جندالله و استان بلوچستان
خسرو احمدی
ایدئولوژی تروریسم در دنیای مدرن که در آن دگمههای کامپیوتر، جهانی از علوم را در کمترین زمان در اختیار انسانها قرار میدهد، مردود و شکستخورده محسوب میشود. گروه جندالله اگر چه در بلوچستان فعالیت خود را آغاز کرده است ولی ریشه در گروههای سلفی در پاکستان دارد.
سلفیها معتقد به شهادت و یکی از عاملین خشونت در کشور همسایهی ما پاکستان هستند.
عبدالمالک ریگی، رهبر گروه جندالله یکی از شاگردان مدارس سلفیها در پاکستان بود. این جوان بلوچ، آنطور که در فیلمهای کوتاه مربوط به او در یوتیوب قابل مشاهده است بسیار خشن و به طور عمیقی طرفدار مکتب سلفیها بود.
او حتی دستور قتل همسر برادر خود را که یک شیعه بود صادر کرد. برادرش هم دستورات وی را اجرا کرد و زنش را کشت. بعدها خود او دستگیر و توسط دادگاهی عجولانه محکوم به اعدام شد.هیچکس با کشتن و کشته شدن به بهشت موعود راه پیدا نمیکند. اکثریت مردم بلوچستان نیز از گروه جندالله فاصله گرفتهاند و این گروه جایگاهی در بین آنها ندارد.
مردم بلوچستان در عمل در چند تظاهرات خیابانی نشان دادند که با ترور و تروریست مخالفند. مردم استان بلوچستان و نیروهای روشنفکر جامعه باید کاملاً آگاه باشند که جنگ شیعه و سنی یک پدیدهی برون مرزی است و ریشه در وهابیگری در سرزمین حجاز دارد که برای کشتن هر دو گروه آمده است. در این جنگ هم سنی و هم شیعه بازنده خواهند بود.
در تمام خشونتهایی که در منطقهی بلوچستان به وقوع پیوسته، کشتهشدگان از مردم این دیار بودهاند؛ مردمی که هم بیگناه بودند، هم نقشی در ترورها نداشتند و هم تحت ستمهای مضاعف قرار داشتند.
ریشهی خشونت و ترور را باید در ساختار حکومتی و سیاسی جامعه جستوجو کنیم. تقسیم ثروت ملی به طور ناعادلانه میان نقاط مختلف جغرافیایی و تبیعضهای فاحشی که توسط حکومتهای مرکزی به ملیتهای مختلف روا شده باعث رشد نارضایتی بین ملیتهای ایرانی شده است. این نارضایتیها اگر با اعتراض روبرو شده بلافاصله از طرف حکومتها سرکوب و سران آن اعدام و یا زندانی شدهاند. این سرکوبگریها مانعی بوده تا افکار و اندیشههای آزادیخواهانه در جامعهی ما رشد نیابد و در نهایت مبارزهی خشن علیه حکومتهای مرکزی شکل بگیرد.
سرکوبگری حکومت خودکامهی پهلوی باعث شد گروههایی مانند چریکهای فدایی و مجاهدین خلق مبارزههای مسلحانهای را بر ضد رژیم سازماندهی کنند. اگرچه این گروهها سخت سرکوب شدند ولی حکومت شاه نتوانست به سرکوب خود ادامه دهد و نارضایتیها در نهایت باعث سقوط رژیم شد و رژیم جمهوری اسلامی به وجود آمد.
در ساختار حکومت ایران، دین اسلام به یک اسلام سیاسی در جامعه تبدیل شده است. دین اگرچه از سیاست جدا نیست ولی باید از حکومت جدا باشد. زیرا در جامعهی چندملیتی ایران، حکومت دینی قادر نیست تمام این ملیتها را درون خود به طور همارزش بررسی کند. در دوران تشکیل حکومت اسلامی، مردم نه شناختی از دموکراسی و نه شناختی از حکومت اسلامی داشتند. چون تمام حکومتهای ایران خودکامه و مخالف آزادیهای اجتماعی بودند.
در دوران این حکومتهای جبار رشد فرهنگ سیاسی وجود نداشت تا یک جامعهی سکولار را در افکار مردم ایران پایهریزی کند. این حکومتها اگر چه اسلامی نبودند ولی پیوند عمیقی با دین و قوانین دینی داشتند. قانون اساسی ایران در زمان حکومت پهلوی خیلی مترقی بود. چون خیلی از قوانین کشور بلژیک در آن گنجاده شده بود. این قانون شامل فعالیتهای احزاب سیاسی بود که هرگز جنبهی واقعی و عملی پیدا نکرد. اگرچه چند حزب سیاسی در ایران تشکیل شد ولی عمر آنها کوتاه بود. همه غیر قانونی بودند و اجازهی فعالیت به آنها داده نشد و در نهایت به حزب رستاخیز تبدیل شد که در اصل فرمایشی بود.
اگر حکومت شاه به قانون اساسی احترام میگذاشت و به آن عمل میکرد شاید جامعهی ایران بیشتر به طرف آزادیهای مدنی سوق پیدا میکرد. زیرا نتیجهی آزادی احزاب در جامعه، ترویچ و شکلگیری فرهنگی آزادیخواهی در جامعه میشد.
قانون اساسی مترقی ایران بعد از انقلاب در پی روی کار آمدن یک حکومت دینی تغییر یافت و حزب رستاخیز شاه به حزب جمهوری اسلامی تبدیل شد که در آن نه حق تشکیل احزاب سیاسی و نه آزادیهای فردی و اجتماعی وجود داشت.
این تحلیل مختصر برای این بود که به زیربنای مشکلات جامعه اشاره کنم تا بیشتر گروههایی مانند جندالله در سیستان و بلوچستان و پژاک در کردستان و گروه اقلیت عربها در خوزستان را بشناسیم. ریشهی تشکیل و هم مشکلات این گروهها در درون ساختار جامعهی ایران است. در واقع نابرابری و بیعدالتیهای اجتماعی باعث تولد این گروهها میشود. قربانیان عملیات گاه خشونتآمیز آنها نیز که خود از سوی حکومت مرکزی تحت خشونت و تبعیض قرار دارند، مردم محرومی چون بلوچ و کرد هستند.
کدامیک از کسانی که در چابهار کشته شدند مرتکب جنایت شده بودند؟ بعد از این جنایت ۱۱ نفر در زندان بلوچستان اعدام شدند. آیا این اعدامها و پارهپاره شدن پیکر مردم بیگناه، بلوچستان را آباد خواهد کرد؟
تظاهرات مردم سنی و شیعه در بلوچستان نشان میدهد که جندالله پایگاهی در میان اکثریت مردم ندارد ولی سازندگی و آبادانی در این منطقهی محروم باید سرعت بیشتری بگیرد تا مردم ناراضی و تحت ستم آرامش بیشتری احساس کنند و میدان را برای تروریستها تنگ کنند و بهانهی خشونت را از آنها بگیرند. حتی آنها را به آغوش مردمشان بازگردانند.
جان همهی بلوچهای عزیز با ارزش است؛ چه سنی، چه شیعه؛ چه کرد، چه عرب؛ چه ترک و چه فارس. همه به سر زمین ایران باستان تعلق دارند. ما همه ملیتهای ایرانی به وجود تاریخ سیستان و بلوچستان میبالیم.
سیستان و بلوچستان یکی از تمدنهای کهن جهان است که تاریخ آن به پیش از مادها برمیگردد. شهر سوخته نام قدیم شهر باستانیای است که در این استان واقع شده است. این شهر در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد پایهگذاری شده و یکی از قدیمیترین شهرهای دنیا به حساب میآید.
پژوهشها نشان میدهد که پنج هزار سال قبل از میلاد، این منطقه، منطقهای سر سبز و خرم بوده و درختان بید مجنون، افرا و سپیدار فراوان داشته است. نام سیستان و بلوچستان در شاهنامهی فردوسی هم مقام بزرگی دارد و رستم یکی از دلاوران شاهنامه متعلق به این دیار است.
چرا امروز در این سرزمین باستانی، نه از سرسبزی و بیدهای مجنون در کنار سپیدارهای کهن اثری هست و نه از پهلوانیهای رستم؟
امروز سیستان و بلوچستان در کجای تاریخ قرار دارد؟ آیا این طنابهای دار که جان انسان را میگیرند، جای آن بیدهای مجنون را گرفتهاند؟ چرا این مردم بیگناه با عملیات انتحاری به قتل میرسند؟ چه چیزی و برای انتقال چه پیامی است که باعث میشود فردی خود و دیگران را به کشتن دهد؟
ریگیها، کشتهشدگان، اعدامشدگان همه به این دیار کهن تعلق دارند. آنها همه حقوق مساوی دارند که زنده بمانند؛ نه بمیرند و نه بمیرانند. باید به ریشههای مشکلات انگشت بگذاریم و از این جنایتها عبرت بگیریم تا برای باهم بودن و در کنار هم زیستن با حقوق مساوی شتاب کنیم. باید همهی ارزشهایمان را به طور مساوی تقسیم کنیم تا کودک تهرانی پشت میز همان مدرسهای بنشیند که یک کودک سیستانی، بلوچی، جنوبی، شمالی و... در یک کلام ایرانی مینشیند.
ایران کشوری است که از فرهنگهای مختلف تشکیل شده است. ایران را باید همانند یک قالیچهی ابریشم بنگریم که از نقشهای زیبایی برخوردار است. به هر قسمت آن که نگاه بیاندازیم پر از زیبایی است و این نقشهای زیبا همان فرهنگها و زبانهای مختلف هستند که در سطح جغرافیایی کشور عزیزمان ایران همانند باغهای پر از گل به چشم میخورند. ارتباط مردم شهرها مختلف در ایران از گذشتههای دور، به خاطر فاصلهی زیاد میان شهرها، با مشکل روبهرو بوده است. حکومتهای استبدادی و خودکامه هرگز به فکر ساختار فرهنگی، اقتصادی و مساوات برای تمام مناطق ایران نبودند. این حکومتها با روشهای خشن مانند جنگ به قدرت میرسیدند و هیچگونه فرهنگ آزادیخواهی در روحیهی آنها نبود تا به ترویج آزادی بپردازند. بیشتر آنها حتی فاقد توانایی نوشتن و خواندن بودند و هیچ شناختی از اوضاع جهان نداشتند. اگر به تاریخ و فرهنگ کهن گذشته افتخار میکنیم، امروز باید در برابر تاریخ و فرهنگهای جدید خجل و سرافکنده باشیم که در جهان امروز در کشور ما هنوز فرمان سنگسار و تنبیه با شلاق صادر میشود.
به امید روزی که همهی مردم ایران بدون در نظر گرفتن دین ومذهب و ملیت و جنسیت، در خانهی بزرگی به نام ایران از حقوق مساوی برخوردار شوند.
اخبار روز:
گزارش جدید مجلس عوام کانادا در ماه جاری میلادی (دسامبر ۲۰۱۰) در مورد ایران و با تیتر "ایرانِ احمدی نژاد تهدیدی برای صلح، حقوق بشر و حقوق بین الملل" منتشر شده است. در این گزارشِ تقریبا نود صفحه¬ای ضمن درج اظهارات شهود و کارشناسان و نتایج بررسی های کمیته حقوق بشر پارلمان کانادا در رابطه با موارد نقض حقوق بشر شامل حقوق اقلیت-های مذهبی و زبانی، فعالان سیاسی، دانشجویان، مخالفان دولت، روزنامه نگاران، زنان و اقلیت¬های جنسی، به نقش ایران در تهدید صلح و امنیت جهانی هم توجه شده است. کمیته همچنین پیشنهاداتی در ۲۴ بند به دولت کانادا ارائه کرده است.
در مقدمه این گزارش آمده است: "بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۲ ژوئن ۲۰۰۹ در ایران، کانادا و جامعه بین المللی با نگرانی شاهد سرکوب معترضین به نتیجه این انتخابات بودند. این رویدادها نمونه ای دیگر از سابقه بد مقامات ایران در احترام به حقوق بشر بود. همچنین حوادث مربوط به روزهای انتخابات از وجود تنشهای کم سابقه داخلی در این کشور حکایت می کرد."
در ادامه گزارش، به سابقه و تاریخچه حساسیت کانادا به مسائل حقوق بشر در ایران پرداخته شده است: "اعتراضات سال گذشته در ایران، برخورد شدید مقامات ایرانی با معترضین و عکس العمل جامعه بین المللی، موجب تمرکز بیشتر ‘کمیته فرعی حقوق بشر جهانی مجلس عوام کانادا’ به عنوان زیر مجموعه ای از ‘کمیته امور خارجی و توسعه بین المللی’ این مجلس بر وضعیت حقوق بشر در ایران شد. این کمیته فرعی در پارلمان سی و نهم با برگزاری جلسات و تهیه گزارش در مورد جامعه بهائی ایران، تحقیقات در خصوص سابقه بد ایران در رابطه با احترام به حقوق بشر جهانی را آغاز کرده بود."
طبق آنچه که در گزارش مجلس عوام کانادا آمده، کمیته مذکور در فاصله زمانی مابین ۱۰ مارس و ۲۹ اکتبر ۲۰۰۹ شانزده جلسه با حضور شهودی که شامل متخصصین، فعالان حقوق بشر از سازمان های غیر دولتی، آکادمسین ها و حقوقدانها بوده اند، برگزار کرده است. با توجه به ارزیابی های کمیته از جلسات مذکور، "حکومت ایران سابقه ای طولانی در نقض سیستماتیک و گسترده حقوق بشر بر علیه مردم خود دارد. این نقض همه جانبه حقوق بشر مواردی مانند سلب حق زندگی، نقض آزادی شهروندان و تبعیض بر اساس مذهب، جنسیت، نژاد و قومیت، زبان، گرایش جنسی و عقاید سیاسی را در بر می گیرد." بر طبق این ارزیابی "در بسیاری از موارد، حکومت ایران حتی قوانین داخلی خود را نیز زیر پا می گزارد."
اظهارات شهود
بخش اول گزارش به اظهارات شهود در مورد نقض حقوق بشر در ایران پرداخته است. اظهارات شیرین عبادی حقوقدان ایرانی، فاخته زمانی رئیس انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران (آداپ)، احمد باطبی سخنگوی گروه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شریف بهروز عضو حزب دمکرات کردستان ایران، رویا برومند مدیر اجرائی بنیاد عبدالرحمن برومند، عباس میلانی مدیر مرکز مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد، مجتبی مهدوی استاد علوم سیاسی دانشگاه آلبرتا، پیام اخوان استاد دانشگاه مک گیل و عده ای دیگر از اساتید دانشگاه و نمایندگان سازمان های مختلف حقوق بشری و تحقیقاتی به عنوان شهود مورد توجه قرار گرفته است.
اقلیت¬های مذهبی
در خصوص وضعیت اقلیت های مذهبی، بر مسائل و مشکلات بهائیان که علیرغم پیروان مذاهب اهل کتاب حتی به عنوان اقلیت مذهبی به رسمیت شناخته نشده اند، تأکید بیشتری گشته و به نقل از جفری مک لارن از وزارت امور خارجه کانادا قید شده است که "بهائیان در بدترین وضعیت ممکن هستند و حتی آن دسته از ایرانیان اصطلاح طلب که به لزوم اصلاح سیاست های آن کشور معتقدند در مورد بهائیان نگاه مبهمی دارند."
طبق اظهارات شهود، "پیروان مذاهب اهل کتاب مانند مسیحیان و یهودی ها - با اینکه بر خلاف بهائی ها به صورت رسمی شناسایی شده و از حقوق رسمی برخوردارند - ولی از امنیت همه جانبه برخوردار نیستند. رفتارهای تبعیض آمیز بر علیه آنها به صورت عادی در آمده است و یهودیان در معرض تحقیر و رفتارهای اهانت آمیز قرار دارند."
در خصوص وضعیت اقلیت های مذهبی دیگر به گفته های شریف بهروز عضو حزب دمکرات کردستان ایران در مورد ساخته شدن مساجد بیشمار برای شیعیان در مناطق سنی نشین استناد شده است که با تشویق حکومت صورت می گیرد. آقای بهروز همچنین به ممنوعیت ساخت مسجد برای سنی¬های شهر تهران با یک میلیون جمعیت سنی مذهب اشاره کرده است.
برخی از شهود دیدار کننده با اعضای مجلس به سرخوردگی های عمیق ناشی از آزار و اذیت اقلیت های اتنیکی و مذهبی توسط حکومت اشاره کرده اند. عباس میلانی مدیر مرکز مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد، گفته است: "برخی از عناصر افراطی شیعه از باز کردن زخم های کهنه و به راه انداختن جنگ شیعه و سنی ابایی ندارند."
با توجه به اظهارات دکتر میلانی، همه اقلیت ها از جمله بلوچها، کردها، ترک¬ها، ترکمن ها و اعراب که در ایران زندگی می کنند، به یک شکل و یا با تفاوتهایی از حقوق خود محروم بوده اند؛ سهم عادلانه از بودجه دولتی، حق ترویج فرهنگ و حق تدریس زبانشان، همه نادیده گرفته شده است و مناطق محل زندگی آنها تحت کنترل بالقوه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار دارد.
اقلیت های اتنیکی و محرومیت از تحصیل به زبان مادری
شریف بهروز در گفتگو با کمیته تفحص "اشاره قانون اساسی ایران به حقوق مساوی برای تمام اتنیک های ساکن این کشور و تعهدات حقوقی - بین المللی این کشور" را فریبکارانه ارزیابی کرده است.
بنا به گزارش مجلس عوام کانادا، کمیته بررسی در مورد سختی هایی که آذربایجانی ها، بلوچ ها و کردهای ساکن ایران تجربه کرده اند، به سخنان شهود گوش داده است. گفته های جو استورک معاون بخش خاورمیانه و شمال آفریقای سازمان دیده بان حقوق بشر حاکی از آن است که، اقلیت های اتنیکی تبعیض و محدودیت در فعالیت های فرهنگی و سیاسی را تحمل کرده، تحت ظلم و آزار و اذیت بوده و در برخی موارد به اتهام به خطر انداختن امنیت ملی محاکمه می شوند.
بنا به اظهارات فاخته زمانی رئیس انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان، در دیدار با کمیته بررسی، آذربایجانیها علیرغم جمعیت بالایی که دارند، از تحصیل به زبان مادری و امکان ترویج فرهنگ و تاریخ خود محروم هستند. خانم زمانی موارد متعددی از دستگیری ها، بازداشت ها، مجازات و شکنجه آذربایجانی هایی راتوضیح داده است که از راههای مسالمت آمیز به مطالبه و دفاع از حقوق زبان خود می پردازند.
فاخته زمانی ضمن اشاره به احکام متعدد اعدام در بلوچستان، از اعزام قاضی ویژه که بر اساس اعترافات تحت شکنجه و محاکمه ۱۰ الی ۱۵ دقیقه ای در سلول متهمان با پرسیدن چند سوال بدون حضور دادستان و وکیل مدافع، حکم اعدام صادر می کنند، خبر داده است. به گفته او صدها بلوچ در نوبت اعدام قرار دارند.
خانم زمانی همچنین، همانند دکتر میلانی، به محرومیت و در حاشیه نگهداشته شدن مناطق زندگی اتنیک ها اشاره کرده است. به گفته او خصوصاً در مناطق دور از مرکز اخبار موارد نقض حقوق بشر در بسیاری از موارد گزارش نشده و مورد توجه قرار نمی گیرند. منابع خبری کم و دسترسی به رسانه ها محدود است.
در مورد جمعیت کرد ساکن ایران، کمیته تحقیق، گزارش هایی در مورد شرایط دشوار زندگی در طی ٨ سال جنگ با عراق، ممنوع بودن تحصیل به زبان کردی و پدیده ای به نام "گزینش" و تبعیض شغلی و موارد دیگر دریافت کرده است.
در گزارش همچنین به مسائل دیگری از جمله بد رفتاری علیه قسمتی از جامعه اکثریت شیعه و مجازات اعدام برای نوجوانان پرداخته شده است.
نتایج بررسی کمیته تحقیق
در بخش تحقیقات کمیته فرعی به مواردی مانند عدم پایبندی ایران به تهعدات خود در رابطه با رعایت حقوق بشر، وظایف حکومت ایران، نقش کانادا در رابطه با بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران، حمایت کانادا از ایرانی ها برای رسیدن به جامعه ای آزاد و دارای عدالت، هدف قرار دادن افراد حقیقی صاحب منصب در ایران که مسئول نقض حقوق بشر هستند و لغو مصونیت های دولتی در مورد مقامات ایران که حقوق بشر را نقض می کنند، پرداخته شده است.
پیامدهای هسته ای شدن ایران
در خصوص ایران و صلح و امنیت بین المللی هم اظهارات شهود شامل موارد زیر توسط نمایندگان پارلمان شنیده شده است:
- ایران و حمایت از گروههای تروریستی
- تشویق به نسل کشی از طرف مقامات ایرانی (در گزارش مجلس عوام کانادا از سخنان احمدی نژاد و سایر مقامات ایرانی در مورد لزوم از بین رفتن اسرائیل با عنوان "تحریک به نسل کشی" یاد شده است.)
- ایران و جاه طلبی برای دستیابی به قدرت هسته ای
- پیامدهای یک ایران صاحب قدرت هسته ای: رابطه بین توانمندی های هسته ای ایران و حقوق بشر جهانی، امکان عملی کردن سخنان در زمینه نسل کشی، قدرت بالقوه در بی ثبات کردن منطقه
در قسمت تحقیقات کمیته در خصوص ایران و صلح و امنیت بین المللی، تعهدات ایران در قبال صلح جهانی، پیامدها برای کانادا، مسئولیت کانادا در خصوص حفاظت و پیشگیری، لزوم توجه به برنامه هسته ای ایران و رابطه برنامه هسته ای ایران با مقاصد نسل کشی بررسی شده است. در گزارش مجلس عوام کانادا مسائل نقض حقوق بشر در ایران پس از انتخابات مورد کند و کاو قرار گرفته است.
این کمیته همچنین در ارزیابیهای خود اشاره می کند که؛ حکومت ایران فعالان حقوق بشر و روزنامه نگارانی را که اقدام به گزارش موارد نقض حقوق بشر می کنند زندانی و شکنجه کرده و بعضاً آنها را به قتل می رساند. این کشور از طرفی فعالیت گروههای مدافع حقوق بشر داخلی را ممنوع می کند و از طرف دیگر سازمان های بین المللی مدافع حقوق بشر هم سالهاست که اجازه ورود به خاک ایران را نداشته اند.
پیشنهادات کمیته به دولت کانادا
کمیته مذکور برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران پیشنهادهایی در ۲۴ بند به دولت کانادا ارائه کرده است. در برخی از این پیشنهادات از دولت کانادا خواسته شده است؛ ضمن ادامه و افزایش حمایت معنوی از سازمان های مدافع حقوق بشر ایرانی و کانادایی فعال در مسائل ایران، این گروهها را– در صورت امکان – از حمایت های مالی نیز برخوردار سازد، از حرکتهای دمکراتیک در ایران حمایت های معنوی و دیپلوماتیک به عمل بیاورد، از حکومت ایران بخواهد اجازه فعالیت سازمان های مدافع حقوق بشر بین المللی در درون این کشور را صادر و محدودیت و فشارها بر روی گروههای داخلی مدافع حقوق بشر را میان بردارد، برای ایجاد کرسی تحقیقاتی در خصوص روابط مابین ایران و کانادا و مسائل حقوق بشر ایران در یک دانشگاه کانادایی امکانات مالی اختصاص دهد، رادیو بین المللی کانادا را در خصوص پخش برنامه به زبان فارسی تشویق کند، پیشگیری های لازم را انجام دهد که دفاتر، رسانه ها و مراکز وزارت امور خارجه ایران برای تهدید و محدود کردن دیاسپورای ایرانی امکان استفاده از امکانات خود در کانادا را نداشته باشند، روابط در سطوح بالا را کاهش داده و دولت از این امر در جهت وادار کردن ایران به بهبود وضعیت حقوق بشر استفاده کند.
