی نظیر تلفن همراه و بانک ها و موسسات آموزش آزاد هم در اختیار خانواده لیلا بوده اند.
در کتابی که سال ۲۰۰۹ میلادی به عنوان «حاکمیت قصر قرطاج در تونس» در کشور فرانسه منتشر شده است، نویسنده به موضوع هیمنه خاندان همسر بن علی در بخش های مختلف اقتصادی این کشور پرداخته است. نیکلا بو و کاترین گراسیه نویسندگان این کتاب، که فروش آن در تونس ممنوع شده است، لیلا الطرابلسی و خاندان او را حاکم مطلق در بسیاری از شریان های اقتصادی و سیاسی در کشور بعد از بیماری اخیر بن علی معرفی کرده اند. پس از فرار بن علی و خانواده اش به عربستان، روزنامه فرانسوی لوموند اعلام کرد: بر اساس اطلاعات امنیتی لیلا بن علی همسر زین العابدین بن علی رئیس جمهور مخلوع تونس برای برداشت طلا شخصاً به بانک مرکزی این کشور رفته است. بر اساس این گزارش، همسر بن علی پس از آن سوار هواپیما شده و در حالی که شمش های طلا به ارزش ۴۵ میلیون یورو به همراه خود داشت به دوبی رفته است. پس از سرنگونی حکومت بن علی، تونسی های خشمگین عماد طرابلسی، برادر زاده لیلا بن علی، را که یکی از سران فساد در تونس بود، به قتل رساندند.
● دولت های عربی بر لبه پرتگاه
رژیم های عربی اکنون بر لبه پرتگاه هستند. اتفاقاتی که در تونس افتاد، تظاهرات پی در پی و اعتصاب هایی که اخیراً در الجزایر، مصر، اردن، لیبی و مغرب در جریان بود و هست، اعلام خطری به رژیم های همسایه مشابه تونس است. پیروزی مردم تونس چشم انداز روشنی پیش روی معترضان و اپوزیسیون سیاسی در این کشور ها قرار داده است. اخوان المسلمین حزب اپوزیسیون دولت مصر به حسنی مبارک هشدار داده که تونس مدلی برای کشور های عرب است و در صورت تغییر نکردن چشم انداز سیاسی در مصر این کشور نیز مانند تونس منفجر خواهد شد. به جز اخوان المسلمین، بسیاری از کارشناسان سیاسی معتقدند انقلاب مردمی تونس برای بسیاری از ملت های عرب که به دنبال تغییر و اصلاحات هستند ، تبدیل به الگو خواهد شد. این کارشناسان به رژیم حاکم بر مصر هشدار دادند که از وضعیت تونس درس عبرت بگیرد و اقدام به تشکیل دولت وحدت ملی و گشودن باب گفت وگو با مخالفان کند. به دنبال فرار بن علی از کشور و پناه بردنش به عربستان سعودی، ده ها تن از مصری ها در مقابل سفارت تونس در قاهره دست به تظاهرات زدند. تظاهرکنندگان مصری ضمن حمایت از مردم تونس و ابراز خوشحالی از سرنگونی حکومت بن علی شعارهایی را علیه «حسنی مبارک» رئیس جمهوری مصر سر دادند و خواستار سرنگونی او شدند.
سناریو تونس اکنون در بسیاری از نقاط خاورمیانه در جریان است. انجمن برادری و اخوت اردن هشدار داده بالا رفتن قیمت ها در این کشور باعث انفجاری غیر قابل پیش بینی در این کشور خواهد شد. عبدالرحمان بن راشد مقاله نویس پیشرو در عربستان سعودی در مقاله ای که در مورد تونس نوشته، بیشتر نگران است تا هیجان زده. او اعتراضات مردم تونس را مانند دومینویی می داند که به سرعت در جهان عرب در حال گسترش است.
نکته مهم در اینجاست که اکنون دولت های کشور های عربی به هیچ وجه قادر به کنترل جنبش های اجتماعی به وجودآمده از طرق رسانه های رسمی نیستند. آنها عملاً دریافتند که بازداشت خبرنگاران رسمی روزنامه ها برای جلوگیری از خبر رسانی فایده ای نخواهد داشت. کشور های خاورمیانه شاهد موج بالایی از شهروند خبرنگار هایی هستند که از طریق موبایل های خود، عکس ها و فیلم ها و خبر های این اعتراضات را پوشش می دهند. این انقلاب ها در عمل زاییده تکنولوژی هستند و عملاً توسط تلویزیون های ماهواره ای و رسانه های اینترنتی مانند فیس بوک، توئیتر و یوتیوپ پیگیری و رهبری می شوند؛ رسانه هایی غیر قابل کنترل که اکنون در تمامی این جنبش ها مورد استفاده قرار می گیرند. انقلاب مردمی تونس در اینترنت به طور گسترده خود را نشان داده است. بسیاری از کاربران عرب سایت «فیس بوک» عکس های خود را عوض کرده و به جای آن عکس محمد بوعزیزی، جوانی که خود را چهار هفته پیش آتش زد و جرقه انقلاب مردمی تونس را روشن کرد، گذاشتند. تحلیلگران بر این باورند که اینترنت می تواند درخواست های مردمی را تبدیل به تبلیغات گسترده سیاسی کند و مردم را به خیابان ها بکشاند. باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا پس از فرار بن علی، در یک سخنرانی دلیری مردم تونس را ستود و گفت جامعه بین المللی شاهد «پیکاری شجاعانه و تعیین کننده برای حقوق شهروندی» است و با انتشار بیانیه ای از سوی کاخ سفید، از رهبران تازه تونس خواست هر چه زودتر «انتخاباتی آزاد و عادلانه» برگزار کنند. اما برای تونسی ها و الجزایری هایی که این روز ها دموکراسی را در خیابان تمرین می کنند سخنان اوباما اهمیت چندانی ندارد. آنها در ابتدای اعتراضات خود دولت های غربی را به پشتیبانی از حکومت دیکتاتوری بن علی متهم کرده بودند و از رسانه های غربی خواسته بودند دست از سیاه نمایی بردارند.
الجزیره در گزارشی نوشت: «رهبران عرب با نگرانی شدید حوادث تونس را که جوانان، زین العابدین بن علی مرد قدرتمند این کشور را مجبور به فرار کردند، پیگیری می کنند.» برخی از کارشناسان بر این باورند که از آنجایی که شرایط بسیاری از کشورهای عربی یکسان است و نظام های حاکم بر آنها نظام های دیکتاتور هستند، می توان انتظار داشت حوادث اروپای شرقی کمونیست که در سال ۱۹۸۹ در این کشورها به وقوع پیوست در کشورهای عربی نیز رخ دهد. افزایش میزان بیکاری، بیشتر شدن قشر جوان، بالا رفتن تورم، افزایش شکاف میان فقرا و ثروتمندان در کشورهای عربی از عواملی هستند که نگرانی های شدیدی را برانگیخته است.
فرار رئیس جمهوری تونس به نوعی باعث از بین رفتن ترس در ملت های عربی نیز شده است که از سرکوب شدید و نبود آزادی های مدنی رنج می برند. الجزایر شاهد تظاهرات گسترده مردمی در اعتراض به گرانی کالاهای اساسی و مواد سوختی بود؛ تظاهراتی که با عقب نشینی دولت از تصمیم خود به طور موقت آرام شده است. از سوی دیگر لیبی، مغرب و اردن نیز گام هایی را برای کاهش قیمت ها برداشته اند. در اردن هزاران نفر در پایتخت و دیگر شهرهای این کشور دست به تظاهرات زدند و خواستار سقوط دولت «سمیر الرفاعی» نخست وزیر این کشور شدند. در این تظاهرات سندیکاهای حرفه ای، احزاب چپ گرا و مردمی که از فقر و بیکاری رنج می برند، شرکت کردند. این در حالی است که صندوق بین المللی پول اعلام کرده است میزان بیکاری در منطقه عربی افزایش خواهد یافت و این منطقه نیاز به ایجاد ۱۰۰ میلیون فرصت شغلی تا سال ۲۰۲۰ دارد. اکنون باید منتظر ماند و دید بعد از تونس نوبت کدام کشورعربی است که دموکراسی را تجربه کند. انقلاب تونس بار دیگر نشان داد رژیم های خودکامه تنها می توانند دوره ای کوتاه از ثباتی فریبنده برخوردار باشند.
منابع:
۱ فارین پالیسی
۲ تایم
۳ واشنگتن پست
لئون تروتسکی می گوید: تمامی انقلاب ها غیر ممکن هستند تا زمانی که وقوع آنها اجتناب ناپذیر شود.
«تغییر» در روز ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ برای تونس در یک چشم به هم زدن اتفاق افتاد. در آخرین روزهای حکومت، حتی ثانیه ها نیز برای او به سرعت می گذشت، برای کسی که به مدت ۲۳ سال بالاترین قدرت سیاسی را در تونس در دست داشت؛ زین العابدین بن علی، در آخرین روز ها برای جلوگیری از غرق شدن حکومت خود دست به هرکاری زد. او به مردم تونس التماس کرد و فریاد زد که صدای آنها را شنیده و حرف های آنها را فهمیده است. در روز ۱۳ ژانویه بن علی طی یک برنامه تلویزیونی مستقیماً با مردم سخن گفت، اما این بار با لحنی کاملاً متمایز. او بر خلاف همیشه با لهجه تونسی و با فروتنی بسیار با مردم حرف زد و اعلام کرد تا پایان سال ۲۰۱۴ از قدرت کناره گیری می کند. وعده زین العابدین بن علی، در نطق تلویزیونی اش خطاب به تظاهر کنندگان، مبنی بر عدم شرکت در انتخابات بعدی ریاست جمهوری آخرین تقلاهای او برای حفظ قدرت بود؛ تلاش هایی که در نهایت نتوانست امنیت قدرت افسانه ای اش را تامین کند و در شامگاه ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ مجبور شد از تونس فرار کند.
در سال ۱۹۷۸، زین العابدین بن علی نخست وزیر وقت تونس با یک کودتای نظامی قدرت را از حبیب بورقیبه رئیس جمهوری ۸۴ ساله این کشور ربود. این تصاحب قدرت بدون خونریزی بود. اما زین العابدین به این بسنده نکرد. او در گام بعدی محدودیت زمانی دوران ریاست جمهوری را از قانون اساسی حذف و امکان نامزدی مادام العمر را از آن خود کرد. او در انتخابات سال ۱۹۹۴ کاندیدای بی رقیب ریاست جمهوری بود و در آخرین انتخابات که در سال ۲۰۰۹ برگزار شد نیز با بیش از ۶۲ درصد آرا برای یک دوره پنج ساله رئیس جمهور شد.
حاکمیت رئیس جمهوری سابق تونس با رشد اقتصادی و اتخاذ مواضع اجتماعی مترقی به خصوص در مورد حقوق زنان همراه بود. بن علی در سال ۱۹۸۷ در اولین ماه های پس از رسیدن به قدرت به طور گسترده ای به عنوان ناجی کشور مورد ستایش واقع شد. او هرج و مرج سیاسی موجود در کشور را خنثی و تلاش زیادی برای بهبود اقتصاد کشور کرد و نظام سیاسی کشور را سکولار کرد. اما او بیش از یک ناجی بود؛ مردم تونس باور کرده بودند که او یک دموکرات تمام عیار است. او اعلام کرد تمام حقوق مورد نیاز یک رقابت سیاسی را در کشور ایجاد خواهد کرد؛ شفافیت، آزادی عقیده و بیان. او در مورد آزادی های فردی نیز چیز های زیادی گفته بود؛ آزادی وجدان، آزادی بیان عقاید مخالف و حقوق بشر. حرف های او تنها شبیه به یک دموکرات نبود وی مانند یک دموکرات لیبرال سخن می گفت.
اما پس از پایان انتخابات مجلس قانونگذاری در سال ۱۹۸۹ ماه عسل به پایان رسید. بن علی اجازه نداد احزاب اسلامگرا در میدان فعالیت های سیاسی حضور داشته باشند. احزاب سکولار اپوزیسیون نیز به تدریج از صحنه سیاسی حذف شدند. شعار های او فقط کد هایی برای کسب قدرت تمام عیار بود؛ کد هایی که به وسیله آن مخالفان خود را نشان دادند و دستگیری های گسترده آغاز شد. در واقع، تمامی سخنان او تنها به منظور شناخت و محدود کردن صدا های مخالف و جلوگیری از تشکیل احزاب فراگیر طراحی شده بود.
شاید برخی معتقد باشند بن علی در یک سال و نیم اولیه حکومت خود صادق بوده و فشار های پیش روی او برای انجام اصلاحات اقتصادی بسیار دشوار، و مشاهده جنگ های داخلی کشورهای همسایه مانند الجزایر و جلوگیری از نفوذ اسلام سیاسی او را به سوی دیکتاتوری سوق داده است. اما نمی توان حقایق انکار ناپذیر را رد کرد. در دهه ۱۹۹۰ بن علی ۱۰ هزار نفر از اسلامگرایان و مخالفان سیاسی خود را بازداشت و زندانی کرد و اگر کسی شکایتی از وضع موجود می کرد به جرم همکاری با اسلامگرایان زندانی می شد.
بن علی همواره ارتباط خود را با بخش مرکزی حزب حاکم حفظ می کرد و خواسته هایش حکم قانون اساسی داشت. دولت در واقع خدمتگذار او بود. حکومت سودان در بخش های اجرای قانون، قانونگذاری و دادرسی در خدمت اهداف سیاسی او بود. اگر روزنامه ای از خط قرمز های بن علی پا فراتر می گذاشت یا توقیف می شد یا از دریافت کاغذ محروم می شد. هیچ تاجری مجوز واردات و صادرات دریافت نمی کرد مگر آنکه پیش از آن نشان داده باشد نسبت به رئیس جمهور تعهد، وفاداری و اعتقاد دارد.
البته ابزار های اعمال قدرت بی پرده تری هم وجود داشت. نیرو های انتظامی، نیروهای متحد الشکل و لباس شخصی ها همگی گارد ویژه رژیم او بودند و مستقیماً تحت فرمان و کنترل رئیس جمهور و وزارت کشور بودند. در اواسط دهه ۱۹۹۰ روشن شد فشار حکومت بر اسلامگرا ها باعث شده آنها به تشکیل سازمان های زیرزمینی اقدام کنند. استبداد بن علی کم کم باعث می شد مردم صبرشان تمام شود. صدای اعتراض فعالان حقوق بشر و روزنامه نگاران بلندتر شد. داستان های زیادی در مورد ضرب و شتم توسط ماموران مخفی بازداشت های خودسرانه و شکنجه های آن دوران گفته می شود.
پس چرا این شورش ها امسال اتفاق افتاد و نه ۹ سال پیش؟ از ماه گذشته رسانه های زیادی اخبار بالا رفتن قیمت ها و بیکاری در تونس را پوشش دادند. پیش از بروز بحران اقتصادی جهانی دولت بن علی با وجود تمامی مشکلات، رشد اقتصادی قابل قبولی داشت. تونس طبقه متوسط بزرگ و طبقه مرفه بزرگ تری نسبت به همسایگان خود دارد. در تونس تا زمانی که شما کاری به سیاست نداشتید دولت اجازه می داد شما زندگی خصوصی و درآمد خوب داشته باشید؛ یک خانه یا آپارتمان خوب بخرید و زندگی بهتری نسبت به پدر و مادرتان فراهم کنید. اما تونس از لحاظ اقتصادی بسیار وابسته به کشور های اروپایی بود. بحران اقتصادی که در سال های اخیر کشور های اروپایی را درگیر کرد باعث شد تونس هم دچار افت شدید اقتصادی شود. از دلایل دیگر اعتراضات تونس می توان از رشد شبکه های اجتماعی نام برد. رسانه هایی مانند فیس بوک قدرت کنترل رسانه ای را از حکومت تونس خارج کرد.
● اولین انقلاب ویکی لیکس
تونسی ها به دلایل بیشتری برای اعتراض نیاز نداشتند؛ هنگامی که در هفته گذشته مردم تونس به خیابان ها ریختند قیمت مواد غذایی بالا بود، فساد بسیار شایع بود و بیکاری همه مردم را به ستوه آورده بود. اما در کنار تمامی مشکلات اقتصادی، بخشی از اعتراضات مردم تونس به دلیل فقدان آزادی بیان در این کشور بود و این موضوع اولین بار از طریق ویکی لیکس در رسانه ها منتشر شد. بر اساس تلگراف هایی که از وزارت امور خارجه تونس در ژوئن ۲۰۰۹ به بیرون درز کرد و ویکی لیکس آن را منتشر ساخت، خانواده بن علی کل اقتصاد کشور را در تسلط خود در آورده بودند. در این تلگراف گفته شده بن علی در حال پیر شدن است و رژیم سخت و متصلب او هیچ آینده روشنی ندارد. و هیچ راه چاره ای برای این دزد سالاری وجود ندارد.
در تلگراف دیگری که که ژوئن ۲۰۰۸ فرستاده شده، آمده است: فساد مزمن، همراه با تورم و بیکاری رو به افزایش است. در حالی مردم برای تهیه سوخت با مشکل مواجه هستند که عاملان این فساد به احتمال زیاد در قدرت باقی خواهند ماند. البته تونسی ها نیازی نداشتند که کسی به آنها این مطالب را بگوید اما جزییات ذکر شده در تلگراف مهم است. برای مثال این واقعیت که بانوی اول سود کلانی از طریق مدارس خصوصی به دست می آورد. پس از انتشار این اخبار بر روی سایت ویکی لیکس، دولت تونس ویکی لیکس را در تونس مسدود کرد. پس از آن بود که فعالیت فعالان سیاسی و دگر اندیشان در شبکه های اجتماعی آغاز شد. در واقع می توان گفت افشا گری های ویکی لیکس همانند کاتالیزوری در جریان اعتصابات تونس عمل کرد.
