۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

مهمترین خبرهای روز جمعه بخش اوّل تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها



اسرائیل: عدم امکان دستیابی ایران به بمب اتمی پیش از سال 2015

بر پایه ارزیابی سازمان امنیت اسرائیل، ایران تا پیش از سال ۲۰۱۵ میلادی قادر به ساخت بمب اتمی نخواهد بود. داگان، در مراسم تودیع خود به عنوان رئیس سازمان امنیت اسرائیل تصریح کرد که تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی موثر بوده است.
دوران ریاست مئیر داگان در راس سازمان موساد پس از هشت سال پایان یافته مئیر داگان، در مراسم واگذاری سمت خود، در آخرین ارزیابی خود در مقام رئیس سازمان امنیت اسرائیل (موساد) روز پنج‌شنبه (۱۶ دی / ۶ ژانویه) تاریخ جدیدی برای دستیابی احتمالی جمهوری اسلامی به سلاح هسته‌ای ارائه داد. وی گفت که تحریم‌های کنونی جامعه جهانی علیه ایران یکی از دلایل ناکامی ایران برای ساخت بمب اتمی است.داگان در سخنرانی خود که متن آن در اختیار خبرگزاری رویترز قرار گرفته است، بار دیگر تاکید کرد که حمله نظامی به ایران صرفاَ به عنوان آخرین گزینه‌ی اسرائیل مجاز خواهد بود. رئیس سازمان امنیت اسراییل در ژوئن ۲۰۰۹ میلادی بر خلاف سخنان اخیر خود تاریخ دستیابی جمهوری اسلامی به جنگ‌افزار هسته‌ای را ۲۰۱۴ ذکر کرده بود.
به گفته دادگان مشکلات فنی در تاسیسات غنی‌سازی اورانیوم ایران یکی دیگر از دلایل به تعویق افتادن ساخت بمب هسته‌ای توسط جمهوری اسلامی است. در دوران ریاست داگان در سازمان امنیت اسرائیل، مقامات رسمی این کشور چند بار ارزیابی‌های خود را از زمان دست‌یابی ایران به بمب اتمی تغییر دادند.
 در ۲۰۰۳ میلادی ساخت بمب اتمی برای سال ۲۰۰۷ پیش‌بینی شد و در سال ۲۰۰۷ این تاریخ به سال ۲۰۰۹ میلادی تغییر یافت. اندکی بعد سال ۲۰۱۱ میلادی به عنوان سال سرنوشت‌ساز در برنامه اتمی ایران ذکر شد.

بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل (راست) و مئیر داگانمشکلات ایران دلیل تغییر ارزیابی‌هاست
به گفته یوسی ملمان، تحلیل‌گر روزنامه‌ی هاآرتص تاریخ‌های مختلفی که از جانب مقامات اسرائیل ارائه می‌شود، به خاطر ارزیابی اشتباه مسئولان امنیتی نبوده، بلکه ناشی از «مشکلات متفاوتی است که ایران به تدریج در پیشبرد برنامه اتمی خود با آنها مواجه شده است.»
 این تحلیل‌گر اسرائیلی می‌افزاید که در این میان "نباید بخصوص تلاش‌های موساد" را در این زمینه نادیده گرفت. یکی از این مشکلات آلودگی کامپیوترهای تاسیسات اتمی ایران به ویروس مخرب استاکس‌نت است.
مقامات رسمی ایران بارها کوشیدند که آسیب مشکلات فنی‌از جمله حمله‌ی سایبری به تأسیسات اتمی را ناچیز جلوه دهند، اما در گزارش مؤسسات پژوهشی نظیر "موسسه علوم و امنیت بین‌المللی" در واشنگتن به تخریب دست‌کم هزار دستگاه سانتریفوژ در نطنز اشاره شده است.
داگان طی مراسم رسمی مسئولیت سازمان امنیت اسرائیل را به "تامیر پاردو"، جانشین خود واگذار کرد. داگان در این مراسم یادآور شد که حزب‌الله به عنوان، دستیار لبنانی ایران در منطقه بیشتر از ۹۰ درصد دیگر کشورهای جهان توان موشکی در اختیار دارد.
 به گفته داگان جمهوری اسلامی موقعیت حزب‌الله را در جنوب لبنان علیه اسراییل تقویت کرده و گروه اسلامی حماس، به عنوان متحد دیگر جمهوری اسلامی می‌کوشد در باریکه غزه مواضع خود را بیش از پیش تحکیم کند.
تامیر پاردو، رئیس جدید موساد همچون دیگر مقامات امنیتی اسراییل در ارتش این کشور خدمت کرده و خلال "عملیات انتبه" در سال ۱۹۷۶ عضو واحد ویژه‌ی آزادسازی هواپیمای ربوده شده‌ی اسراییل در اوگاندا بود.
 فرمانده‌ی پاردو در عملیات انتبه، "یونی نتانیاهو" برادر بزرگتر بنیامین نتانیاهو بود که در این ماموریت کشته شد. پاردو در سال ۱۹۸۰ به سازمان امنیت اسراییل پیوست و در سال ۱۹۸۸ به سمت رئیس بخش کنترل الکترونیکی گمارده شد. وی از سال ۲۰۰۲ تاکنون نیز معاونت داگان را برعهده داشته است.




درز اطلاعات محرمانه درباره ایران در آمریکا                                             

یک مامور پیشین امنیتی آمریکا به اتهام انتقال غیرقانونی اطلاعات واسناد محرمانه به رسانه‌ها بازداشت شد. این مامور سیا در پی انتشار اطلاعاتی درباره برنامه اتمی ایران در کتاب یک خبرنگار از روزنامه نیویورک تایمز شناسایی شد. 

یک مامور پیشین سازمان امنیتی آمریکا (سیا) در روز پنج‌شنبه (۱۶دی/۶ ژانویه) دستگیر شد. جفری استرلینگ، مامور امنیتی آمریکا متهم است که اطلاعات محرمانه درباره‌ی ایران را در اختیار خبرنگاری از روزنامه نیویورک تایمز قرار می‌داده است.

به گفته دادستانی فدرال آمریکا، جفری استرلینگ (۴۳ ساله) متهم به ارسال دست‌کم ۶ مورد اسناد محرمانه، نگهداری غیرمجاز اسناد طبقه‌بندی شده مربوط به امنیت ملی آمریکا، جعل ای‌میل، انتقال اسناد دولتی و جلوگیری از کار دستگاه قضایی است. 
این بازداشت در پی انتقادات شدید اوباما از درز اطلاعات محرمانه در آمریکا صورت می‌گیرد. انتشار اسناد محرمانه وزارت امورخارجه آمریکا توسط سایت ویکی‌لیکس نیز کاخ سفید را مصمم کرد که لایحه‌ای را برای پیشگیری از لو رفتن اطلاعات محرمانه تنظیم کند. 
استرلینگ، وکیلی است که در سال‌های ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۲ میلادی برای سازمان سیا کار می‌کرده است. او از سال ۱۹۹۸ تا اواسط ۲۰۰۲ مسئول برنامه‌ای پنهانی بوده که وظیفه آن طبقه‌بندی توان و فعالیت‌‌های تسلیحاتی کشورهای مختلف بوده است. این موارد در کیفرخواست دادستانی نیز عنوان شده و از ایران نیز به عنوان یکی از این کشورها نام برده شده است. 
جفری استرلینگ همچنین مسئولیت جاسوسان فراری این کشورها از جمله جاسوسان ایرانی را نیز برعهده داشته است.

باراک اوباما و لئون پانتا، رئیس سیاضربه به شبکه جاسوسی آمریکا در ایران 
گرچه دادستانی آمریکا نامی از خبرنگار نیویورک تایمز نبرده، اما براساس زمان درز اطلاعات و جزییات آن، ظاهراَ جمیز رایزن، خبرنگار سرشناس نیویورک تایمز مورد نظر دستگاه قضایی بوده است. جمیز رایزن در کتاب خود، به نام "وضعیت جنگ" که در سال ۲۰۰۶ منتشر کرد، بخش‌هایی را به برنامه اتمی ایران اختصاص داده است.

اطلاعات محرمانه در این کتاب نشان می‌داد که منبعی از درون سازمان‌های امنیتی این اطلاعات را در اختیار جیمز رایزن قرار داده است. خبرنگار نیویورک تایمز اما در دادگاه از افشای نام منبع خود خودداری کرد.
درکتاب رایزن همچنین آمده است که سهل‌انگاری و خطای یک مامور سیا، سبب کشف شبکه جاسوسی آمریکا در ایران و بازداشت برخی از جاسوسان شده است.
ظاهراَ استرلینگ در اواسط سال ۲۰۰۰ میلادی به تبعیض نژادی در زمینه شغلی در سیا اعتراض داشته و تهدید می‌کند که در صورت عدم تحقق خواسته‌هایش، دست به انتشار خاطرات خود خواهد زد. به گفته دادستانی آمریکا، خودداری سیا از پذیرش مطالبات وی، سبب بروز حس انتقام جویی در استرلینگ ‌می‌شود. این انتقام‌جویی سرانجام با لو دادن اطلاعات محرمانه شکلی عملی به خود می‌گیرد.

فروش و انتقال اطلاعات محرمانه 
سازمان امنیتی سیا در روز پنج‌شنبه (۱۶ دی) با انتشار بیانیه‌ای از افشای اطلاعات محرمانه ابراز تاسف کرد. بازداشت جفر استرلینگ در محل سکونت وی در سنت لوئیس صورت گرفته است. 
تاکنون موارد دیگری از درز و فروش اطلاعات محرمانه توسط کارمندان دولتی در آمریکا گزارش شده است. استیفن کیم، تحلیل‌گر سیاست خارجی و کارمند وزارت امورخارجه آمریکا نیز در اوت ۲۰۱۰ میلادی متهم به انتقال اطلاعات محرمانه به خبرنگاران روزنامه‌ها شده بود. در همین سال یک کارمند ارشد اداره امنیت ملی آمریکا نیز متهم به فروش اسناد طبقه‌بندی شده به خبرنگاری از روزنامه "سان" (Sun) در بالتیمور شد.







صالحی: هدف بازدید از تأسیسات هسته‌ای، خنثی کردن دروغ‌پردازی‌هاست


درحالی که مقام‌های اتحادیه اروپا با رد دعوت ایران برای بازدید از تاسیسات هسته‌ای این کشور، بازرسی از این تاسیسات را کاری تخصصی و در حیطه اختیارات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دانسته‌اند، علی‌اکبر صالحی، سرپرست وزارت امور خارجه ایران هدف از این اقدام را «خنثی کردن دروغ‌پردازی‌ها» درباره برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی دانسته است.
علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی و سرپرست وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، روز جمعه در گفت و گویی با خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، هدف تهران از دعوت کردن نمایندگان کشورهای طرف مذاکرات هسته‌ای برای بازدید از تاسیسات هسته‌ای خود را «خنثی کردن دروغ‌پردازی‌های طرف مقابل» درباره برنامه‌ اتمی ایران اعلام کرده است.
وی در این باره گفته است: «ما از سفیران مجموعه اتحادیه اروپا و جنبش غیرمتعهدها به عنوان تشکل‌های بین‌المللی دعوت کرده‌ایم که در ایران حضور یافته و از تأسیسات هسته‌ای‌مان بازدید کنند تا کذب ادعاهای کشورهای غیرخیرخواه در ارتباط با فعالیت‌های هسته‌ای ما به اثبات برسد.»
علی‌اکبر صالحی همچنین با بیان اینکه «بعضی‌ها با دروغ‌پردازی به فضاسازی در افکار عمومی علیه جمهوری اسلامی ایران پرداخته‌اند و افکار عمومی را به انحراف کشیده‌اند»، ابراز امیدواری کرده است، «این اقدام بتواند باعث شود که برخی کشورها از نزدیک شاهد واقعیت‌ها باشند و دروغ‌پردازی‌های طرف مقابل برای چندمین بار خنثی شود.»
این در حالی است که کا‌ترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، روز جمعه با رد دعوت ایران برای بازدید از تأسیسات اتمی‌اش، گفته است: «بازدید از تأسیسات هسته‌ای وظیفه اتحادیه اروپا نیست، بلکه کاری تخصصی و مربوط به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است.»
پیشتر نیز ایالات متحده آمریکا در واکنش به دعوت ایران از نمایندگان برخی کشورها برای بازدید از تأسیسات هسته‌ای این کشور، چنین سفری را «یک سفر سحرآمیز و افسانه‌ای» خوانده بود که نمی‌تواند کمکی به اجرای تعهدات بین‌المللی تهران کند.
همچنین بریتانیا نیز در واکنش به این اقدام ایران اعلام کرده بود: «یک دیدار کاملاً کنترل شده از تأسیسات دستچین شده نخواهد توانست ضمانت‌های لازم را به جامعه جهانی بدهد.»
جمهوری اسلامی ایران چند روز پیش و در آستانه برگزاری دور دیگری از گفت‌وگوهای هسته‌ای با نماینگان کشورهای ۱+۵ که قرار است در اواخر ژانویه در استانبول برگزار شود، از نمایندگان چند کشور از جمله برخی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا و کشورهای در حال توسعه عضو شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای بازدید از تأسیسات هسته‌ای خود دعوت کرده بود.
رئیس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی علت انجام این دعوت را نشان دادن «حسن نیت» ایران دانسته و گفته است: «این بازدید یک حسن‌نیت از طرف ایران است. البته اولین‌بار هم نیست که ایران این اقدام را انجام می‌دهد. قبلاً نیز بعضی از کشورها از تأسیسات هسته‌ای ما بازدید کرده‌اند.»
وی همچنین در پاسخ به این پرسش که چه کشورهایی تاکنون به این دعوت پاسخ داده‌اند، نیز صرفاً اظهار داشته است: «ما از تشکل‌ها و سازمان‌های بین‌المللی مانند اتحادیه اروپا و جنبش غیرمتعهدها برای بازدید از تأسیسات هسته‌‌ای دعوت کرده‌ایم و در این موضوع به کشورها نگاه نمی‌کنیم بلکه از تشکل‌های بین‌المللی دعوت کرده‌ایم که این گروه‌ها کشورهای هم‌فکر خودشان را نیز شامل می‌شوند.»
سرپرست وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود در باره موضوع گفت‌وگوهای هسته‌ای پیش رو در استانبول نیز گفته است: «در بسته پیشنهادی ایران و طرف مقابل به سرفصل‌هایی مثل مسائل اقتصادی، امنیتی و هسته‌ای به‌طور عام اشاره شده است که از طریق تشکیل کارگروه‌هایی برای هر کدام از این سرفصل‌ها موضوعات مورد علاقه دو طرف پیگیری می‌شود.»
وی همچنین با تکذیب حضور خود در گفت و گوهای استانبول که از روز ۲۰ ژانویه آغاز می‌شود، اظهار داشته است: «من به عنوان رئیس سازمان انرژی اتمی از اعضای کمیته هسته‌ای شورای عالی امنیت ملی هستم؛ بنابراین در تصمیم‌سازی‌های مربوط به موضوع هسته‌‌ای سهیمم، اما کسی که این موضوع را پیگیری می‌کند دبیر شورای عالی امنیت ملی است و بنده حضور خودم در مذاکرات استانبول را به شدت تکذیب می‌کنم.»