همچنین کمیته به دولت کانادا پیشنهاد کرده است که مطابق با مسئولیت های کانادا تحت ماده یک کنوانسیون نسل کشی و ممنوعیت تحریک به نسل کشی طبق ماده ٣ این کنوانسیون از شورای امنیت سازمان ملل بخواهد تا پرونده رئیس جمهور محمود احمدی نژاد و آن دسته از مقامات ایرانی را که مستقیماً و در ملأ عام به تشویق نسل کشی ]علیه اسرائیل و یهودی ها [می پردازند، برای انجام تحقیقات و پیگرد قانونی به دادگاه جرائم بین المللی ارجاع دهد.
نسل کشی در هشت مرحله
به گفته پروفسور استنتون رئیس سازمان بین المللی پژوهشگران نسل کشی، که نتیجه تحقیقات خود در زمینه اقدام به نسل کشی را در اختیار کمیته بررسی قرار داده است، نسل کشی در یک فرایند هشت مرحله ای صورت می گیرد. این پژوهشگر معتقد است که ۶ مرحله از این مراحل هشت گانه در ایران به وقوع پیوسته است. دسته بندی انسانها به صورت "ما" و "آنها"، نمادسازی و مارک زنی، معرفی "آنها" به صورت موجوداتی فاقد صفات انسانی، سازماندهی گروههای تروریستی، ایجاد تضاد و قطب های مختلف، آغاز عملیات، نابود کردن و "انکار" عنوانهای مراحل هشت گانه پروفسور استنتون هستند.
کمیته به نقل از این محقق اشاره کرده است که این دسته بندی انسانها به صورت "ما" و "آنها" در مورد ساکنان خود کشور ایران هم صورت گرفته و جوامعی مانند "بهایی ها و آذربایجانی ها" و گروههای دیگری که از حقوق سیاسی معمول هم برخوردار نیستند جزء دسته "آنها" به حساب آمده اند.
گزارش از: علیرضا جوانبخت قولونجو
منبع:
حمله هدفمند به تاسیسات اتمی نطنز
پژوهشگران موسسه علوم و امنیت بینالمللی (ISIS) در واشنگتن اعلام کردند که احتمالا ویروس استاکسنت بیش از آنچه که در گمانهزنیهای رسانهها و اظهارات مقامات ایرانی تاکنون عنوان شده، به تاسیسات اتمی ایران خسارت وارد کرده است. این موسسهی تحقیقاتی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در وین نیز همکاری داشته و یکی از معتبرترین موسسات علمی در زمینه انرژی و تسلیحات اتمی به شمار میآید.
در گزارش پژوهشگران این موسسه آمده است که ویروس مخرب استاکسنت احتمالاَ بیش از هزار سانتریفوژ در تاسیسات اتمی نطنز را از کار انداخته است. دستگاههای سانتریفوژ برای غنیسازی اورانیوم به کار گرفته میشوند.
پژوهشگران این موسسه در یک ارزیابی محتاطانه مینویسند: «اگر ویروس استاکسنت به قصد نابودی تمامی سانتریفوژها در تاسیسات غنیسازی اورانیوم به کار گرفته شده باشد، به هدف خود نرسیده است. اما اگر هدف این ویروس مخرب، اخلال در کار بخشی از سانتریفوژها و در پی آن جلوگیری از پیشرفت اتمی ایران برای مدت زمانی مشخص بوده باشد، احتمالاَ به هدف خود دست یافته است.»
محمود احمدینژاد نیز در اواخر نوامبر امسال در یک نشست خبری اعتراف کرد که «تعداد محدودی از سانتریفوژها» دچار اختلال فنی شدهاند. احمدینژاد دلیل این مشکلات فنی را نصب قطعات الکترونیکی آلوده به برنامهای مخرب ذکر کرد. اما موسسه پژوهشی هامبورگ تاکید میکند که مشکلات فنی در نطنز به مراتب گستردهتر از اعترافات مقامات ایرانی بوده است.
فعالیت موسسه علوم و امنیت بینالمللی در واشنگتن بیش از همه در زمینه انرژی اتمی و دستیابی کشورهای مختلف به جنگافزارهای هستهای است. کارشناسان این موسسه برای تهیه گزارش خود از تحقیقات شرکت نرمافزاری "سیمانتک" درباره ویروس استاکسنت و اطلاعات آژانس انرژی اتمی استفاده کردهاند.
گزارش موسسه علوم و امنیت بینالمللی تاکید میکند که از نیمه دوم سال ۲۰۰۹ میلادی مشکلات فنی در تاسیسات اتمی نطنز آشکار شد. در این مدت حدود هزار سانتریفوژ، یعنی ده درصد سانتریفوژهای موجود، دچار اشکال فنی شده و پیش از ژانویه ۲۰۱۰ از چرخهی غنیسازی اورانیوم خارج شدند.
پژوهشگران این موسسه تصریح میکنند که دلایلی دیگر نظیر قطعات معیوب یا نصب اشتباه سانتریفوژها میتوانند دلیل اشکالات فنی باشند، اما تمامی اطلاعات موجود نشان میدهند که ویروس استاکسنت عامل اصلی تخریب سانتریفوژها بوده است. به گفته کارشناسان این ویروس موفق به تخریب تدریجی و پنهانی سانتریفوژها شده است.
طراحی هدفمند ویروس استاکسنت علیه سانتریفوژهای ایران
به گفته کارشناسان این موسسه، احتمالاَ سانتریفوژهای ایران با فرکانس ۱۰۶۴ هرتس کار میکنند، اما ویروس استاکسنت به دفعات چرخش سانتریفوژها را تا ۱۴۱۰ هرتس افزایش داده و سپس با کاهش آن به ۲ هرتس سبب خرابی تدریجی آنان شده است.
در کنار انتشار جزییات فنی، گزارش موسسه هامبورگ به دو موضوع مهم اشاره میکند؛ نخست آنکه همه اطلاعات و شواهد حاکی از آن است که هدف ویروس استاکسنت، تخریب خزنده، پنهانی و تدریجی تاسیسات اتمی ایران بوده است.
موضوع دوم نیز اشاره به این مطلب دارد که ویروس استاکسنت برای آسیبرسانی هدفمند به سانتریفوژهای ایران طراحی شده است. به گفتهی کارشناسان این موسسه، آگاهی از فرکانس سانتریفوژهای نطنز مستلزم درز اطلاعات پیش از این حملهی ویروسی به تاسیسات اتمی ایران بوده است.
در هیچ یک از گزارشهای ایران یا آژانس انرژی اتمی به جزییات کارکرد سانتریفوژها در نطنز اشارهای نشده است. به گفته کارشناسان این موسسه آلمانی، بازرسان آژانس انرژی اتمی اطلاعی از فرکانس سانتریفوژهای ایران نداشته و طراحان ویروس استاکسنت، اطلاعات خود را از کانالهای دیگری بدست آوردهاند.
مجلس: فقط ۱۳ درصد خصوصیسازی واقعی بوده است
«تنها سیزده و نیم درصد روند خصوصیسازی از سال ۱۳۸۴ تا کنون حقیقی بوده و بقیه به شرکتهای شبه دولتی واگذار شده است. شرکتهای شبه دولتی نه تحت حاکمیت و نظارت دولت، مجلس و دستگاههای نظارتی قرار دارند و نه قواعد رقابتپذیری بخش خصوصی را رعایت میکنند. در واگذاری شرکتهای واگذار شده زیرمجموعه نفت و پتروشیمی، مشکلاتی وجود دارد. برخی شرکتهای واگذار شده به افراد حقیقی و حقوقی است که اهلیت لازم در اداره این شرکتها را نداشتهاند و...»
این خلاصهای از سومین گزارش مجلس ایران درباره روند خصوصیسازی در ایران است که "خانه ملت"، وبسایت داخلی مجلس آن را منتشر کرده است. بر اساس این گزارش ۸۶ درصد این واگذاریها، از شرکتهای دولتی به شرکتهای شبهدولتی بوده است. در گزارش مجلس ایران درباره روند خصوصیسازی، برای اولین بار از افراد و شرکتهای دولتی که در روند اشتباه خصوصیسازی شرکت داشتهاند نام برده شده است.
علی آلفونه، پژوهشگر موسسه "آمریکن اینتر پرایز" در واشنگتن که در زمینه فعالیت سپاه پاسداران تحقیقات گستردهای داشته است میگوید: «مجلس شورای اسلامی چندینبار و در چندین گزارش از روند خصوصیسازی در دوران آقای احمدینژاد انتقاد کرده و همیشه براین نکته تأکید داشته که ۶۰ میلیارد دلار خصوصیسازی شده در عمل به بخش شبهخصوصی واگذار شده است. این واژهی شبه خصوصی یا شبه دولتی که بیشتر در گزارشهای مجلس از آن استفاده میشود، کنایهای است به سپاه پاسداران و سازمان بیمه اجتماعی. چون نام بردن از این نهادها مجاز نیست ولی این که بگویند شبه دولتی، فعلا مجاز است. پس این گزارش انتقاد مجلس را نشان میدهد از روند خصوصیسازی در دوران زمامداری آقای احمدینژاد.»
جلال جلالیزاده، نماینده مجلس ششم ایران هم در گفتوگو با دویچه وله معتقد است، با روند فعلی خصوصیسازی در ایران اتفاق نخواهد افتاد و ادامه میدهد: «اگر قرار باشد که شرکتهای دولتی باز هم به خود دولت، افراد منتسب به دولت یا نهادهای دولتی واگذار شود، عملا خصوصیسازی نخواهیم دید. بلکه یک نوع مبادله و جابهجایی است. در گزارشهای مجلس هم به این نکته اشاره شده و بر آن تاکید شده است. معتقدم فراز و نشیبها و نوساناتی در فعالیتهای مجلس مشاهده میشود که انسان را دچار شک و تردید میکند. حداقل اگر تا بهحال از طرف مجلس یک نوع پیگیری جدی نبوده، همین گزارش هیات بازرسی مجلس درباره روند خصوصیسازی نشان میدهد که باید گاهی ملاحظات را کنار بگذارند و گزارش واقعی و درستی ارائه دهند.»
چراغ سبز به مجلس ایران
علی آلفونه هم معتقد است، گزارش انتقادی مجلس از دولت ایران با نشان دادن چراغ سبز از طرف آیتالله خامنهای منتشر شده و ادامه میدهد: «اختلاف سیاسی بین آیتالله خامنهای و آقای احمدینژاد بالا گرفته است. یکی از تبعات این اختلاف سیاسی این است که آقای خامنهای سعی بر ایجاد توازون بین قدرتها و نهادهای سیاسی در داخل نظام را دارد تا بتواند آقای احمدینژاد را کنترل کند. یکی از راههای ایجاد کنترل، انتقاد از آقای احمدینژاد و سیاستهای اتخاذ شده توسط او است. ازجمله در مورد سیاست خصوصیسازی کردن و مثلا انتقاد از آقای رحیمی (محمدرضا رحیمی، معادن اول محمود احمدینژاد). پس این انتقاد با اجازهی آیتالله خامنهای است که مجلس چنین جسارتی از خود نشان داده است که حتی سیاست خصوصیسازی آقای احمدینژاد را هم به سئوال بکشد و این انتقادات را به روند خصوصیسازی ایراد کند.»
لال جلالیزاده هم میگوید با انتشار این گزارش، مجلس باید دولت ایران را به قوهقضاییه معرفی کند. « به نظر من مجلس به هیچ وجه نباید کوتاه بیاید و باید از حق مردم و از حق بیتالمال دفاع کند. حتی باید این مسئولین را به قوه قضاییه معرفی کند. اگر قرار باشد چنین احجافی و چنین ریخت و پاشی و چنین حقبخشیهایی از بیتالمال مردم که بسیاریشان زیر خط فقر به سر میبرند انجام شده باشد، حق مردم است که از نمایندگانشان بخواهند این مسئله را به شدت پیگیری کنند. حتی اگر کسانی واقعا دچار چنین اعمالی شده باشند، باید با آنها به شدت برخورد شود.»
اما آیا بازپسگیری شرکتهای واگذار شده به شرکتهای شبهدولتی یا شرکتهای واگذار شده به سپاه پاسدارن امکانپذیر است؟ علی آلفونه در پاسخ به این سوال چنین میگوید: «در طول ده سال اول حیات جمهوری اسلامی ایران، بخش اعظم اقتصاد ایران تحت کنترل بنیادهای مختلف بود. ازجمله بنیاد شهید، بنیاد مستضعفان و... اما بعد از انتخابات سال ۱۹۹۷ و دولت آقای خاتمی، بهتدریج مشاهده کردیم که سپاه پاسداران سعی بر گسترش نفوذ خودش در حیطهی اقتصاد ایران دارد. ازجمله از طریق روند خصوصیسازی که در دوران آقای احمدینژاد شتاب گرفته است. این برای من تعجبآور نیست که سپاه پاسداران به قدرت سیاسی بسنده نمیکند و اقتصاد ایران را هم یکی از اهرمهای فشار بر سیاست ایران میداند. البته تفاوت بین بنیادها و سپاه پاسداران این است که سپاه پاسداران یک نهاد نظامی و مسلح است و اگر این شرکتها به سپاه پاسداران واگذار شود، این که دولت آن را بازپس بگیرد، تقریبا غیرممکن است. بنیادها تاکنون این رقابت اقتصادی را به سپاه باختهاند.»
حسین کرمانیتحریریه: مصطفی ملکان
ایران: مذاکرات استانبول میتواند به حل مسئله هستهای بیانجامد
علی باقری روز دوشنبه (۲۷ دسامبر/۶ دی) در دمشق گفت: «به اعتقاد ما این مذاکرات که تصمیم آن در ژنو گرفته شده میتواند راه را برای رسیدن به حل مشکلات هستهای هموار سازد».
وی که در یک کنفرانس خبری پس از دیدار با بشار اسد، رئيس جمهور سوریه، سخن میگفت، تأکید کرد که مذاکرات استانبول در ماه ژانویه میتواند «برای هر دو طرف مفید باشد».
باقری که به منظور دیداری رسمی در پایتخت سوریه به سر میبرد از سیاست دو وجهی غرب که شامل مذاکره و تحریم میشود، انتقاد کرد و هشدار داد که این سیاست «به هیچ کجا نخواهد رسید».
ادامهی برنامهی اتمی برغم تحریمها
خبرگزاری فرانسه مینویسد، ایران با وجود ۴ دور تحریمی که شورای امنیت علیه این کشور اعمال کرده همچنان به برنامهی هستهای خود که «وسیعترین برنامهی اقتصادی تاریخ این کشور» است ادامه میدهد. این خبرگزاری هدف ایران از ادامهی این برنامه را «نشان دادن سطح ثبات کشور در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی» خوانده است.
علی باقری در کنفرانس خبری روز دوشنبه همچنین افزود، مذاکراتی که بر پایهی گفتوگو و همکاری قرار دارد میتواند طرفهای درگیر این بحث را از بنبست خارج سازد».
خبرگزاری سوری "سانا" مینویسد، بشار اسد در جریان گفتوگوهای خود با باقری خواستار «یک راه حل دیپلماتیک شده که در عین حال حق برخورداری ایران از انرژی صلحآمیز هستهای» در آن به رسمیت شناخته شده شود.
رئيس جمهور ایران هفتهی گذشته در سفر به استانبول نشست هستهای ایران در ماه ژانویه را «بسیار با اهمیت» خواند. محمود احمدینژاد از قدرتهای جهان خواست، در این مذاکرات به جای تقابل با ایران راه همکاری را برگزینند.
مذاکرات استانبول دومین دور مذاکرات ایران و ۶ قدرت جهان، بریتانیا، چین، فرانسه، روسیه، آمریکا و آلمان پس از وقفهای ۱۴ ماهه و از سرگیری مذاکرات هستهای در ژنو خواهد بود. نخستین دور مذاکرات هستهای ایران و گروه ۵+۱ روز دوشنبه (۶ دسامبر/ ۱۵ آذر) در ژنو انجام شد.
احمدینژاد این مذاکرات را «خوب» خواند و گفت، نکات مثبتی در این مذاکرات دیده است. وی ابراز امیدواری کرد که این نکات مثبت در مذاکرات استانبول نیز به چشم بخورد و سرانجام به «راهکار تعامل» منتهی شود.
هزينه طرح «اصلاح يارانه ها» بر دوش چه اقشاری خواهد افتاد؟
«کوان هريس» از پژوهشگران دانشگاه جان هاپکينز که به تازگی از يک سفر يک ساله به ايران بازگشته است در مطلبی در ماهنامه « مانتلی رويو» به پيامدهای اجرای طرح حذف يارانه ها درايران پرادخته و در همين حال می کوشد تصويری دقيق تر از ميزان و نحوه بروز نارضايتی مردم از پيامدهای اين تغيير ارائه دهد.
نويسنده «مانتلی رويو» ابتدا به جزييات افزايش بهای سوخت و بنزين اشاره کرده و سپس توضيح می دهد که دولت در نظر دارد به بخش هايی از حمل و نقل عمومی مثل رانندگان تاکسی و يا کاميونداران سوخت ارزان قيمت بدهد. و صاحبان اتومبيل های شخصی نيز هنوز تا مدتی مقدار ناچيزی بنزين به نرخ ارزان قيمت دريافت خواهند کرد.
به نوشته کوان هريس، مردم ايران برای دهه های متمادی به مصرف بنزين، گازوييل و ساير فرآورده های نفتی ارزان قيمت عادت کرده اند. اکنون انطباق با قيمت های جديد برای آنها بسيار دشوار خواهد بود. دولت قرار است به خانوارهای کم درآمد ماهانه حدود ۴۰ دلار کمک نقدی بپردازد. برخی از اظهار نظرهای مقامات دولتی حاکی است که حدود ۸۰ درصد از مردم شامل دريافت کمک نقدی خواهند شد ولی بايد منتظر شد و ديد که اين ارقام تا چه حد دقيق هستند.
مردم ايران ، شايد به نوعی مثل مردم آمريکا، بنزين و سوخت ارزان قيمت را حق طبيعی و لايزال شهروندان کشور می دانند اما نکته در اين است که اين حق شهروند چگونه تفسير می شود. چون معمولا حقوق شهروندی نتيجه و محصول سياست است و نه مشيت الهی و تقدير.
کوان هريس در ادامه مطلب خود در «مانتلی رويو» خاطر نشان می کند که افزايش بهای سوخت مسلما به افزايش نرخ تورم خواهد انجاميد اما نکته اصلی در اين است که اين پيامدهای تورم زا در چه حدی خواهد بود و در کدام عرصه ها بيش از همه بروز پيدا خواهند کرد؟ يک نکته اين است که قدرت خريد ۴۰ دلار کمک نقدی ماهانه براساس نرخ افزايش تورم و قيمت ها در ايران طی يک دوره سه تا چهار ساله به صفر خواهد رسيد.
دولت متعهد شده که بخشی از درآمد ناشی از فروش سوخت به قيمت غير سوبسيدی را صرف بهبود وضعيت شبکه بهداشت و درمان کند. بايد اميدوار بود که نمايندگان مجلس اين تعهد دولت را به آن گوشزد کرده و دولت به اجرای آن ملزم شود.
کوان هريس در ادامه مطلب خود به اين بحث اقتصادی می پردازد که «ارزش گذاری کالايی بر خدمات و سرويس هايی که قبلا بهای آنها به نرخ واقعی بازار نبوده اند می تواند به واکنش های دوگانه ای منجر شود.» نکته مهم در اين است که سهم اصلی فشار ناشی از قيمت گذاری به نرخ واقعی در بازار بر دوش چه اقشاری و يا چه کسانی خواهد افتاد؟ پاسخ به اين پرسش را نمی توان از ابتدا و به طور مشخص تعيين کرد چون در درجه اول به نحوه توزيع قدرت در جامعه بستگی دارد.
نويسنده «مانتلی رويو» براساس مشاهدات خود و شاهدان عينی در ايران می نويسد که پس از اجرای طرح موسوم به «اصلاح يارانه ها» اوضاع بسيار عادی به نظر می رسد. او گزارش های رسانه های خارجی حاکی از بروز ناآرامی را رد کرده و می افزايد اولا ايرانی ها در مطالبه حق خود و يافتن راههای جديد برای انطباق با اوضاع استعداد فراوانی دارند و ثانيا رسانه های غربی که در ايران فعال هستند اکثرا به شيوه ای سطحی و حتی نابخردانه گزارش تهيه می کنند.
کوان هريس به عنوان نمونه ای از گزارش دهی نادرست برخی رسانه های غربی به موردی از اظهار نظر يک گزارشگر شبکه بی بی سی اشاره می کند. اين گزارشگر گفته بود که سوبسيد يا يارانه های دولتی در ايران از دهه ۱۹۸۰ آغاز شده اند در حاليکه حقيقت اين است که اجرای اين
سيستم در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ ميلادی توسط حکومت شاه آغاز شد.
اشتباه ديگر در تحليل خبرنگار بی بی سی اين بود که گويا طرح موسوم به «اصلاح يارانه ها» از زمان پايان جيره بندی های مربوط به دوران جنگ ايران و عراق در دستور کار دولت قرار گرفته است. چنين برداشتی نشان دهنده بی اطلاعی از تحولات سی ساله اخير در ايران است. به خصوص سياست های اجتماعی حکومت اسلامی که بخش مهمی از آنها از دوره جنگ طولانی با عراق تاثير گرفته بود.
نويسنده «مانتلی رويو» سپس تاکيد می کند که يکی از نگرانی های مهم مربوط به پيامدهای اجرای اين طرح عميق تر شدن نابرابری اقتصادی در ميان لايه های متوسط جامعه خواهد بود. لايه های متوسط جامعه ايران هم اکنون نيز به شدت دو قطبی شده اند. بخشی از اين لايه ها درآمد و وضعيت مالی خوبی دارند ولی در مقابل طيف گسترده ای از لايه های متوسط فقيرتر می شوند.
سعيد ليلاز، کارشناس اقتصادی ايرانی در مصاحبه ای به « لس آنجلس تايمز» گفت که از حجم ترافيک در سطح شهر تهران به شدت کاسته خواهد شد.
اما اگر هدف اصلی اين طرح «تنظيم و تعيين قيمت حقيقی اين کالاها» و ايجاد جهشی در مسير رشد اقتصادی است، مسلما دولت به يک چنين اهدافی نخواهد رسيد. نکته ديگر اين است که هرگونه اختلال و کاستی در نحوه اجرای اين طرح باعث خواهد شد که يک فضای گسترده و شديد نارضايتی عمومی در ميان تمام لايه های جامعه ايران ايجاد شود.
کوان هريس در پايان اين تحليل می نويسد که متاسفانه بخش گسترده ای از تحليل ها و ارزيابی های کارشناسان غربی از توانی ها و ظرفيت های حکومت ايران تحت تاثير يک نوع دشمنی کورکورانه قرار دارد بنابراين از اين گونه تحليل ها نمی توان انتظار داشت که تصويری دقيق يا ارزيابی بی طرفانه ارائه دهند.
نويسنده «مانتلی رويو» ابتدا به جزييات افزايش بهای سوخت و بنزين اشاره کرده و سپس توضيح می دهد که دولت در نظر دارد به بخش هايی از حمل و نقل عمومی مثل رانندگان تاکسی و يا کاميونداران سوخت ارزان قيمت بدهد. و صاحبان اتومبيل های شخصی نيز هنوز تا مدتی مقدار ناچيزی بنزين به نرخ ارزان قيمت دريافت خواهند کرد.