● همیشه پای یک زن در میان است
لیلا الطرابلسی همسر بن علی رئیس جمهور تونس با بسیاری از مفاسد مختلف در این کشور مرتبط بود و در امور داخلی تونس نیز دخالت می کرد. این موضوع باعث شده بود بسیاری بر این عقیده باشند که لیلا الطرابلسی و خانواده او هستند که در تونس حکومت می کنند، نه ریاست جمهوری این کشور. لیلا الطرابلسی در سال ۱۹۵۷ میلادی به دنیا آمد، پدرش فروشنده میوه بود. او بعد از دریافت مدرک ابتدایی در یک آموزشگاه آرایشگری مشغول کار شد و در همین زمینه با مردی به نام «خلیل معاوی» که یک بازرگان بود آشنا شد، وی در ۱۸ سالگی با این مرد ازدواج کرد و سه سال بعد از او طلاق گرفت. وی بعد از طلاق از همسر خود با بن علی ازدواج کرد. او از رئیس جمهور فراری تونس سه کودک به دنیا آورد که سرین، حلیمه و محمد نام دارند. بن علی از همسر اول خود نیز سه فرزند داشت که غزوه، درصاف و سیرین نام داشتند. در سال های بعد از رسیدن بن علی به حاکمیت، اطرافیان این زن اموال زیادی را به دست آوردند. خانواده لیلا الطرابلسی بعد از بیماری بن علی توانستند نفوذ خود را در این کشور گسترش دهند به صورتی که برادر بزرگ او موفق شد اداره یک شرکت هواپیمایی را در این کشور به دست بگیرد. بر اساس گزارش های بسیاری، شرکت هایی نظیر تلفن همراه و بانک ها و موسسات آموزش آزاد هم در اختیار خانواده لیلا بوده اند.
در کتابی که سال ۲۰۰۹ میلادی به عنوان «حاکمیت قصر قرطاج در تونس» در کشور فرانسه منتشر شده است، نویسنده به موضوع هیمنه خاندان همسر بن علی در بخش های مختلف اقتصادی این کشور پرداخته است. نیکلا بو و کاترین گراسیه نویسندگان این کتاب، که فروش آن در تونس ممنوع شده است، لیلا الطرابلسی و خاندان او را حاکم مطلق در بسیاری از شریان های اقتصادی و سیاسی در کشور بعد از بیماری اخیر بن علی معرفی کرده اند. پس از فرار بن علی و خانواده اش به عربستان، روزنامه فرانسوی لوموند اعلام کرد: بر اساس اطلاعات امنیتی لیلا بن علی همسر زین العابدین بن علی رئیس جمهور مخلوع تونس برای برداشت طلا شخصاً به بانک مرکزی این کشور رفته است. بر اساس این گزارش، همسر بن علی پس از آن سوار هواپیما شده و در حالی که شمش های طلا به ارزش ۴۵ میلیون یورو به همراه خود داشت به دوبی رفته است. پس از سرنگونی حکومت بن علی، تونسی های خشمگین عماد طرابلسی، برادر زاده لیلا بن علی، را که یکی از سران فساد در تونس بود، به قتل رساندند.
● دولت های عربی بر لبه پرتگاه
رژیم های عربی اکنون بر لبه پرتگاه هستند. اتفاقاتی که در تونس افتاد، تظاهرات پی در پی و اعتصاب هایی که اخیراً در الجزایر، مصر، اردن، لیبی و مغرب در جریان بود و هست، اعلام خطری به رژیم های همسایه مشابه تونس است. پیروزی مردم تونس چشم انداز روشنی پیش روی معترضان و اپوزیسیون سیاسی در این کشور ها قرار داده است. اخوان المسلمین حزب اپوزیسیون دولت مصر به حسنی مبارک هشدار داده که تونس مدلی برای کشور های عرب است و در صورت تغییر نکردن چشم انداز سیاسی در مصر این کشور نیز مانند تونس منفجر خواهد شد. به جز اخوان المسلمین، بسیاری از کارشناسان سیاسی معتقدند انقلاب مردمی تونس برای بسیاری از ملت های عرب که به دنبال تغییر و اصلاحات هستند ، تبدیل به الگو خواهد شد. این کارشناسان به رژیم حاکم بر مصر هشدار دادند که از وضعیت تونس درس عبرت بگیرد و اقدام به تشکیل دولت وحدت ملی و گشودن باب گفت وگو با مخالفان کند. به دنبال فرار بن علی از کشور و پناه بردنش به عربستان سعودی، ده ها تن از مصری ها در مقابل سفارت تونس در قاهره دست به تظاهرات زدند. تظاهرکنندگان مصری ضمن حمایت از مردم تونس و ابراز خوشحالی از سرنگونی حکومت بن علی شعارهایی را علیه «حسنی مبارک» رئیس جمهوری مصر سر دادند و خواستار سرنگونی او شدند.
سناریو تونس اکنون در بسیاری از نقاط خاورمیانه در جریان است. انجمن برادری و اخوت اردن هشدار داده بالا رفتن قیمت ها در این کشور باعث انفجاری غیر قابل پیش بینی در این کشور خواهد شد. عبدالرحمان بن راشد مقاله نویس پیشرو در عربستان سعودی در مقاله ای که در مورد تونس نوشته، بیشتر نگران است تا هیجان زده. او اعتراضات مردم تونس را مانند دومینویی می داند که به سرعت در جهان عرب در حال گسترش است.
نکته مهم در اینجاست که اکنون دولت های کشور های عربی به هیچ وجه قادر به کنترل جنبش های اجتماعی به وجودآمده از طرق رسانه های رسمی نیستند. آنها عملاً دریافتند که بازداشت خبرنگاران رسمی روزنامه ها برای جلوگیری از خبر رسانی فایده ای نخواهد داشت. کشور های خاورمیانه شاهد موج بالایی از شهروند خبرنگار هایی هستند که از طریق موبایل های خود، عکس ها و فیلم ها و خبر های این اعتراضات را پوشش می دهند. این انقلاب ها در عمل زاییده تکنولوژی هستند و عملاً توسط تلویزیون های ماهواره ای و رسانه های اینترنتی مانند فیس بوک، توئیتر و یوتیوپ پیگیری و رهبری می شوند؛ رسانه هایی غیر قابل کنترل که اکنون در تمامی این جنبش ها مورد استفاده قرار می گیرند. انقلاب مردمی تونس در اینترنت به طور گسترده خود را نشان داده است. بسیاری از کاربران عرب سایت «فیس بوک» عکس های خود را عوض کرده و به جای آن عکس محمد بوعزیزی، جوانی که خود را چهار هفته پیش آتش زد و جرقه انقلاب مردمی تونس را روشن کرد، گذاشتند. تحلیلگران بر این باورند که اینترنت می تواند درخواست های مردمی را تبدیل به تبلیغات گسترده سیاسی کند و مردم را به خیابان ها بکشاند. باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا پس از فرار بن علی، در یک سخنرانی دلیری مردم تونس را ستود و گفت جامعه بین المللی شاهد «پیکاری شجاعانه و تعیین کننده برای حقوق شهروندی» است و با انتشار بیانیه ای از سوی کاخ سفید، از رهبران تازه تونس خواست هر چه زودتر «انتخاباتی آزاد و عادلانه» برگزار کنند. اما برای تونسی ها و الجزایری هایی که این روز ها دموکراسی را در خیابان تمرین می کنند سخنان اوباما اهمیت چندانی ندارد. آنها در ابتدای اعتراضات خود دولت های غربی را به پشتیبانی از حکومت دیکتاتوری بن علی متهم کرده بودند و از رسانه های غربی خواسته بودند دست از سیاه نمایی بردارند.
الجزیره در گزارشی نوشت: «رهبران عرب با نگرانی شدید حوادث تونس را که جوانان، زین العابدین بن علی مرد قدرتمند این کشور را مجبور به فرار کردند، پیگیری می کنند.» برخی از کارشناسان بر این باورند که از آنجایی که شرایط بسیاری از کشورهای عربی یکسان است و نظام های حاکم بر آنها نظام های دیکتاتور هستند، می توان انتظار داشت حوادث اروپای شرقی کمونیست که در سال ۱۹۸۹ در این کشورها به وقوع پیوست در کشورهای عربی نیز رخ دهد. افزایش میزان بیکاری، بیشتر شدن قشر جوان، بالا رفتن تورم، افزایش شکاف میان فقرا و ثروتمندان در کشورهای عربی از عواملی هستند که نگرانی های شدیدی را برانگیخته است.
فرار رئیس جمهوری تونس به نوعی باعث از بین رفتن ترس در ملت های عربی نیز شده است که از سرکوب شدید و نبود آزادی های مدنی رنج می برند. الجزایر شاهد تظاهرات گسترده مردمی در اعتراض به گرانی کالاهای اساسی و مواد سوختی بود؛ تظاهراتی که با عقب نشینی دولت از تصمیم خود به طور موقت آرام شده است. از سوی دیگر لیبی، مغرب و اردن نیز گام هایی را برای کاهش قیمت ها برداشته اند. در اردن هزاران نفر در پایتخت و دیگر شهرهای این کشور دست به تظاهرات زدند و خواستار سقوط دولت «سمیر الرفاعی» نخست وزیر این کشور شدند. در این تظاهرات سندیکاهای حرفه ای، احزاب چپ گرا و مردمی که از فقر و بیکاری رنج می برند، شرکت کردند. این در حالی است که صندوق بین المللی پول اعلام کرده است میزان بیکاری در منطقه عربی افزایش خواهد یافت و این منطقه نیاز به ایجاد ۱۰۰ میلیون فرصت شغلی تا سال ۲۰۲۰ دارد. اکنون باید منتظر ماند و دید بعد از تونس نوبت کدام کشورعربی است که دموکراسی را تجربه کند. انقلاب تونس بار دیگر نشان داد رژیم های خودکامه تنها می توانند دوره ای کوتاه از ثباتی فریبنده برخوردار باشند.
منابع:
۱ فارین پالیسی
۲ تایم
۳ واشنگتن پست
روزنامه شرق
وقتی دشمن، انسان را از درسها غافل میکند
ابوالحسن بنیصدر
خطرناکترين عناصر، آنها هستند که امروز بر مرامی افراطی هستند و فردا بر ضد آن مرام افراطی میشوند. در تاريخ معاصر ايران، ويرانگرترين ضربهها را اينگونه کسان بر استقلال ايران و استقلال و آزادی خود و يکايک ايرانيان وارد کردهاندپاسخ به پرسشهای ايرانيان
از ابوالحسن بنی صدر
هموطنی ۴۷ پرسش کرده بود. در انقلاب اسلامی شماره ۷۵۸ به ۳ پرسش از آنها پاسخ داده بودم. اينک به يک چند از پرسشهای ديگر او، پاسخ می دهم:
۴-ديدگاه شما در رابطه با حديث غدير و آيه ای که از قبل بر پيامبر نازل شد که خداوند فرمود:"اليوم اکملت لکم دينکم واتممت عليکم نعمتی" چيست؟ آن نعمت چيست؟ چه چيزی باعث تکميل دين شده است؟ شيعه و سنی حديث را پذيرفتند ولی بحث برسر واژه مولی در حديث است. شما چه نظری داريد؟ همچنين ديدگاهتان درباره حديث ثقلين چيست؟ سکوت علی(ع) را آيا شما عمل به مصلحت و تلاش برای حفظ وحدت ميدانيد که از حق خود گذشت؟
۵- از شما تقاضا دارم که آيات جنايی ( اصطلاحی که برخی مخالفين اسلام به کار می برند) همانند آيات توبه ۵-۱۲-۱۶۳-۲۸ انفال ۱۲ مائده ۳۳-۳۸ احزاب ۶۱ محمد۴ و..... همچنين آيات غنيمت گيری همانند انفال ۶۹-۱۲ احزاب ۲۷ فتح ۲۰ و..... را مورد بررسی قرار دهيد گر چه شايد بارها نوشته باشيد. درباره ی چگونگی برده و کنيز داری در قران نيز توضيح دهيد.
❊ پاسخ به پرسش چهارم:
از نقد هايی که به پيامبر (ص) می شود، يکی اينست که او دولت تأسيس کرد. پس اسلام، بيان قدرت و مرام دولتی است که او در ۱۴ قرن پيش تأسيس کرده است و بکار امروز نمی آيد. موضوع پرسش چهارم پرسش کننده گرامی نيز اينست که، در غدير خم، آيا رياست دولت نوبنياد از آن علی (ع) شد يا نشد؟ اگر شد، آيا او بخاطر وحدت مسلمانان از حق خود گذشت؟ پرسش کننده پرسشهای ديگری را با من در ميان گذاشته است که آنها نيز، بر اين فرض، بنا می شوند که پيامبر (ص) دولت تأسيس کرده است و دولت رئيس می خواهد و او علی (ع) را شايسته اين مقام دانسته است. حديث ثقلين نيز اينطور معنی شده است که پيامبر قرآن و عترت و اهل بيت خود را برجا گذاشته و به مسلمانان هشدار داده است هرگاه اين دو را از دست فرو نگذارند، گمراه نمی شوند. پس حکومت بر مردم حق علی (ع) و فرزندان او است. در توجيه ولايت مطلقه فقيه نيز می گويند: معقول نيست که خداوند تکليف حکومت را معين نکرده باشد. اما:
۱ – پيامبر (ص) در مدينه دولت تشکيل نداد. جامعه بازی را تشکيل داد که افرادش در شورا عضو بودند و شورا جامعه ای را که خود بود، اداره می کرد. پيامبر (ص)، خود نيز منتخب مردم بود ( قرآن، سوره فتح آيه ۱۸). پرسش اينست که آيا در غدير خم، مردم را دعوت فرموده است که دست آورد بزرگ خود را رها نکنند و علی (ع) را معرفی فرموده و حاضران در آن اجتماع، نامزد او را برای تصدی امامت آن جامعه پذيرفته اند و يا خير، منظور از آيه و روايت اين بوده است که دوران جامعه آزاد تمام شد. دنبال تأسيس دولت برويد و علی (ع) را هم رئيس دولت خود بگردانيد؟ جامعه ای با مديريت شورائی که هر مسلمان عضو آنست، نخستين تجربه در تاريخ، از بعثت پيامبر (ص) بدين سو است. اين تجربه گرانقدر است که رها شد. علی (ع) خويشتن را ادامه دهنده اين تجربه می ديد. جهانگشائی و استقرار دولت بدون از خود بيگانه کردن بيان آزادی در بيان قدرت، ميسر نبود. بر اثر اين از خود بيگانگی، نه کتاب راهنما شد و نه عترت پيامبر (ص)، امام جامعه ای با سازماندهی شورائی گشت.
برای اين که پرسش کننده و همه ايرانيان، در اين گمان نمانند که رويداد به گذشته ای تعلق دارد که افزون بر ۱۴ قرن از آن می گذرد و بدانند که تجربه همواره بکار آنها می آيد اگر بخواهند در استقلال و آزادی زندگی کنند، يادآور می شوم که در جريان انقلاب ايران، هدف استقرار ولايت جمهور مردم شد. اين هدف، در جمله های گوناگون، بر زبان آقای خمينی جاری گشت. بيان راهنما نيز بيان استقلال و آزادی شد. اما اين بار، کسی که می بايد به عهد وفا می کرد، عهد بشکست و ولايت جمهور مردم را با ضد آن که ولايت مطلقه فقيه است، جانشين کرد. دين را در بيان استبداد فراگير، از خود بيگانه کرد. حال اگر عقلهای قدرتمدار، نزاع را بر سر قدرت ناچيز کنند و همگان نيز بپذيرند که نزاع بر سر قدرت بوده است، دو برداشت از دولت پيدا می شوند و واقعيت (تجربه مردم سالاری شورائی) و حقيقت (بيان آزادی) بدست فراموشی سپرده می شوند. در واقع نيز، قرنها است که به دست فراموشی سپرده شده اند. از اين رو است که عقلهای قدرتمدار کوشش تمام می کنند که نگذارند آن واقعيت و حقيقت به يادها آيند. زور مدارها اين زمان نيز می کوشند رويداد انقلاب همانگونه که روی داد ثبت شود و بيان آزادی و ولايت جمهور مردم نيز از ياد بروند. دغدغه خاطر علی و آن حقی که از آن نگذشت، آن کتاب و آن تجربه و اين امامت بود.
۲ – اين امر که علی (ع) از «حق » خود گذشت تا وحدت مسلمانان از دست نرود، دروغی است که بر اساس به دست فراموشی سپردن حقی ساخته شده است که علی (ع) از آن نگذشت: او بطور مستمر با بيگانه کردن قرآن در بيان قدرت، مبارزه کرد. او نيک می دانست سلطه گری دولت استبدادی را بر جامعه تحميل می کند و بهائی بس سنگين دارد که نسلها از پی يکديگر، می بايد بپردازند. همانطور که می بينيم، جامعه عرب همچنان دارد اين بها را می پردازد. اين جامعه همچنان گرفتار استبدادها و در موضع زير سلطه است. ايران نيز دارد بهای سلطه گری پيشين خود را می پردازد. دانائی که علی بود، بر آن شد که، در دوران خلافت، تجربه را از سر گيرد. کوشيد به روابط مسلط – زير سلطه ميان عرب و غير عرب، پايان بخشد. دوران او، دوران آزادی شد. اما به قول راست مدرس، عرب زير بار سياست برابر گردانی عرب با غير عرب نرفت. خلافت امويان، معنائی جز اين نداشت که عرب معتاد به قدرتمداری، سلطه گری را برگزيد. امروز نيز، هر زمان که عرب می خواهد بر ضد قدرت و بقصد باز يافت استقلال و آزادی عمل کند، به ياد علی می افتد. همان سان که در جريان انقلاب الجزاير به ياد او افتاد. اما چه سود که باز از يادش برد.
۳ - اما نعمتی که، بنا بر آيه، در آن روز، مسلمانان بتمامه از آن برخوردار شدند، بنا بر توضيح فوق، دولت و نصب رئيس آن نبود. بيان آزادی و علی، نماد امامت، امامت بمعنای ادامه دهنده و به نتيجه رساننده تجربه جامعه باز، با نظام شورائی و مجری بيان آزادی بود. و گرنه، پيامبر (ص) نمی فرمود آخرين چيزی که از سر مؤمن بدر می رود، «رياست دوستی» است و علی (ع) دست بيعتی را که از سوی دو رئيس دو تيره قريش، ابوسفيان و عباس، بسويش دراز شده بود، پس نمی زد. هرگاه ايرانيان از اين ديد بنگرند، در می يابند چرا وعده های آقای خمينی، شبی پيش از «عزل» (هر گاه حاضر بهمکاری با حزب جمهوری اسلامی بگرديد و ۸ سازمان سياسی را محکوم کنيد، رئيس جمهوری و فرمانده کل قوا می مانيد و هر کس را شما بگوئيد نخست وزير می کنيم، اگر نه تا آخر می روم)، را نپذيرفتم و زندگی و مبارزه در شرائط ترور را بر آن رياست جمهوری و... ترجيح دادم.