اخبار روز:
ما اجرای حکم زندان برای رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه را محکوم می کنیم و خواهان لغو احکام صادره برای همه فعالین کارگری و آزادی همه کارگران زندانی می باشیم. 
با امید به گسترش صلح و عدالت در همه جهان 
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه 

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه 
هیئت موسس بازگشایی سندیکای فلز کار و مکانیک 



۱۵دیماه ۱٣٨۹









اخبار روز:
سندیکای ث.ژ.ت برای اولین بار مراسم سنتی تبریک سال نو کاخ الیزه را بایکوت کرد. 
همه ساله به مناسبت فرا رسیدن سال نو از طرف کاخ الیزه مراسمی با شرکت سندیکاها برگزار می شود و رئیس جمهور در دیدار با نمایندگان سندیکاها، ضمن تبریک سال نو، سخنانی ایراد می کند و همگان را بصرف شیرینی و نوشیدنی دعوت می کند. 
مراسم امسال ساعت ۵ عصر ۶ ژانویه در کاخ الیزه بدون حضور دبیر سندیکای ث.ژ.ت برگزار شد و این برای اولین بار است که این مراسم توسط ث.ژ.ت بایکوت می شود. 
ث.ژ.ت طی اطلاعیه ای بتاریخ ۵ ژانویه اعلام کرد که در این مراسم شرکت نخواهد کرد و دلایل عدم شرکتش را در این اطلاعیه بر شمرده است از جمله: 
- بی اعتنایی نیکلا سارکوزی به مخالفت اکثریت فرانسویان با اصلاحات بازنشستگی پیشنهادیش و اهمیت ندادن وی به گفتگوی جدی با سندیکاها دراین رابطه، 
- نیکلا سارکوزی بار دیگر در این مراسم وجود اتحادیه های قوی و گفتگوهای اجتماعی را یادآور خواهد شد، اما عملکردش خلاف این امر را نشان داده و خواهد داد. 
ث .ژ.ت در این اطلاعیه با اشاره به بحث روزهای اخیر رهبران حزب سارکوزی در دفاع از افزایش ساعت کار تحت پوشش زیان های ٣۵ ساعت کار در هفته، بررسی مجدد سیاست اشتغال، شرایط و زمان کار را گوشزد کرده و حقوق بگیران را به مقاومت در برابر بدترشدن شرایط کار و زندگی فراخوانده است و سندیکاهای فرانسوی را دعوت به همبستگی و مبارزه کرده است. 


گزارش: ناصر پاریس







اخبار روز:
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری : بر اساس گزارش رسیده، روز چهار شنبه مورخه ۱۵/ ۱۰/٨۹ ساعت ۱و ٣۰ دقیقه ظهر، خالد حسینی از فعالین کارگری و عضو کمیته هماهنگی هنگام مراجعه به منزل برای نهار، در میدان گاز در شهر سنندج هنگام مشاهده درگیری ماموران انتظامی با مردم و پرسیدن دلیل آن، ماشینش مورد ضربه مامورین قرارگرفت و بدنبال اعتراض وی و خارج شدن از اتومبیل خود، مورد ضرب و شتم مامورین قرار گرفت. 
لازم به ذکر است که خالد حسینی با همکاری مردم قصد ترک آنجا را داشت اما هنگام ترک میدان، توسط مامورین به وی تیراندازی و خودرو او مورد اصابت گلوله قرار گرفت. در همان موقع کودک ۱۴ساله­ای به­نام سالار خالدیان نیز از ناحیه مچ­ پا زخمی شد و به بیمارستان انتقال یافت و خالد حسینی هم به بهانه واهی از طرف ماموران کلانتری ۱۱ بازداشت و تا هنگام تهیه این خبر در بازداشت به سر می‌برد.








نوری‌زاد در بند دو الف سپاه زندانی است
جرس:
خبر انتقال و نگهداری محمد نوری زاد در خانه امن که چندی پیش منتشر شده بود، تکذیب شد و وی همچنان در بند دو الف سپاه زندانی است.
 به گزارش سایت رسمی نوری زاد، طبق آخرین اخبار واصله، در هفته های پیشین، ملاقات خانواده با این نویسنده دربند، در زندان اوین و در بند دوالف صورت گرفته است و خبر انتقال به خانه ی امن از جانب خانواده ی جناب نوری زاد تکذیب شد.
 محمد نوریزاد ظهر عاشورا بر اثر اعتصاب غذای خشک که در اعتراض به وضع موجود کرده بود به بیمارستان منتقل شده و تا چند روز بستری بود. حال وی هم اکنون پس از دیدار با خانواده اش بهتر توصیف شده است.





 به رسميت شناختن حقوق همه ايرانيان و اتحاد دموكراتيك آنان از هر قوم ضامن همزيستي همگرايانه فرزندان مام ميهن است

مقدمه
 آيا دست يافتن به وحدت و هويت ملي به معناي اين‌‌كه كانون وفاداري هر تبعه ايران باشد مستلزم آن است كه ما ترك، كرد، عرب، بلوچ، تركمن، لر و فارس نداشته باشيم و ايرانيان به جاي حفظ رنگين‌ كمان اقوام و مذاهب خود، در يك زبان و لباس و آداب و رسوم واحد ذوب و مستحیل شوند؟ يا بر عكس، ملت ايران را واقعيتي جدا از اين تكثر و تنوع نيست كه با وجود جهانِ جهاني شده كنوني، همچنان مي‌تواند با هم بودن را در كنار همه گونه‌گوني‌هايش حفظ كند و حتي از فرصت‌ها و مواهب آن نيز بهره‌مند شود؟
 از سوي ديگر آيا توسعه علمي، فني و اقتصادي ايران مستلزم نقض حقوق فرهنگي، مدني و سياسي ايرانيان است؟ و جز با «توسعه آمرانه» نمي‌‌‌توان به ايراني صنعتي و پيشرفته رسيد؟ يا برعكس، تنها با توسعه همه جانبه و در همه ابعاد، از جمله توسعه سياسي، مي توان به توسعه اقتصادي، علمي و فني دست يافت؟ همچنين آيا دستيابي به عدالت اقتصادي و ارائه «خدمت» به مردم مي‌تواند جايگزين نيازهاي منزلتي، هويتي و حقوقي شهروندان ايران زمين با همه گونه‌گوني زباني و تنوع قومي و فرهنگي آنان باشد؟
 آيا تجربه عصر اصلاحات نشان نمي‌دهد كه به رسميت شناختن حقوق همه ايرانيان با هر عقيده و سليقه، و اتحاد دموكراتيك آنان از هر قوم ضامن همزيستي همگرايانه فرزندان مام ميهن است؟ و توسعه اقتصادي، علمي،‌ فني، صنعتي و نيز صلح منطقه‌اي، برآيند همين تعريف دموكراتيك از توسعه، هويت و وحدت ملي است؟ آيا آن تجربه بيانگر آن نيست كه دستيابي به عدالت اجتماعي و رفاه ملي نيز نه با تزريق صدقه‌وار بخش اندكي از پول نفت به اندام‌هاي جامعه، كه با برنامه‌ريزي صحيح، مديريت دورانديش، جلب مشاركت همگاني (1) و تأمين حقوق شهروندان كه در چند و چون آن قانون اساسي به صراحت بيان شده است، تحقق خواهد يافت؟ و دولت مركزي نيز از طريق اعتماد به همين مردم و جلب اعتماد و مشاركت آنان با هر دين، مذهب و زبان و دين مي‌تواند نيروي دفاعي و ملي خود را تقويت كند و به سازندگي همه‌‌جانبه كشور بپردازد؟

«ميشل فوكو» و روح جمعي
 آنچه يكي از متفكرين و فلاسفة خداناباور عصر حاضر را به حمايت از انقلاب اسلامي كشاند، بعد نمايشي انقلاب بود. «مشيل فوكو» فيلسوف فقيد فرانسوي براي مدتي شيفته انقلاب اسلامي شد و او بود كه براي نخستين بار در تحليل بعد زيبايي شناختي انقلاب اسلامي بر واژه «تظاهرات» با همه ابعاد ديداري و نمايشي آن تأكيد كرد. او هنگامي كه به پاريس بازگشت ‌گفت ما در تهران «ديديم» كه چگونه مردمي به مثابه يك ملت، اراده و خواست جمعي خود را «ظاهر مي‌سازند» و «تظاهر» مي‌كنند. فوكو همچنين ‌گفت تا قبل از آمدن به ايران همچون كثيري از متفكران جديد غربي تصور مي‌كرد كه واژگاني از قبيل «اراده جمعي» و «خواست جمعي» فقط يك سلسله واژه‌ها و ترم‌هاي تئوريك هستند و به ازاي رويت‌پذير ندارند. به تعبير او چيزي مثل «روح» كه فرض مي‌شود اما ديده نمي‌شود.
 به اين ترتيب اگر شرق‌شناسان استعماري به ابداع و اختراع موجودي متافيزيكي به نام «روح ايراني» به عنوان ذات‌هاي ازلي و ابدي ضد حقوق بشري و ضد عربي و ضد تركي و ضدكردي پرداختند، ميشل فوكو در رويكردي كاملاً‌ متفاوت يك «روح» و يك «اراده جمعي» كاملاً متفاوت را در خيابان‌هاي تهران «ديد» و مشاهده كرد كه چگونه ملتي با وجود تفاوت‌هاي زباني، قومي، مذهبي و ديني خواستي واحد را فرياد مي‌كشد و وحدت و اراده خود را زير گلوله‌ها ظاهر مي‌كند و به نمايش مي‌گذارد. «فوكو» در چارچوب پروژه «تدوين تاريخ زمان حال» به ايران آمد و كاري به شرق‌شناساني نداشت كه به استخراج «روح ايراني» از دل تاريكي‌هاي موهوم هزاره‌هاي مفقود تاريخ مي‌پرداختند و كاري با زمان حال و هويت موجود ايرانيان واقعاً موجود نداشتند. او بر اساس مشاهدات خود در ايران نتيجه گرفت اسلام نه افيون كه «روح جهان فاقد روح است» و درآميزي همين «روح» با روحيه انقلابي مردم ايران منظره هويت ملي را نه در آرياپرستي، كه در رويت تابلوي خيابان‌هاي ايران، و در پيش چشمان ژرف‌نگرش مجسم مي‌كرد: «ما در تهران و در سراسر ايران اراده جمعي يك ملت را به وضوح مشاهده كرديم»(2).