به نوشته کوان هريس، مردم ايران برای دهه های متمادی به مصرف بنزين، گازوييل و ساير فرآورده های نفتی ارزان قيمت عادت کرده اند. اکنون انطباق با قيمت های جديد برای آنها بسيار دشوار خواهد بود. دولت قرار است به خانوارهای کم درآمد ماهانه حدود ۴۰ دلار کمک نقدی بپردازد. برخی از اظهار نظرهای مقامات دولتی حاکی است که حدود ۸۰ درصد از مردم شامل دريافت کمک نقدی خواهند شد ولی بايد منتظر شد و ديد که اين ارقام تا چه حد دقيق هستند.
مردم ايران ، شايد به نوعی مثل مردم آمريکا، بنزين و سوخت ارزان قيمت را حق طبيعی و لايزال شهروندان کشور می دانند اما نکته در اين است که اين حق شهروند چگونه تفسير می شود. چون معمولا حقوق شهروندی نتيجه و محصول سياست است و نه مشيت الهی و تقدير.
کوان هريس در ادامه مطلب خود در «مانتلی رويو» خاطر نشان می کند که افزايش بهای سوخت مسلما به افزايش نرخ تورم خواهد انجاميد اما نکته اصلی در اين است که اين پيامدهای تورم زا در چه حدی خواهد بود و در کدام عرصه ها بيش از همه بروز پيدا خواهند کرد؟ يک نکته اين است که قدرت خريد ۴۰ دلار کمک نقدی ماهانه براساس نرخ افزايش تورم و قيمت ها در ايران طی يک دوره سه تا چهار ساله به صفر خواهد رسيد.
دولت متعهد شده که بخشی از درآمد ناشی از فروش سوخت به قيمت غير سوبسيدی را صرف بهبود وضعيت شبکه بهداشت و درمان کند. بايد اميدوار بود که نمايندگان مجلس اين تعهد دولت را به آن گوشزد کرده و دولت به اجرای آن ملزم شود.
کوان هريس در ادامه مطلب خود به اين بحث اقتصادی می پردازد که «ارزش گذاری کالايی بر خدمات و سرويس هايی که قبلا بهای آنها به نرخ واقعی بازار نبوده اند می تواند به واکنش های دوگانه ای منجر شود.» نکته مهم در اين است که سهم اصلی فشار ناشی از قيمت گذاری به نرخ واقعی در بازار بر دوش چه اقشاری و يا چه کسانی خواهد افتاد؟ پاسخ به اين پرسش را نمی توان از ابتدا و به طور مشخص تعيين کرد چون در درجه اول به نحوه توزيع قدرت در جامعه بستگی دارد.
نويسنده «مانتلی رويو» براساس مشاهدات خود و شاهدان عينی در ايران می نويسد که پس از اجرای طرح موسوم به «اصلاح يارانه ها» اوضاع بسيار عادی به نظر می رسد. او گزارش های رسانه های خارجی حاکی از بروز ناآرامی را رد کرده و می افزايد اولا ايرانی ها در مطالبه حق خود و يافتن راههای جديد برای انطباق با اوضاع استعداد فراوانی دارند و ثانيا رسانه های غربی که در ايران فعال هستند اکثرا به شيوه ای سطحی و حتی نابخردانه گزارش تهيه می کنند.
کوان هريس به عنوان نمونه ای از گزارش دهی نادرست برخی رسانه های غربی به موردی از اظهار نظر يک گزارشگر شبکه بی بی سی اشاره می کند. اين گزارشگر گفته بود که سوبسيد يا يارانه های دولتی در ايران از دهه ۱۹۸۰ آغاز شده اند در حاليکه حقيقت اين است که اجرای اين
سيستم در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ ميلادی توسط حکومت شاه آغاز شد.
اشتباه ديگر در تحليل خبرنگار بی بی سی اين بود که گويا طرح موسوم به «اصلاح يارانه ها» از زمان پايان جيره بندی های مربوط به دوران جنگ ايران و عراق در دستور کار دولت قرار گرفته است. چنين برداشتی نشان دهنده بی اطلاعی از تحولات سی ساله اخير در ايران است. به خصوص سياست های اجتماعی حکومت اسلامی که بخش مهمی از آنها از دوره جنگ طولانی با عراق تاثير گرفته بود.
نويسنده «مانتلی رويو» سپس تاکيد می کند که يکی از نگرانی های مهم مربوط به پيامدهای اجرای اين طرح عميق تر شدن نابرابری اقتصادی در ميان لايه های متوسط جامعه خواهد بود. لايه های متوسط جامعه ايران هم اکنون نيز به شدت دو قطبی شده اند. بخشی از اين لايه ها درآمد و وضعيت مالی خوبی دارند ولی در مقابل طيف گسترده ای از لايه های متوسط فقيرتر می شوند.
سعيد ليلاز، کارشناس اقتصادی ايرانی در مصاحبه ای به « لس آنجلس تايمز» گفت که از حجم ترافيک در سطح شهر تهران به شدت کاسته خواهد شد.
اما اگر هدف اصلی اين طرح «تنظيم و تعيين قيمت حقيقی اين کالاها» و ايجاد جهشی در مسير رشد اقتصادی است، مسلما دولت به يک چنين اهدافی نخواهد رسيد. نکته ديگر اين است که هرگونه اختلال و کاستی در نحوه اجرای اين طرح باعث خواهد شد که يک فضای گسترده و شديد نارضايتی عمومی در ميان تمام لايه های جامعه ايران ايجاد شود.
کوان هريس در پايان اين تحليل می نويسد که متاسفانه بخش گسترده ای از تحليل ها و ارزيابی های کارشناسان غربی از توانی ها و ظرفيت های حکومت ايران تحت تاثير يک نوع دشمنی کورکورانه قرار دارد بنابراين از اين گونه تحليل ها نمی توان انتظار داشت که تصويری دقيق يا ارزيابی بی طرفانه ارائه دهند.
رمزشکنی ایمیلها؛ بلوف سیاسی یا تهدیدی واقعی؟
حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی گفته است که «ایمیلها» بهترین ابزار برای «ارتباط بیگانگان با داخل کشور» در جریان اعتراضهای پس از انتخابات در سال ۸۸ بوده است.
به گفته وزیر اطلاعات دولت دهم، مأموران این وزارتخانه توانستهاند، با رمزشکنی «ایمیلها» بر آنها تسلط پیدا کنند.
اما این یک بلوف اطلاعاتی- امنیتی است یا واقعیتی که کاربران اینترنت در ایران را تهدید میکند؟ این پرسشی است که رادیو فردا از وحید کاظمی، کارشناس کامپیوتر و اینترنت در سوئد پرسیده است:
وحید کاظمی: بیشتر امنیت ایمیلها بستگی به شرکتهای خدماتدهندهای دارد که شما اینترنت خودتان را از آن میگیرید. یعنی اصولاً نمیتوانید به صورت مستقیم ایمیل یک فرد را ببینید یا اینکه به شکلی آن را رمزگشایی کنید. به این دلیل که ایمیلها، استرسهای امنیتی مختلفی دارند و به سادگی رمز گشایی نمیشوند.
اما قضیه این است که اینترنتی که شما از آن استفاده میکنید از یک گیتوی و پروکسی خاصی عبور میکند که فرستنده اینترنت شما به این اطلاعات دسترسی دارد. به هر حال اگر خود خدماتدهنده اینترنتی شما بخواهد این اطلاعات را مشاهده کند، این امکان برایش وجود دارد.
با توجه به این نکته که ردگیری صدا کار بسیار دشوارتری است، شاید بهترین توصیه این باشد که کاربران بیشتر سعی کنند از اسکایپ یا دیگر ابراز صوتی برای انتقال پیامهایشان استفاده کنند با توجه به اینکه بازیابی صدا بسیار مشکلتر خواهد بود.
به گفته وزیر اطلاعات دولت دهم، مأموران این وزارتخانه توانستهاند، با رمزشکنی «ایمیلها» بر آنها تسلط پیدا کنند.
اما این یک بلوف اطلاعاتی- امنیتی است یا واقعیتی که کاربران اینترنت در ایران را تهدید میکند؟ این پرسشی است که رادیو فردا از وحید کاظمی، کارشناس کامپیوتر و اینترنت در سوئد پرسیده است:
وحید کاظمی: بیشتر امنیت ایمیلها بستگی به شرکتهای خدماتدهندهای دارد که شما اینترنت خودتان را از آن میگیرید. یعنی اصولاً نمیتوانید به صورت مستقیم ایمیل یک فرد را ببینید یا اینکه به شکلی آن را رمزگشایی کنید. به این دلیل که ایمیلها، استرسهای امنیتی مختلفی دارند و به سادگی رمز گشایی نمیشوند.
اما قضیه این است که اینترنتی که شما از آن استفاده میکنید از یک گیتوی و پروکسی خاصی عبور میکند که فرستنده اینترنت شما به این اطلاعات دسترسی دارد. به هر حال اگر خود خدماتدهنده اینترنتی شما بخواهد این اطلاعات را مشاهده کند، این امکان برایش وجود دارد.
- آقای کاظمی، به هر حال با توجه به اینکه آی.اس.پی ها در ایران ناچارند از ضوابط و فیلترهایی عبور کنند تا بتوانند این خدمات را ارائه کنند، پس آن طور که خود شما میفرمایید به لحاظ فنی امکان رصد کردن ایمیلها و دیدن محتوای آنها در ایران به شکل بالقوه میتواند وجود داشته باشد؟ درست است؟
- آقای کاظمی، بین خدماتدهندگان مختلف ایمیل مانند یاهو، جیمیل، هات میل و غیره تفاوتی در بالاتر بودن یا پایینتر بودن امنیت ایمیلها وجود دارد؟
- شما چه توصیهای میتوانید به کاربران اینترنت داشته باشید که با رعایت آن توصیهها، امنیت ارتباط ایمیلی آنها را بالاتر ببرد؟ و از مشاهده شدن محتوای ایمیلهایشان جلوگیری کند؟
با توجه به این نکته که ردگیری صدا کار بسیار دشوارتری است، شاید بهترین توصیه این باشد که کاربران بیشتر سعی کنند از اسکایپ یا دیگر ابراز صوتی برای انتقال پیامهایشان استفاده کنند با توجه به اینکه بازیابی صدا بسیار مشکلتر خواهد بود.
سايت حزب اعتماد ملی: اموال دفتر مهدی کروبی ربوده شده است
۱۳۸۹/۱۰/۰۶
سايت حزب اعتماد ملی روز دوشنبه اعلام کرد که اموال و وسايل دفتر کار مهدی کروبی که در يک ساختمان تحت تدابير شديد امنيتی قرار داشت ربوده شده و خواستار پاسخ وزارت اطلاعات درباره اين سرقت شد.
بر اساس گزارش سحام نيوز، دفتر مهدی کروبی و حزب اعتماد ملی روز ۱۷ شهريور سال ۱۳۸۸ توسط نهادهای امنيتی پلمب شد و «حتی به آقای کروبی و مسئول دفتر وی اجازه ندادند که مدارک و وسائل شخصی ايشان همچون شناسنامه، کارت ملی و دسته چک را با خود بردارند و از ساختمان خارج کنند.»
اين سايت خبر داده که دو هفته قبل در ساعات اوليه صبح، گشت انتظامی به طور اتفاقی متوجه توقف دو وانت بار مقابل اين دفتر گرديد که افرادی در حال تخليه اين ساختمان پلمب شده بودند.
بر اساس اين گزارش، «ماموران به اين افراد مشکوک شده و از آنان توضيح می خواهند. يکی از سارقين خود را نماينده آقای کروبی معرفی می کند و با بيرون آوردن شناسنامه و کارت ملی آقای کروبی از جيب خود و نشان دادن آن به مامور نيروی انتظامی قصد تاييد ادعای خود را داشته است.»
سحام نيوز می افزايد که ماموران پليس با توجه به پلمب بودن ساختمان، توجيه اين افراد را نپذيرفته و آن را به پليس امنيت منطقه شميران منتقل می کنند. بعد با آقای کروبی تماس گرفته تا صحت ماجرا را جويا شوند که وی «با اظهار تعجب» از اين موضوع ابراز بی اطلاعی می کند.
اين گزارش حاکی است زمانی که نماينده آقای کروبی در پليس امنيتی حضور می يابد «سارقين بدون ذره ای نگرانی و ترس و با اعتماد به نفس کامل با وی روبرو می شوند!»
سايت حزب اعتماد ملی خبر داده که سارقين از سوی پليس امنيت تحويل وزارت اطلاعات می شوند ولی «از آن روز تاکنون اين نهاد امنيتی پاسخی در خصوص ماهيت اين اقدام و هويت سارقين و نيز محل انتقال اين وسايل سرقتی ارائه نکرده اند.»
سحام نيوز وسايل اين دفتر را «شش تن برنج و روغن نذری برای ماه رمضان» و «ميزان قابل توجهی وسائل دفتری چون ميز، مبل، يخچال، فرش و دوربين فيلمبرداری» عنوان کرده و افزوده است: «تمامی اين اموال ريز و درشت توسط اين افراد به سرقت رفته است.»
اين سايت از وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی خواسته است تا پاسخ دهد «چگونه می شود تمام وسایل ساختمانی با اين درجه از اهميت که تحت شديدترين تدابير امنيتی بوده است توسط افرادی به ظاهر عادی مورد دستبرد قرار گيرد؟»
حزب اعتماد ملی همچنين از سکوت وزارت اطلاعات ظرف دو هفته گذشته انتقاد کرده و پرسيده است «چرا وزارت اطلاعات و نهادهای امنيتی توضيحی در مورد سارقين و اهداف آنان ارائه نمی دهند؟»
به نوشته سحام نيوز، از شهريورماه سال گذشته تا کنون دفتر استيجاری حزب اعتماد ملی پلمب بوده و به رغم پايان يافتن مدت اجاره اين ساختمان در ارديبهشت ماه سال جاری، هنوز از سوی نهادهای قضايی به صاحبش تحويل نگرديده است.
مهدی کروبی که از نامزدهای انتخابات دهم رياست جمهوری بود پس از معرفی محمود احمدی نژاد به عنوان رييس جمهور ايران، نتيجه انتخابات را ناشی از «تقلب گسترده آراء» عنوان کرد و از آن زمان به عنوان يکی از رهبران مخالفان دولت به انتقاد شديد از عملکرد دولت پرداخته است.
روزنامه اعتماد ملی که زير نظر وی فعاليت می کرد سال گذشته تعطيل شد و فعاليت های حزب اعتماد ملی نيز به حال تعليق در آمده است.
بر اساس گزارش سحام نيوز، دفتر مهدی کروبی و حزب اعتماد ملی روز ۱۷ شهريور سال ۱۳۸۸ توسط نهادهای امنيتی پلمب شد و «حتی به آقای کروبی و مسئول دفتر وی اجازه ندادند که مدارک و وسائل شخصی ايشان همچون شناسنامه، کارت ملی و دسته چک را با خود بردارند و از ساختمان خارج کنند.»
اين سايت خبر داده که دو هفته قبل در ساعات اوليه صبح، گشت انتظامی به طور اتفاقی متوجه توقف دو وانت بار مقابل اين دفتر گرديد که افرادی در حال تخليه اين ساختمان پلمب شده بودند.
بر اساس اين گزارش، «ماموران به اين افراد مشکوک شده و از آنان توضيح می خواهند. يکی از سارقين خود را نماينده آقای کروبی معرفی می کند و با بيرون آوردن شناسنامه و کارت ملی آقای کروبی از جيب خود و نشان دادن آن به مامور نيروی انتظامی قصد تاييد ادعای خود را داشته است.»
سحام نيوز می افزايد که ماموران پليس با توجه به پلمب بودن ساختمان، توجيه اين افراد را نپذيرفته و آن را به پليس امنيت منطقه شميران منتقل می کنند. بعد با آقای کروبی تماس گرفته تا صحت ماجرا را جويا شوند که وی «با اظهار تعجب» از اين موضوع ابراز بی اطلاعی می کند.
اين گزارش حاکی است زمانی که نماينده آقای کروبی در پليس امنيتی حضور می يابد «سارقين بدون ذره ای نگرانی و ترس و با اعتماد به نفس کامل با وی روبرو می شوند!»
سايت حزب اعتماد ملی خبر داده که سارقين از سوی پليس امنيت تحويل وزارت اطلاعات می شوند ولی «از آن روز تاکنون اين نهاد امنيتی پاسخی در خصوص ماهيت اين اقدام و هويت سارقين و نيز محل انتقال اين وسايل سرقتی ارائه نکرده اند.»
سحام نيوز وسايل اين دفتر را «شش تن برنج و روغن نذری برای ماه رمضان» و «ميزان قابل توجهی وسائل دفتری چون ميز، مبل، يخچال، فرش و دوربين فيلمبرداری» عنوان کرده و افزوده است: «تمامی اين اموال ريز و درشت توسط اين افراد به سرقت رفته است.»
اين سايت از وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی خواسته است تا پاسخ دهد «چگونه می شود تمام وسایل ساختمانی با اين درجه از اهميت که تحت شديدترين تدابير امنيتی بوده است توسط افرادی به ظاهر عادی مورد دستبرد قرار گيرد؟»
حزب اعتماد ملی همچنين از سکوت وزارت اطلاعات ظرف دو هفته گذشته انتقاد کرده و پرسيده است «چرا وزارت اطلاعات و نهادهای امنيتی توضيحی در مورد سارقين و اهداف آنان ارائه نمی دهند؟»
به نوشته سحام نيوز، از شهريورماه سال گذشته تا کنون دفتر استيجاری حزب اعتماد ملی پلمب بوده و به رغم پايان يافتن مدت اجاره اين ساختمان در ارديبهشت ماه سال جاری، هنوز از سوی نهادهای قضايی به صاحبش تحويل نگرديده است.
مهدی کروبی که از نامزدهای انتخابات دهم رياست جمهوری بود پس از معرفی محمود احمدی نژاد به عنوان رييس جمهور ايران، نتيجه انتخابات را ناشی از «تقلب گسترده آراء» عنوان کرد و از آن زمان به عنوان يکی از رهبران مخالفان دولت به انتقاد شديد از عملکرد دولت پرداخته است.
روزنامه اعتماد ملی که زير نظر وی فعاليت می کرد سال گذشته تعطيل شد و فعاليت های حزب اعتماد ملی نيز به حال تعليق در آمده است.
وزارت خارجه ایران: امکان ملاقات بستگان با دو زندانی آلمانی فراهم است
بنا به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، وزارت خارجه ایران اعلام کرد امکان دیدار خانوادههای دو شهروند آلمانی زندانی در ایران با بستگان زندانی خود در تبریز را فراهم شده است.
از سوی دیگر به گزارش خبرگزاری ایرنا، سفارت جمهوری اسلامی ایران در برلین میگوید که «محل این دیدار از تهران به تبریز منتقل شدهاست و دو تن از افراد خانوادههای این زندانیان که به تهران سفر کردهاند، تاکنون از سفر به تبریز خودداری کردهاند.»
در همین روز به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، یک سخنگوی وزارت خارجه آلمان نیز خبری از خبرگزاری نیمهرسمی مهر که از «انجام این ملاقات» خبر دادهبود را رد کرد و گفت: «تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که هنوز دیداری انجام نشدهاست.»
واحد مرکزی خبر ایران روز دوشنبه دلایل فراهم شدن امکان ملاقات بستگان با زندانیان را «درخواست وزیر امور خارجه آلمان از سرپرست وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و پیگیری صالحی و برخورد مثبت قوه قضائیه بدلیل مسائل انساندوستانه و نزدیکی سال نو میلادی» عنوان کرد.
به نوشته خبرگزاری ایرنا، «این موضوع به مقامات وزارت خارجه آلمان و نیز سفارت آلمان در تهران منعکس شدهاست.»
این خبر پس از آن منتشر میشود که در همین روز، آلمان از احضار سفیر جمهوری اسلامی ایران در برلین به وزارت امور خارجه آلمان در اعتراض به عدم دادن اجازه دیدار این خانوادهها با بستگان زندانیشان، خبر داد.
اما به گزارش خبرگزاری ایرنا، سفارت جمهوری اسلامی ایران در برلین میگوید «ملاقات امروز سفیر ایران در آلمان در وزارت خارجه این کشور از قبل برنامهریزی شده بود و بحث احضار مطرح نبودهاست.»
روز یکشنبه نیز یک مقام آلمانی در برلین به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت که «با وجود قولهای مکرر از سوی مقامهای ایرانی»، به خواهر گزارشگر زندانی و مادر عکاس زندانی در ایران اجازه دیدار با بستگانشان داده نشدهاست.
دو خبرنگار آلمانی زندانی در ایران که برای نشریه آلمانی «بیلد آم زونتاگ» کار میکردند، روز ۱۸ مهرماه سال جاری، هنگامی که در تبریز در حال مصاحبه با پسر سکینه محمدی آشتیانی، زن ایرانی محکوم به سنگسار، بودند از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
در جریان اقدام نیروهای امنیتی، سجاد قادرزاده، پسر خانم آشتیانی و هوتن کیان، وکیل وی، نیز دستگیر شدند.
ایران دلیل دستگیری این دو خبرنگار را اقدام به کار خبرنگاری بدون کسب مجوز لازم عنوان میکند و تاکنون در خواست مقامهای آلمان برای آزادی این دو شهروند آلمانی راه به جایی نبرده است. نام این دو خبرنگار هنوز اعلام نشدهاست.
اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر محمود احمدی نژاد، و رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، اواسط آذرماه اعلام کردند که درخواست ملاقات دو شهروند آلمانی با خانوادههایشان «با توجه به فرارسیدن سال نو میلادی» در دست بررسی است.
از سوی دیگر به گزارش خبرگزاری ایرنا، سفارت جمهوری اسلامی ایران در برلین میگوید که «محل این دیدار از تهران به تبریز منتقل شدهاست و دو تن از افراد خانوادههای این زندانیان که به تهران سفر کردهاند، تاکنون از سفر به تبریز خودداری کردهاند.»
در همین روز به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، یک سخنگوی وزارت خارجه آلمان نیز خبری از خبرگزاری نیمهرسمی مهر که از «انجام این ملاقات» خبر دادهبود را رد کرد و گفت: «تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که هنوز دیداری انجام نشدهاست.»
واحد مرکزی خبر ایران روز دوشنبه دلایل فراهم شدن امکان ملاقات بستگان با زندانیان را «درخواست وزیر امور خارجه آلمان از سرپرست وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و پیگیری صالحی و برخورد مثبت قوه قضائیه بدلیل مسائل انساندوستانه و نزدیکی سال نو میلادی» عنوان کرد.
به نوشته خبرگزاری ایرنا، «این موضوع به مقامات وزارت خارجه آلمان و نیز سفارت آلمان در تهران منعکس شدهاست.»
این خبر پس از آن منتشر میشود که در همین روز، آلمان از احضار سفیر جمهوری اسلامی ایران در برلین به وزارت امور خارجه آلمان در اعتراض به عدم دادن اجازه دیدار این خانوادهها با بستگان زندانیشان، خبر داد.
اما به گزارش خبرگزاری ایرنا، سفارت جمهوری اسلامی ایران در برلین میگوید «ملاقات امروز سفیر ایران در آلمان در وزارت خارجه این کشور از قبل برنامهریزی شده بود و بحث احضار مطرح نبودهاست.»
روز یکشنبه نیز یک مقام آلمانی در برلین به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت که «با وجود قولهای مکرر از سوی مقامهای ایرانی»، به خواهر گزارشگر زندانی و مادر عکاس زندانی در ایران اجازه دیدار با بستگانشان داده نشدهاست.