از آن روز تا امروز، دو طرف در رژيم و دو رأس مثلث زور پرست در بيرون رژيم، دو دروغ را ورد زبان کرده اند:
• يکدسته از کذابان مدعی هستند که هدف انقلاب استقرار ولايت مطلقه فقيه بوده است. و
• دسته ديگری از کذابان، انقلاب را خشونت بار و خشونت گستر تبليغ می کنند و چون خود زور پرست بوده اند، مدعی می شوند که، آن روز، همگان زور پرست بوده اند و نزاعی جز نزاع بر سر قدرت نبوده است. گذرا، خاطر نشان کنم که خطرناک ترين عناصر، آنها هستند که امروز بر مرامی افراطی هستند و فردا بر ضد آن مرام افراطی می شوند. در تاريخ معاصر ايران، ويرانگر ترين ضربه ها را اينگونه کسان بر استقلال ايران و استقلال و آزادی خود و يکايک ايرانيان وارد کرده اند. برای نمونه، در رهبران نهضت ملی، کسانی بودند که در آغاز، خود را ضد انگليسی و ضد امريکائی تمام عيار جلوه می دادند و همين ها بودند که وقتی به آن نهضت پشت کردند، در ضديت با آن نهضت و رهبری آن، از خدمتگزاران قديمی امپراطوری نيز پيشی گرفتند و کودتای شکست خورده را پيروز گرداندند. اين نوع کسان، «تازه مؤمنان به ولايت مطلقه فقيه» آن روز و ضد اسلامهای امروز، در کودتای خرداد ۶۰ نيز، نقش مشابهی جستند. هم امروز، از آنها، هستند کسانی که نه تنها گمان می برند ضد ولايت فقيه شده اند و کار خود را اين کرده اند که همه را شريک جرائم خود، در دوران مرجع انقلاب ايران کنند، بلکه ضد اسلام افراطی گشته اند. بديهی است از خود نمی پرسند: آيا تغييرشان صوری است يا واقعی؟ هرگاه اين پرسش را از خود می کردند، در می يافتند که تغييرشان صوری است. همچنان قدرت پرست هستند جز اين که اکنون محور فعال مايشاء مطبوع و مطلوبشان، ديگر است. اين جماعت خطرناک ترين ها هستند. زيرا از ياد مردم می برند که انقلاب خشونت زدائی و انديشه راهنمايش بيان آزادی و هدفش، استقرار ولايت جمهور مردم بود. آقای خمينی، قرار بود امام چنين انقلاب بزرگی در تاريخ ايران و بسا جهان بگردد. اما دماغ او خورد بين بود و قدرتمداری او عناندار عقل او گشت و بر آنش داشت که دم از ولايت مطلقه فقيه بزند و ضد کسی بشود که قرار بود بگردد.
• دسته سوم دو رأس ديگر مثلث زورپرست هستند. يک رأس مدعی است انقلاب ملک آنها بوده و خمينی آن را غصب کرده است و رأس ديگر مدعی است انقلاب را مردم ايران نکردند، سران ۷ کشور در اجلاس گوادولوپ کردند و بی بی سی نيز وسيله اجرای تصميم آنها شد و...
بدين سان، نيازی نيست که پرسش کننده گرامی و ديگر ايرانيان ۱۴ قرن عقب بروند ببينند امر چگونه واقع شد و چسان به آن تجربه بس ارزشمند پايان داده شد و با کدام فريفتاريها بيان آزادی از ياد مردم برده شد و آن بيان با بيان قدرت جانشين شد. از خود بپرسند: آيا، به رغم ۳۰ سال، توضيح مستمر، به ياد کسی مانده است انقلاب برای کدام هدف روی داد و در جريان انقلاب، آقای خمينی چه نقشی را به خود می داد و از روز ورود به ايران، چه نقشی را يافت و عوامل اين دگرديسی کدامها بودند؟ اگر پاسخ منفی است، بر او و هر انسان آزاده ايست که نسل امروز را از هدف انقلاب که استقرار ولايت جمهور مردم بود و انديشه راهنمای آن که بيان آزادی بود و از اصول راهنمای آن که استقلال و آزادی و رشد بر ميزان عدالت اجتماعی و اسلام بيانگر اين اصول بود، آگاه کنند. به نسل امروز، هشدار بدهند، از اين موضع افراطی به آن موضع افراطی رفتن، در بندگی قدرت ماندن و استقرار ولايت جمهور مردم را نا ممکن کردن است.
❊ پاسخ پرسش پنجم در باره «آيات جنائی» قرآن:
۵ - از شما تقاضا دارم که آيات جنايی (اصطلاحی که برخی مخالفين اسلام به کار می برند) همانند آيات توبه ۵-۱۲-۱۶۳-۲۸ انفال ۱۲ مائده ۳۳-۳۸ احزاب ۶۱ محمد۴ و..... همچنين آيات غنيمت گيری همانند انفال ۶۹-۱۲ احزاب ۲۷ فتح ۲۰ و..... را مورد بررسی قرار دهيد گر چه شايد بارها نوشته باشيد.درباره ی چگونگی برده و کنيز داری در قران نيز توضيح دهيد.
۱ – به پرسش در باره آيه های سوره توبه، از همان آيه اول ببعد، پاسخ داده ام. با وجود اين، به اختصار، به پرسش پاسخ می دهم تا مگر درسها بکار نسل امروز در فرا گرد باز يافت استقلال و آزادی بيايند: « مخالفان اسلام» آيه ها را بر اصل ثنويت معنی می کنند. عقل قدرتمدار به آيه ها از ديدگاه قدرت می نگرد و لاجرم، به آنها معانی را می دهد که ندارند و معانی را نمی بيند که آيه ها دارند و درسهای بزرگ هستند:
• درس اول، عهد شناسی را ارزش کردن و معيار سنجش پندار و گفتار و کردار کسان کردن است.
• درس دوم هشدار است نسبت به اين واقعيت که زورگو بر عهدی وفا نمی کند. چون عهد شکست، نمی بايد بار ديگر با او عهد بست. بنگريد به تجربه ۳ دهه ای که از انقلاب ايران گذشته است. هر گاه عهد شناسی را معيار سنجش عيار صداقت می کردند، نه آقای خمينی جرأت می کرد بگويد: من در جريان انقلاب مصلحت ديده ام حرفی را بزنم و امروز مصلحت می ببينم خلاف آن را بگويم، و نه ستون پايه های قدرت ايجاد می شدند و نه استبداد باز سازی می شد. باز اگر، اول بار که قدرتمدارها عهد را شکستند، جمهور مردم به آيه های اول تا دوازده سوره توبه عمل کرده بودند، نه استبداد به خود می ديدند و نه گروگانگيری و نه جنگ و نه ويران کردن از روی قرار و قاعده ارکان حيات ملی، کار استبداديان می گشت.
• چون عهد شناسی نقشی بی چون در صلح زيستن و رشد کردن، در عين برخورداری از استقلال و آزادی دارد، مماشات با عهد شکن، چيره کردن او بر خويشتن و ريشه حيات خويش را به تبر او سپردن است. جامعه ای که بخواهد از حقوق خويش برخوردار بماند و در صلح بزيد، می بايد نسبت به عهد شکنی که جنگ را رويه می کند، لاقيد نماند و با قاطعيت، عهد شناسی و حق صلح را بر کرسی قبول بنشاند. به ترتيبی که همگان عهد شناس شوند.پس،
• صلح حق است. تحريم جنگ در چهار ماه از سال، تمرين عمل به حق صلح است. به زورمدارهائی که عهد می شکنند و جنگ را رويه می کنند، هنوز می بايد مهلت داد تا مگر به حق صلح گردن نهند و وفای به عهد را رويه کنند.
• با وجود اين، چون آزموده را آزمودن خطا است، عهد شکنی که زور در کار می آورد را نمی بايد به خود راه داد. چرا که کافر (= کسی که حق را از راه پوشاندن آن ناحق می کند) عهد شکن تا وقتی حق را می پوشاند، خلق و خوی زورمداری و سلطه گری را از دست نمی دهد و عهد شکن می ماند. هر گاه فرصت بيابد، عهد می شکند و زور می گويد.
ای کاش ايرانيان اين درس را در زندگی فردی و جمعی خويش بکار می بردند و اين سان، گرفتار زور و زور باوری و زور مداری نمی ماندند.
• و هنوز، جنگ با متجاوز به دين و انسان در حقوقش را می بايد با امامان آنها ( ائمة الکفر) محدود کرد (آيه ۱۲ سوره توبه). غير از اين که افراد عادی بسا حق را نمی شناسند و چشم و گوش بسته و در مواردی از ترس، اطاعت می کنند. تا ممکن است نبايد دامنه جنگ را به آنها گسترش داد. بدين سان، در جنگی نيز که سلطه جويان به راه می اندازند، روش می بايد ايجاد فرصت آزادی را بازيافتن، برای اکثريتی باشد که تابع حکم زور هستند.
در ۹ ماه اول جنگی که رژيم صدام به دو کشور تحميل کرد، از اين روش پيروی شد. در مبارزه با رژيم ملاتاريا و مافياهای نظامی مالی نيز از اين روش می بايد پيروی کرد.
• در آيه های ۴ و ۵ سوره توبه – آيه ۵ را «مخالفان اسلام» دست آويز کرده اند-، درسهای بزرگ ديگری را می آموزد:
الف – درس اول اين که در اسلام جنگ تعرضی نيست. جنگ تدافعی هست. و
ب –جنگ تدافعی نبايد دست آويز تعرض شود. يعنی مشرکان، هر گاه بر عهد خود وفا می کنند، بنا بر اصل «دين تو، تو را و دين من مرا» (سوره کافرون)، مسلمانها، ولو دست بالا را داشته باشند، نبايد متعرض آنها شوند و می بايد به عهد خود با آنها وفا کنند. و
ج - اما به آنها که عهد می شکنند و کارهايی می کنند که آيه ها بر شمرده اند (عهد شکنی و ياری دشمنان مسلمانان و بيرون کردن پيامبر از مکه و شروع کردن جنگ و پوشاندن حق و ...)، هنوز، چهار ماه مهلت می دهد. و مقرر می کند که پس از سر آمدن مهلت و ماندن کافران بر رويه خود، می بايد با آنان جنگيد. (زور باوران اقتلوا را کشتن ترجمه کرده اند و غافل بوده اند که اگر دستور بر کشتن بود، ديگر دستگير کردن و ... به معنی شدند و نمی بايد بعد از اقتلوا می آمدند ) می بايد آنها را دستگير کرد و آنها را محاصره کرد و از هر سو در ميانشان گرفت. حال اگر توبه کردند و نماز گزاردند و زکوة دادند، آزاداند. و هر گاه مشرکی اسلام نياورد، اما پناه جست و خواست که بداند دين چه می گويد، می بايد به او پناه داد و حتی به منزل خود، بازش گرداند (آيه ۶ سوره توبه). بدين سان، حتی هدف چنين جنگی، نمی بايد سلطه جوئی که بايد آزادی جريان باورها باشد. چراکه، بنا بر اصل «در دين اکراه نيست»، به زور نمی شود کسی را به قبول اسلام ناگزير کرد. پس، بنا بر آيه ۵، مشرکان يکی از سه روش را می توانند برگزينند:
۱ - بر رويه تجاوزگری بمانند.
۲ – اسلام گزينند و
۳ – ترک رويه کنند .در صورت ترک رويه، بايد گذاشت براه خود بروند. بدين قرار، تنها با آنها که بر رويه تجاوزگری می مانند، جنگ و دستگير کردن و... محل عمل پيدا می کنند.
و اينک، در دهه اول قرن بيست و يک مسيحی، مدعيان دفاع از حقوق انسان، سرزمين های مسلمان نشين را عرصه های جنگ کرده اند. مردم فلسطين از وطن محروم شده اند و متجاوزان، وطن آنها را تصرف کرده و از جنگ دوم بدين سو، بر آنها آتش می بارند. در کداميک از جنگها، با متجاوزان برابر آموزشهای قرآن رفتار شده است؟ هر گاه مسلمانان به اين درسها عمل می کردند، آيا هنوز استبدادهای دست نشانده بر آنها حکومت می کردند؟ آيا زمانی مسلط و قرنها زير سلطه می گشتند؟ آيا...
پرسش کننده گرامی نوشته است کتاب عقل آزاد را خوانده است. پس می داند که عقل قدرتمدار کار را با تخريب و با تخريب خود، شروع می کند. عقل قدرتمداری که از اين آيه ها درسهای ارزنده را نياموخته و آنها را «آيه های جنائی» خوانده است، «اقتلوا» را دست آويز اسلام ستيزی کرده و غافل بوده است او خود، با قرآن، همان روش را بکار می برد که زشت می داند و تعليم اين روش زشت را به قرآن نسبت می دهد!. خود به آيه ها معانی را که خواسته داده است و خود قرآن را، بدون دادن حق دفاع، محکوم به اعدام کرده و حکم اعدام را به اجرا گذاشته است. راستی اينست که اين روش زشت ترين روشها و خود تخريبی بتمام است. عقل آزاد با دين و باور و انديشه دشمنی نمی کند. می کوشد آن را در يابد. هر گاه در خور نقد يافت، نقد کند. يعنی پذيرفتنی را از ناپذيرفتنی جدا کند و ناپذيرفتنی را اصلاح کند و ناقص را کامل کند. دشمنی با دين و مرام و انديشه، خويشتن را زور باور معرفی کردن است.
۲ – آيه های پيش و پس از آيه ۱۲ سوره انفال نيز مربوط به جنگ بدر، نخستين جنگی است که کافران و مشرکان تحميل می کنند. از قرار، «فضربوا فوق الاعناق و اضربوا منهم کل بنان» است. آيه يک درس می آموزد که به چشم عقل «مخالفان اسلام» نيامده است:
• در روياروئی با ضد حق، دارنده حق می بايد بر حق، استوار بايستد. ترس نه در او که در زورگو است که می بايد خانه کند. چرا که متجاوز به حق، تا به حق خود تجاوز نکند، به حق ديگری تجاوز نمی کند و صاحب حق، مدافع حق متجاوز نيز می شود. پس صاحبان حقی که مورد تجاوز قرار می گيرند، بايد اطمينان خاطر بيابند که هر گاه بر حق بايستند، پيروز می شوند. در آيه ها، اين اطمينان خاطر و قوت قلب است که به ايستادگان بر حق داده می شود.
اما در جنگی که يک طرف صاحب حق است و طرف ديگر متجاوز به حق، صاحب حق با قاطعيت تمام می بايد بجنگد. چرا که در جنگ، هر طرف بترسد، بازنده می شود. نقش عامل ترس ايجاب می کند که صاحب حق بر متجاوز ضريه های کاری وارد کند تا او از سلطه جوئی از راه جنگ، مأيوس شود. با اين حال، هر گاه ضربه را به ترتيبی وارد کند که متجاوز زنده بماند، از او، در حق حيات و ديگر حقوق نيز، دفاع کرده است.
از اين رو، مراد از دستور «فضربوا فوق الاعناق و...» را، ناتوان کردن دشمن از جنگ نيز معنی کرده اند. چون در آن جنگ، شمار مسلمانان بسيار کمتر از شمار کافران بوده است، پس هدف دستور ايجاد ترس و منصرف کردن متجاوز از تجاوز بوده است: قاطعانه جنگيدن به ترتيبی که دشمن از تجاوز منصرف شود، نيکوتر روش می شود.
۳ – اما آيه های ۳۳ تا ۳۸ سوره مائده: سه آيه، مجازات محارب و دزد را معين می کند. در باره جرم و مجازات در قرآن، در کتاب «انسان، حق، قضاوت و حقوق انسان در قرآن» به تفصيل بحث شده است. پرسش کننده و کسان ديگری که اين نوشته را می خوانند، می توانند به آن کتاب مراجعه کنند. با وجود اين، خاطر نشان می کنم که در آيه ۳۳ جنگ کردن با خدا و رسول خدا ( = حق) و، به جنگ، بر روی زمين فساد گستردن را جرم می خواند و مجازات جرم را معين می کند: کشتن يا قطع دست و پا و يا تبعيد. در آيه ۳۴، کسانی را که پيش از دستگير شدن، خود به جنگ پايان می دهند، از مجازات معاف می کند. و در آيه ۳۸ نيز، مجازات دزد را معين می کند. بقيه آيه ها، سرنوشت پوشانندگان حق را در رستاخيز معين می کنند:
• آيه ۳۲، کشتن يک تن را کشتن تمامی انسانها و زنده کردن يک تن را زنده کردن تمامی انسانها می داند. در جنگ نيز چنين بايد کرد. از اين رو بود که علی (ع)، از دشمنان، آن را که قابل آزاد شدن می يافت، به شمشير نمی سپرد.
• جنگ خوب وجود ندارد. در مقام دفاع در برابر متجاوز به حق، جهاد واجب می شود اما تا حد رفع تجاوز. جنگ عمل شيطانی و فساد گستری بر روی زمين است. با وجود اين،
• حدود، حداکثر مجازاتها هستند و تعيين مجازات حداکثر، افزون بر داشتن علم و بی غرضی خداوند، نياز به قاضی دارد که اصول راهنمای قضاوت را بشناسد و حکم او ناقض اصولی نشود که قرآن قضاوت را تابع آنها کرده است:
• قضاوت در اسلام، بنا بر قرآن، تابع ۲۰ اصل است. قاضی می بايد در قضاوت آن اصول را رعايت کند. از جمله آن اصول است، اصل مهلت دادن و اصل ترميم و جبران. پس اگر حکمی صادر شود که در آن، اين دو اصل و اصول ديگر رعايت نشده باشند، ظالمانه است. بدين سان، کسی که اسلحه بدست می گيرد و در مقام دفاع از خود در برابر متجاوز به حقی نيست بلکه در مقام سلطه بر صاحبان حق است، محارب می شود، او را، اگر پيش از دستگيری، از کرده خود پشيمان نشده و جنگ را رها نکرده باشد، با رعايت اصول ۲۰ گانه می بايد مجازات کرد. قاضی که علی (ع) بود، به محارب مهلت داد.
