تلاش برای تحریم شرکت های چینی فعال در ایران
دو سناتور آمریکایی طی نامه ای به باراک اوباما تعدادی از شرکت های چینی را به نقض تحریم های آمریکا علیه ایران متهم کرده و خواهان تحریم آنها شده اند.
این در حالیست که هو جینتائو، رئیس جمهوری چین، همچنان در حال دیدار از آمریکاست.سناتور جو لیبرمن، دموکرات مستقل و سناتور مارک کرک، جمهوریخواه، با ارسال نامه ای به رئیس جمهوری آمریکا عملکرد چین در اجرای تحریم های شورای امنیت علیه ایران را ناکافی و ناامید کننده توصیف کرده اند.
این دو عضو کنگره همچنین گفتند: "سرمایه گذاری ها و فعالیت های چین در صنعت انرژی ایران برخلاف قوانین آمریکاست."
چین از تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران حمایت کرده، اما می گوید نسبت به تحریم های یکجانبه آمریکا یا اروپا که صنایع نفت و گاز ایران را هدف قرار داده است، تعهدی ندارد.
دو سناتور آمریکایی به ویژه درباره فعالیت های شرکت ملی نفت و شرکت گروه شیمیایی و نفتی چین در ایران ابراز نگرانی کرده اند. نامه آنها مورخ 14 ژانویه است اما روز پنجشنبه (20 ژانویه) علنی شد.
آنها از باراک اوباما خواسته اند که به هو جینتائو، رئیس جمهوری چین، که هم اکنون در آمریکاست یادآور شود: "یک ایران اتمی روابط تجاری عادی را در منطقه خلیج فارس مختل و مانع از تلاش چین برای دسترسی به منابع قابل اطمینان انرژی خواهد شد."
ایران با رد اتهام های آمریکا، برنامه اتمی خود را صلح آمیز می داند.
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه ایالات متحده، روز چهارشنبه گفته بود که این کشور در حال بررسی اعمال تحریم های یکجانبه بیشتر علیه ایران است.
او گفت بعضی از موسسه های چینی در اعمال تحریم های بین المللی علیه ایران اهمال کرده اند و از فشار به این کشور برای اجرای درست این تحریم ها خبر داد.
موضوع تحریم ایران یکی از موضوع های مورد گفتگوی رهبران آمریکا و چین بوده است.
بارک اوباما روز چهارشنبه در کنفرانس خبری مشترک با هو جینتائو در کاخ سفید گفت: "ما توافق کردیم که ایران باید به تعهدات بین المللی اش عمل کند و تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران باید به طور کامل اجرا شود."
ایران می گوید که تحریم ها سیاست خارجی یا اتمی اش را تغییر نمی دهد.
ایران و گروه 1+5 که شامل پنج عضو دائمی شورای امنیت و آلمان است، روز جمعه در استانبول مذاکره می کنند.
اینترنت: عامل انقلاب یا بازیگر کمکی؟
خودسوزی محمد بوعزیزی، یک دست فروش در شهر سیدی بوزید در تونس، جرقه ای به بشکه نارضایتی یک ملت انداخت و چندان طولی نکشید که زین العابدین بن علی، رئیس جمهوری پیشین این کشور، چاره ای جز فرار نیافت.
برچیدن حکومت ۲۳ ساله بن علی حدود یکماه طول کشید. ناآرامی ها در تونس افکار عمومی را به یاد ناآرامی های سراسری پس از انتخابات در ایران انداخت و برخی، شباهت ها و تفاوت های ماجرای ایران و تونس را مقایسه کردند.
تظاهرات تونسی ها با آنچه در ایران اتفاق افتاد فرق های ظاهری و باطنی زیادی دارد. نارضایتی در تونس بیشتر ریشه سیاسی داشت تا اقتصادی. درآمد سرانه در تونس که ذخایر نفتی هم ندارد، دو برابر کشورهایی چون مصر و مراکش است. حکومت زین العابدین بن علی و اعضای خانواده اش به فاسد بودن شهرت داشتند. حکومتی پلیسی در تونس حاکم بود که اجازه کمترین انتقادی را نمی داد.
تعداد زندانیان سیاسی در تونس رو به افزایش گذاشته بود. رشد اسلامگرایی افراطی مشکلی برای حکومت و مردم میانه روی تونس درست کرده بود که بر فعالیت های سیاسی اثر منفی می گذاشت. دست باز نیروهای امنیتی در سرکوب مخالفان و منتقدان باعث شده بود که روشنفکران و نخبگان از صحنه رانده شوند. همین عامل باعث شد که دولت جدید تونس بسرعت اجازه فعالیت به همه احزاب سیاسی بدهد و تمامی زندانیان سیاسی را آزاد کند.
به نوشته مجله سیاست خارجی (Foreign Policy) چاپ آمریکا، سیاست رئیس جمهوری پیشین تونس بستن دهان ها و پرکردن شکم ها بود. اما نگاه مردم به حکومت عمدتا منفی بود. حتی در اسناد درز کرده وزارت خارجه آمریکا که در وبسایت ویکی لیکس منتشر شده است، به این خطر اشاره شده بود که تونسی ها از حکومت خود ناراضی اند و آینده بن علی قابل تضمین نیست.
در حالی که در ایران نارضایتی اقتصادی در کنار نارضایی سیاسی، در سطح بالایی است. در تونس خودسوزی یک جوان باعث شکسته شدن سد نارضایتی شد، اما در ایران بحث انتخابات و احتمال تقلب گسترده در آن بود که نارضایتی ها را علنی کرد.
پروفسور ویکتور مایر، موسسه اینترنت آکسفورد
مشابهت هایی در نحوه برخورد امنیتی با معترضان در ماجرای تونس و ایران دیده می شود، اما ماجرای ایران و تونس یک وجه اشتراک جالب دیگر هم داشت: نقش فیس بوک و توییتر در سازماندهی تظاهرکنندگان.
آیا اینترنت و محتوایش عامل انقلاب و موفقیت آن است یا فقط یک بازیگر در میان عوامل مختلف.
پروفسور ویکتور مایر از موسسه اینترنت آکسفورد (Oxford Internet Institute) در پاسخ به این پرسش که آیا درباره نقش اینترنت در ایجاد ناآرامی های اجتماعی و بروز انقلاب اغراق می شود یا خیر گفت: "یک انقلاب عوامل مختلف و متعددی دارد. توییتر و فیس بوک در این میان فقط ابزارهایی هستند که نقش بالقوه دارند".
نگرانی حکومت ها از تاثیر اینترنت بر افکار عمومی و پخش اطلاعاتی که مایل به محدود کردن آنها هستند، دیگر فقط به چین یا کوبا محدود نمی شود. بر اساس گزارش های موجود و بیانیه های گروه های مدافع حقوق روزنامه نگاران و فعالان سیاسی، جمهوری اسلامی ایران یکی از پیشروترین کشورهای جهان در زمینه جلوگیری از آزادی های اینترنتی است که نمونه آن را می توان در فیلتر کردن سایت های فراوان طی سال های اخیر مشاهده کرد. اما کارشناسان در مجموع با این نکته موافقند که اینترنت باعث براه افتادن انقلاب نمی شود و این عملکرد دولت هاست که نگاه مثبت یا منفی افکار عمومی یک کشور را می سازد، هرچند حکومت هایی مانند جمهوری اسلامی ایران، تونس، عربستان سعودی و مانند آنها به اینترنت به دیده یک عامل تهدید نگاه می کنند.
دیوید روآن، سردبیر مجله ارتباطات بریتانیا (Wired UK) در این مورد معتقد است: "اگر اینترنت یک تهدید برای رژیم هایی مانند تونس تلقی نمی شد، پس چرا وبلاگ نویسان را دستگیر می کنند. من اینترنت را عامل ایجاد انقلاب نمی دانم که بخواهد رژیم ایران یا تونس را سرنگون کند. از نظر من اینترنت کمک می کند که مردم، مسئولان را در مقام پاسخگویی قرار دهند و این فقط به حکومت ها محدود نمی شود. این به مردم اجازه می دهد حرفشان را بزنند".
در مورد ایران نگرانی حاکمیت از اینترنت جدی تر است، چرا که به اذعان رهبران سیاسی و مسئولان امنیتی، در طول بیش از سی سال که از عمر جمهوری اسلامی ایران می گذرد، بحران پس از انتخابات ریاست جمهوری دور قبلی حتی از جنگ هشت ساله با عراق هم برای حکومت خطرناکتر بود. مسئولان ایرانی نقش اینترنت و شبکه های تلویزیونی و سایر رسانه های ارتباط جمعی را در گسترده شدن و استمرار بحران برجسته می دانند.
پروفسور ویکتور مایر در تشریح این نگاه در نزد حاکمیت جمهوری اسلامی می گوید: "در قضیه ایران، استفاده از اس ام اس و توییتر به سازماندهی آن دسته از مخالفان کمک کرد که انگیزه لازم برای اعتراض و اراده ریختن به خیابان را داشتند. پس توییتر نقش کمک به سازماندهی و اطلاع رسانی را دارد، اما به تنهایی برای ایجاد یک جنبش بزرگ کافی نیست".
البته نقش توییتر در مورد ایران آنقدر بود که وزارت امور خارجه آمریکا از توییتر بخواهد که در فعالیت خود در دوران پس از انتخابات اختلال و قطعی خدمات نداشته باشد. از دید ناظران، این حرکت وزارت امور خارجه آمریکا به خاطر نقشی بود که توییتر و سایر سایت های اجتماعی در اینترنت در پخش سریع اخبار و سازماندهی معترضان ایفا می کردند.
استفاده از فیس بوک، توییتر و سایت های اجتماعی مشابه برای اطلاع رسانی و دعوت دیگران به مشارکت در فعالیت های اجتماعی مانند تظاهرات، فقط محدود به کشورهای در حال توسعه نمی شود. در اعتراض های دانشجویی در بریتانیا بر سر سیاست های مالی دولت، همین سایت ها توسط معترضان مورد استفاده قرار گرفتند. در حالی که استفاده از این سایت ها باعث مسدود شدن آنها در بریتانیا نمی شود، در کشورهایی مثل ایران نگرانی از بروز بی ثباتی سیاسی باعث شده تا با سرمایه گذاری های سنگین، بدنبال محدود کردن دسترسی عمومی به اخبار و اطلاعاتی باشند که از طریق این وب سایت ها منتشر می شوند.
با همه اینها، مقامات ایرانی از اینترنت و سایت های اجتماعی تا آنجا که به منافع آنان کمک کند استفاده می کنند، تا جایی که حتی دفتر آیت الله علی خامنه ای برای پخش نظرات او از توییتر استفاده می کند.
صرفنظر از تفاوت ها و مشابهت های ناآرامی های ایران و تونس، نگرانی از تکرار آنچه در تونس اتفاق افتاد در حال حاضر حاکمان کشورهای عربی و غیر عربی را در برگرفته است.
به راه افتادن موج تظاهرات مشابه در کشورهایی مثل لبنان و یمن و دیگر نقاط نشان از آن دارد که ماجرای تونس به مخالفان و ناراضیان حکومت ها روحیه جدیدی داده است. شاید بتوان گفت که جهان از انقلاب های رنگی وارد مرحله انقلاب های توییتری شده است، هرچند رنگ و اینترنت هر دو بیشتر نقش ایجاد وحدت و سازماندهی دارند تا اینکه به تنهایی باعث به راه افتادن انقلاب شوند.
تونس به مثابه سرمشق؛ «نتیجه اعتراضات در دیگر کشورها یکسان نخواهد بود»
يک جوان ۲۶ ساله تونسی با تحصيلات دانشگاهی که در بازار دستفروشی می کرد در اعتراض به آزار و اذيت پليس در انظار عمومی خود را آتش زد و اين داستان موجی از اعتراض در تونس به راه انداخت که در نهايت باعث شد که زين العابدين بن علی، رييس جمهوری که ۲۳ سال قدرت را در اين کشور در اختيار داشت از کشور بگريزد.
طی هفته های اخير خبرهايی از خودسوزی افراد در کشورهای عربی منشر می شود. آيا تونس به سرمشقی برای ديگر کشورهای عربی بدل خواهد شد و می بايست در انتظار «بهار دنیای اعراب» بود.
تاکنون ارزيابی ها مختلفی در خصوص جنبش اعتراضی در تونس نوشته شده است و اين موضوع از زوايای متفاتی بررسی شده است، اما ايزابل ورنفلز، محقق امور آفريقای موسسه امور بين المللی و امنيتی برلين، در گفت وگو با رادیو فردا تاکید می کند عوامل مختلف در ديگر کشورهای عرب باعث می شود تا ماهيت جنبش های اعتراضی و همچنين نتيجه انها متفاوت باشد.
ايزابل ورنفلز درباره دولت جدید تونس می گوید: من معتقد هستم که اين يک آغاز ايده آل نبوده است.البته من تشکيل اين دولت جديد را آنچنان مشکل آفرين نمی بينم.
درست است ما می توانستيم اميدوار باشيم که وزرای بيشتری از اپوزسيون در اين دولت باشند و پست های کليدی را در اختيار بگيرند، اما اين را بايد در نظر گرفت که بن علی، چنان اپوزسيون را سرکوب کرده بود که شخصيت های با تجربه زيادی در تونس وجود ندارند.
بيشتر افراد اپوزسيون از نسل و هم سن وسال بن علی هستند بجز يکی از آنها . در نتيجه يافتن افراد کار آسانی نبوده است. مضاف بر اينکه بايد توجه داشت که اين دولت برای انجام انتقال قدرت از زمان بن علی به دورانی جديد بر سر کار آمده است .
اما حالا پس از يک روز پس از خروج چند وزير از حزب اتحاديه کارگران از دولت اين مساله مشکل آفرين آفرين خواهد شد و شايد اين روند را به تاخير بيندازد و آن طور که تحليل گران پيش بينی می کردند، پيش نرود.
رادیو فردا: روز گذشته محمد الغنوشی - نخست وزير فعلی تونس- متعهد شده است که همه کسانی که در سرکوب رخدادهای هفته های اخير در اين کشور دست داشته اند، محاکمه خواهند شد.
اين در حالی است که برخی ناظران معتقد هستند که نخست وزير هم در اين اتفاقات نقش داشته و از نزديکان بن علی محسوب می شده است، نظر شما در اين باره چه است ؟
ناظران درست می گويند، او نزديک به بن علی بود و به هر حال نخست وزير کشور بنا بر اقتضای پست و مقامش در اتفاقات اخير نقش داشته است و بايد در اين باره تحقيق بشود.
اما در عين حال بايد توجه داشت که الغنوشی از زمان آغاز رخدادها در تونس درباره اصلاحات به نظر خيلی جدی می آيد. البته امتحانش را زمانی پس می دهد که ببينيم آيا در انتخابات رياست جمهوری خودش را کانديد می کند يا نه؟
اما من واقعا" نمی دانم که اگر همه سران حکومتی پيشين از گردونه قدرت خارج شوند کار خوبی است يا نه؟ايده آل اين است که اين دولت با همه نقص هايش بتواند يک انتخابات آزاد برگزار کند.
از امروز مطبوعات و رسانه ها آزاد شده اند و بايد ديد که اين تا کی ادامه پيدا می کند؟ زندانيان سياسی از زندان ها آزاد شده اند و بايد ديد که گروه های اسلام گرا می توانند مانند بقيه در انتخابات شرکت کنند يا نه؟ اينها همه آزمونی برای دولت فعلی است.
از فعاليت گروهای اسلام گرا گفتيد. گروه هايی که در تمام اين سالها اجازه فعاليت در تونس نداشته اند. چه شباهت ها و تفاوتهايی بين گروه های اسلام گرای تونس و کشورهای منطقه وجود دارد؟
ما نمی توانيم گروه های اسلام گرای منطقه را با هم مقايسه کنيم، چون هرکدام را بايد در سطوح ملی خود بررسی کنيم.اما در مورد تونس جالب است ببينيم در صورت وجود يک گروه اسلام گرای قدرتمند چه خواهد شد؟
در سالهای گذشته گروه های اسلامی در تونس تا حد زيادی عمل گرا بودند. شايد بشود گفت شبيه آنچه که در ترکيه می بينيم. اما بايد ديد پس از اين همه سال اگر اجازه فعاليت پيدا کنند چگونه عمل می کنند؟
اما به نظرم در کشورهای ديگر، فقط اسلام گراها نيستند که شايد ايجاد يک جنبش می کنند. مثلا در الجزاير اين جوانان هستند که تظاهرات می کنند در يمن هم همينطور است. در مصر هم جنبش دموکراتيک فعال است که اسلام گرا هم نيست و تظاهرات می کنند و می گويند که مدل تونسی را می خواهند پياده کنند.
اما به هرحال بايد ديد چه چهارچوب هايی در اين کشور توسعه ها می يابد ، تا شاهد اتفاقات آنچيزی باشيم که در تونس رخ داده است.
ولی مثلا در اين روزها شاهد کپی برداری سمبليک از رخدادهای تونس هستيم ، مثلا مردی که اين بار در الجزاير خودش را آتش زده است.
بله، مردم از همديگر تقليد می کنند. و ما شاهد توسعه اين اعتراض ها در کشورهای مختلف منطقه خواهيم بود.اما من شک دارم که موفق باشند و حتی بايد در خود تونس ديد حال که ديکتاتور از اين کشور رفته است، آيا دموکراسی برقرار خواهد شد يا نه؟ اوضاع بد به نظر نمی رسد ولی ما نمی دانيم چه خواهد شد؟
اما در هفته های گذشته يک اصطلاحی را ديديم که در مقاله های تحليل گران به چشم می خورد و آن اين بود که اين رخدادها را « بهار دنيای عرب» می خوانند، آيا شما با اين اصطلاح موافق هستيد؟
من فکر می کنم بهاری خواهيم ديد، اما اينکه چقدرسريع شاهد اين باشيم نميدانم. مثلا اگر شما به ساختار قدرت در اين کشورها نگاه کنيد با هم تفاوتهايی دارند.
مثلا در الجزيره هر چند وقت يک بار شاهد اعتراضاتی هستيم مثل آنچه که اخيرا شاهد آن بوديم.اما هيچ قدرت سياسی برای ارتباط با آن نبوده است و همچنين مثل تونس سرکوب در اين کشور وحشتناک نيست يا اينکه مطبوعات در مقايسه با تونس تاحدی آزاد هستند و يا همينطور اينترنت.
در نتيجه موقعيت سياسی متفاوتی وجود دارد و مثل تونس نيست که مردم ۲۰ سال بود که به خيابانها نيامده بودند و ديگر هيچ قدرتی نمی توانست آنها را به خانه هايشان برگرداند وهمينطورقدرت مرکزی وجود ندارد که با سرنگونی اش بشود انقلاب کرد، مثل قدرت های چند قطبی که در ايران شاهد آن هستيم.
در الجزاير مثلا اگر رئيس جمهور را برکنار بکنند، بعد با ارتش و اليگارشها ها و مسايل اين جنبش طرف هستند در عين حال در موقع بررسی اين کشورها بايد به نفت و پول و درآمد حاصل از آن هم توجه کرد. در نهايت بايد در تحليل ها بسيار دقت کرد. چون حتی اگر مردم اين کشورها احساس يکسان داشته باشند و از سرکوب و شرايط ناراضی باشند و سران فاسد داشته باشند نتيجه اعتراضاتشان يکسان نخواهد بود.
طی هفته های اخير خبرهايی از خودسوزی افراد در کشورهای عربی منشر می شود. آيا تونس به سرمشقی برای ديگر کشورهای عربی بدل خواهد شد و می بايست در انتظار «بهار دنیای اعراب» بود.
تاکنون ارزيابی ها مختلفی در خصوص جنبش اعتراضی در تونس نوشته شده است و اين موضوع از زوايای متفاتی بررسی شده است، اما ايزابل ورنفلز، محقق امور آفريقای موسسه امور بين المللی و امنيتی برلين، در گفت وگو با رادیو فردا تاکید می کند عوامل مختلف در ديگر کشورهای عرب باعث می شود تا ماهيت جنبش های اعتراضی و همچنين نتيجه انها متفاوت باشد.
ايزابل ورنفلز درباره دولت جدید تونس می گوید: من معتقد هستم که اين يک آغاز ايده آل نبوده است.البته من تشکيل اين دولت جديد را آنچنان مشکل آفرين نمی بينم.
درست است ما می توانستيم اميدوار باشيم که وزرای بيشتری از اپوزسيون در اين دولت باشند و پست های کليدی را در اختيار بگيرند، اما اين را بايد در نظر گرفت که بن علی، چنان اپوزسيون را سرکوب کرده بود که شخصيت های با تجربه زيادی در تونس وجود ندارند.
بيشتر افراد اپوزسيون از نسل و هم سن وسال بن علی هستند بجز يکی از آنها . در نتيجه يافتن افراد کار آسانی نبوده است. مضاف بر اينکه بايد توجه داشت که اين دولت برای انجام انتقال قدرت از زمان بن علی به دورانی جديد بر سر کار آمده است .
اما حالا پس از يک روز پس از خروج چند وزير از حزب اتحاديه کارگران از دولت اين مساله مشکل آفرين آفرين خواهد شد و شايد اين روند را به تاخير بيندازد و آن طور که تحليل گران پيش بينی می کردند، پيش نرود.
رادیو فردا: روز گذشته محمد الغنوشی - نخست وزير فعلی تونس- متعهد شده است که همه کسانی که در سرکوب رخدادهای هفته های اخير در اين کشور دست داشته اند، محاکمه خواهند شد.
اين در حالی است که برخی ناظران معتقد هستند که نخست وزير هم در اين اتفاقات نقش داشته و از نزديکان بن علی محسوب می شده است، نظر شما در اين باره چه است ؟
ناظران درست می گويند، او نزديک به بن علی بود و به هر حال نخست وزير کشور بنا بر اقتضای پست و مقامش در اتفاقات اخير نقش داشته است و بايد در اين باره تحقيق بشود.
اما در عين حال بايد توجه داشت که الغنوشی از زمان آغاز رخدادها در تونس درباره اصلاحات به نظر خيلی جدی می آيد. البته امتحانش را زمانی پس می دهد که ببينيم آيا در انتخابات رياست جمهوری خودش را کانديد می کند يا نه؟
اما من واقعا" نمی دانم که اگر همه سران حکومتی پيشين از گردونه قدرت خارج شوند کار خوبی است يا نه؟ايده آل اين است که اين دولت با همه نقص هايش بتواند يک انتخابات آزاد برگزار کند.
از امروز مطبوعات و رسانه ها آزاد شده اند و بايد ديد که اين تا کی ادامه پيدا می کند؟ زندانيان سياسی از زندان ها آزاد شده اند و بايد ديد که گروه های اسلام گرا می توانند مانند بقيه در انتخابات شرکت کنند يا نه؟ اينها همه آزمونی برای دولت فعلی است.
از فعاليت گروهای اسلام گرا گفتيد. گروه هايی که در تمام اين سالها اجازه فعاليت در تونس نداشته اند. چه شباهت ها و تفاوتهايی بين گروه های اسلام گرای تونس و کشورهای منطقه وجود دارد؟
ما نمی توانيم گروه های اسلام گرای منطقه را با هم مقايسه کنيم، چون هرکدام را بايد در سطوح ملی خود بررسی کنيم.اما در مورد تونس جالب است ببينيم در صورت وجود يک گروه اسلام گرای قدرتمند چه خواهد شد؟
در سالهای گذشته گروه های اسلامی در تونس تا حد زيادی عمل گرا بودند. شايد بشود گفت شبيه آنچه که در ترکيه می بينيم. اما بايد ديد پس از اين همه سال اگر اجازه فعاليت پيدا کنند چگونه عمل می کنند؟
اما به نظرم در کشورهای ديگر، فقط اسلام گراها نيستند که شايد ايجاد يک جنبش می کنند. مثلا در الجزاير اين جوانان هستند که تظاهرات می کنند در يمن هم همينطور است. در مصر هم جنبش دموکراتيک فعال است که اسلام گرا هم نيست و تظاهرات می کنند و می گويند که مدل تونسی را می خواهند پياده کنند.