هويت و وحدت ملي و جهان جهاني شده
 گسترش ارتباطات و تسريع فرآيندهاي جهاني، درك تك بعدي، ذوب‌گرايانه و حذفي از توسعه، هويت و وحدت ملي را بيش از هر زمان ديگر هزينه بر و در بسياري موارد ناممكن كرده است. در واقع در روزگاري كه دموكراسي كشورها را يكي پس از ديگري فتح مي‌كند و ده‌ها كانال ماهواره‌اي داعيه دفاع از حقوق ايرانيان دارند و بسياري خود را طرفدار حقوق آنان و انتخابات آزاد مي‌خوانند و مشوق هم‌ميهنان ترك، كرد، عرب و... ما شده‌اند كه از گويش محلي خود به گويش ماهوار‌ه‌اي عبور كنند، به محاق بردن حقوق اساسي ملت ايران از جمله حقوق و آزادي‌هاي اساسي و اصل 15 قانون اساسي، علاوه بر نقص قانون اساسي، غير مدبرانه و غير مصلحت‌جويانه است و در نهايت مي‌تواند يك امر «دروني» و ملي را «بيروني» و جهاني ‌كند و تحت تأثير اراده و منافع ديگران قرار ‌دهد. اين راهبرد عكس روندي است كه در بسياري از كشورهاي منطقه و جهان مشاهده مي‌شود.
 در تركيه كه تا همين اواخر نظاميان آن، هر آن آماده براي كودتا بودند و هويت كردي و حتي كلمه «كرد» و «كردستان» در معرض سانسور و انكار قرار مي‌گرفت، دموكراسي قابل توجهي حاكم شده و يك كانال دولتي 24 ساعته به زبان و فرهنگ كردي اختصاص يافته است. در آن كشور احزاب سكولار و مسلمان از رقابت و انتخابات آزاد و حقوق بشر دفاع مي‌كنند. حتي حزب حاكم كنوني در جريان انتخابات محلي به شكل رقيب حزب كردي در مناطق كردنشين درآمد و به قواعد رقابت دموكراتيك در رقابت با آن حزب تن داد(3).
 در عراق مطبوعات، احزاب، انتخابات آزاد و حتي سبك آزاد زندگي حرف نخست را مي‌زند و كرد و عرب و شيعه و سني در حكومت مشاركت دارند. «دموكراسي» يا «جنگ داخلي». راه ديگري وجود ندارد «استبداد» منتفي شده است.
در افغانستان نخبگاني كه از فساد و ناكارآمدي حكومتي به تنگ آمده‌اند، از پذيرش تكثر و تنوع قوميتي و مشاركت همگاني در قدرت به عنوان تنها راه تبديل اختلافات خشونت‌بار به آشتي ملي سخن مي‌رانند و خواهان اجراي راهبرد «تنوع قومي ثروت ماست» شده‌اند.
 در هندوستان به مثابه بزرگ‌ترين دموكراسي جهان، انفجاري از رنگ‌ها و تكثر قومي، زباني، مذهبي، ديني و فرهنگي در فهرست توسعه‌ جهش‌وار و دموكراتيك آن كشور قرار گرفته است. نخبگان هندي جهاني شدن علم و تكنولوژي ارتباطي، اطلاعاتي و اقتصادي را به استخدام منافع ملي خود درآورده‌اند، بي‌آنكه ده‌ها زبان اقوام كشور خود را مخل وحدت و توسعه و پيشرفت به حساب آورند و هند را به كشوري تبديل كرده‌اند كه ممكن است در آينده نه چندان دور عنصر ثابت و حق وتو در شوراي امنيت سازمان ملل شود.
 در لبنان پذيرش اصول دموكراتيك و كثرت و تنوع قوميتي، مذهبي، ديني و سياسي نه فقط به مقاومت درخشان حزب‌الله در مقابل توسعه‌طلبي صهيونيست‌ها لطمه نزده، بلكه به «مقاومت رنگي» شكل داده است. علت آن است كه گفتمان مقاومت عليه توسعه‌طلبي صهيونيست‌ها در لبنان هرگز خود را از گفتمان شادي و تكثر سبك زندگي و تنوع قومي و مذهبي و ديني جدا نكرده است و در جايي دور از «گشت‌هاي ارشادي» دختران دكولته‌پوش را در كنار دختران مقنعه پوش در صف واحد ضد تجاوز و جنايات جنگي اسرائيل متحد كرده است.
 همه اين پيشي گرفتن‌ها از كشور ما در حالي صورت مي‌گيرد كه ملت ايران به كمك سرمايه تاريخي، جغرافيايي، فرهنگي و اسلامي خود، از مزيت قابل توجهي براي قرائت دموكراتيك از توسعه، هويت و وحدت ملي برخوردار است و به همين لحاظ مي‌تواند پيشتاز منطقه باشد. ايرانيان از همه مؤلفه‌هاي لازم و حتي كافي براي «توسعه همه جانبه»، «يكپارچگي سرزميني» و «هويت و وحدت ملي» برخوردارند و از تاريخ مشترك، سرزمين مشترك، دين مشترك، پيوندهاي گسترده و عميق اقتصادي، علمي و فني و فرهنگي ميان اقوام، همزيستي تاريخي و مسالمت‌آميز و نيز تقسيم‌ كار تاريخي و به روز شده ميان آنان بهره‌مندند. ايران بر اساس تصميم سياسي قدرت‌هاي بزرگ در قرن بيستم شكل نگرفته است كه با رعايت حقوق مدني، سياسي و اجتماعي ايرانيان از هم فرو پاشد. اگر هم در عصر پسا اشغال ايران توسط متفقين شاهد برخي حركت‌هاي جدايي‌خواهانه بوديم، در درجه نخست عكس‌العمل تفريطي به افراط ملي‌گرايي يك شكل ساز و آمرانه رضاشاهي بود كه حقوق ملت ايران، از جمله حقوق اقوام را نقض كرده بود.(4)

صرفه‌جويي اقتصادي، شكوفايي انساني
 درك تاريخي و فرهنگي از مليت ايراني (كه جز در عصر پهلوي، در هيچ سلسله‌اي «هويت قومي» در برابر «وحدت ملي» قرار نگرفت) و فهم روز آمد از ملت در عصر انفجار اطلاعات و جهاني شدن مستلزم آن است كه «توسعه» و «دموكراسي» و نيز «هويت» و «محروميت‌زدايي» در كنار يكديگر معنا شوند تا ضمن حفظ امنيت ملي، يكپارچگي سرزميني و پيشرفت كشور، در منابع مادي و معنوي ملي نيز صرفه‌جويي شود. عدم نياز به كاربست خشونت و قهر دولتي تنها با رهبري و مديريت دموكراتيك كشور ممكن است. اين درك تاريخي- مشروطه‌اي- امروزي، نه تنها رعايت حقوق شهروندان و تكثر قومي- زباني و مذهبي آنان را «مانع ملت» شدن ايرانيان و «مايه تهديد» همبستگي ملي و «سد توسعه» كشور نمي‌داند، بلكه آن را سرمايه عظيم ملي مي‌داند كه در جهان جهاني شده، در انديشه تكامل و ظرفيت سازي‌‌هاي نوين است. به بيان روشن امنيت پايدار مرزهاي ميهن و تضمين همبستگي ملي در انساني‌ترين (حقوقي- اخلاقي) و اقتصادي‌ترين (محاسبه فايده- هزينه) شكل آن مستلزم به رسميت شناختن حقوق شهروندان و گونه‌گوني زباني، قومي، فرهنگي و مذهبي آنان است.(5)
 بر اين اساس به رسميت شناختن حقوق ايرانيان و به نمايش گذاشتن تنوع و تكثر فرهنگي و زباني و سبك‌هاي متفاوت زندگي نه يك امر لوكس و تشريفاتي و ويتريني است و نه مانع توسعه، هويت و وحدت ملي. بر عكس، تأمين حقوق ايرانيان فرصت شمردن و ظرفيت شمردن همه آن تكثر و تنوع مستلزم صرفه‌جويي كلان اقتصادي و امنيتي است.
 در دوراني كه تلاقي ركود جهاني و ناشيگري مديريت اقتصادي در سطح ملي مي‌تواند هزينه كلاني بر ملت ما تحميل كند، نمي‌توان يك بوروكراسي متورم دولتي و يك ماشين عظيم امنيتي را از اهداف كلان ملي دور كرد و به سمت اهداف فرعي و انحرافي نظير تحميل سبك زندگي خاص يا شيوه‌هاي تك هويتي سوق داد. شيوه زيست مسلماني كه بر اساس اعتماد و باور به اسلاميت و ايرانيت ايرانيان موجود استوار شده است به گشت‌هاي ارشادي نياز ندارد، همچنان كه تلقي تكثر و گوناگوني‌هاي زباني و فرهنگي و مذهبي و ديني و سياسي به عنوان يك فرصت و ظرفيت عظيم ملي موجب صرفه‌جويي عظيم در اقتصاد و در سطح كلان امنيتي و نظامي و پليسي خواهد شد. اين صرفه‌جويي، انرژي عظيمي را آزاد مي‌كند و نيروهاي آزاد شده از گشت‌زني‌هاي غير لازم در اطراف زندگي روزمره شهروندان مي‌توانند معطوف گشت‌زني ضروري به سود امنيت اجتماعي آنان و بويژه شناسايي و رفع آسيب‌ها و تهديدهاي واقعي اجتماعي نظير شبكه‌هاي قاچاق و توزيع مواد مخدر و ساير جنايات سازمان يافته و نيز پديده‌هاي خطرناكي مانند «ايدز» شوند و به جنايي جلوه دادن حيات روزمره شهروندان معطوف نگردند. اين تكثر به عنوان يك ظرفيت ملي و با توجه به شرايط جهاني لازم است در معرض ظرفيت‌سازي‌هاي نوين قرار گيرد.