• در مورد مجازات سارق نيز ، هر گاه شرائط لازم برای تحقق جرم سرقت جمع باشند، قاضی می بايد اصول بيستگانه را در حکم خود در باره سارق، رعايت کند.
امر بس مهمی که بکار بردن منطق صوری مانع از توجه به آن می شود و «مخالفان اسلام»، يا به دليل بکار بردن آن منطق از آن غافل شده اند و يا دانسته، می خواهند عقول جمعی و فردی را از آن غافل کنند، اينست که خواه در باره مجازاتها و خواه در باره جنگ، اجرای هر رهنمود و دستور تابع اصول است. هر نظام قضائی، اصول راهنمائی دارد. قانون جرم را تعريف و علاوه بر آن، حد اقل و حداکثر مجازات را معين می کند. اما قاضی، در مقام قضاوت و صدور حکم، با لحاظ کردن اصول راهنمای نظام قضائی، می بايد رأی بدهد. قرآن نيز، اصول بيست گانه ای را مقرر کرده است که، در قضاوت، قاضی می بايد از آنها پيروی کند. هر گاه نظام قضائی اسلام، بنا بر قرآن، با نظامهای قضائی کنونی مقايسه واقعی شود، مشاهده خواهد شد که نظامهای قضائی کنونی، هنوز بسيار عقب افتاده هستند. در آنها، شمار اصول بسيار کمتر و در نتيجه، مجازاتها سخت تر و کم نتيجه بخش تر هستند.
۴ - در آيه ۴ سوره محمد، در باره جنگ، همان درس را می آموزد که در آيه ۱۲ سوره انفال آموخته است و همان توضيح را تأييد می کند که در مورد آيه ۱۲ سوره انفال داده شد: می بايد دشمنی را که جنگ براه انداخته است و قربانيان تجاوز را می کشد، کشت و اسير گرفت تا که جنگ شدت خود را از دست بدهد و متجاوز، از تجاوز، منصرف شود. در آيه، روش عمل با اسيران را نيز معين می کند: آزاد کردن و يا آزاد کردن در ازای دريافت فديه. قابل مقايسه است با رفتار قوای امريکا با اسيران عراقی در زندان ابوغريب و با اسيران افغانی در زندان گوانتانامو
۵ – از آيه های ۱۲ تا ۶۹ سوره انفال: در باره آيه ۱۲ توضيح دادم. اما در باره آيه های ديگر، بايدم گفت:
• در آيه ۱۳ قانونی را باز می گويد که قانون مکافات خوانده می شود: کسی که زور در کار می آورد، به زور از پا در می آيد و کسی که جنگ در کار می آورد، در آتش خشونتی می سوزد که بر افروخته است. کسی که فکر می کند برای هدف خوب می توان وسيله بد بکار برد و زور را وسيله رسيدن به هدف خوب می کند، به هدف سازگار با زور می رسد که ويران شدن و ويران کردن است. ای کاش انسانها اين درس بزرگ را می آموختند و بکار می بردند.
• در آيه های ۱۴ تا ۱۶، اثرات مرگبار فرار از برابر دشمنی را گوشزد می کند که به جنگ تهاجمی دست زده است.
• در آيه های ۱۷ تا ۱۹ ، می آموزد که هر گاه جنگ دفاعی، برای خدا باشد، يعنی جنگ کنندگان استقلال و آزادی خود را از دست ندهند و بر حق بايستند، خداوند پيروزی را از آن آنان کرده است. بدين معنی که چون از حق بيرون نرفته اند، به دشمن متجاوز فرصت داده اند، زور مداری را رها کند و حقوق خويش و حقوق ديگران را بشناسد. اينست که آيه از کافران (پوشانندگان حق) می خواهد، از شکست خود عبرت گيرند و از عناد با حق دست بردارند.
• آيه های ۲۰ تا ۲۹ يک رشته پندها هستند به مؤمنان. در باب عمل به حقوق و اطاعت از خداوند و رسول، در عمل به حق. در حقيقت، اطاعت از خدا و رسول عمل به حقوق خويش و رعايت حقوق ديگران است. نه تنها به اين دليل که از حق مطلق که خدا است، جز حق صادر نمی شود و نه تنها به دليل فهرست شدن حقوق انسان در قرآن، بلکه به دليل تصريح آيه ها: شما حق را می شنويد پس آن را از ياد نبريد. بدترين جنبندگان نزد خداوند آنهايند که کر و لال هستند و تعقل نمی کنند.
اما جنگ تدافعی گرچه امر واقع است که موضوع شور شورای مردم مورد تجاوز می شود و پس از تصميم به دفاع، مقام دفاع، مقام اجرا است و از مسئول اجرای تصميم به دفاع، می بايد اطاعت کرد، اما اين اطاعت نيز می بايد، بر ميزان حق باشد. يعنی دفاع کنندگان نمی بايد با همان هدف بجنگند که متجاوزان سلطه طلب می جنگند. پس اطاعت از خدا و رسول، عمل به حق کردن حتی در جنگ است. هر گاه به اين آيه، عمل شده بود، مردم ايران و عراق، در جنگ ۸ ساله، چنان زيانهای عظيم نمی ديدند و سرنوشت منطقه اين نمی شد که اينک هست.
• در آيه ۳۰، همان قانون مکافات را باز توضيح می دهد: خداوند نا متعين است. پس وقتی متعين، که انسان است، مکر (شکلی از اشکال زورگوئی) را بکار می برد، بايد مطمئن باشد که زمانی اين مکر به او و کسان او باز می گردد. چرا که هستی هوشمند بی نهايت است. يعنی هر عملی، تا بی نهايت، برخود می افزايد و سرانجام به عمل کننده باز می گردد. هنوز اقبال می بايد با مکار يار باشد که مکر او، در جا به او بازگردد و او از کرده خويش پشيمان شود و حقوق ذاتی خويش را به ياد آورد و زندگی را عمل به آن حقوق و رعايت حقوق ديگران کند. و گرنه روزگار او سياه تر می شود. به سرنوشت زورگويانی بنگريد که خويشتن را مکار و سياست باز و... می خوانده اند و گرفتار مکر بزرگ تر شده اند. گرفتار مکری شده اند که جز مکر خود آنها نيست که بر خود افزوده و بزرگ گشته و به آنها باز گشته است.
• در آيه های ۳۱ تا ۳۴ هم کافران را پند می دهد و هم چگونگی رفتار با آنها را معين می کند: آنها می گويند اگر اين قرآن راست است، خداوند بر آنها عذاب نازل کند. خداوند به آنها پاسخ می دهد که فرصت باز يافتن حق را از آنها نمی ستاند. و خطاب به پيامبر (ص) فرمايد: تا تو در ميان اين مردم هستی، کافران را عذاب نمی کنم. دليل اين رفتار خداوند آشکار است: حضور پيامبر برای ارشاد است و عذاب بی محل و ناقض پيامبری است. و نيز، حقانيت حق در خود آنست. پس اگر قرآن حق باشد، دليل حقانيت در يکايک آيه های آنست. کافران اگر راست گو بودند و يا باشند، می بايد دليل صحت آيه را در خود آيه ها بجويند و نه در عذاب خداوند. روش نيز عمل به حق است. زيرا چون به حق عمل کنی، رشد می کنی و رشد کنان آزاد و آزادتر می شوی.
بدين سان، آيه قاعده مهمی را خاطر نشان می کند: وجود حق باوران و عمل کنندگان به حق در يک جامعه، به اين لحاظ که الگو هستند و مخاطبشان فطرت و حقوقمندی انسانها، عذاب که درو کردن بذر کاشته است، جای به تحول به يمن وجود اسوه های حقمداری و ايفا کنندگان نقش نيروی محرکه تغيير می دهد. پس آنها که بر حق می ايستند، به مردم خود فرصتی سخت گرانقدر ارزانی می کنند برای بدر آمدن از غفلت و يافتن وجدان بر حقوق ذاتی و عمل به اين حقوق. آنها نبايد در پيروزی خود ترديد کنند.
• از آيه ۳۵ تا آيه ۴۰، سخن از راه و روش کافران است: راه خانه کعبه را بر روی مردم می بندند و در آن به نماز می ايستند. در روزگار ما نيز، نيايش پروردگار، آزاد نيست. همين سلب آزادی، دليل دروغ گوئی مدعی است. رژيمی که نيايش را نيز تحت مهار خود در می آورد، ضد دين است. آن روز، کافران سلطه جو، برای جلوگيری از تبليغ اسلام، پول خرج می کردند و امروز، با وجود اين که «عصر اطلاعات» خوانده می شود، ثروتهای بزرگ خرج سانسور کردنها می شوند. وسائل ارتباط جمعی يا در مهار استبدادها هستند و يا از سوی قدرت سرمايه و قدرت نظامی و قدرت سياسی خريداری شده اند. از اين رو، مبارزه با سانسور، جهاد افضل است و خويشتن را سانسور نکردن، جهاد اکبر.
با اينهمه، به کافران بشارت و هشدار می دهد که اگر ترک رويه کنند، کرده های پيشين آنها، بخشوده خواهند شد. آيه همان قاعده را باز می گويد: از کرده پشيمان شدن و استقلال و آزادی خويش را باز يافتن و به حقوق خويش عمل کردن، سبب می شود که کرده های پيشين، به تدريج، خنثی و بی اثر شوند.
• در آيه های ۵۱ تا ۵۵ ، همان قاعده را تشريح و به کافران خاطر نشان می کند: آن می دروند که کاشته اند.
• در آيه ۴۱ و آيه های ۶۷ و ۶۸ و ۶۹ و ۷۰ ، از غنيمت جنگی و چگونگی رفتار با اسيران سخن بميان است. جنگی که متجاوز ابتدا کرده است، هر گاه صاحبان حق، در دفاع از حق خود استواری نشان دهند و دانش و فن دفاع از خود را نيز نيک بدانند (موضوع آيه ۶۰)، پيروز می شوند. آنچه از دشمن بدست می آيد، غنيمت جنگی خوانده می شود. همه اين غنيمت، از آن شرکت کنندگان در جنگ نيست. يک پنجم آن متعلق به خداوند و رسول او و خويشان او و يتيمان و بی چيزان و در راه ماندگان بی بضاعت است.
در اين آيه، رسم قتل و غارت شهرها را از ميان بر می دارد. رهنمودی که هنوز انسانهای امروز، بدان عمل نمی کنند. می دانيم که پيامبر بهنگام فتح مکه، عفو عمومی اعلان کرد. در زمان ما، جنگ تجاوزگرانه به راه می اندازند و شهرها و روستاها را بر روی ساکنان آنها ويران می کنند و هر گاه، با کشت و کشتار، کشوری را فتح کردند، مردم آن را از هستی ساقط می کنند. دولتهای دست نشانده را بر مردم شکست خورده تحميل می کنند و از آنها، امتياز بهره برداری از منابع ثروتشان را می ستانند و...
اما در باره اسيران، به پيامبر دستور می دهد از اسيران، در ازای آزاد کردنشان فديه نستاند. در حقيقت، نه او که شرکت کنندگان در جنگ بدر، خواستار گرفتن فديه بودند. پس بهترين روش، آزاد کردن اسير و نه برده کردن و يا آزاد کردنش در ازای گرفتن فديه است. هر گاه جنگ تعرضی ممنوع می گشت، نه غنيمت و نه اسير گرفتن، محل نمی يافتند.
• آيه های ۴۲ تا ۵۱ و ۶۵ و ۶۶، روشهای بس ارزنده ای را در جنگ تدافعی خاطر نشان می کند: در جنگ تدافعی، ۱۰۰ تن بر ۲۰۰ و ۱۰۰۰ تن بر ۲۰۰۰ تن متجاوز پيروز می شوند (آيه ۶۵) هر گاه از قواعد جنگ تدافعی پيروی کنند. اتحاد بر سر حق و شجاعت در خود و ترس در دشمن پروريدن و متجاوز را کوچک ديدن – که از رهگذر تجاوز حقير و ناتوان نيز هست چرا که انسان توانا زور نمی گويد - و به منافقی که اراده ها را سست می کند، ميدان عمل ندادن و قول دشمن بر شکست ناپذيری را دليل نديدن ضعفهايش دانستن و چشم گشودن بر اين ضعفها و استفاده از آنها برای ضربه زدن به متجاوز، يکچند از قواعدی هستند که در جنگ تدافعی و يا در مبارزه با دولت استبدادی متجاوز به حقوق مردم می بايد بکار برد. هر گاه مردم ايران، در مبارزه با رژيم کنونی، اين قواعد را بکار برند، بدون ترديد، پيروز می شوند.
• در آيه های ۵۲ تا ۵۶، قانون همواره معتبر در اين هستی را خاطر نشان می کند: قدرت از تضاد و دشمنی پديد می آيد و در تضاد و دشمنی از ميان می رود. استبداد فراگير فرعونی ميرا است. گرچه خود اسباب مرگ خويش را فراهم می کند، اما نيروی محرکه ای می بايد که خويشتن را از سلطه آن رها کند تا بنای استبداد فرو ريزد. آن نيروی محرکه موسی (ع) و قوم او شدند. آن نيروی محرکه انديشه راهنمائی جست که بيان آزادی بود. بدين سان، انسانهائی که نيروی محرکه بودند، برخوردار از بيان آزادی، ديگر نيروهای محرکه را در راست راه استقلال و آزادی از رژيم فرعون بکار انداختند و آن رژيم از ميان برخاست. در ايران امروز، انسانهای بسيار از مهار رژيم بيرون رفته اند. بيان آزادی در اختيار آنها است. پس بنا بر قانون، رژيم از ميان رفتنی است. هر گاه نيروی محرکه ای که انسانها هستند قواعد پيروز شدن در مبارزه را بکار برند، زمان رسيدن به اين پيروزی بسيار کوتاه می شود.
• در آيه ۵۷، بر اين اصل که صلح حق است، روشی را می آموزد تا مگر متجاوز، جنگ ناکرده، از آن منصرف شود: همراه کردن تهديد با اندرز و مجازات، به ترتيبی که متجاوز به خود آيد و تجاوزگری را رها کند.
• در آيه های ۵۶ و ۵۸ رفتار متجاوزان را خاطر نشان می کند: کافران (پوشانندگان حق) به تجاوزگری و عهد شکنی شناخته می شوند. بهترين روش با عهد شکن، در آغاز، او را به ابتلا خواندن يعنی عهد بستن و او را به وفای به عهد آزمودن است. بعد از شکستن عهد از سوی قدرتمدار تجاوز پيشه، بهترين کار تجربه را تکرار نکردن است. بر فرض بستن عهد، هشياری را هيچگاه نبايد از دست داد.
• در آيه های ۶۱ و ۶۲ و ۶۳ و ۶۴، باز درسهای همواره بکار بردنی را می آموزد: چون صلح حق است هر گاه دشمن متجاوز تن به صلح داد، پيامبر و هر کسی بر راه و روش او است، می بايد صلح را بپذيرد. قصد فريب دشمن را نيز دست آويز نکند. هر گاه به اين درس عمل می شد، جنگ عراق با ايران، در خرداد ۶۰ به پايان می رسيد و از دو نسل جوان ايران و عراق ،هم جمعيتی از آنها در جنگ تباه نمی شدند و هم جمعيت ديگری از آنها فرصت رشد را از دست نمی دادند. رژيم ملاتاريا می خواست پايه استبداد خويش را محکم کند، پس قصد خدعه عراق و تجاوز مجدد آن را، هر زمان که فرصت يابد، بهانه کرد و جنگ را ادامه داد. در آيه ۶۲ به پيامبر (ص)، خاطر نشان می کند فرصت صلح را از بيم خدعه دشمن در آينده از دست ندهد. خداوند حامی صاحبان حقی است که حق صلح را به جا می آورند. اين آموزش گويای اين واقعيت نيز هست که برخورداری از حق و پاسداری حق صلح، نياز به هشياری و آمادگی روزافزون و الگو شدن برای جامعه ها دارد چنانکه هيچ جامعه ای اجازه تجاوز را به حاکمان خود ندهد.
در آيه های ۶۳ و ۶۴ اين درس زيبا و بس کارآمد را می آموزد که از حق دوستی کاری ساخته می شود که از ثروتهای روی زمين هم ساخته نمی شود. هم در پيشگيری از گرفتار تضاد منافع شدن جامعه و هم در بازداشتن زورمداران از تجاوزگری. چرا که جامعه ای که با آنها دوستی می کنی، خود مانع از تجاوزگری حاکمان می شود، بسا بر وفق الگوئی که حق مدارانند، تغيير می کند و حاکمان تجاوز پيشه را می رانند.
• در آيه ۶۸ ، به کافران تجاوز پيشه، هشدار می دهد که خداوند بنا بر عذاب آنها در اين جهان ندارد بلکه آنچه بر آنها خواهد رفت، حاصل بذری است که خود می کارند. اين آيه نيز درسی همواره کارساز می آموزد: عمل برخود افزا است. عمل به حق بر خود می افزايد و رشد بر رشد می افزايد و عمل به ناحق، بر خود می افزايد و مرگ و ويرانی بر مرگ و ويرانی می افزايد و سرانجام، زورمدار حق ناحق کن را از پا در می آورد.
۶ – آيه های پيش از آيه ۲۷ سوره احزاب و اين آيه در باره جنگ احزاب است. در آن جنگ، بنی قريظه، پيمان خويش را با محمد شکستند و با دشمن متجاوزی که به جنگ آمده بود، همدست شدند. حيات جامعه مسلمانان را در خطر جدی افکندند. سفيران پيامبر را از خود راندند و مسلمانان را ميان دو دشمن، يکی از بيرون و يکی از درون قرار دادند. اما آنها با متجاوزان نيز به راه وفا نرفتند. در نتيجه، پس از آنکه متجاوز از تجاوز منصرف شد و رفت، تنها شدند. پيشنهادهای سه گانه کعب ابن اسد را نيز ناشنيده گرفتند.
