۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

مهمترین خبرهای روز جمعه بخش اوّل، تحلیل ها و آخرین گزارشات از اعتراضات، بازداشتها، زندان، و بیدادگاهها --- بیانیه ها

تظاهرات در 
تهران

نگرانی از تاثیر تحریم‌ها، «هدفمند کردن یارانه‌ها» و تنگناهای اقتصادی موضوع روز ایران است. برخی مقام‌های ایران از «فتنه‌ای خطرناک‌تر از ۸۸» حرف می‌زند و برخی کارشناسان ادامه این وضع را «بحران وحشت» می‌دانند.

مقام‌های آمریکایی مدعی‌اند که تحریم‌های گسترده کار خود را کرده و تحمل میلیاردها دلار ضرر مالی، ایران را احتمالا «سر عقل» آورده است. برخی کارشناسان معقتدند ایران تاب ادامه مقاومت در برابر تنگنای اقتصادی موجود را ندارد.
در این ارزیابی‌ها بیش از هرچیز به سخنانی استناد می‌شود که از داخل ایران به گوش می‌رسد. از ابراز نگرانی رئيس کنفدراسیون صادرکننده‌ها گرفته تا سخنان رئيس اتاق بازرگانی ایران که خواسته است «پیش شرط مذاکره لغو تحریم‌ها باشد». از وعده محمود احمدی‌نژاد که گفته است یارانه‌ها دو برابر می‌شود، تا حرف‌های فرمانده بسیج که معقتد است «فتنه‌ای» پیش روی حکومت است که «از فتنه ۸۸ خطرناک‌تر» است.
احمد علوی 
کارشناس اقتصاد و استاد دانشگاه در سوئداحمد علوی، کارشناس اقتصاد می‌گوید «نشانه‌های زیادی وجود دارد، مبنی بر این که تحریم‌ها مؤثر بوده است.» او به تولید نفت ایران در پنج سال اخیر اشاره می‌کند که «به زیر سقف مصوب اوپیک رسیده است» و کاهش ورود سرمایه‌های بین‌المللی به ایران که « یک پنجم آن چیزی‌که در ابتدای این دوره تصور می‌شده است.»
علوی به میزان رشد اقتصادی توجه می‌دهد که نزدیک به صفر رسیده است و به بیکاری مهلک اشاره می‌کند. وی در این زمینه می‌افزاید: «الان همه‌ی نمایندگان مجلس معترض هستند و رئیس دولت الان از اجرای قانون هدف‌مندکردن یارانه‌ها نگران است. قانونی که از اول امسال بحث آن بود که انجام شود و تاکنون زمان آن را چهار پنج بار تغییر داده‌اند.»
به نظر احمد علوی دلیل این که رهبران ایران دوباره به میز مذاکره بر سر برنامه هسته‌ای شان بر‌می‌گردند، همین نگرانی شدید است.
اولویت بقا در قدرت
احمد علوی، کارشناس اقتصادی تاکید می‌کند که علیرغم همه این‌ها، «اولویت اساسی حکومت الان مسئله‌ی اقتصادی نیست. حاکمیت اولویت اساسی‌اش یکنوع بقا در قدرت است و این بقا در قدرت را متأسفانه گره زده است به مسئله‌ی اتمی و مسائل تنش در خاورمیانه که عقب‌نشینی از آن به معنای زیر سئوال رفتن بقایش است.»
بخشی از اسناد منتشر شده از سوی ویکی لیکس درباره ارزیابی آمریکا از قدرت حکومت ایران برای بقاء در برابر مخالفان است. بنابر این اسناد مقام‌های آمریکایی معقتدند حکومت و شخص آیت‌الله خامنه‌ای سرکوب را شرط بقای خود می‌دانند و معتقدند شاه به خاطر ضعفی که در سرکوب از خود نشان داد، سرنگون شد. ولی با وجود این نگرش در میان سران حکومت، آن‌ها قادر به سرکوب نامحدود مخالفان نیستند.
سعید پیوندی،
 پژوهشگر مسایل اجتماعی و استاد دانشگاه در پاریس
به نظر سعید پیوندی، پژوهشگر مسایل اجتماعی، حکومت با یک دوگانگی روبروست، از یک سو بخشی از گفتمان انتقادی آن علیه حکومت گذشته برمی‌گردد به بعد سرکوب‌گرانه‌ی آن و از سوی دیگر می‌داند که عدم سرکوب جنبش می‌تواند به گسترش این جنبش منجر شود.
پیوندی می‌گوید: «در نتیجه همیشه رفتار حاکمیت در یکسال و نیم گذشته بین این دو سیاست بوده، ضمن این که هیچ وقت به‌هرحال این حکومت به طرف سیاست نرمش با جنبش سبز و یا با معترضین پیش نرفته است. کافی بود کمی نرمش یا کمی روی خوش به این جنبش نشان داده شود تا این جنبش به شهرهای کوچک و بقیه مناطق ایران نیز کشیده شود و کنترلش در عمل غیرممکن شود.»
او در پاسخ به اعتراض گروهی که می‌گویند سرکوب در سی سال جمهوری اسلامی به مراتب گسترده‌تر از زمان شاه بوده و این حکومت مطلقا نمی‌‌تواند مدعی گفتمان انتقادی به دوران گذشته باشد، می‌گوید: «همه چیز در حقیقت نسبی‌ست. ما نمی‌توانیم سرکوب را از نظر زمانی و مکانی فقط میزانش را اندازه بگیریم. آن چیزی که در ایران امروز سرکوب نامیده می‌شود، همان چیزی نیست که مثلا در ۱۷ شهریور دقیقا اتفاق افتاده است. برای همین باید فکر کنیم که نه این مردم آن مردم هستند، نه ذهنیت امروزی جوامع و جامعه‌ی بشری کلا به سرکوب، همان ذهنیتی‌ست که در گذشته وجود داشته.»
«سرکوب، شرط بقا»؟
آیا این ارزیابی درست است که «اشتباه» شاه این بود که تا آخرین نفس سرکوب نکرد. و آیا اتکاء به کارایی سرکوب واقعبینانه است؟
سعید پیوندی می‌گوید: «هیچ وقت تاریخ را نمی‌شود دو بار زندگی کرد، برای این که ببینیم آن بار دوم چه اتفاقی می‌افتد. این‌هم از مشکلات جامعه‌ی بشری‌ست. ولی ما هیچ موردی در تاریخ نداریم که حکومتی توانسته باشد به طور کامل از طریق سرکوب به حکومتش ادامه دهد، به‌خصوص در دوره‌ی معاصر. به خاطر همین هم شاه اگر از این هم پیش‌تر می‌رفت، من فکر نمی‌کنم چیزی اساسی در زمان عوض می‌شد برای این که عدم مشروعیت شاه در ذهنیت مردم شکل گرفته بود.»
او معقتد است همین اتفاق الان در جمهوری اسلامی نیز افتاده است و مسئله‌ی این حکومت دیگر مسئله‌ی شکل و اندازه‌ی سرکوب نیست. مشکل اصلی این حکومت و شخص رهبری این است که در میان مردم دیگر مشروعیتی ندارند.
سعید پیوندی، پژوهشگر مسایل اجتماعی می‌گوید که معنای ادامه وضع فعلی این است که جامعه با یک توازن وحشت، با یک توازن فلج‌کننده مواجه شود. شرایطی که «هم جامعه از حرکت به طرف جلو باز می‌ماند و هم حکومت در وحشت دائمی از واکنش جامعه به‌سر می‌برد. یعنی شبه دوباره زنده شدن و گسترش جنبش سبز در وجود حکومت لانه کرده و این در همه حرف‌ها و در همه واکنش‌های حکومت دیده می‌شود.»
به نظر او نباید زمان زیادی طول نخواهد کشید، تا این که این شکاف‌ها خود را نشان دهند. یعنی همه‌ی وحشت حکومت هم از همین است. اگر شما به رفتار چند ماهه‌ی اخیر حکومت نگاه کنید، برای مثال در زمینه‌ی یارانه‌ها خواهید دید که اگر یک چنین ترسی از جنبش سبز و نارضایتی و از خیزش دوباره‌ی مردم وجود نداشت، این‌ها این کار را خیلی راحت کرده بودند. و اگر هر روز به عقب می‌افتد، به دلیل فقط ترسی‌ست که از این حرکت دارند و از به‌وجودآمدن آن شکافی که می‌تواند زمینه‌ساز یک جنبش جدید شود.»
سعید پیوندی می‌گوید «حکومت در حقیقت می‌تواند با سرکوب چندسال بیش‌تر دوام آورد، ولی مسئله‌ی اصلی این است که عمر این حکومت در ذهن مردم تمام شده است.»
مریم انصاری
تحریریه: شهرام اسلامی



فرانسه، آلمان و بریتانیا:‌ ایران از رویکرد مقابله دست بردارد


سه کشور غربی طرف مذاکره هسته‌ای با ایران با انتشار بیانیه مشترکی در نشست شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای، از ایران خواسته‌اند،‌ از «رویکرد مقابله» در پرونده هسته‌ای خود دست برداشته و در مورد ماهیت برنامه هسته‌ای خود اعتماد سازی کند.

به گزارش خبرگزاری رویترز، کشورهای آلمان، فرانسه و بریتانیا روز پنج‌شنبه با انتشار بیانیه‌ای نشست شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در وین، خواستار تلاش ایران برای اعتمادسازی نسبت به ماهیت برنامه هسته‌ای خود شده‌اند.
بدر این بیانیه که از سوی نماینده آلمان در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در نشست شورای حکام قرائت شد، آمده است: «راه دیگری نیست جز این که ایران فعالانه در جلب اعتماد نسبت به ماهیت برنامه هسته‌ای خود بکوشد.»
این سه کشور عضو گروه پنج بعلاوه یک همچنین در بیانیه خود آورده‌اند، آخرین گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در باره برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی «تصویری بسیار نگران‌کننده» از رفتار تهران ارایه می‌دهد.
در این بیانیه آمده است: «این گزارش نشان می‌دهد که ایران همچنان به مسیر عدم همکاری و رویارویی ادامه می‌دهد.»
در آستانه نشست شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، یوکیا آمانو، مدیر کل آژانس در گزارشی درباره برنامه هسته‌ای ایران،‌ یک بار دیگر نسبت به «ابعاد نظامی احتمالی» برنامه اتمی جمهوری اسلامی ابراز نگرانی کرده بود.
در بخشی از این گزارش آمده بود، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با استناد به اطلاعات موجود همچنان نسبت به «فعالیت‌های هسته‌ای احتمالی ایران در گذشته یا حال با مشارکت سازمان‌های نظامی شامل فعالیت‌های مرتبط با ساخت یک کلاهک هسته‌ای» نگران است.
مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در گزارش همچنین اضافه کرده بود: «شواهدی در دست است که نشان می‌دهد،‌ ممکن است برخی از این فعالیت‌ها پس از سال ۲۰۰۴ نیز ادامه داشته باشد.»
کشورهای غربی و به ویژه ایالات متحده آمریکا جمهوری اسلامی ایران را متهم می‌کنند، که در پوشش برنامه هسته‌ای خود به دنبال ساخت جنگ‌افزارهای هسته‌ای یا دستیابی به قابلیت ساخت این گونه جنگ‌افزارهای است.
هر چند تهران همواره چنین اتهام‌هایی را رد کرده است، اما در تازه‌ترین گزارش مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز تصریح شده است که مقام‌های ایرانی همچنان از ارایه توضیحات بیشتر درباره سوال‌های باقی مانده به ویژه در باره ماهیت احتمالی نظامی برنامه هسته‌ای خود سرباز می‌زنند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد تاکنون با تصویب چهار قطعنامه، تحریم‌هایی علیه ایران وضع کرده و از این کشور خواسته است، به فعالیت‌های حساس هسته‌ای خود که قابلیت استفاده در تولید جنگ‌افزارهای هسته‌ای را نیز دارد، پایان بخشد.
از سوی دیگر هرچند جمهوری اسلامی ایران آمادگی خود را برای شرکت در دوره تازه گفت و گوهای هسته‌ای، که قرار است در روزهای ۱۵ و ۱۶ آذر ماه در ژنو برگزار شود، اعلام کرده، اما تهران می‌گوید، حاضر نیست در باره نگرانی‌ها در مورد برنامه هسته‌ای خود و مسائلی مانند مبادله سوخت هسته‌ای مذاکره کند.
این در حالی است که سه کشور آلمان، فرانسه و بریتانیا،‌ به عنوان تروئیکای اروپایی،‌ در بیانیه خود هدف از مذاکرات ژنو را واداشتن ایران به اعتماد سازی در برنامه هسته‌ای خود و انجام «گفت و گوهای جدی» در این باره دانسته‌اند.‌
همچنین گلین دیویس، نماینده ایالات متحده آمریکا در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز ابراز امیدواری کرده است،‌ این گفت و گوها «شفاف، سازنده و پرمحتوا» باشد.
وی در سخنرانی خود در نشست شورای حکام گفته است: «ما مایل هستیم که خیلی زود از طریق مذاکرات به راه‌حلی برای نگرانی‌های جهانی درباره برنامه هسته‌ای ایران دست یابیم.»
در حالی که نماینده آمریکا در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گفته است، مساله هسته‌ای ایران بدون گفت و گو و «برداشتن گام‌های مشخص» از سوی ایران حل نمی‌شود، علی‌اصغر سلطانیه، نماینده ایران در آژانس با تکرار مواضع مقام‌های ایرانی گفته است، تهران آماده گفت و گو درباره «مسایل جهانی و منطقه‌ای و تنش‌ها در سراسر جهان»‌ است.
این گونه اظهارات به نگرانی کشورهای غربی در این باره که تهران به دنبال تمرکز بر مسایل غیر مرتبط با مساله هسته‌ای خود در گفت و گوهای پیش رو است، دامن می‌زند.


«اگر ايران اتمی شود، مصر هم به سوی بمب اتم خواهد رفت»

حسنی مبارک (راست) رییس جمهوری مصر 
در دیدار با هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکاحسنی مبارک (راست) رییس جمهوری مصر در دیدار با هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا
۱۳۸۹/۰۹/۱۲
بخشی از اسناد تازه فاش شده ويکی ليکس در مورد مصر، روايتگر واکنش قاهره به مسئله اتمی ايران است و مصر تهديد کرده در صورت اتمی شدن ايران، اين کشور هم به سمت بمب اتم و دستيابی به آن، خواهد رفت.
خبرگزاری آسوشيتد پرس در گزارشی از اسناد فاش شده ويکی ليکس، گزارش داد حسنی مبارک، رييس جمهوری مصر در سال ۲۰۰۸، دو سال پيش و در ديدار با هياتی از کنگره آمريکا، گفته که منطقه (خاورميانه) از فعاليت های اتمی ايران «به شدت هراسان و نگران» است.
طبق سند فاش شده مکاتبات ديپلماتيک وزارت خارجه، آقای مبارک در حاشيه اجلاس اقتصاد جهانی در شرم الشيخ گفته است: «اگر ايران به بمب اتمی دست يابد، مصر هم مجبور است همين راه را طی کند.»
اسناد ياد شده حاکی است که عمر سليمان، رييس سازمان اطلاعات و امنيت مصر هم در همين جلسه، نسبت به هرگونه اقدام نظامی عليه ايران هشدار داده و گفته اين کار، «نه تنها جلوی فعاليت های اتمی ايران را نمی گيرد و آن را زيرزمينی می کند، که مردم ايران را عليه آمريکا متحد خواهد کرد.» وی به جای اقدام نظامی، تحريم های شديد نظامی را توصيه کرده است.
بر اساس اين اسناد، يک سال بعد آقای سليمان در ديداری با آدميرال مايک مولن، رييس ستاد مشترک ارتش آمريکا، کماکان بر اين که ايران بزرگترين خطر منطقه (خاورميانه) است، تاکيد کرده و نظرش عوض نشده است.
رييس سازمان اطلاعات و امنيت مصر در سندی که تاريخ آوريل سال ۲۰۰۹ را دارد، گفته است: «ايران در مصر فعاليت های گسترده ای دارد و سعی دارد بدوی های صحرای سينا را تربيت کرده و آموزش (نظامی) داده و همچنين پول و سلاح به باريکه غزه قاچاق کند.» وی البته گفته که مصر در اين زمينه ها توانسته با موفقيت فعاليت های ايران را بی اثر کند.
وی که عالی ترين مقام امنيتی است و همکاری های امنيتی مصر با آمريکا و اسرائيل را در دستور کار دارد، افزوده که مصر هم در مقابل به اقدامات متقابل دست زده تا نفوذ ايران را کمتر کند و به آموزش و تربيت (نظامی) افراد در عراق و سوريه، اشاره کرده است.
مصر و جمهوری اسلامی ايران بيش از ۳۰ سال است که روابط ديپلماتيک ندارند ولی به نوعی بر سر نفوذ و قدرت در منطقه، با هم رقابت دارند. در تهران، خيابانی به نام خالد اسلامبولی نامگذاری شده است. فردی که انور سادات، رييس جمهوری مصر را ترور کرد.
آقای سليمان به نمايندگان آمريکا گفته است: «اگر برای جمع کردن بساط ايران در خاورميانه نياز به کمک داريد، ما حاضر به همکاری هستيم چرا که بار بزرگی از روی دوش ما برداشته می شود.»
احمد ابوالغيط،‌ وزير خارجه مصر هم به تازگی از جمهوری اسلامی ايران خواسته بود در امور داخلی کشورهای حوزه خليج فارس دخالت نکند و به دخالت‌های خود در عراق و لبنان نيز پايان دهد.
وزير خارجه مصر،‌ در گفت و گويی با روزنامه قطری الشرق گفته بود: «نبايد به ايران اجازه داد در امور داخلی کشورهای حوزه خليج فارس دخالت کند.»
در اواسط شهريور ماه سال جاری نيز حسنی مبارک، رييس جمهور مصر، در سخنانی بدون نام بردن از ايران، از «خطرهای تازه‌ای»، که به گفته وی ثبات در منطقه خليج فارس را تهديد می‌کند،‌ ابراز نگرانی کرده بود.
برخی از کشورهای سنی منطقه از جمله مصر و عربستان سعودی نسبت به حمايت ايران از گروه‌های شيعه مانند حزب‌الله لبنان و نيز گروه اسلام‌گرای حماس در مناطق فلسطينی و گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در اين مناطق نگران هستند.
همچنين يکی ديگر از نگرانی‌های کشورهای عربی منطقه برنامه‌ هسته‌ای جمهوری اسلامی و تنش ميان تهران و غرب بر سر اين برنامه است که به ويژه در سال گذشته بالا گرفته است.
کشورهای غربی و به ويژه ايالات متحده آمريکا،‌ جمهوری اسلامی را متهم می‌کنند که در پوشش برنامه هسته‌ای خود به دنبال دستيابی به جنگ‌افزارهای هسته‌ای است. ايران می گويد برنامه اتمی را برای توليد برق دنبال می کند.