اما به هرحال بايد ديد چه چهارچوب هايی در اين کشور توسعه ها می يابد ، تا شاهد اتفاقات آنچيزی باشيم که در تونس رخ داده است.
ولی مثلا در اين روزها شاهد کپی برداری سمبليک از رخدادهای تونس هستيم ، مثلا مردی که اين بار در الجزاير خودش را آتش زده است.
بله، مردم از همديگر تقليد می کنند. و ما شاهد توسعه اين اعتراض ها در کشورهای مختلف منطقه خواهيم بود.اما من شک دارم که موفق باشند و حتی بايد در خود تونس ديد حال که ديکتاتور از اين کشور رفته است، آيا دموکراسی برقرار خواهد شد يا نه؟ اوضاع بد به نظر نمی رسد ولی ما نمی دانيم چه خواهد شد؟
اما در هفته های گذشته يک اصطلاحی را ديديم که در مقاله های تحليل گران به چشم می خورد و آن اين بود که اين رخدادها را « بهار دنيای عرب» می خوانند، آيا شما با اين اصطلاح موافق هستيد؟
من فکر می کنم بهاری خواهيم ديد، اما اينکه چقدرسريع شاهد اين باشيم نميدانم. مثلا اگر شما به ساختار قدرت در اين کشورها نگاه کنيد با هم تفاوتهايی دارند.
مثلا در الجزيره هر چند وقت يک بار شاهد اعتراضاتی هستيم مثل آنچه که اخيرا شاهد آن بوديم.اما هيچ قدرت سياسی برای ارتباط با آن نبوده است و همچنين مثل تونس سرکوب در اين کشور وحشتناک نيست يا اينکه مطبوعات در مقايسه با تونس تاحدی آزاد هستند و يا همينطور اينترنت.
در نتيجه موقعيت سياسی متفاوتی وجود دارد و مثل تونس نيست که مردم ۲۰ سال بود که به خيابانها نيامده بودند و ديگر هيچ قدرتی نمی توانست آنها را به خانه هايشان برگرداند وهمينطورقدرت مرکزی وجود ندارد که با سرنگونی اش بشود انقلاب کرد، مثل قدرت های چند قطبی که در ايران شاهد آن هستيم.
در الجزاير مثلا اگر رئيس جمهور را برکنار بکنند، بعد با ارتش و اليگارشها ها و مسايل اين جنبش طرف هستند در عين حال در موقع بررسی اين کشورها بايد به نفت و پول و درآمد حاصل از آن هم توجه کرد. در نهايت بايد در تحليل ها بسيار دقت کرد. چون حتی اگر مردم اين کشورها احساس يکسان داشته باشند و از سرکوب و شرايط ناراضی باشند و سران فاسد داشته باشند نتيجه اعتراضاتشان يکسان نخواهد بود.
انتقاد از «وارونه شیپور زدن دولت» در انتقال کارکنان از تهران
حسن روحانی، رئيس مرکز مطالعات استراتژيک، وابسته به مجمع تشخيص مصلحت نظام، از طرح دولت محمود احمدی نژاد برای انتقال ۲۰۰ هزار تن از کارمندان دولتی به همراه خانوادههايشان انتقاد کرد و خواستار جدايی مرکزيت سياسی از پايتخت ايران شد.
به گزارش خبرگزاری « ايلنا»، وی گفت: اينکه به کارمندان بگوييم شما از تهران برويد و خودمان در تهران بمانيم، مصداق اين است که شيپور را وارونه بزنيم.
آقای روحانی اضافه کرد: اگر دولت به فکر خروج کارمندان باشد و خود بخواهد در تهران بماند، هرگز موفق نمیشود تهران را خلوت کند.
مقررات مربوط به اين انتقال گسترده، از سوی هيئت دولت در پايان تير ماه سال جاری اعلام شد و تمام دستگاههای دولتی موظف شدند که نيروهای داوطلب خود را حداکثر تا پايان مردادماه سال جاری، يعنی در مدت يک ماه، به خارج از تهران منتقل کنند.
اما با پايان يافتن اين مهلت يک ماهه، معاون پشتيبانی و منابع انسانی استانداری تهران اعلام کرد که به جای ۲۰۰ هزار نفر، تنها يک هزار کارمند دولت از تهران خارج شده اند.
اين در شرايطی است که محمود احمدی نژاد، پيش از اجرای اين قانون، گفته بود: «من با محاسبات خودم، با مطالعاتی که خودم انجام دادم، اقلاً پنج ميليون نفر بايد از تهران بيرون بروند.»
اجرای اين قانون، انتقاد شماری از کارشناسان اداری و اقتصادی را به دنبال داشت که آن را فاقد محاسبه و برنامهريزی لازم دانسته بودند.
در اين ميان، حتی گزارشهايی در مورد نارضايتی شماری از کارکنان دولتی، مانند سازمان ميراث فرهنگی، صنايع دستی و گردشگری، منتشر شد.
از سوی دیگر محمدجعفر منتظری، رئيس ديوان عدالت اداری، نیز در نيمه شهريور ماه اين طرح دولت را عجولانه و بدون تدبير ناميد و افزود: اين طرح به جز گسستگی خانوادهها و افزايش شکايات از دولت بهرهای ندارد و شکست میخورد.
احمد علوی، اقتصاددان و استاد دانشگاه در سوئد، در اين مورد به راديو فردا میگويد: «با ترديد میشود گفت که اين طرح سنجيده است و پيامدهای مثبتی خواهد داشت. به خاطر اينکه انتقال اين افراد به تهران در واقع به انگيزه ها و دلايل خاص مشروط بود.»
وی میافزايد: «انتقال اين گروه بزرگ کارمندان، آن هم به اين شکل آمرانه و از بالا در شرايطی انجام می گيرد که به نظر می آيد تصميم گيرندگان توجهی به انگيزه های بلند مدت و درونی ای که باعث شد اين افراد به تهران بروند، نداشتند.»
به گزارش خبرگزاری ايلنا، حسن روحانی، رئيس مرکز مطالعات استراتژيک، خواستار آن شد که به اين مسئله توجه شود که چرا مردم در تهران جمع میشوند و همه دوست دارند در تهران زندگی کنند.
سهيلا وحدتی، مهندس و فعال مدنی مقيم آمريکا، بر اين باور است که برای خروج کارکنان دولت از تهران بايد انگيزههای لازم ايجاد کرد.
او به راديو فردا می گويد: «زمينه اصلی چنين تصميمگيریهايی را انگيزههای اقتصادی برای مردم تعيين میکند؛ وقتی انگيزه اقتصادی داشته باشند و جايی بتوانند کار پيدا کنند و خانه داشته باشند، مشوقی داشته باشند، انتقال آنها ممکن خواهد بود.»
البته محمود احمدینژاد نيز در اين خصوص گفته بود: «هر کارمندی بخواهد از تهران منتقل بشود، وزرا موظف هستند انتقالی بدهند، چه آنهايی که قراردادی باشند چه کسانی که پيمانی و يا رسمی باشند، آنها را منتقل کنند و امکانات هم به آنها بدهند.»
وی همچنين گفته بود که از وزرايش خواهد خواست که پايه و گروه تشويقی و وام ساخت مسکن به صورت قرضالحسنه هم به کارمندان بدهند.
گرچه هنوز در مورد چگونگی پرداخت چنین کمکهایی اطلاعرسانی نشده است.
در اين حال، همزمان با گمانهزنیهای گوناگون در زمينه موفقيت يا عدم موفقيت قانون انتقال ۲۰۰ هزار کارمند دولت از تهران، طرح ديگری با نام دورکاری يا کار در خانه از سوی دولت به اجرا در آمده است.
محمود احمدینژاد در تابستان سال جاری از طرح دورکاری به عنوان راه حلی برای کاهش ترافيک ياد کرده و گفته بود: بايد شرايط به نوعی مهيا شود تا حداقل ۴۰ درصد از کارمندان فعاليتهای خود را از خانه پيگيری کنند و در اين زمينه بايد از ظرفيتهای دولت الکترونيک به خوبی بهره برداری کرد.
احمد بزرگيان، معاون نوسازی و تحول اداری رياست جمهوری، نيز گفت: نظرسنجی ها حاکی از آمادگی ۶۵ درصد کارکنان دولت برای دورکاری است.
با اين همه، حسن روحانی، رئيس مرکز مطالعات استراتژيک، گفت: دورکاری فقط در برخی از وظايف اداری امکانپذير است و البته در ايران، شرايط و زيرساختهای دورکاری فراهم نشده است.
در اين خصوص نيز می توان به گزارش چند روز پيش خبرگزاری مهر اشاره کرد که نوشت: در حالی حدود يک ماه از دورکاری کارکنان وزارت کار و امور اجتماعی میگذرد، بيشتر آنها حداقل ۱۵ روز را در منازل خود سپری کرده و پروژهای نيز برای آنها تعريف نشده است.
اينها در حالی است که قرار است در طرح دورکاری، ساعت مزدی به کارمزدی تبديل شود.
به گزارش خبرگزاری « ايلنا»، وی گفت: اينکه به کارمندان بگوييم شما از تهران برويد و خودمان در تهران بمانيم، مصداق اين است که شيپور را وارونه بزنيم.
آقای روحانی اضافه کرد: اگر دولت به فکر خروج کارمندان باشد و خود بخواهد در تهران بماند، هرگز موفق نمیشود تهران را خلوت کند.
مقررات مربوط به اين انتقال گسترده، از سوی هيئت دولت در پايان تير ماه سال جاری اعلام شد و تمام دستگاههای دولتی موظف شدند که نيروهای داوطلب خود را حداکثر تا پايان مردادماه سال جاری، يعنی در مدت يک ماه، به خارج از تهران منتقل کنند.
اما با پايان يافتن اين مهلت يک ماهه، معاون پشتيبانی و منابع انسانی استانداری تهران اعلام کرد که به جای ۲۰۰ هزار نفر، تنها يک هزار کارمند دولت از تهران خارج شده اند.
اين در شرايطی است که محمود احمدی نژاد، پيش از اجرای اين قانون، گفته بود: «من با محاسبات خودم، با مطالعاتی که خودم انجام دادم، اقلاً پنج ميليون نفر بايد از تهران بيرون بروند.»
اجرای اين قانون، انتقاد شماری از کارشناسان اداری و اقتصادی را به دنبال داشت که آن را فاقد محاسبه و برنامهريزی لازم دانسته بودند.
در اين ميان، حتی گزارشهايی در مورد نارضايتی شماری از کارکنان دولتی، مانند سازمان ميراث فرهنگی، صنايع دستی و گردشگری، منتشر شد.
از سوی دیگر محمدجعفر منتظری، رئيس ديوان عدالت اداری، نیز در نيمه شهريور ماه اين طرح دولت را عجولانه و بدون تدبير ناميد و افزود: اين طرح به جز گسستگی خانوادهها و افزايش شکايات از دولت بهرهای ندارد و شکست میخورد.
احمد علوی، اقتصاددان و استاد دانشگاه در سوئد، در اين مورد به راديو فردا میگويد: «با ترديد میشود گفت که اين طرح سنجيده است و پيامدهای مثبتی خواهد داشت. به خاطر اينکه انتقال اين افراد به تهران در واقع به انگيزه ها و دلايل خاص مشروط بود.»
وی میافزايد: «انتقال اين گروه بزرگ کارمندان، آن هم به اين شکل آمرانه و از بالا در شرايطی انجام می گيرد که به نظر می آيد تصميم گيرندگان توجهی به انگيزه های بلند مدت و درونی ای که باعث شد اين افراد به تهران بروند، نداشتند.»
به گزارش خبرگزاری ايلنا، حسن روحانی، رئيس مرکز مطالعات استراتژيک، خواستار آن شد که به اين مسئله توجه شود که چرا مردم در تهران جمع میشوند و همه دوست دارند در تهران زندگی کنند.
سهيلا وحدتی، مهندس و فعال مدنی مقيم آمريکا، بر اين باور است که برای خروج کارکنان دولت از تهران بايد انگيزههای لازم ايجاد کرد.
او به راديو فردا می گويد: «زمينه اصلی چنين تصميمگيریهايی را انگيزههای اقتصادی برای مردم تعيين میکند؛ وقتی انگيزه اقتصادی داشته باشند و جايی بتوانند کار پيدا کنند و خانه داشته باشند، مشوقی داشته باشند، انتقال آنها ممکن خواهد بود.»
البته محمود احمدینژاد نيز در اين خصوص گفته بود: «هر کارمندی بخواهد از تهران منتقل بشود، وزرا موظف هستند انتقالی بدهند، چه آنهايی که قراردادی باشند چه کسانی که پيمانی و يا رسمی باشند، آنها را منتقل کنند و امکانات هم به آنها بدهند.»
وی همچنين گفته بود که از وزرايش خواهد خواست که پايه و گروه تشويقی و وام ساخت مسکن به صورت قرضالحسنه هم به کارمندان بدهند.
گرچه هنوز در مورد چگونگی پرداخت چنین کمکهایی اطلاعرسانی نشده است.
در اين حال، همزمان با گمانهزنیهای گوناگون در زمينه موفقيت يا عدم موفقيت قانون انتقال ۲۰۰ هزار کارمند دولت از تهران، طرح ديگری با نام دورکاری يا کار در خانه از سوی دولت به اجرا در آمده است.
محمود احمدینژاد در تابستان سال جاری از طرح دورکاری به عنوان راه حلی برای کاهش ترافيک ياد کرده و گفته بود: بايد شرايط به نوعی مهيا شود تا حداقل ۴۰ درصد از کارمندان فعاليتهای خود را از خانه پيگيری کنند و در اين زمينه بايد از ظرفيتهای دولت الکترونيک به خوبی بهره برداری کرد.
احمد بزرگيان، معاون نوسازی و تحول اداری رياست جمهوری، نيز گفت: نظرسنجی ها حاکی از آمادگی ۶۵ درصد کارکنان دولت برای دورکاری است.
با اين همه، حسن روحانی، رئيس مرکز مطالعات استراتژيک، گفت: دورکاری فقط در برخی از وظايف اداری امکانپذير است و البته در ايران، شرايط و زيرساختهای دورکاری فراهم نشده است.
در اين خصوص نيز می توان به گزارش چند روز پيش خبرگزاری مهر اشاره کرد که نوشت: در حالی حدود يک ماه از دورکاری کارکنان وزارت کار و امور اجتماعی میگذرد، بيشتر آنها حداقل ۱۵ روز را در منازل خود سپری کرده و پروژهای نيز برای آنها تعريف نشده است.
اينها در حالی است که قرار است در طرح دورکاری، ساعت مزدی به کارمزدی تبديل شود.
سعد حريری: در مقابل مخالفان کوتاه نخواهم آمد
با شدت گرفتن بحران سياسی لبنان، سعد حريری، نخست وزيری که دولت او هفته گذشته با فروپاشی روبرو شد، شامگاه پنجشنبه اعلام کرد که از قصد خود برای ادامه پست نخست وزيری کوتاه نخواهد آمد و رهبری کشور را به مخالفان نخواهد سپرد.
تدابير امنيتی در بيروت و اطراف ساختمان های دولتی افزايش يافته و شبه نظاميان حزب الله نيز در سراسر لبنان و به ويژه درپايتخت در روز جمعه بر قدرت نمايی خود افزودند.
در شرايطی که جناح موسوم به «هشت مارس» اسامی شخصيت هايی از جمله «عمر کرامی» را برای احراز پست نخست وزيری مطرح کرده است، سعد حريری پنجشنبه گفت، برای تشکيل دولتی جديد تلاش می کند.
آقای حريری افزود که ازميانجيگران شنيده است که «همه حرف و اصرار رقيب در روزهای اخير اين بوده که به هرقيمتی نگذارند من نخست وزير شوم.»
دراين سخنرانی که مستقيم از شبکه های تلويزيونی لبنان پخش می شد، آقای حريری گفت: «من و جناح سياسی که در صدر آن هستم، در مورد نامزدی خودم برای نخست وزيری جدی است.»
آقای سعد حريری، در حالی که تصوير بزرگی از رفيق حريری، پدر کشته شده اش و نخست وزير اسبق لبنان در پشت سرش قرار داشت، افزود که «مهم ترين موضوع اين است که جناح ها به قانون اساسی پايبند بمانند و تحرکات خود را به خيابان ها نکشانند.»
در همين حال، آقای حريری گفت: «يک قطره خون هر لبنانی برايم از نخست وزيری مهم تراست.»
سخنرانی آقای سعد حريری در حالی انجام می شد که بسياری از شخصيت های بارز هوادار وی، از جمله «فواد سنيوره»، نخست وزير پيشين لبنان، در تالار حضور داشتند و درپايان سخنرانی، آقای سنيوره به گرمی آقای حريری را برای لحظاتی در آغوش کشيد و پشتيبانی «بی دريغ» ملی گرايان لبنان را از او تکرار کرد.
تلاش های ميانجيگرانه، در هردو محور منطقه ای عربستان سعودی و سوريه و مثلث عربستان سعودی- ترکيه - قطر، در روزهای اخير با ناکامی روبرو شد.
تنها ساعاتی پيش از سخنرانی آقای حريری بود که دولت های قطر و ترکيه نيز از ادامه ميانجيگری در بحران لبنان اعلام انصراف کردند.
نخست وزير و وزير خارجه قطر و وزير خارجه ترکيه که روزهای گذشته را در لبنان گذراندند و با ملی گرايان و سران جناح رقيب نيز ديدارهای متعدد داشتند، پنجشنبه تاکيد کردند که گوش شنوايی برای پذيرش پيشنهادهای سازش نيافته اند.
امير سعود الفيصل، وزيرخارجه عربستان سعودی نيز چهارشنبه از ادامه ميانجی گری کشورش در اين بحران اعلام انصراف کرد و تاکيد کرد که «وضع لبنان خطرناک شده است»، هرچند که عربستان و پادشاهی آن کشور، همچنان پشتيبان مهم آقای سعد حريری هستند.
مذاکرات رسمی برای محول کردن ماموريت تشکيل دولت بعدی به سياستمداری که بيشترين حمايت را از ميان نمايندگان مجلس لبنان جلب کند، از دوشنبه، بيست و چهارم ژانويه، چهارم بهمن آغاز می شود.
نظر به چيدمان کرسی های مجلس لبنان، ملی گرايان حق خود می دانند که آقای سعد حريری، بعنوان نماينده جناح ۱۴ مارس، مامور تشکيل دولت بعدی شود.
اين درحالی است که جناح هشت مارس نه تنها اسامی برخی از افراد مورد نظر را برای جانشينی سعد حريری مطرح کرده، که مدعی است «عمر کرامی»، به عنوان نماينده اين جناح، روز دوشنبه هفته آينده در صدر دولت مورد حمايت اين جناح قرار می گيرد.
ژنرال ميشل عون، رهبر جريان «آزاد ملی» که هم پيمان حزب الله در جناح هشت مارس است، پنجشنبه در واکنش به سخنرانی آقای حريری گفت «با نخست وزيری دوباره او کنار نمی آييم.»
حزب الله از مدت ها پيش تهديد کرده بود که نخواهد گذاشت دادگاه جنايی بين المللی ويژه رسيدگی به پرونده قتل رفيق حريری، مهره های حزب الله را به عنوان مجريان اين ترور معرفی کند.
حزب الله از آقای سعد حريری می خواست که از اين دادگاه ابراز برائت کند. اما همه فشارها و مانورهای مختلف حزب الله، حتی بيرون بردن وزيران عضو حزب الله و ساير وزيران جناح هشت مارس، نظر آقای سعد حريری را در ادامه حمايت از کار دادگاه تغيير نداده بود.
دوشنبه گذشته، دادستان ويژه دادگاه جنايی بين المللی که «دانيل بلمار» قاضی کارکشته کانادايی است، پس از پنج سال تحقيق از سوی اين دادگاه وابسته به شورای امنيت، گزارش خود را در پاکت مهر و موم شده به «دانيل فرنسين» قاضی اين دادگاه، تسليم کرد.
ارزيابی شده که قاضی فرنسين بين شش تا ده هفته به مطالعه اين گزارش بپردازد.
به رغم سربسته ماندن اين پاکت، همه شواهد نشان می دهد که پيشنهاد کيفرخواست عليه شماری از سران اصلی حزب الله به اتهام اجرای قتل رفيق حريری مطرح شده است.
نام عماد مغنيه، رييس ستاد عملياتی حزب الله (که خود دو سال پيش در انفجار اتومبيلش در پی خروج از جشن سالروز انقلاب ايران در «کفر سوسه» در دمشق کشته شد) و مصطفی بدرالدين، خواهر زن مغنيه بعنوان مجريان اصلی قتل مطرح شده است.
دربرخی از گزارش های جهان عرب و اروپا در روزهای اخير ادعا شده است که دادگاه جنايی بين المللی نام آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ايران و نيز بشار اسد، رييس جمهوری سوريه را بعنوان «آمرين» قتل حريری ذکر کرده است.
اما آقای بلمار از همگان خواسته است از «حدس و گمانه زنی» خودداری کنند.
همه اين رخدادها در حالی است که ششمين سالگرد رفيق حريری در چهاردهم فوريه، بيست و پنجم بهمن نزديک می شود.
تدابير امنيتی در مرکز بيروت نيز از طريق ايست- بازرسی ها افزايش يافته است. سفارتخانه های غربی و حتی سفارتخانه های عربستان سعودی هشدار گرفته اند که ممکن است در معرض تهديد باشند.
تدابير امنيتی در بيروت و اطراف ساختمان های دولتی افزايش يافته و شبه نظاميان حزب الله نيز در سراسر لبنان و به ويژه درپايتخت در روز جمعه بر قدرت نمايی خود افزودند.
در شرايطی که جناح موسوم به «هشت مارس» اسامی شخصيت هايی از جمله «عمر کرامی» را برای احراز پست نخست وزيری مطرح کرده است، سعد حريری پنجشنبه گفت، برای تشکيل دولتی جديد تلاش می کند.
آقای حريری افزود که ازميانجيگران شنيده است که «همه حرف و اصرار رقيب در روزهای اخير اين بوده که به هرقيمتی نگذارند من نخست وزير شوم.»
دراين سخنرانی که مستقيم از شبکه های تلويزيونی لبنان پخش می شد، آقای حريری گفت: «من و جناح سياسی که در صدر آن هستم، در مورد نامزدی خودم برای نخست وزيری جدی است.»
آقای سعد حريری، در حالی که تصوير بزرگی از رفيق حريری، پدر کشته شده اش و نخست وزير اسبق لبنان در پشت سرش قرار داشت، افزود که «مهم ترين موضوع اين است که جناح ها به قانون اساسی پايبند بمانند و تحرکات خود را به خيابان ها نکشانند.»
در همين حال، آقای حريری گفت: «يک قطره خون هر لبنانی برايم از نخست وزيری مهم تراست.»
سخنرانی آقای سعد حريری در حالی انجام می شد که بسياری از شخصيت های بارز هوادار وی، از جمله «فواد سنيوره»، نخست وزير پيشين لبنان، در تالار حضور داشتند و درپايان سخنرانی، آقای سنيوره به گرمی آقای حريری را برای لحظاتی در آغوش کشيد و پشتيبانی «بی دريغ» ملی گرايان لبنان را از او تکرار کرد.
تلاش های ميانجيگرانه، در هردو محور منطقه ای عربستان سعودی و سوريه و مثلث عربستان سعودی- ترکيه - قطر، در روزهای اخير با ناکامی روبرو شد.
تنها ساعاتی پيش از سخنرانی آقای حريری بود که دولت های قطر و ترکيه نيز از ادامه ميانجيگری در بحران لبنان اعلام انصراف کردند.
نخست وزير و وزير خارجه قطر و وزير خارجه ترکيه که روزهای گذشته را در لبنان گذراندند و با ملی گرايان و سران جناح رقيب نيز ديدارهای متعدد داشتند، پنجشنبه تاکيد کردند که گوش شنوايی برای پذيرش پيشنهادهای سازش نيافته اند.