آيه حکمی را در بر ندارد، امر واقعی را گزارش می کند: آنچه در آيه آمده اجرای حکم قاضی است. توضيح اين که افراد بنی قريظه، در زورمداری انعطاف ناپذير ماندند. ابن اسد که از سران آنها بود به آنها هشدار داد که اين انعطاف ناپذيری ضفف است و بر بادشان می دهد. اما نشنيدند. در قلعه خيبر، به جنگ ايستادند. شکست خوردند، آنها که زنده ماندند، اسير شدند. پيامبر (ص) از آنها خواست خود بگويند با آنها چگونه بايد رفتار شود. آنها نپذيرفتند که بنا بر قانون اسلام با آنها رفتار شود. سعد بن معاذ را قاضی معين کردند. پيامبر نيز قضاوت او را پذيرفت. اگر بنا بر عمل به قرآن بود، نيازی به قاضی نبود. پيامبر حکم قرآن را اجرا می کرد. آنها خود نخواستند برابر قانون قرآن با آنها رفتار شود زيرا آن را اسلام آوردن می دانستند. قاضی از هر دو طرف پرسيد: اگر حکم قضائی صادر کند، خواهند پذيرفت؟ پيامبر و اسيران پاسخ مثبت دادند. اما او بر طبق کدام قانون حکم داد؟ او که زخمی و بيمار بود، در جا، قانون نساخت. بنابر قانونی رأی داد که وجود داشت. قانونی که بر طبق آن رأی داد، در قرآن نبود اما در تورات بود (Deuteronome xx, ۱۰ – ۱۴): در تورات، خطاب به فرمانده قشون در کار تصرف يک شهر آمده است:« نخست به اهالی شهر، صلح پيشنهاد می کنی. اگر قبول کردند، به شهر در می آئی و اهالی شهر خدمتکار تو می شوند.اگر اهالی شهر نپذيرفتند، شهر را محاصره و به جنگ می گشائی. مردان را همه از دم تيغ می گذرانی. زنان و کودکان و آنچه از مال و حيوان در شهر هست، از آن تو می شوند». بنابر حکم قاضی، تعيين شده توسط بنی قريظه، مسلمانان وارثان آنان در زمين و اموال شدند.
تکرار کنم که پيامبر بهنگام فتح مکه عفو عمومی داد. قرآن، صلح را حقی از حقوق انسان شناخت و جنگ تعرضی را ممنوع کرد. رفتار با دشمنی که از بيرون حمله می کند را نيز، آيه های سوره انفال، به شرح فوق، معين کرده است.
و اما آيه دو درس، بسا در زمره مهمترين درسها را می آموزد و ايرانيان در سه انقلاب خود، اين دو درس را بکار نبردند: • درس اول: حيات و مرگ را آدمی از انديشه راهنمای خود دارد: بيان قدرت، انسان را در بيراهه مرگ می اندازد. بيان قدرتی که سلطه گری را به آدميان تعليم می دهد و آنها را در زورمداری، انعطاف ناپذير می کند، آنها را به وادی مرگ راهبر می شود. شگفتا که معتادان به سلطه گری و سلطه پذيری عبرت نمی گيرند. از جمله، اسرائيليان از تاريخ خود درس عبرت نمی گيرند و افزون بر ۶۰ سال است، در زورمداری، انعطاف ناپذيرند و حکم تورات را در باره مردم فلسطين بکار می برند. از ياد برده اند که زمانی نيز سلطه پذير شدند مرگ و ويرانی فراوان به خود ديدند. شگفت تر آنکه فلسطينيان ضعف انعطاف ناپذيری اسرائيل را قوتش انگاشته و خويشتن را به سرنوشت سپرده اند. ايرانيان نيز ضعف انعطاف ناپذيری رژيم ولايت مطلقه فقيه را قوت آن می انگارند و می گويند در کشتن و شکنجه و... کردن حد نمی شناسند، پس نمی توان با آن به مقابله برخاست. فرق است ميان انعطاف ناپذيری وقتی انسان بر حق می ايستد و انعطاف ناپذيری وقتی زور می گويد. اولی قوت است وقتی حق شناس در برابر زورمدار، بر حق می ايستد و آنها که بر حق می ايستند، ميان خود، نياز به جريان آزاد انديشه ها دارند تا که از راه نقد، برداشتهاشان از حق، به توحيد آنها در برداشتی نزديک تر به حق بيانجامد. اما دومی ضعف است. زيرا زور است که فصل الخطاب می شود. اين زور، تجزيه از پس تجزيه را به انعطاف ناپذيرها تحميل می کند تا از پايشان در آورد. پيامبر از اين ضعف بود که سود جست و پيروز گشت. آيه می گويد: در برابر کسانی که به زور می خواهند سلطه جويند، هرگاه استوار بايستی، به آئين زورپرستی خود از پای در می آيند. رژيم کنونی را نيز، استوار و نستوه ايستادن است که از پا در می آورد. هر قدرتی چون مقاومت نبيند بزرگ می شود و چون مقاومت ببيند، گرفتار قانون انحطاط و انحلال می شود. زورمداری که انعطاف نمی پذيرد، زودتر از پا در می آيد. شگفتا! امريکا و روسيه و اروپا اين ضعف بزرگ رژيم را شناخته اند و گرفتار گروگانگيری و جنگ ۸ ساله و مجازاتهای اقتصادی و گرفتار کردن در حلقه آتش و بحران اتمی اش کرده و بهترين فرصت های رشد را از ايرانيان ستانده اند و رژيم را باجگذار کرده اند و ايرانيان، همان ضعف را قوت می بينند و توجيه گر بی عملی می کنند!
• درس دوم: هر سه انقلاب، به هدف نرسيدند. از جمله بخاطر رفتار با گروهائی که با سلطه گر متجاوز همدست شدند. در حقيقت، آنها که دستيار قدرت خارجی می شوند، هرگاه دست به ترکيبشان نخورد، سرانجام عامل تجديد سلطه بيگانه می شوند. چنانکه در ايران شدند. از راه عبرت، هويت کسانی را به ياد آوريم که در انقلاب مشروطيت بودند اما پيمان شکستند و به استبداديان پيوستند و در کودتای ۱۲۹۹ شرکت جستند و استبداد سياه ۲۰ ساله را بر ايران حاکم کردند و راه رشدی را که انقلاب گشوده بود، بستند. باز، از راه عبرت، هويت کسانی را به خاطر آوريم که در کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و خرداد ۶۰ شرکت کردند. همان خانواده ها و همان گروههای سياسی و «مذهبی» در سه کودتا شرکت کردند. هرگاه، انقلابيان خائنان به انقلاب مشروطيت را به خود راه نمی دادند و دست آنها را از دولت کوتاه می کردند، اينهمه بهای سنگين که مردم ايران پرداخته اند و می پردازند، پرداخت نمی شد.
۷ - آيه ۲۰ سوره فتح، ماجرای جنگ خيبر را يادآور می شود و درس بالا، (کوتاه شدن دست سلطه جويان از سر مسلمانان) را خاطر نشان می کند.
اما چرا عقلهای قدرتمدار، درسهای بس ارزشمند را نمی بينند و معانی به آيه ها می دهند که ندارند؟ نه تنها به اين دليل است که اصول راهنمای قرآن را نمی شناسند و نمی خواهند هم بشناسند و نمی دانند که هيچ آيه نمی بايد معنائی داشته باشد ناقض اصول راهنما و، بيشتر به اين خاطر، که با اصل قدرت مخالف نيستند. با شکلی از قدرت مخالف هستند و می خواهند شکل قدرت مورد پسند خود را، جانشين آن کنند. و گرنه می توانستند بجای ضديت با اسلام به شيوه زورمدارانه، به خود صفت «سکولار» بدهند و همين درسها و روشها را خود بکار برند و، ولو از قول خود، به جامعه ايرانی پيشنهاد کنند.
ناتوانی که ناتوانی خود را توانايی جلوه میدهد بر ناتوانیاش میافزايد
ژاله وفا
هرگونه تزريق پولی خورد و تدريجی به جامعه، همچون توزيع نقدی يارانهها، بهجای جذب بازار توليد مولد شدن، جذب بازار مصرف غير مولد میگردد. مشاهده اثرات تورمی اينگونه تزريق پول پيوسته با فاصله زمانی چند ماهه رخ میدهدjaehwafa@yahoo.de
به مناسبت گذشت يک ماه از آزاد سازی قيمتها.
مطابق قانون "هدفمند کردن يارانه ها"مصوب مجلس نظام ولايت فقيه ،دولت می بايستی از ابتدای سال ۱۳۸۹ اقدام به آزاد سازی قيمتهای حاملهای انرژی می کرده است و مطابق همان قانون ، دولت تنها پس از حذف يارانه ها و افزايش قيمت حاملهای انرژی و دريافت مابهالتفاوت آن از مردم، مجاز به پرداخت تنها ۵۰ درصد يارانههای حذف شده به مردم است. در واقع دولت احمدی نژاد بر سر تصاحب ۴٠ هزارميليارد تومان درآمد حاصل از حذف يارانه ها، که مجلس رژيم تنها با ٢٠هزارميليارد تومان آن موافقت کرده بود، برای اينکه فرصت بيشتری برای خالی کردن جيب مردم ايران و خزانه آنها داشته باشد، زمان اجرای طرح را تا آذر ماه سال ۸۹ به تعويق انداخت .چنانچه دولت احمدی نژاد می خواست پس از افزايش قيمتها و گرفتن پول از مردم که حداقل يک ماه بطول می انجاميد، اولين قسط از يارانه های نقدی را پرداخت کند، اجرای اين طرح مسلما با تنش و مقاومت مردم مواجه می شد. و برای مقابله با جو مخالفتی که ممکن بود پيش بيايد صلاح را بر اين ديد که قبل از آزاد سازی قيمتها ، با واريز کردن پول به حساب مردم از نقطه نظر روانی جلو هر گونه تاثيرگذاری منفی را بگيرد. اما باز مطابق قانون مصوب مجلس استقراض دولت از بانک مرکزی ممنوع است.از اين رو تنها راهی که می توانست برای پرداخت يارانه نقدی به مردم، قبل از حذف يارانه ها و تحقق درآمد پيش بينی شده، کارساز باشد روی آوردن دوباره به بی قانونی و استفاده از ورد خامنه ای در صدور حکم حکومتی برای گشودن قفل خزانه به روی دولت بود!جالب اينکه خبر را تا ميشد مسکوت گذاشتند و تنها سايت فردا نيوز در تاريخ ۳۰ آذر ۸۹ در ذيل خبری تحت عنوان منبع يارانه ها کجاست ؟ از قول يک منبع آگاه نوشت : اکنون که هنوز از قبل اجرای اين طرح درآمد کلانی حاصل نشده است سوال پيش می آيد که منبع اوليه يارانه نقدی از کجا تامين شده است؟يک منبع آگاه به يکی از خبرگزاریها گفته است: اين رقم از محل تنخواه بانک مرکزی تعيين شده است و چون بر اساس قانون استقراض از بانک مرکزی ممنوع است ، دولت بايد به گونهای برنامهريزی کند که تا قبل اتمام سال اين مبلغ به بانک بازگردد!
اما همانقدر که دولت احمدی نژاد برداشتهای بی حساب و خلاف قانون خود را از حساب ذخيره ارزی باز پرداخت کرده است!ميتوان انتظار داشت ،خلف وعده نفرموده و اين مبلغ را هم تا پايان سال به حساب بانک مرکزی واريزنمايد!
نگارنده خاطر نشان می سازد که بدهی های معوقه دولت به بانک مرکزی تنها تا پايان سال ۱۳۸۸ رقم هنگفت بيش از ۱۴ هزار ميليارد تومان را شامل می شود( اظهارات بهمنی رئيس کل بانک مرکزی ۱۹ مرداد ۸۹ جام جم انلاين )
واما با هم نظاره کنيم که اگر مطابق قانون دولت قصد داشته باشد در سه ماه پايان سال ۲۰ هزار ميليارد تومان درآمد کسب کند ، بايد نصف اين رقم رايعنی ۱۰ هزار ميليارد تومان در قالب يارانه نقدی ميان متقاضيان توزيع کند .بر اساس گفته "وزير" اقتصاد ، يارانه نقدی برای ۶۰ ميليون و ۵۰۰ هزار نفر واريز شده است چنانچه رقم ۸۱ هزار تومان را در ۶۰ ميليون و ۵۰۰ هزار نفر مشمولان دريافت يارانه نقدی ضرب کنيم، رقم نزديک به ۵ هزار ميليارد تومان حاصل می شود واگرمطابق گفته سخنگوی طرح تحولات اقتصادی، اين ميزان يارانه بار ديگر پيش از پايان سال جاری به حساب سرپرستان خانوار واريز شود ، دولت تا پايان سال حدود ۱۰ هزار ميليارد تومان را به حساب خانوارها واريز خواهد کرد.
براساس قانون هدفمندکردن يارانهها، ۵۰ درصد از درآمد حاصل از اصلاح قيمت حاملهای انرژی به مردم ( به صورت يارانه نقدی و غير نقدی)، ۳۰ درصد به توليدکنندگان و ۲۰ درصد به دولت به منظور جبران آثار آن بر اعتبارات هزينه ای و تملک داراييهای سرمايه ای اختصاص میيابد .برهمين اساس، اگر ۵۰ درصد اعتبار ۴۰ هزار ميليارد تومانی هدفمندی يارانه ها در لايحه بودجه سال آينده را محاسبه کنيم، رقم ۲۰ هزار ميليارد تومان بهدست میآيد که در صورت موافقت مجلس، بابت يارانه نقدی و غير نقدی به مردم تخصيص خواهد يافت.
در حال حاضر از مقدار ۴۰ هزار ميليارد تومانی که دولت از حساب تنخواه بانک مرکزی استقراض کرده است،چنانچه وعده دوم يارانه های نقدی را به حساب خانوارها واريز کند _ که تا اين تاريخ نکرده است ) تنها۱۰ هزار ميليارد تومان آن اعتبار دريافتی را خرج خانوارها و بقيه ۳۰ هزار ميليارد را تا به حال به جيب زده است !
و اما دولت با وجود اينکه بر اين گمان بود که با ايجاد جو سرکوب و تهديد و ارعاب وحبس و دستگيری منتقدان به اين طرح ( نمونه واضح آن دستگيری آقای رئيس دانا ) توانا خواهد بود از اعتراض مردم جلوگيری بعمل آورد، تنها با اعتراض سه صنف کاميون داران ، مرغداران و نانواها که کمی سامان يافته و منسجم و در شهرهای متعدد رخ داد ،مواجه گرديد. اولين واکنش دولت در واکنش به اولين اعتراضات رانندگان و مصرفکنندگان اصلی سوخت، شل کردن سر کيسه و روی آوری به بی انضباطی مالی بود.دولت احمدی نژاد ناچار شد دردوم دی ماه ۸۹ برای راضی نگه داشتن معترضين توسط شهريار افندیزاده که معاون وزير راه و ترابری و نماينده تامالاختيار اين وزارتخانه در ستاد هدفمندی يارانههاست، وعده ۸۰ ميليارد تومان کمک بلاعوض از سوی دولت برای نوسازی ناوگان کاميونهای کشور را بدهد .درست يکروز بعد همانا در ۳ ديماه بلافاصله شاهد دومين عقبنشينی دولت از طرح هدفمندی در برابر اعتراض مرغداران گرديديم و وعده اعطای ۱۵۰ ميليون ليتر گازوئيل ارزان به مرغداران را داد و همچنين گروه کنترل بازار تصميم گرفت تا يک ميليون تن گندم دامی به عنوان دان مرغ با قيمت هر کيلوگرم ۱۷۰ تومان در اختيار وزارت جهاد کشاورزی قرار گيرد تا واحدهای مرغداری که نيازمند استفاده از آن هستند، متنفع شوند.و نيز معاون وزير بازرگانی اعلام کرد: مرغداران مابه التفاوت قيمت جديد گازوئيل (۱۵۰ تومان) و قيمت قديم آن يعنی ۱۶۵ رالا را به صورت اقساط بازپرداخت کنند.۳ روز بعد از آن دولت در ۶ ديماه اينبار با اعتراض صنف نانوايان مواجه شد و در واکنش بدان به نانوايان نيز وعده داده که دولت برای هر واحد نانوايی، ۳۰ ميليون تومان تحت عنوان "اعتبار بهسازی در نظر گرفته است. بدينسان دولت احمدی نژاد در برابر اولين اعتراضات مردمی که چنان نيز گسترده نبودند(مقامهای دولتی از ۶۰ هزار کاميون صحبت کردند که يک بخش نسبتا کمی از تمام ناوگان حمل و نقل کشور است) مجبور به سه موردعقب نشينی عمده گرديد.
. البته ناگفته نماند که اعتراضات اين ۳ صنف از نتايج سحر است و دولت بعد از اينکه تا چند ماه ديگر اثرات تورمی آزاد سازی قيمتها بر روی زندگی مستقيم مردم مشهود خواهد شد ،صبح دولت اعتراضات را شاهد خواهد بود. و اگر دولت برهمين منوال به پيش رود که در برابر اعتراض بقيه اصناف منابع را جهت تحت کنترل در آوردن اعتراضات هزينه کند و روی به حاتم بخشی های بدون بازگشت آورد ،با تامين مابقی تعهدات خود از محل درآمدهای ناشی از حذف يارانهها چگونه تامين خواهد شد؟ آيا اين نوع عقب نشينی سريع و بی برنامه خود بهترين گواه بر شکست اين طرح در آستانه اجرايش نمی باشد؟
واما دولت احمدی نژاد از يکطرف برای جلوگيری از اعتراضات مردمی وانمود می کند که قصد ثابت نگه داشتن قيمتها را دارد ، آنهم بيشتر با ابزار سرکوب و تهديد . هرچند ثابت نگه داشتن قيمتها در واقع خود يک نوع نقض غرض است وبا هدف آزاد سازی قيمتها قابل جمع نيست ،و در پايان ۲۰ روز از آزاد سازی قيمتها ، مردم با افزايش قيمت نرخ کرايه تاکسی( ۲۶ هزار راننده تاکسی را تنها در تارن جريمه کردند ) و مينی بوس و کرايه مترو و نيز افزايش قيمت مصالح ساختمانی ، کاغذ ، روبرو شدند. بگزارش ايسنا طبق تفاهمنامه وزارت بازرگانی با اتحاديههای ۱۱ گروه کالايی قرار است که قيمت اين اقلام تا پايان سال افزايش نيابند. اين ۱۱ کالا شامل محصولات لبنی، ماکارونی، روغن نباتی، قند و شکر، پودر شوينده، جوجه يکروزه، تاير، عايق رطوبتی، رنگ و رزين، چوب و صنايع نساجی ميباشد.