دو خبرنگار آلمانی زندانی در ایران که برای نشریه آلمانی «بیلد آم زونتاگ» کار میکردند، روز ۱۸ مهرماه سال جاری، هنگامی که در تبریز در حال مصاحبه با پسر سکینه محمدی آشتیانی، زن ایرانی محکوم به سنگسار، بودند از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
در جریان اقدام نیروهای امنیتی، سجاد قادرزاده، پسر خانم آشتیانی و هوتن کیان، وکیل وی، نیز دستگیر شدند.
ایران دلیل دستگیری این دو خبرنگار را اقدام به کار خبرنگاری بدون کسب مجوز لازم عنوان میکند و تاکنون در خواست مقامهای آلمان برای آزادی این دو شهروند آلمانی راه به جایی نبرده است. نام این دو خبرنگار هنوز اعلام نشدهاست.
اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر محمود احمدی نژاد، و رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، اواسط آذرماه اعلام کردند که درخواست ملاقات دو شهروند آلمانی با خانوادههایشان «با توجه به فرارسیدن سال نو میلادی» در دست بررسی است.
همزمان با دستگیری خانواده حبیب الله لطیفی
جرس: بنا به اظهارات وکیل مدافع حبیب الله لطیفی، دانشجویِ کردِ محکوم به اعدام، علاوه بر اعضای خانواده این زندانی که شامگاهِ یکشنبه بازداشت شدند، چندین تن از فعالان سیاسی و مدنی شهر سنندج نیز دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل شدهاند.
پدرام نصراللهی فعال کارگری و زندانی سیاسی سابق، هاشم رستمی فعال کارگری، زاهد مرادیان فعال کارگری، محمود محمودی روزنامه نگار، سعید ساعدی روزنامه نگار، حمید ملک الکلامی فعال محیط زیست، سیمین چایچی شاعر و نویسنده، واحد مجیدی زندانی سیاسی سابق، ژیان ظفری زندانی سیاسی سابق از جمله کسانی هستند که شب گذشته بازداشت و نقطه نامعلومی منتقل شدهاند.
به گزارش رهانا، این بازداشتها پس از توقف حکم اعدام حبیبالله لطیفی دانشجوی کرد که با مخالفت بسیاری روبرو شده بود، صورت گرفته و شب گذشته اعضای خانواده حبیبالله لطیفی نیز بازداشت شده بودند.
نعمت احمدی یکی از وکلای حبیبالله لطیفی گفته است که فکر نمیکند مشکل خاصی باشد و اعضای خانواده حبیبی به زودی آزاد میشوند.
این وکیل دادگستری که تلاش زیادی برای توقف اجرای این حکم اعدام صورت داده بود، علت دستگیری اعضای خانواده حبیبی را احتمالا تجمع و تحصن آنها در مقابل زندان مرکزی سنندج به همراه مردم عنوان کرد.
وی همچنین در مورد امکان اجرای حکم اعدام این دانشجوی کرد پس از بازداشت اعضای خانواده به رهانا گفت: "با توجه به اینکه توقف اجرای این حکم به خواستی جمعی است و از طرف مسئولین قضایی متوقف شده ، امکان اینکه این حکم بی محابا اجرا شود وجود ندارد."
شب گذشته نیروهای امنیتی با یورش به منزل حبیبالله لطیفی دانشجوی کرد محکوم به اعدام اعضای خانواده وی را بازداشت کرده و آنها به مکان نامعلومی منتقل کردند. عباس لطیفی پدر حبیب لطیفی، دو تن از برادران به نامهای اقبال و ایرج لطیفی، سه تن از خواهران به نامهای الهه، شهین و بهار لطیفی ، همسر برادر حبیب به نام ژیاتن متیپور شب گذشته بازداشت شده بودند.
سوگند حبیبی خواهر زاده کوچک حبیبالله لطیفی که تنها عضو بازداشت نشده این خانواده است، گفته بود "نیروهای امنیتی که تعدادشان زیاد بود یک باره وارد منزل ما شدند و خانه را مورد بازرسی قرار دادند.آنها چهار کامپیوتر از خانه ما بردند و بعد به صورت من اسپری زدند که دو سه ساعت تنها در منزل بیهوش بودم."
آخرین خبرها همچنین از بازداشت مختار زارعی فعال کرد در شهر سنندج خبر میدهد. تارنمای کردیش پرسپکتیو خبر داده است که این فعال کرد در تماسی تلفنی کوتاهی از بازداشت خود سخن گفته است.
جرس:
مراسم اولین سالگرد شهادت چند تن از جانباختگان حوادث خونین عاشورای ٨٨، امروز دوشنبه ششم دی ماه، تحت تدابیر شدید امنیتی و اِعمال محدودیت ماموران برای خانواده ها و حضار، در بهشت زهرای تهران برگزار شد.
این درحالیست که ماموران امنیتی از روزها قبل تمهیداتی به کار گرفتند تا خانواده ها و مردم، جهت بزرگداشت آن شهدا مراسمی برگزارنكند و یا اگر مراسمی انجام شود، بدون انعكاس در رسانه ها باشد و مراسم سالگردِ شهدای عاشورا نیز در سكوت كامل برگزار شود. بر اساس گزارش منابع خبری، همچنین به رسانه های دولتی ابلاغ شده بود كه از درج هرگونه آگهیِ جهت مراسم سالگرد جان باختگان عاشورای سال ٨٨ امتناع كرده و انتشار این نوع آگهی ها ممنوع اعلام شده بود.
به گزارش كانون حمایت ازخانواده های جان باختگان و بازداشتی ها، روز دوشنبه مراسمی جهت یادبود شهرام فرج زاده كه در عاشورای ٨٨ (مطابق با ششم دیماه) جان باخت، توسط خانواده و دوستان و آشنایان وی در قطعه ٣٠۴ بهشت زهرا برگزار گردید. شركت كنندگان در مراسم بر مزار شهرام گل گذاشته و یاد و نام او را گرامی داشتند. همچنین تعدادی از خانواده های شهدای یكساله اخیر نیز در این مراسم شركت داشتند و با خانواده شهید شهرام اظهار همدردی و هبستگی نمودند. خانواده شهرام همچنین از روحیات انسانی او برای حاضرین سخن گفتند و یاد و خاطره وی را زنده نگاه داشتند.دوستان و آشنایان شهرام با احترام به خاك مزار این جانباخته راه آزادی اظهار می داشتند كه بایستی، پیام خون شهرام را كه "آزادیخواهی و ظلم ستیزی بود، به تمام مردم و اقصی نقاط جهان رساند."
این منبع حقوق بشری همچنین اعلام کرد روز دوشنبه مراسم سالگرد محمدعلی راسخ نیا، كه با گلوله نیروهای انتظامی شهید شد، با حضور خانواده، فرزندان و آشنایان وی برگزارگردید. شركت كنندگان در مراسم بر مزار وی ادای احترام نموده و با نثار گل، یاد و راه او را كه آرمان آزادیخواهی است گرامی داشتند.
كانون همچنین گزارش داد روز دوشنبه تعدادی ازخانواده های جانباختگان تحت فشارهای ماموران، مجبور به ترك مزار فرزندان و بستگان خود شدند و نتوانستند به میل خود برنامه های یادبود عزیزان خود را گرامی بدارند. مأموران حكومتی، خانواده شهید امیر ارشد تاجمیر را با انواع فشارهای مختلف تهدید نمودند تا مانع برگزاری مراسم این شهید گردند وآنان مجبور به ترك مزار فرزند و عزیزانشان شدند. در ادامه آمده است "به رغم تمام فشارها، دوستان و اقوام و آشنایان امیر ارشد، بر مزار او گل گذاشته و ادای احترام نمودند."
روز دوشنبه مراسم تعدادی ازجان باختگان عاشورای سال ٨٨ - كه مصادف با ششم دیماه شمسی بود- با حضور اعضاء خانواده و آشنایان برگزار گردید.
سید علی موسوی خواهر زاده میرحسین موسوی، مهدی فرهادی نیا، شبنم سهرابی، محمدعلی راسخی نیا، امیر ارشدی، شهرام فرج زاده، مصطفی کریم بیگی و ... از جمله شهدای عاشورای ٨٨ هستند، که پیگیری های خانواده هایِ آنان در خصوصِ یافتنِ قاتلین و ضاربین عزیزانشان بی نتیجه باقی مانده است.
مژگان مدرس علوم
جرس: علي تاري از فرماندهان دوران جنگ هشت ساله و رئیس ستاد انتخاباتی میر حسین موسوی در دادگاه انقلاب شهرستان بابل و از سوي قاضي باقريان در دو پرونده جداگانه مجموعا به يك سال و نيم حبس تعزيري محكوم شده است. مسئول سابق ستاد تبليغات سپاه مازندران به اتهام "توهين به مقدسات" به يك سال حبس تعزيري و اتهام "توهين به رهبري" به 6 ماه حبس تعزيري محكوم شده است. این حکم در حالی صادر شده است که مصداق توهین به رهبری در جلسات بازجویی و حتی در جلسه دادگاه مشخص نشده است.
علی تاری در خصوص علت قبول مصاحبه می گوید: " علت اصلی این مصاحبه حقی است که از من و امثال من ضایع شده ، بدتر اینکه نمی توانم آن را به گوش مردم و مسئولین برسانم و این را واسطه قرار دادم تا اینکه اگر کمترین انصافی در آن باقی باشد حکم من جز برائت و عذرخواهی از اینجانب و برخورد با نیروهای خودسر، خود رای و دست های پنهان که به بازجویی های شفاهی به آن اظهار کردم مقاصدی غیر از حفظ نظام می کوشد با بازداشت و انفرادی طویل المدت از فردی مثل من که در همه صحنه ها ی انقلاب خصوصا در انتخابات دوره دهم حضوری فعال داشته ام پاداش 40 میلیون رای برای نظام، برای من 72 روز انفرادی 15 روز بند ویژه و یک سال و نیم حبس که از یک منتقد بعضی از طرح ها و برنامه های دولت یک مخالف جدی ساختند و به علاوه تعداد همه افرادی که مرا می شناسند را به آن باید اضافه کرد، بهتر بگویم این افراد کارخانه مخالف سازی، معاند سازی، وابسته به بیگانه سازی دارند و چه زمانی این کارخانه تعطیل شود خدا می داند."
گفتنی است، علي تاري رئيس ستاد انتخاباتي محمد خاتمي در انتخابات 76 و 80 ، نائب رئیس اداره آموزش و پرورش شهرستان بابلسر در دولت محمد خاتمی، رئيس ستاد انتخاباتي اكبر هاشمي رفسنجاني در سال 84 و رئيس ستاد انتخاباتي مهندس موسوي در سال 88 بوده كه در 14 فروردين سال جاري به اتهام نشر اكاذيب از سوي وزارت اطلاعات دستگير شده و دوران بازداشت 3 ماهه خود را در انفرادی زندان متي كلاي بابل گذرانده بود.
جلسه دادگاه تاری، بدون حضور دادستان و یا نماینده دادستان، منشی جلسه صورت گرفته و قاضی باقریان (رئیس دادگاه انقلاب بابل) و قاضی پرونده به وی اجازه ارائه لایحه دفاعیه را در حین جلسه دادگاه نداده بود.
متن کامل گفتگوی "جرس" با علی تاری در پی می آید:
آقای تاری لطفا در خصوص علت و نحوه دستگیری تان صحبت بفرمایید.
اداره اطلاعات شهرستان متاسفانه علیرغم ادعاهای فراوان که افراد را با ادله و مدرک و زیر نظر داشتن فراخوان یا دستگیر می نماید ، در روز دستگیری من شماره تلفن همراه مرا نداشت و آنرا از طریق تماس حراست اداره آموزش پرورش با دفتر زیارتی برادرم گرفت. و برای مراجعه با اداره اطلاعات با من تماس گرفتند و گفتند که یکی دو ساعت باتو کار داریم و من هم به اطلاعات مراجعه کردم. آنجا یک سوال درباره سوابقم و سوال دیگری در مورد مسایل شهری پرسیدند و در پایان اتهام مرا نشر اکاذیب عنوان کردند و به دادگاه شهرستان منتقلم کردند. دادستان بابلسر آقای سیفی در برگه معرفی به زندان به کذب نوشته "نظر به عجز متهم آقای علی تاری فرزند روح الله از تعرفه کفیل به مبلغ بیست ملیون ریال به اتهام نشر اکاذیب به آن بازداشت گاه معرفی می شود. تا اطلاع ثانوی در بازداشت باشد. مورخه 14/1/89
این در حالی است که برگه معرفی به زندان را به من نشان ندادند که نشان عدم از توانایی من در پرداخت دو ملیون تومان باشد یا نه، و موید این قضیه این است که من در همان روز در حساب شخصی ام چند برابر این مبلغ موجودی داشته ام.
هنگام مراجعه من به اداره اطلاعات مامورین جهت بازرسی به منزل شخصی ام رفته و با برخوردهای آمرانه و توهین آمیز با همسرم و برادر شهیدش اقدام به زیرو رو کردن منزل کرده و بعضی وسایل مربوط به شخص من و بیشتر وسایل متعلق به فرزندانم را با خود بردند.
صبح روز بعد به دفتر زیارتی برادرم مراجعه کردند و با رفتاری توهین آمیز برادرم را چندین ساعت در اتاقی حبس کرده و وسایل دفتر از جمله کیس کامپیوتر و .. را با خود بردند.
پیش از این احضاریه کتبی دریافت کرده بودید؟
خیر، به ادعای بازجو اعتراف دیگران علیه من در خصوص نشر اکاذیب ، علت و سند دستگیری من بوده که بعدا معلوم شد که در این رابطه ادعایی هم در کار نبوده است.
نحوه صدور حکم بازداشت به چه صورت بود و قاضی یا بازپرسی حضور داشت؟
خیر، فقط موردی را که اداره اطلاعات اعلام کرده بود توسط دادستان بازنویسی شده و به من اعلام شد که این روند غیر قانونی بوده است.
آیا اعتراض خود را به این موارد غیر قانونی مطرح کردید؟
بله، اصولا قرار بازداشت موقت برای جرائم بسیار سنگین و مجرمین بسیار خطرناک صادر می شود از جمله آدم ربایی، قتل، اسیدپاشی. مرجع رسیدگی کننده به پروژه می تواند قرار بازداشت متهم را صادر کند اما در دیگر پرونده های کیفری هر چند دست مرجع قاضی را قانون گذار برای صدور هر قراری بازگذاشته است اما قرارهای تأمین کیفری باید متناسب با جرم و شخصیت متهم باشد. در این پروژه فرض اتهامات انتسابی ( که مناقشه انگیزاست) باز هم دادستان یا نماینده او نمی توانست قرار بازداشت موقت صادر کند و آنهم متأسفانه قریب سه ماه، لذا از نظر شکلش خلاف مقررات کیفری و مقررات جاری آیین دادرسی کیفری است زیرا تحقیقات قضایی همان بدو امر تمام شده بود. اینجانب، فردی گمنام و ناشناخته نبوده و نیستم. حداقل نسبت به اسلام، شریعت ، انقلاب ، دفاع مقدس ، امام شیوه ی فرائض دینی هم بدلیل شغلی و هم سوابق عملی، محققانه و متعبدانه و مسئولانه از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی وفادار بوده و عمر و جوانی را بدان مصروف داشتم بنابراین معلوم نیست کدام گزارش و شهادت و اسناد، دال ضدیت یا اقدام علیه اسلام و تشیع و امام توسط اینجانب است. اینجانب به پشتوانه سوابق دینی انقلابی وتحصیل در رشته ی دینی، وسفرهای مکرر زیارتی بعنوان مدیر کاروان حج و عتبات عالیه و سابقه تدریس دینی و قرآن همواره مورد پرسش همراهان بوده ام و لذا وجود کتب یا مقاله یا سایر مدارک احتمالا نه تنها هیچکدام نشانه استفاده آنها علیه اسلام و تشیع نبود بلکه مستنداتی برای نقصان آن عقاید به شکنجه ای روحی، دستبند، پابند، چشم بند، تهدید و توهینات مکرر امری عادی بودند که دقیقا خلاف قوانین جاری و اسلام است و مسلما قاضی و دستگاه قضایی که ترازوی سنجش عمل کارگزاران و خلق است نباید و نمی تواند و نمی خواهد کسی با مقدمات خلاف قانون به نتایج و مستندات اثبات جرم دست یابد: نیز ضمیمه اسنادی غیر مرتبط اتهامات انتسابی و تفتیش تمام لوازم همسر و فرزندانم و اعضای خانه به فرموده امام، خلاف شرع و قانون و مرتکب آن مستحق مجازات است و انتساب مسایل اخلاقی و جمع آوری سی دی های موسیقی و فیلم فرزندان چه ارتباطی با عناوین اتهامی می تواند داشته باشد و آیا جز تخریب چهره ها و پرونده سازی برای افراد جهت رسیدن به مقاصد مورد نظرشان چه می توانست باشد؟
به نظر بنده به عنوان کسی که اسلام بدون تحقیق را دین تحجر و جمود می داند یکی از بهترین روش های مطالعه دانستن نظرهای مخالفین در حوزه دین یا مسایل اجتماعی و فرهنگی است که همه باید به این موارد عمل نماییم. و متهم کردن من به توهین به اسلام مضحک و مورد تعجب همگان بوده است.
آقای تاری می توانید از محل نگهداری تان در زندان و امکانات آنجا صحبت بفرمایید؟
من به مدت 72 روز درسلول انفرادی زندان متی کلای بابل و در یک سلول 2 در 2.5 بودم که داخلش هیچگونه امکاناتی وجود نداشت و به تعداد 20تا از آن سلول ها وجود دارد که گاهی تا 25 نفر هم در آنجا نگه داری می شوند و برای کلیه این سلولها تنها یک سرویس بهداشتی 70*70 سانتی وجود دارد و اساسا برای تنبیه مجرمین خطرناک ساخته شده است و یعنی مجرمین خطرناک در صورت ارتکاب خلاف در زندان به آنجا منتقل می شوند. بیشتر افرادی که در انفرادی می آمدند تکراری بودند و از شرورترین افراد داخل زندان به شمار می آمدند. چند بار هم به من گفتند افرادی که در بند کنار من هستند را به علت تجاوز جنسی به این بند آورده اند. و حتی افرادی که مرتکب قتل می شدند یک یا دو هفته داخل انفرادی بودند. زندانیان سیاسی برای نگهداری در انفرادی به زندان ساری برده می شدند که از امکانات اولیه برخوردار است و حتی این راهم از من دریغ کرده و مرا به بدترین انفرادی ممکن منتقل کردند.
سلول ها همیشه توسط لامپ مهتابی روشن بود و شب و روز در آن فرقی نداشت. یک موکت معمولی و سه پتوی ارتشی که بعضا یکی را هم از ما می گرفتند در سلول موجود بود که از آنها به عنوان بالش و تشک و پتو استفاده می کردیم و به قدری کثیف بود که به گفته بعضی زندانیان تا یک سال از زمان شستن آنها می گذشت. در طول روز فقط 3بار درب سلول برای دریافت غذا و استفاده از دستشویی به صورت نوبتی برای افراد باز می شد و برای من که نماز می خواندم چند دقیقه فرصت دستشویی و وضو را می دادند. که با گرفتن غذای بی کیفیت و استفاده از دستشویی و شستن ظروف غذا گاهی طول زمان آن بعلت تعداد زیاد افراد به 2ساعت می انجامید. چنانچه زندانیان در شب به دستشویی احتیاج داشتند اغلب از بطری نوشابه یا تخلیه در سلول اینکار را انجام می دادند که فضای سلول ها را نجس و باعث آزار دیگر زندانیان می شد.
در مورد حمام هم مدت طولانی بین آنها فاصله بود که حتی به 16 روز هم می رسید. از بوی بد تن خودم نمی توانستم بخوابم ، آبش سرد بود و هوا سرد بود و همین باعث شد که از ناحیه سر و پوست بیماری گرفتم.
روند بازجویی های شما در این مدت چگونه بوده؟
از روز دوم بازداشت مرا برای بازجویی از زندان متی کلا به اداره اطلاعات شهرستان بابل می بردند. با چشم های بسته تا آخرین لحظه ای که می خواستم وارد بند شوم چشم بندم را باز می کردند. بعضی روزها سوال ها از طریق رئیس زندان به دست من داده می شد تا درون سلول به آنها پاسخ دهم. بازجوهایم بعضی سئوال ها را می پرسیدند و به من می گفتند که یک هفته برای فکر کردن فرصت دارم.برای بازجویی اکثرا مرا قبل از صبحانه می بردند و تا 4 بعد از ظهر یک ریز بازجویی می کردند، نه صبحانه می خوردم، نه نهار و از هر وعده ی شام به وعده ی شام دیگر بازجویی می شدم. من را با چشم بند وارد اداره اطلاعات بابل می کردند و اگر جواب های من مطابق میل آنها نبود، چشم بندم را محکم تر می کردند وبعضی مواقع علاوه بر چشم بند دستم را با دسبند به میز می بستند. در اتاق بازجویی افرادی که حضور داشتند به من فحش داده و توهین ها را بیشتر می کردند. و وقتی که به دادستان این موضوع را گفتم، دادستان می خندید ونمی توانست حرفی بزند. کسی که مرا بازجویی می کرد، سنش حتی به جنگ و انقلاب هم نمی رسید. بازجوها به من می گفتند وکیل نگیرکه تاثیری در حکمت ندارد، حکم شما نوشته شده ، حکم بازداشت تورا با حکم زندانت یکی می کنیم، زیاد به خودت سختی نده...
وضعیت جسمی تان چطور بود و رسیدگی پزشکی می شدید؟
از نظر دارو زندان متی کلا وضعیت بسیار بدی دارد که حتی بعضی قرص ها را به سختی و به صورت دانه ای در اختیار می گذاشتند و امکان دسترسی به بسیاری از داروها وجود نداشت. من با توجه به ناراحتی قلبی و مشکل گوارشی و آرتوروز کمر و بیماری عدم تعادل به دلیل اختلال در مایع گوشی به داروهای خاصی احتیاج داشتم که با زحمت از بیرون تهیه می کردم.
همچنین به علت مشکل جسمی ام عدم تحرک باعث مشکلاتی از قبیل کمردردهای مزمن و عدم تعادل در من می شد که هنوز هم که 6ماه از زمان بازداشتم می گذرد علایم زیادی را از آن دوران دارم. و باوجود چندین تقاضای کتبی و شفاهی و توصیه دکتر زندان به جز یک بار و آنهم پس از 60 روز مانع از پیاده روی من در فضای راهروهای سلول انفرادی شدند و حداقل امکاناتی که در اختیار سایر زندانیان بود از من دریغ می شد.
در این مدت ملاقاتی با خانواده اتان داشتید؟
اولین ملاقات بعد از 45 روز با حضور اسدیان، رئیس حفاظت زندان با همسرم بود. که همسرم می گفت از روی لباس مرا شناخته چون بیش از 25 کیلوگرم کاهش وزن داشتم و اصلاح هم نکرده بودم در حدی که برای همسرم قابل تشخیص نبودم. در دومین ملاقات بعد از 65 روز انفرادی توانستم فرزندانم را ببینم.
نحوه برگزاری دادگاه به چه شکل بود و آیا شما از روز برگزاری دادگاه اطلاع داشتید؟
دادگاه من خیلی با عجله برگزار شد. بدون هیچگونه اطلاع قبلی بعد از سه ماه و بدون اطلاع از محتویات پرونده و مفاد کیفر خواست با دستبند از بند انفرادی اطلاعات به دادگاه رفتم در حالی که گمان نمی کردم روز دادگاه من است. دادگاه بدون حضور دادستان یا نماینده ایشان و منشی دادگاه و بدون قرائت کیفرخواست شکل گرفت که به طور واضح خلاف قانون است.