گزارش لوس آنجلس تايمز درباره تشديد فشار آمريکا

تحريم های جديد واشنگتن عليه تهران

برزو درگاهی

در همان روزی که ايران و غرب درباره ديدار هفته آينده برای گفتگو بر سر برنامه هسته ای تهران توافق کردند، ايالات متحده از وضع تحريم های تازه عليه خطوط کشتيرانی ايران خبر داد. محمود احمدی نژاد، رئيس جمهور ايران نيز گفت کشورش حتی "ذره ای" بر سر آنچه وی حقوق ملت خواند، معامله نخواهد کرد.
شايد اين يک شروع بد در آستانه اولين دور مذاکرات ايران با قدرت های جهانی بر سر برنامه هسته ای خود در ظرف 14 ماه گذشته به حساب آيد.
کاترين آشتون رئيس سياست خارجه اتحاديه اروپا و سعيد جليلی مذاکره کننده ايران روز سه شنبه در مورد برپايی گفتگوها در 6 و 7 دسامبر در ژنو توافق کردند. اما تنها ظرف چند ساعت، احمدی نژاد با تکرار يک عبارت تکراری در تلويزيون، گفت: "ايران به هيچ کس اجازه نمی دهد ذره ای  از حقوق ملت او را زير پا بگذارد."
در اواخر وقت اداری روز سه شنبه، وزارت خزانه داری آمريکا نيز از ارتباط 5 مقام تجاری و 10 شرکت ايرانی با خطوط حمل و نقل وابسته به سپاه پاسداران و يا بانک ملت خبر داد. اين نهادها در فهرست سياه آمریکا جا دارند و به حمايت از برنامه های هسته ای و نظامی ايران متهم شده اند.
از جمله اين شرکت ها، يک شرکت مستقر در مالزی و نيز هشت شرکت ديگر است که بر اساس ادعای آمريکا، به عنوان شرکت های پوششی برای شرکت کشتيرانی دولتی ايران فعاليت می کردند. ضمناً آمريکا از گروهی از مقامات ايرانی مرتبط با اين شرکت ها نيز نام برده است. قوانين ايالات متحده و اتحاديه اروپا، انجام هرگونه معامله ای را با هر شرکت مرتبط با برنامه های هسته ای و تسليحاتی ايران منع می کنند.
استورات لوی معاون وزارت خرانه داری آمريکا با صدور اطلاعيه ای اعلام کرد: "مادامي که ايران از شرکت های پوششی، فریبکاری و ساير ترفندها برای مخفی کردن فعاليت های غيرقانونی خود استفاده می کند، ما نيز اين رفتارها را افشا می کنيم و با تعرض ايران به تحريم های بين المللی و آمريکايی مقابله می کنيم."
منبع: لوس آنجلس تايمز- 30 نوامبر



ظرف ۴۸ ساعت روی داد

قتل ۳ پلیس در تهران

در ادامه ناامنی های تهران، دست کم سه مامور پلیس ظرف 48 ساعت گذشته به قتل رسیدند.
رسانه های کشور دیروز در اخبار جداگانه ای از به قتل رسیدن سه مامور نیروی انتظامی در نقاط مختلف شهر تهران خبر دادند.روزنامه کیهان در شماره 4شنبه  خود به نقل از یک منبع آگاه از کشته شدن یک مامور کلانتری در "فرودگاه مهرآباد" تهران خبر داد.به نوشته این روزنامه، "افراد مظنون در فرودگاه مهرآباد یک مامور کلانتری در حال گشت زنی را به شهادت رساندند."
کیهان سپس از قول منبع آگاه خود که نام وی را منتشر نکرده، افزوده: "ساعت 3 دقیقه بامداد دیروز ماموران کلانتری 119 مهرآباد به چند نفر مظنون شده و در پی تعقیب آنها پرداختند اما افراد یاد شده در یک لحظه وارد عمل شده و با ماموران درگیر می شوند که در نتیجه یک نفر از ماموران پلیس به شهادت می رسد و مامور دیگر مجروح می شود."
این روزنامه با اشاره به قتل دو استاد فیزیک مرتبط با برنامه هسته ای  جمهوری اسلامی،همچنین نوشته به دنبال این حوادث، نیروی انتظامی اقدامات امنیتی و حفاظتی خود را به منظور "افزایش سطح امنیت در شهر" گسترش داده است.
سایت خبرآنلاین هم روز 4 شنبه از کشته شدن دو مامور دیگر پلیس در تهران توسط افراد ناشناس خبر داد.
این سایت نوشت شب گذشته یکی از واحدهای گشت امداد نیروی انتظامی با مشکوک شدن به سرنشینان یک خودروی بلیزر آن را متوقف کرده و در بازرسی از آن "وسایل قفل شکن و سرقت" پیدا می کند.
به نوشته این سایت، «ماموران سپس با مرکز تماس گرفته تا برای انتقال دو سرنشین خودرو هماهنگی های لازم انجام شود اما ناگهان خودروی بلیزر دیگری از راه رسید و پس از برخورد با خودروی پلیس دو مامور نیروی انتظامی را زیر گرفت.»
به گزارش خبرآنلاین در پی این حادثه گروهبان یکم رستم زاده در دم کشته شد و مامور دوم نیز به شدت زخمی شد که به بیمارستان امام خمینی انتقال یافت.
این گزارش حاکی است مامور دوم هم پس از چند ساعت به دلیل شدت جراحات وارده جان خود را از دست داد.
خبرآنلاین درباره سرنوشت افراد مظنون نوشته :سرنشینان بلیزر دوم پس از تصادف و فراری دادن دو متهم دستگیر شده به اسلام‌شهر متواری شده و در این محل نیز با تهدید یک راننده خودروی پرشیا، وی را از ماشینش پیاده کرده و با آن فرار می کنند. سپس متهمان در شهریار خودرو را عوض کرده و با سرقت پژویی دیگر پا به فرار می گذارند.
نه روزنامه کیهان و نه سایت خبرآنلاین، اشاره ای به دستگیری مظنونان این قتل ها نکرده اند.

افزایش امنیت، افزایش قتل

کشته شدن این سه مامور پلیس در تهران در حالی اتفاق افتاد که پایتخت  کشورهنوز از شوک ترور دو استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی خارج نشده است.
در دو انفجار جداگانه در سطح شهر تهران که صبح روز دوشنبه 8 آذر رخ داد، مجید شهریاری، استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی و از محققان مرتبط با مسائل هسته ای به قتل رسید. در یک انفجار دیگر هم فریدون عباسی دوانی، استاد فیزیک همین دانشگاه و از مهمترین اشخاص مرتبط با برنامه هسته ای جمهوری اسلامی به همراه همسرش مورد سوءقصد قرار گرفت که هر دوی آنها زخمی شدند اما زنده ماندند.
نام دکتر عباسی در قطعنامه 1747 شورای امنیت سازمان ملل متحد به عنوان یکی از مقامات ایرانی که مشمول تحریم های بین المللی قرار گرفته، آمده است.
مسئولان و رسانه های حکومتی ، این انفجارها را به دولت های غربی، سازمان های اطلاعاتی آمریکا، بریتانیا و اسرائیل و منافقان نسبت داده اند.
این اتفاقات در حالی رخ می دهد که به دنبال کشته شدن این فیزیکدان ها و نیز نزدیک شدن به 16 آذر روز دانشجو، تدابیر امنیتی در شهر تهران افزایش فوق العاده ای یافته است.
در دی ماه سال گذشته نیز یک فیزیکدان دیگر ایرانی به نام مسعود علی محمدی، بر اثر انفجار بمبی در یک موتورسیکلت پارک شده به قتل رسید.
در آن هنگام رسانه های حامی حکومت از جمله صدا و سیما، مسعود علی محمدی را مدافع دولت و قتل او را نتیجه "اقدام تروریستی عناصر ضد انقلاب و استکبار" دانستند اما در مقابل، رسانه های نزدیک به اصلاح طلبان و جنبش سبز با انتشار برخی اسناد نوشتند وی جزو حامیان میرحسین موسوی در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری بوده است.

قتل های سریالی تهران

در اواخر آبان گذشته نیز دو پزشک تهرانی به فاصله یک روز، مورد سوءقصد قرار گرفتند و کشته شدند.
دكتر عبدالرضا سودبخش دانشیار دانشگاه علوم پزشكی تهران شامگاه 30 شهریور در مقابل مطب خود مورد اصابت گلوله قرار  گرفت و جان باخت.
دكتر غلامرضا سرابی، متخصص قلب و عروق نیز 31 شهریور ماه در مقابل مطب خود در حوالی نارمك از سوی مهاجمان موتورسوار از ناحیه پهلو چپ مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد که پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داد. دکتر سرابی پس از این سوء قصد با کمک مردم و اورژانس تهران به بیمارستان امام حسین(ع) منتقل شد و توسط یک تیم جراحی مورد عمل قرار گرفت.
تهران که بزرگترین و پرجمعیت ترین شهر ایران است، بالاترین میزان جرم و جنایت در بین تمام شهرهای کشور را به خود اختصاص داده است.



مقاله گاردين درباره سردرگمی نهادهای اطلاعاتی ايران

ايران به دنبال پرنده تيزپا

مير جاودانفر

"ممکن است همسايه شما يک جاسوس باشد." اين عنوان مقاله ای است که فوريه گذشته توسط محمد نوروز پور در روزنامه خبر آنلاين در تهران به چاپ رسيد. وی در اين مقاله، نحوه نفوذ نهادهای جاسوسی خارجی و به ويژه اسرائيلی در حماس و نيز سوء ظن موجود نسبت به برخی اعضای حماس در خصوص فروختن اطلاعات به اسرائيل را مورد بحث قرار داده است. وی هشدار داده بود که نظير همين اتفاق می تواند در ايران بيفتد.
حملات اخیر عليه دو دانشمند هسته ای ايران که به کشته شدن يکی از آنها انجاميد، به افزايش سؤ ظن  نزد نهادهای اطلاعاتی ايران منجر می شود. از آنجا که دولت ايران همين حالا نيز دچار هذيان سؤ ظن است، بايد پرسيد اين پارانويای جديد راه به کجا خواهد برد؟ اين روزها نه تنها انسان ها، بلکه پرندگان نيز هدف اين سؤ ظن قرار گرفته اند.
يک نمونه مشهود از اين بدگمانی ها به "عقاب بزرگ جثه ای" مربوط می شود که در هنگام پرواز در آسمان روستای کمو در نزديک تأسيسات غنی سازی اورانيوم نطنز مشاهده شده است. نشريه عصر ايران به نقل از "منابع مطلع" نوشت اين پرندگان بزرگ در حال حمل "ابزارهای استراق سمع نظير تلفن موبايل بر روی سينه خود" مشاهده شده اند. ضمناً گزارش هايی از متصل بودن فرستنده راديويی و نيز "ابزارهای دريافت و ارسال اطلاعات" بر روی سر و بدن اين پرنده ها منتشر شده است.
از نظر برخی از ما ممکن است چنين گزارشاتی يادآور تصاويری از يک برنامه تلويزيونی کمدی تخیلی قديمی باشد که در آن پرنده های بزرگ مشغول جاسوسی بودند وبا مشکل حمل چندين کيلو اطلاعات دست و پنجه نرم می کردند. از هر دفتر کاری نيز يک آنتن بزرگ سر برآورده بود.  اما از نظر دولت ايران، اين ها نمونه هايی از تهديدات جدی هستند. با پيشرفت فنون مدرن جمع آوری اطلاعات، اکنون به هر چيز به چشم يک مظنون احتمالی نگاه می شود.
دولت ايران برای انداختن مسؤوليت اين سؤ قصدها به گردن اسرائيل، هيچ وقتی تلف نکرد. البته يوسی ملمن کارشناس مسائل اطلاعاتی اسرائيل نيز چنين نوشت: "اغلب کارشناسانی که سیاست خاورميانه و تاريخ موساد را دنبال می کنند، با اين نظريه موافق هستند."
ضمناً اين احتمال وجود دارد که رژيم پس از اطلاع از ارتباط دانشمندان با احزاب مخالف نظير جنبش سبز، خود اين ترورها را ترتيب داده باشد. کشتن آنها با چنين سناريويی می تواند رژيم را به دور از هر اتهامی نگاه دارد و امکان متهم کردن نهادهای اطلاعاتی خارجی را فراهم آورد. تصور می شود ترور مسعود علی محمدی، دانشمند هسته ای ايران در ژانويه سال جاری به همين صورت انجام شده باشد. با اين حال، سناريوی ياد شده با ترورهای ديروز چندان مطابقت ندارد زيرا هيچ مدرکی دال بر ارتباط آنها با هر گونه جنبشی بدست نيامده و مخالفان نيز در اين مورد چيزی نگفته اند.   
وقايع روز دوشنبه پيامدهای داخلی نيز خواهد داشت. اداره حفاظت اطلاعات به عنوان بازوی ضد جاسوسی سپاه پاسداران، بازنده ماجرا خواهد بود. خنثی کردن تلاش نهادهای اطلاعاتی خارجی برای دستيابی به اطلاعات برنامه هسته ای ايران و يا وارد آمدن هرگونه صدمه ای به اين برنامه در قالب انتشار ويروس رايانه ای و يا ترور افراد بر عهده اين سازمان است. با در نظر گرفتن اين حملات و نيز حادثه حمله استاکس نت که حتی احمدی نژاد نيز صدمات ناشی از آلودگی تأسيسات هسته ای را پذیرفت، می توان گفت سازمان حفاظت اطلاعات در انجام وظايف خود قصور کرده است.    
با اين حال، علی خامنه ای، رهبر ايران خود شايسته بيشترين انتقادهاست. او بود که نبرد عليه "تهديدات نرم" را در صدر اولويت های نهادهای اطلاعاتی و امنيتی کشور قرار داد. از آن زمان تا کنون، سازمان های اطلاعاتی و پشتيبانان آنها نظير مرکز تنظيم دکترين تحليلی به رهبری حسن عباسی به صرف ميليون ها دلار برای تحقيق بر روی سریال های کارتونی نظير گرگ و پرنده تيزپای جاده دست زده اند تا دسيسه های جاسوسی غرب جهت براندازی رژيم را برملا سازند.
عباسی برای آنکه اطمينان دهد ارزش بودجه اختصاص داده شده را دارد، تلاش خود را می کند. يکی از خطاکاران هم، کارتون پرنده تيزپاست. اما چرا؟ عباسی می گويد: "زيرا در اين کارتون، گرگ از طبل استفاده می کند، نظير طبل هايی که در مراسم عزاداری شيعيان استفاده می شود." وی اين ماجرا را اهانتی عليه مسلمانان شيعه ارزيابی می کند. ضمناً وی چنين نتيجه گيری می کند: از آنجا که گياهان کاکتوس در اين کارتون شبيه آلت تناسی مردان به تصوير کشيده شده اند، غرب تصميم گرفته "پرنده" را نشانی از مسلمان ها درنظر بگيرد. (البته نه آن پرنده ای که در آسمان نطنز مشاهده شده است!)
نهادهای امنيتی رژيم به جای صرف پول برای يافتن جنبه های ضد شيعه در کارتون گرگ و پرنده، بايد پاسخی برای حادثه دوشنبه آماده کنند. ضمناً بايد پاسخی برای سؤالات در خصوص موتورسوارانی بدهند که گفته می شود ترور را اجرا کرده اند. اسراری نيز در خصوص يک پژوی 206 وجود دارد که پليس مدت کوتاهی پس از حمله تروريستی ساعت 7:45 صبح در مقابل دانشگاه شهيد بهشتی، به تعقيب آن پرداخت و به سویش آتش گشود اما نتوانست آن را متوقف کند.
هيچ چيزی در مورد اين خودرو گفته نشده است. آيا اين خودرو بخشی از گروه ترور کننده بوده است؟ آيا نقش پشتيبانی در حمله را برعهده داشته است؟ يا اينکه يک تماشاچی معمولی بوده که اول ترسيده و بعد هم فرار کرده است؟
کارل ون گلوسويچ نظريه پرداز نظامی قرن نوزدهم نوشته است که جنگ ادامه سياست است با روش های دیگر. خامنه ای درگير يک جنگ اطلاعاتی با غرب شده است. مشکل او اين است که تأسيسات سياسی رژيم وی در حال پوسيدن است. وقتی سياست را تباه می کنيد، بر اين جنگ نيز تأثير خواهد گذاشت و خصوصاً در کشوری نظير ايران، بر توان دفاع از برنامه هسته ای تأثير خواهد گذاشت.
هر چه رژيم بيشتر به تباهی مشروعيت و مقابله با کشورها ادامه دهد، خطرات بيشتری متوجه اين رژيم و از جمله برنامه هسته ای آن خواهد شد.
منبع: گاردين- 30 نوامبر


