خبرگزاری هرانا - حکم چهار متهم جوان تبریزی که با شکایت واهی حجت . ف مطرح گردیده بود برای سومین بار صادر شد.
محمد مصطفایی در این زمینه می نویسد: در این پرونده که وکالت چهار متهم را در تاریخ 87/5/12 به عهده گرفتم، قضات شعبه دوازده دادگاه کیفری استان آذربایجان شرقی ( تبریز ) سه نفر از متهمین را که پیش تر توسط شعبه دوم دادگاه کیفری استان آذربایجان شرقی دو بار به اعدام محکوم شده بودند از اتهام لواط ایقابی تبرئه و متهم دیگر به نام ابراهیم . ح را به این اتهام به اعدام محکوم کردند.
در گذشته اعلام کردم که در بسیاری از پرونده هایی که موکلینم به اعدام محکوم شده بودند ایرادات و اشکالاتی در پرونده هایشان وجود داشته و دارد که اجرای حکم را با مشکل جدی مواجه می کند.این پرونده نیز نمونه ای از پرونده هایی است که متهمین آنها بدون آن که مرتکب عمل مجرمانه شده باشند به اعدام محکوم شدند. اما پس از جلسات مکرر دادرسی سه نفر تبرئه و یک نفر که یقین دارم بی گناه است به اعدام محکوم شد.
در سی ام تیر ماه سال 1387 چهار نفر از قضات شعبه دوم دادگاه کیفری استان آذربایجان شرقی به نامهای بهلول علیزاده، عزیز امن الهی، نبی اله جعفر زاده و ایوب بهنام بدون توجه به دفاعیات متهمین پرونده حکم به اعدام حمید طاقی، ابراهیم حمیدی، مهدی پوران (17 سال) و محمد رضایی را به اتهام لواط به استناد علم قاضی!! صادر می نمایند . یک نفر از قضات به نام احد کاظمی نظر به بی گناهی نامبردگان بر لواط ایقابی می دهد. پس از صدور حکم و ابلاغ آن در روز شنبه مورخ 87/5/12 به زندان مركزی تبریز رفته و با متهمین ملاقات نمودم.
همگی اصرار داشتند که هیچگونه عمل مجرمانه ای انجام نداده اند. با گرفتن وکالت از متهمین نسبت به دادنامه صادره عتراض کرده و در چهارده برگ دلایل بی گناهی متهمین را اعلام نمودم. پس از آن پرونده به شعبه 17 دیوانعالی کشور ارسال و قضات شعبه با بررسی پرونده، ایرادات عدیده ای در نحوه تحقیقات مقدماتی مطرح و پس از نقض دادنامه به دلیل نقص در تحقیقات، پرونده را برای رسیدگی مجدد به پرونده به شعبه صادر کننده رای ارسال نمودند.
شعبه دوم دادگاه کیفری استان آذربایجان شرقی این بار نیز هر چند تحقیقات به نفع موکلین بود توجهی نکرده و در تاریخ 88/4/10 رای به محکومیت چهار متهم جوان تبریزی به اعدام دادند. برای بار دوم حکم صادره مورد اعتراض قرار گرفت و پرونده به شعبه ۴۲ دیوانعالی کشور ارجاع و قضات شعبه با بررسی پرونده اعلام نمودند که موضوع از موارد شبهه در موضوع بوده و دادنامه را نقض و جهت رسیدگی به دادگاه هم عرض ارسال نمودند.
شعبه دوازده دادگاه کیفری استان این بار متصدی رسیدگی به این پرونده شد. در تاریخ 89/3/31 جلسه دادرسی و رسیدگی به اتهامات این چهار جوان تشکیل و در نهایت پس از تشکیل جلسه سه نفر آنها از اتهام لواط ایقابی تبرئه و ابراهیم حمیدی به اعدام محکوم گردید. این در حالی است که دلایل عدیده ای در پرونده وجود داشت که دلالت بر بی گناهی همه متهمین می نمود. که مورد توجه دو قاضی به نامهای داود هادی زاد و رجب جفی قرار گرفت و آنها نظر به برائت همه متهمین دادند و سه قاضی دیگر که در اکثریت قرار داشتند به نامهای علی امینی، اسماعیل وحدت و سیدحمید موسوی حکم به اعدام ابراهیم حمیدی صادر نمودند.