امير سعود الفيصل، وزيرخارجه عربستان سعودی نيز چهارشنبه از ادامه ميانجی گری کشورش در اين بحران اعلام انصراف کرد و تاکيد کرد که «وضع لبنان خطرناک شده است»، هرچند که عربستان و پادشاهی آن کشور، همچنان پشتيبان مهم آقای سعد حريری هستند.
مذاکرات رسمی برای محول کردن ماموريت تشکيل دولت بعدی به سياستمداری که بيشترين حمايت را از ميان نمايندگان مجلس لبنان جلب کند، از دوشنبه، بيست و چهارم ژانويه، چهارم بهمن آغاز می شود.
نظر به چيدمان کرسی های مجلس لبنان، ملی گرايان حق خود می دانند که آقای سعد حريری، بعنوان نماينده جناح ۱۴ مارس، مامور تشکيل دولت بعدی شود.
اين درحالی است که جناح هشت مارس نه تنها اسامی برخی از افراد مورد نظر را برای جانشينی سعد حريری مطرح کرده، که مدعی است «عمر کرامی»، به عنوان نماينده اين جناح، روز دوشنبه هفته آينده در صدر دولت مورد حمايت اين جناح قرار می گيرد.
ژنرال ميشل عون، رهبر جريان «آزاد ملی» که هم پيمان حزب الله در جناح هشت مارس است، پنجشنبه در واکنش به سخنرانی آقای حريری گفت «با نخست وزيری دوباره او کنار نمی آييم.»
حزب الله از مدت ها پيش تهديد کرده بود که نخواهد گذاشت دادگاه جنايی بين المللی ويژه رسيدگی به پرونده قتل رفيق حريری، مهره های حزب الله را به عنوان مجريان اين ترور معرفی کند.
حزب الله از آقای سعد حريری می خواست که از اين دادگاه ابراز برائت کند. اما همه فشارها و مانورهای مختلف حزب الله، حتی بيرون بردن وزيران عضو حزب الله و ساير وزيران جناح هشت مارس، نظر آقای سعد حريری را در ادامه حمايت از کار دادگاه تغيير نداده بود.
دوشنبه گذشته، دادستان ويژه دادگاه جنايی بين المللی که «دانيل بلمار» قاضی کارکشته کانادايی است، پس از پنج سال تحقيق از سوی اين دادگاه وابسته به شورای امنيت، گزارش خود را در پاکت مهر و موم شده به «دانيل فرنسين» قاضی اين دادگاه، تسليم کرد.
ارزيابی شده که قاضی فرنسين بين شش تا ده هفته به مطالعه اين گزارش بپردازد.
به رغم سربسته ماندن اين پاکت، همه شواهد نشان می دهد که پيشنهاد کيفرخواست عليه شماری از سران اصلی حزب الله به اتهام اجرای قتل رفيق حريری مطرح شده است.
نام عماد مغنيه، رييس ستاد عملياتی حزب الله (که خود دو سال پيش در انفجار اتومبيلش در پی خروج از جشن سالروز انقلاب ايران در «کفر سوسه» در دمشق کشته شد) و مصطفی بدرالدين، خواهر زن مغنيه بعنوان مجريان اصلی قتل مطرح شده است.
دربرخی از گزارش های جهان عرب و اروپا در روزهای اخير ادعا شده است که دادگاه جنايی بين المللی نام آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ايران و نيز بشار اسد، رييس جمهوری سوريه را بعنوان «آمرين» قتل حريری ذکر کرده است.
اما آقای بلمار از همگان خواسته است از «حدس و گمانه زنی» خودداری کنند.
همه اين رخدادها در حالی است که ششمين سالگرد رفيق حريری در چهاردهم فوريه، بيست و پنجم بهمن نزديک می شود.
تدابير امنيتی در مرکز بيروت نيز از طريق ايست- بازرسی ها افزايش يافته است. سفارتخانه های غربی و حتی سفارتخانه های عربستان سعودی هشدار گرفته اند که ممکن است در معرض تهديد باشند.
انتقاد تونی بلر از «نرمش بيش از حد» اوباما در قبال ايران
تونی بلر، نخست وزير سابق بريتانيا روز جمعه از سياست های باراک اوباما در قبال فعاليت های اتمی ايران انتقاد کرد و گفت رييس جمهوری آمريکا «نرمش بيش از حد» در برابر ايران نشان می دهد.
کميته بررسی جنگ بريتانيا در عراق برای بار دوم از تونی بلر درخواست کرد به پرسش های اين کميته پاسخ دهد. يکی از پرسش هايی که آقای بلر با آن روبرو شد، حمله نظامی نيروهای ائتلاف به رهبری آمريکا به عراق بود و گفته شد اين حمله نظامی، به تقويت ايران منتهی شده و باعث شده جمهوری اسلامی به دنبال بمب اتمی برود.
آقای بلر اين نظر کميته را رد کرده و گفت: «مطمئن هستم زمانی فرا خواهد رسيد که غرب مجبور می شود از اين سياست بيچارگی و خم شدن و عذرخواهی کردن و اشاره کردن به اين نکته که ما مسئول و مقصر در کارهای ايران و نظام سياسی افراطی و تندروی حاکم بر آن هستيم، دست بردارد.»
تونی بلر در ادامه گفت: «اما ما مقصر نيستيم و هيچ ارتباطی هم با ما ندارد. حقيقت اين است که آن ها (ايران) چنين کاری می کنند چرا که از بيخ و بن با روش زندگی ما مشکل دارند و با آن مخالف هستند و به اين کارشان (دستيابی به بمب اتمی) ادامه می دهند مگر اين که با جديت و حتی اگر شده با توسل به زور، جلوی آن ها گرفته شود.»
نخست وزير سابق بريتانيا که در حال حاضر فرستاده گروه صلح خاورميانه است گفت: «در وضعيت فعلی و با کاری که دارم، در تک تک کشورهای منطقه می توان ردپا و نفوذ ايران را ديد که منفی، برهم زننده ثبات و امنيت و حمايت از تروريسم است و آن ها هر کاری از دستشان بربيايد می کنند تا روند صلح خاورميانه را متوقف کنند و برهم بزنند.»
تونی بلر افزود: «باراک اوباما رييس جمهوری آمريکا مارس سال ۲۰۰۹ به قاهره و قلب جهان اسلام رفت و طی يک سخنرانی گفت که دوران بوش (جورج دبليو بوش) گذشته و حتی دست خود را به سوی ايران دراز کرد و ملت سرافراز و تاريخی را به همکاری فراخواند. اما نتيجه ای که در برابر گرفت چه بود؟»
آقای بلر در ادامه گفت: «پاسخ ايران اين بود که به تروريسم ادامه دادند، به بی ثباتی ادامه دادند و برنامه دستيابی به بمب اتمی را هم ادامه دادند.»
تونی بلر گفت: «بالاخره زمانی فرامی رسد که ما بايد سرهايمان را از زير برف بيرون بياوريم و بالاخره قبول کنيم که اين راه را (دستيابی به بمب اتمی) دنبال می کنند.»
تونی بلر از حزب کارگر، مدت ۱۰ سال نخست وزير بود و به همراه جورج دبليو بوش در حمله نظامی نيروهای ائتلاف به رهبری آمريکا به عراق شرکت کرد. کميته تحقيق جنگ عراق، مشغول بررسی خطاهای احتمالی دولت وقت بريتانيا، در اين عمليات نظامی است.
ايران روز جمعه گفت وگوها با کشورهای موسوم به پنج به علاوه يک در استانبول را شروع کرد که گزارش شده بدون هيچ نتيجه خاصی، روز اول آن به پايان رسيده است.
آمريکا و غرب فعاليت های هسته ای ايران را تلاشی مخفيانه برای دستيابی به بمب اتمی می دانند. ايران می گويد فعاليت های اتمی را برای توليد برق دنبال می کند.
شورای امنيت سازمان ملل در چهار قطعنامه تحريمی از ايران خواسته فعاليت های غنی سازی اورانيوم را به حال تعليق درآورده و صحت صلح آميز بودن فعاليت های اتمی خود را به آژانس بين المللی انرژی اتمی ثابت کند.
ايران اين قطعنامه ها را رد کرده و به فعاليت های اتمی خود ادامه داده است.
کميته بررسی جنگ بريتانيا در عراق برای بار دوم از تونی بلر درخواست کرد به پرسش های اين کميته پاسخ دهد. يکی از پرسش هايی که آقای بلر با آن روبرو شد، حمله نظامی نيروهای ائتلاف به رهبری آمريکا به عراق بود و گفته شد اين حمله نظامی، به تقويت ايران منتهی شده و باعث شده جمهوری اسلامی به دنبال بمب اتمی برود.
آقای بلر اين نظر کميته را رد کرده و گفت: «مطمئن هستم زمانی فرا خواهد رسيد که غرب مجبور می شود از اين سياست بيچارگی و خم شدن و عذرخواهی کردن و اشاره کردن به اين نکته که ما مسئول و مقصر در کارهای ايران و نظام سياسی افراطی و تندروی حاکم بر آن هستيم، دست بردارد.»
تونی بلر در ادامه گفت: «اما ما مقصر نيستيم و هيچ ارتباطی هم با ما ندارد. حقيقت اين است که آن ها (ايران) چنين کاری می کنند چرا که از بيخ و بن با روش زندگی ما مشکل دارند و با آن مخالف هستند و به اين کارشان (دستيابی به بمب اتمی) ادامه می دهند مگر اين که با جديت و حتی اگر شده با توسل به زور، جلوی آن ها گرفته شود.»
نخست وزير سابق بريتانيا که در حال حاضر فرستاده گروه صلح خاورميانه است گفت: «در وضعيت فعلی و با کاری که دارم، در تک تک کشورهای منطقه می توان ردپا و نفوذ ايران را ديد که منفی، برهم زننده ثبات و امنيت و حمايت از تروريسم است و آن ها هر کاری از دستشان بربيايد می کنند تا روند صلح خاورميانه را متوقف کنند و برهم بزنند.»
تونی بلر افزود: «باراک اوباما رييس جمهوری آمريکا مارس سال ۲۰۰۹ به قاهره و قلب جهان اسلام رفت و طی يک سخنرانی گفت که دوران بوش (جورج دبليو بوش) گذشته و حتی دست خود را به سوی ايران دراز کرد و ملت سرافراز و تاريخی را به همکاری فراخواند. اما نتيجه ای که در برابر گرفت چه بود؟»
آقای بلر در ادامه گفت: «پاسخ ايران اين بود که به تروريسم ادامه دادند، به بی ثباتی ادامه دادند و برنامه دستيابی به بمب اتمی را هم ادامه دادند.»
تونی بلر گفت: «بالاخره زمانی فرامی رسد که ما بايد سرهايمان را از زير برف بيرون بياوريم و بالاخره قبول کنيم که اين راه را (دستيابی به بمب اتمی) دنبال می کنند.»
تونی بلر از حزب کارگر، مدت ۱۰ سال نخست وزير بود و به همراه جورج دبليو بوش در حمله نظامی نيروهای ائتلاف به رهبری آمريکا به عراق شرکت کرد. کميته تحقيق جنگ عراق، مشغول بررسی خطاهای احتمالی دولت وقت بريتانيا، در اين عمليات نظامی است.
ايران روز جمعه گفت وگوها با کشورهای موسوم به پنج به علاوه يک در استانبول را شروع کرد که گزارش شده بدون هيچ نتيجه خاصی، روز اول آن به پايان رسيده است.
آمريکا و غرب فعاليت های هسته ای ايران را تلاشی مخفيانه برای دستيابی به بمب اتمی می دانند. ايران می گويد فعاليت های اتمی را برای توليد برق دنبال می کند.
شورای امنيت سازمان ملل در چهار قطعنامه تحريمی از ايران خواسته فعاليت های غنی سازی اورانيوم را به حال تعليق درآورده و صحت صلح آميز بودن فعاليت های اتمی خود را به آژانس بين المللی انرژی اتمی ثابت کند.
ايران اين قطعنامه ها را رد کرده و به فعاليت های اتمی خود ادامه داده است.
آلمان و «زخم کاری» به ایران؟ • مصاحبه
چندی پیش این خبر منتشر شد که ویروس استاکسنت موجب بروز اختلال در کار سانتریفوژهای تاسیسات نطنز شده. پس از آن "نیویورک تایمز" نوشت که این ویروس طراحی مشترک آمریکا و اسراییل بوده است.
اینک روزنامه "گاردین" گزارش داده (شماره روز چهارشنبه ۱۹ ژانویه / ۲۹ دی)، اسناد ویکیلیکس نشان میدهند که فولکر پرتس، مدیر "بنیاد سیاست و علوم آلمان" که موسسهای دولتی و پژوهشی در زمینه سیاست خارجی آلمان است، به آمریکا پیشنهاد کرده که بجای حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران از عملیات مخفی برای توقف برنامه اتمی این کشور استفاده شود.
به گزارش "گاردین"، سند دیپلماتیکی که در ۱۴ دسامبر ارسال شده، نشان میدهد که وزیر امور خارجه وقت، کاندالیزا رایس، از این پیشنهاد استقبال کرده است. سندی دیگر مربوط به فیلیپ مورفی، سفیر آمریکا در آلمان در ژانویه ۲۰۱۰، میگوید: «روشهای مخفی مانند انفجارهای غيرقابل پيشبينی، حوادث، هک کردن کامپيوتر و ديگر موارد از هرگونه حمله نظامی موثرتر است چون اقدام نظامی برای منطقه نتايج به مراتب خطرناکتری به همراه دارد.»
فولکر پرتس در مصاحبه با "گاردین" گفتههایی را که از سوی ویکیلیکس و از قول وی منتشر شده، تایید کرد و گفت همچنان بر آن نظر است که رویارویی نظامی با ایران نادرست است و تخریب بهتر از اقدام نظامی است.
فولکر پرتس و بنیاد او مشاور دولت آلمان در سیاست خارجی هستند. نگاهی به سیاست آلمان در برابر برنامه هستهای ایران، در گفتوگو با علی محجوبی، مدیر دفتر خانم کلاودیا روت، رئیس حزب سبزهای آلمان.
دویچهوله: آقای محجوبی، بهطور معمول جمهوری اسلامی میگوید که موضع آلمان با موضع کشورهایی مانند انگلیس و فرانسه در مسئلهی هستهای ایران متفاوت است. ارزیابی شما از جایگاه و نقش آلمان در مذاکرات هستهای ایران چیست؟
علی محجوبی: این اظهارنظر جمهوری اسلامی یک هستهی واقعی دارد. چون سیاست آلمان و بهویژه سیاست خارجی آلمان، در طول ۵۰-۶۰ سال گذشته، همیشه فرقهایی با سیاست خارجی انگلستان و فرانسه داشته و همواره نوعی مرزبندی در اولویت دادن به برخی جنبههای سیاست خارجی، در سیاستهای خارجی این کشورها مطرح بوده است. ایران بهدرستی میگوید که با آلمان روابط سنتی بهویژه اقتصادی خوبی داشته است.
امروزه در آلمان، یک توافق همگانی در ائتلاف حکومتی وجود ندارد که کدام خط در مقابل جمهوری اسلامی بهتر و مثمر ثمر میتواند باشد. در وزارت امور خارجهی آلمان، تا آنجایی که خبر دارم و از طریق مطالعهی نظرات این وزارتخانه میشود فهیمد، این است که وزارت امور خارجهی آلمان اصرار دارد همچنان روی شیوههای غیرنظامی و کمتر خشن پافشاری کند. در حالی که صدراعظم آلمان، خانم مرکل، و کاخ نخستوزیری آلمان، در مجموع طرفدار سیاستی خشنتر یا بهتر بگویم، سیاست نزدیک به انگلیس و فرانسه هستند.
این یک تفاوت کوچک است، ولی پافشاری جمهوری اسلامی به اختلاف بزرگ بین سیاست آلمان و انگلستان و فرانسه هم ناشی از منافع خودشان است و میخواهند با بزرگ جلوه دادن این اختلافات جزیی در جنبههای کوچک سیاست خارجی، تشتت در صفوف کشورهای غربی را برجسته کنند.
کلاً مؤلفههای اصلی سیاست آلمان در برابر مسئلهی هستهای ایران چیست؟
بهنظر من، بهصورت کلی، برخورد محتاط سیاست خارجی آلمان در رابطه با راهحلهای غیردیپلماتیک و راهحلهای نظامی است و اختلاف اصلی بین مؤلفههای سیاست خارجی آلمان و دیگر کشورهای اروپایی، از جمله انگلستان و فرانسه، در این عرصه است. ولی در این قضیه، حداقل در دو سال گذشته، کاملاً ایران باید فهمیده باشد که آلمان حاضر به همکاری همهجانبه با جامعهی جهانی برای محدود کردن و بازنگهداشتن برنامهی اتمی ایران است و تمام امیدی که دیپلماتهای جمهوری اسلامی با اشاره به این اختلافها، میخواهند بیافرینند، کمی به کبکی میماند که سرش را در برف کرده باشد.
چون تمام تصمیمهای مهمی که تا حالا در سازمان ملل و در سطح اتحادیهی اروپا گرفته شده، با شرکت همه جانبهی آلمان همراه بوده است. هرچند در آلمان، حداقل نمایندگان اقتصاد آلمان و سیاستگذارانی که در عرصهی اقتصادی دخالت زیادی دارند، بر این قضیه پافشاری میکنند که مسئلهی تحریمها، به معنای تحریم همه جانبهی ایران نیست و روابط اقتصادی ایران و آلمان در حد مشخصی میتواند همچنان پیش برود.
اشاره کردید به تفاوت نقطهنظر وزارت امور خارجه و صدراعظم آلمان. چه تفاوتی در دولتهای مختلف آلمان در برخورد با جمهوری اسلامی در این زمینه وجود دارد؟ مثلاً بین دولت آقای شرودر (صدراعظم پیشین) و دولت کنونی؟
تفاوت قطعاً وجود دارد. مثلاً در ارتباط با جنگ امریکا علیه صدام، آن زمان حداقل شرودر و فیشر (وزیر امور خارجه پیشین)، با پافشاری روی خط خودشان، در جنگ شرکت نکردند. امروزه اتحادیهی اروپا در مقابل ایران و اینکه چطور به ایران فشار بیاورند، با امریکا توافق نسبتاً کاملی دارند. ولی فرق اصلی با دوران شرودر، این است که حداقل دولت اوباما (رئیسجمهور آمریکا) تاکید روی راهحلهای نظامی و اشارهی مدام به راهحلهای نظامی ندارد. برای همین نمیشود یک به یک مقایسه کرد که الان دولتی مانند دولت شرودر چگونه سیاستی را پیش میبرد.
ولی واقعیت این است که وزارت امور خارجهی آلمان، همچنان در مجموع خودش، روی راهحلهای دیپلماتیک و مذاکره پافشاری دارد. هرچند که تناقضی هم در تصویب تحریمهای همهجانبه تا حالا ندیدهایم.
بهتازگی با استناد به ویکیلیکس، گفته شده که تخریب فعالیتهای اتمی ایران و ایجاد نقص فنی در آن، به پیشنهاد یک مرکز پژوهشی سیاست خارجی در آلمان به امریکا، صورت گرفته و در این میان، نام آقای فولکر پرتس بهمیان آمده است که رییس "بنیاد سیاست و علوم آلمان" هستند و خود ایشان هم همین هفته در این رابطه مصاحبهای با روزنامه گاردین داشتهاند. فکر میکنید انتشار این خبر، چه تأثیری در روابط جمهوری اسلامی و آلمان داشته باشد؟
بهنظر من، تأثیر چندانی نخواهد داشت. چون صحبتهایی که آقای پرتس در رابطه با ایران و در بحثهای مختلف عمومی و غیرعمومی کرده، تازگی چندانی ندارد. ایشان همیشه بر این نظر بوده که راهحل نظامی، اساساً بنبست است و ارزش آن را ندارد که ما روی شانس راهحل و فشار نظامی به ایران بحث کنیم. ایشان و بنیادی که رییساش هستند، همیشه امکان فشارهای غیرنظامی، فشارهای اقتصادی، محدود ساختن انتقال تکنولوژی غربی به ایران را مطرح ساختهاند و این تازگی ندارد.
بهنظر من، گزارشهایی که الان در "گاردین" یا روزنامههای مشابه مطرح شده، بیشتر بزرگ جلوه دادن چیزی است که سالهاست این بنیاد پژوهشی مطرح میکند که اگر غرب اصرار دارد برنامهی اتمی ایران را متوقف کند، بهتر است که به جای فکر کردن به راهحلهای نظامی، به راهحلهای خیلی جدی و با راندمان بالا در عرصهی محدود ساختن انتقال تکنولوژی غربی به ایران و سیاست تجارتی، بازرگانی با ایران فکر کند. پیشنهادهایی که این دانشمندان علوم سیاسی یا مشاوران سیاسی آلمان داشتهاند، سالهاست مطرح است، ولی الان یکباره به خاطر مطرح شدن در افشاگریهای ویکیلیکس بعد دیگری میگیرد که بهنظر من، شایستهاش نیست.
کیواندخت قهاری
تحریریه: فرید وحیدی
سیدابراهیم نبوی
اگر حسادت نبود، بسیاری از مشکلات موجود در فضای سیاسی ایران نبود و سرنوشت ما بسیار زودتر به جایی خوش ختم می شد.
می گویند زمانی یک ایرانی، یک فرانسوی و یک آلمانی که هر سه برای سفری به ترکیه رفته بودند، در هنگام گردش در استانبول یک چراغ جادو پیدا کردند. چراغ را تمیز کردند و غولی عظیم جلوی چشم شان ظاهر شد و از آنان پرسید: " اربابان عزیز من! من می توانم یک آرزوی شما را برآورده بکنم، بگوئید چه آرزویی دارید؟" فرانسوی گفت: " من در یک ویلای کوچک در اطراف مارسی زندگی می کنم، همسایه من ویلای بسیار بزرگ و شیکی دارد و من آرزو می کنم که ویلایی مثل او داشته باشم." غول دستی زد و ویلایی به بزرگی ویلای همسایه مرد فرانسوی به جای ویلای کوچک و کهنه اش ایجاد شد." آلمانی گفت: " من یک بی ام و کوچک مدل 2000 دارم که به روغن سوزی افتاده، اما همسایه من یک بنز 600 مدل 2010 دارد، من هم دوست دارم ماشینی مثل او داشته باشم." غول چراغ جادو دستی زد و بنزی نقره ای مثل بنز همسایه به جای بی ام و کهنه اش ظاهر شد. ایرانی گفت: " من در اطراف اصفهان یک باغ کوچک سیب و به دارم، اما همسایه من یک باغ بزرگ و بسیار عظیم دارد و همه میوه ها را در آن کاشته و درآمدش در سال ده برابر من است." غول گفت: " آیا دوست داری تو هم باغی مثل او داشته باشی؟" مرد ایرانی گفت: " نه، من نمی خواهم باغی مثل او به من بدهی، باغ او را بگیر"
چند روز قبل یک ویدئو از ایرانیان لس آنجلس منتشر شد، در آن پرسیده شده بود، خصلت مهم ایرانی ها چیست؟ افراد مختلف به خصلت های زیادی اشاره کردند، مهربانی، عاطفی بودن، مهمان نوازی، باهوش بودن، بهترین بودن، موفق بودن و خیلی صفات دیگر که نشان می داد ما ایرانیان چقدر به خودمان و ملیت مان علاقه داریم، در آن میان فقط یک نفر به موضوع حسادت اشاره کرد و گفت ما ایرانی ها حسود هستیم. به نظرم می رسد، حسادت یکی از خصلت های محوری ما ایرانیان است. خصلتی که در اقوام مختلف ایرانی کمابیش وجود دارد و تغییرات اقلیمی تاثیر زیادی بر آن ندارد. البته من قصد ندارم که مثل آقای قرائتی یا آقای الهی قمشه ای ( قرائتی تحت ویندوز)، به نصیحت اخلاقی بپردازم یا حتی حسادت را از نگاه انسانی و اخلاقی ببینم، اگرچه حسادت از این نگاه در زندگی اجتماعی و فردی ما اثر بسیار عمیقی دارد، می خواهم بیشتر به موضوع حسادت و اثر آن در حوزه سیاست نگاه کنم.