نظام قاتل

تمام هفته دوم آذر، جهان از ترور ومرگ و قتل در جمهوری اسلامی می گوید. در عناوین روزنامه های کوچک وبزرگ دنیا، خون نام ایران را می پوشاند. گفتی، از خزر که ثروتش بر باد رفته تا خلیج فارس که نفتش را می برند و نام ایرانی اش را دیگر می کنند؛ توفان مرگ می وزد.
مگر می شودجامه بی طرفی بپوشی و  پشت تصویر رسانه ای مرگ شهلا را "خونسرد" روایت کنی؟ این خون میهن من است که می ریزد. من طرف دارم. گریه  شهلا، بغض در گلو مانده زنان سرزمین من است. من در برابر سرنوشت میهنم بی طرف نیستم. می خواهم صد سال سیاه روزنامه نویس بسته بندی شده در "معیارهای"  این و آن  "بنگاه" ها نباشم.

 
مرگ دردناک شهلا، هفته ای رابه پایان می برد و "آقای" محمد جواد لاریجانی با همان خونسردی روایتگر تلویزیونی و "فوتبالیست سابق" ناصر محمد خانی، تازه ترین جنایت " نظام" را چنین تصویر می کند: "قوانين ما مسلح به حقوق بشر است، قصاص حق خصوصی است." و راست می گوید. جنابت و ترور و خون به تمامی از همین قوانین می جوشد که حکم بیابان نشینان را به  فرمان روز جهانی مبدل می کند که سالهاست به اعدام نه گفته است.
 هفته ای چنین مخوف، اخبارهولناک دیگری هم دارد. مجریان آن "قوانین" بدوی، نه شهلا که ایران را هم بسوی نابودی تمام می برند.
دولت نیجریه از بازداشت عضو سپاه پاسداران به اتهام دست داشتن در قاچاق اسلحه درآفریقا خبر می دهد؛و تنها یک روز پس از انتشار تازه‌ترین گزارش مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی.
یوكیا آمانو، مدیركل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی آخرین گزارش خود درباره فعالیت‌های هسته‌ای ایران را به طور غیررسمی در اختیار ۳۵ عضو شورای حكام قرار ‌داده است. در این گزارش آمده: "ایران برای اینكه به آژانس اجازه دهد تا تایید كند تمام مواد هسته‌یی در ایران در فعالیت‌های صلح‌آمیز به كار گرفته می‌شود، همكاری لازم را ارائه نكرده است."
 بلافاصله بعد ازانتشار این گزارش، یان کی‌مون، دبیر کل سازمان ملل متحد، با اشاره به گفت و گوهایش با مقام‌های ایرانی تاکید می کند: "این وظیفه جمهوری اسلامی است که صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای خود را ثابت کند."
گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان به صراحت می گوید: "جهان اجازه نخواهد داد که ایران به جنگ‌افزارهای هسته‌ای دست یابد."
کسی نمی داند انتشارهمزمان اسناد "ویکی لیکس" با این رویدادها  اتفاقی است یا نه. نیویورک تایمز، در شماره دوشنبه خود در یک اقدام بی سابقه، 8 صفحه را اختصاص به این اسناد می دهد. اغلب خبرگزاری های مهم جهان، نوع نگاه نیویورک تایمز به این اسناد را دنبال می کنند:تمرکزروی فعالیت های اتمی و نظامی جمهوری اسلامی و اصرار عربستان و شمار دیگری از کشورهای عربی برای حمله به ایران.
روزنامه های اروپا و به ویژه لوموند چاپ فرانسه، از لابلای چند صد برگ سندمنتشره توسط ویکی لیکس، سندهائی را بیرون می کشند که نشریات و خبرگزاری های امریکا به آن توجه نکرده اند. از جمله سندی درباره بیماری سرطان پیشرفته خون رهبر جمهوری اسلامی است و شرح تلاش های شتابزده یکسال و نیم اخیر او برای قلع و قمع همه منتقدان و رقبای جانشینی مجتبی خامنه ای. اشغال پست های مهم فرماندهی سپاه و ارگان های امنیتی توسط همدوره ای ها و دوستان محفلی مجتبی خامنه ای نیز دلیل شتاب علی خامنه ای برای تعیین جانشین تفسیر شده است.
سند مهم دیگری که مورد توجه لوموند قرار گرفته، گزارش ارسالی از تهران به مرکز امریکائی ها به عشق آباد در جمهوری ترکمنستان است. بموجب این سند که زمان مخابره آن همزمان است با ساعات اعلام نتیجه کودتائی انتخابات 22 خرداد، میرحسین موسوی با 26 میلیون رای برنده انتخابات بوده است. نفر دوم کروبی با نزدیک به 10 میلیون و سپس احمدی نژاد با نزدیک به 5 میلیون رای قرار داشته اند.
این سند، تقریبا مشابه همان اطلاعیه ایست که شب اعلام نتایج کودتائی انتخابات از سوی یکی از کارمندان وزارت کشور مامور در اتاق شمارش کامپیوتری آراء منتشر شده بود. این فرد یک هفته پس از این اقدام، در یک حادثه رانندگی در جاده کرج کشته شد.
واشنگتن پست جمع بندی وزارت خارجه آمریکا را به نقل از اسناد انتشار می دهد: "بحران اخیر ایران یک «سیاه چاله سیاسی»است که سایر مسائل داخلی و خارجی را می بلعد و تا زمانی که ثبات درونی در طبقه حاکم ایران حاصل نشود، پیشرفت در زمینه موضوع های مهم میان آمریکا و جمهوری اسلامی «حتی دشوارتر از معمول» خواهد شد."
هیلاری کلینتون، در باره این اسناد سخنانی می گوید که سخت هشدار دهنده و خواندنی است، آنهم در روزهائی که فاصله زیادی تا مذاکرات جدید باجمهوری اسلامی بر سر مساله اتمی، نمانده است: "این اسناد، «گفت‌وگوها و مذاکراتی» را افشا کرده است که هدف آن تضمین امنیت جهانی و رونق اقتصادی است. همه آن به اصطلاح گزارش‌های دیپلماتیک که منتشر شده، تاییدکننده این واقعیت است که ایران تهدید بسیار جدی‌ای در نگاه همسایگانش و نگرانی جدی‌ای برای فراسوی منطقه است. به خاطر چنین نگرانی گسترده‌ای بود که آمریکا توانست پشتیبانی بین‌المللی برای تصویب قطعنامه چهارم تحریمی علیه ایران را به دست آورد. هر کسی که این گزارش‌ها را می‌خواند به این نتیجه می‌رسد که این نگرانی درباره ایران، «موجه» و «فراگیر» است."
"طالبان شیعه" با توطئه خواندن این اسناد و نسبت دادنش به دشمن، سر خود  را یک متر بیشتر زیر برف فرو می کنند. شایدحتی صدای انفجاری را که دو دانشمنداتمی دیگر ایران راهدف گرفته است، نمی شنوند. معلوم نیست الشرق الاوسط چه خبری دارد که بار دیگر از "بازی اسرائیل با ایران، برای تکرار سناریوی عراق" می گوید؟
رضا تقی زاده ـ تحلیگر سیاسی- با مفسرینی هم رای است که خطر جنگ را محتملتر از همیشه می بینند: "باانتشار اسناد تازه ادامه پرده‌پوشی در مورد مواضع کشورهایی مانند امارات، بحرین و عربستان سعودی در قبال «ضرورت حمله نظامی علیه ایران» ممکن نیست. اینک حتی برای مردم عادی نیز آشکار شده که اظهارات دو ماه قبل یوسف العتیبه سفیر امارات در واشنگتن دایر بر ضرورت مبادرت به جنگ علیه ایران، نظر مشترک تمامی رهبران کشورهای عربی، به جز سوریه و لبنان، از منامه تا ریاض و از امان تا قاهره بوده است. در درون حاکمیت عربستان نه تنها پادشاه کنونی که پادشاه و ولیعهد آینده نیز نسبت به حمایت از گزینه نظامی علیه ایران هم‌نظرند. این گزینه را هیات حاکمه عربستان از ۲۰۰۵ تاکنون در هر فرصتی با رهبران کاخ سفید در میان نهاده‌ است. اسناد تازه آشکار ساخت که تمایل رهبران کشورهای عربی برای استفاده از نیروی نظامی علیه ایران، به هیچ وجه کمتر از تمایل خفته اسرائیل در این زمینه نیست.از این لحاظ چنانچه اسرائیل مدعی شود که ادامه« سیاست‌های کج‌دار و مریز دولت اوباما در قبال تهران»با شرایط حفظ امنیت ملی آن کشور سازگار نیست، و در نتیجه حمله نظامی به ایران در دستور کار مستقیم دولت قرار گیرد، عربستان سعودی نه تنها مسیر هواپیماها و موشک‌های اسرائیلی را مسدود نخواهد کرد که شاید با در اختیار قرار دادن پایگاه‌های هوایی شمال کشور، به انجام اقدامات نظامی اسرائیل مستقیماً بپیوندد. بدون تردید طی کردن مسیر دو هزار و ۲۲۵ کیلومتری خاک اسرائیل تا مناطق مرکزی ایران بدون استفاده از کریدور هوایی عربستان سعودی امکان‌پذیر نیست و همراهی سعودی‌ها با اسرائیل در تدارک یک حمله نظامی علیه ایران تنها از راه تغییر سیستم پدافند هوایی سعودی‌ها و قبول هواپیماهای اسرائیلی به عنوان «خودی» میسر خواهد بود."


تمام هفته چنان تحت تاثیر این حوادث است که اخبار دیگر، بیرنگ می نماید. از سفر سعد حریری به تهران ـ که سبب تفاسیر گوناگون می شود- گرفته تا قرار گرفتن 10 شرکت خارجی در اروپا و آسیا به دلیل ارتباط آنها با طرف‌های ایرانی در فهرست سیاه وزارت خارجه آمریکا، و حتی تلاش براى ربودن هواپیماى ایران‌ایر.
 واردات یک ميليون دلار لاستيک چينی به بازار ايران که خبرش این هفته منتشر می شود، ظاهرا کلکسیون اجناس چینی  را درایران را کامل می کند.
عبداله شهبازی، محقق تاریخ معاصر ایران، از واردات پرده بکارت یک بار مصرف از چین پرده بر می دارد و می نویسد: "در این دوره پنج ساله بیش از چهار صد میلیارد دلار درآمد نفت و گاز نصیب ایران شد که در طول تاریخ ایران، از زمان انعقاد قرارداد دارسی در دوره مظفرالدین شاه (1901 میلادی) تا آغاز دولت آقای احمدی‌نژاد، بی‌سابقه بوده است. و در همین دوره شاهد واردات عظیم بوده‌ایم و حتی واردات اقلامی عجیب و غریب مانند گردو و گوسفند از چین و بز از گرجستان و ارمنستان و، با عرض پوزش، واردات پرده بکارت یک بار مصرف از چین و نیز گسترش بی‌سابقه و مشکوک انواع مواد مخدر نوظهور و مرگبار و جایگزینی آن با مواد مخدر سنتی همچون تریاک."
 اوکه بدلیل همین افشاگریها و به بهانه دیگری دراخرین  ساعات چهارشنبه دستگیر می شود، در آخرین نوشته هایش سیمای کاملی از غارت کشور توسط عمال ریز و درشت "طالبان شیعی" بدست می دهد: "در بسیاری از استان‌های  کشور کانون‌های مافیایی با فراغ‌بال، بدون نظارت کافی، به چپاول ادامه می‌دهند و می‌کوشند، حتی با بهره‌برداری از تعارضات سیاسی جاری، جیب خود را به سرعت پر کنند. توجه کنید به گزارش سازمان بازرسی کل کشور درباره رشد مفاسد در پنج سال اخیر که بی‌سابقه است، به دلیل افزایش درآمدهای نفتی و هزینه کردن‌های بدون نظارت و واردات بی‌رویه و شگفت‌انگیز."

ابولفضل قدیانی در لایحه دفاعیه خود نگاه کوتاهی به پشت پرده این غارت بی سابقه می اندازد: "بنده مدعی‌ام نیروهای امنیتی و نظامی که علیه کسانی مثل من کیفرخواست صادر می‌کنند، خود کسانی هستند که وضعیت ایران را به این حال و روز اسفناک کشانده‌اند. حال اینان برای اینکه این سیاه‌کاری در پس پرده، نهان بماند خدوم‌ترین خادمان این مرز و بوم را به به کنج زندان‌ها فرستاده‌اند و یا اینکه در سخت‌ترین فشارهای ممکن قرار داده‌اند، تا دیگر کسی دم برنیاورد."
و زهرا رهنورد، زنانی را می بیند نشسته بر "کشتی نظام" : "دخترانی که در آرزوی سعادت ملت و تحقق آزادی، دخمه های سیاه زندان را بر رخت سپید عروسی و شادیها و هلهله ها و چراغانی ها ترجیح داده اند،  از یار و محبوبشان دور مانده اند. مادرانی در فراق فرزندانشان که اینک تنها درخیال،  کودکان خردسالشان را به آغوش می کشند. در همان حال هم بچه های بی پناه اشک ریزان و ضجه زنان درپی دامان پرمهر مادر این سو و آن سو سرگردانند. زنانی که فقدانشان،  اسارتشان به خاموش شدن روشنایی کاشانه شان منجر شده و همسران رشیدشان بی صبرانه انتظار دیدنشان را دارند و دلهاشان نگران پاکی و معصومیتی است که به اسارت بازجویان در آمده است. بسیاری از آنها را،  با انواع قرص ها و مخدرها و داروهای روانگردان به اعترافاتی پوچ و غیرواقع وادار کرده اند و ره اورد این همه رفتار خارج از قوانین انسانی و اخلاقی انواع بیماریها مانند فلج شدن و… بوده است."
و شهلا یکی ازاین زنان است که فریادش با بادهای پائیزی در می آمیزد. او تنها یکی از قربانیان "نظام قاتل" است که اولیای دم را بر اساس دیدگاهی بیابانی به قاتلان بی ترحمی تبدیل می کندکه در صبحگاهی پائیزی زنی را که هشت سال تمام مرده و زنده شده برای هزارمین بار به قتل می رسانند.
پائیز خواهد رفت. "کشتی نظام" که ناخدای استبداد می راندش، دیر یا زود خود را در برابر خدای ازادی خواهد دید که هزاران زن در رکابش می جنگند و شهلا جاهد تازه ترین قربانی "نظام قاتل" فقط یکی از آنهاست...