پس از صدور حکم شاکی که بیش از دو سال قضات دادگستری را فریب داده و موجبات صدور حکم به اعدام این چهار جوان را فراهم کرده بود دست از موازین برخلاف اخلاق خود مبنی بر دروغ گویی برداشت و در روز سوم تیرماه سال 1389 در دفترخانه اسناد رسمی حاضر و نامه ای خطاب به قضات شعبه 12 دادگاه کیفری استان نوشت و اعلام نمود که شکایتش به دلیل فشارهای مادر و پدرش بوده و سوءتفاهم پیش آمده و ابراهیم حمیدی هیچگونه تجاوزی به وی ننموده است. این اظهارات دقیقا نشان می دهد که چطور می توان دستگاه قضایی را به بازی گرفت.
زمانی که برای اولین بار متهمین به نامهای ابراهیم، مهدی، حمید و محمد را ملاقات کردم آنها ماجرا را چنین شرح دادند:
حمید گفت: من و ابراهیم با هم در كوچه گفتگومی كردیم كه تصمیم گرفتیم برای گردش به صحرا برویم به سمت سد برازین تبریز كه جاهای خوبی برای گردشگران می باشد رفتیم در بین راه از كنار زمین كشاورزی پدر ابراهیم رد می شدیم كه دیدیم چهار نفر در زمین كشاورزی مشغول تخریب زمین هستند ما به آنجا رفتیم در این حین مهدی و محمد هم پیش ما آمدند ابراهیم به آن چهار نفر گفت چرا زمین را خراب می كنید حجت یكی از آنها به ابراهیم گفت مگر اینجا مال شماست ابراهیم گفت پس مال پدرت هست كه خراب می كنی ابراهیم به او یك سیلی زد و من نگذاشتم كه دیگر او را بزند دعوا پس از زد و خرد و مشاجراتی تمام شد پس از اینكه گردش كردیم با موتور به خانه رفتیم كه بعد از دو ساعت كه گذشت پلیس همراه ابراهیم و حجت مرا در خانه دستگیر و به كلانتری بردند.
وقتی رفتیم به كلانتری آنجا یكی از مامورین كلانتری ما را زیر شكنجه قرار داد به ما گفت اگر واقعآ عمل لواط انجام داده اید باید به من راستش را بگویید ما هم چون هیچ گونه عمل لواطی انجام نداده بودیم اعتراف نكردیم ما حدود سه روز در بازداشتگاه هریس ماندیم و در آن سه روز ما حتی یك ساعت هم آرامش نداشتیم كه روز سوم مآمور كلانتری به سراغ ما آمد او گفت اگر یك نفر از شما این كار را گردن بگیرد یك نفر شما به زندان خواهد رفت و بقیه شما آزاد می شوید و به عنوان شاهد كه بگوید ابراهیم آن كار را انجام داده به دادگاه بروید به ما گفت می روم و بعد از نیم ساعت دیگر برمی گردم خوب فكر كنید و به من بگویید. او آمد و به ابراهیم گفت كه بیا خودت بنویس كه من این را انجام داده ام ابراهیم هم گفت من كاری نكردم كه اعتراف بكنم او باز هم ابراهیم را زیر شكنجه قرار داد پاهای ابراهیم را به طرف بالا كشید و همراه 4 نفر از سربازان ابراهیم را كتك زدند و ابراهیم هم به علت اینكه كتك نخورد كاغذ را نوشت در آن كاغذ نوشته بود هیچگونه عمل لواط انجام نداده ام در حین دعوا شلوارش به اندازه ۲۰ سانتی از زیر كمر پایین بود پس از نوشتن آن به ابراهیم گفت كه انگشت بزن ابراهیم از زدن انگشت خودداری می كرد كه مآمور كلانتری با باتون به ابراهیم زد ابراهیم دستش را كشید و باتون به رومیزی افتاده كه رومیزی از شیشه بود كه شكست حتی پول شیشه را از ابراهیم گرفت و ما هم بابت دادن پول شیشه فاكتور گرفتیم.