نگرش و راهبرد يك شكل‌سازي آمرانه
 نگرش مبتني بر «توسعه آمرانه» كه با تعريفي تك‌بعدي از «هويت و وحدت ايراني» همراه است، از عصر پهلوي اول تاكنون همواره با ناديده گرفتن تفاوت‌هاي فردي، زباني، مذهبي، قومي، تاريخي، سنتي و فرهنگي ايرانيان، در پس يك ايدة انتزاعي به نام «روح ملي» يا «روح واحد و نامتكثر ايراني» پناه گرفته و به بهانه مدرن كردن كشور و حفظ «هويت و وحدت ملي»، حقوق ايرانيان را نقض ‌كرده است حاصل چنين راهبردي به حاشيه رفتن دستاوردهاي نهضت‌هاي اصلاحي ايرانيان از مشروطه تاكنون بوده است. به بيان روشن نگرش خطي و يكجانبه به «توسعه» و «هويت» همواره به نام تأمين امنيت و وحدت ملي، يكپارچگي سرزميني و پيشرفت كشور و اخيراً به نام اسلاميت جامعه با آزادي‌هاي سياسي، مدني و فرهنگي بويژه آزادي رسانه‌اي و انتخاباتي(6) كه مادر همه آزادي‌ها در ايران به شمار مي‌روند، مخالفت ‌كرده است.(7)
 مي‌دانيم در صدر مشروطه قلم نسبتاً آزاد شد و انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي در كنار مجلس شوراي ملي، در قانون اساسي تصريح و سپس تأسيس شدند. با وجود اين رضا شاه با اتكا به حمايت خارجي و اعمال زور عريان ‌كوشيد به نام تأمين امنيت و سپس به اسم ترقي و پيشرفت، دستاوردهاي دموكراتيك نهضت مشروطه مانند آزادي مطبوعات، احزاب، اتحاديه‌ها تجمعات و انتخابات و همراه با آن واقعيت تاريخي و متكثر ايران را حذف، يا به حاشيه براند. وي استقرار امنيت در ايران را در گروي حاكميت «رژيمي يك نفره» مي‌دانست و اينكه همه مردم داراي لباس يك شكل، زبان واحد و رفتاري مشابه شوند. در نتيجه «حقوق، هويت و منزلت» ايرانيان را به محاق برد. به اين ترتيب استبدادي سياه‌تر از رژيم قاجار، متكي بر نگرشي مشابه‌‌ساز، ضد حقوق و قوم‌ستيز از ايراني بودن، بر ملت تحميل كرد. اگر چه نمي‌توان منكر اقدام‌هاي مدرن و توسعه‌اي، ولي در همه حال غير دموكراتيك رضاشاه در جهت تأسيس برخي زيرساخت‌هاي اجتماعي، اقتصادي، علمي و فني و آموزشي شد.
 يكي از روشنفكران درباره اين دوران مي‌نويسد: «از دوران رضا شاه و با آغاز بازسازي و نوسازي ايران بود كه ما هر چه بيشتر به «تاريخ پرافتخار» نيازمند شديم؛ تاريخي كه پس از «گردگيري» و «گندزدايي» از آثاري كه حمله عرب و مغول به جا گذاشته بود، با پيوند خوردن با نمودهاي زندگي مدرن، با كارخانه و دانشگاه و آموزشگاه، با شهرسازي و معماري مدرن، با نهادهاي اداري و اقتصادي و نظامي مدرن، مي‌بايست تاريخ پر افتخار تازه‌اي را به تاريخ پرافتخار گذشته پيوند زند.»(8)
 به بيان روشن الگوي «توسعه آمرانه و متكي بر سر نيزه» با نقض بسياري از حقوق فرهنگي، مدني و سياسي شهروندان همراه است و ماهيتي «يك شكل‌ساز، خشن و حذفي» دارد. اين مدل بر:
 1.     نفي حقوق و آزادي‌هاي اساسي؛
2. متحدالشكل ‌سازي اجباري- نظامي پوشش و آداب و رسوم و حتي زبان اقوام ايراني؛
 3. تغيير تركيب جمعيت؛
 4. ايجاد مانع براي ارتقاي صاحب‌منصبان اقوام و مذاهب «غيرخودي» در امور لشكري و كشوري مبتني است. اين الگو به جاي جامعه صنعتي و دموكراتيك در پي تأسيس دولت قدرتمند و متكي به صنايع دفاعي- نظامي و حاكميت نگاه امنيتي- پليس بر ابعاد گوناگون حيات سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و هنري اجتماع مردم است. جامعه مطلوب اين نگرش، تك صدا، شبه‌غربي، غير سنتي، صنعتي، با ظاهري يونيفورم پوش و پادگاني است.
 در حقيقت رضاشاه تأسيس و حفظ «نظام سياسي» جديد را تنها با «نظامي‌سازي» مناسبات سياسي و سركوب شديد نهادها و كانون‌هاي مستقل از قدرت (اعم از سنتي و مدرن) ممكن مي‌ديد. وي با نمايشي و استصوابي- نظامي كردن انتخابات و فرمايشي كردن مجالس شورا، تمركز‌گرايي شديد دولتي، حذف انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي از عرصه حيات سياسي كشور، حاكميت فضاي پليسي و سركوب آزادي بيان، مطبوعات، احزاب و اتحاديه‌‌ها و سرانجام مقابله با ارتقاي جايگاه چهره‌هاي شايسته از برخي اقوام ايراني، عملاً دستاوردهاي دموكراتيك نهضت مشروطه را به مقابله برخاست. وي كردستيزي، عرب‌ستيزي، ترك‌ستيزي و در يك كلام قوم‌ستيزي سيستماتيك و گسترده خود را به نام ضروريات دولت مدرن و دستيابي به امنيت و ترقي و «ايران نوين» توجيه مي‌كرد. به اين ترتيب انقلاب مشروطه كه قرار بود حكومت عقب‌مانده، خودسر و فاسد قاجار را مسئول، مقيد، پاسخگو كند و به حاكميت قانون تحقق بخشد، چنان به انحراف كشيده شد كه از قانون جز ظاهري نماند. ديكتاتوري احيا شد و سيطره حكومت به بسياري از عرصه هاي اجتماعي و فرهنگي كه حتي دولت هاي استبدادي سنتي به علت ضعف و عدم تمركز حريم آن‌ها را مصون مي‌داشتند،‌ بسط و تعميم يافت. و دولت در بسياري از عرصه‌هاي زندگي شهروندان دخالت كرد. به باور من بخشي از اقدام‌هاي رضاشاه از الزامات مدرن شدن ايران بود. با وجود اين اتخاذ و اعمال مدل «توسعه آمرانه» و در نتيجه نقض حقوق مدني و سياسي و اجتماعي اشخاص و اقوام، نه خواست ايرانيان بود و نه با هويت و وحدت ملي، يكپارچگي سرزميني و مدرن شدن ايران تعارض داشت. همچنان كه ........... و ثبت بخش عظيمي ازمرغوب‌ترين زمين‌هاي اين سرزمين به نام شخص رضاشاه با پيشرفت كشاورزي كشور ارتباط نداشت.
 در آن دوران بعضي از روشنفكران حكومتي، زرادخانه‌اي از توجيهات «تاريخي»، «علمي» و «نژادي» در اختيار رژيم كودتا قرار دادند و به بستن مطبوعات و احزاب به نام «ضرورت ترقي و پيشرفت» وجهه‌اي روشنفكرانه بخشيدند. به اين ترتيب راهبرد آمرانه و نظامي رضاخان در جهت «ترقي آمرانه» و حذف دستاوردهاي آزاديخواهانه و عدالت‌طلبانه مشروطيت توسط روشنفكران ارگانيك «ايران نوين»، زير عنوان «گردگيري» و «گند‌زدايي» آثار تهاجم عرب و ترك و مغول توجيه ‌شد. قرار بود ايران و ايرانيت به ظاهر «نويني» توسط «نظاميان قزاق» ساخته و پرداخته شود تا ايران و ايرانيان واقعاً‌ موجود از «رسوبات تهاجم ترك و تازي» كه آنان را از خود بيگانه كرده بود، رهايي يابند. هويت و وحدت ملي عصر مشروطه كه در پيكره سياسي مجلس مقتدر،‌ مطبوعات و احزاب آزاد و مجالس بلدي ولايات ايراني متجلي مي‌شد، در عصر رضاخان كاملاً تغيير كرد و جاي آن را دولت پادگاني و مدرنيزاسيون سخت‌افزاري و آمرانه گرفت.
 در اين ديدگاه «ذوب‌طلب- ديگرستيز»، دستاوردهاي آزاديخواهانه انقلاب مشروطه‌ مخلّ «امنيت و وحدت ملي» و نيز «ترقي علمي، فني و اقتصادي» ميهن محسوب مي‌شد، و تكثر و تنوع زباني، فرهنگي و قوميتي ايرانيان و نيز باورهاي اسلامي مردم مايه «شرمساري» پدران و مادران ما ميان «ملل راقيه يا آزاد» به شمار مي‌رفت.

استبداد عقب‌مانده و تكثرپذير يا ديكتاتوري متحدالشكل كننده؟
 حكومت عقب‌مانده، فاسد و استبدادي عصر قاجار، در ادامه سنت سلسله‌هاي قبلي ايراني، با هويت اقوام ايراني و تفاوت‌‌هاي زباني و فرهنگي آنان كار نداشت و اساساً مشروعيت خود را وامدار ائتلاف ايلي و عشايري طوايف ايراني مي‌دانست. در نتيجه عدم دخالت در ساختار متكثر و نامتمركز رنگين كمان اقوام ايراني، فرصتي را در اختيار مشروطه‌خواهان قرار داد تا به آن هيأت چندگانه، ساماني مدرن بدهند و در قالب «ممالك محروسه»اي كه حد و حدود آن را قانون اساسي مشروطه مشخص مي‌كرد و نيز در قالب «انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي هر مملكت ايران» ناسيوناليسمي تكثرپذير و دموكراتيك تأسيس كنند.
 به عبارت ديگر كشور ايران به يمن نهضت مشروطيت و با وجود همه ويراني‌ها و نابساماني‌هاي آن عصر با سرمايه‌اي گرانبها از ميراث پرهيز از تمركز و «وحدت در عين تنوع زباني قومي، مذهبي و ديني» وارد عصر مدرن شد. يعني بدون آن‌كه خود را محتاج يك شكل‌سازي آن گونه‌گوني ببيند، صورتي جديد به طبيعت نامتمركز مؤلفه‌هاي قوميتي خود بخشيد. پروژه ملت‌سازي دموكراتيك ايران در عصر مشروطه بيشتر شبيه كشورهايي بود كه خصلت نامتمركز تاريخي آن‌ها، زمينه‌ساز آشتي ناسيوناليسم و دموكراسي شده بودند.
 در نقطه مقابل، رضاشاه عهدنامه تفاهم بين مليت، اسلام و دموكراسي و سند درخشان اين عهدنامه يعني قانون اساسي مشروطيت را در معرض جراحي خشونت‌بار مدرنيته آمرانه خود قرار داد و نوعي ملت‌سازي پادگاني و بيگانه با طبيعت جامعه ايران را دنبال كرد. «ايران نوين» رضاخاني محروم از سرمايه‌ها و ظرفيت‌هاي دموكراتيك و متكثر «ايران واقعي» و تحت تأثير مدل «تركيه نوين» و ديگر دولت- ملت‌هاي ساختگي ديكتاتوري‌هاي آن عصر به شكلي ناهنجار و ناقص به دنيا آمد. با تبديل «استبداد عقب مانده ولي تكثرپذير قاجاري» به «ديكتاتوري مدرن و يكسان‌ساز رضاشاهي» كشور ما نه تنها از ميراث دموكراتيك مشروطه محروم شد، بلكه ميراث تاريخي ممالك محروسه و ساختار نامتمركز آن نيز دستخوش تاخت و تاز نظاميان قزاق قرار گرفت؛ نظامياني كه خود را پيشاهنگ پروژه ملت‌سازي آمرانه مي‌دانستند. به اين ترتيب مهمترين سرمايه و ظرفيت تاريخي كشورمان كه خود را تا آستانه مشروطيت بركشيده بود و مي‌توانست سرمايه ورود به دنياي مدرن باشد، به عنوان امري «ارتجاعي» و «غير مدرن» در معرض طرد و سركوب قرار گرفت.

حقوق ستيزي و بي‌تفاوتي عمومي
 به علت آنكه نگرش رضاشاه به توسعه، هويت و وحدت ملي يك ديدگاه غيرطبيعي عليه واقعيت و طبع متكثر ايراني بود، روحيه مشاركت جويي «شهروندان» را سركوب ‌كرد. بين دولت و ملت فاصله ‌انداخت و حساسيت آنان را نسبت به بيگانگان به شدت كاهش داد. به همين دليل با تهاجم قواي متفقين به ايران نه فقط «ارتش نوين»، كه «ايران نوين» رضاشاه تنها در چند ساعت فرو پاشيد.
 ايرانيان كه در جريان جنگ جهاني اول- پس از انقلاب مشروطه و پيش از به قدرت رسيدن رضاخان- مقاومت‌هاي محلي عليه بيگانگان را سامان دادند، در جريان جنگ جهاني دوم و در اوج قدرت ظاهري رضاشاه، در برابر اشغالگران عكس‌العمل جدي نشان ندادند، به جز موارد استثنايي، اكثريت قاطع ايرانيان از هجوم ارتش‌هاي خارجي به دليل آن‌كه به ديكتاتوري نفس‌گير و فاسد رضاخاني پايان مي‌داد، خشنود شدند. همچنان كه اكثريت قاطع مردم عراق از اشغال كشورشان استقبال كردند زيرا منجر به سقوط رژيم سركوبگر و فاشيستي صدام حسين شد.(9)

يكدست‌‌سازي نرم
 متحدالشكل سازي خشونت بار و نظامي رضاشاهي در دورة محمدرضا شاه اندكي تخفيف يافت. در عين حال يك شكل‌ ‌سازي «فرهنگي» و به اصطلاح «نرم» شدت بيشتري گرفت(10) و در سال‌هاي گراني قيمت نفت و افزايش توليد آن تا سقف شش ميليون بشكه در روز به نقطه اوج خود رسيد. پهلوي دوم تصور مي‌كرد دلار‌هاي نفتي شرايط مساعدي براي استقرار قدرت متمركز دولتي و نقض حقوق اساسي ايرانيان در اختيارش مي‌گذارد و او مي‌تواند با شعار پيش به سوي «تمدن بزرگ» با «حقوق، منزلت و هويت متكثر» هم‌وطنان خود مقابله كند. اتكاي شاه به درآمدهاي نفتي در دهه 1350 خورشيدي جسارت او را در تحقير دموكراسي و نفي آزادي‌هاي سياسي و مدني و فرهنگي شهروندان به عنوان پديده‌اي غربي كه با شرايط بومي ايران همخواني ندارد، بيشتر كرد. نزد او توسعه اقتصادي تسهيل‌گر سياست مشابه‌‌سازي «نرم» و «فرهنگي» بود:
 «اين گمان در دوران محمدرضا شاه هم ادامه داشت و همين پندار بود كه مي‌‌خواست «تاريخ پرافتخار گذشته» را با معجزه «پترودلار» به «پنجمين قدرت جهان» در اين زمان پيوند زند. اين سوداي عظمت به هر حال بخشي از تاريخ ما و چه بسا خصلتي پابرجا در روانشناسي اجتماعي ما ايرانيان است. باري، در اين دوران كه مي‌خواستند گذشته‌اي پرافتخار را به آينده‌اي پرافتخار پيوند بزنند و ما را از «اكنون پرنكبت» جدا كنند،‌ ما بيش از هميشه به شرق‌شناساني نياز داشتيم كه گذشته پرافتخارمان را به يادمان بياورند؛ در ميان شرق‌شناسان نيز بودند كساني كه چنين كنند، بويژه در دوراني كه فوران پولي نفت اجازه مي‌داد كه شرق‌شناسان ريز و درشت حافظة بهتري داشته باشند و گذشته پرافتخار ما را بهتر به ياد آورند.»(11)
 به اين ترتيب گروهي از شرق‌شناسان با ابداع عناوين پر طمطراق «روح ايراني» و «جان ايراني» تعريفي يك بعدي و غيرواقعي از هويت متكثر، متنوع و نامتمركز ايرانيان به دست ‌دادند كه هدف يكدست كننده و در نتيجه ضد حقوق بشر و سركوبگر داشت. روشنفكران ارگانيك «ايران نوين» نيز همان تعريف تك‌بعدي را به استخدام ماشين نظامي و سپس نظامي- نفتي پهلوي‌ها درآوردند. نتيجه تلاش آنان براي ارائه تعريف ذوب‌گرا و غيردموكراتيك از هويت و وحدت ملي كه به اصطلاح شرق‌شناسان سابق‌الذكر «روح ايراني» خوانده مي‌شد، «پر افتخار» خواندن هزاره ماقبل اسلام از يك سو و «نكبت‌بار» ناميدن اكنون متنوع و متكثر ايرانيان از سوي ديگر بود. محمدرضا شاه نيز هم رفتار، مناسبات و نهادهاي دموكراتيك و هم تكثر و تنوع قومي و زباني را «تهديد امنيتي» تلقي مي‌كرد و پول نفت را ابزاري مناسب براي جايگزين كردن يا مسكوت گذاشتن يا سركوب حقوق، آزادي‌ها و مطالبات منزلتي و دموكراتيك مردم مي‌دانست.