اساسا بازداشت بدون احضار کتبی و درج عنوان اتهامی و امضا مأمور که صریحا خلاف قانون است، استناد به اعتراف سایر متهمین برای اثبات اتهام اینجانب نافذ نیست. از سوی دیگر نگهداری بدون مجوز و طولانی قریب سه ماه در سلول انفرادی و اعمال شکنجه ای روحی از جمله چشم بند و دستبند و پابند در حین بازجوئی و اعمال تهدید و توهین در طول بازداشت بر خلاف صریح قانون است. و ضمن رد قاطع ناتوانی اینجانب برای کفالت بمبلغ دو میلیون تومان (بیست میلیون ریال) نگهداری و حبس ظالمانه طولانی مدت فقط با اراده عناصر خود سر بوده است. همچنین عنوان اتهامی در نامه موصوف در بند چهار، نشر اکاذیب بود اما برای توجیه بازداشت طولانی مدت اتهامات دیگری به ناحق به بنده نسبت داده شد.
از نظر محتوایی هم برگزاری این دادگاه غیر قانونی بود به دلایل زیر:
یک. بعد از 3 ماه بازداشت به اتهام نقش هدایتی در تحریک عوامل فتنه،نشر اکاذیب و توهین به رهبری(آقای خامنه ای)، در حکم صادره عنوان اتهامی توهین به اسلام و تشیع و توهین به مقام شامخ رهبری(حضرت امام رضوان الله) بوده؛ لذا دادگاه با استفاده از اختیار خود حکم به اثبات جرم با عنوان دیگر داد.
دو. مصادیق و شرح موجود در پرونده عموما ازنظر قانونی جرم نیستند.
سه. بسیاری از مصادیق ربطی به عناوین اتهامی که به من تفهیم شد نداشت و طبق فرمان 8 ماده ای امام (ره) استناد یا گزارش شواهد و اسناد غیر مرتبط و انتشار آن جرم و مستوجب تعزیرات است
چهار. اقرار دیگران آنگونه که چندین بار در گزارش اطلاعات مکرر ذکر شد مستندی برای اثبات جرم نیست، چون هم طبق قانون ، غیر قابل استناد است و هم به گفته صریح رهبری جمهوری اسلامی اعتراف متهمین علیه دیگران نافذ نیست.
و در هیچیک از اتهامات انتسابی نه به عنصر مادی و نه به عنصر معنوی توجهی نشده است.
می توانید در خصوص چگونگی آوردن شما به دادگاه برایمان بگویید؟
با توجه به اینکه من یک فعال سیاسی و مسئول ستاد مهندس موسوی بودم برای انتقال به دادگاه من را به سه معتاد که جرم آنها فروش و حمل 42 کیلوگرم مواد مخدر بود دستبند و پابند زدند.
آیا در دادگاه وکلای شما حضور داشتند؟
در دادگاه فرمایشی که در زمان بازداشتم انجام شد فقط یک بار با وکیل در زندان ملاقات داشتم که آنهم برای گرفتن امضای حق وکالت بود و در فرصت 10 دقیقه ای که برای ملاقات دادند فرصتی برای صحبت درباره محتویات پرونده وجود نداشت. البته دو وکیل داشتم که یکی از آنها به علت تماس تلفنی تهدید آمیز اداره اطلاعات از وکالت پرونده استعفا کرد.
بر اساس چه اتهاماتی برای شما حکم صادر شد؟ و آیا استنادات حقوقی برای این اتهامات در حکم وجود دارد؟
حکم مرا به صورت ضرب الاجلی دادند، و شاهد این موضوع اینست که دوستانی که قبل از من دستگیر شدند سه ماه بعد از من محاکمه شدند. در حکم من اتهام تبلیغ علیه نظام به توهین به مقدسات دین و تشیع تبدیل شد که طبق قانون، دادگاه کیفری نمی تواند به جرم خارج از کیفرخواست رسیدگی کند، و جالب ست که در حکم نوشته شده دادگاه برای تعیین اتهام دچار اشتباه گردیده است در عنوان اتهامی توهین به رهبری نه اقرار داشتم و نه مصداقی برای این امردر حکم عنوان شده که این خود خلاف قانون است و از نشر اکاذیب به وسیله انتشار اعلامیه ای که در آن اسامی افرادی که در روز26 خرداد در بابلسر دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند نیز در دادگاه بدوی تبرئه شدم. اما با گذشت 20 روز از مهلت تجدید نظر و عدم شکایت شاکیان خصوصی دادستان دادگاه بابلسر خارج از وقت قانونی به عنوان مدعی العموم به حکم اعتراض کرده و آن را به دادگاه تجدید نظر فرستادند.
متاسفانه در گزارش اطلاعات موجود در کیس کامپیوتر با جهت گیری، مطالب را طوری نوشتند که همه مطالب را بد جلوه دهد؛ بخصوص از میان همه مطالب در کیس دو یا سه مقاله را انتخاب کردند که من تازه بعد از اعلام حکم آنها را خواندم و قبلا نخوانده بودم، وبرای بزرگنمایی یک مقاله ی خرافات عاشورا را در سه بند تحت عناوین :
خرافه در دین
توهین به حضرت ابوالفضل تحت عنوان ابوالفضل رفته آب بیاره
توهین به روز عاشورا، حضرت علی اصغر و حضرت ابوالفضل تحت عنوان خرافات عاشورا آورده اند که این مقاله هنوز هم در سایت های فیلتر نشده موجود است.
نمی دانم قاضی باستناد کدام مقاله حکم توهین به مقدسات و تشیع را استنتاج کرده است، فقط در مورد مسائل عاشورا بعرض برسانم در سال هشتاد و پنج در کشور بحث های زیادی در ارتباط با مداحی های شرک آلود و پر از خرافه توسط مداحان مطرح شد و تعداد زیادی از مراجع تقلید به آن اعتراض کردند؛ از جمله مقالاتی که در کیس باید باشد مقاله آقای احمد خاتمی(امام جمعه موقت تهران) که در مجلس خبرگان طرح گردید است، یعنی اینکه یکی از موضوعات مهم آنزمان این مسئله بوده است، و اینجانب نیز سعی کردم مقالاتی را جهت مطالعه از طریق اینترنت بدست آورم که بعضی از آنها را خواندم و بعضی را فقط دانلود کردم که بعدا مطالعه کنم که شاید مقاله مورد نظر یکی از آنها باشد. در کامپیوتر مقالات دیگر بنام بررسی تطبیقی شاهکار عاشورایی و مقاله تحلیل های عاشورا را بهمراه مقاله آقای احمد خاتمی در منزل از سایت بازتاب دارم که این سایت حدود دو سال پیش به تابناک تغییر نام یافته و مطالب قدیم در آن موجود نمی باشد، و مقالات مشابهی از سایر سایتها شاید دانلود کرده باشم. بنظر میرسد با این حکم آنها اسلامی را که مبنای آن تفکر، تعقل، تدبر وتحقیق باشد بر نمی تابند.اگر چنین باشد شهید مطهری با کتاب تحریفهای عاشورا چقدر باید مورد مواخذه باشد خدا می داند.
مسائلی که منجر به رای شد مربوط به مقالات و عکس گوگوش روی اسکناس هزار تومانی است که در بازجویی ها به آن پرداخته نشده یا بطور گذرا تنها اشاره ای شده بود. بنظر می رسد مطالب زیادی از اوراقی که در پرونده اینجانب است یا از سوی اطلاعات نوشته شده بیشتر برای تشویش ذهن افرادی است که پرونده اینجانب را مطالعه می نمایند و اکثر قریب به اتفاق گزارشات بر دور کردن ذهن خواننده ار واقعیت است. بطور مثال فیلم های شیطان پرستی که اگر بجای آن می گفتند فیلم هری پاتر واقعی تر بود و چون اگر می گفتند فیلم هری پاتر شاید قاضی را به خنده وامیداشت نوشتند شیطان پرستی، در صورتی که چهار قسمت فیلم هری پاتر را تلویزیون پخش کرد و بعد از مدتی در تلویزیون برنامه گذاشتند که این فیلم شیطان پرستی است؛ یا فیلم هایی از این دست؛ و اینگونه فیلم ها و آهنگ ها یا مطالب که بنده از اکثر قریب به اتفاق آنان بی اطلاع می باشم.آنچه که به عنوان اطلاعات موجود در کیس و یا سی دی های منزل یا دفتر زیارتی برادرم مطرح گردید که نمی دانم به کدام باید پاسخ دهم چون مطالب در پرونده موجود نمی باشد و یقین دارم قاضی پرونده مطالب را از کیس یا سی دی ها را ندیده و نخوانده زیرا مطالعه همه آنها مستلزم صرف زمان زیادی است که معقول به نظر نمی رسد. تعدادی از مقالات را توانسته ام دوباره دانلود کنم مثل مقاله ای تحت عنوان اسلام و بودیسم متعلق به همایش اسلام و بودیسم است که توسط رایزن فرهنگی ایران در تایلند و کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت برگزار گردید ، و مقاله دیگر در مورد پیشینه و کارنامه وهابیت مربوط به مرکز اسناد انقلاب اسلامی که در سایت این مرکز هنوز هم وجود دارد و مقاله هایی از این دست که همگی در سایت های باز موجود است.
در خصوص مقاله ای تحت عنوان ترمیم بکارت در ایران (مربوط به زنان) اولا در خصوص مقاله شاید بحث های زیادی مطرح است؛ سئوال من این است مگر ترمیم بکارت برای آقایان هم داریم؟ که بنظرم نوعی توهین به فهم دستگاه قضایی می باشد و یا شاید اداره اطلاعات از این موضوع اطلاع ندارند که بکارت مربوط به کدام جنس است.
ثانیا این مقاله مربوط به یک بحث و پدیده اجتماعی فرهنگی است و خواندن آن بعنوان یک بحث آسیب شناسی اجتماعی است و نه تنها مورد بدی نیست که فرد بخواند بلکه شاید برای افراد لازم باشد و اصلا ربطی به ترمیم بکارت ندارد که متاسفانه چندین بار بازجوی بنده در بازجویی بدان اشاره کرده .
سوال من این است کدام توهین کننده به اسلام را مسئول حج و کربلا و عتبات قرار می دهند ؟
آیا اینگونه فشارها و اتهامات دروغین بر روی فعالین سیاسی استان مازنداران سابقه داشته است؟
فشار ها متاسفانه در چند استان بسیار زیاد است و در کل ایران به غیر از تهران بیشترین فشار اول بر روی فعالین اصلاح طلب و دانشجویی مازندران بوده است. استان مازندران یکی از 5 استانی است که برخوردها از شدت بیشتری برخوردار است و شهرستان بابل و بابلسر زیر مجموعه اداره اطلاعات شهرستان بابل است. در استان مازندران بابل حالت ویژه ای دارد. گرفتن افراد یا سلیقه ای بود یا خوش خدمتی، در حوادث پس از انتخابات 3 برابر بیشتر شد، هر دو مسئول ستاد آقای موسوی را در بابل و بابلسر گرفتند.
برخوردها به صورت سلیقه ای بود وبه خصوص در شهرستان بابل و بابلسر بصورت بی سابقه ای با افراد برخورد شد. باید عرض کنم این حرکت اصلاح طلبانه و حق جویان یک تفکر است و تفکر با ارعاب، حبس و ... خاموش نخواهد شد بلکه هرروز ریشه و عمق بیشتر می یابد و بعد از آزادی متوجه شدم افرادی که به ظاهر با آنان هستند نه تنها دل خوشی ندارند بلکه انزجار روز افزون خود را از حرکات نابخردانه شان، حرکاتی همانند دستگیری افرادی چون آقای شهیری، آقای سروش، آقای میری اعلام می نمایند.
آقای تاری در پایان هر صحبتی دارید بفرمایید.
علت اصلی این مصاحبه حقی است که از من و امثال من ضایع شده ، بدتر اینکه نمی توانم آن را به گوش مردم و مسئولین برسانم و این را واسطه قرار دادم تا اینکه اگر کمترین انصافی در آن باقی باشد حکم من جز برائت و عذرخواهی از اینجانب و برخورد با نیروهای خودسر، خود رای و دست های پنهان که به بازجویی های شفاهی به آن اظهار کردم مقاصدی غیر از حفظ نظام می کوشد با بازداشت و انفرادی طویل المدت از فردی مثل من که در همه صحنه ی انقلاب خصوصا در انتخابات دوره دهم حضوری فعال داشته ام پاداش 40 میلیون رای برای نظام، برای من 72 روز انفرادی 15 روز بند ویژه و یک سال و نیم حبس که از یک منتقد بعضی از طرح ها و برنامه های دولت یک مخالف جدی ساختند و به علاوه تعداد همه افرادی که مرا می شناسند را به آن باید اضافه کرد، بهتر بگویم این افراد کارخانه مخالف سازی، معاند سازی، وابسته به بیگانه سازی دارند و چه زمانی این کارخانه تعطیل شود خدا می داند.
بعد از 72 روز انفرادی وقتی به بند ویژه منتقل شدم که در این بند 4 نفر به اتهام سیاسی مدت ها در این بند بوده اند، یک ویژگی این بچه ها که شاید به خاطر شغل معلمی ام مرا به تفکر وا داشت اینکه هر 4 نفر از نخبگان علمی جامعه بوده اند و دو یا سه نفرشان در دوران تحصیل در مدارس تیزهوشان درس خوانده بودند گرچه می گویند بندهای ویژه اوین اکثر استاد هستند ولی اینجا همه دانشجو بوده اند افراد فرهیخته چون ایمان صدیقی دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر، حسین جلیل نتاج دانشجوی رشته پزشکی، نیما نحوی دانشجوی رشته مکانیک، محسن برزگر دانشجوی مهندسی برق، که متأسفانه بی مهری های زیادی به نیما که جوانی استوار و مقاوم شده که مایه تأسف است. ایشان علی رغم دیگر زندانیان هم بندش به او ظلم مضاعف شده است که امیدوارم همانند سه عزیز دیگر از زندان آزاد گردد و همه دوستان زندانی در بند ویژه به نوعی از تحصیل محروم شده اند سئوالم این است که چرا باید این استعداد ها که مطابق قانون اساسی عمل کرده اند را به بند کشیده و از تحصیل و مواهب زندگی محرومشان کنند؟
بخش دوم از سند دوم جنایات کهریزک
جرس: در دومین بخش سند جنایات کهریزک(از صفحه ده تا صفحه چهل ) که بر مبنای گزارش قرار نهایی تحقیق بازپرسی سازمان قضایی نیروهای نظامی تهیه شده است، نحوه شهادت سه قربانی کهریزک به تفصیل بیان و بر وجود شکنجه، ضرب و جرح و توهین به زندانیان کهریزک اذعان دارد.
به گزارش جرس، در این سند صد و دو صفحه ای که روز گذشته اولین قسمت آن منتشر شد، علاوه بر اسامی و اتهامات بیست و دو متهم جنایات کهریزک به شرح اظهارات شكات،مطلعين و متهمين درباره قربانیان، چگونگی به شهادت رسیدن سه قربانی کهریزک و نتیجه کمیسیون پزشکی نیز پرداخته شده است.
بر اساس این سند که اولین بار توسط جرس منتشر می شود و در تاریخ پنجم آذر ماه سال گذشته نهایی شده است، نام دو متهم اصلی این جنایات سردار رادان و رجبی نیز به چشم می خورد.
سند جنایت کهریزک نشان می دهد که تحقیق بازپرسی سازمان قضایی نیروهای مسلح بر اساس گزارش بازرسی كل ناجا، تحقیق از شاكیان، شهود و مطلعین، تحقیق و معاینات محلی، انجام استعلامات متعدد از مراجع ذیربط، معرفی شاكیان به پزشكی قانونی و اخذ نظریات پزشكی قانونی در خصوص چگونگی و میزان جراحات و صدمات وارده به شاكیان و همچنین علل فوت متوفیان، احضار متهمان مطرح در پرونده و انجام تحقیقات و مواجهات حضوری متعدد فیمابین متهمان و شاكیان و گواهان تهیه و تنظیم شده است.
بر اساس این تحقیقات، سازمان زندان ها نظارتی بر بازداشتگاه مذكور نداشته است و دو قرنطینه این بازداشتگاه كه بازداشت شدگان ۱۸ تیر در آن نگهداری می شده اند حدود ۶۵ متر و فاقد نور و تهویه و آب آشامیدنی مناسب بوده است.
در این گزارش از میر مسعود رضوی به عنوان اولین نفر از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات نام برده شده که در كنار بازداشت شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش نگهداری می شده است.
همچنین بر اساس این گزارش ۱۱ نفر از بازداشت شدگان حوادث اخیر تهران (قبل از ۱۸ تیر) به نام های حسام كمانگیر، امیرارسلان محمدزاده، حسین محمودی، امین شفیعی، علی عظیمی، آروین علیزاده ،محمدرضا منیری، حسن رزاقی، سید ابوذر موسوی، ستار رحیمی، اكبر عزتی، به این بازداشتگاه منتقل و تا زمان ترخیص به همراه ۲۶ نفر از بازداشت شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش در بند ۳ نگهداری شده اند.
مشخصات، خلاصه وضعیت فوت شهدای کهریزک
در این گزارش به وضعیت و دلایل فوت قربانیان کهریزک نیز پرداخته شده و آورده است: مرحوم محسن روح الامینی متولد سال ۱۳۶۳ و ۲۵ ساله كه وضعیت جسمانی وی به دلیل ضرب و جرح در كهریزك، بسیار نامساعد بوده و مامورین مراقب وی نه تنها به این موضوع توجه نكرده بلكه وی را مورد اهانت قرار داده اند به نحوی كه یاد شده قبل از تحویل به زندان اوین در تاریخ ۸۸/۴/۲۳ در اثر شدت آثار ناشی از صدمات و شرایط نامطلوب ناشی از نگهداری در بازداشتگاه كهریزك به حالت كما رفته و مامورین مراقب، با تعلل و تاخیر غیر قابل توجیه، ناگزیر وی را به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و هویت وی را بر خلاف واقع، مجهول الهویه اعلام نموده اند كه نامبرده در ساعت ۶:۱۰ صبح مورخ ۸۸/۴/۲۴ در بیمارستان فوت می نماید. كمیسیون پزشكی قانونی مركب از ۱۳ نفر از پزشكان متخصص، علت فوت وی را ضمن تائید آثار متعدد ضرب و جرح بر روی جسد، اینچنین اعلام نموده اند: "به دنبال استرس های فیزیكی و روحی شامل صدمات متعدد جسمانی و شرایط بد نگهداری نامبرده دچار یك واكنش التهابی حاد سیستمیك گردیده كه منجر به نارسایی ارگانهای حیاتی متعدد شده و نهایتا فوت نموده است. ضمنا با عنایت به آزمایش های انجام شده در بیمارستان و گزارش آسیب شناسی دلیلی بر وجود عفونت منتشر خونی و مننژیت احراز نگردید و با توجه به شرح فوق علت فوت عوارض ناشی از صدمات متعدد جسمانی متعاقب اصابت جسم سخت تعیین می گردد."
همچنین، مرحوم امیر جوادی فر متولد ۱۳۶۳، ۲۵ ساله كه وضعیت جسمانی و حال عمومی وی به دلیل ضرب و جرح در حین دستگیری و همچنین ضرب و جرح در بازداشتگاه كهریزك نامساعد بوده در تاریخ ۸۸/۴/۲۳ در ساعت ۱۲:۱۵ در حین انتقال از كهریزك به زندان اوین در داخل اتوبوس به لحاظ شرایط بد ناشی از نگهداری در بازداشتگاه و صدمات بدنی وارده فوت می نماید و پزشكی قانونی پس از تائید آثار ضرب و جرح متعدد روی جسد، علت مرگ وی را صدمات متعدد نسوج نرم و عوارض ناشی از آن در اثر اصابت جسم سخت تعیین نموده است.
حوم محمد كامرانی متولد ۱۳۷۰، ۱۸ ساله كه مشارالیه پس از تحمل ۴ روز بازداشتی در كهریزك در اثنای اعزام و انتقال و تحویل به زندان اوین به حالت كما رفته و ابتدا به بیمارستان لقمان حكیم اعزام و سپس توسط پدرش به بیمارستان مهر منتقل و در تاریخ ۸۸/۴/۲۵ فوت نموده و پزشكی قانونی پس از تائید آثار ضرب و جرح بر روی جسد آن مرحوم، علت مرگ را نارسایی حاد كلیوی ناشی از آسیب متعدد نسوج عضلانی به دنبال اصابت جسم سخت اعلام نموده است.
نتیجه كمیسیون پزشكی قانونی در خصوص علت فوت متوفیان بشرح زیر است:
الف) نتیجه كمیسیون در خصوص علت فوت مرحوم محمد كامرانی:
«كلیه صدمات و جراحت مشروحه در برگ معاینه جسد به جز ساییدگی آهیانه ای سمت چپ كه پس از مرگ حادث شده است مربوط به زمان حیات بوده كه بر اثر اصابت جسم سخت در طی ۷۲ ساعت قبل از فوت حادث گردیده است. مجموع صدمات و جراحات وارده طی ۷۲ ساعت قبل از فوت، منجر به فوت گردیده است.»
ب) نتیجه كمیسیون در خصوص مرحوم امیر جوادی فر:
« به جز كبودی در اطراف هر دو چشم و خراشیدگی سنگفرشی در ناحیه تحتانی سمت راست قفسه سینه و كبودی بالای ستیغ ایلیاك سمت چپ كه در زمانی بیش از ۷۲ ساعت قبل از فوت ایجاد شده، سایر صدمات و جراحات مشروحه در برگ معاینه جسد مربوط به ۷۲ ساعت قبل از فوت بوده است. مجموع صدمات و جراحات وارده طی ۷۲ ساعت قبل از فوت منجر به فوت گردیده است.»
ج) نتیجه كمیسیون در خصوص مرحوم محسن روح الامینی:
« كبودی در حال جذب ثلث داخلی بازوی دست راست، كبودی كنار كف دست چپ، كبودی ناحیه داخلی مچ دست راست و كبودی كنار كف دست راست در زمان بیش از ۷۲ ساعت قبل از فوت ایجاد شده است و سایر صدمات و جراحات شرح داده شده در برگ معاینه جسد در یك فاصله زمانی نزدیك به هم و طی ۷۲ ساعت قبل از فوت ایجاد گردیده است. مجموع صدمات و جراحات وارده طی ۷۲ ساعت قبل از فوت منجر به فوت گردیده است.»
نکته قابل توجه در رابطه با شهدای کهریزک آن است که در بخش اول که به ذکر اسامی متهمین می پردازد، از چهار نفر به عنوان فوت شدگان کهریزک یاد می شود که کوتاهی متهمان در انجام وظایف منجر به فوت آنها شده است. در بخش فعلی نیز در رابطه با شاکیان پرونده از خانواده مرحوم رامین آقازاده قهرمانی نام برده شده است. ولی در گردش کار که به بررسی نحوه فوت درگذشتگان پرداخته، مورد رامین قهرمانی به سکوت واگذار شده و هیچ توضیحی در مورد نحوه شهادت و نتیجه گزارش پزشکی قانونی در مورد وی داده نشده است.
تحقیق از شاكیان
براساس این تحقیق، شاکیان اظهار کرده اند كه در بدو ورود به كهریزك توسط افسر نگهبان وقت مورد اهانت و ضرب و جرح قرار گرفته و در انظار عمومی لخت مادرزاد شده اند و سپس آنان را داخل قرنطینه ۶۵ متری دلالت و ۳۷ نفر از بازداشت شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش نیز به آنان اضافه نموده اند.