تحلیل ابعاد فتنه و دعا برای خامنه ای

ماموریت جدید برای حزب مداحان

پس از ابلاغ بخشنامه مرکز رسیدگی به مساجد به مداحان سراسر کشور درباره لزوم تبیین "ابعاد فتنه 88 و جنگ نرم"، با نزدیک شدن به ماه محرم، احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران و از  روحانیون حامی احمدی نژاد از مداحان خواست تا در مراسم و عزاداری های این ماه "جریان فتنه را تحلیل و برای رهبری دعا کنند".
احمد خاتمی در اظهاراتی که روز گذشته در همایش مداحان بسیجی عنوان کرد، گفت: "ويژگي مداحان مورد تاييد اهل بيت هدف دار بودن آن‌هاست؛ چراكه ما دوگونه خطيب و مداح داريم؛ يكي مداح و خطيب حرفه‌اي كه هر جور شد مجلس را گرم مي‌كند. اما يك خطيب و مداح متعهد داريم كه وقتي پشت تريبون مي‌آيد احساس وظيفه سنگين بر دوش مي‌كند كه خروجي آن بر دين، اخلاق و بصيرت سياسي مردم مي‌افزايد بايد به اين توجه كنيم."
امام جمعه موقت تهران با اشاره به اینکه "امروز جبهه‌ يزيديان، جبهه دشمن دروني و بيروني انقلاب است" خطاب به مداحان اظهار كرد: "براي پيدا كردن جبهه يزيديان در داخل بايد جبهه فتنه‌گران را ببينيم كه شمشيرشان را عليه نظام ولايي از رو كشيدند و تهمت‌ها به نظام اسلامي زدند. انتظار از مداحان بسيجي اين است كه در خط مقدم اين روشنگري‌ها باشند."
وی همچنین با اشاره عملکرد یکسال گذشته مداحان افزود: "مقام معظم رهبري اخيرا در جمع بسيجيان مجددا از فتنه و عوامل سكوت برخي خواص سخن گفتند. خط مقام معظم رهبري اين است كه بايستي جريان فتنه براي مردم تحليل شود تا ريشه فتنه‌گري در اين كشور كور شود. به شكر خدا اكثريت مداحان در عرصه مقابله با فتنه خوش درخشيدند و اشعار خوب خواندند و دنبال اشعار هدف‌دار و بصيرت‌زا بودند. اين راه را بايد دنبال كنيم."
این عضو هیات رییسه مجلس خبرگان همچنین به مداحان تاکید کرد: "مساله تولي و تبري را يعني تولي از اولياي الهي و ابراز برائت از دشمنان امروز و ديروز اهل بيت و مساله حمايت از رهبري مقام معظم رهبري را جدي بگيريد. امروز دعا براي ايشان تكليف همه ماست و امروز عزت‌مان به عزت رهبر معظم انقلاب گره خورده است."
این تاکیدات احمد خاتمی در شرایطی است که هفته گذشته نیز حسن ابراهیمی، رییس مرکز رسیدگی به مساجد از صدور بخشنامه ای  10 ماده ای به مداحان سراسر کشور خبرداده و گفته بود: "در بخشنامه اخیر كه به مساجد ابلاغ شده، تأكید شده است كه سخنران‌های ویژه ماه محرم برای عزاداران ابعاد فتنه ٨٨ را تبیین كرده و در خصوص جنگ نرم دشمن مردم را آگاه كنند."
این بخشنامه در طول هفته گذشته نیز برای تاکید، دوباره به همه مساجد و هیات های مذهبی ابلاغ شده است.
از سویی دیگر اما در آستانه ماه محرم روز دوشنبه هفته جاری نیز عزت الله ضرغامی، رییس سازمان صدا و سیما در همایشی با نام "پیر غلامان" مداحان را رسانه های با تاثیر گذاری طولانی خواند و تصریح کرد: "جواب من به كساني كه كنايه مي‌زنند كه مداحان نبايد وارد مسائل سياسي شوند كه اگر مداحي با منشا يك گروه، محفل و جناح‌بندي سياسي خاصي وارد عرصه مسائل سياسي شود كه مردود است اما سياستي كه معناي بصيرت، آگاه كردن و روشن‌كردن مردم به ويژه نسل جديد باشد از جمله وظايف مداحان است."
او همچنین ضمن قدردانی از مداحان و اشاره به اینکه " بخشي از نخبگان، دانشجويان و روحانيون و هنرمندان در امتحان بصيرت فتنه سال گذشته نمره قبولي نگرفتند اما مداحان اهل بيت توانستند اين راه را با سلامت بپيمايند" خطاب به مداحان تاکید کرد: "در ميان هجمه گسترده رسانه‌هاي استكباري، ضداخلاقي و ضد دين كه از هر طرف جامعه اسلامي را تهديد مي‌كنند، هر كدام از مداحان اهل بيت مي‌توانند به ‌صورت مستقل در كشور تاثيرگذار باشند."

اجازه رهبری با نقشه راه!
تاکید عزت اله ضرغامی بر رسانه بودن مداحان و لزوم دخالت آنها در امور سیاسی در کنار بخشنامه جدید سازمان رسیدگی به امور مساجد برای پرداختن و "تبیین فتنه 88" در حالی است که آیت الله خامنه ای خود در سالهای اخیر در دیدارهای مختلف سالانه با مداحان کشور به آنها مجوز ورود به مسایل سیاسی را داده است، حتی وبسایت دفتر آیت الله خامنه ای  نیز از دوسال پیش برای مداحان "نقشه راه" فراهم کرد که البته مسولان این سایت اینترنتی هم اکنون با تغییر تاریخ آن را طوری تنظیم کرده اند که تاریخ تهیه این نقشه به سال جاری برمی گردد.
در "نقشه راه مداحان اهل بیت" که توسط دفتر آیت الله خامنه ای منتشر شده است، رهبر جمهوری اسلامی در بخش "الزامات مداحی" تاکیدات خاصی برای پرداختن به "موانع و دشمنی های موجود بر سر راه انقلاب اسلامی و آرمان های آن"، "راهی که پیش آمده ایم " و "راهی که باقی مانده است" به مداحان کرده؛ او البته در این "نقشه راه" در بخش "آفات" هیچ اشاره ای به لزوم عدم دخالت مداحان در امور سیاسی و حمله، توهین و تهدید چهره های سیاسی نکرده است.
به همین دلیل بود که "منصور ارضی" کسی که برخی رسانه های اصولگرایان و وابسته به دولت او را "دبیر کل حزب مداحان" می خوانند سال گذشته  در مصاحبه ای با رجا نیوز ضمن تاکید بر "پیروی از فرمایشات رهبری" درباره دخالت مداحان در امور سیاسی جاری کشور گفته بود: "این حرفها بهانه است. سئوال این است، حق می‌گوییم یا نه؟ شما حقش را بگیرید. اینها بهانه است. شما نگاه کنید حضرت آقا در پایان بیانات اخیرشان، نفرین کردند و فرمودند، می‌بینید اینها نابود می‌شوند. نابود شدن یعنی چه؟ منتهی حالا در کلام ما بفرما می شود بنشین(بتمرگ)."
البته او پیش تر ضمن تهدید میرحسین موسوی، مهدی کروبی و سید محمد خاتمی، در این باره توضیح بیشتری داده  و گفته بود: "اگر تا حالا هم با اين سه نفر برخورد نكرده ايم به احترام گل روي رهبر است و چنانچه مسئولین به وظیفه خود عمل نکنند، مردم خود به بند «م» وصیت نامه سیاسی- الهی امام خمینی عمل خواهند کرد."

نقش در کودتای 88
از دوسال پیش با نزدیک تر شدن به زمان انتخابات ریاست جمهوری، مداحان با حضور گسترده در مجالس مذهبی در تکایا و مساجد با توهین و تهدید اصلاح طلبان و حتی رقبای اصولگرای احمدی نژاد به تبلیغ حامی خود پرداختند. این حمایت تاجایی پیش رفت که برای مثال منصور ارضی در  پاییز سال 87 وقتی اخباری در خصوص احتمال کاندیداتوری عبدالله نوری منتشر شد، در یکی از مجالس مداحی اش وزیر کشور دولت اصلاحات را تهدید کرد و گفت: "اگر نوري بخواهد كانديدا شود مي دهيم حسابش را برسند."
مداحان حامی احمدی نژاد حتی همزمان با اعلام حمایت احزاب و چهره های سیاسی از کاندیداهای مورد نظرشان در خردادماه سال گذشته، با صدور بیانیه ای که به امضای مداحانی چون  منصور ارضی، محمدرضا طاهری، سعید حدادیان، احمد پناهیان، حسین سیب سرخی، عبدلرضا هلالی  و... رسیده بود نیز اعلام کردند که "از برادر بسیجی خود محمود احمدی نژاد" حمایت می کنند.
پس از حمایت های آشکار آیت الله خامنه ای از محمود احمدی نژاددر انتخابات سال گذشته و حوادث پس از آن، مداحان نیز با توجه به "نقشه راه" رهبری، نقش خود را ایفا کردند. نقشی که از توهین و تهدید و تکفیر کاندیداهای معترض انتخابات و هوادارانشان در محلات و مساجد و تکایا آغاز شد و به تهدید فیزیکی آنها رسید و "بفرما" به زبان آنها شد "بتمرگ".
آن طور که در اخبار منتشر شده در برخی منابع نیمه رسمی آمده، مداحان حتی در جریان سرکوب اعتراضات مردمی پس از انتخابات سال گذشته نیز نقش پررنگی داشته اند. وبسایت خبری آینده  پیشتر و همزمان با اعتراض های خیابانی مردم در خرداد و تیرماه سال گذشته با انتشار اختصاری نام بسیاری از مداحان حامی احمد نژاد در این باره خبر داده بود که: "برخی از مداحان معروف در سازماندهی لباس شخصی ها نقش داشته و در حال سازمان دهی نیروی های لباس شخصی برای سرکوب معترضان دیده شده اند."
این خبرهای نیمه رسمی اما با موضع گیری های مداحان از جمله منصور ارضی که سرحلقه مداحان حامی احمدی نژاد است شکل رسمی تر به خود گرفت. او پس از سخنان آیت الله هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه 26 تیر تهران و تاکیدات رئیس مجلس خبرگان رهبری بر ضرورت آزادی بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات و رسیدگی به اعتراضات کاندیداها، به شدت از هاشمی رفسنجانی انتقاد کرد و در یکی از مجالس مداحی اش به صراحت گفت: "نباید زحمات بچه ها، سپاه، بسیج و نیروی انتظامی در کنترل اغتشاشات تباه شود."


 یک: وقتی حرف می شد از بچه های فیزیک دانشگاه شیراز آنها دلشان به دو نفر خوش بود، دو تا غول فیزیک به نام های دکتر "یوسف ثبوتی" و دکتر " محمدرضاخواجه پور". همین بود که بچه های بخش فیزیک را ماندگار کرده بود توی ساختمان دانشکده ادبیات و علوم، روبروی حافظیه در دورانی که آنجا درس می خواندیم. پنج تای شان در خوابگاه من بودند، مسعود علیمحمدی و امیر کوچیکه در طبقه چهارم بودند، متی و فریدون عباسی و عزت هم اتاق بغلی شان، خوابگاه نادر، با فاصله ای نه چندان با سینما پارامونت. روبروی ما یک خوابگاه دیگر بود که همین اواخر، حسین پاکدل آنجا بود و ده پانزده متر آن طرف تر هم یک خوابگاه دیگر. مجید طبقه ششم بود، از بچه های دانشکده مهندسی و رفیق صمیمی حسن کامران که کنگر خورده بود در دانشگاه ما و لنگر انداخته بود، تا زمانی که بالاخره لنگرش گیر کرد به نیره اخوان و زن و شوهر شدند و بعد که انفجار نخست وزیری پیش آمد و رجایی کشته شد، حسن کامران یکی دو سالی رفت زندان با علی تهرانی و آخرش همه کاسه کوزه ها را سر بهزاد نبوی شکستند، در حالی که اگر آن وسط یکی قابل اعتماد بود، همین بهزاد نبوی بود. مسعود علیمحمدی دائم با امیر کوچیکه بود. امیر ها دوتا بودند، یکی شان بزرگتر بود که شد یکی از بهترین دندانپزشک های کشور و یکی دیگر شد دکتر فیزیک و بعدا دیدمش در مرکز فیزیک نظری و ریاضیات. مسعود این اواخر بیهوا می رفت وسط همه دعواها و بعد از ماجرای میرحسین موسوی از او دفاع می کرد و از آن آدم های اثرگذار روی بچه های دانشجو بود و همین شد که یکباره جلوی خانه اش بمبی منفجر شد و رفت که رفت. قضیه را انداختند گردن اسرائیل و آمریکا و هزار تا ادا و اصول درآوردند و انگار نه انگار که اگر قضیه ربطی به اسرائیل داشت، بعد از یک سال می توانستند همه شان را بگیرند. انگار گرفتن عبدالمالک ریگی در پاکستان کاری داشت، یا نابود کردن کامل حزب توده و چریکهای فدایی و مجاهدین خلق و هر چه جاسوس و تروریست و مخالف که بود. چطور شد نوبت به اولیا که رسید آسمان تپید نفهمیدم. مسعود رفت و حکومت هم سعی کرد بچسباندش به خودش، انگار نه انگار که این آدم صدها شاگرد داشته و آنها استادشان را خوب می شناختند.
 دو: از بچه های فیزیکی یکی دیگر همین فریدون عباسی بود که دیروز ماشینش را گلوله باران کردند و شکر خدا که زنده ماند. یکی دیگر از اساتید فیزیک، دکتر مجید شهریاری در یک ترور جداگانه کشته شد. فریدون عباسی هم از آن بچه خداهای دانشگاه شیراز سال 56 و 57 بود. فکر کنم بچه آبادان بود و ورودی 55 دانشگاه. همیشه یک شلوار لی پایش بود و کفش اسپورت و پیراهن شانگهای. موهایش سیخ سیخ بود و نگاهش که می کردی صاف تا وسط مغزت می رفت چشمهایش. با متی که اسمش یدالله بود و مثل همه بچه های خوابگاه برایش اسم درست کرده بودند، در یک اتاق بودند. از آن بچه تمیزهایی بود که همیشه انگار همه وجودش را تازه از کارواش استخراج کرده اند. در همان موقع با نزهت ازدواج کرد و دو تا بچه حاصلش، یکی مهدی و یکی ضحی. شاید به هزار دلیل از جمله یکدست بودن فضای بخش فیزیک دانشگاه شیراز بود که فریدون و بقیه بچه های فیزیک در کنار ثبوتی و خواجه پور و چند استاد دیگر فیزیکی ماندند و همین بخش کلی بچه خدای فیزیکدان تربیت کرد. فریدون همان اول جنگ رفت جبهه و دائما همانجا بود. بعد از جنگ دکترایش را گرفت و بعد شد استاد دانشگاه و یکی از غولهای فیزیک هسته ای که تخصص اش جداسازی ایزوتوپ بود و در جریان انتخابات از حامیان میرحسین موسوی شد، همانطور که او و اکثر بچه های دانشگاه شیراز، بچه های سازمان دانشجویان دانشگاه شیراز اکثرا با اصلاح طلبان بودند، بجز یکی دو تا نخاله ... که ته سطل بچه های شیراز جامانده بود و نمی دانم چطوری توانسته بودند وارد دانشگاه شیراز شوند.
 از فریدون عباسی سالها بود خبر نداشتم، جز یکی دو ملاقات تصادفی در این طرف و آن طرف ولی می دانستم که برای خودش اسمی دارد و شخصیتی. و دلم شکست وقتی که دیدم اسمش اتفاقا جزو اسامی ممنوع الخروج ها و ممنوع الورودهاست. ظاهرا نام او را در همان فهرست ممنوع های تحریم هسته ای آمریکا آورده اند و فرض کن در چنین شرایطی آدمی که از این دولت هم حالش بد می شود و کشورش را هم دوست دارد، چه باید بکند؟ از همه بدتر اینکه یک نکبتی مثل "فارس نیوز" نام ات را جزو استادان بسیجی کشور بنویسد.
 سه: شاید کسی نمی فهمد مرگ یک غول فیزیک یعنی چی، و اصولا ما مگر چند تا دانشمند بزرگ مثل مسعود علیمحمدی داریم؟ و چند تا آدم مثل شیرزاد و عباسی و یدالله و عزت و بقیه که حتی اسم شان را هم آدم نمی تواند بیاورد، قضیه قضیه چوب دو سر طلاست. مسعود که رفت و فریدون که نزدیک بود برود و خدایش نگه داشت. آن یکی که همکلاسی اش بود، یعنی متی، رفت مونرآل و آنجا درس خواند. سالها کانادا بود و بعد در دوره خاتمی برگشت ایران و شروع کرد به زندگی در ایران و تدریس در دانشگاه تهران. انگار رفتن به بعضی ها نمی آید. وقتی چند سال قبل رفته بودم دانشگاه هاروارد، مدعوین من بچه های بخش فیزیک بودند. آنجا دکتر کامران وفا را دیدم که از بزرگان فیزیک جهان است و دیدنش برایم بسیار لذتبخش بود. فکر کن آدم باید چه کند؟ اگر بیایی بیرون، یادت می افتد که صدها دانشجو که ایران آینده را باید بسازند به تو نیاز دارند، وقتی می روی داخل کشور، یا مثل دکتر ثبوتی که بزرگ همه فیزیکدانهای کشور است، اخراج می شوی از دانشگاه توسط یک مشت بچه دانشجوی با مدرک تقلبی که خاک برسرها یک تقلب انتخاباتی را هم نمی توانند حساب و کتابش را درست بکنند، چه رسد به مدیریت علمی. متی هم برگشت به ایران و می دانم چه حال خرابی دارد. بهترین رفیق سی ساله اش آسیب دیده است و لابد خبرش را که شنید کلی خراب رفیق شد.
 چهار: این یکی را فرض کن اسمش "ممد موش کور" بود، ممد دیت موس، بچه فیزیکی. طرفدار مجاهدین خلق. اولش با هم دوست بودیم. از بچه های کرمان بود. خیلی کوچک بود، چشمهایش هم چسبیده بود ته مخچه اش، با زحمت باید از یک راهروی طولانی رد می شدی تا چشم هایش را پیدا می کردی. بچه روستایی بود، نه که بقیه مان نبودیم، همه مان یا ده سال بود از دهات آمده بودیم یا بیست سال، یا بابامان یک ماه زودتر به باقرآباد( تهران بعدی) رسیده بود. ممد دیت موس وقتی دانشگاه تعطیل شد و همه رفتند خانه شان و عده ای هم ماندند دانشگاه، ماند شیراز. خبرش را از این طرف و آن طرف می شنیدم. بالاخره من هم از کرمان آمده بودم شیراز و آمار بچه های کرمان را داشتم. یک روز یکی از بچه ها خبر داد که محمد در جریان درگیری کشته شده، فکر کنم سرقت مسلحانه کرده بودند و سپاه هم تیراندازی کرده بود و ماشین شان منفجر شده بود و سوخته بود. در آن میان رفیق سابق ما، نمی دانم در آن لحظه که داشت ماشینش آتش می گرفت، اصلا یادش بود که دانشجوی فیزیک بوده است و اگر به او می گفتند فلانی و فلانی هم سی سال دیگر ترور خواهند شد باورش می شد؟
پنج: یکی دیگر از بچه های بخش فیزیک اسمش مهرداد بود، بچه پولداری بود و برای خودش از صبح تا شب آزمایش می کرد. پدرش سرهنگ بود و خودش همیشه سرش را کچل می کرد و تقریبا با ماهایی که اصل و نسب مان معلوم نبود و قیافه مان داد می زد تازه از شهرستان آمدیم حرف نمی زد. همیشه هم با یک شورت اسلیپ در خوابگاه می گشت، در حالی که همه ماها پیژامای ماماندوز راه راه یا فوق فوقش شلوار گرم کن ورزشی می پوشیدیم. انقلاب که شروع شد، پدرش آمد سراغش و برش داشت برد. بعدا فهمیدیم بلافاصله رفته است آمریکا و همانجا تحصیلش را ادامه داده است. نمی دانم مهرداد برگشته به ایران؟ اصلا می داند ایرانی است؟ یا الآن یکی از غول های ناساست که فارسی را با دردسر حرف می زند؟ من چه می دانم شاید هم یکی از استادان دانشگاه شهید بهشتی باشد که فردا یا پس فردا ممکن است خبر ترورش را بشنویم. اصلا نمی دانم این فیزیک با جاذبه زمین و سقوط ستارگان و سیاهچاله ها و سطح شیب دار و خلاء چه رابطه عمیقی دارد.