حسادت در قلب سیاست
تردیدی ندارم که یکی از مهم ترین مسائلی که باعث ایجاد درگیری میان آیت الله خامنه ای با سه نفر از اصلی ترین شخصیت های حکومت، یعنی خاتمی، موسوی و هاشمی شد، مسائل خصلتی و شخصی بود. شخص آیت الله خامنه ای نسبت به هاشمی رفسنجانی احساس حسادت می کرد و همواره او را یک رقیب برای خود می دانست. از طرفی می دانست که اگر او نبود، هرگز نمی توانست به رهبری برسد، از سوی دیگر پروژه هاشمی در دوره ریاست جمهوری که در حقیقت خارج کردن کشور از فاز انقلاب بود و با استقبال جهانی و مردم ایران مواجه شد، توجهات را بسوی هاشمی معطوف کرد و حسادت خامنه ای را برانگیخت. همین موضوع باعث شد تا خامنه ای کار هاشمی را با وجود اینکه می دانست توقف آن به زیان کشور است، در میانه راه متوقف کند. خامنه ای همین کار را با خاتمی نیز کرد. زمانی که خاتمی به محبوب ترین چهره ایرانی، در ایران و در سطح جهانی تبدیل شد، خامنه ای حسود، خود را بیرون بازی یافت و تلاش کرد تا خود را اثبات کند. اگر خاتمی میلیونها دوستدار داشت که فکر او را راه نجات کشور می دانستند، خامنه ای تلاش کرد لشگری از مومنین فراهم بیاورد تا وی را تحسین کنند.
کمتر دیده شده است که جز در مورد کیم ایل سونگ که خود و دستگاهش برای وی افسانه سازی می کردند، کسی مثل خامنه ای به داستان سازی حول شخصیت یگانه خود بپردازد. یکی از بزرگان خرد و سیاست ایران گفته بود " علت تمام درگیری خامنه ای و خاتمی در حسادت سختی بود که همیشه او را آزار می داد." سرانجام نیز با انتخاب احمدی نژاد، تلاش کرد تا کسی را بر سر کار بیاورد که قدکوتاه تر و از هر نظر کوچکتر از خودش باشد. گمانه زنی در این مورد که حتی با طرح نام احمدی نژاد در سطح جهان اسلام، خامنه ای بتدریج دشمنی ناشی از حسادت را با او قبل از پایان دوره ریاست جمهوری آغاز کند، دشوار نخواهد بود. این حسادت عجیب و ویرانگر، به نوعی دشمنی خامنه ای با موسوی که همواره او را در دوران ریاست جمهوری اش به پشیزی نمی گرفت و آیت الله خمینی که خامنه ای را موجودی ناتوان از اداره کشور می دید و اهمیت بیشتری برای موسوی قائل بود، دیده می شود. حتی در این اواخر شخص آیت الله خامنه ای دچار حسادت نسبت به تمام گذشته شد، احساس کرد بهترین دوره جمهوری اسلامی همین دوره ای است که خود او و احمدی نژاد، به عنوان نامزد تمام قد او در حال اداره کشور هستند و شیوه های شخص آیت الله خمینی و تفاوت اندازه او با خودش را انکار کرد. نوعی فرافکنی در مقابل این که خامنه ای در اندازه یک رهبر نیست، این فارغ از آن است که به وجود یا عدم رهبری قائل باشیم.
حسادت، عامل روی کار آمدن احمدی نژاد
در اینکه از میان رهبران کشور، هاشمی رفسنجانی بحث برانگیزترین آنان نزد افکار عمومی است، تردیدی نیست. از سوی دیگر، تردیدی نیست که رفسنجانی تنها کارگزار حکومتی است که اکثر مشاغلش، دو دور ریاست جمهوری و چند دور ریاست مجلس شورای اسلامی و خبرگان را با رای بالای مردم به دست آورده است. دخترش فائزه نیز در یک دور انتخابات نفر دوم مجلس پنجم شد و با رای بالا روی کرسی وکالت تهران نشست. در این هم تردیدی نیست که پایان جنگ، ایجاد فضای آزادی اجتماعی و اقتصادی، ایجاد فضای دیپلماسی فعال و حتی کارهایی مانند حمایت از دانشگاه آزاد که سطح اجتماعی جامعه ایران را افزایش داد، یا همراهی او در مدتی طولانی با جنبش اصلاحات و جنبش سبز، همه نشانه آن است که او بیش از آن که یک دولتمرد رودرروی مردم باشد، یک دولتمرد همراه مردم بود، اما چرا کسی مانند خامنه ای که همیشه از نظر اقتصادی در موقعیتی برتر از هاشمی از رانت جمهوری اسلامی استفاده می کرد، یا افرادی مثل ناطق نوری یا مهدوی کنی یا بسیاری دیگر از مقامات حکومت، چرا هرگز مانند او بدنام نشدند؟
شاید تمام پاسخ به این سووال در نگاه مردم ایران به سیاستمدار نهفته است. مردم ایران دوست دارند، سیاستمدار به آنها دروغ بگوید. دوست دارند سیاستمدار بگوید که فقیر است، در فقر بزرگ شده، هیچ ندارد، با پول مخالف است، با سرمایه مخالف است. اگر چنین نباشد، مردم ناخودآگاه و بعضا آگاهانه با او حسادت می کنند. تقریبا همه مردم می دانند که بخش وسیعی از روحانیون راستگرا از ثروتی سرشار و بیش از هاشمی برخوردارند، بخش بزرگی از فرماندهان سپاه میلیاردرهای طبقه جدید هستند که کل ثروت خاندان هاشمی، اگر ثروتی در کار باشد، توی جیب کوچک آنها هم جا نمی گیرد، اما کافی است که آنان این موضوع را پنهان کنند. مشکل بسیاری از مردم ما با سیاستمدار دزد نیست، شاید با دزدان هم بهتر کنار می آئیم، اما با سیاستمدار پولدار مشکل داریم. نه فقط با سیاستمدار پولدار، بلکه با هر کسی که ثروتمند است، مشکل داریم و شاید به همین دلیل است که در میان مردم اصفهان، این مثل شنیده می شود که " فلانی دوازده دست کت و شلوار سفارش داده تا بدوزند، اما همه آنها یک رنگ و یک شکل هستند."
این موضوع یک خصلت روانی میان مردم ماست. حتی دشمنی مردم با محمدرضا پهلوی و فرح پهلوی نیز به این بازنمی گشت که آنها مستبد و خودرای بودند، بسیاری از مردم آنها را ثروتمند و دارای زندگی افسانه ای می دانستند و به این موضوع حسادت می کردند. علت اینکه مردم با رضاشاه دشمنی کمتری داشتند و دارند، بخاطر این است که فکر می کنند او فقیرزاده و ساده زیست بود. وگرنه کیست که نداند که رضاشاه املاک بسیاری از مردم را به زور گرفته بود و حجم دیکتاتوری در دوره او از دیکتاتوری در دوره پسرش بیشتر بود. اینکه مردم پذیرفتند و از جان مایه گذاشتند تا پادشاهی که به او حسادت می کردند برود و پیرمردی روحانی که به مال دنیا چشم نداشت بیاید و آن کند که کرد، حکایت همین حسادت است. آنها به خمینی حسادت نمی کردند، نه ثروتمند بود، نه زنباره بود، نه زنش حرص و حسادت مردم را برمی انگیخت، نه حرمسرا داشت، نه جوان بود. به همین دلیل بود که وقتی هم مرد میلیونها نفر از آنها که حتی در روز مرگش دوستش نداشتند عزادار او شدند.
ترجیح احمدی نژاد به هاشمی نیز، که به نظر من در دور دوم، با تحریک احمدی نژاد به همین احساس مردم صورت گرفت و از نظر من علیرغم تقلب در مرحله اول انتخابات نهمین دوره، در دور دوم احمدی نژاد رای بیشتری از هاشمی آورده بود، به همین دلیل بود. حتی می خواهم بگویم انتخاب احمدی نژاد از سوی حامیان حزب اللهی از میان چهار نفر یعنی " قالیباف، لاریجانی، محسن رضایی و احمدی نژاد" با همین نگاه قابل فهم است. قالیباف خود را آدمی شیک و تمیز، خلبانی خوش تیپ، با چشمانی جذاب نشان داد که در تبلیغات انتخاباتی اش پول زیادی مصرف شده بود. محسن رضایی هم به عنوان یک مرد تاجر صفت معروف بود. لاریجانی نیز به عنوان بچه آخوندی که خودش و برادرانش تحصیلکرده اند و به فرنگ رفته اند، شناخته می شد. در حالی که احمدی نژاد آدمی دانسته می شد که با کفش پاره سرکار می رود، پدرش فقیر است، دهاتی است، لاغر است، زشت است، با یک ماشین کهنه وسط خیابان ایستاده و لجن کف جوی را تمیز کرده و افسانه های دروغین یا راستینی از این دست. مردمانی که از میان این چهار نفر انتخاب می کردند، به کسی رای دادند که از همه دلیل کمتری برای حسادت به او وجود داشت. مردم ما قبل از اینکه فکر کنند کدام مدیر تواناتر است، به این نگاه می کنند که چه کسی " مردمی" تر است، و مردمی کیست؟ کسی که هیچ چیزی برتر از عامه مردم ندارد، چیزی که بتوان به آن حسادت کرد.
حسادت مخالفان به خاتمی
بسیاری از نیروهای دانشجویی، مانند اعضای تحکیم، فعالان جنبش اصلاحات که رادیکال شده اند، رهبران میانه روی جنبش اصلاحات، و حتی افرادی از جنبش سبز که موقعیتی خوب در جنبش سبز و جنبش اصلاحات داشتند، با سید محمد خاتمی مسئله دارند. با او مخالف اند و حتی بیش از شخص خامنه ای به خاتمی بد می گویند. حتی حالا که خاتمی نه قدرتی دارد و نه نقطه ضعفی از نظر مالی و شخصی از خود نشان داده، او را بسیار بیش از خامنه ای مورد انتقاد قرار می دهند. چنانکه می گویند، علت دشمنی با خاتمی نیز به تعبیر آنان، این است که خاتمی کاری برای تغییر حکومت نکرد، موافق ولایت فقیه بود و می خواست نظام را حفظ کند. اگر این استدلال را بپذیریم، باید استدلال کننده با نظام و ولایت فقیه و حکومت بیشتر دشمن باشد تا با خاتمی، اما می بینیم که این افراد که بسیاری از آنان مخالف حکومت هستند، به جای مخالفت با حکومت با خاتمی مخالفت می کنند، چرا که رقیب آنان حکومت و ولی فقیه و رهبر نیست، آنها قصدی برای تغییر حکومت ندارند، آنها ناراحت اند که اگر حکومت تغییر کند، خاتمی در وضعیت بعدی موقعیتی برتر از آنان خواهد داشت. این امر حتی در دانشجویی که به آمریکا رفته و خودش می گوید که دیگر به ایران برنمی گردد هم وجود دارد. در حقیقت آنها از محبوبیت خاتمی در افکار عمومی ناراحت اند، چرا با خامنه ای یا احمدی نژاد دشمن نیستند، چون می دانند که آنان در افکار عمومی محبوبیتی ندارند. اینکه چرا اصلاح طلبانی که باید در کنار خاتمی باشند، چون منافع آنان اقتضا می کند، روبروی او می ایستند از همین جا ناشی می شود.
حسادت در جنبش زنان
ممکن است حسادت در میان قدرتمندان موضوعی منطقی به نظر بیاید، چرا که موضوعی برای حسادت وجود دارد، مثلا کسی قدرت بیشتری دارد، و شما به او حسادت می ورزید. اما اینکه دو فعال سیاسی و اجتماعی که هیچ ندارند، جز حکم زندانی به مدت سه سال یا پنج سال به هم حسادت کنند، امری نامعقول است و فقط ناشی از نوعی فرهنگ ملی ماست که ناخودآگاه به هر رقیبی حسادت می کنیم و گاهی برای این حسادت رقیب می تراشیم. تقریبا در تمام بدنه جنبش زنان ایران، حسادت عامل وحدت پیدا نکردن جنبش است. تقریبا هیچ کدام از بانوان محترمی که واقعا برای رسیدن به حقوق زنان زحمت می کشند، چشم ندارند همدیگر را ببینند. بخش اعظم آنان حاضر نیستند در یک جمع کنار هم حاضر شوند.
نیروی این جنبش اصلا کم نیست، تعداد افراد مهم، تحصیلکرده، با تجربه و با سابقه جنبش زنان ایران، از جنبش زنان در بخش اعظم کشورهای اسلامی و آسیایی و خاورمیانه بیشتر و غنی تر و ریشه دارتر است، اما اگر مصری ها صد نفر فعال زن دارند، آن صد نفر به اندازه هزار نفر قدرت نشان می دهند، در حالی که جنبش زنان ایران، اگر ده هزار نیروی فعال داشته باشد، حداقل پنج هزار نیروی آن در اصطکاک ناشی از حسادت بی دلیل از بین می روند. علت اینکه مفهومی به نام " جبهه" سیاسی در ایران شکل نمی گیرد، به همین دلیل است. هیچ گروهی حاضر نیست حتی برای رسیدن به منافع موقت خود با رقیبش سازش کند. گروههای زنان آنقدر مختلف و منتشر هستند که هرگز به یک قدرت مهم تبدیل نمی شوند. بانویی محترم به نام شیرین عبادی که هم سابقه و تجربه دارد و هم برنده نوبل صلح شده است، به جای اینکه سخنگوی این جنبش شود، تبدیل می شود به یکی از هزاران کسی که همدیگر را قبول ندارند. همین موضوع که جنبش یک میلیون امضا رهبر ندارد، فقط یک موضوع امنیتی نیست، اگرچه ممکن است از این منظر درست باشد، ولی اگر هم رهبر داشت، مطمئنا یک هفته بعد از تعیین رهبر جنبش، همه علیه او موضع می گرفتند و ده انشعاب از آن بوجود می آمد.
حسادت در رقابت میان جنبش سبز
جنبش سبز نیز به همین بلا دچار است و کمتر از دیگران البته، علت این کمتر بودن حجم حسادت و رقابت بی دلیل در جنبش سبز، شاید به دلیل رهبری نسبتا موفق میرحسین موسوی است که به نظر می رسد با آداب رفتاری سیاسی ایرانیان آشنایی دارد و همچنین نداشتن روحیه هژمونی طلبی در موسوی که حامیانش او را رهبر جنبش خطاب می کنند، اما خودش از پذیرش این واقعیت سرباز می زند. علیرغم این، جنبش سبز هنوز تشکیل نشده، و بعد از اینکه این همه رنج کشیده شد و تاوان داده شد تا مردم یک رنگ را به عنوان رنگ محوری انتخاب کنند تا همرنگی و همراهی بیشتری ایجاد شود، بلافاصله انتقاد از این رنگ، آغاز شد. ممکن است فکر کنید که اگر رنگ دیگری جز سبز انتخاب می شد، اتفاق دیگری می افتاد، ولی چنین نیست، هر رنگ دیگری هم بود، باز همین موضوع شکل می گرفت.
تلاشی که از سوی برخی حامیان اولیه جنبش سبز صورت گرفت، برای خراب کردن این رنگ، واقعا تحسین برانگیز است. در تمام جهان نیروهای یک جنبش سالها زحمت می کشند تا یک محور اتحاد و همبستگی پیدا کنند، تا با هم کنار بیایند، اما ما وقتی محوری چنین پیدا می کنیم چنان از آن می گریزیم گوئی که اتحاد عملی زشت و بی نتیجه است. در درون جنبش سبز، به محض اینکه گروهی به عنوان اتاق فکر نام شان مطرح شد، بلافاصله همگان علیه آن موضع گرفتند، انگار خلافی صورت گرفته.
در حالتی که جنبش نیاز به یک رسانه قدرتمند داشت، در طول یک سال دویست نوع رسانه پیشنهاد شد و شرط اولیه بسیاری از افراد برای همکاری با این رسانه ها این بود که سبز نباشد. انگار همگان یادشان رفته بود که ما تا قبل از این بقیه رسانه ها را داشتیم. سبزهای لائیک، سبزهای ملی مذهبی؛ سبزهای مشارکتی، سبزهای داخل کشور، سبزهای خارج از کشور، سبزهای مختلفی شکل گرفتند که معلوم نبود تفاوت شان چیست. دوست من که می دانست من بخاطر مخالفت با ولایت فقیه و رهبر بارها در داخل کشور بازداشت و زندانی شده ام، و دهها مقاله در این مورد نوشته بودم، مرا متهم می کرد که چرا از ولایت فقیه طرفداری می کنی؟ گوئی که به دشمنی نیاز داشت و مجبور بود دوستش را به دشمن تبدیل کند تا بتواند بجنگد. همه این دشمنی دلیلی جز حسادت نداشت.
در ایران هر جنبش مهمی که علیه استبداد آغاز می شود، اولین اتفاقی که می افتد این است که گروهی برای در دست گرفتن رهبری آن رقابت را آغاز می کنند، به جای اینکه بهترین و تواناترین رهبر را که می تواند جنبش را پیش ببرد و آمادگی دارد، حمایت کنیم، چون ناخودآگاه خودمان را برتر از او می دانیم، او را کوچک می کنیم و اگر گروهی از عموم مردم از او خوششان بیاید، می گوئیم که رهبری موضوعی زائد است، در بدترین حالت، وقتی بدانیم به یک رهبر قطعا نیاز داریم و نتوانیم همه را قانع کنیم که خودمان بهترین رهبر هستیم، سعی می کنیم یک موجود ضعیف را به رهبری انتخاب کنیم، چون به او حسادت نخواهیم کرد.
در میان تمام رهبران جنبش اصلاحات و جنبش دانشجویی و یا چهره های الگوی جنبش، کسانی را بی شرط به عنوان رهبر می پذیریم که ضعیف و کوچک باشند، علت اینکه از زندانی که مدتی طولانی در زندان است حمایت می کنیم، بخصوص اگر بدانیم در اعتصاب غذا خواهد مرد، این است که به او حسادت نمی کنیم و علت علاقه وافرمان به شهدا هم همین است. ما ندا را دوست داریم، چون کشته شده است، به فکرش و تصویرش و عقایدش اعتقاد داریم چون چیزی از آن نمی دانیم و در نتیجه به آن حسادت نمی کنیم، ولی سهراب اعرابی را کمتر از او قبول داریم، چون هم لباس سبز پوشیده بود و هم عکس خاتمی دستش بود و هم مادرش فعال است. هر چه رهبران سیاسی و زندانیان بی شناسنامه تر و غیر سیاسی تر باشند، بیشتر حاضریم برایشان فعالیت کنیم، چون معمولی هستند و جای حسادت ندارند، اما از زندانی سرشناسی که سالها برای آزادی تلاش کرده براحتی حمایت نمی کنیم، چون ممکن است از زندان بیرون بیاید و رقیب ما باشد.
حسادت در حاکمیت
حسادت در حاکمیت نیز وجود دارد، اما از دو طریق با مکانیسم های جبرانی جلوی آن گرفته می شود. یکی اعمال استبداد و اقتدار، دوم از طریق خریدن رقیب. اعمال اقتدار در یک نگاه ایدئولوژیکی با تبعیت کامل صورت می گیرد. با این وجود تردید نباید کرد که بخش اعظم پیروان یک رهبر که در ملاء عام جانشان را برای او فدا می کنند، به محض سست شدن قدرت او بدترین برخوردها را با او خواهند کرد. این را از سرنوشت دیکتاتورهای قدرت از دست داده یا سیاستمداران رانده شده از حکومت می توان فهمید. حتی نیروهای خریده شده نیز مشروط به زمان و مکان مشخصی خود را می فروشند، مثلا فلان روشنفکر یا هنرمند، ممکن است در یک فاصله زمانی ده ساله خود را به دو رئیس با ایدئولوژی کاملا متفاوت بفروشد. یا در ملاء عام او را ستایش کند، اما در محافل خصوصی او را تحقیر کند و مورد توهین قرار دهد. با این حال " داشتن" قدرت و ثروت در درون حکومت، و همچنین منافع مشترک گاه باعث می شود حسادت کمرنگ شود، چرا که منشاء حسادت همین است که " چرا تو داری و من ندارم؟" نگاهی ساده به وضع دولت کنونی نشان می دهد که حکومت و دولت هر کسی را که به نحوی به رهبر کشور ختم نمی شوند و نقشی هر چند کوچک پیدا می کنند، یا تبعیت کامل نمی کنند، حذف می کنند و کار به جایی می رسد که " انحصار قدرت در دست اصولگرایان" تبدیل می شود به " انحصار قدرت در دست آبادگران" و پس از مدتی تبدیل می شود به " انحصار قدرت در دست همکلاسی های رئیس جمهور" و سر آخر ختم می شود به " انحصار قدرت در دست آن همکلاسی های رئیس جمهور که هنوز او را قبول دارند" این بازی آنقدر ادامه پیدا می کند تا هر کسی که در خدمت " من" نیست، کاملا از دایره حذف شود. بی خاصیت تر و بی ضرر تر از متکی چه کسی می توانست وزیر خارجه باشد، دولت یکدست احمدی نژاد او را هم نتوانست تحمل کند.
حسادت میان اپوزیسیون
سوگمندم که بگویم حتی نیروهای اپوزیسیون به معنای اعم کلمه نیز به هم حسد می ورزند. صدها خبرنگار عرب، وقتی تصمیم گرفتند یک شبکه عربی مقتدر ایجاد کنند از چندین رسانه بزرگ جهان جدا شدند و به دوحه رفتند و " الجزیره" را ایجاد کردند که امروز یکی از بزرگترین شبکه های رسانه ای جهان است. یک میلیارد عرب قطعا دویست مرد رسانه ای بزرگ داشتند. اما همین هفتاد میلیون ایرانی هم حداقل صد نفر شخصیت برجسته رسانه ای در رسانه های بزرگ جهان دارند که طرفدار آزادی انتشار اطلاعات هستند و می توانند یک شبکه رسانه ای قدرتمند ایجاد کنند، با این حال این اتفاق نمی افتد، حتی برعکس، اکثر رسانه های موفق فارسی بسرعت همه چهره های موفق شان را حذف می کنند و دائم ضعیف تر و کوچک تر و متفرق تر می شوند.
زمانی به گل آقا گفتم تیراژ هفته نامه به 150 هزار رسیده. پرسید: " خوشحالی؟" گفتم: " طبیعتا، خیلی" گفت: " اشتباه می کنی پسر، خطرناکه، اینها که تا حالا با ما دوست بودند بخاطر این بود که تیراژمون بالا نبود، به محض اینکه تیراژمون بالا بره دیده می شیم، بعد معلوم می شه مردم ما رو دوست دارند، بعد همین رفیقامون ما رو می زنن." و باور می کنید بگویم او تنها کسی بود که وقتی می دانست تیراژ هفته نامه اش براحتی می تواند تا 200 هزار نسخه بالا برود، اما آن را تا 60 هزار نسخه کم کرد؟ اپوزیسیون در ایران، بخصوص در بیرون کشور، به جای رقابت با دیگری به موفقیت او حسادت می کند. وقتی رقابت می کنیم، قدرت مان را افزون می کنیم، وقتی حسادت می کنیم، قدرت طرف مقابل را که اتفاقا همراه و رفیق ماست از بین می بریم. مذهبی ها از سلطنت طلبان متنفرند، سلطنت طلبان از کمونیست ها متنفرند، کمونیست ها از لیبرال ها متنفرند، لیبرال ها از چپ ها بدشان می آید. نه، مساله این نیست، در یک شهر کوچک اروپایی که جبهه ملی طرفدار فلان شاخه فقط سه عضو دارد، آن سه عضو هم با هم دشمن اند. حاضرند با دشمن کلاسیک شان گفتگو و همراهی کنند، اما با دوست همفکرشان چون به او حسادت می کنند، همراه نمی شوند.