بر این اساس، یكی دیگر از موارد شكوائیه شكات این است كه امكانات انجام فرائض دینی و واجبات شرعی مانند نماز در طول مدت بازداشت برای آنان فراهم نبوده است.
ضرب و جرح و آزار متهمان
استوار ابراهیم محمدیان، افسر نگهبان اقرار نموده که بازداشت شدگان را در زمان پذیرش مورخ ۸۸/۴/۱۹، لخت مادرزاد نموده و آنان را مورد ضرب و جرح قرار داده است. یاد شده در تحقیقات به عمل آمده در این بازپرسی، صراحتا به جرائم انتسابی اعتراف نموده و مدعی است این اقدامات را حسب روش جاری بازداشتگاه انجام داده است.
وی اعتراف کرده که بازداشت شدگان را جهت آمارگیری از قرنطینه خارج و آنان را به همراه محمد كرمی با لوله مورد ضرب و جرح قرار داده و موهای سر آنان را نیز كوتاه كرده است.
همچنین استوار محمد خمیس آبادی، افسر نگهبان بازداشت شدگان را در ساعت ۱۳:۰۰ از قرنطینه خارج نموده و پا برهنه بر روی آسفالت داغ، پامرغی، كلاغ پر و چهاردست و پا می برده برخی از آنان را مجبور می كرده كه بر روی كمر یكدیگر سوار شوند و هر كسی سرپیچیده می كرده او را با لوله سفید رنگ كتك می زده و مدعی است كه سرهنگ كمیجانی به وی دستور ضرب و جرح بازداشتی ها را داده است. بعضی از شكات این موضوع را شهادت داده اند.
ستوان كاظم گنج بخش، كمك افسر به همراه استوار خمیس آبادی، مسعود علیزاده را پس از خروج از قرنطینه مورد ضرب و جرح قرار داده، همچنین نامبرده مامور بدرقه بازداشت شدگان از كهریزك به زندان اوین بوده و علیرغم اینكه مرحوم روح الامینی از نظر جسمانی در محوطه اوین بی حال روی زمین افتاده و به حالت كما رفته بود وی را با لگد مورد ضرب قرار داده است.
استوار اكبر رهسپار، كمك افسر نگهبان به عنوان كمك به افسر نگهبان وقت اعتراف کرده است که بازداشت شدگان را مورد ضرب و جرح قرار داده و در مورخه ۸۸/۴/۲۳ نیز به عنوان مامور بدرقه بازداشت شدگان به زندان اوین بوده است كه ضمن بدرفتاری و فحاشی در زمان انتقال به متهمان علیرغم وخیم بودن حال مرحوم جوادی فر در داخل اتوبوس با وجود تذكر و تقاضای مكرر سایر افراد، هیچ اقدامی جهت انتقال وی به اورژانس انجام نمی دهد كه در نهایت، امیر جوادی فر در داخل اتوبوس فوت می نماید و از روی ناچاری اتوبوس را متوقف و جسد را با یك خودروی ون به بازداشتگاه كهریزك بر می گردانند.
استوار حمید زندی، افسر نگهبان اعتراف کرده که بازداشتی ها را هنگام پذیرش لخت مادرزاد نموده و آنان را مورد اهانت و ضرب و جرح قرار داده است.
غیر نظامی محمدرضا كرمی (معروف به محمد طیفیل) از اراذل و اوباش و سابقه دار توسط رئیس زندان سرهنگ كمیجانی به عنوان سروكیل بند بازداشتگاه انتخاب شده بود، در تحقیقات به عمل آمده اعتراف کرده است كه حسب دستور مسوولین زندان، افراد بازداشتی را ضمن اهانت با لوله پی وی سی مورد ضرب و جرح قرار داده است و سه تن از بازداشتی ها را با آویزان نمودن به صورت سر و ته، به شدت مورد ضرب و جرح قرار داده است و به بهانه های واهی، بازداشت شدگان را مورد اهانت و آزار و اذیت قرار می داده است. سرهنگ دوم فرج كمیجانی، رئیس بازداشتگاه كهریزك، در مورد علت ندادن آب و غذای كافی به بازداشت شدگان اظهار داشته آنجا بازداشتگاه نبود، كثافتخانه درست كرده بودند. روزانه دو تانكر آب در اختیار بازداشتگاه می گذاشتند و دو وعده غذا برای بازداشتی ها می فرستادند. نامبرده معترف است به دستور سرهنگ فلاح نامه ای خطاب به دادستان تهران ارسال نموده و بر خلاف واقع گزارش نموده كه علت فوت امیر جوادی فر مننژیت بوده است. همچنین حسب محتویات پرونده و گواهی گواهان نامبرده با حضور در بازداشتگاه ضمن فحاشی به بازداشت شدگان شخصا شاهد ایراد ضرب و جرح آنان توسط مامورین بازداشتگاه بوده است.
سرهنگ محمد عامریان، رئیس عملیات بازرسی فاتب اعتراف کرده که بر ابلاغ دستور سردار رجب زاده و همچنین پس از تماس تلفنی سرهنگ فلاح رئیس بازرسی فاتب، دستور پذیرش بازداشت شدگان را علیرغم فقدان فضای مناسب و استاندارد در كهریزك به افسر نگهبان وقت داده است.
دیکته نمودن گزارش توسط مرتضوی
سرهنگ روانبخش فلاح، رئیس بازرسی فاتب نیز اعتراف کرده است که پس از هماهنگی با سردار رجب زاده به دستور دادستان عمومی تهران نامه ای دائر بر اینكه علت مرگ مرحوم جوادی فر بیماری مننژیت بوده است را تنظیم نموده و این نامه را جهت امضا تحویل سرهنگ كمیجانی داده است. وی معترف است كه آقای مرتضوی دادستان وقت تهران از وی خواسته كه اینچنین نامه ای تنظیم شود و این مصلحت است و نامه را آقای مرتضوی برای مشارالیه دیكته كرده است.
توجیهات غیر قابل قبول رجب زاده
بر اساس این گزارش، سردار سرتیپ عزیزالله رجبزاده، فرمانده انتظامی تهران بزرگ در طول مدت فرماندهی فقط یک نوبت از کهریزک بازدید نموده است. این گزارش می افزاید: سردار رجبزاده با توجه به اینکه مسئولیت فرماندهی انتظامی تهران بزرگ را بر عهده داشته و بازداشتگاه نیز زیر نظر بازرسی فرماندهی مذکور اداره میشده است توضیحات و توجیهات قابل قبولی را برای رفع مسئولیت از خود ارائه ننموده است.
در ادامه متن کامل بخش دوم قرار نهایی صادره توسط بازپرس دادسرای نظامی تهران که به گردش کار پرونده می پردازد، درج می شود.
لازم به ذکر است که قسمتهای دیگر این سند بمرور طی روزهای آینده در اختیار خوانندگان قرار می گیرد.
***
قسمت دوم قرار نهایی در مورد جنایت کهریزک
ب) گردش کار:
در پی گزارش هیات نظارت و بازرسی حقوق شهروندی دادگستری استان تهران و دستور معاون اول محترم قوه قضاییه و تعطیلی بازداشتگاه کهریزک به دستور مقام معظم رهبری، پروندهای در خصوص جرائم مسئولین و مامورین بازداشتگاه کهریزک در دادسرای نظامی تشکیل که جهت رسیدگی به این بازپرسی ارجاع گردید. این بازپرسی از بازرسی کل ناجا درخواست نمود که از این مامورین و مسئولین مربوط، تحقیق و نتیجه را گزارش نماید که پس از وصول گزارش بازرسی كل ناجا و مستندات مربوط، تحقیقات جامع و مبسوطی پیرامون موضوعات مطرح در پرونده به عمل آمد كه اجمالا شامل تحقیق از شاكیان، شهود و مطلعین، تحقیق و معاینات محلی، انجام استعلامات متعدد از مراجع ذیربط، معرفی شاكیان به پزشكی قانونی و اخذ نظریات پزشكی قانونی در خصوص چگونگی و میزان جراحات و صدمات وارده به شاكیان و همچنین علل فوت متوفیان، احضار متهمان مطرح در پرونده و انجام تحقیقات و مواجهات حضوری متعدد فیمابین متهمان و شاكیان و گواهان می باشد كه خلاصه اقدامات و تحقیقات به عمل آمده و نتایج حاصله به شرح زیر می باشد:
بخش اول – شرح ماوقع و خلاصه تحقیقات به عمل آمده
۱- سابقه و شرایط بازداشتگاه كهریزك و چگونگی پذیرش بازداشت شدگان
بازداشتگاه كهریزك در سال ۱۳۸۶ به منظور نگهداری بازداشت شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش در پانزده كیلومتری بخش كهریزك در جنوب تهران ایجاد شده، مستقیما زیر نظر بازرسی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ، اداره می شده و سازمان زندان ها نظارتی بر بازداشتگاه مذكور نداشته است.با توجه به صورت جلسه تحقیق و معاینه محلی مورخ ۸۸/۵/۳۱ بازداشتگاه مذكور دارای دو قرنطینه می باشد كه مساحت قرنطینه ای كه بازداشت شدگان ۱۸ تیر در آن نگهداری می شده اند حدود ۶۵ متر و فاقد نور و تهویه و آب آشامیدنی مناسب بوده است.
بازداشتگاه دارای دو باب دستشویی بوده كه یكی از آن دو خراب و دیگری فاقد درب بوده است، ضمنا گرچه قرنطینه دارای شبكه كولر بوده ولی مورد استفاده قرار نگرفته است.
· در ساعت ۱۸:۰۰ مورخ ۸۸/۳/۲۵ فردی به نام میر مسعود رضوی از سوی مامور پایگاه پلیس امنیت به نام سروان گل تالاری تحویل افسر نگهبان وقت به نام مهدی حسینی فر به عنوان اولین نفر از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات شده و نامبرده در ساعت ۱۷:۰۰ مورخ ۸۸/۴/۲۰ از كهریزك ترخیص شده است. مشارالیه نیز تا زمان ترخیص در بندهای متفاوت در كنار بازداشت شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش نگهداری می شده است.
· در ساعت ۱۲:۴۵ مورخ ۸۸/۳/۲۶ تعداد ۱۱ نفر از بازداشت شدگان حوادث اخیر تهران (قبل از ۱۸ تیر) به نام های حسام كمانگیر، امیرارسلان محمدزاده، حسین محمودی، امین شفیعی، علی عظیمی، آروین علیزاده ،محمدرضا منیری، حسن رزاقی، سید ابوذر موسوی، ستار رحیمی، اكبر عزتی، به این بازداشتگاه منتقل و توسط گروهبان یكم اشكانی جمعی پلیس امنیت تحویل افسر نگهبان وقت استوار دوم زندی شده و بعد از گذشت ۱۱ روز در ساعت ۸:۰۰ مورخه ۸۸/۴/۶ نامبردگان ترخیص و به زندان اوین اعزام شده اند. نامبردگان تا زمان ترخیص به همراه ۲۶ نفر از بازداشت شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش در بند ۳ نگهداری شده اند.
· مجددا در ساعت ۰۰:۰۳ بامداد مورخ ۸۸/۳/۲۹ دو نفر به نام های پوریا حسین و مهدی محمدی فر به بازداشتگاه كهریزك معرفی كه توسط ستواندوم بابایی جمعی پلیس امنیت تحویل استوار حسینی فر می شوند و نامبردگان نیز در تاریخ ۸۸/۴/۶ به زندان اوین منتقل شده اند. یاد شدگان نیز در بندهای بازداشت شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش نگهداری شده اند.
· در ساعت ۱۷:۰۰ مورخ ۸۸/۴/۳ نیز ۹ نفر به نام های امیرحسین بابایی، امیر سهرابی، یعقوب سلیمی، نیما نخستین، رامین آقازاده قهرمانی، مجید نخستین، حجت درویشی، مجید سهرابی، سامان ابوذری توسط استوار محبتی تحویل افسر نگهبان وقت كهریزك استوار حسینی فر شده اند. ضمنا نامبردگان در تاریخ ۸۸/۴/۶ به زندان اوین اعزام شده اند و در تاریخ ۸۸/۴/۸ از زندان اوین آزاد شده اند.
· مجددا در ساعت ۱۵:۳۰ مورخ ۸۸/۴/۱۹ ابتدا تعداد ۲۲ نفر به نام های مرتضی محمدی پور، امیر اصغری، مهدی پورشابومی، مرتضی سهرابی، علی بخشایشی، حامد پولادی، شهرام كردستانچی، حافظ محتاج، وحید وكیلی، سیاوش یوسف شاهی، بهمن امیدوار، بهزاد انصاری، نادر احمدی، امیر آقچه لو، محمد آقا بالازاده، نادر جولانی، میلاد حق پور، علیرضا اردلان، محمدرضا میرزا علی اكبر، سجاد نور محمد آبادی، فرامرز مفاخری، داوود منصوری توسط ستوان رضایی جمعی پلیس امنیت تحویل استوار محمدیان افسر نگهبان كهریزك شده است. نامبردگان پس از پذیرش به چند دسته تقسیم و در بندهای افراد بازداشت شده تحت عنوان اراذل و اوباش نگهداری شده اند.
· مجددا در ساعت ۱۸:۳۰ همان تاریخ یعنی ۸۸/۴/۱۹ تعداد ۱۱۸ نفر از بازداشت شدگان ۱۸ تیر ماه ( كه اسامی آنها ضمیمه پرونده است) توسط ستواندوم بابایی جمعی پلیس امنیت به بازداشتگاه كهریزك منتقل و تحویل استوار محمدیان شده است.
· در همان تاریخ ۸۸/۴/۱۹ ساعت ۲۲:۰۰ تعداد ۵ نفر به اسامی یوسف امامی، حامد نادری، احمد زمانپور، سجاد ایادی آذر و شهرام رضایی توسط سرهنگ دوم بهروز صالحی جمعی پلیس امنیت تحویل استوار محمدیان گردیده است.
· تعداد ۱۴۵ نفر كه طی سه مرحله در مورخ ۸۸/۴/۱۹ به بازداشتگاه كهریزك معرفی شده اند بعد از گذشت ۵ روز در مورخه ۲۳ تیرماه ۸۸ به دستور معاون امنیتی دادستان عمومی و انقلاب تهران، به زندان اوین منتقل شده اند كه تعداد ۳ نفر از آنان فوت نموده اند.
۲- مشخصات، خلاصه وضعیت و علت فوت شدگان
۱-۲. مرحوم محسن روح الامینی متولد سال ۱۳۶۳ و ۲۵ ساله كه وضعیت جسمانی وی به دلیل ضرب و جرح در كهریزك، بسیار نامساعد بوده و مامورین مراقب وی نه تنها به این موضوع توجه نكرده بلكه وی را مورد اهانت قرار داده اند به نحوی كه یاد شده قبل از تحویل به زندان اوین در تاریخ ۸۸/۴/۲۳ در اثر شدت آثار ناشی از صدمات و شرایط نامطلوب ناشی از نگهداری در بازداشتگاه كهریزك به حالت كما رفته و مامورین مراقب، با تعلل و تاخیر غیر قابل توجیه، ناگزیر وی را به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و هویت وی را بر خلاف واقع، مجهول الهویه اعلام نموده اند كه نامبرده در ساعت ۶:۱۰ صبح مورخ ۸۸/۴/۲۴ در بیمارستان فوت می نماید. كمیسیون پزشكی قانونی مركب از ۱۳ نفر از پزشكان متخصص، علت فوت وی را ضمن تائید آثار متعدد ضرب و جرح بر روی جسد، اینچنین اعلام نموده اند:
"به دنبال استرس های فیزیكی و روحی شامل صدمات متعدد جسمانی و شرایط بد نگهداری نامبرده دچار یك واكنش التهابی حاد سیستمیك گردیده كه منجر به نارسایی ارگانهای حیاتی متعدد شده و نهایتا فوت نموده است. ضمنا با عنایت به آزمایش های انجام شده در بیمارستان و گزارش آسیب شناسی دلیلی بر وجود عفونت منتشر خونی و مننژیت احراز نگردید و با توجه به شرح فوق علت فوت عوارض ناشی از صدمات متعدد جسمانی متعاقب اصابت جسم سخت تعیین می گردد."
۲-۲. مرحوم امیر جوادی فر متولد ۱۳۶۳، ۲۵ ساله كه وضعیت جسمانی و حال عمومی وی به دلیل ضرب و جرح در حین دستگیری و همچنین ضرب و جرح در بازداشتگاه كهریزك نامساعد بوده در تاریخ ۸۸/۴/۲۳ در ساعت ۱۲:۱۵ در حین انتقال از كهریزك به زندان اوین در داخل اتوبوس به لحاظ شرایط بد ناشی از نگهداری در بازداشتگاه و صدمات بدنی وارده فوت می نماید و پزشكی قانونی پس از تائید آثار ضرب و جرح متعدد روی جسد، علت مرگ وی را صدمات متعدد نسوج نرم و عوارض ناشی از آن در اثر اصابت جسم سخت تعیین نموده است.
۳-۲. مرحوم محمد كامرانی متولد ۱۳۷۰، ۱۸ ساله كه مشارالیه پس از تحمل ۴ روز بازداشتی در كهریزك در اثنای اعزام و انتقال و تحویل به زندان اوین به حالت كما رفته و ابتدا به بیمارستان لقمان حكیم اعزام و سپس توسط پدرش به بیمارستان مهر منتقل و در تاریخ ۸۸/۴/۲۵ فوت نموده و پزشكی قانونی پس از تائید آثار ضرب و جرح بر روی جسد آن مرحوم، علت مرگ را نارسایی حاد كلیوی ناشی از آسیب متعدد نسوج عضلانی به دنبال اصابت جسم سخت اعلام نموده است.
نتیجه كمیسیون پزشكی قانونی در خصوص علت فوت متوفیان:
الف) نتیجه كمیسیون در خصوص علت فوت مرحوم محمد كامرانی:
«كلیه صدمات و جراحت مشروحه در برگ معاینه جسد به جز ساییدگی آهیانه ای سمت چپ كه پس از مرگ حادث شده است مربوط به زمان حیات بوده كه بر اثر اصابت جسم سخت در طی ۷۲ ساعت قبل از فوت حادث گردیده است. مجموع صدمات و جراحات وارده طی ۷۲ ساعت قبل از فوت، منجر به فوت گردیده است.»
ب) نتیجه كمیسیون در خصوص مرحوم امیر جوادی فر:
« به جز كبودی در اطراف هر دو چشم و خراشیدگی سنگفرشی در ناحیه تحتانی سمت راست قفسه سینه و كبودی بالای ستیغ ایلیاك سمت چپ كه در زمانی بیش از ۷۲ ساعت قبل از فوت ایجاد شده، سایر صدمات و جراحات مشروحه در برگ معاینه جسد مربوط به ۷۲ ساعت قبل از فوت بوده است. مجموع صدمات و جراحات وارده طی ۷۲ ساعت قبل از فوت منجر به فوت گردیده است.»
ج) نتیجه كمیسیون در خصوص مرحوم محسن روح الامینی:
« كبودی در حال جذب ثلث داخلی بازوی دست راست، كبودی كنار كف دست چپ، كبودی ناحیه داخیلی مچ دست راست و كبودی كنار كف دست راست در زمان بیش از ۷۲ ساعت قبل از فوت ایجاد شده است و سایر صدمات و جراحات شرح داده شده در برگ معاینه جسد در یك فاصله زمانی نزدیك به هم و طی ۷۲ ساعت قبل از فوت ایجاد گردیده است. مجموع صدمات و جراحات وارده طی ۷۲ ساعت قبل از فوت منجر به فوت گردیده است.»
۳- تحقیق از شاكیان
در پی آزادی تدریجی متهمان دستگیر شده حوادث اخیر، تعداد ۹۸ نفر (به شرح لیست ذیل) به عنوان شاكی كه تعداد ۵۰ نفر از آنان رضایت خود را اعلام و تعداد ۱۳ نفر به عنوان گواه به این بازپرسی مراجعه كه پس از بازجویی و تحقیق از آنان، تلخیصی از اظهارات آنان به شرح ذیل است:
اسامی گواهان
۱- بهزاد انصاری پور ۲- مشیر هاشمی
۳- حمیدرضا كمالی رهبر ۴- حمید نادری
۵- سجاد علیزاده ۶- عماد یگانه اردكانی
۷- احمد بلوچی ۸- محمد كمیل واعظی پور
۹- مجتبی صادقی ۱۰- علی داورزنی
۱۱- محمد فرخی یگانه ۱۲- علی ولی زاده
۱۳- سیاوش یوسف شاهی
۱-۳. پس از دستگیری متهمان حوادث اخیر جهت انجام تحقیقات مقدماتی، برخی به پلیس پیشگیری فائب منتقل گردیده اند و به آنان پنج اتهام: ۱. تبانی و اجتماع با هدف اقدام علیه امنیت داخلی ۲. تخریب اموال عمومی ۳. اخلال در نظم عمومی ۴. فعالیت تبلیغی علیه نظام ۵. تمرد نسبت به مامورین دولت تفهیم شده است.
۲-۳. شكات مدعی هستند كه در بدو ورود به كهریزك توسط افسر نگهبان وقت مورد اهانت و ضرب و جرح قرار گرفته و در انظار عمومی لخت مادرزاد شده اند و سپس آنان را داخل قرنطینه ۶۵ متری دلالت و ۳۷ نفر از بازداشت شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش نیز به آنان اضافه نموده اند. یكی دیگر از موارد شكوائیه شكات این است كه امكانات انجام فرائض دینی و واجبات شرعی مانند نماز در طول مدت بازداشت برای آنان فراهم نبوده است. لازم به ذكر است با توجه به مراجعه تعدادی از شكات به استانداری و اخذ خسارت مادی، رضایت خود را اعلام نموده اند، لیكن اولیا دم سه نفر از كشته شدگان به نام های روح الامینی، كامرانی و جوادی فر گذشت ننموده و تقاضای رسیدگی قانونی و قصاص نموده اند.
۳-۳. یكی از شكات به نام میر مسعود رضوی طی دادخواهی تقدیمی اعلام نموده كه افسر نگهبان وقت وی را پس از پذیرش به روش فوق، در محوطه خارج از بازداشتگاه، در داخل گودال عمیق همانند افراد محكوم به حد رجم دفن نموده و تا نزدیكی كمر وی خاك ریخته و از ساعت ۲۰ مورخ ۸۸/۳/۲۵ الی ۶ صبح ۸۸/۳/۲۶ در داخل گودال مدفون نگه داشته و نامبرده را به مدت ۱۰ ساعت بدون آب و غذا و حتی نگهبان رها نموده است. در تحقیقات به عمل آمده از استوار حسینی فر، نامبرده معترف به انجام عمل ارتكابی خود به دستور سرهنگ كمیجانی (رئیس بازداشتگاه كهریزك) شده است. اما در مواجهه حضوری با سرهنگ كمیجانی نامبرده از اظهارات قبلی خود عدول و به شرح برگه ۲۲۶۰ پرونده اظهار نمود كه بدون دستور سرهنگ كمیجانی و فقط به خاطر ناراحتی اعصاب خود، اقدام به این عمل نموده است.