انقلاب اسلامي، هويت و مطالبات قومي
 در چنين فضا و شرايطي انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد و امكان گسستي عظيم از ايده ذوب‌‌طلب و انتزاعي و به همان ميزان تك بعدي،‌ آمرانه و فاشيستي از توسعه و هويت و وحدت ايراني ايجاد شد. همان نگاهي كه منهاي ايرانيان واقعاً موجود و خلاف خواست آنان، مي‌كوشيد تعريفي ديگرستيز و ناقض حقوق انسان‌ها از «پيشرفت» و «ايرانيت» بر آنان تحميل كند.(12) در واقع پايه‌هاي مدل يك شكل‌‌سازي آمرانه هنگامي سست شد و درك افيوني از مليت و توسعه زماني به حاشيه رفت كه رهبر فقيد انقلاب، ملت را همين «مردم بالفعل» و «همين مردم كوچه و بازار» و «همين طوايف ايراني» خواند و تعريفي «انضمامي» و غير قابل تفسير و تأويل به روش‌هاي ديكتاتوري از ملت به ميان آورد، و ميزان را «رأي» ملت اعلام كرد. تفسير فوق در نقطه مقابل تعريف «انتزاعي» و «استبدادي» از ملت قرار دارد؛ تعريفي كه با «زرين‌سازي گذشته» و «آرمان‌‌پردازي آينده»، حال و اكنون ايرانيان را به محاق مي‌برد، به نقض حقوق و آزادي‌هايشان مي‌پردازد و آنان را به شدت تحقير مي‌كند.(13)

قوم‌ستيزي اسلامي!
 اگر محمدرضا شاه ادعا مي‌كرد با رفتن من «ايران» به «ايرانستان» تبديل مي‌شود، اين سخن قبل از هر چيز افشاگر خصلت مصنوعي و خشونت‌بار ملت‌سازي آمرانه و شوونيستي پهلوي‌ها بود كه براساس سلب حقوق شهروندي و ديگر‌سازي از اقوام ايراني و تقابل حكومت با دين حقوق مدني و سياسي مردم استوار شده بود و حفظ امنيت و يكپارچگي سرزميني را جز با سر نيزه ممكن نمي‌‌‌دانست.(14)
سخن فوق درباره درك انتزاعي، فاشيستي و ذوب‌گرا از هر هويتي از جمله هويت اسلامي و تقليل همه ابعاد حقيقي اسلام به يك هويت محدود و بسته نيز صدق مي‌كند. نتيجه حاكميت نگرش ذوب‌گرا- حذفي از توسعه و هويت و وحدت به هر نام كه باشد، در كوتاه مدت ديكتاتوري و نقض حقوق ايرانيان، و در دراز مدت، عقب‌ماندگي كشور و انفجار مردمي خواهد بود و زمينه را براي رشد گرايش‌هاي جدايي‌خواه هموار خواهد كرد. به بيان روشن، تقليل وحدت ملي به هر هويت تك بعدي، در نهايت به ذوب‌گرايي و حذف خشونت‌بار «ديگري» منجر خواهد شد كه با خواست و رأي اكثريت قاطع ايرانيان نسبتي ندارد.(15)
 ديدگاه مبتني بر هماورد طلبي جهاني و ارائه «خدمت» توأم با نفي «حقوق» و «هويت» به نام اسلام، مشابه همان انديشه ترقي و ملت‌سازي آمرانه و مبتني بر «حقوق ستيزي»، و فرونشاندن «غبار كثرت» و تنوع و تكثر اقوام ايراني عصر پهلوي است. غافل از آنكه همچنان كه «پترودلار» نتوانست راهبرد ناسيونال- شوونيزم (ملي‌گرايي افراطي) رضاشاه و سوداي «تمدن بزرگ» مورد نظر محمدرضا شاه را محقق كند، امروز هم دلارهاي نفتي نمي‌تواند سوداي كساني را تحقق بخشد كه مي‌كوشند بدون نام بردن از رژيم ستمشاهي و سياست‌هاي آن، همان مناسبات را احيا و ستيز با آمريكا و اسرائيل و دستيابي به انرژي هسته‌اي را بهانه نقض حقوق ايرانيان و سركوب هر گونه نداي اعتراض‌آميز در ايران كنند؛ همان طور كه نخواهد توانست «خدمت» به اقوام را جايگزين «كرامت، ‌هويت متكثر و حقوق» آنان كنند. به باور من نه اقتصاد صدقه‌اي- نفتي شاهنشاهي كه سهم اندكي از درآمدهاي كلان نفتي را به «تغذيه رايگان» مدارس اختصاص داده بود و نه اقتصاد صدقه‌اي- سيب‌زميني عصر اقتدارگرايي قادر به جبران و توجيه نقض حقوق و آزادي‌هاي شهروندان و عزت و كرامت ايرانيان با همه گوناگوني قوميتي، زباني، مذهبي، ديني و سياسي ايران نيست. هماوردطلبي با آمريكا و تلاش براي تحقق شعار «ايران را سراسر كميته امداد مي‌كنيم»، به جاي شعار «ايران براي همه ايرانيان»، هرگز نمي‌تواند جايگزين الگوي گفت‌وگوي تمدني و نيازهاي منزلتي، هويتي و دموكراتيك ايرانيان شود. به همين دليل ‌بايد در جستجوي پيوند پايداري ميان «عظمت ايران» و «حقوق ايرانيان» و نيز «خدمت به مردم»،‌ «توسعه همه‌جانبه»، «هويت قومي» و «هويت ملي» برآمد كه به نظر من جز با راهبرد «دموكراسي در داخل، صلح در جهان» ممكن نيست. چنين پيوندي مستلزم بازگشتي كامل به آرمان‌هاي انقلاب اسلامي و قرائت دموكراتيك از قانون اساسي است.

نهضت‌هاي يكصد ساله و روند ملت‌سازي
 ايرانيان در جريان حركت‌هاي آزادي‌بخش، ضد استبدادي و ضد استعماري خود در يك قرن گذشته نشان داده‌اند كه براي هويت و وحدت ملي خود نيازمند شرق‌شناسان و مدعاي افراطي آن‌ها درباره «روح ايراني» (به عنوان يك روح ضد عرب، ضد ترك و طرفدار انسداد و اختناق) نيستند، بلكه همين عرب و ترك و كرد و بلوچ و تركمن و لر و گيلك و مازني آن‌گاه كه در كنار يكديگر براي تعيين سرنوشت به صحنه مي‌آيند، وحدت خود را (در عين حفظ تفاوت‌هاي قومي و زباني) روز‌آمد كرده و راه را براي توسعه همه جانبه ايران هموار مي‌كنند. از اين منظر تحريم تنباكو، انقلاب مشروطيت، نهضت ملي شدن نفت، قيام 15 خرداد،‌ انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي، حماسه دوم خرداد و جنبش سبز،‌ نه فقط در هر لحظه مشخص مطالبات مشخص و وحدت مردم را به نمايش ‌گذارده است، بلكه هر يك گام بزرگي در جهت ايراني شدن و ملت شدن مستمر و متحول نيز به شمار مي‌رود. با چنين سابقه و كارنامه درخشان تاريخي و فرهنگي و سياسي براي «ملت شدن» و «بازتوليد مستمر ملي»، ملت ايران، معيارهاي هويتي خود را از شرق‌شناسان استعماري قرون سپري شده يا از ناسيونال- فاشيست‌هاي پيرو آن‌ها نمي‌گيرد. همچنان كه حساسيت‌ها و مسأله‌سازي‌هاي پان اسلاميت- فاشيست‌ها را به مسأله «خود» تبديل نمي‌كند.(16)
 ترك بودن، عرب بودن، كرد بودن، تركمن بودن، بلوچ بودن، فارس بودن و لر بودن و در عين حال ايراني بودن و براي ايران زندگي و مجاهده كردن همواره به شكل مرتبط با يكديگر مطرح مي‌شود و نه هرگز در نفي آن ويژگي‌هاي قوميتي.(17) همچنان كه پيشرفت و رفاه اقتصادي با توسعه سياسي و شكوفايي فرهنگي منافات ندارد. به عكس توسعه تك‌‌بعدي در ايران به انفجار مي‌ انجامد.(18)
 مگر نه اين‌كه در جريان انقلاب مشروطه تبريزيان غيور به رهبري ستارخان (همراه با لرهاي دلاور بختياري و...) تهران و مشروطه را نجات دادند؟ مگر نه اينكه باز همان تبريزيان در جريان انقلاب اسلامي و قيام 29 بهمن 1356 براي پشتيباني از رهبر فقيد انقلاب و در تبعيت از حكم مراجع ثلاث قم (آيات عظام گلپايگاني، شريعتمداري و نجفي مرعشي) به خيابان‌ها آمدند و پايه‌گذار زنجيرة مبارك «چهلم‌ها» تا سقوط رژيم ستم‌شاهي گرديدند؟ مگر نقش آنان در جنگ تحميلي و در دفاع از يكپارچگي سرزميني ايران اندك بود؟ پس چرا بايد با حقوق قانوني آنان ‌جنگيد؟(19)
 بر مبناي چنين نگرشي است كه سخن سيدمحمد خاتمي در تبيين پيوند بين «هويت» و «خواست» ايرانيان سخت به دل مي‌‌نشيند كه مكرر مي‌گويد: «انقلاب اسلامي انطباق هويت تاريخي ايرانيان و خواست تاريخي آنان بود.» بر اين مبنا حقوق و مطالبات كنوني و بر زبان آمده مردم را نمي‌توان جدا از هويت ملي و خواست تاريخي آنان معنا كرد و مدعي شد كه ملت فاقد حق تعيين سرنوشت است و هويت خود را از جايي دور از مطالبات مشخص روزمره خود اخذ مي‌كند.