بی سابقه است این حجم عظیم شبکه های رادیویی و تلویزیونی فارسی، اگر بنا باشد به گفته صاحب نظرانی که در این رسانه ها حرف می زنند، ایران آینده شکل بگیرد، ما باید دو هزار نوع ایران داشته باشیم. شکافی که در دل حاکمیت وجود دارد، در اکثر نیروهای مخالف نیز وجود دارد و این نیست بجز حسادت برای چیزی که نداریم و گاهی دیگری هم ندارد. ما به او حسادت می کنیم چون ممکن است موفق شود و همیشه احساس می کنیم موفق شدن دیگران ناشی از ربوده شدن سهمی است از ما که توسط دیگری بسرقت رفته است
چنین می شود که به محض اینکه اخبار زندان اصلاح طلبان منتشر می شود، بلافاصله مخالفان آنها اخباری منتشر می کنند که زندانیان چپ در معرض مرگ هستند. اگرچه هر دو خبر ممکن است صحت داشته باشد، اما آیا باید رقیب سیاسی فرضی ما حرفی بزند تا ما هم نظری بدهیم. توجه کنید که درست در زمانی که اخبار کشتار جنبش سبز در سراسر جهان منتشر می شد، بلافاصله برخی نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور، شروع به انتشار اطلاعات مربوط به کشتار سال 1367 کردند. و این هیچ دلیلی نداشت، جز اینکه نیروی اپوزیسیون خارج از کشور می خواست بگوید که آنها هستند که می توانند آینده ایران را اداره کنند. این در حالی بود که هشتاد درصد کسانی که خبر از کشتار 67 می دادند، می دانستند که هرگز و حتی اگر همه چیز در ایران مهیا شود، آنان به ایران باز نخواهند گشت.
شاید به همین دلیل بود که وقتی شور اولیه جنبش سبز فرونشست، سکولارها و چپ ها و اپوزیسیون خارج از کشور هم که پس از بیست سال به صحنه آمده بود، دوباره غیب شد. حتی تفسیر این نکته که " موسوی باید در مورد کشتار 67 توضیح بدهد" هیچ دلیلی نمی توان یافت جز بیماری حسادتی که در میان ماست. اگر بنا بود بالاترین مقام اجرایی پاسخ بدهد، این خامنه ای بود که بالاترین مقام اجرایی بود، اگر بنا بود نیروهای مجری پاسخ بدهند، این قوه قضائیه بود که باید پاسخ می داد، در حالی که میرحسین موسوی در آن شرایط و آن روزها اصلا نقش تعیین کننده ای نداشت و طرح این سووال فارغ از پاسخی که موسوی می داد، جز ضربه زدن به جنبش آزادی و حقوق مدنی در ایران هیچ فایده ای نداشت. اگر موسوی از کشتار 67 دفاع می کرد، جنبش سبز بی معنا می شد و در نتیجه حکومت خامنه ای قدرت پیدا می کرد و اگر با آن مخالفت می کرد که کرد، عملا باعث افزایش فشار در داخل بر سبزها می شد که شد. اپوزیسیون ترجیح می داد موسوی را تخریب کند، حتی اگر راه آزادی برایش ده سال طولانی تر شود. و هیچ دلیلی برای آن وجود نداشت جز اینکه بچه های ایران موسوی را عاشقانه و وفادارانه دوست می داشتند و اپوزیسیون به این موضوع حسادت می کرد.
حسادت داخلی ها به خارجی ها و بالعکس
کمتر از یک دهم جمعیت ایران، در بیرون ایران زندگی می کنند. جز گروهی که سه چهار سالی از بیرون آمدن شان گذشته و دلتنگی سفرشان کمتر شده، یا کسانی که در فرنگ دپلیتیزه شده و دیگر بازگشت به ایران برایشان یک سفر توریستی است، تقریبا ایرانیان داخل و خارج به شکلی معصومانه و غیرمنطقی به هم حسادت می کنند. داخلی ها فکر می کنند ایرانیانی که به فرنگ آمده اند خوش و خرم و راحت و ثروتمند و در رفاه زندگی می کنند و چون از ایران رفته اند، دیگر حق ندارند در مورد ایران نظر بدهند. ایرانیانی هم که در فرنگ زندگی می کنند، بر این گمانند که مردمی که در ایران زندگی می کنند، هر روز می توانند فامیل و دوست را ببینند، در فضای ایرانی نفس بکشند و راحت باشند و حتی تصویری که از رنج های آنان دارند، تصویری غیرواقعی است. گاهی حسادت میان این دو چنان عمیق و گسترده می شود که این یکی گمان می کند آن که رفته خودفروخته به فرنگ است و آن یکی گمان می کند این که مانده خودفروخته به حکومت است. در این میان یا عشق، یا عادت، یا اجباری است که باعث می شود آن یکی برنگردد و این یکی نرود، اما حسادت به وضع دیگری چیزی است که بشکلی ویران کننده به جای آنکه دوستان را به هم نزدیک کند، آنان را از هم دور و دورتر می کند.
از نظر من نخبه کشی، بیماری حکومت ها نیست، حکومت ها تنها به این دلیل نخبگان را می کشند که قدرت کشتن در انحصار آنهاست. زمانی در روزنامه نشاط و جامعه کار می کردم و در آن زمان به گفته محسن سازگارا و شمس الواعظین که مسوولان این روزنامه ها بودند، ستون طنز من پرخواننده ترین مطلب روزنامه بود. شاید به همین دلیل بود که من همیشه در میان همکارانم آدم محبوبی نبودم. اکثر آنان ناخودآگاه از من بدشان می آمد. این حسادت را در مورد بزرگواری نیز دیده بودم که خود نویسنده ای بی رقیب و مطلقا توانا بود، اما به دو نویسنده پرمایه و جوانی که احتمالا بعدها جای او را می گرفتند حسادت می کرد. و با وجود اینکه می توانست به آنان کمک کند تا کارشان بهتر شود، برایشان مشکل فراهم می کرد تا موفق نشوند. اینکه چرا علی دائی، فارغ از اخلاق و رفتارش این همه مورد حسادت فوتبالیست های کشور است، یا خداداد عزیزی به محض اینکه به یک چهره محبوب و موفق تبدیل شد، با مشکلات متعدد مواجه شد، همه با همین روحیه ساده قابل تفسیر است. اینکه چرا مسعود بهنود در میان خوانندگانش این همه علاقمند دارد، اما در میان همکارانش پذیرفته نمی شود به همین دلیل است و اینکه چرا تختی در آن روز در آن هتل، در تنهایی بزرگ خود، در حالی که همه مردم عاشقانه دوستش داشتند، خودکشی کرد، فقط بخاطر حسادت وحشتناکی بود که همه رقبای ورزشی او نسبت به او می کردند.
حسادت درد بدی است، دردی است ماندگار که قرنهاست در خونمان نشسته و گاه دولتها و حکومتها از همین بیماری استفاده می کنند و درد را شدید تر می کنند. شاید اگر این حسادت نبود، بسیاری از مشکلات موجود در فضای سیاسی ایران نبود و سرنوشت ما بسیار زودتر از آنچه فکر می کنیم به جایی خوش ختم می شد.
جابجایی قدرت در گوگل؛ پایان عصر اریک اشمیت
مدیریت اریک اشمیت بر گوگل، پس از ۹ سال و نیم به زودی به پایان خواهد رسید و بار دیگر لری پیج، از بنیانگذاران این کمپانی در جایگاه مدیرعامل خواهد نشست. لری پیج ۳۸ ساله که بههمراه سرگی برین، گوگل را پایهگذاری کرد، در سال ۲۰۰۱ پیش از انتخاب اریک اشمیت بهعنوان مدیر عامل این کمپانی، خود در این جایگاه قرار داشت.
این جابجایی بهطور رسمی اوایل آوریل (نزدیک به دو ماه دیگر) انجام خواهد شد. گفته میشود این تصمیم به معنی تغییر مسیر گوگل و گام اول برای تغییر راهبردها و سازگار ساختن آنها با پیشرفت برقآسای رقبایی نظیر فیسبوک است.
قرار است اریک اشمیت همچنان رییس هیاتمدیره گوگل باقی بماند. اریک اشمیت صبح امروز ضمن اعلام این خبر گفت از این پس پیگیر روابط خارجی، امور دولتی و کارهایی از این دست خواهد بود. آقای اشمیت در گفتوگو با خبرگزاری رویترز گفته است: «این جابجایی در مدیریت، برای سادهسازی ساختار مدیریتی و تسریع فرآیند تصمیمسازی در گوگل است و در واکنش به رقبای گوگل صورت نگرفته است.»
لری پیج ۳۸ ساله، همان کسی است که با همکلاسی خود سرگی برین، در دانشگاه استنفورد، موتور جستجوی گوگل را طراحی کرد. سرگی برین نیز از این پس مدیریت «پروژههای استراتژیک گوگل» را بر عهده خواهد داشت.
او در یادداشت خود در وبلاگ رسمی گوگل، برای اعلام این خبر نوشت: «زمانی که به گوگل پیوستم، حتی در رویاهایم هم نمیتوانستم تصور کنم که با این سرعت و با انقلابی بزرگ در صنعت تبلیغات، به جایگاهی برسیم که امروز در آن قرار داریم.»
یک دهه موفقیت برای مدیری بلندپرواز
گوگل با مدیریت اریک اشمیت به جایگاه پرافتخار کنونی رسید. او فعالیت خود در گوگل را از سال ۲۰۰۱ آغاز کرد. در آن زمان گوگل یک موتور جستجوی آنلاین نسبتا مشهور بود که هنوز درآمدهای چشمگیری نداشت. حالا پس از نزدیک به ۱۰ سال مدیریت اریک اشمیت، این کمپانی تنها در سال ۲۰۱۰ بیش از ۲۹ میلیارد دلار درآمد داشت؛ در این مدت دهها محصول و سرویس بینظیر در این کمپانی تولید شد و حالا ارزش هر سهم کمپانی گوگل حالا به ۷۰۰ دلار رسیده است. تعداد کارمندان گوگل از نیز از ۴۰۰ نفر در سال ۲۰۰۱ به ۲۴هزار نفر در سال ۲۰۱۱ رسیده است.
گوگل در این مدت نزدیک به ۵۰ کمپانی کوچک و بزرگ از جمله یوتیوب را خریده، با تولید سیستم عامل اندروید به بازار بزرگ گوشیهای هوشمند در جهان راه پیدا کرده و به زودی سیستم عامل گوگل کروم خود را برای کامپیوترهای شخصی نیز عرضه خواهد کرد. اما «شبکههای اجتماعی» بازار بزرگی است که فیسبوک بر آن تسلط دارد و گوگل از آن عقب مانده است. برخی از تحلیلگران معتقدند جابجاییهای مدیریتی در گوگل برای جبران این ضعف انجام شده است.
جنگ بر سر ترافیک اینترنت
فیسبوک حالا شانه به شانه گوگل حرکت میکند و حتی در برخی مواقع در تعداد بازدیدها و ترافیک شبکه از آن سبقت میگیرد. آنچه زاکربرگ بنیان نهاد، حالا تهدیدی جدی برای جستجوگر جهانگیری است که لری پیج و سرگی برین ساختهاند.
ترافیک بالاتر برای این کمپانیها به معنای افزایش درآمدها از طریق تبلیغات آنلاین است، و حالا فیسبوک با بیش از ۵۰۰ میلیون عضو، گاهی در میزان ترافیک و بازدیدها، از گوگل که سالهاست پیشتاز بلامنازع بود، گوی سبقت را میرباید.
فیسبوک به زودی سرویس ایمیل خود را راهاندازی خواهد کرد که میتواند چالشی جدی برای کمپانی گوگل و جدیترین رقیب آن در سطح جهان باشد. رقابت این دو کمپانی در ماههای اخیر بیش از هر زمان دیگری تقابلجویانه شده است: از تلاش فیسبوک برای جذب متخصصان گوگل با پیشنهاد قراردادهای بالاتر گرفته تا بستن امکان ورود اتوماتیک اطلاعات کاربران جیمیل به فیسبوک.
بیش از ۴۴ درصد کل اطلاعات به اشترکگذاشته شده در اینترنت در سال ۲۰۱۰، مربوط به فیسبوک شد. آماری حیرتانگیز که رو به فزونی هم دارد. در مقابل، همه سرویسهای کمپانی گوگل، در مجموع ۷/۲ درصد از این حجم را به خود اختصاص دادهاند.
همبستگی پارلمان آلمان با جعفر پناهی
در بیانیه کمیسیون فرهنگی پارلمان آلمان، بوندستاگ که روز پنجشنبه (۲۰ ژانویه) منتشر شد، از جمله آمده است: «پذیرفتنی نیست که جعفر پناهی به دلیل ساختن فیلمی دربارهی انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۹ در ایران، به زندان و ممنوعیت شغلی دراز مدت محکوم شده است.»
کمیسیون فرهنگی نمایندگان پارلمان آلمان همچنین از اینکه جعفر پناهی قادر به سفر به این کشور نیست تا به عنوان عضو هیئت داوران در جشنوارهی بینالمللی فیلم برلین شرکت کند، ابراز تاسف کرده است.
همبستگی با پناهی در برلیناله
جشنواره بینالمللی فیلم برلین نیز در روز سهشنبه (۱۸ ژانویه) اعلام کرد که در راستای تجلیل و همبستگی با جعفر پناهی قصد دارد، فیلمهای این کارگردان ایرانی را در بخشهای مختلف خود نمایش دهد.
قرار است در شصت و یکمین دور از این جشنواره در ۱۱ فوریه سال ۲۰۱۱ ، همزمان با سالگرد انقلاب اسلامی، نمایش آثار جعفر پناهی با اکران فیلم "آفساید" آغاز شود. این فیلم در سال ۲۰۰۶ در جشنوارهی برلین نمایش داده شده و جایزهی خرس نقرهای برلیناله را ربوده بود.
به گفتهی مسئولان برلیناله، سایر فیلمهای پناهی نیز در بخشهایی چون چشمانداز، سینمای جوان یا بخش فیلمهای کوتاه این جشنواره به نمایش گذاشته خواهد شد.
افزون بر این قرار است که میزگردی از سوی برلیناله در روز ۱۷ فوریه با شرکت فیلمسازان و هنرمندان ایرانی با موضوع "سانسور" و " تحدید آزادی و آزادی بیان" برگزار شود. رفیع پیتز، کارگردان ایرانی که فیلم شکارچی وی در شصتمین جشنواره برلیناله به نمایش درآمد، از جمله حاضران در این میزگرد خواهد بود. نام سایر هنرمندان و فیلمسازان تبعیدی ایرانی شرکتکننده در این نشست بعدا اعلام میشود.
دادگاه انقلاب جعفر پناهی را در ماه آذر به شش سال حبس و ۲۰ سال محرومیت از کار فیلمسازی محکوم کرد. دیتر کاسلیک مدیر جشنواره برلیناله اعلام کرده که دست اندرکاران این فستیوال از هیچ اقدامی برای اعتراض به این مجازات شدید فروگزار نخواهند کرد.
جعفر پناهی پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری در ایران دو بار دستگیر شد. فیلمهای وی تصویری صریح و انتقادی از مشکلات جامعه ایران را ارائه میدهند. پناهی در سال ۱۹۹۵ برای ساخت فیلم "بادکنک سفید" جایزه دوربین طلایی جشنواره فیلم کن را دریافت کرد. فیلم "دایره"ِ او نیز در سال ۲۰۰۰ جایزه شیرطلایی جشنواره فیلم ونیزرا به دست آورد.
«متروی تهران برخی ساعات قابلاستفاده نیست»
۲ میلیارد دلار رقمی که قرار بوده برای گسترش مترو تهران از طرف دولت پرداخت شود، پرداخت نشده است. چرایی پرداخت نشدن این پول که پیشتر مجلس ایران آن را به عنوان بودجه سال ۱۳۸۸ توسعه مترو تهران تصویب کرده بود، اکنون به محل مناقشه مسئولان دولتی تبدیل شده است. هفته گذشته شمسالدین حسینی وزیر اقتصاد ایران دلیل عدم پرداخت این مبلغ به مترو را "خالی بودن صندوق ذخیره ارزی" عنوان کرده بود.
برای پرداخت این مبلغ از طرف دولت به مترو، مجلس پای شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت را هم به میان کشیده است. با این حال این پول تاکنون در اختیار مترو قرار نگرفته است. داریوش قنبری عضو کمیسیون اجتماعی مجلس ایران "تخلف بانک مرکزی" در "عدم پرداخت اعتبار از صندوق ذخیره ارزی به مترو" را محرز دانسته و گفته است: «قرار شد مجلس از طريق رئيسجمهور نسبت به اجرايی نشدن اين قانون پاسخ بخواهد.»
مناقشه اخیر بین مجلس و دولت ایران بر سر دو میلیارد دلار بودجه اختصاص یافته به مترو از اوایل تابستان امسال و بعد از "کارشکنی" محمود احمدینژاد در ابلاغ نکردن این مصوبه به بانک مرکزی ایران شروع شد. تیرماه ۱۳۸۹علی لاریجانی رئیس مجلس ایران دوباره این مصوبه مجلس را دولت احمدینژاد ابلاغ کرد. ابلاغ اولیه این مصوبه سال ۱۳۸۸ صورت گرفته بود.
«نوبت مترو که رسید، صندوق ذخیره ارزی خالی شد»
روزنامه «تهران امروز» که به محمدباقر قالیباف، شهردار تهران نزدیک است، پنجشنبه ۳۰ دیماه درباره سخنان وزیر اقتصاد نوشت: «چه اتفاقی افتاده که نوبت به ۲ میلیارد دلار مترو رسید، از خالی بودن صندوق ذخیره ارزی سخن میگویند؟»
سایت متروی تهران نوشته است، با اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها در ایران و گران شدن مواد سوختی همچون بنزین، میزان مسافران مترو تهران با افزایش "۱۰ درصدی" به حدود "۲ میلیون مسافر در روز" رسیده است. سایت متروی تهران همچنین به نقل از مدیرعامل شرکت بهرهبرداری تهران گزارش داده که با اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها هزینه برق مترو تهران "۵ برابر" افزایش داشته است.
محسن هاشمی مدیرعامل مترو تهران اخیرا از پرداخت نشدن بودجه مترو انتقاد کرد و گفت: «پیگیری این مشکل از طریق دیوان محاسبات کشور و قوه قضائیه در پروسه زمانی طولانی صورت میگیرد و با ادامه این روند برنامههای توسعه مترو اجرا نمیشود.»
تاثیر این مناقشات روی حمل و نقل عمومی
مناقشه بر سر پرداخت ۲ میلیارد دلار بودجه مترو تهران در سال ۱۳۸۸ چه تاثیری روی حمل نقل عمومی در کلانشهری همچون تهران خواهد داشت؟ مسعود مهاجر، روزنامهنگار و کارشناس صنعت حمل و نقل در تهران در پاسخ به این سوال به دویچه وله میگوید: «هر مناقشهای در این زمینه حتماً تأثیر میگذارد. تا الان هم تأثیر خود را گذاشته است. این دو میلیارد دلار خیلی وقت پیش جزو بودجهی مملکتی محاسبه شده بود و گفته شده بود که به متروی تهران اختصاص داده شود تا بتواند خطوط جدید را راهاندازی کنند. الان دو خط اصلی متروی تهران، آمادهی بهرهبرداری هستند. یکی از آنها خطی است که به میدان تجریش میرسد و دیگری خط سراسری شرق به غرب است که از میدان آزادی به شرقیترین نقطهی تهران در نیروی هوایی میرسد.»
مناقشهی بین دولت محموداحمدینژاد و مدیریت متروی تهران داستانی سابقهدار است. مسعود مهاجر میگوید: «در ایران همهی بحثهای اقتصادی تبدیل به بحثهای سیاسی میشود. سابقهی این مناقشه هم طولانی مدت است و به ابتدای تصدی ریاست جمهوری آقای احمدینژاد میرسد. دولت احمدینژاد اعتقاد داشت چون بخش بیشتری از هزینه متروی تهران را دولت تأمین میکند، بنابراین دولت هم باید نقش بیشتری در مدیریت آن داشته باشد. اختلافی که بین شهرداری و دولت بود، از این نکته سرچشمه میگیرد. تأخیر در پرداخت این ۲ میلیارد دلار هم اثرات همان آن اختلاف است.»
«در برخی ساعات متروی تهران قابل استفاده نیست»
به گفته مدیرعامل مترو تهران، با اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها هزینه مترو حداقل ۲۰ تا ۳۰ درصد افزایش یافته است. مسعود مهاجر روزنامهنگار ساکن تهران به ساعاتی از روز اشاره میکند که به علت ازدحام و شلوغی بیشاز حد متروی تهران قابل استفاده نیست. او ادامه میدهد: «متروی تهران، قطعاً درست میگوید که تقاضا برای سفرهای شهری با مترو خیلی زیادتر شده است و آنها احتیاج به قطارهای بیشتری دارند. الان قطارهای مترو، حقیقتاً در اوقاتی از روز اصلاً قابل سوار شدن نیستند. یعنی آنقدر جمعیت زیاد است که قطارها، حتی پر به ایستگاه میآیند.البته متروی تهران ناچار است که از همان قطارها و سیستمهای موجودش، حداکثر بهرهبرداری کند. یعنی خیلی نمیتواند افزایش ظرفیت بدهد.»
توسعه متروی تهران چگونه خواهد بود و این بودجه قرار است در چه زمینهای هزینه شود؟ مسعود مهاجر میگوید: «متروی تهران کماکان کوشش میکند تا عید امسال از دو خط بزرگ مترو بهرهبرداری کند. یکی از خطهای قبلی تکمیل میشود و کاملاً شمالی- جنوبی میشود. یعنی از میدان تجریش شروع میشود و تا "بهشتزهرا" میرود که طولانیترین خط تهران است. خط شرقی- غربی هم افتتاح میشود که از میدان آزادی تا ته نیروی هوایی میرود، الان فقط چند ایستگاه آن بهرهبرداری شده است. البته به شرطی که قطار کافی در اختیار مترو قرار داشته باشد.»
«نقش تاکسیها کمرنگتر و اتوبوسها پررنگتر خواهد شد»
با اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها و افزایش رسمی رسمی نرخ کرایه تاکسیها، اتوبوسهای خصوصی و... در ایران چه راهحلهایی برای بهبود وضعیت حمل و نقل عمومی پیشبینی شده است؟ مسعود مهاجر به نقش اتوبوسها در حمل و نقل عمومی ایران اشاره میکند و میگوید: «امید ما به سیستم اتوبوسرانی شهری است که در گذشته کارایی خوبی نداشت و از تعداد ۷-۸ هزار اتوبوس بهخوبی بهرهبرداری نمیشد. الان بخش خصوصی هم وارد شده و باعث شده بهرهبرداری خوبی از وسایل نقلیهی عمومی شروع شود.»
این روزنامهنگار پررنگ شدن نقش اتوبوسها بعد از اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها را در کنار کمرنگ شدن نقش تاکسیها میداند و میگوید: «چون در گذشته سرعت تاکسیها کم بود، دولت مجبور بود به تعداد بیش از ضرورت تاکسی وارد ناوگانها بکند. الان تاکسی در تهران بسیار زیاد است. از تعداد اتومبیلهای شخصی که کاسته شده، خیابانها پر از تاکسی هستند. تاکسیهایی که خالی میروند. قطعاً ارزش افزودهی صنعت حمل و نقل پایین خواهد آمد. یعنی اینکه تاکسیها مشتری نخواهند داشت، مردم به طرف وسایل نقلیهی عمومی خواهند رفت. یک شغل جنبی و کاذب، به نام مسافرکشی در تهران وجود داشت که قطعاً با بنزین ۷۰۰ تومانی متوقف خواهد شد. همینکه حدود ۷۰ تا ۱۰۰ هزار خودرو مسافرکش از شهر تهران بیرون بروند، خودش تحول خیلی بزرگی است.»