اما مشاهده شد که مطابق آمار رسمی بانک مرکزی در ۱۳ ديماه ۸۹ -خبرگزاری مهر
- در هفته منتهی به دهم دی ماه جاری آزاد سازی قيمتها ،قميت برخی کالاهای لبنی که قرار بود افزايش نيابد افزايش يافت و همراه با آن قيمت ، گوشت ، حبوبات و ميوه نيزافزايش يافتند.
همچنين دولت احمدی نژاد و مسئولان اقتصاديش بطور مرتب منکر اثرات تورمی طرح آزاد سازی قيمتها می گردند.نگارنده برای اينکه برخوانندگان مشخص سازد که به انکار دولت کودتايی همانند بسياری وعده هايش نبايد اطمينان کرد ، دلايلی چند بر افزايش تورم در چند ماه آينده را که حاصل طرح آزاد سازی قيمتها است و حد اقل ۱۰ اثر مترتب بر آن را ذکر می نمايم:
بر همگان واضح است که اقتصاد علمی است که همه اجزاء کلان و خورد آن به يکديگر چون ظروف مرتبطه متصل و از هم تاثيرات همسو و نا همسو می پذيرند .بعلت اينکه در حال حاضر بر اقتصاد کشور خصوصا در شرايط تحريم رکود حاکم است ،پس در اين شرايط:
۱-هر گونه تزريق پولی خورد و بتدريج به جامعه ،همچون توزيع نقدی يارا نه ها ، به جای جذب بازار توليد مولد شدن ، جذب بازار مصرف غير مولد می گردد.مشاهده اثرات تورمی اينگونه تزريق پول پيوسته با فاصله زمانی چند ماهه رخ می دهد .
۲- وقتی بگزارش ايلنا در در ۳ دی ۸۹، آخرين رقم اعلام شده از حجم نقدينگی در گردش ۲۵۰ هزار ميليارد تومان است ،مسلما با واريز ۴۸۰۰ ميليارد تومان منابع مرحله اول پرداخت نقدی قانون هدفمند کردن يارانهها به حساب مردم، حجم نقدينگی در گردش از مرز ۳۰۰ هزار ميليارد تومان خواهد گذشت.
۳-و چون دولت بابت دستيابی به پول پرداختی به حساب خانوارها ، استقراضی از بانک مرکزی انجام داده است و بانک مرکزی اين رقم را قبل از آنکه معادل آنرا در بازار به دلار بفروش رساند ، در اختيار دولت قرار داده است ، و بازار رالر به دليل رکود حاکم بر آن ، ظرفيت جذب اين ميزان دلار را ندارد ، خود اين امر پايه گذار تورم شديدی می گردد .
۴-از سوی ديگر بر دارايی های خارجی بانک مرکزی اضافه می شود که درنتيجه بانک مرکزی بابت تسعير ارز انباشته شده در سرفصل دارايی های خارجی خود نيز بايد حدود ۳ تا ۵ هزار ميليارد تومان به عنوان ماليات به دولت بپردازد که اين نيز بر حجم نقدينگی و درنهايت بر عدد نرخ تورم خواهد افزود و ميتوان پيش بينی کرد که بدينسان حجم نقدينگی از مرز ۳۰۰ هزار ميليارد تومان نيز بگذرد.
۵-اثر پنجم پرداخت يارانه ها بصورت نقدی ،اين است که به تناسب افزايش سريع نقدينگی در جامعه، کالا توليد نشده در نتيجه در فاصله چند ماه جامعه شاهد افزايش قيمت کالا ها نزديک به حداقل ۵۰ درصد خواهد شد.
۶- اثر پنجم پرداخت يارانه ها بصورت نقدی ،اين است که به تناسب افزايش سريع نقدينگی در جامعه، کالا توليد نشده در نتيجه در فاصله چند ماه جامعه شاهد افزايش قيمت کالا ها نزديک به حداقل ۵۰ درصد خواهد شد.
۷-اثر ديگرتورم ناشی از آزاد سازی قيمتها به يکباره ، فاصله بيشتر افتادن ما بين در آمد و هزينه مردم است. و مردم تحت فشار عظيم تورم ،به اعتصابات و اعتراضات شديد متوسل خواهندشد و يا دولت به باج دهی و عقب نشينی متوسل ميشود و عملا فاتحه طرح هدفمندی يارانه ها خوانده ميشود و يا باز از پول نفت ، حقوق و دستمزد کارکنان بخش های مختلف دولتی و غير دولتی را نيز به همين ميزان افزايش خواهد داد.هر چند بهگفته موسيالرضا ثروتی عضو کميسيون برنامه و بودجه مجلس ، يارانه ۳۰۰ هزار بنگاه کوچک از سال گذشته پرداخت نشده است و آنها در خطر ورشکستگی قرار دارند ولی شورای عالی کار نمیتواند موضوع هدفمندی يارانهها را در تعيين حداقل دستمزد سال آينده در نظر بگيرد، چرا که دولت پول يارانهها را به مردم میپردازد و در اين زمينه نيازی به افزايش بيش از اندازه حداقل دستمزد به دليل اجرای قانون هدفمند کردن يارانهها نيست!
۸- از اثرات ديگر آزاد سازی قيمتها ،کاهش ميزان سرمايه گذاری ها درکوتاه مدت تحت تاثير افزايش قيمت حاملهای سوختی می باشد . چرا که هيچ بخش توليدی خصوصی در محيط اقتصادی با مختصات : تورم ۵۰ درصدی ،بی ثباتی تصميم گيريهای دولتی و نيز عدم وجود امنيت اجتماعی -سياسی توان و قوه حيات و ادامه حيات را نخواهد داشت .اين مختصات زمينه و بستر تجارت غير ولد و رانت خوای و سود آوريهای غير توليدی و دلالی را فراهم می آورد
۹-و همين امر ميزان رکود اقتصادی را تشديد ساخته بر ميزان بيکاری و به تبع آن جرمهای اجتماعی می افزايد.
۱۰-همچنين ميزان هزينه های جاری دولت افزوده می گردد و نيز بعلت افزايش سود آوری بخش اقتصاد غير مولد، بر سرعت گردش پول و درنتيجه حجم نقدينگی و تعداد واسطه ها افزوده خواهد شد .
۱۱- ناگفته هويدا است که هرگاه همراه با افزايش قيمت توليدات داخلی نرخ ارز تغيير ننمايد، اين امر بر روی رقابت پذيری اين توليدات اثر منفی گذاشته و رشد صادرات کشور اعم از نفتی و غير نفتی را در برابر رشد واردات با کاهش مواجه می سازد.
و اما مهمترين درس مقاومت اين سه صنف در اين است که دولت کودتايی در شرايطی نيست که در مقابل اعتراضات متشکل و سراسری مردم که با عزمی جزم بيان شوند تاب بياورد و مجبور به عقب نشينی خواهد بود.خودسوزی يک دانشجوی فارغ التحصيل تونسی که از فرط فساد اقتصادی در تونس به سبزی فروشی روی آورده بود ،جرقه اعتراض را به وجدان جمعی مردم تونس زد.
مردم ايران نيز بايستی پاشنه آشيل نظام ولايت فقيه را در تمامی وجوه سياسی-اقتصادی و اجتماعی بيابند و به توان خود و ترس نظام از انسجام آنها واقف گردند.ضعف رژيم حاکم در نيازش به سرکوب است که حتی در سرکوب مخالفان يک طرح اقتصادی هم اصرار دارد. و قوت مردم در ايستادگيشان بر حقوشان.
امااز ياد نبريم که اين سنت تاريخ است که پيوسته انعظاف ناپذيری مردم در موضع حقوق ، هميشه بر انعطاف ناپذيری نظامهای استبدادی در موضع قدرت پيروز است.نمونه مقاومت ملت ايران در انقلاب ۵۷ و نيز مقاومت مردم تونس که مدعيند درسهای مقاومت خود را از مردم ايران فرا گرفته اند. شاهد اين مدعاست.پس بر همه ماست که دراعتراضی منسجم به سيطره نظام مافيايی مالی-نظامی بر ميهن خود جنبش خود را اعتلا بخشيده تا رسيدن به سر منزل مقصود دست از مقاومت برنداريم.
برگرفته از سايت رنگين کمان
انتقاد مدافعان حقوق بشر از سیاست مماشات اتحادیه اروپا
سازمان دیدهبان حقوق بشر در گزارش سالیانهی خود از نقض حقوق بشر در بیش از ۹۰ کشور انتقاد کرده است. این انتقادها تنها متوجه کشورهای استبدادی نیست، بلکه اتحادیهی اروپا و ایالات متحدهی آمریکا را نیز در بر میگیرد.
دیدهبان حقوق بشر در کنار تنگترشدن فضا برای اقلیتهای مسیحی در عراق و مصر، به دولت ایالات متحده نیز انتقاد کرده، زیرا باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا به وعدههایی که برای بهبود حقوق بشر داده، عمل نکرده است.
نقض حقوق بشر در اروپا
اسازمان دیدهبان حقوق بشر از سیاست "گفتوگو"ی اتحادیهی اروپا در قبال حکومتهای مستبد نیز انتقاد کرده است. به اعتقاد این سازمان، اتحادیه اروپا در قبال چین سیاست "بزدلانهای" پیش گرفته و با دیکتاتورهای آفریقایی مانند پاول کاگامه (Paul Kagame)، رئیس جمهور رواندا و ملس زناوی (Meles Zenawi)، رئیس جمهور اتیوپی، محافظهکارانه رفتار میکند.
دیدهبان حقوق بشر از اروپا خواسته است، سوء استفاده از قدرت در کشورهای استبدادی را بیپرده محکوم نماید و کمکهای مالی و نظامی به این کشورها را به رعایت حقوق بشر توسط حکومتگران منوط کند.
سازمان دیدهبان حقوق بشر مینویسد که اتحادیه اروپا برای حفظ اعتبار خود باید به نقض حقوق بشر در کشورها عضو اتحادیه نیز بپردازد. بر اساس گزارش سالانهی این سازمان، در اتحادیه اروپا رفتار تبعیض آمیز با مهاجران، مسلمانان، روماها و دیگر اقلیتها شدت یافته، شرایط پذیرش پناهنده سخت و پیچیده است و در مبارزه علیه تروریسم اقدامات ناهنجاری صورت میگیرد.
در گزارش سالانهی دیدهبان حقوق بشر آمده است: «کشورهای عضو اتحادیه اروپا و ارگانهای این اتحادیه باید تلاش بیشتری در زمینهی سیاست داخلی به خرج دهند، تا تضمین کنند که احترام به حقوق بشر در اروپا با حرفهایی که سیاستمداران اتحادیه در رابطه با کشورهای دیگر میزنند، همخوانی دارد.»
ایران، کره شمالی، زیمبابوه
به اعتقاد سازمان دیدهبان حقوق بشر، اتحادیه اروپا در برخی موارد به رژیمهای استبدادی فشار میآورد، «اما فقط به رژیمهایی که بیش از حد رفتار عصیانگرایانهای دارند، به گونهای که اتحادیه اروپا حاضر است، از برخی منافع خود چشمپوشی کند».
در این رابطه از ایران، کره شمالی و زیمبابوه نام برده شده استاحمدینژاد در برابر مجلس، قوه قضائیه و مجمع تشخیص مصلحت
اختلاف مجلس، قوه قضائیه و دولت دهم بر سر نحوه اداره بانک مرکزی و عزل و نصب رئیسکل آن، با نامهای که محمود احمدینژاد روز ۴ بهمن خطاب به نمایندگان مجلس نوشت، وارد مرحله جدیتری شد.
حذف احمدینژاد از مجمع عمومی بانک مرکزی
مجلس شورای اسلامی، در چندماه گذشته برای تامین استقلال بانک مرکزی از دولت، دو لایحه تصویب کرد. در لایحه نخست تاکید شده بود که رئیسجمهور حق عضویت در مجمع عمومی بانک مرکزی و عزل و نصب رئیسکل این نهاد را ندارد. شورای نگهبان، این لایحه را منطبق بر قانون اساسی ندانست. مجلس برای تامین نظر شورای نگهبان لایحه دیگری تصویب کرد. در این لایحه، رئیسجمهور میتواند عضو مجمع عمومی بانک مرکزی باشد و رئیسکل این نهاد را نیز تعیین کند، اما عزل این مقام باید با تصویب دست کم دو نفر از روسای سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه انجام شود.
شورای نگهبان، به مصوبه دوم مجلس نیز ایراد گرفت، اما این بار نمایندگان مجلس مقاومت کردند و در نتیجه، لایحه به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع شد که ریاست آن را هاشمی رفسنجانی برعهده دارد.
تصمیم مجلس، خوشایند احمدینژاد نبود. وی پس از رد این تصمیم در سخنرانیهای روزهای گذشته خود، اکنون با نوشتن نامهای خطاب به نمایندگان، خواستار دخالت آنها شده است. در این نامه مفصل، که متن آن در رسانههای داخلی انتشار یافته، رئیسدولت دهم، نه تنها ارجاع لایحه مربوط به نحوه اداره بانک مرکزی به مجمع تشخیص مصلحت را "فاقد موضوعیت" دانسته، بلکه این بار روسای مجلس و قوه قضائیه را نیز، به "تغییر قانون اساسی و مخدوشکردن روند مدیریت کشور" متهم کرده است.
برنامه توسعه، خوب یا بد؟
احمدینژاد نامه خود را با تقدیر از تلاشهای نمایندگان مجلس برای تصویب برنامه پنجم توسعه آغاز میکند. اما همزمان با آن، در جمع مدیران استان گیلان، برنامه توسعه را نفی میکند و میگوید:« نظام برنامهریزی توسعه یعنی این که بشویم مثل غربیها که مبنای این نظام اومانیستی است. ما بهدنبال تحقق جامعه مهدوی هستیم.»
رییس دولت دهم در بخشی دیگر از نامه به نمایندگان مجلس مینویسد:«تلاش مدیریت مجمع (تشخیص مصلحت) و برخی اعضای آن، به ویژه رئیسمحترم مجلس و متاسفانه همراهی رئیسمحترم قوه قضائیه در دخالت دادن مدیریت مجلس و قوه قضائیه در اموری مانند تصمیمگیریهای صندوق توسعه ملی و عزل و نصب رئیسکل بانک مرکزی، یک بدعت آشکار و متضمن تغییر قانون اساسی و مخدوش کردن روند مدیریت کشور است.»
ادامه اظهارات احمدینژاد در ایننامه نشانمیدهد که او بیشاز هرچیز معترض دخالت دادن مجمع تشخیص مصلحت است که ریاست آن را هاشمی رفسنجانی به عهده دارد و یکی از دبیران آن محسن رضائی رقیب انتخاباتی وی است. رئیسجمهوری اسلامی مینویسد:«... مجمع تشخیص، در مواردی اختیار ورود دارد که مصوبه مجلس در حدود اختیارات و صلاحیت مجلس باشد و شورای نگهبان مصوبه را مغایر قانون اساسی یا موازین شرع مقدس بداند. در مواردی که مصوبه مجلس اساسا در حدود صلاحیت وینیست، ارجاع مورد به مجمع تشخیص مصلحت موضوعیت ندارد.»
تضاد نظرات احمدینژاد با شورای نگهبان
احمدینژاد در بخشهائی دیگر از نامه خود، روسای مجلس و قوه قضائیه را به مقابله با نظرات رهبری نیز متهم کرده است. پایگاه اینترنتی آینده نیوز در نقد نامه احمدینژاد ضمن اشاره به اظهارات ماه گذشته عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان این پرسش را مطرح میکند که آیا معیار تشخیص نقض قانون اساسی شورای نگهبان است یا احمدینژاد؟
سخنگوی شورای نگهبان در ماه گذشته گفته بود:«شورای نگهبان، مخالفتی با حذف رئیسجمهوری از مجمع عمومی بانک مرکزی ندارد.» آینده نیوز با تاکید بر اصل ۱۱۲ قانون اساسی، که وظایف مجمع تشخیص مصلحت را توضیح میدهد، ادعای احمدینژاد را در این مورد که مجمع فقط در مواردی خاص میتواند وارد اختلاف میان مجلس و شورای نگهبان شود، باطل دانسته است.
مهلت تقدیم لایحه بودجه
همزمان با متهم شدن روسای مجلس و قوه قضائیه به نقض قانون اساسی، شهابالدین صدر نایبرئیسمجلس شورای اسلامی روز دوشنبه (۴ بهمن) اعلام کرد که مجلس طی نامهای تا روز ۱۲ بهمنماه امسال برای تقدیم لایحه بودجه سال ۱۳۹۰ خورشیدی به رئیسدولت مهلت داده است.
براساس آئیننامه داخلی مجلس، دولت موظف است لایحه بودجه هر سال را، حداکثر در آغاز زمستان سال قبل از آن تسلیم مجلس کند. اما احمدینژاد در سالهای گذشته نیز همواره این وظیفه قانونی را با تاخیر انجام داده و سبب شده که مجلس وقت کافی برای بررسی لایحه بودجه نداشته باشد.
جواد طالعی
تحریریه: مهیندخت مصباح
۳۵ کشته و دهها زخمی در فرودگاه بینالمللی مسکو
به گزارش خبرگزاری اینترفاکس، روز دوشنبه، فردی ناشناس در میان جمعیت حاضر در سالن استقبال فرودگاه بینالمللی "دامادیدووا" دست به اقدام انتحاری زد و فاجعه آفرید. رسانههای روسیه در آخرین گزارشهای خود تعداد قربانیان این انفجار ۳۵ نفر اعلام کردند.
یک شاهد عینی بلافاصله از کثرت تعداد مجروحان و ستون دود در سالن فرودگاه خبر داد. پس از وقوع انفجار، مسئولان تمام پروازهای بینالمللی را که قرار بود در فرودگان دوموددوو بنشینند، متوقف کردند.
پس از انفجار فرودگاه دامادیدووا دیمتری مدودیف، رئیس جمهور روسیه با برخی از مقامهای ارشد این کشور جلسه اضطراری تشکیل داد. در پی این جلسه در همه فرودگاههای مسکو موقعیت اضطراری اعلام شده و تدابیر امنیتی در همهی اماکن عمومی و وسایل حملونقل روسیه به شدت افزایش یافته است.