جرس:
در حالی که وزیر بهداشت نسبت به آتشفشان ایدز در ایران هشدار داده بود،  رئیس مرکز بهداشت استان قم از مرگ 90 نفر در شهر مذهبی قم بر اثر ابتلا به بیماری ایدز خبر داد.
به گزارش خبرنگار مهر، محمد محمدیان در مراسم افتتاحیه نمایشگاه "روبان قرمز" که به مناسبت روز جهانی ایدز در درمانگاه حرمی قم دایر شده است، در خصوص آمار مبتلایان به ایدز در ایران بیان داشت: در ایران 22 هزار نفر مبتلا به ایدز شناسایی شده اند و تخمین زده می‌شود که بیش از 80 هزار نفر در ایران به این بیماری مبتلا باشد.
وی با بیان اینکه هم اکنون در جهان 60 میلیون نفر به بیماری ایدز مبتلا شده اند و تاکنون 30 میلیون نیز جان خود را از دست داده‌اند، گفت: سالانه در جهان دو میلیون و 600 هزار نفر به جمع مبتلایان اضافه می‌شود و یک میلیون و 800 هزار نفر نیز جان خودشان را از دست می‌دهند.
محمدیان ادامه داد: در استان قم هم اکنون 500 نفر مبتلا به ایدز شناسایی شده است که 50 نفر از آنان را زنان تشکیل می‌دهند و 90 نفر از مبتلایان نیز تاکنون جان خود را از دست داده‌اند.
رئیس مرکز بهداشت استان قم بیان داشت: عفونت "اچ آی وی" نقص سیستم ایمنی بدن است که در گذشته مختص کشورهای صنعتی بود ولی هم اکنون جهانی و فراگیر شده و برای جلوگیری و پیشگیری از آن عزم جهانی را می‌طلبد.
محمدیان در خصوص ویژگی بیماری ایدز بیان داشت: ترس و وحشت یکی از ویژگی‌های این بیماری است و اگر ترسی در این زمینه وجود نداشته باشد، بیمار نمی‌توان رفتار مناسبی از خود در برابر این بیماری بروز دهد و همچنین سرعت انتشار بالا‌، پنهان بودن، ماندگاری طولانی، تأثیرات اجتماعی، میزان کشندگی، هزینه بالای درمان و جهانی بودن از دیگر ویژگی‌های بیماری ایدز است.

جمعیت جوان قم قشر آسیب پذیر و بیشتر در معرض خطر ابتلا به ایدز هستند

وی در خصوص پیشگیری از بیماری ایدز در استان قم بیان داشت: باید تمرکزمان بر روی قشر جوان استان باشد و آموزش‌ها و اطلاع رسانی برای این قشر آسیب پذیر بیشتر صورت گیرد.
رئیس مرکز بهداشت قم گفت: پایبندی به مذهب در تمام ادیان بویژه در اسلام و شیعه به عنوان موثرترین راهکار پیشگیری از بیماری واگیردار موثر است و این نقش انکارناپذیر ما به واسطه پایبندی قوی به دین مبین اسلام است و همین امر باعث شده ابتلا به بیماری نبست به آمار جهانی کمتر باشد.
وی افزود: آنچه نگران کننده است میزان زنان مبتلا به بیماری اچ آی وی و رشد صعودی آن در جامعه است که چند سالی است ارتباطات جنسی و غیراخلاقی در کشورمان رو به افزایش بوده است.
وی بیان داشت: از مراجع و مسئولان و هرکسی که به نوعی با مردم در ارتباط است می‌خواهیم کمک کنند مانع از شیوع این بیماری در کشور شوند.
رئیس مرکز بهداشت استان قم اظهار داشت: برنامه اطلاع‌رسانی در رسانه‌های ملی باید بیشتر از گذشته صورت گیرد و کارگاه‌های مختلفی برای پزشکان و پرستاران و کسانی که در بحث آموزش هستند گسترش دهیم.
محمدیان ادامه داد: نیروی انتظامی حرکت‌های خوبی را در زمینه ساخت انیمیش‌های آموزشی شروع کرده است و این قابلیت نیز در قم علی‌رغم هزینه زیاد آن وجود دارد.
نمایشگاه "روبان قرمز" به مناسبت اطلاع رسانی در خصوص بیماری ایدز از 10 تا 16 آذرماه با مشارکت و همکاری جمعیت هلال احمر، معاونت اجتماعی نیروی انتظامی، امور زندان‌ها، انجمن NA و مرکز مشاوره بیماری‌های رفتاری مرکز بهداشت استان قم در درمانگاه حرمی واقع در خیابان ارم برگزار شده است.
بر اساس اعلام وزارت بهداشت ابتلا به ایدز از طریق رابطه جنسی در رده دوم انتقال این بیماری قرار دارد به‌طوری که به گفته وزیر بهداشت زمانی نگران انتقال ایدز از طریق خون آلوده و اعتیاد تزریقی بودیم اما امروز رفتارهای پرخطر جنسی موجب افزایش موارد ابتلا به HIV ایدز شده است.


گرامی داشت روز مبارزه با سانسور از سوی کانون نویسندگان
جرس: به مناسبت سیزدهم آذر، روز "مبارزه با سانسور"، کميتۀ "مبارزه با سانسورِ" کانون نويسندگان ايران، طی صدور بیانیه ای، خواهان لغو همه‌ روش‌ها و نهاد‌های سانسور، و هم‌چنين خواستار آزادی همه‌ کسانی شد که به سبب مقابله با سانسور و بيان آزادانه‌ هنر خويش بازداشت و زندانی شده‌اند."
به گزارش تارنمای گویا، کميته ضد سانسور کانون نویسندگان ایران، در بیانیه ای که به مناسبت فرا رسیدن روز سانسور منتشر نموده، از تمامی تشکل‌هايی که برای آزادی انديشه و بيان تلاش می‌کنند خواستار آن شد تا "از هر راهی که می‌توانند، در گرامیداشتِ روز سيزدهم آذر و حمايت از سانسورستيزان بکوشند. "

متن این بیانیه که در سایت فوق درج شده است، به شرح زیر می باشد:

کشاکش و ستيزِ پنهان و آشکارِ دستگاه سانسور و سانسورستيزان در ايران صحنه‌ی ملموس و آشنايی است. در يک‌سال اخير، اما، اين پديده‌ی آشنا جلوه‌يی غريب به خود گرفته است. راست آن‌که صحنه تغيير يافته است. برای دستگاه سانسور ديگر صحنه‌ی نبرد به هنر و ادبيات محدود نمی‌شود. چنين وانمود می‌کنند که تمامی سنگرهای قبلی را فتح کرده‌اند؛ مأموران ريز و درشت دستگاه سانسور شمشيرها را از رو بسته و در رسانه‌ها‌شان رژه‌ی تبليغاتی می‌روند، غنايم‌شان را می‌شمارند و به رخ می‌کشند و به همپالکی‌هاشان نويد فتوحات تازه می‌دهند: پيش به سوی علوم! پيش به سوی علوم انسانی! از عبارات و جمله‌هاشان "اعتماد‌به‌نفس" می‌بارد؛ عربده‌هاشان ستون روزنامه‌ها و مجلات خودی را می‌لرزاند.

اين همه، هر ناظر تازه‌واردی را به توهم می‌کشاند که در اين صحنه، با چنين پيروزمندانی، به‌يقين لشکری از شکست‌خوردگانِ نزار و مأيوس خواهد ديد. اما نه! خوب که چشم می‌گشايد می‌بيند از شکست‌خوردگان خبری نيست! برعکس، در صحنه‌ی واقعی، پديدآورندگان دست از مبارزه و کوشش برنداشته‌اند، با سخت‌کوشی از هر روشی برای بيان هنر و انديشه‌ی خويش بهره می‌گيرند، و دم به دم راه‌های تازه‌تری می‌يابند.

اگر تا ديروز هنر رقص "زيرزمينی" بود، امروز "ادبيات زيرزمينی"، "موسيقی زيرزمينی"، و "سينمای زيرزمينی" نيز به آن افزوده شده است و، با تداوم اين روند، دور نيست که تئاتر نيز زيرزمينی شود. اما همه‌ی تلاش‌های حاکميت برای آن‌که صحنه فقط در دست عوامل و سياست‌های خودش باشد راه به جايی نبرده است. زيرا حمايت معنوی و استقبال مردم از هنرهای زيرزمينی کار را به آن‌جا کشانده که يکی از فعالان عرصه‌ی موسيقی رسمی شکوه می‌کند: "اين موسيقی ما است که زيرزمينی شده . . ." و اين يعنی بی‌اعتنايی مردم به اشکال رسمیِ هنر و ادبيات؛ يعنی داغ باطل زدن بر تلاش‌های امنيتی-مالی برای حکومتی‌کردنِ هنر و ادبيات. در حقيقت تمايل شديد جامعه به بيان آزادانه‌ی خود و رشد فناوری سبب شده که دستگاه سانسور به نتايج مطلوبش نرسد و، برخلاف ظاهر فاتحانه‌ای که به خود گرفته، سلطه‌ی خويش را بيش‌تر از دست بدهد. بی‌ترديد، پيروزی نهايی در اين صحنه زمانی تحقق می‌يابد که آزادی انديشه و بيان بی هيچ حصر و استثنا برای همگان عرفِ جاری شود. اين حق هر شهروندی است که برای ابراز خود از گذرگاه‌ها و امکانات مرسوم بهره گيرد.

سيزدهم آذر، روز همه‌ی کسانی است که با سانسور می‌ستيزند و راضی نمی‌شوند صدايشان با گذر از فيلترهای دولتی به جامعه برسد. روز مبارزه با سانسور، روز گرامی‌داشتِ انسان‌هايی است که برای دست‌يابی به آزادی انديشه و بيان مبارزه می‌کنند.

آزادی انديشه و بيان بی هيچ حصر و استثنا برای همگان خواستی است که بايد به قانون تبديل شود، تا از اين طريق حقِ به‌يغمارفته‌ی مردم به آنان بازگردد و، در پرتو آن، خلاقيت هنری و ادبی چنان و چندان به بار نشيند که شايسته مردم باشد؛ مردمی که بيش از صد سال است برای آزادی انديشه و بيان در ميدان حق‌خواهی حضور داشته‌اند و تا به امروز تاوان‌های سنگين پرداخته‌اند.

کميته‌ی "مبارزه با سانسورِ" کانون نويسندگان ايران خواهان لغو همه‌ی روش‌ها و نهاد‌های سانسور، و هم‌چنين خواهان آزادی همه‌ی کسانی است که به سبب مقابله با سانسور و بيان آزادانه‌ی هنر خويش بازداشت و زندانی شده‌اند. اين کميته از تمامی تشکل‌هايی که برای آزادی انديشه و بيان تلاش می‌کنند می‌خواهد که از هر راهی که می‌توانند در گرامی‌داشتِ روز سيزدهم آذر و حمايت از سانسورستيزان بکوشند.

کانون نويسندگان ايران
کميته‌ "مبارزه با سانسور"
۱۱ آذر ۱۳۸۹



فراخوان کانون نویسندگان ایران جهت بزرگداشت محمد مختاری و محمدجعفر 
پوينده،جانباختگان قتلهای زنجیره ای
جرس: در دوازدهمین سالگرد قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوينده، دو تن از قربانیان قتل های زنجیره ای، کانون نويسندگان ايران، با صدور بیانیه ای، به محرومیت خود جهت برگزاری مراسم بزرگداشت اعضای جانباخته اش اعتراض کرد و خواستار معرفی و محاکمه‌ آمران و عاملان قتل‌های سیاسی، آزادی همۀ زندانيان سياسی و حذف سانسور از تمامی زمينه‌های اجتماعی و فرهنگی و همچنین تأمين آزادی انديشه و بيان برای شهروندان کشور شد.

به گزارش تارنمای گویا، این تشکل فرهنگی با سابقۀ کشور، در بیانیه خود که ۱۱ آذر ماه ٨٩ آن را منتشر ساخته، با بر شمردن وقایع منتهی به قتل های زنجیره ای دهه ٧۰ و انتقاد از عدم معرفی آمران وعاملان اصلی قتل روشنفکران و نویسندگان و دگراندیشان کشور، خاطرنشان کرد "دوازدهمين سالگرد قتل تبهکارانه‌ زنده‌يادانِ عرصه‌ انديشه و بيان، محمد مختاری و محمدجعفر پوينده، فرا می‌رسد اما نه‌تنها هنوز آمران و عاملان واقعی اين جنايات هولناک را معرفی نکرده‌اند بلکه کماکان سکوت تنها پاسخ به خانواده‌های قربانيان و مردم ايران است" و از اینکه تنها چند مامور دون پایه مورد محاکمه ای مبهم قرار گرفته و در نهایت نیز وکیل خانواده های مقتولان، به حبس محکوم شده بود، اعتراض نمود.