حسین کرمانی
تحریریه: مصطفی ملکان
میان گروه ۱+۵ و جمهوری اسلامی
جرس: در حالیکه مقامات جمهوری اسلامی طی روزهای اخیر خاطرنشان کرده بودند که مذاکرات استانبول "تنها فرصتی برای غرب" می باشد و ایران نه غنی سازی اورانیوم را متوقف می کند و نه قطعنامه های الزام آور سازمان ملل را قبول دارد، اولین روز از مذاکرات رو دروی کاترين اشتون، مسئول سياست خارجی اروپا و نماينده گروه ۱+۵، با سعيد جليلی، مذاکره کننده ارشد هسته ای ايران در روز جمعه ٢۱ ژانویه (اول بهمن) بدون هر گونه نتيجه ای پایان یافت.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، يک ديپلمات که بعد از يک ساعت و نيم مذاکرۀ سعيد جليلی و کاترين اشتون صحبت می کرد، خاطرنشان کرد آنها درباره مسايل بسياری حرف زدند، ولی مواضع همان است که بود. منصفانه خواهد بود که بگويم اين (ديدار) دوجانبه نتيجه ای در پی نداشته است."
بر اساس این گزارش، ديپلمات مذکور که نامش فاش نشده، همچنین گفت ايران دو پيش شرط برای آغاز مذاکره درباره مبادله سوخت هسته ای مطرح کرد، که "پذيرش حق ايران در غنی سازی اورانيوم" و "لغو تحريم ها عليه جمهوری اسلامی" بود.
در حالی ايران خواستار به رسمیت شناختن حق خود در ادامه غنی سازی اورانيوم شده است که گروه ۱+۵ همواره از ايران خواسته است تا با اجرای قطعنامه های شورای امنيت سازمان ملل، فعاليت های مربوط به غنی سازی اورانيوم را تعلیق کند. مقامات دولت ايران تاکنون با سرپيچی از از قطعنامه های شورای امنيت برنامه های غنی سازی اورانيوم خود را توسعه داده است.
خبرگزاری ریانووستی از مسکو نیز گزارش داد که ديدارهای جداگانه ای نیز عصر روزجمعه میان مذاکرهکننده ارشد ايران با سرگئی ريابکوف، معاون وزير خارجه روسيه و احمد داوود اوغلو وزير خارجه ترکيه انجام شده است.
این گزارش همچنین افزود "مذاکرات ايران و کشورهای گروه ۱+۵ (آمريکا، بريتانيا، فرانسه، چين و روسيه به همراه آلمان)، روز شنبه ٢٢ ژانویه (دوم بهمن ماه) نيز در استانبول ادامه خواهد داشت.
همزمان خبرگزاری رویترز گزارش داد که روز جمعه دور اول مذاکرات هسته ای دو روزه ايران و گروه ۱+۵ در استانبول در حالی پايان يافت که يک مقام نزديک به گفت وگوی گروه ۱+۵ و ايران در استانبول گفته است: "شش کشور به پيشرفتی دست نخواهند يافت، مگر اين که (ايرانی ها ديداری) دوجانبه با آمريکايی ها داشته باشند."
اين ديپلمات که نخواسته است نامش فاش شود، همچنین افزود "اما احساس اين است که ايرانی ها تمايلی به ديدار با آمريکايی ها ندارند."
اين ديپلمات که نخواسته است نامش فاش شود، همچنین افزود "اما احساس اين است که ايرانی ها تمايلی به ديدار با آمريکايی ها ندارند."
اما نشست روز اول استانبول در حالیکه از نگاه غرب بدون نتیجه اعلام شده، از سوی مقامات ایرانی "مثبت" ارزیابی گردید.
خبرگزاری ایرنا عصر جمعه پس از پایان دور اول گفت وگو در صبح روز جمعه، به نقل از ابوالفضل ظهره وند، معاون رسانه ای دبيرخانه شورای عالی امنيت ملی گزارش داد که "فضای موجود در اجلاس مثبت بود و به هيچ عنوان صحبتی درباره غنی سازی صورت نگرفته و حقوق هسته ای ایران نيز موضوع بحث نبوده است."
اما مقامات و خبرگزاری های حکومتی و رسمی ایران، از جزئیات و مذاکرات رو در رویِ عصر جمعه میان جلیلی و اشتون، که "بی نتیجه" ارزیابی شده، گزارشی منتشر نکرده اند.
گفتنی است يک ديپلمات های غربی به خبرگزاری فرانسه گفته بود که در مذاکرات صبح روز جمعه مساله مبادله سوخت هسته ای به صورت مستقيم مطرح نشده است.
طی روزهای اخیر، علاوه بر تاکید محمود احمدی نژاد مبنی بر اینکه مذاکرات استانبول "آخرین فرصت" غرب برای تمکین خواسته های ایران است، نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز، کمتر از یک روز پیش از آغاز مذاکرات استانبول، باصراحت اعلام کرد که ایران نه قطعنامهها را اجرا میکند و نه غنیسازی را متوقف خواهد کرد.
شدت گرفتن حملههای هماهنگ به رفسنجانی
اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به مناسبت سالروز واقعهی ۱۹ دیماه سال ۱۳۵۶ بیانیهای منتشر کرد که دستمایهی موجی از شدیدترین یورشها به او در یک سال و نیم گذشته شده است. واقعهی ۱۹ دیماه که از آن به عنوان "قیام خونین مردم قم" یاد میشود در اعتراض به انتشار مقالهای در روزنامهی اظلاعات اتفاق افتاد که معترضان محتوای آن را توهین به آیتالله روحالله خمینی تعبیر میکنند.
"توهین و تهمت به علما"
رفسنجانی در بخشی از بیانیهی خود ابراز تاسف میکند که امروز نیز کسانی که او "بقایای فکری دینزدایی و روحانیتستیزی" میخواند «پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در ۳۰ سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسیدهاند.»
ظاهرا اشارهی رفسنجانی به شماری از حامیان محمود احمدینژاد و نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی علی خامنهای است که برخی از مراجع تقلید را به علت عدم تابعیت کامل از نظرات او، به ویژه در مورد مشروع دانستن و حمایت از دولت مورد حمله قرار دادهاند. بیانیهی رفسنجانی از زمان انتشار با انتقاد شدید همین افراد روبرو شده؛ انتقادهایی که همچنان ادامه دارد.
کیهان: بیانیه نوشته رفسنجانی نیست!
روزنامهی کیهان که حسین شریعتمداری، به عنوان "نمایندهی ولی فقیه" مسئولیت انتشار آن را بر عهده دارد در شمارهی دیروز حود (پنجشنبه ۳۰ دیماه) از قول عبدالنبی نمازی نماینده ویژه رهبر جمهوری اسلامی در کاشان نوشت «رویکرد کنونی آقای هاشمی به جایگاه او آسیب وارد کرده است.» نمازی ضمن انتقاد به عدم موضعگیری صریح رفسنجانی در مقابل حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ که طرفداران حکومت "فتنه" میخوانند، او را به اتخاذ مواضع مبهم متهم میکند.
شریعتمداری ۲۱ دیماه با انتشار یادداشتی از رفسنجانی میپرسد چرا در ۳۳ سال گذشته بیانیهای به مناسبت ۱۹ دی منتشر نکرده است. شریعتمداری در یادداشت خود متن بیانیه را از نظر محتوایی مخدوش و از نظر استدلال ابتدایی خوانده و نتیجه میگیرد "رفسنجانی نمیتواند نویسنده بیانیه یاد شده باشد." مدیر مسئول کیهان احتمال میدهد «كسانی كه در جریان فتنه ۸۸ پشت شخصیت و جایگاه آقای رفسنجانی سنگر گرفته بودند، هنوز ایشان را رها نكردهاند و بیانیه یاد شده را برای خروج هرچند، موقت رسانههای فتنه از خمودگی و درهم ریختگی ناشی از شكست تدارك دیدهاند.»
نامهی انتقادی اصولگرایان به رفسنجانی
واکنش به بیانیهی رفسنجانی در روزهای نخست، مانند یادداشت کیهان، لحنی نسبتا ملایمتر داشت. در روزهای گذشته بر شدت و وسعت این انتقادها افزوده شده است. روزنامهی ابتکار نیز در شماره دیروز خود به این مسئله اشاره میکند و مینویسد «به نظر میرسد اینک و ده روز پس از آن نامه، از سوی برخی اصولگرایان واکنشهای انتقادی سازمان یافتهتری در حال ابراز میباشد.»
حسین ابراهیمی رئیس هیات داوری اصولگرایان مجلس ۲۹ دیماه از نگارش نامهای توسط اعضای این هیات خطاب به رفسنجانی خبر داد. به گزارش خبرگزاری فارس ابرهیمی گفت «در این نامه خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی خواهیم نوشت كه در دوران موسوم به اصلاحات، اصلاحطلبان به صراحت به روحانیت اهانت میكردند اما شما موضعگیری نمیكردید.»
در آستانهی نشست مجلس خبرگان
روز چهارشنبه نیر کاظم صدیقی که از تابستان ۸۸ به حکم رهبر جمهوری اسلامی جایگاه رفسنجانی را در میان امامان جمعهی تهران اشغال کرده بیانیهی ۱۹ دی را نشانهی "مهجور بودن" رئیس مجلس خبرگان با واقعیتهای جامعه عنوان کرد. اندکی پیش از آن نیز محمدعلی رامین، یکی از نزدیکان و مشاوران احمدینژاد رفسنجانی را به شدت مورد انتقاد قرار داد و او را به مشارکت در "جنجالآفرینی برای القای تقلب در انتخابات سال ۸۸" متهم کرد.
در همین حال برخی از ناظران اوج گرفتن و تندتر شدن حملهها به رفسنجانی را بیارتباط با اجلاس مجلس خبرگان و زمینه چینی احتمالی برای کنار گذاشتن او از ریاست این نهاد نمیدانند. نشست آیندهی خبرگان در روزهای ۱۷ و ۱۸ اسفندماه سال جاری برگزار میشود و انتخاب هیات رئیسهی جدید یکی از برنامههای این نشست خواهد بود.
نارضایتی از سکوت رفسنجانی
به نوشتهی روزنامهی کیهان عبدالنبی نمازی گفته است «انتظار اکثریت اعضای مجلس خبرگان رهبری، ملت، بسیجیان و روحانیت متعهد که در درون نظام و پیرو ولایت هستند، این است که آقای هاشمی رفسنجانی به سکوت خود پایان دهد.» نمازی در ادامه با اشاره به سکوت طولانی رفسنجانی که به زعم او به جایگاهش آسیب رسانده، تاکید میکند «این موضع گیری در حال حاضر و در شرایط کنونی موضعی دیرهنگام است.»
از سوی دیگر حمید رسایی، یکی از حامیان دولت و از اعضای فراکسیون اصولگرایان مدعی است رفسنجانی در بیانیهی اخیر خود "به مجموعههایی كه به دنبال خطگیری از او هستند پیامهایی داده است." به گزارش خبرگزاری فارس رسایی اول بهمن ماه اظهار داشت «هدف عمده دیگر هاشمی از این بیانیه كه بسیار مهم است ارتباط این بیانیه با انتخابات هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری در اسفند ماه سال جاری است.»
ردپای رفسنجانی در تمام "فتنهها"
خبرگزاری فارس از قول رسایی نوشت «در سالهای اخیر هر زمان كه جلسات مجمع عمومی خبرگان برقرار بوده، هاشمی بهنوعی موضعگیری كرده تا انتقادات نسبت به خود و اقدامات فرزندانش را توجیه كند، حتی با این كار درصدد به دست آوردن قلوب علمایی بوده كه در خبرگان منتقد وی محسوب میشدند.»
در نظر تحلیلگران آنچه در روزهای گذشته و در واکنش به بیانیهی رفسنجانی بسیار جلب توجه میکند تکرار برخی انتقادها و اتهامها به او از سوی افراد مختلف است. به نظر میرسد مخالفان رفسنجانی در روزهای اخیر با هماهنگی و برنامهریزی مشخصتری به مصاف او امدهاند. محمدعلی رامین در تازهترین سخنرانی خود گفت «آخرین بروز و ظهور فتنههای از اول انقلاب تاکنون فتنه سال ۸۸ بود.» رامین در تحلیل خود بدون نام بردن از رفسنجانی، با اشارههای صریح ادعا میکند رد پای او را در تمام حوادثی که فتنه خوانده میشود میتوان یافت.
الهام: کلید بحث تقلب در انتخابات را آقای هاشمی زد
غلامحسین الهام، عضو حقوقدان شورای نگهبان است و در دولت نخست محمود احمدینژاد - دولت نهم- هم سخنگو بود و هم وزیر دادگستری. اعتراضها به ابولمشاغل بودن وی در دستگاه احمدینژاد، او را ناگزیر به کنارهگیری از دولت کرد.
الهام در مصاحبهای منتشر نشدهای که متن را آن در وبسایت شخصیاش قرار داده به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران و ریشههای آنها پرداخته است. به نظر الهام همهی حوادث سال ۸۸ زیر سر اکبر هاشمی رفسنجانی است.
الهام در این مصاحبه که گویا با روزنامهی «خراسان» انجام شده، منشا اتفاقات بعد از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ را دورهی ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی میداند و میگوید این حوادث با شکلگیری «کارگزاران سازندگی» در اواسط دوره رفنسجانی کلید خورد.
الهام در این مصاحبه که گویا با روزنامهی «خراسان» انجام شده، منشا اتفاقات بعد از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ را دورهی ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی میداند و میگوید این حوادث با شکلگیری «کارگزاران سازندگی» در اواسط دوره رفنسجانی کلید خورد.
اشاره الهام به مقطع آستانهی انتخابات دوره پنجم مجلس است که جناح موسوم به «راست» حاکمیت از قرار دادن نزدیکان هاشمی رفسنجانی در فهرست انتخاباتی خود امتناع ورزید و موجب انشعاب گروه مهمی از اطرافیان رفسنجانی از این جناح شد که بعدها با نام «کارگزاران سازندگی» مشهور شدند. غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران، عطالله مهاجرانی، برادر و دختران رفسنجانی و برخی از تکنوکراتهای دولت هاشمی از اعضای اصلی این گروه بودند.
جریان شگلگیری کارگزاران سازندگی برای نخستین بار شکاف میان جناح راست را علنی کرد. فائزه هاشمی، دختر کوچک هاشمی که با حمایت کارگزاران نامزد مجلس شده بود، رای اول را در میان نامزدهای تهران بدست آورد. از آن روز تاحال جناح محافظهکار حکومت همواره با دو سر مشخص میشود، محافظهکاران میانهرو به رهبری اکبر رفسنجانی و متشرعین تندرو به رهبری علی خامنهای، که در راس نظام قدرت در جمهوری اسلامی قرار دارد. آقای خامنهای از حمایت شورای نگهبان و همهی نهادهایی برخوردار است که روسا و مسئولین آن را خود وی انتخاب میکند.
بحث تقلب در انتخابات
غلامحسین الهام پایهگذاری بحث «تقلب در انتخابات» را نیز به هاشمی رفسنجانی نسبت میدهد که به گفته وی «کلید آن را آقای هاشمی در نماز جمعه زد.»
اشاره الهام به آستانهی انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری است که محمد خاتمی، نامزد مورد حمایت جناح چپ حاکمیت و ناطق نوری، نامزد مورد حمایت «نظام» و اطرافیان آیتالله خامنهای رویاروی یکدیگر قرار داشتند.
در محافل غیررسمی گفته میشد جناحی که از نامزدی ناطق نوری حمایت میکرد، در هفتههای پایانی رقابتها با آگاهی از افزایش روزبروز مقبولیت رقیب، تقلب گستردهای را تدارک دیده بود، اما سخنرانی اکبر رفسنجانی در نماز جمعه درباره احتمال تقلب و اطمینان به مردم که جلوی تقلب را خواهد گرفت، نقش برآب شد. این انتخابات با پیروزی چشمگیر محمد خاتمی به پایان رسید.
با وجود آنکه هاشمی رفسنجانی در دو دورهی ریاست جمهوری محمد خاتمی زیر فشار اصلاحطلبان جوان قرار داشت و بیشتر به محافظهکاران نزدیک بود، اما با آغاز ریاست جمهوری محمود احمدینژاد زیر فشار حامیان دولت نهم قرار گرفت. این فشارها در آستانهی رقابتهای انتخاباتی دوره دهم ریاست جمهوری تشدید شد.
در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری با وجود آنکه رقیب اصلی احمدینژاد در رقابتها میرحسین موسوی بود، در آخرین روزهای تبلیغات انتخاباتی، به ویژه در مناظرههای تلویزیونی نوک حمله احمدینژاد متوجه هاشمی رفسنجانی و خانوادهی او شد. در تمام ماههای بعد از انتخابات نیز با وجود آنکه هاشمی رفسنجانی مواضع میانهروانهای داشت، اما او و خانوادهاش همچنان در کانون حملات محافظهکاران تندرو قرار داشت.
نقشهای برای آینده رهبری
درباره علت این حملات بیامان به هاشمی رفسنجانی این نظر در میان پارهای از تحلیلگران ایرانی وجود دارد که این حملات در چهارچوب نقشهی کلانی صورت میگیرد که جناج تندروی اصولگرایان که از آنها با نام «محافظهکاران بنیادگرا» نیز نام برده میشود، برای آینده رهبری در ایران طراحی کرده و به اجرا گذاشته است.
بنا براین تحلیل، «محافظهکاران بنیادگرا» در صددند که رهبری بعد از آیتالله خامنهای را نیز در چنگ خود نگه دارند و بنابر تفسیری که آیتالله مصباح یزدی از «تعیین ولی فقیه» دارد، فرد مورد نظر خود را از طریق خود آیتالله خامنهای تعیین و به تصویب مجلس خبرگان برسانند. از این نقطه نظر، حفظ محمود احمدینژاد در پست ریاست جمهوری و یکپارچه نگهداشتن قدرت در دست محافظهکاران بنیادگرا برای اجرای این نقشه اهمیت اساسی داشت.
علاوهبراین برای «بنیادگرایان محافظهکار» در اجرای نقشهی خود برای تضمین رهبری آیندهی نظام، حضور و نفوذ هاشمی رفسنجانی مانع بزرگی به شمار میرود و به همین دلیل آنان در صدد حذف او هستند.
به نظر این تحلیلگران آنچه که بنیادگرایان در محاسبات خود در نظر نگرفته بودند، شکلگیری جنبش اعتراضی سبز بود که تاحدودی نقشهی آنان را برهم زده است. با این حال هنوز آنان دست بردار نیستند. بازداشت نوه رفسنجانی و مصاحبهی الهام از نشانههای استمرار رویکرد و سیاستهای آنها تلقی میشود.
جرس:
با گذشت یک ماه از محکومیت نقض حقوق بشر در ایران توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد، پارلمان اروپا نیز با صدور قطعنامهای، ضمن محکوم نمودن "نقض مستمر و سیستماتیک حقوق بشر در ایران"، از تداوم فشارها بر فعالین حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی کرد و از مقامات جمهوری اسلامی خواستار صدور مجوز برای بازدید سازمان های جهانی از زندانها و بررسی وضعيت حقوق بشر در آن کشور شد.
به گزارش یورو نیوز، در این قطعنامه که روز سهشنبه (۲۸ دی/۱۸ ژانویه) صادر شده و روز جمعه (٢۱ ژانویه / اول بهمن) در اختیار رسانه ها قرار گرفته، اتهامات وارده و حکم صادره برای نسرین ستوده سیاسی خوانده شده و آمده است "این وکیل و فعال سرشناس حقوق بشر، به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و رعایت نکردن حجاب در یک پیام ویدئویی، به ۱۱ سال حبس و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده و پیش از آن نیز مدتها در سلول انفرادی محبوس بوده، شکنجه شده و برای اعتراف اجباری تحت فشار قرار گرفته، امکان برقراری تماس با خانواده و وکیلش را نداشته و در اثر اعتصاب غذا در آستانه مرگ قرار گرفته است."
بر اساس این گزارش، نمایندگان ٢٧ کشور عضو پارلمان اروپا با اشاره به ابراز نگرانی ناوی پیلای، کمیسرعالی حقوق بشر سازمان ملل، نسبت به وضعیت نسرین ستوده و سایر فعالان حقوق بشر در ایران، اعلام کرده اند که وضعیت نهتنها بهبود نیافته، بلکه بدتر نیز شده است و اعمال فشارهای سنگین بر نسرین ستوده، بخشی از پروژهای بزرگ برای سرکوب سیستماتیک وکلای مدافع حقوق بشر و فعالان مدنی در ایران است."
نمایندگان پارلمان اروپا همچنین خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط این و فعال حقوق بشری شدند.
در قطعنامه پارلمان اروپا همچنین به احکام صادرشده برای فعالانی چون شیوا نظرآهاری، محمد سیفزاده، عبدالفتاح سلطانی، محمدعلی دادخواه، هوتن کیان و محمد اولیاییفرد نیز اشاره شده و آمده است "در مورد عادلانه بودن و شفافیت روند دادرسی در ایران تردیدهای بسیار جدی وجود دارد." پارلمان اروپا از جمهوری اسلامی خواسته است که بر اساس مصوبات سازمان ملل به وکلا اجازه دهد تا به شغل خود که دفاع از محکومان است، آزادانه عمل کنند.
بر اساس این گزارش، پارلمان اروپا همچنين وضعيت حقوق بشر طی يک سال اخير در ايران را مورد بررسی قرار داده و خاطرنشان کرده است که دستگيرشدگان عاشورای سال گذشته همچنان در زندان هستند و موج دستگیری ها در طول يک سال اخير بهويژه در روز دانشجو نيز همچنان ادامه داشته و طبق منابع رسمی حقوق بشری، بيش از ۷۰ دانشجو کماکان در بازداشت هستند.
قطعنامه پارلمان اورپا متذکر شده است که بيش از ۳۰ روزنامهنگار و بلاگر نیز در حال حاضر در زندان به سر می برند و هنرمندانی چون جعفر پناهی به ۱۰ سال زندان و ۲۰ سال محروميت از فعاليت سينمايی محکوم شده اند.
نمایندگان پارلمان اروپا همچنین به "شکنجه و اعترافگيری به زور در زندانهای ايران" اشاره کرده و در بندی از قطعنامه اخیر به این نکته اشاره کرده اند که "در ايران بهجای آنکه به قتلهای فراقانونی رسيدگی شود، خانوادههای قربانيان بازداشت میشوند" و در اين مورد به بازداشت مهدی رمضانی، پدر رامين رمضانی که در وقايع پس از انتخابات جان باخت، اشاره شده است.
بر اساس این گزارش، قطعنامه پارلمان اروپا از حکومت جمهوری اسلامی موکدا خواسته است که به حقوق شهروندی احترام بگذارد و همچنين از مقامات قضايی ايران درخواست شده که محاکمات، روند قانونی خود را بهطور مستقل پيش برند و اقدامات غيرقانونی نيروهای امنيتی که حقوق بشر را نقض کردهاند پیگيری شود.
نمایندگان پارلمان اروپا از حضور گزارشگر مخصوص سازمان ملل در ايران استقبال کرده و از مقامات جمهوری اسلامی خواسته اند تا مسئولان صليب سرخ جهانی بتوانند زندانيان سياسی در ايران را ملاقات کنند و نهادهای بينالمللی مدافع حقوق بشر نیز اجازه يابند تا وضعيت حقوق بشر در ايران را بررسی نمايند.
در بندی دیگر از قطعنامه پارلمان اروپا، به زهرا بهرامی، زندانی سیاسیِ ايرانی ـ هلندی که محکوم به اعدام شده نيز اشاره گردیده و از ايران خواسته شده تا وی از يک روند قضايی عادلانه بهرهمند شود و بتواند با مقامات هلندی ملاقات کند.
در پايان این قطعنامه، پارلمان اروپا از کشورهای عضو و همچنین دیگر کشورهای اروپایی خواسته است که اين دولتها از تمامی امکانات و اهرم های خود به منظور بهبود وضعيت حقوق بشر در ايران استفاده کنند و به مقاماتی از جمهوری اسلامی که در سرکوبها و شکنجهها نقش داشتهاند، اجازه سفر به اروپا ندهند و همچنین فعاليتهای آنها را در اروپا به تعلیق درآورند.
گفتنی است دولت آمریکا نیز تابستان امسال هشت تن از مقامات قضایی، امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی را – که در جریان سرکوب های سال گذشته نقش داشته اند- مشمول تحریم قرار داده بود.