روسیه در سالهای اخیر پیوسته شاهد اقدامات انتحاری و تروریستی بوده است. اکثر این اقدامات به شورشیان چچن و منطقهی قفقاز روسیه نسبت داده میشود.
بهار سال گذشته چند زن چچنی با توسل به عملیات انتحاری ۴۰ نفر را در متروی مسکو به خاک و خون کشیدند.
فرودگاه بینالمللی دامادیدووا بزرگترین و مدرنترین فرودگاه مسکو است که به پروازهای بینالمللی اختصاص دارد. این فرودگاه در سال ۲۰۰۹ میلادی پذیرای ۱۸ میلیون و ۷۰۰ هزار مسافر بود. به گفته مسئولان، ۷۷ خط هوائی از این فرودگاه پرواز دارند. ۳۶ شرکت هوائی در این میان خارجی هستند. با این که مسکو دو فرودگاه بینالمللی دیگر نیز دارد، بسیاری از خطوط هوائی در سالهای اخیر فرودگاه دومددوو را برای پروازهای خود برگزیدهاند. این فرودگاه کاملا نوسازی شده و تنها ۴۰ دقیقه با مرکز مسکو فاصله دارد.
لیلا جدیدی
مذاکرات استانبول با پیامی از سوی 1+5 به جمهوری اسلامی بدین مضمون که "بروید و تا وقتی حرف تازه ی مهمی برای گفتن ندارید، برنگردید"، به پایان رسید. خانم کاترین اشتون، مذاکره کننده ارشد گروه، نتیجه مذاکرات را "دلسردکننده "خواند اما دلسرد تر جمهوری اسلامی بود که از هول حلیم در دیگ افتاده بود و آنرا خالی و زیان حماقت دیپلماتیک خود را هنگفت یافت.
اگر چه خانم اشتون نتیجه مذاکرات را مایوس کننده خواند اما به هیچوجه رفتار رژیم غیر قابل پیش بینی نبود. غرب از پیش خود را آماده کرده بود. پیش از مذاکرات، گلین دیویس، نماینده آمریکا در آژانس بینالمللی انرژی اتمی هشدار لازم را داده بود: "این مذاکرات فرصتی است برای ایرانیها تا به طور واقعی تسلیم شوند."
همزمان، خانم کلینتون نیز به کشورهای حاشیه خلیج فارس سفر کرد تا کشورهای عربی را برای یکسری تحریمهای سخت تر علیه جمهوری اسلامی آماده کند.
بی تردید آنکه غافلگیر شد، جمهوری اسلامی است. احمدی نژاد در اولین اظهار نظر خود گفت: "ما از تعامل استقبال می کنیم" و "هیچگاه انتظار نداشتیم طی دو سه روز مسایل حل شود" اما از برای تزیین، چند فقره اما و اگر و خط و نشان هم بدان افزود. چند تن از حکومتیها از جمله اسماعیل کوثری، نماینده رژیم از تهران در مجلس ارتجاع بر این گفته خانم اشتون که "در مذاکره باز است" تکیه کردند تا شوک استانبول را هضم کنند.
در حال حاضر برگ برنده که همان تحریمها علیه رژیم است، در دست غرب است و جمهوری اسلامی نمی تواند با فرسایش طرفهای خود و یا خریدن زمان و عدم پیروی از خواست جامعه بین المللی پیرامون ماجرای هسته ای اش، آنان را وادار به لغو تحریمها و یا در واقع خلع سلاح خود کند.
آنچه از سوی احمدی نژاد "کاغذپاره" خوانده شده بود، اکنون مهمترین ابزار در دست غرب به حساب می آید و به احتمال بالا پس از این مذاکرات بی نتیجه، قطعنامه های تحریمی بیشتر و در کمترین حالت، با توجه به مواضع سخت بریتانیا و فرانسه، اقدامات یکجانبه بیشتری علیه رژیم اتخاذ خواهد شد.
اما گذشته از دلسرد شدگان این مذاکرات، مردم ایران که بیش از همه طعم زورگویی، بی منطقی، فشار و تهدید را از جانب جمهوری اسلامی چشیده اند، به طبع از زیر منگنه قرار گرفتن هر چه بیشتر آن به دلگرم می شوند.
اگر چه خانم اشتون نتیجه مذاکرات را مایوس کننده خواند اما به هیچوجه رفتار رژیم غیر قابل پیش بینی نبود. غرب از پیش خود را آماده کرده بود. پیش از مذاکرات، گلین دیویس، نماینده آمریکا در آژانس بینالمللی انرژی اتمی هشدار لازم را داده بود: "این مذاکرات فرصتی است برای ایرانیها تا به طور واقعی تسلیم شوند."
همزمان، خانم کلینتون نیز به کشورهای حاشیه خلیج فارس سفر کرد تا کشورهای عربی را برای یکسری تحریمهای سخت تر علیه جمهوری اسلامی آماده کند.
بی تردید آنکه غافلگیر شد، جمهوری اسلامی است. احمدی نژاد در اولین اظهار نظر خود گفت: "ما از تعامل استقبال می کنیم" و "هیچگاه انتظار نداشتیم طی دو سه روز مسایل حل شود" اما از برای تزیین، چند فقره اما و اگر و خط و نشان هم بدان افزود. چند تن از حکومتیها از جمله اسماعیل کوثری، نماینده رژیم از تهران در مجلس ارتجاع بر این گفته خانم اشتون که "در مذاکره باز است" تکیه کردند تا شوک استانبول را هضم کنند.
در حال حاضر برگ برنده که همان تحریمها علیه رژیم است، در دست غرب است و جمهوری اسلامی نمی تواند با فرسایش طرفهای خود و یا خریدن زمان و عدم پیروی از خواست جامعه بین المللی پیرامون ماجرای هسته ای اش، آنان را وادار به لغو تحریمها و یا در واقع خلع سلاح خود کند.
آنچه از سوی احمدی نژاد "کاغذپاره" خوانده شده بود، اکنون مهمترین ابزار در دست غرب به حساب می آید و به احتمال بالا پس از این مذاکرات بی نتیجه، قطعنامه های تحریمی بیشتر و در کمترین حالت، با توجه به مواضع سخت بریتانیا و فرانسه، اقدامات یکجانبه بیشتری علیه رژیم اتخاذ خواهد شد.
اما گذشته از دلسرد شدگان این مذاکرات، مردم ایران که بیش از همه طعم زورگویی، بی منطقی، فشار و تهدید را از جانب جمهوری اسلامی چشیده اند، به طبع از زیر منگنه قرار گرفتن هر چه بیشتر آن به دلگرم می شوند.
در دو انفجار در کربلا ۱۸ نفر کشته و دهها تن زخمی شدند
انفجار دو خودردوی بمبگذاری شده در کربلا ۱۸ کشته و ۵۵ زخمی برجای گذاشت. یکی از خودورها در گاراژی منفحر شد که اتوبوسهای زائران در آن قرار داشت. در همان نزدیکی بمب دیگری که نزدیکی گاراژ جاسازی شده بود، کشف و خنثی شد. ۴ ساعت بعد، دری یکی از محلههای حاشیهی کربلا انفجاری رخ داد که باعث کشتهشدن ۱۰ زائر و ۲ سرباز شد و بیش از ۲۰ نفر را زخمی کرد. به گزارش خبرگزاری آلمان صدها هزار تن از شیعیان برای برگزاری مراسم اربعین به کربلا سفر کردهاند.
اعدام ۶ نفر دیگر در ایران
سحرگاه دوشنبه (۴ بهمن / ۲۴ ژانویه) جعفر کاظمی و محمدعلی حاجآقایی، دو تن از بازداشتشدگان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران، به اتهام "محاربه" و عضویت در سازمان مجاهدین خلق اعدام شدند. چهار نفر نیز به اتهام تجاوز به عنف دار زده شدند.
ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دادستانی خبر اعدام دو تن از "عوامل گروهک منافقین" را، به اتهام عضویت در «یک شبکه فعال» از این سازمان و دخالت در «اغتشاشات با هدایت سرپل ارتباطی خود در کشور انگلیس» منتشر کرده است.
ایرنا مینویسد، «محکومین یادشده، مبادرت به توزیع تصاویر و پلاکاردهای مربوط به منافقین، تهیه تصویر و فیلم از درگیریها و نیز سر دادن شعارهایی به نفع گروهکنفاق نموده بودند».
روشن نیست که اعدام این دو زندانی سیاسی در کجا صورت گرفته است.
جعفر کاظمی و محمدعلی حاجآقایی دو تن از زندانیان سیاسی سابق بودند که بخاطر هواداری از سازمان مجاهدین خلق چند سال در دهه ۱۳۶۰ در حبس به سر بردند.
اتهام این دو را محاربه، اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام اعلام کردند. اما وکلای این دو متهم بارها در مصاحبه با رسانهها گفتند که اتهام محاربه، که برپایه آن حکم اعدام را صادر کردهاند، در مورد موکلانشان نادرست است. بنابر ماده ۱۸۳ قانون مجازات اسلامی محارب کسی است که برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد.
درخواست آمریکا برای توقف احکام اعدام
این اعدامها در حالی صورت گرفته است که هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، نیز پیش از این خواستار آزادی معترضان به نتایج انتخابات ایران و از جمله این دو زندانی سیاسی شده بود که به اعدام محکوم شده بودند.
هیلاری کلینتون در ۱۰ اوت ۲۰۰۹ در بیانیهای از جعفر کاظمی و محمدعلی حاجآقایی نام برده و گفته بود: «ما نگران سرنوشت ایرانیانی هستیم که در معرض خطر اعدام قرار گرفتهاند چون از حق خود برای آزادی بیان پس از انتخابات ژوئن ۲۰۰۹ استفاده کردهاند.»
کلینتون تعهدات بینالمللی ایران را مطابق کنوانسیون حقوق سیاسی و اقتصادی یادآور شده و خواستار آزادی فوری همه زندانیان سیاسی و مدافعان حقوق بشر در بند شده بود.
افزایش اعدام به اتهام "محاربه" پس از انتخابات
از زمان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ اعدام مخالفان و زندانیان سیاسی به اتهام "محاربه" شتاب گرفت و بر شمار زندانیان سیاسی محکوم به اعدام افزوده شد. از احسان فتاحیان، زندانی سیاسی کرد، به عنوان نخستین قربانی اعدامهای سیاسی پس از انتخابات نام میبرند.
علی زمانی و آرش رحمانپور که ماهها پیش از انتخابات دستگیر شده بودند، در آستانه ۲۲ بهمن سال ۱۳۸۸ و پس از محاکمه در دادگاههای پس از انتخابات که از سوی فعالان حقوق بشر "نمایشی" خوانده شده، به اتهام حضور فعال در "اغتشاشات و اقدامات ضدانقلابی و ساختارشکنانه پس از انتخابات ریاست جمهوری" اعدام شدند.
سازمان عفو بینالملل در بیانیهای که به تاریخ ۹ ژانویه منتشر کرد نسبت به خطر اعدام هفت زندانی سیاسی هشدار داده بود که در دستگیریهای پس از انتخابات به زندان افتاده و متهم به محاربه و هواداری از سازمان مجاهدین خلق شده بودند.
نام جعفر کاظمی و محمدعلی حاجآقایی به عنوان دو تن از این هفت تن آمده بود. زندانیان سیاسی دیگری که در اعتراضات دستگیر شده اما با عنوان هواداری مجاهدین خلق محکوم شدهاند، عبارتاند از جواد لاری، عبدالرضا قنبری، احمد دانشپور مقدم، محسن دانشپور مقدم و فرح واضحان.
در بیانیه سازمان عفو بینالملل آمده است که ارتباط این محکومان با سازمان مجاهدین در برخی موارد تنها محدود به تماس با اعضای خانواده خود بوده که به این سازمان وابستگی دارند.
کمی پیش از این هم علی صارمی در روز ۲۸ دسامبر ۲۰۱۰ در زندان اوین به دار آویخته شده بود. سازمانهای مدافع حقوق بشر دادگاههای پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران برای محاکمه منتقدان و معترضان به دولت را و احکام صادر شده در آنها را ناعادلانه دانستهاند.
اجرای چهار حکم اعدام زندانیان غیرسیاسی
به گزارش ایرنا، مردی ۲۵ ساله که متهم به قتل ۱۰ زن بود، صبح روز دوشنبه در ملاء عام در میدان قدس کرج اعدام شد.
علی فرهادی، دادستان عمومی و انقلاب اسلامی کرج در این باره گفت: «متجاوزین و کسانی که امنیت اخلاقی و آسایش عمومی مردم را سلب کنند، همانند این قاتل با سرعت و قاطعیت ومجازات خواهند شد.»
همچنین صبح دوشنبه سه نفر به اتهام تجاوز به یک نوجوان در زندان اوین به دار آویخته شدند.
این اعدامها در حالی صورت میگیرد که بنا به بسیاری از تحقیقات جامعهشناسی و کیفرشناسی، مجازات اعدام تاثیری در کاهش جرم ندارد و برای مبارزه با جرم به نیازهای مادی و معنوی جامعه باید پاسخ گفته شود.
روسیه در تجارت مواد نفتی جای ایران را گرفت
عقبنشينی ديرهنگام ايران، جای پای روسيه را در بازار نفتی افغانستان باز نمود و اين کشور توافق کرد طی يک سال به ارزش يک و نيم ميليارد دلار مواد مختلف نفتی به افغانستان صادر کند.
همزمان با اعلام قرارداد جديد نفتی بين روسيه و افغانستان، ايران به توقف محمولههای نفتی افغانستان پايان داده است و تانکرهای نفتکش اجازه يافتند از مرز بگذرند و وارد افغانستان شوند.
از ابتدای آذرماه سال جاری بيش از ۱۹۰۰ تانکر حامل ۵۵ هزار تن بنزين و گازوئيل که از سوی افغانستان از کشورهای ترکمنستان و عراق خريداری شده در خاک ايران متوقف شده بود.
در حالی که قيمت مواد نفتی در افغانستان تا ۵۰ درصد افزايش يافته است ايران ادعا میکرد بخشی از اين محمولههای نفتی دراختيار ناتو قرار می گيرد. موضوعی که از سوی ناتو، دولت افغانستان و اتاق تجارت و صنايع اين کشور رد شده است.
محمد قربان حقجو مديرعامل اتاق تجارت و صنايع افغانستان میگويد؛ طبق قرارداد جديد با روسيه، قرار است اين کشور طی يک سال، بيش از يک ميليون و هشتصدهزار تن گازوئيل، بنزين معمولی و بنزين هواپيما را به افغانستان صادر کند.
آقای حقجو گفت بهزودی اين قرارداد عملی خواهد شد که با آغاز آن، قيمت مواد نفتی که به دليل اقدام ايران در جلوگيری از ترانزيت سوخت به افغانستان افزايش يافته بود، کاهش خواهد يافت.
رئيس هیأت عامل اتاق تجارت و صنايع افغانستان که در پايان سفر دو روزه هیأت عالیرتبه دولت افغانستان به روسيه، سخن میگفت خاطرنشان کرد بهزودی هیأتی از روسيه برای بررسی افزايش سرمايهگذاری به افغانستان خواهد آمد.
حامد کرزی، رئيس جمهوری افغانستان پنجشنبه ۳۰ دی، در رأس هیأتی از وزيران خارجه، دفاع، کشور، دارايی، تجارت و صنايع، مشاوران امنيت ملی و امور اقتصادی به دعوت رسمی رئيس جمهور روسيه به اين کشور رفت.
مقامات دو کشور در ديدارهای جداگانه بر سر توسعه روابط دوجانبه بهويژه روابط اقتصادی گفتوگو کردند و توافقاتی در عرصههای مختلف بين دوکشور به عمل آمد.
ارزش کنونی مبادلات تجاری سالانه بين روسيه و افغانستان ۵۵۰ ميليون دلاراعلام شده است. مقامات دو کشور در گفتوگوهای اخير اعلام کردند اقدمات لازم را در راستای توسعه روابط اقتصادی انجام خواهند داد.
اما با اين چرخش افغانستان در انتخاب روسيه بهعنوان شريک جديد تجارتی بهجای ايران، اين برداشت در افغانستان تقويت شده است که روابط دو کشور درعرصههای مختلف رو به کاهش خواهد بود و سردی روابط بهزودی برطرف نخواهد شد.
اتاق تجارت و صنايع افغانستان هفته گذشته اعلام کرد هرگونه روابط تجاری با ايران و سرمايهگذاری در اين کشور را به حالت تعليق در آورده است.
ارزش تجارت سالانه ميان دو کشور ۸۵۰ ميليون دلار برآورد شده است و افزون بر آن ۱۴۲ شرکت تجارتی افغانستان در منطقه آزاد تجاری چابهار سرمايهگذاری کردهاند.
همزمان با اعلام قرارداد جديد نفتی بين روسيه و افغانستان، ايران به توقف محمولههای نفتی افغانستان پايان داده است و تانکرهای نفتکش اجازه يافتند از مرز بگذرند و وارد افغانستان شوند.
از ابتدای آذرماه سال جاری بيش از ۱۹۰۰ تانکر حامل ۵۵ هزار تن بنزين و گازوئيل که از سوی افغانستان از کشورهای ترکمنستان و عراق خريداری شده در خاک ايران متوقف شده بود.
در حالی که قيمت مواد نفتی در افغانستان تا ۵۰ درصد افزايش يافته است ايران ادعا میکرد بخشی از اين محمولههای نفتی دراختيار ناتو قرار می گيرد. موضوعی که از سوی ناتو، دولت افغانستان و اتاق تجارت و صنايع اين کشور رد شده است.
محمد قربان حقجو مديرعامل اتاق تجارت و صنايع افغانستان میگويد؛ طبق قرارداد جديد با روسيه، قرار است اين کشور طی يک سال، بيش از يک ميليون و هشتصدهزار تن گازوئيل، بنزين معمولی و بنزين هواپيما را به افغانستان صادر کند.
آقای حقجو گفت بهزودی اين قرارداد عملی خواهد شد که با آغاز آن، قيمت مواد نفتی که به دليل اقدام ايران در جلوگيری از ترانزيت سوخت به افغانستان افزايش يافته بود، کاهش خواهد يافت.