«ترس» يا «احترام»؟
 آنچه بايد براي اصل همبستگي و انسجام ملي تهديد به شمار آيد تأمين حقوق شهروندي و به رسميت شناختن تنوع و تكثر زباني، قوميتي، مذهبي، ديني، فرهنگي و سياسي ايرانيان نيست، بلكه توسعه آمرانه و نقض حقوق ايرانيان و يكدست و مشابه‌سازي فرهنگي و زباني و مذهبي است. به همين دليل تنها زماني ممكن است «ايران» به «ايرانستان» تبديل ‌شود كه «سر نيزه» پايه حكومت قرار گيرد. علت آن كه محمدرضا شاه تنوع زباني و قوميتي و مذهبي ايرانيان را به عنوان تهديد تلقي مي‌كرد و معتقد بود در صورت سقوط او ايران تجزيه خواهد شد اين بود كه سلطنت پهلوي‌ها بر ايجاد رعب و ترس بنا شده بود و فروپاشي ترس و اختناق را با فروپاشي ايران يكي ارزيابي مي‌كرد.(20)شاه تصور مي‌كرد علم كردن تهديدي به نام «ايرانستان» كه بر همان درك ضد حقوق بشري و ضد قومي از مفهوم ايرانيت استوار شده بود، مي‌تواند مانع خيزش مردم عليه ظلم و فساد و بي‌عدالتي رژيم او شود. حال آنكه ملت ايران بي‌توجه به اين تهديد، رژيم ستمشاهي را ساقط كرد و در برابر تجاوز بعثي‌ها از يكپارچگي سرزميني خود به نحو كم سابقه‌اي دفاع كرد.
 رهبر فقيد انقلاب اسلامي بر عكس پهلوي‌ها كه براي بقاي حكومت خود به طور مستمر نيازمند پمپاژ سياست‌‌گريزي ترس‌محور و تكثرستيز بودند، با راهبرد «وحدت در كثرت» نشان داد كه مي‌توان ايراني بود و چند زباني و چند قوميتي. همچنان كه شوراباوري و انتخاب محلي و سراسري را مخل وحدت ملي نمي‌دانست، بلكه مقوم آن به شمار مي‌‌آورد.(21) عصر اصلاحات يك بار ديگر نشان داد مي‌توان به جاي پمپاژ «ترس» به سطح كشور و به جاي نفي مؤلفه‌هاي قوميتي و فرهنگي، تئوري «اعتماد» به ملت و در نتيجه «مشاركت» آنان را جايگزين كرد و ايران را براي همه ايرانيان خواست.(22)
پانوشت‌ها:
 [1] رهبر فقيد انقلاب مي‌گفت: «اين شوراها بايد همه جا باشد و هر جايي خودش را اداره كند. اين هم براي ملت خوب است، هم براي دولت خوب است. دولت نمي‌تواند همه جا را خودش تحت نظر بگيرد. وقتي محول كرد كار را- خود مردم، همه مردم در هر منطقه‌اي كه هستند براي خودشان دلسوزتر هستند، بهتر اطلاع‌ دارند به احتياجات خودشان» (صحيفه، جلد 6، ص 99).
[2] ميشل فوكو، ايران، روح يك جهان بي‌روح، ميشل فوكو، ايران، روح يك جهان بي‌روح، 1357. انقلاب اسلامي نمونه بارز تجلي تكثر در عين وحدت بود و همه اقوام و طوايف ايراني بي‌آنكه لزومي به كنار گذاشتن هويت زباني و قومي خود بينند، همه آن رنگ‌ها را در بافتي واحد به نمايش گذاشتند و وحدت ملي خود را بازتعريف كردند.
[3] انتخابات قبلي مناطق كردنشين با شكست حزب كردي DTP توأم شد و انتخابات 29 مارس سال گذشته (فروردين 88) با پيروزي همين حزب در مناطق كردنشين و شكست محلي حزب حاكم رقم خورد.
[4] ناسيونال- فاشيست‌هاي آرياپرست به همان شيوه‌اي به تعريف و سپس تحميل توسعه و ايرانيت تك‌‌هويتي و نامتكثر مي‌پرداختند كه ماركسيست‌هاي جهان سومي به تبعيت از «كمونيسم روسي» «طبقه كارگر» را تعريف مي‌كردند و از توسعه سخن مي‌گفتند. در هر دو تعريف غيرتاريخي، ذات‌گرا، انتزاعي و حذفي، «ايدة نمايندگي» - چه نمايندگي ملت و چه نمايندگي طبقه كارگر- از دل تعريف آزاد و در واقع دلبخواه گروهي از نخبگان نظامي (نمونه ناسيونال- شوونيزم نازي‌ها) يا جمعي از نخبگان چريكي و حزبي (به نام حزب طبقه كارگر) استخراج و حقوق، مطالبات و رأي ملت واقعاً موجود يا طبقه كارگر واقعاً موجود فراموش مي‌شود. به اعتقاد ماركسيست‌هاي روسي مهم اين نيست كه كارگران واقعاً ‌موجود در يك لحظه مشخص، خواهان كدام مطالبات مشخص هستند. مسأله آن است كه «طبقه كارگر» انتزاعي حامل كدام رسالت تاريخي است و بنا بر ماهيت تاريخساز خود چه چيزي بايد باشد. ملي‌گرايي افراطي يا ناسيونال- فاشيست‌ها نيز عين همين رويكرد را درباره «ملت» دارند. براي آنان نيز حقوق، آزادي‌ها و مطالبات كنوني يا بر زبان آمدة مردم مهم نيست. مهم آن است كه «ملت» بنابر تعريف ماهيت‌گرا غير تاريخي و انتزاعي حضرات «چه هست» و «چه چيز را بايد بخواهد».
[5] خوشبختانه قانون اساسي كشورمان در فصول سوم و پنجم و در فصل مربوط به قوانين شوراها و نيز در اصول 15 و 19 خود همين نگاه را به رسميت شناخته است. به باور خبرگان تهيه‌كننده قانون اساسي نفي كاربست قهر و خشونت دولتي فقط با تأمين حقوق شهروندان و رعايت طبيعت متكثر و متنوع هويت ايراني ممكن است.
[6] مطبوعات آزاد كه ركن چهارم دموكراسي خوانده‌ شد و انتخابات نيز به عنوان ظرفي كه مطالبات سيال و هر لحظه نو شونده شهروندان در دل آن نمود مي‌‌يابد، ميراث نهضت مشروطه است.
[7] ديدگاه فوق در برابر اين نظريه قرار دارد كه هر بار ملت ايران از آزادي رسانه‌ و انتخابات بهره‌مند مي‌شود و پاي صندوق رأي مي‌رود، مطالبات خود را بيان كرده و اراده خود را به نمايش مي‌گذارد، به هويت خود وقوف بيشتري ‌مي‌يابد، وحدت خود را تكامل و استحكام مي‌بخشد و راه را براي تداوم نظم و امنيت، تأمين منافع ملي و توسعه همه‌جانبه ميهن هموار مي‌كند.
[8] داريوش آشوري، ما و مدرنيت، انتشارات صراط، ص 167.
[9] اين عمل عكس رفتار ملت ايران در جريان هشت سال دفاع مقدس است كه احترام و اعتماد رهبري به ملت و تلاش براي جلب مشاركت آنان موجب شد ايرانيان با همه تنوع قومي و زباني و مذهبي و حتي ديني از مام ميهن دفاع و «استقلال» و «يكپارچگي سرزميني» آن را حفظ كند
 [10] آنچه در يك شكل‌‌سازي رضاشاهي دنبال مي‌شد نه تلاش براي تعميم پوشش تاريخي «فارس»ها به همه ايراني‌ها، بلكه غربي كردن لباس همه ايرانيان، حتي فارسي‌ها بود. «كشف حجاب» آن هم به زور نسبتي با سنت فارس‌ها و نيز با سنت ترك‌ها و كردها و عرب‌ها و... نداشت همچنان كه كت و شلوار لباس مردانه غربي بود. جالب‌تر آن‌كه تلاش بخشي از روشنفكران دوره محمدرضا شاه، معطوف به تبديل الفباي زبان اقوام ايراني همچون فارسي و ترك و كرد و... به الفباي لاتين بود تا همچون تركيه، نسل جوان ما نتواند با ميراث گرانبهاي خود پيوند برقرار كند و شاهنامه خواني، همچون گرفتن فال حافظ براي ايرانيان آينده مشكل و در نهايت ناممكن شود. آنچه براي اين دسته از روشنفكران اصل بود «توليد انبوه» مردماني بود كه از گذشته خود ببرند و در توهم رسيدن به آينده‌اي درخشان حال خود را از كف بدهند.
[11] آشوري، همان، ص 167.
[12] در دوره‌اي كه شاه دموكراسي را شايسته مردم سوييس مي‌خواند نه ملت ايران كه حتي در آستانه ورود به هزاره سوم ميلادي سآاااااجز با سر نيزه نمي‌توان و نبايد بر آنان حكم راند، تأكيد موسس جمهوري اسلامي بر حق انتخاب هر نسل، اعتماد به نفس شهروندان را افزايش داد و موجب جلب مشاركتشان در بسياري از امور شد.
[13] متأسفانه پس از رحلت بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران عده‌‌اي مي‌‌كوشند همان پندارهاي آمرانه، تك بعدي و حذفي پهلوي و تعريف دشمن محور از هويت و وحدت ملي را بازسازي و اسلاميزه كنند و راهنماي عمل ميهن قرار دهند. با اين تفاوت كه جاي تكيه بر غرب را در كوتاه مدت ستيز با آن مي‌گيرد و تعريف آريامهري از هويت دشمن محور ملي بر مبناي ضديت با هويت هاي ترك و عرب جاي خود را به دشمن محوري ضد غربي مي دهد. در اين نگاه تلاش براي رفع محروميت اقتصادي در مناطق پيراموني حلال همه مشكلات و نيازهاي منزلتي- هويتي مردم خوانده مي‌شود، همچنان كه دفاع از غني‌سازي اورانيوم در داخل كشور و پرداخت ماهيانه مشخص به هر ايراني جايگزين حقوق فرهنگي، مدني و سياسي ايرانيان تبليغ مي‌شود.
در حقيقت پس از درگذشت رهبر فقيد انقلاب عده‌اي مي‌ كوشند با دور زدن ايرانيان واقعاً‌ موجود و نفي توسعه همه جانبه و هويت متكثر «اسلامي- ايراني» آنان، تعريف دلبخواه و استبدادي خود را بر «الگوي توسعه كشور» و «اسلاميت جامعه» و در حقيقت بر «جمهوري اسلامي ايران» بار كنند. آنان نيز به دلايل مشابه استالينيست‌ها، فاشيست‌ها و نازي‌ها با مطبوعات و انتخابات آزاد مخالف‌اند و همچون شاه دموكراسي و حقوق بشر را غربي و سرمايه‌دارانه و نامناسب با مقتضيات ايران مي‌خوانند. اين در حالي است كه جمهوري اسلامي با تكيه بر رأي ملت و انتخابات راهي دموكراتيك وراي همة تعاريف انتزاعي از اسلاميت، جمهوريت، توسعه، هويت و وحدت ملي گشوده است. طرفداران «استبداد ديني» به اين نكته توجه ندارند كه در مقطع انقلاب، شاه سمبل «ايرانيت انتزاعي» يا «ذهني» و مخالف رجوع به آراي ملت بود و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران پيشواي «ملت بالفعل» بود. به همين دليل انتخاب آنان را ارج مي‌نهاد. او به شاه طعنه مي‌زد كه مدعي است ملت همان موقع كه مثلاً دو هزار و پانصد سال پيش زاده شده است، بنا بر «طبع ملي» خود قهراً شاه را دوست دارد و مقام سلطنت را موهبتي الهي مي‌داند كه خداوند به پهلوي‌ها عطا كرده است. وي در برابر چنين رويكردي ملت را همان ملت بالفعل مي‌‌خواند و همين مردم كوچه و بازار و طوايف موجود ايراني و «مثلاً كردستاني». ملتي كه در هر عصر بايد حاكم بر سرنوشت خويش باشند.
[14] توسعه آمرانه و درك انتزاعي، ذات‌گرا و حذفي از مفهوم «ايرانيت» و «روح ايراني» درعين اين‌كه خصلت افيوني دارد و پيروان خود را در خلسة «عظمت خيالي» از گذشته و يا آينده مستغرق مي‌سازد تا «اكنون» را فراموش كنند، همواره مستلزم تكيه بنيادي بر كاربرد خشونت است كه به بهانه حفظ «امنيت» يا «وحدت» يا «توسعه» توجيه مي‌شود.
[15] نگرش حذف كننده و ديگرستيز از هويت به نام اسلام، به استبداد ديني ختم مي‌شود كه خفقان‌آورتر و خطرناك‌تر از انواع ديكتاتوري‌هاي سكولار و غير ديني است.
[16] انقلاب اسلامي همچنين نشان داد تلاش ايرانيان براي تغيير وضع سياسي و حاكم شدن بر سرنوشت خود متضمن تأكيد بر وحدت ملي و پويايي آن در جهت انطباق با شرايط جهان جهاني شده جديد نيز هست.
[17] اگر به لسان پاك شهدا در وصيت‌نامه‌هاي آنان بنگريم خواهيم ديد كه هيچ يك در وصيت‌نامه خود ننوشتند كه «من براي نابودي صدام سني و عرب» به جبهه‌هاي جنگ مي‌روم. مداقه در زبان رهبر فقيد انقلاب نيز نشان مي‌دهد كه ايشان به وضوح كلمه ترك، عرب و كرد را تلفظ مي‌كرد بي‌آن‌كه خود را به تكلف اندازد يا به آذري‌ها «ترك زبان» گويد، يا از گفتن «ترك‌ها» خودداري كند و عرب‌ها را «عرب زبان» بنامد.
[18] اين‌كه امروزه بعضي هنگام حرف زدن از آزادي‌هاي مدني و سياسي، يا مخاطب قرار دادن مستقيم كرد و ترك و عرب و بلوچ دچار لكنت زبان مي‌شوند، ناشي از حساسيتي است كه از برخي متون شرق‌شناسي و تعاريف سركوبگر و فاشيستي از توسعه، هويت و مليت به ايران منتقل شده است وگرنه امام خميني با همان سهولتي از ميزان بودن رأي ملت سخن مي‌گفت و از زادگاه خود به نام «مملكت خمين» ياد مي‌كرد كه كردها را كرد و آذري‌ها را ترك و رشتي‌ها را رشتي مي‌ناميد. وي همچنين با همان شور و شعفي كه مي‌گفت مرحوم آيت‌الله شيرازي (در جريان جهاد براي كسب استقلال عراق) عرب را نجات داد، از نجات ايران مطابق همان نگاه دم مي‌زد.
[19] واقعيت آن است كه مفهوم واقعي ايرانيت نه در تحقيقات بعضي آكادميسين‌هاي شرق‌شناس و شاگردان دست چندم پهلوي‌ها بلكه در خيابان‌ها و ميادين مبارزه و واقعة رژي (تحريم تنباكو) و نهضت مشروطيت و اعتراض به دو قرارداد انگليسي- روسي تجزيه ايران در سال 1907 و فروش ايران در عقد قرارداد با انگلستان در سال 1919 و سپس در جريان «ملي» شدن صنعت نفت و در روند انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي از يك سو و در حوزه‌هاي اخذ رأي از سوي ديگر به نمايش مي‌آيد و به روز مي‌شود.
[20] نام اسلاميزه شده حكومت بر مبناي تز «النصر بالرعب» است كه طرفداران استبداد ديني از آن دفاع مي‌كنند.
[21] در حقيقت ملت ما در جريان دفاع مقدس نه فقط از مرزهاي ملي خود در مقابل صدام و حاميان غربي و روسي آن دفاع كرد بلكه در عين حال تاوان هويت پردازي‌هاي ملي‌گرايي افراطي بعثي- رستاخيزي را نيز پرداخت. به همين لحاظ جنگ هشت ساله به نحوي مضاعف «تحميلي» بود. ملت ما نه با ملت عراق و نه با جهان، سر جنگ نداشت و ندارد. به عكس، اين شاه و صدام و ناسيونال فاشيست‌هاي ايراني و همتايان عرب و غربي‌شان بودند كه به اختراع و ابداع هويت‌هاي «آريايي» و «عرب» به عنوان ذات‌هاي ثابت و دشمنان ازلي و ابدي پرداختند و تخم كين و نفاق را در دل مردم منطقه يا‌ كاشتند، يا باور كردند. تهاجم ارتش بعث عراق در شهريور 59 ماشه سلاح جنگ و جناياتي را چكاند كه مواد و ملات آن پيشتر در طي سال‌هاي طولاني توسط توسعه‌طلبي و ملي‌گرايي افراطي شاه و صدام تدارك شده بود.
كشور عراق كه بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران و علماي مجاهد نجف به نجات آن از چنگال استعمار انگلستان افتخار مي‌كردند هرگز مسأله ملت ما نبود، اما ملي‌ گرايي افراطي يا ناسيونال- فاشيسم عربي با سوءاستفاده از زمينه‌سازي ملي‌گرايي افراطي يا ناسيونال- فاشيسم آريايي و آريامهري ‌كوشيدند آن را تبديل به مسأله ملي و امنيتي منطقه كنند. جالب آنكه در جريان تحريك صدام به تجاوز به ايران امثال تيمسار آرياناي ناسيوناليست و شاه‌پرست سر از بغداد درآوردند و قرار بود صدام حسين كه خود را «قهرمان عرب» مي‌خواند «خوزستان» را «آزاد» كند و آن را در اختيار ملي‌گراهاي پان ايرانيست و آرياپرست قرار دهد! امروز نيز طالبان شيعي و سني با استحاله مذاهب اسلامي به هويت‌هاي منازعه‌گر، خشن و حذفي در ايران و جهان اسلام همان خط را دنبال مي‌كنند.
(22).در چنين صورتي اين ملت معتمد به نفس در مقابل تهديدها و تجاوزها مقاومت مي‌كنند، همچنان كه در جريان هشت سال دفاع مقدس ايستاد. حال آنكه تهديدي مشابه آن در شهريور 20 ظرف چند ساعت بنيان «ايران نوين» رضاخاني و همه آن معماري فاشيستي- شوونيستي را كه بر ويرانه حقوق و نهادهاي دموكراتيك و نفي هويت متكثر اقوام ايراني بنا شده بود، بر هم زد.
امروز 