در قطعنامه پارلمان اروپا همچنين از کشورهای اروپايی خواسته شده است که در گفتوگوها و مذاکرات خود با مقامات ايران، وضعيت حقوق بشر در آن کشور را مد نظر قرار دهند.
نمایندگان پارلمان اروپا در پایان از صادق آملی لاریجانی، رئیس دستگاه قضایی ایران خواسته اند که کمیسیون مستقلی جهت بررسی روند محاکمات معترضان، شخصیت های منتقد بازداشتی و همچنین وکلای مدافع حقوق بشر تشکیل دهد.
لازم به ذکر است پارلمان اروپا فوریه و سپتامبر سال ٢۰۱۰ نیز دو قطعنامه در محکومیت نقض حقوق بشر در ایران صادر و نسبت به نقض مستمر و سازماندهی شدۀ حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی کرده بود.
ماه گذشته نیز، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، بعد از صدور قطعنامه ای توسط کمیته سوم آن مجمع در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران، "نقض شدید و مکرر حقوق بشر در ایران" را شدیدا محکوم کرد.
مژگان مدرس علوم
جرس: در حالیکه در حدود یک هفته است که حکم آزادی دکترعلی شکوری راد صادر شده است، اما بازجوها همچنان از آزادی وی خودداری می کنند.
دکتر صدیقه خدمت همسر دکتر شکوردی راد در این خصوص می گوید: "ما مطمئن هستیم که حدود یکهفته است حکم آزادی ایشان از سوی مقامات بالا صادر شده است، منتهی بازجو و بازپرس اعمال نظر می کنند و به بهانه های مختلف کارشکنی می نمایند. حال سوال من این است که آیا دادستانی و رئیس قوه قضاییه از این موضوع خبر دارند؟ چرا بازجوو بازپرس به صورت خودسرانه اعمال نظر می کنند؟ یک دکتر متخصص مملکت که عمر خود را در راه خدمت به مردم و کشور گذاشته است الان باید اسیر دست بازجو ها باشد؟ ما به عنوان خانواده ایشان درقبال خساراتی که در نبود ایشان به ما وارد شده از حق خود نمی گذریم. همچنین هر دقیقه ای که ایشان در زندان نگهداری شوند به ضرر مردم و کشور است چون جامعه پزشکی و بیماران به تخصص و وجود ایشان نیاز دارند اما بازپرسی که سن فرزند ما را دارد دکتر و ما را در بلاتکلیفی نگه داشته است؟"
گفتنی است، دکترعلی شکوری راد، روز پنجشنبه هجدهم آذر ماه امسال، برای دومين بار در محل کار خود و در حالی که مشغول خدمت به بيماران بود، دستگير شد. پیش از این نیز در تاریخ ۲۱ مهرماه سال جاری به علت واکنش به انحلال دو حزب اصلاح طلب و رد اظهارات دادستان کشور آقای محسنی اژه ای بازداشت و در تاریخ ۶ آبان با تودیع وثیقه از زندان آزاد شده بود.
متن گفتگوی "جرس" با دکتر خدمت همسر دکتر شکوری راد در پی می آید:
خانم دکتر خدمت از زمانیکه برای بار دوم آقای دکتر شکوری راد را بازداشت نمودند شما تاکنون موفق به ملاقات ایشان شده اید؟
الان که حدود شش هفته از بازداشت دکتر می گذرد ما هیچگونه ملاقاتی با ایشان نداشته ایم و فقط سه بار به مدت کوتاه چند دقیقه ای دکتر با منزل تماس تلفنی داشته اند.
شما برای ملاقات با آقای دکتر چه اقداماتی انجام داده اید و چه پاسخی به شما داده اند؟
ما همان هفته اول به دادستانی مراجعه و فرم تقاضای ملاقات را پرکردیم ،چندین بار هم این مسئله را پیگیری نمودیم منتهی به هیچ نتیجه ای نرسیدیم.
آیا علت ممنوع الملاقات بودن ایشان را توضیح داده اند؟
نخیر، هیچکس پاسخی در این زمینه به ما نداده است.
آقای دکتر در کدام بند نگهداری می شوند؟ وضعیت روحی اشان چطور است؟
بند دو الف که مربوط به سپاه است. البته حدود دو هفته در انفرادی بودند و بعد از آن به بند عمومی منتقل شده اند که در همان شب انتقال به بند عمومی دکتراولین تماس تلفنی را با منزل داشتند و از ما یکسری لوازم از جمله لباس ، عینک وکتاب تخصصی پزشکی خود راخواسته بودند که ما فردا صبح همه آنها را به زندان تحویل دادیم ولی متاسفانه با خبر شدیم فقط لباس ها را به ایشان داده اند و کتاب وبقیه وسایل را نگذاشته بودند به دستشان برسد. وضعیت روحی اشان هم خیلی خوب است.
خانم دکتر اطلاع دارید که این بار دوم که دکتر شکوری راد را بازداشت کرده اند چه اتهامی را به ایشان تفهیم کرده اند؟
متاسفانه به ما پاسخی نمی دهند اما آنچه که خود دادستانی منتشر کرد و در رسانه ها هم آمد اتهام ایشان را "نشر اکاذیب و طراحی مطالب خلاف واقع علیه جمهوری اسلامی" اعلام کرده اند که بسیار غیرمنطقی است و دو هفته پیش با پیگیری وکیل دکتر ما شنیدیم که بازپرس گفته است که اتهام نشر اکاذیب برای ایشان رد شده است. خود آقای دکتر هم که با منزل تماس گرفتند گفتند که با دادستان که از بندشان بازدید می کرده، صحبت کرده و مسئله حل شده است.
این مسئله مربوط به چه تاریخی می شود؟
تقریبا دو هفته پیش. آقای دکتر درتماس تلفنی آخر به من گفتند که حکم بازداشتم یکماه بوده است و به تداوم نگهداری اشان در زندان اعتراض کر ده اند. الان حدودیکماه و نیم می گذرد و آنها اگر به ادعاهای دروغین خودشان هم پایبند باشند باید ایشان را بعد از یکماه آزاد می کردند.
شما موفق به ملاقات با دادستان شده اید؟
نخیر می گویند که دادستان با هیچکس ملاقات نمی کند. البته من یک نامه خطاب به ایشان نوشتم و به زحمت به دفترشان تحویل دادم اما هیچ ملاقاتی نمی دهند.
خانم دکتر لطفا از جای خالی ایشان در بیمارستان و وضعیت بلاتکلیف بیمارانشان برایمان بگویید؟
جای خالی ایشان که کاملا محسوس است و بطور مرتب همکارانشان تماس می گیرند و می پرسند دکتر کی به بیمارستان می آیند؟ چون همسرم رئیس بخش هستند ازدانشجو و رزیدنت گرفته تا بیمار،پرسنل ، کادر بیمارستان و ... مراجعین دارند. خوب معلوم است وقتی رئیس بخش نباشد چه اندازه کارها می ماند. از طرف دیگر آقای دکتردر انجام کارهای بخش خیلی فعال بودند و هفته ای دو یا سه روز و هرروز سه تا چهار بیمار راخودشان آنژیوگرافی می کردند آنژیوگرافی رادیولوژی هم یک عمل سنگین ،وقت گیر،مهم و حساس است که بقیه همکارانشان هم با تشویق و دلگرمی ایشان این کار را انجام می دادند.علاوه بر اینها ایشان هرروزتعداد زیادی تصاویر ام آر آی گزارش می کردند که این گزارشات جهت تشخیص بیماری وتصمیم گیری پزشکان معالج بیماران در مورد چگونگی درمان بسیار ضروری است .تعداد اساتید بخش رادیولوژی هم در مقایسه با حجم بالای کار کم است و خود دکتر بر اساس احساس وظیفه و حساسیتشان بر روی وضعیت بیماران خیلی فعالیت می کردند که متاسفانه در مدتی که ایشان در زندان نگهداری می شوند وضعیت بیمارانشان بلا تکلیف مانده ومردم محرومی که هزینه مراجعه به مراکز خصوصی را ندارند سرگردان شده اند .اینها قسمتی از خساراتی است که در اثر بازداشت غیر قانونی ایشان ایجاد شده است که فکر نمی کنم ابعاد این مشکلات به مخیله بازجو و بازپرس ایشان خطور کند.
روز گذشته رئیس قوه قضاییه از عملکرد وکلای زندانیان انتقاد کرده اند و گفته اند که وکلا به وظيفه اصلی خود عمل نمیکنند، و به راحتی به نظام اسلامی از طريق مصاحبههای خود و عملکرد خود خدشه وارد میکنند. حال با توجه به این اظهارات آیا وکیل آقای دکتر دسترسی به پرونده ایشان دارند و می توانند آزادانه به دفاع از حقوق موکل خود بپردازند و به موارد غیرقانونی معترض شوند؟
نخیر، ما همان هفته اول بعد از بازداشت دکتر با وکیل ایشان به زندان مراجعه کردیم و از صبح تا ظهر آنجا بودیم و بازپرس می گفت من با وکیل و خانواده کاری ندارم و بیخود مراجعه کرده اند. و حتی زمانیکه وکیل تماس تلفنی گرفت تا با بازپرس صحبت کند، بازپرس می گفت اصلا به چه علت وکیل آمده است. تا اینکه نهایتا بعد سه و چهار هفته وکیل ایشان موفق شد با پیگیری فراوان لایحه ای روی پرونده ایشان بگذارد تا ایشان را تبدیل قرار کند. وکیل ایشان معتقد است که با توجه به اینکه ایشان از انفرادی به بند عمومی آورده شده اند و نشر اکاذیب هم با توجه به تحقیقاتی که می گویند رد شده است بنابراین نباید آقای دکتر بیش از این در زندان بمانند. بازپرس به وکیل همسرم گفته بود شما دفعه پیش با ما همکاری مبنی بر اینکه با دکتر صحبت کنید تا ایشان از مواضع خود کوتاه بیایند، نکردید. بخاطر همین ما زیاد باشما کار نداریم. یعنی اینها وکیلی را می پذیرند که گوش به فرمان آنها باشد و در جهت اهداف آنها عمل کند. در بازداشت دفعه پیش که از وکیل خواسته بودند با دکتر صحبت کند، ایشان گفته بود من چیز اضافه تری از حرفهای خود آقای دکتر ندارم و صحبتهای ایشان منطقی است و چیزی نمی توانم در برابر منطق ایشان بگویم.
در پایان در اعتراض به تداوم نگهداری غیرقانونی دکتر شکوری راد در زندان چه صحبتی با مسئولین قضایی دارید؟
روز سه شنبه 28 دیماه بعداز ظهر با موبایل من از دادسرای اوین تماس گرفتند و گفتند دکتر امروز آزاد می شود بیایید ایشان را ببرید که چون من در بخش بودم با پسرم تماس گرفتم که سریع تا قبل از اتمام وقت اداری به زندان مراجعه کند واگر کاری بود انجام دهد تا من خودم را برسانم. بعد که پسرم به زندان مراجعه کرده بود آنها دیگربه موبایل من زنگ نزدند بلکه با منزل تماس گرفته بودند و به پسر دیگرم گفته بودند نیازی نیست بیایید زندان، ما خودمان بعد با شما تماس می گیریم.روز چهارشنبه که برای پیگیری به زندان مراجعه کردیم گفتند شما باید وثیقه را اضافه کنید این در حالی است که ما دفعه پیش یک وثیقه صد میلیونی گذاشته بودیم که هنوز هم آنجاست. ما گفتیم وثیقه دیگری نداریم و تنها ملکی که داشتیم گذاشته ایم و تا ساعت چهار بعدازظهر ما را معطل نگه داشتند و نهایتا هم جواب مشخصی به ما ندادند. ما مطمئن هستیم که حدود یکهفته است حکم آزادی ایشان از مقامات بالا صادر شده است منتهی بازجو وبازپرس اعمال نظر می کنند و به بهانه های مختلف کارشکنی می نمایند. حال سوال من این است که آیا دادستانی و رئیس قوه قضاییه از این موضوع خبر دارند؟ چرا بازجو و بازپرس به صورت خودسرانه اعمال نظر می کنند؟ یک دکتر متخصص مملکت که عمر خود را در راه خدمت به مردم و کشور گذاشته است الان باید اسیر دست بازجو ها باشد؟ ما به عنوان خانواده ایشان درقبال خساراتی که در نبود ایشان به ما وارد شده از حق خود نمی گذریم. همچنین هر دقیقه ای که ایشان در زندان نگهداری شوند به ضرر مردم و کشور است چون جامعه پزشکی و بیماران به تخصص و وجود ایشان نیاز دارند اما باز پرسی که سن فرزند ما را دارد دکتر و ما را در بلاتکلیفی نگه داشته است.
آیا در حکم آزادی که برای ایشان صادر شده هیچ اشاره ای به افزودن مبلغ وثیقه شده است؟
نخیر به هیچوجه، حتی روز سه شنبه که به ما زنگ زدند و گفتند بیایید آقای دکتر را ببرید هیچ حرفی از وثیقه نبود؟! اینها حرفهای بازپرس برای کارشکنی و اعمال فشار برروی دکتر و ما است که به جای عذر خواهی و دادن خسارت شش هفته باز داشت غیر قانونی انجام می شود . من از مسئولین دستگاه قضایی می خواهم بر این موضوع نظارت کرده و هر چه سریعتر دکتر را آزاد کنند.
نگرانی پادشاه و دولت از تداوم اعتراضات
جرس:
با گذشت یک هفته از پیروزی اعتراضات مردمی در تونس، دامنه آشوب ها و اعتراضات نسبت به وضعیت نابسامان اقتصادی، روز جمعه ٢۱ ژانویه (اول بهمن) در اردن وارد مرحله ای تازه تر طی روزهای اخیر شد و مخالفان دولت تاكید كردند، تا زمانی كه نخست وزیر استعفا ندهد، از برپایی تظاهرات اعتراض آمیز علیه افزایش قیمت ها و تورم دست نخواهند كشید.
به گزارش آسوشیتدپرس، در حالیکه طی روزهای اخیر اعتراضات مردمی در چندین کشور عربی (از جمله اردن، مصر و الجزایر) - همزمان با تونس- نسبت به گرانی، بیکاری، تورم و شرایط بد اقتصادی در حال وقوع است، روز جمعه چندین هزار تن از اعضای احزاب سیاسی از جمله جنبش اخوان المسلمین و گروه های چپگرای اردن، با برپایی تظاهراتی در امان (پایتخت) و دومین شهر بزرگ آن کشور، ایبرید در شمال اردن، دست به اعتراض زدند.
بر اساس گزارش مذکور، معترضان خواستار "استعفای نخست وزیر و برکناری دولت وی"، "لغو روند انتصابی تعیین این مقام" و "فراهم شدن امكان انتخاب نخست وزیر از سوی احزاب" شدند.
این خبرگزاری به نقل از منابع محلی گزارش داد که با وجود اقدامات صورت گرفته از سوی دولت برای كاهش قیمت ها، اعتراضات به افزایش قیمتها و شرایط بد اقتصادی كه در پی نا آرامی های تونس شدت گرفته، همچنان ادامه دارد.
همزمان خبرگزاری فرانسه گزارش داد که دولت اردن می گوید ۲۵۰ ملیون دلار برای بهبود اوضاع اقتصادی کشور هزینه خواهد کرد، اما مخالفان دولت خواهان اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند."
ناظران معتقدند برنامه اقتصادی دولت اردن که پس از پیروزی اعتراضات مردمی مشابه در تونس - که موجب سقوط زین العابدین بن علی، رئیس جمهوری و همچنین دولت آن کشور شد- رخ می دهد، دیرهنگام می باشد.
در همین زمینه منابع خبری گزارش دادند که عبدالله دوم پادشاه اردن از پیامدهای تصمیم گروه های مخالف برای گسترش دامنه تظاهرات در اعتراض به سیاست های اقتصادی دولت سمیر الرفاعی نگران است.
پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبری العالم، به نقل از روزنامه اسراییلی جروزالم پست نوشت "پادشاه اردن به دلیل تظاهرات روزهای اخیر و موج تظاهراتی که پیش بینی می شود در روزهای آینده این کشور را فرابگیرد، به شدت نگران است. همچنین در اردن شایع شده است که ملک عبدالله دوم اتاق عملیات ویژه ای را در کاخ خود برای جلوگیری از غرق شدن اردن در بحران و ناامنی تشکیل داده است. "
این روزنامۀ چاپ اورشلیم خاطرنشان کرده است که "بخشی از اردنی ها دولت الرفاعی را مسئول بحران اقتصادی این کشور و افزایش نرخ بیکاری و بالارفتن قیمت ها می دانند و بخشی دیگر نیز خودِ پادشاه را مسئول خطاب می کنند."
همچنین خبرگزاری فرانسه گزارش داد همزمان با تظاهرات اعتراضی مردم در مصر و الجزایر، "در جریان راهپیمایی های روزهای اخیر در اردن، شعارهایی به حمایت از انقلاب مردم تونس سر داده شده و مردم اردن از سرنگونی زین العابدین بن علی رییس جمهوری مخلوع تونس و فرار او استقبال کرده اند."
پارلمان اروپا خواهان آزادی بی قید و شرط نسرین ستوده شد
خبرگزاری هرانا - پارلمان اروپا با صدور قطعنامهای علیه ایران، خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط نسرین ستوده شده با «سیاسی» خواندن حکم سنگین صادر شده برای وی، «نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران» را محکوم کرده است.
به گزارش وبسایت دویچهوله فارسی، در این قطعنامه که روز سهشنبه (۲۸ دی/۱۸ ژانویه) صادر شده، آمده است: «نسرین ستوده از وکلای سرشناس مدافع حقوق بشر، به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام» و رعایت نکردن حجاب در یک پیام ویدئویی، به ۱۱ سال حبس و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده و پیش از آن نیز مدتها در سلول انفرادی محبوس بوده، شکنجه شده و برای اعتراف اجباری تحت فشار قرار گرفته، امکان برقراری تماس با خانواده و وکیلش را نداشته و در اثر اعتصاب غذا در آستانه مرگ قرار گرفته است.»
به گزارش وبسایت دویچهوله فارسی، در این قطعنامه که روز سهشنبه (۲۸ دی/۱۸ ژانویه) صادر شده، آمده است: «نسرین ستوده از وکلای سرشناس مدافع حقوق بشر، به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام» و رعایت نکردن حجاب در یک پیام ویدئویی، به ۱۱ سال حبس و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده و پیش از آن نیز مدتها در سلول انفرادی محبوس بوده، شکنجه شده و برای اعتراف اجباری تحت فشار قرار گرفته، امکان برقراری تماس با خانواده و وکیلش را نداشته و در اثر اعتصاب غذا در آستانه مرگ قرار گرفته است.»
پارلمان اروپا با اشاره به ابراز نگرانی خانم ناوی پیلای، کمیسرعالی حقوق بشر سازمان ملل، نسبت به وضعیت نسرین ستوده و سایر فعالان حقوق بشر در ایران، اعلام کرده است که بهرغم این اقدامات، وضعیت نهتنها بهبود نیافته که بدتر شده است. به گفتهی پارلمان اروپا، «اعمال فشارهای سنگین بر نسرین ستوده، بخشی از پروژهای بزرگ برای سرکوب سیستماتیک وکلای مدافع حقوق بشر و فعالان مدنی در ایران است.»
در این قطعنامه به احکام صادرشده برای شیوا نظرآهاری، محمد سیفزاده، عبدالفتاح سلطانی، محمدعلی دادخواه، هوتن کیان و محمد اولیاییفرد نیز اشاره شده، و به صراحت اعلام شده که نسبت به عادلانه بودن و شفافیت روند دادرسی در ایران «تردیدهای جدی» وجود دارد.
پارلمان اروپا همچنین از آیتالله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه خواسته است کمیسیون مستقلی را برای بررسی روند محاکمه وکلای مدافع حقوق بشر و نیز محاکمه مقاماتی که در اقدامات غیرقانونی مشارکت کردهاند، ایجاد کند.
پارلمان اروپا در فوریه و سپتامبر سال گذشته نیز دو قطعنامه حقوق بشری علیه ایران صادر و در آنها نسبت وضعیت نقض حقوق بشر در این کشور ابراز نگرانی کرده است.
نسرین ستوده وکیل دادگستری روز ۱۳ شهریور امسال دستگیر شده است. او از هنگام بازداشت در انفرادی بسر برده و از حق ملاقات با خانوادهی خود محروم است. مقامهای امنیتی و قضایی ایران او را به «تبلیغ علیه نظام» و «اقدام علیه امنیت ملی» متهم کردهاند. خانم ستوده تا بحال دو بار در اعتراض به روند رسیدگی به پروندهاش و نیز شرایط ناگواری زندان دست به اعتصاب غذا زده است.
در این قطعنامه به احکام صادرشده برای شیوا نظرآهاری، محمد سیفزاده، عبدالفتاح سلطانی، محمدعلی دادخواه، هوتن کیان و محمد اولیاییفرد نیز اشاره شده، و به صراحت اعلام شده که نسبت به عادلانه بودن و شفافیت روند دادرسی در ایران «تردیدهای جدی» وجود دارد.
پارلمان اروپا همچنین از آیتالله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه خواسته است کمیسیون مستقلی را برای بررسی روند محاکمه وکلای مدافع حقوق بشر و نیز محاکمه مقاماتی که در اقدامات غیرقانونی مشارکت کردهاند، ایجاد کند.
پارلمان اروپا در فوریه و سپتامبر سال گذشته نیز دو قطعنامه حقوق بشری علیه ایران صادر و در آنها نسبت وضعیت نقض حقوق بشر در این کشور ابراز نگرانی کرده است.
نسرین ستوده وکیل دادگستری روز ۱۳ شهریور امسال دستگیر شده است. او از هنگام بازداشت در انفرادی بسر برده و از حق ملاقات با خانوادهی خود محروم است. مقامهای امنیتی و قضایی ایران او را به «تبلیغ علیه نظام» و «اقدام علیه امنیت ملی» متهم کردهاند. خانم ستوده تا بحال دو بار در اعتراض به روند رسیدگی به پروندهاش و نیز شرایط ناگواری زندان دست به اعتصاب غذا زده است.
اسامی بازداشت شدگان در دی ماه ۸۹
خبرگزاری هرانا - در طی آذر ماه دست کم ۱۵۳ تن از فعالین سیاسی، مدنی و قومی و مذهبی در ایران از سوی نهادها و ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی بازداشت شدند، اسامی ۶۴ تن از این افراد توسط واحد آمار و نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران جمع آوری شده است.
شایان ذکر است، بیش از ۳۰۰ تن از شهروندان نیز در طی آذر ماه به صورت فلهای تحت عناوین مختلفی بازداشت شدند.
۱. آرش کیخسروی، عضو پان ایرانیست در تاریخ ۱۹ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۲. ابراهیم فیروزی، شهروند مسیحی در تاریخ ۲۹ دی ۸۹ و در رابط کردیم بازداشت شد.
۳. احسان آموزگار، فعال مدنی در تاریخ ۱۳ دی ۸۹ و در ارومیه بازداشت شد.
۴. احمد قائم مقامی، در تاریخ ۳۰ دی ۸۹ و در مشهد بازداشت شد.
۵. اقبال لطیفی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۶. اکبر ارسلانی، فعال مدنی در تاریخ ۱۳ دی ۸۹ و در ارومیه بازداشت شد.
۷. اکرم سنجری، در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۸. الهه لطیفی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۹. ایرج لطیفی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۱۰. بصیر الدین امینی، نوکیش مسیحی در تاریخ ۹ دی ۸۹ و در اصفهان بازداشت شد.
۱۱. بهار لطیفی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۱۲. بهرنگ محسنی، شهروند بهایی در تاریخ ۳۰ دی ۸۹ و در مشهد بازداشت شد.
۱۳. پدرام نصرالهی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۱۴. پوریا موسوی، فعال دانشجویی در تاریخ ۲۸ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۱۵. پویا صارمی، در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۱۶. جمشید لک، درویش گنابادی در تاریخ ۳۰ دی ۸۹ و در درود بازداشت شد.