روز چهارم ما را به دادگاه كیفری استان تبریز آوردند مآمور بدرغه دستبند مرا باز كرد و مرا به طبقه همكف برد قاضی از من پرسید چقدر در بازداشتگاه هریس مانده اید من گفتم حدود سه روز در بازداشتگاه بودم او هم به یك جایی تلفن كرد و روی كاغذ چیزی نوشت بعد گفت بروید در حین راه از آقای مآمور پرسیدیم چه شد گفت تمام شد می رویم به هریس حتی در حیاط دادگستری دستبند مرا زد كه شاكی خوشحال شود پس از سوار شدن به ماشین دستبند همه ما را باز كرد به هریس رسیدیم وقتی به كلانتری رفتیم مآمور بدرقه گفت قاضی كشیك نوشته كه می توانید با گذاشتن شناسنامه یا كارت ملی آزاد شوید مآموری كه ما را شكنجه كرده بود ممانعت كرد گفت من تا اینها را به زندان ندهم دست بر نمی دارم من گفتم چرا ما را آزاد نمی كنید او به من ناسزا گفت بعد كتك زد و به بازداشتگاه انداخت آن روز مـآمور به هر جا كه توانست زنگ زد و دوباره صبح ما را به كلانتری 17 تبریز بردند و ما یك روز هم آنجا ماندیم بعد ما را به دادگاه آوردند ما هم ماجرا را گفتیم ولی قاضی با صدور قرار 10 میلیون تومانی به عنوان وثیقه ما را به زندان انداخت ما بعد از 28 روز ماندن در زندان با سپردن وثیقه آزاد شدیم و حدود ۵۵ روز بیرون ماندیم كه در تاریخ 87/3/20 دادگاه ما تشكیل شد در دادگاه هر چه قبلآ گفته بودیم عنوان كردیم معاون دادستان در جلسه گفت تقاضای حكم اعدام را دارم. نمی دانیم چه شد كه دوباره به زندان انداختند و بعد یک جلسه دیگر تشکیل شد در این جلسه شاکی سه نفر را به عنوان شاهد آورد و آنها شهادت کذب دادند در صورتیکه از اول ماجرا تا آن روز شاکی گفته بود که شاهدی ندارد و کسی ارتکاب جرم را ندیده است پس از آن حكم اعدام هر چهار نفر ما را به وكیلمان ابلاغ كردند.
ابراهیم حمیدی نیز با تآیید صحبتهای حمید می گوید ما از قبل با شاكی و خا نواده اش اختلاف داشتیم آنها از ما شكایت كرده بودند و حال تهمت زده اند ما را در كلانتری فقط كتك زدند كه باید اعتراف بدهید ما هم اعتراف ندادیم وقتی من را می زدند شیشه روی میز شكست و شیشه را خودم انداختم و فاكتور هم دارم مآمور كلانتری خودش صورتجلسه ای نوشت و به ما گفت امضاء و اثر انگشت بزنید و ما هم انگشت زدیم و بعد ما را بازداشت كردند او به من گفت تو بگو من این كار را كردم من مشكل را حل می كنم من قبول نكردم و دوباره كتك زد من برای اینكه دیگر كتك نخورم هر چه او گفت نوشتم و اثر انگشت زدم ما بی گناهیم و مرتكب جرم لواط نشدیم.
مهدی پوران كه 17 سال بیشتر نداشته و او نیز محكوم به اعدام شده است می گوید من با محمد داشتیم در محلی كه پدر ابراهیم زمین داشت می رفتیم كه دیدیم چهارنفر زمین آنها را خراب می كنند ما با آنها درگیر شدیم آنها با ابراهیم حرفشان شد وقتی دعوا تمام شد من با محمد آمدم و بعد حمید و ابراهیم با موتور رفتند ما از جلوی كلانتری می رفتیم كه ما را گرفتند و بعد ابراهیم و حمید را آوردند و كتك زدند و به زور وادار كردند كه بگوییم این كار را انجام داده ایم مآمور می گفت من هر چه می گویم آن را بنویس محمد هم همه حرفهای دیگر متهمین را تكرار می كند و می گوید وقتی حكم اعدام را شنیدیم شكه شدیم و الان خواب و خوراك نداریم هر آن احساس می كنیم كه می خواهند طناب دار را به گردنمان بیاندازند در حالیكه واقعآ ما بی گناهیم و به ما تهمت زده و پرونده سازی كرده اند. حال ثابت است که تمام اظهارات این چهار جوان درست بوده و هیچکدام مستحق اعدام نبوده اند.