۴- تحقیق از متهمان
پس از ارجاع پرونده به این بازپرسی و انجام تحقیقات و بررسی های اولیه تعدادی از مامورین و مسوولین بازداشتگاه كهریزك به عنوان متهم احضار و تحقیقات از آنان معمول و پس از تفهیم اتهامات انتسابی به لحاظ الزامات قانونی و اهمیت جرائم انتسابی، بیم تبانی در خصوص متهمین ذیل الذكر قرار بازداشت موقت صادر گردید. خلاصه تحقیقات به عمل آمده و اعترافات متهمین به قرار زیر است:
۱-۴. استوار ابراهیم محمدیان، افسر نگهبان مورخ ۸۸/۴/۱۹ و ۸۸/۴/۲۲
یاد شده حسب محتویات پرونده، بازداشت شدگان را در زمان پذیرش مورخ ۸۸/۴/۱۹، لخت مادرزاد نموده و آنان را مورد ضرب و جرح قرار داده است. یاد شده در تحقیقات به عمل آمده در این بازپرسی، صراحتا به جرائم انتسابی اعتراف نموده و مدعی است این اقدامات را حسب روش جاری بازداشتگاه انجام داده است. ( برگ های ۱۰۰۲، ۹۳۶ الی ۹۴۴ جلد ۵ و ۱۳۵۹ جلد ۷ پرونده)
استوار محمدیان در مورخ ۸۸/۴/۲۲ نیز افسر نگهبان بوده و بازداشت شدگان را جهت آمارگیری از قرنطینه خارج و آنان را به همراه محمد كرمی با لوله مورد ضرب و جرح قرار داده و موهای سر آنان را نیز كوتاه كرده است.
۲-۴. استوار محمد خمیس آبادی، افسر نگهبان مورخ های ۲۰ و ۸۸/۴/۲۳
نامبرده در ظهر مورخ ۸۸/۴/۲۰ بازداشت شدگان را در ساعت ۱۳:۰۰ از قرنطینه خارج نموده و پا برهنه بر روی آسفالت داغ، پامرغی، كلاغ پر و چهاردست و پا می برده برخی از آنان را مجبور می كرده كه بر روی كمر یكدیگر سوار شوند و هر كسی سرپیچی می كرده او را با لوله سفید رنگ كتك می زده و مدعی است كه سرهنگ كمیجانی به وی دستور ضرب و جرح بازداشتی ها را داده است. بعضی از شكات این موضوع را شهادت داده اند.
استوار یاد شده ۳ تنن از بازداشت شدگان را به نام های مسعود علیزاده، سامان محامی و احمد بلوچی در ساعت ۲۲:۰۰ همان تاریخ به بهانه اخلال در نظم قرنطینه خارج نموده و به شدت مورد ضرب قرار داده و دستور آویزان نمودن آنان به طور بر عكس و ضربه زدن با لوله به آنان را داده است و خود نیز به همراه محمد طیفیل (متهم به شرارت كه سر وكیل بند نیز بوده) و ستوان گنج بخش هر ۳ نفر را مورد ضرب و جرح قرار داده است. (برگ های ۱۶۶، ۹۲۷ جلد ۵، ۱۱۶۳ جلد ۶، ۱۳۵۴ جلد ۷، ۱۷۸۹ جلد ۹ و ۸۹۳ پرونده)
استوار خمیس آبادی در تحقیقات به عمل آمده به شرح برگه ۹۳۳ جلد ۵ پرونده صراحتا به اقدامات و جرائم انتسابی اعتراف و اقرار نموده و اظهار داشته كه سرهنگ فلاح مسوول بازرسی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ و سرهنگ كمیجانی رئیس بازداشتگاه به وی دستور و تذكر داده اند كه بدون ترحم و با خشونت، با زندانیان برخورد نمایند و الا وی را توبیخ و تنبیه انضباطی خواهند نمود.
۳-۴. ستوان كاظم گنج بخش، كمك افسر نگهبان مورخ ۸۸/۴/۱۹
یاد شده در حین پذیرش افراد بازداشتی در مورخ ۸۸/۴/۱۹ آنان را مورد ضرب و فحاشی قرار داده است. نامبرده در شب مورخ ۸۸/۴/۲۰ به همراه استوار خمیس آبادی، مسعود علیزاده را پس از خروج از قرنطینه مورد ضرب و جرح قرار داده، همچنین نامبرده مامور بدرقهبازداشت شدگان از كهریزك به زندان اوین بوده و علیرغم اینكه مرحوم روح الامینی از نظر جسمانی در محوطه اوین بی حال روی زمین افتاده و به حالت كما رفته بود وی را با لگد مورد ضرب قرار داده است. در تحقیقات به عمل آمده، شهود مراتب را مورد گواهی قرار داده اند. ( برگ های ۸۹۹ جلد ۵، ۱۲۱۷، ۸۱۱ الی ۸۱۳ جلد ۴، ۲۴۲۵ و ۲۴۲۶ جلد ۱۲ پرونده)
۴-۴. استوار اكبر رهسپار، كمك افسر نگهبان مورخ ۸۸/۴/۱۹
یاد شده از مامورین بازداشتگاه كهریزك بوده كه در تاریخ ۸۸/۴/۱۹ به عنوان كمك به افسر نگهبان وقت، بازداشت شدگان را مورد ضرب و جرح قرار داده و در مورخه ۸۸/۴/۲۳ نیز به عنوان مامور بدرقه بازداشت شدگان به زندان اوین بوده است كه ضمن بدرفتاری و فحاشی در زمان انتقال به متهمان علیرغم وخیم بودن حال مرحوم جوادی فر در داخل اتوبوس با وجود تذكر و تقاضای مكرر سایر افراد، هیچ اقدامی جهت انتقال وی به اورژانس انجام نمی دهد كه در نهایت، امیر جوادی فر در داخل اتوبوس فوت می نماید و از روی ناچاری اتوبوس را متوقف و جسد را با یك خودروی ون به بازداشتگاه كهریزك بر می گردانند.
یاد شده به ایراد ضرب و جرح متهمان در مواردی اعتراف نموده است و در تحقیقات به عمل آمده شهود به موارد فوق گواهی داده اند. بنابر اظهارات شهود، یاد شده در پاسخ به تقاضای كمك برای جوادی فر قبل از مرگ اجابت نكرده و الفاظ خارج از ادب و توهین آمیز به كار برده است. (برگ های ۶۰۱، ۸۲۴، ۱۰۰۲، ۱۳۷۹، ۱۸۴۰ پرونده)
۵-۴. استوار حمید زندی، افسر نگهبان ۸۸/۴/۲۶
یاد شده بازداشتی ها را هنگام پذیرش لخت مادرزاد نموده و آنان را مورد اهانت و ضرب و جرح قرار داده است. مشارالیه به لخت نمودن متهمان برابر روش جاری ضرب و جرح متهمان اعتراف نموده است. (برگ های ۹۱۹، ۱۰۳۷،۱۷۷۲، ۱۷۷۶، ۲۴۲۰و ۲۴۲۱ جلد ۱۲ پرونده)
۶-۴. غیر نظامی محمدرضا كرمی (معروف به محمد طیفیل)
یاد شده از افراد بازداشت شده تحت عنوان اراذل و اوباش و سابقه دار است كه توسط رئیس زندان سرهنگ كمیجانی به عنوان سروكیل بند بازداشتگاه انتخاب شده است. در تحقیقات به عمل آمده اعتراف نموده است كه حسب دستور مسوولین زندان، افراد بازداشتی را ضمن اهانت با لوله پی وی سی مورد ضرب و جرح قرار داده است و سه تن از بازداشتی ها را با آویزان نمودن به صورت سر و ته، به شدت مورد ضرب و جرح قرار داده است و به بهانه های واهی، بازداشت شدگان را مورد اهانت و آزار و اذیت قرار می داده است. (برگ های ۱۳۴۸ و ۲۴۷۰ الی ۲۴۹۰ پرونده) نامبرده در تاریخ های ۸۸/۴/۱۹ الی ۸۸/۴/۲۳ به همراه افسر نگهبان وقت، كلیه بازداشت شدگان را مورد ضرب و جرح قرار می داده است.
۷-۴. سرهنگ دوم فرج كمیجانی، رئیس بازداشتگاه كهریزك
یاد شده دستور پذیرش بازداشت شدگان حوادث اخیر را علیرغم نداشتن ظرفیت بازداشتگاه صادر و علت آن را دستور سرهنگ عامریان از سوی سردار رجب زاده اعلام نموده است.
نامبرده حسب اقاریر مامورین و اظهار شاكیان، دستور ضرب و جرح بازداشت شدگان را صادر نموده است و شخصا نیز در مواردی به اهانت و ایراد ضرب نسبت به افراد بازداشت شده اقدام نموده است. سرهنگ یاد شده در تحقیقات به عمل آمده اظهار داشته كلیه مسوولان بازرسی فاتب در جریان وضعیت بازداشتگاه كهریزك بوده و اقدامات با هماهنگی آنان انجام می شده است. نامبرده در مورد علت ندادن آب و غذای كافی به بازداشت شدگان اظهار داشته آنجا بازداشتگاه نبود، كثافتخانه درست كرده بودند. روزانه دو تانكر آب در اختیار بازداشتگاه می گذاشتند و دو وعده غذا برای بازداشتی ها می فرستادند. نامبرده معترف است به دستور سرهنگ فلاح نامه ای خطاب به دادستان تهران ارسال نموده و بر خلاف واقع گزارش نموده كه علت فوت امیر جوادی فر مننژیت بوده است. همچنین حسب محتویات پرونده و گواهی گواهان نامبرده با حضور در بازداشتگاه ضمن فحاشی به بازداشت شدگان شخصا شاهد ایراد ضرب و جرح آنان توسط مامورین بازداشتگاه بوده است. ( برگ های ۱۰۰۵، ۸۹۷، ۹۹۳، ۹۹۷، ۱۲۱۵، ۱۸۴۸، ۱۵۶۳، ۱۷۲۴، ۲۴۱۴ الی ۲۴۱۷ جلد ۱۲ پرونده)
۸-۴. سرهنگ محمد عامریان، رئیس عملیات بازرسی فاتب
نامبرده معترف است كه در تاریخ ۸۸/۴/۱۹ به دنبال تماس تلفنی آجودان فرماندهی انتظامی تهران بزرگ مبنی بر ابلاغ دستور سردار رجب زاده و همچنین پس از تماس تلفنی سرهنگ فلاح رئیس بازرسی فاتب، دستور پذیرش بازداشت شدگان را علیرغم فقدان فضای مناسب و استاندارد در كهریزك به افسر نگهبان وقت داده است. نامبرده در تاریخ ۸۸/۴/۲۱ در كهریزك حاضر شده و علرغم اینكه بر حسب اظهارات سرهنگ كمیجانی به شرح برگه ۲۳۱۴ و ۲۴۴۰ جلد ۱۲ پرونده نامبرده به همراه سرهنگ كمیجانی از قرنطینه بازدید به عمل آورده و اطلاع از اینكه بازداشت شدگان از نظر آب، غذا، بهداشت و درمان در وضعیت اسفناكی به سر می برند لیكن اقدام موثری جهت رفع مشكلات بازداشت شدكان به عمل نیاورده است. (برگ های ۴۳۱،۱۰۰۷، ۱۱۵۶، ۱۷۲۱، ۲۴۳۴، ۲۴۳۵ جلد ۱۲ پرونده و صورتجلسه فی مابین سرهنگ عامریان، كمیجانی، گنج بخش و محمدیان به شرح برگه ۲۴۳۸ الی ۲۴۴۰ جلد ۱۲ پرونده)
۹-۴ سرهنگ روانبخش فلاح، رئیس بازرسی فاتب
یاد شده معترف است كه در مورخه ۸۸/۴/۱۹ از دفتر سردار رجب زاده با من تماس گرفتند و دستور دادند كه بازداشت شدگان اغتشاشات اخیر در كهریزك پذیرش شوند و من هم به جناب سرهنگ عامریان دستور سردار را ابلاغ كردم. همچنین نامبرده معترف است كه پس از هماهنگی با سردار رجب زاده به دستور دادستان عمومی تهران نامه ای دائر بر اینكه علت مرگ مرحوم جوادی فر بیماری مننژیت بوده است را تنظیم نموده و این نامه را جهت امضا تحویل سرهنگ كمیجانی داده است. (برگ های ۱۰۱۵، ۱۱۵۸، ۱۸۱۴ الی ۱۸۱۶، ۲۴۵۸و ۲۴۵۹ و نیز صورتجلسه فی ما بین سردار رجب زاده و سرهنگ فلاح به شرح برگه ۱۹۸۵ جلد دهم پرونده) سرهنگ فلاح به شرح برگه ۱۸۱۴ جلد ۹ پرونده معترف است كه آقای مرتضوی دادستان وقت تهران از وی خواسته كه اینچنین نامه ای تنظیم شود و این مصلحت است و نامه را آقای مرتضوی برای مشارالیه دیكته كرده است.
۴-۱٠. گروهبان مهدی حسینیفر افسر نگهبان وقت مورخ ٢۵/٣/٨٨
یاد شده در تحقیقات به عمل آمده صریحا اعتراف نموده که به علت داشتن بیماری اعصاب، یکی از متهمین حوادث اخیر به نام میرمسعود رضوی را به قصد تهدید و ارعاب به محوطه آزاد خارج از بازداشتگاه برده و به همراه دو نفر از مامورین دیگر داخل گودالی انداخته و اطراف بدنش خاک ریخته و سپس او در همان مکان بدون محافظ رها نموده و روز بعد او را از لای خاک و سنگ گودال بیرون آورده است. وی همچنین به ایراد ضرب و جرح سایر بازداشتشدگان اعتراف نموده است. (برگهای ٩٩۶ الی ٩٩٨، ۱٢۴۱، ۱٢٣۴، ۱٧٨٠، ۱۵۱۶، ٢۴٢٢ و ٢۴٢٣جلد ۱٢ پرونده)
۴-۱۱. سردار سرتیپ عزیزالله رجبزاده، فرمانده انتظامی تهران بزرگ
نامبرده با توجه به اتهامات انتسابی از طریق دفتر تحقیقات و پیگیری ویژه سازمان به عنوان متهم احضار که در تحقیقات به عمل آمده اختصارا عنوان نمود که روش جاری تعیین شده از قبل در خصوص رفتار با بازداشتشدگان مورد تایید وی نبوده، لذا مشارالیه در اردیبهشت سال ٨٨دستور داده که هیچیک از مامورین حق ضرب و جرح بازداشتیها را ندارد و در طول مدت فرماندهی فقط یک نوبت از کهریزک بازدید نموده است. سردار رجبزاده با توجه به اینکه مسئولیت فرماندهی انتظامی تهران بزرگ را بر عهده داشته و بازداشتگاه نیز زیر نظر بازرسی فرماندهی مذکور اداره میشده است توضیحات و توجیهات قابل قبولی را برای رفع مسئولیت از خود ارائه ننموده است.
در خصوص دستور گزارش خلاف واقع، صورتجلسه فیمابین سرهنگ فلاح و سردار رجبزاده به شرح برگه ۱٩٨۵ جلد ۱٠ پرونده حاکی از این است که به دستور سردار رجبزاده، سرهنگ فلاح نامه گزارش خلاف واقع را تنظیم و با امضای سرهنگ کمیجانی نزد دادستان وقت تهران ارسال نموده است. (برگهای ۱٣٠٠، ۱۵٠٢ الی ۱۵٠۶، ۱٩٨۶ و ٩٨٧ جلد ۱٠ پرونده)
بخش دوم – نتایج حاصله از تحقیقات و بررسیهای عمل آمده
١-بازداشتشدگان در هنگام پذیرش در کهریزک توسط افسر نگهبانان وقت، استوار محمدیان استوار زندی و ستوان گنجبخش، با لوله PVC آب مورد ضرب و جرح قرار گرفته و به آنان فحاشی نیز شده است.
٢-در هنگان پذیرش در کهریزک به دستور افسر نگهبانان وقت، همگی متهمان بازداشتگاه در انظار عمومی لخت مادرزاد شدهاند و بعضا برابر ادعای شکات به مدت ۴۵ دقیقه لخت بودهاند و سپس لباسهای زیر آنان اخذ و دور ریخته شده و لباسهای رو، به صورت وارونه به تن آنان شده است. مامورین علت انجام این کار را جلوگیری از تخمگذاری حشراتی مانند شپش اعلام نمودهاند و بر حسب تحقیقات به نظر میرسد هدف مسئولین بازداشتگاه تحقیر بازداشتشدگان بوده است.
٣-تمامی بازداشتشدگان (۱٢٣ نفر) در قرنطینهای به مساحت حداکثر ۶۵ متر منتقل شده و سپس ٣٧ نفر از بازداشتشدگان تحت عنوان اراذل و اوباش که از قبل در کهریزک نگهداری میشدهاند را به جمع آنان اضافه نمودهاند. یعنی در یک فضای ۶۵ متری ۱۶٠ نفر را نگهداری مینمودند. هوای داخل قرنطینه به شدت گرم و غیر قابل تحمل بوده است. سایر بازداشتیهای حوادث اخیر نیز به ۴ دسته تقسیم شده و هرچند نفر در قفسهای مخصوص نگهداری بازداشتشدگان تحت عنوان اراذل و اوباش در فضای بسیار کوچکی نگهداری میشدهاند. شرایط به دور از چشمان مسئولین فرماندهی انتظامی تهران نبوده است.
۴-در قرنطینه مذکور فضای کافی حتی برای نشستن نیز وجود نداشته است و بیشتر بازداشتشدگان در قرنطینه به طور ایستاده شب را به روز رساندهاند.
۵- در قرنطینه مذکور تنها راه ورود و خروج هوا ۵ دریچه بسیار کوچک در بالای قرنطینه بوده که برابر اعلام بازداشتشدگان ٣ دریچه آن نیز مسدود بوده است.
۶-در کنار قرنطینه مذکور تنها ٢ باب دستشویی وجود داشته که یک دستگاه آن نیز خراب بوده و یکی دیگر فاقد درب بوده است بنحویکه بازداشتشدگان در نوبت طولانی دستشویی قرار گرفته و بدون رعایت مسائل بهداشتی و به صورت پابرهنه از سرویس بهداشتی مذکور استفاده میکردهاند. همچنین بازداشتگاه فاقد حمام بوده است و بازداشتشدگان امکان استفاده از حمام حتی جهت رعایت مسائل شرعی و نماز خواندن را نداشتهاند.
٧- در قرنطینه مذکور یک شیر آب وجود داشته که آن هم آب بهداشتی نداشته و تمامی بازداشتشدگان از آن آب مینوشیدهاند.
٨-دود گازروئیل حاصل از موتورخانه به داخل قرنطینه سرایت میکرده است و موجب آلودگی هوا در فضای محدود قرنطینه ۶۵ متری میشده است.
٩-یکی از بازداشتشدگان تحت عنوان اراذل و اوباش به نام محمدرضا کرمی معروف به محمد طیفیل که دارای سوابق کیفری متعدد بوده و سابقه نگهداری قبلی به مدت ۱٣ ماه در همین بازداشتگاه را داشته و فردی خشن و فاقد صلاحیت میباشد، به عنوان سروکیل بند قرنطینه توسط رئیس زندان (سرهنگ کمیجانی) انتخاب شده است.
۱٠افسر نگهبان وقت و سروکیل بند (محمد طیفیل) در موارد متعددی با لوله آب به شدت بازداشتشدگان را مورد ضرب و جرح قرار دادهاند.
۱۱- غذای روزانه بازداشتشدگان هر وعده تنها یک عدد سیبزمینی کوچک و نصف نان لواش بوده که در شبانهروز، دو بار به آنان داده میشد، اگرچه در شب اول، همین غذای ناچیز هم به بازداشتشدگان داده نشد و در طول مدت بازداشت، صبحانه نیز به آنان داده نمیشد و همین امر باعث ضعف مفرط جسمانی بازداشتشدگان و کاهش مقاومت بدنی آنان در مقابل بیماری و شرایط حاکم بر بازداشتگاه و ضرب و جرح آنان شده است. (ندادن غذای مناسب به منظور تحت فشار قرار دادن بازداشتیها یکی از محورهای اصلی شکایات واصله میباشد.) جدول توزیع ناهار و شام بازداشتشدگان استخراج شده از دفاتر موجود در کهریزک به شرح زیر است:
۱٢.به دليل ايراد ضرب و جرح شديد متهمان بازداشتي توسط مسئولين بازداشتگاه و سروكيل بند ، دست و پا و بدن بازداشت شدگان مجروح شده و نبود هواي پاك و فقدان شرايط بهداشتي و فضاي مناسب در قرنطينه باعث شده كه بدن بيشتر آنان عفونت پيدا نمايد. بازداشت شدگان در زمان پذيرش توسط استوار محمديان در تاريخ ۱٩/۴/٨٨ و در مورخ ٢٠/۴/٨٨ توسط استوار خميس آبادي بيشترين ضرب و جرح را تحمل كرده اند.
۱٣.عليرغم وجود پزشك و پزشكيار در كهريزك،در هنگام پذيرش،بازداشت شدگان مورد معاينه پزشكيار و پزشك قرار نگرفته اند.
۱۴.عليرغم وجود پزشك و پزشكيار در كهريزك ، فضاي بازداشتگاه كهريزك بسيار غير بهداشتي بوده و بوي تعفن تمامي قرنطينه را فرا گرفته و در صورت درخواست بازداشت شدگان براي اعزام به بهداري به درخواست آنان توجهي نشده و كسانيكه به بهداري اعزام شده اند (از جمله مرحوم امير جوادي فر كه در تاريخ ٢٢/۴/٨٨ به بهداري اعزام شده و پس از مداواي سر پايي ترخيص و در تاريخ ٢٣/۴/٨٨ فوت نموده) مداواي صحيح و اصولي در مورد آنان انجام نگرفته است و حتي دارو هاي تجويز شده توسط پزشك به آنان تحويل نشده است.
۱۵.قرنطينه فاقد فرش و موكت بوده و همگي افراد ، پابرهنه در آن تردد داشته اند و به علت شرايط موجود در آن، چشم تمامي بازداشت شدگان عفونت پيدا نموده و بعضي از بازداشت شدگان حالت غش داشته و از دهان آنان كف خارج مي شده است.
۱۶.حسب اعلام شكات، چند نفر از بازداشت شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش كه در بين آنان در قرنطينه بوده به صورت نيمه عريان و بعضا عريان بودند و بعضي اوقات يك تكه پارچه به خود مي پيچيدند كه اين امر نيز حاكي از بي توجهي كامل مسئولين بازداشتگاه نسبت به مسائل شرعي و اخلاقي در بازداشتگاه مي باشد شاكيان اتفاق نظر دارند اين امر تعمدا مديريت مي شده است.
۱٧.در بازداشتگاه امكانات و فضاي لازم جهت اقامه نماز و انجام فرائض ديني موجود نبوده است.
۱٨.خانواده متهمين بازداشت شده از زمان دستگيري تا زمان انتقال آنان به زندان اوين در سر در گمي و ناراحتي به سر برده و از دستگيري و بازداشت بودن فرزندان خود اطلاعي نداشته اند و همين موضوع باعث مراجعه خانواده ها به پزشكي قانوني ، دادسراها ، بيمارستان ها و مراكز ذرماني جهت اطلاع از وضعيت فرزندان خود شده است. در حالي كه از تمامي بازداشت شدگان دو آدرس و دو شماره تلفن در زمان پذيرش آنان اخذ شده و ليكن اقدامي صورت نگرفته است.
۱٩.آثار ضرب و جرح بر روي بدن بعضي از بازداشت شدگان تا زمان رسيدگي در دادسرا قابل رويت بود و بعضي از آنان به پزشكي قانوني معرفي و آن مرجع اين موضوع را تاييد كرده است. نظريه پزشكي قانوني به شرح صفحات ۶٢٩،۶٣٩،٧٨۶،٨٧٨،٩٧٨ پرونده مويد اين موضوع است.
٢٠.مامورين بدرقه بازداشت شدگان از كهريزك به زندان اوين (از جمله ستوان گنج بخش و استوار رهسپار) علي رغم اينكه ساير بازداشتي ها وخيم بودن حال مرحوم جوادي فر را به مامورين مراقب تذكر مي دهند ليكن آنها نسبت به وضعيت جسماني و حال عمومي بازداشتي ها بي توجه بوده اند و به آنان اهانت مي كردند و الفاظ زشت به كار مي برده اند كه حتي با فوت مرحوم امير جوادي فر در بين راه در داخل اتوبوس اين موضوع را جدي نمي گيرند و فقط اتوبوس را متوقف و جسد را با يك خودروي ون به بازداشتگاه كهريزك بر مي گردانند.