مهدی کروبی: عماد الدین باقی برای اصلاح جامعه از هیچ هزینه ای دریغ نکرده است
جرس: مهدی کروبی با تجلیل از عمادالدین باقی، فعال مطبوعاتی و حقوق بشری گفت: "باقی مصداق یک فرد مومن به آرمان های اجتماعی است که از هزینه کردن برای عقاید و اصلاح جامعه خود از هیچ هزینه ای دریغ نکرده است."
 به گزارش سحام نیوز، مهدی کروبی روز پنجشنبه ۱۶ دی ماه، با خانواده باقی و مقامی دیدار کرد. در این دیدار که عصر روز چهارشنبه ۱۵ دی ماه در منزل عمادالدین باقی صورت گرفت، کروبی با ابراز تاسف از بازداشت علی مقامی داماد این خانواده گفت: "نظام سیاسی باید جوانان را در توجه نسبت به سرنوشت خود تشویق کند اما با این نوع برخوردها درصدد است انگیزه های اجتماعی را تضعیف کند."
کروبی خاطرنشان کرد "البته ما هرگز نباید از ورود به سرنوشت اجتماعی خود قطع امید و از حق خود چشم پوشی کنیم."
مهدی کروبی همچنین با تجلیل از عمادالدین باقی گفت:"باقی مصداق یک فرد مومن به آرمان های اجتماعی است که از هزینه کردن برای عقاید و اصلاح جامعه خود از هیچ هزینه ای دریغ نکرده است."
کروبی در پایان این دیدار ، با اشاره به اینکه در سال های اخیر من خود شاهد فشارهایی بودم که بر خانواده باقی وارد شده است ابراز امیدواری کرد همه زندانیان سیاسی به زودی آزاد شوند و با آزادی مقامی و رهایی باقی ، این خانواده نیز بار دیگر در کنار یکدیگر قرار گیرند.
عماد الدین باقی، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر اخیرا برای اجرای حکم شش سال حبس به زندان اوین فراخوانده شد.
این محقق و نویسنده، به دلیل فعالیت سیاسی ، مطبوعاتی و حقوق بشری بیش از چهار سال ونیم را در زندان گذرانده بود و پس از انتخابات ریاست جمهوری نیز بازداشت شد و دادگاه انقلاب وی را در ارتباط با پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانيان به يک سال زندان و پنج سال محروميت از فعاليت‌های مطبوعاتی و مدنی، وبرای مصاحبه با آيت‌الله منتظری و پخش آن به شش سال زندان محکوم کرده است.


دیدار خانواده هاشمی رفسنجانی با خانواده عرب سرخی


فائزه هاشمی و خانواده ی محمد مرعشی به دیدار خانواده ی عرب سرخی رفتند.
به گزارش کلمه، عصر دیروز فائزه هاشمی به همراه تعدادی دیگر از اعضای خانواده و همچنین همسر حسین مرعشی که این روزها در اوین دوران محکومیت یک ساله ی خود را می گذراند به دیدار خانواده ی عرب سرخی و عضو آزاد شده ی اش، فاطمه عرب سرخی رفتند.
فائزه هاشمی در این دیدار با اظهار تاسف از برگردانده شدن فیض الله عرب سرخی به اوین و بازداشت عجیب دخترش به دست سپاه گفت: این روزها شاهد اتفاق هایی هستیم غیر قابل باور. چه کسی در گذشته باور می کرد در نظام جمهوری اسلامی ایران، مادری را که فرزند دو ساله ای دارد و به لحاظ جسمی در شرایط مناسبی هم نیست را برای فشار آوردن به پدر دربند و خانواده اش دستگیر کنند.
وی ضمن ابراز خوشحالی از اینکه این بازداشت طولانی نشده است افزود: کمی انصاف و تعمق کافی بود تا در بازجویی ها معلوم شود کسانی که اقدام علیه امنیت ملی می کنند و قصد ضربه زدن به نظام را دارند جوانان پاکی نیستند که این روزها به این اتهام در زندان و بازجویی ها زیر انواع فشارهای روحی و جسمی مقاومت می کنند.فاطمه عرب سرخی، شنبه گذشته پس از دو هفته زندان انفرادی، با قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شده است.

دو نفر در بروجرد اعدام شدند

خبرگزاری هرانا - رئیس دادگستری بروجرد از اعدام دو تن به نام های عبدالله درفشی و اردشیر نیازی در صبحگاه امروز، هفدهم دی ماه 1389 در زندان این شهر خبر داده است.

محمدصادق اكبري، رئیس دادگستری بروجرد اتهام آقایان درفشی و نیازی را حمل و نگهداری مواد مخدر اعلام کرده است.
عبدالله درفشي فرزند شاه دوست ساكن روستاي كود از بخش زهك زابل و اردشير نيازی فرزند باقر از روستاي جهان آباد بروجرد براساس حكم شعبه دو دادگاه انقلاب اسلامي بروجرد به اعدام محکوم شده بودند.
حکم اعدام این دو تن توسط رئیس قوه ی قضاییه نیز تایید شده بوده است.



 نامه ی رضا شریفی بوکانی به برهم صالح نخست وزیرحكومت اقليم کردستان عراق

خبرگزاری هرانا - رضا شریفی بوکانی، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج که دادگاه انقلاب به تازگی حکم سنگین 30 سال و شش ماه حبس را برای وی صادر کرده است، به مناسبت سفر برهم صالح، نخست وزیر حكومت اقليم کردستان عراق به همراه هيأت همراه، نامه ای را از درون زندان نگاشته است و از این مقام سیاسی در کردستان عراق طلب یاری نموده است.
متن نامه ی مذکور که در اختیار ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران "هرانا" قرار گرفته است عینا در زیر می آید:
 جناب آقای دکتر "برهم صالح"، نخست وزیر محترم حکومت اقلیم کردستان؛
با سلام و احتراما اینجانب فعال سیاسی کرد رضا شریفی بوکانی، که در اوایل سال جاری به اتهام جاسوسی و تبلیغ علیه امنیت نظام و عضویت در یکی از احزاب کردی دستگیر شده ام؛ قصد دارم که با توجه به سفر شما به تهران در مورد موضاعات مهمی با شما صحبت کرده و از جنابعالی طلب یاری نمایم.
اینجانب در دوران بازداشت تحت شدیدترین فشارهای روحی و جسمی قرار گرفته ام. صد روز در سلول های انفرادی بند 209 زندان اوین و 25 روز هم در بازداشتگاه اطلاعات سپاه پاسداران تحت بازجویی های شدید و غیرمتعارف قرار داشته ام. هم اکنون نیز نزدیک 9 ماه است که در زندان رجایی شهر کرج و تحت فشارهای فزاینده روحی ناشی از آن به سر می برم.
جناب آقای دکتر برهم صالح، نخست وزیر محترم اقلیم کردستان؛
هم اکنون زندانیان سیاسی کرد بیشماری در ایران وجود دارند که اکثرا در زندان های سنندج، ارومیه، مهاباد، اوین و رجایی شهر نگهداری می شوند و عده ای از آنان محکوم به اعدام هستنند و برخی دیگر هم به حبس های سنگینی محکوم شده اند. در ایران حقوق زندانیان سیاسی و خصوصا زندانیان سیاسی کرد به هیچ وجه رعایت نمی شود و ایشان تحت فشارهای روحی فراینده ای قرار می گیرند. این در حالیست که تنها گناه ما زندانیان سیاسی کرد حفاظت و دفاع از ملیت و قومیت کرد بوده است.
شماها همان ها بودید که سالیان سال با رژیم بعثی عراق مبارزه کردید و از حق و حقوق ملت کردستان در عراق دفاع نمودید و ثمره ی آزادی و دموکراسی را در کردستان عراق پیاده کردید. اینک ما همچون شما برای دفاع و حمایت از ملت ایران و خصوصا قومیت ملت کرد مبارزه کرده ایم و البته دائما تحت فشار ظالمانه ی نیروهای امنیتی هستیم.
لذا با توجه به توضیحات فوق و با توجه به شرایط بد روحی و روانی ناشی از بازداشت های غیرقانونی و اوضاع نابه سامان خانواده های زندانیان سیاسی کرد در ایران خصوصا مادران داغدار و عزیز ما که هر روز پاسخ های غیرانسانی از مسئولان تحویل می گیرند؛ از جنابعالی به عنوان نخست وزیر منتخب حکومت اقلیم کردستان تقاضا دارم در سفر آتی خود به تهران به وضعیت زندانیان سیاسی کرد رسیدگی نموده و به خانواده هایی که چشم انتظار باخبر شدن از وضعیت کنونی فرزندان خود و یا چشم انتظار آزادی ایشان هستند، کمک کنید. این کمک و یاری شما باعث می شود که به حقوق ابتدایی زندانیان سیاسی کرد که توسط حکومت ایران زیرپا گذاشته می شود، رسیدگی شود.
بی نهایت از زحمات شما سپاسگذاریم
باتشکر فراوان
رضا شریفی بوکانی
زندان رجایی شهر کرج، بند 2



استاندار تهران وعده بازداشت تعداد بیشتری از مسیحیان ایران را داد

خبرگزاری هرانا - در حالیكه مشخص شده است تعداد بازداشت شدگان مسیحی در ایام كریسمس و سال نو مسیحی به دهها نفر رسیده است تلویزیون جمهوری اسلامی اعلام كرد كه مسیحیان بطورغیر قانونی مسیحیت را در ایران تبلیغ میكنند و از قول مرتضی تمدن استاندار تهران وعده بازداشت تعدا د بیشتری از مسیحان را داد .
اكنون منابع مسیحی تهران گزارش میدهند كه تعداد بازداشت شدگان مسیحی به دهها نفر رسیده است  و گویا دستور دستگیری فله ای و سركوب دسته جمعی مسیحیان ایران از سوی مقامات جمهوری اسلامی صادر شده . در همین حال تلویزیون دولتی ایران ( صدا و سیمای جمهوری اسلامی ) امروز در یكی از بخشهای خبری خود اعلام كرد كه مسیحیان بطور غیر قانونی مسیحیت را در ایران تبلیغ میكنند .
تلویزیون دولتی ایران می گوید بازداشت شدگان از اعضای «جریانی» هستند که بصورت غیرقانونی سعی در تبلیغ مسیحیت دارند. صدا وسیمای جمهوری اسلامی می گوید مسیحیان بازداشت شده، در گردهمایی های فرهنگی خود با «با حمایت بریتانیا» از مذهبشان سخن گفته اند اما، تلویزیون دولتی ایران از ذکر جزئیات بیشتر در این باره خودداری کرد.
تلویزیون دولتی ایران اعلام نکرد که آیا بازداشت شدگان ایرانی بوده اند و یا از اتباع کشورهای دیگر، اما اعلام کرد که مرتضی تمدن، استاندار تهران وعده داده است که به زودی مسیحیان بیشتری بازداشت خواهند شد. مرتضی تمدن پیشتر گفته بود كه مسیحیان بازداشت شده، «تبشیری» (مبلغ مذهبی) بودند.