کانون نویسندگان ایران همچنین خواستار معرفی و محاکمه‌ آمران و عاملان قتل‌های سیاسی (معروف به قتل های زنجیره ای، آزادی همۀ زندانيان سياسی و حذف سانسور از تمامی زمينه‌های اجتماعی و فرهنگی و همچنین تأمين آزادی انديشه و بيان برای شهروندان کشور شد.

متن کامل این بیانیه که در تارنمای گویا منتشر شده، به شرح زیر است:
دوازدهمين سالگرد قتل تبهکارانه‌ی زنده‌يادانِ عرصه‌ی انديشه و بيان، محمد مختاری و محمدجعفر پوينده، فرا می‌رسد اما نه‌تنها هنوز آمران و عاملان واقعی اين جنايات هولناک را معرفی نکرده‌اند بلکه کماکان سکوت تنها پاسخ به خانواده‌های قربانيان و مردم ايران است.

اکنون همگان می‌دانند که قتل‌های سياسی سال ۷۷ موسوم به قتل‌های زنجيره‌ئی جريانی برای حذف فيزيکی دگرانديشان و آزادی‌خواهان بود. اين جنايت با قتل ددمنشانه‌ی فعالان سياسی داريوش فروهر و پروانه‌ اسکندری آغاز شد و با ربودن و خفه کردن دو يار سربلندِ کانون نويسندگان ايران، محمد مختاری و محمدجعفر پوينده، به اوج رسيد و برای جانيان آدمکش چيزی جز نفرت و خشم مردم ايران و جهانيان در پی نداشت. چنان‌که از آغاز انتظار می‌رفت اين قتل‌ها سراسر ايران را به لرزه درآورد، پرده از بسياری از مرگ‌های مشکوک ديگر برگرفت، روزنامه‌نگاران و نويسندگان و مورخان و فعالان اجتماعی و سياسی را به بازنگری در تاريخ قتل‌ها و سرکوب‌های دو دهه‌ی پيش از آن واداشت، و دانش‌جويان و فرهيختگان را به داد‌خواهی طلبيد. هنگامی که پرده اندکی کنار رفت آشکار شد که عاملان خون‌آشام در گذشته‌ی نه‌چندان دور از ريختن خون ده‌ها آزادی‌خواه ديگر هم‌چون زنده‌يادان احمد ميرعلايی، غفار حسينی، حميد حاجی‌زاده، پيروز دوانی، مجيد شريف و . . . هراسی به دل راه نداده بودند. اما طی سال‌هايی که از اين جنايت می‌گذرد نه‌تنها ابتدايی‌ترين خواسته‌های انسانی ناديده گرفته شد، بلکه با سرکوب و دستگيری و حبس و سانسور فضايی سربی بر جامعه حاکم کردند و گوی سبقت را از خودکامگان قرون‌وسطايی ربودند. اکنون اعمال زور و سرکوب شيوه‌ی رايج در چهارگوشه‌ی کشور است. يورش به خانه‌ها،‌ دستگيری‌های گسترده،‌ دادگاه‌های عدالت‌ستيز و محکوميت‌های طولانی ابعادی وسيع می‌يابد. بسياری از منتقدان اجتماعی بدون ارايه‌ی کوچک‌ترين مدرکی در زندان‌ها به سر می‌برند و کار به جايی رسيده است که وکلای مدافع حقوق زندانيان سياسی نيز دستگير و زندانی می‌شوند.

ولی افزون بر آن‌چه گذشت، پديده‌ی قتل‌های زنجيره‌ئی حديث ديگری نيز دارد که از لزوم عزم و اراده‌ی نيرومندترِ آزادی‌خواهان برای ريشه‌کنی آن حکايت می‌کند. در آغاز تصور می‌شد طنابی که سرکوب‌گران آدمکش به گردن مختاری و پوينده انداختند به دست و پای خودشان پيچيده است و چندی نمی‌گذرد که آمران و عاملان اين قتل‌ها به سزای عمل ننگين خود می‌رسند. چنين نشد. از يک سو، سعيد امامی را از ميان بردند، و با صدور قرار موقوفیِ تعقيب و بدين‌سان حذف همه‌ی اقارير او از پرونده، رابطه‌ی بالا و پايين در آمريت و اجرای اين قتل‌ها يک‌سره گسسته شد. سپس پرونده را از طول و عرض و ارتفاع مثله کردند و سرانجام مشتی عوامل اجرايیِ خرده‌پا را به محاکمه‌ای کشيدند که جريان دادرسی آن ماهرانه از پيش تعيين شده بود. و سرانجام ناصر زرافشان، يکی از وکلای خانواده‌های قربانيان، محاکمه و به "جرم" دفاع از موکلان خود به پنج سال زندان محکوم شد. اما، از سوی ديگر- و اين همان حديثی است که بايد بازگفته شود و مورد تأکيد قرار گيرد- در فضای فروکشِ سريع اعتراض و التهاب مردم و بر بستر جبن و ناتوانیِ به‌اصطلاح اصلاح‌طلبانی که نخست برای جراحی اين "غده‌ی سرطانی" عزم جزم کرده بودند اما در نهايت عقب نشستند، آمران و عاملان قتل‌های زنجيره‌ئی طنابی را که موقتاً به دست و پايشان پيچيده بود باز کردند و دست‌به‌کار تدارک توطئه‌های تازه بر ضد آزادی‌خواهان شدند، که کشتار سال گذشته‌ی جوانان در کهريزک از آن جمله است. راه افتادن چندباره‌ی ماشين قتل‌های زنجيره‌ئی و تکرار چرخه‌ی کشتار آزادی‌خواهان اين حقيقت را يادآوری می‌کند که بهای آزادی در اين سرزمين هم‌چنان سنگين است و زدودن ننگ آزادی‌کُشی از جامعه‌ی ما عزم و اراده‌ی به‌مراتب نيرومندترِ مردم آزادی‌خواه را می‌طلبد.

کانون نويسندگان ايران، ضمن گرامی‌داشت ياد محمد مختاری و محمدجعفر پوينده و اعتراض به محروميت خود از برگزاری مراسم بزرگ‌داشت برای اين دو عزيز، هم‌چون گذشته خواهان معرفی و محاکمه‌ی آمران و عاملان قتل‌های زنجيره‌ئی،‌ آزادی همه‌ی زندانيان سياسی، و حذف سانسور از تمامی زمينه‌های اجتماعی و فرهنگی و تأمين آزادی انديشه و بيان برای همگان است.

کانون نويسندگان ايران
۱۱ آذر ۱۳۸۹
روز جمعه ۱۹ آذرماه، ساعت ۲ بعد از ظهر، در گورستان امامزاده طاهر در مهرشهر کرج همراه با خانواده‌ها و ياران گرد می‌آييم و آرامگاه اين جان‌باختگان راه آزادی را گلباران می‌کنيم.


موضع جبهه مشارکت در قبال نوشته‌ی دادستان تهران درباره‌ی انحلال این حزب: ناصواب، بلاوجه و بی‌ارتباط با موضوع

روابط عمومی جبهه مشارکت ایران اسلامی در واکنش مقاله منتشر شده از سوی دادستان عمومی و انقلاب تهران، اطلاعیه‌ای صادر کرد و نوشته‌های جعفری دولت‌آبادی درباره انحلال این حزب اصلاح طلب را ناصواب، بلاوجه و بی‌ارتباط با موضوع خواند.
به گزارش کلمه، جبهه مشارکت همچنین از صاحبنظران و حقوقدانان خواست با ورود به بحث درباره محدودیت‌های اخیر احزاب و نیز جرم سیاسی، زمینه‌ی احقاق حقوق پایمال شده‌ی فعالان و تشکلهای سیاسی را فراهم کنند.
متن این اطلاعیه که در سایت جبهه مشارکت (نوروز) منتشر شده، بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
آنچه اخیرا در مقاله جناب آقای جعفری دادستان عمومی و انقلاب تهران در مورد جبهه مشارکت ایران اسلامی آمده است و در سایتها و رسانه های کشور بازتاب یافته است، حاوی اطلاعات نادرست، استنادات بی‌ارتباط با موضوع و به لحاظ حقوقی بلاوجه و تحلیل ناصواب از موضوعی بسیار روشن است. جبهه مشارکت ایران اسلامی به زودی پاسخ خود را در این رابطه منتشر خواهد کرد.
در اینجا که باب بحث بسیار مهمی در رابطه با یکی از اساسی‌ترین اصول قانون اساسی (اصل ۱۶۸ در مورد رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی به صورت علنی و با حضور هیات منصفه در محاکم دادگستری) که به نظر ما عمدا در همه سالهای گذشته مورد غفلت قرار گرفته، باز شده است، از همه حقوقدانان و صاحب‌نظران و به خصوص احزاب و گروههای سیاسی می‌خواهیم تا با ورود در این بحث مبارک و باز کردن ابعاد آن، زمینه‌ی احقاق حقوق پایمال شده‌ی فعالان و تشکلهای سیاسی را فراهم آورند.
روابط عمومی جبهه مشارکت ایران اسلامی
۱۳۸۹/۹/۱۱

تماس تلفنی سردار مقدم، پس از سه هفته بی‌خبری

سردار محمد عزلتی مقدم زندانی سیاسی پس از سه هفته بی‌خبری، شب گذشته با خانواده خود تماس تلفنی برقرار کرد.
به گزارش تحول سبز، سردار مقدم در این تماس کوتاه چند دقیقه ای تنها اجازه یافت از حال خویش به خانواده اش خبر دهد و اجازه ارائه اطلاعاتی از محل بازداشتش و وضعیت پرونده اش به خانواده را نیافت.
به گفته همسر وی، صدای ایشان بیانگر سرماخوردگی ایشان بود. با این حال ایشان اظهار کرده است که وضعیت خوبی دارد و دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
سردار محمد عزلتی مقدم از سرداران دفاع مقدس است که در انتخابات ریاست جمهوری دهم، رئیس کمیته ایثارگران ستاد انتخاباتی مهندس موسوی بود. وی روز سه شنبه ۱۸ آبان‌ماه گذشته هنگامی که از دیدار با مهندس میرحسین موسوی برمی گشت، در خیابان توسط نیروهای لباس شخصی ربوده شد و تاکنون از محل نگهداری وی و نهاد بازداشت کننده اطلاعی در دست نیست.
گفته می شود پرونده ای برای وی در دادسرای اوین تشکیل شده، ولی در مراجعه خانواده وی به دادستانی، نهاد مذکور از وضعیت وی اظهار بی‌اطلاعی کرده است.



نهمین نوشته از مجموعه‌ی «گل‌ها و سیم‌خاردارها» به قلم محمد نوری‌زاد

مهندس فرید طاهری، به خاطر ادب و فهم و تواضع و ایمانش زندانی است

“اگر مشتاق تماشای ” ادب ” فراوانید ، به هر طریق ممکن ، از سیم خاردارهای زندان اوین گذر کنید و در طبقه همکف ۳۵۰ ، رو در روی ” مهندس فرید طاهری قزوینی ” بنشینید . اگر نیم ساعت ، ونه بیشتر ، با این زندانی هم صحبت شوید ، با من در این دریافت ، هم سخن خواهید شد که او ، مردی پاک نهاد ، آرام ، خاموش ، فهیم ، باادب ، باسواد ، خیرخواه ، و البته ، بی گناه است . ”
عبارت بالا، بخشی از یادداشت محمد نوری زاد درباره مهندس فرید طاهری است. او همچنین در بخش دیگری از این یادداشت نوشته است: عامل دوستی من با مهندس طاهری ، درآن شلوغی بند ۳۵۰، که یکصد و پنجاه مرد جوان و پیر سیاسی را در خود جای داده بود ، هیچ نبود الا ادب و فهم او . و عجب گوهری است این ادب . که خدا ظاهراً این گوهر شاهوار را از بسیاری از ما دریغ کرده و قلیلی از ما را بدان آراسته .
این ، نهمین نوشته از سلسله مطالبی است که محمد نوری‌زاد با عنوان “گل‌ها و سیم‌خاردارها” در زندان اوین می‌نویسد. او در یادداشت‌های قبلی هم به وصف حال چند تن دیگر از زندانیان سیاسی پرداخته بود که آنها را گل‌های زندان اوین می‌نامید. او خاطرنشان کرده است که در این مجموعه قصد دارد به معرفی “گل”های شناخته‌نشده‌ی اوین بپردازد؛ باشد که هیچ گلی در پس سیم‌خاردارها محصور نماند.
متن یادداشت نوری‌زاد درباره فرید طاهری را به نقل از وب‌سایت وی، در ادامه بخوانید:
اگر مشتاق تماشای ” ادب ” فراوانید ، به هر طریق ممکن ، از سیم خاردارهای زندان اوین گذر کنید و در طبقه همکف ۳۵۰ ، رو در روی ” مهندس فرید طاهری قزوینی ” بنشینید . اگر نیم ساعت ، ونه بیشتر ، با این زندانی هم صحبت شوید ، با من در این دریافت ، هم سخن خواهید شد که او ، مردی پاک نهاد ، آرام ، خاموش ، فهیم ، باادب ، باسواد ، خیرخواه ، و البته ، بی گناه است . منظورم از بی گناهی او ، اشاره به دستهایی است که برای وی پرورانده اند . و جرمی است که او را بدان محکوم فرموده اند و گرنه ، گناه فردی هر یک از ما ، حساب ویژه ای است که دست ما را در دست خدای متعال می نهد .
مهندس فرید طاهری را در روز سوم ورودم به بند ۳۵۰ شناختم . بعد از شش ماه بازداشت در سلولهای انفرادی و سلولهای دوسه نفره ی وزارت اطلاعات ، به بند عمومی منتقل شدم . در این شش ماه ، هرکجا قلمی و کاغذی به دستم می رسید ، لباسی از آموزه های هنری می پوشیدم و به اقیانوس آیه های قرآنی فرو می شدم . و گزیده ای از آیه ها را از منظر ادبیات ، شعر ، موسیقی ، نقاشی ، سینما و حتی طنز و کاریکاتور ، واکاوی می کردم .
وقتی به بند ۳۵۰ رفتم هنوز بر سر ابرهای حس شریفی بودم که از انس و مطالعه و نگارش شب تا به صبح، و صبح تا به شب باقرآن ، نصیبم شده بود . همانجا بود که دریک اتاق شلوغ ، مردی را دیدم حدوداً چهل و پنج ساله ، که سر در مطالعه قرآن فروبرده بود و از همان اتاق پرهیاهو و پر سروصدا ، خلوتی برای خود پرداخته بود . احساس کردم که یک حس مشترک مرا در کنار او به زانو زدن فرا می خواند . قرآنی که او مطالعه و تلاوت می کرد ، متفاوت بود . از حیث چاپ ، و ترجمه و پای نوشت های صفحه به صفحه ، جذب قرآن او شدم . و قرآن او ، مرا جذب خود اوکرد . باهم سخن گفتیم . درباره قرآن و قرآن ، مارابه صحبت درباره خودمان ترغیب فرمود .
ملاقات اولیه من با او ، بسیار کوتاه بود . اما آنجا که از کنار او برخاستم ، هم قرآن او به امانت در دستم بود ، وهم جذبه ای از ادب او و فهم او ، و متانت او ، در من جا مانده بود . در حوض آیه های قرآن امانتی او ، یک شب و یک روز ، فرو شدم و تن شستم . و آنگاه که سربرآوردم ، دربرابر مترجم و محقق آن قرآن ، سربه احترام فرو بردم . قرآنی بود پر از دقت و زیبایی و آگاهی و دانش ، و البته سرشار از زحمت ، وقتی ” عمادالدین باقی ” سرگشتگی مرا در جذبه آن قرآن دید ، گفت : آیا دانستی ترجمه و تحقیق و نگارش این قرآن شریف ، کار کیست ؟ گفتم : نام نویسنده اش برجلوی آن است . گفت : همو پدر همین مهندس ” فرید طاهری قزوینی ” است .
اینجا ، همانجایی بود که من ، باید برمی خاستم ، و در برابر تواضع ، و فروتنی مهندس طاهری سر به تعظیم و تکریم فرو می بردم . که با آن همه پرسشی که من از چند و چون ترجمه ی قرآن او مطرح کرده بودم ، یک بار بر زبان نیاورد که : فلانی ، مترجم و محقق این قرآن ، پدر من است .
عامل دوستی من با مهندس طاهری ، درآن شلوغی بند ۳۵۰، که یکصد و پنجاه مرد جوان و پیر سیاسی را در خود جای داده بود ، هیچ نبود الا ادب و فهم او . و عجب گوهری است این ادب . که خدا ظاهراً این گوهر شاهوار را از بسیاری از ما دریغ کرده و قلیلی از ما را بدان آراسته .
در آن چند وقتی که من با مهندس فرید طاهری همجوار بودم ، فرصتهایی پیش می آمد که جمعی از ساکنان اتاق ، که همگی با سواد و اهل فن بودند ، درباره موضوعی اظهار نظر کنند . ولع سخن گفتن گاه ، برخی از ما را به کام خویش فرو می کشد . و من ، درهمان گرما گرم گفتگوهای چند به چند ، به جمال مبارک مهندس فرید طاهری دقیق می شدم و عکس العمل های او را رصد می کردم . در جمعی که شوق سخن گفتن و اظهار نظر ، به جملات تصاعدی برمی جهید ، مهندس طاهری ، سربه سکوت داشت . اجازه داد همه حاضران از سفره ی سیری ناپذیر سخن گفتن و ابراز دیدگاه های خود کام نگیرند . همه که پس کشیدند ، او ، مختصر ، اما بدیع ، به سخن پرداخت . کوتاه ، مؤخر و دیگر هیچ که بعضی مابقی فرصت برای شما . هرچه می خواهید حرف بزنید ! طعم همان سخن کوتاه اما ، به کام حاضرین درنشست . گویه میان صحبت همگان ، سخن کوتاه او با دو پرانتز برجستگی یافته بود .
مهندس فرید طاهری، درباره خودش ، خانواده اش ، بستگانش ، چیزی به من نگفت . چرا که من نیز نپرسیدم . اما از پدرش اول ، جماعتی خدا نشناس ، جلوی انتشار مجدد آن (قرآن) را گرفته اند . به چه بهانه ؟ که مترجم شریف گرایش به نهضت آزادی داشته است ! اما هرچه درقرآن او کاویدم ، هیچ ردپایی ، بجز یکی دوجمله در مؤخره ، چیزی از این گرایش نیافتم . افسوس خوردم . که ای عجب ، کار ما به چه جایی کشید که زحمت علمی و هشت ساله یک محقق را ، به سهولت ، از مدار انتشار به دور می اندازیم .
با خود عهد کردم اگر از زندان بیرون رفتم ، حتماً به دست بوس مترجم و محقق این قرآن بروم . تا اینکه خرداد ۸۹ فرا رسید . و من به مرخصی رفتم . درهمان اولین روزها ، به شماره ای که از مهندس فرید گرفته بودم ، زنگ زدم . و با پدرش صحبت کردم . و از همان راه دور ، بردست و پیشانی اش بوسه نشاندم . هفته ای نگذشته بود که مترجم کهنسال ما ، که پای در دهه نهم عمر خود دارد ، به همراه همسر و دختر و عروسش ، بزرگوارانه ، به دیدن من آمد . صحبت با آن روز به هرکجا که سر می کشید ، من متعمدانه ، رد پای سخن را ، به سرای ادب مهندس فرید طاهری بر می‌گردانم.
به پدر و مادر تبریک گفتم. هم به خاطر مجاهده‌ای که در ترجمه و تحقیق قرآن بکار بسته‌اند، و هم در تربیت فرزندی چون مهندس طاهری. من اما ظاهراً از عروس این خانواده غفلت ورزیده بودم. رشته سخن که دست به دست شد ، دانستم این عروس جوان – دکتر سارا توسلی – پابه پای همسرش ، به حبس و علاوه بر حبس ، به شلاق محکوم شده است . به چه جرمی ! به جرم جاری حضور در خیابان ، کی؟ روز عاشورا ؟ دیگر چه ؟ اینکه چرا در ساعت ۹شب ، از خانه بیرون رفته و به خواهر آقای میرحسین موسوی ، بابت ترور فرزندش ، تسلیت گفته ؟ من وقتی متن رأی دادگاه را درعلت محکومیت خانم دکتر سارا توسلی – همسر مهندس فرید طاهری – مطالعه کردم .
غصه ام بابت دستاوردهای ایمانی و انقلاب بود که جماعتی سر به تاراج آن فرو برده اند و خنده ام ، بخاطر سستی رأی ، یادداشت ” آنجا که عبیدزاکانی برمسند قضاوت می نشیند ” را در مطالعه ی رأی نهایی دادگاه خانم دکتر سارا توسلی نوشتم . امروز ، مهندس فرید طاهری ، بخاطر ادبش ، بخاطر فهمش ، بخاطر تواضع و ایمان و پاک نهادی اش ، زندانی است . و همسر او ، اضطراب و در منگنه ی یک هشدار ، یک خطای کوچکش ، یک لغزش زبانی ، و یک ماه در بیرون از زندان روزگار می گذراند . خانم دکتر سارا توسلی ، هم متخصص و دندانپزشک اطفال است و هم استاد دانشگاه وبا دو فرزند دختر و پسر . با همسری که از سیم خاردارهای زندان اوین ، ارتزاق می کنند . تا مگر ولع آنانی که جز به همه قدرت چشم ندارند ، کم فروشی کنند .
محمد نوری زاد – زندان اوین بند ۳۵۰