٢۱.مامورين بدرقه فوق از دادن آب به بازداشت شدگان امتناع نموده و پس از رسيدن به اوين نيز مرحوم روح الاميني قبل از تحويل به زندان اوين به حالت كما رفته كه باز هم ستوان گنج بخش به وي لگد زده و اظهار نموده «بلند شو و فيلم بازي نكن.»
٢٢.اين شعار كه «اينجا كجاست؟» پاسخ:«كهريزك» ، «كهريزك كجاست؟» پاسخ:«آخر دنيا» ، «غذا خوب است؟» پاسخ:«بله قربان» ، «راضي هستيد؟» پاسخ:«بله قربان» توسط مسئول بازرسي فاتب (از جمله سرهنگ عامريان و افسر نگهبانان) به بازداشتي ها آموزش داده شده تا نامبردگان در برابر سوال آنان پاسخ مذكور را بدهند كه خود گوياي نوع سياست و مديريت حاكم بر بازداشتگاه مي باشد.
٢٣.سرهنگ كميجاني كه از ايراد ضرب و جرح بازداشتي ها توسط مامورين مطلع بوده پس از فوت يك نفر از بازداشتي ها به نام امير جوادي فر كه نحوه فوت وي در بالا توضيح داده شد براي شانه خالي كردن از بار مسئوليت و تلقين اين موضوع كه علت فوت وي مننژيت بوده و متاسفانه در رسانه ها نيز اين موضوع اعلام گرديد نزد دكتر فرهمند پور رئيس بهداري فاتب رفته و از وي مي خواهد علت فوت را بيماري مننژيت و محل فوت جوادي فر را داخل بازداشتگاه كهريزك اعلام نمايد حتي براي انجام اين كار ،امضاء متن از قبل آماده شده اي را از دكتر فرهمند پور تقاضا مي كنند ليكن نامبرده برگه مذكور را امضاء نمي كند حتي سرهنگ طوماري مسئول دفتر سردار رجب زاده نيز با وي تلفني تماس گرفته و از وي مي خواهد كه آن برگه را امضاء نمايد كه باز هم سرهنگ فرهمند پور اينكار را انجام نمي دهد و در نهايت از پزشك وظيفه اندرجاني كه در بهداري كهريزك شاغل بوده مي خواهند كه اين برگه را امضاء نمايد و به دليل عدم حضور پزشك وظيفه اندرجاني،سرهنگ كميجاني فرداي آن روز مجدد در بهداري حاضر و از مشاراليه اين موضوع را مي خواهد ولي پزشك وظيفه اندرجاني هم اين برگه را امضاء نمي كند.
النهايه نامه اي بر خلاف واقع خطاب به دادستان عمومي و انقلاب تهران توسط سرهنگ فلاح تهيه و به امضاء سرهنگ كميجاني مي رسد دائر بر اينكه :«۱. محسن روح الاميني پس از تحويل به زندان اوين در جمع ساير متهمين رد قرنطينه دچار تشنج گرديده و توسط بهداري زندان به بيمارستان شهداي تجريش منتقل مي گردد. ٢. بنا به تشخيص هر سه بيمارستان مهر ،شهداي تجريش و لقمان هر سه متهم در اثر مبتلا به بيماري مننژيت فوت نموده اند و علت فوت آنان بيماري مذكور تشخيص و اعلام شده است. ٣. بهداري زندان ٢۱٠ كهريزك نيز در خصوص تشخيص علت اوليه فوت متهم جوادي فر مشكل تنفسي و مننژيت و همچنين ايست قلبي اعلام نموده است. ۴. هيچ گونه ضرب و شتمي در خصوص متهمين در زندان صورت نگرفته است.»
همچنين متهمين فلاح و كميجاني مدعي هستند كه متن نامه خلاف واقع توسط دادستان سابق عمومي تهران آقاي سعيد مرتضوي به آنان داده شده و آقاي مرتضوي از آنان خواسته است كه چنين گزارشي را به دليل مصلحت به دادستان عمومي تهران ارائه نمايند. (صفحه ۱٨۱۴ جلد ٩ پرونده) همچنين به شرح برگه ۱٩٨۵ جلد ۱٠ پرونده سرهنگ فلاح مدعي است كه از دفتر دادستان تهران با دفتر سردار رجب زاده تماس گرفته و موضوع و خواسته دادستان تهران را به ايشان منتقل نموده و سردار رجب زاده دستور داده كه با ايشان همكاري شود.
٢۴. در مورخ ٢٣/۴/٨٨ نيز قبل از اعزام شكات به اوين ،به دستور افسر نگهبان ،آنان در انظار ساير بازداشت شدگان لخت مادر زاد شده و لباس هاي خود را وارونه پوشيده اند.ادامه دارد
شكنجه و ضرب وشتم یك نوكیش مسیحی در بازداشتگاه اطلاعات شهریار/ همراه با عکس
خبرگزاری هرانا - ماموران امنیتی پس از احضار یكی از نوكیشان مسیحی فعال در كلیسای خانگی به اداره اطلاعات شهرستان شهریار، ضمن بازداشت و بازجویی از ایشان، وی را به شدت مورد شكنجه و ضرب و شتم قرار دادند .
به گزارش خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"هرانا" آقای "علیرضا نجفی زاده " ۲۳ ساله متاهل و دارای یك فرزند نوزاد است .
وی ساكن شهرستان شهریار و عضو كلیساهای خانگی كرج می باشد كه در مهرماه سالجاری پس از این كه بخاطر ایمان و فعالیت های مسیحی خود توسط ماموران امنیتی مورد شناسائی قرار گرفت، بمدت ۳ روز تحت بدترین نوع شكنجه های روحی و جسمی به سر برد .
ماموران امنیتی با عدم حضور "علیرضا" در منزل مواجه میشوند همسرش را در یك اطاق حبس میكنند و خانه ایشان را مورد بازرسی قرار میدهند . آنها چند جلد كتب مسیحی از جمله كتاب مقدس ، دیش ماهواره و تندیس های مسیح موجود در محل را جمع آوری كرده و پس از چند ساعت انتظار با دادن شماره تلفنی به همسر ایشان محل را ترك مینمایند
سرانجام پس از ۲ روز مخفی شدن، با توصیه برخی افراد "علیرضا" تصمیم میگیرد با شماره ای كه توسط ماموران داده شده است تماس بگیرد و خود را معرفی كند .در تماس تلفنی ماموران اطلاعات از او میخواهند كه بلافاصله خود را به واحد اطلاعات و امنیت شهریار معرفی نماید . علیرضا ساعت ۱۱ صبح روز سه شنبه ۶ مهرماه ۱۳۸۹ (۲۸ سپتامبر۲۰۱۰ ) به محل ذكر شده مراجعه میكند .
این شهروند مسیحی درباره وقایع پس از بازداشت خود به گزارشگر "محبت نیوز" گفت :
" در همان روز پس از اینكه خود را به شخصی كه در پشت یك میز كامپیوتر حضور داشت معرفی كردم وی از من خواست تا منتظر بمانم . دقایقی بعد شخص دیگری آمد و یك گونی بر روی سرم كشید و مرا به اطاقی دیگر هدایت كرد. دیگر چشمانم جائی را نمی دید . من را به مكانی بردند كه یك نفر در آنجا از من بازجوئی میكرد . به نظر می رسید كه وی اطلاعات زیادی درباره مسیحیت و مسیحیان ایران دارد . او از من خواست كه بگویم با كدام كلیساهای خانگی فعالیت میكنم . اسامی رهبران و اعضای آنها را بگویم و اینكه با كدام شبكه های ماهواره ای مسیحی و سازمان های بشارتی خارج كشور كار میكنم ! . وقتی جواب های من بازجویم را قانع نكرد او به من گفت كه ما تو را نگه میداریم تا حرف بزنی و همه اطلاعات مورد نیاز ما را بدهی . آنگاه دوباره من را با همان چشمان بسته به محل دیگری بردند كه احساس كردم سلول انفرادی بسیار كوچكی است چون نمی توانستم در آنجا دراز بكشم و فقط جا برای نشستن بود . مدتی در آنجا بودم ؛ در طی این مدت چند بار افرادی كه من آنها را نمیدیدم بر روی من آب ریختند و سر تا پایم را خیس كردند . زمان را گم كرده بودم و نمیدانستم چه مدت گذشته است .
ساعاتی بعد دوباره مرا برای بازجوئی نزد همان شخص بردند . این بار وقتی پاسخ هایم او را قانع نمیكرد با پای خودش لگدهای محكمی به بدن من میزد . گاهی اوقات نیز اسمی را صدا میزد و از شخص دیگری میخواست كه من را به باد كتك بگیرد تا جواب های مورد نظر او را بدهم . آن شخص نیز در حالیكه فحش های ركیك میداد من را به شدت زیر مشت و لگد میگرفت .دستهای من از پشت به صندلی بسته شده بود و توان هیچ دفاعی از خود را نداشتم .
"علیرضا" بدفعات مورد بازجویی قرار میگیرد سپس برای اینكه ماموران به پاسخ های مورد نظرشان برسند آنها وی را به اطاق ویژه ای میبرند و با دستبند وی را آویزان میكنند و ضمن فحاشی به مسیحیان و مسیحیت و همچنین ادای كلمات ركیك درباره او و خانواده اش با شلنگ و كابل به جان او میافتند . وقتی "علیرضا "زیر فشار شكنجه میگوید كه حرف خواهد زد او را پائین می آورند و دوباره بازجو همان سوالات درباره كلیساهای خانگی و شبكه های ماهواره ای مسیحی و ارتباط او با آنها را تكرار میكند .
"علیرضا" كه هنوز پس از گذشت بیش از ۲ ماه از آن ماجرا آثار شكنجه و ضرب و شتم بر روی بدنش به وضوح مشاهده میشود درباره ادامه ماجرا به گزارشگر "محبت نیوز" گفت :
وقتی باز هم جواب های من آنها را قانع نكرد این بار از پا من را آویزان كردند و با شدت بیش از پیش با اجسامی كه فكر میكنم شلنگ آب یا كابل برق بود هر بار ۱۰ تا ۱۵ ضربه بسیار محكم به نقاط مختلف بدنم میزند و اینقدر این كار را ادامه دادند تا من از حال میرفتم و بعد روی من آب میریختند و با مشت و لگد دوباره میزدند و سوالهایشان را تكرار میكردند . هربار حملات و ضربه های آنها شدیدتر میشد و حرفهایشان ركیك تر تا اینكه من به كلی بیهوش شدم و دیگر چیزی نفهمیدم .
سرانجام در روز جمعه ۹ شهریور۱۳۸۹ پس از ۳ روز بازجوئی و شكنجه سخت خانواده علیرضا توانستند ضامن معتبری پیدا كنند و با سپردن تعهد وی را از دفتر اطلاعات شهریار بیرون بیاورند . بخاطر وجود آثار شكنجه و تنبیه بدنی شدید ماموران اطلاعات با این شرط اجازه مرخص شدن او از بازداشتگاه را دادند كه برای درمان تن مجروح خود به هیچ پزشك یا بیمارستانی مراجعه نكند و منتظر باشد تا نوبت رسیدگی به پرونده او در دادگاه انقلاب برسد
محکومیت یک وبلاگ نویس به حبس تعزیری
خبرگزاری هرانا - محمد رضا پور شجری، وبلاگ نویس از سوی دادگاه انقلاب کرج به 3 سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی، این وبلاگ نویس به اتهام تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری از سوی شعبه 2 دادگاه انقلاب کرج به 3 سال حبس تعزیری محکوم شد.
گفتنی است مسئولین دادگاه در 30 آذر ماه این حکم را به وی ابلاغ کردند که زندانی به دلیل عدم رعایت موازین محاکمه نداشتن حق دفاع از تائید ابلاغ حکم امتناع نمود.
انتقال زندانی سیاسی محکوم به اعدام علی صارمی به نقطۀ نامعلوم
خبرگزاری هرانا – علی صارمی زندانی سیاسی محبوس در بند 2 زندان رجایی شهر کرج به مکان نامعلومی در خارج از زندان منتقل شد.
به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی، روز دوشنبه 6 دی ماه حوالی ساعت 13:30 زندانی سیاسی علی صارمی که محکوم به اعدام است به طور ناگهانی و غیر معمول از بند 2 خارج و به نقطۀ نامعلومی منتقل شد.
پیگیریهای مستمر همبندیانش از مسئولین زندان جهت اطلاع محل انتقال او تا به حال بی نتیجه بوده است.
عادل محمد حسینی بازداشت شد
خبرگزاری هرانا - عادل محمد حسینی از جوانان حزب اصلاح طلب جبهه مشارکت ایران اسلامی امروز پس از مراجعه به دادسرای دادگاه انقلاب مستقر در زندان اوین بازداشت شد.
به گزارش جرس، نیروهای امنیتی شامگاه پنجشنبه با مراجعه به منزل این فعال اصلاح طلب اقدام به تفتیش منزل وی کردند و احضاریه ای جهت حضور او به دادسرای مستقر در زندان اوین ارائه دادند.
این فعال سابق ستاد میرحسین موسوی، دوشنبه پس از مراجعه به این دادسرا بازداشت و به زندان انتقال داده شد.
این فعال سابق ستاد میرحسین موسوی، دوشنبه پس از مراجعه به این دادسرا بازداشت و به زندان انتقال داده شد.
چندی پیش ایمیل محمدحسینی که از بیماری کلیوی نیز رنج میبرد، هک شده بود.
محکومیت درسا سبحانی به یک سال حبس تعزیری
خبرگزاری هرانا – درسا سبحانی، فعال حقوق بشر از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به یکسال حبس تعزیری محکوم شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این فعال حقوق بشر که در پی یورش های سازمان یافته اطلاعات سپاه به فعالان حقوق بشر و اعضای مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران بازداشت شده بود از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به اتهام عضویت در مجموعه فعالان خقوق بشر در ایران به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
درسا سبحانی در تاریخ 16 اسفند ماه سال 88 در شهرستان ساری بازداشت و به بند 2 الف متعلق به سپاه پاسداران منتقل و سپس در اردیبهشت ماه سال 89 با تودیع قرار وثیقه از زندان آزاد شد.
اسامی شانزده تن از بازداشت شدگان سنندج
خبرگزاری هرانا – در پی یورش نیروهای اطلاعاتی و امنیتی به منزل حبیب الله لطیفی دست کم بیست تن از شهروندان بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، اسامی برخی از بازداشت شدگان که هویت آنها برای گزارشگران این خبرگزاری تائید شده است به قرار زیر است:عباس لطیفی، ایرج لطیفی، اقبال لطیفی، شهین لطیفی، الهه لطیفی، بهار لطیفی، ژیان متی پور، سیمین چایچی، حمید ملک الکلانی، سعید ساعدی، محمود محمودی، ژیان ظفری ، واحد مجیدی، زاهد مرادیان، هاشم رستمی، پدرام نصرالهی
گفتنی است، اکثر بازداشت شدگان میهمان از فعالین کارگری و مدنی کرد هستند
اسامی چهار تن از بازداشت شدگان تاکنون مشخص نشده است، منابع محلی از انتقال بازداشت شدگان به اداره اطلاعات سنندج خبر می دهند.
اسامی چهار تن از بازداشت شدگان تاکنون مشخص نشده است، منابع محلی از انتقال بازداشت شدگان به اداره اطلاعات سنندج خبر می دهند.
افزایش نگرانی ها در خصوص اجرای مخفیانه حکم اعدام حبیب الله لطیفی
خبرگزاری هرانا – از روز گذشته تا کنون کلیه تلفن های عمومی زندان مرکزی سنندج قطع شده است و نگرانی در خصوص اجرای حکم اعدام حبیب الله لطیفی افزایش یافته است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، علی رغم تلاش های گسترده صورت گرفته برای تائید سلامتی حبیب الله لطیفی تا لحظه تنظیم خبر تماس های تلفنی کلیه بندها در زندان مرکزی سنندج قطع شده است.
خانواده های سایر زندانیان سیاسی محبوس در این زندان نیز موفق به تماس با زندانیان خود نشده اند.
سازمان عفو بین الملل ضمن اعلام خبر بازداشت برخی از اعضای خانواده حبیب الله لطیفی از اجرای مخفیانه حکم اعدام این زندانی سیاسی اعلام نگرانی کرده است.
این در حالی است که روز گذشته وکیل این زندانی در گفتکو با رسانه های برون مرزی خبر از تعلیق دو ماهه اجرای حکم اعدام این زندانی سیاسی داده است.
شایان ذکر است در 19 اردی بهشت ماه سال جاری با قطع تلفن های زندان اوین 5 زندانی سیاسی به نام های فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، علی حیدریان، شیرین علم هویی و مهدی اسلامیان در این زندان شبانه اعدام شدند.
نسرین ستوده به 5 روز حبس تعزیری محکوم شد
خبرگزاری هرانا - هرچند مقرر شده بود که امروز دوشنبه، 6درماه، قرار بود دادگاه نسرین ستوده به صورت علنی در شعبه 26دادگاه انقلاب برگزار شود، اما جلسه دادگاه با توجه به ایراد شکلی نسرین ستوده و وکیلش به نحوه اداره جلسه مختل شد و قاضی پیرعباسی، رئیس دادگاه نسرین ستوده را به 5 روز حبس تعزیری محکوم کرد.
به گزارش تغییر برای برابری، به گفته وکیل نسرین ستوده، آوردن دوربين فيلم برداری به جلسه دادگاه بدون اينكه هويت نهاد فيلمبرداري کننده روشن باشد و و اخراج يكي از وكلاي بنام كه در جلسه دادگاه حاضر شده بود، موجب اعتراض خانم ستوده و وی شد. به گفته همسر نسرین ستوده، اعتراض نسرین باعث شد قاضي پيرعباس خانم ستوده را به 5 روز حبس تعزيري محكوم كند.
مهنار پراکند، وکیل نسرین ستوده، درباره اتهام وارده به موکلش گفت: عنواني اعلام نكردند ولي تبصره خاصي كه به آن اشاره شده عنوان "تظاهر به بيحجابي" دارد و ما به دليل نوع اتهام اعلام شده نظر به عدم صلاحيت دادگاه داشتیم كه این موضوع را با ذكر دلايل اعلام کردیم .
لازم به ذکر است که پیش از این نسرین ستوده، در شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب، به ریاست قاضی پیرعباسی، به اتهامات «اقدام علیه امنیت ملی»، «تبلیغ علیه نظام» و «عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر» محاکمه شده بود و دادگاه روز 6 ام دی ماه بر اساس اتهام جدید وی "تظاهر به بی حجابی" تشکیل شده است.
تفهیم اتهام جدید به دو فعال دانشجویی، بهاره هدایت و مجید توکلی
خبرگزاری هرانا - مجید توکلی و بهاره هدایت، دو فعال دانشجویی زندانی، با انتقال به شعبه چهار دادسرای اوین، با تفهیم اتهامات جدید روبهرو شدهاند.
بنابر گزارشهای رسیده به کلمه، بازپرس شعبه ۴ دادسرای اوین، اتهامات “تبلیغ علیه نظام” و ” اقدام علیه امنیت از طریق تبانی علیه نظام” را به این دو دانشجوی زندانی تفهیم کرده است. بازپرس اعلام کرده که این دو زندانی به همراه یکدیگر و با همراهی رسانههای خارجی اقدام به تبانی علیه نظام کردهاند. گفته می شود این اتهامات ظاهرا مربوط به نامهی منتسب به این دو فعال دانشجویی باشد که به مناسبت ۱۶ آذر (روز دانشجو) در رسانهها منتشر شد و در محافل دانشجویی داخل و خارج از کشور بازتاب گستردهای داشت.
بازپرس مستقر در دادسرای اوین از بهاره هدایت و مجید توکلی خواسته است، انتساب این نامه به خود را طی یک مصاحبه تلویزیونی تکذیب کنند، و گفته که در غیر اینصورت پروندهی جدیدی با اتهامات مذکور برای آنان تشکیل شده و به دادگاه ارسال خواهد شد.
بهاره هدایت و مجید توکلی که هماکنون یک سال است در زندان به سر میبرند، از سوی دادگاه، به ترتیب به ۹ سال و نیم و ۸ سال حبس تعزیری محکوم شدهاند.
بهاره هدایت از هفته گذشته و به دنبال ممنوع الملاقات شدن خود، دست به اعتصاب غذا زده است. گزارشهای رسیده از زندان اوین در روزهای گذشته، حاکی از وخامت حال این فعال دانشجویی زندانی دارد، به طوریکه او بارها به بهداری اوین انتقال یافته است.
بنابر گزارشهای رسیده به کلمه، بازپرس شعبه ۴ دادسرای اوین، اتهامات “تبلیغ علیه نظام” و ” اقدام علیه امنیت از طریق تبانی علیه نظام” را به این دو دانشجوی زندانی تفهیم کرده است. بازپرس اعلام کرده که این دو زندانی به همراه یکدیگر و با همراهی رسانههای خارجی اقدام به تبانی علیه نظام کردهاند. گفته می شود این اتهامات ظاهرا مربوط به نامهی منتسب به این دو فعال دانشجویی باشد که به مناسبت ۱۶ آذر (روز دانشجو) در رسانهها منتشر شد و در محافل دانشجویی داخل و خارج از کشور بازتاب گستردهای داشت.
بازپرس مستقر در دادسرای اوین از بهاره هدایت و مجید توکلی خواسته است، انتساب این نامه به خود را طی یک مصاحبه تلویزیونی تکذیب کنند، و گفته که در غیر اینصورت پروندهی جدیدی با اتهامات مذکور برای آنان تشکیل شده و به دادگاه ارسال خواهد شد.
بهاره هدایت و مجید توکلی که هماکنون یک سال است در زندان به سر میبرند، از سوی دادگاه، به ترتیب به ۹ سال و نیم و ۸ سال حبس تعزیری محکوم شدهاند.
بهاره هدایت از هفته گذشته و به دنبال ممنوع الملاقات شدن خود، دست به اعتصاب غذا زده است. گزارشهای رسیده از زندان اوین در روزهای گذشته، حاکی از وخامت حال این فعال دانشجویی زندانی دارد، به طوریکه او بارها به بهداری اوین انتقال یافته است.
بیست تن در منزل پدر حبیب الله لطیفی بازداشت شدند
خبرگزاری هرانا – در پی یورش ماموران امنیتی و اطلاعاتی به منزل پدری حبیب الله لطیفی زندانی محکوم به اعدام بیست تن بازداشت و روانه بازداشتگاه نامعلومی شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، در ساعت 22 شب گذشته دوازده تن از مهمانان به همراه هشت عضو خانواده حبیب الله لطیفی در یک یورش گسترده به منزل پدری این زندانی سیاسی بازداشت شدند.
از سوی دیگر کلیه تماس های زندانیان محبوس در زندان سنندج قطع شده و هیچگونه اطلاعی از سرنوشت حبیب الله لطیفی به دست نیامده است.
لازم به ذکر است، شب گذشته دست کم 30 تن از نیروهای گارد ضد شورش به همراه نیروهای اطلاعاتی به منزل پدری وی یورش برده و در نتیجه آن بیست نفر بازداشت شدند که هویت 12 بازداشتی که میهمان خانواده حبیبی بوده اند نامشخص است.
شاهدان عینی به گزارشگر هرانا گفتند نیروهای امنیتی در بازداشت این افراد دست به اقدامات خشونت آمیزی از جمله ضرب و شتم میهمان زده اند.