رئيس هیأت عامل اتاق تجارت و صنايع افغانستان که در پايان سفر دو روزه هیأت عالیرتبه دولت افغانستان به روسيه، سخن میگفت خاطرنشان کرد بهزودی هیأتی از روسيه برای بررسی افزايش سرمايهگذاری به افغانستان خواهد آمد.
حامد کرزی، رئيس جمهوری افغانستان پنجشنبه ۳۰ دی، در رأس هیأتی از وزيران خارجه، دفاع، کشور، دارايی، تجارت و صنايع، مشاوران امنيت ملی و امور اقتصادی به دعوت رسمی رئيس جمهور روسيه به اين کشور رفت.
مقامات دو کشور در ديدارهای جداگانه بر سر توسعه روابط دوجانبه بهويژه روابط اقتصادی گفتوگو کردند و توافقاتی در عرصههای مختلف بين دوکشور به عمل آمد.
ارزش کنونی مبادلات تجاری سالانه بين روسيه و افغانستان ۵۵۰ ميليون دلاراعلام شده است. مقامات دو کشور در گفتوگوهای اخير اعلام کردند اقدمات لازم را در راستای توسعه روابط اقتصادی انجام خواهند داد.
اما با اين چرخش افغانستان در انتخاب روسيه بهعنوان شريک جديد تجارتی بهجای ايران، اين برداشت در افغانستان تقويت شده است که روابط دو کشور درعرصههای مختلف رو به کاهش خواهد بود و سردی روابط بهزودی برطرف نخواهد شد.
اتاق تجارت و صنايع افغانستان هفته گذشته اعلام کرد هرگونه روابط تجاری با ايران و سرمايهگذاری در اين کشور را به حالت تعليق در آورده است.
ارزش تجارت سالانه ميان دو کشور ۸۵۰ ميليون دلار برآورد شده است و افزون بر آن ۱۴۲ شرکت تجارتی افغانستان در منطقه آزاد تجاری چابهار سرمايهگذاری کردهاند.
نسرین ستوده، نماد مقاومت زنان ایران در برابر تبعیض قانونی
پروین اردلان
یک سال بعد وقتی خودش برنده جایزه سازمان حقوق بشر ایتالیا و سپس ممنوع الخروج شد، به او گفتم «همچنان در کنار هم ایستادهایم. به خاطر وجود مسئولیتپذیرت احساس غرور میکنم» و اکنون قرار است نسرین به اتهام اقدام علیه امنیت، تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر پس از ۱۱ سال زندان، ۲۰ سال هم از وکالت محروم و ممنوع الخروج بماند. او به اتهاماتی متهم شده است که برای برائت بسیاری چون من پلههای دادگاه را بالا و پایین رفته بود.
نسرین که بود این چنین بر او خشم گرفتهاند؟ او را نخستین بار با مقالههایش شناختم. تقریبا هم سن بودیم. در حالی که من در مجلات فرهنگی اجتماعی مینوشتم او در مجله دریچه گفتگو، و بعدها در نشریات اصلاحطلب درباره حقوق مجرمان سیاسی مینوشت. من که فارغالتحصیل رشته روزنامهنگاری بودم از دریافت مجوز نشریه محروم شدم، او که در آزمون وکالت کانون وکلا پذیرفته شده بود به مدت ۸ سال از دریافت پروانه وکالت محروم شد. در آن زمان هر دو در مسائل زنان با هم تلاقی کردیم و همراه شدیم. تنها دو سال از دریافت پروانه وکالتش گذشته بود که سیل اتفاقات در جنبش زنان و دیگر جنبشها حجم بالایی از پروندهها را برایش تشکیل داد و وکیلی که مدافع حقوق زنان و خواهان برابری جنسیتی و تغییر قوانین نابرابر نیز بود. وکالت حدود ۴۰ نفر از فعالان زن، فعالان کارگری، دانشجویی، سیاسی، کودکان زیر ۱۸ سال محکوم به اعدام، اقلیتهای مذهبی، و برخی زنانی که مرتکب قتل شده بودند را برعهده داشت.
ما با وکلایی چون نسرین ستوده با حقوق متهم آشنا شدیم. این وکلا با قبول وکالت رایگان و آموزش حقوق متهم به ما، حس اعتماد به نفسمان را به هنگام حضور در دادگاه افزایش داده و به شدت فضای دادگاهها را متاثر کرده بودند. وقتی نخستین بار در دادگاه با زهره ارزنی یکی از وکلای مسئول و مدافع حقوق زنان در دادگاه حاضر شدم هنوز حضور وکلای مدافع حقوق بشر چندان ملموس نبود و بازار کار دادگاه امنیت هم کساد بود. اما سال بعد که تعداد متهمان جنبشهای مدنی و برخوردار از وکیل افرایش یافت، دادگاه امنیت دادگاه انقلاب در تهران ناچار به بسط فعالیت، اتاقها و بازپرسهای خود شده بود.
در جریان دادرسی یکی از پروندههایم ، هنگامی که با نسرین در دادگاه بودم، به او گفتم «وجود شما وکلا برای دادگاه امنیت هم بازار کار درست کرده است!» گفت: «وقتی متهمی حقوقش را بشناسد کار دادگاه سختتر میشود.» گفتم: «وکیل چه؟ وقتی وکیلی هم زن باشد و هم خودش مدافع برابری حقوقی باشد چه؟» خندید و گفت: «یا به جلسه دادگاه راهم نمیدهند، یا مرا هم کنار تو مینشانند!» و ما هر دو را تجربه کردیم.
نسرین صدای کسانی است که بیصدا بودند. اگر سکینه نماد خشونت قانونی علیه زنان در ایران است، نسرین نماد مقاومت زنان ایران در برابر تبعیض قانونی هم در نقش وکیل و هم در نقش متهم است. او و وکلای اندکی چون او، به عنوان وکیل مدافع حقوق بشر و حقوق زنان گفتمان حقوقی را به گفتمان حقوق بشری ارتقا دادند و مفهوم وکیل را از شکل تجاری، اقتصادی یا مکانیکی به مفهوم انسانی آن دگرگون کردند. او نشان داد یک وکیل مدافع قانونی عمل میکند اما مداخله گر هم هست و قانونی را که ناقض حقوق برابر و حقوق بشر باشد هم نقد میکند. خودش در پیامی که برای دریافت جایزه ارسال کرد نوشت: «تلاش فعالان جنبش دانشجویی، کارگری، معلمان، رنان، و قومیتها با چالشهای بزرگ قضایی مواجه بوده است، قاضی این اختیار را دارد که از دخالت وکیل در مرحله تحقیقات مقدماتی در پروندههای متهمان سیاسی جلوگیری کند و این خود زمینه ساز نقض قوق سیاسی متهمان است.»
در همین پیام بود که او آگاهانه از تنگناهای بر سر راه وکلای حقوق بشر گفت: «وکلای حقوق بشر با تنگناهای فراوانی رو به رو هستند آنها نه تنها با محدودیتهای قانونی برای دفاع از موکلانشان موجه میشوند بلکه با تهدید، تشکیل پرونده و زندان مواجهاند.» نسرین با آگاهی از همین مشکلات و تنگناها به استقبال و چالش با چنین تبعیضاتی رفت و حالا همراه با برخی موکلاناش در زندان است.
همبستگی خواهرانه و جهانی برای آزادی زنانی چون نسرین ستوده، دفاع از مدافعان حقوق زنان و مدافعان حقوق بشر است؛ دفاعیهای است برای وکیلی شجاع و در بند، دفاعیهای است به نشانه هم صدایی با زنان برای تحقق برابری جنسیتی و آزادی بیان و عمل. تلاشی است برای نشکستن امیدهایمان در پرتو همبستگی خواهرانه در سراسر جهان.
*کوتاه شده این نوشته در روزنامه سوئدی سید سونسکا منتشر شده است.
یک منظرهی استثنایی
در حاشیهی تظاهرات روز جمعه؛ بیست هزار دانشجو و صدها استاد دانشگاه در هلند
فروغ.ن.تمیمی
آنها در اعتراض به کاهش شدید بودجهی دانشگاهها و به حمایت از شاگردان خود به لاهه آمدهاند.
همزمان در روز جمعه ۲۰هزار دانشجو در میدانی در نزدیکی پارلمان علیه سیاست دولت جدید هلند در افزایش شهریهی دانشگاهها تظاهرات کردند. دولت خواهان صرفهجویی ۳۷۰ میلیون یوریی در آموزش عالی است.
این بزرگترین تظاهرات دانشجویی هلند در ۲۲ سال اخیر بود.در واقع این تظاهرات اولین گردهمایی گسترده علیه کابینهی جدید و راستگرای هلند است که پس از انتخابات تابستان گذشته به قدرت رسید. دولت جدید خواهان افزایش شهریهی دانشگاهها برای دانشجویانی است که پس از چهارسال تحصیل مدرک خود را نگرفتهاند.
بر اساس قانون جدید، هم دانشجویان و هم دانشگاهها در این موارد مسئولند و باید جریمهی آن را هم بپردارند. افزون بر این در موارد متعدد دیگری هم از بودجهی تحقیق و آموزش عالی کاسته خواهد شد.
رفتن به دانشگاه در هلند تا قبل از تحولات فرهنگی نیمهی دوم قرن بیستم مختص طبقات برگزیده بود، اما با رشد طبقهی متوسط، افزایش رفاه و توسعهی مراکز علمی فرزندان طبقات کم درآمد هم به آموزش عالی راه پیدا کردند. در حال حاضر دهها دانشگاه، مدارس عالی و مرکز تحقیقی در این کشور فعال و جزو مراکز علمی معتبر در اروپای شمالی هستند.
گروه بزرگی از استادان معترض در لاهه، موخاکستریاند و به نسلی که در پایان جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۴۵ و پس از آن به دنیا آمده تعلق دارند؛ نسلی که در غرب به نسل Boom Baby، مشهور است و در دورانی متولد شد که رشد جمعیت در اروپا و امریکا به بالاترین میزان خود در قرن بیستم رسید.این استادان دانشگاه در سنین نوجوانی و جوانی شاهد تحولات بزرگی در هلند، دنیای غرب و بقیهی دنیا بودند، برای اعتراض به جنگ سرد میان دو اردوگاه شرق و غرب، حمایت از قیام فرهنگی و جنبشهای مدنی سالهای ۶۰، برای تامین حقوق برابر برای سیاهان، زنان و همجنسگرایان، مبارزه با استفرار پایگاههای اتمی، جنگ ویتنام و صدها معضل دیگر بارها و بارها به تظاهرات رفتند.
نسل آنها با آرمان عملی بودن عدالت اجتماعی، رفع تبعیض و تقدیس آزادی رشد کرد و در حد توان خود برای تحقق آرزوهایش تلاش کرد؛ بسیاری از رویاها را به واقعیت بدل کرد؛ شاهد شکوفایی دموکراسی، رفاه و آزادی بود و خلاصه از نسل والدینش خیلی خوشبختتر شد.بسیاری از این استادان و هم گروهی از سیاستمدارانی که در پارلمان و یا کابینه مشغول انجام وظیفه هستند به اعتراف خودشان هیچکدام مدرک لیسانس (سه سال) و فوق لیسانس (یکسال) را در عرض چهارسال نگرفتهاند و بعضیها حتی تا ده سال دورهی دانشجوییشان را کش دادهاند.
در طول چند دهه دانشجوها در هلند زندگی راحت و بیدردسری داشتند. شش سال بورس مجانی و بعد هم چندسال وام دانشجویی به آنها این امکان را میداد که بدون تشویش درس بخوانند.
اما در چندسال اخیر بهتدریج با وضع قوانین جدید دوران طلایی آموزش عالی در هلند به سر آمده
است. سلطهی سیاستهای نئو لیبرالی و بحران اقتصادی کاهش بودجهی دانشگاه و گرانتر شدن شهریه را در پی داشته است.
البته ناگفته نماند که احزاب چپ هم با جدیت از تظاهرات ۲۰ هزار نفری دانشجویان در روز جمعه حمایت کردند. ظهور دوبارهی یک جنبش دانشجویی و مبارزه با سیاستهای راستگرایانهی دولت احتمالاً باعت رشد و تقویت اپوزیسیون چپ در هلند خواهد شد؛ اپوزیسیونی که بعد از روی کار آمدن لیبرالها به شدت تضعیف شده و افت کرده است.
دادستان نظامی تهران: حق نداریم افراد را بدون مدرک و دلیل بازداشت کنیم
دانشجو نیوز: به گزارش سایت رسمی سازمان قضایی نیروهای مسلح حجت الاسلام بهرامی، رییس این سازمان در جمع قضات سخنانی ایراد نمود که عملکرد این سازمان، به خصوص پس از جریانات انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته خلاف این سخنان را نشان میدهد.به گزارش دانشجو نیوز، دادستان نظامی تهران هفته گذشته گفت: خداوند انسانها را آزاد آفریده است و ما حق نداریم افراد را بدون مدرک و دلیل بازداشت کنیم.
حجت الاسلام والمسلمين شكرالله بهرامي كه در جمع قضات و كارمندان دادسراي نظامي تهران سخن میگفت، افزود: قرار بازداشت برای متهمین باید با دلایل و اسناد قطعی صادر شود.
وي ادامه داد: وقتی برای رسیدن به حقیقت، ادله ناقص است بايد به دنبال تكميل دلایل و مستندات باشيم.
دادستان نظامي تهران اصلاح مجرمین و از بین بردن ناهنجاریها در جامعه را از اهداف قضاي اسلامي برشمرد و گفت: وظیفه شرعی و قانونی قضات، تأدیب مجرمین است و روشها و برخوردها با شوونات اسلامی همراه باشد تا افراد مجذوب اخلاق ما شوند و عذر و بهانهای هم به دست آنان ندهيم.
وي افزود: نباید با مجرمين برخورد تندی داشته باشیم زیرا این قانون است که برای او تصمیم میگیرد.
دادستان نظامي تهران بر دقت و سرعت در رسیدگی به پروندهها تأكيد كرد و گفت: مديران شعب در تعیین وقت پروندهها دقت کافی نمايند و هیچ پروندهای از موعد رسیدگی خود خارج نشود
لازم به ذکر است که در جریانات پس از انتخابات سازمان قضایی نیروهای مسلح مسئول رسیدگی به پرونده های حمله به کوی دانشگاه تهران و همیچنین مجمع مسکومی سبحان و کهریزک بوده است.
همچنین در روند رسیدگی به این پرونده ها بسیاری از دانشجویانی که در کوی دانشگاه مورد حمله واقع شدند و همینطور خبرنگارانی که جزییات بازداشتگاه کهریزک را افشا نموده بودند بدون دلیل و مدرک بازداشت شدند و اتهامات سنگینی متوجه آنان شد و بعضا با احکام ناعادلانه ای روبرو شدند.
وبسایت مشرقنیوز:
پائولو کوئیلو مروج سکس در ایران است
وبسایت مشرقنیوز در یادداشتی پائولو کوئیلو را نویسندهای «منحرف» نامید که آثار وی مروج «جادوگری، اباحیگری، همجنسبازی، سکس، مواد مخدر و عرفان بدون شریعت» در ایران است.
این سایت نوشته که مهمترین ویژگی آثار کوئیلو «ترویج جادوگری، تخریب آموزههای دینی، ترویج اباحیگری، تبلیغ سکس و همجنسبازی، ترویج مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی» است که این آثار به راحتی در ایران به چاپ میرسد.
مشرقنیوز افزوده که کوئیلو «بی دین بودن را سبب نزدیکی انسان به خدا میداند و خداوند را سبب هرج و مرج در عالم معرفی میکند.»
این سایت همچنین ترجمه آثار کوئیلو را نتیجه تلاشهای غرب برای ورود «عرفانهای وارداتی» به ایران دانسته و نوشته که چاپ کتابهای این نویسنده در ایران نشان میدهد که «دشمن پایههای اعتقادی نظامی» را هدف قرار داده است.
یادداشت مشرقنیوز علیه پائولو کوئیلو و آثار وی پس از اعتراض این نویسنده برزیلی به ممنوعیت انتشار آثارش در ایران منتشر شده است.
کوئیلو در واکنش به برخی گزارشها مبنی بر ممنوعیت انتشار آثارش در ایران در وبلاگ خود نسبت به این مسئله اعتراض کرده بود. مسئولان وزارت ارشاد پس از اعتراض وی توضیح دادند به دلیل لغو مجوز انتشارات کاروان (متعلق به آرش حجازی) آن دسته از آثار او که با ترجمه این انتشاراتی پیشتر مجوز گرفته بود، قابل انتشار نیست.
این در حالی است که این نویسنده برزیلی، آرش حجازی و انتشارات کاروان را مترجم و ناشر رسمی خود در ایران میداند.
منوچهر متکی:
«اختلاف با رحیممشایی عامل برکناریام بود»
آقای متکی در ۲۲ آذر ماه امسال در حالی که به منظور ابلاغ پیام محمود احمدینژاد در سنگال به سر میبرد، از سمت خود برکنار شد.
سایت دادنا امروز دوشنبه (چهارم بهمن) گزارش کرد که منوچهر متکی در نشست ماهانه جامعه اسلامی مهندسین گفته که «احمدینژاد در هنگام ابلاغ حکم برکناری قطعا میدانسته که وزیر خارجهاش در سفر است.»
وی با اعلام اینکه اگر موضوع برکناری خود را میدانست، هیچ دلیلی نداشت که به سفر سنگال برود، گفت: «حتی بعد از سنگال نیز بنا بر این بود که به کشور دیگری نیز سفر کنم و در آن کشور نیز برنامهها هماهنگ شده بود.»
متکی در این نشست به موضوعی که اصلیترین دلیل اختلاف میان او و احمدینژاد بوده نیز اشاره کرد و گفت: «یک ماه قبل از صدور احکام نمایندگان ویژه با من صحبت شد و من مخالفت کردم.»
منوچهر متکی همچنین در این نشست اختلاف خود با رحیممشایی و نقش او در برکناریاش را به صراحت تایید کرده است.
پس از برکناری منوچهر متکی، بسیاری اختلاف او با رحیممشایی و نمایندگاه ویژه احمدینژاد در سیاست خارجی را عامل برکناریاش عنوان کرده بودند.
برکناری متکی جنجالهای فراوانی همراه داشت، به طوری که نزدیکان به احمدینژاد و وزیر سابق امور خارجه بر سر این موضوع بارها یکدیگر را به دروغگویی متهم کردند.