۱۷. حجت کلاشی، عضو پان ایرانیست در تاریخ ۱۹ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۱۸. حجت عربی، فعال دانشجویی در تاریخ ۲۳ دی ۸۹ و در بازداشت شد.
۱۹. حسین گوهری، فعال سیاسی در تاریخ ۲۸ دی ۸۹ و در بازداشت شد.
۲۰. حمید ملک الکلانی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۲۱. حمیرا پرویزی، شهروند بهایی در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در ارومیه بازداشت شد.
۲۲. خالد حسینی، فعال کارگری در تاریخ ۱۷ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۲۳. خانم یاسی، نوکیش مسیحی در تاریخ ۹ دی ۸۹ و در اصفهان بازداشت شد.
۲۴. دلیر اسکندری، فعال دانشجویی و مدنی در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۲۵. رحیم لقمانی، شاعر کرد در تاریخ ۸ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۲۶. رضا کرمانی، عضو پان ایرانیست در تاریخ ۱۹ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۲۷. رضا خندان، همسر نسرین ستوده در تاریخ ۲۶ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۲۸. زاهد مرادیان، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۲۹. ژیان متیپور، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۳۰. ژیان ظفری، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۳۱. سعید ساعدی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۳۲. سید رحیم سیف السادات، رئیس سابق آموزش و پرورش لرستان در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در لرستان بازداشت شد.
۳۳. سیمین چایچی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۳۴. شاهین زینعلی، عضو پان ایرانیست در تاریخ ۱۹ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۳۵. شهین لطیفی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۳۶. شیوا کریمی، شهروند بهایی در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در ارومیه بازداشت شد.
۳۷. عادل محمد حسینی، عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی در تاریخ ۶ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۳۸. عباس لطیفی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۳۹. عثمان عبدی، شهروند کرد در تاریخ ۱۴ دی ۸۹ و در کردستان بازداشت شد.
۴۰. علی توکلی، برادر بزرگتر مجید توکلی در تاریخ ۱۵ دی ۸۹ و در شیراز بازداشت شد.
۴۱. علی جباری، شاعر و فعال سیاسی در تاریخ ۳ دی ۸۹ و در اذرباییجان بازداشت شد.
۴۲. علی مقامی، داماد عمادالدین باقی در تاریخ ۶ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۴۳. عنایت صادقینژاد، استاد فلسفه و منطق دانشگاه آزاد خرم آباد در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در لرستان بازداشت شد.
۴۴. فتانه نوری (قنبری)، شهروند بهایی در تاریخ ۱ دی ۸۹ و در ساری بازداشت شد.
۴۵. فخرالدین شفاعتی، نوکیش مسیحی در تاریخ ۴ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۴۶. فرزاد محمدزاده، مدیر کارخانه آچیلان در در تاریخ ۳۰ دی ۸۹ و در مشهد بازداشت شد.
۴۷. فرنود محمدزاده، شهروند بهایی در تاریخ ۳۰ دی ۸۹ و در مشهد بازداشت شد.
۴۸. لئونارد کشیشیان، شهروند مسیحی در تاریخ ۱۰ دی ۸۹ و در اصفهان بازداشت شد.
۴۹. محبوبه منصوری، در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۵۰. محمد حسین مظفری، فعال دانشجویی در تاریخ ۱۲ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۵۱. محمود محمودی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۵۲. مرتضی محجوبی، درویش گنابادی در تاریخ ۱۱ دی ۸۹ و در اصفهان بازداشت شد.
۵۳. مرتضی گلیزاده، مسئول کمیته تبلیغات ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در تاریخ ۱۶ دی ۸۹ و در اراک بازداشت شد.
۵۴. مهدی فروتن، در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۵۵. مهین تاج روحانی، شهروند بهایی در تاریخ ۱۱ دی ۸۹ و در ساری بازداشت شد.
۵۶. مهین صارمی، در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۵۷. مهین تاج روحانی، شهروند بهایی در تاریخ ۱۱ دی ۸۹ و در ساری بازداشت شد.
۵۸. ناصح نقشبندی، فعال سیاسی در تاریخ ۸ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۵۹. نبیالله باستان فارسانی، فعال کانون صنفی معلمان شهرکرد در تاریخ ۱۶ دی ۸۹ و در شهر کرد بازداشت شد.
۶۰. نوید مرغی، شهروند بهایی در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در ارومیه بازداشت شد.
۶۱. واحد مجیدی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۶۲. هادی منصوری، در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۶۳. هاشم رستمی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
شایان ذکر است، بیش از ۳۰۰ تن از شهروندان نیز در طی آذر ماه به صورت فلهای تحت عناوین مختلفی بازداشت شدند.
۱. آرش کیخسروی، عضو پان ایرانیست در تاریخ ۱۹ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۲. ابراهیم فیروزی، شهروند مسیحی در تاریخ ۲۹ دی ۸۹ و در رابط کردیم بازداشت شد.
۳. احسان آموزگار، فعال مدنی در تاریخ ۱۳ دی ۸۹ و در ارومیه بازداشت شد.
۴. احمد قائم مقامی، در تاریخ ۳۰ دی ۸۹ و در مشهد بازداشت شد.
۵. اقبال لطیفی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۶. اکبر ارسلانی، فعال مدنی در تاریخ ۱۳ دی ۸۹ و در ارومیه بازداشت شد.
۷. اکرم سنجری، در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۸. الهه لطیفی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۹. ایرج لطیفی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۱۰. بصیر الدین امینی، نوکیش مسیحی در تاریخ ۹ دی ۸۹ و در اصفهان بازداشت شد.
۱۱. بهار لطیفی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۱۲. بهرنگ محسنی، شهروند بهایی در تاریخ ۳۰ دی ۸۹ و در مشهد بازداشت شد.
۱۳. پدرام نصرالهی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۱۴. پوریا موسوی، فعال دانشجویی در تاریخ ۲۸ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۱۵. پویا صارمی، در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۱۶. جمشید لک، درویش گنابادی در تاریخ ۳۰ دی ۸۹ و در درود بازداشت شد.
۱۷. حجت کلاشی، عضو پان ایرانیست در تاریخ ۱۹ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۱۸. حجت عربی، فعال دانشجویی در تاریخ ۲۳ دی ۸۹ و در بازداشت شد.
۱۹. حسین گوهری، فعال سیاسی در تاریخ ۲۸ دی ۸۹ و در بازداشت شد.
۲۰. حمید ملک الکلانی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۲۱. حمیرا پرویزی، شهروند بهایی در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در ارومیه بازداشت شد.
۲۲. خالد حسینی، فعال کارگری در تاریخ ۱۷ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۲۳. خانم یاسی، نوکیش مسیحی در تاریخ ۹ دی ۸۹ و در اصفهان بازداشت شد.
۲۴. دلیر اسکندری، فعال دانشجویی و مدنی در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۲۵. رحیم لقمانی، شاعر کرد در تاریخ ۸ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۲۶. رضا کرمانی، عضو پان ایرانیست در تاریخ ۱۹ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۲۷. رضا خندان، همسر نسرین ستوده در تاریخ ۲۶ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۲۸. زاهد مرادیان، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۲۹. ژیان متیپور، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۳۰. ژیان ظفری، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۳۱. سعید ساعدی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۳۲. سید رحیم سیف السادات، رئیس سابق آموزش و پرورش لرستان در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در لرستان بازداشت شد.
۳۳. سیمین چایچی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۳۴. شاهین زینعلی، عضو پان ایرانیست در تاریخ ۱۹ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۳۵. شهین لطیفی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۳۶. شیوا کریمی، شهروند بهایی در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در ارومیه بازداشت شد.
۳۷. عادل محمد حسینی، عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی در تاریخ ۶ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۳۸. عباس لطیفی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۳۹. عثمان عبدی، شهروند کرد در تاریخ ۱۴ دی ۸۹ و در کردستان بازداشت شد.
۴۰. علی توکلی، برادر بزرگتر مجید توکلی در تاریخ ۱۵ دی ۸۹ و در شیراز بازداشت شد.
۴۱. علی جباری، شاعر و فعال سیاسی در تاریخ ۳ دی ۸۹ و در اذرباییجان بازداشت شد.
۴۲. علی مقامی، داماد عمادالدین باقی در تاریخ ۶ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۴۳. عنایت صادقینژاد، استاد فلسفه و منطق دانشگاه آزاد خرم آباد در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در لرستان بازداشت شد.
۴۴. فتانه نوری (قنبری)، شهروند بهایی در تاریخ ۱ دی ۸۹ و در ساری بازداشت شد.
۴۵. فخرالدین شفاعتی، نوکیش مسیحی در تاریخ ۴ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۴۶. فرزاد محمدزاده، مدیر کارخانه آچیلان در در تاریخ ۳۰ دی ۸۹ و در مشهد بازداشت شد.
۴۷. فرنود محمدزاده، شهروند بهایی در تاریخ ۳۰ دی ۸۹ و در مشهد بازداشت شد.
۴۸. لئونارد کشیشیان، شهروند مسیحی در تاریخ ۱۰ دی ۸۹ و در اصفهان بازداشت شد.
۴۹. محبوبه منصوری، در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۵۰. محمد حسین مظفری، فعال دانشجویی در تاریخ ۱۲ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۵۱. محمود محمودی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۵۲. مرتضی محجوبی، درویش گنابادی در تاریخ ۱۱ دی ۸۹ و در اصفهان بازداشت شد.
۵۳. مرتضی گلیزاده، مسئول کمیته تبلیغات ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در تاریخ ۱۶ دی ۸۹ و در اراک بازداشت شد.
۵۴. مهدی فروتن، در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۵۵. مهین تاج روحانی، شهروند بهایی در تاریخ ۱۱ دی ۸۹ و در ساری بازداشت شد.
۵۶. مهین صارمی، در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۵۷. مهین تاج روحانی، شهروند بهایی در تاریخ ۱۱ دی ۸۹ و در ساری بازداشت شد.
۵۸. ناصح نقشبندی، فعال سیاسی در تاریخ ۸ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۵۹. نبیالله باستان فارسانی، فعال کانون صنفی معلمان شهرکرد در تاریخ ۱۶ دی ۸۹ و در شهر کرد بازداشت شد.
۶۰. نوید مرغی، شهروند بهایی در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در ارومیه بازداشت شد.
۶۱. واحد مجیدی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۶۲. هادی منصوری، در تاریخ ۷ دی ۸۹ و در تهران بازداشت شد.
۶۳. هاشم رستمی، فعال مدنی در تاریخ ۵ دی ۸۹ و در سنندج بازداشت شد.
۶۴. یاسین قادری، شهروند کرد در تاریخ ۱۴ دی ۸۹ و در کردستان بازداشت شد.
زهرا بهرامی، شهروند ایرانی- هلندی در معرض اعدام
دختر زهرا بهرامی زندانی سیاسی محکوم به اعدام در پی ملاقات با مادرش در زندان اوین در روز سه شنبه میگوید، برخلاف گذشته مادرش در این ملاقات وحشتزده بود.
زهرا بهرامی شهروند هلندی-ایرانی روز سه روز پس از شرکت در تظاهرات معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات ۲۲ خرداد سال گذشته در روز عاشورا بازداشت شد.
ابوالقاسم صلواتی قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران زهرا بهرامی را به اتهام نگهداری مواد مخدر و عضویت در تشکلی به نام «انجمن پادشاهی» محکوم به اعدام کرده است. اما زهرا بهرامی با رد این اتهامات در دادگاه به قاضی گفته در زندان زیر فشار بازجویان پرونده وادار به اعترافات دروغین شده است.
بنفشه نایبپور، دختر زهرا بهرامی در تهران از جزئیات ملاقات روز سه شنبه با مادرش میگوید:
بنفشه نايب پور: آخرين باری که مادرم را ديدم روز سه شنبه بود. سه شنبهها هميشه وقت ملاقات است و اين ملاقاتها معمولا ۲۰ تا ۳۰ دقيقه طول میکشد.
-در اين ملاقات اخير مادرتان به شما چه گفتند؟
دو ماه پيش ايشان به بند عمومی منتقل شده بودند. الان دوباره به بند متادون منتقلشان کردهاند. زياد حالش خوب نبود. در بند عمومی اوين قسمتی است که حالت قرنطينه دارد و در آنجا فقط زندانيان سياسی را نگه میدارند. به آن جا می گويند بند متادون.
در اين چند بار آخری که ايشان را ديدم مادرم تلاش میکند که نشان ندهد که ناراحت است. اما وقتی من ديدمش فقط گريه میکرد. معلوم است که از وضعيت پيش آمده وحشتزده است.
ـ به غير از ملاقاتی که با مادرتان داشتهايد، آيا پرونده ايشان را بيرون از زندان هم پيگيری کردهايد؟
ما هنوز منتظريم که پروندهشان به کميسيون عفو و بخشودگی ارسال شود و در آنجا ببينيم که چه پاسخی به ما میدهند. زمانش هم مشخص نيست.اينکه کی پرونده به کميسيون عفو و بخشودگی برسد و يا اينکه کی به ما پاسخ بدهند مشخص نيست.
- مبنای اتهام به همراه داشتن مواد مخدر در هنگام دستگيری که به ايشان وارد شده، بر چه اساسی بوده است؟
در پرونده چنين اتهامی ذکر شده است اما مادرم در روز دادگاه اين اتهامش را رد کرد و به خود آقای صلواتی- قاضی پرونده- هم گفت که «من تحت فشار بودم. در شرايط خيلی وحشتناکی قرار داشتم و ناچار شدم اين اتهامات را بپذيرم اما الان دارم به شما میگويم که اين اتهام کلا بیپايه و اساس است و آن را به طور کامل رد میکنم.»
ـ يعنی الان ديگر از اتهام عضويت در انجمن پادشاهی در پرونده ايشان خبری نيست؟
چرا . هنوز هم اتهام سياسی ايشان کماکان باقی است. اصلا خود ما از اين وضعيت تعجب میکنيم. الان مادرم يکسال است که در زندان به سر میبرد. از اين يکسال، نزديک به ده ماهش را در بند امنيتی ۲۰۹ گذرانده است.
تعجب ما از اين است که اگر اتهام مواد مخدر مادرم درالويت از اتهام سياسی ايشان بوده، چرا اول آمدند و به آن بخش از اتهاماتش رسيدگی کردند. چه میخواستند بگويند؟
ـ گويا ايشان اساسا عضويت در انجمن پادشاهی را هم رد میکنند؟
بله . اين اتهامها را رد میکنند. چند وقت پيش در يک سايتی داشتم در اين مورد مطالعه میکردم، ديدم که انجمن پادشاهی يک بيانيه داده بود و گفته بود که خانم زهرا بهرامی هيچ وابستگی به انجمن پادشاهی ندارد.
من هميشه گفتهام . مادر من در تجمعات شرکت میکرد. با تلويزيونها و راديوهای سياسی تماس تلفنی داشت. اما عضو هيچ گروهک و فرقهای نبود.
ـآيا شما بعد از آخرين ملاقاتتان با آقای جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، يا قاضی صلواتی تماس جديدی گرفتهايد؟ چون پيش از اين گفته بوديد که به شما قول دادهاند که بعد از اعترافات مادرتان، مسئله ايشان را حل میکنند و ايشان را از زندان آزاد خواهند کرد؟
بله. آقای جعفری دولت آبادی دو ماه پيش که من با ايشان ملاقات داشتم، به من گفتند که «تحت هيچ شرايطی با هيچ مطبوعات و رسانهايی مصاحبه نکن، چون اين جوری وضعيت مادرت بدتر میشود، من تا جايی که بتوانم به شما قول همکاری و کمک میدهم و هر وقت هم که شما مايل بوديد و به دادستانی آمديد میتوانيد مستقيم بيايد نزد خودم.»
حتی من بعد از اينکه با ايشان صحبت کردم چندين بار مراجعه کردم اما ايشان اصلا مرا نپذيرفتند. و نخواستند مرا ملاقات کنند. کاری که برايم نکردند هيچ، حکم اعدام هم صادر شد.
ـ از ديروز تا به حال با قوه قضائيه تماسی داشتهايد؟
خير. وکيل مادرم از من خواسته که بروم و درخواست عفو بدهم. بروم نزد قاضی و تقاضای عفو بکنم.اما من هيچگاه اين کار را نمیکنم.من همين جا اعلام میکنم که شخصا تقاضای عفو برای مادرم نمیکنم.
برای اينکه ما اساسا اين اتهامات را قبول نداريم. تقاضای عفو برای کسی است که اتهاماتش را پذيرفته باشد. و بداند که مقصر است. خير، نه آقای جعفر دولت آبادی و نه آقای صلواتی در اين چند روز با من تماسی نداشتهاند.
ـ با توجه به اينکه مادرتان تبعه کشور هلند است. چه تماسهايی با کنسولگری يا سفارت هلند در تهران داشتهايد؟ آيا نتايجی هم در اين زمينه به دست آوردهايد؟
چند بار به سفارت رفتهام و با آنها درتماس بودهام. تقاضای کمک کردهام و آنها هم تا آنجايی که بتوانند سعی میکنند که کمک کنند. ولی تا به حال در مورد اقداماتشان چيزی به من نگفتهاند.
من ازمسئولين سفارت هلند پرسيدم که اگر کسی از من در مورد اقدامات سفارت هلند در مورد وضعيت مادرم سوال کرد بايد چه پاسخی بدهم که به من گفتند به آنها بگوييد با خود سفارت تماس بگيرند، ما به آنها توضيح خواهيم داد.
ـ اقدام بعدی شما چه خواهد بود؟
تا جايی که بتوانم سعی و تلاشم را می کنم تا مادرم را نجات بدهم.
زهرا بهرامی شهروند هلندی-ایرانی روز سه روز پس از شرکت در تظاهرات معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات ۲۲ خرداد سال گذشته در روز عاشورا بازداشت شد.
ابوالقاسم صلواتی قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران زهرا بهرامی را به اتهام نگهداری مواد مخدر و عضویت در تشکلی به نام «انجمن پادشاهی» محکوم به اعدام کرده است. اما زهرا بهرامی با رد این اتهامات در دادگاه به قاضی گفته در زندان زیر فشار بازجویان پرونده وادار به اعترافات دروغین شده است.
بنفشه نایبپور، دختر زهرا بهرامی در تهران از جزئیات ملاقات روز سه شنبه با مادرش میگوید:
بنفشه نايب پور: آخرين باری که مادرم را ديدم روز سه شنبه بود. سه شنبهها هميشه وقت ملاقات است و اين ملاقاتها معمولا ۲۰ تا ۳۰ دقيقه طول میکشد.
-در اين ملاقات اخير مادرتان به شما چه گفتند؟
دو ماه پيش ايشان به بند عمومی منتقل شده بودند. الان دوباره به بند متادون منتقلشان کردهاند. زياد حالش خوب نبود. در بند عمومی اوين قسمتی است که حالت قرنطينه دارد و در آنجا فقط زندانيان سياسی را نگه میدارند. به آن جا می گويند بند متادون.
در اين چند بار آخری که ايشان را ديدم مادرم تلاش میکند که نشان ندهد که ناراحت است. اما وقتی من ديدمش فقط گريه میکرد. معلوم است که از وضعيت پيش آمده وحشتزده است.
ـ به غير از ملاقاتی که با مادرتان داشتهايد، آيا پرونده ايشان را بيرون از زندان هم پيگيری کردهايد؟
ما هنوز منتظريم که پروندهشان به کميسيون عفو و بخشودگی ارسال شود و در آنجا ببينيم که چه پاسخی به ما میدهند. زمانش هم مشخص نيست.اينکه کی پرونده به کميسيون عفو و بخشودگی برسد و يا اينکه کی به ما پاسخ بدهند مشخص نيست.
- مبنای اتهام به همراه داشتن مواد مخدر در هنگام دستگيری که به ايشان وارد شده، بر چه اساسی بوده است؟
در پرونده چنين اتهامی ذکر شده است اما مادرم در روز دادگاه اين اتهامش را رد کرد و به خود آقای صلواتی- قاضی پرونده- هم گفت که «من تحت فشار بودم. در شرايط خيلی وحشتناکی قرار داشتم و ناچار شدم اين اتهامات را بپذيرم اما الان دارم به شما میگويم که اين اتهام کلا بیپايه و اساس است و آن را به طور کامل رد میکنم.»
ـ يعنی الان ديگر از اتهام عضويت در انجمن پادشاهی در پرونده ايشان خبری نيست؟
چرا . هنوز هم اتهام سياسی ايشان کماکان باقی است. اصلا خود ما از اين وضعيت تعجب میکنيم. الان مادرم يکسال است که در زندان به سر میبرد. از اين يکسال، نزديک به ده ماهش را در بند امنيتی ۲۰۹ گذرانده است.
تعجب ما از اين است که اگر اتهام مواد مخدر مادرم درالويت از اتهام سياسی ايشان بوده، چرا اول آمدند و به آن بخش از اتهاماتش رسيدگی کردند. چه میخواستند بگويند؟
ـ گويا ايشان اساسا عضويت در انجمن پادشاهی را هم رد میکنند؟
بله . اين اتهامها را رد میکنند. چند وقت پيش در يک سايتی داشتم در اين مورد مطالعه میکردم، ديدم که انجمن پادشاهی يک بيانيه داده بود و گفته بود که خانم زهرا بهرامی هيچ وابستگی به انجمن پادشاهی ندارد.
من هميشه گفتهام . مادر من در تجمعات شرکت میکرد. با تلويزيونها و راديوهای سياسی تماس تلفنی داشت. اما عضو هيچ گروهک و فرقهای نبود.
ـآيا شما بعد از آخرين ملاقاتتان با آقای جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، يا قاضی صلواتی تماس جديدی گرفتهايد؟ چون پيش از اين گفته بوديد که به شما قول دادهاند که بعد از اعترافات مادرتان، مسئله ايشان را حل میکنند و ايشان را از زندان آزاد خواهند کرد؟
بله. آقای جعفری دولت آبادی دو ماه پيش که من با ايشان ملاقات داشتم، به من گفتند که «تحت هيچ شرايطی با هيچ مطبوعات و رسانهايی مصاحبه نکن، چون اين جوری وضعيت مادرت بدتر میشود، من تا جايی که بتوانم به شما قول همکاری و کمک میدهم و هر وقت هم که شما مايل بوديد و به دادستانی آمديد میتوانيد مستقيم بيايد نزد خودم.»
حتی من بعد از اينکه با ايشان صحبت کردم چندين بار مراجعه کردم اما ايشان اصلا مرا نپذيرفتند. و نخواستند مرا ملاقات کنند. کاری که برايم نکردند هيچ، حکم اعدام هم صادر شد.
ـ از ديروز تا به حال با قوه قضائيه تماسی داشتهايد؟
خير. وکيل مادرم از من خواسته که بروم و درخواست عفو بدهم. بروم نزد قاضی و تقاضای عفو بکنم.اما من هيچگاه اين کار را نمیکنم.من همين جا اعلام میکنم که شخصا تقاضای عفو برای مادرم نمیکنم.
برای اينکه ما اساسا اين اتهامات را قبول نداريم. تقاضای عفو برای کسی است که اتهاماتش را پذيرفته باشد. و بداند که مقصر است. خير، نه آقای جعفر دولت آبادی و نه آقای صلواتی در اين چند روز با من تماسی نداشتهاند.
ـ با توجه به اينکه مادرتان تبعه کشور هلند است. چه تماسهايی با کنسولگری يا سفارت هلند در تهران داشتهايد؟ آيا نتايجی هم در اين زمينه به دست آوردهايد؟
چند بار به سفارت رفتهام و با آنها درتماس بودهام. تقاضای کمک کردهام و آنها هم تا آنجايی که بتوانند سعی میکنند که کمک کنند. ولی تا به حال در مورد اقداماتشان چيزی به من نگفتهاند.
من ازمسئولين سفارت هلند پرسيدم که اگر کسی از من در مورد اقدامات سفارت هلند در مورد وضعيت مادرم سوال کرد بايد چه پاسخی بدهم که به من گفتند به آنها بگوييد با خود سفارت تماس بگيرند، ما به آنها توضيح خواهيم داد.
ـ اقدام بعدی شما چه خواهد بود؟
تا جايی که بتوانم سعی و تلاشم را می کنم تا مادرم را نجات بدهم.