دیدار و دلجویی دبیرکل حزب اعتماد ملی از خانواده‌ی مهدیه گلرو

کروبی: نارضایتی عمیق توده‌ی مردم، قابل انکار نیست

در اولین سالگرد بازداشت مجدد مهدیه گلرو، فعال دانشجویی محروم از تحصیل و زندانی، مهدی کروبی با همسر و خانواده این دانشجوی زندانی دیدار و از آنها دلجویی کرد.
به گزارش سحام نیوز، در این دیدار که در آستانه سالروز بازداشت (۱۱ آذرماه ۸۸) مهدیه گلرو دانشجوی محروم از تحصیل دربند صورت گرفت و خانواده و جمعی از فعالان دانشجویی حضور داشتند، وحید لعلی پور همسر مهدیه گلرو به شرح ماوقع جریانات در یک سال گذشته پرداخت.
لعلی پور ابتدا به شرح چگونگی بازداشت خود و همسرش پرداخت و خاطرنشان کرد که در ۳۱ روز بازداشت در انفرادی و بدون تفهیم اتهام، تنها چند بازجویی ساده داشته است و با وجود آنکه در فعالیت های سیاسی هیچ دخالتی نداشته، به دو سال حبس تعزیری به اتهام اتهامات همسرش محکوم شده است!
او در ادامه به شرح مشکلات خود و همسرش پرداخت و گفت: مهدیه گلرو، دانشجوی دانشگاه علامه که در پی انتقادات خود به محمود احمدی نژاد در سال ۸۵ از تحصیل محروم شد، به همراه تنی چند از دانشجویان محروم از تحصیل، “کمیته دفاع از حق تحصیل” را تشکیل دادند. وی پس از بازداشت در یازدهم آذرماه سال گذشته، ۶۵ روز را در سلول انفرادی گذراند که در این مدت به طور فشرده مورد بازجویی قرار می گرفت.
لعلی پور افزود: هنگامی که ما هر دو در اوین به سر می بردیم، مهدیه برای دست یافتن به درخواست مکرر و حق مسلم خود برای دیدار با من دست به اعتصاب غذا زد که این موضوع باعث بروز عفونت روده شده و او همچنان با این بیماری دست به گریبان است. همچنین با وجود به اینکه او نیمی از دوران حبس خود را طی کرده است، با درخواست آزادی مشروط وی مخالفت می شود و حتی از دادن مرخصی درمانی به وی امتناع می کنند و نیز در داخل زندان امکانات درمان وی را فراهم نمی کنند و حتی از تحویل دارو توسط خانواده به وی جلوگیری می شود.
وی ادامه داد: مهدیه گلرو هم اکنون در بند متادون زندان اوین در یک اتاق ۳۰ متری به همراه پانزده زن زندانی دیگر به سر می برد. شرایط این بند عینا شبیه بند امنیتی ۲۰۹ است و زندانیان تنها روزی یک ساعت اجازه استفاده از محوطه هواخوری را دارند و تلفن این بند نیز مدتهاست که از سوی مسئولین زندان قطع شده است.
آقای لعلی پور در ادامه شرح داد که همزمان با روز دادگاهش، همسرش مهدیه گلرو مجددا مورد بازجویی قرار می گیرد و از وی خواسته می شود که استعفای خود را از شورای دفاع از حق تحصیل اعلام و در یک اعتراف نمایشی تلویزیونی شرکت کند و همچنین یک عفونامه را امضاء کند. به گفته همسر گلرو، وی تهدید می شود که عواقب عدم همکاری‌اش با نهادهای امنیتی، مستقیما در رای دادگاه شوهرش تاثیر خواهد داشت. اما هیچ یک از موارد مورد خواست بازجویان را نپذیرفته است.
مهدی کروبی پس از شنیدن سخنان همسر و خانواده خانم مهدیه گلرو ضمن ابراز تاسف و همدردی با این خانواده، تصریح کرد که وضعیت دانشجویان و عزیزان دربند ما بدین شکل باقی نخواهد ماند و جریان فکری حاکم فعلی با این شرایط قادر به ادامه نیست.
وی با اشاره به سخنان اخیر احمد جنتی که عنوان کرده بود ”جنبش سبز آتش زیر خاکستر است” ابراز داشت: وجود و حضور عمیق نارضایتی در توده ی مردم از جریانات جاری به هیچ وجه قابل انکار نیست و خود آقایان هم صریحا بدان اذعان دارند.
وی در ادامه افزود: هم اکنون درگیر سه نگرانی شدید هستیم؛ دانشجویان، جوانان و تمام کسانی که در این جریانات دچار لطمات جبران ناپذیر شدند، نظام و از همه مهمتر آتیه کشور عزیزمان ایران.
کروبی در پایان اظهار داشت در سال گذشته اصلا انتخاباتی نداشتیم و با اشاره به در پیش بودن زمان انتخابات مجلس افزود که این روزگار سخت گذرا خواهد بود.


نامه جمعی از زندانیان سیاسی به هاشمی رفسنجانی: در روندی کاملا غیرقانونی محاکمه شده‌ایم

کلمه :جمعی از زندانیان حوادث پس از انتخابات که ماههاست در زندان اوین، رجایی شهر، اهواز و بهبهان محبوس اند، در نامه ای خطاب به آیت الله هاشمی رفسنجانی، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن شرح بخشی از آنچه در دوران بازجویی ها بر آنها رفته است، نوشته اند که «ما محکومان سیاسی دادگاه های انقلاب که عاری از ارتکاب هرگونه جرمی اعم از عادی یا سیاسی هستیم معتقدیم که صدور احکام سنگین حبس و محرومیت از حقوق اجتماعی برای ما در روندی کاملا خلاف قانون و در چارچوب تسویه حسابهای سیاسی صورت گرفته و بخشی از برنامه سیاسی، امنیتی جریان حاکم برای حذف کامل رقیبان سیاسی خود است.»
به گزارش کلمه، متن کامل نامه جمعی از زندانیان سیاسی اوین، رجایی شهر، اهواز و بهبهان به این شهر است.
حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی
ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام
باسلام
جنابعالی که از چهره های برجسته در میان مبارزان و فعالان سیاسی طی سالهای منتهی به انقلاب شکوهمند مردم ایران علیه استبداد برآمده از کودتای رژیم ستمشاهی هستید و طعم تلخ محاکمه در بیدادگاه های نظامی بدون بهره مندی از حقوق دادرسی عادلانه و منصفانه، اعمال شکنجه های روحی و جسمی و نیز سالها حبس و محرومیت از حقوق اولیه شهروندی را چشیده اید به این نکته واقفید که در بند کشیدن منتقدان و مخالفان سیاسی با برچسب هایی چون اقدام علیه امنیت ملی، آشکارا نشانه حاکمیت استبداد، نفی ارزشهای دموکراسی و نفی حاکمیت قانون در همه جامعه است.
اینک سه دهه پس از ورود عنوان ” جرم سیاسی ” به مهمترین سند حقوقی – سیاسی جمهوری اسلامی ایران ، یعنی قانون اساسی، تعدادی از فعالان سیاسی و مدنی که خود را نه معارضان بلکه مصلحان جمهوری اسلامی می دانند با آرمانها و سوابق پر افتخار در پیشگاه باریتعالی که بارها مورد تایید ملت شریف ایران قرار گرفته است، به همان وضعیتی گرفتار آمده اند که شما و دیگر مبارزان انقلاب اسلامی در مقام سرنگونی رژیم شاهنشاهی تجربه کرده اید .
امروز هیچ نشانی از ارزشهای انقلاب و قانون اساسی منبعث از آن در شیوه برخورد با این فعالان سیاسی وجود ندارد. تهمت های دروغین اغتشاش گری، اخلال درنظم عمومی و امنیت ملی و ارتباط با بیگانه سکه رایج در دستگاه قضاشده است. سایه سنگین سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی نشانی از عدالت و استقلال قضایی و قانونمداری در فرایند دستگیریها، بازجویی ها و محاکمات این فعالان سیاسی باقی نگذاشته است . نصیحت الملوک جرم امنیتی تعریف شده و راه بر یکه تازی اصحاب الملوک گشوده است.
اینک با توجه به بحث جرم سیاسی در جامعه به ویژه از سوی عالی ترین مقامات قضایی و نیز ضرورت دقیقی جرم سیاسی و فرایند رسیدگی به اتهامات سیاسی، ما امضاء کنندگان این نامه یه عنوان برخی از قربانیان در بند قانون گریزی و قانون ستیزی ماموران امنیتی و مسئولان قضایی ضمن تشریح بیشتر شرایط حاکم بر این پدیده تقاضا داریم این موضوع به صورت جدی در دستور کار مجمع مصلحت نظام قرار گیرد.
۱- وضعیت زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در حالی کاملا قابل مقایسه با وضعیت زندانیان سیاسی در زندان های رژیم شاه شده است که هیچ شباهتی میان فعالیت های این زندانیان و زندانیان پیش از انقلاب اسلامی وجود ندارد. اگر شما و یاران مبارزتان در معرض اتهام براندازی بوده اید تمامی زندانیان سیاسی حوادث پس ار انتخابات در زمره دلسوزان جامعه و مصلحان پایبند به قانون اساسی هستند که حداکثر جرم آنان انتقاد به عملکرد دولت و برخی ار نهادهای دیگر بوده است که این وضع موجبات ظلمی مضاعف را فراهم آورده است
۲- در حالی که شما و هم رزمانتان در چارچوب اتهام براندازی تحت فشار و زندان و شکنجه قرار گرفته اید تا حقایق مرتبط با مبارزانتان علیه رژیم را فاش کنید، زندانیان سیاسی در دوره کنونی تحت فشار و ارعاب و شکنجه قرار گرفته اند تا به جای گفتن حقیقت به مطالب دروغین مورد نظر بازجویان اعتراف کنند. در تشکیل پرونده ها طی فرایند رسیدگی در دادگاه انقلاب نه تنها از رعایت قوانین و حقوق دادرسی اثری نبوده بلکه پرونده ها غالبا بر اساس نظر و خواست مامورین امنیتی شکل می گیرد. در مواردی متهمان وادار به اعتراف به گناه ناکرده شده اند و این اعتراف پایه اعمال فشار علیه آنان حتی برای اعتراف علیه دیگر متهمان شده است. مامورین امنیتی از هیچ روش ناشایستی برای گرفتن اقرار کذب به نفع سناریوی تخیلی خود پرهیز نکرده اند، به درون زندگی خصوصی همه متهمان و خویشاوندان و مرتبطین آنان سرکشیده اند، حریم های شرعی و اخلاقی را شکسته اند و در صورت یافتن هر بهانه و نقطه ضعف شخصی و غیر مرتبط با پرونده از آن برای تطمیع متهمان و وادار کردن آنها به اعتراف بهره جسته اند.در عین حال سرنوشت آنان که مقاومت کرده و تن به این خواسته غیر قانونی بازجویان نداده اند نیز تفاوتی نکرده است. رابطه ای میان احکام صادره در دادگاه ها و محتوای پرونده ها وجود ندارد. احکام صادره، میزان و نوع مجازات ها ظاهرا توسط ماموران امنیتی بر اساس باورها و علایق خودشان تنظیم و به قضات دادگاه های انقلاب ابلاغ شده است. مطالعه احکام عجیب و غریب صادره توسط این دادگاه ها و انطباق آنها با محتوای پرونده ها به خوبی نشان دهنده « سوء استفاده از قانون » توسط مجریان امر با هدف حذف رقیبان سیاسی است.
۳- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان منشور سیاسی انقلاب و چکیده آرمانهای ملی با تاکید و حساسیت ویژه ای از ابتدای تنظیم اولین پیش نویس تا تایید و تصویب متن نهایی علاوه برذکر اصول یک دادرسی منصفانه به عنوان حقی بنیادین برای تک تک افراد ملت ، جداگانه نیز اصل تفکیک جرم سیاسی از جرایم عادی را بیان داشته و با نگاه به تجربیات تلخ دوران استبداد شاهی آیین خاص رسیدگی به جرایم سیاسی از جمله محاکمه علنی و قضاوت افکار عمومی از طریق هیئت منصفه در روند دادرسی را دراصل ۱۶۸ قانون اساسی گنجانده است. بی تردید اجرای این اصل قانون اساسی می تواند فضای رسیدگی به پرونده متهمان را به طور کامل تغییر داده و راه اعمال رویه های خودسرانه و ظالمانه را تاحد زیادی مسدود کند.
تاریخ مبارزات آزادی خواهانه ملت ایران که از ابتدا با شعار ضرورت پاسخگوبودن حکومت و لزوم پذیرش حاکمیت قانون سامان یافته بود به روشنی حکایت از آن دارد که عدم تحمل منتقدان و رقیبان سیاسی و سرکوب هرگونه عقیده و مشی متفاوت با توسل به امنیتی جلوه دادن مطالبات و فعالیتهای سیاسی و عدم پذیرش حقوق دگر اندیشان و رقیبان از جمله به رسمیت نشناختن پدیده «جرم سیاسی» در نظام حقوقی ما هیچ نسبتی با مبانی و آرمانهای انقلاب و قانون اساسی ندارد.
۴- یکی از مصادیق صریح و روشن حقوق شهروندان و سوء استفاده ازقانون انتساب جرم موضوع ماده ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی تحت عنوان «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» به بخش عمده ای به متهمان حوادث پس از انتخابات است . نگاهی به مفاد این ماده به خوبی نشان می دهد که تا چه حد چنین انتساباتی فاقد مبنا و در تعارض آشکار با اصول بدیهی و اولیه حقوق کیفری است زیرا اولا این ماده در مقام بیان یک عنوان مجرمانه استثنایی بوده و لذا مستلزم تقسیر مضیق است چرا که مقدمات جرم را نیز جرم انگاشته است. همچنین یکی از عناصر اصلی و قطعی تحقق جرم مندرج در این ماده «تبانی» و «اقدامات پنهانی» است حال انکه محکومان به این اتهام غالبا از روزنامه نگاران( که همه فعالیت شان علنی بوده )و یا فعالان احزاب رسمی و قانونی کشوربوده اند که تمامی جلسات و اقدامات آنان بر اساس تجویز صریح قانون و پروانه فعالیت آنان انجام می گیرد و قانون احزاب نیز عنداللزوم با ترتیبات خاص خود ناظر بر فعالیتهای آنان است و جالب توجه آنکه در بسیاری از پرونده ها و آرای صادره مستند چنین جرمی که رکن آن تبانی و پنهان کاری است ، بیانیه ها و اظهارات علنی منتشره توسط افراد و گروههای سیاسی است که ذات آن انتشار علنی است .
ثانیا قسمت اخیر این ماده تصریح می کند که : «… در صورتی که عنوان محارب بر آن صادق نباشد …» این عبارت در مقام تفسیر حکایت از آن دارد که جرم را باید در چارچوب مبحث محاربه و به عبارت دقیق ترشامل اقدامات مادون محاربه و یا مربوط به اقدامات دسته جمعی تبهکاران حرفه ای دانست .
ثالثا در بسیاری موارد حتی به رکن دیگر این جرم یعنی« اجتماع» نیز توجهی نشده است . به شکلی که یک متهم انفرادا به جرم اجتماع و تبانی محکوم شده است .
بنابراین ملاحظه می فرمایید که چگونه استدلالی به غایت بی اساس و نامرتبط دست مایه صدور احکام متعدد حبس از ۲ تا ۷ سال (و اکثرا اشد مجازات) شده است.
ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام
ما محکومان سیاسی دادگاه های انقلاب که عاری از ارتکاب هرگونه جرمی اعم از عادی یا سیاسی هستیم معتقدیم که صدور احکام سنگین حبس و محرومیت از حقوق اجتماعی برای ما در روندی کاملا خلاف قانون، در چارچوب تسویه حسابهای سیاسی صورت گرفته و بخشی از برنامه سیاسی – امنیتی جریان حاکم برای حذف کامل رقیبان سیاسی خود است. در عین حال معتقدیم فقدان قانون تعریف کننده جرم سیاسی وچگونگی رسیدگی به آن و تعطیلی سی ساله اصل ۱۶۸ قانون اساسی کمک مؤثری به این قانون شکنی ها کرده است. لذا با توجه به اینکه مصوبه دوره ششم مجلس شورای اسلامی در خصوص «جرم سیاسی» پس از طی مراحل قانونی در اختیار مجمع تشخیص مصلحت قرار دارد و همچنین با توجه به اصل ۱۱۰ قانون اساسی که حل معضلات نظام را در صلاحیت آن مجمع می داند تقاضا داریم، تعیین تکلیف نهایی این معضل در دستور کار مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار گیرد.
آبان ۱۳۸۹
رونوشت:
۱- آیت الله صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه
۲- آقای علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی
امضاء کنندگان:
محسن امین زاده
بهمن احمدی امویی
حسن اسدی زید آبادی
مصطفی تاج زاده
علی جمالی
مجید دری
محمد داوری
داوود سلیمانی
عیسی سحرخیز
عباس کاکایی
محمد رضا مقیسه
علی ملیحی
عبدالله مومنی
محسن میر دامادی
محمد نوری زاد
سید ضیاء نبوی
پی نویس :این بیانیه اواخر آبان ماه برای انتشار به بیرون از زندان ارسال شده است. از فاصله ارسال تا انتشار این نامه، یکی از امضا کنندگان این نامه از زندان آزاد شده است.