زندان اروميه دچار حريق شد

خبرگزاری هرانا - كارگاه نجاري زندان مركزي اروميه روز گذشته به علت اتصال در سيستم برق، دچار حريق شد.
به گزارش روابط عمومي سازمان زندان‌ها، در پي آتش‌سوزي که در ساعت 2:15 دقيقه بامداد روز گذشته -16 دي ماه - رخ داد بخش‌هايي از کارگاه نجاري که در ضلع جنوبي و خارج از زندان مرکزي اروميه واقع شده بود دچار حريق شد که با دخالت نيروهاي اطفاء حريق در زندان مرکزي اروميه و همچنين ماموران آتش‌نشاني، آتش خاموش شد.
اين آتش‌سوزي هيچ‌گونه تلفات جاني به همراه نداشت و فقط خسارت مالي به بار آورد. کارشناسان اداره آتش‌نشاني علت آتش‌سوزي را اتصال در سيستم برق اين کارگاه اعلام كرده‌اند.



سعيد مرتضوی خواهان حکم اعدام برای قاچاقچيان شد

خبرگزاری هرانا - رييس ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز که چند روز پيش در گردهمايی مسوولان اين ستاد از ناکارآمدی برخی قوانين در برخورد با مجرمان گلايه کرده بود، خبر داد که پيشنهاد حکم اعدام برای قاچاقچيان ارائه شده است.
سعيد مرتضوی در پاسخ به خبرنگار بازرگانی ايسنا مبنی بر اين‌که آيا پيشنهاد حکم اعدام برای قاچاقچيان را ارائه کرده‌ايد؟ گفت:‌ اين پيشنهاد برای موارد خاص داده شده است.
وی هم‌چنين با تاکيد بر اينکه سهم نواقص قانونی در به نتيجه نرسيدن پرونده‌های قاچاق و قاچاقچيان تا ۹۰ درصد است در پاسخ به اينکه اين موارد خاص چيستند؟ عنوان کرد که در اين زمينه بعدا توضيح خواهد داد.
وی با اشاره به تجربه کشورهای ديگر در مورد برخورد با قاچاق خاطرنشان کرد: در چين برای قاچاقچيان حکم اعدام در نظر گرفته شده و بدون ملاحظه اجرا می‌کنند.
به گفته مرتضوی لايحه مبارزه با قاچاق کالا و ارز آماده شده و اوايل هفته آينده با نامه رسمی تقديم دولت می‌شود.




خالد حسینی عضو کمیته هماهنگی تشکل های کارگری دستگیر شد

خبرگزاری هرانا - ظهر روز چهار شنبه پانزدهم دی ماه خالد حسینی از فعالین کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری بازداشت شد.

وی هنگام مراجعه به منزل برای نهار، در میدان گاز در شهر سنندج هنگام مشاهده درگیری ماموران انتظامی با مردم و پرسیدن دلیل آن، ماشینش مورد ضربه مامورین قرارگرفت و بدنبال اعتراض وی و خارج شدن از اتومبیل خود، مورد ضرب و شتم مامورین قرار گرفت.
 به گزارش کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری خالد حسینی با همکاری مردم قصد ترک آنجا را داشت اما هنگام ترک میدان، توسط مامورین به وی تیراندازی و خودرو او مورد اصابت گلوله قرار گرفت. در همان موقع کودک ۱۴ساله­ ای به نام به­نام سالار خالدیان نیز از ناحیه مچ­ پا زخمی شد و به بیمارستان انتقال یافت و خالد حسینی هم به بهانه واهی از طرف ماموران کلانتری ۱۱ بازداشت شد.
شایان ذکر است که وی تا لحظه ی تنظیم خبر در بازداشت به سر می برد.




محکومیت رضا شریفی بوکانی به 30 سال و شش ماه حبس

خبرگزاری هرانا - رضا شریفی بوکانی، زندانی محبوس در زندان رجایی شهر کرج، به "30 سال و شش ماه" حبس تعزیری محکوم شده است.
بنا بر اطلاع گزارشگران ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حکم رضا شریفی بوکانی براساس ابلاغیه ای که ظهر امروز به دستش رسیده است در حالی سی سال و شش ماه ذکر شده است که مسئولان زندان رجایی شهر گفته بودند وی به تحمل "سه سال و شش ماه" حبس محکوم شده است.
 بر اساس این ابلاغیه اتهامات آقای بوکانی "عضویت در یک حزب کردی معاند نظام" و "جاسوسی علیه نظام" عنوان شده است.
این حکم توسط شعبه ی یکم دادگاه انقلاب شهریار به ریاست قاضی میرغفاری، به این زندانی سیاسی ابلاغ شده است. جلسه محاکمه وی بدون حضور وکیل و نماینده دادستانی و به صورت غیر علنی در دادگاه انقلاب شهریار برگزار شد.
براساس گفته ی مسئولان رضا شریفی بوکانی مجددا در شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی نیز مورد محاکمه قرار خواهد گرفت.
رضا شریفی بوکانی در اردی بهشت ماه سالجاری در تهران و در یک کافی نت بازداشت و به بند 209 زندان اوین منتقل شد.
شریفی بوکانی هم اکنون در بند 2 زندان رجایی شهر کرج نگهداری می شود.
لازم به یادآوری است که خبرگزاری هرانا پیشتر گزارش داده بود این زندانی سیاسی به سه سال و شش ماه حبس محکوم شده است که این خبر با توجه به ابلاغیه ی دادگاه انقلاب شهریار اصلاح می گردد.



پلیس امنیت تهران: هر نوع مهماني مختلط جرم است

خبرگزاری هرانا - رييس پليس امنيت عمومي تهران بزرگ با اعلام اينكه  برگزاري هر نوع مهماني مختلط جرم است، گفت: پليس با اين‌گونه مجالس برخورد مي‌كند.
سرهنگ عليرضا محرابي در گفت‌وگو با ايسنا، با اعلام دستگیری شرکت کنندگان پنج پارتي در شمال شهر تهران در روزهاي اخير، اظهار كرد: بررسي‌ها در رابطه با اين پرونده‌ از سوي مرجع قضايي در حال انجام است.
وي درباره برخورد پليس با مهماني‌هاي شبانه هم اظهار كرد: هر نوع مهماني مختلط جرم است و پليس با اين گونه مجالس كه در آن حد و حدود شرعي را رعايت نمي‌كنند، برخورد خواهد كرد.
محرابي مردم را تشویق کرده است که چنين موضوعاتي را با پليس 110 در ميان بگذارند.
رييس پليس امنيت عمومي تهران بزرگ با بيان اينكه برگزاري پارتي در تهران روند رو به افزايشي نداشته است، افزود: عمدتا مشروبات الكلي در چنين مهماني‌هايي كشف مي‌شود.
وي درباره انتشار آگهي‌هايي مبني بر، برپايي پارتي‌هاي سيار كه در قالب تورهاي مسافرتي وجود دارد هم اظهار كرد: تاكنون به چنين موضوعي بر نخورده‌ايم، ‌اما اگر موردي گزارش شود، با آن برخورد خواهيم كرد.


 افزایش نگرانی ها نسبت به وضعیت حسین خضری

خبرگزاری هرانا - نگرانی ها نسبت به وضعیت حسین خضری، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، پس از آخرین ملاقات با خانوده اش تشدید شده است.
بنا بر گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز گذشته مورخ پانزدهم دی ماه، خانواده ی این زندانی سیاسی موفق به ملاقات با وی در زندان مرکزی ارومیه شده اند.
برادر حسین خضری ضمن اعلام این مطلب به گزارشگر هرانا گفت: روز گذشته مسئولان فضای ملاقات را طوری تدارک دیده بودند که گویی آخرین ملاقات ما با حسین هست. آن ها حتی گفتند که ما حسین را به مکان دیگری منتقل می کنیم و شما دیگر او را نخواهید دید.
وی می گوید که گویا حسین طی روزهای اخیر در قرنطینه ی زندان مرکزی ارومیه، محبوس بوده است.
خانواده ی خضری پس از این ملاقات از سرنوشت و محل نگهداری فرزند دربندشان کاملا بی اطلاع هستند و مسئولان در برابر پیگیری های ایشان هیچ جواب قانع کننده ای نمی دهند.
برادر این زندانی محکوم به اعدام احتمال می دهد که مسئولان وی را به "تهران" منتقل کرده باشند.
حسین خضری، یکشنبه شب، مورخ دوازدهم دی ماه توسط ماموران وزارت اطلاعات از بند 12 زندان مرکزی ارومیه به مکان نامعلومی منتقل شده بود.
با توجه به تایید حکم اعدام این زندانی سیاسی کرد و ارجاع پرونده به اجرای احکام، خطر اجرای حکم جان وی را به شدت تهدید می کند.
شایان ذکر است که چهار تن از زندانیان سیاسی محبوس در بند 12 زندان مرکزی ارومیه به نام های حبيب‌الله گلپری‌پور، حسين ميرزايی، علی‌احمد سليمان و احمد تموئی در پی اعتراض به انتقال ناگهانی حسین خضری به قرنطینه ی زندان منتقل شده اند.








اخبار روز: 

ایلنا: مرتضی حاجی یکی از وزرای دولت اصلاحات خبر دستگیری خود را تکذیب کرد. 
در پی انتشار خبر دستگیری مرتضی حاجی وزیر اسبق آموزش و پرورش و تعاون، خبرنگار ایلنا در تماس با وی مطلع شد که این خبر صحت ندارد و حاجی اخبار منتشره در این مورد را تکذیب کرد. 
گفتنی است، از روز گذشته برخی سایت های اینترنتی خبر از بازداشت مرتضی حاجی داده بودند.





 مرتضی حاجی بازداشت شد

خبرگزاری هرانا – مرتضی حاجی، وزیر تعاون و آموزش و پروش در دوران تصدی گری سید محمد خاتمی شب گذشته بازداشت شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، یکی از نزدیکان خانواده حاجی اطلاع داد شب گذشته نیروهای امنیتی و اطلاعاتی مرتضی حاجی را بازداشت و به زندان اوین منتقل کردند.
مرتضی حاجی پیشتر در 7 دی ماه سال گذشته و پس از وقایع عاشورا و در دفتر باران که در همان روز توسط نیروهای امنیتی پلمپ شده بود بازداشت و پس از 16 روز در 22 دی ماه همان سال آزاد شد.



رئیس سازمان بسیج مستضعفین خواهان "قیام" علیه علوم انسانی شد

خبرگزاری هرانا - رئیس سازمان بسیج مستضعفین در یک سخنرانی برای اساتید دانشگاهها بشکلی باور نکردنی مدعی شد که اگر قرار است علوم انسانی را تغییر دهیم و "کتب ضاله" از دانشگاههای کشور برچیده شود، باید علیه علوم انسانی "قیام کرد"!
سردار محمد رضا نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین، این گفته های حیرت آور را شب گذشته در قرارگاه مرکزی اهواز برای گروهی از روسا و اساتید دانشگاههای استان تهران و البرز جهت بازدید مناطق عملیاتی جنوب کشور به استان خوزستان سفر کرده بودند، گفته است.
وی افزوده است در" دوران جنگ تحمیلی" زنان و مردان قیام کردند و "مسائل حل نشدنی را حل کردند" و سپس مدعی شد که مشکلات امروز سخت تر از مشکلات دیروز نیست و با همانند سازی مشکلات جنگ با عراق و مشکلات امروزی که به عقیده او تحول در علوم انسانی است ، خواهان "جهاد " برای حل این مشکل شد.
به گزارش رادیو فرانسه، در توضیحاتی حیرت آور، سردار نقدی یادآوری کرد که رهبر جمهوری اسلامی خواهان این شده است که ایران "مرجع علمی جهان شود" و سپس به ارائه رهنمود برای تحقق شعار رهبری پرداخت. او توضیح داد که اگر کسی در سراسر جهان می خواهد علم را بیاموزد، "باید به فراگیری زبان فارسی اقدام کند".
سردار نقدی در بخش دیگری از سخنرانی اش برای روسا و اساتید دانشگاهها توضیح داد که برای "جهاد " بقصد تحول علوم انسانی باید "روزانه هجده ساعت مطالعه کرد" و از شهری به شهر دیگر برای آموختن در سفر بود.
فرمانده بسیج مستضعفین در این سخنرانی اعجاب انگیز که درست در مقابل اساتید دانشگاه انجام می شد اظهار داشت که متاسفانه "کسانی که مراکز علمی و دانشگاههای کشورمان را طراحی و معماری کرده اند" افراد غرب زده هستند. او مدعی شد که برای "شکسته شدن این طلسم ها" بسیج باید در عرصه های علمی حرکت کند و گره ها وشکلات را باز کند.
سردار نقدی که در بخشی از سخنانش کتاب های درسی علوم انسانی در دانشگاههای کشور را " کتب ضاله" نامیده بود، در همین سخنرانی به افراد "سیاه کار و دغل بازی" اشاره کرد که اکنون "مسائلی بی معنی را با عنوان علم کنار هم می چسبانند". او البته توضیح نداد که این سیاهکاران نویسنده کتب ضاله چه کسانی هستند.
سردار پاسدار در بخش دیگری از سخنرانی اش، علوم سیاسی در دانشگاههای کشور را با معادل آن در عربستان و اسرائیل مقایسه کرد و با توجه به همانندی آنها پرسید که که با این علوم سیاسی می شود فرمایشات رهبری را پیاده کرد؟
سردار نقدی بلافاصله جواب داد که در این صورت "مطمئناً دراین راه شکست می خوریم