وزیر اطلاعات: چند نفر در ارتباط با حادثه ترور اساتید بازداشت شدند

خبرگزاری هرانا - وزیر اطلاعات از شناسایی و بازداشت شماری از مجموعه عوامل 2 حادثه تروریستی اخیر خبر داد.
به گزارش آفتاب، حجت‌الاسلام والمسلمین حیدر مصلحی در حاشیه همایش شاخص‌های خط امام در مجتمع یاوران مهدی جمکران، گفت: در این حادثه 3 سرویس جاسوسی موساد، سیا و MI6 نقش داشتند که با بازداشت این افراد به سرنخ‌های جدیدی برای بازداشت عوامل دیگر دست یافتیم.
وزیر اطلاعات همچنین بدون اینکه به تعداد افراد بازداشت شده اشاره‌ای کند، گفت: افرادی که با این سرویس‌ها همکاری می‌کردند، مجموعه گسترده‌ای را تشکیل می‌دهند و قصد اقدامات گسترده‌ای را داشتند که جلوی آن گرفته شد.
بر اثر انفجار بمب در روز دوشنبه 9 آذر در 2 نقطه شهر تهران، دکتر مجید شهریاری یکی از استادان دانشگاه شهید بهشتی به شهادت رسید و دکتر فریدون عباسی یکی دیگر از استادان دانشگاه شهید بهشتی زخمی شد.


شرایط وخیم جسمانی محسن دگمه چی

خبرگزاری هرانا - در ادامه بی توجهی مقامات زندان به وضعیت بیماران زندانی، و عدم رسیدگی به این زندانیان، یكی از زندانیان سیاسی بنام محسن دگمه چی که مبتلا به بیماری و مشكلات خاص جسمی می باشد، از سوی مسئولین زندان و بهداری اوین، متهم شده است که "شما تمارض می كنید و مشكلی ندارید."
به گزارش كانون حمایت از خانواده های جان باختگان و بازداشتی ها، این درحالیست که وضعیت زندانیان سیاسی بیمار روز به روز بدتر می شود و كسی نیز به این وضعیت پاسخگو نمی باشد و دكتر زندان نیز بجای مداوای وی و بیماران زندانی، به تندی با آنان برخورد می كند.
محسن دکمه چی ۵۰ ساله از بازاریان شناخته شده تهران می باشد، که مدتی پیش بعد از نزدیک به یک سال بلاتکلیفی در زندان اوین محاکمه شد. اتهام وی کمک مالی به برخی خانواده های زندانیان سیاسی بود.
چند روز پیش نیز پیمان کریمی آزاد، از بازداشت شدگان عاشورای ٨٨ که در زندان اوین به سر می برد، در حالیکه به دلیل افت فشار پی در پی فشار خون و تزریق انسولین در وضعیت وخیمی داشت، با بی توجهی، عدم رسیدگی و خشونت پزشک و بهیاران بهداری زندان روبرو شد، که ضمن ضرب و شتم وی، در حالیکه در شرایط اضطراری پزشکی قرار داشت، به زندان انفرادی منتقل کردند.


مرگ یک زندانی به علت عدم رسیدگی پزشکی

خبرگزاری هرانا - جعفر سربندی زندانی عادی محبوس در زندان رجایی شهر کرج به علت عدم رسیدگی پزشکی جان خود را از دست داد.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" جعفر سربندی زندانی 55 ساله محبوس در زندان رجایی شهر کرج بعد از یک هفته انتقال به این زندان به علت عدم رسیدگی پزشکی جان خود را از دست میدهد.
لازم به ذکر این زندانی ساعت 11 صبح امروز یازدهم آذر ماه در اندرزگاه 4 سالن 10 جان خود را از دست داده است.
گزارش های واصله از این زندان نشان میدهد بهداری زندان رجایی شهر حتی از مراجعه کنندگان در مورد بیماری که دارند هم سوال نمی کند و یک نسخه همیشگی را به آنها میدهد.


احضار احمد مدادی، از اعضای سازمان ادوار تحکیم، به دادگاه انقلاب زنجان

خبرگزاری هرانا - احمد مدادی از اعضای سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) به شعبه دوم بازپرسی دادگاه انقلاب زنجان احضار شد.
به گزارش ادوار نیوز، در این جلسه آخرین دفاع بازپرسی جهت صدور کیفرخواست در خصوص اتهامات این فعال سیاسی اخذ شد. بر اساس این گزارش، اقدام علیه امنیت داخلی و تشویش اذهان عمومی دو اتهامی است که از سوی شعبه دوم بازپرسی زنجان به احمد مدادی تفهیم شده است.
مدادی سال گذشته در پی برگزاری مراسم دعای کمیل برای آزادی زندانیان سیاسی در شهر زنجان به همراه تعدادی دیگر از برگزار کنندگان مراسم بازداشت شده بود. این عضو شعبه ی زنجان سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) از سال گذشته تا کنون با حکم قاضی گل محمدی ممنوع الخروج شده است و نهاد های ذی ربط اجازه خروج از کشور را منوط به نظر اداره اطلاعات استان زنجان و بازجویان پرونده ی وی می دانند که این امر هم با مخالفت نهادهای امنیتی استان زنجان همراه شده است.

مهدیه گلرو، یک سال زندان بدون مرخصی

خبرگزاری هرانا - مهدیه گلرو، فعال دانشجویی و عضو شورای دفاع از حق تحصیل که سال گذشته در آستانه ۱۶ آذر بازداشت شد و در مدت یک سال بازداشت نتوانسته است حتی از یک روز مرخصی استفاده کند، در پیامی از زندان اوین تاکید کرده است: “باید به قیمت دانشگاه شدن اوین، دانشگاه آخرین سنگر آزادی زنده بماند.”
به گزارش جرس، مهدیه گلرو، دانشجوی محروم از تحصیل رشته اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، دهم آذر ماه سال ۸۸ در شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعلیقی محکوم شد و فردای همان روز در تاریخ ۱۱ آذر ۸۸ در پی یورش ماموران امنیتی به منزل، همراه همسرش بازداشت شد.
 این فعال دانشجویی، پس از تحمل ۶۵ روز انفرادی و ماندن در بند ۲۰۹، به بند متادون و سپس بند زنان منتقل شد در زمان حضور در ۲۰۹ به دلیل اعتصاب غذا دچار عفونت روده شدید شد.
همسر مهدیه گلرو، در اسفند ماه همان سال، پس از سه ماه بازداشت، با قرار وثیقه ۵۰ میلیونی آزاد شد. وحید لعلی‌پور، همسر مهدیه گلرو، پیش از بازداشت هیچ‌گونه فعالیت سیاسی نداشت، اما چندی پیش در دادگاه به تحمل دو سال حبس محکوم شد و حکم وی هم اکنون در دادگاه تجدید نظر است.
دادگاه مهدیه گلرو، فروردین ماه ۸۹ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس برگزار شد و او را با اتهام‌هایی چون “تجمع و تبانی و تبلیغ علیه نظام” و همچنین “ارتباط با منافقین” محاکمه کردند که وی با تبرئه از اتهام “ارتباط با منافقین” به دو سال و چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد.
پس از برگزاری دادگاه، قرار بازداشت این عضو شورای دفاع از حق تحصیل، به قرار وثیقه‌ای ۷۰۰ میلیون تومانی تبدیل شد و تلاش‌های خانواده‌اش برای کاهش این مبلغ، آن را به ۵۰۰ میلیون تومان تبدیل کرد که تهیه آن همچنان از عهده خانواده او خارج بود.
با پایان وقت ۲۰ روزه تبدیل قرار، پرونده مهدیه گلرو به دادگاه تجدیدنظر ارسال شد و این دادگاه با کسر چهار ماه حکم دو سال حبس تعزیری وی را به اجرای احکام سپرد.
حکم یک سال حبس تعلیقی او نیز که یک روز قبل از بازداشت به وی ابلاغ شده و در واقع رای بدوی بود، اجرا شد و عملا وی محکوم به گذراندن سه سال حبس شده است.
این فعال دانشجویی هم اکنون ۳۶۵ روز را در بازداشت به سر برده‌ است و تاکنون به رغم داشتن بیماری شدید روده، که در دوران زندان به آن مبتلا شد، از مرخصی استفاده نکرده است. خانواده وی مراجعات مکرری به نهادهای ذی ربط از جمله دادستانی داشته‌اند اما تاکنون حتی موفق به دیدار دادستان هم نشده‌اند.
مهدیه گلرو به همراه باقی زندانیان زن، در روز ۱۶ آبان ماه سال جاری، در پی چندین روز قطع تماس تلفنی، به بند متادون منتقل شد. قرنطینه متادون، محل نگهداری مجرمان معتاد است و به منظور ترک اعتیاد از آن استفاده می‌شود.
پس از این انتقال، تماس‌های این زندانیان با خارج از زندان به کلی قطع شد و خانواده‌هایشان تنها می‌توانند برای جویا شدن از وضعیت‌شان، یک بار در هفته ملاقات کابینی یک ربع ساعتی با آنان داشته باشند.
گفتنی است مهدیه گلرو، در آستانه ۱۶ آذر، در آخرین ملاقات کابینی‌اش پیامی را از زندان به بیرون منتقل کرده است. پیامی که متن آن این گونه عنوان شد: یاران دبستانی من، اگر در سال ۱۳۳۲، سه دانشجو کشته شدند، امروز ده ها دانشجو در بند هستند. هر چند که این روزها هزینه حرف زدن خیلی سنگین است اما باید به قیمت دانشگاه شدن اوین، دانشگاه آخرین سنگر آزادی زنده بماند. و بدانید که ما نیز در کنار شما در روز ۱۶ آذر یار دبستانی را زمزمه خواهیم کرد.

انتقال کیوان صمیمی به اندرزگاه 4 زندان رجایی شهر

خبرگزاری هرانا - کیوان صمیمی زندانی سیاسی که چندی پیش به  زندان رجایی شهر تبعید شده بود هم اکنون به اندرزگاه 4 سالن 10 این زندان منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران خبرگزاری حقوق بشر ایران "هرانا" وی چندي پيش جهت اعتراض به وضعيت بد زندان اوين دست به اعتصاب غذا زد و انتقال وي به زندان رجايي شهر بي ارتباط با اين موضوع نبوده است.
کیوان صمیمی در 23 خرداد سال گذشته بازداشت و در 13 بهمن همان سال به اتهام تبلیغ علیه نظام، و اجتماع و تبانی برای برهم زدن امنیت ملی به شش سال حبس به علاوه محرومیت مادام العمر از فعالیتهای سیاسی محکوم شد.